Kheradmand Magazine - Issue #30

Page 1

Volume 3 - Issue 30 - Aug/September 2017

www.kheradmand.ca

Tel: (416) 676-9-676


83 Kheradmand

Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ آگوست‬/‫ جوالی‬- ۲۹ ‫ شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬83


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن‬

‫دفتر مهاجرت و وکالت‬ ‫دفتر مهاجرت و وکالت ‪ -‬دفتر مهاجرت و وکالت ‪ -‬دفتر مهاجرت و وکالت‬

‫‪82‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪82 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن‬

‫‪81‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪81 Kheradmand‬‬


‫مشاور امالک‬

‫مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک‬

‫مدیا و رسانه ها‬ ‫رسانه ها ‪ -‬رسانه ها ‪ -‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها‬

‫‪80‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪80 Kheradmand‬‬


‫مشاور امالک‬

‫مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک‬

‫‪79‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫مشاور امالک‬

‫مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک‬

‫‪78‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪78 Kheradmand‬‬


‫مشاور امالک‬

‫مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪ -‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک ‪-‬مشاور امالک‬

‫‪77‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪77 Kheradmand‬‬


‫دندانپزشکی‬ ‫دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی‬

‫رستوران و فروشگاه‬

‫رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه‬

‫‪76‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪76 Kheradmand‬‬


‫خدمات ساختمانی‬

‫خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی‬

‫‪75‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪75 Kheradmand‬‬


‫خدمات ارزی‬

‫خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی‬

‫آ مـو ز شـگا ه‬ ‫آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪-‬آموزشگاه‬

‫‪74‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪74 Kheradmand‬‬


‫حسابداری‬

‫حسابداری ‪-‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری‬

‫چشم پزشکی و عینک‬ ‫چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک‬

‫‪73‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪73 Kheradmand‬‬


‫بیمه وسرمایه گذاری‬

‫بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری‬

‫‪72‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪72 Kheradmand‬‬


‫آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی‬ ‫آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی ‪ -‬آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی ‪-‬آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی‬

‫آژانس مسافرتی‬ ‫آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی‬

‫‪71‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪71 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪53‬‬

‫یــک روز‪ ،‬بین بیســت تا ســی هزار شــهروند‬ ‫هنــدی کشــته شــدند‪.‬‬

‫سلطنتنادر‬ ‫برآمــدن افشــاریه امیدهایــی فــراوان بــرای‬ ‫ایرانیــان همــراه داشــت‪ .‬تــاش های نــادر ره‬ ‫آوردهایــی چــون کوتاه کردن دســت افغــان ها از‬ ‫ایــران‪ ،‬تثبیــت مرزهــا و عقب راندن همســایگان‬ ‫متجــاوز‪ ،‬بهبود اوضاع اقتصادی‪ ،‬و نجات کشــور از‬ ‫هــرج و مــرج برآمــده از انحطاط صفــوی را در بر‬ ‫داشــت و آینده ای روشــن برای ایران ترسیم کرد‪.‬‬ ‫افــزون بر تالش های سیاســی‪ -‬نظامــی‪ ،‬نادر‬ ‫در زمینــه مذهبی نیز تکاپوهایی داشــت‪.‬‬ ‫فعالیــت هــای مذهبــی وی تــا پیش از‬ ‫ســلطنت با باورهــای بیشــینه جامعه‬ ‫شــیعی ایران همخوانی داشت‪ .‬زیارت‬ ‫مــزار امامان شــیعه و اهــدای نذری‬ ‫های فــراوان به مکان هــای مقدس‪،‬‬ ‫پرداخت هزینه فراوان برای تعمیر و‬ ‫توسعه حرم علوی و عتبات عالیات‪،‬‬ ‫نســبت دادن فتوحات و پیروزی ها‬ ‫به عنایــات ائمــه و اختصاص نقش‬ ‫مهرها به شــعارهای خاص شــیعیان‬ ‫را می توان از سیاســت های مذهبی‬ ‫وی برشمرد‪.‬‬ ‫اما با توجه بــه عواملی چون میل به‬ ‫حکومت بر همه اقوام ســاکن و قلمرو‬ ‫خــود‪ ،‬همســایگی ایــران با کشــورهای‬ ‫ســنی مذهب ماننــد عثمانــی و افغان ها‪،‬‬ ‫بیم از بازگشــت صفویــان به عرصــه قدرت‪،‬‬ ‫نقش ویرانگر اختالف هــای مذهبی در جامعه‪،‬‬ ‫بهــره گیری عثمانی هــا از اختالف های مذهبی‬ ‫بــرای انگیزش نیروها بــر ضد ایــران و ضرورت‬ ‫دلجویــی از جمعیت ســنی مذهب وفــادار به‬ ‫نــادر در ســپاهش وی از همان اوان ســلطنت‪،‬‬ ‫سیاســت مذهبی دیگــری را در پیش گرفت‪.‬‬ ‫نــادر تالش هــای مذهبــی جدید خویــش را در‬ ‫دو جهــت متمرکــز کــرد‪ .‬از یــک ســو کوشــید با‬ ‫محــدود کردن بخــش فقهی آیین تشــیع و ممنوع‬ ‫ســاختن شــعائری مانند برگزاری مراســم عزاداری‬ ‫امام حســین علیه السالم‪ ،‬ســب و لعن مخالفان از‬ ‫جانب شــیعیان که بــه زعم وی اختــاف برانگیز و‬ ‫از بدعت های شاه اســماعیل صفوی بود و اجباری‬ ‫کــردن اعتقاد به خلفای راشــدین‪ ،‬نظر اهل ســنت‬ ‫را بــه خــود جلب کند‪.‬‬

‫تــا مالیــات های گزافــی از مردم بگیــرد‪ ،‬به همین‬ ‫دلیل شــورش هایــی در جای جای کشــور روی می‬ ‫داد‪ .‬زمانــی که نــادر برای رفع یکی از این شــورش‬ ‫هــا به خراســان رفته بود‪ ،‬جمعی از ســردارانش به‬ ‫رهبــری علی قلی خان شــبانه به چــادر ولی حمله‬ ‫کردنــد و او را به قتل رســاندند‪.‬‬ ‫الکهــارت مــورخ‬ ‫گفتــه الرنــس‬

‫محمدخــان قاجار‪ ،‬صالح خان و یک شــخص متهور‬ ‫دیگــر وارد شــدند و چوکی تا متوجه آنها شــد نادر‬ ‫را بیــدار کرد‪ .‬نادر خشــمناک از جای برخاســت و‬ ‫شمشــیر کشــید‪ .‬پایش در ریســمان چادر گیر کرد‬ ‫و درافتاد‪ .‬تا خواســت برخیــزد‪ ،‬صالح خان ضربتی‬ ‫وارد آورد و یک دســت او را قطع کرد‪ .‬سپس محمد‬ ‫خان قاجار ســر نادرشــاه را از تن جدا ســاخت‪.‬‬

‫انگلیســی ماجــرا از این قــرار بوده‪« :‬نــادر در ماه‬ ‫هــای پایانی عمــر در اوج خشــونت حکومت می‬ ‫کــرد و بــه دالیلــی چند بــه تمامــی ســردارانش‬ ‫ســوءظن داشــت‪ .‬نادر شــبی رییس آنها را احضار‬ ‫کــرد و چنیــن گفت‪ :‬مــن از نگهبانان خــود راضی‬ ‫نیســتم و از وفــا و دلیری شــما آگاهــم حکم می‬ ‫کنم فــردا صبح همه آنان را توقیــف و زنجیر کنید‬ ‫و اگر کســی مقاومــت کند ابقا نکنیــد‪ .‬حیات من‬ ‫در خطــر اســت و بــرای حفظ جان فقط به شــما‬ ‫اعتماد دارم‪.‬‬ ‫نوکــری گرجی ایــن موضوع را به اطالع ســرداران‬ ‫نادر رســاند و ایشــان مصمم شــدند تا دیر نشده‪،‬‬ ‫نــادر را از میــان بردارند‪ .‬تا پاســی از شــب رفت‪،‬‬ ‫مواضعین بــه خیمــه چوکی‪ ،‬دختر محمدحســن‬ ‫خــان قاجــار‪ ،‬که نــادر آن شــب را در ســراپرده او‬ ‫بــود‪ ،‬رو آوردند‪ .‬تــرس به آنان چنــان غلبه کرد که‬ ‫اکثرشــان جــرات ورود بــه خیمــه را نکردند‪ .‬فقط‬

‫جانشیناننادر‬ ‫بعد از قتل نادرشاه افشــار‪ ،‬کریم خان از سرداران‬ ‫نــادر کــه از طایفــه زند بــود‪ ،‬به قدرت رســید‬ ‫و حکومــت بازمانــدگان افشــار محــدود به‬ ‫خراسان شــد و کریم خان این منطقه را به‬ ‫احتــرام نادر کــه او را ولــی نعمت خود‬ ‫مــی دانســت در اختیار جانشــینانش‬ ‫باقی گذاشــت‪.‬‬ ‫نــادر زمینــه را بــرای جانشــینی‬ ‫مناســب از بین برده بود‪ .‬او بسیاری‬ ‫از اطرافیــان خود را از پــای درآورد‪.‬‬ ‫پــس از مــرگ وی ســرداران او نیز‬ ‫در گوشــه و کنــار علــم اســتقالل‬ ‫برافراشــتند؛ کریمخــان زنــد وکیل‬ ‫الرعایا در شــیراز‪ -‬احمدخان ابدالی‬ ‫در افغانســتان‪ -‬فتحعلی خان افشار‬ ‫ارشــلو در آذربایجــان و در شــهر‬ ‫ارومیــه‪ -‬حســنعلی خــان اردالن در‬ ‫کردستان و محمدحســن خان قاجار در‬ ‫مازندران شــروع بــه حکومــت‪ ‬کردند‪.‬‬ ‫در خراســان نیــز علیقلــی خان افشــار‪،‬‬ ‫بــرادرزاده نــادر بســیاری از اوالد و خانــواده‬ ‫نــادر را قتــل عام کــرد و خــود را «عادلشــاه»‬ ‫نامیــد و شــروع به حکومت کــرد‪ .‬وی که مردی‬ ‫خونریز و عیاش بود‪ ،‬محمدحســن خان قاجار را‬ ‫شکســت داد و پســرش آقامحمدخان را مقطوع‬ ‫النســل کــرد‪ ،‬اما ســرانجام توســط بــرادر خود‬ ‫ابراهیــم خــان‪ ،‬کور و ســپس کشــته شــد‪ .‬بزرگان‬ ‫افشــار‪ ،‬نوه نادر به نام شــاهرخ میــرزا را به قدرت‬ ‫رســاندند‪ .‬او نیز یک ســال بعد مخلوع و کور شد‪،‬‬ ‫امــا دوباره به قــدرت رســید‪ ،‬ولی این بار توســط‬ ‫شــاه ســلیمان ثانی (از خانــدان صفوی کــه مورد‬ ‫احتــرام عموم بود) شکســت خورد‪ .‬شــاهرخ نابینا‬ ‫چهل و هشــت ســال ســلطنت کرد‪ ،‬امــا فقط بر‬ ‫خراســان‪ .‬پس از مرگ کریم خــان‪ ،‬آقامحمدخان به‬ ‫قدرت رســید و به خراســان حمله کرد و شاهرخ را‬ ‫با شــکنجه کشت‪.‬‬ ‫نادرمیــرزا فرزند شــاهرخ‪ ،‬پدر پیر و نابینــا را در‬ ‫دســت آقامحمدخــان رهــا کــرد و به افغانســتان‬ ‫گریخت و در زمان فتحعلی شــاه ادعای ســلطنت‬ ‫کرد که دســتگیر و کور شــد‪ ،‬زبانش را بریدند و او‬ ‫را کشــتند و بدین ترتیب آخرین مدعی سلطنت از‬ ‫خاندان افشــاریه از میان برداشــته شد‪.‬‬ ‫هفته نامه صدا‬

‫سرنوشت نادر‬ ‫نادرشــاه در اواخــر عمر تغییر اخالق داد و پســر‬ ‫خود رضاقلی میــرزا را کور کرد‪ .‬ســپس از کار خود‬ ‫پشــیمان شــد و برخــی از اطرافیان خــود را که در‬ ‫ایــن کار آنهــا را مقصر می دانســت‪ ،‬کشــت‪ .‬نادر‬ ‫بــرای تامیــن هزینه جنــگ های خود مجبــور بود‬ ‫‪70‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪70 Kheradmand‬‬


69 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬69


68 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬68


‫و بــه رگهــا نفوذ نکــرده و موجــب بیماری‬ ‫قلبــی نمی‌شــوند‪ .‬یــک ریســک‬ ‫فاکتــور مهــم این اســت که‬ ‫آیــا مولکول‌هــای ‪،LDL‬‬ ‫عمدتــا نــوع کوچک‬ ‫و ُپرچگال هســتند‬ ‫(الگــوی بــد) یــا‬ ‫نــوع بــزرگ و‬ ‫ُپــرزدار (الگوی‬ ‫خــوب)‪ .‬ذرات‬ ‫کوچــک و‬ ‫ُپرچــگال‪ ،‬بــد‬ ‫هســتند در‬ ‫حالیکــه ذرات‬ ‫بزرگ و ُپــرزدار‪،‬‬ ‫خوبنــد‪ .‬در رژیم‬ ‫کم کربوهیــدرات‪،‬‬ ‫الگــوی بد بــه الگوی‬ ‫خــوب مبــدل می‌شــود‬ ‫که بســیار جالب و شــگفت‬ ‫انگیــز اســت‪ .‬بنابراین بــا وجود‬ ‫اینکــه رژیــم کــم کربوهیــدارت‪ ،‬منجر به‬ ‫کاهــش واقعــی در ســطح ‪ LDL‬نمی‌شــود‪ ‌،‬امــا‬ ‫می‌توانــد الگوهــای مولکولــی آن را عــوض‬ ‫کــرده و به فرم خــوب تبدیل کند‪.‬‬

‫پزشــکان که بــه طور مــداوم رژیم‌هــای کم‬ ‫کربوهیــدارت را بــرای بیماران خود‬ ‫تجویز می‌کننــد‪ ،‬می‌توانند در‬ ‫اولین روز رژیم‪ ۵۰ ،‬درصد‬ ‫از انســولین را کاهــش‬ ‫دهنــد‪ ،‬و ســپس در‬ ‫ادامــه‪ ،‬بیمــاران‬ ‫می‌توانند مصرف‬ ‫دارو را بــه مرور‬ ‫کمتــر و کمتــر‬ ‫کــرده و یا حتی‬ ‫قطــع کننــد و‬ ‫ایــن اتفاقــی‬ ‫اســت که شــاید‬ ‫در عــرض چنــد‬ ‫هفتــه یــا چنــد‬ ‫مــاه روی دهــد‪ .‬اگر‬ ‫دیابت دارید همیشــه‬ ‫قبل از اعمــال هر تغییری‬ ‫در رژیــم غذایی‌تــان‪ ،‬حتما با‬ ‫پزشــک خــود مشــورت کنید‪.‬‬ ‫‪ .۷‬پاینبــدی بــه رژیــم کــم کربوهیــدارت‪،‬‬ ‫راحت‌تــر اســت‬ ‫در رژیــم غذایــی کــم‬ ‫کربوهیــدارت‪ ،‬مصــرف‬ ‫گروه‌هــای‬ ‫تمــام‬ ‫غذایــی محــدود‬ ‫می‌شــوند؛ چیــزی‬ ‫کــه بیشــتر افراد‬ ‫فکــر می‌کننــد‬ ‫غیرممکن است!‬ ‫اما مشــاهدات‬ ‫نشــان می‌دهد‬ ‫ا د ا مــه ‌ی‬ ‫رژیــم کــم‬ ‫کربوهیــدرات‪،‬‬ ‫از‬ ‫راحت‌تــر‬ ‫پیگیــری و ادامــه‌ی‬ ‫رژیم کم چربی اســت‪.‬‬ ‫یعنــی بیشــتر آنهایــی‬ ‫کــه رژیم‌هــای غذایــی کــم‌‬ ‫کربوهیــدرات را در پیش می‌گیرند‪،‬‬ ‫در درازمــدت به آن پایبنــد و وفادار می‌مانند‬ ‫کــه یکــی از اصلی‌تریــن دالیــل آن‪ ،‬احســاس‬ ‫ســیری بــرای مدتــی طوالنی‌تــر در ازای دریافت‬ ‫کالــری کمتــر اســت‪ .‬بنابرایــن رژیم‌هــای غذایی‬ ‫کم کربوهیــدرات‪ ،‬جــزو ســالم‌ترین‪ ،‬موثرترین و‬ ‫راحت‌تریــن رژیم‌های غذایی هســتند کــه عالوه‬ ‫بــر کاهــش وزن‪ ،‬برای ســامت عمومی شــما هم‬ ‫بســیار ســودمندند‪.‬‬

‫‪ .۶‬رژیــم کــم‬ ‫کربوهیــدرات‪ ،‬کنترل‬ ‫گلیســمیک را بهتر‬ ‫می‌کنــد‬ ‫گروهــی از‬ ‫افــراد کــه‬ ‫بیشترین سود‬ ‫را از رژیم‌های‬ ‫غذایــی کــم‬ ‫کربوهیــدرات‬ ‫می ‌بر نــد ‪،‬‬ ‫د یا بتی ‌هــا‬ ‫هســتند‪ .‬افــراد‬ ‫دیابتــی‪ ،‬نمی‌توانند‬ ‫گلوکــز را بــه خوبــی‬ ‫ســوخت و ســاز کرده و‬ ‫از آن اســتفاده کنند‪ ،‬بنابراین‬ ‫میزان قند خون‌شــان بــاال می‌رود‪.‬‬ ‫کربوهیــدرات هــم در واقع همــان گلوکز‬ ‫اســت و گلوکز زیــادی هم خون را ســمی می‌کند‪.‬‬ ‫بنابرایــن مصــرف کمتر کربوهیــدرات یعنی گلوکز‬ ‫کمتــر در خــون کــه به نفــع دیابتی‌هاســت؛ قند‬ ‫خون‌شــان را پایین می‌آورد و نیــاز کمتری به داروی‬ ‫انســولین خواهنــد داشــت‪.‬‬ ‫در بســیاری از موارد‪ ،‬رژیم کم کربوهیدرات حتی‬ ‫می‌توانــد دیابت نــوع دوم را درمان کنــد‪ .‬برخی از‬ ‫‪67‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪67 Kheradmand‬‬


‫رژیم کم چربی مفیدتر است یا رژیم کم کربوهیدارت؟‬ ‫آدم‌ها با هم فرق دارند و چیزی که برای یک نفر مفید است ممکن است برای دیگری سودی نداشته‬ ‫باشد‪ ،‬اما رژیم کم کربوهیدرات برای بیشتر افراد مفید است‪.‬‬ ‫ترجمه از هدی بانکی‬ ‫آدم‌هــا بــا هم فرق دارنــد و چیزی کــه برای یک‬ ‫نفر مفید اســت ممکن اســت برای دیگری ســودی‬ ‫نداشــته باشــد‪ ،‬اما رژیم کــم کربوهیــدرات برای‬ ‫بیشــتر افراد مفید اســت‪ .‬در واقع چنــد عامل در‬ ‫تغذیه وجــود دارد کــه ثابت شــده رژیم‌هایی که‬ ‫مصرف کربوهیدرات در آنها محدود شــده اســت‪،‬‬ ‫بــرای یک ســری از افراد مفیدتر اســت‪:‬‬ ‫‪ .‬افراد چاق یا دارای اضافه وزن‬ ‫‪ .‬افراد مبتال به دیابت نوع دوم‬ ‫‪ .‬و آنهایی که سندرم متابولیک دارند‬ ‫در مــورد اختالالتی که گفته شــد‪ ،‬دســت کم ‪۲۱‬‬ ‫تصادفــی انجام‬ ‫آزمایــش کنترل شــده‌ی‬ ‫شــده که‬ ‫نشا ن‬

‫داده‪ ،‬بــدون هیــچ شــک و تردیــدی‪ ،‬رژیم‌هــای‬ ‫غذایــی کــم کربوهیدارت‪ ،‬نســبت بــه رژیم‌های‬ ‫غذایــی کم چربــی‪ ،‬نتایج بهتــری دارنــد‪ .‬در ادامه‬ ‫‪ ۷‬دلیــل اینکه چرا بایــد رژیم کــم کربوهیدرات را‬ ‫انتخــاب کنیــد به شــما می‌گوییم که همــه‌ی آنها‬ ‫توســط مطالعات علمــی ثابت شــده‌اند‪:‬‬ ‫‪ .۱‬در رژیــم کم کربوهیــدرات‪ ،‬راحت‌تر می‌توانید‬ ‫محدودیت مصرف کالــری را تحمل کنید‬ ‫در رژیم‌هــای کم کربوهیدرات‪ ،‬افــراد اجازه دارند‬ ‫بخورند تا ســیر شــوند‪ ،‬اما در رژیم‌های کم چربی‬ ‫الزم اســت حســاب کالری‌ها را دقیق نگه داشته و‬ ‫مقــدار وعده‌ها کنترل شــوند‪ .‬جالب اســت بدانید‬ ‫افــرادی که تحــت رژیم کم کربوهیدارت هســتند‬ ‫معمــوال همان مقدار غذایــی را می‌خورند که افراد‬ ‫تحت رژیم کــم چربی می‌خورند‪ ،‬و یا شــاید حتی‬ ‫نســبت به آنهــا کالــری کمتــری دریافت‬ ‫کنند‪ ،‬امــا رژیــم کــم کربوهیدارت‬ ‫ایــن ویژگــی را دارد کــه اشــتها را‬ ‫کنترل می‌کنــد‪ .‬بنابرایــن رژیم کم‬ ‫کربوهیــدرات بــه طــور اتوماتیک‬ ‫باعث کاهش وزن می‌شــود و نیازی‬ ‫نیســت میــزان وعده‌هــا را کنتــرل‬ ‫کنید ‪.‬‬ ‫‪ .۲‬رژیــم کم کربوهیدارت کاهش وزن‬ ‫بیشتری دارد‬ ‫محدودیــت مصــرف کربوهیــدارت‬ ‫نســبت به رژیم‌هــای کــم چربی که‬ ‫مصرف چربی در آنها بســیار محدود‬ ‫شده اســت‪ ،‬منجر به کاهش‬ ‫وزن یکنواخــت بیشــتری‬ ‫می‌شــوند‪ .‬در آزمایشــات‬ ‫انجام شــده مشــخص شــد‪،‬‬ ‫بخــش عمــده‌ی چربی ســوزی‬ ‫در رژیــم کم کربوهیــدارت‪ ،‬در‬ ‫ناحیــه‌ی شــکم روی می‌دهــد‪.‬‬ ‫یعنــی چربــی عمقــی شــکمی که‬ ‫ارتباط خیلی نزدیکــی با دیابت‪ ،‬بیماری‬ ‫قلبــی و ظاهر نامتناســب انــدام دارد‪.‬‬ ‫بنابراین رژیــم ک ‌م کربوهیــدارت در‬ ‫چربی ســوزی ناحیه‌ی شــکم بسیار‬ ‫موفق‌تر اســت‪.‬‬

‫‪66‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪ .۳‬رژیم کم کربوهیدارت‪ ،‬تری گلیســرید را کاهش‬ ‫می‌دهد‬ ‫میــزان تری گلیســرید خون‪ ،‬یک ریســک فاکتور‬ ‫اصلی برای بیماری قلبی محســوب شــده و ارتباط‬ ‫مســتقیم با میزان کربوهیدارت‌های تصفیه شــده‬ ‫در رژیــم غذایــی دارد‪ .‬بــه همیــن دلیــل‪ ،‬به نظر‬ ‫می‌رســد رژیم کــم کربوهیدرات منجــر به کاهش‬ ‫تری گلیسرید می‌شــود در حالیکه رژیم کم چربی‪،‬‬ ‫تری گلیســرید را افزایش می‌دهد‪ .‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ .۴‬رژیــم کــم کربوهیــدرات‪ HDL ،‬را افزایــش‬ ‫می‌دهــد‬ ‫میــزان ‪ HDL‬یــا همان کلســترول خــوب خون‪،‬‬ ‫یک عامــل مهم در پیشــگیری از بیماری‌های قلبی‬ ‫است‪ ،HDL .‬کلســترول را از سطح بدن جمع کرده‬ ‫و بــه ســمت کبد می‌برد تــا دوباره از آن اســتفاده‬ ‫کــرده یــا دفع کنــد‪ .‬تاثیــر مهــم دیگــر رژیم کم‬ ‫کربوهیدرات این اســت که می‌تواند ســطح ‪HDL‬‬ ‫را باال ببــرد‪ ،‬در حالیکه رژیم کــم چربی‪ ،‬کمتر این‬ ‫کار را می‌کنــد یا حتــی ‪ HDL‬را کاهــش می‌دهد‪.‬‬ ‫نسبت تری گلیســرید به ‪ ،HDL‬یک نشانگر بسیار‬ ‫معتبر برای مقاومت انســولینی‪ ،‬ســندرم متابولیک‬ ‫و احتمــال بیماری قلبی اســت‪ .‬بنابرایــن رژیم کم‬ ‫کربوهیــدارت برای قلب و ســامت عمومی شــما‬ ‫بســیار بهتــر از رژیم کم چربی اســت که همچنان‬ ‫خیلی‌هــا اصرار بــه آن دارند!‬ ‫‪ .۵‬رژیــم کــم کربوهیــدرات می‌‌توانــد الگوهــای‬ ‫مولکولــی ‪ LDL‬را تبدیــل کنــد‬ ‫چگالــی ‪ LDL‬یــا همــان کلســترول بــد‪ ،‬یکی از‬ ‫ریســک فاکتورهایی اســت که ظاهــرا در رژیم کم‬ ‫کربوهیدرات‪ ،‬بهبــود چندانی پیــدا نمی‌کند‪ .‬البته‬ ‫تفاوت‌هــای زیادی در ایــن زمینه وجــود دارد‪ ،‬در‬ ‫برخــی مــوارد‪ ،‬مثال کلســترول ‪ LDL‬یک شــخص‪،‬‬ ‫حتی ممکن اســت تحــت رژیم کــم کربوهیدارت‪،‬‬ ‫افزایــش هم پیــدا بکند‪ .‬امــا تصویری کــه در این‬ ‫زمینــه وجــود دارد بســیار پیچیده‌تر از آنی اســت‬ ‫کــه بعضی‌ها فکر می‌کننــد‪ LDL .‬فقــط یک ُفرم‬ ‫نــدارد؛ ما عمدتــا هم مولکول‌هــای کوچک ‪ LDL‬‬ ‫را داریــم و هــم مولکول‌هــای ُپرچــگال آن را کــه‬ ‫به راحتی اکســید شــده و بــه دیــواره‌ی رگها نفوذ‬ ‫می‌کنند ‪.‬‬ ‫بعــد هــم مولکول‌های بــزرگ و ُپــرزدار ‪ LDL‬را‬ ‫داریــم که کمــی شــبیه توپ‌های پنبه‌ای هســتند‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪66 Kheradmand‬‬


‫بخاطــر اینه کــه حالت رو بهتر کنــه و البته حــال منو‪...‬حال فردامــو‪...‬و دیگه‬ ‫ادامه ندادی‪ .‬بعد از یه مکث کوتاه دســتت رو گذاشــتی رو شونه ام و پرسیدی‪:‬‬ ‫مطمئنــی این همون کوچه اســت‪ .‬اصــا بیا بریم ببین چیزی شــبیه اون روزها‬ ‫باقی مونده‪....‬‬ ‫اولیــن بــاری بــود که اینطــوری حــرف میزدی‪ .‬انــگار بــاورم کرده بــودی یا‬ ‫شــایدم داشــتی نقش بازی می‌کردی‪ .‬همون نقشــی که مشــاور بهت یاد داده‬ ‫بود‪"...‬تخیالتــش رو جدی بگیــر‪ "...‬گیر کردی بین من و من ســابقم و اگه خبر‬ ‫داشــتی‪ ،‬من آینــده‌ام‪ ...‬منی که بقول تو تا همین چنــد وقت پیش حالم خوب‬ ‫بود‪..‬چطــور شــد یهو خواب نما شــدی‪...‬یهو فیلت یاد گذشــته هــا رو کرد‪ .‬تو‬ ‫کــه گفتی کودکی خوبی داشــتی‪...‬و هزار تا ســوال دیگه که من نمی‌تونســتم‬ ‫به هیچ کــدوم جواب دلخواهــت رو بدم‪.‬‬ ‫‪ ‬قــدم از قدم که بــر می داریم برگ های زیر کفشــهامون‪ ‬یکی یکی شــروع‬ ‫می کنن به ناله کردن‪ .‬اون ســال هم درســت اوایل پاییز بود‪ .‬مدارس باز شــده‬ ‫بــود و مــن خالی از هر ذوقی‪ ،‬بر حســب عادت مثل ســالهای پیش‪ ،‬اون ســال‬ ‫هم به مدرســه رفتم‪ .‬ســر درش نوشــته بود دبســتان دخترانه ولی عصر(عج)‪.‬‬ ‫‪ ...‬زود رســیدم‪ .‬طبق معمول هــر روز صبحانه نخورده راه افتــاده بودم و مادر‬ ‫شــاکی بود‪"...‬چرا از خونه فراری هســتی آخه‪...‬پس فردا معــده درد میگیری‪....‬‬ ‫آدم گرســنه مگه درس و مشــق حالیــش میشــه و‪ ".....‬و البته راســت هم می‬ ‫گفت‪ .‬درس و مشــق که ســهله‪ ،‬من اصال تو این دنیا نبودم‪ .‬همیشــه حواســم‬ ‫پــرت بــود‪ .‬پرت و گیج‪ ،‬تــا وقتی که از اون کوچه رد شــدم‪ .‬ســقف خونه های‬ ‫ســر کوچه همگی شــیروانی بــود‪ .‬بچه که بودم دوســت داشــتم یــه روز برم‬ ‫وایســتم رو لبــه تیــزی اون شــیروانی و ازون بــاال تاالپی بیفتــم رو چمن های‬ ‫باغچه‪...‬درســت مثل کارتــون ها‪ .‬خیال می کــردم اتفاقی بــرام نمیفته و فقط‬ ‫چنــد تا ســتاره و پرنده دور ســرم می چرخن و جیک جیک مــی کنن‪ ،‬و بعدش‬ ‫همــه چیز مثــل قبل‪...‬خونه هــای اول خیلی قشــنگ بــودن‪ .‬اصــا دیواراش‬ ‫ســیمانی نبودن‪..‬بــه بابام گفتم میشــه ما هم دیــوارای خونمــون رو ازون آجر‬ ‫کوچولوهــا بزنیم؟ همش ســیاهه کــه؟! بابا گفته بــود این اولش ســفید بوده‬ ‫بعدا ســیاه شــده‪ ...‬و اون وســط مادربــزرگ قهقــه زده بود و بــا طعنه گفته‬ ‫بود‪ :‬درســت برعکــس ریش های بابــات ‪...‬و مادر ســرش رو انداخته بود پایین‬ ‫و راهــی حیاط شــده بود‪...‬زیــر اون درخت خرمالــو‪ ،‬رفته بود کــه آب بده‪......‬‬ ‫خونــه هــای اول رو رد کرده بودم‪....‬یه گربه اون وســطها دراز کشــیده بود‪...‬‬ ‫انــگار نــه انگار که یه آدم داره رد میشــه‪ .‬خیره خیره به چشــمام نگاه می کرد‪.‬‬ ‫بــا همون صدای دخترانه آرام کودکی هام گفتم‪ :‬پیشــده‪ .‬ســریع حرکت کرد و‬ ‫رفت گوشــه دیوار دوباره دراز کشــید‪ .‬زن همســایه گفته بود از گربه سیاه فرار‬ ‫کن اما هیچ وقت بهشــون آب نپاش‪ .‬ســرو صورتت زگیل درمیــاد‪ .‬و من یه روز‬ ‫کامــل به این حرفش فکر کردم که چجوری آب رو بدم دســت دختر همســایه‬ ‫که بپاشــه و بعد بشــینم و زگیل درآوردن اونو تماشــا کنــم‪ .‬گاهی منطقی که‬ ‫فکــر می کنم مــی بینم که چقــدر از روزهــای کودکیــم رو با چرندیــات این‬ ‫زن هــدر دادم‪ .‬مزخــرف تــر از ایــن حرفش این بــود که راه مــی رفت و فوت‬ ‫مــی کــرد و زیــر لب مثل زنبــور وز وز مــی کرد‪ .‬به مــادر می گفتــم چرا این‬ ‫زنــه صــدای زنبور درمیــاره؟ مادر مــی گفت‪ :‬زنــه و زهرمار‪ .‬دختــره بی ادب‪.‬‬ ‫بگــو معصوم خانــوم‪ .‬همش داشــتم فکر می کــردم مگه معصــوم خانوم زن‬ ‫نیســت؟!! پس چرا مادر ناراحت شــد؟ معصوم خانوم زن بود اما ریش داشــت‪.‬‬ ‫بزرگتــر که شــدم با خودم می گفتــم کاش یه روز این معصــوم خانوم می رفت‬ ‫آرایشــگاه ســر کوچــه و مثل مادر کــه وقتــی از اونجا بیرون میومــد یهو کلی‬ ‫عــوض می شــد‪ ،‬اونم عوض می شــد‪ .‬حداقــل دیگه ریش نداشــت‪ .‬خالم یک‬ ‫بــار گفت که چون شــوهر نکرده دســت به صورتــش نزده تا معلوم بشــه که‬ ‫شــوهر نداره‪ ...‬اون روزها هرکی رو میدیدم زیر ابروهاش رو برداشــته با خودم‬ ‫نتیجــه گیری مــی کردم که حتما شــوهر کرده‪.‬‬ ‫نمــی دونــم تا کجای راه رو داشــتی حــرف می زدی‪ .‬به ذهنــم می گم مکث‬ ‫کنــه تا کلمــات تو رو واضح تر بشــنوم‪ .‬پشــت هــم و مرتب داری یه ســوال‬ ‫رو تکــرار مــی کنی‪"...‬یــادت اومد؟ کدوم خونــه بود؟ ‪ ،‬این خونــه ها که بنظر‬ ‫‪65‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫جدیــد میان‪...‬آپارتمان شــدن همه‪ "....‬کاش یه دکمه بود و فشــارش می دادم و‬ ‫خاموشــت می کردم‪ .‬یاد اون روزها افتادم که تو اوج نوجوانی عاشــق و دیوانه‬ ‫صــدات بودم‪ .‬پشــت تلفن که می گفتی الــو و هری دل مــن می ریخت کف‬ ‫پاهــام و باز می گفتــی الو و باز دل من مــی لرزید ‪...‬می خواســتم تمام دنیام‬ ‫رو بــدم و اون حــس رو دوباره تجربه کنم‪...‬حس انتظار برای شــنیدن صدات‪...‬‬ ‫االن فقــط می خوام ســاکت باشــی‪ .‬بــازم نمی تونــم بگم‪ .‬باز هــم نمی تونم‬ ‫کاری بکنــم‪ .‬آروم میگم‪" :‬پایین تر بود‪ ".‬تو ســکوت راه مــی ریم‪ .‬از خونه های‬ ‫شــیروانی کودکیم خبری نیست‪ ...‬وســط کوچه می ایســتم‪ .‬زانوهام می لرزه ‪.‬‬ ‫تو هم می ایســتی‪.‬‬ ‫چی شد؟ بگو ‪..‬پیدا کردی؟ چیزی یادت اومد؟‬ ‫با دســت اون پنجره رو نشــون میدم‪ .‬همــون خونه که جلــوش دو تا درخت‬ ‫تنومند هســت‪ .‬همونجــا که برگها ریختن کــف پیاده رو‪.‬‬ ‫آروم مــی ریــم به ســمت خونــه‪ .‬پنجره آهنــی نیمه بــاز بــا اون میله های‬ ‫عمــودی زنــگ زده‪...‬از الی پنجره دیوار اتاق رو میشــه دید‪ .‬همــون طاقچه‪...‬‬ ‫نفســم داره بنــد میاد‪...‬همــون تابلو به دیوار بــود ‪...‬یه پیرزن از گوشــه پنجره‬ ‫ســرش رو بیــرون آورد دســتش رو دراز کرد و بــا صدای لرزون گفــت‪" :‬دخترم‬ ‫‪...‬این پولو بگیر از ســر خیابون برام یه نون بخر‪...‬پیر شــی عزیزم‪ ".. .‬چشــماش‬ ‫همون چشــم ها بودن‪...‬براق و خســته‪...‬صداش همون صدا بود ‪...‬امکان نداره‬ ‫‪...‬با گذشــت این همه ســال این زن همون زن بود‪ .‬همونی کــه اون روز جرأت‬ ‫نــگاه کــردن به صورتــش رو نداشتم‪....‬دســتمو دراز کردم پــول رو بگیرم که تو‬ ‫گفتــی پول نمی‌خواد مــادر جان‪ .‬من مــی رم براتون می خــرم ‪....‬و آروم عقب‬ ‫عقب اومــدی و گفتی بیا بیــا زود باش‪...‬‬ ‫ این زنه‪ ،‬همونیه که همش درباره اش حرف می زنی؟‬‫زبونم بند اومده ‪ ،‬با تکون سر تاییدت می کنم‪.‬‬ ‫ دقیقا همون شکلیه ‪...‬چقدر شبیه توه‪ ...‬تو راست می گفتی‪ ...‬ولی ‪...‬‬‫دوســت نداشــتم ادامه بدی‪ .‬دوســت داشتم همون جا وایســتم و تا آخر دنیا‬ ‫اون زن رو نــگاه کنــم‪ .‬چروک های روی دســتش رو که هنوز یه اســکناس توش‬ ‫بــود و از الی میله ها بیــرون مونده بود‪.‬‬ ‫ تو همین جا باش تا من برم دو تا نون بگیرم و بیام‪.‬‬‫عادتت بود ‪..‬درســت وقتی که بهت احتیاج داشــتم مــی رفتی‪...‬بهانه ات هم‬ ‫کار خیــر و کمــک به ایــن و اون بود‪ ...‬ولــی این بار چقدر راضــی بودم که می‬ ‫ری‪ .‬دلــم ســکوت می‌‌خواســت‪ .‬نمی‌‌‌‌‌‌دونم چــرا وقتی که هســتی و چیزی هم‬ ‫نمی‌‌گی بــازم دلم ســکوت می‌خواد‪.‬‬ ‫ایــن ســوال که تو اون روز پاییــزی کودکیم‪ ،‬چی رو تو اون کوچه جا گذاشــتم‬ ‫داشــت از درون مثل موریانه اســتخوونامو می‌‌‌خورد و من دستم به این موریانه‬ ‫نمی‌رســید و حتی نمی‌تونســتم ببینمــش‪ .‬من خــودم رو دیده بــودم زنی که‬ ‫پیــری مــن بــود‪ .‬یه زن تنهــا روی ویلچــر‪ .‬زنی که بــرای تهیه نون ســاعت ها‬ ‫پشــت پنجره می‌شینه تا عابری رد بشه و دســتش رو دراز کنه و کمک بخواد‪....‬‬ ‫ایــن من بودم‪ .‬تمام آینده من تو یه قاب فلزی‪ ،‬من ازین بیشــتر می‌‌خواســتم؟‬ ‫چــی می‌خواســتم از ســال‌هایی که هنوز نیومــده؟ ‪...‬مادر گفته بــود که دیگه‬ ‫حــق نــداری از اون کوچه رد بشــی‪...‬هر جــای دنیا بری آســمون همین رنگه‪..‬‬ ‫ایــن تکــه کالم معصوم خانوم بــود‪ ...‬ال به الی پــچ پچ ها و روزمرگی هاشــون‬ ‫پوسیدم‪..‬خراب شدم‪...‬گند زدم‪..‬‬ ‫نــون هــا رو از الی پنجــره رد کــردم و دادم دســتش‪...‬نه‪ ،‬دســت خــودم‪ .‬به‬ ‫چشــمام نگاه کــردی و لبخند زدی‪ ...‬تمام چین و چروک‌های گوشــه چشــمات‬ ‫هــر کدوم یــه قصه بود از لحظه‌هایی که تو گذشــته جا گذاشــتی‪...‬چقدر باید‬ ‫می‌‌خندیــدی‪ ...‬چقدر بایــد داد می‌زدی‪...‬‬ ‫تــو راه برگشــت چقدر ســاکت بودی‪ .‬مثل یــک فرمانده شــجاع که تو جنگ‬ ‫شکســت خورده ســرت پایین بود و دســتات رو فرمون‪....‬تا مقصد‪ ،‬من به اون‬ ‫خونه شــیروانی فکــر می‌کردم و اینکه تاالپــی از روش بپرم رو چمــن باغچه‪....‬‬ ‫ایــن بار دیگه نه ســتاره باالی ســرم چــرخ بزنه و نه گنجشــک ها جیک جیک‬ ‫کنن‪ .‬این بار ســکوت باشــه و مــن و اون قاب فلزی‪ .‬‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪65 Kheradmand‬‬


‫قاب فلزی‬

‫داس‬ ‫تان کوتاه‬

‫مریم هراتی‬ ‫اگــه یه روزی بیــاد و دوباره حتی برای یه بار دیگه هم شــده از‬ ‫اون کوچه رد شــم‪ ،‬این بار ســرم رو باال می گیــرم و با تمام وجود‪،‬‬ ‫جــوری که انگار تمام وجودم را توی چشــمام ریخته باشــم با تک‬ ‫تک ســلول های بدنم اون لحظه رو نگاه مــی کنم‪ .‬اصال مثل یک‬ ‫اســکنر قوی تمام دقایقش رو اســکن می کنم‪ .‬می خــوام این بار‬ ‫بــا دقــت ببینم تمام اون ثانیه ها و دقایقی رو که تو اون ســال ها‬ ‫جراءت دیدنش رو نداشــتم‪ .‬مثل یک معما مثل یک ســوال بزرگ‬ ‫تــو ذهنــم گیر کــرده و این همه ســال با خودم کشــون کشــون‬ ‫مثل یک جســد کشــیدم و آوردم تو این ســال ها ‪..‬یه چیز گنگی‬ ‫کــه مثل قطعــه های یک پازل که میشــه کنار هم گذاشــت و به‬ ‫جــواب رســید‪ .‬اون قطعه اصلی‪ ،‬دقیقا همونیه که تو گذشــته جا‬ ‫مونده‪...‬‬ ‫نــه مــادر اجــازه داده بود دوبــاره بــه اون کوچه ســر بزنم‪ ،‬نه‬

‫‪64‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫احمدآقــا کــه مــادر دائما باهاش مشــورت مــی کــرد و نه حتی‬ ‫خودم که موجی از ترس و ســوال وجــودم رو گرفته بود‪.....‬هرچند‬ ‫فقــط یــک بــار از اون کوچه رد شــدم و فقــط یک بار بــه مادر‬ ‫گفتــم‪ .‬انــگار به مــادر که چیزی رو بگــی به تمام دنیــا گفتی‪ .‬از‬ ‫بــس که دلش کوچک بود و هیچی توش جا نمی شــد‪ ،‬یا شــایدم‬ ‫عــادت کــرده بود هیچــی رو تو دلش نگــه نداره‪.‬‬ ‫ترمز دســتی رو کشــیدی‪....‬به من نگاه کــردی و گفتی‪ :‬فکر کنم‬ ‫همین جاســت‪ ،‬بیا پایین‪.‬‬ ‫اصال بعد از گذشــت این همه ســال‪ ،‬که این کوچه حتی اســمش‬ ‫هم عــوض شــده‪ ،‬من دنبــال چــی اومــدم‪ .‬کاش اصــا تو‪ ‬نمی‬ ‫دونســتی‪..‬حتی فکر بودن یا نبــودن اون صحنه‪.... ،‬پریدی وســط‬ ‫حرفــم و گفتی‪ :‬باز که شــروع کردی‪..‬همه این اومــدن ها‪ ،‬این راه‬ ‫دور‪ ،‬این شــهری که ســال هاســت ازش دل کنــدی‪ ،‬فقط و فقط‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪64 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪61‬‬

