Kheradmand Magazine - Issue #28

Page 1

Volume 3 - Issue 28 - June/July 2017 www.kheradmand.ca - Tel: (416) 676-9-676


83 Kheradmand

Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬83


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن‬

‫دفتر مهاجرت و وکالت‬ ‫دفتر مهاجرت و وکالت ‪ -‬دفتر مهاجرت و وکالت ‪ -‬دفتر مهاجرت و وکالت‬

‫‪ 82‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪82 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن‬

‫‪ 81‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪81 Kheradmand‬‬


‫مشاور امالک‬

‫مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک‬

‫مدیا و رسانه ها‬ ‫رسانه ها ‪ -‬رسانه ها ‪ -‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها‬

‫‪ 80‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪80 Kheradmand‬‬


‫مشاور امالک‬

‫مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک‬

‫‪ 79‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫مشاور امالک‬

‫مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک‬

‫‪ 78‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪78 Kheradmand‬‬


‫مشاور امالک‬

‫مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک‬

‫‪ 77‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪77 Kheradmand‬‬


‫دندانپزشکی‬ ‫دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی‬

‫رستوران و فروشگاه‬

‫رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه‬

‫‪ 76‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪76 Kheradmand‬‬


‫خدمات ساختمانی‬

‫خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی‬

‫‪ 75‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪75 Kheradmand‬‬


‫خدمات ارزی‬

‫خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی‬

‫آ مـو ز شـگا ه‬ ‫آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪-‬آموزشگاه‬

‫‪ 74‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪74 Kheradmand‬‬


‫حسابداری‬

‫حسابداری ‪-‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری‬

‫چشم پزشکی و عینک‬ ‫چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک‬

‫‪ 73‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪73 Kheradmand‬‬


‫بیمه وسرمایه گذاری‬

‫بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری‬

‫‪ 72‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪72 Kheradmand‬‬


‫آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی‬ ‫آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی ‪ -‬آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی ‪-‬آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی‬

‫آژانس مسافرتی‬ ‫آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی‬

‫‪ 71‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪71 Kheradmand‬‬


‫تراژدی زندگی یک خانواده ایرانی مهاجر در کانادا‬ ‫در این سانحه فرزند خردسال احمد نورانی آسیبی ندیده است‬ ‫نقل از ‪Persian Mirror‬‬ ‫خبــر‪ ،‬مربــوط به کشــته‬ ‫شــدن فردی اســت در یک‬ ‫حادثــه رانندگــی‪ .‬خبری که‬ ‫همیشــه و همه جــا اتفاق‬ ‫می‌افتــد و معمــوال دیگران‬ ‫بــا نوعی بــی تفاوتــی و یا‬ ‫ابــراز تاســفی گــذرا از آن‬ ‫عبــور می‌کنند‪.‬‬ ‫امــا خبــر کشــته شــدن‬ ‫احمــد نورانــی شــالو‪ ،‬در‬ ‫یک حادثــه رانندگی در روز‬ ‫جمعه گذشــته‪ ،‬در جاده‌ای‬ ‫میان دو شهر ونکوور(استان‬ ‫بریتیش کلمبیــا) و کلگری(‬ ‫استان آلبرتا) در کانادا‪ ،‬خبر‬ ‫حیرت انگیزی اســت‪.‬‬ ‫احمــد نورانــی شــالو‪،‬‬ ‫همســر مریــم رشــیدی‪،‬‬ ‫مهندس جوان ایرانی اســت‬ ‫که روز ‪ ۷‬ژوئن ســال ‪،۲۰۱۵‬‬ ‫هنــگام کار در یــک پمپ‬ ‫بنزیــن در شــهر کلگــری‪،‬‬ ‫در درگیــری بــا یــک جوان‬ ‫ســارق بنزین زیرگرفته شد‬ ‫و دو روز بعد در بیمارستان‬ ‫جان ســپرد‪.‬‬ ‫مریــم رشــیدی و احمــد‬ ‫نورانــی یــک زوج ایرانــی‬ ‫بــا تخصــص نفــت و گاز‬ ‫بودنــد که همراه بــا فرزند‬ ‫خردســال خــود‪ ،‬نزدیک به‬ ‫چهار ســال پیــش از ایران به کانــادا مهاجرت کرده‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫زن و شــوهر جــوان‪ ،‬پس از چند مــاه کار موقت‬ ‫در رشــته تخصصی خود بیکار شــده بودند و مریم‬ ‫بــرای تامیــن مخارج زندگــی در یک پمــپ بنزین‬ ‫مشــغول به کار شــده بود که در چهارمین روز آغاز‬ ‫به کار‪ ،‬با یک جوان ســارق درگیر و کشــته شــد‪.‬‬ ‫قاتــل مریم رشــیدی‪ ،‬به جرم انجــام قتل غیرعمد‬ ‫محکوم شد‪.‬‬

‫روز ‪ ۵‬مــاه مــی گذشــته محاکمه متهــم به قتل‬ ‫مریم رشــیدی خاتمــه یافت و متهم بــه قتل غیر‬ ‫عمــد محکوم شــد‪ .‬روز ‪ ۱۲‬ماه می قــرار بود حکم‬ ‫مجــازات قاتــل مریم رشــیدی اعــام شــود که تا‬ ‫تابســتان به تاخیر افتاده اســت‪.‬‬ ‫احمــد نورانی شــالو‪ ،‬مدتــی پــس از واقعه مرگ‬ ‫دلخــراش همســرش‪ ،‬همراه با فرزند خود به شــهر‬ ‫ونکــوور نقل مکان کــرده بود‪.‬‬ ‫احمــد در ماه مــارس گذشــته با خانمــی به نام‬ ‫ســمیه قیامی ازدواج کرده بود‪ .‬روز جمعه گذشته‪،‬‬ ‫احمــد نورانی همراه با همســر جدیــد و کوروش‪،‬‬ ‫فرزند ‪ ۸‬ســاله‌اش‪ ،‬برای شــرکت در مراســم یادبود‬ ‫دومین ســال مرگ مریم رشــیدی‪ ،‬از شــهر ونکوور‬

‫محاکمه قاتل مریم رشــیدی‪ ،‬کارگر پمپ بنزین در‬ ‫شــهر کلگری‪ ،‬آغاز شد‪.‬‬ ‫‪ 70‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫بــه طــرف شــهر کلگــری‬ ‫حرکــت می‌کنند کــه دچار‬ ‫تصادف می شــوند‪.‬‬ ‫پس از جســتجو در اخبار‬ ‫تصادفــات جــاده‌ای در‬ ‫اســتان‌های بریتیش کلمبیا‬ ‫و آلبرتــا‪ ،‬خبری کــه با ذکر‬ ‫نــام و نشــان‪ ،‬اشــاره بــه‬ ‫چگونگــی حادثــه و محل‬ ‫وقــوع تصادفی کــه احمد‬ ‫نورانی در آن کشــته شــد‪،‬‬ ‫بکنــد پیدا نشــد‪ .‬امــا‪ ،‬در‬ ‫یکــی از گزارش‌هــای پلیس‬ ‫‪ RCMP‬در بریتیش کلمبیا‬ ‫تصادفــی گزارش شــده که‬ ‫ظاهــرا مربــوط بــه خبــر‬ ‫تصــادف اتومبیــل احمــد‬ ‫نورانی اســت‪.‬‬ ‫در ایــن گــزارش آمــده‬ ‫است‪ ،‬روز جمعه بعدازظهر‬ ‫در بزرگراه ‪ ۹۷‬نزدیک شــهر‬ ‫‪ ،Falkland‬یــک تصــادف‬ ‫شــدید بیــن یــک اتومبیل‬ ‫شــخصی و یــک کامیونت‬ ‫روی داده اســت‪ .‬در ایــن‬ ‫تصــادف راننــده کامیونت‬ ‫جراحات ســطحی برداشته‪،‬‬ ‫اما راننده اتومبیل شــخصی‬ ‫در دم کشــته شــده است‪.‬‬ ‫خبرهــای بعــدی کــه در‬ ‫صفحــات فیــس بوکــی‬ ‫متعلق به ایرانیان در شــهر‬ ‫کلگری و بریتیش کلمبیا منتشــر شــده حاکی است‬ ‫که ســمیه قیامی‪ ،‬همســر جدیــد احمــد نورانی‪،‬‬ ‫در تصــادف بــه شــدت مجروح شــده و بــه کما‬ ‫رفته اســت‪ .‬گفته شــده ســمیه در حال حاضر در‬ ‫بیمارســتان ‪ ،Kamloops‬نزدیــک محــل تصــادف‬ ‫بســتری است‪.‬‬ ‫در ایــن ســانحه فرزنــد خردســال احمــد نورانی‬ ‫آســیبی ندیده و توســط یکی از دوستان خانوادگی‬ ‫احمد نورانی‪ ،‬در شــهر ونکوور نگهداری می‌شــود‪.‬‬ ‫همچنین گفته شــده پدر احمد نورانــی قصد دارد‬ ‫از ایــران بــه کانــادا بیایــد تا نــوه خردســال و بی‬ ‫سرپرســت خود را به ایــران ببرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪70 Kheradmand‬‬


69 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬69


68 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬68


‫شــدن را حــس نکنــد‪.‬‬ ‫خواب کافی‬ ‫تحقیقــات نشــان داده اســت که خــواب خوب‬ ‫می‌توانــد مصــرف کالــری را تــا ‪ 6‬درصــد کاهش‬ ‫دهــد و از طــرف دیگــر کم‌خوابــی یکــی از‬ ‫دالیــل افزایــش اشــتها و میــل به خــوردن‬ ‫بیشــتر اســت‪ .‬اگــر دقــت کــرده باشــید‬ ‫شــب‌هایی کــه بی‌خوابــی بــه‬ ‫ســراغتان می‌آید بیشتر به سمت‬

‫آشــپزخانه و یخچــال می‌رویــد و ایــن امــر باعث‬ ‫افزایــش دریافت کالری در بــدن و در نتیجه چاقی‬ ‫بیشــتر اســت‪ .‬پس خــوب بخوابید‪.‬‬ ‫لباس موردعالقه‌ی خود را هدف قرار دهید‬ ‫همــه‌ی مــا در کمد خــود لباس‌هایی داشــته که‬ ‫به آن‌ها عالقــه زیادی نیز داریم اما متاســفانه این‬ ‫لباس‌هــا انــدازه ما نیســتند و برای پوشــیدن آن‌ها‬ ‫بایــد حداقل چند کیلو از وزن خود را کاهش دهیم‪.‬‬ ‫دامن‪ ،‬شــلوار‪ ،‬پیراهــن و ســایر لباس‌های محبوب‬ ‫خود را در اتاقتان و مقابل چشــمانتان آویزان کنید‬ ‫تا همیشــه با دیدن آن‌ها انگیــزه کافی برای‬ ‫کاهش وزن داشــته باشید‪.‬‬ ‫قندنخورید‬ ‫حبه‌هــای شــیرین و کوچــک قنــد‬ ‫نقــش زیــادی در افزایــش وزن دارند‪،‬‬ ‫بــا کم کردن مصرف قنــد در طول روز‬ ‫می‌توانیــد به کاهــش وزن خود کمک‬ ‫کنیــد‪ .‬عالوه بــر قنــد‪ ،‬آب‌میوه‌های‬

‫دریافــت می‌کننــد‪ .‬بهتــر اســت به‌جــای مصرف‬ ‫نوشــابه آب یا اســموتی‌های طبیعی را در برنامه‌ی‬ ‫غذایــی خود جایگزیــن کنید با ایــن‌کار از مصرف‬ ‫حدود ‪ 10‬قاشــق شــکر صرف نظــر کرده‌اید‪.‬‬ ‫سوپ را فراموش نکنید‬ ‫ســوپ را بــه برنامــه غذایــی خــود اضافه‬ ‫کنیــد‪ .‬مصرف ســوپ حداقل یــک بار در‬ ‫روز باعــث کاهــش کالری دریافتی شــما‬ ‫می‌شــود‪ .‬اگر دوســت ندارید‬ ‫از ســوپ بــه عنــوان یک‬ ‫وعده اصلی اســتفاده‬ ‫کنیــد ‪،‬‬

‫می‌توانیــد آن را پیــش از غــذا میــل کنیــد‪ .‬با این‬ ‫کار میل شــما بــه غذای اصلی‪ ،‬کــه معموال حجیم‬ ‫و پرکالــری اســت‪ ،‬کاهــش می‌یابــد‪ .‬ســعی کنید‬ ‫ســوپ‌هایی کم‌نمــک و سرشــار از ســبزیجات‬ ‫مصــرف کنید‪ .‬اضافــه کــردن خامه و ســایر مواد‬ ‫چــرب به ســوپ بایــد محدود شــود‪.‬‬ ‫سعی کنید روزی ‪ 100‬کالری بسوزانید‬ ‫شــما در طــول روز کارهــای مختلفــی انجــام‬ ‫می‌دهیدکــه اگــر کمــی شــدت و یــا‬ ‫مدتایــن کارهــا را افزایــش دهید به‬ ‫راحتــی می‌توانیــد در‬ ‫هــر روز ‪ 100‬کالری‬ ‫بیشتر بســوزانید‬ ‫کــه ایــن کار‬ ‫ســبب کاهش‬ ‫وزن ‪ 4‬تــا ‪5‬‬ ‫کیلوگرمــی در‬ ‫طــول ســال‬ ‫میشــو د ‪.‬‬ ‫کا رهــا ی‬ ‫ســاد ه‌ای‬ ‫ماننــد ‪20‬‬ ‫د قیقــه‬ ‫پیــا د ه‬ ‫روی‪ ،‬مرتب‬ ‫کــردن خانه به‬ ‫مدت ‪ 30‬دقیقــه‪ 10 ،‬دقیقه دویدن‬ ‫و یا ســرگرم شــدن با گل‌های باغچه و سروســامان‬ ‫دادن بــه آن کمــک بســیاری بــه کاهــش وزن و‬ ‫ســوزاندن کالــری بیشــتر در طــول روز می‌کنــد‪.‬‬

‫صنعتی و به‌خصوص نوشــابه‌ها دارای قند بســیار‬ ‫زیــادی هســتند و افرادی که از نوشــابه اســتفاده‬ ‫می‌کنند در حدود ‪ 450‬کالری بیشــتر از ســایر افراد‬ ‫‪ 67‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪67 Kheradmand‬‬


‫به همین راحتی الغر شوید‬ ‫بسیاری از متخصصان تغذیه معتقدند بدون گرفتن رژیم غذایی هم‪ ،‬امکان کم‌کردن وزن وجود دارد‪ .‬کلید این‬ ‫کار انجام تغییرات ساده در سبک زندگی است‪ .‬با تغییرات کوچک و ساده می‌توانید به تناسب اندام خود کمک‬ ‫کرده و تاثیرات ورزش و رژیم‌های مختلف را بیشتر احساس کنید‪.‬‬ ‫تناســب اندام‬ ‫از‬ ‫یکــی‬ ‫خواسته‌های‬ ‫مهــم در‬ ‫همــه ‌ی‬ ‫افــراد اســت‬ ‫و هرکســی‬ ‫متناســب بــا‬ ‫موقعیت و شــرایط‬ ‫خــود بــرای‬ ‫رســیدن به‬ ‫ا یــن‬

‫خواســته تالش می‌کند‪ .‬ممکن اســت داشتن رژیم‬ ‫غذایــی در یک فــرد بهتر از ورزش او را به تناســب‬ ‫انــدام نزدیک کند و یا برعکس‪ ،‬فقــط ورزش کردن‬ ‫باعث کاهش وزن و تناســب انــدام در فردی دیگر‬ ‫شــو د ‪.‬‬ ‫بســیاری از متخصصــان تغذیه معتقدنــد بدون‬ ‫گرفتــن رژیــم غذایــی هم‪ ،‬امــکان کم‌کــردن وزن‬ ‫وجــود دارد‪ .‬کلید این کار انجام تغییرات ســاده در‬ ‫ســبک زندگی اســت‪ .‬با تغییرات کوچک و ســاده‬ ‫می‌توانیــد بــه تناســب انــدام خــود کمــک کرده‬ ‫و تاثیــرات ورزش و رژیم‌هــای مختلــف را بیشــتر‬ ‫احســاس کنید‪.‬‬ ‫در ایــن مطلــب به چند راهکار ســاده کــه برای‬ ‫همــه‌ی افــراد قابل اجرا اســت اشــاره می‌کنیم‪.‬‬ ‫با حوصله غذا بخورید‬ ‫بــرای غذا خوردن خود وقت مناســب تعیین‬ ‫کنیــد و در آن زمــان بــه کار دیگــری فکر‬ ‫نکنیــد‪ .‬مثــا ‪ 20‬دقیقــه را بــه وقت‬ ‫ناهــار خود اختصــاص دهید و این‬ ‫زمان فقــط برای غــذا خوردن‬ ‫شــما باشــد و نه کار دیگر‪.‬‬ ‫عــادت کــردن بــه این‬ ‫کار یکــی از بهترین‬ ‫روش‌هــا بــرای‬ ‫کاهــش وزن‬ ‫اســت‪ .‬هــر‬ ‫لقمــه‌ا ی‬ ‫را کــه‬

‫‪ 66‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫می‌خورید‬ ‫خــوب مــزه‬ ‫مزه کنیــد و از‬ ‫طعــم آن لــذت‬ ‫ببریــد‪ .‬آهســته‬ ‫غــذا خــوردن‬ ‫ایــن فرصــت را بــه‬ ‫هورمون‌هــای ســیری می‌دهــد تا به‌موقع ترشــح‬ ‫شــوند و از پرخــوری جلوگیــری کننــد‪ .‬تنــد غــذا‬ ‫خــوردن باعــث می‌شــود که بــدن‪ ،‬به‌موقع ســیر‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪66 Kheradmand‬‬


‫ـ هیچی‌ام که ِنگی رو پیشونیت نوشته‪.‬‬ ‫ایــن دیگر چه جــورش بود‪ .‬با این چشــم‌ها انگار‬ ‫می‌خواســت دل و جگرش را بیرون بکشد‪.‬‬ ‫آن یکی‌هــا مثــل گربــه‌ای خودشــان را بــه پر و‬ ‫پایــش می‌مالیدند!‬ ‫هنــوز ســفره پهن بــود که مــرد انبرکی دســتش‬ ‫داد‪ .‬او هــم خیره بــه دو پای انبرک کــه به نظرش‬ ‫کفشــی از خاکستر پوشــیدند‪ ،‬ذغال‌های سر قلیان‬ ‫را جابجا کــرد‪ .‬و گفت‪:‬‬ ‫ـ حاال خوب شد؟‬ ‫نرمۀ ســرخ ذغال داشت سفره را ســوراخ می‌کرد‪.‬‬ ‫کــف پارچ پر‬ ‫بــی‌آن که منتظر جواب مرد بشــود‪ِ ،‬‬ ‫از دوغ ر ارویش گذاشــت و بــه صدای ُقلقل قلیان‬ ‫نگاهــش را برگرداند‪ .‬در محفظــۀ زیرین قلیان دود‬ ‫پیچیده بــود‪ .‬انگار دود از آب بلند می‌شــد‪ .‬بعد‬ ‫رســتم خپل روی دیــوار نظــرش را جلب کرد‬ ‫که ُگرز گرانی را روی چیــزی فرود می‌آورد‬ ‫که شــاید آدم بود و ‪ ...‬نــگاه مرد را روی‬ ‫صورتش حــس کرد‪ .‬برگشــت طرفش‬ ‫کــه داشــت ُپک محکمی بــه قلیان‬ ‫مــی‌زد‪ .‬دود را توی صورت او فوت‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫آب دهانــش را قــورت داد و‬ ‫نگاهــش را پائیــن انداخــت‪.‬‬ ‫دســتبند بدلــش بــرق زرد‬ ‫کدری داشــت‪ .‬چه‌قــدر دلش‬ ‫می‌خواســت ایــن یاروها فکر‬ ‫کنند گشــنه گدا نیست و میلی‬ ‫اســت کــه کار می‌کنــد که هر‬ ‫جور دلشــان می‌خواهــد با او‬ ‫معاملــه و بعد تفالــه‌اش را توی‬ ‫جوی پر لجن پشــت سرشان ُتف‬ ‫نکننــد ‪ ...‬اما این غنیمت اســت‪.‬‬ ‫اگــر مشــتری بشــود و ماهی یک‬ ‫قــدری هم از ایــن مرتیکه بســلفد‪،‬‬ ‫وضع بهتر می‌شــود‪ .‬دنــدان روی جگر‬ ‫می‌گذارد و جیکــش در نمی‌آید‪ .‬چه کند‬ ‫برای شب ‪ ...‬به شــانۀ راست می‌خوابد ‪ ...‬آن‬ ‫یکی هم درگیر شــده و باید امــروز و فردا برش‬ ‫دارنــد‪ .‬خــوب جایش را پاک کنند؛ ریشــه‌ای نماند‪.‬‬ ‫نکنــد قافیه را ببازد و کار بکشــد به اشــک و آه و‬ ‫ماموگرافــی ‪ ...‬خمــاری مرد که پریده باشــد‪ ،‬پولی‬ ‫کف دســتش نگــذارد هیچ‪ ،‬یــک تیپا هــم نثارش تنهــا بــه نــم گــرم ماســه‌هایی کــه زیــر پاهای‬ ‫کند و ولش کند ســر جاده ‪ ...‬نانــش را آدم توی ُگه برهنــه‌اش حــس می‌کــرد فکــر کند‪ .‬یک دســتش‬ ‫بزند بهتــر اســت از این جــور کار و بار‪.‬‬ ‫را ســر جیب مــرد گرفته بود کــه او را بــا خود به‬ ‫هر چند زن بی‌شــوهر هر جا برود همین اســت‪،‬‬ ‫طــرف دریــا می‌کشــید‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫زود می‌خواهند ســوار گرده‌اش بشــوند‪ .‬الاقل این صــدای موج دلــش را ریش می‌کرد‪ .‬انگار دســت‬ ‫جور افســار مردها را می‌شــود کشید‪.‬‬ ‫پهن و ســیاهی بخواهــد او را قاپ بزند‪.‬‬ ‫دست او را گرفت و پرسید‪:‬‬ ‫وقتی ماشــین روی ساحل ماسه‌ای حرکت کرد‪ ،‬زن مرد مچ ِ‬ ‫چشــم‌هایش را بســت و ســرش را به صندلی تکیه‬ ‫داد‪ .‬حــس می‌کــرد ماشــین مثل خرس مســتی به ـ ‪ِ ...‬زری خالداری ‪ِ ...‬مهوشی ـ سودابه‌ای؟!‬ ‫چپ و راســت لنگــر می‌انــدازد و جلو مــی‌رود و چه جواب بدهد که فردا روزی ‪...‬‬ ‫‪ 65‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪65 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫نمی‌رود‪.‬‬ ‫هوا تاریک می‌شــد که ماشــین ایســتاد‪ .‬ســاحل‬ ‫خلوتی بود‪ .‬چشــم ریز کرد و اطراف را گشــت‪ .‬نه‬ ‫از تیوپ‌هــای رنگــی خبری بود و نــه از خنده‌های‬ ‫کودکانه‪ .‬انگار تاریکی داشــت ســاحل خاکســتری‬ ‫رنگ را قــورت می‌داد‪.‬‬ ‫صــدای ســائیده شــدن دانه‌های ماســه روی هم‬ ‫به دنــدان قروچــه‌ای می‌مانــد که وقتی ســردش‬ ‫می‌شــد‪ ،‬گرفتــارش می‌کرد‪ .‬صدای خرد شــدن چند‬ ‫صدف بــود انــگار زیــر کفش‌های پنجه برگشــتۀ‬ ‫مــرد که مو بــر تنش راســت کرد‪.‬‬ ‫می‌خوا ست‬ ‫د لــش‬

‫آب دور مچ پاهایش زبان کشید‪ .‬نالید‪:‬‬ ‫ـ االن نریم تو آب‪ .‬بزار فردا تو روشنی‪.‬‬ ‫ـ ِخفه ‪ ...‬یاال‪.‬‬ ‫ایــن یارو نــه اخــاق داشــت و نه آداب ســرش‬ ‫می‌شــد‪ .‬خوب شد که به ســر مردک نزد چراغ‌های‬ ‫ماشــین را روشــن بگذارد‪ .‬تــا برگردنــد و او دوباره‬ ‫ش بپوشــد هم هنــوز تاریک خواهــد بود‪.‬‬ ‫کف ‌‬ ‫مرد دســتش را کشــید‪ .‬مچــش حتماً زیر فشــار‬ ‫دســت نکبتــی او قرمز شــده بود‪.‬‬ ‫آب گــرم بــود؛ مثــل بغــل شــوهر خدابیامرزش‪.‬‬ ‫آخــر کی با رخت و لبــاس می‌زند بــه آب؟! ‪ ...‬البد‬ ‫پول‌هایش را یک جایی توی ماشــین گذاشــته‪ .‬مرد‬ ‫دســتش را می‌کشــید‪ .‬او که شــنا بلد نبود‪ .‬دستش‬ ‫را ول نکنــد ‪ ...‬آب تا زیر چانه‌اش رســید‪.‬‬ ‫ـ دیگــه جلوتــر نریــم ‪ ...‬حالــم داره ‪ ...‬بــد ‪...‬‬ ‫می‌شــه‪.‬‬ ‫تقــا بی‌فایده بود ‪ ...‬نمی‌توانســت روی‬ ‫بغل شــوهر تمرکز کند ‪ ...‬لباســش مثل‬ ‫یــک خروار جلبک به تنش چســبیده‬ ‫بود‪ .‬روســریش را کی آب بــرد؟! ‪...‬‬ ‫آب حق نداشــت این‌طور دســت‬ ‫پهنش را به ســر و گردنش بمالد‬ ‫‪ ...‬چرند است‪ ،‬باید رکاب بدهد‬ ‫به هر مادر ســگی‪.‬‬ ‫در گوشــش‪ ،‬خنده‌هــای بلند‬ ‫مــرد با صــدای رد شــدن موج‬ ‫همراه شــد‪ .‬کف دست مرد را‬ ‫حس کــرد که با تکان شــدید‪،‬‬ ‫صورتش را مچاله کرد و در آب‬ ‫فرو ُبرد‪.‬‬ ‫موج گذشــت‪ .‬یک قلوب هوا‬ ‫بلعیــد‪ .‬گیــج بــود‪ .‬زیر دســت‬ ‫مــرد‪ ،‬دســت و پــا مــی‌زد‪ .‬آتاری‬ ‫تــوی بغلش بــود‪ .‬می‌خواســت به‬ ‫طــرف پســرش بــدود اما یــک نفر‬ ‫پایش را روی ســیم آتاری گذاشــته بود‬ ‫‪ ...‬بــوی گند این آب را ُتــف کرد و نفس‬ ‫زد ‪ ...‬می‌خواســت خــود را بــاال بکشــد اما‬ ‫دســت‌های مرد ســنگین بــود ‪ ...‬پســرش اهرم‬ ‫آتــاری را کشــید‪ .‬ماشــین از روی آدمکی گذشــت‪.‬‬ ‫پســرش خندید‪.‬‬ ‫خون پاشــید روی صفحه تلویزیون؛ روی آسفالت‬ ‫‪ ...‬مــرد بــوری که ســوارش کــرده بود‪ ،‬دســتش را‬ ‫گذاشــت روی ســینه‌اش و پرتش کرد روی آسفالت‬ ‫بعــد ســرش را بیــرون آورد و تف انداخــت‪ .‬در را‬ ‫بســت و تیک آف کشــید‪ .‬جــواب ماموگرافی ُتفی‬ ‫شــده بود ‪...‬‬ ‫چنــگ انداخــت جز مشــتی جلبک چیــزی نبود‬ ‫‪ ...‬صــدای خنــده مــرد دور می‌شــد ‪ ...‬پســرش ‪...‬‬ ‫همه چیــز دور می‌شــد و می‌رفــت ‪ ...‬جز حرکت‬ ‫آب آن زیرهــا ‪...‬‬ ‫بی‌صــدای الیه‌هــای ِ‬


‫تان کوتاه‬ ‫داس‬

‫ماشــین ســیاه شاســی بلندش را‬ ‫از وقتی مرتیکه‬ ‫ِ‬ ‫از روی ســرعت‌گیر پرانــده بود و کوبانــده بودش‬ ‫آســفالت موج‌دار‪ ،‬زن نتوانســته بود نگاه بردارد‬ ‫به‬ ‫ِ‬ ‫از عقربــۀ سرعت‌ســنج کــه در نظــرش بــه زبان‬ ‫چســبناک قورباغه‌‌ای می‌مانــد‪ .‬از بعــد پلیس راه‬ ‫همین‌طــور رانــده بود‪.‬‬ ‫ـ ِچتــه ِتــرس ِورت داشــته ‪ ...‬نمــی‌آد ِدفعۀ اولت‬ ‫باشه!‬ ‫ســبیل ســیاه و پری‬ ‫مــرد ایــن را رو به او گفت و‬ ‫ِ‬ ‫کــه لب‌هایش را می‌پوشــاند‪ ،‬از جنبیــدن افتاد‪.‬‬ ‫این ماشــین غیر از ماشــین‌های دیگری بود‬ ‫که زن ســوار شــده بود‪ .‬اما از جایی ســوز‬ ‫می‌آمــد و دو زانوانــش می‌چرخید‪ .‬پس‬ ‫چــرا دو ِد ســیگا ِر آتــش به آتــش این‬ ‫یارو بیــرون نمی‌رفت؟!‬ ‫ـ ها ماتت برده؟!‬ ‫زن دســتش را کــه انگشــتانِ‬ ‫کوتاه و پوست زردی داشت‪ ،‬از‬ ‫ســر زانو برداشــت‪ .‬دستگیره را‬ ‫چنگ زد و جــواب داد‪:‬‬ ‫ـ بوی الستیک سوخته می‌آد‪.‬‬ ‫ُتند نمی‌ری؟!‬ ‫مــرد ُلپ‌هایش را بــاد کرد و‬ ‫نفســش را با صدا بیــرون داد‪.‬‬ ‫فرمــان را یــک دســتی پیچاند‬ ‫و ایســتاد جلــوی لمکــده‌ای که‬ ‫نمای طوســی داشــت‪ .‬زن دور و‬ ‫بــر را می‌پائیــد‪ .‬بــه نظرش رســید‬ ‫ســواری‌های پــارک شــده بــه زمین‬ ‫نزدیک‌ترنــد و بــرای پیــاده شــدن از‬ ‫آن طــور ماشــین‌ها نیاز به جســت زدن‬ ‫طــرف ترمز دســت که‬ ‫نیســت‪ .‬رو گردانــد‬ ‫ِ‬ ‫چــرم مرد به آن گیر کــرده بود‪.‬‬ ‫ســر ّ‬ ‫جیب کت ِ‬ ‫جیــب را آزاد کــرد و مــرد پیاده شــد‪.‬‬ ‫فکر کــرد هر چه‌قدر هم کــه کار دباغی بی‌نقص‬ ‫باشــد بــوی گاو را می‌شــود حــس کرد‪ .‬بایــد این‬ ‫دفعــه پــول خوبی بــه چنــگ بزند‪ .‬جــای خوبی‬ ‫دســت انداخته‪ .‬می‌تواند آتــاری را که قــول داده‪،‬‬ ‫برای پســرش بخرد‪ .‬حــاال البد هم اتاقــش یکی دو‬ ‫آدامس‬ ‫تکــه پیتزا به پســر او داده و با آن یــک من‬ ‫ِ‬ ‫تــوی دهنش دارد الک دیگری را روی ناخن پاهایش‬ ‫امتحــان می‌کند‪.‬‬ ‫اگــر او نبــود کــه نمی‌توانســت این همــه جیم‬ ‫بشــود و پولی درآورد کــه به هزار زخــم بزند‪ .‬چه‬ ‫عیبی دارد اگر مجبور اســت هر چه در آورد را با او‬

‫ماموگرافی‬ ‫نصــف کند‪ .‬هر چه باشــد هم اتاقــی‌اش این جور‬ ‫شــب‌ها نمی‌رود کــه او بــرود ‪ ...‬خدائیش ‪...‬‬ ‫پاشــنه‌های ‪ 15‬ســانتی کفش‌هــای زن الی‬ ‫قلوه‌ســنگ‌های دست‌ریز مســی ِر لمکده فرو رفت‬ ‫و کج و راســت شــد‪ .‬کــت و کول گوشــتالوی مرد‬ ‫دو کفــۀ میــزان نشــدنی ترازویی‪ ،‬به نظــرش آمد‪.‬‬ ‫را پاییــن‬ ‫نگا هــش‬

‫با مــدارا‬ ‫آورد و‬ ‫قدم برداشــت‪ .‬اگر پاشنۀ کفشــش بشکند و جلوی‬ ‫ایــن مرتیکه لنگ‌زنــان راه برود کــه فاتحه خوانده‬ ‫می‌شــود به قد و قواره‌ای که برای خودش ســاخته‪.‬‬ ‫ســبک‬ ‫همــراه مــرد از بیــن دو ســتونِ کوتــاه‬ ‫ِ‬ ‫تخت‌جمشــید تــو رفــت‪.‬‬ ‫با نــگاه‪ ،‬بته‌جغۀ جلیقۀ تن پســری کــه از آن‌ها‬ ‫پیــش افتــاد را دنبــال کــرد‪ .‬جلوتر میــزی بود که‬ ‫شــکم بزرگ مردی به لبه‌اش فشــار می‌آورد‪ .‬زن یا ِد‬ ‫ِ‬ ‫آدامــس باد کردنِ هم اتاقی‌اش افتــاد‪ .‬آدامس روی‬

‫‪ 64‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫مهناز رضایی‬

‫لب‌هایش می‌ترکیــد ‪. ...‬‬ ‫از کنــار میز که رد می‌شــدند‪ ،‬شــنید که پســر به‬ ‫مر ِد پشــت میز گفت‪:‬‬ ‫ـ همــونِ که همۀ ـ َهــا رو ـ ِمی‌گه‪ .‬رو تخت‌های‬ ‫پشتی می‌شینه‪.‬‬ ‫مرد شــکم گنده نگاهــش را از صفحــۀ کامپیوتر‬ ‫روی میز گرفــت‪ .‬زن نگاه مرد را حتی روی پشــت‬ ‫اســتخوانی‌اش هم حــس می‌کرد‪.‬‬ ‫شنید‪:‬‬ ‫ـ شیشلیک چند؟ ‪ ...‬شیشلیک رو چند بزنیم؟‬ ‫مــرد بــا ســبیل پهــن شــده روی پوســت‬ ‫آبله‌رویش از الی رشــته‌های مهره‌ای جلوی‬ ‫در دستشویی سرک کشید‪ .‬زن رو گرداند‬ ‫و خیره شــد به پارچ بزرگ دوغ‪ .‬کاش‬ ‫می‌شــداین دوغ‪ ،‬شــیر بــود و آن را‬ ‫سر می‌کشــید تا ســطح شیر مثل‬ ‫کارتن‌هــای میکــی موس برســد‬ ‫به چشــم و باالتر ‪ ...‬پســرش ‪...‬‬ ‫پســرش چه‌قدر شــیر دوســت‬ ‫دارد ‪...‬‬ ‫به مهره‌هــای رنگــی دوباره‬ ‫نــگاه انداخــت که هنــوز به‬ ‫هــم ضربه می‌زدنــد و به مرد‬ ‫کــه کنــار تخت رســیده بود و‬ ‫سنگینی خود را روی دو متکای‬ ‫روی هــم انداخــت‪ .‬وقتی مرد‬ ‫خیســی دســت‌هایش را روی‬ ‫صــورت او پاشــید‪ ،‬پوســت زنگ‬ ‫زده‌اش را دیــد‪.‬‬ ‫مرد گفت‪:‬‬ ‫ـ چیه ُزل زدی؟!‬ ‫جواب داد‪:‬‬ ‫ـ هیچ ‪ ...‬جای خوبیه‪.‬‬ ‫و به پوســت زرد و دســت‌های گشودۀ رودابۀ‬ ‫روی دیــوار که انگار جیغ می‌کشــید‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬ ‫مرد گفت‪:‬‬ ‫ـ چند وقته این کاره‌ای؟‬ ‫ورنــی خــاک گرفته و پشــت‬ ‫از روی کفش‌هــای‬ ‫ِ‬ ‫خوابیــدۀ مرد که هــر لنگ طرفی مانــده بود نگاه‬ ‫برداشــت‪ .‬حس کرد پوزخندش‪ ،‬کــرم پودر خمیری‬ ‫و ضخیم کنار چشــم‌هایش را ترک انداخت‪ .‬گفت‪:‬‬ ‫ـ موسیر هم آوردن‪.‬‬ ‫حالــش از بوی نفس مــرد به هم می‌خــورد‪ .‬چرا‬ ‫موســیر هم تعارف کرد؟!‬ ‫مرد توی دستمال ابریشــمی که از جیبش در آورد‬ ‫با صدا فیــن کرد و گفت‪:‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪64 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪61‬‬

‫آهســته آهســته بیرون می آییم‪ .‬ایــن بیرون‬ ‫آمدن مرحله برزخی اســت‪ .‬بــرزخ مرحله ای‬ ‫اســت که ما یک پایمان در دنیای کهن اســت‬ ‫و پــای دیگرمــان در قــرون وسطاســت‪ .‬این‬ ‫مرحله برزخی را رنســانس هم مــی نامند‪ .‬در‬ ‫این مرحله اســت که مــرز میان خیال بــا واقعیت‬ ‫معلوم می شــود و با مشخص شــدن واقعیت علم‬ ‫جدیدی هم تاســیس می شــود‪.‬‬ ‫عواملــی که بــه انتقــال از دنیای کهن بــه دنیای‬ ‫قــرون وســطی کمک کــرد‪ ،‬متعــدد اســت‪ .‬قرون‬ ‫وســطی دوره مطــرح شــدن تعریــف جدیــدی از‬ ‫علــم اســت و غلبــه آن در تمدن اســامی؛ همان‬ ‫چیــزی کــه فرانتــز روزنتــال درباره‬ ‫اش کتــاب نوشــته (‪Knowledge‬‬ ‫‪ .)Triumphant‬بــرای مقایســه‬ ‫مفهــوم علــم در قرون وســطی با‬ ‫مفهــوم علم در دنیــای هزار و یک‬ ‫شــب یک راه میانبر وجــود دارد و‬ ‫آن مقایســه اقســام علم در کتاب‬ ‫هایی چــون احصاءالعلوم فارابی یا‬ ‫مفاتیــح العلوم خوارزمی با اقســام‬ ‫علــم نــزد ذالنــون مصری اســت‬ ‫کــه در طبقــات الصوفیــه خواجه‬ ‫عبداللــه انصاری آمده اســت‪.‬‬ ‫در قرون وســطی علوم شــرعی و‬ ‫غیر شرعی (ریاضیات و طبیعیات)‬ ‫هر دو ارزشــمند اســت‪ ،‬در حالی‬ ‫کــه در دنیــای کهــن علــوم غیــر‬ ‫شــرعی‪ ،‬علــوم غیــر نافــع و زائد‬ ‫اســت؛ آپاندیــس اســت‪ .‬گاهــی‬ ‫بایــد آن را کنــد و انداخــت دور‪.‬‬ ‫مفهــوم علــم و اقســام آن قبل از‬ ‫دوران خالفت عباســی هم توســط‬ ‫متفکران مشــائی عنوان شده بود؛‬ ‫ولــی جــزوی از جهــان فکــری ما‬ ‫مسلمانان نشــده بود‪ .‬مفهوم علم‬ ‫و اقســام علــوم قرون وســطایی از‬ ‫قرن ســوم به بعد به تدریــج جایگزین مفهوم علم بودن مرز میان واقعیت و خیال‪ ،‬متوســل شــدن به‬ ‫در دنیــای کهن شــد‪.‬‬ ‫کرامات برای تحکیم ایمان‪ ،‬شــنیدن سخن جانوران‬ ‫اگر عباســیان به جای امویــان حکومت و خالفت و همچنین هاتف و خالصه زیســتن در دنیای هزار‬ ‫را بــه دســت نگرفته بودنــد‪ ،‬معلوم نیســت علم و یک شــب حتی امروز هم به کلی دســت از ســر‬ ‫قرون وســطایی می توانســت این جایــگاه را پیدا بعضی از ما بر نداشــته اســت‪.‬‬ ‫کنــد‪ .‬اگر دربار خلیفه از دمشــق‪ ،‬کــه زمانی جزو اکثر عوام الناس در دوران قرون وســطی همچنان‬ ‫ســرزمین امپراتــوری روم بود‪ ،‬به بغداد که شــهری در دنیــای کهــن زندگــی مــی کردنــد و نفس می‬ ‫در اصــل ایرانی بود‪ ،‬منتقل نشــده بــود‪ ،‬اگر کتاب کشــیدند‪ .‬بعضــی از آنها امروز هم همــان طورند‪.‬‬ ‫های ایرانی و یونانی از زبان های پهلوی و ســریانی فقــط خواص مردم کــه عالم و دانشــمند و حکیم‬ ‫و یونانــی بــه عربی ترجمه نشــده بــود‪ ،‬اگر زبان و فیلســوف بودنــد‪ ،‬از دنیای کهن بیــرون آمدند و‬ ‫عربــی زبــان همگانــی (لینگــوا فرانکا) نشــده و ســعی کردند علومی تاســیس کنند (علــم با همان‬ ‫علومی که رنســان اســامی و دوران قرون وســطی مفهــوم قــرون وســطایی آن)؛ علومی چــون علم‬ ‫را پدیــد آوردنــد‪ ،‬تدویــن و تحریر نشــده بود‪ ،‬اگر حدیــث‪ ،‬علم فقه و اصــول آن‪ ،‬علم تفســیر‪ ،‬علم‬ ‫فرهنگ کامال شــفاهی دنیای کهن یــک قدم در راه رجــال‪ ،‬علــم کالم‪ ،‬علم تصوف‪ ،‬ریاضیــات و نجوم‪،‬‬ ‫کتبی شــدن پیش نرفته بــود‪ ،‬اگر کاغــذ در ابتدای علم طب‪ ،‬فلســفه و روانشناســی‪ ،‬علم اخالق و ده‬ ‫‪ 63‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪63 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫عصــر عباســیان به جهــان تازه تاســیس اســامی‬ ‫نیامده و هیچ علمی و شــناختی و معارفی انتشــار‬ ‫نیافتــه بــود‪ ،‬تحــول از دنیای هزار و یک شــب به‬ ‫دنیای قرون وســطی هم صورت نمی گرفت‪ .‬قرون‬ ‫وســطی را نه فقط عصر تاسیس و تدوین و تبویب‬ ‫علوم‪ ،‬بلکه همچنین دوران انتشــار علوم و انتشــار‬ ‫عناصــر فرهنگی نیز باید دانســت‪.‬‬ ‫انتقــال از دنیــای کهن بــه دنیای قرون وســطی‬ ‫دفعتا صــورت نگرفــت‪ .‬همان طور که گفته شــد‬ ‫دوران برزخ دویســت‪ ،‬ســیصد ســال طول کشــید‬ ‫و تــازه بعــد از ایــن مدت هــم نگاه قدیــم ما به‬ ‫جهان بــه کلی تغییر نکــرد‪ .‬اهمیت حــال و محو‬

‫ها علم دیگر که بســیاری از آنها را مــا امروزه علم‬ ‫نمی دانیم‪.‬‬ ‫بــا مفهوم قــرون وســطایی علم و تقســیم قرون‬ ‫وســطایی علوم بود که ما از دنیای کهــن به دوران‬ ‫قرون وســطی و تمدن جدید اسالمی قدم گذاشتیم‪.‬‬ ‫بعضی ها مقاومت می کردند‪ .‬بســیاری از صوفیان‬ ‫ترجیــح می دادند در دنیــای کهن بمانند؛ در همان‬ ‫دنیایی کــه عمر خطاب باالی منبــر فریاد فرمانده‬ ‫اش را در جبهه جنگ می شــنید و در همان دنیایی‬ ‫که ســتون حنانه می نالیــد و از دوری پیغمبر (ص)‬ ‫شــکایت می کرد‪ .‬موالنــا وقتی به منکــران حنانه‬ ‫فحــش می دهــد‪ ،‬در واقــع به کســانی فحش می‬ ‫دهد کــه از دنیــای کهن بــه قرون‬ ‫وســطی قــدم گذاشــته انــد‪ .‬در‬ ‫قرون وســطی آواز حنانه مانند آواز‬ ‫هاتف متافــور اســت‪ .‬عالم خیال‬ ‫در قــرون وســطی خیال شــاعرانه‬ ‫است‪.‬‬ ‫تقســیم عوالم از لحاظ تاریخی را‬ ‫برخــی متاثر از تفکــر اروپایی می‬ ‫داننــد‪ ،‬در حالــی که این تقســیم‬ ‫دقیقا با عوالم مــا هم انطباق پیدا‬ ‫مــی کند‪ .‬انتقــال از دنیای کهن که‬ ‫مــن آن را دنیای هزار و یک شــب‬ ‫نامیــدم‪ ،‬در جهــان اســام رخ داد‪.‬‬ ‫بــا پیدایش تمدن اســامی بود که‬ ‫ما از دنیــای کهن به جهــان قرون‬ ‫وســطی آمدیم‪ .‬گاهی آدم فکر می‬ ‫کنــد و از خــود می پرســد که اگر‬ ‫ایــن دوران انتقــال از دنیــای کهن‬ ‫به قرون وســطی با تمدن اســامی‬ ‫رخ نــداده بود‪ ،‬آیــا انتقال از دنیای‬ ‫قرون وســطی به دوران جدید هم‬ ‫در اروپــا رخ مــی داد؟ والله اعلم‪.‬‬ ‫انتقــال از عالم قرون وســطی به‬ ‫عالم جدیــد در اروپا صورت گرفت‬ ‫و ســپس بــه جاهــای دیگــر نیز‬ ‫ســرایت کرد‪ .‬ایــن انتقال اگر در میان ما شــرقی ها‬ ‫هنــوز به صورت کامل صورت نگرفته اســت‪ ،‬نگران‬ ‫نبایــد بود‪ ،‬چــون در خود اروپا هــم هنوز همه جا‬ ‫به طور کامــل صورت نگرفته اســت‪ .‬انتقال از یک‬ ‫دنیــا به دنیــای دیگر‪ ،‬از یک جهــان بینی به جهان‬ ‫بینی دیگر‪ ،‬از تغییر دین هم برای انســان مشــکل‬ ‫تر است‪ .‬‬ ‫بــه هــر حال کار یک شــب و دو شــب نیســت‪،‬‬ ‫بــه خصــوص که بعضــی ها اصــا نمــی خواهند‬ ‫از دنیــای قرون وســطی یــا حتی از دنیــای هزار و‬ ‫یک شــب بیرون بیاینــد‪ .‬همانجا جا خــوش کرده‬ ‫انــد‪ .‬خود من هــم وقتی دوســت دارم هزار و یک‬ ‫شــب بخوانم‪ ،‬مگر غیر از این اســت کــه دلم برای‬ ‫آن دنیــا تنــگ اســت و به قــول بچه ها احســاس‬ ‫هفته نامه کرگدن‬ ‫«نوستالژی» پیدا کرده ام؟‬


