Kheradmand Magazine - Issue #5

Page 1

Volume 1 - Issue 5 - July/Aug 2015 - www.kheradmand.ca - Tel: (416) 676.9.676



74 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

74


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن‬

‫چشم پزشکی و ﻋینﻚ‬

‫چشم پزشکی و ﻋینﻚ ‪ -‬چشم پزشکی و ﻋینﻚ ‪ -‬چشم پزشکی و ﻋینﻚ ‪ -‬چشم پزشکی و ﻋینﻚ‬

‫‪۷3‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪73 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫تﻌمیرگاﻩ اتومبیﻞ‬

‫تﻌمیرگاﻩ اتومبیﻞ ‪ -‬تﻌمیرگاﻩ اتومبیﻞ ‪ -‬تﻌمیرگاﻩ اتومبیﻞ ‪ -‬تﻌمیرگاﻩ اتومبیﻞ ‪ -‬تﻌمیرگاﻩ اتومبیﻞ‬

‫‪۷۲‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪72 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫مشاور امﻼﻙ‬ ‫مشاورین امﻼﻙ ‪-‬مشاورین امﻼﻙ ‪ -‬مشاورین امﻼﻙ ‪-‬مشاورین امﻼﻙ ‪ -‬مشاورین امﻼﻙ‬

‫‪۷۱‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪71 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫خدمات ارزی‬

‫خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی‬

‫آموزشگاﻩ‬

‫آموزشگاﻩ ‪ -‬آموزشگاﻩ ‪ -‬آموزشگاﻩ ‪ -‬آموزشگاﻩ ‪ -‬آموزشگاﻩ ‪ -‬آموزشگاﻩ ‪-‬آموزشگاﻩ‬

‫‪۷۰‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪70 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫حسابداری‬ ‫حسابداری ‪-‬حسابداری ‪-‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری‬

‫ﻋکاسی و فیﻠمبرداری‬

‫ﻋکاسی و فیﻠمبرداری ‪ -‬ﻋکاسی و فیﻠمبرداری ‪ -‬ﻋکاسی و فیﻠمبرداری ‪ -‬ﻋکاسی و فیﻠمبرداری‬

‫‪۶۹‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪69 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫آرایشگاﻩ و ساﻟن زیبایی‬ ‫آرایشگاﻩ و ساﻟن زیبایی ‪ -‬آرایشگاﻩ و ساﻟن زیبایی ‪ -‬آرایشگاﻩ و ساﻟن زیبایی ‪ -‬آرایشگاﻩ و‬

‫آژانﺲ مسافرتی‬ ‫آژانﺲ مسافرتی ‪-‬آژانﺲ مسافرتی ‪ -‬آژانﺲ مسافرتی ‪ -‬آژانﺲ مسافرتی ‪ -‬آژانﺲ مسافرتی‬

‫‪۶8‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪68 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


67 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

67


66 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

66


‫او بــه آلرژی و یــا واكنش آلرژیك بدنش به یك‬ ‫مــاده یا غــذای خاص باشــد‪ .‬اگر ایــن دانه‌ها‬ ‫با تنگی نفس و خســتگی مزمن همراه شــد‪،‬‬ ‫حتمــا بایــد آنها را جــدی بگیرید‪ .‬گذشــته از‬ ‫ایــن‪ ،‬كبودی‌هــای به‌ظاهر بی‌علتــی كه روی‬ ‫پوســت كودك شــما دیــده می‌شــود‪ ،‬ممكن‬ ‫اســت از نشــانه‌های ابتــای او به مشــكالت‬ ‫خونی و انعقادی باشــد‪.‬‬ ‫خال‌های عجیب و غریب‬

‫خالــی كــه یك‌دفعــه روی پوســت كــودك‬ ‫شــما ســر و كله‌اش پیــدا شــده‪ ،‬می‌تواند به‬ ‫اندازه خالی كه تغییر شــكل داده‪ ،‬مشــكوك و‬ ‫دردسرســاز باشد‪.‬‬ ‫خالــی كه پاره‌پــاره شــده‪ ،‬تغییر رنــگ و یا‬ ‫اندازه داده و یا تازه ســر و كله‌اش پیدا شــده‪،‬‬ ‫می‌تواند یك نشــانه هشــدار باشــد‪ .‬همیشه‬ ‫دیــدن ایــن نشــانه‌ها بــه معنــای بــه خطر‬ ‫افتادن جان كودك شــما نیست اما در بسیاری‬ ‫مــوارد‪ ،‬ابتال به ســرطان پوســت خــودش را با‬ ‫ایــن خال‌های مشــكوك نشــان می‌دهــد‪ .‬به‬ ‫همیــن دلیــل اســت كه نبایــد این نشــانه را‬ ‫سرســری بگیریــد؛ در این شــرایط الزم اســت‬ ‫فورا با پزشــك كودك‌تان در این مورد مشــورت‬ ‫كنیــد و در صــورت لــزوم از خــال مشــكوك‬ ‫نمونه‌بــرداری كنید‪.‬‬

‫جان کودک‌تان در‬ ‫خطر است!‬

‫اگــر ایــن عالیــم را در فرزندتــان می‌بینید‪،‬‬ ‫بدون درنــگ روانه بیمارســتان شــوید‪.‬‬ ‫درد ناگهانی معده‬

‫درد معــده‌ای كه در ســمت راســت و پایین‬ ‫احســاس می‌شــود یا به‌طور ناگهانــی می‌آید‬ ‫و مــی‌رود را می‌توانید یك نشــانه مشــكوك و‬ ‫نیازمند درمــان تلقی كنید‪.‬‬ ‫اگــر فرزنــد شــما ســمت راســت و پاییــن‬ ‫معده‌اش احســاس درد می‌كند‪ ،‬از او بخواهید‬ ‫بــاال و پایین بپرد‪ .‬اگر ایــن كار برای كوچولوی‬ ‫شــما ســخت بود‪ ،‬می‌توان حدس زد كــه او از‬ ‫آپاندیســیت رنــج می‌بــرد‪ .‬اگر چــه آپاندیس‬ ‫ســمت راســت و پایین شــكم قــرار دارد اما‬ ‫درد ناشــی از آن می‌توانــد در اطــراف ناف و‬ ‫‪65‬‬

‫‪‬‬

‫یا پایین معده هم احســاس شــود‪ .‬در صورتی‬ ‫كــه ویروس‌هایی كه به معــده حمله می‌كنند‬ ‫دلیل ایــن درد باشــند‪ ،‬احتماال همــراه با درد‬ ‫كودك‌تــان واكنش‌هایــی مثل تب‪ ،‬اســتفراغ و‬ ‫یــا اســهال را هم نشــان می‌دهد‪ .‬امــا به هر‬ ‫حال بــرای پیــدا كردن علــت اصلــی‪ ،‬باید با‬ ‫پزشــك كودك‌تان مشــورت كنید و درمان را در‬ ‫صــورت لزوم آغــاز كنید‪.‬‬ ‫اگر فرزند شــما كمتر از چهار ســال سن دارد‬ ‫و از معــده‌دردی كه چند ثانیه قطع می‌شــود‬ ‫و دوبــاره آغــاز می‌شــود شــكایت می‌كنــد‪،‬‬ ‫ممكن اســت به یك اختالل جدی و خطرســاز‬ ‫روده دچــار شــده باشــد‪ .‬اگر چنیــن دردی با‬ ‫مشــاهده خون در مدفوع همراه شــد‪ ،‬دیگر‬ ‫دلیلــی برای یك دقیقه وقــت تلف كردن باقی‬ ‫نخواهد ماند‪.‬‬ ‫سردرد همراه با استفراغ‬

‫ســردردی را كــه در آغــاز صبــح و به محض‬ ‫بیدار شــدن‪ ،‬كودك‌تان از آن شــكایت می‌كند‬ ‫یــا اینكه در میانه شــب او را از خــواب بیدار‬ ‫می‌كنــد‪ ،‬بــه ویژه اگــر با تهــوع و اســتفراغ‬ ‫همراه باشــد باید یك نشانه خطر تلقی كنید‪.‬‬ ‫این نشــانه‌ها می‌تواند خبــر از ابتالی كودك‬ ‫شــما بــه میگرن دهــد‪ .‬میگــرن در كــودكان‬ ‫اگرچه مشــكلی آزار‌دهنده اســت اما خطرناك‬ ‫نیســت و اغلب از اعضای فامیل یا خانواده به‬ ‫ارث می‌رســد‪ .‬با ایــن وجود ســردرد همراه با‬ ‫اســتفراغ در شــب و ابتدای صبح‪ ،‬می‌تواند از‬ ‫مشــكل جدی‌تری در مغــز و اعصاب حكایت‬ ‫كند كه باید توســط متخصص آن را بررســی و‬ ‫برای درمانش اقــدام كنید‪ .‬‬ ‫كم شدن ادرار‬

‫خشــكی دهان و لب‌ها‪ ،‬كاهش ادرار‪ ،‬پوست‬ ‫خشك‪ ،‬اســتفراغ یا اسهال شــدید كودك‌تان را‬ ‫حتمــا جدی بگیرید و تصــور نكنید كه گرمای‬ ‫تابســتان دلیل بروز این نشانه‌هاست‪.‬‬ ‫همــه ایــن نشــانه‌ها می‌گوینــد كــه بدن‬ ‫كــودك شــما آب زیــادی را از دســت داده‬ ‫اســت و بایــد بــه ســرعت درمــان شــود‪ .‬از‬ ‫دســت رفتــن آب بــدن می‌تواند تا از دســت‬ ‫رفتن ســطح هوشیاری فرزند شــما و به خطر‬ ‫افتادن ســامتش پیش برود‪ .‬تصــور نكنید كه‬ ‫با مشــكل جدی‌ای روبه‌رو نیســتید‪ .‬شــاید تا‬ ‫رســیدن كودكتان به این مرحلــه‪ ،‬چیزی باقی‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫نمانده باشــد‪ .‬پس درحالی كه ســعی می‌كنید‬ ‫به كودكتان مایعات بیشــتری بخورانید‪ ،‬ســری‬ ‫هم به یــك بیمارســتان شــبانه‌روزی كودكان‬ ‫بزنید و از اینكه خطری ســامت و جان كودك‬ ‫شــما را تهدیــد نمی‌كند مطمئن شــوید‪.‬‬ ‫لب‌های آبی‬

‫اگر لب‌هــای كودك شــما آبی‌رنگ شــد ‌ه یا‬ ‫اینكه در اطراف دهــان او تغییر رنگ واضحی‬ ‫مشــاهده می‌كنید‪ ،‬یعنی ســامت كودك شما‬ ‫در خطــر اســت‪ .‬در صورتی كه این نشــانه‌ها‬ ‫بــا دشــواری در تنفــس‪ ،‬درد قفســه ســینه‪،‬‬ ‫نفس‌نفــس زدن و یــا شــنیده شــدن صــدای‬ ‫ســوت در زمــان تنفــس همــراه می‌شــود‪،‬‬ ‫یعنی مشــكل فرزندتان جــدی و وضعیت‌اش‬ ‫اورژانســی است‪.‬‬ ‫شــاید یك واكنــش آلرژیك دلیل بــروز همه‬ ‫این نشــانه‌ها باشــد اما ابتال بــه بیماری‌هایی‬ ‫مثل ذات الریه یا ســیاه ســرفه هــم می‌تواند‬ ‫ایــن نشــانه‌ها را ایجــاد كنــد‪ .‬در صورتی كه‬ ‫ریتــم نفــس كشــیدن كودك شــما به‌شــدت‬ ‫تند شــده مشــكل را جــدی بگیریــد‪ .‬تعداد‬ ‫نفس‌های او در ‪ 30‬ثانیه را بشمارید و میزانش‬ ‫را در دو ضــرب كنید‪ .‬عدد به دســت آمده در‬ ‫نــوزادان نبایــد كمتــر از ‪ ،60‬در بچه‌های زیر‬ ‫یك ســال كمتر از ‪ 40‬و در كودكان ‪ 1‬تا ‪ 3‬ســاله‬ ‫نباید از ‪ 30‬كمتر باشــد‪ .‬اگر كودك شــما بین ‪4‬‬ ‫تا ‪ 10‬ســال ســن دارد‪ ،‬این عدد بــرای او نباید‬ ‫از ‪ 24‬كمتر شــود‪.‬‬ ‫استفراغ بعد از زمین خوردن‬

‫اگر كودك زیر شــش ماه شــما بعــد از زمین‬ ‫خوردن و یــا ضربه خوردن به ســرش عالئمی‬ ‫مثل اســتفراغ یا كم شدن هوشــیاری را نشان‬ ‫می‌دهد‪ ،‬آنها را جــدی بگیرید‪.‬‬ ‫در چنیــن شــرایطی هیچ زمانی بــرای تلف‬ ‫كردن ندارید‪ .‬ممكن اســت كودك شــما دچار‬ ‫صدمــات مغزی جدی شــده باشــد و اگر تنها‬ ‫كمی دیــر به بیمارســتان برســانیدش‪ ،‬جبران‬ ‫صدمــات وارد شــده دشــوار یــا غیرممكــن‬ ‫می‌شــود‪ .‬مهــم نیســت كــه كودك‌تــان از‬ ‫چــه ارتفاعــی افتــاده و یا چه چیز به ســرش‬ ‫خــورده؛ ایــن نشــانه‌ها را در هــر حــال باید‬ ‫جــدی بگیرید‪.‬‬

‫‪65 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫هرگز این نشانه‌ها را در کودکان بی اهمیت نپندارید‬ ‫شــاید كودك شــما نتواند حالی را كه تجربه‬ ‫می‌كنــد با جزئیــات كامل و حتــی گاهی به‬ ‫درســتی برای‌تان شــرح دهــد‪ .‬شــاید وقتی‬ ‫كــه معــده درد عذابــش می‌دهد‪ ،‬شــما را با‬ ‫گفتــن «دلــم درد می‌كنــه!» گمــراه كنــد یا‬ ‫شــاید درد چشــمش را برای شما «ســردرد!»‬ ‫جلوه دهد‪ .‬شــاید كودك شــما از خودتان نام‬ ‫دردی را شــنیده باشــد و گاهی بــدون آنكه‬ ‫احساســش كند‪ ،‬شكایتی مشــابه آنچه را که‬ ‫شــما می‌گفتید مطــرح كند و خالصه شــاید‬ ‫گاهــی به‌خاطر جلب‌توجه شــما خــودش را‬ ‫به ناخوشــی بزند‪.‬‬ ‫محبوبــه عطایــی در مجلــه ســیب ســبز‬ ‫مینویســد‪ :‬با تمــام این اوصــاف‪ ،‬هیچ وقت‬ ‫نمی‌توانیــد با بی‌اعتمادی مشــكل او را انكار‬ ‫كنیــد و حتی اگر احتمال بی‌خطــر بودن درد‬ ‫كودك‌تــان را ‪ 50‬درصــد ارزیابــی كنیــد‪ ،‬باز‬ ‫هــم گاهی چــاره‌ای جز مشــورت با پزشــك‬ ‫و یــا حتی روانه بیمارســتان‌های شــبانه‌روزی‬ ‫شــدن نداریــد‪ .‬در ادامه این مطلب‪ ،‬به شــما‬ ‫می‌گوییم كه كدام نشــانه‌های ناخوش‌احوالی‬ ‫كودك‌تــان را باید جدی‌تــر بگیرید و در همان‬ ‫زمان مشاهده‌شــان‪ ،‬برای بررســی‌های بیشتر‬ ‫روانه بیمارســتان شوید‪.‬‬ ‫تب شدید‬

‫بیشــتری بررسی شود‪.‬‬ ‫تب طوالنی‬ ‫تبی كــه در برابر درمــان و مراقبت‌ها مقاوم‬ ‫اســت و یا اینكه بیشــتر از پنج روز ادامه پیدا‬ ‫می‌كنــد‪ ،‬زنگ‌خطــری جــدی برای ســامت‬ ‫كودك‌تان اســت‪ .‬اگر به كودك‌تــان برای پایین‬ ‫آمدن دمای بدنش اســتامینوفن و یا ایبوپروفن‬ ‫داده‌ایــد اما بعد از شــش ســاعت هــم دمای‬ ‫بدنــش پایین نیامــده‪ ،‬باید با پزشــكش تماس‬ ‫بگیریــد‪ .‬ممكن اســت عفونت شــدیدی كه‬ ‫بــه درمان مقاوم اســت دلیل این اتفاق شــده‬ ‫باشــد و پزشــك كودك باید درمانــی ویژه‌تر را‬ ‫برای برطرف كردن نشــانه‌ها انتخاب كند‪ .‬تبی‬ ‫كــه به‌خاطر ویروس‌هایی مثل ســرماخوردگی‬ ‫ایجاد شــده باشــد‪ ،‬اغلب با گذشــت پنج روز‬ ‫از بیــن می‌رود امــا اگر این زمــان برای تغییر‬ ‫درجه حــرارت بــدن كودك‌تــان كافــی نبود‪،‬‬ ‫احتمــاال باكتری‌هــا او را بیمــار كرده‌انــد و‬ ‫به‌جای تغییر نشــانه‌های ظاهــری‪ ،‬باید برای‬ ‫حل مشــكل اصلی تــاش كنید‪.‬‬

‫كــودكان همــراه می‌شــود نمی‌توان نشــانه‬ ‫خوبــی ارزیابی كــرد‪ .‬كودكان به نــدرت دچار‬ ‫سردرد می‌شــوند و اگر از این موضوع شكایت‬ ‫كردنــد‪ ،‬بایــد آن را با جدیت بررســی كنید‪.‬‬ ‫ایــن نشــانه‌ها می‌توانــد خبــر از ابتــای‬ ‫كودك شــما به مننژیت دهد‪ .‬اگر فرزند شــما‬ ‫مننژیت داشــته باشــد تحریك‌پذیــر و بیقرار‬ ‫می‌شود و ممكن است كم‌اشــتها شود‪ .‬اسهال‬ ‫و اســتفراغی كه با این عالیم همراه می‌شــود‬ ‫هــم می‌تواند احتمــال ابتال به ایــن بیماری را‬ ‫تقویــت كند‪ .‬اگــر دانه‌های قرمز پوســتی در‬ ‫تمــام بــدن كودكتان دیده شــود یا پوســتش‬ ‫حالــت نقطــه نقطــ ‌ه بی‌رنــگ یا آبی باشــد‬ ‫و ایــن عالئــم با اختــال در تنفس یا تشــنج‬ ‫همراه شــود‪ ،‬بایــد موضوع را جــدی بگیرید‪.‬‬

‫تــب ‪ 38‬درجــه یا باالتــر اگر در ســن كمتر‬ ‫از ســه ماهگــی اتفــاق بیفتــد‪ ،‬می‌تواند یك‬ ‫عالمت هشــدار‌دهنده باشــد‪ .‬اگــر یك كودك‬ ‫ســه تا شــش ماهه‪ ،‬تبــش از ‪ 38‬درجــه باالتر‬ ‫بــرود و اگر كــودكان بیــن ‪ 6‬ماه تا دو ســال‪،‬‬ ‫دچار تبــی باالتــر از ‪ 39/5‬درجه شــوند‪ ،‬باید‬ ‫موضوع را جــدی بگیرید‪.‬‬ ‫جوش‌های دایره شكل‬ ‫اگر كودك زیر ســه مــاه دچار تــب باالتر از‬ ‫كبــودی بیش از حــد و یا جوش‌هــای دایره‬ ‫‪ 38‬درجه شــود‪ ،‬به ســرعت باید بــرای درمان‬ ‫شــكلی كه وقتی پوســت را فشــار می‌دهیم‬ ‫به بیمارســتان مراجعه شــود‪ .‬در این سن اگر‬ ‫برای چند ثانیه محو نمی‌شــوند‪ ،‬نشــانه‌های‬ ‫عفونت‌هایــی مثل عفونــت ادراری دلیل تب‬ ‫خوبــی بــرای ســامت كــودك شــما تلقــی‬ ‫باشــد‪ ،‬ممكن اســت در زمــان كوتاهی تمام‬ ‫نمی‌شــوند‪.‬‬ ‫بــدن را درگیــر كنــد‪ .‬البته اغلــب‪ ،‬ویروس‌ها‬ ‫دانه‌های مشــكوكی كه روی پوســت كودك‬ ‫تب همراه با سردرد‬ ‫دلیل بــاال رفتن دمــای بدن كودكان هســتند‬ ‫تبــی را كه با اسپاســم گــردن و ســردرد در شــما دیده می‌شــود‪ ،‬می‌تواند خبــر از ابتالی‬ ‫امــا بــرای اطمینان موضــوع باید بــا جزئیات‬ ‫‪ 64‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬ ‫‪64 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫• عروســکهای کاغذی‪ .‬یــک کاغذ معمولــی را به ‪۴‬‬ ‫قســمت تقســیم کنید و بــه بچه ها بگوییــد در هر‬ ‫قســمت تصویر یکی از شخصیتهای محبوب داستانی‬ ‫خــود را بــا ماژیک نقاشــی کنند‪ .‬ســپس نقاشــیها را‬ ‫بریــده و یــک عــدد نی بــرای دســتگیره‪ ،‬به پشــت‬ ‫آنها بچســبانید‪ .‬ســپس میتوانیــد داســتانها را با این‬ ‫عروســکهای کاغذی نمایــش دهید‪.‬‬ ‫پشــتی مبل و پیشــخوان آشــپزخانه محل مناسبی‬ ‫برای نشســتن و نمایش دادن اســت‪ .‬حســن این کار‬ ‫ایــن اســت که نــه تنهــا کــودکان توجــه فراوانی از‬ ‫دیگــران دریافت میکننــد و نمایــش دادن در پرورش‬ ‫خالقیت‪ ،‬جســارت و حافظه آنها بســیار موثر اســت‪،‬‬ ‫بلکه داســتانها و شخصیتها‪ ،‬بسیار متعددند و این کار‬ ‫میتوانــد یک ســرگرمی پایان ناپذیر باشــد‪.‬‬ ‫• در روزهایــی که بســیار گــرم یا بارانی اســت‪ ،‬به‬ ‫پیــک نیــک خانگــی میرویم‪ .‬بــا یک ملحفــه چادر‬ ‫میزنیــم‪ ،‬غذای خــود را کــه شــامل خوراکیهای پیک‬ ‫نیکی مانند ســاندویچهای کوچک‪ ،‬شیرینیهای خانگی‬ ‫و نوشــیدنیهای ســاده اســت‪ ،‬در جایی غیــر از محل‬ ‫معمــول میخوریم‪ .‬تلویزیــون را تا بازگشــت از پیک‬ ‫نیک روشــن نمیکنیــم و در عــوض با چــراغ قوه به‬ ‫اکتشــاف در خانــه‪ ،‬زیــر مبلهــا و داخــل پارکینــگ‬ ‫میپردازیم‪.‬‬ ‫• مــادر من در ابتدای تابســتان مرا به بــازار میبرد‪،‬‬ ‫تعــدادی تی‪-‬شــرت ســاده ارزان و مقــداری دکمــه‪،‬‬ ‫روبــان‪ ،‬پولــک‪ ،‬رنگ پارچــه و اکلیل برایــم میخرد تا‬ ‫مــن در تعطیالت این تی‪-‬شــرتها را به میل خود تزئین‬ ‫کنــم‪ .‬این یکــی از بهترین تفریحات من اســت‪.‬‬ ‫• بــرای کوچکترهــا یــک برنامــه اکتشــافی ترتیب‬ ‫میدهــم‪ .‬فهرســتی از چیزهایی کــه در خانه یا حیاط‬ ‫وجــود دارنــد‪ ،‬مانند یک ســنگ پهن‪ ،‬یک بــرگ گرد‪،‬‬ ‫یک مــداد آبی و‪ ...‬تهیه میکنم و به آنها میدهم تا بگردند و پیدایشــان‬ ‫کننــد‪ .‬هــر مورد جایــزه کوچــک و یافتن تمام مــوارد هم یــک جایزه‬ ‫بزرگتر دارد‪.‬‬ ‫• هــدف اصلــی من این اســت کــه آنها را در ســاعات اولیــه صبح با‬ ‫فعالیتهایی چون رفتن به پارک‪ ،‬شــنا‪ ،‬دوچرخه ســواری و خرید (پیاده)‬ ‫حســابی خسته کنم تا ســاعات عصر بتوانند با تماشــای فیلم‪ ،‬بازیهای‬ ‫نشســته مانند مونوپلی و مانند آن ســرگرم شــوند و من هم به کارهایم‬ ‫برسم یا اســتراحت کنم‪.‬‬ ‫• مــن بــرای هــر یک از ســه فرزنــد نوجوانم یــک دوربیــن یک بار‬ ‫مصــرف میخــرم و از آنها میخواهــم که از جالبترین صحنــه ها و آنچه‬ ‫واقعا برایشــان جــذاب اســت عکس بگیرند‪ .‬ســپس عکســها را چاپ‬ ‫‪ 63‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫کــرده و با کمــک یکی از اعضای هنرمند خانــواده‪ ،‬بهترین آنها را‪-‬بدون‬ ‫دانســتن اینکــه عکس متعلــق به کدام یــک از بچه هاســت‪ -‬انتخاب‬ ‫میکنیم و جایزه ای اساســی بــه او میدهیم‪.‬‬ ‫اهمیــت جایــزه کمک میکند تــا بچه ها بــه جای اینکه به ســرعت‬ ‫فیلــم دوربین را تمام کنند‪ ،‬وســواس به خرج داده‪ ،‬بیشــتر اوقات خود‬ ‫را بــه گشــت و گذار و یافتن ســوژه جالــب بگذرانند و گاهــی تا پایان‬ ‫تابســتان به عکاســی ادامه دهند‪.‬‬ ‫****‬ ‫در واقــع خیلی زودتــر از آنچه فکر کنیم‪ ،‬تابســتان بــه پایان خواهد‬ ‫رســید و روز اول مدرســه آغاز خواهد شــد ‪ ،‬پس ســعی کنیــد تا برای‬ ‫یک تابســتان خوب ‪ ،‬بهتریــن تصمیم ها را بگیرید و ســعی کنید برای‬ ‫اینکه تعطیالت شــاد و پرمحتوایی داشته باشــید ‪ ،‬در آفتاب داغ تابستان‬ ‫اهداف تان را مشــخص کنید‪.‬‬ ‫‪63 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫تاﺑستاﻥ‪ ،‬فراﻏﺖ ﻛوﺩﻛاﻥ و ﺩرﺩﺳر والدﻳﻦ‬ ‫‪۶۲‬‬

‫‪‬‬

‫تعطیــالت تابســتانی اصــوال بــرای همــه‪ ،‬بــه غیــر از‬ ‫صبورتریــن‪ ،‬خــالق تریــن و بگذاریــد صادقانــه بگوییم‪،‬‬ ‫ثروتمندتریــن والدین‪ ،‬دردســری بــزرگ به شــمار میرود‪.‬‬ ‫والدیــن بــدون اینکــه متوجه شــوند‪ ،‬بــرای هرچه بهتر‬ ‫گذشــتن تعطیالت و با تهیــه کتاب و لوازم ســرگرمی‪ ،‬غذا‬ ‫خوردن در رســتوران‪ ،‬خوردن بســتنی و دعوت از دوســتان‬ ‫فرزندانشــان و از ســفرهای داخلی گرفتــه تا پیک نیکهای‬ ‫کوچک و بزرگ و کالســهای تقویتی و تفریحی‪ ،‬پول زیادی‬ ‫خرج میکنند‪.‬‬ ‫این مشــکل برای افــرادی که به تنهایــی از فرزندان خود‬ ‫نگهــداری میکننــد‪ ،‬ابعاد بســیار بزرگتــری دارد‪ .‬بر خالف‬ ‫خانــواده هایــی با هردو والــد‪ ،‬که پدر و مــادر میتوانند با‬

‫و خودخواهانــه همــواره موجــب اختــالف خواهد شــد‪.‬‬ ‫در ضمــن برنامه هــای ســاده و ارزان میتوانند بــه اندازه‬ ‫تفریحــات پرخرج جذاب و مفرح باشــند‪ ،‬نکتــه مهم این‬ ‫اســت که قصد ما از اجرای آنها رفع تکلیف نباشــد و همه‬ ‫بــا خوشــی و خورویی در آنها شــرکت کنیم‪.‬‬ ‫اگــر بتوانید با چند تن از دوســتان و اقــوام برنامه ریزی‬ ‫کنیــد کــه عالوه بــر اســتفاده از نظــرات و پیشــنهادات‬ ‫یکدیگــر در امر برنامه ریزی‪ ،‬کاری کنیــد که همواره چند‬ ‫بزرگتر همراه بچه ها باشــند و در عیــن حال باقی والدین‬ ‫زمانی برای رســیدگی به امور دیگر داشته باشند‪ ،‬تابستانی‬ ‫بســیار بهتر از ســالهای پیش در انتظارتان خواهد بود‪.‬‬ ‫در اینجــا چنــد روش جالب بــرای برنامه ریزی تابســتان‬

‫اســتفاده جداگانه از مرخصیهای خود و همچنین تقســیم‬ ‫وقــت‪ ،‬ایــن دوره را ســاده تــر بگذرانند‪ ،‬پــدران و مادران‬ ‫مجرد‪ ،‬مجبور هســتند امــور کار و زندگی و تعطیالت را به‬ ‫بهترین شــکل ممکن سر و ســامان دهند‪.‬‬ ‫بنا به نظــر کارشناســان‪ ،‬برنامه ریزی برای کل تابســتان‬ ‫بســیار موفقتــر از برنامه ریزی روزانه اســت‪ .‬این شــیوه‬ ‫ذهنــی آســوده تر بــرای والدین به همراه خواهد داشــت‬ ‫و کــودکان نیز میدانند که چه برنامه هایی در انتظارشــان‬ ‫اســت و با عالقه بیشــتری خود را با والدین همراه میکنند‪.‬‬ ‫امــا نباید فرامــوش کنید کــه ایــن برنامه ریــزی باید با‬ ‫مشــورت اعضای خانواده انجام شــود‪ ،‬تصمیمــات آمرانه‬

‫که توســط والدین واقعی‪-‬نه کارشناســان‪ -‬اجــرا و توصیه‬ ‫شــدهاند میپردازیم‪:‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫• من و دﺧترم ﻗبﻞ از شــروع تابستان جدولی با ‪ ۴۰‬خانه‬ ‫(یــا به تعداد روزهای تعطیــل) تهیه میکنیم و در هر خانه‬ ‫چیــزی برای یکدیگر مینویســیم که در هــر روز باید اجرا‬ ‫شــود‪ .‬این کار میتواند رسیدگی به امور ســاده روزمره‪ ،‬یک‬ ‫فعالیــت مفرح یا کاری خنده دار باشــد‪.‬صبح هر روز‪ ،‬یک‬ ‫شــماره را انتخــاب میکنیم و کاری کــه در خانه مربوط به‬ ‫آن نوشــته شــده را انجام میدهیم‪ .‬این کار برای ما به یک‬ ‫رسم تابســتانی محبوب تبدیل شده است‪.‬‬

‫‪62 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


61 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

61


60 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

60


‫برتر رســید تحصیالت دانشــگاهی خــودش را تمام کــرد‪ .‬او اعالم کرده‬ ‫اســت پس از بازنشســتگی از فوتبال نیز نوشــتن را ادامــه خواهد داد‪.‬‬ ‫پل برایتنر‪:‬‬ ‫یکــی از کاریزماتیکتریــن شــخصیت هــای‬ ‫فوتبالــی در آلمان اســت کــه در اوایــل دهه ‪7۰‬‬ ‫با بــازی در خط دفاع آلمان توانســت نامی برای‬ ‫خود دســت و پا کند و قهرمانــی در جام جهانی‬ ‫را نیــز کســب کنــد‪ .‬او تا ‪ 22‬ســالگی بــه تمام‬ ‫افتخارات موجود برای یک فوتبالیســت رســیده‬ ‫اســت و پائولو مالدینــی نیز یکبار او را بهترین دفــاع چپ تاریخ نامید‪.‬‬ ‫تحصیــالت بــه قدری بــرای او مهم بــود که برایتنــر دو ســال از بایرن‬ ‫مونیخ کنار کشــید و ترجیــح داد در کــوران فوتبالش درســش را ادامه‬ ‫دهــد‪ .‬او دکتــرای علوم سیاســی دارد و عالقه زیادی بــه صحبت درباره‬ ‫مباحث سیاســی دارد‪.‬‬ ‫ادوین فان در سار‪:‬‬ ‫دروازه بان ســابق تیم ملی هلند و باشــگاههای‬ ‫منچســتریونایتد و فوالم نیز در زمینــه بازاریابی‬ ‫تحصیــالت خــودش را ادامــه داد و توانســت به‬ ‫مدرک کارشناســی ارشــد در این رشــته ورزشــی‬ ‫برســد‪ .‬او تا ‪ ۴1‬ســالگی دروازه بانی را ادامه داد و‬ ‫یکــی از بهتریــن گلرهای لیگ برتر انگلیس محســوب می شــد‪.‬‬

‫‪۵۹‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫گلن جانسون‪:‬‬ ‫ایــن مدافــع انگلیســی نیــز در رشــته ریاضی‬ ‫توانســته اســت به مدرک کارشناســی ارشد برسد‪.‬‬ ‫او در شــاخه هندســه توانســته درس خــود را به‬ ‫اتمام برســاند اما کســی نیســت از او بپرســد که‬ ‫چــرا بــا اینکه هندســه خوانده اســت‪ ،‬اینقدر در‬ ‫طــول ‪ 9۰‬دقیقه پســت خــود را عوض مــی کند!‬ ‫اولیور بیرهوف‪:‬‬ ‫بازیکــن ســابق تیــم ملــی آلمــان کــه اکنون‬ ‫مدیرفنی تیم ملی این کشــور اســت نیز در زمینه‬ ‫اقتصاد توانســته اســت از دانشــگاه مونیخ فارغ‬ ‫التحصیل شود و نشــان دهد درس خواندن مانعی‬ ‫برای فوتبالیســت شــدن نیست‪.‬‬ ‫خوآن ماتا‪:‬‬ ‫هافبک منچســتریونایتد نیز از دانشگاه مادرید‬ ‫در رشــته روزنامــه نــگاری فارغ التحصیل شــده‬ ‫اســت‪ .‬او پس از این رشــته زمانی که در چلســی‬ ‫بــازی می کرد شــروع بــه خواندن رشــته تربیت‬ ‫بدنــی کــرد و اکنون ســالهای پایانی این رشــته را‬ ‫ســپری می کنــد و بــه زودی باید مــدرک جدید‬ ‫خود را جشــن بگیرد‪.‬‬