‫آن‌هاســت‪ .‬زنان ساکن این شــهر دائما درباره‬ ‫خودکفایــی در تولیــد غذاهای مصرفی‌شــان‬ ‫بحــث می‌کننــد و مــواردی مثــل نگــه‌داری‬ ‫طبیعــی مــوارد غذایــی بــدون اســتفاده از‬ ‫افزودنی‌هــا از دغدغه‌های اصلی آن‌هاســت‪.‬‬ ‫بــه ایــن ترتیب با یک تیــر دو نشــان می‌زنند؛ هم‬ ‫در هزینه‌های خانــواده صرفه‌جویی کرده‌اند و هم‬ ‫قدمی در راســتای زندگی صلح‌آمیــز و محافظت از‬ ‫طبیعت برداشــته‌اند‪.‬‬ ‫ورود آقایان خشن ممنوع!‬ ‫این‌طــور کــه موسســان ماریــا‬ ‫آکســیلیادورا می‌گوینــد‪ ،‬از زمــان‬ ‫تاســیس ایــن جامعه کوچــک تاکنون‬ ‫چهــار مــرد از شــهر اخراج شــده‌اند‪،‬‬ ‫چــون بــه اعمــال خشــونت در‬ ‫خانواده‌هایشــان ادامــه داده‌اند‪ .‬یکی‬ ‫از مــردان ماریــا آکســیلیادورا که ‪15‬‬ ‫ســال اســت در این شــهر ســکونت‬ ‫دارد‪ ،‬دربــاره احساســش از زندگی در‬ ‫این شــهر زنانه به گاردیــن گفته‪« :‬در‬ ‫ابتــدا مــردان از این‌که همیشــه باید‬ ‫توســط زنان راهبری شــوند‪ ،‬احساس‬ ‫انزجار داشــتند‪ ،‬اما کم‌کم این شــرایط‬ ‫را پذیرفتنــد‪ .‬برخــی از مــردان گمان‬ ‫می‌کنند کــه از زنــان توانمندترند‪ ،‬اما‬ ‫تجربــه زندگی امروزی نشــان داده که‬ ‫زنــان در صحبت کردن و ســخنوری و‬ ‫در متقاعدســازی افــراد‪ ،‬قوی‌تر عمل‬ ‫می‌کنند‪ .‬مردها برخورد مســتقیم‌تری‬ ‫بــا مســائل دارنــد و از پیچیدگی‌های‬ ‫زنانه برخوردار نیســتند‪ ».‬او که شاهد‬ ‫خــروج هــر چهــار مــرد اخراج‌شــده‬ ‫از ماریــا آکســیلیادورا بــوده‪ ،‬اشــاره‬ ‫می‌کند کــه در هر چهار مــورد تقریبا‬ ‫همه ســاکنان شــهر برای دفاع از زنان‬ ‫مــورد آزار قرارگرفته هم‌صدا شــدند و‬ ‫در یــک حرکت جمعی‪ ،‬خاطیــان را از‬ ‫شــهر آرام و دنیــای صلح‌آمیزشــان بیــرون کردند‪.‬‬

‫بــا خشــونت‌های خانگــی کوچابامبــا می‌گویــد‪:‬‬ ‫«برای مــددکاران اجتماعی امکان‌پذیر نیســت که‬ ‫خانه‌هــا را یکی‌یکــی بازدید کــرده و درگیری‌های‬ ‫و تعارض‌هــای خانگــی را حل‌وفصل کننــد‪ ،‬اما این‬ ‫امــکان وجــود دارد که ایــن تعارض‌ها بــه اعضای‬ ‫جامعه آموزش داده شــود تا خودشــان برای تغییر‬ ‫وضعیتشــان اقــدام کننــد و در صــورت لــزوم از‬ ‫کمک‌هــای دولتــی برخوردار شــوند‪».‬‬ ‫پروژه شهر زنانه بولیوی آن‌قدر برای فمینیست‌ها‬ ‫و فعــاالن حقوق زنان جالب بوده که پای عکاســان‬

‫و پژوهش‌گــران فراوانــی را طــی ایــن ســال‌ها به‬ ‫ماریا آکســیلیادورا باز کرده اســت‪ .‬کــری اوربوک‪،‬‬ ‫یــک عــکاس آمریکایــی که ماه‌هــا در این شــهر‬ ‫وقت گذرانــده‪ ،‬تجربه خود را از معاشــرت با زنان‬ ‫ماریــا آکســیلیادورا این‌طور توصیف کرده اســت‪:‬‬ ‫«ایــن زنان تجربه‌های عجیبی را از ســر گذرانده‌اند‬ ‫و با مروز تجربیات گذشته‌شــان بــه درک و آگاهی‬ ‫وصف‌ناپذیری رســیده‌اند‪ .‬آن‌ها قابلیتــی دارند که‬ ‫اصطالحــا به آن قابلیت ارتجاع گفته می‌شــود‪ .‬این‬ ‫قابلیت اســتثنایی به افــراد توانایــی آن را می‌دهد‬ ‫که با هر ســطحی از مشــقت و مشــکالت مبارزه‬ ‫کننــد و خود را از وضعیت دشــوار بیرون بکشــند‪.‬‬ ‫قابلیت ارتجاع چیزی نیســت که بــه صورت فردی‬ ‫بــه دســت بیاید‪ ،‬بلکــه در دل اجتماع بایــد به آن‬

‫دفاع از زنانگی‬ ‫مشــاغلی کــه در ماریــا آکســیلیادورا بــه زنــان‬ ‫پیشــنهاد می‌شــود‪ ،‬از ســاعات کاری اســتاندارد و‬ ‫درآمــد کافــی برخــوردار اســت‪ .‬زنــان عضــو این‬ ‫جامعــه کوچک یــاد می‌گیرند که گریــه کردن تنها‬ ‫راه مقابله با خشــونت همسرانشــان نیست‪ .‬آن‌ها‬ ‫می‌آموزنــد کــه ســاکت نماننــد و از زنانگی‌شــان‬ ‫دفــاع کننــد‪ .‬اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کنند تا از شــر‬ ‫ضعف‌هــای شخصیتی‌شــان رهــا شــوند و زندگی‬ ‫را جــور دیگــری ببینند‪ .‬آن‌هــا برای اولیــن بار در‬ ‫زندگی یــاد می‌گیرند که خشــونت فقط به تعرض‬ ‫فیزیکــی محــدود نمی‌شــود‪ .‬رئیــس اداره مبارزه‬ ‫‪63‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫رســید‪ .‬زنان ماریا آکســیلیادورا تصمیم‌های جمعی‬ ‫می‌گیرنــد و در یک قلمروی مشــترک بــا هم برای‬ ‫حفاظــت از خودشــان در برابــر خشــونت تــاش‬ ‫می‌کنند‪».‬‬ ‫وقتی سیاست لطیف می‌شود‬ ‫در چنــد ســال اخیــر‪ ،‬سیاســت در بســیاری از‬ ‫کشــورها سمت و ســوی زنانه‌ای پیدا کرده و اغلب‬ ‫قدرت‌های بزرگ دنیا به اســتفاده از سیاســتمداران‬ ‫زن روی آورده‌انــد و از نتایــج این تغییر رویکرد کم‬ ‫و بیــش رضایــت دارنــد‪ .‬این مســئله‬ ‫حــاال کم‌کم بــه کشــورهای کوچک‌تر‬ ‫و توســعه‌نیافته‌تر هــم ســرایت‬ ‫کرده و تشــکیل همین جامعــه زنانه‬ ‫بولیویایی خود دلیــل محکمی بر این‬ ‫ادعاســت‪ .‬هرچند ماریا آکســیلیادورا‬ ‫آمــار رســمی‌ای بــرای اثبــات کاهش‬ ‫خشــونت‌های خانگــی در اختیــار‬ ‫نــدارد‪ ،‬امــا رضایت ســاکنان شــهر از‬ ‫زندگــی آرامشــان در این شــهر زنانه‬ ‫کامــا مشــهود و هویداســت‪ .‬ایــن‬ ‫ارتقای کیفیت زندگی حاال در ســطوح‬ ‫بین‌المللــی هــم خودنمایــی کــرده‬ ‫ا ست ‪.‬‬ ‫‪ ‬ماریــا آکســیلیادورا یکــی از‬ ‫فینالیســت‌های جایــزه بهترین محل‌‬ ‫ســکونت دنیــا یــا ‪World Habitat‬‬ ‫‪ Awards‬در سال ‪ 2008‬بود و دلیل این‬ ‫نامــزدی‪ ،‬موفقیت زنان مدیر شــهر در‬ ‫اداره مســالمت‌آمیز زندگی شهروندان‪،‬‬ ‫موفقیــت در کاهــش خشــونت‌های‬ ‫خانگــی و ترویج رهبــری زنانه در یک‬ ‫فرهنــگ زن‌ســتیز فوق‌ســنتی عنوان‬ ‫شــد‪ .‬با تمام این اوصــاف‪ ،‬رهبری زنان‬ ‫در کشورهای توســعه‌نیافته هم‌چنان‬ ‫بــا چالش‌هــای فراوانی روبه‌روســت‪.‬‬ ‫هرچند ایــن جامعه کوچــک گام‌های‬ ‫تو‬ ‫بزرگــی را در زمینه حذف خشــون ‌‬ ‫زندگــی صلح‌آمیز در دل طبیعت برداشــته اســت‪،‬‬ ‫اما در پنج ســال گذشته‪ ،‬مشــکالت معیشتی‪ ،‬روند‬ ‫پی‌گیــری پروژه‌های ایــن گروه را کند کرده اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬کمیتــه پشــتیبانی از خانواده‌هــا در ایــن شــهر‬ ‫دیگــر بــه اندازه گذشــته فعــال نیســت و آن‌قدر‬ ‫کــه زنــان این شــهر به انجــام پروژه‌هــای کوچک‬ ‫و خودنمایانــه محیط زیستی‌شــان اهتمــام دارند‪،‬‬ ‫به ممانعت از خشــونت و زن‌ســتیزی توجه نشان‬ ‫نمی‌دهند‪ .‬بااین‌حــال کار برای ماریا آکســیلیادورا‬ ‫هم‌چنان ادامه دارد؛ شــهر زنانه بولیوی آمده است‬ ‫کــه بماند‪ .‬می‌ماند تا خشــم فروخفتــه زنانی را به‬ ‫رخ بکشــد که تــا آخرین نفس برای آرمان‌هایشــان‬ ‫مبــارزه می‌کنند‪.‬‬ ‫هفته نامه چلچراغ‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪63 Kheradmand‬‬


62 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬62


‫زن بنیان‌گــذاری شــده اســت و همــه نقش‌هــای‬ ‫مدیریتــی آن برعهــده زنان اســت‪ .‬ایده تاســیس‬ ‫ماریــا آکســیلیادورا‬ ‫زمانــی بــه ذهــن‬ ‫بنیان‌گذارانش رســید‬ ‫که در کمیته‌ای درباره‬ ‫موضــوع خشــونت‬ ‫خانگــی و ســامت‬ ‫فضــای خانــواده کار‬ ‫می‌کردنــد‪ .‬ایــن‬ ‫کمیتــه قــرار بــود‬ ‫بــه خانواده‌هــای‬ ‫کمــک‬ ‫فقیــری‬ ‫کنــد کــه به‌ناچــار‬ ‫بایــد زیــر فشــار‬ ‫سو ء ا ســتفا د ه‌ها ی‬ ‫ر‬ ‫مکــر‬ ‫صاحب‌خانه‌هایشــان‬ ‫زندگــی می‌کردنــد‪.‬‬ ‫زمینــی کــه ماریــا‬ ‫در‬ ‫آکســیلیادورا‬ ‫آن تاســیس شــده‪،‬‬ ‫مالکیــت جمعــی‬ ‫دارد و قابــل فــروش‬ ‫نیســت؛ درنتیجه قیمــت اجاره‌ها ثابــت می‌ماند‬ ‫و خانواده‌هــای کم‌درآمــد هــم از پــس پرداخــت‬ ‫آن برمی‌آینــد‪ .‬هر کــس در این شــهر زندگی کند‪،‬‬

‫ایــن شــهر برگزار می‌شــود که بــه زنــان در زمینه‬ ‫اشــکال مختلــف خشــونت‌های خانگــی ازجمله‬ ‫سو ء ا ســتفا د ه‌ها ی‬ ‫مالی و خشــونت‌های‬ ‫کالمــی و روانــی‬ ‫آمــوزش می‌دهــد‪.‬‬ ‫زنان ســاکن این شــهر‬ ‫عــاوه بر تــاش برای‬ ‫مبــارزه با خشــونت‪،‬‬ ‫در زمینه فعالیت‌های‬ ‫زیســت‌محیطی و‬ ‫مقابلــه بــا تغییــرات‬ ‫آب‌وهوایــی هــم‬ ‫برنامه‌هــای ویــژه‌ای‬ ‫تــدارک دیده‌انــد‪.‬‬ ‫منش آن‌هــا احترام به‬ ‫طبیعت و اســتفاده از‬ ‫محصــوالت ارگانیــک‬ ‫اســت‪ .‬ایــرن کاردوزو‬ ‫از موسســان ماریــا‬ ‫آکسیلیادورا می‌گوید‪:‬‬ ‫«من بــه ایــن نتیجه‬ ‫رســیدم که بهتر است‬ ‫خوراکی‌هــای مــورد‬ ‫نیازمــان را بــا دســت‌های خودمان بکاریــم و به‬ ‫عمــل بیاوریم‪ .‬ما در این‌جا ســبزیجات تازه و پاک‬ ‫بدون موارد شــیمیایی مصرف می‌کنیــم‪ .‬این روش‬

‫می‌تواند به داشــتن ســرپناه دائمی دل‌گرم شــود‪.‬‬ ‫در حــال حاضــر ‪ 420‬خانــواده در ایــن ماریــا‬ ‫آکســیلیادورا زندگی می‌کنند‪ .‬زوج‌های ســاکن این‬ ‫شــهر در صورت بروز مشــکالت زناشویی می‌توانند‬ ‫از خدمــات مشــاوره‌ای رایــگان کمیتــه پشــتیبان‬ ‫خانواده‌هــا برخــوردار شــوند‪ .‬ورک‌شــاپ‌هایی در‬ ‫‪61‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫زندگی به طبیعت و ذات بشــر نزدیک‌تر اســت‪».‬‬ ‫پنج موسس ماریا آکســیلیادورا اهتمام زیادی به‬ ‫حفــظ آب و منابع طبیعی دارنــد‪ .‬آن‌ها معتقدند‬ ‫آســیب‌پذیری زنان نســبت به تغییرات آب‌وهوایی‬ ‫از مــردان بیشــتر اســت و از این جهــت‪ ،‬وظیفه‬ ‫ســنگین‌تری برای مقابلــه با این آســیب‪ ،‬بر دوش‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪61 Kheradmand‬‬


‫شهر زنان؛ ورود آقایان خشن ممنوع!‬ ‫گزارشی از آرمان‌شهر بولیویایی که به دست زنان اداره می‌شود‬ ‫این شــهر فقط توســط زنان اداره می‌شود؛ زنانی‬ ‫دل‌مرده و خســته از جامعه‌ای بی‌رحم و زن‌ســتیز‬ ‫که می‌خواهند زمام امور زندگی‌شــان را خودشــان‬ ‫به دســت بگیرنــد و یک بار‬ ‫بــرای همیشــه از زیر ســایه‬ ‫سنگین سرنوشت محتومشان‬ ‫فرار کنند‪.‬‬ ‫مریم عربی‬ ‫شــهری زیبــا در دل منطقه‬ ‫کوهســتانی کوچابامبــای‬ ‫بولیوی که در میــان تپه‌های‬ ‫مه‌آلــود و طبیعتــی بکــر‬ ‫آرام گرفتــه‪ .‬در ظاهر شــبیه‬ ‫بــه باقــی شــهرهای کوچک‬ ‫منطقــه اســت‪ .‬ســخت‬ ‫می‌تــوان ایــن اجتمــاع‬ ‫حاشیه‌نشــین را از ســایر‬ ‫شــهرهای کارگرنشین منطقه‬ ‫تشــخیص داد؛ ســکونتگاهی‬ ‫بــا خانه‌های آجــری کوچک‬ ‫و تک‌اتاقه و ســاختمان‌هایی‬ ‫که طبقه کارگــر بولیوی را در‬ ‫خــود جــای داده اســت‪.‬‬ ‫امــا ایــن شــهر دورافتــاده‬ ‫برخــاف ظاهر عــادی‌اش با‬ ‫ســایر شــهرها یــک تفــاوت‬ ‫آشــکار دارد؛ این شــهر فقط‬ ‫توســط زنان اداره می‌شــود؛‬ ‫زنانــی دل‌مــرده و خســته از‬ ‫جامعه‌ای بی‌رحم و زن‌ســتیز‬ ‫کــه می‌خواهنــد زمــام امور‬ ‫زندگی‌شــان را خودشــان بــه‬ ‫دســت بگیرند و یک بار برای‬ ‫همیشــه از زیر سایه سنگین‬ ‫سرنوشــت محتومشــان فــرار کنند‪ .‬‬

‫در این شــهر کوچــک زندگــی کنند‪ ،‬بایــد قوانین‬ ‫خــاص آن را بپذیرنــد‪ .‬ایــن شــهر دو قانــون مهم‬ ‫دارد؛ اول این‌کــه خرید و فروش مشــروبات الکلی‬

‫در آن ممنــوع اســت و دوم این‌که خشــونت‌های‬ ‫خانگی و جنســیتی در این شــهر جایی ندارد‪ .‬یکی‬ ‫از موسســان ماریا آکسیلیادورا درباره زندگی در این‬ ‫شــهر بــه گاردین گفته‪« :‬تــا قبل از این‌کــه در این‬ ‫شهر ســاکن شــویم‪ ،‬همســرم مثل اغلب مردهای‬ ‫بولیویایــی عادت داشــت وقت و بی‌وقــت من را‬ ‫کتــک بزند‪ .‬از وقتی در ماریا آکســیلیادورا ســاکن‬ ‫شــده‌ایم و قوانیــن آن را پذیرفته‌ایم‪ ،‬او نوشــیدن‬ ‫الکل را کنار گذاشــته و دیگر روی من دســت بلند‬

‫همیشه پای یک زن در میان است‬ ‫از ســال ‪ 1999‬چنــد فعــال اجتماعــی بولیویایی‬ ‫تصمیــم گرفتند زیر ســایه توانمندی‌های مدیریتی‬ ‫زنان‪ ،‬منطقه امنی را به نام ماریا آکســیلیادورا برای‬ ‫زندگــی خانواده‌هــا ایجاد کنند کــه در آن برخالف‬ ‫ســایر شــهرهای بولیوی‪ ،‬خبــری از خشــونت‌های‬ ‫خانگــی نیســت‪ .‬خانواده‌هایی که دوســت دارند‬ ‫‪60‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫نکرده اســت‪».‬‬ ‫ایــن اجتماع کوچک کعبــه آمال زنانی اســت که‬ ‫در جامعــه‌ای خشــونت‌طلب و مردســاالر زندگی‬ ‫می‌کننــد‪ .‬بولیــوی کشــوری‬ ‫اســت کــه کشــتار زنــان در‬ ‫آن بیــداد می‌کنــد و اعمــال‬ ‫خشــونت علیــه آن‌هــا بــه‬ ‫موضوعــی عــادی و روزمره‬ ‫تبدیل شده است‪ .‬این معضل‬ ‫آن‌قــدر در بولیــوی جــدی‬ ‫اســت کــه دولــت گروهــی‬ ‫را تحــت عنــوان «نیروهــای‬ ‫ویژه علیه خشــونت» مامور‬ ‫پی‌گیــری و پیش‌گیــری از‬ ‫ســوءرفتار بــا زنــان کــرده‬ ‫اســت‪ .‬طبق آمارهای رسمی‪،‬‬ ‫سال گذشته ‪ 94‬زن در نتیجه‬ ‫خشــونت‌های خانگــی در‬ ‫بولیــوی کشــته شــدند و در‬ ‫ســال ‪ 2015‬هــم ‪ 93‬زن بــه‬ ‫قتــل رســیدند که ایــن رقم‬ ‫بــا توجــه بــه جمعیــت ‪10‬‬ ‫میلیون نفــری بولیــوی آمار‬ ‫نگران‌کننــده‌ای اســت‪ .‬تنها‬ ‫در دو روز ابتدایــی ســال‬ ‫‪ 2017‬هــم دو مورد قتل زنان‬ ‫گزارش شــده اســت‪.‬‬ ‫س جمهور‬ ‫ایوو مورالــز‪ ،‬رئی ‌‬ ‫بولیوی در سال ‪ 2013‬قانونی‬ ‫را تصویــب کرد تــا با در نظر‬ ‫گرفتن مجازات‌های ســنگین‬ ‫بــرای مــردان خاطــی‪ ،‬از‬ ‫خشــونت‌های خانگــی علیه‬ ‫زنــان جلوگیــری کنــد‪ .‬طبق‬ ‫این قانون‪ ،‬مجازات ‪ 30‬ســال‬ ‫حبس برای کشــتار زنــان در نظر گرفته شــد‪ ،‬اما با‬ ‫اســتناد به گــزارش روزنامه ملی بولیــوی‪ ،‬تا به حال‬ ‫فقــط یک‌پنجــم قتل‌های انجام‌شــده بــا مجازات‬ ‫حبس ‪ 30‬ســاله همراه شــده اســت‪.‬‬ ‫پرسه در شهر زنان‬ ‫مــردم ماریا آکســیلیادورا حــاال حــدود دو دهه‬ ‫اســت که جامعه کوچکشان را به شــیوه خودشان‬ ‫اداره می‌کننــد‪ .‬ایــن اجتمــاع کوچک توســط پنج‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪60 Kheradmand‬‬


‫خواهد آورد‪.‬‬ ‫در مورد اعتیاد با او حرف بزنید‬ ‫کمپانی‌های ســیگار خوب می‌داننــد چطور برای‬ ‫محصوالت خود بازاریابی کننــد‪ ،‬برای همین فرزند‬ ‫کوچک شــما احتمــاال نخواهــد فهمیــد نیکوتین‬ ‫چقدر می‌توانــد مضر و اعتیادآور باشــد‪.‬‬ ‫بــرای کودک‌تان دقیقــا بیان‬ ‫کنیــد کــه ســیگار کشــیدن‪،‬‬ ‫اعتیادآور اســت و وقتی کسی‬ ‫ســیگار کشــیدن را شــروع‬ ‫می‌کنــد‪ ،‬دیگــر بــه ســختی‬ ‫خواهــد توانســت آن را ترک‬ ‫کنــد‪ .‬بــه فرزندتــان توضیح‬ ‫دهیــد نیکوتین‪ ،‬به انــدازه‌ی‬ ‫مــوادی چــون هروئیــن و‬ ‫کوکائیــن‪ ،‬اعتیــادآور و حتــی‬ ‫خطرناک‌تــر از آنهاســت‪.‬‬ ‫در مــورد خطــرات‬ ‫جایگزین‌هــای ســیگار بــا او‬ ‫حــرف بزنیــد‬ ‫بــا افزایــش ســیگارهای‬ ‫الکترونیکــی و قلیــان و‬ ‫ســیگارهای بــدون تنباکــو‪،‬‬ ‫راههای بیشــتری پیــش روی‬ ‫فرزند شماســت تا یک عادت‬ ‫بد را انتخاب کند و به احتمال‬ ‫زیــاد فرزندتــان فکــر می‌کند‬ ‫ایــن جایگزین‌هــا‪ ،‬بی‌خطــر‬ ‫و بهتــر هســتند‪ .‬پــس بایــد‬ ‫مطمئن شــوید کــه کودک‌تان‬ ‫را نســبت به خطرات و عواقب‬ ‫ایــن جایگزین‌هــا آگاه کرده‌ایــد و او می‌دانــد که‬ ‫ایــن ابزارهــا نیز همــان عواقــب ســیگار را دارند‪.‬‬

‫گپ و گفت‌های دوستانه با هم داشته باشید‬ ‫در مورد ســیگار و خطــرات آن‪ ،‬بیش از اندازه هم‬ ‫حرف نزنیــد‪ .‬مطالعات نشــان داده گفتگوی مدام‬ ‫و تمــام وقــت در مورد ســیگار می‌توانــد احتمال‬ ‫ســیگاری شــدن فرزندتان را بیشــتر کند! اگر به او‬ ‫بگوییــد‪ :‬تو هرگز نباید ســیگار بکشــی! یــا تمام‬ ‫ســیگاری‌ها آدم‌های بدی هســتند‪ ٬‬در واقــع او را‬

‫تشــویق به طغیان خواهید کرد‪ .‬اگــر فرزندتان در‬ ‫ســنین نوجوانی باشــد‪ ،‬تمایل پیدا می‌کند ســیگار‬ ‫را امتحــان کنــد تــا حداقــل به شــما ثابــت کند‬ ‫«می‌تواند»!‬ ‫اگر گپ و گفت‌های خوب و هشــیارانه با کودک‌‬ ‫خود داشــته باشــید می‌توانید مانع سیگار کشیدن‬ ‫او بشــوید‪ .‬مطالعــات زیادی نشــان داده یک نوع‬ ‫خــاص از صحبــت یــا بیان وجــود ندارد کــه روی‬ ‫همه‌ی بچه‌ها تاثیر یکســان داشــته باشــد و شما‬ ‫کــه از هر کس دیگــری فرزند خود را می‌شناســید‬ ‫بایــد بفهمید بهتریــن راه ارتبــاط برقــرار کردن و‬ ‫دوســتی صمیمانه و موثر با او چیســت‪،‬‬ ‫و خالصــه‌ی کالم اینکــه رگ خواب او در دســت‬ ‫شماست!‬ ‫هر چنــد صحبت در مورد ســیگار‪ ،‬جدی اســت‬ ‫اما ســعی کنید گفتگوهای‌تان بــه دور از هر گونه‬ ‫قضــاوت یا تهدیــد و تنبیه باشــد تا بهتــر بتوانید‬ ‫بــا فرزندتــان در این مــورد حرف بزنیــد و اگر هم‬ ‫احتماال یک روز‪ ،‬ســراغ ســیگار رفت‪ ،‬از گفتن این‬

‫مهارت «نه گفتن» را در او تقویت کنید‬ ‫شــاید بــه نظرتــان جــدی نیایــد و حتی بــه آن‬ ‫بخندیــد‪ ،‬امــا فشــاری کــه فرزندتــان از ســوی‬ ‫همســاالنش تحمــل می‌‌کنــد بســیار زیاد اســت‪.‬‬ ‫اگر به فرزندتان ســیگاری پیشــنهاد شــود و شما‬ ‫هرگــز نیاموخته باشــید کــه چطــور در برابر یک‬ ‫درخواست نادرســت بدون اینکه وجهه‌ی خود را از‬ ‫دســت بدهد‪ ،‬نه بگوید‪ ،‬مطمئن باشید آن سیگار را‬ ‫رد نخواهــد کرد‪ .‬حتی می‌توانید نقــش بازی کنید‪،‬‬ ‫مثال به فرزند خون یک ســیگار پیشــنهاد بدهید و‬ ‫او شــیوه‌های مختلف نــه گفتن را تمریــن و اجرا‬ ‫کند؛ مثال‪ ،‬نه متشــکرم‪ ،‬از بوی آن خوشــم نمی‌آید‪،‬‬ ‫نــه‪ ،‬من بایــد برای تمرین بســکتبال آماده بشــوم‬ ‫و ســیگار باعث می‌شود تنفسم مشــکل پیدا کند‪،‬‬ ‫یا نه ترجیح می‌دهم ســیگار نکشــم‪ ،‬در ســینه‌ام‬ ‫احساس ســوزش خواهم کرد‪.‬‬ ‫‪59‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫موضوع به شــما واهمه‌ای نداشــته باشد‪.‬‬ ‫اهمیــت ســبک زندگی درســت را به او گوشــزد‬ ‫کنید‬ ‫بــه جای صحبت‌هــای مکــرر در مــورد خطرات‬ ‫ســیگار‪ ،‬در مــورد اهمیــت انتخاب‌هــای درســت‬ ‫و ســالم در زندگــی بیشــتر حــرف بزنیــد‪ .‬برایش‬ ‫توضیح دهید که تغذیه‌ی ســالم‪ ،‬خــوب خوابیدن‬ ‫و مرتــب ورزش کردن می‌تواند‬ ‫بــه او کمــک کنــد همیشــه‬ ‫ســالم و جــذاب و خوش‌اندام‬ ‫باشــد‪ .‬اگــر فرزند شــما برای‬ ‫توانایــی تند دویدنــش ارزش‬ ‫قائل باشــد یا وقتــی که درک‬ ‫کنــد خــواب کافــی داشــتن‬ ‫بــه او کمــک می‌کنــد تمرکز‬ ‫بیشــتری ســر ِ کالس درس‬ ‫داشــته باشــد‪ ،‬احتمال اینکه‬ ‫مرتکــب رفتارهایی شــود که‬ ‫سالمتی‌اش را به خطر بیندازد‬ ‫بســیار کمتر خواهد شــد‪.‬‬ ‫الگوی خوبی برایش باشید‬ ‫بچه‌هایــی که والدین‌شــان‬ ‫ســیگار می‌کشــند‪ ،‬بیشــتر‬ ‫مســتعد ســیگاری شــدن‬ ‫هســتند زیرا سیگار کشیدن را‬ ‫عــادت بدی تلقــی نمی‌کنند‪.‬‬ ‫حتــی اگــر بــه فرزنــد خود‬ ‫بگوییــد قصــد ترک ســیگار‬ ‫دارید یا کاش هرگز ســیگاری‬ ‫نبودیــد‪ ،‬کالم شــما چنــدان‬ ‫موثــر نخواهــد بــود‪ .‬بچه‌ها‬ ‫همان چیــزی را تقلید می‌کنند‬ ‫کــه شــما انجــام می‌دهید‪.‬‬ ‫بنابرایــن شــاید وقت آن باشــد کــه خودتان هم‬ ‫ســیگار را تــرک کنیــد؛ بــرای ســامت خودتان و‬ ‫ســامت فرزندتان‪.‬‬ ‫خانه و پیرامون‌تان را از وجود سیگار پاک کنید‬ ‫مطالعــات نشــان داده محــدود کردن دسترســی‬ ‫فرزندتــان بــه ســیگار و افراد ســیگاری‪ ،‬تــا حدود‬ ‫بســیار قابل توجهی از احتمال ســیگاری شــدن او‬ ‫می‌کاهد‪ .‬پس بهتر اســت بــرای خانه‌تــان قانونی‬ ‫وضــع کنیــد که هیچکــس اجــازه نــدارد در خانه‬ ‫ســیگار بکشــد یا با خود ســیگار به خانــه بیاورد‪.‬‬ ‫اگر دوســتان یا اقوامی دارید که ســیگاری هستند‪،‬‬ ‫مودبانــه به آنها توضیح دهید کــه اجازه نمی‌دهید‬ ‫در خانه‌ی شــما ســیگار بکشــند‪ .‬اگر فرزند شــما‪،‬‬ ‫پشــتکار و جدیت‌تــان را در مورد ایــن محدودیت‌ا‬ ‫ببینــد (حتــی بــا افــراد بزرگســال)‪ ،‬در مــورد‬ ‫انتخاب‌هایــش بســیار بادقــت عمل خواهــد کرد‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫با بچه‌ها‌یتان در مورد سیگار حرف بزنید‬

‫تنباکــو‪ ،‬دلیــل عمده‌ی‬ ‫قابــل‬ ‫مرگ‌هــای‬ ‫پیشــگیری در سراســر‬ ‫دنیاست‪.‬‬ ‫بهترین راه پیشــگیری از مرگ‌های ناشــی از‬ ‫ســیگار این اســت که از همــان کودکــی‪ ،‬آموزش‬ ‫داده شــوند‪ .‬تحقیقــات نشــان داده ‪ ۹۰‬درصــد از‬ ‫بزرگســاالن ســیگاری‪ ،‬اولین ســیگار خود را وقتی‬ ‫که بچه بوده‌اند کشــیده‌اند‪ .‬در ســال ‪ ،۲۰۱۶‬مرکز‬ ‫پیشــگیری و کنترل بیماری‌هــا دریافت که ‪ ۸‬درصد‬ ‫از نوجوانان دبیرســتانی در عرض ‪ ۳۰‬روز گذشــته‪،‬‬ ‫یک سیگار کشــیده‌اند‪.‬‬ ‫وقتی فرزند شــما کودک اســت‪ ،‬به شما به عنوان‬ ‫قدرت مطلــق نگاه می‌کنــد تا بفهمــد چه چیزی‬ ‫خوب یا بد اســت‪ ،‬بنابراین گفتگو در مورد ســیگار‬ ‫را زودتر شــروع کنید تا در مســیر درســت هدایت‬ ‫او قرار بگیرید‪.‬‬

‫اینکه به کودک خود بگویید ســیگار خوب نیســت‬ ‫چون ممکن اســت ســرطان بگیرد‪ ،‬فایــده‌ای ندارد‬ ‫چون بچه‌هــا معموال نگران پیامدهــای بلند مدت‬ ‫نیســتند‪ .‬بلکــه بیشــتر به تاثیــرات فوری ســیگار‬ ‫واکنش نشــان می‌دهند‪ ،‬مثال بویی کــه روی موها‬ ‫و لباس‌هــا می‌مانــد‪ ،‬زرد شــدن دندان‌هــا‪ ،‬بــد بو‬ ‫شــدن دهان‪ ،‬مشــکالت پوستی و ‪...‬‬ ‫شــاید هم متوجه شــوید فرزندتان بــه جنبه‌های‬ ‫مالــی و اقتصــادی بیشــتر اهمیــت می‌دهد‪ ،‬پس‬ ‫می‌توانیــد یک ماشــین حســاب برداریــد و به او‬ ‫نشــان دهید یــک فرد ســیگاری اگر هــر روز یک‬ ‫پاکت ســیگار بکشــد‪ ،‬در عرض یک ماه‪ ،‬سه ماه و‬ ‫یــا یک ســال‪ ،‬چقدر پول هدر خواهــد داد‪ .‬بعد در‬ ‫ایــن مورد بحــث کنید که همین فرد بــا این مقدار‬ ‫پول چــه چیزهایی می‌توانــد بخرد‪.‬‬

‫برای صحبــت در مورد‬ ‫ســیگار بــا بچه‌هــا‪ ،‬هرگز‬ ‫زود نیســت‪ .‬شــاید فکــر کنید‬ ‫دلیلی نــدارد با کودک ‪ ۵‬یا ‪ ۶‬ســاله‌ی خود درباره‌ی‬ ‫ســیگار و مســائل آن حرف بزنید چون به نظر شما‬ ‫ایــن احتمال کــه فرزندتــان در این ســن بخواهد‬ ‫ســیگار بکشــد‪ ،‬صفر اســت‪ ،‬اما واقعیت این است‬ ‫کــه شــما زمــان بیشــتری بــرای گفتگــو پیرامون‬ ‫خطرات و آســیب‌های ســیگار خواهید داشــت‪.‬‬ ‫ترجمــه از هدی بانکــی‪ :‬برای صحبــت در مورد‬ ‫صحبت‌ها ‌ی خود را به ورزش ربط بدهید‬ ‫ســیگار با بچه‌هــا‪ ،‬هرگز زود نیســت‪ .‬شــاید فکر‬ ‫اگــر فرزنــد شــما عالقه‌منــد بــه ورزش اســت‪،‬‬ ‫کنیــد دلیلی نــدارد با کــودک ‪ ۵‬یا ‪ ۶‬ســاله‌ی خود‬ ‫درباره‌ی ســیگار و مســائل آن حرف بزنید چون به روی چیزی تمرکز کنیــد که فرزندتان به آن اهمیت خطــرات ســیگار را بــه تاثیــری کــه روی عملکرد‬ ‫نظر شــما ایــن احتمال کــه فرزندتان در این ســن می‌دهد‬ ‫ورزشــی دارد ربط بدهیــد‪ .‬برایــش توضیح دهید‬ ‫بخواهد سیگار بکشــد‪ ،‬صفر است‪ ،‬اما واقعیت این همانطــور که می‌دانیــد‪ ،‬بدترین عوارض ســیگار چطور ســیگار می‌توانــد توانایی دویدنــش را از او‬ ‫است که شــما زمان بیشــتری برای گفتگو پیرامون کشــیدن‪ ،‬انواع سرطان‌ها‪ ،‬مشــکالت ریوی و سایر بگیرد یا بگویید اگر ســیگار بکشــد مجبور خواهد‬ ‫خطــرات و آســیب‌های ســیگار خواهید داشــت‪ .‬بیماری‌هایی اســت که ناشــی از سیگار هستند‪ .‬اما بــود خیلی زود‪ ،‬بــازی را ترک کند چــون نفس کم‬ ‫‪58‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪58 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


57 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬57


56 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬56


‫بــه واســطه فعالیت هــای بدنی‬ ‫خاص دســتان و پاهای خود را بیشتر‬ ‫از دیگــران تکان مــی دادند‪،‬‬ ‫نســبت به آنها کــه دائما در‬ ‫جای خود نشسته و فعالیتی‬ ‫نداشتند‪ ،‬بهتر عمل می کردند‬ ‫و در نهایت مشــخص نشد که‬ ‫ایــن تمرینــات بــرای کــودکان‬ ‫مبتال به بیش فعالی ســودمند هستند‪.‬‬ ‫البته تاکنــون هیچ مطالعه مســتقلی روی‬ ‫فیجت اســپینرها و اثرات سودمند آنها انجام نشده‬ ‫اســت و در نتیجه نمی توان بــا قطعیت گفت که‬ ‫این ابزارهــا هم چنین فایــده ای دارند‪.‬‬ ‫فیجت ها انــواع زیادی دارند که اســپینر تنها یکی‬ ‫از آنهاست‬ ‫اســپینر تنها اســباب بازی تخلیه عصبی‬ ‫کــه بــا الگــو گرفتــن از حرکات‬ ‫فیجت ســاخته شــده نیست‪.‬‬ ‫اگــر کلمــه ‪ Fidget‬را در‬ ‫گــوگل ســرچ کنیــد‪ ،‬شــاهد‬ ‫پیشــنهادهایی مثــل ‪Fidget‬‬ ‫‪ pen‬یــا ‪ Fidget cube‬بــرای‬ ‫تکمیــل عبــارت از گــوگل‬ ‫خواهیــد بــود‪ .‬اینجــا نگاهی‬ ‫به تعــدادی از این اســباب بازی‬ ‫هــای عجیــب کــه گاهــی هــم کامال‬ ‫بیهــوده بــه نظر مــی آینــد‪ ،‬انداختــه ایم‪.‬‬ ‫‪ Fidget Cube‬فیجت کیوب‬ ‫از اســمش پیداســت کــه مکعبی شــکل اســت‪.‬‬ ‫یــک مکعــب کوچک شــش وجهی شــبیه به تاس‬ ‫کــه در هر وجه اشــکال عجیبی می بینیــد‪ .‬دقیقا‬ ‫همیــن چیزهای عجیب این مکعــب را به یک ابزار‬ ‫فیجــت تبدیل کرده انــد‪ .‬از کلیدی شــبیه به کلید‬ ‫پریزهای ســاده برای روشــن و خاموش کردن المپ‬ ‫تا یک دیســک چرخنــده‪ ،‬یک کره کوچــک که در‬ ‫جای خــود دور خودش می گردد و جوی اســتیکی‬ ‫شــبیه به آنچه در کنترلر کنســول هــای بازی دیده‬ ‫ایــد‪ .‬این مکعب کوچــک به راحتی با یک دســت‬ ‫کنتــرل مــی شــود و ادعا مــی کنند بازی کــردن با‬ ‫ابــزار موجود در هــر وجه آن به دوری از اســترس‬ ‫شــما کمک می کند‪.‬‬

‫بســیار زیاد و متفاوتی دارد‪ .‬از‬ ‫تــوپ های ابری ســاده تــا نوعی جدیدتــر که یک‬ ‫تــوپ را داخــل تور مــی بینیــد‪ .‬با فشــردن توپ‬ ‫شــاهد اشــکال عجیب و غریبی خواهید بود‪ .‬توپ‬ ‫با فشــردن تغییر شــکل زیادی می دهــد و از بین‬ ‫توری که در آن اســت به شــکل جالبــی بیرون می‬ ‫آیــد‪ .‬کره هــای پر تعــداد کوچــک و بزرگی که‬ ‫هــر قدر هم تــوپ را فشــار دهید‪ ،‬مثل‬ ‫حباب نمــی ترکند‪.‬‬ ‫‪ Spiky Sensory‬حلقــه های‬ ‫میخی‬ ‫یک دایره الســتیکی نســبتا‬ ‫بــزرگ کــه قطــر آن حــدودا‬ ‫چهــار اینــج اســت‪ ،‬ســطحی‬ ‫پــر از زائــده های تیــغ مانند‬ ‫که البتــه مانند جنس خــود این‬ ‫حلقــه نرم بــوده و تیــز نیســتند‪ .‬این‬ ‫حلقــه بــه راحتی در دســت خم می شــود و‬ ‫زائــده های ســطح آن در کف دســت شــما حس‬ ‫جالبی ایجاد می کنند‪ .‬فشــردن این جســم عجیب‬ ‫در کنــار حســی کــه از میخ هــای نرم ســطح آن‬ ‫در دســت شــما به وجــود می آید باعــث کاهش‬ ‫اســترس خواهــد بــود‪ .‬شــاید فکــر کنید کــه این‬ ‫وســیله با اســترس بال فرق چندانی ندارد اما شکل‬ ‫متفاوت و تیغ های نرم ســطح آن‪ ،‬این دو وســیله‬ ‫را بــه کل متفــاوت از یکدیگر کــرده اند‪.‬‬ ‫‪ Infinity Cube‬مکعب بی نهایت‬ ‫هشــت مکعــب کوچــک فلزی کــه بــا لوالهای‬ ‫‪ 360‬درجــه و بــدون محدودیــت به هــم متصل‬ ‫شــده انــد و یک مکعب بــزرگ تر را تشــکیل می‬ ‫دهنــد‪ .‬این همان مکعب بی نهایت اســت‪ .‬در هر‬ ‫ســمت و جهتی که بخواهیــد مکعب های کوچک‬ ‫تــر حرکت می کنند و اشــکال عجیــب و غریب را‬ ‫می ســازند‪ .‬بدون وقفه و معطلــی می توانید آن را‬ ‫در دســت بچرخانیــد و به هر شــکلی در بیاورید‪.‬‬ ‫لوالهــای ‪ 360‬درجه ای و منعطف باعث می شــود‬ ‫که محدودیتی در کار با این وســیله نداشته باشید‪،‬‬ ‫حتی یــک توقــف کوتاه‪،‬امــا قیمت حــدودا ‪120‬‬ ‫هــزار تومانی این اســباب بازی برای چنین وســیله‬ ‫ای بســیار گران به نظر می رســد!‬ ‫هفته نامه همشهری جوان‬

‫‪ Stress Ball‬توپ ضد استرس‬ ‫یــک اســباب بازی نــرم و کوچک که شــکل های‬ ‫بســیار متنــوع و جالبــی دارد‪ .‬معموال قطــر آن از‬ ‫هفت ســانتی متر بیشــتر نیســت و به راحتی در‬ ‫یک دســت جا می شــود تا آن را بین انگشتان خود‬ ‫فشــار دهید‪ .‬از این وسیله برای تخلیه فشار عصبی‬ ‫و حتــی تمرینــات ورزشــی برای تقویــت عضالت‬ ‫دســت استفاده می شــود‪ .‬اســترس بال شکل های‬ ‫‪55‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫«فیجت اسپینر»ها چرا محبوب شدند؟‬ ‫تخلیه فشــار عصبــی و امثالهم ذکر شــده اســت‬ ‫امــا به تازگی وســیله هایی ســاخته شــده که ادعا‬ ‫دارند اســترس را از شــما دور مــی کند و باعث می‬ ‫شــود که بهتر تمرکز کنید و از شــ ّر افکار گوناگون‬ ‫خالص شــوید‪ .‬اما این وسیله نوعی ماســاژور‪ ،‬پازل‬ ‫یا حتــی چیزی شــبیه به مکعب روبیک نیســت؛‬ ‫این وســیله فیجت اســپینر (‪ )Fidget spinner‬نام‬ ‫دارد و شــکل هــای مختلفــی دارد اما ســاده‬ ‫تریــن و متــداول ترین نــوع آن دارای ســه‬ ‫شــاخه اســت که به یــک دایره متصــل اند و‬ ‫دور همین دایره می چرخند‪ .‬اســپینر نسبت‬ ‫به اندازه کوچکش‪ ،‬ســنگین اســت و این را در‬ ‫اولیــن برخورد با آن متوجه می شــوید‪ .‬اغلب مدل‬ ‫هــای آن در دایره مرکزی خود یــک بلبرینگ دارند‬ ‫که راز چرخش ســریع و روان و طوالنی این اسباب‬ ‫بــازی اســت‪ .‬به همیــن ســادگی فیجت اســپینر‬ ‫کوچک در بین انگشــتان شــما می چرخد‪.‬‬