62 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬62


‫معــاد اســت‪ .‬دنیا و آخرت هم یک جاســت‪ ،‬نه دو‬ ‫جــا‪ .‬آخرت امتداد این دنیاســت؛ به قول فرنگی ها‬ ‫اکستنشــن این جهان است‪.‬‬ ‫جهان کهن جایی اســت که عصای موســی اژدها‬ ‫مــی شــود و درخت با او ســخن می گویــد‪ .‬جایی‬ ‫اســت که ابراهیم خورشــید و ماه و ستارگان را می‬ ‫بینــد و خیال می کند خدا را دیده اســت‪ .‬در اواخر‬ ‫دوران کهــن اســت که انســان مردد می شــود که‬ ‫آیــا در ایــن دنیا هم خــدا را خواهد دید یــا نه‪ .‬در‬ ‫آخــرت خواهد دید‪ ،‬ولــی در دنیا معلوم نیســت‪.‬‬ ‫دیــدن خدا هم فقط یک نوع اســت؛ چــه در دنیا‬ ‫و چــه در آخرت‪.‬‬

‫بینــی آن را مــی توان دنیــا و جهان بینــی هزار و‬ ‫یک شــب نامید‪ ،‬هنــر آن و علــم و ارزش های آن‬ ‫را هــم می تــوان هنر و علــم و ارزش های هزار و‬ ‫یک شــب نامید‪.‬‬ ‫مفهــوم علم و مفهوم هنر در دنیــای هزار و یک‬ ‫شــب بــا مفهوم علــم و هنــر در دنیــای جدید و‬ ‫حتــی در دنیای قرون وســطا یکی نیســت‪ .‬ارزش‬ ‫آنها هم یکی نیســت‪ .‬در دنیای هزار و یک شــب‪،‬‬ ‫انســان «علم» را (با همان تصور خاصی که از علم‬ ‫دارد) بیشــتر برای ایــن می خواهد که حــال او را‬ ‫خــوش تر کنــد‪ .‬اصــا در دنیای هزار و یک شــب‬ ‫حــال مهم تــر و ارزشــمندتر از علم اســت‪ .‬همه‬

‫خــدا در دنیــای کهــن نه فقــط دیده می شــود‪،‬‬ ‫بلکه شــنیده هم می شــود‪ .‬آ<از یا صــوت خدا را‬ ‫در دنیــای کهن هم انبیاء می شــنوند و هم اولیاء‪.‬‬ ‫بــرای انبیاء وحی اســت و برای اولیــاء هاتف‪ .‬پس‬ ‫داســتان هایی که درباره هاتف به عنوان موجودی‬ ‫واقعــی که دیده نمی شــود‪ ،‬ولی صوت یــا آوازش‬ ‫شــنیده می شــود‪ ،‬مربوط بــه دنیای کهن اســت؛‬ ‫دنیــای هزار و یک شــب‪ .‬هاتــف در دنیای بعدی‬ ‫یعنی دنیای قرون وســطا هم هست ولی در قرون‬ ‫وســطا هاتف تبدیل بــه فرم مجــازی (متافور) می‬ ‫شــود‪ .‬هاتفی که از گوشــه میخانه با حافظ سخن‬ ‫می گوید‪ ،‬هاتف قرون وســطایی اســت؛ هاتفی که‬ ‫متافور اســت و متعلق به خیال شــاعرانه‪.‬‬ ‫هزار و یک شــب ظاهرا در دربار خلفای عباســی‪،‬‬ ‫در نیمــه دوم قــرن دوم اتفــاق می افتــد‪ ،‬ولی در‬ ‫حقیقــت این کتــاب کل دنیــای کهن را‪ ،‬بــا علم و‬ ‫معرفت و جهان بینی و هنــر و ارزش های آن برای‬ ‫ما مجســم می ســازد‪ .‬همان طور کــه دنیا و جهان‬ ‫‪ 61‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫چیــز در آن دنیا برای این اســت که انســان حالش‬ ‫خوش شــود؛ دین هم همیــن طور‪.‬‬ ‫دیــن در دنیــای کهــن در وهلــه اول بــرای پیدا‬ ‫کردن معرفت نیســت‪ ،‬بلکه برای رســیدن به حال‬ ‫اســت‪ ،‬بــرای یافت حــال‪ ،‬یــا یافت «وقــت»‪ .‬در‬ ‫دنیــای کهن انســان باید به دنبال علمی باشــد که‬ ‫او را بــه دریافــت وقت یا حال‪ ،‬چــه در این دنیا و‬ ‫چــه در جهان پس از مرگ‪ ،‬برســاند‪ .‬در دنیای کهن‬ ‫بشــر عبادت می کنــد برای این کــه حالش خوش‬ ‫یــا خــوش تر شــود‪ .‬نماز مــی خوانــد و روزه می‬ ‫گیرد بیشــتر برای ایــن که حالش خوش تر شــود؛‬ ‫هــم در دنیا و هــم در عقبی‪.‬‬ ‫بــرای شــناخت دنیای کهن می توان هــم آن را با‬ ‫دنیــای جدید مقایســه کــرد وهم با دنیــای قرون‬ ‫وســطی‪ .‬آفتاب این دنیــا از اوایــل دوران خالفت‬ ‫عباســی شــروع به افول می کند و یکــی‪ ،‬دو قرن‬ ‫بعــد غروب می کنــد؛ البته نه به کلــی‪ .‬ما در قرن‬ ‫ســوم از ایــن دنیــای کهن‬ ‫بقیه در صفحه ‪63‬‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪61 Kheradmand‬‬


‫دنیای وسوسه انـگیز و جذاب هزار و یک شب‬

‫نصراللهپورجوادی‬ ‫هزار و یک شــب برای من با کتــاب های دیگر‬ ‫فــرق دارد‪ ،‬این کتــاب برای من مهم تــر از کتاب‬ ‫هــای دیگر اســت به خاطــر این که مــرا بیش از‬ ‫کتــاب های دیگــر به یــاد دنیای کهن مــی اندازد؛ دنیــای کهن آشــنا مــی کنــد‪ ،‬مثــل ارداویرافنامه می شــوند و بــرای اثبات مدعای خــود معجزه می‬ ‫دنیایی کــه پیش از قرون وســطی بود‪.‬‬ ‫و درخــت آســوریک یا تا حــدود زیادی شــاهنامه کننــد و ابدال و اولیاء خدا دســت بــه کرامات می‬ ‫بعضی هــا صحبــت از پرخوری فکــری و گرفتن فردوســی و البتــه آثار یونانی مثل ایلیاد و ادیســه‪ ،‬زنند‪.‬‬ ‫ســوءهاضمه ذهنی بر اثر مطالعه زیــاد می کنند؛ ولــی هزار و یک شــب به نظــرم با روحیــه من و دنیــای هــزار و یک شــب دنیای قهرمانــان عطار‬ ‫من نــه‪ .‬این روزها یا بهتر اســت بگویم این ســال خاطــرات کودکی و جوانی من ســازگاری بیشــتری در تذکــره االولیــاء و در مثنوی هــای مصیبت نامه‬ ‫هــا مطالعــه ام کم شــده و ســال به ســال و بلکه دارد و دنیــای کهــن را به گونــه ای معرفی می کند و منطــق الطیــر اســت‪ .‬در این دنیاســت که خدا‬ ‫مــاه به مــاه کمتر هم می شــود‪ .‬نشــانه آن کتاب کــه من با آن احســاس بیگانگــی نمی کنم‪ .‬‬ ‫هنگام خلقت آدم با فرشــتگان ســخن می گوید و‬ ‫هــای فراوانی اســت کــه در گوشــه و کنــار‪ ،‬روی مــن گمان مــی کنم بــرای همه ما ایرانیــان هزار ســپس با دســت خود گل آدم را به صــورت آدم در‬ ‫میــز کامپیوتر‪ ،‬میــز ناهارخوری‪ ،‬کنــار تختخواب و و یک شــب بهتریــن کتاب بــرای یــادآوری دنیای مــی آورد و در او مــی دمد‪ .‬با همین دم اســت که‬ ‫ده جــای دیگــر‪ ،‬روی هم چیده ام تــا روزی آنها را کهن اســت؛ یادآوری جهان بینــی قدیم‪ ،‬جهانی که انســان زنده می شــود و وقتی ایــن دم از او گرفته‬ ‫بخوانــم و آن روز نمی آید و شــاید هم هیچ وقت مــرز میــان خیــال و واقعیت در آن زیاد مشــخص شــد‪ ،‬می میرد و بــاز با همین دم دوبــاره زنده می‬ ‫نیاید‪.‬‬ ‫نیست‪ ،‬درســت معلوم نیســت حادثه ای که یکی شود‪.‬‬ ‫چند روزی اســت ترجمه جدید کتاب هزار و یک بــرای دیگری گــزارش می دهد در خواب اســت یا مــرگ در دنیای کهن انتقال اســت‪ ،‬رفتــن از یک‬ ‫شــب به قلــم محمدرضا مرعشــی پور را گذاشــته بیــداری‪ ،‬در دنیای واقعی اســت یا خیالی‪.‬‬ ‫ســرا به ســرای دیگر است‪ .‬ســرای دیگر که زندگی‬ ‫ام کنار دســتم که از ســر تــا ته بخوانــم‪ ،‬ولی هر دنیای هزار و یک شــب دنیای انیمیســتی یا زنده پس از مرگ اســت‪ ،‬در واقع بــه نوعی ادامه همین‬ ‫بــار که آن را برداشــته ام کار دیگــری پیش آمده و انگاری اســت؛ عالمی اســت که نه فقــط حیوانات زندگی دنیاســت‪ .‬خوشــی ها و دردهای آن‪ ،‬خوشی‬ ‫می ترســم این کتاب هم به سرنوشــت کتاب های در آن بــا هــم حــرف می زننــد‪ ،‬بلکــه موجودات ها و دردهای دنیاســت منتهی با شــدت بیشتر‪.‬‬ ‫دیگری کــه کنار دســتم گذاشــته ام و نخوانده ام‪ ،‬دیگــر‪ ،‬از درخت و گیاه گرفته تا ســنگ و ریگ هم زندگــی در دنیای کهن با مرگ خاتمــه نمی یابد؛‬ ‫دچــار شــوم‪ .‬ولی هــزار و یک شــب بــرای من با زنــده اند و حرف مــی زنند‪ .‬حتی فالســفه در این زندگــی بــا مــرگ متحــول می شــود و بــه همین‬ ‫کتــاب هــای دیگر فــرق دارد‪ .‬این کتــاب برای من دنیا طبیعــت را دارای نظم و نوعی درک و دریافت دلیل تصور معــاد روحانی در دنیــای کهن معمول‬ ‫مهم تــر از کتاب های دیگر اســت‪ .‬بــه خاطر این ذهنــی می داننــد‪ .‬دنیای هزار و یک شــب جهانی نیســت‪ .‬در دنیای کهن انســان از یک عنصر و یک‬ ‫کــه مــرا بیش از کتــاب هــای دیگر به یــاد دنیای اســت که جــن و پری ســایه به ســایه انســان ها گل ساخته شــده و هنوز معنای روح مجرد در فکر‬ ‫کهن مــی اندازد؛ دنیایــی که پیش از قرون وســطا زندگــی می کنند‪ ،‬دنیــای هزار و یک شــب دنیای و ذهنش جا نیفتاده اســت‪ .‬به همین دلیل مسئله‬ ‫بــود‪ .‬کتاب هــای دیگری هم هســت که مــا را با کهن ماســت‪ ،‬دنیایی کــه در آن پیامبــران مبعوث معــاد روحانــی برایش مطــرح نیســت‪ .‬معاد یک‬ ‫‪ 60‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪60 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫بعد از مدتی مرحله(‪ )babling‬شــروع می​شود که‬ ‫آن را صحبــت کودک می نامند‪ .‬حــرف زدن کودک‬ ‫در ایــن مرحلــه برای بزرگســاالن نا مفهوم اســت‬ ‫ولــی بــه هرحال کــودک بــا زبان مخصــوص خود‬ ‫حرف می​زند و دانشــمندان نتوانســتند این زبان را‬ ‫تا کنون کشــف نمایند‪ .‬محققان در دانشــگاه پردو‬ ‫در نــوزادان دو ماهه الگو های آوایی شــبیه گفتار‬ ‫شناســایی کرده​اند که نشــان میدهد نوزادان در آن‬ ‫ســن کم توانایی نظــم دادن به گفتار خــود را دارا‬ ‫هســتند محققان بــا تجزیه و تحلیل ســوابق بازی‬ ‫کودکان با والدینشــان دریافتند صداهای نامفهومی‬ ‫که کــودکان از خــود درمی آورنــد دارای ویژگیهای‬ ‫همه زبان هاســت‪.‬‬ ‫مایکل لینج آســیب شــناس گفتاری در دانشــگاه‬ ‫پــردو در این بــاره می​گوید که این اصوات بســیار‬ ‫آهنگین هســتند و ســیالب های منظم و ســازمان‬ ‫یافته به نظر می​رســد ســیالب های نهایی عبارت‪،‬‬ ‫درســت ماننــد گفتار افــراد بالغ کشــیده اســت‪.‬‬ ‫مایکل لینج امیدوار اســت این تحقیقات در نهایت‬ ‫به تشــخیص بموقــع کودکانی که دارای مشــکالت‬ ‫گفتاری هســتند بیانجامد‪.‬‬ ‫بــه طور کلــی آغــاز حــرف زدن کــودک در پنج‬ ‫مرحلــه می‌تــوان خالصــه کرد‪:‬‬ ‫مرحله اول گریه‬ ‫مرحله دوم بغبغو کردن (‪)cooing‬‬ ‫مرحله سوم بازی صدایی (‪)vocal play‬‬ ‫مرحلــه چهــارم حــرف زدن نــا مفهــوم بــا‬ ‫‪)Canonical‬‬ ‫قاعــده(‪babbling‬‬ ‫مرحلــه پنجــم کــه مرحلــه نهایــی‬ ‫اســت حــرف زدن مکالمــه ای‬ ‫کــودک( ‪conversational‬‬ ‫‪)babbling‬‬ ‫ا یــن ( ‪P r e l i n g u i s t i c‬‬ ‫‪)Vocalisation Intonation‬‬ ‫اســت کــه (‪ ) jargon‬نیــز مــی‬ ‫گوینــد و معمــ ًوال در ســن ده‬ ‫ماهگــی اتفــاق مــی افتــد‪ .‬در‬ ‫زبانشناســی مرحلــه را فرایند پیش‬ ‫زبانی واژ​ه هــا می‌نامند‪ .‬کودک در‬ ‫ایــن مرحله تکیــه(‪ )stress‬و نواخت‬ ‫آهنــگ (‪ )intonation‬بزرگســاالن را‬ ‫تولید مــی کند‪ .‬کــودک در بیــن‪ ١٢‬تا ‪١۵‬‬ ‫ماهگــی کلمات قابل فهم مثل ‪ cat , ball ,go‬را‬ ‫ادا می​کند و دو ســالگی جملــه های دو کلمه​ای‬ ‫کــه آن را (‪ )Telegraphic Speech‬می نامند به کار‬ ‫مــی برد ماننــد ‪ .dady speak, me go‬درســه‬ ‫سالگی شــروع می کند به ســرو سامان‬ ‫دســتور زبان خود و در اینجاســت‬ ‫کــه بــا روش اصولــی بســیار‬ ‫پیچیــده زبــان بزرگســاالن‬ ‫را بــه ســاده‌ترین اجــزا‬ ‫تقســیم کــرده ســپس با‬ ‫‪ 59‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫ایجاد قواعــد الزم آن اجزاء را به همدیگرمرتبط م ​ی‬ ‫کند وبه دســتور بزرگســاالن هم توجهی ندارد وهر‬ ‫قــدر پــدر و مــادر در تصحیح گفته​هــای او تالش‬ ‫می‌کننــد بی​فایده اســت‪ .‬ایــن امر نشــان دهنده‬ ‫خالقیــت کودک در تولید زبان می باشــد‪ .‬به نمونه​‬ ‫زیر توجــه کنید‪:‬‬ ‫‪Child: Nobody don't like me.‬‬ ‫‪Mother: No, say: Nobody likes me.‬‬ ‫‪Child: Nobody don't like me. (eight‬‬ ‫‪)repetitions of this dialog‬‬ ‫‪Mother: No, listen carefully; say, Nobody‬‬ ‫‪.likes me‬‬ ‫‪Child: Oh! Nobody don't likes me‬‬ ‫ایــن نمونه از دیوید مک نیــل ‪David Mackneil‬‬ ‫روانشــناس آمریکایــی اســت نشــان می​دهد که‬ ‫چگونه کــودکان به گفتــار صحیح بزرگســاالن بی‬ ‫اعتنــاء هســتند و ایــن خــود نشــان می​دهد که‬ ‫کــودکان زبــان را از راه تقلیــد یــاد نمی​گیرنــد‪ .‬از‬ ‫مکالمــه کــودک و مادر چنین اســتنباط می​شــود‬ ‫کــودک به هیچوجه از ســاختار جملــه خود صرف‬ ‫نظر نمــی کند و تالش مادر بــرای یاد دادن صحیح‬ ‫جملــه بی​فایده اســت امــا در تمام مــدت فرایند‬ ‫اکتســاب زبان؛ کودک به طور مداوم ســاختارجمله‬ ‫خــود تجدید نظر می​کنــد تا جمله بهتری بســازد‬ ‫و همچنیــن با ایجا د یک ســری قواعد ســاختاری‪،‬‬ ‫زبان بزرگســاالن را نیز ادا‬ ‫می‌کند این‬ ‫فرا یند‬

‫را پاالیــش زبا ن مــی نامند‪ .‬این فراینــد معموال تا‬ ‫ده ســالگی ادامه پیــدا می کند‪ .‬کــودکان در اولین‬ ‫یادگیــری زبان‪ ،‬جمله​های منفــی را به روش صحیح‬ ‫بزرگســاالن ادا نمــی کننــد بلکه فقط یــک قاعده‬ ‫کلــی جهت منفی ســاختن بــرای خودشــان فرض‬ ‫کرده آن هم واژه (‪ )no‬اســت که به اول جمله وارد‬ ‫می کننــد‪ .‬به نمونه‌هــای زیر توجــه کنید‪:‬‬ ‫‪I no fall. No sit there. Not a teddy bear. He‬‬ ‫‪no bite you‬‬ ‫کودک در دو ســالگی جمله​های دو کلمه​ای بیان‬ ‫می​کنــد‪ me go, dady come .‬ایــن جمله​هــا بــه‬ ‫گونــه اتفافی پهلوی هم قرارنگرفتــه اند بلکه یکی‬ ‫واژه محــوری‪ ،‬و دیگــری واژه آزاد اســت ‪ .‬بنابراین‬ ‫اولین قانون دســتور زایشــی در باره زبان کودک به‬ ‫صــورت زیراســت‪ :‬واژه آزاد ‪ +‬واژه محوری = جمله‬ ‫کودک‪.‬‬ ‫زبانشناســان نشــان داده​اندکه ســاختار محوری‬ ‫کــودک مختص به زبان انگلیســی نیســت بلکه در‬ ‫بیشــتر زبان​ها نیز وجــود دارد واین پدیده در مورد‬ ‫هــر زبانی که یاد گرفته می شــود یکســان اســت‪.‬‬ ‫کودک در ســه سالکی شــروع می​کند سر و سامان‬ ‫دادن به دســتور زبــان خود و در اینجاســت که با‬ ‫یک روش اصولی بســیارپپچیده زبان بزرگســاالن را‬ ‫به ســا ​ده‌ترین اجزا تقســیم کرده و ســپس با ایجاد‬ ‫قواعــد الزم؛ آن اجزا را بــه همدیگر مرتبط می‌کند‪.‬‬ ‫کــودک در ایــن دوره به پیشــرفت قابــل مالحظه‬ ‫دســت یافتــه و توانایی ســاختن جمله​های مرکب‬ ‫حــاوی بیش از یک بند را کســب کرده اســت‪.‬‬ ‫بــا توجــه به جهانــی بودن زبــان کــودک‪ ،‬از نیم‬ ‫قــرن پیــش زبانشناســان‪ ،‬روانشناســان و زیســت‬ ‫شناســان معــروف‪ ،‬مکتــب زبانشناســی جهانی را‬ ‫بــه علم زبانشناســی عرضه داشــته​اند و کوشــش‬ ‫می‌کنند یک دســتور زبــان خالص کــه احتما ًال‬ ‫دانــش زبانــی تمام بشــر را در بر گیــرد تدوین‬ ‫نمایند‪ .‬بدیهی اســت اگر این دانش کشف شود‬ ‫وپــس از آزمایش به جامه عمــل در آید‪ ،‬آن وقت‬ ‫می​تــوان کمی در بــاره زبان بگوییم کــه چه بوده‬ ‫و چگونــه در اثر ســیر تکامل‪ ،‬تحول پیــدا کرده و‬ ‫به چه نحوی عوض شــده اســت‪ ،‬که هــزاران هزار‬ ‫زبان گوناگون که از نظرســاختمان متفاوت‪ ،‬ولی از‬ ‫یک ریشه ســر چشــمه گرفته است‪.‬‬ ‫چامســکی معتقد اســت کــه زبان کــودک جنبه‬ ‫جهانــی دارد یعنــی تمام کودکان دنیــا با یک روش‬ ‫زبــان را یاد مــی گیرند‪.‬‬ ‫منابع‪:‬‬ ‫‪The Acquisition of Language by‬‬ ‫‪Breyne Arlene Moskowitz‬‬ ‫دانشـ ـ ن امه آزاد ویکــی‬ ‫پدیا‪:‬چهار گفتــار در باره‬ ‫زبــان‪ -‬ن وشــته دکتــر‬ ‫محمــد رضــا باطنی‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫احد حبیب نیا‬

‫چگونه کودکان یاد می گیرند تا حرف بزنند؟‬ ‫بنظــر می رســد کــه آ​نها بــا یــک روش اصولی‬ ‫بســیار عالی ایــن کار را انجام میدهنــد‪ :‬آنها زبان‬ ‫را بــه ســاد​ه تریــن اجزا خــرد می کنند و ســپس‬ ‫قواعــدی را کــه الزم اســت آن اجــزا را به همدیگر‬ ‫مرتبط کنــد ایجاد مــی نمایند‪.‬‬

‫یاد​گیری زبان در کودکان‬

‫گفته چامســکی گرایش مــا آدم‌ها به زبان بشــری‬ ‫منحصــر به نــوع انســان اســت و هیــچ مخلوق‬ ‫دیگــری در ایــن ســیاره‪ ،‬حتی به گونــه مبهم هم‪،‬‬ ‫توانایی یادگیری زبان انســانی را ندارد‪ .‬چامســکی‬ ‫معتقــد اســت که زبان یک شــالوده فطری اســت‬ ‫که کــودک هنــگام تولــد آن را همــراه دارد و این‬ ‫شــالوده زیســتی اســت که یادگیری زبان را آســان‬ ‫می ســازد وبــا توجه به رشــد کودک هــم آموخته‬ ‫می شــود و احتیاج به تعلیم نــدارد به عبارت دیگر‬ ‫از راه تقلیــد یاد گرفته نمی​شــود‪ .‬بنابراین یادگیری‬ ‫زبــان را هم باید درچهار چوب رشــد مغزی کودک‬ ‫نگریست‪.‬‬ ‫ســاختارهای زبانی کودک وقتی صــورت می​گیرد‬ ‫که کــودک در محیــط قرار گیــرد و ایــن فرایند را‬ ‫دوره نقــش پذیری زبان مــی نامند‪.‬‬ ‫(مرحله نقش پذیــری) ‪ Imprinting‬درانســان از‬ ‫دو تا دوازده ســالگی اســت به عبارت دیگر کودک‬ ‫قبل از دو ســالگی نمی​تواند به گونه​ای دســتوری‬ ‫صحبــت کند و اگر تــا دوازده ســالگی زبانی را یاد‬ ‫نگرفته باشــد دیگر توانایی فراگیــری آن را نخواهد‬ ‫داشت‪.‬‬

‫زبان چیست؟‬ ‫زبان عبارت اســت از یک نظام اجتماعی بســیار‬ ‫پیچیــده که از عالیم آوایی قراردادی تشــکیل یافته‬ ‫اســت که میــان آوا و معنی رابطــه ایجاد می​کند و‬ ‫بــه طور کلــی ذهنی اســت و جهت ارتبــاط افراد‬ ‫یک اجتماع برای بیان عقاید احساســات و تمایالت‬ ‫بکارمی رود‪.‬‬ ‫توانایی انســان برای حرف زدن تــا اینکه بتواند با‬ ‫افــراد دیگر ارتبــاط برقرار کند بقــدری همگانی و‬ ‫عادی به نظر می​رســد که بیشــتر ما انسانها درباره‬ ‫آن هیــچ فکــر نمی​کنیــم و آن را ماننــد خــوردن‪،‬‬ ‫راه رفتــن و خوابیــدن فــرض مســلم میپنداریــم‬ ‫ولی زبانشناســان ســخن گفتن انســان را از ســایر‬ ‫موجودات زنده وحیوانــات متمایز میکنند و بنا به‬ ‫‪ 58‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫تا ســال ‪ ١٩۶٠‬میــادی روانشناســان رفتارگرا باور‬ ‫داشــتند کــه زبــان اولیــه انســان از را ه (محرک و‬ ‫پاســخ) یاد گرفته می شــود ولی با ارایــه ی نظریه‬ ‫چامسکی (اســتاد زبانشناســی دانشــگاه‪)M.I.T.‬‬ ‫خالف آن ثابت شــد‪.‬‬ ‫برای روشــن شــدن مطلب الزم اســت بــه گونه‬ ‫خیلــی کوتــاه شــیوه یادگیری زبــان در کــودک را‬ ‫در زیــر برای آگاهــی خوانندگان بنویســم‪ :‬کودک‬ ‫نوزاد به علت داشــتن شــالوده زیســتی در مغز به‬ ‫ســهولت شــروع به یادگیــری زبان می کنــد‪ .‬زبان‬ ‫اولیــه او گریه اســت و این گریه نشــانه گرســنگی‬ ‫اســت و مادر وی را در آغوش گرفته شــیرمی دهد‪.‬‬ ‫کودک پس از اینکه مدتــی در محیط خانواده صدا‬ ‫ها را می شــنود آنها را الگو قــرار داده برخی از آن‬ ‫صــدا ها که وا که ‪ )vowels)s‬هســتند را تمرین می‬ ‫کند ماننــد ‪. a, e, o‬‬ ‫بــرای تولیــد این واکه هــا وقتی هوا که از شــش‬ ‫ها بیرون مــی آیــد (‪ )vocal cords‬به هیچ مانعی‬ ‫بر خــورد نمی کنــد و فقط بــا لرزش تــار آواها و‬ ‫حرکت زبان ایجاد می شــود لــذا ادای این اصوات‬ ‫برای کودک آســان است‪.‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


57 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬57


56 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬56


‫بــا تصمیــم در دقایــق «تفکــر ناخــودآگاه» روی‬ ‫می‌دادند‪ .‬برســلی می‌گوید این اتفــاق به خاطر آن‬ ‫اســت که تفکر ناخــودآگاه و تفکر خــودآگاه مدام‬ ‫اطالعــات از پیــش ثبت‌شــده را پــردازش می‌کنند‬ ‫کــه بــه تصمیم‌گیری ناخــودآگاه می‌انجامــد و در‬ ‫زمــان نیاز می‌تــوان آن را «به خــودآگاه فراخواند»‪.‬‬ ‫بــه اصطــاح غیرحرفــه‌ای‪ ،‬ایــن یعنی مــا قادریم‬ ‫در ظاهــر به چیــزی (فیلــم گربه) توجــه کنیم و‬ ‫همزمان چیز دیگری (مســائل پیچیــدۀ ریاضی) را‬ ‫واکاوی کنیــم‪ .‬نویســندگان این مطالعــه در بخش‬ ‫دسترســی پیشــرفته مجلۀ اسکن‪ ،۳‬شــمارۀ ژانویۀ‬ ‫‪ ،۲۰۱۳‬نتیجــه گرفتند کــه «دوره‌هــای کوتاه تفکر‬ ‫ناخــودآگاه می‌توانــد تصمیم‌گیــری را ارتقا دهد»‪.‬‬ ‫حــال‪ ،‬دقیقاً بهترین نمونه‌هــای حواس‌پرتی کدام‬ ‫هســتند؟ برســلی می‌گویــد «حواس‌پرت‌کنی الزم‬ ‫اســت که کام ًال دور از چیزی باشــد که می‌خواهید‬ ‫ناخــودآگاه آن را پــردازش کنیــد‪ ».‬او می‌گویــد‪،‬‬ ‫اگــر می‌خواهیــد مغزتــان ناخودآگاه یک مســئلۀ‬

‫نرم‌افــزار را توســعه دهــد‪ ،‬می‌گویــد «ایــن دقیقاً‬ ‫همان مداخله‌ای اســت که طبــق تحقیق ما به دو‬ ‫دلیــل در خدمت خالقیت اســت‪ .‬یــک اینکه حال‬ ‫افــراد را خــوب می‌کنــد و این واقعیتــی جاافتاده‬ ‫اســت کــه چیزهایــی کــه به بهبــود حــال کمک‬ ‫می‌کننــد‪ ،‬خالقیــت را افزایش می‌دهنــد‪ .‬دو اینکه‬ ‫یــک تکلیف غیرســخت عرضــه می‌کند‪».‬‬ ‫هبــرا می‌گویــد تصاویــری که تشــویق می‌کنند‬ ‫دربارۀ آینده بیندیشــید یا نوعی حس جستجوگری‬ ‫را در شــما بیــدار می‌کنند نیــز حواس‌پرت‌کن‌های‬ ‫خوبــی هســتند‪ .‬همچنیــن تصاویری کــه «بدونِ‬ ‫خود»‪ ۵‬هســتند و بــه خصیصه‌های زندگی شــما‬ ‫کاری ندارنــد‪ .‬هبــرا می‌گوید «وقتی افراد ســر کار‬ ‫زمانــی بــرای اســتراحت دارنــد و وارد فیس‌بــوک‬ ‫می‌شــوند‪ ،‬ایــن تجربــه‌ای خــود‪-‬ران[‪ ]۶‬اســت‪.‬‬ ‫تصاویــر تعطیالت کســی را تماشــا می‌کنند و فکر‬ ‫می‌کننــد‪( ،‬چــرا مــن جــای او نیســتم؟ کاش من‬ ‫هــم در تعطیــات بــودم‪ »).‬اگــر می‌خواهیــد از‬

‫ریاضــی را پــردازش کنــد‪ ،‬بهتر اســت حواس‌پرت‬ ‫کن چیــزی کام ًال متفاوت باشــد‪ ،‬چیزی مثل تنیس‬ ‫و نــه چیزی مثل پــازل‪ .‬این پیشــنهادی فوق‌العاده‬ ‫برای اســتراحت چنددقیقه‌ای بین کارتان است‪ .‬اما‬ ‫کارآفرینــی به نام ژاک هبرا ایــن یافته‌ها را جدی‌تر‬ ‫می‌گیــرد؛ او می‌خواهــد یــک حواس‌پرتــی ایده‌آل‬ ‫ایجاد کند و از آن پول در بیاورد‪ .‬ســلف‌اکو‪ ،‬شرکت‬ ‫نوپای هبرا‪ ،‬اپلیکیشــنی به نام آپ‌جوی‪ ۴‬را توسعه‬ ‫می‌دهد که یــک موتور پیشــنهاد قطعه فیلم‌های‬ ‫مثبت و شوق‌آور اســت‪ .‬بگویید چه نوع محتوایی‬ ‫را دوســت دارید ‪-‬مث ًال ورزشــی‪ ،‬حیوانات‪ ،‬طبیعت‪،‬‬ ‫خنــده‌دار یــا عاشــقانه‪ -‬و ایــن موتــور موجی از‬ ‫کلیپ‌هــا و تصاویــر را به ســویتان روانــه می‌کند‬ ‫کــه پیــش از آن تعداد زیــادی از بینندگان تماشــا‬ ‫کرده‌اند و اکثریــت آنها به آن امتیاز کافی داده‌اند‪ .‬‬ ‫با گذشــت زمان‪ ،‬آپ‌جــوی یاد می‌گیرد که شــما‬ ‫بــه چه چیزی بهترین پاســخ را می‌دهیــد و جریان‬ ‫خــود را مناســب با ســلیقۀ شــما فیلتــر می‌کند‪.‬‬ ‫اســکولر کــه به ســلف‌اکو کمــک می‌کند تــا این‬ ‫‪ 55‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫وقت‌گذرانی خود بیشــترین اســتفاده را ببرید‪ ،‬به‬ ‫طور تصادفی نوزادهــای یوتیوب را نگاه کنید و نه‬ ‫نوزادهــای دوســتان فیس‌بوکتان را‪.‬‬ ‫ســلف‌اکو می‌کوشــد مــدت زمــان و تعــداد‬ ‫زمان‌هــای اســتراحت روزانــه را تعیین کنــد تا از‬ ‫پدیده‌ای کــه به ســازگاری خوش‌گذرانــه معروف‬ ‫اســت‪ ،‬پیشــگیری شــود‪ .‬هبــرا می‌گویــد «وقتی‬ ‫بــه چیــزی‪ ،‬مثبت یــا منفی‪ ،‬عــادت می‌کنیــم‪ ،‬از‬ ‫قــوت عاطفــی آن کاســته می‌شــود و مــا تــا حد‬ ‫زیــادی نســبت بــه تأثیــر آن ایمــن می‌شــویم‪».‬‬ ‫مقــدار زمانی کــه افــراد روزانــه می‌توانند صرف‬ ‫آپ‌جــوی کننــد‪ ،‬دســت‌کم در فضاهایی کــه [این‬ ‫نرم‌افــزار] با هــدف افزایش بازدهی بــه کار گرفته‬ ‫می‌شــود‪ ،‬محدودیت‌هایــی خواهد داشــت‪.‬حتماً‬ ‫روح فردریک وینســلو تیلر با خرســندی ســر تکان‬ ‫می‌دهد‪ :‬باالخــره‪ ،‬زمان اســتراحت‪ -‬آخرین بخش‬ ‫مدیریت‌نشــدۀ روز کاری‪ -‬دیگــر وقت‌تلف‌کنــی‬ ‫نخواهــد بود‪.‬‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫هنر وقت‬ ‫تـلف‬ ‫کردن!‬

‫ترجمه نجمه رمضانی‬

‫منتشــر کرد‪ .‬در این مطالعه نتیجه‌گیری شــده بود‬ ‫که «درگیری با مســائل ســادۀ بیرونــی که به ذهن‬ ‫امــکان می‌دهنــد کمی این ســو و آن ســو بگردد‪،‬‬ ‫شــاید راه را برای حل خالقانۀ مســئله هموار کند‪».‬‬ ‫اســکولر مجموعــه‌ای از «تکالیــف کاربــردی‬ ‫غیرعــادی»‪ ۲‬را بــه شــرکت‌کنندگان داد کــه در آن‬ ‫از آنهــا خواســته می‌شــد تــا آنجــا کــه می‌توانند‬ ‫کاربردهــای مختلفــی برای یک شــیء دم‌دســتی‬ ‫ابــداع کنند‪ .‬هرچه پاســخ‌ها بدیع‌تر بودنــد‪ ،‬افراد‬ ‫خالقیت بیشــتری از خــود نشــان داده بودند‪ .‬پس‬ ‫از انجــام آزمون پایه‪ ،‬شــرکت‌کنندگان به گروه‌های‬ ‫مختلفــی تقســیم شــدند و دوره‌هــای «آمادگی»‬ ‫دوازده‌دقیقــه‌ای مختلفــی بــه آنها داده شــد‪ .‬این‬ ‫دوره‌هــا یــا یــک تکلیف حافظــه‌ای ســخت بود‬ ‫یا یــک تکلیــف حافظه‌ای غیرســخت کــه امکان‬ ‫گشــت‌وگذار ذهنی را فراهم می‌کرد‪ ،‬یا اســتراحت‬ ‫مطلــق بود‪.‬‬ ‫گروه چهارم اص ًال وقفۀ آمادگی نداشــتند‪ .‬ســپس‬ ‫غیرعادی‬ ‫بــه هر چهــار گــروه تکالیــف کاربــردی‬ ‫ِ‬ ‫بیشــتری عرضه شد که دست‌کم یک شــیء از دور‬ ‫آمادگی‬ ‫اول بین آن‌ها بــود‪ .‬گروهی که یک تکلیف‬ ‫ِ‬ ‫غیرســخت به آن‌ها داده شــده بود‪ ،‬بیشترین رشد‬ ‫را در امتیاز تکالیف نشــان دادند‪.‬‬ ‫اســکولر می‌گویــد «جالب‌تریــن نتیجــۀ ایــن‬ ‫مطالعــه همین بود که تکلیف غیرســخت در واقع‬ ‫بهتــر از آن بود که کاری انجام نشــود»‪ .‬البته اینکه‬ ‫چــرا ایــن گونه اســت‪ ،‬تا این حد روشــن نیســت‪.‬‬ ‫اســکولر می‌گوید «بهتریــن حدس من این اســت‬ ‫که اگــر درگیــر تکلیفــی غیرســخت باشــید‪ ،‬این‬ ‫تکلیــف به نوعــی مانع زنجیره‌هــای طوالنی افکار‬

‫نتایج چندین تحقیق روان‌شــناختی نشان می‌دهد‬ ‫که حــدی از حواس‌پرتی می‌توانــد عملکرد ذهن را‬ ‫در حوزه‌هــای مختلف بهبود بخشــد‪ .‬مثــ ًا اگر در‬ ‫موقعیتی هســتید کــه می‌خواهیــد تصمیم‌گیری‬ ‫مهمی انجام دهید‪ ،‬احتماالً بهتر اســت برای مدتی‬ ‫موضــوع تصمیم‌گیری‌تان‬ ‫ذهنتــان را از تمرکــز بر‬ ‫ِ‬ ‫منحــرف کنید و چند تا کلیپ خنــده‌دار ببینید‪ .‬اما‬ ‫چطــور چنیــن چیز تناقض‌بــاری می‌تواند درســت‬ ‫باشد؟‬ ‫از زمانــی کــه فردریــک وینســلو تیلــور دقیقاً‬ ‫محاســبه کرد چند ثانیه طول می‌کشــد تــا کارگران‬ ‫فــوال ِد بتلهم بیــل را در بار ســنگ‌آهن وارد و از آن‬ ‫کارآمدی ْ‬ ‫زمان آرمان‬ ‫حداکثــری‬ ‫خارج کنند‪ ،‬افزایش‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫محیط کار آمریکایی بوده اســت‪ .‬اما روان‌شناســان‬ ‫و دانشــمندان عصب‌شناســی محدودیت‌های این‬ ‫دیــدگاه را به ما نشــان می‌دهند‪ :‬آن‌هــا می‌گویند‪،‬‬ ‫وقــت تلف‌کــردن می‌تواند انســان را خالق‌تر کند‪.‬‬ ‫حتــی فعالیت‌های ظاهراً بی‌معنایی مثل تماشــای‬ ‫فیلــم چنــد گربــه در یوتیوب شــاید کمــک کنند‬ ‫مســئله‌های ریاضــی را حل کنید‪.‬‬ ‫برنت کوکر در دانشگاه ملبورن استرالیا روی رفتار‬ ‫بازدهی افرادی‬ ‫اینترنتی مطالعه می‌کنــد؛ او فهمید‬ ‫ِ‬ ‫کــه به «گشــت‌وگذار اینترنتــی در اوقــات فراغت‬ ‫محــل کار» می‌پردازنــد‪ ،‬حــدود ‪۹‬درصــد بیــش از‬ ‫دیگران است‪ .‬سال گذشــته‪ ،‬جاناتان اسکولر‪ ،‬استاد‬ ‫روانشناســی در دانشــگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا‪،‬‬ ‫به همراه دانشــجوی دکتــری خــود بنجامین بئرد‬ ‫مطالعــه‌ای بــا نــام الهام‌گرفتــه از حواس‌پرتی‪ ۱‬را‬ ‫‪ 54‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫می‌شــود‪ .‬ایــن نوعی تــکان‌دادن و هــم‌زدن ظرف‬ ‫اســت و اینگونــه یک فکــر را برای مــدت طوالنی‬ ‫نگه نمی‌دارید‪ .‬اندیشــه‌های زیادی بــه ذهن وارد‬ ‫و از آن خــارج می‌شــوند و ایــن روند پیوســته به‬ ‫آمادگــی خــاق می‌انجامد‪».‬‬ ‫ِ‬ ‫تنها اســکولر نیســت که بــه این نتیجه رســیده‬ ‫اســت‪ .‬در ســال ‪ ،۲۰۰۶‬روان‌شناســی بــه نــام اپ‬ ‫دایکســترهایس در دانشــگاه ردبونــد هلنــد نیــز‬ ‫دریافــت افــرادی کــه وظیفــه دارنــد تصمیمــی‬ ‫پیچیــده بگیرنــد‪ ،‬وقتــی پیــش از تصمیم‌گیــری‬ ‫امــکان دوره‌ای از حواس‌پرتــی برایشــان فراهــم‬ ‫می‌شــود‪ ،‬عملکــرد بهتــری دارنــد‪ .‬او فهرســتی از‬ ‫اتومبیل‌هــا و ویژگی‌هــای مثبــت و منفــی آنها را‬ ‫بــه شــرکت‌کنندگان در مطالعــۀ خود داد‪ .‬ســپس‬ ‫از شــرکت‌کنندگان خواســت کیفیــت اتومبیل‌ها را‬ ‫ارزیابــی کنند‪ .‬هر گروه باید پیــش از ارزیابی چهار‬ ‫دقیقه بــه اطالعاتی که فراگرفته بود می‌اندیشــید‪.‬‬ ‫از گــروه دیگر تقاضا شــد کــه طی آن میــان‌دورۀ‬ ‫چهاردقیقــه‌ای یک «تکلیــف حواس‌پرت‌کن» انجام‬ ‫دهد‪ .‬گروهی کــه «تکلیــف حواس‌پرت‌کن» انجام‬ ‫داده بــود بهتریــن قضاوت را نشــان داد‪.‬‬ ‫چند سال بعد‪ ،‬جیمز برســلی‪ ،‬دانشجوی دانشگا ِه‬ ‫کارنگی ملون‪ ،‬دیوید کرســول‪ ،‬اســتاد روانشناســی‬ ‫دانشــگاه کارنگــی ملون و آجای ســتپوت‪ ،‬اســتاد‬ ‫پژوهشــی دانشــگاه نورث‌ایســترن مطالعــۀ‬ ‫ِ‬ ‫دایکســترهایس را تکرار کردند‪ .‬اما یک قدم بیشــتر‬ ‫برداشــتند‪ ،‬آن‌ها از تصویرسازی تشدید مغناطیسی‬ ‫کاربــردی (اف‪.‬ام‪.‬آر‪.‬آی) اســتفاده کردند تا فعالیت‬ ‫مغــز افراد مــورد مطالعۀ خود را دنبــال کنند‪ .‬طی‬ ‫پژوهش آنها تأیید شــد که روندهای عصبی مرتبط‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