‫‪59 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫باسواد ترین فوتباﻟیست ها را بشناسید‬ ‫کریســتیانو رونالدو و لیونل مســی در حالی که سواد چندانی نداشتند‬ ‫به ســتارگان بزرگی در دنیای فوتبال تبدیل شــدند‪ .‬هر چند افراد زیادی‬ ‫هــم بودند که با تحصیالت زیاد توانســتند فوتبالیســت های بزرگی نیز‬ ‫شــوند‪ .‬معموال پدر و مادرها وقتی می خواهند فرزندشــان را به زندگی‬ ‫خوب در آینده تشــویق کننــد‪ ،‬از درس و تحصیالت دانشــگاهی حرف‬ ‫می زنند‪ .‬این در حالی اســت که دو فوق ســتاره فوتبــال جهان که جزو‬ ‫ثروتمندترین ورزشکاران جهان هستند ســواد چندان خوبی ندارند‪.‬‬ ‫دنیای بی سوادها!‬ ‫لیونل مســی ستاره آرژانتینی بارســلونا که به افتخارات زیادی از جمله‬ ‫چهــار توپ طــالی فوتبال جهان رســیده و تقریبــا به تمــام افتخارات‬ ‫شــخصی در دنیای فوتبال دست یافته اســت تحصیالتی در حد ابتدایی‬ ‫دارد‪ .‬او تنهــا چهــار کالس را تکمیل کرد و وقتــی در کالس پنجم ابتدایی‬ ‫بــود به دلیل بــی عالقگی بــه درس خوانــدن و عالقه زیاد بــه فوتبال‬ ‫ادامــه تحصیل نداد‪.‬‬ ‫ایــن بازیکــن کــه رکــورددار گلزنی در‬ ‫بارســلونا و لیگ اســپانیا است در کودکی‬ ‫بــه دلیــل مشــکل هورمونی نتوانســت‬ ‫زندگی عادی که همه هم ســن و ســاالن‬ ‫او داشــتند را تجربه کند و بیشــتر با یک‬ ‫تــوپ فوتبــال در کوچه و خیابان پرســه‬ ‫می زد‪ .‬او از ســال پنجم ابتدایی دیگر به‬ ‫مدرســه نرفته و اگر هم درس خوانده به‬ ‫صورت متفرقه و خارج از محیط مدرســه‬ ‫بوده اســت‪ .‬لیونل آندرس مســی در ‪2۴‬‬ ‫جون ‪ 1987‬در روســاریو آرژانتین دیده به جهان گشــود‪ .‬پدر او خورخه‬ ‫مدیر یک شــرکت فلــزات بود و مادرش ســلیا به عنــوان نظافتچی کار‬ ‫میکرد تا کمک خرج خانواده باشــد‪ .‬لیونل پســر آخر از ســه پســر این‬ ‫زوج بــود‪ .‬دو برادر بزرگتر او ماتیــاس و رودریگو نام دارند‪ .‬او همچنین‬ ‫یک خواهر به نام ماریاســول هــم دارد‪.‬‬ ‫در زمــان تولــد لیونل‪ ،‬فوتبال در آرژانتین در صــدر توجه عمومی قرار‬ ‫گرفتــه بود چــون تنها یک ســال قبل از تولــد لیونل بود کــه تیم ملی‬ ‫آرژانتیــن با درخشــش دیگــو مارادونا قهرمان جام جهانی شــده بود‪.‬‬ ‫عــالوه بر ایــن‪ ،‬فوتبــال ورزش خانوادگی لیونل مســی بود‪ .‬هر ســه‬ ‫بــرادر فوتبال بازی میکردنــد و خورخه پدر خانواده نیز ســرمربی یک‬ ‫تیــم ملی جوانان بود‪ .‬لیونل در پنج ســالگی به تیم پدرش پیوســت‪ .‬او‬ ‫نســبت به ســنش جثه ریزتری داشــت اما با وجود این بســیار مستعد‬ ‫بــود‪ .‬در اولین روز حضور لیونل در باشــگاه بــه او گفتند که نمیتواند‬ ‫همــراه ســایر بازیکنــان پا به توپ شــود چــون از لحاظ بدنی بســیار‬ ‫ضعیــف بــود‪ .‬به جــای این‪ ،‬لیونــل به همــراه مربی خود بــه تمرین‬ ‫دریبلزنــی پرداخت و آن قدر در این کار مهــارت پیدا کرد که در فاصله‬ ‫کوتاهــی وقتی بچهها میخواســتند برای بازی یارکشــی کننــد‪ ،‬لیونل‬ ‫‪ ۵8‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫اولین بازیکنــی بود که انتخاب میشــد‪.‬‬ ‫از مســی که بگذریم بــه کریســتیانو رونالدو میرســیم؛ بازیکنی که‬ ‫همانند مســی حرف درباره میزان تحصیالت او زیاد اســت‪ .‬این ســتاره‬ ‫پرتغالــی دوران کودکی خوبی نداشــت‪.‬‬ ‫پــدر رونالدو به دلیل خوردن مشــروبات‬ ‫الکلــی زیــاد بــه فرزنــد خــود توجهی‬ ‫نداشــت‪ .‬شــاید بــه همین خاطر باشــد‬ ‫کــه رونالدو مــی گوید هیچــگاه نزدیک‬ ‫مشــروبات الکلــی نمــی شــود‪ .‬رونالدو‬ ‫تقریبا بی ســواد اســت‪ .‬او تنها دو کالس‬ ‫ســواد دارد و فقط می توانــد مثل دانش‬ ‫آموزان ابتدایی بنویســد‪ .‬وضع نابســامان‬ ‫خانوادگی رونالدو باعث شــد تا او تنها دو‬ ‫ســال به مدرســه برود‪ .‬البته این فوتبال بود که زندگی رونالدو را نجات‬ ‫داد و باعــث شــد او به یکی از بهتریــن بازیکنان فوتبال تبدیل شــود‪.‬‬ ‫ژوزه مورینیــو در ســال اول حضور خود در چلســی یکبــار به صورت‬ ‫نیــش دار بی ســواد بودن رونالــدو را بــه رخ این بازیکن کشــید و در‬ ‫جــواب انتقاد رونالــدو که آن زمان در منچســتریونایتد بود گفت‪ :‬نمی‬ ‫خواهــد جــواب کســی را بدهد کــه بی ســواد اســت و دوران کودکی‬ ‫خوبی نداشــته است‪.‬‬ ‫امــا همــه بازیکن هــای خــوب فوتبــال جهان بی ســواد نیســتند‪.‬‬ ‫فوتبالیســتهای بزرگی در دنیای فوتبال بودند که ســطح ســواد باالیی‬ ‫داشــتند کــه در زیر آنهــا را مــرور می کنید‪:‬‬ ‫سوکراتس‪:‬‬ ‫یا بــه عبارتی بهتــر دکتر ســوکراتس بازیکن‬ ‫فقیــد تیم ملــی برزیل دکتــر بود و عــالوه بر‬ ‫آن با مطالعه در رشــته فلســفه به دکترای این‬ ‫رشــته تحصیلــی نیز دســت یافــت‪ .‬او تقریبا‬ ‫بهتریــن کاپیتانی اســت که قهرمانــی در جام‬ ‫جهانی را کســب نکرده اســت‪ .‬ایــن در حالی‬ ‫اســت که او زمانــی که فوتبال بازی می کرد‪ ،‬تحصیالتــش را ادامه داد و‬ ‫به مــدرک دکترا نایل شــد‪.‬‬ ‫فرانک لمپارد‪:‬‬ ‫یکی از باســوادترین فوتبالیستهای معاصر‬ ‫کــه ســطح آی کیــو باالیــی نیــز دارد‪ .‬لمپارد‬ ‫تحصیالت دانشــگاهی دارد و اخیرا کتابی برای‬ ‫کودکان انگلیســی زبان نوشــته اســت‪ .‬او که‬ ‫برترین گلزن تاریخ چلســی محسوب می شود‬ ‫زمانی که همراه چلســی بــه قهرمانی در لیگ‬ ‫‪58 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫بازسازی علمی ترانههای بومی و مﺤلی ایران و اجرای ﺁن‬ ‫به سبك کالسیك از کارهای شاخﺺ ایشان به شمار میرود‪.‬‬ ‫سانفرانسیسکو‪ ،‬دانشگاه هاروارد‬ ‫در بوســتون‪ ،‬ســل گو در پاریس‪،‬‬ ‫هرکولس در مونیــخ‪ ،‬و تاالرهایی‬ ‫در سرتاســر ژاپــن پخــش شــده‬ ‫ا ست ‪.‬‬ ‫مســافرتهای ایشــان در سرتاسر‬ ‫ایــران بــه منظــور آشــنایی بــا‬ ‫موسیقی محلی ایران بوده است‪.‬‬ ‫از اجراهای معــروف خانم زنگنه‬ ‫سولیســت بــودن در ســمفونی‬ ‫شــماره ‪9‬‬ ‫بتهوون اســت‬ ‫کــه توســط‬ ‫ا ر کســتر‬ ‫ســمفو نی‬ ‫فــورت الدردل‬ ‫در فلوریــدا‬ ‫اجــرا شــد‪.‬‬ ‫بازسازی علمی‬ ‫تر ا نه هــا ی‬ ‫بومی و محلی‬ ‫ایــران و اجرای‬ ‫آن بــه ســبک‬ ‫کال ســیک‬ ‫از کارهــای‬ ‫شاخص ایشان‬ ‫بــه شــمار‬ ‫مــی رود‪.‬‬ ‫ا یشــا ن‬ ‫برای کــودکان‬ ‫چندین کتــاب تالیف کردهانــد و مقاالت و ترانههای متعددی منتشــر‬ ‫ســاخته اند‪ .‬فرهنگ جامــع «آوای نامهــا از ایران زمیــن» که مهمترین‬ ‫نام نامه در زبان فارســی بشــمار میرود‪ ،‬حاصل عمر ایشــان اســت و‬ ‫تدویــن آن حدود پنج ســال به طــول انجامیده اســت‪ .‬از کتابهای دیگر‬ ‫ایشــان میتوان به «پری الالیی ها‪ ،‬ســرودههای پــری زنگنه برای همه‬ ‫ســاالن» و «سخنی به خوشــی‪ :‬حرفهایی بزرگ در کتابی کوچک» اشاره‬ ‫کرد ‪.‬‬ ‫از فعالیتهــای وســیع اجتماعی خانم زنگنه در جهــت بهبود وضعیت‬ ‫نابینایــان میتــوان به برگزاری کنســرت بــه نفع ســازمانهای فرهنگی‬ ‫نابینایــان در سراســر ایــران و جهــان اشــاره کــرد‪ .‬خانم زنگنــه عنوان‬ ‫بینالمللــی «ســفیر حســن نیــت» را دریافــت کــرده انــد و از جمله‬ ‫مســئولیتهای ایشان‪ ،‬ریاســت روابط فرهنگی و اجتماعی نابینایان ایران‬ ‫‪ ۵۷‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫بــوده اســت‪ .‬در ســالهای پس از‬ ‫انقالب‪ ،‬فعالیتهــای او در ایران‬ ‫بــه کنســرتهایی ویــژه بانوان‬ ‫اختصاص دارد‪.‬‬ ‫پری شــاهیالنی پــس از ازدواج‬ ‫بــا حســین زنگنــه‪ ،‬صاحــب‬ ‫شــرکت تاکســی ایر‪ ،‬به نام پری‬ ‫زنگنــه شــناخته شــد‪ .‬آنهــا دو‬ ‫دختر داشــتند اما بعــد از حادثه‬ ‫رانندگــی از یکدیگر جدا شــدند‪.‬‬

‫لیﺴت ک‬ ‫یادی از تابست تاﺏهای پری زنگنه‬ ‫ان ده‬ ‫گلهای خوب دوستی‬ ‫دهکدههای گل آباد‬ ‫پری الالییها‬ ‫دنیای بزرگ کودکی‬ ‫شاهپرک قصهی من‬ ‫سخنی به خوشی‬ ‫آوای نامها از ایران زمین‬ ‫آن سوی تاریکی‬ ‫هنر تزیین گل‬ ‫سخنی به خوشی‬ ‫سرگ‬ ‫ذشت آواز من ( در حال تألیف)‬ ‫‪57 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫به بهانه بزرگداشت پری زنگنه در تورنتو در ماه سپتامبر‬

‫پری زنگنه و زندگی در آن سوی تاریكی‬ ‫او در سال ‪ ۱۳۵۰‬در یك حادثه رانندگی بینایی خود را از دست‬ ‫داد ولی پس از نابینایی مصمم تر و جدی تر به موسیقی پرداخت‬

‫پریرخ شــاه‌یالنی مشــهور به پری زنگنه (‪ )-۱۳۱۸‬در کاشــان‪ ،‬خواننده‬ ‫موسیقی ایرانی است‪.‬‬ ‫ایشــان فارغ التحصیل شــاخ ٔه اپرا از کنســرواتوار عالی موسیقی تهران‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫او تحصیــات مقدماتی خود را در تهران گذراند و نخســتین درس های‬ ‫آواز را نــزد اســتاد نصراللــه زرین پنجــه در ردیف هــای آواز ایرانی فرا‬ ‫گرفت‪ .‬ســپس به هنرســتان عالی موســیقی گام نهاد و به علت داشتن‬ ‫صــدای لیریكو اســپینتو نزد اولین باغچه بان به تحصیــل اپرا پرداخت و‬ ‫‪ 56‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫پــس از آن برای تكمیل آموخته های خود به كشــورهای ایتالیا‪ ،‬آلمان و‬ ‫اتریش ســفر كرد تــا از امكان كم نظیری كه این نوع صــدا در اجراهای‬ ‫متنــوع به وی می داد‪ ،‬نهایــت بهره را ببرد‪.‬‬ ‫عــاوه بــر خوانندگی‪ ،‬پــری زنگنه در ســفر تحصیلی خود بــه ژاپن‪،‬‬ ‫متوجه اســتعداد خــود در هنر گل‌آرایی هم شــد و آن را فراگرفت و در‬ ‫بازگشــت به ایران نمایشــگاه‌های گل‌آرایی نیز برگــزار کرد‪.‬‬ ‫او در ســال ‪ ۱۳۵۰‬در یــك حادثه رانندگی بینایی خود را از دســت داد‬ ‫و پــس از وقفــه ای كه زندگی زناشــویی و بچــه داری دوران بینایی در‬ ‫فعالیــت های هنریــش ایجاد كرده بــود‪ ،‬پس از نابینایــی مصمم تر و‬ ‫جــدی تر به موســیقی پرداخت‪ .‬امــا او كه عمری از لــذت بینایی بهره‬ ‫مند بود‪ ،‬بــا نابینایی چگونه برخــورد كرد؟‬ ‫پــری زنگنــه می گوید برای همســرم ســخت بود بپذیرد كــه در عین‬ ‫نابینایی می شــود خانه داری و آشــپزی هم كرد‪ .‬بنابراین قرار گذاشتیم‬ ‫تــا زمانی كــه دو دخترمان فارســی را خــوب یاد بگیرند بــا هم زندگی‬ ‫كنیــم و پــس از آن‪ ،‬او دختــران مان را به خارج از كشــور برد و من تنها‬ ‫شدم‪ .‬این تنهایی و نابینایی‬ ‫فرصتــی فراهــم آورد تا به‬ ‫طــور جــدی به موســیقی‬ ‫بپردازم‪.‬‬ ‫پس از حادثه ســال ‪۱۳۵۰‬‬ ‫کــه در یــک حادث ٔه ســاده‬ ‫رانندگــی وپرتــاب خــرده‬ ‫شیشــه هــای اتوموبیــل‬ ‫پیــکان ‪،‬بینایــی خــود را از‬ ‫دســت دادند تنهــا پس از‬ ‫وقف ٔه کوتاهی به فعالیتهای‬ ‫خــود ادامه دادنــد‪ .‬صدای‬ ‫ایشــان در محافــل هنــری‬ ‫مهم جهــان از جملــه تاالر‬ ‫الیس تالی در لینکن ســنتر‬ ‫نیویــورک‪ ،‬هربســت در‬ ‫‪56 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


55 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

55


54 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

54


‫حتی نوشیدن با نی میتوانددر پیری زودرس مؤثر باشد!‬ ‫‪ .5‬استفاد از نی برای نوشیدن مایعات‬ ‫اگــر برای جلوگیــری از جرم گرفتــن و خراب‬ ‫شــدن دندان های عزیزتان و یــا برای اجتناب‬ ‫از لــب زدن به بطری و قوطی نوشــیدنی ها‪،‬‬ ‫مایعــات را با نی می نوشــید‪ ،‬بایــد بدانید که‬ ‫این کار باعث ایجاد خطوط پیــری زودرس در‬ ‫کنار لب هایتان خواهد شــد‪.‬‬ ‫جمــع کردن لــب ها بــرای اســتفاده از نی‬ ‫باعــث ایجــاد چین و چــروک در کنــاره های‬ ‫دهانتان می شــود‪ .‬الزم به یادآوری اســت که‬ ‫کشــیدن ســیگار نیز همین حالت را ایجاد می‬ ‫کند ‪.‬‬ ‫راه حل‪ :‬خوب این که مشــخص است‪ ،‬دنبال‬ ‫راه حل می گردید؟ از نی اســتفاده نکنید!‬

‫ای برخوردار اســت‪ .‬در هنگام خواب پوســت‬ ‫شــما به بازســازی خود می پــردازد‪ .‬نــه تنها‬ ‫خــودش را تعمیر مــی کند‪ ،‬بلکه میــزان ‪pH‬‬ ‫وچرخــش آن نیز فــرق می کنــد و به همین‬ ‫دلیــل محصــوالت ضــد پیــری بهتــر جذب‬ ‫پوســت می شــوند‪ .‬عالوه بر ایــن حلقه های‬ ‫ســیاه دور چشــم اصال باعث جوانتــر به نظر‬ ‫رسیدن شــما نخواهند شد!‬

‫کردن عود باشــد‪.‬‬

‫‪ .4‬به پهلو خوابیدن‬ ‫وضعیــت جنینــی شــاید راحت باشــد ولی‬ ‫برای پوســت شــما بســیار مضر اســت‪ .‬روی‬ ‫شــکم خوابیدن نیز همینطور اســت‪ .‬فشــار‬ ‫دادن صورتتــان روی بالش برای ســاعت های‬ ‫طوالنی که خواب هســتید به مــرور زمان در‬ ‫پوســت شــما ایجاد چین و چیــروک می کند‬ ‫و بــه آن آســیب مــی رســاند‪ .‬ایــن کار حتی‬ ‫باعث به وجــود آمدن جوش بر روی پوســت‬ ‫صورتتان خواهد شــد‪ .‬کافی اســت به سمتی‬ ‫از صورتتــان که بیشــتر روی بالش می گذارید‬ ‫توجه کنید‪.‬‬

‫‪ .6‬اســتفاده از عوامــل ضــد پیــری در‬ ‫محصــوالت نــا مناســب‬ ‫اســتفاده از محصوالتی کــه عوامل ضد پیری‬ ‫ماننــد رتینول‪ ،‬پپتایــد و آنتی اکســیدان دارند‬ ‫برای بهبود بخشــیدن به ظاهر پوســت خوب‬ ‫اســت ولی نه در محصوالتــی مثل پاک کننده‬ ‫پوســت‪ .‬ایــن کار فقط هدر دادن پول اســت‪.‬‬ ‫محصوالت آرایشــی و بهداشتی زیادی هستند‬ ‫که دارای مواد و عوامل آنتی‪-‬ایجینگ هستند‪.‬‬ ‫ایــن محصــوالت شــامل کــرم هــای مرطوب‬ ‫کننــده‪ ،‬شــیر پــاک کــن هــا و یا حتــی کرم‬ ‫پودرها می شــوند‪ .‬اما آنهــا غلظت کافی برای‬ ‫تامیــن نتایــج رضایت بخــش را ندارند و نمی‬ ‫تــوان بــرای مبارزه با روند پیر شــدن پوســت‬ ‫به آنهــا اکتفا کرد‪.‬‬

‫راه حــل‪ :‬بــرای اینکه خــواب کافی داشــته‬ ‫باشــید طــوری برنامه ریــزی کنید کــه حتما‬ ‫‪ 8-7‬ســاعت خــواب شــبانه داشــته باشــید‪.‬‬ ‫راه حل‪ :‬برای مواد آرایشــی بهداشــتی حاوی‬ ‫اتــاق خوابتان را خنــک‪ ،‬تاریــک و آرام کنید‪.‬‬ ‫مــواد آنتی ایجینــگ پول اضافه خــرج نکنید‪.‬‬ ‫حداقل نیم ســاعت پیش از خــواب کامپیوتر‬ ‫بــه جای ایــن کار از کرم‪ ،‬لوســیون‪ ،‬یا ســروم‬ ‫و تلویزیــون را خامــوش کنید‪ ،‬نــور صفحه آنا‬ ‫راه حــل‪ :‬تمرین کنید که به پشــت بخوابید مخصــوص آنتــی ایجینگ اســتفاده کنید‪ .‬این‬ ‫ترشــح هورمون خواب آور مالتونین را کاهش‬ ‫می دهد‪ .‬یک برنامــه آرام بخش قبل از خواب و اگــر نیمه شــب بیدار شــده و دیدید که به مواد بــه انــدازه کافی روی پوســت باقی می‬ ‫داشــته باشــید که به بدنتان پیام این که زمان پهلو و یا شــکم خوابیده ایــد حالت بدنتان را ماننــد و آنقدر در پوســت نفــوذ می کنند که‬ ‫خواب فرا رســیده اســت را بدهد‪ .‬این کار می عوض کنید‪ .‬این باعث کاهــش تورم صورت و نتیجــه دلخواهتان را به شــما بدهند‪.‬‬ ‫تواند گــوش دادن به موســیقی آرامش بخش‪ ،‬در نتیجه جلوگیری از کش آمدن و شــل شدن‬ ‫نوشــیدن یک فنجــان چای بابونه و یا روشــن پوســت صورت می شود‪.‬‬ ‫‪ 53‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬ ‫‪53 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫راز جوان ماندن چیست؟‬

‫درست اســت که نمی توانیم همیشه جوان‬ ‫باقــی بمانیم‪ .‬ولی خوب راه هایی هســت که‬ ‫بــه ما کمک مــی کنند روند پیر شــدن را کند‬ ‫کنیــم و یا حداقل از پیر شــدن زودتر از موعد‬ ‫جلوگیری کنیــم‪ .‬با دوری از این ‪ 12‬اشــتباه از‬ ‫پیری زودرس جلوگیری کنید‪:‬‬

‫به طــور مداو وزن اضافه کنید و ســپس رژیم‬ ‫بگیرید و بعد باز هــم وزن اضافه کنید باعث‬ ‫می شــود پوســتتان کش بیاید و شل شود‪.‬‬ ‫‪ ‬راه حــل‪ :‬بــا رژیــم غذایــی و ورزش وزنتان‬ ‫را ثابــت نگه داریــد و مواد مغــذی الزم برای‬ ‫صورتتــان را بــه آن برســانید‪ .‬مصــرف برخی‬ ‫مــواد غذایی مثــل ماهــی ســالمون و گردو‬ ‫از چیــن و چــروک هــا جلوگیری مــی کنند و‬ ‫میوه ها و ســبزیجات حــاوی ویتامین ث مثل‬ ‫مرکبــات و کیوی و اســفناج (بــا تولید کالژن)‬ ‫و لیکوپــن موجــود در گوجــه و گریپ فروت‬ ‫صورتــی رنگ (بــا محافظت پوســت در برابر‬ ‫نور خورشــید) جوانی و شــادابی صورت شما‬ ‫را حفــظ خواهند کرد‪.‬‬

‫دور چشــم باعــث ایجــاد تیرگــی در ناحیــه‬ ‫اطراف چشــم می شــود‪ .‬از آنجایی که همراه‬ ‫با باال رفتن ســن پیگمنت های پوســت تغییر‬ ‫رنگ می دهند‪ ،‬این مســئله باعث می شــود‬ ‫شــما چند ســال پیرتر به نظــر بیایید‪.‬‬ ‫راه حل‪ :‬اگــر به طور مداوم در چشــم خود‬ ‫احســاس خــارش و ناراحتــی داریــد حتما به‬ ‫پزشــک مراجعه کنید تــا دلیل این خــارش را‬ ‫یافتــه و برطرف کند‪ .‬همچنیــن هنگام آرایش‬ ‫کردن و گذاشــتن و درآوردن لنزهای چشمی با‬ ‫پوســت دور چشــمتان با مالیمت رفتار کنید‬ ‫تا بدین وســیله از ایجاد تغییــر رنگ و چروک‬ ‫در این ناحیــه دوری کنید‪.‬‬

‫‪ .1‬الغری شدید‬ ‫بلــه! الغــری ضررهایی هــم دارد‪ .‬این روزها‬ ‫که همه ســعی دارند هیکلی شــبیه به مانکن‬ ‫ها و هنرپیشــگانی که در ســینما و تلویزیون‬ ‫می بینند داشــته باشــند‪ ،‬معایب و مشکالتی‬ ‫که الغری به همراه دارد در بســیاری از مواقع‬ ‫نادیده گرفته می شــود‪ .‬از دســت دادن چربی‬ ‫های صــورت ظاهری نحیــف و خمیده و پیر‬ ‫‪ .3‬کم خوابی‬ ‫بــه شــما خواهــد داد‪ .‬همچنین رژیــم های ‪ .2‬مالش چشم ها‬ ‫یویویی و کــم و اضافه کــردن مرتب وزن نیز طبــق گفتــه پزشــکان متخصــص پوســت‪ ،‬خــواب کافی به خاطر تاثیری کــه بر انرژی‪،‬‬ ‫باعــث پیری زودرس می شــوند‪ .‬این که شــما کشیدن‪ ،‬مالیدن و فشــار دادن پوست حساس تمرکز و رنگ چهره شــما دارد از اهمیت ویژه‬ ‫‪ 52‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬ ‫‪52 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫شاید بهتر باشد هم‌اکنون عقاید خود را برای خودتان نگه‌دارید‬ ‫و فقط گوش‌هایتان را به او بدهید‬

‫اســت مخصوصا اگر در حال حاضر‬ ‫شــما حساس شــده و آســیب‌پذیر‬ ‫شده باشــید؛ اما داشــتن آرامش و‬ ‫در فضــای گــرم و صمیمــی بودن‬ ‫کمــک زیادی به شــما خواهد کرد‪.‬‬ ‫‪ • ‬مــن از او متنفر هســتم‪ :‬من‬ ‫می‌توانم بگوییم از همســر سابقم‬ ‫متنفــرم امــا شــما حــق نداریــد‬ ‫بگوییــد‪ .‬حتی اگر من از همســرم‬ ‫طــاق گرفته باشــم هنوز هــم او پدر فرزند من اســت‪ .‬شــما نباید در‬ ‫مــورد خانــواده دیگران بــد صحبت کنید‪ .‬شــما می‌توانید به دوســت‬ ‫خــود آرامــش داده و از جمــات مثبتی اســتفاده کنید‪.‬‬ ‫• من شــب گذشــته همســرت را دیدم‪ ،‬او بــه فالکت افتاده اســت‪:‬‬ ‫هنگام جدایی دوســتان شــما شــاید بخواهند با شــما معاشــرت کرده‬ ‫و حرف‌هــای مختلفــی به شــما بزننــد‪ .‬هنــگام مواجه‌شــدن با چنین‬

‫‪51‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫صحبت‌هایــی شــما می‌توانید از‬ ‫دوستتان بپرسید چگونه می‌توانید‬ ‫او را حمایــت کنیــد امــا بــه یاد‬ ‫داشته باشــید از حد خارج نشوید‬ ‫و دوســتانتان بــه روی شــما تأثیر‬ ‫بــدی نگذارنــد تا دوبــاره انتخابی‬ ‫اشتباه کنید‪.‬‬ ‫• سعی کن حواست را پرت کنی‪:‬‬ ‫هــر فــردی هنــگام مواجه‌شــدن‬ ‫بــا چنین بحرانــی عکس‌العمل‌های مختلفــی از خود نشــان می‌دهد‪.‬‬ ‫نمی‌توانیــم از دیگــران بخواهیــد به‌ســرعت ناراحتی‌شــان را فراموش‬ ‫کنند‪ .‬ســوگواری در افراد مختلف متفاوت اســت‪ .‬من به‌شخصه نیازمند‬ ‫زمــان کافــی برای حــل‌و فصل مشــکالت و تمرکــز بــه روی زندگی و‬ ‫رابطــه‌ام در مواقع بحرانی هســتم‪.‬‬

‫‪51 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫جمﻼتی که نباید به افرادی که ﻃﻼﻕ گرفته اند بگویید‬ ‫‪۵۰‬‬

‫‪‬‬

‫شــاید در حال حاضر یکــی از صمیمیترین دوســتانتان‬ ‫در حــال جدایــی از همســرش و تجربــه بحرانــی به نام‬ ‫"طالق“ اســت‪ .‬او نیازمند همصحبتی اســت‪ .‬شــاید بهتر‬ ‫باشــد هماکنون عقاید خــود را برای خودتــان نگهدارید و‬ ‫فقــط گوشهایتــان را به او بدهید‪ .‬شــنونده فعــال بودن‬ ‫کار بســیار مهمی اســت که شــما تنها بایــد صرفنظر از‬ ‫تصمیمات او انجــام دهید‪.‬‬ ‫خــب ‪ ۵۰‬درصد از مردم طــالق گرفتهاند پس درنتیجه‬ ‫شــما تنها نیســتید‪ :‬اما حتی اگر طالق بســیار رایج باشــد‬ ‫هنوز هــم مانند رویــدادی فوقالعاده آســیبزا تفســیر‬ ‫میشــود‪ .‬پس از شــنیدن این جمله دوســتتان بهشدت از‬ ‫شــما ناراحت خواهد شد‪.‬‬ ‫***‬ ‫• آﺧریــن بــاری که شــما را‬ ‫دیــدم در حــال جنگیدن باهم‬ ‫بودیــد‪ :‬یکــی از دوســتانم‬ ‫تعریــف میکــرد زمانــی کــه‬ ‫همســرم اعالم کرد از هم جدا‬ ‫شــویم بســیار شوکه شــدم ما‬ ‫مدتــی از هــم دور بودیم اما‬ ‫از شــنیدن این پیشنهاد بسیار‬ ‫شــوکه شــدم زیــرا احســاس‬ ‫میکــردم همهچیــز بیــن ما‬ ‫روبهراه اســت‪ .‬گاهی مســائل‬ ‫رو نمیتوانیم پیشبینی کنیم‪.‬‬ ‫شما نیز ســعی کنید نظراتتان‬ ‫را برای خود نگهداشــته و زود‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫قضــاوت نکنید‪.‬‬ ‫• هرگــﺰ بــه همســرت اعتمــاد نداشــتم‪ :‬ایــن بســیار‬ ‫وسوســهبرانگیز اســت که در مورد رفتار بد همســر سابق‬ ‫دوســتتان به صحبت بنشــینید زیرا فکر میکنید با این کار‬ ‫اعتمادبهنفــس او را باالبردهاید و مهر تأییــدی به اقدام او‬ ‫زدهاید؛ اما این حرکت عاقالنهای نیســت‪ .‬هنگامیکه شــما‬ ‫در مورد همســر دوســتتان بدگویی میکنیــد؛ چه کمکی‬ ‫بــه او میکنید؟ مطمئنا ناراحتی او را بیشــتر خواهید کرد‪.‬‬ ‫مــن واقعاً به تــو حســادت میکنــم‪ :‬هنگامیکه به‬ ‫یــک فــرد مطلقــه میگویید‪:‬‬ ‫"من به موقعیت تو حســودی‬ ‫میکنــم“‪ ،‬بــا خودتــان چــه‬ ‫فکری میکنید؟ حســادت در‬ ‫چه موردی؟ در مورد مشکالت‬ ‫حضانت؟ صورتحســابهای‬ ‫حقوقــی؟ نشــخوار بیپایــان‬ ‫در مورد اشــتباهات گذشــته؟‬ ‫درســت اســت ازدواج فــراز‬ ‫و فرودهــای بســیاری دارد‬ ‫و طــالق ماننــد تختهســنگ‬ ‫ســفیدی میماند‪ .‬در استفاده‬ ‫از جمالتتــان دقــت کنید‪.‬‬ ‫• اجازه دهیــد‪ ،‬من میدانم‬ ‫شــما به چه چیزی نیاز دارید‪:‬‬ ‫قبول این جمله بســیار سخت‬

‫‪50 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫شــاق زده بودش که کمرش ســیاه ســیاه بود‪.‬‬ ‫عباس تو ســنگی سنگ…‬

‫ حــاال اگــه می‌خوای بــری بــرو‪ ،‬فقط یک‬‫کمی واســتا تــا ازت غربت طلبی کنم پســر‪،‬‬ ‫شــاید دفعه‌ی دیگه که آمــدی زیر خاک بودم‪.‬‬ ‫گاری کشــیده نمی‌شــد‪ .‬دســت عبــاس‬ ‫می‌رفت و می‌آمد اما گاری کشــیده نمی‌شــد‪.‬‬ ‫چــه زوری داشــت ایــن پیرمــرد‪ ،‬یــا شــاید‬ ‫عبــاس نمی‌خواســت آن را محکم بکشــد که‬ ‫مبــادا پیرمــرد زمیــن بخــورد‪ .‬هــر چــه بود‬ ‫نمی‌خواســت رویــش را برگردانــد تــا گاری را‬ ‫هــل دهد مبــادا نگاهش به نــگاه او بیفتد تا‬ ‫مجبور به ماندن شــود‪ .‬ممد را چه شــده بود؟‬ ‫این ســوالی بــود کــه آزارش مــی‌داد و چقدر‬ ‫دلــش می‌خواســت که پیرمــرد باز هــم از او‬ ‫بگویــد اما تــا گاری بود و کــش واکش آن بین‬ ‫آن‌هــا‪ ،‬هیچ حرفــی گفته‌نمی‌شــد‪ .‬پیرمرد به‬ ‫ســنگینی تمام اندوه و خشمش‪ ،‬گاری را چنان‬ ‫به زمین فشــار مــی‌داد تا عباس را کــه به آن‬ ‫وصــل بود نتوانــد کوچکترین تکانــی بخورد‪.‬‬ ‫شــاید اگــر عبــاس ســر برمی‌گردانــد پیرمرد‬ ‫می‌توانســت شــیارهای چروک گونــه‌اش را از‬ ‫الی ریش انبوهش تشــخیص دهــد و خطوط‬ ‫بیگانه و آشــنای صورت پســرش را لمس کند‪.‬‬ ‫اما درســت در همین وقت کــه پیرمرد راضی‬ ‫از تــوان پیری‌اش بــه گاری زور می‌آورد‪ ،‬عباس‬ ‫طناب را رها کرد و دســت در جیب و ســر در‬ ‫گریبــان‪ ،‬بدون گاری با گام‌هایی پرشــتاب‌تر از‬ ‫پیش بــه راه افتاد‪.‬‬ ‫ بابا…بابــا! مــا کــه به تــو بــدی نکردیم‪.‬‬‫کردیــم؟ نمی‌دونم…نمی‌دونم بــرا چی داری‬ ‫مــی‌ری و کجا مــی‌ری اما از ما دلخــور نباش‪.‬‬ ‫و او هــم گاری را رهــا کــرد تــا همچنــان‬ ‫دنبالــش برود اما ســرش گیج رفت‪ ،‬دســت بر‬ ‫لبــه‌ی گاری گذاشــت ‪ .‬بغض نزدیــک بود رها‬ ‫شــود که یــا به‌خاطر بی‌امانی ســرفه یا حرفی‬ ‫نگفتــه مانده‪ ،‬عقب نشســت‪ .‬ســرفه کنان و‬ ‫پاکشــان چندقدم ســریع برداشت و پشت سر‬ ‫عباس داد زد‪:‬‬ ‫راســتی بابا حــاال کــه داری می‌ری‪،‬مادرت‬‫نذر کرد اگه تو پیدات شــد هر ســال عاشــورا‬ ‫خــودش آش نذری بده تو هم هر ســال محرم‬ ‫تا وقتی زنده‌ای ســیاه بپوشــی بابا…نذرش…‬ ‫نــذرش که بــرآورده شــد‪ ،‬تو فرامــوش نکنی‬ ‫عباس‪ ،‬ســیاه تنت کنی… و ســرفه او را خم و‬ ‫خــم تر کرد تــا بر کف خیابان نشســت‪.‬‬ ‫مــردی از آن ســر پیــاده رو دادزد‪ :‬جوون…!‬ ‫گاری تــو ببر‪،‬جا نذار‪.‬‬ ‫از وبالگ دمادم‬

