Kheradmand Magazine - Issue #40

Page 1

Volume 4 - Issue 40 - June/July 2018

www.kheradmand.ca

Tel: (416) 676-9-676



90 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 90 


‫عکاسی و فیلمبرداری‬

‫‪  89 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪89 Kheradmand‬‬


‫رستوران و فروشگاه‬

‫مدیا و رسانه ها‬

‫‪  88 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪88 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫مهاجرت و وکالت‬

‫‪  87 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪87 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫‪  86 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪86 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  85 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪85 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  84 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪84 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  83 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪83 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  82 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫مشاور امال ک‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪82 Kheradmand‬‬


‫حسابداری‬

‫تعمیرگاه‬

‫‪  81 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪81 Kheradmand‬‬


‫دندانپزشکی‬

‫چشم پزشکی و عینک‬

‫‪  80 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪80 Kheradmand‬‬


‫بازرسی ساختمان‬

‫خدمات برای منزل شما‬

‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫خدمات ساختمانی‬

‫‪  78 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪78 Kheradmand‬‬


‫بیمه وسرمایه گذاری‬

‫‪  77 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪77 Kheradmand‬‬


‫آرایشگاه و لیزر‬

‫آژانس مسافرتی‬

‫‪  76 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪76 Kheradmand‬‬


‫خدمات ارزی‬

‫آموزشگاه ها‬

‫‪  75 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪75 Kheradmand‬‬


74 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 74 


‫گفتــه بود ( فــدای وســیطیتان)‪ .‬حرفش تمام نشــده‬ ‫بــود یــک دفعــه حجمــی ســنگین خــودش را پرت‬ ‫کرده بــود رویش‪ .‬هــاج و واج مشــت‌های امجدی را‬ ‫می‌دید که روی ســرو صورتش پیاده می‌شــد‪ .‬دخترها‬ ‫ایســتاده بودند به تماشــا‪ .‬او مقاومــت نمی‌کرد چون‬ ‫گیــج بــود و نمی‌دانســت چــه اتفاقی افتاده اســت‪.‬‬ ‫امجدی ســنگین بود و مشــت‌هایش محکم‌تر از آنچه‬ ‫می‌نمود‪ .‬مجــال هیچ حرکتی به او نمــی‌داد‪ .‬امجدی‬ ‫مشــت و لگد مــی‌زد و او زل زده بود بــه گوزن‌هایی‬ ‫کــه روی ژاکت کاموایی امجدی دنبــال هم می‌کردند‪.‬‬ ‫وقتی که امجدی حســابی خســته شد ســنگینی‌اش را‬ ‫از روی تنــش بلنــد کرد‪ .‬همانطور کــه روی زمین دراز‬ ‫بــه دراز افتاده بود تمام توانش را توی لگدی به ســاق‬ ‫پــای امجدی جمع کــرد‪ .‬خودش را ســرپا کرد‪ .‬امجدی‬ ‫به پشــت افتاده بود و هوار می‌کشــید‪ .‬دید خونی که‬ ‫از پــای امجدی می‌آیــد برف‌های چرک مــرده را قرمز‬ ‫کــرده‪ .‬مردی جلو آمد و شــلوارش را باال زد اســتخوان‬ ‫ســاق پایش بیرون زده بود‪.‬‬ ‫امجدی از بیمارســتان که ترخیص شــد یک روز با عصا‬

‫شهای‬ ‫ضعیف‌ترینارت ‌‬ ‫با جهان آشنا شوید‬

‫بقیه از صفحه ‪45‬‬

‫کشــور در حــدود ‪ 5‬میلیــون دالر‬ ‫اســت که تنهــا ‪ 0.9‬از تولید ناخالص ملی این کشــور‬ ‫را تشــکیل می دهد‪ .‬ارتش پادشــاهی این کشور بیش‬ ‫از ‪ 700‬نیــروی آمــاده به خدمــت دارد و همین ارتش‬ ‫کوچک در طول جنگ جهانی اول با نیروهای ارســالی‬ ‫از نیوزیلنــد وارد نبــرد شــد و اخیراً نیــز از این ارتش‬ ‫کشــور برای مبــارزه در افغانســتان و عراق اســتفاده‬ ‫شــده اســت‪ .‬نیروی دریایی تونگا از ســه قایق گشت‬ ‫زنــی و یــک کشــتی نفت کش تشــکیل شــده که به‬ ‫طور عمــده برای مبــارزه بــا ماهیگیــری غیرمجاز و‬ ‫تامیــن امنیــت دریایــی و رعایــت قوانین مــرزی به‬ ‫کار مــی رود‪ .‬نیــروی هوایی این کشــور نیــز تنها دو‬ ‫هواپیمای بســیار کوچک در اختیــار دارد‪.‬‬