‫میرزاده در جایگاه آهنگساز معمول فیلم های صمد‪ ...‬با ایجاد و رنگ آمیزی این فضاهای متنوع‬ ‫به شکل گیری فضای سرخوشانه این دسته فیلم ها کمک فراوانی کرد ‪ .‬مردم همیشه در مجموعه‬ ‫با صمدها‪ ،‬به عنوان آثاری که هم می خنداند و هم حالشان را خوب می کرد رو به رو می شدند‬ ‫منفردزاده» و زنده یاد «مرتضی حنانه» (دو آهنگســاز بزرگ‬ ‫دیگــر در فیلم های پیش از انقالب)‪ ،‬میــرزاده از تداوم و‬ ‫همچنین شــمار بیشتری در زمینه ســاخت فیلم های‬ ‫ایــن چنینی (در کنــار فیلم هــای ملــودرام وحتی‬ ‫حادثــه ای کارنامــه اش) برخوردار بــود‪ .‬البته زنده‬ ‫یــاد حنانه هم در طول فعالیتش در آهنگســازی‪،‬‬ ‫موســیقی تعــدادی از فیلــم هــا خنــداده (و‬ ‫کمترکمــدی) ایرانــی را ثبت کرده اســت که به‬ ‫تبــع کیفیت و ســاختار خود فیلم ها موســیقی‬ ‫شــان نیز از قوت بقیه بخش های کارنامه اســتاد‬ ‫دور هستند‪.‬‬ ‫میــرزاده در فیلم «درشــکه چی» ترانه مشــهور‬ ‫و به شــدت پرفروش آن ســال ها «دوســتت دارم»‬ ‫را اســاس موســیقی فیلم قرار داد‪( .‬جایــی خواندم‬ ‫کــه این ترانــه با توجه بــه جمعیت آن زمانِ کشــور‪،‬‬ ‫حــدود دو میلیــون فروش رفته اســت که بــر فرض اگر‬ ‫هــر صفحــه وارد فضای زندگی یک خانواده شــده باشــد‪،‬‬ ‫خانوارهای ایرانی بســیاری را شــامل می شــود‪).‬‬ ‫بــه هــر روی اســتفاده از ترانه هایــی که قبل یــا بعد از‬ ‫نمایش نخســت هر فیلم گل می کردند (تــازه در زمانی‬ ‫کــه اکران های دوم و ســوم فیلم هــای پرفروش قدر و‬ ‫قیمت زیادی‪ ‬داشــتند)‪ ،‬نکته هــای متنی و فرامتنی‬ ‫فراوانی را پیش چشــم و گــوش و ذهن بیننده می‬ ‫آورد‪.‬‬ ‫«درشکه چی» کمدی رمانتیکی «نئورنالیستی»‬ ‫اســت کــه گاه کفه کمیــک و گاهــی هم کفه‬ ‫رمانتیکــش بر آن یکــی می چربــد و امروز در‬ ‫تکرار تماشــای این فیلم که حاال یکی از برترین‬ ‫آثار به واقع کمدی ســینمیا نه چندان قدکشــیده‬ ‫کمــدی در ایــران محســوب می شــود‪ ،‬دیگر نمی‬ ‫توان ملــودی دیگری را بــر آن متصور بود‪.‬‬ ‫میرزاده با تغییر واریاســیون های متناســب با مضمون و‬ ‫حــال و هوای هــر صحنه و تنوع هــای ریتمیــک و ملودیکی که‬ ‫در قســمت های مختلف به موســیقی فیلم می بخشــد‪ ،‬در نخستین گامش‬ ‫در کل کارنامــه ســینمایی خود‪ ،‬هم جای پای محکمی بــرای ادامه فعالیتش در‬ ‫رشــته موســیقی فیلم دســت و پا می کند و هم بعدها در تصنیف و ُســرایش‬ ‫باقــی لحن های موســیقایی در ســینما توان خود را به رخ می کشــد‪.‬‬ ‫موســیقی فیلم «درشــکه چی» البته از ترانه های دیگری هم سود برده است‪.‬‬ ‫محوری فیلم‪ ،‬یعنی «دوســتت دارم» با صــدای خواننده اش‬ ‫ورژن اصلــی ترانه‬ ‫ِ‬ ‫از طریق گرامافون در صحنه هایی از «دوســتت دارم» شــنیده می شــود‪ .‬مثل‬ ‫جایــی که غــام علی خان درشــکچه چی با هــدف ابراز عشــق دیرینه اش به‬ ‫زینــت ســادات که در همســایگی دیوار به دیــوار خانه اش زندگــی می کند و‬ ‫خالــه دخترش نیز هســت‪ ،‬صــدای گرامافــون را آن قدر بلند می کنــد تا دلدار‬ ‫نیــز از راز دل او باخبــر شــود! (نگاه های عاشــقانه بازیگر نیــز مکمل مفهوم‬ ‫این ترانه اســت‪).‬‬ ‫‪ 53‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫آهنگســاز امــا در باقی فیلم معموال از ملودی بی کالم «دوســتت‬ ‫دارم» اســتفاده مــی کند و بدیــن ترتیب همه حادثــه ها را در‬ ‫گرو برآمده از همین عشــق قدیمی نشــان می دهد که حاال‬ ‫با درگذشــت شوهر زینت ســادات‪ ،‬بیش از همیشه جلوه‬ ‫پیــدا کرده او خردادهایی نظیر آتش ســوزی در خانه یار‬ ‫و پریشــان حالــی در روابط خانوادگی زینت ســادات‬ ‫با پســرش را در پــی دارد و به همین منــوال‪ ،‬تیرگی‬ ‫روابط پســر او بــا دختر غالمعلی خــان که این دو‬ ‫نیز شیفته همدیگرند‪.‬‬ ‫البتــه کارگردان و آهنگســاز از ترانــه هایی در‬ ‫دل فیلــم و داســتان نیز بهــره می برنــد‪ .‬نظیر‬ ‫پیــرزن که ترانــه ای فکاهی شــبیه آثــار پخش‬ ‫شــده در برنامــه رادیویــی صبــح جمع با شــما‬ ‫اســت و بــه خوبی توســط خــود بازیگــر اصلی‬ ‫(«نصــرت کریمی») اجرا می شــود‪ .‬پیــرزن در فیلم‬ ‫کارکــرد توامان رمانتیــک و کمدی دارد و بدیــن ترتیب با‬ ‫ســاختار اصلی و دوگانه درشــکه چی نیز هماهنگ نشان‬ ‫مــی دهد‪.‬‬ ‫در فیلــم «جوجــه فکلی» یکی از نمونــه ای ترین‬ ‫و خــوش ســاخت ترین فیلمفارســی هــای تاریخ‬ ‫ســینمای ایران که فضایی هجوآمیز و کنایی دارد‬ ‫و «قیصــر» را در شــکل کمیــک یا دســت کم‬ ‫خنــده دارش تداعی می کند‪ ،‬زنده یاد «حســین‬ ‫واثقــی» نیــز بــه رغــم دیگــر نقطه هــای نه‬ ‫چندان روشــن کارنامه پرحجمش در ســینمای‬ ‫پیــش از انقالب (که بیشــتر فیلمفارســی ها را‬ ‫در بــر می گرفــت)‪ ،‬یک موســیقی پذیرفتنی و‬ ‫همچنــان ترانــه محور عرضــه می کند‪.‬‬ ‫«رضــا صفایی» در گفت و گوی نســبتا مفصلش‬ ‫بــا نگارنــده دربــاره چگونگــی مراحل ســاخت و‬ ‫تکمیل موســیقی این فیلم گفته اســت‪« :‬وقتی فیلم‬ ‫نامه اولیه فیلم به دســتم رسید‪ ،‬نشســتم و سر فرصت‬ ‫تغییرهایــی را متناســب با فضــا وارد فیلم کــردم‪ .‬از جمله‬ ‫برای شــخصیت ســکینه (با بازی «تهرانی») و شــیرینی (با بازی‬ ‫«مســتانه جزایری») چند ترانه ســفارش دادم تا حال و هوای فیلم شــادتر شود‬ ‫و بیننده را خــوش بیاید‪».‬‬ ‫بدین ترتیب ســر و کله ترانه های پی در پی بســیاری با صدای کســانی مانند‬ ‫«عهدیه»‪« ،‬ســلی»‪« ،‬زمانی» و «بهمن مفید» در فیلم پیدا می شــود‪ .‬اســتفاده‬ ‫از ایــن ترانــه هــا دقیقا بــا همان هدفــی در فیلم صــورت می گیــرد که مثال‬ ‫زنــده یاد «علی حاتمی» (قوچ علی) مســتقیم از صمدهــا وارد «جوجه فکلی»‬ ‫شــده و «ارحــام صدر» هم از مکتــب تئاتر اصفهان‪ ،‬همین طــور آن دو نوچه‬ ‫(وردســت) کوتاه قد و میانه باال («صمد شــیرازی» و «رمضانــی فر») که بزدل‬ ‫ِ‬ ‫و شــیردل نام دارند و همگی در حکم تکمیل همان آجیل معروف فیلمفارســی‬ ‫بــرای کارکردن مداوم چــرخ های تجاری این ســینما وارد این مجموعه فیلم ها‬ ‫ادامه دارد‪...‬‬ ‫می شــدند‪.‬‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪53 Kheradmand‬‬


‫بررسی موسیقی فیلم های کمدی در ایران‬

‫نوشته‬ ‫ع‬ ‫ل‬ ‫ی‬ ‫ش‬ ‫یرازی‬ ‫قسم‬ ‫ت اول‬

‫ســینمای فارســی بــه‬ ‫پیــروی از َســ َلفش‬ ‫ســینمای هنــد‪،‬‬ ‫سینمایی ترانه محور‬ ‫بــود و برایــش فرقــی نمــی کــرد فیلمــی‬ ‫که موســیقی اش در دست ســاخت بود ملودرام‬ ‫باشــد‪ ،‬یا فضایــی غم آلــود و حتی خنثــی‪ ...‬بر‬ ‫همین اســاس‪ ،‬عمــوم فیلم هــای خنــده دار و‬ ‫کمــدی (با وجــود نحیف بــودن آثار منتســب‬ ‫بــه ایــن دومی در ســینمای بومی مــا) از یک یا‬ ‫چند (گاهــی هم چندین!) ترانه ســود می بردند‪.‬‬ ‫بگذریــم کــه ملودی هــای گســترش یافتــه ترانه‬ ‫اصلــی فیلم ها گاه تم کلی موســیقی فیلــم از آغاز‬ ‫تا پایــان را شــکل مــی داد‪.‬‬ ‫مــدل اخیــر از انتخــاب (یا ســاخت) و گنجانــدن این‬ ‫موســیقی ها در فیلم هــا‪ ،‬یکــی از پرطرفدارترین گونه‬ ‫های اســتفاده از موســیقی فیلم در فیلــم های میان‬ ‫مایه و نیز ســطح پایین تر ســینمای بدنه در ســال‬ ‫هــای قبــل از انقالب بــود؛ بدین صــورت که در‬ ‫خیــل فیلــم هــای پرترانــه فارســی‪ ،‬بــه طور‬ ‫معمــول یک ترانه به فراخورد مثال نســبتش با‬ ‫مضمون و داســتان و همچنین جایگاهی که‬ ‫در کلیــت فیلــم پیدا می کــرد‪« ،‬اصلی» نام‬ ‫مــی گرفت و ملــودی های گســترش یافته‬ ‫اش توســط آهنگســاز همان ترانــه‪ ،‬محور‬ ‫موســیقی ملودیــک و بی کالم فیلــم را هم‬ ‫تشــکیل می داد‪.‬‬ ‫در کنــار ایــن ها نیز شــخصی ماننــد زنده یاد‬ ‫«روبیک منصوری» کار همیشــگی خــود را می کرد‬ ‫و قطعه های انتخابی اش از گونه های مختلف موســیقی‬ ‫فیلــم غربــی و آهنــگ های ترکــی‪ ،‬هندی و عربــی را به‬ ‫نوار صوتی فیلم های فارســی می افــزود؛ روند و مدلی‬ ‫همــه پســند (از جمله در میــان تماشــاگران و نیز‬ ‫ســینماگرانی که پسند و ســلیقه آن ها را شکل می‬ ‫دادنــد) که به تبع ریشــه و محبوبیتش در حیات‬ ‫چنددهه ای فیلمفارســی‪ ،‬در فیلــم های خنده‬ ‫دار و گاه حتــی معدود فیلم های کمدی ایرانی‬ ‫نیز راه تکرار شــد‪.‬‬ ‫حاصل تالش های دم دســتی انتخاب کنندگان‬ ‫آهنــگ‪ ،‬ســازندگان ترانه ها (که گاه به شــکل‬ ‫مجــزا و خــارج از فیلــم هــم دارای ارزش های‬ ‫مســتقل فرهنگی و هنری بودند) و ســازندگان‬ ‫موســیقی فیلــم های خنــده دار یا منتســب به‬ ‫مکتب کمــدی ایرانی‪ ،‬معموال چیــزی جز افزودن‬ ‫روغــن داغ و چاشــنی هــای حســی و عاطفی (یا‬ ‫دربــاره ایــن فیلم هــای خــاص‪ ،‬شــلوغ کاری) نبود‪.‬‬ ‫روندی که به ســان فیلم های هندی آثار ســینمای فارسی‬ ‫‪ 52‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫را (حتــی) اغــراق آمیز هم جلوه می داد؛ چرا که ســینمای بدنه هند‬ ‫و ســینمای فارســی از اســاس بر مبنای غلوکاری و درشــت نمایی‬ ‫(تاکید همیشــگی بــر همان خطاهــای گل درشــت معروف)‬ ‫شــکل گرفته بود‪.‬‬ ‫البتــه نمــی تــوان تالش هــای چنــد آهنگســاز واقعی‬ ‫ســینمای ایران را در خلق فضای موسیقایی متفاوت برای‬ ‫فیلم های خنــده دار و کمدی نادیــده گرفت‪ .‬در فیلم‬ ‫«صمد خوشبخت می شود» (‪ )1354‬زنده یاد«مجتبی‬ ‫میــرزاده» افزون بر ترانه هایــی که «مجید فرهنگ»‬ ‫چــه در هنــگام خوشــبختی موقتی صمــد و چه در‬ ‫باقــی قصه که او همچنان بدبخت اســت و در فراق‬ ‫لیــا و حتی ننه آغــا آوازهای غمگنانه ســر می دهد‪،‬‬ ‫اتفاقا ملودی بی کالم ترانه مشــهور ماشــین مرادبرقی را‬ ‫پایه اصلی موســیقی فیلم قرار داد‪.‬‬ ‫آن ســال ها این ترانــه ورد زبان ها بود (گویــا ملودی در‬ ‫اصــل از ترانه ای با کالم فولکلوریک برداشــت شــده) و‬ ‫میرزاده هم که در ســال ‪ 1354‬پس از حدود پنج ســال‬ ‫تجربــه اندوختن در آهنگســازی برای فیلــم ها‪ ،‬آدم‬ ‫مشــهور و معتبری شــده بود‪ ،‬این ملودی را در تمام‬ ‫صحنه هــای فیلم به فراخور تغییر داد و اســتفاده‬ ‫خوبــی از آن کرد؛ مثال یک جــا در تیتراژ ابتدایی با‬ ‫انتخــاب ریتم تند‪ ،‬هم به حــس و حال این ملودی‬ ‫و هم به کلیت عنوان بندی‪ ،‬ســرزندگی بخشــید تا‬ ‫فضای مفرح فیلــم را معرفی کند‪.‬‬ ‫جایــی دیگر لودگی های صمد را با ُشــل و کرخت‬ ‫کــردن مترونــم یکی ســاز بــادی «اگزجــره» (بزرگ‬ ‫نمایــی) کرد تــا شــکل کاریکاتوری صحنه را تشــدید‬ ‫کند‪ .‬جاهایــی هم در کابــاره یا عروســی نافرجام عین‬ ‫الــه بخت برگشــته با لیــا‪ ،‬ترانــه هایی متناســب با این‬ ‫صحنــه ها را به موســیقی فیلم افــزود و ســپس در پایان‪ ،‬با‬ ‫ضرورت شــنیدن ترانه توســط تماشــاگر و قطع آن‪ ،‬دوباره به‬ ‫ملودی های برســاخته اش از «ماشــین مرادبرقی» پاساژهای‬ ‫موســیقایی تازه ای به فیلــم افزود‪.‬‬ ‫میــرزاده در جایــگاه آهنگســاز معمــول فیلــم های‬ ‫صمد‪ ...‬بــا ایجــاد و رنگ آمیزی ایــن فضاهای متنوع‬ ‫به شــکل گیری فضای سرخوشــانه این دســته فیلم‬ ‫ها کمک فراوانی کرد که احتماالل تماشــای سریال‬ ‫مشــهور صیاد کــه منبع اصلــی این فیلــم ها در‬ ‫ســینما بود‪ ،‬به ســنّ بیننده قد نمی دهند‪ .‬مردم‬ ‫همیشــه در مجموعه با صمدها‪ ،‬به عنوان آثاری‬ ‫کــه هم می خنداند و هم حالشــان را خوب می‬ ‫کــرد رو بــه رو می شــدند و چندان هم دســت‬ ‫خالی از ســینما بیرون نمی رفتند‪ .‬‬ ‫تاثیری کــه بی گمان زنده یاد میــرزاده در جایگاه‬ ‫یکی از ســه آهنگســاز برتر ســینمای پیــش از انقالب‬ ‫و یکی از ‪ 10‬آهنگســاز بزرگ تاریخ ســینمای ایــران‪ ،‬در آن‬ ‫نقشــی بی جایگزیــن ایفا کرد؛ چرا که در مقایســه با «اســفندیار‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


51 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬51


50 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬50


‫مادر و پدری که فامیل بودند!‬ ‫آلویس هیتلر پدر آدولف اســت‪ .‬او بــا کالرا مادر‬ ‫آدولــف بیش از ‪ ۲۰‬ســال اختالف ســنی داشــته و‬ ‫ماجــرای ازدواج متفاوتی هم دارنــد‪ .‬آلویس دو بار‬ ‫ازدواج کرده بود و ‪ ۶‬بچه داشــت‪ ،‬از همین رو کالرا‬ ‫را کــه یکــی از خویشاوندان‌شــان بوده‪ ،‬اســتخدام‬ ‫می‌کنــد تــا او را در نگهــداری بچه‌هــا کمک کند‪.‬‬ ‫ســپس در ســال ‪ ۱۸۸۵‬در یک مراسم کوچک با هم‬ ‫ازدواج می‌کننــد و آدولــف بــه دنیــا می‌آیــد‪ .‬پدر‬ ‫آن‌هــا چندان مرد‪ ‬اهــل خانواده‌ای نبــوده و البته‬ ‫عالقه زیادی به پرورش زنبور عســل داشــته اســت‪.‬‬ ‫بچه‌های از دست رفته‬ ‫آدولف عــاوه بر خواهــر و برادرهای ناتنی‪ ،‬چند‬ ‫بــرادر و خواهر تنی هم داشــته که همــه آن‌ها در‬ ‫ســنین کودکی و بــر اثر بیماری‌هــای مختلف جان‬ ‫خود را از دســت داده‌اند‪.‬‬ ‫شاید پسری هم باشد‬ ‫بــا اینکــه می‌دانیم هیتلــر زمانی که خودکشــی‬ ‫کرد‪ ،‬هیــچ فرزندی نداشــت‪ ،‬اما برخــی می‌گویند‬ ‫ممکن اســت او یک فرزند نامشــروع داشته باشد‪.‬‬ ‫در زمــان جنــگ جهانی اطرافیان او ایــن احتمال را‬ ‫اعــام کرده‌اند کــه هیتلر بــا زنی در ارتبــاط بوده‬ ‫اســت‪ ،‬اما ایــن ادعا هرگز ثابت نشــد و آن زن هم‬ ‫پیــش از اینکه حقیقــت را بگویــد از دنیا رفت‪.‬‬

‫هیتلر اصال آلمانی نبوده است!‬ ‫کســی کــه آلمــان را مرکز جهــان می‌دانســت و‬ ‫می‌خواســت بزرگترین قدرت جهان را برای کشــور‬ ‫خودش بدســت بیاورد‪ ،‬در حقیقــت اصال در آلمان‬ ‫متولد نشــده بود! هیتلر عالوه بــر اینکه در اتریش‬ ‫متولــد شــده‪ ،‬تــا ‪ ۲۴‬ســالگی هــم در این کشــور‬ ‫زندگــی کــرده و ســپس بــه مونیخ می‌آیــد‪ .‬قطعا‬ ‫اتریــش هیتلر را از خود نمی‌دانــد و احتماال آلمان‬ ‫هــم او را نمی‌خواهد!‬ ‫بزرگ شده در یک خانواده کاتولیک‬ ‫احتمــاال دربــاره مذهــب آدولف هیتلــر چیزی‬ ‫نمی‌دانیــد و با توجــه به برخوردش با کلیســاهای‬ ‫کاتولیک و اینکه آن‌ها را مانعی بر ســر راه رســیدن‬ ‫بــه قــدرت می‌دانســت‪ ،‬احتمــاال هیتلــر را فردی‬ ‫بــدون مذهــب می‌دانیــد‪ ،‬این در حالی اســت که‬ ‫آدولــف در خانــواده‌ای کاتولیــک بــه دنیــا آمد و‬ ‫مادرش او را برای غســل تعمید به کلیســا برده بود‪.‬‬ ‫ازدواج تنها به مدت یک روز‬ ‫خیلی‌ها می‌داننــد که آدولف هیتلر بــا اوا براون‬ ‫ازدواج کــرده بود و تنها عشــق زندگــی‌اش بود‪ ،‬اما‬ ‫چیزی کــه خیلی‌ها نمی‌دانند این اســت که ازدواج‬ ‫آن‌هــا تنها بــرای یک روز بــود و در تمــام دورانی‪ ‬‬ ‫که اوا‪ ‬شــیفته آدولف بــوده‪ ،‬در کنار او بود و تالش‬ ‫می‌کــرده تا توجهش را جلب کنــد‪ ،‬در این راه حتی‬

‫‪ 49‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫دوبار خودکشــی می‌کنــد‪ .‬اوا ‪ ۲۰‬ســال جوان‌تر از‬ ‫آدولــف بــود و در زمان خودکشــی هیتلــر نیز در‬ ‫کنــار او بــود و همان‌جــا به صــورت نمادین باهم‬ ‫ازدواج کردنــد‪ ،‬او در زمان مرگ ‪ ۳۳‬ســال داشــت و‬ ‫هیتلر ابتدا او و ســپس خودش را کشــت‪.‬‬ ‫عکس مادر را همیشه همراه داشت‬ ‫آدولــف رابطه چنــدان خوبی با پدرش نداشــت‪،‬‬ ‫اما مادرش فــرق می‌کرد و مخصوصــا بعد از اینکه‬ ‫پدرش فوت مــی کند‪ ،‬او به مادرش بیشــتر نزدیک‬ ‫می‌شــود و از همین رو تا زمان مــرگ از او مراقبت‬ ‫می‌کنــد‪ .‬آدولــف بعــد از مــرگ مــادرش شــرایط‬ ‫ســختی داشــته و پس از آن تا پایان عمرش عکسی‬ ‫از مادرش را همراه خودش داشــته اســت‪.‬‬ ‫«هیتلر» یک نام ساختگی است!‬ ‫پدربــزرگ آدولــف یعنی پدر آلویــس یک یهودی‬ ‫به نــام فرانکنبــرگ بوده اســت‪ ،‬اما مــادر آلویس‬ ‫دوبــاره ازدواج می‌کند‪ ،‬از همیــن رو نام خانوادگی‬ ‫گســورک هیدلر بــه نام آلویــس اضافه می‌شــود‪.‬‬ ‫امــا آلویس خالقیــت به خرج می‌دهــد و «هیدلر»‬ ‫را بــه «هیتلــر» تغییــر می‌دهد و فامیــل خودش‬ ‫را عــوض می‌کنــد‪ .‬آدولــف هیتلر تنهــا در همین‬ ‫مــورد از پــدرش به خوبــی یاد می‌کنــد و می‌گوید‬ ‫خوشــحال اســت که نام هیتلر را دارد چون این نام‬ ‫می‌تواند مردم را بترســاند!‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪49 Kheradmand‬‬


‫چیزهایی که درباره «هیتلر» و خانواد ‌هاش نمی‌دانید!‬ ‫آدولــف هیتلــر‪ ،‬آغازگرجنگ جهانی دوم اســت‪،‬‬ ‫کســی کــه در برهــه ای از تاریخ همه کشــورهای‬ ‫دنیا را به جان هــم انداخت‪ .‬او در طول زندگی اش‬ ‫حتما راز و رمز هایی داشــته که شــاید بیشــترمان‬ ‫از آنهــا باخبــر نباشــیم‪ .‬آدولف هیتلــر بدنام‌ترین‬ ‫سیاســتمدار دنیاســت و جنایت‌های زیادی را هم‬ ‫مرتکــب شــده اســت‪ ،‬از همیــن رو او را یکــی از‬ ‫جنایتــکاران جنگــی می‌دانند‪ .‬هیتلــر رهبر جنبش‬ ‫نــازی در آلمــان بود و توانســت با ســخنرانی‌های‬ ‫درخشــان خــودش مردم زیــادی را با خــود همراه‬ ‫کنــد و روی آن‌ها تاثیر گذار باشــد‪.‬‬ ‫او با همین شــیوه توانســت کنترل کل کشــور را‬ ‫در دســت بگیرد و در نهایت بــرای نابودی یهودیان‬ ‫دســت به کار شــود‪ .‬جنــگ جهانــی دوم را نیز به‬ ‫راه انداخــت‪ .‬در تاریــخ از هیتلر بــه عنوان یکی از‬ ‫شــیطانی‌ترین شــخصیت‌ها یــاد می‌شــود؛ با‬ ‫این‌حــال هیتلــر هم ماننــد همه مــا خانواده‬ ‫داشــته و دوران کودکی را ســپری کرده اســت‬ ‫کــه تا به حال کمتر به آن اشــاره شــده و ما از‬ ‫آن اطالعــات داریم‪.‬‬ ‫امضای پیمان برای پاک کردن نام!‬ ‫با اینکــه آدولف هیتلــر بچه‌ای نداشــته که‬ ‫نامــش را ادامــه دهد‪ ،‬امــا هر ارتبــاط خونی‬ ‫بــا او نامش را زنــده نگه می‌دارد‪ .‬بــا این حال‬ ‫پــس از کارهایــی کــه او انجــام داده‪ ،‬اعضای‬ ‫خانــواده‌اش پیمان بســته‌اند که هرگــز ارتباط‬ ‫خونی خودشــان بــا هیتلــر را برمال نکننــد تا این‬ ‫موضــوع فراموش شــود و کســی هم آن هــا را به‬ ‫دلیــل این رابطه خانوادگی که به نظر نفرین شــده‬ ‫بوده‪ ،‬ســرزنش نکند‪.‬‬

‫می‌کنــد‪ ،‬آدولف درســت مانند پدری بــرای پائوال‬ ‫بــوده‪ ،‬با اینکه ســالی چنــد بار بیشــتر یکدیگر را‬ ‫نمی‌دیده‌انــد‪ .‬آدولــف رابطه خوبی بــا خواهرش‬ ‫داشــته و بــا اینکه چند بار بــه او ســیلی زده‪ ،‬اما‬ ‫پائــوال هیچ‌وقــت نمی‌توانســته بــاور کنــد کــه‬ ‫برادرش دســت به جنایت‌های چنیــن بزرگی بزند‪.‬‬ ‫خواهری که هیچ‌وقت نازی نشد!‬ ‫پائــوال فــردی سیاســی نبــود و در زمــان جنگ‬ ‫جهانــی دوم به عنوان منشــی در یک بیمارســتان‬ ‫کار می‌کــرد‪ .‬او بــرادرش را زیــاد نمی‌دیــد و بــه‬ ‫نظــر می‌رســید اصــا آنقدر مــورد توجه نیســت‬ ‫کــه برادرش بخواهــد در کاری از او اســتفاده کند‪.‬‬ ‫پس از جنــگ او بارها مورد بازجویــی قرار گرفت‪،‬‬ ‫اما خیلی زود مشــخص شــد کــه در هیچ جنایتی‬ ‫دســت نداشــته و او را آزاد کردنــد‪ .‬پائوال نام‬ ‫خانوادگــی خود را به وولــف تغییر داده بود تا‬ ‫خیلــی در مرکز توجه نباشــد‪.‬‬

‫آن‌هــا را از بیــن می‌برد‪ .‬اما نکتــه‌ای که هیتلر هم‬ ‫بــه آن توجــه نداشــت‪ ،‬این بــود که تولــد در یک‬ ‫خانواده مســیحی الزاما ریشــه‌های ژنتیکــی فرد را‬ ‫تضمیــن نمی‌کند و خود هیتلر در نســل‌های قبلی‬ ‫خانــواده‌اش یهــودی بوده اســت‪ .‬هیتلــر هم یک‬ ‫یهــودی بوده‪ ،‬اما خودش نمی‌دانســته اســت‪.‬‬

‫برادرزادهامریکایی!‬ ‫ویلیام پاتریــک هیتلر که بــرادرزاده آدولف‬ ‫هیتلــر بوده‪ ،‬در ســال ‪ ۱۹۱۱‬در انگلســتان به‬ ‫دنیا می‌آیــد و بعد در آلمــان زندگی می‌کرده‬ ‫اســت‪ .‬اما زمانــی که عمویش می‌خواســته از‬ ‫حق شــهروندی او کــه بریتانیایی بــوده برای‬ ‫رســیدن بــه برخی مقاصد سیاســی اســتفاده‬ ‫کنــد‪ ،‬او آلمــان را بــه مقصــد امریــکا تــرک‬ ‫می‌کند ‪.‬‬ ‫در زمان جنــگ جهانی دوم پاتریــک به نیروهای‬ ‫هوایــی امریکا پیوســت و در مقابل عموی خودش‬ ‫ایســتاد‪ .‬پس از جنــگ همچنان در امریــکا و کنار‬ ‫چهــار فرزنــدش زندگــی کرده اســت‪ .‬او هــم نام‬ ‫خــودش را بــه استورات‪-‬هوســتون تغییــر داده تا‬ ‫هم خــودش هم بچه‌هایــش زندگی آرامی داشــته‬ ‫باشــند‪ .‬او بارها در مصاحبه‌هــای مختلف از نفرت‬ ‫خــودش درباره آدولف هیتلر صحبت کرده اســت‪.‬‬

‫اصل و نسب یهودی!‬ ‫احتماال شــما هم می‌دانید کــه هیتلر معتقد بود‬ ‫بایــد آن‌هایی کــه ناقص هســتند را از بیــن برد تا آدولف خشن بود؟‬ ‫در نهایــت به یک جامعه کامل دســت پیــدا کرد‪ .‬آدولــف هیتلــر ناخواهری بــه نام پائوال داشــته‬ ‫او یهودیــان را ناقــص می‌دانســت و از همیــن رو کــه گفته می‌شــود بعــد از اینکــه پدرشــان فوت‬ ‫‪ 48‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪48 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫بقیه از صفحه ‪39‬‬

‫فــرق مــی کرد‪ .‬مشــخص بــود که من تــا آخر‬ ‫بــازی می کنــم‪ ،‬مگر ایــن که مصدوم بشــوم‪.‬‬ ‫مــن به شــما گفتم همیشــه در زمیــن بودم‪.‬‬ ‫اصال بازوبنــد کاپیتانــی نداشــتم‪ .‬روی بازیوم‪،‬‬ ‫رنگ پیراهنم فــرق می کرد‪ .‬البتــه بازوبند هم‬ ‫داشــتند که اگــر من بیرون می رفتــم‪ ،‬می دانند به‬ ‫بازیکنــی که جانشــین می شــد‪ .‬اکبــر بابلی‪ ،‬توپ‬ ‫جمع کــن ما بود‪ .‬تــوی چمدانش بازوبند داشــت‬ ‫کــه اگر الزم شــد بیرون بیــاورد‪ .‬ولــی پیراهن من‬ ‫رنگش فــرق می کــرد و من بازوبند نداشــتم‪.‬‬

‫بعــد از انقــاب اســامی‪ ،‬شــما و‬ ‫مرحــوم پورحیــدری چطــور باعث‬ ‫شــدید تا باشــگاه تــاج و اســتقالل‬ ‫فعلــی از بین نــرود؟‬ ‫آن زمــان آقــای میرزایــی نامــی‬ ‫بــود که بــا دار و دســته اش ریختند‬ ‫باشــگاه را گرفتند و موزه باشــگاه را‬ ‫بردنــد‪ .‬همه جام هایی که داشــتیم‬ ‫را بردنــد‪ .‬مــوزه باشــگاه اســتقالل‪،‬‬ ‫موزه ای بــود که فدراســیون فوتبال‬ ‫هم نمــی توانــد مثل آن را درســت‬ ‫کنــد‪ .‬بی نظیــر بود‪.‬‬ ‫ولــی آن را از بین بردنــد‪ .‬ما رفتیم‬ ‫دیدیــم روی دیوار باشــگاه با تفنگ‬ ‫نشســته اند و نمــی گذارند کســی‬ ‫نزدیک آن شــود‪ .‬شــاه حســینی که‬ ‫رییس سازمان شــد‪ ،‬ما رفتیم پیش او‬ ‫و گفتیم کاری به خســروانی نداریم‪.‬‬ ‫ما برای این باشــگاه زحمت کشــیده‬ ‫ایم‪.‬‬ ‫این باشگاه ماست‪ .‬باشگاهی است‬ ‫که ما و امثال ما زحمتش را کشــیده‬ ‫اند و آن را به وجــود آورده اند‪ .‬از ما‬ ‫پرســید با چه کســانی کار می کنید؟‬ ‫مــن گفتم من و پورحیدری هســتیم‬ ‫که مــی خواهیم این باشــگاه از بین‬ ‫نــرود‪ .‬بعد از چند ماه‪ ،‬باشــگاه را به‬ ‫ما تحویل دادند‪.‬‬

‫مــن شــاکی شــدم و فــردای آن روز باشــگاه‬ ‫پرســپولیس مــن را دعــوت کــرد و گفــت بــه تو‬ ‫پنجــاه هــزار تومن دســتمزد می دهیــم‪ .‬این رقم‬ ‫بیســت برابر پولــی بود که تــاج به من مــی داد‪.‬‬ ‫همــان لحظه بــه من گفتند امضا کــن‪ ،‬ولی من به‬ ‫پرســپولیس گفتم اجــازه بدهید بروم خانــه و فردا‬ ‫امضــا کنم‪ .‬به ســمت خانه که رســیدم‪ ،‬دیدم چند‬ ‫هوادار جلوی ماشــین من روی زمین دراز کشــیدند‬ ‫و گفتنــد باید از روی ما رد شــوی تا به پرســپولیس‬ ‫بروی‪ .‬مســئوالن باشــگاه تاج هم آمدنــد و گفتند‬

‫قــراردادت را دو برابر می کنیم‪ ،‬ولی به پرســپولیس‬ ‫نــرو‪ .‬باشــگاه در لحظات حســاس‪ ،‬همیشــه من‬ ‫و خانــواده ام را تنهــا گذاشــته بود‪ .‬مــن هم قبول‬ ‫کــردم‪ ،‬ولــی تا امــروز رنگ پولــی که وعــده داده‬ ‫بودنــد را ندیدم!‬

‫ســکومورخوف را پیداکردیم و آوردیم‪ .‬در آن زمان‬ ‫هیچ کس غیر از این مربی نمی توانســت استقالل‬ ‫را به دســته اول برگرداند‪ .‬تا ســال ‪ 1373‬در این تیم‬ ‫سرپرســت بــودم‪ ،‬اما اتفاقاتــی در جریــان بازی با‬ ‫صنعت نفتدر آبادان رخ داد که دلم شکســت‪ .‬بعد‬ ‫از آن مســابقه عــده ای مصاحبه کردند و گفتند که‬ ‫عــده ای چطور به جبــاری خیانت کردند‪.‬‬ ‫جالــب ایــن جاســت برخــی از آن هایــی که به‬ ‫من خیانت کردند‪ ،‬چندســال بعد بــه مرحوم ناصر‬ ‫حجــازی و رولند کخ هــم خیانت کردند‪ .‬در ســال‬ ‫‪ 1373‬بازیکنان بزرگی داشــتیم که در‬ ‫ایــن تیم ماندنــد تا اســتقالل دوباره‬ ‫به ســطح اول کشــور برگــردد‪ .‬جواد‬ ‫زرینچــه‪ ،‬امیــر قلعه نویــی‪ ،‬صادق‬ ‫ورمزیــار و بازیکنــان بــزرگ دیگری‬ ‫در اســتقالل حضــور داشــتند‪ .‬وقتی‬ ‫ســووکو موروخوف به مترجمش می‬ ‫گفــت بچه هــا را ببریم ناهــار‪ ،‬من‬ ‫عــزا مــی گرفتم‪ .‬حــاال مگــر چقدر‬ ‫می شــد؟ ســی تا غذا می خواستیم‬ ‫بــه این هــا بدهیم‪ ،‬می شــد پانزده‬ ‫هــزار تومــان‪ .‬مدیریــت چلوکبابی‬ ‫البرز هنوز عوض نشــه است‪ .‬بروید‬ ‫بپرســید‪ .‬نمی توانســتیم این پول را‬ ‫بدهیــم و مجبور بودیــم برویم جای‬ ‫دیگر‪ ...‬اســتقالل را ایــن بازیکنان از‬ ‫لیگ دســته ســه آوردند باال‪.‬‬ ‫صادقانــه برای تیــم کار می کردند‪.‬‬ ‫بــه پول هــم احتیــاج داشــتند ولی‬ ‫پولــی در کار نبــود‪ .‬هم بســتگی و‬ ‫عالقــه ای بیــن بچــه هــا و پراهن‬ ‫باشگاه و تماشاگران وجود داشت که‬ ‫باعــث می شــد بازیکنان بــه خاطر‬ ‫پول‪ ،‬تیــم را رهــا نکنند‪ .‬مــن کاری‬ ‫به شــخصیت های باشــگاه ندارم که‬ ‫چه کســانی تیــم را اداره می کردند‪.‬‬ ‫ولی بچه هــا واقعا پیراهن باشــگاه‬ ‫را دوســت داشــتند‪ .‬ما پول نداشتیم‬ ‫مــا فقط ســوکو را آوردیم که بتوانیم‬ ‫تیــم را بیاوریم باال‪.‬‬

‫گاهی هم از تاج دلگیر شدید‪...‬‬ ‫ببینیــد‪ ،‬مــن کاپیتان تیم بــودم‪ .‬رایکــوف عالقه‬ ‫مندبــود تــا وفاخواه هم به اســتقالل بیایــد تا هر‬ ‫دو بــال تیم‪،‬قدرتمنــدب اشــد‪ .‬امادر همــان زمان‪،‬‬ ‫وفاخواه به مــن زنگ زد و درباره قراردادم پرســید‪.‬‬ ‫من بــه وفاخــواه که بچــه محل و رفیــق قدیمیم و پــس از یکــی دو فصل‪ ،‬در ســن ‪ 29‬ســالگی از‬ ‫بود گفتم ســی تومان قراردادم اســت و ماهی ‪ 250‬فوتبــال خداحافظــی کردید‪.‬‬ ‫تومان هم دســتمزد مــی گیرم‪ .‬وفاخــواه اما ضمن بلــه‪ ،‬به خاطر این کــه صداقت تبدیــل به دروغ‬ ‫عقد قرارداد‪ ،‬ده هــزار تومن زیرمیزی گرفت و پس شــده بود و از فوتبال زده شــدم‪ .‬چندی بعد وقتی‬ ‫از آن بــه مــن زنگ زد و دعوا شــد! بــه من گفت دیدم عده ای صادق نیســتند‪ ،‬از استقالل رفتم و تا‬ ‫وقتــی به من ده هــزار تومن زیرمیــزی می دهند‪ ،‬ســال ‪ 1372‬به این تیم برنگشتم‪ .‬هنگامی برگشتم‬ ‫که اســتقالل راهی دسته ســه شده بود‪.‬‬ ‫پــس قراردادتو خیلــی باالتر از این ها اســت‪.‬‬ ‫‪ 47‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪47 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫علــی جباری ناراحت نیســت کــه با آن ســابقه و‬ ‫زمتی که برای اســتقالل کشــیده‪ ،‬االن بیرون از گود‬ ‫است؟‬ ‫ببینیــد‪ ،‬علی جبــاری هیچ وقت تریبون و رســانه‬ ‫نداشــت و البتــه از این بابت هم ناراحت نیســتم‪.‬‬ ‫در هــر ورت فوتبال بــی رحم اســت و بارها اعالم‬ ‫کردم همیــن عدم صداقت ها باعث شــد تا خودم‬ ‫کنار بــروم‪ .‬به هر قیمتی نخواســتم در این فوتبال‬ ‫باشــم و فعال باید یک ســری از دوســتان باشند تا‬ ‫چرخه ایــن فوتبال به این شــکل بچرخد!‬ ‫ماهنامه دنیای فوتبال‬


‫بهتـرین بازیگر زن جشنواره فیلم کن کیست‬ ‫دایــان کروگــر برای بــازی در فیلم "محوشــدگی"‬ ‫بــه کارگردانــی فاتح آکیــن جایزه بهتریــن بازیگر‬ ‫زن جشــنواره فیلــم کن فرانســه را تصاحــب کرد‪.‬‬ ‫ســتاره‌ای که نــام‌اش را تغییــر داد‪ ،‬کارش را با رقص‬ ‫بالــه و مدلینگ آغــاز کرد‪.‬‬ ‫دایــان هایدکروگــر (‪ )Diane Heidkrüger‬متولد‬ ‫‪ ۱۵‬ژوئيــه ســال ‪ ۱۹۷۶‬در آلگرمیســن در ایالــت‬ ‫نیدرزاکســن است‪ .‬هانس پدرش متخصص کامپیوتر‬ ‫و مــادرش‪ ،‬ماریــا کارمنــد بانک اســت‪ .‬دایــان به‬ ‫همراه برادرش اشــتفن در شــهر یکصد‌هــزار نفری‬ ‫هیلدس‌هایــم به مدرســه رفته اســت‪.‬‬ ‫دایــان کروگــر از کودکی آموزش رقــص باله دیده‬ ‫اســت و در چنــد اجــرا نیز بــر روی صحنه حضور‬ ‫داشــته امــا پــس از مصدومیــت در یک ســانحه‪،‬‬ ‫مجبور شــد بالــه را کنار بگــذارد‪ .‬دایــان کروگر در‬ ‫پانــزده ســالگی به مرحلــه فینال رقابــت مدلینگ‬ ‫"چهــره ســال" (‪ )Look of the year‬راه یافت‪ .‬پس‬ ‫از آن بــه پاریــس رفت تــا در عرصــه مدلینگ کار‬ ‫کنــد‪ .‬بعد از پنج ســال کار در عرصه مدلینگ‪ ،‬وارد‬ ‫مدرسه هنرپیشــگی در پاریس شد و برای تامین‬ ‫هزینه‌هــای زندگی حتی مدتی برای یک شــرکت‬ ‫کفن و دفــن نیز کار کــرد‪ .‬دایــان هایدکروگر در‬ ‫ســال ‪ ۲۰۰۲‬در اولیــن‌اش فیلم با نام "پیانیســت"‬ ‫ایفای نقش کرد‪ .‬ســختی تلفظ نام او باعث شــد تا‬ ‫دایــان هایدکروگر در همان اوائــل ورود به دنیای‬ ‫ســینما‪" ،‬هاید" را از نــام فامیلی‌خود حذف کند‪.‬‬ ‫او ســپس در گام بعــدی حرف آلمانــی "‪ "Ü‬را‬ ‫در"‪ "Krüger‬بــا یــک "‪ "U‬تعویــض کــرد تا‬ ‫دیگــر مردم دنیا بتوانند بــه راحتی نام‌اش‬ ‫را تلفظ کنند‪.‬‬ ‫شــهرت جهانی دایــان کروگر با فیلم‬ ‫تاریخی "تــروا" آغاز شــد‪ .‬ولفگانگ‬ ‫پترســن‪ ،‬کارگردان آلمانی این فیلم‪،‬‬ ‫کروگــر را از بین ‪ ۳‬هــزار کاندیدا‬ ‫برای ایفــای نقش "هلن" برگزید‪.‬‬ ‫در ایــن فیلــم کــه برگرفتــه از‬ ‫ایلیــاد اثــر حماســی شــاعر‬ ‫یونانی هومر اســت‪ ،‬برد پیت‬ ‫و اورالندو بلــوم در کنار دیان‬ ‫کروگر ایفــای نقش می‌کنند‪.‬‬ ‫دایــان کروگــر بــرای بازی‬ ‫در فیلــم "محوشــدگی" به‬ ‫کارگردانــی فاتــح آکیــن‬ ‫روز یکشــنبه (‪ ۲۸‬مــه‪۷ /‬‬ ‫خــرداد) جایــزه بهترین‬ ‫بازیگــر زن جشــنواره‬ ‫فیلم کن فرانســه سال‬ ‫‪ ۲۰۱۷‬را تصاحــب کرد‪.‬‬ ‫‪ 46‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫در فیلــم "محوشــدگی" دایان کروگــر‪ ،‬نقش "کاتیا"‬ ‫یک زن آلمانــی را ایفا می‌کند که همســر خارجی‬ ‫( ُکــرد) و پســر خــود را در جریــان بمب‌گــذاری‬ ‫"نئونازی‌ها" ازدســت می‌دهد‪ .‬فیلمی که ریشــه‌ای‬ ‫از واقعیــت دارد و دادگاه یکــی از عامالن قتل‌های‬ ‫زنجیره‌ای ‪ ۹‬خارجــی در آلمان هنوز هم در جریان‬ ‫اســت‪ .‬فیلــم محــو شــدگی اولیــن ایفــای نقش‬ ‫بــه زبان آلمانی‌است‪.‬‬ ‫کروگــر‬ ‫عضــو هیئــت‬ ‫داوران برلیناله‬ ‫در ســال‬ ‫‪،۲ ۰ ۰ ۸‬‬ ‫عضــو‬

‫هیئــت داوران در فســیتوال کن در ســال ‪ ۲۰۱۲‬و‬ ‫همچنین عضــو هیئت داوران فســتیوال فیلم ونیز‬ ‫در ســال ‪ ۲۰۱۵‬بخش دیگری از کارنامه هنری دایان‬ ‫کروگــر اســت‪ .‬یکــی دیگــر از نقش‌آفرینی‌هــای‬ ‫موفق دایان کروگــر در فیلم "حرا ‌مزاده‌های لعنتی"‬ ‫محصول ســال ‪ ۲۰۰۹‬به کارگردانی کوئنتین تارانتینو‬ ‫اســت‪ .‬این فیلم عالوه بر فروش ‪ ۳۰۰‬میلیون دالری‬ ‫در جشــنواره کن نیز برنده یک جایزه شــده است‪.‬‬ ‫دایان کروگر در ســال ‪ ۲۰۰۱‬با هنرپیشه و کارگردان‬ ‫فرانســوی "گیوم کنه" آشنا شــد و با او ازدواج کرد‪.‬‬ ‫او ســال ‪ ۲۰۰۲‬در فیلــم "بد‪ ،‬همه چیــز بد" (تیتر‬ ‫اصلــی به فرانســه‪ )Mon idole :‬ســاخته گیوم‬ ‫کنــه نیز ایفای نقــش کرد‪ .‬این دو پنج ســال‬ ‫بعــد از هم جدا شــدند‪ .‬کروگــر حاال بیش‬ ‫از ده ســال اســت که با بازیگــر کانادایی‌‬ ‫جاشــوا جکســون زندگــی می‌کند‪.‬‬ ‫دایــان کروگر به زبان‌های انگلیســی‬ ‫و فرانســه به حدی تســلط دارد که‬ ‫در صداگــذاری فیلم‌هــا از صدای‬ ‫اصلــی او اســتفاده می‌شــود‬ ‫و بــرای شــنونده اصــا قابــل‬ ‫تشــخیص نیســت کــه زبان‬ ‫مــادری او آلمانــی اســت‪.‬‬ ‫ایــان کروگر از ســال ‪۲۰۰۲‬‬ ‫که برای نخســتین بــار روی‬ ‫پرده ســینما ظاهر شــد تا کنون‬ ‫در ‪ ۳۶‬فیلم ســینمایی و سه فیلم‬ ‫تلویزیونــی ایفــای نقــش کــرده‬ ‫ا ست ‪.‬‬ ‫کارنامــه فعالیت‌های هنری‬ ‫دایــان کروگر تاکنــون با ‪۱۲‬‬ ‫جایــزه و ‪ ۶‬نامــزدی دریافت‬ ‫جایــزه همــراه بوده اســت‪.‬‬ ‫صحنه‌ای از فیلم "خدانگهدار‬ ‫ملکه من" (تیتــر اصلی‪Les :‬‬ ‫‪ )Adieux à la reine‬کــه‬ ‫به بخش رقابتی فســتیوال‬ ‫فیلــم برلینانــه در ســال‬ ‫‪ ۲۰۱۲‬راه یافــت‪ .‬فیلــم‬ ‫مربوط به حوادث انقالب‬ ‫‪ ۱۷۸۹‬فرانســه اســت و‬ ‫دایان کروگــر در نقش "ماری‬ ‫آنتوانــت" ظاهر می‌شــود‪ .‬در‬ ‫سال ‪ ۲۰۱۴‬ســتاره‌ای با نام دایان‬ ‫کروگــر در "بلــوار ســتاره‌ها" در‬ ‫برلین نصب شــد‪ .‬نام ‪ ۱۰۱‬ستاره‬ ‫آلمانی‌زبــان در ایــن بلــوار به‬ ‫ثبت رســیده است‪.‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪46 Kheradmand‬‬