‫مــردم فکــر می‌کنن دیگــه‪ .‬می‌گفــت ب ‌یراه‬ ‫نمی‌گــن‪ ،‬دهن مردمو چی جــور ببندم با این‬ ‫داغ خــودم؟ عبــاس بیا برو ببینش‪ ،‬خوشــحال‬ ‫می‌شــه باباجان‪ .‬می‌گفت خــدا کنه کار عباس‬ ‫نباشــه‪ .‬تو کــه با مامــورا نرفته بــودی بابا؟‬ ‫عباس ایســتاد‪ ،‬نفســی تازه کرد‪ ،‬ســر را بلند‬ ‫کــرد و بــاالی ســرش را خوب از نظــر گذراند‪،‬‬ ‫انگار در فیروزه‌ای آســمان دنبال چیزی بگردد‪.‬‬ ‫پیرمــرد به ســرفه افتاد‪ .‬اول یک تک ســرفه و‬ ‫باز ســرفه‌ی بعدی و ســرفه‌ی بعدی‪ .‬داد زد‪:‬‬ ‫ اگه می‌موندی و بــه حاجی قنبر می‌گفتی‬‫کــه تو نــه با مامــورا بــودی و نه بــا اونا منو‬ ‫روســفید کرده‌بودی بابا‪ .‬از خجالت چشم‌های‬ ‫ســفید پیرمرد کمرم شکســت‪ .‬تو بــه خیالت‬ ‫بــرا چی دستفروشــی نکــردم دیگــه؟ کمرم؟‬ ‫پــام؟ نه…نه هنــوزم از ده جــوون مثل تو که‬ ‫پشــت سرشــانه نگاه نمی‌کنن بنیه‌ام بیشتره‪،‬‬ ‫از خجالت…از خجالت بابا‪ .‬تو در و همســایه‬ ‫چی جــور می خواســتم بیــام بیــرون تا چی صدایــش بــم تــر و گرفتــه تــر می شــد و‬ ‫برســه به اینکه صدامو بلند کنــم‪ ،‬زن و بچه‌ی پیچ‌هــای تنــد کوچــه را هماهنــگ گام‌های‬ ‫عباس طــی می‌کرد‪ .‬از آســفالت کــف کوچه‬ ‫مردمو از خــواب بندازم‪.‬‬ ‫حاال بــاز لخ‌لــخ گاری عباس بلند شــده‌بود‪ ،‬هــرم گرمــای آفتــاب بــه صورتــش منعکس‬ ‫می‌شــد و پوســت چروکیــده‌اش را جمع‌تــر‬ ‫پیرمرد هــم راه افتاد‪:‬‬ ‫ کجــا می‌ری پســر؟ تو خجالت نمی‌کشــی می‌کــرد‪ .‬مردی کــه زنیبل به دســت از روبرو‬‫اثاثتــو بار کــردی می بری؟دو ســال که نبودی می‌گذشــت شــاید توانسته‌باشــد در چهره‌ی‬ ‫هیــچ‪ ،‬بــا مامورا بــودی باش‪ ،‬بــا قاچاقچی‌ها گرفته‌ی عباس قطره اشــکی درخشــان را ببیند‬ ‫بــودی باش‪ ،‬با دوســتای نااهلت بــودی باش‪ ،‬کــه می‌رفــت از الی ریــش انبوهش جــا باز‬ ‫اصــا تو کدوم گوری بودی کــه حاال مثل اجل کنــد‪ .‬اما عباس ســر بلند نمی‌کرد و آســفالت‬ ‫معلــق درآمدی‪ ،‬وســایلته بار کــردی می‌بری؟ کوچــه در زیــر نــگاه و قدم‌هــای او‪ ،‬خطــی‬ ‫خانه؟ وســایل؟ تو خانه زندگــی‌ات چی بوده؟ ســیاه بود که کشــیده می‌شــد‪ ،‬از گام‌های او‬ ‫همه‌ی او آشــغاالیی که تــو گاری جمع کردی‪ ،‬تا قدم‌هــای پیرمــرد‪ .‬عباس می‌رفــت با تمام‬ ‫قرونــی‌اش از تــو نیســت‪ .‬ممدو تو کشــتی؟ ســنگینی گاری‪ ،‬مثل ســنگینی تمام خاطراتی‬ ‫مــرد باش بگــو خودم بــا او هم‌دســت بودم‪ ،‬که پــدرش در عرض چند دقیقــه ذره به ذره و‬ ‫خودم لــوش دادم‪ ،‬بهم بارک‌الــه گفتن‪ ،‬خودم آجر به آجر بر پشــتش ســوار می‌کرد تا شــاید‬ ‫کشــتمش‪ ،‬بعد نصف شب لباساشــه آوردم از بتواند لحظــه‌ای‪ ،‬فقط کمــی او را نگه دارد تا‬ ‫رو در حیاط انداختم تو خانه‌شــان و دبدو که در چشــم‌هایش ســیر نگاه کنــد و ببیند برای‬ ‫رفتــم‪ .‬مرد باش پســر‪ ،‬مــرد! هــر کاری کردی چــه رفته‌بــوده حتی اگر بــه ناصــواب بوده‪،‬‬ ‫بگــو‪ ،‬گنگ شــدی تــو؟ دیوانه شــدی عباس‪ ،‬تــا مطمئــن از تاثیــر نگاهــش بر او شــود و‬ ‫مثــل زن حاجــی قنبــر کــه هر چــی می‌گی به خانــه‌اش بازگردانــد‪ .‬حتی اگر شــده برای‬ ‫فقــط نــگات می‌کنــه و خل‌خــل می‌خنده؟ یــک روز یا یک ســاعت و عباس شــاید این را‬ ‫تو قبرســتون ســر قبر پســرش همه عزا گرفته می‌دانســت که دمی هم نه پشــت ســرش را‬ ‫بــودن‪ ،‬او می‌خندید و به مــردم خرما می‌داد‪ .‬نگاه کــرد نه جمعیتــی را که حیــران و خیره‬ ‫اگه می‌خــوای بری بــرو عباس… بــرا مادرت بــه آن‌ها از کنارشــان می‌گذشــتند‪ .‬بــه گاری‬ ‫نیــس که می‌گــم نرو‪ ،‬بــرای خــودم و حاجی وســایلش هم نگاه نکرد که پیرمــرد حاال دوان‬ ‫قنبــر هم نمی‌گــم‪ ،‬اصال مردم و حرفشــان به دوان خــودش را بــه آن رســانده‌بود و محکم‬ ‫گــور‪ ،‬بــرا همــی دختــره می‌گم که دو ســال نگه داشــته‌بود وبــه طرف خود می‌کشــید تا‬ ‫آزگاره پات نشســته که بیای‪ .‬باباش همچی با او نرود‪.‬‬ ‫‪ 49‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬ ‫‪49 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫نوشته‪:‬‬ ‫محبوبه موسوی‬

‫نﺬر سیاﻩ‬ ‫کــردن‪ .‬گفته که ما به خاک ســیاه نشســتیم‪،‬‬ ‫ماتــم تو از یــه طرف‪ ،‬حــرف مــردم از طرف‬ ‫دیگــه‪ ،‬دروغ نگفته…نه؟ اگه دروغ گفته بگو‪،‬‬ ‫چــرا تو صورتم نــگا نمیکنی؟‬ ‫چنــد مرد از پیــادهرو آمدند‪ ،‬انــگار دعوایی‬ ‫را بخواهنــد بخواباننــد‪ .‬پیرمرد هیــچ کس را‬ ‫نمیدیــد‪ ،‬جز ســیاهی جلوی چشــمش را که‬ ‫بر خطی مســتقیم در ازدحــام خنزرپنزرهای‬ ‫دستفروشــان‪ ،‬راه خــود را بــاز میکــرد و‬ ‫میرفــت‪.‬‬ ‫ خجالت میکشــی بابا ها؟ ولــی ولش کن‬‫حاال گذشــتهها گذشت‪.‬‬ ‫مردها از اطراف عباس و پیرمرد دور شدند ‪.‬‬ ‫ حــاال کجاهــا بودی؟چــرا بیخبــر؟ چرا با‬‫ایــن عجله میخوای بری؟ آمدی روســفیدمان‬ ‫کــردی باباجــان‪ .‬نمیگم نــرو‪ ،‬بــرو ولی اقال‬ ‫چند روز میموندی دهان مردم بســته بشــه‪.‬‬ ‫حاج کربالیی میگفت پســری که اهل نباشــه‬ ‫همینه دیگه‪ .‬واســتا اقال تا نشــونش بدم‪ ،‬پسر‬ ‫او اهله که رو ماشــین باری از این شهر به اون‬ ‫شهر میره‪ ،‬معلوم نیســت تو هر شهری چند‬ ‫تــا خانــه داره و ماه بــه ماه میاد یا پســرمن؟‬ ‫قربــان قدت بــرم عبــاس جــان‪ ،‬مادرتو ولش‬ ‫کن‪ ،‬پیرزنه‪ ،‬گفتم کــه اعصابش خرابه‪ ،‬دهنش‬ ‫لق هســت اما چیــزی تو دلش نیســت‪ .‬باور‬ ‫نمیکنــی هــا؟… به خــدا راســت میگم…‬ ‫بیــا بریم خانــه تا ببینی همیــن هفتهی پیش‬ ‫پابوس امام رضا بودیم‪ .‬دکتر یک کیســه قرص‬ ‫اعصــاب بهش داد‪.‬‬ ‫عبــاس ســر پیــچ کوچــهی اول یــک لحظه‬ ‫ایســتاد‪ ،‬نفســی تازه کــرد‪ ،‬بدون نــگاه کردن‬ ‫به پشــت سر‪ ،‬آمد پشــت گاری‪ ،‬و گاری را سر‬ ‫پیــچ کوچه نیم چــرخ هل داد و بــاز صورتش‬ ‫در انبــوه موهای ســر وریشــش پنهان شــد‪،‬‬ ‫بعد ســرجایش برگشــت و طنــاب را گرفت و‬ ‫همچنــان به راه خــود ادامه داد‪ .‬با ایســتادن‬ ‫عبــاس‪ ،‬پیرمــرد دمی ایســتاد و بعــد قبل از‬ ‫اینکــه عبــاس گاری را هــل بدهد بــا نیرویی‬ ‫چنــد برابر نفس تازه کرد و پایــش را تندتر به‬ ‫زمین کشــید‪.‬‬

‫ عباس‪ ،‬های عباس…‪!.‬‬‫صدایش گرفته و بم بود‪.‬‬ ‫ های عباس‪ ،‬با تویم‪.‬‬‫پــای راســتش را میکشــید‪ ،‬صــدای لخلــخ‬ ‫کشــیدن کفــش بر آســفالت با پــس زمینهی‬ ‫هــزار صــدای دیگــر بــازار در کوچــه پخش‬ ‫میشــد و درهــم میرفــت‪.‬‬ ‫ عباس‪ ،‬بابا…بابا‬‫و عبــاس‪ ،‬چند قــدم فقط چند قــدم جلوتر‬ ‫از اوســرش را زیــر انداختهبــود و گاری را‬ ‫لخلخکنــان عقب خود میکشــید و نه چندان‬ ‫تند گام برمیداشت‪ ،‬ســنگین‪ .‬پیرمرد اما به او‬ ‫نمیرســید‪ .‬این را شــاید خودش میدانســت‪.‬‬ ‫ عباس بابا‪ ،‬پیرزنه‪ ،‬سربه سرش نذار‪.‬‬‫چنــد ســر از درون مغازههــای کوچــک‬ ‫غبارگرفتــه بیــرون آمد‪.‬زنی در پیــادهرو رو به‬ ‫ســمت آنها‪ ،‬دمی ایســتاد و بعد به راه خود‬ ‫رفت‪.‬‬ ‫ میگــم خب دروغ که نگفتــه بابا‪،‬حاال چرا‬‫نیامده میری؟…‬ ‫ پایــش را بــاز کشــید‪ ،‬نفســش امــا بنــد‬‫نمیآمــد‪ ،‬تنــد الزم نبــود گام بــردارد‪ ،‬عباس‬ ‫شــمرده میرفت بیعجلــه‪ ،‬ســر در گریبان‪.‬‬ ‫عــرق بر ریش انبوهش نشســتهبود و موهای‬ ‫ژولیدهی ســیاهش را البهال‪ ،‬غبار رنگ قهوهای‬ ‫زده بود‪.‬‬ ‫ اقال نفســی تازه میکردی‪،‬خــودم میآمدم‪.‬‬‫دختــر داییاتــم اونجا بود پیش پــای تو آمده‬ ‫بود قناریهاشــان را ببــرد‪ ،‬تا حاال نبــرده بود‬ ‫میگفــت تــو میآی…ولی پیش پــای تو بود‬ ‫که بــرد‪ ،‬گمون نمیکــرد بیای‪.‬‬ ‫عبــاس گام تندتــر کردهبــود‪ ،‬فقــط ذرهای‪،‬‬ ‫پیرمــرد کمی بیشــتر پایش را کشــید‪.‬‬ ‫ صبــر کنم بــرم بیارمشــان اگــه میخوای‬‫ببری‪.‬‬ ‫فایــده نداشــت‪ ،‬عبــاس حتــی ســر بلنــد‬ ‫نمیکــرد‪ .‬پیرمــرد صدایش گرفتهتر شــد مثل‬ ‫مــردی که میخواهــد دعوایی را شــروع کند‪:‬‬ ‫ خب‪،‬مگــه چی گفته؟ البــد گفته چرا کاغذ‬‫نــدادی؟ البد گفته که مامــورا خانه را زیر و رو‬ ‫‪ ۴8‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫ عبــاس! اون گاری چرخش دررفته‪ ،‬مواظب‬‫بــاش‪ .‬دیــدم حاال کــه الزم ما نمیشــه‪ ،‬ندادم‬ ‫درســت کنــن‪ .‬مــن دیگــه نمیتونــم گاری‬ ‫بکشــم‪ ،‬خودتم البد فهمیدی‪ .‬راســتی عباس‪،‬‬ ‫کی گاریــو میاری؟‬ ‫عبــاس درنــگ کــرد ‪ .‬چشــمهای درشــت‬ ‫ســیاهش در ســفیدیاش چرخیــد‪.‬‬ ‫ نــه بابا… همیــن جوری گفتــم که ببینم‬‫کــی میای‪ ،‬گاری میخوام چــه کار‪ .‬خانهای که‬ ‫بچه اش رفته باشــه و پشــت ســرش رو نگاه‬ ‫نکنه چراغــش کوره ‪.‬‬ ‫قطره اشــکی از کنار گونــهاش لغزید و در ته‬ ‫ریش جوگندمی اش گم شــد‪.‬‬ ‫ تو کــه از این اخالقا نداشــتی عبــاس‪ ،‬اقال‬‫پشــت ســرتو نگاه کن ‪ .‬پای پیرمرد به چالهای‬ ‫گرفت‪ ،‬ســکندری خورد ولی نیفتــاد و زود راه‬ ‫را از ســر گرفت‪ ،‬دســتش در هوا مشت شد‪.‬‬ ‫ راســتی عبــاس پســر حاجی قنبــر یادته؟‬‫از همــون زمان که تــو رفتی‪ ،‬دو ســال پیش‪،‬‬ ‫آمــدن بردنــش‪ .‬حاجی قنبر از بــس گریه کرد‬ ‫چشماش سفید شــد‪ ،‬مادرشــم که از اول خل‬ ‫وضــع بود‪ ،‬اصال نفهمید که پســرش نیســت‪.‬‬ ‫مادر تــو هم دیوانه میشــه عباس‪ .‬هر شــب‬ ‫ســه تــا قــرص میخــوره تــا بخوابــه‪ .‬عباس‬ ‫راســتی پســر حاجی قنبر را تو لــو ندادی؟…‬ ‫نه! مــن می دونــم مــردم دروغ میگن‪.‬‬ ‫عباس پای راستش لرزید اما نماند‪.‬‬ ‫ ها یــادت اومــد بابا؟ ممدو میگــم‪ ،‬رفیق‬‫جــون جونیت‪ .‬اقال ســری بــه او مــی زدی‪.‬‬ ‫میگفتن تــو حصاره‪ ،‬زندان حصــار نمیدونم‬ ‫کجــای تهرانه؟ بابــاش که میگفــت نمیگم‬ ‫بی تقصیــره‪ ،‬اما میگــم رفیقاش خودشــونو‬ ‫کنار کشــیدن‪ ،‬تا او بیفته وســط‪ .‬تــو که لوش‬ ‫نــدادی بابــا؟… بابــاش راس میگــه بچهاش‬ ‫ســاده بــود‪ .‬هر کی هــر کار کــرده بود همه‬ ‫افتــاد به پای او‪ .‬تو که با اونا دســت نداشــتی‬ ‫عبــاس؟ داشــتی؟حاجی قنبر حرف کســی رو‬ ‫گــوش نکــرد‪ .‬میگفــت میدونــم کار عباس‬ ‫نیســت امــا شــما نــگاه کنیــن از روزی کــه‬ ‫ممــدو بردن عبــاس شــما غیبــش زده‪ ،‬خب‬

‫‪48 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬




45 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

45


44 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

44


‫علی حاتمی به‌خاطر ساخت شهرک سینمایی از سر صبح سر کار بود و از بیل‌زدن و سنگ‌فرش‌کردن‬ ‫تا مدیریت کلی را برعهده داشت و آخر هم دستمزد کارش تکه‌تکه‌شدن «هزاردستان» بود‪.‬‬

‫و هزینه‌هــای بســیار کردیم‪ .‬وقتــی برگشــتیم‪ ،‬آنجا را کلنــگ زدیم و‬ ‫همین‌طورکه علی مشــغول ســاخت شــهرک بــود‪ ،‬کار «هزاردســتان»‬ ‫را هــم در کاخ گلســتان پیــش می‌برد‪ .‬دو‪ ،‬ســه ســال کار کردیــم‪ .‬این‬ ‫وســط وقفه‌هایی هــم بود‪ .‬چون مدیــران مدام تغییــر می‌کردند و باز‬ ‫تــا می‌آمدنــد و بر مســند می‌نشســتند و تا پــول بدهند بــرای پروژه‪،‬‬ ‫فیلم‌بــرداری چنــد ماه متوقف می‌شــد‪.‬‬ ‫‪ ‬مــا نیمــی از کار را فیلم‌بــرداری کرده بودیم و من نقــش مقابل آقای‬ ‫انتظامــی را بازی می‌کــردم‪ .‬یک‌دفعه نامــه‌ای به دســت آقای حاتمی‬ ‫از شــبکه رســید که از ممنوع‌بودن نمایش چهره من خبر مــی‌داد و در‬ ‫آن گفتــه شــده بود دیگر من در ادامه پروژه همکاری نداشــته باشــم‪.‬‬ ‫آقــای حاتمــی هم جــواب داد که نه؛ چــون این خانم نســبتی با من‬ ‫دارد‪ ،‬ولــی کار از نیمه گذشــته و مــن دیگر نمی‌توانــم بازیگر دیگری‬ ‫جای ایشــان بگذارم‪ .‬من تا آخر کار حضور داشــتم و یک ریال دســتمزد‬ ‫کــه به من داده نشــد هیچ‪ ،‬یک کامیــون آجر بــه ارزش ‪‌ ۵٠‬هزار تومان‬ ‫آن زمــان‪ ،‬کــه از زمــان ســاخت خانه‌مان باقی‌مانــده بــود را هم برای‬ ‫ســاخت شهرک فرســتادم و اهالی ســازمان هزینه‌ای در قبال آن ندادند‪.‬‬ ‫بعــد هم تمــام بخش‌هایی که من حضور داشــتم را قیچــی کردند و‬ ‫از ســریال بیرون گذاشــتند (با خنــده)‪ .‬یک‌جورهایی قصــه اصال از بین‬ ‫رفــت‪ .‬طفلک علــی اصال نمی‌دانســت چطور ســروته قصــه را به‌هم‬ ‫وصل کند‪.‬‬ ‫ پس روزگار سختی بر علی حاتمی گذشت‪. ...‬‬‫بلــه‪ ،‬روزگاری خیلی ســخت‪ .‬چه زحمتی برای ســاخت شــهرک و این‬ ‫ســریال کشــید و بعد هم این‌طور بــا او و اثرش برخــورد کردند و حتی‬ ‫حاضــر نشــدند نام این شــهرک را «شــهرک ســینمایی علــی حاتمی»‬ ‫بگذارنــد! او همیشــه می‌گفــت مــن به‌قدری مشــغول کار بــودم که‬ ‫بزرگ‌شــدن و رشــد دخترم را ندیدم؛ ‪١٠‬ســال‪١٢ ،‬ســال بچه‌ام را ندیدم‪.‬‬ ‫او به‌خاطــر ســاخت شــهرک از ســر صبح ســر کار بود و از بیــل‌زدن و‬ ‫ســنگ‌فرش‌کردن تا مدیریت کلی را برعهده داشــت و آخر هم دستمزد‬ ‫کارش تکه‌تکه‌شــدن «هزاردســتان» بود‪.‬‬ ‫‪ ‬ســازمان دســتمزد مرا که نداد هیچ‪ ،‬دســتمزدهای علی حاتمی را هم‬ ‫برای کارگردانی «هزاردســتان» درســت نداد‪ .‬آن زمان آقای هاشــمی که‬ ‫مدیرعامل بود‪ ،‬به حســابداری نامه نوشــت که دســتمزد علی حاتمی را‬ ‫پرداخــت کنند‪ .‬حســابداری برای پرداخت‪ ،‬باج می‌خواســت و علی هم‬ ‫اهــل بــاج‌دادن و باج‌گرفتــن نبود‪ .‬دائم بــه او می‌گفتم بــرو حقمان را‬ ‫بگیر ولــی او بابت این طــرز برخورد‪ ،‬به‌طورکامــل از پیگیری حقوقش‬ ‫صرف‌نظر کرد‪ .‬از صداوســیما بســیار گله‌مندم‪ .‬خیلی زیاد‪ .‬حتی بعضی‌‬ ‫وقت‌ها از دســت مســئوالنش گریه کــردم‪ .‬این همــه زحمتی که علی‬ ‫از ســال‌های دور‪ ،‬برای صداوسیما کشــید را نادیده گرفتند‪ .‬از زمان آقای‬ ‫قطبی‪ ،‬با ســاخت «داستان‌های مثنوی» و بعد «ســلطان صاحبقران» و‬ ‫بعد «جاده ابریشــم» که شــد «هزاردســتان»‪ ،‬همه نادیده گرفته شد‪...‬‬ ‫و مســئوالن همیشه ناسپاسی کردند‪.‬‬ ‫هــر کدام که عوض می‌شــدند‪ ،‬کار ما مدتی تعطیل می‌شــد‪‌.‬هزارجور‬ ‫‪ 43‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫بــازی درآوردند‪ .‬یــک روز می‌گفتند ســر بازیگران کاله‌گیــس بگذارید‪،‬‬ ‫یــک روز می‌گفتند بردارید‪ ،‬یک روز می‌گفتند ممنوع اســت و هر روز‬ ‫یک داســتان تازه می‌ساختند‪.‬‬ ‫ پس علی حاتمی خیلی اذیت شد‪...‬‬‫بلــه‪ ،...‬درواقــع او را دق دادنــد‪ .‬ارشــاد کــه تقریبــا بعــد از فیلــم‬ ‫«دلشــدگان» محترمانه کارکردن او را ممنوع کرد‪ .‬دو ســال تمام‪ ،‬علی به‬ ‫ارشــاد فیلم‌نامه می‌فرســتاد و تصور کنید فیلم‌نامه‌های علی حاتمی را‬ ‫رد می‌کردنــد! فقــط به این دلیــل که چرا در فیلــم علی حاتمی تمبک‬ ‫هست ‪.‬‬ ‫ چطــور متوجه شــدید دوره ممنوع‌بودن نمایش چهره شــما تمام‬‫شده؟‬ ‫در پروژه «تختی» آقای شایســته به من پیشــنهاد کردند نقش همسر‬ ‫علــی حاتمــی را خــودم بــازی کنم‪ .‬مــن هــم پذیرفتم چون بیشــتر‬ ‫فیلم‌بــرداری هــم در خانه مــن بود‪ .‬بعدا بــازی کــردم و در تیتراژ هم‬ ‫آمــد‪ :‬با حضــور افتخــاری زهرا حاتمی‪ .‬مشــکلی هم ایجاد نشــد‪ ،‬این‬ ‫طــور متوجه شــدیم که گویا دیگــر ممنوعیتی در کار نیســت‪.‬‬ ‫ برگردیم به قبل‌تر‪ .‬اصال چطور با آقای حاتمی آشنا شدید؟‬‫ســر صحنه فیلم «مترســک» با علی حاتمی آشــنا شــدم و به یکدیگر‬ ‫عالقه‌منــد شــدیم و از طرف ایشــان پیشــنهاد ازدواج گرفتــم و جواب‬ ‫مثبــت دادم‪ .‬آن زمان مــن و آقای فردین و آقای رشــیدی و چند بازیگر‬ ‫دیگــر‪ ،‬در آن فیلــم به‌کارگردانــی آقای حاتمی بازی می‌کردیم‪ .‬ششــم‬ ‫آبــان ‪ ۵٠‬ازدواج کردیــم و یک‌ســال بعــد نهم مهر ‪ ۵١‬لیــا به‌دنیا آمد‪.‬‬ ‫ در زندگی مشــترک شــما با علی حاتمی‪ ،‬چه اتفاقــی افتاد که یکی‬‫از بهتریــن بازیگــران زن امروز ســینمای ایران‪ ،‬از خانه شــما بیرون‬ ‫آمــد؟ در منزل شــما چه‬ ‫بســتری بــرای رشــد لیال‬ ‫حاتمی فراهم شــد؟‬ ‫به قول یکی از منتقدان‪،‬‬ ‫خانــه مــا دانشــگاه هنر‬ ‫بــود‪ ،‬احتیاجی نبــود لیال‬ ‫ســینما بخواند‪ .‬رشــته لیال‬ ‫مکانیــک بــود‪ .‬ولــی در‬ ‫خانه مــا دائم یا فیلمی در‬ ‫حــال تولیــد بود‪ ،‬یــا علی‬ ‫حاتمــی مشــغول طراحی‬ ‫صحنــه و لباس یــا تدوین‬ ‫بــود‪ .‬در خانــه مــا دائــم‬ ‫تبــادل نظــر بیــن اهالی‬ ‫ســینما جریان داشت‪ .‬هر‬ ‫کاری که علی می‌ســاخت‪ ،‬طی مدت فیلم‌بــرداری‪ ،‬بازیگرانش در خانه‬ ‫مــا زندگی می‌کردند‪ .‬لیال در چنین محیطی رشــد کــرد‪ .‬البته که خودش‬ ‫هــم عالقه‌منــد بود‪.‬‬ ‫‪43 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫زری خوشکام‪ :‬نمی‌توانستم از سینما دور باشم‬ ‫زری خوشــکام‪ ،‬کــه پــس از‬ ‫ازدواجش بــا علی حاتمی‪ ،‬اغلب‬ ‫در محافل سینمایی زهرا حاتمی‬ ‫خطاب شــده‪ ،‬پــس از ســال‌ها‬ ‫دوری از پرده نقــره‌ای این‌روزها‬ ‫با ایفــای نقش حــوای فیلم «در‬ ‫دنیای تو ســاعت چند اســت؟»‬ ‫بــ ‌ه کارگردانــی صفــی یزدانیان‪،‬‬ ‫میهمــان پرده‌های سینماســت‪.‬‬ ‫روزنامــه شــرق‪ :‬ایــن بازیگــر‬ ‫شناخته‌شــده ســال‌های پیــش از‬ ‫انقالب‪ ،‬از اشــتیاقش بابت حضور‬ ‫دوبــاره در ســینما‪ ،‬همین‌طور از‬ ‫عشــقش به علــی حاتمــی گفته‬ ‫که انقالبــی در مســیر زندگی‌اش‬ ‫رقــم زد و حاصلــش تولــد یکــی‬ ‫از درخشــنده‌ترین ســتاره ایــن‬ ‫ســال‌های ســینما شــد‪ .‬خوشکام‬ ‫همچنین ماجرای بی‌مهری‌های مدیران ســینمایی‪ ،‬در آخرین ســال‌های‬ ‫عمــر علــی حاتمــی را بازگو کــرده کــه حاصلــش را می‌خوانید‪:‬‬ ‫‪ ‬چه شــد باالخره بعد از این همه ســال‪ ،‬دوباره به ســینما برگشتید؟‬ ‫تقریبــا پس از آقــای حاتمی هرگــز در فیلمی حضور نداشــتید‪ .‬جز‬ ‫یک‌بار که در فیلم «ســیمای زنی در دوردســت» آقای مصفا نقشــی‬ ‫کوتــاه ایفا کردید‪.‬‬ ‫حضــور دوبــاره در ســینما آرزوی مــن بــود‪ .‬اصــا نمی‌توانســتم از‬ ‫ســینما دور باشم‪ ٣٠ .‬ســال اصال اجازه نداشــتم جلو دوربین بیایم‪ .‬مرا‬ ‫ممنوع‌الچهــره کــرده بودند‪ .‬با شــروع ســاخت فیلم تختــی در نقش‬ ‫خودم (همســر علی حاتمی) حضور داشــتم (که چقدر هم پشــیمانم‬ ‫در آن پــروژه همکاری کردم)‪ ،‬پس‌از‌آن فیلم‌نامه‌ای که مطابق ســلیقه‌ام‬ ‫باشد‪ ،‬پیشــنهاد نمی‌شد‪.‬‬ ‫تــا وقتی که آقای یزدانیان مشــغول نــگارش ســناریوی «در دنیای تو‬ ‫ســاعت چند اســت؟» بودند‪ .‬او را منزل دخترم دیدم‪ ،‬از من خواســتند‬ ‫فیلم‌نامــه را بخوانم‪ .‬فیلم‌نامه خوبی بود‪ .‬بعد که فیلم‌نامه بازنویســی‬ ‫شــد‪ ،‬بار دیگر آن را خواندم و این بار آن را بیشــتر پســندیدم‪.‬‬ ‫آقــای یزدانیــان گفتند نقــش خوبی در این ســناریو هســت‪ ،‬حوا که‬ ‫نقــش یک مادر اســت‪ .‬بازی می‌کنــی؟ من هم به شــوخی گفتم ببین‬ ‫مــن نقش مــادر بازی نمی‌کنم‪ ،‬فقط مادر لیال حاتمی هســتم‪ .‬ایشــان‬ ‫هــم خندیــد و گفت اتفاقــا در این فیلم هم مادر لیال هســتی‪.‬‬ ‫آقــای یزدانیان یک خط کلی به من داد و شــخصیت حوا را کامال برای‬ ‫من تشــریح کــرد‪ ،‬من هم تمام ســعی‌ام را کردم تا آنچــه می‌خواهم را‬ ‫به نحو احســن اجرا کنم‪ .‬گویا خوشــبختانه موفق بــودم‪ .‬این موفقیت‬ ‫را از برخورد تماشــاگران با خودم احساس کردم‪.‬‬ ‫‪ 42‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪ ‬پــس از ایــن بــه بعد شــما را‬ ‫بیشتر در فیلم‌ها خواهیم دید؟‬ ‫قرار اســت حضور شــما بعد از‬ ‫این مســتمر باشد؟‬ ‫بلــه حتمــا‪ ،‬اگــر فیلم‌نامه‌های‬ ‫خوبی پیشــنهاد شــود‪ ،‬بــا کمال‬ ‫میــل در آنهــا بازی خواهــم کرد‪.‬‬ ‫‪ ‬آقای یزدانیان جایی گفته بودند‬ ‫با عشــقی که به «ســوته‌دالن»‬ ‫علی حاتمی داشتند‪ ،‬این فیلم را‬ ‫کارگردانی کردند‪ .‬شــما این فیلم‬ ‫را تــا چه اندازه به «ســوته‌دالن»‬ ‫نزدیک م ‌یبینید؟‬ ‫خیلی زیاد‪ .‬شــباهت‌های زیادی‬ ‫دارند‪ .‬ایشــان خیلی لطف دارند و‬ ‫برای علی حاتمی احترام بســیاری‬ ‫قائل هســتند که واقعا از ایشــان‬ ‫ممنونم‪ .‬جنس عاشقانه جاری در‬ ‫فیلم آقــای یزدانیان‪ ،‬خیلی به عشــق مجید «ســوته‌دالن» علی حاتمی‬ ‫شــباهت دارد‪ .‬واضح اســت که آقای یزدانیان عاشق «ســوته‌دالن» بوده‬ ‫و این عشــق سبب شــده چنین فیلمی بسازد‪.‬‬ ‫شــما بعــد از ازدواج بــا آقای حاتمی فقــط در آثار ایشــان به ایفای‬ ‫نقــش پرداختیــد‪ .‬دلیل اینکه فقــط در فیلم‌های همســرتان حضور‬ ‫داشــتید و در فیلم دیگــران بازی نکردیــد‪ ،‬چه بود؟‬ ‫من درواقــع قبل از ازدواجم‪ ،‬فقط حدود یک‌ســال در ســینمای ایران‬ ‫کار کردم‪ .‬ســال ‪ ۵٠‬کــه ازدواج کردم‪ ،‬انقالبی در خــودم به‌وجود آوردم‪.‬‬ ‫شــرط ازدواجمــان ایــن نبود کــه کار نکنم‪ ،‬امــا هر دو ترجیــح دادیم‬ ‫فقط در کارهای علی حضور داشــته باشــم‪ .‬ما می‌خواســتیم کانون گرم‬ ‫خانــواده تشــکیل دهیــم‪ .‬به‌خصوص که من ســه ماه بعــد از ازدواجم‬ ‫هم باردار شــدم و دیگر نتوانســتم تا مدتــی کار کنم‪.‬‬ ‫همــان زمان کــه ازدواج کردیم‪ ١۵ ،‬قــرارداد ‪ ‌٢٠٠‬هزار تومانی داشــتم‬ ‫کــه آن زمان قراردادهای واقعا گرانی محســوب می‌شــد‪ .‬بــا ‪ ٢٠٠‬تومان‬ ‫می‌شــد یــک آپارتمــان ‪٣٠٠ ،٢٠٠‬متــری در منطقه‌های خــوب تهران‬ ‫خریــد‪ .‬ولــی با وجــود این‪ ،‬همــه را پــس دادم و پیش‌قســط‌هایی که‬ ‫گرفته بــودم را حتی برگردانــدم و دیگر کار نکــردم‪ .‬یک‌جور تبادل‌نظر‬ ‫و همفکــری و توافق بین من و همســرم بود که نتیجه‌اش این شــد که‬ ‫پــس از آن‪ ،‬فقــط در فیلم‌هــای او بازی کنم‪.‬‬ ‫از ممنوع‌الچهره‌شــدنتان صحبــت کردیــد‪ .‬چطــور در جریــان این‬ ‫ممنوعیــت قــرار گرفتیــد؟ آیا به شــما چیزی ابالغ شــد؟‬ ‫متأســفانه مســئوالن وقت‌هیچ توجهی به ســابقه کاری و شخصیت‬ ‫حرفــه‌ای من نداشــتند و براســاس ســلیقه تصمیم گرفتند‪ .‬چند ســال‬ ‫بعد از انقالب‪ ،‬ما درحال ســاخت دکور شــهرک ســینمایی ایتالیا بودیم‬ ‫‪42 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫مش‌قاســم تــو ایــن ســنگ رو چه‌جــوری‬ ‫می‌خوای ببری باال؟ (اشــاره به ســنگ فروهر‬ ‫دارد) گفتــم مثل آب‌خــوردن می‌برم باال‪ .‬همه‬ ‫جلوی اســتخر به تماشــا ایســتادن‪ .‬رفتم پای‬ ‫قرقر ایســتادم و ســنگ رو به ‪ ۲۰‬دقیقه بردم‬ ‫بــاال‪ .‬مهندس نیکــو‪ ،‬رئیــس کارگاه بود که هر‬ ‫از چندگاهی برای سرکشــی از تهــران می‌آمد‪.‬‬ ‫از تعجــب شــاخ درآورده بود‪ .‬گفــت ما واقعا‬ ‫نمیدانســتیم چکار کنیم‪ .‬خدا بیامرزدش برای‬ ‫همیــن کار به مــن یک مــاه اضافــه حقوق‬ ‫داد‪».‬‬ ‫در آن زمــان حقــوق ارفــع به‌عنــوان یــک‬ ‫ســرکارگر ‪ ۱۷‬تومــان بوده اســت‪ .‬کارگران هم‬ ‫بســته به زور بازویشــان از ‪ ۳‬تومان تا ‪ ۴‬تومان‬ ‫و ‪ ۵‬قران می‌گرفتند‪ .‬در اســناد‪ ،‬بودجه بازسازی‬

