Kheradmand Magazine - Issue #33

Page 1

Volume 3 - Issue 33 - Nov/December 2017

www.kheradmand.ca

Tel: (416) 676-9-676



90 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬90


‫رستوران و فروشگاه‬

‫رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه‬

‫مدیا و رسانه ها‬

‫رسانه ها ‪ -‬رسانه ها ‪ -‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها‬

‫‪89‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪89 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن‬

‫دفتر مهاجرت و وکالت‬ ‫دفتر مهاجرت و وکالت ‪ -‬دفتر مهاجرت و وکالت ‪ -‬دفتر مهاجرت و وکالت‬

‫‪88‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪88 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن‬

‫‪87‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪87 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک‬

‫‪86‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪86 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک‬

‫‪85‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪85 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک‬

‫‪84‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪84 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک‬

‫‪83‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪83 Kheradmand‬‬


‫دندانپزشکی‬

‫دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی‬

‫چشم پزشکی و عینک‬

‫چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک‬

‫‪82‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪82 Kheradmand‬‬


‫خدمات ساختمانی‬

‫خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی‬

‫‪81‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪81 Kheradmand‬‬


‫حسابداری‬

‫حسابداری ‪-‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری‬

‫آ مـو ز شـگا ه‬

‫آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪-‬آموزشگاه‬

‫‪80‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪80 Kheradmand‬‬


‫بیمه وسرمایه گذاری‬

‫بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری‬

‫‪79‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی‬ ‫آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی ‪ -‬آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی ‪-‬آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی‬

‫آژانس مسافرتی‬

‫آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی‬

‫‪78‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪78 Kheradmand‬‬


‫خدمات ارزی‬

‫خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی‬

‫‪77‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪77 Kheradmand‬‬


76 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬76


‫خیلی استرس دارید‬

‫خیلی اســترس داریــد؟ تنها نیســتید‪ .‬وقتی مدام‬ ‫احساس اســترس و پریشــانی و اضطراب می‌کنید‪،‬‬ ‫تمایل‌تــان بــه خــوردن غذاهــای پرکالــری و چاق‬ ‫کننــده بیشــتر می‌شــود‪ .‬زیــرا زمانی که اســترس‬ ‫داریــد بدن‌تــان در شــرایط «جنگ و گریــز» قرار‬ ‫می‌گیــرد و هورمونــی بــه نــام کورتیــزول ترشــح‬ ‫می‌شــود‪ .‬کورتیــزول در واکنــش به اســترس‪ ،‬نقش‬ ‫مهمــی دارد امــا بر خــاف اجدادمان کــه ندرتا با‬ ‫اســترس مواجــه می‌شــدند‪ ،‬مــا در زندگــی امروز‬ ‫دچار اســترس مزمن هســتیم و ایــن یعنی واکنش‬ ‫بدن بــه اســترس هرگز خاموش نیســت!‬ ‫بنابراین کامال منطقی اســت که میل به غذاهایی‬ ‫داشــته باشــیم که ســریع‌ترین منابع انــرژی بوده‬ ‫و عمدتــا هــم ُپــر از شــکر و چربی‌اند‪ ،‬زیــرا این‬ ‫شــیوه‌ی بدن‪ ،‬برای ســوخت گیــری و تامین منابع‬ ‫ناشــی از تحــت اســترس بــودن اســت‪ .‬اگــر جزو‬ ‫افرادی هســتید کــه مدام اســترس داریــد‪ ،‬باید به‬ ‫دنبــال راههای ســالم‌تری بــرای مدیریت اســترس‬ ‫خود باشــید‪ ،‬راههایــی غیر از خــوردن! مانند یوگا‪،‬‬ ‫تنفــس عمیق‪ ،‬مدیتیشــن‪ ،‬ذهن آگاهــی و از همه‬ ‫مهمتــر‪ ،‬ورزش کردن‪.‬‬

‫زیادمی‌نشینید‬

‫بایــد از هر فرصتی بــرای بلند شــدن از جای خود‬ ‫و حرکت کردن اســتفاده کنید‪ .‬اســتفاد از پله‌ها به‬ ‫جای آسانســور‪ ،‬دورتر پارک کرد اتومیبل و استفاده‬ ‫از میز ایســتاده هم راههای خوبــی برای آب کردن‬ ‫چربی‌های شــکم هستند‪.‬‬

‫زیاد نوشابه رژیمی می‌خورید‬

‫شــاید فکر کنید با انتخاب نوشابه‌های رژیمی به‬ ‫عنوان یک نوشیدنی مناســب‪ ،‬از کالری مصرفی‌تان‬ ‫کــم می‌کنید و از وزن‌تــان می‌کاهید‪ .‬اما تحقیقات‬ ‫نشــان داده عکــس ایــن موضوع درســت اســت!‬ ‫مخصوصــا وقتی پــای چربــی دور کمر بــه میان‬ ‫می‌آیــد‪ .‬طبــق تحقیقــات انجــام شــده‪ ،‬هر چه‬ ‫نوشــابه‌ی رژیمی بیشتر مصرف کنید‪ ،‬وزن بیشتری‬ ‫اطــراف شــکم‌تان اضافــه خواهیــد کــرد‪ .‬پس به‬ ‫جــای نوشــابه‌های رژیمی بهتر اســت بــه دنبال‬ ‫جایگزین‌های بدون کالری باشــید که فوایدی برای‬ ‫سالمتی‌تان داشته باشــند‪ .‬شاید خوشایندتان نباشد‬ ‫امــا بهترین نوشــیدنی از هر لحاظ‪ ،‬آب اســت‪.‬‬

‫به اندازه‌ی کافی نمی‌خوابید‬

‫کمبود خواب داشــتن‪ ،‬مســئله‌ای است که امروزه‬ ‫افــراد زیــادی بــا آن درگیرنــد و با وجــود اینکه ‪7‬‬ ‫تــا ‪ 9‬ســاعت خواب شــبانه‪ ،‬توصیه‌ای همیشــگی‬ ‫اســت اما ‪ 40‬درصد از بزرگســاالن نهایتا ‪ 6‬ســاعت‬ ‫بیشــتر نمی‌خوابند‪ .‬کســر خواب داشــتن نه تنها‬ ‫احساس خستگی و بیحالی و پریشــانی در بر دارد‬ ‫بلکه تحقیقات نشــان داده می‌توانــد بدن‌تان را در‬ ‫معــرض افزایش چربــی در ناحیــه‌ی دور کمر قرار‬ ‫بدهد‪ .‬بنابراین اگر کمبود خواب داشــتن برای شما‬ ‫یــک امر عادی شــده‪ ،‬وقت آن اســت کــه تغییری‬ ‫در عــادات خود بدهید و خــواب را در الویت قرار‬ ‫دهیــد تا بدن‌تان بــه میزان کافی اســتراحت کرده‬ ‫و از چیزهایــی که نیازی به آنها ندارد خالص شــود‬ ‫که مهمترین آنها‪ ،‬چربی شــکم‌تان اســت‪ .‬شــرایط‬ ‫یک خــواب عالی و با کیفیت را بــرای خود فراهم‬ ‫کنید و خــوب بخوابید‪.‬‬

‫هر روز چقدر می‌نشــینید؟ احتمــاال مقدار زمانی‬ ‫کــه در روز نشســته هســتید خیلی بیشــتر از آن‬ ‫چیزی اســت که فکر می‌کنید و مشــکل اینجاست‬ ‫کــه عواقــب ایــن طوالنــی نشســتن‌ها می‌تواند‬ ‫وحشــتناک باشــد‪ .‬ســاعت‌های طوالنی نشســتن‬ ‫نــه تنها منجر بــه افزایش فشــار خون‪ ،‬بــاال رفتن‬ ‫کلســترول‪ ،‬دیابت نوع دوم‪ ،‬مشکالت کمر و کاهش‬ ‫عملکرد ادراک و شــناخت می‌شــود‪ ،‬بلکه می‌تواند‬ ‫چنــد کیلو به وزن‌تان اضافــه کند‪ ،‬مخصوصا تجمع‬ ‫چربــی دور کمرتان را بیشــتر کند‪ .‬نشســتن باعث‬ ‫ســرکوب شــدن آنزیمی مهم می‌شــود کــه به دفع‬ ‫چربــی از خون کمــک می‌کند‪.‬‬ ‫بنابراین اگر هدف‌تان کاهش ســایز کمرتان است‬ ‫‪75‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪75 Kheradmand‬‬


‫چرا چربی‌های‬ ‫شکم‌تان آب‬ ‫نمی‌شوند؟‬ ‫ترجمه هدی بانکی‬

‫چربــی زیاد شــکم‪ ،‬یک مشــکل تقریبا همگانی‬ ‫اســت امــا عوارضــی کــه ایــن چربی‌هــای ایجاد‬ ‫می‌کننــد فراتر از شــکل ظاهر و راحــت نبودن در‬ ‫شــلوار جین‌تان اســت؛ در واقع مقــدار چربی دور‬ ‫کمرتان می‌توانــد پیش درآمد طیف گســترده‌ای از‬ ‫بیماری‌ها و مشــکالت برای ســامتی باشــد مانند‬ ‫بیماری‌هــای قلبــی و عروقــی‪ ،‬دیابت نــوع دوم و‬ ‫انواع ســرطان‌ها‪.‬‬ ‫شــاید هم تمــام تــاش را می‌کنید تا از شــر این‬ ‫چنــد کیلوگــرم چربــی اضافی خــاص شــوید اما‬ ‫نتیجــه‌ای نمی‌گیریــد‪ .‬چنــد عامــل اصلــی وجود‬ ‫دارد کــه می‌توانــد تعیین کند تالش و تقالی شــما‬ ‫برای کاســتن از چربی‌های شــکم‌تان تا چــه اندازه‬ ‫تاثیرگزار باشــد‪.‬‬

‫غذاهای اشتباهی می‌خورید‬

‫شــکر‪ ،‬کیک‌هــا و کلوچه‌هــا نیــز چربی‌هــای‬ ‫شــکم‌تان را بیشــتر می‌کننــد‪.‬‬ ‫ضمنــا اگر غذاهای ُپر از چربی‌های اشــباع شــده‬ ‫زیــاد مصرف کنیــد‪ ،‬ماننــد پنیر‪ ،‬خامه و گوشــت‌‬ ‫قرمــز ُپرچرب‪ ،‬در واقع بدن‌تان را انباشــته از چربی‬ ‫شــکمی می‌کنید‪ .‬خوشــبختانه رژیم‌هایــی وجود‬ ‫دارد کــه به شــما کمــک می‌کنند این نــوع غذاها‬ ‫را حذف کــرده و عادت‌های درســت‌تری در تغذیه‬ ‫در پیــش بگیریــد‪ .‬مثــا جایگزیــن کردن کــرده با‬ ‫روغن زیتون‪ ،‬اســتیک با ســالمون و خداحافظی با‬ ‫نمکدان ســر ســفره‪ ،‬تغییرات کوچکی هســتند که‬ ‫می‌تواننــد تاثیرات بــزرگ بگذارند‪.‬‬

‫‪ ‬اشتباهی ورزش می‌کنید‬

‫حتمــا نقش مهم ورزش در کنترل وزن و ســامتی‬ ‫را می‌دانید و عجیب نیســت کــه ورزش در غلبه بر‬ ‫ســایز در حــال افزایــش ِ دورکمر نیــز نقش بزرگی‬ ‫داشــته باشــد‪ .‬اما بســیاری از آنهایی کــه مرتبا به‬ ‫باشــگاه می‌‌روند و به ســختی هم تمرین می‌کنند‪،‬‬ ‫درگیر انجام تمرینات اشــتباه هستند‪.‬‬ ‫ورزش‌های هوازی مانند پیاده روی‪ ،‬دو و دوچرخه‬ ‫سواری‪ ،‬تمرینات بی‌نظیری هســتند اما برای اینکه‬ ‫بتوانیــد چربی‌هــای شــکم‌تان را بــه خوبی هدف‬ ‫بگیرید‪ ،‬باید ترکیبــی از تمرینات هوازی و تمرینات‬ ‫مقاومتــی انجام دهیــد‪ .‬دلیلش هم این اســت که‬

‫تغذیــه‪ ،‬بخــش مهمــی از نبــرد شــما در برابــر‬ ‫چربی‌های شــکم‌تان است‪ .‬شــاید ندانید غذاهایی‬ ‫هســتند کــه تمایــل دارند به عنــوان چربــی دور‬ ‫کمرتان خودشــان را نمایــان کنند‪ .‬مثــا غذاهایی‬ ‫کــه محتوای ســدیم باالیــی دارند ماننــد غذاهای‬ ‫کنســروی‪ ،‬اســنک‌های نمکــدار و گوشــت‌های‬ ‫دودی شــده یــا فرآوری شــده‪ .‬غذاهای سرشــار از‬ ‫کربوهیدارت‌هــای تصفیه شــده مانند نان ســفید‪،‬‬ ‫‪74‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫افزایــش تــوده‌ی عضالنی به شــما کمــک می‌کند‬ ‫کالری بیشــتری بســوزانید‪ .‬پــس اگر چــه طرفدار‬ ‫الیپتیکال هســتید یــا از رکاب زدن لــذت می‌برید‪،‬‬ ‫امــا حتما تمرینات مقاومتی مانند اســکوات‪ ،‬شــنا‬ ‫روی زمین و اســتفاده از باندهــای مقاومتی را هم‬ ‫در برنامه بگنجانید‪.‬‬

‫دارید پیر می‌شوید‬

‫ســن‪ ،‬تنها یــک عدد اســت امــا می‌توانــد تاثیر‬ ‫منفــی بر عــددی که ترازو نشــان می‌دهد داشــته‬ ‫باشــد‪ .‬بســیاری از افراد با افزایش ســن‪ ،‬از سرعت‬ ‫متابولیسم‌شــان کم شــده و کم تحرک می‌شــوند‪،‬‬ ‫ایــن حالــت می‌توانــد منجر بــه از دســت دادن‬ ‫توده‌هــای عضالنــی شــده و چربی بیشــتری را در‬ ‫بدن‌شــان انباشــته کند‪ .‬زنان بعد از رسیدن به سن‬ ‫یائســگی بیشــتر در معرض تجمع چربــی اطراف‬ ‫میان تنه‌شــان هستند‪.‬‬ ‫مطالعات نشــان داده افــت میزان اســتروژن در‬ ‫بــدن زنــان‪ ،‬موجب دوبــاره پخش شــدن چربی از‬ ‫ران‌ها و باســن‪ ،‬مســتقیما به طرف شکم می‌شود‪.‬‬ ‫اگــر می‌خواهید با این فرم ناخواســته مبارزه کنید‪،‬‬ ‫بایــد به تمرینات هوازی مانند پیاده روی تند‪ ،‬شــنا‬ ‫و دوچرخه ســواری همراه با تمرینات قدرتی ادامه‬ ‫دهید‪ .‬دلیلی وجــود ندارد که در این ســالهای زیبا‬ ‫از عمرتان‪ ،‬اندامی زیبا و ایده آل نداشــته باشــید‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪74 Kheradmand‬‬


73 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬73


‫و بچــه های زخمــی توی تلوزیــون را دید که گریه‬ ‫مــی کردنــد و حرف می زدند و حرف شــان را نمی‬ ‫فهمیــد‪ .‬زیــر صفحه جمله ها ســریع عــوض می‬ ‫شــدند‪ .‬دوباره زد زیر گریه‪.‬‬ ‫اه!بابایــی زود بــاش دیگه‪،‬بــا گریــه کــه چیزی‬‫درســت نمی شــه‬ ‫پــدر کاغذ را گرفت جلوی ســینه اش و یک ‪ E‬ریز‬ ‫نشــانش داد‪ .‬پســر دســت چپش را کاســه کرد رو‬ ‫چشــم چپ‪،‬پدر دوبــاره با انگشــت زد روی کاغذ‪.‬‬ ‫بچــه ها توی تلوزیون گریه می کردنــد‪ .‬مادر دوید‬ ‫توی هال‪.‬‬ ‫درست گفت؟‬‫پدر سرش را تکان داد‪.‬‬ ‫خوب نگاه کن مامان‬‫مــرد چاقی بچه ی بــی جانی تو بغــل گرفته می‬ ‫دوید‪.‬‬ ‫این این کدوم طرفه بابا؟‬‫پسر سمت اشتباه را نشان داد‪.‬‬ ‫همیــن تازه اینو بهت نشــون دادم تازه درســت‬‫گفتی‬ ‫بقیه از صفحه ‪13‬‬

‫تا هنرمنــدان و مخاطبــان عامی که به تماشــای‬ ‫نمایشــگاه نشســته بودنــد‪ ،‬خیلــی صحبت‌های‬ ‫امیــدوار کننده‌ای بودنــد و می‌توانــم بگویم که‬ ‫برگزاری خود نمایشــگاه به این اندازه خســتگی را‬ ‫از تــن من بیرون نکرد که نظــرات و صحبت‌های‬ ‫مثبــت مــردم موثر بــود‪ .‬اینکه در این مســیر به‬ ‫هدف‌هایم رســیدم‪ .‬بچه‌های کار و ســوادآموزی‬ ‫به نمایشــگاه آمدند و از اتفاقــی که در مجموعه‬ ‫افتــاده بــود‪ ،‬انــرژی گرفتنــد و حتــی می‌گفتند‬ ‫دوســت دارنــد خودشــان کار کننــد و روزی در‬ ‫چنین نمایشــگاهی بتوانند کار داشته باشند‪ .‬من‬ ‫هم دنبــال همین انگیــزه بودم و خوشــحالم که‬ ‫آن رســیدم‪ .‬حتی در ورک‌شــاپ‌ها هــم می‌دیدم‬ ‫ط میــان هنرمندان ایرانی و افغانســتانی‬ ‫که ارتبا ‌‬ ‫خیلــی خوب بود و معتقد هســتم کــه تابوهایی‬ ‫در این میان شکســته شــد‪ .‬هرکدام از سختی‌های‬ ‫خودشــان می‌گفتنــد و باهم ارتبــاط می‌گرفتند‪.‬‬ ‫من در کناری ایســتاده بــودم و می‌دیدم اعتقادی‬ ‫کــه همیشــه داشــتم و فکــر می‌کــردم هنــر‬ ‫خیلــی قدرتمند اســت و کارهایی کــه دولتمردان‬ ‫نمی‌تواننــد انجــام دهنــد را با هنر می‌تــوان به‬ ‫نتیجه رســاند‪ ،‬جلوی چشــمانش نتیجه می‌دهد‪.‬‬ ‫بعد از این دوره نمایشــگاه و ورک‌شــاپ‌ها ایمان‬ ‫پیــدا کــردم که بــا هنــر مرزهــا را شکســتیم و‬ ‫توانســتیم خیلی اثــر گذار ظاهر شــویم‪».‬‬ ‫«آدمی نیســتم که چیزی را رها کنم و فکر می‌کنم‬ ‫دلیلــی هم کــه نمایشــگاه امــروز به ســرانجام‬ ‫رســیده اســت همیــن پیگری‌های من باشــد‪ .‬اما‬

‫دوباره سمت اشتباه را نشان داد‪ .‬مادر گفت‪:‬‬ ‫شانسی گفته بود‬‫پدر گفت‪- :‬نه‬ ‫بــوی غــذای ســوخته آمــد و مــادر دویــد توی‬ ‫آشــپزخانه‪.‬‬ ‫حاال اون یکی چشم‬‫پســر عینکش را به چشــم زد و همــه چیز درهم‬ ‫برهم شد‪.‬‬ ‫بابایی یه لحظه‬‫رفــت ســمت اتاقش‪،‬مواظب بــود عتابــه ی در‬ ‫گولــش نزند‪ .‬از تلوزیون صــدای بمب و تفنگ می‬ ‫آمد‪.‬‬ ‫فــردا مــی برمش پیش یــه متخصص درســت و‬‫حسا بی‬ ‫دکتــره مــی گفت بچه هــا گاهی ایــن کارو می‬‫کنن چــون عینک دوســت دارن‪...‬یــه عینک بدون‬ ‫نمــره بــراش گرفتم‪،‬یه مدت بزنه خوب میشــه‬ ‫پس چرا اون دکتره بهش عینک داد؟‬‫ای بابا‬‫اونم با این نمره!فردا میرم پدرش رو‪...‬‬‫بــرای ادامه این روند الزم اســت که همکاری‌های‬ ‫بیشــتری انجام شــود‪ ،‬تا اینجا هنرمنــدان زیادی‬ ‫بــا ما همــراه بوده‌اند و در مســیر کمــک کردند‬ ‫و در جلســات و شــرکت داشــته‌اند‪ .‬اما به نتیجه‬ ‫رســاندن همین مجموعه انرژی زیــادی گرفت و‬ ‫بــرای ادامه آن نیاز اســت نیروی تــازه‌ای در کنار‬ ‫مــا قــرار بگیــرد و مجموعه‌هــا و نهادهایی هم‬ ‫به کمک بیاینــد و افرادی که پتانســیل همراهی‬ ‫دارند هم اضافه شــوند‪».‬‬ ‫از مســئوالن برگزاری ورک‌شاپ نقاشی است که‬ ‫در راســتای برگزاری نمایشــگاه هنر افغانستان در‬ ‫تهران برپا شــده است‪ .‬ورک‌شــاپی که در پردیس‬ ‫ملــت برگــزار شــد و در آن‪ ‬هنرمنــدان ایرانی و‬ ‫افغانســتانی حضور داشــتند‪« .‬ورک شاپ از صبح‬ ‫تا شــب برپا بــود و‪ ‬این امــکان را بــه هنرمندان‬ ‫مــی‌داد کــه درباره آثــار یکدیگر صحبــت کنند‪،‬‬ ‫دربــاره فرهنگ حرف بزننــد و در حقیقت تعامل‬ ‫خوبــی میــان آن‌ها صــورت بگیــرد‪ .‬قرار اســت‬ ‫کارهایــی کــه در ورک‌شــاپ حاضــر شــده‌اند‪،‬‬ ‫روز اختتامیــه به نفع کودکان کار افغانســتان در‬ ‫ایران به فروش برســد و امیدواریــم خیرین کارها‬ ‫را خریــداری کننــد‪« ».‬تبــادل فرهنگــی و هنری‬ ‫بزرگتریــن هدفی بــود کــه ورک‌شــاپ‌ها دنبال‬ ‫می‌کردنــد‪ ،‬تبــادل میان دو ملتی کــه به هر حال‬ ‫روزگاری از هــم جــدا نبوده‌انــد و حــاال خارج از‬ ‫مســائل سیاســی‪ ،‬به واســطه هنر دور هم جمع‬ ‫شــده‌اند‪ ،‬هنری کــه صلح و امنیــت بحث اصلی‬ ‫آن است‪».‬‬ ‫مجله مهر‬

‫‪72‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫ولش کن‬‫آخه باید بفهمه که‪...‬‬‫پســر دســتپاچه از اتاقــش آمــد بیــرون‪ .‬عینک‬ ‫درشــت قرمزی زده بــود‪ .‬نگانگاه مــادرش کرد که‬ ‫خمیازه می کشــید و بدون آرایش پیرتر نشــان می‬ ‫داد‪ .‬تلوزیــون پــر جنازه بــود و آمبوالنس و جیغ و‬ ‫داد‪ .‬پــدر گفت‪:‬‬ ‫برنامه کودک تموم شده‬‫داشت پرتقالی پوست می کند‪ .‬مادر گفت‪:‬‬ ‫مسواک زدی؟‬‫پســر نگانــگاه تلوزیــون مــی کرد‪،‬رفــت جلــو‬ ‫خاموشــش کنــد کــه پــدر داد زد‪:‬‬ ‫هوی چی کار می کنی؟‬‫دوید تــوی اتاقش‪،‬رفت زیر پتــو و صدای مادرش‬ ‫را شنید‪:‬‬ ‫مسواک زدی؟‬‫چشــم هاش را بســت‪،‬محکم فشــار داد و چیزی‬ ‫ندید‪،‬فقط چند لحظه چند لحظــه همه جا تاریک‬ ‫تاریک بود‪...‬‬ ‫بقیه از صفحه ‪10‬‬

‫ادامه مطلب‬ ‫با‬ ‫بازز ه‬ ‫م زلزل‬ ‫ه‬ ‫زلزله‬ ‫هم‬

‫اما نکته جالب توجه این اســت کــه زلزله اخیر‬ ‫اگرچه تــا حدودی قویتــر از زلزله بم بــوده اما‬ ‫تعداد کشــته شــدگان به مراتب کمتــر از همه‬ ‫زلزلــه های قوی ســابق بوده اســت‪ .‬مقایســه‬ ‫اعداد بیســت یا ســی هــزار با پانصد ششــصد‬ ‫نفر کشته‪ ،‬یک بررســی و بازنگری طلب میکند‪.‬‬ ‫بعید اســت عامل شــانس چنین تفــاوت بزرگی‬ ‫به وجــود بیــاورد و این اتفاق شــایدگویای یک‬ ‫واقعیت باشــد که کارهایی بــرای مقابله با زلزله‬ ‫در ایران انجام پذیرفته اســت‪.‬‬ ‫از هوچیگری ها و ســیاهنمایی های گاها بیمزه‬ ‫و بــی مناســبت کاربران شــبکه هــای مجازی‬ ‫کــه بگذریم‪ ،‬بایــد منتظر نظر کارشناســانی که‬ ‫دسترســی بی واســطه به مناطق اصلی آســیب‬ ‫دیــده دارنــد بمانیم تــا دربیابیم چــه عامل یا‬ ‫عواملــی خوشــبختانه تعداد کشــته شــدگان را‬ ‫پایین نگاه داشــته اســت‪.‬‬ ‫همانطــور که گفتــم‪ ،‬لــزوم کمکهــای مردمی‬ ‫همیشــه و در هر رژیمی بــرای مواجه با چنین‬ ‫فاجعه بزرگی احســاس میشــود‪ .‬شــما نیز یک‬ ‫کمک باشــید‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪72 Kheradmand‬‬


‫علی خاکزاد‬ ‫دکتــر تابلــو‬ ‫را نشــانش داد‬ ‫و گفــت‪- :‬خــوب حواســتو جمــع کن و بگــو این‬ ‫دندونه ها کدوم ســمته؟اول چشــم راست‪،‬دستت‬ ‫رو کاســه کــن بــذار رو چشــم چــپ‪.‬‬ ‫پســر دلش خواســت اشــتباه بگویــد‪ .‬خندید و‬ ‫مــادرش لبخنــد زد‪،‬بعــد اخم کــرد‪ .‬قشــنگ نبود‪.‬‬ ‫صورتــش پــر لــک بود‪،‬چیــن داشت‪،‬پســر دلــش‬ ‫گرفــت‪ .‬دکتــر با خــودکار یــک ‪ E‬ریز نشــان داد‪.‬‬ ‫این ور‬‫با دست سمت مخالف را نشان داد‪ .‬مادر گفت‪:‬‬ ‫خوب نگاه کن‬‫باز هم اشــتباه گفــت‪ .‬مادر نگران بــه دکتر نگاه‬ ‫کرد کــه عالمت های درشــت تری نشــان می داد‪.‬‬ ‫رو به پســر داد زد‪:‬‬ ‫حواستو جمع کن‬‫دکتر گفت‪- :‬اجازه بده خانم‬ ‫ایــن بار ‪ E‬درشــت تری نشــان داد و پســر نگاه‬ ‫مــادرش کرد که پوســت لبــش را می کنــد و قرمز‬ ‫شــده بود و لک هاش پررنگ تر؛درســت جواب داد‬ ‫و مادر بفهمی نفهمی لبخند زد‪،‬دکتر برگشــت سر‬ ‫عالمت ها‪ .‬نوبت چشــم‬ ‫چــپ بــود‪ .‬دســتش‬ ‫را کاســه کــرد و‬ ‫گذاشت رو چشم‬ ‫راســت‪ .‬اول‬ ‫تــار بود‪،‬بعد‬ ‫واضــح شــد‬ ‫و بــاز دلش‬ ‫نخو ا ســت‬ ‫بگو یــد ‪.‬‬ ‫دکتــر هی ‪E‬‬ ‫هــای بــزرگ‬ ‫و بزرگ‬

‫عینک‬ ‫تر نشانش‬ ‫داد و پســر‬ ‫اشــتباه گفــت و‬ ‫مــادر داد زد و دکتــر چشــم غره رفت بهش‪،‬پســر‬ ‫جــواب درســت داد‪ .‬مــادر گفــت‪:‬‬ ‫ولی‪...‬‬‫پســر جــوری تــوی موزاییک هــا راه مــی رفت‬ ‫درز بین شــان را لگــد نکند‪ .‬نگاه مــادرش کرد‪،‬می‬ ‫خواســت چیزی بگوید‪،‬مــادر ترکید‪:‬‬ ‫چیه؟‬‫ساکت ماند و لی لی پرید توی موزاییک ها‪.‬‬ ‫مرد تــوی تلوزیــون محــو بود‪،‬نه تار بــود و کج‬ ‫بــود و زیاد بود و اصال شــبیه خــودش نبود که هر‬ ‫شــب اخبار می گفت و لبخند نمــی زد و هی می‬ ‫گفــت و بعد بچه هــا زخمی بودنــد‪ .‬کلی بچه ی‬ ‫زخمی را نشــان مــی دادند که گریه مــی کردند و‬ ‫کثیــف بودند‪ .‬زخم هــا تو هم بود‪،‬زیــاد بود و تار‬ ‫بود و چشــم های پسر می ســوخت‪ .‬دستش را برد‬ ‫سمت عینکش‪،‬مادر داد زد‪:‬‬ ‫درش نیار‬‫پدر روزنامه را با خش خش تا کرد و گفت‪:‬‬

‫‪71‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫داس‬ ‫تان کوتاه‬

‫ چرا‬‫داد مــی‬ ‫زنی؟‬ ‫مگه نمی بینی؟‬‫مادر ریش داشــت‪،‬پدر پهن بود‪،‬بعد چشــم هاش‬ ‫ســیاه بودند‪،‬صــورت شــان تــار بود‪،‬نه مــادر پیر‬ ‫بود‪،‬پیر شــده بود و چشــم نداشــت انگار‪،‬پسر زد‬ ‫زیــر گریه و با ســرگیجه دوید ســمت اتاقش؛قالی‬ ‫قــوس برداشــت‪،‬گل ها بلند شــدند و عتابــه ی در‬ ‫مثل ســکویی باال آمد و پســر تا پا برداشــت‪،‬عتابه‬ ‫نشســت و کوتاه شــد و یکهــو پاش آمــد پایین و‬ ‫افتــاد و مــادر نفریــن کرد‪،‬پدر غر زد و بعد شــب‬ ‫بود‪ .‬پســر غلتی زد و فکر کــرد فردا هم باید عینک‬ ‫بزنــد‪ .‬دماغش ســوخت‪ .‬خــودش را زیــر پتو جمع‬ ‫کرد و صــدای پدرمادرش را شــنید‪،‬حتماً راجع به او‬ ‫حرف مــی زدند‪.‬‬ ‫یکــی دو نفــر پقــی زدند زیــر خنده‪،‬بعــد یکی‬ ‫گفت‪":‬چارچشــمی" بعد همه هو کردند و کوبیدند‬ ‫روی میــز و خانم که آمد صداها برید‪ .‬دو ســه نفر‬ ‫پچ پچی کردنــد‪ .‬خانم ســامی گفت‪،‬مقنعه اش را‬ ‫عقــب تر کشــید و رفت پای تخته‪،‬یکهو برگشــت‪:‬‬ ‫بــاز که تو رفتی ته کالس!جــواب‪ ‬مادرت رو چی‬‫بدم ها؟‬ ‫دلــش تاپ تاپ مــی کرد‪،‬ایستاد‪،‬انگشــتش را باال‬ ‫آورد و گفت‪:‬‬ ‫خانم اجازه خانم اجازه‬‫بغل دستیش خندید و خانم گفت‪:‬‬ ‫مگه نگفتم ردیف جلو بشین؟‬‫خانم اجازه‬‫کیفــش را برداشــت‪ .‬نیمکــت کج شــد‪،‬پاها زیاد‬ ‫شــدند و دراز و تا خواســت بیاید بیرون‪،‬ســکندری‬ ‫خــورد و افتــاد و بچــه هــا خندیدند و خانــم داد‬ ‫زد‪":‬ســاکت" خم شــده بود روش‪،‬صورتش پر جوش‬ ‫بود‪.‬‬ ‫مادر گفت‪- :‬دروغ نگو!دروغگو دشمن خداست‬ ‫پسر گریه اش گرفت‬ ‫به خدا می بینم‬‫پدر کاغذی از سررسیدش کند و گفت‪:‬‬ ‫االن درستش می کنم‬‫مادر رفت توی آشپزخانه و صدای جلز ولز آمد‪.‬‬ ‫حتماً بچه ها مسخره اش می کنن‬‫می شه امتحانش کرد‬‫خودکارش را گذاشــت روی عســلی و راضی رفت‬ ‫ته هال‪:‬‬ ‫خب تــو بــرو اون ور‪،‬دم آشــپزخونه‪،‬عینکت رو‬‫بــردار و بگــو اینا کــدوم وری ان‬ ‫پســر عینکش را برداشت‪ .‬اشــک هاش را پاک کرد‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪71 Kheradmand‬‬


70 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬70


‫کودک در حال احتضار و الشخور‪ -‬کوین کارتر‬

‫مردمــی جمع‌آوری نشــده بود‪ .‬یــک و نیم میلیون‬ ‫نفر نجــات یافتند‪ .‬مدیــر اجرایی ســازمان صلیب‬ ‫ســرخ جهانــی گفت مجلــه تایمــز و جیمــز این‬ ‫تغییــرات را ایجــاد کردند‪.‬‬ ‫اخالق حتمــا از جیمــز نچوی تقدیــر می‌کند…‬ ‫عجیب نیســت؟ ایــن درســت همان عکاســی‌ای‬ ‫اســت که باعــث محکومیــت اخالقی کارتر شــد‪.‬‬ ‫این عکــس از ادی آدامــز را ببینیــد‪ .‬او پنهانی از‬ ‫یک اعدام خیابانی در ویتنام عکاســی کرده اســت‪.‬‬ ‫بین ســال‌های ‪ 1955‬تــا ‪ 1975‬درگیری‌های داخلی‬ ‫در ویتنام به اوج رســید‪ .‬آمریــکا به بهانه جلوگیری‬ ‫از گســترش کمونیســم نیروهای نظامی خود را به‬ ‫ویتنام فرســتاد و بــا حمایت از ویتنــام جنوبی در‬ ‫مقابــل ویت‌کنگ‌ها ایســتاد‪ .‬در این عکــس ژنرال‬ ‫ارتــش ویتنام جنوبــی و تحت فرماندهــی آمریکا‪،‬‬ ‫یک اســیر ویت‌کنگی را از پای درآورده اســت‪ .‬‬ ‫ژنرال و اســیر تنها نیســتند‪ .‬این‌طور کــه به نظر‬ ‫می‌رســد‪ ،‬عکاس بــه آن‌ها بســیار نزدیک اســت‪.‬‬ ‫فکــر نمی‌کنید عکاس می‌توانســت کاری کند؟ پس‬ ‫اخالق چه می‌شــود؟‬ ‫این عکس بیشــترین اعتراضات به دخالت نظامی‬ ‫آمریــکا را ایجاد کرد‪ .‬پیامدها تــا جایی ادامه یافت‬ ‫که نیکســون‪ ،‬رئیــس جمهور وقت آمریکا‪ ،‬دســتور‬ ‫خــروج واحدهــای زمینی ایــن کشــور از ویتنام را‬ ‫صادر کرد‪.‬‬ ‫می‌بینیــد؟ تکلیف عکاســی و اخالق‬ ‫بــه این ســادگی‌ها روشــن نمی‌شــود‪.‬‬ ‫اگــر از اخــاق انتظار داشــته باشــیم‬ ‫تابلوی «عکاســی ممنــوع» نصب کند‪،‬‬ ‫بــه نتیجــه‌ای نمی‌رســیم‪ .‬ولــی صبر‬ ‫کنید! انــگار قانون راه‌حل‌هایــی دارد‪.‬‬ ‫طبــق قانــون‪ ،‬عکاســی از فضاهــای‬ ‫خصوصــی ممنــوع اســت‪ ،‬امــا در‬ ‫فضاهــای عمومی هیچ ممانعتی وجود‬

‫نــدارد‪ .‬بــه جز جاهایی کــه بنا به دالیلــی تابلوی‬ ‫عکاســی ممنوع نصب شده باشــد‪ .‬مثال مکان‌های‬ ‫نظامــی‪ ،‬که علت روشــن اســت‪ .‬یــا موزه‌ها‪ ،‬که‬ ‫عکاســی با فالش بــه آثار آســیب می‌زنــد‪ .‬برخی‬ ‫مکان‌های تاریخی هم به‌خاطــر منافع مالی اجازه‬ ‫عکاســی نمی‌دهنــد‪ .‬ظاهــرا قانــون تا انــدازه‌ای‬ ‫تکلیف «عکاســی ممنــوع» را روشــن می‌کند‪.‬‬ ‫فضاهــای عمومــی متنــوع هســتند‪ .‬برخــی‬ ‫مکان‌هــای عمومــی‪ ،‬عمومی‌تــر و برخــی‪،‬‬ ‫خصوصی‌تر هســتند‪ .‬مثال فروشــگاه‌ها بــا وجود‬ ‫آن‌که عمــوم می‌توانند به آن‌جا رفت‌وآمد داشــته‬ ‫باشــند‪ ،‬چون مالک خصوصی دارند‪ ،‬ممکن اســت‬ ‫محدودیت‌هایــی برای عکاســی داشــته باشــند‪.‬‬ ‫بعضــی مکان‌هــای عمومــی هم‪ ،‬خیلــی عمومی‬ ‫هســتند و طبق قانون عکاسی در آن‌ها محدودیتی‬ ‫نــدارد‪ .‬بعضــی از ایــن مکان‌هــا آن‌قــدر عمومی‬ ‫هستند که از اسمشان پیداســت مالک آن‌ها مردم‬ ‫هســتند‪ .‬با این وجود‪ ،‬اخیرا شــنیده می‌شــود که‬ ‫ممکــن اســت محدودیت‌هایی برای عکاســی در‬ ‫این مکان‌ها ایجاد شــود‪ .‬به نظر شــما‪ ،‬ممنوعیت‬ ‫عکاســی در جلســات «علنــی» «خانــه ملت» که‬ ‫محــل قانون‌گذاری اســت‪ ،‬چــه دلیــل قانونی‌ای‬ ‫می‌توانــد داشــته باشــد؟ (از چهــل چــراغ)‬

‫گالبی خوردن یک نمایده مجلس‬

‫‪69‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪69 Kheradmand‬‬


‫ممنوع!‬ ‫عکاسیایران‬

‫اسکار‬

‫چنــدی پیش به دلیــل انتشــار عکس گالبی‬ ‫خــوردن یــک نمایده مجلــس‪ ،‬بحثی بر ســر‬ ‫ممنوعیــت عکاســی در مجلــس ایــران بــاال‬ ‫گرفــت‪ .‬ایــن مقاله زیبــا را در همیــن ارتباط‬ ‫بخوانید‪.‬‬

‫مــورد توجــه قــرار‬ ‫گرفــت‪ .‬عــکاس جــز‬ ‫این‌کــه الشــخور را‬ ‫وادار بــه پــرواز و دور‬ ‫شــدن از محــل کرده‬ ‫بــود‪ ،‬کاری برای دختر‬ ‫قحطی سومالی ‪ -‬جیمز نچوی‬ ‫کوچــک انجــام نداده‬ ‫بــود و از سرنوشــتش‬ ‫اطالعی نداشــت‪ .‬مــوج این‬ ‫ســرزنش‌ها پــس از چهــار‬ ‫مــاه کارتــر را تا خودکشــی‬ ‫پیــش بــرد‪ .‬این بخشــی از‬ ‫یادداشــت خودکشــی کارتر‬ ‫ا ست ‪:‬‬ ‫«مــن افســرده و ناامیــد‬ ‫بــودم… بــدون تلفــن…‬ ‫بــدون پــول بــرای پرداخت‬ ‫اجــاره… بــدون پــول برای‬ ‫حمایت از کودکان… بدون‬ ‫پول برای پرداخت بدهی…‬ ‫بــدون پول!… ذهــن من با‬ ‫خاطرات زنده‌ای از خشم و‬ ‫یک اعدام خیابانی در ویتنام ‪ -‬ادی آدامز‬ ‫درد و کشــتار و اجساد روی‬ ‫هم تلنبارشــده و خانه‌های‬ ‫خالی از ســکنه و کــودکان‬ ‫گرســنه و رنجور انباشته شده‬ ‫این بخشی از یادداشت خودکشی کارتر است‪:‬‬ ‫‌است…»‬ ‫«من افسرده و ناامید بودم‪ ،‬بدون پول… ذهن من با خاطرات زنده‌ای به نــام اخالق‪ ،‬عکاســی از‬ ‫پــای در آمــده بود‪ .‬بســیاری‬ ‫از خشم و درد و کشتار و اجساد روی هم تلنبارشده و خانه‌های خالی‬ ‫معتقــد بودنــد در چنیــن‬ ‫شــرایطی عکاســی از نظــر‬ ‫از سکنه و کودکان گرسنه و رنجور انباشته شده‌است…»‬ ‫اخالقــی ممنــوع اســت‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،1992‬یعنــی‬ ‫و البتــه اگر من هم نبــودم‪ ،‬چنین عکســی گرفته یک ســال قبــل از این عکــس‪ ،‬قحطی ســومالی را‬ ‫نازنینکاظمی‬ ‫نمی‌شــد! و این فقــط اول ماجرای پیچیــده رابطه درنوردیــده بــود‪ .‬درگیــری مســلحانه به‌خاطر غذا‬ ‫مــن و شــما رفیقیــم‪ .‬مــن دوربیــن به دســت عکاســی و اخالق اســت‪ .‬عکــس کــودک در حال رواج یافتــه بــود و امــداد جهانی به کنــدی انجام‬ ‫می‌آیم و عکســی می‌گیرم‪ .‬همه چیــز هم بر وفق احتضــار و الشــخوری را که انتظار می‌کشــد‪ ،‬حتما می‌شــد‪ .‬هیــچ آژانس خبــری نپذیرفــت که جیمز‬ ‫مراد اســت و خــوب! فقط یک ســوال! عکس من یادتان هســت‪ .‬کوین کارتر ایــن عکس را در جریان نچــوی‪ ،‬عــکاس آمریکایــی‪ ،‬را بــرای ماموریت به‬ ‫از شــما‪ ،‬عکس من اســت یا عکس شــما؟ اگر قرار قحطــی ســال ‪ 1993‬در ســودان گرفت‪ .‬بــا وجود ســومالی بفرســتد‪ .‬نچوی خودش اقدام کرد‪ .‬و بعد‬ ‫باشــد تصمیمی درباره عکس بگیریــم‪ ،‬مثال پاکش آن‌کــه عکس را بارها دیده‌ایــم‪ ،‬اما چیزی از تاثیرش از مدتــی بــا چنیــن عکس‌هایی بازگشــت‪.‬‬ ‫کنیــم‪ ،‬یا بفرســتیم برای جایــزه ورد پــرس فوتو‪ ،‬از کم نمی‌کند‪ .‬ایــن عکس‪ ،‬انگار قصــاوت قحطی را وقتــی این عکــس روی جلــد مجلــه تایمز چاپ‬ ‫نظر اخالقــی حق تصمیم‌گیری با کداممان اســت؟ از هــر توصیف دیگــری بهتر نشــان می‌دهد‪  .‬شــد‪ ،‬جهان به‌وضــوح به حرکــت افتــاد‪ .‬از جنگ‬ ‫خب‪ ،‬درواقع اگر شــما نبودید‪ ،‬عکسی در کار نبود پس از انتشــار آن‪ ،‬به جــز قحطی موضوع دیگری جهانــی دوم‪ ،‬هرگــز چنیــن حجمــی از کمک‌های‬

‫‪68‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪68 Kheradmand‬‬


‫‪ 30‬میلیارد دالر خسارت ساالنه آلودگی هوا برای ایران‬ ‫براساس آمارهای بانک جهانی ساالنه ‪ 2.3‬درصد از جی دی پی ایران هزینه آلودگی هوا می‌شود‬ ‫ریحانهیاسینی‬

‫هر ســال نخســتین برگ‌های پاییزی کــه روی زمین می‌غلتد و هــوا که رو به آلودگی هوا چطور رشد اقتصادی را از بین می‌برد؟‬

‫ســرد شــدن می‌رود‪ ،‬پیش از آنکه بــاران باریدن بگیرد‪ ،‬حکایتی همیشــگی به‬ ‫تکرار می‌افتد‪ .‬هوای پایتخت وارونه و آســمان ســیاه می‌شــود‪ ،‬جلسات کمیته‌‬ ‫اضطرار آلودگی هوا تشــکیل می‌شــود و در شــرایطی که ذرات ســیاه آلودگی‬ ‫براحتــی به چشــم می‌آیند‪ ،‬تصمیم بــه تعطیلی مدارس می‌گیرنــد‪ .‬چند وقت‬ ‫بعد نیــز ذرات گرد و غبار به جنوب کشــور هجوم می‌برند‪ ،‬شــرایط اضطراری‬ ‫اعالم می‌شــود و این داســتان ســال بعد و ســال بعد و ســال بعد از آن‪ ،‬دوباره‬ ‫تکرار می‌شــود‪.‬‬ ‫بانــک جهانی ســال ‪ 2016‬گــزارش مفصلی دربــاره هزینه‌هــای آلودگی هوا‬ ‫منتشــر کرده و در مقدمه آن نوشــته بود‪«:‬آلودگی هــوا چهارمین عامل عمده‬ ‫گ ومیــر در سراســر جهــان اســت‪ .‬در حالی که ســایر مرگ‌های ناشــی از‬ ‫مــر ‌‬ ‫آلودگــی بیشــتر کــودکان و افراد مســن را درگیــر می‌کند‪ ،‬مرگ‌های ناشــی از‬ ‫آلودگــی هوا بیشــتر برای زنــان و مردان در ســن کار اتفاق می‌افتد‪ .‬از دســت‬ ‫دادن زندگی‪ ،‬بســیار غم‌انگیز اســت اما بجز این‪ ،‬هزینه اقتصــادی آلودگی هوا‬ ‫نیز بســیار قابل توجه اســت‪ .‬یــک مورد از هــر ‪ 10‬مرگ در سراســر جهان‪ ،‬به‬ ‫خاطر قرار گرفتن در معرض آلودگی هواســت‪ .‬از دســت دادن زندگی به خاطر‬ ‫آلودگــی هوا باعث درد و رنج انسان‌هاســت و توســعه اقتصــادی را نیز کاهش‬ ‫می‌دهد‪ ».‬ســاالنه ‪ 225‬میلیارد دالر از اقتصاد جهــان به خاطر آلودگی هوا‪ ،‬دود‬ ‫می‌شــود و بــه هوا می‌رود‪ .‬بر اســاس گــزارش بانک جهانی‪ ،‬آلودگــی هوا برای‬ ‫خاورمیانه و شــمال افریقا ‪ 9‬میلیارد دالر هزینه به‌دنبال دارد که بیشــترین آن‪،‬‬ ‫متوجه ایران و مصر اســت‪.‬‬

