Volume 3 - Issue 32 - Oct/November 2017
www.kheradmand.ca
Tel: (416) 676-9-676
90 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند90
رستوران و فروشگاه
رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه
مدیا و رسانه ها
رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها
89ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
89 Kheradmand
وام مسکن
وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن
دفتر مهاجرت و وکالت دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت
88ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
88 Kheradmand
وام مسکن
وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن
87ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
87 Kheradmand
مشاور امال ک
مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک
عکاسی و فیلمبرداری
عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری
86ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
86 Kheradmand
مشاور امال ک
مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک
85ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
85 Kheradmand
مشاور امال ک
مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک
84ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
84 Kheradmand
مشاور امال ک
مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک -مشاور امال ک
83ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
83 Kheradmand
دندانپزشکی
دندانپزشکی -دندانپزشکی -دندانپزشکی -دندانپزشکی -دندانپزشکی -دندانپزشکی
چشم پزشکی و عینک
چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک
82ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
82 Kheradmand
خدمات ساختمانی
خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی
81ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
81 Kheradmand
حسابداری
حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری
آ مـو ز شـگا ه
آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه
80ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
80 Kheradmand
بیمه وسرمایه گذاری
بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری
79ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
79 Kheradmand
آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی -آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی -آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی
آژانس مسافرتی
آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی
78ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
78 Kheradmand
خدمات ارزی
خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی
77ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
77 Kheradmand
76 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند76
فیتوشــیمیاییهای موجــود در میوه و ســبزی به عملکرد سیســتم ایمنــی کمــک میکننــد.
خــوب و کافــی میگذرنــد ،امــا اتفاقــا زمانی که مشــغله داریــم ،زمــان زیــادی را بیــرون از خانه میگذرانیــم و یــا در تمــاس بــا افــراد گوناگــون هســتیم ،مســئلهخواب مهمتــر میشــود.
اجتناب از قند و شکر
تحرک بدنی
قنــد ،کالری نــدارد اما هیچ ارزش غذایــی هــم نــدارد، ضمنا بــرای سیســتم ایمنی هم مضــر اســت .تحقیقات نشــان داده قنــد و شــکر، ت ســلولهای ایمنی فعالیــ بــه نــام نوتروفیلهــا را ویروسهــا و ســایر عوامــل بیمــار یزا را گیــر میاندازند، تضعیــف میکنــد. مطالعهای نیز نشــان داده مصــرف قنــدی کــه در دو و نیــم قوطــی نوشــابههای گازدار وجــود دارد (حــدود ۸ قاشــق غذاخــوری) ،توانایی ســلولهای ســفید را بــرای نابود کــردن عوامل بیمار یزا تا حــدود ۴۰درصــد کاهش میدهد و این اثــر میتواند تــا ســاعتها پایــدار بماند. بلــه ،بــه ســختی میتــوان قند و شــکر را تــرک کرد اما شــما میتوانید بــا تغذیه از غذاهای طبیعی و اجتناب از محصوالت بســته بندی شده و نوشــیدنیهای قوطی و ،... بــه میزان بســیار زیــادی از مصرف قندتــان بکاهید.
اهمیت دادن به خواب
حتی یک شــب ک م خوابی یــا خــواب بــی کیفیــت میتواند سیســتم ایمنیتان را ضعیــف کنــد .مطالعات نشــان داده کمبــود خواب، فعالیــت ســلولهای Tرا که بــا ویروسهــا میجنگنــد کاهــش میدهــد .حتــی پژوهشهــا نشــان داده واکنــش بــه واکســن ،مثــا واکســن آنفلوآنــزا ،زمانــی کــه دچــار کمبــود خــواب باشــیم ،ضعیفتــر خواهــد بــود .بیشــتر افــراد وقتــی مشــغلههای زیــادی دارند، بــه راحتــی از یــک خــواب
بارها و بارها شــنیدهایم که ورزش برای ســامتی مفید اســت ،یکــی از این فواید ،مبــارزه با عفونت اســت .ورزش کردن به شــیوههای مختلف از ما در برابر عفونتهــا محافظت میکند: بــا فعــال ســازی ســلولهای ســفید کــه بــاویروسهــا و باکتریهــا میجنگنــد. بــا افزایش دمای بدن که باعث میشــود محیطبــدن ،میزبان خوبی بــرای باکتریهــا و ویروسها نباشد. بــا کاهــش هورمونهای اســترس کــه تضعیفکنندهی سیســتم ایمنی هســتند. و با کاهش واکنش بدن به استرس.کلیــد ورزش ِ مفید برای سیســتم ایمنــی ،تعادل اســت ،نه تمرین بیــش از حد .دورههــای طوالنی مــدت تمرینــات اســتقامتی میتواننــد عملکــرد سیســتم ایمنی را ســرکوب کننــد .مثــا دوندگان ماراتــن ،تــا حــدود زیــادی در معــرض ابتــا به ســرماخوردگی ،یــک یا چنــد روز بعد از مســابقه هســتند .برخــی پژوهشهــا توصیــه میکننــد ویتامیــن Cبــه پیشــگیری از این عــوارض جانبی ناخواســته کمــک میکنــد .بدنتــان را بــا ورزش به چالش بکشــید اما زمــان کافی بــرای ریکاوری هــم در اختیــار بدنتان بگذارید؛ ایــن کلید حفظ ســامت سیســتم ایمنیتان اســت.
کنترلاسترس
میدانید که اســترس هم در ناچارا در این لیست جایگاهی دارد .اســترس مزمن ،تولیــد کورتیوزل را افزایــش میدهــد که میتوانــد تاثیــرات مخربی بر عملکرد سیســتم ایمنی داشــته باشــد .سیستم ایمنی ،دو نوع اصلی دارد :سیســتم ایمنی ســلولی و سیســتم ایمنــی هیومــورال .اســترس خفیف یا کوتاه مــدت ،ظاهرا تاثیــری روی ایمنی هیومورال نــدارد اما اگر اســترس ،تــداوم پیدا کــرده و مزمن شــود میتوانــد هــر دو نــوع سیســتم ایمنــی را ســرکوب کند .برخی مطالعات نشــان داده استرس میتوانــد واکنش بــه واکســنها را تضعیف کند و میزان بیشــتری از اســترس میتواند ریسک ابتالبه ســرماخوردگی معمولــی را افزایش بدهد. مدیتیشــن و یــوگا میتوانند واکنش به اســترس را کــم کــرده و بــه سیســتم ایمنیتــان فرصــت بدهند از شــما در برابــر ویروسها محافظت کند. همچنیــن خنــده را فراموش نکنید! خنــده داروی بســیار خوبــی اســت .افــکار مثبــت و خندیدن، ترشــح نوروپپتیدهای سرکوبگر اســترس را افزایش میدهنــد.
75ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
75 Kheradmand
شش رمز داشتن سیستم ایمنی سالم
ترجمه از هدی بانکی
زمانــی کــه فصل ســرما خوردگــی و آنفلوآنزا فرا میرســد ،توجــه مــا بــه ســمت سیســتم ایمنی جلــب میشــود .اینکــه چطــور میتوانیــم از این عفونتهای ویروســی در امان بمانیــم و چند روز یــا حتی بیشــتر از کار و زندگیمــان عقب نیفتیم. یک ســری از اقدامات ،واضح و معروف هســتند؛ اجتنــاب از تمــاس بــا افــراد بیمار ،شســتن مکرر دســتها و ...اما بهترین دفاعی کــه میتوانید در برابر بیماریهای ویروســی داشــته باشید ،تقویت سیســتم ایمنی است. برای حفظ ســامت سیســتم ایمنی کــه در واقع ارتش ســلولهای ماســت چه کارهایــی میتوانیم انجام دهیم تا در مقابل مهاجمان نخواســته ،سالم بمانیم؟
داشتن رژیم غذایی درست و سالم
سیســتم ایمنی دارد ،مواد معدنی چون آهن و روی باکتریهای خوب را فراموش نکنید
هم برای ســامت سیســتم ایمنی ضروری هستند. یکــی از مهمتریــن تنظیــم کنندههای سیســتم ایمنــی ،ویتامیــن Dاســت .ویتامیــن Dکمــک میکنــد تــا سیســتم ایمنیتــان متعــادل و فعال بمانــد تا بــا مهاجمین مبارزه کــرده و در عین حال موجب التهابــات مداوم و نابودی بافتها نشــود. متاســفانه در طول زمســتان ،چندان در معرض نور خورشــید قــرار نمیگیریم و به همیــن علت بهتر اســت ســطح ویتامیــن Dبدنمــان را بــا آزمایش خــون کنتــرل کــرده و در صــورت نیــاز از مکمل اســتفاده کنیم. برای حفاظت از سالمت سیستم ایمنی ،سبزیجات و میوهجات و ادویههای آنتی اکســیدانی بیشــتری وارد رژیــم غذاییتان کنید .هر چند شــواهد علمی وجــود نــدارد که نشــان دهد بــا تنها یــک غذای خاص بتوانیم سیســتم ایمنیمــان را تقویت کنیم، امــا چای ســفید و چای ســبز ،دارای خــواص آنتی باکتریال و ضد ویروســی هســتند .اســتفاده از این چایها در طول زمســتان ،نه تنها به آبرســانی بدن کمــک میکند بلکه از شــما در برابــر ویروسهای اطرافتــان نیز محافظــت میکند.
آیــا غذاهایــی کــه میخوریــد به نفع سیســتم ایمنیتان هســتند؟ اگر بدنتــام کمبود مواد مغذی داشــته باشــد ،سیســتم ایمنیتان عملکرد بهینهای نخواهــد داشــت .ویتامینهــای آنتی اکســیدانی، مخصوصــا ویتامیــن Cنقــش مهمــی در عملکرد 74ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
پروبیوتیکهــا ،نقــش اصلی را در ســامت روده و البته ســامت سیســتم ایمنــی دارنــد .این اصال عجیــب نیســت چــون ۷۰درصــد از ســلولهای سیســتم ایمنــی در رودههــا هســتند .وقتــی رودههایتان را با باکتریهای مفید و ســالم تغذیه میکنیــد و از پریبیوتیکها نیز برای افزایش رشــد این باکتریهــای خوب کمک میگیرید ،شــرایطی در بــدن خــود ایجاد میکنیــد که میزبــان خوبی بــرای ویروسهــا و باکتریهای بیمار یزا نیســت. شــاید فکر کنیــد بهتر اســت ســراغ مکملهای پروبیوتیــک برویــد ،اما بایــد بدانیــد باکتریهای موجود در این کپســولها ،چندان معتبر نیســتند. بهترین کار این اســت که باکتریهــای پروبیوتیک را از طریــق غذاهــای تخمیــر شــده بــه دســت بیاورید .ماســت ،یکــی از انتخابهایی اســت که در دســترس داریــد .کفیــر ،تمپــه ،میســو (خمیر ســویا) یا ســبزیجات تخمیر شــده هم گزینههای خوبــی هســتند .وقتــی شــما ســبزیجات تخمیر شــده مصــرف میکنید میتوانیــد عالوه بــر انواع باکتریهــای مفید ،فیبر و ویتامیــن و مواد معدنی نیــز دریافــت کنید .برخــی مطالعات نشــان داده
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
74 Kheradmand
73 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند73
بقیه از صفحه 53
به نظرم بهشــدت شــبیه فیلمنامــه بود -پس از دیالــوگ« ،كارگردانی» و بعــد از آن دیالوگ بیشــتری آورده بودم .دلســرد شــدم .اگر قرار اســت رمانــم كموبیش همــان تجربــها ی را منتقــل كنــد كــه مخاطب بــا روشــن كردن تلویزیون به دســت میآورد ،پــس چرا خودم را بــه زحمــتبینــدازم؟ اگر رمــان به عنــوان یك قالــب نمیتوانــد تجربهای خــاص ،تجربــهای كه باقــی قالبها نمیتواننــد به درســتی آن را انجام دهنــد عرضه كنــد ،بنابراین چطور رمــان میتواند امید آن داشــته باشــد كه در برابر توانایی سینما و تلویزیون بقا داشــته باشد؟ (بایــد بگویم كــه اوایل دهــه ١٩٨٠رمان معاصر اوضــاع وخیمتــری نســبت به امــروز داشــت) از تالشهــای آن صبحهــای شــپردز بــوش ،ایــدهای واضح از داســتانی كه میخواستم بنویسم ،داشتم. اما حاال در سیدنهام وارد دورهای طوالنی از آزمایش روشهــای متفــاوت داستانســرایی شــده بــودم. مصمم بــودم رمــان جدیــدم نبایــد «فیلمنامهای منثور» باشــد .اما پس چه چیــزی از آب درمیآمد؟ در همیــن دوران بــود كه ویروســی مــن را از پا انداخــت و چنــد روزی را در رختخوابــم گذراندم. وقتــی بدتریــن حــال ممكــن را پشــت ســر گذاشــتم و دیگر احســاس نمیكــردم بیوقفه بایــد بخوابــم ،متوجــه شــدم كتابــی كه به رختخواب بردهام ،چیــزی كه در لحافم غلت میخورد ،جلد نخســت ترجمه كیلمارتین و اســكاتمونكریف از «در جستوجوی زمان از دســت رفته» مارســل پروســت اســت كه تازه منتشــر شــده اســت .ممكن است شرایط بیماریام و گذران روزهــا در رختخواب زمینهای مبســوط برای ایــن خواندن اثر فراهم كرده باشــد (در آن زمــان و حتــی حــاال طرفــدار پروپاقــرص پروســت نبود ه و نیســتم :ردپاهای نویســندگی او خیلی برایم كســلكننده اســت) ،اما كامال شــیفته بخشهــای «پیشدرآمــد» و «كومبره» شــدم. بارهــا و بارها ســراغ ایــن بخشها رفتــم .جدا از زیبایــی واالی ایــن متــون ،از دیدن آنچــه بعدها در ذهنــم (و بعدهــا در نتهای موســیقیام) آن را «شــیوههای حركــت» پروســت نامیــدم ،حیرت كــردم؛ شــیوههای حركــت ابزارهایی هســتند كه او با توســل بــه آنها یــك بخش را بــه بخش دیگر هدایــت میكنــد .نظــم رویدادهــا و صحنهها از نیاز شــرح ترتیب وقایع یا نیازهای افشای تدریجی روایــت خطی پیــروی نمیكند .در عــوض ،تداعی افكار وابســته به محیط ،تغییــر [تخیالت] حافظه به نظر رمان را از بخشــی بــه بخش دیگر رهنمون میشود. گاهی تصور اینكه بخشی را كه در حال خواندنش هســتی ،بخش قبلیاش شــكل داده ،این ســوال را ایجــاد میكنــد كه «چــرا؟» بــه چه دلیــل این دو لحظــه غیرمرتبط در ذهن راوی كنــار یكدیگر قرار
گرفتهانــد؟ حــاال میتوانم راهی مهیــج و آزادانهتر بــرای نوشــتن رمانهایم متصــور شــوم؛ راهی كه میتوانــد غنــا را روی كاغــذ خلق كنــد و حركات درونــی ارایه میكند كــه غیرممكن میتــوان آنها را روی پــرده نقــرها ی آورد .اگــر میتوانــم طبــق تداعیهــای افــكار و خاطرههــای شــناور راوی از بخشــی به بخش دیگر بــروم ،میتوانــم تقریبا به شــیوه هنرمند نقاشــی انتزاعی كه جای اشــكال و رنگهــا را روی بــوم انتخاب میكند ،بنویســم. میتوانســتم صحنــهای از دو روز قبل را درســت كنــار صحنــهای از ٢٠ســال پیــش بگــذارم و از خواننده بخواهم دربــاره ارتباط این دو تامل كنند. اغلب الزم نیســت راوی خــودش دالیل عمیق این مجاورت مشــخص را بدانــد .روش نوشــتنی را یاد گرفتــه بودم كه میتوانــد به درســتی الیههای در همتنیــده خودفریبی و انكار كــه دیدگاه هر آدمی از خودش و گذشــتهاش را پوشــانده اســت ،عرضه كنــد .بــرای یــك رماننویــس نقاط عطــف همان
اتفاقهــای كوچــك شلخته خصوصی است . حاال كه به گذشــته نگاه میكنم ،میبینم آن ســه روزی كه برای بهبــودی در تختخوابم در خانهام در ســیندهام به ســر بردم ،خواندن همان ٢٠صفحه از پروســت نقط ه عطفی در زندگی نویســندگیام محســوب میشــود؛ باید بگویم خیلــی پررنگتر از گرفتــن جایزهای معتبــر یا قــدم زدن روی فرش قرمز افتتاحیه یك فیلم اســت .هــر آنچه پس از آن نوشــتم با آشكارســازیهایی كه طی ایــن روزها بر من روشــن شــده بود ،تعیین میشد. بایــد در اینجــا چیــزی را در مــورد جنبــه ژاپنی داســتان «هنرمنــدی از »...بگویم .از لحــاظ ادبی، این داســتان ،ژاپنیترین رمانم محســوب میشــود كــه تمامــی داســتان در ژاپن و با شــخصیتهای ژاپنــی روی میدهــد .اگرچه خود رمــان را به زبان انگلیســی نوشــتهام اما زبانی كه در ایــن رمان به كار بــردم -منظــورم روای شــخص اول و دیالوگها
72ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
اســت -بیانی ژاپنی دارند .به عبــارت دیگر ،قرار بر این اســت كه تصور كنید این كتــاب نوعی ترجمه اســت؛ یعنی پشــت جمــات انگلیســی ،جمالت ژاپنــی قــرار دارند .این شــیوه برای هــر واژهای كه روی كاغــذ آوردهام ،داللتهایی دارد .میخواســتم زبــان جاری باشــد و طبیعــی جلوه كنــد و با این حــال خیلی محاوره یا خیلی «انگلیســی» نباشــد. گــهگاه میدیــدم در حــال ترجمه عبــارات ژاپنی و بذلهگوییهــای عینــی بــودم .اما اغلــب اوقات تركیبــی از اكتشــاف[زبانی] پرظرافــت و در عین حال كمی قلمبهســلمبگی كــه نشــانی از ریتمها و ســبك خاص رســمی زبان ژاپنی دارد مدام پشت زبــان انگلیســی در جریان اســت .در آخــر ،اجازه میخواهــم صحبتــی دربــاره زمینــه اجتماعــی گســتردهای كه رمانــم را در آن خلق كردم ،داشــته باشــم .داســتان «هنرمندی از » ...را بین ســالهای نوشــتم ،ســالهای تغییر و انتقال اساسی، ١٩٨١تا٩٨٥١ ت مارگارت اغلــب متمــرد و تلــخ در بریتانیا .دولــ تاچر بر اجماع سیاســی پســاجنگ در مورد دولت رفاه و شــرایط مطلــوب اقتصــاد «مختلط» نقطه پایان گذاشــته بود .طرحی شــفاف و بحثبرانگیز بــرای انتقال كشــور از اقتصادی تولیــدی و صنایع ســنگین با نیروی كار ســازماندهی شــده بزرگ بــه اقتصــادی كه عمدتا بــر پایه خدمــات بنا نهاده شــده با نیــروی كار بــدون اتحادیه در دســت بــود .دوره اعتصاب كارگــران معدن، نــزاع وپینــگ ،راهپیماییهــای كمپین خلع ســاح هســتهای ،جنگ فالكلند ،تروریســم ارتش موقــت جمهوریخواه ایرلنــد و نظریه اقتصــادی «پولگرایی» كــه كانالهایی عمیق بــه خدمات عمومی بــه عنوان درمــان ضروری برای شــفای اقتصادی بیمار ،زده بــود .یادم میآید ســر میز شــام با یكی از قدیمیترین و نزدیكترین دوســتانم وقتی دیدگاههای مخالــف یكدیگر را در مــورد اعتصاب كارگــران معدن شــنیدیم ،بدجوری بحــث كردیم. رمــان «هنرمنــدی از »...در ژاپــن پیــش و پــس از جنــگ جهانــی دوم روی میدهــد امــا بریتانیا، كشــوری كــه در آن زمان در آنجــا زندگ ی میكردم، در شــكلگیری آن نقش بهســزایی داشــت :فشاری بر مــردم بود كهباید در هر حركتی از زندگیشــان موضعگیری سیاســی میكردند؛ یقینهای بیچون و چــرا ،حــق بــه جانبــی و خشــمهای منحــوس حزبهــای جــوان پرتــب و تــاب؛ دلنگرانیهایی دربــاره «نقش هنرمند» در زمانه تغییرات سیاســی وجود داشــت .و برای شــخص من این طور اســت كه چقدر دشــوار میتوان حــس درماندگی واضح و روشــن تعصبهای كوتهفكرانه زمانهات را ببینی و تــرس اینكه زمان و تاریخ نشــان میدهــد فردی با وجــودی كه نیتهای خوب داشــته امــا از هدفی اشــتباه ،شــرمآور و حتی اهریمنی حمایت كرده و بهترین ســالها و اســتعدادهای خــود را حرام آن
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
72 Kheradmand
داس تان کوتاه
نهنگ تنگ بلور عادله زاهدی
مرد گفت«:اگه اون بود نجاتمون می داد؟» بغل دستی ش گفت«:چی؟ «می گم اگه اون بود نجاتمون می داد؟» «آره،امــا حاال كــه از ما بر نمیــاد و این حرفا هم چیزی روعــوض نمی كنه».. نهنگ بزرگ در ســاحل جان می دهد،چشمهایش پر از التماس اســت ،دوربین از مردمك چشمهایش فاصلــه می گیرد و دور می شــود و از ســاحل نوار باریكــی می ماند و نهنگ هــا ،ماهی های كوچكی می شــوند كــه در یك تنگ كوچك جــا می گیرند. تلویزیــون را خاموش می كنم ،چشــمهایم را می بندم و ســعی می كنــم بخوابم اما فكــر نهنگ ها از ســرم بیرون نمــی رود ؛ یعنی كدامیك اول به این فكــر افتاد ؟ چــرا بقیه هــم تصمیم گرفتنــد با او بمیرنــد؟! این پهلــو آن پهلومی شــوم،پلك هایم را محكم روی هم فشــار می دهــم اما باز فكر نهنگ نمی گــذارد بخوابم.بعد از یك هفتــه كار ،یك روز تعطیل داشــته باشــی آن وقت تا نصفه شب بیدار بمانــی كه بــه موجودی فكــر كنی كه مــی دانی هیچوقــت در طــول زندگی ات نه مــی توانی او را ببینــی و نه تاثیری در خوشــبختی یــا بدبختی ات دارد امــا باز هم بــه او فكر كنی خنده دار اســت! پتو را روی ســرم می كشم و سعی میكنم به چیزی غیر از نهنگ فكر كنم و پلكهایم آرا م آرام ســنگین می شود. مثــل هر صبــح دیگر ،دســتم را دراز مــی كنم تا بیــدارش كنم ،اما ســردی ملحفه خواب را از ســرم مــی پراند.بلند می شــوم ،نمی خواهم بــه او فكر كنم كه كجاســت ؟چه كار می كند؟ تــو این هوای عالی حتما".... به آشــپز خانه مــی روم و ســماوررا روشــن می كنــم .بــا خودم فكرمــی كنم بهتر اســت همه جا را تمیــز كنم ،بــرای بعــد از ظهر هم كلــی كار از اداره آوردهام .صــدای زنــگ تلفــن تــوی خانه می پیچد،مــی دانم ،مثل تمــام صبح هــای روزجمعه مــادر است،گوشــی را كه بــر می دارم ،مــی گوید: «مــادر پاشــو ناهار بیا اینجــا بعدازظهر هم با هم میریــم بیرون». «نه مامــان جون ،امروز نه ،باشــه هفته ی دیگه، كلی كار دارم». «آخه روز جمعه رو به خودت استراحت بده!» «می خوام خونه رو تمیز كنم ». 71ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
«خونــه ت كــه مثل دســته ی گله ،پاشو بیا ایــن جا ،انگار زده به ســرت ها! تمــوم هفته که ســركاری ،این یه روزتعطیــل ام كار ؟!تــازه ». ... و بقیــه ی حرفش را می خورد كه نگوید «:كســی كــه خونــه ی تــو نمی آید تــو که رفــت و اومدی نداری!» بهانه می آورم كه توآشــپزخانه سوسك دیده م و تلفــن را قطع می كنم.مادر راســت می گوید ،همه چیــز با وقتی که او بــود فرق کرده . بــه تنگ ماهــی روی میز نگاه می كنــم ،یكی از ماهــی ها مــرده،آن یكی هم هی بــه پهلو بر می گــردد .آب تنگ را عــوض می كنــم و ماهی مرده را بــر می دارم و توی گلدان شــمعدانی روی تاقچه خاكش مــی كنم.. بــه خــودم قــول داده بــودم عید امســال ماهی نخــرم امــا بازنتوانســتم ازوسوســه ی داشــتن یك تنگ با دوماهی كوچك ســر ســفره ی هفت سین بگــذرم؛ هفت ســینی كه خــودم تنها كنــارش به انتظار آغاز ســال نشســتم و دعــا خواندم. به همــكارم ،كــه آكواریم بزرگــی دارد،زنگ می زنــم وقتی می فهمــد یكی از ماهی هــا مرده ،من و منــی می كند و مــی گوید«:تو رو خــدا ناراحت نشــی ها!اما ازتلویزیون شنیدم امسال بیشترماهی هــای قرمــز بیمــاری قارچــی دارن،اگــه بذارمش توآكواریــوم ،ماهی های منم مریض میشــن!» چیزی نمی گویم،حق دارد.همیشــه كلــی از این كه چطــور از ماهــی هایش مواظبت مــی كند و چقدر خرجشــان می كنــد می گوید ؛حــاال نیاید انتظار داشــته باشــم برای این كه ماهی كوچولوی مــن از تنهایی در بیایــد ،جان ماهــی هایش را به خطر اندازد. لباســم را می پوشــم ،ماهی را توی كیسه نایلونی مــی انــدازم وازخانــه بیرون مــی آیم ؛ تــا برایش جایــی پیدا كنم .مــی روم توی رودخانــه ی نزدیك خانــه بیندازمش .كنــار رودخانه پر از زباله اســت، بــوی تعفــن حالــم را به هم مــی زنــد .از آنجا به پــارك می روم تــا ماهی را داخل حــوض بزرگ زیر كاج هــا بینــدازم اما مامــور پارك مرا مــی بنیند و نمــی گــذارد « :امســال همــه ما هی هــا بیماری قــارچ دارن نباید تو حوض بندازیــن اما یه جا برای ایــن جــور ماهیها هســت ».نشــانی را می گیرم
روم.یك و می اســت با اتاقــك ســیمانی دور چیده چند قفســه كــه دور تا احساس خفگی انــد ،از هوای دم كرده اش می كنم.ماهی هاداخل تشــت های پالستیكی توی هــم وول می خورند وهی به پهلومی شــوند.مردی بــا یك قالب توردار ماهی های مــرده را از روی آب جمــع می كنــد و توی ســطل می ریزد .به ســطل نــگاه می كنم ،پــراز ماهی های كوچكی اســت كه با چشــمهای باز و خیره نگاهم مــی كنند؛ انگار به مــن التماس مــی كنند.مرد این پا آن پا می شــود و مــی گوید«:خــب ،خانم ماهی تونــو بدید». از تــرس مــی لــرزم ،كیســه ی نایلونــی ماهی را محكــم مــی گیرم و با ســرعت بیرون مــی آیم وبا عجلــه به طرف خانــه می روم .آنقــدر عجله دارم كه انگار هر لحظه ممكن اســت مرد به من برســد و ماهــی و مرابگیرد و در آن اتاقك به بند بكشــد.. مــادر كه تلفــن می كنــد همــه چیــز را برایش تعریــف می كنــم ،با عصبانیت مــی گوید«:چه ت شــده دختــر؟ انقده تنها تــو خانه مونــدی که زده به ســرت!» «آخــه مامــان تو كــه ندیــدی ،یه عالمــه ماهی كوچولو ،انگار همه شــون داشــتن با هم خودكشی »...گریــه امانــم نمی دهد که حرفــم را تمام کنم. مــادر باز اصرار می كند پیششــان بــروم اما من به بهــا نه ای خداحافظــی می كنم. ماهــی را مــی گذارم تــوی بالكن.ته تنگ گوشــه ای مــی ماند.ســرم درد مــی كند بــه قوطی قرص توی دســتم نــگاه می كنــم كاش جرات داشــتم و می توانســتم از همه دردســر ها راحت شوم .روی كاناپــه دراز می كشــم ،مدام تصویــر ماهی های قرمز توی ســطل بــا التماس توی نگاهشــان جلو چشمم اســت كه انگارمی گویند «:كمك! كمك!» مــی روم ماهــی ام را بیاورم تــو اتاقم می خواهم كنــار خــودم باشــد اما تنــگ ماهی خالی اســت! بیچــاره ماهــی كوچولو! كــف بالكن افتــاده انگار خــودش را پرت كرده بیرون تا بمیــرد .هولكی می اندازمــش توی تنــگ ،ماهی توی آب بــه پهلو می شــود تكان می خــورد ،اما...خدای من!انــگار دارد جان مــی دهــد ،كاش می انداختمش توی تشــت کنار ماهی های دیگر.شــاید دوســت داشــت مثل نهنگ ها با دوســتانش....
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
71 Kheradmand
70 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند70
حضــور در فهرســت 5فیلــم نهایــی خارجی زبان امســال اســت .پس از فیلــم «لویاتان» که جوایــز زیــادی دریافت کرد ایــن بار نیز آندری زویاگنیتســف اثری کوبنده ،کینه جو و منتقــد در برابر جامعه ای بی روح و ســرد خلق کرده اســت .جامعه ای که غایب بــزرگ آن عنصر «عشــق» است .داســتان این فیلم در روسیه دوران مدرن میگذرد .آلیوشــا پســری 12ساله و غمگین اســت که با والدین خود زندگــی میکند .هیچ کدام از آنها وقت رســیدگی به فرزندانشــان را ندارند .والدین آلیوشــا روند طالق شان را پیگیری میکننــد و نفــرت در رابطه آنها با یکدیگــر موج میزند .هر دوی آنها شــریک زندگــی جدیــدی دارنــد و میخواهنــد فصل جدیــدی را در زندگــی شــخصی خود آغــاز کنند. آلیوشــا یک روز پس از شــنیدن مشــاجره سنگین والدیــن خــود ناگهان ناپدیــد میشــود .منتقدان معتقدنــد فیلم زویاگنیتســف دســتاوردی در بــه تصویر کشــیدن رنــج اســت .فیلمی که کارگردانــی آن در حــد شــاهکار توصیــف میشــود .فیلم برنده جایزه هیــات داوران کن شد.
نظم الهی پترا بیوندینا وولپی /سوییس
داســتان این فیلم در ســال هــای 1970میگذرد و دربــاره مادر جوان سوییســی اســت که علیه مردســاالری مبــارزه میکنــد و کمپینی برای رســیدن به حق رای زنان تشــکیل میدهد. فیلم در جشــنواره های مســتقل توانســت توجــه منتقــدان را بــه خودش جلــب کند. حضور موفقش در ترایبــکا می تواند توجه ها را جلب کند.
آنها پدرم را کشتند آنجلیناجولی/کامبوج
اینکــه یــک ســتاره آمریکایی بــا یک فیلم غیرانگلیســی زبان بــه این بخــش راه پیدا کنــد به خــودی خود جــذاب اســت .فیلم اقتباســی اســت از کتابــی با همیــن عنوان نوشــته «النــگ اونگ» که براســاس داســتان واقعی زندگی او نوشــته شده است .آنجلینا جولی این فیلم را به درخواســت پســرش مداکس ساخته، او که در کامبوج متولد شــده ،بســیاری از اعضای خانــواده و اقوامــش را در این حــوادث مرگبار از دســت داده است. فیلم داســتان نجات قهرمانش را از دســت خمرهای ســرخ روایــت می کنــد .منتقدان فیلــم را تحویــل گرفتند و جدا از آن مســئله نســل کشــی موضوعی اســت که برای اعضای آکادمــی جذابیت ایجــاد میکند. روزنامه هفت صبح
69ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
69 Kheradmand
رقبای قدر ایران در اسکار ۲۰۱۸ انتخــاب شــود. ســال گذشــته 85فیلــم خارجــی زبان ثبــت نام کردنــد و تعداد فیلم های شــرکت کننــده در این بخش رکورد زدند .امســال فیلم هــای مطرحی که تا امروز به اســکار معرفی شــده اند و رقبای «نفس» محســوب میشــوند و ممکــن اســت در جمــع پنــج فیلــم نهایی باشــند ،به گفته تحلیلگــران این آثار هســتند:
میــد ا ن / مر بــع ر و بــن ا و ســتلند / ســو ئد
ایــن فیلمی اســت کــه مدعــی مهــم امســال بــرای گرفتــن جایــزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان اســت و یکی از مهمترین جوایز امســال یعنــی نخــل طالی کــن را هــم از آن خودش کرده اســت. فیلم یک درام طعنه زن سیاســی بامزه اســت .ایده اش وقتــی به ذهن روبن اوســتلند ،کارگردان و کال بومن ،تهیه کننده فیلم رســید که ســال 2014وارد ســاختمانی شــدند که داخل موزه ای برای نمایش گذشــته شــده بــود .هنرمند زیــر اثر هنــری اش نوشــته بــود« :مربع» پناهــگاه اعتمــاد و مراقبت اســت .داخل این مربع همه ما حقــوق و وظایف برابــر داریم». داســتان فیلــم بعد از فروپاشــی نظام ســلطنتی ســوئد رخ میدهد زمانی که کاخ ســلطنتی ســوئد تبدیل به موزه شــده .کریســتین در موزه کیوریتور اســت و وقتــی گوشــی موبایلــش را میدزدنــد دنیای پیشــرفته اش دچــار لرزه های وحشــتناکی میشــود .در حالی کــه او میخواهــد داخل موزه فضای مناســبی برای قــرار دادن یک ســازه جدید ترتیــب بدهــد ،یک کمپانــی روابــط عمومی پیدا میکند که ســازه هایشــان را به او معرفی میکنند و همــه ایــن هــا یک هــرج و مرج عظیــم در پی دارد .برخــی منتقــدان البته معتقدنــد فیلم قبلی اوســتلند« ،فــورس مــاژور» منســجم تر بــود اما
فیلــم «نفــس» از طــرف ایــران بــه آکادمــی اســکار معرفی شــد .امســال با قوانینی که برای بخــش فیلم های خارجی زبان گذاشــته انــد داوران را مجبور میکند حتــی فیلــم هــای مهجورتــر را هم ببینند ،شــاید شانســی برای ایران باشــد .با فیلم های مهم بخش خارجی زبان که به اســکار معرفی شــده اند ،آشــنا شــوید .یک هفته دیگر مهلــت پایانی معرفی فیلم هــا برای بخش اســکار بهترین فیلــم خارجی زبان فرا میر ســد .اعضــای آکادمــی در یک مــدت دو ماهــه فرصت دارنــد فیلم ها را ببیننــد .در نهایت بــه فیلم هــا بین یک تا شــش امتیــاز میدهند و از بیــن آنها نه فیلم برای رســیدن بــه مرحله نیمه نهایی انتخاب میشــوند .آن نه فیلم در سه سانس بــه نمایش در میآیند تا از بین شــان 5فیلم نهایی 68ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
همچنــان «مربع» فیلمی اســت که تماشــاگرش را گیــر میاندازد و ذهنــش را درگیر می کند .فیلم به اســکار معرفی شــده است.
محوشدگی فاتح آکین /آلمان
فیلم فیلمســاز تــرک از طرف آلمــان برای حضور در رقابت بخش بهتریــن فیلم خارجی زبان معرفی شــده اســت .یک درام دادگاهی انتقــام جویانه با بــازی دایــان کروگــر درباره نفــرت نئونــازی ها و جنایت های آنان .داســتان زندگی کاتیــا که بعد از مرگ شــوهر و پســرش در یک بمب گذاری از هم فرو می پاشــد .بعد از دوره سوگواری و بی عدالتی کــه در حقــش می شــود ،مــی خواهد دســت به انتقام بزند .منتقدان می گویند از شــروع خشــنش بــا بمب گــذاری ها ضد تــرک های آلمان نشــین، فیلم «محوشــدگی» در میــان کارهــای فاتح آکین متمایز اســت ،خشــم و عصبانیتی که این کارگردان آلمــان بــا اصلیــت تــرک در داســتان بــه نمایش گذاشــته اســت ،ببنندگان را خواهد لرزاند. احســاس شــدید و تواییــش در تــکان دادن مخاطبانــش درخشــان اســت .فیلم آکیــن امتیاز کمتری نســبت بــه فیلم هــای دیگــر از منتقدان گرفته اما نام فیلمســازش و کشــور شــرکت کننده و اکرانــش در کن مــی تواند برگ هــای برنده اش با شد .
پایان خوش میشاییلهانکه/اتریش
هر ســالی که هانکه فیلم ســاخته باشــد طبیعی اســت که از طرف اتریش به اســکار معرفی شــود. امســال البته فیلم هانکــه در جشــنواره کن برنده جایزه نشــد امــا منتقــدان همچنان تحســین اش کردنــد .این درامی دربــاره یک خانواده اســت که در جزیــره کاله فرانســه اتفاق میافتــد و در پس زمینه اش شــاهد بحران های مهاجرت هم هستیم. ایزابــل هوپــر که ســال گذشــته نامــزد دریافت اســکار بهترین بازیگر زن شــد در فیلــم مقابل ژان لویــی ترینیتیان بازی می کند .منتقــدان کارگردانی هانکه را مثل همیشــه مبهوت کننــده میخوانند. یــک کمدی تلخ درباره جهانی کــه بچه هایمان در آن زندگــی میکنند.
بی عشق آندری زویا گنیتسف /روسیه
فیلمی که از طرف روســیه معرفی شــده با توجه به تحســینی که منتقدان در کــن نثارش کردند کنار فیلم اوســتلند یکی از مهــم ترین گزینــه ها برای
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
68 Kheradmand
طبیعی اســت ،جواب شــما باید همیشــه یکسان باشــد در پایان جواب هم م ی توانید او را تشــویق کنیــد اگــر ســوال دیگــری دارد بپرســد .یکــی از درگیریهــای این ســن نام بــردن اعضــای بدن به خصــوص آلت تناســلی اســت .بچهها در ســنین پاییــن نیازی نیســت نــام علمی و رســمی اعضای بدانند همــان نامهای بچه گانه برایشــان بــدن را کافیســت ،اما بهتر هســت در ســنین باالتر اســم اعضا را درســت بدانند و فقط از آنها بخواهید در حضــور دیگران تکــرار نکنند. اینها بخشــی از آگاهیهای جنســی بــرای بچه هاســت .بعــد از آن ســواالت شــروع میشــود و زمانــی میرســد که شــما میبینید هــرروز ۲۰بار به یک ســوال مشــخص پاســخ دادید .ســوالهای بچههــا معمــوال در یــک دایره خاصــی میچرخد ولی پاســخهایی که به آنها داده میشــود بســیار مهم اســت.
چند مورد مشابه از ســواالت جنسی را در اینجا میخوانیم:
هســت هرگز در حضور هیچ فــرد غریبهای عوض نکنید .ایــن موضوع باعث خجالت شــدیدی در او میشــود که نمیتواند به زبــان بیاورد. از دیگــر کارهایــی که ممکن اســت در این ســن از بچههــا بینید بازی کردن با آلت تناســلی اســت. تحریــک این ناحیه با دســت یــا مالیــدن پاها به همدیگر یک امر نســبتا شایع و طبیعی است .بهتر اســت شــما در این مواقع بدون انگشــت گذاشتن روی آن کار بــه نحوی ذهــن کودک را منحرف کنید مثال همــان لحظه برای کاری صدایــش بزنید ،به او غــذا تعارف کنید ،بــازی جدیدی را برپــا کنید و به هر شــکلی که میتوانید ذهن او را از این مســئله دور کنیــد .اگر از ۳ســالگی به بــاال این رفتار قطع نشــد یا اضافه شــد باید با مشاور مشــورت کرد.
هویتجنسی
ســن ۳تا ۶ســالگی زمان شــکل گیــری هویت و شــخصیت جنسی کودک اســت .در این سن کودک با رفتار صحیــح پدر و مادر و الگوگیری درســت از آنهــا هویت زنانــه یا مردانه خــود را پیدا میکند. در ایــن ســن پســران تمایل بــه برقــراری ارتباط حســی با مــادر دارند و دخترها با پــدر ،این تمایل تا حدودی بوی جنســی میدهــد و طبق آن چیزی کــه فرویــد مطــرح میکنــد عقدههــای ادیپ یا الکتــرا در همین دوران شــکل میگیرد. پســرها دوســت دارنــد بــدن مــادر را ببینند و تماسهــای فیزیکــی نزدیکــی بــا او برقــرار مــی کننــد ،همچنیــن دخترها در مــورد پدرشــان این حس را دارند .از طرف دیگر حســادت شــدیدی به همجنس خــود دارند .چون تصــور میکنند پدر یا مــادر را از آنهــا میگیرد .بــرای اینکه کــودک به درســتی این مرحله را پشــت ســر بگــذارد باید با والــد همجنس خــود همانندســازی کند.
