Volume 1 - Issue 3 - May 2015 - www.kheradmand.ca - Tel: (416) 676.9.676
77
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
77Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
76
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
76Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
وام مسکن
وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن
چشم پزشکی و عینک
چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک
75
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
75Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
تعمیرگاه اتومبیل
تعمیرگاه اتومبیل -تعمیرگاه اتومبیل -تعمیرگاه اتومبیل -تعمیرگاه اتومبیل -تعمیرگاه اتومبیل
74
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
74Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
مشاور امالک مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک
73
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
73Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
خدمات ارزی
خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی
72
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
72Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
حسابداری حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری
عکاسی و فیلمبرداری
عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری
71
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
71Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
آرایشگاه و سالن زیبایی آرایشگاه و سالن زیبایی -آرایشگاه و سالن زیبایی -آرایشگاه و سالن زیبایی -آرایشگاه و
آژانس مسافرتی آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی
70
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
70Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
چرا «لیونل مسی» این همه محبوب است؟ درخشــش اخیــر لیونل مســی در بــازی با بایرنمونیــخ باعث شــده یــک بــار دیگر در همه محافــل فوتبالی دنیا راجعبــه او و هنر بیبدیلــش حــرف بزننــد .مقبولیــت ســتاره آرژانتینــی حــاال بــه حدی رســیده کــه حتی خــوزه مورینیو هــم با آن اخــاق خاصش تن بــه مصاحبــهای عجیــب میدهــد و مدعی میشــود همه مربیان دنیا میتوانند با مســی بــه جایــی مثل فینــال لیــگ قهرمانــان اروپا برســند .شماره 10بارســلونا حاال یک بار دیگر تــب فوتبــال را در جهان باال برده و شــاید به همیــن بهانه بشــود نیمنگاهــی انداخت به چند ماجــرای ویژه؛ داســتانهایی عجیب که هر کدام گوشــهای از محبوبیت شگفتانگیز مســی را روایــت میکنند. رقابت فشــرده بيــن مســي و رونالدو يکي از جذابتريــن ســوژههاي روزنامهنــگاران جهان طي ســالهای اخير بوده اســت؛ گرچه بــه نظر ميرســد ايــن رقابت صرفا اســتفاده «ژورناليســتي» دارد و در داخــل زمين ،اصوال چنين جنــگ نزديکي بــه چشــم نميخورد! ســتاره آرژانتينــي در طــول تمام ايــن مدت ســعي کرده ســکوت کند و از دايره هميشگي ادبش خارج نشــود .مســي حتي يــک بار در مــورد کريس گفتــه بــود« :رونالــدو يکي از بازيکنانــي اســت که حاضــرم براي تماشــاي بــازياش بليت بخرم و به اســتاديوم بروم ».با اين حــال اوضاع بــراي رونالــدو اغلب طوري پيــش رفته کــه او مجبــور شــده واکنشهاي متفاوتي به اين مســاله نشــان بدهــد .اولين بــار در ســپتامبر 2011بــود که تماشــاگران قبرســي با فريادهاي مسي مســي از رونالدو در GSPنيکوزيا استقبال کردند و در واقع اين کار را بــه ديگران هــم ياد دادنــد .در آخرین نمونــه نیز بعد از بــازی بارســا و بایرنمونیخ و پیــش از نبــرد رئــال و والنســیا ،برخــی از هواداران فوتبال که هویتشــان فاش نشــده با حضــور در محــل تمرینات تیــم مادریدی در مقابــل دیــدگان رونالدو اقدام به تشــویق مســی کردند! 69
شــماره 10آبياناريهــا هميشــه مورد اقبال و سوژه ابــراز عالقــه سياســتمداران آمریکايــي بــوده اســت .در تير ماه ســال 90و زماني که باراک اوبامــا در خالل ديدار بــا اعضــاي تيــم بســکتبال «کلــرادو رپيــدزدر» پيراهن شــماره 10اين تيــم را هديه گرفت ،به شــوخي خطاب به خبرنگاران گفت: «االن من و مســي در يک ســطح هســتيم!» او امــا چنــد هفته بعــد خواهــان مالقات با ستاره محبوبش شــد و کاروان بارســلونا را به همراه لئو به واشــنگتن دعوت کــرد ،هرچند مســي به خاطر ســفر به مکزيک ايــن ديدار را از دســت داد .با ايــن همه حيرتانگيزترين فصــل اين رابطه جايــي بود کــه در فروردين 91ســخنگوي کاخ ســفيد رســما رکوردشکني ليونل مســي در بازي بــا لورکــوزن آلمان در مرحله يکهشــتم نهايي ليــگ قهرمانان اروپا را تبريک گفت .مســی در آن بــازی تبدیل به نخســتین بازیکن تاریخ چمپیونزلیگ شــد که در یــک بازی پنــج گل به ثمر میرســاند. مجله تايم هفتهنامه معتبر آمریکايي از سال 1927بــه بعد بــا انتخاب مرد ســال جهان به اوج شــهرت رسيد و کانون توجهات بينالمللي قــرار گرفــت .جالب اينکه ليونل مســي اينجا هــم رکورد زد و در بهمــن ماه 1390تبديل به اولين فوتباليســت مرد تاريخ شد که عکسش روی جلد تايم نشســت .اين نشــريه در تمام طــول حياتــش برابــر جذابيتهــاي دنيــاي فوتبــال و همــه سوپراســتارهاي آن از پلــه تا مارادونــا و از کرايوف تــا زيدان مقاومت کرده بود ،اما اين پايداري ســرانجام در ســال 2011 در هــم شکســت و آنها ناچار شــدند تصوير اعجوبــه آرژانتيني را روي جلدشــان کار کنند. زیر عکســی مسی نوشته شــده بود« :بهترین بازیکن جهان ،شــاید در طــول تاریخ!» بــراي فوتباليســتهاي سرشــناس جهــان هيچچيز عجيبي نيســت كه قبــل از آغاز يك
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
بــازي يا بعــد از پايان آن افــرادي را ببينند كه مشــتاق عكــس انداختن بــا آنها هســتند .با ايــن وجــود اين اتفــاق اگر بيــن دو نيمه يك مســابقه رســمي و مهــم فوتبــال رخ بدهد، اندكــي نامتعــارف و باعــث تعجــب خواهد بود .شــگفتي واقعي اما زماني تكميل خواهد شــد كه بدانيم فــردي كه از ســتاره محبوبش درســت وســط بازي تقاضاي عكــس ميكند، يكــي از داوران اصلي همان مســابقه اســت! در جريــان ديــدار تيمهاي شــيلي و آرژانتين در چارچــوب مســابقات مقدماتي جامجهاني 2014در منطقــه آمريــكاي جنوبــي ،نيکالس يگروس كمك داور اول اين بازي بعد از ســوت پايان نيمــه اول بــازي اجازه نداد مســي وارد رختكن شــود و از او خواست در كنارش عكس يــادگاري بيندازد! معمــوال بازيکناني که بايد در يک مســابقه رســمي روبــهروي بارســلونا قــرار بگيرنــد، دغدغههــا و نگرانيهــاي زيــادي دارنــد ،اما مشــکل کاپيتان چلســي پيــش از مصــاف با بلوگرانــا در مرحله نيمهنهايــي ليگ قهرمانان اروپــا ،اندکــي متفــاوت و تــا حــدود زيادي شــخصي بود .جا ن تــري در روزهــاي پيش از ايــن مســابقه در گفتوگويــي از دلباختگي دو کــودک دوقلوي پنج ســالهاش بــه نامهاي جرجــي و ســامر بــه مســي ســخن گفت و اعتــراف کرد پســرانش دو پيراهن شــماره 10 بارســلونا را در اتاقشــان نگهــداري ميکنند. تــري گفت که يک بــار پيراهن اصلي مســي را بعــد از يکي از مســابقات دو تيم براي يکي از پســرانش هديه آورده و حاال بايد اين کار را براي فرزنــد ديگرش تکــرار کند.
69Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
68
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
68Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
67
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
67Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
بقیه از صفحه 18
شــریک میشــوند ،بخواهند در هر زمان که تصمیم بگیرند ،ســهم و ســرمایه خود را به قیمت مناســب بفروشــند ،باید چه کار کنند؟ بــه عنــوان مثال اگــر فــردی 100ســهم از 125میلیــون ســهم یــک کارخانه ســیمان را دارا باشــد و تصمیم بگیــرد آن را همین امروز بفروشــد چگونه می تواند قیمت ســهام خود را مشــخص کنــد؟ چطــور می توانــد قیمت کارخانه را محاســبه کند تا براســاس آن قیمت ســهم خود را مشــخص کند؟ چقدر زمان ،چه تعــداد افراد و چقدر هزینه بــرای این کار الزم است؟ و... بورس این مشــکل را حل کرده و سازوکاری را طراحــی کرده اســت که هر فرد بــا هر میزان ســهم ،در هر روز تصمیم به فروش ســهامش بگیرد بتواند از قیمت ســهام خود آگاه شــود یــا حتی اگر تصمیم به فروش نداشــته باشــد قیمت روز ســهام خود را بداند.
قیمت ســهام در بورس چگونه مشخص می شود؟ نظــام قیمت گــذاری در بورس بــه گونه ای
66
طراحی شــده اســت که هیچ کس نمی تواند در قیمــت گذاری دخالت کنــد؛ به این ترتیب که در بــورس افراد نمی توانند شــخصاً اقدام به خرید یا فروش ســهام کننــد و این کار باید
از طریــق کارگزاری هــای بــورس و کارگزاران آن انجــام شــود .کارگــزاران افرادی هســتند که تحــت نظــارت ســازمان بــورس فعالیت میکنند . ورود بــه بــورس بدین طریق اســت که چه فروشــندگان و چه خریداران ســهام در اولین قــدم تقاضــای خــود را بــه کارگــزاران بورس تحویــل می دهنــد .کارگزاران هــر روز به جز روزهای شــنبه و ایام تعطیل از ساعت 9صبح
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
در بــورس حاضر هســتند و تمامــی تقاضاها در دو صــف؛ صــف خریــد و صــف فروش، براســاس قیمــت و زمــان ورود ،اولویت بندی می شــود .این سیســتم به گونــه ای طراحی شده اســت که قیمت هایی را که برای فروش ارزانتر اســت و تقاضاهــای خریــدی را کــه قیمت باالتری دارند در ردیف اول قرار مــی دهد. بدیــن ترتیب هرکــس که به ارزان ترین قیمت بفروشــد در اول صف فــروش و هرکس که بــه گــران ترین قیمــت بخرد در اول صــف خریــد قرار می گیرد و بنابراین قبــل از دیگران معاملــه خواهــد کــرد .البتــه در صورتی که دو تقاضــا با یک قیمت وارد سیســتم شــود، سیســتم اولویت را به تقاضایــی می دهد که زودتر وارد سیســتم معامالت شــده باشد .این عملکــرد سیســتم بیانگر آن اســت کــه روند معامــات و قیمت ســهام براســاس عرضه و تقاضــا مشــخص می شــود و امــکان دخالت افــراد در آن وجــود ندارد.
66Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
نقشش در فیلم «ستارخان» را بیشتر دوست داشت ،هرچند نقش کوتاهی بود ،و علت آن را عالقه به مشروطه عنوان میکرد کودکــی مــن ،همــان دورانــی کــه میگوینــد نطفههای شــخصیت شــکل میگیــرد ،عرصــه نوعــی هــرج و مرج ناشــی از جنــگ بینالمللــی دوم بــود؛ بــا جشــن آب محله و بوی گالب شــکر، چرخدســتیها کــه قند و شــکر کوپنی میبردنــد ،قشــون متفقیــن و دلبــران لهســتانی ...آنهــا ســایههای نیــاکان خــود را بر ســنگفرشهای تهــران قدیم میلغزاندنــد .و مــن نیز ...که شــاید دو ســایه داشــتم .گرچــه همزادها ســایه ندارند. از دوره دبســتان میخواســتم شــعر بنویســم ولی چیز دندانگیری به دست نمیآمد .در مدرســه رازی و بعد مدرسه دارالفنون ضمن تقلید از اســتادان شــعر فارســی میکوشــیدم صــدای خــودم را بیابم ،اما قایق من در باتالق به ســنگینی پیــش میرفت .روز اول بهمن ســال ،1340وقتی از یکی از تظاهرات دانشــکده حقوق ،با سر شکسته و بارانــی ســرخ از خــون به خانه آمدم ،قلم برداشــتم و شــاعر شــدم. گویی خون غبارهای قریحه مرا شســته بود .ناگهان هرچه میخواســتم مینوشــتم یــا اختــراع میکردم ،زبــان ،ســبک ،تصویر و صــدای ویژه خــودم را ،به ایــن تعبیر ،مــن فرزند هنــری جنبش دانشــجویی ایران هستم . جایــی از پنج پشــت پدران خود نوشــتهام و میدانســتم کــه این از مقولــه فخــر به «عظام بالیه» نیســت؛ نوعــی رابطه بــا پدربزرگهای تاریخــی که نامههایشــان را با برگهــای پاییزی برای ما میفرســتند؛ دیــداری نه چندان موهوم با ســوارکاران ،ملکهها ،ســیاحان و شــاعران. از آن پــس بارهــا در بیابانهای میهنم ،که روزگاری دریاها بوده اســت، و طبقات آهکی کوهســتان درجات نابودی آنها را ثبت کرده ،کشــتی رانــدهام؛ مالح خشــکرود ،که به ســندباد برمیخورد و ناخــدا بزرگ را مهرمزی و شــاید یزدگرد ...تماشایی فراسوی هستی ملموس و محسوس و جســتن قالبهای مناســب عصر و آینده .پرســه در شهرهای خیالی بابــل و کلــده و تخت جمشــید و حتــی تهران ،زیــرا حتــی در تهران امروزی از شــمال (تجریش) تا جنــوب (میدان راهآهن) قایــق راندهام؛ ســیر و ســفری که به علت شیب آب ،بازگشــتی ندارد. رویاهایــی کــه بــرای رهایی از آن شــعر به دســت میآمــد ،اما یک لحظــه پس از وصــول ،رویای دیگــری میآفرید؛ چرخهای ســرگیجهآور کــه دم دســتترین درمــان آن پنــاه بــردن به پارک اســت بــرای بازی شــطرنج با یک ناشــناس ،که شــاید همزادی باشــد ،نگهبان افسانهها، افســانههای موجود در حافظه جمعی اما هنوز کشفنشــده ،همزادی کــه کلماتــش را در فاصله ســکوتها و زمانهای راکــد ذخیره میکند. 65
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
در این لحظه شــعر ،با وسوسهای سمج، از تاریــخ و اســطوره الهــام میگیــرد تا میان کتمــان و اعتراف دســت و پا بزند. بســیاری از همــکاران اســبهایی هســتند کــه بیوقفــه میتازنــد تــا با ســر به دیــوار بخورند .لباسهــای کهنه ت و رو میکنند تا مدعی شــوند را پشــ ریخت جدیدی ســاختهاند .برخی عریان میشــوند تا به اکتشــاف نخستین لباس جلوه بفروشــند .در این ضــد نبوغ البته قریحــهای حیرتانگیــز نهفتــه اســت. اما شــاعر کــه بــا رمانهــای تاریخی و پلیســی و با قصاید ســبک خراسانی بار آمــده بود ،در فاصله ســیر از الکســاندر دوما بــه فاکنر ،از منوچهــری به نیما ،از هوگو به الیــوت ،بازی نکــرده بود .پس از تماشــای طبیعت به شــناخت تمدن کوشــید ،ســفرهای خیالی و خوابهــای تاریخی را تجربــه عینی کامل میکرد .نیمی از دنیا را با چشــم ســر تماشــا کرد و در فرجام در شهر و حتــی محله زادگاهش لنگر انداخت تا بکوشــد همــه تجربههای عینی و ذهنــی را در جغرافیــای کوچکــی متمرکــز کند .با ایــن همه بیشتر داســتانهایی که روایت کرد مــا به ازای خارجی نداشــتند .او اکنون در کشــور خودســاختهاش زندگی میکند ،بیآن که قانونی خــاص را امضا کرده باشــد. از هرچه گذشــته ســبکها و مکتبهــا (و مدها) فقــط تزئینکننده جوهری هســتند که در اکتشاف اصیل شعر آشــکار میشود؛ محصولی برخاســته از ســنت اما همواره متجدد ،گزارشــگر زمان اما زمانگریز .و بــه هــر حال ما به خاطر عشــق و امیــد ،کار و فرســودگی ،اضطراب و مرگ ،در زمان مخصوص شــعر همیشــه با یکدیگر معاصریم .آیا شاعر گمان میبرد از نقل نداشــتنها و فقدانها خالص شــده اســت؟ آیا آن رویا ســرانجام به نوعی رهایی رســیده بــود ،در حالی که ســایههای او هرکدام سلیقهای داشــتند؟ رویا رایگان اســت و آزادی گرانقیمت .یک بار گمان برد که از آن دوگانگی آزاد شــده اســت .در یکی از کویرها به همزادش برخورد؛ ســایهای نفرســوده و جوانمانده پرســید :چطور این همه جوان ماندهای ،در حالی که من ســالخورده میشــوم؟ و شنید که: آه ،آن همــزادت ،آن دومی ،در هزارتوی روایتهایی که میســاخت گم شــد .پرســید :پس تو که هستی؟ من سومی هستم.پس بهتر اســت دیگربار همــان جوان خوشبرخورد را ســراغ بگیریم، با شــاخه گلی بــر یقه بارانــی ،در مرز کویــر -کویر ناشــکیبا و تلخاد ســرزمین ما -ایســتاده «اذن دخول» میطلبد؛ میخندد و خواســتگار لبخندی اســت از مادر پیر». 65Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ 64
محمدعلــی ســپانلو ،شــاعر ،پژوهشــگر و مترجــم پیشکســوت ،شــامگاه دوشــنبه 21اردیبهشــتماه در بیمارســتان درگذشت .او که چند ســالی از سرطان ریه رنج میبــرد اخیــرا در پی ناراحتــی ریوی و تنفســی در بخش ICUبیمارســتانی در تهــران بســتری شــد ه بود. محمدعلی ســپانلو که به «شــاعر تهران» معروف اســت و حافظه تاریخی خوبی از ادبیات معاصر داشــت شامگاه 21اردیبهشــتماه شــعر پایانی زندگی را سرود. به گــزارش خبرگــزاری ایســنا ســپانلو در کنار شــعر به پژوهــش در حــوزه ادبیــات و ترجمه نیــز میپرداخت و کتابهایــی را در ایــن زمینههــا منتشــر کــرده بود. محمدعلی سپانلو شاعر ی اســت که در سال 1347و یک ماه بعد از اولین حمله اســراییل به فلســطین ،شــعری در حمایت از فلســطینیها نوشت .او همچنین شعر معروف «نام تمام مــردگان یحیاســت» را در فضای جنگ تحمیلی عــراق علیــه ایــران ســروده اســت .دیگر شــعر معروف سپانلو ســرودهاش برای احمد شاه مســعود -قهرمان ملی افغانستان -است. ســپانلو با اشــاره به شــعر «چریکهای عرب» میگفت او اولین شــعر فلســطین را گفته و به ایــن موضوع افتخار میکنــد .ســپانلو همچنیــن میگفت شــعر «چریکهای عــرب» را کــه درمردادمــاه ســال 1347بعد از شکســت اعراب از اســراییل در جنگ ششروزه ســروده ،در «کیهان روزانــه» چــاپ کرده و بعــد آن را در ده ه 50در مجموعه شــعر «هجــوم» که چند ســال در محــاق بوده ،منتشــر میکنــد .تأکیــد هم داشــت که شــعر را همان زمــان در روزنامــه چاپ کرده تا تاریخ سرایشــش مشــخص باشــد. او همچنین درباره شــعری که به علــی دایی تقدیم کرده بــود میگفــت اینکه ایــن موضــوع در پی حــرف دایی درباره تعلق آذربایجان به ایران بوده اســت .ســپانلو تاکید داشــت که ایران برایش اهمیت زیــادی دارد. ســپانلو متولــد 29آبانمــاه ســال 1319در تهــران بود. «رگبارهــا»« ،پیادهروهــا»« ،ســندباد غایــب»« ،هجوم»، «نبض وطنم را میگیــرم»« ،خانمزمان»« ،تبعید در وطن»، «ســاعت امید»« ،خیابانها ،بیابانها»« ،فیــروزه در غبار»، «پاییز در بزرگــراه»« ،ژالیزیانا»« ،کاشــف از یادرفتهها» و «قایقســواری در تهران» از مجموع ه شعرهای این شاعرند. همچنیــن ترجم ه «آنها به اســبها شــلیک میکنند» نوشــت ه هوراس مککوی« ،مقلدها» نوشــت ه گراهام گرین، «شــهربندان» و «عادلها» نوشــت ه آلبر کامو« ،کودکی یک رییس» نوشــت ه ژان پل ســارتر« ،دهلیز و پلکان» شعرهای یانیس ریتســوس و «گیوم آپولینر در آیین ه آثارش» -شعرها و زندگینامــ ه گیوم آپولینــر -از دیگر آثار منتشرشــد ه او هستند. «چهار شــاعر آزادی» (زندگی و احوال چهار شــاعر عصر مشــروطه؛ عارف قزوینی ،میرزاده عشــقی ،ملکالشــعرا
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
بهــار ،فرخی یزدی) دیگر کتاب این پژوهشــگر اســت. محمدعلی ســپانلو کــه در ســالهای دور تجربه حضور در فیلمهــای «آرامــش در حضور دیگــران» (ناصر تقوایی « ،)1351 /ســتارخان» (علی حاتمی )1351 /و «شناسایی» (محمدرضا اعالمی )1366 /را داشــت در ســال 1380هم در فیلم «رخســاره» امیر قویدل به ایفــای نقش پرداخت. ســپانلو دربــاره بازیگری به ایســنا گفته بــود :در بعضی مــوارد انگیــزه کنجکاوی بود بــه یک مدیوم هنــری و در بعضــی مــوارد بهخاطــر بعضی مســائل مثال مشــکل در انتشــار کتــاب و برای گــذران زندگی. او از نقشهایــی کــه ایفــا کــرده بود ،نقشــش در فیلم «ســتارخان» را بیشتــر دوســت داشــت ،هرچنــد نقش کوتاهــی بــود ،و علــت آن را عالقــه به مشــروطه عنوان میکــرد. امــا ماجــرای فیلم «آرامــش در حضور دیگران» به ســال 1348بازمیگردد .ســپانلو دربــاره آنروزها میگفت :من تقوایــی را بــه نــام میشــناختم ،روزهایی که او داســتان مینوشــت و در مجله «آرش» منتشــر میشــد .روزی او را در منزل ســیروس طاهباز دیدم و این اولین آشــنایی من با او بــود .بعــد در هتل مرمر یک بار دیگــر تقوایی را دیدم، از من پرســید کــه فیلم بــازی میکنی؟ من نمیدانســتم کــه او فیلمســاز هم هســت .گفت کــه همه بــرای من مجانــی بــازی میکنند چون پولــی ندارم و بــه جایی هم وابســته نیســتم .قرار شــد که من در این فیلم بازی کنم. غالمحسین ســاعدی فیلمنامه را داد و سیروس طاهباز هم خانــهاش را ،هر دو هم بدون دریافت پــول و اینطور بود که «آرامش در حضور دیگران» ســاخته شــد. *** محمدعلی ســپانلو در مقدمه گزینه اشــعارش (چاپ اول )1383در مطلبی با عنوان «آبان و بیابان» نوشــته اســت: «مــن در آبان به دنیا آمدم -نوزده ســال پس از آغاز قرن خورشــیدی ما -آبان ،فرشــته آب و فراوانی ،اما حداقل دو کتاب از پانزده کتاب شــعر ،و بســیاری از سطرهای من ،از نام و فضای بیابان غبارآلود شــده اســت .در جستوجوی رابطهای میان روح و خاک ،تا شــاید شــورهزار شکوفا شود، از کویر ســتایشها نوشــتم و بارها از خود پرسیدم: آیا کسی که زاده آبان است آیینهدار عکس بیابان است؟ به نــگاه من ،آبانماه همــان جوان خوشبرخــوردی آمد که گل ســرخی به یقــه بارانیاش زده از کویر میگذشــت. در آن کویر شــاعران بســیاری گردش میکردند ،و سیاحت میکردنــد تابلوهایی را کــه روی پایهها قد افراشــته بود؛ تصویرهایــی جــذاب از شــهرهای آینده و از زنــان زیبا که البــهالی بادهای غبارانگیز لبخند میزدند .شــگفتآور بود کــه همه ،در مرحلــهای از ســفر خود ،به این نمایشــگاه بیابانی رســیده باشند.
64Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
63
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
63Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
62
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
62Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
مثال وقتی از بندر لنگه تا تهران میخواســتم بیایم حــدود چهار روز راه داشــتم؛ ولی آن را یک روزه آمدم .پیش آمده مســیری که 670کیلومتر بــوده را حدود هفت ســاعته طی کردم.
در هــر ســفری که با موتور به ایران داشــتم هیچ مشــکلی نداشــتم. خیلی وقتهــا از پلیس کمک گرفتم و آنها همیشــه به خوبی جواب دادهاند و هیچ مشــکلی نبوده اســت .البته جز بیدقتی برخی از مردم
همایونفــر با آنکه در این برنامه با موتورش در ایران ســفری نداشــته؛ امــا در هر فرصتی که بدســت مــیآورد و حتــا برای ترددهــای داخل شــهری از موتــور اســتفاده میکنــد و دربــاره برخوردهایی کــه با او میشــود ،بیــان میکند:
در رانندگــی ،دیگر مســالهای وجود ندارد و محبتی کــه ایرانیها دارند بســیار قابل توجه است. ---------
61
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
61Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
میگوید :یکســری از افراد کارشــان نانوایی ،معلمی ،وکالت و کارهایی از این دســت اســت که هر روز باید ســر کارشــان حاضر شوند ،کار من هم ســفر کردن اســت ،اینکــه برنامه ســفرم را برای فــردا تنظیم کنم. البته یک شــرکت کوچک گردشــگری بــه نــام " "Not Just Touristدر اســپانیا دارم که تور اجــرا میکنم. این بانوی ایرانی موتورســوار درباره اینکــه با توجه به موقعیت کاری و همچنین نوع ســفری که برگزیده چقدر برای جــذب دیگران به ایران تــاش و یا تبلیغ میکنــد؟ میگوید :جذب گردشــگر به ایــران تاکنون کمی ســخت بوده و شــاید حدود یک ســال و نیم باشــد کــه ایران به عنوان کشــوری گردشگرپذیر مطرح شده اســت ،برای همین گردشگران ســفر به کشــورهای دیگر را راحتتر انتخاب میکنند ،در این شــرایط از همایونفر ســوال میشــود با کــدام گذرنامه برای گرفتــن ویزاهای مورد نیــازش اقدام میکند ،ایرانی یا اســپانیایی که پاســخ میدهد :من بــا هر پاســپورتی اقدام کنــم با مشــکالتی مواجه میشــوم ،مثل آنچه در عربســتان و یــا یمــن رخ داد و یا حتی چین که اجــازه نمیدهند با موتــور به هر جایی که خواســتم آزادانه بروم .بایــد پالک ،گواهینامه و راهنمــای چینی بگیرم و انجام همهی این کارها ســاده نیســت. او ادامه میدهد :ســفر زمینی مشــکالت خاص خود را دارد؛ اما با این وجــود من همه کارهای گمرکی ،نقل و انتقــال موتور و گرفتن ویزاها و ســایر مدارک مورد نیاز را شــخصا انجام میدهم. همایونفــر ،تاریخ ،هنــر و بازرگانی خارجــی خوانده و بــه زبانهای اســپانیولی و آلمانــی مســلط اســت .در مواجهه با شــخصی چون او که روزهای زیادی از ســال را در ســفر اســت و بــرای جابجایی موتور و مســافرتش حتمــا هزینهی قابل توجهی را متقبل میشــود ،این ســوال مطرح اســت که شــغل بانوی ایرانی موتورســوار چیســت که در پاسخ
60
جذب آنها به ایران کمی دشــوار اســت. او ادامــه میدهد :پیشداوری درباره مردم ســایر کشــورها همیشــه یــک مانــع بزرگ بــوده اســت ،خیلیها از ایــران میترســند .خیلیها حتــی نمیدانند ایران در آســیا اســت و من ســعی میکنم در ســفرم دربارهی ایــن ابهامها روشــنگری کنم. همایونفر معتقد اســت ،سفرش با موتورســیکلت به سایر کشورها به عنوان یک بانوی ایرانی تبلیغ مســتقیمی برای ایران اســت و در اینباره توضیــح میدهد :موتور من اســپانیایی اســت و کســی از دیــدن آن و زنــی که با این موتور در حال ســفر اســت تعجب نمیکنــد ،ولی وقتی میگویــم ایرانی هســتم همــه تعجب میکننــد .این موضــوع جالبی برای مردم اســت و باعث میشــود آنها از ایران بیشــتر بدانند. وی اضافــه میکنــد :وقتــی میخواســتم از امــارات به ایــران بیایم بــا موتورســوارانی در ایــن کشــور روبرو شــدم که اصال نمیدانســتند میتواننــد با موتور به ایران ســفر کنند و ســوالهای زیادی پرســیدند. برایشــان جالب بود کــه میتوانند کشــوری را در نزدیکــی خود برای موتورســواری انتخاب کنند. همایونفــر که برنامه این ســفرش به دلیل شــرایط خاص کشــورهای مقصــد مدام تغییــر میکند ،دربــاره اینکــه روزانه چه مســافتی را با موتور طی میکند ،میگوید :مســافت به شــرایط زیادی بســتگی دارد،
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
60Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
او کــه اینبــار با موتــور خودش ســفرش را انجــام میدهــد ،قبال با موتور دیگری در ایران ســفر کرده بود ،یــک کاوازاکی .250CCدلیلاش هــم برای ایــن انتخــاب هزینه بــاالی انتقال موتــور از اروپا بــه ایران بــود ،با ایــن وجود این بــار تصمیم گرفــت همه مســیرش را از آفریقا تا کشــورهای حاشــیه خلیج فــارس و از ایران تا چیــن را با همان موتور خودش طــی کند. بانــوی ایرانی موتورســوار تاکنون 10هــزار کیلومتر از مســیرش را با موتور آمده اســت. همایونفــر برنامه ســفر جدیــدش را اینطــور تعریف میکنــد :مبدأ حرکــت اینبــار اتیوپی در آفریقا بود ،کشــوری با آب و هوای مناســب و جمعیــت زیــاد که یــک امپراطوری بزرگ به حســاب میآید .ســفر در اتیوپی ســه ماه طول کشــید .قبال دربارهی این کشــور تعریفهای خوبــی نشــنیده بودم ،مثــا اینکه کودکان به ســمت موتورســواران و دوچرخهســواران سنگ پرتاب میکنند .انتظار ســفری سخت و نازیبا را داشــتم ،اما اتیوپی کشــوری بود که زیباترین لبخندهــا را در آن دیدم و آن را کشــوری زیبــا و هیجانانگیز یافتم. ایــن بانوی ایرانی موتورســوار میگوید :زیباترین قســمت ســفر این اســت ،جاهایی که انتظار داشتم و فکر میکردم ســخت و نازیبا باشد، بهترین بودنــد ،مثل اتیوپی. او ادامــه میدهد :میخواســتم بــه جیبوتــی و ســپس از راه دریا با کشــتیهای چوبی به یمــن بروم؛ اما یمن جنگ شــد و ویزا ندادند. مشــکل ســفر از همان ابتدا آغاز شــد .بــرای همیــن برنامــه را به ســمت حاشــیهی خلیج فــارس و به مقصد عمــان تغییــر دادم .به کشــور ســومالیلند رفتم؛ اما آنجا قایقــی نبــود تا بــه عمان بــروم. دوبــاره بــه اتیوپی برگشــتم تا با هواپیمــا به عمــان بروم. وی اضافــه میکنــد :عربســتان هــم یکــی دیگــر از مقاصــد این 59ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
ســفرم بــود ،اما به خاطر آنکه مشــمول قوانین این کشــور بــرای زنان مسافر نمیشــدم ،نتوانستم ویزا بگیرم و آن کشــور را هم حذف کردم. همایونفــر درباره تصوراتش از عمان میگویــد :تا پیش از دیدن عمان، هیچ برداشــتی از آن نداشــتم؛ ولی مردم آن را بسیار متشخص و مهربان دیدم .عمان کشــور امنی بود کــه به راحتی میشــد در خیابانهای آن و کنــار خانههای مــردماش کمپینگ زد و بدون هیچ مزاحمتی شــب را استراحت کرد. او ادامهی ســفرش را اینطور شــرح میدهد :بعد از عمــان به امارات رفتم و ســپس از آنجــا با هواپیما به تهران آمدم .قبال ایــران را با موتور گشــتهام .میخواســتم در این ســفرم به آبادان و خرمشــهر بروم که به دلیل معطلی ویزای دیگر کشــورها ،مجبور شــدم وقت بیشــتری را در تهــران صرف کنم و ترجیــح دادم در این مدت موتــورم را تعمیر کنم تا برای ادامه ســفر آماده باشد. همایونفــر بــه محدودیتهایی که برای تامین تجهیــزات و ابزار مورد نیــاز موتــورش در ایران وجــود دارد ،اشــاره و اضافه میکنــد :با وجود ایــن محدودیتهــا فکر میکنم چنــد هــزار کیلومتر دیگــر بتوانم با موتورم برم. بانوی موتورســوار بــرای ادامه ســفرش هیجان بیشــتری دارد ،چرا که میگوید :هدف اصلیام از این ســفر رســیدن به رشــته کــوه و جادهی معروف و زیبای «پامیر» میان دو کشــور تاجیکستان و قرقیزستان است که پــر هیجانترین بخش ســفرم به حســاب میآید .منتظــر دیدن آن رشــته کوه و جــادهی زیبای آن هستم. او برای رســیدن بــه پامیر باید به تاجیکســتان و قرقیزستان برود؛ اما هــدف نهایی ســفرش رســیدن به چین اســت ،بــرای همیــن باید از ترکمنســتان و ازبکســتان هم گذر کنــد کــه پیشبینــی میکند طی ایــن مســیر از این چهار کشــور تا چین ،یکونیــم ماه زمــان ببرد. 59Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
موتورسوار زن ماجراجوی ایرانی عربستان به بهانه اینکه زن مجرد با سنی کمتر از 40سال است ،به او ویزا نداد! گفتوگــو ای انجام شــده اســت و درباره انگیــزهاش از رفتــن به ایران که میگوید "بیشــتر مســیرهای آن را قبال با موتور رفته" ،گرفتن ویزای کشــورهای ازبکستان ،تاجیکستان ،ترکمنســتان ،قرقیزستان و چین بیان میکند. ظاهــرا گرفتن ویزای همه این کشــورها قرار اســت چنــد هفتهای از وقــتاش را بگیرد و زمانبندی ســفرش را کمی تغییــر دهد .پیشبینی میکنــد اگــر ویزاهــا را کامل بگیرد ،حــدود یک و نیم مــاه دیگر برای ادامه ســفرش تا چین ،زمان الزم داشــته باشــد. به گفت ه همایونفر ،مشــکالت لجســتیکی همیشــه بزرگترین مسأله چنین ســفرهایی بوده و برنامهریزیها را با اختالل مواجه کرده اســت. عربســتان به بهانه اینکه زن مجرد با ســنی کمتر از 40ســال است ،به او ویــزا نداد .پشــت دروازههــای یمن هم ماند ،چون جنگ شــده بود. بــا ایــن حال حــدود 10هــزار کیلومتر از مســیرش را که قرار اســت تا چین ادامه داشــته باشــد ،با موتورســیکلت طی کرده و اکنــون به ایران رسیده است. مهســا همایونفــر ،بانــوی ایرانی موتورســواری اســت که ســفرش را حدود دو ســال پیش از اسپانیا (کشــوری که نزدیک به 20سال است در آن زندگی میکند) شــروع کرد ولی به دلیل شکســتن یکــی از پاهایش در تصادفــی در جزیره قشــم ،ســفر اولش را نیمهکاره رها کــرد .حاال او بــار دیگر بــا موتور یاماها ایکستــی 360CCخود بــه دل جادهها زده و میخواهــد آرزوی همیشــگیاش را برای دیدن رشــته کوه «پامیر» در میان تاجیکستان و قرقیزســتان برآورده کند. همایونفر در ســفر قبلیاش با موتور به اســپانیا ،مراکــش ،موریتانی، مالی ،ســنگال ،گامبیــا ،گینه ،پاکســتان و ویتنام رفتــه و در طول چهار مــاه 18هــزار کیلومتر را طی کرده بود و میخواســت از نوار ســاحلی خلیج فارس هم گذر کند که به دلیل تصادفی در جزیره قشــم ســفرش نصفــه ماند و مجبور شــد به اســپانیا برگردد .او پس از بهبــودی دوباره با موتورش همراه شــده و اینبار ســفر در کشــورهایی را آغاز کرده که ذهنیت متفاوتی درباره آنها داشــته اســت. با مهســا همایونفر وقتــی در تهران بوده درباره برنامه جدید ســفرش 58
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
مثال او میخواســته به عربســتان برود ،اما قوانین این کشــور برای زنان مجــرد زیر 40ســال که بــدون محارم نمیتوانند به این کشــور ســفر کننــد ،مانع از صدور ویزا شــد. ایــن بانــوی ایرانی موتورســوار میگویــد :قبال یک دختر جــوان اهل اســلواکی موفق شــده با موتور در عربستان ســفر کند .البته او شکل و وســیلهی ســفرش را به مقامات این کشــور اعالم نکرده بود و با مانعی هم مواجه نشــد .همایونفر هم میخواســت که با موتور تجربه ســفر به عربســتان را پیدا کند ،اما مجبور شــد برنامــهاش را تغییر دهد . 58Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
57
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
57Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
56
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
56Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
هنوز خاکســتر دیــده می شــود .از این اجاق هــا حرارت بــه خوبــی پخش می شــد و عالوه بــر کاربــرد حرارتی از آنهــا برای پخت وپز اســتفاده می کردند .جــز اینها ،اجاق هــای دیگــری با اشــکال مختلف ماننــد اجاق هــای نیم دایــره وجود داشــت که بهترین نــوع آنهــا در خانه های پلکانی دیده شــده اســت .اجاق های نیم کره ،نعل اســبی وســفالین قابل حمل نیز در شهر ســوخته پیدا شده است. بیشــتر اجاق ها در وســط اتاق ها قــرار دارند ولی بعضی از آنهــا در یکــی از دیوارهای جانبی ســاخته شــده اند که به احتمال زیاد بــرای جلوگیری از پراکندگــی حرارت بوده اســت .کــف اجاق ها با خشــت فرش شــده و روی اغلب آنهــا را با یــک الیه نازک گلین پوشــانده اند .چــون اندود کــف اجاق هــا زود به زود می ســوخته از ایــن رو نیاز به بازســازی داشــته و به عنوان نمونه کف یکی از آنها کمینه (حداقل) 9بار بازســازی شــده است.
معماری در دوره های چهارگانه ی شهر سوخته دوره یکــم :کهن ترین آثار معمــاری در این دوره به وجود آمــده و شــامل آثار معمــاری موجود از الیه هــای 8تا 10 ( 2800 - 3200پیــش از میــاد) می باشــد .قســمت های باقــی مانده ی ســاختمان ها عبارتنــد از :دیوارهــا ،درگاه هــا ،ســقفها وکف های کامــل ،که خوب باقــی مانده اند. بخشی که شــامل آثار دوره ی اول شــهر سوخته می باشد از ســال 3200تا ســال 2400پیش از میــاد یعنی حتی در آغاز دوره ی ســوم اســتقرار ،مســکون بوده اســت .اشیا و آثار به دســت آمــده از ایــن دوره عبارتنــد از :پیکره های کوچک گلین ،ســفالهای دوباره استفاده شده ،استخوانهای حیوانات ،ســفالهای معروف به ترکمنی افغانــی دره کوته، وزیرستان ونال. در آثــار باقی مانــده از این دوره ،خیابــان باریکی دیده می شــود که میان دو بلوک ســاختمانی قــرار دارد و گویا (ظاهــرا) در یــک دوره پانصد ســاله مورد اســتفاده بوده اســت .این خیابان در الیه های 9و 8و 7نیز وجود داشــته و در هــر الیــه جــای ،آن دگرگون (عوض) شــده اســت تا اینکــه در الیــه ی 7یعنی حــدود ســالهای 2800تا 2700 55
پیش از میالد به جای اصلی خود برگشــته اســت .دیوارهای پیدا شــده در این دوره ، کهن ترین آثار معماری شــهر سوخته می باشــند و به نظر می آید که یکــی از آنها دیــوار یک اتــاق از یک واحد ســاختمانی اســت .به غیــر از ایــن ،دیوارهای کوچک دیگــری مربوط به همیــن دوره نیز دیده می شــود .در ایــن آثار ،به نظــر می آید که پــی ها تنهــا بــرای دیوارهــای اصلی تعبیه می شــده اند. دوره ی دوم و ســوم :ایــن ادوار نســبت بــه دوره ی یکم دارای ســاختمانهای بیشــتری اســت .در یکی از کارگاه ها کمینه (حداقل) ســه اتاق دیده میشــود که همگی متعلق به یک ســاختمان انــد ،در دوره های گفته شــده (مذکور) کــف بعضــی از اتاقهــا با یک ردیف خشــت فرش شــده اســت .کف بعضی از اتــاق ها را مخلوطــی از کاه گل به قطر 5سانتیمتر پوشانده اســت که گاهی به 10سانتیمتر نیز می رســد .مهمترین آثار موجــود ازاین دوره ها متعلق بــه الیــه ی هفتم می باشــد که در بخش های شــمالی و جنوبی محوطه ی مزبور قرار دارد .در شــهر سوخته مانند بســیاری از محوطه های باســتانی ،ســاختمانهای متروک دوره های قبل را خراب نمیکردند ،بلکه پی ســاختمانهای جدید را داخل ســاختمانهای قدیمی مــی افکندند ،به این شــوند (خاطــر) ســاختمانهای ادوار مختلف تا انــدازه ای (تقریبا) ســال مانده اند. دوره ی چهــارم :آثــار مربوط به دوره ی چهارم نخســتین بار در ســال 1969میالدی( 1348خورشــیدی) کشــف شد. مهمتریــن اثــر معمــاری این دوره ســاختمانی اســت به گســتره 650مترمربــع در جنــوب خاوری تپــه و چنانکه در پیش گفتیم دارای دیوارهای ســتبری (ضخیمی) اســت کــه بلنــدی (ارتفاع) بعضــی از آنها به 3متر میرســد .این ســاختمان مرکب از ســه بنای جداگانه اســت که دور یک حیات ســاخته اند .پی ایــن بناها در داخل ســاختمانهای قبلی کنده و باعث تخریب آثار دوره ی ســوم شــده است. ایــن پی ها بیــن 60تا 80ســانتیمتر عمق دارنــد .در این ســاختمان آثار ســوختگی به ویژه در ســقف و کف اتاقها به خوبی دیده میشــود .با خراب شــدن این ساختمان آثار زندگی در این شــهر بــه کلی از بین رفته و از حدود ســال 2100پیــش از میــاد تا ســد ســال بعد نیز ،نشــانه های زندگــی در این شــهر و پیرامون آن دیده نمی شــود.
یکی شگفتانگیزترین یافتههای این شهر ،پیدایی نشانههای کهنترین جراحی مغز درشهر سوخته است
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
55Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
گســتره (مســاحت) هر واحد مسکونی از 90تــا 150مترمربــع بوده اســت که از تعــدادی اتاقهــای چهار گــوش و نامنظم تشــکیل می شــده اند .از خانــه هایی که دیــوار برخــی از آنهــا تا زیر ســقف باقی مانده اســت می توان اســتنباط نمود که هر اتــاق یک در داشــته اســت .خانه ها در مجتمــع های چهار و یا شــش واحدی بــا دیوارهای نازکی از هم جدا میشــدهاند و همگــی دارای درگاه ،پنجــره ،پله و اتاق بــوده انــد .بنابراین می تــوان گفت که ســاکنان آن نوعی زندگــی خانوادگی داشــته اند ولی از ابزار و آالت و وســایل کار باقیمانــده چنین برمی آید که هر خانــواده لوازم مورد نیاز خود را راســا تهیــه می کرد.
خشت خام ودیواره هر واحد ســاختمانی از یک قســمت راســت گوشــه بنا میشــد که مصالــح اصلی آن خشــت خام بود .ســقف ها معموال صاف و مســطح و از چوب و حصیر درست میشد. دیوارها از خشــت خام و عــرض دیوارهای اصلی معموال به پهنای دو خشت بودند .در دوره ی چهارم ،پهنای دیوارهای اصلی ،ســه ،چهــار ،و بندرت به پنج خشــت می رســید. و دیوارهــای بیــن اتــاق ها با یک ردیف خشــت ســاخته میشــدند ،پــی ها معمــوال گودالهایــی بودند بــا ژرفای (عمــق) متغیر 30تا 100ســانتیمتر .ســپس با خشــتهای شکســته و خاک و گاهی نیز به قصد اســتحکام بیشــتر از سفالهای شکســته ادوار پیشــین پر می شدند. خشــت ها بــه صــورت طولــی و افقی چیده میشــدند واز مصالح اصلی ســاختمان ها در شــهر ســوخته به شمار میرفتنــد .با اینکه گاهی اندازه ی خشــت ها ی به دســت آمده بــا هم تفاوت دارد ولی به نظر می آید ســاختن آنها طبق اســتاندارد بوده است. اندود دیوارهــا ،درگاه ها ،پنجره ها و کــف اتاق با نوعی اندود پوشــیده میشــد که از گل ،کاه و مــواد آهکی به عمل می آمد .در بعضی قســمت ها در زیر اندود پوشــش حصیری نیــز قرار می داده انــد .نوارهای حصیری احتماال به منظور جلوگیــری از ریزش اندود و نفوذ رطوبت بوده اســت .رنگ اندودها عموال خاکســتری ســیاه می باشــد .این اندودها ، این شهر از نادرترین شهرهای باستانی است که در آن ،زنان عهده دار امور مالی خانوادهشان بودهاند 54
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
پس از گذشــت هزاران ســال تاکنون به خاطر قشــر نمکی کــه روی آنهــا را فراگرفته اســت ســالم مانده انــد( .پس از کنار زدن قشــر ســطحی زمیــن در 15ســانتیمتری زیر خاک به قشــر ســیمان مانندی می رســیم ،قدرت حفظ و نگهداری این قشــر نمکی به حدی اســت که سقف سطح خانه ها با تیرهای چوبی آن همچنان ســالم مانده اســت).
کف سازی اتاق بــرای پوشــاندن کف اتــاق ها معمــوال از روشــهای زیر اســتفاده میشد: :1از اندود با میانگین ســتبرای (ضخامت) پنج سانتیمتر، این گونه کف نســبتا ظریف و کــم دوام بود. :2از خشــت کــه دور اتــاق را بــا آن فــرش مــی کردند و درون آن را خــاک مــی ریختنــد و می کوبیدند ،ســپس اندودپــوش مــی کردند. :3از ســفال های شکســته و غیر قابل استفاده مخلوط با خاک کــه در کف اتاق می ریختند و ســفت می کردند. سقف معماران شــهر ســوخته ،در ســاختن ســقف از روشــی یکنواخــت و هماهنگ بهره می بردند .در چند اتاق ،شــاه تیرهایــی دیــده میشــود که به مــوازات هم کار گذاشــته اند .تیرهــای چوبی در ســوراخ های ایجاد شــده در باالی دیوارهــا محکم شــده انــد و روی آنها را با حصیرو شــاخه های نازک درختان پوشــانده و ســطح آن را بــا یک الیه ی 20ســانتیمتری کاه گل اندود کرده انــد .درگاه ها و ورودی هــای اتــاق ها نیز ســالم باقی مانــده اند .آســتانه ی هر اتــاق با دو خشــت چیده شــده بر کف ،مشــخص شــده اســت .ســقف درگاه هــا ،از دو تیرک چوبــی فرورفته در دیوار درســت و روی آن با گل پوشــانده شــده اســت. اجاق گرمــای اتــاق ها را یــک اجاق مرکــزی تأمین مــی کرد. ایــن اجاق ها ســکووار بــا چالــه ای گرد به عمــق حدود 30ســانتیمتر در وسط ساخته می شــدند .در برخی از آنها
54Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
شــده و با وجود گذشــت زمان نزدیک به 4500ســال از ســاخته شدن آن هنوز ســالم اســت .جنــس این چشــم مصنوعی یافت شــده هنوز بطور کامل مشــخص نشــده اســت اما به نظر می رســد در ساخت آن از قیر طبیعی مخلوط به نوعی چربی جانوری اســتفاده شــده اســت. در روی این چشــم مصنوعی ریزترین مویرگهای داخل چشــم توســط مفتولهــای طالیــی به قطر كمتــر از نیم میلیمتری طراحی شــدهاند. مردمك این چشــم در وســط طراحی شــده و تعدادی خطــوط موازی كــه تقریباً یك لــوزی را تشــكیل میدهنــد در پیرامــون مردمك دیده میشود.