‫هزینه آلودگی هوا در ایران چقدر است؟‬

‫جمشــید پژویان‪ ،‬اقتصاددان و استاد دانشــگاه عالمه طباطبایی می‌گوید‪« :‬دو‬ ‫دهه اســت که اقتصاددانان پیشــنهاد می‌کنند برای مطالعه تولید ناخالص ملی‬ ‫و رشــد اقتصــادی عــاوه بر شــاخص‌هایی که در حســاب‌های ملی محاســبه‬ ‫می‌شــوند‪ ،‬باید هزینه‌های محیط زیســتی را هــم اضافه کــرد‪ .‬در اواخر دهه‬ ‫‪ 90‬وقتــی برای چین این محاســبه انجام شــد‪ ،‬رشــد اقتصادی دو‪ ،‬ســه درصد‬ ‫پاییــن آمد‪ ».‬وضعیــت آلودگی هوا یکی از مهم‌ترین مواردی اســت که نشــان‬ ‫می‌دهــد توســعه چینی‌ها‪ ،‬توســعه پایــداری نبود ‌ه اســت‪ .‬شــاخصی که این‬ ‫جریان را بخوبی نشــان می‌دهد شــاخص «تولید ناخالص داخلی ســبز» اســت‬ ‫کــه در مــورد چیــن روی صفر درصد قرار گرفت ‌ه اســت‪ .‬بر اســاس گزارشــی از‬ ‫اکونومیســت‪ ،‬در ســال ‪ 2015‬رشــد اقتصادی چین کاهش یافت‪ ،‬امــا اثر آن در‬ ‫اســتان «هبی»‪ ،‬قطــب صنعت فــوالد چین بر اثر آلودگی بســیار شــدید هوا‬ ‫بیشــتر از سطح متوسط کشوری بوده اســت‪ .‬از ســال ‪ ۱۸ ،۲۰۱۳‬هزار کارخانه‬ ‫آلوده‌کننده در چین بســته شــده‌اند‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،۲۰۱۳‬اقتصاد چین ســاالنه رشــد ‪ ۷.۷‬درصدی را تجربه می‌کرد و در‬ ‫ســال ‪ ۲۰۱۴‬به ‪ ۷.۴‬کاهش یافت‪ .‬اما کاهش رشــد اقتصادی هبی‪ ،‬بســیار بیشتر‬ ‫از ایــن حــد بــوده و از ‪ ۸.۲‬درصد به ‪ ۶.۵‬درصد ســقوط کرده اســت‪ .‬وضعیت‬ ‫رشــد در بخش صنعت هبی از این هم بدتر بوده و از ‪۱۰‬درصد در ســال ‪۲۰۱۳‬‬ ‫به ‪ ۵.۱‬درصد در ســال ‪ ۲۰۱۴‬رســیده‪ ،‬در حالی که رشــد صنعتی کل کشــور از‬ ‫‪ ۹.۷‬درصــد بــه ‪ ۸.۳‬درصد افــت پیدا کرده اســت‪ .‬اقتصاد هبــی‪ ،‬متحمل زیان‬ ‫شــدیدی شــده و یکــی از مهم‌تریــن علت‌های آن‪ ،‬آلودگی شــدید هــوا بوده‬ ‫است‪.‬‬

‫آلودگــی هــوا ســاالنه ‪ ۲۱‬هزار نفر را در ایران می‌کشــد‪ 4 .‬شــهر از ‪ 10‬شــهر ضرر ‪ 225‬میلیارد دالری اقتصاد جهان‬

‫آلــوده دنیا نیز در ایران قــرار دارند و اهواز‪ ،‬یکی از آلود ‌ه ترین شــهرهای ایران‬ ‫به حســاب می‌آید‪ .‬معصومه ابتکار ســال گذشــته در کســوت رئیس ســازمان‬ ‫حفاظــت محیط زیســت اعالم کرده بود که بر اســاس مطالعــات صورت‌گرفته‬ ‫در ســال ‪ ۸۹‬مردم حدود ‪ ۹‬میلیارد دالر به خاطر مســائل محیط‌زیستی خسارت‬ ‫دیدنــد و میزان این خســارت امروز به حدود ‪ ۳۰‬میلیارد دالر در ســال رســیده‬ ‫است‪.‬‬ ‫هزینــه آلودگی هــوا در تهران‪ ،‬چیزی حدود کل بودجه شــهرداری می‌شــود‪.‬‬ ‫وحید حســینی‪ ،‬مدیرعامل شــرکت کنتــرل کیفیت هوای تهــران چند روز پیش‬ ‫گفتــه بــود‪« :‬هزینه اقتصادی آلودگی هــوای تهران بین ‪ ۱۲‬تــا ‪ ۱۵‬هزار میلیارد‬ ‫تومان اســت ومی توان گفت پایتخت معادل بودجه شــهرداری هزینه اقتصادی‬ ‫آلودگــی هوا را می‌دهد‪ ».‬او با ارائه اطالعاتی بیشــتر ادامه می‌دهد‪«:‬براســاس‬ ‫آمارهــای بانک جهانی ســاالنه ‪ 2.3‬درصــد از جی دی پی ایــران هزینه آلودگی‬ ‫هــوا می‌شــود و پایتخت معــادل بودجه خود هر ســال هزینه اقتصــادی این‬ ‫موضــوع را پرداخــت می‌کنــد‪ .‬تنها تــردد اتوبوس‌های دیزلی در مدت ‪ ۸‬ســال‬ ‫حــدود ‪ ۵۰۰‬میلیون تومان به ســامت مردم صدمه وارد می‌کنــد‪ ،‬این در حالی‬ ‫اســت که با نصب فیلتر دوده روی اتوبوس‌ها و هزینــه تنها ‪ ۵۰‬میلیون تومان‪،‬‬ ‫می‌تــوان از این فاجعــه جلوگیری کرد‪».‬‬ ‫او البته تفاهمنامه با ژاپن را یکی از دســتاوردهای شــهرداری تهران در راستای‬ ‫پایش کیفیت هوای تهران دانســته اســت‪ .‬طبق این تفاهمنامه قرار اســت ‪ ۷‬و‬ ‫نیــم میلیــون دالر امریکا به اضافــه ‪ ۱۲‬و نیم میلیون دالر تجهیــزات به صورت‬ ‫کمــک بالعــوض وارد تهران شــده و تا ســال ‪ ۲۰۱۹‬آزمایشــگاه‌های ویژه پایش‬ ‫آلودگی هوا در پایتخت احداث شــود‪.‬‬ ‫‪67‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫مردمــی که ســاالنه به خاطر آلودگی هــوا می‌میرند‪ 6 ،‬برابر بیشــتر از افرادی‬ ‫هســتند که بــر اثر ابتال بــه بیمــاری ماالریا جان‌شــان را از دســت می‌دهند‪.‬‬ ‫گ بر اثــر ابتال به‬ ‫همچنیــن مــرگ بر اثــر آلودگی هــوا‪ 4 ،‬برابر بیشــتر از مــر ‌‬ ‫بیمــاری ایدز اســت‪ .‬مرگ‌های ناشــی از آلودگی هوا‪ ،‬دو نــوع دارند؛ آنهایی که‬ ‫بــه خاطر آلودگی هوای شــهرها می‌میرند و آنهایی که ناشــی از آلودگی هوای‬ ‫خانگــی بر اثر آشــپزی با ســوخت‌های جامد جان‌شــان را از دســت می‌دهند‪.‬‬ ‫بانک جهانی می‌نویســد‪«:‬علی‌رغم رشد و توســعه اقتصادی‪ ،‬مرگ‌های نوع دوم‬ ‫بــه میزان باالیی مشــاهده می‌شــود‪ 225 .».‬میلیارد دالر‪ ،‬هزینــه این مرگ‌های‬ ‫پیــش از موعــد به اقتصاد جهانی اســت که بر اســاس درآمــد کار هدررفته در‬ ‫هر ســال محاسبه شــده اســت‪ .‬آلودگی در ســامت مردم در همه سنین تأثیر‬ ‫می‌گــذارد‪ .‬امــا زمانی که مــردان و زنان در ســن کار پیش از موعــد می‌میرند‪،‬‬ ‫مرگ‌شــان به درآمد از دســت رفته کار برای کشورشان منتج می‌شــود‪ .‬درآمد از‬ ‫دســت رفته کار در منطقه‌هایی با جمعیت جوان‌تر‪ ،‬بســیار قابل توجه اســت‪.‬‬ ‫درآمد از دســت رفته در جنوب آسیا به بیشــتر از ‪ 66‬میلیارد دالر در سال ‪2013‬‬ ‫می‌رســد که معادل یک درصــد از کل تولید ناخالص داخلی آنهاســت‪.‬‬ ‫ســازمان همکاری و توسعه بین‌المللی در آوریل ســال ‪ ۲۰۱۵‬نتایج تحقیقاتی‬ ‫را منتشــر کــرد که نشــان مــی‌داد در ســال ‪ ۶۰۰ ،۲۰۱۰‬هزار مــرگ زودرس در‬ ‫اروپا بــه خاطر آلودگی هوا‪۱.۶ ،‬تریلیون دالر هزینه اقتصادی به همراه داشــته‬ ‫اســت‪ .‬ایــن رقم‪ ،‬برابر با یک‌دهم از کل تولید ناخالص داخلــی اتحادیه اروپا در‬ ‫ســال ‪ ۲۰۱۳‬اســت گزارش‌های بانک جهانی نشــان داد ‌ه اســت که چین ساالنه‬ ‫معــادل ‪10‬درصــد از تولیــد ناخالص هزینه آلودگــی هوا م ‌یَکند‪ .‬ایــن عدد در‬ ‫روزنامه ایران امروز‬ ‫ایــران حــدود ‪2.3‬درصــد اســت‬ ‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪67 Kheradmand‬‬


‫کمبود آهن در کودکان‬

‫منا بــع‬ ‫آهــن بــه حســاب می‬ ‫آیــد‪ ،‬بــه طوریکــه هر‬ ‫یک فنجــان از این ماده‬ ‫غذایــی حــاوی ‪ ۲‬میلی‬ ‫گــرم آهن اســت‪.‬‬ ‫شــروع خطــر‬ ‫کمبــود آهــن در‬ ‫کــودکان در حدود‬ ‫یک ســالگی است‪.‬‬ ‫مصــرف زیاد شــیرگاو‬ ‫مــی توانــد بــا کمبــود‬ ‫آهن مرتبط باشــد‪ ،‬زیرا شــیر‬ ‫جلوگیر ی‬ ‫میزان آهن بســیار کمی داشــته و در‬ ‫از جــذب آهن موثر اســت‪ .‬عالئم کمبود آهن شــامل خســتگی‪،‬‬ ‫رنــگ پریدگی‪ ،‬کج خلقــی‪ ،‬کاهش اشــتها و ضربان قلب ســریع‬ ‫اســت‪ .‬خورانــدن موادغذایــی غنــی از آهــن به کــودک نوپا می‬ ‫توانــد در جلوگیــری از بروز این شــرایط مفید باشــد‪.‬نیاز توصیه‬ ‫شــده روزانــه آهن بــرای یک کودک ‪ ۳‬ســاله ‪ ۷‬میلی گرم اســت‪.‬‬ ‫‬

‫مواد غذایی سرشار از آهن برای کودکان‬ ‫گوشت قرمز‬

‫سبزیجات برگ سبز‬

‫‪ ‬‬

‫ســبزیجات برگ ســبز از جمله‬ ‫اســفناج‪ ،‬برگ چغنــدر و کلــم کیل‬ ‫حاوی ســطوح باالیی از آهن می باشــند‪.‬‬ ‫یک فنجان اســفناج پخته شده بیشتر از ‪ ۶‬میلی‬ ‫گــرم آهــن دارد‪ .‬همچنین همیــن میــزان از کلم کیل‬ ‫پخته شــده ‪ ۱‬میلی گرم آهــن دارد‪.‬‬

‫لوبیاسویا‬

‫لوبیا ســویا منبعی غنی از آهن به حســاب می آیــد‪ .‬یکی از راه‬ ‫های آســان برای دسترســی به فوایــد غذایی ســویا‪ ،‬مصرف توفو‬ ‫در رژیــم غذایــی اســت‪ .‬یک فنجــان توفوی ســفت ‪ ۴‬میلی گرم‬ ‫آهن دارد‪ .‬همچنین اســتفاده از لوبیا ســویا ســبز نیز بسیار مفید‬ ‫خواهــد بود‪ .‬مصــرف یک فنجان لوبیا ســویا حــاوی ‪ ۷‬میلی گرم‬ ‫آهن است‪.‬‬

‫میوه خشک شده‬

‫جــذب آهن از منابع غذایی حیوانی بســیار موثرتر از موادغذایی‬ ‫گیاهــی اســت‪ ،‬بنابراین اســتفاده ی کودکان نوپا از گوشــت قرمز‬ ‫می تواند انتخاب خوبی باشــد‪ .‬مصرف ‪ ۸۵‬گرم از گوشــت گاو ‪۲.۲‬‬ ‫تا ‪ ۳‬میلی گــرم آهن دارد‪.‬‬

‫کشــمش‪ ،‬آلو ســیاه و زردآلو به صورت خشک شده میزان باالیی‬ ‫آهــن دارند و می تواند میان وعده ی مناســبی برای کودکان ســه‬ ‫ســاله باشــد‪ .‬همچنین نصف فنجان کشــمش ‪ ۱.۵‬میلی گرم آهن‬ ‫بــرای بدن فراهــم می کند‪ .‬همین میزان از زردآلو خشــک شــده‬ ‫حاوی ‪ ۱.۸‬میلی گرم آهن اســت‪ .‬آلو ســیاه خشــک شــده نیز ‪۰.۸‬‬ ‫میلــی گرم آهن در هر نصــف فنجان دارد‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫همچنین ســایر لوبیاها نیز ارزش غذایی مشــابهی دارند‪.‬‬

‫مغزهــای آجیــل و دانه ها میان وعده های خوبــی برای کودکان‬ ‫نوپا به حســاب می آینــد و میزان باالیی آهــن دارند‪ .‬بادام هندی‬ ‫غنــی از آهن بــوده‪ ‬و نصف فنجان از آن حــاوی ‪ ۵‬میلی گرم آهن‬ ‫اســت‪ .‬پســته نیز ‪ ۲.۵‬میلی گرم آهــن‪ ،‬دانه های آفتابگــردان ‪۳.۲‬‬ ‫میلی گــرم آهن و دانه هــای کدوتنبل ‪ ۱۰‬میلی گــرم آهن در هر‬ ‫نصف فنجان دارند‪.‬‬

‫لوبیاها و عدس ها‬

‫یــک فنجــان لوبیا ســیاه ‪ ۳.۶‬میلی گــرم آهن برای بــدن فراهم‬

‫می کنــد‪ .‬عدس ها نیــز ‪ ۶.۶‬میلی گرم آهن در هــر فنجان دارند‪ .‬مغزهای آجیل و دانه ها‬ ‫غالت و دانه های غنی شده با آهن‬

‫بســیاری از غالت صبحانه و نان ها‪ ،‬غنی شده با آهن می باشند‪،‬‬ ‫برای اطمینان می توانید به برچســب روی محصــول رجوع کنید‪.‬‬ ‫غــات کامــل و نان هــای تهیه شــده از غالت کامل نیــز به طور‬ ‫طبیعی مقدار قابل توجهی آهن دارند‪ .‬جودوســر نیز از غنی ترین‬

‫‪66‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪66 Kheradmand‬‬


‫رﻧﮓ ﮐﻨــﯿــﺪ‬

‫اﯾﻦ ﺷﻤﺎره‬

‫ط‬

‫اﻟﻔﺒﺎى ﻓﺎرﺳﻰ را ﺑﯿﺎﻣﻮزﯾﻢ‬ ‫ﻃﻮﯾﻠﻪ‬

‫ﻃﺒﻞ‬

‫ﻃﻮﻃﻰ‬ ‫ﻃﻨﺎب‬ ‫‪65‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪65 Kheradmand‬‬


64 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬64


‫بقیه از صفحه ‪63‬‬

‫های دانشــگاهی در کانادا را ببینیــد‪ .‬این پردیس‬ ‫به مســاحت ‪ 116‬هکتــار دارای ‪ 39‬ســاختمان و‬ ‫فضای ســبز بسیار‬ ‫زیــادی اســت‪ .‬در ‪۴‬‬ ‫اینجــا ســاختمان‬ ‫هــای تاریخی مثل‬ ‫دیگر دانشگاه هایی‬ ‫کــه در این لیســت‬ ‫معرفــی کردیــم‬ ‫وجــود نــدارد‪ ،‬ولی‬ ‫در عــوض طبیعتــی‬ ‫زیبــا در همــه‬

‫‪ .2‬دانشــگاه بریتیش کلمبیا – ونکوور‪ ،‬بریتیش‬ ‫کلمبیا‬

‫پر د یــس‬ ‫د ا نشــگا هی‬ ‫بر یتیــش‬ ‫کلمبیا بــا دارا‬ ‫بودن محیطی‬ ‫شگفت انگیز‬ ‫و چشــم‬ ‫ا ند ا زها یــی‬ ‫مهیــج‪ ‬بدون‬ ‫شــک یکــی‬ ‫از زیباتریــن‬ ‫پردیس ها در کانادا اســت‪ .‬پردیس‬ ‫ونکــوور در قســمت غربی شــبه‬ ‫جزیــره بــورارد و در میــان جنگل‪،‬‬ ‫اقیانوس و کوهســتان ها قرار دارد‪.‬‬ ‫رسیدن به مرکز شــهر ونکوور تنها‬ ‫بیســت دقیقــه زمــان می بــرد و‬ ‫ســواحل زیادی در فاصله کوتاهی‬ ‫از پردیــس وجــود دارد‪ .‬عــاوه بر‬ ‫ایــن هــا‪ ،‬ســاختمان های بســیار‬ ‫زیبایــی هم در اینجا وجــود دارند‪.‬‬ ‫شــما چه این‬ ‫پردیــس را از‬ ‫بــاال ببینیــد‪،‬‬ ‫چــه از داخل‬ ‫آن رد شــوید‬ ‫یــا اینکــه‬ ‫بــه عنــوان‬ ‫دانشــجو در‬ ‫آن تحصیــل‬ ‫کنید‪ ،‬در همه‬ ‫حــال برایتــان‬ ‫شــگفت انگیــز خواهــد بــود‪.‬‬

‫‪۳‬‬

‫جــای آن خواهیــد‬ ‫یافــت‪ .‬ســاختمان‬ ‫ها بــا پنجــره های‬ ‫از کــف تــا ســقف‬ ‫طراحــی شــده اند‬ ‫تــا هــم اســاتید و‬ ‫هــم دانشــجویان‬ ‫ایــن حس را داشــته‬ ‫باشــند کــه انــگار‬ ‫بیرون از ســاختمان‬

‫‪۲‬‬

‫‪۱‬‬

‫‪ .1‬دانشــگاه رویــال رودز –‬ ‫ویکتوریــا‪ ،‬بریتیــش کلمبیــا‬

‫حضــور دارنــد‪ .‬با وجود بــاغ هایی پــر از گل های‬ ‫زیبا و دریاچه تامبلین جای تعجب نیســت که چرا‬ ‫اغلب کالس هــا در ماه های گــرم در فضای بیرون‬ ‫برگــزار می شــود‪.‬‬

‫تــا ســال ‪ 1995‬این دانشــگاه در‬ ‫واقــع کالجــی نظامــی بــود و از‬ ‫ســاختمان اصلی بســیار زیبایی با‬ ‫نــام هاتلی کســل (قلعــه هاتلی)‬ ‫برخوردار اســت‪ .‬این قلعه در سال‬ ‫‪ 1908‬تکمیــل شــد و زمانــی قرار‬ ‫بود مقر خانواده ســلطنتی بریتانیا‬ ‫باشــد‪ ،‬ولی به دلیل جنگ آن هــا در بریتانیا باقی‬ ‫ماندنــد‪ .‬ایــن پردیس حــاال دانشــگاهی عمومی‬ ‫بــا بیــش از ‪ 260‬هکتار فضــای پــارک و محیطی‬ ‫چشــمگیر اســت‪ .‬تمام ایــن پردیس دانشــگاهی‬ ‫بخشــی از مــکان تاریخی پارک ملی هاتلی اســت‬ ‫و بین ســاختمان هایی زیبا و بــاغ هایی بزرگ قرار‬ ‫گرفتــه اســت‪ .‬برترین ها‬

‫‪63‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪63 Kheradmand‬‬


‫هموار کرد‪ .‬به طور مشــابه وقتی پزشــکان در اروپا‬ ‫بــه بیمــاران شــان بــرای انقباض عضــات صورت‬ ‫بوتاکــس تزریق کرده و دیدند کــه کمتر از معمول‬ ‫عرق می کنند‪ ،‬شــیفته این دارو شــدند‪.‬‬ ‫گرچه اغلب کشــفیات دارویی با آزمایشــگاه های‬ ‫صنعتــی و گــران همراه بوده اســت امــا گاهی با‬ ‫آزمایــش های بالینی داروهای تایید شــده در موارد‬ ‫غیــر معمول می توان به کشــفیات تازه ای رســید‪،‬‬ ‫همــان طور که ایــن اتفاق بــرای بوتاکس افتاد‪.‬‬ ‫پزشــکانی که از بوتاکس بــرای درمان های دیگری‬ ‫که ســازمان غــذا و دارو تایید نکرده اســتفاده می‬ ‫کننــد‪ ،‬می گویند کــه به دنبال درمان هــای تازه ای‬ ‫برای بیماران شــان هستند‪.‬‬ ‫دکتر لینــدا بروباکر رییس و مســئول بخش های‬ ‫گوناگون دانشــگاه پزشــکی شــیکاگو که در ســال‬ ‫‪ 2013‬میالدی قبل‪ ،‬از تاییدیه ســازمان غــذا و دارو‬ ‫بــه صــورت ویــژه روی بوتاکس برای بیــش فعالی‬ ‫مثانــه کار می کرد‪ ،‬می گوید‪« :‬در طول ســی ســال‬ ‫کار پزشکی ام‪ ،‬بوتاکس یکی از تاثیرگذارترین درمان‬ ‫هایی بــوده که تاکنون دیــده ام‪».‬‬ ‫بســیاری از زنانی کــه او روی آنها کار می کرد‪ ،‬دل‬ ‫شــان نمی خواســت که برای این اختالل به صورت‬ ‫دراز مــدت دارو مصــرف کننــد‪ .‬بروباکــر دریافت‬ ‫حــدود ‪ 70‬درصد از زنانی کــه بوتاکس تزریق کرده‬ ‫انــد گزارش دادند که به صورت میانگین ســه قطره‬ ‫در روز غیــر ارادی ترشــح می کنند که در مقایســه‬ ‫بــا میانگیــن پنــج قطــره در روز در ابتــدای ایــن‬ ‫پژوهــش در نوع خود قابل توجه اســت‪ .‬بعضی از‬ ‫صنعتگــران داخلی می گویند گرچــه قوانین مبهم‬ ‫اســت اما غیرمعمول نیســت که نمایندگان شرکت‬ ‫هــای دارویی و پزشــکان‪ ،‬اطالعاتی دربــاره تفاوت‬ ‫راه هــای اســتفاده داروی تاییــد شــده را با هم به‬ ‫اشــتراک بگذارند‪ .‬اگر پزشــکی متوجه شود که این‬ ‫دارو روی انحراف چشــم تاثیــر دارد‪ ،‬این موضوع را‬ ‫بــه ویزیتورهای دارو بگوید و ویزیتورها هم ممکن‬ ‫اســت این را بــا یکی دیگر از مشــتریان شــان در‬ ‫میان گذاشــته و همیــن طور ایــن کار ادامه یابد‪.‬‬ ‫شــرکت هــای دارویــی آمریــکا تــا زمانــی کــه‬ ‫شــواهد تاثیر ایــن دارو را به ســازمان غــذا و دارو‬ ‫ارائــه ندادند و چراغ ســبز این ســازمان را دریافت‬ ‫نکردنــد‪ ،‬از بازاریابی دارو بــرای مقاصدی که تایید‬ ‫نشــده منع شدند‪.‬‬ ‫آلرگان در ســال ‪ 2010‬میــادی در دادگاه گناهکار‬ ‫شــناخته شــد و پذیرفت که ‪ 600‬میلیون دالر برای‬ ‫رفــع اتهــام ها بپــردازد‪ .‬اتهــام این شــرکت ترویج‬ ‫غیرقانونــی بوتاکــس بــرای موقعیــت هایی چون‬ ‫ســردرد‪ ،‬درد‪ ،‬اسپاســم و فلج مغزی کودکان بود که‬ ‫در آن زمان از ســوی ســازمان غــذا و داروی آمریکا‬ ‫تایید نشــده بود‪.‬‬ ‫در یکی از شــکایت ها‪ ،‬دادســتان گفت که آلرگان‬ ‫«غیرقانونــی‪ ،‬سرســختانه و بــدون هیــچ فکری به‬ ‫اثــرات منفی که ممکن اســت بر ســامت بیماران‬ ‫‪62‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫تاثیــر بگــذارد» دارو را بــرای مــوارد تایید نشــده‬ ‫اســتفاده کرده است‪.‬‬ ‫وزارت دادگســتری آمریکا همچنیــن این بحث را‬ ‫مطــرح کرد که آلــرگان از این دارو برای دیســتونی‬ ‫گردن‪ ،‬اختاللــی که با انقباض های شــدید عضالت‬ ‫گــردن شــناخته می شــود ‪ ،‬بهــره برداری کــرده و‬ ‫فــروش دارو برای این نوع اســتفاده تایید نشــده‪،‬‬ ‫افزایش یافته اســت‪.‬‬ ‫دادســتان این موضوع را مطرح کــرد که الرگان به‬ ‫گروهی از پزشــکان پول داده بود تا ســایر پزشکان‬ ‫را بــا مصرف های متفاوتی از بوتاکس آشــنا کنند و‬ ‫بــه آنها آموزش هــای مربوطه را بدهنــد در حالی‬ ‫که کاربردهای تبلیغ شــده‪ ،‬آن زمــان از طرف اداره‬ ‫غــذا و داروی آمریکا مــورد تایید نبود‪.‬‬ ‫آلــرگان پذیرفــت که گناهــکار اســت و به خاطر‬ ‫جــرم مرتکب شــده باید ‪ 375‬میلیــون دالر بپردازد‪.‬‬ ‫شــرکت مدعی شــد که بازاریابی بوتاکس آنها را به‬ ‫اســتفاده کاربردهــای دیگری که مــورد تایید نبوده‬ ‫ســوق داده اســت‪ .‬آلــرگان همچنیــن پذیرفت که‬ ‫‪ 225‬میلیــون دالر برای حــل و فصل اتهامات مدنی‬ ‫مطرح شــده کــه بازاریابی بوتاکس ســبب شــده‬ ‫بپــردازد‪ .‬آلــرگان این تخلــف را نپذیرفت‪ .‬شــرکت‬ ‫در بیانیــه ای اعــام کــرد که منافع ســهامداران در‬ ‫نظر گرفته شده اســت و خواهان اجازه تمرکز روی‬ ‫درمان هــای دیگر با اســتفاده از این دارو شــد‪.‬‬ ‫ماننــد هــر دارویــی‪ ،‬آلــرگان هــم نیــاز دارد که‬ ‫عــوارض جانبی بالقوه شــدید بوتاکــس را به عموم‬ ‫پزشکان بشناســاند‪ .‬در ســال ‪ 2009‬میالدی سازمان‬ ‫غــذا و داروی آمریــکا اعــام کرد کــه بوتاکس باید‬ ‫یــک باکس عالمــت هشــدار را ‪ ،‬شــدیدترین نوع‬ ‫برچســب هشــدار برای دارو ‪ ،‬روی جعبه منتشــر‬ ‫و اعــام خطر کرده که شــواهدی وجــود دارد این‬ ‫دارو اثــرات جنبــی جدی دارد‪ .‬این موضوع شــامل‬ ‫تاثیراتی اســت کــه از طریق تزریق بــه یک نقطه‬ ‫در بخــش هــای دیگــر بدن هــم تاثیر مــی گذارد‬ ‫و امــکان دارد باعــث ضعف ماهیچه هــا‪ ،‬دوبینی‬ ‫دیــد‪ ،‬افتادگی پلک شــود‪.‬‬ ‫در مطلــب‪ ،‬بیمــاران معموال باکس هشــدار روی‬ ‫شیشــه را نمــی بینند و ممکن اســت از هشــدار‬ ‫شــدید بی خبــر باشــند‪ .‬در نتیجه پزشــکان تعهد‬ ‫دارند تــا خطرات بالقوه را بــا بیمارانی که بوتاکس‬ ‫را انتخاب می کنند و این که ســازمان غــذا و دارو‪،‬‬ ‫بوتاکــس را بــرای آن موقعیت تایید کــرده یا نه‪ ،‬از‬ ‫پیش مطــرح کنند‪.‬‬ ‫ری چســتر وکیل اهل آســتین که نماینده حقوقی‬ ‫بــر علیه آلرگان بــوده می گوید کــه در تمام موارد‬ ‫او درگیــر اســتفاده از دارو در مــوارد تایید نشــده‬ ‫بــوده اســت‪ .‬در ســال ‪ 2014‬میــادی یــک زوج‬ ‫نیویورکــی مطرح کردند که بوتاکس روشــی بود که‬ ‫آنها برای عالیم فلج مغزی روی فرزندشــان امتحان‬ ‫کردنــد و این موضوع باعث عــوارض تهدید کننده‬ ‫زندگی فرزندشــان شــد‪ .‬هیات منصفه به دریافت‬

‫شــش میلیــون و هفتاد و پنــج هزار دالر از ســوی‬ ‫شــرکت به ایــن خانــواده رأی داد‪ .‬آلــرگان در ابتدا‬ ‫قصد درخواســت تجدید نظر داشــت اما در نهایت‬ ‫به شــکل خصوصــی‪ ،‬مســئله را با خانواده شــاکی‬ ‫حــل و فصل کــرد و شــرایط توافق هــم محرمانه‬ ‫باقی ماند‪.‬‬

‫بوتاکسچیست؟‬

‫بوتاکــس از یــک باکتــری به نــام کلســتریدیوم‬ ‫بوتولینوم به دســت مــی آید که مــی تواند باعث‬ ‫مســمومیت شــدید غذایی شــود‪ .‬این ماده زمانی‬ ‫کــه به عنوان دارو با دُز بســیار کم بــه بدن تزریق‬ ‫شــود‪ ،‬توکســین ارتباط بین اعصاب و ماهیچه ها را‬ ‫مســدود می کنــد‪ .‬عموما از همیــن خاصیت برای‬ ‫درمان اســتفاده می شــود‪.‬‬

‫آیا بی خطر است؟‬

‫ســازمان غذا و دارو برای بوتاکس باکس هشداری‬ ‫را الزم دانســت کــه اســتفاده از ایــن دارو ممکن‬ ‫اســت خطراتی به همراه داشــته باشــد اما بیشتر‬ ‫متخصصــان بــر این باورند کــه اگر ایــن دارو برای‬ ‫موقعیــت هایی که تایید شــده درســت اســتفاده‬ ‫شــود‪ ،‬ایمن اســت اما همچنان بعضی اثرات ســوء‬ ‫این دارو هم گزارش شــده اســت‪.‬‬

‫عدد و رقم‪ 28 ،‬سال‬

‫در ‪ 28‬ســال گذشــته که پوتاکس مــورد تایید قرار‬ ‫گرفت‪ ،‬این دارو بســیار عمومیت داشــته و بیماری‬ ‫هــای مزمنی که درمان کرده ســر به فلک گذاشــته‬ ‫است‪.‬‬

‫‪ 12.2‬میلیارد‬

‫‪ 12.2‬میلیــارد دوز پوتاکــس در ربع قرن گذشــته‬ ‫توزیع شــده است‪.‬‬

‫‪ 800‬حق انحصاری‬

‫‪ 800‬حق انحصاری برای پتانســیل هــای بالقوه و‬ ‫بالفعل پوتاکس توســط شــرکت الرگان گرفته شده‬ ‫است‪.‬‬

‫‪ 9‬میلیون دالر‬

‫در ســال ‪ 1991‬آلــرگان ‪ 9‬میلیــون دالر بــه یــک‬ ‫شــرکت کوچک که بوتاکس را می ساخت پرداخت‬ ‫کرد‪.‬‬

‫‪ 125‬میلیون دالر‬

‫در ســال ‪ 1998‬میالدی بوتاکــس ‪ 125‬میلیون دالر‬ ‫درآمد داشــته است‪.‬‬

‫‪ 2‬میلیارد و ‪ 45‬میلیون دالر‬

‫در ســال ‪ 2015‬میــادی درآمــد جهانی ایــن دارو‬ ‫بیــش از دو میلیــارد و ‪ 45‬میلیــون دالر بود‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪62 Kheradmand‬‬


‫بودند‪ .‬وقتی پزشــکان درصدد پیدا کردن روش های‬ ‫جدید درمانی برای بیماران هســتند‪ ،‬اســتفاده های‬ ‫تازه از داروهای تایید شــده را کشــف کرده و باعث‬ ‫پیشــرفت هایی در علم پزشــکی می شــوند‪ .‬اساسا‬ ‫تجربیات دنیــای واقعی ورای قوانین ســازمان های‬ ‫نظارتــی عمل می کننــد اما به نوبه خود‪ ،‬ســواالت‬ ‫بســیاری هم دربــاره افزایش خطــرات داروهای در‬ ‫حال گســترش در روش های جدید بررســی نشــده‬ ‫هم بــه وجود مــی آورند‪.‬‬ ‫امــا این اتفــاق همیشــگی اســت‪ .‬ایــن دارو از‬ ‫وقتــی کــه اولین بار به صــورت اتفاقــی توانایی از‬ ‫بیــن بردن چــروک های صــورت را به دســت آورد‬ ‫تــا امروز راه درازی را پیموده اســت‪ .‬در دهه ‪1970‬‬ ‫میالدی‪ ،‬دکتر آلن بی‪ .‬اســکات چشــم پزشــک روی‬ ‫این ســم بــه عنوان یــک درمان بــرای افــرادی که‬ ‫دچــار لوچی چشــم بودند تحقیــق کرد‪.‬‬ ‫دکتر اســکات در ســال ‪ 2012‬میــادی گفت‪:‬‬ ‫«بعضــی از ایــن بیماران کــه مراجعه می‬ ‫کننــد مثــل یــک جــوک مــی ماند و‬ ‫می گوینــد‪« :‬اومدم صــاف ببینم»‬ ‫و مــن مــی خنــدم‪ .‬امــا خــودم‬ ‫هم قبــا این موضــوع را واقعا‬ ‫کاربــردی و ارزشــمند نمــی‬ ‫دانســتم‪ ».‬اســکات نــام این‬ ‫دارو را اکولینــوم مــی نامد‬ ‫که شــرکتی با همیــن نام را‬ ‫در ســال ‪ 1978‬میالدی شکل‬ ‫داد‪ .‬در ســال ‪ 1989‬میالدی‬ ‫ایــن دارو تایید ســازمان غذا‬ ‫و دارو را بــرای درمــان لوچی‬ ‫(اختــال انحــراف چشــم)‬ ‫و اسپاســم غیرطبیعــی پلــک‬ ‫دریافت کرد‪ .‬دو ســال بعد آلرگان‬ ‫اکولینــوم را با قیمــت ‪ 9‬میلیون دالر‬ ‫خریــد و نــام دارو را بــه بوتاکس تغییر‬ ‫داد‪.‬‬ ‫در آن زمــان‪ ،‬آلــرگان در درجــه اول شــرکت‬ ‫مراقبت چشــمی بود کــه محصوالتــی مانند تمیز‬ ‫بوتاکــس‬ ‫کننده لنزهای چشــم‪ ،‬محلول هایی برای خشــکی بیشــتر‬ ‫چشــم تولید مــی کرد کــه برایــش درآمد ســاالنه تا دیســپورت‪ ،‬برند دیگــری که کمتــر از ‪ 10‬درصد‬ ‫‪ 500‬میلیــون دالری بــه همراه داشــت‪ .‬آلرگان دید بــازار را در اختیار دارد‪ ،‬در حال گســترش اســت‪ .‬از‬ ‫که بوتاکس به عنــوان دارو در آمریــکا تقاضا دارد‪ .‬ســال ‪ 2000‬تا ‪ 2015‬میالدی استفاده از توکسین ها‬ ‫تخمیــن زده شــد کــه چهــار درصــد از مــردم در بــرای چــروک هــا ‪ 795‬درصد افزایــش یافت‪.‬‬ ‫آمریکا انحراف چشــم دارند که قبــا بوتاکس برای امــا این نکتــه را هــم بایــد در نظر داشــت که‬ ‫درمانش تایید شــده بود‪ .‬آلرگان توانســت در پایان امروزه استفاده های غیرپزشــکی از این دارو بسیار‬ ‫‪ 1991‬میــادی از این دارو در حدود ‪ 12‬میلیون دالر پول ســاز اســت‪ ،‬یک دلیــل آن هم بــه خاطر این‬ ‫درآمد به دســت آورد‪.‬‬ ‫اســت که پزشــکان تســلط بیشــتری در چگونگی‬ ‫در سال ‪ 1998‬میالدی دیوید ای‪.‬آ پیوت مدیرعامل اســتفاده از آن را دارنــد‪ .‬توکســین بوتولینــوم از‬ ‫اجرایــی آلرگان شــد‪ .‬او بــه خاطر پتانســیل از بین نــوع ‪ ،A‬یکی از هفت نوروتوکســینی اســت که از‬ ‫بــردن چــروک هــا توســط بوتاکــس به ایــن دارو کلســتریدیوم و بوتولینوم تولید می شود‪ .‬بوتولیسم‬ ‫عالقمند بود‪ .‬به همین دلیل عده ای را در شــرکت‪ ،‬چیــز خوبی نیســت‪ ،‬می توانــد باعث تــاری دید‪،‬‬ ‫مامور سلســله مطالعــات و تحقیقاتــی درباره این مشــکالت بلــع و از اینها بدتر هم شــود‪.‬‬ ‫‪61‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪61 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬ ‫موضــوع کرد‪ .‬در ســال ‪ 2002‬میالدی ســازمان غذا‬ ‫و دارو اولیــن بــار بوتاکس را به عنــوان یک داروی‬ ‫شــیمایی که مــورد اســتفاده اهداف آرایشــی قرار‬ ‫مــی گیرد تاییــد کرد‪ .‬در این ســال بــه بوتاکس به‬ ‫عنــوان از بیــن برنده خطــوط اخم ‪،‬چــروک های‬ ‫میان ابروها‪ ،‬چراغ ســبز نشــان داده شــد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ 2001‬میالدی‪ ،‬یک ســال قبــل از این که‬ ‫بوتاکــس برای از بیــن بردن چروک ها تایید شــود‪،‬‬ ‫حدود ‪ 310‬میلیون دالر فروخته بود‪ .‬در ســال ‪2013‬‬ ‫میالدی یعنی همان ســالی که ایــن دارو برای مثانه‬ ‫بیش فعال تایید شــد‪ ،‬آلرگان گزارش کرد که نزدیک‬ ‫دو میلیارد دالر از بوتاکس درآمد داشــته است‪ .‬بعد‬ ‫از گذشــت تنها یــک دهه‪ ،‬تعــداد افــرادی که در‬ ‫آمریــکا ســم بوتولینوم آرایشــی تزریق مــی کنند‪،‬‬

‫در یــک مــورد اخیــر نزدیــک ‪ 30‬نفــر در ســال‬ ‫‪ 2015‬میــادی در اوهایو بعد از حضور در کلیســا‬ ‫و خــوردن غذایی مختصر‪ ،‬در بیمارســتان بســتری‬ ‫شــدند‪ .‬شــیوع بیمــاری در نهایــت به یک ســاالد‬ ‫ســیب زمینی نادرست کنســرو شده خانگی نسبت‬ ‫داده شــد کــه به باکتری هــا پنــاه داده بود‪.‬‬ ‫با توجه به ســطح ســمی بودن‪ ،‬بعضی از کشورها‬ ‫بررســی کــرده انــد کــه پتانســیل آن بــه گونه ای‬ ‫اســت که مــی تــوان از آن بــه عنوان یک ســاح‬ ‫بیوتکنولوژیکی اســتفاده کرد‪ .‬در بوتاکس اما مقدار‬ ‫کمی از ســم اســتفاده می شــود‪ .‬به همین خاطر‬ ‫اغلــب متخصصــان تصور مــی کنند کــه بوتاکس‬ ‫دارویــی امــن اســت‪ .‬دانــگ محقق هــاروارد می‬ ‫گوید‪« :‬بســیار جالب اســت که این سم شدیدترین‬ ‫نوع ســمی اســت که برای انســان شــناخته شده‬ ‫اســت اما از ســوی دیگر‪ ،‬آنها مفیدترین سم هایی‬ ‫هســتند که امروزه اســتفاده می شــوند‪».‬‬ ‫بوتاکــس بــه صــورت موقــت فعالیت‬ ‫عضلــه هــا را متوقــف می کنــد‪ .‬این‬ ‫دارو بــا مســدود کــردن ارتبــاط‬ ‫اعصــاب عضله عمل مــی کند و‬ ‫باعــث مــی شــود عضالتی که‬ ‫بــه آنهــا تزریــق شــده قادر‬ ‫بــه منقبض شــدن نباشــند‪.‬‬ ‫فلج کــردن فعالیــت عضله‬ ‫همان دلیلی اســت که می‬ ‫توان گفــت بوتاکس چگونه‬ ‫انحراف چشــم یا اسپاســم‬ ‫هــای پلــک یــا عــرق کف‬ ‫دســت را به وســیله مسدود‬ ‫کــردن ســیگنال هایی کــه از‬ ‫اعصــاب مــی رســد‪ ،‬از بین می‬ ‫برد‪.‬‬ ‫نشــان داده شــده اســت کــه‬ ‫بوتاکــس از ســردردهای حــاد میگرنی‬ ‫هــم جلوگیری کــرده اما همچنــان این که‬ ‫بوتاکس دقیقــا چطور عمل می کند نامشــخص‬ ‫اســت‪ .‬دکتر میشــل برین معاون ارشد توسعه دارو‬ ‫در آلرگان و رییس ارشــد علمــی بوتاکس می گوید‪:‬‬ ‫«در مــورد میگرن ها اغلب با شکســت مواجه می‬ ‫شــویم‪ .‬زمان زیــادی می بــرد تا بفهمیــم که کجا‬ ‫و چقــدر باید تزریــق کنیم‪ ».‬امــروز مردمی که به‬ ‫خاطــر پیشــگیری از میگرن بوتاکس مــی زنند‪31 ،‬‬ ‫تزریق در نقاط مختلف ســر و گردن شــان دریافت‬ ‫می کنند‪ .‬تاثیر بوتاکس در حدود ســه تا شــش ماه‬ ‫بســته به موقعیت باقی مــی ماند‪.‬‬ ‫اســتفاده از بوتاکس برای میگرن ها مانند بسیاری‬ ‫از اســتعمال هــای جدیــد بــرای دارو‪ ،‬یــک اتفاق‬ ‫خوشحال کننده اســت‪ .‬جراح پالستیک بورلی هیلز‬ ‫مشــاهده کرده افرادی که بــرای چروک ها بوتاکس‬ ‫تزریق کرده اند‪ ،‬ســردردهای کمتری داشــته اند که‬ ‫ایــن موضــوع راه را برای مطالعاتــی درباره میگرن‬


‫آیا بو تا کس ‪ ،‬افســردگی را درمان می کند؟‬

‫ترجمه زینب کاظم خواه‬

‫داروهایــی کــه ایــن ســازمان تایید کرده اســت‪،‬‬ ‫گاهــی فقط بــرای تجویــز برای موقعیــت خاصی‬ ‫تاییــد می شــود‪ .‬بــا این حال پزشــکان بــه صورت‬ ‫قانونــی اجــازه دارنــد بــدون در نظر گرفتــن این‬ ‫موضوع کــه دارو روی موقعیت دیگری جواب داده‬ ‫یــا نــه‪ ،‬آن را تجویز کنند‪.‬‬ ‫امروزه بوتاکس شــکل فزاینــده ای در درمان های‬ ‫دیگر‪،‬رفــع چین و چروک هــا و یک پدیده فرهنگی‬ ‫و پیروزی پزشــکی اســت‪ ،‬و موقعیت هایی غیر از‬ ‫بــه کار‬ ‫زیبایــی‬