42 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬42


‫پرچم کانادا‬ ‫پرچم ملــی کانادا که پرچم برگ افــرا نیز خوانده‬ ‫می‌شــود‪ ،‬پرچمی قرمز پررنگ اســت که وســط آن‬ ‫یک مربع ســفید اســت و درون این مربع یک برگ‬ ‫افرای قرمــز قرار دارد‪ .‬این پرچم در ســال ‪ ۱۹۶۵‬به‬ ‫عنــوان پرچم ملی رســمی کانــادا‪ ،‬جایگزین پرچم‬ ‫اتحاد شــد‪ .‬پیــش از آن و از ســال ‪ ۱۸۹۰‬در مواقع‬ ‫نیاز بــه پرچمی مجزا بــرای کانادا‪ ،‬از نســخه‌ای از‬ ‫پرچــم اتحاد بر روی زمینه قرمز اســتفاده می‌شــد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،۱۹۶۴‬نخســت وزیر کانادا لســتر بولز‬ ‫پیرســون‪ ،‬کمیته‌ای برای حل و فصل این مســئله به‬ ‫راه انداخــت و بحث‌های جدی بــرای تغییر پرچم‬ ‫دامــن زد‪ .‬طراحــی برگ افــرای این پرچم توســط‬ ‫جرج اســتنلی و جــان ماتســون از روی پرچم کالج‬ ‫نظامی ســلطنتی کانــادا برگرفته شــد‪ .‬طراحی این‬ ‫پرچــم برای اولین بار در ‪ ۱۵‬فوریه ‪ ۱۹۶۵‬تمام شــد‬ ‫و هــم اکنون پرچم ملی کاناداســت‪.‬‬ ‫پرچم‌هــای مختلفــی از جملــه پرچــم مقامات‬ ‫کانادایــی‪ ،‬نهادهــای دولتی‪ ،‬و نیروهــای نظامی از‬ ‫ایــن پرچــم الگوبــرداری کرده‌اند‪ .‬بســیاری از این‬ ‫پرچم‌ها حاوی برگ افرا هســتند‪ .‬پرچــم اتحاد نیز‬ ‫همچنــان در کانــادا به عنــوان یک پرچم رســمی‬ ‫شــناخته می‌شــود و در پرچم‌های استانی بریتیش‬ ‫کلمبیــا‪ ،‬انتاریو و مانیتوبا مشــاهده می‌شــود‪.‬‬ ‫عــرض پرچم کانــادا دوبرابر ارتفاع آن اســت‪ .‬هر‬ ‫یــک از زمینه‌هــای قرمــز رنــگ این پرجــم نیمی‬ ‫از حجــم مربع ســفیدرنگ وســط پرچــم را دربر‬ ‫می‌گیرنــد‪ .‬برگ افــرای قرمز در مرکز مربع ســفید‬ ‫اســت‪ .‬در پرچم‌هــای قدیمی این کشــور نیز برگ‬ ‫افــرا در پرچــم کانادا دیده می‌شــود‪ .‬ایــن برگ در‬ ‫‪ ۱۵‬مارس ‪ ۲۰۰۵‬به عنوان بخشــی از پرچم مقامات‬ ‫کانادایی بــه کار رفت‪.‬‬ ‫بــرگ افرا به عنوان نماد جشــن طبیعت و محیط‬ ‫کانادا به کار رفته‬ ‫زیســت در پرچــم‬ ‫ا ســت ‪.‬‬

‫تعــداد نقاط روی برگ دارای اهمیت اســت‪ .‬طرح‬ ‫آزمــون تونل بــاد نشــان داد که نقــاط روی برگ‬ ‫افرا بســیار اندک اســت‪ .‬تصویر برگ افرا توســط‬ ‫ژاک ســیتن کرای طراحی شــد‪ .‬با ایــن حال‪ ،‬جک‬ ‫کــوک ادعا می‌کند کــه این یازده نقطــ ٔه روی برگ‬ ‫از فروشــگاه صنایع دســتی کانادا در اتاوا برگرفته‬ ‫شــده اســت‪ .‬در ســال ‪ ،۱۹۲۱‬شــاه جــرج پنجم‬ ‫رنــگ رســمی پرچم کانــادا را به قرمــز تبدیل کرد‬ ‫و عالمت فرانســوی ســلطنتی از زمان شــاه چارلز‬ ‫پنجــم بــر روی پرچم کانــادا قرار داده شــد‪.‬‬ ‫پرچم کانادا برای اولین بار در ســال ‪ ۱۴۹۷‬توسط‬ ‫جان کابــوت در نیوفاندلند اهتزاز یافت‪ .‬در ســال‬ ‫‪ ،۱۵۳۴‬ژاک کارتیــه دومین پرچم کانــادا را با نماد‬ ‫گل زنبق ســلطنتی فرانســه طراحی کرد‪ .‬پرچم آن‬ ‫زمــان فرانســه به رنــگ قرمز همــراه یک صلیب‬ ‫ســفید بود‪ .‬با تشــکیل فرانســه نو‪ ،‬پرچم فرانسه‬ ‫از روی نیروهــای نظامی خود برداشــته شــد و تا‬ ‫همین زمان پرچم رســمی فرانســه بوده اســت‪.‬‬ ‫پــس از این کــه قطعنامــه پرچم جدیــد کانادا‬ ‫توســط دومجلس تصویب شــد‪ ،‬با امضــای ملک ٔه‬ ‫کانادا این طرح به طور رســمی به تصویب رســید‪.‬‬ ‫ایــن قطعنامه و امضاها به طور ســند روشــن بر‬ ‫روی پوست گوســاله با خوشنویسی ایوان دیسمن‬ ‫و تصاویر آرم‌شناســی به ثبت رسید‪ .‬متن این سند‬ ‫با اســتفاده از یک تیغ جوجه تیغی با جوهر سیاه‬ ‫و ســفید نوشــته شده‌اســت‪ ،‬در حالی که تصاویر‬ ‫آرم‌شناســی از رنــگ حل شــده بــا آب و آمیخته‬ ‫شــده با عســل و صمغ و در نهایت با رنگ طالیی‬ ‫گواش کشــیده شده‌اســت‪ .‬مهــر بزرگ کانــادا بر‬ ‫روی روبان ابریشــم به کار گرفته شده‌اســت‪.‬‬ ‫این پوست گوســاله محتاطانه توسط خوشنویس‬ ‫امضا شــد‪ ،‬اما امضاهای رســمی به وســیل ٔه ملکه‬ ‫الیزابــت دوم‪ ،‬نخســت وزیــر لســتر پیرســون‪ ،‬و‬ ‫دادســتان کل کشــور گای فاوریو صورت گرفت‪ .‬به‬ ‫منظــور بــه دســت آوردن این امضاها ســند برای‬ ‫امضــای ملکــه بــه بریتانیــا و برای‬ ‫امضــای گای فاوریو به کارائیب‬ ‫رفــت‪ .‬با حمــل و نقــل این‬ ‫ســند‪ ،‬آب و هــوا نیــز تغییر‬ ‫یافــت و در ســال ‪ ۱۹۹۰‬منجر‬ ‫به تعمیر ســند شــد‪ .‬این سند هم‬ ‫اکنــون در دمــا و رطوبت مناســب نگهداری‬ ‫می‌شود ‪.‬‬ ‫پــاک یادبود پرچــم کانــادا در ســال ‪ ،۱۹۸۵‬در‬ ‫کالج نظامی ســلطنتی کانــادا (‪)RMC‬‬ ‫در کینگســتون‪ ،‬اونتاریو نصب شد‪.‬‬ ‫در ماه مارس ‪ ،۱۹۶۴‬جرج اســتنلی‬ ‫با همکاری جان ماتســون و ‪ ،RMC‬پرچم‬ ‫ملــی را طراحــی کردنــد‪ .‬ایــن پرچم توســط‬ ‫مجلــس تصویــب شــد و بــا بیانی ٔه ســلطنتی‪ ،‬در‬ ‫تاریــخ ‪ ۱۵‬فوریه ‪ ۱۹۶۵‬بــه عنوان پرچم ملی کانادا‬ ‫ویکی‌پدیــا‬ ‫بــه تصویــب رســید‪.‬‬

‫‪ 41‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪41 Kheradmand‬‬


‫‪ ۱۵۰‬مین سال اتحاد کانادا‬

‫روز کانــادا نــام روز ملی کشــور کانادا اســت که‬ ‫در تمامی اســتان‌های آن کشــور بــه عنوان تعطیل‬ ‫رسمی شــناخته شده‌است‪ .‬این روز سالگرد تصویب‬ ‫قانــون بریتانیایی آمریــکای شــمالی در تاریخ اول‬ ‫ژوئیه ســال ‪ ۱۸۶۷‬اســت که به موجب آن قانون دو‬ ‫مستعمره و یک اســتان ســابق امپراطوری بریتانیا‬ ‫متحــد گردیدند و تشــکیل کشــوری بنام کانــادا را‬ ‫دادنــد‪ .‬ایــن مناســبت هــر ســاله در روز اول ماه‬ ‫ژوئیــه در سراســر کانادا و از ســوی کانادایی‌ها‪ ،‬در‬ ‫سراســر جهان جشــن گرفته می‌شود‪.‬‬ ‫بــا تصویــب قانــون بریتانیــای شــمال آمریــکا‪،‬‬ ‫کنفدراســیون کانــادا در ‪ ۱‬ژوئیــه ‪ ۱۸۶۷‬بــا زدن‬ ‫زنگ‌های کلیســای جامع ســنت جیمز در تورنتو و‬ ‫آتش بازی و چراغانی‪ ،‬گشــت و گــذار‪ ،‬نمایش‌های‬ ‫نظامی و موســیقی و ســایر تفریحات جشن گرفته‬ ‫شــد‪ ،‬آنچنان کــه در حســاب‌های معاصر توصیف‬ ‫شــده است‪ .‬در روز ‪ ۲۰‬ژوئن سال بعد‪ ،‬فرماندار کل‬ ‫وایکانت مانک اعالم ســلطنتی صادر و درخواســت‬ ‫کرد مردم کانادا برای ســالگرد کنفدراســیون جشن‬ ‫بگیرنــد‪ .‬با ایــن حال تعطیــات قانونی تــا ‪ ۱۵‬مه‬ ‫‪ ،۱۸۷۹‬هنگامــی که آن را به عنــوان روز دومینیون‬ ‫در اشــاره به تعیین کشــور به عنوان یک دومینیون‬ ‫در قانون بریتانیای شــمال آمریکا تعیین شد برقرار‬ ‫نشــد‪ .‬تعطیــات در ابتــدا در تقویم ملــی نبود و‬ ‫جشــن‌ها توســط جوامــع محلــی برگزار می‌شــد‬ ‫و فرمانــدار کل مهمانــی در ســالن ‪ Rideau‬ترتیب‬ ‫‪ 40‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫می‌داد‪ .‬جشــن رســمی تا ســال ‪ ۱۹۱۷‬برگزار نشد و‬ ‫پس از آن برای یک دهه جشــنی گرفته نشــد‪« .‬هر‬ ‫ســاله در روز اول ژوئــن به عنــوان روز ملی کانادا‬ ‫جشــن گرفتــه می‌شــود‪ .‬کانادائی‌ها در سرتاســر‬ ‫کشــور و در سرتاســر جهان در ایــن روز غرور خود‬ ‫را به تاریخ‪ ،‬فرهنگ و دســت‌آوردهای خود نشــان‬ ‫می‌دهنــد‪ .‬در ایــن روز تمــام کانادائی‌هــای بیــن‬ ‫هشــت تا هجــده ســال خالقیتهای خود را نشــان‬ ‫می‌دهند‪».‬‬ ‫«روز کانادا» روز ملی این کشــور است که در اول‬ ‫ژوئی ٔه هرســال به‌مناسبت تصویب قانون اساسی آن‬ ‫(کــه در آن زمان با عنوان قانون اساســی «آمریکای‬ ‫شــمالی بریتانیایی» شناخته می‌شــد) جشن گرفته‬ ‫می‌شــود‪ ،‬که ب ‌هواسط ٔه آن سه مســتعمره به‌عنوان‬ ‫یک کشــور واحد به نــام کانادا تحت لــوای پرچم‬ ‫امپراتــوری بریتانیا قرار گرفتنــد‪ .‬در ابتدا نام آن روز‬ ‫دومینیــون (روز حکومــت) بود که در ســال ‪۱۹۸۲‬‬ ‫بــه روز کانادا تغییر پیدا کرد‪ .‬برای بزرگداشــت این‬ ‫روز‪ ،‬کانادایی‌هــا در داخــل و خارج از این کشــور‬ ‫آئین‌هایی را برگــزار می‌کنند‬ ‫با تصویــب قانون آمریــکای شــمالی بریتانیایی‪،‬‬ ‫در ایــن روز که از آن بــا عنوان «روز تولــد کانادا»‬ ‫یاد می‌شــود‪ ،‬ســه مســتعمر ٔه بریتانیا در آمریکای‬ ‫شــمالی با نام‌هــای ُنووا اسکوشــیا‪ ،‬نیــو برانزویک‬ ‫و اســتان کانــادا (کــه خــود متشــکل از دو بخش‬ ‫انتاریــو و کبــک بــود)‪ ،‬در ســال ‪ ۱۸۶۷‬به‌صــورت‬

‫یک کشــور واحد و مســتقل درآمد و نحو ٔه اداره از‬ ‫جمله ســاختار فــدرال‪ ،‬مجلس عوام‪ ،‬مجلس ســنا‪،‬‬ ‫دســتگاه قضایی‪ ،‬و سیستم مالیاتی تعریف شد؛ در‬ ‫پی تصویب این قانون‪ ،‬کانادا به حکومتی مســتقل‬ ‫تبدیل شــد‪ .‬هرچند پارلمــان و کابین ٔه بریتانیا هنوز‬ ‫از حقــوق محــدودی برای کنترل سیاســی کشــور‬ ‫جدیــد برخــوردار بودنــد‪ ،‬کــه البتــه ایــن حقوق‬ ‫محــدود هــم در ســال ‪ ۱۹۸۲‬به‌صــورت کامــل به‬ ‫کانادا واگذار شــد‪».‬‬ ‫«روز دومینیون اولین بــار در روز اول ژوئی ٔه ‪۱۸۶۷‬‬ ‫بــا به‌صــدا درآوردن ناقوس کلیســای جامع ســنت‬ ‫جمیز در تورنتو‪ ،‬آتش‌بــازی‪ ،‬رژ ٔه نیروهای نظامی و‬ ‫گروه‌های موســیقی و انجام برنامه‌های ســرگرمی‪،‬‬ ‫جشــن گرفتــه شــد‪ .‬در روز ‪ ۲۰‬ژوئــن ســال بعد‬ ‫فرمانــدار کل‪ ،‬ویســکونت مانک‪ ،‬با انتشــار بیانی ٔه‬ ‫ســلطنتی از مــردم کانادا درخواســت کرد ســالروز‬ ‫ایــن اتحــاد را جشــن بگیرند‪ .‬بــا این وجــود تا ‪۱۵‬‬ ‫مه ســال ‪ ۱۸۷۹‬طول کشــید تــا ایــن روز به‌عنوان‬ ‫تعطیلی قانونــی در نظر گرفته شــود‪ .‬در ابتدا این‬ ‫روز به‌صــورت فراگیــر در تقویم ملی ثبت نشــد؛‬ ‫تمــام جشــن‌ها و مراســم توســط جوامــع محلی‬ ‫به‌صــورت جداگانه برگــزار می‌شــد و فرماندار کل‬ ‫میزبان مراســمی در «ریــدو هال» بــود‪ .‬از این رو‬ ‫تا ســال ‪ ۱۹۱۷‬هیچ جشــنی به‌صورت رسمی وجود‬ ‫نداشــت و پس از آن نیز فرایند رســمی و همگانی‬ ‫شــدن مراسم جشــن تا یک‌دهه به طول انجامید‪».‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪40 Kheradmand‬‬


‫افتــاده را بــا گل هــا وفاخــواه که یــار کمکی تاج‬ ‫در ایــن رقابت ها بود‪ ،‬به تســاوی بکشــاند و بعد‬ ‫توســط معینی به برتری رســیدیم تا بهترین خاطره‬ ‫فوتبالــی من رقــم بخورد‪.‬‬ ‫شــما همه جــا گفتیــد رایکــوف‪ ،‬فوتبال شــما را‬ ‫متحــول کرد؟‬ ‫اگــر به گذشــته برگردید‪ ،‬اســتقالل همیشــه یک‬ ‫تیــم بــزرگ بــا مهــره هایی بــزرگ داشــت‪ .‬مهره‬ ‫هایی که هــر کدام یک تیم بودنــد‪ .‬ناصر حجازی‪،‬‬ ‫کارگر جم‪ ،‬غالمحســین مظلومــی‪ ،‬عادلخانی‪ ،‬قراب‬ ‫و جانملکــی‪ ،‬هــر کــدام یــک تیــم بودنــد و می‬ ‫توانســتند یک تیــم را اداره کنند‪ .‬حفــظ کردن این‬ ‫هــا روی نیمکــت خیلی مهــم بود‪ .‬تنها کســی که‬ ‫می توانســت این هــا را حفظ کند‪ ،‬رایکــوف بود‪.‬‬ ‫همــه این عزیزان‪ ،‬هــم بازی های مــن بودند‪ .‬من‬ ‫که کاپیتان بودم‪ ،‬ســعی می کــردم بیش تر از همه‬ ‫تالش کنم‪.‬‬ ‫رایکوف‪ ،‬همیشــه به من می گفــت اگر کاپیتانی‬ ‫را از تــو بگیــرم کــه دیگر الزم نباشــد بــا بازیکنان‬ ‫صحبــت کنی و فقــط کار خــودت را انجام بدهی‪،‬‬ ‫خیلــی بهتــر بــازی خواهی کــرد‪ .‬رایکــوف‪ ،‬من را‬ ‫کشــف نکــرد‪ ،‬رایکوف یــک تولد تازه به مــن داد‪.‬‬ ‫رایکوف مســیرم را عــوض کرد‪ .‬جای مــن را تغییر‬ ‫داد‪.‬‬

‫هــم بازی بــا راه آهن بــود‪ .‬اخطار گرفتــه بودم و‬ ‫دو اخطاره شــدم‪ .‬من همیشــه با بهتریــن گلزنان‬ ‫رقابت داشــتم‪ .‬هافبک بودم‪ ،‬اما همیشــه با آرقای‬ ‫گل هــا رقابت داشــتم‪ .‬اگر آن ها هجــده گل زده‬ ‫بودند‪ ،‬مــن پانزده تا زده بودم‪ .‬اگــر پانزده گل زده‬ ‫بودنــد‪ ،‬من یازده تا زده بــودم‪ .‬هیچ وقت آقای گل‬ ‫نمی شــدم‪ ،‬امــا با آقای گل ها رقابت داشــتم‪ .‬قبل‬ ‫از مــن هم کوزه کنانی‪ ،‬این شــماره را می پوشــید‪.‬‬ ‫برسیم به مسابقه معروف شــهریور ‪ 1352‬و دربی‪،‬‬ ‫که مقابل پرسپولیس‪ ،‬با شش گل شکست خوردید‪.‬‬ ‫شــما در مصاحبــه ای عنــوان کردید کــه برخی از‬ ‫بازیکنــان آن طور که باید‪ ،‬بــازی نکردند‪.‬‬ ‫ببینید‪ .‬االن به شــما می گویم همیشــه مشکالت‬ ‫از کجــا ناشــی می شــود؟ از مســائل حاشــیه ای‪.‬‬ ‫شــب قبل از مســابقه به ایــن مهمی‪ ،‬شــما را در‬ ‫یــک جایی می بینند که شــب زنده دار بــوده ای‪.‬‬ ‫دو شــب قبل هم یکــی از این آقایان می نشــیند‬ ‫در یک باشــگاه که بــرای فصل آینــده اش قرارداد‬ ‫ببندد‪ ،‬شــما چه فکــری می کنید؟ وقتــی من فردا‬ ‫با پرســپولیس بازی دارم‪ ،‬شــما مــن را در یک هتل‬ ‫مــی بینید که با مســئوالن یــک تیــم مذاکره می‬ ‫کنــم و فصل بعد هم به همان تیم می روم‪ ،‬شــما‬ ‫چــه فکری می کنید؟ من گفتم آقــا این بازیکنان را‬ ‫نگذارید داخل زمین‪ .‬به مشــکل مــی خوریم‪ .‬من‬ ‫قبلش گفتــه بودم‪.‬‬

‫چطور شد که شماره ‪ 8‬تاج به شما رسید؟‬ ‫مــن شــماره ‪ 8‬را روی تعصــب و بــازی تکنیکی‬ ‫خــود گرفتــم‪ .‬کاری کــرده بــودم کــه این شــماره‬ ‫‪ 8‬ثابــت درزمین بــود و ارزش داشــت‪ .‬من اخطار‬ ‫گرفتم‪ ،‬امــا نه این که بیرون بنشــینم‪ .‬من در طول‬ ‫دوران فوتبالــم‪ ،‬یــک بازی را بیرون نشســتم که آن‬ ‫‪ 39‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫ایــن داســتان بازوبند کاپیتانی نبســتن شــما هم‬ ‫جالب اســت‪ .‬چــرا با وجــود این که کاپیتــان تاج‬ ‫بودیــد‪ ،‬بازوبند نمی بســتید؟‬ ‫کاپیتانــی مــن را که نگاه کنید‪ ،‬می بینید آســتین‬ ‫مــن بازوبنــد نداشــت‪ .‬رنگــش بقیه از صفحه ‪38‬‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫آبی فوتبال‬ ‫علی جباری‪ ،‬سلطان ِ‬ ‫سپهرخرمی‬ ‫شــاید هواداران یک دهه اخیر باشــگاه اســتقالل‬ ‫تهران‪ ،‬زیاد آشــنایی با علی جباری‪ ،‬پیشکســوت و‬ ‫درواقع اســطوره تیم شــان نداشته باشــند‪ ،‬اما آبی‬ ‫های پایتخت هم برای خود «ســلطان» داشــتند که‬ ‫در بدترین شــرایط‪ ،‬تیم محبوبش را تنها نگذاشت‪.‬‬ ‫شــماره هشــت محبــوب دهــه چهــل و پنجــاه‬ ‫اســتقالل‪ ،‬ســال ها اســت کــه از متن دور شــده‪،‬‬ ‫امــا گنجینه ای از خاطرات ســی ســاله را یدک می‬ ‫کشــد که می تواند هر نســلی را‬ ‫شــگفت زده کند‪.‬‬ ‫شــاید کــم تــر کســی بدانــد‬ ‫جباری با آن که کاپیتان اســتقالل‬ ‫بــود‪ ،‬امــا بازوبند نمی بســت و‬ ‫پیراهنــش همیشــه متفــاوت از‬ ‫ســایر بازیکنــان بود! جبــاری در‬ ‫گفــت و گــو با مــا‪ ،‬حقایقــی را‬ ‫افشــا می کنــد کــه دور از ذهن‬ ‫بــه نظــر مــی رســد؛ از شــب‬ ‫زنــده داری برخــی بازیکنــان‬ ‫تــاج در دربی معروف ســال ‪52‬‬ ‫مقابل پرســپولیس و خداحافظی‬ ‫زودهنگامــش از فوتبــال‪ ،‬تــا التمــاس هــواداران‬ ‫اســتقالل بــرای نرفتن او بــه تیم رقیــب‪ .‬همه این‬ ‫صحبت ها در قالب یک گفت و گوی نوســتالژیک‬ ‫با شــماره هشــت محبــوب تاج صــورت گرفت که‬ ‫خواندنــش خالــی از لطف نیســت‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫آقای جباری‪ ،‬فوتبال را از کجا شروع کردید؟‬ ‫مــن متولد ‪ 29‬تیر ‪ 1325‬هســتم‪ .‬در یکی از محله‬ ‫هــای شــهباز بــه دنیــا آمــدم‪ .‬در یکــی از همین‬ ‫محــات‪ ،‬زمین شــماره ‪ 4‬اکبرآباد وجود داشــت که‬ ‫چون من ســن پایینی داشــتم‪ ،‬فرصت بــازی به من‬ ‫نمی رســید! یکی از بازیکنان اصلی مصدوم شــد و‬ ‫مــن فرصت پیدا کردم تا دقایقی جــای او بازی کنم‬ ‫و پــس از آن بــود کــه تبدیل به یــار ثابت محالت‬ ‫شهباز شدم‪.‬‬

‫مــن به تیم دســته دومی پهلوانپور در دســته دو‬ ‫لیگ تهــران رفتم‪ ،‬ولی وفاخــواه به تیم صاحب نام‬ ‫دارایی منتقل شــد تادراین مقطــع از یکدیگر جدا‬ ‫شــویم‪ .‬در ایــن تیم حضــور موفقی داشــتم‪ ،‬علی‬ ‫رغم این که نتوانســتیم به لیگ دســته یک صعود‬ ‫کنیم‪ .‬توســط آقــا رســول ممدنوعی‪ ،‬به تیــم نادر‬ ‫رفتــم و بعــد از یک ســال به تیــم راه آهن منتقل‬ ‫شــدم و بــا قهرمانــی در راه آهن موفق شــدیم به‬ ‫لیگ یک اســتان تهران صعــود کنیم‪.‬‬

‫نقطه آغاز درخشــش شــما در فوتبال حرفــه ای از‬ ‫کجا شــروع شد؟‬ ‫بهمن ماه ســال ‪ ،1343‬به علت شغلی که در اداره‬ ‫صنایــع نظامی داشــتم‪ ،‬جــزء بازیکنان تیــم ارتش‬ ‫ایــران قرا رگرفتم‪ .‬تیم ایران‪ ،‬دیــدار رفت را در عراق‬ ‫دو بر یــک واگذارکرده بــود و در تهــران‪ ،‬میزبانی‬ ‫حریف را بر عهده داشــتم‪ .‬در این مســابقه به قول‬ ‫معــروف روز مــن بود و توانســتم در ســن هجده‬ ‫ســالگی اولین گل حرفه ای خودم را در این ســطح‬ ‫از مســابقات وارد دروازه عراق کنم‪ .‬گل ســوم ایران‬ ‫را به عراق زدم و این مســابقه را با حســاب ســه بر‬ ‫یک بردیم تــا در مجموع صعود کنیــم‪ .‬فردای این‬ ‫مســابقه خاطرم هســت که کیهان ورزشــی تیترزد‬ ‫که جانشــین حمید شــیرزادگان متولد شد!‬ ‫درخشش شما ادامه داشت؟‬ ‫فــراز و نشــیب فوتبال مــن ادامه داشــت تا این‬ ‫کــه در تابســتان ‪ ،1344‬تیــم فوتبــال نورنبرگ‪ ،‬که‬ ‫از خــوب هــای لیــگ آلمــان غربی بــود و موفق‬ ‫شــده بــود پاس تهــران را با شکســت ســنگین رو‬ ‫بــه رو کنــد‪ ،‬به ایــران آمد تــا دیداری دوســتانه را‬ ‫بــا منتخب تهران در ورزشــگاه امجدیه انجام دهد‪.‬‬ ‫در ایــن مســابقه‪ ،‬مربی ما تصمیــم گرفت با تیمی‬ ‫جــوان مقابل نورنبرگ قرار بگیــرد و به همین دلیل‬

‫از همان دوران نوجوانی‪ ،‬شــما عالقه خاصی به تیم‬ ‫داری و مدیریت تیمی داشتید‪ ،‬درست است؟‬ ‫بلــه‪ .‬من به همراه دو دوســت صمیمــی خود به‬ ‫نــام های غالم وفاخواه و حمیــد امینی خواه‪ ،‬تیمی‬ ‫تشــکیل دادیــم که از محالت شــهباز بــود و اتفاقا‬ ‫تیــم ما خیلی زود موفق شــد جای خــود را در این‬ ‫منطقه پیدا کند‪ .‬چند ســال در تیــم خودمان بازی‬ ‫می کردیم که برای پیشــرفت تصمیــم گرفتیم وارد‬ ‫فوتبال حرفه ای شــویم‪.‬‬ ‫‪ 38‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫زیــاد این اتفاق به مذاق تماشــاگران خوش نیامد و‬ ‫علیه ما شــعار دادند که سرشــان کاله رفته اســت!‬ ‫با ان حال مســابقه که شــروع شــد‪ ،‬بازی در اختیار‬ ‫حریف بــود‪ ،‬اما در دقیقه چهارده‪ ،‬با پاســی که به‬ ‫جالل طالبی دادم‪ ،‬دروازه حریف توســط آقا جاالل‬ ‫با ضربه ســر باز شــد‪ .‬در دقیقه هجده اما نورنبرگ‬ ‫کار را به تســاوی کشاند‪.‬‬ ‫در نیمــه دوم‪ ،‬نورنبرگ توســط هایتــی مولر‪ ،‬گل‬ ‫دوم را وارد دروازه تیــم ما کــرد‪ .‬از دقیقه هفتاد به‬ ‫بعــد‪ ،‬من دو بــار دروازه حریف‬ ‫آلمانــی را بــاز کــردم تــا ایــن‬ ‫مســابقه را بــا حســاب ســه بر‬ ‫دو پیروز شــویم‪ .‬بعد از ســوت‬ ‫پایان این مســابقه‪ ،‬تماشــاگران‬ ‫بــه داخل زمیــن ریختنــد و مرا‬ ‫روی آغــوش خــود گرفتند‪.‬‬ ‫از حضورتــان در تیم فوتبال تاج‬ ‫بگویید؟‬ ‫پــس از یک ســال حضــورم در‬ ‫تیــم فوتبــال راه آهن‪ ،‬درســال‬ ‫‪ 1345‬بــه تــاج رفتــم و تــا ده‬ ‫ســال در این تیم بازی کردم و در ســن ‪ 23‬ســالگی‬ ‫بازوبنــد کاپیتانــی به من رســید‪.‬‬ ‫افتخارات ملی شــما همزمان با حضور شما در تاج‬ ‫شده بود‪.‬‬ ‫چهارمیــن دوره مســابقات قهرمانــی آســیا بــه‬ ‫میزبانی تهران‪ ،‬در امجدیــه و با حضور قدرت های‬ ‫اول قــاره آســیا‪ ،‬در یک گــروه به صــورت دوره ای‬ ‫برگزار شــد‪ .‬تورنمنتی شــکوهمند برای میزبان‪ ،‬چرا‬ ‫کــه در نهایت بــا بازی هــای درخشــان و پیروزی‬ ‫دو بــر یــک در دیداری فینال گونه برابر اســرایییل‪،‬‬ ‫موفــق به قهرمانی شــدیم‪.‬‬ ‫از نــکات جالب توجــه‪ ،‬حضور دوســتان قدیمی‬ ‫مــن (وفاخــواه و امینی خــواه) در اولین مســابقه‬ ‫ایــن رقابــت هــا مقابل هنــگ کنگ بــود‪ .‬من در‬ ‫نیمه دوم این مســابقه وارد زمین شــدم‪ .‬تا همزمان‬ ‫هر ســه نفر مــادر این دیدار برای تمــی ملی ایران‬ ‫بازی کرده باشــیم‪.‬‬ ‫پــس از قهرمانــی آســیا بــا تیــم ملــی‪ ،‬نوبت به‬ ‫قهرمانی آسیا با تاج رســیده بود‪ .‬در خصوص اولین‬ ‫قهرمانــی تــاج در این رقابت هــا بگویید؟‬ ‫ســال ‪ 1348‬باشــگاه تاج دســت به جــوان گرایی‬ ‫زد و مــن با ‪ 23‬ســال ســن‪ ،‬کاپیتان این تیم شــدم‪.‬‬ ‫فروردیــن ‪ ،1349‬تیــم ما موفق شــد بــازی عقب‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


‫کتابخانه داشــته باشــیم که هر کدام ســه نسخه بخرند می‌شــود ‪ ۶۰۰۰‬نسخه‬ ‫و اگر ‪ ۲۰۰۰‬نســخه هــم مردم عادی بخرند می‌شــود ‪ ،۸۰۰۰‬کــه این عدد باید‬ ‫پایه تیراژ کتاب در کشــور باشــد‪.‬‬ ‫او بــا تأکید بر این‌که کتابخانه‌های کشــور باید تجهیز شــوند‪ ،‬گفــت‪ :‬امروزه‬ ‫کتابخانه‌هــای عمومی بیشــتر شــبیه انبار کتاب اســت نــه کتابخانــه‪ .‬وزارت‬ ‫فرهنــگ باید کاری برای تجهیز کتابخانه‌ها کند و زمینه‌های آموزشــی را فراهم‬ ‫آورد‪.‬‬ ‫مجابــی در ادامه با بیان این‌که ســینما دنباله ادبیات اســت‪ ،‬گفت‪ :‬نمی‌دانم‬ ‫چرا ادبیات ما در جهان مطرح نشــده اما ســینمای ما مطرح شــده اســت‪ .‬باید‬ ‫بــر روی ادبیات ســرمایه‌گذاری شــود و آثار بــه صورت دقیق ترجمه شــوند و‬ ‫به کشــورهای دیگــر بروند‪ .‬به طور مثال کشــور پرتغال بر روی آثار ســاراماگو‬ ‫ســرمایه‌گذاری کرده اســت‪ ،‬و با وجود این‌که این نویسنده‪ ،‬نویسنده متوسطی‬ ‫اســت در دنیا مطرح شد‪.‬‬ ‫این شــاعر اظهــار کرد‪ :‬دولت به جــای این‌که قیم فرهنگ شــود بیاید یاورش‬ ‫شــود‪ .‬باید وضعیت فعلی نقد شود‪ .‬هیچ‌گاه بین نویســندگان با رژیم دشمنی‬ ‫وجود نداشــته اســت‪ .‬نقد وضعیت موجود مهم اســت تا وضعیت بهتر شود‪.‬‬ ‫او در پاســخ بــه این ســوال که طرح کاشــی مانــدگار در واقــع خاطره‌بازی با‬ ‫محــل زندگی هنرمندان اســت‪ ،‬درباره محــل زندگی خود گفت‪ :‬ما از ســال ‪۵۶‬‬ ‫در این منزل ســاکن شــده‌ایم‪ .‬کوی نویســندگان و مجتمع‌هایی که هســت در‬ ‫واقــع یک مرکز فرهنگی اســت که ‪ ۱۲۵‬خانواده روزنامه‌نگاران در آن‌جا ســاکن‬ ‫شــده‌اند‪ .‬در واقع افــراد فرهنگی در این‌جا زندگی کرده‌اند و آدم‌های بســیاری‬ ‫در آن‌جــا رفت و آمد داشــته‌اند‪.‬‬ ‫ایــن محل محیط امن و آســایش بــود و ارتباط بین ســاکنان وجود داشــت‪.‬‬ ‫این‌جــا محل رفــت و آمد نســل‌های مختلف فرهنگی و نویســندگان اســت‪.‬‬ ‫درهــای ایــن خانه‌ها بــه روی اهــل فرهنگ باز بوده اســت‪ .‬ما ســعی کردیم‬ ‫این‌جــا یک مکان فرهنگی باشــد تا محل ســکنی‪ .‬اتفاق‌های مهــم ادبی از این‬ ‫اتاق‌هــا عبــور کرده‌اند و فضــای این‌جا از تصاویــر آن‌ها آکنده اســت که باید‬ ‫حفظ شــود‪ .‬البته ما ســعی کرده‌ایم که اندکی آن را حفظ کنیــم‪ .‬به طور مثال‬ ‫ســخنرانی‌هایی را که بــرای انجمن‌های ادبــی بود ضبط و ثبــت کرده‌ایم‪ .‬این‬ ‫محل مکان ســکونت نبــود و فرهنگ در آن حضور داشــت‪.‬‬ ‫مجابــی در ادامه یادآور شــد‌‪ :‬کتابــی در حال چاپ دارم که دربــاره تصاویر و‬ ‫خاطره کســانی اســت که در این محل رفت و آمد کرده‌انــد‪ .‬در واقع این کتاب‬ ‫هزارصفحــه‌ای به صورت بحــث و گفت‌وگو و خاطره افرادی اســت که حضور‬ ‫داشــته‌اند و بــه صورت کتاب منتشــر خواهد شــد‪ .‬من معتقدم در کشــور ما‬ ‫مشــکل کم‌ســندی داریم‪ ،‬نه این‌که سند نداشــته باشیم در واقع اســناد را باید‬ ‫بیــرون بیاوریم و به مردم نشــان دهیم‪.‬‬ ‫ایــن نویســنده همچنیــن گفت‪ :‬بعــد از انقالب بــا تعطیلی کافه‌هــا این‌جا‬ ‫محلــی بــرای گردآمدن نویســندگان و اهالــی فرهنگ و هنر بــود‪ .‬فرهنگ به‬ ‫معنی همزیســتی مســالمت‌آمیز عقاید مختلف اســت؛ کار فرهنــگ فارغ از‬ ‫ســود و زیانش‪ ،‬که بیشــتر اوقات زیان آن بر ســودش می‌چربد که ایرادی ندارد‬ ‫و امــری رایــج اســت‪ ،‬در واقع درگیــری ذهن‌ها اســت‪ .‬به نظر مــن این‌گونه‬ ‫نیســت که فرهنــگ از درگیری ذهن یک نفر صادر شــود بلکــه درگیری ذهن‬ ‫عــده‌ای اســت که دربــاره یک موضوع فکــر می‌کنند‪.‬‬ ‫او بــا بیــان این‌که ما زمانی همزیســتی مســالمت‌آمیز فرهنگــی را خواهیم‬ ‫داشــت که فقــط به افــراد فرهنگی اکتفا نکنیــم‪ ،‬گفت‪ :‬باید پاتــوق فرهنگی‬ ‫و تشــکل‌های صنفــی ایجــاد کنیــم‪ .‬کتابخانه‌هــای عمومی را تجهیــز کنیم و‬ ‫آزادی در نشــر را به‌وجــود آوریــم‪ .‬چــاپ کتاب هــدف ما نیســت؛ هدف ما‬ ‫ارتباط‌گیــری بــا توده مردم اســت‪.‬‬ ‫ما از مرحله‌ای که نیما شــعر می‌گفت و آن را تفســیر می‌کــرد عبور کرده‌ایم‬ ‫و بــه جایی رســیده‌ایم که بده بســتان بین اهل فرهنگ و مــردم به‌وجود آمده‬ ‫اســت و این بده بســتان‌ها باید حفظ شود‪.‬‬ ‫مجابی افزود‪ :‬نشــر در کشــور ما جنبه دکان پیدا کرده اســت‪ .‬به نظرم نشــر‬ ‫‪ 37‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫بایــد موسســه مالی قوی باشــد کــه در آن تمامــی مراحل از جملــه ترجمه و‬ ‫ویراســتاری انجام شــود‪ .‬این‌طور نباشــد که هر نشــر یک مغازه باز کند و ‪۱۲‬‬ ‫کتــاب در آن‌جا بگذارد که کســی آن‌هــا را نمی‌خرد‪ .‬باید در کشــور حداقل ‪۱۰‬‬ ‫تا ‪ ۱۲‬نشــر بزرگ وجود داشــته باشــند که غیردولتی باشــند‪ .‬در کنار آن ناشران‬ ‫کوچک نیز حضور داشــته باشند‪.‬‬ ‫این نویســنده ســپس درباره طرح نصب کاشی بر ســردر منزل شخصیت‌های‬ ‫فرهنگی و هنری ایــن متن را خواند‪:‬‬ ‫درود و سپاس به حاضران گرامی و دوستان عزیز‪.‬‬ ‫نصب کاشــی یادمان‪ ،‬برســردر خانه هنرمندان و دانشــوران از ســوی سازمان‬ ‫میــراث فرهنگی ایران‪ ،‬بیانگر آن اســت که‪ :‬آثار آفریننــدگان علمی و فرهنگی‬ ‫زنده نیز بخشــی از ســرمایه معنوی ملی شــمره می‌شود‪ .‬این رســم‪ ،‬که آثار را‬ ‫آفریننــده در زمــان ما و پدیدآورندگانش در تابش گنجینه دانش و هنر پیشــین‬ ‫ایران‪ ،‬دیده شــوند‪ ،‬مایه دلگرمی کوشــندگان ادب معاصر و تشــویق نسل‌های‬ ‫بعدی به پیگیری این راه و روش تواند بود‪ .‬کاشــی نشــانگر‪ ،‬از چشــم رهگذر‪،‬‬ ‫مــکان عــادی را زمــان‌روا می‌کنــد‪ ،‬جایی اســت در شــهر‪ ،‬کــه در آن دانش و‬ ‫فرهنگ به ســالیان دراز مشغله ســاکنانش بوده اســت‪ .‬خلوت هنرمند را برای‬ ‫یکی شــدن بــا خود‪ ،‬با هنــر‪ ،‬با عصر خویش نشــان می‌دهــد‪ ،‬همچنین رفت‬ ‫و آمــد چنــد نســل از فرزانگان زمــان در اتاق‌هایــش را به حافظــه‌ای ماندگار‬ ‫می‌ســپارد‪ .‬ایــن نگاه دادوســتد عاطفی مردم وطــن و فرزندان تاریخیشــان را‪،‬‬ ‫استوار می‌دارد‪.‬‬ ‫اجــرای همه‌ســونگر این طــرح‪ ،‬نقشــه‌ای راهنمــا از حضور پیشــینیان کنار‬ ‫نوآمــدگان علــم و فرهنگ ایران را ترســیم می‌کند‪ ،‬نشــان می‌دهد که ســودای‬ ‫مــداوم فرزانــگان‪ ،‬همدلی با مــردم و عمرســپاری در گســترش دانش و بینش‬ ‫بشــری در کشــور و جهان بوده اســت‪.‬‬ ‫شــادمان و سپاســگزارم کــه آن ســازمان محترم همســویی خــود را با ملتی‬ ‫بــزرگ و فهیم نشــان می‌دهد که برپادارنــدگان فرهنگ انســان‌گرا را از دیرباز‬ ‫تــا امروز‪ ،‬بازشــناخته اســت‪ .‬آرزو دارم زمانه چنان ســازگار و همــوار گردد که‬ ‫نســل‌های فردایی‪ ،‬این وطن و فرهنگ مردمش را عاشــقانه بنگرد و خردورزانه‪،‬‬ ‫مهربان‌تــر از مــا‪ ،‬ایران زیبای صلح‌آمیز پیش‌رو را در قلب این ســیاره مشــوش‬ ‫تابان نگه دارد‪.‬‬ ‫مجابــی در انتها پیشــنهاد کرد نصــب این کاشــی‌های ماندگار ادامه داشــته‬ ‫باشــد بــه خصــوص بــرای مکان‌هایــی کــه االن دیگر نیســتند‪ .‬او گفــت‪ :‬در‬ ‫کشــورهای دیگر این امــر وجود دارد کــه پالک‌های کوچکی بــرای مکان‌هایی‬ ‫که نویســندگان و یــا پژوهشــگران در آن‌جا کارهــای خود را انجــام می‌دادند‬ ‫نصب شــده اســت‪ .‬اگر ایــن اتفاق در ایــران بیفتد خوب اســت‪.‬‬ ‫مثــا کافه فیروز کــه زمانی پاتوغ نویســندگان بنام بود و صــادق هدایت در‬ ‫آن‌جــا حضور داشــت االن بــه بانک تبدیل شــده اســت‪ ،‬من با ایــن موضوع‬ ‫حتی شــوخی کــردم و گفتم کارمنــدان بانک در حالی کــه کار می‌کنند صداها‬ ‫و همهمه‌هایــی می‌شــنوند و متعجب می‌شــوند که این صداها از کجاســت‪.‬‬ ‫ایــن صداهــا همان صــدای نویســندگان و هنرمندانی اســت کــه در این‌جا‬ ‫جمع می‌شــدند‪ .‬مــا می‌توانیم با نصب پالکــی یادآوری کنیم کــه این‌جا زمانی‬ ‫کافــه‌ای بــود که نویســندگان در آن‌جا جمع شــده و گفت‌وگــو می‌کردند‪.‬‬ ‫پوریا ســوری مدیــر روابط عمومی ســازمان میــراث فرهنگی‪ ،‬گردشــگری و‬ ‫صنایــع دســتی نیــز با بیــان این‌که نصب کاشــی مانــدگار بعدی بــرای قیصر‬ ‫امین‌پــور (شــاعر و اســتاد فقیــد دانشــگاه) خواهد بــود گفت‪ :‬بــا توجه به‬ ‫هماهنگی‌هــای به‌عمل‌آمده این کاشــی بر ســردر خانه‌ای که قیصــر امین‌پور‬ ‫در باغ فیض داشــت نصب می‌شــود‪ .‬البته اگر ســاکنان آن‌جا مخالفتی نداشته‬ ‫باشــند‪ .‬همچنین کاشــی دیگــری در خانه کودکــی این شــاعر در گتوند نصب‬ ‫می‌شــود‪ .‬به گفته او‪ ،‬کاشــی بعدی نیز بر ســردر منزل ناصر مســعودی نصب‬ ‫خواهد شد‪.‬‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫نصب دومین کاشی ماندگار برای شخصیت‌های‬ ‫فرهنگی و هنری ایران‬ ‫ایسنا‬

‫کاشی بعدی نیز بر سردر منزل ناصر مسعودی نصب خواهد شد‪.‬‬ ‫به گزارش ایســنا‪ ،‬دومین کاشــی ماندگار شخصیت‌های فرهنگی‬ ‫و هنری کشــور روز شــنبه ‪ ۲۰‬خرداد طی مراسمی از سوی سازمان‬ ‫میراث فرهنگی‪ ،‬گردشــگری و صنایع دســتی بر ســردر منزل جواد‬ ‫مجابی شــاعر‪ ،‬نویســنده‪ ،‬منتقد هنری و روزنامه‌نگار نصب شد‪.‬‬ ‫جــواد مجابــی با بیان این‌که این مســئله یعنی نصب کاشــی بر‬ ‫ســردر خانه شــخصیت‌های فرهنگــی و هنری فکر خوبی اســت‪،‬‬ ‫گفــت‪ :‬ایــن طرح به شــهر هویــت می‌دهــد و فــرق خانه‌ها را‬ ‫مشــخص می‌کند‪ .‬من چند ســال پیش مقاله‌ای نوشــتم و در آن‌جا‬ ‫بیــان کردم که آدم‌های زنده جزو میراث فرهنگی کشــور هســتند‬ ‫و این‌گونه نیســت که صرفا کســانی کــه مرده‌اند یا چیــزی که از‬ ‫گذشــته باقی مانده اســت جزو میراث فرهنگی باشــد‪.‬‬ ‫او بــا بیــان این‌که فرهنــگ امری جهانی اســت و فقــط بومی‬ ‫نیســت‪ ،‬بیان کــرد‪ :‬فرهنگ اهمیت بســیاری دارد‪ .‬بــا وجود تمام‬ ‫تالش‌هــای ما نوعــی تبعیض فرهنگــی در بین کشــورها به‌وجود‬ ‫آمــده اســت‪ .‬فرهنگ کشــورهای ایــران‪ ،‬هند و چین بــه مراتب‬