بــازی بچههــا بــه بهانــه معاینه کــردن بــه اندام همدیگــر دســت میزننــد و دنبــال کشــف بدن جنس مخالف هســتند .در چنیــن مواقعی نباید با کودکمان برخورد ناخوشــایندی کنیــم چرا که حس ســرخوردگی و ترس درخصوص مســائل جنسی در او نهادینه میشــود .فقط باید بدانیــد این بازیها امری طبیعی اســت و تنها باید بــرای آن حد و مرز مشــخص کنید .یکــی از راههای تعییــن حد و مرز این هســت که بــه فرزندتــان یاد بدهیــد بعضی اندامهــا کامال خصوصی هســتند و همیشــه باید پوشــیده بمانند و در حضور دیگــران نباید آنها را نشــان داد .اگــر زمانی با این صحنه مواجه شــدید کــه فرزندتان مشــغول نشــان دادن اندام جنســی خود به بچهای دیگراســت ســریع فضایی را برایش ایجــاد کنید که اینــکار از ذهنش دور شــود و ال به الی حرفهــا به او یــادآوری کنید که نباید کســی قســمتهای خصوصی بدنش را ببینــد .آنها باید بداننــد نه تنها در مورد این مســائل نباید با کســی حــرف بزننــد بلکــه اگر بچــه کوچک تــری هم از آنها ســوالی پرســید نبایــد به او جــواب بدهند و بایــد بگوینــد از پدر یا مــادرت بپرس. اینــکار یکــی از روشهایــی اســت که بچــه یاد میگیــرد بــا غریبههــا در ایــن مورد اصــا حرف نزنــد .هویــت جنســی در بچهها از ســه ســالگی شــکل میگیــرد .کــودکان در ایــن ســن میتوانند تشــخیص دهنــد دخترند یا پســر .آنهــا تدریجی بــا نقــش خود به عنــوان دختر یا پســر آشــنا م ی شــوند و میتواننــد دوســتان و بازیهای مناســب سنشــان را انتخاب کنند .اصوال پســرها نســبت به دخترهــا بازیهای خشــنتر و پرســر و صداتری را دوســت دارند .در این ســن بهتر است پسر اطراف پدرش باشــد و کارهــای مردانه را یــاد بگیرد .دختر با مــادرش بماند و فعالیتهــا و حرکاتش دخترانه شــود .امــا در خانواده تــک والد یا زمانــی که والد همجنس کمتر در منزل هســت نقــش والد جنس مخالف بسیار سخت میشــود .در این شرایط والد جنس مخالــف باید خیلی مراقب باشــد که کودک با تقلیــد رفتار او هویت جنســیاش تغییر شــکل پیدا نکند .اگر کودکی در این ســن مشــکل هویت جنســیاش به بهترین شکل حل شــود و فرق اندام خصوصی و غیرخصوصــی را بداند و هرگز از پدر و مادرش نترســد ،در آینده اگر به هــر دلیلی درمورد مسائل جنســی دچار حادثهای شــد یا کسی آزارش داد هــم میتوانــد از پس خودش بربیایــد و هم از خانــواده مخفــی نمیکند .بــه طور کلــی خانواده بهتریــن و تنهــا محــرم بچههــا هســتند و باید با برخوردهــای صحیــح این بــاور غلط راکــه بچه با ســواالت جنســی مرتکب کار وحشــتناکی شده از ذهنــش دور کننــد .تنهــا در این صورت اســت که میتوانند این مرحله ســخت را به راحتی بگذرانند و بچههایی با هویت جنســی سالم تحویل جامعه از فرادیــد بدهنــد.
«بچه چه جوری درســت میشــه /من چه چوری رفتم تو شــکمت /من چه جوری از شــکمت اومدم بیــرون /چرا تو و بابا در یــک اتاق میخوابین…» ســواالت زیــادی شــبیه بــه اینهــا در ذهــن بچههــا وجــود دارد .از آنجایــی کــه آنهــا خیال پــردازان ماهــری هســتند و در ســن ۲ .۵تــا ۳ .۵ ســالگی تصویرســازیهای ذهنی زیادی دارند نوع پاســخگویی بــه ایــن ســواالت خیلی مهم اســت. اگــر در پاســخ به ایــن ســواالت برخوردهــای تند و شــدیدی با بچه داشــته باشــید او احســاس گناه خواهــد کــرد و درکــش از این مســائل بــا ترس و نگرانــی همراه میشــود. یکــی دیگــر از نشــانههای کنجــکاوی بچههــا نســبت به مسائل جنســی ،تمایل به مشاهده آلت تناسلی جنس مخالف اســت ،به خصوص در سنین برای این همانندســازی باید به این نکات دقت ۵تــا ۶ســالگی این موضــوع زیاد دیده میشــود .کنید: مخفی کــردن ،ســرکوب کــردن ،ســرزنش و ایجاد والدیــن باید خیلی توجه کنند کــه کودک متوجه تــرس باعث میشــود کودک شــما فقط احســاس ارتباط جنسیشــان نشــود .از حدود ســن ۲تا ۲ .۵ گنــاه کنــد و در ذهنش ایــن باور شــکل بگیرد که سالگی به بعد والدین پوشــیدن لباسهای خیلی باز اگر بعدهــا اتفاق بدی برایش افتــاد هرگز نباید آن در منــزل را کمتر کنند و حمــام بچه ترجیحا با والد را در منــزل مطرح کند .برایــش توضیح دهید آلت همجنس باشــد .هرگز لبهای بچه را نبوســید .چون تناســلی یک بخش خصوصی از بدن هر شــخصی لــب جــزو اعضای خصوصــی بدن بچه محســوب اســت و دیگــران نبایــد آن را ببینند .ایــن رفتار به میشــود و او بایــد این نکته را بدانــد .مدت زمانی کــودک میآمــوزد بدن خودش هم حریم شــخصی کــه والد همجنــس با بچــه میگذرانــد و کارهای مطابق جنسیتشــان انجام میدهند باید زیاد شود. دارد و نباید با کســی شــریک شود. در ایــن مواقع اگر بچه خواهر یــا برادر کوچکتر هرگــز رفتارهایی راکه حس طردشــدگی در کودک دارد که در ســن نوزادی و بدون درک کافی اســت ،ایجــاد میکنــد انجــام ندهیــد فقــط به شــکلی م ی توانید گاهی به بهانه تعویض پوشــک از فرزند زیرکانــه او را به ســمت همســرتان ســوق دهید. در همان بزرگتــر بخواهید به شــما کمک کنــد و حیــن برایــش توضیح دهید کــه دختر و پســر در بازیهایجنسی چــه چیزهایی با هم متفاوتند .ولی پوشــک بچهای یکــی از آشــناترین بازیهــای همــۀ بچههــا در را که با جنســش آشــنا شــده و باالی یک ســالگی ســنین ۳تــا ۷ســالگی دکتر بــازی اســت .در این 67ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 67 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
هویت جنسی ،بحران کودکی همه آنچه که باید درباره سواالت جنسی کودکتان بدانید ســن کشــف جنســیت به طور میانگین ســه تا شــش ســالگی هســت .در این بازه ســنی کشف جنســیت یکــی از مهیجتریــن و زیباتریــن کارها بــرای بچه هاســت .کودک در این ســن میخواهد همــه چیز را درمــورد اندامهای بدنــش بداند و به همین علت نســبت به قســمتهای بــدن خود و اطرافیانــش کنجکاو میشــود . «فرزنــد ۱۸ماهــهام مــدام بــا آلــت جنســیاش بــازی میکنــد ،نمیدانــم چطــور مانع ایــن کار شــوم« ».دختر ۲ ســالهای دارم که هــر روز از من و پدرش در مورد دســتگاه تناسلی سوال م ی کند و میخواهــد بداند فرق مــادر و پدر در چیست». شــاید شــما هم با فرزندتان دچار این مشــکل باشید .نگران نباشــید آشنایی با آلت تناســلی و کشــف جنســیت امری طبیعی اســت کــه از ۱۸ماهگــی آغاز میشــود ،در ۲ .۵تــا ۳ســالگی به اوج خود میرســد و در ۶تا ۷سالگی تقریبا تمام میشــود. گرچه در ســنین پایین این اتفاق صرفا از ســر بازی و شــیطنت میافتد و قطعا بچــه هیچ نیتی از اینکار نــدارد ،اما گذر از این مرحله بســیار دشــوار است و اگر بــه خوبــی از پــس آن برنیاییــم ممکن هســت صدمات جبــران ناپذیــری برای آینده بچه داشــته باشد .
شناختجنسیت
موجــب تعجب یا احســاس شــرم و ناراحتی آنها میشود. در این موارد بهتر اســت بدون احســاس خشــم یا ناراحتی با اشــتیاق کامل اطالعات درســت را در اختیــار بچهها بگذاریم .نکته مهم این هســت که کوچکتریــن خطایــی از ســمت ما در برخــورد با
موارد میتواند بســیار کارســاز باشد.
توضیح اضافی ممنوع
بهتر اســت تــا زمانی که کودک ســوالی از شــما نکــرده بیجهــت ذهنــش را درگیــر این مســائل نکنیــد .بچهها خودشــان در حوالی ســه ســالگی مشــتاق دانســتن این چیزها هســتند. پس صبر کنید آنها خودشــان از شــما ســوال کنند چــون این موضوع نشــان میدهد ذهــن آنها آمادگــی پذیرش و تفکیکهــای جنســیتی را دارد.
خصوصی سازی موضوع
کودک باید بداند مســائل جنســی یک امــر کامال خصوصی و شــخصی اســت و بــه هیچ وجــه نبایــد به جــز پدر و مادر بــا کســی در این رابطــه صحبت کنــد .زمانی که فرزندتــان در یک جمع ناگهــان از شــما ســوالی میپرســد که کامــا جنســی اســت باید بــدون هیچ گونــه برخورد تندی بــه او یادآوری کنید که این مســئله کامال شــخصی اســت و بعد که تنها شــدیم با هــم در این مورد حــرف میزنیم.
بیان واقعیت به زبان ساده
یادمــان نرود مــا با یک انســان ۳تا ۴ ساله ســر و کار داریم که دید و تصورش از جهــان در یــک دایره بســیار کوچک خالصه شــده اســت.بنابراین وقتی با او وارد چالــش در خصــوص یــک موضوع مهــم و تازه میشــوید باید خــود را به اندازه او کوچک کنیــد و برایش به زبان خــودش توضیح دهید.
سن کشف جنســیت به طور میانگین سه تا شــش سالگی اســت .در این زمان کشــف جنســیت یکــی از مهیجتریــن و زیباتریــن کارهــا برای بچه هاســت. کــودک در ایــن ســن میخواهــد همه جزئیاتممنوع چیز را درمــورد اندامهای بدنش بداند و در ایــن شــرایط از ورود بــه جزییات به همین علت نســبت به قســمتهای پرهیــز کنید .وقتــی جوابــی میدهید بــدن خــود و اطرافیانــش کنجــکاو بایــد منتظــر واکنــش بچه باشــید .اگر میشود . حس کردیــد دچــار پیچیدگی شــده یا آنهــا حتی بــه بــدن عروســکها با دقــت نــگاه میکنند و دنبال شــباهتی بین خود و مســائل جنســی میتواند در روحیات و شخصیت موضــوع را بــه زمــان دیگر موکــول کنید یــا از او بخواهیــد برای شــما توضیــح دهد ،به این شــکل آنهــا میگردند .کودکان ۳تا ۵ســاله مدام در حال بچه تاثیرگذار باشــد. مقایســه خــود با والدین یــا خواهر و بــرادر بزرگ بعضی از نکاتــی راکه میتوانــد در گذراندن این میتواند بفهمید کجای ســوال برایش ابهــام دارد . ترشان هســتند ،در این میان سواالتی برایشان پیش مرحلــه بــه ما کمــک کنــد در این گــزارش مطرح بــه ایــن نکته دقت کنیــد که یک کــودک ممکن میآید که اگر والدین آگاهی کافی نداشــته باشــند میکنیم .گاهی دانســتن کوچکترین نکت ه در این اســت ســوالی را بارها از شــما بپرســد کــه کامال 66ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 66 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
65 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند65
64 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند64
و در تیمچه کتابفروش ها بــا چند نفــر دیگر حجــرهای میگیرنــد و کارشــان را بــه راه میاندازنــد ،چند ســال بعد کــه ایشــان فوت میکنــد پــدر مــن به عنــوان بزرگترین پســر ایشــان به خیابان باب همایــون میآیند؛ ولی پس از چنــدی در زمان رضــا شــاه بــه خاطــر ســاختن وزارت دارایی دســتور میدهنــد کــه مغازههــای آنجــا تخریب شــود تا اینکه بعد از مدتی شــهرداری دســتور خرابــی ایــن را محل(کنونــی) میدهــد تا اینجــا را خیابــان و بازار کننــد .پدر ما هــم اینجا را که یــک خانه بوده میخــرد ،خرابش میکنــد و به مغــازه تبدیــل میکنــد .از آن موقع تا اآلن ۱۲۰ســالی میشــود که کتابفروشــی ما در همینجا مســتقر اســت».
جوانــان خــط کتابهــای مــا را نمیتواننــد بخو ا نند این کتابفروشــی عالوه بر فــروش در زمینه چاپ کتــاب نیز بــه فعالیت مشــغول بوده اســت؛ مثل
شــهرها را در خیابــان انقالب پیــدا میکنند، اما کتابفروشی اسالمیه درســت در دل خیابان ۱۵خرداد اســت جایی کــه بیشــتر از اینکــه حال و هوایی فرهنگی داشته باشد یک مکان کام ًال تجاری اســت. بــرای همیــن هــم وقتــی از آقای کتابچی دربــاره ایــن ســؤال میکنیــم که بــا وجود موقعیت مکانی مغازه و انتشاراتش اینجا چه طور ســرپا مانده است در جوابمــان این طور میگویــد «:بــه قــول یک بنــده خدایــی از آنجایــی کــه وضع و اوضــاع کتابخوانــی رو به راه نیســت اوضاع کتابفروشــی ما هم روز بــه روز در حــال افول اســت و نبضهــای آخــرش را میزند. دربــاره موقعیــت جغرافیایــی اینجــا هــم باید بگویــم ،اینجایی که ما هســتیم قبــ ًا یک محیط فرهنگــی بود و بیــش از۱۰کتابفروشــی اطراف ما وجود داشــت؛ ولی به مرور زمان یکی یکی بســته شــد .بعضی به طور کل از این کار کنار کشــیدند و برخی هم رفتند خیابان انقــاب ،جمهوری ....فع ًال مــا اینجا تنهــا ماندهایم».
کتابها آن زمان در ایران چاپ نمیشد و از بمبئی هندوستان بهوسیله کشتی به بندرعباس میآمد کتابهایــی در حوزه شــعر و حقــوق ،کتابهایی کــه در زمینــه چــاپ و خــط قدیمــی هســتند و باعث شــدهاند تا مشــتریهای حــال حاضر آنها مراجعهکنندههــای قدیمــی باشــند و جوانترهــا کمتر پایشــان بــه این کتابفروشــی باز شــود «.در حــال حاضــر بــازار کتاب بــرای ما چنــدان رونقی ندارد .مشــتریهایی هم که فعــ ًا داریم آدمهایی قدیمی و ســن و ســال دارند .وگرنه جوانهایی که میآینــد اینجــا یک نگاهــی میکننــد و میروند. چــون ایــن کتابها چاپ ســنگی اســت و خطش بهگونــهای اســت که بــرای آنها چنــدان خوانا به نظر نمیرســد».
این خیابان قب ًال پر از کتابفروشی بود
این کتابفروشی برایم یادگاری است
جالــب اینجاســت که با همــه این اوضــاع غیر مطلوب در بازار کتابفروشــی ســید جالل کتابچی میگویــد همچنــان میخواهــد چراغ ایــن مغازه را روشــن نگهداری چون کتابفروشــی اسالمیه این روزهــا بیشــتر از اینکــه برایش حکــم محلی برای کســب درآمد باشد یک یادگاری اســت ،یادگاریای که نســل به نســل به او رســیده است. «مــن خودم فرزند نــدارم ولی دو بــرادرزاده دارم که هــر دو مهندس هســتند و در حــال حاضر در این مغــازه با ما همکاری میکنند شــاید برای بعد از من». خبرگزاری مهر
تقریباً همــه تهرانیها راســته کتابفروشــی مای 63ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
63 Kheradmand
کتابفروشی ۱۵۰ساله تهران را بشناسید خاصیت زمان ،گذشــتن و به جا گذاشــتن اســت. قطاری که با مســافرانش ایســتگاه به ایستگاه گذر میکنــد و بــا هر بــار رفتــن از یک نســل خاطره باقــی میگذارد ؛ اما نکته اینجاســت که همیشــه آدمهــا ،اتفاقــات و مکانهایی هســت که انگار از قطــار زمان و نســل خودشــان جا میمانند تــا آدمهــای دیگــر را بــا هــر بــار نگاه کــردن ،پــرت کنند به ســالیان گذشــته تا از روزگار و نســلی برای شــما حــرف بزنند که قطار زمانشــان مدتهاست از ایســتگاه حال رد شــده و به گذشته رســیده است. کتابفروشــی اســامیه یکــی از همیــن جامانــده هاســت. انتشــارات و مغــازهای که حاال در راســته خیابان ۱۵خــرداد و بــازار تهــران جــا خــوش کرده
۱۵خــرداد ما بین همــه مغازههای رنــگ به رنگ یکــی از پیرتریــن مغازههای شــهر را پیــدا کنیم. مغــازهای که با گذشــت ســالهای طوالنــی و به رغم همه کســادیهای بــازار همچنــان خودش را
اســت؛ محلی در پایتخــت که به راحتــی میتوان بــه آن لقب قدیمیترین کتابفروشــی شــهر را داد.
سرپا نگهداشــته و صاحبانش نگذاشتند تا چراغش خاموش شــود .یک مغــازه که به اندازه ۱۵۰ســال از آدمها و مشــتریهایش خاطره دارد و به چشــم خــودش گذر تهــران قدیم بــه جدید را به چشــم دیده اســت. پیدا کردن کتابفروشی اسالمیه کار چندان دشواری نیســت برای همین زود راهمــان را پیاده میکنیم. وقتــی بــه آنجا میرســیم .ســید جــال کتابچی؛ صاحب کتابفروشــی اســت اهالی مغازه میگویند برای آمدنش باید مدتی را صبر کنیم .کتابفروشــی که وقتــی در آن پا میگذارید هیچ رد و نشــانی از
کتابفروشــی هــا فعلــی پیــدا نمیکنیــد چون پر از قفســههایی اســت کــه درون خــود نســخههای قدیمــی و چاپهــای ســنگی کتابهای مذهبی ،نســخههای تعزیه و داســتانهای قدیمی را جــا داده .کتابهایــی که انگار منتظر مشــتریانی هســتند که از گذشــته بیاینــد ،خاکشــان را بگیرنــد و دوباره آنهــا را ورق بزنند.
پدربزرگم کتابها را از هند به ایران میآورد
۱۵۰سال است کتاب میفروشیم
صبح حوالی ســاعت ۹خودمان را بــه خیابان ۱۵ خــرداد رســاندهایم .خیابانــی که به واســطه بازار پــر از رفــت و آمد و جنبــش مردمی اســت که یا کاســباند یا خریدار .آدرســمان برای پیــدا کردن کتابفروشــی ،نشــان از بازار آهنگــران میدهد. بیوقفه و با اینترنت رایگان فیلم تماشا کنید! درســت باید نبــش بــازار آهنگران و بــر خیابان 62ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
دلمان میخواهد ســید جالل کتابچــی که اهالی کتابفروشــی او را حاجــی صدا میزننــد برایمان از حجــرهاش بگوید مغازهای که حاال نســل به نســل حکم شــغل آبا و اجــدادیاش را پیدا کرده اســت. مغــازهای که دنبالــه قدمتش برای یــک و نیم قرن پیــش اســت .اتفاقی که به واســطه کســب کار و جد او در شــیراز کلید زده شــد«.پدر پدر بزرگ من در شــیراز زندگــی میکــرد .او را ســید محمدعلی شــیرازی صدا میزدند. کتابهــا آن زمــان در ایــران چاپ نمیشــد و از بمبئی هندوســتان بهوسیله کشــتی به بندرعباس میآمــد و ازآنجــا به شــیراز منتقل میشــد؛ چون شــیراز آن موقــع مهد علــم ،فرهنگ و کتــاب بود تــا جایی که بعد از شــیراز در شــهرهای دیگر مثل اصفهــان و مشــهد پخــش میشــد.کتابهایی که هم به زبان فارســی و هــم به زبــان اردو بودند». آقای کتابچی میگوید اســم اســامیه هم از همین کتابهــا گرفتــه شــد چون بیشــتر ایــن کتب در حــوزه تاریخی و مذهبــی بودند.
۱۳۰سال پیش در خیابان باب همایون بودیم
اما پس از چندی کار در شــیراز ،سید محمدعلی شــیرازی جد آقــای کتابچــی تصمیــم میگیرد که کارش را بــه پایتخــت انتقــال دهد و کتابفروشــی اســامیه را در تهــران راه بیندازد « .بعــد از مدتی پدربزرگ ما جــای وطن میکند به تهــران میآید
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
62 Kheradmand
آثار خود و شــخصیت ادبــی اش را قربانــی نام آن جریــان می کند و خواســته یــا ناخواســته بدل به تولیدکننده آثاری با مارک های مشــخص می شــود. الگــوی تولید که معلوم شــد ،تولید انبــوه نیز آغاز می شــود .نویســندگان انبوه .آثار انبوه. با مرگ هوشنگ گلشــیری و احمد شاملو ،ناگهان مــا با موجی از جریان های شــعری و داســتانی رو به رو شــدیم که پیشــتر یا زیر ســایه ســنگین نام گلشــیری و شــاملو بودند یا اگر هم جلــوه ای می کردنــد ،کم رنــگ و کم تاثیــر بود .با مرگ شــاملو و گلشــیری ،ادبیات ایران وارد دوران دیگری شــده اســت .دوران ما دوران آشــفتگی و آلودگی اســت. هیــچ چیز ســر جــای خــودش نیســت و در جای خودش معرفی نمی شــود. کســانی با چاپ یک رمــان یا مجموعه داســتان، مالــک جایگاهی می شــوند که نویســندگان بزرگ معموال پس از ســال ها تجربه در نوشتن به آن می رســند .شــاید این هم از ویژگی های قرن ســرعت باشــد .ولی ساخته شــدن و شــناختن نویسندگان درجــه یک زمــان مــی خواهد .یک شــبه کســی همینگوی و گلشــیری نمی شــود .از زمان مهم تر، زمینــه و جای مناســب بــرای ارائه آثار اســت .اگر نویســنده ای در یک ســرزمین به مقــام بلندی می رســد ،غیر از نبوغ و خالقیت ،که حاصل کار اســت، نیــاز بــه زمینه ای بــرای حرکــت دارد .اثر نوشــته شــده باید دیده شــود ،نقد شــود ،باید دربــاره آن ســخن گفته شــود تا قوت ها و ضعف هایش پیدا شــود .این گونه اســت که هــر نویســنده ای آرام آرام جایــگاه خودش را به دســت مــی آورد .و این جایگاهی نیســت که یک شــبه به دســت بیاید. برای مثال ،نشــریات دهه چهل ،آرشــیو درخشانی از نام ها و کارهای تازه دوران خود اســت .پیشــینه تالش ها و تجربیات بســیاری از نویسندگان تثبیت شــده و مطرح ادبیات معاصر ایــران را می توان در نشــریات دوران ها و دهه های گذشــته دید. ولی ما در این بیســت سی ســال اخیر یک نشریه مســتمر ادبی نداشــته ایم .حجم آثاری که منتشــر می شــود بــا زمینه ای کــه باید در اختیــار بحث و نقــد این آثار قرار گیرد ،نمــی خواند .در این حالت، بایــد منتظر تلفاتــی از نوع دیگر باشــیم .نام روی نــام ،کتــاب روی کتــاب .خیلی از این هــا حتی به چشــم هم نمی آیند .حتی پخش هم نمی شــوند. فقط چاپ .فقط ناشــر اســت که این وسط ظاهرا به چیزی که باید برســد می رســد. همه مــی دانیم کــه عرصه چــاپ و پخش کتاب چــه جهنمی اســت .در ایــن بازار جهنمــی ،کتاب های چاپ شــده معدودی هســتند که به تیراژهای آن چنانــی می رســند .برســند .هرچه تیــراژ باالتر برود باید خوشــحال شــویم .بحث ولی ســر چیزی دیگر اســت .چرا هیچ جا نمی بینیم که بنویســند امتیــاز فالن کتــاب پرفــروش در چه بــوده؟ کتاب پرفروش صرف پرفــروش بودن دارای ارزش اســت؟ 61ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
آیــا پرفروش به معانی بســت ســلر بــوده یا چی؟ یعنی پس از دوران درخشــان ادبیات در دهه چهل تازه رســیده ایــم به جایی کــه باید صــرف فروش رفتن کتاب ها کاله مفتکی از ســر برداریم و دست بزنیم؟ فقط بــرای فروش؟ تیــراژ بــاال خوب اســت .ولــی ســودش به جیب کی می رود؟ ناشــر حق دارد در بــازار برای کتابش تبلیغ کند و بســپارد تــا در روزنامه بر کتاب هایش نقد مثبت بنویســند .مشــکلی نیســت .مشکل از جایــی آغاز می شــود کــه رپرتاژ آگهــی ،نقد ادبی تلقــی شــود .که دارد می شــود .همه چیــز دارد با همــه چیز قاطی می شــود و در ایــن آب گل آلود عــده ای نیز نــان را بلدند و دارند بــه نرخ روز می خورند .نوش جانشــان. ادبیــات بــازاری در این ســال هــا جا بــاز کرده. ولی مرزبندی روشــنی نــدارد .مرز ادبیــات بازاری را ادبیــات جــدی باید روشــن کند .ادبیــات جدی هم می تواند تیراژ باال داشــته باشــد .به این شرط که نشــریات جدی داشــته باشیم .نشــریات جدی داریــم .ولی خیلی کــم داریم. نشــریه ادبــی بخشــی از حافظــه ادبیــات هــر ســرزمینی اســت تا فراموش نکنیم چه هســتیم و در دوران خــود چه می کنیم .نشــریات ادبی ســند فرهنگــی روزگار خود هســتند .خیشــخانه می خواهــد جلوه گاه گوش هــای هر چند کوچک از رویدادهــای ادبی زمانه خود باشــد .خانه ای اســت بــرای ادبیات ایران .چشــم و چــراغ این خانــه ،همین شــعر و داســتان ،همیــن نقد و ترجمه هاســت .برابر هر آشــفته بــازاری ،دل هایی هم هســت که به عشــق گوهــری دیگر مــی زند .خیشــخانه مــی خواهــد دور از بازار خودفروشــی و خودفروشان بایســتد .خیشخانه، خانه نویســندگانی اســت که عشــق به ادبیات را با حساســیت و ســخت گیــری در هم بافتــه اند. خیشــخانه مــی خواهد ســرپناه خالقیــت ها و اســتعدادها باشد. ایــن ها ،تا در آغاز راه هســتیم ،ادعاســت .ولی بــه آن باور داریم .برای شــروع ،کم و کاســتی های فراوانی به چشــم خواهدآمد .ولی تالشــمان بر این اســت که بــه مــرور ،حرفه ای تــر و حرفــه ای تر شــویم .از همــه نقدهــا و داوری ها اســتقبال می کنیم .دربــاره ادبیــات دوره خــود داوری خواهیم کــرد ،و خود داوری خواهیم شــد .ایــن قاعده بازی است! خــوب می دانیم که ایــن دوران و ایــن جایی که در آن زندگی مــی کنیم، هیچ
ویژگــی کــه نداشــته باشــد ایــن حالــت ناگهانی بودنــش ،غوغاســت .ناگهانی بــودن در هر کارمان پیداســت .و در هــر ناگهانــی ،نشــانی از زیر بته بودن هســت .پرســش هــر ناگهانی ،پیــش از این کجــا بودنــد ،اســت .ناگهان ســر و کله چیــزی یا کســی پیدا می شــود بــا ُمهــری از ناپایــداری به پیشــانی .چون هر ناگهانــی ،می توانــد لحظه ای دیگــر نباشــد .همانگونــه کــه ناگهان پیدا شــده ناگهــان هم مــی رود. خیشــخانه ،پیش از این ها هم بوده اســت .گیرم کــه رد گردش ایام گمی گم بــوده ،گاهی گور و گاه هم پیدا .اما همیشــه در دوران پیدایی ،خیشــخانه خانه ای اســت درخشــان از برق چشــم هایی که می توانند در زیبایی یک ســطر ،قرنی به شــیدایی نفس بزنند». ماهنامهتجربه
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
61 Kheradmand
ِ مرگ بزرگان سرنوشت داستان ایرانی ،بعد از کوروش اسدی ادبیــات ایــران دوران دیگری را آغاز کرده اســت. بــرای این که بفهمیم کجا هســتیم و به کدام ســو مــی رویم ،بــرای درک بهتر خودمــان و دورانی که در آن به ســر می بریم ،باید ببینیم چــه آثاری با و چــه ویژگی هایی ما و موقعیتمــان را از دوره های دیگــر متمایز می کنــد .یکی از جاهایــی که می تــوان در بررســی وضعیت ادبی یــک دوران به آن رجــوع کرد نشــریات ادبی اســت .نشــریه ادبی جلوه گاهی اســت که گروه از نویســندگان در آن آثارشــان را ارایــه می کنند و توانایــی های خود و امکانــات ادبی را به نمایش مــی گذارند .هر نشــریه روشن کننده گوشــه ای از تالش ها و تجربه های ادبی یک دوره اســت. آثار و مباحث ادبی این ســال ها ولــی فضایی درخــور برای بازتاب خود نداشــته است .ادبیات امــروز ما بــه ویــژه در عرصه نقد، در بیشــتر مواقــع ،بــه نوشتن چند خط معرفی کتاب در ســتون هــای صفحه آخر روزنامــه ها ،خالصه شــد ه
نکتــه ای کــه بیشــتر از هــر چیــز به چشــم می اســتناد بــه آیــد و چشــم را مــی زند، و نقــل قــول مکاتب گوناگــون و نام ها بــه عبــارت هایی از فیلســوف هاست، دیگر دانش ســترگ نویســنده اســت کــه فقط به رخ کشــیده مــی شــود و مــا در آخــر می ســتون باریــک ،و بینیــم کــه در یک یــا بر ر ســی بــه بهانــه معرفی
یک کتــاب ،خالصهــای از ســاختار و تاویــل متن های گوناگــون در طــول تاریــخ ارائــه شــده اســت. این یکــی از ویژگی هــای پررنگ ادبیــات دوران ماســت -کلی گویی. معموال با مرگ نویســندگان درجه یک ،خالیی در ادبیات هر مملکتی ایجاد می شــود .این مسئله ما را با ویژگــی دیگر ادبیات روزگارمــان رو به رو می کند .خال نویســندگان و شــاعران بــزرگ در ادبیات هر ســرزمینی بحــران ایجاد می کنــد .از نتایج این بحــران ،یکی برآمدن نویســندگان میــان مایه و به هــم ریختــن آداب نوشــتن ،و دیگــر ســربرآوردن جریان ها ،دســته هــا و گروه هــای گوناگون ادبی اســت که معموال ورد زبانشــان انکار نویســندگان پیشین است. هنگامی کــه به تنهایــی نتــوان در ادبیات غولی شــد یا بــود ،خالقیــت های فــردی یــا تعدیل می شــود و یا در شــکلی دیگر ،پشت یک جریان جمع می شــود و موج هــای ادبی را به وجــود می آورد. اگــر در گذشــته ،همینگــوی یــا فاکنــر در ادبیات
اســت .ایــن رویداد ،نشــان دهنده نوعــی نگاه به ادبیــات اســت .نشــانه ای از یک مــرض و بیماری ا ست . مجموعــه داســتان یــا رمانی منتشــر می شــود. نویســنده روزنامــه مطلبــی در بــاب ایــن اثر می نویســد .سرتاســر نوشــته ،ســتایش و تعریــف از نویســنده و اثر اوســت بــدون آن کــه دلیلی برای ســتایش ها ارائه شــود .در این نوشته ها معموال به مقدمــه ای بلند بر می خوریم کــه پر از نکته های کلی اســت .سپس شــرحی کلی تر از امتیازهای اثر ارائــه می شــود ،معمــوال در هیچ جای این شــرح طوالنــی بــه تکــه ای از کتاب اســتناد نمی شــود، ســتایش ها چنان کلــی و بی در و پیکر اســت که برای آن نمی توان نمونــه ای یافت .گاهی خواننده شــک می کند که نویســنده اصال کتــاب را خوانده باشد. چنین نوشــته هایی را بــا هیچ متر و معیاری نمی توان سنجید .نگاه نویســنده روشن نیست .فلسفه اش روشــن نیســت .شیوه نقد روشــن نیست .ولی 60ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
آمریکای ک تنه تجربه می کردنــد و آن را در قالب دســتاوردهای ادبــی خــود ارائــه می دادنــد ،پس از مرگشــان ،ایــن تجربه هــا به عهده مــوج های گوناگون افتاد و جریان هــای ادبی ،طالیه دار فالن ســبک و تکنیک و بینش شــدند ،مانند نویسندگان و شــاعرانی کــه در آمریــکا زیر نام «نســل بیت» فعالیت مــی کردند. در زمانــه غیبــت نویســندگان بزرگ ،رســیدن به ســبک و ســیاق هــای تــازه و جاانداختــن آن ها، دشــوار اســت .انگار که نویســندگان پیشین تمام راه هــا را رفتــه و هر شــیوه ای را کهنه کــرده اند. نویســندگان بــزرگ معمــوال بر پایــه مشــروعیت و جایــگاه و محبوبیتــی کــه کســب کــرده انــد ،دســت بــه کارهای تــازه ای می زننــد که بی درنــگ در جامعه ادبی مورد توجه قــرار می گیرد. ایــن تجربــه ها گاهــی می گیــرد ،جا مــی افتد و بدل به ســبک می شــود .گاهی هم در ســطح همــان تجربه مــی ماند و فراموش می شــود. همینگوی در ســبک و ســیاق موجز نویســی وداع با اسلحه و چندین داستان کوتاه درخشان کجا و همینگوی داســتان هایی ماننــد جزیره طوفــان زده کجا. «ســبک» حاصــل یــک دوره
طوالنــی نوشــتن و عرق ریزی اســت. هر نویســنده ای ،به درســتی ،هم مــی خواهد از زیر ســایه پــدران بیرون بیاید و هم این که ســبک شــخصی خود را بســازد .رســیدن به ایــن جایگاه امــا با انکار نویســندگان بــزرگ پیشــین ،و به هم ریختن کور کورانه زبان و آداب نوشــتن ،به دســت نمــی آید .ادبیات به مثابه حزب سیاســی ،و جذب جریان ها و گروه ها شــدن ،نیز تنها تلفاتی بیشــتر به بار خواهــدآورد و بحران را عمیق تر خواهدکرد. بــرای جاانداختن ســبک تــازه انــگار حوصله ای نیســت و یک گــروه عجوالنه به تکاپــو می افتند. صبوری و نوشــتن مداوم جای خــود را به اظهارنظر و مصاحبه داده اســت .همه شــتابان در پی شهرت زودهنگام هســتند .از ســوی دیگــر ،گروهی برای ایــن که زور بیشــتر پیــدا کنند گرد هــم جمع می شــوند و چون گروه بــرای جمعیت شــدن نیاز ب اساســنامه و تبصــره و قانون دارد ،بازار مانیفســت نویســی گرم می شــود .آرام آرام گروه یا آن جریان خاص آنقدر مهم می شــود که نویســنده و شــاعر،
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
60 Kheradmand
59 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند59
58 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند58
زبالــه هــای نفتــی ،زبالــه هــای ســربی و باتری های مســتعمل از جملــه زباله هایی هســتند که بــه مقصد بنگالدش ارســال می شــوند .بر اســاس مطالعــات ســازمان محیــط زیســت و توســعه اجتماعــی ،بیش از از 83درصــد از کودکان کار این کشــور در معــرض مواد ســمی مرتبط بــا بازیافت زباله های الکترونیکی هســتند؛ در نتیجه هر سال 15درصــد این کــودکان جان خود را از دســت می دهنــد .گــزارش ها حاکی از آن اســت که بســیاری از زبالــه های اروپایی از جمله فلزات ،منســوجات، الســتیک و مواد زائــد دیگر به صــورت غیرقانونی وارد هندوســتان شــده انــد .این کشــور همچنین محــل کارگاه کشــتی ســازی آلنگ اســت .بیش از نیمی از کشــتی هایی که در دنیــا از رده خارج می شــوند برای بازیافت به این کارگاه ارســال شــده و صدها نفر کارگر در شــرایطی خطرناک به بازیافت این کشــتی ها مــی پردازند .برخــی از زباله ها نیز با برچســب های مختلــف ،حتی به عنــوان کمک های انسان دوستانه در کشــورهای در حال توسعه دفن می شــوند« .شــبکه اقدام بازل» گــزارش داده هــر ســال بیــش از 500هــزار رایانه مســتعمل از کشــورهای توســعه یافته ای چون سنگاپور ،آمریکا و چند کشــور اروپایی به پاکســتان ارسال می شود و این اقدام نقض آشــکار قوانین بین المللی اســت؛ چــرا که فقــط 15تــا 40درصد آنها قابل اســتفاده هســتند و بقیه آنها در شــرایطی خطرناک بازیافت
مــی شــوند .چندی پیش نیــز در بنــدر فیلیپین 50 کانتینر پر شــده از زباله کشــف شــد .این محموله که بــه عنوان پالســتیک هــای بازیافتــی از کانادا ارســال شــده بود ،حــاوی زباله هــای کثیف مانند پوشــک دور انداخته شــده بود. در کشــورهای آســیایی مناطقی نیز وجــود دارند کــه در مســیر توســعه بــه آفــت زباله هــا دچار شــده اند .رشــد فناوری اطالعــات در ویتنام حجم عظیمــی از زباله های الکترونیکی را در این کشــور تولید کرده اســت .همچنین این کشــور با مشــکل واردات غیرقانونی زباله های الکترونیکی دســت به گریبان اســت .از جمله می توان به واردات 340تن قطعــات یدکی الکترونیکی به دســت یک شــرکت محلــی اشــاره کرد .همچنیــن روســتای مینه خای ویتنام لقب کالنشــهر زباله هــا را از آن خود کرده اســت .اما زباله پذیــری در چین حکایــت دیگری دارد .زبالــه هــای الکترونیکــی این کشــور عمدتا محصــوالت مرجوعی صادراتی چین به کشــورهای دیگــر اســت .گویــی چیــن یکــی از بــزرگ ترین مقاصد تخلیــه زباله های الکترونیکی اســت.
آمریکایجنوبی
مکزیــک در دهه 80میــادی به زبالــه دان مواد خطرنــاک ایاالت متحــده آمریکا تبدیل شــده بود. از آنجایــی که مرزبانان این کشــور تمرکــز خود را روی قاچاق ســاح و مــواد مخدر گذاشــته بودند،
57ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
انتقــال زباله هــای خطرناک به این کشــور معموال از چشــم این مامــوران پنهــان می ماند .در ســال 1986کشــتی بابری «خیان ســی» بیش از 14هزار تن خاکســتر از زبالــه های فیالدلفیــا را پس از این کــه هندوراس ،برمــودا و جمهــوری دومینیکن این محموله را نپذیرفتند ،در ســاحلی در نزدیکی شــهر هاییتــی تخلیه کــرد .همچنین در ســال 1987یک کشــتی بــه نــام «رادهاســت» بــا 2400تــن زباله صنعتــی ایتالیا را بــه مقصد ونزوئال تــرک کرد .این کشــتی به وســیله مقامات محلی بازگردانده شــد اما قبل از برگشــت به ایتالیا ،محموله زباله ســمی خــود را در لبنــان تخلیه کرد.
سوئد ،زباله پذیر توسعه یافته
ســوئد از معــدود کشــورهای دنیاســت کــه بــا رضایــت ،میزبــان زبالــه هــای دیگــر کشــورهای دنیاســت .کمتر از یک درصد زباله های وارد شــده بــه ســوئد دور ریخته می شــوند؛ باقــی زباله ها بازیافت یا ســوزانده می شــوند و برای تولید انرژی به کار می روند .ســوئد از کشــورهای اروپایی برای تبدیــل زباله بــه انرژی زباله وارد مــی کند .به نظر می رســد کشــورهای صنعتی بهتر اســت از الگوی بازیافتی ســوئد برای خالصی از شر زباله های شان اقــدام کنند؛ اقدامی که حتی اگر در کشــورهای در حال توســعه انجام شــود ،می تواند به اقتصاد این کشــورها نیز یاری کند .روزنامه زیر آســمان آبی
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
57 Kheradmand
جهان سوم ،زباله دان کشورهای صنعتی شایان شهوق
بســیاری از کشــورهای صنعتی برای دفع ایمن و مناســب زباله ،از جمله زباله هــای الکترونیکی که اجزای خطرناکی دارند با مشــکالتی مواجه هستند. واقعیت تلخ این اســت که بســیاری از این کشورها ترجیــح می دهنــد به جای صــرف هزینــه و پیدا کردن راهکار مناســب ،این زباله ها را در کشورهای در حال توســعه تخلیــه کنند .کشــورهای در حال توســعه هم با انگیزه های مختلف از جمله انگیزه اقتصــادی ،میزبــان زباله های کشــورهای توســعه یافته کشــورهای صنعتی می شــوند .بــه نظر می رســد بــزرگ تریــن مقصد زبالــه های کشــورهای توســعه یافته قاره آفریقاست؛ کشــورهای در حال توسعه در قاره آســیا و آمریکای جنوبی نیز از گزند این زبالــه ها در امــان نمانده اند. 