‫ارفع‪ ،‬سرکارگر پروژه‪ ،‬فردی است که مسئولیت نبش قبر به عهده او گذاشته‬ ‫می‌شود‪ .‬قبر را می‌شکافد و داخل می‌شود‪ .‬مسئوالن گردن می‌کشند که مبادا کوزه یا‬ ‫گنجی داخل قبر نهفته باشد اما جز استخوان چیز دیگری نیست‪.‬‬ ‫کل آرامگاه نزدیک به ‪ ۷‬میلیون آورده شــده که‬ ‫بخش اعظــم آن از فروش بلیت بخت‌آزمایی و‬ ‫اعانات مردمی جمع‌آوری شــده اســت‪.‬‬

‫گنج دیگری داخل قبر نبود‬

‫نهفتــه باشــد اما جز اســتخوان چیــز دیگری‬ ‫نیست ‪.‬‬ ‫ «همــه مســئوالن دولتــی آمــده بودنــد‪.‬‬‫سبیل‌به‌ســبیل هم نشســته بودند تــا ببینند‬ ‫از قبــر چــی درمیاد‪ .‬قبــر را شــکافتم و رفتم‬ ‫داخل‪ .‬یک کوه اســتخوان بــود با دو جمجمه‪.‬‬ ‫اســتخوان‌ها را داخل پارچه ســفیدی گذاشتم‬ ‫و بیــرون آمــدم‪ .‬وقتی فرمانــدار دو جمجمه‬ ‫را دیــد به‌شــوخی گفــت فردوســی دو کلــه‬ ‫داشــته! راســتش را بخواهید من شنیدم اینجا‬ ‫قبــا قبرســتان بوده‪ .‬حتــی بســیاری از مردم‬ ‫نوزادهایشــان را می‌آوردنــد و کنار فردوســی‬ ‫دفــن می‌کردند‪ .‬احتمــاال وقتی ایــن مقبره را‬ ‫ساختند‪ ،‬همراه اســتخوان‌های فردوسی دیگر‬ ‫اســتخوان‌ها را نیــز دفن کردنــد‪ .‬خالصه تمام‬ ‫اســتخوان‌ها را در پارچه پیچیدیــم و در دفتر‬ ‫مدیریت گذاشــتیم‪ .‬بعد که کار بنــای آرامگاه‬ ‫تمام شــد‪ ،‬دوباره خودم اســتخوان‌ها را داخل‬ ‫قبــر گذاشــتم‪ .‬حــاال به هــر کــس می‌گویم‬ ‫فردوســی را من دفــن کردم‪ ،‬بــاور نمی‌کند!»‬ ‫‪ ‬‬ ‫در طــول مصاحبــه‪ ،‬حســین ابراهیمــی‪،‬‬ ‫کارشنا ‌‬ ‫س ارشد تاریخ و مســئول اداری آرامگاه‬ ‫فردوســی کنارمــان نشســته و عالوه بــر ایراد‬

‫سابق‪ ،‬مقبره فردوســی در اتاقی کوچک قرار‬ ‫داشــت‪ .‬اتاقی که ارفع آن را حــدوداً ‪ ۳‬متر در‬ ‫‪ ۴‬متر ارزیابــی کرده‪« :‬اتاق تنگــی بود‪ .‬نهایتا‬ ‫‪ ۳‬در ‪ ۴‬بــه‌زور چند نفــر در آن‪ ،‬جا می‌گرفتند‪.‬‬ ‫بــه همین خاطــر وقتی قرار شــد آرامــگاه را‬ ‫بازســازی کنند‪ ،‬مهندس ســیحون ایــن تاالر را‬ ‫طراحی کرد‪».‬‬ ‫‪ ‬نبش قبر‪ ،‬یکــی از معضالت پیش روی طرح‬ ‫ســیحون بود کــه در نهایت تصویــب و مقرر‬ ‫شد قبر شــکافته‪ ،‬اســتخوان‌ها برداشته و پس‬ ‫از ســاخت تاالر دوباره دفن شــود‪.‬‬ ‫روز موعود فرا می‌رســد‪ .‬فرماندار‪ ،‬بخشــدار‪،‬‬ ‫اســتاندار و همــه رؤســا گرداگرد تــاالر روی‬ ‫صندلی‌ به تماشــا می‌نشــینند‪.‬‬ ‫‪ ‬ارفــع‪ ،‬فــردی اســت کــه مســئولیت نبش‬ ‫قبــر بــه عهــده او گذاشــته می‌شــود‪ .‬قبر را‬ ‫می‌شــکافد و داخل می‌شود‪ .‬مســئوالن گردن‬ ‫می‌کشــند که مبادا کوزه یا گنجــی داخل قبر‬ ‫‪ 41‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫توضیحاتی درباره تاریخچه آرامگاه فردوســی‪،‬‬ ‫گفته‌هــای قاســم ارفــع را نیــز با مســتندات‬ ‫تاریخــی تطبیــق می‌دهد‪.‬‬ ‫‪ ‬او گاه نیــز از حافظــه ارفــع بــرای تکمیل‬ ‫اســناد تاریخی اســتفاده می‌کند‪ .‬نام چند تن‬ ‫از مهندســان را می‌بــرد و از ارفــع می‌خواهد‬ ‫حضــور آنــان را در ســاخت آرامــگاه تأیید یا‬ ‫تکذیــب کند‪.‬‬ ‫قاســم ارفع بــ‌ا وجود ‪ ۸۱‬ســال ســن‪ ،‬هنوز‬ ‫به‌خوبــی نام افــراد را بــه خاطــر دارد‪ ،‬تاریخ‬ ‫دقیــق وقایع را ذکر می‌کند و گاهی تحســین‬ ‫ابراهیمــی را برمی‌انگیزد‪.‬‬ ‫ «مهندس حســین جودت‪ ،‬نماینده شــرکت‬‫ایتالیایــی کاجتــه بــود که تمامی ســنگ‌های‬ ‫آرامــگاه را از ایتالیــا وارد می‌کــرد‪ .‬مهنــدس‬ ‫گیو جودت‪ ،‬پســر حسین مســئول نظارت بر‬ ‫ســاخت بود‪ .‬مهندس ســیحون هم طراح تاالر‬ ‫زیریــن‪ ،‬مــوزه و رســتوران بــود‪ .‬عالوه‌بر‌این‬ ‫وظیفــه نظارت کلی بــر ســاخت را به عهده‬ ‫داشــت‪ .‬مهندس کریســتو یونانی هــم کارت‬ ‫کارگــران را امضــا می‌کرد‪».‬‬

‫‪41 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫چه کسی «فردوسی» را نبش قبر کرد؟!‬

‫یلی از خطه توس‬ ‫متولــد ‪ ۱۳۱۳‬اســت؛ درســت همان ســالی‬ ‫کــه ســاخت آرامگاه فردوســی پایــان یافته و‬ ‫با حضــور بزرگان علــم و ادب سراســر جهان‬ ‫بــه بهره‌برداری رســیده‪ .‬زمانی که ‪ ۳۰‬ســال از‬ ‫ســاخت آرامگاه می‌گذشــت‪« ،‬قاســم ارفع»‬ ‫به ســربازی رفتــه و مشــغول داروغه‌گری بود‬ ‫که دســت تاریخ پس از ‪ ۳۰‬ســال بــه وی نیز‬ ‫نقشــی تأثیرگذار در ســاخت آرامــگاه و دفن‬ ‫حکیم ابوالقاســم فردوســی می‌دهد‪:‬‬ ‫‪« ‬قب ‌ل از اینکه برم ســربازی تو بــاغ آرامگاه‪،‬‬ ‫شــاگرد گلکار بودم‪ .‬موقع سرباز‌بگیری اومدن‬ ‫مــن رو از همیــن بــاغ گرفتن و بــردن‪ .‬بعداز‬ ‫ســربازی نزدیک بــه هفت ســال داروغه‌گری‬ ‫و دوســت‌بونی کردم‪ .‬دوســت‌بونی می‌دونی‬ ‫چیه؟ مشــاور روســتا بــودم‪ .‬از ســال ‪ ۴۳‬هم‬ ‫که اومــدن آرامــگاه رو خــراب کردن‪ ،‬شــدم‬ ‫سرکارگر‪ ».‬‬

‫بنای آرامگاه را که از نزدیک ببینی‪ ،‬فردوســی‬ ‫دیگر برایت ســخنور اعصار باســتان نیســت؛‬ ‫روایتگــر تاریــخ هنــر معاصر هم می‌شــود‪.‬‬ ‫حــال وقتی پای صحبت کســی که مســتقیماً‬ ‫در ســاخت آن دســت داشــته و قطعه‌قطعه‬ ‫ایــن بنــای باشــکوه را با دســت خــود چیده‬ ‫بنشــینی‪ ،‬ســازه برایت زنده‌تر هم می‌شــود‪.‬‬ ‫به گزارش ایســنا وقتی او برایمان از روزی که‬ ‫قبر فردوســی را شکافته و اســتخوان‌هایش را‬ ‫بیرون آورده می‌گفت‪ ،‬می‌شــد میــزان ارادتش‬ ‫را بــه فردوســی در کالمــش دید؛ حســی که‬ ‫ش از ‪ ۴۰‬ســال تغییر‬ ‫هنــوز پس‌از گذشــت بی ‌‬ ‫نکــرده و باعث شــده بــا وجود ســن زیاد و‬ ‫درد پا ایســتادن را به نشســتن پشت به مقبره‬ ‫ترجیح دهد‪.‬‬ ‫روایــت جاب ‌هجا‌کــردن ســنگ‌های ســنگین‬ ‫بنای آرامگاه از زبان این یل توســی شــنیدنی‬ ‫است‪ .‬‬ ‫‪ 40‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫پــس از مرمت‌هــای متعــدد سی‌ســاله‪،‬‬ ‫ســرانجام در ســال ‪ ۱۳۴۳‬انجمــن ملی حفظ‬ ‫آثار باســتانی تصمیــم به تخریب و بازســازی‬ ‫مجــدد بنــای آرامــگاه فردوســی می‌گیرد‪.‬‬ ‫قاســم ارفع‪ ،‬از اینجا وارد تاریخ می‌شــود‪ .‬او‬ ‫بنــای آرامــگاه را چونان پازلی ترســیم می‌کند‬ ‫س از تخریب مجــدد کنار هــم چیده‬ ‫کــه پــ ‌‬ ‫می‌شــود‪« :‬چوب‌بست‌هاشــو خودم بســتم‬ ‫و بــردم تــا کاکل آرامــگاه‪ .‬بعــد هــم روی‬ ‫چوب‌بســت تختــه انداختم و شــروع کردیم‬ ‫به تخریب‪ .‬اما ســاروج بود‪ .‬بــه این راحتی‌ها‬ ‫کنــده نمی‌شــد‪ .‬بــرای جدا‌کــردن ســنگ‌ها‬ ‫بایــد چــال می‌زدیــم و بــاروت می‌ذاشــتیم‪.‬‬ ‫تیکه‌هــاش تــا توس ســفلی می‌رفــت‪ .‬بعد با‬ ‫کلنگ شــروع می‌کردیم به خراب‌کــردن‪ .‬البته‬ ‫بایــد ســنگ‌ها ســالم می‌موند‪ .‬ســنگ‌ها رو‬ ‫با « ِقر ِقــر» می‌آوردیم پایین‪ .‬شــاه‌غال ‌م معمار‬ ‫روی ســنگ‌ها شــماره مــی‌زد و به‌ترتیــب با‬ ‫فرغون می‌بردن می‌چیــدن عقب باغ‪ .‬بعد که‬ ‫ساخت آرامگاه تموم شــد‪ ،‬دوباره سنگ‌ها رو‬ ‫به‌ترتیــب شــماره از عقب بــاغ آوردن و بردن‬ ‫بــاال چیدن‪».‬‬ ‫‪ ‬‬

‫یک ماه اضافه حقوق دادند‬ ‫در طــول چهار ســالی کــه ســاخت آرامگاه‬ ‫زمــان می‌بــرد‪ ،‬حــدود ‪ ۲۵۰‬کارگر زیر دســت‬ ‫مش‌قاســم کار می‌کنند‪ ،‬اما در میــان کارگران‪،‬‬ ‫او تنهــا فــردی اســت کــه شــانه‌هایش تاب‬ ‫جابه‌جایــی ســنگ‌های ســنگین را دارد‪.‬‬ ‫پهلوان کشــتی باچوخه و یل توسی‪ ،‬در نبود‬ ‫ماشین‌آالت مهندســی امروز‪ ،‬سنگ‌های بزرگ‬ ‫را بــه دوش می‌کشــیده و از چوب بســت باال‬ ‫می‌رفته‪ .‬او ســنگ مزار فردوســی و ســنگی را‬ ‫کــه تصویــر فروهر بــر آن حک‌شــده (باالی‬ ‫ضلع جنوبی) از جمله ســنگین‌ترین سنگ‌ها‬ ‫معرفــی می‌کند و وزن تقریبــی آن‌ها را چهار‬ ‫تن تخمیــن می‌زند‪.‬‬ ‫ماجــرای جابه‌جایــی یکــی از این ســنگ‌ها‬ ‫کــه مــورد تحســین مهندســان حاضــر قرار‬ ‫گرفت‪ ،‬شــنیدنی اســت‪« :‬مهندس‌ها می‌گفتن‬

‫‪40 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


39 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

39


38 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

38


‫مغز اســتخوان درک کردیــم‪ ،‬این جمله چقدر‬ ‫بــا معنی و مفهوم و چقــدر هولناک و صحیح‬ ‫میتواند باشــد! بعــد از اپیــزود «هاردهوم»‬ ‫بود که کامال متوجه شــدیم که نوع بشــر در‬ ‫خطر جدی و غیرقابلکنترلی از ســوی «شــاه‬ ‫شــب» و ارتــش یــخزدهاش از جنازههــا قرار‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫بخــش دردناک ماجرا این بود که جان اســنو‬ ‫خیانت‬ ‫خیلی زود متوجهی این خطر شــد‪ ،‬اما‬ ‫ِ‬ ‫برادرانش باعث شــد تا او فقط به خاطر دیدن‬ ‫اتفــاق بزرگتر و بااولویتتــر‪ ،‬با خنجر متوالی‬ ‫همرزمانــش روبهرو شــود‪ .‬اکنــون نوبت آنها‬ ‫حقیقت واقعی و وحشــیانه‬ ‫اســت تا با ایــن‬ ‫ِ‬ ‫مواجه شــوند و متوجهی اشــتبا ِه تراژیکشان‬ ‫نگرفتن جان شــوند‪ .‬زمســتان برای‬ ‫در جــدی‬ ‫ِ‬ ‫پنج ســال اســت که در راه است‪ .‬فصل ششم‪،‬‬ ‫زمانــی اســت که بایــد باالخره شــاهد برف و‬ ‫بورانِ مردگان باشــیم‪ .‬زمســتانی که روحهای‬ ‫زیــادی را با خــودش خواهد برد‪.‬‬

‫بازگشت دوباره‬

‫اژدهایــانِ دنــی بر ســواحل وســتروس تمام‬ ‫می شود؟‬

‫افﻖهای نو‬

‫«بــازی تــاج و تخــت» هرگز به یک ســری‬ ‫خاندانها و مکانهای تکــراری محدود نبوده‬ ‫اســت‪ .‬بلکه در این مدت به چشــم دیدهایم‬ ‫که خاندانها و شــخصیتهای فراموششده و‬ ‫اشارهشــده‪ ،‬چگونه یکدفعه وارد متن داستان‬ ‫ات شــگفتآوری‬ ‫میشــوند و تغییرات و تاثیر ِ‬ ‫از خــود برجــای میگذارند‪ .‬فصــل پنجم نیز‬ ‫«دورن» را معرفــی کرد‪ ،‬اما ضعف ســازندگان‬ ‫در پرداخت داســتان دورن در این فصل باعث‬ ‫نمیشــود تا انتظار دیــدن چهرههای جدیدی‬ ‫را از فصل ششم نداشــته باشیم‪ .‬اینطوری که‬ ‫شــواهد نشــان میدهد‪ ،‬شــاید در فصل آتی‬ ‫شــاهد پیدا شــدن ســر و کلهی خاندانِ َسم‪،‬‬ ‫تارلیهــا و حتــی یکســری از اعضــای مهم‬ ‫خانــوادهی گریجوی که در طــول فصل پنجم‬ ‫غایــب بودنــد‪ ،‬خواهیم بــود‪ .‬بهعــالوه‪ ،‬بعد‬ ‫از اتفاقــی که بــرای میرســال افتــاد‪ ،‬میتوان‬ ‫مطمئن بود کــه دورن هنوز حضــور پررنگی‬ ‫در داســتان داشــته باشــد‪ .‬تنها درخواستی که‬ ‫داریم این اســت که بــه کاراکترها و چهرههای‬ ‫جدید‪ ،‬فرصت بیشــتری بدهید تا ارتباطشــان‬ ‫با مخاطــب را تثبیت کنند‪.‬‬

‫یادتان میآیــد‪ .‬این یکی را میشــود مبارزهی‬ ‫برییــن زیبا» نامید!‬ ‫«کو ِه فرانکنشــتاینی علیه‬ ‫ِ‬ ‫یــک لحظه تصــورش را کنید!‬

‫اسنو سروره هرچی َمرده!‬ ‫حــدس میزنــم همهی مــا حاضریــم تمام‬ ‫پیشگوییهــای باال را برای محقق شــدن این‬ ‫یکــی‪ ،‬فدا کنیــم‪ .‬اما زیــاد دلتــان را صابون‬ ‫نزدید‪ .‬جان اســنو مــرده باقی خواهــد ماند‪.‬‬ ‫درســت همانند کســانی کــه در این ســریالِ‬ ‫قهرمان ُکــش جانشــان را بــه ظالمانهتریــن‬ ‫شــکل از دســت دادند و هرگز برنگشــتند…‬ ‫یــا او یکجورهایــی بــا جــادو جمبلهــای‬ ‫غیرمنتظره از دنیــای مردگان برمیگردد و زنده‬

‫میشــود‪ .‬عدهای دوســت دارند که او برگردد‬ ‫و عــدهای نه‪ .‬امــا اگر تصمیم بر این شــد که‬ ‫جــان زنده شــود‪ ،‬خواســتهمان این اســت که‬ ‫ایــن اتفــاق بــه ســرعت و بالفاصلــه صورت‬ ‫نگیرد‪ .‬بازیگر نقش اســنو‪ ،‬کیــت هارینگتون‬ ‫گفته اســت که برای فصل ششــم برنمیگردد‪.‬‬ ‫نحــوهی گفتــن او باعث شــده تا احســاس‬ ‫کنیم شــاید او در فصل ششــم غایب باشــد‪،‬‬ ‫امــا احتماال بــرای فصــل هفتــم بازمیگردد‪.‬‬ ‫مهم نیســت کــدام اتفــاق میافتــد‪ .‬فقط او‬ ‫را تــا وقتــی که الزم اســت‪ ،‬بیرون از داســتان‬ ‫نگــه دارید‪ .‬درحالــی که آیتمهــای دیگر این‬ ‫فهرســت باالخــره دارند داســتانهای قدیمی‬ ‫را به ســوی پایانشــان جمع و جــور میکنند‪،‬‬ ‫بــا بازگشــت عجلهی جان اســنو فقــط برای‬ ‫خوشــحال کــردن طرفــداران‪ ،‬ایــن رونــد را‬ ‫خراب نکنید‪ .‬لطفا ضربــهی دراماتیکی که در‬ ‫لحظــات نهایی فصــل آخر احســاس کردیم را‬ ‫ِ‬ ‫به ســرعت از بین نبرید‪ .‬بگذارید در ســوز و‬ ‫گــذار جان فعال بســوزیم و بســازیم‪.‬‬

‫بعــد از دیــدار غیرمنتظــرهی دینریــس بــا‬ ‫ریشــههای دوتراکیاش از فصــل اول در پایان‬ ‫اپیزود آخر امســال‪ ،‬اینک نوبت این اســت که‬ ‫او بــرای حرکت به ســوی وســتروس قدمهای‬ ‫بزرگ و بیشــتری بــردارد‪ .‬بلــه‪ ،‬اول از همه او‬ ‫بایــد نجــات داده شــود‪ ،‬پیدا شــود یا خیلی‬ ‫چیزهــای دیگر‪ ،‬اما حــاال که تیریــون دارد به‬ ‫این باید اتفاق بیافتد!‬ ‫جای او بر میرین فرمانروایی میکند (و شــاید‬ ‫در این کار‪ ،‬عملکرد بهتر و زیرکانهتری نســبت‬ ‫به دنی دارد)‪ ،‬شــاید او خودش را از دردســرها‬ ‫و گرفتاریهای رهبــری آزاد کند و این فرصت‬ ‫را پیــدا کند تا تالشهایش بــرای فرمانروایی را‬ ‫در جایــی دیگــر امتحان کند و قــدم واقعی و‬ ‫اصلیاش برای برگردانــدن تارگرینها بر تخت‬ ‫آهنیــن را بردارد‪ .‬همانند آیتم قبلی فهرســت‪،‬‬ ‫آدم مرمو ِز سرســی‪،‬‬ ‫کــه‬ ‫حــاال‬ ‫خب‪،‬‬ ‫خیلــی‬ ‫ِ‬ ‫حرکت دنی به ســوی وســتروس نیــز یکی از کایبرن «کوه» را تبدیل به یک ماشــین کشــتا ِر‬ ‫نشــانههایی اســت که تمام قصهی «نغمهی زامبــیوا ِر بیمغــز کرده اســت‪ ،‬بهتر اســت‬ ‫یــخ و آتش» را به ســوی کمــی «جمعبندی» او را بــرای نبــرد بــا بریین بفرســتیم‪ .‬نظرتان‬ ‫ســوق میدهــد‪ .‬آیــا فصل ششــم بــا فرود چیســت؟ مبــارزهی خونیــن کــوه و افعی را‬ ‫‪ 3۷‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬ ‫‪37 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫‪ 6‬پیشبینی برای فﺼﻞ ‪ 6‬سریاﻝ «بازی تاﺝ و تﺨت»‬ ‫ششــم به پایان رســیده‪ .‬کارگردانــان انتخاب‬ ‫شــدهاند‪ .‬پروســهی انتخاب بازیگــران درحال‬ ‫انجــام اســت و فصــل ششــم از اواخــر ماه‬ ‫جــوالی وارد مرحلــهی تولید میشــود‪.‬‬ ‫پس‪ ،‬ما االن واقعا میتوانیم خواســتههایمان‬ ‫را بــدون اینکه از آینده خبر داشــته باشــیم‪،‬‬ ‫فهرســت کنیم‪ .‬البتــه‪ ،‬آســانترین پیشبینی‬ ‫ایــن اســت کــه «آره‪ ،‬هرچیــزی که دوســت‬ ‫داریــم نابــود میشــود و تاریکــی همهچیز‬ ‫را در بــر میگیــرد»‪ ،‬امــا بگذاریــد دربــارهی‬ ‫پیشبینیهــای عامهپســندتر و رویاییتــری‬ ‫حــرف بزنیم‪ .‬ما هنــوز نمیدانیم ســریال در‬ ‫فصل هفتم یا هشــتمش به پایان میرســد یا‬ ‫بیشــتر‪ ،‬اما میدانیم فصلهــای باقیماندهی‬ ‫ســریال از فصلهایــی کــه پشــت ســر‬ ‫گذاشــتهایم‪ ،‬کمتر خواهد بود‪ .‬در نتیجه‪ ،‬پایان‬ ‫بازی نزدیک اســت‪ .‬پس‪ ،‬کمــی جمعبندی و‬ ‫نتیجهگیــری جــای دوری نمیرود!‬

‫اتمــام فصل پنجــم «بــازی تــاج و تخت»‪،‬‬ ‫این ســریال و آخرین کتاب منتشرشــدهی این‬ ‫مجموعــه را بــه یک نقطــه رســاند‪ .‬حاال هم‬ ‫کتابخوانهــا و هم دنبالکنندهگان ســریال‪،‬‬ ‫هیــچ ایــدهای از فصل بعد ندارنــد‪ .‬این یعنی‬ ‫فرصتــی برای پیشگویــی! همراه ما باشــید‪.‬‬ ‫ســریال «بــازی تــاج و تخــت» در پایــان‬ ‫فصل پنجمــش وارد دورهی تــازهای از هیجان‪،‬‬ ‫گمانهزنــی و بحث و گفتگو شــد‪ .‬منظورم این‬ ‫نیســت کــه «بازی تــاج و تخــت» تاکنون در‬ ‫ایــن کار موفق نبوده اســت‪ .‬و دوباره منظورم‬ ‫این نیســت که فقط اتفاقات دگرگونکنندهی‬ ‫چند اپیزود پایانی‪ ،‬ســریال را وارد فاز جدیدی‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫ات‬ ‫چــون همانطــور کــه میدانید تغییــر ِ‬ ‫متــداوم موقعیــت کاراکترها و داســتان‪ ،‬یکی‬ ‫از عناصــر تعریفکننــدهی حماســهی جرج‬ ‫آر‪.‬آر مارتیــن اســت و ایــن چیــز جدیــدی‬ ‫نیســت‪ .‬امــا راســتش را بخواهیــد‪ ،‬قبــل از‬ ‫فصل پنجم‪ ،‬خط داســتانی ســریال پشت سر‬ ‫امﭙراطوریسانسا‬ ‫کتابهــای منبــع حرکت میکــرد‪ .‬بــا اینکه‬ ‫ســریال همیشــه با پیچشها‪ ،‬اضافــات و کم‬ ‫و زیــاد کردنهــا مواجه میشــد‪ ،‬امــا تقریبا‬ ‫همــواره میتوانســتیم از کتــاب بــه عنــوان‬ ‫راهنما اســتفاده کنیم و از مقصد داســتان در‬ ‫ســریال‪ ،‬اطالع داشته باشــیم‪ .‬برای همین الزم‬ ‫نبــود مثــل االن اینجا دور هم جمع شــویم و‬ ‫زمستان‪.‬همینحاال‪.‬همینجا‬ ‫دربــارهی اتفاقات آینــده گمانهزنــی کنیم‪.‬‬ ‫امــا بــا اتمــام فصــل پنجــم‪ ،‬ســریال‬ ‫عقبماندگــیاش را جبــران کــرد و در کنــار سانســا در اوایل فصل پنجم بــا زمینهچیزی‬ ‫کتابها قــرار گرفت‪ .‬یعنی برخالف گذشــته‪ ،‬شــخصیتی واقعا زیبایی روبهرو شد‪ .‬چیزی که‬ ‫کســانی کــه کتابهــا را خواندهانــد‪ ،‬دیگــر قــرار بــود او را از آن دختر دســت و پاچلفتی‬ ‫نمیتواننــد به مــا فخر بفروشــند‪ ،‬چــون از دور کنــد و روح تاریکــش را بیــدار کنــد‪ .‬اما‬ ‫حاال به بعــد‪ ،‬تکتــک طرفداران «بــازی تاج متاســفانه بهطرز ناامیدکننــدهای درحالی که‬ ‫و تخــت» در تاریکــی نادانی و انتظار به ســر انتظــار داشــتیم سانســا باالخــره بتواند گلیم‬ ‫میبرنــد‪ .‬جــرج آر‪.‬آر مارتین قول داده اســت خــودش را از آب بیرون بکشــد‪ ،‬شــخصیت او از اپیــزود نخســت «بــازی تــاج و تخــت»‬ ‫کــه کتاب بعدی‪« ،‬بادهای زمســتان» را قبل از دوبــاره دنده عقب گرفــت و تبدیل به زندانی میشــنیدیم کــه اســتارکها یــک جملــهی‬ ‫پخش فصل ششــم منتشــر کند‪ .‬حتــی اگر او‬ ‫بدبخت بولتونها شــد‪ .‬ســپس‪ ،‬نویســندگان مورمورکننده را تکرار میکردند‪«:‬زمســتون در‬ ‫ِ‬ ‫موفــق بــه این کار هم شــود‪ ،‬دیگــر اهمیتی از آن همــه تحمل درد و رنج اســتفاده کردند راهــه»‪ .‬امــا نهایتا در بیســت دقیقــهی آخر‬ ‫نــدارد‪ .‬چون همیــن حاال کار ســناریوی فصل تــا تیــان را از الک ریــک بیرون بکشــند و به اپیــزود هشــتم فصل پنجــم بود کــه واقعا از‬ ‫‪ 3۶‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬ ‫‪36 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬ ‫انســانیتش فرصتی برای تنفــس بدهند‪ .‬البته‬ ‫از این هم نمیتوان گذشــت که سانســا برای‬ ‫فرار قدمهایی برداشــت‪ ،‬امــا وقتی با خیانت‬ ‫ترســناک تیــان مواجــه شــد‪ ،‬حســابی ضربه‬ ‫خورد‪ .‬به هرحال‪ ،‬شــخصیت او بعد از معرفی‬ ‫شــدن به عنوان کســی کــه میتوانــد کنترل‬ ‫زندگیاش را بدســت بگیرد و ســختیهایی که‬ ‫بــر خانــوادهاش تحمیل شــده را تالفــی کند‪،‬‬ ‫یکجورهایــی بــه پشــتصحنه منتقل شــد‪.‬‬ ‫خــب‪ ،‬بیایید امیدوار باشــیم که فصل ششــم‬ ‫سانســای مســتقلتر‪ ،‬قدرتمندتر و جسورتری‬ ‫بهمان تحویل دهد‪ .‬مطمئنــا او همین االن در‬ ‫فــرار به ســر میبرد‪.‬‬ ‫امــا لطفــا او را به عنــوان دختــری باهوش‬ ‫و زیــرک طراحــی کنیــد‪ .‬تیــان میتوانــد راه‬ ‫خودش به سوی رســتگاری و پاکی را پیدا کند‪.‬‬ ‫لطفا از سانســا برای این کار اســتفاده نکنید‪.‬‬ ‫راســتی‪ ،‬بگذارید این را هــم همینجا بگویم‬ ‫که خیلــی خوب میشــود اگر سانســا‪ ،‬آریا یا‬ ‫هردو یــک جوری بفهمنــد که دیگــری زنده‬ ‫اســت‪ .‬در اوایــل همین فصل‪ ،‬سانســا خیلی‬ ‫بــه فهمیدن این مســئله نزدیک شــد‪ ،‬اما این‬ ‫اتفــاق رخ نــداد‪ .‬البته او فصل را دســتخالی‬ ‫تمــام نکرد‪ .‬حداقــل فهمید که بــرن و ریکان‬ ‫کشته نشــدهاند‪.‬‬


‫این روزها مطالعاﺕ گﺴترده در نقاﻁ مﺨتلﻒ جهان آغاز شده است تا معایب‬ ‫شبکه های اجتماعی در روابط خانوادگی مﺸﺨﺺ شود‬ ‫آن نشــان می دهد که شــبکه اجتماعی روی تک تک اعضــای خانواده‬ ‫تاثیر گذاشــته و آنها را به خود وابســته کرده است‪.‬‬ ‫دنیــای امــروز بــا تغییرات مســتمر پیش مــی رود و اگــر یک لحظه‬ ‫بایســتید و نگاهی به اطراف خود بیاندازید‪ ،‬متوجه خواهید شــد تمام‬ ‫اتفاقات مرتبط با زندگی روزمره شــما نســبت به یــک دهه قبل تغییر‬ ‫اساســی کرده است‪ .‬این روزها در بیشــتر خانواده ها اینترنت در قالب‬ ‫یــک ابــزار روزمــره و کاربردی مورد اســتفاده قــرار می گیــرد و بدون‬ ‫توجــه مردم‪ ،‬توانســته روی روابــط خصوصی آنها هم تاثیرگذار باشــد‪.‬‬ ‫از مهم ترین تاثیــرات اینترنت در‬ ‫زندگــی روزمره مــردم می توان به‬ ‫تغییر در نحــوه برقــراری ارتباط‬ ‫اشــاره کرد‪ .‬البته ایــن تغییرات تا‬ ‫انــدازه زیادی مثبت بوده اســت‬ ‫و بــرای مثال باعث شــده اعضای‬ ‫یــک خانــواده که فرزندشــان در‬ ‫کشــور دیگری زندگی می کند‪ ،‬به‬ ‫راحتی بتوانند بــا او ارتباط برقرار‬ ‫کننــد و حتی تصویــر او را در آن‬ ‫واحد ببینند‪.‬‬ ‫امــا در بخــش دیگــر همیــن‬ ‫روابــط اینترنتــی و ابزارهای مرتبط مشــکالتی را هم به همراه داشــته‬ ‫و برخــی تاثیرات منفی ناشــی از حضور در همیــن ابزارهای اجتماعی‬ ‫آنالین روی خانواده ها باقی مانده اســت‪ .‬بایــد اعتراف کرد که برقراری‬ ‫ارتباط ســریع و ایمن با کســی که در نقطــه دیگری از کــره زمین قرار‬ ‫گرفته اســت بســیار مفید محســوب می شــود و حتــی آن را می توان‬ ‫یکی از بزرگ ترین مزایای اینترنت دانســت‪ .‬اما در شــرایطی که اعضای‬ ‫خانــواده در کنــار یکدیگر قرار دارند بخش اعظم زندگی آنها به گشــت‬ ‫و گــذار اینترنتــی اختصاص می یابد تــا زمان اندکی بــرای گفت و گوی‬ ‫حضــوری باقی بماند‪ .‬این مســاله می تواند اندکی نگران کننده باشــد‪.‬‬ ‫جامعــه شناســان بر ایــن باورند کــه ارتباطات مبتنی بر شــبکه های‬ ‫اجتماعــی بیشــترین تاثیر خــود را در روابط خانگی برجا مــی گذارند‪.‬‬ ‫دلیــل اصلی تاثیرات مذکور این اســت که اعضای یــک خانواده ترجیح‬ ‫مــی دهند اتفاقات مهمی را که در طــول روز برای آنها صورت می گیرد‬ ‫روی شــبکه های رســانه ای و فضاهــای اجتماعی به اشــتراک بگذارند‬ ‫و اتفاقــات شــخصی زندگی خــود را عمومی کنند‪ .‬عالوه بــر این حتی‬ ‫دیده شــده والدین روی صفحات اجتماعی متوجه شــدند که فرزندشان‬ ‫باردار اســت یا نامی را بــرای نوزادش درنظر گرفته اســت‪.‬‬ ‫امــا منتقدان به این نتیجه رســیده اند که افزایش کمــی ارتباطات که‬ ‫به واســطه اینترنت و شــبکه هــای اجتماعی صورت گرفتــه‪ ،‬از کیفیت‬ ‫ارتباطات انســانی کاسته است و این مســاله خطی چند سال آینده می‬ ‫توانــد به یــک نگرانی جــدی تبدیل شــود‪ .‬فرزندان ایــن روزها ترجیح‬ ‫مــی دهند صحبت تلفنــی کوتاه تری با والدین خود داشــته باشــند و‬ ‫‪3۵‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫حتی اگر پدر یا مادرشــان در ســایتی مانند فیس بوک عضویت نداشــته‬ ‫باشــند‪ ،‬فرا رســیدن اتفاقات مختلف ماننــد روز مادر یا تولــد پدر‪ ،‬در‬ ‫صفحــه اجتماعــی خود بــه آنها تبریک مــی گویند و به عبــارت دیگر‬ ‫اتفاقــی ماننــد تولدی اعضای خانــواده را بدون حضور آنها‪ ،‬با دوســتان‬ ‫اجتماعی خود به اشــتراک مــی گذارند‪.‬‬ ‫فیس بوک فعالیت خود را در قالب ســایت اینترنتی عمومی مخصوص‬ ‫دانشــجویان و فضاهای دانشــگاهی آغاز کرد و طولی نکشید که به یک‬ ‫ابزار اجتماعی برای عموم مردم تبدل شــد‪ .‬دیگر شــبکه های اجتماعی‬ ‫نیز هرکدام یــک هدف اختصاص‬ ‫بــرای خــود درنظــر گرفتنــد و با‬ ‫ایــن وجــود موفق شــدند طیف‬ ‫گســترده ای از کاربــران جهانی را‬ ‫تحت پوشــش خــود قــرار دهند‪.‬‬ ‫ایــن روزهــا بیــش از ‪ 1٫۳‬میلیارد‬ ‫نفر از مــردم در فیس بوک صفحه‬ ‫اختصاصــی دارنــد و یــک ســوم‬ ‫ســاکن کــره خاکــی عضــو انواع‬ ‫مختلــف شــبکه هــای اجتماعی‬ ‫هســتند و البته باید توجه داشت‬ ‫کــه در ایــن جمع بــزرگ والدین‪،‬‬ ‫کــودکان بــه طور کلی اعضــای خانــواده ها حضــور دارند‪.‬‬ ‫نوجوانــان و جوانــان بیــش از دیگر گروه های ســنی از شــبکه های‬ ‫اجتماعــی اســتفاده مــی کنند و اگرچــه در بســیاری از مــوارد والدین‬ ‫فعالیــت آنها را زیر نظر مــی گیرند‪ ،‬اما فرزندان هــم ترجیح می دهند‬ ‫در مــورد نــوع فعالیت های خود توضیحــی به آنها ندهنــد‪ .‬این رفتار‬ ‫موجب می شــود حریم شــخصی در بســیاری از موارد به خطر بیفتد‪.‬‬ ‫کــودکان بدون آنکه از عواقب فعالیت هــای اجتماعی خود در اینترنت‬ ‫مطلع باشــند‪ ،‬عکس های شــخصی شــان را با دیگران به اشــتراک می‬ ‫گذارنــد‪ ،‬درباره تاریخ ســفر خود و اعضای خانــواده توضیح می دهند‪،‬‬ ‫اطالعاتی را در مورد شــغل و میزان درآمد والدین منتشــر می کنند و در‬ ‫مجمــوع مواردی را بــه صورت عمومــی ارایه می دهند کــه می تواند‬ ‫عاملــی برای تهدید حریم شــخصی آنها باشــد‪ .‬به هر حــال‪ ،‬این روزها‬ ‫مطالعات گســترده در نقاط مختلف جهان آغاز شــده اســت تا معایب‬ ‫شــبکه های اجتماعی در روابط خانوادگی مشــخص شود‪.‬‬ ‫بنیــاد ‪ Kaiser‬براســاس بررســی خــود می گویــد که برقــراری ارتباط‬ ‫نزدیک با دوســتان و اعضای خانواده مهــم ترین دلیل مردم برای حضور‬ ‫در شــبکه های اجتماعی محسوب می شــود‪ .‬و در ‪۵۵‬درصد موارد گفته‬ ‫شــده که افــراد تنها به این دلیــل برای خود صفحه اختصاصی درســت‬ ‫مــی کننــد و ‪ ۴1‬درصد کاربران هم خواندن آخریــن اتفاقات و اخبار در‬ ‫مــورد دوســتان و اطرافیان خــود را دلیل اصلی برای حضور مســتمر در‬ ‫شــبکه های اجتماعی دانسته اند‪.‬‬ ‫میثملطفی‬ ‫‪35 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫تاﺛیر شبکه های اجتماﻋی بر روابﻂ خانواگی‬ ‫‪3۴‬‬