‫‪ 36‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫غنی‌تــر از فرهنــگ کشــورهای اروپایــی و غربــی اســت اما آن‬ ‫کشــورها تبلیغات را در دســت دارند و داشته‌هایشــان را بزرگ‌تر‬ ‫می‌کننــد‪ .‬مــا نباید داشــته‌هایمان را به رخ آن‌ها بکشــیم اما باید‬ ‫خودمــان را ارتقا دهیم‪ .‬فکر می‌کنم این کار عملی باشــد‪ .‬باید به‬ ‫موج جهانی‌ســازی بپیوندیم و نباید ســهم خود را نادیده بگیریم‪.‬‬ ‫مــا نباید تبعیــض فرهنگی را فرامــوش کنیم و یا نادیــده بگیریم‪.‬‬ ‫این نویســنده افــزود‪ :‬دولت نبایــد در فرهنگ دخالــت کند اما‬ ‫بایــد حامی فرهنگ باشــد‪ .‬مــا نویســنده‌ها نمی‌خواهیم دولت‬ ‫کتاب‌هایمــان را بخــرد امــا اگــر ممیزی برداشــته شــود بــا این‬ ‫مســئله غم‌انگیــز روبه‌رو نخواهیم بــود‪ .‬به طور مثــال زمانی که‬ ‫دانش‌آمــوزی رمان می‌خوانــد‪ ،‬پدرش به او می‌گویــد رمان نخوان‪،‬‬ ‫بــرو درس خودت را بخوان‪ .‬تصور می‌کنم این مســئله نباید وجود‬ ‫داشــته باشــد‪ .‬باید خدمات آموزشی گســترش بیابد‪ .‬این غم‌انگیز‬ ‫اســت که تیراژ کتاب ما به ‪ ۳۰۰‬نســخه رســیده است‪ .‬فرض کنیم‬ ‫اگــر کتابخانه‌هــای عمومــی تجهیز شــود و به طور مثــال ‪۲۰۰۰‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫نخســت‌وزیر بریتانیایــی در دوران جوانــی خــود‬ ‫شــخصیت خاصی داشــت و در دوران کاری‌اش این‬ ‫خــاص بــودن را بــه نوعــی نشــان داد؛ او چندین‬ ‫کتــاب نوشــت‪ .‬از تاریــخ نظامی تا مقالــه و حتی‬ ‫داســتان‪ ،‬چرچیل در هــر مورد حرفی بــرای گفتن‬ ‫پروپاقرص‬ ‫داشــته اســت‪ .‬چرچیل که از طرفــداران‬ ‫ِ‬ ‫شکســپیر بوده‪ ،‬یک رمان و چند داســتان کوتاه نیز‬ ‫در کارنامه خود دارد‪ .‬او حتی در ســال ‪ 1953‬جایزه‬ ‫نوبــل ادبیات را نیــز دریافت کرد ‌ه اســت‪ .‬‬ ‫پائــول جانســون روزنامه‌نــگار و تاریــخ‌دان در‬ ‫برآوردهــای خود گفته اســت که چرچیــل بیش از‬ ‫‪ 8‬تــا ‪10‬میلیــون کلمــه در کتاب‌هــا‪ ،‬روزنامه‌ها و‬ ‫مجله‌های مختلف نوشــته اســت‪ .‬یکی از مســائل‬ ‫جالب در مورد نویســندگی چرچیــل این بود که او‬ ‫‌نام خــودش بود و به‬ ‫هم‌عصــر با نویســنده‌ای هم ِ‬ ‫همین خاطر به او نامه‌ای نوشــت و از او خواســت‬ ‫نــام کاملــش را در آثارش اســتفاده کنــد و خودش‬ ‫از نام «وینســتون اس چرچیل» برای نوشــته‌هایش‬ ‫استفاده کرد‪.‬‬

‫تدینویسنده‬ ‫ِ‬ ‫نــام تئــودور روزولــت به‌عنــوان سیاســتمدار‬ ‫آمریکایی برای همه آشناســت؛ جست‌وجوی ساده‬

‫در آن حرفــی برای گفتن نیز داشــته اســت‪ .‬عالقه‬ ‫او به شــعر نیــز زبانزد بوده و بســیاری در مورد او‬ ‫گفته‌اند که با شــعر بســیار آشــنا بوده است‪ .‬البته‬

‫از قصه‌گویی تا ریاست‌جمهوری‬ ‫«رویاهــای پدرم»‪ ،‬عنــوان کتابی پرفروش اســت‬ ‫که باراک اوباما را به شــهرت و محبوبیت بســیاری‬ ‫رســاند‪ .‬البتــه رئیس‌جمهــوری آمریکا چند ســالی‬ ‫پیــش از آن‌کــه بــه کاخ ســفید راه پیدا کنــد‪ ،‬این‬ ‫کتــاب را نوشــته بــود‪ ،‬امــا نویســندگی را در این‬ ‫مرحلــه متوقف نکــرد‪ .‬بســیاری از تحلیل‌گران در‬ ‫مورد اوباما این‌طور نوشــته‌اند که او هم نویســنده‬ ‫خوبــی بــوده و هم خواننــده خوبی بوده اســت‪.‬‬ ‫حتــی خیلی‌هــا ادعــا می‌کننــد اوبامــا به‌خاطــر‬ ‫همین کتاب خاطره‌ای که از زندگی‌اش نوشــت‪ ،‬به‬ ‫دل مــردم آمریــکا راه پیدا کــرد و رأی جمع کرد‪ .‬او‬ ‫به خاطرات خودش بســنده نکرد و در کتابی دیگر‬ ‫با عنــوان «از تــو می‌خوانم‪ :‬نامه‌ای بــه دخترانم»‬ ‫ُبعــد دیگــری از وجــودش را به نمایش گذاشــت‪.‬‬ ‫اوبامــا این کتاب را بــرای کودکان نوشــته و در آن‬ ‫از جورج واشــنگتن‪ ،‬هلن کلر و خیلی از مشــاهیر‬ ‫دیگــر قصــه گفته اســت‪ .‬البته ایــن قصه‌گویی به‬ ‫ضررش هم نشــده اســت‪.‬‬

‫در گــوگل در مــورد روزولــت این جمله را نشــان‬ ‫می‌دهــد‪« :‬دولت‌مــرد‪ ،‬نویســنده‪ ،‬پژوهش‌گــر‪،‬‬ ‫‌طلــب آمریکایــی»؛‌در ایــن بیــن‬ ‫ســرباز و اصالح ِ‬ ‫عنوان «نویســنده» نظر را به خــود جلب می‌کند‪.‬‬ ‫او کــه در فاصله ســال‌های ‪ 1901‬تــا ‪ 1909‬در کاخ‬ ‫ســفید به‌عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا مشــغول به‬ ‫کار بوده‪ ،‬هیچ‌گاه دســت از قلم نکشــیده اســت‪.‬‬ ‫روزولــت در عرصه‌هــای مختلفــی نیــز قلــم زده‬ ‫‌اســت‪ ،‬از سیاســت خارجی گرفته تــا اهمیت نظام‬ ‫پارک‌هــای ملی؛ هر آن‌چه در نظــرش جذاب آمده‪،‬‬

‫‪ 35‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫او مدتی به‌عنوان ســردبیر یک مجله نیز مشــغول‬ ‫به کار بــوده و به همیــن خاطر از ابتــدا به‌عنوان‬ ‫اهــل قلم شــناخته شــده اســت‪ .‬براهــام لینکلن‬ ‫یکــی دیگر از کســانی اســت که نامــش به‌عنوان‬ ‫نویسنده در میان سیاســتمداران می‌درخشد‪ .‬عالقه‬ ‫لینکلن بــه نویســندگی به‌عنوان یک سیاســتمدار‬ ‫به‌خوبی نشــان می‌دهــد که تمایل سیاســتمداران‬ ‫به نویســندگی‪ ،‬پدیــده‌ای جدید نیســت و کال هر‬ ‫کســی که پایش به دنیای سیاســت باز شود‪ ،‬دستی‬ ‫هفتــه نامه چلچراغ‬ ‫هــم به قلــم می‌بــرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪35 Kheradmand‬‬


‫سیاستـمداران کتـاب نویس‬ ‫چند وقــت پیش به‌عنوان مشــاور ترامــپ در کاخ‬ ‫ســفید نیز انتخاب شــد‪ .‬البته از آن‌جــا که او دختر‬ ‫رئیس‌جمهــور اســت‪ ،‬انتخابــش بــا واکنش‌هــای‬ ‫بســیاری همراه شــد‪ .‬وقتی همســرش یعنی جیرد‬ ‫کوشــن ِر ‪ 36‬ســاله نیز به‌عنــوان یکی از مشــاوران‬ ‫ارشــد انتخاب شــد‪ ،‬ماجرا پیچیده‌تر شد و حسابی‬ ‫ســروصدا کــرد‪ .‬نکتــه جالب این اســت کــه تنها‬ ‫تجربــه ایــن زن و مرد جــوان در بزرگ کردنِ ســه‬ ‫فرزندشــان اســت و تا کنون هیچ‌گونه مســئولیت‬ ‫دولتــی نداشــته‌اند‪ .‬ایوانکا در عرصه مد مشــغول‬ ‫کســب‌وکار اســت‪ ،‬اما اکنون به توصیه کارشناسان‬ ‫ایــن کســب‌وکار را کنــار گذاشــته تــا بتوانــد به‬ ‫مســئولیت خود در کاخ ســفید رســیدگی کند‪ .‬اما‬ ‫هنوز پایش به کاخ ســفید نرســیده‪ ،‬قلم به دســت‬ ‫شــده و برای زن‌هایی که کار می‌کنند‪ ،‬کتاب نوشته‬ ‫است‪ .‬او در کتابش نوشــته‪« :‬در طول کمپین‪ ،‬دائم‬ ‫در خدمــت خانــواده بــودم؛ آرزو داشــتم کمی به‬ ‫خــودم برســم یــا برای ماســاژ بــروم‪ .‬حتــی وقت‬ ‫نمی‌شــد ‪ 20‬دقیقــه زودتــر از خواب بیدار بشــوم‬ ‫و کمــی ریلکــس کنم…» از همیــن چند خط هم‬ ‫می‌تــوان تصــور کــرد داخل ایــن کتاب چــه خبر‬ ‫اســت‪ .‬اما ایوانکا تنها کســی نیســت که به محض‬ ‫ورود به دنیای سیاســت‪ ،‬دســت به قلم شده است‪.‬‬ ‫پیــش از او نیز سیاســتمدارانی بوده‌اند کــه از راه‬ ‫سیاســت قدم به دنیــای کتابت نیز گذاشــته‌اند و‬ ‫انــدک اهــل مطالعه را‬ ‫ســعی کرده‌اند آن دســته‬ ‫ِ‬ ‫هم از نظریاتشــان بی‌بهره نگذارنــد‪ .‬برخی هم به‬ ‫رمان‌نویســی روی آورده‌انــد‪ .‬به‌هرحال هر کســی‬ ‫ســعی کرده از دور دســتی بر آتش داشته باشد و از‬ ‫قافله نویســندگان عقــب نماند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫سیاستمدا ِرنوبلیست‬ ‫«بــرای وینســتون چرچیــل‪ ،‬سیاســت و ادبیــات‬ ‫دو روی یــک شــغل هســتند‪ ».‬ایــن را تحلیل‌گــر‬ ‫یواس‌ای‌تــودی بــرای چرچیــل نوشــته اســت‪.‬‬ ‫صدیقهثنایی‬ ‫ایوانکا ترامپ دختر دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری‬ ‫آمریــکا که با کتاب جدید خود بــا عنوان «زنانی که‬ ‫کار می‌کنند» حسابی ســروصدا کرده است‪ .‬ایوانکا‬ ‫تنها کســی نیســت که به محــض ورود بــه دنیای‬ ‫سیاســت‪ ،‬دســت به قلم شــده اســت‪ .‬پیش از او‬ ‫نیز سیاســتمدارانی بوده‌اند که از راه سیاســت قدم‬ ‫بــه دنیای کتابت نیز گذاشــته‌اند و ســعی کرده‌اند‬ ‫اندک اهل مطالعه را هم از نظریاتشــان‬ ‫آن دســته ِ‬ ‫بی‌بهــره نگذارند‪.‬‬ ‫‪ 35‬ســال دارد‪ ،‬دومیــن کتابــش را نوشــته و ادعا‬ ‫‪ 34‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫می‌کند موفق اســت‪ ،‬چراکه کتابــی درباره قوانین‬ ‫موفقیت نیز نوشــته اســت‪ .‬یکــی از جمله‌ها در‬ ‫آخرین کتابش این اســت‪« :‬زنانــی که کار می‌کنند‪،‬‬ ‫حقیقی هســتند‪ ».‬او ایوانکا ترامــپ دختر دونالد‬ ‫ترامــپ رئیس‌جمهوری آمریکاســت که بــا کتاب‬ ‫جدیــد خود با عنــوان «زنانــی کــه کار می‌کنند»‬ ‫حســابی ســروصدا کرده است‪.‬‬ ‫ایوانــکا در ایــن کتاب نوشــته در زمــان کمپین‬ ‫انتخاباتــی پدرش وقت نداشــته ســرش را بخاراند‪،‬‬ ‫حتی نمی‌توانســته به یــک ماســاژ معمولی برود‬ ‫و کمــی ریلکــس کنــد‪ .‬ایــن زن ‪ 35‬ســاله همین‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫شــد‪ .‬وی در خصوص قلم‌زنی مس‬ ‫به‌ســختی کار اشــاره می‌کند‬ ‫و می‌گویــد‪ :‬امــروزه‬ ‫شــاهد ورود جنس‌های‬ ‫چینی به بازار هســتیم؛‬ ‫جنس‌هــای چینــی و‬ ‫خارجی کــه با لیــزر بر‬ ‫روی آن‌ها کار می‌شــود‬ ‫در کنار اجناســی باکیفیتی‬ ‫قــرار می‌گیرنــد کــه بــه دلیل‬ ‫ارزش باال قیمتی به‌مراتب بیشــتر‬ ‫دارنــد چراکــه هنرمنــد با دســتان خود‬ ‫ذره‌ذره ایــن اثر هنری را خلق کــرده و گویی از‬ ‫روح خــود در آن دمیده اســت‪.‬‬ ‫وی در اختیــار قــرار دادن مــواد اولیه به صنعت‬ ‫گــران را یکــی از راهکارهــای احیا مس دانســته و‬ ‫می‌افزایــد‪ :‬بایــد بحث‌های حمایتی نظیــر بیمه و‬ ‫ارائــه تســهیالت بیش‌ازپیش موردتوجه قــرار گیرد‪.‬‬ ‫فرخــی می‌گویــد‪ :‬درواقــع صنایع‌دســتی الهــام‬ ‫گرفتــه از ایده‌ها و افکار درونی هنرمندان اســت و‬ ‫بــه تولیداتی اطالق می‌شــود کــه ‪ ۱۰۰‬درصد مواد‬ ‫به‌کاربرده شــده در آن طبیعی بوده و ‪ ۷۰‬درصد آن‬ ‫نیز کار دســت باشد‪.‬‬ ‫معــاون صنایع‌دســتی میــراث فرهنگــی اســتان‬ ‫کرمــان از تــاش بــرای احیاء ســالیانه یــک یا دو‬ ‫رشــته صنایع‌دســتی بســته به اعتبار دریافتی خبر‬

‫می‌افزاید‪:‬‬ ‫می‌دهد و‬ ‫بــرای اینکــه افــراد ترغیب بــه فعالیــت درزمینهٔ‬ ‫صنایع‌دســتی شوند ســعی شده اســت مواد اولیه‬ ‫در اختیــار آن‌هــا قــرار داده شــود ضمــن اینکــه‬ ‫آموزش‌هــای رایــگان نیز به افــراد ارائه می‌شــود‪.‬‬ ‫وی بازاریابی برای صنایع در حال منســوخ را بسیار‬ ‫مهم می‌دانــد و می‌گوید‪ :‬اگر فــرد بتواند تولیدات‬ ‫خــود را بــه فروش برســاند به‌طور یقیــن به حرفه‬ ‫خــود ادامه می‌دهد ولی چنانچــه بازاریابی خوبی‬ ‫صورت نگیرد هنرمند دلســرد شــده و این حرفه را‬ ‫رهــا می‌کند‪ .‬معاون صنایع‌دســتی میراث فرهنگی‪،‬‬ ‫صنایع‌دســتی و گردشــگری اســتان کرمــان عنوان‬ ‫می‌کنــد‪ :‬تمامــی رشــته‌ها ازنظــر صنایع‌دســتی‬

‫‪ 33‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫مهم بــوده و بر اســاس بودجه و‬ ‫اعتبار در همــه حوزه‌ها کار‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫‬ ‫وعده احیا مسگری در‬ ‫سال آینده‬ ‫وی در خصــوص‬ ‫اقدامات صــورت گرفته‬ ‫بــرای احیــا مســگری‬ ‫می‌گویــد‪ :‬چنانچــه امســال‬ ‫اعتبــاری بــرای احیا رشــته‌های در‬ ‫حال منســوخ اختصاص داده شود مس‬ ‫در اولویــت قرار داشــته و در این زمینه فعال‬ ‫می‌شــویم‪.‬‬ ‫فرخــی بــه راه‌اندازی یک فروشــگاه بــزرگ مس‬ ‫به‌صورت «ورک شــاپ» در مجموعه بازار مسگرها‬ ‫کرمــان اشــاره می‌کنــد و می‌گوید‪ :‬میــراث در این‬ ‫زمینه تســهیالتی برابر ‪ ۱۰۰‬میلیــون اختصاص داده‬ ‫و عمــ ًا در ایــن فروشــگاه قلم‌زنــی مــس انجــام‬ ‫می‌شــود‪ .‬وی قدمــت مــس را مربــوط بــه کرمان‬ ‫می‌دانــد و می‌افزایــد‪ :‬قلم‌زنــی اصفهــان نیــز از‬ ‫کرمــان گرفته‌شــده و این هنر در کرمــان به دوران‬ ‫صفویــه برمی‌گــردد‪ .‬تمامی افــرادی کــه در بازار‬ ‫مــس گرهــا هســتند درگذشــته ایــن کار را انجام‬ ‫می‌دادنــد اما به دلیل ســختی کار و مشــکالتی که‬ ‫وجود داشــت از ایــن کار کناره‌گیــری کردند‪.‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫ب‬ ‫ررسی‬ ‫ه‬ ‫ن‬ ‫ر‬ ‫ه‬ ‫ای‬ ‫فرامو‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫د‬ ‫ه ایران‬

‫سکوت بازار مسگرها‬ ‫ِ‬

‫روزگاریست که دیگر صدای چکش هنرمندان کرمانی بر کالبد مس برای خلق اثر هنری بی‌نظیر به گوش‬ ‫نمی‌رسد و کاالهای چینی گلوی مس‌گری این دیار را بی رحمانه می‌فشارد‪.‬‬ ‫اسمامحمودی‬ ‫در روزگار نه‌چنــدان دور هنرهای بی‌نظیر دســت‬ ‫هنرمندان کرمانــی زینت‌بخش خانه‌هــای مردمان‬ ‫ایــن دیار بــود و می‌شــد در هر گوشــه خانه زبان‬ ‫گویای هنرمندان را مشــاهده کــرد؛ از پته گرفته تا‬ ‫ظروف مســی و چاقوهای راینــی در خانه‌ها بنا بر‬ ‫کاربردشان مورداســتفاده قرار می‌گرفتند و عم ًال در‬ ‫زندگی مردم کاربرد داشــتند‪.‬‬ ‫روزگار گذشــت و کم‌کم صنایع‌دستی که با عشق‬ ‫تولید می‌شــدند جــای خود را به صنایــع بی‌روح و‬ ‫زمخــت کارخانه‌ای و ماشــینی دادنــد و این روزها‬ ‫وقتی بــه خانه‌هــای کرمانی‌ها ســر می‌زنیم دیگر‬ ‫خبری از صنایع‌دســتی غنی این اســتان نیســت و وضعیت فعلی این هنر در اســتان‪ :‬در حال منسوخ‬ ‫به‌وضــوح اســتفاده از آن‌ها کمرنــگ و همین امر شدن‬ ‫علــل رکــود و مهم‌تریــن چالش‌های پیــش روی‬ ‫باعث دلســردی هنرمندان شــده است‪.‬‬ ‫حــال‌وروز ناخوش صنایع‌دســتی کرمان بر کســی احیــا‪ :‬تأمیــن نشــدن مــواد اولیــه‪ ،‬ورود کاالهای‬ ‫پوشــیده نیســت؛ به هر رشــته‌ای از این حوزه که بی‌کیفیــت و ارزان چینــی‪ ،‬قطــع شــدن زنجیــره‬ ‫می‌نگــری غبــار فراموشــی و غفلــت را می‌بینی و آموزش نسل به نسل‪ ،‬ســختی کار‪ ،‬کمبود اعتبارات‬ ‫گویی صنایع‌دســتی این دیار دچار ســکته‌ای ناقص حمایتــی‪ ،‬نبود بــازار خریدوفروش مناســب‬ ‫ارائــه راهکارهای حفــظ و احیاء‪ :‬نــوآوری‪ ،‬تأمین‬ ‫شــده و به احیا و بازنگری نیــاز دارد‪.‬‬ ‫اقــام صنایع‌دســتی فلــزی‪ ،‬مــس‪ ،‬فــرش‪ ،‬پتــه‪ ،‬مواد اولیــه و بازاریابی‬ ‫شــال‪ ،‬خورجین بافــی‪ ،‬ســفره بافــی‪ ،‬حصیربافی‪ ،‬اســتان کرمان به بهشــت معادن شــهرت داشــته‬ ‫گلیــم‪ ،‬جاجیم‪ ،‬ســفالگری و صنایــع چوبی ازجمله و وجود معادن بزرگ مس در شــهربابک‪ ،‬بردســیر‬ ‫صنایع‌دســتی بومی دیــار کریمان اســت‪ .‬باوجود و سرچشــمه باعــث شــد مــردم خــوش‌ذوق دیار‬ ‫مشــکالت گفته‌شــده تولید صنایع‌دســتی در بین کریمان به ســمت مس گری و قلم‌زنی مس ســوق‬ ‫عشــایر همچنان رونــق دارد و ســاکنان عرصه‌های داده شــوند؛ وجــود حفاری‌هایــی در منطقه «تل‬ ‫طبیعی اســتان کــه دل‌هایی به پهنای دشــت‌های ابلیس» در شهرســتان بردسیر کرمان نشان از وجود‬ ‫سرســبز دارند فعال‌ترین افراد عرصه صنایع‌دســتی کوره‌هــای مس پنج‌هزارســاله در این دیــار دارد‪.‬‬ ‫به شــمار می‌رونــد‪ .‬به گفته مســئوالن اخیــراً ‪ ۳۰‬در هنــر قلم‌زنی بــه روش ســطح کاری که خاص‬ ‫مــورد از صنایع‌دســتی اســتان کرمان ُمهــر اصالت منطقــه کرمان اســت صنعتگــر از ایجــاد هرگونه‬ ‫کشــوری و تأیید اعتبار دریافت کردنــد و در آینده فرورفتگی در ســطح ظروف مسی پرهیز می‌کند و‬ ‫نزدیک جز مجموعه‌های مورد تأیید یونســکو قرار فقط بر اســاس طرح موردنظر بــا قلم‌هایی بر روی‬ ‫خواهند گرفت‪ .‬اقبال کم جوانان از صنایع‌دســتی و مــس خط می‌انــدازد یا با قلم‌هایی کــه بافت‌های‬ ‫قطع شــدن زنجیره آموزش نســل به نسل هنرهای گوناگون دارند بر ســطح فلز بافــت ایجاد می‌کند‪.‬‬ ‫ایــن حــوزه باعث شــده کــه صنایع‌دســتی کرمان تا چندی پیــش وقتی‌که قدم در بازار مســگرهای‬ ‫کرمــان می‌نهادی صدای ریز چکــش هنرمندان این‬ ‫چهره در نقاب مظلومیت و فراموشــی بکشــد‪.‬‬ ‫دیــار مانند آهنگی دل‌نشــین به گوش می‌رســید و‬ ‫‬ ‫صــدای چکش‌هــای مس گــران کرمانی بــه تاریخ پیــام زندگــی و پویایی را با خود به همراه داشــت؛‬ ‫پیو ست‬ ‫حــال و هوایی که امروز به رؤیایی برای این راســته‬ ‫نام هنر‪ :‬مسگری‬ ‫از بــازار تبدیل‌شــده و اســتادکاران چکش‌هــا را به‬ ‫قدمت‪ :‬دوره صفویه‬ ‫گوشــه‌ای نهاده‌اند و به‌جای عرضه هنر دستانشــان‬ ‫شهر زادگاه هنر‪ :‬شهر کرمان‬ ‫فروش ظروف مســی چینی را پیشــه خودکرده‌اند‪.‬‬ ‫معرفــی کوتاه هنــر‪ :‬در هنــر قلم‌زنی بــه روش‬ ‫‬ ‫ســطح کاری که خاص منطقه کرمان است صنعتگر صنایع‌دستی در حال منسوخ کرمان‬ ‫از ایجاد هرگونه فرورفتگی در ســطح ظروف مسی معــاون صنایع‌دســتی میــراث فرهنگــی‪،‬‬ ‫‪ 32‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪32 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫پرهیــز می‌کنــد و فقط بر اســاس طــرح موردنظر‬ ‫بــا قلم‌هایــی بــر روی مس خــط می‌انــدازد یا با‬ ‫قلم‌هایــی که بافت‌هــای گوناگون دارند بر ســطح‬ ‫فلــز بافت ایجــاد می‌کند‪.‬‬ ‫بیشترین کاربری‪ :‬ظروف و وسایل تزیینی‬ ‫هنرمنــدان بــه نــام ایــن عرصــه‪ :‬ســید محمد‬ ‫فریضنی‪ ،‬حســن اشــرف زاده‪ ،‬حمید ابراهیمی (از‬ ‫جوانانــی بوده کــه به مس گری روی آورده اســت)‬ ‫و حامد اشــرفی صفــارزاده‬ ‫هنرمندان بازمانده‪ :‬ســید محمد فریضنی‪ ،‬حســن‬ ‫اشــرف زاده و حامد اشرفی صفارزاده‬

‫صنایع‌دســتی و گردشگری اســتان کرمان در گفتگو‬ ‫با مهــر با اشــاره به وســعت کرمــان می‌گوید‪ :‬در‬ ‫هر گوشــه از این اســتان پهنــاور مردم دســتی در‬ ‫هنر داشــته و از شــمالی‌ترین تا جنوبی‌ترین نقطه‬ ‫درزمینــ ٔه ســنگ‌های قیمتی‪ ،‬نیمه قیمتــی‪ ،‬مس و‬ ‫الیاف صنایع‌دســتی بی‌نظیــری را خلــق می‌کنند‪.‬‬ ‫غالمرضــا فرخــی ادامه می‌دهــد‪ :‬از ‪ ۳۰۰‬رشــته‬ ‫صنایع‌دستی موجود در کشــور تعدادی منحصر به‬ ‫کرمــان و صنایع‌دســتی بومی این دیار هســتند که‬ ‫از این میان می‌توان به پته و گلیم ســیرجان اشــاره‬ ‫کرد‪ .‬وی از پی گیری‌ها برای ثبت ســیرجان به‌عنوان‬ ‫شــهر جهانــی گلیــم خبــر می‌دهــد و می‌افزاید‪:‬‬ ‫متأســفانه برخــی رشــته‌ها همچــون حصیربافی‬ ‫شهداد‪ ،‬شیشــه‌گری‪ ،‬ســفره بافی ماهان‪ ،‬گیوه‌بافی‬ ‫زرنــد‪ ،‬عریض بافی‪ ،‬مــس چکشــی‪ ،‬قلم‌زنی مس‪،‬‬ ‫ســراجی ســنتی‪ ،‬رنگرزی گیاهی‪ ،‬چادرشــب بافی‬ ‫الل ‌هزار و ســفالگری ســیرجان‪ ،‬گره چینی در استان‬ ‫کرمان در حال منســوخ شــدن است‪.‬‬ ‫‬ ‫آب حیات در بســتر خشــکیده برخی صنایع‌دستی‬ ‫کرمان‬ ‫فرخــی ترمــه باقــی هوتــک را نیــز یکــی از‬ ‫صنایع‌دســتی در حــال منســوخ می‌دانــد و‬ ‫می‌افزایــد‪ :‬بــا تالش‌هایــی کــه صورت گرفتــه این‬ ‫رشــته صنایع‌دســتی ظرف یــک تا دو ســال آینده‬ ‫احیــا خواهد شــد‪.‬‬ ‫معــاون صنایع‌دســتی میــراث فرهنگــی‪،‬‬ ‫صنایع‌دســتی و گردشگری اســتان کرمان همچنین‬ ‫از ایجــاد مجموعــه‌ای به‌منظــور احیــاء گیوه‌بافی‬ ‫شــهربابک خبــر می‌دهد و می‌گوید‪ :‬یکــی از علل‬ ‫منســوخ شــدن برخــی رشــته‌ها ماننــد گیوه‌بافی‬ ‫کاربــردی نبــودن ایــن تولیــدات در دنیــای امروز‬ ‫اســت‪ .‬وی نبود نوآوری در صنایع‌دســتی را از دیگر‬ ‫دالیل منســوخ شــدن برخی صنایع‌دســتی می‌داند‬ ‫و می‌افزایــد‪ :‬شــاید برخــی رشــته‌ها به اســم در‬ ‫اســتان‌های دیگر نیز وجود داشــته باشند اما شیوه‬ ‫کار و نوع مواد در مناطق مختلف متفاوت اســت‪.‬‬ ‫سازهایی که دیگر کوک نمی‌شود‬ ‫فرخی ادامــه می‌دهد‪ :‬در مناطق جنوبی اســتان‬ ‫کرمــان نظیــر کهنوج‪ ،‬قلعــه گنج‪ ،‬روبــار جنوب و‬ ‫فاریاب خورجین بافی‪ ،‬زیورآالت ســنتی و ســاخت‬ ‫ســازهای ســنتی قیچک کمانچه نیز منسوخ‌شــده‬ ‫چراکه این کارها صرفه اقتصادی نداشــتند و کم‌کم‬ ‫هنرمندان این حرفه را کنار گذاشته و زنجیره انتقال‬ ‫سینه‌به‌ســینه ایــن دانش به نســل‌های آینده قطع‬


‫ی که انسان را از هرگونه پلیدی بدور می‌کند عقل و تفکر نقادانه است‬ ‫قویترین ابزار دفاع ‌‬ ‫گیاهــان درد را حــس می کنند"‪ .‬ایــن جمله حاوی‬ ‫اطالعاتی اســت که فرد اطالع رســان بــه ما منتقل‬ ‫کرده اســت که می تواند درســت باشــد یــا غلط‪.‬‬ ‫درک عقالیی بدنبال پاســخ به این ســئوال ها است‬ ‫کــه آیا این جملــه فرضیه اســت و نیاز بــه اثبات‬ ‫دارد؟‪ ،‬آیــا این جمله نتیج ٔه یک تحقیق ثابت شــد ٔه‬ ‫علم ‌ی اســت؟‪ ،‬و یا آنکه این جملــه فقط یک نظر‬ ‫اســت و ارزش علم ‌ی نــدارد؟ تجزیه و تحلیل عقلی‬ ‫ایــن جملــه بدین گونــه خواهد بود کــه در جمل ٔه‬ ‫اول ایــن پیغــام به ما داده شــده اســت که «علم‬ ‫ثابــت کرده اســت»‪ ،‬به ایــن مفهوم کــه اطالعاتی‬ ‫کــه قرار اســت داده شــود بر اســاس یــک یا چند‬ ‫تحقیــق علم ‌ی حاصل شــد ‌ه اســت‪ .‬در اینجا ســه‬ ‫اتفــاق برای مخاطــب خواهد افتــاد‪ .‬اول‪ ،‬مخاطب‬ ‫یا به اعتبــار و صحت جمل ٔه اول (علــم ثابت کرده‬ ‫اســت) اعتماد می‌کنــد و هر اطالعاتی کــه بعد از‬ ‫آن ارائه خواهد شــد را به منزلــ ٔه اطالعات یا دانش‬ ‫علمــ ‌ی خواهــد دانســت و آن را ب ‌ی چــون و چرا‬ ‫قبــول می‌کنــد‪ .‬دوم‪ ،‬مخاطــب یا به علــت اعتماد‬ ‫بــه گوینده و مرجع دانســتن او‪ ،‬هــر اطالعاتی که‬ ‫ارائه می شــود را برایش ســندیت قائل می شــود و‬ ‫آن را بــ ‌ی چون و چرا قبول می‌کنــد‪ .‬و یا مخاطب‬ ‫با روش عقلی بدنبال تشــخیص پارامتر های علمی‌‬ ‫در اطالعات ارائه شــده خواهد بــود و تا زمان ‌ی که‬ ‫هماهنگ ‌ی بین تک تک اجزای اطالعات ارائه شــده‬ ‫پیــدا نکنــد آن را علمــ ‌ی نخواهد دانســت و قبول‬ ‫نخواهــد کرد‪ .‬مســلما روش عقالیی توســط حالت‬ ‫ســوم صورت می‌گیــرد‪ ،‬در نتیجه مخاطــب قبل از‬ ‫هرگونــه نتیجه گیــری بدنبال شــواهد علم ‌ی قابل‬ ‫دســترس خواهد بود که بتواند اطالعات دریافت ‌ی را‬ ‫ارزیابــی‪ ،‬و ســپس اثبات یا تکذیب کنــد‪ .‬این نکته‬ ‫حائــز اهمیت اســت که برای دسترســ ‌ی بــه منابع‬ ‫علمــ ‌ی بایــد به مراجعــی همچون دانشــگاه ها و‬ ‫مراکز علم ‌ی رجــوع کرد و صرفا اســتفاده از گوگل‬ ‫و یــا اطالعــات دریافتــ ‌ی از مجله هایــ ‌ی همچون‬ ‫«ســاینتیفیک آمریکــن» که به اســم علــم بدنبال‬ ‫فروش عقائد ایدیولوژیک خودشــان هســتند نمی‬ ‫توانند مراجع درســت ‌ی بعنوان شــواهد علم ‌ی تلقی‌‬ ‫شــوند‪ .‬در صورت عدم دسترســ ‌ی به این منابع الزم‬ ‫اســت با تفکر نقادانــه اطالعات دریافتــ ‌ی را مورد‬ ‫بررســی قرار داد‪.‬‬ ‫تفکر نقادانــه فرایندی اســت منطق ‌ی و عقالیی‬ ‫در جهــت تکذیــب و اجتناب کــردن از تصورات و‬ ‫عقاید شــخص ‌ی به واســط ٔه شــواهد‪ ،‬اندیشیدن‪ ،‬و‬ ‫ارزیابی‪ ،‬و رســیدن به یک نتیجه گیری‪ .‬خوشبختانه‬ ‫تفکر نقادانه ارثی نیســت‪ ،‬بلکه اکتســابی است و‬ ‫هر کســ ‌ی مــی تواند بــا تمرین یکســری اصول از‬ ‫آن بعنــوان یــک روش تفکــر بهره‌مند شــود‪ .‬یکی‌‬ ‫از اصــول رشــد و تقویت تفکــر نقادانــه توجه به‬

‫جهتگیــری های ذهنی‌مــان در برخورد با مســائل‬ ‫گوناگــون یــا نامعلوم اســت‪ .‬بســیاری از ما پیش‬ ‫فــرض هایــ ‌ی را در رابطــه با موضوعات یا انســان‬ ‫هــای دیگر در ذهــن داریم و بر اســاس آنها عمل‬ ‫می‌کنیــم‪ .‬بعنــوان مثال‪ ،‬برتــر پنداری نژاد ســفید‬ ‫نوعــی پیش فرض اســت کــه نه تنها کامال اشــتباه‬ ‫اســت‪ ،‬بلکه با مروری در تاریخ می‌توان به آســیب‬ ‫هایــی کــه این نوع ذهنیت به ســیاه پوســتان‪ ،‬و‬ ‫امــروزه به دیگر نژاد ها وارد ســاخته و می ســازد‬ ‫پــی بــرد‪ .‬پیــش فــرض هــای ذهنــ ‌ی در رابطه با‬ ‫عقاید و باورهای دیگران نیز بســیار قوی عمل می‬ ‫کنند‪ .‬افراد بســیاری هستند که انســان را بر اساس‬ ‫عقایــد آنها تعریف مــی کنند و بر آنها برچســب‬ ‫هــای گوناگــون از جمله کافر‪ ،‬نجــس‪ ،‬خطرناک‪ ،‬و‬ ‫درصورت شــباهت با خــود آنها را معتقــد‪ ،‬مومن‪،‬‬ ‫و قابــل اطمینان خطــاب می کنند‪ .‬ایــن موضوع‬ ‫فقط مربوط به "اکثریت" نیســت‪ ،‬بلکــه این نوع‬ ‫جهــت گیری های ذهنــ ‌ی در "اقلیت" ها نیز وجود‬ ‫دارد که پشــت لباس مظلوم نمایی و قربانی جلوه‬ ‫دان خود پنهان شــده ا‌ند‪ .‬شــاید تنهــا فرق ‌ی که در‬ ‫این مورد بین "اقلیــت" و "اکثریت" وجود دارد نوع‬ ‫اســت بدیــن‬ ‫استفاده از کلمات‬ ‫کلمــا ت‬ ‫معن ‌ی که بجای‬ ‫کافــر‪ ،‬نجس‪،‬‬ ‫و خطرناک‪،‬‬ ‫از کلماتــی‬ ‫همچــو ن‬ ‫ظالم‪ ،‬مســتبد‪ ،‬و‬ ‫وحشی اســتفاده‬ ‫مــی شــود‪ .‬در‬ ‫واقع در اصلیت‬ ‫ماجــرا تغییــری‬ ‫حاصل نشده و در‬ ‫هیچ کــدام از این دو‬ ‫گــروه تفکر و نگرش‬ ‫نقادانــه وجــود‬ ‫نــدارد‪ .‬توجــه‬ ‫بــه جهتگیری‬ ‫هــای ذهنــی‌‬ ‫ایــن فرصت را‬ ‫به مــا مــی دهد‬ ‫که قبــل از هــر چیز بــه درون و‬ ‫به افکاری که در ذهــن داریم منتقدانه‬ ‫بنگریم و با آنها آشــنا بشــویم‪ ،‬و ســپس در‬ ‫صحــت آنها تردید کنیم‪ ،‬زیــرا ترید نه تنها یکی‌‬ ‫دیگــر از اصول تفکر نقادانه اســت‪ ،‬بلکه بمثاب ٔه‬ ‫پنجره ای اســت به سوی کشــف واقعیات‬ ‫دنیــا‪ .‬البتــه تردید به هر چیــزی دلیل بر‬ ‫اشــتباه بودن آن چیز نیست‪ ،‬بلکه تردید‬

‫‪ 31‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫فرصتــی را ایجــاد می‌کند برای توصیــف و توضیح‬ ‫موشــکافانه در رابطــه بــا درســت ‌ی یــا نادرســتی‬ ‫موضوعــات‪ .‬بایــد توجه داشــت که تردیــد بدون‬ ‫توضیح موشــکافانه محکوم به شک اســت زیرا در‬ ‫شــک تفکــر نقادانــه و عقلی وجــود ندارد‪.‬‬ ‫بســیاری از مصیبــت هایــ ‌ی که امروز در ســطح‬ ‫فــردی‪ ،‬اجتماعــی‪ ،‬و جهان ‌ی نســیب ما انســان ها‬ ‫شــده اســت از یــک اختــاف کوچــک خانوادگی‬ ‫گرفتــه تا کشــتارهای ‌ی کــه در طــول تاریــخ تا به‬ ‫امــروز به نام دیــن‪ ،‬و یا تحقیقات علمــ ‌ی رخ داده‬ ‫همه ریشــه در عــدم تعقل و تفکــر نقادانه دارند‪.‬‬ ‫این نــوع روش تفکر بــه ما م ‌ی آمــوزد که چگونه‬ ‫حتــی بــا موضوعاتی که تثبیت شــده هســتند و‬ ‫بعنــوان واقعیات از آنها ســخن گفته می شــود به‬ ‫دیــد تردید نگاه کنیم و ذهن خــود را برای هرگونه‬ ‫تغییــر که زمان در آنها ایجــاد خواهد کرد باز کنیم‪.‬‬ ‫جالب اینجاســت که ایــن روش هیچگونه ب ‌ی ثباتی‬ ‫فکــری را در جامعــه ایجــاد نخواهــد کــرد‪ ،‬بلکه‬ ‫روابط فردی و اجتماعی را بر اســاس قبول آگاهان ٔه‬ ‫تفاوت ها بنا خواهد ســاخت‪ .‬کلمــ ٔه «آگاهانه» در‬ ‫اینجــا مــد نظر تعقل و تفکــر نقادانه اســت‪ .‬تنها‬ ‫قبــول «آگاهانه» مــی تواند عقل و تفکــر نقادانه‬ ‫را جایگزیــن پیــش فرض هــا و جهت گیــری های‬ ‫ذهنــ ‌ی و نتیجه گیری های مخــرب زود هنگام‬ ‫کند ‪.‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪31 Kheradmand‬‬


‫حُسنش این است که اسرار هویدا می کند‬ ‫فرشید رشیدی فر‬ ‫وبالگ آزادی درون‬

‫هرگاه در پاسخ سوالی گفته شود‬ ‫«چــون خدا گفتــه» دیگر هیچ بحثــ ‌ی در رابطه با‬ ‫چرایی جواب باق ‌ی نمــی ماند‪ .‬زیرا به گفت ٔه توماس‬ ‫آکوینــاس "خدا کمال خرد و قدرت اســت‪ ،‬او اندرز‬ ‫ده و فهیم اســت که بر غنی بودن او و عمق دانش‬ ‫او شک ‌ی نیســت" (کتاب مدخل الهیات‪ ،‬بخش اول‪،‬‬ ‫ســئوال چهارده)‪ .‬از طرف ‌ی علم با تمرکز بر شــواهد‬ ‫قابــل آزمون و قابــل تکرار مرجعیت جــواب های‬ ‫آســمانی را به چالش کشیده و توانسته «علم ثابت‬ ‫کــرده اســت» را در مقابــل «خــدا‬ ‫گفته اســت» قــرار دهــد‪ .‬در واقع‬ ‫علــم و خدا که هر کــدام به نحوی‬ ‫پاســخ گوی نیازهای بشری هستند‬ ‫اینک در جــدال بــا یکدیگر تبدیل‬ ‫بــه ابزارهایی به منظور رســیدن به‬ ‫خواســته ها و اهداف شخص ‌ی شده‬ ‫ا‌نــد‪ .‬افرادی را مــی بینیم که خیلی‌‬ ‫راحت خواســته های خودشان را به‬ ‫اســم خدا به کرســی می نشــانند‪،‬‬ ‫و افــرادی دیگــر با "علمــی‌" جلوه‬ ‫دادن صحبــت هایشــان بدنبــال‬ ‫اعتبار برای عقاید خود هســتند و از‬ ‫طریق بسترهای گوناگون اجتماعی‬ ‫عقاید اشــتباه خودشــان را به مردم‬ ‫تحمیــل می کنند‪ .‬تنهــا راه برای مصــون ماندن از‬ ‫گم گشــتگی کــه نتیج ٔه حجم وســیعی از اطالعات‬ ‫نادرســت است مجهز شدن به ســاح عقل و تفکر‬ ‫نقادانــه نســبت به هر چــه که می شــنویم و می‬ ‫بینیــم می‌باشــد‪ .‬عقل و فکر اســرار پنهان پشــت‬ ‫واقعیات را برای انســان هویــدا می کنند‪.‬‬ ‫هــرگاه کلمــ ٔه «علــم» بــه گــوش می‌رســد تنها‬ ‫خوبــ ‌ی هــا و خدمــات آن به بشــریت مرکز توجه‬ ‫قرار می‌گیرد‪ .‬براســتی نیز خدمات علم به انســان‬ ‫کتمــان ناپذیر اســت‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬کشــف نیروی‬ ‫جازبــ ٔه زمین‪ ،‬الکتریســیتی‪ ،‬و پنســیلین فقط چند‬ ‫مــورد از خدماتی اســت کــه علــم در زمینه های‬ ‫گوناگون به بشــریت کرده اســت‪ .‬البتــه گاه و بی‌‬ ‫گاه نیــز افــرادی در طــول تاریــخ ظاهر شــده ا‌ند‬ ‫که با کشــفیات علم ‌ی خود نیشــگونی به بشریت‬ ‫زده ا‌نــد و اســتفاد ٔه بــد ابــزاری از علم را نشــان‬ ‫داده ا‌نــد‪ .‬بعنوان مثــال‪ ،‬رابــرت اوپنهایمر که پدر‬ ‫بمــب اتم نیــز نامیده می شــود پــس از بر عهده‬

‫گرفتــن «پروژ ٔه منهتــن» در باور بســیاری از مردم‬ ‫بعنــوان یک دانشــمند نابغــه و در دید بســیاری‬ ‫دیگر بعنوان یک قاتل شــناخته شــده اســت‪ .‬اما‪،‬‬ ‫آیا بایــد کجروی اخالقــ ‌ی اوپنهایمر را به حســاب‬ ‫کلیت علم گذاشــت؟ آیا به علت احتمال اســتفاد ٔه‬ ‫بــد ابزاری از علم باید کامال آن را زیر ســئوال برد و‬ ‫خواســتار نابودی علم از روی کر ٔه خاکی شد؟ خیر‪،‬‬ ‫نبایــد اینگونه باشــد‪ ،‬زیرا ابــزار در ذات خود بد و‬ ‫خــوب ندارند بلکه وقتــ ‌ی در خدمت انســان قرار‬ ‫مــی گیرند باعث ســاختن یــا تخریب می شــوند‪،‬‬ ‫همانگونــه کــه اوپنهایمر باعث تخریب شــد و تا‬ ‫آخر عمــر با جمله ای کــه در یکــ ‌ی از کتاب های‬ ‫مقــدس هندوها خوانده بود خود را ســرزنش می‬

‫کــرد‪" ،‬اینک من تبدیل به مرگ شــدم‪ ،‬نابود کنند ٔه‬ ‫جهــان" (کتاب بهگــود گیتا‪ ،‬فصــل ‪ ،۱۱‬بیت ‪.)۳۲‬‬ ‫اما‪ ،‬اســتفاد ٔه نادرســت از ابزاری همچون علم چه‬ ‫از روی نادان ‌ی و چه مغرضانه آســیب های جدی را‬ ‫بــه مــردم وارد می‌کند‪ .‬جلوگیری از این آســیب ها‬ ‫همیشــه بــا تمرکز بر «علت» چاره ســاز نیســت‪،‬‬ ‫بلکــه در بســیاری از مــوارد قوی ســازی و مجهز‬ ‫ســاختن انســان به ابــزار دفاعی و اخالقی اســت‌‬ ‫کــه باعث می شــود او نه علت شــود نــه معلول‪.‬‬ ‫قویتریــن ابــزار دفاعــ ‌ی کــه انســان را از هرگونه‬ ‫پلیــدی بــدور می‌کند عقل و تفکر نقادانه اســت‪.‬‬ ‫عقــل ابــزاری اســت در خدمــت انســان بــرای‬ ‫فهمیدن و درک کردن‪ .‬عقل وســیله ای اســت برای‬ ‫درک مفهــوم دریافــت های حســی مــا از محیط‬ ‫بیرون‪ .‬عقل روشــ ‌ی اســت برای کســب دانش به‬ ‫منظــور ارزیابــی و تاثیر گــذاری آگاهانــه بر روی‬ ‫اطالعــات دریافتی‪ .‬کلماتی همچون "روشــنگری"‪،‬‬ ‫"شفاف ســازی"‪ ،‬و حتی "افشــاگری" را زیاد شنیده‬