قاره آفریقا
بیــن یک تا ســه و نیــم میلیــون تن زباله ســمی دارویــی و صنعتــی از ســوی کشــورهایی ماننــد ســوئیس ،بریتانیا و آمریکا به گینه بیسائو فرستاده شــده اســت .در ســال 1982مقامات کشــور گینه بیسائو قرارداد 15ســاله ای را برای دفن 15میلیون تــن زباله ســمی با یــک شــرکت فرانســوی امضا کرده بودنــد که پس از اعتراض هــای عمومی ،این قرارداد لغو شــد. یکــی از تــکان دهنــده ترین نمونه هــای تخلیه غیرقانونی زباله ،تخلیه شــبانه 500تن زباله ســمی در 14جایــگاه دفــن زبالــه در اطــراف ابیجــان، پایتخــت اقتصادی ســاحل عاج اســت .این جایگاه هــا در مجاورات منابع آب آشــامیدنی و زمین های کشــاورزی قــرار دارند .تخلیه زباله های ســمی در ابیجان هشــت نفــر را به کام مرگ فرســتاد و بیش از هشــت هــزار نفر را روانــه بیمارســتان و مراکز درمانــی کرد .به گزارش مجله «ساینتیســت نیو» ،از ســال 1989حدود 120بشکه زباله سمی از آمریکا وارد آفریقــای جنوبی شــده اســت .این بشــکه ها حاوی لجن هایی اســت که از جیوه اشــباع شــده اند .اخیرا ســازمان غیرانتفاعی «شــبکه اقدام بازل» کشــف کرده اســت که صنعتگران بازیافت آمریکا تــاش کردنــد زباله هــای الکترونیکی را به شــکل غیرقانونــی بــه آفریقــای جنوبی صادر کننــد .این زبالــه ها که بــرای بازیافت از پنســیلوانیای غربی جمع آوری شــده بود ،در یک کشــتی بارگیری و به دوربان فرســتاده شد. یکــی دیگر از کشــورهای زباله پذیر قــاره آفریقا، سومالی است .ســونامی سال 2004بسیاری از زباله های سواحل جنوبی ســومالی را وارد آب های دریا کــرد .به گفته ســازمان ملل ،برخی از شــرکت های کشــورهای صنعتی با سوء اســتفاده از نبود دولت کارآمد در ســومالی ،برای ســال هــا زباله های خود را در ایــن کشــور تخلیه کرده اند .گفتنی اســت در بخش هــای مرکزی ســومالی آثاری از زباله ســمی پروکســید هیدروژن و مواد رادیواکتیو یافت شــده
اواخــر دهــه 802میــادی ،حــدود 15هــزار تن زبالــه از فیالدلفیای آمریکا در جزیره کاســا ،نزدیک پایتخــت کنیــا ،تخلیه شــد .یک شــرکت نــروژی ایــن زباله هــا را بــرای بازیافت و تولیــد آجرهای ســاختمانی به گینه منتقل کرد اما مشــخص شــد ایــن مــواد حــاوی مخلــوط خطرناکــی از فلزات ســنگین و سم دی اکسین است؛ در نتیجه این زباله هــا به مبدأ اصلی خــود ،ایاالت متحــده برگردانده شــدند .در همیــن ســال هــا در زیمبابــوه مقدار زیادی زباله ســمی کشف شــد که در پوشش مایع تمیز کننده وارد این کشــور شــده بود .در حالی که این محموله شــامل 275بشــکه زباله سمی بود که از رنــگ آمیزی و غرقاب ســازی کشــتی ها حاصل شــده بود .این بشــکه ها به پایگاه نیــروی دریایی نورفولــک در آمریــکا بازگردانــده شــدند .بعدها صادرکننــدگان آمریکایی این زبالــه ،به جرم تجارت فریبکارانــه به زندان محکوم شــدند. گینه بیســائو نیز از معروف تریــن زباله پذیرهای دهه 80تاکنون بوده اســت .بر اســاس گــزارش ها، 56ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
اســت .با این کــه در دهه های پایانی قرن بیســتم زبالــه هــای ســمی موضــوع حساســیت فعاالن محیط زیســت بوده اســت امــا به نظر می رســد حجــم عظیم زباله هــای الکترونیکی معضل جدید قرن بیســت و یکم باشد .کشــور آفریقایی غنا یکی از مقاصــد مهم زبالــه های الکترونیکی از سراســر دنیاســت .بزرگ ترین گورســتان زباله در غنا جایی اســت که مــردم محلی بــه آن «ســدوم و گوموره» می گویند .این منطقه که در گذشــته تاالب بزرگی بــود ،اکنون بــه عنوان یکــی از بــزرگ ترین مکان های دفن زباله شــناخته می شــود. در بنــدر شــهر الگــوس در نیجریه ،بــازار بزرگ لوازم الکترونیکی وجــود دارد .در این بندر ،هر روز 15کانتینر لــوازم الکترونیکی از رده خارج کشــف می شــوند .بیشــتر ایــن لوازم شکســته شــده اند و تعمیر شــدنی نیســتند .ایــن زباله ها بــه ناچار در محلــی دیگــر تخلیه شــده یا دفن می شــوند. گفتنی اســت در گذشــته نیجریه به عنــوان مدفن زباله های ســمی کشــورهایی مانند ایتالیا شناخته می شــد .به دلیل حجم وســیع انتقــال زباله های الکترونیکی به کنیا ،این کشــور از سال 2012پروژه ای را برای مدیریــت زباله های الکترونیکی به اجرا در آورده اســت .نخســتین کارخانه بــزرگ مقیاس بازیافت در شــرق آفریقا در نایروبی قــرار دارد .در ایــن کارخانــه کارگران مــی توانند حــدود 15هزار تــن از زبالــه هــای الکترونیکی را که در یک ســال به کنیا منتقل می شــوند بازیافت کنند .بر اســاس گزارش سازمان ملل ،ســاالنه 11تن زباله از یخچال، ســه تــن تلویزیــون ،دو و نیم تن رایانه شــخصی، حــدود 500تــن پرینتــر و 150تن تلفــن همراه در کنیا تخلیه می شــود. کشورهایآسیایی می تــوان گفت معروف ترین زباله پذیر آســیایی بنــگالدش اســت .این کشــور پذیــرای انــواع زباله از سراســر دنیاســت .پالســتیک ،آزبســت ،فــوالد،
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
56 Kheradmand
شــد .در بین تمام شــهرها یک شــهر از آذربایجان غربی بود که توتون معروفی داشــت اما به واســطه ســیگاری که به نام این شهر تولید شــد ،در اذهان مردم تا امروز ماندگار شــده اســت؛ منطقه ُاشنویه.
سیگاری که با مردم ایران دویده است
«توتــون» مهــم ترین محصول کشــاورزی ُاشــنویه بــود .توتــون این منطقه مرغــوب بــود و البته در زمین های کم آب کاشــته می شــد .بــرای جمع آوری دانــه های بــذر توتون بــه مهارت و تجربــه زیادی نیــاز بود .پــس از جمــع آوری بــذر توتــون آن را خشــک می کردند و تا اردیبهشــت ماه ســال بعد نگه می داشــتند .بعــد آن را در خاک می کاشــتند و روی آن را بــا شــاخ و برگ خشــک گیاهان دیگر می پوشــاندند. زمانــی کــه بذرهــا جوانــه مــی زد ،ســر و کله کشــاورزان پیدا می شــد تــا جوانه هــا را بخرند و در زمیــن های اصلی بکارند .ســه ماه بعــد از این، اندازه توتون ها به 40تا 70ســانتی متر می رســید. زمانــی که گیاه توتون رشــد می کرد ،بــرگ های آن را مــی چیدند و در ســالن های مشــخصی آویزان مــی کردند که مخصوص خشــک کــردن برگ های توتون بود. پــس از آن بــرگ هــا را روی هم انبــار می کردند و ایــن بار ســر و کله تجــار روس و تبریــز بود که برای صدور توتون اشــنویه به روســیه پیدا می شد. آن طور که نشــریه داخلی شــرکت ملــی دخانیات نوشته ،توتون اشنویه بســیار مرغوب بود و بذر آن از ترکیه وارد شــده بود .در سال 1316پس از تاسیس اولیــن کارخانه سیگارســازی در ایران ،خرید و فــروش و حمل و نقل توتون در کشــور توسط هر کسی غیر از موسســه انحصار دخانیات ممنوع شد و تمام توتون ها باید به شــرکت انحصار دخانیات تحویل داده می شــد. اداره دخانیات اشــنویه از اولین اداراتی اســت که در این شــهر دایر شده اســت .این اداره وظیفه داشــت توتون های کشــاورزان را خریــداری کند و به شــهرهای شــمالی بفرســتد تا در کارخانه های سیگارســازی مورد استفاده قرار بگیرد .توتون اشــنویه در نهایت در بســته بندی 20نخی و به نام ســیگار اشنو ویــژه به بازار ایران عرضه شــد و به دســت مصرف کنندگان رســید. تولید ســیگار اشــنو پیش از دهه چهل خورشــیدی آغاز شــد اما در نیمه این دهــه مصــرف آن بــه طرز قابــل توجهــی در ایران افزایــش پیدا کرد .نشــریه علمی موسســه کل انحصــار دخانیات ایران آمار قابل توجهــی از میزان مصرف دخانیات در نیمه اول ســال 45خورشــیدی را ارائه کرده اســت .بر اســاس این گزارش ،مصرف ســیگار اشــنو که در نیمه ســال 44به 2میلیارد و 840میلیون و 994هــزار و 594عدد رســیده بود به 2میلیــارد و 862میلیون و 688هزار و 512عــدد افزایــش پیدا کرده بود .یعنــی معادل 21میلیــون و 693هزار و 918 عدد نســبت به ســال گذشته بیشتر شــده بود.
در ایــن گزارش نوشــته شــده که صرف نظــر از عده ای کــه از توتون چپق یا تنباکــو منصرف شــده و به ســیگار اشــنو روی آورده اند ،عــده ای هم مصرف ســیگار اشــنو را ابتدا به ســاکن شــروع کرده و به مصرف آن کمــک کرده اند امــا عده ای از مصرف اشــنوویژه منصرف و به اســتفاده از ســایر ســیگارها از قبیــل هما یا گرگان یا حتی ســیگارهای فیلتردار پرداخته انــد .اگر مصرف انواع ســیگار را ماهیانه به طور متوســط 850میلیون عدد در نظر بگیریم در حدود 480میلیون آن را اشــنو تشــکیل می دهد که بیش از نیمــی از مصرف ماهیانه کل کشور است. 55ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
کارخانهسیگارسازی
ســیگار کــه پیش از انحصاری شــدن دخانیات بــه کام دولــت در کارگاه های کوچک ســاخته می شــد و با دســت پیچیده می شــد ،در ســال 1316صاحب یــک مجتمــع بزرگ شــد تا اولیــن گام هــای تبدیل شــدن به یــک صنعت را بردارد .در مهرماه ســال 1316زمینی به مســاحت 10هکتار خــارج از تهران به ســاخت ایــن مجتمع اختصــاص دادند؛ زمینــی در جایی که امــروز وارد حصار پایتخت شــده و یکی از محالت جنوبی نزدیک به مرکز تهران اســت .اشــنو در خیابــان قزویــن امــروز و جایی خارج از پایتخت دیروز ســاخته شــد .هر چند در آن زمــان محبوب بــود ،امــروز از گردونه رقابت خارج شــده اســت اما هنــوز هم تولید می شــود. پــس از ایجاد اولیــن کارخانه سیگارســازی تهران، کارخانــه هایی بــرای فــرآوری توتون در شــهرهای رشــت ،ســاری ،ارومیه ،خــوی و گرگان ایجاد شــد و در نهایــت شــرکت ملــی دخانیات یــک کارخانه سیگارســازی دیگــر در رشــت ایجــاد کرد .تا ســال 1338در موسســه انحصار دخانیات ایــران بیش از شــش هــزار نفــر کارگــر و کارمند مشــغول به کار بودنــد و از این تعــداد تنها هــزار و 627نفر کارگر و مهنــدس در کارخانه ها کار مــی کردند و کارخانه سیگارســازی دخانیــات در هــر روز 24میلیــون ســیگار تولید مــی کرد. طی 9دهه گذشته از انحصاری شــدن تولید دخانیات در ایران همواره بحث خصوصی ســازی ایــن صنعــت پرســود و طرفــدار مطرح شــد .شــرکت ملی دخانیات کــه یکی از قدیمی ترین شــرکت های تولیــدی در خاورمیانــه اســت در ســال های متمادی به دلیل مشــکالت مدیریتی از آنچه بایــد فاصله گرفــت .بنابراین زمزمه خصوصی ســازی هم قــوت گرفــت ،هر چند مخالفانــی پروپاقــرص داشــت .از جملــه ایــن مخالفان وزیر بهداشــت و درمــان دولت دهم بود 90ملی شــدن شــرکت دخانیات را به ضرر ســامت کــه در ســال جامعــه دانســته بود .به گفتــه دســتجردی در هیچ کجای دنیا شــرکت های دخانیات خصوصی نمی شــوند و کشــور مــا هم نباید با تولیــد و عرضه خارج از کنتــرل محصوالت دخانی ،ســامت مردم را به خطر بینــدازد .با وجود چنین هشــدارهایی اما در ســال 91مســئله خصوصی ســازی شــرکت ملی دخانیات شــدیدتر از گذشــته مطــرح شــد .اواخر همین ســال بــود که هیئــت وزیران واگذاری 55درصد از ســهام این شــرکت و چند شــرکت دولتی دیگر به صندوق بازنشســتگی فــوالد را که بــه وزارت رفــاه و تامین اجتماعی منتقل شــده بود تصویب کرد .مصوبه ای که در واگذاری شــرکت ملی دخانیات بیشــتر شبیه به راه انداختــن بــازی خرس وســط بود تا واگــذاری یک شــرکت دولتی به بخش خصوصی .محمد حســین برخوردار فردی که مدیریت شــرکت را در سال 94بر عهــده گرفت بعدها در گفتگو با رســانه ها واگذاری شــرکت دخانیات را بدون توجه به شــرایط وقت این ســازمان کار اشــتباهی دانســته بود. اشــنو پس فراز و نشــیب هایی که شــرکت ملی دخانیات در ســه دهه اخیر طی کرد دیگر ســیگار محبوب ایرانی ها نیســت .ســیگار پرطرفــدار ایرانی در دهــه 40و 50خورشــیدی رفته رفتــه زمین بازی را به هموطنــش بهمن واگذار کرد و در نهایت بیشــتر ســیگارهای ایرانی مقلوب رقبای خارجی متنوعی شدند کــه به طــور معمول قاچاقــی از مرزهای ایران می گذشــتند و خودشــان را به هفتــه نامه صدا الی انگشــت هــای ایرانیــان مــی رســاندند. Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
55 Kheradmand
سیگار های ما ایـرانیان مهران علی یاری
90ســال پیش اشــنو قدیمــی ترین ســیگار مــارک دار ایرانی با تصویــب قانــون انحصــار دخانیات تولیــد و به بازار عرضه شــد. «به ســیگار ُاشــنو عالقه داشــت» .بعضی هم گفتند گفته شده «اینقدر ســیگار ویژه ُاشــنو کشــید کــه ُمرد ».این جمله شــرحی کوتــاه برای مرگ جالل آل احمد اســت که می گویند از ســیمین دانشــور ،همســر نویســنده اش نقل شــده اســت .جمله ای که عــاوه بر اضافه کردن به حواشــی مربوط به مرگ جالل داســتان نویس ،به جزئی جدانشــدنی از روزمرگی هــای مردم دهه 40و 50 خورشیدی هم اشــاره دارد. در آن زمــان ســیگار ایرانی جایگاه خاص خودش را الی انگشــت هــا داشــت .از دهــه 30به بعد ُاشــنوی ویــژه طرفــداران خاص خودش را داشــت و از بین بیش از 10مدل ســیگاری که شــرکت ملــی دخانیات ایران آن را تولید می کرد ،پرطرفدارترین بودُ .اشــنو را مــی توان ســیگاری معرفی کــرد که بــا ایرانیان دویده اســت. این ســیگار محبوب اقشــاری مثل دانشــجویان بــود و زمانی که وینســتون در ایران 36ریــال به فروش می رفت ،اشــنوی 5ریالی گــوی ســبقت را از رقبای خارجی ربــوده بود. ســیگار آن اوایــل کــه بــه ایران آمــد طرفــداری نداشــت .می گوینــد در زمان قاجار ســیگار از روســیه بــه ایــران آمــد اما نتوانســت جای قلیــان را تنگ کند تــا این که جامعــه مدرن شــد و رفته رفته این کشیدنی باریــک و کوتــاه و کــم حجم جــای هر دخانیــات دیگری را در زندگی مــردم گرفت .پیش از این که ســیگار جایش را در زندگــی مردم باز کنــد ،توتون و تنباکو کــه از دوره صفویه بــه ایران آمده و کشــت می شــد ،به یکی از اصلی ترین اقالم صادراتــی ایران تبدیل شــده بود. خریــد و فــروش تنباکــو هــزاران نفــر را بــه کار گرفته بــود و چــون دولــت آن را بــا قیمــت مناســب و بــه موقــع از کشــاورزان می خرید ،کشــت آن برای روســتایی ها پرســود بود. بیشــتر تنباکوی تولید ایــران به عثمانی صادر می شــد .تنباکویی که باب دماغ ترک های عثمانی بود بیشــتر در شــهرهای شــیراز، همــدان ،اصفهان و کاشــان کشــت می شــد و توتون ســیگار در گیــان ،مازنــدران ،گــرگان و آذربایجــان عمل مــی آمد. بعد از رونق کشــت توتون و تنباکو در شــهرهای مختلف کشور، پــای قانــون و حاکمیت به داســتان دخانیــات در ایران باز شــد. شــرکتی کــه پــس از قانون انحصــار دخانیــات در ایــران ،انواع و اقســام ســیگارهای ایرانی را تولید کــرد و می کند.
به کام دولت
شــش ســال مانده بــه ســال 1300قانــون انحصــار دخانیات به مجلــس شــورای ملی رفت.بر اســاس ایــن قانون تولیــد توتون و تنباکو و خرید و فروش آن و البته ســاخت ســیگار و توزیع آن در انحصــار دولت قــرار گرفت .دولت برای اجرای این قانون شــرکتی
54ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
را تاســیس کرد که امروز با عنوان شــرکت دخانیات ایران شــناخته می شــود .قانون انحصار دخانیات در ســال های پــس از طرح در مجلــس شــورای ملی فراز و نشــیب هایی را طی کرده اســت. بــر اســاس این قانــون حــق واردات و صــادرات ،فــروش ،تهیه، نگهــداری و حمــل و نقل اجنــاس دخانیــه و انواع کاغذ ســیگار و فرعیــات آن در کل کشــور بــه انحصــار دولت در آمــد .دولت بــرای اعمال این انحصار موسســه انحصار دخانیــات را ایجاد کرد. موسســه ای که بــه کار انداختن ادوات توتون بری و ماشــین های کاغذبری ،صحافی کاغذ ســیگار ،ماشین های سیگارپیچی و ...هم به انحصــار آن در آمده بود . اجازه اســتفاده از تمام ادوات و ماشــین های مربوط به هر نوع فعالیت در مورد تولید و توزیع ســیگار دســت این موسســه بود. بر اســاس قانون ،این موسســه می توانست اجازه اســتفاده از این ادوات را از صاحبان آنها ســلب کند و آنها را از صاحبان بخرد .نکته دیگــر این که تمــام محصوالت زراعی دخانی بر اســاس این قانون باید پس از برداشــت و خشــک شــدن ،در عرض ســه تا شش ماه به انبارهایی که موسســه انحصــار دخانیات تعیین می کــرد منتقل می شــد و البته صــادرات محصوالت دخانی ایــران هم از پرداخت عــوارض گمرکی معاف بود. مجلس شــورای ملی دو بــار قانون انحصار دخانیــات را اصالح کرد .در ســال های 1302 و 1307خورشــیدی در ایــن قانــون تغییراتی ایجــاد شــد .تغییراتی کــه البته بدون اعتــراض و انتقاد نبــود .پیش از تصویــب نهایــی در تیرمــاه ،1306 تو تــو ن هیئت متحده صنــف فروش تهــران یا همان سیگارفروش های آن زمان در نامه ای خطاب به شــاه به الیحه انحصــار دخانیات اعتراض کردنــد و از او خواســتند بــرای جلوگیری از نابــودی «یــک میلیون جمعیــت این صنف از تاجــر و دکاندار تا کارگر» عامــه افراد این صنــف را به عواطف شــاهانه مفتخــر کند1. البتــه این اعتراضات نتیجه ای نداشــت .هر ســال متمم و ماده دیگــری به قانــون انحصار دخانیــات اضافه می شــد و چارچوب هــای انحصار را تنــگ تر می کــرد .در قانون متمم بودجه ســال 1314مــاده 15بــه قانــون انحصــار دخانیات اختصــاص یافت و شــرایط جدیــدی را بــه آن اضافه کــرد .در این دوره به موسســه انحصــار دولتــی این مجوز داده شــد تــا حق هر گونــه نظارت و تفتیش در کشــت و خشــک کردن و بســته بندی توتون سیگار را داشــته باشــد و به این ترتیب بود که تولید دخانیات از فرق ســر تا نــوک پا دولتی شــد و یکی از پرســودترین صنایع کــه با عالقه بیشــتر کشــاورزان به کاشــت توتون و رونق سیگارســازی ها در شــهرهای شمالی کشــور روز به روز پر ســودتر می شد به دست دولت ســپرده شد. در آن زمــان در اســتان های گیالن ،مازنــدران و آذربایجان غربی، توتون ســیگار کشــت می شــد .کشــاورزان در اصفهــان ،فارس، خراســان ،بوشهر ،کاشان و شــاهرود هم بیشتر تنباکو می کاشتند و توتون چپق در شــهرهای سقز ،ســنندج ،مریوان و بانه تولید می
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
54 Kheradmand
پشت میز نشســتهام ،روی شــكمم دوال شوم. بــا این وجــود ،طی همیــن دوران بود كــه كم و بیــش شــالوده -داســتان و فرضیه اصلی -داســتان «هنرمنــدی از »...در ذهنم شــكل گرفــت .آن را به شــكل داســتانی ١٥صفحــهای درآوردم (بعدها در نشــریه Grantaبا عنوان «تابســتان پس از جنگ» منتشــر شــد) ،اما بــا وجودی كــه این داســتان را نوشــتم ،میدانســتم الزم اســت داســتانی بلندتر بنویســم ،داســتانی با معماری پیچیدهتــر برای بنا كــردن این ایــده در ســاختمان رمانی كــه آن را با شــوق و اشــتیاق تمام در تخیالتم پرورده بودم .در همیــن دوره بود كه مطالبــات كاریام نقطه پایانی بر نوشــتنهای صبحگاهیام گذاشــت. تا زمســتان ١٩٨٢مشتاقانه پای نوشتن «هنرمندی از » ...ننشســتم .در آن زمــان« ،منظــره پریدهرنگ تپهها» منتشــر شــده بــود و بــرای نویســندهای نوقلــم ســروصدای قابــل توجهی بــه پا كــرد .این كتاب ناشــرانی در امریــكا و چندین زبان دیگر پیدا
روز كاری در آشــپزخانه آنها (كه ظرفشویی داشت) برای نوشــیدن چای ،خوردن كیك مستر كیپلینگ و حرافــی كه اغلب درباره كتاب ،سیاســت ،كریكت، صنعت تبلیغــات ،بیقاعدگیهای انگلیســی بود، جمــع میشــدیم( .چند ســال بعد ،پــس از مرگ ناگهانی لنور ،كتــاب «بازمانده روز» را به او تقدیم كــردم ).در همین حــال و احوال بود كه پیشــنهاد كاری از شــبك ه Channel ٤كه قرار بود راه بیفتد، گرفتــم و این تجربه نویســندگی در تلویزیون (در نهایت دو درام تلویزیونی نوشــته من از این شبكه پخش شــد) بود كه تاثیری شــگرف اما خالف واقع بر نوشــتن «هنرمندی از » ...داشــت. بــا وســواس فیلمنامههایــم –بــه خصوص گ و كارگردانیها -را با رمانهای منتشــر دیالو شــدهام ،مقایســه میكــردم و میپرســیدم: «ادبیــات داســتانیام بــه انــدازه كافــی بــا فیلمنامــهام فــرق دارد؟» بریدههایی از داستان «منظره پریدهرنگ»...
53ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بقیه در صفحه 72
به محــل كارم ،پشــت میزم بنشــینم و آمــاده ٩٠ دقیقه نوشــتن صبحگاهیام شوم. بسیاری از شاهكارها را نویسندگانی خلق كردهاند كه ســراغ شــغلهای پرمســوولیت نرفتند .اما من همیشــه بــه طــرزی رقتانگیــز و اغلــب روحی، نمیتوانــم ذهنــم را به چند مســاله معطوف كنم و تالشهای آن چند هفته پشــت میــز ناهارخوری همزمــان با بــاال آمــدن آرامآرام خورشــید برای پر كــردن زیرزمینمــان از نــورش ،تــا به امــروز تنها تالشــم در نویســندگی «پــاره وقــت» محســوب میشــود .خبر از موفقیتی بیحدوحصــر نبود .یك روز متوجه شــدم به برگههای ســفید خیره شدهام و با میل بازگشــت بــه رختخواب مبــارزه میكنم. (طولی نكشــید كه شــغل روزانهام كمكم سنگینتر شــد و مجبور بودم تا شــب ســر كار بمانم ).چیزی هم مثل مقاومت لورنــا در مقابل اینكه من روزم را با صبحانهای افتضاح كه از فیبر ســنگین با خمیر و دانه گندم ،شــروع میكنم ،كمكــی نمیكرد؛ دقیقا دســتور غذایــی كــه گاهی باعــث میشــد وقتی
كــرده بود و من را در فهرســت ٢٠رماننویس برتر جوان بریتانیایی گرانتا كه بهار آینده منتشــر شــد، گنجانــد .حرفه نویســندگیام هنوز هــم ظاهری متالطم داشــت ،اما دیگر دالیلی برای شــهامت به خرج دادن داشــتم بنابراین از شــغلم استعفا دادم تا نویســندهای تماموقت شــوم. بــه جنــوب شــرقی لنــدن نقلمــكان كردیم تا در طبقــه آخر ســاختمان بلند ســبك ویكتوریایی در محلــ ه ســاكت آپرســیدنهام ســاكن شــویم. آشــپزخانهمان ظرفشویی نداشــت و مجبور بودیم ظرفهــای كثیف را در چرخدســتی قدیمی ســرو چای بگذاریم و برای شســتن آنها را به سوی حمام هدایــت كنیم .اما حاال به محــل كار لورنا نزدیكتر بودیم و میتوانســتیم زنگ ساعت را خیلی جلوتر تنظیم كنیم .خبــری از آن صبحانههای افتضاح هم نبــود .مالــك خانه مایــكل و لنور مارشــال بودند؛ زوج فوقالعــادهای كــه تــازه پــا به دهــه هفتم زندگیشــان گذاشــته بودنــد و طبقــه پایین خانه ما زندگی میكردند و طولی نكشــید كــه در پایان
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
53 Kheradmand
کازوئو ایشیگورو ،برندهی نوبل ادبیات چگونه نویسنده شد؟ آكادمی ســوئد سال گذشــته با انتخاب باب دیلن، آهنگساز و ترانهســرای امریكایی از روال همیشگی خــود فاصلــه گرفت اما امســال با معرفــی كازوئو ایشــیگورو ،رماننویــس انگلیســی ژاپنیتبــار، دســت از سنتشــكنی برداشــت .اما بــا این حال ایشــیگورو ،نویســندهای اســت كه در فهرســت نامزدهای انتخابی اغلب منتقــدان ،نامی از او برده نشده بود. «اگــر آثــار جیــن آســتن و فرانــس كافــكا را با یكدیگر تركیــب كنید ،نثــر كازوئو ایشــیگورو به دســت میآید اما باید كمی هم مارســل پروســت بــه این تركیــب بیفزایید ».این گفته ســارا دانیوس، دبیــر دایمی آكادمی ســوئد اســت« .او از كســی
او كــه دریافــت ایــن جایــزه را افتخــاری بزرگ میداند ،گفته اســت« :امیــدوارم برخی از مضامین تاریخی و شــیوه و رســوم حكومتــداری و رفتار و منش مردم كــه در آثــارم آوردهام ،بتواند كمكی به حــال و هوای این روزهای بشــریت كند .چرا كه ما وارد دورهای نامشــخص از تاریخ جهان شــدهایم». این آكادمی داســتانها و رمانهای ایشــیگورو را بــه خاطر پردهبــرداری از دنیای پر رمــز و رازی كه احساســات وهمآمیــز ما بــر پایه ارتبــاط با جهان بنا شده ،ســتوده است. برنده جایزه نوبل ادبیات ،٢٠١٧ســال گذشــته در داســتانی كوتاه به شــرح فضایی كه در ســالهای دهــه ١٩٨٠و خلــق رمــان «هنرمنــدی از جهــان
حولوحــوش الدبروك گــرو و همراســمیت زندگی میكردیــم و بــرای پروژههای خیریه یــا گروههای تبلیغاتی كار میكردیم .حــاال كه بیخیالی آن زمان بــه هنــگام آمدن به شــهر را به خاطر مــیآورم به نظــرم عجیب میآیــد كه حتم داشــتیم ،میتوانیم در خانهای مشــترك یا خانــه دیگری بمانیم تا جایی مناســب بــرای خودمــان پیــدا كنیــم .همانطور كــه معلوم شــد ،اتفاقی پیــش نیامد تــا اعتماد به نفــس ما بــه چالش كشــیده شــود و خیلــی زود زیرزمینی نقلی در خیابــان پررفتوآمد گولدهاوك اجاره كردیم .ســاختمان ما كنار اســتودیوی پیشتاز ضبط موســیقی «ویرجیــن ركوردز» بــود و اغلب چشــممان بــه مردهــای موبلنــدی میافتــاد كه
پیروی نمیكنــد ،او جهان زیباییشــناختی متعلق بــه خــود را میآفرینــد ».در كنفرانــس خبری كه روز پنجشــنبه در دفتــر ناشــر او در لنــدن برگزار شــد ،درباره دریافت این جایــزه معتبر ادبی گفت: «وقتــی به همه نویســندههای بزرگ كــه در حال حاضــر زنــده هســتند و ایــن جایزه نصیبشــان نشــده ،فكر میكنم ،احســاس میكنم فریبكارم» . ایشــیگورو گفته اســت« :این جایــزه اتفاقی نبود كه انتظــارش را داشــته باشــم وگرنه امــروز صبح موهایــم را میشســتم .آشــفتگی محــض اســت. نماینــده ادبیام تماس گرفت تا خبر برنده شــدنم را بگویــد اما ایــن روزها آنقدر خبر كذب هســت كــه آدم نمیدانــد كــدام را یا چــه كســی را باور كنــد ،در نتیجــه این خبر را بــاور نكــردم تا اینكه تماسهــای روزنامهنگارها شــروع شــد و بعضی از آنهــا پشــت در خانهام جمع شــدند».
شــناور» تاثیر داشته ،پرداخت .ایشــیگورو در این داســتان كوتاه كه در روزنامه گاردین منتشــر شــد، تالشهای كشــورش برای تغییر را بــر رویكرد او در رماننویســی به خاطــر میآورد. نوشــتن «هنرمندی از جهان شــناور» را ســپتامبر ١٩٨١در زیرزمیــن آپارتمانی در شــپردز بوش لندن آغــاز كردم ٢٦ .ســال داشــتم .رمان اولــم «منظره پریدهرنــگ تپههــا» آماده انتشــار بود امــا در آن برهه دلیــل معقولی بــرای باور اینكــه زندگی یك ش رویم اســت ،نداشــتم. رماننویــس تماموقت پی مــن و لورنا تابســتان آن ســال به لندن بازگشــته بودیــم (قبــل از آن در كاردیف زندگــی میكردیم) در پایتخــت مشــغول بــه كار شــده بودیــم امــا ســرپناهی نداشتیم .چند ســال قبلتر ،هر دوی ما عضو گــروه جوانــان بیبندوبار ،متمایــل به چپ و نامتعارفــی بودیــم كــه در مســكنهای موقتی
تجهیــزات ضبط موســیقی را به داخل یــا خارج از ســاختمان بیپنجره و دیوارهای رنگین میبردند و میآوردند .اما عایق صدای این ســاختمان محشــر بود و وقتی پشــت میز ناهارخوریمان مینشستم و پشــتم به باغچــه پشــتی خانهمان بــود ،فضای قابل قبولی برای نوشــتن داشــتم. لورنــا هــر روز ســفری طوالنــی به محــل كارش داشــت .او كارگــزار اجتماعی ســازمانی منطقهای در لویشــام ،آن ســوی شــهر بود .محل كار من هم یك قدم بــا خانهمان فاصله داشــت -مــن «مامور اســكان مجدد»در ســرینینز غرب لندن شده بودم؛ ســازمانی شناختهشــده كه بــرای بیخانمانها كار میكــرد .برای اینكه مــن و لورنا جانــب انصاف را رعایــت كنیم ،با یكدیگــر توافقی كردیــم :هر روز همزمــان از خواب بیدار شــویم و زمانی كه لورنا پا از در خانــه بیــرون میگذارد من پیــش از عزیمت
52ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
52 Kheradmand
در ســال 2014قــرارداد ارتــش متحد با روســیه را امضا ،هرچند هنوز مســتقل نشــده اســت.
کند و دیگر راضی نیســتند تحت ســلطه رم باشند. ونیــز خــودش بــه تنهایــی پیشــینه فراوانی در اســتقالل دارد؛ ایــن شــهرت به مدت 1100ســال و تــا قرن هجدهم مســتقل بــود ولی بعــد از آن، بــه مالکیــت اتریــش و پس از شــش ســال تحت فرمانروایــی ایتالیــا درآمــد .مــردم ونیــز بارها از اتحادیه اروپا درخواســت همه پرســی برای جدایی داشــته اند که با آن موافقت نشــده اســت .آن ها ســه ســال پیش یک همه پرســی آن الیــن برگزار کردنــد کــه نزدیک بــه 90درصد شــرکت کنندگان بــه جدایی از ایتالیــا رای دادنــد؛ انتخاباتی که به رسمیت شــناخته نشد.
شــمالی تریــن بخــش جزیره انگلســتان تــا قرن هفدهم ،قلمرویی مســتقل محســوب می شــد تا ایــن که «جیمز ششــم» به عنوان شــاه انگلســتان انتخاب شــد و دو کشــور اســکاتلند و انگلستان را بــا هم متحد کــرد .یک قــرن بعد ،اســکاتلند وارد اتحادی رســمی با انگلســتان شــد کــه «بریتانیای کبیر» را تشــکیل داد. پــس از متالشــی شــدن ایــن اتحادیــه ،بحــث هایی در مورد جدای اســکاتلند شــنیده شــد .این مجــادالت تا اواخــر قرن بیســتم ادامه داشــت تا اینکه رفراندومی برای تفویــض اختیارات حکومتی به اســکاتلند برگزار شــد .این موضوع به اسکاتلند اجــازه داد پــس از حــدود 300ســال ،بــرای اولین بــار کنترل تمامــی امور از جملــه حکومت محلی، آمــوزش ،مســائل مربــوط بــه ســامت عمومی و کشــاورزی را در اختیار بگیــرد .رفراندوم قانونی در 2014برگزار شــد اما 55درصد از مردم با جدایی از بریتانیا مخالفت کردند ولی همچنــان افراد مدافع اســتقالل در تالش بــرای برگــزاری رفرانــدوم های جدید هستند.
برخالف اوضاع آشــفته ســومالی که درگیر جریان الشــباب و دزدی هــای دریایی و جنــگ و درگیری
.3اسکاتلند ()Scotland
.4ونتو ()Veneto
حــزب جدایی طلب فالندری توانســت بــا ائتالف، کنترل دولــت را هم به دســت بگیرد. بلژیک شــامل ســه منطقه اســت ،شــمال شامل فالنــدری ها کــه هلندی صحبت مــی کنند و مهم تریــن شــهرهای آن آنتورپ ،بروخه و خنت اســت. جنوب کــه به والونی معروف اســت و فرانســوی زبان هســتند و منطقه میانی به پایتختی بروکسل.
.7کاتاالنیا ()Catalonia
.5سومالی لند ()Somaliland
اســت ،بخش شــمالی و مدعــی اســتقالل ،اوضاع خوبــی دارد .بــا سیســتم اقتصــادی و سیاســی و نظامــی مســتقل و حتی فــرودگاه بیــن المللی و گذرنامــه هــای اختصاصــی ،برگــزاری شــش دوره انتخابــات و داشــتن رییس جمهور مســتقل .اما از نه ســال پیش به ایــن طرف ،هیچ کشــوری آن ها را به رســمیت نشــناخته با این حال از استقالل در آینــده ناامید نشــده اند.
.6فالندر ()Flemish Republic
اگر فوتبالی باشــید ،در بازی های خانگی بارسلونا پرچم های آن هــا را دیده اید. ناحیه ای واقع در اســپانیا و ســواحل شمال شرقی دریــای مدیترانه اســت که با فرانســه و آندورا مرز مشــترک دارد .ایــن ناحیه از قرون وســطا تا کنون، همیشــه بین دولت های مختلف دســت به دست شــده ولی همچنــان خودمختــاری خــود را حفظ کرده است. در دوره دیکتاتــوری ژنــرال فرانکــو رســانه های کاتــان زبــان و تعطیالت رســمی آنــان ،از اعتبار ســاقط شــدند اما با ســقوط دولــت فرانکــو و از حدود 40ســال پیش تالش ها بــرای احیای فرهنگ ایــن منطقه هفت و نیم میلیون نفــری دوباره آغاز شــد؛ منطقــه ای کــه هرچنــد دارای خودمختاری اســت اما ناسیونالیســت ها و اســتقالل طلبان آن خواهــان جدایی از خاک اســپانیا هســتند. قــرار اســت همــه پرســی ای را برگــزار کنند که دولــت مرکزی اســپانیا آن را غیرقانونــی اعالم کرده اســت .هــر چنــد از ســال 2009تــا امــروز چند رفرانــدوم برگــزار کــرده اند که جدی تریــن آن ها مربوط به ســال 2016اســت که 80درصد شــرکت کنندگان به اســتقالل رای دادند اما دولت اســپانیا هنــوز از مواضع خــود کوتاه نیامده اســت.