‫از این دارو برای زیبایی در صدر اســتفاده پزشــکان‬ ‫بــود اما در همــان زمان‪ ،‬آنها در تــاش بودند که از‬ ‫بوتاکــس برای موارد دیگری اســتفاده کننــد‪ ،‬از این‬ ‫رو آلــرگان مطالعاتی را روی تولیداتش ســر گرفت‪.‬‬ ‫میــن دانــگ محققی که در دانشــکده پزشــکی‬ ‫هاروارد روی ســموم بوتولینیوم در آزمایشــگاه کار‬ ‫می کنــد و ضمنا هیچ رابطه مالی بــا آلرگان ندارد‪،‬‬ ‫می گوید‪« :‬در بســیاری موارد‪ ،‬پزشــکانی بودند که‬ ‫در اســتفاده از ایــن دارو در موقعیــت های دیگر‬ ‫غیرمعمول پیشــرو بودند‪ ،‬ســپس ما درمان هایی با‬ ‫این دارو دیدیم که هرگز انتظارش را نداشــتیم‪ .‬من‬ ‫بــا پزشــکانی مالقات کــردم که از این ســم در‬ ‫نقاط مختلف بــدن برای بهبــود امراضی‬ ‫کــه چیــزی در مــوردش نمــی دانید‬ ‫اســتفاده می کردند‪».‬‬ ‫پتانســیل های این دارو بسیار‬ ‫گســترده اســت امــا ایــن را‬ ‫هــم بایــد گفت کــه بدون‬ ‫خطــر هم نیســت‪ .‬اغلب‬ ‫متخصصــان کــه بــا آنها‬ ‫صحبــت کــرده ایــم‪ ،‬با‬ ‫دوزهای پاییــن این دارو‬ ‫موافق هستند‪« ،‬بوتاکس‬ ‫وقتی ســالم و امن است‬ ‫که توســط یک فرد مجاز‬ ‫حرفه ای تزریق شود‪ ».‬اما‬ ‫در عین حال همــه موافق‬ ‫این موضوع نیســتند که امن‬ ‫بــودن در تمام موارد اســتفاده‬ ‫از این دارو‪ ،‬همیشــگی باشــد‪.‬‬ ‫در ســال هــای اخیر‪ ،‬تعــدادی از‬ ‫پرونــده هــای حقوقی بر علیــه آلرگان‬ ‫دعوی حقوق کرده و شــاکیان مدعی شــده‬ ‫انــد که اســتفاده غیرمعمــول از ایــن دورو برای‬ ‫دردهایی مثــل عالیم فلج مغزی کــودکان یا لرزش‬ ‫دســت در بزرگســاالن اثرات مخربــی را به همراه‬ ‫داشــته اســت‪ .‬با این حــال همچنان پذیــرش این‬ ‫دارو در مطب پزشــکان سراســر دنیا رو به افزایش‬ ‫اســت و به همان نســبت میزان درآمد حاصل از آن‬ ‫هم رشــد می کند و نشــانه هایی از ُکند شدن این‬ ‫رونــد دیده نمی شــود‪.‬‬ ‫بوتاکــس تا چند ســال قبل دارویی بــود که فقط‬ ‫در مهمانــی هــای درجــه بــاالی هالیــوودی روی‬ ‫پیشــانی پــر از تزریق مهمــان ها دیده می شــد‪،‬‬ ‫بنابراین از این دارو فقط بــرای زیبایی بهره برداری‬ ‫می شــد‪ .‬نکته جالب این اســت که موارد استفاده‬ ‫های دیگر از بوتاکس وقتی پدیدار شــد که پزشکان‬ ‫به دنبــال درمــان های جدیــد برای بیماران شــان‬

‫دکتر نورمن روزنتال ســال هاست روی افسردگی و‬ ‫همچنین خودکشــی کار کرده است این روانپزشک‬ ‫که آزمایشــات خاصی در نرت بتــزدا ایالت مریلند‬ ‫آمریــکا انجــام مــی دهــد‪ ,‬مثــل همه پزشــکان‬ ‫داروهــای ضد افســردگی بــرای بیمارانــش تجویز‬ ‫کرده و جلســات درمانی می گذارد امــا او یک روز‬ ‫بــه بیمارش چیــز دیگری برای درمان پیشــنهاد کرد‬ ‫دکتر نورمن روزنتال ســال هاست روی افسردگی و‬ ‫همچنین خودکشــی کار کرده است‪ .‬این روانپزشک‬ ‫کــه آزمایشــات خاصــی در نــرت بتــزدا ایالت‬ ‫مریلنــد آمریکا انجام مــی دهد‪ ،‬مثل همه‬ ‫پزشــکان داروهای ضد افســردگی برای‬ ‫بیمارانــش تجویز کرده و جلســات‬ ‫درمانــی می گــذارد امــا او یک‬ ‫روز بــه بیمارش چیــز دیگری‬ ‫برای درمــان پیشــنهاد کرد‪.‬‬ ‫روزنتال بــه او گفت‪« :‬باید‬ ‫بوتاکــس بزنــی‪ .‬در راه‬ ‫برگشــت به خانــه برنامه‬ ‫یــک قــرار دیگــر را هم‬ ‫تنظیــم کن‪».‬‬ ‫ایــن توصیــه بســیار‬ ‫عجیب و غریــب بود اما‬ ‫ایــن کار خیلــی هم بدون‬ ‫پیش زمینه پیشــنهاد نشد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ 2014‬میــادی دکتر‬ ‫روزنتــال اســتاد روانپزشــکی‬ ‫بالینی دانشــکده پزشــکی جورج‬ ‫واشــنگتن و دکتــر اریــک فینــزی‬ ‫اســتادیار روانپزشــکی همین دانشکده‪،‬‬ ‫تحقیقــی را منتشــر کردنــد که نشــان می‬ ‫داد افــرادی که افســردگی حاد داشــته و بوتاکس‬ ‫تزریق کرده اند‪ ،‬بعد از گذشــت شــش هفته عالیم‬ ‫شــود‪.‬‬ ‫کمتری در مقایســه با کســانی داشــتند که به آنها بــرده مــی‬ ‫بــه دارو تزریــق شــده بود‪.‬‬ ‫افســردگی کــه بیمار روزنتــال از آن رنــج می برد‬ ‫روزنتال کــه به عنوان متخصصی مطرح ســال ها یــک نمونــه از لیســتی بلندباالســت‪ ،‬بوتاکس می‬ ‫روی افســردگی کار کرده‪ ،‬می گوید‪« :‬من همیشــه توانــد در موقعیت هــای دیگری مثل عــرق کردن‪،‬‬ ‫بــه دنبــال چیزهایــی غیرمعمــول و جالــب برای گرفتگــی های گردن‪ ،‬ترشــح مثانه گرفتــه ت انزال‬ ‫افســردگی بــودم‪ .‬دریافتــم که بوتاکس مــی تواند زودرس‪ ،‬ســردی دســت ها و حتــی وضعیت قلبی‬ ‫بــه کمک ایــن بیمــاری بیاید امــا به نظــرم هنوز خطرناک‪ ،‬فیبریالســیون دهلیــزی بعد از عمل قلب‬ ‫روشــی متداول نیســت‪ ».‬با این کــه بوتاکس هنوز هــم موثر واقع شــود‪.‬‬ ‫برای افســردگی مورد تایید ســازمان غــذا و داروی در ســال ‪ 2015‬میــادی بوتاکس توســط شــرکت‬ ‫آمریکا نیســت اما ایــن موضوع جلوی پزشــکان را داروســازی آلرگان تولید و عواید جهانی آن ‪ 2‬میلیارد‬ ‫برای تجویــز این روش نمی گیــرد‪ .‬بوتاکس یکی از و ‪ 45‬میلیــون دالر شــد؛ البته بیــش از نیمی از آن‬ ‫داروهایــی اســت که در غیــر از موارد تایید شــده صرف موارد درمانی شــد تا اســتفاده هــای زیبایی‪.‬‬ ‫ســازمان غذا و دارو اســتفاده می شــود‪.‬‬ ‫بــه احتمال زیــاد در طول ســال هــا درآمد حاصل‬ ‫‪60‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪60 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


59 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬59


58 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬58


‫‪ .6‬دانشگاه بیشاپ – شربروک‪ ،‬کبک‬

‫ایــن دانشــگاه کوچک علــوم مقدماتی در شــهر‬ ‫کوچک شــربروک زیبایی های بســیاری بــرای ارائه‬ ‫دارد‪ .‬دانشــگاه بیشاپ در سال ‪ 1843‬تأسیس شد و‬ ‫هدفش این اســت کــه تمام وجود یک شــخص را‬ ‫آمــوزش دهد‪ ،‬نه اینکه فقــط روی موضوعی خاص‬ ‫تمرکز کنــد‪ .‬پردیس دانشــگاهی آن بیــش از ‪200‬‬ ‫هکتــار مســاحت دارد‪ ،‬و برخــی از تاریخی ترین‬ ‫ســاختمان های کبک را می توان در آن یافت‪ .‬حتی‬ ‫مراســم عروســی زیادی در این پردیس دانشگاهی‬ ‫برگــزار می شــود‪ .‬مک گریــر هال قدیمــی ترین‬ ‫ســاختمان پردیس اســت و نمایی قرمز و شبیه به‬ ‫قلعــه دارد‪ ،‬که وقتی برف ســفید رنگ‬ ‫آن را احاطــه می کنــد حتی زیباتر هم‬ ‫‪۵‬‬ ‫به نظر می رســد‪ .‬دانشــجویانی که در‬ ‫دانشــگاه بیشــاپ تحصیل مــی کنند‬ ‫دوســتانی پایدار باقــی می مانند‪.‬‬

‫تئاتــر فضای باز آن اســت که دانشــجویان و مردم‬ ‫مــی توانند برای رویدادهایی مثل تئاتر و کنســرت‬ ‫در آنجــا جمع شــوند‪ .‬مونــت رویال تــاش زیادی‬ ‫‪۶‬‬

‫‪ .4‬دانشگاه مک مستر – همیلتون‪،‬‬ ‫اونتاریو‬

‫دانشــگاه مــک مســتر در محلــه‬ ‫مسکونی وســتدیل در شهر همیلتون‬ ‫واقع شــده‪ ،‬و هــم از درون و هم از‬ ‫بیرون زیباســت‪ .‬مســیرهای زیبایی‬ ‫هــم در پردیــس دانشــگاه و هم در‬ ‫محیــط پیرامــون‪ ،‬و همچنین مناطق‬ ‫حفاظت شــده و آبشــارهای زیــادی در آنجا وجود‬ ‫دارد‪ .‬پردیــس دانشــگاهی هــم مســیر دوچرخــه‬ ‫ســواری و هم مســیر پیاده روی دارد‪ ،‬و رفت و آمد‬ ‫از یک نقطه به نقطه ای دیگر بســیار آســان است‪.‬‬ ‫با ترکیبــی از معماری بدیع‪ ،‬ســاختمان های جدید‬ ‫و مناظــر بکر‪ ،‬ایــن دانشــگاه کام ًال حیــرت انگیز‬ ‫است‪.‬‬

‫‪ .5‬دانشــگاه مونت رویال – کلگری‪،‬‬ ‫آلبرتا‬

‫‪ .3‬دانشگاه لیک هد – تاندر بی‪ ،‬اونتاریو‬ ‫مــی کند که بــه محیط زیســت کمک کنــد و در‬ ‫ســال ‪ 2006‬اولین ساختمان دارای استاندارد ‪LEED‬‬

‫‪57‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪ ‬دانشــگاه لیک هــد دارای دو پردیس اســت‪،‬‬ ‫یکــی در اوریلیا و دیگری در تاندر بی‪ .‬در تاندر‬ ‫بی شــما می توانیــد یکــی از زیباترین پردیس‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪63‬‬

‫تردیــدی وجــود نــدارد کــه مونــت‬ ‫رویال دارای پردیس دانشــگاهی بسیار‬ ‫زیبایی اســت‪ ،‬به ویــژه در فصول گرم‬ ‫که آبگیرها از درخشــش خاصی برخوردار هســتند‬ ‫و بــاغ ها شــکوفه می دهنــد‪ .‬یکــی از قابل توجه‬ ‫ترین ویژگی هــای این پردیس دانشــگاهی‪ ،‬آمفی‬

‫(بــه معنای پیشــرو در طراحی محیطــی و انرژی)‬ ‫خــود را افتتــاح کــرد‪ ،‬و از آن زمــان تالش داشــته‬ ‫اســت که هر ســاختمان جدیــدی که‬ ‫در پردیس دانشــگاه ساخته می شود‬ ‫این اســتاندارد را داشــته باشد‪.‬‬

‫‪57 Kheradmand‬‬


‫زیباتـرین دانـشگاه های کانـادا‬ ‫دقیقا چیزهایی هستند که پردیس دانشگاهی کوئینز‬ ‫ساختمان های ساخته شده از سنگ آهک‪ ،‬معماری فوق العاده و آبشار ً‬ ‫به دانشجویان و بازدیدکنندگان ارائه می دهد‪ .‬پاییز یکی از بهترین زمان ها برای بازدید از این دانشگاه است چرا که برگ ها‬ ‫رنگ های زیبای قرمز و نارنجی پیدا می کنند و منظره ای جذاب در مقابل ساختمان های تاریخی آن ایجاد می کند‪.‬‬ ‫ترجمه از حمید پاشایی‬

‫پردیــس هــای دانشــگاهی بســیار زیبا و‬ ‫منحصــر بــه فــردی در همــه جــای کانــادا‬ ‫وجــود دارد‪ .‬بعضی از آن ها دارای ســاختمان‬ ‫هــای تاریخی و قلعــه ها هســتند‪ ،‬و برخی‬ ‫دیگر دارای مناظر باشــکوه و گیاهان سرســبز‬ ‫هستند‪ .‬دانشــگاه های کانادایی تالش زیادی‬ ‫کــرده انــد تــا همچنان کــه ســاختمان های‬ ‫مدرن بیشــتری در حال ســاخته شدن است‪،‬‬ ‫مناظــر زیبای دانشــکده هــای خــود را نیز‬ ‫حفظ کنند‪ .‬از کالنشــهر شلوغ مونترآل ‪۹‬‬ ‫گرفته تا فضــای آرام تاندر بی‪ ،‬در اینجا‬ ‫‪ 10‬پردیس دانشــگاهی بســیار زیبا در‬ ‫کانــادا را معرفــی می کنیم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫و احتمــاالً زیباترین ســاختمان ایــن کالج‪ ،‬را‬ ‫تماشا کنند‪ .‬پردیس دانشگاهی میسیساگا در‬ ‫فضای سبز محافظت شــده رودخانه کردیت‬ ‫واقــع شــده و چشــم انــدازی زیبــا را برای‬ ‫دانشــجویان و بازدیدکنندگان فراهم می کند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪10‬‬

‫‪ .8‬دانشگاه کوئینز ‪ -‬کینگستون‪ ،‬اونتاریو‬

‫‪ .10‬دانشــگاه مک گیــل – مونترآل‪،‬‬ ‫کبک‬

‫‪ ‬مــک گیــل نه فقــط یک‪ ،‬بلکــه دو‬ ‫پردیــس دانشــگاهی زیبــا دارد که هر‬ ‫کدام شــکوه خاص خود را دارد‪ .‬پردیس‬ ‫دانشــگاهی مرکــز شــهر دارای گیاهان‬ ‫سرســبزی از دامنــه هــای کــوه مونت رویــال به‬ ‫همــراه بیش از ‪ 70‬ســاختمان مــدرن و زیبا از نظر‬ ‫هنری اســت‪ .‬از طــرف دیگر‪ ،‬پردیس دانشــگاهی‬ ‫مک دونالــد در باالترین نقطه جزیره مونترآل واقع‬ ‫شــده و دارای ســاختمان های صد ســاله‪ ،‬چندین‬ ‫مســیر پیاده روی و دوچرخه سواری و درختستانی‬ ‫زیبــا با مســیرهای اســکی اســت و فقــط کمی با‬ ‫رودخانه باشکوه ســنت لورنس فاصله دارد‪ .‬هر دو‬ ‫پردیس دانشــگاهی مک گیل بسیار زیبا‬ ‫و چشــم نواز هستند‪.‬‬ ‫‪۷‬‬

‫‪ .9‬دانشگاه تورنتو – تورنتو‪ ،‬اونتاریو‬

‫‪۸‬‬

‫ساختمان های ســاخته شده از سنگ آهک‪،‬‬ ‫معماری فوق العاده و آبشــار دقیقاً چیزهایی‬ ‫هســتند که پردیــس دانشــگاهی کوئینز به‬ ‫دانشــجویان و بازدیدکننــدگان ارائه می دهد‪.‬‬ ‫پاییــز یکی از بهتریــن زمان ها بــرای بازدید از این‬ ‫دانشــگاه اســت چرا که برگ ها رنگ هــای زیبای‬ ‫قرمــز و نارنجی پیدا می کنند و منظــره ای جذاب‬ ‫در مقابــل ســاختمان هــای تاریخــی آن ایجاد می‬ ‫کند‪ .‬دانشــجویان این دانشــگاه زمان زیــادی را در‬ ‫کتابخانــه داگالس ســپری می کننــد و دلیل خوبی‬ ‫هم بــرای آن وجود دارد‪ ،‬چرا که نه تنها ســاختمان‬ ‫آن بســیار زیبا اســت بلکه طبقه چهــارم آن دارای‬ ‫اتاقــی به نام «هری پاتر» هم اســت‪ .‬بــا اینکه این‬ ‫پردیس دانشــگاهی بــه اندازه ســایر‬ ‫دانشــگاه هــای ایــن فهرســت بزرگ‬ ‫نیســت‪ ،‬ولی دانشــجویان و اساتید آن‬ ‫از روحیــه بســیار باالیی در دانشــگاه‬ ‫کوئینز برخوردار هســتند‪.‬‬

‫‪ .7‬دانشگاه وسترن – لندن‪ ،‬اونتاریو‬

‫دانشگاه وســترن هم دارای معماری‬ ‫تاریخی و هم ســاختمان ها و امکانات‬ ‫مدرن اســت‪ .‬پردیس دانشگاهی آن در‬ ‫مجــاورت رود تیمز واقع شــده اســت‪.‬‬ ‫شــهر لندن در اســتان اونتاریو هیجــان انگیزترین‬ ‫شــهر در این لیســت نیســت‪ ،‬و به همیــن خاطر‬ ‫دانشــجویان ســرگرمی های خود را ایجاد کرده اند‬ ‫از جمله اســکی و ســواری با اســنوبرد در زمستان‪.‬‬ ‫ســاختمان های ســبک معماری گوتیک بازســازی‬ ‫شــده اند تــا هم جذابیت آن ها حفظ شــود و هم‬ ‫فضای داخلی آن پاســخگوی نیازهای دانشــجویان‬ ‫باشــد‪ .‬برنامه هایی بــرای اضافه کردن ســاختمان‬ ‫های بیشــتر به ایــن پردیس دانشــگاهی در آینده‬ ‫نزدیک وجــود دارد‪.‬‬

‫دانشــگاه تورنتــو ســه پردیــس‬ ‫دانشــگاهی مختلــف دارد ولــی از‬ ‫نقطه نظــر زیبایی‪ ،‬هیچ یک نســبت‬ ‫بــه دیگــری برتــری نــدارد‪ .‬پردیــس‬ ‫دانشــگاهی ســنت جرج در مرکز شهر‬ ‫واقــع شــده و معمــاری تاریخــی را با‬ ‫فضــای ســبز به خوبــی ترکیــب کرده‬ ‫اســت‪ .‬بادیدکنندگان می توانند بــه کالج ویکتوریا ســر بزننــد و ســاختمان اولد ویــک‪ ،‬قدیمی ترین‬ ‫‪56‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪56 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫کشور به هاشــمی اعطا شد‪.‬‬

‫‪ .4‬پریسا تبریز‬ ‫پریســا تبریز یکی دیگر از ثروتمندترین زنان ایرانی خارج از کشــور اســت که ‪ .1‬انوشه انصاری‬

‫بــا لقب شــاهزاده امنیت گوگل شــناخته می‌شــود‪ .‬وی در ســال ‪ 1983‬میالدی انوشه انصاری که اکنون ‪ 51‬سال سن دارد‪ ،‬یکی از مشهورترین زنان ایران است‪.‬‬ ‫به دنیا آمد و فرزند یک پزشــک ایرانی و پرســتار لهســتانی اســت‪ .‬پریسا تبریز او بســیاری از اولین‌هــا را به نــام خود ثبت کرده که از جملــه آن‌ها می‌توان به‬ ‫در حومه شــهر شــیکاگو آمریکا بزرگ شد و در ســال ‪ 2007‬به استخدام شرکت اولیــن فضانورد ایرانی‪ ،‬اولین زن مســلمان فضانورد و اولین زن گرشــگر فضایی‬ ‫گــوگل درآمــد و به عنوان مدیــر و متخصص امنیت در این غــول دنیای فناوری اشــاره کرد و در کنار همه این‌ها‪ ،‬وی یک کارآفرین بســیار موفق اســت‪ .‬انوشه‬ ‫فعالیت کرد‪ .‬پریســا تبریــز اکنون یکــی از مهم‌تریــن و باارزش‌ترین مهره‌های انصــاری که پیش از ازدواج با حمید انصاری‪ ،‬نام خانوادگی‌اش رئیســیان بود‪ ،‬در‬ ‫کار او هــک شــهریور ‪ 1345‬هجری شمسی (ســپتامبر ‪ 1966‬میالدی) در مشهد به دنیا آمد‪.‬‬ ‫شــرکت گوگل اســت‪.‬‬ ‫سرویس‌های خانواده انوشــه پس از تولــدش به تهران نقل مکان کردنــد و او در تهران بزرگ‬ ‫کــردن سیســتم‌ها و‬ ‫هکــر «کاله شــد‪ .‬در ســال ‪ 1984‬میالدی و وقتی که انوشــه ‪ 18‬ســاله بود‪ ،‬خانواده رئیسیان‬ ‫گــوگل به عنــوان یک‬ ‫خــط مقدم بــه آمریــکا مهاجرت کردنــد‪ .‬او خیلی زود به زبان‌های انگلیســی و فرانســوی‬ ‫ســفید» بــوده و در‬ ‫مســلط شــد و تا حدودی نیز زبان روســی را می‌دانســت‪.‬‬ ‫جبهــه گــوگل علیــه‬ ‫انوشــه انصاری به دانشــگاه جورج میســون ویرجینیا رفت‬ ‫هکرهــای مجــرم یــا‬ ‫و لیســانس رشــته مهندســی برق و علوم رایانــه را انتخاب‬ ‫«کاله ســیاه» مشغول‬ ‫کرد و تحصیالتش را در دانشــگاه جورج واشــنگتن در رشته‬ ‫مبارزه ســایبری است‪.‬‬ ‫مهندســی الکترونیک‬ ‫وی در ســال ‪2012‬‬ ‫ادامه داد‪.‬‬ ‫میــادی یکــی از ‪30‬‬ ‫انوشــه رئیســیان در‬ ‫زن برتر ســال از سوی‬ ‫ســال ‪ 1991‬بــا حمید‬ ‫مجله فوربس انتخاب‬ ‫انصــاری ازدواج کــرد‬ ‫شد ‪.‬‬ ‫و از آن پــس بــا نــام‬ ‫‪ .3‬شهرزاد رفعتی‬ ‫خانوادگــی انصــاری‬ ‫شــهرزاد رفعتــی‪،‬‬ ‫شــناخته شــد‪ .‬او‬ ‫دختــر ایرانــی مقیم‬ ‫در ســال ‪ 1993‬بــه‬ ‫کانــادا تا ســال ‪2000‬‬ ‫همــراه همســر و‬ ‫در کشــورمان زندگی‬ ‫بــرادر همســرش‪،‬‬ ‫می‌کــرده و ســپس‬ ‫تلــکام‬ ‫شــرکت‬ ‫شهرزادرفعتی‬ ‫بــه کانــادا مهاجــرت‬ ‫تکنولوژی (‪Telecom‬‬ ‫کــرد و حتی یــک بار‬ ‫‪ )Technologies‬را‬ ‫به عنــوان برترین زن‬ ‫تاســیس کرد در زمینه‬ ‫کارآفریــن ایــن کشــور نیــز معرفی شــد‪.‬‬ ‫تامیــن ادوات و ارائــه‬ ‫سحرهاشمی‬ ‫او در دانشــگاه بریتیــش کلمبیــا درس خوانــد و بعــد از‬ ‫خدمــات شــبکه‌های‬ ‫آن‪ ،‬شــرکت چندرســانه‌ای و تلویزیونی ‪ Broadband TV‬را‬ ‫مخابراتــی به فعالیت‬ ‫تاســیس کرد‪ .‬رفعتی در عــرض هــزار روز اول کاری خود با‬ ‫پرداخــت و از همین‬ ‫‪ 2000‬و ‪ 2001‬میالدی‬ ‫ارائه‌دهنــدگان محتــوا در کانادا و کشــورهای دیگر شــریک شــد و اکنون این راه در ســال‬ ‫انوشه انصاری‬ ‫از موفق‌تریــن و‬ ‫موسســه‪ 319 ،‬میلیون کاربر دارد‪ Broadband TV .‬یک شرکت رسانه‌ای فناوری بــه یکــی‬ ‫اســت که با اپراتورهای شــبکه و فعاالن تبلیغات همــکاری می‌کند و در عرصه‬ ‫کارآفرین‌تریــن زنــان‬ ‫مجله فورچــن تبدیل‬ ‫بهینه‌ســازی و توزیــع محتواهای ویدیــوی از راه اینترنت پروتکل و شــبکه‌های بــه انتخاب‬ ‫بی ســیم و موبایلی نیــز فعالیت دارد‪.‬‬ ‫شــد‪ .‬در ســال ‪ 2001‬شــرکت ‪ ،Sonus Networks‬شــرکت تلکام تکنولوژی را از‬ ‫انصاری‌هــا خرید و انوشــه به معاونــت ‪ Sonus‬رســید و مدیریت بخش آی پی‬ ‫‪ .2‬سحر هاشمی‬ ‫هوشــمند را در دســت گرفت‪ .‬انوشــه انصاری باز هم با کمک همســر و برادر‬ ‫ســحر هاشــمی‪ ،‬بنیان‌گذار کافی شــاپ‌های زنجیره‌ای ریپابلیــک در انگلیس‪ ،‬شــوهرش در ســال ‪ 2006‬شــرکت دیگری به نام ‪ Prodea Systems‬تاسیس کرد‬ ‫اکنــون با ثــروت ‪ 35‬میلیــون دالر به عنوان یکــی از ثروتمندترین زنــان ایرانی کــه هنوز هــم در حال فعالیت اســت‪ .‬او که از بچگی به فضا عالقه داشــت و‬ ‫شــناخته می‌شــود‪ .‬این کارآفرین ایرانی انگلیســی به همراه برادرش‪ ،‬اولین کافه رویــای ســفر به یک کره دیگــر را در ســر می‌پروراند‪ ،‬ســرانجام تصمیم گرفت‬ ‫بارهای به ســبک آمریکایی را در انگلیس رواج دادند و اکنون حدود ‪ 110‬شــعبه برای رســیدن به آرزوی دیرینه‌اش و یک ســفر فضایی ثبت نام کند‪ .‬این ســفر‬ ‫از این کافی شــاپ‌ها در بریتانیا تاســیس شــده‌اند‪ .‬وی در ســال ‪ 2005‬نیز برند در تاریخ ‪ 18‬ســپتامبر ‪ 2006‬به وســیله کپســول فضایی ســایوز ‪ TMA‬روسیه‬ ‫اســکینی کنــدی را با تولید شــیرینی‌های بدون قند بنیان گذاشــت و در ســال انجام شــد و انوشــه انصاری پس از ‪ 9‬روز اقامت در ایستگاه فضایی بین المللی‬ ‫‪ 2007‬ســهام آن را به شــیرینی فروشی گلیستن فروخت‪.‬‬ ‫و انجــام آزمایش‌های علمــی به زمین بازگشــت‪ .‬او در لباس فضانــوردی خود‪،‬‬ ‫ســحر هاشــمی همچنین تا به حال چنــد کتاب پرفروش در زمینــه کاری خود پرچم دو کشــور ایــران و آمریکا را نقش کرده بود‪ .‬در حــال حاضر میزان ثروت‬ ‫نوشته اســت‪ .‬وی در ســال ‪ 2011‬به انجمن کارآفرینان بریتانیا دعوت شد تا در انوشــه انصــاری معــادل ‪ 750‬میلیون دالر تخمین زده می‌شــود کــه این بانوی‬ ‫مورد تدابیر کارآفرینی به دولت پیشــنهاداتی را بدهد‪ .‬در ژوئن ســال ‪ 2012‬نیز موفــق را در صدر فهرســت ثروتمندترین زنــان ایرانی در خارج از کشــور قرار‬ ‫عالی‌تریــن رتبه امپراتوری بریتانیا برای خدمت‌رســانی بــه اقتصاد و خیریه‌های داده اســت‪.‬‬ ‫‪55‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪55 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫‪ .7‬ثریا دارابی‪ ‬‬

‫ثریا دارابی در ســپتامبر سال‬ ‫‪ 1983‬میالدی (شهریور ‪)1362‬‬ ‫به دنیــا آمد و اکنــون یکی از‬

‫با ثـروتمندتـرین‬

‫زنـان ایرانی آشنا شوید‬

‫با نگاهی به لیســت میلیاردرهــای دنیا می‌توان نــام ایرانی‌های‬ ‫زیــادی را دید که در حوزه‌های صنعت‪ ،‬تکنولوژی و تولید فعالیت‬ ‫می‌کننــد و موفق شــده‌اند بــا تالش و پشــتکار به ثــروت زیادی‬ ‫دســت پیدا کننــد‪ .‬تعــدادی از این ایرانی‌هــای ثروتمنــد‪ ،‬زنانی‬ ‫هســتند که با فعالیت در زمینه‌های مختلف مانند مد و پوشــاک‬ ‫و یــا تکنولــوژی‪ ،‬نام خــود را در بین ثروتمندتریــن و موفق‌ترین‬ ‫افــراد ایــران و جهان ثبــت کرده‌انــد‪ .‬در این مطلب قصــد داریم‬ ‫بــا ‪ 7‬مــورد از ثروتمندتریــن زنان ایرانــی که در خارج از کشــور‬ ‫ســکونت دارند آشنا شــویم‪ .‬این رده‌بندی بر اســاس میزان ارزش‬ ‫دارایی افراد تنظیم شــده اســت‪.‬‬

‫ســال‌ها بعد این دانشــگاه‪ ،‬لیســانس افتخاری را به وی اهدا کرد‪.‬‬ ‫ضرغامی از ســال ‪ 2004‬میالدی در ســمت رئیس شبکه نیکلودین‬ ‫و گــروه خانــواده و کودک شــبکه ام تــی وی فعالیــت می‌کند و‬ ‫در ســال ‪ 2006‬میــادی نیــز‬ ‫بــه عنوان زن ســال در بخش‬ ‫«زنــان در ارتباطــات کابلی»‬ ‫انتخاب شد‪.‬‬

‫ثریا دارابی‬ ‫سیما ضرغامی‬

‫رکسانا ورزا‬

‫موفق‌تریــن ایرانی‌تبارهــای‬ ‫پریساتبریز‬ ‫ســاکن آمریکاســت‪ .‬وی در‬ ‫رشــته تاریخ هنر از دانشگاه‬ ‫جــرج تــاون فارغ‌التحصیــل‬ ‫مصطفی معصوم پور شــد‪ .‬دارابی یکی از سه موسس وب‌ســایت موفق ‪Foodspotting‬‬ ‫و بنیان‌گــذار موسســه زادی (‪ )Zady‬در صنعــت مــد و پوشــاک‬ ‫اســت و در حــال حاضــر بــا ثــروت ‪ 10‬میلیــون دالر بــه عنوان‬ ‫یکی از ثروتمندترین زنان ایرانی شــناخته می‌شــود‪ .‬نشــریه ‪Fast‬‬ ‫‪ Company‬در ســال ‪ ،2010‬ایــن زن موفق ایرانــی را یکی از افراد‬ ‫خالق برتــر در جهان معرفــی کرد‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ .6‬سیما ضرغامی‬

‫‪ ‬ســیما ضرغامی‪ ،‬مدیر ایرانی‪-‬آمریکایی شــبکه های تلویزیونی‬ ‫و رئیــس شــرکت تلویزیون‌هــای کابلــی نیکلودین اســت‪ .‬وی از‬ ‫پــدری ایرانــی و مادری اســکاتلندی در اســتان خوزســتان متولد‬ ‫شــد و بعدهــا خانــواده او ابتدا به کانادا و ســپس به نیوجرســی‬ ‫آمریکا مهاجرت کردند‪ .‬ســیما ضرغامی در سال ‪ 1980‬به دانشگاه‬ ‫ورمانــت برلینگتــون رفت امــا تحصیالتش را نیمه تمام گذاشــت‪.‬‬

‫‪54‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪ .5‬رکسانا ورزا‪ ‬‬

‫رکســانا‪ ،‬مدیــر ‪،Station F‬‬ ‫بزرگتریــن پردیــس جهانــی‬ ‫اســتارت اپ‌ها و مدیر اســتارت اپ های مایکروسافت در فرانسه‬ ‫اســت‪ .‬همچنین وب‌ســایت بیزینس اینسایدر‪ ،‬رکســانا ورزا را به‬ ‫عنــوان ششــمین بانوی موفق زیر ‪ 30‬ســال در حــوزه تکنولوژی‬ ‫معرفــی کرده اســت‪ .‬وی حتی یک بار به دیــدار با رئیس جمهور‬ ‫فرانســه دعوت شــده تا از مشــکالت اســتارت اپ‌هــا بگوید‪.‬‬ ‫رکســانا ورزا در آمریکا به دنیا آمد و تحصیالتــش در زمینه زبان‬ ‫فرانســوی و اقتصاد سیاســی بود اما در ادامه زندگی‪ ،‬مســیر او به‬ ‫ســمت استارت اپ کشیده شــد‪ .‬البته او فارسی را نیز خیلی خوب‬ ‫حــرف می‌زنــد و پیش از این در یــک مصاحبه گفته بود‪:‬‬ ‫من همیشــه به ایرانی بودم افتخار می‌کنم‪ .‬راســتش را بخواهید‬ ‫آمریــکا با همه امکاناتــش دل آدم را می‌زند چون مردم آنجا مانند‬ ‫ماشــین هســتند‪ .‬در آنجا کســی درباره مســائل مهم زندگی فکر‬ ‫نمی‌کنــد و مردم کشــورهای دیگر دنیا برایشــان اهمیتــی ندارد‪.‬‬ ‫از ‪ 6‬ســالگی تــا به حال معموال ســالی یک بار به ایــران آمده‌ام و‬ ‫همیشــه با گریه به آمریکا یا فرانســه برگشــته‌ام‪ .‬ایــران یک چیز‬ ‫خــاص دارد که نمی‌دانم چیســت ولی به دل آدم می‌نشــیند‪.‬‬ ‫پدر رکســانا از دانشگاه اســتنفورد فارغ‌التحصیل شــد و مادرش‬ ‫هم معلــم زبان بود‪ .‬آن‌ها پس از انقالب اســامی در ســال ‪1357‬‬ ‫ایــران را تــرک کردند و رکســانا نیــز در کالیفرنیا به دنیــا آمد‪ .‬وی‬ ‫همچنیــن در ســال ‪ 2007‬بــه آژانــس ســرمایه‌گذاری بین‌المللی‬ ‫فرانسه پیوست‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


‫ایــل باید برای رفتن از شــمال مســجد ســلیمان‬ ‫بــه منطقــه ای در چهار محــال و بختیــاری که به‬ ‫آن «دیمــه» می گویند حــدود ‪ 400‬کیلومتر را طی‬ ‫مــی کردنــد‪ ».‬مســیری که ایــن طایفه از عشــایر‬ ‫بختیاری طی می کنند‪ ،‬یکی از زیباترین مســیرهای‬ ‫گردشــگری مردم شــناخته می شود‪.‬‬

‫مسیرایلراه‬

‫هــای آنجاســت‪ .‬اگرچه جوش و خــروش و طغیان‬ ‫ســرحونی شــیمبار بیشــتر اســت اما این مســیر‬ ‫زیبایــی هــای دالویــزی دارد و به ســمت صحرای‬ ‫«جیــران لم لمــی» پیــش مــی رود‪ .‬دور صحرای‬ ‫جیران‪ ،‬کوهســتانی است‪».‬‬ ‫فرجــی می گویــد‪« :‬با عبــور از جیــران از‬ ‫حاشــیه کوه «کمچــه» (مالقه)‬ ‫مــی گذریــم‪ .‬ایــن کــوه‬ ‫بــر اثــر بارندگــی ها‬ ‫طی ســال ها شــبیه‬ ‫کمچــه شــده و به‬ ‫آن «کمچــه خــدا»‬ ‫می گوینــد‪ .‬با عبور‬ ‫از حاشــیه کمچــه‬ ‫خــدا به جایی بــه نام‬ ‫«کفت دالــو مرده» (پیرزن‬ ‫مرده) می رســیم‪ .‬در زمانی های‬ ‫قدیم پیرزنــی را که هنگام کــوچ فوت کرده‬ ‫بــود‪ ،‬خــاک کردند و این برای عشــایر یک نشــان‬ ‫شــده اســت‪ ».‬زمــان رســیدن بــه کوه‬ ‫«بالن ســوخته» اســت‪ .‬فرجی‬ ‫حکایتــی عجیــب از این‬ ‫کــوه تعریف می کند‪:‬‬ ‫«زمانــی هلیکوپتری‬ ‫کــه بــر فــراز‬ ‫«زردکــوه» در پرواز‬ ‫بــود‪ ،‬ســقوط می‬ ‫کند‪ .‬خلبــان و کمک‬ ‫خلبــان ‪ 25‬روز بــا برف‬ ‫و بارانی که بــود در زردکوه‬ ‫گیــر می افتند‪ .‬آنهــا خاطرات خود‬ ‫را در ایــن مــدت می نویســند‪ .‬ســرانجام آنها می‬ ‫میرنــد و تنها یادداشــت هایشــان مــی ماند‪.‬‬ ‫از گــذرگاه های برفــی می گذریم‪.‬‬ ‫فرجــی می گوید کــه زمانی‬ ‫عبــور از ایــن مســیر‪،‬‬ ‫مــرارت و ســختی‬ ‫زیــادی داشــت اما‬ ‫حــاال بــا وجــود‬ ‫امکانات این مسیر‬ ‫آســان شــده است‪.‬‬ ‫بعــد از زردکــوه بــه‬ ‫«هفت تنان» می رسیم‪.‬‬ ‫همــان جا که وقتی عشــایر‬ ‫‪ 99‬ســال پیش در فیلم علف رســیدند‬ ‫شــادی و هلهلــه کردنــد‪ .‬ســفر‪ ،‬دیگر با رســیدن‬ ‫بــه چهارمحال و بختیاری پایان می رســد‪ .‬عشــایر‬ ‫هرکــدام به جایگاه پدری خود می روند‪ .‬شــما هم‬ ‫می توانید یک روز در شــادی آنها ســهیم باشید و‬ ‫در یکی از این خانواده‪ ،‬از «آســیاب شــفیع» گرفته‬ ‫تــا «الخشــک» و «الزرد» و «چهل گرد» لحظاتی را‬ ‫ماهنامه مهر پارســه‬ ‫ســپری کنید‪.‬‬

‫راهی که فیلمبرداران‬ ‫علــف طــی کردند‪،‬‬ ‫‪ 25‬روز بــه درازا‬ ‫کشــید‪ .‬این مســیر‬ ‫را امــروزه در هفت‬ ‫روز مــی تــوان طــی‬ ‫کــرد‪ .‬گروهی از عشــایر‬ ‫از ‪ 12‬اردیبهشــت و گروهی‬ ‫دیگــر اواخــر این ماه کــوچ را آغاز‬ ‫مــی کنند‪.‬‬ ‫«هوشــنگ فرجی»‪ ،‬راهنمای گردشگری و یکی از‬ ‫دوســتداران میراث فرهنگی این راه را‬ ‫احیاکرده و مســیرهای اصلی‬ ‫آن را شــرح مــی دهــد‪:‬‬ ‫«رگ منــار‪ ،‬کوهــی‬ ‫بسیار صعب العبور‬ ‫و پــر از پرتگاه های‬ ‫خطرناک اســت‪ .‬این‬ ‫کــوه یکــی از نقاط‬ ‫حرکــت عشــایر بوده‬ ‫و البتــه زبیایــی هــای‬ ‫متنوعــی دارد‪ .‬راه گردشــگران‬ ‫از همیــن کــوه می تواند آغاز شــود‪».‬‬ ‫فرجــی راه بعــدی را به ســمت رود «ســرحونی»‪،‬‬ ‫«شــیمبار» (شــیرین بهار) می داند کــه رودخانه‬ ‫بسیار پرخروشــی است و در فیلم‬ ‫علف هم نشــان داده شده‪،‬‬ ‫بــا عــرض ‪ 50‬متــر که‬ ‫عشــایر باید بــا عبور‬ ‫گلــه گوســفندان به‬ ‫منطقه ای روســتایی‬ ‫و صحــرای «چلــو»‬ ‫می رســاندند‪ .‬بعد از‬ ‫گذشــتن این مناطق به‬ ‫کــوه تاراز کــه پرتگاه های‬ ‫خطرناکی داشــت و صخره های‬ ‫ســتبر می رســند که به صــورت خارخاری‬ ‫اســت‪ .‬این مسیر امروزه بســیار هموار شده و می‬ ‫تواند یکی از بهترین لحظه های ســفر گردشــگران‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫این دوســتدار میــراث فرهنگی که خــود از خطه‬ ‫خوزســتان اســت‪ ،‬مســیر بعدی را حرکت به سوی‬ ‫«بازفت» معرفی می کنــد‪« :‬رودخانه بازفت از کوه‬ ‫«کی نو» جاری می شــود و حاصل آب شــدن برف‬ ‫‪53‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪53 Kheradmand‬‬


‫ماجراجویی سه آمریکایی در چهارمحال و بختیاری‬ ‫فامطه علی اصغر‬

‫‪ 92‬ســال پیش ســه آمریکایی تصمیــم می گیرند‬ ‫بــه ایــران بیایند و بــا نبرد یــک ملت برای‬ ‫بقــا همــراه شــوند‪ .‬آنهــا از گــذرگاه ها و‬ ‫ارتفاعــات ســخت عبــور مــی کنند تــا از‬ ‫سردســیر چهارمحال و بختیــاری به چراگاه‬ ‫و علــف در گرمســیر این طایفــه راه یابند‪.‬‬ ‫‪ 43‬روز بــا دوربیــن از پیچ و خــم کارون و‬ ‫زردکوه مــی گذرند‪.‬‬ ‫تصاویــری که آنها در این مســیر ســخت‬ ‫می گیرند‪ ،‬منجر به ســاخت فیلم ‪ 71‬دقیقه‬ ‫ای «علف» می شــود‪ .‬فیلمی که خیلی زود‬ ‫شــهرت جهانی پیــدا می کند‪ .‬مســیری که‬ ‫هنوز بــرای ماجراجویان طبیعــت‪ ،‬ناگفته‬ ‫هــای بســیار دارد‪ ،‬ما همــراه آنهــا در این‬ ‫مسیر ســخت می شویم‪.‬‬

‫جنگ بزرگ‬

‫دارند‪ .‬تعداد بیشماری زن و بچه در میانشان است‪.‬‬ ‫حیوانــات هم در این فصل بچــه دارند و همه این‬ ‫موجودات باید به ســرعت و بدون قایق از این آب‬ ‫های خطرنــاک بگذرند‪».‬‬

‫ایــن روایت این ســه نفر اســت؛ «مریــان کوپر»‪،‬‬ ‫«ارنســت شودســاک» و «مارگــرت هریســون» از‬ ‫ســفری که همراه عشــایر بختیاری داشــتند‪.‬‬ ‫علف یــا نبرد یــک ملت بــرای زندگــی (‪Grass:‬‬ ‫‪ )A Nation’s Battle dor Life‬فیلمــی صامــت و‬ ‫ســیاه و سفید اســت‪ .‬از نخســتین فیلم های مردم‬ ‫نگارانــه کــه در دنیا در قــاب دوربین بــه تصویر‬ ‫کشــیده شــده اســت‪ .‬ایــن فیلــم حکایــت‪ ،‬کوچ‬ ‫طایفه بابااحمــدی (بامدی) از طوایف ایل بختیاری‬

‫«پــس از هفــت روز به ســاحل رودخانــه کارون‬ ‫رســیدیم‪ .‬گذشــتن از رودخانه واقعــا جنگ بزرگی‬ ‫اســت که نبــردی بــزرگ تــر از آن بــا طبیعت در‬ ‫تصور نمی گنجد‪ .‬فقط تصــورش را بکنید‪ ،‬رودخانه‬ ‫کارون یــک کیلومتر پهنا دارد‪ .‬نه پلی در کار اســت‬ ‫نه قایقــی‪ .‬در یک طرف رودخانــه ‪ 50‬هزار ایالتی‬ ‫بــا بارو ُبنه و قریب نیم میلیون چهارپایانشــان قرار‬ ‫‪52‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫اســت‪ .‬حیدرخان و فرزند ‪ 9‬ســاله اش‪ ،‬لطفعلی که‬ ‫لطفی نامیده می شــود‪ ،‬هرماه ‪ 50‬هــزار زن و مرد‬ ‫و کودک با نیم میلیون بز‪ ،‬اســب‪ ،‬گوســفند و شــتر‬ ‫از رودخانــه هــای خروشــان و کوه های پوشــیده‬ ‫از بــرف عبور می کننــد‪ .‬گذر افــراد ایل و‬ ‫گــذران گلــه هــا از رودخانــه کارون‪ ،‬یکی‬ ‫از جــذاب تریــن حصنه های فیلم اســت‪.‬‬ ‫بعدهــا «فرهاد ورهــرام»‪ ،‬مستندســاز‪ ،‬از‬ ‫کــوچ عشــایر بختیــاری‪ ،‬دو بــار بــا «مال‬ ‫آمریــد» از طایفه با َمدی ســفر کرد‪ .‬بار اول‬ ‫بــرای انجام تحقیق و بــار دوم با دوربین و‬ ‫عوامل ســاخت فیلم‪ .‬حاصل ایــن دو کوچ‬ ‫مستند «تاراز» اســت که نخستین بار سال‬ ‫‪ 1367‬در مــوزه مــردم شناســی پاریس به‬ ‫نمایــش درآمد‪.‬‬ ‫ورهــرام مــی گویــد‪« :‬بــا ورود کوپــر‪،‬‬ ‫نخســتین بار دوربین وارد منطقه بختیاری‬ ‫شــد‪ .‬آن زمان ایل هنوز شــکل اصلی خود را داشت‬ ‫یعنی چهــار تیره بختیاری که طایفــه «بابامدی» را‬ ‫تشــکیل می داد‪ .‬مســیری هم که انتخــاب کردند‬ ‫ایلــراه «تاراز» بود‪ .‬ایلراه مســیر کوچ ایل از مناطق‬ ‫گرمســیر به سردسیر یا برعکس اســت‪ .‬در منطقه‬ ‫بختیــاری پنج ایلــراه وجــود دارد که یکــی از آنها‬ ‫«تاراز» اســت و دیگری ایلــراه «اتابکان»‪ ،‬همان که‬ ‫در دوره قبل از اســام‪ ،‬شــوش را به پاســارگاد وصل‬ ‫می کرد‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