‫‪ 30‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫ایــم‪ .‬بســیاری از افراد بــا اســتفاده از این کلمات‬ ‫قصد روشــن ســاختن حقایقی که پشت گرد و غبار‬ ‫دروغ‪ ،‬افتــرا‪ ،‬دغل بــازی‪ ،‬پنهان کاری و چاپلوســی‬ ‫دفن شــده ا‌نــد را دارند‪ ،‬زیرا روشــنگری‪ ،‬شــفاف‬ ‫ســازی‪ ،‬و حتی افشــاگری از خصوصیت های عقل‬ ‫هســتند‪ .‬اما باید توجه کــرد که صرفا اســتفاده از‬ ‫این کلمات نشــانگرعاقل بودن نیســت‪ .‬بســیاری‬ ‫از افــراد بمنظــور "افشــاگری" چــه تهمــت هایی‌‬ ‫که بــه دیگــران وارد نکرده ا‌نــد‪ .‬بســیاری از افراد‬ ‫بمنظور "شــفاف ســازی" چه دخالت های بیجا در‬ ‫امور شــخص ‌ی دیگران نکرده ا‌ند‪ .‬بســیاری از افراد‬ ‫بمنظور روشــنگری‪ ،‬چه انحرافات اخالق ‌ی و ذهنی‌‬ ‫را در مــردم ایجاد نکــرده ا‌ند‪ .‬بنابرایــن‪ ،‬باید توجه‬ ‫کرد کــه صرفــا اســتفاده از کلماتی‬ ‫کــه بــار عقالیی یــا حتــی معنوی‬ ‫دارنــد دال بــر ســندیت و راســتی‌‬ ‫آنها نخواهــد بود‪ .‬امــا‪ ،‬چگونه باید‬ ‫تشــخیص داد که چه "شفاف سازی"‬ ‫هایــ ‌ی براســتی بر اســاس دیــدگاه‬ ‫عقلــی صــورت گرفته اســت؟ یکی‌‬ ‫از اصول اســتفاده از عقل تشــخیص‬ ‫و تمیــز دادن بیــن تک تــک اجزای‬ ‫محتــو ‌ی اطالعــات یــا مشــاهدات‬ ‫دریافتی اســت‪.‬‬ ‫هر اطالعاتی که توســط شــنونده‬ ‫دریافت مــی شــود دارای محتوایی‬ ‫اســت که از دریافت های شــخصی‌‬ ‫فــرد اطالع رســان حاصل می شــود‪.‬‬ ‫این دریافت های شــخص ‌ی ممکن اســت درســت‬ ‫باشــند یا غلط‪ .‬وظیف ٔه عقل این اســت که درســتی‌‬ ‫یا اشــتباه بــودن اطالعــات را دریابد‪ .‬بــرای اینکار‬ ‫در ابتــدا عقــل باید هویــت کلمات را تشــخیص‬ ‫دهــد‪ .‬هویــت کلمات شــامل مفهوم ‌ی اســت که‬ ‫آن کلمــ ٔه خاص منحصــرا به خود اختصــاص داده‬ ‫اســت‪ .‬بعنوان مثــال‪ ،‬کلم ٔه «ماشــین» یک هویت‬ ‫دارد‪ ،‬اما ممکن اســت چندین کاراکتر داشته باشد‪.‬‬ ‫یــک ماشــین می توانــد یا قرمز باشــد یا آبــی‌‪ ،‬اما‬ ‫نمی‌توانــد همزمــان هم آبی باشــد و هــم قرمز‪،‬‬ ‫زیــرا هــر کــدام از ایــن رنــگ هــا دارای هویت‬ ‫خاص خودشــان هســتند که نمــی تواننــد غیر از‬ ‫آن باشــند‪ .‬ســپس عقل باید اجزای هویت کلمات‬ ‫را تمیــز دهــد و هر کــدام را توصیف کنــد‪ .‬با این‬ ‫کار هرگونه تناقض بین اجزا نشــانگر عدم درســتی‌‬ ‫اطالعــات دریافت ‌ی خواهد بــود‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬فرض‬ ‫بگیریــد در یــک جلســ ٔه بحث و گفتگو شــخصی‌‬ ‫ادعــا می‌کنــد کــه "علــم ثابت کــرده اســت که‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫ایجاد سیستم بانکداری و گسترش آن در سرزمین های اشغال شده توسط‬ ‫گروه تروریستی داعش بیانگر این نکته است که توسعه مناطق تحت تصرف‬ ‫داعش به معنای افزایش قدرت اقتصادی این گروه تروریستی نیز هست‪.‬‬

‫های تروریســتی مانند داعش‪ ،‬القاعده و بوکوحرام‬ ‫و جبهــه النصره حمایــت می کنند‪.‬‬ ‫مــی تــوان پذیرفــت داعش بــا تصــرف مناطقی‬ ‫در عراق و ســوریه توانســته ذخایر انرژی و نقدی‬ ‫موجود در این مناطق را به اســم «دولت اســامی»‬ ‫مصــادره کــرده و در نهایــت از آنها بــرای حمایت‬ ‫های اقتصــادی خود در خارج از کشــور اســتفاده‬ ‫کنــد‪ .‬ایــن روزنامه با اشــاره به گزارش هــای مراکز‬ ‫مبارزه با تروریســم تاکید کرد که تنها راه شکســت‬ ‫داعش‪ ،‬خشــکاندن منابع مالی آن اســت‪ .‬بر اساس‬ ‫گــزارش اکســپرس‪ ،‬داعــش در آغــاز منابــع مالی‬ ‫هنگفتی در اختیار داشــته اما اکنون حمالت هوایی‬ ‫گســترده علیه تاسیســات نفتی اش‪ ،‬بیشتر ظرفیت‬ ‫تولیــد نفت ایــن گــروه را از میان برده اســت‪ .‬در‬ ‫گزارش اکســپرس آمــده اســت‪ ،‬گروه تروریســتی‬ ‫داعــش اکنــون تالش می کنــد ده ها میلیــون دالر‬ ‫منابــع مالی مــورد نیاز خــود برای ادامه برداشــت‬ ‫نفت را به دســت آورد‪.‬‬

‫دســت دادن مناطق نفت خیــز بیجی و همچنین‬ ‫بمبــاران کاروان نفتی داعش در جوار مرز ســوریه‬ ‫توســط روســیه‪ ،‬بخش قابل توجهی از درآمدهای‬ ‫این جریان تروریســتی نابود شــده است‪.‬‬ ‫حقوق بگیران تروریسم‬ ‫ایندیپندنــت ادامــه می دهــد حــدود ‪ 20‬هزار‬ ‫نیــروی خارجی بــرای داعش مبارزه مــی کنند که‬ ‫این افراد هــم با حداقل حقوق ماهانــه ‪ 800‬دالر‬ ‫و باالتــر از آن عضو داعش شــدند‪ .‬بــه این ترتیب‬ ‫اگر متوســط حقــوق پرداختی به ‪ 20‬هــزار نفر را‬ ‫‪ 600‬دالر در نظــر بگیریــم‪ ،‬در مــاه رقمی بالغ بر‬ ‫‪ 12‬میلیون دالر و ســاالنه ‪ 144‬میلیون دالر معادل‬ ‫‪ 432‬میلیــارد تومــان (بــر اســاس هــر دالر ‪3000‬‬ ‫تومان) را شــامل می شــود‪ .‬نیروهای محلی داعش‬ ‫هــم رقمــی در حــدود ‪ 200‬دالر در مــاه دریافت‬ ‫مــی کنند که در ســال ‪ 2400‬دالر می شــود که در‬ ‫مجموع برای ‪ 40‬هــزار نفر ‪ 96‬میلیون دالر معادل‬ ‫‪ 288‬میلیــارد تومــان مــی شــود‪ .‬به ایــن ترتیب‬ ‫حقــوق پرداختی ‪ 60‬هــزار عضو داعش در ســال‬ ‫‪ 250‬میلیون دالر اســت‪.‬‬

‫رکود درآمد در سرزمین داعش‬ ‫در خصــوص چگونگی درآمد و پرداخت حقوق به‬ ‫اعضــای داعش باید گفت که این گروه تروریســتی‬ ‫‪ 60‬هــزار نیروی تحت امر دارد کــه ‪ 20‬هزار نفر از رد پای نه چندان پنهان‬ ‫آنها نیــروی خارجی اســت‪ .‬البته در گــزارش هایی بدیهی اســت تهیه تســلیحات نظامی‪ ،‬تبلیغات‬ ‫نیز کل نیروهــای داعش ‪ 40‬هزار نفر برآورد شــده رســانه ای و دســتمزد دیگر کارمندان این گروه نیز‬ ‫اســت‪ .‬در برآوردهایی کــه ایندیپندنــت از طریق هزینه هایی دارد که به جهت دسترســی نداشــتن‬ ‫گفتگوهــای متعدد و جمع آوری اطالعات داشــته‪ ،‬بــه اطالعــات الزم در این گزارش بررســی نشــده‬ ‫نیروهای محلی داعش در عــراق حقوق ماهانه ای اســت اما مــی توان تصور کــرد ایــن درآمدها نیز‬ ‫معــادل ‪ 500‬دالر دریافــت می کردند کــه اخیرا به چگونه تهیه می شــود‪ .‬کافی اســت خروجی های‬ ‫‪ 350‬دالر در مــاه کاهــش یافته؛ امــا نیروهای رده رســانه ای داعش در ابعاد چند رســانه را بررســی‬ ‫باالتر و فرماندهــان داعش مبالغی به مراتب باالتر کــرد و دریافــت این گــروه تروریســتی از آخرین‬ ‫تجهیزات فیلمسازی اســتفاده می کند که تهیه آن‬ ‫دریافــت می کنند‪.‬‬ ‫کاهــش این درآمدهــا نیز با بمباران و آزادســازی نیاز بــه حمایت رســمی خارجی دارد‪.‬‬ ‫ماهنامه همشهری پایداری‬ ‫مناطــق تحت اشــغال داعش مرتبط اســت و با از‬ ‫‪ 29‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪29 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫آشنایی با سیستم بانکی داعش‬

‫مهدینیماجی‬ ‫گســترش بانکــداری در جهان طی یــک قرن اخیر‬ ‫موضوعی بســیار پر اهمیت اســت امــا وقتی این‬ ‫رویداد با فناوری گره می خورد‪ ،‬عرصه ای گســترده‬ ‫در گــردش مالی را شــاهد خواهیم بــود‪ .‬داعش که‬ ‫در ســال های اخیــر به عنــوان بزرگ تریــن گروه‬ ‫تروریســتی دنیا شــناخته می شــود‪ ،‬جمعیتی پنج‬ ‫میلیونی را در مناطق تحت اشــغال خود در اختیار‬ ‫دارد‪ .‬ایــن مســئله نتیجه ای جز بروز یک سیســتم‬ ‫اقتصادی پیچیده نخواهد داشــت‪.‬‬

‫آمده اند که بمانند‬ ‫از ســوی دیگر داعش نشــان داده که آمده است‬ ‫در دراز مدت در ســرزمین های تحت ســلطه خود‬ ‫بمانــد‪ .‬به همین منظور اقدام بــه راه اندازی بانک‬ ‫کرده اســت‪ .‬در همین راســتا در موصــل که مرکز‬ ‫داعــش بــود اقدام بــه تاســیس بانک کــرده تا به‬ ‫واســطه آن اســکناس های قدیمی را تعویض کرده‬ ‫و نیــز در زمینه اعطای وام به شــهروندان و اعضای‬ ‫خــود فعالیت کند‪.‬‬ ‫همین مســئله باعــث بروز نگرانــی درباره تالش‬ ‫این گروه تروریســتی برای جمــع آوری مبالغ مالی‬ ‫بــا هدف تامین هزینه های خود شــده اســت‪.‬‬ ‫همچنین گروه تروریســتی داعش با سوءاستفاده‬ ‫از نیاز مالی ســاکنان شــهر موصل شروع به اعطای‬ ‫وام بــدون بهــره کرده بــود که همین امــر باعث‬ ‫افزایــش تعداد مراجعه کنندگان شــده بود‪.‬‬ ‫افتتــاح بانــک داعــش در شــهر موصــل باعث‬ ‫بــروز نگرانی درباره ارســال ســپرده هــا به اعضای‬ ‫ایــن گروه تروریســتی در مناطق مختلــف عراق و‬ ‫سوریه شــده بود‪.‬‬

‫دالیل این نگرانی واریــز ماهانه چهار میلیارد دینار‬ ‫(ســه میلیون و ‪ 450‬هزار دالر) به حساب کارمندان‬ ‫دولتی ســاکن مناطــق تحت تصرف داعش اســت‪.‬‬ ‫موضوعــی کــه داعش را بــه دســتیابی درآمدهای‬ ‫نقــدی برای عملیات تروریســتی در خارج از قلمرو‬ ‫خود بی نیــاز می کند‪.‬‬ ‫ایجاد سیســتم بانکداری و گسترش آن در سرزمین‬ ‫های اشــغال شــده توســط گروه تروریستی داعش‬ ‫بیانگــر این نکته اســت که توســعه مناطق تحت‬ ‫تصرف داعش بــه معنای افزایش قــدرت اقتصادی‬ ‫این گــروه تروریســتی نیز هســت و کارشناســان‬ ‫معتقدنــد داعــش از بانک خاص خود بــرای تامین‬ ‫هزینــه هایش اســتفاده خواهد کرد‪.‬‬

‫همچون یک مافیا‬ ‫گروه تروریســتی داعش کــه در عراق و ســوریه‬ ‫فعــال اســت‪ ،‬نــه تنهــا ثروتمندترین تشــکیالت‬ ‫درهای باز بانک های ترکیه و قطر‬ ‫تروریســتی تاریخ معاصر اســت بلکه از نظر تامین‬ ‫از ســوی دیگر تحــرکات مالی داعش نشــان می‬ ‫مالــی نیز موفق عمل کرده و همچون ســاختارهای‬ ‫دهــد همان طور که کشــورهای عربی حوزه خلیج‬ ‫مافیایــی اداره می شــود‪ .‬تامین منافــع مالی آن که‬ ‫فــارس و منطقه از نظر نظامی و لجســتیکی آنها را‬ ‫در حدود دو میلیارد دالر برآورد می شــود‪ ،‬بیشــتر‬ ‫پشــتیبانی می کننــد‪ ،‬در موضوع انتقــال پول های‬ ‫از طریــق قاچــاق‪ ،‬باج گیری‪ ،‬غــارت‪ ،‬گروگان گیری‬ ‫داعــش بــه خارج از ســوریه و عراق نیــز به عنوان‬ ‫و فــروش زنان انجام می شــود‪ .‬از همین روی یکی‬ ‫پــل های ارتباطی عمل می کننــد‪ .‬در همین ارتباط‬ ‫از نقــاط قــوت این گروه تروریســتی‪ ،‬تــوان مالی‬ ‫آن اســت کــه توانســته با تکیــه بــر آن‪ ،‬به جذب بی نیازی از نوع تروریست ها‬ ‫روزنامــه اکســپرس با اســتناد به گــزارش یک مرکز‬ ‫بســیاری از جوانان بیــکار و نیازمند از کشــورهای پایــگاه خبری العالم طی گزارشــی در این باره می پژوهشی اســرائیلی نوشت که بیشــتر دارایی های‬ ‫مختلــف اقدام کنــد و به تقویت زیرســاخت های نویســد نگرانی درباره دســتیابی داعــش به مقدار داعــش‪ ،‬از چهار ســال پیش در بانک هــای قطر و‬ ‫زیــادی از پــول رایج عــراق وجود دارد کــه یکی از ترکیه نگهداری می شــود و این دو کشــور از گروه‬ ‫خود بپردازد‪ .‬‬ ‫‪ 28‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪28 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬


27 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬27


‫آنهــا که به دنبــال راه هایی تلفیقی یــا بومی بوده‬ ‫انــد نیز هنــوز تجربه موفقی را از خــود به نمایش‬ ‫نگذاشــته انــد‪ .‬در این باره باید ایــران و ترکیه را به‬ ‫طــور جداگانه و به عنــوان نمونه هایــی متفاوت‪،‬‬ ‫بررســی و تحلیل کرد‪.‬‬ ‫پیشنهادهای درمانی دردناک؛ نسخه تجزیه‬ ‫یکی از نســخه های دیگری کــه در یک دهه اخیر‬ ‫برای کمک به پایان بحــران های خاورمیانه پیچیده‬ ‫شــده و شــکل گیــری خاورمیانــه جدید پیشــنهاد‬ ‫شــده اســت‪ ،‬طرح تجزیه خاورمیانه بــه واحدهای‬ ‫کوچک تر اســت‪ .‬طرح تجزیــه خاورمیانه اگرچه از‬ ‫ســویی هدف خود را محقق شــدن عدالت بیشتر‬ ‫بیــن قومیت هــا و اقلیت های منطقــه عنوان می‬ ‫کند‪ ،‬امــا در عمل (و در نهایــت) متضمن ایجاد‬ ‫آرامش بــرای رژیم‬ ‫اسراییل است‪.‬‬ ‫از‬ ‫برخــی‬ ‫مراکــز تحقیقاتــی‬ ‫آمریکایــی مدافــع‬ ‫جــدی چنیــن طرح‬ ‫های تجزیــه طلبانه‬ ‫ای هســتند؛ بــرای‬ ‫مثــال اندیشــکده‬ ‫آتالنتیــک در ســال‬ ‫‪ 2008‬تجزیــه عــراق‬ ‫(و در معنایی وســیع‬ ‫تــر تجزیــه بیشــتر‬ ‫خاورمیانــه) را بــه‬ ‫عنــوان راه حلــی برای‬ ‫حل مشــکالت منطقه‬ ‫پیشــنهاد کــرد‪ .‬جندی‬ ‫پیــش‪ ،‬جفــری مــارک‬ ‫گلدبــرگ (‪ )Jeffrey Mark Goldberg‬نویســنده و‬ ‫خبرنــگار مجله آتالنتیک‪ ،‬در مقالــه ای چنین گفته‬ ‫بود‪« :‬فکر نمی کنم ارزش داشــته باشــد که سرمایه‬ ‫هــای آمریکا و از آن مهم تــر حیات آمریکایی ها را‬ ‫برای این که عراق را یک کشــور واحــد نگه داریم‪،‬‬ ‫بــه خطــر بیندازیم‪.‬‬ ‫البتــه مهــم اســت در طرح هایــی کــه از ایجاد‬ ‫پایــگاه هــای دائمی جهــادی هــای ممانعت می‬ ‫کند‪ ،‬ســرمایه گذاری کنیم و ایــاالت متحده باید در‬ ‫این مورد هوشــیار باشد؛ هوشــیارتر از چیزی که تا‬ ‫به حال بوده اســت‪ ،‬امــا این که عراق باید کشــور‬ ‫واحــدی باقی بماند چــون باید بمانــد‪ ،‬عاقالنه به‬ ‫نظر نمی رســد‪».‬‬

‫خاورمیانه چنان پر تعداد و متراکم شــده که گویی‬ ‫منجــر به ایجــاد نوعی حالت کرختی و بی حســی‬ ‫در این منطقه شــده است؛ شــبیه به بیماری که از‬ ‫شــدت درد و عفونت‪ ،‬بــه حالت اغما یــا ُکما فرو‬ ‫مــی رود‪ .‬در ایــن حالــت‪ ،‬فرد تســلیم بیماری می‬ ‫شــود و از این بــه بعد درد و عفونت اســت که به‬ ‫کلی عنــان اختیار او – و حتی اطرافیــان او – را در‬ ‫دســت می گیرد‪.‬‬ ‫با ایــن حال‪ ،‬چهار مســئله اساســی را مــی توان‬ ‫اینک از موضوعات اساســی و مشــترک خاورمیانه‬ ‫دانســت؛ ایــن موضوعــات از نظــر تقــدم و تاخر‬ ‫تاریخی عبارت اســت از‪ :‬یک‪ ،‬مسئله فلسطین؛ دو‪،‬‬ ‫مســئله حزب الله؛ ســه‪ ،‬داعش و چهــار‪ ،‬منازعات‬ ‫ســوریه و رشــد گروه های تکفیری‪.‬‬

‫عــاوه بر ایــن موضوعات‬ ‫رشــد بنیادگرایــی‪ ،‬کــم و بیش موضوع مشــترک و‬ ‫جــدی در همــه قلمرو خاورمیانه اســت‪ .‬از ســوی‬ ‫دیگــر کشــورهای منطقه هــر یک بــا موضوعات‬ ‫جــدی و مهمــی درگیرنــد که بــر مشــارکت های‬ ‫منطقــه ای آنها نیــز تاثیرگذار اســت؛ ادامه بحران‬ ‫در عراق‪ ،‬ادامه بحران در ســوریه‪ ،‬وضعیت متالطم‬ ‫و مبهم ترکیه‪ ،‬وضعیت نابســامان افغانســتان‪ ،‬رشد‬ ‫بنیادگرایی در پاکســتان‪ ،‬اعتراضات بحرین‪ ،‬شرایط‬ ‫نامســاعد شــبه جزیره و یمــن‪ ،‬جبهه گیــری ها و‬ ‫صــف آرایی های منطقه به پشــتوانه ســعودی ها‬ ‫و ‪ ...‬اینهــا بخشــی از مهم ترین مســائل خاورمیانه‬ ‫هستند ‪.‬‬ ‫منطقهــای بــا تننوع قومــی – فرهنگــی زیاد که‬ ‫عــاوه بر ادیــان‪ ،‬مذاهــب و فرقه هــای گوناگون‪،‬‬ ‫منابــع بســیاری بــرای شــکل گیــری اختالفــات و‬ ‫منازعــات در آن وجود داشــته و دارد‪ .‬بیشــتر این‬ ‫منابــع یا پتانســیل هــا هنــوز بالقوه انــد و فقط‬ ‫تعداد کمی از آنها بالفعل شــده انــد‪ .‬ایده دولت –‬ ‫ملت در بســیاری از کشورهای خاورمیانه به چالش‬

‫فهرستمسائلخاورمیانه‬ ‫دردهــای خاورمیانه به طور اساســی و مشــخص‬ ‫ریشــه های فرهنگی دارند؛ متغیر مهمی که ســال‬ ‫هــا مورد بــی توجهــی درمانگرهای منطقــه ای یا‬ ‫فرامنطقه ای خاورمیانه قرار داشــته است‪ .‬دردهای‬ ‫‪ 26‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫کشــیده شــده و در بســیاری از مــوارد کارکردهای‬ ‫وســتفالی خود را از دســت داده اســت‪.‬‬ ‫میدان زورآزمایی و میراث ما‬ ‫وجود رژیم اســراییل‪ ،‬نفــت و اهمیت ژئوپلتیک‪،‬‬ ‫ســه عامــل تعیین کننــده بــرای دلبــری و رقابت‬ ‫قدرت هــای فرامنطقه ای در خاورمیانــه بوده‪ ،‬اما‬ ‫بــه تدریج ایــن زمین بــه میدانی بــرای زورآزمایی‬ ‫هــا و قدرت نمایــی های ایــن قدرت هــا و حتی‬ ‫کشــورهای ثروتمنــد و مدعی قــدرت منطقه نیز‬ ‫تبدیل شــده اســت؛ زمینی که قدرت ها می توانند‬ ‫بحــران های ملی‪ ،‬منطقه ای و بیــن المللی خود را‬ ‫به ســوی آن هدایــت کنند‪ .‬زمینــی از همه جهت‬ ‫مســاعد‪ ،‬بــه ویــژه از‬ ‫این نظر که کشورهای‬ ‫منطقــه نیــز تاکنــون‬ ‫دقیقــا همــان گونــه‬ ‫رفتــار کــرده انــد که‬ ‫مطلوب و مــورد نظر‬ ‫ایــن قدرت هــا بوده‬ ‫و در مجمــوع بــه‬ ‫نفع آنها تمام شــده‬ ‫ا ست ‪.‬‬ ‫آری‪ ،‬خاورمیانــه‬ ‫به میــدان بــازی و‬ ‫زورآزمایی بســیاری‬ ‫از مدعیــان یــا‬ ‫کنشگران فرامنطقه‬ ‫ای تبدیــل شــده‬ ‫و ایــن در حالــی‬ ‫است که ســازمان‬ ‫هــا و نهادهــای‬ ‫ملــی و بیــن المللــی نتوانســته اند نقشــی جدی‬ ‫در بحــران هــای ده ســال اخیر منطقــه ایفا کنند‪.‬‬ ‫کشــورهای فرامنطقه ای که در شــکل گیری بحران‬ ‫هایــی چون داعــش و جنگ ســوریه نقش جدی و‬ ‫تعیین کننده داشــتند نیز گاه از حل بحران عاجز و‬ ‫درمانده شــده اند‪ ،‬اما همچنیــن از این آب گل آلود‬ ‫ماهی مراد می گیرند‪ .‬از ســوی دیگر عربســتان به‬ ‫تدریــج باعث طرح یا شــکل گیری یــک دو قطبی‬ ‫متضاد در منطقه شــده و نقش قدرت های منطقه‬ ‫بــرای کمک به حــل بحران هــای خاورمیانــه را تا‬ ‫حــدود زیــادی تضعیف و اســیرل ســوداگری ها و‬ ‫بلندپــروازی های خــود کرده اســت‪.‬نقش ایران در‬ ‫ایــن میان روز بــه روز جدی تر‪ ،‬پیچیده تر و تعیین‬ ‫کننده تر شــده و در عین حــال‪ ،‬نقش آفرینی موثر‬ ‫آن بعضا توســط آمریکایــی ها و شــرکای غربی و‬ ‫منطقــه ای تضعیــف‪ ،‬انکار یــا نادیــده گرفته می‬ ‫شــود‪ .‬ما اینک میراث دار خاوری هســتیم که دیگر‬ ‫اعتــدال و میانــه روی از آن روی برتافته‪ ،‬خاوری که‬ ‫دیگــر میانه نیســت؛ داغ اســت و تنــد و تبدار‪.‬‬ ‫هفته نامه کرگدن‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫هــا‪ ،‬کردها‪ ،‬ترکمن هــا‪ ،‬فارس ها و ‪ ...‬مســلمانان‪،‬‬ ‫یهودی ها‪ ،‬مســیحی ها‪ ،‬زرتشــتی ها‪ ،‬یزیدی ها و‬ ‫‪ )...‬در نظامــی ســنتی و پذیرفته شــده و مبتنی بر‬ ‫همزیســتی زندگی می کردند‪ .‬رابطــه آنها با قدرت‬ ‫مرکزی مشــخص و ســاختار قدرت به طور ســنتی‬ ‫پذیرفته شــده بود‪.‬‬ ‫پــس از فروپاشــی عثمانــی‪،‬‬ ‫قــرارداد ســایکس ‪ -‬پیکو بخش‬ ‫عمــده ای از خاورمیانــه را بین‬ ‫بریتانیایــی ها و فرانســوی ها‬ ‫تقســیم کرد‪ .‬این تقسیم بندی‪،‬‬ ‫یکپارچگــی و وحدت نســبی‬ ‫سیاسی گذشــته را که سال ها‬ ‫بــر این قلمــرو حاکم بــود‪ ،‬از‬ ‫بیــن برد‪.‬‬ ‫دولــت – ملت های جدیدی‬ ‫بــه یکبــاره و بــدون هیــچ‬ ‫پیشــینه ذهنــی و تاریخــی‬ ‫شــکل گرفتنــد‪« .‬دولــت –‬ ‫ملت هــا» مفهومی جدید و‬ ‫برای این ســرزمین بیگانه و‬ ‫وارداتــی بودند که به دنبال‬ ‫خود مفاهیــم دیگری را به‬ ‫این ســرزمین هــا آوردند؛‬ ‫مفاهیمــی چــون حــق‬ ‫حاکمیــت‪ ،‬برابــری قومی‪ ،‬تقســیم قدرت‪،‬‬ ‫دموکراســی و نظایر آنهــا‪ .‬بنابراین نوعــی آگاهی‬ ‫مــدرن در بیــن اقوام و گــروه های ســاکن در این‬ ‫ســرزمین ها شــکل گرفت کــه از قضــا‪ ،‬در نقطه‬ ‫مقابــل ایده «دولــت – ملت» بود؛ خواســته های‬ ‫حقوق بشــری و تــاش برای برخــورداری از حقوق‬ ‫قومــی یــا مذهبــی که بــه دنبــال خود میــل به‬ ‫اســتقالل طلبــی را در منطقه افزایــش داد‪.‬‬ ‫موضوعاتــی چون برابری جنســیتی و ســایر رویه‬ ‫های دموکراتیک نیــز روز به روز بر آتش مواجهات‬ ‫بیــن دولت ها و ملــت های منطقــه دمید؛ توجه‬ ‫داشته باشــیم در حالی که چنین مفاهیم متناقضی‬ ‫در خاورمیانــه – و بــه ویژه خاورمیانــه عربی – در‬ ‫حال شــکل گرفتــن بود‪ ،‬چالــش جدی و اساســی‬ ‫خاورمیانه نیز آغاز شــد؛ تجزیه فلســطین و ایجاد‬ ‫کشــور جدید اسرائیل‪.‬‬ ‫از ســوی دیگــر‪ ،‬مفهوم جدیــد خاورمیانــه برای‬ ‫ســاکنان ایــن جغرافیا منجــر به شــکل گیری یک‬ ‫مفهــوم هویتی نشــد‪ .‬مــا ســاکنان خاورمیانه‪ ،‬به‬ ‫خاورمیانــه ای بــودن خــود چه احســاس تعلق و‬ ‫هویتی داریــم؟ در واقع هیــچ‪ .‬بنابراین تالش برای‬ ‫بازتعریــف یــا بازیابی هویتــی‪ ،‬به انگیــزه اصلی‬ ‫بســیاری از جنبــش هــای این منطقه تبدیل شــد‪.‬‬

‫زخم فلســطین‪ ،‬جایــی التیــام گرفته بــود‪ .‬لبنان‪،‬‬ ‫ســوریه‪ ،‬اردن‪ ،‬مصــر و ایران کشــورهایی هســتند‬ ‫کــه بیش از دیگر کشــورهای منطقــه در معادالت‬ ‫فلســطین حضور داشــته اند‪ .‬موضوعــی که باعث‬ ‫ایجاد دوگانگی اساســی میان کشورهای این منطقه‬ ‫شــد؛ گروهی بــه رهبــری عربســتان و گروهی به‬ ‫رهبری ایــران‪ .‬یک قطب بندی منطقــه ای که روز‬

‫به روز شــدیدتر شــد و مانع شــکل گیری‬ ‫اجماع منطقه ای بین کشــورهای منطقه در مسیر‬ ‫حــل بســیاری از موضوعــات خاورمیانه شــد‪ .‬اما‬ ‫عــاوه بر لبنان‪ ،‬ســوریه‪ ،‬اردن‪ ،‬مصــر و ایران‪ ،‬همه‬ ‫کشــورهای منطقــه از چنین اســتخوان الی زخمی‬ ‫همچنان آســیب می بینند‪.‬‬ ‫سر بر آوردن دردهای جدید‬ ‫در کنار توســعه و مســئله فلســطین که دغدغه‬ ‫های پیشــین بودند‪ ،‬مسائل جدید ســر بر آوردند؛‬ ‫مطالبات اســتقالل طلبانه قومی – مذهبی و رشــد‬ ‫بنیادگرایی خشــونت طلب‪ .‬اگر پیــش از این صرفا‬ ‫مســئله فلســطین و رژیــم صهیونیســتی دغدغه‬ ‫اساســی غربی هــا در توجــه به این منطقــه بود‪،‬‬ ‫در دو دهــه گذشــته‪ ،‬بنیادگرایی و تروریســم نیز‬ ‫به کلیشــه های رایج درباره تصویــر خاورمیانه ای‬ ‫غربی ها افزوده شــده اســت‪.‬‬ ‫در همــه این موضوعات باید بــه این نکته توجه‬ ‫داشــت که هــر کــدام از ایــن مســائل از دیدگاه‬ ‫قــدرت های بیــرون از منطقــه معنایــی دارد و از‬ ‫ســوی شــهروندان کشــورهای خاورمیانه‪ ،‬معنایی‬ ‫دیگــر‪ .‬اگرچه ممکن اســت برخی برداشــت های‬ ‫نســبتا مشــترک در این باره نیز وجود داشته باشد‬ ‫و بــر همین اســاس نیــز‪ ،‬نســخه ای کــه دیگران‬ ‫(آمریــکا‪ ،‬اتحادیــه اروپــا یــا ســازمان هــای بین‬ ‫المللی) پیشــنهاد می کنند‪ ،‬معموال با نســخه های‬

‫استخوان الزم زخم خاورمیانه‬ ‫بــرای درمان دردهای جدید باید دردهای پیشــین‬ ‫را درمــان کــرد؛ حــال خاورمیانه بهتر می شــد اگر‬ ‫‪ 25‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫بومی اگــر کامال هم متفاوت نباشــد‪ ،‬حتما تفاوت‬ ‫هایی دارد‪.‬‬ ‫نســخه لیبرال دموکراســی؛ از قضا سرکنگبین صفرا‬ ‫می افزاید‬ ‫زمانــی ایجاد و ترویــج رویه هــای دموکراتیک را‬ ‫یکی از راه های اساســی حل بخش عمده مشکالت‬ ‫خاورمیانــه تلقــی می کردنــد اما بر اســاس تجربه‬ ‫دو دهــه اخیــر و پیــش‬ ‫بینی هــا‪ ،‬در بســیاری از‬ ‫کشــورهای خاورمیانه و به‬ ‫طور مشــخص کشــورهای‬ ‫عــرب زبــان‪ ،‬اجــرای رویه‬ ‫هــای دموکراتیــک پیش از‬ ‫آن کــه به گســترش صلح و‬ ‫دموکراســی در جهان کمک‬ ‫کنــد‪ ،‬در میان مــدت و بلند‬ ‫مــدت مــی توانــد بــه ضرر‬ ‫دموکراســی و صلــح جهانــی‬ ‫تمــام شــود‪ ،‬زیرا رویــه های‬ ‫دموکراتیــک در برخــی از این‬ ‫جوامع فضای مناســبی را برای‬ ‫روی کار آمــدن و قدرت گرفتن‬ ‫جریان هــای افراطی و بنیادگرا‬ ‫فراهم مــی کند‪.‬‬ ‫چندیــن ســال پیــش وقتــی‬ ‫آمریکایی ها به عربســتان فشار‬ ‫مــی آوردنــد که توجه بیشــتری بــه اجــرای رویه‬ ‫هــای دموکراتیــک و حقوق بشــری در عربســتان‬ ‫داشــته باشــند‪ ،‬شــاهزاده بنــدر بــن ســلطان‪ ،‬به‬ ‫مقامــات آمریکایی گفته بود‪« :‬تصــور نکنید که با‬ ‫این فشارها‪ ،‬احتماال دموکراسی جفرسونی جانشین‬ ‫نظام حاکم بر عربســتان خواهد شــد‪ ،‬بلکه نتیجه‬ ‫چنیــن رویه هایــی کمک به شــکل گیــری نوعی‬ ‫تئوکراســی طالبانی در این کشــور اســت‪».‬‬ ‫حســنی مبارک نیــز وقتی در اوج قــدرت بود‪ ،‬در‬ ‫پاسخ به یکی از مقامات آمریکایی که از او خواسته‬ ‫بود به زندانیان سیاســی‪ ،‬روشــنفکران و مطبوعات‬ ‫این کشــور آزادی هــای بیشــتری بدهد‪،‬گفته بود‪:‬‬ ‫«اگــر من کاری را انجام دهم که شــما می خواهید‪،‬‬ ‫بنیادگرایان‪ ،‬مصر را خواهند گرفت‪ .‬آیا شــما همین‬ ‫را مــی خواهیــد؟» و این اتفاقی بــود که یک دهه‬ ‫بعد و پس از بهار عربی رخ داد‪ .‬اخوان المســلمین‬ ‫در یــک رویــه دموکراتیک بر مصر حاکم شــدند و‬ ‫غربی ها را به شــدت هراســان کردنــد؛ خطری که‬ ‫فقط با یک کودتای نظامی می شــد آن را دفع کرد‪.‬‬ ‫با این حال بســیاری از کشــورهای خاورمیانه اینک‬ ‫دارای رویه های دموکراتیک هســتند‪ ،‬اما از حصول‬ ‫بــه یــک وضعیت بســامان در آنها خبری نیســت‪.‬‬ ‫در یــک دهه اخیــر بعضا الگوهــای نئولیبرالی نیز‬ ‫در برخــی از این کشــورها آزموده شــده اند‪ ،‬با این‬ ‫حــال نتایج رضایت بخشــی به همراه نداشــته اند‪.‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫ما و دردهای خاورمیانه‬ ‫افشینداورپناه‬ ‫حــال و روز خاورمیانه در این ســال ها روز به روز‬ ‫بدتر شــده اســت و اوضاع هیچ خوب نیســت؛ اما‬ ‫چــرا حــال خاورمیانه در این ســال هــا‪ ،‬علی رغم‬ ‫همــه تالش های منطقــه ای و بین المللــی‪ ،‬رو به‬ ‫بهبودی نرفته؟‬ ‫اجــازه بدهید که بــه آینده نزدیــک و حتی میان‬ ‫مدت در خاورمیانه‪ ،‬چندان خوشــبین نباشــیم‪ .‬اگر‬ ‫دهه های شــصت یــا هفتاد میــادی در خاورمیانه‬ ‫زندگــی می کردید‪ ،‬دو موضوع‪ ،‬مســئله اساســی و‬ ‫مشترک عموم ســاکنان خاورمیانه بود‪« :‬اول توسعه‬ ‫نیافتگی و دوم فلســطین‪ .‬موضوع توسعه به عنوان‬ ‫مخرج مشــترک مجموعه مطالبات شــهروندان در‬ ‫ابعاد اقتصــادی و فرهنگی و موضوع فلســطین و‬ ‫مواجهه با رژیم اشــغالگر قدس بــه عنوان دغدغه‬ ‫مشترک سیاسی‪.‬‬ ‫حــاال چند دهه از آن روزگار گذشــته اســت و نه‬ ‫تنهــا آن دو مســئله همچنــان در جای خــود قرار‬ ‫دارنــد – و حتــی بحرانــی تــر شــده انــد – بلکه‬ ‫مجموعــه ای دیگر از مســائل جــدی و بحرانی‪ ،‬با‬ ‫اهمیــت فرامنطقه ای به آنها افزوده شــده اســت‪.‬‬ ‫حــال و روز خاورمیانه در این ســال هــا روز به روز‬ ‫بدتر شــده اســت و اوضاع هیچ خوب نیســت‪ .‬اما‬ ‫چــرا حــال خاورمیانه در این ســال هــا‪ ،‬علی رغم‬ ‫همــه تالش های منطقــه ای و بین المللــی‪ ،‬رو به‬ ‫بهبــودی نرفته و مناطق بحرانی و بحــران زا در آن مقدمه نســخه پیچی؛ آفت کلی گویــی و یکپارچه‬ ‫نگری‬ ‫بیشــتر و بیشتر شــده است؟‬ ‫جواب ها را جدای از مشــکالت و مســائل داخلی پیــش از این اشــاره کردم که به مقدمات نســخه‬ ‫هــر یــک از کشــورهای خاورمیانه‪ ،‬بایــد در چند پیچــی برای دردهای خاورمیانــه ایرادهایی وارد بود‬ ‫دلیــل دنبال کرد‪ :‬اول این کــه در مرحله اول و پیش و همیــن ایرادهــا تشــخیص درد و متعاقبا تجویز‬ ‫‪ 24‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪24 Kheradmand Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫از هــر چیز در نســخه هایــی که بــرای خاورمیانه‬ ‫پیچیــده شــده اســت‪ .‬عجیب نیســت‪ .‬ایــن بدان‬ ‫معناســت که این نســخه ها عموما کلــی نگرانه و‬ ‫همچنین برای کلیتی ســاختگی به اســم خاورمیانه‬ ‫پیچیــده شــده اســت‪ .‬دوم این که این نســخه ها‪،‬‬ ‫بیشــتر بر اســاس یــک نــگاه بیرونــی (بیگانه) و‬ ‫متناســب با خواست ها و ســوگیری های نیروهای‬ ‫بیرونی پیچیده شــده اســت و اما ســوم این که در‬ ‫همه این ســال ها‪ ،‬همیشــه یک مسئله جدی حل‬ ‫نشــده باقی مانده است؛ مسئله فلسطین و همین‬ ‫یک مســئله بــه موضوع محوری ســایر موضوعات‬ ‫منطقه تبدیل شــده‪.‬‬ ‫ایــن موضوع محــوری بوده که بــه همه تصمیم‬ ‫گیــری های منطقــه ای و فرامنطقــه ای خاورمیانه‬ ‫جهت داده اســت و هنوز ســر جای خود قرار دارد؛‬ ‫این البته به این معنا نیســت کــه همه موضوعات‬ ‫خاورمیانه را یکپارچه کنیم و به مســئله فلســطین‬ ‫مربــوط بدانیــم‪ ،‬اما به یقین‪ ،‬این مســئله در همه‬ ‫برنامــه ریزی هــا و معادالت منطقــه‪ ،‬حضور موثر‬ ‫و تعیین کننده داشــته اســت‪ .‬بنابراین همه نسخه‬ ‫هــای یکپارچه نگــری که بــرای مســائل گوناگون‬ ‫خاورمیانــه و البته توســط دیگران – یــا با مداخله‬ ‫دیگــران ‪ -‬پیچیــده شــده نیز معطــوف به همین‬ ‫مســئله بوده است‪.‬‬

‫مناســب را دچــار اختــال مــی کــرد و مــی کند؛‬ ‫یکــی از ایــن مقدمات‪ ،‬مفهــوم خاورمیانه اســت‪.‬‬ ‫خاورمیانه یک اصطالح ســاختگی کاربردی (و البته‬ ‫اســتعماری) بــرای کســانی بود کــه خــارج از این‬ ‫قلمــرو جغرافیایــی زندگی می کردنــد (ابتدا غربی‬ ‫ها و ســپس آمریکایــی ها)‪.‬‬ ‫آنها بیشــتر اوقات خاورمیانــه را به عنوان یک کل‬ ‫یکپارچه و یکدســت مورد توجه و تحلیل قرار داده‬ ‫اند‪ .‬بیشــتر اوقــات وقتی از خاورمیانــه می گویند‪،‬‬ ‫گویــی از یــک موجود واحــد و یکدســت حرف و‬ ‫ســخن مــی گویند‪،‬اگرچــه خــود آنها ایــن قلمرو‬ ‫جغرافیایــی – فرهنگی را بــه واحدهای کوچک تر‬ ‫دولــت – ملت تبدیــل کردند‪.‬‬ ‫در دیدگاه مســلط و عموم غربی هــا‪ ،‬خاورمیانه‬ ‫یــک تصویر یا هویت مشــخص و یک کل یکپارچه‬ ‫قلمــداد می شــود با یک بار مفهومی نســبتا واحد‬ ‫و یکپارچــه‪ .‬اصطالحــات «عربــی»‪« ،‬اســامی» و‬ ‫«خاورمیانــه ای» معمــوال به جای یکدیگــر به کار‬ ‫می روند‪ .‬نفت‪ ،‬توســعه نیافتگی‪ ،‬جنگ‪ ،‬خشــونت‬ ‫و بنیادگرایــی المــان های اصلی و شــناخته شــده‬ ‫در تصویــر غربــی از خاورمیانــه هســتند؛ چنیــن‬ ‫نــگاه یکپارچــه نگری‪ ،‬مانــع دیــدن واقعیت های‬ ‫خاورمیانه می شــود‪.‬‬ ‫تــا زمانی که امپراتــوری عثمانی بر ســر کار بود‪،‬‬ ‫جنــگ و نــزاع داخلی در مناطق گســترده بین نیل‬ ‫تــا فرات و قومیت های این مناطق وجود نداشــت‬ ‫یــا اگر هم وجود داشــت‪ ،‬موردی‪ ،‬کوتــاه و موقت‬ ‫بــود و هرگز به یــک بحران تبدیل نشــد‪ .‬در جایی‬ ‫کــه امــروز خاورمیانه نامیــده می شــود‪ ،‬قومیت‬ ‫ها‪ ،‬ادیــان‪ ،‬مذاهــب و فرقه های گوناگــون (عرب‬