‫‪ -3‬آنتیگوا و باربودا ‬

‫آنتیگوا و باربودا دو جزیره در دریای کارائیب هســتند‬ ‫کــه حــدود ‪ 91.000‬نفر جمعیــت دارنــد‪ .‬ارتش این‬ ‫کشور بســیار کوچک با بودجه ساالنه ‪ 10‬میلیون دالر‬ ‫در حدود ‪ 245‬نفر پرســنل دارد‪ .‬ارتش این کشــور نیز‬ ‫مانند بســیاری از کشــورهای جزیره ای این فهرســت‬ ‫تنهــا وظیفه اصلی خــود را مبارزه با قاچــاق و قانون‬ ‫شــکنی در آب های اطــراف می دانــد‪ .‬روی هم رفته‬ ‫ارتش این کشــور دارای ‪ 7‬قایق گشــت زنی فعال است‬ ‫که بخشــی از گارد ساحلی کشور را تشکیل می دهند‪.‬‬ ‫ایــن ارتش یکــی از کوچک ترین ارتش هــای جهان از‬ ‫لحاظ بزرگی و تعداد پرســنل به شــمار می آید اما در‬ ‫ســال های اخیر عملیات هایــی را در هاییتی‪ ،‬گرنادا و‬ ‫ترینیــداد و توباگو بــرای حل اختالفــات و درگیری ها‬ ‫انجام داده است‪.‬‬

‫آمــد و پرونده‌اش را از آن مدرســه بــرد‪ .‬دیگر هیچ‬ ‫وقــت او را ندید‪ .‬کســی هم نیامد در خانیشــان را‬ ‫بگیــرد‪ .‬امجــدی گفته بود تــوی راه مدرســه زمین‬ ‫خورده‌ام‪.‬‬ ‫گوشــی موبایــل را درآورد و ماننــد ایــن دو هفتــه‬ ‫شــبکه‌های اجتماعــی را بــه دنبال امجــدی زیر و‬ ‫رو کــرد‪ .‬تنها تــوی فیس بوک صفحــه ای پیدا کرده‬ ‫بود کــه اطالعاتش به امجدی او می‌خــورد‪ .‬امجدی‬ ‫تــوی فیس بوک آن ســر دنیا بود توی تنها عکســی‬ ‫که داشــت مــردی ریــز جثه بــا موهای پر پشــت‬ ‫خاکســتری روی صندلی گهواره‌ای کنار شــومینه‌ای‬ ‫خاموش نشســته بود‪ .‬آنجا شــبیه یکی از خانه‌های‬ ‫ییالقــی بود کــه او فقط تــوی فیلم‌هــای کانادایی‬ ‫دیــده‪ .‬امجــدی تــوی عکس طــوری وانمــود کرده‬ ‫بود که نگاهش ســمت دیگری اســت و هواســش به‬ ‫دوربیــن نیســت‪ .‬امجدی جایــی را نــگاه می‌کرد که‬ ‫توی عکس معلوم نیســت‪ .‬آنچه کــه زیاد خود نمایی‬ ‫می‌کــرد جوراب‌های پشــمی و کله‌ی گوزن تاکســی‬ ‫درمــی باالی ســرش بود که بــه دیوار آویــزان بود‪.‬‬

‫‪ -2‬سنت کیتس و نویس‬

‫ایــن دو جزیره دوقلــو در غرب اقیانــوس هند در‬ ‫حــدود ‪ 55.000‬نفــر جمعیت دارد کــه تنها ‪ 300‬نفر‬ ‫از آن هــا در ارتش کشــور فعالیت مــی کنند‪ .‬نیروی‬ ‫زمینی و دریایی این کشــور مســئولیت حل اختالفات‬ ‫درونــی و مراقبــت از آب هــای مجــاور را بــر عهده‬ ‫دارند‪ .‬نیروی دریایی دارای تنها یک قایق گشــت زنی‬ ‫اســت که توســط ایاالت متحده به این کشــور هدیه‬ ‫داده شــده اســت‪ .‬ارتــش این کشــور چنــان کوچک‬ ‫اســت که بر اســاس گزارشــات داخلی در سال ‪2016‬‬ ‫تنهــا ‪ 28‬ســرباز جدیــد در ایــن ارتش بــه خدمت‬ ‫گرفته شــده اند‪.‬‬