‫کوبیــد! آن قــدر تنوع در مدل ها باالســت که اگر‬ ‫از طرفداران این وســیله باشــید‪ ،‬قطعــا در انتخاب‬ ‫یک و یــا حتی چند مدل برای خرید دچار مشــکل‬ ‫خواهیــد شــد‪ .‬هر چه جنس اســپینر مرغــوب تر‪،‬‬ ‫طــرح و رنگــش فانتزی تر و میزان چرخش بیشــتر‬ ‫باشــد قیمــت باالتــری خواهد داشــت‪ ،‬که بعضی‬ ‫از آنهــا حدود پنــج دقیقه و حتی بیشــتر هم می‬ ‫چرخنــد‪ .‬تا این لحظه اســپینرهایی با قیمت حدود‬ ‫‪ 200‬هــزار تومان هم دیده شــده اســت‪.‬‬ ‫اوتیسمیها‬ ‫امــا در نهایــت و با وجــود تمام ایــن صحبت ها‬ ‫یــک «خب کــه چی؟» بــزرگ روبروی ما ایســتاده‬ ‫اســت‪ .‬آیا اســپینر واقعا برای اعصاب مفید است؟‬ ‫آیا به واســطه مواد ســازنده یا حتــی وزنش ممکن‬ ‫اســت برای کودکان خطرناک باشــد یــا خیر؟ طبق‬ ‫دالیل علمی و تحقیقات بســیار ادعا می شــود که‬ ‫فیجت اســپینر و دیگــر فیجت ها به رفع اســترس‬ ‫و تمرکــز کمک می کنــد‪ ،‬مخصوصا بــرای کودکان‬ ‫اوتیســم یا بیــش فعال بســیار مفید اســت اما در‬ ‫نهایــت قضاوت مفید بــودن یا نبودن این وســیله‬ ‫و احســاس نیــاز به خریــد آن یا عدم نیــاز به یک‬ ‫شــیء چرخــان کوچــک‪ ،‬تنهــا به شــخص مصرف‬ ‫کننده بستگی دارد‪.‬‬

‫میالد تیرداد‬ ‫یک جســم عجیــب کوچک‪ ،‬ســاده و خوش رنگ‬ ‫و لعــاب و فانتــزی کــه با صــدای ِقر ِقــر اندکی به‬ ‫ســرعت می چرخد‪ .‬این قدر ســریع که انگار خیال‬ ‫ایســتادن از حرکــت را ندارد و بــا قوانین فیزیک و‬ ‫اصطکاک غریبه اســت! احتماال ایــن روزهای اخیر‬ ‫شــما هم اســپینر را در دست دوســت و آشنا دیده عامل اعصاب!‬ ‫ایــد‪ .‬از متــرو و اتوبوس تا کالس دانشــگاه و محل بیاییــد دقیق تر به این اســباب بــازی نگاه کنیم‪.‬‬ ‫کار‪ .‬اســباب بــازی جدید آدم بــزرگ ها همان طور گفتیــم کــه اســم آن فیجت اســپینر اســت؛ کلمه‬ ‫کــه گفتیــم «اســپینر» نــام دارد‪ ،‬یعنــی چرخنده فیجــت (‪ )Fidget‬به معنــی حرکت و عملی عادت‬ ‫و ایــن چرخیــدن تنها کاری اســت که این وســیله گونه اســت کــه ممکــن اســت ناشــی از عصبی‬ ‫انجــام مــی دهد‪ .‬قیمــت اســپینرها امــا در برابر بودن‪ ،‬آشــفتگی و خســتگی یا مجموع اینها باشد‪.‬‬ ‫یک چرخش ســاده کمی گــران به نظر می رســد‪ .‬از جملــه فیجت هــای معمول می تــوان به تکان‬ ‫ظاهــر دلفریب و رنگارنگی کــه در قلبش تنها یک دادن خودکار‪ ،‬بازی با قســمتی از لباس مانند دکمه در دنیا همین طور است‬ ‫بلبرینــگ پنهان اســت‪ .‬هر طور هم کــه نگاهش هــای پیراهن یا تکان دادن پاها اشــاره کرد‪ .‬فیجت نشــریاتی ماننــد گاردیــن و نیویــورک تایمز ادعا‬ ‫کنیــد به قیمت های بعضا باالی صــد هزار تومانی ها راهی برای رهایی از اســترس و آشفتگی هستند کــرده انــد که خانمــی شــصت و دو ســاله به نام‬ ‫که می فروشــندش نمی ارزد‪ .‬گرچه بعضی از انواع امــا اغلــب به عنوان عــادت های بد شــناخته می کاترین هتینگر‪ ،‬فیجت اســپینر را ساخته است‪ ،‬در‬ ‫حالی کــه خانم هتینگر این گفته را نفــی کرده‪ .‬او‬ ‫گرانقیمت آن ویژگی هــای جالبی دارند که ممکن شــوند‪ ،‬مخصوصا در بین کودکان‪.‬‬ ‫اســت ایــن قیمــت را برای تــان توجیه کنــد‪ .‬مثال امــا بر اســاس تحقیقــات دانشــمندان‪ ،‬کودکانی گفتــه زمانی بــه خاطر ابتــا به یک بیمــاری نادر‬ ‫اســپینر شما فندک یا اســپیکر بلوتوثی هم هست! کــه ایــن حــرکات را انجام مــی دهند نســبت به عصبــی قادر بــه جنب و جــوش و بازی کــردن با‬ ‫‪ ‬بــه هر حــال همین مــدل هــای گرانقیمت هم کودکانی که از این کار منع می شــوند‪ ،‬در یادگیری دختــر خردســالش نبوده و با اســتفاده از وســایل‬ ‫طرفــداران خودشــان را دارند‪ .‬فیجت اســپینر مدل و یادســپاری عملکرد بهتری دارند‪ .‬تحقیقات علمی ســاده ای که در منزل داشــته‪ ،‬اســباب بازی مشابه‬ ‫هــای ارزان تــر و ســاده ای هــم دارد‪ .‬از ســایت نشــان داده انــد که انجام ایــن حــرکات در موارد به اسپینر با شمایل بشــقاب پرنده را برای فرزندش‬ ‫فروشــگاه هــای اینترنتی معــروف تا کانــال های بســیاری به تمرکــز و دوری از اســترس افراد کمک مــی ســازد و در ســال ‪ 1993‬نیز درخواســت خود‬ ‫تلگرامــی و حتی متــرو به راحتی مــی توانید انواع می کنــد‪ ،‬به خصوص کودکانی که اختالل اوتیســم برای ثبت پتنت آن را تســلیم ســازمان مربوطه در‬ ‫مدل اســپینر را خریداری کنید‪ .‬اما این اسباب بازی یــا ‪ ADHD‬دارند‪ .‬فیجت اســپینر هــم با هدف آمریــکا می کند کــه البته این پتنت حــدودا چهار‬ ‫از کجــا آمد؟ چطــور تا این حد محبوب شــد و آیا کمــک به انجــام بهتــر همین امر ســاخته شــده ســال بعد بــه وی اعطا می شــود‪.‬‬ ‫اســت‪ .‬اما ایــن روزها بیشــتر به عنوان ســرگرمی خود خانم هتینگــر اما بر این باور اســت که این‬ ‫فایــده ای هم برای مــا دارد؟‬ ‫عادت های مختلفی مثل چرخانــدن زنجیر‪ ،‬بازی و اســباب بازی شــناخته می شــود تا یک وســیله اســباب بازی شــباهت زیادی به آنچه برای دخترش‬ ‫با ســیم تلفن یــا پرزهای فرش را اغلــب در اطراف تمدد اعصــاب! جنــس آن می تواند پالســتیکی یا ســاخته بود‪ ،‬ندارد و اختراع فیجت اســپینر صرفا به‬ ‫مــان دیــده ایــم و حتــی گاهــی خودمــان چنین یــا فلزهایی نظیر برنج و اســتیل باشــد‪ .‬طرح ها و او نســبت داده شده است‪ .‬در ســال ‪ 2015‬میالدی‪،‬‬ ‫عاداتــی داریم‪ .‬تــا به حال برای تــان پیش آمده که رنگ های آن هم هر روز بیشــتر می شــوند‪ ،‬از آرم تحقیقی مروی جمعی از کودکان هشــت تا دوازده‬ ‫وقتی در صف نانوایی یا اتاق انتظار مطب پزشــک ‪ BMW‬و مرســدس بنز تا بتمن و مرد عنکبوتی‪ ،‬از ســاله مبتال به بیــش فعالی انجام شــد کــه نتایج‬ ‫منتظرید‪،‬با ســوییچ و کلیدهایتان مشغول شوید؟ یا اســپینرهای اصطالحــا رم خور که بــرای تان آهنگ آن در نشــریه روانشناختی کودکان غیرعادی منتشر‬ ‫حتی تــکان دادن مداوم پاهــا‪ .‬دالیل مختلفی برای هــم پخــش می کنند تــا مدل های ضــد ضربه که شد‪.‬‬ ‫ایــن عــادت هــا و حــرکات از جمله تمرکــز بهتر‪ ،‬بــدون تــرس از خراب شــدنش بــه در و دیوار می بر اســاس این تحقیــق آن دســته از کودکانی که‬ ‫‪54‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪54 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫وحدت مذهبی‬ ‫اصل و نســب نادر از ایل افشــار اســت که شاخه‬ ‫ای از تــرکان غــز به جــای مانده از کوچ ســاجقه‬ ‫بــه ایــران بوده اند‪ .‬شــایان ذکر اســت که نــادر از‬ ‫نژاد ترک اســت‪ .‬ایل افشــار از ایالت شاهسون هم‬ ‫پیمــان با شــاه اســماعیل و صفویان بــوده و نکته‬ ‫جالب ســنی بودن همه ایل افشــار است‪ .‬هر چند‬ ‫که تاریخ پاســخ روشــنی به نوع مذهب نادر ندارد‪.‬‬ ‫ارادات او بــه حضرت علی (ع) و ابوحنیفه یکســان‬ ‫بــوده اســت و چنــان کــه مرقــد و بــارگاه امامان‬ ‫شیعه در ســامرا و کاظمین را بازســازی کرده است‬ ‫همانطور هم مرقد ابوحنیفــه در بغداد را تکریم و‬ ‫بازســازی کرده اســت‪ .‬دیدگاه نادر درخصوص علت‬ ‫ســقوط صفویان بســیار تیزبینانه بوده است‪.‬‬ ‫نادرشــاه می دانســت که مذهب شیعه یکپارچه‬ ‫شــده امــا صفویــان مشــکالتی دارند بســیاری از‬ ‫اقدامات صفویان؛ ظاهرسازی؛ تفرقه افکن و دور از‬ ‫عقالنیــت بــوده و بدعت هایی نظیــر لعن خلفای‬ ‫مــورد احتــرام اهل ســنت از جمله مناســب مورد‬ ‫اعتراض نــادر بود‪.‬‬ ‫نادرشــاه معتقد بــود که ایــران مملکتــی ملوک‬ ‫الطوایفی اســت و هریک از ایــن ایالت و قبایل که‬ ‫ســوغات هجوم اقوام ترک و عــرب و مغول و تاتار‬ ‫به ایران بوده اند مناســک؛ عقاید و مقدساتی برای‬ ‫خود داشــتند‪ .‬یــا باید ایــران را ملکی چهــل پاره‬ ‫تصور کــرد و یا باید برای حفــظ ایران زمین این‬ ‫عقایــد متفــاوت را به دور از مســائل‬ ‫اختالف برانگیــز در کنار هم‬ ‫محترم شمرد‪.‬‬ ‫ایــن قبیل افــکار از‬ ‫نگــرش هــای درونی‬ ‫نــادر بــوده اســت‪ .‬تا‬ ‫زمــان نــادر در خــارج از‬ ‫مــرز ایــران در هیــچ کجــا‬ ‫مذهــب شــیعه در دین اســام‬ ‫بــه رســمیت شــناخته نمی‬

‫نتوانســت مذهب شــیعه را در کنار چهار مذهب‬ ‫حنفــی‪ ،‬مالکی‪ ،‬حنبلی و شــافعی پذیرفته کند‪ .‬در‬ ‫موســم حج چهار رکــن شــامی‪ ،‬یمانــی‪ ،‬عراقی و‬ ‫حجراالســود در چهار گوشــه کعبه متعلــق به این‬ ‫چهار مذهب بود و شــیعیان تا پیش از به سلطنت‬ ‫رسیدن نادرشــاه ســهمی در این چهار رکن نداشته‬ ‫و بــرای حــج نیز اجــازه داشــتن امیر حاجیــان را‬ ‫نداشــتند‪.‬‬ ‫هنگامی کــه در نوروز ســال ‪ 1736‬میــادی نادر‬ ‫در مغــان در حضــور همه بــزرگان ایــران در مهد‬ ‫صفویــه و به قولی زادگاه زرتشــت با درخواســت‬ ‫بزرگان ایران و صفویه به پادشــاهی رسید و خواب‬ ‫دیــدار وی با حضرت علــی (ع) و نهادن شمشــیر‬ ‫بــر گردن وی به دســت مــوالی متقیان و رســیدن‬ ‫او بــه پادشــاهی تعبیر شــد‪ ،‬او به خواســته اصلی‬ ‫خود رســید‪ .‬او بــا جلب رضایت علمای شــیعه در‬ ‫کنــار گذاردن مناســک عاشــورا‪ ‬دوری از لعن خلفا‬ ‫ضمن پذیرش پادشــاهی ایران زمینه هــای برگزاری‬ ‫کنگــره تقریب مذاهــب نجــف در ‪ 1740‬و در پی‬ ‫آن پذیــرش مذهب شــیعه جعفری‬ ‫به عنــوان مذهــب پنجم جهان‬ ‫اســام را فراهم کرد‪ .‬آرزویی که‬ ‫شــیخ مفید؛‬

‫شــد‪ .‬حتی تســلط‬ ‫آل بویــه بر خلیفــه بغداد و‬ ‫حضور شــخصیت‬ ‫بزرگ شــیعی‬ ‫چــون شــیخ‬ ‫مفیــد هــم‬ ‫‪53‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫شــاهان آل بویه و شــیخ مفید در دســتیابی به آن‬ ‫ناکام ماندند‪.‬‬ ‫فتوحات نادر‬ ‫نادرشــاه افشــار بیشــتر عمر خود را در جنگ و‬ ‫فتح گذراند‪ .‬او ابتدا به شــاه تهماسب دوم پیوست‬ ‫و در ‪ 1139‬ق ســردار سپاه او شد‪ .‬سپس خراسان را‬ ‫بــه تصرف خود درآورد‪ .‬مالــک بزرگ‪ ،‬ملک محمود‬ ‫سیســتانی تا حــدی مانع قــدرت گیری نادر شــد‪،‬‬ ‫ولی نادر در ســال ‪ 1137‬ق‪ ،‬پشتیبانی شاه تهماسب‬ ‫دوم صفــوی و فتحعلی خان قاجــار را جلب کرد و‬ ‫توانســت ملک محمود را شکست دهد و حاکمیت‬ ‫شــاه ایران را در خراســان برپا کند‪.‬‬ ‫شــاه تهماســب نیــز‪ ،‬نادرقلــی را والی خــود در‬ ‫خراســان اعالم کــرد و پــس از آن نادر نــام خود را‬ ‫به «تهماســب قلی» تغییر داد‪ .‬سال بعد‪ ،‬او پس از‬ ‫ســرکوب چند ایل تــرک و کرد‪ ،‬بــه حکمرانی کامل‬ ‫خراســان رســید‪ .‬ولــی پــس از آن برای بــه قدرت‬ ‫رســاندن شاه تهماســب با افغان ها وارد جنگ شد‪.‬‬ ‫در ‪ 1142‬رییــس افغــان هــا یعنی اشــرف افغان‬ ‫را در مهماندوســت در نزدیکی دامغــان (طی نبرد‬ ‫دامغان) و ســپس در مورچه خورت اصفهان و برای‬ ‫بــار ســوم در زرقان فارس شکســت داد‪ .‬او ســپس‬ ‫در تعقیب اشــرف‪ ،‬افغانســتان را مورد تاخت و تاز‬ ‫قــرار داد و قبایــل این دیار را مطیــع خود کرد‪.‬‬ ‫بدیــن ترتیــب پــس از هفت ســال شــورش‬ ‫افغــان هــا در ‪ 1142‬ق بــه پایان می رســد‪.‬‬ ‫امــا افغان های مخالف نادرشــاه پس از فتح‬ ‫قندهار به دســت نــادر‪ ،‬به دهلــی گریخته‬ ‫بودنــد‪ .‬نادرشــاه ســه بار بــه پادشــاه هند‪،‬‬ ‫محمدشــاه گورکانی‪ ،‬اخطــار دارد تا نظامیان‬ ‫اشــرف افغــان را به ایــران تحویل دهد‪.‬‬ ‫در پــی عدم تحویــل آنها‪ ،‬ســپاه ایران‬ ‫از رود ســند گذشــت و در جنگ کرنال‬ ‫هندی هــا را شکســت داد و دهلی را‬ ‫تصــرف کرد‪.‬‬ ‫آنهــا ســپس ‪ 800‬افغان را در بــازار دهلی‬ ‫دار زدنــد‪ .‬نــادر بــه رغم کمی ســپاهیانش در‬ ‫مقابــل لشــکریان فیل ســوار هندی‪ ،‬توانســت با‬ ‫بــه کارگیــری تاکتیــک‬ ‫های نوین جنگی‬ ‫پیــروز شــود‪ .‬در‬ ‫جنگ کرنــال در‬ ‫طــی‬

‫بقیه در صفحه ‪70‬‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪53 Kheradmand‬‬


‫نادرشاه‪ ،‬سلطان مقتدر ایرانی‬

‫حامد زارع‬

‫هند و ترکســتان موفق بود و توانســت گرجســتان‬ ‫و آذربایجــان را ضمیمــه خاک ایران کنــد و هم در‬ ‫برگزاری کنگره تقریب مذاهب اســامی در بغداد و‬ ‫مصالحه دینی با پادشــاه عثمانی توفیقات فراوانی‬ ‫داشــت و توانســت همزمان از اهل تسنن در فالت‬ ‫ایــران محافظت به عمل آورد و از آبروی تشــیع در‬ ‫ســرزمین های تحت خالفت عثمانی پاسداری کند‪.‬‬ ‫امــا آیا مــی توان از نادرشــاه به عنــوان یک الگوی‬ ‫موفق سیاســت و دیانت در تاریخ دوره میانه ایران‬ ‫ســخن به میان آورد‪ ،‬احتماال پاســخ به این ســوال‬ ‫نمی تواند مثبت باشــد‪.‬‬

‫ایــران پیش از برآمدن نادرشــاه و پــس از برآمدن‬ ‫او ســرزمینی پــر از آشــوب و چهــل تکه‌گــی بود‪.‬‬ ‫تنها شمشــیر پادشــاهی توانمند بود‪ ،‬که توانســت‬ ‫وحدت ســرزمینی ایــران را در تندبــاد حوادثی که‬ ‫از یــورش افغان هــا برخاســته بود فراهــم آورد و‬ ‫دوگانگــی های بی مورد مذهبی و عرفانی ســاخته‬ ‫شــده در عهــد صفــوی را بــه نفع وحــدت دینی‬ ‫مرتفع ســازد‪.‬‬ ‫نادرشــاه‪ ،‬پادشــاهی نادر بود که هم در فتوحات‬ ‫‪52‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫در ســرزمینی کــه مهــد دانش و هنر اســت‪ ،‬تنها‬ ‫زور پادشــاهی و شمشــیر لشــکریان نمــی تواند‬ ‫کارگر باشــد‪ .‬نادرشــاه پادشــاهی بود کــه خالی از‬ ‫هرگونه ســواد سیاسی و حکومتی‪ ،‬کمترین تشابهی‬ ‫بــه نمونــه هــای شاهنشــاهی در اندرزنامه های‬ ‫ایرانــی نداشــت‪ .‬بیــش از آنکه نماینــده فرزانگی‬ ‫ایرانی باشــد‪ ،‬الگویی از اقتدارگرایی ترکی و ایلیاتی‬ ‫بــود‪ .‬بنابراین با همــه خدمتی که جنــگاوری نادر‬ ‫بــرای حفــظ چند دهه وحــدت ســرزمینی ایران و‬ ‫بازگرداندن شــکوه یکپارچگی بــه اقلیم های فالت‬ ‫ایــران کــرد‪ ،‬نادر نتوانســت نام خود را در ســیاهه‬ ‫شــاهان فرهمند ایرانی جــای دهد‪.‬‬ ‫نادرشــاه افشــار را می توان مشــهورترین پادشاه‬ ‫ایران دوره اســامی دانســت‪ .‬ســرکوب افغان ها و‬ ‫بیرون راندن عثمانی و روســیه از ســرحدات کشور‬ ‫و تجدید اســتقالل ایــران و چیرگی بر ترکســتان و‬ ‫جنگ های پیروزمندانه در حواشــی کشــور و مهم‬ ‫تر از همه فتح هندوســتان باعث شــهرت نادرشاه‬ ‫در تاریخ سیاســی دوره میانه ایران شــده است‪ .‬اما‬ ‫قابــل توجه ترین اقدامات نادرشــاه تالش در جهت‬ ‫دســت یافتن به وحدت ســرزمینی در فالت ایران و‬ ‫وحدت شــیعه و سنی در عالم اسالم است‪ .‬دو کاری‬ ‫که نادرشــاه به مثابه آخرین پادشــاه فــات بزرگ‬ ‫ایران توانســت انجام دهد و نام پرشــکوهی از خود‬ ‫در صفحــات تاریخ به یــادگار بگذارد‪.‬‬ ‫در زمانــه ای که صفویان با شــورش افغــان ها از‬ ‫هم پاشــیده بودند و کشــور مورد تجاوز دشــمنان‬ ‫داخلــی و خارجی بود‪ ،‬عثمانی هــا از غرب و روس‬ ‫ها از شــمال و اعراب از جنوب و ترکمانان از شــرق‬ ‫بــه تاخــت و تاز و قتــل و‪ ‬غارت مشــغول بودند‪،‬‬ ‫نــادر وضعیــت حاکمیت ایــران را ســامان داد‪ .‬در‬ ‫عهد نادر دشــمنان و متجاوزان به کشــور توســط‬ ‫وی سرکوب شــدند و کشور اندکی از قدرت گذشته‬ ‫خویــش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک‬ ‫حکومت مقتدر مرکــزی بر تمام وطــن‪ ،‬بازیافت‪.‬‬ ‫ترکمانــان و ازبــکان به ماوراءالنهر عقب نشــینی‬ ‫کردنــد‪ .‬در عهــد او به ســپاه و تامین نیرو بســیار‬ ‫توجه می شــد‪.‬‬ ‫نادر اقوام ایرانی را متحد و منســجم در زیر پرچم‬ ‫ایــران درآورد و بار دیگر ایران قدرتمندترین کشــور‬ ‫آســیا شــد‪ .‬شــهرها یا والیــات ایــران در دوره نادر‬ ‫شــامل آذربایجان‪ ،‬افغانستان‪ ،‬پاکستان‪ ،‬ترکمنستان‪،‬‬ ‫گرجســتان‪ ،‬داغستان‪ ،‬بحرین‪ ،‬قطر و کشمیر بودند‪.‬‬ ‫نادرشــاه از فرمانروایانــی بود که بــرای آخرین بار‬ ‫ایــران را بــه محدوده طبیعــی فالت ایران رســانید‬ ‫و بــا تدارک کشــتی هــای عظیم جنگی‪ ،‬کوشــید‬ ‫تــا اســتیالی حقوق تاریخی کشــور را بــر آب های‬ ‫شــمال و جنوب تثبیت کند‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


51 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬51


50 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬50


‫و احساســات مثبت‪ ،‬بازیابی می‌شــوند‪ .‬فقط باید‬ ‫بدانیــد چــه زمانی و چطــور عذر خواهــی کنید‪.‬‬ ‫چه زمانی عذرخواهی کردن ایده‌ی خوبی است؟‬ ‫اگــر کاری که انجام داده‌ایــد باعث درد و ناراحتی‬ ‫فــرد دیگری شــده‪ ،‬خوب اســت که عــذر خواهی‬ ‫کنیــد‪ ،‬حتــی اگــر کاری کــه انجــام‬ ‫داده‌اید کامال غیرعمدی بوده باشــد‪.‬‬ ‫چون عــذر خواهــی کــردن‪ ،‬راههای‬ ‫ارتباطــی را باز می‌کند و به شــما این‬ ‫امــکان را می‌دهــد تا با فــرد مقابل‪،‬‬ ‫مجــددا ارتبــاط برقرار کنیــد‪ .‬با عذر‬ ‫خواهــی کــردن‪ ،‬می توانید احســاس‬ ‫تاســف و پشــیمانی خــود را منتقل‬ ‫کنید و فــرد مقابل هم خواهد فهمید‬ ‫که شــما واقعا به احساسات او احترام‬ ‫می‌گذاریــد؛ در نتیجــه در ارتباط‌های‬ ‫بعدی با شما احســاس بهتری خواهد‬ ‫داشــت‪ .‬همچنین عذر خواهی کردن‬ ‫بــه شــما اجــازه می‌دهــد در مــورد‬ ‫اینکــه «قوانیــن» آینــده چــه خواهند بــود بحث‬ ‫و گفتگــو کنیــد‪ ،‬مخصوصا اگــر الزم باشــد قوانین‬ ‫جدیدی وضــع کنید ایــن اتفــاق روی خواهد داد‪.‬‬ ‫ایجــاد قوانین جدیــد در روابط می‌تواند به شــما‬ ‫کمــک کنــد شــما نیــز در آینــده آزرده و ناراحت‬ ‫نشــوید‪ .‬ضمنا از این به بعد بیشتر مراقب هستید‬

‫که رفتــار آزاردهنــده‌ای در برابر فــرد مقابل انجام‬ ‫ندهیــد‪ .‬مثــا می‌توانیــد بگوییــد‪ :‬متاســفم کــه‬ ‫بیدارتــان کــردم! حــاال که فهمیدم شــما دوســت‬ ‫ندارید بعد از ســاعت ‪ ۸‬شــب کســی با شما تماس‬ ‫بگیــرد‪ ،‬از ایــن به بعد رعایــت خواهم کــرد‪ .‬این‪،‬‬ ‫درســت همان جایی اســت کــه وضع یــک قانون‬

‫جدید‪ ،‬بســیار مفید خواهــد بود‪.‬‬ ‫پذیرفتــن مســئولیت یعنــی اینکه آشــکارا اعالم‬ ‫کنیــد قبول داریــد کاری کــه در آن موقعیت انجام‬ ‫داده‌اید اشــتباه بوده‪ ،‬اما بــا متانت بیان کنید کاری‬ ‫کــه انجام داده‌اید از نظر شــخص شــما بــد نبوده‬ ‫اســت‪ .‬به این شــیوه شــما به خودتان می‌قبوالنید‬

‫‪49‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫کــه اگرچــه در عذرخواهی پیشــقدم شــده‌اید اما‬ ‫مســئولیت تمام اشــتباهات را به گردن نگرفته‌اید‪.‬‬ ‫چــه زمانــی عــذر خواهــی کــردن ایــده‌ی خوبی‬ ‫نیست ؟‬ ‫خیلــی مهم اســت کــه به یــاد داشــته باشــید‬ ‫عذرخواهــی کردنــی کــه قــول و‬ ‫تعهدات پوچ به همراه داشــته باشد‪،‬‬ ‫اصال خوب نیســت‪ .‬یک از مهمترین‬ ‫عملکردهــای عذرخواهی این اســت‬ ‫که موجــب فرصتــی برای بازســازی‬ ‫اعتمــاد و اطمینان شــود؛ تصمیم بر‬ ‫عــدم تکــرار اشــتباه گرفته شــده و‬ ‫یــا تغییــرات الزم صورت گیــرد؛ این‬ ‫بخــش مهمی از عذرخواهیســت‪ .‬‬ ‫اگــر قول یــک تغییــر را بدهید اما‬ ‫اجــرا نکنیــد‪ ،‬ایــن پیــام را خواهید‬ ‫رســاند کــه ممکــن اســت کاری را‬ ‫کــه می‌دانید درســت نیســت انجام‬ ‫دهیــد‪ .‬پــس قولــی ندهیــد کــه‬ ‫نمی‌توانید انجامش دهیــد‪ ،‬بلکه این اطمینان را به‬ ‫فــرد بدهید که در آینده‪ ،‬رفتــاری که موجب آزارش‬ ‫می‌شــود انجام نخواهید داد‪ .‬اگر طــرف مقابل‌تان‬ ‫توقع نابجا یــا غیرمنطقی دارد‪ ،‬پــس حتما پیش از‬ ‫آن‪ ،‬بیشــتر از حــد الزم بــه او قــول داده‌اید!‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪49 Kheradmand‬‬


‫«عذرخواهی کردن‬ ‫چرا باید عذرخواهی‬ ‫کردن» را یاد بگیریم؟!‬

‫ترجمه از هدی بانکی‬ ‫خیلــی از افــراد احساســات دردنــاک و بغرنجی‬ ‫در برابــر عذرخواهــی کــردن دارند! بعضــی از ما‬ ‫زمانــی که بچه بودیم و باعث رنجش و آزار کســی‬ ‫می‌شــدیم‪ ،‬مجبورمــان می‌کردند تا عــذر خواهی‬ ‫کنیــم و بعضــی از ما نیــز‪ ،‬آزادانه و طبــق اراده‌ی‬ ‫خودمــان عــذر خواهی می‌کردیــم و بالفاصله بعد‬ ‫از آن هم احســاس بهتری داشــتیم‪.‬‬ ‫برخــی از افــراد بــه راحتی عذرخواهــی می‌کنند‬ ‫در حالیکه برای برخی دیگر این کار بســیار ســخت‬ ‫است‪ .‬بســیاری از کارشناسان هشــدار می‌دهند که‬ ‫اگــر عقیده داشــته باشــیم در رابطه‌ای کــه داریم‬ ‫چــرا برای بعضی از افــراد‪ ،‬عذر خواهــی کردن کار‬ ‫نیازی نیســت هرگز عذرخواهی کنیــم‪ ،‬خودمان را‬ ‫سختی است؟‬ ‫در معرض شکســت در آن رابطه قــرار داده‌ایم‪.‬‬ ‫بعضی‌هــا فکــر می‌کنند اگــر عذرخواهــی کنند‬ ‫احتمــاال یــاد گرفته‌ایم کــه اگر کســی را تصادفا‬ ‫یعنــی تائیــد کرده‌اند که فرد ناشایســتی هســتند‬ ‫ناراحــت کردیــم یــا چیزهایــی از این قبیــل‪ ،‬الزم‬ ‫و در ذات‌شــان بــدی وجــود دارد‪ .‬برخی دیگر هم‬ ‫اســت عــذر خواهی کنیــم‪ ،‬امــا آیــا می‌دانید چرا‬ ‫بــاور دارند که اگر بعــد از مثال یــک اختالف برای‬ ‫عــذر خواهــی کــردن واقعــا اهمیــت دارد و یک‬ ‫عذرخواهی کردن پیشــقدم شــوند‪ ،‬تمــام گناهان‬ ‫عذرخواهــی بجا و درســت‪ ،‬چه تاثیراتــی می‌تواند‬ ‫بــه گردن‌شــان افتــاده و بایــد مســئولیت تمــام‬ ‫داشــته باشــد؟ دانشــمندان و روانشناســان دالیل‬ ‫اشــتباهات را یک تنه بــه گردن بگیرنــد؛ آنها فکر‬ ‫مهمــی را در این مورد ارائه کــرد ‌ه و توجیه کرده‌اند‬ ‫می‌کننــد عذرخواهــی کــردن آنهــا به فــرد مقابل‬ ‫کــه چرا وقتی یــک ارزش یا قانــون اجتماعی زیرپا‬ ‫اجازه می‌دهد هیچ بخشــی از اشــتباه را مربوط به‬ ‫گذاشــته می‌شــود‪ ،‬باید عــذر خواهی کــرد‪ .‬برخی‬ ‫خودش نداند‪  .‬‬ ‫از نتایــج مثبتی کــه عذرخواهی با خــود به همراه‬ ‫فواید عذر خواهی کردن‬ ‫در حالیکــه یــک عذرخواهــی صادقانــه و خوب‬ ‫دارد‪:‬‬ ‫ وقتــی یــک هنجــار اجتماعی را می‌شــکنید‪ ،‬از روابط خــوب می‌توانند مســ ّکن‌های قــوی برای ادا شــده باعــث می‌شــود از بیشــتر مشــکالت‬‫رعایــت نکردن نوبــت گرفته تا قانون شــکنی‌های اســترس‌ها و اضطراب‌های ما باشــند‪ ،‬اما ناسازگاری بعــدی جلوگیری شــده و حتی راه حل پیدا شــود‪،‬‬ ‫بزرگ‌تــر‪ ،‬با عذر خواهــی کردن این را می‌رســانید و کشــمکش هــم می‌توانــد اســترس‌های بزرگــی بنابراین ارزش‌های مشــترک ســر جای خود برگشته‬ ‫‪48‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪48 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬ ‫کــه شــما می‌دانیــد «قوانیــن» چــه هســتند‪ ،‬و‬ ‫موافقیــد که بایــد آنها را رعایــت کرد‪ .‬بــا این کار‬ ‫بــه دیگران اجــازه می‌دهید احســاس خطر نکنند‪،‬‬ ‫چــون می‌فهمند که شــما قبــول داریــد رفتارهای‬ ‫آزاردهنده‪ ،‬پســندیده نیستند‪.‬‬ ‫ وقتــی باعــث رنجــش کســی می‌شــوید بــا‬‫عذرخواهــی کردن می‌توانیــد احتــرام او را مجددا‬ ‫ارزشــمند اعــام کنیــد و او نیز خواهــد فهمید که‬ ‫شــما قبول داریــد تقصیر شــما بوده‪ ،‬نــه دیگران‪،‬‬ ‫در نتیجه احســاس بهتری پیدا می‌کنــد و احترام و‬ ‫وجهــه‌ی خودتــان نیز حفظ می‌شــود‪.‬‬ ‫ عــذر خواهــی کــردن بــه ترمیــم روابط کمک‬‫می‌کنــد‪ ،‬باعث می‌شــود دوباره دربــاره‌ی موضوع‬ ‫گفتگــو کــرده و مجــددا نســبت به هم احســاس‬ ‫صمیمیــت کنید‪.‬‬ ‫ عذرخواهــی صادقانــه و بی‌غــل و غــش باعث‬‫می‌شــود دیگــران بدانند شــما بابت اشــتباهی که‬ ‫مرتکب شــده‌اید غــروری ندارید و دیگــر آن رفتار‬ ‫را تکــرار نخواهیــد کــرد‪ .‬با عذر خواهــی کردن به‬ ‫دیگران القاء می‌کنید که شــما کســی هســتید که‬ ‫مراقب اســت به دیگران آزاری نرساند و روی نقاط‬ ‫مثبــت شــما بیشــتر تمرکــز خواهند کرد تــا روی‬ ‫اشتباها ت‌تان‪.‬‬

‫ایجاد کنــد‪ .‬هنر عــذر خواهی کــردن را به خوبی‬ ‫یــاد بگیرید تا بتوانید اثــرات منفی اختالف‌های‌تان‬ ‫را بــه میزان چشــمگیری کم کرده و از اســترس در‬ ‫روابــط خود دور بمانیــد‪ ،‬زیرا عــذر خواهی کردن‬ ‫بــه ما کمک می‌کند اختالف نظرها و کشــمکش‌ها‬ ‫را بــه خوبی پشــت ســر بگذاریــم و رابطه‌مان را‬ ‫مدیریت کنیم‪ .‬عذر خواهی کردن‪ ،‬لذت بخشــیده‬ ‫شــدن و شــادی را به دنبال دارد و از استرس نیز کم‬ ‫می‌کند‪ .‬عــذر خواهی بجا‪ ،‬رابطــه را تقویت کرده‪،‬‬ ‫اختالفــات بعــدی را کــم می‌کند و خالصــه اینکه‬ ‫ارزشش را دارد!‬


‫دبیرســتان‪ ،‬یک گروه موســیقی بــا دو دختر دیگر‬ ‫تشکیل داد‪.‬‬ ‫«روز ریحانا» در باربادوس‬ ‫خواننــده مــورد بحــث در تاریخ ‪ ۲۰‬فوریه ســال‬ ‫‪ ۱۹۸۸‬میالدی در شــهر «ســنت مایــکل» باربادوس‬ ‫متولد شــده اســت‪ .‬جالب اســت بدانید کــه روز‬ ‫تولــد وی در این کشــور جزو تعطیالت رســمی به‬ ‫شــمار مــی رود و مردم آن را جشــن مــی گیرند‪.‬‬

‫تاتوهایریحانا‬ ‫جالب اســت بدانید این خواننده جــوان‪ ۲۳ ،‬تاتو‬ ‫روی بــدن خــود دارد و اعالم داشــته کــه در آینده‬ ‫بــه تعــداد آن ها خواهــد افزود‪ .‬یکــی از تاتوهای‬ ‫وی جملــه ای با ایــن مفهوم اســت‪« :‬هرگز بازنده‬ ‫نخواهم بــود‪ ،‬زندگی همیشــه یک درس اســت‪».‬‬ ‫ایــن جمله الهام بخش‪ ،‬یکی از شــعارهایی اســت‬ ‫کــه او را در مســیر موفقیت های هر چه بیشــتر‬ ‫یاری می رساند‪.‬‬

‫او شــاهد خــروج روح خبیــث از بدن یــک کودک‬ ‫بوده‪ ‬‬ ‫ریحانا در یکــی از مصاحبه هایش اعتراف‬ ‫کــرده که یک بــار در مراســم جن گیری‬ ‫و احضــار ارواح شــرکت نمــوده و از‬ ‫نزدیک شــاهد بیــرون رانــدن روح‬ ‫خبیــث از بدن یک کــودک بوده‬ ‫اســت‪ .‬بــه همین خاطر اســت‬ ‫کــه وی از حضــور در شــاتو‬ ‫مارمونت هالیــوود خودداری‬ ‫می کنــد زیــرا اعتقــاد دارد‬ ‫که این منطقه توســط ارواح‬ ‫تسخیر شــده است‪.‬‬

‫یکی از زنان تاثیرگذار جهان‬ ‫در ســال ‪ ،۲۰۱۲‬مجله تایم‪ ،‬ریحانا را در‬ ‫جایگاه بیستم در فهرســت «‪ ۱۰۰‬فرد‬ ‫تاثیرگذار جهان» دســته بندی کرد‪.‬‬ ‫کیتــی پــری و ریحانا دوســتان‬ ‫بســیار صمیمی هســتند‬ ‫ری ری با خواننده مشــهور‪،‬‬ ‫کیتی پری دوســتان بســیار‬ ‫صمیمی هستند که ارتباط و‬ ‫معاشــرت های زیادی با هم‬ ‫دارند‪ .‬البته انتظار می رفت‬ ‫کــه به عنوان ســاقدوش در‬ ‫مراســم عروســی کیتی پری‬ ‫حاضــر شــود اما بــه دلیل‬ ‫تداخل برنامه هــای کاری با‬ ‫روز عروســی‪ ،‬نتوانســت این‬ ‫انتظار را بــرآورده نماید‪.‬‬

‫او برنده جایزه زیبایی شده‬ ‫ریحانــا در دوران تحصیل‬ ‫در مدرســه‪ ،‬یــک بــار در‬ ‫جشــنواره زیبایــی شــرکت‬ ‫کــرده و برنده جایــزه «میس‬ ‫کامبیرمیــر» شــده اســت‪.‬‬ ‫تحصیل در دانشکده افسری‬ ‫ریحانــا در دبیرســتان نــه تنها در‬ ‫جشــنواره زیبایی شرکت کرده‪ ،‬بلکه در‬ ‫مدرســه افســری نیز نام نویســی کرده و‬ ‫دوره های ارتش را پشــت ســر نهاده اســت‪.‬‬ ‫‪ RiRi‬در مــکان هــای عمومــی خــودش را از دید‬ ‫مــردم مخفی مــی کند‬ ‫ریحانا به اینکه همیشــه ســعی می کنــد خود را‬ ‫از دیــد مردم مخفی کنــد‪ ،‬شــهرت دارد؛ او عموما‬ ‫لبــاس هایــی بــا کاله های بــزرگ می پوشــد و از‬ ‫عینک های آفتابی اســتفاده می کند‪ .‬بــا این حال‪،‬‬ ‫همیشــه به همــراه گارد محافظتــی در میان مردم‬ ‫حاضر است‪.‬‬ ‫جی زی او را کشف کرده و موجب شهرتش شد‬ ‫رپر مشــهور آمریکایی‪( Jay-Z ،‬همســر بیانســه)‬ ‫پس از مشــاهده اجرای ریحانا بــا وی قرارداد امضا‬ ‫کــرد و بدین طریــق‪ ،‬ریحانا وارد عرصه موســیقی‬ ‫شــده و به ســرعت پله هــای ترقی را طــی نمود‪.‬‬

‫آهنگ «چتر» به مــدت ‪ ۱۰‬هفته در صدر موزیک‬ ‫های برتر کشــور انگلستان قرار داشت‬ ‫بد نیســت بدانید که ریحانا پس از انتشــار آلبوم‬ ‫ســوم خود به نام «دختر خوب بد شــد» در ســال‬ ‫‪ ۲۰۰۷‬بــه چهر‌ه ای بی ‌ن المللی تبدیل شــد‪« .‬چتر»‬ ‫گ هــای این آلبــوم بود کــه به یکی‬ ‫یکــی از آهنــ ‌‬ ‫گ هــا در ‪ ۱۳‬کشــور جهان‬ ‫ب تریــن آهن ‌‬ ‫از محبــو ‌‬ ‫تبدیل شد‪.‬‬ ‫گفتنی اســت‪ ،‬ایــن قطعه به مــدت ‪ ۱۰‬هفته در‬ ‫صــدر موزیــک هــای برتر کشــور انگلســتان قرار‬ ‫داشت‪.‬‬

‫ریحانــا بنیان‌گــذار موسســه‬ ‫«ایمــان» اســت‬ ‫در ســال ‪ ۲۰۰۶‬میــادی‪ ،‬ریحانــا‬ ‫موسســه «ایمــان» را به منظــور کمک و‬ ‫درمــان کــودکان تاســیس نمــود‪.‬‬

‫ری ری پاهــای خــود را ‪ ۱‬میلیــون دالر بیمه کرده‬ ‫است!‬ ‫اشــتباه نخوانده اید‪ ،‬ریحانا در سال ‪ ۲۰۰۷‬میالدی‬ ‫پاهای خود را به مبلــغ ‪ ۱‬میلیون دالر بیمه نمود‪.‬‬ ‫ریحانا سبزیجات دوست ندارد‬ ‫ریحانــا بیشــتر به خــوردن میوه و نوشــیدن آب‬ ‫عالقه دارد و ســبزیجات را دوســت نــدارد و تا حد‬ ‫امــکان از مصــرف آن ها خــوددداری مــی نماید‪.‬‬ ‫وی همچنیــن از غذاهای هنــدی‪ ،‬چینی‪ ،‬مکزیکی‬ ‫و ژاپنــی فــراری اســت و حاضــر به صــرف آن ها‬ ‫نیست ‪.‬‬

‫‪47‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫وی یک بار مورد خشــونت خانگی توســط کریس‬ ‫براون قــرار گرفت‬ ‫در ســال ‪ ۲۰۰۹‬میــادی‪ ،‬ریحانا وی نتوانســت در‬ ‫پنجــاه و یکمین مراســم جوایز گرمی حاضر شــود‪.‬‬ ‫بعدهــا اعالم کرد کــه دلیلش این بــوده که کریس‬ ‫بــراون‪ ،‬نامزدش‪ ،‬او را مورد ضرب و شــتم قرار داده‬ ‫اســت‪ .‬در دادگاه رســیدگی به این شــکایت‪ ،‬براون‬ ‫مجرم شــناخته شد‪.‬‬ ‫‪ ۷‬مجســمه مومــی در گوشــه و کنار جهــان برای‬ ‫ریحانا ســاخته شــده است‬ ‫‪ RiRi‬در مــوزه های مختلف جهــان‪ ،‬از جمله در‬ ‫مــوزه مادام توســو مجســمه های مومــی دارد که‬ ‫مجمــوع آن ها ‪ ۷‬عدد اعالم شــده اســت‪ .‬این امر‬ ‫از شــهرت جهانی این خواننده جوان حکایت دارد‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪47 Kheradmand‬‬


‫‪ ۱۸‬حقیقت در مورد «ریحانا»‪ ،‬دختر ِ‬ ‫بد هالیوود‬ ‫«ریحانا» یکی از مشــهورترین خواننده های‬ ‫زن در ســبک های پاپ‪ ،‬ریتم و بلوز است‬ ‫کــه در ســال ‪ ۲۰۰۳‬میالدی به واســطه‬ ‫ضبــط یک آهنــگ کار موســیقی و‬ ‫خوانندگــی را آغاز کرد‪.‬‬ ‫از جملــه نــام هــای مســتعار‬ ‫ریحانــا می توان بــه «ری ری»‪،‬‬ ‫«ملکه کارائیبی» و «شــاهزاده‬ ‫جدیــد پــاپ» اشــاره نمود‪.‬‬ ‫ایــن خواننــده مشــهور تــا‬ ‫کنــون موفــق بــه فــروش‬ ‫بیش از ‪ ۱۵۰‬میلیون نســخه‬ ‫از آثــارش در سراســر جهان‬ ‫شــده اســت که در فهرست‬ ‫پر فــروش تریــن هنرمندان‬ ‫مو ســیقی‬