جراحی مغز یکــی شــگفتانگیزترین یافتههــای ایــن شــهر ،پیدایی نشــانههای کهنتریــن جراحی مغز درشــهر ســوخته اســت .جمجمــهای از دختر دوازده یا ســیزده ســاله که در 4800ســال پیش ،پزشــکان آن دیار برای درمان بیماری هیدروســفالی (جمع شــدن مایع درجمجمه) بخشــی از اســتخوان جمجمــه او را برداشــته و جراحی کردند کــه مدتها بعد از این عمــل زنده مانده اســت. خط کش 5هزار ساله در طــی کاوش هــای انجــام گرفته در شــهر ســوخته یــک خط کش ســاخته شــده از چوب آبنوس کشــف شــد .دکتر «ســید منصور سید ســجادی» ،سرپرســت هیات باستانشناســی شهر ســوخته درباره خط کش کشــف شــده گفــت « :این خــط کش به طــول 10ســانتیمتر با
53
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
دقــت نیم میلیمتری و از جنس چوب آبنوس اســت .کشــف خط کش در شــهر سوخته زابل نشــانگر این است که ســاکنان این شهر باستانی دارای پیشــرفت هــای زیادی در زمینــه علم ریاضیات بــوده اند».
معماری شهر سوخته ،محله ها و خانه های مسکونی مهمتریــن آثــار معمــاری بدســت آمده از شــهر ســوخته خانه های پلکانــی و بنای کاخ ســوخته می باشــد .خانــه های پلکانی نــه تنها از نظر آثار معماری بلکه از لحاظ اشــیای بدســت آمده نیــز یکی از دوره های درخشــان شــهر ســوخته را در برمیگیرد .کاخ ســوخته مربوط به دوره ی چهارم شــهر ســوخته اســت و می توان آن را یــک اثر معماری چشــمگیر (قابل مالحظه) دانســت .کاخ ســوخته دارای دیوارهای ستبر (قطور) خشــتی به بلندی (ارتفاع) بیش از ســه متر اســت .شوربختانه بنای مکشــوفه از یک ســمت در اثر فرســایش ویران شــده بود و گروه گودبــرداری (حفاری) در گوشــه ی جنــوب خــاوری آن اقداماتی کرده اســت .این بنا صرفنظر از فرســایش در وضع نسبتاً مناســبی قرار دارد و اندود دیوارها هنوز نمایان و نمایشــگر دوران نوینی در تسلسل و پیوند فرهنگــی این منطقه باســتانی می باشــد کــه طی آن چرخ ســفالگری ابداع شــده است. ســاختمانهای شهر ســوخته در هر چهار دوره ی استقرار ،از خشتاند و تاکنــون آثار ســاختمانی از خشــت پخته یا آجر دیده نشــده اســت. بناهــای کاوش شــده دارای اجــزای الزم یک خانه از جملــه دیوار ،کف، ســقف ،پلــه کان ،درگاه ،اجاق ،انبار وباالخره اتــاق و گهگاه اتاق های بزرگ شــبیه به تاالر بــوده اند.
53Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
پیشرفته ترین و قدیمی ترین شهر جهان در سیستان 52
در روزگاران دور که بشــر تازه یکجا نشــین شــده بود، شهری در سیســتان پدید آمد که به گفتهی باستانشناسان به لحاظ بافت شــهری ،جمعیت ،برنامه ریزی شــهری و ... اولین شــهر جهان بود به گــزارش معماری نیــوز در روزگاران دور که بشــر تازه یکجا نشــین شــده بــود ،شــهری در سیســتان پدید آمد کــه به گفتــهی باستانشناســان بــه لحاظ بافت شــهری، جمعیــت ،برنامــه ریــزی شــهری و ...اولین شــهر جهان بود .شــهر ســوخته و تمدن هوشــمند و خالق آن با بیش از پنجهزار ســال قدمــت ،بهعنــوان بزرگترین اســتقرار شهرنشینی در نیمهی شــرقی فالت ایران ،نمونهای منحصر بهفــرد و حکایتگــر واقعی علــم ،صنعت و فرهنگ گذشتههای دور ایــن مــرز و بوم میباشد. شــهر ســوخته در ۵۶کیلومتــری زابــل در اســتان سیســتان و بلوچســتان و در حاشــیه جــاده زابل - زاهــدان واقــع شــده اســت .ایــن شــهر در ۳۲۰۰ســال قبل از میالد پایه گذاری شــده و مردم این شهر در چهــار دوره بین ســالهای ۳۲۰۰تــا ۱۸۰۰قبل از میالد در آن ســکونت داشــته اند .محوطه باستانی شهر سوخته در هــزاره دوم و ســوم قبل از میالد ،توســط مهاجرانی كه از چهــار گوشــه بهآن مهاجرت كردهاند ،بنا شــده اســت. ســند یا کتیبــه ای که نام واقعــی و قدیمی این شــهر را مشــخص کنــد هنوز به دســت نیامــده و بــه دلیل آتش ســوزی در دو دوره زمانــی بین ســال هــای 3200تا 2750 قبل از میالد «شــهر ســوخته» نامیده می شــود. «کلنل بیت» یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخســتین کســانی اســت کــه در دوره قاجــار و پــس از بازدیــد از سیســتان به این محوطه اشــاره کرده و نخســتین کســی اســت که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثــار باقیمانده از آتش ســوزی را دیده اســت .پس از او «ســر اورل اشــتین» با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضــر ،اطالعــات مفیــدی در خصوص ایــن محوطه بیان کرده اســت .بعد از او شهر ســوخته توسط باستانشناسان ایتالیایی به سرپرســتی «مارتیســو توزی» از ســال ۱۳۴۶تا ۱۳۵۷مــورد بررســی و کاوش قرار گرفت. شهر سوخته دارای تشــکیالت مرتب و منظمی بوده و از بعد ســازماندهی اجتماعی نیز جزو شــهرهای پیشرفتهی زمــان خود بــوده اســت .وجــود نظــام مرتــب و منظم آبرســانی و تخلیهی فاضالب ،دانش پزشــکی پیشــرفته و
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
صدهــا عامل دیگر بــر اهمیت این منطقه افزوده اســت. این شــهر از نادرترین شــهرهای باستانی اســت که در آن، زنان عهــده دار امور مالــی خانوادهشــان بودهاند. بر مبنای یافتههای باســتان شناســان شهر ســوخته ۱۵۱ هکتــار وســعت دارد و بقایای آن نشــان میدهــد که این شــهر دارای پنج بخش مســکونی واقع در شــمال شــرقی شــهر ســوخته ،بخشهای مرکزی ،منطقه صنعتی ،بناهای یادمانی و گورســتان اســت که به صــورت تپههای متوالی و چســبیده به هم واقع شــده اند .هشــتاد هکتار شــهر ســوخته بخش مســکونی بوده است. شــهر ســوخته مرکز بســیاری از فعالیتهای صنعتی و هنری بــوده ،در فصل ششــم کاوش در شهر ســوخته نمونههــای جالــب و بدیعــی از زیــورآالت بــه دســت آمــد .در جریــان حفاریهــای فصــل های گذشــته در شهر سوخته مشــخص شد کــه با توجه به صنعتی بــودن شــهر ســوخته و وجــود کارگاههــای صنعتی ساخت ســفال و جواهرات در این منطقه ،ساکنان شــهر ســوخته از درختان موجود در طبیعت محوطه برای ســوخت اســتفاده میکــرده اند .در شــهر ســوخته انواع ســفالینهها و ظروف ســنگی ،معرق کاری ،انــواع پارچه و حصیر یافت شــده که معرف وجــود چندین نوع صنعت، بــه ویــژه صنعــت پیشــرفته پارچه بافــی در آنجاســت. تاکنون ۱۲نــوع بافت پارچه یکرنگ و چنــد رنگ و قالب ماهیگیری در شــهر ســوخته به دســت آمده و مشــخص شــده مردم این شــهر با اســتفاده از نیزارهــای باتالقهای اطــراف هامون ســبد و حصیــر میبافتنــد و از این نیها برای درســت کردن ســقف هم اســتفاده میکردند .صید ماهــی و بافــت تورهــای ماهیگیری نیز از دیگر مشــاغل مردمان شــهر ســوخته بوده اســت .شــهر ســوخته بدون شــک جزء شهرهای بسیار پیشــرفته زمان خود بوده است. اینک به برخی از این پیشــرفت های شــگفت انگیز اشاره مــی کنیم:
نخستین چشم مصنوعی جهان برای نخســتین بار در شهر ســوخته یك چشم مصنوعی متعلــق بــه 4800ســال پیــش كشــف شــد .این چشــم مصنوعی متعلق به زنی 25تا 30ســاله بــوده که در یکی از گورهای شــهر ســوخته مدفون شــده بوده است. چشــم مصنوعی یافت شده در چشم چپ او کار گذاشته
52Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
درســت می شــه» به قیافه ی دمغ خانواده ام زل مــی زنــم و فکر می کنم که بــه این زودی ها قرار نیســت درســت شــود .صورتم از بند انداختــن های صبح می ســوزد.مادر شــوهرم جعبــه ی حلقــه ها را به دســت ســروش می دهــد .فیلمبر دار زن هــا را عقب می زند و از قــاب دوربین به ما زل مــی زند .انگار بخواهم جنایــت کنم دســتم را پیش می بــرم .پدر می گفــت ازدواج با یک دانشــجوی آس و پاس که کار ثابتــی نــدارد و کله اش بوی قرمه ســبزی می دهــد جنایــت در حق خانواده ای ســت که مذهبی و خوشــنام است.دلم می خواست به روزی برگــردم که جزوه را به ســروش دادم و هی دلم می خواســت با لهجــه ی آذری اش چیــزی بگوید کــه توی دلم قند آب شــود .اما زمــان بی رحــم تــر از این حرف هاســت که به خواســت ما اهمیتــی دهد .نقــل ها روی ســرم می ریزند و حلقه در انگشــت انگشتری ام جا می گیرد .ســروش دســتم را می بوسد و آن بوســه تا همیشــه مثل یک داغ روی دست چپــم حک مــی شــود .زن تور عروســی را به گوشــه ای می انــدازد و راه می افتد. *** قلبــش را کف دســتش مــی گیــرد و از کنار دیــوار به راه می افتد .برف کوچه را روســفید کرده ســت .ســوز برف توی گوشش می زند و آب بینــی اش راه مــی افتد.نامه را محکم توی مشــتش فشــار می دهد .کالغ ها صدایشان را انداخته اند سرشــان .دلــش می خواهد کله ی تک تــک کالغ هــا را بکند .از بــس که موذی و آب زیــرکاه انــد.کالغ ها همیشــه بــرای او خبرهــای بــد را گواهی می دهنــد .توی دلش فحشــی نثار کالغ هــا می کنــد و از خدا می خواهــد همــه چیز به خیــر بگــذرد .اصال به او چه که پســرک هــر روز صبــح منتظر می مانــد تا او با چشــم های پف کــرده و اخالق ســگی و موهــای وز از جلوی او عبــور کند و وارد مدرسه شــود .مگر او خواسته بود برایش نامه بنویســد و جلــوی پایش پــرت کند و در بــرود؟ پایــش کمی می لغزد .بــه خودم گفتم هیچی نمی شــود.می چپم توی دستشــویی و نامــه را می خوانــم .صد بــار از فضولی مرده ام و زنــده شــده ام.توی مدرســه از ترس بچه هــا نشــد نامــه را در بیاورم.به خانــه که می رســم کفش هایم را گوشــه ای پــرت می کنم، لباس هــا و کیف را گوشــه ای .مــی پرم توی 51
دستشــویی و نامــه را مــی خوانم .گرم شــده ام.حــس مقبول بــودن و جرات کــردن گرمم کرده ســت.کلمه ی عشــق من هوش از ســرم بــرده ســت .پســرک دو ســالی از مــن بزرگ تر اســت .خواهرش همبازی ماســت .نوشــته ســت از اولش چشــمش دنبال من بوده ست. نوشــته ســت به محض این که بزرگتر شــویم مرا مــی گیرد اما فعال باید بــا او به پارک بروم و بســتنی بخورم .از دستشــویی که بیرون می آیم حس دخترکــی را دارم که شــاهزاده ای با اســب ســفید به دیدارش آمده ســت.موهایم را چنــد بار شــانه می زنــم .خــودم را در آینه برانــداز می کنم و دســت آخــر حماقت می کنــم و نامه را توی کشــوی لبــاس هایم قایم مــی کنــم .چنــد روزی بیشــتر این احســاس رویایــی بــا مــن نمی مانــد .مادر در گشــت زنــی های هفتگی اش نامــه را پیدا می کند و جنجــال به پا می شــود. *** زن خــوب مــی داند بایــد در کــدام خاطره آرام بگیــرد .دریا را به یاد مــی آورد و آدم های بی خیــال را.بچه های مایوپــوش و خندان را. پدر ماشــین را نزدیک ســاحل پارک کرده بود و داشــت چادر مســافرتی را علم مــی کرد .او ســرگرم جمع کردن صدف های ریز و درشــت بود .ســفارش مادر بود که می خواســت آن ها را تــوی آکواریوم و گلــدان بریزد .مــادر کنار ســنگ ها نشســته بود و پدر طبق معمول با کــج خلقی و لجبازی مســافرت را به همه تلخ کرده بود.خواهرش ســرگرم درست کردن خانه ی شــنی بود.صدف ها را جمــع کرد و ریخت تــوی نایلون دســتی .بعــد حواســش را جمع کــرد تــا ببیند بچــه ها چــه بــازی هایی می کننــد .از بیــن همه ی بــازی هــا از یک بازی خوشــش آمد.خوابیدن و شــناور شــدن روی آب .بــه خواهرش گفت « :بیــا بریم پیش اون بچــه ها .بخوابیــم روی آب .کیــف میده ها» خواهرش خوشــش آمــد .چند دقیقــه ی بعد دســت هاشــان را صلیب کرده بودنــد و روی آب خوابیــده بودند.آفتــاب روی صــورت مان نشســته بود و صدای تکان خــوردن آب لذت عجیبی بهمــان می داد .حس مــی کردم هیچ چیز نیســت که نگرانش باشــم .نــه تکالیف مدرســه و کارنامه ،نه کوک دندان موشــی که هیــچ وقت یاد نمــی گرفتم .حس مــی کردم آفتــاب فقط بــه من مــی تابــد و دریا فقط
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
زیــر پای من اســت .تــا زمانی که مــادر برای ناهار صدای مان بزنــد در همان حال ماندیم. آن بــی دلشــورگی تا مــدت ها در مــن باقی ماند .گاهی توی اســتخر تمرینش می کنم اما همان لحظه نگران پختن شــام هستم یا تمام شــدن زمانم .حس تکرار ناشــدنی محشــری بــود .همین کــه برای یــک بار هم که شــده خیالت بند چیزی نباشــد .دلتنگــی و نگرانی نباشــد و آفتــاب مالیمــی هــم پشــت پلک هایت ســرگرم مهربانی باشد. ***
زن خوابش برده ســت .ســاعت هاست .مرد در را آرام بــاز می کند.بی ســر و صدا می آید توی خانه .چشــمش به پیراهــن جدید گلدار زن مــی افتد.ســاعت ســه اســت و تــا آمدن بچه ها دو ســاعت مانــده ســت.زن را تکان مــی دهد « :ســحر! پاشــو! خانم جان پاشــو بــرو روی تخت بخــواب کمــرت درد گرفت. ســحر!» چشــم هایم را به زور بــاز می کنم. هنوز پلک هایم از آفتاب داغ اســت.کاش می شــد بیشــتر بخوابم .غذا را گرم می کنم و به حرف های ســروش گوش مــی دهم.به فحش های همیشــگی پفیــوز ،دالل بی شــعور بی پــدر و مــادر گوش می دهم که نثار رئیســش می شــوند .میز را جمع می کنــم .لباس های کثیفش را توی ماشــین لباسشــویی می اندازم و برایــش حوله ی تمیز می برم .ســاعت ســه و نیــم اســت و به آمدن بچه ها یک ســاعت و نیم مانده ســت .به اتاق خــواب می روم .از پشــت پنجره چند نفر ســیاهپوش را می بینم که به ســمت بلــوک ما می آیند.نــور بی حال خورشــید روی ملحفه ی تخت افتاده ست .در مســیر آفتاب دراز می کشــم و سعی می کنم بــه هیچ چیــز فکر نکنــم .هیچ چیــز .حتی آفتابــی که مــی خواهد مــرا تصرف کند.
51Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
آنا رضایی زن لیوان چــای را روی میز چوبی کنار کاناپه گذاشــت و خــودش را روی خنکای مخمل رها کرد.ســی و چند ســاله به نظر می رسید.روی یقه ی پیراهن آبــی اش چند لکه ی ریز روغن دیــده می شــد و دور چشــم هــای ریز قهوه ای اش چنــد چین عمیق .دســت های الغرش را روی عســلی ســراند و کنترل ماهــواره را به دســت گرفت .با ژســتی مقتدرانه تلویزیون را روشــن کرد .انگار دوره ی طالیــی فرمانروایی اش از ایــن ســاعت از روز آغــاز خواهد شــد. ســه زن با گرمکــن قرمز در قلمــرو اش ظاهر شــدند .کانــال را عوض کرد.مجــری محبوبش در حــال تعبیر فــال حافظ یکــی از بینندگان بــود .از محبــت بیــش از انــدازه ی مجری به بیننده خوشــش نیامــد .کانال را عــوض کرد. مــرد بی آن که بــه زن مجال واکنشــی بدهد در را کوبیــد و از قلمــرو او خارج شــد .از این ســریال بی هیجان خوشــش نمــی آمد .پس کانال را عــوض کرد.حمیرا روی تصاویر تکراری از جنگل های گیالن چهچهه می زد .خوشــش آمد .حمیــرا او را به یاد مــادرش می انداخت. همیــن بود .کلیدی بــرای برگشــتن به عادت مطبــوع روزانــه اش .عادتــی کــه در کــوران عــادات مختلف هنــوز تازگی اش را داشــت. بــه دنبال کمی خوشــی خاطــرات نخ نمایش را زیــر و رو می کرد و دســت آخــر تا می آمد در فصــل خوبی که پیدا کــرده بماند...باز هم کســی دســتش را روی زنگ در گذاشته بود و خیال برداشــتن نداشت .روی رسیور را پوشاند. تلویزیــون را خامــوش کــرد و در را بــاز کرد. باز هم همســایه ی روبرویی .ثریــا خانم .زن مطلقه ی هم ســن و ســال خودش .صیغه ی یکــی از مرد های همین مجتمع بــد قواره .در که باز شــد انبوهی از بوهای متنوع به شــانه اش هجــوم آوردند .بوی قیمــه را میان بقیه ی بوها تشخیص داد. پیدات نیس خانوم .ســتاره ی سهیل شدی.چی شــده؟ رنگت پریده .روبراهی؟ مرســی ثریــا خانوم .خســته م .از ســر کارمیام .شــما خوبی؟ 50
سلوک
زن به ســن و ســال تو با دو تــا بچه و اینهمه کار بیشــتر باید به خودش برسه .گل گاو زبــون و زعفــرون دم کن بخــور .معجزه می کنه. بــاز دکان عطــاری اش را بــاز کــرد .حاال کی مــی خواهد ببنددش خدا عالم اســت .نگاهم بــه لب های گوشــت آلــودش اســت که می جنبنــد و واژه هــا را در هوا رها می کنند.کاش حــرف زدن همیشــه بــه همین راحتــی بود. صدایش را درســت نمی شــنوم.انگار زیر آبم و صــدای او از جایــی بیــرون از آب مــی آید. دســتش که به شــانه ام می خــورد از جا می پرم .متوجه می شــوم گوشــه ی چشم هایش خیس اســت .اعالمیــه ی ترحیم را به دســتم می دهد. بیچــاره خانــوم رجبی .هیشــکی پیشــشنبــوده .حتی نــوه ش که گاهــی میومد .حاال بچــه هاش یــه مراســم کوچیک گرفتــه ن تو واحــد خودش .خواســتی بیــا .مــن دیگه برم قربونت. تشریف میاوردین داخل... قربونت وقت ناهاره .می بینمتدنباله ی مانتوی بلندش روی پله ها کشــیده مــی شــود .حتما مــی رود اعالمیــه ی ترحیم خانــم رجبی را بین همســایه هــا پخش کند که دو روز پیش بوی گند جنازه اش ســاختمان را برداشــته بود و شــوهرم شرط می بست این بوی گند حتما بوی آشــغال های همســایه ی کناری ســت که ماه به ماه آشــغال هــا را دم در مــی گذارد .بوی پیــاز داغ توی کریدور می پیچــد .زن در را بــه آرامی می بندد. *** درد در تــک تــک ســلول هایــش آژیر می کشد .دســتش را روی شــکم برآمده اش فشار می دهد.یک دســته موی رنگ شده ی طالیی از زیر روســری اش بیرون ریخته ســت و لباس پوشــیدنش به زن های شلخته می ماند .دکمه ها را عوضی بســته ســت .روســری را وارونه پوشــیده ست و نگرانی از ســر و رویش چکه
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
مــی کند.تا پذیرش شــود و روی تخت بخوابد یاد تمام آشــنایان و نا آشــنایانی مــی افتد که شنیده ست ســر زا رفته اند .پرستار می کوشد با بدخلقی نشــانش دهد قرار نیست تخم دو زرده بگذاردو هر روزه چندین نفر شــبیه او را این جا می آورند تا مایه ی دردســر پرســتارها باشــند .زیر لــب می گوید :کثافــت! و آرام تر می شــود .هر چند حرکت وحشــیانه ی جنین راحتش نمــی گذارد.با خودش فکــر می کند: ایــن تــازه اول کاره .ببیــن چقدر شــلوغه.چقــدر تکون می خوره.انــگار یه ماهی بزرگه. و از تصــور تــکان خــوردن یــک ماهــی در شــکمش بــه خنده مــی افتــد .مــی دانم تا چنــد ســاعت دیگر بایــد منتظــر درد مهیب تری باشــم .امــا از چیزی که روحــم از آن بی خبرســت سرخوشــم .نگاهم به زنی ست که موهــای بلندش خیــس و ژولیــده روی بالش پخش اند و از آن درد ســیال خالص شده ست. لب های ســفید و ورم کــرده اش به خنده ای کوچــک بازنــد و حتما دلش مــی خواهد یک دل ســیر بخوابد .ســعی می کنم به جای فکر کردن بــه لحظات نفــس گیر آخــر و بخیه و فریاد هایی که قرار اســت بزنــم به آن لبخند کم حال بیندیشم.پشــت پنجره دارد برف می آیــد .چند روزی ســت مه شــهر را فــرا گرفته ست.همســرم می گوید اســم بچه را بگذاریم دومــان .دومــان در زبان آذری یعنــی مه.باید به آن لبخند آســوده فکر کنم .زن می خواهد در شــادی گریه های دومان جــا بماند .اما به یاد می آورد افســردگی بعد از زایمان را .نقص مــادرزادی قلب نــوزاد را .نگاه های شــماتت بــار اطرافیان را .هنوز نفســی تــازه نکرده که راه مــی افتد. *** نگاهــی به پــدر و مــادرش مــی انــدازد با صدایی که رعشــه دارد می گویــد :با اجازه ی بزرگتــرا بله .باران نقل و شــیرینی بر سرشــان می بــارد .از زیر تور به ســروش نگاه می کنم که ذوق کرده ســت و چشــم هایش برق می زند .دســتم را می گیرد و می گوید «:بی خیال!
50Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
47
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
47Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
۱۰نکته درباره جشنواره فیلم کن که نمی دانید شهر ساحلی کوچک و زیبای کن در جنوب فرانســه این ماه بار دیگر میزبــان تعداد زیادی از افــراد فعــال در صنعــت همینطور عالقهمندان سینما میشود. -1ایده راهاندازی جشــنواره فیلــم کــن ســال 1939بــه عنوان آلترناتیو جشــنواره فیلم ونیــز که آن زمــان تحت نفوذ دیدگاههــای فاشیســتی بود، مطرح و عملی شــد .جشــنواره کن از ســال 1946به طور ساالنه برگزار میشــود .جشنواره در ســالهای 1948و 1950به خاطر مشکالت مالی برگزار نشــد.