‫‪-1‬کشورهای بدون ارتش‬

‫در سراســر جهــان حدود ‪ 22‬کشــور ارتــش ندارند‬ ‫و حتــی بودجــه ای به نــام بودجه دفاعــی در این‬ ‫کشــورها به ثبت نمی رســد‪ .‬اگر چه این کشــورها‬ ‫به طور رســمی دارای ارتش نیســتند امــا راهکارهای‬ ‫متفاوتــی برای دفــاع از تمامیــت ارزی خــود دارند‪.‬‬ ‫برای مثال کشــور ایســلند ارتش ندارد امــا توافقنامه‬ ‫هــای نظامــی و دفاعی عمده ای با قــدرت های برتر‬ ‫نظامی جهان مانند ایاالت متحــده دارد که در صورت‬ ‫لــزوم از این کشــور دفــاع خواهند کرد‪.‬‬ ‫همچنیــن ایــن کشــور دارای نیروهای پلیس بســیار‬ ‫مســلح و نیروهــای حافظ صلــح اســت‪ .‬موناکو نیز‬ ‫ارتــش ندارد امــا پنجمین قدرت نظامــی جهان یعنی‬ ‫فرانســه از این کشــور حمایــت نظامی مــی کند‪ .‬از‬ ‫دیگر کشــورهایی که ارتش رســمی ندارنــد می توان‬ ‫به کشــورهای کاســتاریکا‪ ،‬لیختن اشــتاین‪ ،‬ســاموآ و‬ ‫پاناما اشــاره کرد‪.‬‬

‫‪  73 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪73 Kheradmand‬‬


‫داستانی از‬ ‫خاطره محمدی‬

‫شاخ‌های این گوزن من را می‌درند‬

‫پرنده‌ای هراســان خودش را به شیشــه کوبیــد و او از‬ ‫خــواب پریــد‪ .‬همانطور که توی تخت نیم خیز شــده‌‬ ‫بود با سرآســتینش نمناکی پیشــان ‌ی را گرفت‪ .‬خودش‬ ‫را رها کرد روی تشــک و نفســی ســنگین همراه با آه‬ ‫ضعیفی بیرون داد‪ .‬عقربه ثانیه شــمار ساعت دیواری‬ ‫روی زمــان نامربوطــی به رعشــه افتــاده بــود‪ .‬اما با‬ ‫آفتابــی که خودش را کــف اتاق پهن‬ ‫کرده بود دانســت دیرتر از همیشــه‬ ‫بیدار شــده‪ .‬قرص‌های خواب خوب‬ ‫بلدنــد کارشــان را بکننــد‪ .‬خانه در‬ ‫ســکوت دلگیــری فــرو رفتــه بود‪.‬‬ ‫میدانســت که زنــش رفته ســر کار‬ ‫و بچه‌هــا هر کــدام دنبــال درس و‬ ‫دانشگاهشان رفته‌اند‪ .‬سایه‌ی محوی‬ ‫از پشــت پنجــره پرواز کــرد و رفت‪.‬‬ ‫دوبــاره آن ترس به جانــش افتاد‪ .‬در‬ ‫اتــاق تقریبــا جز تخت‌خــواب اثاث‬ ‫دیگــری باقی نمانده بــود‪ .‬دو هفته‬ ‫بود که مــدام خواب‌های مشوشــی‬ ‫می‌دیــد‪ .‬درســت از روزی کــه کنار‬ ‫بلــوار پارک کــرد و منتظر مشــتری‬ ‫بــود کــه تلفنــی زمــان و مــکان را‬ ‫مشــخص کرده بودند‪ .‬مشتری گفته‬ ‫بود ســاعت ‪ 5‬عصر روبروی بستنی‬ ‫فروشــی بلوار بــرای دیدن ماشــین‬ ‫می‌آیــد‪ .‬در آن عصر پاییزی در حالی‬ ‫که شیشــه را پاییــن داده و در فراغ‬ ‫بال داشــت ســیگاری را دود می‌کرد‬ ‫مــردی را دیــد که پشــت بــه او در‬ ‫حال خریدن بســتی قیفــی برای دو‬ ‫پســر بچه بود‪ .‬پســر بچه‌ها تقریبا‬ ‫هم قد بودند شــاید حــول و حوش‬ ‫‪ 12-10‬ســاله و ژاکت کاموایی طرح‬ ‫گوزن به تن داشــتند‪ .‬مرد از پشــت‬ ‫ســر هم معلوم بود که تاس اســت‪.‬‬ ‫بعد دســت پســرها را گرفت و لنگ‬ ‫لنگان دور شــد‪ .‬بــدون آنکه چهره‌ی‬ ‫مــرد را ببینــد ذهنــش به ‪ 35‬ســال‬ ‫قبل پــرش کــرد‪ .‬الزم نبــود چهــره‌ی مــرد را ببیند تا‬ ‫مطمئن شــود او امجدی بود‪ .‬هرچند که چندین ســال‬ ‫پیــش اعالمیــه‌ای بــا نــام او روی دیوار دیــده بود اما‬ ‫میدانســت مردی که بــرای پســربچه‌های گوزن پوش‬ ‫بســتنی خرید خــود امجدی بود‪ .‬یک آن رعشــه‌ای به‬ ‫دســت‌هایش افتاد و خاکســتر ســیگار روی شلوارش‬ ‫ریخت‪ ،‬قلبش به قفســه‌ی ســین ‌ه مشــت می‌کوبید و‬ ‫نفســش به زحمت بیرون می‌آمد‪ .‬تمام بدنش شــروع‬ ‫کــرد به عــرق ریختــن‪ .‬حواســش نبود که شیشــه‌ی‬ ‫ماشــین پایین اســت‪ .‬دکمه‌ی پایین بر شیشه را فشار‬