‫کــه بــرای اندازه‌گیــری در نظــر می‌گرفــت و نوع‬ ‫تفســیر ایــن شــاخص بــرای مفهوم توســعه حتی‬ ‫کوزنتــس را هم نگــران کرد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ 1971‬کشــور بوتــان تصمیــم گرفت از‬ ‫بازنشــر تولیــد ناخالــص داخلی به‌عنوان شــاخص‬ ‫خوشــبختی دوری کند و آن را با شاخص خوشبختی‬ ‫ملــی بســنجد‪ .‬از نظر بان‌کی‌مــون ایجــاد ارتباط‬ ‫میان عواملی مانند دسترســی به آب و غذا‪ ،‬امنیت‬ ‫انرژی‪ ،‬میــزان تغییرات آب و هوایی‪ ،‬شهرنشــینی‪،‬‬ ‫فقر‪ ،‬نابرابری و توانمندســازی زنان در یک کشــور‬ ‫برای اندازه‌گیری خوشــبختی واقعی در اصل تفسیر‬

‫اما و اگرهای معیار خوشحالی‬

‫«خوشــبختی‪ ،‬آرمان تمامی ابنای بشــر اســت»؛‬ ‫نخســتین گزارش شــاخص خوشــبختی در کشورها‬ ‫در ســال ‪ 2013‬بــا ایــن جملــه آغــاز می‌شــود‪.‬‬ ‫نویســندگان گزارش پیــش از آوردن آمار مربوط به‬ ‫میزان خوشــبختی تأکید کرده‌اند که در اندازه‌گیری‬

‫می‌کند‪ .‬پاســخ پرسش‌شــونده‌های هــر دو گزارش‬ ‫حاکــی از آن بود کــه زندگی در جهان در ‪ 10‬ســال‬ ‫گذشــته با وجود افزایش درگیری‌ها و خشــونت‌ها‬ ‫به مکانی شــادتر تبدیل شــده‌است‪.‬‬ ‫این‪ ،‬همــه نتایج گزارش نبــود‪ .‬افزایش درگیری‌ها‬ ‫در خاورمیانــه اثــرات خــودش را بــر غمگین‌کردن‬ ‫مردم گذاشته اســت‪ .‬در کشورهای ســوریه‪ ،‬عراق‪،‬‬ ‫لیبی و مردم ســاکن در فلســطین‪ ،‬خشــونت‌های‬ ‫هــرروزه مردم را وادار کرده تا در پاســخ پرســش‌ها‬ ‫اعــام کنند اصــا از وضعیــت زندگی‌شــان راضی‬ ‫نیســتند‪ .‬از آنجــا که گزارش خوشــبختی ســطوح‬

‫دیگــری از توســعه پایدار اســت که ســازمان ملل‬ ‫ســال‌ها به دنبال ایجاد آن در تمامی کشورهاســت‪.‬‬ ‫در فهرســت شــاخص‌های بان‌کی‌مــون اگرچــه‬ ‫همه‌چیــز تقریبــا آمــده اســت؛ اما یــک حقیقت‬ ‫مســلما نادیده گرفته شــده که می‌گوید در جهانی‬ ‫که همه‌چیز از اســاس نابرابر اســت‪ ،‬امکان رسیدن‬ ‫به شــاخص خوشــبختی برای تمامی کشورها وجود‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫در بیشــتر کشــورهای توســعه‌یافته‪ ،‬مردم وقت‬ ‫بیشــتری را صرف فکر‌کردن درباره قهوه و انواع آن‬ ‫می‌کنند تا بخواهند درباره بحران آب و راهکارهای‬ ‫مبــارزه بــا آن فکر کننــد‪ .‬با‌این‌حال صــرف وجود‬ ‫رفاه به‌طــور خودکار باعــث از‌بین‌رفتن اهمیت به‬ ‫موضوعــات جهانی نمی‌شــود‪ .‬در اکثر کشــورهای‬ ‫غربــی بیشــتر لطیفه‌هــا دربــاره «دغدغه‌هــای‬ ‫کشــورهای جهــان اول» ســاخته می‌شــود («قهوه‬ ‫آن‌قــدر که باید گــرم نبود» یا «انتخــاب یک محله‬ ‫درســت و حســابی برای زندگی واقعا کار مشــکلی‬

‫میزان خوشــبختی باید میان احســاس نشــاط (آیا‬ ‫در‌حال‌حاضر احســاس شــادی داریــد؟) و ارزیابی‬ ‫رفــاه انســانی در کل (آیــا به‌صــورت کلــی در از‬ ‫زندگــی خــود راضی هســتید؟) تمایز قائل شــد‪.‬‬ ‫نخســتین گزارش کشــورهای شــاد و خوشــبخت‬ ‫نتایج حیرت‌آوری داشــت‪ .‬بر همین اســاس کشور‬ ‫یخ‪ ،‬یعنی دانمارک عنوان خوشــبخت‌ترین کشور را‬ ‫در دنیا کســب کرد‪ .‬قرارگرفتن کشــورهایی همانند‬ ‫توگــو‪ ،‬بنیــن و برخی کشــورهای جنــوب صحرای‬ ‫آفریقــا در آخــر ایــن فهرســت‪ ،‬تأییدکننــده تأثیر‬ ‫حقایق اقتصادی کشــورها در‪ ‬نشــاط جوامع بود؛‬ ‫امــا مابقی نتایج ایــن جدول الزاما ایــن موضوع را‬ ‫تأیید نمی‌کرد‪ .‬بــرای مثال کاســتاریکا دوازدهمین‬ ‫کشــور شــاد و خوشــبخت دنیا اســت و از کشور‬ ‫آلمــان کــه در جایــگاه بیست‌وششــم قــرار دارد‪،‬‬ ‫باالتــر اســت؛ اما از نظــر اقتصــادی به‌هیچ‌عنوان‬ ‫نمی‌تــوان ایــن دو کشــور را با هم مقایســه کرد‪.‬‬ ‫یافته‌هــای کلی این گزارش‪ ،‬تحقیقات انجام‌شــده‬ ‫از ســوی یورواســتات‪ ،‬مرکــز آمــار اروپــا را تأیید‬

‫رضایت شــخصی را مدنظر قرار داده‪ ،‬روان‌شناس‌ها‬ ‫در اولیــن مرحلــه از آن انتقاد کردنــد‪ .‬از نظر آنها‬ ‫تمامی این پرســش‌ها بر مبنای احساســاتی تنظیم‬ ‫شــده که کامال شــخصی و البتــه گذرا هســتند و‬ ‫می‌توانــد در طــول زمــان بارها تغییر و نوســانات‬ ‫بســیاری را تجربه کند‪.‬‬ ‫تقلیل‌دادن خوشــبختی بــه چند معیــار محدود‬ ‫و رتبه‌بنــدی آن‪ ،‬بســیاری از پیچیدگی‌هــا و رمز و‬ ‫راز‌های احساســات را که در تعریف از خوشــبختی‬ ‫دخیل اســت‪ ،‬نادیــده می‌گیرد‪ .‬شــادی‪ ،‬نشــاط و‬ ‫خوشــبختی می‌تواند تحت تأثیر ژنتیک‪ ،‬شخصیت‬ ‫و حتی شــانس قرار گیــرد‪ .‬تالش بــرای اندازه‌گیری‬ ‫نشــاط و خوشبختی سیســتمی جدید و خام است‬ ‫کــه با همه‌جانبه‌بــودن فاصله فراوانی دارد‪ .‬شــاید‬ ‫وجــه مثبت این تالش ناقص انســان‌ها‪ ،‬فقط تغییر‬ ‫مســیر تمرکز از ثروت بــر رضایت کلــی از زندگی‬ ‫بــرای ایجاد تعریفــی جدید از تجربه‌هــای درونی‬ ‫انســانی باشــد‪ .‬هفته نامــه جامعه پویا‬

‫اســت»)‪ .‬این حقیقت که با برطرف‌شــدن نیازهای‬ ‫اولیه غم و اندوه در کشــورها از بیــن نمی‌رود‪ ،‬در‬ ‫قرن بیست‌ویکم به حقیقتی مســلم برای کشورها‬ ‫تبدیل شــده‌است‪.‬‬

‫‪51‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫معیار و میزان خوشبختی در کشورهای مختلف‬ ‫سال‌هاست‌اقتصاددان‌ها به دنبال‬ ‫این هستند کشف کنند چگونه می‌توان‬ ‫مردم یک کشور را حقیقتا خوشبخت کرد‬

‫بــرای کشــورهایی کــه‬ ‫معیارهــای نشــاط و‬ ‫خوشبختی‌شــان شــاخص‬ ‫رفاه و میزان تولید ناخالص‬ ‫داخلی اســت‪ ،‬تالش کشور‬ ‫بوتــان بــرای اندازه‌گیری‬ ‫خوشــبختی برحســب‬ ‫شــاخص «خوشــبختی‬ ‫ملی» یک عمــل متهورانه‬ ‫محســوب می‌شود‪ .‬کشــورهای مختلف در منطقه‬ ‫اســکاندیناوی بــا سیســتم ســخاوتمندانه رفــاه‬ ‫اجتماعــی که آغوشــش بــرای حمایــت از تمامی‬ ‫اقشــار باز اســت‪ ،‬به‌طور شــگفت‌انگیزی «تقریبا»‬ ‫خــوب کار می‌کننــد‪.‬‬ ‫اگــر از ایســلندی‌ها بپرســید چــرا کشورشــان‬ ‫به‌صــورت مرتــب نمود‌هــای شــادی را بازتعریف‬ ‫می‌کند‪ ،‬برخی از آنهــا قدرت‌گرفتن زنان در جامعه‬ ‫و برخی دیگر شــلوغی اســتخرهای فراوان آب گرم‬ ‫این کشــور در فصل بهار را دلیــل این امر می‌دانند‪.‬‬ ‫‌جواب هرچ ‌ه باشــد‪ ،‬حقیقت مســلم این است که‬ ‫شادی در ســطح اجتماع در این‌گونه جوامع تجربه‬ ‫نشده اســت‪ .‬د ‌رواقع کشورهای حوزه اسکاندیناوی‬ ‫به‌خاطــر رفــاه مــردم در ســطح زندگــی روزمــره‌‬

‫به‌عنوان شــادترین و خوشــبخت‌ترین کشــورهای‬ ‫دنیا معرفی می‌شــوند‪.‬‬ ‫برای به‌دســت‌آوردن الگوی شــادی در کشــورها‬ ‫باید با لنزی مناســب‪ ،‬داده‌ها را جمع‌آوری و تحلیل‬ ‫کــرد‪ .‬سال‌هاســت‌اقتصاددان‌هــا بــه دنبــال این‬ ‫هســتند کشــف کنند چگونــه می‌توان مــردم یک‬ ‫کشــور را حقیقتا خوشــبخت کرد‪ .‬پرسش نهایی که‬ ‫آنها به دنبال یافتن پاســخ آن هســتند‪ ،‬این اســت‪:‬‬ ‫«چه کنیم تا حقیقتا شــاد و خوشــبخت شــویم؟»‪.‬‬

‫خوشبختی در جهان ناتساوی‌ها‬

‫ســال ‪ 2012‬سازمان ملل متحد بیســتم ماه مارس‬ ‫را به‌عنــوان «روز جهانــی خوشــبختی» نام‌گذاری‬ ‫کــرد‪ .‬هــدف از ایــن کار ایجاد ارتباط میان شــادی‬ ‫و رفــاه به‌عنــوان هــدف و آرمانــی جهانــی در‬

‫‪50‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫زندگــی انســان‌ها بــوده‬ ‫‌اســت‪ .‬سیاســت‌گذاری‬ ‫بــرای ایجــاد خوشــبختی‬ ‫مهم‌ترین هدفــی بود که‬ ‫ســازمان ملل متحــد برای‬ ‫انتخــاب چنیــن روزی در‬ ‫نظــر گرفتــه بود‪.‬‬ ‫بان‌کی‌مــون‪ ،‬دبیــرکل‬ ‫وقت ســازمان ملل متحد‪،‬‬ ‫بــه همین مناســبت در بیانیــه‌ای به اشــتباه‌بودن‬ ‫انتخــاب شــاخص تولیــد ناخالــص داخلــی بــرای‬ ‫قضاوت درباره شــاد و خوشــبخت‌بودن کشــورها‬ ‫اشــاره کرد‪ .‬به اعتقــاد بان‌کی‌مون تولیــد ناخالص‬ ‫داخلــی پس از رکود اقتصادی بزرگ در ســال ‪1937‬‬ ‫برای کشــورها معیــاری جهت بهتریــن عملکرد در‬ ‫زمینه‌هــای اقتصادی اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬از حــدود ‪ 23‬ســال قبــل شــاخص‌های دیگــری‬ ‫هماننــد شــاخص توســعه انســانی بــرای جبران‬ ‫محدودیت‌هــای اندازه‌گیــری ابــداع شــد‪ .‬یکی از‬ ‫منتقدان سرسخت استفاده از تولید ناخالص داخلی‬ ‫بــرای قضاوت درباره خوشــبختی جوامع‪ ،‬ســیمون‬ ‫کوزنتــس‪ ،‬مختــرع ایــن شــاخص بــود‪ .‬با‌این‌حال‬ ‫حضور شــاخص توسعه انســانی و گستردگی اموری‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪50 Kheradmand‬‬






‫گاه صحبــت از ایــن می شــود که آرایــش کردن‬ ‫افراطــی نوعی واکنش از ســوی برخی از دختران به‬ ‫شــرایطی بیرونی اســت که ممکن است با باورهای‬ ‫درونــی ایشــان و نــوع تربیــت خانوادگــی شــان‬ ‫مطابقت نداشــته باشــد و افراد خود را در شــرایط‬ ‫حاکمیــت معیارهای دوگانه می یابنــد و در مقابل‬ ‫فشــارهای روانی دســت به رفتارهای غیر متعارف‬ ‫می زنند‪.‬‬ ‫‪ ‬گاه ســخن از مــادی شــدن ارزش هــا در جامعه‬ ‫ایــران به میــان می آیــد و این که چگونــه روابط‬ ‫مبتنی بــر زیبایی هــای ظاهری و ســطحی نگری‬ ‫میان شــکل گیــری رابطه های انســانی و جذابیت‬ ‫متقابل شــده است و اقدام به مداخالت و دستکاری‬

‫مناســبات اجتماعی خود قــرار می دهند‪.‬‬ ‫بــرای افــرادی کــه تجربــه زندگــی یا تــردد در‬ ‫جوامــع توســعه یافته به ویــژه جوامــع غربی را‬ ‫داشته باشــند‪ ،‬درک تفاوت های آشکار در مقایسه‬ ‫وضعیــت پوشــش و ظاهــر بســیاری از دختران‬ ‫دانشــجوی ایرانــی و دختران دانشــجوی ســاکن‬ ‫جوامــع غربــی کــه بــا کمتریــن آرایش و ســاده‬ ‫ترین پوشــش ظاهر مــی شــوند‪ ،‬موجب تعجب‬ ‫می شــود‪ ،‬بــه نحوی کــه پیامــی که از شــیوه و‬ ‫سبک پوشــش دختران مشــغول در فضای آموزش‬ ‫عالی به مخاطب می رســد معمــوال بیانگر توجه‬ ‫عمده ایشــان به هدف تحصیلی و علمی اســت و‬ ‫ناخودآگاه مخاطــب را نه به ویژگی های ظاهری‪،‬؛‬

‫زمانی که دختران مجازند فقط گردی صورت را در‬ ‫معرض دید بگذارند‪ ،‬عمال این عرصه می شود محل‬ ‫اصلی و متمرکز تالش برای هر گونه اقدام برای‬ ‫ارتقای زیبایی ظاهری‪.‬‬ ‫در ظاهــر‪ ،‬بــه ابزاری بــرای نیل به اهــداف ابزاری‬ ‫تبدیل شــده اســت که ایــن تغییرات ارزشــی خود‬ ‫را در زوال اخالقــی و کمرنــگ تر شــدن آرمان های‬ ‫معنــوی متبلــور می ســازد که هر چنــد همچنان‬ ‫افــراد صحبت از قائل شــدن به اهمیــت اخالق و‬ ‫صداقت و اندیشــه ســالم مــی کنند امــا در عمل‪،‬‬ ‫معیارهای ســطحی و ظاهری را مبنــای تعامالت و‬ ‫‪45‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫بلکــه به آنچــه در ذهن خود مــی پروراند‪ ،‬قدرت‬ ‫بیــان و تجزیه و تحلیل‪ ،‬قابلیت های پژوهشــی و‬ ‫دســتاوردهای علمــی خود جلــب می کند‪.‬‬ ‫تعامــل در پیامی کــه از جانب دختــران در این‬ ‫جامعه به مخاطب عرضه می شــود حائز اهمیت‬ ‫است‪.‬‬ ‫هفته نامه صدا‬ ‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪45 Kheradmand‬‬


‫آرایش دختـران ایرانی‬ ‫چرا و چگونه غلیظ شد؟‬

‫شیریناحمدنیا‬

‫گاه صحبت از این می شود که آرایش کردن افراطی‬ ‫نوعی واکنش از سوی برخی از دختران به شرایطی‬ ‫بیرونی است که ممکن است با باورهای درونی ایشان و‬ ‫نوع تربیت خانوادگی شان مطابقت نداشته باشد‬

‫تفــاوت هــای زیــادی را در‬ ‫مــورد نحــوه آرایــش مــو و‬ ‫صــورت در نســل دختــران‬ ‫امروزی و زنان متعلق به نســل‬ ‫های گذشته شاهد هستیم‪ .‬در‬ ‫میان دختران دو نســل قبل – و‬ ‫هنوز در میان ســاکنین مناطق‬ ‫روستایی یا اســتان های دور از‬ ‫پایتخت – رســم برداشتن «زیر‬ ‫ابــرو» معمــوال در مــورد زنان‬ ‫‪ ‬مــی تــوان تصــور کــرد که‬ ‫متأهل مرســوم بوده و هست‪.‬‬ ‫قوانیــن مرتبــط با پوشــش در‬ ‫‪ ‬در حالــی که امروزه شــاهد‬ ‫ایــن جامعه نیز ســهم خــود را‬ ‫این هســتیم که دختــران جوان‬ ‫در ایــن میــان ایفا مــی کنند‪.‬‬ ‫و حتی نوجــوان حتی به نحوی‬ ‫زمانی کــه دختران مجازند صرفا‬ ‫هماهنگ شــده با والدین شان‪،‬‬ ‫گردی صــورت را در معرض دید‬ ‫اقدام بــه «تمیز کــردن» یا فرم‬ ‫بگذارنــد‪ ،‬عمال ایــن عرصه می‬ ‫دادن مطابــق با مــ ِد روز ابروی‬ ‫شــود محــل اصلــی و متمرکز‬ ‫خود مــی کنند و بــه این اکتفا‬ ‫تــاش بــرای هــر گونــه اقدام‬ ‫نمــی کننــد و موهای خــود را‬ ‫بــرای ارتقای زیبایــی ظاهری و‬ ‫با رنــگ های مصنوعــی و غیر‬ ‫بنابراین‪ ،‬مصرف مواد آرایشی و‬ ‫متعــارف و صــورت خــود را با‬ ‫اقدام به جراحی های پالســتیک‬ ‫آرایش غلیظ می پوشانند و گاه‬ ‫در مــورد بینــی‪ ،‬یا تــاش برای‬ ‫حتــی در مواردی بینــی خود را‬ ‫جایگزیــن کــردن لنز بــه جای‬ ‫نه بر اســاس نیاز پزشــکی بلکه‬ ‫عینک‪ ،‬و ســایر دستکاری هایی‬ ‫صرفــا بــرای مطابقت بــا ایده‬ ‫که تحت عنــوان مدیریت بدن‬ ‫آل هــای فرهنگــی و بــه قصد‬ ‫در مباحــث مرتبــط بــا حوزه‬ ‫ارتقــای زیبایــی هــای ظاهری‬ ‫جامعــه شناســی بــدن مــورد‬ ‫خــود بــه تیــغ جراحــی مــی‬ ‫مطالعــه قــرار می گیــرد‪ ،‬قابل‬ ‫ســپارند و بیینده را در تشخیص‬ ‫توضیــح و توجیــه مــی شــود‬ ‫دادن وضعیــت تاهــل خــود با‬ ‫اما ایــن نمی تواند بــه تنهایی‬ ‫توســل به نمادهای ظاهری که‬ ‫تحوالت اخیــر را توضیح بدهد‪.‬‬ ‫پیــش از این بــه عنــوان مالک‬ ‫معیار همســرگزینی بــرای مردان در ایران اســت و‬ ‫در صــورت مقایســه ایــن‬ ‫تشــخیص مورد اســتفاده قرار می گرفت‪ ،‬نامطمئن زنان ایرانی هنوز در جریان همســرگزینی به ندرت جامعه بــا جامعه دیگری که نســبت قابل توجهی‬ ‫می ســازند!‬ ‫در موقعیــت «انتخــاب گر» بلکه همچنــان تا حد از دختــران و زنــان پایبندی عملــی و داوطلبانه به‬ ‫پرسشــی کــه در ذهــن شــکل مــی گیــرد علت زیاد و گســترده ای در موقعیت «انتخاب شــونده» پوشــش اســامی دارند مانند مالزی‪ ،‬کــه این گونه‬ ‫تغییــرات ظاهــری فاحــش در میــان نســل های قــرار دارنــد‪ ،‬در نتیجــه پرداختن بــه زیبایی های توجه و دســتکاری هــای افراطی در مــورد صورت‬ ‫مختلــف اســت و ایــن که چگونــه در عیــن حال ظاهــری کــه – به ســادگی مالک انتخاب همســر و ظاهــر در مورد زنان جامعه شــان گزارش نشــده‬ ‫شــاهد مــدارا و گاه همراهــی خانــواده هــا و به اســت – همچنان نقش زیادی در موفقیت دختران اســت‪ ،‬علت یابی این چنینی با مشــکل مواجه می‬ ‫عبارتــی نســل های قدیمــی تر در مواجهــه با این بــرای نیــل به هــدف ازدواج ایفا می کنــد‪ ،‬آن هم شــود‪ .‬شاید مســئله را باید در بستر تحوالت وسیع‬ ‫تغییــر رفتار هســتیم‪.‬‬ ‫در جامعــه ای که عمومیــت ازدواج و باور به ارزش تــر فرهنگی در ایــن جامعه مورد بررســی قرار داد‬ ‫مــی دانیم کــه بنا بــه پژوهش های انجام شــده مثبت ازدواج و تشــکیل خانــواده در میان اکثریت و با توســل به پژوهش های میدانی و گســترده به‬ ‫و شــواهد‪ ،‬مالک زیبایــی ظاهری اولیــن یا دومین افراد رواج دارد‪.‬‬ ‫ریشــه یابی پرداخت‪.‬‬ ‫‪44‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪44 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫نکت ‌ه مهم در بازخورد سازنده‬

‫نگوییــد‪« :‬وقتــی ایــن کار را می‌کنــی‪ ،‬مــن این‬ ‫احســاس را دارم‪ ».‬بهتر اســت بگویید‪« :‬اگر به جای‬ ‫ایــن کار فــان کار را انجام بدهید‪ ،‬احســاس بهتری‬ ‫در مورد شــما خواهم داشــت‪».‬‬ ‫انتقــاد ســازنده و موثــر باید خیلی خاص باشــد‪:‬‬ ‫انتقاد خــوب تا جایی که ممکن اســت‪ ،‬باید خاص‬ ‫باشــد‪ .‬هرچه فرد مقابل جزئیات بیشــتری از رفتار‬ ‫مطلوب مورد نظر شــما بدانــد‪ ،‬راحت‌تر می‌تواند‬ ‫آن را انجام بدهد‪.‬اصال الزم نیســت در مورد رفتاری‬ ‫که دوســت ندارید صحبت کنید؛ بهتر اســت فقط‬ ‫از فرد بخواهید به شــیوه دیگــری عمل کند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫نکته مهم در بازخورد سازنده‬

‫بگــذرد‪ ،‬موضــوع تازگی خود را از دســت می‌دهد‬ ‫و عکس‌العمل شــما بــه آن رفتار هــم دیگر تاثیر‬ ‫خوبــی نخواهــد داشــت‪.‬اگر به خاطــر چیزی که‬ ‫اتفاق افتاده اســت عصبانی هســتید‪ ،‬بهتر اســت‬ ‫کمی صبــر کنید تا آرام شــوید بعد نســبت به آن‬ ‫رفتار واکنش نشــان بدهید‪.‬نکاتی که همیشه باید‬ ‫به‌خاطر داشته باشید‪.‬عصبانی نشوید‪ ،‬سعی نکنید‬ ‫انتقــام بگیریــد‪ ،‬کمی صبــر کنید تا آرام‌تر شــوید‬ ‫و بعــد در مورد موضوعــی که عصبانی‌تــان کرده‬ ‫اســت‪ ،‬صحبت کنید‪ .‬در هنــگام عصبانیت‪ ،‬انتقاد‬ ‫کردن را بی‌خیال شــوید‪ .‬بیان هــر گونه انتقادی در‬ ‫هنگام عصبانیــت تنها موجب دلخوری می‌شــود‪.‬‬

‫بازخورد باید شنیده شود‬

‫انتقــاد بایــد زمانــی بیان شــود که فــرد آمادگی‬ ‫شــنیدن داشــته باشــد‪ .‬مطمئنا وقتی هــر دو نفر‬ ‫عصبانی یا خسته هســتند زمان مناسبی برای بیان‬ ‫انتقاد نیســت‪ .‬بایــد زمانــی را برای انتقــاد کردن‬ ‫انتخــاب کنیــد که فــرد آمادگی شــنیدن و پذیرش‬ ‫انتقاد را داشته باشــد‪.‬نکات مهم را یادداشت کنید‬ ‫و ســعی کنیــد در اولین فرصت ســر صحبت را باز‬ ‫کنید‪ .‬آســمان و ریســمان نبافید و صاف بروید سر‬ ‫اصل مطلــب‪ .‬کلی گویی نکنید‪ ،‬تنهــا نکاتی را که‬ ‫یادداشــت کرده‌اید با لحن خوب و دوســتانه بیان‬ ‫کنید‪ .‬قبــل از اینکــه هرگونه انتقــادی بکنید‌‪ ،‬چه‬ ‫مثبت و چــه منفی‪ ،‬به این فکر کنید که اگر شــما‬ ‫جای آن فرد بودید‪ ،‬دوســت داشــتید چگونه رفتار‬ ‫می‌کردید و دوســت داشــتید بقیه با شــما چگونه‬ ‫روزنامــه آرمــان امروز‬ ‫رفتــار کننــد‪.‬‬

‫کافــی اســت از فــرد بخواهیــد کاری را که شــما‬ ‫دوســت داریــد‪ ،‬انجام بدهد و اصال بــه رفتار قبلی‬ ‫او اشــاره نکنید‪ .‬مثــا بگویید‪« :‬ممکن اســت این‬ ‫کار را انجــام بدهیــد؟ اگر ایــن کار را بکنید‪ ،‬لطف‬ ‫بزرگــی بــه مــن کرده‌اید‪».‬این شــاید در بلندمدت‬ ‫راه‌حــل مناســبی نباشــد‪ ،‬اما رفتــاری را که شــما‬ ‫دوســت دارید به شیوه‌ای مناســب و البته موثر به‬ ‫فــرد نشــان می‌دهد‪.‬‬ ‫بهتر اســت ســریع به هــر رفتاری واکنش نشــان‬ ‫بدهیــد‪ :‬اصال خوب نیســت تــا بین رفتــاری که از‬ ‫فرد ســر می‌زند و واکنش شــما بــه آن رفتار فاصله‬ ‫زیادی باشــد‪.‬برای اینکه بازخورد تاثیر خوبی بر فرد‬ ‫انتقادشــونده داشته باشــد‪ ،‬باید فوری و با کمترین‬ ‫فاصله انجام شــود‪ .‬وقتــی زمان زیــادی از آن رفتار‬ ‫‪43‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪43 Kheradmand‬‬


‫تفاوت بین انتقاد مخرب و انتقاد سازنده‬ ‫معموال افراد با شــنیدن‬ ‫واژ‌ه انتقــاد‪ ،‬خاطــرات انتقاد مخرب‪‌:‬هیچ گزینه و پیشنهادی برای بهبود شرایط فعلی ارائه نمی‌دهد‪ .‬نکته مهم در انتقاد سازنده‬ ‫بــه جــای گفتــن جمالتــی‬ ‫تلخــی برای‌شــان تداعی‬ ‫می‌شــود و در برابــر فقط مشالکت را بدون هیچ راهکاری برای بهتر شدن‪ ،‬بیان می‌کند‪ .‬فرد منتقد مانند‪« :‬لطفــا این کار را نکن‪،‬‬ ‫مــن از آن منتفــرم» بگویید‪:‬‬ ‫هرگونه انتقادی که از آنها‬ ‫می‌شــود‪ ،‬حالت تهاجمی سعی می‌کند مواردی را که از نظر وی ایراد دارد‪ ،‬بیان کند و گاه این انتقاد‬ ‫«ب ‌ه نظرم اگــر این‌گونه رفتار‬ ‫می‌کــردی‪ ،‬بهتــر بود»انتقاد‬ ‫بــه خــود می‌گیرنــد و‬ ‫حس بدی را در مخاطب ایجاد می‌کند‪.‬‬ ‫کــردن با ایــن جمــات برای‬ ‫مقاومــت می‌کننــد‪ .‬بــا‬ ‫فرد بسیار خوشــایندتر است‬ ‫به‌کارگیــری اصولی که در‬ ‫این نوشــته یاد می‌گیریم‪ ،‬می‌توانیم تــا حد زیادی می‌کند تــا عالوه بــر شناســایی اشــکاالت خود با و بهتر هــم از ســوی او پذیرفته می‌شــود‪ ،‬زیرا در‬ ‫تبعات منفی انتقــاد از دیگران را کاهش بدهیم‪ .‬در استفاده از راه‌حل‌های پیشــنهادی در جهت اصالح این شــیوه شــما به صــورت کامال شــفاف رفتاری‬ ‫واقع در اینجا با هنر انتقاد ســازنده آشــنا خواهیم مشــکالت گام بردارد‪ .‬در این شــیوه انتقــاد‪ ،‬نه‌تنها را کــه دوســت داریــد بیــان می‌کنیــد و در واقــع‬ ‫شــد و اساســا خواهیــم دید کــه انتقاد چیســت‪ .‬اعتمادبه‌نفــس فــرد از بیــن نمی‌رود‪ ،‬بلکــه فرد با یــک راه‌حل یا گزینه پیشــنهادی بــرای تغییر ارائه‬ ‫اشتیاق بیشــتری در جهت رفع مشکالت خود تالش می‌دهیــد‪.‬‬ ‫انتقاد مخرب و انتقاد سازنده‬ ‫می‌کنــد‪ .‬بهترین روش این اســت که قبــل از بیان در انتقاد ســازنده فقط از جانب خودتان صحبت‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ب‬ ‫پیشــنهادی‬ ‫و‬ ‫گزینــه‬ ‫انتقــاد مخــرب‪‌:‬هیچ‬ ‫هرگونه انتقادی‪ ،‬بــه بازخورد آن و عکس‌العمل فرد کنیــد و از کلی‌گویــی پرهیــز کنید‪ :‬مثــا بگویید‪:‬‬ ‫بهبود شــرایط فعلی ارائه نمی‌دهد‪ .‬فقط مشکالت انتقادشــونده نیز فکــر کنیم‪ .‬در این مقاله ســعی «من ایــن کار را دوســت ندارم»‪.‬‬ ‫را بــدون هیــچ راهــکاری بــرای بهتر شــدن‪ ،‬بیان شــده اســت چند راهکار کوتاه اما بســیار کاربردی شــاید کمی خودخواهی باشــد اما فراموش نکنید‬ ‫شــما از قصد‪ ،‬نیت و طرز فکر دیگران آگاه نیستید‬ ‫می‌کنــد‪ .‬فــرد منتقد ســعی می‌کند مــواردی را که بــرای بیان انتقاد بیان شــود‪:‬‬ ‫از نظــر وی ایــراد دارد‪ ،‬بیان کنــد و گاه این انتقاد در انتقاد ســازنده بــر رفتاری که دوســت داریم‪ ،‬و فقــط می‌توانیــد از طــرف خودتان حــرف بزنید‬ ‫حس بــدی را در مخاطب ایجاد می‌کند‪ .‬شــاید فرد تمرکــز می‌کنیــم‪ :‬بازخورد خوب‪ ،‬چــه مثبت و چه و انتقــاد کنیــد‪ .‬به همیــن خاطر هم بهتر اســت‬ ‫از گفتن این انتقادات منظور خاصی نداشــته باشد منفی بــر رفتــار تمرکز می‌کنــد‪ .‬نکتــه‌ای که یک فقط احســاس خــود را از آن کار یا رفتار بیان کنید‪.‬‬ ‫ولــی گاهی این انتقادات آن‌قدر تند و بی‌پرواســت انتقاد را ســازنده و یا مخــرب می‌کند‪ ،‬نحوه واکنش برای مثال‪ ،‬ممکن اســت بگوییــد‪« :‬وقتی این کار را‬ ‫انجــام می‌دهی‪ ،‬مــن فالن حــس را دارم‪».‬در انتقاد‬ ‫کــه اعتمادبه‌نفس فرد انتقادشــونده کامــا از بین ما نســبت به آن رفتار اســت‪.‬‬ ‫می‌رود و انگیزه‌ای برای انجــام یا اصالح کار در فرد در انتقاد ســازنده‪ ،‬بدون توجه به این مســاله که ســازنده‪ ،‬شما به رفتاری اشــاره می‌کنید که دوست‬ ‫باقــی نمی‌ماند‪.‬‬ ‫این رفتار از طرف چه کســی ســرزده است‪ ،‬یک گام داریــد ببینیــد و به همین خاطر بایــد حس بهتری‬ ‫انتقاد ســازنده‪ :‬در این شــیوه انتقاد عالوه بر بیان فراتــر می‌گذاریم و بــه رفتاری اشــاره می‌کنیم که را به فرد انتقادشــونده منتقل کنید‪ ،‬تا انگیزه تغییر‬ ‫نقاط ضعــف‪ ،‬راهکارهایی نیز برای بهبود شــرایط آن را دوســت داریم نه اصالح رفتــاری که دیده‌ایم رفتــار در او به‌وجود بیاید‪.‬‬ ‫پیشــنهاد می‌شــود‪ .‬این نــوع انتقاد بــه فرد کمک و دوســت نداشته‌ایم‪.‬‬ ‫‪42‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪42 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫به‌طــور مثــال بارها به چشــم خــود دیده‌اند که با‬ ‫کســوف خورشــید‪ ،‬ناگهان روز به شــب بدل شده‌‬ ‫اســت‪ ،‬بهتــر می‌تواننــد دلیــل خرافه‌هــای مردم‬ ‫قدیــم و جدیــد را درک کننــد‪ .‬حتی می‌تــوان این‬ ‫قصــه را در مــورد امپراتــوری رومــی درک کرد که‬ ‫دیوید بارون روزنامه‌نگار نوشــته‌اســت‪« :‬امپراتور‬ ‫به قدری مبهوت کســوف خورشــید شــد که دست‬ ‫از خــوردن کشــید و در آخــر از گرســنگی مرد؛ به‬ ‫همین خاطر قلمروی او گرفتار جنگ داخلی شــد‪».‬‬ ‫کســوف کامل خورشــید حتی در قرن نوزدهم نیز‬ ‫قصه‌هــای عجیبی به همراه داشــته‌اســت‪ .‬بارونز‬ ‫در کتــاب «کســوف کامــل» این‌طــور نوشــته که‬ ‫مردم هنــوز هم با دیدن کســوف کامل خورشــید‬ ‫قســم می‌خورنــد خبرهــای بــدی در راه اســت و‬ ‫خوبی‌ها و خوشــی‌ها بــه‌زودی به پایان می‌رســد‪.‬‬ ‫برخی حتی از کســوف بــا عنــوان «آخرالزمان» یاد‬ ‫کرده‌اند‪ .‬کروپ می‌نویســد‪« :‬عقاید چیزی نیســتند‬ ‫که مردم ب ‌هراحتی دســت از آن‌ها بکشــند‪ .‬حتی‬ ‫اگــر یکــی دو نفر نیز از جرگــه معتقدان به‬ ‫یک بــاور کنار بکشــند و دالیــل علمی‬ ‫بیاورنــد‪ ،‬بــاز هــم نمی‌تــوان انتظار‬ ‫داشــت بقیه ب ‌هراحتــی نظر خود را‬ ‫تغییر دهند و دســت از باورشان‬ ‫بکشــند‪ .‬هیچ فرهنگــی به این‬ ‫راحتی تغییــر نمی‌کند‪».‬‬ ‫‬

‫آمریــکای شــمالی رخ بدهــد‪ .‬همان ســال بود که‬ ‫ک استریپ‪،‬‬ ‫چارلز شــولتز‪ ،‬یکی از فعاالن حوزه کمی ‌‬ ‫در یکــی از کمیک‌هــای خود ادعا کــرد هیچ راهی‬ ‫برای تماشــای خورشــید در زمان کســوف نیست‪.‬‬ ‫امــا ایــن یکــی از باورهای غلــط در عصــر مدرن‬ ‫اســت‪ .‬مردم می‌توانند با عینــک محافظ به پدیده‬ ‫کســوف نگاه کننــد و بعد از این‌که کســوف کامل‬ ‫شــد نیز می‌توانند عینــک خود را بردارنــد و بدون‬ ‫حفــاظ به آن نگاه کننــد‪ .‬درواقع عقیده غلطی که‬ ‫در میــان مردم هنــوز وجــود دارد‪ ،‬این اســت که‬ ‫نباید به خورشــیدی که کام ًال پوشــیده شــده‪ ،‬نگاه‬ ‫کنند‪ .‬واقعیت اســت که خورشید وقتی هنوز کامال‬ ‫پوشیده نشــده‪ ،‬می‌تواند به چشــم آسیب برساند‪،‬‬ ‫اما وقتی کامال پوشــانده شــد‪ ،‬دیگر آســیبی برای‬ ‫چشم‌ها ندارد‪ .‬همین مسئله ســاده را نمی‌توان به‬ ‫انسا ن‌های‬

‫باورها نمی‌میرند‬

‫هندوهــا حجــم عظیمی از‬ ‫تخیــل را وارد ماجــرا کرده‌اند‬ ‫تــا بتواننــد دالیــل پدیده‌های‬ ‫مختلــف آســمانی را بگوینــد‪.‬‬ ‫آن‌ها پای عده‌ای خــدا را به میان‬ ‫آورده‌اند که به دنبال اکســیر زندگی‬ ‫ابدی هستند و از شیاطین در اقیانوس‬ ‫کهکشــانی کمک می‌گیرند تا این اکســیر‬ ‫را بســازند و حاصل آن ماه و خورشــید اســت‪.‬‬ ‫البتــه بعــدا خدایــگانِ هندوهــا کلــک می‌زنند و‬ ‫سهم اکســیر شــیاطین را به آن‌ها نمی‌دهند‪ .‬قصه‬ ‫همین‌طــور ادامــه پیــدا می‌کند تــا کار بــه ماه و‬ ‫خورشید می‌رسد و کســوف و خسوف رخ می‌دهد‪.‬‬ ‫قصه هندوهــا یکــی از زیباترین و شــنیدنی‌ترین‬ ‫قصه‌هاســت‪ ،‬اما مســئله این‌جاســت که این قصه‬ ‫زیبــا از قدیم بــه باور مــردم گره خــورده و اکنون‬ ‫کســی نمی‌تواند این بــاور را از آن‌هــا برباید‪ .‬این‬ ‫قضیــه مختص هندوها نیســت‪ ،‬مردم ســایر نقاط‬ ‫دنیا نیز با چنین باورهای خرافه‌ای نســل به نســل‬ ‫پیــش آمده‌اند و اکنــون دل کنــدن از این خرافه‌ها‬ ‫برای آن‌ها آســان نیســت‪.‬‬

‫طهای مدرن‬ ‫غل ‌‬

‫مــردم در طول قرن‌های گذشــته کمــی متعادل‌تر‬ ‫شــده‌اســت‪ ،‬اما هنوز به قوت خودش پابرجاست‪.‬‬ ‫واقعیت این اســت که هیچ ســند علمی و رســمی‬ ‫وجود ندارد که ثابت کند کســوف و خســوف روی‬ ‫زنــان باردار و جنیــن آن‌ها اثــر می‌گذارد‪.‬‬

‫ناساتنهاست!‬

‫به‌خاطر همه ایــن باورهای غلــط و خرافه‌ای که‬ ‫هنــوز در میان مــردم وجود دارد‪ ،‬ناســا برنامه‌های‬ ‫آگاهی‌رســانی در این زمینه گذاشــته‌است‪ .‬به‌ویژه‬ ‫برای کســوفی کــه در اوت رخ داد‪ ،‬ناســا به همراه‬ ‫جامعه اخترشناســان آمریکایی‪ ،‬برنامه‌هایی را برای‬ ‫مردم عادی در نظــر گرفت که در زمینه پدیده‌های‬ ‫آســمانی و اثرات آن‌هــا به مــردم اطالعات علمی‬ ‫بدهد‪ .‬اما ناســا هرچقدر هم که تــاش کند‪ ،‬هنوز‬ ‫هم عده‌ای هســتند که اگر به کســوف و خســوف‬ ‫و اثــرات منفــی آن باور نداشــت ‌ه باشــند‪ ،‬به دنبال‬ ‫طالــع خــود در ســتاره‌ها می‌گردند‪ .‬بررســی‌ها‬ ‫نشــان می‌دهد حتی بســیاری از جوان‌های‬ ‫عصر مــدرن‪ ،‬هــر روز خود را بــا نگاه‬ ‫کردن به «زودیاک» ســپری می‌کنند‪.‬‬ ‫آن‌هــا روی صفحه‌هــای زودیــاک‬ ‫به دنبال نشــانه‌هایی می‌گردند‬ ‫کــه در زندگی شــخصی و کاری‬ ‫مطابق بــا آن عمل کنند‪.‬‬

‫این زودیاک‌باوران‬

‫مــد ر ن‬ ‫عصــر‬ ‫یــاد داد و آن‌ها را توجیه کــرد‪ .‬این باور غلط باعث‬ ‫می‌شــود والدین یا معلم‌ها اجــازه ندهند کودکان‬ ‫به کســوف کامــل نگاه کننــد و بعدا نیــز بچه‌ها‬ ‫همین بــاور غلــط را حمــل می‌کنند‪.‬‬ ‫باورهای غلط در عصر مدرن به ماجرای تماشــای‬ ‫خسوف و کســوف ختم نمی‌شــود‪ .‬برخی از مردم‬ ‫عصــر مــدرن تصــور می‌کنند اگــر زنان بــاردار به‬ ‫کســوف یا خســوف نگاه کنند‪ ،‬جنین داخل شکم‬ ‫آن‌هــا دچار نقــص یا معلولیــت خواهد شــد‪ .‬در‬ ‫گذشــته‌های خیلــی دور ادعــا می‌کردند کــه اگر‬ ‫زنــان بــاردار به کســوف نــگاه کنند‪ ،‬بچــه آن‌ها‬ ‫موش می‌شــود و حــاال ادعا می‌کننــد جنین آن‌ها‬ ‫دچــار معلولیــت می‌شــود‪ .‬درواقع بــاور افراطی‬

‫در ســال ‪ 1963‬کســوف کامل در آالســکا رخ داد‬ ‫که باعث شــد کســوف بخشی از خورشــید نیز در‬ ‫‪41‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫برخــی از آن‌هــا بــه زودیاک‬ ‫اعتیــاد پیــدا کرده‌انــد و برخی‬ ‫ادعــا می‌کننــد کــه تنهــا بــرای‬ ‫ســرگرمی از آن اســتفاده می‌کنند‪.‬‬ ‫دلیلی کــه آن‌هــا می‌آورنــد‪ ،‬هرچه‬ ‫باشــد‪ ،‬درجه‌ای خفیف از خرافه‌پرستی‬ ‫را در خــود دارد‪ .‬آن‌هــا انســان‌های عصر‬ ‫مدرن هســتند که کارهای خــود را با کامپیوتر‬ ‫و تلفن‌هــای همــراه هوشــمند انجــام می‌دهند‪،‬‬ ‫امــا وقتــی می‌خواهنــد ازدواج کننــد‪ ،‬بــه دنبال‬ ‫ماه و ســال تولــد فر ِد مقابــل می‌گردند تــا ببینند‬ ‫آیــا ســتاره آن‌هــا بــا هــم جفت‌وجــور اســت یا‬ ‫خیــر‪ .‬برخــی از ایــن افــراد ادعا می‌کننــد که تنها‬ ‫بــه دنبال یافتن نشــانه‌های مثبت بــرای تقویت و‬ ‫بهبود وضعیــت کاری خود هســتند‪ ،‬امــا تا جایی‬ ‫در جســت‌وجوی نشــانه‌ها پیــش می‌رونــد که به‬ ‫فرقه‌هــای ستاره‌شناســی وصــل می‌شــوند و جان‬ ‫به کســب‌وکا ِر طالع‌بین‌های کاله‌بردار می‌بخشــند‪.‬‬ ‫آن‌هــا در اقیانــوس ســتاره‌ها بدون آن‌کــه متوجه‬ ‫شــوند‪ ،‬مانند انســان‌های عصر حجر‪ ،‬خرافه‌پرست‬ ‫می‌شــوند‪ .‬شاید آن‌ها خودشــان هم ندانند که این‬ ‫خرافه‌هــای ناخواســته می‌تواند آغاز دردســرهای‬ ‫عصر مدرن باشــد؛ دردســرهایی که قصه خودش را‬ ‫دارد‪( .‬از مجلــه چهــل چراغ)‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪41 Kheradmand‬‬


‫طالع در اقیانوس ستـارگان‬ ‫صدیقهثنایی‬

‫می‌گیرد و با حماقتی عجیب‪ ،‬مســتقیم به کسوف‬ ‫خورشــید ُزل می‌زنــد؛ آســمان برای ایــن مردم چه‬ ‫دارد؟‬

‫بــه حیات خــود ادامــه می‌دهند‪ .‬کســوفی که در‬ ‫‪ 21‬اوت ‪ 2017‬در ایــاالت متحــده آمریکا رخ داد‪ ،‬تا‬ ‫حدود زیــادی ثابت کرد که هرچند علم پیشــرفت‬ ‫کرده‪ ،‬اما نــگاه مردم به پدیده‌های آســمانی هنوز‬ ‫همان نــگاه ِد ُمده و خرافه‌ای اســت‪.‬‬