‫جها ن ‪،‬‬ ‫رقم قابــل توجهی به شــمار‬ ‫مــی رود‪.‬‬ ‫‪ ‬گفتنــی اســت کــه ری ری‬ ‫تاکنــون ‪ ۷‬جایزه گرمــی‪ ۸ ،‬جایزه‬ ‫موســیقی آمریکا‪ ۲۲ ،‬جایزه موسیقی‬ ‫بیلبــورد و ‪ ۲‬جایزه بریت را از آن خود کرده‬ ‫‪46‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫اســت‪ .‬مجله فوربز در سال ‪ ۲۰۱۲‬میالدی او را‬ ‫چهارمین هنرمنــد قدرتمند جهان معرفی‬ ‫کــرد که چیزی حدود ‪ ۵۳‬میلیون دالر را‬ ‫عرض یکسال توانســت بدست آورد‪.‬‬ ‫«ریحانــا» نــام میانــی هنرمند‬ ‫ا ست‬ ‫آیــا مــی دانســتید کــه‬ ‫«ریحانا»‪ ،‬اســم میانه «روبین‬ ‫ریحانــا فنتــی» اســت؟ او‬ ‫وقتــی بــه شــهرت جهانی‬ ‫رســید‪ ،‬به نام ریحانا مشهور‬ ‫شــد و تا پیــش از آن با نام‬ ‫واقعــی خود مــورد خطاب‬ ‫قــرار مــی گرفت‪.‬‬

‫آغــاز خوانندگــی از دوران‬ ‫طفولیــت‬ ‫ریحانــا خوانندگــی را از زمانی‬ ‫کــه فقــط ‪ ۷‬ســال داشــت آغــاز‬ ‫کرد‪ .‬وی همچنیــن در دوران تحصیل در‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪46 Kheradmand‬‬





42 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬42


‫نمادشناســی‪ ،‬زیبایی شناســی و دیالکتیکــی را در‬ ‫نبــرد مرگ و زندگــی پدید می آورد کــه هنرمندان‬ ‫و بــه ویژه نقاشــان از اواخر قرن نوزدهــم (مانه و‬ ‫گیاه) به عالقه شــدند؛ عالقه ای کــه به خصوص با‬ ‫سوررئالیســت ها و در مقام نخســت با پیکاســو و‬ ‫دالــی به اوج خود رســید‪.‬‬ ‫پیکاســو سنتی را بنیان گذاشــت که بسیاری را به‬ ‫دنبال خود کشــید؛ از گراک تــا پیکابیا و میرو‪ .‬حتی‬ ‫تمایــل بــه مضمــون گاوبازی بــه نقاشــان مدرنی‬ ‫چون فرانســیس بیکن نیز رســید‪.‬‬ ‫همیــن تمایــل در ســایر هنرهــا و ادبیــات نیز‬ ‫اوج هایــی بســیار عظیــم یافتند که بــاز معروف‬ ‫ترینشــان را می تــوان در برخــی از آثار همینگوی‬ ‫نظیر «مــرگ در بعد از ظهر» (‪ )1932‬و «تابســتان‬ ‫پرخطــر» (‪ ،)1960‬فدریکو گارســیا لــورکا و کوکتو‬ ‫دید‪ .‬حتی در موســیقی کالســیک‪ ،‬ما بــا اثری چون‬ ‫کارمــن ژرژ بیــزه ســر و کار داریم و در موســیقی‬ ‫پــاپ مدرن با خوانندگان فرانســوی مثل ژاک برل و‬ ‫فرانســیس کابرل‪.‬‬ ‫مخالفان و موافقان گاوبازی‬ ‫بدیــن ترتیب اســت که شــاهد بوده ایم مراســم‬ ‫و مناســک کوریدا‪ ،‬همواره موضوعــی جذاب برای‬ ‫فرهنــگ شناســان بــوده اســت و به رغــم آن که‬ ‫طرفــداران حقوق جانــوران‪ ،‬مبارزه میــان گاوبازان‬ ‫(ماتادورهــا) و گاو در میدان را وحشــیانه و ناشــی‬ ‫از طبــع بی رحم گروهی از انســان ها مــی دانند‪،‬‬ ‫مخالفــان ایــن نظر بــر آن تاکید دارند کــه در این‬ ‫مبارزه جانور بســیار بیشــتر از جانوران بی شماری‬ ‫کــه در کشــتارگاه ها به قتل می رســند تــا خوراک‬ ‫انســان ها شــوند‪ ،‬حق و حقوق دارد و چه بســیار‬ ‫ماتادورها هســتند کــه قربانی جنگ بــا این گاوها‬ ‫شــده اند‪ .‬بــه هر رو‪ ،‬شــکی نیســت کــه میدان‬ ‫گاوبــازی‪ ،‬ریشــه هــای خــود را از دورانی بســیار‬ ‫باســتانی می گیــرد؛ همــان گونه که گفتیــم نبرد‬ ‫گالدیاتورهــا تا حد مرگ که تماشــای آن برای مردم‬ ‫رم باســتان‪ ،‬از ســرگرمی هــای روزانــه و جزیی از‬ ‫سیاســت های اســتراتژیک رم بود‪.‬‬

‫نتیجــه ای کاربــردی بگیریــم کــه بــه زندگی نه‬ ‫فقــط گاوها و رابطه انســان ها با آن ها و ســنت‬ ‫هایی کــه کمابیش برای ما ناآشــنا هســتند‪ ،‬بلکه‬ ‫به برخی از ســنت هــای خود ما نیــز مربوط می‬ ‫شــود کــه مســتقیما در همیــن رده از پدیده ها‬ ‫قــرار می گیرنــد؛ مثل «جنــگ خروس هــا» یا در‬ ‫رده هــای قابل مقایســه «رقابت های ورزشــی با‬ ‫پتانســیل خشــونت باال»‪ .‬چرا مدرنیته شهری را به‬ ‫رغــم آن که تجربه شهرنشــینی در طول دویســت‬ ‫ســال اخیر با خشــونت زیادی همراه بوده اســت‪،‬‬ ‫نمــی تــوان به درازمدت با ســنت های خشــونت‬ ‫بار با خشــونت هــای نمادین یا واقعی ناشــی از‬ ‫طبقه بندی ها و سلســله مراتب اجتماعی سخت‬ ‫ســازش داد؛ یعنی با نوعی داروینیســم اجتماعی؟‬ ‫نــگاه به جامعه بــه مثابه عرصــه و میدانی که در‬ ‫آن بایــد تا حد مــرگ به جنگ دیگــران رفت و به‬ ‫«پیروزی» رســید‪ ،‬چرا نمی توانــد امروز در جامعه‬ ‫مدرن کارایی داشــته باشد؟ چرا ساختارهای مبتنی‬ ‫بر خشــونت‪ ،‬همتراز ســاختارهای نخبــه گرایانه‪،‬‬ ‫تشــویق براســاس برتری و باالتر و پاییــن تر بودن‬ ‫هســتند و همــه این ها برای انســان هــای مدرن‬ ‫خطرناک به شــمار مــی آیند؟ به دلیلی ســاده که‬ ‫اغلب فیلســوفان و جامعه شناســان مــدرن بر آن‬ ‫تاکیــد دارند‪ :‬زندگــی در مدرنیته پیشــرفته‪ ،‬صرفا‬ ‫در همســازی هرچــه بیشــتر بــا طبیعــت امکان‬ ‫دارد و نــه در تقابــل بــا آن‪ .‬در مدرنیتــه ابتدایی‪،‬‬ ‫تصــور آن بود که در نهایت «آســفالت» می تواند‬ ‫جانشینی همیشــگی و مطمئن برای خاک و بناها‬ ‫و جانشــینی همیشــگی و مطمئن برای درختان و‬ ‫جنــگل باشــد‪ ،‬اما امروز بــه جایی رســیده ایم که‬ ‫تنها شــانس برای تداوم شــهرهای آینــده را در آن‬ ‫می بینیم که مفهوم جدید «شــهرهای ســبز‪ -‬آبی»‬ ‫یعنی شــهرهایی که اســاس آن ها بر ایجاد جریان‬ ‫هــای آب و فضای ســبز در همه جای خود باشــد‪،‬‬ ‫ممکن اســت‪ .‬منطــق در رابطه ما با جانــوران‪ ،‬با‬ ‫خشــونت و با یکدیگر نیز جز این نیســت‪ :‬جوامع‬ ‫کنونــی امــروز در حــال نابودی هســتند‪ ،‬زیرا این‬ ‫گمــان هــراس آور را در خــود مــی پرورانند که با‬ ‫مفاهیمــی چــون «جنــگ»‪« ،‬رقابــت»‪« ،‬برتری»‪،‬‬ ‫«پیــروزی»‪« ،‬موفقیــت»‪« ،‬نخبگی» و بــا افزودن‬ ‫«تــر» و «تریــن» می تواننــد خوشــبختی را برای‬ ‫انســان هــا فراهــم کننــد‪ ،‬درحالی کــه همه می‬ ‫دانیم ایــن مفاهیم دقیقا همان اهدافی هســتند‬ ‫کــه امروز زندگی را بــه یک دوزخ بدل کــرده اند‪.‬‬ ‫امروز شــاید زمان آن رســیده باشــد که از زیبایی‬ ‫شناســی گاوهــای مقــدس و گاوبازان زبردســت‬ ‫بــا قــدرت خیــره کننــده گاوهــا و زرق و برق و‬ ‫رنــگ و جــای جامــگان گاوبازها فاصلــه بگیریم‬ ‫و خوشــبختی خود را در ســادگی و در هماهنگی‬ ‫بیشــتر با طبیعتی کمتر اسطوره ای‪ ،‬در هماهنگی‬ ‫بیشــتر با موجودات زنده و بی جان جهان جســت‬ ‫و جــو کنیــم‪ .‬هفتــه نامه کرگدن‬

‫نه به خشونت افراطی‬ ‫در فرانســه و اســپانیا پس از تالش هایی که برای‬ ‫تثبیــت این ســنت به مثابــه یک میــراث فرهنگی‬ ‫نامحســوس انجــام شــد‪ ،‬ســرانجام در چند ســال‬ ‫گذشــته مخالفان خشــونت علیه جانــوران موفق‬ ‫شــدند این ســنت را از میــراث فرهنگــی خارج و‬ ‫اجــرای آن را ممنــوع یا با محدودیت های بســیار‬ ‫زیادی مواجــه کنند‪.‬‬ ‫ســنت «گاوبــازی» و جلوه های زیباشناســانه آن‬ ‫بــدون تردیــد بخشــی از فرهنگ ولو مردســاالرانه‬ ‫(ماچیســتی) جنوب اروپا و مدیترانه ای را تشــکیل‬ ‫می دهــد اما بــا تحول جامعــه مدرن شــهری در‬ ‫تضاد اســت‪ .‬این جاســت کــه بایــد از بحث خود‬ ‫‪41‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪41 Kheradmand‬‬


‫سنت «گاوبازی» از کجا آمده است؟‬ ‫ناصرفکوهی‬ ‫گاوهای اســطوره‬ ‫ای و مدرنیته شــهری‬ ‫بــا نگاهی به ســنت‬ ‫گاوبــازی؛ مبــارزه ای که‬ ‫می تــوان از آن به عنوان‬ ‫جنگ‬

‫یــا تداوم نیافتــن بازی ها با تعابیر و تفاســیری که‬ ‫می توان در مورد گذشــته فرهنگی یا آینده داشت‬ ‫و بــه تحلیل روابطــی خواهیم پرداخــت که میان‬ ‫این گونه میدان ها و ســایر میدان های خشــونت‬ ‫نمادین یا واقعی وجــود دارد‪.‬‬

‫مینوتــور (در یونانــی به معنــای گاو مینو) حاصل‬ ‫عشق پاسیفائه همســر مینوس‪ ،‬پادشاه جزیره ِک ِرت‬ ‫و گاو سفیدی است که پوســیدئون برایش فرستاده‬ ‫بــود‪ :‬مردی با ســر گاو و بدن انســان که ســرانجام‬ ‫در «هزارتــو» (‪ )Labyrinth‬کــه معمــار‪ ،‬ددالوس‬ ‫بــه دســتور مینوس می ســازد‪ ،‬اســیر می شــود و‬ ‫به دســتور مینوس‪ ،‬اِژه‪ ،‬پادشــاه‬ ‫آتــن هــر ســال هفــت دختر و‬ ‫هفت پســر جــوان را برایش می‬ ‫فرســتد تا ُب ُخورد‪ .‬ســرانجام تزه‪،‬‬ ‫پســر اِژه او را می ُکشد‪ .‬مینوتور‬ ‫موضوع داســتان ها و آثار هنری‬ ‫بسیاری بوده اســت که معروف‬ ‫ترینشــان به ژان کوکتــو و پابلو‬ ‫پیکاســو مربــوط مــی شــود‪.‬‬ ‫بهمن محصص نیــز در مجموعه‬ ‫کارهایش یک مینوتــور دارد‪.‬‬

‫انســان یــا‬ ‫طبیعــت و‬ ‫برهنگــی بــدون ســاح گاو در‬ ‫ســاح گاوباز‬ ‫اســتگی با‬ ‫برابــر آر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫نــام دارد‪ .‬در این یادداشــت‪ ،‬به‬ ‫یکی از مناســک شهری که امروز‬ ‫در بخشــی از اروپــا و امریــکای‬ ‫التیــن مرســوم اســت‪ ،‬یعنــی‬ ‫«گاوبــازی» (‪ )Corrider‬اشــاره‬ ‫مــی کنیــم‪« .‬گاوبازی»‪ ،‬ســنتی‬ ‫رایــج و باســتانی در کشــورهای‬ ‫عالقــه نقاش ها و نویســنده ها‬ ‫اســپانیا‪ ،‬پرتغال‪ ،‬جنوب فرانســه‬ ‫به گاوبازی‬ ‫و برخــی از کشــورهای امریکای‬ ‫ریشــه گرفتن ســنت گاوبازی‬ ‫التیــن همچــون کلمبیــا و پرو‬ ‫جنــوب اروپــا کــه بعدهــا بــا‬ ‫اســت‪ .‬در این ســنت یــک گاو‬ ‫اروپاییــان به امریــکای التین نیز‬ ‫نــر قــوی هیــکل (کــه ژان پیر‬ ‫سرایت کرد به اســطوره شناسی‬ ‫دیگار‪ ،‬انســان شــناس متخصص‬ ‫گاو در یونــان باســتان‪ ،‬یــا از آن‬ ‫رابطــه انســان و حیــوان‪ ،‬آن را‬ ‫«تورو بــراو» ‪ Toro bravo‬می نامــد) با گروهی از ریشه گاوبازی‬ ‫قدیمی تر‪ ،‬به اســطوره شناســی هندو بر می گردد‬ ‫گاوبــازان (تو ِرروهــا) نبــرد می کند؛ نبــردی که در ریشــه این «بــازی» یا به قــول برخــی «هنر» یا که با توجه به قدمت بســیار زیاد اهلی شــدن گاو‬ ‫ســه مرحلــه انجام مــی گیــرد و در آن‪ ،‬ابتــدا او را «ورزش»‪ ،‬کمابیــش نامشــخص اســت‪ .‬دیــگار در و زندگی او با انســان ها و شــدت گرفتن این رابطه‬ ‫بــا نیزه و شمشــیر زخمــی می کنند و ســپس می مقالــه ای که به این موضوع اختصاص داده اســت از زمان آغاز کشــاورزی (ده هزار ســال پیش) کامال‬ ‫ُکشــند‪ .‬گاوباز ســواره (پیکادور) در مرحله نخست و همچنیــن در کتابش با عنوان «انســان و حیوان» طبیعی اســت‪ ،‬امــا در هیچ یک از ایــن موارد نمی‬ ‫بــا اســبش وارد زمیــن می شــود و با نیــزه ای گاو که به فارســی نیــز ترجمه شــده‪ ،‬شــرح کاملی از تــوان شــواهدی دقیق و کامال قابل قبــول از لحاظ‬ ‫را زخمــی می کنــد و گاوبازی پیاده (ماتــادور) در رابطــه انســان و گاو مــی دهــد و به تفســیرهای علمــی آورد؛ امــا دو ریشــه دیگر را بــه خوبی می‬ ‫آخریــن مرحله گاو را با شمشــیری می کشــد‪ .‬این متعــدد انســان شــناختی و جامعــه شــناختی از تــوان در این زمینه نشــان داد‪:‬‬ ‫«بــازی» از جنــس بازی هــای نبردگونــه و در یک «گاوبــازی» از نوربــرت الیــاس (‪ )1973 N.Elias‬تا ‪ ‬نخســت‪ ،‬رابطه این سنت با ســنت «بازی»های‬ ‫میدان اســت که دور تا دورش جمعیت تماشاچیان میشــل لیریــس (‪ )1981 M.Leiris‬در کنار نظرات خشــونت آمیز میدانی و معروف ترینشــان‪ ،‬جنگ‬ ‫همچــون اســتادیوم های امــروزی می نشــینند و خــود و دیگران اشــاره مــی کند؛ تفســیرهایی که گالدیاتورهــا تا حد مرگ در رم باســتان که نه فقط‬ ‫در طیفــی گســترده قــرار مــی گیرند‪.‬بــه هر رو می توان آن ها را ریشــه و منشا این سنت دانست‪،‬‬ ‫گاوبــازان را تشــویق مــی کنند‪.‬‬ ‫مبــارزه ای را کــه در «میــدان گاوبــازی» شــکل مــی دانیــم که گاو نر مــورد نظر ما با پیشــینه ای بلکه درواقع منشــا ورزش مــدرن میدانی و نبرد در‬ ‫مــی گیرد‪ ،‬مــی توان به مبــارزه ای میــان طبیعت بیــش از دو میلیون ســال از نوعی باســتانی (‪ Bos‬آن اشــکال بسیار کمتر خشــونت آمیز نیز هستند‬ ‫و انســان یــا میان مذکــر و مونث‪ ،‬میــان برهنگی ‪ )Primigenius‬بــه انــواع کنونــی (‪( )Bos Taurus‬از فوتبــال تــا رینگ بوکــس)‪ .‬و دوم‪ ،‬منشــا بازی‬ ‫بدون ســاح گاو در برابر آراســتگی با سالح گاوباز رســیده اســت‪ .‬در این ســیر درازمــدت در جوامع هــای مردم و روســتایی کــه از قرون وســط تا قرن‬ ‫و‪ ...‬تعبیــر کرد‪ .‬همان چیزی کــه از فدریکو َفلینی هنــدو اروپایی ممکن اســت ما به اشــکال تقدس نوزدهــم به اشــکالی کمابیش نزدیک بــه گاوبازی‬ ‫در سکانســی معــروف در فیلم «ســاتیریکون» تا گاو در دوران پیشــاتاریخ (همچــون نقــش هــای وجود داشــت؛ اما زا قرن نوزدهم‪« ،‬ســنت» هرچه‬ ‫مجموعه ای از آثار پیکاسو و از کوکتو تا همینگوی‪ ،‬دیواری در غار الســکو ‪ )Lascaux‬برســیم‪ .‬هرچند بیشــتر به مثابــه عاملی بــرای ســاختن حافظه و‬ ‫الهام بخش آثار بی شــماری بوده اســت‪ .‬از این رو ایــن فرضیه که مطالعاتــی درباره آن انجام شــده‪ ،‬هویت «ملی» مطرح شــد‪.‬‬ ‫در ایــن یادداشــت کوتاه‪ ،‬نگاهی خواهیم داشــت چنــدان قبال رد یا قبول نیســت‪ .‬گاه نیــز از رابطه در این میان گاو نیز در نقش دشــمنی که در عین‬ ‫به نقش ســاختاری‪ -‬نمادین این مناســک‪ -‬بازی در بســیار روشــن تر این ســنت بــا اســطوره یونانی آرزوی مرگــش‪ ،‬شــانس نبــرد به او داده می شــود‬ ‫سیســتم های مدرن شــهری (تمدنی)‪ ،‬تداوم یافتن «مینوتــور» (‪ )Minotaure‬ســخن گفته می شــود‪ .‬و حتــی قدرتش در نبرد تحســین می شــد‪ ،‬نوعی‬ ‫‪40‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪40 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫هر چند انعقاد قــرارداد ‪ 1975‬الجزیره‪،‬‬ ‫ظاهراً باعث پایــان اختالفات مرزی و‬ ‫روابطی نســبتاً بهتر شــد‪ ،‬امــا این‬ ‫آرامــش نســبی در روابــط بین دو‬ ‫كشــور با وقوع انقالب اسالمی در‬ ‫ایــران پایــان یافت‪ .‬زیرا عــراق به‬ ‫موجب بیانیه الجزایــر و با پذیرش‬ ‫خــط تالوگ بــه عنوان خــط مرزی‬ ‫دو كشــور‪ ،‬عمــ ًا حاكمیت ایــران را‬ ‫بــر ارونــدرود پذیرفته بــود و به دنبال‬ ‫موقعیتی مناســب می‌گشــت تــا ضربه‌ی‬ ‫نهایی خــود رابه ایران وارد ســازد‪.‬‬ ‫از ایــن رو پیــروزی انقالب اســامی كــه موجب‬ ‫تغییر ســاختار قــدرت در خاورمیانه و نظام امنیتی‬ ‫دو قطبــی حاكــم بــر جهان شــده بود‪ ،‬عــاوه بر‬ ‫اینكــه ایــران را از صــف حامیان ایــاالت متحده و‬ ‫بلــوك غــرب خارج كــرد‪ ،‬رهبــران عــراق را نیز به‬ ‫حملــه نظامی بــه ایــران ترغیب نمود‪ .‬صــدام كه‬ ‫چشــم به رهبــری جهان عــرب و پرنمــودن خالء‬ ‫قــدرت درمنطقه دوختــه بود‪ ،‬از فرصت بدســت‬ ‫آمــده نهایــت اســتفاده را بــرد و درصــدد جبران‬ ‫امتیــازات از دســت داده در قــرارداد ‪ 1975‬الجزایر‬ ‫برآمــد‪ .‬رژیــم بعثی به ســركردگی صدام حســین‪،‬‬ ‫پــس از بمب‌گــذاری در تأسیســات نفتــی ایــران‬ ‫و شــركت در یــك رشــته اقدامات تخریبــی علیه‬ ‫جمهــوری اســامی ایــران بــه بهانــه بازپس‌گیری‬ ‫جزایر ســه گانه حمــات تبلیغاتی خــود را متوجه‬ ‫ایــران كرد‪ .‬ســرانجام وزارت امور خارجــه عراق در‬ ‫‪ 1359/6/26‬طی یادداشــتی قرارداد ‪ 1975‬الجزایر را‬ ‫لغــو و صدام با ادعــای حاكمیت مطلــق عراق بر‬ ‫شــط‌العرب‪ ،‬آن را در برابــر دوربین‌های تلویزیونی‬ ‫پــاره كرد و در ‪ 31‬شــهریور ‪ 1359‬با حمالت هوایی‬ ‫و زمینــی ارتش بعث به خــاك ایران جنگ تحمیلی‬ ‫‪ 8‬ســاله علیه جمهوری اســامی را آغــاز كرد‪.‬‬ ‫اگــر چه بــه ظاهر موضــوع اختالفات مــرزی به‬ ‫عنــوان دلیــل اصلــی تجاوز عــراق به خــاك ایران‬ ‫محســوب می‌گــردد امــا در واقــع تجــاوز عــراق‬ ‫نتیجه نارضایتــی امریكا و اتحاد جماهیر شــوروی‬ ‫از انقالب اســامی ایران و نگرانی از گسترش آن به‬ ‫منطقه و حمایــت از منافع دولت‌های محافظه‌كار‬ ‫عربی نیــز بود‪.‬‬ ‫بــا ایــن حــال پــس از اســتقامت و ایســتادگی‬ ‫مــردم ایــران در ‪ 23‬مــرداد ‪ ،1369‬صــدام حســین‬ ‫رئیس جمهــور عراق با ارســال نامــه‌ای خطاب به‬ ‫حجت‌االسالم هاشمی رفســنجانی‪ ،‬رئیس جمهوری‬ ‫وقــت ایــران تمام شــرایط ایــران را بــرای برقراری‬ ‫صلــح میــان دو كشــور را پذیرفت‪ .‬بدیــن ترتیب‬ ‫صــدام حســین بــرای صلح بــا جمهوری اســامی‬ ‫ایران بــه پذیرش معاهــده‌ای تن داد كــه زمانی با‬ ‫لغو آن جنگ علیه جمهوری اســامی ایــران را آغاز‬ ‫كــرده بود‪.‬‬ ‫مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی‬

‫گرایشات پان‬ ‫عربیستی شــدید رژیم بعث و اراده آن برای كنترل‬ ‫جهــان عــرب و همچنیــن گرایــش دو كشــور به‬ ‫قطب‌های مخالــف دوران جنگ ســرد و مخالفت‬ ‫عــراق بــا حاكمیت ایــران بــر جزایر ســه گانه بر‬ ‫وخامــت اوضــاع افــزود‪ .‬همچنین نزدیكــی رژیم‬ ‫شاهنشــاهی به اســرائیل و اثــار نامطلــوب آن بر‬ ‫ذهنیــت اعراب و سیاســتگذاران رژیم بعثی‪ ،‬منجر‬ ‫به پاكســازی و اخراج ایرانی‌های ســاكن در عراق و‬ ‫اتخاذ سیاســت ایران ‌ی ستیزی از ســوی رژیم بعثی‬ ‫گردیــد‪ .‬روابط دو كشــور در شــرایطی وارد بحران‬ ‫جدیدی شــد كه حســن‌البكر رئیس رژیم كودتائی‬ ‫عــراق ادعای حاكمیــت مطلق عراق بــر اروند‌رود‬ ‫را مطــرح كــرد و مقامــات بعثی تصمیــم گرفتند‬ ‫اســناد و مدارك كشــتی‌هایی را كــه وارد اروند‌رود‬ ‫می‌شــدند بازرســی نمایند‪ .‬به دنبال این تصمیم در‬ ‫‪ 26‬فروردیــن ‪ 1348‬وزارت امــور خارجه عراق‪ ،‬آبراه‬ ‫شــط‌العرب را جزء الینفــك خاك عــراق نامید و از‬ ‫ایران خواســت پرچم‌های خود را از روی كشــتی‌ها‬ ‫پایین بكشــد‪ .‬بدنبال این اظهارات و اعمال مقامات‬ ‫عراقــی‪ ،‬دولــت ایــران نیــز در اردیبهشــت ‪1348‬‬ ‫عهدنامــه‌ی مرزی ‪ 1937‬را ملغی و تمایل خود را به‬ ‫انعقــاد قراردادی مبتنی بر خط تالــوگ اعالم نمود‪.‬‬ ‫ایــن رویــداد روابط دو كشــور را تا‌آســتانه وقوع‬ ‫برخــورد نظامی به وخامت كشــاند و حتی احتمال‬ ‫درگیــری نظامی نیز قوت یافــت‪ ،‬اما با میانجیگری‬ ‫هــواری بومدین در جریان اجالس ســران اوپك (‪13‬‬ ‫الــی ‪ 15‬اســفند ‪ )1353‬در الجزایــر‪ ،‬دو كشــور به‬ ‫توافقاتی جهت پایان بخشــیدن بــه اختالفات خود‬ ‫دســت یافتند‪ .‬براســاس این توافق خــط تالوگ به‬ ‫عنوان خط مرزی دو كشــور شــناخته شــد و ایران‬ ‫به صورت تلویحی پذیرفــت كه از حمایت كردهای‬ ‫بارزانی دســت بكشــد و مقداری از اراضی عراق را‬ ‫كه در تصرف خود داشــت‪ ،‬به آن كشــور بازگرداند‪.‬‬ ‫از جملــه دالیل پذیرش این قرارداد از ســوی رژیم‬ ‫بغــداد می‌توان بــه فشــار كردهــای جدایی‌طلب‬ ‫بر دولــت عراق‪ ،‬حمایــت امریكا و بلــوك غرب از‬ ‫محمد‌رضا پهلــوی و تضعیف موقعیــت اعراب در‬ ‫پی شكســت از اسرائیل اشــاره نمود‪.‬‬ ‫‪39‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫روابط ایران و عراق در گذر تاریخ‌‬ ‫منظور جلوگیــری از اعمال حاكمیت ایران‬ ‫بــر اروند رود بــه جامعه‌ی ملل شــكایت‬ ‫برد‪ .‬پــس از آنكه جامعه ملــل طرفین را به‬ ‫مذاكــره مســتقیم دعوت نمود‪ ،‬ســرانجام در‬ ‫‪ 13‬تیــر ‪ 1316‬طی قراردادی كه میان دو كشــور‬ ‫منعقد گردید‪ ،‬حق كشــت ‌یرانی در سراسر اروندرود‬ ‫به اســتثنای پنج كیلومتری از آبهای آبــادان تا خط‬ ‫تالوگ بــه دولت عراق واگــذار گردید‪ .‬بدین ترتیب‬ ‫قــرارداد مذكور كه در چارچوب اهداف اســتراتژیك‬ ‫بریتانیا بر ایران تحمیل شــده بــود‪ ،‬مالكیت عراق‬ ‫بــر تمام ارونــد‌رود را بــه غیــر از پنج‌كیلومتری از‬ ‫آبهــای آبادان گســترش مــی‌داد‪ .‬با این حــال ‪ 4‬روز‬ ‫بعــد در ‪ 17‬تیــر ‪ 1316‬پیمانــی میــان كشــورهای‬ ‫ایــران‪ ،‬عراق‪ ،‬افغانســتان و تركیه در كاخ ســعد‌آباد‬ ‫تهران به امضاء رســید كه وحدت كشــورهای فوق‬ ‫را در منطقــه تضمیــن نمود و امضاكننــدگان را به‬ ‫حمایت متقابــل از یكدیگر در صــورت بروز خطر‬ ‫نســبت به یكی از اعضــاء برمی‌انگیخــت‪« .‬پیمان‬ ‫ســعد‌آباد» كــه تحت نفــوذ و ســلطه انگلیس در‬ ‫منطقه منعقد شــده بــود‪ ،‬دولتهای امضــاء كننده‬ ‫را بــه پرهیز از مداخلــه در امور داخلــی یكدیگر‪،‬‬ ‫احتــرام به مرزهای مشــترك‪ ،‬خــودداری از هرگونه‬ ‫تجاوز نســبت بــه یكدیگر و جلوگیری از تشــكیل‬ ‫جمعیت‌هــا و دســته‌بندی‌هایی بــا هــدف اخالل‬ ‫در ســطح میان كشــورهای همجــوار و هم پیمان‬ ‫تشــویق می‌كرد‪.‬‬ ‫پیمــان دیگــری كــه میــان كشــورهای منطقــه‬ ‫منعقد شــد‪ ،‬معــروف به «پیمان بغداد» اســت كه‬ ‫معاهــده‌ای با ماهیــت دفاعی و امنیتــی بود‪ .‬این‬ ‫پیمــان كه نخســت در پنجــم اســفند ‪ 1333‬میان‬ ‫وزیــران امور خارجه دو كشــور عراق و تركیه تحت‬ ‫عنــوان «پیمان همكاری‌های متقابــل» در بغداد به‬ ‫امضــا رســیده بود‪ ،‬با پیوســتن انگلســتان در دهم‬ ‫فروردین‪ ،‬پاكســتان در اول مهــر و ایران در ‪ 19‬مهر‬ ‫‪ 1334‬حلقــه‌ای از حامیان بلــوك غرب را در منطقه‬ ‫گــرد هم جمــع‌آورد‪ .‬اما كودتای عبدالكریم قاســم‬ ‫بــا عقاید افراطــی و چپگرایانه‪ ،‬از یك ســو موجب‬ ‫خشــنودی مســكو و قاهره و از ســوی دیگر باعث‬ ‫خــروج عراق از حلقــه بلوك غرب گردیــد‪ .‬كودتای‬ ‫قاســم در ‪ 1337‬كــه در درجه نخســت بــه خروج‬ ‫عــراق از پیمان و انتقــال مركزیــت آن از بغداد به‬ ‫آنــكارا انجامیــده بود‪ ،‬ترس شــدید شــاه ایــران را‬ ‫نیــز در پی داشــت‪ .‬روابط نامطلوب دو كشــور با‬ ‫ایــن كودتا و قوت یافتن پان‌عربیســم و گرایشــات‬ ‫افراطــی عربــی در نظام سیاســی عراق آغاز شــد‪.‬‬ ‫در ایــن دوره اختالفــات مــرزی دو كشــور افزایش‬ ‫یافــت و عــاوه بــر ادعــای حاكمیــت عــراق بر‬ ‫خوزســتان‪ ،‬تشــكیل جبهه آزادی بخش خوزستان و‬

‫گردآورندگان ‪:‬‬ ‫نویسندگانو‬ ‫شعیب بهمن تحلیلگر و کارشناس ‪ -‬رضا سلمانیان‬ ‫کارشناس ارشد حقوق ‪ -‬سید ابوالحسن توفیقیان‬ ‫از زمــان فروپاشــی عثمانی و شــكل‌گیری دولت‬ ‫عراق در غرب ایران‪ ،‬سیاســت‌های متخذه از ســوی‬ ‫دولتمردان آن كشــور همواره به عنوان منبع تهدید‬ ‫علیه امنیت ملی ایران به شــمار آمده و این كشــور‬ ‫به ندرت روابطی دوســتانه با ایران داشــته است‪.‬‬ ‫اختالفــات ارضــی و مــرزی بــه همــراه مســائل‬ ‫مذهبــی همچون تبعیــض علیه شــیعیان در عراق‬ ‫و مســائل قومــی و نژادی همانند مناقشــه عرب و‬ ‫عجم‪ ،‬حضــور اكراد در دو ســوی مرزهــای ایران و‬ ‫عــراق به همراه خوی توســعه‌طلبی حاكمان بغداد‬ ‫از جملــه عوامــل اصلی تنــش یا منازعــه میان دو‬ ‫كشــور در نیم قــرن اخیر محســوب می‌گردند‪.‬‬ ‫با این حال روابط دو كشــور همیشــه در سطحی‬ ‫نامطلــوب قرار نداشــته و در تاریخ روابــط ایران و‬ ‫عــراق نقاط قابــل اتكایی نیــز یافت می‌شــود‪ .‬از‬ ‫زمــان قیمومیت انگلیس بر عراق (‪ )1920‬و ســپس‬ ‫اســتقالل آن كشــور در ســال ‪ 1932‬و تا پایان عمر‬ ‫حكومت پادشــاهی در ســال ‪ ،1958‬بــه دلیل نفوذ‬ ‫انگلستان در منطقه و وجود حكومت پادشاهی در‬ ‫هر دو كشــور روابــط دو دولت چه در قالب پیمان‬ ‫ســعد‌آباد و چه پیمان بغداد كه بــه منظور مقابله‬ ‫با تهدید كمونیســم شــكل گرفته بودند دوســتانه‬ ‫بوده اســت‪ .‬هر چند كه در این دوره هم‪ ،‬اختالفات‬ ‫مــرزی‪ ،‬گاه و بیگاه رخ مــی‌داد‪ .‬مع‌الوصف معموالً‬ ‫بــدون درگیــری مهمــی حل می‌شــد‪ .‬امــا آنچه از‬ ‫روابط دو كشــور در اذهان باقی مانده اســت نزاع‪،‬‬ ‫درگیری‪ ،‬و جنگ ومخاصمه میان دو كشــور اســت‪.‬‬ ‫نقطــه‌ی آغاز روابط مابین دو كشــور به فروردین‬ ‫‪ 1308‬و اعزام هیئت حســن نیت از ســوی پادشــاه‬ ‫عــراق بــه ایــران و تقاضــای ایــن هیئــت جهت‬ ‫برقــراری روابط سیاســی با ایــران باز می‌گــردد‪ .‬با‬ ‫ایــن حــال دولــت عــراق كــه در این زمــان تحت‬ ‫حمایت انگلســتان قرار داشت‪ ،‬نخســت از اواسط‬ ‫ســال ‪ 1310‬با ارســال چندیــن یادداشــت اعتراض‬ ‫به دولــت ایران‪ ،‬مأمــوران گمرك و نیــروی دریایی‬ ‫ایــران را متهم به نادیــده گرفتن مقررات ســازمان‬ ‫بنــدر بصــره و تجاوز به حــق حاكمیت عــراق در‬ ‫آبهای اروند رود نموده و ســپس در ســال ‪ 1313‬به‬ ‫‪38‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫مســأله كردها‪ ،‬اختــاف ایدئولوژیك نیــز بر روابط‬ ‫دو كشــور ســایه انداخت‪ .‬اگــر چه ایــران ‪ 17‬روز‬ ‫پــس از كودتــای قاســم‪ ،‬رژیــم وی را به رســمیت‬ ‫شــناخت ولــی این اقــدام مانع از ابراز سیاســتهای‬ ‫تند و خصمانه قاســم نســبت به ایران نگردید‪ .‬زیرا‬ ‫قاســم نه تنها بــه هیچ یــك از قراردادهــای مرزی‬ ‫و تعهدات حكومت پیشــین عراق درباره اختالفات‬ ‫آبی با ایــران پایبند نبود‪ ،‬بلكــه ادعاهای ارضی نیز‬ ‫نســبت به خــاك كویت ابراز می‌داشــت كه امنیت‬ ‫منطقــه را بیش از پیــش به مخاطــره می‌انداخت‪.‬‬ ‫ســرانجام در آذر ‪ 1338‬یك بــار دیگر اروند رود به‬ ‫بحرانــی حاد در روابط ایران وعراق مبدل گشــت‪.‬‬ ‫عبدالكریم قاســم در كنفرانســی مطبوعاتی ادعا‬ ‫كرد كــه «عراق در ســال ‪ 1316‬تحت فشــار جدی‬ ‫قرار داشــته و ناچار شــده اســت كه حاشــیه‌ای به‬ ‫عــرض پنج كیلومتــر از اروند‌رود را به ایــران واگذار‬ ‫نمایــد و ایــن عمل عــراق یك نوع بخشــش بوده‬ ‫اســت‪ ،‬نــه اســترداد یك حق مكتســبه» ایــن ادعا‬ ‫در حالــی صــورت می‌گرفت كــه عهدنامــه ‪1316‬‬ ‫در ســایه حمایت‌هــا و طرفــدار ‌ی همــه جانبــه‬ ‫انگلیــس از عــراق منعقد شــده بــود‪ .‬زیــرا در آن‬ ‫هنگام انگلیســی‌ها كه طبق تقســیمات استعماری‬ ‫پــس از جنــگ اول جهانی و فروپاشــی عثمانی بر‬ ‫عراق ســلطه مطلق داشــتند‪ ،‬دســتیابی بــه‌آبهای‬ ‫بین‌المللــی منطقــه و منابــع نفتی عــراق را حائز‬ ‫اهمیت می‌دانســتند و از ایــن رو پیمان ‪ 1316‬را بر‬ ‫ایران تحمیــل نمودند‪.‬‬ ‫ایران در آغاز تالش نمود بحــران بوجود آمده را از‬ ‫راههــای دیپلماتیك حل و فصل نماید‪‌،‬اما پافشــاری‬ ‫عراقی‌ها بــر ادعاهای واهی خــود‪ ،‬طرفین را حتی‬ ‫به میــدان درگیری‌های پراكنده و تــداركات نظامی‬ ‫برای جنــگ احتمالی نیز كشــاند‪ )4( .‬اگــر چه در‬ ‫نهایــت با از ســرگیری مذاكرات مســتقیم میان دو‬ ‫كشــور مناســبات دیپلماتیك نیز از ســر گرفته شد‬ ‫امــا تا زمانی كه رژیم چپگرای عبدالكریم قاســم در‬ ‫عراق حاكــم بود‪ ،‬روابط دو كشــور تیره باقی ماند‪.‬‬ ‫بــا ســقوط حكومــت عبدالكریــم قاســم در ‪19‬‬ ‫بهمن ‪ 1341‬و به قدرت رســیدن رژیم‌های میانه‌رو‬ ‫عبدالســام عــارف و عبدالرحمن عــارف‪ ،‬تا حدی‬ ‫از تنــش موجود در روابط دو كشــور ایــران وعراق‬ ‫كاســته شــد‪ ،‬اما اختالفات دو كشــور در حوزه‌های‬ ‫پیشــین همچنان پابرجــا باقی ماند‪.‬‬ ‫آرامــش و چالــش در روابــط دو كشــور تا هنگام‬ ‫قــدرت یافتن حزب بعث در عــراق (‪ 26‬تیر ‪)1347‬‬ ‫ادامــه یافــت‪ .‬امــا باحاكم شــدن رژیــم بعث در‬ ‫عــراق‪‌،‬دوره‌ی دیگــری از تیرگــی روابط میــان دو‬ ‫كشــور آغاز گردید‪ .‬در ایــن دوره عالوه بر اختالفات‬ ‫قبلی‪ ،‬تفاوت‌هــای ایدئولوژیك رژیم‌هــای موجود‪،‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