پس از یک شــب ســخت و پرجنجال که حتی بــا درگیریهای فیزیکی همراه بود ،برگزارکنندگان حاضر شــدند جشــنواره را پنــج روز مانده به پایــان را متوقف کنند. -6جین کمپیــون کارگردان نیوزیلندی ،تنها فیلمســاز زن برنده جایزه نخل طالی جشــنواره کن اســت .او ســال 1993برای فیلم "پیانو" برنده این جایزه شــد .کمپیون سال گذشــته رئیس داوران بخش مسابقه اصلی کن بود. -7در ،1997به مناســبت پنجاهمین سال برگزاری جشنواره کن جایزه ویژه "نخل نخلها" به اینگمار برگمان اعطاءشــد .فیلمســاز سوئدی در جشنواره شرکت نکرد. -8در ســال ،2004اولیــن مســترکالس بازیگری با حضــور ماکس فون ســیدو بازیگر ســوئدی در کن برگزار شد.
-2جایــزه نخــل طــا ،بزرگتریــن جایــزه جشــنواره کن اولیــن بار ســال 1955اعطاء شــد .اولیــن نخل طال به فیلــم آمریکایــی "مارتی" بــه کارگردانــی دلبرت مــان رســید .از 1939تــا 1954باالتریــن جایزه جشــنواره "جایزه بزرگ جشــنواره بینالمللی فیلم" نام داشــت .جایزه نخــل طال تا 1964به برندگان اعطاء میشــد .در آن مســائل مربوط به حــق کپ یرایت ،برگزارکنندگان جشــنواره را وادار کرد بــه "جایزه بزرگ" بازگردنــد .در ،1975جایــزه نخل طال بــار دیگر راهاندازی شــد و از آن زمــان تاکنون نماد جشــنواره فیلم کن اســت. -3در 1960اولیــن بــازار کــن بــا حضور حــدود 10شــرکتکننده و تنهــا یک پرده نمایــش راه افتاد .در آن ســال یک پرده روی پشــت بام ســاختمان قدیمی "پاله کــروازت" نصب شــد .بازار کن به ســرعت به یــک محل مالقات کاری مهم برای خریداران و فروشــندگان در سراســر جهان بدل شــد. -4اولیویــا دو هاویلنــد بازیگر آمریکایی /بریتانیایــی که عالقهمندان ســینما او را بیش از همه با نقش مالنی در فیلم "بربادرفته" میشناسند، اولیــن زنی بود که ریاســت داوران بخش مســابقه اصلی کــن را عهده داشــت .او ســال 1965رئیس داوران کن بود.  -5در ،1968لویی مال کارگردان فرانسوی که در کنار رومن پوالنسکی، مونیــکا ویتــی و ...در هیئــت داوران جشــنواره کن حضور داشــت ،از فیلمســازانی بود که برگزارکنندگان را وادار کرد در بحبوحه اعتراضهای دانشــجویی و کارگری در سراســر فرانســه ،جشــنواره را تعطیل کنند. 46ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
اولین جلسه داوران جشنواره کن 1968 -9آلــف ســیوبرگ ( ،)1946 ،1951فرانســیس فــورد کوپــوال (،1979 ،)1974بیله اوگوســت ( ،)1988 ،1992امیر کوستوریتسا (،)1985 ،1995 شــوهی ایمامورا ( ،)1983 ،1997لوک و ژان-پییــر داردن ()1999 ،2005 و میشــائل هانکه ( ،)2009 ،2012هفت فیلمسازی هستند که در تاریخ برگــزاری جشــنواره کن دو بــار برنده جایزه نخل طال شــدهاند. -10پای ســتارههای ســینما از ســال 1949به کن باز شــد .در آن سال بازیگرانی چون تایرون پائر ،اورســن ولز ،نورما شیرر ،ارول فلین و ادوارد جــی .رابینســن به کن آمدند .بریژیت باردو ســتاره ســینمای فرانســه اولیــن بار در 1953در کن حاضر شــد. 46Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
45
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
45Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
44
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
44Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
آنا ارتبــاط برقرار کنند ». امــا تنها گروه ســنی جــوان نبودنــد که به ایــن فیلــم وابســته شــدند و بــه آن و اکنش مثبــت نشــان دادند .در میانه ســال گذشــته مــردی ژاپنی در فرم مشــاوره ازدواج نوشــت کــه زنش بــه خاطر آنکه از فیلــم منجد والت دیــزی لذت نبرده از وی جدا شــده اســت .او ادعا کرد که همســرش به شــدت به انیمیشن منجمد وابســته شــد و بارها آن را در ســینما تماشــا کــرد .مرد هم پــس از مدتــی از رفتن چندباره به ســینما خــودداری کرد و درنهایت بــه همســرش گفــت کــه ایــن فیلــم فقط «خوب» اســت. زن هــم در جــواب بــه او گفته کــه «اگر تو متوجه نمیشــوی که چه چیز این انیمیشــن را به یک شــاهکار تبدیل میکنــد ،پس حتما
برای دخترانشــان برگزیدهاند .گــوگل در پایان ســال ۲۰۱۴گفــت کــه «منجمد» بیشــترین توجو را در ایــن ایــن مرورگر در ســال جســ گذشــته داشــته اســت .در روی «فروشــگاه گوگل» فیلــم منجمد و ترانههایــش به عنوان
و عشــق واقعی و شــخصیتهایی خیالی اما دلنشــین مانند «اوالف». منتقــدان هم اعالم کردند که حضور یکچنین انیمیشینی در کنار آثاری همچون «وال –ای»، «بــاال» و حتی «مــری و مکــس» ،که همگی
زمانی که سازندگان منجمد تصمیم گرفتند که بر روی روابط دو خواهر دست بگذارند، تمام کارمندان زن دیزنی رابرای مشاوره فراخواندند فیلم و آلبوم ســال شناخته شــدند .در سایت تورنــت هــم بــا بیــش از ۳۰میلیون نســخه دانلود ،منجمد بیشــتر از هــر فیلم دیگری در سال گذشــته دانلود شد . ســال هاســت که ســاخت فیلمهایــی برای کــودکان از ایــن گروه ســنی فراتر رفتــه و در مــواردی حتی تاثیرگذاری بیشــتری به دســت آوردهاند .مثال صحنه کشته شدن «موفاسا» در انیمیشن «شیرشــاه» و یا مردن مادر «بامبی» تاثیرگذارتریــن و غــم انگیزتریــن صحنههای تاریــخ ســینمای جهــان لقــب گرفتهانــد .به این ترتیــب زمانی کــه انیمیشــینی همچون «منجمد» و یا حتی در کشــور خودمان «شهر موشهــا» بــه صدر جــدول فروش میرســند آنچنان هم تعجب برانگیز نیســت . قــرار گرفتــن دو کارگــردان قدیمــی والــت دیزنــی در کنــار هــم ،فضایی نوســتالژیک را بــرای مخاطبان ایجاد کــرد .فضایی که «لی» و «بانک» توانســتند در «پری دریایی کوچک» و یــا «دیو و دلبــر» ایجاد کنند حال با اســتفاده از تکنولــوژی قــوی دوبــاره بــر روی صفحه نمایــش ظاهر شــده بود .همان داســتانهای کالســیک دیزنــی با حضــور خانواده اشــرافی
تــو به عنــوان یک انســان هم دچار مشــکل هســتی ».او پس از این ماجــرا تقاضای طالق کرد .این مورد در میان موارد بیشــمار هواداری افراطــی از این فیلم بیــش از بقیه خودنمایی کــرد و این ســوال را در میان صاحب نظران به وجود آورد که چه چیز باعث شــد تا الســا ،آنا و اوالف دنیا را تصاحب کنند؟ زمانی که ســازندگان منجمد تصمیم گرفتند که بــر روی روابط دو خواهر دســت بگذارند، تمــام کارمنــدان زن دیزنــی را فراخواندنــد تا دربــاره روابــط خواهــر و بــرادری آنــان در کودکی بدانند .خواهران یا بــرادران کوچکتر یــک حس بیگانــه و عجیــب را در این جمله فیلــم «میخواهــی آدم برفی درســت کنیم؟ مــا قبال خیلی به هــم نزدیک بودیــم اما االن دیگه نیســتیم .و من دلم میخــواد بهم بگی چرا؟» را احســاس میکردند . امــا ایــن تنهــا نکته جــذاب این انیمیشــن نبــود .دختران جوان خیلی بیشــتر و قویتر با شخصیت الســا ارتباط برقرار کردند .مقاومت او توانســت الگویی برای آنان باشــد. در میانههــای ســال ۲۰۱۴اعــام شــد کــه مــردم از میان ۱۰۰مورد ۸۸بار اســم الســا را 43ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
ایدههایــی عمیق را دنبال میکنند الزم اســت تا با زبانی ســاده عشــق و دوست داشتن را به کــودکان یاد دهــد .به عقیده آنــان «منجمد» موفق بود چون توانســت فقط بــرای کودکان یــک فیلم ســرگرم کننده و دلنشــین باشــد و بــرای بزرگترهــا بازگشــت حس نوســتالژیک « ِبــا» و «جاســمین» و دیگر شــخصیتهای قدیمی والــت دیزنی. با ادامه دار شــدن هواداری از این انیمیشــن بلنــد ،آفریندگان آن انیمیشــینی کوتــاه با نام «تــب منجمــد» را تولیــد کردند کــه در کنار فیلم «ســیندرال» والت دیزنی منتشــر شــد تا پاســخی به حمایت هوادارانشــان باشد . منتقدان این انیمشــن کوتاه را هم دلنشــین نامیدنــد .به دنبال بازخوردهــای مثبتی که به سازندگان داده شــد ،والت دیزنی اعالم کرد که قصد دارد قســمت دوم این انیمیشنی میلیارد دالری را هم بســازند .هزینه ساخت این فیلم برابــر بــا ۱۵۰میلیــون دالر بود اما توانســت فروشــی ۱ .۲۷۴میلیارد دالری در جهان داشته باشــد و رکورد فــروش ۱ .۰۶۳میلیــارد دالری «داســتان اســباب بازیهــا »۳را بزنــد و پــر فروشترین انیمیشــن طول تاریخ باشــد.
43Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
چطور انیمیشن منجمد جهان را تسخیر کرد؟ صداپیشــگی موفق بازیگران این انیمشــین را از دیگــر ســاختههای اخیر والــت دیزنی جدا کرده اســت .ترانــه «رهاش کن» هم در ســال گذشــته به یکــی از محبوبتریــن ترانههای سال تبدیل شد . در دوران بهــار و تابســتان ۲۰۱۴هــر روز خبرهای بیشــتری مبنی بر فراگیر شــدن تب «منجمــد» درآمریکا و اروپا شــنیده میشــد. کــودکان و نوجوانان آنقــدر به دیدن این فیلم ادامــه دادنــد که دیگر نه فقــط ترانهها بلکه دیالوگهــای کارکترهــا را هــم از بر شــدند. آنــان قصــد این را هم نداشــتند کــه از دیدن دوباره آن دســت بکشــند .طرز لباس پوسیدن و آرایش مو الســا و آنا در میان کودکان شــایع فــروش انیمیشــن «منجمــد» در دو ســال گذشــته و تب آن در میــان هوادارنش آنچنان بــاال بود که شــرکت والــت دیزنی اعــام کرد کــه قرار اســت به زودی قســمت دوم آن هم ســاخته می شــود .این انیمیشــن بــا فروش ۱.۲۷۴میلیــارد دالری خــود پرفروشتریــن انیمیشــن تاریخ ســینما و همچنیــن دهمین فیلم پرفروش تاریخ ســینما شــناخته شــد . انیمیشــن «منجمــد» و یــا «یــخ زده» ( ،)Frozenتوسط اســتودیوی والت دیزنی در ســال ۲۰۱۳به ســینماها آمد .این انیمیشــن بلند بر اســاس رمان «ملکه برفی» اثر «هانس کریستین آندرســون» ساخته شــده است .در پنجاه و ســومین ساخته والت دیزنی در بخش انیمیشنهای کالســیک بازیگران مطرحی هم حضــور دارند« .کریســتن بل» به جــای «آنا»، «آدینــا منــزل» بــه جــای «الســا»« ،جاناتان گــروف» به جای «کریســتوف» و «جاش گد» بــه جای «اوالف» صحبــت کردند . ایــن فیلم تحســین بســیاری از منتقــدان را برانگیخــت .دو جایزه اســکار را بــرای بهترین انیمیشــن بلند و بهترین ترانه به دســت آورد. همچنیــن برنده بهتریــن جایــزه انیمیش در جوایز گلــدن گلوب و بفتا شــد. « الســا» و «آنا» دو پرنســس خردســال شهر حکومتی «ارندل» هســتند .الســا کــه خواهر 42
بزرگتــر آنــا اســت قدرتــی جادویــی دارد و میتوانــد با دســتانش برف و یــخ تولید کند. دو خواهر همیشــه با اســتفاده از این قدرت جادویی الســا با هم برف بــازی و آدم برفیای به نام «اوالف» درســت میکردنــد که به قول الســا آغوشهای گرم را دوســت دارد . امــا در یکــی از شــبهایی که ایــن دو در حــال برف بازی هســتند بر اثــر تصادف یکی از اشــعههای یخــی دســت الســا به ســر آنا برخــورد کــرده و او را بیهوش میکنــد .پدر و مــادر آنــا او را بــرای درمان پیــش موجودات ســنگی و درمانگــر میبرنــد .رئیــس ترولها آنــا را شــفا میدهــد امــا تمــام خاطراتش از قدرت زمســتانی الســا را پاک میکند .پس از ایــن اتفاق الســا دیگر مجبور اســت تــا برای همیشه قدرتش را از دیگران مخفی نگاه دارد . پــس از آغــاز نمایــش انیمیشــن منجمــد بســیاری از منتقدان به آن واکنش مثبتی نشان دادند .بــه گفته آنان فضای فیلــم اخیر والت دیزنی بازگشــتی به دوران اوج انیمیشــنهای ایــن کمپانــی اســت و میتوان گفــت والت دیزنــی با این انیمیشــن وارد دوران رنســانس دوم شــده اســت .دوران خوش «دیو و دلبر»، «عالالدین» و «شیرشاه» . فضای بــه تصویر کشــیده شــده ،ترانههای به کار گرفته شــده ،نوع داســتان و همچنین
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
شــد و عدهای زیــادی تحت تاثیــر آنها قرار گرفتنــد .حتی عروســکهای شــخصیتهای ایــن کارتــون در ایــام کریســمس بیشــترین فروش را داشتند . پــس از باالگرفتن این هواداریها ســازندگان آن بــا تعجــب اعــام کردنــد کــه مــا فکــر نمیکردیــم که مردم «رهاش نکنن»!! (اشــاره بــه ترانه محبوب انیمیشــن) جنیفر لی در پاســخ به ایــن توجهات گفت: «ایــن فیلــم و کارکترهــای دختر قــویاش را ســاخته تا دختر خــودش را تحــت تاثیر قرار بدهــد ».دختر او که در مدرســه مــورد آزار و اذیــت قــرار گرفته بود و به گفتــه لی خودش هــم در کودکی با این مشــکالت مواجه بوده اســت .به گفتــه کارگــردان «دختــران جوان توانســتند به آسانی با شــخصیتهای السا و
42Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
41
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
41Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
40
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
40Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
باید به حال جامعه مان که کتاب نمی خوانند تأسف خورد .واقعا خیلی دردناک است که بخواهیم بگوییم تیراژ کتاب در کشورمان چقدر است
ســبد اقتصــادی و ســبد کاالی جامعــه مــا نیســت و فکر می کنــم درســت کــردن آن یــک پروســه زمــان بر اســت؛ یعنی اینطــور نیســت کــه با شــعار دادن حــل شــود ،یک پروســه طوالنی اســت که نمی دانم در آخر نتیجــه می دهد یــا نه اما می دانــم خیلی هم بــه لحاظ فرهنگی تاثیر می گــذارد .نمی دانم برای کتابخوان شــدن مردم چــه کار باید بکنیم اما حقیقت این اســت که خیلــی کم کتاب مــی خوانیم و ایــن اصال چیزی نیست که بشــود کتمانش کرد. خالصــه هــر کاری انجــام می دهیم غیــر از اینکــه بخواهیم کتــاب بخوانیم.
یکی از راه های حل این مســئله این اســت که رســانه ها برای کتاب تبلیــغ کنند؛ ولی خود تو به عنوان پربیننــده ترین برنامه تلویزیونی تــا به حال اصال برای کتاب تبلیغ نداشــته ای. مــن اگر می خواســتم کتاب خــودم را تبلیغ می کــردم و می گفتمآهــای ملت بیاییــد این کتــاب را بخوانیــد .یعنی من اگــر 15میلیون بیننده داشــته باشــم و یک صــدم آنها کتابم را مــی خواندند که خیلی خــوب بــود .نمی دانم شــاید ایــن کار را کــردم و از این بــه بعد برای کتــاب هــای خودم تبلیغ کــردم .فکر بدی هم نیســت( .بــا خنده) شــاید بــرای خودتــان نتوانید تبلیــغ کنید ولــی برای مثــال در یک مناســبت هایی بازیگرها یا چهره های متفــاوت را دعوت می کنید، می توانســتید یک نویســنده را دعوت کنید؟ می شــود برای برنامه آخر ســال چنین برنامــه ای ریخت یا به بهانهنمایشــگاه کتاب! ولی تا حاال کــه هیچ وقت این کار را نکــرده ام .حاال ببینیــم بعــداً چه می شــود .نمــی دانم واقعــا ،االن نظری دربــاره اش ندارم. راســتی مگــر کتاب تان فروش نــدارد که این همــه غصه تبلیغش را میخورید؟ نســبتاً در بین کتــاب هایی که موضوع خاصی دارنــد ،از کتاب هایپرفــروش بــوده ولــی اگر بخواهیــم با خارج از کشــور مقایســه کنیم، کتــاب هــای آن طرف باالی میلیــون تیــراژ دارند اما اینجا تیــراژ کتاب هــا خنــده دار اســت و همینطور هــم پایین تــر می آیــد .کتاب من 39ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
حاال شــاید به خاطر اســم من و شــاید به خاطر اینکه فوتبالی اســت ،یکســری جذابیــت ها داشــته باشــد ولــی ایــن دلیل نمی شــود کــه بگوییــم مردم کتابخــوان شــده انــد .باید به حــال جامعــه مــان کــه کتاب نمــی خواننــد تاســف خــورد. واقعــا خیلی دردناک اســت که بخواهیــم بگوییم تیــراژ کتاب در کشــورمان چقدر است و هر کتابی ،حتی کتــاب های خیلی خوب چقــدر می فروشــند.
معموال قبل از گــزارش هایت مثــا در مناســبت هایــی مثل جــام جهانی کتــاب می
خوانی؟ کتــاب نه! ولی هــر چقدر مقاله باشــد می خوانم .مثــا وقتی میخواهــم ال کالســیکو را گــزارش کنم ،بخش هایــی از کتاب ســیدلو را برمیدارم .نامش «نفرت و عشــق بین رئال و بارســا» است که معموال از مطالــب آن اســتفاده می کنم ولی مثــا در مورد برزیل و ...بیشــتر به مقاله ها تکیــه می کنم. فوتبالیست ها اهل کتاب خواندن هستند؟ خیلی کم؛ متاســفانه خیلی اهلش نیســتند .من خیلــی ندیدم وقتیکه حــرف می زنیم تعــداد فوتبالیســت هایی که اهل کتــاب خواندن هســتند ،زیاد باشــد .چند نفری هســتند کــه اهل مطالعه باشــند اما روحیــه کتابخوانی بین فوتبالی ها فراگیر نیســت .البته خیلی متفاوت از کل فضای جامعه هم نیســت. حرف یا توصیه آخر؟ هــر چیز که بگویم شــعار می شــود ولــی فکر می کنــم اینکه میگوینــد بهترین دوســت کتاب اســت ،اصال حرف اغراق آمیزی نیســت. هــر کتابی که آدم مــی خواند یک دریچــه جدیدی به رویــش باز می شــود .مــن فکر مــی کنم جامعــه باید به این ســمت ســوق پیدا کند کــه در روز یا در هفته چند ســاعتی وقت بــرای مطالعه بگذاریم چون واقعا پولی نیســت .هر کتابی که می خریم جزو دارایی ها به حســاب می آید و ارزشــمند اســت .کتاب مــن را هم بخواننــد و کتاب جدیدم «هنر شــفاف اندیشــیدن» که با کمک دو نفر از دوستانم ترجمه کرده ام را هم بخوانند.
39Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
من زبان تخصصی مهندســی صنایع تدریــس می کنم که یک مقداربــا ترجمه متفاوت اســت .ترجمه زمــان زیادی می بــرد و از نظر مالی هیــچ انتفاعی ندارد؛ در حقیقت کســی که به ســراغ ترجمــه می رود، بیشــتر به دلیل عالقه و عشــق اســت .وقتی کتاب ترجمه شــده ات را مــی بینــی ،حس عجیبــی دارد که یک حس خیلی خــوب و منحصر به فردی اســت .من خــودم یادم اســت زمانی کــه ســال 89منتظر بودم کتابــم از زیر چاپ دربیاید و آن را ببینم ،اســترس زیادی داشــتم.
این حس با روی آنتن بودن قابل مقایسه است؟ ترجمــه حس خیلی بهتــری دارد .من که خیلی دوســت دارم و حالخوبــی پیدا می کنــم وقتی کتابــی را ترجمه می کنم. مــی خواهی بگویــی روی آنتــن اینقدر لــذت نمی بــری که وقت کتاب ترجمــه کردن؟ راســتش خــودم که ایــن حــس را دارم .وقتــی داری کتــاب ترجمهمیکنی ،احســاس مــی کنی یــک کار ماندگارتر انجام مــی دهی .حس مانــدگاری کتاب نســبت به برنامه نســبتاً خبری ،ماندگارتر اســت .این کتــاب بــرای مدت های طوالنی می ماند .همیشــه هم تازه اســت .اگر کتاب خوبی هم باشــد ،بیشــتر لذت دارد .کتاب «فوتبال علیه دشمن» بــه نظــرم کتاب خیلــی خوبی اســت .البته خــود ســایمون کونپر این کتــاب را خیلی خوب و متفاوت نوشــته .داســتانش حرف نــدارد و به بهترین شــکل روایت شــده اســت .مــن خیلــی از آدم هــا را دیدم که اصــا اهــل فوتبال نبودند یا فوتبال را دوســت نداشــتند ولی این کتاب را دوســت داشــتند .برای اینکه این کتاب بیشتر اجتماعی سیاسی است تا اینکه فوتبالی باشــد .او قصه ای از اتفاقات را روایت کرده که بخشــی از سرگذشــت شــان در قالب فوتبال است. درباره حواشی فوتبال است؟ بلــه ،نــگاه جامعه شناســانه و متفاوتی نســبت به فوتبــال دارد .بایکســری از فصل های آن می تــوان همذات پنداری کــرد ،انگار همین اتفاقی اســت که در جامعــه خود ما هم رخ می دهــد ،به همین دلیل من آن را دوســت داشــتم .وقتی کتــاب را می خوانی واقعــا انگار همه چیز جلوی چشــمت هســت .من کتاب را خواندم و با خودم گفتم باید ترجمه اش بکنم. ترجمه اش چقدر طول کشید؟ مــاه رمضان ســال 88فکر می کنــم اوایل پاییز بود که کار را شــروعکردم و چون از کســی هــم در ترجمه آن کمک نگرفتــم و حجم کتاب هــم زیاد بود ،دور اول یک ماه و نیم طول کشــید ولــی دوباره کاری آن خیلی زیاد شــد؛ یعنــی دور دوم که حدود دو ماه طول کشــید ،یک بار دیگــر با کمک آقای هوشــنگ گلمکانــی کل کتــاب را خواندیم و چک کردیــم و مطابقــت دادیم .من از آن راضی بودم .خیلی ســعی کردم که در این ویرایش ،متن و نوشــته روان باشد. چرا دیگر سراغ کتاب فوتبالی نمی روید؟ بعد از اینکه دایره المعمارف فوتبال را نظارت کردم ،کتاب فرگوســنرا خوانــدم امــا مطمئن بودم کــه ترجمه های آن زیاد و ســریع به بازار 38ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
می آید .شــاید من آن ســرعت را نداشــتم .االن هم دو ســه ترجمه آن چاپ شــده ،البته نمی دانم از آن اســتقبال شــده یا نه. یــک کتاب دیگر هــم از همین نویســنده ،بعد از اینکــه کتاب اولش را ترجمــه کــردم ،گرفتــم که با همــکاری یک دکتــر آمار آن را نوشــته بــود ،ولی احســاس کــردم به خوبــی این کتاب نیســت .البتــه بعد از چــاپ ترجمه اولم ،کلی حواشــی بــرای حق کپی رایت ایجاد شــد .یک کتاب دیگر هم از «ســید لو» نویســنده گاردین گرفتم ،یعنی زمانی که بــرای پوشــش بازی های المپیک ،لنــدن بودم ،به دنبالــش رفتم ،گفتند ســپتامبر ســال بعد می آید .ســفارش دادم و بعدا برایــم آوردند .کتاب بدی نیســت؛ ولی شــاید بعدا!