دیگران
عالوه بــر مناطقی که به شــکل جــدی موضوع اســتقالل و جدایی طلبــی را دنبال می کنند ،ایالت هایی ماننــد کبک در کانــادا ،تگــزاس در آمریکا، تبت در چین ،کشــمیر در هند ،تامیل در ســریالنکا و ...هــم وجــود دارند کــه بعید به نظر می رســد بــا توجــه به قــدرت دولــت هــای مرکــزی که بر ایــن مناطق تســلط دارند به ایــن زودی ها بتوانند مســتقل شــوند .هفته نامه همشــهری جوان
ایتالیــا هم به آن صورت امن و امان نیســت .جدا از جریان اســتقالل طلب در سیســیل ،باید منطقه ونتــو را هم در نظر داشــت .ونتو ناحیــه ای واقع شــاید برای شما هم عجیب باشــد که منطقه ای در ونیز اســت .برخــی در ونیز معتقدنــد که ونتو در بلژیک خواهان اســتقالل باشــد .فالندری های به «ســنگاپور اروپا» تبدیل خواهدشــد .اهالی ونتو شــمال بلژیک به واســطه زبان هلندی شان نزدیک ادعــا می کنند که حکومت ناکارآمد ،فســاد و حتی بــه دو قــرن اســت تــاش مــی کنند یک کشــور جرائم ســازمان دهی شــده در این ناحیه بیداد می مستقل شــوند .به خصوص که ســه سال پیش یک 51ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 51 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
مناطقی در جهان ،که ساز جدایی می زنند جواد حسینی نصر کره زمین چند کشــور دارد؟ این ســوالی اســت که مــی تواند جواب های مختلفی داشــته باشــد؛ بعضی هــا تایوان یک مثــا از نگاه کشــو ر
می آ مد نــد در مســئله سیاســی هــم به شــدت بــه هم وابســته هســتند. رشــته کوه یــا یک دریا یــک رود ،یــک مــی توانند عــوارض طبیعی جغرافیایی باشــند که سرنوشــت آدم هــا و تاریخ دو ســوی خود را تغییر مــی دهند .مــی توانند باعث شــوند انســان های یک ســوی آن ها آفریقایی باشند یا آسیایی ،آسیایی باشــند یا اروپایی ،آلمانی باشند یا لهستانی ،چینی باشــند یا هنــدی و... بعــد از تاریــخ و جغرافیــا ،جنگ هــا و ظهور یا بــروز یــک امپراتــوری باعــث و بانی تشــکیل یا تجزیــه کشورهاســت .کاهــش قــدرت امپراتوری عظیــم اســپانیا در میانه قرن نوزدهــم باعث تولد کشــورهای زیــادی در آمریکای جنوبــی و مرکزی شد؛ کشــورهایی مثل آرژانتین ،شــیلی ،کلمبیا ،پرو و ...در ســال هــای دهــه دوم قــرن نوزدهــم و با تالش انقالبی های التین تبار توانســتند از استعمار اســپانیا خارج شوند .یا شکســت امپراتوری عثمانی در جنــگ جهانــی اول باعث تجزیه این کشــور و تولد تعداد زیادی کشــور مثل عراق ،اردن ،ســوریه، فلسطین ،عربســتان و ...شد. آفریقایــی هــا اما بعــد از جنگ جهانــی دوم به صرافت اســتقالل افتادنــد .در دهه هــای 50و 60 شــاهد اعــام اســتقبالل کشــورهای آفریقایی از کشــورهایی ماننــد بلژیــک ،فرانســه ،انگلیس و پرتغــال بودیــم .کشــورهایی کــه بر اثــر عوارض جنــگ جهانــی دوم به باور اســتقالل رســیدند و بیشترشــان تاریخ دهه هــای 60و 50میالدی را به عنوان زمان تاســیس یا استقالل در تاریخشان ثبت کردند. اتفاق کشورســاز دیگر مربوط است به فروپاشی اتحاد جماهیر شــوروی با پســوند «ســابق» وقتی شــوروی در ســال 1991منحل شــد 15 ،کشــور از جمهوری روســیه جدا شــدند ،از قزاقســتان در دل آســیای میانه تا لتونی و اســتونی در حاشیه دریای بالتیک .فروپاشــی بلوک شــرق در چند ســال پس از آن ،باعث فروپاشــی یوگســاوی شــد که از دل آن شــش کشور متولد شــد و کشــور هفتم یعنی کوزوو بعــد از تجربه یک جنگ خونیــن هنوز در بالتکلیفی اســت .اما دنیا هرچند بــه نظر به ثبات نســبی در زمینــه تولد کشــورهای تازه رســیده و آخرین موارد اســتقالل مربوط به تیمور شــرقی در
مســتقل است امــا از نظــر چیــن ایــن منطقــه یــک اســتان اســت به نام «چین تایپــه» و متعلق بــه ســرزمین مــادری. بــه همیــن خاطــر اســت کــه تایــوان در مســابقات المپیک بــا پرچم کمیتــه المپیک شــرکت مــی کند و هنــوز یکی از مناطــق مورد مناقشــه حســاب می شــود .از این جــور مناطق در دنیــا فراوان داریــم و تنها محدود به کشــورهای بدبخــت بیچــاره آفریقا یا آســیا و آمریــکای جنوبــی هم نیســت .بــه عنــوان مثال کاتــاالن ها در اســپانیا یــا حتی ایالت تگــزاس در قلب ایــاالت متحده مناطقی هســتند که گوش به زنــگ اتفاقات مانده اند تا روزی مســتقل شــده و برای خودشــان صاحــب مرز ،پرچــم ،دولت ،واحد پــول و خیلــی چیزهای مســتقل دیگر شــوند. از نظر ســازمان ملل 193کشــور مستقل و عضو ایــن ســازمان در دنیا وجــود دارد که هیچ مســئله مناقشــه برانگیــزی در مــورد آن ها وجــود ندارد. هرچنــد در میــان ایــن کشــورها هم چند کشــور وجــود دارنــد کــه دارای معارض هســتند .در راس آن ها اســراییل اســت که 32کشــور هنوز آن را به رسمیت نشــناخته اند که همه کشــورهای اسالمی هســتند یا کشــور ابرقدرتــی مانند چنیــن که 22 کشــور از پذیرش رســمیت آن ســر بــاز زده اند. بــه این لیســت بایــد چند کشــور دیگــر را هم اضافــه کــرد .کره شــمالی که مــورد اعتــراض کره جنوبــی و ژاپن اســت .قبــرس هم مــورد اعتراض ترکیــه و قبــرس شــمالی قــرار دارد و عجیب ترین اعتراض و به رســمیت نشــناختن یک کشــور هم مربوط اســت بــه ارمنســتان که معترضــی به نام پاکستان دارد. کشــورهای قدیمی در دنیا تقریبا جــا افتاده اند؛ کشــورهایی که تاریــخ پرفراز و نشــیبی دارند یا از ابتدا مســتقل بوده یا در مقطعی از تاریخ استقالل خود را به دســت آورده اند .تاریخ و جغرافیا جدا از این که درس های دوقلوی دوران مدرســه به شــمار 50ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
ســال 2004و سودان جنوبی در سال 2011است اما همچنــان مناطق زیادی در دنیــا وجود دارد که منتظــر یک فرصت ویژه هســتند تا َع َلم اســتقالل را بلنــد کنند و برای خودشــان صاحب پرچم ،واحد پول ،دولت و نقشــه خاص خودشــان شوند. پاپوآی غربی ()West Papua
جزیــره پاپــوآ گینــه نو دو قســمت اســت که تا 1960بــه مــدت چهار قرن مســتعمره هلنــد بود. نــه ســال زیر نظر ســازمان ملــل بود و ســپس به اندونــزی واگذار شــد .پــس از آن ،رفراندومی برای اســتقالل پاپــوآی غربی تحت نظارت ســازمان ملل متحــد و اندونــزی انجام شــد و پاپــوآی غربی به اندونزی ملحق شــد .از آن زمــان تاکنون یک گروه چریکــی شورشــی ،مخالفــت هــای خــود را علیه دولــت و ارتــش اندونزی اعــام کرده اســت ،البته تنها یک کشــور یعنی «تووالو» پاپــوآی غربی را به رسمیت شــناخته است.
.2ابخازیا /اوستیایجنوبی
دو منطقــه خودمختــار کــه محــل مجادله بین روســیه و گرجســتان هســتند تا جایی که روســیه و گرجســتان در ســال 2008به خاطــر آبخازیا وارد جنگ شــدند و این منطقه مستقل شــد و از طرف کشــورهایی ماننــد روســیه ،نیکاراگوئــه ،ونزوئال، نائورو و وانواتو به رســمیت شــناخته شــده است. امــا اوســتیای جنوبی برخــاف آبخازیــا در کنترل گرجســتان باقی ماند و منتظر یک فرصت مناسب برای اســتقالل بــود؛ فرصتی که پــس از انقالب گل رز گرجســتان پیش آمد و این کشور هم در نهایت
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
50 Kheradmand
ناپدید میشــود ،این قصــه ها دوباره بر ســر زبان هــا میافتد .قصه هایی از گذشــته مانــده که این جا محلی اســت نفرین شــده؛ جایی که اجنه در آن زندگی میکنند و ارواح پلید و شــیاطین فرمانروایان آن هســتند و اجــازه ورود ،بــه هیــچ جانــداری را نمیدهنــد .برخــی از محلــی ها هم مــی گویند هرکــس پا بــه این بیابــان بگــذارد ،توســط زمین بلعیــده می شــود و دیگر باز نمــی گردد. «محمــد بابایی» کــه تجربه های زیادی از ســفر بــه کویــر دارد، میگویــد« :کویر به خودی خود سرشــار از رمز و راز اســت، چه برسد به کویری مثل ریــگ جن که نامــش اتفاقات بی پاسخ بســیاری را به همراه دارد». ریــگ جن عالمت ســوال های بسیاری در خــود دارد که به اســرارآمیزترین منطقــه ایران شهره شــده اســت .بارها گردشــگران و کویرگردان در گل و لجــن و نمــک ایــن منطقه فــرو رفته اند و خیلــی از آن هــا دیگر برنگشــته اند .ســال های متمــادی خبر فــرو رفتن در گل و لجــن این بیابان بــه هیچ مســافری جرئــت ورود بــه ایــن کویر را نمیداد .کار به جایی رســید که عبــور از این کویر، رویــای کویرنوردان ایرانــی و غیرایرانی شــده بود؛ نداشــتن چشــمه و چاه از یک طرف و باتالق های ســهمگین نمک و تپه های ماســه از طــرف دیگر، ایــن منطقه را به دفینه گاه موجــودات زنده تبدیل کرده اســت .البتــه امــروز کویرنوردانی توانســته انــد بــه «ریگ جن» ســفر کنند و حتــی کل آن را بپیمایند و برگردند. «راضیــه اکبریان» که ســال هایی طوالنی ســاکن ســمنان بــوده ،می گویــد« :رفتــن به ایــن بیابان همیشــه برای من جذاب بود ،ولی شنیده هایم در مــورد اتفاقات مخوف این منطقــه ،هرگز اجازه این کار را بــه من نــداد» .وقتی از او میپرســم مثال چه چیزهایی شــنیده است؟ پاســخ می دهد« :حضور جن ها و صــدای صحبت کردن آن هــا با یکدیگر، شــایع ترین چیزی اســت کــه درباره ایــن منطقه شنیده ام» .دانشــمندان درباره اتفاقات رخ داده در این منطقه کــه باعث فرورفتن ناگهانی انســان در خاک می شــود ،دالیلــی را عنــوان میکنند و یکی از عوالــم آن را بــاد قوی و پرســرعتی میدانند که در کویــر میوزد و باعث ایجــاد کانال های طوالنی در ایــن منطقه میشــود .به طور کلــی بادها یکی از مهــم ترین پدیــده ها در شــکل گیری اشــکال عجیــب و غریب روی زمین هســتند که خودشــان دیــده نمیشــوند و همیــن هــم رمــز و رازهــا و داستان های بســیاری را درباره شان به وجود آورده 45ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
اســت .آن ها یکی از ســازنده هــای اصلی کلوت های شــهداد در کرمان هســتند؛ یکــی از اعجاب انگیزتریــن پدیده های طبیعی ،ســازه های خاکی معــروف به «نبکا» که از زمین ســر بــرآورده اند و طول شــان گاهی بــه 10متر می رســد .بادها در هر منطقــه ای از ایران اســمی و عملکردی دارند. دریانــوردان ایرانــی از قدیم برای آن هــا نام های مختلفی گذاشــته اند و ســاکنان کویر هم انواع آن ها را به خوبی می شناســند .شــاید «باد شــمال» بــرای دریانــوردان جنــوب ایــران یــادآور توفــان و خطر اســت. «باد ســام» برای اهالــی مناطــق خشــک و گرم ،باد مرگ اســت .البته باد سام که مرحوم دهخــدا آن را «باد ســموم» معنــی کرده ،در بین بســیاری از مردم ایران شــناخته شده اســت .اهالــی آبــادان بــاد داغی را که از ســمت عربســتان مــی وزد ،بــه این نــام می شناســند و میگوینــد همیــن باد اســت که همیشــه با خود خــاک و شــن مــی آورد. حتــی «حمزه اصفهانــی» هم در کتــاب «تاریخ ســنی ملــوک االرض و االنبیــاء» درباره ایــن باد و گــذر آن در آبــادان بــه ســال 234هجــری قمری نوشته اســت« :باد ســموم شــدید وزید که مردم ماننــد آن ندیده بودنــد .مدت آن زیــاد از 50روز بــود .آغــازش از ســوم حزیــران (تقریبــا مطابق تیرمــاه) و انجامــش آخر تمــوز (تقریبــا مطابق مردادمــاه) ،ایــن بــاد کوفــه ،بغــداد و واســط را فراگرفت و به عبادان رســید و از اواســط به اهواز رفــت و همگــی رهگذران و کاروان ها را بکشــت و چون به همدان رســید ،مزارع را بســوخت و در صحرای ســنجار موصل هر بشــر و شــجر و دابه را هــاک کرد و بازارهای موصــل چند روز تعطیل شــد و راه دهات از شــهر منقطــع گردید». مازندرانــی ها هم باد گرمــی را که به محصوالت کشــاورزی شــان خســارات فــراوان وارد میکند، «باد ســام»« ،خشــکه باد» و «گــرم وا» مینامند. به طور کلی این باد گرم در ایران بســیار مشــهور اســت؛ از منجیــل در گیالن تا زابل در سیســتان و بلوچســتان ،هــر کــس درباره ایــن باد داســتانی بــرای تعریــف کــردن دارد ،امــا اهالی شــهرها و روســتاهای کویــر مرکزی ،داســتان ترســناک تری دارنــد؛ میگویند باد ســام به هر که بخــورد ،او را از درون میپوســاند .یعنی ظاهرش سالم میماند اما اجزای داخلی بدنش ،نیســت و نابود میشــود. ماهنامه سرزمین من Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
45 Kheradmand
مناطــق ،دربــاره پدیده هایی اســت که در اطــراف آنها وجود دارد؛ مثل افســانه هایی کــه دربــاره «کال جــن» در میان مردم شــایع اســت و این یکــی را «رضا ســلیمان نوری» خراســان پژوه ،برایمان روایــت کرد .ظاهــر مســحورکننده این دره بــا دخمه هایــی در دل دیــواره ها و اشــکال عجیــب و نامتجانســش ،هر قصه و افســانه ای را پرکشــش می کند. در امتــداد برخی پیچ و خم هــا ،دیواره های بلند و ســر به فلک کشــیده ،حتی اجازه رویت آســمان را هــم نمی دهد. نقــوش و برجســتگی ها و خلــل و فرج کــف رودخانــه حاصل از فرســایش آب، رمــز و راز این جا را دوچنــدان می کند. ای هســت کــه محلی هــا آن را «پــری» مینامند؛ «دره جنی» یا «کال جن» دره ای اســت در اطراف قدیمی های این روســتا میگویند که از اجدادشان روســتای «ازمیغــان» و در شــمال شــهر طبس در شنیده اند در گذشــته درون این دریاچه پری دیده استان خراســان جنوبی .این دره در امتداد خروجی شــده اســت .موقعیت این دریاچه هم باعث شده قناتی قرار دارد که در نزدیکی آن واقع شــده است .قصــه های قدیمی حول و حوش آن بیشــتر شــکل «کال» به دره یا مســیر ایجاد شــده توســط سیالب بگیرد؛ این دریاچه در میان یک دشــت وســیع قرار هــا و جریان آب گفته می شــود و بخش دوم یعنی گرفته اســت و بــه همیــن دلیل مثل یک ســراب «جن» عنوانی اســت کــه افراد بومــی این منطقه جلــوه می کند. به آن اضافــه کرده اند. برخــی افــراد نظیــر «رضــا ســلیمان نــوری» ،ظاهــر عجیب و نامتعــارف آن را دلیــل ارتبــاط دره با اجنه مــی دانند. «محدثه ملکی» کارشــناس ارشــد ایران شناســی نیز کــه دربــاره ایــن دره زیاد شــنیده اســت ،علت این نام گــذاری را عــدم آثار حیــات در ایــن دره ،در طول قــرن هــای متمــادی مــی دانــد .طبق نظر کارشــناس ســازمان میراث فرهنگی بنای ایــن مکان به دوران ساســانیان باز میگــردد و به نظر می رســد محل چله نشینی یکتاپرســتان بوده است .گذاشتن نــام جــن روی پدیده هــا ،فقط منحصر بــه «کال جــن» نمــی شــود؛ «دودکــش جــن» در نزدیکی ستاره ها روی زمین «ماهنشــان» زنجان ،یکی از شــگفت انگیزترین و از طبیعت ایــران ،نمایش هایی مثــل «کال جن» پرقصــه ترین پدیده هایی اســت که این نــام را با یا «دودکــش جن» کم ندیده ایــم؛ دره «چاهکوه» خود دارد؛ ســنگ بزرگی درون یک دشــت ،با چند قشــم با آن همه اشــکال عجیــب و غریبش ،یکی ســتون بزرگ رویش که هر کدام ســری قارچ شکل از حیــرت انگیزترین و جادویی تریــن پدیده های طبیعت ایران اســت« .دره خزینه» لرســتان و «دره و همچــون آدمیانی کاله به ســر دارد. این پدیده ،به «قلعه بهســتان» هم شــهرت دارد؛ راگه» در دشــت رفســنجان هم از نظــر اعجاب و راز باد مسموم چرا کــه در زیــر آن دژی قرار دارد کــه قدمت آنرا شــگفتی چیزی کم از آن ها ندرنــد ،اما دو منطقه یکــی از داغ ترین نقــاط روی زمیــن ،منطقه ای به مادها یا ساســانیان نســبت داده اند .هم کناری بــه نام هــای «دره ارواح» دزفــول و «دره اژدها»ی اســت در کویر مرکــزی ایران و نزدیک به ســمنان، این دو (دژی که ســاخت انســان در دل یک پدیده کرمانشــاه ،بــه دلیل نام شــان کمی بیشــتر جلب کــه در طول قرن ها هرگز محلی بــرای گذر کاروان عجیــب) باعــث شــده مــردم از قدیم این ســنگ توجــه مــی کننــد کــه آن هم بــه دلیل شــکل و و عبــور انســان نشــده و تــا جایی کــه میدانیم هیــچ جانــوری هــم روی آن زندگــی نمیکند .این بزرگ را محلی برا قصه ها و افســانه های ترســناک موقعیت خاص و دور از دســترس شــان اســت. کننــد؛ جایی کــه جن هــا در آن زندگــی میکنند البتــه همــه قصه هــا و افســانه ها مربــوط به جــا «ریگ جن» اســت؛ جایی که در طــول قرن ها و موجــودات زنده نمــی توانند شــب را در کنارش جــن و پری و ارواح نیســت و برخــی روایت های حول و حوش آن داســتان های ترسناک و خوفناکی بمانند .جالب اســت که در حوالی ماهنشان که در قدیمی از حضور دیگر ســیاره هــا در ایران حکایت شــکل گرفته اســت .هر بــار که ســفر کویرنوردان نزدیکــی این «دودکــش جن» قرار گرفتــه ،دریاچه مــی کنــد .مثال کــوه های ســفیدی کــه در جاده بــه ایــن منطقــه ناتمام مــی ماند یا کســی در آن 44ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 44 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283 چابهار بــه گواتر قرار دارنــد و به خاطر اشــکال عجیــب و غریــب شــان« ،کوه هــای مریخــی» لقــب گرفته انــد؛ کوه های کوچــک و بزرگی کنــار هم که رو به دریا قــرار گرفته و منظــره عجیب و حیرت انگیزی درســت کــرده اند. یکــی دیگــر از این نــوع پدیــده ها، دره ای اســت که به تازگــی هم مکانی باری فیلمبــرداری فیلمی بــا موضوعی ترســناک و ماورایــی بــود؛ «اژدهــا وارد میشــود» ســاخته «مانــی حقیقی» در جایی ســاخته شــد که آن را «دره ستاره ها» مینامنــد .جایی غریب که ســنگ و خاک به اشــکالی عجیب درآمده و به همین دلیل از گذشــته های دور درباره آن حکایــت های خاصی رواج داشــته اســت. «احمد صفری» یکی از اهالی قشــم ،افســانه این دره را بــه مــا میگوید« :پدربزرگ هــا و مادربزرگ های ما همیشــه قصه این دره را تعریف میکردند. میگفتند ســتاره ای از آســمان افتاده وســط دره و این شــکل هــا را ایجاد کــرده اســت .میگفتند به همین دلیل نفرین شــده اســت و شب که میشد هیچ کــس جرئت نداشــت داخــل این دره شــود ،چــون فکر می کردند شــب ها اجنه در ایــن دره رفت و آمد دارند». صفــری این قصه هــا را باور نــدارد و میگوید که مدت هاســت پژوهشگران میداننــد که وزش باد در طول ســال ها باعــث ایجاد این اشــکال عجیب شــده اســت .او میگویــد« :ایــن دره در طول ســال هــا بــه دره ارواح و اجنه معروف بــوده ،چون شــب ها صداهایــی از این دره به گوش می رســد که واقعا ترسناک اســت ».او می گوید احتماال این صداها، صــدای وزش بــاد ال به الی ســتون های سنگی و ماســه ای دره است .فرسایش ،عامل اصلی تغییر شــکل زمین اســت؛ وقتی بــاد و آب و خاک بــه هم بپیچنــد ،در طول زمان پدیده هایی شــکل می گیــرد که حیرت هر انســانی را بــر میانگیزد. معمــوال عجیــب ترین و جالــب توجــه ترین این پدیــده ها را میتــوان در مناطــق کویری دید.
این عمق ،از دســت بشــر بر نمی آیــد و اجنه این قنــات را حفر کرده اند» .براســاس همین شــنیده هــای محلی که از قدیم رایج بوده ،نام شــهر گناباد هــم در اصل «جن آبــاد» بوده و بعدها به شــکل «جناباد» و ســپس «گناباد» درآمده اســت. افســانه ای دیگر ســاخت این قنــات را به دیوها نســبت داده اســت .حتــی برخــی مقنیــان هــم معتقدنــد که در زمان های بســیار قدیم ،شــخصی بــه نــام «طاهر با شــناس» بــه دیوها دســتور داد چاهــی حفر کننده و بــه نقــب زدن بپردازند و به این ترتیــب اولین قنــات را احــداث کردند. بنابــر اطالعــات تاریخی ،دربــاره زمــان دقیق و علــت احــداث ایــن قنــات در بین پژوهشگران اختــاف نظــر وجــود دارد. نخســتین کسی کــه توصیــف نسبتا مفصلی از آن آورده« ،ناصر خسرو قبادیانی» اســت ،بــا ایــن حــال بیشــترین چیزی کــه درباره اش میدانیــم از افســانه هایی اســت کــه دهان به دهــان میان اهالــی ایــن شــهر میچرخــد. «رضــا ســلیمان نــوری» خراســان پــژوه ســاکن «مشــهد» ،بــه برخــی از ایــن افســانه ها اشــاره میکنــد« :بــر طبق یــک افســانه ،احــداث قنات گنابــاد را بــه فرمان بهمــن یکی از ســاطین قدیم ایران بــرای کفاره گناهی بزرگ منســوب کرده اند. براساس داســتان معروف «دوازده رخ» در شاهنامه فردوســی ،بنای قنــات در شــهر گناباد بــه قبل از پادشــاهی کیخســرو می رســد .گذشــته از روایات اســطوره ای کــه حکایــت از قدمــت دیرپــای این قنات دارد ،بررســی های باستان شناسان با استفاده از ســفال های جمع آوری شــده از کنار دهانه چاه هــای اصلــی ،قدمــت آن را به دوره هخامنشــیان رســانده انــد .امــا در اکثر متــون کهن هــر جا که خانهجن ها نامــی از گنابــاد به میــان آمده نام قنــات گناباد از «ایــن جا را خانــه جن و ارواح دانســته اند ،حتی داســتان هایی درباره ربودن دختران جوان توســط پیشــینه کهن تــری برخوردار اســت». قلعه آدم خوار هم یکی دیگر از دســت ســاخته اجنــه در این دره ،در بین مردم منطقه رایج اســت. های متروک مانده بشــر اســت کــه محلی برا قصه برخــی باورهــای قدیمــی هــم از ممنــوع بودن پــردازی شــده اســت .میگوینــد قــرن هــا پیش ،ورود زن حاملــه بــه این منطقه مــی گوید .قدیم مردمانی که به روســتای «کورعباســلو» در اســتان ترهــا اگر زنــی فرزند ناقص بــه دنیا مــی آورد ،آن اردبیــل می رفتنــد ،پس از بازدید از قلعه باســتانی را بــا اجنــه ایــن دره مرتبط می دانســتند .نه تنها «بوینــی یوغــون» بــه صــورت مرمــوزی ناپدیــد زن حاملــه کــه بر طبــق باورهای بومــی های این میشــدند .گویی ایــن قلعــه آن هــا را میبلعید .منطقــه ،هیــچ کســی نباید حتــی بــه آن نزدیک کــم کم ایــن دژ در میان اهالی روســتا به قلعه ای شــود چه رســد به آن کــه درون آن قــدم بگذارد». آدم خوار مشــهور شــد و داســتان های بی شماری بســیاری از قصه ها و افســانه های رایــج در میان 43ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 43 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283 دربــاره آن دهــان به دهــان میان مــردم پیچید. امــروز ،معمای این قلعه مخــوف را به نوعی حل کــرده اند .گویی اســتحکام این قلعــه و دیوارهای مرتفــع 300متــری اش ،آن را از دو طــرف غیرقابل نفوذ کــرده بــود .هر بار کــه بازدیدکننــده ای به ســوی دیوارهای مرتفعش روانه می شــد ،دیگر باز نمیگشــت .گویا چون بازدیدکننده ها از ســوی به قلعه رفته و از ســوی دیگر بر میگشــتند ،گمشده تلقــی میشــدند .با وجــود این به گفته «سوســن پیرفرشــی» یکی از شــهروندان اردبیــل ،قصه های قدیمــی این قلعــه آدم خــوار هنوز میــان برخی اهالــی رد و بــدل میشــود .او میگوید بــا وجود توجیــه باســتان شناســان ،قصــه ها همچنــان به صورت ســینه به ســینه راه خــود را میروند. فقــط دســت ســاخته های بشــر نیســتند کــه محل تــرس میشــوند، طبیعــت شــگفتی هــای بســیاری در خــود جــای داده اســت زمیــن اگــر دســت به کار شود، مــی توانــد پدیده هایی خلــق کند کــه اعجاب و شــگفتی انســان را برانگیــزد. خرابه های پرقصه ،دســت ســاخته هــای متروک شــده انســان ،به مــرور زمان مــکان هایــی برای شــکل گیــری قصــه هــا و افســانه هــای عموما ترســناک می شــوند .قلعه های تاریخی و متروک، یکــی از مهــم ترین آن ها هســتند .از این دســت قلعــه ها کــه حاال قصه هایــی تقریبا شــبیه به م دارنــد و در افســانه های محلــی ،عموما این قلعه های متــروک را خانــه جــن و ارواح دانســته اند، قلعــه «زاهدان کهنه» در 27کیلومتری شــرق زابل و هفــت کیلومتری شــمال شهرســتان «زهک» تا ســال های محلی بــرای این نوع قصه بوده اســت.
به مناسب ش ت نزدیک د ن هالوین
وحشت گردی ؛ سفر به مناطق خوفناک ایران بــرای تجربــه هیجان و تــرس ،نیازی به نشســتن پــای فیلم هــای ژانر وحشــت هالیــوودی ندارید؛ میتوانیــد بــه قصه هــا و افســانه هــای قدیمی گوش دهید و به تماشــای اشــکال عجیب و غریب پدیــده های طبیعی بنشــینید تا هیجــان و ترس را از نزدیک بچشــید. بارهــا شــینیده ایــم کــه ایران کشــوری اســت چهارفصــل و برای هر گردشــگری با هر ســلیقه ای چیزی دیدنی در چنته خویــش دارد؛ از تاریخ گردی گرفتــه تا طبیعت گــردی و ماجراجویی .عموما هم ماجراجویــی را مســاوی بــا هیجان گرفتــه اند ،اما این بخش در گردشــگری بســیار مفصل تــر از این هاست. مدتی اســت که گردشــگری وحشــت به یکی از تفریحــات جــذاب در جهان تبدیل شــده اســت و مــا هــم میخواهیم به شــیوه خودمــان ،به همین بخــش از گردشــگری بپردازیم و دالیــل علمی این باورها را هم بررســی کنیم .برای این کار ،هم ســازه های ســاخت دست انســان را که موضوع وحشت شــده اند ،معرفــی میکنیم و هم پدیــده هایی از طبیعــت را میبینیم که از گذشــته های دور محلی برای تــرس و قصه پردازی بــوده اند. میخواهیــم ســراغ دودکش جن ها ،تــاالب ارواح و دره اژدهــا برویم .جایی را ه میگویند ســتاره ای در آن ســقوط کــرده و نفرین شــده را ببینیم و به مکانی برســیم که آن را بخشی از کره مریخ دانسته انــد؛ غار آدمکــش ،قنات تاریــک ،جنگل جیغ کش و کلبه وحشت.
جنازه ها الی جرز دیوار
هــا و گریه هــای ایــن عــزاداران در تمام روســتا میپیچــد؛ گرچه یــک نفــر از اهالی ایــن منطقه میگوید که خودش تاکنون چنین صدایی نشــنیده امــا پدربزرگش می گوید شــب هــا صداها عجیبی در روســتا شنیده می شــد .روستای تاریخی «تیس» حــاال تا 100متری گورســتان جن پیش رفته اســت، امــا با ایــن حال غروب که می شــود ،کمتر کســی جرئــت دارد از نزدیکی این گورســتان گذر کند ،چه رســد به آن که بخواهد یک شــب تا صبح کنار این گروهای عظیــم الجثه بخوابد. گورســتان تیس بــه دلیل وجــود ســنگر قبرهای بــزرگ و عجیبــش در میان مــردم به محلــی برای قصه های ترسناک تبدیل شــده است و نمونه آن را می توان در 35کیلومتر شــرق شهرســتان «مشکین شــهر» در جایی به نام «گورســتان یــری» هم دید؛ در این گورســتان عجیب 450 ،گور شناســایی شده کــه ابعــاد کوچــک ترین آن ها ســه متــر و بزرگ ترین آن ها هشــت متر اســت .همیــن هم باعث شــده تا این محل همچون «گورســتان جن» تیس، محلی شــود بــرای رواج قصــه ها و افســانه هایی که غالبا ترســناکند؛ گرچه داســتان گورســتان های عجیــب در ایــران فقط منحصر به این دو نیســت، اما بهتر اســت ســراغ یکی از عجیب ترین گورستان هــای ایران برویم که به تازگی کشــف شــده و هم در علم باســتان شــناختی مفید بوده و هم ترس و خوف بســیاری را به همراه آورده اســت .داســتان کشــف ایــن گورســتان ،از زلزلــه ای آغاز شــد که هــزاران نفــر را با خود بــرد .ســال ،1382زلزله ای بــزرگ بــم را لرزاند و هزاران انســان را زیــر آوارها مدفــون ارگ تاریخــی بــم را ویــران کرد .بــا آغاز مرمت ایــن ارگ ،پرده از رازی مخوف نیز برداشــته شــد؛ راز دفن اجساد کودکان در ال به الی دیوارهای ارگ بم .باســتان شناسان ،اسکلت 68کودک و نوزاد را تشــخیص دادند که به صورت عمــودی ال به الی دیوارهای خشــتی و گلی ارگ بم دفن شــده بودند. در مــورد ایــن کــه چــرا ایــن کــودکان ال به الی دیوار دفن شــده اند ،بین باســتان شناسان اختالف اســت .قصه هایی نیز میان کرمانی ها رایج اســت؛ «فاطمــه امینی زاده» کرمانی ســاکن تهران ،یکی از این داســتان ها را بــرای ما تعریف مــی کند« :من شــنیده ام علــت این دفن ها حملــه آقامحمدخان قاجــار بــه بــم و محاصره یک ســاله ارگ توســط اوســت .گویی ســاکنین ارگ که راهی به گورســتان بیرون شهر نداشــتند ،چاره ای جز دفن اجسادشان در ال بــه الی دیــوار ندیده اند». البتــه جــدای این قصه که خــود را بــه واقعه ای تاریخــی وصل مــی کنــد ،در بین برخی از مســن ها ،داســتان های ترســناکی هم از وجود موجودات عجیب و راه و رســم کشتن به توســط آن ها رواج
قبرســتان پیشــینه ای طوالنــی در تــرس دارد؛ مخصوصــا اگــر گورســتانی عجیــب و غیرمتعارف باشــد .قبرســتان روســتای «تیس» در حوالی شهر چابهار ،یکی از آن هاســت؛ جایــی که از قدیم آن را به «گورســتان جن» می شناســند .محلــی های این روســتا ،این بــاور قدیمی را از والدین خود شــنیده انــد کــه زیر این ســنگ قبرهــا اجســاد اجنه دفن شــده اســت .چرا چون اندازه ســنگ قبرهــای این روســتا بســیار بزرگ و غیرطبیعی اســت و روی آن هــا اشــکال عجیبی دیده میشــود. قصــه های عامیانــه رایج در منطقه ،ایــن ابعاد و اشــکال ســنگ قبرها را نه کار انســان که کار اجنه میداننــد .مــی گویند کســی تــا به حال انســانی ندیــده که تیشــه برداشــته و برای دفن جســدش سنگ ســخت را بتراشد. جالــب تر آن کــه در قصه های منطقــه این طور آمــده که شــب هــا اجنه بر ســر قبر اجسادشــان نشســته ،تا صبح عــزاداری می کننــد و صدای ناله 42ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
دارد .یکــی از نکات دربــاره این شــیوه تدفین ،آن اســت که بیشــتر اجساد کشف شده ،پســر بودند. برخی هم مدعی هســتند پس از زلزله ســال 1382 معلوم شــده که همــه اجســاد کودکان باســتانی نیســت و از ســده های گذشــته هم در دیوارهای بم دفن شــده اند .البتــه هیچ کــدام از این نظریه ها توســط کارشــناس میراث فرهنگی تایید نشــده است و هنوز پژوهشــگران در حال به دست آوردن شــواهد تازه ای برای این معما هســتند. ســوراخ های مــرگ :آیین های تدفیــن قرن هاپیش شــکلی متفاوت با امروز داشــته است .وجود گورســتانی هــای عجیــب در اطــراف روســتاها و پیدا شــدن اســتخوان هــای آدمی در مــکان هایی که تصــوری از قرارگیــری جنازه هــا در آن نداریم، باعث شــده حول آن قصه هایی شــکل بگیرد .دفن کودکان الی جرز دیوارهــای ارگ بم نمونه ای از آن بود .نمونــه دیگر قلعه مقبره هــای «کوهکن» در نزدیکی شهر «جالق» اســتان سیستان و بلوچستان اســت که مــی گویند روی ســوراخ های دیــوار آن اســکلت هایی پیدا شــده است.
قلعه آدم خوار
حمــام های قدیمی ،قنات ها و قلعــه ها ،از مهم ترین مکان هایی هســتند که داستان های ترسناک درباره شــان گفته می شــود .مکان هایــی متروک کــه ظاهرشــان هم تــرس آور اســت .یکــی از این مــکان ها کــه قصه های زیــادی هــم دارد« ،قنات قصبه گناباد» اســت که از میان هزاران رشــته قنات بازمانــده در کشــورمان ایران ،نامش افســانه های بســیاری را با خود یدک می کشــد. این قنــات در بخش مرکــزی شهرســتان «گناباد» در خراســان رضوی قرار گرفته اســت و افســانه ها و باورهای مخوفــی درباره آن از زمان های بســیار قدیم در میان مردم رواج دارد« .نرگس جمعه زاده» از اهالــی گناباد ،برای مــا از این باورهــا میگوید: «مــن از زبــان مادربزرگم قصــه این قنــات را زیاد شــنیده ام .همیشه می گفت ســاخت این قنات به
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
42 Kheradmand
دربارهی «نادر گلچین» که دنیای موسیقی را واگذاشت و رفت
همکاری داشــته است.
از کودکی تا اشتهار
نــادر گلچیــن ،خواننده موســیقی ایرانــی که به واســطه صدای پختــه و پــرورده و خاصــش بــا آن ســوز پنهانــی که با ســاختار ارکســتری هماهنگی زیــادی داشــت ،زمانی به اشــتهاری غریب رســیده بود؛ دو روز پیش در بیمارســتان گانــدی دار فانی را وداع گفت .ایــن خواننده محبوب که از حدود ١٠ســال پیش با بیماری ســرطان ریه مبــارزه میکــرد ،حدود یک مــاه آخر عمــرش را بر اثــر تشــدید بیمــاری قلبی-ریــوی در بخــش مراقبتهــای ویژه بیمارستان گاندی بســتری بود .نادر گلچین متولد ١٦آذر ١٣١٥در رشــت بود .این خواننده صاحب ســبک که فعالیتــش را در رادیو از ســن دوازده ســالگی از رادیو رشــت آغاز کرده بود ،در سالهای بعــد از انقالب چندان پر کار نبود و در این مدت پس از ٣٥ســال کنارهگیــری تنهــا آلبومی به نــام گریز که کار مشــترک با فریدون شــهبازیان است را منتشــر کرد؛ مطلب زیر نگاهی دارد به زندگی و اوج و فــرود کارنامه ایــن خواننده محبوب.
خوانندهای توانا و صاحب سبک
نــادر گلچین ازجمله خواننــدگان صاحب ســبک و دارای صدای خــاص خــود بود .بــا اینکه بیشــتر آثــار او به ســالهای پیش از انقــاب بازمیگــردد ،امــا او در ســالهای اخیر کاری مشــترک با فریدون شــهبازیان نیــز به بازار عرضــه کرده بود .از آثــار مهم او در آن دوران میتوان به یوســف گم گشــته اشــاره کرد و از دیگر آثــار او میتــوان به تصنیف مرغ ســحر ،ناوک مژگان ،قصه شــهر عشــق ،مســبب ،من دیگه بچه نمیشــم و آلبومهای گریز ،نفس باد صبا ،زلف بنفشــه یــاد کرد. دربــاره گلچین باید گفــت که او صدایی خاص با ســوزی پنهانی و نیــز پختــه و پــرورده دارد که با ســاختار ارکســتری هماهنگی زیــادی دارد .او همچنیــن از تحریرهــای شــمرده و پختــه آوازی برخوردار اســت و ســعی میکند که محدوده صدایش را بشناسد و در همــان محدوده از تمامی ظرفیتهــای صداییاش بهره ببرد. وی شــعر را بــه خوبی میشناســد و به همان خوبی و شــمردگی در آوازهایــش ادا میکنــد .او با آهنگســازان و هنرمنــدان زیادی ازجملــه فریدون شــهبازیان ،عمــاد رام ،مجتبی میرزاده ،حســن یوســفزمانی ،عبدالکریــم مهرافشــان ،عباس خوشــدل ،همایون خــرم ،مهدی خالــدی ،محمد حیــدری ،فرامــرز پایــور و دیگران
41ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
نادر گلچین د ر ســال ۱۳۱۵در شــهر رشــت متولد شد .از کودکی بــه موســیقی عالقه فراوانی داشــت و از ۱۲ســالگی همــکاری با رادیو رشــت را آغاز کــرد که در اختیار تیپ رشــت بود و زیر نظر مدیران ارتش اداره میشــد و خواننده محلی گیالن شــد .همکاران وی در ایــن رادیــو عبــارت بودند از :علــی اکبرپور (آلتــو ،ویلن) نــادر پوردلجــو (قرهنی) و عدهای دیگر از هنرمندان به نام رشــت که مدتها این همکاری ادامه داشــت .ســال ســوم دبیرســتان به هنرپیشــگی روی آورد و در تئاتر رشــت در نمایشنامههای بارگاه هارونالرشــید و خوابهــای پینهدوز شــرکت کــرد و آوازهایی را در بازیگــری اجــرا کرد .نادر گلچین د ر ســال ۱۳۳۹بــه تهران آمد و بیدرنــگ فعالیتهــای هنــری خــود را در اداره هنرهــای زیبا و وزارت فرهنــگ و هنــر آغــاز کرد .نخســتین برنامه خــود را با ارکســتر محمود تاجبخش اجرا کــرد و تا ســال ۱۳۵۴در این اداره به ترتیب با ارکســترهای فرامرز پایور ،عباس خوشــدل ،عبدالکریم مهرافشــان ،عماد رام و مصطفی پورتراب ادامــه همکاری داد. او د ر ســال ۱۳۵۰همکاری خــود را با رادیو ایران شــروع کرد که تا ســال ۱۳۶۲ادامــه یافت .گلچین در برنامههــای مختلف رادیو، بهویــژه برنامه گلها فعالیت چشــمگیری داشــت؛ و با هنرمندانی چــون فرامرز پایــور ،منصــور صارمــی ،پرویز یاحقــی ،حبیباله بدیعی ،علیاصغر بهاری ،جلیل شــهناز ،فرهنگ شــریف ،فضلاله تــوکل ،جهانگیر ملــک ،امیرناصر افتتاح ،محمد اســماعیلی ،آبتین اجاللــی و منصور نریمان همــکاری کرد .از کارهای او که بســیار مورد اســتقبال شــنوندگانش واقع شــد ،اجرای آهنــگ آمد نوبهار اثر مهــدی خالقی بود که به رهبری فرهاد فخرالدینی بازســازی و با گــروه کر رادیو اجرا شــد. نــادر گلچین بر اســاس قراردادهای فرهنگ یـهنری بیــن ایران و دیگر کشــورها ،همراه با ارکســتر فرامــرز پایور ،بــه الجزایر رفت و موســیقی ســنتی ایران را به هنردوستان آن کشــور معرفی كرد. از دیگــر کارهای برجســته این هنرمند ،کنســرتی بــود که به نفع زلزلــهزدگان بویینزهرا ،همراه با ارکســتر عمــاد رام برگزار کرد. نــادر گلچیــن در طول فعالیتهــای هنری خود متجــاوز از ۳۰۰ آواز و آهنــگ اجرا کرد و در کنار کار خوانندگی ،مدیرمســئول یک شــرکت تکثیر نوار مجاز موســیقی نیز بود.
کنارهگیری پس از انقالب
در ســالهای پــس از انقــاب نــادر گلچین از صحنه موســیقی کشــور کنارهگیــری کــرد .خــود او در اینبــاره در مصاحبــهای با روزنامه همشــهری اظهار داشــته اســت :مــن عضــوی از وزارت فرهنــگ و هنر بــودم ســالها در ایــن وزارتخانه با ارکســترهای مختلــف همکاری داشــتم .آن موقــع به اقتضــای جوانی حس و حــال فعالیــت در من زیاد بود ولی با نزدیکشــدن بــه ایام پیری خــود به خــود میل به فعالیتهــای هنری در مــن کاهش یافت. درظاهر اینطور نشــان نمیدهــم ولی به قول شــاعر «بر ظاهر آبــاد من امید مبنــد من خانه ویرانهام از مــن بگریز» نادر گلچین پــس از ۳۵ســال در ایران آلبومــی به نام گریز منتشــر کرد که کار مشــترکی با فریدون شــهبازیان بود .در ۱۷د ی ماهســال ۱۳۸۶در فرهنگسرای هنر (ارســباران) مراسمی برای نکوداشت نادر گلچین و یادمــان محمــودی خوانســاری برگزار شــد و از ایــن هنرمندان روزنامه شــهروند ایران عرصه موســیقی تقدیر شــد.