23 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬23


‫کــه البته پوششــی تنها مختــص اندرونی بود و حیــن بیرون رفتــن از خانه از‬ ‫چادرهای ســیاه یا بنفش اســتفاده می کردنــد طوری که کامال آنها را بپوشــاند‬ ‫و البتــه روبنده که بخش الینفک پوشــش آنها برای مخفی نگه داشــتن صورت‬ ‫شان بود‪.‬‬ ‫همه اینها اما با مســافرت ناصرالدین شــاه به اروپا ازجمله روســیه دستخوش‬ ‫تغییرات شــد‪ .‬دامن های زنان قجر درســت بعد از بازگشــت ناصرالدین شــاه‬ ‫از روســیه کوتاه شــد‪ .‬آنچه که برگرفتــه از لباس بالرین هــای روس بود‪ .‬یعنی‬ ‫دامــن هــای کوتاه کــه زیر آنهــا جوراب یا ســاق های مشــکی و ســفید می‬ ‫پوشیدند‪.‬‬ ‫ناصرالدیــن شــاه این ســلیقه را به شــخصه در حرمســرای خود اعمــال کرد‬ ‫هرچنــد باز هــم چنین پوششــی تنها‬ ‫مخصــوص اندرونی بود و بــرای بیرون‬ ‫رفتن اســتفاده از چــادر و روبنده برای‬ ‫زنان یک اصل برای پوشــش محســوب‬ ‫می شــد‪ .‬به این ترتیــب اولین تغییرات‬ ‫برگرفته از پوشــش اروپایی‪ ،‬راه خودش‬ ‫را بــه لباس هــای ایرانی باز کــرد‪ .‬البته‬ ‫ایــن تغییــر‪ ،‬مختــص زنــان نبــود که‬ ‫مــردان را هم کم کم درگیــر خود کرد‪.‬‬ ‫وقتی مردان ایرانی چرم پوش شدند‪...‬‬ ‫کربــاس یــا ابریشــم؟ اینکه مــردان‬ ‫دوران قجــر کدامیــک را بــرای پیراهن‬ ‫انتخاب می کردند بســتگی به شــرایط‬ ‫مالــی شــان داشــت‪ .‬اعیان و اشــراف‪،‬‬ ‫ابریشــم ســفید را ترجیح می دادند و‬ ‫طبقه متوســط و پاییــن جامعه کرباس‬ ‫بــه تن می کردند‪ .‬البته پوشــش مــردان دوران قاجار مفصل تــر از این ها بود‬ ‫کــه شــاید در این بین شــاخص ترین قســمت ماجرا بــه کاله باز می گشــت‪.‬‬ ‫مــردان ایرانی در آن دوران حساســیت ویــژه ای به کاله داشــتند و تحت هیچ‬ ‫شــرایطی کاله از ســر بر نمی داشــتند‪.‬‬ ‫بقیــه ماجرا از کفش های ســاغری و اروســی (کفش های روســی) بی چفت‬ ‫و بســت یا بی ســگک و بند‪ ،‬نعلین (مخصوص روحانیــون) و کمی بعد کفش‬ ‫های دســتک دارد شــروع می شــد (که از فرنگ به ایران آمد) و تا شلوار و شال‬ ‫و کمربنــد‪ ،‬ارخالــق‪ ،‬قبا و کمرچین که به ترتیب از زیر پوشــیده و یکی یکی به‬ ‫عنوان پوشــش های رویــی ادامه پیدا می کــرد‪ ،‬جلو می آمد‪.‬‬ ‫ارخالق ها همان پوشــش های بلندی بود که البته بســته به شغل و شخصیت‬ ‫افراد بلند و کوتاه می شــد بــه طوری که افرادی که از وجهــه اجتماعی ویژه و‬ ‫شــخصیت متفاوت تری برخوردار بودند مانند ورحانیون‪ ،‬کســبه بــازار و تجار‪،‬‬ ‫ارخالق های بلند می پوشــیدند که شــکل پیراهن مانندی داشــت و معموال تا‬ ‫مچ پایشــان می رســید و روی آنها قبا و کمرچین بــه تن می کردند‪.‬‬ ‫شــال هــای دور کمر پارچه ای هــم از الزامات پوشــش آن دروان بود که البته‬ ‫نظامــی هــا ترجیح مــی دادند بــا کمربندهای چرمــی پهن مزین بــه نقوش‬ ‫و جواهــرات جــای این شــال هــا را پر کننــد‪ .‬با این حــال ســفرهای اروپایی‬ ‫ناصرالدیــن شــاه کــه آغاز شــد و رفت و آمــد بین ایــران و به قــول آن زمانی‬ ‫هــا فرنگ شــدت گرفت‪ ،‬کفش های چرمــی و پیراهن های مردانه با شــمایلی‬ ‫نزدیــک به ظاهر امروزی اش بــه ایران آمد و این بار نوبــت مردها بود که آرام‬ ‫آرام از لباس های ســنتی شــان فاصله بگیرند و تحت تاثیر پوشــش اروپایی‪ ،‬سر‬ ‫و شکل شــان تغییر کند‪.‬‬ ‫سیر تحول پوشش ایرانی به اروپایی در دوره پهلوی‬ ‫تغییر پوشــش از دوران قاجار آغاز شــده بــود‪ .‬از اندرونی هــا و هنوز کار به‬ ‫‪ 22‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫بیرون از خانه نکشــیده بــود‪ .‬حداقل برای خانم ها‪ .‬حتی تا دوره مشــروطیت‬ ‫و مدتــی پس از آن هم زنــان با چادر‪ ،‬چاقچور و روبنــده در خیابان ها رفت و‬ ‫آمــد می کردند اما در دوران رضاشــاه که مصادف با شــروع عصــر پهلوی بود‪،‬‬ ‫همه چیــز تغییر کرد‪.‬‬ ‫قانون کشــف حجــاب اجباری اگرچــه خیلی از زنــان را خانه نشــین کرد اما‬ ‫آن عــده ای هــم که معتقد بــه حجاب بودند کاله به ســر از خانــه بیرون می‬ ‫آمدنــد‪ .‬همزمــان این دوران مترادف شــد بــا ورود اجناس اروپایــی به ایران‪.‬‬ ‫بــه ویــژه خیاط هــا و طراحان فرانســوی که حضورشــان در ایــران تغییرات‬ ‫اساســی در پوشــش زنان ایرانی بــه وجــود آورد‪ .‬از طرف دیگــر‪ ،‬این تغییرات‬ ‫خواســته یا ناخواســته فقط شــامل حال زنان نشــد‪ .‬چه بســا بعد از کشــف‬ ‫حجــاب اجبــاری و کشــیدن چــادر از‬ ‫ســر زنان که ناخودآگاه تغییراتی را در‬ ‫پوشــش در پی داشــت و کت و دامن‬ ‫و کاله های فرانســوی را مد بازار ایران‬ ‫کــرد‪ ،‬این بــار مردان ملزم به اســتفاده‬ ‫از کاله پهلــوی شــدند‪ .‬پیــش از آن اما‬ ‫تعــدد ســفرهای اروپایی ســبب شــد‬ ‫برخــی به خــودی خود کت و شــلوار‪،‬‬ ‫کــراوات و پاپیون را به عنوان پوشــش‬ ‫خود انتخــاب کنند‪.‬‬ ‫در نهایت حکم حکومتی در استفاده‬ ‫اجباری مردان از کاله پهلوی در تاریخ ‪4‬‬ ‫مهر ‪1307‬دوران گذار‪ ،‬پوششی اجباری‬ ‫را بــرای ایرانیــان به همراه داشــت‪ .‬به‬ ‫ایــن ترتیب دیگر خبــری از لباس های‬ ‫ســنتی که شــامل ارخالق‪ ،‬قبا‪ ،‬شال ها‬ ‫و لبــاده ها می شــد نبــود‪ .‬در عروض‬ ‫کت پوشــش رســمی مردان ایران شــد و جای کاله های خز و بیضوی شــکل را‬ ‫کاله پهلــوی گرفت‪ .‬به این ترتیب تمــام کارمندان دولت و دانــش آموزان ملزم‬ ‫به اســتفاده از چنین پوششــی به ســبک غربی شــدند کــه البتــه در این بین‬ ‫روحانیون‪ ،‬اســتادان مــدارس و طالب دینی از این ماجرا مســتثنی نبودند‪.‬‬ ‫بــه این ترتیب غربی پوشــی طبق حکم کابینه وقت به یک الزام تبدیل شــد‪.‬‬ ‫رضاشــاه با داعیه مدرنیزه کــردن ایران‪ ،‬مجذوب برنامه هــای آتاتورک در ترکیه‬ ‫شــده بود‪ .‬از همین رو بعد از ســفری بــه ترکیه از همان جا به نخســت وزیر‬ ‫وقــت دســتور داد از این به بعــد همه کارگــران ایرانی باید ماننــد اروپایی ها‬ ‫کاله های لبه دار بر ســر بگذارند‪.‬‬ ‫اگرچــه توجیــه او بــرای این دســتور‪ ،‬جلوگیــری از آفتاب ســوختگی صورت‬ ‫کارگــران بود‪ .‬بــه همین ترتیب کاله های لبــه دار در این مــورد جایگزین کاله‬ ‫پهلــوی شــدند‪ .‬هرچند در پی کشــف حجاب و حتی جایگزیــن کاله پهلوی به‬ ‫جــای لباس معمــول مخالفت ها و مبارزات بســیاری شــکل گرفت‪.‬‬ ‫پس از تبعید رضاشــاه و به سلطنت رســیدن محمدرضا پهلوی‪ ،‬بگیر و ببندها‬ ‫درباره نوع پوشــش از بین رفت اگرچه دیگر تقریبا شــکل پوشــش غربی رواج‬ ‫یافتــه بــود و به نوعی بین مردم به پوششــی عادی تبدیل شــد امــا در نهایت‬ ‫در دوران محمدرضــا شــاه پهلــوی باز هم فرهنگ پوششــی ایــران تحت تاثیر‬ ‫مدهــای اروپایی جلو رفت‪ .‬شــلوارهای دمپاگشــاد یکی از مدهــای اروپایی آن‬ ‫زمان بود که ســریع به ایران رســید‪ .‬پالتوهای ماکســی بلند برای مردان و زنان‬ ‫و در نهایــت کت و شــلوار به همــراه کراوات دیگــر به لباســی جاافتاده بین‬ ‫مردم تبدیل شــد تــا جایی که برخی اماکن عمومی از حضــور مردان بدون کت‬ ‫و شــلوار جلوگیــری می کردند‪ .‬با همه این تفاســیر به راحتی مــی توان مدعی‬ ‫شــد عمده تحول پوششــی در بین ایرانی ها و فاصله گرفتن از البســه سنتی و‬ ‫جایگزینی پوشــش غربی در دوران پهلــوی اتفاق افتاد‪.‬‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


‫زمــان را که بــه عقب برگردیــم‪ ,‬چه در عکس هــا و چه در نوشــته ها آنچه‬ ‫کــه ثبت شــده گواهی می دهــد جماعت ایرانــی همواره در پوشــش‪ ,‬غنی و‬ ‫ریشــه دار عمل کرده اســت غنی از ایــن حیث که ایرانی هــا در انتخاب لباس‬ ‫و طراحی اش صاحب ســبک بــوده اند‪.‬‬ ‫زمــان را که بــه عقب برگردیــم‪ ،‬چه در عکس هــا و چه در نوشــته ها آنچه‬ ‫کــه ثبت شــده گواهی می دهــد جماعت ایرانــی همواره در پوشــش‪ ،‬غنی و‬ ‫ریشــه دار عمل کرده اســت‪ .‬غنــی از این حیث که ایرانی هــا در انتخاب لباس‬ ‫و طراحی اش صاحب ســبک بوده اند‪.‬‬ ‫آنچه که قــرار بود بر تــن کنند‪ ،‬نمایی‬ ‫بــود عینــی از فرهنگ و هویت شــان‬ ‫یــا به بیان ســاده تر‪ ،‬آمیــزه ای از دین‬ ‫و تاریــخ که در کشــور پهنــاوری چون‬ ‫ایران همیشــه وجود داشــته است‪.‬‬ ‫ایرانــی هــا کــه در عصــر فعلــی به‬ ‫خوش پوشی مشــهور هستند‪ ،‬در همه‬ ‫اعصــار به پوشــش خود اهمیــت ویژه‬ ‫ای می دادند اگرچه شــاید زنان بیشــتر‬ ‫از مــردان به این مقوله مــی پرداختند‬ ‫اما اهمیــت لباس در مــرور مختصر و‬ ‫مفیــد تاریخچه پوشــش در ایــران بین‬ ‫همــه مردمان ایــن ســرزمین واضح و‬ ‫مبرهن اســت‪ .‬زمان اما جلــو آمد‪ ،‬این‬ ‫روزها دیگر از چارقد و شــلوارهای پنبه‬ ‫دوزی خبری نیســت‪ ،‬پیچــه و چاقچور‬ ‫دســتخوش تغییر در مســیر عبور سال‬ ‫ها شــده اند همــان طور کــه دیگر از‬ ‫ارخالق‪ ،‬قبــا و کمرچین مــردان خبری‬ ‫نیســت‪ .‬حاال همــه چیز تغییــر کرده‬ ‫هرچند نکتــه اینجاســت تغییر همان‬ ‫قدر کــه می تواند خوب باشــد ممکن‬ ‫است خوب هم نباشــد‪ .‬باید جلو رفت‬ ‫و تامــل کــرد تــا دریافت آنچــه که به‬ ‫عنوان تغییر و تحول در قالب پوشــش‬ ‫ایرانــی اتفــاق افتــاده خوب بــوده یا‬ ‫نبــوده‪ ..‬آیــا مــا ایرانــی هــای صاحب‬ ‫ســبک از زمان مادهــا‪ ،‬ارمزوه در عصــر جدید هنوز هم همان قــدر الگوهای‬ ‫برگرفتــه از فرهنگ خودمــان را داریم؟‬ ‫پوشیدگی در عین آراستگی در اولین اقوام آریایی‬ ‫براســاس آنچــه که از نتایج پژوهش ها به دســت آمده اســت‪ ،‬چیــزی به نام‬ ‫برهنگــی بین اقــوام ایرانی جا نداشــته اســت‪ .‬برعکس‪ ،‬پوشــش ایرانی ها به‬ ‫ویــژه زنان ایرانی آن قدر خاص بوده که برخی اندیشــمندان‪ ،‬ایران را خاســتگاه‬ ‫و منبــع ترویــج حجاب در جهــان بدانند‪ .‬در عین حــال که ایرانی ها از ســال‬ ‫های بســیار دور به پوشــش خود اهمیت ویژه ای می دادند‪ ،‬از قرار پوشــیدگی‬ ‫را هــم به عنوان مبنایــی برای این انتخاب می دانســتند‪.‬‬ ‫نخســتین ســاکنان آریایی ایران به ویژه زنان آنها از پوششــی با حجاب کامل‬ ‫اســتفاده می کردند‪ .‬لباس آنها شــامل پیراهن بلند چین دار‪ ،‬شــلوار تا مچ پا به‬ ‫همراه شــنلی بلنــد روی لباس های زیریــن بود‪ .‬به طور دقیق همین پوشــش‬ ‫بــود که طی ســالیان بعد بنای شــمایل ظاهری لبــاس های زنان ایــران زمین را‬ ‫ســاخت هر چند شــرایط گاهی بر حســب بافت اجتماعی‪ -‬مذهبی هر دوره‪،‬‬ ‫تغییراتــی را هم در پوشــش ایجاد می کرد‪.‬‬ ‫‪ 21‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫رنگ پوشی از دوران صفویان‬ ‫در طــول گذارهای تاریخی‪ ،‬شــکل پوشــش ایرانیــان گاه به گاه بــه اقتضادی‬ ‫زمــان دچــار تغییــرات جزیی مــی شــد‪ .‬درواقع می تــوان گفت آنچــه که به‬ ‫عنــوان رویــداد غالب اجتماعی و مذهبــی در جامعه حاکم بود می توانســت‬ ‫در ایــن زمینه تعیین کننده باشــد‪.‬‬ ‫با این حال شــاید جالب باشــد اگر بدانید این چند ســال اخیــر دوره جدیدی‬ ‫بــرای تمایــل ایرانی ها به اســتفاده از پوشــش هــای رنگی نیســت‪ ،‬چه اینکه‬ ‫پیشتر رنگی پوشی و اســتفاده از رنگ‬ ‫هــای شــاد در دروان صفویــان رواج‬ ‫داشــته اســت‪ .‬روزهایــی که بــه ویژه‬ ‫رنگ را می شــد در انتخــاب زنان عصر‬ ‫صفوی مشــاهده کرد‪ .‬آنها سراغ پارچه‬ ‫های زربفت و ابریشــمی مــی رفتند‪،‬‬ ‫کاله های کوچک‪ ،‬چارقد و شــلوارهای‬ ‫پنبه دوزی شــده‪ ،‬پوشش اصلی و رایج‬ ‫آنها بود‪ .‬البته ایــن نکته را هم نباید از‬ ‫قلم انداخته پوشــش اندرونی خانم ها‬ ‫با پوشــش بیرونی آنها متفــاوت بوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫در دوره صفوی‪ ،‬زنــان حین خروج از‬ ‫خانــه‪ ،‬چادرهای ســفید یا بنفش ســر‬ ‫می انداختنــد طوری که کل بدنشــان‬ ‫پوشــیده می شــود‪ .‬با این حــال نکته‬ ‫حائــز اهمیت در ایــن ماجــرا‪ ،‬تمایل‬ ‫جماعــت ایرانی بــه اســتفاده از رنگ‬ ‫های شــاد و زنــده در لباس هــا بوده‬ ‫اســت که بین خانــم ها بیشــتر مورد‬ ‫اســتقبال قرار مــی گرفت‪.‬‬ ‫وقتی ناصر الدین شــاه پوشش اروپایی‬ ‫را به ایران آورد‬ ‫اگر قــرار باشــد بنای تغییــر در نوع‬ ‫پوشــش ایرانیان در طول تاریخ البســه‬ ‫آنهــا را جســت و جــو کرد باید ســراغ‬ ‫دوران قاجــار رفت‪ .‬اگرچه ســیر اصلی‬ ‫تحــول در پوشــش در دوران پهلــوی واقع شــد با ایــن حال قجری ها شــروع‬ ‫کننده این تغییرات بودند‪ .‬درســت از زمانی که ناصرالدین شــده گشــت و گذار‬ ‫در فرنگســتان را آغــاز کرد پوشــش فرنگی را هم بــا خود به ایــران آورد‪.‬‬ ‫وقتی تعامالت سیاســی و اجتماعی با اروپا بیشــتر شــد و جوانان ایرانی برای‬ ‫ادامــه تحصیل به اروپــا رفتند یــا در دوره هایی که اروپایی ها بــرای مراودات‬ ‫سیاســی‪ ،‬اقتصادی یا اجتماعی ســفر به ایران را در برنامه کار خــود قرار دادند‪،‬‬ ‫آنچــه اجتنــاب ناپذیــر به نظــر می رســید‪ ،‬تغییر در پوشــش ایرانی هــا بود‪.‬‬ ‫تغییراتــی که ناصرالدین شــاه از حرمســرای خودش و بنا به ســلیقه شــخصی‬ ‫اعمــال و بعدهــا آرام آرام به خانه اعیان و اشــراف هــم راه پیدا کرد‪.‬‬ ‫نقش بالرین های روسی در تغییر لباس زنان قجری!‬ ‫پوشــش زنان قجری به پوشــش دوران زندیان بســیار نزدیک بــود‪ .‬با این حال‬ ‫تغییراتــی هــم در لباس هــای آنها اعمال شــد‪ .‬کلیت لباس هــای بانوان عصر‬ ‫قاجــار پیراهن های چاک دار آســتین بلنــد با دامن های پرچیــن بلند بود‪ .‬لبه‬ ‫دامن ها با حاشــیه های یراق و گالبتون زینت داده می شــد و کمربندهای طال‬ ‫و جوانشــان هم به بخشــی جــدی از ظاهر آنها تبدیل شــد‪ .‬زنــان قجری روی‬ ‫سرشــان تور یــا پارچه ای زیبــا با تزیینات جذاب به شــکل آزاد مــی انداختند‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪21 Kheradmand‬‬


‫بررسی تاریخچه پوشش در ایران‬

‫چطور قبا و ارخالق‪ ،‬کت و شلوار شد‬

‫ماهنامهدیار‬

‫در طول گذارهای تاریخی‪ ،‬شکل پوشش ایرانیان گاه به گاه به اقتضای زمان دچار تغییرات جزیی می شد‪ .‬در واقع می توان گفت‬ ‫آنچه که به عنوان رویداد غالب اجتماعی و مذهبی در جامعه حاکم بود می توانست در این زمینه تعیین کننده باشد‪.‬‬ ‫‪ 20‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫دو زلزلــه با بزرگای بیش از ‪ 7‬مورد انتظار اســت و ثبت می شــود‪.‬‬ ‫زلزلــه بــا بزرگای کمتــر از ‪ 4‬هنوز بــه طور مرتــب ثبت نمی شــود‪ ،‬چرا که‬ ‫پوشــش شــبکه لرزه نگاری با تعداد و چگالی یکنواخت از نظر تعداد ایســتگاه‬ ‫یکســان در همه پهنه های مســاحتی و جغرافیایی در کشور هنوز وجود ندارد‪.‬‬ ‫ولــی مــی توان حدس زد کــه حدود ‪ 2‬هزار زلزله ســاالنه با بــزرگای بین ‪ 3‬و ‪4‬‬ ‫در ایــران رخ دهد‪ ،‬که در دهه گذشــته به دلیل نقص در پوشــش کامل شــبکه‬ ‫لــرزه نگاری حــدود نیمی از کل رخدادهــا یعنی حدود ‪ 10‬هزار یا ساالنه‬ ‫حــدود یک هزار تــا از ایــن رویدادهــای کوچک ثبت‬ ‫و گــزارش شــده انــد‪ .‬با این حســاب بایــد گفت که‬ ‫حــدود ‪ 6‬زلزله بــا بزرگای یا بزرگتــر در پهنه ایران‬ ‫رخ می دهد‪».‬‬ ‫براســاس محاســبات عکاشــه‪ ،‬پدر علم‬ ‫زلزله شناســی ایــران‪ 50 ،‬میلیون نفر‬ ‫از جمعیت کشــور زندگی هایشــان‬ ‫بــا زلزله در خطر اســت‪ 85« :‬درصد‬ ‫شــهرهای کشــور ما از جمله قــم‪ ،‬تهران‬ ‫و فاصله قم و تهران‪ ،‬تبریز‪ ،‬شــیراز و مشــهد‬ ‫در معرض خطر زلزله هســتند‪ .‬یادمــان نرود که‬ ‫در منطقه البرز‪ ،‬گلســتان‪ ،‬گیالن و شهرهای شمالی‬ ‫بــا ‪ 8‬میلیون جمعیت در معرض خطر‪ ،‬روبرو هســتیم‪.‬‬ ‫در جنوب البرز هــم نزدیک به ‪ 25‬میلیون نفر جمعیت‬ ‫زندگــی مــی کنند‪ .‬در کل با حســاب هایی کــه ما کردیم متوجه شــدیم که ‪50‬‬ ‫میلیون نفر از جمعیت کشــورمان در معرض خطر زلزلــه قرار دارند‪».‬‬ ‫زلزله با تهران چه می کند؟‬ ‫در شــهر تهران هفتصد و چهل و پنج ســاختمان بیش از ‪ 12‬طبقه وجود دارد‬ ‫کــه نیمی از آنها در دهه ‪ 80‬به بعد ســاخته شــده و هیچ مشــخصاتی از ‪231‬‬ ‫ســاختمان وجود نــدارد‪ .‬وی افزوده‪« :‬ســیزده برج بلند تهران قبــل از دهه ‪50‬‬ ‫و ‪ 24‬برج در دهه ‪ 50‬ســاخته شــده اســت کــه اطالعات دقیقــی در مورد آنها‬ ‫وجــود نــدارد‪ .‬در دهه ‪ 60‬بــه خاطر جنگ تحمیلی ســاخت ســاختمان های‬ ‫بلنــد در تهران کاهش یافت و در دهه ‪ 70‬تعداد ‪ 225‬ســاختمان بلند در تهران‬ ‫ســاخته شــد‪ .‬اما از ســال ‪ 85‬تــا ‪ 92‬تعداد ســاختمان های بلندمرتبــه افزایش‬ ‫داشــته که حدود ‪ 370‬ســاختمان اســت‪ .‬اما نکته ترســناک‪ ،‬مربوط به صحبت‬ ‫های پیروز حناچی‪ ،‬معاون وزیر راه و شهرســازی اســت‪« :‬پــس از اینکه دیدیم‬ ‫وضعیت تهران در حوزه ســاخت برج های بی ضابطه بســیار بحرانی اســت و‬ ‫اکثــر بــرج های تهــران در معابر کم عرض بین ‪ 6‬تا ‪ 10‬متر ســاخته شــده اند‪.‬‬ ‫به این معنا که اگر حادثه ای مانند حادثه پالســکو رخ دهد ماشــین آالت آتش‬ ‫نشــانی امکان تردد برای امدادرســانی را نخواهندداشــت‪ ،‬جلوی برج ســازی را‬ ‫گرفتیــم‪ ».‬ایــن اعداد و ارقام از بــرج های بلندمرتبه و بی ضابطه تهران نشــان‬ ‫از وضعیــت خطرناکــی دارد کــه در صورت بــروز زلزله‪ ،‬فجایــای عجیبی رقم‬ ‫خواهندخــورد‪ .‬امــا تهران چقدر زلزله خیز اســت؟ تهران گســل هــای فراوانی‬ ‫دارد که بزرگ ترین آنها در شــمال و جنوب تهران فعال اســت و هر آن احتمال‬ ‫دارد‪ ،‬مثــل انفجــار یک بمب‪ ،‬تهــران روی هوا برود‪.‬‬ ‫اســتاد پژوهشــگاه بین المللی زلزله شناســی و مهندســی زلزله با اشــاره به‬ ‫اینکــه تهران همیشــه می لــرزد‪ ،‬می گویــد‪« :‬در حــال حاضر در شــعاع ‪100‬‬ ‫کیلومتــری از مرکز تهران ســاالنه حــدود ‪ 15‬زلزله بــا بزرگای ‪ 3‬تــا ‪ 4‬ثبت می‬ ‫شــود‪ .‬بنابراین اکنون پهنــه تهران از نظر لــرزه خیزی فعال اســت‪ .‬تعبیرهایی‬ ‫ماننــد روی هــوا رفتن و‪ ...‬تعابیر علمی نیســتند‪.‬‬ ‫بــه خاطــر اینکه بــا واقعیــت هــا و و مدل هایــی که بــرای ترســیم کردن‬ ‫ســناریوهای ممکن بــرای رخداد زلزله بعدی می شناســیم همخوانــی ندارند‪.‬‬ ‫ولــی ایــن که چه زمانــی رخداد مهم بعــدی در تهــران رخ خواهــدداد‪ ،‬هنوز‬ ‫کســی نمــی داند و نمــی تواند حــدس بزند‪ .‬ولــی قرائنی وجــود دارد که می‬ ‫‪ 19‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫گویــد در پیرامــون تهران‪ .‬در هر ‪ 2300‬ســال انتظار یک زلزله بــا بزرگای حدود‬ ‫‪ 7‬وجــود دارد‪ ».‬بهرام عکاشــه‪ ،‬پدر علم زلزله شناســی ایران‪ ،‬بــه روزنامه قانون‬ ‫مــی گوید‪« :‬اگر زلزله ‪ 8‬ریشــتری رخ دهد‪ ،‬هیچ چیزی از تهران و کشــور نمی‬ ‫مانــد‪ .‬چــون مثل این می ماند که قلب انســانی در بدنش خارج شــود‪ .‬حداقل‬ ‫‪ 30‬تــا ‪ 40‬ســال اســت کــه من این نکتــه را متذکر می شــوم‪ .‬من هــم قبل از‬ ‫انقــاب و هــم بعد از انقــاب خیلی دربــاره این قضیه گفت و گــو می کردم‪.‬‬ ‫در سال ‪ 1376‬شــورای امنیت ملی به من نامه نوشــت کــه دالیلت برای‬ ‫اینکــه می گویــی تهران نابود می شــود‪ ،‬چیســت‪ .‬من‬ ‫هم همه مدارک را فرســتادم‪ .‬‬ ‫دو هفتــه بعد از رد و بدل کــردن مدارک‪ ،‬رییس‬ ‫جمهــور وقت به ‪ 6‬نفر از وزرایش دســتور داد‬ ‫که این ماجرا را پیگیــری کنند‪ .‬من در این‬ ‫نامــه ها خواســته بودم منــازل مردم‬ ‫در تهران مقاوم ســازی شــوند‪ ،‬برای‬ ‫تهران فورا ســتاد بهران تشکیل شود‬ ‫و تغییــر جــای پایتخت در دســتور کار‬ ‫قــرار گیرد‪ .‬باالخره دبیرخانه ســتاد بحران در‬ ‫ســال ‪ 1380‬تشــکیل شــد و با آژانس بین المللی‬ ‫حقوقی ژاپــن قراردادی منعقــد کردند که وضعیت‬ ‫تهران را از نظر ســاختمانی و زلزله خیزی بررســی کند‪.‬‬ ‫همــان زمان آقای کرباســچی نتایج تحقیقــات ژاپنی ها‬ ‫را در تلویزیــون و رادیو منتشــر کردند و گفتند من شــنیده ام که کشــته ها و‬ ‫زخمــی هــا در تهران میلیونی خواهدبــود و چیزی از تهران نمــی ماند‪ .‬بعد از‬ ‫آن‪ ،‬رییــس دولت نهم ســعی کرد کارمنــدان را به زور پول از تهــران خارج و به‬ ‫اســتان های دیگر مشغول به کار کند‪ .‬اما متاســفانه این سیاست عملی نشد‪».‬‬ ‫براســاس صحبت های عکاشــه بمب ساعتی تهران حداکثر ســیزده سال دیگر‬ ‫زمــان دارد‪ .‬او مــی گوید‪« :‬البته این ها محاســبات کاغذ و قلمی اســت‪ .‬زمین‬ ‫ایــن چیزها ســرش نمی شــود‪ .‬رفتار زمین را نمی شــود دقیقا حــدس زد چون‬ ‫زمیــن همگن و یکنواخت نیســت‪ ،‬هــر اظهارنظــری با عالمت ســوال همراه‬ ‫اســت‪ .‬نکته مهم این اســت که ما حداقل ‪ 14 ،13‬میلیون دانش آموز در کشــور‬ ‫داریم که در مدارســی کامال آســیب پذیر درس می خوانند‪ .‬من ‪ 650‬شــهر ایران‬ ‫را انتخــاب کرده ام و زلزله خیزی شــان را بررســی کردم‪».‬اما تهــران چقدر برای‬ ‫مقابلــه با زلزله آمادگی دارد؟ صریح ترین صحبــت را درباره آمادگی تهران برای‬ ‫مقابلــه با زلزله‪ ،‬محمداســماعیل نجار‪ ،‬رییس ســازمان مدیریت بحران کشــور‬ ‫داشــته اســت‪ .‬براســاس صحبت های او پایتخت تنها ‪10‬درصد بــرای مقابله با‬ ‫زلزلــه آمادگی دارد‪« :‬در طول ســال‪ 175 ،‬زلزله بیش از ‪ 4‬ریشــتر در کشــور به‬ ‫وقــوع می پیوندد که این یعنی ایران اســامی هر دو روز یــک بار با یک زمین‬ ‫لرزه روبروســت‪ .‬وقتی پایتخت کشــور تنهــا ‪ 10‬درصد آمادگــی مقابله با زمین‬ ‫لــرزه را دارد نباید انتظار معجزه داشــت‪ .‬امروز دنیا با بکارگیــری دانش و خرد‬ ‫و اندیشــه جمعی‪ ،‬خود را ایمن کرده اما ما همچنــان آمادگی کامل را نداریم‪».‬‬ ‫نجــار دربــاره همین بــرج های بلند مــی گوید‪« :‬تهران بم نیســت کــه بتوان‬ ‫مردمــش را با بیل و کلنگ از زیــر آوار درآورد‪ ،‬امروز آســمان خراش های تهران‬ ‫با ارتفاعاتی عظیم کوه هایی از فلز‪ ،‬ســیمان و مصالح ســاختمانی هســتند که‬ ‫ده انســان بــا هم نمی توانند یک قطعه کوچــک از آن را جابجا کنند و این امر‬ ‫نیازمند دســتگاه های مجهز روز دنیاســت‪ .‬اما آیا ما این امکانــات را داریم که‬ ‫دســت به ســاختن چنین برج هایی زده ایم؟»‬ ‫او ادامــه مــی دهد‪« :‬در بــم مردم عادی هــم با بیل و کلنگ بــه جان خرابه‬ ‫هــا افتــاده بودند و در روند امدادرســانی نقش ایفا می کردند‪ .‬امــا در تهران با‬ ‫ایــن ابزار بــدوی چه می توان کــرد؟ همانطور کــه همه می داننــد در حادثه‬ ‫پالســکو پــس از ‪ 9‬روز آواربــرداری همچنــان ادامه داشــت و همچنان مراحل‬ ‫پایانــی خــود را می گذارند‪ .‬این را باید دانســت که پالســکو در برابر بســیاری‬ ‫هفتــه نامه صدا‬ ‫از ســاختمان هــای تهران کوچک به شــمار می آیــد‪».‬‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫زلزله؛ غول خفته زیر «ایران زمین»‬ ‫مهسا راسخ‬ ‫«علــت زلزله‪ ،‬بی حجابی اســت‪ ».‬همین جمله معترضــه کوتاهی که بارها به‬ ‫طــرق گوناگــون بر زبان ائمه جمعه جاری شــده اســت‪ ،‬نگــرش و برنامه های‬ ‫ایــران را درباره زلزله نشــان می دهد‪ .‬اســتان خراســان طی یک ماه گذشــته‪،‬‬ ‫زلزلــه هــای زیــادی را از ســر گذارنده اســت که البتــه تلفات آن بــه کمترین‬ ‫میــزان ممکــن بوده اســت‪ .‬آخرین زلزله‪ ،‬در اســتان خراســان شــمالی حوالی‬ ‫پیــش قلعه‪ ،‬از توابع مانه و ســملقان بوده کــه در ســاعت ‪ 22:30:58‬در طول‬ ‫جغرافیایــی ‪ 57.22‬و عــرض جغرافیایی ‪ 37.66‬و عمــق ‪ 11‬کیلومتری زمین رخ‬ ‫داده اســت‪ .‬شــدت لــرزش به قدری بــود که مردم هراســان روانــه خیابان ها‬ ‫شــدند و در اســتان مجاور و در مشــهد نیز برخی آن را احســاس کردند‪ .‬خانه‬ ‫های روســتاییان زیــادی و واحدهای زیادی از خانه های مســکن مهر‪ ،‬آســیب‬ ‫دینــد و در ایــن زلزله دو نفر از جمله یک خانم ‪ 54‬ســاله در روســتای لنگر و‬ ‫یــک دختر ‪ 12‬ســاله در روســتای قراجه فــوت و ‪ 419‬نفر نیز مصدوم شــدند‪.‬‬ ‫به گفته رییس مرکز مدیریت حوادث و فوریت های پزشــکی دانشــگاه علوم‬ ‫پزشــکی خراســان شــمالی‪ 223 ،‬نفر از این مصدومان به صورت ســرپایی مداوا‬ ‫و ‪ 177‬نفر نیز در بیمارســتان ها بستری شدند‪.‬‬ ‫بــا ایــن حال زلزلــه خیزی ایــران و از طرف دیگــر‪ ،‬زلزله خیزبودن شــهرهای‬ ‫بزرگی مانند تهران و مشــهد‪ ،‬زنگ خطر بزرگی اســت که ســال هاســت صدای‬ ‫آن بلند شــده اما در میان هیاهوی انتخاباتی‪ ،‬شــنیده نشــد‪.‬‬ ‫ایران چقدر زلزله خیز است؟‬ ‫ایران به عنوان یکی از کشــورهای زلزله خیر شــناخته شده است که بیشترین‬ ‫قربانیــان را هــم در رابطه با زلزله دارد‪ .‬در ‪ 15‬ســال اخیــر لرزش های مختلفی‬ ‫بــا ریشــترهای کم و زیــاد ایران را لرزانده اســت‪ .‬از زلزله بم که بــا بزرگای ‪6.5‬‬ ‫ریشــتر در ســال ‪ 1382‬رخ داد و حــدود ‪ 30‬هزار نفر کشــته داشــت‪ .‬تا زلزله‬ ‫مــرداد ماه ســال ‪ 91‬آذربایجان شــرقی با بــزرگای ‪ 6.4‬که شهرســتان های اهر‪،‬‬ ‫‪ 18‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫ورزقــان و هریــس را لرزاند و ‪ 3.6‬نفر کشــته‪ ،‬بیــش زا ‪ 5‬هزار نفــر مجروح و‬ ‫تلفــات جانی و خســارات زیادی را به دنبال داشــت‪.‬‬ ‫براســاس آمار جمعیت شــهرها در سال ‪ 10 ،94‬شــهر جزو مهم ترین شهرهای‬ ‫ایــران شــناخته شــده اند‪ .‬تهــران با حــدود ‪ 8.9‬میلیــون جمعیت‪ ،‬مشــهد با‬ ‫حــدود ‪ 2.9‬میلیــون‪ ،‬اصفهان بــا ‪ 2‬میلیون‪ ،‬کرج بــا حدود ‪ 2‬میلیــون‪ ،‬تبریز با‬ ‫‪ 1.9‬میلیــون‪ ،‬شــیراز با ‪ 1.8‬میلیــون‪ ،‬اهواز بــا ‪ 1.4‬میلیون‪ ،‬قم بــا ‪ 1.3‬میلیون‪،‬‬ ‫کرمانشــاه با ‪ 1.1‬میلیون و ارومیه با حــدود ‪ 900‬هزار نفر جمعیت از مهمترین‬ ‫شــهرهای ایران هستند‪.‬‬ ‫بــه این ترتیــب حدود ‪ 15.3‬میلیون نفــر از جمعیت ایران در داخل ‪ 10‬شــهر‬ ‫اول ایــران زندگــی می کننــد‪ .‬از طــرف دیگر برآورد می شــود که حــدود ‪9.9‬‬ ‫میلیون نفر در حاشــیه همین ‪ 10‬شــهر اول ســاکن هســتند‪ .‬بنابراین جمعیتی‬ ‫بالــغ بــر ‪ 25‬میلیون نفر در داخل و حومه همین ‪ 10‬شــهر اول ایران زندگی می‬ ‫کننــد‪ .‬نکته مهم این اســت که براســاس نقشــه پهنه بندی خطر نســبی زلزله‬ ‫در ایران در فهرســت ‪ 10‬شــهر اول‪ ،‬فقط شــهر اصفهان اســت که در رده خطر‬ ‫نســبی باالی زلزله قــرار نمی گیرد‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬با کســر جمعیت اصفهان و حومه‪ ،‬حدود ‪ 22‬میلیون نفر از جمعیت‬ ‫(حدود ‪ 28‬درصد) از جمعیت ایران در ســال ‪ 94‬در پهنه خطر نســبی باال و در‬ ‫داخــل و حومه شــهرهای اصلــی و پرجمعیت ایران زندگی مــی کنند‪ .‬به بیانی‬ ‫دیگر‪ 70 ،‬درصد از شــهرهای ایران‪ ،‬در معرض خطر زلزله هســتند‪.‬‬ ‫این آمار نشــان می دهد که ریســک زلزله در ایران به ویزه در مورد شــهرهای‬ ‫مهم و اصلی ایران باالســت‪ .‬بــه این معنی که عالوه بر باال بودن ســطح خطر‪،‬‬ ‫بــا توجه بــه میــزان در معرض بــودن جمعیت زیاد و آســیب پذیــری باال در‬ ‫شــهرهای ایران‪ ،‬ریسک زلزله در شــهرهای بزرگ ایران باالست‪.‬‬ ‫مهدی زارع‪ ،‬اســتاد پژوهشــگاه زلزله شناسی و مهندســی زلزله به خبرآنالین‬ ‫مــی گوید‪« :‬در ایران به طور متوســط ســاالنه حدود ‪ 200‬زلزلــه یا بزرگای بین‬ ‫‪ 4‬تــا ‪ ،5‬بیســت زلزله با بــزرگای ‪ 5‬تا ‪ ،6‬دو زلزله با بــزرگای ‪ 6‬تا ‪ 7‬و در هر دهه‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬


17 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬17


‫دختــران و پســرانی که به زبان کره ماننــد زبان مادری عالقه دارنــد و آن را یاد‬ ‫گرفته‌انــد‪ ،‬فیلم‌های کــره‌ای می‌بینند و با آهنگ‌هایش جوانــی می‌کنند‪« .‬چان‬ ‫وان ســو» مســئول بورس موسســه آموزش‌های بین‌الملل کره‌جنوبی درحاشــیه‬ ‫همایــش و در گفت‌وگــو با «شــهروند» درپاســخ به این ســوال کــه به نظرش‬ ‫چــه چیزی باعث شــده جوانان ایرانی برای تحصیل در کره مشــتاق باشــند‪ ،‬از‬ ‫تأثیر ســریال‌ها و فیلم‌های کره‌ای می‌گوید‪« :‬درهمایشــی که‪ ‬پارســال داشتیم‪،‬‬ ‫‌هزارو‪١٨٠‬نفــر شــرکت کــرده بودند و امســال نزدیک ‪١٥٠٠‬نفــر فقط ثبت‌نام‬ ‫داشــته‌ایم که بیشــتر هم خواهد شــد‪ .‬ســریال‌های کره‌ای کــه در ایران پخش‬ ‫شــده‪ ،‬در ایجاد این عالقه تأثیر بســیاری داشــته‌اند و ایرانی‌ها را به کشــورمان‬ ‫عالقه‌منــد کرده‌انــد‪ ».‬این مســئول کــره‌ای آمار دقیقی نــدارد امــا می‌گوید؛‬ ‫بیشتر دانشــجویان ایرانی رشــته‌های انســانی به‌خصوص زبان را برای تحصیل‬ ‫در کره‌جنوبــی انتخــاب می‌کننــد‪ .‬آنطــور که «چان وان ســو» می‌گویــد‪ ،‬کره‬ ‫بــا محدودیــت منابع طبیعــی روبه‌روســت و این دانشــگاه‌ها هســتند که با‬ ‫تکنولــوژی جــور اقتصاد این کشــور را می‌کشــند‪ .‬بــرای همین از‌ســال ‪٢٠٠٨‬‬ ‫همایش تحصیل درکره ازســوی موسســات این کشــور درکشــورهای مختلف و‬ ‫ازجملــه ایران بــا هدف جذب دانشــجوی خارجــی برپا می‌شــود‪ .‬طبق گفته‬ ‫این مســئول‪ ،‬عالقه بــه فرهنگ کره درمیان ایرانی‌ها و حضــور و تحصیل دراین‬ ‫کشــور هر‌ســال بیشــتر از‌ســال قبل می‌شــود‪ .‬این درحالی اســت که براساس‬ ‫رتبه‌بندی ‪‌٤‬ســال پیش موسســات تحقیقاتــی بین‌المللی این دانشــگاه‌ها حتی‬ ‫درمیان ‪ ١٠٠‬دانشــگاه برتر دنیا جایگاهی ندارند و براســاس رتبه‌بندی دو‌ســال‬ ‫پیــش در آســیا هم رتبه هشــتم به بعــد را به خود اختصــاص داده‌اند‪.‬‬ ‫تأثیر عوامل آموزشی‪ ،‬اجتماعی و فرهنگی بر تمایل به مهاجرت‬ ‫امــروزه پیشــرفت کشــورها در گــرو تربیت انســان‌های کارآمــد و بکارگیری‬ ‫قابلیت‌های آنهاســت‪ .‬اندیشه انسان‌های خالق و باانگیزه گنجینه‌ای گرانبهاست‬ ‫کــه در صورت توجه و بهره‌برداری درســت از آن‪ ،‬توســعه پایدار حاصل خواهد‬ ‫شــد‪ .‬ایران در زمره کشورهایی اســت که مهاجرت نیروهای متخصص در آن در‬ ‫باالتریــن حد قرار دارد‪ .‬رضــوان حکی ‌مزاده و ابراهیــم طالیی تحقیقی با عنوان‬ ‫«تأثیر عوامل آموزشــی‪ ،‬اجتماعی و فرهنگی بر تمایل به مهاجرت از کشــور در‬ ‫دانشجویان دانشــگاه تهران» در شــماره ‪ ٦٩‬فصلنامه پژوهش و برنامه‌ریزی در‬ ‫آموزش عالی منتشــر کــرده و به دالیل مهاجــرت پرداخته‌اند‪.‬‬ ‫بــا توجه بــه نتایج ایــن پژوهش بیــن تمایل به مهاجــرت و میــزان رضایت‬ ‫دانشــجو از نظام آموزشــی رابطه منفی معنادار وجود دارد‪ .‬نظام آموزشــی در‬ ‫کشــورهای جهــان ســوم از مهم‌ترین دالیل موثــر بر مهاجــرت تحصیلکردگان‬ ‫اســت‪ .‬مهم‌تریــن عامل موثــر در کنترل فــرار مغزهــا ارتقا و به روز ســاختن‬ ‫نظام‌های آموزشــی است‪ .‬از طرفی کشــور ایران هم ازجمله کشورهای در حال‬ ‫توســعه اســت که همچنان بحــث تقلیدي‌بودن نظــام آموزشــی در آن مطرح‬ ‫اســت‪ .‬در دانشــگاه‌ها کوششــی برای انطباق میان دســتاوردهای کشــورهای‬ ‫پیشــرفته بــا نیازهای جامعــه صورت نمی‌گیــرد و نتیجه چنین نظام آموزشــی‬ ‫خــروج افرادی اســت که توانایــی و مهــارت الزم را برای ارتبــاط و همکاری با‬ ‫بخــش صنعــت ندارند‪ .‬تغییر در نظام آموزشــی و ازجملــه در نظرگرفتن بحث‬ ‫بومی‌ســازی و تطبیق آموخته‌های علمی دانشــجویان با نیازهای جامعه امروز‬ ‫ایــران و نیــز بخش‌های مختلف صنعــت می‌تواند زمینه‌ســاز ایجــاد انگیزه و‬ ‫احســاس رضایت از نظام آموزشــی و درنهایت‪ ،‬جذب تحصیلکردگان در بازار کار‬ ‫باشــد و این مســأله می‌تواند موجب کاهش تمایل به مهاجرت در دانشــجویان‬ ‫شــود‪ .‬به این ترتیب ارتباط معکوس و معنادار بین رضایت دانشــجویان از نظام‬ ‫آموزشــی و تمایــل به مهاجرت وجــود دارد و با افزایش میــزان رضایت از نظام‬ ‫آموزشــی‪ ،‬تمایل بــه مهاجرت کاهش می‌یابــد و برعکس‪.‬‬ ‫در ایــن پژوهــش رابطــه معنــاداری بیــن انطبــاق اجتماعی و دانشــگاهی‬ ‫(به‌عنــوان عامل اجتماعــی) و میزان تمایل به مهاجرت وجود نداشــت‪ .‬محیط‬ ‫اجتماعی دانشــگاه‪ ،‬همچون هر محیط آموزشــی‪ ،‬به مثابه نهــادی اجتماعی و‬ ‫عامل اجتماعی‌کننــده نقش عمده‌ای در انتقال فرهنــگ‪ ،‬درونی‌کردن هنجارها‬ ‫‪ 16‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫و ارزش‌های اجتماعی‪ ،‬تکوین شــخصیت‪ ،‬توســعه مفهوم من اجتماعی و انتقال‬ ‫ارزش‌هــا و مهارت‌هــا ایفا می‌کند‪ .‬میزان مشــارکت اجتماعی و ســازوکارهایی‬ ‫که موجب پیوســتگی بیشــتر فرد به جامعه می‌شــوند‪ ،‬در قالب همبســتگی‪،‬‬ ‫همخوانــی و انطبــاق اجتماعی تعریف می‌شــوند انطباق اجتماعــی به درجه‬ ‫تناســب بین افراد (دانشــجویان) و نظام اجتماعی (دانشــگاه) اشــاره دارد که‬ ‫تابعی از میزان و کیفیت تعامالت گروه همســاالن و میزان تعامالت دانشجویان‬ ‫با اســتادان اســت در نتایج پژوهش مشخص شــد که میزان رضایت دانشجویان‬ ‫از تعامالت در دانشــگاه در ســطح متوســط اســت‪ .‬با این حــال‪ ،‬رابطه آماری‬ ‫معنــاداری بین میزان تمایل به مهاجرت و انطباق اجتماعی و دانشــگاهی پیدا‬ ‫نشــد‪ .‬این نتیجــه ممکن اســت بیانگر این موضوع باشــد که شــاید به نوعی‬ ‫بحث انطباق اجتماعی و دانشــگاهی در مســائل زمینه‌ســاز تمایل به مهاجرت‬ ‫خیلــی مطــرح نیســت و این پدیــده تحت‌تأثیر عوامــل اجتماعــی دیگری در‬ ‫خارج از محیط دانشــگاه باشد‪.‬‬ ‫از دیگــر موارد مــورد توجه در ایــن پژوهش رابطه مثبت معنــادار بین همه‬ ‫خــرده مقیاس‌هــای متغیــر بیگانگــی فرهنگــی ‪ -‬اجتماعی شــامل بی‌قدرتی‪،‬‬ ‫بی‌معنایی (پوچی) و بیگانگی فرهنگی ‪ -‬اجتماعی با تمایل به مهاجرت اســت‪.‬‬ ‫احســاس بی‌قدرتــی حالت فردی اســت که احســاس بی‌قدرتــی و بی‌اختیاری‬ ‫کنــد و قادر نباشــد بر محیط اجتماعی خــود تأثیر بگذارد‪ .‬ناامیــدی را که فرد‬ ‫ممکن اســت به‌عنــوان پیامدی از ناهمخوانی و تفاوت بیــن کنترل مورد انتظار‬ ‫او و میــزان کنتــرل صورت‌گرفته احســاس کند‪ ،‬بی‌قدرتــی می‌گویند‪.‬‬ ‫بیگانگــی فرهنگی هم بــه حالتی گفته می‌شــود که فرد احســاس می‌کند با‬ ‫ارزش‌ها و هنجارهای جامعه بیگانه شــده اســت؛ یعنی شــخص احســاس تفرد‬ ‫می‌کنــد و می‌خواهــد از دیگــران کناره‌گیــری کند‪ .‬فــردی که دچــار بیگانگی‬ ‫فرهنگی شــده اســت‪ ،‬به شــیوه‌های کارکردی جامعــه اعتقادی نــدارد و چون‬ ‫نمی‌توانــد ایــن روابط و هدف‌هــا را نفی کنــد‪ ،‬کناره‌گیری اختیــار می‌کند‪.‬‬ ‫نکتــه مهم دیگر رابطه معنادار بین ســن و میزان تمایل به مهاجرت را نشــان‬ ‫می‌دهد که با افزایش ســن‪ ،‬میزان تمایل به مهاجرت بیشــتر می‌شــود‪ .‬احتمال‬ ‫دارد کــه بــا افزایش ســن تصمیم‌گیری برای تــرك محل زندگــی و رفتن به یک‬ ‫مــکان جدید راحت‌تر باشــد‪ ،‬زیرا به‌طورکلی‪ ،‬چنین تغییری می‌تواند در ســنین‬ ‫پایین‌تر به دلیل وابســتگی بیشــتر اشــخاص به خانواده و محیــط نگرانی‌های‬ ‫بیشــتری بــرای وی ایجــاد کند‪ .‬این در حالی اســت که با افزایش ســن می‌توان‬ ‫انتظار داشــت که هم از میزان وابســتگی‌های اشــخاص کم شــود و هم جرأت‬ ‫الزم برای مواجه‌شــدن با شــرایط مبهم در محیط جدید حاصل شــود‪ ،‬امری که‬ ‫می‌تواند تمایل بیشــتر بــه مهاجرت را در ســنین باالتر توجیــه کند‪ .‬همچنین‬ ‫نتایــج ایــن تحقیق نشــان داد کــه مــردان به‌طور معنــاداری تمایل بیشــتری‬ ‫بــه مهاجــرت دارند‪ .‬یــک تبیین بــرای این نتیجه ممکن اســت این باشــد که‬ ‫دانشــجویان مرد نگرانی بیشتری درخصوص مشــکالت اقتصادی خود در کشور‬ ‫دارنــد و در نتیجــه‪ ،‬برای رفع آن تمایل بیشــتری به مهاجرت پیــدا می‌کنند‪ .‬از‬ ‫طرفــی خانواده‌هــا معموال راحت‌تر به مــردان اجازه می‌دهند کشــور را ترك و‬ ‫به تنهایی در محیط جدید زندگی کنند و نیز وابســتگی بیشــتر زنان به خانواده‬ ‫می‌توانــد به‌عنــوان تبیین بیان شــود‪ .‬در ایــن پژوهش بین ســطح اقتصادی ‪-‬‬ ‫اجتماعــی خانــواده و تمایل به مهاجرت دانشــجویان تفاوت معنــاداری وجود‬ ‫نداشــت به ایــن معنا که دانشــجویان با ســطوح اقتصــادی ‪ -‬اجتماعی پایین‪،‬‬ ‫متوســط و بــاال تفاوتی در تمایل بــه مهاجرت به خارج از کشــور ندارند‪.‬‬ ‫دلیلــی برای این نتیجــه می‌تواند این باشــد که تمایل به مهاجــرت در بافت‬ ‫امروزی کشــور کمتر تحت‌تأثیر مسائل و شــرایط اقتصادی ‪ -‬اجتماعی خانواده‬ ‫اســت و این‌کــه تصمیم نهایــی به مهاجرت احتمــاال به وســیله عوامل دیگری‬ ‫کنترل می‌شــود‪ .‬فرزنــدان خانواده‌های مرفه بــ ‌ه دلیل برخــورداری از امکانات‬ ‫بیشــتر به مهاجرت تمایل دارند و فرزندان خانواده‌های ســطح متوسط و پایین‬ ‫بــه دنبال به‌دســت آوردن امکانات بیشــتر و رســیدن به شــرایط ایده‌آل‌تر در‬ ‫آینده به مهاجــرت تمایل دارند‪.‬‬