پس ما منتظر یک کتاب فوتبالی دیگر باشیم؟ بــدم نمــی آید .هنوز این وسوســه در مــن وجود دارد امــا حاال اینیکی چاپ شــود ،ببینیم چــه بازتابی دارد. ماجرای حواشی کپی رایت که گفتی چیست؟ خودتــان که مــی دانید ما اینجا کپی رایــت نداریم ،یعنی اصال عضوکنوانســیون رعایت حق نشر نیســتیم اما چون این کتاب هم در رسانه های کشــور خودمان و هــم خارج از ایران ،بازتاب داشــت ،نویســنده شــاکی شــد که چرا این کار را کردید؟ البته بعــد از آن من خودم ایمیل ایشــان را پیــدا کردم و داســتان را گفتــم ولی گفت من با تو مشــکلی نــدارم ،ولی این حق ماســت که بخواهیم این مســئله را دنبال کنیم که البتــه اتفاقــی هم نیفتاد .یعنی معلــوم بود که اتفاقی نمــی افتد .بعد وقتــی می خواســتم ترجمه این کتاب جدید را شــروع کنــم ،گفتم االن مــن ایمیــل بزنم به ایــن آقــای دوبلی چی بگــم؟ بعد هم بــی خیال شدم. بعضــی از مترجــم ها ایــن کار را انجام می دهند ،یعنی با نویســنده تمــاس مــی گیرند و توضیــح می دهنــد که این کار شــما را دوســت داریم و می خواهیم آن را چاپ کنیم؛ بعضی از نویســنده ها اســتقبال میکننــد و بعضــی هم مــی گویند شــما حــق ایــن کار را ندارید که معمــوال مترجم هــا کار خودشــان را می کنند. یــک بحث دیگری که در مورد کتاب شــما وجود دارد این اســت که عادل فردوســی پور در تلویزیون گاهی چند میلیون بیننده دارد ولی کتاب شــما تا چاپ پنجم بیشــتر نرســیده ،آمار این دو کار شما چرا متفاوت است؟ خــب اینکه آره .شــما االن تیــراژ کتاب ها را می دانید چقدر اســت،نهایتاً زیر 2000نســخه! متاســفانه یک اتفاق تلخی که در کشورمان رخ داده این اســت که ســرانه مطالعه کتابمان خیلی پایین است. کال ملت اهل کتاب خواندن نیســتند .یعنی جامعه به ســمتی میرود کــه مردم دیگــر اصال کتاب نمــی خوانند .بابــا جان! مثال شــما اگر به خــارج از کشــور بروید ،در اتوبــوس و مترو و تاکســی و ...همه کتاب مــی خوانند ،حاال یا معموال کتاب دســتی یا از روی آی پــد اما در ایران همــه می گوینــد کتاب گران اســت .من مــی گویم یک نفــر در طول ســال چنــد پیتزا می خورد؟ مثــا اگر چهل پنجاه پیتزا بخــورد ،آیا چهل پنجاه کتــاب می خواند؟ بــه نظر مــن قیمت کتــاب بهانه اســت .در حقیقت کتــاب اصال در 38Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
در میان همه فعالیت های منفعت طلبانه ای که در زندگی یکی چون او می تواند بیفتد ،اضافه کردن دو سه تا کتاب ترجمه به کتابخانه جمع و جور جوان ها خودش غنیمتی است
مصرف کردن شــهرت شــان در بیزنس های بی ربط بیفتند طفره برود، اتفاق خجسته ای است. بایــد بابــت این خاص بودن از او تشــکر کرد .باید دعــا کرد که همین کتــاب هایــی که نــام او را بر جلد خــود دارند ،بتوانند فــروش حقارت بار کتــاب در ایران را چنــد هزارتای ناقابل باال ببرند کــه خودش بتواند در آینــده مترجمی حرفه ای شــود و کتاب پشــت کتــاب ،اندوخته اش را بیشتر کند. دســتش درد نکنــد .در میان همــه فعالیت های بیهــوده یا منفعت طلبانــه ای کــه در زندگی یکی چــون او می تواند بیفتــد ،اضافه کردن دو ســه تا کتاب ترجمه به کتابخانه جمــع و جــور جــوان هــا خودش غنیمتــی اســت .حتــی اگــر بگوید شــخصا وقت خواندن نــدارد .حتی اگر از کوری ســاراماگو جلوتر نیامده باشد.
اهل کتاب خواندن هستی؟ اگــر بخواهــم از خــودم تعریفکنــم و بگویــم آره ،می پرســید چه کتــاب هایــی و من در جــواب می مانــم .البتــه از بچگــی کتــاب زیاد می خواندم ،یعنی یــک زمانی ،فکر می کنــم در دوره راهنمایــی ،تمام کتــاب های عزیز نســین را خواندم. نمــی دانم چــرا ،ولی بــه آنها عالقه داشــتم و تمام کتاب هایش را گرفتم و خواندم. از کجا می گرفتی؟ کتابخانه می رفتی؟ نه ،کتابفروشی.شهرتان کتابفروشی داشت؟ مــن در تهران بزرگ شــدم؛ بعد از آن دوره ،وارد دبیرســتان شــدم ویــک مقدار حجم کتاب خواندنم کم شــد و بیشــتر کتاب های درســی مــی خواندم و بعد هم دانشــگاه که اکثر کتاب های ورزشــی ،فوتبالی، بیوگرافــی و اتوبیوگرافی بازیکنــان و ...را می خواندم و در کنارش هر از چندگاهــی اگر کتاب خوبی هم به دســتم می رســید ،بــدم نمی آمد و یــک ورقی مــی زدم اما اینکه به طــور مرتب کتاب خوانده باشــم ،نه. آخرین کتابی که خواندی ،کدام کتاب بود؟ کــوری را خوانــدم و خیلی هم بــا آن حال کردم .کتــاب فوق العادهای بــود .بعــد از آن دو کتــاب دیگر از ســاراماگو گرفتم کــه مرا خیلی 37ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
نگرفــت .البته شــاید برای ایــن بود که خیلــی تحت تاثیر کــوری قرار گرفتــه بودم ،به طــوری که یک زمانــی حتی وقتی در خیابــان هم راه می رفتم ،احســاس می کردم همه چیز ســفید اســت ،یعنی آنقدر روی من تاثیر گذاشــته بــود و فکر می کنم با وجودی که خیلی کار داشــتم، آن را دو یا ســه روزه خواندم.
کار ترجمه هم انجام می دهی؟ در مورد ترجمه باید بگویم کاری اســت که یک وسوســه -البته اگرنخواهیــم بگوییم کــرم -در آدم ایجاد می کند و با وجودی که ســخت اســت ولی جذاب هم هســت .من بعــد از ترجمه کتــاب «فوتبال علیه دشــمن» که کا رخیلی سختی بود و ســال 89ترجمه اش تمام شد ،دیگر کار ترجمــه ای انجــام نــدادم .یک مقــدار درگیر درس و فوتبــال بودم و البتــه کتابی هم ندیــده بودم که وسوســه شــوم برای ترجمه کردنش ولی همیشــه با وجود ســختی کار و بــه دلیــل جذابیــت فــراوان کار ترجمه ،فکر می کردم خیلی ســریع کتــاب بعدی را شــروع می کنم. هــر چه تــاش کــردم ایــن اتفاق خیلی هم سریع نشــد اما این میان یــک فاصله ای ایجاد شــد و در این فاصله ،نظــارت ترجمــه یک کتاب دیگــر را انجــام دادم که یــک دایره المعــارف فوتبال بود .بعــد باز هم یک وقفه ای ایجادشــد و بعد از آن یک کتاب دیگر به دســتم رســید؛ «هنر شــفاف اندیشــیدن» این کتاب جدیدی اســت که ترجمه کــردهام. چه ارتباطی به فوتبال دارد؟ هیچ ربطی به فوتبال و مدیریت ندارد و بیشــتر روانشناســانه است.در مورد خطاهایی اســت که انســان در طول زندگــی انجام می دهد و متوجه آنها نیست. مثال چه خطاهایی؟ تصمیماتی که می گیرید ،اشــتباهاتی که می کنید و اینکه احتماالترا در نظر نمی گیرید. چه اتفاقاتی افتاد که به ســمت ترجمه رفتــی؟ اینکه زبان تخصصی تدریس می کنــی می تواند دلیل عالقه ات به ترجمه باشــد؟ 37Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
عادل فردوسی پور یک کتابخوان است! عــادل فردوســی پــور همیشــه نشــان داده که آدم متفاوتی اســت .برای گزارشــگر بــودن و بیــن گزارشــگرها حداقل اینکه حاضر نمــی شــود برای اجــرا روی ســن و صحنه بــرود و تــا حــاال هیــچ پیشنهاد و رقمی وسوسه اش نکــرده. هفته نامه تماشــاگران امــروز و احســان رضایی بــا عــادل فردوســی پورگفتگویی انجــام داده اســت .شــاید بــه زبــان راحــت بیایــد ،باید جای او باشــی و ببینــی کــه مقاومــت کــردن و خــم نشــدن در مقابل عدد ها چه شــانه های ســتبری می خواهد امــا او بدون اینکــه ســر و صدایــی داشــته باشــد ،بــا همه حرف هــا و ادعاهایی که هیچ وقت دســت از سر یک ســلبریتی در مقیاس او برنخواهند داشــت ،اینطوری اســت .زندگــیاش را در فوتبال خالصه کرده و در دوشــنبه شــب هــای تک بعدی .عادل فردوســی پــور اما از همان اولین روزهایی که ســر و کله اش در شــبکه ســه پیدا شــد تا جا را بــرای خیابانــی تنــگ کند ،وجــوه دیگری هم داشــت کــه به ذهن هــواداران آوانــگارد فوتبــال خــوش می آمــد .اینکه می گفتند ســینما برایــش جــدی اســت و همینطــور ادبیات. باالخــره این یک حقیقــت بود که او از تحریریه روزنامه ابرار ورزشــی و از تاالر ابن ســینای دانشــگاه صنعتی می آمد .مهندس عادل فردوسی پور به انگلیســی مســلط بود و اخبار و گزارش های روز دنیا را از منابع اصلــی پیگیری می کرد و گزارش گزارشــگران انگلیســی را گوش می کرد و بــا آمدنش انگار پنجره هــای جدیدی به روی دوســتداران فوتبال باز شــده بود؛ دوســتدارانی که از نویسندگان شناخته شــده مجله فیلم تا ســاده ترین بچه های دورترین شهرســتان هــا را دربر می گرفت. در همــه این ســال ها محبوبیت او شــیب منفی نداشــته و با وجود 36ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
همه بحران هایــی که از ســر گذرانــده ،بــا وجود همــه غرغرهایــی کــه هــر از چندگاهــی فضای مجازی را درمی نوردد که « ۹۰رو بــه افول اســت» که «عــادل در پایــان راه اســت» که «دیگر تحمل اش را نداریــم»؛ او در پانتئــون مشــاهیر جــزو پرالیک ترین هاست ،اگر نفر اول نباشــد. اگرچــه حــاال دیگــر بســیاری مــی داننــد که عالقــه او بــه ســینما بیشــتر همــان ســر زدن بــه ســالن جشــنواره در دهــه فجــر و تجدیــد دیدار با منتقدهاســت و اینکــه فیلمــی از کاهانی یــا فرهادی ببینــد؛ همان عالقــه افراطــی بــرای به کار بــردن ترکیــب هــای «پایان تلخ» و «تلخی بی پایان». حــاال دیگــر همــه میداننــد کــه او خــودش را نثار فوتبال کــرده و دیگر نه مجــال اش را دارد و نــه ذوق اش را که فیلمــی در دی وی دی پلیر بگذارد و پلی کند؛ همانطــور کــه خواندن برایــش خالصه شــده به روزنامــه های نحیف ورزشــی و ورق زدن چندتا نشــریه وطنی و خارجی .البته نوشتن هنوز هم برایش یک وسوســه اســت .بدون اینکه دیده شــدن یا نشدن مقاله های نــه چندان نبوغ آمیــزش در ورلدســاکر خاطرش را بیــازارد .بدون اینکــه حتی به روی خودش آورده باشــد که ترجمه کم و بیش شــلخته اش بــرای کتاب «فوتبال علیه دشــمن» چندتا نقد مثبــت گرفته یا چه حجمــی از تعــارف و رفاقت بــرای تعریف از آن خرج شــده اســت. او در ادامــه مســیر دوباره کتابــی را ترجمه کرده که ایــن بار ارتباطی هــم با فوتبــال ندارد .کتابــی که برای فــروش رفتنش هم بعید اســت عــادل روی فن کالب تماماً فوتبالی اش حســابی باز کرده باشــد. اینکه عادل فردوســی پــور همچنان می خواهد راه خــودش را برود و از سرنوشــتی که انگار برای گزارشــگران مقدر شــده تا تمام شوند و به 36Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
آیا شما اگر قدرتمند شوید ،فاسد نمی شوید؟! معمــوال تــا زمانی کــه خودمــان تبدیل بــه آدم قدرتمندی نشــدهایم ،دیــدن برخــی از اعمال قدرتمنــدان و خودکامــگان به نظرمــان عجیب میآید .مــدام با خودمان میگوییــم اگر من جای فالنــی بــودم ،بالفاصله ،آن رویــه را قطع یا اصالح میکردم ،دســت از لجاجت برمیداشــتم ،فالن کار خیرخواهانــه را میکــردم ،تعامــل بهتری با کســانی که افــکار و آرایی مخالف من داشــتند، برقــرار میکــردم .میگویند که قدرت مطلق ،فســاد میآورد .این مطلبی اســت که هم با مطالعه در ســال ۲۰۰۷قــراردادی بــه مبلــغ ۸۰۰کتابهــای تاریخــی میتوان به آن رســید و هم با دیــدن احوال قدرتمندان معاصــر .در این میان میلیــون دالر میان ایران و روســیه برای خرید روانشناســان هم دســت به کار شــدهاند و مطالعاتی روی قدرتمندان انجــام دادهاند! ۵سیســتم 300-Sبه امضا رســید اما در ســال در اینجا ۴مورد از اعمال و عادات قدرتمندان را با هم مرور میکنیم. ۲۰۱۰دیمیتــری مــدودف رئیس جمهور وقت روســیه با بهانه قــرار دادن قطعنامــهی -۱ ۱۹۲۱قدرتمندان بیشتر از خود الهام میگیرند تا افراد دیگر شــورای امنیــت بــه صــورت یکطرفــه این پژوهشــی در دانشــگاه آمســتردام توســط «گرین آ فن کلیف» صوت گرفت که نشــان میداد، قدرتمندان بیشــتر از خودشــان الهام میگیرند! آنها خودبســنده هســتند و به طفلی میمانند که قــرارداد را نقــض کرد. پس از آن ایران درخواســت غرامت ۴میلیارد در یک زمین بازی ،دوســت دارد ،شــخصا خود را ســرگرم کند .در این مطالعه که روی ۱۴۰دانشجو دالری از روســیه را تســلیم دادگاه بینالمللی صورت گرفت ،مشــخص شــد که آنهایی که تصور میکننــد میتوانند دیگــران را وادار به کارهایی الحــه کــرد و تصمیــم گرفــت سیســتم دفاع مورد تمایل خودشــان کنند (یعنی قدرتمندتر هســتند) ،بیشــتر تمایل دارند که در مورد تجربیات موشــکی داخلی به نــام باور ۳۷۳را توســعه تغییردهنده زندگی خودشــان صحبت کننــد تا اینکه وارد بحث با آدمهای دیگر شــوند. دهــد .روسها جهــت جلوگیــری از پرداخت غرامــت سیســتم ضعیفتــر آنتــی ۲۵۰۰و -۲اگر حس قدرتمند داشته باشید ،نخستین شخصی خواهید بود که دست به عمل میزند یــا تــور ام ۱-را به ایــران پیشــنهاد دادند که در ســال ۲۰۰۳یک پژوهش توسط روانشناس دانشــگاه کلمبیا – آدام گالینسگی -صورت گرفت. در این تحقیق مشــخص شــد که کســانی که خودشــان را از همتایان خود توانمندتر میدانند ،در پذیرفته نشــد. بازی بلکجک بیشــتر احتمال به دســت گرفتن کارت را دارند ،یا اینکه بیشــتر احتمال ســر جای خود نشــاندن یک مزاحم را دارند یا اینکه در مناقشــات اجتماعی بیشــتر تمایل به درگیر شــدن را دارند .در ســال ،۲۰۰۷همین روانشــناس متوجه شــد که آدمهای قدرتمند ،در جریان مذاکرات، بیشــتر احتمال پیشــقدم شــدن را دارند .در ســال ،۲۰۱۲جنیفر آن ویتســون از دانشگاه تگزاس، توضیحــی برای علت این مســئله پیدا کرد .او متوجه شــد که میــزان ادراک و توانایــی به یادآوری عوامل محدودکننده هدف ،توســط آدمهای قدرتمند کمتر اســت. -۳اگر قدرتمند باشید ،احتمال فریبکار شدن هم بیشتر میشود! در ســال ۲۰۱۱پژوهشــی توســط یوریــس لمر در دانشــگاه تیلبــورگ هلند صــورت گرفت که مشــخص کرد افــراد قدرتمند ،فریبکارتر هســتند .در این تحقیق ۱۵۶۱ ،متخصــص و آدم حرفهای مورد بررســی قرار گرفتند و مشــخص شــد که میزان خیانتهای زناشــویی یا تمایل به این امر ،در آنهــا باالتر از گروههای دیگر اســت ،چــرا که این افراد به خود در جذب شــرکای جنســی اعتماد داشــتند! در مورد خانمهــای قدرتمند هم وضعیت مشــابهی حکمفرما بود. پس شــاید این تصور که مردان همیشــه بیشــتر از زنان خیانت میکنند ،درســت نباشــد و در حقیقــت قــرار گرفتن در موضعــی برتر در آقایان به طور ســنتی ،باعث تمایل به خیانت بیشــتر در آنها باشد!
ایــن رونــد ادامــه داشــت تــا در روز ۲۴ فروردین ۱۳۹۴و در آســتانهی توافق هستهای بــا ۶قــدرت دنیــا ،به دســتور پوتیــن رئیس جمهور روســیه ممنوعیت فروش این سیستم به ایران لغو شــد و قرار شــد به ســرعت این ســامانه به ایران تحویــل داده شــود ،اگر چه هنــوز پس از ۸ســال باید منتظر دیده شــدن این پدافند در کشــورمان باشــیم. گفتنی اســت تــا کنــون کشــورهایی مانند -۴هر چه قدرتمندتر باشید ،از مردم بیشتر فاصله میگیرید! الجزایــر ،ارمنســتان ،آذربایجــان ،بــاروس ،معمــوال وقتــی مردم خودشــان را نزدیــک به یکدیگر حــس میکنند که به صــورت متقارنی به بلغارســتان ،چیــن ،مصــر ،ویتنــام ،ونزوئــا ،هم وابســته باشــند و تعامالت تکراری با هم داشــته باشــند .شــما و رئیســتان به صورت متقارن قزاقســتان و اوکراین این سیستم را به خدمت به هم وابســته نیســتید و بیشــتر بــه همکار خود تکیــه دارید .آدمهــای قدرتمند اصــوال نیازی بــه همکاری بــا آدمهای عــادی ندارند .آدمهای قدرتمند ،نســبت بــه آدمهای دیگــر انتزاعیتر گرفتهانــد. میاندیشــند .آنها بیشــتر نگران اهدافشــان هســتند تا برقراری ارتباط بــا دیگران. 35
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
35Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
با پدافند دفاع موشکی S-300آشنا شوید
۱۰۰هدف را داشــته و سیســتم آتــش آن میتواند بــا ۲۴ ،۱۲و ۳۶هــدف درگیر شــود کــه آن را بــه یکی از مرگبارتریــن سیســتمهای ضدهوایــی حــال حاضــر جهان مبدل میســازد .نقطــهی قوت دیگــر این ســامانه عــدم نیــاز بــه عملیات نگهــداری خــاص بــرای موشــکها و ذخیره شــدن آنها مانند مهمات عادی اســت ،عالوه بر آنکــه 300-Sظــرف مدت فقــط ۵دقیقه میتواند آمادهی شــلیک شــود. تولید گســتردهی این سیســتم در سال ۱۹۷۵ آغــاز شــد اما خانــوادهی ضد بالســتیک +V در ســال ۱۹۸۷تولید شــدند .تاکنون سیســتم راداری و بــرد ایــن پدافند چندین بــار بهبود یافته و به روز رســانی شــده اســت. رقیــب غربــی 300-Sپدافنــد آمریکایــی
در اواخــر دهــهی ۷۰میــادی و در میانهی جنگ ســرد ارتش اتحادیهی جماهیر شــوروی برای حفاظت از ســاختمانهای حســاس خود ســامانهی پدافند موشــکی را طراحی کرد که بعدهــا 300-Sنــام گرفــت .آنهــا بــه مرور قابلیتهــای این سیســتم را توســعه دادند تا به امروز که گفته میشــود بجــز هواپیماهای فــوق رادار گریــز F22و B2هواپیمای دیگری نمیتوانــد از تیــررس ایــن پدافنــد در امــان بماند. 300-Sســامانهی موشــکی زمین بــه هوای میان بردی اســت که توانایی عملیات در تمام ارتفاعهــا و شــرایط را دارد .این پدافند از ابتدا بــرای رهگیــری هواپیما و موشــکهای کروز ســاخته شــده بود که بعدها توانایی رهگیری موشــکهای بالســتیک نیز به آن افزوده شد. ردیاب راداری 300-Sقابلیت رهگیری حداکثر 34ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
104 MIMپاتریــوت اســت. در مواقــع لــزوم میتــوان از 300-Sبــه عنــوان یک سیســتم تهاجمــی نیز اســتفاده کرد .موشــکهای نیمه متحــرک از خانوادهی Vایــن سیســتم بــا ســوار شــدن بــر روی وســایل نقلیــه زرهــی و اســتفاده از قابلیت shoot & scootمیتواننــد اهــداف را هدف قرار داده و ســپس محل خــود را تغییر دهند، چین بــه خوبی از ایــن قابلیت بــرای تهدید تایوان اســتفاده میکند .از ســال ۲۰۰۶ارتش روسیه نمونهی پیشــرفتهتری از این سامانه به نــام 400-Sتریمــوف یا طبق نامگــذاری ناتو 21-SAرا بــه خدمت گرفته که بــردی تا ۴۰۰ کیلومتر را دارد.
34Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
33
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
33Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
عادی سازی روابط این دو همسایه در حالی اتفاق میافتد که چریک
اسطوره ای آمریکای جنوبی اساس ایدئولوژی خود را بر دشمنی همیشگی با ایاالت متحده ی آمریکا بنا نهاده بود
زمانی کــه در هر دو کشور رهبرانی جدید روی کار آمده بودند. در این ســال ســران کشــورهای آمریکای التین که در نشستی گــرد هــم آمــده بودنــد ،لغــو تحریم علیه کوبا را خواستار شدند. یــک ســال بعــد بــاراک اوبامــا در حالــی کــه اولیــن ســال اقامــت خــود را در کاخ ســفید میگذرانــد ،همه محدودیت ها درباره ســفر نهم ژانویــه کوبا و آمریکا گفــت و گو درباره وزارت خارجــهی کوبــا ،تحریــم هــای تجاری کوبایــی -آمرکایی ها به کوبا و فرســتادن پول سیاســت مهاجرت را از سر گرفتند و سی می ،کوبــا بــرای اقتصاد آمریــکا در 54ســال اخیر از ســوی این افــراد به این جزیــره را لغو کرد .رییــس اتــاق بازرگانــی آمریکا نیز بــه هاوانا هر ســال 2.1میلیارد دالر هزینه در بر داشــته در نشســت ســران کشــورهای آمریکایی ،او گفــت زمان گشــودن فصلــی جدیــد بین دو و کوبــا نیــز در کل 1.1تریلیــون دالر در نیم قرن اخیر برای این معضل هزینه داده اســت. اعالم کــرد که مــی خواهد «روابــط آمریکا و کشــور فرا رســیده است. در 17اکتبــر جان کــری ،وزیر امــور خارجه عــادی ســازی روابــط ایــن دو همســایه که کوبــا را در مســیری جدیــد قــرار دهــد». در مــاه آوریــل همان ســال نیــز نمایندگان آمریــکا ،از کوبــا بــرای کمک به مبــارزه بین پــس از انقالب کوبا خصمانه شــده بــود ،در آمریکایی و کوبایی گفت و گوهایی غیررسمی المللی بــا ویروس ابوال تشــکر کرد .کاســترو حالــی اتفــاق میافتد که چریک اســطوره ای را بــه منظور تــاش بــرای از ســرگیری گفت نیــز همــکاری در ایــن زمینه را به واشــنگتن آمریکای جنوبی اســاس ایدئولــوژی خود را بر و گــو بین دو کشــور آغــاز کردند .واشــنگتن پیشنهاد داد .ســپس در سوم دسامبر واشنگتن دشمنی همیشــگی با ایاالت متحده ی آمریکا در مــاه می 2009از ســرگیری گفــت و گوها ذوب شــدن یــخ روابــط با کوبــا را بــه آزادی بنا نهــاده بود. دربــاره مهاجــرت را که از ســال 2003به حال گراس ،پیمانــکار وزارت خارجــه آمریکا که به مشــهورترین عکســی کــه از چــه گــوارا تعلیق درآمده بود ،پیشــنهاد کــرد و کوبا با آن اتهام جاسوسی در ســال 2009بازداشت شده گرفتــه شــده تصویری اســت که با چهــره ای بود ،منوط کرد .ســرانجام در 17دســامبر آلن نفوذناپذیر همراه با خشــم و رنج در مراســم موافقت کرد. سه سال بعد از آن ،پاپ بندیکت شانزدهم در گــراس و 3جاســوس کوبایــی کــه در آمریکا یادبــود 100کوبایی که در انفجاری مشــکوک ســفر به هاوانا با اشــاره به تحریمهای آمریکا زندانی بودند ،آزاد شــدند .پس از این اتفاقات کشــته شــدند ،حاضر اســت .کــوردا ،عکاس علیــه کوبا ،تدابیر اقتصادی محدودکننده را که باراک اوباما «فصلی جدیــد» در روابط آمریکا ایــن عکــس ماندگار گفتــه بــود در آن لحظه حالتــی از «تســلیم ناپذیری همیشــگی» در از خــارج به کوبا تحمیل شــده بــود ،محکوم بــا کوبا را اعــام کرد. کــرد .امــا اولیــن بارقه هــای امید بــه صلح ایــن فصل جدید پــس از دو ســال مذاکرات چهــره او دیــده که محو آن شــده بــود .حاال زمانی در دل مردم کوبا روشــن شــد ،که باراک محرمانــه بیــن ایــن دو کشــور در کانــادا با رائول کاســترو بیــش از نیم قرن بعــد از ثبت اوباما و رائول کاســترو در مراســم خاکسپاری میانجی گــری پاپ فرانســیس ،رهبر کاتولیک ایــن تصویر ،با دیــدن رنج زندگــی کوبایی ها نلســون ماندال در آفریقــای جنوبی با یکدیگر هــای جهان آغاز شــد .ســرانجام مجلس کوبا خواســته با مذاکراتی اقتصاد کشور خود را در روز 19دســامبر با اجمــاع ،توافقنامه مربوط مســری عقالنی قــرار دهد؛ آیــا این عقالنیت دست دادند. طی ســال 2014گرمای دســت دوســتی آنها به عادی ســازی روابط بین هاوانا و واشــنگتن بــا وجود برقــراری ارتبــاط با دشــمن دیرینه، بــه افزایــش و جدی تر شــدن تالش هــا برای را پــس از نیــم قــرن خصومــت بــه تصویب از همان مســیر تســلیم ناپذیری همیشــگی تجدیدنظــر در روابط دو کشــور انجامید .در رســاند .بنابر آمــار اتــاق بازرگانــی آمریکا و میگــذرد؟ 32Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676 32ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
مستقر کردن موشک های هســته ای شوروی در کشــور خود ،بحران بزرگ «موشــکی کوبا» را بیــن آمریکا و اتحادیه جماهیر شــوروی در دوران جنگ ســرد ایجــاد کرد. این بحران ســرانجام به صــورت صلح آمیزی پایــان یافت و در ســال 1966کنگره ی آمریکا قانونــی را تصویــب کرد که بــه کوبایی هایی کــه غیر قانونــی بــه آمریکا مهاجــرت کرده بودنــد حــق پناهندگــی و مجــوز کارکــردن در خــاک آمریــکا را مــی داد .در ســال 1977 نیــز دفتر حافظ منافــع آمریــکا در هاوانا در دوران ریاســت جمهوری جیمــی کارتر افتتاح شــد .کارتر ســعی کــرد تحریم ها علیــه کوبا را کاهــش دهد .اما در عمل دشــمنی کوبا و آمریــکا به صلح نزدیک نشــد .در ســال 1991 با فروپاشــی اتحــاد جماهیر شــوروی اوضاع اقتصــادی کوبــا آشــفته تــر شــد و آمریکای همســایه نیز فشــارهای خود را تشــدید کرد. اگرچــه در ســال 1995توافق نامــه هایی در زمینــه های مهاجرت بین کوبــا و آمریکا امضا گردیــد ،اما در ســال 1996تحریم های کوبا با قانون هلمــز -برتون گســترش یافت. در ســال 2001نیز جرج دبلیــو بوش ،رییس
31
جمهوری ســابق آمریکا با محدود کردن ســفر بــه کوبــا و انتقال پــول به این کشــور تحریم علیه کوبــا را تقویت کــرد .کوبا نیز در ســال 2004پایــان معامــات تجاری خــود را با دالر اعــام کرد .امــا کوبا طی 30ســال از دوره 54 ســاله ی دشمنی با همســایه ی خود ،با تکیه بر شــانه های تنومند شــوروی کمونیســت با تحریم های غرب دســت و پنجــه نرم میکرد. امــا زمانی که ایــن تکیه گاه با ســقوط اتحاد جماهیــر شــوروی فــرو ریخت ،کوبــا %85از بــازار صــادرات اش ،میلیاردهــا دالر کمــک ســاالنه ی شوروی و همچنین بخشش و کمک هــای نفتی و غذایی برادارن کمونیســت خود را از دســت داد . پــس از آن ،کوبا دوباره تــاش کرد تا حامیان جدیــدی پیدا کنــد و ایــن گونه بــود که پای کشــورهایی همچون چیــن و ونزوئالی هوگو چاوزی بــه کوبا باز شــد ،اما باز هــم اقتصاد ویران این کشــور درمان نشــد .کوبــا نیازمند اصالحــات اقتصادی کالن تری بــود .به همین دلیــل تالش کــرد تــا درهایــش را روی اقتصاد لیبرالیســتی باز کند؛ بخش بســیار ناچیزی از اقتصــاد ایــن کشــور از جمله صنایع دســتی،
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
شــرکت هــای کوچــک و بخش کوچکــی از صنعت توریســم با هدف ورود دالر به کشور و افزایش ســرمایه گــذاری خارجی ،خصوصی شــد .به این ترتیب با ســرمایه هــای برزیلی، کوبا توانســت بنــدری بســازد که به کشــور کمک زیــادی کند. در مــاه های اخیر نیــز کوبا بــرای تصویب یک توافــق نامه ی همکاری بــا اتحادیه اروپا مذاکراتی را شــروع کرده است .رائول کاسترو، بــرادر رهبر انقالبــی کوبا این گونه توانســت اقتصــاد کشــورش را بــا وجــود تحریــم های غــرب و اوضاع نابســامان زندگی مردم ســرپا نگــه دارد؛ تا زمانی که زنگ کلیســاها به صدا درآمــد و تدریس در مدارس بــرای پخش خبر عادی ســازی روابــط با آمریکا متوقف شــد. در خبری که 17دســامبر مطابق بــا 28آذر منتشر شــد ،رؤسای جمهوری دو کشور خبر از عادی ســازی روابط با یکدیگــر دادند و باراک اوباما از این مســاله با عبارت «چمشگیرترین تغییرات در سیاســت آمریکا در بیش از پنجاه ســال اخیر» یــاد کرد .امــا زمینه هــای بهبود روابــط ایــن دو کشــور و تغییر در سیاســت آمریکا از ســال 2008فراهم شــده بود .یعنی
31Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
کوبا و آمریکا ۵۴،سال پس از چه گوارا
آنکه چگــوارا ،از کار داوطلبانه روزهای تعطیل یکشــنبه گرفته تا چرخش به سمت شوروی و بعدهــا چین برای نجات اقتصــاد کوبا را پیش گرفــت ،رائول کاســترو برادر تندخــوی فیدل کاســترو و از مخالفان سرســخت چه ،به سوی ایــاالت متحده چرخش کرد تــا کوبای با منش انقالبی به کوبــای با رفتــار دیپلماتیک تغییر کرده باشد. ایــاالت متحــده آمریکا تــا میانه هــای قرن بیســتم %90از معــادن %50 ،از اراضی تجارت نیشــکر و دو ســوم از صــادرات کوبــا را در اختیارداشــت ،اما پــس از انقالب ســال 1959 و در پی سیاســت ملی کردن صنایــع در کوبا و مصادره ی ســرمایه های آمریکایــی ،ایاالت متحــده صــادرات خــود را بــه ایــن کشــور متوقــف کرد. از ایــن تاریــخ بــه بعــد آمریکا همــواره به دنبال ســرنگونی حکومت کمونیســتی فیدل
54ســال قبل فیدل کاسترو در جلسه هیات دولــت بــرای تعیین رییــس بانک ملــی کوبا از حاضران پرســید« :بین شــما اکونومیســت (اقتصــاددان) هســت؟» چه گوارای 32ســاله فــوری دســتش را باال بــرد و کاســترو که جا خــورده بــود او را به عنــوان رییس بانک ملی منســوب کرد .چند روز بعد فیدل کاســترو با تعجــب به چــه گوارا گفــت« :خبر نداشــتم اکونومیســت هســتیم» چه که جا خورده بود جــواب داد« :اکونومیســت؟! من فکــر کردم گفتید کمونیست!» بــه این ترتیــب و با یک ســوءتفاهم لفظی، محبــوب تریــن چریــک جهــان بــه مقامی رســید که نه ارتباطــی با رشــته تحصیلی اش داشــت ،آن هم درســت در زمانــی که آمریکا موضعــی خصمانــه را بــا وضع تحریــم های سیاســی و اقتصادی نســبت به همســایه ی خــود پیــش گرفته بــود .اما پنج دهــه پس از 30ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
کاســترو بــود و بــرای ایــن کار از ابزارهــای گوناگونــی ماننــد تحریــک ضدانقــاب های داخلــی کوبا ،حمله ی نظامی و تحریم ســود می جســت. در ســال 1961نخســتین تحریــم سیاســی آمریــکا علیــه کوبــا رقم خــورد و واشــنگتن روابــط دیپلماتیک با هاوانا را پــس از نزدیک شــدن انقالبیــون هــوادار فیدل کاســترو به اتحادیــه جماهیــر شــوروی ،قطــع کــرد .در آوریل همان ســال نیز تالش بــرای پیاده کردن تبعیدی هــای کوبایی تحت حمایــت آمریکا در خلیج خوک ها با شکســت رو به رو شــد. یک ســال بعد در ماه فوریه ،جــان اف کندی رییــس جمهوری وقت آمریکا ،بــرای اولین بار تحریم هایی تجاری علیه همســایه ی دریایی خــود وضع کرد .اما کوبا کــه روی کمک برادر کمونیســت خــود حســاب مــی کــرد ،بیمی بــه خــود راه نــداد و در اکتبر همان ســال با
30Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
دوران كودكــی مــن بودند که فیلمهایشــان را میدیدم و خیلــی لذت میبردم .خــودم را جای آنها میگذاشــتم و با همانهــا بود كه عشــق بــه بازیگری در من جــان گرفت. هنوز هم گاهی كارهای كالســیك را میبینــم؛ اما در مورد فیلمهــای قدیمی خودم خیلــی با دلتنگی جلــو میروم؛ چون همهاش خاطره اســت و دلــم میگیرد. هر بــار هم كــه كاری را میبینم ،گریــهام میگیرد ،برای دوســتان هنرمندی كه دیگر میان ما نیســتند.
آن ســالها حتی بعضــی از فیلمهای خــودم را هــم نمیدیدم ،چه برســد بخواهــم بــروم فیلم بازیگــران دیگر را ببینــم؛ البتــه این ماجرا بــه بعد از معروف شــدنم برمیگردد .تــا قبل از آن عاشــق فیلم دیدن بــودم .بعد از شهرت واقعا نمیشــد به سینما رفت؛ چون عالقهمندی مردم و ازدحامشــان اجــازه نمــیداد .آن اوایل چنــد تا كار را همــراه مردم در ســینما دیدم؛ البته هنوز چهره نشــده بودم. متاســفانه امكانات حاضر مانند پخش خانگی و ســیدی هــم نبود .باید آپــارات میآوردیم و كلی مكافات داشــت.
مردی برای سنتهای ایرانی دل دلكنــدن از ایــن خــاك را نــدارم .من مــال همینجا هســتم .مال همین ســنتها كه كمكــم دارد فراموش هم میشــود .من متعلق بــه همین جامعهای هســتم كه هر شــب جمعه خیرات میكنند .برای همین آدمهایی كه هر بــار مرا در خیابــان میبینند انگار عضوی از خانوادهشــان را دیدهاند .همین نســلی كه كارهای مــرا در زمان خودش ندیدهانــد و مــرا با ســیدی و . . .شــناختهاند؛ امــا با من هســتند و به من دلگرمی میدهند .من بــرای زندگی دور از وطن ســاخته نشدهام. سینما و الل هزار یا امجدیه و فوتبال زندگــی ما در یك ســادگی جذابی میگذشــت .مثل حاال نبــود كه بچهها پدر و مادرشــان را برای خواستههایشــان بــه تــوپ ببندند .یــك تهــران كوچك بــود و یــك تعداد جوان عشــق لوطی و معرفت به خــرج دادن .خیابانهای اســتانبول و الل هزار پرخاطرهترین خیابانهــای تهران برای من اســت .هنوز هــم عالقهمندم كه خیابانهــا و كوچ ه را بشناســم ،اما تهران آنقدر تغییر كرده اســت كه نمیتوانم وصفش كنــم و بعضیجاهــا را گم میكنم .اللــ هزار محل گــردش و تفریح بود .ســینماها در این خیابــان بود .صبح بچههــا از مدرســ ه فــرار میكردنــد و میآمدنــد در این خیابان پرســه میزدند .در شــبهای جمعه هم ســئانس ۶-۸شــب مخصوصا در زمســتانها با اقبال خوبی روبهرو بود .یــا اینكه امجدیه میرفتند برای تماشــای مســابقات فوتبــال .اگر فوتبال نبود به كوهنوردی میرفتیم .راســتش 29
من مال همین نسلی هستم كه كارهای مرا در زمان خودش ندیدهاند اما با من هستند .من برای زندگی دور از وطن ساخته نشدهام.
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
29Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
بــا همیــن وضعیت هنوز هــم تا چند وقت پیش پشــت ماشــین مینشستم .كال از ســفر و جاده لذت میبرم .سفر را هم با ماشــین دوســت دارم ،نه با ترن و هواپیما .بعضی افــراد ســوار اتومبیــل كه میشــوند ،بــه قول خودشــان میكوبند و ســه ســوت میروند رشــت؛ در حالی كه خود مسیر هم جزو مســافرت است.
خــودم عالقه زیادی به بچه داشــتم .خانواده هم دوســت داشــتند تكپسرشــان زودتر داماد بشــود .البته یــك برادر ناتنی هم دارم .اساســاً به زندگی خانوادگی عالقه داشــتم و بــرای همین خیلی زود ازدواج كردم .یعنی هنوز 22ســالم تمام نشــده بود كه ازدواج كــردم .دو ،ســه كار بازی كرده بــودم كــه وارد زندگی متاهلی شــدم .به هر حــال ازدواج هم بخشی از زندگی اســت و من از زندگی مشتركم خیلی راضی هستم.
انتظار از برچسب مردانگی آن ســالها كاراكترهایی كــه بازی میكــردم ،ویژگیهای یــك جوانمرد را داشــتند و این خصوصیــات در هر لباس و نقشی به نوعی خودش را نشــان میداد .حتی در امیركبیر هــم این نمود را داشــت؛ همانطــور كه در غــامژاندارم هــم بود .این مســاله باعث شــده بــود حتــی در زندگی واقعی هم شــبیه آنها رفتار كنم .نه اینكه مانند آنها باشــم بلكــه صفات خــوب مردانگی را حفظ كنــم .از من انتظار داشــتند كه همیشــه مردانگی به خرج بدهــم؛ چون مردم دوســت دارند ســینما و واقعیت را یكی بدانند .شاید عالقه شــخصی هــم بود كــه وقتــی این نــوع نقشــها را به من دادند و با برچســب مردانگی روبهرو شــدم ،دلم نخواست آن را رها كنم. سفر فقط با اتومبیل تا خســته میشــوم ،ســوار ماشین میشــوم و به چالوس مــیروم .من خیلی به ســفر كــردن عالقه دارم .هر كســی یــك بار با اتومبیل از اروپا به تهران بیاید خســته میشــود؛ من 15بار مســیر اروپا به ایران را با اتومبیل آمدم .راســتش بــه علت كمــردرد و پــادرد نمیتوانم زیــاد راه بــروم؛ اما كم در كم مرا كه تها همین سن هستم .مال مالهمین منمال من زمان كارهای هستم كه همینجانسلی برایهمین متعلق به شود .من اندهم فراموش دارد زندگی هستند .من امامبایمن خودش ندیده خیرات میكنند. جمعه وطنشب كه هر نشدهام. ساخته هستماز جامعهای دور 28
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
عادت به مطالعه از پنجم دبستان مطالعــه ،مونــس من در تمام ســالهای زندگــیام بوده اســت .در كتابخانــهام حــدود 3000جلد كتــاب دارم .نه اینكه دكور باشــند بلكه همه آنهــا را خواندهام و بعضیها را هــم چنــد بار مطالعه کــردهام .از كالس پنجم دبســتان این عــادت را دارم .آن وقتها شــبی 10شــاهی كتابها را از یــك كتابفروشــی در خیابــان شــاهآباد كرایه میكردم و میخوانــدم .یادم هســت چقــدر از خواندن كتابهایی ماننــد «قلعه المــوت» و «كنــت مونت كریســتو» لذت میبــردم .یادم هســت حتــی در خیابان كــه راه میرفتم، كتــاب دســتم بــود و میخواندم .بــه تاریــخ دوره قاجار بســیار عالقهمند بــودم و در ایــن چند ســال اخیر خیلی كتابهــا را در ایــن زمینه مطالعــه كردهام. آزار تنهایی سالهای بدون دوست
گاهــی به قطعــه هنرمندان ســر میزنم و با دوســتانم صحبت میكنم .راســتش این روزها احســاس میكنم دور و بــرم خلــوت شــده و این تنهایــی آزارم میدهــد .وقتی از قطعــه هنرمندان بهشــتزهرا برمیگردم ،مــدام به این فكــر میكنم كه هر ســال چقــدر تنهاتر میشــوم و همه رفتهانــد .خدا را شــكر كه هنوز دوســتانی مانند وحدت و همایــون و خانم بنایی و . . .هســتند كه بودنشــان به من دلگرمــی میدهد.
جان وین و براندو ،قهرمانهای كودكی گریگوری پــك ،جان ویــن و مارلون برانــدو قهرمانهای
28Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
زندگیتــان با چــه آدمهایی روبهرو شــوید یا چــه اتفاقهایــی برایتان پیش بیایــد .گاهی ایــن اتفاقهــا و برخوردها اصال زندگی شــما را كال عــوض میكننــد و از شــما آدم دیگری میســازند .بــرای مــن زمینه عالقهمنــدی به بازیگــری بــود؛ امــا چــون موقعیتــش پیش نیامــده بــود بــه دنبــال ورزش رفتــم و تمام حواســم پی ورزش بود .وقتــی این اتفاق افتاد كه بتوانم وارد سینما شــوم و جادوی آن مرا از ورزش جــدا كرد.
مدیون بودن یك معلم ورزش بعد از ورود به ســینما دیگر به آن شــكل به ســمت ورزش برنگشــتم؛ اما ارتباطم با ورزش قطع نشــد؛ مثال ســالها دبیــر ورزش و مدیر تربیتبدنی ناحیه 9بودم .عالقــهام به ورزش هــم هرگــز از بین نرفــت .بهترین دوســتانم از كادرهای ورزشــی گذشــته ماننــد قهرمانان كشــتی و بوكس هستند .ورزش همچنان مورد عالقــه و احترام من اســت .حتی عضو انجمن پیشكســوتهای ورزش ایران هســتم .راستش عالقهای باطنی بــه ورزش دارم و یكجورهایی به آن مدیون هم هســتم؛ چون ورزش بود كه مرا به ســینما كشاند.
اســت .مــن خــودم در كارهایــی كــه بــازی میكــردم بــه خاطــر توانایی شــخصیام در كوهنــوردی ،اسبســواری ،فوتبال و كشــتی میتوانســتم نقشهــای مختلفــی را ایفا كنم و بــدن آمــادهای بــرای صحنههای اكشــن و پربرخورد داشــتم .حتی انرژی زیادی داشــتم و خســتگیناپذیر بودم؛ تا جایــی كه در دوران پركاریام صبح ســر یك فیلم و شــب سر فیلم دیگــر بودم .در نوجوانی اســكی زیاد میرفتم و از بچگــی چــون پــدرم در ماموریــت بــود ســواری هم میكردم و در دانشــگاه افســری در رشــته ســواری شــاگرد اول میشدم.
نمایشبازی با بچههای فامیل عشــق به ســینما را از پدرم دارم .آن ســالها در خیابــان ســیروس پدرم با چند تــا از قوم و خویشها ســینمایی را ه انداختــه بودند كه ما هــم گاهی بــا بچههای همســن و ســالمان در فامیــل میرفتیم و كارهایــی را میدیدیم. حتــی گاهــی هــم در خانــه خودمــان مثال نمایــش بــازی میكردیــم .اینها بــود و كمك میكــرد تا عالقــه من بــه بازیگری بیشــتر و بیشــتر بشود . خرید تلویزیون بعد از سربازی بچه كــه بودیم در خانه تلویزیون نداشــتیم و تلویزیــون بعــد از آنكه من چنــد كار بازی
شاگرد اول سواركاری در كار ســینما آمادگــی بدنــی بســیار مهم 27ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
كــردم ،وارد خانهها شــد .یادم هســت بعد از ســربازی بود كه رفتم بهارســتان پیش یكی از دوســتانم و یــك تلویزیون خریــدم و به خانه آوردم .بــرای دیدن فیلمها به ســینما میرفتم و به خاطــر همین اول با تصاویــر پرده بزرگ آشنا شــده بودم.
زیبایی عشق بعد از 80سالگی عشــق اتفاق قشــنگی اســت .وقتی شــما عاشــق چیــزی یــا كســی باشــید ،توقــع و انتظاراتتــان هم كــم میشــود و همین كه عاشــق هســتید ،برایتــان كافی اســت .من عاشــق ســینما بودم و لزومی نداشــت كه از آن چیــزی بخواهــم؛ امــا واقعیت این اســت كه ســینما همــه چیز به مــن داد .من بیش از 80ســال دارم و 60ســال اســت در این سینما هســتم .حتــی با وجــودی كــه ســالها كار نكــردم ،اما وقتی مــردم مــرا میبینند طوری رفتــار میكننــد كــه من شــرمنده میشــوم. واقعــا چنین گنجینهای را چطور میتوانســتم پیــدا كنم؟ مــن باید روزی هزار بــار خدا را به خاطر این مســئله شــكر كنم .ســینما در ازای ایــن گنجینه با ارزشــی كه به مــن داد ،چیزی از مــن نگرفت. دامادی در سن كم من تكفرزنــد بودم و شــاید به همین علت
27Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
تیتر ناصر خان ،قالب و شمایل مرد در سینمای ایران ناصر ملک مطیعی :من هیچوقت سمت این نرفتم كه از اسم مستعار در بازیگری استفاده كنم و حتی در بعضی از فیلمهایی كه بازی داشتم ،اسم كاراكترم ناصر بود واقعــا بعید اســت كســی ملكمطیعــی را نشناســد؛ واقعا بعید است كسی ملكمطیعی را نشناســد؛ حتی اگر از كنار ســالن سینما هم رد نشــده باشــید یا حركات چشــم و ابروی او را در كلوزآپهــای بــه یاد ماندنــیاش ندیده باشــید ،دســتكم نــام ناصرخــان حتمــا به گوشتــان خورده اســت. برترینهــا بــه نقــل از مجله زندگــی ایده آل مینویســد ســتارهای كه قالب و شــمایل مرد ســینمای ایران را برای ســه دهــه متحول كرد و بــا كارهایــی چون قیصر و طوقــی در تاریخ ســینما جاودانه شــد .او كه در ســال 1309در تهــران متولد شــده این بخــت را یافت تا پس از ســالها دوری از ســینما نقشــی را در فیلم نقــش نگار ســاخته علی عطشــانی ایفا كند.