‫‪‬‬

‫هشــت ســال قبل اگر کســی می خواســت در شــبکه‬ ‫اجتماعــی فیس بوک صفحه شــخصی داشــته باشــد باید‬ ‫آدرس دانشگاهی داشــت تا از این طریق بتواند با استادان‬ ‫و همکالســی ها ارتباط برقرار کنــد‪ .‬در آن زمان فیس بوک‬ ‫تازه راه اندازی شــده بود و کاربران جهانی همچنان وبالگ‬ ‫را کاربــردی تریــن فضای مجازی بــرای ارتباط عمومی می‬ ‫دانســتند‪ .‬با وجود آنکه مدت کوتاهی از آن زمان گذشــته‬ ‫اســت‪ ،‬اما شــبکه اجتماعی بــه باالترین ســطح نفوذ در‬ ‫میــان کاربران رســیده و این روزها هر خانواده دســت کم‬ ‫یــک یا دو نفــری عضو این قبیل فضاها هســتند‪.‬‬ ‫ایــن پدیده جدیــد به گونه ای پیش می رود که بســیاری‬ ‫از ما به درســتی نمــی دانیم چگونه باید فرزنــدان خود را‬ ‫در آن مدیریــت کنیــم و البته برای خود مــا نیز این فضای‬ ‫آنالیــن اجتماعــی در برخی موارد ناشــناخته بــه نظر می‬ ‫رســد‪ .‬به عنوان شــخصی که هنوز صاحب فرزند نشــده‪،‬‬ ‫در برخی مواقع خود را در مقابل معایب گســترده شــبکه‬ ‫های اجتماعی می بینم و البته بســیاری از موارد هم پیش‬ ‫می آیــد که از این دنیای نوظهور اینترنتــی مزایای فراوانی‬ ‫را کســب می کنم‪.‬‬ ‫اما اگــر قرار باشــد فرزند من هم در آینــده یک صفحه‬ ‫اختصاصی در ســایتی مانند فیس بوک داشته باشد‪ ،‬چگونه‬ ‫می توانم آن را به بهترین شــکل مدیریــت کنم و خانواده‬ ‫خود را از گزند شــبکه هــای اجتماعی دور نگــه دارم؟ آیا‬ ‫شــبکه اجتماعی برای اعضــای خانواده مضر اســت و می‬ ‫توانــد ارتباط میــان والدین و فرزنــدان را تخریب کند؟ آیا‬ ‫ممنوعیت اســتفاده از آن بــرای اعضای خانــواده راه حل‬ ‫این مشــکل محســوب می شــود؟ باید گفت که پاسخ به‬ ‫این ســواالت چندان راحت نیســت و حتی کارشناســان و‬ ‫جامعه شناســان هــم نمی تواننــد با یک پاســخ واحد در‬ ‫گیــری ذهنی کاربــران در این زمینــه را برطرف کنند‪.‬‬ ‫افــرادی مانند بیــل گیتس‪ ،‬اســتیو جابز و دیگــر بزرگان‬ ‫عرصه فنــاوری اقدامــات ارزنــده ای در ایــن زمینه انجام‬ ‫دادنــد و برخی تحــوالت در زندگــی روزمره مــردم ایجاد‬ ‫کردند که با گذشــت ده ها ســال همچنان دیده می شود‪.‬‬ ‫این افراد زمانی به چنیــن اقداماتی پرداختند که در عصر‬ ‫صنعــت زندگی می کردنــد و برای آنها فنــاوری با تعریف‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫امــروزی در زندگــی روزمــره مــورد اســتفاده‬ ‫قرار نمی گرفت‪ .‬کارشناســان در بررســی های‬ ‫جدیــد به این نتیجه رســیده اند کــه نوجوانان‬ ‫و جوانــان امروزی که در عصــر فناوری زندگی‬ ‫می کنند‪ ،‬نســبت به همســن و ساالن خود که‬ ‫یک نســل قبل زندگی می کردنــد مهارت های‬ ‫احساســی کمتری دارند‪.‬‬ ‫ایــن بررســی نشــان مــی دهد کــه کیفیت‬ ‫مهارت های احساســی میان افــراد باالتر از ‪1۰‬‬ ‫ســال که هم اکنون زندگی می کند نســبت به‬ ‫ایــن گروه ســنی در عصر بیل گیتس و اســتیو‬ ‫جابز در ســطح پایین تری قرار دارد‪ .‬باید توجه‬ ‫داشــت که با دسترســی کودکان و نوجوانان به شبکه های‬ ‫اجتماعی و انتشــار محتوای غیراخالقی‪ ،‬تصاویر مستهجن‪،‬‬ ‫رعایت نشــدن گروه های ســنی‪ ،‬سوءاستفاده های جنسی‬ ‫و‪ ...‬موجب شده بســیاری از باورهای تربیتی نادیده گرفته‬ ‫شــود و صفحات رسانه ای پایه تخریب بســیاری از روابط‬ ‫خانوادگــی را برقرار کنند‪.‬‬ ‫بنیــاد ‪ Kaiser Family‬در تــازه ترین مطالعه خود به این‬ ‫نتیجه رســیده کــه نوجوانان ‪ 8‬تا ‪ 18‬ســال در هــر روز به‬ ‫طــور میانگین هفت ســاعت از رســانه هــای اجتماعی و‬ ‫ابزارهای ســرگرمی اســتفاده مــی کنند که ایــن رقم برای‬ ‫یک هفته ‪ ۵۰‬ســاعت محاســبه می شــود‪ .‬زمانــی که این‬ ‫افــراد مقابل نمایشــگر دیجیتال قــرار می گیرنــد‪ ،‬میزان‬ ‫فعالیــت بدنــی آنها تقریبا بــه صفر می رســد‪ ،‬از مالقات‬ ‫حضوری با همســن و ســاالن خود غافل می شــوند‪ .‬گفت‬ ‫وگــو با اعضای خانواده را کنار مــی گذارند و بحث و تبادل‬ ‫نظر بــا افراد خانواده در آنها مشــاهده نمی شــود‪.‬‬ ‫بســیاری از کودکانــی کــه عضو شــبکه هــای اجتماعی‬ ‫هســتند اضافه وزن دارند و مرکز ‪ Kaiser‬در بررســی خود‬ ‫متوجه شــده اســت کــه مهارت هــای یادگیری ایــن افراد‬ ‫نســبت همســاالن شان با ســرعت کمتری رشــد می کند‪.‬‬ ‫ایــن مرکز مــی گوید کودکانی که به طور مداوم در شــبکه‬ ‫های اجتماعی حضور می یابنــد‪ ،‬زمانی که در مقابل گروه‬ ‫های دوســتانه یا اعضای خانــواده قرار مــی گیرند از نظر‬ ‫روانــی غایب هســتند و بــه خوبی نمی تواننــد ارتباطات‬ ‫حضوری خــود را مدیریت کنند‪.‬‬ ‫البته باید توجه داشــت که این مســاله فقــط مربوط به‬ ‫کودکان نمی شود‪ .‬بســیاری از مواقع پیش آمده که والدین‬ ‫هنگام صرف شــام در کنار اعضای خانــواده متوجه صدای‬ ‫تلفــن همراه خود شــده اند و به ســرعت قفل نمایشــگر‬ ‫را بــاز کرده اند تا متوجه شــوند چه کســی بــرای آنها پیام‬ ‫فرستاده اســت‪ .‬والدینی که نگران حضور فرزندان خود در‬ ‫شــبکه های اجتماعی هستند‪ ،‬در بســیاری از موارد زمانی‬ ‫که با دوســتان خود دور هم جم می شــوند‪ ،‬دایم در حال‬ ‫بررســی گوشی هوشــمند هســتند و هر چند دقیقه یک‬ ‫بــار ســراغ آن می روند‪ .‬ایــن اتفاقات و مثال های مشــابه‬

‫‪34 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫او همیشه میگفت که هدفش در زندگی نقل مکان کردن به ﺁمریکا‪ ،‬بازیگر شدن و‬ ‫ازدواﺝ با یك دختر از خاندان ِک ِندی است‪ .‬او به تمامی این سه مورد دست پیدا کرد‪.‬‬

‫‪ -1‬او هیــچ وقــت در فیلم نابودگر ‪ 2‬پلک نــزد‪ .‬البته برای یک بازیگر‬ ‫بســیار دشــوار اســت که بدون پلک زدن بتواند با تفنگ شلیک کند‪.‬‬ ‫‪ -2‬در فیلــم نابودگر ‪ ،2‬آرنولد تنها ‪ 7۰۰‬کلمه به زبان آورد و ‪ 2۰‬میلیون‬ ‫دالر دســتمزد گرفــت‪ .‬این فیلم یکــی از گرانترین فیلمهای ســاختهی‬ ‫شــدهی آن زمان بود‪.‬‬ ‫‪ -۳‬آرنولــد شــوارتزنگر قــادر بــود تــا وزنی معــادل ‪ 68۳‬پونــد (‪۳۰9‬‬ ‫کیلوگــرم) را باال بلند کند‪ .‬امروزه بدنســازان سراســر دنیا در جشــنواره‬ ‫کالســیک آرنولــد رقابت میکنند‪ .‬این جشــنواره در واقــع یک همایش‬ ‫ســاالنهی ورزشهای چندرشــتهای است که در شــهر کولومبوس ایالت‬ ‫اوهایــو آمریکا برگزار میشــود‪.‬‬ ‫‪ -۴‬گوســتاو شوارتزنگر‪ ،‬پدر آرنولد شــوارتزنگر جزو اعضای دواطلبانهی‬ ‫ارتش نازی آلمان بود‪ .‬گوســتاو یک افســر پلیس در کشــور اتریش بود‬ ‫که در تاریخ ‪ 1‬مارس ســال ‪ 1۰( 19۳8‬اسفند ‪ )1۳16‬به صورت داوطلبانه‬ ‫بــه ارتــش نازی آلمان پیوســت‪ .‬نازی نــام ارتش آلمان از ســال ‪ 19۳۵‬تا‬ ‫‪ 19۴۵‬بود که در آن زمان هیلتر در رأس امور کشــور قرار داشــت‪.‬‬ ‫‪ -۵‬فیلــم ‪ End of Days‬در ســال ‪ 1999‬تنها فیلم آرنولد اســت که در‬ ‫آن نقش انســانی را دارد که کشــته میشــود‪ .‬منتقــدان ‪End of Days‬‬ ‫را بدتریــن فیلــم شــوارتزنگر خطــاب کردند‪ .‬ایــن فیلم از نظــر درآمد‬ ‫مالــی ناامیدکننده و یک فاجعــه از نظر تحلیل منتقــدان بود‪ .‬مطمئنا‬ ‫فیلمهــای آرنولد در دهــهی ‪ 8۰‬و ‪ 9۰‬را به خاطر داریــد که او یک تنه‪،‬‬ ‫یک لشــکر را به رگبار میبســت‪ ،‬بدون اینکه حتی کوچکترین آســیبی‬ ‫ببیند!‬ ‫‪ -6‬آرنولــد حقوق ســاالنهی ‪ 17۵‬هزار دالر حاصل از فرماندار شــدن را‬ ‫قبول نکرد و تمام این پول را به ســازمانهای خیریــه اهدا کرد‪ .‬او درآمد‬ ‫بســیار باالیــی را در هالیــوود جمعآوری کــرده بود و نیــاز به دریافت‬ ‫حقوق ســاالنهی فرمانداری نداشــت و در عوض آن را صرف امور خیریه‬ ‫کــرد تا از نظر محبوبیت بتوانــد بیش از پیش در دل مــردم جای گیرد‪.‬‬ ‫‪ -7‬کتــاب رکــورد جهانی گینــس‪ ،‬از آرنولد بــه عنــوان «کاملترین و‬ ‫عالیتریــن بــدن تاریخ جهان» نام برده اســت‪ .‬او پــس از قهرمانیهای‬ ‫پی در پی در مســابقات مســتر المپیا ســال دههی ‪ 7۰‬مفتخر شد تا در‬ ‫کتــاب رکوردهای جهانی گینس ثبت شــود‪.‬‬ ‫‪ -8‬در تیتــراژ پایانــی فیلــم هرکول در نیویــورک ســال ‪ ،1969‬عبارت‬ ‫«آرنولد اســترانگ (قوی)» به جای نام واقعی آرنولد شــوارتزنگر نوشــته‬ ‫شــده بود و این اتفــاق تنها مختص این فیلم اســت‪ .‬تهیهکنندهی فیلم‬ ‫احتمال میداد کــه نام فامیلی آرنولد (شــوارتزنگر) برای مخاطبان قابل‬ ‫هضــم نخواهد بود‪.‬‬ ‫‪ -9‬آرنولــد شــوارتزنگر متولد ‪ ۳۰‬ژوئــن ‪ 8( 19۴7‬تیر ‪ )1۳26‬شــهر تال‬ ‫واقع در کشــور اتریش اســت‪ .‬اما نکتهی جالب اینجاســت که او رسما‬ ‫در ســال ‪ )1۳61( 198۳‬تابعیــت آمریکایی میگیرد‪.‬‬ ‫‪« -1۰‬مــن برمیگردم»‪ ،‬دیالوگ معــروف او در فیلم نابودگر ‪ 2‬در اصل‬ ‫به صورت «من بازخواهم گشــت» نوشــته شــده بــود‪ .‬او در فیلمهای‬ ‫اخیــر خود بارهــا این جمله را تکرار کرده اســت‪.‬‬ ‫‪ 33‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪ -11‬زمانــی کــه آرنولــد در‬ ‫ســال ‪ 2۰۰۴‬تعطیــالت خــود را‬ ‫در ســواحل هاوایــی میگذراند‪،‬‬ ‫بــه داخــل اقیانوس پریــد و یک‬ ‫مــرد را از غرق شــدن نجات داد‪.‬‬ ‫افــرادی کــه آرنولد را بــه خوبی‬ ‫میشناســند‪ ،‬در این نکته تفاهم‬ ‫دارند که او تشــنهی جلبتوجه اســت‪ .‬خب شــاید این نظریه درســت‬ ‫باشــد ولــی نمیتوان بــا قاطعیــت در این بــاره صحبــت کرد‪.‬‬ ‫‪ -12‬مشــخصات فیزیکــی او در زمــان اوج شــهرت و قهرمانی به این‬ ‫صــورت بــود‪ :‬بازوها ‪ ۵7‬ســانتیمتر‪ ،‬ســینه ‪ 1۴6‬ســانتیمتر‪ ،‬کمر‪8۵ :‬‬ ‫ســانتیمتر‪ ،‬رانها ‪ 7۴‬ســانتیمتر‪ ،‬ساق پا ‪ ۵۰‬ســانتیمتر‪ ،‬وزن بدن ‪1۰8‬‬ ‫کیلوگــرم و قد ‪ 188‬ســانتیمتر‪ .‬در آن زمان او قــوی هیکلترین مرد در‬ ‫دنیای بدنســازی به حســاب میآمد‪.‬‬ ‫‪ -1۳‬براســاس صحبتهای دوســتان دوران کودکی آرنولد‪ ،‬او همیشــه‬ ‫میگفت کــه هدفــش در زندگی نقل مکان کــردن به آمریــکا‪ ،‬بازیگر‬ ‫شــدن و ازدواج بــا یک دختــر از خاندان ِک ِندی اســت‪ .‬او به تمامی این‬ ‫ســه مورد دســت پیدا کرد‪ .‬ماریا شرایور (همسر ســابق آرنولد)‪ ،‬خواهر‬ ‫زادهی جان اف ِک ِندی ( ســی و پنجمین رئیــس جمهور ایاالت متحدهی‬ ‫آمریــکا)‪ ،‬رابرت اف ِک ِندی و ِتــد ِک ِندی بود‪.‬‬ ‫‪ -1۴‬آرنولد شــوارتزنگر به شــدت از مجازات اعدام حمایت میکند‪ .‬در‬ ‫ســال ‪ 2۰۰۵‬حزب ســبز پارلمان اتریش به خاطر این حرف تالش کرد که‬ ‫او را از تبعیت اتریشی محروم کند‪.‬‬ ‫‪ -1۵‬آرنولد شــوارتزنگر میتوانست در نقش هالک شگفتانگیز سال‬ ‫‪ 1978‬را بــازی کنــد‪ ،‬اما به خاطر قــدش صالحیــت او را رد کردند‪ .‬این‬ ‫نقش ســرانجام توســط لو فریگنو بازی شد‪.‬‬ ‫‪ -16‬آرنولــد در خانهای بزرگ شــد که هیچ تلفن‪ ،‬یخچال و ســرویس‬ ‫بهداشــتی در آن وجود نداشــت‪ .‬پدر او‪ ،‬با نظم و انضباط فرزندانش را‬ ‫بــزرگ کرد و معتقــد بود که این ســختگیری آنهــا را قویتر خواهد‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫‪ -17‬آرنولــد دوبار به عنوان پر دســتمزدترین بازیگر هالیوود شــناخته‬ ‫شــد و به نوعی ســقف دســتمزد یک بازیگــر در هالیــوود را دریافت‬ ‫کــرده بــود‪ .‬او در فیلم نابودگر ‪ 2‬در ســال ‪ 1991‬دســتمزدی معادل ‪2۰‬‬ ‫میلیون دالر و در فیلم نابودگر ‪ ۳‬ســال ‪ ۳۰ ،2۰۰۰‬میلیون دالر دســتمزد‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫‪ -18‬اســم میانی او‪ ،‬آلویس اســت‪ .‬اسمهای مســتعار معروف آرنولد‬ ‫عبــارت اســت از‪ :‬آرنیه (نام شــخصیت خیالی در ســریال کارتونی ‪Hey‬‬ ‫‪ ،)Arnold‬بلوط اتریشــی‪ ،‬کانن جمهوری خواه (اشــاره به فیلم ‪Conan‬‬ ‫‪ the Barbarian‬در ســال ‪ ،)1982‬بلــوط اســتریا (نام شــهری در جنوب‬ ‫کانن فرماندار‪ ،‬دســتگاه ماشــینی‪.‬‬ ‫اتریــش)‪ ،‬فرماندار‪ ،‬مرد دونده‪ِ ،‬‬ ‫‪33 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫کاشکی نﺸریاﺕ پولی بودند ﭼون من مطمﺌنم شما در مجله خردمند‬

‫نداشتید‬ ‫فروش مجله خوبتون‬ ‫مﺸکلی برای‬ ‫ﺣﻘﺎﻳﻘﻰ هیﭻ‬ ‫ﺷﻮﺍﺭﺗﺰﻧﮕﺮ«‬ ‫»ﺁﺭﻧﻮﻟﺪ‬ ‫ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ‬ ‫ﺟﺎﻟﺐ‬

‫ﺑه مﻨاﺳﺒﺖ اﻛران ﻓﻴﻠﻢ ﺟﺪیﺪ ﻧاﺑودﮔر‬ ‫بعضــی از انســانهای با اســتعداد در هر زمینــهای اســتعداد دارند‪.‬‬ ‫آرنولد شــوارتزنگر در زمینههــای ورزش (بدنســازی)‪ ،‬بازیگری‪ ،‬تجارت‪،‬‬ ‫سیاســت‪ ،‬نویســندگی‪ ،‬کارهای خیر و بیشــتر تالشهایی را انجام داده‬ ‫اســت‪ .‬تنها شکســت او در زندگی خانوادگــیاش بــود و از آن میتوان‬ ‫بــه عنــوان نقطهی تاریــک زندگی آرنولد اشــاره کرد‪ .‬امــا این حقیقت‬ ‫میلیونهــا طرفــدار او را ناراحت نمیکند‪ .‬پس از یــک معرفی کوتاه به‬ ‫ســراغ چند حقیقت پنهان آرنولد شــوارتزنگر میرویم‪ .‬پیشنهاد میکنم‬ ‫ایــن مطلب را از دســت ندهید‪.‬‬ ‫آرنولد شــوارتزنگر در تاریــخ ‪ ۳۰‬ژوئن ‪ 8( 19۴7‬تیر ‪ )1۳26‬متولد شــد‬ ‫و از ‪ 1۴‬ســالگی به ورزش پرورش اندام روی آورد و در ســن ‪ 2۳‬ســالگی‬ ‫اولین قهرمانی یکی از معتبرترین مســابقات پرورش اندام به نام مســتر‬ ‫المپیــا را مال خود کرد‪ .‬عناوین قهرمانی او به شــرح زیر اســت‪:‬‬ ‫سال ‪ :196۳‬مسابقه استرهاف اتریش نفر دوم‬ ‫سال ‪ :196۵‬مسابقه جونیور (المان) نفر اول و مستر اروپا‬ ‫سال ‪ :1966‬عنوان بهترین بدنساز اروپا (المان)‬ ‫سال ‪ :1966‬قهرمان مستر آماتور اروپا‬ ‫سال ‪ :1966‬مسابقه ‪( NABBA‬مستر یورنیوس) نفر دوم‬ ‫‪ 3۲‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫سال ‪ :1967‬مسابقه ‪ NABBA‬نفر اول‬ ‫سال ‪ :1968‬نفر اول مسابقات پاورلیفتینگ المان‬ ‫سال ‪ :1968‬نفر اول مسابقه ‪ IFBB‬مستر اینترنشنال (مکزیک)‬ ‫سال ‪ :197۰‬نفر اول مستر المپیا در نیویورک‬ ‫سال ‪ :1971‬نفر اول مستر المپیا در فرانسه‬ ‫سال ‪ :1972‬نفر اول مستر المپیا در آلمان‬ ‫سال ‪ :197۳‬نفر اول مستر المپیا در نیویورک‬ ‫سال ‪ :197۴‬نفر اول مستر المپیا در نیویورک‬ ‫سال ‪ :197۵‬نفر اول مستر المپیا در آفریقای جنوبی‬ ‫سال ‪ :198۰‬نفر اول مستر المپیا در استرالیا‬ ‫او در زمینهی سیاســت هم فعال بود‪ .‬آرنولــد در تاریخ ‪ 7‬اکتبر ‪2۰۰۳‬‬ ‫فرمانــدار کالیفرنیــا بــه جای گری دیویس شــد و ســوگند خــورد تا راه‬ ‫گــری دیویــس را ادامه دهــد و در ســال ‪ 2۰۰۵‬به عنــوان محبوبترین‬ ‫سیاســتمدار ســال انتخاب شد‪.‬‬ ‫در زمینــهی ســینما و هالیوود هــم به دلیــل ازدیاد کارهــای او‪ ،‬تک‬ ‫تــک آثــار او را نام نمیبریــم‪ .‬اما معروفتریــن فیلمهــای او نابودگر‬ ‫(‪ Terminator‬در ســال ‪ 198۴‬و دنبالههای این فیلم)‪ ،‬غارتگر (‪Predator‬‬ ‫در ســال ‪ )1987‬و یادآوری کامل (‪ Total Recall‬در ســال ‪ )199۰‬اســت‪.‬‬ ‫در ضمــن آرنولد کتابی حــاوی زندگینامهی خودش به نــام «یادآوری‬ ‫مطلق» را نوشــت که در ســال ‪ 2۰12‬منتشر شد‪.‬‬ ‫‪32 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫و دیو و رســتم‪ ،‬با ســر در حمام‪ ،‬چه مناسبت‬ ‫دارد‪ .‬در هــر صــورت چندیــن پلــه پایین می‬ ‫رفتیم تا به ســر بنــه یا رختکن می رســیدیم‪.‬‬ ‫''بینــه'' یــک حیــاط سرپوشــیده ای بــود که‬ ‫وســط آن حوض بزرگــی قرار داشــت‪ .‬اطراف‬ ‫بینه ســکوهای بلنــدی دیده می شــد که در‬ ‫آنجــا رخت می کندند‪ .‬اســتاد حمامی در کنار‬ ‫یکی از آن ســکوها یــا باالی یکی از ســکوها‬ ‫می نشســت و جعبه دخل را هم بغل دستش‬ ‫می گذاشــت‪ .‬از ســقف بینه چــراغ بزرگ گرد‬ ‫ســوز و گاهی هــم چهلچراغ تا بــاالی حوض‬ ‫آویخته بود‪ .‬دور تا دور ســکوهای رختکن تیر‬

‫رســم از قدیمتریــن ایــام یعنــی از زمانی که‬ ‫حمــام خزینه به جای آب چشــمه و رودخانه‬ ‫در امــر نظافت و پاکیزگی مورد اســتفاده قرار‬ ‫گرفت‪ ،‬معمــول گردید‪.‬‬ ‫بی فایده نیســت کــه اطالعات زیــر درباره‬ ‫حمامهای قدیم و آداب حمام رفتن‪ ،‬از نوشــته‬ ‫شــادروان علی جواهر کالم نقل شــود‪:‬‬ ‫«در عهــد قاجاریــه حمــام رفتــن در فصل‬ ‫زمستان کار دشــواری بود و غالب مردم اواخر‬ ‫پاییــز حمــام می رفتنــد و تا شــب عید رنگ‬ ‫حمــام را نمی دیدنــد‪ .‬این وضــع منحصر به‬ ‫ایــران نبــود‪ ،‬فرنگیها هم تا پیــش از جنگهای‬ ‫صلیبی اص ًال اطالعی از حمام نداشتند و همین‬ ‫کــه ایــام جنگهای صلیبــی به شــرق آمدند با‬ ‫حمام آشــنا شــدند‪ .‬مع ذالک باز هم تا مدتی‬ ‫بعــد از آن حمام نرفتن در فرنگســتان مد بود‬ ‫و مشهور اســت که یکی از ملکه های فرانسه‬ ‫همیشــه افتخار می کرد که پنجســال است به‬ ‫حمام نرفته اســت‪.‬‬ ‫ً‬ ‫حمامهــای قدیم معموال چند متر از ســطح‬ ‫کوچــه و بــازار پایینتر بــود؛ چون اگــر غیر از‬ ‫این می بود آب به خزانه ســوار نمیشــد‪ .‬ســر‬ ‫در حمــام شــکل دیو و رســتم و یا شــیطان و‬ ‫مالک دوزخ را نقاشــی مــی کردند و هنوز هم‬ ‫بنده فلسفه آن را نفهمیده ام که نقش شیطان‬ ‫‪ 31‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫می گذاشــتند و به آن تیرها گویهای شیشه ای‬ ‫رنگارنگ می آویختند‪ .‬یک تغار (کاســه بزرگ‬ ‫ســفالین) محتوی آلــو و آب آلو روی چهارپایه‬ ‫نزدیــک حوض بود و چندین کاســه کوچک با‬ ‫قاشــقهای چوبی پهلوی تغار می گذاشتند‪ .‬در‬ ‫ایام زمســتان به جای آب آلو‪ ،‬لبــو و آب لبو را‬ ‫با کمی ســرکه تــوی تغار می ریختنــد‪ .‬عالوه‬ ‫بر اســتاد حمامی یک نفر به نــام ''جامه دار''‬ ‫یــک نفر به اســم ''مشــت و مالچــی'' و یک‬ ‫نفر هم به عنــوان ''پادو'' در ســر بینه حضور‬ ‫داشــتند و تا مشــتری وارد می شد‪ ،‬پادو کفش‬ ‫مشــتری را زیر ســکو می گذاشت و یک لنگ‬ ‫خشــک روی ســکو پهــن مــی کرد‪ .‬مشــتری‬ ‫کــه لخت می شــد‪ ،‬پــادو یک لنــگ دیگر به‬ ‫او مــی داد‪ .‬مشــتری آن لنــگ دوم را به کمر‬ ‫مــی بســت‪ .‬لباســهایش را توی آن لنــگ اول‬ ‫می پیچید و از ســکو پایین می آمــد‪ .‬از داالن‬ ‫تاریکــی می گذشــت‪ ،‬و در صحن حمام را می‬ ‫گشــود و توی حمام می رفــت‪ .‬در اینجا چند‬ ‫شــاه نشــین و چند ایوان و چند طــاق نما و‬ ‫یک حــوض کوچک آب ســرد بــود و کارگران‬ ‫داخل حمام عبــارت بودند از چند دالک و یک‬ ‫پــادو‪ ،‬آبگیر و دو ســه پادو‪»....‬‬ ‫ایــن نکتــه جالب هــم ناگفتــه نمانــد که‬ ‫ایرانیــان تا عصــر قاجاریه تــوی خزانه حمام‬ ‫نمــی رفتنــد‪ ،‬زیــرا به گفتــه مــورخ معاصر‬ ‫شــادوران رحیــم زاده صفوی همــه حمامهای‬ ‫ایران‪ ،‬درهایش بســته بود و یــک روزنه به نام‬ ‫آخور می ســاختند که به خزانــه متصل بود و‬ ‫از آنجا آب برداشــته خود را می شستند‪ .‬در آن‬ ‫زمــان مردم تــوی خزانه نمی رفتنــد و درهای‬ ‫خزانه ها فقط قرن گذشــته باز شــد و موجب‬ ‫کثافت گرمابه ها گشــت‪.‬‬

‫‪31 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫تاریخچه حمام های عمومی در ایران‬ ‫حمــام خــود را موظف می دانســتند که یک‬ ‫طــاس آب گرم بر ســر و بــدن آنهــا بریزند و‬ ‫بدن وســیله عــرض خلــوص و ادب کنند‪.‬‬ ‫از آداب دیگــر در حمــام عمومی خزینه دار‬ ‫قدیــم این بــود که اگــر تــازه وارد کســی از‬ ‫آشــنایان و بســتگان نزدیک و بزرگتــر از خود‬ ‫را در صحــن حمام می دید‪ ،‬فــوراً به خدمتش‬ ‫مــی رفت و به منظور اظهــار ادب و احترام او‬ ‫را مشــت و مال می داد یــا اینکه لیف صابون‬ ‫را بــه زور و اصــرار از دســتش مــی گرفت و‬ ‫پشــتش را صابون می زد‪.‬‬ ‫ســنت دیگــر این بــود که هــر کــس وارد‬ ‫خزینــه حمام می شــد به افرادی که شســت‬ ‫و شــو می کردند ســام مــی کــرد و ضمناً در‬ ‫ســابقاً در همه جــای ایران حمــام عمومی‬ ‫وجود داشــت و اهالی محل اق ًال هفته ای یک‬ ‫بار بــه منظور نظافت به حمام مــی رفتند‪ .‬با‬ ‫ایــن تفــاوت که مــردان قبل از طلــوع آفتاب‬ ‫تا ســاعت هشــت صبح حمــام مــی گرفتند‬ ‫و از آن ســاعت تــا ظهر و حتی چند ســاعت‬ ‫بعــد از ظهر حمام در اختیار زنــان بود‪ .‬امروز‬ ‫هــم حمــام عمومــی در غالــب نقــاط ایران‬ ‫وجــود دارد‪ ،‬منتهــا فرقش بــا حمامهای قدیم‬ ‫این اســت کــه در حمامهای قدیــم از خزینه‬ ‫اســتفاده می شــد؛ ولی در حمامهای عمومی‬ ‫جدید دوشــتهای متعدد جــای خزینه را که به‬ ‫هیچ وجــه منطبق بــا اصول بهداشــتی نبود‬ ‫گرفته اســت‪ .‬در حمامهای عمومی خزینه دار‬ ‫کــه امــروزه در ایران کمتر وجود دارد ســنن و‬ ‫آدابــی را از قدیم رعایت مــی کردند که بعضاً‬ ‫جنبه ضــرب المثل پیدا کرده اســت‪.‬‬

‫بــزرگ و قابــل احتــرام کــه در صحــن حمام‬ ‫نشســته بودند تکــرار می شــد‪ .‬و تــازه وارد‬ ‫وظیفــه خود می دانســت که بر ســر یکایک‬ ‫آنــان با رعایت تقــدم و تأخر آب گــرم بریزد‪.‬‬ ‫بســا اتفاق می افتاد که یک یــا چند نفر از آن‬ ‫اشــخاص مورد احترام در حال کیســه کشیدن‬ ‫و یــا صابــون زدن بودند و احتیاجــی نبود که‬ ‫آب گــرم به ســر و بدن آنها ریخته شــود‪ ،‬مع‬ ‫ذالــک این عوامــل مانــع از ادای احترام نمی‬ ‫شــد و کوچکترها بــه محــض ورود به صحن‬