‫«آیــا ســتاره‌های شــما بــا هــم جفت اســت و‬ ‫بــه عبارتــی طالع شــما و فــرد مورد نظــر به هم‬ ‫می‌خورد؟» برای دانســتن این ســوال کافی اســت خراف ‌هها نفس م ‌یکشند‬ ‫نــام خــود و نــام مادرتــان و هم‌چنین نــام طرف قصه‌ها و خرافه‌های بســیاری در سرتاســر جهان‬ ‫مقابــل و نام مــادرش را با حروف ابجــد به صورت و در فرهنگ‌های مختلف وجود دارد که بر اســاس‬ ‫جدا محاســبه کنید و بعد بر عدد ‪ 5‬تقســیم کنید‪ .‬آن‌ها خدایگان‪ ،‬شیاطین‪ ،‬اژدهاها و سایر موجودات فراتر از افق آبی‬ ‫اگــر باقی‌مانده بر اعداد ‪ 1‬یا ‪ 3‬یا ‪ 5‬تقســیم شــود‪ ،‬در آســمان پرســه می‌زننــد و ناگهــان خورشــید یا چه چیزی باعث می‌شــود ماه در طول خســوف‪،‬‬ ‫ســتاره شــما جفت اســت و تا آخر عمــر با خوبی مــاه را می‌بلعند‪ .‬ایــن قصه‌ها ســعی دارند دالیل در ســایه‌ای قرمزرنــگ قــرار بگیــرد؟ کــروپ در‬ ‫افق آبــی» دلیل این اتفــاق را از‬ ‫و خوشــی در کنــار هم زندگــی خواهید کــرد‪ .‬اما کســوف‬ ‫کتــاب «فراتــر از ِ‬ ‫زبان مــردم قدیمــی در آمریکای جنوبــی این‌طور‬ ‫اگــر باقی‌مانــده بر ‪ 2‬یا ‪ 4‬تقســیم شــود‪ ،‬ســتاره‬ ‫می‌نویســد‪« :‬ارواح مــردگان بــه شــکل ببرهای‬ ‫شــما جفت نیســت و حتی اگــر ازدواج کنید‪ ،‬به‬ ‫جاگــوار به قمــر زمین حملــه می‌کنند و آن‬ ‫احتمــال زیاد روزی از هم جدا خواهید شــد‪.‬‬ ‫را در آســمان بــه خــون می‌کشــانند‪ ،‬به‬ ‫البتــه اگــر باقی‌مانده تقســیم بــر صفر‬ ‫همین خاطر به رنــگ قرمز درمی‌آید‪.‬‬ ‫شــود‪ ،‬شــک نکنیــد کــه شــما فردی‬ ‫درنتیجــه وقتی مردم مــاه را به رنگ‬ ‫«خرافه‌پرست» هســتید‪ .‬ستاره‌ها و‬ ‫قرمــز می‌دیدنــد‪ ،‬از ســگ‌های‬ ‫اجرام آســمانی و رابطه آن‌ها هیچ‬ ‫خود می‌خواســتند رو به آســمان‬ ‫چیــزی دربــاره روابط شــخصی‪،‬‬ ‫پارس کنند تا جاگوارها بترســند و‬ ‫زندگــی کاری و امــور روزمــره‬ ‫ســاخی خود بردارند‪».‬‬ ‫از‬ ‫دست‬ ‫انســان‌ها نمی‌گوینــد‪ .‬هرچنــد‬ ‫ِ‬ ‫افســانه‌های بســیاری در جهان‬ ‫حضــرت حافظ نیز نشــانه‌های‬ ‫وجــود دارد کــه هر کــدام تالش‬ ‫وصل را در آســمان جســت‌وجو‬ ‫می‌کننــد یکــی از پدیده‌هــای‬ ‫می‌کــرده و این‌طــور می‌گفتــه‪:‬‬ ‫آســمانی را توضیح دهند‪ .‬یکی به‬ ‫«گفتــم کــه خواجه کی به ســر‬ ‫دنبال توضیح علت خســوف است‬ ‫حجلــه می‌رود‪/‬گفــت آن زمــان‬ ‫و دیگــری کســوف را بــا قصه‌هــای‬ ‫که مشــتری و مــه قران کننــد» اما‬ ‫صدمن یک غــا ِز خود توجیــه می‌کند‪.‬‬ ‫ه ‌م ِقران شــدنِ مشتری و ماه هم هیچ‬ ‫بررســی‌ها نشــان می‌دهد تقریبــا تمامی‬ ‫نشــانه‌ای از مســائل و روابط انسانی در‬ ‫این قصه‌ها و خرافه‌ها‪ ،‬نقاط مشــترک دارند؛‬ ‫خود ندارد‪ .‬آسمان همیشــه برای انسان‌های‬ ‫در تمامــی آن‌هــا زدن یا گاز گرفتن وجــود دارد و‬ ‫خرافه‌پرست «ســرزمین عجایب» بوده که روابط‬ ‫این‌کــه در همه آن‌ها کســوف نشــانه خبرهای بد‬ ‫اجــرام داخل آن از آینده آن‌ها خبر می‌داده‌اســت‪.‬‬ ‫هنــوز هم عده زیــادی از مردم‪ ،‬تالش‌های ناســا و و خسوف‬ ‫را بیــان اســت‪ .‬کروپ در کتاب خود می‌گویــد‪« :‬حتما باید‬ ‫ســایر ســازمان‌های هوا فضا را نادیــده می‌گیرند و کننــد‪ .‬مــردم از گذشــته هــر بــار کــه اتفاقی در دلیلی مشــخص وجود داشت ‌ه باشــد که در سرتاسر‬ ‫البــه‌الی برخورد ســتاره‌ها و عکس‌هــای باکیفیت آســمان رخ می‌داد‪ ،‬به‌خاطــر آن دعا می‌خواندند یا جهــان‪ ،‬تقریبــا همه مــردم کســوف خورشــید یا‬ ‫ماهواره‌ای از ماه و مشــتری به دنبال طالع ســعد و وحشــت‌زده می‌شدند؛ بســیاری از مواقع نیز برای خســوف ماه را نشــانه‌ای بــر خبرهای بــد و بروز‬ ‫نحس خودشــان هســتند‪ .‬اما چرا علم اخترشناسی دفع بــا‪ ،‬قربانی می‌دادند‪ .‬این روزها دانشــمندان مشــکالت می‌دانســتند‪ .‬احتمــاال مردمــی کــه در‬ ‫به ابــزار طالع‌بینی مردم خرافه‌پرســت بدل شــد؟ و کســانی کــه آســمان را به صورت مســتمر رصد طبیعت زندگــی می‌کردند‪ ،‬تصــور می‌کردند محل‬ ‫چرا آســمان تا ایــن اندازه مورد پســند عموم مردم می‌کننــد‪ ،‬به مــردم می‌گوینــد چــرا و چگونه این اقامت همیشگی‌شــان در خطر است‪ ».‬مردمی که‬ ‫اســت؟ چرا هنوز هم بعد از پیشــرفت‌های بسیار‪ ،‬اتفاقــات رخ می‌دهــد‪ .‬آن‌هــا حتی زمــان و مکان در عصــر حاضــر زندگی می‌کنند‪ ،‬چنیــن خطری را‬ ‫وقتــی ناســا خبــر از کســوف خورشــید در ایاالت دقیــق بروز ایــن پدیده‌های آســمانی را محاســبه احســاس نمی‌کنند و نبایــد برای آن‌ها کســوف یا‬ ‫متحــده آمریــکا می‌دهــد‪ ،‬عده بســیار زیــادی از می‌کننــد و به صورت علمی بــرای مردم می‌گویند‪ .‬خســوف محلی از اعراب داشــته‌باشــد‪ .‬اما طلوع‬ ‫مردم این کشــور پیشرفته به شــهرها و روستاهایی بــه این‌ترتیب انتظار می‌رود درک مردم از پدیده‌ای علم‪ ،‬مانــع ترس و نگرانی‌های مــردم از پدیده‌های‬ ‫می‌روند که گفته می‌شــود خورشــید در آن‌ها بهتر مانند کســوف پــس از قرن‌ها‪ ،‬به‌کلــی تغییر کرده آســمانی نظیر کســوف خورشید نشد‪.‬‬ ‫دیــده می‌شــود و مانند انســان‌های نخســتین به ‌باشــد‪ .‬اما خرافه‌های قدیمی هنــوز از میان رفته و‬ ‫ایــن پدیده نــگاه می‌کننــد؟ حتی دونالــد ترامپ با وجود دسترســی مردم امروز بــه اطالعات مبتنی آخرالزمانمی‌شود‬ ‫رئیس‌جمهــوری ایــن کشــور‪ ،‬توصیه‌هــا را نادیده بر مســتندات علمی‪ ،‬بــاز هم قصه‌هــا و خرافه‌ها کســانی کــه دائــم آســمان را رصــد می‌کننــد و‬ ‫‪40‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪40 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬



‫بقیه از صفحه ‪36‬‬

‫کــرده بود‪.‬‬

‫ایران و روسیه در مسیر دوستی‬

‫حقــوق دریای خــزر بــود‪ ،‬انتظار عمومــی بر این‬ ‫بود که مذاکرات جانبی در مورد مســائل هســته‌ای‬ ‫ایــران انجــام شــود‪ .‬اما محمــود احمدی‌نــژاد در‬ ‫پاســخ به خبرنــگاری کــه در ایــن زمینه ســؤالی‬ ‫مطــرح کرد‪ ،‬گفت‪« :‬پوتین هیچ پیشــنهادی درباره‬ ‫برنامه هســته‌ای نداشت»‪ .‬رابطه تهران ‪ -‬مسکو در‬ ‫ســال‌های دولت محمــود احمدی‌نــژاد کش‌وقوس‬ ‫رو بــه وخامتــی را تجربــه می‌کــرد‪ ،‬موضــوع‬ ‫تحویــل‌دادن موشــک اس‪ ٣٠٠‬یکــی از اصلی‌ترین‬ ‫مسائل دو کشــور بود که با وجود پرداخت بخشی‬ ‫از تعهــدات مالی ازســوی ایران‪ ،‬این موشــک‌ها در‬ ‫موعد مقــرر تحویل داده نشــده بود‪ .‬ســال ‪۲۰۰۷‬‬ ‫قــراردادی بــه ارزش ‪ ۸۰۰‬میلیــون دالر برای فروش‬ ‫پنج سیســتم اس‪ ۳۰۰‬ازســوی روســیه بــه ایران به‬

‫به‌عنــوان یکی از اعضــای دائم شــورای امنیت‪ ،‬به‬ ‫قطع‌نامه‌هــای تحریمــی علیــه ایــران رأی مثبت‬ ‫داد‪ .‬تحریمــی که روســیه خــود آن را تجربه کرده‬ ‫اســت‪ .‬آنها بــه دلیل بحــران کریمه‪ ،‬ازســوی اروپا‬ ‫و آمریــکا تحریم شــده بودنــد‪ ،‬اما با از ســرگیری‬ ‫مذاکــرات هســته‌ای در ســال ‪ ،١٣٩٢‬روســیه بــه‬ ‫یکی از یاران ایران در مســیر مذاکرات هســته‌ای و‬ ‫بده‌وبســتان‌های سیاســی تبدیل شــد‪.‬‬ ‫از جملــه این بده‌وبســتان‌ها خرید کیــک زرد و‬ ‫محموله بیشــتر از محدوده اورانیوم غنی‌شده ایران‬ ‫در جریــان اجرای برجام بود کــه مانع از بهانه‌دادن‬ ‫بــه دســت طرف‌هــای دیگــر به‌ویــژه آمریــکا‬ ‫شــد‪ .‬این‌روزها ایــران با چهــره دیگری از روســیه‬ ‫روبه‌روســت؛ باوجــود تالش‌هــای دونالــد ترامپ‬ ‫بــرای لغــو برجــام‪،‬‬ ‫مســکو بــر پایبنــدی‬ ‫ایــران به برجام و تالش‬ ‫آنها برای اســتمرار این‬ ‫توافــق توســط ایاالت‬ ‫متحــده آمریــکا تأکید‬ ‫می‌کنــد‪ .‬برجــام تنها‬ ‫نکتــه همــکاری ایــن‬ ‫دو کشــور نیست؛ آنها‬ ‫در جبهــه دیگــری نیز‬ ‫با هم متحد هســتند؛‬ ‫در چندین ماه گذشــته‬ ‫همکاری ایران‪ ،‬روســیه‬ ‫و ترکیه موجب شــده‬ ‫تا آتش‌بس در ســوریه‬ ‫محقق شــده و کم‌کم‬ ‫این کشــور به ســمت‬ ‫مناطق عــاری از جنگ‬ ‫پیــش برود‪.‬‬ ‫حضور نظامی روسیه‬ ‫و حضــور مستشــاری‬ ‫ایــران در ســوریه‬ ‫نیــز از مظاهــر دیگر‬ ‫ایــن همکاری‌هــای‬ ‫اســتراتژیک اســت‪ .‬آغاز روابط ایران و روســیه به‬ ‫ســال ‪ ١٥٢١‬میــادی برمی‌گــردد؛ دوران صفویــه‪،‬‬ ‫روابطــی که فرازوفرودهــای زیادی بــه خود دیده‬ ‫اســت از عهدنامه گلســتان و ترکمانچای تا قرارداد‬ ‫قوا‪-‬ســادچیکف؛ از عهدنامه‌هــای دوســتی تــا‬ ‫تخاصم‌هــای تاریخی‪ .‬حاال هر دو کشــور به دوران‬ ‫دیگــری قدم گذاشــته‌اند و در پــی رابطه‌ای جدید‬ ‫هســتند‪ .‬پوتیــن امــروز در قــدرت اســت و ایران‬ ‫کشــوری دوســت و قدرتمند‪ .‬تاریخ امروز روســیه‬ ‫در صدســالگی انقالب بلشــویکی‪ ،‬ردیه‌ای است بر‬ ‫جبرگرایــی مارکس که معتقد به جبــر تاریخی بود‪.‬‬ ‫مســیر بی‌تغییر میســر نخواهــد بود‪ ،‬از دشــمنی‬ ‫تــا دوســتی؛ هیچ چیــزی قطعــی نیســت‪ .‬تاریخ‬ ‫طعنه‌هــای تراژیک خود را دارد‪ .‬از روزنامه شــرق‬

‫دو کشــور در ســال‌های اخیر رابطه‌ای نزدیک‬ ‫را بــا هــم تجربــه می‌کنند؛ دیــدار امــروز دو‬ ‫رئیس‌جمهوری‪ ،‬نهمین دیدار در پنج‌ســال گذشــته‬ ‫اســت؛ دیدارهایی در تعداد بی‌ســابقه و ســومین‬ ‫حضــور پوتین در ایران‪ .‬پوتین ســال ‪ ١٣٩٤‬به تهران‬ ‫ســفر کرد بــا هواپیمــا و لیموزین شــخصی خود؛‬ ‫هواپیمایی شــیک که در داخل آن دفتر کاری مجلل‬ ‫بــرای پوتین تدارک دیده شــده اســت‪.‬‬ ‫دوم آذرمــاه‪ ،‬تذکرهــای بــاالی امنیتــی از ســوی‬ ‫تیــم حفاظت روســی به مســئوالن ایرانی ســبب‬ ‫شــد که حوالی ســازمان اجالس ســران بــه فاصله‬ ‫حداقــل یــک کیلومتر‪،‬‬ ‫تک‌تیراندازهای ایرانی‬ ‫حتــی روی مراکــز و‬ ‫خانه‌هــای غیردولتــی‬ ‫نیــز مســتقر شــوند‪.‬‬ ‫او كــه بــرای شــرکت‬ ‫در نشســت رهبــران‬ ‫کشــورهای صادرکننده‬ ‫گاز بــه ایــران ســفر‬ ‫کــرده‪ ،‬بالفاصلــه پس‬ ‫از ورود بــه تهــران‪ ،‬با‬ ‫مقــام معظــم رهبری‬ ‫می‌کنــد‪.‬‬ ‫دیــدار‬ ‫پوتیــن در پایــان ایــن‬ ‫ســفر یک جلــد قرآن‬ ‫مجیــد بــه رهبــری‬ ‫هدیــه داد‪ .‬بخــش‬ ‫خا و رمیا نه‌شنا ســی‬ ‫دانشــگاه مســکو‬ ‫دربــاره تاریخچــه آن‬ ‫اعالم کــرد‪« :‬قرآنی که‬ ‫سجمهــور پوتیــن‬ ‫رئی ‌‬ ‫بــه جنــاب آیت‌اللــه‬ ‫خامنــه‌ای رهبــر ایران‬ ‫هدیــه کرد‪ ،‬مربــوط به دوره مــروان آخرین خلیفه امضــا رســیده بود کــه بــدون تحویــل هیچ‌گونه‬ ‫بنی‌امیــه بــود کــه والی شــام به ســلطان ســلیم موشــکی ازســوی روس‌ها فسخ شد‪.‬‬ ‫عثمانــی هدیــه کرده بــود و بعدها پادشــاه دیگر بعدها «دمیتری مدودف»‪ ،‬رئیس‌جمهور روســیه‪،‬‬ ‫عثمانی نیــز آن را بــه عباس میرزا نائب‌الســلطنه در ســال ‪ ۲۰۱۰‬در راســتای اجــرای قطع‌نامه ‪۱۹۲۹‬‬ ‫قاجــار هدیــه کــرده بــود»‪.‬‬ ‫شورای امنیت دســتوری را صادر کرد که به موجب‬ ‫پوتیــن قبــا هم بــه ایران ســفر کــرده بــود؛ او آن فروش هرگونه موشــک و جنگ‌افزارهای دیگری‬ ‫در مهرمــاه ‪ ١٣٨٦‬بــه منظــور شــرکت در اجالس مانند تانک‌های جنگی‪ ،‬خودروهــای زرهی‪ ،‬ادوات‬ ‫رؤســای کشــورهای حاشــیه دریای خزر بــه ایران توپخانــه‌ای کالیبر بــاال‪ ،‬کشــتی‌ها و هواپیماها و‬ ‫ســفر کرد‪ .‬این اولین ســفر رئیس‌جمهوری روســیه هلیکوپترهای نظامــی به ایران ممنوع شــد ‌ه بود‪.‬‬ ‫بــه ایران بعــد از ‪ ٥٠‬ســال بود‪ .‬قبل از ســفرش به در دولــت یازدهــم به پرونده‌ای حقوقی بدل شــد‬ ‫ایران شــایعه‌ای مبتنی بر برنامه‌ریــزی برای ترور او و در نهایــت با طــرح بحث غرامت‪ ،‬شــکایت پس‬ ‫مطرح شــد‪ ،‬اما او با وجود هشــدارهای امنیتی‪ ،‬به گرفته شــد و اس‪ ٣٠٠‬به ایران تحویل داده شــد‪.‬‬ ‫تهران ســفر کرد‪.‬‬ ‫اما ایران از روســیه عدم همراهــی دیگری را هم‬ ‫در ایــن ســفر بــا اینکه محــور اصلــی مذاکرات در ســال‌های اخیــر به‌خاطــر دارد؛ دولت روســیه‬ ‫‪38‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪38 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


37 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬37


‫پر کرد‪ .‬به ســال آخر دانشــگاه که رســید‪ ،‬توانست‬ ‫در ســال ‪ ١٩٧٠‬از ســوی «یوری آندروپــف»‪ ،‬مدیر‬ ‫وقــت این ســازمان‪ ،‬به اســتخدام درآید‪.‬‬

‫در خلوت مأمور مخصوص‬

‫والدیمیــر در جــوالی ‪ ١٩٨٣‬در یکــی از‬ ‫مأموریت‌هــای خود با یک مهماندار هواپیما آشــنا‬ ‫می‌شــود‪« :‬لیودمیال شــکربنووا پوتینــا»؛ نتیجه این‬ ‫آشــنایی ازدواجی اســت که ‪ ٣٠‬ســال دوام داشت‪.‬‬ ‫امــا ســرانجام به جدایــی انجامید؛ پوتین در ســال‬ ‫‪ ۲۰۱۳‬پــس از اتمــام دیــدار از یــک نمایش‌نامه از‬ ‫طــاق توافقی خود خبــر داد‪ .‬والدیمیــر‪ ،‬دلیل این‬ ‫جدایــی را نداشــتن وقت بــه دلیل کار و مشــغله‬ ‫زیاد عنــوان کرد؛ اگرچه رســانه‌ها از دالیلی دیگری‬ ‫ســخن گفتند‪.‬‬ ‫از خیانــت والدیمیر به لیودمیال تــا رابطه پنهانی‬ ‫او بــا زنان دیگــر و در نهایت عکس زنــی جوان با‬ ‫کودکی موطالیی که ادعا شــد‪ ،‬فرزند پوتین اســت‪.‬‬ ‫شــاید این همــان اســت که یکــی از رســانه‌های‬ ‫روســی ادعا کرده بــود‪ ،‬پوتین در خــارج از زندگی‬ ‫زناشــویی بــا «آلینا کابایــوا»‪ ،‬ژیمناســت المپیکی‪،‬‬ ‫ارتباط داشــته و از او یک فرزنــد دارد؛ اما این ادعا‬ ‫از ســوی مقامات کرملین به‌ســرعت تکذیب شــد‪.‬‬ ‫«پوتینا» نــام خانوادگی خود را بعــد از جدایی از‬ ‫پوتین به «اوشــرتنایا» تغییــر داد و هیچ‌وقت‪ ‬برای‬ ‫رســانه‌ها فــردی در دســترس نبــود و شــاید فقط‬ ‫یک‌بــار از راز زندگی خود ســخن گفته باشــد‪« :‬او‬ ‫ت بزن داشــت»‪ .‬پوتین دو دختــر «یکاترینا»‬ ‫دســ ‌‬ ‫متولــد ‪ ٣١‬آگوســت‪ ١٩٨٦ ‬و «ماریــا» متولــد ‪٢٥‬‬ ‫آوریــل ‪ ١٩٨٥‬دارد؛ یکاترینــا در دانشــگاه دولتــی‬ ‫مســکو مشــغول تدریس ریاضی و مکانیک است؛‬ ‫می‌گوینــد شــوهرش‪ ‬میلیاردهــا دالر در صنعــت‬ ‫پتروشــیمی ســرمایه‌گذاری کرده است‪.‬‬

‫مأمور کاگ‌ب در برلین شرقی‬

‫ورزشــکاری امروزی‌اش‪ -‬که مسئوالن روابط‌عمومی‬ ‫ریاســت‌جمهوری روســیه فراهم می‌کننــد‪ -‬نبوده‬ ‫اســت؛ او امروز به آرزوی خود رســیده اســت‪.‬‬ ‫‪ ١٠‬سال باید از زمان برگشت پوتین از برلین شرقی‬ ‫می‌گذشــت تــا این‌بــار در قامــت رئیس‌جمهوری‬ ‫روســیه ظاهر شــود؛ اما هرگز پیروزی احساســات‬ ‫میهن‌پرســتانه و رؤیای دموکراســی بــر ایدئولوژی‬ ‫کمونیســم را در آلمــان شــرقی فرامــوش نکــرد‪.‬‬ ‫همچنان‌که او ســال ‪ ١٩٩١‬و فروپاشــی شــوروی و‬ ‫ســقوط «میخائیــل گورباچــف» را هــم از خاطر‬ ‫نمی‌برد‪ .‬پوتیــن وقایع درســدن را از خاطر نبرده و‬ ‫زمانــی که میــدان کی‌یف پر از معترضانش شــلوغ‬ ‫شــد‪ ،‬خاطــرات تلخــش دوباره زنــده شــد؛ «انگار‬ ‫ترس‌هــای کهنــه دوبــاره درونش زنده می‌شــود»‪.‬‬

‫از شهرداری تا ریاست‌جمهوری‬

‫ســه ســال بعــد از ازدواج‪ ،‬والدیمیــر بــه آلمــان‬ ‫شــرقی می‌رود؛ محل جدید خدمتش در کاگ‌ب در‬ ‫«درســدن»؛ جمهوری دموکراتیک آلمان (یا ‪)GDR‬‬ ‫کشــوری کمونیســت‪ ،‬در آن بخش از سرزمین‌های‬ ‫آلمــان که شــوروی در جنــگ جهانــی دوم آنجا را‬ ‫اشــغال کــرده بود‪ .‬آلمــان شــرقی از بازوهای مهم‬ ‫قدرت مســکو بود‪ ،‬چســبیده به اروپای غربی‪ ،‬و پر‬ ‫از نظامیان و جاسوســان شــوروی‪ .‬ایــن حضور پنج‬ ‫ســال برای والدیمیر بــه درازا می‌کشــد‪ ،‬از ‪ ١٩٨٦‬تا‬ ‫‪.١٩٩١‬‬ ‫او به چشــم خــود فروریختــن دیــوار برلین بین‬ ‫آلمان شــرقی و غربی را می‌بینــد؛ دورانی که پوتین‬ ‫از آن بــه تلخی یاد می‌کنــد‪ .‬او و لیودمیال در آلمان‬ ‫شــرقی زندگــی راحتی داشــتند؛ پوتین ســاعت‌ها‬ ‫بروشــورهای تبلیغی غربی را ورق مــی‌زد که از مد‬ ‫روز عقــب نمانــد‪ .‬شــاید آن زمان غصــه می‌خورد‬ ‫کــه چــرا ظاهــرش بــه خوش‌قــواره‌ای تصویرهای‬ ‫‪36‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪38‬‬

‫او بعد از اتحاد دو آلمــان‪ ،‬به لنینگراد برمی‌گردد؛‬ ‫آن زمان این شــهر تغییر نــام داده بــود‪ .‬پوتین در‬ ‫شــهرداری اســتخدام می‌شــود و در دومیــن ســال‬ ‫حضــورش‪ ،‬بــه معاونت شــهرداری می‌رســد‪ .‬برای‬ ‫مبــارزه با مافیای اقتصادی این شــهر با تشــکیالت‬ ‫امنیتی جدید روســیه «‪ »F. S. B‬که جانشین ک‌اگ‌ب‬ ‫شــده بــود ارتبــاط برقــرار می‌کنــد‪ .‬والدیمیر در‬ ‫همین دوره در جریان انتخاباتی «بوریس یلتسین»‪،‬‬ ‫ریاســت ســتاد انتخاباتی او را به عهــده می‌گیرد و‬ ‫از همان‌جــا‪ ،‬یعنــی ‪ ١٩٩٦‬به جمــع کارکنان دولت‬ ‫می‌پیوندنــد‪ .‬زمــان به‌ســرعت ســپری می‌شــود و‬ ‫پوتین مســیر قدرت را طــی می‌کند‪.‬‬ ‫دو ســال بعــد‪ ،‬به دســتور یلتســین‪ ،‬به ریاســت‬ ‫تشــکیالت امنیتی جدید روســیه انتخاب می‌شــود‬ ‫و در تابســتان ســال ‪ ١٩٩٩‬در مقــام نخســت‌وزیر‬ ‫یلتســین قــرار می‌گیــرد؛ نخســت‌وزیری قدرتمند؛‬ ‫قدرت در ید والدیمیر نخســت‌وزیر بود نه یلتسین‬ ‫رئیس‌جمهــور‪ .‬او در چنــد ماه اول حضــورش‪ ،‬برای‬ ‫مبارزه با فســاد اداری و ســرکوب مافیایی و استقرار‬ ‫امنیــت در شــهر گام‌هــای بزرگــی برداشــت‪ .‬اما‬ ‫طولی نمی‌کشــد که یلتســین از مقام خود استعفا‬ ‫می‌دهــد؛ و کفالــت رئیس‌جمهــوری را به دســت‬ ‫پوتیــن می‌دهد‪.‬‬ ‫ایــن زمــان او بــه ســرکوب چچن‌هــا مشــغول‬ ‫بــود و در میــان ناسیونالیســت‌های روســیه و‬ ‫نظامیــان از موقعیت باالیــی برخوردار بــود‪ .‬برای‬ ‫همیــن در انتخابــات ماه مــارس ‪ ٢٠٠٠‬عــاوه بر‬ ‫ناسیونالیســت‌ها‪ ،‬نظامیــان و مردم عادی روســیه‬ ‫کــه خواهان امنیــت و رفــاه اقتصــادی بودند‪ ،‬در‬ ‫کنار عــده‌ای از کمونیســت‌های ســابق بــه دلیل‬ ‫ســوابق پوتیــن در حزب کمونیســت و تشــکیالت‬ ‫امنیتی شــوروی به او رأی دادنــد‪ .‬او بعد از پیروزی‬ ‫در انتخابــات‪ ،‬حزبــی تأســیس کرد کــه در ‪،٢٠٠٣‬‬ ‫طرفدارانــش وارد دومای روســیه شــدند‪ .‬دیگر راه‬ ‫برای پوتین هموار شــده بــود و در انتخابات ‪٢٠٠٤‬‬ ‫بــر رقیــب قدرتمند خــود پیــروز شــد؛ «میخائیل‬

‫خودروســکی»‪ ،‬مدیر و صاحب سابق شرکت بزرگ‬ ‫نفتــی «یوکوس» که رســانه‌های آمریکایی در ‪٢٠٠٣‬‬ ‫او را با بیش از هشــت میلیارد دالر ثروت‪ ،‬ششمین‬ ‫مــرد ثروتمند جهان معرفــی کردنــد؛ او بعدها به‬ ‫جرم فســاد مالی و تقلب مالیاتی راهی زندان شــد‪.‬‬ ‫‪ ۹‬آگوســت‪ ۱۹۹۹ ‬بــرای والدمیــر پوتیــن‪ ،‬روزی‬ ‫سرنوشت‌ســاز بــود‪ ،‬او در همیــن روز از ســمت‬ ‫ریاســت اداره اطالعــات و امنیت روســیه به‌عنوان‬ ‫یکی از ســه معاون نخســت‌وزیر برگزیده شــد‪ ،‬اما‬ ‫ســاعاتی بعد با ســقوط دولــت نخســت‌وزیر‪ ،‬به‬ ‫کفالــت نخســت‌وزیری رســید و عصر همــان روز‬ ‫بوریــس یلتســین‪ ،‬رئیس‌جمهوری وقت روســیه‪ ،‬او‬ ‫را به‌عنــوان جانشــین خود به مردم روســیه توصیه‬ ‫کــرد‪ .‬کمتر از یــک هفته بعــد‪ ،‬پوتیــن از پارلمان‬ ‫به‌عنوان نخســت‌وزیر رأی اعتماد گرفت‪ ،‬در آخرین‬ ‫روز این ســال‪ ،‬رســما کفیل ریاســت‌جمهوری شد‪،‬‬ ‫سرانجام در آگوســت ‪ ۱۹۹۹‬به مقام نخست‌وزیری‬ ‫روســیه رسید‪ .‬در دســامبر همان سال‪ ،‬پنج ماه بعد‬ ‫و در پــی اســتعفای «بوریــس یلتســین» به‌عنوان‬ ‫رئیس‌جمهــوری موقــت روســیه برگزیــده شــد و‬ ‫در مــارس ‪ ۲۰۰۰‬در انتخابــات ریاســت‌جمهوری‪،‬‬ ‫رئیس‌جمهــور روســیه شــد؛ پوتین از یک نشــانه‬ ‫ســؤال سیاسی به نشــانه تعجب بزرگ قرمز تبدیل‬ ‫شــده بود‪.‬‬ ‫هفته‌نامه «اکونومیســت» در مقاله‌ای در آخرین‬ ‫شــماره خود‪ ،‬مقاله‌ای که روزنامــه «دنیای اقتصاد»‬ ‫آن را ترجمــه کــرده‪ ،‬درباره پوتین نوشــته اســت‪:‬‬ ‫«پوتیــن همچون یک تزار از هرم قــدرت باال رفت‪.‬‬ ‫از زمانی که در سال ‪ ۲۰۰۱‬علیه اولیگارش‌ها ایستاد‪،‬‬ ‫نخســت کنترل رســانه‌ها و ســپس کنترل غول‌های‬ ‫نفت و گاز را به دســت گرفت و همه دسترســی‌ها‬ ‫به قــدرت و پول از طریق او باید شــکل می‌گرفت‪.‬‬ ‫این روزها اعیان بــه دلخواه پوتین خدمت می‌کنند‬ ‫و آنهایــی که در طبقه‌ای پایین‌تر از اعیان هســتند‬ ‫هــم به دلخواه آنهــا خدمت‌گــزاری می‌کنند و این‬ ‫داســتان تا رده‌های پایین‌تر جامعــه همچنان ادامه‬ ‫دارد‪ .‬او قدرت خود را در روال قانونی جاری ســاخته‬ ‫امــا همه می‌دانند کــه بازپرســان و دادگاه‌ها به او‬ ‫پاسخ‌گو هستند‪.‬‬ ‫او محبوبیــت ‪۸۰‬درصــدی دارد کــه تــا حدودی‬ ‫به‌خاطــر آن اســت کــه مــردم روســیه را متقاعد‬ ‫کــرده اســت همان‌طور کــه یکی از ســران نظامی‬ ‫می‌گوید‪« :‬اگر پوتین نباشــد‪ ،‬روســیه هم نیست»‪.‬‬ ‫او در دوران اول ریاســت‌جمهوری‌اش موفــق بــود‪،‬‬ ‫او توانســت بــا سیاســت‌هایی کــه در پیش گرفت‬ ‫اقتصــاد روســیه را بــا رونــد رو به رشــدی مواجه‬ ‫کند‪ .‬بــه دلیــل محدودیــت هشت‌ســاله قانون‬ ‫اساســی بــرای ریاســت‌جمهوری‪ ،‬پوتیــن جایش‬ ‫را بــه همکار و هم‌فکــرش یعنی مــدودوف داد‬ ‫و خــود در صندلی نخســت‌وزیری نشســت‪ .‬اما‬ ‫اســتراتژی‌های کرملین تغییری نکــرده بود چون‬ ‫تنها اســم کســ ‌ی که روی صندلی نشســته تغییر‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫فراهــم شــده اســت؛ او از فقــر به سیاســت قدم‬ ‫گذاشــته و امروز به‌عنوان یکــی از قدرتمندترین و‬ ‫ثروتمندتریــن مردان جهان شــناخته می‌شــود‪.‬‬ ‫پوتیــن برای دوســتان خود یــادآور روزهــای اوج‬ ‫روســیه اســت‪ ،‬ورزشکاری مصمم‪ ،‬عاشــق جودو با‬ ‫کمربند مشــکی‪ ،‬بغل‌کننــده خرس قطبــی‪ ،‬ناجی‬ ‫قوی‌‌هیــکل اســاوها و‪ . ...‬او روزانــه یک ســاعت‬ ‫شــنا می‌کنــد و به بوکــس‪ ،‬کونگ‌فو و بســیاری از‬ ‫هنرهای رزمــی دیگر عالقه‌مند اســت‪ ‬‬ ‫پوتین در راندن انواع و اقسام وسایل نقلیه مهارت‬ ‫دارد؛ از زیردریایی هســته‌ای تا هواپیما‪ ،‬لوکوموتیو‬ ‫و کامیون‌هــای بــزرگ‪ .‬گاهی هم شــعر می‌خواند‪.‬‬ ‫در دیــدار بــا برندگان مســابقه معلم برتر روســیه‬ ‫گفتــه‪« :‬از کتاب‌هایی کــه دوســت دارم‪ ،‬می‌توانم‬ ‫به شــعرها و نثر میخائیل لرمانتوف اشاره کنم‪ .‬من‬ ‫همیشــه کتابی با آثــار «میخائیل لرمانتــوف» روی‬ ‫میــزم دارم تــا بتوانم در هر لحظــه‌ای آن را بخوانم‬ ‫و بیندیشــم و برای مدتی در دنیای زیبا و شــگفت‬ ‫انگیز او فــرو بروم»‪.‬‬ ‫ســال ‪ ١٩٥٢‬بــود کــه در «لنینگــراد» یــا‬ ‫«ســن‌پترزبورگ» فعلــی بــه دنیــا آمد؛ تنهــا پنج‬ ‫ماه قبــل از مرگ «ژوزف اســتالین» در پنجم مارس‬ ‫‪ .١٩٥٣‬اطالعــات دربــاره چهــره مرمــوز سیاســت‬ ‫روســیه انــدک اســت و متضــاد؛ عده‌ای پــدرش را‬ ‫درجــه‌دار نیــروی دریایــی خوانده‌انــد (از لنیــن‬ ‫تــا پوتین؛ محمــود طلوعــی) و در جســت‌وجوی‬ ‫اینترتی آمده اســت‪«‌:‬پدر پوتیــن کارگر کارخانه‌ای‬ ‫‪35‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫اســت که از لحاظ فیزیکی ناتــوان بود؛ او پاهایش‬ ‫را در عملیــات انتحــاری در جنگ جهانــی دوم از‬ ‫دســت داده بود‪.‬‬ ‫مادرش که یکــی از فرزندانش را به دلیل مریضی‬ ‫دیفتــری از دســت داد و نزدیــک بــود بــه دلیل‬ ‫قحطــی دوران جنگ جان بدهد‪ .‬برای دســتمزدی‬ ‫ناچیز‪ ،‬خیابان‌ها را جارو مــی‌زد و گاهی تجهیزات‬ ‫آزمایشــگاهی را تمیز می‌کرد»‪ .‬یا «فارین پالیسی»‬ ‫نوشــته است‪« :‬پوتین ســعی کرده از زمانی که یک‬ ‫مرد جوان بوده‪ ،‬تصویری ناشــناس و غریبه از خود‬ ‫نشــان دهد‪ .‬وی در شــهر لنینگراد (سن‌پترزبورگ‬ ‫فعلــی) بــه دنیا آمــد و رشــد کــرد‪ .‬او فرزند یک‬ ‫کارگر کارخانه و ســرایدار بود‪ .‬ریشــه اولیــه او از‬ ‫اســتان ریازان است»‪.‬‬ ‫امــا آنچه همــه درباره آن اشــتراک نظــر دارند‪،‬‬ ‫این اســت که والدیمیر‪ ،‬دوران کودکــی خود را در‬ ‫فقر و تنگدســتی به ســر آورده است‪ .‬دانش‌آموزی‬ ‫تیزهــوش و زیــرک کــه بــه اعتــراف خــودش‪،‬‬ ‫مهم‌تریــن عالقــه آن زمانــش تماشــای فیلم‌های‬ ‫جاسوســی بود و یادگیری زبان آلمانــی و خواندن‬ ‫تاریــخ اروپــا؛ به قــول خــودش‪« ،‬یک نفــر کاری‬ ‫می‌کرد که از یک لشــکر برنمی‌آمد‪ .‬یک جاســوس‬ ‫می‌توانست سرنوشــت‪ ‬هزاران نفر را تعیین کند»‪.‬‬ ‫شــاید همین باعث شد که او بعدها وارد «کاگ‌ب»‬ ‫شــود؛ مأمور مشتاق ســازمان اطالعاتی‪-‬جاسوسی‪.‬‬ ‫دانشــجوی رشته حقوق دانشــگاه لنینگراد بود که‬ ‫فرم اســتخدام در ســازمان اطالعات و جاسوسی را‬ ‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪35 Kheradmand‬‬


‫همه چیز در مورد پوتین‬ ‫مرد آهنین روس ها‬

‫«والدیمیــر» را به فارســی می‌تــوان «جهانگیر» یا‬ ‫«جهانــدار» ترجمه کــرد؛ نامی که در زبان روســی‬ ‫تاریخ‌ســاز اســت؛ «والدیمیر ناباکوف»‪« ،‬والدیمیر‬ ‫مایاکوفســکی»‪ ،‬اولــی رمان‌نویــس و نویســنده‬ ‫داســتان‌های کوتاه اســت با آثاری ماننــد «لولیتا»‪،‬‬ ‫«زندگــی واقعــی سباســتین نایــت»‪« ،‬دعــوت به‬ ‫مراســم گردن‌زنی»‪« ،‬ماری» و «شاه‪ ،‬بی‌بی‪ ،‬سرباز»‬ ‫و دومی شــاعر و درام‌نویس فوتوریســتی است که‬ ‫نامش بــا کتــاب «ابــر شــلوارپوش» در خاطره‌ها‬ ‫جاودان شــده اســت‪ .‬تاریخ سیاســی روســیه هم‬ ‫«والیمیر»‌هــای سرنوشت‌ســازی بــه خــود دیــده‬ ‫اســت‪ :‬مهم‌تری ‌ن آنها «والدیمیر ایلیــچ اولیانوف»‪،‬‬ ‫معروف بــه «لنیــن»‪ ،‬بنیان‌گــذار اتحــاد جماهیر‬ ‫شــوروی؛ چهــره‌ای اســتثنائی در تاریخ روســیه که‬ ‫نــام او بــا انقالب اکتبر گره خورده اســت‪ .‬روســیه‬ ‫شــروع اولین ســال تاریخ صدســاله اخیــر خود را‬ ‫بــا «والدیمیــر لنیــن» آغــاز می‌کند؛ کســی که در‬ ‫ســال ‪ ١٩١٧‬خط پایــان بر تاریخ تزارها کشــید؛ اما‬ ‫انتهای این تاریخ صدســاله اخیر‪ ،‬تــزاری دیگری در‬ ‫روســیه در قدرت اســت‪« :‬والدیمیر پوتین»‪ .‬امروز‬ ‫«از اصالح‌طلبــان لیبــرال گرفتــه تــا ســنت‌گرایان‬ ‫محافظه‌کار در مســکو‪ ،‬از پوتیــن به‌عنوان تزار قرن‬ ‫‪ ۲۱‬یــاد می‌کنند»‪.‬‬ ‫شــاید پوتین ایــن عنوان را مدیون بیرون‌کشــیدن‬ ‫کشــورش از وضعیتــی کــه بســیاری از روس‌ها از‬ ‫آن به‌عنــوان آشــفتگی دهــه ‪ ۱۹۹۰‬یــاد می‌کننــد‬ ‫و دوبــاره مطرح‌کــردن نام روســیه به‌عنــوان یک‬ ‫‪34‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫ابرقدرت در جهان اســت؛ کشوری در آسیای شمالی‬ ‫و اروپــای خــاوری؛ در میان مرزهــای آبی اقیانوس‬ ‫آرام شــمالی‪ ،‬اقیانوس منجمد شمالی‪ ،‬دریای خزر و‬ ‫دریــای بالتیک‪ .‬پوتین اقتصاد را بــه تکنوکرات‌های‬ ‫لیبرال واگذار کرده و سیاســت را به مقامات ســابق‬ ‫«ک‌اگ‌ب»؛ روســیه هزینه غلبه سیاســت بر اقتصاد‬ ‫را می‌پردازد‪.‬‬ ‫پوتیــن ‪٦٥‬ســاله خــود را در اوج قــدرت می‌بیند‬ ‫و در ‪ ١٧‬ســال حضــورش در قــدرت‪ ،‬روســیه را در‬ ‫اوج شــکوه‪ .‬او از ســال ‪ ٢٠٠٠‬تــا ‪ ٢٠٠٨‬در قامــت‬ ‫رئیس‌جمهــوری روســیه بــود و بعــد از آن بــرای‬ ‫مدت چهار ســال‪ ،‬در قامت نخســت‌وزیر «دمیتری‬ ‫مــدودف» و از ســال ‪ ٢٠١٢‬بار دیگر به کاخ کرملین‬ ‫وارد شــد و این‌بــار دمیتری مــدودف در موقعیت‬ ‫نخســت‌وزیر پوتین قرار گرفت‪ .‬مــردی پرنفوذ که‬ ‫راه و رســم قــدرت‌ورزی را خــوب می‌دانــد؛ او اگر‬ ‫محبوب روس‌ها هم نباشــد‪ ،‬روســیه او را به‌خاطر‬ ‫اصالحاتش در ســاختار سیاســی این کشور دوست‬ ‫دارد؛ مردی در مواجهه با پارادوکس عشــق و نفرت‪.‬‬ ‫نــام او ایــن روزهــا از آمریکا تا ســوریه شــنیده‬ ‫می‌شــود؛ از دوســتی‌اش با دونالد ترامــپ تا اتهام‬ ‫دخالــت در انتخابــات آمریکا؛ سرنوشــت صلح در‬ ‫ســوریه‪ ،‬به کمکش گره خورده اســت و سرنوشــت‬ ‫گروه تروریســتی داعــش به غضبش و دوســتی‌ای‬ ‫ک بــار ترامپ و پوتین‬ ‫کــه با تهــران دارد‪ .‬بیش از ی ‌‬ ‫نســبت به هم ابراز ارادت کرده‌انــد؛ پوتین ترامپ‬ ‫را یــک «رهبــر باهــوش و با‌اســتعداد» خوانــده‬

‫کــه بدون شــک یکــی از کاندیداهــای موفق برای‬ ‫ریاســت‌جمهوری آینــده آمریکاســت و ترامپ در‬ ‫پاســخ او را یک «رهبر قوی» خوانــده بود‪ .‬او امروز‬ ‫بــرای ســومین‌بار میهمــان تهــران اســت؛ در کنار‬ ‫«الهــام علــی‌اف»‪ ،‬رئیس‌جمهــوری آذربایجان‪.‬‬ ‫گرچــه این حضــور به بهانه نشســت ســه‌جانبه‬ ‫تهــران‪ ،‬جمهوری آذربایجان و مســکو اعالم شــده؛‬ ‫امــا بدون شــک در روابط دو کشــور نقطه‌ای مهم‬ ‫خواهد بود‪ .‬اگرچه ســال‌های نه‌چنــدان دور‪ ،‬رابطه‬ ‫تهران – مســکو در شــرایط چندان مســاعدی قرار‬ ‫نداشــت؛ اما ســال‌های ریاســت‌جمهوری حســن‬ ‫روحانی‪ ،‬دو رئیس‌جمهــوری ‪ ٩‬بار با یکدیگر دیدار‬ ‫داشــته‌اند‪ .‬حســن روحانی در آخریــن مالقاتش با‬ ‫پوتین در مســکو‪ ،‬وضعیت دو کشــور را حرکت به‬ ‫ســمت روابط راهبردی عنوان کرده بــود؛ رابطه‌ای‬ ‫که بدون شــک وضعیت کنونی جمهــوری فدراتیو‬ ‫روســیه و تصمیمات پوتین در آن تأثیرگذار خواهد‬ ‫بود‪.‬‬