غیرعــادی اســت .اینكــه بــا نســلی روبهرو هســتم كه طی 36ســالی كه من در ســینما حضور نداشــتم بــه دنیــا آمدهاند ،امــا ابراز محبــت میكنند ،برایــم حــس فوقالعادهای ایجاد كرده اســت.
شاید چون با موسیقی هیچ برخوردی نداشتم، بــه ســمت آن نرفتم ،نــه اینكه از موســیقی خوشــم نمیآمد .البته آن ســالها خیلی باب نبود بازیگرها به ســمت خوانندگی بروند؛ اما برعكســش بارها اتفاق افتــاده بود.
شهرت بدون تغییر اسم من هیچوقت ســمت این نرفتم كه از اســم مســتعار در بازیگــری اســتفاده كنــم و حتی در بعضــی از فیلمهایــی كــه بازی داشــتم، اســم كاراكتــرم ناصر بــود .ســینما و بازیگری در آن ســالها خیلــی رایج نبود و هر كســی نمیتوانســت وارد شــود .آمــدن بــه ســینما خودش كلــی افتخار بود .وقتــی وارد بازیگری میشــدی ،دوست داشتی همه تو را بشناسند. دیگر لزومی نداشــت اسمت را عوض كنی .آن وقتها تهــران خیلی كوچــك و جمعیت هم كم بود .بیشــتر دلم میخواست مرا بشناسند و اســمم را بدانند .اســم خــودم را بدانند ،نه اســمی كه حالت هنری و مســتعار دارد.
مسیر هموار حتی بدون استعداد عاشــق ســینما و بازیگری بــودم .خیلی هم دوســت داشــتم بازیگر بشــوم؛ اما زمینه مثل حــاال فراهم نبود كه راحت بشــود وارد فضای سینما شــد .آن ســالها تعداد فیلمهایی هم كه ســاخته میشــد ،بســیار كم بود و فرصت زیــادی بــرای انتخاب كــردن نداشــتید .اصال معیــاری هم بــرای انتخــاب وجود نداشــت. همین كــه در كاری بــازی میكردیــد و مردم شــما را میپســندیدند ،ایــن احتمــال بود كه كار بعدی را پیشــنهاد بدهند .گاهی حتی فرد اســتعداد الزم را هم نداشــت؛ امــا خب چون مــردم او را پســندیده بودنــد ،مســیر برایش هموار میشــد.
36سال محبوبیت جالــب اســت كــه بعــد از این همه ســال، نگرانیام بابت محبوبیت بیشــتر است؛ وگرنه آن ســالها كه یكی از ســتارهها و در اوج كار و شــهرت بودم همــه چیز برایــم دیگر عادی مالقات شانسی با آدمهای مهم شــده بود .راســتش محبوبیت و شهرتم در آن فرصتی برای برخورد با موسیقی ســالها مدت زیادی طول كشیده بود و دیگر مــن از ســمت ورزش بــه ســینما آمــدم .بــه نظــرم شــانس و موقعیت مناســب در معمولــی بــود؛ اما حــاال برایــم یكجورهایی یكجورهایــی بــا این پدیــده ،برخــورد كردم .زندگــی بســیار موثر اســت؛ اینكه در مســیر 26Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676 26ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
25
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
25Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
با بنیاد آینه بیشترآشنا شویم
بنیاد خیریه داریوش چه کاری انجام میدهد؟ پویایی و هدفمندی یک سازمان بر پایه فلسفه ،ارزشها، بینش و اهداف پایه گذار آن اســتوار می باشــد .داریوش اقبالــی ،هنرمنــد و فعال اجتماعی سرشــناس در جامعه ایرانی و محبوب ســه نســل بنیــاد آینه را در آســتانه پا نهــادن به دنیای بهبودی در ســال ۲۰۰۰پایه گذاری کرد. بنیاد آینه ســازمانی اســت غیــر انتفاعی که بیــش از۱۴ ســال پیــش بطور رســمی آغاز بــه فعالیت نمــود .هدف بنیــاد آینــه آگاهــی ،آمــوزش و پیشــگیری در رابطــه با آســیبهای اجتماعــی ،بخصوص مادر آســیب ها :بیماری اعتیاد میباشــد. انــکار یکــی از مقوله هــای اساســی بازدارنــده بیمار از دســت یافتن به بهبودی اســت و بســیاری از آنــان که با ماهیــت ایــن بیماری آشــنایی ندارند ممکن اســت تصور کنند که تنها کســانی با بیماری اعتیاد دســت به گریبانند کــه از مواد مخدر و یا محرک اســتفاده میکند .متأســفانه بیماری اعتیاد بــا چنگال های مرگبارش کل افــراد خانواده و عزیــزان یــک بیمار را احاطــه می نماید. امــروز جامعــه جهانــی مــی بایســت بیــش از پیش از ماهیت آســیب هایی که در کمین ســامت ،خوشبختی و آزادی مردم در کمین نشســته اند آگاهی الزم داشته باشد. در عصری به ســر مــی بریم که بیمــاری ،توهــم ،اعتیاد، افسردگی ،خشــونت و تنفر در سراسر جهان هستی لحظه به لحظــه قربانــی میگیرد .براســتی تصور میکنیــد چرا؟ بخاطر ما انســان ها... ممکن اســت شــما نقش خود را در این آشفته بازار انکار کنید .اما ،همه ما بخشــی از این جامعه جهانی میباشــیم و لــذا نمیتوانیم مســئولیت خــود را در برابر ســامت آن انکار نماییم .نمیتوان ناظــران خاموش ماند. رســیدن به جامعهای ســالم مســتلزم عزمی همگانی و مداوم میباشــد.
بله ما میتوانیم.... بنیاد آینه بر آنســت که در قدم اول، جامعه در بند را با ماهیت آســیبهای اجتماعــی ،بخصــوص بیمــاری مزمن، پیشــرونده و کشــنده اعتیاد و عوارض آن آشــنا کــرده و فرهنــگ همدلــی و همزبانــی را نهادینه ســازد چرا که تنها با حرکتی مکمل و با عشــقی بال عوض است که میتوان در جستجوی جامعهای ســالم موفق شــد .آینه با تشــویق پایه 24
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
گــذاری یک مثلث ســامت که متشــکل از ســازمانهای غیر انتفاعی ســالم ،رسانه های مســئول و خود مردم باشد امیــد دارد کــه بر زخم هــای جامعه آگاهانــه مرهم بوده و بــا همیــاری همگان در دســتیابی به آرامش ،آســایش و حقوق انســانها کوشــا باشد.
مؤلفههای پروژه گسترش آگاهی و خرد چیست؟ • تشــویق یــک حرکــت انساندوســتانه و هدفمند برای رســیدن به جامعه ای ســالم • پرورش حــس خدمتگذاری و هدفمند بــودن در آینده سازان • برانگیختــن این حــس که مــا میتوانیم تغییــرات را از خودمان آغــاز کنیم • گســترش آگاهی در جامعــه و توانمند ســاختن آن در مرهمگــذار بودن • حمایت از قشــر جوان و نوجوان در مقابل آسیب های اجتماعی بخصوص بیماری اعتیاد • ارائه پیشگیری و راهکار ها در رابطه با آسیب ها • برداشتن موانعی که باعث فقدان آگاهی می شوند • تشــویق همکاری و همدلی از سوی نهادهای مردمی و ســازمان های غیر انتفاعی سالم • تحقیق و بررســی جدید ترین راهکارهــای علمی برای مقابله با آســیب ها بخصــوص در مدارس دانایی توانایی است بنیاد آینه در طول فعالیت خود ســعی بر این داشــته که بــا ارائه کنفرانس ها و ســخنرانی های آموزشــی رایگان ،و پایــه گذاری تارنماهای آگاهی دهنده جامعه را در سراســر جهان با آگاهی ،آموزش و پیشــگیری توانمند ســازد. نمیتوان ناظران خاموش ماند.
رسیدن به جامعهای سالم مستلزم
عزمی همگانی و مداوم میباشد.
بیاییم با هم و در کنار هم باور کنیم که نیروی آدمی بی کران است باور کنیم هیچ کاری از اراده ما خارج نیست باور کنیم خورشید بخاطر ما طلوع می کند باور کنیم الیق بودن هستیم باور کنیم که اکنون مهمترین لحظه است باور کنیم که ما هم میتوانیم باور کنیم که آزادی و عدالت حق ماست باور کنیم که قدرت عشق همه چیز را ممکن میسازد
www.ayeneh.org
24Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
وجود آن که درخواســت پناهندگی شــان رد شــده همچنان از بازگشت به ایران سر باز مــی زنند. طبــق آمــار بیشــتر ایرانی هایــی که به صورت قانونــی به اســترالیا مهاجرت می کننــد افــرادی متخصــص و تحصیلکــرده هســتند .این افــراد عمدتــاً در ملبورن و ســایر شــهرهای بزرگ اســترالیا ساکن می شــوند ولی آنهایی که به طــور غیرقانونی قصد ســاختن زندگی در اســترالیا را دارند طبــق گفتــه دولــت اســترالیا کــه طرح امنیــت مــرزی را توســط نیروهــای نظامی خود بــه اجرا درآورده اســت ،هیــچ گاه موفــق بــه ورود به این کشــور نخواهند شــد. با توجه به اظهارات مســئوالن ایرانی و اســترالیایی ،حال این پناهجویان هســتند کــه باید بین انتظــاری نامحدود برای بررســی وضعیت شان از ســوی استرالیا و بازگشت به کشورشان دســت به انتخاب بزنند. این در حالی اســت که حسن قشــقاوی معاون پارلمانی، کنســولی و امــور ایرانیــان وزیــر خارجه ایران در ششــم اسفند ســال گذشــته از طرح تســهیل ورود ایرانیان خارج از کشــور خبر داد. او تصویب طرح تســهیل ورود ایرانیان خارج از کشــور را
23
از دســتورات اکیــد روحانی ،رییس جمهور دانســت که به واســطه جلسات نهادهای ذیربط با مشــارکت وزارت امور خارجه به تصویب رســیده است. قشــقاوی همچنیــن تاکید کرد کــه همه ایرانیــان خارج از کشــور بــا مراجعه بــه نمایندگــی هــای وزارت خارجه میتوانند درخواســت گذرنامه یا برگــه جایگزین برای ورود به ایران داشــته باشــند و بدون توجه به اسناد اقامتی ،آنها می تواننــد برگه ورود ارائه دهند و به محض آنکه ســندی از ســوی فرد که نشــانه ایرانی بودن او باشــد ارائه شــود، نمایندگان ما موظف هســتند گذرنامه یا اســناد مطابق با آن را ارائــه دهند.
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
23Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
بازگشت شــهروندان ایرانی مذاکره خواهیم کرد».
قصه از کجا شروع شد؟ از حدود دو ســال پیــش بود که ســختگیری های دولت اســترالیا برای اخذ پناهندگی به مهاجــران غیرقانونی آغاز شــد و روز به روز به روند ســختگیری ها اضافه شد .از آن زمان تاکنون دولت اســترالیا پناهنده ها را به کشــور خود راه نــداده و آنهــا در اردوگاه های مهاجران واقع در مانوس، جزایر نائورو ،پاپوا گینه نــو و ...نگاهداری می شوند. شــرایط نامناســب نگاهداری ایــن مهاجران اعتــراض هــای زیادی بــه همراه داشــته و هر از گاهــی خبرهــای ناراحت کننده از شــرایط پناهجویــان بــه گوش می رســد .یکــی از این پناهجویــان کــه پنج ســال پیش ایــران را ترک کــرده بود تاکنون چندین بــار تقاضا پناهندگی اش رد شــده است.
کرد و گفته می شــود وضعیت پناهجویــان ایرانی یکی از محورهــای گفتگــوی او با مقــام های ایــران بود». نخســت وزیر اســترالیا به خبرنگاران گفت« :مهم است کســانی که به عنوان پناهجو شــناخته نمی شوند به خانه شــان برگردنــد ...این موضوعی اســت که ما دربــاره آن با دولــت ایران گفتگــو خواهیم کرد .دولت اســترالیا امیدوار اســت بازگردندان پناهجویان ایرانی ،باعث کاهش فشــار به دولت در ارتباط با وضعیــت اردوگاه مهاجران در جزایر
نائورو و پاپوا گینه نو شــود».
او بعد از یک دوره اعتصاب غذا در بیمارســتانی در شــهر پرت بســتری شــده و گفته می شــود حال او وخیم است. حدود یک ســال پیش هــم رضا براتی ،پناهجوی 23ســاله ایرانی در جریان درگیــری ها در اردوگاه پناهجویان مانوس جان خود را از دســت داد. خبرگــزاری مهر بــه نقل از بی بی ســی نوشــت« :تونی ابــوت» با بیان اینکه ایران بایــد پناهجویانی را که تقاضای پناهندگــی شــان در اســترالیا رد شــده ،دوبــاره در ایران بپذیــرد ،عنوان داشــت کــه دولتــش درباره ایــن موضوع با ایــران رایزنــی خواهــد کــرد .در همین رابطــه بود که جولی بیشــاپ وزیر امور خارجه اســترالیا به تهران ســفر
«تونی ابوت» :ایران باید پناهجویانی را که تقاضای پناهندگی شان در استرالیا رد شده، دوباره در ایران بپذیرد 22
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
تقویت یک احتمال رســانه های جهان در تحلیل خود به بررسی این موضوع پرداخته اند که کوین راد ،نخســت وزیر پیشین استرالیا به دنبال فعال ســازی حوزه خاورمیانــه در برنامه های وزارت خارجه اســترالیا بــود ،اما از ســال ها پیش از کویــن راد و تا امــروز بیش از یک دهه اســت که هیچکــدام از وزرای خارجه اســترالیا به ایران ســفر نکرده اند .بــا وجود آن که این ســفر نخســت وزیر اســترالیا به دعوت جواد ظریف، وزیــر امور خارجــه ایران صــورت می گرفته امــا با توجه به صحبت های نخســت وزیر اســترالیا به نظر می رســد بررســی مســائل پناهجویان جزو یکی از دالیل این ســفر دیپلماتیک بوده باشد. چه تعداد پناهجوی ایرانی در استرالیا وجود دارد؟ آمار رســمی اواخر ماه مارچ نشــان می دهد که از 1848 نفــری که در بازداشــتگاه های مهاجرتی اســترالیا به ســر مــی برند حدود 20درصــد ایرانی اند .همچنیــن در میان 1707نفری که قصد مهاجرت به اســترالیا را داشــته اما به بازداشــتگاه های جزیره نائورو و پاپوا گینه نو منتقل شــده اند ،تعداد زیادی شــهروند ایرانی دیده می شــوند. چندیــن هــزار ایرانــی دیگــر نیز بــا روادیــد موقت در شــهرهای استرالیا به ســر می برند و همچنان منتظر پاسخ نهایی درخواست خود هستند .همچنین وکالی پناهجویان مــی گویند در حــال حاضر در حــدود 45پناهجوی ایرانی در اســترالیا در بازداشــت نامحدود به ســر می برند زیرا با
22Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
آتش جهنمی که استرالیایی ها برای پناهجویان درست کرده اند دامن همه را گرفته است
...هیچگونــه ویژگی ممتازی ندارنــد .پارامترهایی که هر کدام از آنها به تنهایی می توانــد راه دریافت اقامــت را هموار کند. دولت اســترالیا زمانی که در می یابد این دســته از مهاجران هیچگونه پارامتــر ویــژه ای (بخوانیــد منفعت) بــرای این کشــور ندارند ،ترجیح مــی دهــد آنهــا را در کمپ هــای جزایــری مانند مانوس (مشــهور به گوانتانامــوی اســترالیا) و ...محبــوس کنــد تا از تصمیــم خود منصرف شــوند .همین چنــد ماه پیش بــود کــه گفتگویی اختصاصــی با یکی از پناهجویــان محصــور در مانوس انجــام داده و گفته بود اســترالیایی هــا در اردوگاه هــای پناهجویی بــه گونه ای رفتار می کنند که یا شــما درخواســت مرگ کنید یا خواهان بازگشــت باشــید. به نظر می رســد صحبت های آن پناهجو در حال به وقوع پیوســتن اســت .از طــرف دیگــر کارشناســان همچنیــن گمانــه زنی مــی کنند کشــورهای مبــدا نیز معموال عالقه چندانی به بازگشــت این دســته از مهاجــران ندارند ،دقیقــا به همان دالیلی که کشــورهای مقصد تمایلی به نگاهداری آنها ندارند .سرنوشــت ایرانی های محبوس در اســترالیا به کجا ختم خواهد شــد؟
خودشــان محل زندگی شــان را انتخاب کنند». پیــش از این یک مقام ســفارت ایــران در کانبرا در موضوع بازگشــت پناهجویــان ایرانی از اســترالیا در گفتگو با گاردیــن گفته بود« :صحبت درباره آن ســخت اســت و تنها در این دیدار به نتیجه نخواهد رســید. این مســئله ای ادامه دار میان دو کشــور خواهد بود .براســاس قوانین و قواعــد بیــن الملل هیــچ قانونی نمــی تواند به کشــوری دیکته کند تــا افــرادی را که به دنبــال پناهندگی هســتند مجبور به بازگشــت به کشورشان نماید».
سفر وزیر خارجه استرالیا به تهران
جولی بیشــاپ ،وزیر خارجه اســترالیا چنــدی پیش به ایــران رفت تا بــا مقامــات ایرانی دیدار و گفتگو داشــته باشــد .پیش از این اســترالیا گفته بود بیشــاپ در این ســفر موضوع پناهندگان ایرانی را با مقامات کشــورمان مطرح خواهد کرد. اســترالیا اعالم کرده بــود در پی طــرح این موضوع از مقامــات ایران خواســته می شــود با بازگشت پناهندگان ایرانی رد شــده در استرالیا به ایــران موافقت کند .در عکس العمل به این خبر ،عبدالحســین وهاجی، ســفیر ایــران در کانبــرا (پایتخت اســترالیا) گفت ایران بــا این موضوع موافقــت نخواهد کرد. بــه گزارش فارس او گفت« :براســاس قوانین بیــن المللی نمی توان بر پناهجویــان فشــار آورد که به ایران بــاز گردند .پناهجویــان حق دارند 21ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
گرچه جولیه بیشــاپ وزیر خارجه اســترالیا قصد داشــت در ســفر به تهران نظر مســاعد ایــران را برای بازگردانــدن پناهجویانی که موفق به کســب پناهندگی در استرالیا نشــده اند ،جلب کند ولی سفر بی سابقه وی در حالــی از اهمیت بیشــتری برخوردار بود که غــرب در حال تالش برای دســتیابی به توافق هســته ای با ایران است. نخســتین ســفر وزیر خارجه اســترالیا به ایران در 12سال گذشته پس از آن صــورت گرفــت که تهران و قدرت های جهانــی اخیرا به چارچوب توافق سیاســی بر ســر برنامه اتمی دســت یافته اند .کانبرا از پیشرفت حاصل شــده در زمینه دســتیابی به توافق جامع بر سر برنامه هسته ای ایران اســتقبال کرده بود .بیشــاپ در این باره گفته اســت که چارچوب توافــق یک گام مهم به ســوی یک توافق نهایی اســت که همه نگرانی هــای بین المللی درخصــوص برنامه اتمی ایــران را برطرف خواهد کرد. روزنامــه اســترالین نیز تاکید کرد که ســفر بی ســابقه وزیــر خارجه اســترالیا بــه تهــران از اهمیت زیــادی برخوردار اســت .ایــن روزنامه اســترالیایی در سرمقاله خود افزود« :این ســفر نه تنها از نظر هستهای اهمیــت خواهد داشــت بلکه مــی تواند نقطــه عطفــی در مقابله با داعش به شــمار رود .ســفر جولی بیشــاپ به ایــران امیدوارکننده بود. ایــران نقــش مهمــی در تجهیز و آمــوزش نیروهــای شــیعه دارد و به نیروهــای امنیتــی عراق بــرای مقابله بــا داعش کمک مــی کند». در زمینــه پناهجویان نیز دیده بان حقوق بشــر از بیشــاپ خواســته اســت تا مقام های ایرانی را تحت فشــار قرار دهد .تونی ابوت نخست وزیر اســترالیا نیز هفته قبلش گفته بود« :ما بــا دولت ایران درخصوص 21Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
پناهندگی به استرالیا ،سفر بی بازگشت؟!
«پناهندگی به استرالیا سفر بی بازگشت» این جمله شاید بهترین توصیف برای پناهنده های غیرقانونی به استرالیا باشد که این روزها رویاهای خود را از دست رفته تر از همیشه می بینند... 20
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
بــا وجــود آن که در یک ســال اخیــر اخبار و اطالعیــه های مختلفی از ســختگیری های کشــور اســترالیا برای پناهجویان منتشــر شــده اما صحبت های چندی پیش نخســت وزیر اســترالیا آب پاکی را روی دست همه کســانی ریخت که تاکنون در درون شــان ،امیــد پررنگ تر از بیم و هــراس برای تــن دادن به این مهاجرت پرمخاطره بــود .حاال اما دیگر همه رویاهای به ظاهر شــیرین جای خود را به یک کابوس ســیاه داده انــد .جایی که نــه راه پیــش داری و نه راه پس. ماجــرا اما به همین ســادگی هــا نبود و موجی از واکنــش ها در میان ایرانــی ها بــه وجود آمده اســت .آتش جهنمی که اســترالیایی ها برای پناهجویان درســت کــرده انــد دامن همه را گرفته اســت .هــم مردم عادی ،هم کشــور اســترالیا و هم کشــور مبــدا .گویا فعال دعوا بر ســر نخواســتن این پناهجویانی اســت کــه رویاهای پوشــالی شــان آنها را ترغیب بــه رفتن کــرده بود... کارشناســان امور مهاجــرت اعتقاد دارند پناهجویانی که به این شــکل به کشــورهایی مانند استرالیا پناهنده می شــوند،غالبا منفعت خاص و ویژه ای برای کشــورهای مقصد ندارند« .انگیزه های سیاسی» مهمترین پارامتــر برای صدور پناهندگی اســت و بســیاری از ایــن پناهجویان با وجــود آن که در بدو ورود خود به اســترالیا مدعی می شــوند به دالیل سیاســی مجبور به پناهندگی شــده اند اما با تحقیقات کشــور استرالیا مشــخص می شــود چنین موضوعی صحت ندارد. غالــب ایرانــی های درخواســت کننده پناهندگــی از اســترالیا افرادی هســتند از طبقه متوسط جامعه که از نظر سیاســی ،مالی ،تحصیلی و 20Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
19
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
19Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
معنای بورس چیست؟ جذابیت ســودآوری در بازار سرمایه باعث شــده که هر کس برای یک بار هم شــده از خودش بپرســد که راه ورود به بورس چیست .جذابیت ســودآوری در بازار ســرمایه باعث شــده که هر کس بــرای یک بار هم شــده از خودش بپرســد که راه ورود به بورس چیست.
18
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
بقیه در صفحه 66
بورس چیست؟ برای شــناخت بورس و آشــنایی بیشــتر با آن بهتر اســت از «بازار» و تعریــف آن شــروع کنیــم .در یک تعریف ســاده ،می تــوان گفت که، بــازار مکانی اســت که در آن خریــد و فروش صورت می گیرد و ســاده تر این اســت که بگوییم هرگاه شــرایطی فراهم شــود کــه بین خریدار و فروشــنده رابطه برقرار شــود و معاملــه هایی صــورت پذیرد بازار تشــکیل شــده اســت .این شــرایط می تواند مــکان خاصی باشــد یا شــبکه های ارتباط مثل اینترنت. در بازارهــا بــه طــور کلی دو نــوع دارایــی ،دارایــی هــای واقعــی و دارایــی هــای مالــی، مــورد معاملــه قرار مــی گیرند. دارایــی هــای واقعــی همــان دارایــی هــای فیزیکی هســتند مثــل زمیــن ،ســاختمان و انواع کاال مانند ماشــین ،لوازم خانگی و ...امــا دارایی های مالــی دارایی های کاغذی و بهتر بگوییم اســنادی هســتند ،مثل ســهام و اوراق مشــارکت .بورس بازاری اســت که در آن دارایــی های مختلف مورد معامله قرار میگیرد .از ایــن رو ،انواع بورس ها را می توان به ســه دســته کلــی بورس کاال ،بــورس ارز و بورس اوراق بهــادار طبقه بنــدی کرد. -1بــورس کاال :بازاری که در آن خریــد و فروش کاالهای معین صورت مــی گیــرد و به طور منظم و دائم فعال اســت ،بورس کاال نــام دارد .در بــورس کاال معموال مواد خــام و مواد اولیه مورد معاملــه قرار می گیرد. هــر بورس کاالیــی را با نام همان کاالیی که مــورد معامله قرار میگیرد نامگــذاری می کنند .مثال بورس نفــت و بورس گندم. -2بــورس ارز :در بورس ارز ،همان طور که از نام آن مشــخص اســت، کار خریــد و فروش پــول های خارجی انجــام می گیرد .ایــن بورس در ایران فعال نیســت اما در کشــورهای پیشرفته فعالیت چشمگیری دارد. -3بــورس اوراق بهــادار :در بــورس اوراق بهادار دارایــی های مالی از قبیــل ســهام ،اوراق مشــارکت و ...مورد معامله قــرار می گیرد.