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
41 Kheradmand
بقیه از صفحه « 38انــکار» یکی از برجســتهترین مکانیزمهــای دفاعــی اســت .اینطــور نیســت که دارنــدگان ایــن عروســکها تصــور کننــد بچهای واقعــی دارنــد و روی ایــن قضیه اصــرار کنند .اما میتواننــد برای خودشــان و دیگــران وانمود کنند بچــهای واقعــی دارنــد و از این طریق آرام شــوند. امــا اگر کســی که بچــهاش را از دســت داده بیش از حــد به این عروســکها وابســته شــود ،موجب نگرانــی اســت و نشــان میدهد که مشــکل حل نشــده اســت .او اضافه میکند :این عروســکهای شبهانســانی دردسرهای یک بچهی واقعی را ندارند؛ خبــری از پوشــک و بوی بد و گریه و غذا نیســت؛ ایــن «بچهها» برخــاف بچههــای واقعــی بزرگ نمیشــوند و ترکتان نمیکننــد ،ناامیدتان نمیکنند و هرگــز حرمــت والدیــن را زیر پــا نمیگذارند! بــه این ترتیب یک «مادر» هرگــز در رابطه با آنها شکســت را تجربه نمیکند .از طرفی برای بسیاری از زنان این بچهها نشــاندهندهی شــخصیت زنانه و توانایــی مــادری کردننــد .از ســویی خودنمایی بخشــی از وجود همهی ماســت و طبیعتاً به توجه نیــاز داریــم .برای زنــی که تالش میکند احســاس خوبــی دربارهی خود داشــته باشــد ،داشــتن یک کــودک و شــنیدن عبــارت «فرزند شــما» میتواند اطمینانبخش باشــد. دکتر گیل ســالتز معتقد اســت «این عروسکهای زندهنما برای همه نیســت .اما اگر کســی احساس
ناکامی داشــته باشــد ،بطور عجیبــی کمک کننده اســت .راههای زیادی هســت که اشــخاص از پس احســاس شکســت ،ناکامی و افســردگی بر بیایند؛ ایــن عروســکها هم یک راه حل هســتند». کارولینــا یوندرکــو عــکاس لهســتانی اســت که اغلــب پروژههای بلندمدت عکاســیاش به تبعات شکســت اختصاص دارد و تــاش میکند توجهها را به مســائلی که مردم با آن مواجهنــد جلب کند .او که مجموع ه عکســی دربــارهی این عروســکها و زنانــی که از آنهــا نگهداری میکنند تهیــه کرده در اینباره میگویــد« :نوزادان احساســات قدرتمندی را در بزرگســاالن برمیانگیزنــد .مــا بــا مهربانی و مراقبــت به آنها توجه میکنیم و دوستشــان داریم؛ حتــی اگر واقعی نباشــند .من میخواســتم بفهمم چــرا» .یوندرکــو در توضیح مجموعــه عکسهای خــود مینویســد :ثابــت شــده اســت کــه بغل کــردن یک کودک ســبب آزاد شــدن هورمونهایی میشــود کــه حس آرامــش ایجــاد میکننــد؛ آنها آســودگی را به همــراه میآورند. آیــا یک عروســک همــان تأثیــر را دارد؟ غریزهی مادر چنان قوی اســت که کســانی کــه نمیتوانند بچه داشــته باشــند و یا کودکی را از دست دادهاند، عشــق خود را نثــار کودکــی غیرواقعــی میکنند. از آنهــا مراقبــت میکننــد ،آنها را عــوض میکنند، آنهــا را بــرای پیــادهروی میبرند و برایشــان خرید میکننــد« .بچهها» نقــش همدم را ایفــا میکنند،
40ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
آنهــا آرامش روزمــره را بــه ارمغان میآورنــد؛ آنها بقچــهی کوچکی از شــادی برای دوســت داشــتن و کمــک بــه «مــادران» خودنــد که با شکســت، افســردگی ،ترومــا و اضطراب ســروکله میزنند. او اضافــه کــرده اســت :ایــن چیزی بــود که یک ســال پیش توجه مرا جلب کرد و نقطهی شــروعی برای این داســتان شــد .از آن زمان من بســیاری از زنان باورنکردنــی ،گرم و مهربان و «نوزادان»شــان را دیــدهام .آنهــا تجربیــات زندگــی خــود را با من به اشــتراک گذاشــتند؛ خوب و بد؛ و دوســتان من شــدند .متوجه شــدم هر زنی برای داشــتن چنین کودکی انگیزهی خاصی دارد و دیدم عروســکهای نــوزاد برای هریک از آنها آرامش و شــادی میآورد. هنــگام کار روی ایــن پــروژه مطالــب موجود در رابطــه با این موضــوع را دیدم و مطالعــه کردم .از ایــن طریق و همچنین از طریــق گفتوگو با زنانی که مالقــات کــردم و از آنها عکس گرفتــم ،متوجه شــدم کــه اغلب افــرادی که چنین عروســکهایی را به فرزنــدی میپذیرنــد ،بطــور غیرمنصفانهای قضاوت میشــوند و منفی نشــان داده میشــوند. من میخواهم داســتانهایی از زنانی را به اشــتراک بگذارم که به لطف این عروســکها شــادی ،تعادل و هدفشان را به دســت آوردهاند .امیدوارم پروژهی مــن بتوانــد تصور اشــتباهی را که رســانهها ایجاد کردهانــد تغییر دهد.
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
40 Kheradmand
بچههایپالستیکی برای مادران افسرده جهان متمدن
38ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
بقیه در صفحه 40
بچهای که از ســیلیکون ســاخته شــده ،با قلممو نقاشــی شــده ،با موتور الکتریکی نفس میکشد و گریه میکنــد ،والدینش را اذیــت نمیکند و بزرگ هم نمیشــود ،طبیعتاً نیازی به محبــت هم ندارد امــا به گفتــه روانشناســان میتواند خــاء عاطفی یک «مــادر» را برطرف کند. بعضیهایشــان صورتهای فانتزی دارند و شــبیه شــخصیتهای کارتونیانــد ولی بیشترشــان دقیقاً ماننــد یک نــوزاد طبیعــی ســاخته شــدهاند .در رنگهــا و اندازههــای مختلف؛ از ســه تــا ۲۴اینچ بــا نژادهــای مختلف در ســایتهای معتبــر برای خریــد یا به قــول خودشــان «اعطای سرپرســتی» در دســترس است .بعضیها که قیمتشــان بیش از پنج هــزار دالر اســت موتورهایی دارنــد که نفس کشــیدن ،خندیدن ،گریهکردن و بعضــی رفتارهای دیگــر نــوزاد را شبیهســازی میکند. چــرا بعضیهــا بچهی قالبــی میخرند؟! بیشــتر مشــتریان ایــن عروســکها زنــان مســنیاند که دوســت دارنــد تجربــهی بچــه داشــتن را لمــس کننــد؛ زنانــی که بچهدار نشــدهاند یا بچــهای را از دســت دادهاند .بعضیها هم کلکســیونرند و انواع مختلــف این «نــوزادان» را گــردآوری میکنند . ایــن عروســکها «ریبــورن» (بازآفریده) اســت و «هنرمندانــی» که آنهــا را میســازند «ریبورنر» (بازآفریننده) خوانده میشــوند؛ هنرمندانی که در این کار اســم و رســمی دارند و هــر «اثر» منحصر بــه فردی کــه خلق میکننــد ،با امضای خودشــان واگذار میشود .شکلوشــمایل عروسکها بستگی به خالق آن دارد اما برخی از ســازندگان به مشــتری اجــازه میدهنــد کــه ظاهــر «نــوزاد» را خودش
تعیین کند. مهارت ســاخت عروسکهای شــبهزنده از دههی ۹۰میالدی در ایاالت متحده شــکل گرفت و به مرور به سمت واقعنمایی هرچه بیشــتر رفت و با رونق اینترنت ،هنرمندان ،ســازندگان و کلکسیونرهای این عرصــه از سراســر جهان جامعهای مجازی تشــکیل دادند .ســال ۲۰۰۲بود که اولین عروســک زندهنما در ســایت ا ی ِبی به فروش گذاشته شد. رونــد خرید این عروســکها بیش از آنکه شــبیه خرید یک محصول باشــد ،شبیه به قبول سرپرستی یک نــوزاد اســت و به همیــن دلیل یــک گواهی تولــد یا سرپرســتی بــرای آن در نظر گرفته شــده اســت .با این حــال خیلیها آن را به عنوان شــیئی کلکســیونی در نظر میگیرند و بعضیها هم برای پــر کردن خــاء فرزنــد از آن اســتفاده میکنند .با وجــود اینها در رســانهها و افکار عمومــی این کار عجیب و نامعقول توصیف میشــود زیرا معتقدند این عروســکها زیادی واقعی هســتند .بــا این حال برخی روانشناســان نظر دیگــری دارند. شــاید بیشــتر افــراد وقتــی دربــارهی ایــن عروســکهای شــبهزنده و مادری کــردن برای یک عروســک بشــنوند ،حســی منفی داشــته باشــند. معموالً اینطور اســت که وقتی چیــزی غیرمعمول، ناشــناخته یا از نظر فرهنگی از ما دور اســت ،فکر کنیم عجیب و زننده اســت .اما برخی روانشناســان معتقدنــد ایــن عروســکها کاربــرد درمانــی هم دارند. طبیعــی اســت کــه آدمهــا تــاش میکننــد از بحرانهــای روحــی خــود بــه طریقی دور شــوند یــا اثرات مخرب از دســتدادن عزیزانشــان مقابله
کننــد؛ اما آیــا یک عروســک واقعــاً میتواند جای یــک نــوزاد واقعــی را بگیــرد؟ بــرای کســانی که بچــهای ندارنــد که با آن ســروکله بزننــد و هویت مادرانهی خود را بیابند ،این عروســکها همراهی بیدردســر بــه نظر میرســند. از طرفــی نگهداری از این عروســکها راهی برای انتقال از دنیای خیالی داشــتن و بزرگکردن فرزند، بــه دنیــای واقعی اســت .راهی کــه از نظر برخی روانپزشــکان مانند دکتر ِگیل ســالتز آمریکایی ،یک راه درمان افســردگی و مبارزه با احســاس شکست بــرای زنانــی اســت کــه فرزند خــود را از دســت دادهانــد یا قادر به بچهدار شــدن نیســتند. دکتر ســالتز میگوید« :واقعیت این اســت که به هر حال مردم در زندگی خود با مســائل اندوهناک روبرو میشــوند .در بســیاری از موارد از مکانیسم انــکار برای مواجهه با آن و افســردگی ناشــی از آن استفاده میکنند. این اتفاق برای کســانی میافتد که فرزندشــان را از دســت دادهانــد و حاال بچهای کــه از او مراقبت کننــد ندارنــد و بــا هویتی کــه از دســت دادهاند دســتوپنجه نــرم میکننــد .ممکن اســت آنها تا آغــاز دوران یائســگی یعنی زمانی کــه پ ی میبرند راه برگشــتی نیســت و دیگر نمیتوانند یک بچهی طبیعی داشته باشــند ،مشکلی با این قضیه نداشته باشــند .امــا زمانــی که درهــا روی امــکان بچهدار شدن بســته میشود ،ممکن اســت در افسردگی غرق شوند». امــا وقتی ذهــن با چنیــن خالء بزرگــی مواجه میشــود چــه میکند؟ دکتر ســالتز ،روانپزشــک بیمارســتان پروتســتان نیویــورک میگویــد
38 Kheradmand
آموزش موسیقی به کودکان
(مروری بر نظریات زولتن کدای)
بابک ناصری نوع دیگر بحث مفصلیســت کــه در این مقال نمیگنجــد ول ی بــه طور کلــ ی در هــر ژانر از زولتــن کــدای ،موســیقیدان مجارســتانی بود که موســیق ی میتوان انــواع متعالیتــر را انتخاب و تدریس موســیق ی را امری پیچیده و توأم با جزئیات به کودک عرضــه کرد .
ظریف ی میدانســت که منتج به شکل گیری روشی شــد که امروزه در بســیاری از موارد مورد اســتفاده قــرار میگیرد .با عنایــت به نظریات عنوان شــده در کتاب "آموزش موســیق ی به کودکان" ســ ه نکته برجســته توجهــم را جلب کــرد که به قــرار زیر به آ ن میپردازیم:
)۱گــوش کــودک را بــه موســیق ی متعالــی تر عــادت دهیــم :گــوش کــودک باید در ســنین پاییــن و پیــش از درگیر شــدن با موســیقیهای کم مایــه تر به انــواع موســیق ی متعالی عادت کنــد .در بســیاری از اوقات موســیق ی در حال پخــش از سیســتم صوتی اتومبیــل ،میهمانی و غیره اهمیــت اندک ی بــرای والدیــن دارد .حال آنکــه باید توجه داشــت کــه گــوش ادم ی نیز مانند ذائقه ،ســاعت خــواب و غیره عادت پذیر اســت و با ب ی توجه ی به نوع موســیق ی در حل پخــش در حضور کودکان ،احتمــال عالقه مندی کودک به موســیقیهای نا مناسبتر بیشتر خواهد شــد .البتــه برتــری دادن نوعی از موســیق ی بر
)۲تاثیــرات آموزش موســیقی :آمــوزش صحیح و علم ی موســیق ی عالوه بر ایجاد امــکان لذت بردن عمیــق تــر از موســیقی ،تاثیرات مثبــت متعددی بــر جنبههای غیر موســیقیایی کــودک نیز خواهد گذاشــت کــه کــدای آنهــا را اینگونه بر میشــمرد: شــنوائی ،قــدرت تمرکــز ،بازتابهــای شــرطی، وســعت نظر ،رشــد جسمانی تــک تــک ایــن مــوارد را میتــوان بــه صــورت کامــل مورد برســ ی قــرار داد .ولیکن برخــ ی از انها را شــاید شــخصاً در مــورد کودکانــی کــه آموزش موســیق ی دیدهاند تجربه کرده باشــیم .بــه عنوانِ مثال تشــخیص صداهایی توســط کــودک که برای بزرگســاالن ممکن نبــوده و یا تاثیــرات مثبت روی حافظــه کوتــاه و بلنــد مــدت .در مــورد افزایش قــدرت توجــه و تمرکز به علت درگیر شــدن ســه عامــل ذهن ،گوش و دو دســت (یا احیانا پا) و لزوم هماهنگــی بین آنهــا ،میتوان آموزش موســیق ی را کمــک بزرگ ی بــه این مهم دانســت. )۳ ســنّ مناسب شروع موسیق ی برای کودکان :یاد
37ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
گیری موسیق ی در ســنین بزرگسالی ممکن است و افراد بــا توجه به میزان پشــتکار ,تعهــد و جدیت پیشــرفت میکنند .با ایــن وجود ســرعت یادگیری و پذیرش موســیقی ،ماننــد هر آمــوزه ی دیگر در کودکی بیشــتر بــوده و آمادگی یادگیری بیشــتری وجــود دارد .کدای عمده تجربه موســیقیایی را بین سنین ۶تا ۱۶ســالگی دانسته و معتقد است ذهن کــودک در این بــازه زمان ی برای موســیق ی پذیراتر اســت .ســه مورد بحث شــده مواردی کلیست که پیرامــون هر یک میتوان ســاعتها مطالعه و بحث کرد .کدای در جزئیات آموزش موســیق ی به کودکان نظریــات مــدون ،دقیق و حســاب شــده ای دارد که با مــرور کتاب "آموزش موســیق ی بــه کودکان" میتوانیــم دانــش خــود را پیرامــون ایــن مبحث افزایــش دهیم .البتــه آموزش علم ی موســیق ی زیر ســوال برنده نقش حسی آن نیست ،بلکه به عکس آموزش علم ی و صحیح زمینه ســاز درک عمیقتر از موســیق ی شــده که منتج به درک حســی قویتر از موســیق ی به عنوان هنــری واال خواهد شــد .امید اســت در آینده بیشــتر در این مــورد بحث کنیم تا قدر ایــن هنر گران مایــه را بیش از پیــش بدانیم. بــر گرفتــه از کتــاب "آموزش موســیق ی به کــودکان" بــه روش کدای نوشــته "ارنســت شــونی" ترجمــه "نصرت اللــه مهرگان"
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
37 Kheradmand
میکــردم .ولــی اینکه دقیــق و به صــورت علمی بدانــم که دارم چه کاری انجام میدهم نه! بیشــتر از طریــق گوش و بصورت غریــزی جلو رفتم.
بــه ایــن دلیل پرســیدم کــه میدانســتی بیت یعنی چــه ،چون ما چیــزی به اســم نقد جدی موســیقی حداقــل در آن ســالها نداشــتیم و اساســاً موســیقی هنوز بصورت رسمی تعریفی نداشــت .به همین دلیل آموزش موسیقی هم چندان متــداول نبود .پس از پانــزده ســالگی موســیقی شــروع شد.
و شــروع کار و آشــنایی و همکاری هم از همانجا آغــار شــد .ایــن دوســتی تــا جایــی پیشرفت که برای من یک آهنگ ســاختند .آهنگ «آمســتردام» از ســاختههای گــروه «بروبکس» اســت .آهنگ به ســرعت مورد پســند قــرار گرفت و همیــن اتفاق باعث شــد تا همــکاری با هــم را جــدی بگیریم. نخســتین کار مشــترک هم
میگفــت بایــد خودت باشــی و تالش کنــی تا این شــهرت تــو را تبدیل بــه آدم دیگری نکند.
پس خانواده در این سالها مشوقت بود.
بلــه .شــاید جالب باشــد بدانید خانــوادهام هیچ وقت به من نگفتند به جای موســیقی برو درســت را بخوان!
در چه رشتهای تحصیل کردی؟
ســه تــرم در دانشــگاه آزاد کامپیوتر خواندم .بعد به این نتیجه رســیدم که هم در حال تلف کردن وقتم هســتم و هــم پولــم .چون هر چیــزی که از کامپیوتــر یادگرفتم تــاش خودم بود نه دانشــگاه .در نهایــت دیگر ادامه ندادم.
بله .از همان سن و در جمعهای خانوادگی آهنگهای گروه ســندی را میخواندم .به واســطه عالقه به موســیقی ســندی ،کم و بیش رپ را یاد گرفتــم و «بیت» را فهمیدم.
ساز را از چه سنی شروع کردی؟
قبــل از پانزده ســالگی کار با گیتار را شــروع کرده بودم .البتــه نه به صورت حرفهای اما باعث شــد تا گوشــم کم و بیش با نت آشــنا بشــود .همچنان هم خــودم را نوازنده حرفــهای گیتار و پیانو نمیدانم.
شعر هم پس از همان سن شروع شد؟
بــه تازگی آهنــگ «زامبــی» را منتشــر کردی کــه تفاوتهایی با ســبک همیشگیات و حال و هوایــی راک دارد.
خانم» بود.
همــان آهنگ معروف «سوســن
به دلیل تنوع ســراغ این ســبک رفتم .حس کــردم در خواندن بعضــی از ملودیها بد نیســتم .چون مدتهــا بود کــه کارهایی با این حال و هوا میســاختم اما خودم آن را نمیخواندم. تــا اینکه تصمیم گرفتم خودم را تســت کنم.
نمیتوانــم بگویم شــعر (به معنای کالســیک آن) فکــر میکردید آهنگ «سوســن خانــم» آنقدر از آلبوم جدید چه خبر؟ مینوشــتم اما تالشهایــی برای نوشــتن چیزهایی سروصدا کند؟
داشــتم که بیشــتر میتوان به آن رپ گفت .تالشی برای اینکه جمالت و کلمات قافیه داشــته باشــد و در کنار هم ریتم مناســبی را شــکل بدهد .مجموع آن تالشهــا و دســت و پــا زدنهــا در نهایت این شــد که به اســتودیو رفتم و یک کار ضبــط کردم. امــا هیچ وقــت آن کار را پخش نکــردم .بعد از آن هــم چند کار دیگر ســاختم که آنها هــم در نهایت منتشــر نشــد .ولی از دل ایــن تالشهــا اولین کار حرفهایام به نام «ســوتهدالن» که کار غمگینی هم بود را ضبط و منتشــر کردم.
مــردم غالباً تو را با موســیقی شــاد و پرهیجان بــه یــاد میآورنــد .همکاریهایــی هــم که با دیگران در آهنگها و موزیکویدئوها داشــتی روی همین مضمون اســت .این استایل خواسته خــودت بود یا پیــش آمد؟ مــن ذاتــاً آدم شــاد و پرانــرژی هســتم .در موســیقیهایی هــم کــه تا حاال ســاختهام ســعی کردهام این مســئله را رعایــت کنم .یعنی چیزهایی بســازم که بــه خــودم نزدیک باشــد.
اصال .هیــچ کداممان تصــور نمیکردیم آهنگ با این شــدت مــورد توجه قــرار بگیــرد و از همه جا شــنیده شــود .حتی اعتقاد داشــتیم خیلی آهنگ خوبــی نشــده .ولی بعد از انتشــار ،ما هــم از این موج «سوســن خانم» تعجــب کردیم.
آن بخش رپ آهنگ نوشته خودت بود؟
اول تصمیــم داشــتم تک آهنگ منتشــر کنــم .اما بــه این دلیل کــه کار حرفهای یعنی انتشــار آلبوم، تصمیم گرفتــم تا روی یــک آلبوم کار کنــم .آلبوم تقریباً به پایان رســیده .منتظرم نمایش تمام شــود تــا یکمــا ِه دیگــر روی آن کار کنــم و در نهایــت بصورت دیجیتالی منتشــر خواهد شــد.
آره .اما آهنگ داســتان جالبی هــم دارد .ابتدا قرار اسم آلبوم را انتخاب کردی؟
بود بخش رپ این آهنگ را «ساســی» بخواند .بعد گروه «بروبکس» به این نتیجه رســید که با ساســی همکاری نداشــته باشــد .خودشــان بــه این نتیجه رســیدند که من خواننــده آن بخش باشــم .دوباره قرار شــد ساســی رپ آن قســمت را بنویسد و من بخوانــم .قبــول نکــردم و از گروه خواســتم تا روی این بخش خودم رپ بنویســم .تا در نهایت شــد آن چیزی که شــنیدید.
از این حجم شهرت دچار ترس نشدی؟
راســتش چون موهای بلند ومجعد و خاصی دارم
نه ،ولی میتوانیم با هم روی اسم فکر کنیم!
ایــن روزهــا خــودت چه موســیقی را بیشــتر میپســندی و گــوش میکنــی؟
تقریبــا بطور مداوم راک خارجــی گوش میکنم و به «اســتیون ویلســون» عالقهمندم .البته در کنارش کارهــای رپ ایرانــی را هم دنبال میکنــم .در رپ ایرانی هم به ســروش لشــکری عالقه دارم .در میان کارهــای مجــاز داخلی هم محســن چاووشــی را دنبــال میکنم.
بصــورت عــادی هــم در خیابان توی چشــم بودم .اگر قرار باشــد با یکــی از خوانندههــای ایرانی بعــد از پخــش کلیــپ هم بــه راحتــی در خیابان کار مشــترکی ارائه بدهی چه کســی را انتخاب با گروه «بروبکس» چطور آشــنا شــدی؟ شــما شناســایی میشــدم .ولی راســتش هیچ وقت پررو میکنی ؟ چند کار بســیار موفــق با هم منتشــر کردید .نشــدم چون خانــواده فرهنگــی دارم که بســیاری آرش! فکــر میکنم از لحاظ ســبک به او شــبیه
در یک اســتودیوی مشــترک برای ضبط میرفتیم 36ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
چیزهــا را از آنها یاد گرفتم مادرم همیشــه به من
باشم.
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
36 Kheradmand
شــب اجرا به پنجاه نفــر هم نمیرســد .بنابر ایــن در نهایــت آنهــا به رقــم چند هــزار نفر نمیر سند . فرق اساســی صحنــه و دوربیــن در همین تعداد مخاطب اســت .این همه زحمت ارزشــمند است. بخصوص که ما هر شــب دو ســانس اجــرا داریم. شــب اول کــه بــه پایان رســید با خــودم میگفتم پنجــاه و خــوردهای اجرای دیگر باقی مانده اســت و از فکرش انصافاً ســرم سوتکشــید! (میخندد) امــا بــاز هم بــه خــودم میگفتم
پس از همان با ِر نخست جذب متن شدی؟
اتفاقــاً نه .بــار اولی کــه نمایشــنامه را خواندم خوشــم نیامــد .بخاطر اینکــه بعدا فهمیــدم که نمایشــنامه و فیلمنامه بیشــتر اثر گذاریشــان در هنگام تولید مشخص میشــود .باید ساخته شوند تــا جوهــر اصلی متن خــودش را نشــان بدهد.
پس چطور شــد راضی شــدی در این کار بازی کنی؟
کمــی به خودم وقــت دادم .بعد از اینکه صحنه اول را بازی کردم و بــا تحلیل جلو رفتیم تــازه متوجه شــدم که حــرف اصلــی متن چه چیزهایی اســت .خوشــم آمد و برای ادامه کار کنجکاو شــدم .در نهایت نمایش «شرقی غمگین» حاصل هشــت ســاعت تمرین روزانه اســت که نزدیک به دو ماه زمــان برد.
پــس بــرای بــازی بصورت غریــزی جلــو رفتی.
میتوانــم از پــس این همــه اجرا بــر بیایم .در واقع با خــودم لج میکنم.
حــاال به نظرت تفــاوت بازیگــری در آن چطور اســت؟ شــما در تعــدادی از پربینندهتریــن موزیــک ویدئوهــای این چنــد ســال اخیر به عنــوان خواننده حضور داشــتی .تفاوت حضور مقابــل دوربیــن موزیــک ویدئو و حضــور بر صحنــه تئاتــر در چه چیزهایی اســت؟ بــرای موزیــک ویدئو بیشــتر بــه «آن» و لحظه متکــی بودم .مثال در نهایــت تنهایی ده دقیقه قبل از ضبــط مقابل آینــه تمرین میکــردم .اما حضور در صحنــه تئاتــر و نزدیــک به دو مــاه تمرین هر روزه نشــان داد بازیگــری در صحنــه تئاتــر چقدر ســخت و انصافاً طاقتفرساســت.
بازی در تئاتر پیشنهاد چه کسی بود؟
دقیقــا .در زندگــی عــادی هــم فکــر میکنــم آدمــی هســتم که به غریزهام اعتمــاد میکنم.
عمده شــهرت تــو برای کا ِر موســیقی اســت. آخریــن کاری هم کــه ســاختی و از تلویزیون پخش شــد تیتراژ مجموعــه «خندوانه» بود که بســیار شــنیده شــد .معتقدم آهنگی که برای این برنامه ســاختی بیشــتر از دیگر تیتراژها به برنامه نشســت و بــه قول معــروف انگ خود «خندوانــه» بود. شعر آن ترانه هم کار خودت بود؟ بلــه .شــعر و آهنگ تمــام موزیکهایــی که از من منتشــر شــده را خودم نوشــتهام .تنها تنظیم ترانههــا را دوســت دیگــرم امیــر مســعود انجام میدهــد .مــا یــک اســتودیوی خانگــی در کرج داریــم که تمــام کارها در آنجا ســاخته میشــود.
موسیقی از چه زمانی وارد زندگیات شد؟
نوجــوان بودم .تقریبا پانزده ســالم بــود که روی یک آهنگ بیکالم ترانه گذاشــتم .حــاال که به آن روزهــا فکر میکنــم میبینم که هیــچ تصوری از کاری کــه میخواســتم انجام بدهم نداشــتم .بعد از ســروکله زدن بــا آن قطعــه و تغییرات مختلف متوجه شــدم که کار تبدیل به «بیت» شــده است. دوباره روی آن ترانه دیگری نوشــتم.
ســالها مخاطب تئاتر حرفهای بودم .ضمن اینکه دوســتان تئاتری بســیاری دارم .مدتهــا بود که به بازیگری فکــر میکردم .به دوســت تئاتریام میثم نوروزی گفتم دوســت دارم بــازی در تئاتر را تجربه کنــم و اگر نقــش خوبی بود حاضــرم برایش وقت بگــذارم .چند ماه بعد میثم که با ســعید زارعی در ارتبــاط بود باعث معرفیام به ســعید زارعی شــد. باید اعتراف کنم قبل از اینکه نمایشــنامه را بخوانم آن زمــان اصال میدانســتی که «بیــت» یعنی تصور نمیکــردم متن آنقدر خوب و قوی باشــد و چی ؟ نــه بصورت دقیق .البته موســیقی رپ زیاد گوش نقش ســعید اینقدر جای کار داشته باشد. 35ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 35 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
گفت و گو با هومن شاهی، خوانندهی رپ ترانهی
« سوسن خانم »
هومن قاضی نژاد
هومن شــاهی شــبیه آهنگهایی اســت که از او شــنیدهاید ،شــاد و پرانــرژی .یکــی از ویژگیهای مثبــت او ســادگی اســت .اهل تملق نیســت و به ســئواالت در نهایت صداقت جواب میدهد .تالش نمیکرد تــا تصویری متفاوت از خــودش ارائه کند، و همین مســئله باعث شــد در نیمههای گفتوگو هــردو تصمیم بگیریم تعــارف را کنــار بگذاریم و شــامی تــدارک ببینیــم .بخصــوص کــه گفتوگو بعــد از اجرای «شــرقی غمگین» انجــام گرفت و تا نیمههای شــب ادامه پیــدا کرد .بایــد اعتراف کنم بیشــترین بخشــی که از این متن سانســور شــده صــدای خندههای هومن اســت.
ابتدا از نمایشــی که اینروزها بــر صحنه داری آغاز میکنیــم .برای اولین بازی حرفهای ،نمایش ســختی را انتخــاب کــردی« .شــرقی غمگین» نمایش دو پرســوناژ و پردیالوگی است .تقریباً از ابتدا تــا انتهای نمایش در صحنــه حضور داری. مثال میتوانســتی در نمایشــی حضور پیدا کنی که کل حضــورت در صحنه در نهایت ده دقیقه باشــد .اما چه شد که خواســتی در یک نمایش حرفــهای حضور پیدا کنــی و در مقابل بازیگری قــرار بگیــری که سالهاســت در صحنــه تئاتر حضور دارد. ترسی از شکست خوردن نداشتی؟
دارم .بصــورت معمول در زندگی بــا این روش پیش رفتــهام .در ابتدا که کار پیشــنهاد شــد ترســیدم ،و اصــ ًا بخاطر ایــن ترس بود کــه قبول کــردم تا در این نمایــش بازی کنم .با خــودم میگفتم اینهمه نمایش در حال اجراســت و بازیگرانی هســتند که برای نخســتین بــار بــه روی صحنه میرونــد ،اگر آنهــا میتواننــد پس من هــم میتوانــم .در ابتدا که شــروع بــه حفظ کــردن متــن کردم بــه نظرم بســیار کار ســختی بود .ســخت از ایــن جهت که تــا حــاال هر چه شــعر و ترانــه حفظ کــرده بودم از کارهــای خودم بــود .حاال باید متــن بلند باالیی کــه کس دیگری آن را نوشــته بود حفــظ میکردم. بخصــوص که شــعرهای خودم را به ســرعت حفظ میکنــم .معمــوال از همان بار نخســت آنها را به حافظه میســپرم .امــا حفظ کردن ایــن متن برایم بســیار ســخت بود .ولی در نهایت خواستم و شد.
کنم .
به نظرم از معدود موزیســینهایی هســتی که در کلیپهای موســیقی که از تو منتشــر شده حضــو ِر خوبی داری .تقریبــاً در تمام آنها بازی میکنــی و ِآن بازیگری داری .بــه قول معروف اکت و حضور مناســبی مقابــل دوربین داری. فکر میکنــم برای بــازی در ویدئــو کلیپ حرفه ا ی باشــم( .میخنــدد) ضمن اینکه بــه نظرم بازی در تئاتــر با ویدئو کلیــپ یا اصوال مقابــل دوربین فــرق میکند.
تــو در ویدئو کلیپهایی حضور داشــتی که در طی ســالهای اخیــر همگــی از پربینندهترین موزیــک ویدئوهــای ایرانــی بوده اســت .حاال در تئاتــری بازی میکنی کــه بازخوردهای غالبا مثبتی دارد. تفاوتهــای بــازی در مقابل دوربیــن و صحنه وقتــی کار را شــروع کــردی ،فکــر میکــردی تئاتــر از نظر تــو در چه چیزهایی اســت؟ بازخوردهــا به چه صورتی باشــد؟ آمــاده بودی مهمترین تفاوت دوربیــن و صحنه تئاتر میلیونی کــه از طــرف مخاطب نقدهای منفــی بگیری؟ بــودن بینندههای دوربین و چنــد هزار نفری بودن
نــه .هیچوقــت بــه اینکه مخاطــب بــازیام را نپســندد فکــر نمیکــردم .ضمــن اینکــه درحین تمریــن وقتــی خــودم احســاس میکــردم خوب نیســتم ســعی میکردم که مدام آن را تغییر بدهم. اعتــراف میکنــم کــه در ابتــدای تمرینهــا اصال خوب نبــودم .ولی بعد از آن هرچه تمرین بیشــتر پیش رفت احســاس رضایت بیشــتری کــردم .گروه هم زحمت زیادی کشــید ،برایــم از بازیگری حرف میزدنــد و قصد داشــتند تــا آمادگی خوبــی پیدا
شــاید بخشــی از ایــن ریســک بــه روحیــهام برمیگــردد .مثــا وقتی بــه شــهربازی میرفتم به ســراغ وسیلهای میرفتم که بیشــترین ترس را از آن 34ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
مخاطبان تئاتر اســت .ماهها و روزها و ســاعتها تــاش میکنــی و زحمت میکشــی تــا در نهایت بعــد از چند مــاه در نهایت چند هزار نفر شــاهد آن باشند.
البتــه آمار بیننــده های چندین هــزار نفری در تئاتــر رکورد خوبی اســت .شــما از نمایشهای پرمخاطــب هســتید و نمایشهایــی بــه روی صحنه اســت کــه تعــداد تماشــاگرانش در هر
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
34 Kheradmand
خــود میگرفــت و نخهایــی کــه بــا روناس رنگآمیــزی میشــد رنــگ قرمــز بــه خــود میگرفــت. بســیاری از زنان کــه دارای ذوق هنری بودند بــا بهرهگیــری از نخهــای رنگــی پارچههــای بســیار زیبایی تولیــد میکردند کــه طرفداران بسیاری در خود اســتان و استانهای همسایه داشت وی عنوان کرد :بسیاری از زنان که دارای ذوق هنری بودنــد با بهرهگیــری از نخهــای رنگی پارچههای بســیار زیبایی تولیــد میکردند که طرفداران بســیاری در خود استان و استانهای همسایه داشت. ایــن بازمانده هنر متقــال بافی ادامــه داد : تولید یــک متر پارچــه متقال حــدود دو روز زمــان میبــرد که بــا اینیک متر پارچــه برای کودکان لبــاس دوخته میشــد و مقاومت این نــوع پارچهها بســیار باالبود .صنعتی شــدن تولیــد پارچــه و ورود انواع مختلــف پارچه با شــکلهای متنوعهای مختلف در بازار استان اصفهــان موجب کمرنگ شــدن تولیــد پارچه در خانوادههــای اســتان چهارمحال و بختیاری شــد .با توجه به اینکــه از دیرباز مردم این اســتان برای خرید و تهیه بســیاری از ملزومات در تابستان و بهار به اســتان اصفهان ســفر میکردنــد ،پارچه نیــز جزو مواد مصرفــی و خرید آنهــا قرار گرفت
و خانــواده هــا با توجه بــه زیبا بــودن پارچهها و بهرهگیــری از انواع رنگهــا در آنها کمتر به تولید پارچههــای پنبهای پرداختنــد و پارچههای صنعتی جــای تولیدات محلی و ســنتی را گرفت.
33ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
منافیــان عنــوان کــرد :قیمت پاییــن پارچه ســبب شــد که مردم کمتــر به ســمت تولید پارچــه متقــال رویآورند و اکثر مــردم در این زمینــه از تولیدکننده بــه مصرفکننده تبدیل شدند. قیمــت پایین پارچه ســبب شــد کــه مردم کمتر به ســمت تولید پارچه متقــال رویآورند و اکثــر مــردم در ایــن زمینــه از تولیدکننــده بــه مصرفکننــده تبدیل شــدند .درگذشــته پوشــشهای مردم کام ًال طبیعی بوده اســت و از پنبه خام و یا پشــم گوســفند تولید میشده اســت و مــردم بهویــژه زنــان هیــچگاه بــه بیماریهای پوســتی و بیمــاری های مختلف دیگر دچــار نمیشــدند اما امــروز بهرهگیری از پالســتیک در پارچــه لبــاس ها زمینهســاز بســیاری از بیماریهــا ازجمله حساســیتها شــده اســت .وی درباره اینکه آیا میتوان این صنعت دســتی را احیا کرد ،اظهار داشــت :هر صنعتی نیازمند مشــتری اســت و هرکسی که بخواهــد در هر صنعتی وارد شــود باید ببیند کــه مشــتری آن محصول وجــود دارد یــا نه. خواستن توانســتن اســت و باید زمینه احیای ایــن هنر توســط مســئوالن مربوطه فراهم شــود. ســرمایه گذاری در این رشــته و بیــان مزایای پارچه هــای پنبــه ای نقش مهمــی در احیــا این صنعت خبرگزاری مه ر خواهد داشت .
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
33 Kheradmand
بررس ی ه ن رهای فرام و ش شد ه ایران
متقال بافی هنر زنان بختیاری متقــال بافی هنر زنــان بختیاری بوده کــه پنبه را تبدیــل بــه پارچههای گیاهــی برای لبــاس اعضای خانــواده میکردنــد امــا ورود نخهای پالســتیکی بــرای تولیــد پارچــ ه موجب فراموشــی ایــن هنر دستی شــده است. متقــال بافــی یکــی از هنرهــای دســتی اســتان چهارمحــال و بختیــاری بــوده که توســط زنان این اســتان انجام میشــده اســت. پنبه خــام گیاهی ماده اصلی این صنعت دســتی بــوده که از اســتان اصفهان به اســتان چهارمحال و بختیاری آورده میشــده اســت و زنان ابتدا پنبه را بهصورت نخ میریســیدند و ســپس با اســتفاده از دار یا دســتگاه متقــال بافی آن را به شــکل پارچه درمیآوردنــد .ایــن هنر حــدود پنج تا شــش دهه بوده که در این اســتان منسوخشــده اســت.