‫از کودکی تا اشتیاق برای حضور در ک‌اگ‌ب‬

‫آلبــوم زندگــی پوتیــن یکی‌یکــی ورق می‌خورد؛‬ ‫تصویــر اول‪ ،‬کودکــی بــا لباس‌هــای گشــاد در‬ ‫آغوش مــادر را بــه نمایش می‌گــذارد‪ ،‬محصلی در‬ ‫راه مدرســه‪ ،‬نوجوانــی متفکــر‪ ،‬جوانــی تیزبین با‬ ‫چهره‌ای نگــران‪ ،‬راننده‌ای با لباس مــردم معمولی‪،‬‬ ‫نظامی‌ای با سردوشــی و دیگر مســیر قــدرت برای‬ ‫فرزند «والدیمیر اسپیریدونویچ» و «ماریا ایوانوونا»‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫وی بابیان اینکه نمایشــگاه پارپیرار هرساله برگزار‬ ‫می‌شــود‪ ،‬ادامــه داد‪ :‬این نمایشــگاه هرســاله در‬ ‫تقویــم آذرمــاه مازندرانی‌ها جــای خواهد گرفت‪.‬‬ ‫مدیرکل دفتر امور بانوان و خانواده اســتانداری در‬ ‫خصوص اعطای تســهیالت‬ ‫به زنــان کارآفرین‪ ،‬توانمند‬ ‫و سرپرســت خانــوار‪،‬‬ ‫اظهار داشــت‪ :‬از ‪ ۱.۵‬سال‬ ‫گذشــته معادل ‪ ۶۰‬میلیارد‬ ‫ریــال برای این تســهیالت‬ ‫اختصــاص دادیــم کــه‬ ‫تاکنون بیــش از ‪ ۷۰‬درصد‬ ‫آن جذب شــد‪.‬‬ ‫اســتاندار مازندران نیز با‬ ‫اشاره به برگزاری نمایشگاه‬ ‫توانمندی زنــان مازندران‪،‬‬ ‫عنوان کرد‪ :‬این نمایشــگاه‬ ‫که زنــان تولیــدات محلی‬ ‫خودشان را عرضه می‌کنند‬ ‫فرصــت خوبــی اســت‬ ‫بــرای معرفــی توانایی‌هــا‬ ‫و قابلیت‌هــای زنــان و‬ ‫حتــی مردانی که بــرای خودکفایی کشــور مقدس‬ ‫جمهــوری اســامی ایــران تــاش می‌کنند‪.‬‬ ‫ربیع فــاح جلودار خاطرنشــان کرد‪ :‬بســیاری از‬ ‫ایــن محصــوالت قابلیت صــادرات دارنــد و نباید‬

‫در تالش هستیم از طریق شــهرداری‌ها‪ ،‬مراکزی‬ ‫عرضــه آن‌هــا را به اســتان‪ ،‬محــدود کرد‪.‬‬ ‫اســتاندار مازنــدران بــا تأکیــد بــر صــادرات را در شــهرها به فروش محصــوالت عالقه‌مندان‬ ‫دســتاوردهای مــردم مازنــدران بــه کشــورهای اختصاص دهیم‬ ‫همســایه‪ ،‬اظهــار داشــت‪ :‬حمایت‌هــای الزم بــا‬

‫تســهیالت و ســود کــم کــه بخشــی از آن تاکنون‬ ‫اجرایی شــده است‪ ،‬می‌تواند بســیاری از مشکالت‬ ‫ایــن افــراد را حــل کند‪.‬‬

‫‪33‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫فــاح در خصوص بــازار فروش محصــوالت زنان‪،‬‬ ‫بیان کرد‪ :‬در تالش هســتیم از‬ ‫طریق شــهرداری‌ها‪ ،‬مراکزی‬ ‫را در شــهرها بــه فــروش‬ ‫محصــوالت عالقه‌منــدان‪،‬‬ ‫اختصــاص دهیم‪.‬‬ ‫مازنــدران بیــش از ســه‬ ‫هزار روســتا دارد و ‪ ۴۵‬درصد‬ ‫جمعیت آن را روستانشــینان‬ ‫تشــکیل می‌دهنــد و رونــق‬ ‫صنایع‌دســتی و دســت‬ ‫بافته‌هــای هنــری در رونــق‬ ‫اشــتغال و اقتصاد روســتایی‬ ‫اســتان حائز اهمیت خواهد‬ ‫بود ‪.‬‬ ‫وجود ‪ ۱۴‬کشــور همســایه‬ ‫و ‪ ۲۵۰‬میلیــون نفــر عضــو‬ ‫کشــورهای (ســی آی اس)‬ ‫کمــک بزرگــی اســت تــا با‬ ‫آمــوزش و ترویج‪ ،‬آشــنایی با مدیریت کســب‌وکار‬ ‫و ‪ ‬اعطای تسهیالت بانکی‪ ،‬محصوالت صنایع‌دستی‬ ‫اســتان بــه ایــن بازارهــای جهانی صادر شــود‪.‬‬ ‫خبرگزاری مهر‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫بررس‬ ‫ی‬ ‫ه‬ ‫ن‬ ‫رهای‬ ‫فرام‬ ‫و‬ ‫ش‬ ‫شد‬ ‫ه ایران‬

‫جـاجـیـم‬

‫دست‌بافت‌های و دست‌ساخت‌های سنتی و صنایع‌دستی مازندران‬ ‫در قالب نمایشگاهی از توانمندی‌های بانوان در قائم‌شهر‬

‫نکــرده‌ام چگونه می‌توانم هزینه ســاخت کوره‬ ‫معصومه متانی‬ ‫توانمندی‌های بانوان مازنــدران به نمایش درآمده را تأمیــن کنم‬

‫اســت که اوج هنر را تداعی می‌سازد‪.‬‬ ‫جاجیــم‪ ،‬دســت‌بافت‌های و دست‌ســاخت‌های‬ ‫ســنتی و صنایع‌دســتی مازنــدران در قالــب‬ ‫نمایشــگاهی از توانمندی‌های بانوان در قائم‌شــهر‬ ‫عرضه‌شــده و نقش‌مایه‌هایــی بــر روی تولیــدات‬ ‫دســتی حک‌شــده تا بخشــی از فرهنگ دیرینه و‬ ‫کهــن مازنــدران را به نمایش گــذارد‪.‬‬ ‫اولین نمایشــگاه توانمندی‌های بانــوان مازندران‬ ‫چنــد روزی اســت کــه در ســایت نمایشــگاهی‬ ‫قائم‌شــهر میزبان مردم اســتان است‪ ،‬این نمایشگاه‬ ‫باهمت اداره کل امور بانوان و اســتانداری مازندران‬ ‫و در ‪ ۵۰‬غرفه در ســایت نمایشــگاهی قائم‌شهر به‬ ‫نمایش درآمده اســت‪.‬‬ ‫عاطفه جعفری یکــی از زنان توانمنــد مازندرانی‬ ‫کــه دست‌ســاخته‌هایش را در غرفــه‌ای در ایــن‬ ‫نمایشــگاه به نمایش گذاشــته و باهنــر ویترای و‬ ‫پتینــه کریســتال در این نمایشــگاه شــرکت کرده‬ ‫اســت‪ ،‬بابیان اینکه صنعتگران و هنرمندان امکانات‬ ‫الزم را نــدارد از مســئوالن خواســت تا شــرایط کار‬ ‫هنرمنــدان صنایع‌دســتی را فراهم کنند‪.‬‬

‫وی کــه بــرای اولین بار در یک نمایشــگاه رایگان‬ ‫شــرکت می‌کنــد‪ ،‬از نداشــتن کــوره بــرای کارهای‬ ‫ســفال خود رنج می‌بــرد و معتقد اســت‪ :‬وقتی‌که‬ ‫تاکنــون هیچ تســهیالتی دریافت نکــرده‌ام چگونه‬ ‫می‌توانــم هزینه ســاخت کــوره را تأمین کنم‪.‬‬ ‫الهــام دژبــان هنرمند آملــی و کارشــناس فنّاوری‬ ‫دوخــت که بــا غرفه جاجیــم‪ ،‬تابلو فــرش‪ ،‬کیف و‬ ‫عروســک در نمایشــگاه حضور دارد‪ ،‬نیز می‌گوید‪:‬‬ ‫نمایشــگاه تأثیر بســیار زیــادی در توســعه کار ما‬ ‫ایفــا می‌کنــد ولی خوب می‌شــد اگر مســئوالن از‬ ‫صنایع‌دســتی حمایت کرده و بــازار فروش و عرضه‬ ‫را بــرای زنان توانمنــد در نظر بگیرند‪.‬‬

‫هم بهــره برد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫وی از مســئوالن خواســت صرفا نمایشگاه صرف‬ ‫خریــد و بازدید نباشــد بلکه می‌تــوان با اختصاص‬ ‫غرفه‌هــای آموزشــی انــواع صنایع‌دســتی را بــه‬ ‫عالقه‌منــدان به‌صــورت رایگان آمــوزش داد‪.‬‬ ‫اولین نمایشــگاه توانمندی‌های بانوان مازندران با‬ ‫حمایــت اداره کل بانوان اســتانداری مازندران برپا‬ ‫شــد و مریم جمشــیدی مدیرکل دفتر امــور بانوان‬ ‫و خانــواده اســتانداری مازندران در حاشــیه افتتاح‬ ‫این نمایشــگاه‪ ،‬پارپیرار را نمایش تبلور روســتاهای‬ ‫مازندران و فرهنگ اصیل مازنی دانســت و گفت‪ :‬از‬ ‫دو مــاه پیش تصمیم گرفتیم شــرایطی فراهم کنیم‬ ‫تا روســتاییان بدون هیچ هزینه‌ای فرهنگ بخشــی‬ ‫از روستایشــان را به نمایش بگذارند‪.‬‬

‫پارپیــرار را نمایش تبلور روســتاهای مازندران و‬ ‫صنایع‌دستی همیشه مظلوم است‬ ‫میترا درویشــی از شهرســتان بهشــهر باسابقه ‪ ۱۴‬فرهنگ اصیــل مازنی‬ ‫ســاله درزمین ٔه فرش‪ ،‬گلیم‪ ،‬جاجیم‪ ،‬منبت و معرق‪،‬‬ ‫صنایع‌دســتی را مظلوم می‌داند و می‌گوید‪ :‬درحال‬ ‫حاضر برای حــدود ‪ ۲۵‬نیروی کار ثابت و ‪ ۱۵‬نیروی‬ ‫کار فصلی ایجاد شــغل و کارآفرینی کرده‌ام‪.‬‬ ‫وی تبلیغات نماشــگاه را بســیار ضعیف دانست‬ ‫و گفت‪ :‬صنایع‌دســتی هویت و آیین هر کشــوری‬ ‫اســت که باید برای حفظ و توســعه آن از امکانات‬

‫وقتی‌کــه تاکنــون هیــچ تســهیالتی دریافــت‬ ‫‪32‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫جمشــیدی با اشــاره بــه اینکه همــه هزینه‌های‬ ‫غرفــه‪ ،‬ایــاب و ذهــاب و اســکان زنــان توانمنــد‬ ‫به‌صــورت رایــگان در اختیارشــان قرار داده‌شــده‪،‬‬ ‫تصریــح کرد‪ :‬حــدود ‪ ۱۲۰‬نفر از زنان روســتایی در‬ ‫بیــش از ‪ ۵۰‬غرفــه با انــواع هنرهــای بومی محلی‬ ‫و صنایع‌دســتی در اولین نمایشــگاه توانمندی زنان‬ ‫روســتایی اســتان مازندران شــرکت کردند‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


‫علی‌اشرف درویشیان‪:‬‬ ‫خوشتیپ بود‪ ،‬لهجه نداشت‪ ،‬اما کله‌اش بوی قورمه‌سبزی می‌داد!‬ ‫دیگــر نیامد‪ ،‬دیگر کســی او را ندیــد و من هنوز‬ ‫کتاب کهنه شــده‌اش را تــوی کتاب‌هایم دارم‪.‬‬ ‫این را ســال‌ها بعد فهمیدم‪ ،‬شــاید همین روزها‬ ‫کــه قصه‌هــا چیزهایــی دارنــد که ما دوستشــان‬ ‫داریم و نمی‌دانیــم چرا آن چیزها لزوماً ماجراهای‬ ‫قصه‌ها نیســتند‪ ،‬یــا حتــی آدم‌ها‪ .‬مــردی که راه‬ ‫مــی‌رود و آواز مبهم و نامفهومــی می‌خواند‪ .‬زنی‬ ‫که برای بچــه‌اش الالیی نمی‌خوانــد و بزرگ‌ترین‬ ‫آرزویش این اســت که روزی برای دختر کوچکش‬ ‫الالیــی بخواند‪ .‬دختری که از مادرش متنفر اســت‬ ‫اما پدرش را تا حد پرســتش دوســت دارد‪ .‬پســری‬ ‫که عاشــق نیســت اما جان می‌کند عاشق باشد و‬ ‫فقــط عطر گل‌های اطلســی را می‌فهمد…‬ ‫نــه قصه‌ها ایــن چیزها نیســتند حتــی آدم‌ها‬ ‫نیســتند آدم‌هایــی که بی‌دلیــل گریــه می‌کنند‪،‬‬ ‫هیســتریک می‌خندنــد‪ ،‬دست‌هایشــان آش‌والش‬ ‫اســت بس که کار کرده‌اند و پاهایشــان ریش بس‬ ‫کــه دویده‌انــد و هر نیمه‌شــب یا نه هر شــب‪،‬‬ ‫عضالتــش تیــر می‌کشــد و باید بلند شــوند کف‬ ‫پایشــان را روی زمین فشــار بدهند تــا عضله آرام‬ ‫بگیــرد و باز شــود‪ .‬در قصه‌ها چیزهــای کوچکی‬ ‫هســت که ما دوستشــان داریم امــا نمی‌فهمیم‪.‬‬ ‫که بــا لکه‌هــای زرد از باال جــاری بود‬ ‫روی جلد‪ .‬آبشــوران‪ .‬لطیف تلخستانی‪.‬‬ ‫مــن امــا نتوانســتم آبشــوران را بــه‬ ‫معلــم خوشــتیپمان برگردانــم‪ ،‬بــه‬ ‫معلمــی کــه دل همــه دخترهــا حتی‬ ‫پســرها را برده بــود و لهجه نداشــت‪.‬‬ ‫همان شــب نشســتم کتاب را خواندم‪.‬‬ ‫تــا صبــح هــی چشــم‌هایم ســوخت‪،‬‬ ‫هــی اشــک‌هایم درآمد‪ ،‬هی خــودم را‬ ‫دیدم کنــار آبشــوران که ایســتاده‌ام و‬ ‫بــه گوســفندهایی که بع‌بع‌کنــان روی‬ ‫دســت ســیل می‌روند یا گهواره بچه‌ای‬ ‫را کــه هنــوز وق می‌زنــد بــا خــودش‬ ‫می‌بــرد‪ ،‬زل می‌زنــم‪.‬‬ ‫صبح زودتر بیدار شــدم‪ ،‬زودتر حاضر‬ ‫شــدم‪ ،‬نــان و پنیــر و چای شــیرینم را‬ ‫خورده نخورده دویدم ســمت مدرســه‬ ‫تــا بگویم به آقای افشــار کــه فهمیدم‬ ‫چرا ایــن کتاب را به جــای آن کتاب که‬ ‫جلــدش به آبی می‌زد بــه من داد… اما‬ ‫نتوانســتم‪ .‬نبود تا کتابش را برگردانم به‬ ‫معلم خوشــتیپمان که لهجه نداشــت‪.‬‬ ‫‪31‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫کــه دوستشــان داریم چرا کــه در هیچ‬ ‫کتــاب قصــه‌ای ازشــان بــرده نشــده‪.‬‬ ‫ایــن چیزهــای جزئــی عضله‌هــای پای‬ ‫دونــده‌ای نیســت که شــب‌ها می‌گیرد‬ ‫یــا گریه‌هــای بی‌دلیــل یــک مــرد یــا‬ ‫خنده‌هــای هیســتریک یــک زن‪ .‬آن‬ ‫چیزهای کوچک گاهــی جاهایند‪ ،‬جایی‬ ‫مثــل همیــن آبشــوران که جــای مردن‬ ‫ســگ‌های پیــر اســت و عشــق‌بازی‬ ‫مرغابی‌ها و مثل داســتان‌های رئالیســم‬ ‫جادویی امریکای التین‪ ،‬ســیل با خودش‬ ‫ِ‬ ‫گاو و گوســفند می‌آورد و بچه‌ای که در‬ ‫گهــواره‌ای وق می‌زند‪.‬‬ ‫ایــن چیزهــای کوچــک گاهــی هــم‬ ‫بوهاینــد‪ ،‬بوهایــی کــه از قعــر یــک‬ ‫اکشــتاف عجیــب برمی‌خیزنــد و هیچ‬ ‫مثــل و ماننــد دیگــری ندارنــد در‬ ‫هیچ‌کجــا‪ .‬مثل بوی عشــق و کا ‌ه ِگل که‬ ‫در هــم آمیختــه و از عمــق یــک قصه‬ ‫لطیف تلخســتانی باال می‌آیــد‪ .‬از عمق‬ ‫جــان علی‌اشــرف درویشــیان‪.‬‬ ‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪31 Kheradmand‬‬


‫جلدش به قـهـوه‌ای میـ‌زد‬

‫فریدون عموزاده خلیلی‬ ‫به مناسبت درگذشت علی اشرف درویشیان‬

‫کنــار تا یواشــکی از باالیــش اصل جلــد را ببینیم‪.‬‬ ‫کشــف رنگ‌های پنهان‌شــده زیــر کاغــذ روزنامه‪،‬‬ ‫کشــف تصویری کــه از الی کاغذ پــر از ابهام بود‪،‬‬ ‫کشــف رازی کــه مــا را بــه وسوســه می‌انداخت‪،‬‬ ‫بــه وسوســه‌ای ناپیدا کــه نمی‌فهمیدیم چیســت‬ ‫امــا عاشــقش بودیم‪ .‬کتابی کــه به مــن داد دیدم‬ ‫از الیــش کــه جلدش به آبــی می‌زند‪ .‬کتــاب را داد‬ ‫دســتم‪ ،‬امــا تا نگاهــی کرم کتــاب را پــس گرفت‪.‬‬ ‫نمی‌دانم چیزی از چشــم‌هایم دید یا یاد انشــهایم‬ ‫افتــاد که همیشــه تعریفــش می‌کرد‪.‬‬ ‫کتابــی را که جلــدش از زیر کاغذ بــه آبی می‌زد‪،‬‬ ‫گرفــت و کتاب دیگری بــه من داد کــه جلدش به‬ ‫قهــوه‌ای مــی‌زد‪ .‬همیــن جابه‌جایی مرا بــه دلهره‬ ‫انداخت‪ .‬یــک دلهره بد یا کنجکاوی وحشــتناک یا‬ ‫دلشــوره؟ کتاب با سیل شروع می‌شــد‪ ،‬کلماتی که‬ ‫مثل ســیل می‌آمدنــد‪ ،‬موج برمی‌داشــتند و تو را با‬ ‫خــود می‌بردند‪ .‬مثــل تخته‌پاره‌ای بــر آب متالطم‬ ‫یــک راه‌آب… آبشــوران جــای مــردن ســگ‌های‬ ‫پیر بــود‪ ،‬جــای عشــق‌بازی مرغابی‌ها بــود‪ ،‬جای‬ ‫پــرت کــردن بچه‌گربه‌هایی بــود که خــواب را بر‬

‫مجله‪۴۰‬چــراغ ‪ -‬خوشــتیپ بــود‪ ،‬ما تو شــهرمان‬ ‫عــادت نداشــتیم بــه معلم‌هایــی تــا ایــن حــد‬ ‫خوشــتیپ‪ .‬چشــم‌هایش روشــن بود‪ ،‬قــدش بلند‬ ‫و موهایــش لخــت مشــکی‪ .‬دخترهای کالســمان‬ ‫عاشــقش بودند‪ ،‬دبیرستانمان مختلط بود‪ .‬در کالس‬ ‫ریاضی ‪36‬نفره‌مان ‪ 12‬دختر داشــتیم و ‪ 20‬تا پســر‪.‬‬ ‫می‌دانســتیم کــه همــه دخترهــای کالســمان‬ ‫عاشــقش بودند‪ .‬حتی پســرها هم عاشقش بودند‪.‬‬ ‫بــس که خوشــتیپ بــود و لهجه نداشــت‪.‬‬ ‫لهجــه نداشــت‪ ،‬امــا کله‌اش بــوی قورمه‌ســبزی‬ ‫مــی‌داد‪ .‬کتاب‌هایــی مــی‌آورد بیــن بچه‌ها پخش‬ ‫می‌کــرد که با کاغذ ســفید جلدشــان کــرده بود یا‬ ‫روزنامــه یا از این کاغذهای استنســیل کــه به ِک ِرم‬ ‫می‌زد‪ .‬همین ولعمان را بیشــتر می‌کرد برای گرفتن‬ ‫کتــاب‪ .‬بــرای آنکه کاغذ جلدشــده کتــاب را بزنیم‬ ‫‪30‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫مــردم حرام کرده بودند‪ .‬ســیل می‌آمد خشــمگین‬ ‫می‌شــد‪ ،‬می‌شســت و می‌رفــت‪ .‬ســیل همه‌چیز‬ ‫با خودش مــی‌آورد‪ ،‬پــاالن االغ‌هایی که خودشــان‬ ‫هم بعــد می‌آمدند‪ .‬تیرهــای چوبی بزرگ‪ ،‬ریشــه‬ ‫درخــت‪ ،‬گاو و گوســفند‪ ،‬بع‌بــع و گریه مــی‌آورد‪.‬‬ ‫دیگــر نمی‌شــد جلد را ندیده باشــم‪.‬‬ ‫از‬ ‫کشف‪،‬‬ ‫داشــتم از فرط دلشــوره‪ ،‬از ولع‬ ‫اشتیاقِ‬ ‫رمزگشــایی می‌مــردم‪ .‬دیگر نمی‌شــد جلــد کتاب‬ ‫کــه به قهــوه‌ای مــی‌زد را نبینم‪ ،‬اســمش را ندانم‪،‬‬ ‫نوشــته‌هایش را نشناسم‪ .‬باز کاغذ روزنامه را از جلد‬ ‫باز می‌کــردم‪ ،‬مهم نبــود که آقای افشــار عصبانی‬ ‫می‌شــد یا دلخور‪ ،‬دیگر مهم نبود که خوشتیپی‌اش‬ ‫که دل همــه را می‌برد و لهجه نداشــت‪ ،‬باید کاغذ‬ ‫روزنامــه را بــاز می‌کردم تا این قهــوه‌ای که دو روز‬ ‫بــود چشــم‌هایم را به بازی گرفته بــود می‌دیدم‪ .‬با‬ ‫احتیــاط چســب را کندم‪ .‬کمی از کاغذها چســبید‬ ‫بــه چاپ و دامن جلد زخمی شــد‪ .‬امــا دیگر کار از‬ ‫کار گذشــته بود‪ .‬کاغذ را آرام کنار زدم جلد قهوه‌ای‬ ‫تخــت بود بــا لکه‌های ســفید پنبــه‌ای کوچک که‬ ‫روی پهنه قهوه‌ای پراکنده بود و مارپیچ ســبزآبی‌ای‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫در نــوع انســان باعــث بقــای آنهــا شــده‪ ،‬و می‬ ‫شــود‪ .‬بعنوان مثــال پدری کــه جان خــود را برای‬ ‫نجــات جان دختــرش به خطــر میانــدازد احتمال‬ ‫مانــدگار ســازی ژن خــود را که در دختــرش وجود‬ ‫دارد افزایــش میدهــد‪ .‬روانشناســان اجتماعی نیز‬ ‫اینگونه کمک رســانی را برگرفته از حس «همدلی»‬ ‫که در ما انســان ها وجود دارد مــی دانند‪ .‬هرچند‬ ‫همدلی نیــز از دید بســیاری نوعی خــود خواهی‌‬ ‫محســوب می شود با این اســتدالل که در همدلی‬ ‫درد دیگــری درد مــا اســت و کاهــش درد دیگری‬ ‫کاهــش درد ما خواهد بود‪ ،‬پــس در نتیجه هرگونه‬ ‫انگیــز ٔه امــداد رســانی بر اســاس همدلــی نوعی‬ ‫کاهش درد و زجر در خود اســت که خود ناشــ ‌ی از‬ ‫خود خواه ‌ی اســت‪.‬‬ ‫اما‪ ،‬جدا از دعوای روانشناسان بر سر کالبدشکافی‬ ‫«کمک رســانی»‪ ،‬ما ملت ایران همیشــه بــا انگیز ٔه‬ ‫کمک به دیگــری به معن ‌ی واقعی کلمه‪ ،‬همیشــه‬

‫همیشه در هنگام حادثه ای تمام ما به نوعی‬ ‫ی در امداد‬ ‫خود را موظف می دانیم که نقش ‌‬ ‫رسانی به آسیب دیدگان داشته باشیم‬

‫بتواننــد کمک های خــود را به دســت عزیزان ما‬ ‫در کرمنشــاه برسانند‪.‬‬ ‫بــه احترام ملت عــزادار ایران مقالــه ای که برای‬ ‫ایــن مــاه تهیه کــرده بــودم را به علــت ب ‌ی ربط‬ ‫بودن آن به حادث ٔه دلخراشــی که اتفــاق افتاده به‬ ‫مــاه بعدا موکــول می‌کنم‪ .‬آرزوی صبــر برای تمام‬ ‫عزیزان آســیب دیده در این حادثــه را دارم‪.‬‬

‫در هــر حادثــه ای کــه هموطــن خــود را نیازمند‬ ‫کمــک دیده ایم حضــور پیدا کرده ایــم و با کمک‬ ‫های مالــ ‌ی و خدماتی خــود همیشــه در اینگونه‬ ‫صحنــه هــای انســان ‌ی نقش مهمــ ‌ی را ایفــا کرده‬ ‫ایم‪ ،‬و خواهیم کرد‪ .‬امیدوارم انســان های شــریف‬ ‫همچون گذشــته قدم جلو بگذارنــد و روش هایی‌‬ ‫را فراهــم کننــد تــا هموطنــان مــا در تورنتو نیز‬ ‫‪29‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫تسلیت به مردم ایران‬

‫فرشید رشیدی فر‬

‫‪f a r s h i d r a s h i d i f a r. c o m‬‬ ‫‪rashidifar@hotmail.com‬‬

‫بــه خطر بیندازد‪ .‬بــا توجه به هزینه هــای مالی و‬ ‫جانی‪ ،‬براســتی چــه عواملی باعث می شــوند که‬ ‫انگیــز ٔه کمک کردن به دیگــران کماکان در ما وجود‬ ‫داشته باشد؟‬ ‫روانشناســان اجتماعی بر ایــن باورند که دو عامل‬ ‫باعث ایجــاد انگیزه در افراد برای امداد رســانی به‬ ‫آســیب دیدگان در حوادث طبیعــی و غیر طبیعی‬ ‫می شــوند‪ .‬یکــ ‌ی از ایــن عوامل ریشــه در نوعی‬ ‫از خودخواهــی و خودمحــوری دارد‌ کــه با کمک‬ ‫کــردن در مــا ارضا می شــود‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬شــاید‬ ‫بارها ضــرب المثل هایــ ‌ی همچون "از هر دســت‬ ‫بدی‪ ،‬از همان دســت خواه ‌ی گرفــت"‪ ،‬و یا "کمک‬

‫یــک فاجعه طبیعی دیگــر‪ .‬فاجعه ای کــه اینبار‬ ‫عــرب و عجــم را با هم بــه زیر خاک فــرو برد‪.‬‬ ‫زمیــن لرز ٔه روز یکشــنبه ‪ ۱۲‬نوامبر با قدرت بیش‬ ‫از ‪ ۷‬ریشــتر شهر ســرپل ذهاب در ایران و حلبچه‬ ‫در عــراق را بــا صدهــا کشــته و هــزاران مجروح‬ ‫مواجه کرد تا برای بســیاری دوران ســخت جنگ و‬ ‫بمباران شــیمیایی را تداعی کرده باشــد‪ .‬جنگی که‬ ‫تلفــات زیــادی را دقیقا در همین مــکان به همراه‬ ‫داشــت‪ ،‬اما بعد از صلح میان این دو کشــور همین‬ ‫مردمانــی که امروز زیــر خروارها خاک خوابیده ا‌ند‬ ‫دســت بر دســت هم داده و ویرانــه ای را‬ ‫تبدیــل به زیســتگاهی نو برای خــود کرده‬ ‫بودنــد‪ .‬افســوس که اینبار دســت طبیعت‬ ‫بود کــه این شــهر نوســاخته را مجــدد با‬ ‫خاک یکســان کرد‪.‬‬ ‫همیشــه در هنگام حادثــه ای تمام ما به‬ ‫نوعی خود را موظف می دانیم که نقشــی‌‬ ‫در امداد رســانی به آســیب دیدگان داشته‬ ‫باشــیم‪ .‬هر نوع کمک به دیگری مســتلزم‬ ‫بهائــی اســت کــه شــخص مــدد کار باید‬ ‫بپــردازد‪ .‬حال این بها می تواند مال ‌ی باشــد‪،‬‬ ‫زمان باشــد‪ ،‬و یا حتی مســتقیما جان فرد را‬ ‫‪28‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫کــن تا بــه تو نیز کمک شــود" را شــنیده باشــید‪.‬‬ ‫جــدا از واقعیــت و یــا توهمــی کــه پشــت این‬ ‫مثــال ها وجــود دارد‪ ،‬امــا وجه مشــترک این نوع‬ ‫از امــداد رســانی «حس خوبی ‌» اســت کــه در ما‬ ‫ایجــاد می‌کنــد‪ .‬در واقع کمــک کردن بــه دیگری‬ ‫در شــرایط ســخت در ما حس خــوب و رضایت از‬ ‫خــود را ایجــاد می‌کند‪ .‬در بســیاری از موارد نیز به‬ ‫انگیز ٔه راض ‌ی نگه داشــتن پروردگار اســت که دست‬ ‫بــه امداد رســانی می‌زنیم‪ ،‬که این نیــز نوعی خود‬ ‫خواه ‌ی تلق ‌ی میشــود‪ ،‬زیرا اگر بر این باور باشــیم‬ ‫کــه بــا کمک کــردن بــه دیگری خــدا را خشــنود‬ ‫نخواهیــم کرد آنگاه هرگز دســت یــاری به منظور‬ ‫کمــک کردن بــه کســ ‌ی دراز نمی‌کنیم‪.‬‬ ‫امــا نــوع دیگــری از امداد رســانی وجود‬ ‫دارد کــه بــا انگیزه ای کامال نوع دوســتانه‬ ‫ایجاد میشــود‪ .‬در این نوع از کمک رســانی‬ ‫نیت فرد کمک رســان به هیــچ وجه ایجاد‬ ‫حس خــوب در خود نیســت‪ ،‬بلکه فقط و‬ ‫فقــط بمنظور کاهــش زجــر و درد در فرد‬ ‫آســیب دیــده اســت و هیچگونــه انگیز ٔه‬ ‫خــود خواهــ ‌ی در آن یافــت نمی‌شــود‪.‬‬ ‫«بیولوژیســت های تکاملی» بر این باورند‬ ‫کــه این نوع از کمک رســانی جنب ٔه تکاملی‬ ‫در مــا دارد بدیــن نحو که اینگونــه رفتارها‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


27 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬27


‫از هنــر وارد چیزی می‌شــوید‪ ،‬مث ًال اگــر بازیگرید‪،‬‬ ‫عکاســی می‌کنیــد‪ ،‬اگــر عــکاس هســتید‪ ،‬شــعر‬ ‫می‌گویید‪ ،‬یعنــی وقتی جای‌تــان را عوض می‌کنید‬ ‫معموال آن کســانی که در آن زمینه فعال هســتند‪،‬‬ ‫خیلــی عصبانــی می‌شــوند‪ .‬طبیعتــا پا تــو کفش‬ ‫نویســنده‌ها کردن هم خیلی ناراحت‌کننده اســت‪.‬‬ ‫بنابراین بدیهی اســت که جدی به آن نگاه نکنند و‬ ‫فکر می‌کنند کــه این فقط می‌خواهــد خودنمایی‬ ‫بکنــد؛ در صورتــی‌که این طور نیســت‪.‬‬ ‫• نوشــتن دغدغه من اســت‪ ،‬مســاله من است و‬ ‫بــا این هــا هم که چاپ کــردم مســاله دارم‪ .‬یعنی‬ ‫چیز ســبکی نیســت‪ .‬فقط برای یــک مرحله خاص‬ ‫نیست ‪.‬‬ ‫• بعضی‌هــا هــم هســتند کــه همیــن‌طــوری‬ ‫می‌خواهنــد بگوینــد که مــا بازیگــر و کارگردانیم‬ ‫ولی کتاب هم نوشــتیم و نویســنده هستیم‪.‬‬ ‫• هنــر از نظــر من یک مقــداری زمان‬ ‫الزم دارد‪ .‬ممکــن اســت این زمــان ‪۲۰‬‬ ‫ســال باشــد یا ‪ ۱۰۰‬ســال ولی زمان الزم‬ ‫دارد تا واقعیت خــودش را معرفی کند‪.‬‬ ‫چیــزی که به ســرعت اتفــاق می‌افتد‪،‬‬ ‫معموال قالبی اســت‪ .‬هر چیــزی که به‬ ‫ســرعت خودش را نشــان می‌دهد‪ ،‬تب‬ ‫تند اســت که زود می‌نشــیند‪.‬‬ ‫• (رفــع توقیف کتــاب بعــد از چاپ‬ ‫ســوم) دارند مکاتبه می‌کنند‪ .‬ناشر با آن‬ ‫اداره دارد صحبــت می‌کنــد‪ .‬به من یک‬ ‫چیزهایی گفتند ولی چون ســخیف بود‬ ‫فکــر می‌کنــم گفتنــش بی‌مزه اســت‪.‬‬ ‫یعنی نه در شــأن وزارت ارشــاد است و‬ ‫نــه در شــأن ناشــر‪ .‬اصال راجــع به این‬ ‫موضــوع صحبت نکنیم بهتر اســت‪.‬‬ ‫•فیلم‌نامه را متاســفانه در ایران جدی‬ ‫نمی‌گیرنــد‪ .‬یعنی هیچکــس فیلم‌نامه‬ ‫را یــک اثر ادبی نمی‌داند و بررســی‌اش‬ ‫نمی‌کند‪ .‬بنابرایــن فیلم‌نامه‌نویس‌ها آن‌‬ ‫قدر اعتبــار ندارند‪.‬‬ ‫• می‌خواهــم بریــزم بیرون هر چیز بــد و خوبی به نظــر می‌آید نشــان دادن اینها خوب اســت‪.‬‬ ‫کــه وجــود دارد‪ .‬بهتــر اســت مخاطــب بداند که • بحــث قضــا و قــدر و تقدیر و اینهــا مفاهیمی‬ ‫هنرمنــد مراحــل مختلفــی را در زندگــی‌اش طــی هســتند که من به آنها فکر کــردم‪ .‬دغدغه ذهنی‌ام‬ ‫می‌کند ‪.‬‬ ‫اســت و به آن فکــر می‌کنم‪.‬‬ ‫•یعنی دیدشــان از اول نســبت به دنیا‪ ،‬نسبت به • من هنرســتان هنرهای زیبا نقاشــی می‌خواندم‪.‬‬ ‫مســائل یک چیز ثابــت نبوده و مــدام تغییر کرده شــاگرد خوبی هم بودم‪ .‬یعنی اگر از همکالســی‌ها‬ ‫است؟‬ ‫و دوســت‌ها بپرســید‪ ،‬می‌گوینــد کــه مــن جــزء‬ ‫•‪ ‬ببینید ما بتی می‌ســازیم از هنرمند که از انسان شــاگرد خوب‌هــا بودم‪ .‬شــاید اگر ادامه مــی‌دادم‪،‬‬ ‫خیلــی دورش می‌کنیــم‪ .‬معموال هم همــان باعث االن نقــاش بــودم‪ .‬مثل همه دوســتانم کــه نقاش‬ ‫می‌شــود وقتی بت می‌ســازیم‪ ،‬مخاطب‌مــان را از شــدند یا مجسمه‌ســاز‪ .‬یــادم هســت در تزی که‬ ‫دســت بدهیم‪ .‬چــون مخاطــب هیچ وقــت‌فکر داشــتیم انجــام می‌دادیــم‪ ،‬یــک شــبی نشســته‬ ‫نمی‌کنــد بــه این شــخصیت برســد و بتوانــد این بــودم و کار می‌کــردم‪ .‬آرامــش درونــی نداشــتم‪.‬‬ ‫مســیر را بــرود‪ .‬مــن می‌خواهم آن بت بــه وجود نقاشــی هم به آرامــش نیاز دارد‪ .‬صدا می‌شــنیدم‪ ،‬این یک بیماری خوشــایند اســت که خیلی خوب‬ ‫نیایــد‪ .‬می‌خواهم وقتی کســی می‌خوانــد‪ ،‬بگوید دیالــوگ می‌شــنیدم‪ ،‬افکــت می‌شــنیدم و اینهــا اســت برای دیگران ولی فکر نکنــم خود هنرمند از‬ ‫مــن هم می‌توانم بنویســم‪ ،‬اندیشــه‌ام را می‌توانم اذیتــم می‌کــرد‪ .‬همانجا فهمیدم مــن اصال متعلق این بیماری لذت ببــرد‪( .‬از چلچراغ)‬ ‫‪26‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪26 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬ ‫شــکل بدهم؛ این که چیز عجیبی نیســت‪ .‬بنابراین‬ ‫بــا مخاطــب آدم ارتباط بهتــری می‌تواند داشــته‬ ‫باشــد‪ .‬این طــوری بــدون دروغ اســت‪ ،‬یعنی آدم‬ ‫چهــره بنجل و دروغیــن از خودش درســت نکند‪.‬‬ ‫• ‪ ‬بــه نظــرم می‌آید بچه‌هــای امــروز الزم دارند‬ ‫بــا واقعیت یک هنرمند َآشــنا شــوند‪ ،‬نــه با تصور‬ ‫واهی و خیالــی از او‪.‬‬ ‫• هنرمندانی که اینســتاگرام دارند‪ ،‬باز خودشان را‬ ‫می‌گذارنــد در فیلتر؛ در صورتــی‌که می‌توانند خو ِد‬ ‫واقعی‌شــان باشــند ولــی آنجــا هــم نمی‌خواهند‬ ‫خو ِد واقعی‌شــان باشند‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫• آدم ُخ ُ‬ ‫ردخــرد شــکل می‌گیــرد‪ ،‬خردخــرد یــک‬ ‫جایی می‌رســد‪ .‬یک دفعــه از اول داستایوفســکی‬ ‫نشــده‪ ،‬یک دفعه از اول تولستوی نشده‪ ،‬تولستوی‬ ‫هم خیلی چیزها را تجربه کرده تا شــده تولستوی‪.‬‬

‫به دنیای هنرهای تجســمی نیســتم‪ .‬من باید بروم‬ ‫جایی که صدا باشــد‪ ،‬دیالوگ باشــد‪ ،‬افکت باشــد‪.‬‬ ‫بنابراین دانشگاه رشــته تئاتر خواندم و آرامش پیدا‬ ‫کــردم‪ .‬یعنی صداها را می‌توانســتم بریزم بیرون از‬ ‫ســرم‪ .‬حرف‌هــا و دیالوگ‌هایــی که مدام در ســرم‬ ‫می‌شــنیدم را ریختم بیــرون و آرامش پیــدا کردم‪.‬‬ ‫• مهم‌تریــن چیز این اســت که آدم کشــف کند‬ ‫با چه وســیله‌ای بهتر می‌توانــد درونیاتش را بیرون‬ ‫بریزد‪.‬‬ ‫• مــن بــا نوشــتن آرامش پیــدا کردم‪ .‬با نقاشــی‬ ‫خیلــی آرامش گرفتم‪ .‬نقاشــی هم می‌کنــم و قرار‬ ‫بــود نمایشــگاه بگــذارم‪ .‬هــر آن چه مربــوط به‬ ‫هنرهای نمایشــی باشــد‪ ،‬من را آرام می‌کند و برایم‬ ‫لذتبخش اســت‪.‬‬ ‫• در شعر هم چیزهای مزخرف دارم‪ ،‬هم چیزهای‬ ‫جالب‪ .‬همه چیز هســت‪ .‬هــم قدیمی گفتم‪،‬‬ ‫مثنوی گفتم‪ ،‬رباعی گفتم‪ ،‬هم شــعر نو‪.‬‬ ‫چیزهــای مختلفی گفتم کــه ببینم بلد‬ ‫هســتم اینها را بگویم! نسل جدید هم‬ ‫که همه خواننده شــعر نو هســتند‪.‬‬ ‫•‪ ‬آدم بــا چنــد تــا جملــه ســریع‬ ‫نمی‌تواند همــه چیــز را بگوید‪ .‬خیلی‬ ‫ضعیف هســتیم در بیان احساساتمان‪.‬‬ ‫بــرای همیــن هنــر را انتخــاب کردیم‬ ‫کــه بتوانیــم آنهــا را بگوییــم ولی هر‬ ‫چــه می‌گوییــم می‌بینیم یا کــم گفتیم‬ ‫یــا درنیامــده اســت آن چیــزی کــه‬ ‫م ‌یخواســتیم بگوییــم‪.‬‬ ‫•گفتم این را بدهم بیــرون که بدانند‬ ‫ایــن آقا که با عروســک حــرف می‌زند‪،‬‬ ‫فقط با یک عروســک حــرف نمی‌زند؛‬ ‫بلکــه خیلی مســیرها را رفتــه و خیلی‬ ‫چیزها را یاد گرفته اســت‪.‬‬ ‫• من اعتقاد قلبی‌ام این اســت که هنر‬ ‫امری اســت که بر آدم اتفاق می‌افتد و‬ ‫هنرمند تصمیم‌گیر نیســت‪ .‬تعریف من‬ ‫از هنر یعنی یک نوع بیماری خوشــایند‪.‬‬ ‫هنرمند بیماری اســت که صداهایی که می‌شــنود‪،‬‬ ‫تبدیــل به موســیقی می‌کند‪ .‬این صداهــا فقط در‬ ‫ســر اوســت و او می‌شــنود و می‌خواهد از شــرش‬ ‫خالص شــود‪ ،‬این خالص شــدن در نهایت می‌شــود‬ ‫بتهوون‪ .‬یا کســی هست که در سرش کسانی با هم‬ ‫حرف می‌زنند‪ ،‬آنها را می‪‎‬نویســد می‌شــود شاهکار‬ ‫ادبی‪ .‬یک کســی رنگ‌ها و خطــوط را بیش از حد‬ ‫و بهتــر از دیگــران می‌بیند‪ ،‬بنابراین آنهــا را تبدیل‬ ‫می‌کند به تابلوی نقاشــی‪ .‬این بیماری اســت‪ .‬خو ِد‬ ‫هنرمند دوســت ندارد این چشــم را داشــته باشد‪،‬‬ ‫این گوش را داشــته باشــد‪ ،‬بنابراین عذاب می‌کشد‪.‬‬


‫در یکی از پارک‌های مجیدیه مشــغول عکاسی از‬ ‫ایرج طهماسب هســتیم‪ .‬از طهماسب می‌خواهیم‬ ‫که هنگام عکاســی بخنــدد و او بــه زیبایی لبخند‬ ‫می‌زنــد؛ لبخنــدی کــه انــگار یــک حــالِ خــوش‬ ‫پشــتش اســت‪ .‬می‌پرســیم‪ :‬آقای طهماســب این‬ ‫روزهــا حالتان خوب اســت؟ طهماســب در جواب‬ ‫فقــط لبخند می‌زنــد‪ .‬همــکارم می‌گویــد از یکی‬ ‫از دوســت‌هایش پرســیده حالش چطور اســت‪ ،‬او‬ ‫هم در جواب ســفت و محکم گفته‪" :‬عالیه عالی‪".‬‬ ‫ایرج طهماســب هما ‌ن طــور که برای عکاســی به‬ ‫دوربیــن لبخند می‌زنــد‪ ،‬می‌گویــد‪" :‬دروغ گفته!"‬ ‫‪ ‬‬

‫بخش‌هایــی از ایــن گفت‌وگــو را بــا هــم‬ ‫می‌خوانیــم‪:‬‬

‫•از بچگی عالقه به نوشــتن داشــتم و از ســیزده‬ ‫ چهــارده ســالگی می‌نوشــتم‪ .‬هم قصه نوشــتم‪،‬‬‫هم شــعر نوشــتم‪ ،‬با این تصــور که حــاال بعدها‬ ‫اینها را منتشــر می‌کنم‪ .‬در حقیقت دغدغه ادبیات‬ ‫داشــتم؛ دغدغــه ایــن که ســبک‌ها و شــیوه‌های‬ ‫نگارش را کشــف بکنم‪.‬‬ ‫• ادبیــات امروز خیلی خودنویســی و خودنگاری‬ ‫شــده؛ یعنی طعم شــخصی دارد و زبــان یک فرد‬ ‫اســت‪ .‬دارد در حــد خاطره‌نویســی می‌شــود؛ در‬ ‫صورتــی‪‎‬کــه وقتــی بــه تاریــخ ادبیــات مراجعه‬ ‫می‌کنیم‪ ،‬می‌بینیــم که خیلی ســبک‌های مختلف‬ ‫نگارش وجــود دارد‪.‬‬ ‫• در حقیقــت هنر یک امر اتفاقی اســت؛ یعنی‬ ‫در شــما اتفــاق می‌افتد‪ .‬نــوع قصه و نــوع ماجرا‬