‫کــی از آن آداب ایــن بــود که هر کــس وارد‬ ‫حمــام می شــد‪ ،‬بــرای اظهــار ادب و تواضع‬ ‫نســبت به افــراد بزرگتر کــه در صحن حمام‬ ‫نشسته‪ ،‬مشــغول کیسه کشــی و صابون زدن‬ ‫بودند‪ ،‬یک ســطل یــا طاس بــزرگ آب گرم از‬ ‫خزینه حمام بر میداشــت و بر ســر آن بزرگتر‬ ‫می ریخــت‪ .‬البته ایــن عمل به تعــداد افراد‬ ‫‪ 30‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫همــان پلــه اول خزینــه دو دســت را زیر آب‬ ‫کــرده‪ ،‬کمی از آب خزینه بر می داشــت و به‬ ‫یکایــک افراد حاضــر از آن آب حمــام تعارف‬ ‫می کــرد‪ .‬برای تــازه وارد مهــم و مطرح نبود‬ ‫کــه افراد داخل خزینه از آشــنایان هســتند یا‬ ‫بیگانه‪ ،‬به همــه از آب مفت و مجانی تعارف‬ ‫مــی کرد و مخصوصاً نســبت به افــراد بیگانه‬ ‫بیشــتر اظهــار عالقــه و محبت می کــرد زیرا‬ ‫آشــنا در هر حال آشناســت‪ ،‬و دوست و آشنا‬ ‫احتیاج به تعــارف ندارند‪ .‬در هــر صورت این‬

‫‪30 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫آدمیــزاد بر نمــی دارد‪ .‬نه اینکــه مانند گروه‬ ‫داعــش لباس های قرون وســطایی بپوشــند و‬ ‫آن را مناســب با مرام خود بدانند‪ .‬در حقیقت‬ ‫بیشــتر گروه ها به دنبال چیزهای پوچ هستند‬ ‫به جــز این گروه آخــر که صادقانــه به دنبال‬ ‫برقراری محیطی همچون قرون وسطاســت تا‬ ‫آماده روز رســتاخیز شوند‪.‬‬ ‫برای مثال در ماه ســپتامبر‪ ،‬شــیخ ابومحمد‬ ‫العدنانی‪ ،‬ســخنگوی گروه داعش از طرفداران‬ ‫خــود در غــرب‪ ،‬از جملــه کانــادا و فرانســه‬ ‫خواســت تا «ســر کافران را با سنگ خرد کنند‪،‬‬ ‫مســموم شــان کنند‪ ،‬یا با خودرو از رویشان رد‬ ‫شــوند و در نهایت اینکه محصوالتشان را نابود‬ ‫کننــد‪ ».‬تنها تصور این موضع بــه اندازه کافی‬ ‫مــی توانــد تولید وحشــت کند چه برســد به‬ ‫اینکــه به آن نیز عمل شــود‪.‬‬ ‫براســاس دکترین تکفیری هــا‪ ،‬آنها متعهد به‬ ‫تصفیه ســازی جهان از طریق کشــتار وســیع‬ ‫هســتند‪ .‬عدم گزارش های دقیق‪ ،‬هنوز میزان‬ ‫کشــته شدگان اراضی تحت اشغال آنها را مبهم‬ ‫نگه داشــته اســت‪ .‬اما رســانه های اجتماعی‬ ‫می گویند که در اراضی تحت تســلط داعش‪،‬‬ ‫تقریبــا هــر روز شــاهد اعــدام هــا انفرادی‬ ‫و هرچنــد هفته شــاهد اعــدام های دســته‬ ‫جمعــی بوده و هســتند‪ .‬شــایع تریــن اعدام‬ ‫هــای صــورت گرفته هم بــا اتهــام مرتدبودن‬ ‫صورت می گیرد‪ .‬ســوای اعدام هــای خودکار‪،‬‬ ‫ابوبکر بغــدادی با مســیحیان ایــن ناحیه به‬ ‫درســتی برخــورد نمی کنــد‪ .‬بغــدادی به آنها‬ ‫قــول داده که زنده نگه شــان خواهدداشــت‬ ‫اما آنها موظف به پرداخت «جزیه» هســتند‪.‬‬ ‫برای شــناخت داعش باید تمامــی عوامل را‬ ‫درنظر گرفت‪ .‬قرن هاســت کــه دوره اختالف‬ ‫مذهبی در اروپا گذشــته اســت و دیگر کسی‬ ‫بــه خاطر تفــاوت اندیشــه دینی اش کشــته‬ ‫نمی شــود‪ .‬شــاید برای همین است که غربی‬ ‫ها بــا این شــیوه داعشــی هــا و تکفیری ها‬ ‫ناآشنا هستند‪ .‬بســیاری می گویند داعشی ها‪،‬‬ ‫آن چیــزی نیســتند که ادعا می کننــد یا اینکه‬ ‫با این اقدامات به راســتی دنبال خواسته های‬ ‫آخرالزمانــی خود هســتند‪ .‬شــک و تردید آنها‬ ‫قابل درک اســت‪ .‬در گذشته‪ ،‬بسیاری از غربی‬ ‫ها کشــورهای خاورمیانه را متهم به «گذشــته‬ ‫گرایی» مــی کردند‪.‬‬ ‫بــه خصوص ادوارد ســعید از ایــن واژه برای‬ ‫کشــورهای عربی اســتفاده کرده اســت و این‬ ‫گذشــته گرایی نوعــی تحقیــر و بدنامی برای‬

‫گروه باشــد‪ .‬افزایش قــدرت این گــروه مانند‬ ‫گروه اخوان المســلمین در مصر نبوده اســت‬ ‫(ایــن گروه‪ ،‬رهبران داعــش را مرتد می دانند)‬ ‫و بایــد افزایش قــدرت آنها مورد بررســی قرار‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫مــا در مورد ماهیت و نیت این گروه دســت‬ ‫کم در دو ســال گذشــته به بیراهــه رفته ایم‪.‬‬ ‫مــا افراطیــون را در یک دســته قــرار دادیم و‬ ‫منطــق داعش را بــا گروه تروریســتی دیگری‬ ‫مثــل القاعــده یکی دانســته ایم‪ .‬درســت که‬ ‫طرفــدارن داعش‪ ،‬بــن الدن را همچنان از روی‬ ‫احترام «شــیخ بــن الدن» می نامنــد‪ ،‬اما حتی‬ ‫در زمــان اوج گیــری القاعده از ســال ‪ 1998‬تا‬ ‫سال ‪ ،2003‬بســیاری از تکفیری ها اولویت ها‬ ‫و عقایــد رهبران این گروه را به اســتهزا گرفته‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫بــن الدن مــرام مبارزاتــی خــود را پیــش‬ ‫زمینه خالفت می دانســت و انتظار نداشــت‬ ‫در دورانــی کــه زنــده اســت ایــن خالفت را‬ ‫ببینــد‪ .‬ســازمان او انعطــاف پذیر بــود و به‬ ‫لحــاظ جغرافیایــی نیــز اعضــای ایــن گروه‬ ‫پراکنــده عمل مــی کردند‪ .‬در مقابــل‪ ،‬دولت‬ ‫خودخوانده اســامی‪ ،‬برای مشروعیت بخشی‬ ‫نیــاز به اراضــی دارد و از یک ســاختار باال به‬ ‫پایین اســت (در بوروکراســی آنها‪ ،‬مردم به دو‬ ‫دســته غیرنظامی و نظامی تقســیم می شوند‬ ‫و بنای تقســیم اراضــی خود را «اســتان» قرار‬ ‫داده اند‪).‬‬ ‫امــا گمراهــی دوم غــرب در شــناخت این‬ ‫گــروه‪ ،‬به مــوارد مــورد عالقه داعــش باز می‬ ‫گردد‪ .‬این گــروه قصد دارد تا بــه دوران قرون‬ ‫وسطا بازگردد و این دوران را سرلوحه کار خود‬ ‫قرار داده اســت‪ .‬پیتر برگن‪ ،‬کســی که در سال‬ ‫‪ ،1997‬نخســتین مصاحبه را با بن الدن ترتیب‬ ‫داد و آن را در کتــاب خــود بــه نــام «جنــگ‬ ‫مقدس» منتشــر کرد‪ ،‬نوشــته بود که بن الدن‪،‬‬ ‫محصول دنیای مدرن ســکوالر اســت‪ .‬بن الدن‬ ‫درخواســت های مشــخص سیاســی داشت و‬ ‫به عنــوان مثال می گفت که خواســتار خروج‬ ‫آمریکا از عربســتان است‪.‬‬ ‫ســربازان او بــا دنیــای مــدرن هماهنگ تر‬ ‫بودنــد‪ .‬به طور مثال محمد عطــا‪ ،‬در روزهای‬ ‫آخــر عمــرش از «وال مارت» خریــد کرده بود‬ ‫و ســری هــم بــه «پیتزا هــات» زده بــود‪ .‬در‬ ‫این گــروه‪ ،‬وسوســه اینکه نیروهــای افراطی‬ ‫شان مدرن‪ -‬ســکوالر هســتند‪ ،‬یا اینکه دارای‬ ‫نگرانی های سیاســی مدرن بودند‪ ،‬دســت از‬ ‫‪ 29‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫اعراب بــه همراه داشــت‪ .‬اما محققــان اصال‬ ‫به ریشــه هــای ایــن بدنامی توجــه نکردند؛‬ ‫حکومت بد‪ ،‬تغییر آداب و رســوم اجتماعی و‬ ‫تحقیر در ســرزمینی که فقط به خاطر نفتش‬ ‫ارزش دارد‪ ،‬عواملــی هســتند که مــی توانند‬ ‫ریشــه بســیاری از ناآرامی های اخیر باشــند‪.‬‬ ‫بــدون درنظر گرفتن ایــن فاکتورها‪ ،‬تخلیل در‬ ‫قــدرت یافتن داعش‪ ،‬بر ســبیل خطــا خواهد‬ ‫بود‪.‬‬ ‫زمانــی کــه قصد داشــتیم تا از مــرام داعش‬ ‫ســر درآوریــم‪ ،‬به هرکســی که ایمیــل زدیم‪،‬‬ ‫همه ما را به یک نفــر رهنمون کردند‪« :‬برنارد‬ ‫هیــکل»‪ .‬او تبــاری لبنانی دارد کــه در ایاالت‬ ‫متحده بزرگ شــده اســت‪ .‬او یــک ریش بزی‬ ‫دارد و لهجه خارجی او در گفتار انگلیســی اش‬ ‫به شــدت مشــهود است‪ .‬براســاس گفته های‬ ‫هیــکل‪ ،‬داعــش از مذهب سوءاســتفاده می‬ ‫کنــد‪ .‬او می گویــد‪« :‬آنها دوربیــن های خود‬ ‫را مــدام تیره می کنند و فضا را مــه آلود و در‬ ‫تمام وقت‪ ،‬شــعارهای خود را جــار می زنند‪».‬‬ ‫او اعتقــاد دارد کــه داعش به عمد‪ ،‬برداشــت‬ ‫هــای تحریف آمیز از دین داشــته اســت‪ .‬به‬ ‫اعتقاد هیکل‪ ،‬مســلمانان‪ ،‬اســام را دین صلح‬ ‫و رحمت مــی داند‪.‬‬ ‫پیــش از اینکــه داعــش ظهور کنــد‪ ،‬در قرن‬ ‫هجدهــم‪ ،‬وهابی ها در عربســتان ســعودی‬ ‫قصدداشتند‪ ،‬ساختاری شبیه ساختار داعش در‬ ‫این کشــور ایجاد کنند‪ .‬آنهــا در قرن هجدهم‬ ‫توانســتند با پیــروزی هــای متواتــری که به‬ ‫دســت آوردند‪ ،‬عربســتان ســعودی امروزی را‬ ‫ایجاد کنند‪ .‬امــا هیکل می گوید که وهابی ها‬ ‫در خرج این همه خشــونت مانند داعشی ها‬ ‫عمل نکردند‪ .‬به اعتقــاد هیکل تفاوت وهابی‬ ‫ها و داعشــی ها در همین نکته نفهته است‪.‬‬ ‫اما به دلیل گرایشــات تکفیری شــان می توان‬ ‫هر دو گــروه را در یک کفه قــرار داد‪.‬‬ ‫تخمین زده می شــود که هــزاران خارجی به‬ ‫قلمرو داعش مهاجرت کرده اند‪ .‬آنها توانســته‬ ‫اند افرادی از فرانســه‪ ،‬بریتانیا‪ ،‬بلژیک‪ ،‬آلمان‪،‬‬ ‫هلنــد‪ ،‬اســترالیا‪ ،‬اندونــزی‪ ،‬ایــاالت متحده و‬ ‫بســیاری از نقــاط دیگر جهان جــذب کنند و‬ ‫به اســتخدام خــود درآورند‪ .‬بســیاری از آنها با‬ ‫هــدف جنگیدن مــی روند و برخــی از آنها با‬ ‫نیت کشــته شدن‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬مجله آتالنتیک‬

‫‪29 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫ﺩاﻋﺶ اﺯ ﻛﺠا ﭘیدا شد؟‬ ‫برای شناخت داعش باید تمامی عوامل را درنﻈر گرفت‬ ‫فهــم عقیده و مرام داعــش به معضلی برای‬ ‫غرب و به ویژه آمریکا تبدیل شــده اســت؛ «از‬ ‫کجــا آمده اند و قصد و نیت شــان چیســت؟‬ ‫این ســوال مشــخص و ساده ای اســت که به‬ ‫نوبــه خود مــی تواند گمــراه کننده باشــد و‬ ‫بایــد اذعان داشــت کــه تنها عــده معدودی‬ ‫از رهبــران غربــی پاســخ ایــن پرســش ها را‬ ‫مــی داننــد‪ .‬در ماه دســامبر ســال ‪ ،2۰1۴‬در‬ ‫نیویــورک تایمــز‪ ،‬به قلــم ژنرال مایــکل کی‪،‬‬ ‫ناگاتــا‪ ،‬فرمانده عملیات های ویــژه آمریکا در‬ ‫خاور میانه یادداشتی منتشر شد که در آن وی‬ ‫اذعــان کرده بود کــه فهم گــروه داعش کاری‬ ‫سخت اســت و ناشــدنی‪ .‬او در این یادداشت‬ ‫تاکیــد کــرده بود ما هنــوز نتوانســته ایم این‬ ‫عقیــده و مرام را شکســت دهیم‪.‬‬ ‫این فرمانده آمریکایی اعتــراف کرده بود که‬ ‫حتی فهم دقیقی از مــرام و عقیده آنها وجود‬ ‫ندارد‪ .‬در ســال گذشــته بــاراک اوبامــا اذعان‬ ‫‪۲8‬‬

‫‪‬‬

‫کــرده بود کــه این گــروه یک گروه اســالمی‬ ‫نیســت و عضو تازه منشعب شــده از القاعده‬ ‫اســت‪ .‬شــاید همین نکته آخر موجب شــده‬ ‫که آمریکا راهبردهای اشــتباه را بــرای مبارزه‬ ‫با داعــش در پیش بگیرد‪.‬‬ ‫ایــن گــروه در مــاه ژوئــن ‪ ،2۰1۴‬موصل را‬ ‫به تصــرف خویــش درآورد که این اســتان به‬ ‫لحاظ وســعت بزرگ تر از بریتانیاست‪ .‬ابوبکر‬ ‫البغدادی از ســال ‪ ،2۰1۰‬رهبــر این گروه بوده‬ ‫اســت؛ اما در تابستان ســال گذشته بود که در‬ ‫یک فیلم ظاهر و مشــخص شــد که وی پیش‬ ‫از ایــن در کمپ آمریــکا در عراق زندانی بوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫ناشــناس بودن رهبر این گروه‪ ،‬عاملی شــد تا‬ ‫اینکه افراطیون سرتاســر جهان جمع شــوند و‬ ‫دســته دسته به ســمت این گروه هجوم آورند‬ ‫و این روند همچنــان ادامه دارد‪.‬‬ ‫نادیــده گرفتــن گــروه داعــش از چند نظر‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫بــرای مــا قابل فهــم اســت‪ :‬این گــروه مانند‬ ‫پادشــاهی منزوی بوده کــه تاکنون چندین بار‬ ‫رفته و بازگشــته اســت‪ .‬بغدادی هــم تاکنون‬ ‫یک بــار در مقابــل دوربین هــای تلویزیونی‬ ‫ظاهر شــده اســت‪ .‬شــناخت ما از ایــن گروه‬ ‫محــدود بــه فیلم هــا و بیانیــه هــا و دیگر‬ ‫ویدئوهایی می شــود که در رســانه ها منتشر‬ ‫کرده انــد‪ .‬درواقع این طرفــداران داعش بوده‬ ‫اند که در این مدت ســعی در شناســاندن این‬ ‫گروه داشــته اند‪ .‬مــا هنوز نمــی توانیم درک‬ ‫کنیم چــرا این گروه با صلح میانــه ای ندارد و‬ ‫چرا این همه برای نســل کشــی تشــنه است‪.‬‬ ‫درواقع این مرامی اســت که آنها به آن اعتقاد‬ ‫دارنــد و براســاس این مــرام اعتقــاد دارند که‬ ‫پایــان جهان‪ ،‬نزدیــک و در حال وقوع اســت‪.‬‬ ‫شــناخت غربی ها از داعش در مورد رویکرد‬ ‫ایــن گــروه از پایان جهــان مــی تواند کمک‬ ‫بزرگــی بــرای مبــارزه و پیش بینی رفتــار این‬

‫‪28 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫• جدایــی «عمر شــریف» و «فاتن حمامه» پس از ‪ 20‬ســال زندگی نمی‌دهــم چــه خــوب‪ ،‬چــه بد‪ .‬مــن فقط یک جــا می‌نشــینم‪ ،‬حتی‬ ‫مطالعــه هــم نمی‌کنم‪ .‬وقتی مردم ســوپر اســتار هســتند‪ ،‬ده‌ها هزار‬ ‫مشترک‬ ‫بــازی او در فیلــم «دکتر ژیواگو» در ســال ‪ 1965‬میــادی او را به یک نفر از ســر و کولشــان باال مــی‌رود ولی همینکــه آن لحظات طالیی به‬ ‫بازیگــر محبوب بین‌المللی تبدیل کرد و همان موقع «عمر شــریف»‪ ‬از پایان می‌رســد‪ ،‬آنهــا دیگر تنها هســتند‪.‬‬ ‫«فاتــن حمامه» می‌خواهد که از یکدیگر جدا شــوند و ایــن دو پس از وی افزود‪ :‬من هشــت نه تایی اســب مسابقه داشــتم‪ ،‬ولی هیچکدام‬ ‫از آنهــا بــه درد نمی‌خوردند‪ ،‬چون مرتب می‌باختنــد‪ .‬برای همین دیگر‬ ‫‪ 20‬ســال زندگی مشــترک از یکدیگر جدا می‌شوند‪.‬‬ ‫بــه میادین مســابقه نرفتــم و مســابقات را از طریق تلویزیــون دنبال‬ ‫می‌کــردم‪ ،‬وقــت زمانی‌کــه‬ ‫• «عمر شــریف» و داســتان‬ ‫یکی از‪ ‬دوســتانم مرا‪ ‬همراهی‬ ‫عشقی که خشــم دولتمردان‬ ‫ما سوپراستارها زمانی‌که‬ ‫می‌کــرد‪ ،‬بــه محل مســابقات‬ ‫مصــری و اســرائیلی را‬ ‫می‌رفتم ‪.‬‬ ‫برانگیخــت‬ ‫تنها‬ ‫خیلی‬ ‫‌افتیم‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫شهرت‬ ‫از‬ ‫زمانی‌که از او پرسیده‪ ‬می‌شود‬ ‫«شریف» که پس از «حمامه»‬ ‫کــه «آن دوســت که بــود؟» با‬ ‫دیگــر هرگــز ازدواج نکــرد‪ ،‬در‬ ‫‌شویم‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ناامیدی پاســخ می‌دهد‪ :‬جانم‪،‬‬ ‫ایــن بــاره می‌گوید‪ :‬مــن پس‬ ‫مــن اکنون ‪ 82‬ســال ‌هام‪ ،‬ســعی‬ ‫از او دیگــر نتوانســتم به هیچ‬ ‫نکــن که مــرا به زمانــی ببری‬ ‫زن دیگری عالقمند شــوم‪ ،‬البته‬ ‫در ســال ‪ 1968‬زمانی‌کــه در کنــار «باربارا استریســند» در فیلم «دختر کــه جوانــی ‪ 30 ،25‬ســاله بــودم‪ .‬مــن دیگر بیــش از ایــن را به خاطر‬ ‫بامــزه» بازی می‌کــردم‪ ،‬به او عالقمند شــدم ولی او دیوانه بــود‪ ،‬به او نمی‌آورم‪ .‬این دیگر گذشــته اســت‪ ،‬گذشــته‌ها گذشــته‪.‬‬ ‫گفتــم که حاضرم بــه خاطر هرکاری انجام دهم ولی او حاضر نشــد که‬ ‫بــه خاطر من نیویــورک را ترک کند و در مصر زندگــی کند‪ .‬همزمان با‬ ‫رســانه‌ای شــدن رابطه‪ ‬من و باربارا‪ ،‬جنگ اعراب اسرائیل در سال ‪ • 1967‬کتک کاری با یک پارکبان‪ ‬و خداحافظی همیشگی با آمریکا‬ ‫نیز آغاز شــد و خبرهای منتشر شــده از رابطه ما‪ ،‬دولتمردان مصر را به «عمر شــریف» بیــش از همه بــه خاطر عصبی‌مزاج بودنش شــهرت‬ ‫شــدت خشــمگین کرد ولی در این میان پاســخ باربارا به مــن این بود‪ :‬دارد‪ ،‬آنچنان‌کــه در طــول دورانی که در اوج شــهرت بود‪ ،‬حداقل ســه‬ ‫فکــر می‌کنی که قاهره نگران اســت‪ ،‬تو نامه‌ای را که مــن از عمه‌ام رز بــار افــرادی را در مالء عام مورد ضرب و شــتم قــرار داد‪ ،‬بدترین مورد‪،‬‬ ‫دریافت کــرده‌ام‪ ،‬ندیده‌ای‪.‬‬ ‫زمانــی بود که او در ســال ‪ 2005‬میــادی یک پارکبان را مــورد ضرب و‬ ‫بنــا بر ایــن گزارش‪ ،‬پــس از خاتمــه یافتن ایــن رابطه که بــه ازدواج شــتم قــرار داد و دو ســال بعــد در دادگاهی در آمریکا محکوم شــد و‬ ‫نیانجامید‪« ،‬عمر شــریف» بارها و بارها به خاطر روابطی از این دست‪ ،‬همین مســئله باعث شــد کــه او دیگر به آمریکا ســفر نکند‪.‬‬ ‫ســوژه رســانه‌ها شــد ولی هیچکــدام از آنها جــدی نبــود‪ ،‬آنچنان‌که شــریف ســال ‪ 2006‬در جمع رســانه‌های اعالم کرد که بــه زودی کار‬ ‫«شــریف» در پاســخ به رســانه‌ها‪ ،‬چنین روابطی را رهایی از یکنواختی بازیگــری را برای همیشــه کنار خواهد گذاشــت و پــس از آن در چند‬ ‫و خســته‌کننده بودن کار عنــوان کرد‪.‬‬ ‫نقــش پیش پا افتــاده و بیشــتر در تلویزیون نقــش آفرینی کرد‪.‬‬

‫• از اعتیــاد به قمار تا از دســت‪ ‬دادن‬ ‫آپارتمان ‪ 70‬میلیــون دالری در پاریس‬ ‫ایــن بازیگــر مصــری همچنیــن برای‬ ‫ســالیان ســال معتاد به قمار بــود‪ ،‬او بر‬ ‫ســر ایــن کار میلیون‌هــا دالر از ثــروت‬ ‫خــود را از دســت داد‪ ،‬آنچنان‌کــه یکی‬ ‫از شــب‌های دهه ‪ 70‬آپارتمان دوپلکس‬ ‫خــود در پاریــس را از دســت داد‪.‬‬ ‫• ما سوپراســتارها زمانی‌که از شــهرت‬ ‫می‌افتیــم خیلی تنها می‌شــویم‬ ‫«شــریف» درباره احساســش از اینکه‬ ‫یــک بازیگر بــزرگ و مطرح باشــی‪ ،‬در‬ ‫جــواب بــه روزنامــه «ایریــش تایمــز»‬ ‫می‌افزایــد‪ :‬من دیگر یــک بازیگر مطرح‬ ‫نیســتم‪ ،‬مــن دیگــر هیــچ کاری انجام‬ ‫‪ 27‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫• خواهــان یک زندگــی آرام و خالی از‬ ‫تنش‌‌ام‪/‬می‌خواهــم با خانــواد ‌هام وقت‬ ‫بگذرانم‬ ‫او در اینباره همان‌زمان در اینباره گفت‪:‬‬ ‫دیگر‪ ‬خواهــان زندگــی پر از‪ ‬اســترس و‬ ‫هیجــان نیســتم‪ ،‬اکنون بــه دنبــال یک‬ ‫زندگــی آرام و به دور از هیجان هســتم‪،‬‬ ‫تاکنــون به انــدازه کافی هیجــان‪ ،‬فراز‪ ‬و‬ ‫فرود‪ ،‬اســب و قمار بازی داشــته‌ام‪ ،‬حاال‬ ‫دیگر می‌خواهم نــوع متفاوتی از زندگی‬ ‫را تجربــه کنــم‪ ،‬می‌خواهــم بیشــتر با‬ ‫خانــواده‌ام باشــم‪ ،‬چون به انــدازه کافی‬ ‫بــرای آنها وقت نگذاشــته‌ام‪.‬‬ ‫‪27 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫گﺬشتههای فراموﺵ شدﻩ ﻟورنﺲ ﻋربستان‬

‫عمر شریﻒ بازیگر مشهور مصری درگذشت‬ ‫«عمــر شــریف»‪ ،‬بازیگر و کارگــردان مصــری االصــل‬ ‫سینمای آمریکا متولد ‪ 1۰‬آوریل ســال ‪ 19۳2‬در اسکندریه‬ ‫است‪.‬‬ ‫او کار بازیگری را از ســال ‪ 19۵۴‬شــروع کــرد و در طول‬ ‫این ســال هــا در ‪ 9۵‬پروژه ســینمایی و تلویزیونی حضور‬ ‫داشــته اســت‪ .‬بازی در فیلم های «لورنس عربســتان» و‬ ‫«دکتر ژیواگو» از شــاخص ترین نقش های ســینمایی وی‬ ‫به شــمار میرود‪.‬‬ ‫او در ســالهای آخــر عمــر خود بــه آلزایمر مبتال شــده‬ ‫بود و بیشــتر در جشنوارههای ســینمایی جهان به عنوان‬ ‫میهمــان افتخاری حضــور مییافت‪.‬‬ ‫این بازیگر که هفته پیش در ســن‪ 8۳‬سالگی درگذشــت‬ ‫چنــدی پیــش درمصاحبه بــا روزنامــه «ایرش تایمــز» از‬ ‫زندگی شــخصی و حرفهایاش گفت که در زیر به اختصار‬ ‫می خوانیم‪:‬‬

‫• مــادرم مــرا به شــدت کتک مــیزد‪ /‬بــرای آنﮑه ﻻﻏر‬ ‫شــوم مرا به یک مدرســه شــبانهروزی ســﭙردند‬ ‫او دربــاره کودکــی خــود اینگونــه میگویــد‪ :‬زمانی که‬ ‫خیلــی کوچک بودم مــادرم مــرا میخوابانــد و محکم با‬ ‫دمپایی به پشــتم میزد‪ .‬او مرا به یک مدرســه شبانهروزی‬ ‫انگلیســی در مصــر فرســتاد چــون غذاهای آن مدرســه‬ ‫فوقالعــاده بد بود و او میخواســت که من الغر شــوم‪ .‬او‬ ‫همیشــه با ملک فــاروق ورق بــازی میکرد‪.‬‬ ‫• «عمــر شــریف»‪ ،‬از آشــﻨایی بــا یوســف شــاهین تا‬ ‫مســلمان شــدن بــه واســطه ازدواج با بازیگر مشــهور‬ ‫مصر ی‬ ‫بــه گــزارش روزنامــه «ایریــش تایمــز»‪« ،‬شــریف» در‬ ‫رشــتههای ریاضی و فیزیــک در دانشــگاه قاهره تحصیل‬ ‫میکنــد و مدتــی نیــز در کنــار پــدرش در صنعت چوب‬ ‫مشــغول بــه کار میشــود ولــی پــس از آن بــه آکادمی‬ ‫رویــال هنــر دراماتیک لنــدن میپیونــدد و در اوایل دهه‬ ‫‪« ۵۰‬یوســف شــاهین»‪ ،‬کارگردان مشــهور ســینمای مصر‬ ‫اســتعداد او بــرای بازیگــری را کشــف کرده و پــس از آن‬ ‫در چنــد فیلم بــا «فاتن حمامه»‪ ،‬بازیگــر محبوب مصری‪،‬‬ ‫همبازی میشــود‪ ،‬این دو پس از مدتی به یکدیگر عالقمند‬ ‫شــده و ازدواج میکننــد‪ ،‬و پس از ْآن «عمر شــریف» که‬ ‫نام اصلیاش «میشــل دیمیتری شــلهوب» مســلمان شده‬ ‫و نــام کنونیاش را بــرای خود برمیگزینــد‪ ،‬نامی که مورد‬ ‫عالقه «فاتن حمامه بوده اســت‪.‬آنها در سال ‪ 19۵7‬صاحب‬ ‫پســری به نــام طارق میشــوند‪.‬‬

‫‪۲۶‬‬

‫•«لورنسعربﺴتان»‪،‬آﻏازجداییازبازیﮕرمﺴﻠمانمﺼر‬ ‫«عمــر شــریف» و «فاتن حمامــه»‪ ،‬که در کنــار هم در‬ ‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫فیلمهــای زیادی ظاهــر شــدند‪،‬لقب مشــهورترین زوج‬ ‫هنری جهــان عرب بــه خــود اختصــاص داده بودند ولی‬ ‫زمانیکه «شــریف» به مــدت یک ســال برای فیلمبرداری‬ ‫فیلم «لورنس» عربســتان بــه صحرای اردن مــیرود همه‬ ‫چیــز تغییر میکنــد و ایــن دو از هــم دور میافتند‪.‬‬ ‫«عمر شــریف» برای این فیلم برنــده جایزه گلدن گلوب‬ ‫بهترین بازیگــر نقش مکمل مرد و همچنیــن نامزد جایزه‬ ‫اسکار میشود‪.‬‬

‫• هﻨــﮕام بازی در«لورنس عربﺴــتان» با «پیتــر اوتول»‬ ‫آشــنا شــدم‪ /‬مرگ«پیتر اوتــول» دیوانهام کرد‬ ‫«شــریف» هنگام یــادآوری خاطــرات مربــوط به فیلم‬ ‫«لورنــس عربســتان» میگوید‪ :‬در طول ســاخت این فیلم‬ ‫بود که دوســتی بســیاری عمیقــی میان من و پیتــر اوتول‬ ‫شــکل گرفت‪ ،‬من او را خیلی دوســت داشــتم‪ ،‬او دوســت‬ ‫خوبم بود‪ ،‬زمانیکه (دســامبر گذشــته) درگذشت‪ ،‬حقیقتا‬ ‫دیوانه شدم‪...‬‬ ‫• از بــازی «رودولــف والﻨتیﻨــو» در فیﻠﻢ شــیﺦ تا ورود‬ ‫«عمر شــریﻒ» بــه هالیوود‬ ‫روزنامه «ایریــش تایمز» در ادامه این گــزارش میافزاید‪:‬‬ ‫از بازی «رودولف والنتینو» در فیلم «شیخ» چیزی نگذشته‬ ‫بــود که محبوبیت مــردان عــرب در میان زنــان غربی به‬ ‫حدی شد که «عمر شــریف» توانست با کمپانی «کلمبیا»‬ ‫قراردادی هفت ســاله امضاء کند و همین قرارداد بسترساز‬ ‫ســفر او به هالیوود شد‪.‬‬

‫‪26 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


25 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

25


‫گذشــته در بالتیمور آغــاز کرد‪ .‬این عضو حزب دموکرات امیدوار اســت‬ ‫بتواند نظر پیشــروهای حزب را به خــود جلب کند و رقیب اصلی درون‬ ‫حــزب خــود را هیــالری کلینتون مــی داند‪.‬‬ ‫جــورج پاتاکی حاکم ســابق‬ ‫نیویــورک از راه ویدیویــی که‬ ‫ماه مــی گذشــته در ســایت‬ ‫یوتیــوپ منتشــر کرد‪ ،‬رســما‬ ‫اعالم کــرد که مــی خواهد در‬ ‫رقابت های سال ‪ 2۰16‬شرکت‬ ‫کند تا وارد کاخ ســفید آمریکا‬ ‫شــود‪ .‬این عضو حــزب جمهوری خواه ســه دوره حاکم نیویــورک بود‪.‬‬ ‫حمــالت ‪ 11‬ســپتامبر بــه برج هــای دوقلوی ســازمان تجــارت جهانی‬ ‫نیویــورک‪ ،‬در دوره او رخ داد‪.‬‬ ‫ریــک ِپــری حاکــم ســابق‬ ‫تگــزاس ماه ژوئن گذشــته اعالم‬ ‫کــرد که مــی خواهــد از حزب‬ ‫جمهوری خــواه‪ ،‬نامزد انتخابات‬ ‫ریاســت جمهوری ســال ‪2۰16‬‬ ‫آمریما شــود‪ .‬او در ســال ‪2۰12‬‬ ‫نامــزد شــده بــود اما بــه دلیل‬ ‫اشــتباهات فاحــش در یکی از‬ ‫مناظــره هــا و در برخــی از ســخنرانی هــا‪ ،‬انصــراف داده بود‪.‬‬

‫رانــد ُپــل ســنانور جمهــوری‬ ‫خــواه ایالــت کنتاکی اســت که‬ ‫مــال آوریــل گذشــته اعــالم کرد‬ ‫مــی خواهــد وارد رقابــت های‬ ‫انتخابات ریاســت جمهوری سال‬ ‫‪ 2۰16‬آمریکا شــود‪ .‬پــدرش رون‬ ‫ُپــل پیــش از ایــن برای ریاســت‬ ‫جمهوری از ایالت تگــزاس نامزد‬ ‫شــده بود‪.‬‬