نام هنر :متقال بافی
کامل این هنر منســوخ شــده اســت. علــل رکــود و مهمتریــن چالشهای پیــش روی احیــا :ورود پارچــه هــای صنعتــی ،ارزان قیمت و وارداتی ارائــه راهکارهــای حفــظ و احیاء :جلوگیــری از واردات ،ســرمایه گــذاری و معرفــی ایــن صنعــت دســتی و بیــان مزایای پارچه هــای پنبه ای طبیعی عشــرت منافیان یکی از بازماندگان این هنر دستی اســت که در شــهر فرخ شــهر اســتان چهارمحال و بختیاری ســکونت دارد .این بانــوی چهارمحالی در ایــن هنر دســتی به همــراه مادرش کــه هماکنون نیــز در قید حیات اســت برای تهیــه و تولید پارچه متقــال فعالیت میکرده اســت. ایــن بانــوی صنعــتکار چهارمحالــی هماکنون حدود ۶۶ســالش اســت و مــادرش نیز حــدود ۸۴ ســال دارد که از دیرباز در تولید پارچههای متقالی فعالیت داشــتهاند. ایــن هنرمند صنایعدســتی در گفتگــو با خبرنگار مهــر در خصــوص متقــال بافــی اظهــار داشــت: درگذشــته اســتان چهارمحــال و بختیــاری زنــان توانمنــد ،زنانــی بودهانــد کــه در تولیــد نیازهای خانــواده و آشــپزی مهــارت داشــتند و همــه خانوادههــا نیازهــای غذایی و پوشــیدنی خانواده را ،خــود تأمیــن میکردهانــد .منافیــان در ادامــه با اشــاره بــه اینکــه خانوادهها درگذشــته نیازهای پوشــاکی خــود را نیز خودشــان تأمیــن میکردند، عنــوان کرد :از پشــم گوســفندان خود نمــد تولید میکردنــد کــه از این نمــد لباسهای زمســتانی و
شــهر زادگاه هنر :روســتاها وشــهر های اســتان چهارمحــال و بختیاری معرفــی کوتاه هنــر :متقال بافی هنری اســت که پنبه طبیعی به دســت زنــان این اســتان تبدیل به پارچه میشــود. بیشــترین کاربری :این صنعت دستی برای دوختن لبــاس های تابســتانی و بهاری مــردم چهارمحال و بختیاری کاربرد داشــته است. هنرمندان به نام این عرصه :زنان بختیاری هنرمندان بازمانده :عشرت منافیان وضعیــت فعلــی این هنر در اســتان :بــه صورت 32ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
زیرانداز تهیــه میکردند .در مزارع اســتان اصفهان که نزدیک اســتان چهارمحال و بختیــاری بوده پنبه کشــت و باقیمت بســیار کم خریداری و به استان آورده میشــده اســت ،زنــان بــا ریســیدن پنبه و تولید نــخ اقدام به تولید پارچــه متقال میکردند و لباسهای تابســتانی خود را با متقــال میدوختند. متقال پارچهای بســیار طبیعی اســت کــه از پنبه خــام گیاهــی تولید میشــود و مردم گذشــته این اســتان برای دوختن پوشــشهای خــود از این نوع پارچه اســتفاده میکردند متقال پارچهای بســیار طبیعی اســت کــه از پنبه خــام گیاهــی تولید میشــود و مــردم این اســتان در گذشــته برای دوختن پوشــشهای خــود از این نــوع پارچه اســتفاده میکردنــد .مردان پنبــه را از کشــاورزان اســتان اصفهان خریداری میکردند به اســتان میآورنــد و در اختیار زنان قــرار میدادند کــه زنان بــا بهرهگیــری از «چله» (وســیلهای برای تبدیل پنبه بــه نخ پنبهای) نخ تولیــد میکردند که این نخ ســفیدرنگ بوده اســت .بــرای تولید پارچه نخ را در یک دســتگاه ریسندگی که دارای پدال بود قــرار میدادنــد و زنان بــا بهرهگیری از دســتوپا اقــدام به تولیــد پارچــهای میکردند کــه یکپارچه ســفیدرنگ بود و زنان با دوختــن پارچه لباسهای موردنیــاز خانواده را تهیــه میکردند. منافیــان اظهــار داشــت :بســیاری از زنــان بــا بهرهگیری از پوســت گــردو و رونــاس و ...نخهای پنبــهای را رنگآمیــزی میکردنــد کــه نخهایی که باپوســت گردو رنگآمیزی میشــد رنگ ســیاه به
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
32 Kheradmand
اگر واقعا مردم می دانستند «آزادی بیان» چه بار مسئولیت سنگین ی را بر دوش آنها خواهد گذاشت شاید عطای آن را برای همیشه به لقایش می بخشیدند. وهر کســ ی کــه آن را انکار کند بعنــوان یک مجرم محاکمه می شــود .اما همین کشــور بــه اصطالح دموکــرات هیچگونــه خــط قرمــز "قانونــی" دور جنایات دیگری که بر علیه بشــریت شــده است و می شــود نکشیده اســت .آیا خون عده ای از مردم رنگین تــر از عد ٔه دیگر در این دنیا اســت؟ شــاید هم دموکراســی سیاست زده شــده است؟ و یا اصال شــاید دموکراسی خود یک عامل سیاسی برای ایجاد توهم در اذهان عموم ی اســت کــه حرف آنها ،نظر آنهــا ،و حتی وجود آنها قابل ارزش اســت؟ اینگونه معیار هــای دوگانه نــه تنها بوی دموکراســی نمی دهنــد بلکه بلعکــس از جنس تبعیض هســتند و باعــث ایجاد تفرقــه و نفرت بین مردم می شــوند. چه کســ ی اســت کــه حمله بــه دفتر مجل ٔه شــارلی هبدو را فرامــوش کــرده باشــد ،که در آن ســردربیر مجلــه و ۱۲ نفر دیگــر به علت کشــیدن کاریکاتــور "طنــز" حضــرت محمد کشته شــدند؟ بسیاری بر ایــن باور هســتند که این مجله از حــق آزادی بیانی که در فرانسه وجود دارد استفاده کرده و این حق را داشــته که هر چــه میخواهــد بگوید و بنویســد .در اینجا این سئوال مطــرح می شــود کــه آزادی بیان در چه شــرایط و حدودی از چارچوب تعریف قــدم بر داریــم و آزادی بیــان را نــه بخاطر حفظ شــد ٔه خود خارج می شــود؟ آیا فحاشــی به انسان ارزشی که دموکراســی دارد ،بلکه بخاطر ارزشی که بخشــی از آزادی بیــان محســوب مــی شــود؟ بی «انســان» دارد اتخاذ کنیــم .اینگونه نگاه اخالق ی به حرمتی به مقدســات چطور؟ آیــا ارزش آزادی بیان آزادی بیــان باعث می شــود کــه مــا آزادی بیان را باال تر از مقدســات است؟ اگر مقدسات باعث نظم علیرغم خواســت و عالق ٔه خود بــرای هدف ی واالتر اجتماعی شــوند ،آیا همچنــان باید با آنهــا مبارزه اســتفاده کنیم .به عبارت ی دیگر ،توجــه ما به آزادی کــرد؟ در آن صورت مبــارزه با مقدســات مبارزه با بیان باید با در نظر گرفتن نســل های آینده باشــد نظــم اجتماعی خواهد بود کــه در هیچ جامعه ای نــه پیروزی یک حزب سیاســی بر دیگری .داشــتن قابل تحمل نیســت .اصوال چه کســ ی این ارزش ها دیدگاه انســان ی به آزادی بیان بجای نگاه سیاســی را تعیین میکند؟ آیا هر کســ ی صرفــا به خاطر در بــه آن مســتلزم تنها یک اصل اســت و آن داشــتن اختیار داشــتن یــک صحن و پایــگاه اجتماعی باید «مســئولیت» در قبال پیشــبرد انسان است. بدون احتســاب اصول تاریخــی ،روانی ،و اجتماعی مشــکل ی که امروز در جوامــع دموکراتیک بوجود ارزش هــا را ناگهان تغییر دهــد؟ من بر این عقیده آمــده کجــروی دیــدگاه مــردم در رابطه بــا آزادی هســتم که کاریکاتورهای کشیده شــده جز ترویج بیان اســت .عــده ای ارزش آزادی بیــان را باالتر از خشــونت ،نفرت و جدایــی و پائین آوردن ســطح حتی آســیبی که به شــخص دیگری وارد می شــود ظرفیــت مردم چیزی به همراه نداشــته و نخواهند مــی داننــد ،و با خشــمی نهفته بر ایــن باورند که داشت ،از آن روی در چارچوب آزادی بیان قرار نمی روش آنهــا نوعــی تمرین دموکراســی اســت و این گیرنــد .این بدان معن ی نیســت که حملــه به دفتر وظیفــ ٔه دیگــران اســت که ظرفیــت خــود را باال آن مجلــه و کشــتن انســان ها توجیه پذیر اســت ،ببرند و متحمل بیانات این اســاتید شــوند .عده ای 31ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 31 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283 گمان نکنم هیچ کســ ی کــه حتی اندکــ ی بوئی از انســانیت برده باشــد آن جنایــت را محکوم نکند. باید توجه داشــت کــه هیچ جامعــه ای در طول تاریــخ بــدون وضع یک ســری اصــول ،محدودیت ها ،و قوانین نمی توانســت و نخواهد توانســت به بقأ خود ادامه دهــد .آزادی بیان نیز از این امر مبرا نیســت .همانگونه کــه در کشــورهای دموکراتیک محدودیت هــای جدی در آزادی بیــان در رابطه با موضوعاتی همچون پورنوگرافــی کودکان ،تبلیغات نژادپرســتانه ،و بیان نشــات گرفته از خشم و نفرت در نظر گرفته شــده اســت ،ما ایرانیــان نیز بعنوان ملتی کــه مدعــی اخــاق و ادبیات هســتیم باید ســع ی کنیم که یک قدم باالتر از اصول دموکراتیک
دیگــر نیــز آزادی بیان را وســیله ای بمنظور مبارزه بــرای احیای "حق ســلب شــدهٔ" خود مــی دانند، بطوریکه اصــل کاربردی آزادی بیان را به کل نادیده گرفتــه انــد و بجــای آگاه کــردن و ارائــه حقیقت دائمــا در حال تخریــب و محکوم کــردن این و آن هســتند .متاســفانه ،هر چیزی که برچسب «حق» بر آن زده شــود شــکل منیــت و خود محــوری به خــود میگیــرد ،و از آنجایــی کــه عــده ای آزادی بیــان را در چارچــوب «حق» تعریف مــی کنند ،از آن روی بدنبــال بدســت آوردن ،گرفتن ،خواســتن، طلب کــردن ،و تمام این افعــال معطوف به نفس هســتند .از طرفــ ی دیگــر« ،مســئولیت» از لحاظ روانــ ی ذهنیــت کامــا متفاوتــی را در انســان ها ایجاد میکنــد بطوریکه کلم ٔه «مســئولیت» افعال معطوف بــه خــود را تبدیل بــه افعال معطوف به دیگــری میکند. مســئولیت باعــث می شــود انســان بــرای هــر دو کلمــ ٔه «آزادی» و «بیــان» ارزش قائل شــود و همیــن ارزش گذاری باعــث می شــود کــه آزادی بیان را بــرای ســاختن به کار برد نه تخریب .اینجاســت که دیگــر پی هر کالمی اندیشــه ای نهفتــه خواهد بــود و پی هر بیان آزادانه ای مســئولیت عظیــم بــه منظور کشــف حقیقــت و بــاال بردن ســطح زندگ ی انســان هــا خواهد بود .اینجاســت کــه آزادی بیان مقدســات و باورهای دیگــران را به ســخره نخواهد گرفت ،بلکه بــا روش ها و تکنیک های کامال شــناخته شــده بســتری را برای دیالوگ و گفتگــو فراهم میکنــد تا هر دو طــرف فرصت بیان نظــرات و دیدگاه های ی که با آنها بزرگ شــده انــد و یــا خود در طــول زندگ ی به آنها شــکل داده اند را داشــته باشــند .مبــارز ٔه ما نباید بــرای آزادی بیانــ ی که ذاتا در اختیار ما قرار داده شــده باشــد، بلکه مبــارز ٔه ما باید به منظــور جلوگیری از تهمت و افتــرا ،جلوگیــری از آســیب بــه دیگــری ،حفظ حریم خصوصی انســان ها ،ایجــاد امنیت و برابری دموکراتیک بین انســان ها باشــد. اگــر واقعا مردم مــی دانســتند «آزادی بیان» چه بار مســئولیت ســنگین ی را بــر دوش آنهــا خواهد گذاشــت شــاید هیچ موقــع بدنبــال ایــن "حق" نبودنــد و عطــای آن را برای همیشــه بــه لقایش می بخشیدند.
آزادی بیان :مسئولیت انسانی یا دیدگاه سیاسی؟ فرشید رشیدی فر
f a r s h i d r a s h i d i f a r. c o m rashidifar@hotmail.com
بنام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد (فردوسی) بنام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین (سعدی)
آزادی بیان،
باشــیم چون الزم ٔه آن تنها داشــتن حنجره ای است که تنفــس را تبدیل به امواج صوتی کند .اگر شــما بتوانیــد در خلــوت خــود هر چــه که بــه فکرتان میرســد را بیــان کنیــد ،هیــچ ســدی بــرای بیان آنهــا میان هزاران انســان دیگر نیــز وجود نخواهد داشــت و هیــچ دولتی نیــز نمیتواند جلــوی این «آزادی» را بگیــرد .مثالی میزنــم .فرض کنید دولت کانــادا دوچرخه ســواری را از فردا بــه کل در همه جــای این کشــور ممنوع کنــد .برای اینکــه دیگر کســ ی ســوار دوچرخه نشــود دولــت کانــادا باید تمــام دوچرخه ها را جمــع آوری کرده ،آنها را نابود کنــد ،و تمام کارخانجــات دوچرخه ســواری را نیز تعطیل کنــد بطوریکه دیگر هیــچ دوچرخه ای در این کشــور وجود نداشته باشــد .در این حالت می
برای بدســت آوردن آن مبــارزه کنند .در صورتی که ایــن آزادی بیان نیســت کــه برای آن مــی جنگند، بلکه مبــارزه بــا مجازاتی اســت که چــه از طرف دولــت و چــه از طرف مــردم پس از بیــان آزادانه نســیب آنها خواهد شــد .تمیز دادن بیــن این دو موضــوع بســیار حائز اهمیت اســت زیــرا تنها در ایــن حالت اســت که میتــوان برای هــر دو طرف (آزادی بیان توســط مردم و مجازات توسط دولت) حد و مــرز تعیین کرد. همانطــور که در باال اشــاره شــد آزادی بیان حق نیســت بلکه امری ذاتی اســت و هم ٔه انســان ها، مگر در شــرایط خاص ،از آن بهره مند هســتند .اما آیــا آزادی بیان باید به معنی خود کلمــه «آزادانه» باشــد یا آنکه باید محدودیت های ی بــرای آن قائل شــد؟ بســیاری از طرفداران دموکراســی بر این عقیده هســتند کــه آزادی بیان بعنوان یکــ ی از اصول پایه ای در دموکراســی نباید دارای هیچگونه محدودیتی باشــد ،زیرا در غیــر این صورت اســاس دموکراســی را زیر ســئوال خواهد بــرد و نهایتــا محدودیت، آزادی بیان را تبدیل به سانســور و استبداد خواهــد کــرد .باید توجه داشــت کــه این بحــث به همان اندازه که مــی تواند از این بعد درســت باشــد ،همچنین می تواند از بعد مخالف خود نیز درســت باشــد بدین معنــ ی که عدم محــدود کــردن آزادی بیان مــی تواند جامعه را به ســمت آنارشــی ،و «وضعیــت طبیعی» کــه تومــاس هابز آن را در کتــاب «لویاتــان» بعنــوان جنگ بین انســان ها شــرح داده اســت ســوق دهد. همچنیــن بایــد توجــه داشــت کــه در کشــورهای دموکراتیــک نیــز آزادی بیــان تعاریف گوناگونــی دارد و محدودیت های اعمال شــده در آن کشــور هــا را کم و بیــش می توان شــاهد بود. بعنوان مثال بســیاری از کشــورهای دموکراتیک از جمله فرانســه آزادی بیــان را تا آنجایــی که تبدیل به بیــان برگرفته از نفرت نشــود مجاز مــی دانند. اما از طرف ی دیگر کشــورهای ی که به خیال بسیاری از مــردم مهــد آزادی هســتند ،خط قرمــز پررنگ ی را دور انــکار هولوکاســت کشــیده انــد و هرگونه موضــع گیری برعلیــه آنرا با پیگــرد قانون ی همراه می ســازند .پیش کشــیدن این بحــث تکذیب قتل عام مــردم ب ی گناه یهــودی در جنــگ جهان ی دوم نیســت ،بلکه مطرح ســاختن تناقضی است که در کشــورهای بــه اصطالح دموکــرات وجــود دارد که باعــث ایجاد معیارهــای دوگانه در بیــن مردم این جوامع می شــود .بعنــوان مثال ،فرانســه قانون ی را اختصاصا برای انکار هولوکاســت وضع کرده اســت
دو کلمــ ٔه کامــا مجزا که وقتــ ی در کنار یکدیگــر قــرار مــی گیرند تبدیــل به یک حــق مدنی مــی شــود .این حق نــه تنها باعــث درگیــری های جــدی بیــن مردم شــده ،بلکه ســر بســیاری را نیز در طول تاریخ بــاالی دار برده اســت .افــرادی که برای آزادی بیان مبارزه می کنند همیشــه بــر این گماننــد که «حقیقــت» پیش آنها اســت و دولتمــردان با سانســور و اعمال قدرت نمی گذارند که «حقیقت» توســط آنها فاش شــود! حــال آنکه این افــراد در رابطه بــا چه حقیقتی صحبــت می کنند هیــچ کس چیــزی نمــی داند ،زیــرا مردم بجای شــنیدن حقیقت همواره با حمالت تند و الفاظی که شکل نفرت و انتقام را به خــود گرفته مواجه می شــوند .در بهترین حالــت ،آزادی بیــان در قالب یک نظر ب ی پایه مطرح می شــود کــه جز ایجاد امــواج صوتی توان گفت که در دســترس نبــودن دوچرخه ،آزادی ناموزون تاثیر خاص دیگری در جهان هســت ی نمی اســتفاده از آن را نیــز از همــ ٔه مــا خواهد گرفت. گــذارد .در هر حالــت ،آزادی بیان "حق مســلم ما امــا در رابطه بــا آزادی بیان این مثــال صدق نمی اســت" و هم ٔه ما حــق داریم که بــرای تحقق این کنــد ،چون تنها راه ی کــه دولت می توانــد آزادی حــق مبارزه کنیــم .اما اگــر با چیزی کــه در قلب بیــان را از ما بگیــرد در آوردن حنجــره از گلویمان «آزادی بیان» نهفته اســت کم ی بیشــتر آشنا شویم اســت .از آنجایی که موضوع درآوردن حنجر ٔه تمام شــاید هیچ گاه حتی اســمی از آن بر زبان نیاوریم انســان ها شدنی نیســت ،در نتیجه هم ٔه انسان ها در هــر کجای این کــر ٔه خاکی که باشــند ،علیرغم و آن را هماننــد زباله ای به کنــار بیاندزیم. در ابتــدا بحث ی را در رابطه با اینکه آیا ما انســان نوع حکومت آن کشــور ،آزادی کامل بیان را دارند. هــا بــه راســت ی «آزادی بیــان» داریم یــا خیرارائه شــاید بــه ظاهر این مطلب بســیار ســاده به نظر خواهــم داد .بســیاری از مــا بــر ایــن باوریــم که برســد ،اما تکرار آن (نداشــتن آزادی بیان) در طول «حــق» گرفتنی اســت و باید برای بدســت آوردن زمــان ذهنیتــی را در مــردم ایجاد کــرده که گویی آن جنگیــد .آزادی بیــان نیــز از جملــه این حقوق مــردم واقعا «آزادی» بیــان ندارند .به عبارتی دیگر، اســت که بــرای تحقــق آن باید تالش کــرد در غیر ذهنیت نداشــتن آزادی بیان در واقع تبدیل به یک این صورت توســط دولتمردان از مــا گرفته خواهد مانع خود ســاخت ٔه ذهن ی شده اســت که ریشه در شــد .این تفکر اشتباه اســت ،زیرا آزادی بیان چیزی درون خــود انســان هــا دارد ،اما انســان هــا آن را نیســت که ما نیــاز به اجازه گرفتن برای آن داشــته تبدیل بــه توهمی به نام «حق» کــرده اند که باید 30ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 30 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
عــادی چون دیگــران ببیند و برای خواســته هایش امــروزه هــم نقد ادبی بیشــتر در گســتره تنگ و بکوشــد ،یا در خیال خــودش را تافته جدابافته می خــاص دانشــگاهی در میان اســتادان و منتقدانی بیند ،یا به فکر راه میانبر و یک شــبه ره صد ســاله کــه برای همتایان خود می نویســند ،رایج اســت. رفتن می افتد .وانفســای تاریخی -جغرافیایی امروز بازار کتــاب از کار همه ،از جمله منتقدان و تئوری ما ،وانفســای دردبار و فراگیری اســت کــه نه تنها پــردازان ادبی ،به ســود خــود بهره می گیــرد؛ اما گریبــان ادبیــات را هم گرفتــه که به بیشــترین و ایــن گــروه نــه در اندیشــه بازارند و نــه در فکر پررنــگ ترین میــزان در آن بازتابانده می شــود .از خواننده عام. طنز روزگار ادبیاتی که ســده ها ،برخالف نقاشی و منتقد دانشــگاهی بنا به سرشت کار دانشگاهی موسیقی ،جواز شــرعی حیات داشته ،در سی و پنج و مصلحــت حرفــه ای خــود چندان میلــی به کار ســال گذشــته بیش از هر هنر دیگــری زیر ضرب نویســنده زنده و گمنــام یا کمنام ندارد و بیشــتر رفته .نویســنده ایرانی امروز از خــوب و بد ادبیات به ســراغ نویســنده مرده سرشــناس می رود .نظام جهانــی تنها بدش را نصیب می بــرد و از درون هم بــازار چون کتــاب را کاال می بیند ،بــه راه دیگری جز خرابی ســهمی نمــی برد .کار نویســنده غربی می رود .کاالی فرهنگی کاالیی اســت که مشــتری کاالیی فرهنگی به حســاب می آیــد که به اقتضای یــا خریدا ِر آن خــودش نمی تواند پیــش از خرید- زمانــه کاال بودنش بر فرهنگی بودنــش می چربد .و گاه حتــی پــس از خرید -ارزش آن را بســنجد تا پیامدهای این کاال شــدن نویســنده را اســیر دلهره بهایــش را بداند .بازار ایــن کار را برای او انجام می ای مــدام از تنگدســتی و ناپایداری و چشــم و هم دهــد و به هــزار و یک ترفنــد کاال را به خریداران چشــمی بــا هماوردهــای جویــای نام و پــول می بالقــوه مــی شناســاند .نقد ادبــی روزنامــه ای و کند .نویســنده ایرانــی در این دلهره کــم و بیش با بررســی کتاب در شــکل های بســیار جورواجور از همتای غربی خود شــریک اســت .تفــاوت در این ترفندهــای خدمتگــزار بــازار کتاب به شــمار می اســت که او ،برخالف نویســنده غربــی ،نمی تواند آیند .در جامعه دموکراتیک هم رســانه ،چه چاپی ســختی چیرگی فراگیر ســرمایه و ســود را با نرمش و چه مجازی ،بســیار اســت و هم هر کاری بر پایه دموکراســی بر خود همــوار کند. اصولی انجام می شــود تا حرفه ای باشــد .بنابراین دموکراســی چون عرصه را هر کتابی به فراخور ناشــر بر روی کوشش و پیشگامی و نویســنده ،کــم یــا بیش، نویسنده ،چه در بهشت مــردم نمی بنــدد ،هر کس از فرصــت دیــده شــدن با هــر انــدازه تــوان کم یا و چه در دوزخ ،می نویسد برخوردار می شــود. بیــش جایی بــرای خود می در جامعــه اســتبدادزده یابد. گرته بــرداری از چاره جویی اگــر نویســنده ای تــوان یافتــن کارگزار و ناشــر هــای نظــام دموکراتیک ،چــه برای بهبــود حال و نامدار نــدارد ،هنوز ناشــران کوچکی هســتند که روز نویســنده و چه برای پیشــبرد کتاب ،همیشه دســترس پذیرنــد کمپانــی هــای غول بســیاری از جــواب نمــی دهد و بســیاری از ایــن تدبیرها -از کتابفروشــی هــای کوچــک را خــورده انــد؛ با این جایــزه و یارانه و وام بی برگشــت گرفته تا فرصت همه هنوز هســتند کتابفروشــی های کوچکی که هــای دیــده شــدن و خواندن شــدن کتــاب -به با کمک رســانی هــای کوچک دولتی و بــه ویژه با مضحکــه ای بیهوده بدل می شــوند .موش و گربه همیــاری های اهل کتاب تــاب آورده اند .در جایی بازی مدام میان رســانه ها و دســتگاه ارشاد نه می کــه لقمه بــزرگ درآمد نویســندگی بــه دهان تنی گــذارد روزنامه نــگاری دوام و قــوام بیابد ،نه می چنــد از نویســنده های پرفروش می رود ،بســیارند گذارد روزنامــه نگاران کارآموخته بشــوند. نویســنده ها و شــاعرانی که به فروش چند دالری گرفتاری های رســانه هــای بیرونی از نوعی دیگر چند کپی از کارهاشــان و یا حتــی تنها خواندن کار اســت .آنچه در نمونه های بسیاری از هر دو دسته خود بــرای چند نفــر در کافه ای ارزان دلخوشــند رســانه درون مرزی و رســانه برون مرزی دیده می و شــاخ و شــانه ای هم بــرای بلیت بــرده ها نمی شــود ،این اســت که در گذر گسســت و ناپایداری کشــند .این شــکیبایی و آرامش هــم از حس آزادی و پراکندگــی ،اصــل حرفه ای کارکــردن یا حرفه ای در نوشــتن مایــه مــی گیرد و هــم از برخــورداری شــدن نادیده یــا کــم ارزش گرفته می شــود .دور حداقلــی از آنچه بــه آن ها هویت نویســنده می تنــد زمانه و شــتاب روزنامه نگاری هــم انگیزه و دهد .نظام دموکراتیک برای ارزشیابی کار نویسنده بهانه ای اســت برای رواج روزافــزون کارهای «بزن تدبیرهایی دارد .از میان این تدبیرها نقد و بررســی و برو»یی .در این میانه غریب نیســت اگر بررسی پرکاربردتریــن هســتند .زمانــی نقد ادبی بیشــتر کتاب -نخســتین و کارآمدترین ابزار برای شناسایی نبــردی فکــری میان نویســندگان در عرصه رســانه کتــاب و راهگشــای آن به بازار -کارکــرد خود را از هــای چاپی بود؛ ســپس به رشــته ای دانشــگاهی یاد ببرد و ابزار دســت کسانی بشــود که یا کاردان بلد شــد و راه را بــر پدید آمدن تئــوری های ادبی نیســتند ،یا ســودایی جــز یارگیــری و مریدپروری هفتــه نامــه کرگــدن گوناگون و پیاده کردن آن ها روی کار ادبی گشــود .ندارنــد. 29ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 29 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
ادبیات ما به کجا میـرود؟ فرشته مولوی
برشــت در شــعری (به ترجمه رضــی هیرمندی) مــی پرســد« :در روزگار تیــره و تــار هم آیــا ترانه هست؟» و پاســخ می دهد که «آری ،ترانه هست: در وصف روزگار تیره و تار ».برداشــتی از این حرف برشــت می تواند این باشــد که نویســنده ،چه در بهشــت و چه در دوزخ ،می نویسد .سنجش کیفی آنچه می نویســد ،اما ،نه ســاده اســت و نه آسان؛ هــم زمان خواه اســت و هــم در نهایت سرشــتی نســبی دارد .ســوای این دو ،دشــواری کار از این بر می خیــزد که خــود رونــد آفرینش هنــری -ادبی پیچیده اســت و از قاعده و قانون -دســت کم نوع ســاده اش -پیروی نمــی کند .ربــط دادن خطی و ســطحی کیفیت کار نویســنده با موقعیت نوشتن او ،اگر نادانی نباشــد ،ســاده انگاری و ســاده گیی اســت .به بیان روشــن تر این پرســش که نویسنده در بهشــت شــاهکار می آفریند یا در جهنم ،از ُبن پرســش بی جایی است. گواهــی بر ایــن حرف هــم این کــه :بحث های کهنــه بر ســر این کــه با سانســور و یــا در تبعید و بــرون مــرز کیفیت کار نویســنده بدتــر یا بهتر می شــود ،پــوک و پــوچ از آب درآمد .بــا این همه نویســنده بی تردید همچنان که در کار نوشــتن از توانایــی ذهنی و جســمی خود مایه می گــذارد ،از زندگــی و زمانه خــود هم تاثیر مــی پذیرد. نیاز به ادبیات و هنر از آن نیازهای پرزوری اســت کــه در خال هم می شــود گریبــان آدم را بگیرد؛ اما ادبیــات یک ملت یــا یک زبان نــه در خال که روی زمین ســخت واقعیت ها شــکل می گیــرد .پاره ای از ایــن واقعیــت ها را زمانه و جهان ســاخته و می ســازد؛ ما هم که در این روزگار دهکده جهانی تکه ای کوچــک از آنیم ،خواهی نخواهــی به آن ها تن مــی دهیم .هر چنــد اختیار این دســته از واقعیت هــا با ما نیســت ،ناگزیریم خوب بشناسیمشــان تا از پسشان برآییم. در میــان نویســنده هایی از نســل دیــروزی ها، هستند کســانی که دگرگونی های موقعیت ادبیات در جهــان امروزی را یا نمی بیننــد یا نمی خواهند ببیننــد .در میان نســل نو هــم که خواهــان دربر گرفتن تمام و کمال امروز اســت ،هســتند کســانی که تنهــا به دیدن رویــه ماجرا بســنده می کنند . پیــش درآمد شــناخت واقعیــت ها خــوب نگاه کردن و درســت دیدن است :رود روان ادبیات جهان در بســتری پیش می رود که نیروهــای زورمند این روزگار مــی ســازندش؛ در این رود جریــان پرتوانی 28ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بــر پایــه چنــد زبان چیــره شــکل گرفته که همچــون «برادر بزرگ» در عالم سیاســت ،راه می نماید و دنباله رو بازار نویســنده مهره ای اســت در ماشــین اقتصاد می طلبد؛ ادبیات ما جویبار کوچکی اســت ،بســته فرهنگــی (اقتصاد تولید و توزیــع و مصرف ادبیات بــه بند و جبــر تاریخ و جغرافیــا و زبانمان که می و هنــر) که کارکــردش با میزان ســودآوری تولیدش خواهد به رود برســد؛ برای این که به رود برســد و ســنجیده می شــود؛ بنا به سرشــت کاالی فرهنگی پیش از بیــش از هر چیز ،می بایســتی دوام بیاورد و اقتضــای بازار اقتصــاد فرهنگی بر مدار «ســتاره و به خشــکی نیفتد. ســازی» و روند ســتاره ســازی هم بر مــدار بخت این که در عصر انفجــار اطالعات حجم اطالعات مــی گــردد؛ نویســنده به هیــچ چیز بند نیســت ســر به جهنم مــی زند ،یعنــی کمیــت پرزورتر از جــز به بختــی که تنها کمــی تا قســمتی خریدنی کیفیــت شــده؛ یعنــی اطالعــات جــای دانــش و اســت؛ در نهایت می تواند بــا یادگرفتن فوت و فن معرفــت را تنگ کــرده؛ یعنی درازا و پهنا بیشــتر و بازاریابــی برای یافتــن کارگزار و ناشــر و بازارگرمی بلنــدا و ژرفا کمتر شــده .این کــه در عصر فناوری برای خود عنوان «نویســنده پابرجا» یا «نویســنده برتر تکنولوژی حرف اول را می زند ،یعنی ســایه اش ناشــردار» را بخرد؛ اما بلیتش برنده نمی شــود مگر روی رونــد علــم و هنر افتاده ؛ یعنی بحث بر ســر این که جایزه اســم و رســمداری ببرد یا از راه هایی روش اســت نه بر ســر اخالق و ارزش انسانی؛ یعنی آن چنانی پرفروش شــود. پرســش «چگونه» پررنگ و پرســش «چرا» کمرنگ ادبیــات مــا در حالی که ســرش به ســوی ادبیات شــده .ایــن معنــا و مفهوم هــای پنهان و آشــکار ایــن جهانــی و ایــن زمانی اســت ،دمــش الی تله گفتمــان بحران علوم انســانی در عصر تکنولوژی را جبــر تاریخــی -جغرافیایی گیر کــرده .این جبر که پیــش مــی آورد .تکیه بــر علم و عقــل و کارایی و ناســازی ضــد و نقیــض هــای ریز و درشــتش هم ســودباوری کار را بــه کجا می رســاند؟ جای هنر و خنــده و هــم گریه و هــم حیرت و بیــزاری را یک ادبیات کجاســت و ســهم این دو چیست؟ جــا بر می انگیزد ،گروتســک اســت .در ســاخت دنیای ادبیات دیگرگونه شــده .در نیمه اول ســده و بافتــی گروتســک عجیب نیســت اگــر ملتی به بیســت ،چشــم انداز ادبیات خوشــایند می نمود :جــان آمده از خفقان خواســتار نوع «هلــو برو تو نویســنده دیگر به اشــراف و خواص بند نبود؛ باید گلو»یی آزادی و دموکراســی باشــد؛ عجیب نیست از عــرق جبیــن و کد یمین نــان می خــورد و می اگر نویســنده ای از این جا مانــده و از آن جا رانده نوشــت و ناشــری می یافــت ،اما دیگــر کار چاپ هم چشــمش پی بــازار پرفروشــی /خودفروشــی و پخــش و فروش با او نبود؛ وسوســه پرفروشــی و ســتاره های امروزی بدود و هم ســرش در ســودای جایزه بردن و جهانی شــدن گریبانش را نمی گرفت؛ خدای گونگــی غول هــای ادبی دیــروزی بچرخد. ترس از رقیب بســیار و خواننده کمیاب نداشت؛ ار وضعیــت گروتســک هرچند می تواند دســتمایه چون گذشــته دور حرمت پیامبرانه نداشت ،دست ای پرپیمان برای نویســنده باشــد ،گریبان او را هم کــم در نگاه خواننده اش تشــخصی داشــت که به می گیــرد .آن گرفتاری که بیشــتر از هر چیز عرض فراخــور اشــتهای «مــن» درونــش از آن بهره مند اندام می کند ،سانســور رســمی اســت .با این همه ِ می شــد .با چرخــش زمانــه چنین چشــم اندازی سانســور تنها یکی از بازوهای اختاپوس اســتبدادی از دور بیرون افتاده و چشــم انــداز دیگری جایش اســت که هــم ابله و هم ریاکار اســت. را گرفتــه که برای هرکه هرچه باشــد ،برای بیشــتر نویســنده در برج عاج زندگی نمــی کند؛ بنابراین نویســنده ها خار چشــم اســت :همه می توانند ،همــراه با سانســور از بازوهــای دیگــر اختاپوس- دســت کم ،از نگاه بازار کتاب و داســتان ،نویسنده تــرس و تنــش و ناپایــداری و نادانــی و دورویی و باشــند؛ تولید انبوه از مصرف انبوه پیــش افتاده و تباهــی همگانی شــده -هــم در امان نمــی ماند. نویســنده پرشمار و خواننده کم شــمار شده؛ از راه هرچه بیشــتر از نفــس تنگی در هــوای آلوده دور نوشــتن و کتاب درآوردن می شــود تندتر و آســان و بــرش بــه جان مــی آید ،بیشــتر ســر در گریبان تر از راه های دیگر ســری میان ســرها درآورد و اگر می شــود .در حسرت داشــته های نویسنده غربی، به مالی نرســید ،به نامی رســید؛ در نظام متکی به بــه جــای آن که مثل آن هــا خودش را شــهروندی Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
28 Kheradmand
27 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند27
کشــیدم و مدام میبــردم به روزنامههــا و مجالت. امــا همیشــه کارم را چــاپ نمیکردنــد کــه پــول بدهنــد .در آن دوســالی که آلمان بــودم ،کارهایی مثل کلیدســازی و گچکاری و کارهای ســیاه دیگری هــم میکردم .بعــد ب ه علت اینکه ســربازی نرفت ه بودم ،ســفارت پاســپورت من را تمدید نکرد و چون همان موقع هم خیلی اپوزیســیون خارج از کشــور علیه شــاه فعالیــت میکردند ازجملــه جبهه ملی، بــه من گفتند که تــو آمدی اینجــا تظاهرات کنی و از ایــن بهانهها و پاســپورت من را تمدید نکردند. بنابراین مجبور شــدم برگردم و رفتــم در روزنامه ت هشــت سالی توفیق مشــغول ب ه کار شــدم .هف شــب و روز در آنجا کار میکــردم .از آنجایی که تجربــه خــارج را نیز با خــودم آورده بــودم ،دیگر تبدیل به یک کاریکاتوریســت حرفهای شد ه بودم. اما توفیق دوســت نداشــت که بــا جاهای دیگر کار کنــم و قــراردادی بســتند کــه بــا روزنامهها و مجالت دیگــر کار نکنم اما بعــد از مدتی پولی که مجلــه توفیق به من مــیداد دیگر کفــاف مخارج زندگــیام را نمــیداد .مــن هــم گفتــم کــه دیگر نمیتوانم و چــون جاهای دیگر مرا میخواســتند، اجــازه خواســتم که جــای دیگــری هم بــروم که مخالفــت کردنــد .من هــم از آنجا اســتعفا دادم. بعد از آن رفتم به کیهان انگلیســی ،تهران مصور، فردوســی ،تــاش ،نگیــن ،رودکی و جاهــای دیگر حتــی فیلم کوتــاه هم ســاختم .دیگر خــوب پول درمیآوردم و مشــهور شــدم تا اینکه انقالب شــد. در روزنامه آیندگان کاریکاتور شــاه را کشیدم ،حتی قبل از اینکه از ایران برود جزو نخســتین کســانی بــودم کــه کاریکاتــور شــاه را کشــیدم ،همچنین وقتــی هم که رفت ،مــن طرحی از او کشــیدم .آن زمــان هنــوز معلوم نبود که شــاه برنمیگــردد اما من کشــیدم .یک کاریکاتوری کشــیدم که شــاه در جزیــرهای تنها بــود ،یک ُمهر و اســتامب داشــت کــه ایــن مهره بوســه بــود و هی میزد به دســت خــودش که توی آرشــیو مطبوعات هســت.
برای بــار دوم به آلمان رفتید و اینبار ٢٢ســال در آلمــان ماندید .دلیل برگشــتتان چه بود؟
میخواهد دیگــر مــرا هــم فــورا ســوار برگشتم.
ک بــار یــ ببینــد .مــن طیــاره شــدم و
در کارهــای شــما چنــد مفهــوم پررنگ اســت ماننــد آزادی و امیــد؛ چــه دغدغههایی باعث میشــوند ایــ ن روزها ســوژهای را بکشــید؟
من یک مســیری را رفتم که منجر شــد بســیاری از مجــات معتبر و مهم خارجــی کارهای مرا چاپ کردند و نشــان شــوالیه هنر و ادبیات فرانســه به من اهدا شــد .کارهایــم را خیلــی از موزهها دارند و این یعنی من مســیر درســتی را طی کردم .امروز با وجود رســانهها وضع طوری شــد ه کــه میتوان آثــار دیگران را هم دید و مقایســه کــرد که کامبیز درمبخش االن کجاســت ،چهکار میکند و تفاوتش بــا دیگران چیســت؟ خــود من هم به عنــوان یک کاریکاتوریســت عاشــق کاریکاتور هستم و مرتب کار دیگران را دنبال میکنم و دوســت دارم .درواقع یک شــناخت کلــی از ایــن کار دارم کــه از بچگی شــکل گرفته و همه جوانب کار را میشناســم. البته آن موقعهــا کاریکاتور هنــر اعتراضی بود؛ هرچنــد که هنــوزم هــم هســت ولــی بهتدریج کمرنگ شــده ،چراکه اصال کســی بــه این حرفها گــوش نمیدهــد .سیاســتمداران نهتنهــا اهمیتی نمیدهنــد کــه علیهشــان انتقــاد شــده ،بلکه در خــارج از کشــور هم خیلــی از این سیاســتمداران، اگــر چیزی راج ع بهشــان کشــیده نشــود ،ناراحت میشــوند ،چــون دوســت دارنــد مطرح باشــند. حتــی بســیاری از مواقــع میرونــد کاریکاتــوری کــه ازشــان کشــیدهشــده را میخرند و بــه دیوار دفترشــان نصــب میکننــد ،یعنی برایشــان دیگر تبدیــل به یــک امتیــاز و اینقــدر مهم شــده که راجــعبــه آن صحبــت و انتقــاد میکنند کــه چرا کاریکاتوریســتها آنهــا را نکشــیدهاند. مثــا در زمــان جنــگ ویتنــام همــه اعتــراض میکردنــد .وظیفــه کاریکاتــور این بــود که جنگ چیز بدی اســت یا صلح چیز خوبی اســت اما االن آنقــدر در دنیا بیعدالتی زیاد شــده و فجایع زیاد است که شــما دیگر نمیتوانی بیایی چیزی بکشی و به مــردم بگویی کــه االن بیعدالتــی و جنگ و دیکتاتــوری هســت .واقعیتهــا خیلــی جلوتر و تلختــر از آن چیــزی اســت کــه شــما میخواهی مطــرح کنی .مــردم امروز آگاهتر شــدهاند و دیگر
زمانــی کــه در آلمــان بــودم صاحــب جوایــز بســیاری شــد ه بودم اما مــن به عنوان یــک ایرانی همیشــه دلــم اینجا بــود و حس وطندوســتی و ایرانپرســتی در مــن وجود داشــت .چون با بعضی از نشــریات خارج از کشــور همکاری کــرد ه بودم، فکــر میکــردم که نمیتوانــم برگردم تــا اینکه در دوران اصالحــات ،آقای ســمیعآذر به من زنگ زدند که شــما بیایــد اینجا نمایشــگاه بگذاریــد .اما به دالیلی نشــد برگــردم ،تا اینکه یکســال بعد آقای کیومرث صابری تمــاس گرفت و گفت بیا اینجا در مجلــه ما کار کن و مــن باز گفتم نــه .بعد نامهای از مــادرم رســید که دارد نابینا میشــود و گفته بود قبــل از اینکه بینایــیاش را کامل از دســت بدهد، 26ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
نیاز نیســت به آنهــا بگوییم که صلــح چیز خوبی هســت و جنگ چیز بــدی ،چون آنها با گوشــت و پوســت خودشان حســش میکنند و هر شب توی تلویزیون میبینید که مردم پودر شــدند ،خاکســتر شــدند ،ســوختند و بچهها بمباران شیمیایی شدند و انــواع و اقســام اینگونــه فجایع را .بــرای همین کاریکاتورهــای من ایــن روزها امید دارنــد .درواقع من رســیدهام به جایی که بیایــم و یک حس خوب را به مــردم بدهم .مــردم و ملتهــای مختلف از شــدت دیــدن ایــن فجایــع ،ذهنشــان آلــوده و فکرشــان تلخ شــده .برای همین تصمیــم گرفتم با کار خــودم امیــد بدهم ،روی زخمهاشــان مرهمی بگــذارم و از آن حالــت بیرو ن بیاورمشــان .این یک حــس خیلــی معمولی خندیــدن یا غش و ریســه رفتن نیســت و خــب عکسالعملهــا را میبینم و به مــن میگویند و خودم هم میفهمــم که به آن نقطــه رســیدهام که بــه بینندهام یــک حس خوب منتقــل کنم .ســعی میکنم کــه ایــن کار را انجام بدهــم و از این کار لذت میبرم .من با چهار نســل تــا به حال کار کــردهام و میبینم که نســل چهارم، کارهایــم را دنبــال میکنند و بچههــای ده دوازده ســاله به نمایشــگاههایم میآیند و مادر یا پدرشان میگوینــد که بچه من عاشــق کارهای شماســت و چند تــا از کارهــای اورجینالهای مــرا خریدهاند. ایــن ارتبــاط برقــرار کردن با نســل جــوان برای مــن موفقیت بزرگی به حســاب میآیــد و مرا که حاال در سن ٧٥ســالگی هستم ،خوشحال و تشویق میکنــد .من هــم دغدغههــا و مســائل جوانان را مطــرح میکنم .البتــه این موفقیت مــن فرهنگی اســت ،نه مالــی ،چون فرهنگ و هنر در کشــور ما درآمــدزا نیســت .من خیلــی از کارهایــم را نیز به قیمت ارزان در نمایشگاههایم به فروش گذاشتهام. خیلی از هنرمندان دچار غرور کاذب شــدهاند ولی مــن دچــار این تکبــر نشــدم و هم ه اینهــا به من انــرژی میدهــد .البتــه تمــام تجربههایــی را که کســب کردم در اختیــار جوانان قــرار میدهم که بعضیهــا ایــن کار را نمیکنند.