‫مجموعــه هری‌پاتر اســت‪ .‬اوضاع برای مارگارت تاچر هم آســان نبوده اســت‪.‬‬ ‫بعضی‌هــا بانــوی آهنین خطابــش می‌کردند و بعضی‌ها هم ترجیــح می‌دادند‬ ‫کــه آتیــا مرغــه‪ ،‬صدایش کنند‪ .‬درســت اســت که بعــد از به قدرت رســیدن‬ ‫ترامپ‪ ،‬آمریکایی‌ها هســتن که از این نظر ســر زبان افتادند ولی اســتاد بزرگ‬ ‫این فن‪ ،‬بدون شــک انگلیســی‌ها هســتند و توهین‌های سیاســی آمریکایی‌ها‬ ‫در مقابل متلک‌های سیاســی متحد قدیمی‌شــان در آن طــرف اقیانوس اطلس‬ ‫به نظــر آبکی و دم دســتی می‌آید‪.‬‬ ‫فرانسه‬ ‫ناپلئون وقتی که شــنید انگلیســی‌ها دنبال اشــغال مســتعمره‌های آن‌ها در‬ ‫آمریکا هســتند برای این‌که نشــان بدهد‪ ،‬عددی نیســتند و عرضه این کارها را‬ ‫ندارند‪ ،‬صدایشــان کرد‪« :‬مملکــت دکان‌دارها!» منظورش هــم این بود که یک‬ ‫مشــت مغازه‌دار خرده‌پــا از پس ارتش امپراطوریش برنمی‌آینــد‪ .‬بناپارت‪ ،‬چراغ‬ ‫اول را روشــن کــرد و بعد از آن هم سیاســتمداران فرانســوی ایــن راه را ادامه‬ ‫دادنــد‪ .‬یکی از ســتاره‌های این میدان نیکالس ســارکوزی اســت کــه گرچه به‬ ‫نظــر می‌آیــد باید در دســته مگــس وزن بازی کند اما دیده شــده کــه در یک‬ ‫حرکت‪ ،‬ســه حریف ســنگین وزن را زده! ســارکوزی در یک مهمانی نهار رسمی‬ ‫(ســال ‪ )2009‬دربــاره اوباما گفــت‪« :‬خیلی کارایی نــداره و تصمیم‌گیری‌هایش‬ ‫درســت و درمان نیست‪ ».‬درباره همتای اســپانیایی‌اش خوزه لوییس زاپاترو هم‬ ‫گفــت که «احتمــاال خیلی باهوش نیســت» و ادامــه داد که «مــرکل هم فهم‬ ‫درســتی از بحران مالــی دنیا ندارد‪ ».‬اگــر فکر می‌کنید که ســارکوزی را آن روز‬ ‫چیزخور کرده بودند کامال در اشــتباهید‪.‬‬ ‫نیــکالس قبــل و بعــد از آن واقعه هم ابایــی از جنگ لفظــی و گرفتن تیربار‬ ‫زبانش ســمت رقبا نداشــته اســت‪ .‬آخرین انتخابات فرانسه هم که همین چند‬ ‫وقــت پیش بین لوپن و ماکرون برگزار شــد‪ ،‬پر بــود از توهین‌ها و متلک‌هایی‬ ‫کــه بین رقبا رد و بد می‌شــد بــه خصوص در آخرین مناظره کــه دو طرف برای‬ ‫هم ســنگ تمام گذاشــتند‪ .‬خالصه کنــم‪ ،‬ماکرون به لوپن گفــت که حرف‌های‬ ‫بی‌معنی می‌زنــد‪ ،‬یک مشــت دروغ تحویل ملت می‌دهد و ترس می‌فروشــد‪،‬‬ ‫لوپن هم جواب داد‪« :‬گســتاخ!»‬ ‫فیلیپین‬ ‫فیلیپیــن تا قبــل از این‌که رودریگــو دوئرتــه در آن به قدرت برســد‪ ،‬در بین‬ ‫دولت‌هایــی کــه توهین‌هــای سیاســی در آن‌ها باب اســت‪ ،‬جایی نداشــت و‬ ‫دیــده نمی‌شــد‪ .‬اما دوئرته مثــل یک ابرقهرمان دســت کشــورش را گرفت‪ ،‬در‬ ‫صدر فهرســت نشاند و مرزهای توهین سیاســی را طوری جابه‌جا کرد که بعید‬ ‫می‌دانم تا ‪ 100‬ســال دیگر هم کســی رکوردش را بزند‪ .‬شــما تا به حال کســی‬ ‫را دیده‌ایــد کــه در یک کشــور کاتولیک به پــاپ‪ ،‬آن هم به این پــاپ که مدام‬ ‫در حال شســتن پای نیازمندان دنیاســت فحش خیلی ناجور داده باشــد؟ خب‬ ‫دوئرته داده اســت‪ .‬دوئرته حقــوق خوانده و قبل از این‌که با شــعار انتخاباتی‬ ‫بکش تا زنده‌بمانی‪ ،‬رئیس‌جمهور فیلیپین بشــود‪ ،‬وکیل و دادســتان بوده است‪.‬‬ ‫همین شــعار انتخاباتی باعث شــد تا دو ســه هــزار نفر از قاچاقچیــان و مواد‬ ‫فروشــان خرده‌پای فیلیپینی در همان ســه ماه اول ریاســت‌جمهوریش در یک‬ ‫جنگ خیابانی تمام عیار کشــته بشــوند‪ .‬مردمی که بــه او رای دادند معتقدند‬ ‫کــه دوئرته خاکی اســت و خودمانی حــرف می‌زند‪ .‬رودیگو هــم انصافا طوری‬ ‫با رهبران دنیا پســرخاله شــده کــه به بانکی‌مون گفت شــیطان و با دســتش‬ ‫حرکات زشــتی بــرای اتحادیه اروپا درآورد که باعث ســه جلســه محرومیت در‬ ‫فوتبــال می‌شــود و بــه اوباما هم چیــز خیلی بدی گفــت که چــون خانواده‬ ‫نشســته‪ ،‬ابدا نمی‌شــود تکرارش کرد‪.‬‬ ‫آمریکا‬ ‫وله ســوینکا‪ ،‬نویســنده نیجریایــی برنده جایــزه نوبل ادبیات گفتــه بود که‬ ‫اگــر ترامپ‪ ،‬رئیس جمهور آمریکا بشــود‪ ،‬گرین‌کارتش را پــاره می‌کند‪ .‬اعتراض‬ ‫‪37‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫ســوینکا به صحبت‌هــای نژادپرســتانه ترامپ بــود‪ ،‬اما اگر ترامپ نژادپرســت‬ ‫هــم نبود‪ ،‬جا داشــت کــه ســوینکا و چندتای دیگــر از برندگان نوبــل ادبیات‬ ‫به‌خاطــر لحن حــرف زدن و جمالت بی‌ســروتهش جایزه‌هایشــان را توی دیوار‬ ‫بکوبنــد و نوبلشــان را پس بدهنــد‪ .‬ترامپ فقط توهین نمی‌کنــد‪ُ « ،‬ک ‌ن ِف ‌ه ِفه»‬ ‫می‌کنــد‪ .‬می‌بینید آدم ناچار می‌شــود بــرای توضیح دادن حرف‌هــای این بابا‪،‬‬ ‫پانوشــت‌های درون متنی بدهد و کلی حاشــیه بنویســد‪.‬‬ ‫چنــد وقت پیش ترامپ نصف شــب جملــه‌ای را توییت کــرده بود که معنی‬ ‫کلمــه آخــرش یعنی همیــن کن‌فه‌فــه را هیچ‌کــس نفهمید و به یک شــوخی‬ ‫سیاســی در توییتــر تبدیــل شــد‪ .‬ترامپ از ایــن کن‌فه‌فه‌هــا زیــاد دارد‪ .‬مثال‬ ‫مترجمــان روزنامــه ژاپنــی جاپان‌تایمز چنــد وقت پیش دســته‌جمعی تحصن‬ ‫کــرده بودنــد‪ ،‬چون حرف‌هــای ترامــپ را اصــا نمی‌فهمیدند‪ ،‬چه برســد به‬ ‫این‌کــه بخواهنــد به ژاپنی هــم ترجمه‌اش کننــد و تهدید کــرده بودند که اگر‬ ‫دونالــد بــاز هم از ایــن جمالت به هیــاری کلینتون بگوید‪ ،‬ممکن اســت کار‬ ‫به‌هاراگیــری بکشــد‪ .‬جمله مزبور این بود «شــاید او‪ ،‬شــاید او اجازه نداشــته‬ ‫تا چیزی برای گفتن داشــته باشــد‪ ،‬شــما بــه من بگوییــد‪ ،‬اما خیلــی از مردم‬ ‫آن را نوشــته‌اند‪ ».‬اوبامــا از نظــر حــرف زدن درســت در نقطــه مقابل ترامپ‬ ‫ایســتاده اســت‪ .‬او یک خطیب اســت‪ ،‬اما خطیبی که در طول هشــت ســال‬ ‫ریاســت جمهوریش یک سیب روی کله‌اش گذاشــته بودند تا جمهوری‌خواه‌ها‬ ‫به‌عنــوان هــدف تکه‌پرانی‌های سیاسی‌شــان از آن اســتفاده کنند‪.‬‬ ‫مثــا کارل پاالدینو‪ ،‬مشــاور ترامــپ و کاندیــدای جمهوری‌خــواه فرمانداری‬ ‫نیویــورک گفتــه بــود کــه ای کاش اوباما جنــون گاوی می‌گرفــت و می‌مرد و‬ ‫میشــل اوباما هم یــک جایی در افریقا گ ‌مو‌گور می‌شــد! خــود ترامپ هم در‬ ‫جریــان مبــارزات انتخاباتیش و بعد از آن هرچه می‌توانســت نثــار اوباما کرد‪.‬‬ ‫مثــا گفــت که جاهل‌تــر از اوبامــا در تاریخ آمریــکا ندیده اســت‪ .‬او افتضاح‬ ‫اســت و من خیلی بیشــتر از این یارو‪ ،‬سیاســت خارجی سرم می‌شــود‪ .‬الزم به‬ ‫ذکر اســت که مرغ‌هــای کنتاکی آمریکا تــوی روغن در حال جوش با شــنیدن‬ ‫ایــن جمله آخر از شــدت خنده دوباره پرهایشــان ریخته اســت!‬ ‫بدزبانــی‪ ،‬توهین و تهمت از همان اولین مبارزات انتخابات ریاســت‌جمهوری‬ ‫در آمریــکا وجود داشــته اســت‪ .‬در جریــان انتخابات ســال ‪ 1828‬میالدی بین‬ ‫جکســون و آدامــز‪ ،‬طرفداران آدامــز آن‌قدر در توهین به خانــواده رقیب پیش‬ ‫رفتند که همســر جکســون گفت‪« :‬ترجیح می‌دهم که دربان یک کلیســا باشم‬ ‫تــا در کاخ ســفید زندگی کنم» و ســه مــاه قبل از مراســم تحلیف شــوهرش‬ ‫هم ســکته کــرد و مــرد‪ .‬دزد‪ ،‬دروغ‌گو‪ ،‬متقلــب‪ ،‬متعصب‪ ،‬بــزدل‪ ،‬بی‌عاطفه و‬ ‫کثیف فقط چند نمونه از توهین‌هایی اســت که سیاســیون وقت‪ ،‬نثار آبراهام‬ ‫لینکلن یــا به قول خودشــان آبراهام آفریقایــی اول می‌کردند‪.‬‬ ‫در پایــان بایــد بنویســم کــه بعض ‌ی از رهبــران سیاســی به عمــد از ادبیات‬ ‫توهین‌آمیــز اســتفاده می‌کننــد تا بــا ایــن کار رقبایشــان را مجبور بــه دادن‬ ‫پاســخ و بــازی در زمین کثیف خودشــان کنند‪ .‬به خاطر همین اســت که آنور‬ ‫آبی‌هــا می‌گوینــد که هیچ وقت با یک خوک‪ ،‬کشــتی نگیرید چون شــما گلی‬ ‫می‌شــوید‪ ،‬امــا او از ایــن کار لذت می‌بــرد‪ .‬جدال‌های لفظــی توهین‌آمیز بین‬ ‫دو سیاســتمدار به آســانی می‌تواند به یک مناقشه سیاســی و حتی یک جنگ‬ ‫تبدیل شــود‪ .‬این چیزی اســت که همسایگان کره شــمالی به‌خوبی از آن اطالع‬ ‫دارند و برای همین بیشــتر وقت‌ها در مقابل حرفهایی که می‌شــنوند‪ ،‬ســکوت‬ ‫می‌کننــد‪ .‬بددهنی‌هــای سیاســتمداران می‌توانــد فضای کشــور را بــه قدری‬ ‫آشــفته و ناامن نشــان بدهد که مانع جذب ســرمایه‌گذاری‌های خارجی بشود‪،‬‬ ‫ایــن اتفاقی اســت کــه در جریان انتخابات کشــور غنــا افتاده و یــا طرفداران‬ ‫دوآتشــه افراد را وادار کند تا در پاســخ به آن‌چه نسبت به شخصیت محبوبشان‬ ‫می‌شــنوند دست به اســلحه شــوند‪ .‬زبان سیاســتمدارها می‌تواند آتشهایی را‬ ‫روشــن کند کــه خود آن‌ها هــم از پــس خاموش‌کردنش برنمی‌آینــد‪ .‬حرف‌ها‬ ‫و حدیث‌هایــی کــه در صفحات روزنامه‌هــا باقی نمی‌مانــد و کدورت‌هایی را‬ ‫پدید می‌آورد که به شــکل مســتقیم روی سیاســت‌ها و سیاســتگذاری‌ها تاثیر‬ ‫هفتــه نامــه چلچراغ‬ ‫می‌گذارنــد‪.‬‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫توهین های سیاسی در سراسر جهان‬ ‫ندا شاه‌نوری‬

‫توهین‌هــای سیاســی‬ ‫همیشــه وجــود داشــته‌اند‪ .‬آن‌هــا در‬ ‫نمایشــنامه‌های یونان باســتان بوده‌انــد و حاال هــم در توییتر و‬ ‫باقی شــبکه‌های اجتماعی به فراوانی پیدا می‌شــوند‪ .‬تفاوتشــان‬ ‫با قبــل در این اســت که دیگر سیاســتمداران مجبور نیســتند از‬ ‫رســانه‌های رســمی برای بد و بیراه گفتن به هم اســتفاده کنند و‬ ‫کارشــان با یک گوشــی موبایل متصل به اینترنت هم راه می‌افتد‪.‬‬ ‫آش ایــن روزها به قدری شــور شــده کــه خیلــی از تحلیلگران و‬ ‫مشــاوران سیاســی آرزو می‌کننــد کــه ای کاش بعضــی از ایــن‬ ‫مشــاهیر عالم سیاســت اصال موبایل نداشــتند و یا می‌شد گوشی‬ ‫را یکجوری از دستشــان بیرون کشــید تــا بلکه عالــم و آدم چند‬ ‫روزی راحــت نفس بکشــند‪ .‬به بحران بین عربســتان و قطر نگاه‬ ‫کنیــد! کاری با ریشــه‌های واقعــی و چندگانه‌اش نــدارم‪ .‬دعوا از‬ ‫آن‌جایی شــروع شــد که ریاض به دوحه گفت‪« :‬شــما یه چیزایی‬ ‫روی اینترنت گذاشــته بودین کــه ما دیدیم و پاک کردن و حاشــا‬ ‫کردنش هــم دیگه فایــده‌ای نداره!»‬ ‫در ادامــه قصد دارم که چند خطی دربــاره تاریخچه توهین‌های‬ ‫سیاســی برای شــما بنویســم گرچه ادب اجازه نمی‌دهد که همه‬ ‫چیزهایــی را برایتان تعریف کنم که خوانده و شــنیده‌ام‪.‬‬ ‫ایتالیا‬ ‫ایتالیایی‌ها به ترامپ می‌گویند «برلوســکونی آمریکایی»‪ ،‬خیلی‬ ‫هــم بــ ‌یراه نمی‌گویند‪ .‬آن‌ها شــباهت‌های زیادی به هــم دارند‪.‬‬ ‫هــر دوی آن‌ها تاجرنــد‪ ،‬ساخت‌وســاز می‌کنند‪ ،‬نگاه ویــژه‌ای به‬ ‫مقولــه ازدواج دارنــد و از همــه مهم‌تر طوری حــرف می‌زنند که‬ ‫انــگار پشــت موتور نشســته‌اند و باد تــوی فکل‌های تابدارشــان‬ ‫می‌پیچد‪ ،‬از یقه‌شــان مــی‌رود تو و از پاچه‌شــان می‌زنــد بیرون!‬ ‫برلوســکونی از منشــی‌های ایتالیا گرفته تا غذاهای فنالند را از دم‬ ‫تیــغ زبانش گذرانــد و تنها جایی که شمشــیرش به ســنگ خورد‬ ‫و لب‌پــر شــد‪ ،‬دیوار کوچــه خانم مرکل بــود که اتفاقــا یکی دو‬ ‫بــاری ســر ترامپ را هم شکســته اســت‪ .‬بــا این‌حــال کاری که‬ ‫ایتالیایی‌هــای معاصــر می‌کنند در مقایســه با دعواهای سیاســی‬ ‫پدرانشان بیشــتر شــبیه بازی یه‌قل دوقل جلوی پی‌اس‌فور است‪.‬‬ ‫زمین بازی سیاســت در رم باستان یک رینگ گل‌آلود بود که کسی‬ ‫از آن تمیــز بیرون نمی‌آمد‪ .‬رمی‌ها تقریبا ســالی یک‌بار انتخابات‬ ‫داشــتند و حســابی از خجالــت هــم درمی‌آمدنــد‪ .‬در فصل گرم‬ ‫انتخابــات‪ ،‬هر رم ‌ی می‌توانســت یــک َور قبایش را روی دوشــش‬ ‫بیاندازد‪ ،‬روی یک تکه ســنگ بایســتد و درحالی‌که بقیه مشتاقانه‬ ‫دور و برش نشســته بودنــد و تریک‌تریک تخمــه گل آفتابگردان‬ ‫می‌شکســتند‪ ،‬رقیبش را با ادویه فحش‪ ،‬طعــم‌دار کند و روی آتش‬ ‫تهمــت‪ ،‬تفت بدهد! گرچه توی چنیــن مناظراتی گفتن انواع بد و‬

‫‪36‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫بیــراه آزاد بــود اما رمی‌ها بدشــان نمی‌آمد که به اخــاق و ادب‬ ‫شــناخته شــوند و به همین خاطر روش‌هــای زیرکانــه‌ای را برای‬ ‫زدن محترمانــه زیــرآب هم بــه کار می‌بردند‪ .‬برای مثــال بعد از‬ ‫ترور ســزار‪ ،‬سیسرو جلوی دوربین نشســت و خطاب به ملت رم‬ ‫گفــت که مارک آنتونی زندگی خوابگاهی چندان موجهی نداشــته‬ ‫و معلــوم نیســت با رفقا پشــت درهای بســته چــه‌کار می‌کرده‬ ‫که یکی درمیان از پنجره‌شــان کفتر پرشکســته بیــرون می‌پریده‬ ‫و بوی اســپند و عنبرنســارا طبق ‌ه را برداشــته بوده است‪ .‬سیسرو‬ ‫همــه ایــن حرف‌ها را با ژســت یک معلم اخــاق زده و گفته که‪:‬‬ ‫«جوان! من به‌عنوان نجیبترین دشــمنت حاضر نیســتم چیزهایی‬ ‫را بــه تو نســبت بدهــم که تو خــودت در حق خــودت مرتکب‬ ‫شده‌ای!»‬ ‫انگلیس‬ ‫اگــر بدوبیــراه گفت ‌ن سیاســی یک رشــته المپیکی بــود‪ ،‬قطعا‬ ‫رکوددارش وینســتون چرچیل می‌شــد‪ .‬چرچیل روی تخته سیاه در‬ ‫دســته خوب‌هــا یا بدها جــا نمی‌گرفت او رســما بــی‌ادب بود و‬ ‫دســته خودش را داشــت و ظاهرا از این خلق و خویش هم کیف‬ ‫می‌کــرد‪ .‬نمونه‌های تاریخــی زیادی بــرای این ادعا وجــود دارد‪.‬‬ ‫‪ 170‬تــا جزیره کوچک را تصــور کنید که یک گوشــه در اقیانوس‬ ‫آرام دســته بــه دســته با نظــم و ترتیب یکجــا نشســته‌اند‪ .‬این‬ ‫نقطه‌چین‪ ،‬پادشــاهی تونگاســت و پایتختش هم تونگاتاپوســت‪.‬‬ ‫حــاال کاری نداریم که همین االن احتماال در دانشــگاه ســلطنتی‬ ‫تونگاتاپــو چندتایی ایرانــی دارند دوره دکترایشــان را می‌گذرانند‪،‬‬ ‫ولــی در ســال ‪ 1953‬ملکــه تونگا یعنی ســلوته توپوی ســوم در‬ ‫مراســم تاجگذاری ملکه الیزابت دوم حاضر شــده بود و داشت از‬ ‫جلوی چرچیل رد می‌شــد‪ ،‬درحالی‌که پســربچه‌ای هم همراهش‬ ‫بود‪ .‬بغل دســتی چرچیل با آرنج بهــش زد و گفت‪« :‬این بچه کیه‬ ‫دنبال خودش راه انداخته؟» و چرچیل هم جواب داد‪« :‬ناهارشــه»‬ ‫نــه اشــتباه نکنید! این قطعــا هت‌تریک چرچیل نبوده اســت‪.‬‬ ‫«بســی برادوک» نماینده سوسیالیست پارلمان انگلیس بود‪ .‬بنده‬ ‫خــدا قیافــه خیلی بدی هم نداشــت‪ .‬شــبیه نانــی‪ ،‬پیش‌خدمت‬ ‫کنــت ایگور تــوی کارتون قلعه هــزار اردک بود‪ .‬بــرادوک یک بار‬ ‫بــه چرچیل گفت‪« :‬آقا شــما حال طبیعی نداریــن!» چرچیل هم‬ ‫جواب داد‪« :‬بســی تو زشــتی‪ .‬فــردا که من از این حــال دربیام تو‬ ‫زشــت‌ترم به نظر میای!»‬ ‫ســنت توهین‌هــای سیاســی در انگلســتان بــا چرچیــل تمام‬ ‫نمی‌شــود بلکــه عمال شــروع می‌شــود و بعــد از آن خیلی‌ها به‬ ‫همدیگر و حتی به خودشــان تکه‌های سنگین سیاسی انداخته‌اند‪.‬‬ ‫یکی از پرچمداران این ســنت‪ ،‬بوریس‌جانســون شــهردار ســابق‬ ‫لندن و وزیر امور خارجه فعلی انگلســتان اســت که دست برقضا‬ ‫یکــی از معماران جدایی این کشــور از اتحادیه اروپــا هم بوده و‬ ‫کمــک کرده تا ســنگ بزرگ را توی چاه بیندازند‪ .‬جانســون درباره‬ ‫خــودش گفتــه‪« :‬مــردم از من می‌پرســن کــه بوریس تــو یه مرد‬ ‫خیلــی خیلی باهوشــی که فقــط ادای احمق‌ها رو درمیــاره‪ ،‬نه؟‬ ‫و منم بهشــون جــواب می‌دم که نه!» جانســون بــا بقیه هم به‬ ‫اندازه خودش مهربان بوده اســت مثال در مــورد هیالری کلینتون‬ ‫گفته‪« :‬اون یه پرســتار سادیســتی تو یه بیمارســتان روانیه» یا در‬ ‫مــورد جرمــی کوربن اصطالحــی را به کار برده که کلــی آدم برای‬ ‫فهمیدنش دســت به دیکشنری شــده‌اند و من فقط با رسم شکل‬ ‫می‌توانم برای شــما توضیحش بدهم؛ چیزی کــه در قرن نوزدهم‬ ‫بــه معنی آدم غیرسیاســی بــوده و االن یــادآور یکــی از جانوران‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫را ندارنــد‪ ،‬یــا آن را بــه کار نمی‌گیرنــد‪ .‬البته موارد‬ ‫بســیار دیگــری هم وجــود دارد که مــا نمی‌توانیم‬ ‫درباره آن‌ها بحث کنیــم‪ ،‬زیرا نمی‌دانیم نمایندگان‬ ‫در چــه موقعیتی‪ ،‬چنیــن حرکتی را از خود نشــان‬ ‫داده‌انــد‪ .‬بنابراین بســیاری از اتفاقــات‪ ،‬در لحظه‬ ‫شــکل می‌گیرند و افــرادی کــه در آن لحظه عکس‬ ‫می‌گرفتنــد‪ ،‬به تنهــا موضوعی که توجــه نکردند‪،‬‬ ‫شــأنیت نمایندگی و موقعیت‌شــان بوده اســت‪.‬‬ ‫زنانــی کــه بــه درجــه باالیی می‌رســند‪ ،‬بــرای ما‬ ‫اهمیــت پیــدا می‌کنند‬ ‫شــکری‌خانقاه در پاســخ بــه این‌کــه برخــی‬ ‫معتقدنــد‪ ،‬چــون موگرینی یــک سیاســتمدار زن‬ ‫اســت‪ ،‬نمایندگان با او ســلفی گرفتند‪ ،‬تا چه اندازه‬ ‫یــک زن قدرتمنــد می‌توانــد در این‌بــاره تاثیرگذار‬ ‫باشــد؟ گفت‪ :‬مــا در یک جامعه مردســاالر زندگی‬

‫موقعیتی مهم می‌شــود کــه افراد‪ ،‬بویژه آن دســته‬ ‫که در جایگاه سیاســی هستند‪ ،‬در آن موقعیت قرار‬ ‫می‌گیرنــد‪ .‬اگر جای نماینــدگان زن و مــرد در این‬ ‫اتفــاق تغییر می‌کرد‪ ،‬قطعا این اجــازه به زنان داده‬ ‫نمی‌شــد که بــا یک مــرد‪ ،‬عکس بگیرنــد‪ .‬هرچند‬ ‫هــوش ارتباطی زنان در ایــن موارد قدرتمندتر عمل‬ ‫می‌کند و بــه هر قیمتی حاضر نیســتند‪ ،‬هر کاری‬ ‫انجــام دهنــد‪ ،‬معموال مــردان هیجانی‌تــر برخورد‬ ‫می‌کننــد‪ .‬البته نبایــد این موضــوع را هم فراموش‬ ‫کــرد که ایرانیــان در جامعه‌شناســی ایرانی معموال‬ ‫به غریب‌نــوازی و مهمان‌نــوازی معروف‌اند‪.‬‬

‫می‌شــود‪ .‬در حالی که وقتی یک فــرد وارد مجلس‬ ‫می‌شــود‪ ،‬باید تمام آموزش‌هــای الزم در این زمینه‬ ‫را ببینــد‪ .‬اگر دقــت کنید همراه هر تیم سیاســی‪،‬‬ ‫یک نماینده تشــریفات هم حضــور دارد و به آن‌ها‬ ‫نحوه نشســتن‪ ،‬آداب غــذا خوردن و مــوارد دیگر‬ ‫را آمــوزش می‌دهــد‪ .‬همه حرکت‌ها حساب‌شــده‬ ‫پیــش می‌روند‪.‬‬ ‫شــکری‌خانقاه درباره این‌که حرکتی که نمایندگان‬ ‫در مراســم تحلیــف رییس‌جمهور انجــام دادند آیا‬ ‫می‌توانــد روی مــردم نیــز تاثیرگذار باشــد؟ گفت‪:‬‬ ‫دل‌زدگی مردم از نمایندگان‌شــان در مجلس شورای‬ ‫اســامی می‌تواند مهم‌ترین تاثیر این اتفاق باشــد‪.‬‬ ‫شــاید اگر همان عکســی که خانــم موگرینی جلو‬ ‫ایســتاده و نماینــدگان هــم مرتب پشــت ســر او‬ ‫قــرار گرفته‌انــد‪ ،‬در رســانه‌ها منتشــر می‌شــد‪ ،‬به‬ ‫ایــن اعتراض‌هــا منجر نمی‌شــد؛ اما ســبقت‌هایی‬

‫اتفاق‌هایــی مانند ســلفی گرفتن نماینــدگان‪ ،‬خود‬ ‫را نشــان می‌دهد‪ ،‬افــزود‪ :‬این سطحی‌اندیشــی و‬ ‫ســطحی‌نگری نماینــدگان حتــی در تصمیم‌گیری‬ ‫آن‌هــا در مجلــس هــم دیــده می‌شــود‪ .‬مــا در‬ ‫رفتارهای‌شــان‪ ،‬حرکت خردمندانــه و خردورزانه را‬ ‫نمی‌بینیــم‪ .‬متاســفانه نمایندگان مجلــس برخالف‬ ‫نمایندگان دیپلماتیک کشورهای دیگر‪ ،‬آموزش‌های‬ ‫الزم مربــوط بــه تشــریفات را نمی‌دانند‪.‬‬ ‫او اظهــار کــرد‪ :‬به‌محــض این‌که یــک نماینده از‬ ‫منطقــه انتخابــی خود بــه مجلس وارد می‌شــود‪،‬‬ ‫به‌عنــوان نماینــده مــردم‪ ،‬صاحــب رای و نظــر‬

‫کــه نماینــدگان بــرای عکس گرفتــن بــا او از خود‬ ‫نشــان می‌دادند‪ ،‬نمایانگر نداشــتن بلوغ فرهنگی‬ ‫یــک نماینده اســت‪ .‬نماینــدگان ما از ُبعــد دیگر‪،‬‬ ‫ســواد رســانه‌ای هــم ندارنــد؛ آن‌ها می‌توانســتند‬ ‫از خودشــان بپرســند‪ ،‬عکســی کــه می‌گیریم چه‬ ‫تبعاتی می‌تواند برای‌مان داشــته باشــد؟ یا ممکن‬ ‫اســت چه واکنش‌های را به‌دنبال داشــته باشــد و‬ ‫جوامــع مختلف چه بهره‌بــرداری‌ای می‌توانند از آن‬ ‫کنند؟ آموزش دادن ســواد رســانه‌ای به مســووالن‪،‬‬ ‫اهمیت فوق‌العــاده‌ای دارد‪.‬‬

‫برخی نمایندگان آداب نمایندگی را نمی‌دانند‬ ‫این جامعه‌شــناس بــا بیان این‌که بلــوغ فرهنگی‬ ‫نداشــتن مردم ما و در ســطح کالن‌تــر‪ ،‬نمایندگان‬ ‫سیاســی‪ ،‬فرهنگــی و اجتماعــی‪ ،‬بــا رخ دادن‬

‫می‌کنیــم‪ .‬آنچــه را که بــرای مردان قائل هســتند‪،‬‬ ‫بــرای زنان قائل نیســتند‪ .‬بــه همین دلیــل‪ ،‬زنان را‬ ‫کمتر در امور سیاســی می‌بینیــم‪ .‬مریم میرزاخانی‬ ‫یــک زن موفــق و در ســطح جهان مطــرح بود‪ ،‬به‬ ‫همین دلیل بعد از درگذشــت او‪ ،‬جامعه ایران هم‬ ‫بــه او پرداخت‪ .‬شــاید اگــر او یک مرد بــود‪ ،‬آنقدر‬ ‫بــه او نمی‌پرداختنــد‪ .‬معموال وقتی زنــان به درجه‬ ‫باالیی از ســطح جامعه می‌رســند‪ ،‬برای ما اهمیت‬ ‫پیــدا می‌کنند‪.‬‬ ‫او با بیــان این‌که عکــس یادگاری گرفتــن در هر‬ ‫شــرایطی‪ ،‬کاری بدی نیست‪ ،‬گفت‌‪ :‬این موضوع در‬ ‫‪35‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪35 Kheradmand‬‬


‫بررسی جامعه‌شنـاختی جریان یکسلفی‬

‫یــک جامعه‌شــناس ارتباطــات معتقــد اســت‪:‬‬ ‫نماینــدگان مــردم در مجلــس شــورای اســامی‬ ‫مقابــل بســیاری از مســائل ماننــد برجام و ســند‬ ‫‪ ۲۰۳۰‬گارد می‌گیرنــد‪ ،‬امــا وقتــی در فضاهایــی‬ ‫دیگــر قــرار می‌گیرند‪ ،‬برخــورد دوگانــه‌ای از خود‬ ‫نشــان می‌دهند کــه این موضوع از نداشــتن بلوغ‬ ‫فرهنگــی و سیاســی ناشــی می‌شــود‪.‬‬ ‫حمیــد شــکری‌خانقاه ‪ -‬جامعه‌شــناس ارتباطات‪،‬‬ ‫دربــاره ســلفی گرفتن برخــی نماینــدگان مجلس‬ ‫در مراســم تحلیــف رئیس‌جمهور کــه واکنش‌های‬ ‫متفاوتــی را به‌دنبــال داشــت‪ ،‬اظهار کــرد‪ :‬برخی‬ ‫افراد این مســئله را سیاســی می‌کنند‪ ،‬در حالی که‬

‫را بــه اشــتراک می‌گذاریــم‪ ،‬خــود به خــود از یک‬ ‫فرهنــگ جدید تبعیــت می‌کنیم‪ ،‬امــا این فرهنگ‪،‬‬ ‫یکســری قواعد دارد که در قالب شــیوه‌نامه تنظیم‬ ‫نشــده و در برخی موارد‪ ،‬فردی اســت‪ .‬ریشــه این‬ ‫فرهنگ جدید‪ ،‬رســانه اســت‪.‬‬ ‫ایــن جامعه‌شــناس ارتباطــات ادامــه داد‪ :‬در‬ ‫جامعه‌شناســی ارتباطات‪ ،‬مســئله جدیدی با عنوان‬ ‫هویت رســانه‌ای مطرح شــده اســت و افراد درگیر‬ ‫هویت رســانه‌ای جدید هســتند‪ ،‬یعنــی موبایل و‬ ‫شــبکه‌های اجتماعــی‪ ،‬هویــت جدیدی را شــکل‬ ‫می‌دهنــد‪.‬‬

‫تعریــف شــده‪ ،‬امــا در ایــران نظام‌نامــه‌ای جامع‬ ‫در زمینــه ارتباطات مجازی تعریف نشــده اســت‪.‬‬ ‫در کشــور مــا افراد‪ ،‬بخصوص مســووالن به‌شــکل‬ ‫غریــزی از ابــزار اســتفاده می‌کنند‪ .‬در کشــورهای‬ ‫پیشــرفته با ورود افراد به عرصه‌های سیاســی قطعا‬ ‫یکســری آموزش‌های تخصصی در حــوزه ارتباطات‪،‬‬ ‫تشــریفات و ســواد رســانه‌ای و ‪ ...‬بــه آن‌هــا داده‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫او بــا بیــان این‌که اســتفاده بهینــه از موقعیت و‬ ‫امکانــات‪ ،‬به بلــوغ فرهنگی نیــاز دارد‪ ،‬اظهار کرد‪:‬‬ ‫بلــوغ فرهنگــی فرآیندی اســت که در طــول زمان‬ ‫شــکل می‌گیرد‪ .‬گاهی بســیاری از مــا‪ ،‬نوعی بلوغ‬

‫نظام‌نامــه‌ای جامع برای ارتباطــات مجازی تعریف‬ ‫نشده است‬ ‫شــکری‌خانقاه در پاســخ به این‌که آیا این هویت‬ ‫جدید به زمینه‌ســازی فرهنگی نیــاز دارد و اگر نیاز‬ ‫است‪ ،‬زمینه‌ســازی باید چگونه شکل بگیرد؟ گفت‪:‬‬ ‫ما بــرای چیزی زمینه‌ســازی نمی‌کنیــم‪ .‬فرهنگ با‬ ‫رســانه‌ای وارد می‌شــود که از دیگر پیش‌زمینه‌های‬ ‫محیطی گرفته شــده است‪.‬‬ ‫این‌کــه در یک کشــور اروپایــی و در کشــور ما‪،‬‬ ‫چطور از این فرهنگ اســتفاده می‌شــود‪ ،‬برگرفته از‬ ‫شــیوه‌نامه و قواعدی اســت که در کشورهای دیگر‬

‫فرهنگــی کاذب را بــا خود همراه داریــم‪ ،‬مثال این‬ ‫بلوغ کاذب‪ ،‬خود را هنگام ســلفی گرفتن نمایندگان‬ ‫نشــان می‌دهــد‪ .‬وقتــی آن عکــس را دیــدم‪ ،‬برای‬ ‫نمایندگانــی کــه در چالش عکس گرفتن هســتند‪،‬‬ ‫تاســف خوردم‪ .‬این همان بحث نابالــغ بودن افراد‬ ‫اســت که آن فــرد می‌تواند نماینــده مجلس یا هر‬ ‫شــخص دیگری باشد‪.‬‬ ‫ایــن جامعه‌شــناس بیــان کــرد‪ :‬نماینــده‌ای کــه‬ ‫بــه یــک عرصه سیاســی به‌عنــوان نماینــده مردم‬ ‫وارد می‌شــود‪ ،‬بایــد از هوش ارتباطــی قدرتمندی‬ ‫برخوردار باشــد‪ .‬بســیاری از افراد یا اصال این هوش‬

‫این موضوع سیاســی نیســت و دلیــل اصلی توجه‬ ‫مردم به این موضوع‪ ،‬آن اســت کــه مردم نوعی دو‬ ‫رویی در رفتــار نمایندگان‌شــان می‌بینند‪.‬‬ ‫نویســنده کتاب «برنامه‌ریزی راهبــردی ارتباطی»‬ ‫دربــاره این‌کــه بعضــی معتقدنــد این اتفــاق در‬ ‫کشــورهای دیگر هم روی داده و نمایندگان مرتکب‬ ‫حرکــت اشــتباهی نشــده‌اند‪ ،‬توضیــح داد‪ :‬اگــر‬ ‫بخواهیــم به این ماجرا از جنبه‌ی پدیده‌ی «رســانه‬ ‫موبایلی» یا «هر شــهروند‪ ،‬یک رســانه» نگاه کنیم‪،‬‬ ‫تلفن همــراه با خــود فرهنــگ جدیــدی را آورده‬ ‫اســت‪ .‬وقتی در شــبکه‌های اجتماعی‪ ،‬یک تصویر‬ ‫‪34‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫به کار هســتم دیگــر جایی برای حــرف نمی‌ماند‪.‬‬ ‫او می‌گوید‪ :‬مشــتریان خاص خــود را در کرمان و‬ ‫شــهرهای دیگر دارم و ســفارش‌هایی را می‌دهند و‬ ‫من هم می‌ســازم و برایشــان می‌فرستم‪.‬‬ ‫اشــرف زاده می‌افزایــد‪ ۸۰ :‬قلــم وســیله منزل و‬ ‫جهیزیــه می‌ســازم و همگــی تــا پایــه کارهایم از‬ ‫جنس مس و ســاخته دســت اســت‪.‬‬ ‫وی مدت‌زمــان بــرای انجــام هــر کار را تقریبــاً‬ ‫یک ســاعت می‌دانــد و می‌گوید‪ :‬در چهارســالگی‬ ‫زیردســت پدرم مســگر بــودم و چکش مــی‌زدم و‬ ‫باعالقه ایــن کار را ادامــه دادم‪.‬‬ ‫توانی برای استادان مس گری نمانده است‬ ‫وی دیگــر ســکوت می‌کنــد و مــی‌رود در کارگاه‬ ‫کوچکــی که به مغازه وصل اســت و زیــر یک نور‬ ‫چراغ می‌نشــیند و روی ظرفی مســی که ســفارش‬ ‫یکی از مشــتریان اســت شــروع به کار می‌کند‪.‬‬ ‫در همیــن حیــن دو مشــتری خانــم وارد مغازه‬ ‫می‌شوند‪ ،‬مشــتریانی که کرمانی نیستند ولی انگار‬ ‫مشــتری بار اول این مغازه هم نبودند با یک ســام‬ ‫صمیمانه وارد مغازه شــدند و استاد سفارش‌هایشان‬ ‫را بر روی میــز می‌گذارد‪.‬‬ ‫یکی از مشــتریان که انگار قاب آینــه‌ای گل‌کاری‬ ‫شــده‌ای چشــمش را گرفته بود برداشــت و آورد و‬ ‫گفــت «می‌خواهم مثل ایــن کار برایــم بزنید» که‬ ‫اســتاد قلم‌زنی با اظهار تأســفی که از چشــمانش‬

‫نمایــان بــود گفــت‪ :‬دیگــر‬ ‫نمی‌توانــم‪ ،‬چشــمانم مــرا‬ ‫یــاری نمی‌دهنــد و این کار‬ ‫نیز از ‪ ۱۵‬ســال قبل هســت‪.‬‬ ‫این دو مشــتری کــه کارها‬ ‫را بــرای بــردن بــه تهــران و‬ ‫خارج از کشــور می‌خواستند‬ ‫با اشــتیاق و شــوق به کارها‬ ‫خیــره و از اســتاد صمیمانه‬ ‫تشــکر کردند‪.‬‬ ‫وقتی از دو مشــتری سؤال‬ ‫کــردم کــه همیشــه بــرای‬ ‫خرید اینجــا می‌آیید گفتند‪:‬‬ ‫مــا مشــتری هرســاله ایــن‬ ‫مغازه‌ایــم چراکــه ارزش کار‬ ‫دســت اســتاد را می‌دانیم و‬ ‫برایمــان کارهــای کارخانه‌ای‬ ‫کــه بــا دســتگاه انجــام‬ ‫می‌شــود جذابیتی نداشته و‬ ‫ناخالصی‌هــای زیــادی دارنــد‪.‬‬ ‫یکــی از دو مشــتری می‌گویــد‪ :‬بــرای کادو بــه‬ ‫دوســتان و‪ ...‬نیز همیشــه کار دستی مس را ترجیح‬ ‫داده‌ایم و همگی هم از کار دســت اســتاد استقبال‬ ‫کرد ه‌اند‪.‬‬ ‫ولــی متأســفانه اآلن اشــکالی کــه وجــود دارد‬ ‫بیشــتر کارهــای اســتاد آن ظرافــت و طراحی‌ها و‬

‫‪33‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫گل‌کاری‌هــای ریــز قدیمــی را نــدارد چراکه دیگر‬ ‫توانــی بــرای انجام ایــن کار نمانده اســت و کاش‬ ‫حمایتی صورت می‌گرفــت و با در اختیار قرار دادن‬ ‫مغازه‌ای بزرگ‌تر و همچنین چندین شــاگرد حداقل‬ ‫می‌توانســت هنرش را زنده نگه دارد و به شاگردان‬ ‫یاد دهد‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬خبرگذاری مهر‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫ب‬ ‫ررسی‬ ‫ه‬ ‫ن‬ ‫ر‬ ‫ه‬ ‫ای‬ ‫فرامو‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫د‬ ‫ه ایران‬

‫آخرین رمق‌های بازمانده هنرمسگری‬

‫حال ناخوش صنعت مسگری در کرمان نفس‌های آن را به شماره انداخته تا بازمانده این هنر بگوید‪ :‬اگر‬ ‫برای درمان کالبد بیمار مسگری چاره‌ای اندیشیده نشود به‌زودی شاهد منسوخ شدن آن خواهیم بود‪.‬‬

‫معصومه قطب الدینی‬ ‫یکــی از بهتریــن و مهم‌ترین صنایع‌دســتی کهن‬ ‫ایران ظروف و اشــیاء مســی است‪.‬‬ ‫بازار مســگران کرمان که یادگاری از دوران صفویه‬ ‫اســت در حاشــیه میدان گنجعلی خان در دل بازار‬ ‫کرمان جای دارد و امروز متأســفانه به دست دالالن ســکوت بــازار مــس گــران ارمغــان دالالن بــرای‬ ‫چینی و پاکســتانی و هندی افتاده و همین امر این کرمانی‌هــا‬ ‫صنعت ســنتی را در معرض خطری جدی قرار داده ذهنمــان بــه درد می‌آیــد وقتــی در بــازار مس‬ ‫اســت و به نظر می‌رســد با تغییر شــغل مسگران اســتان قــدم می‌زنیم بــازاری کــه زمانــی رونقی‬ ‫و تمایــل نداشــتن جوانان به این صنعــت به‌زودی داشته اســت و آهنگ کوبه‌های مس آن در سراسر‬ ‫مهم‌تریــن صنعــت دســتی کرمــان به فراموشــی دنیا به گوش می‌رســیده اســت و االن سکوتی را که‬ ‫دالالن کاالهای چینی و پاکســتانی و هندی برایمان‬ ‫سپرده شود‪.‬‬ ‫صنایع‌دســتی مس کم‌کم جایشــان را بــه صنایع بــه ارمغان آورده‌اند گوشــمان را کر کرده اســت‪.‬‬ ‫ماشــینی چینــی داده‌انــد‪ ،‬آثــاری کــه روزگاری با بــا پرس‌وجویی کــه از اهالی بازار کردیم نشــانی‬ ‫چکش و ســندان توســط دســت اســتادکاران مس مغازه‌ای را در بیرون از بازار از یکی از پیشکســوتان‬ ‫بــر آن‌هــا نقــش زده می‌شــد و به شــکل دلخواه قلم‌زنــی مس در کرمان گرفتم و روانه مغازه شــدم‪،‬‬ ‫در میانــه شــهر در مغازه کوچک مس فروشــی که‬ ‫درمی‌آمــد‪.‬‬ ‫هرچند هنوز ذوق هنری اســتادکارها ســازنده در تابلوی آن در میان تابلوهای «ال ای دی» و شــبرنگ‬ ‫زیبایــی و کمال ظروف ساخته‌شــده نقش اصلی را زده گم‌شــده بود وارد می‌شوم‪.‬‬ ‫دارد‪ ،‬امــا این روزها بازارهــا از ظرف‌های مصنوعی‬ ‫با ناخالصی زیاد که کار دســت هم نیســت پرشده بــازار مــس گــران در قبضــه کاالهــای چینــی و‬ ‫و به دلیل قیمت ارزان آن چشــم بیشــتر مشتریان پاکســتانی‬ ‫پیرمــردی کــه ســمعک در گوش‌هایش گذاشــته‬ ‫را به خود دوخته اســت‪.‬‬ ‫بــازار مســگری کــه درگذشــته آهنــگ صــدای به‌محض ورود در ســام کردن پیش‌قدم می‌شــود و‬ ‫چکــش‌کاری منظم بر روی اشــیاء و ظروف مســی می‌گویــد‪ :‬بفرمایید وقتی می‌گوییــم برای مصاحبه‬ ‫آن مخاطبان زیادی را به آن راســته می‌کشاند دیگر و تهیــه گزارش آمــده‌ام چهره‌اش در هم می‌شــود‬ ‫نــه برای بازدیــد و نه خرید مشــتریان را به‌ســوی و می‌گویــد که فایــده نــدارد‪ ،‬هیچ تأثیــری ندارد‬ ‫خــود نمی‌کشــاند و تنهــا مجســمه مرد مســگر بســیار گفتیم‪ ،‬همــه می‌شناســند و می‌دانند چه‬ ‫راهنمــای مشــتریان و بازدیدکننــدگان از این بازار می‌کنیم امــا کاری انجــام نمی‌دهند‪.‬‬ ‫مغــازه‌ای که بازار قدیــم مســگری را در دو اتاق‬ ‫است‪.‬‬ ‫دیگــر از صدها مســگری کــه بعــد از نماز صبح تودرتــو با ســقف گنبــدی در خــود جــای‌داده و‬ ‫دســتی بــر جذابیت‬ ‫بــا اســپند دود کــردن و آب‌وجــارو کــردن صدای کا ر هــا ی‬ ‫کوبه‌هاشــان بلند و در هم گم می‌شد‬ ‫خبری نیست‪.‬‬ ‫ایــن روزهــا از اســتادکارانی که‬ ‫در کارگاهــی زیــر یــک المــپ بر‬ ‫روی ســکوی کوچکی می‌نشســتند‬ ‫و صــدای چکــش و ســندان فضای‬ ‫کارگاه را پر می‌کرد و کارهای مســی‬ ‫را باعالقــه و عشــق بــا طرح‌هــای‬ ‫ظریــف و گل‌کاری‌هــای بی‌نظیــر‬ ‫می‌ســاختند نیــز صدایــی بــه گــوش‬ ‫نمی‌رســد‪.‬‬ ‫درگــذر از بازار مســگری وقتــی از صاحبان‬ ‫مغازه‌ها می‌پرســیم کــه توضیحی از پیشــینه و‬ ‫‪32‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪32 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬ ‫کار مــس دهید و یــا چه باعث شــده وارد این کار‬ ‫شــوید‪ ،‬آیا عالقه‌ای در کار بوده اســت تنها جواب‬ ‫ما ســکوت اســت و لبخندی که بی‌هدف بودن در‬ ‫ایــن کار را به ما نشــان می‌دهد‪.‬‬