‫مارکو روپیــو ماه آوریل گذشــته‬ ‫در تجمعی پرشــور در میامی‪ ،‬ورود‬ ‫خــود را بــه رقابت هــای انتخابات‬ ‫ریاســت جمهــوری ‪ 2۰16‬آمریــکا‬ ‫اعــالم کرد‪.‬‬ ‫‪۲۴‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫ســناتور مســتقل پرنی ســاندرز که به دموکرات ها نزدیک اســت‪ ،‬در‬ ‫ایمیلــی که مــاه آوریل گذشــته برای هواداران خود ارســال کــرد‪ ،‬اعالم‬ ‫کــرد که مــی خواهد برای انتخابات ریاســت جمهوری آمریکا در ســال‬ ‫‪ 2۰16‬نامزد شــود‪ .‬از مشــهورترین سخنان او این اســت که «آمریکا به‬ ‫انقــالب سیاســی طبقه کارگر نیــاز دارد تــا دولت از ملیاردهــا باز پس‬ ‫گرفته شود‪».‬‬ ‫ریک سانتورام سناتور پنسیلوانیا‬ ‫مــاه مــه گذشــته گفت کــه می‬ ‫خواهــد نامزدی حــزب جمهوری‬ ‫خــواه را در انتخابــات ریاســت‬ ‫جمهوری سال ‪ 2۰16‬حائز شود‪ .‬او‬ ‫محافظه کارترین نامــزد انتخابات‬ ‫به شــمار می آید و در سال ‪2۰12‬‬ ‫در رقابــت هــای داخلــی حزب‪،‬‬ ‫شکســت خورده بود‪.‬‬ ‫دونالــد ترامپ بازرگان و ســتاره‬ ‫تلویزونــی برنامه ریلتی شــوی که‬ ‫شــهرتی جهانــی دارد‪ ،‬تمایل خود‬ ‫را برای بــه دســت آوردن نامزدی‬ ‫حزب جمهوری خواه در انتخابات‬ ‫ریاســت جمهــوری ســال ‪2۰16‬‬ ‫آمریــکا را‪ ،‬در یــک ســخنرانی در‬ ‫بــرج «ترامــپ تــاور» نیویــورک‪،‬‬ ‫اعــالم کرد‪.‬‬ ‫کارلی ویورینا رئیس اجرایی ســابق شــرکت هیولیت‪-‬پاکارد (‪ )HP‬عزم‬ ‫خــود بــرای بــه دســت آوردن نامزدی‬ ‫حــزب جمهــوری خــواه در انتخابــات‬ ‫ریاســت جمهــوری ســال ‪ 2۰16‬را مــاه‬ ‫آوریــل گذشــته اعالم کــرد‪ .‬او مشــاور‬ ‫ســناتور میت رومنــی در رقابــت های‬ ‫انتخابات ریاســت جمهوری ســال ‪2۰۰8‬‬ ‫بود‪.‬‬ ‫‪24 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫ِجب بوش حاکم ســابق‬ ‫ایالت فلوریــدا ماه ژوئن‬ ‫گذشــته آغــاز بــه کار‬ ‫کمپیــن انتخاباتــی خود‬ ‫را بــه منظور شــرکت در‬ ‫رقابــت هــای ریاســت‬ ‫جمهــوری ســال ‪2۰16‬‬ ‫آمریکا از حزب جمهوری‬ ‫خــواه‪ ،‬اعــالم کــرد‪ .‬در‬ ‫حالی که بتواند موفق شــود‪ ،‬این نخســتین بار خواهد بود که ســه تن‬ ‫از یک خانــواده در تاریخ ایــاالت متحده آمریکا‪ ،‬به ریاســت جمهوری‬ ‫مــی رســند‪ .‬جورج بــوش پدر و جــورج دبلیو بــوش برادر او هســتند‪.‬‬ ‫بیــن کارســون پزشــک‬ ‫اعصــاب بازنشــته در‬ ‫یــک ســخنرانی در مــاه‬ ‫مــی گذشــته در حضور‬ ‫هــزاران نفــر در شــهر‬ ‫دیترویت‪ ،‬اعــالم کرد که‬ ‫مــی خواهــد در رقابت‬ ‫هــای انتخابات ریاســت‬ ‫جمهــوری ســال ‪2۰16‬‬ ‫آمریــکا شــرکت کنــد‪ .‬او از محافظــه کاران اســت‪.‬‬

‫‪۲3‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫ِتــد کــروز ســناتور محافظــه کار حزب جمهــوری خواهد اســت که‬ ‫امیدوار اســت رهبری حزبش را در دســت بگیرد‪ .‬او در یک ســخنرانی‬ ‫در مــاه مارس گذشــته‪ ،‬عزم خود را برای ورود بــه رقابت های انتخابات‬ ‫ریاســت جمهوری ســال ‪ 2۰16‬اعالم کرد‪.‬‬ ‫مارتــن اومالــی حاکــم‬ ‫ســابق مریلنــد‪ ،‬تبلیغات‬ ‫خــود را بــرای انتخابــات‬ ‫ریاســت جمهوری ســال‬ ‫‪ 2۰16‬آمریــکا‪ ،‬مــاه مــه‬

‫‪23 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫مجله خوبتون‬ ‫برای فروش‬ ‫رﺋیﺲ هیﭻ مﺸکلی‬ ‫نداشتیدکیست؟‬ ‫آمریکا‬ ‫آیندﻩ‬ ‫جمﻬور‬ ‫کاشکی نﺸریاﺕ پولی بودند ﭼون من مطمﺌنم شما در مجله خردمند‬

‫تــا کنون ‪ 19‬شــخصیت آمریکایی به طور رســمی اعالم کــرده اند که‬ ‫قصد دارد نامزد انتخابات ریاســت جمهوری آمریکا در سال ‪ 2۰16‬شوند‪.‬‬ ‫آن هــا به همین منظــور‪ ،‬با تاســیس کمپین های انتخاباتــی‪ ،‬تبلیغات‬ ‫خــود را آغاز کردند‪ .‬بــه معرفی تعدادی از آنها مــی پردازیم‪:‬‬

‫لینکــون چاوی حاکم رود آیلند‪ ،‬ماه ژوئن از پشــت تریبون دانشــگاه‬ ‫جــورج مایســون ورجینیــا اعالم کــرد که مــی خواهد نامــزد انتخابات‬ ‫ریاســت جمهوری ســال ‪ 2۰16‬آمریکا شــود‪ .‬چاوی پیشــتر در مجلس‬ ‫ســنای آمریکا در یک بار از حزب جمهوری خــواه و بار دیگر به صورت‬ ‫مســتقل حاضر بود‪ .‬او اما اکنون در انتخابات ریاست جمهوری از حزب‬ ‫دموکرات شــرکت خواهد کرد‪.‬‬

‫هیــالری کلینتــون عزم خــود را بــرای نامــزدی در انتخابات ریاســت‬ ‫جمهــوری ســال ‪ 2۰16‬آمریکا از راه فیلمی ویدیویی که در شــبکه های‬ ‫اجتماعی منتشــر شــد‪ ،‬اعالم کــرد‪ .‬او در زندگی حرفه ای خود‪ ،‬ســمت‬ ‫هــای ســناتور‪ ،‬وزیر امور خارجــه و بانوی اول آمریکا را عهــده دار بود‪.‬‬ ‫‪ ۲۲‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫او دارای بیشــترین محبوبیت در میان نامزدهای حزب دموکرات آمریکا‬ ‫برای ریاســت جمهــوری به شــمار می آید‪.‬‬

‫لِندســی گراهام ســناتور کارولینای جنوبی اســت‪ .‬او نهمین جمهوری‬ ‫خواه اســت کــه نامزدی خود را برای انتخابات ریاســت جمهوری ســال‬ ‫‪ 2۰16‬آمریــکا اعــالم گرئه اســت‪ .‬گراهام امیدوار اســت تجربــه اش در‬ ‫سیاســت خارجــی‪ ،‬او را از دیگر نامزدهای رقیــب متمایز کند‪.‬‬

‫مایــک هوکابــی حاکم ســابق ایالــت آرکانســاس ماه مه گذشــته در‬ ‫تجمعــی پــر شــور در همین ایالــت‪ ،‬اعالم کــرد که می خواهــد نامزد‬ ‫رقابت های ریاســت جمهوری ســال ‪ 2۰16‬آمریکا شــود‪ .‬این دومین بار‬ ‫اســت کــه این عضو حزب جمهــوری خــواه آمریکا قصــد دارد نامزدی‬ ‫حزبش را برای انتخابات ریاســت جمهوری به دســت آورد‪ .‬او در ســال‬ ‫‪ 2۰۰8‬شکســت خورده بود‪.‬‬ ‫‪22 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫بگیــر تا مشــاورای حضــوری کــه همین طور‬ ‫پــول مالیــات رو به عنــوان حقوق بهشــون‬ ‫میــدن تا به یه عــده که می خــوان ایجاد کار‬ ‫بکنــن کمک کنن‪ .‬آخه اینم شــد کار‪ .‬چرا باید‬ ‫از آدمهایــی کــه طرحهای خوب تو کلشــونه‬ ‫حمایــت کــرد‪ .‬چرا دولت تــا ‪ ۲۵۰‬هــزار دالر‬ ‫بــه این جور آدمهــا وام میده‪ .‬چرا شــهرداریها‬ ‫از این آدمهــای مبتکر حمایت مــی کنن‪ .‬این‬ ‫دیگــه چه وضعشــه بابا‪.‬‬ ‫از سیســتم بــد اداری اینجا هر چی بگم کم‬‫گفتم‪ .‬بیشــتر کارهــای اداری اینجا یا از طریق‬ ‫اینترنــت انجام میشــه و یــا از طریــق تلفن‪.‬‬ ‫بــرای اینکه نکنه کارمندهای تنبلشــون بخوان‬ ‫بــا ارباب رجوع ســر و کله بزنن بیشــتر کارها‬ ‫رو از راه دور و در اســرع وقــت انجام می دن‪.‬‬ ‫این دیگه نوبرشــه واال‪.‬‬ ‫اینترنت تو کانادا سانســور نمیشه‪ .‬اینم شد‬‫کار‪ ..‬من که اصال ســر در نمیارم‬ ‫تو خیلی از شــرکتهای بزرگ وقتی کارمندها‬‫میرن ســر کار اصال کارت نمی زنن‪ .‬اصال کسی‬

‫‪21‬‬

‫‪‬‬

‫ازت نمیپرســه کی اومدی کی رفتی‪ .‬این دیگه‬ ‫چــه وضعشــه‪ .‬اون وقت بــا این وجــود اکثر‬ ‫کارمندهــا به موقع میــان و به موقع میرن‬ ‫اینجــا تقریبــا هر کــس هر جــوری دلش‬‫بخواد لباس می پوشــه و دین هــم آزاده و هر‬ ‫کســی هر دینی که بخــواد داره‪ .‬کســی اصال‬ ‫ازت ســوال نمی کنه که دیــن و ایمونت چیه‪.‬‬ ‫یا اصــا دین و ایمــون داری یا نــه‪ .‬این دیگه‬ ‫انتهای بی شــعوریه‬ ‫نظــام بانکــی اینجــا حــال آدم رو بهم می‬‫زنــه‪ .‬بیشــتر کارهــا اتوماتیک انجام میشــه‪.‬‬ ‫پرداخت قبضهــات رو میتونی اتوماتیک کنی‪.‬‬ ‫دریافت حقوقت اتوماتیکه‪ .‬خیلی از کارها رو‬ ‫از طریق اینترنت انجام می دی‪ .‬دســتگاههای‬ ‫خــود پرداز همــه جا ریخته کــه بتونی راحت‬ ‫پــول بگیری یا کارهای بانکیــت رو انجام بدی‪.‬‬ ‫کارتهــای اعتباری و خطهای اعتبــاری و غیره و‬ ‫غیــره تو رو از اینکه به دوســتان و آشــنایانت‬ ‫بــرای گرفتن پــول مراجعه کنی بــی نیاز می‬ ‫کنــه‪ .‬همینــه کــه آدمهــا از هــم فاصله می‬ ‫گیرن‪ .‬چون هیچ کس از کســی طلبکار نیست‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫کمتــر به هــم دیگه تلفــن می زنن‬ ‫آدم از پلیــس کانــادا نمی ترســه‪ .‬بابا پلیس‬‫بایــد ابهت داشــته باشــه نــه اینکه بــه آدم‬ ‫احتــرام بــذاره‪ .‬همینه که رقم جــرم و جنایت‬ ‫اینجــا کمه دیگه‪ .‬البد مــردم از پلیس خجالت‬ ‫مــی کشــن‪ .‬چون مطمئنــم کــه از پلیس می‬ ‫ترســن‪ .‬کشــور کم جــرم و جنایت که کشــور‬ ‫نیست ‪.‬‬ ‫رقــم تــورم تــو کانــادا کمتــر از ســالی ‪۳‬‬‫درصــده‪ .‬معموال این رقم حــدود ‪ ۲‬درصد نگه‬ ‫داشــته میشــه‪ .‬اعصاب آدم خرد میشه از بس‬ ‫که قیمتها زیاد نمیشــن‪ .‬احساس می کنی که‬ ‫هیــچ تحرکی تو اقتصاد این کشــور نیســت‪.‬‬ ‫اگــه بخوایــم از بدیهــای کانــادا بگیــم این‬ ‫لیســت ســر به فلک می کشــه ولــی همین‬ ‫چند مــورد کافیه‪ .‬دیگــه به اینکه فروشــنده‬ ‫ها خــوش برخوردن‪ ،‬پلیس از آدم رشــوه نمی‬ ‫خواد‪ ،‬مــردم به هم احترام مــی ذارن و خیلی‬ ‫چیزهــای بد دیگه اشــاره نمــی کنیم‪...‬‬ ‫رامین‬

‫‪21 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫کانادا از زبان مهاجران‬

‫اندر احواالت کانادا!‬ ‫مقدمه‪:‬‬ ‫مهاجرت یک پدیده شــخصی است‪ ،‬نقشی‬ ‫کــه مهاجرت در زندگی هر شــخصی دارد با‬ ‫نقــش و تأثیر بجــا مانده در شــخص دیگر‬ ‫متفاوت است‪.‬‬ ‫در نظر داریم تا نوشــته ها و خاطرات شــما‬ ‫از دوران مهاجــرت را بــه چاپ برســانیم تا‬ ‫شــاید تجربیات تــک تک شــما بتواند برای‬ ‫دیگران راهگشــا و آموزنده باشــد‪.‬‬ ‫شــما نیز میتوانیــد با فرســتادن تجربیات و‬ ‫خاطرات تلخ و شــیرین خــود از این پدیده‬ ‫(مهاجرت) آینه ای باشــید در برابر دیگرانی‬ ‫کــه تازه قــدم در این راه گذاشــته اند‪.‬‬ ‫منتظــر مطالــب شــما هســتیم‪ .‬بــا دفتر‬ ‫ماهنامــه خردمنــد تمــاس بگیریــد‪.‬‬

‫اکثر پیــاده روهــا و خیابونهای شــهرها پر‬‫از چمنــه‪ .‬آدم حالــش بهم می خــوره اینقدر‬ ‫ســبزی می بینــه‪ .‬اَه‪ .‬آخه اینم شــد کار‪ .‬بدتر‬ ‫اینکــه هی شــهرداری میاد ســر ایــن چمنها‬ ‫رو مــی زنه و مرتبشــون می کنه‪ .‬تــازه اینجا‬ ‫این قدر پارک و بوســتان هســت که آدم نمی‬ ‫دونــه کدومشــون رو بره‪ .‬ایــن یکی که خیلی‬ ‫بــده‪ .‬آخه آدم گیج میشــه و گیجــی هم برای‬ ‫ســامتی مضره‪.‬‬

‫کانادا کشــور خیلی بدیه‪ ...‬یادتون باشــه که‬ ‫فکر مهاجرت به این کشــور رو نکنین‪ .‬به این‬ ‫دالیل ‪:‬‬

‫‪20‬‬

‫‪‬‬

‫بیشــتر راههای کانــادا اتوبانه‪ .‬آخــه تو رو‬‫خدا یکی نیســت بگه اتوبان باعث میشه آدم‬ ‫راحت تر باشــه و این خیلی بــده‪ .‬بدتر اینکه‬ ‫اکثــر ایــن اتوبانهــا عوارضی نــدارن و همین‬ ‫طــور مجانی می ری توشــون‪ .‬تــو رو خدا می‬ ‫بینی مالیاتــی که از ما میگیــرن رو صرف چه‬ ‫بریز و بپاشــهایی می کنن‪.‬‬ ‫تو این کشــور عجیــب و غریــب خدمات‬‫آزمایشــگاهی مجانــی؟‪ .‬آخــه آدم ایــن رو به‬ ‫کی بگه‪ .‬وقتی میری آزمایشــگاه نه تنها خون‬ ‫و ادرار و اونــی که نمیشــه اســمش رو گفت‬ ‫مجانــی آزمایش مــی کنن نتیجــه آزمایش رو‬ ‫مســتقیم می فرســتن برای دکترت که مریض‬ ‫به زحمت نیفته‪ .‬ایــن دیگه قابل تحمل نیس‪.‬‬

‫* * *‬

‫اینجــا یک نظام پزشــکی داره کــه آدمها رو‬‫همیــن طور بــی دلیــل مجانــی معالجه می‬ ‫کنــه‪ .‬مثال اگر برین بیمارســتان هزینه ویزیت‬ ‫دکتــر‪ ،‬معالجات‪ ،‬عمــل جراحی‪ ،‬اتــاق بیمار‪،‬‬ ‫غذا و داروی بیمــار و خیلی چیزهای دیگه رو‬ ‫دولــت مــی ده‪ .‬آخه جــون من کدوم کشــور‬ ‫یه همچیــن کار احمقانه ای می کنــه‪ .‬تازه تو‬ ‫اکثــر اتاقهای بیمارســتانها تلویزیون هســت‪.‬‬ ‫بــرای بچه هــا وســایل بــازی هســت‪ .‬برای‬ ‫همراهان اتاق انتظار هســت که گاهی وقتها‬ ‫هم تــوش قهوه و شــکالت مجانی گذاشــتن‪.‬‬ ‫از همــه بدتر اینکه مریض چون قرار نیســت‬ ‫پول بده می تونه آزادنه در محیط بیمارســتان‬ ‫بچرخه‪ .‬ســاعت مالقات هم بــه طرز احمقانه‬ ‫ای معموال از صبح شــروع میشــه تا شــب‪.‬‬

‫اونهایــی که بچه دارن هرمــاه یه پولی می ده‪.‬‬ ‫احمقانــه اینه کــه اگر کســی در آمدش کمتر‬ ‫باشــه پول بیشــتری می گیره‪.‬‬

‫اینجــا مدرســه هــا مجانیــه‪ .‬تازه تــو این‬‫مدرســه هــای مجانی تــو هــر کالس معموال‬ ‫بیشتر از ‪ ۲۰‬تا شاگرد نیســت‪ .‬تا دلتون بخواد‬ ‫در اختیار این بچه ها وســایل بازی و امکانات‬ ‫آموزشــی گذاشــتن‪ . .‬آخــه فکــر نمــی کنین‬ ‫چقدر بچه ها فاســد میشــن وقتی فکرشــون‬ ‫آزادنــه کار مــی کنه و می تونن از خودشــون‬ ‫ابتکار به خرج بــدن‪ .‬بدتر اینکه خیلی از بچه‬ ‫ها تــو مدرســه دو تا زبــون یاد مــی گیرن و‬ ‫وقتــی دیپلمشــون رو مــی گیرن دو تــا زبون‬ ‫انگلیســی و فرانســه رو عین هم صحبت می‬ ‫کنن و می نویســن‪.‬‬ ‫‪-‬دولــت بــرای اینکه مــردم رو خــر کنه به‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫بدترین چیز اینه که تقریبا همه اتوبوسهای‬‫مــدارس اینجا به یک شــکلن‪ .‬همــه به رنگ‬ ‫زرد آخــه فکــر مــی کنن اگــه رنــگ اتوبوس‬ ‫زرد باشــه بهتر دیده میشــه و خطر تصادفش‬ ‫کمتــره و بچه ها جونشــون بیشــتر در امانه‪.‬‬ ‫از اون احمقانــه ترش اینه که وقتی ســرویس‬ ‫مدرســه وا میســته کــه بچه هــا رو ســوار یا‬ ‫پیاده کنــه کلی چراغهای عجیــب غریب دور‬ ‫و ورش روشــن میشــه و همه ماشینها در هر‬ ‫طرف خیابون که باشــن وامیســتن تا بچه ها‬ ‫بــا امنیــت کامل تو خیابــون تردد کنــن‪ .‬آخه‬ ‫چه اهمیت داره که چندتا بچه در طول ســال‬ ‫بــه خاطر تصــادف بمیــرن که اینــا این همه‬ ‫مــردم رو به زحمــت میندازن‪.‬‬ ‫اگــه بخــوای تــو کانادا یــه کار جدیــد راه‬‫بندازی اینقــدر بهت اطالعــات مجانی میدن‬ ‫کــه دیگه باال میــاری‪ .‬از وب ســایتهای دولتی‬

‫‪20 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫و نــوع حمایت بعــد از این به شــکل دیگــری ادامه پیدا‬ ‫کند‪ ».‬اگرکــودک دوباره به خیابان برمی‌گردد ‪ ،‬نشــانگر آن‬ ‫اســت که مشــکالت خانواده به شکل اساســی حل نشده‬ ‫است‪.‬‬ ‫لیال ارشــد‪« :‬ما احتیــاج داریم به مراکــز متعدد حمایتی‬ ‫در نزدیکــی محــل کار کودکان‪ .‬تا نفســی تــازه کنند‪ .‬آب‬ ‫خنکی بنوشــند‪ .‬ســاعتی بازی و تفریح کننــد ‪،‬و ‪ ...‬آنها به‬ ‫حمایت‌هــای اجتماعــی دراین مراکز نیاز دارنــد تا مددکار‬ ‫در زمان بروز مســاله مداخله مســئوالنه داشــته باشــد تا‬ ‫کــودک بداند کــه حامی دارد و تنها نیســت‪».‬‬ ‫ارشــد معتقــد اســت‪« :‬آســیب‌ها ی اجتماعــی به هم‬ ‫وصــل و مرتبط هســتند و باید به شــکل همه‌جانبه دیده‬ ‫و برطرف شــوند‪ .‬ما بــه حمایت‌های حقوقی نیــاز داریم‬ ‫و راه‌هایــی برای اشــتغا ‌لزایی‪ .‬زنی که فرزنــد دارد و قطع‬ ‫مصرف کــرده باید مدتی بــه همراه فرزند خردســالش در‬ ‫یک پانســیون بماند و پس‌اندازی به دســت آورد تا بتواند‬ ‫زندگــی را مســتقل ادامه دهد امــا چنین مراکــزی وجود‬ ‫نــدارد‪ .‬من ایــن راهکار را بارها مطرح کرده‌ام‪ .‬پاســخی که‬ ‫بــه من می‌گویند این اســت کــه ایده خوبی اســت‪».‬‬ ‫یــک ســوال از روزی که تجــاوز گروهی در زیــر یکی از‬ ‫پل‌هــای تهــران اتفــاق افتــاده ذهن‌هــا را درگیــر کــرده‬ ‫اســت؛ چرا بعد از چنین حادثه‌ای در کشــور هند‪ ،‬جامعه‬ ‫واکنش‌هــای زیادی نشــان داد امــا در ایــران همه‌چیز در‬

‫‪19‬‬

‫‪‬‬

‫چند خــط خبر و گــزارش روزنامه‌ها‬ ‫خالصــه شــد؟ ارشــد می‌گویــد‪:‬‬ ‫«حساســیت مــردم نســبت بــه‬ ‫اطرافیــان و مسایل‌شــان و دغدغــه‬ ‫مســایل اجتماعــی خیلی کم شــده‬ ‫اســت‪ .‬امیــدوارم افــراد با شــنیدن‬ ‫و دیــدن ایــن مصایــب نســبت به‬ ‫اطرافیان‪ ،‬همنوعان‪ ،‬محیط زیســت‬ ‫و‪ .....‬احساس مســئولیت کرده وباور‬ ‫کنند کــه می‌توانند کارهــای بزرگی‬ ‫انجام داده و مطالبه گر باشــند‪ .‬باید‬ ‫ایــن پیام‌ها را بــه جامعه برســانیم‬ ‫کــه می‌توانیــم بــه عنوان شــهروند‬ ‫مداخلــه کنیــم‪ .‬خــوب اســت این‬ ‫امــوزش و مهــارت در مــدارس برای‬ ‫کــودکان باشــد‪ ،‬آمــوزش وطن پرســتی‪ ،‬هم نوع دوســتی‬ ‫‪،‬وفــاق ‪ ،‬کار جمعــی و مشــارکتی و ‪».....‬‬ ‫وقتــی نــور از پنجره‌ها بــه کوچه‌های تاریــک می‌ریزد‪،‬‬ ‫وقتــی صــدای تلویزیــون و گــپ و گفــت اهــل خانه از‬ ‫دیوارهــا عبــور می‌کند‪ ،‬وقتــی بچه‌ها در رختخــواب امن‬ ‫می‌غلتند‪ ،‬احمد و صادق و رویا و محمدحســین و گاوروش‬ ‫و الیورتوییســت در شــب خیابان‌ها پرســه می‌زنند‪.‬‬ ‫‪------------‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪19 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫در اینجــا محققــان بــاز هــم تاکیــد می‌کنند کــه «این‬ ‫یافتــه بــا نظریــات و نتایــج تحقیقــات متعــدد در این‬ ‫زمینه همسوســت‪ ».‬راهکارهای پیشــنهادی این‌هاســت‪:‬‬ ‫طرح‌ریــزی سیاســت‌های مناســب از طــرف دولــت برای‬ ‫از بین‌بــردن فقــر و ناآگاهــی‪ ،‬برقراری عدالــت اجتماعی‪،‬‬ ‫تامین رفــاه اجتماعی‪ ،‬کاهش تبعیض طبقاتــی‪ ،‬در اختیار‬ ‫گذاشــتن امکانات مختلــف اقتصادی‪ ،‬آموزشــی‪ ،‬فرهنگی‬ ‫برای همگان وزیر پوشــش قرار گرفتــن خانواده‌های فقیر‬ ‫و نیازمند‪ ،‬کمک‌های مالی توســط ســازمان‌های حمایتی و‬ ‫یا ایجاد اشــتغال برای حداقل یکــی از اعضای خانواده‌های‬ ‫فقیــر برای پیشــگیری از احتیاج خانواده بــه درآمد کودک‬ ‫با توجــه به نقش فقــر در ایجــاد پدیده کــودک خیابانی‬ ‫می‌توانــد زمینــه را برای نگه‌داشــتن کــودک در خانه مهیا‬ ‫کند و از ورود او به خیابان و روی آوردن به مشــاغل کاذب‬ ‫و انحرافــی برای کســب درآمــد برای رفع نیازهــای زندگی‬ ‫جلوگیــری کند‪ .‬علیرضا صالح هم در مقالــه‌ای ویژگی‌های‬ ‫شــناختی رفتاری و اجتماعی کودکان خیابانی را با باکودکان‬ ‫شــبانه‌روزی شــهر تهران مقایســه کرده اســت‌‪« :‬وضعیت‬ ‫زندگــی کودکان به لحاظ ویژگی‌هــای نتایج حاکی از وجود‬ ‫تفاوت معنادار بین دو گروه اســت و کودکان شــبانه‌روزی‬ ‫در وضعیت بهتری نســبت به کودکان خیابانــی قرار دارند‪.‬‬ ‫بــا توجه بــه اینکه کــودکان خیابانی نســبت بــه کودکان‬ ‫شــبانه‌روزی بامشــکالت بیشــتری در زمینه‌های شناختی‪،‬‬ ‫رفتــاری و اجتماعی مواجه هســتند‪ .‬باید به نقش داشــتن‬ ‫سرپناه و اســتفاده از خدمات مستقر در مراکز شبانه‌روزی‬ ‫توجه کرد‪».‬‬

‫مرکز درمان کودکان معتاد نداریم‬ ‫اصطــاح کودک کار و خیابان از ســال ‪ 78‬توســط اعضای‬ ‫انجمــن حمایــت از حقــوق کــودکان مطرح ورایج شــد‪.‬‬ ‫آنهــا بــه دنبــال تشــخیص و دالیل ایــن پدیــده و یافتن‬ ‫راهــکاری برای کاهــش آالم این نــان‌آوران کوچک خانواده‬ ‫بودنــد‪« .‬مهاجــران ایرانــی و غیرایرانی که بــه دلیل فقر و‬ ‫اعتیــاد خانواده درگیر مســایل خانواده مثــل اجاره خانه و‬ ‫هزینه‌هــای روزمــره زندگی شــده‌اند»‪.‬‬ ‫لیال ارشــد‪ ،‬موســس مرکــز کاهش آســیب اعتیــاد زنان‬ ‫(خانه خورشــید) و عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان‬ ‫می‌گویــد‪« :‬خانــواد ‌ه ِ ایــن کــودکان اغلــب دچــار فقــر‪،‬‬ ‫گسســت در خانواده‪ ،‬طالق‪ ،‬اعتیاد‪ ،‬بیکاری و ‪ .....‬هســتند‬ ‫و حتــی گاهی بــرای خرید و فــروش مواد از ایــن کودکان‬ ‫سواســتفاده م ‌یکنند‪.‬‬

‫خانواد ‌هِ این کودکان اغلب دچار فقر‪ ،‬گسست‬ ‫در خانواده‪ ،‬طالق‪ ،‬اعتیاد‪ ،‬بیکاری و ‪ ..‬هستند‬ ‫‪18‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪ ‬بنابراین بخش زیــادی از نیازهایی که در نظریه مازلو بر‬ ‫آن تاکید شــده برآورده نمی‌شــود‪ .‬به ایــن ترتیب گروهی‬ ‫از ایــن کودکان در بزرگســالی دچار مشــکالت فراوانی می‬ ‫شــوند‪ ،‬کودکی نکــرده اند‪ ،‬یا بهتر اســت بگویــم کودکی‬ ‫خــود را بــا رنــج و درد به خاطــر دارنــد‪ .‬آب‪ ،‬هــوا‪ ،‬غذا‪،‬‬ ‫پوشــاک مناســب و ‪ ...‬برای او مهیا نیســت‪ .‬بــه دلیل نبود‬ ‫سرپرســت او در خیابــان امنیــت هم ندارد‪ .‬مــورد تحقیر‪،‬‬ ‫ک‌آزاری جســمی‪،‬‬ ‫توهین‪ ،‬تعرض و ‪ .....‬قرار می گیرد و کود ‌‬ ‫جنســی‪ ،‬عاطفــی و روانی همه را تجربــه می‌کند‪».‬‬ ‫بســیاری از ایــن کودکان شناســنامه ندارنــد پس هویت‬ ‫هــم ندارنــد‪ .‬در حالی این بــا ماده ‪ 8‬کنوانســیون حقوق‬ ‫کــودک (کــه ایــران در ســال ‪72‬بــه آن پیوســته) مبنی بر‬ ‫وظیفــه حکومت‌هــا برای رعایــت و حفظ هویــت فردی‬ ‫کــودکان مغایر اســت‪ .‬چطور از کســی که احتــرام و لذت‬ ‫زندگــی عادی و نرمال به عنوان شــهروند را تجربه نمی‌کند‬ ‫انتظار داریم در آینده شــهروند مناســبی باشد وقتی که در‬ ‫ســرما‪ ،‬گرمای خیابان روزگار می‌گذرانــد و حداقل کاری که‬ ‫مــا به عنوان انســان می‌کنیم این اســت که آنهــا را ازکنار‬ ‫ماشــین‌مان طرد می‌کنیــم که «برو نبــاش»‪« ،‬نمی‌خرم»‪ ،‬و‬ ‫او در تمــام طول عمر آســیب می‌بیند‪».‬‬ ‫در حالــی کــه هنــوز مرکز درمانــی خاص بــرای کودکان‬ ‫(افــراد زیر ‪ 18‬ســال) وجــود نــدارد‪« .‬او در خانه و خیابان‬ ‫با مواد مخدر و محرک روبروســت‪( .‬بکش گرم می‌شــوی)‬ ‫‪( ،‬بکــش تــا غمــت رو فراموش کنــی) و این بچــه که در‬ ‫واقع یک ســوء مصرف‌کننده اســت اوقات فراغــت ندارد‪،‬‬ ‫در هر شــرایط باید در خیابان باشــد و مورد انواع آزار قرار‬ ‫بگیــرد‪ .‬به خواســته‌ها و نیازهایش توجه نمی‌شــود‪ ،‬اذیت‬ ‫می‌شــود و این تجربه افرادی مثل بیجه و کســانی اســت‬ ‫که در بزرگســالی دســت به اقدام ناخوشــایند و مجرمانه‬ ‫می زنند‪».‬‬ ‫ارشــد معتقــد اســت کــه مطابــق قوانیــن داخلــی و‬ ‫کنواســیون حقوق کودک ‪،‬کودکان باید در مدرســه باشــند‬ ‫و نــه در خیابــان و این وظیفه دولت اســت که این امکان‬ ‫را فراهــم کند‪« :‬خیلی مهم اســت که کــودکان در کودکی‬ ‫بــرای تحصیل به مدرســه برونــد و خیلی خوشــحالیم که‬ ‫حاال کودکان افغانســتانی هم در مدارس پذیرفته می‌شوند‬ ‫ولــی باید نظارتی بــر بهره‌مندی کودکان از مدرســه وجود‬ ‫داشــته باشــد‪ .‬در قوانین مدنی هم بر آن تاکید شــده اما‬ ‫در تمام این ســال‌ها نشــنیده‌ایم خانــواده‌ای به خاطر این‬ ‫که امــکان تحصیل را از کودکش ســلب کرده بازخواســت‬ ‫شــده باشــد‪ .‬این یک وظیفه قانونی اســت‪ .‬کودکی که به‬ ‫خیابان فرســتاده شده و آســیب دیده نیازمند حمایت‌های‬ ‫مختلــف اســت‪ .‬باید ایــن گروه از کــودکان و خانــواده با‬ ‫برنامه مشــخص وحمایت‌های مقطعی کامال کارشناســانه‬ ‫مــددکاری اجتماعی حمایت شــوند تا به مدرســه برگردند‬ ‫و وقتی شــرایط بهتر شــد حمایت مالی قطع شــود ‪.‬اما در‬ ‫وضعیتی که خانواده دیگر بتواند روی پای خودش بایســتد‬