در ٧٥سالگی چه چیزی شما را میترساند؟
من همیشــه از دو چیز میترســیدم؛ یکی اینکه نتوانــم فکرها و ایدههایم را بکشــم و مطمئن هم هســتم در عمری که میگذرد نمیتوانم بکشــم و این مرا میترســاند .هر روز هــم ایدههای جدیدی اضافــه میشــود و البتــه این تــرس در وجود همه هنرمندان هســت کــه فکرهــای زیــادی دارند اما عمرشــان کفاف نداده ،مشــکل دیگر هم نداشــتن وقــت اســت ،چراکــه بســیاری از جاها هســتند کــه از مــن کار میخواهنــد و من با تمــام قوا کار میکنم .یکــی دیگر هم مریضی اســت .چندینبار مریضیهــای ســختی را پشــت ســر گذاشــتم و همیشــه هم کارم بــر بیماریام غلبــه کرده. روزنامه شهروند تهران
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
26 Kheradmand
چه زمانــی کار در مطبوعات را شروع کردید؟
قبل از اینکه به هنرســتان بروم از ١٤سالگی کار من در مطبوعات چــاپ میشــد و حقــوق میگرفتم، البته نخســتینبار در ماهنامه ارتش کــه پدرم ســردبیر آن بود ،من در کنــار آقای جعفر تجارتچی که کاریکاتوریســت بود ،کار میکردم و تمام کارهایی که میکشــیدم ،شبی ه کارهای او بود، چون آن موقع نه به کتاب و نه به مجله دسترســی داشــتم ،بعدا کمکم مجالت خارجی بــه تهران آمد، ازجمله مجالت فرانســوی که خیلی بــه کاریکاتور ایــران کمک کرد و من خودم یکــی از طرفداران آن بــودم و میخریدمش؛ از طریــق این مجالت من با کاریکاتور دنیا آشــنا شــدم .آن موقــع روزنامهها و مجلههــای ایران کاریکاتور به آن صورت نداشــتند. همیشــه یــک چیزهای سیاســی میکشــیدند و زیر آن یک مقاله مینوشــتند یا بــرای مقالهای که داشــتند تصویری میکشــیدند .کاریکاتــوری که با حالــت امروز وجود دارد از دو جا آمد :از مطبوعات قفقــاز و باکو با مجله مالنصرالدیــن و کارهایی که در اســتانبول میکشــیدند .کاریکاتوریســتهایش آلمانــی بودنــد و خیلــی قــوی کار میکردند ،ولی خب ســوژهها علیه دیکتاتوری ،فســاد ،بیعدالتی و ایــن چیزهــا بــود .کاریکاتوریســتها درواقــع معتــرض هســتند و کاریکاتور یک هنــر اعتراضی اســت کــه آن هم از انقالب فرانســه بــه بعد باب شــد و بیشــتر عقایدشــان چپ بود؛ نــه به معنای کمونیســتی آن بلکه به معنای مخالــف آن .بعد از اینکــه در ماهنام ه ارتش کارم چاپ شــد ،در مجله اطالعات هفتگی و «ســپید و ســیاه» هــم کارهای من چاپشــد« .ســپید و ســیاه» ،مجله باکیفیت و معــروف ایــران بود ،نزدیک میــدان توپخانه .من همیشــه صبحهــا قبــل از اینکــه بروم مدرســه، کاریکاتور میکشــیدم .دیگر درس و مشــق را کنار گذاشــته بودم و با شــوق و ذوق فقــط کاریکاتور میکشــیدم .دو ســه روز در هفته هم به تحریریه میرفتــم؛ آن موقــع آقای بهزادی مدیــر مجله بود. یــک اتــاق بزرگ بــود که هیــأت تحریریــه در آن مینشستند؛ کســانی مثل شاملو ،مشــیری ،نصرت رحمانــی ،مســتعان و دیگرانی کــه بعدها صاحب اســم و رســمی شــدند .من که یک بچه ١٤ســاله بودم مینشســتم کنار آنها و برایشــان جذاب بود. بعدا مجــات دیگری مثل کیهان ،تهــران مصور و... ســراغم آمدند .البته قبل از اینکه کاریکاتور بکشم، نقاشی میکشــیدم و به آنتیکفروشیهای خیابان فردوســی میفروختم ،چون آن موقع توریســتها میآمدنــد و مینیاتور ایرانــی میخریدند.
آقــای درمبخش! ماجــرای ممنوعالکاری شــما پیــش از انقالب چــه بود؟
تــا ،٥٤یکســری کار در روزنامــ ه آیندگان کشــیدم. در آن روزنامــه هفــت هشتســال بود کــه کار میکردم و بهتریــ ن کارهــای ژورنالیســتیام را کــه کاریکاتورهــای روز بــود ،در صفحــه نخســت آینــدگان چــاپ میشــد. خیلــی هم تند و شــدید بــود؛ علیه مســائل سیاســی کــه در مملکت اتفاق میافتاد .در همــان روزنامه مــن کارهایــی را شــروع کــردم کــه خارجیهــا در مطبوعاتشــان چنیــن کارهایــی میکردنــد ،یعنــی کاریکاتورهــای بدون شــرح را شــروع کرده بودم و خیلی هم دوستشان داشتم. همزمــان هــم کارهایی راجع بــه اتفاقــات روز و کارهای هنری میکشــیدم که فهم آنهــا برای مردم کمی مشــکل بــود .یک مجلــه الیــی در روزنامه آینــدگان بــه نــام «آینــدگان ادبــی» درمیآمد که خیلــی از روزنامهنــگاران درجــه یــک آن موقع در آنجــا مقالــه مینوشــتند و از مــن خواســتند که در هفتــه یــک صفحه بدهــم .من هم آمــدم در
مینیاتورهــای ایرانی تغییر و تحولی به وجود آوردم؛ یعنــی از ســاخت آن بــرای مطرحکردن یکســری مســائل سیاســی مثــل حمله مغــوالن به ایــران، کتابســوزیها و ...اســتفاده کردم که ســمبولیک بودنــد .مــن بــا سانســوری کــه ســاواک اعمــال میکــرد و اتفاقاتی که آن ســالها میافتــاد ،اینها را هوشــمندانه ادغام کرد ه بودم و مسائل را مطرح میکردم .مثال شــاهی را که در مینیاتور میکشیدم، رفتهبودم مطالعه کــرده ،کلی کتابهای مینیاتور دیــده و حتــی به این را ورق زده و هــزاران اثــر نتیجه رســید ه بودم که کارم را تلفیق کنم .آن روزها کســی ایــ ن کار را نکرده بــود که طنز و سیاســت را تلفیق کند .چون همیشــه مینیاتــور در خدمت دربــار بــود و من برای نخســتینبار خواســتههای مــردم را مطــرح کردم .مثــا یکــی از کارهایم این بود؛ دو تا ســرباز بودند که ســیگار خود را با کتاب آتــش زدند ،البته این کار و چنــد کار دیگر در موزه هنرهای معاصر هســت جالب اســت که در همان زمان ،شــاه اینها توسط آیدین آغداشــلو خریداری شــد .نمون ه دیگر میلیتاریســت خونخــوار بود .آن موقــع داســتان ایــن بود که ســاواک یک عــده از تودهایهــا را اســتخدام کرده بود ،چون خودشــان که نمیفهمیدنــد؛ تودهایها درواقع ایــ ن کارها را
اواخــر دوره شــاه بــود ،حــدود ســالهای ٥٢ 25ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
برای آنهــا ترجمه و تفســیر میکردند .بعد هم ک بار برای بازجویی مرا بــه وزارت اطالعات و یــ جهانگردی بردنــد که در خیابان کاخ بود .هر چیزی که کشــیده بودم را گذاشتند روی میز و گفتند اینها چیــه که میکشــی و توضیــح بده! البتــه من هم فکــر کــرد ه بودم که اگر ســاواک ســوال کــرد ،من یــک معنــای دومــی را بــرای آنها توضیــح بدهم. مثــا مینیاتوری کشــیدهبــودم که فردی ماســک زده و هــوای آلوده اســت .آن موقــع مقصود من خفقــان بــود ،نــه آلودگی طبیعــی هــوا ولی من بــه ســاواکیها میگفتــم این بــه خاطــر آلودگی هواســت کــه ماســک زده .وزیر اطالعــات آن روز آمــد داخــل اتاق و دید کــه دارند از مــن بازجویی میکنند ،پرســید« :ایشــون چی کار کرده؟» جواب دادنــد« :داره ادای عبیــد زاکانــی رو در میاره!» دو بار مــرا ممنوعالقلــم کردند که چنــد ماهی طول کشــید تا دوبــاره برگشــتم و کار کــردم .وقتی که برگشــتم ای ن بار داریــوش همایون ،مدیــر روزنامه میگفــت که میخواهــی روزنامــه را تعطیل کنی، بعد هــم که اواخــر او از آنجا رفــت و آیندگان را شــورای ســردبیری اداره میکــرد.
بار نخست در چند سالگی به آلمان رفتید؟
من برای نخســتینبار در ١٨سالگی و بعد از اتمام درســم در هنرســتان هنرهای زیبا به آلمان رفتم و چون مشــکالت خانوادگی داشــتم ،میخواســتم از خانــواده جدا بشــوم .در ایران در همان سنوســال هم پــول درمیآوردم و هم معروف شــدهبودم اما میخواســتم بــروم کارم را در دنیا مطرح کنم .یکی از دوســتانم گفت بیــا برویم آلمان آنجــا هم کار هســت و هم پــول ،بنابراین تصمیــم گرفتم بروم در مجالت و روزنامههــای آلمانی کار بکنم و چون زبــان آلمانی بلــد نبودم ،صــد تــا ١٥٠کاریکاتور بدون شــرح کشــیدم که هر جای دنیا قابل استفاده بــود .در همــان هفتههــای نخســت کاریکاتورها را بــه بزرگتریــن روزنامههای آلمان بــردم ازجمله زوددویچــه تســایتونگ و مجالت معــروف جنوب آلمــان کــه آن موقــع هــم اسمورســم فراوانــی داشــتند .مدیران روزنامه ســه چهار تــا از کارهای من را برداشــتند و ٧٠٠مارک به من دســتمزد دادند و مــن خیلی ذوقزده شــدم .دیگر کمکــم خانهای اجاره کردیــم و کاغذ و مرکب خریدیم و نشســتم
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
25 Kheradmand
ع القلم شدم! کامبیز درمبخش :دو بار ممنو چند ســال اســت کــه در کافــ ه ثالــث صبحهــا را به کشــیدن طــرح و کاریکاتور میگذارنــد .در خــرداد ١٣٢١بــه دنیــا آمــد ه و در ٧٥ســالگی هنوز پرکار است. نمایشــگاههای متعــددی برپامیکند و کاریکاتورهای او را مجــات و روزنامههای زیادی هــر روز کار میکنند. او برنــده جایزههــای مختلفــی در بزرگتریــن و معتبرتریــن مســابقات بینالمللی کاریکاتــور ژاپن، آلمــان ،ایتالیــا ،ســوئیس، بلژیــک ،ترکیــه ،برزیــل، یوگســاوی و ...شده است و آثــارش در موزههــای معتبر جهــان ازجملــه در مــوزه هنرهــای معاصــر تهــران، فرهنگســتان هنــر خانــه صبــا ،کتابخانــه ملــی ،مان هنر نــو ،مــوزه ســندیکای گرافیســتهای ایــران ،موزه آوینیــون پاریــس ،مــوزه کاریکاتــور بــازل ســوئیس، مــوزه کاریکاتــور گابــروو در بلغارســتان ،مــوزه هیروشــیما در ژاپن ،مــوزه ضدجنگ یوگســاوی، مــوزه کاریکاتــور اســتامبول در ترکیــه ،مــوزه کاریکاتور ورشــو در لهســتان و مجموعه شهرداری شــهر فرانکفورت آلمان نگهداری میشــود .کامبیز درمبخــش را میتــوان ورق زد؛ فکرهــا و ایدههاش را در کتابهایــی چون بدون شــرح ،دفتر خاطرات فرشــتهها ،کتاب کامبیز ،المپیک خنده ،ســمفونی خطــوط و کتابهای دیگــر .با او دربــاره روزگاری کــه گذرانــده گفتوگــو کــردم.
بود .ســاختمان مســعودیه مثل امروز بازســازی نشــده بــود ،مثل قلعــه ارواح بود، جغدها شــبها صداهایی از خودشــان درمیآوردنــد کــه مــا میدیدیمشــان. دبســتان من «امیــر اتابک» بود .دبیرســتانم «ادیب» نام داشت و از ســوم دبیرستان رفتم به هنرســتان هنرهای زیبا.
از پدرتان بگویید.
کــه امــروز میدیــدی را دیروز هــم میدیدی و همــه با هم ســاموعلیک داشــتند ،کوههای شــمرون را شــفاف و تمیز میدیدی ،این همه ســاختمان مانــع دید نبود و هر چیــزی که آدم احتیاج داشــت در دســترس بود. چرا اینقدر دیر به شیراز رفتید؟
دالیــل مختلفــی دارد ،یکی از آن دالیــل این بود که چون من همســرم ایرانی نیســت ،ما یک سگ داشتیم که این ســگ را نمیتوانستیم توی اتوبوس و طیــاره ببریمــش ،تــوی هتــل هــم آن را قبــول نمیکردنــد و این مشــکل بود که مانع مســافرت شــدهبود .امــا وقتی که این ســگ مرد مــن برای نخستینبار همســرم را به شــیراز و اصفهان بردم.
پدرم اهل کارهــای هنری بــود؛ ســناریو مینوشــت، فیلــم میســاخت ،فیلم از خــارج وارد و دوبله میکرد، رادیوی ژاندارمری و رادیوی ارتــش را بــ ه نوبــت اداره میکــرد .فیلمــی کــه پدرم ســاخت مــن و کیومــرث، برادرم ،در آن بــازی کردیم. غیــر از اینکــه در ایــن فیلم بازی کــردم ،در هفت ســالگی نیــز بــه اللــ هزار رفتــه و در تئاتــری روی صحنه میرفتم و نقشــی داشــتم .در آن تئاتر آقای نقشــینه نقش پدربزرگ من را داشــت و بســیاری که دیگر بعدا معروف شــدند مثــل خانمها نادری و امیرســلیمانی و آقــای تابش ،اینها همــ ه در تئاتر پــدرم بــازی میکردند و مــن همبازیشــان بودم. غیر از آنها پدرم دو فیلم فارســی ســاخت که آقایان ایرج خواجهامیــری و محمدنــوری در آن خواندند ولــی آنهــا وقتی کــه معــروف شــدند ،هیچوقت اســمی از پدر مــن نبردند.
اسم فیلم چه بود؟
شما در شیراز بهدنیا آمدید؟ بله اما شــیرازی نیســتم ،پدرم ارتشــی بود و در آنجــا مأموریت داشــت ،من در شــیراز بهدنیا آمــدم و فقــط یکســال آنجــا بودیــم .ســه چهارســال پیــش رفتم شــیراز و دیــدم که کجا دبستان شما هم در بهارستان بود؟ به دنیــا آمدم .بزرگشــد ه تهران هســتم ،خانه بلــه ،دبســتان من ،محــل کارم و دبیرســتانم نیز مــا در قلــب تهــران ،میــدان بهارســتان کوچه در بهارســتان بــود .از کودکســتان شــروع میکنم نظامیه بــود .آ ن موقع تهــران واقعا همانجاها کــه کودکســتان «برســابه» و کنــار وزارت فرهنگ بــود .الل هزار ،منوچهری ،نــادری و کمی پایینتر و معــارف ســابق که همان ســاختمان مســعودیه مولــوی بــود و از آن طــرف هــم حداکثــر تــا اســت ،بود و نخســتین کودکســتان ایرانی اســت عباسآبــاد بود .همه چیــز آرام بــود .آدمهایی که یک خانم دو رگه ایرانی-روســی تاســیس کرده 24ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 24 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283 برمیگردد به ســالهای .١٣٣٠داســتان فیلم این بود که در بحرین جنگ شــده اســت و یک افســر ارتــش که این نقــش را پدرم بازی میکــرد ،میرود به بحرین تا دفاع کند و درنهایت شــهید میشــود. البته این فیلم بــا دوربین ١٦میلیمتری فیلمبرداری میشــد و هنــوز ٣٥میلیمتــری باب نشــده بود. این فیلم قرار شــد که پخش عمومــی در مدارس و اینجــور جاها شــود ،زیرا حس وطندوســتی را القا میکــرد .پــدر در خیلی از این ســفرها مــن را هم بــا خودش میبرد که برایم بســیاری از این ســفرها جذاب بود.
23 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند23
کــه در دورانش رخ داده بود ،گفــت« :روزی که به عنوان شــهردار معرفی شــدم به من توصیه شد در شــهرداری قفــل بزنم اما من اســتدالل کــردم هیچ کس بدون دلیل فاســد نیســت مگر این که جهاتی برای فاســد شدن داشته باشــد ».او تاکید داشت که وقتــی وارد شــهرداری شــده یک نفر را بــا خود به آن نیــاورده و به عنوان کارمند شــهرداری کار کرده اســت .اما با وجود دفاع قوی ،نفیســی زندانی شد. بعد از او باز دوران شــهرداران مســتعجل در تهران آغاز شــد .علیاکبر توانا ،ضیاءالدین شــادمان ،تقی ســرلک ،ســرتیپ محمدعلــی صفــاری و منوچهر پیــروز چهــار شــهردار بعــدی بودنــد کــه متولد تهــران بودند و جــای خود را به یکــی از مهمترین شــهرداران تهران یعنی جواد شهرســتانی دادند که در ۱۱ماهی که ســمت شــهرداری پایتخــت را در دســت داشــت چهره تهران را در آستانه یک تحول مهم قــرار داد.
شهردارتحولخواه
بــود کــه اعالم کرد تهــران با توجه به گســترش هر روزه احتیــاج بــه یک گورســتان متمرکــز دارد .به دســتور او گروهی در شــهرداری تهــران مطالعات ساخت نخســتین گورســتان یکپارچه تهران را آغاز کردنــد .در نهایــت نیز قرار شــد این گورســتان در جنوب تهــران راهاندازی شــود .همچنین مطالعات ســاخت دو ســالن بزرگ یکی برای تئاتــر و دیگری برای موســیقی و اپرا آغاز شــد و کلنگ افتتاح آنها یکــی پایینتر از چهــارراه کالج و دیگــری در محل کافــه شــهرداری بر زمیــن خورد .هر چند بهشــت زهــرا و تئاتر شــهر و تاالر وحــدت در زمان حضور شهرســتانی افتتاح نشــد اما بنیانش در همان زمان گذاشته شــد .او در سال ۱۳۴۸جایش را به غالمرضا نیکپــی داد و به وزارت راه رفت و چند ســالی به عنوان وزیر راه مشــغول بــه کار بود.
آزادی ،فرهنگســرای نیــاوران ،تکمیــل تئاتر شــهر، سامانبخشــی به شــهرک غرب ،بنیان شــهرکهای اکباتــان و ...از دیگــر کارهــای نیکپــی بــود .اما حضــور او در شــهرداری تهران همزمان بــا دورهای بود که ســیل مهاجــران از شــهرها و روســتاها به تهران چهره این شــهر را دگرگون کــرده بود .حرکت به ســمت صنعتی و غربی شــدن بــا مهاجرانی که برای پــارو کردن پــول از خاک تهران آمــده بودند، در تضاد بــود و حلبیآباد تهران درســت در همین زمان بود که مانند یک ســالک بدشکل روی صورت شــهر نقش انداخت .نیکپی در ســال ۵۶بار دیگر جــای خود را به شهرســتانی داد .او بدشــانسترین شــهردار تهران بــود .او در ۲۲فروردیــن ۵۸بعد از پیــروزی انقالب به جــرم همکاری بــا رژیم پهلوی و حــل نکردن مشــکل ترافیــک تهــران و اخذ مال غیر اعدام شــد.
بود و یکی از ســه شــهرداری است که طوالنیترین دوران حضــور در شــهرداری را دارد .ایــن زمــان طوالنی باعث شــد تا دوران او شــهرداری تهران که به کالنشــهر تبدیل میشــد به ثباتی نســبی برسد. ثباتــی کــه البته با وجود گســترش افسارگســیخته تهران و بیشــتر شــدن مشکالت شــهر دوام نیاورد. نیکپی کــه از گروه شــهرداران اصفهانــی تهران بود از شــهریور ۱۳۴۸تــا ۱۳۵۶به عنوان شــهردار پایتخت مســتقر شــد و چهره تهران را دگرگون کرد. او که فرزنــد اعزازالملک از تحصیلکــردگان آمریکا بود در رشــته حقوق دانشــگاه تهــران درس خواند و دکترای اقتصاد را از انگلســتان گرفــت و به ایران آمد .نزدیکیاش با حســنعلی منصــور و امیرعباس هویــدا باعث شــد تــا او وارد دولت شــود و وزیر مســکن و آبادانی باشــد و در نهایت با رأی شورای شــهر تهران در ۱۳۴۸بــه عنوان شــهردار تهران به خیابان بهشــت رفــت .مهمتریــن اقــدام نیکپی در شــهرداری مطالعــه بــرای حل مشــکل ترافیک پایتخت بــود .او بنــای اتوبانهای بــزرگ تهران را در چهار گوشــه شــهر گذاشــت و تا زمانــی که در شــهرداری تهــران بــود اتوبــان پارکوی کــه غرب تهران را به شــمال متصــل میکرد ،به پایــان برد و ســاخت اتوبان بعدی که شــرق را به شمال متصل میکــرد را در تپههــای عباسآبــاد آغــاز کرد. احــداث پارکهــای مهــم تهــران ،تدویــن طرح جامــع شــهر تهــران ،اخــذ عــوارض شــهری ،اخذ عــوارض از کامیونهــا و اتوبوسهای غیــر کرایهای و پالک ســفید ،احداث پارکینگ ،تعیین حریم شهر تهــران ،ایجاد کارخانه تبدیل زباله به کود ،تأســیس آزمایشــگاه مکانیک خاک و ایجاد سازمان عمران و نوســازی عباسآبــاد از دیگر کارهــای نیکپی بود. او همچنیــن در تیرمــاه ۱۳۴۹همزمــان بــا دهه فاطمیــه نخســتین گورســتان مکانیــزه تهــران ت زهــرا را افتتــاح کرد .ســاخت برج یعنــی بهشــ
با پیروزی انقالب اســامی جواد شهرســتانی یکی از نخســتین کســانی بود که از کار برکنار شــد و به جای او محمد توســلی به عنوان شــهردار پایتخت انتخاب شــد .توســلی کــه در روزهای پــر از اتفاق و حادثــه بعــد از انقــاب بــه شــهرداری رفت با مشــکالت زیادی مواجه بــود .او که عضو شــورای مرکزی و دفتر سیاســی نهضت آزادی بود در بهمن ۱۳۵۷ریاســت ستاد اســتقبال از امام خمینی را بر عهده داشــت .متولــد تهران بود و بعــد از تحصیل در دانشکده فنی دانشــگاه تهران در رشته ترافیک از آلمــان دکتــرا گرفــت .توســلی در خاطراتش با اشــاره بــه مشــکالتی که در مقــام شــهردار تهران داشــته از طــرح برخی بــرای تصاحــب خانههای خالــی و زمینهای شــهری گفته اســت؛ موضوعی کــه باعث شــد با همراهی وزیر مســکن ســازمان زمین شــهری راهانــدازی شــود .حجم افــرادی که بــه دنبال زمیــن بودنــد آن قــدر زیاد بــود که او از مــردم خواســت مدتــی زمینها را نفروشــند تا قیمــت زمین پایین بیایــد .با این همــه او کارهای زیــادی در زمان کوتاه حضورش در شــهرداری برای ســامان دادن به تهران کرد کــه از آن جمله میتوان به تشــکیل شــورای عالی ترافیک شــهرهای کشور، اجــرای محدوده طــرح ترافیک در تهــران ،احداث خطوط ویژه اتوبوســرانی ،راهانــدازی پایانه جنوب و انجــام مطالعات و انتخاب محــل میادین میوه و ترهبار اشــاره کرد. شــهرداری در دوران توســلی از میدان توپخانه به خیابــان فاطمی و ســاختمان حزب رســتاخیز نقل مــکان کــرد .ســاختمانی کــه در ســالهای بعد با ساختمان وزارت کشــور در خیابان بهشت تعویض شــد .توســلی اما به خاطر مشــکالتی که بــا وزیر کشــور داشــت ،اســتعفا کرد و جــای خــود را به ســیدرضا زوارهای داد. ادامه دارد...
ت زهرا رفت شهرداری که از توپخانه تا بهش غالمرضــا نیکپی مســافر بعدی میــدان توپخانه شهردارانانقالبی
جواد شهرســتانی مانند موسی مهام متولد و بزرگ شــده و شــهردار مشــهد بود .پدرش دبیرالکتاب و مصحح کتب خطی آســتان قدس رضوی و کتابخانه حضرتــی بــود .او پــس از طــی دوران تحصیل در دبیرســتان ابنیمین و فردوســی در کنکور سراسری شــرکت کرد و با رتبه باال توانســت بورســیه ارتش شــود و در دانشکده فنی دانشــگاه تهران مشغول به تحصیل شــد .بعــد از پایان تحصیالت لیســانس از مهرمــاه ۱۳۲۴وارد خدمت ارتش شــد و تا درجه ستوانیکمی در دانشــگاه تهران به تحصیل اشتغال داشــت .او تحصیالتش را در دانشــکده افسری در رشــته فنــی آغاز کــرد و به عنــوان اســتاد فیزیک فارغالتحصیــل شــد .او بعد از پایــان تحصیالت به زادگاهش رفت و در دانشــگاه فردوســی شروع به تدریس کرد و بعــد از مدتی به عنوان رئیس هیات مدیــره و مدیرعامــل برق منطقه خراســان انتخاب شــد .خرید و نصــب و بهرهبرداری از دو دســتگاه توربین بخــار به ظرفیت ۲۵هزار کیلووات (بیش از دو برابر ظرفیت نیروگاه موجــود آن زمان) ،احداث شــبکه انتقال و توزیع نیرو و ایجاد شبکه روشنایی شــهر مشــهد از کارهای او بود و تا ســال ۱۳۴۷در شــرکت برق مشــهد بود .احداث کوی آب و برق و بنای منازل مســکونی برای کارکنــان و کارگران آب و برق مشــهد یکی دیگر از اقدامات شهرستانی در زمــان حضورش در اداره برق مشــهد بود؛ منطقهای کــه در حــال حاضــر یکــی از پرجمعیتتریــن مناطق مشــهد اســت کــه بخشــی از آن هنوز به نام کوی شهرســتانی خوانده میشــود .بعــد از آن به شــهرداری مشــهد انتخاب شــد .عملکرد خوب شهرســتانی در مشــهد باعث شــد تا شــورای شهر تهران در ســال ۱۳۴۷او را به عنوان شــهردار تهران بــه پایتخت دعوت کنــد .او شــهرداری تحولخواه و اهــل فرهنگ بود .شهرســتانی نخســتین کســی 22ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
22 Kheradmand
شــهردار تهــران منصوب شــدند که برخــی از آنها چون ارســان خلعتبــری و ابتهــاج و محمد مهران بــرای دوم بــه ایــن ســمت انتخــاب میشــدند. مهدی مشــایخی ،محمــد خلعتبری ،حســامالدین دولتآبــادی ،محمد مهران ،مهدی نامدار ،ارســان خلعتبری ،نصرالله امینی ،سیدمحسن نصر ،سرتیپ محمدعلی صفاری ،غالمحســین ابتهاج ،نصرتالله منتصر و سرلشــکر محمود دولو شــهرداران بعدی تهــران بودند که به جز محمد و ارســان خلعتبری که متولد تنکابن بودند و حســامالدین دولتآبادی اصفهانیاالصــل ،متولد تهران بودنــد .این دوران که تا ســال ۱۳۳۸طــول کشــید بیثباتتریــن دوران شــهرداری تهران بود.
وضع شــده همــان طور مانده اســت». کمتــر از یــک ماه بعــد از این ســخنرانی بود که او به جای محســن نصــر به عنوان شــهردار تهران انتخاب شــد و رکــورد جوانترین شــهردار پایتخت را بــه خــود اختصاص داد .نفیســی از خرداد ســال ۱۳۴۱تــا آذر ۱۳۴۲به مدت ۱۹ماه شــهردار تهران شــد .پارک ســاعی در دوران مســئولیت او احداث
شــد .نفیسی از کســانی بود که با داشتن کارنامهای درخشــان در مدیریت شــهری و محبوبیت عام به خشــم مقامات سیاســی دوران گرفتار آمد و مدت ســه ســال را در زندان گذراند. محاکمــه او در دادگاه یکــی از طوالنیتریــن جلســات دادگاه ،قبل از انقالب بود که ۸۴جلســه ادامــه داشــت .او در دادگاه با اشــاره بــه اتفاقاتی
شهردارمقتدر
تهران که بیشــتر از یک دهه از داشــتن شهرداری پایــدار و مســتقل رنــج میبــرد با حضور موســی مهام در این شــهر ســرانجام توانســت بــه آرامش برســد .مهام که شهردار مشــهد بود ،کارنامه خوبی داشــت و همین دلیــل خوبی بود کــه به پایتختی که داشــت به سمت مدرنتر شــدن پیش میرفت احضــار شــود .او در طــول ۲۰ماه شــهرداری خود در تهــران توانســت اقدامــات مهمی انجــام دهد کــه از جملــه آن درختکاری اطراف بلــوار آب کرج و احــداث میــدان ولیعصر در انتهای ایــن بلوار و راهانــدازی پارکهــای مختلف در تهــران از جمله پارک اللــه بود. بــا رفتــن مهام از شــهرداری تهران ســه شــهردار بعــدی هر ســه متولــد تهــران بودند و هــر کدام در فاصلــه ســالهای ۱۳۳۸تــا ۱۳۴۱بــه ســمت شــهردار منصوب شــدند که عبارت بودنــد از ناصر ذوالفقــاری ،فتحاللــه فرود و سیدمحســن نصر که زمینه حضور یکی از شــهرداران پرحاشــیه پایتخت یعنی احمــد نفیســی را به وجــود آوردند.
جوانترینشهردار
احمد نفیســی از شــهرداران اصفهانیاالصل تهران بــود که در رشــته حقوق تحصیل کــرده بود و بعد از تجربه مقــام مدیر کل وزارت اقتصاد ملی ،وزارت اقتصــاد و مدیــر امــور اداری ســازمان برنامــه به قائممقامی شــهرداری رســید .او در جریان برگزاری ســمینار ۶روزه «مسائل اجتماعی شــهر تهران» به عنوان معاون شــهرداری صحبت کرد و از مشکالتی که در این شــهر وجــود دارد گفت و آن را شــهری بدقــواره توصیف کــرد« :اگر از باال به شــهر تهران نــگاه کنیم یــا کوچهپسکوچههــای آن را به دقت ببینیــم متوجــه میشــویم بدریختتریــن شــهر دنیاســت و این مصیبت از بینقشهای و بینظمی آنهایــی بــوده کــه در گذشــتهها اداره شــهر را به عهده داشــتهاند .در شــهرداری اداراتــی وجود دارد که نمیبایســت باشــند .هیــچ چیز در شــهرداری فناناپذیــر نیســت و اگر عوارضی از ۲۵ســال پیش 21ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
21 Kheradmand
همه شهرداران تهران؛
از کاشفالسلطنه تا نجفی
قسم ت دوم
را به عباسقلی گلشــائیان داد .فردی که در دهه بیســت نامش با نفت و قــراردادی کــه بــا گــس ،یکی از مقامــات شــرکت نفــت ایران و انگلیــس بســت گره خــورده اســت .این شــهردار تهرانیاالصل که در فقر بزرگ شــده بــود مانند بهرامــی مدت کوتاهــی در عمارت شــهرداری ماند و با ســمت وزیر دارایــی به کابینه ساعد دعوت شــد و در نهایت ریاست بلدیه تهران به غالمحســین ابتهاج رسید که تفرشــیاالصل بود و در مجلس شــانزدهم به عنــوان نماینده الهیجان به مجلــس آمد.
سه بار شهرداری
غالمحســین ابتهاج ،رئیس کلــوپ جهانگردی بود و در ســال ۱۳۲۳به فرمان شــاه ،شهردار تهران شد. از مهمتریــن ویژگیهــای ابتهاج ریاســت متعدد وی بر شــهرداری تهران اســت .وی ۳بار به ریاست شــهرداری تهــران انتخاب شــد اما هر بــار پس از یک ســال مدیریت از این ســمت کنار گذاشته شد. ابتهــاج در ســال ۱۳۴۰بــه دلیل اتهاماتــی از قبیل تصرف غیــر قانونی در امــوال شــهرداری و اراضی بلوار نهر کرج و معامله اراضی مهمانخانه شــهردار و ۴میلیــون ریال اختالس بــه دادگاه فراخوانده اما تبرئه شــد .ابتهاج جای خود را بــه محمود نریمان داد؛ شــهرداری که از نزدیکان دکتــر مصدق بود.
خیابان الله زار در تهران قدیم متن زیــر مــروری دارد بــه «بلدیهچی»هایی که پایتخت را ساختند.
«فرزانهابراهی مزاده» روزنامهچیسابق
شهردارملیگرا
فاطمی) ،فضلالله بهرامی و عباســقلی گلشــائیان شــهرداران بعــدی تهــران بودند که تنهــا چند ماه اداره پایتخت را در دوران جنگ و اشــغال ب ه دست گرفتنــد و بــه دیگــری ســپردند .این چهــار نفر با وجــود آن کــه دوران کوتاهــی به عنوان شــهردار تهــران بودنــد اما هر چهــار نفــر در آینــده وارد جریانهای سیاســی شــدند .محمد سجادی بعدها سناتور شــد و تا مقام نایبرئیسی سنا رفت .مشیر فاطمی در کابینه رضاشــاه وزیر معارف و اوقاف و صنایع مســتظرفه بود و بعدها عالوه بر نمایندگی ســنا ،اســتاندار کرمان و اســتاندار فارس شد. فضلاللهخــان بهرامــی نیــز کــه متولــد تفــرش بود ،وارد شــهربانی شــده بود و بعد از اســتعفای بوذرجمهــری کفالت شــهرداری را بــر عهده گرفته بــود .از آنجــا کــه بــا همدســتی سرلشــکر آیرم پرونــدهای از تخلفــات بوذرجمهری بــه پهلوی اول داد ،عــزل شــد .او در مهرماه ۱۳۲۰به مدت شــش مــاه شــهردار پایتخت شــد .از آنجا کــه در کابینه ســهیلی به عنوان وزیر پســت معرفی شــد جایش
صوراســرافیل بــر خــاف همنــام آشــنایش تبریزیاالصــل بــود .او پســر میرزا حســن تبریزی و نــواده شــیخ محمدباقــر مجتهد بــود .او فامیل صوراســرافیل را ماننــد میــرزا جهانگیرخــان بــه خاطر مدیرمســئولی روزنامه صوراســرافیل بر خود گذاشــت .صوراســرافیل مدتی نماینده مجلس بود و در کابینــه مخبرالســلطنه در ســال ۱۳۰۶کفالت وزارت پســت و ســپس وزیر شــد .در زمان او اداره پســت مرکزی تهــران در جنــوب میدان مشــق با معمــاری مارکف ســاخته شــد .او از ســال ۱۳۱۷تا ۱۳۱۹بــه مــدت دو ســال شــهردار پایتخــت بود. بعــد از آن جایــش را به علیاصغر فــروزان داد که دورانش با حمله متفقین به ایران و اشــغال کشــور و اخــراج رضاخان همراه شــد. محمد سجادی ،ســیدمهدی عمادالسلطنه (مشیر 20ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
طــرح ملی شــدن صنعت نفــت در خانه محمود نریمــان در خیابــان حشــمتالدوله – آذربایجــان کنونــی -مطرح شــد .نریمــان هم از شــهردارانی بــود که متولــد تهــران بــود و در رشــته بازرگانی درس خوانــده بود امــا او نیز مانند شــهرداران قبل و بعــد از خودش دولت مســتعجل بــود .حضور او در شــهرداری ســه ماهــه بــود؛ زمانی کــه فرصت انجام هر کاری را از نریمان میگرفت .او در رشــته بازرگانــی تحصیل کــرده بــود .او از همراهان دکتر مصدق در ملی شــدن صنعت نفت بود و جلساتی که کمیســیون نفت بــرای مقابله با قــرارداد نفت شــمال و جنــوب و در نهایــت ملــی شــدن نفت برگــزار میکرد در خانــه محقر و اجــارهای نریمان برگــزار میشــد .او در کابینــه دکتر مصــدق وزیر دارایــی بــود و در نهایت نیــز در روز کودتا همراه دکتر مصدق بود و دســتگیر شــد و به زندان افتاد.