‫روزنامه شهروند تهران‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


‫تکنولــوژی فوق‌العاده‌ای دارن‪ .‬وقتی تو ســریاال می‌بینــی‪ ،‬دارن از چه چیزایی‬ ‫بــرای راحتی زندگی و ســرعت تو کارشــون اســتفاده می‌کنن ناخــودآگاه پیش‬ ‫خــودت میگی مــن دارم زندگــی می‌کنم یــا اونا؟!‬ ‫بخشــی از دالیــل او بــرای مهاجــرت به کــره گره خــورده با تصویــری که از‬ ‫بازیگران کره‌ای در ســریال‌ها دیده‪ « .‬ولی حاال اگه بحث فرهنگم نباشه‪ ،‬عاشق‬ ‫بازیگراشــون شدم‪ .‬میگن عاشق یکی بشــی‪ ،‬دیگه چیزی جلوتو نمی‌گیره‪ ،‬دقیقا‬ ‫همینه‪ .‬وقتی عاشــق یه بازیگر شــدم‪ ،‬شــروع کــردم به جمع‌کــردن اطالعات‬ ‫درمــوردش؛ این‌که چند سالشــه‪ ،‬چیکار می‌کنه‪ ،‬اگه خواننده هســت موقعیتش‬ ‫تــو گروه چیه‪ ،‬چــه کلیپایی داره‪ ،‬چــه برنامه‌هایی بوده همینجــوری هی بری‬ ‫جلــو انگار داری توی دریا غرق می‌شــی و این وســط دنبال یــه نفر رفتی ولی‬ ‫با کلی آدم دیگم آشــنا شــدی‪ .‬برعکس آمریکایی‌ها موزیــک ویدیوهای کثیف‬ ‫نــدارن و تک‌تــک کلیپایــی که میدن پشــت آهنگ و شعراشــون کلــی نقد و‬ ‫بررســی داره وقتــی من ایــن نقدا رو می‌خونــم‪ ،‬واقعا لذت می‌بــرم‪ .‬چیزی که‬ ‫دیدم و شــنیدم‪ ،‬یه مزخرف صرفا درمورد عشــق و عاشقی یا خیانت و شکست‬ ‫عشــقی ســاده نبوده و پشــت همه‌چیز فکر بوده‪».‬‬ ‫به گفته او «وقتی اینجوری عاشــق یکی بشــی می‌خوای ســعی کنی به زبان‬ ‫همــون طرف حرف بزنی پس چیــکار می‌کنی‪ .‬می‌افتی دنبــال یادگیری زبانش‬ ‫یــا حتی تســت غذاهاشــون‪ .‬خودم بارهــا در به در تــوی تهران افتــادم دنبال‬ ‫رســتوران‌هایی که غذاهای کره‌ای داشــته باشه تا تســت کنم که اونا چه غذایی‬ ‫می‌خــورن‪ .‬صددرصد نمی‌گم همه ولــی خیلیا مثل خودم تحت‌تأثیــر اینا قرار‬ ‫گرفتــن و وقتی کره و زندگیشــونو دیدیم‪ ،‬دلمون می‌خواد عین اونا باشــیم‪ .‬اگه‬ ‫االنــم به من بگــن دوتا حق انتخاب داری بین کره یا آمریکا بدون فکر دســتمو‬ ‫مــی‌ذارم رو کــره» ‪ ‬ســاعت نه‌ونیــم‪ ،‬در اقامتگاه ســفیر باز می‌شــود و صف‬ ‫مراجعه‌کننــدگان به داخل محوطه راهنمایی می‌شــوند دور تــا دور حیاط پر از‬ ‫تابلوهایی‌ســت که مکان‌های دیدنی کره را نشــان می‌دهد و آداب رســومش را‬ ‫معرفی می‌کند‪ .‬شــرکت‌کنندگان قبل از شــروع مراســم هدایت می‌شوند که از‬ ‫تابلوها دیدن کنند‪ .‬بعد از آن خواســته می‌شــود که برای شــروع مراســم اصلی‬ ‫به داخل ســالن بروند‪ .‬تعداد شــرکت‌کنندگان از تعداد صندلی‌ها بیشــتر است‬ ‫و مجبورند ایســتاده مراســم را دنبال کنند‪ .‬بعد از پخش ســرود ملی دوکشــور‪،‬‬ ‫کیم ســئونگ‪ -‬هو ســفیر کره‌جنوبی درتهران برای حاضران ســخنرانی می‌کند‪.‬‬ ‫او از اهمیت نزدیکی فرهنگ‌ها و دوســتی دوکشــور گفت و این‌که خوشــحال‬ ‫می‌شــود جوانان باهوش ایرانی در دانشــگاه‌های کــره درس بخوانند‪.‬‬ ‫بعــد از آن نمایندگانــی از ‪ ٨‬دانشــگاه شــرکت‌کننده درایــن همایش پشــت‬ ‫تریبــون می‌روند و از مزایای انتخاب دانشگاه‌هایشــان و تحصیل درکشورشــان‬ ‫می‌گوینــد‪ .‬صحبت‌ها بــه زبان انگلیســی و کره‌ای اســت و به جــز یک مورد‬ ‫به فارســی ترجمه نمی‌شــوند‪ .‬کســی هم ظاهرا نیازی به ترجمه نــدارد‪ .‬این را‬ ‫خنده‌هــا و همراهی‌هایی بیشــتر درجمع حاضر با ســخنرانان نشــان می‌دهد‪.‬‬ ‫دربخشــی از مراســم فیلمی از دانشــجویان خارجــی مقیــم در کره‌جنوبی به‬ ‫نمایش گذاشــته می‌شــود؛ زنان و مردانی از نژادهای مختلف که با لبخندهایی‬ ‫بر لب و صورت‌هایی بشــاش از تجربیاتشــان‪ ،‬چرایی انتخاب کــره برای زندگی‬ ‫و ازشــرایط تحصیــل دراین کشــور می‌گویند؛ از شــهریه پاییــن‪ ،‬کمک هزینه‬ ‫تحصیلی برای دانشــجویان خارجی‪ ،‬امکان اشتغال‪ ،‬فرهنگ و فناوری پویای این‬ ‫کشــور‪ ،‬وضع آب و هــوا‪ ،‬آزادی مذهب و حتی وجود مراکــزی برای تهیه غذای‬ ‫حالل‪ .‬دربخشــی از فیلم‪ ،‬مســئول مرکــز آموزش‌های بین‌المللــی کره‌جنوبی از‬ ‫خــودش می‌گویــد و ازشــرایط تحصیــل خارجی‌ها در کــره‪ .‬او که خــودش در‬ ‫روســیه درس خوانــده و حاال مســئول ورود و آموزش جوانان کشــورهای دیگر‬ ‫بــه کره اســت‪ ،‬از برنامه تحصیل و بورســیه دولت این کشــور بــرای خارجی‌ها‬ ‫و دانشــگاه‌هایی می‌گویــد کــه آمادگی پذیرش دانشــجویان ایرانی را در‌ســال‬ ‫‪ ٢٠١٧‬میــادی دارند‪ .‬کنارم دختری حدود ‪‌٢٢- ٢٣‬ســال ایســتاده‪ .‬وقتی که فیلم‬ ‫پخش می‌شــود‪ ،‬بــه آرامی بــه دوســتش می‌گوید‪« :‬نــگاه کن! چــه زندگی‌ای‬ ‫دارن‪ ،‬خوش به حالشــون‪ ،‬کاش بشــه برم اینجا‪».‬‬ ‫پــس ازمراســم ســخنرانی و پخــش فیلــم‪ ،‬مراجعه‌کننــدگان بــه غرفه‌هایی‬ ‫‪ 15‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫در انتهــای حیــاط خانــه هدایت می‌شــوند‪ .‬جایی کــه نمایندگان ‪ ٨‬دانشــگاه‬ ‫کره‌جنوبــی جمــع شــده‌اند تــا از دانشگاه‌هایشــان‪ ،‬رشــته‌های تحصیلــی و‬ ‫هزینه‌هــای آن بــرای متقاضیان بگوینــد‪ .‬درکنــار توضیحاتی که بــا همراهی‬ ‫مترجمــان برای مخاطبان انجام می‌شــود‪ ،‬بروشــورهایی هم به زبــان کره‌ای و‬ ‫فارســی ارایــه می‌شــود تا توضیحــات تکمیل‌تر شــود‪.‬‬ ‫چیزی که درمحوطه به چشــم می‌خورد‪ ،‬صف ســلفی دختران و پســران جوان‬ ‫بــا کارمنــدان و دانشــجویان کره‌ای اســت‪ .‬موضوعــی که هرچنــد کره‌ای‌ها با‬ ‫روی گشــاده از آن اســتقبال می‌کنند اما باعث تعجب و خنده‌شــان هم شــده‪.‬‬ ‫ســفیر هم برای چند دقیقــه‌ای درمحوطه اقامتگاهش حضــور پیدا می‌کند و با‬ ‫متقاضیــان عکس یــادگاری می‌گیرد‪ .‬درکنار یکــی از غرفه‌ها مریــم را می‌بینم‬ ‫همان دختری که با دیدن فیلم معرفی دانشــگاه‌های کــره آرزوی زندگی درکنار‬ ‫چشــم‌بادامی‌ها را بــرای دوســتش افشــا می‌کند‪ .‬مریــم از غرفه‌دارهــا درباره‬ ‫هزینــه تحصیل و اقامت می‌پرســد و بعد با دوســتش جمــع و تفریق می‌کند‬ ‫کــه از پــس هزینه‌ها برمی‌آید یا نه‪ .‬او نخســتین‌بار با دیدن یکــی از فیلم‌های‬ ‫کره‌ای که دوســتش به او داده‪ ،‬با فرهنگ و زبان کره آشــنا شــده‪« :‬توی همون‬ ‫نخســتین فیلم هم زندگیشــون به نظرم خیلی جالب اومــد‪ .‬اون همه امکانات‬ ‫و راحتی چیزی هســت کــه همــه آرزوش‌رو دارن‪ .‬توی فیلم‌هاشــون دیدم که‬ ‫چه امکاناتی توی دانشــگاه‌ها به دانشجوهاشــون میدن‪ .‬چیزی که یک‌دهمش‬ ‫رو هــم مــا نداشــتیم‪ .‬االن کلی کانال تلگرامی و اینســتا هســت کــه امکانات‬ ‫کــره‌رو معرفــی می‌کنــه‪ .‬خب به راحتــی می‌تونم شــرایط کشــور خودمون و‬ ‫اونا رو مقایســه کنــم‪ .‬این حق ما هســت که زندگی راحت و شــرایط تحصیل‬ ‫بهتــر رو انتخــاب کنیــم‪ ».‬همــه اطالعــات مریم ازکشــور کره بــه فیلم‌های‬ ‫سینمایی و شــبکه‌های مجازی برمی‌گردد درســت مانند محمد‪ .‬دوستان محمد‬ ‫به خواســته او پــارک جون مین صدایــش می‌زنند؛ نــام خواننده کــره‌ای مورد‬ ‫عالقه‌اش‪ .‬او گوشــه خلوتی ازمحوطه نشســته و با دوســتش بروشــورها را ورق‬ ‫می‌زننــد و بحث می‌کننــد‪ .‬آنها همه غرفه‌ها را گشــته‌اند تا به قول خودشــان‬ ‫بهترین دانشــگاه را برای تحصیل انتخاب کنند‪ .‬محمد مثل بیشــتر کســانی که‬ ‫امــروز به این‌جــا آمده‌اند‪ ،‬دوره‌هــای زبان کــره‌ای را می‌گذراند تــا به عالقه و‬ ‫اهدافش برســد‪« :‬کشــور کره و زبانش رو خیلی دوســت دارم‪ .‬اوقات فراغتم رو‬ ‫با دیدن فیلم‌های کره‌ای و شــنیدن موسیقی‌هاشــون می‌گذرونــم‪ ،‬این کار هم‬ ‫بزرگترین ســرگرمی من هســت و هم این‌که خیلی به یادگیــری فرهنگ و زبان‬ ‫بهــم کمک کرده‪ .‬می‌خــوام آمــوزش زبان رو توی مدرســه کره‌ای که ســفارت‬ ‫خونــه راه‌انــدازی کرده‪ ،‬تکمیل کنــم و بعدش به‌عنوان مترجم توی ســفارت یا‬ ‫شــرکت‌های بازرگانی کره‌ای کار پیــدا کنم‪ ».‬محمد و دوســتش پویا می‌گویند‪،‬‬ ‫شیفته کره هســتند‪ ،‬بهترین ســریالی که تاکنون دیده‌اند «افسانه جومونگ» و‬ ‫بهترین گروه موســیقی هم که دیده‌اند «گلرز جنریشــن» اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬پویا تصمیم قطعی گرفته که حتما بــرای ادامه تحصیالت به کره‌جنوبی برود‪.‬‬ ‫بــه پویا می‌گویــم‪ ،‬چرا بین این همه کشــور کــره را انتخاب کــرده؟ می‌گوید‪:‬‬ ‫«چرا کره نه؟! فرهنگشــون که خیلی شــبیه ماســت‪ ،‬از لحاظ تکنولوژی هم که‬ ‫بهتر از ما هســتند‪ ،‬اندازه کافی هم که توی این ســال‌ها باهاشــون آشــنا شدم‬ ‫و ازشــون می‌دونم‪ ،‬االن هم تحقیق کردم دیــدم از پس هزینه‌های تحصیل هم‬ ‫برمیــام‪ ،‬تــازه این‌جا گفتن دانشــجوهای خارجی رو بــورس می‌کنن‪ .‬خب همه‬ ‫امکاناتی که می‌خوام هســت‪ ،‬چرا انتخابم کره نباشــه؟! البته اروپا شــاید بهتر‬ ‫باشــه اما خب امکانــات من و فرهنگم به کــره می‌خوره‪».‬‬ ‫از جواهری در قصر تا زندگی در کره‬ ‫ســال ‪ ٨٥‬کــه نخســتین ســریال کــره‌ای در ایــران پخش شــد‪ ،‬کســی تصور‬ ‫نمی‌کــرد این ســریال آن‌قــدر توجه مــردم را جلــب کند که هــم زمینه پخش‬ ‫دیگــر ســریال‌ها و فیلم‌های این کشــور شــرق آســیا را در ایــران فراهم کند و‬ ‫هم عالقه به چشــم‌بادامی‌های زردپوســت را بیشتر‪ .‬حاال ‪‌١١‬ســال از روزی که‬ ‫ببر آســیا فرهنــگ خود را با یانگوم و جومونگ به ایران آورده‪ ،‬گذشــته اســت‪.‬‬ ‫فرهنگــی که عالقه‌مندان بســیاری به‌ویــژه درمیان دهه هفتادی‌هــا پیدا کرده‬ ‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫گرایش جوانان ایرانی برای‬ ‫مهاجرت به کره‌جنوبی‬

‫ســاعت ‪٩‬صبح‪ ،‬یکی ازخیابان‌هــای اصلی فرمانیــه تهران‪ .‬صف‬ ‫طوالنی پشــت در یکی از خانه‌ها تشــکیل شده‪ ،‬خانه‌ای که تابلو‬ ‫و نشــانی‌های برچسب‌شــده روی دیــوار آن می‌گویــد اقامتــگاه‬ ‫ســفیر کره‌جنوبی‌ســت و قرار اســت نیم‌ســاعت دیگــر «دومین‬ ‫همایش تحصیــل در کره» در آن برگزار شــود‪.‬‬ ‫مراجعه‌کننــدگان که بیشــتر دختران و پســران جوان هســتند‪،‬‬ ‫منتظر ورود به خانه‌اند‪ .‬بیشترشــان دســته‌جمعی با دوستانشــان‬ ‫آمده‌انــد و برخــی هم با پدر یا مادرشــان‪ .‬ایرانی‌هایــی که کره‌ای‬ ‫صحبــت می‌کنند‪ ،‬از بازیگران و خواننــدگان آن می‌گویند و گاهی‬ ‫هم بــا هم یا بــا در و دیــوار اقامتگاه ســفیر‪ ،‬ســلفی می‌گیرند‪.‬‬ ‫نیم‌ســاعت به شــروع مراســم مانده اما همچنان مراجعه‌کنندگان‬ ‫از راه می‌رســند و صف مشــتاقان کره‌جنوبی پشــت دیــوار خانه‬ ‫ســفیرش طویل‌تر می‌شــود‪ .‬مــادری با دختــرش از راه می‌رســند‬ ‫و انتهای صف و پشــت ســر مادری دیگر و پســرش می‌ایســتند‪.‬‬ ‫مادرهــا بــه هم لبخنــد می‌زنند‪ ،‬سرشــان را به عالمت اســتیصال‬ ‫تــکان می‌دهنــد و می‌گویند‪« :‬همــه زندگی ما شــده کره!»‬ ‫ســهیال از ‪ ٨‬صبح آمده و نفر اول صف اســت‪ .‬ا ‌و ســال گذشته و‬ ‫نخســتین همایش را هــم مثل امروز حاضر بوده‪ .‬ســهیال یک‌دهه‬ ‫هفتادی عاشــق کره اســت تا آن‌جــا که حتــی درصفحه‌هایی که‬ ‫درشــبکه‌های مجازی دارد‪ ،‬هم نام کره‌ای‬ ‫برای خــودش انتخاب کرده‪.‬‬ ‫«چویــی ســهیال» مثــل بیشــتر‬ ‫ایرانی‌هــا بــا جواهــری از قصــر‬ ‫و افســانه جومونــگ بــا نــام‬ ‫کره‌جنوبــی آشــناتر شــده‪:‬‬ ‫«اون موقع‌هــا کــه جومونــگ‬ ‫و جواهــری درقصــر مــی‌داد‪،‬‬ ‫ماهــواره‌ام چنــد تا ســریال دیگه‬ ‫پخش می‌کــرد همونا باعث شــد‬ ‫از سریاالشون خوشم بیاد‪ .‬بعدش‬ ‫سریال پســران فراتر از گل دستم‬ ‫رســید اونو که دیــدم کال از مدل‬ ‫ســریال و بازیگری‌شــون خوشم‬ ‫اومد‪.‬‬ ‫نخســتین چیزی که توجهم رو‬ ‫جلب کــرد‪ ،‬نزدیکی فرهنگشــون‬

‫بــه خودمون بود البته می‌شــه گفــت به جز نزدیکــی از ما بهترم‬ ‫هســتن! مثال تــوی احترام بــه پدرومــادر و بزرگتراشــون‪ .‬جوری‬ ‫که نســبت بــه موقعیت و س ‌نو‌ســال همدیگــه رو مخاطب قرار‬ ‫میــدن‪ .‬نزدیک‌بودن اســتایل زندگیشــون بــه خودمــون و ازهمه‬ ‫مهمتــر برعکــس ما که همــه چیو تو ســریاالمون قایــم می‌کنیم‬ ‫اینا میــان کل واقعیت و اتفاقای جامعه حتی دزدیایی که می‌شــه‬ ‫رو تو سریاالشــون نشــون میدن برام جالب بود‪ .‬کال شروع آشنایی‬ ‫مــن با کــره همین ســریاال بود که بعــدش به شــناخت بازیگرا و‬ ‫خواننده‌ها رســید‪ ،‬این وســط آدم با فرهنگشــونم ناخودآگاه آشنا‬ ‫میشه‪».‬‬ ‫ســهیال عالقه خــودش به کشــور و فرهنــگ کــره را بی‌علت و‬ ‫بــدون تحقیق نمی‌دانــد‪ .‬او برای این عالقه کلی فلســفه دارد‪:‬‬ ‫«همــون موقع کنــار فیلم‌های کره‪ ،‬فیلــم آمریکایی و هندی‬ ‫یا گاهــی ترکی هم می‌دیــدم ولی این کره‌ای‌ها بیشــتر منو‬ ‫تحت‌تأثیــر قراردادنــد کــه فکــر می‌کنم بــ ‌ه خاطر‬ ‫فرهنگشون هســت‪ .‬همونجور که گفتم‪،‬‬ ‫بــه خودمــون نزدیــک و‬ ‫بهتر از ما هستن!‬ ‫البته جدای‬

‫نژادپرستی‌شــون که اصال‬ ‫اینــو قبــول نــدارم و ایرانیارو هم دوســت نــدارن و این‌که‬

‫فریبانباتی‬

‫‪ 14‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪14 Kheradmand‬‬


‫هــای نخســت پاتوقی بــود بــرای دور همی های‬ ‫روشــنفکران تا جایی که این مــکان بخش زیادی از‬ ‫شــهرت خــودش را به رفت و آمدهــای افرادی مثل‬ ‫صادق هدایت‪ ،‬جالل آل‌احمد‪ ،‬ســیمین دانشــور و‬ ‫نیما یوشــیج مدیون اســت‪ .‬کافه ای کــه این روزها‬ ‫شــاید در میــان هجمه کافــه های رنــگ به رنگ‬ ‫خیابــان ولیعصــر و انقالب گم شــده ولی همچنان‬ ‫پا برجاســت و آماده پذیرایی از مشــتریان قدیم و‬ ‫جدیدش‪.‬‬ ‫‬ ‫«اطفائیه حسن آباد»اولین ایستگاه آتش نشانی‬ ‫قدیــم ترها یعنی چیــزی بیش از ‪ ۱۵۰‬ســال قبل‬ ‫در دوره قاجــار وقتی اولین ایســتگاه آتش نشــانی‬ ‫کشور توســط روســها در تبریز تاســیس شد همه‬ ‫مــردم ایــن نهاد را نه با نام ایســتگاه آتش نشــانی‬ ‫که با اســم اطفائیه بلدیه می شناختند؛ ایستگاهی‬ ‫که هنوز هم پا برجاســت و برج آتش نشانی تبریز‬ ‫از یادگارهــای به جــا مانده از آن دوران محســوب‬ ‫می شــود‪ .‬اما جالب اســت بدانید که بعدها اولین‬ ‫ایســتگاه آتــش نشــانی در تهــران نیز بــاز هم به‬ ‫دســت یک ژنــرال روس در ســه راه امیــن حضور‬ ‫ســاخته شــد و بعدها با گســترش و انتقــال آن به‬ ‫چهار راه حســن آباد به طور رســمی واحد اطفائیه‬ ‫بلدیه در تهران تاســیس شــد جایی که این روزها ما‬ ‫در پایتخــت آن را با نام ایســتگاه یک آتش نشــانی‬ ‫می شناسیم‪.‬‬

‫«سینا» اولین بیمارستان تهران‬ ‫از وقتی پای شــاهان سلســله قاجار بــه اروپا باز‬ ‫شــد و ســفر به فرنگ به یکی از عادات همیشگی‬ ‫آنها تبدیل شــد‪ .‬این ســفرها در کنــار همه هزینه‬ ‫هــا و ویژگی هایــش تغییــر و تحوالتــی را هم با‬ ‫خود داشــت تــا جایی کــه اتفاقاتی مثل ســینما و‬ ‫بیمارســتان سوغات همین ســفرها بود‪ .‬طبق گفته‬ ‫های تاریخی تاســیس اولین بیمارســتان شهر تهران‬ ‫به دســت ناصرالدین شــاه بــود‪ .‬این شــاه قاجاری‬ ‫در یکــی از ســفرهای خود بــه فرنگ بیمارســتان‬ ‫هــای مغــرب زمین را دیــده بود؛ بــرای همین هم‬ ‫بعــد از بازگشــت به کشــور تصمیم گرفــت تا در‬ ‫تهران بیمارســتانی را تاســیس کند‪ .‬بیمارستانی که‬ ‫ناظم االطبا پزشــک مخصوص خود ناصرالدین شــاه‬ ‫مامــور احداث آن بود‪ .‬این طبیب درباری در ســال‬ ‫‪ ۱۲۹۰‬هجــری قمــری اولین بیمارســتان پایتخت را‬ ‫در میــدان حســن آباد افتتــاح کرد بیمارســتانی به‬ ‫نام«مریضخانــه دولتی»که بعدها و در ســال ‪۱۳۱۹‬‬ ‫به بیمارســتان ســینا تغییر نام داد‪.‬‬ ‫‬ ‫«دارالفنون»اولیندبیرستان‪ ‬پایتخت‬ ‫یکی از میراث های به جامانــده از دوران صدارت‬ ‫میرزا تقــی خان امیرکبیر تاســیس دارالفنــون بود‪.‬‬ ‫دبیرســتانی که خودش موفــق به افتتاح آن نشــد‬ ‫چون او دو روز پیش از رســیدن اســاتید این مدرسه‬ ‫از ســمت خــود کنــار گذاشــته و از تهــران تبعید‬

‫‪ 13‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫شــد‪ .‬امیرکبیر ایــده و تصمیم گیری برای تاســیس‬ ‫دارالفنون را از ســفری که به روســیه داشت گرفته‬ ‫بــود‪ .‬او در آنجا آکادمی و مدرســه های مختلف را‬ ‫دیــد و به دنبــال در پی احداث این مرکز آموزشــی‬ ‫بر آمد‪ .‬مدرســه ای که ابتدای کار اســاتید اتریشــی‬ ‫و روســی در آن تدریــس مــی کردنــد و دروســی‬ ‫همچون پزشکی‪،‬ریاضی‪ ،‬تاریخ‪ ،‬جغرافیا‪،‬داروسازی‪،‬‬ ‫زبان فرانسه‪ ،‬انگلیســی‪ ،‬نقاشی و موسیقی تدریس‬ ‫می شــد‪ .‬نکتــه قابــل توجه اینجاســت کــه بنای‬ ‫دارالفنــون در حــال حاضــر بــا بیش از ‪ ۱۶۰‬ســال‬ ‫قدمــت هنوز هــم نه در هیبت یک مدرســه بلکه‬ ‫در قالب یک موزه تاریخی‪ ‬در خیابان ناصرخســرو‬ ‫تهران پابرجاست‪.‬‬ ‫‬ ‫«پالسکو» اولین برج تهران‬ ‫پالســکو بیشــتر از اینکه ما را به یاد اولین آسمان‬ ‫خــراش ایــران و تهــران بیندازد مــا را به یــاد آتش‬ ‫ســوزی و فروریختنــی می اندازد کــه در بهمن ماه‬ ‫ســال گذشــته جان ‪ ۱۶‬آتش نشــان شــهرمان را در‬ ‫زیــر آوار گرفــت‪ .‬این برج کــه واقع در چهــار راه‬ ‫اســتانبول بــود روزی بــا ‪ ۱۷‬طبقه خود بــه عنوان‬ ‫بلندترین ســاختمان ایران و خاورمیانه به شمار می‬ ‫رفت‪ .‬آمده اســت که ســاختمان پالســکو روزی به‬ ‫عنوان نمــاد ســرمایه داری و مدرنیتــه در ایران به‬ ‫شــمار می رفت‪ .‬این ساختمان ‪۵۴‬ســاله در سال ‪۴۱‬‬ ‫افتتاح شــد و در سال ‪ ۹۵‬فروریخت‪ .‬مجله مهر‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫چه مکان‌هایی طـهران را به تـهران تبدیل کرد؟‬

‫تهــران سالهاســت کــه نــه فقــط پایتخــت که‬ ‫بزرگترین شــهر ایران اســت؛ پایتختی کــه در کنار‬ ‫همه ســاختمان های کوچک و بزرگش پر اســت از‬ ‫اولین بناهایی که به مرور این شــهر را به کالنشــهر‬ ‫تبدیــل کردند‪ .‬همه شــهرهای روی زمین شــاید از‬ ‫یــک تــک درخت متولد شــده اند و یــک نهر آب‪،‬‬ ‫ترکیب ســاده ای با یک آســمان آبی کــه رفته رفته‬ ‫رهگذرهــا را به این فکر وا داشــته که اینجا شــاید‬ ‫جایی باشــد برای زندگی کردن و گذرانــدن روزگار‪.‬‬ ‫ترکیب ســاده ای که با زیاد شــدن آدم ها و ســپری‬ ‫شــدن روزها رفته رفته به ترکیب پیچیده ای تبدیل‬ ‫می شــود که دیگــر آنجا را از یــک اقلیم خوش آب‬ ‫وهــوا به یک شــهر پیج در پیچ تبدیــل می کند که‬ ‫آدم هــا مــی توانند خــود و تنهایی هایشــان را در‬ ‫کوچه پــس کوچه هــای آن گم کنند‪.‬‬ ‫شــاید ‪۲۰۰‬ســال قبل خود آقا محمد خــان قاجار‬ ‫هم وقتی مجذوب آب و هوای خوش کوهپایه شــد‬ ‫و تهــران را بــه عنــوان پایتخت‪ ‬خــود انتخاب کرد‬ ‫فکــرش را نمــی کرد که این شــهر حــاال حاالها ‪ ‬نه‬ ‫فقط بــه عنوان پایتخــت ایران که بــه عنوان یکی‬ ‫از بزرگتریــن شــهرهای دنیا شــناخته شــود؛ انقدر‬ ‫کــه برای رفتن از شــمال تــا جنوبش باید ســاعت‬ ‫هــا وقت صرف کنیــد‪ .‬طهــران برای تهران شــدن‬ ‫بایــد رفته رفتــه بزرگتر می شــد و روز بــه روز به‬ ‫مــکان ها‪ ،‬خانــه ها و خیابــان هایــش اضافه می‬ ‫شــد برای همین بیــن همه بناهای قدیــم و جدید‬ ‫پایتخــت بزرگ نگاهــی به«اولین های» این شــهر‬ ‫انداختیــم تا ببینیم چه چیزی طهــران کوچک ما را‬ ‫به کالنشــهر پایتخت تبدیل کرده اســت‪.‬‬

‫هســت که نمی شــود دقیقا پی به اولین مســجد‬ ‫ساخته شــده در تهران برد که این موضوع نه فقط‬ ‫به دوره پایتخت شــدن تهران که بــه ما قبل آن نیز‬ ‫بر مــی گردد امــا با همه ایــن ها در حــال حاضر‬ ‫عنــوان قدیمی ترین مســجد این شــهر را می توان‬ ‫به مســجد جامع بازار نســبت داد مسجدی که در‬ ‫خیابــان ‪۱۵‬خرداد قرار دارد‪ .‬قدیمی ترین شبســتان‬ ‫این مســجد شــاید بیش از حدود هزار ســال عمر‬ ‫دارد که به شبســتان آیت الله شــاه آبادی معروف‬ ‫اســت و شبستان دوم آن‪ ،‬شبســتان عتیق است که‬ ‫بیش از ‪۷۰۰‬سال عمر دارد‪ .‬‬ ‫‬ ‫«وصال»قدیمی ترین پمپ بنزین تهران‬ ‫بعــد از اینکــه در زمــان مظفرالدین شــاه اولین‬ ‫اتومبیل به ایران وارد شــد این وســیله نقلیه بعد از‬ ‫مدتی بیــن مردم حســابی جا باز کــرد؛ همین امر‬ ‫هم منجر به این شــد که خریــد و فروش بنزین نیز‬ ‫بــه بازار راه پیدا کند‪ .‬ابتدا یک شــرکت انگلیســی‪،‬‬ ‫بنزین را توســط دکان های نفت فروشی و خواربار‬ ‫فروشــی در دســترس مردم قــرار مــی داد تا جایی‬ ‫که بعــد از مدتی جایگاه بنزینــی در دروازه دولت‬ ‫افتتاح شــد محلی که در دســتور مرمت و بازسازی‬ ‫قــرار گرفــت تا به یکــی از موزه هــای نفت تهران‬ ‫تبدیــل شــود؛ اما با همــه این ها اگــر بخواهیم از‬ ‫قدیمــی ترین پمپ بنزین فعــال در تهران بگوییم‪ ‬‬ ‫می شــود جایــگاه بنزین در خیابان وصــال را با ‪۸۸‬‬ ‫ســال قدمت قدیمــی ترین جایگاه ســوخت فعال‬ ‫در کشور دانست‪.‬‬ ‫«ایران» اولین سینما در تهران‬ ‫بعد از اینکه در دوره مظفرالدین شــاه پای سینما‬ ‫به کشــور مــا باز شــد این هنــر نمایشــی بعد از‬ ‫مدتــی به یکــی از گزینه هــای مردم بــرای گذران‬

‫«مسجدجامع بازار» قدیمی ترین مسجد تهران‬ ‫اســام یک دین ‪ ۱۴۰۰‬ســاله اســت بــرای همین‬ ‫قدمت حضور ایرانیان در مســجد به اندازه ای زیاد‬ ‫‪ 12‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫اوقات فراغت تبدیل شــد؛ اما جالب اســت بدانید‬ ‫که نخســتین ســالن نمایش فیلــم در ســال ‪۱۲۸۳‬‬ ‫در خیابــان چــراغ گاز تهران و توســط ابراهیم خان‬ ‫صحاف‌باشــی افتتاح شــد و بعــد از مدتــی اولین‬ ‫ســالن ســینمای خانوادگــی در خیابان اللــه زار با‬ ‫نام«ســینما ایران» آغاز به کار کرد ســینمایی که در‬ ‫چند ســال گذشــته به یکــی از ســینماهای متروک‬ ‫پایتخت تبدیل شــد‪.‬‬ ‫‬ ‫«پارک شهر» اولین بوستان تهران‬ ‫قطعا پارک های این شــهر ســهم بزرگــی از بازی‬ ‫هــای کودکانه ما در تعطیالت آخر هفته داشــته و‬ ‫دارنــد تــا جایی که بــه راحتی می شــود گفت که‬ ‫تمــام ما بخشــی از خاطرات خوش بچگــی مان را‬ ‫در پــارک و زمین هــای بازی آن رقــم زده ایم‪ .‬بین‬ ‫همه بوســتان هــای مختلف که در مناطق شــمال‬ ‫و جنوب شــهر ســر در آورده اند امــا لقب قدیمی‬ ‫ترین بوســتان عمومی تهران متعلق به پارک شــهر‬ ‫اســت پارکی واقع در منطقه‪۱۲‬تهــران که هنوز که‬ ‫هنوز اســت به واســطه قدمتش وســر ســبزی اش‬ ‫یکــی بوســتان های پــر رفت و آمد شــهر اســت‬ ‫بوســتانی که در زمان رضا شــاه پهلوی ســاخته شد‬ ‫و حــاال امروز مــردم نه تنها برای گــذران اوقات در‬ ‫خود پــارک و دریاچــه اش که می تواننــد در مرکز‬ ‫این پارک ســری بــه موزه صلح نیــز بزنند‪.‬‬ ‫‬ ‫‪« ‬نادری» اولین کافه تهران‬ ‫وقتــی در ســال ‪ ۱۳۰۶‬و در دوره پهلــوی اول یک‬ ‫مهاجــر ارمنــی بــه نام«خاچیــک مادیکیانس»در‬ ‫تهــران کافــه نــادری را در زیرســاختمان یک هتل‬ ‫احداث کرد کســی فکــر نمی کرد که ایــن کافه ‪ ‬تا‬ ‫بــه االن ‪۹۰‬ســال عمــر کند و همچنــان ایــام را با‬ ‫مشــتریانش ســپری کند‪ .‬کافه ای که در همان سال‬

‫‪Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪12 Kheradmand‬‬


11 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬11


‫ماهنامهخردمند‬ ‫اجتماعی ‪ -‬فرهنگی ‪ -‬هنری‬

‫پانزدهم هر ماه منتشر می شود‬

‫شماره بیست و هشتم‬

‫حلقه گمشده تخصص‬ ‫و متخصص در ایران‬

‫دومیــن صعــود متوالــی و همچنین پنجمیــن راهیابی ایران به جــام جهانی فوتبــال‪ ،‬آن هم در‬ ‫ناشر‪ :‬انتشارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫فاصلــه زمانــی دو هفتــه مانده به پایــان مرحلــه مقدماتی در منطقه آســیا‪ ،‬قویتریــن صعود و‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫مهمترین پیشــرفت در تاریــخ فوتبال ایران بوده اســت‪.‬‬ ‫امور داخلی و اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫ایــن رویداد یک اتفاق نیســت‪ ،‬نقــش دالیل واهی و عوام پســندانه ای همچون خواســت خدا‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسه ی‬ ‫طراحی و صفحه آرایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫و دعــای خیر مردم هم نمیتواند مســبب ایجاد این موفقیت باشــد‪ ،‬بلکه دلیل آن ‪ ۵‬ســال حضور‬ ‫فرشید‬ ‫با تشکر از‪ :‬آرزو وفـا ‪ -‬الهه شهبازی ‪-‬‬ ‫یــک متخصــص و کاردان بر منصــب هدایت تیم ملی فوتبال ایران اســت‪ .‬متاســفانه اتفاق خوب‬ ‫رشیدی فر ‪ -‬مسروره بنی‌هاشمی‌‪ -‬بهروز بدوحی‬ ‫و خوشــایند ســپردن هدایــت و راهبری یک کار بــه یک متخصص و باقی مانــدن آن متخصص بر‬ ‫ احد حبیب نیا ‪ -‬شهناز یزدانفر ‪ -‬تینا پورلطفی ‪ -‬مســند کار برای ‪ ۵‬ســال‪ ،‬از آن دســته اتفاق هایی نیســت که در ایران زیاد شــاهد آن باشــیم و‬‫رضا میرفخرایی و همه کسانی که در این شماره ما همیشــه یــا متخصصی نبوده و یــا زمانی کافی در اختیــار متخصص فرضی نبوده اســت تا بتواند‬ ‫را یار و یاور بودند‪.‬‬ ‫از عهــده وظیفه ای که به دوشــش قرار داده شــده به نحو احســن برآید‪.‬‬ ‫سیســتمی که نقش تخصص را به درســتی ارج ننهاده است مجبور به اســتفاده از روش آزمایش و‬ ‫خطا میشــود‪ ،‬متاســفانه در ســطح مدیریت کالن ایران‪ ،‬حتی اعتقادی به پند گرفتن از اشتباهات‬ ‫دیگــران موجود نیســت و هر گونه آزمایش و خطایی باید حتما توســط خــود مدیر صورت بگیرد‬ ‫کــه متاســفانه ‪ ۹۵‬درصد بــه خطا می انجامــد‪ .‬درس گرفتن از راه های خطایی که توســط مدیران‬ ‫قبلــی در همان سیســتم و یــا در نقاط دیگــر جهان پیموده شــده میتواند به افزایــش بهره وری‬ ‫بیانجامــد چنانچه تحقیقاتی در موردپیدا کردن راه های اشــتباه انجام پذیرفته باشــد‪.‬‬ ‫ایــن مســئله را همیشــه در جای جای مختلف ایــران دیده ایــم‪ ،‬به عنوان یک مثــال میتوان به‬ ‫فــرودگاه امــام تهران اشــاره کرد که با صرف ســالهای طوالنی و بودجه ای بســیار بســیار عظیم‪،‬‬ ‫نتوانســت از نظر ابعاد ســالن‪ ،‬سایز آسانسورها‪ ،‬سایز پارکینگ‪ ،‬کیفیت وســایل و تجهیزات به کار‬ ‫رفتــه همچون نقاله های گردان چمدان و… به اســتانداردهای باالی جهانی برســد اگرچه مدیران‬ ‫پــر تعــدادی عوض کرد و همــه مدیران به جــای درس گیری از اشــتباهات مدیران قبلی و ســایر‬ ‫کشــورها‪ ،‬مشــغول به پیمودن راه هــای مختلف آزمایش و خطــای خویش بودند‪.‬‬ ‫روی جلد‬ ‫اما به نظر میرســد فوتبال ایران مشــغول ســنت شــکنی است‪ .‬در سال گذشــته همچنین شاهد‬ ‫‪ ۱۵۰‬مین سال اتحاد کانادا‬ ‫دومیــن حضور پر قــدرت و مؤثر یــک متخصص بودیم کــه از یک تیم نه چندان موفق ســالهای‬ ‫صفحه ‪40‬‬ ‫قبل توانســت تیمی قوی و طراز اول بیافریند‪ .‬تیم محبوب پرســپولیس ســالهای متمادی طعم تلخ‬ ‫خردمند در ویرایش و اصالح مطالب ًارسالی اختیار نامالیمــات را می چشــید و در میادین داخلی و خارجی زیاد موفق نشــان نمیــداد اما حضور یک‬ ‫دارد‪ .‬نظرات نویسندگان مقاالت‪ ،‬الزاما بیانگر دیدگاه مربی متخصص دیگر در ســال گذشــته توانســت ورق را به کلی برای این تیم برگرداند و قهرمانی‬ ‫ماهنامه خردمند نیست‪ .‬مسئولیت قیمتها‪ ،‬سرویسها‬ ‫لیگ برتــر ایران و حضوری موفــق در لیگ قهرمانی آســیا تا به اینجا‬ ‫و کلیه مطالب درج شده در آگهی ها به عهده‬ ‫برای پرســپولیس به ارمغان بیاورد‪.‬‬ ‫صاحب آگهی است‪.‬‬ ‫چنانچــه ایــن تز کــه فالنی آدم خوبی اســت جای خــود را با فالنی‬ ‫‪ Tel: 647-932-8283‬کاربلد اســت عوض کند بار بسیاری از مشــکالت موجود مدیریتی در‬ ‫‪ Tel: 416-676-9-676‬ایران برداشــته خواهد شــد‪ .‬دو مثال اخیر در حیطه ورزش و بخصوص‬ ‫‪ Fax: 1-888-676-9677‬فوتبــال بیانگــر این حقیقت اســت کــه چنانچه شــخص متخصصی‬ ‫‪ info@kheradmand.ca‬بــه کار گمــارده شــده و فرصت کافی به او داده شــود‪ ،‬نتایج بســیار‬ ‫‪ www.kheradmand.ca‬درخشــانی حاصل خواهد شــد‪ ،‬نتایج درخشــانی که نه تنهــا فوتبال‬ ‫‪ 8131 Yonge Street, Suite 207‬ایــران‪ ،‬بلکه اکثر نهادهای اجرایی کشــور بــدان محتاجند‪.‬‬ ‫‪Thornhill, Ontario L3T 2C6‬‬

‫‪ 10‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۲۸‬جون‪ /‬جوالی ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪10 Kheradmand‬‬


9 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬9


8 Kheradmand

Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬8


7 Kheradmand

Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬7


6 Kheradmand

Monthly -Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬6



4 Kheradmand

Monthly - Issue 28 - June/July 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۲۸ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬4





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.