‫‪18 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫کمترین درد تجاوز است‬ ‫از یــک مــاه پیش‪ ،‬خبر تجــاوز گروهی بــه دختربچهای ‪ 11‬ســاله در‬ ‫زیــر یکی از پلهای شــهر تهــران نگاههــا را متوجه پدیــدهی کودکان‬ ‫کار و خیابــان کــرده‪ ،‬مســالهای که بارهــا در گزارشهای کارشناســان و‬ ‫روزنامهنگاران دیده شــده اســت‪.‬‬ ‫در کتاب «گزارش اجتماعی وضعیت ایران» که به بررســی آســیبهای‬ ‫اجتماعــی ایران در ســالهای ‪ 8۰‬تــا ‪ 88‬میپــردازد‪ ،‬بخشهایی هم به‬ ‫معضل سوءاســتفاده از کودکان مربوط میشــود و بــاز این گزارش هم‬ ‫یافتههــای پیش از خــود را تایید میکند‪« :‬یافتههــای پژوهش مدنی و‬ ‫دیگران‪ ،1۳86 ،‬موید نتایج تحقیقات پیشــین بود و نشــان داد نســبت‬ ‫بزرگتری از کودکان روسپیشــده‪ ،‬در مقایسه با زنانی که تنفروشی را در‬ ‫بزرگســالی شروع کردهاند‪ ،‬ســابقه مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتن‬ ‫قبل از روسپیشــدن را دارنــد‪ .‬در تحلیلهای چندمتغیری نیز وجود این‬ ‫رابطه تایید شــده اســت‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬ارتباط بین ســن روسپیشدن با‬ ‫ســابقه آزار جنســی در آزمونهای آماری معنیدار بوده است‪ .‬احتمال‬ ‫این که کودکانــی که مورد‬ ‫اســتفاده جنســی قــرار‬ ‫میگیرنــد در بزرگســالی‬ ‫بــه جــرم روســپیگری‬ ‫دستگیر شــوند‪ 27٫7 ،‬بار‬ ‫بیشــتر از کودکانی است‬ ‫کــه قربانی این مســاله‬ ‫نمیشوند‪ ،‬احتمال ورود‬ ‫مــردان و زنانــی کــه در‬ ‫کودکــی یــا نوجوانــی‬ ‫مــورد تجــاوز قــرار‬ ‫گرفتــه یــا مجبــور به‬ ‫انجام فعالیت جنســی‬ ‫شــدهاند به روسپیگری‬ ‫‪ ۴‬برابر کســانی است‬ ‫که قربانی این مســاله‬ ‫نشده اند‪.‬‬ ‫و ایــن که «بر اســاس مطالعــه صابــری ‪ 6۴‬درصد‪ ،‬علیایی زنــد ‪22٫۵‬‬ ‫درصــد شــرافتی پــور ‪ 76٫6‬درصــد‪ ،‬و مدنــی و دیگــران ‪ ۳2٫2‬درصد از‬ ‫زنان تنفروش‪ ،‬ســابقه مورد سوءاستفاده جنســی قرار گرفتن در دوران‬ ‫کودکی داشــتهاند‪».‬‬ ‫وضعیــت کــودک کار و خیابــان در همــه گزارشهای ایــران و جهان‬ ‫موارد مشــابهی دارد مثل آنچه در تحلیــل «وضعیت کودکان خیابانی و‬ ‫کار در شــهر اصفهان» آمده‪:‬‬ ‫«اکثر کودکان کار و خیابان مورد مطالعه‪ ،‬پســر‪ ،‬مهاجــر‪ ،‬دارای میزان‬ ‫درآمد پایین و والدین معتاد و کســانی هســتند که توسط والدین خود‬ ‫مورد آزار جســمی قرار گرفتهاند و بیشــتر به کار دستفروشــی مشغول‬ ‫هســتند‪ .‬اکثر این کــودکان به کارهای انحرافی دســت زدهانــد‪ .‬در این‬ ‫تحقیــق رابطهی معنــاداری بیــن اعتیاد والدیــن‪ ،‬آزار کودکان توســط‬ ‫والدیــن و زندان رفتن والدین بــا نوع کار کودکان وجــود دارد‪».‬‬ ‫آنها هشــدار میدهند که «عدم توجه دقیق به کــودکان کار و خیابان‬ ‫ســالمت بخش وسیعی از جامعه را تهدید کند‪».‬‬ ‫میتواند در آینده‬ ‫ِ‬ ‫‪ ۱۷‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫فقر‪ ،‬فقر‪ ،‬فقر‬ ‫همــه تحلیلها و پژوهشها اشــارههای مســتقیمی به فقــر‪ ،‬اعتیاد‪،‬‬ ‫مهاجــرت و ‪ ...‬به عنــوان دالیل به وجــود آمدن کــودکان کار و خیابان‬ ‫دارند‪« .‬عوامل مختلفی همچون عوامل اقتصادی (شــیوع باالی بیکاری‪،‬‬ ‫فقر‪ ،‬بیعدالتی‪ ،‬فاصله زیاد طبقاتی‪ ،‬مشــاغل کمدرآمــد پدران)‪ ،‬عوامل‬ ‫اجتماعی (ازدیاد جمعیت‪ ،‬مهاجرت از روســتاها و شــهرهای کوچک به‬ ‫شــهرهای بزرگ‪ ،‬ســاختار جمعیت‪ ،‬کمبود قوانین حمایتی از کودکان)‪،‬‬ ‫عوامــل خانوادگــی (خانوادههــای پرجمعیــت و بعــد بــاالی خانوار‪،‬‬ ‫خانوادههــای پرتنش‪ ،‬فوت یا جدایی والدین‪ ،‬اعتیاد در خانواده‪ ،‬ســابقه‬ ‫بزهــکاری والدیــن‪ ،‬خشــونت والدین‪ ،‬بیمــاری روانی والدیــن و وجود‬ ‫ناپــدری و نامــادری)‪ ،‬عوامل زیســتی و روانی (بحران هویــت‪ ،‬بحران‬ ‫بلــوغ‪ ،‬فرار از خانه و مدرســه‪ ،‬اعتیاد و بزهــکاری که تحت تاثیر عوامل‬ ‫اجتماعــی و خانوادگــی قــرار دارد) و نبود نظارتهای دولتــی در دفاع‬ ‫از حقــوق کــودکان میتواننــد بر شــکلگیری پدیده کــودکان خیابانی‬ ‫تاثیر داشــته باشند‪( .‬وامقی و دیگران ‪ ،8۳‬قاســمزاده ‪ ،82‬رییس دانا ‪،82‬‬ ‫حســینی ‪ ،8۴‬وامقی ‪».8۴‬‬ ‫‪ 7۵٫۴‬درصــد از‬ ‫کــودکان کار مــورد‬ ‫مطالعــه در اصفهــان‬ ‫پســر و ‪ 2۴٫6‬درصد از‬ ‫آنهــا دختــر بودهانــد‪،‬‬ ‫بــا دامنــه ســنی ‪ ۵‬تــا‬ ‫‪ 1۴‬ســال‪ ۳2 .‬درصــد‬ ‫از آنــان بومــی اســتان‬ ‫اصفهــان بودنــد و بقیه‬ ‫از اســتانهای دیگــر ‪.‬‬ ‫‪ 11٫۵‬درصــد بیســواد‬ ‫‪ 22٫9.‬درصــد تحصیــالت‬ ‫ابتدایــی در حــد چهــارم‬ ‫و پنجــم داشــتند و ‪18٫9‬‬ ‫درصــد از آنهــا فقــط تــا‬ ‫ســوم راهنمایی رنگ دفتر‬ ‫‪ ۴1٫8‬درصــد از این کودکان‬ ‫و کتــاب دیــده بودنــد‪ .‬تنها‬ ‫مشــغول تحصیــل بــوده و بقیــه تــرک تحصیــل کــرده بودنــد‪.‬‬ ‫‪ ۵۳٫۳‬درصد از مادرانشــان بیســواد بودند‪ 92٫6 ،‬درصــد از والدین تا‬ ‫پنجــم ابتدایی درس خوانــده بودند‪ 7۰٫1.‬درصد از پدران شــاغل و ‪2۳٫6‬‬ ‫درصــد بیکار بودنــد‪ 72 .‬درصد والدین معتاد بــوده و ‪ 1۴٫8‬طالق گرفته‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫‪ ۴9‬درصــد از کــودکان بــه علت مشــکالت اقتصــادی‪ 18٫9 ،‬درصد به‬ ‫اجبــار والدیــن‪ 1۴٫8 ،‬درصد فــرار از خانه‪ ۳٫2 ،‬درصد به دلیل نداشــتن‬ ‫سرپرســت‪ 2٫۵ ،‬درصد به علت فرار از دســت نامــادری و ‪ 1٫6‬درصد به‬ ‫اجبار نامــادری در خیابان بودند‪.‬‬ ‫نتایــج تحقیق میگویــد که میزان درآمــد ماهانه خانــواده ‪ 8٫2‬درصد‬ ‫کمتــر از ‪ 1۵۰‬هــزار تومان بــوده اســت‪ 76٫2.‬درصد بیــن ‪ 1۵۰‬تا ‪۳۰۰‬‬ ‫هزارتومــان درآمد دارند و مابقــی (‪ )1۴٫7‬بین ‪ ۳۰1‬تــا ‪ ۵۰۰‬هزار تومان‬ ‫که این میــزان درآمد ماهیانه خانواده‪ ،‬نشــاندهنده وضعیت اقتصادی‬ ‫و قدرت مالی پایین آنهاســت‪.‬‬ ‫‪17 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫ﻛودﻛان ﻛار‬

‫کودکی همراﻩ با درد و رنﺞ‪...‬‬ ‫کودکان کار در بزرگســالی دچار مشــکالت فراوانی می شوند‪ ،‬کودکی‬ ‫نکرده اند‪ ،‬یا بهتر اســت بگویــم کودکی خود را با رنــج و درد به خاطر‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫به دلیل نبود سرپرســت او در خیابان امنیت هم نــدارد‪ .‬مورد تحقیر‪،‬‬ ‫توهیــن‪ ،‬تعــرض و ‪ .....‬قرار می گیرد و کودکآزاری جســمی‪ ،‬جنســی‪،‬‬ ‫عاطفــی و روانی همــه را تجربه میکند‪.‬‬ ‫نرگــس جودکی در خبــر آنالین مینویســد ‪ ۴٫8‬درصــد از ‪ 122‬کودک‬ ‫کار در اصفهــان گفتنــد کــه یک تــا پنجبار مــورد تجاوز جنســی قرار‬ ‫گرفتهانــد‪ .‬ایــن آمار حاصل تحقیق چهار پژوهشــگری اســت که با این‬ ‫کودکان مصاحبه کردهاند‪ .‬در این پژوهش که در ســال ‪ 91‬منتشــر شده‪،‬‬ ‫آمــده اســت‪ ۳٫۳« :‬درصد از این کودکان بین پنج تــا ده بار و باالتر مورد‬ ‫تجاوز جنســی قرار گرفتهاند‪».‬‬ ‫پژوهشــگران دانشــگاه یزد‪ ،‬علیرضا افشــانی‪ ،‬عباس عسکری ندوشن‪،‬‬ ‫محمد حیــدری و محمد نوریان نجفآبادی بعــد از ارائه یافتهها تاکید‬ ‫کردهانــد‪« :‬ایــن یافته بــا نتایج تحقیقــات قبلی همسوســت‪ .‬مثال در‬ ‫پژوهش احمــد خانیها هم ‪ 2۰٫9‬درصد از کــودکان مورد مطالعه مورد‬ ‫سوءاستفاده جنســی قرار گرفتهاند‪».‬‬ ‫هــزاران هــزار برگــهی پژوهشــی هــم کــه در ردیــف قفســههای‬ ‫دانشــگاهها و پژوهشــگاههای جهــان و ایــران خاک میخــورد گویای‬ ‫چنیــن ادعایی اســت‪ .‬پدیــدهای حاصل صنعتیشــدن و شهرنشــینی‪:‬‬ ‫کــودکان کار و خیابان‪.‬‬ ‫از همــان آغاز مدرنیته در خیابانها دیده شــدند و سرگذشتشــان به‬ ‫داستانها و رمانها رســید‪ ،‬الیورتویستها‪.‬‬ ‫‪ ۱۶‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫آنها که هستند؟‬ ‫ســازمان ملل متحد «کــودک خیابانــی» را اینگونه تعریــف میکند‪:‬‬ ‫«پســر یا دختری که خیابان (و ســاختمانها و زمینهای متروکه)‪ ،‬خانه‬ ‫و محــل زندگــی او شــده و تحت حمایــت و نظارت کافی بزرگســاالن‬ ‫مســﺆول قرار ندارد‪».‬‬ ‫ســازمان جهانی بهداشــت‪ ،‬آنهــا را در چهــار گروه دســتهبندی کرده‬ ‫است‪:‬‬ ‫ـ کودکانــی کــه در خیابانهــا زندگی میکننــد و اولین نگرانیشــان‬ ‫زندهماندن و داشــتن ســرپناه اســت‪.‬‬ ‫ـ کودکانی که از خانواده جدا شــده و موقتــا در مأمنی مثل خانههای‬ ‫متروک و یا ســاختمانها‪ ،‬پناهگاهها و ســرپناهها زندگــی میکنند و یا‬ ‫از خانه یک دوســت به منزل دوســت دیگر میروند‪.‬‬ ‫ـ کودکانــی که تمــاس با خانواده را حفظ میکننــد‪ ،‬ولی به علت فقر‪،‬‬ ‫پرجمعیت بودن خانواده و یا ســوء اســتفاده جنســی و جسمی از آنان‪،‬‬ ‫بعضی شــبها و اکثر ســاعات روز در خیابانها به ســر میبرند‪.‬‬ ‫ـ کودکانــی که در مراکز ویژه نگهداری میشــوند‪ ،‬اما قب ًال در وضعیت‬ ‫بیخانمانــی بــه ســر میبــرده و در معرض خطر برگشــت بــه همان‬ ‫وضعیت هستند‪.‬‬ ‫‪16 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


15 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

15


‫وارداﺕ مﺤﺼوالﺕ و کاالها به کﺸور بیﺶ از این حرﻑ هاست و بیﺶ از ﭼهار‬ ‫هزار قلم کاال و تجهیزاﺕ به کﺸور وارد می شود‪...‬‬

‫واردات ایران از انگﻠستان‬

‫رت‪ ،‬اســانس‪ ،‬لوازم خانگــی‪ ،‬آهن آالت و‬ ‫جوجه‪ ،‬ذ‬ ‫فلزات‪ ،‬ماهی و مواد شــیمیایی‬

‫واردات ایران از تایﻠند‬

‫ماهــی‪،‬‬ ‫منســ میــوه‪ ،‬برنــج‪ ،‬آرد‪ ،‬آبمیوه‪ ،‬ســیمان‪ ،‬الیاف‬ ‫وجا‬ ‫ور زشی‪ .‬ت‪ ،‬لــوازم خانگی‪ ،‬وســایل نقلیــه و لوازم‬

‫واردات ایران از فرانسه‬

‫زنــده‪ ،‬ماهــی‪ ،‬روغــن‪ ،‬چربــی‪ ،‬مکمل‬ ‫ات‬ ‫حیوانــ ک‪ ،‬دارو‪ ،‬لوازم پزشــکی‪ ،‬مواد شــیمیایی‪،‬‬ ‫خا‬ ‫غذایــی‪ ،‬ایشــی بهداشــتی‪ ،‬منســوجات‪ ،‬شیشــه‪،‬‬ ‫لــوازم آر اشــین آالت صنعتــی و لوازم الکترونیکی‪.‬‬ ‫ابزارآالت‪ ،‬م‬

‫واردات ایران ازماﻟزی‬

‫ماهــی‪،‬‬ ‫لولــه و روغن‪ ،‬میوه‪ ،‬کاکائو‪ ،‬مواد شــیمیایی‪ ،‬خاک‪،‬‬ ‫پلی‬ ‫قطعــات مر‪ ،‬لــوازم رایانه ای‪ ،‬آهــن آالت و فلزات‪،‬‬ ‫و‬ ‫لوازم یدکی اتومبیل و وســایل نقلیه‪.‬‬

‫واردات ایران از ترکیه‬

‫بیا‪ ،‬روغن‪ ،‬لبنیات‪ ،‬پوشــاک‪ ،‬مواد شیمیایی‪،‬‬ ‫ذرت‪ ،‬لو کی‪ ،‬کافئیــن‪ ،‬لوازم آرایشــی بهداشــتی‪،‬‬ ‫شــ‬ ‫لــوازم پز وله و شــلنگ‪ ،‬آهن آالت و فلزات‪ ،‬لوازم‬ ‫ت‪ ،‬ل‬ ‫کامپوزی غذ‪ ،‬منســوجات و ماشــین آالت صنعتی‬ ‫خانگی‪ ،‬کا‬

‫‪۱۴‬‬

‫‪‬‬

‫‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶‬‬ ‫‪۴۱۶‬‬ ‫‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۶۷۶ ۹۶۷۶ :‬‬ ‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪-۲۰۱۵‬‬

‫واردات ایران از آمریکا‬

‫جوجــه‪،‬‬ ‫دارو‪ ،‬مــ لبنیــات‪ ،‬اســپرم گاو‪ ،‬ذرت‪ ،‬مکمل غذایی‪،‬‬ ‫و‬ ‫اد‬ ‫بــدن‪ ،‬د شــیمیایی‪ ،‬آلیاژ‪ ،‬ربــات صنعتی‪ ،‬اعضای‬ ‫ریچــه قلب و ماشــین آالت صنعتی‪.‬‬

‫واردات ایران از آفریﻘای‬ ‫جنوبی‬ ‫بانکی (‪ ،)ATM‬کانتینر و ماشــین آالت‬ ‫خودپــرداز‬ ‫سوراخ کن‪.‬‬

‫واردات ایران ازایتاﻟیا‬

‫مولد قارچ‪،‬‬ ‫مواد شــی ذرت‪ ،‬آدامس بدون قند‪ ،‬روغن‪ ،‬ســنگ‪،‬‬ ‫لوله و ش میایی‪ ،‬قند‪ ،‬لوازم آرایشــی بهداشتی‪ ،‬پلیمر‪،‬‬ ‫ــلن‬ ‫کاغذ‪ ،‬پو گ‪ ،‬آهن آالت و فلزات‪ ،‬الســتیک‪ ،‬کیف‪،‬‬ ‫شــا‬ ‫ک‪،‬‬ ‫پ‬ ‫نبه‪ ،‬شیشــه‪ ،‬لوازم خانگی‪ ،‬ابزارآالت‪،‬‬ ‫ماشــین آالت صنعتی و لوازم رایانه ای‪.‬‬

‫واردات ایران از تایوان‬

‫کســیدها‪ ،‬اســید‪ ،‬رنــگ‪ ،‬خون انســان و‬ ‫ا‬ ‫ســنگ‪ ،‬ازم پزشــکی‪ ،‬پلیمر‪ ،‬آهــن آالت و فلزات‪،‬‬ ‫لو‬ ‫حیــوان‪ ،‬لــوازم مرتبــط بــه وســایل نقلیــه‪ ،‬لوازم‬ ‫الت‪،‬‬ ‫ابــزارآ ماشــین آالت صنعتی‪ ،‬لــوازم الکتریکی و‬ ‫رایانــه ای‪،‬‬ ‫الکترونیکی و پوشــاک‪.‬‬ ‫‪14 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫حتی با وجود کارخانه های فوالد و ﺫوﺏ آهن که مﺤﺼوالﺕ با کیفیتی دارند روزانه شاهد‬ ‫ورود فلزاﺕ و آلیاژهای آن از کﺸورهای متعدد هﺴتیم‪.‬‬

‫واردات ایران از ژاپن‬

‫حشــره ک‬ ‫یدکی ات ش‪ ،‬آینه و شیشه‪ ،‬کائوچو‪ ،‬لوازم و قطعات‬ ‫ومب‬ ‫چوب اره یل‪ ،‬عدســی برای عینک‪ ،‬میکروســکوپ‪،‬‬ ‫شـ‬ ‫ـده‬ ‫و‬ ‫انواع ابزارآالت‪.‬‬

‫واردات ایران از آﻟمان‬

‫رای مســابقه‪ ،‬اســپرم گاو‪ ،‬لوازم آرایشــی‬ ‫بــ‬ ‫اســب کاکائو و شــیرینی‪ ،‬انواع توتون‪ ،‬تنباکو و‬ ‫تی‪،‬‬ ‫بهداشــ اع ویتامین‪ ،‬اعضای مصنوعــی بدن‪ ،‬لوازم‬ ‫ســیگار‪ ،‬انو‬ ‫یانه ای‪ ،‬روغن‪ ،‬رنگ‪ ،‬مــوم‪ ،‬الکل‪ ،‬پلی اتیلن‬ ‫ســرور را ــلنگ‪ ،‬آهــن آالت و فلزات‪ ،‬کاغذ‪ ،‬کتاب‪،‬‬ ‫وش‬ ‫ها‪ ،‬لوله ش‪ ،‬ســنگ آســیاب‪ ،‬آجر‪ ،‬آینه و شیشــه‪،‬‬ ‫کف‬ ‫الیــاف‪ ،‬یگر قطعــات مرتبط با خودرو و وســایل‬ ‫موتــور و د‬ ‫ـین آالت چاپ‪ ،‬لوازم خانگی‪ ،‬ماشین آالت‬ ‫نقلیه‪ ،‬ماشـ‬ ‫صنعتی و تجهیــزات رایانه ای‪.‬‬

‫واردات ایران از اندونزی‬

‫ما‬ ‫هی‪ ،‬نارگیل‪ ،‬روغن‪ ،‬کاغذ و عدسی عینک‪.‬‬

‫واردات ایران از کانادا‬

‫ذایــی‪ ،‬دارو و مکمل هــای دارویی‪ ،‬خون‬ ‫غ‬ ‫مکمل حیــوان‪ ،‬لولــه و شــلنگ و ماشــین آالت‬ ‫انســان و‬ ‫صنعتی ‪.‬‬

‫واردات ایران از برزیﻞ‬

‫گوشــت‪،‬‬ ‫عصاره‪ ،‬آبمیوه‪ ،‬مالت و اعضای مصنوعی‬ ‫بدن‪.‬‬

‫‪۱3‬‬

‫‪‬‬

‫‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶‬‬ ‫‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۹۶۷۶ :‬‬ ‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪-۲۰۱۵‬‬

‫واردات ایران از هند‬

‫برنــج‪ ،‬فلفل‪ ،‬قهــوه‪ ،‬چای‪ ،‬روغن‪ ،‬ســنگ‪،‬‬ ‫ـی‪،‬‬ ‫ماهـ یی‪ ،‬قــارچ‪ ،‬فلــزات و آهــن آالت‪ ،‬کاغذ‪،‬‬ ‫مواد شــیما‬ ‫ت‪ ،‬الیــاف‪ ،‬پوشــاک‪ ،‬موتورهــای صنعتی‪،‬‬ ‫منســوجا‬ ‫لــوازم یدکی خــودرو و ماشــین آالت و‬ ‫قطعــات و‬ ‫رادیاتور‪.‬‬

‫واردات ایران از امارات‬

‫انواع ما‬ ‫مــوز‪ ،‬آنا هی‪ ،‬جوجه‪ ،‬اســب مســابقه‪ ،‬تلفن همراه‪،‬‬ ‫نــا‬ ‫آرایشــی س‪ ،‬بــادام زمینــی‪ ،‬تنباکو‪ ،‬ســیگار‪ ،‬لوازم‬ ‫ب‬ ‫هدا‬ ‫الکترونی شــتی‪ ،‬وســایل مرتبط با رایانــه‪ ،‬لوازم‬ ‫کی‪،‬‬ ‫لــوازم خانگی‪ ،‬اعضــای مصنوعی بدن‪،‬‬ ‫خون انسـ‬ ‫ـان‬ ‫و‬ ‫پزشــکی‪ ،‬حیوان‪ ،‬لوازم آرایشــی بهداشتی‪ ،‬لوازم‬ ‫شــیمیا کاغــذ‪ ،‬برنــج‪ ،‬ذرت‪ ،‬روغن‪ ،‬آبمیــوه‪ ،‬مواد‬ ‫یی‪،‬‬ ‫هــای دا خاک و سنگ‪ ،‬انواع اســید‪ ،‬دارو و مکمل‬ ‫شــلنگ‪،‬رویــی‪ ،‬کامپوزیــت‪ ،‬رنگ‪ ،‬الســتیک‪ ،‬لوله و‬ ‫م‬ ‫نارگیل‪ ،‬خــزن‪ ،‬چــوب‪ ،‬کاغذ دیــواری‪ ،‬ســرامیک‪،‬‬ ‫کاشــی و ماشــین آالت صنعتی‪.‬‬

‫واردات ایران از کانادا‬

‫ذایــی‪ ،‬دارو و مکمل هــای دارویی‪ ،‬خون‬ ‫غ‬ ‫مکمل حیــوان‪ ،‬لولــه و شــلنگ و ماشــین آالت‬ ‫انســان و‬ ‫صنعتی ‪.‬‬

‫واردات ایران ازکرﻩ جنوبی‬

‫گوشــی تل‬ ‫مواد شی فن همــراه‪ ،‬روغن‪ ،‬خاک‪ ،‬لــوازم خانگی‪،‬‬ ‫میا‬ ‫پوشــاک‪ ،‬یی‪ ،‬کاغذ‪ ،‬فلزات و آهن آالت‪ ،‬منسوجات‪،‬‬ ‫ل‬ ‫و‬ ‫ازم‬ ‫ر‬ ‫ایان‬ ‫ــه ای‪ ،‬لوازم الکترونیکــی‪ ،‬لوازم و‬ ‫قطع‬ ‫ات یدکی خودرو و ماشــین آالت صنعتی‪.‬‬ ‫‪13 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫چی از کجا وارد ایران میشود؟‬

‫ﻭﺍﺭﺩﺍﺕ‪ ...‬ﺍﺯ ﺷﻴﺮ ﺑﺰ ﺗﺎ ﺧﻮﻥ ﺁﺩﻣﻴﺰﺍﺩ!‬ ‫از شــیر بز تا خــون آدمیزاد‬ ‫به کشــور مــا وارد می شــود‪.‬‬ ‫شــاید برخی از افــراد بگویند‬ ‫لزومی نــدارد که بســیاری از‬ ‫ایــن کاالهــا به کشــور بیایند‬ ‫اما عــده ای دیگــر در مقابل‬ ‫ایــن افراد می گویند که برخی‬ ‫از مــواد و لــوازم اولیه را نمی‬ ‫توانیم بــه خاطــر تحریم ها‬ ‫به کشــور وارد کنیــم اما نکته‬ ‫اساســی اینجاســت که بیشتر‬ ‫واردات بــه کشــورمان موارد‬ ‫مــورد نیازی اســت کــه در خاک ایــران موجود نیســت یا بــرای تولید‬ ‫محصــوالت و کاالهــای دیگر نیــاز به ورود ایــن مواد و کاالهــا داریم‪.‬‬ ‫حامد قاســمی نراقــی در روزنامه هفت صبح مینویســد‪ :‬باید بگوییم‬ ‫که برخی از مواردی که در لیســت واردات کشــور قــرار دارد‪ ،‬می تواند‬ ‫در کشــور نیــز تولیــد شــود اگر ســرمایه گذاری هــا در بخــش تولید‬ ‫باشــد نــه در بخش مســکن و واردات‪ .‬شــاید عدم توجه بــه تولید کاال‬ ‫و محصوالت ایرانی معضلی اســت که در کشــورمان وجود دارد و ثمره‬ ‫ایــن عدم توجــه را می توان در لیســت کاالهــای وارداتی دید‪.‬‬ ‫نکتــه دیگری کــه در لیســت واردات دو ماهه منتهی به اردیبهشــت‬ ‫ســال ‪ 1۳9۴‬می تــوان دید‪ ،‬ورود محصوالت کشــاورزی و دامی اســت‬ ‫و این نشــان دهنده عــدم تامین این محصوالت توســط کشــاورزان و‬ ‫دامــداران ماســت‪ .‬ورود برنج‪ ،‬چای‪ ،‬موز‪ ،‬مرکبات‪ ،‬گوشــت و آبمیوه به‬ ‫خــاک ایران عــدد و رقم قابل توجهی اســت و تمرکز مســئوالن دولتی‬ ‫در ایــن بخش باید به این موضوع جلب شــود‪ .‬حتــی در بخش پرورش‬ ‫آبزیــان نیز با وجود بهره مندی از ســواحل خلیج فــارس‪ ،‬دریای عمان و‬ ‫دریــای خزر و صید انواع ماهی ها و آبزیان‪ ،‬هنــوز واردات این جانوران‬ ‫در لیســت کاالهای صادر شــده به ایــران‪ ،‬به وفور دیده می شــود‪.‬‬ ‫مســئله جالب دیگــر ورود خون انســان و حیوانات به داخل کشــور‬ ‫اســت و با وجــود تالش های ســازمان انتقــال خون کشــور‪ ،‬هنوز این‬ ‫مــاده حیاتــی برای برخــی از بیمــاران و بیماری های خاص در کشــور‬ ‫خودکفا نشــده و کمبودهــا از چند کشــور خارجی تامین مــی گردد‪.‬‬ ‫با اینکه کشــور ما دارای معادن و منابع طبیعی بســیاری است‪ ،‬انتظار‬ ‫می رود فلزات و مواد اولیه فلزی که در کشــورمان بــه وفور وجود دارد‬ ‫از داخــل ایران تامین گردد اما در حقیقت اینطور نیســت و کشــورهای‬ ‫زیــادی بــه ایران فلزات و مــواد اولیه آلیاژها را صــادر می کنند‪ .‬حتی با‬ ‫وجــود کارخانه هــای فوالد و ذوب آهن که محصــوالت با کیفیتی دارند‬ ‫‪ ۱۲‬ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫روزانــه شــاهد ورود فلــزات‬ ‫و آلیاژهــای آن از کشــورهای‬ ‫متعدد هستیم‪.‬‬ ‫با توجه به برخی خودکفایی‬ ‫هایــی کــه صنعت پزشــکی‬ ‫ایران در ســال هــای اخیر به‬ ‫آن دســت یافته اســت‪ ،‬دارو‬ ‫و لــوازم پزشــکی نیــز یکی از‬ ‫مــوارد ضــروری در واردات‬ ‫است و هنوز کمبودهایی نیز‬ ‫در ایــن بخش وجــود دارد که‬ ‫بیمــاران را با مشــکل مواجه‬

‫کرده اســت‪.‬‬ ‫در مجمــوع باید برای شــکوفایی اقتصاد کشــور و اکتفــا به تولیدات‬ ‫داخلــی برنامــه ریزی شــود تا ابتدا کیفیــت محصــوالت داخلی بهبود‬ ‫یافتــه تــا قابل اتکا باشــد و در مرحله بعد بتوانیــم در تولیدات داخلی‬ ‫حوزه هــای مختلف‪ ،‬به خودکفایی برســیم‪.‬‬ ‫نیــم نگاهی بــه واردات محصــوالت و کاالهــای چند کشــور مطرح‬ ‫بــه کشــور انداختــه ایم‪ .‬با نگاه به این لیســت کار ســخت مســئوالن‬ ‫اقتصادی مشــخص می شــود‪ .‬البته بایــد بگوییــم واردات محصوالت و‬ ‫کاالهــا به کشــور بیش از این حرف هاســت و بیش از چهــار هزار قلم‬ ‫کاال و تجهیــزات به کشــور وارد می شــود‪.‬‬

‫واردات ایران از چین‬

‫ماهی‪ ،‬م‬ ‫و ماســه‪ ،‬وز‪ ،‬چای ســبز‪ ،‬بادام زمینی‪ ،‬مرکبات‪ ،‬شــن‬ ‫گ‬ ‫انواع اسـ وشــی تلفن همراه‪ ،‬موس‪ ،‬کیبــورد‪ ،‬الکل‪،‬‬ ‫ـید‬ ‫های پز ها‪ ،‬انواع ویتامین ها‪ ،‬کود‪ ،‬شیشــه‪ ،‬فیلم‬ ‫شــ‬ ‫کائوچــو‪ ،‬کی‪ ،‬گرافیت‪ ،‬لوله و شــلنگ‪ ،‬لوازم خانگی‪،‬‬ ‫دســتمال الســتیک‪ ،‬دســتکش‪ ،‬حصیر‪ ،‬کاغــذ‪ ،‬مقوا‪،‬‬ ‫لباس‪ ،‬آه کاغذی‪ ،‬لوازم تحریر‪ ،‬پشــم انواع پوشاک و‬ ‫ــن‬ ‫پمپ ها آالت و فلزات‪ ،‬موتورهــای محرک‪ ،‬انواع‬ ‫و‬ ‫تل‬ ‫آرایشی ب مبه ها‪ ،‬باتــری ها و منابع تغذیه‪ ،‬لوازم‬ ‫هداشــتی‪ ،‬لوازم الکترونیکی و کامپیوتری‪.‬‬ ‫‪12 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


‫ماهنامهخردمند‬ ‫اجتماعی ‪ -‬فرهنگی ‪ -‬هنری‬ ‫پانزدهم هر ماه منتشر می شود‬

‫ناشر‪ :‬انتشارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور داخلی و اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسه ی‬ ‫طراحی و صفحه آرایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫با تشکر از‪ :‬مسروره بنی هاشمی‌‪ -‬مریم‬ ‫ُسهی ‪ -‬آرزو وفـا ‪ -‬رضا میرفخرایی ‪ -‬راضیه‬ ‫عباس زادگان و همه کسانی که در این شماره‬ ‫ما را یار و یاور بودند‪.‬‬

‫توافق هسته ای و رشد‬ ‫فعالیتهای فرهنگی‬

‫فعالیتهای فرهنگی ایرانیان در تورنتو شــکل و شــمایل دیگری پیدا کرده اســت‪ .‬ســالها قبل‬ ‫کنســرتها و تئاترها و انجمنهای ادبی و هنری فعالیتهای محدود و خالصه شــده ای داشــتند‪،‬‬ ‫دامنــه هنرمندانــی که برای ایــن فعالیتها به تورنتو دعوت میشــدند عمدتــا هنرمندان لوس‬ ‫آنجلســی را در بــر میگرفــت‪ .‬کنســرتها عمدتا در ســالنهایی نه چنــدان مجلــل و با حضور‬ ‫تعداد کمتری از ایرانیان ســاکن تورنتو برگزار میشــد‪ .‬شــاید فضا در ایران اینقدر برای حضور‬ ‫هنرمنــدان داخل ایــران مهیا نبود که اقدام بــه هنرنمایی در کانادا بکنند‪ .‬اما امروزه شــرایط‬ ‫خردمند در ویرایش و اصالح مطالب ارسالی عوض شــده اســت‪ .‬اکنون دیگر تمامی کنســرتها چه با حضــور هنرمندان داخــل ایران و چه‬ ‫اختیار دارد‪ .‬نظرات نویسندگان مقاالت‪ ،‬با حضور هنرمندان ســاکن خارج از ایران در ســالنهایی با اســتانداردهای باال انجام می پذیرد‪.‬‬ ‫الزام ًا بیانگر دیدگاه ماهنامه خردمند نیست‪ .‬بطور متناوب شــاهد حضــور هنرمندان ایران در تورنتو هســتیم که به برگزاری کنســرت یا‬ ‫مسئولیت قیمتها‪ ،‬سرویسها و کلیه مطالب درج ســایر فعالیتهــای هنــری و ادبی‪ .‬ســخنرانی و غیره می پردازنــد و اکثر ایــن فعالیتها و حتی‬ ‫شده در آگهی ها به عهده صاحب آگهی است‪.‬‬ ‫نمایــش فیلمهای ســینمایی ایرانی با اســتقبال خوب مردمی هم مواجه میشــوند‪.‬‬ ‫در آخریــن لحظاتــی که مجله زیر چاپ میرفت خبر رســید که توافق نهایــی قدرتهای بزرگ‬ ‫جهانــی با ایــران انجام پذیرفته و این مشــکل و معضل جهانی به ســرانجام رســیده اســت‪.‬‬ ‫بــا بازگشــت مجدد ایران بــه صحنه هــای جهانی و با کاهــش یا حذف تحریمهــای موجود‬ ‫میتوانیــم امیدوار باشــیم که دامنــه ارتباط فرهنگــی و هنری با هنرمندان داخــل ایران حتی‬ ‫به افقهــای جدیدتری هم دســت پیدا کند‪.‬‬ ‫کســانی که دســت اندر کار اینگونه مراســم هســتند از این پس میتوانند با خیالی آســوده‬ ‫تــر طیف بزرگتری از هنرمنــدان و فرهنگیان برای حضور در جانعــه ایرانیان کانادا مخصوصا‬ ‫در تورنتو را پوشــش دهند‪.‬‬ ‫اگرچــه هنــوز آینــده روابط کانــادا با ایــران در هاله ای از ابهــام قرار دارد امــا به هر حال‬ ‫کانــادا نیز دیر یــا زود به جمــع قدرتهای دیگر خواهد پیوســت و‬ ‫روی جلد ‪ -‬شرح در صفحه ‪۶۲‬‬ ‫تابستان‪ ،‬فراغت کودکان و دردسر والدین‬ ‫فضا را بــرای ایرانیان بازتــر خواهد کرد‪.‬‬ ‫جــا دارد که از فضای خوب بدســت آمده بیشــترین بهره را ببریم‬ ‫و شــاهد حضور هنرمندان و حتی پیشکســوتان بزرگمــان در تونتو‬ ‫‪Tel: 416-676-9-676‬‬ ‫باشــیم‪ .‬نمیتــوان نقــش این توافــق جدیــد را در بازتر شــدن کلیه‬ ‫‪Fax: 1-888-676-9677‬‬ ‫جنبه ها از جملــه مراودات فرهنگی نادیده گرفــت‪ .‬پس از دیدگاه‬ ‫‪info@kheradmand.ca‬‬ ‫فرهنگــی‪ ،‬بایــد این توافــق را به فــال نیک گرفــت و منتظر آینده‬ ‫‪www.kheradmand.ca‬‬ ‫ای بهتر بود‪.‬‬ ‫‪8131 Yonge Street, Suite 207‬‬ ‫‪Thornhill, Ontario L3T 2C6‬‬

‫‪11‬‬

‫‪‬‬

‫ماهنامه خردمند ‪ -‬شماره ‪ - ۵‬جوالی‪/‬آگوست ‪ -۲۰۱۵‬تلفن‪۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‬‬

‫‪11 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676‬‬


10 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

10


9 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

9

 


8 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

8

 


7 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

7

 


6 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

6

 



4 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

4

 



2 Kheradmand Monthly - Issue 5 - July/Aug 2015 - Tel: 416-676-9676

۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :‫ تلفن‬-۲۰۱۵ ‫آگوست‬/‫ جوالی‬- ۵ ‫ شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬

2

 



Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.