‫قدیمی را می‌خوانید‪ ،‬حجــم کلمات‪ ،‬میزان کلماتی‬ ‫کــه یاد می‌گیریــد‪ ،‬همه‌اش جمع‌آوری می‌شــود و‬ ‫استفاده می‌شــود در کار‪.‬‬ ‫• هنــر اصال تقلید اســت و شــما از هر هنرمندی‬ ‫تاریخچه زندگی‌اش را بپرســید‪ ،‬متوجه می‌شوید در‬ ‫مرحلــه اول از هنرمندهای دیگر تقلید کرده اســت‬ ‫و از تقلید یواش‌یواش رســیده بــه خودش‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫ایــن که فکــر کنیم اثــر هنــری پیدا می‌شــود که‬ ‫خیلی مجــزا باشــد‪ ،‬به نظر من درســت نیســت‪.‬‬ ‫همــه چیــز در ادامه همدیگر اســت‪ .‬یک رشــته‬ ‫تســبیح اســت کــه شــما هــم یکــی از مهره‌های‬ ‫تسبیح هستید‪.‬‬ ‫• یکــی از چیزهــای دیگری که در حــوزه ادبیات‬ ‫برایــم جالب بــود‪ ،‬نگارش‌های قدیمــی بود‪ .‬یعنی‬ ‫فــرض بگیرید از خــود کتاب‌های دینی‬ ‫مث ًال قــرآن‪ ،‬تورات‪ ،‬انجیــل و کتاب‌های‬ ‫مذهبی که اینها به گونه خاصی نگارش‬ ‫می‌شوند‪ ،‬در آنها احســاس وجود ندارد‬ ‫بــرای این کــه عقالنیــت وجــود دارد‪.‬‬ ‫داســتان کــه تعریــف می‌کند‪ ،‬شــما را‬ ‫آلوده احساســات نمی‌کنــد بلکه از باال‬ ‫نــگاه می‌کند به داســتان‌ها‪.‬‬ ‫• ما فقط نویســند ‌ه را کسی می‌دانیم‬ ‫کــه خودش را می‌ســپرد دســت قلمش‬ ‫که هــر چه نوشــته شــد‪ ،‬بشــود‪ .‬این‬ ‫غلط اســت‪ .‬مثــل این که یــک خانه‌ای‬ ‫را همان‌طــوری کــه دلــت می‌خواهد‬ ‫بســازی؛ بدون این که اصــول معماری‬ ‫را بدانی‪.‬‬ ‫•بــرای چاپ کتــاب وقتی دوســتانی‬ ‫از نظر نگارشــی ایــراد گرفتند‪ ،‬من گفتــم به هیچ‬ ‫چیــزی دســت نزنیــد! تــا آنجایــی کــه می‌شــود‬ ‫بگذارید طعم کلمــات و جمالت باقی بماند‪ .‬وقتی‬ ‫شــما آن را تصحیــح می‌کنید‪ ،‬کلمــات رنگ دیگری‬ ‫می‌گیرد‪ .‬چه خــوب‪ ،‬چه بد‪ ،‬مربــوط به آن مقطع‬ ‫بوده اســت‪ .‬بگذارید مخاطب خودش بداند که در‬ ‫یــک دوره‌ای هم ای ‌ن طــوری بوده‪.‬‬ ‫• شــعرها را هــم می‌خواهــم چاپ کنــم‪ .‬چند تا‬ ‫کتــاب می‌خواهــم چــاپ بکنم کــه حاصــل این‬ ‫سال‌هاســت‪ .‬یکــی راجع به فلســفه اســت؛ یکی‬ ‫راجــع به نمایــش و هنرهای نمایشــی؛ یکی راجع‬ ‫بــه خاطرات‌نگاری‌هــا و مطالــب این‌چنینــی که‬ ‫حــاال یواش‌یــواش باید چاپ شــود‪.‬‬ ‫• (در واکنش‌هــا بــه کتــاب) این چیزهــا را توقع‬ ‫داشــتم بشــنوم‪ .‬جالب‌ترین همین بود که شماها‬ ‫می‌گوییــد‪ .‬یعنی متوجه می‌شــوید یــک آقایی که‬ ‫با یک عروســک حرف می‪‎‬زده‪ ،‬این نــوع نثر را هم‬ ‫بلد اســت‪ ،‬بنویســد‪ .‬این نوع داســتان‌گویی را هم‬ ‫بلد اســت‪ .‬این جــوری هم نــگاه می‌کند‪.‬‬ ‫• ما معموال از یک هنرپیشــه یــا کارگردان خیلی‬ ‫توقع زیــادی نداریم‪.‬‬ ‫• وقتــی شــما از یــک مجموعه و رشــته دیگری‬

‫• واقعیت این اســت طی این ســال‌ها‬ ‫که کار اصلی‌ام نوشــتن ســریال و فیلم‬ ‫اســت‪ ،‬هیچ‌وقــت فرصت نبــوده تا به‬ ‫چیزهایی که قبال نوشــتم‪ ،‬مراجعه کنم‪.‬‬ ‫• یــک چهــره‌ای از مــن در نظر مردم‬ ‫درســت شــده تحــت عنــوان "آقــای‬ ‫مجــری" که با چیزی که خودم هســتم‪،‬‬ ‫تفــاوت دارد‪.‬‬ ‫• مــن ایرج طهماســب هســتم که در‬ ‫کنارش یــک آقای مجــری‌ای هم وجود‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫• دلم می‌خواســت ایرج طهماســب را‬ ‫بیاورم جلوتــر و کمی توضیحش بدهم‪.‬‬ ‫مقدار بســیار زیادی نوشــتم و حاال این‬ ‫شــروعش اســت و این هم لطف آقای‬ ‫پوریــا عالمی بود که مســبب شــد این‬ ‫کار را انجام بدهیم‪.‬‬ ‫به شــما می‌گوید چگونه باید گفته شــود‪ .‬دســت‬ ‫• اصــا تلــخ نیســتم بــه ایــن معنایی که شــما خــودت نیســت‪ .‬تــو را می‌بــرد به آن ســمت‪ .‬تو‬ ‫می‌گوییــد‪ .‬تلخــی بخشــی از لذت‌هــای زندگــی انتخــاب نمی‌کنــی که چــه کار باید بکنــی‪ .‬آنها را‬ ‫اســت‪ .‬یعنی برای این که بخندیــد‪ ،‬باید قبلش یک یــاد می‌گیریــد‪ .‬بعد خــود قصه به شــما می‌گوید‬ ‫ماجراهایی داشته باشــید‪ ،‬یک ناراحتی‌هایی داشته که مــن ای ‌ن گونــه بهتر بیان می‌شــوم‪.‬‬ ‫باشــید که خنده‌تــان بیاید‪ .‬مــن دو طرفه می‌بینم • اســم کتاب «سه قصه» اســت ولی کتاب شامل‬ ‫احســاس‌های زندگی را‪.‬‬ ‫چهار قصه اســت‪ .‬یکی جایزه‌اش هســت‪ .‬من این‬ ‫• وقتــی می‌گوییــم نعمــت‪ ،‬یعنــی قبلــش یک جوری می‌فهمم که چه کســانی قصــه را خواندند‪.‬‬ ‫گرفتاری‌هایــی وجــود دارد‪ .‬وقتــی می‌گوییم رفاه‪ ،‬چــون بعضی‌ها می‌گویند ســه تا قصه‌تــان خیلی‬ ‫ســیری و داشــتن‪ ،‬یک مرحله قبلش نداشتن و فقر قشــنگ بود‪ ،‬می‌فهمــم که نخواندنــد‪ .‬چون چهار‬ ‫و خیلی چیزهای دیگر بــوده‪ .‬این دو تا با همدیگر تا قصه اســت!‬ ‫معنــی دارند‪ .‬یعنی این شــکلی نیســت که تصور • من به طور وحشــتناکی از بچگی کتاب خواندم‪.‬‬ ‫ایــن باشــد که فقط چیزهــای خوب یــا تلخ وجود قصه شــنیدم‪ .‬فکر می‌کنم کمتر کســی بــه اندازه‬ ‫داشــته باشــند‪ .‬نه‪ ،‬این دو تا کنار یکدیگر هستند‪ .‬مــن قصه را بشناســد؛ یعنی بداند تفــاوت ماهوی‬ ‫• برای شــادی باید فشــارهایی بر شــما گذشــته داســتان بــا قصه در چیســت‪ .‬همه فکــر می‌کنند‬ ‫باشــد کــه حــاال خنده‌تــان دربیایــد وگرنــه فکر قصــه همــان داســتان اســت؛ درصورت ‌ی کــه اینها‬ ‫نمی‌کنــم خیلــی جالــب باشــد از صبــح تا شــب گونه‌هایش بــا هم فرق می‌کند‪ .‬مــن تک‌تک اینها‬ ‫بخندید و شــاد باشــید‪ .‬تلخی‌ها هم همین شکلی را بازشناســی کردم و خواندم‪ .‬به خاطــر کارم تمام‬ ‫اســت‪ .‬اگر تلخــی‌ای وجود داشــته باشــد‪ ،‬ممکن افســانه‌ها‪ ،‬متل‌ها‪ ،‬قصه‌ها و‪ ...‬را بازشناســی کردم‬ ‫اســت ســرآغاز یک شــیرینی و یــک امید باشــد‪ .‬بــرای خودم‪ .‬مگر می‌شــود شــما بخواهید کلمات‬ ‫بنابراین وقتی از تلخی می‌گوییــم‪ ،‬در پایان آن یک ثقیل اســتفاده کنید و بــه مرجع و بــه تمام گونه‬ ‫چیز شــیرین قطعــا پیدا می‌شــود‪.‬‬ ‫آن آثــار مراجعه نکرده باشــید؟ بنابراین وقتی آثار‬ ‫‪25‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪25 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫ایرج طهماسب‪:‬‬

‫من آقای مجری نیستم!‬

‫«ایرج طهماســب را سال‌هاســت به عنوان «آقای‬ ‫مجــری» می‌شناســیم‪ .‬کســی کــه با عروســک‌ها‬ ‫حــرف می‌زنــد و برای نســل ما بــا مجموعه «کاله‬ ‫قرمــزی» بــه همراه حمیــد جبلی خاطره ســاخته‬ ‫اســت‪ .‬حاال ایــن آقای مجــری‪ ،‬مجموعه داســتان‬ ‫کوتاهی به اســم «ســه قصه» منتشــر کرده اســت‬ ‫پ متعددش بــا اســتقبال روبه‌رو‬ ‫که بــه گواه چــا ‌‬ ‫شــده اســت‪ .‬برای بــار اول کــه تمــاس گرفتیم تا‬ ‫درباره این کتاب با طهماســب صحبت کنیم‪ ،‬شرط‬ ‫‪24‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫گذاشــت که اصال دربــاره «کاله قرمــزی» صحبت‬ ‫نمی‌کند‪ .‬شــرط معقولی بــود و راه را برای هرگونه‬ ‫شــیطنت ژورنالیســتی می‌بســت‪ .‬کســی که اصال‬ ‫تــن به مصاحبــه نمی‌دهــد‪ ،‬این بار حاضر شــد با‬ ‫چلچراغ درباره قســمتی از ایرج طهماسب مصاحبه‬ ‫کند که هیچ کدام ما تا قبل از انتشــار «ســه قصه»‬ ‫طهماســب نویســنده‪.‬‬ ‫از آن خبــر نداشــتیم؛ ایرج‬ ‫ِ‬ ‫اگــر بخواهم روراســت باشــیم‪ ،‬تا قبــل از این که‬ ‫داســتان‌هایش را بخوانــم فکر می‌کــردم‪ ،‬خب این‬

‫هم یکی از سینمایی‌هاســت کــه می‌خواهد بگوید‬ ‫مــن بلدم داســتان بنویســم اما این پیــش‌داوری با‬ ‫خوانــدن داســتان دوم کتــاب کامال از بیــن رفت‪.‬‬ ‫تســلط طهماســب بر کلمه و فرم داستان‌نویســی‬ ‫بی‌شــک کــم از یــک نویســنده کاربلد نداشــت‪.‬‬ ‫پشــت آن مجری صبور و مهربــان و گاهی عصبانی‬ ‫که ما در ذهن ســاخته‌ایم‪ ،‬نویســنده‌ای هست که‬ ‫تــازه می‌خواهد بعد از ســال‌ها نوشــته‌هایش را به‬ ‫چاپ برساند‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪24 Kheradmand‬‬


23 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬23


‫بســیاری از منتقدان معتقدند از آنجایی که او در‬ ‫کودکــی و نوجوانی در تهران زندگی نکرده اســت‪،‬‬ ‫این شــهر را به خوبی نمی‌شناســد و بــرای همین‬ ‫نیز با نبض شــهر مانند سایر شــهرداران غیر تهرانی‬ ‫همــراه نشــده اســت‪ .‬دوران چهــار ســاله پایانی‬ ‫شــهرداری قالیباف با افت‌وخیزهــای زیادی همراه‬ ‫بــود‪ .‬او که بعد از شکســت در انتخابات ســال ‪۹۲‬‬ ‫از حســن روحانی‪ ،‬تندروتر از دوره‌های قبلی شــد‪،‬‬ ‫ســعی کرد راهــش را از دولت جدا کنــد و با نفوذ‬ ‫در شــورای شهر توانســت بار دیگر مسافر بهشت‬ ‫شــود‪ .‬در ایــن دوره قالیبــاف بــا اتهامــات زیادی سیاستمدارریاضیدان‬ ‫روبه‌رو شــد کــه مهم‌تریــن آن ماجــرای واگذاری انتخــاب محمدعلــی نجفی بــر خالف شــهردار‬ ‫امــاک نجومی به برخی از افــراد بود‪ .‬پرونده‌ای که قبلی انتخــاب ســاده‌ای نبــود‪ .‬از روزی که ترکیب‬ ‫بــا واکنش نهادهای امنیتی روبه‌رو شــد و به عنوان شــورای پنجم شــهر تهران با ترکیب کامــ ًا دگرگون‬ ‫پاشــنه آشــیل حضور او در رقابت‌هــای انتخاباتی نســبت به شــورای قبل بــا رأی قاطع مــردم تهران‬ ‫عمل کــرد‪ .‬قالیباف در‬ ‫ماجــرای آتش‌ســوزی‬ ‫ســاختمان ‪ ۵۰‬ســاله‬ ‫پالســکو و فروریختــن‬ ‫آن در مقابل چشــمان‬ ‫اهالی تهــران به عنوان‬ ‫یکــی از مقصران اصلی‬ ‫شــناخته شــد‪ .‬پرونده‬ ‫تفحــص از شــهرداری‬ ‫چالــش دیگــری بــرای‬ ‫قالیبــاف بــود کــه بــا‬ ‫البی‌هــای قدرتمنــدی‬ ‫که بــا مجلس داشــت‬ ‫مســکوت مانــد‪ .‬امــا‬ ‫اتفاقــات ایــن دوره‬ ‫باعــث نشــد تــا او‬ ‫خــود را بــه عنــوان‬ ‫یکــی از نامزدهــای‬ ‫جنــاح اصولگــرا بــرای‬ ‫ســومین بار وارد رقابت‬ ‫تجمهوری نکند‪.‬‬ ‫ریاس ‌‬ ‫قالیبــاف نیــز ماننــد‬ ‫احمدی‌نــژاد عالقه‌مند‬ ‫به تغییر مکان از بهشــت به پاســتور بــود‪ .‬او در ‪ ۳‬انتخــاب شــد گزینه‌های زیــادی برای جانشــینی‬ ‫دوره انتخابات ریاســت‌جمهوری وارد جریان رقابت قالیبــاف از ‪ ۳۰‬خــرداد تا هفته آخــر تیرماه مطرح‬ ‫شــد و با وجــود آن که مطمئــن بــود می‌تواند به می‌شــد‪ .‬گزینه‌هایــی کــه هــر کــدام مخالفان و‬ ‫پاســتور برســد از راه ریاســت‌جمهوری باز ماند‪ .‬او موافقــان زیــادی داشــت‪ .‬امــا در میــان این همه‬ ‫در دوازدهمیــن دوره انتخابــات ریاســت‌جمهوری گزینه‌هــا محمدعلــی نجفــی یکــی از مهم‌ترین‬ ‫بــا شــعار "دولت مردم" وارد شــد و دولت حســن نامزدهــای تکیــه زدن بر ســمت شــهرداری تهران‬ ‫روحانــی را به عنوان دولــت ‪ ۴‬درصدی‌ها در مقابل بــود‪ .‬نجفی بر خــاف قالیبــاف متولد تهــران در‬ ‫‪ ۹۶‬درصدی‌هــا کــه همه مــردم بودند متهــم کرد‪ .‬دی‌ماه ‪ ۱۳۳۰‬اســت‪ .‬او که فارغ‌التحصیل دبیرستان‬ ‫امــا در نهایت و با همه تالشــی کــه در مناظره‌ها قدیمی مــروی در خیابان ناصرخســرو اســت و با‬ ‫کــرد مجبور شــد بــه نفــع ابراهیم رئیســی نامزد رتبه اول کنکور در رشــته مهندســی متالــوژی وارد‬ ‫اصولگــرای دیگر کنــار برود؛ نامزدی کــه در رقابت دانشــگاه صنعتی آریامهر (شــریف) شد اما خیلی‬ ‫بــا حســن روحانی شکســت خــورد‪ .‬اما ایــن تنها زود تغییــر رشــته داد و وارد رشــته ریاضی شــد و‬ ‫بدشانســی قالیباف نبود‪ .‬نتیجه انتخابات شوراهای رتبه نخســت دانشجویان این دانشــگاه را در سال‬ ‫تهران نشــان داد که لیســت اصالح‌طلبان به صورت ‪ ۱۳۵۳‬کســب کرد و از سوی دانشــگاه به دانشگاه‬ ‫‪22‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪22 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬ ‫کامل وارد شــورای شهر شــده است و این به معنای‬ ‫آن بــود کــه کارش در خیابــان بهشــت بــه پایان‬ ‫رســیده اســت و بایــد به مقصــد بعدی خــود که‬ ‫شــاید زادگاهش و قائم‌مقامی آســتان قدس باشــد‬ ‫فکــر کند‪ ،‬هر چنــد که با اظهارنظرهــا و انتقاداتی‬ ‫که مشــاورانش در روزهای بعد از دوازدهمین دوره‬ ‫ریاســت جمهوری نســبت بــه رقیــب هم‌فکر او‬ ‫داشــتند دکتر خلبان شــاید به فکر پوشیدن دوباره‬ ‫لباس نظامــی بیافتد‪.‬‬

‫‪ M.I.T‬پذیرفتــه شــد‪ .‬نجفــی بعــد از انقــاب در‬ ‫حالــی که نتوانســته بود از تزش دفاع کند ریاســت‬ ‫دانشــگاه صنعتی اصفهان را به مدت یک ســال بر‬ ‫عهده گرفت و بعد از آن وارد دولت شــد و در ســه‬ ‫دولت باهنر و مهدو ‌ی کنی و میرحســین موســوی‬ ‫وزیــر فرهنگ و آموزش عالی شــد‪ .‬او در دو دولت‬ ‫آیت‌اللــه هاشــمی وزیر آمــوزش و پرورش شــد و‬ ‫اقدامات مهمی چون تغییر نظــام آموزش و پرورش‬ ‫به ترمی واحــدی و افزایش حقوق معلمان و ایجاد‬ ‫مدارس نمونــه دولتی و غیر انتفاعــی را انجام داد‪.‬‬ ‫نجفــی در دولــت اول اصالحــات به عنــوان رئیس‬ ‫ســازمان برنامه و بودجــه قرار گرفت‪ .‬ســپس وارد‬ ‫شــورای شــهر دوم تهران شد‪.‬‬ ‫نجفــی در دوره یازدهــم ریاســت‌جمهوری ابتدا‬ ‫بــه عنــوان وزیــر آمــوزش پــرورش معرفــی شــد‬ ‫امــا بــا اختــاف یــک‬ ‫رأی نتوانســت رأی‬ ‫اعتماد مجلــس نهم را‬ ‫بیــاورد‪ .‬دلیــل انتخاب‬ ‫نشــدنش سرکشــی‬ ‫بــه خانواده‌هــای‬ ‫آســیب‌دیده حــوادث‬ ‫انتخابــات ‪ ۸۸‬بــود‪ .‬او‬ ‫بعــد از این بــه خاطر‬ ‫قبــول کــردن پســت‬ ‫ریاست سازمان میراث‬ ‫فرهنگی و گردشــگری‬ ‫از شــورای شهر استعفا‬ ‫کــرد‪ .‬از اقدامــات‬ ‫مهــم نجفــی در زمان‬ ‫ریاست سازمان میراث‬ ‫فرهنگــی بازگردانــدن‬ ‫بخشــی از الــواح گلی‬ ‫هخامنشــی دانشــگاه‬ ‫شــیکاگو و شــیر دال‬ ‫غار کلمانکــره به ایران‬ ‫بــود‪ .‬نجفی امــا مدت‬ ‫زیــادی نتوانســت در‬ ‫ســازمان بمانــد و در بهمــن ‪ ۹۲‬به دلیــل بیماری‬ ‫قلبــی و مشــکالت زیاد اســتعفا داد و تــا پیش از‬ ‫مطرح شــدن گزینه شــهرداری تهــران در مناصبی‬ ‫چــون مشــاور رئیس‌جمهــور و سرپرســت وزارت‬ ‫علــوم و تحقیقــات و فــن‌آوری انتخاب شــد‪ .‬حاال‬ ‫نجفی که بســیاری گمــان می‌کردند قرار اســت به‬ ‫عنــوان رئیس دفتر رئیس‌جمهور انتخاب شــود بعد‬ ‫از رایزنی‌های متعدد به شــهرداری پایتخت رســید‬ ‫کــه میراث‌دار مشــکالت فراوانی اســت‪ .‬مهم‌ترین‬ ‫مشــکل تراکم‌های بی‌رویــه فروخته شــده در این‬ ‫ســال‌ها و بدهی گســترده‌ای اســت که شــهرداری‬ ‫بابت پروژه‌های شــهری بــه پیمانــکاران دارد‪ .‬باید‬ ‫دید این بــار نجفی چقدر می‌تواند در این ســمت‬ ‫پایــان‬ ‫باقــی بمانــد‪».‬‬


‫عنوان شــهردار تهران منصوب شد‪ .‬طباطبایی که در‬ ‫دوران موشــکباران شــهردار تهران بود دارای صدای‬ ‫خــوش بود و در کنار بــردارش ‪ -‬صادق طباطبایی ‪-‬‬ ‫که تخصصی در موســیقی داشــت‪ ،‬قطعاتی را اجرا‬ ‫و ضبط کرده اســت‪.‬‬

‫شهردارانپرحاشیه‬

‫بــا جایگزینی غالمحســین کرباســچی بــه جای‬ ‫مرتضــی طباطبایــی دوران شــهرداران پرحاشــیه‬ ‫پایتخــت بــار دیگر شــروع شــد‪ .‬شــهردارانی که‬ ‫البتــه به جز یــک نفر هیچ‌کدام بزرگ شــده تهران‬ ‫نبودنــد و در کنــار تغییر چهــره تهران به شــهری‬ ‫بدون برنامه توســعه و طرح جامع‪ ،‬آن را ســکویی‬ ‫بــرای رســیدن به مقام‌هــای باالتر قــرار دادند و از‬ ‫خیابان بهشــت وارد سیاســت شــدند‪.‬‬ ‫کرباســچی از اصفهــان به تهــران آمد و ســابقه‬ ‫تحصیــل در حــوزه علمیــه قــم را دارد‪ .‬در دوران‬ ‫جنگ نماینده امام خمینــی در ژاندارمری جمهوری‬ ‫اســامی بــود‪ .‬او پــس از پایان جنــگ و در دولت‬ ‫هاشمی رفسنجانی شــهردار تهران شــد‪ .‬او آخرین‬ ‫شــهرداری بود که توســط دولت انتخاب شــد‪ .‬در‬ ‫این دوره قانون شــوراهای شــهر که چند سالی بود‬ ‫بالتکلیف مانده بود بازبینی شــد و وظیفه انتخاب‬ ‫شــهردارها به شــورای شــهر واگذار شد‪.‬‬ ‫تکمیــل شــبکه بزرگراه‌هــای تهــران کــه از زمان‬ ‫نیک‌پــی مســکوت مانــده بــود‪ ،‬ارتقــای کیفیت‬ ‫محیط زیســت‪ ،‬بهبود و تقویت جایگاه شــهرداری‬ ‫در تصمیمــات اداری و انتشــار روزنامه همشــهری‬ ‫بخشــی از اقداماتی بود که توسط کرباسچی انجام‬ ‫شــد‪ .‬او همچنین طرح گســترش فرهنگسراها را به‬ ‫شــهرداری برد و چندین فرهنگسرا از جمله بهمن و‬ ‫خــاوران را پایه‌گــذاری کرد‪.‬‬ ‫کرباســچی در ســال ‪ ۱۳۷۷‬بــه همــراه جمعی از‬ ‫مدیرانــش به اتهام جرایم مالی در شــهرداری تهران‬ ‫در یکی از جنجالی‌تریــن دادگاه‌های بعد از انقالب‬ ‫در ایران که از تلویزیون نیز پخش شــد محکوم و از‬ ‫کار برکنار شــد‪ .‬او سومین شــهردار تهران بود که در‬ ‫دادگاه حاضر شــد و مانند احمد نفیســی با آن که‬ ‫از خــود دفــاع خوبی کــرد‪ ،‬محکوم به زندان شــد‪.‬‬ ‫کرباســچی همچنین از بنیانگذاران حزب کارگزاران‬ ‫ســازندگی اســت و بعد از پایــان دوران محکومیت‬ ‫فعالیتــش را در همین حــزب متمرکز کرد‪.‬‬

‫شهرداری از دماوند‬

‫انقــاب اســامی بــود‪ .‬بــه دلیــل ناهماهنگی با‬ ‫اعضای نخســتین دوره شــورای شــهر تهران ناچار‬ ‫بــه کناره‌گیری از پســت شــهرداری شــد‪ .‬او بعد از‬ ‫کناره‌گیری از شــهرداری تا ســال ‪ ۸۸‬کمتر در فضای‬ ‫سیاســی حضــور داشــت‪ .‬در این ســال بــه زندان‬ ‫افتاد‪ .‬الویری تنها شــهردار تهران اســت که توانسته‬ ‫در پنجمین شــورای شــهر تهران به عنوان نفر سوم‬ ‫لیســت اصالح‌طلبان وارد شــورای شهر شــود او اما‬ ‫در سال ‪ ۸۰‬جایش را به محمدحسن ملک‌مدنی داد‬ ‫که شــباهت‌های زیادی با غالمحســین کرباســچی‬ ‫داشــت‪ .‬او هم از اعضای حزب کارگــزاران بود و از‬ ‫اصفهان به تهــران آمد‪.‬‬ ‫ملک‌مدنی در دوران شــهرداری خــود با انتقادات‬ ‫و اعتراضات شــدید جناح اقلیت دوره اول شــورای‬ ‫شــهر تهران به رهبــری ابراهیم اصغــرزاده روبه‌رو‬ ‫شــد‪ .‬یکــی از مهم‌ترین عوامــل ایــن نارضایتی‌ها‬ ‫توقــف فــروش تراکــم بود کــه به گفتــه مخالفان‬ ‫باعــث افزایــش قیمــت مســکن در تهــران شــد‪.‬‬ ‫ملک‌مدنــی معتقد بود باال رفتــن هزینه زندگی در‬ ‫پایتخت تنهــا راه جلوگیری از مهاجــرت فزاینده به‬ ‫این شــهر اســت‪ .‬ملک‌مدنی هم مانند کرباســچی‬ ‫به عنــوان چهارمین شــهردار تهــران بــا پرونده‌ای‬ ‫ســنگین از خیابان بهشــت به زنــدان اوین رفت و‬ ‫بــه ‪ ۵‬ماه حبس و ســه ســال انفصــال از خدمات‬ ‫دولتی محکوم شــد‪.‬‬ ‫دوازدهمین شــهردار تهران که دولتی مســتعجل‬ ‫داشــت شــیرازی بود و از این شــهر به شــهرداری‬ ‫پایتخــت رســید‪ .‬امــا محمدحســین مقیمــی که‬ ‫کارشــناس ارشــد مدیریت سیســتم و بهره‌وری بود‬ ‫آن قــدر فرصــت پیــدا نکرد کــه در اتاق شــهردار‬ ‫در خیابان بهشــت مســتقر شــود و جایــش را به‬ ‫ســیزدهمین شــهردار تهــران داد که راه بهشــت تا‬ ‫پاســتور را برای خود و جانشینانش باز کرد‪ .‬مقیمی‬ ‫در دولــت یازدهم معاونت سیاســی و قائم‌مقامی‬ ‫وزارت کشــور را بر عهده داشت‪ .‬اما در شهریور ‪۹۵‬‬ ‫در روندی پرحاشــیه جایش را به علی‌اصغر احمدی‬ ‫داد‪ .‬فــردی که بــه عنوان رئیس ســتاد انتخابات در‬ ‫دوره دوازدهم شــناخته شد‪.‬‬

‫از شهرداری تا ریاست‌جمهوری‬

‫محمــود احمدی‌نــژاد از آرادان شــهری در چنــد‬ ‫کیلومتــری گرمســار بــه اداره شــهر تهران رســید‪.‬‬ ‫او کــه در دانشــگاه علــم و صنعــت تــا دکتــرای‬ ‫مهندســی و برنامه‌ریــزی حمــل و نقــل پیش رفته‬ ‫بود‪ ،‬نامش با پرونده شــکایت از روزنامه ســام سر‬ ‫زبان‌ها افتاد و بعدها توســط شــورای شــهر تهران‬ ‫بــه عنوان شــهردار انتخــاب شــد‪ .‬در ‪ ۲۶‬ماهی که‬ ‫احمدی‌نژاد شــهردار تهــران بود‪ ،‬بســیاری از چراغ‌‬ ‫خطرها را حــذف و دوربرگردان‌ها را جایگزین کرد‪.‬‬ ‫او در اقدامــی عجیب نمایشــگاه بین‌المللی تهران‬ ‫را در آســتانه برگزاری نمایشــگاه کتاب پلمپ کرد‪.‬‬ ‫احمدی‌نژاد که با شــعار «عدالت بــرای همه» وارد‬

‫مرتضی الویــری که متولــد دماوند بــود دهمین‬ ‫شــهردار پایتخت بعد از انقالب بود که با مهندسی‬ ‫برق جایگزین کرباسچی شــد‪ .‬او که فعال و زندانی‬ ‫سیاســی در قبل و بعد از انقالب بــود مدت زیادی‬ ‫نتوانســت بر شــهرداری پایتخــت باقــی بماند‪ .‬او‬ ‫پیــش از انقــاب مدتی با ســازمان مجاهدین خلق‬ ‫همکاری داشــت و بعــد از آن مؤســس گروه فالح‬ ‫شــد و بعد از انقالب از موسسان سازمان مجاهدین‬ ‫‪21‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫شــهرداری شده بود‪ ،‬نخســتین و تنها شهردار تهران‬ ‫بــود که لبــاس رفتگرها را بــر تن کرد و خــود را با‬ ‫آنها همراه کرد‪ .‬او همچنین طرح ســاخت مســجد‬ ‫جامــع ولیعصر را در پارکینگ مجموعه تئاتر شــهر‬ ‫به تصویب رســاند و در مراسم کلنگ‌زنی آن حاضر‬ ‫شــد‪ .‬طرحــی که بعد از گذشــت بیش از ‪ ۱۰‬ســال‬ ‫آســیب‌های زیادی به تئاتر شــهر و ســاختمان‌های‬ ‫اطــراف آن وارد کرده اســت و همچنان تا افتتاح راه‬ ‫طوالنی دارد‪.‬‬ ‫احمدی‌نــژاد در ســال ‪ ۸۴‬بــا انتخــاب بــه‬ ‫ریاســت‌جمهوری‪ ،‬از خیابان بهشــت راهی پاستور‬ ‫شــد و جای خود را به یکی از دوســتان نزدیک خود‬ ‫یعنی علی ســعیدلو داد که معاون پشتیبانی‌اش در‬ ‫شــهرداری بود‪ .‬او که دکترای مدیریت اســتراتژیک‬ ‫داشــت یکی از اعضــای اتاق فکــر احمدی‌نژاد بود‬ ‫و تــا انتخاب شــهردار بعــدی در این ســمت ماند‪.‬‬

‫فرود دکتر خلبان‬

‫پانزدهمیــن شــهردار بعــد از انقــاب و‬ ‫پنجاه‌وهشــتمین شــهردار تاریــخ پایتخــت راه‬ ‫طوالنی از مشــهد تــا خیابان بهشــت را طی کرده‬ ‫بــود‪ .‬راهــی که با رکورد ‪ ۱۲‬ســال حضور توانســته‬ ‫طوالنی‌تریــن دوران شــهرداری را به خود اختصاص‬ ‫دهد‪ .‬بعــد از او نیک‌پی و کرباســچی با ‪ ۱۰‬ســال‬ ‫طوالنی‌ترین دوران شــهرداری را داشتند‪ .‬محمدباقر‬ ‫قالیباف متولد طرقبه از توابع شــهر مشــهد است و‬ ‫با مــدرک دکترای جغرافیای سیاســی و گواهی‌نامه‬ ‫خلبانی ایربــاس‪ ،‬از فرماندهی نیروی هوایی ســپاه‬ ‫چند ســالی با حکــم فرماندهی معظــم کل قوا به‬ ‫عنوان فرمانده نیروی انتظامی کل کشــور منصوب‬ ‫شــد‪ .‬قالیبــاف که از ســال ‪ ۸۴‬بــه عنوان شــهردار‬ ‫انتخاب شــده اســت یکــی از معدود شــهردارانی‬ ‫اســت که چهار دوره ریاســتش بــر مهم‌ترین نهاد‬ ‫اداره پایتخــت ادامــه دارد‪ .‬شــهرداری کــه ماننــد‬ ‫احمدی‌نژاد حمایت اصولگرایان را پشــت سر خود‬ ‫دارد و تمامــی رقیبانــش را در چند ســال گذشــته‬ ‫با همراهی یارانش در شــورای شــهر تهران پشــت‬ ‫ســر گذاشــته اســت‪ .‬در دوران قالیبــاف نیز مانند‬ ‫شــهرداران دیگــر‪ ،‬تهران بــا افت‌وخیزهــای زیادی‬ ‫روبــه‌رو بود‪ .‬در کنــار طرح‌های عمرانی و شــهری‬ ‫متعدد از جمله طرح گســترش حمل و نقل عمومی‬ ‫کــه در تهــران اجرا کرده اســت‪ ،‬برخــی طرح‌ها از‬ ‫جملــه صــدور مجــوز تخریــب بناهای فرســوده‬ ‫کــه به تخریــب بافــت تاریخی تهران منجر شــده‬ ‫اســت و اســتفاده از نیروهای قراردادی برای برخی‬ ‫پســت‌های شــهرداری از جمله ناظــران و ضابطان‬ ‫شــهرداری که بــا هدف جمع‌آوری دســت‌فروش‌ها‬ ‫جمعــی از آنهــا را ضرب و شــتم کرده‌انــد‪ ،‬فروش‬ ‫بی‌قاعــده تراکم در قســمت‌هایی از شــهر تهران‪،‬‬ ‫تخریب فضای ســبز و جنگل‌های حاشــیه شهر و‪...‬‬ ‫از موضوعاتــی اســت که مــورد انتقاد بســیاری از‬ ‫عالقه‌منــدان به تهران اســت‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪21 Kheradmand‬‬


‫قسم‬

‫همه شهرداران تهران؛ از کاشف‌السلطنه تا نجفی‬

‫ت پایانی‬

‫متن زیــر مــروری دارد بــه «بلدیه‌چی‌»هایی که‬ ‫پایتخت را ساختند‪.‬‬

‫«فرزانهابراهی ‌مزاده»‬

‫روزنامه‌چیسابق‬

‫زواره‌ای متولــد ورامیــن بود‪ .‬او در رشــته حقوق‬ ‫قضایی تحصیــل کرده بود و اولین دادســتان تهران‬ ‫شــد‪ .‬زواره‌ای در ســال ‪ ۱۳۵۹‬به مدت کمتر از یک‬ ‫ماه مســئولیت شــهرداری تهران را در شــرایطی به‬ ‫دســت گرفت که معتقد بــود با توجه به شــرایط‬ ‫پــس از انقــاب و لــزوم توجــه بیشــتر به قشــر مصرف شــود‪ ،‬صرف شــهروندان (تهرانــی) کند‪ .‬شهرداری کاری نتوانســتند انجام دهند و در نهایت‬ ‫مســتضعف‪ ،‬باید بــه دنبال فراهم کــردن امکانات غالمرضــا دلجو‪ ،‬چهارمین شــهردار تهــران پس از جــای خــود را بــه محمدنبــی حبیبــی از اعضای‬ ‫بیشــتر برای زندگــی آنها بــود و نبایــد میلیاردها انقــاب نیز قــول داد انبارهــای بــزرگ عمومی و موتلفه اســامی دادنــد‪ .‬او که به نســبت همتایان‬ ‫تومــان صــرف متــرو و بزرگراه‌ها شــود‪ ،‬تــا وقتی خصوصــی را بــه خارج شــهر منتقل کنــد اما بیش خود از ابتدای انقالب طوالنی‌ترین زمان شــهرداری‬ ‫که ریــزش یک بــرف یا بــاران موجــب ناراحتی و از همــه ســخنرانی‌اش به زبــان عربــی در اجالس را داشــت‪ ،‬متولد روســتای باغ‌خواص ورامین بود و‬ ‫آزار مــردم جنوب شــهر که بازوی انقالب اســامی شــهرداران پایتخت‌هــای کشــورهای اســامی در جامعه‌شناســی خوانده و ‪ ۴۴‬ماه شــهردار پایتخت‬ ‫بوده‌اند‪ ،‬می‌شــود‪.‬‬ ‫ذهن‌هــا باقــی ماند‪ .‬او در بازگشــت بــه تهران در در دورانــی شــد کــه جنــگ شــهری در اوج خود‬ ‫ســومین شــهردار بعد انقــاب ســید کمال‌الدین پاســخ به خبرنگاران اجتماعی روزنامه‌ها که ســوژه بــود و در ســال ‪ ۶۶‬جای خــود را به ســیدمرتضی‬ ‫نیــک‌روش بــود کــه از ‪ ۱۳۵۹‬الــی ‪ ۱۳۶۰‬به مدت قابــل تأملی یافتــه بودند و در این باره از او ســؤال طباطبایی داد که به خاندان امام خمینی منســوب‬ ‫هفــت مــاه شــهردار پایتخــت شــد‪ .‬او نیــز با آن می‌کردنــد‪ ،‬گفت‪« :‬زبــان دوم مــا در این کنفرانس بــود‪ .‬او بــرادر کوچک‌تــر ســیدصادق طباطبایی‪،‬‬ ‫که مــدت کوتاهــی به این ســمت منصــوب بود‪ ،‬به دالیل مکتبی و سیاســی زبــان عربی بود که این فرزند آیت‌الله ســلطانی طباطبایی و همسر فرشته‬ ‫همچنان تحــت تأثیر دیدگاه‌هــای انقالبی و توجه عمل نتیجــه مثبتی به همراه داشــت!»‬ ‫اعرابــی‪ ،‬نوه دختری امام خمینی و البته خواهرزاده‬ ‫بیشــتر به قشــر ضعیــف و محــروم بــود و مانند محمدکاظم ســیفیان بــا فوق‌لیســانس معماری امام موســی صدر و برادرزن سیداحمد خمینی بود‬ ‫زواره‌ای معتقد بود مردم نباید راضی شــوند دولت متولــد تهــران و حســین بنکــدار تهرانــی دیگــر و در تهــران بــه دنیا آمده و مدرک مهندســی دارد‪.‬‬ ‫وجوهــی را که باید در دورافتاده‌ترین نقاط کشــور شــهرداران تهــران بودنــد کــه در دوران کوتــاه او با حکم علی‌اکبر محتشــمی‌پور وزیر کشــور‪ ،‬به‬ ‫‪20‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪20 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫مــی توانیــد بیشــتر توضیح دهید کــه باندها تبهــکاری سوءاســتفاده از‬ ‫کــودکان دقیقــا چــه کاری انجام مــی دهند؟‬

‫خیابــان نباشــد و ایــن فعالیت با کمک ســازمان هــای مردم نهــاد صورت می‬ ‫گیرد‪.‬‬

‫کــودکان کار و خیابــان گروه متنوعی هســتند؛ مثــا وقتی به خانــواده یک‬ ‫کــودک خیابانی نگاه می کنیم ممکن اســت از خانواده ای بدسرپرســت باشــد چند سمن تخصصی برای کمک به کودکان کار وجود دارد؟‬ ‫یا این که فقط یک نفر سرپرســت خانواده اش باشــد‪ .‬دســته ای از این کودکان دســت کم در تهــران ‪ 18‬ســازمان مردم نهاد بــرای حمایت از کــودکان کار و‬ ‫بــه واســطه اعتیــاد و بیماری والدیــن به خیابان ها کشــیده می شــوند‪ .‬حتی خیابــان و توانمندســازی آن ها در کنــار خانواده های شــان فعالیت می کنند‪.‬‬ ‫گروه هایی هســتند که به واســطه فرهنگ شــان کــودک را بــرای تکدی گری سیاســت اصلی ما‪ ،‬ســاماندهی کودکان کار و خیابان اســت‪ ،‬اما باید این را هم‬ ‫اســتفاده مــی کنند مثــل کولی ها؛ این ها حتــی از کاری که مــی کنند ناراضی بگویــم که طبق آیین نامه ســاماندهی کودکان کار و خیابان عالوه بر ســازمان‬ ‫هم نیســتند‪ .‬گــروه دیگــری از این کودکان توســط پدر و مادرشــان بــه افراد بهزیســتی‪ 11 ،‬دســتگاه دیگــر از جمله شــهرداری هــا‪ ،‬وزارت بهداشــت‪ ،‬قوه‬ ‫دیگــر برای کار تحویل داده می شــوند‪ .‬بــه این صورت که مثال پــدر و مادر یا قضاییــه و آمــوزش و پرورش و صدا و ســیما که هرکدام به نحــوی نقش دارند‪.‬‬ ‫سرپرســت بچه می گویــد بچه من‬ ‫را ســر کار ببر و در عــوض روزی ‪30‬‬ ‫هزار تومــان به من بــده‪ .‬به همین‬ ‫‪ 9‬درصد کودکان کار و خیابان با خانواده های خود یا اقوام دیگر زندگی می کنند‪.‬‬ ‫دلیل هر گروه از کودکان کار نیازمند‬ ‫کودکانی که هیچ کسی را نداشته باشند بسیار کم هستند؛ بیشترشان روزها در‬ ‫مداخالت خاص خودش اســت‪ .‬برای‬ ‫مثال وقتی پدر خانواده بیماری دارد‬ ‫خیابان کار می کنند و شب به خانه خود یا فامیل های نزدیکشان می روند‪.‬‬ ‫باید به مشــکل او رســیدگی شود تا‬ ‫بتوان معضل کودکــی را که به اجبار‬ ‫بــه خیابان می آیــد حل کرد‪.‬‬ ‫باندهای تبهکاری بیشــتر به کســانی بر می گردد که پدر و مادر یا سرپرســت مردم چگونه می توانند به ساماندهی این کودکان کمک کنند؟‬ ‫کــوک هیچ مشــکلی ندارند ولی از بچه بــه عنوان یک ابزار اســتفاده می کنند مــردم بایــد تا جایی کــه می توانند بــه این بچه هــا پول ندهنــد‪ .‬هرچه به‬ ‫تــا مــردم دلشــان به رحــم بیاید و کمــک کنند و آن هــا هم به پولی برســند‪ .‬آن ها پلو بیشــتری داده شــود‪ ،‬باندها یا خانواده های شــان بیشــتر راغب می‬ ‫کودکانــی کــه برای کار کرایه داده می شــوند در معرض آســیب های به مراتب شــوند که کــودکان بیشــتری را وارد این چرخه کنند‪ .‬مردم مــی توانند به آن ها‬ ‫بیشــتری قرار مــی گیرند‪ .‬این مواردی اســت که مــا در بهزیســتی و نهادهای خوراکــی یــا غذا بدهنــد به جای این کــه از آن ها خرید کنند یــا پولی بدهند‪.‬‬ ‫انتظامــی حساســیت بیشــتری بــرای مقابله بــا آن هــا داریم‪ .‬با همــکاری و کمــک های مالــی را به جای کودک خیابان به ســازمان های مــردم نهادی که‬ ‫تفاهمنامــه ای کــه با قوه قضاییه داریم‪ ،‬مقرر شــده از والدینی که کودکشــان در ایــن زمینــه فعالیت می کنند بدهنــد‪ .‬همه ما باید دقت کنیــم در خیابان‬ ‫هــا وضعیت کــودکان با پولــی که مردم بــه آن ها می دهند تغییــر نمی کند؛‬ ‫چنــد بار به خاطر تکدی گری شناســایی می شــود‪ ،‬ســلب حضانت شــود‪.‬‬ ‫برای مثال دمپایی پاره شــان کفش نمی شــود؛ این نشــان می دهد منابعی که‬ ‫آیــا آماری داریــد که بگوید چند درصد از کودکان خیابانی با والدین شــان به این کودکان میر ســد خرج خودشــان نمی شــود؛ بنابراین‪ ،‬این فرضیه بیشتر‬ ‫زندگی می کنند و چند درصد بی سرپرســت هستند؟‬ ‫اثبات می شــود که کودک خیابان و کار مورد سوءاســتفاده قــرار می گیرد‪.‬‬ ‫‪ 99‬درصــد کــودکان کار و خیابان با خانــواده های خود یا اقــوام دیگر زندگی‬ ‫مــی کننــد‪ .‬کودکانی که هیچ کســی را نداشــته باشــند بســیار کم هســتند؛ بودجــه ای کــه بــرای این بخــش در نظر گرفته شــده چقدر اســت و آیا‬ ‫بیشترشــان روزهــا در خیابان کار می کنند و شــب به خانه خــود یا فامیل های کافی اســت؟‬ ‫نزدیکشــان می روند‪ .‬رویکرد بهزیســتی از نگهداری دو‪ ،‬سه ســاله این کودکان اعتبارات ســازمان بهزیستی برای ســاماندهی کودکان کار افزایش زیادی یافته‬ ‫در مراکــز شــبانه روزی به مراکــز روزانه تغییر کرده اســت‪ .‬این رویکــرد را به اســت‪ .‬مثال مبلغ اعتبار ســه میلیارد تومان سه ســال پیش‪ ،‬امسال به ‪ 20‬میلیارد‬ ‫لحــاظ حمایت از خانــواده ها پیگیــری کرده ایــم و در پنج اســتان این مراکز تومــان رســیده اســت‪ ،‬اما حتــی این مبلغ هــم بــرای کارهایی کــه انجام می‬ ‫راه اندازی شــده اند‪ .‬تهــران‪ ،‬البرز‪ ،‬همدان‪ ،‬چهارمحال و بختیاری و خوزســتان؛ دهیــم و برنامــه هایی که داریم کافی نیســت و باید چند برابر شــود‪.‬‬ ‫کــه همــه این مراکز با همــکاری بخش غیردولتی راه اندازی شــده اســت‪ .‬این‬ ‫رویکرد خانواده محور اســت؛ چــرا که نمی توان کــودک کار و خیابان را جدای تــا چه میــزان فعالیت جامع بین دســتگاهی برای ســاماندهی کودک کار‬ ‫از خانــواده اش دانســت و بــرای توانمندســازی بایــد به خانواده های آســیب انجام شــده و می شود؟‬ ‫پذیــری کــه به ســمت این پدیــده می رونــد هم نیم نگاهی داشــته باشــیم‪ .‬در ســطح اســتان ها آیین نامه داریم که مســئولیت هماهنگی با اســتانداری‬ ‫امــروز نزدیک بــه ‪ 50‬مرکز روزانه زیر نظر بهزیســتی و ‪ 31‬مرکز شــبانه روزی ها و فرمانداری هاســت‪ .‬هر دســتگاهی باید براســاس همــان آیین نامه نقش‬ ‫داریم‪ .‬به طوری که ســال گذشــته ‪ 6‬هزار کودک کار و خیابان در مراکز شــبانه خــود را ایفا کند‪ .‬در ســطح تهــران تا امروز بارها شــاهد برنامه های مشــترک‬ ‫بــوده ایــم که نتایــج خوبی هم گرفتــه ایم‪ .‬نزدیــک به ‪ 70‬درصــد بچه هایی‬ ‫و بیــش از ‪ 2500‬کــودک در مرکز روزانه پذیرش شــده اند‪.‬‬ ‫کاری کــه در حال حاضر انجام می دهیم این اســت که کــودک و خانواده اش که د ر اســتان تهران جذب شــده اند افغانســتانی هســتند‪ .‬نگاه ما این اســت‬ ‫شناســایی و مطالعــات مددکاری روی آن ها انجام می شــود‪ .‬گــزارش مددکاری کــه اداره اتباع و وزارت خارجه راهبرد اســتراتژی برای ســاماندهی اتباع خارجی‬ ‫نشــان دهد کودک کرایه داده یا از او سوءاســتفاده می شــود قطعا اطالع داده اتخــاذ کنند‪ .‬اگــر کارت تردد یــا اقامت در ایران بــرای این افراد اجباری باشــد‬ ‫می شــود‪ .‬این کودکان معمــوال به طور موقت یا دایــم از خانواده که صالحیت شــاهد رشــد این پدیده ها نخواهیم بود‪.‬‬ ‫نگهــداری اش را نــدارد‪ ،‬جدا می شــود‪ .‬اگر خانــواده نیازمند باشــد و یا پدر یا در تهــران ‪ 70‬درصــد کودکان خیابانی غیرایرانی هســتند و در کل کشــور هم‬ ‫مادر معلول داشــته باشــد و توان کار و تامین زندگی را نداشــته باشــد در این ‪ 50‬درصدشــان‪ .‬ایــن رقم بســیار باالیی اســت کــه پاســخگویی اش از عهده و‬ ‫شــرایط مــا نهایت تالش خــود را می کنیم که بــه آن ها کمک کنیــم تا کودک وظایف بهزیســتی خارج اســت‪ .‬نیت ما فرقی نمی کند؛ چه کــودک ایرانی چه‬ ‫ســاعت هــای کمتــری را در خیابان باشــد‪ .‬آرمان ما این اســت کــه کودکی در افغانســتانی نباید اجــازه دهیم مورد سوءاســتفاده قرار گیرند‪.‬‬ ‫‪19‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬ ‫‪19 Kheradmand Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬


‫یک کودک‪ ،‬روزی ‪ ۵‬هزار تومان‬ ‫گفتگویروزنامه‬ ‫آسمان آبی با معاون‬ ‫اجتماعیبهزیستی‬

‫کــودکان کار روزانــه پنج هــزار تومان اجاره داده می شــوند‪.‬‬ ‫ایــن موضــوع در کنار جمــع آوری این کودکان باعث شــده تا‬ ‫بهزیســتی و دیگر ســازمان های ذی ربط بــار دیگر مورد توجه‬ ‫قــرار گیرنــد‪ .‬در ایــن چند وقــت کارهای زیــادی دربــاره این‬ ‫کودکان انجام شــده اســت‪ .‬برخی نادرســت و برخی اقدامات‬ ‫به جا هســتند‪.‬‬ ‫حبیــب اللــه مســعودی فریــد‪ ،‬معــاون اجتماعی ســازمان‬ ‫بهزیســتی از چرخه ســخت و پیچیده آســیب اجتماعی می گوید‬ ‫و توضیــح می دهد‪ ،‬رســیدگی نکردن به موضوعــات کودکان می‬ ‫توانــد جامعــه ای را به انحطاط بکشــاند‪.‬‬

‫در مــورد معضل کودکان کار و کودکانی کــه برای تکدی گری‬ ‫اســتفاده می شوند‪ ،‬شــما اخیرا از شناسایی و دستگیری چهار‬

‫‪18‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫بانــد کرایــه‬ ‫کــودک خبر‬ ‫دارید‪.‬‬

‫بلــه؛ ایــن‬ ‫خبــر در مورد‬ ‫با ند ها یــی‬ ‫اســت کــه از‬ ‫کودکان کار و‬ ‫خیابان سوءاســتفاده می کردنــد؛ ما طی برنامه ریــزی و فعالیتی‬ ‫که داشــتیم ایــن باندها را شناســایی کردیم و بــه مراجع قضایی‬ ‫و انتظامــی اطــاع دادیــم و از این بــه بعدش دیگــر از عهده ما‬ ‫خارج اســت‪ .‬قرار اســت همکاری های بین بخشــی بــرای مقابله‬ ‫بــا باندهای تبهکاری که از کودکان بهره کشــی مــی کنند‪ ،‬افزایش‬ ‫پیــدا کند‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬


17 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬17


‫کرد‪ .‬وی این پیشــنهاد را پذیرفت و به طور رســمی به عنوان شصت و هفتمین‬ ‫وزیر خارجه آمریکا از ســوی مجلس ســنای این کشــور در تاریخ ‪ 21‬ژانویه سال‬ ‫‪ 2009‬انتخاب شد‪.‬‬ ‫کلینتــون در دوران تصــدی وزارت خارجــه از ســمتش برای بهبــود وضعیت‬ ‫حقــوق زنان و حقوق بشــر اســتفاده کــرد‪ .‬وی به یکــی از پرمســافرت ترین‬ ‫وزاری خــارج آمریــکا در‬ ‫تاریــخ این کشــور تبدیل‬ ‫شــد و از فضــای شــبکه‬ ‫های اجتماعی بــرای بیان‬ ‫نظرات خود اســتفاده کرد‪.‬‬ ‫ولــی همچنیــن رهبــری‬ ‫تــاش هــای دیپلماتیــک‬ ‫آمریــکا در ارتبــاط با بهار‬ ‫عربــی و دخالــت نظامی‬ ‫در لیبی را برعهده داشت‪.‬‬ ‫وزارت خــارج آمریکا در‬ ‫دوره هیــاری کلینتون به‬ ‫دلیل حمــات مرگبــار به‬ ‫کنســولگری ایــن کشــور‬ ‫در بنغــازی لیبی و کشــته‬ ‫شــدن ســفیر آمریــکا به‬ ‫همراه ســه نفــر دیگر از‬ ‫همراهانش در ‪ 11‬سپتامبر‬ ‫سال ‪ 2012‬تحت تحقیقات‬ ‫قــرار گرفــت‪ .‬کمیســیون‬ ‫مســتقلی گزارشــی درباره‬ ‫حمــات بنغــازی تهیــه‬ ‫کرد که براســاس آن علت‬ ‫ایــن حادثــه شکســت‬ ‫های سیســتماتیک و نبود‬ ‫مدیریت و رهبــری وزارت‬ ‫خارجــه اعالم شــد‪.‬‬

‫مسائلسالمت‬

‫کلینتــون کــه عنــوان‬ ‫کــرده بــود مســئولیت‬ ‫ســوءمدیریت در حمالت‬ ‫بنغازی را مــی پذیرد‪ ،‬قرار‬ ‫بود دربــاره ایــن حمالت‬ ‫به ســواالت اعضای کنگره‬ ‫در دســامبر ســال ‪2012‬‬ ‫پاســخ دهــد‪ .‬وی به علت‬ ‫ابتــا بــه ویروس معده در این جلســه شــرکت نکــرد و پس از آن بــود که به‬ ‫دلیــل یــک عارضه مغزی غش کــرد‪ .‬برخی از اعضــای کنگره آمریــکا اینکه در‬ ‫این شــرایط کلینتون به بیماری دچار شــده اســت را زیر ســوال بردند و حتی‬ ‫آلن وســت عنوان کرده بود که معتقد اســت که وزیر خــارج آمریکا به بیماری‬ ‫ویروس بنغازی مبتال شــده است‪ .‬در ‪ 30‬دســامبر ‪ ،2012‬کلینتون در بیمارستان‬ ‫بســتری شــد و ‪ 2‬ژانویه ســال ‪ 2013‬پس از درمان از بیمارســتان مرخص شد و‬ ‫به خانه بازگشــت‪.‬‬

‫نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ‪2016‬‬

‫در مارس ســال ‪ 2015‬زمانی که مشــخص شــد کلینتون از ایمیل شخصی برای‬ ‫‪16‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫مســائل کاری اســتفاده کرده است‪ ،‬با تحقیقات و جنجال بســیاری مواجه شد‪.‬‬ ‫وی در کنفرانــس خبــری زمانی کــه درباره برابری جنســیتی و وضعیت حقوق‬ ‫بشــر در ایران ســخن میگفت‪ ،‬اعالم کرد که براســاس مجوز پروتکل های دولتی‬ ‫مجاز اســت که از ایمیل های شــخصی خود اســتفاده کند و به راحتی این کار‬ ‫را انجــام می دهد‪.‬‬ ‫پــس از حــدس و گمان‬ ‫های بســیار دربــاره اینکه‬ ‫آیــا کلینتــون در انتخابات‬ ‫ریاســت جمهوری شرکت‬ ‫خواهدکــرد یا نــه‪ ،‬برنامه‬ ‫وی بــرای حضــور در این‬ ‫انتخابــات در بهــار ســال‬ ‫‪ 2015‬رســما اعالم شد‪ .‬در‬ ‫آوریــل همــان ســال جان‬ ‫پادســتا مســئول کمپیــن‬ ‫تبلیغاتــی کلینتــون اعالم‬ ‫کــرد کــه وزیــر خارجــه‬ ‫ســابق ایــن کشــور بــه‬ ‫عنوان نامــزد دموکرات ها‬ ‫وارد رقابت های انتخابات‬ ‫ریاســت جمهوری آمریکا‬ ‫شــده است‪.‬‬ ‫پــس از آن کلینتــون نیز‬ ‫رســما حضــورش در ایــن‬ ‫رقابت هــا را اعالم و تایید‬ ‫کرد‪ .‬در ‪ 6‬ژوئن سال ‪2016‬‬ ‫به عنوان نخســتین زن در‬ ‫تاریــخ ‪ 240‬ســاله آمریکا‬ ‫از ســوی یکی از دو حزب‬ ‫اصلی آمریــکا وارد رقابت‬ ‫هــای انتخابــات ریاســت‬ ‫جمهوری این کشــور شد‪.‬‬ ‫در ‪ 12‬ژوئن ســال ‪2016‬‬ ‫تنهــا دو هفتــه پیــش از‬ ‫نشست ملی دموکرات ها‬ ‫در فیالدلفیا‪ ،‬برنی ســندرز‬ ‫کلینتــون را تاییــد کــرد و‬ ‫گفــت‪« :‬این کمپیــن برای‬ ‫هیــاری کلینتون نیســت‬ ‫یــا دونالد ترامــپ یا برنی‬ ‫ســندرز‪ ،‬یا هــر کاندیدای‬ ‫دیگر که به دنبال ریاســت جمهوری اســت‪ .‬این کمپین برای نیــاز مردم آمریکا‬ ‫و پاســخ به مشــکالت جدی آنها است که با آن مواجه هســتیم‪ .‬هیچ شکی در‬ ‫ذهنــم ندارم کــه وقتی وارد ماه نوامبر می شــویم‪ ،‬کلینتون بهتریــن نامزد این‬ ‫انتخابــات خواهدبود‪ ».‬وی افــزود‪« :‬من هر کاری که بتوانــم انجام می دهم تا‬ ‫هیــاری کلینتــون رییس جمهــور آینده آمریکا شــود‪».‬‬ ‫کلینتون درباره حمایت های ســندرز از خودش گفت‪« :‬ســندرز نسل جوان را‬ ‫وارد سیاســت کرد؛ کســانی که به شــدت عالقه مند به کشورشان هستند‪ .‬همه‬ ‫کســانی که اینجا هســتند و همه کســانی که در سراســر کشــور هستند به تو‬ ‫افتخــار می کنند‪ .‬مرســی‪ ».‬هفته نامه صدا‬ ‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


‫ازدواج با بیل کلینتون‬

‫هیــاری رودهــام در ‪11‬‬ ‫اکتبــر ســال ‪ 1975‬بــا بیــل‬ ‫کلینتون ازدواج کرد‪ .‬چلســی‬ ‫دختــر زوج کلینتــون هــا در‬ ‫‪ 27‬فوریه ســال ‪ 1980‬به دنیا‬ ‫آمــد‪ .‬در ســال ‪ 1976‬هیالری‬ ‫کلینتــون در کمپین موفقیت‬ ‫آمیــز تبلیغاتی جیمــی کارتر‬ ‫مشــغول به کار شد؛ در حالی‬ ‫که همســرش بیل بــه عنوان‬ ‫دادســتان کل انتخــاب شــده‬ ‫بــود‪ .‬بیــل کلینتون در ســال‬ ‫‪ 1978‬و در سن ‪ 32‬سالگی به‬ ‫عنــوان فرماندار انتخاب شــد‬ ‫و در ســال ‪ 1980‬در انتخابات‬ ‫مجــدد بــرای حضــور در این‬ ‫سمت شکســت خورد‪ .‬اما در‬ ‫ســال ‪ 1984 ،1982‬و ‪ 1986‬و‬ ‫ســال ‪ 1990‬مجددا بــرای این‬ ‫ســمت انتخاب شد‪.‬‬

‫بانوینخست‬

‫در دوران تبلیغات انتخابات‬ ‫ریاســت جمهــوری بیــل‬ ‫کلینتــون در ســال ‪،1992‬‬ ‫هیالری به عنوان شــریک پویا‬ ‫و ارزشــمند همسرش ظاهر شــد و بیل به عنوان رییس جمهور‪ ،‬پس از پیروزی‬ ‫همســرش را به عنــوان رییس میز اصالح ســامت ملی در ســال ‪ 1993‬انتخاب‬ ‫کرد‪ .‬در نتیجه بررســی ها و تحقیقات‬ ‫ایــن کمیته برنامه ای تدوین شــد که‬ ‫هیــچ گاه در مجالس آمریکا به بحث‬ ‫و بررســی گذاشته نشد و در سپتامبر‬ ‫ســال ‪ 1994‬ممنوع شد‪.‬‬ ‫در این دوران‪ ،‬هیالری و همســرش‬ ‫در پــروژه امــاک و مســتغالت وای‬ ‫تواتر ســرمایه گذاری کردند‪ .‬در ادامه‬ ‫ســرمایه گــذاران اصلــی ایــن پروژه‬ ‫ورشکســته شــدند که ایــن موضوع‬ ‫هزینــه ای در حــدود ‪ 73‬میلیــون‬ ‫دالر بــرای دولــت فدرال بــه همراه‬ ‫داشــت‪ .‬پــروژه وای تواتر پــس از آن‬ ‫به موضوع جنجالی جلســه استماع و‬ ‫تحقیقات تبدیل شــد‪.‬‬ ‫در سال ‪ 1998‬کاخ سفید در رسوایی‬ ‫جنســی مونیکا لوینســکی غرق شده‬ ‫بود‪ .‬در شــرایطی که هیــاری عموما‬ ‫از همســرش حمایت می کرد براساس‬ ‫گــزارش ها اما قصد داشــت تا زندگی‬ ‫زناشــویی با همســرش بیــل کلینتون‬ ‫را تــرک کنــد و از او جدا شــود‪ .‬بیل‬ ‫کلینتون اســتیضاح شــد اما در سمت‬ ‫‪15‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫خود ابقا شــد‪.‬‬ ‫پیروزی در انتخابات مجلس‬ ‫ســنا و حضــور در انتخابات‬ ‫ریاســت جمهوری‬ ‫در ســال ‪ ،1999‬کلینتــون‬ ‫تصمیم گرفت تا در انتخابات‬ ‫مجلس ســنای این کشــور از‬ ‫نیویــورک شــرکت کنــد‪ .‬وی‬ ‫توانســت در ایــن انتخابــات‬ ‫بــا ‪ 55‬درصــد از آرا در قبــال‬ ‫‪ 43‬درصــد از آرای رقیبش که‬ ‫ســناتور وقت نیویــورک بود‬ ‫بــه پیــروزی برســد و عنوان‬ ‫نخستین همســر یک رییس‬ ‫جمهــور را بگیرد کــه در یک‬ ‫انتخابات عمومی شرکت می‬ ‫کنــد و به پیروزی می رســد؛‬ ‫همچنین عنــوان اولین زنی را‬ ‫گرفــت که به عنوان ســناتور‬ ‫نیویــورک وارد مجلــس ســنا‬ ‫مــی شــد‪ .‬وی به آســانی در‬ ‫نوامبر ســال ‪ 2006‬میالدی بار‬ ‫درگیــر در ایــن انتخابات به‬ ‫پیروزی رســید‪.‬‬ ‫در اوایل سال ‪ 2007‬کلینتون‬ ‫برنامــه خــود را برای کســب‬ ‫یک نخســتین دیگر اعالم کرد‬ ‫و گفــت که قصد دارد نخســتین زن رییس جمهور آمریکا شــود‪ .‬طی انتخابات‬ ‫داخلــی حــزب دموکــرات در ســال ‪ 2008‬میالدی‪ ،‬ســناتور کلینتــون زمانی که‬ ‫مشــخص شــد که نامزدی باراک اوباما‬ ‫اکثریت آرای اعضــای حزب دموکرات‬ ‫را بــه خــود اختصــاص داده اســت‬ ‫نامــزدی خــود را لغو کــرد‪ .‬زمانی که‬ ‫کلینتــون کمپیــن تبلیغاتی خــود را‬ ‫تعلیــق کــرد‪ ،‬در جمــع هوادارانــش‬ ‫ســخنرانی کــرد و گفــت‪« :‬اگرچه ما‬ ‫نمی توانســتم این باالترین و ســخت‬ ‫تریــن ســقف شیشــه ای را از بیــن‬ ‫ببریم امــا به لطف شــما ‪ 18‬میلیون‬ ‫تــرک بــر آن برجــای گذاشــتیم‪ .‬نور‬ ‫چــراغ ها بیش از گذشــته درخشــان‬ ‫اســت و مــا را پر از امیــد و اطمینان‬ ‫کرده اســت که مســیر یک بار دیگر‬ ‫آســان تــر خواهدشــد‪ .‬ما هنــوز راه‬ ‫طوالنــی بــا یکدیگر داریم مــا تاریخ‬ ‫ســاز شدیم‪».‬‬ ‫‪ ‬‬

‫وزارت خارج آمریکا‬

‫اندکی پس از آنکه بــاراک اوباما در‬ ‫انتخابات ریاســت جمهــوری آمریکا‬ ‫به پیروزی رســید‪ ،‬هیالری کلینتون را‬ ‫به عنــوان وزیر خارجــه اش انتخاب‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫هیالری کلینتون و سیاست آمریکا‬

‫به عنوان ســناتور به مجلس ســنای این کشور‬ ‫راه پیــدا کــرد‪ .‬اوایــل ســال ‪ 2007‬میالدی‪،‬‬ ‫کلینتــون برنامه خــود را بــرای حضور در‬ ‫انتخابات ریاســت جمهوری اعــام کرد و‬ ‫در انتخابــات اولیــه حزب دموکــرات در‬ ‫ســال ‪ 2008‬میالدی زمانی که مشــخص‬ ‫شــد باراک اوبامــا اکثریــت آرای داخلی‬ ‫حزب را بــه خود اختصاص داده اســت‬ ‫از نامــزدی کناره گیری کــرد‪ .‬اوباما پس‬ ‫از آنکه در انتخابات ریاســت جمهوری‬ ‫به پیروزی رســید‪ ،‬کلینتون را به عنوان‬ ‫وزیر خارجــه اش انتخاب کرد‪ .‬وی در‬ ‫ژانویه ســال ‪ 2009‬بــرای حضور در‬ ‫کابینــه دولت اول اوباما ســوگند یاد‬ ‫کرد و تا ســال ‪ 2013‬در این ســمت‬ ‫حضور داشت‪.‬‬ ‫در بهــار ســال ‪ 2015‬وی بــار دیگر‬ ‫برنامــه اش بــرای حضــور در انتخابــات‬ ‫ریاســت جمهوری آمریکا را اعــام کرد‪ .‬در‬ ‫سال ‪ 2016‬وی نخســتین زنی در تاریخ آمریکا‬ ‫بــود که به عنــوان نامزد نهایی یکــی از دو حزب‬ ‫اصلــی آمریــکا برای حضــور د انتخابات ریاســت‬ ‫جمهــوری انتخــاب شــد‪ .‬وی در انتخابات ریاســت‬ ‫جمهــوری نوامبر ســال ‪ 2016‬برابر دونالــد ترامپ نامزد‬ ‫جمهــوری خواهان شکســت خورد‪.‬‬

‫خدیجهغبیشاوی‬

‫تحصیالت و مسئولیت ها‬

‫زمانــی کــه هیالری کلینتــون در ســال ‪ 2001‬میالدی بــه عنوان‬ ‫ســناتور مجلس ســنای آمریکا انتخاب شــد‪ ،‬نخســتین بانوی اول‬ ‫آمریــکا بــود کــه در انتخابات سراســری پیــروز یک کرســی می‬ ‫شــد‪ ،‬وی پس از آن و در ســال ‪ 2009‬میالدی به عنوان شــصت و‬ ‫هفتمیــن وزیر خارجه آمریــکا در دولت باراک اوباما مشــغول به‬ ‫کار شــد و تا ســال ‪ 2013‬در این ســمت حضور داشــت‪ .‬در ســال‬ ‫‪ 2016‬وی نخســتین زنــی بود که در تاریخ آمریــکا به عنوان نامزد‬ ‫یــک حزب اصلــی انتخاب ریاســت جمهوری انتخاب شــد‪.‬‬ ‫هیالری کلینتون در ‪ 26‬اکتبر ســال ‪ 1997‬در شــیکاگو به دنیا آمد‬ ‫و از دانشــکده یــاالی این ایالت مــدرک حقوق خــود را دریافت‬ ‫کــرد‪ .‬وی در ســال ‪ 1975‬با هم کالســی دانشــکده حقــوق خود‬ ‫بیــل کلینتــون ازدواج کــرد‪ .‬پــس از آن و با انتخاب همســرش به‬ ‫عنوان رییس جمهوری آمریکا از ســال ‪ 1993‬تا ســال ‪ 2001‬میالدی‬ ‫به ســمت بانوی نخســت آمریکا رســید و از ســال ‪ 2001‬تا ‪2009‬‬

‫‪14‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫هیــاری رودهــام در دانشــکده ولســلی‬ ‫شــرکت کــرد‪ .‬جایی کــه وی به شــدت‬ ‫بــه عنوان یک دانشــجوی سیاســت‬ ‫فعــال بــود و تــا پیــش از فــارغ‬ ‫التحصیلــی در ســال ‪ 1969‬بــه‬ ‫عنوان دانشــجوی ارشد کالس‬ ‫انتخــاب شــد‪ .‬وی پــس از‬ ‫آن وارد دانشــکده حقوق‬ ‫یــاال شــد؛ جایی کــه با‬ ‫بیــل کلینتــون آشــنا‬ ‫شــد‪ .‬هیالری در سال‬ ‫‪ 1973‬فارغ التحصیل شــد و برای آموزش بــه مرکز آموزش کودکان‬ ‫این دانشــکده رفــت؛ جایی کــه وی همزمان با انجــام تحصیالت‬ ‫تکمیلــی به کــودکان پزشــکی یاد مــی داد‪.‬‬ ‫کلینتون در دوران دانشــجویی و در تابستان ها کارهای مختلفی‬ ‫را انجــام می داد‪ .‬در ســال ‪ ،1971‬برای نخســتین بار بــرای کار به‬ ‫شــهر واشــنگتن دی ســی رفت و در دفتر مهاجرت ســناتور والتر‬ ‫مونــدال مشــغول بــه کار شــد‪ .‬در تابســتان ‪ 1972‬وی در کمپین‬ ‫تبلیغــات انتخاباتــی جورج مــگ گاورن نامــزد دموکــرات ها در‬ ‫انتخابات ریاســت جمهوری مشغول به فعالیت شــد‪ .‬در تابستان‬ ‫ســال ‪ ،1974‬رودهام به عضویت کمیته ســوال از روســای جمهور‬ ‫درآمــد‪ .‬پس از اســتعفای ریچارد نیکســون رییــس جمهور وقت‬ ‫آمریــکا در آگوســت همان ســال‪ ،‬وی به عضویــت هیئت علمی‬ ‫دانشــکده حقوق آرکاناس درآمد‪ ،‬جایی که هم کالســی هایش در‬ ‫یــاال اِســکول و نامزدش بیل کلینتــون به تدریس مشــغول بودند‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪14 Kheradmand‬‬


‫برخــی از آن‌هــا خیلــی زودتــر ارتبــاط می‌گرفتم پروژه‌ای عظیم که‬ ‫برخــی دیرتــر‪ ،‬اما در نهایت با همه‌شــان دوســت موفقیت‌آمیز بود‬

‫شــدم و البته امیــدوارم این ارتبــاط همچنان باقی‬ ‫بماند‪ .‬هشــت ماه ایــن شناســایی و ارتباط گرفتن‬ ‫بــا هنرمندان زمان بــرد و بعد از آن هــم برنامه‌ها‬ ‫و کارهای اجرایی برگزاری نمایشــگاه را شروع کردم‬ ‫کــه این مســیر بــا همراهی افــراد کار بــه نتیجه‬ ‫امــروزی رســید‪ .‬امــروز در نمایشــگاه ‪ ۱۴۰‬اثــر و‬ ‫‪ ۵۳‬هنرمند افغانســتانی که از کشــورهای مختلف‬ ‫آمده‌انــد‪ .‬آثــار گــرداوری در نمایشــگاه هــم در‬ ‫رشته‌های نقاشــی‪ ،‬خط‪ ،‬نقاشــی‪-‬عکس‪ ،‬مجسمه‪،‬‬ ‫پرفورمنس و ‪ ...‬اســت‪».‬‬

‫« نما یشــگا ه‬ ‫بخش‌هــای جنبــی‬ ‫زیــادی داشــت که‬ ‫اتفاقــا آن‌هــا برای‬ ‫من اهمیــت زیادی‬ ‫داشــتند‪ .‬البتــه این‬ ‫بخش‌هــا خیلــی‬ ‫ســخت بــود‪ ،‬چون‬ ‫به هــر حــال برای‬

‫با هنر می‌توان مرزها را شکست‬

‫«نظــرات مختلفــی را دربــاره نمایشــگاه از‬ ‫آدم‌هــای مختلف شــنیدم‪ ،‬از بچه‌هــای مهاجر‬

‫‪13‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪72‬‬

‫برپا کردن نمایشــگاه و حضور هنرمنــدان در ایران‬ ‫هیــچ اسپانســری نداشــتم و هیچ تیم حرفــه‌ای یا‬ ‫نهــادی نبود و کارها را با همراهی دوســتانی که در‬ ‫این مســیر کنارم بودند انجام دادم‪ .‬ورک شاپ‌های‬ ‫نقاشــی و عکاســی برگزار کردیم که هرکسی در هر‬ ‫زمینــه‌ای کــه توانســت با مــا همراهی کــرد‪ .‬فکر‬ ‫می‌کنم نمایشــگاه اولین پروژه‌ای بــه این عظمت‬ ‫بــود که بــدون اینکه هیــچ پولی رد و بدل شــود‪،‬‬ ‫تمــام و کمــال انجــام شــد و همه هــم راضی‬ ‫بودند‪».‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫نمایشگاه هنرهای تجسمی افغانستان در ایران‬

‫افغانستان را با هنر‬ ‫بشناسیم؛ نه جنگ‬

‫شراره داودی‬ ‫این روزها نمایشــگاه «نیمروز» که مجموعه‌ای از‬ ‫آثار هنرمندان افغانســتانی در سراســر جهان است‪،‬‬ ‫به همــت مریــم کوهســتانی هنرمنــد ایرانی در‬ ‫فرهنگســرای نیاوران برپا شــده است‪.‬‬ ‫بیشــتر از یــک دهــه می‌شــود کــه جنــگ در‬ ‫افغانستان ریشه دوانده‪ ،‬حضور نیروهای امریکایی‬ ‫و افزایــش فعالیــت گروه تروریســتی طالبان دیگر‬ ‫سال‌هاســت برای مردم این کشور موضوع جدیدی‬ ‫نیســت و هرکسی به شــکلی با آن کنار آمده است‪.‬‬ ‫حتی آن‌هایــی که مهاجرت را به زندگی در کشــور‬ ‫ترجیــح دادند‪ ،‬گوشــه‌ای از وجودشــان را در البالی‬ ‫خانه‌هــا و کوچه‌های دیارشــان باقی گذاشــتند‪ .‬در‬ ‫ایــن میــان هنرمندان که بــا همه آن‌چیــزی که در‬ ‫وجودشــان دارند‪ ،‬دســت به ســاخت اثری برآمده‬ ‫از روحیه‌شــان می‌زننــد‪ ،‬شــاید بیشــتر از دیگران‬ ‫توانسته باشــند این حال کشورشــان را بازگو کنند‪.‬‬ ‫امــا کدام‌یک از مــا از هنرمندان افغانســتانی خبر‬ ‫داریــم؟ آن‌هایــی که ترک دیــار کردنــد و هرکدام‬ ‫در گوشــه‌ای از این کره خاکــی روزگار می‌گذرانند‪،‬‬ ‫برخــی هم کــه ماندند‪ ،‬در شــرایط ســختی کار را‬ ‫ادامــه دادنــد‪ .‬در این میــان یک نفر کــه دلش به‬ ‫هنر افغانستان بسته شــده‪ ،‬لباس رزم پوشید کفش‬ ‫آهنین به پا کرد و پای در انبوه مشــکالت گذاشــت‬ ‫تا هنرمندان فعال در حوزه تجســمی افغانستانی را‬ ‫کــه پراکنده شــد ‌ه بودند‪ ،‬گرد هم جمــع کند و باز‬ ‫یــادآوری کند که همین دور هــم بودن‌ها می‌تواند‬ ‫انگیزه‌ای برای نیروهای جوانی باشــد که شاید فکر‬ ‫می کنند زندگی برای‌شــان تمام شــده اســت‪.‬‬ ‫مریــم کوهســتانی متولــد ســال ‪ ۶۱‬در زاهــدان‬ ‫اســت و خانواده‌اش در بلوچستان زندگی می‌کنند‪.‬‬ ‫او کــه فوق لیســانس پژوهــش هنر دارد از ســال‬

‫‪ ۸۹‬دانشــگاه تدریــس می‌کنــد و حــوزه فعالیتش می‌خواستم بچه‌های کار فرهیختگان کشورشان‬ ‫هم مجســمه ســازی اســت‪ ،‬او همان کسی است را ببینند‬ ‫که همــت کــرده و بــرای برپایی نمایشــگاهی از‬ ‫آثــار هنرمندان افغانســتانی قدم برداشــته اســت‪،‬‬ ‫نمایشــگاهی که این روزها در فرهنگسرای نیاوران‬ ‫با نــام «نیمروز» برپاســت‪.‬‬

‫دلتنگ افغانستان شدم!‬

‫«ماجرا از ســال ‪ ۹۴‬شــروع شــد که ســفری را به‬ ‫مزارشــریف داشتم‪ .‬ســفری که کامال شخصی بود و‬ ‫در آن مــدت فرصــت کردم با مــردم جامعه ارتباط‬ ‫بگیرم و آشــنا شــوم‪ .‬بعد از اینکه برگشتم‪ ،‬احساس‬ ‫دلتنگــی بــرای ایــن منطقــه را داشــتم و دوبــاره‬ ‫برگشــتم‪ .‬البته این‌بار به هرات رفتم و در این سفر‬ ‫بــا هنرمنــدان افغانی مالقــات کردم‪ .‬بــه هر حال‬ ‫با توجه به اینکه کار خودم مجسمه‌ســازی اســت‪،‬‬ ‫تنها پتانســیلی کــه در خودم می‌دیــدم این بود که‬ ‫در همین زمینــه و کارهای هنــری فعالیتی را برای‬ ‫جامعه افغانســتان کــه خیلی دغدغه‌ام شــده بود‬ ‫کاری را بــرای آن‌هــا انجام دهم‪».‬‬ ‫«ایــده این‌طور بود کــه بتوانم آثــار هنرمندان را‬ ‫جمع و نمایشــگاهی را برای آن‌هــا راه‌اندازی کنم‪،‬‬ ‫البتــه اصال این‌طــور نمی‌دیــدم کــه کار مهمی را‬ ‫انجام می‌دهم‪ ،‬بلکه خیلی دوســتانه می‌خواســتم‬ ‫برای گروهــی از هنرمندانی که شــناخته بودم این‬ ‫کار را انجــام دهم‪ .‬چون به هر حال در افغانســتان‬ ‫فرصــت برگزاری گالری‪ ،‬دیده شــدن‪ ،‬مورد نقد قرار‬ ‫گرفتن‪ ،‬نبــود؛ حتی مخاطبــی که برای دیــدن آثار‬ ‫به نمایشــگاه و گالری بیاید‪ ،‬خیلی وجود نداشــت‪،‬‬ ‫دوســت داشــتم این نمایشــگاه را در تهران برگزار‬ ‫کنــم تــا در اینجا هــم ببینند که چــه هنرمندهای‬ ‫خوبی در افغانســتان هستند‪».‬‬

‫‪12‬ماهنامه خردمند ‪-‬شماره ‪ - ۳۳‬نوامبر‪ /‬دسامبر ‪ -۲۰۱۷‬تلفن‪۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‬‬

‫«از آن‌جایــی که کار من در حوزه مجسمه‌ســازی‬ ‫اســت و در ایران با بچه‌هــای کار‪ ،‬کار می‌کردم؛ در‬ ‫میان آن‌ها بچه‌های افغانســتانی بسیاری هستند و‬ ‫این موضــوع خیلی مرا ناراحت می‌کــرد‪ ،‬چون این‬ ‫بچه‌ها احساس ســرخوردگی زیادی داشتند و خیلی‬ ‫غریب بودند‪ .‬به هر حــال هرچقدر هم در جامعه‬ ‫در رفت و آمد باشــند‪ ،‬باز هم در غربت هســتند و‬ ‫مانند این اســت که با جامعه اصلــی فاصله دارند‪.‬‬ ‫بــه همین دلیــل برایــم خیلی مهــم بود کــه این‬ ‫بچه‌ها بتوانند مردم فرهیخته کشــور خودشــان را‬ ‫ببینند و احســاس ســربلندی و لذت داشــته باشند‬ ‫و بداننــد که خیلی هم غریب نیســتند و آدم‌هایی‬ ‫ت رســیده‌اند‪،‬‬ ‫از کشورشــان هســتند که به موفقی ‌‬ ‫بداننــد کــه اگــر خودشــان بخواهنــد می‌تواننــد‬ ‫با پشــت ســر گذاشــتن ســختی‌های مهاجــرت و‬ ‫غربــت می‌تواننــد در زندگی موفق شــوند‪« ».‬این‬ ‫اتفــاق برای مــن خیلی مهم بود‪ ،‬بــه طوریکه برای‬ ‫نمایشــگاه گذاشــتن اول به بچه‌هایی کــه با آن‌ها‬ ‫کار می‌کــردم گفتم و از آن‌ها خواســتم که حتما به‬ ‫نمایشــگاه بیایند و آثار را ببینند‪ .‬البته خودشان هم‬ ‫در همیــن زمینه آمــوزش می‌دیدنــد و برایم مهم‬ ‫بــود که ایــن فضا را ببیننــد تا بداننــد چنین افقی‬ ‫برای آن‌ها وجــود دارد‪».‬‬ ‫‬

‫هنرمنــدان افغانســتانی در جهــان پراکنــده‬ ‫شــد ه‌اند‬ ‫«بــرای اینکــه بتوانــم در ایــن نمایشــگاه افراد‬ ‫بیشــتری را درگیر کنم‪ ،‬به دنبال هنرمندان مختلف‬ ‫بــودم تــا اینکــه توانســتم بیشــتر از ‪ ۲۰۰‬نفــر از‬ ‫هنرمندان افغانســتانی را که در جهان پراکنده شده‬ ‫بودنــد‪ ،‬شناســایی کنــم و با آن‌هــا ارتبــاط بگیرم‪.‬‬

‫‪Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪12 Kheradmand‬‬


11 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬11


‫ماهنامه‬ ‫اجتماعی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انتشارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫ا‬ ‫مور داخلی و اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسهی‬ ‫طرا‬ ‫حی و صفحه آرایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫با تشکر از‪:‬‬ ‫آ‬ ‫رزو وفـا ‪ -‬الهه شهبازی ‪ -‬نگین عبدا‬ ‫لله ‪ -‬مسروره بنی‌هاشم ‌ی ‪ -‬فرشید‬ ‫رشیدی فر ‪ -‬شهناز یزدانفر ‪ -‬ح‬ ‫مید دانشی ‪ -‬احد حبیب نیا ‪ -‬حمیده‬ ‫ص‬ ‫فرپور ‪ -‬رضا میرفخرایی ‪ -‬تینا پورلط‬ ‫فی و همه کسانی که در این شماره‬ ‫ما را یار و یاور بودند‪.‬‬

‫روی جلد‬ ‫اجاره کودکان کار‬ ‫روزی ‪ ۵‬هزار تومان‬ ‫‪ -‬صفحه ‪۱۸‬‬

‫ماهنامــه خردمند در ویرایش و اصالح‬ ‫ارســالی باید حتمــاً تایپ و غلط‌گی مطالب ارســالی اختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫ری شـ‬ ‫ًـده و به آدرس ایمیل مجله ارســال‬ ‫شــ‬ ‫وند‪ .‬نظرات نویســندگان مقاالت‪ ،‬الز‬ ‫ام‬ ‫ا‬ ‫بیان‬ ‫گر‬ ‫دی‬ ‫ــد‬ ‫گاه‬ ‫م‬ ‫اهن‬ ‫امه‬ ‫خرد‬ ‫نی‬ ‫مند‬ ‫ســت‪ .‬مســئولیت قیمتها‪ ،‬ســروی ‌‬ ‫س‬ ‫درج شــده در آگهی هــا به عهده ها‪ ،‬نحوه ارائه خدمات و کلیه مطالب‬ ‫صاحب آگهی اســت‪.‬‬

‫‪6‬‬ ‫‪• Tel: 416-676-9-67‬‬ ‫‪• Tel 647-932-8283‬‬ ‫‪mand.ca‬‬ ‫‪d.ca • www.kherad‬‬ ‫‪• info@kheradman‬‬ ‫‪et, Suite 207‬‬ ‫‪• 8131 Yonge Stre‬‬ ‫‪L3T 2C6‬‬ ‫‪Thornhill, Ontario‬‬

‫شماره‬ ‫‪ - ۳۳‬نوامبر‪/‬دسامبر ‪۲۰۱۷‬‬ ‫افغانستان را با هنر بشناسیم‪ ،‬نه‬ ‫با‬ ‫جن‬ ‫گ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۱۲ . .‬‬ ‫ه‬ ‫یالری کلینتون و سیاست آمریکا ‪. .‬‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫اجاره یک کودک‪ ،‬روزی ‪ ۵‬هزار تومان‬ ‫ ‪۱۸ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ه‬ ‫مه شهرداران تهران‪ ،‬از کاشف‌السلطنه‬ ‫تا‬ ‫نج‬ ‫فی‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫‪۲۰‬‬ ‫ای‬ ‫رج طهماسب‪ :‬من آقای مجری نیست‬ ‫تسلیت به همه مردم ایران ‪ -‬فر م ‪۲۴ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫شید رشی‬ ‫دی فر ‪۲۸ . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫جل‬ ‫دش به قـهـوه‌ای میـ‌زد ‪ -‬به یاد علی‬ ‫اشرف درویشیان‪۳۰ . . . . . . . .‬‬ ‫بررسی هنرهای فراموش‌شده ایران ‪. .‬‬ ‫ ‪۳۲ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫همه چیز در مورد والدیمیر پوتین ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۴ .‬‬ ‫ط‬ ‫الع در اقیانوس ستارگان ‪. . . . . .‬‬ ‫ ‪۴۰ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫تفا‬ ‫وت بین انتقاد مخرب و انتقاد سازند‬ ‫ه ‪۴۲ . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫آر‬ ‫ش‬ ‫د‬ ‫ای ختران ایرانی چرا و چگونه غل‬ ‫یظ‬ ‫شد‬ ‫؟ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫‪۴۴‬‬ ‫در ضیافت واژه ها ‪ -‬صفحه شعر‪. . .‬‬ ‫ ‪۴۸ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫معیار و میزان خوشبختی در کش‬ ‫وره‬ ‫ای‬ ‫م‬ ‫ختل‬ ‫ف‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۵۰ . .‬‬ ‫ماج‬ ‫رای ‪ ۳‬آمریکایی در چهارمحال و بخت‬ ‫یاری ‪۵۲ . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫آ‬ ‫شنایی با ثروتمندترین زنان ایرانی ‪. .‬‬ ‫ ‪۵۴ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫زیب‬ ‫اتر‬ ‫ین دانشگاه های کانادا‪. . . . .‬‬ ‫ ‪۵۶ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫عکس های دیدنی این ماه ‪. . . . .‬‬ ‫ ‪۵۸ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫آیا بوتاکس ‪ ،‬افسردگی را درمان می کن‬ ‫صفحه مخصوص کودکان ‪ . . .‬د؟ ‪۶۰ . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫ ‪۶۴ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫بررسی کمبود آهن در کودکان ‪. . . .‬‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫‪ ۳۰‬میلیارد دالر خسارت ساالنه آلود‬ ‫گی‬ ‫ه‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ب‬ ‫ر‬ ‫ای‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۶۷ .‬‬ ‫عکاسیممنوع ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪۶۸ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫داستان کوتاه ‪ -‬عینک ‪. . . . . . . .‬‬ ‫ ‪۷۱ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫چرا‬ ‫چربی های شکم تان آب نمی شود‬ ‫؟ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫‪۷۴‬‬ ‫ل‬ ‫طفا زیاد جدی نگیرید ‪ -‬طنز ‪. . . .‬‬ ‫ ‪۷۶ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫با‬ ‫زارچه ‪ -‬دایرکتوری مصور مشاغل ‪. .‬‬ ‫ ‪۷۷ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬

‫باز هم زلزله‬ ‫وقتــی در ســال ‪ ۱۳۵۷‬در طبس زلزله آمد‪ ،‬مــن نوجوان بودم‬ ‫و در حقیقت بچه ســال‪ .‬زلزلــه بزرگی بود‪ ،‬تلفات زیادی برجای گذاشــت‪ ،‬حدود‬ ‫بیســت هزار کشــته‪ .‬همه میگفتند بعد از زلزله بوئین زهــرا‪ ،‬زلزله طبس از همه‬ ‫بزرگتر بوده است‪.‬‬ ‫ابعاد گســترده خرابی‪ ،‬ایجاب میکرد در کنار نیروهــای دولتی و ارتش‪ ،‬از کمکهای‬ ‫مردمی نیز اســتفاده شــود‪ .‬همه بســیج شــدند‪ ،‬ســتادهای خودجوش در محل‬ ‫مدارس و مســاجد تشــکیل شــده بود و مردم از پتو و کنســرو گرفته تا پول نقد و‬ ‫نیــروی انســانی خود‪ ،‬همه چیز را در طبــق اخالص قــرار داده و در خدمت زلزله‬ ‫زدگان طبس قرار گرفتند‪ .‬ابعاد گسترده چنین فجایعی دولت قبل از انقالب و بعد‬ ‫از انقــاب نمیشناســد و دولت قبل از انقالب هم بدون کمک مردم نمیتوانســت‬ ‫حریــف رفع نیازها باشــد‪ .‬بــه خاطر دارم برادرم را به یکی از ســتادها در شــهرآرا‬

‫(برق آلستوم) بردیم و او عازم طبس شد برای کمک یدی‪.‬‬ ‫ســالها بعــد (‪ )۱۳۶۹‬زلزله رودبار اتفــاق افتاد‪ .‬همــه گفتند بعد از‬ ‫زلزلــه طبــس‪ ،‬ایــن بزرگترین زلزله بوده اســت‪ .‬بــاز هم هزاران نفر کشــته‬ ‫شــدند (حــدود ‪ ۳۵‬هــزار کشــته) و باز هــم اســتفاده از کمکهــای مردمی‪ ،‬یک‬ ‫ضــرورت اجتناب ناپذیر شــد‪.‬‬ ‫مجددا ســالها بعد (‪ ،)۱۳۸۲‬زلزله بم اتفاق افتاد‪ .‬همه گفتند بعــد از زلزله رودبار‪،‬‬ ‫ایــن بزرگتریــن زلزله بوده اســت‪ .‬تعــداد بیش از ‪ ۲۶۰۰۰‬کشــته بــاز هم ایجاب‬ ‫میکــرد کمکهای مردم به داد زلزله زدگان برســد‪ .‬یادم می آیــد با عده ای از فعاالن‬ ‫اجتماعــی جامعه ایرانیان تورنتو صنــدوق های کمکهای جمع آوری شــده مان را‬ ‫روی هــم ریختیــم و مبلــغ قابل توجه بیــش از صدهزار دالر جمع شــده‪ ،‬پس از‬ ‫چند ســال دوندگی باالخره به پروژه ســاخت مدرســه ای در بم ملحق شــد‪.‬‬ ‫اکنــون زلزلــه در ســر‌پل ذهــاب و کرمانشــاه به وقوع پیوســته اســت و باز هم‬ ‫ناتوانی دولت و ارتش در امداد رســانی اســت که ضرورت کمکهــای مردمی را باز‬ ‫نمایان میکند‪.‬‬ ‫بقیه در صفحه ‪72‬‬


9 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬9


8 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬8


7 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬7




4 Kheradmand

Monthly-Issue 33- Nov / Dec 2017- Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-۲۰۱۷ ‫ دسامبر‬/‫ نوامبر‬- ۳۳ ‫شماره‬- ‫ماهنامه خردمند‬4





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.