‫آن افــزوده بــود‪.‬‬ ‫می‌گویــم زیــاد وقتتــان را نمی‌گیرم خودتــان را‬ ‫معرفــی کنید کــه می‌گوید‪ :‬تنهــا همین یک جمله‬ ‫را می‌گویــم؛ اگــر می‌خواهیــد مســگری را به ‪۴۰‬‬ ‫ســال قبل در این شــهر برگردانم یک مغــازه برایم‬ ‫بگیرید و به دارایی بگویید کارش به کار من نباشــد‬ ‫و ببینیــد چگونــه مســگری را با ‪ ۲۰‬شــاگرد به ‪۴۰‬‬ ‫ســال قبل برمی‌گردانم‪.‬‬ ‫حســن اشــرف زاده ادامــه می‌دهد‪ :‬اســم پول و‬ ‫دارایی که شــد دیگر مســئوالن توجهــی به مابقی‬ ‫حرف‌هایــم نداشــتند در دوره‌هــای مختلــف بــا‬ ‫مدیران صنایع‌دســتی کرمان صحبت شــد اما هیچ‬ ‫گــره‌ای از کار ما باز نشــد‪.‬‬ ‫او می‌گوید‪ :‬ســنم باالست و توان کار را دیگر ندارم‬ ‫و حوصله‌ای کــه برای گل‌کاری و نقــش دادن روی‬ ‫ظرف‌های مســی به خــرج می‌دادم دیگر نیســت‪.‬‬ ‫امــا هنــوز هم بــه دلیل عالقــه کار مــس را انجام‬ ‫می‌دهــم و ســفارش‌های زیــادی دارم کــه خــودم‬ ‫به‌تنهایــی بــرای کادویــی‪ ،‬جهیزیــه دخترخانم‌ها‪،‬‬ ‫پذیرایــی انواع ظروف مســی را می‌ســازم‪.‬‬ ‫اشــرف زاده می‌گویــد کــه بــازار مســگری تمام‬ ‫مســگر نیســتند و مس‌های بازار کرمــان نیز نیمی‬ ‫برنج و نیمی آب‌نقره اســت و انگار دیگر ظروف و‬ ‫اشــیاء مسی به چین و پاکســتان سپرده‌شده است‪.‬‬ ‫مــا کنار کشــیدیم از بازار چرا که حمایتی نشــدیم‬ ‫و خســته شــدیم و روزبه‌روز از توانمان کاسته شد‪.‬‬ ‫بی اعتمادی رمق مس گران را گرفته است‬ ‫وی می‌گویــد‪ :‬کارهــای بســیاری را روانــه تهران‬ ‫کردیــم و طی ‪ ۵۰‬ســال جنــس دست‌ســاز خود را‬ ‫بــرای صنایع‌دســتی تهران فرســتادم اما متأســفانه‬ ‫از ســال ‪ ۷۹‬یــا ‪ ۸۰‬از شــرکتی در تهــران کــه کار‬ ‫مــرا در نقــاط مختلــف پخــش می‌کند پــول مرا‬ ‫نزدیــک بــه یک‌میلیون و ‪ ۶۰۰‬هــزار تومان‬ ‫ندادنــد و بــه وجــود آوردن همیــن‬ ‫بی‌اعتمادی‌هاســت کــه به‌غیــراز‬ ‫کهولت ســن رمق را از ما گرفته است‪.‬‬ ‫‪ ‬اشــرف زاده می‌گویــد‪ :‬بایــد بــا‬ ‫صراحت بگویم کــه ‪ ۹۰‬درصد کار مس‬ ‫در کرمان افت داشــته است و جوان‌ها‬ ‫دیگــر تن به کار نمی‌دهنــد و حق هم‬ ‫دارنــد چراکه وقتی می‌بیننــد حمایتی از‬ ‫کارهــای دست‌ســاز نمی‌شــود و در زمین ٔه‬ ‫ارزش‌گذاری آن کاری انجام نمی‌دهد مســلم‬ ‫اســت رغبتی هم به انجام ایــن کار ندارند وقتی‬ ‫می‌بینند که به چه ســختی در یک مغازه مشــغول‬


‫ی گوش می دهیم‪،‬‬ ‫ی می خوانیم‪ ،‬به چه شخص ‌‬ ‫باید توجه داشت که به کجا می رویم‪ ،‬چه کتاب ‌‬ ‫و به چه چیزی اعتقاد داریم‌‪ .‬باید چشم عقل را باز کرد تا واقعیات نهان موضوعات را درک‬ ‫کنیم تا جلوی آسیب فردی را کم کرده و در بهترین حالت از بین ببریم‪.‬‬ ‫که "کشــور ما ایران اســت"‪ ،‬حس تعلق‪ ،‬امنیت‬ ‫و اعتمــاد را در خود باال می‌بریم‪ .‬میهن پرســتی‬ ‫«مــن» را تبدیــل به «مــا» می‌کنــد‪« ،‬ما»یی که‬ ‫باعــث وصل و امنیت می شــود که تــاش برای‬ ‫بدســت آوردن آنها بــرای بســیاری از مردم در‬ ‫زندگ ‌ی شــخص ‌ی شــان جــز حســرت نتیجه ای‬ ‫نداشــته است‪.‬‬ ‫در جامعــه ای همچــون کانــادا کــه ســاختار‬ ‫اجتماعــی آن بر اســاس فرد گرایی اســت حس‬ ‫تنهایــی ما چنــد برابر می شــود‪ .‬در کشــورمان‬ ‫ایــران نمادهایــ ‌ی کــه تــک تــک مــا را به هم‬ ‫مربوط می ســاختند همچون پرچم‪ ،‬تشــریفات‬ ‫جشــن نــوروز‪ ،‬و غیــره‪ ،‬اینجا شــکل دیگری به‬ ‫خــود گرفته ا‌ند‪ .‬جشــن نــوروز زمان ‌ی بــرای ما‬ ‫معنای خاص ‌ی داشــت و وجه اشــتراک بین هم ٔه‬ ‫مــا ایرانیان بود‪ .‬از ســاعت هــا قبل منتظر تیک‬ ‫تیک ســاعت بودیم تا با صدای آشنای شیپورها‬ ‫همگــ ‌ی در یــک زمان بر ســر ســفره هــای هفت‬ ‫ســین خود را به بهار بســپاریم‪ .‬اما امروز در کانادا‬ ‫اگر زمان تحویل ســال در خواب نباشــیم‪ ،‬ســال نو‬ ‫را بجای شــیپور بــا رقص های غربــی و آهنگ جاز‬ ‫و تکنو در دیســکو هــای تاریک آغــاز می‌کنیم‪ .‬از‬ ‫طرفی‌‪ ،‬پرچم ســبز و ســرخ و سپید اینک به واسط ٔه‬ ‫یــک توفیق اجباری نماد برگ درخــت افرا را نیز به‬ ‫خــود اضافه کرده اســت و ما در کمال خوشــحالی‬ ‫با این هویتی که در آن دســت برده شــده احساس‬ ‫تعلــق و امنیت خــود را نه فقط به ایــران بلکه به‬ ‫کانادا نیز حــس می‌کنیم‪ ،‬زیرا ما قســم خورده ایم‬ ‫که بــه ملکه و خانــدان او وفادار باشــیم‪ .‬با وجود‬ ‫اینکــه کانادا کشــوری اســت که می‌تــوان در آن با‬ ‫قدم های درســت و بــ ‌ی دوز و حقــه به موقعیت‬ ‫هــای نســبی خوب ‌ی رســید‪ ،‬اما بــر این بــاورم که‬ ‫حتــ ‌ی اگــر نیازهــای ابتدایی خــود را بــه بهترین‬ ‫نحــو هم فراهــم کنیم‪ ،‬ولــ ‌ی برطرف کــردن حس‬ ‫تعلــق و امنیت خــود را هیچ گاه نمــی توانیم در‬ ‫چارچوب های فرهنگ ‌ی این کشــور برآورده سازیم‪.‬‬ ‫شــاید برخ ‌ی بــر این باور باشــند که کانــادا نیز به‬ ‫همــان اندازه می توانــد برای ایرانیــان حس تعلق‬ ‫ایجاد کنــد‪ .‬زمان ‌ی می‌تــوان این ادعــا را قبول کرد‬ ‫کــه بتوان در یک فســتیوال کانادایی بیــش از ‪۱۰۰‬‬ ‫هــزار ایران ‌ی را بطور متمرکــز باهم دید که به نیت‬ ‫همان فســتیوال کانادایی آنجا جمع شــده باشــند‪.‬‬ ‫چنین اتفاقــی تاکنون رخ نداده اســت و به گمانم‬ ‫هرگــز رخ نخواهــد داد‪ ،‬زیرا اکثــر ایرانیان مهاجر‬ ‫کــه چه بســا مــدت زمــان زیــادی را هــم در این‬

‫کشــور زندگ ‌ی کرده ا‌نــد می دانند کــه تنها چیزی‬ ‫که باعث گــرد آوردن ایرانیان می شــود نــام ایران‬ ‫و مســائل مربوط به فرهنگ ایران ‌ی اســت‪ .‬بعنوان‬ ‫مثال‪ ،‬جشــنوار ٔه تیــرگان که هر دو ســال یکبار در‬ ‫تورنتــو برگــزار می شــود خــود نمونه ای بــارز از‬ ‫این واقعیت اســت‪ .‬این جشــنواره توانســته است‬ ‫بــا موفقیت نیــاز به تعلــق و امنیت بــه جمع را‬ ‫در مــا ایرانیان برآورده ســازد‪ .‬این جشــنواره بیش‬ ‫از ‪ ۱۰۰‬هــزار نفــر بازدید کننــد ٔه ایرانــ ‌ی دارد که‬ ‫همــ ٔه آنها فقــط و فقط به نــام ایــران و فرهنگ‬ ‫ایرانــ ‌ی گرد هم آمــده ا‌ند‪ .‬برآورده ســاختن حس‬ ‫تعلــق و امنیت فقــط محدود به میهن پرســتی و‬ ‫شــرکت در برنامه های فرهنگ ‌ی نیســت‪ ،‬بلکه این‬ ‫نیاز ها نقاطی هســتند که سیاســت مداران نیز بر‬ ‫آنها دســت مــی گذارند تا از آن طریــق به اهدافی‬ ‫سیاســی و در برخ ‌ی اوقات فردی دســت یابند‪ .‬در‬ ‫واقع‪ ،‬موفقیت جناح های چپ و راســت بســتگی‬ ‫بــه موفقیت آنها در برآورده ســاختن ایــن نیاز ها‬ ‫در مــردم دارد‪ .‬حــال روش بــرآورده ســاختن ایــن‬ ‫نیازها مــی تواند بطور لیبــرال و از طریق همدلی‌‬ ‫و توجه به نیازهای مردمی باشــد‪ ،‬و یا بطور ســنتی‬ ‫و محافظــه کارانــه و از طریق نظــم و رعایت یک‬ ‫ســری اصــول ســخت صورت گیــرد‪ .‬مهم نیســت‬ ‫کدامین روش اتخاذ شــود زیرا هــر کدام از آنها نیاز‬ ‫به تعلــق و امنیت را در افراد بــرآورده می‌کند‪ .‬اما‪،‬‬ ‫موضوع حائز اهمیت کج روی در برآورده ســاختن‬ ‫این نیازها اســت‪ .‬بســیاری از سیاســت مــداران با‬ ‫س ٔواســتفاده از این نیازهای ‌ی کــه در هم ٔه ما وجود‬ ‫دارد چــه جرم های ‌ی که انجام نمــی دهند‪ .‬بعنوان‬

‫‪31‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫مثــال‪ ،‬ســخنرانی جورج بوش پســر در شــبک ٔه‬ ‫ســی‌‪-‬ان‪-‬ان پس از حمل ٔه "تروریســتی" معروف‬ ‫بــه ‪ ۹۱۱‬به آمریکا ذهنیت «عــدم امنیت» را در‬ ‫مردم کشــورش با رعب و وحشــت ایجــاد کرد و‬ ‫از آن طریق توانســت ‪ ۷۲‬درصد رائ موافق مردم‬ ‫را بــرای تجاوز بــه عراق بگیــرد‪ .‬در واقــع او با‬ ‫دســت گذاشــتن بر روی «نیاز بــه امنیت» خود‬ ‫باعث ســلب امنیت از مردمــی ب ‌ی گناه در عراق‬ ‫شــد‪ .‬حتــی ا‪-‬ون‪-‬جلیســت های مســیح ‌ی نیز‬ ‫با ارســال نامــه ای به جــورج بوش بــا توجه به‬ ‫نظری ٔه «جنگ مشــروع» که جنــگ را در صورت‬ ‫بــرآورده ســاختن مصلحت مــردم (خــودی ها‬ ‫البتــه) جایز می دانند تجاوز به عراق را مشــروع‬ ‫دانســتند‪ .‬الزم بــه توجــه اســت که «بــرآورده‬ ‫ســاختن مصلحت مردم» در اینجا همان برآورده‬ ‫ســاختن «نیاز امنیت مردم» کــه مصلحت ملی‌‬ ‫تلقی‌ می شــود می‌باشــد‪.‬‬ ‫نیــاز روان ‌ی «تعلق و امنیت» نیازی جهان ‌ی اســت‬ ‫که در همــ ٔه مردم دنیا وجــود دارد‪ .‬علیرغم ملیت‬ ‫و نــژاد هم ٔه انســان هــا نیاز به پیوســتگی‪ ،‬تعلق‪،‬‬ ‫و امنیــت دارنــد که یــا از طریق راه های ســالم و‬ ‫ســازنده بــرآورده می شــوند یا از طریــق منف ‌ی و‬ ‫مخــرب بطور نــا آگاهانه و به دســت مفســدین‬ ‫فکــری مورد ســ ٔو اســتفاده قــرار می گیرنــد‪ .‬برای‬ ‫جلوگیــری از ســ ٔو اســتفاد ٔه افراد ســودجو و بیمار‬ ‫نیاز به دو چیز می‌باشــد‪ .‬نخســت‪ ،‬باید از نیازهای‬ ‫درونــی خــود آگاه ‌ی پیدا کــرد و آنها را شــناخت‪.‬‬ ‫همانطــور که بارهــا در این مقاله اشــاره کردم نیاز‬ ‫به تعلــق و امنیت در همــ ٔه ما (به اســتثنای افراد‬ ‫"خاص") وجــود دارد‪ ،‬پس بعنوان یک فرد آگاه باید‬ ‫توجه داشــت که به کجا می رویــم‪ ،‬چه کتاب ‌ی می‬ ‫خوانیــم‪ ،‬به چه شــخص ‌ی گــوش می دهیــم‪ ،‬و به‬ ‫چه چیــزی اعتقاد داریــم‪ .‬در مواجه بــا هر چیزی‬ ‫در زندگــ ‌ی باید چشــم عقل را باز کــرد تا واقعیات‬ ‫نهــان موضوعــات را درک کنیــم تا جلوی آســیب‬ ‫فــردی را کم کرده و در بهترین حالت از بین ببریم‪.‬‬ ‫از طرفــ ‌ی دیگــر‪ ،‬ما به افــراد با وجــدان‪ ،‬همدل‪ ،‬و‬ ‫خردمنــد بیشــتری نیــاز داریــم کــه در جامع ٔه نه‬ ‫چندان کوچک ایران ‌ی ســاکن تورنتو بتوانند فراتر از‬ ‫باورهای سیاســی و مذهبی مردم‌ با برگزاری برنامه‬ ‫های خــوب فرهنگــ ‌ی مانند تیرگان حــس تعلق و‬ ‫امنیــت را با توجه به نــام ایران در همــ ٔه ما ایجاد‬ ‫کننــد‪ ،‬زیــرا این تنها راه ‌ی اســت که مــی تواند ما‬ ‫را بعنــوان یک ملــت در کنار هم نگــه دارد و این‬ ‫حــس نهفت ٔه انزوا را در خارج از کشــور از ما بگیرد‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪31 Kheradmand‬‬


‫جادوی نام ایران‬

‫فرشید رشیدی فر‬ ‫وبالگ آزادی درون‬

‫‪rashidifar@hotmail.com‬‬

‫چندیــن ســال پیــش در یکــ ‌ی از کالس هــای‬ ‫دانشــگاهی در تورنتــو اســتادی مشــغول تدریس‬ ‫تاریــخ جهان بــود‪ .‬او مطلبی بســیار جالب ‌ی را بیان‬ ‫کرد که بســیار جالب و درســت بود‪ .‬او نقشه ای را‬ ‫از دوران بســیار کهن نشان داد و بر نقطه ای اشاره‬ ‫کــرد و گفت‪" ،‬انســان هایــ ‌ی که در این قســمت‬ ‫زندگــ ‌ی مــی کردنــد دارای یــک خصوصیت خاص‬ ‫بودند‪ .‬آنها بطور مدام بــا یکدیگر در جنگ بودند‪،‬‬ ‫امــا زمان ‌ی که دشــمن خارجــ ‌ی بر آنها یــورش می‬ ‫بــرد تمام آنهــا چنان با هــم متحد می شــدند که‬ ‫گویی همیشــه با هــم در صلح زندگ ‌ی کــرده ا‌ند‪".‬‬ ‫در این فکر بــودم که چقدر این خصوصیت‬ ‫شــبیه به خــود مــا ایران ‌ی ها هســتش که‬ ‫اســتاد در ادامه گفت‪" ،‬از درون این انســان‬ ‫ها یک ‌ی از بزرگتریــن امپراطوری های جهان‬ ‫بنام امپراطوری ایران (پرشــین) شکل گرفت"‪.‬‬ ‫آنجــا بود کــه ناگهان شــوقی در مــن بیدار‬ ‫شــد و خواســتم ناگهان از جا برخیــزم و به‬ ‫زبان فارســی فریاد بزنم "جاویــد ایران"‪.‬‬ ‫نمی دانــم این حس برگرفتــه از میهن‬ ‫پرســتی بود‪ ،‬وطن دوســتی بــود‪ ،‬و یا‬ ‫دالیل روان ‌ی دیگر داشــت‪ .‬امــا می دانم‬ ‫هــر کجا که نام ایران باشــد نیرویی‬ ‫بســیار قــوی تمام مــا ایران ‌ی ها‬ ‫را به آن ســمت می‌کشــاند‪،‬‬ ‫نیرویی که به ســمت برطرف‬ ‫کــردن یــک ســری نیازهــای‬ ‫روان ‌ی ما را ســوق مــی دهد‪.‬‬ ‫در این عصر کــه عده ای از «جهانی‌‬ ‫ســازی» صحبت مــی کننــد و راه صلــح و صفا را‬ ‫در ایجــاد تعامــل بین انســان هــا‪ ،‬ســازمان ها و‬ ‫دول جهــان می بینند شــاید بر زبــان آوردن «ملی‌‬ ‫گرایی» و «میهن پرســتی» باعث رعب و وحشــت‬ ‫در خیل ‌ی ها شــود‪ .‬شــاید بهترین راه برای کسانی‌‬ ‫که از میهن پرســتان می ترســند نفــوذ در ذهنیت‬

‫آنهــا از طریق زبان باشــد بطوریکه مــدام به آنها‬ ‫تلقیــن کنند که بجای «میهن پرســتی» باید بگویند‬ ‫«وطن دوســتی»‪ .‬حتی بــرای اینکــه اندک ‌ی روش‬ ‫قانع ســازی را قوی تر کنند با دســت گذاشــتن بر‬ ‫روی کلم ٔه «پرســتیدن» سع ‌ی بر القا بار مذهب ‌ی آن‬ ‫می کننــد‪ .‬از آنجایی که میهن پرســتان «میهن» را‬ ‫در اولویــت هر چیزی قرار می دهنــد‪ ،‬از آن روی‬ ‫بســیاری نیز قانع شــده ا‌ند که وطن دوســتی باید‬ ‫جایگزین میهن پرســتی که بار مذهب ‌ی دارد شــود‪.‬‬ ‫و بــه همین ترتیب تغییــر در یک کلمه می تواند‬ ‫باعــث تغییر در ذهنیت‬ ‫و در نهایت‬

‫کا هــش‬ ‫شــدت حــس و‬ ‫حــال این افــراد در دراز مدت شــود‪.‬‬ ‫امــا‪ ،‬نیــت در ایــن مقالــه بازی بــا لغات‬ ‫نیســت بلکه مطرح ســاختن حســی اســت که از‬ ‫کودکــی با ما همراه بوده اســت و در شــکل گیری‬ ‫شــخصیت ما نقش داشــته است‪.‬‬ ‫کــودک انســان برای رشــد و زنده مانــدن نیاز به‬ ‫امنیــت و حمایــت دارد کــه از طرف پــدر و مادر‬

‫‪30‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫و یــا هــر کســ ‌ی کــه از کــودک مراقبــت می‌کند‬ ‫بــرآورده مــی شــود‪ .‬همچنان کــه کــودک بزرگتر‬ ‫مــی شــود عواملی که قبــا نیازهــای او را برطرف‬ ‫مــی کردند دیگــر کارایی ندارنــد و او به ناچار باید‬ ‫جایگزینی برای بــرآورده کردن همــان نیاز ها پیدا‬ ‫کنــد‪ .‬بعنوان مثــال‪ ،‬در دوران کودکــی غذا بعنوان‬ ‫یک عامل بســیار مهم توســط خانــواده فراهم می‬ ‫شــد‪ ،‬امــا همین نیــاز امروز در بزرگســالی‌‬ ‫از طریــق یــک ســری تعامل‬ ‫بیــن فــرد و دیگران بــرآورده‬ ‫می شــود‪ .‬جــدا از نیــاز های‬ ‫ابتدایی‪ ،‬انســان باید از طریقی‬ ‫نیازهــای روانــ ‌ی خــودش را نیز‬ ‫برآورده ســازد‪ .‬ابراهــام مزلو یکی‌‬ ‫از روانشناســان موثــر در این حرفه‬ ‫بــه بهترین نحو در هــرم معروف‬ ‫خــود توضیح مــی دهد کــه نیاز‬ ‫به «تعلق داشــتن و عشــق» باعث‬ ‫رشــد حرمت به نفس و خود دوستی‬ ‫می شــود‪ .‬کودکــی که تحت نظــارت پدر‬ ‫و مــادری مراقب و محافظ بزرگ می شــود‬ ‫حس تعلــق‪ ،‬امنیت و اعتماد بــه دیگران در‬ ‫او رشــد می‌کنــد‪ .‬اما پــدر و مــادری که روش‬ ‫تربیتــی آنها بر اســاس زور‪ ،‬تــرس‪ ،‬و یا بــ ‌ی ثباتی‬ ‫صــورت می‌گیــرد فرزندانی بــا حس عــدم تعلق‪،‬‬ ‫امنیت و اعتماد بــه دیگران تحویل جامعه خواهند‬ ‫داد‪ .‬امــا‪ ،‬نبــود این حس ها در بزرگســال ‌ی دلیل بر‬ ‫نبــود نیاز به آنها نیســت‪ ،‬زیرا این حــس ها رابط ٔه‬ ‫مســتقیم ‌ی با حفظ بقا در انســان دارنــد‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫کنــکاش و تــاش ما بــرای ایجاد یک رابط ٔه حســی‬ ‫دو طرفــه حتــی در ســخت ترین روزهــای تنهایی‬ ‫مان هیــچ گاه از بین نمــی‌رود‪ .‬در ایــن چارچوب‬ ‫اســت که قــدرت ذهنــ ‌ی و روان ‌ی میهن پرســتی را‬ ‫می‌تــوان فهمیــد‪ .‬وقت ‌ی با غــرور گفته می شــود‪،‬‬ ‫"مــن ایران ‌ی هســتم"‪ ،‬وقتــ ‌ی با افتخــار می گوییم‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫یــک عادت رســانه‌ای تبدیل شــود و چنین توضیح‬ ‫می‌دهــد‪« :‬اگــر آزاده نامــداری آن ســخنان را در‬ ‫مــورد حجاب غالب نمی‌گفت‪ ،‬امروز می‌توانســت‬ ‫بــه کار رســانه‌ها خرده بگیــرد‪ ،‬اما این نکتــه را از‬ ‫یــاد نبریم کــه حتی با علم به ایــن موضوع‪ ،‬چنین‬ ‫ورودهایی به حریم خصوصــی افراد‪ ،‬ورود موجهی‬ ‫نیســت و نباید به عادت بدل شــوند‪ .‬بررســی‌های‬ ‫مــن در مورد رســانه‌های ترکیه نشــان می‌دهد که‬ ‫ورود بــه حریم خصوصی افراد در این کشــور یک‬ ‫عــادت رســانه‌ای اســت و بایــد نگران بــود که در‬ ‫ایران این موضوع عادی‌ســازی نشــود‪».‬‬ ‫ایــن روزنامه‌نــگار قدیمی در بخشــی از مطلب‬ ‫خــود اضافــه‬ ‫می‌کنــد‪« :‬در‬ ‫کشــور مــا امــا‬ ‫ب ‌هخاطر اعتقادات‬ ‫مردمــی و رقابتی‌‬ ‫نبــودن مطبوعات‬ ‫ـ کــه مســاله بــه‌‬ ‫دســت‌آوردن تیراژ‬ ‫بــه هــر قیمتــی‬ ‫را بی‌اهمیــت‬ ‫می‌کنــد ـ ایــن‬ ‫مســاله رایــج‬ ‫نیســت و بــه‌‬ ‫ندرت اخبــاری در‬ ‫مــورد آن مطرح می‌شــود‪ .‬شــاید بــه خاطر همین اســت‪ .‬لذا ب ‌ه نظر می‌رســد با وجــود این مفاهیم‬ ‫موضــوع‪ ،‬در قانــون مطبوعات و قوانیــن تعزیری کلــی و غیرصریــح‪ ،‬اولیــن تعریفی کــه از مفهوم‬ ‫در ایــ ‌ن زمینه فصل یا مــاده‌ای نداریم‪ ».‬همچنین «حریــم خصوصی» در ذهن متبادر می‌شــود‪ ،‬این‬ ‫روزنامــه «اعتمــاد» مطلبــی از ســیدعلی میرفتاح اســت که «هــر جایی کــه در معرض دیــد عموم‬ ‫(روزنامه‌نگار و طنزپرداز) بــا عنوان «آزمون بزرگ» نباشــد و بدون ســعی و تالش نتوان آن را مشاهده‬ ‫در ســتون کرگدن‌نامه خود منتشــر کرده است که کرد‪ ،‬حریم خصوصی اســت»‪.‬‬ ‫نویســنده با اشاره به انتشــار خبر آزاده نامداری در‬ ‫برخی روزنامه‌هــای اروپایی‪ ،‬این مســاله را عاملی این حقوقدان در بخشــی از این مطلب با اشــاره‬ ‫برای نگارش این یادداشــت می‌دانــد‪ .‬میرفتاح در بــه تفاوت حریم خصوصی مردم عادی و مشــهور‬ ‫بخشــی از یادداشــت خود که نوک پیکان انتقاد را آورده اســت‪« :‬در این موضوع که آیا واقعا انتشــار‬ ‫به سمت ســازمان صداوســیما گرفته‪ ،‬آورده است‪ :‬این تصاویر‪ ،‬نقض حریم خصوصــی آزاده نامداری‬ ‫«بــه جــای محاکمه و مالمــت مجری‪ ،‬ســازمانی را محســوب می‌شــود یا خیــر‪ ،‬دو موضــوع را باید‬ ‫محاکمــه و مالمــت کنیم کــه ریــاکاری را نهادینه مدنظــر قرار داد؛ اوال با تعریفــی کلی که از حریم‬ ‫کرده اســت و اعضای خود را بــه این زندگی دوگانه خصوصــی در ابتــدای این نوشــتار ارائــه دادیم‪،‬‬ ‫وادار کرده اســت‪ .‬اشــکال اصلــی متوجه تلویزیون فضایی که بــدون تالش‪ ،‬در مرعــی و منظر عموم‬ ‫اســت کــه نــ ‌ه تنهــا در هیچ‌یــک از ماموریت‌ها مردم قرار داشــته باشــد‪ ،‬حریم خصوصی نیســت‬ ‫و وظایفــش موفــق نبــوده بلکــه آنقدر مشــغول و ثانیــا حتی اگر برمال شــدن چنین مــوردی برای‬ ‫ظاهرســازی و راضی کردن خواص بــوده که تبدیل افــراد عادی‪ ،‬تجاوز به حریم خصوصی‌شــان تلقی‬ ‫بــه کانــون ترویــج زندگــی دوگانــه و غیرصادقانه شــود‪ ،‬در خصوص افراد مشــهور که اتفاقا یکی از‬ ‫شــده اســت‪ .‬در واقع این تشت رســوایی مجری یا دالیل شهرت‌شــان همان ویژگی برمال شــده است‪،‬‬ ‫مجری‌های تلویزیون نیســت که از بام افتاده بلکه قطعــا تعرض به حریم خصوصی نیســت‪».‬‬ ‫تشــت ســازمانی از بام افتاده که حرف منتقدینش پاکبــاز در پایــان به اظهــار نظر عبــاس عبدی ـ‬ ‫را گــوش نکرده‪ ،‬به اصول اخالقــی پایبند نبوده و با روزنامه‌نــگار ـ در ایــن خصوص اشــاره می‌کند که‬ ‫اصرار بر مســیر غلط‪ ،‬بازی را به رقبــای ماهواره‌ای «فضــای رســانه‌یی و انتظــارات مردمی بــه افراد‬ ‫ضدانقــاب ـ حتی بــه رقبای فکســنی و بی‌پول و مشــهور اجــازه نمی‌دهد که خود را پشــت حریم‬ ‫بی‌امــکان خــود ـ باختــه اســت‪»...‬‬ ‫خصوصی پنهــان کنند‪».‬‬ ‫‪29‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪29 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬ ‫روزنامه «قانون» هــم از دید حقوقی به موضوع‬ ‫آزاده نامــداری پرداخته و مطلبی از یک وکیل پایه‬ ‫یک دادگســتری با عنوان «حریــم خصوصی افراد‬ ‫مشهور» منتشــر کرده است‪.‬‬ ‫ســیامک پاکباز در بخشــی از مطلب خود نوشته‬ ‫اســت‪ ...« :‬در قوانین جمهوری اسالمی ایران هیچ‬ ‫تعریف صریحــی از حریم خصوصی ارائه نشــده‬ ‫اســت‪ .‬البتــه در اصول متعــدد قانون اساســی از‬ ‫جملــه اصــول ‪ 19‬تا ‪ ،42‬یــا حتی قانــون مجازات‬ ‫اســامی و قانون آیین دادرســی کیفــری یا قانون‬ ‫آزادی اطالعــات و دیگــر قوانین موجود‪ ،‬اشــاراتی‬ ‫کلــی و ضمنی بــه مفهوم حریم خصوصی شــده‬


‫چند تحلیل از ماجرای آزاده نامداری‬

‫در مطبوعات ایران‬

‫انتشــار عکس‌های خصوصی یک مجری تلویزیون‬ ‫در خارج از کشــور‪ ،‬این پرســش را ایجاد کرده است‬ ‫کــه آیــا رســانه‌ها می‌تواننــد وارد حریم خصوصی‬ ‫افراد شناخته‌شــده شــوند؟ و اصــا تعریف حریم‬ ‫خصوصی چیست؟‬ ‫رســانه‌ها در گفت‌وگوهــا و تحلیل‌هــای‬ ‫متفــاوت تــاش کردنــد به این پرســش‌ها‬ ‫پاســخ دهنــد‪ .‬روزنامه‌هــای «شــرق» ‪،‬‬ ‫«اعتمــاد» و «قانــون» هــم مطالبــی را‬ ‫به ایــن موضوع اختصــاص داده و نظر‬ ‫کارشناســان و صاحب‌نظــران رســانه را‬ ‫جویا شــده‌اند‪.‬‬ ‫در همیــن ارتباط روزنامه «شــرق»‬ ‫تحلیلــی از علی‌اکبــر قاضــ ‌یزاده‬ ‫(اســتاد و روزنامه‌نــگار قدیمــی) با‬ ‫عنــوان «مورد عجیــب یک مجری»‬ ‫در صفحــه آخــر خــود آورده و به‬ ‫وظیفه رســانه‌ها در قبــال حریم‬ ‫شــخصی افراد مشــهور پرداخته‬ ‫ا ست ‪.‬‬

‫حریــم خصوصی‌اش ســخن بگوید‪».‬‬ ‫قاضــ ‌یزاده بــا بیان ایــن اصل که «بر کســی‬ ‫پوشــیده نیســت که رســانه‌ها ب ‌ه طــور کلی و‬ ‫رســانه‌های داخلی به‌طور خــاص باید حریم‬ ‫خصوصــی مــردم را رعایــت کننــد و به‬ ‫‌نوعــی نگهدارنــده زندگی خصوصی‬ ‫مــردم باشــند»‪ ،‬در عیــن حــال‬ ‫ماجــرای آزاده نامــداری را‬ ‫متفــاوت می‌دانــد و‬ ‫نوشــته اســت‪« :‬اما‬ ‫آنچــه در مــورد‬ ‫ما جــر ا ی‬ ‫آزاده‬

‫قاض ‌یزاده نوشته است‪:‬‬ ‫«بحــث حریــم خصوصــی و‬ ‫بایدهــا و نبایدهــای ورود بــه‬ ‫آن بســیار مهم اســت‪ .‬در کتاب‬ ‫اخــاق روزنامه‌نــگاری‪ ،‬فصلی را‬ ‫خانم کارن ســندرز بــه این موضوع‬ ‫اختصــاص داده و گفته اســت که در‬ ‫اتحادیــه اروپا بــا ورود به حریم خصوصــی افراد‪ ،‬خــود را در معــرض دیــد ‌ه شــدن قــرار می‌دهند‪ ،‬نامــداری اتفــاق افتــاد‪ ،‬حالــت سرزنشــی بود که‬ ‫برخوردهــای ســختگیرانه‌ای صــورت می‌گیــرد و دیگــر نمی‌توانند ادعــای حریم خصوصی داشــته ایشــان به افرادی روا داشــتند که پوشــش غالب را‬ ‫پیگیری‌هــای قضائــی در پی دارد؛ به‌عنــوان‌نمونه باشــند‪ .‬مورد بعدی‪ ،‬پرونده وزیر آموزش انگلستان رعایــت نمی‌کردند‪ .‬اگر ایشــان آن گفت‌وگو و ابراز‬ ‫او بــه پرونده خانــم خواننده‌ای اشــاره می‌کند که بود که از علن ‌ی شــدن روابط خصوصی‌اش شکایت نظــر را انجام نمــی‌داد‪ ،‬قضیه عکس‌هایــی که در‬ ‫از رســانه‌ای بابت انتشــار عکس‌های خصوصی‌اش کرد‪ .‬در ایــن پرونده نیز دادگاه با اســتناد به اینکه خــارج از کشــور تهیه شــده‪ ،‬تا این حد برجســته‬ ‫شــکایت کرده اســت‪ .‬در حکمی که قاضی پرونده وزیر از حقوق عمومــی برخوردار بوده و از مالیات نمی ‌شــد‪».‬‬ ‫اعــام می‌کنــد‪ ،‬به ایــن موضوع اشــاره شــده که عمومی مردم دســتمزد می‌گیرد‪ ،‬اعــام می‌کند که او در بخــش دیگر تحلیل خــود بر این نکته تاکید‬ ‫هنرپیشــه‌ها و ســلبریتی‌ها از آنجایی که شــخصا چنیــن شــخصی نمی‌توانــد از ورود رســانه‌ها به می‌کنــد که نبایــد ورود به حریم شــخصی افراد به‬ ‫‪28‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪28 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


27 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬27


‫ســواد باشد‪.‬‬ ‫بــار دیگر شــواهد نشــان می دهد کــه این گونه‬ ‫نیســت‪ .‬مثال مطالعات نشــان داد که بمب گذاران‬ ‫انتحاری فلســطینی ســطح سواد بیشــتر و احتیاج‬ ‫مالی کمتری نســبت به بقیه فلســطینی های هم‬ ‫ســن خــود دارنــد و البته همــه تروریســت های‬ ‫حادثه ‪ 11‬ســپتامبر از طبقات متوســط و متوســط‬ ‫به بــاال بوده انــد؛ بنابرایــن تروریســم مربوط به‬ ‫هیچ طبقــه اجتماعی اقتصادی نیســت‪ .‬در نتیجه‬ ‫بــه نظر می رســد کــه هیچ دلیــل عمومــی برای‬ ‫تروریســم وجود نــدارد بلکه دالیل خاص بســیاری‬ ‫وجــود دارند‪ ،‬همان طــور که دالیل بســیاری برای‬ ‫کشــتار وجود دارد‪ .‬یک محقق تروریسم می گوید‪:‬‬ ‫«تــاش بــرای یافتن یک تئــوری کلی از تروریســم‬ ‫و یــک توضیح کلی از ریشــه هــای آن اقدامی بی‬ ‫ثمر و اشــتباه اســت‪ .‬انگیزه های انقالبیون روسیه‬ ‫در ‪ 1881‬بــا تروریســت های القاعده یا تروریســم‬ ‫در اوکالهمــا با حزب کمونیســت پــرو معروف به‬ ‫راه درخشــان یا انقالبی های کلمبیــا و قاچاقچیان‬ ‫مــواد مخدر همگی متفاوت هســتند‪ .‬البته‪ ،‬این به‬ ‫معنای نبــود هیچ الگویــی در کشــورها یا مناطق‬ ‫خاص نیست‪».‬‬ ‫وقتی برای مثال به تروریســم جهانی علیه آمریکا‬ ‫می رســیم محققــان گزارش کــرده اند کــه حداقل‬ ‫یــک علــت در تعــدادی از حمله ها موثــر بوده و‬ ‫آن حضور نیروی نظامی و حمایت مالی و سیاســی‬ ‫آمریکا از رژیم های نامحبوب اســت‪ .‬در بسیاری از‬ ‫ترورهــای ضدآمریکایی تروریســت ها می خواهند‬ ‫که آمریکا را از منطقه جغرافیایی مدنظرشان بیرون‬ ‫کنند یا پشــتیبانی آن ها از یــک رژیم را پایان دهند‬ ‫و در مقابل سیاســت ها و اقدامات آمریکا دســت‬ ‫به اقــدام تالفی جویانه بزننــد؛ فعالیت هایی نظیر‬ ‫اشــغال و پشــتیبانی نظامی و پلیس آن ها و از این‬ ‫طریق غرور‪ ،‬جایگاه یا کنترلشــان را بازســازی کنند‬ ‫یا مجموعه ای ترکیبــی از این اهداف‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫در میــان این همه محرک‪ ،‬ســوال اصلی این اســت‬ ‫کــه چگونه تروریســم را کاهش دهیم؟‬ ‫آمریــکا و هــم پیمانانــش از ســال ‪ 2001‬واکنش‬ ‫نظامــی بزرگــی را راه انداختنــد‪ :‬جنــگ عــراق‬ ‫و افغانســتان‪ ،‬انجــام هــزاران حملــه پهپــادی در‬ ‫پاکســتان‪ ،‬یمن و جاهای دیگر و نگهداری مظنونان‬ ‫تروریســتی به عنوان زندانــی در گوانتانامــو و‪. ...‬‬

‫آمریکا در ســال ‪ 17 ،1998‬نفر دســتگیر یا کشــته‬ ‫شــده اند‪ .‬از طــرف دیگر‪ ،‬اگر هــدف اصلی جنگ‬ ‫کاهش تروریســم باشد‪ ،‬بهترین شــواهد موجود از‬ ‫کارشناســان حوزه تروریســم که به بررســی تاریخ‬ ‫حوادث تروریســتی مــی پردازند‪ ،‬نشــان می دهد‬ ‫کــه واکنش هــای نظامی یــا هیچ تاثیری نداشــته‬ ‫اند یا میــزان فعالیت هــای تروریســتی را به طور‬ ‫موقتــی افزایش داده اند و این قضیــه در طول ‪،10‬‬ ‫‪ 12‬ســال اخیر تکرار شده اســت‪ .‬مثال قبل از جنگ‬ ‫عــراق حتی یک عملیات تروریســتی انتحــاری در‬ ‫عــراق ثبت نشــده اســت‪ ،‬حتی یــک مورد!‬ ‫اما پژوهشی که در ســال ‪ 2011‬در نشریه پزشکی‬ ‫«النست» منتشــر شــد‪ ،‬اعالم کرد که پس از شروع‬ ‫جنگ پیش از ‪ 1000‬حمله انتحاری انجام شــده که‬ ‫به مجروحیت بیــش از ‪ 30‬هزار شــهروند عراقی و‬ ‫کشــته شــدن بیش از ‪ 12‬هزار نفر دیگــر از جمله‬ ‫بیش از ‪ 500‬کودک انجامیده اســت‪.‬‬ ‫در افغانســتان هم به همین صورت‪ ،‬گزارشــی از‬ ‫وقــوع حمــات انتحاری در این کشــور تــا پیش از‬ ‫شــروع جنگ در ســال ‪ 2001‬دیده نمی شــود؛ اما‬ ‫از ســال ‪ 2009‬به طور متوســط هــر هفته ‪ 3‬حمله‬ ‫انتحــاری رخ می دهد‪ .‬با نگاه بــه اطالعات موجود‬ ‫در پایگاه داده تروریســم جهانی دانشــگاه مریلند‪،‬‬ ‫افزایش حوادث تروریســتی در عراق و افغانســتان‬ ‫بین ســال های ‪ 1970‬تا ‪ 2010‬را می بینید‪ .‬اقدامات‬ ‫تروریســتی در این دو کشور از ســال ‪ 2001‬افزایش‬ ‫چشــمگیری داشته است‪.‬‬ ‫براســاس آمار موسسه شمارش اجســاد عراق‪ ،‬که‬ ‫آمار اعالم شــده توســط رســانه ها و دولت آمریکا‬ ‫را ثبــت مــی کنــد و البته آمــار آن از آمــار واقعی‬ ‫کمتر اســت‪ ،‬بیش از ‪ 122‬هــزار غیرنظامی در عراق‬ ‫از ســال ‪ 2003‬تاکنون کشــته شــده اند‪ .‬برای درک‬ ‫بهتــر این تعــداد به این آمــار توجه کنیــد‪ :‬تعداد‬ ‫افراد کشــته شــده در حمالت ‪ 11‬ســپتامبر نزدیک‬ ‫بــه ‪ 3000‬نفر بوده اســت‪.‬‬ ‫بمب های هســته ای که آمریــکا بر روی ناکازاکی‬ ‫و هیروشــیما در ژاپن انداخت بــه ترتیب ‪ 40‬هزار‬ ‫و ‪ 140‬هــزار کشــته بر جای گذاشــت؛ فاجعه های‬ ‫بــا وســعتی تصورناپذیر! من دارم راجــع به افزایش‬ ‫تروریســم در عراق و افغانســتان حرف می زنم؛ اما‬ ‫بایــد بگویــم که از ســال ‪ 2003‬وقتــی جنگ عراق‬ ‫شروع شــد‪ ،‬تروریســم جهانی نیز افزایش یافت‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،2004‬وزارت خارجــه آمریکا‪ ،‬گزارش داد‬ ‫که در ســال ‪ 190 ،2003‬حادثه تروریستی در جهان‬ ‫رخ داده اســت؛ امــا وزارت خــارج در واکنــش بــه‬ ‫انتقادها مبنی بر افزایش تروریســم‪ ،‬شــیوه ارزیابی‬ ‫حمــات تروریســتی را تغییر داد و در ســال ‪2005‬‬ ‫گزارش داد که ‪ 651‬حمله تروریســتی در سال ‪2004‬‬ ‫رخ داده اســت‪ .‬وزارت خارجه بار دیگر این شیوه را‬ ‫تغییــر داد و گزارش کرد که در ســال ‪ ،2005‬بیش از‬ ‫‪ 11‬هزار حادثه تروریســتی رخ داده است‪ .‬این آمار‬ ‫بیــن ‪ 2005‬تا ‪ 2011‬چندان تغییری نکرده اســت‪.‬‬