بورس اوراق بهادار چه می کند؟ کار اصلــی بــورس اوراق بهــادار این اســت کــه زمینه هایــی فراهم مــیآورد تا دو گروه از مردم ،به طــور قانونی ،در یک فعالیت اقتصادی شــریک و عــاوه بر تأمیــن نیازهای یکدیگــر ،از منفعت و ســود این فعالیت بهره مند شــوند .این دو گروه ســرمایه گذاران و سرمایه پذیران هستند. اصــوال در یــک تقســیم بندی ســاده ،افــراد جامعــه را می تــوان به دو گــروه تقســیم بندی کــرد؛ یک گروه کســانی که پول ،ســرمایه و یا پسانــداز دارند اما نمی تواننــد با آن کار کنند و گروه دوم کســانی که توانایــی انجام فعالیت هــای اقتصــادی دارند اما ســرمایه و پول کافی ندارند .ایــن دو گــروه عالوه بر اینکه یکدیگر را نمی شناســند و تعداد آنها نیز کم نیســت دارای ویژگی های مختلفی هســتند. به عنــوان مثال ،همه ســرمایه گــذاران به یک انــدازه پس انداز ندارند .برخــی دارای مبالغ اندک و برخــی صاحــب مبالــغ کالن هســتند ســلیقه این افــراد هم بــرای ســرمایه گــذاری متفاوت اســت .مثــا عــده ای تمایل به ســود کم در کوتاه مــدت دارند و عده ای به دنبال ســود بیشتر ولــی در دراز مدت انــد و ده ها ویژگــی دیگر. ســرمایه پذیــران نیز از ویژگی هــای مختلف برخوردارنــد .برای مثال، هــر گــروه در زمینه خاصی فعالیت می کنند .بــا توجه به نوع فعالیت شــان ســودهای متفاوتی پرداخت مــی کننــد و در اداره مراکز تولیدی خود ســلیقه متفاوت دارند و... حــال با این همه ویژگی هــای متفاوت چگونه می تــوان بین این دو گــروه رابطه برقــرار کرد تا همه آنها ضمن قبول شــرایط یکدیگر حاضر به شراکت شوند؟ یکــی از کارهای اساســی بورس همین اســت که با ایجــاد یک فضای مناســب و قانونمند زمینه ای فراهم آورد تا از طریق آن برآوردن تمامی خواســته هــای قانونی طرفین با حفظ حقوق آنها میســر شــود .بورس یک مشــکل بســیار بزرگ دیگــر را نیز حل کرده اســت ،بــه طوری که می توان ادعا کرد حل این مشــکل باعث گســترش ســرمایه گذاری و در نتیجه توســعه یافتگی و پیشرفت سریع تر کشــورهای جهان شده اســت .آن مشــکل این اســت که اگر افراد مختلفی که با ســرمایه هــای متفاوت وارد بورس شــده و در فعالیت هــای اقتصادی بزرگ
18Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
مروری بر فیلم مادر به بهانه روز مادر همچنیــن با بازی در این فیلم عبدی گوشــه ای دیگــر از توانایــی هایش را نشــان داد ،در موقعیتی غیر کمیک"،غالمرضا" پســر وسطی خانواده که شــمایل مانــدگاری از یک معلول ذهنی به نمایش گذاشــت.
موافقان چه می گویند: جهــان بینی ملموس و قابل بــاور حاتمی در فیلــم مادر که با دنیای شــبه تاریخــی آثار او تلفیق شــده اســت ،تهران و ایران آن سال ها را در حافظــه ی تصویــری ضبط کرده اســت، دیالوگ هــای آهنگین و موزون کــه هر کدام جــای خاصــی در ســینما باز کــرده انــد و از همــان روز تا هنــوز دیالوگ هــا نقل محافل ســینمایی اســت ،همچنین دقت و وســواس قابل ســتایش حاتمی در چهره پــردازی و قاب بنــدی و تزییــن لوکیشــن ها از جملــه نقاط قابل توجه فیلم اســت. جالب اســت بدانید حیاط خانــه را گازوئیل پاشــیده بودنــد که همیشــه خیس بــه نظر برســد خانــه ای کــه در اصل متعلــق به یک زوج یهودی ســاکن خیابان شــیخ هادی بوده اســت،در ســالی کــه هامــون و ای ایــران از مهرجویی و تقوایی در ســینماها اکران شــده بودند( ،مــادر) حاتمی با فــروش 19میلیونی باالتر از هردوی آنها و در رتبه ی سوم پرفروش ها قــرار گرفت ،هنر حاتمی در ســینما چیزی شبیه مینیاتور در نقاشــی است در مینیاتور با حذف عناصر رئالیستی چون پرسپکتیو نقاشی از رئالیســم دور می شود از همین رو سینمای حاتمی حتــی اگر وفادار بــه واقعیت تاریخی نیســت ،اما توجیــه خــودش را دارد .در ضمن نباید فراموش کنیم کــه حاتمی صراحتاً دنیای ســینمایش را متعلق به خودش می دانست و هیچوقت داعیه وفــاداری به واقعیات تاریخی نداشت.
نقدهــای وارد به فیلم بوده اســت ،همچنین داســتانی که پــر از تیپ اســت در واقع ما در فیلم مادر با شــخصیت مواجه نیســتیم ،فیلم از چند تیپ تشــکیل شده اســت یک معلول ذهنی، یک تازه به دوران رســیده و... مرتضــی آوینــی ،حاتمی را متهــم به دلبســتگی به عهد قجر و آت و آشــغال هــای صنــدوق خانه های متــروک میکند. جبار آذین در یادداشــتی ســکانس رویــا پــردازی مــاه منیــر را تقلیــدی از فیلم (شــاید وقتی دیگر ) بیضایی می داند همچنین منتقدیــن دیالــوگ هــای فیلــم را متناســب بــا فضــای معاصــر فیلم نمیدانستند ،دیالوگ هایی که بیشتر مناسب یــک فضــای قجــری اســت ،غوطه خــوردن در نوســتالژی تا حد حســرت زدگــی و تقبیح بیدلیــل منطق و مدرنیســم از دیگر انتقادها بــه فیلم مــادر می باشــد ،جالب اینجاســت خیلــی از نقد هایــی که به فیلم وارد میشــد پــس از فــوت حاتمی جزئــی از نقــاط قوت فیلم قلمداد شــده اســت.
مرور چند دیالوگ خاطره انگیز: ترنجبیــن بانو(رقیــه چهــره آزاد) :چشــم دروغ گــو رسواســت ،اما بچه میگــه و مادر بــاور میکنه ...برین پســرا پــی برادرتون خدا پشــت و پناهتون ،کجاســت بره ی گمشــده این گوســفند پیر صحــرا؟ وقت ذبــح نزدیکه و قربانــی مشــتاق و منتظر ،برک پــروار من غالمرضا...
مخالفان چه می گویند: ســاختار چند پاره ی فیلم ،ریتــم نه چندان مناســب و نــا متــوازن فیلمنامــه از جملــه 17ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
محمد ابراهیم(محمدعلی کشــاورز) :پرهیز مرهیــز میدین کــه چی؟ خورشــید دم غروب آفتاب صالت ظهر نمیشــه ،مهتابی اضطراریه،
دوســاعته باتریش ســه ســت ،حــال و وضع ترنجبیــن بانــو عینهــو وقــت اضافــی بازی فیناله ،آجیل مشــکل گشاشــم پنالتیه ...گیرم
این جور وجودا موتورشــون رولزرویســه تخته گازم نرفتن سرباالیی زندگیو ،دینامشون وصله به بــرق توکل ...اینــه که حکمــش پنالتیه یه شوت ســنگین گله گلشــم تاج گله ...قرمزته، آبی آبلیموجات! حســینقلی خان ناصری(امین تــارخ) :وقتی یــک زن کدبانــو در خانــه داری ،هرچه فقیر باشــی توانگری ،کدبانوی عاشق نیاز چندانی بــه رفتن بــازار نــداره ،از برکت دســت هاش مطبخ همیشــه دایره و از حســن سلیقه اش سفره ســفره ی ضیافته... جــال الدین(امین تــارخ) :آدم برهنه به دنیا می آد ،برهنه هم از دنیا میره ...هرچه ســبک بارتــر بهتر! دنیا حکــم دریــا رو داره ،زندگی زورق آب در کشــتی هــاک ،کشــتیه بحــری بی جامــه امید نجاتش بیشــتره تا مســافر با اثاث... غالمرضا (اکبر عبدی) :مــادر درد دارد ...مادر مرد ...از بس که جــان ندارد...
17Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
ماندگارترین «مادر» سینمای ایران
روز مــادر بهانــه ای شــد بــرای مــرور خاطــره انگیز و ماندگارترین "مادر" ســینمای ایران (،مادر) ســاخته ی علی حاتمی در ســال .1368خیلی ها حتی انهایی که با ســینما نزدیکــی خاصی ندارند "،ترنجبین بانــو" را در خاطر دارند. ایمــان عبدلی در برترین ها نوشــت :از عجایــب روزگار اســت فیلمــی کــه در زمــان خودش قــدر ندیــد و دیده نشــد ،بعدها ســتایش شــد حال اینکه تا چه اندازه شرایط جامعه ی حســرت زده ی ایرانی و تب نوســتالژی بازی در ایــن محبوبیت تاثیر داشــته بحث دیگری اســت. امــا هر چــه که بــود هر چه که هســت فیلــم حاتمی که ســر شار از عناصر نوستالژیک اســت محبوبیت زیادی دارد.
رقیه چهره آزاد ترنجبین بانو یا همان سارا ،نقش اصلی را در پیشبرد درام فیلم دارد ،داســتان فیلم از دوشــنبه ای که او از آسایشگاه جــدا می شــود آغــاز میشــود و تا جمعــه ای کــه او می میــرد ،ادامــه می یابد .اصال فرمــان او مبنی بر گردهمایی فرزندان در خانه ی مادری هســته ی اولیه داســتان اســت ،چهره آزاد در 81ســالگی برای این فیلم سیمرغ گرفت که در نوع خود رکوردی محســوب میشــود .
16
محمد علی کشاورز
بازیگــری که پیــش از آن در آثاری چــون کمال الملک و هزاردســتان با حاتمی همکاری داشــت ،در مــادر بیش از پیش به چشــم آمــد دیالوگ هــای ماندگاری کــه حاتمی در دهان کشــاورز گذاشــته بود به اضافه پرداخت تیپیکال کاراکتر باعث شــدحضور کشــاورز در فیلم پررنگ باشــد ،البته که کشــاورز بعد از مادر در ســینما فعالیت چندانی نداشــت " .محمــد ابراهیم" تازه به دوران رســیده ی فیلم و پســر بزرگ خانــواده که در کار صــادرات روده به آلمان بود ،تیپیک ترین شــخصیت داســتان است.
اکبر عبدی
علیحاتمی
حاتمــی ،مــادر را بعــد از کمال الملــک و فیلم توقیفی "حاجــی واشــنگتن" ســاخت ،در غالب و فرمــی که مملو از دلبســتگی های خودش بــود ،مادر را می تــوان یکی از
شــخصی ترین فیلم های عباســعلی حاتمی دانست ،فیلم آنقدر درگیر نمایش ســنت و نوســتالژی بود که حتی گاها به ســاختار داستان هم خدشــه وارد می کرد ،حاتمی قبلتر از آن 8ســال را صرف ساخت هزارداستان و شهرک موسوم بــه (غزالی )کرده بــود و گویی با "مــادر" تخلیه ی روحی شد .
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
عبــدی که در آن ســال ها به دلیل ایفای نقــش در اجاره نشــین ها به مــرور در حال تثبیت درجایــگاه یک کمدین بــود ،با بازی خیره کننــده و البته به لطف گریم ســنگین و بــاور پذیری که داشــت موفــق شــد ماندگارترین نقش خــودش را خلق کند،
16Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
شایددلیلش این باشد كه از بچگی همه چیزهای قشنگ و دست نیافتنی را توی «شهرفرنگ» نشانمان داده اند
- ۱فرهنگ "خارجی دوست"
علیرغــم ایــن كه همگــی ما بــه فرهنگ ،تاریــخ و تمــدن كهن مان مینازیم و دو هزار پانصد بار از دو هزار و پانصد ســالمون گفته ایم ،اما یك حس شــیفتگی به مرام و منش خارجی هــا! داخل همگیمان وجود دارد .خارجی رو دوســت داریم ،به خارجی بیشــتر احتــرام میگذاریم و در ایــن مســئله مورد بحث ،مــا افتخار میكنیم كه فقط بــا یك خارجی تجارت میكنیم. الزم به ذكر اســت كه در اینجا نمیتــوان خارجی ها را به "غیر ایرانیان" ترجمــه كرد چون كشــورهای زیــادی در این بخش ســهمی نمیبرند و اگرچه غیر ایرانی هســتند جزو "خارجیها" هم محســوب نمیشــوند. حتــی در مورد كشــورهایی كــه قابلیت و لیاقت شــیفتگی بیش از حد مــا را دارند نیز یك نــوع گزینشهایی وجود دارند .مثال كشــور هلند و كشــور لهســتان كه هر دو جزو اتحادیه اروپا هستند با یكدیگر تفاوت دارنــد ،همچنیــن از تجــارت كــردن با یك آمریكایی احســاس شــعف بیشــتری به ما دســت میدهد تا تجــارت با یــك روس یا چینی. ایــن نحوه نگــرش خارجی دوســتانه ،به ارزشــگذاری و كنترل كیفیت كاالهــا نیز تعمیم مــی یابد و تنها بیان این جمله كه "جنســش خارجی هســت" ،تنها مهر اســتاندارد مــورد قبول اغلب و اكثــر آحاد جامعه ما
15
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
می باشد. چــرا و چگونه به اینجا رســیده ایم؟ دقیقا معلوم نیســت .شــاید باید بــه ســالهای دور بازگشــت و به زمانی رســید كــه قاجاریــه در مورد فرنگ و عجایب موجود در فرنگســتان دچار شــیفتگی شــده و از خود بیخود شــده بودند ،شاید دلیلش این باشــد كه از بچگی همه چیزهای قشــنگ و دســت نیافتنی را توی "شهرفرنگ" نشــانمان داده اند ،یا باید به تئوری قدیمی اســتعماری كه عمدتاً از بریتانیا برخواســته است رسید كــه نفت و معدن و پــول را باید در مقابل پیشــرفت هزینــه كرد ،این تئوری حتی هرگونه پیشــرفت را تنها در گرو وابســتگی میداند و اعمال میكند و... همــه اینها و ده ها عامل دیگر دســت به دســت همدیگــر داده اند و آمــال و مقصــد نهایــی ما را خــارج و رســیدن به خارجیهــا كرده و خارجی دوســت داشــتن را بــرای ما یــك امتیاز معرفی كرده اســت. اما هموطنانی كه این موهبت نصیبشــان شــده تا وارد "خارج" شــوند تعمیم گســترده تــری از امتیاز" خارجی دوســتی" را راهــكار خود قرار داده انــد و به این رســیده انــد كه كار و مراوده بــا ایرانیان و هموطنان همشهرشــان یــك ننگ و ضعف محســوب میشــود و بر عکــس ،كار نكردن با آنان افتخار محســوب میشــود. این بحث را در شماره آینده پی میگیریم.
15Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
من با ایرانی بیزنس نمیكنم جمله ای غلط كه بسیاری از مردم ازآن استفاده میكنند بدون این كه امكانات ،قدرت ،جرأت و حتی سواد الزم برای اجرایش را داشته باشند
محمدسهی قسمت اول • اســمش پیتر یا جان یا ادوارد یا الكســاندر یا جنیفر یا اســكایلر یا مرلین نیســت… • زبان انگلیســی در حد باالیی بلد نیســت، جمــات را غلط غلــوط میگوید ،اگــر ایمیل بنویســد نه تنهــا زیــاد مفهوم نیســت بلكه ممكن اســت جمالتش خنده دار هم باشند… • شــاید بتواند انگلیســی را درســت بشنود امــا این به شــرطی اســت كه بــا لهجه غلیظ انگلیسی بیان نشــوند یا دوست ما نخواهد از لهجــه های متفــاوت یك چینــی و یا مثال یک سیاهپوست ســر در بیاورد… • از همه غم انگیزتر این اســت که شــغلش یــا سرویســی کــه ارائــه میکند فقــط مورد استفاده ایرانیان اســت (مثال سبزی سرخ کرده یا پیازداغ تولید میکند ،یا سرویســش بر اساس نیازهای ایرانیان طراحی شــده اســت)… • و… 14
اما همین شــخص بــه عنوان یــك افتخار ،به عنوان داشــتن یك نوع كالس ،بــه عنوان بیان ایــن كه بیزنس موفقــی دارد یا بــه هر عنوان دیگر بالفاصله بعــد از معرفی خودش و کار و کســبش ،به تو میگوید: البتــه مــن با ایرانــی بیزنــس نمیكنم ولیچون شــما رو (مثــ ًا) آقای غیاث آبــادی (كه از قضا ایشــون هــم ایرانی هســتند) معرفی كردهانــد باهاتون تمــاس گرفتم! اگر قرار شد با همدیگر کار بکنید: ٭ چنانچه برای شــما کار بکنــد نمیتوانی از دیــر یا زود شــدن كار ،تأخیر یــا تغییر برنامه كاری ،كیفیــت كار انجام شــده و یــا هر نوع دیگــر از ســرویس ها یــا خدماتی كــه انجام میدهد یا قرار اســت انجام بدهد ســوال كنی، ناراحــت باشــی و یا شــكوه كنی چــون حتماً ایــن را میشــنوی :ببخشــید بهتون بــر نخوره هــا ولی ایرونیهــا رو هر كاری براشــون بكنی آخــرش باز هم بهشــون بدهكار هســتی! ٭ چنانچــه قرار باشــد برایــش کار بکنی ،یا هیچوقــت از شــما راضــی نخواهــد بــود ،یا همیشــه شــما و شــرکت تان را با شــرکتهای بــزرگ مولتی میلیــون دالری مقایســه میکند کــه چنان و چنــان میکنند و باالخــره باز هم
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
به این نتیجه میرســد که :ببخشــید بهتون بر نخــوره هــا ولی عاقبــت کار کردن بــا ایرونی همینــه دیگه! مــن دیگه غلط کنم بــا ایرونی کار کنم! ایــن دوســت مــا بهتــر از هرکــس دیگری میداند کــه چنانچه با همان شــرکتهای بزرگ میلیــون دالری کار بکنــد باید هزینــه باالتری بپردازد ،همچنین بایــد از زبان و قدرت تکلم خوب و ســواد باالیی برخوردار باشــد تا بتواند ســفارش خود را بــه خوبی تفهیــم کند ،متن قــرارداد را بخوبی بخواند و بفهمد و بتواند در صورت بروز هر گونه اشــکالی مجدداً با اعالم توضیحــات فنی (که خــود باز زبــان قویتری میطلبد) مشــکل ایجاد شــده را برطرف کند، تازه دســت آخر هیــچ تضمینی هم نیســت که کیفیت کار انجام شــده از اســتانداردهای هموطنش باالتر باشــد. بــرای ریشــه یابی این بنــای كج كــه تا ثریا قــد كشــیده اســت مســئله را هــم از بعد فرهنگی بررســی میكنم و هم با توجه به این كه نزدیك بیســت سال سابقه ســر و كله زدن با مشــتری های ایرانی و غیــر ایرانی در كانادا را دارم این مســئله را در شماره آینده از نقطه نظر تجــاری نیز بررســی خواهم کرد.
14Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
ماهنامهخردمند اجتماعی -فرهنگی -هنری پانزدهم هر ماه منتشر می شود
ناشر :انتشارات خردمند -تورنتو سردبیر :محمد ُسهی امور داخلی و اداری :حامد خ ّرم بخت تایپ :مریم ُسه ی طراحی و صفحه آرایی :انتشارات خردمند با تشکر از :مسروره بنی هاشمی -حدیث صحرا -مریم ُسهی -آرزو وفـا -رضا میرفخرایی -راضیه عباس زادگان و همه کسانی که در این شماره ما را یار و یاور بودند. خردمند در ویرایش و اصالح مطالب ارسالی اختیار دارد .نظرات نویسندگان مقاالت الزاماً بیانگر دیدگاه ماهنامه خردمند نیست. مسئولیت قیمتها ،سرویسها و کلیه مطالب درج شده در آگهی ها به عهده صاحب آگهی است.
روی جلد -شرح در صفحه ۲۴ بنیاد خیریه داریوش چه کاری انجام میدهد؟ Tel: 416-676-9-676 Fax: 1-888-676-9677 info@kheradmand.ca www.kheradmand.ca 8131 Yonge Street، Suite 207 Thornhill، Ontario L3T 2C6
13
سرچشمه خوبی ها همــه شــنیده ایم کــه :در کار خیــر حاجت هیچ اســتخاره نیســت ...همه ما افــراد خ ّیر و کمــک کار دیگران را دوســت داریــم ...اما براســتی خودمان چقدر کار خیــر انجام میدهیم؟ آیــا بــرای گرفتن دســت نیازمنــدان فقط اظهــار آمادگی میکنیم یا همیشــه مشــغول به برطــرف کردن گرفتاریهای مردم هســتیم؟ آیا قــدرت دید «گرفتاری» و شــخص «گرفتار» را داریم؟ گرفتاری فقط داشــتن مشــگل مالی نیســت ،گرفتاری میتواند در هم پیچیدن اوضاع روحی دوســت ،همكار ،همســایه و ...باشــد؛ گرفتاری میتواند افتادن گره در كار یك آشــنا باشد ،یك گــره روحــی ،یك گــره عاطفی ،یك درگیــری بین زن و شــوهر ،یك اختالف تفكــر بین مادر و پســر ،در یك كالم :یك مشكل. بــرای كمــك در رفع مشــكل و گرفتاری اطرافیــان باید از خودگذشــتگی داشــت ،باید ایثار داشــت ،باید از نان خود برید و از دلبســتگی های خود مایه گذاشــت .ارزش تقســیم كردن غذای موجود خودمان با یك گرســنه با ارزش بخشــش غذای زیاد مانده از ســر ســفره یكسان نیســت .اگر از خودت كندی و به دیگران دادی ،میتوان گفت به راســتی در كار خیر پیشــتاز بــوده ای .یــك پیراهن نو بــرای یك نیازمند بخــر ،اهدای پیراهــن كهنه ای كــه دیگر حاضر به پوشــیدنش نیســتی زیاد الیق برچســب «خیرخواهی» نیســت ،اگرچه همان هم از هیچ بهتر است. با خبر شــدم دوســت و همكار عزیزم خانم مســروره بنی هاشــمی برای افتتاح یك مدرسه كه كامالً با كمك های مالی شــخص ایشــان درســت شــده اســت در ایران بسر میبرد. خانم بنی هاشــمی بــه خرج خود برای كــودكان نیازمند منطقه زادگاه خودش ،یك مدرســه ســاخته اســت تا كودكان آینده ســاز ما بتوانند زیر یك ســقف كه برایشــان آرامش می آفریند به تحصیــل بپردازند. وقتی این خبر را شــنیدم احســاس كــردم خودم هنــوز راه زیادی بــرای فراگیری خیرخواه بــودن در پیش رو دارم .از شــنیدن این کار بزرگی که انجام شــده بود احســاس شــعف خاصی وجودم را در بر گرفــت .دریافتــم مقام باالتــر از یــک «خ ّیر» بودن این اســت که منشاء و سرچشــمه «خیر» باشی . آفرین بر این همت و غیرت. با ایشان گفتگوی كاملی در شماره آینده خواهیم داشت.
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
13Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
12
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
12Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
11
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
11Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
10
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
10Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
9
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
9Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
6
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
6Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
4
ماهنامه خردمند -سال اول -شماره سوم -می -۲۰۱۵تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
4Kheradmand Monthly - Issue 3 - May 2015 - Tel: 416-676-9676
Need Printing? www.ThePrintGiant.com