۱۳شهردار سوار بر قطار توپخانه
در فاصلــه ســالهای ۱۳۲۴تا ۱۳ ،۱۳۳۵شــهردار هــر کــدام در فاصله میــان ۴تا ۲۰ماه به ســمت
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
20 Kheradmand
کــه البتــه این اصــاح باور ،بــه مرور زمان به دســت مــی آید .اساســی ترین هم به مهره هایی تبدیل شــوند که در مقابل ازدواج هــای زودهنگام و اجباری قدمــی که باید در این زمینه برداشــته شــود ،بــه روز کردن قوانیــن قدیمی و بایستند». وضع قوانین جدید اســت. نبایــد از خاطر بــرد که امروزه «کودکــی» به یک مفهوم جهانی تبدیل شــده بــه اعتقــاد این جامعه شــناس ،قوانین بایــد از کودکان حمایت کننــد و برای اســت« .کــودک جهانی» مرزهــای محله ها و کشــورها را کنــار زده و حاال در حــل معضــل «کودک همســری» راه چــاره ای بیابنــد .او تاکید مــی کند :منع ایــن حوزه به یک وحــدت جهانی رســیده ایم؛ به طوری که حتی شــکل لباس ازدواج کــودکان زیــر 18ســال اعم از دختر و پســر ،مســئله ای اســت که نیاز پوشــیدن کودکان در همه جای دنیا تقریبا واحد شــده است .این مسئله ،موجی اســت در مجلس شــورای اســامی بــه آن پرداخته شــود؛ چرا کــه وضع چنین اســت که از شهرها آغاز شده و کم کم به روســتاها و نقاط کمتر برخوردار هم قوانینی مــی تواند بــه تغییر باور جامعــه بینجامد. خواهدرســید .کودکان دارای ارزش های خاص مربوط به خودشــان هستند .آنها مهاجــر ،مهم ترین عامــل ازدواج کودکان را فقر معرفی مــی کند و می گوید :جهــان را از دریچه ای می بینند که با نگاه بزرگســاالن متفاوت اســت .اختالط برخی خانواده ها در پوشــش ازدواج کودکان شــان ،درواقع آنها را می فروشــند ارزشــی در دنیای کودک و بزرگســال مثــل اختالط آب و روغن اســت که هرگز تــا بــه ایــن طریــق، درهــم ترکیــب نمــی بخشــی از مشــکالت شــود؛ بنابرایــن هرگز ناشــی از فقــر را حل نباید انتظار داشت که کننــد .شــرایط زندگی برخی خانواده ها در پوشش ازدواج کودکان شان ،درواقع آنها را می فروشند درک و تعریــف کودک خانوادگــی و باورهای از ازدواج بــا تعریــف تا به این طریق ،بخشی از مشکالت ناشی از فقر را حل کنند هر خانــواده می تواند یــک بزرگســال از نقــش تعییــن کننــده ازدواج ،یکســان باشد. ای در گرایــش یــا عدم کنفدراســیون جهانــی گرایش به پدیده «کودک همســری» داشــته باشــد .فرایند تغییــرات در جامعه حقــوق کــودک نیز همــواره تاکید مــی کند ما بایــد جهانی را خلــق کنیم که ســنتی ،کندتــر و در جامعــه مــدرن ،ســریع تــر اتفاق مــی افتد. کــودکان بتواننــد در آن با ارزش های خــود زندگی کنند و مانند بزرگســاالن ،از ایــن جامعه شــناس با بیان اســتدالل توضیح مــی دهد :نبایــد مقرراتی که با زنگــی لذت ببرنــد ،نه اینکــه ارزش های زندگی بزرگســاالن را بــه آنها تحمیل آن در جامعــه مــدرن زندگــی می کنیم ،مانند قوانین باشــد که ســال ها پیش کنیم . در جامعه ســنتی اجرا می شــده اســت؛ چرا که اگر چنین باشــد ،جامعه دچار کرمانــی ،پژوهشــگر و جامعه شــناس حــوزه کودک ،با اشــاره بــه این تاکید تعارض فرهنگی می شــود؛ در نتیجه نیاز اســت قوانین و به ویژه ســاختارهای کنفدراســیون جهانــی حقــوق کــودک اظهار مــی کند :مــا باید اجــازه دهیم فرهنگــی روزآمد شــود .بی شــک اگر کودک در شــرایط نامطلوبی رشــد کند ،کــودکان از منظــر منطق خودشــان بــه دنیا نگاه کننــد .این مســئله حتی در در اغلب مواقع ،خواه ناخواه به ســمت ناهنجاری کشــیده خواهدشــد .داشتن ازدواج بزرگســاالن هم بیان می شــود .به این معنا که بهتر اســت افرادی که با خانــواده فقیر ،حضــور والدین معتــاد و ..از جمله عواملی اســت که به پدیده یکدیگر جهان های مشــترکی دارند ،با هم ازدواج کنند ،نه کودک و بزرگســالی «کودک همســری» دامن زده است. کــه دنیای آنها هیچ شــباهتی با هم ندارد .همین نبود شــباهت ها ،به افزایش این پژوهشــگر حــوزه علوم اجتماعــی درباره تبعات جامعه شــناختی کودک طــاق در ازدواج های «کودک همســری» دامــن می زند. همســری بیــان می کنــد :عوامــل مختلف اجتماعــی چه در ســطح خرد مثل کرمانــی با بیــان اینکه ملموس ترین نتیجه «کودک همســری» ،طالق اســت خانواده و چه در ســطح کالن ،در رشــد کودکان تاثیرگذار است .وقتی کودک در و در ایــن ازدواج ها نرخ طالق بســیار باالســت ،توضیح می دهــد :کودکی که محیطی سرشــار از تعارض رشــد می کند ،نتیجه این می شــود کــه یک جوان ،ازدواج مــی کند ،دوره کودکی اش تباه شــده اســت .جامعه باید بــرای دفاع از به آســانی جان انســانی را می گیــرد .اگر به گذشــته چنین فردی نــگاه کنیم ،ایــن کــودکان ،اقــدام جدی انجام دهــد .زندگی متعــادل ،زندگی ای اســت که مــی بینیم او در شــرایطی بــار آمده که برای قتــل ،بزهــکاری ،دزدی و ...آماده فــرد همه برهــه های زندگــی اش را به خوبی ســپری کــرده باشــد و درواقع، شــده اســت .کنترل درونی چنین انســانی تضعیف شــده و در برابر تضادهای جامعه ای توســعه یافته است که کودکی توســعه یافته داشته باشد ،اما زندگی طبقاتــی تــاب نمــی آورد .در رابطــه با پدیده «کودک همســری» نیز مشــابه بــرای کودکی کــه ازدواج کرده ،نامتعادل خواهدشــد ،زیرا هرگــز کودکی را مزه همین تبعات احتمالی وجود خواهدداشــت؛ یعنی فردی کــه در دوران کودکی مزه نکرده اســت؛ بنابراین اغلب این کودکان در بزرگســالی ،نه تنها شــهروندان وادار می شــود نقش همســری را بپذیرد ،زندگی متالطم و پرآشــوبی را از ســر خوبی نمی شــوند؛ بلکــه خیلی از آنها به دنبال این هســتند که از جامعه خود مــی گذرانــد که آینده ایــن کودک را هــم تحت تاثیر قــرار خواهدداد. به هر نحوی که شــده ،انتقــام بگیرند. علیرضــا کرمانی ،پژوهشــگر و جامعه شــناس حوزه کــودک ،در گفت و گو با بــه اعتقاد کرمانــی ،مهم ترین دلیل وجــود پدیده «کودک همســری» ،وجود ما می گوید« :در بررســی مســئله کودک همســری ،جامعه بزرگسال یک طرف ســاختارهای فرهنگی سنتی در جامعه است« :درســت است که مظاهر زندگی قضیــه قــرار دارد .در کشــور مــا هنوز اقــدام جــدی ای در ایــن زمینه صورت در جامعــه ما ،مدرن اســت ،اما زیرســاخت های ســنتی در مقابل بســیاری از نگرفتــه اســت تا فرد بزرگســال با تبعات منفــی ازدواج با یک کودک کم ســن رفتارهــا و تغییرات فرهنگــی مقاومت می کند .مثال خانواده هــا از ترس اینکه و سال آشــنا شود». فرزندشــان به فســاد روی نیاورد ،آنهــا را وادار به ازدواج مــی کنند ،درحالی که مــا در عصــر تکنولــوژی زندگی مــی کنیم و کــودکان هم کم و بیــش با این امــکان دارد با این کار ،کودک را به ورطه ســقوط بکشــانند». تکنولــوژی در ارتباطند و از آن اســتفاده می کنند .به اعتقــاد کرمانی« ،کودکان دلیــل دیگــری کــه کرمانــی بــرای ازدواج کودکان بیــان می کننــد ،وضعیت ذاتــا موجوداتــی فاقد قدرت هســتند ،امــا تکنولــوژی امروز توانســته به آنها اقتصادی اســت .او خاطرنشــان می کنــد :عمده کودکانی کــه ازدواج می کنند، قــدرت نســبی عطا کنــد و آنهــا از همین طریق مــی توانند به جامعه فشــار به واســطه خانواده شــان تحــت یک مبادله اقتصــادی قرار مــی گیرند و حتی وارد کننــد .مثــا کودک 15ســاله ای که بــه هک کردن ســایتهای مختلف می برخی از این خانواده ها منتظر هســتند یک نان خور از ســفره های شــان کم پــردازد ،می خواهد اینگونه قــدرت خود را به رخ جامعه بکشــد؛ بنابراین نمی شــود .یعنی امــکان دارد حتی پولی هم بابــت ازدواج زودهنگام کودکان شــان تــوان قــدرت کودک امــروز را با کودک دهه های قبل مقایســه کــرد و به دلیل دریافــت نکننــد ،امــا همین که هزینــه های زندگی شــان کمتر شــود ،به این هفتــه نامــه جامعــه پویا همیــن باال رفتن ســطح آگاهی و توان کــودکان ،انتظار مــی رود خود کودکان مســئله راضــی هســتند. 19ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 19 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
پدیده «کودک همسری» در آسیب های اجتماعی مریمطالبی
کودکــی را در خانــه پــدری جا مــی گذارند و به عقــد مردی در میآیند که نه او را می شناســند و نه حتــی می دانند معنی ازدواج چیســت .هیچ آمار رســمی از ازدواج اجباری کودکان در دســترس نیســت ،زیــرا کم نیســتند خانواده هایــی که بدون ثبت رســمی ازدواج ،دختــران شــان را به عقــد مردی بزرگســال در می آورند. گفته می شــود بیــش از 5درصــد ازدواج ها مربوط بــه ازدواج با کودکان زیر 15ســال اســت کــه رقمی بیــش از 28هزار کودک دختر را در هر ســال شــامل می شــود .بیشــترین آمــار ازدواج و طالق کودکان هم در اســتان های سیستان و بلوچستان ،خوزستان، خراســان رضوی ،آذربایجان شــرقی و غربی ،فــارس ،زنجان ،تهران، همدان و مازندران ثبت شــده اســت. آمارهــای غیررســمی از اوضاع وخیم تــر ازدواج کودکان حکایت دارد .شــهال اعزازی ،عضو هیئت علمی دانشــگاه عالمه طباطبایی، پیــش تر از آمار ســاالنه 43هزار ازدواج دختربچه 10تا 15ســاله در کشــور خبر داده بود .حاال قرار اســت مجلس شــورای اسالمی برای حل این مشــکل آســتین باال بزند. طیبه سیاوشــی ،نماینده مجلس شــورای اســامی خبــر داده که طــرح افزایش ســن ازدواج کودکان تحت تاثیر آمــار افزایش تعداد پدیده کودک همســری و تبدیــل آن به کودک بیوه ها کلید خورده و در حال بررســی اســت؛ کودکانی که با 13یا 14ســال ســن ،هم بیوه بودند و هم سرپرســت خانوار محســوب می شــدند .یعنی کودکانی داشــتند که باید عالوه بر قبول مســئولیت آنها ،معیشت خود را نیز تامیــن می کردند. چنــد روز قبل ،این نماینده مجلــس در آماری خبر داد اکنون دو هزار کــودک مطلقه داریم که اینها کودکانی هســتند کــه ازدواج آنها ثبت قانونی شــده؛ یعنی ممکن اســت تعداد کودکان مطلقه از این هم بیشــتر باشد. براســاس مــاده 1041قانــون مدنی ،عقــد نکاح دختــر قبل از رســیده به 13ســال تمام شمســی و پســر قبل از رســیدن به 15 ســال تمام شمســی ،فقط بــا اجازه ولــی و یا به شــرط مصلحت بــا تشــخیص دادگاه صالحــه انجام می شــود .در طرحــی که هم اکنون در مجلس در حال بررســی اســت ،هدف این است که سن ازدواج دختران را حداقل به 15ســال برســاند و البتــه اجازه پدر و دادگاه صالحــه بــرای ازدواج زیر این ســن نیز مطرح نباشــد تا راه های دور زدن قانون بســته شــود .همچنین در ایــن طرح ،برخورد قانونــی و قاطع با دفترخانــه هایی که بدون مجــوز ،ازدواج های غیرقانونــی را ثبــت مــی کنند نیز در نظر گرفته شــده اســت که البته تحقق این مســئله به همکاری گســترده وزارت دادگســتری نیاز دارد.
اصالح قوانین؛ پیش نیاز حل پدیده «کودک همسری»
18ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
ازدواج اجباری کودکان مســئله ای است که در بسیاری از کشورها نیز ریشــه تاریخی دارد .حتی در برخی کشورها ،هنوز هم ازدواج دختران نه ســاله امری عادی تلقی می شــود؛ بنابراین ریشــه های ایــن مســاله در اعماق بــاور برخی جوامع محلی رســوخ کرده که حــل آن مســتلزم اصالح دیدگاه مردم نســبت به این رفتار اســت. همســرگزینی برای یک کودک ،نامش ازدواج نیســت ،بلکه نوعی تحمیل اســت؛ چرا کــه کودک به امری واداشــته می شــود که به آن عالقه و حتــی آگاهی ندارد. دکتــر داریوش مهاجر ،پژوهشــگر و جامعه شــناس ،در گفت و گویــی درباره آســیب های پدیــده «کودک همســری» می گوید: باور جامعه ایرانی نســبت بــه ازدواج کودکان به اصــاح نیاز دارد Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
18 Kheradmand
ملکیــان در دهــه 80در دو ســخنرانی متفــاوت بــه تفســیر حرکت امام حســین و شــخصیت وی میپــردازد .یــک بــار در ســال 80در ســخنرانی با «حســین بن علی قدیس و قهرمــان اخالقی» و بار دیگر ســال 84در سخنرانی «شهادت اوج خشونت عشق» .کســانی که با پروژه فکری ملکیان آشنایند، میتوانند حــدس بزنند که وقتــی ملکیان بخواهد
دیگــر انجــام میدهــد و جای تاســف اســت که برخی شــهادت را که همان خشــونت عشق است با خشــونت نفرت یکــی میگیرند . بســیاری خشــونت عشــق بنیان گذاران ادیان و مذاهب را چنان تفســیر کــرده اند که گویی همان خشــونت نفرت بوده اســت .بنیان گذاران ادیان و مذاهب زندگی ســخت و صعبــی را بر خود هموار میکردنــد تا بهــروزی دیگران حاصل شــود و چه افســوس که تــاش ایــن بــزرگان را برخــی چنان تحلیل میکننــد که گویی آنها مــردم را خادم خود میخواســته اند و نه خود را مخدوم مردم .شــکی نیســت که در ایــن روایت ،خشــونت عشــق ،به خشــونت نفرت تبدیل میشــود».
.3روایت آرش نراقی
ســال 89نراقی در واشــنگتن دی ســی سخنرانی با عنوان «شــهادت به مثابه مرگ خــوب اخالقی»
راجــع به امام حســین صحبت کند ،چــه میگوید. او در ســخنرانی نخســت خــود ،پــس از آن که از ســه معنای متفاوت قدیــس و قهرمــان میگوید، تصریح میکنــد« :علیرغم اینکه بســیاری از آنچه دربــاره واقعه کربال نقل کرده اند رخ نداده اســت، امــا بر اســاس همان مقــدار هم که از درســتی آن اطمینــان داریم ،میشــود گفت حســین بن علی هــم قدیس و هــم قهرمان اخالق اســت». او در ســخنرانی ســال 84از منظری دیگر همین معنــا را پی میگیــرد .ملکیــان در «شــهادت اوج خشــونت عشق» از عشــق فعاالنه و ناخودگرایانه میگویــد که تحقق آن بــا فــداکاری و صرف نظر کردن از خواســته ها ،همراه اســت .طــراح نظریه «عقالنیــت و معنویت» از پارادوکس های معنویت میگویــد ،پارادوکس هایی نظیر صلح با شمشــیر، فرزانگــی و ابلهی ،قوت ضعف ها ،از دســت دادن بــرای بــه دســت آوردن و دســت آخر ،خشــونت عشــق ،آنچه که با شــهادت به اوج خود میرســد. بــا ایــن مقدمه که خالصــه ای از آن آمــد ،ملکیان بــه این جمــع بندی میرســد که «شــهادت بدین ترتیب در حالی که نهایت خشــونت است ،لطیف ترین کاری اســت که یک انســان برای انسان های
ایــراد کرد کــه خیلی هم مــورد توجه اســتاد وی، عبدالکریــم ســروش قــرار گرفــت .نراقــی در این بحث که بی شــباهت به ســخنرانی هــای ملکیان نیســت ،از دو مــرگ عرفانی و اخالقــی ابراهیم و ســقراط میگوید .او درباره مــرگ عرفانی ابراهیم معتقد اســت ...« :ابراهیــم کارد را بر گلوگاه فرزند نهاد و آن را کشــید .فرآیند قربانی کردن نیمه تمام ماند و اســماعیل قربانی نشــد ،و در عوض قوچی ســر بریده شــد اما در واقع قربانــی اصلی ابراهیم بود کــه در آنجا و پیش تر قربانی شــد ،زیرا پدری کــه کارد بر گلوگاه فرزند میکشــد ،خــود صد بار پیش از آن مرده اســت». مشــابهتا دربــاره مــرگ اخالقی ســقراط هم یــادآور میشــود: «...ســقراط اخالقــی مــردن را برگزید تا به قوم خود و نســلهای بعدی پیام دهــد که زندگی تحت هر شــرایطی ارزش زیستن ندارد. بــه این امیــد که وجــدان جامعه را از ایــن راه شــرمنده کند و بلکه این شــوک اخالقــی ایشــان را به تکاپــو برانگیزد ».چنین اســت که نراقــی ،در مرگ امام حســین ،هر دو چهــره مرگ ،یعنی تجربه مرگ
16ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
خــوب عارفانــه ابراهیم وار و مــرگ خوب اخالقی ســقراط وار را مشــاهده میکند که وجــه ابراهیم وار آن ،یعنــی وجــه عرفانی مرگ امام حســین در اشــعار موالنا و فرهنــگ عرفانی ما نمــود یافته و نیز وجه اخالقی ســقراط واری مرگ حسین در این معنی میآید که زیســتن به هر قیمتــی نمیارزد.
جمع بندی
همــان طــور کــه در ابتــدا آمــد ،نمونــه هــای فوقالذکر ،پاســخ ها و قرائت هــای جدید جریان روشــنفکری دینــی از واقعه عاشــورا و حرکت امام حســین بود و جریان ســنتی مذهبی ،جواب های دیگری بــرای قیــام و شــهادت امام حســین دارد که تقریبا هم ثابت و ســاده اســت :عاشــورا برای حیات اســام هویتی ،شــهادت برای فدیه و آمرزش گناهان و شــفاعت شــیعیان ،قیــام بــرای َبکی او ابکــی او َتباکــی و ...اما از این ثبــات در جوابها در جریــان روشــنفکری دینــی خبری نیســت؛ اگر روشــنفکران دینی دهه 50و 60بیشــتر در پی ارائه قرائت های انقالبی از عاشــورا بودند ،روشــنفکران دینی دهه های 70و 80بیشــتر سودای تفسیرهای اخالقــی و عقالنی از عاشــورا دارند که عاشــورا از تختــه بنــد قیــام و انقالب رها شــود تــا در هوای اصالحات نفســی تازه کند .واضح اســت ،این اتفاق معلــول دو پتانســیل اســت .1 :کثیــر الوجه بودن خــود حادثه کربال و .2پویایی جریان روشــنفکری دینی .ســرآغاز و ســرانجام حرکت امام از مدینه تا کربال ،که در مجموع 175روز طول کشــید ( 12روز در مدینه 4 ،مــاه و 10روز در مکه 23 ،روز در بین راه مکــه تا کربال و 8روز در کربال از 2تا 10محرم) دارای فرازهــا و نقاط عطف مختلف و با تفاســیر متعــدد اســت .یعنی هــر منزلی و هــر مقطعی از ایــن بــازه به کاری میآید و بســته بــه روایتگر آن ،روایتی تولید میشــود .همچنین روشــن است قرائــت کلی از حرکت امام وابســته بــه قرائت هر بخــش میشــود و میــزان اهمیتی کــه هر مقطع پیــدا میکند ،ممکن اســت ،یکی منزلــگاه مکه را حســین عــارف را معرفــی کند و برجســته کند تا ِ دیگــری توجهش به حســین در کربال باشــد ،برای معرفی حســین انقالبــی و ...روشــنفکری دینی از معــدود جریان هــای فکری زنده و پویــا در داخل کشــور اســت که مواد اولیــه اش را از منابع دینی میگیرد و آن را متناســب با الف) خواســت و ب) نیــاز جامعه دیــن داران بازخوانی کــرده و تحویل میدهــد .در ایــن مورد بخصوص نیز روشــنفکران دینی عصر اصالحات الزم دیدند عاشــورای دیگری را معرفــی کنند که همچنان قابل اســتفاده باشــد. ماهنامه نســیم بیداری
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
16 Kheradmand
نیز ولیعهد مامون شــد». نگارنــده در نوشــته ای دیگر با عنوان «حســین شــریعتی کیســت» (منتشــر شــده در روزنامــه اعتماد) به تفصیل به این موضوع پرداخته اســت که شــریعتی چرا ،چگونــه و بر اســاس چه روش و ضوابــط علمی این تبدیل اســتثنا بــه قاعده را انجام داده اســت .فی الجمله اینکه شــریعتی بی قاعده ،اســتثنائی را قاعده نکرد و بدین منظــور بــه قدر کافــی از دالیــل درون دینــی بــا اســتمداد از روش هــا و متد علمی بهــره بــرده اســت .از این بحث میگذریــم چون نظــر بــه قرائت های راســت گرایانه از عاشــورا داریم. سروش وقتی از این جابجایی استثناء و قاعده میگوید ،طبیعتــا نتایج متفاوتی نیــز از حرکــت امام حســین اســتخراج میکند و مــا را رهنمون نــکات دیگری میکنــد ،نکاتــی کــه از قیــام و انقالب فاصلــه میگیــرد و بــه دیگــر ســو، نزدیک میشــود. «برخــاف شــریعتی نبایــد فکر کنیــم هــر روز عاشوراســت و هر زمینی کربالســت .زندگی همیشــه صفــر و صد نیســت .مردم نه شــمر هســتند و نه امــام حســین (ع) ،در ثانی تقابــل حــق و باطل همیشــه ایــن قدر پررنــگ نیســت .همیــن که خیــال کنیم یک طرف امام حســین (ع) و طرف دیگر شــمر اســت ،دعــوا رخ میدهد». با این مقدمات اســت که میرســیم به درسهای ســروش از عاشورا که بد نیســت آن را با درسهای شــریعتی از عاشــورا مقایســه کنید .اگر درسهای معلم انقــاب را به خاطــر دارید .ســروش معتقد اســت« :درس هایی از عاشــورا بــرای زندگی امروز واقعــه عاشــورا نباید بــه ما نفــرت افکنــی را یاد بدهــد .ایــن را بایــد پــاک کنیــم .واقعه عاشــورا
دســتاویزی شــد بــرای همه کســانی کــه عقیده غیر شــیعی داشــتند ،شــیعیان بــرای علــل وقوع واقعــه تاریــخ را عقب عقب رفتند و به ابوســفیان و ابوبکــر و عمر رســیدند و آنها را عامل شــهادت امام حسین دانســتند .این تحلیل ناصوابی از تاریخ اســت .اینکه غیر خودت ،همه را مغضوب خداوند بدانی اشــتباه اســت .این دین داری عوضی است».
صحبت از درســتی و نادرستی درس های شریعتی با سروش نیســت .همچنین در این مختصر مجالی بــرای ارزیابــی کارآمدی ایــن و آن نیســت ،غرض نشــان دادن تفاوت هــای درون گفتمانی (گفتمان روشــنفکری دینــی) از یــک واقعه اســت .یکی با آن بــه انقالب میرســد و دیگری با آن بــه اصالح. شریعتی ،عاشــورا را یک انقالب و حســین را وارث تمامــی انقالب هــای تاریــخ انســان میداند ولی
15ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
ســروش نگاهــی دارد و میگوید« :از عاشــورا باید درس ایستادگی ،عشــق ،مروت و شجاعت و اعمال فرافقهی بگیریم. از عاشــورا نباید درس انتقام ،نفــرت ،خود را فرقه برگزیده دانســتن بگیریم .نبایــد درس های خرافی بگیریــم .مثال بــا خواندن یک زیــارت تمام گناهان مــان پــاک شــود ،در حالی کــه ظالم باشــیم .ولی ایــن را نیز نباید فرامــوش کنیم که واقعه عظیمی رخ داده اســت ،خون های پاکی ریختــه شــده اســت ،اینها جزء ســمبل هــای ما هســتند .مــا میتوانیــم از این واقعــه درس برائت جویــی از کارهای بد بگیریم». البتــه شــباهت درس هــا و برداشــت ها هــم کم نیســت ،صحبــت از تفاوت رویکردهــا اســت .گرچــه ایــن بخــش طوالنی شــد اما بد نیســت بــا پایانش با یادآوری ســروش باشــد که بیان کارآمدی و به روز آمدی قرائت شــریعتی اســت. یعنــی علیرغــم همــه انتقاداتــی کــه میتــوان به قرائت شــریعتی از عاشــورا وارد کــرد ،ولــی این واقعیت وجــود دارد کــه «در انقــاب ایران قرائــت و خوانش ویــژه و انقالبــی از واقعه کربــا با ورود مرحــوم دکتــر شــریعتی حاکم شــد که روحانیــت آن خوانش و قرائــت را از آن نداشــت ،قرائت دیگری به آنهــا یاد داد. آیــت اللــه منتظــری گفت ما بــا دکتر شــریعتی اختــاف نظرهایــی داریــم ولــی بایــد منصفانــه عــرض کنــم که بیشــترین حــرف های حســابی کــه آخوندهــا بــاالی منبــر میزننــد ،از شــریعتی یاد گرفته اند .در واقع شــریعتی ادبیات و گفتمان تازه ای را آورد ،قرائت تازه ای از اســام و از همــه مهم تــر از قصه کربــا آورد.
.2روایت مصطفی ملکیان
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
15 Kheradmand
قرائت های
لیبرال از واقعه
حسینسخنور
طبقاتــی بــه نمایندگــی از تــوده های تهیدســت تصویر شــده اســت( .حمید عنایت ،چند قرائت از قیام امام حســین). امــا در ادامه میپردازیــم به کارآمــدی محرم در گفتمــان اصالحی و اینکــه آیا میتوان بــه موازات تفســیر چــپ گرایانه از عاشــورا ،قرائتــی لیبرال از عاشــورا ارائه داد؟
ســروش در سخنرانی که در شــب عاشورای 1389
پیــش از آن که به این بررســی بپردازیــم ،یادآور میشــویم این عنــوان برگرفته از ســوال هولدرلین، شــاعر آلمانی قــرن نوزدهم اســت که میپرســد: «شــاعران در زمانه عســرت به چــه کار میآیند؟» حال ،ملهــم از این ســوال ،میتوان پرســید و البته پرســیده اند کــه اگر حســین نماد انقــاب و قیام اســت ،پس در دوره افول انقالب هــا و زمانه مرگ روایت هایی از عاشورای لیبرالیزه قیــام ها و خــروش ها ،دیگر حســین بــه چه کار بعــد از انقــاب اســامی و دوران جنگ هشــت میآیــد؟ آیــا در زمانــه اصالحــات هــم میتــوان ســاله ،به تدریج کارکردهای عاشــورا در ایران تغییر کرد .تغییری که در ادامه تحوالت سیاســی و فکری همچــون زمــان انقــاب از او الگو گرفت؟ عاشــورا و حرکت امام حســین ،کارآمــدی خود را کشــور بود .پر واضح اســت ،در این سطح صحبت بــا عنوان «عقالنیت و شــهادت» ارائــه داد ،روایت در گفتمــان انقالبی بــه خوبی ثابت کرده اســت ،از عاشــورای مناســکی و آیینــی نیســت؛ هیات و انقالبــی شــریعتی را نقد کرد و ســعی کــرد ما به تا جایی که بنیــان گذار انقالب اســامی گفته بود :تفکرات ســنتی درباره عاشــورا تغییر محسوسی در ازای آن ،درس هایــی از عاشــورا را پــر رنگ کند که «شــما باید تبلیغ کنید آقا ،محرم اســت ،این محرم این ســال ها از ایــن حیث نداشــتند و اگر تغییری بیشــتر به کار امروزمــان میآید .او در بخشــی از را زنــده نگــه دارید .ما هر چه داریــم از این محرم بوده بیشــتر شــکلی بوده ،نه ماهیتی .اما در سطح صحبت هــای خــود از تبدیل اســتثناء بــه قاعده اســت و از این مجالس( ».صحیفه ،جلد ،17ص )62فکری و معرفتی ،چرخش محسوســی از قرائتهای گفتــه و افزوده بود« :امام حســین یک اســتثنا در کارآیــی محــرم در گفتمــان انقالبی ،محــدود به چــپ گرایانــه به روایــت هــای راســت گرایانه از سلســله امامــت بود که شــریعتی آن را بــه قاعده انقــاب ایــران و منحصر در رهبــران آن نبود .حتی عاشورا وجود داشته اســت .در ادامه ،آخرین نمونه تبدیل کرد .هیــچ کدام از امامان مــا جنگ نکردند نویســندگان غیر دینی عــرب هم از این پتانســیل هــای این نوع روایــت ها را انتخاب کــرده و چون و بــا حکومــت ها درگیر نشــدند .امــام علی که با بهره گرفتند .به عنوان مثال در نمایشــنامه شاعرانه هیــچ یک از ایــن روایت ها و ســخنرانی ها ،هنوز خلفا صلح کرد .امام حســن نیــز که با معاویه صلح دو جلــدی عبدالرحمــان الشــرقاوی بــه نــام حال مجال انتشــار در کتابی را نیافتنــد ،باالجبار خالصه کرد .امام هفتم شــیعیان که قــدری عصیان گر بود، الحســین تائرا ،الحســین شــهیدا (حســین انقالب ،ای از آنهــا را میآوریم تا منظور روشــنتر شــود .ســال های ســال را زندانی شــد( .البته با همه این حســین شــهید) قیام حســین بــه عنوان مبــارزه .1روایت عبدالکریم سروش احوال ایشــان شصت فرزند داشــت) و امام هشتم 14ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 14 Kheradmand Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
جهانی دوم ،پیشــرفته نبودن جنــگ افزارها و ضعف قــدرت تخریبی آنها بود. جنــگ جهانــی اول را مورخــان «جنگ اروپاییــان»« ،جنگ بــزرگ» و ...عنوان دادهانــد .این جنگ نقشــه جغرافیایی خاورمیانــه و اروپای مركــزی و جنوبی را تغییــر و به عمــر دو امپراتوری قدیمــی اتریش و عثمانی پایــان داد (که به صــورت جمهوری ترکیه و جمهــوری اتریش درآمدند) و امپراتوری روســیه را به صورت كشــور شــوراها در آورد با نظام مارکسیســتی .انگلیســی ها که از چند دهه پیش از جنگ جهانی اول نقشــه تصرف جزیرة العرب را در ســر داشــتند و در طــول جنــگ در بیــن النهرین (عراق امــروز) با عثمانی وارد جنگ شــده بودند به هدف خود رســیدند؛ لبنان و ســوریه را فرانســه و قسمت های دیگر جهــان عــرب را خود تصاحب کردنــد و در این ناحیه به ایجاد چند کشــور تازه دســت زدند از جملــه عراق (مرکــب از گروههای نژادی و مذهبــی گوناگون)، اردن ،کویــت و امــارات دیگر و کمک کردند تا کشــور ســعودی بــه وجود آید و فکر ایجاد اســرائیل را در ســرزمین فلســطین تایید کردند و ....خطوط مرزی که انگلیســی ها در این منطقه ترســیم کــرده اند همانند خطــوط مرز غربی و جنوب غربی هندوســتان وقت (امروزه؛ پاکســتان) با افغانســتان و ایران که قبال تعیین کرده بودند مســئله ســازند .انگلستان و فرانســه با این كه موفق به خالص شــدن از دست قدرت در حال طلوع آلمان شــده بودند و سرزمین های بیشــتری را بــر قلمروهای شــان اضافه كــرده بودند مجبور به تغییر سیاســت خــود ـ ولــو ظاهــری ـ شــدند ،زیرا كه جهان شــرایط تــازه ای پیدا كــرده بود و قدرتمــداران در عیــن حال با طلوع یك نظــام ایدئولوژیك (روســیه) هم در صحنــه جهــان رو به رو شــده بودند كه قبال ســابقه نداشــت .به عــاوه ،در آمریــكا نیروهایــی پا به عرصه گذارده بودند كه نمی خواســتند این كشــور به انــزوای طوالنی خود ادامــه دهد .جنگ جهانی اول تجربه قــدرت برای آمریكا بود كه وارد صحنه سیاســی جهان شــود. احســاس انتقامجویی فاتحــان جنگ جهانــی اول در جریــان مذاکرات ترک مخاصمــه باعث تحمیالت ســنگین تحقیر آمیز بــه م ّلت آلمان شــد و همین
13ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
تحمیــات ،هیتلر را بر ســر کار آورد که نتیجه اش جنگ جهانــی دوم بود .این فاتحــان نه تنهــا نقطه پایان بــر عمر امپراتــوری عثمانی گذاردنــد بلکه تالش کردنــد که در آناتولی هم چند کشــور کوچک ایجاد شــود که تالش مســلحانه ناسیونالیســت هــای ترک به رهبــری مصطفی کمال پاشــا (آتاتــورک) مانع از تحقق آن نقشــه شــد و جمهوری ترکیه به وجود آمــد و یکپارچکی آناتولی به اضافــه مناطــق اروپایی مجاور اســتانبول محفوظ ماند. دو قــدرت اروپایــی بازمانده از جنگ جهانی اول پس از ســر بــرآوردن از زیر خرابــه هــای آن خــود را در اروپا بــا ایتالیای تــازه ای رو به رو مــی دیدند كه از شــر اتریش خالص شــده بود و ســهم خواهی می كرد و شــرایط خاور دور بــا جمهوری شــدن چین و قــدرت گرفتن ژاپــن تغییر یافته بود و در بســیاری از نقاط جهان احساســات ناسیونالیســتی كه طبیعت ضد ســلطه دارد در حال بیدار شــدن بــود .از میان تلفات نظامیان ،ســهم آلمان یــك میلیون و هفتصد هزار ،فرانســه یك میلیون وســیصد هزار و انگلســتان 900هزاربود. جنگ جهانی اول محصول رقابتهای اســتعماری قدرتهای اروپایی بود و تحقیر ژرمــن هــا پس از این جنگ موجــب پیدایش ملی گرایی افراطــی در میان آنان شــد كــه نتیجه اش جنــگ جهانی دوم بــود .كما این كه توطئه هــای منجر به فروپاشــی شــوروی به احیاء ناسیونالیســم روس منجر شــده ،تجاوز وحشتناك ژاپنی ها به چین ابرقدرت سوســیال ناسیونالیســتی چین و تصاحب ،استثمار و ...هندوســتان قدرت هند را به وجود آورده اســت. از نتایــج جنــگ جهانــی اول ،یكی هــم افزایش حضــور زنــان در ادارات و كارگاههــا بــود كه پدیده تازه ای شــد .به ســبب اعــزام مردها بــه جبهه های جنــگ ،راه برای ورود زنان به مشــاغل مردانه باز شــد كه پــس از آن به صوت یــک امر عــادی آمد .عراق ،اردن و لبنان از ســاخت های بعــد از جنگ جهانی اول و از نتایــج آن بوده اند. خونیــن ترین صحنه های جنگ جهانــی اول ،نبرد «وردن» بــود كه ضمن آن یك میلیون تن كشــته شدند.
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
13 Kheradmand
آتشبس روز ۱۱نوامبر ۱۹۱۸ آتشبــس ۱۱نوامبــر ۱۹۱۸پیمــان ترک مخاصمــه بین متفقین و آلمــان در جنــگ جهانــی اول بود که به ســبب محلــی که این قــرارداد در آنجــا امضا شــد با نــام آتشبس کومپین نیز شــناخته میشــود .این پیمــان متارکه جنگ در ســاعت ۱۱پیش از ظهر به وقت پاریــس در ۱۱نوامبر "( ۱۹۱۸یازدهمین ســاعت ،یازدهمین روز ،یازدهمیــن ماه") اجرا شــد و آن را یــک پیروزی برای متفقین و یک شکســت کامل بــرای آلمان درنظر گرفتند اگــر چه به طور رســمی آلمان تســلیم نشــد .هرچند ایــن آتشبــس در عمل به شــلیک گلولهها پایان داد اما پیمان صلح واقعی پس از شــش ماه مذاکــره در کنفرانــس صلح پاریــس و انعقاد معاهده ورســای به دســت آمد .قــرارداد آتشبس در یــک واگن راه آهــن در کومپین (به فرانســوی )Compiègne :واقع در شــمال فرانســه امضا شد. بــا امضای قرارداد آتشبس و اعتراف به شکســت از ســوی آلمان، جنــگ جهانی اول که بیش از پنج میلیــون و پانصد هزار نظامی و 12ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
شــش میلیون غیرنظامی کشته داشــت پایان یافت و آتش تفنگها خاموش شد. ســاعت یازده بامداد 11ماه یازدهم میالدی(نوامبر) ســال 1918با امضــای قــرارداد آتش بس و اعتراف به شكســت از ســوی آلمان، جنگ جهانــی اول كه بیش از یازده و نیم میلیون كشــته داشــت پایــان یافت ولی همه گیــری آنفلوآنزای متعاقب آن كه ســربازان بازگشــتی از جبهــه ها ویــروس آن را باخود به شهرهایشــان برده بودنــد بیــش از 20میلیون انســان دیگــر را از میان بــرد .قرارداد آتش بس در یك واگن راه آهن امضا شــد .در فوریه ســال 888در همین محل پادشــاه فرانكها تاجگــذاری كرده بــود و در 22ژوئن 1940هیتلــر در همین محل دولت فرانســه را مجبــور به امضای قرارداد تســلیم كرد تا عمل امضای قــرارداد 11نوامبر 1918جبران شود. دلیــل كــم بودن تلفــات جنــگ جهانی اول نســبت بــه جنگ
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
12 Kheradmand
11 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
647-932-8283 : ﺗﻠﻔﻦ-2017 ﻧﻮاﻣﺒﺮ/ اﮐﺘﺒﺮ- 32 ﺷﻤﺎره- ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺧﺮدﻣﻨﺪ11
ماهنامهخردمند اجتماعی -فرهنگی -هنری
پانزدهم هر ماه منتشر می شود
شماره ۳۲
جنگ آینده :جنگ بر سر آب
بحران آب در ایران مســئله ای اســت بســیار جــدی و غیر قابل اجتنــاب که در آینده نه چنــدان دوری ناشر :انتشارات خردمند -تورنتو گریبــان ملــت ما را خواهد گرفت .اســتفاده نادرســت از منابع آب و اســتفاده بی رویــه از آب ،ایران را با سردبیر :محمد ُسهی بحــران آب روبــرو کرده اســت .به گفته آمار و ارقام ،ایران کشــوری با اقلیم عمدتاً گرم و خشــک اســت. امور داخلی و اداری :حامد خ ّرم بخت تایپ :مریم ُسه ی رشــد ســریع جمعیت مهمترین عامل کاهش ســرانه آب تجدیدشــونده کشــورمان در قرن گذشــته بوده طراحی و صفحه آرایی :انتشارات خردمند اســت .جمعیت ایران در مدت هشــتاد ســال ،از حدود ۸میلیون نفر در ســال ۱۳۰۰– ۱۳۰۶به ۷۸میلیون با تشکر از :آرزو وفـا -الهه شهبازی -مسروره نفر تا پایان ســال ۱۳۹۲رســیده اســت .اما میزان ســرانه آب تجدیدپذیرســاﻻنه ،فقط از میزان حدود۱۳۰۰۰ بنیهاشم ی -فرشید رشیدی فر -نگین عبدالله متــر مکعب در ســال ۱۳۰۰به حدود ۱۴۰۰متر مکعب در ســال ۱۳۹۲تقلیل یافته و در صــورت ادامه این شهناز یزدانفر -رضا میرفخرایی -قاسم آقاپور -رونــد ،وضعیــت در آینده به مراتب بدتر خواهد شــد. حمید دانشی -احد حبیب نیا -تینا پورلطفی و همه کسانی که در این شماره ما را یار و یاور بــا توجــه به این میــزان منابع آب و ســران ٔه مصرف ،ایران در گروه کشــورهای مواجه بــا کمبود فیزیکی بودند. آب قرار دارد .این گروه شــامل کشــورهایی اســت که در ســال ۲۰۲۵با کمبود فیزیکی آب مواجه خواهند بــود .یعنی چنانچه حتی بافرض غیر صحیــح افزایش بهرهوری در مصرف آب ،ایــران برای تأمین نیازهایش آب کافــی در اختیار نخواهد داشــت .البته الزم به بیان اســت کــه حدود ۲۵درصد مــردم جهان از جمله ایران مشــمول این گروه میباشند. این معضل چیز جدیدی نیســت .واشنگتنپســت در ماه جوالی ۲۰۱۴نوشــت ایران در بین ۲۴کشــوری قرار دارد که وضعیت آب در آنها خطرناک اســت .واشــنگتن پســت ،بحران ایران را ناشــی از برنامهریزی نادرســت در دوران جمهوری اســامی دانسته است .ایران از ســالها پیش در معرض بحران آب قرار داشته اســت ،اما در ســه دهــه اخیر برای آن گامی برداشــته نشدهاســت و ایــران از مرحل ٔه آمادگــی برای خطر عبور کــرده و هماکنون در مرکز خطــر قرار دارد. عــدم مدیریــت صحیح و علمی ،بــی توجهی به اصــاح الگوی مصــرف آب در جامعه ،همپــا نبودن با علم روز در اســتفاده بهینه از آب در روســتاها و حتی شــهرهای بزرگ و خالصه جدی نگرفتن این مســئله خطیــر ،بهای ســنگینی در آینده بــه ملت ما تحمیل خواهد کــرد .ترویج ایده غیر علمــی «خودکفایی در روی جلد تولیــد محصوالت کشــاورزی» که در اوایل انقــاب ایده داغی بود و برخورد احساســی میلیون ها ایرانی را آتش بس یازدهم نوامبر -صفحه ۱۲ نیــز بــا خود همــراه کرده بود ،یکــی از بزرگترین ضربه ها را بــه کم آبی ایران زده اســت .تخریب محیط زیســت و اراضی کشــاورزی ،گرم شــدن زمیــن ،آلودگی هوا ،آب ،خــاک ،کاهش منابع طبیعــی و نابودی خردمند در ویرایش و اصالح مطالب ارسالی اختیار دارد .نظرات نویسندگان مقاالت ،الزاماً بیانگر جنگلهــا و مراتع ،کاهش منابــع تولید انرژی ،بحران آب ،بــرق و گاز و بروز انواع بیماریهــا از دیگر عوامل دیدگاه ماهنامه خردمند نیست .مسئولیت قیمتها ،از بیــن رفتن آب در ایــران بوده اند .میزان آبی که در ۳۵ســال اخیر به هدر سرویسها و کلیه مطالب درج شده در آگهی ها رفته اســت در مقایســه با کل تاریخ این کشــور ،مانند چپاول و غارت است. به عهده صاحب آگهی است. منابــع طبیعی موجــود و منابع تامیــن آب در ایران آســیبهای جدی و حتی Tel: 647-932-8283شــاید غیرقابل جبران دیده اند. Tel: 416-676-9-676 شــما نیــز میتوانید با دوســتان و اقــوام خود کــه در ایــران زندگی میکنند Fax: 1-888-676-9677بگوییــد در مصــرف آب رعایت کنند .هر یکنفــر از مردم ایران اگر درســت info@kheradmand.caرعایت کند (شــاید این کار نوشــدارو پس از مرگ ســهراب باشــد) اما مرگ و www.kheradmand.caمصیبــت عظیم بی آبــی در ایران را میتواند ســالها به تأخیــر بیاندازد. 8131 Yonge Street, Suite 207 Thornhill, Ontario L3T 2C6
10ماهنامه خردمند -شماره - ۳۲اکتبر /نوامبر -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
10 Kheradmand
9 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند9
8 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند8
7 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند7
4 Kheradmand
Monthly-Issue 32- Oct / Nov 2017- Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ نوامبر/ اکتبر- ۳۲ شماره- ماهنامه خردمند4