‫آیا این راهبرد موفقیت آمیز بوده است؟‬ ‫اگر هدف دســتگیری یا کشــتن رهبر تروریســتی‬ ‫خاصــی بوده اســت‪ ،‬ایــن راهبرد نســبتا موفقیت‬ ‫آمیز بوده اســت‪.‬‬ ‫مثــا رییــس جمهــور اوبامــا در دســامبر ‪2011‬‬ ‫گــزارش داد کــه ‪ 22‬نفر از ‪ 30‬رهبــر اصلی القاعده‬ ‫کشــته شــده انــد‪ .‬یا مثالــی دیگــر اینکــه از ‪ 21‬‬ ‫مظنــون تروریســتی بمب گــذاری ســفارت خانه‬ ‫‪26‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫پلیس فدرال آمریکا همچنین نموداری را منتشــر‬ ‫کــرد و در آن ‪ 27‬توطئــه تروریســتی علیــه آمریکا‬ ‫معرفــی کرد و همان طــور که در ایــن نمودار می‬ ‫بینیــد‪ ،‬تعداد آن هــا از زمــان ‪ 11‬ســپتامبر ‪2011‬‬ ‫افزایــش یافته اســت نه کاهــش‪ .‬این گــزارش بیان‬ ‫مــی کنــد‪« :‬متاســفانه‪ ،‬جاذبــه تروریســت های‬ ‫القاعــده کاهش نیافته اســت و مســائلی همچون‬ ‫حضــور آمریکا و ناتــو در افغانســتان و گوانتانامو‬ ‫آن ها را بیشــتر برانگیخت و شــاید حس همدردی‬ ‫مردم بــا ایدئولــوژی القاعده را تشــدید کرد‪».‬‬ ‫پیــام اخالقــی ایــن داســتان این اســت کــه اگر‬ ‫تروریســت ها جوان عصبانی هســتند‪ ،‬پس واکنش‬ ‫هــای نظامــی آن هــا را متوقف نمی کنــد و حتی‬ ‫ممکــن اســت باعــث بدتــر شــدن اوضاع شــود‪.‬‬ ‫بنابراین هرچه ســریع تر به جای استفاده از کلیشه‬ ‫هــای نادرســتی مثــل «تروریســت هــای دیوانه»‬ ‫مسائل روانشناســی برمبنای تحقیقات و مطالعات‬ ‫صــورت گرفته درخصوص عوامل کاهش تروریســم‬ ‫را ســرلوحه برنامه هــای خود قرار دهیــم‪ ،‬امنیت‬ ‫بیشتری خواهیم داشــت‪ .‬چه درباره القاعده سخن‬ ‫بگوییــم یا هر گــروه تروریســتی دیگری‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫اگر جنگ واکنش مناســبی به این اقدامات نیست‪،‬‬ ‫پس واکنش مناسب چیست؟‬ ‫تحصیالت و آموزش و اجتماعی شدن در بلندمدت‬ ‫امری حیاتی اســت تا نســل بعدی‪ ،‬ســایر گروه ها‬ ‫را به عنوان دشــمن و راه حل را در خشونت نبینند‪.‬‬ ‫امــا راه حــل هایی هم وجــود دارند کــه در کوتاه‬ ‫مدت کمــک می کنند‪.‬‬ ‫‪ .1‬تقویــت اقدامات امنیتی که اغلــب خوب کار‬ ‫مــی کنــد و باعث می شــود که اقدامــات تحریک‬ ‫آمیز انجــام ندهیم؛‬ ‫‪ .2‬بهبود اشــتراک اطالعات بین دولت ها‪ ،‬شــاخه‬ ‫هــای مختلف دولت و بین موسســات و ســازمان‬ ‫ها‪ ،‬پیشــنهادی که گــزارش ‪ 11‬ســپتامبر نیز حامی‬ ‫آن بود؛‬ ‫‪ .3‬ایجــاد پیمان های قدرتمند بــا رهبران معتدل‪،‬‬ ‫سیاســی و مذهبــی در کشــورهایی کــه مامــن‬ ‫تروریســت هاست؛‬ ‫‪ .4‬کشــورهای ثروتمنــد مثــل آمریکا مــی توانند‬ ‫به جای اســلحه فنــاوری های پزشــکی و دارویی را‬ ‫صادر کنند‪ .‬شــخصا فکــر می کنم که ایــن نه تنها‬ ‫کار درســتی اســت؛ بلکه یکی زا موثرترین کارهایی‬ ‫اســت که می توانــد بــرای کاهش درگیــری انجام‬ ‫شــود‪ ،‬زیــرا برای نشــان دادن حســن نیــت‪ ،‬هیچ‬ ‫راهــی ســریع تر از نجــات جــان فرزند یــا پدر و‬ ‫مادر یا دوســت افراد نیســت‪ .‬اگر کسی به واسطه‬ ‫فنــاوری های پزشــکی‪ ،‬بینایی خــود را دوبــاره به‬ ‫دســت بیاورد یــا اعضای بدن افراد قطع نشــوند یا‬ ‫زندگــی کودکی نجات داده شــود‪ ،‬برانگیختن حس‬ ‫نفرت از کشــوری که آن کمک را کرده اســت بسیار‬ ‫دشــوار خواهدبود‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫جمعیت تمام مســلمانان ‪ 1‬میلیــارد و ‪ 800‬میلیون‬ ‫نفــر تخمیــن زده می شــود کــه ایــن تقریبا یک‬ ‫چهارم جمعیت جهان اســت‪.‬‬ ‫دانســتن واژه های عرب‪ ،‬جهان عرب و مســلمان‬ ‫نه تنها برای درک روانشناســی تروریسم خاورمیانه‪،‬‬ ‫بلکــه بــرای درک جنگ علیــه تــرور و جنگ های‬ ‫عراق و افغانســتان ضروری اســت؛ به عنوان مثال‪،‬‬ ‫جورج بوش رییس جمهور پیشــین آمریکا از صدام‬ ‫حســین به عنوان هم پیمان القاعده یــاد می کرد؛‬ ‫ولی تحقیقات کمیســیون ‪ 11‬سپتامبر به این نتیجه‬ ‫رســید که بــن الدن در حقیقت از اســام گراهایی‬ ‫حمایــت می کــرد کــه در کردســتان عــراق علیه‬ ‫صــدام مبارزه مــی کردند و به دنبــال جذب آن ها‬ ‫به ارتش اســامی خــود بود‪.‬‬ ‫گفته می شــود کــه چند هفتــه پیش از شــروع‬ ‫جنگ عراق‪ ،‬بن الدن به مســلمان ها هشــدار داده‬ ‫بــود که «مبارزه بایــد تنها در راه خــدا و نه در راه‬ ‫ایدئولــوژی های ملی یا در جســت و جوی پیروزی‬ ‫برای دولــت های نادانی باشــد که در کشــورهای‬ ‫عربی مثــل عراق حکومت مــی کنند‪.».‬‬ ‫بنابرایــن درک تفــاوت بین واژه های مســلمان و‬ ‫عــرب از اهمیت بســزایی برخوردار اســت؛ چرا که‬ ‫در همیــن ماجرای حمله القاعده بــه آمریکا در ‪11‬‬ ‫سپتامبر‪ ،‬آمریکا در پاســخ به این حمله به جنگ با‬ ‫دشــمن القاعــده رفت‪ ،‬نه متحــد آن! این جنگ به‬ ‫خودی خود پرســش بــزرگ دیگری ایجاد کــرد‪ :‬آیا‬ ‫واکنــش نظامــی در مقیاس بزرگ اصــا راه موثری‬ ‫در مقابلــه با تروریســم اســت؟ موضوعی که چند‬ ‫دقیقه بعــد به آن بر مــی گردیم‪.‬‬

‫عادی بودن آن ها!؟‬ ‫مــن واقعا وقتی این موضــوع را خواندم متعجب‬ ‫شــدم؛ امــا محققان دیگــری نیــز به یافتــه های‬ ‫مشــابهی رســیده اند‪ .‬بنابراین اگر تروریســت ها‬ ‫بیمار روانی نیســتند‪ ،‬ایــن «آدم هــای نرمال» چه‬ ‫کســانی هستند!؟‬ ‫اکثر تروریســت ها را پســران نوجوان یا بیســت‬ ‫و چند ســاله تشــکیل می دهند‪ ،‬همان قشــری که‬ ‫بیشــترین احتمال اِعمال خشــونت و جرم به طور‬ ‫کلــی را دارند‪ .‬بــه عنوان مثــال‪ ،‬تمام تروریســت‬ ‫هــای حادثه ‪ 11‬ســپتامبر مرد بودنــد‪ .‬همگی غیر‬ ‫از یک نفر بین ‪ 20‬تا ‪ 30‬ســال ســن داشتند و اکثرا‬ ‫بین ‪ 20‬تا ‪ 23‬ســال سن داشتند‪ .‬مطمئنا موردهایی‬ ‫هم وجود دارد که تروریســت سن کمتر یا بیشتری‬ ‫دارد یا زن اســت؛ اما آن ها استثناء هستند و قاعده‬ ‫کلــی محســوب نمی شــوند‪ .‬درخصــوص حمالت‬ ‫انتحاری‪ ،‬تروریســت ها معموال مجرد هســتند‪.‬‬ ‫بــه طور کلــی‪ ،‬تفــاوت مربوط به آمــار نفوس یا‬ ‫تفــاوت هــای روانشناســانه بین تروریســت ها و‬ ‫غیرتروریســت ها وجود ندارد؛ بنابرایــن‪ ،‬بگذارید‬ ‫عمیق تر شــویم و بــر روی بمب گــذاران انتحاری‬ ‫تمرکز کنیم‪.‬‬ ‫مــن به شــما لیســتی از ویژگی ها را نشــان می‬ ‫دهــم و شــما بگویید که کدام یک بیشــتر با بمب‬ ‫گــذاران انتحاری ارتبــاط دارد؟ یعنی کــدام ویژگی‬ ‫در بمــب گــذاران انتحاری بیشــتر از مــردم هم‬ ‫ســن همان حــدود وجــود دارد و پــس از آن‬ ‫مــی گویم که تحقیقات چه چیزی نشــان می‬ ‫دهد‪.‬‬ ‫تصویــری کــه اکثر مــردم از بمب گــذاران‬ ‫انتحاری دارند این اســت که آن ها متعصبان‬ ‫مذهبــی هســتند؛ اما تحقیقات نشــان می‬ ‫دهد کــه ایــن افراد پیــش از آنکــه جذب‬ ‫گروه شــوند‪ ،‬مذهبی تــر از بقیه مردم دور‬ ‫و اطرافشــان نبوده انــد‪ .‬همچنین احتمال‬ ‫بودن‪،‬‬ ‫بیــکا ر‬

‫اما نخســت می خواهم درباره این موضوع ســخن‬ ‫بگویم که چه‪ ‬کســی احتمال تروریســت شــدن را‬ ‫دارد؟‬ ‫مــا همه شــنیده ایم که تروریســت هــا دیوانه‪،‬‬ ‫پارانوییــد یــا روانــی هــای ظالمی هســتند که به‬ ‫رنج کشــیدن دیگــران اعتنــا نمی کننــد؛ مثال یک‬ ‫ســال پس از حمالت ‪ 11‬ســپتامبر‪ ،‬شهردار نیویورک‬ ‫تروریســت هــا را «دیوانگان» خوانــد و عضوی از‬ ‫کمیته ســرویس های نظامی مجلس ســنا گفت که‬ ‫آن ها «عاقل» نیســتند‪.‬‬ ‫از نظر روانشناســی بالینــی‪ ،‬هیچ مدرکی مبنی بر‬ ‫روانــی یا مردم ســتیز بودن تروریســت هــا وجود‬ ‫نــدارد‪ .‬به عــاوه‪ ،‬یک تروریســت از نظــر روانی‬ ‫ناســالم‪ ،‬خود تهدیدی امنیتی برای سایر تروریست‬ ‫های گروه اســت؛ زیرا تروریست ها باید‪ ‬محرمانه‬ ‫کار کنند‪ .‬بنابراین گروه های تروریســتی عموما به‬ ‫دنبال اعضای قابل اطمینان هســتند و از ورود افراد‬ ‫ناپایــدار جلوگیری می کنند‪.‬‬ ‫بعد از مرور مدارک و شواهد یک متخصص‬ ‫روانشناســی گفــت‪« :‬ویژگــی برجســته‬ ‫مشــترک تروریســت ها‪ ،‬عادی‬ ‫بودن آن هاســت‪».‬‬ ‫‪25‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫یتیــم بــودن یا بدون دوســت بودن آن هــا از بقیه‬ ‫کمتر اســت‪ .‬تنها عامل روانشناســانه ای که به نظر‬ ‫می رســد تروریســت هــا در آن از بقیــه متفاوت‬ ‫باشــند این است که آن ها مســتعد عصبانی شدن‬ ‫هستند ‪.‬‬ ‫یکــی از انگیزه های مشــترک پیوســتن افــراد به‬ ‫یک ســازمان تروریســتی‪ ،‬انگیزه انتقــام و مجازات‬ ‫اســت تــا علیــه ناعدالتــی بجنگند که مشــاهده‬ ‫کــرده اند و پاســخی بــه تحقیر شدنشــان بدهند‪.‬‬ ‫بــرای مثــال بســیاری از تروریســت ها گفتــه اند‬ ‫که فعالیــت های خشــونت آمیز پلیس‪ ،‬ســربازان‬ ‫و دیگــران آن هــا را مجــاب کرده که بــه گروهی‬ ‫تروریســتی بپیوندند‪.‬‬ ‫بعد از ‪ 11‬ســپتامبر شورای تحقیقات ملی گزارشی‬ ‫تحــت عنوان «تروریســم‪ :‬دیــدگاه هایــی از علوم‬ ‫رفتاری و اجتماعی» منتشــر کرد‪ .‬ایــن گزارش بیان‬ ‫مــی کنــد‪« :‬هیچ طــرز تفکر خــاص و واحــدی از‬ ‫تروریســت ها و آسیب شناســی ویژه وجود ندارد‪.‬‬ ‫هرچند‪ ،‬رواج خشــم و عصبانیت مایه بسی مسرت‬ ‫و شــادمانی تروریست هاست‪».‬‬ ‫بنابرایــن اگر «عصبانیت» توضیح بهتری از آســیب‬ ‫شناســی روانی اســت‪ ،‬چه چیزی تروریســت ها را‬ ‫این قدر عصبانی کرده که حاضرند بقیه را بکشــند؟‬ ‫یعنی ریشــه های اصلی تروریسم چیست؟‬ ‫در پاســخ به این ســوال نیز محققان فاکتورهای‬ ‫بالقــوه ای از جمله ســرکوبی سیاســی‪ ،‬فقر‪،‬‬ ‫پاییــن بــودن ســطح ســواد و‪ ...‬را امتحــان‬ ‫کــرده اند‪ .‬بعضی از ایــن فاکتورها را در نظر‬ ‫بگیریم‪ ،‬باید تروریســم را علیــه دیکتاتورها‬ ‫همچــون اســتالین و نــازی هــا و‪ ...‬ببینیم؛‬ ‫امــا تعداد نســبتا کمی واقعه تروریســتی در‬ ‫حکومــت های دیکتاتــوری اتفاق مــی افتد؛‬ ‫زیــرا این رژیم ها مــی توانند با اســتفاده از‬ ‫قدرت نامحدودشــان تروریســم را به آسانی‬ ‫نابــود کننند‪.‬خــب بنابرایــن اگــر ســرکوب‬ ‫سیاســی دلیــل وقوع تروریســم نیســت‪،‬‬ ‫آیــا فقــر دلیل آن اســت؟ باز هم شــواهد‬ ‫ایــن را ثابــت نمی کنــد‪ .‬کشــورهایی که‬ ‫ســازمان ملــل بــه عنــوان کم‬ ‫توســعه ترین کشورها معرفی‬ ‫کــرده‪ ،‬تروریســم کمتــری از‬ ‫ســایر کشــورها دارند و البته‬ ‫کشــورهای توســعه یافته ای‬ ‫مثــل آمریــکا و کشــورهای‬ ‫متعــدد اروپایــی چندیــن‬ ‫حملــه تروریســتی را تجربــه‬ ‫کرده انــد‪ .‬حال اگر تروریســم به‬ ‫طور مســتقیم به فقر وابســته نباشد‪،‬‬ ‫ممکن اســت تابعی از وضعیت اجتماعی‬ ‫اقتصــادی باشــد‪ ،‬یعنــی مــی توانــد‬ ‫ترکیبــی از فقــر و پایین بودن ســطح‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫چگونه تروریست ها را در اطراف خود شناسایی کنیم‬ ‫فصلنامهمطالعاتتروریسم‬ ‫دکتر اســکات پلــوس یکی از اســاتید سرشــناس‬ ‫روانشناســی اجتماعی و مدرس دانشــگاه وســلین‬ ‫آمریــکا اســت‪ .‬آنچــه در ادامــه مــی خوانید متن‬ ‫پیــاده شــده فیلم آموزشــی دکتــر پلــوس درباره‬ ‫مقابلــه با تروریســم می باشــد که به عنــوان یک می خواهم به پرســش های زیر درباره روانشناسی‬ ‫جلســه از دوره آموزشی روانشناســی اجتماعی وی تروریسم پاسخ دهم‪:‬‬ ‫‪ .1‬تروریسم چیست و چگونه تعریف می شود؟‬ ‫در وب ســایت آموزشــی کورســرا آمده اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬وی در ایــن جلســه بــه پرســش هــای بنیادین ‪ .2‬چه افرادی تروریست می شوند؟‬ ‫درباره روانشناســی تروریسم پاسخ می دهد و پس آیا آن ها روانی هستند؟‬ ‫از بررســی محرک های برای مثال تروریســم جهانی آیــا چیــزی به عنــوان «شــخصیت تروریســتی»‬ ‫علیــه آمریــکا‪ ،‬حضور نظامــی و حمایــت مالی و وجــود دارد؟‬ ‫سیاســی از رژیم های نامحبــوب را عامل اصلی می ‪ .3‬چه چیزی باعث تروریسم می شود؟‬ ‫دانــد‪ .‬پلوس در ادامه راهبــرد مواجهه نظامی علیه ‪ .4‬و شــاید مهــم تــر از همــه این که تروریســم‬ ‫جریــان های تروریســتی را محکوم به شکســت و چگونــه کاهش مــی یابد؟‬ ‫حتــی عامل افزایــش فعالیت های تروریســتی می‬ ‫دانــد‪ .‬من شــخصا به طور غیرمســتقیم بــا فاجعه خب برویم سراغ پرســش اول‪ ،‬تروریسم چیست و‬ ‫های تروریســتی در ارتباط بودم؛ برای مثال همسر چگونه تعریف می شــود؟‬ ‫یکــی از همکارانم چنــد رو پس از ازدواجشــان در واژه «تــرور» اولین بــار در دهــه ‪ 1790‬در دوران‬ ‫یک بمب گذاری تروریســتی کشته شد و همینطور انقالب فرانســه برای ارجاع به خشونت سیاسی در‬ ‫دانشــجویی داشــتم که پــدرش را در حــوادث ‪ 11‬دوره حکومت ترور انقالبیون مطرح شــد‪ .‬در دوران‬ ‫معاصــر‪ ،‬تعریفی جهانــی از ترور وجود نــدارد؛ اما‬ ‫سپتامبر ‪ 2001‬از دســت داده بود‪.‬‬ ‫جهــان پــس از حمالت ‪ 11‬ســپتامبر از بســیاری وزارت خارجه آمریکا تعریفی ارائه کرده که بیشــتر‬ ‫‪24‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪24 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬ ‫جهــات تغییر کــرد و ابعــاد این تغییــرات نه تنها‬ ‫در جنــگ های عــراق و افغانســتان و جنگ علیه‬ ‫تروریســم‪ ،‬بلکه در تحقیقات در زمینه روانشناسی‬ ‫تروریســم خود را نشــان داد‪.‬‬

‫از بقیــه به آن ارجاع داده می شــود‪:‬‬ ‫خشــونت با انگیزه عمدی سیاســی علیه اهداف‬ ‫غیرنظامــی (مثل شــهروندان‪ ،‬مدارس‪ ،‬بیمارســتان‬ ‫هــا و‪ )...‬توســط گروه هــای محلی یا گــروه های‬ ‫زیرزمینــی کــه غالبــا بــه دنبــال تاثیرگــذاری بر‬ ‫مخاطبــی خــاص هســتند‪ .‬از آنجایــی که بیشــتر‬ ‫تحقیقــات از ســال ‪ 2001‬بــه بعــد‪ ،‬تروریســم در‬ ‫خاورمیانــه و القاعــده را مطــرح مــی کنــد‪ ،‬اجازه‬ ‫بدهید ســه کلیــدواژه دیگر را تعریــف کنم‪ :‬عرب‪،‬‬ ‫جهان عــرب و مســلمان ها‪.‬‬ ‫واژه عرب برچســبی نژادی اســت کــه به گروهی‬ ‫فرهنگــی اطــاق می شــود کــه در تاریــخ و زبان‬ ‫عربی مشــترک هســتند‪ .‬بیشــتر عرب ها مسلمان‬ ‫هســتند‪ ،‬ولی میلیــون ها عرب مســیحی و هزاران‬ ‫عرب یهــودی نیز وجــود دارند‪.‬‬ ‫وقتــی مردم دربــاره جهان عرب حــرف می زنند‪،‬‬ ‫منظــور آن هــا به طور معمــول تقریبا ‪ 20‬کشــور‬ ‫در خاورمیانه و آفریقای شــرقی اســت؛ کشورهایی‬ ‫مثل مصر‪ ،‬سودان‪ ،‬عربستان ســعودی و عراق‪ .‬ولی‬ ‫ایران که زبان اصلی آن فارســی اســت در این دسته‬ ‫قــرار نمی گیرد‪ .‬تقریبــا ‪ 300‬میلیون عرب در جهان‬ ‫وجــود دارد که جمعیت بســیار زیادی اســت؛ ولی‬ ‫این تعداد تنها یک ششــم مســلمانان دنیا هستند‪.‬‬


23 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬23


‫تــا دم‌دم‌های صبح در جاده شــمیران ســوار بر اتومبیل و در خلوت شــب آرام‬ ‫م ‌یرانــد و غــرق در زیبایی مهتاب و ماه‪ ،‬چشم‌شــان را می‌ســپردند به زیبایی‬ ‫و شــكوه چنارهای بلند و گوش‌شــان را مهمان می‌كردند به ضیافت موســیقی‬ ‫دل‌انگیز‪.‬‬ ‫زوج مــورد نظر مــا از رانندگی آرام در شــب لــذت می‌بردند و از ســكوت و‬ ‫خلوت آن سرشــار می‌شــدند و شــاعر ما شــبانه‌های بســیار دارد و شاعر ما كه‬ ‫از زیبایــی شــب می‌گوید‪« ،‬اگر كه بیهوده زیباســت شــب برای چه زیباســت‬ ‫شــب‪ /‬برای كه زیباســت شــب‪ »...‬و آیدا برای‌مان از شــاعری می‌گوید كه گفته‬ ‫بــود اگر دیگر بار به دنیا می‌آمــدم‪ ،‬نجوم و اخترشناســی و فیزیك می‌خواندم‪.‬‬ ‫او شــیفته دنیــای پررمــز و راز و عظمت كهكشــان‌ها بــود با همه اســرارش‪.‬‬ ‫شــیفته فیلم‌هــای علمی مربوط به فضا و كهكشــان‌ها بود‪ .‬آیــدا به ما توصیه‬ ‫می‌كنــد كه مســتند «‪ »Home‬را ببینیم‪ .‬توجه كنیم این ســیاره شــگفت‌انگیز‪،‬‬ ‫زمیــن ما اســت و آن وقــت ما‪ ،‬ســاكنین آن‪ ،‬بــا رفتارهای‌مان چــه لطمه‌های‬ ‫جبران‌ناپذیر به محیط زیســت شــكننده خــود می‌زنیم! انگار روی این ســیاره‪،‬‬ ‫تنها ما انســان‌های خودخواه هســتیم و دیگر هیچ! «این فیلــم را بارها و بارها‬ ‫دیده‌ام و هر بار با دیدن آن گریســته‌ام‪ .‬فكر كــرده‌ام چه نعمت‌هایی روی این‬ ‫زمیــن و در این زندگی داریم كــه قدرش را نمی‌دانیم‪ .‬وقتی چیزی را از دســت‬ ‫می‌دهیــم تــازه بــه ارزش آن پی می‌بریم و ایــن فاجعه ادامــه دارد! روی زمین‬ ‫مــا وجود هر آنچه هســت ارزشــمند اســت و بر ما اســت كه بیــش از ای ‌ن به‬ ‫آنها آســیب نرسانیم‪».‬‬ ‫همه بزرگان در این خانه جمع هستند‬ ‫از نواهای موســیقی با همه دلپذیری‌شــان‪ ،‬از كهكشــان‌ها با همه راز و رمزش‬ ‫می‌رســیم به همیــن دیــوار روبه‌رو؛ دیــواری پر از عكــس كــه در قابی بزرگ‬ ‫كنــار هم نشســته‌اند‪ .‬این عكس‌هــا را یكی از دوســتداران شــاملو تهیه كرده‬ ‫و در تابلــوی بــزرگ جــا داده‪ ،‬برای خودش گردهمایی مفصلی اســت‪ ،‬چشــم‬ ‫می‌چرخانیــم و چهره‌هــای آشــنا را پیدا می‌كنیــم؛ همــه آن چهره‌هایی كه یا‬ ‫آنها را به واســطه شــاملو شــناخته‌ایم یا شــاملو بخشــی از آثار آنان را ترجمه‬ ‫كرده اســت مثل فدریكو گارسیا لوركا‪ ،‬آنتوان دوســنت آگزوپری‪ ،‬گابریل گارسیا‬ ‫ماركــز‪ ،‬كافكا‪ ،‬مارگوت بیكل‪ ،‬چخــوف و‪ ...‬نمی‌دانم چند عكس اســت اما زیاد‬ ‫اســت‪ ،‬یك تابلوی بــزرگ از چهره‌ها‪ .‬آیدا به شــوخی می‌گویــد‪« :‬خالصه همه‬ ‫بزرگان در خانه ما جمع هســتند!» و با احترام از دوســتداران شــاملو می‌گوید‪:‬‬ ‫«بعضی عاشــقانه شــاملو را دوســت دارند و خیلی محبت دارند‪ .‬وقتی محبت‬ ‫آنهــا را می‌بینــم فكــر می‌كنم من كه همســرش هســتم اگر هــم كاری كرده‬ ‫باشــم‪ ،‬وظیف ‪‎‬ه من است‪».‬‬ ‫دوســتداران شــاملو هدایــای دیگری هم به این خانه بخشــیده‌اند‪ ،‬ســردیس‌‬ ‫فلزی بیرون خانه‪ ،‬ســر ســرو ســبز رنگ‪ ،‬سردیســی سفید از شــاملو و تعدادی‬ ‫خوشنویســی از شــعرها او‪ ...‬ساخته‌ای هم هست بر اساس شــعر «در آستانه»‬ ‫شــاملو كه آیدا بســیار دوســتش می‌دارد‪ ،‬انســانی از جنس فلز كــه قلبش ماه‬ ‫اســت‪ .‬اما یك چیز شــگفت‌انگیز دیگر هم بدجوری جلب نظــر می‌كند؛ جایزه‬ ‫شــعر فروغ فرخزاد كه شــاملو یكی از برگزیدگان آن در ســال ‪ ١٣٥١‬بوده است‪.‬‬ ‫‪ ‬آلبوم‌هــا را هــم ورق می‌زنیــم كــه هیچ هــم كــم نیســتند‪ ،‬آلبوم‌هایی كه‬ ‫در جعبه‌هــای مخصــوص نگهــداری می‌شــوند تا چیــزی از طراوت‌شــان كم‬ ‫نشــود و یك عكــس خیلی حیرت‌انگیــز را می‌بینیم‪ ،‬بامداد كوچــك در یونیفرم‬ ‫مدرسه!می‌شــود ســاعت‌ها در ایــن اتاق نشســت و خیره شــد بــه تصاویر و‬ ‫تصــور كرد نواهای موســیقی را‪ .‬می‌شــود گذشــته‌ای را در ذهن زنــده كرد كه‬ ‫شــاملو همــه آن دیكشــنری‌ها را ورق می‌زده تــا ترجمه كند نمایشــنامه‌های‬ ‫لوركا را و شــعرهای مارگوت بیكل یا لنگســتون هیــوز را‪ .‬در چارچوب در اتاق‬ ‫ایســتاده‌ایم و كنار در یك شــیفتگی دیگر چشــم‌مان را می‌دزدد‪ ،‬دســتخطی از‬ ‫شــعر زیبای بامداد «چه بی‌تابانــه می‌خواهمــت ای دوری‌ات آزمون تلخ زنده‬ ‫به گوری‪»...‬‬ ‫و آیــدا از بامــدادی می‌گویــد كه زیبایی را دوســت می‌داشــت و به هر چیز‬ ‫‪22‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫زیبایی عشــق می‌ورزید‪ ،‬پر از شــور بود و عشــق به زندگی و انسان و آفرینش‪.‬‬ ‫و مــا را می‌بــرد بــه مهمانی دیگــری یــك مهمانی پــر از شــاهزاده كوچولو‬ ‫مجموعــه‌ای از شــاهزاده كوچولوهــای مختلف از مجســمه تا بــج و فنجان و‬ ‫تقویــم و دفترچــه یادداشــت و‪ ...‬آیدا عاشــق شــاهزاده كوچولوســت و همه‬ ‫كســانی كــه دوســتش دارند هر جلــوه‌ای یا وســیله‌ای از این شــخصیت را كه‬ ‫دیده باشــند بــه او هدیه كرده‌انــد‪ .‬از شــاهزاده یا شــهریار كوچولو می‌گوید‬ ‫و اینكه به چه دلیل پس از شــاملو شــاهزاده به شــازده تبدیل شــد‪ ٥٠« :‬ســال‬ ‫اســت شــاهزاده كوچولــو الگوی زندگــی من اســت‪ .‬او در همه‌چیــز كنجكاو‬ ‫اســت‪ .‬متاسفانه در بسیاری از داستان‌ها موارد خشــونت‌آمیزی وجود دارد ولی‬ ‫شــاهزاده كوچولــو همه لطف اســت و از آشــنایی و مهر و دوســتی می‌گوید‬ ‫بــدون پیــش‌داوری‪ .‬در دوســتی چیز عمیقی هســت‪ ،‬در دوســتی‪ ،‬خوب و بد‬ ‫را هــم می‌پذیریــم و نگــران هم‌ایم! به همیــن خاطر‪ ،‬تنها به شــخص خاصی‬ ‫می‌توان گفت دوســت‪».‬‬ ‫اینجا خانه موزه است نه موزه!‬ ‫از كتاب‌های شــاملو می‌پرســیم و آیدا می‌گوید پیش از عید حرف «ح» كتاب‬ ‫كوچه منتشــر شــد كه عیدی مــردم بود و در نمایشــگاه كتــاب هم مجموعه‬ ‫اشــعار شــاملو در قطع تقریبا پالتویی منتشــر شــد با كاغذ و حروف مناســب‬ ‫حیــف كه ایرادهایی داشــت‪« :‬كتاب باید جذاب باشــد ولی مهم‌تــر از آن این‬ ‫اســت كه اشــتباه نداشته باشــد و به گفته شاملو خیلی گران نباشــد‪ .‬البته این‬ ‫روزهــا كتاب‌هــای زیادی در اینترنــت وجود دارد برای كســانی كه كمتر قدرت‬ ‫خریــد كتــاب دارنــد و خیلی راحت مطالــب مــورد نیازشــان را در اختیار آنها‬ ‫می‌گــذارد امــا لمس كتــاب‪ ،‬حس دیگــری دارد» و آیــدا دوســت دارد كتاب را‬ ‫دســت بگیــرد و آن را لمــس كند و بــوی كاغذش را حس كنــد و این كنجكاوی‬ ‫وجــود دارد كــه كار آماده‌ســازی خانه‌مــوزه چــه زمانــی بــه پایان می‌رســد؟‬ ‫پیش‌بینی آیدا این اســت كه شــاید دو سالی كار داشته باشــد‪« :‬راه‌اندازی موزه‬ ‫دو ســه مرحله دارد‌‪ .‬فاز یك را كه مســتندنگاری اســت گروه خانم آزاده جزنی‬ ‫انجــام داد كه یك ســال و نیم زمــان برد‪».‬‬ ‫آنچــه آیــدا از این خانه مــوزه در ذهن دارد این اســت كه خانه شــاملو مثل‬ ‫خودش فعال و زنده باشــد‪ .‬دلــش می‌خواهد میزهایی بچینــد و صندلی‌هایی‬ ‫كه بازدیدكنندگان بتوانند گوشــه‌ای آرام بنشــینند و كتاب و مجله مورد نظرشان‬ ‫را بخواننــد و چــای و قهوه‌ای هــم مزه‌مزه كننــد‪ .‬آیدا می‌گویــد‪« :‬اینجا خانه‬ ‫موزه اســت نه مــوزه!» او یك خانه گــرم و زنده می‌خواهد نه یك موزه ســرد و‬ ‫مصنوعــی و نمایشــی‪« :‬ما كتاب‌ها و مجــات زیادی داریم كه تاریخ ما اســت‬ ‫و امیــدوارم روزی عالقه‌منــدان و دانشــجویان كه می‌خواهند در مورد شــاملو‬ ‫تحقیــق كننــد‪ ،‬بتوانند از این آرشــیو و كتابخانه اســتفاده كنند‪ .‬چای بنوشــند‬ ‫و كتاب‌شــان را بخواننــد یــا تحقیق‌شــان را انجام دهنــد‪ .‬دوســت دارم اینجا‬ ‫پررفت‌وآمــد و فعــال باشــد‪».‬آیدا می‌گویــد‪« :‬هنوز مانــده تا ایــن خانه‌موزه‬ ‫تكمیل بشــود‪ ،‬بخشــی از وسایل پیش ســیاوش بود و با درگذشــت او وضع ما‬ ‫بالتكلیف مانده اســت‪.‬‬ ‫آیــدا دوســت دارد به لطف خانواده ســیاوش تعــدادی از آن وســایل به خانه‬ ‫موزه برگردد‪».‬عجیب اســت كه در كنار این زن‪ ،‬گذر زمان را احســاس نمی‌كنیم‪.‬‬ ‫آمــده بودیــم تا ســاعتی در خانه بامداد بمانیم و حاال چند ســاعتی اســت كه‬ ‫اینجا هســتیم و همچنان مشــتاق‪ .‬آیدا همان انــدازه كه بانوی كاملی اســت‪،‬‬ ‫میزبانی اســت گرم و دوست‌داشــتنی كه البته دوســت ندارد جلــو دوربین ما‬ ‫بنشــیند و عكــس بگیــرد و ترجیح می‌دهد تمــام تصاویر ما از موزه و وســایل‬ ‫و عكس‌های شــاملو باشــد‪ .‬بــا تمام عالقه‌ای كه بــرای عكاســی از او داریم‪ ،‬به‬ ‫احتــرام بانوی میزبــان‪ ،‬از این خواســته مطبوعاتی می‌گذریم‪.‬‬ ‫«در ســاعت پنج عصــر» می‌گذریم از همه زیبایی‌هــا و دیدنی‌های این خانه‬ ‫و حــاال دیگر اطمینــان داریم در آن عصر سرشــار بهاری‪ ،‬احمد شــاملو كنار ما‬ ‫بود و حضورش ســبز‪.‬‬ ‫روزنامه اعتماد‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


‫درســت در یكی از همین لحظات حســاس كه بامداد در كار ســرودن شعر «در‬ ‫آســتانه» بــود كســی در می‌زند و تمركــزش از بین می‌رود‪ ،‬شــعر فرار اســت‪،‬‬ ‫لحظــه‌ای می‌آیــد و رخ می‌نماید و همان لحظه باید شــكارش كــرد اما همین‬ ‫تماس بی‌موقع‪ ،‬ســبب شــد شــعر از ذهن شــاعر برود‪.‬‬ ‫بامدادی كه طرفدار تیم بارسلونا بود‬ ‫ســرك می‌كشــیم به جنبه دیگری از شــخصیت بامداد و شگفت‌زده می‌شویم‬ ‫از كشــش او به بازی فوتبال‪« :‬فوتبال خوب را دوســت می‌داشــت و انیمیشــن‬ ‫را هم‪ .‬عاشــق انیمیشــن‌های خــوب بود كــه آن زمان از تلویزیــون می‌دیدیم‪.‬‬ ‫آمیزه‌ای از ظرافت و ســرعت و تجلی ناممكن‌هــا در ذروه امكان‪».‬اما جالب‌تر‬ ‫اینكــه آیدا خــودش هم دوســتدار فوتبال اســت و هنوز هم فوتبــال می‌بیند‬ ‫از زین‌الدیــن زیــدان می‌گویــد و‬ ‫شــوماخر‪« :‬از اول طرفدار بارسلونا‬ ‫بودیم چــون بازیكن‌هایش خیلی‬ ‫پرجوش و پرشــور بودند! فوتبالش‬ ‫دیدنــی بــود‪ ،‬برزیــل و آرژانتین‬ ‫هم ‪.‬‬ ‫پله را دوســت داشتیم و مارادونا‬ ‫را بــا شــیطنت‌هایش! و بازی‌های‬ ‫خــوب تیم‌های ایــران را‪».‬او هنوز‬ ‫هــم تماشــاگر فوتبــال اســت و‬ ‫بازیكن مورد عالقه‌اش «كریستیانو‬ ‫رونالــدو» اســت‪« :‬او نیروهایش‬ ‫غیرمعمول اســت‪ .‬فوتبــال‪ ،‬پدیده‬ ‫قشنگی اســت ولی متاسفانه این‬ ‫روزهــا در فوتبــال هــم ســرمایه‬ ‫حــرف اول را می‌زنــد و فوتبــال‬ ‫هــم به موضوعی ســودآور تبدیل‬ ‫شــده و باز بــه دور از عدالت! اما‬ ‫آن روزهــا فوتبــال ورزش‪ ،‬رعایت‬ ‫حقــوق دیگــری و همدلــی و‬ ‫همبســتگی بود! هیچ خشــونت‬ ‫عمــدی در آن نبــود‪ ،‬ارزش‌هــای‬ ‫انســانی رعایت می‌شــد ولی این‬ ‫روزهــا صحنه‌های خشــونت‌آمیز‬ ‫زیــادی در آن می‌بینیــم‪».‬‬ ‫شــاملویی كه به وقتش خیلی هم‬ ‫خوب آشــپزی می‌كرد‬ ‫همــه دوســتداران شــاملو از‬ ‫شــیفتگی او بــه موســیقی خبــر‬ ‫دارنــد‪ .‬او و آیــدا در خانــه‪ ،‬جاده‬ ‫و‪ ...‬موســیقی گــوش می‌كردند‪ .‬شــاملو با موســیقی شــارژ می‌شــد و البته با‬ ‫خوانــدن شــعرهای مولوی‪ ،‬حافظ و بعضی از شــعرهای عطــار‪ .‬فیلم هم زیاد‬ ‫می‌دیدنــد و پیش از انقالب زیاد به ســینما می‌رفتند اما روزی شــد كه ســینما‬ ‫را به خانه آوردند‪ ،‬شــهرت بود و دردســر‪ ،‬نمی‌توانســتند راحت به سینما بروند‬ ‫و فیلــم ببیننــد یا مثل هر كس دیگری به تئاتر و رســتوران برونــد و در آرامش‬ ‫بنشــینند‪ .‬شناخته می‌شــد و‪...‬‬ ‫آیــدا از مهمانی و شــلوغی لذت نمی‌برد‪ .‬دوســت داشــت خانــه بماند پیش‬ ‫همســرش‪ ،‬امــا آنها هم مهمانی‌هــای خود را داشــتند‪« :‬حاال كــه فكر می‌كنم‬ ‫می‌بینم همیشــه این طور بوده‌ام‪ .‬بیشــتر دوســت داشتم دو ســه نفری با هم‬ ‫باشــیم و چیزی بخوانیم‪ .‬مهمانی‌هــای ما برای بحث و خواندن كتاب و شــعر‬ ‫‪21‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫بــود و گــوش دادن به موســیقی‪ .‬فكر می‌كنم وقت آدمی ارزشــمند اســت و‬ ‫نبایــد بیهــوده هــدر رود‪ .‬خیلی خوب اســت وقتی با هم هســتیم از یكدیگر‬ ‫یــاد بگیریــم‪ .‬آنقدر خواندنی هســت كه هنــوز نخوانده‌ایم و آثــار زیبایی كه‬ ‫هنــوز گوش نداده‌ایم‪ .‬مــن و احمد‪ ،‬هر یك خلوت خود را داشــتیم‪ .‬با اینكه با‬ ‫هــم بودیم و بــا هم كار می‌كردیم‪ .‬اینها برایم ارزشــمند بود تــا اینكه بخواهم‬ ‫بیرون بــروم و بیهــوده وقت‌گذرانی كنم‪».‬‬ ‫و از شــاملوی دیگــری هــم می‌گویــد؛ شــاملویی كــه به وقتــش خیلی هم‬ ‫خوب آشــپزی می‌كرده و آبگوشــتش شــاهكار بوده اســت‪« :‬اوایــل ازدواج‌مان‬ ‫آبگوشــتی درســت می‌كرد كه من هرگز نمی‌توانســتم مثل آن را درســت كنم‪،‬‬ ‫ب بار می‌گذاشــت و تا صبح آرام می‌پخــت و جا می‌افتاد‪.‬‬ ‫آبگوشــتی كه از شــ ‌‬ ‫نیمــرو درســت می‌كــرد مثــل كیك! ســاالد هــم خوب درســت می‌كــرد‪ .‬این‬ ‫كارها را دوســت داشت‪ .‬او خیلی‬ ‫بــی‌رو دربایســتی بــود و من این‬ ‫ویژگی‌اش را دوســت داشتم‪».‬‬ ‫شــب‪ ،‬ماشــین ســواری در جاده‬ ‫شــمیران و مهتــاب و موســیقی‬ ‫صحبت‌مــان گل انداختــه‬ ‫اســت‪ ،‬آیدا خوش‌صحبت اســت‬ ‫و خوش‌انــرژی و مــا مشــتاق‬ ‫شــنیدن كــه او برای مــا از بامداد‬ ‫می‌گویــد؛ بامــدادی كــه در‬ ‫خانــه‌اش بودیــم و می‌توانســتیم‬ ‫كتاب‌هــا‪ ،‬صفحه‌های موســیقی‪،‬‬ ‫عكس‌هــا و مجســمه‌هایش‬ ‫را ببینیــم‪ .‬بــا راهنمایــی بانــوی‬ ‫میزبــان به اتاقی دیگــر می‌رویم‪.‬‬ ‫شگفت‌زده می‌شــویم از این همه‬ ‫عكــس و دست‌ســاخته و مجله و‬ ‫مجلــه‪ ...‬قفســه‌های كتابخانه پر‬ ‫از مجالت شاملوســت؛ از خوشــه‬ ‫و كتاب هفتــه و كتاب جمعه و‪...‬‬ ‫چیزهای دیگری هم هســت مثل‬ ‫مقدمــه‌ای كه شــاملو بر افســانه‬ ‫نیمــا نوشــته كــه در یــك جلــد‬ ‫قدیمی اســت و كپــی آن را دارند‪.‬‬ ‫تاریخش می‌رســد به اردیبهشــت‬ ‫‪ .١٣٢٩‬صفحه‌هــای گرامافون هم‬ ‫جزو شــگفتی‌های این اتاق است‪،‬‬ ‫صفحه‌هایی كه بــا احترامی ویژه‬ ‫نگهــداری می‌شــود‪.‬‬ ‫بیشــتر این صفحه‌ها را ســیاوش‬ ‫پســر شــاملو برده اســت و بخش كوچكی از آن در آرشــیو خانه بامــداد باقی‬ ‫مانــده‪ .‬هــد پاك‌كن هم هســت و آیدا تعریــف می‌كند كه با چه تشــریفاتی‬ ‫و طــی چه مراســمی صفحه‌هــای گرامافــون را پــاك می‌كرده‌انــد‪ .‬تمیز كردن‬ ‫صفحه‌هــا‪ ،‬كاری حرفــه‌ای بــوده و آنهــا آن را بــه خوبی رعایــت می‌كرده‌اند‪.‬‬ ‫صفحــ ‌ه را بــا تشــریفات بــاز كــرد ‌ه و بعــد آن را تمیز كــرده و ســپس گوش‬ ‫داده‌اند‪ .‬شــاملو عاشــق موســیقی بــود‪ ،‬این را همــه دوســتدارانش می‌دانند‬ ‫و آیــدا برای‌مــان تعریــف می‌كند از موســیقی‌هایی كــه گــوش می‌كردند‪ ،‬از‬ ‫موســیقی ملل تا موســیقی‌های سیاه‌پوســتان و سرخ‌پوســتان امریكای التین تا‬ ‫موســیقی‌های هیجانی دوره چگوارا و گیتار فالمنكو كولی‌ها و البته موســیقی‌‬ ‫كالســیك و دوبــاره ما را می‌برد به گذشــته و از شــب‌های بلنــدی می‌گوید كه‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪21 Kheradmand‬‬


‫خوشــبختانه‪ ،‬به یاری دوســتان در «موسســه الف‪ .‬بامداد» خیلی كارها انجام‬ ‫شــده بــا این حال هنــوز راهی ســخت و كارهایی جدی در پیش اســت؛ آماده‬ ‫و تجهیز كردن خانه‪ ،‬مانند نورها‪ ،‬سیســتم تهویه‪ ،‬اطفای حریــق و‪ ...‬اموری كه‬ ‫بودجــه هنگفتــی نیاز دارد و چون موسســه الف‪ .‬بامداد یــك نهاد غیرانتفاعی‬ ‫اســت و منبع درآمدی نــدارد‪ ،‬ناگزیر كار به كنــدی پیش می‌رود‪».‬‬ ‫كتاب كوچه پایان نمی‌پذیرد‬ ‫بــاز برمی‌گــردد و از «بامــداد» می‌گوید و عطش ســیری‌ناپذیر او به نوشــتن‬ ‫و تحقیــق و یافتن‪« :‬این شــوق برایم جذاب بود‪ .‬هرچند شــاید كاســتی‌هایی‬ ‫داشــته باشــد اما آدمیــزاد تــا كاری انجام ندهــد‪ ،‬كاســتی‌های آن را نمی‌تواند‬ ‫ببینــد‪ .‬كتاب كوچه اثر مهمی اســت چــون در عین حال كه تاریخ شــفاهی ما‬ ‫اســت‪ ،‬بی‌ارتبــاط با اقــوام و ملل‬ ‫دیگر نیســت؛ قصه و افسانه‌های‬ ‫ملل گوناگون ریشــه‌های مشتركی‬ ‫دارنــد‪ .‬مــردم از نقطــه‌ای بــه‬ ‫نقطــه‌ای دیگــر ســفر می‌كنند و‬ ‫فرهنــگ و قصه‌هــای خــود را به‬ ‫همــراه می‌برنــد‪ .‬ایــن قصه‌هــا‬ ‫دهان بــه دهــان می‌چرخند‪.‬‬ ‫به همیــن خاطر‪ ،‬كتــاب كوچه‬ ‫پایــان نمی‌پذیرد و تا وقتی بشــر‬ ‫هســت‪ ،‬می‌تواند بســط و ادامه‬ ‫پیــدا كند‪ .‬امیدوارم آداب و رســوم‬ ‫و ســنن همه اقوام و مناطق ایران‬ ‫گــردآوری شــود كــه می‌تــوان آن‬ ‫را كتــاب كوچــه ایــران نــام نهاد‬ ‫و چــه زیباســت این همــه تنوع‬ ‫قومیتی و زبان‪ ،‬لهجه و پوشــش و‬ ‫رســوم و هنرهای دستی‪ ،‬باورها و‬ ‫بافته‌هــا كه الزم اســت همه اینها‬ ‫را حفــظ كــرد‪ .‬دســته‌بندی كردن‬ ‫فرهنــگ فولكلــور كار تخصصــی‬ ‫اســت زیرا كه فرهنگ و هنرهای‬ ‫دســتی ما شناســنامه و هویت ما‬ ‫اســت تا خــود را بهتر بشناســیم‬ ‫و بشناســانیم‪ .‬كتــاب كوچــه‬ ‫برســاخته زندگــی مــردم اســت‪،‬‬ ‫زندگــی گذشــتگان را در منابــع و‬ ‫كتاب‌هــای تاریــخ اجتماعــی و‬ ‫ســفرنامه‌ها می‌توان یافت‪ ،‬منابع‬ ‫كتاب كوچه آنقدر زیاد اســت كه‬ ‫فهرســتش‪ ،‬خود‪ ،‬یك كتاب است!»‬ ‫به جــز كتاب كوچه‪« ،‬یادداشــت‌های شــاملو بــر حافظ» هم منابــع زیادی‬ ‫دارد‪« :‬همــان كتابی كه ‪ ٤٠‬ســال اســت منتظرش هســتیم و حــاال دارد جدی‬ ‫می‌شــود‪ .‬كار ســخت ‌ی اســت و دقت زیادی می‌طلبد‪ .‬فكر كنید یك نویســنده‬ ‫و محقــق در دوره‌ای كــه اینترنت نبوده‪ ،‬چه زحمت و مرارتی كشــیده و با چه‬ ‫تالشــی این منابع را یافته اســت‪».‬‬ ‫شاملو و حكایت غایب از خود شدنش‬ ‫بــه اتاق دیگــری می‌رویم كه پــر از آلبوم‌های روزنامه‌هاســت‪ .‬همه صحافی‬ ‫شــده و مرتب اســت‪ .‬رنــگ زردی كه بر آنها نشســته‪ ،‬نشــان از گذر ســالیان‬ ‫دارد‪ .‬برای ما مثل ســفر در زمان اســت‪ ،‬هر آنچه شــاملو در روزنامه‌ها نوشــته‬ ‫‪20‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫و هــر آنچه در ارتباط با او در مطبوعات منتشــر شــده اســت‪ ،‬در این آلبوم‌ها‬ ‫نگهــداری می‌شــود‪ .‬نگهداری این حجــم از كاغذ آن هم از نــوع كاغذ روزنامه‬ ‫مراقبت‌هــای ویــژه می‌طلبد‪« :‬برای نگهداری درســت اینها تــاش می‌كنیم‪ .‬به‬ ‫هــر حال خانه ســرد و گرم می‌شــود و همین تغییــر دما‪ ‬به كتــاب و روزنامه‬ ‫آسیب می‌زند‪ .‬‬ ‫البتــه كار مطبوعاتی احمد انتشــار مجله‌های متعدد در طول حدود ‪ ٤٠‬ســال‬ ‫بــود كــه همــه آن مجله‌هــا را از دهه ‪ ٤٠‬بــه بعد نگه داشــته‌ام‪ .‬از ســال ‪٤٢‬‬ ‫و ‪ ٤٣‬هرچــه از او در مطبوعــات می‌دیــدم‪ ،‬نگه داشــته‌ام‪ .‬قبــل از دهه ‪ ٤٠‬را‬ ‫هــم در حــد امكان تهیــه كرده‌ایم؛ مجالت دهــه ‪ ٢٠‬و ‪ ٣٠‬اغلب نایاب اســت‬ ‫و در دســترس نیســت‪ .‬نمی‌دانــم چطــور این همــه را نگه داشــته‌ام چون ما‬ ‫بارهــا خانــه عوض كردیــم و جابه‌جایــ ‌ی زیاد داشــتیم‪».‬با هــم ورق می‌زنیم‬ ‫ایــن آلبوم‌هــا را كه پر شــمار هم‬ ‫هســتند و بــر می‌خوریــم به چه‬ ‫بسیار نام‌های آشــنا؛ تصویرنگاری‬ ‫«قصــه دختــرای ننــه دریــا» كار‬ ‫مرتضــی ممیــز و‪ ...‬تــا نام‌هــای‬ ‫دیگــری ماننــد نصــرت رحمانی‪،‬‬ ‫هوشنگ حسامی و دیگران و آیدا‬ ‫از ممیز یاد می‌كنــد و ضیاءالدین‬ ‫جاوید‪.‬‬ ‫حــاال كمــی فضای‌مــان عــوض‬ ‫می‌شــود و ســركی می‌كشــیم به‬ ‫زوایای پنهان‌تــری از بامداد‪ .‬فضای‬ ‫ســبز خانه خیلــی وسوســه‌انگیز‬ ‫اســت برای راه رفتن و گم شــدن‬ ‫در ســبزی‌ها‪ ،‬خیره شــدن به ماه‬ ‫و درختــان امــا شــاعر مــا خیلی‬ ‫در ایــن خانــه راه نمی‌رفــت‌‪ ،‬او‬ ‫غــرق كار بود‪« :‬روحــش آن همه‬ ‫بی‌عدالتــی و تبعیــض را تــاب‬ ‫نمی‌آورد‪ .‬شــاعر ما سال‌ها مریض‬ ‫بــود و همیشــه در فكــر جبران‬ ‫زمان‌های از دســت رفتــه! گاهی‬ ‫در حیــاط قــدم می‌زد و شــب‌ها‬ ‫بــه وزش نســیم كــه در این همه‬ ‫بــرگ می‌پیچیــد گوش می‌ســپرد‪.‬‬ ‫امــا وقتــی غــرق كار بــود‪ ،‬حتی‬ ‫بــا او حــرف نمــی‌زدم‪ .‬از همــان‬ ‫اول زندگــی مشــترك‌مان متوجــه‬ ‫نكته‌ای شــدم‪ ،‬گاهــی او بود ولی‬ ‫نبــود‪ .‬به من نــگاه می‌كــرد ولی‬ ‫حرف‌هایــم را نمی‌شــنید‪ .‬متوجه‬ ‫ایــن حالــت خــاص او شــدم و این حالــت را «غایــب از خود شــدن»‌نامیدم‪.‬‬ ‫بــه همین دلیــل حتی زمانــی كــه در خانه‌های كوچــك زندگــی می‌كردیم‪،‬‬ ‫مراقــب بــودم كه ســر و صدا نكنــم‪ .‬بایــد مراقب می‌بــودم كــه تمركزش به‬ ‫هــم نریــزد‪ .‬بــرای مثال پــاره‌ای از مطالــب كتاب كوچــه به هم پیوســته بود‬ ‫و بایــد شــش دانگ حواســش بــه آن می‌بود‪ .‬در ایــن موارد باید موقع‌شــناس‬ ‫می‌بودیــد و تشــخیص می‌دادیــد چه زمانــی بایــد وارد اتاق شــوید و لب به‬ ‫ســخن باز كنیــد‪ .‬اینها را رعایــت می‌كردم‪ .‬وقتی شــعری می‌نوشــت كه برای‬ ‫هــر دومــان تاثیرگذار بود‪ ،‬دو تایی جشــن می‌گرفتیم‪».‬اما اوضاع همیشــه هم‬ ‫بــه این منوال نبود‪ .‬گاهی پیــش می‌آمد كه «آیدا» خانه نباشــد‪ ،‬برای خریدی‪،‬‬ ‫رفــع نیــازی و‪ ...‬بیــرون می‌رفت و نبود تا تلفن‌هــا و زنگ در را پاســخ دهد و‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫همه دوستداران شاملو از شیفتگی او به موسیقی خبر دارند‪ .‬او و آیدا در خانه‪ ،‬جاده و‪...‬‬ ‫موسیقی گوش می‌كردند‪ .‬شاملو با موسیقی شارژ می‌شد و البته با خواندن شعرهای مولوی‪،‬‬ ‫حافظ و بعضی از شعرهای عطار‪ .‬فیلم هم زیاد می‌دیدند‪.‬‬ ‫شــاملو می‌شناســیم و حاال او روبه‌روی ما اســت تا برای‌مان بگویــد از خانه‌ای‬ ‫كــه قرار اســت موزه شــود؛ خانه‌موزه یا باغ‌مــوزه بامداد‪.‬‬ ‫خانه شــاملو در دهكده اســت؛ محله‌ای در نزدیكی فردیــس كرج‪ .‬تفاوت این‬ ‫محلــه با محله‌هــای اطرافــش باورنكردنی اســت‪ .‬نه‌تنها از بابــت زیبایی‌های‬ ‫چشــمگیرش بلكه از نظر فضا و حس و حال هم كامال متفاوت اســت‪ .‬شــاملو‬ ‫و آیــدا از ســال ‪ ٦٨‬در این خانه زندگی كرده‌اند‪ .‬اما چگونــه آنها از این محله و‬ ‫این خانه ســر درآوردند‪ ،‬داســتان جالبی دارد‪ .‬ســال ‪ ٦٨‬بود و آنها خســته بودند‬ ‫از دود و دم تهــران كه آزارشــان می‌داد‪ .‬از صف‌های طوالنــی بنزین و گازوییل‬ ‫عاجز بودند و كالفه‪ .‬‬ ‫می‌خواســتند از شــهر بیــرون بزنند و حــال و هوایی تــازه كنند‪ .‬بــه اتفاق و‬ ‫پیشــنهاد دوســتی‪ ،‬بــه خانه یكــی از دوســتان مشترك‌شــان در كالك رفتند اما‬ ‫چون او خانه نبود‪ ،‬آنها به پیشــنهاد آن دوســت مشــترك كه خود دوســتی در‬ ‫شــهرك دهكده داشــت‪ ،‬از این شــهرك پر‌دار و درخت ســر در آوردند! پیش از‬ ‫این نمی‌دانســتند چنین جایــی وجود دارد! البته كه آن زمــان این جاده امروزی‬ ‫را نداشــت و جــاده‌ای باریك و راهی دور داشــت و رفت و آمدش دشــوار بود‪.‬‬ ‫بــا این حال‪ ،‬حس و حــال دهكده آنان را گرفت و ســپردند اگــر خانه‌ای خالی‬ ‫بود‪ ،‬خبرشــان كنند برای خرید‪ .‬آیدا به همســرش گفت تهران چــه كاری داریم‬ ‫كــه بمانیم؟ جز دود و ســر و صدا چــه داریم؟!‬ ‫بعــد از یكی دو هفتــه تماس گرفتند كه چند خانه برای فروش هســت و آنها‬ ‫خانه‌ای را پســندیدند كه شــماره‌اش ‪ ٥٥٥‬بود‪ .‬حاال دشــواری دیگری مطرح بود‪،‬‬ ‫خرید و فروش راكد بود و شــاعر شــهر ما هم دوســت نداشــت زیر بار قرض و‬ ‫بدهــی برود كه رفت‪ .‬بــا این حال مدتی خانه خیابان ســهروردی را برای فروش‬ ‫گذاشــت ‌ه بودند كه آخر سر ســیاوش‪ -‬پسر شــاملو كه دفتر امالك داشت‪ -‬خانه‌‬ ‫را برای‌شــان زیر قیمت فروخت و آقای شــاعر و همسرش ساكن دهكده شدند؛‬ ‫شــهركی محصور كه برای ورود به آن باید نــام میزبان را بگویید و‪...‬‬ ‫نزدیــك به ‪ ٣٠‬ســال از اقامت آنها در این خانه می‌گذرد و حاال قرار اســت این‬ ‫خانه با تمام یادگارهایش بشــود موزه و مســووالن محترم میراث فرهنگی استان‬ ‫البرز نیز رســما این موضوع را اعــام كرده‌اند‪ .‬برای رفــت و آمد بازدیدكنندگان‬ ‫هــم هماهنگی‌هایی صورت گرفتــه‪ .‬عالقه‌مندان می‌توانند بــه صورت گروهی‬ ‫با خانم شــاملو هماهنگ كنند و از خانه شــاملو دیدن كنند‪ .‬هرچند هنوز این‬ ‫موزه در آغاز راه اســت و دو ســه ســالی مانده تا كامل شود‪.‬‬ ‫این خانه حس غریبی دارد!‬ ‫واقعیت این اســت كه این خانــه هیچ چیز عجیب و غریبی نــدارد؛ نه خیلی‬ ‫بزرگ اســت‪ ،‬نــه خیلی تزیینات و دكور ویژه‌ای دارد امــا هیچ كدام از اینها مهم‬ ‫نیســت! اصال مهم نیســت! ایــن خانه حس غریبی دارد‪ ،‬حســی كــه بدجوری‬ ‫آدم را می‌گیــرد‪ .‬آنچــه در ایــن خانه موج می‌زنــد‪ ،‬انرژی فوق‌العاده‌ای اســت‬ ‫و همیــن مهم اســت! یك نیــروی مثبت پنهان كــه در فضا موج می‌زنــد‪ .‬از آن‬ ‫خانه‌هایــی اســت كه ممكن اســت هر از گاهــی دلتنگش شــوید و هوایش را‬ ‫بكنیــد‪ .‬ایــن را هــم در پرانتز بگویم كه طبــق اصول مطبوعاتی بایــد از بانوی‬ ‫میزبــان به عنوان شــاملو یا سركیســیان نام ببریــم اما امیدواریم هم شــما كه‬ ‫خواننده این گزارش هســتید و هم ایشــان بر ما ببخشــایید اگر یكــی از اصول‬ ‫مطبوعــات را نادیــده می‌گیریــم و به جای نــام خانوادگــی‪« ،‬آیــدا» را به كار‬ ‫می‌بریــم چــرا كه حضــور او با همــان نام «آیــدا» در اشــعار شــاملو آن قدر‬ ‫‪19‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫پررنــگ اســت كه در ذهن همــه ما‪ ،‬او «آیدا» اســت‪.‬‬ ‫آیدا امیدوار اســت خانه همه شــخصیت‌های ملی و ارزشــمند كشور به موزه‬ ‫تبدیل شــود و آثارشــان به یــادگار بماند تا مــردم از نزدیك ببیننــد آنها چگونه‬ ‫می‌زیســته‌اند‪ ،‬ساده‌زیســتی آنان را ببینند‪ .‬بــه یاد می‌آورد همســرش را كه آن‬ ‫همه تالش‌گــر بود‪« :‬دلم می‌خواهد مــردم و جوانان بدانند شــب‌ها و روزهای‬ ‫«احمــد جان» كه چگونه به ســختی ســپری شــد‪ ،‬او دشــواری‌ها و محرومیت‬ ‫زیــادی را تحمــل كرد تــا به آرزوهایش رســید‪ .‬رســیدن به آن آرزوهــا نیازمند‬ ‫سخت‌كوشــی بود و او عجیب این پشــتكار را داشــت! حاال وظیفــه داریم این‬ ‫خانــه و فضای آن را به مناســب‌ترین شــكل حفظ كنیم تــا بازدیدكننده بتواند‬ ‫حــس و حــال او را در خانه‌اش ببیند‪ ،‬فرش كهنه‌ای را كــه زیر پایش بوده‪ ،‬مبلی‬ ‫كــه بر آن لم می‌داده و كتــاب می‌خوانده‪ ،‬عینكش‪ ،‬عطری كــه می‌زده‪ ،‬لیوانی‬ ‫كه در آن آب می‌نوشــیده و‪ ...‬همه‌چیز حفظ شــود تا زندگی روزمــره آن آدم را‬ ‫در خانه‌‌اش ببینیم‪».‬‬ ‫و آیــدا همه‌چیز را نگه داشــته‪ :‬لباس‌ها‪ ،‬كفش‌ها‪ ،‬مســواك‪ ،‬عینــك و قلم و‪...‬‬ ‫هرچند به جز اینها كه تعدادیش را نگه داشــته‪ ،‬تمام وســایل خانــه را برده‌اند‪.‬‬ ‫عالقــه چندانــی ندارد تــا از این موضوع ســخنی بگویــد و فقط بــه بیان این‬ ‫چند جمله بســنده می‌كنــد‪« :‬اگر همه‌چیــز اصولی و قانونــی و عادالنه انجام‬ ‫می‌شد‪ ،‬مشــكلی نبود ولی متاســفانه همیشــه آتش‌بیارهای معركه هستند‪».‬‬ ‫بعد از شاملو چراغ این خانه همیشه روشن بوده‬ ‫آیــدا زن باهوشــی اســت‪ .‬از همــان اوایــل دهــه چهل كه با شــاملو آشــنا‬ ‫می‌شــود‪ ،‬به او می‌گوید‪« :‬پس نوشــته‌ها و كاغذهات كو؟» و متوجه می‌شــود‬ ‫كه شــاملو هیــچ در فكر نگهــداری دست‌نوشــته‌هایش نبوده اســت‪« :‬وقتی‬ ‫دیــدم هیچ نوشــته یا كتابی از آثــارش را نــدارد‪ ،‬ناراحت شــدم و این حس در‬ ‫مــن ق ‌وی‌تر شــد كه آثار را بایــد محفوظ بــدارم‪ ».‬آیدا درمی‌یابد كــه او مردی‬ ‫ویــژه اســت و باید همــه دست‌نوشــته‌ها و آثــار او را حفظ كــرد و از همان‬ ‫زمــان شــروع می‌كنــد به نگهــداری آثــار‪ ،‬نوشــته‌ها‪ ،‬عكس‌ها‪ ،‬یادداشــت‌ها‪،‬‬ ‫فیش‌هــا و كاغذهــا و خالصه هر چیز مربوط به شــاملو‪ .‬در یكی از قفســه‌ها‬ ‫ته‌مدادهایــی را می‌بینیــم در اندازه‌هــای مختلف و اینها مدادهایی اســت كه‬ ‫شــاملو «كتــاب كوچه» را با آنها نوشــته اســت و در كنــار آن‪ ،‬فیش‌های كتاب‬ ‫كوچــه هم هســت؛ فیش‌هایی به خط شــاملو كه همچون شــعرها و صدایش‬ ‫زیباســت‪« :‬فقط كتاب كوچه را با مداد می‌نوشــت‪ .‬اول فیش‌بــرداری می‌كرد و‬ ‫پــس از آن فیش‌ها را تایــپ می‌كرد‪ .‬‬ ‫یك روز كه فیش‌های كوچك دست‌نوشــته را چیدم‪ ،‬دیدم مثل آبشــاری شــد‪.‬‬ ‫هــر چه بــود و هر چه زمان می‌گذشــت‪ ،‬برایــم جذاب‌تر و دوست‌داشــتنی‌تر‬ ‫می‌شــد‪ .‬بعد از شــاملو چراغ این خانه همیشــه روشــن بوده و ما روزی ‪ ٧‬یا ‪٨‬‬ ‫ســاعت مشغول كار هســتیم‪ .‬من و یكی از همكارانم‪ ،‬سولماز سپهری‪ ،‬كتاب‌ها‬ ‫را بــرای چــاپ آمــاده و پیش از چــاپ و تجدید چــاپ بارها و بارهــا بازبینی‬ ‫می‌كنیــم‪ ،‬فیش‌های چاپ‌نشــده كتــاب كوچه را هــم حرف به حــرف تدوین‪،‬‬ ‫شــماره‌گذاری و برای انتشــار آماده می‌كنیم‪ .‬برای آماده‌ســازی خانــه موزه فاز‬ ‫اول كار انجام شــده‪ :‬فیش‌ها را اســكن می‌كنیم و اشــیا را هم مســتندنگاری و‬ ‫ثبــت كرده‌ایم‪ .‬مرحلــه بعد تدوین طرح محتوایی موزه اســت كه كار تخصصی‬ ‫حساســی اســت و مطالعه و شــناخت عمیــق از شــاملو و زندگــی‪ ،‬رویكرد و‬ ‫اندیشــه‪‎‬های او را می‌طلبد‪.‬‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫یك شاعر‪ ،‬یك عاشق‬ ‫و یك آدم معمولی‬

‫ندا آل‌طیب‬ ‫شــماره خانــه مورد نظــر ما زیــر ســبزی پیچك‌ها پنهان شــده اســت‪ .‬كنار‬ ‫می‌زنیــم این ســبزها را و‪ ...‬درســت اســت‪ .‬همین جاســت‪ .‬بعد از یك شــب‬ ‫توفانــی‪ ،‬حاال آرامشــی دل‌انگیز حاكم اســت‪ .‬چند بزرگراه طوالنــی و چندین‬ ‫خیابــان و محلــه را طــی كرده‌ایم تــا رســیده‌ایم به ای ‌ن جــا كه انــگار دنیای‬ ‫دیگــری اســت‪ ،‬پر از آرامش و ســكوت و رویــا‪ .‬بانوی میزبان در ســفید آهنی‬ ‫را می‌گشــاید و نگاه‌‌مــان می‌چرخد بیــن زیبایی او و ضیافــت رنگین گل‌ها در‬ ‫باغچه خانه‪ .‬بانوی میزبان ســیاه‌جامه اســت با موهایی خاكســتری كه نگاهی‬ ‫دارد بــه روشــنی صبح‪ ،‬بــا قامتی همچنــان اســتوار و چهره‌ای كــه از جوانی‬ ‫‪18‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫پرشــكوهی حكایت دارد‪.‬‬ ‫بــرای لحظاتــی مهمان ضیافــت گل‌ها می‌شــویم با تمــام رنگ‌های‌شــان و‬ ‫می‌نوشــیم آفتابی را كه درخشــان اســت و چشــم‌نواز اما آنچه در نهایت نگاه‬ ‫مــا را می‌گیرد‪ ،‬ســردیس فلــزی بزرگــی در ایوان‪ ،‬كنار پنجره اســت‪ .‬ســردیس‬ ‫«بامــداد» ما و اینچنین اســت كه از حیاط با تمــام رنگ‌هایش گذر می‌كنیم تا‬ ‫برســیم به خانه‌ای كه احمد شــاملو در آن زیســته و زیســته و زیسته‪...‬‬ ‫هر كجا كه ســری بچرخانی و روی برگردانی‪ ،‬تصویر او را می‌بینی‪ ،‬او در خانه‬ ‫بدجــوری حاضر اســت در تصاویــری با ابعــاد گوناگون‪ .‬چشــم‌مان به تصاویر‬ ‫اوســت و گوش‌مان به ســخنان همســرش آیدا‪ ،‬زنی كه او را به واسطه شعرهای‬ ‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬


17 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬17


16 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬16


15 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬15


14 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬14


‫و بیــن المللی ریاضــی بودند؛ جان خودشــان را از‬ ‫دســت دادند و مریــم میرزاخانــی از جمله دانش‬ ‫آمــوزان بازمانده این ســانحه بود‪.‬‬ ‫پدرش مــی گوید آن روزهــا تهران بــوده؛ «وقتی‬ ‫خبر را شــنیدم با دانشــگاه تماس گرفتم تا از احوال‬ ‫بچــه ها باخبــر شــوم‪ .‬حادثه تلخی بــرای همه ما‬ ‫بــود‪ ».‬میرزاخانی اولین دختری بــود که در المپیاد‬ ‫ریاضــی ایران طال گرفت‪ .‬اولین کســی که دو ســال‬ ‫مــدال طال گرفــت و اولین فردی بود کــه در آزمون‬ ‫المپیــاد ریاضی نمره کامل گرفــت؛ ‪ 14‬از ‪ .14‬هنوز‬ ‫هم عاشــق ریاضــی اســت؛ «هنوز هم بیشــتر از‬ ‫کتــاب های درســی‪ ،‬کتاب هــای دیگــر را مطالعه‬ ‫می کند‪ .‬کتــاب هایی خارج از محــدوده ای که در‬ ‫کتاب های درســی بحث می شــود‪ .‬به خصوص در‬ ‫ریاضی که مســائل زیادی وجود دارد و فکر انســان‬ ‫را به کار مــی اندازد‪».‬‬ ‫تصمیم آسانی نبود‬ ‫بــرای دانشــگاه و انتخــاب رشــته هیــچ تردیدی‬ ‫نداشــته؛ یــک کالم‪ ،‬ریاضی‪ .‬ریاضــی محض‪ .‬پدرش‬ ‫مــی گویــد از اول هــم تصمیــم نداشــت مثل او‬ ‫مهندســی بــرق بخواند؛ «بــا هم درباره رشــته اش‬ ‫مشــورت می کردیم‪ .‬اما هرکسی استعداد و قابلیت‬ ‫خاصــی دارد‪ .‬ریاضی گرایش های کاربردی و محض‬ ‫دارد‪ ،‬اما ایشــان بیشــتر به ریاضیــات محض عالقه‬ ‫داشــت‪ .‬این نکته به عالقه شــخصی طــرف بر می‬

‫گــردد‪ .‬عالقه ایشــان بــه ریاضیات محض مشــهود‬ ‫بود‪ .‬اصــوال تمرکز روی عالقه نکته مهمی اســت‪».‬‬ ‫رفت دانشــگاه شــریف و شد دانشــجوی ریاضی‬ ‫محض شــریف‪ .‬لیســانس اش را که گرفت‪ ،‬تصمیم‬ ‫گرفت بــرای ادامه تحصیل برود دانشــگاه هاروارد؛‬ ‫«مریم رفت آنجا چون رشــته تحصیلــی اش را بهتر‬ ‫می توانســت ادامه بدهد‪ .‬امکان رشــدش بیشــتر‬ ‫بــود‪ .‬وقتی در این ســطح مــی روی حتما امکانات‬ ‫بیشــتری هــم داری‪ ».‬تصمیمــی کــه پــدرش می‬ ‫گوید بــا آن مخالفت نکرده اما آســان هــم نبوده؛‬ ‫«مخالفت نداشــتم اما آدم حتما ناراحت می شود‪.‬‬ ‫حتی پرزدن یک گنجشــک هــم آدم را ناراحت می‬ ‫کند‪».‬‬ ‫یک جوان ایرانی‬ ‫بــرای خبــر مــدال فیلــدز‪ ،‬اولیــن نفــری کــه با‬ ‫مهنــدس میرزاخانی حــرف زده‪ ،‬خــود مریم بوده؛‬ ‫«قبــل از اینکه جایزه را ببــرد؛ خودش زنگ زده بود‪،‬‬ ‫گفتــه بود‪ ».‬حــس و حالــش موقع شــنیدن خبر؟‬ ‫«بیشــتر از این در زندگی ام چه می خواهم؟ شــک‬ ‫نکنیــد لحظــه باشــکوهی در زندگی آدم اســت‪».‬‬ ‫میرزاخانــی پدر مــی گوید ایــن اتفاق پیــام ها و‬ ‫دســتاوردهای زیادی دارد؛ «جوانان ما استعدادهای‬ ‫شــگرفی دارند و بــه خاطر همیــن در مجامع بین‬ ‫المللی موفق هســتند‪ .‬از جملــه در ریاضی‪ ،‬مریم‬ ‫میرزاخانی نمادی اســت از همین جوانــان ایرانی‪.‬‬

‫‪13‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫فــات ایــران ایــن خصوصیــت را داشــته کــه‬ ‫دانشــمندان بزرگــی در آن زندگــی کــرده اند‪ .‬پیام‬ ‫جایــزه مریــم این اســت کــه جوانان امــروز ما در‬ ‫جهــان می تواننــد موفقیــت های بزرگی کســب‬ ‫کننــد‪ .‬مــا ایرانی هــا در علــوم پایه مثــل ریاضی‬ ‫بزرگانــی ماننــد خوارزمــی را داشــتیم‪ .‬الگوریتــم‬ ‫میــراث او اســت‪ .‬ریاضیات در جوامــع آن زمان به‬ ‫قــدری اهمیــت داشــته که علومــی ماننــد الجبر‬ ‫از زمــان هــای قدیم در بیــن ایرانی هــا و جوامع‬ ‫اســامی اهمیت داشــته‪ ».‬می پرســیم اگــر اینجا‬ ‫بــود بازهم مــی توانســت همین قدر بدرخشــد‪،‬‬ ‫می گویــد‪« :‬ممکن بــود‪ .‬بعضی وقت هــا آدم در‬ ‫مســیری می افتد و فضای کاری و اســاتید موثرند‪.‬‬ ‫بایــد بیشــتر به آنهــا امکانــات بدهیم‪ ».‬‬ ‫دوست دارم برگردد‬ ‫مهنــدس میرزاخانی مــی گوید آخرین بــاری که‬ ‫مریم به ایران آمده‪ ،‬دو ســال پیــش بوده؛ «در تمام‬ ‫مدتــی که او آنجا بــوده‪ ،‬همدیگر را در مســافرت‬ ‫هــا دیده ایم‪ .‬هــم او آمده‪ ،‬هم مــا رفتیم‪ .‬خداوند‬ ‫فرزنــدی هــم بــه او داده که پنجمین نــوه و البته‬ ‫نــوه از راه دور ماســت‪ ،‬نوه اینترنتی!» می پرســیم‬ ‫میرزاخانــی کوچک قرار اســت به ایــران برگردد یا‬ ‫نه‪ ،‬جواب مــی دهد‪« :‬خودم دوســت دارم برگردد‪.‬‬ ‫باید زمــان کمی بگذرد و بچه شــان بزرگتر شــود‪.‬‬ ‫باید شــرایط را دید‪ ».‬مجله همشــهری دانستنیها‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫یک تجسم‬ ‫ترکیبی کمیاب‬

‫مهندســی «احمــد میرزاخانــی»‪ ،‬پدر‬ ‫ملکــه ریاضی ایــران‪ .‬پدری کــه قبل از‬ ‫شــهرت و جایزه جهانی دخترش هم شــناخته‬ ‫شــده بــود‪ .‬چون او ســال هــای زیادی اســت که‬ ‫رئیس هیــات مدیره مجتمــع آموزشــی نیکوکاری‬ ‫«رعــد» اســت و روزگارش را آنجا مــی گذراند؛ یک‬ ‫مهندس برق که ســال ها دلگرمی فرزندانش بوده‪.‬‬ ‫او برای ما از دوران درس و مشــق میرزاخانی تا این‬ ‫روزهایش مــی گوید‪.‬‬

‫دهد‪ .‬پــرارزش ترین بخش مطالعــه ریاضی لحظه‬ ‫ای اســت که می گویی «آها!»‪ ،‬ذوق کشف و لذت‬ ‫فهمیــدن چیــزی جدید‪ .‬احســاس ایســتادن باالی‬ ‫یــک بلندی و رســیدن به دیدی شــفاف و واضح‪».‬‬ ‫میرزاخانی پــدر می گوید او از اول به ریاضی عالقه‬ ‫داشــت‪ ،‬برای همین همه تمرکزش را گذاشــت روی‬ ‫آن؛ «از همان دوران دبیرســتان فهمید که اســتعداد‬ ‫ریاضی دارد‪ .‬مدرســه تیزهوشــان هم که می رفت‬ ‫فهمید به ریاضی عالقــه دارد‪».‬‬

‫علی رنجبران‪ ،‬علی سیف‬ ‫اللهی‬ ‫کمیتــه «مــدال فیلــدز» در توصیف او‬ ‫نوشــت‪ :‬چیره دســت در گســتره قابــل توجهی از‬ ‫تکنیک ها و حوزه های متفاوت ریاضی‪ ،‬او تجســم‬ ‫ترکیبی کمیاب است از توانایی تکنیکی‪ ،‬بلندپروازی‬ ‫جســورانه‪ ،‬بینش وســیع و کنجکاوی ژرف‪ ».‬و برای‬ ‫همــه اینها جایزه مشــهور به «نوبــل ریاضیات» را‬ ‫بــه «مریم میرزاخانــی»‪ ،‬ریاضیدان ایرانی و اســتاد‬ ‫دختر اولین ها‬ ‫لذت حل مساله‬ ‫دانشگاه اســتنفورد اهدا کرد‪.‬‬ ‫مــدال فیلــدز باالترین جایــزه ای اســت که یک مریم ســومین فرزند خانواده میرزاخانی هاست‪ 16-15 .‬ســاله کــه بوده‪ ،‬مــی دانســته قطعا می‬ ‫ریاضیــدان می توانــد دریافــت کنــد‪ .‬میرزاخانی او دو برادر و یک خواهــر بزرگتر هم دارد‪ .‬دختری خواهد ریاضی بخواند و در دبیرســتان و دانشــگاه‬ ‫نخســتین ایرانــی و اولیــن زنی اســت کــه از آغاز کــه پدرش مــی گوید اوایل هیچ فرقــی با بقیه هم ادامــه اش بدهــد‪ .‬بــرای همین تصمیــم گرفته در‬ ‫اهــدای مدال فیلــدز و تاریخ ‪ 78‬ســاله آن‪ ،‬به این سن و ســال هایش نداشــته؛ «مریم مثل همه بود‪ .‬المپیاد ریاضی شــرکت کند؛ «امتحان المپیاد بسیار‬ ‫مــدال دســت پیدا کــرده‪ .‬بعــد از این جایــزه‪ ،‬نام درس خوانــد و بــاال رفت‪ .‬با کوشــش و تــاش‪ ».‬از مهــم بــود و در فضایی قــرار گرفت کــه عالقه اش‬ ‫میرزاخانی تیتر بیشــتر خبرگزاری های جهان شــد زندگــی روزمره این دختر در دوران مدرســه که می تخصصی تر شــد‪ ».‬المپیادی که قــرار بود فقط ‪20‬‬ ‫و رســانه هایی مثل واشنگتن پســت و گاردین با او پرســیم‪ ،‬جواب می شــنویم‪« :‬ســاده‪ ،‬مثل همه‪ ،‬به نفــر از ده ها هزار شــرکت کننده انتخاب شــوند؛‬ ‫«یادم مــی آید در امتحانی که ایشــان برای المپیاد‬ ‫مصاحبه اختصاصی کردند و همــواره از میرزاخانی درس و مشــق و مطالعه می گذشت‪».‬‬ ‫به عنوان اســطوری ای عجیب و شــگفت انگیز در ریاضیــات امــا از روزگاری همــه زندگــی اش می داشت‪60 ،‬هزار نفر شــرکت کردند‪.‬نمرات آن موقع‬ ‫شــود‪ ،‬چرا ریاضــی؟ «ریاضــی چون منطــق دارد‪ ،‬ایــن طوری نبود کــه یکی ‪ 14‬بشــود و یکی ‪.19‬‬ ‫عالــم ریاضیات نــام بردند‪.‬‬ ‫او هــم در مصاحبه هــای مختلف وقتــی درباره آدم را جــذب می کنــد‪ .‬آدم در علوم تجربی تجربه همــه در حــد ‪ 19.98 ،19.99‬و‪ ...‬بودنــد‪ .‬همــه‬ ‫دوران کودکــی و مدرســه اش پرســیده بودنــد‪ ،‬در عینــی دارد‪ ،‬امــا در ریاضیات تجربــه ذهنی دارد و خوب بودند‪ .‬اســتعدادها واقعــا در حد خوبی بود‪.‬‬ ‫جــواب همــه آنها گفته بود؛ خوش شــانس اســت لــذت حل یک مســاله آدم را ســر ذوق مــی آورد‪ .‬مریــم بین ‪ 60‬هزار نفــر‪ ،‬در بین ‪ 20‬نفــر اول قرار‬ ‫چــون وقتــی دوره ابتدایــی را تمــام کــرده ‪،‬جنگ رســیدن به یک راه حل انســان را راضــی می کند‪ .‬گرفــت و رفــت برای دور بعــدی‪ .‬در بیــن آنها باز‬ ‫ایــران و عــراق بــه پایــان رســیده و توانســته به وقتی ایــن عالقه ایجاد شــد‪ ،‬رفت دنبــال کارش و هــم خوب بــود‪ ».‬اســفندماه ‪ 1376‬اتوبوس حامل‬ ‫دانشــجویان ریاضــی شــرکت کننده در بیســت و‬ ‫مدرســه فرزانگان (زیر نظر ســازمان ملــی پرورش کار و فکــر کرد و نتیجــه کارش را گرفت‪».‬‬ ‫اســتعدادهای درخشــان) برود و خانــواده اش در میرزاخانــی کوچک هــم همین حرف پــدرش را دومیــن دوره مســابقات ریاضی دانشــجویی که از‬ ‫همه این ســال ها از مدرســه تــا روزگار زندگی در بارها تایید کــرده؛ «بدون عالقه بــه ریاضی ممکن اهواز راهی تهران بود‪ ،‬به دره ســقوط کرد و شــش‬ ‫ینگــه دنیــا از او حمایــت کردند‪ .‬حاال ما نشســته اســت آن را ســرد و بیهــوده بیابیــد‪ .‬امــا زیبایــی نفر از دانشــجوهای نخبه ریاضی دانشگاه صنعتی‬ ‫ایــم رو به روی بــزرگ تر آن خانــواده‪ .‬رو به روی ریاضیات خود را تنها به شــاگردان صبور نشــان می شــریف که اغلــب از برگزیــدگان المپیادهای ملی‬ ‫‪12‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪12 Kheradmand Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


11 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬11


‫ماهنامهخردمند‬ ‫اجتماعی ‪ -‬فرهنگی ‪ -‬هنری‬

‫بیدار شدن اژدهای خفته نژاد پرستی‬

‫تمایــات و موضعگیــری های افراطــی و نژادپرســتانه دونالد ترامــپ به عنــوان رئیس جمهور‬ ‫پانزدهم هر ماه منتشر می شود‬ ‫آمریــکا اثــرات مخرب خود را انــدک اندک نمایان میکند‪ .‬پس از پایان جنــگ جهانی دوم‪ ،‬تمایالت‬ ‫نژادپرســتانه بشــر کاهــش یافت ولــی هرگز از بیــن نرفت‪ .‬جهان هــر چه به پایان قرن بیســتم‬ ‫شماره ‪۳۰‬‬ ‫نزدیــک تر شــد امــکان خودنمایی افراد‪ ،‬گروه ها و ســازمانهایی که برای بقا و رشــد نژادپرســتی‬ ‫ناشر‪ :‬انتشارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫فعــال بودنــد نیــز کمتر از‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫گذشــته شــد‪ .‬از یک ســو‬ ‫بخت‬ ‫م‬ ‫ر‬ ‫خ‬ ‫حامد‬ ‫اداری‪:‬‬ ‫امور داخلی و‬ ‫ّ‬ ‫رشد وســایل ارتباط جمعی‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسه ی‬ ‫باعث شــد تــا جنایــات و‬ ‫طراحی و صفحه آرایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫ظلم و ســتمی کــه آپارتاید‬ ‫با تشکر از‪ :‬آرزو وفـا ‪ -‬الهه شهبازی ‪ -‬فرشید‬ ‫رشیدی فر ‪ -‬نگین عبدالله ‪ -‬مسروره بنی‌هاشمی‌‪ -‬باعث آن بود بیشــتر آشکار‬ ‫احد حبیب نیا ‪ - -‬شهناز یزدانفر ‪ -‬رضا میرفخرایی شــود از ســوی دیگر قبح و‬ ‫ مهدی روغنی ‪ -‬رویا اصلی ‪ -‬تینا پورلطفی و همه شرمساری ویژه ای بر نحوه‬‫کسانی که در این شماره ما را یار و یاور بودند‪.‬‬ ‫تفکر نژادپرســتانه در جهان‬ ‫بوجــود آمده بــود که خود‬ ‫بخــود‪ ،‬افــرادی کــه چنین‬ ‫گرایشــاتی را داشتند مجبور‬ ‫میکــرد تــا از روی شــرم و خجالت هم که شــده صــدای خود را بلنــد نکنند و به فعالیتهایشــان‬ ‫بصــورت پنهانــی ادامه دهند‪ .‬اما اکنون در ســالهای دهه دوم قرن بیســت و یــک‪ ،‬زمانی که یک‬ ‫نژادپرســت که از قضا‪ ،‬ســکاندار یکی از بزرگترین منســبت های جهان شده اســت با افتخار تمام‬ ‫بــه مواضــع خود پافشــاری میکند‪ ،‬این امــکان را برای نژادپرســتان پنهان شــده در اینجا و آنجای‬ ‫کــره زمیــن بوجود آورده اســت تا هرگونه خجالت و قبح را کنار گذاشــته و با افتخــار به کوچه و‬ ‫خیابــان آمده و مطالبات مشــمئز کننده خــود را علنا بازخواســت نمایند‪.‬‬ ‫وقایــع و اتفاقاتی کــه در ویرجینیای آمریکا رخ داد و در آن نژادپرســتان علناً خواســتار کشــتن‬ ‫و نابــودی هرچــه از نــژاد دیگر و حتــی مخالفان خود شــده و حتی عمــاً نیز اقدام به کشــتن‬ ‫تظاهرکننــدگان نمودنــد‪ ،‬لکــه ننگی بر دامن بشــریت بوجــود آورد که به نظر من تــازه اول راه‬ ‫اســت و این لکه بزودی رشــد بســیار فزاینده ای خواهد داشــت که شــاید حتی نتوان جلوی آن‬ ‫روی جلد‬ ‫شاملو‪ ،‬شاعر عاشق‬ ‫را گرفت‪.‬‬ ‫صفحه ‪۱۸‬‬ ‫بایــد بــرای بشــریت اظهار تأســف کــرد که نــه تنها بــه خصلتهای‬ ‫خردمند در ویرایش و اصالح مطالب ارسالی اختیار حیوانی خویش برگشــته اســت بلکه به این رجعــت و عقبگرد افتخار‬ ‫دارد‪ .‬نظرات نویسندگان مقاالت‪ ،‬الزاماً بیانگر دیدگاه نیز میکند‪ .‬عکســهایی که از مشــعل بدستان سفیدپوســت در شارلوتز‬ ‫ماهنامه خردمند نیست‪ .‬مسئولیت قیمتها‪ ،‬سرویسها ویل ایالت ویرجینا منتشــر شده اســت گویی صحنه هایی از فیلمهای‬ ‫و کلیه مطالب درج شده در آگهی ها به عهده‬ ‫هالیوودی اســت که دوران ســیان بــرده داری در آمریــکا را به تصویر‬ ‫صاحب آگهی است‪.‬‬ ‫میکشــد‪ .‬این اتفاق نشــان داد تعداد کســانی که در آمریــکا به دوران‬ ‫‪ Tel: 647-932-8283‬بــرده داری غبطه میخورند کم نیســت‪ .‬این آتش از زیر خاکســتر خود‬ ‫‪ Tel: 416-676-9-676‬را نمایان کرده اســت‪ ،‬بشــریت بــرای درنده خویــی و حماقت قرنهای‬ ‫‪ Fax: 1-888-676-9677‬پیش دلش تنگ شــده اســت‪ .‬تاثیر مخرب اقدامات آقــای ترامپ برای‬ ‫‪ info@kheradmand.ca‬کره زمین تازه شــروع شــده اســت‪ ،‬منتظر اقدامات سخیف آتی باشید‪.‬‬ ‫‪www.kheradmand.ca‬‬ ‫‪8131 Yonge Street, Suite 207‬‬ ‫‪Thornhill, Ontario L3T 2C6‬‬

‫‪10‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - 30‬آگوست‪/‬سپتامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪10 Kheradmand‬‬


9 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬9


8 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬8


7 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬7


6 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬6



4 Kheradmand

Monthly-Issue 30- Aug/Sep 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫سپتامبر‬/‫ آگوست‬- 30 ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬4





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.