‫میــداد که راحت‌تر نفس بکشــد‪ .‬بعــد از کلنجارهای‬ ‫عصبــی در ماشــین را باز کرد و خــودش را توی جوب‬ ‫پرت کرد‪ .‬دســتش را روی قفســه‌ی سینه‌اش گرفته بود‬ ‫و نفســش بــاال نمی‌آمد‪ .‬رهگذرها به دادش رســیدند‪.‬‬ ‫بعــد از آن روز چندین بــار دیگر به حمله‌های عصبی‬ ‫دچار شــد‪ .‬کابوس‌هایش درســت از همان شب شروع‬

‫شــد‪ .‬مدام خــواب می‌بیند گوزنی دنبالــش می‌کند او‬ ‫می‌دود و گوزن وحشــی شــاخ‌هایش را از پشــت توی‬ ‫تنش فرو می‌کند‪ .‬او روی شــاخ گوزن هوا می‌شــود و‬ ‫گــوزن باز می‌دود‪ .‬حتی توی خــواب صدای نفس‌های‬ ‫گــوزن را می‌شــنود‪ .‬بعد گوزن می‌ایســتد او را از روی‬ ‫شــاخش پــرت می‌کنــد روی زمیــن و باز بــه جانش‬ ‫می‌افتــد‪ .‬گوزن هیــچ وقت از فرو کردن شــاخ‌ها توی‬ ‫تن او خســته نمی‌شــود‪ .‬گفته بود آقای دکتر تا کسی‬ ‫بیــدارم نکند نه گوزن دســت بر مــی‌دارد و نه من از‬ ‫خــواب می‌پرم‪ .‬شــاخ‌های این گوزن مــن را می‌درند‪،‬‬

‫‪  72 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫کامال درد را احســاس می‌کنم‪ .‬صدای پاره شــدن تنم و‬ ‫خرد شــدن استخوان‌هایم را می‌شــنوم‪ .‬صدای ترکیدن‬ ‫چشــم‌هایم هنوز توی گوشــم هســت‪ .‬حتی آبی که‬ ‫از نفس‌هــای عصبی این گــوزن وحشــی روی گردنم‬ ‫می‌ریــزد‪ ،‬تــوی خــواب حس می‌کنــم‪ .‬امــا از خواب‬ ‫بیدار نمی‌شــوم‪ .‬مگر آنکه کســی اقدامی کند‪.‬‬ ‫به زحمت بلند شــد‪ .‬در بالکن را باز‬ ‫کرد‪ .‬آســمانی ابری خــودش را روی‬ ‫شــهر انداخته بود‪ .‬به دنبال صندلی‬ ‫چشــم چرخاند تا روی آن بنشیند و‬ ‫ســیگاری دود کنــد اما چیــزی توی‬ ‫اتــاق باقــی نمانده‪ .‬همانجا ســر پا‬ ‫ســیگار را‌کشــید و بــه رد ســیاهی‬ ‫کــه از آتش ســوزی اخیــر روی کوه‬ ‫جنگلی مانــده خیره شــد‪ .‬فکر کرد‬ ‫اگــر بارانــی بگیــرد به این زشــتی‬ ‫نمی‌ماند‪ .‬دســت کــم تا بهــار این‬ ‫جــای ســوختگی از بیــن می‌رفت‪.‬‬ ‫امــا بــه درخت‌هــای ســوخته کــه‬ ‫فکــر می‌کــرد ســیگار را پــرت کرد‬ ‫تــوی بالکــن و در را بســت‪ .‬شــب‬ ‫اول بخاطــر ســرو صداهایــی کــه‬ ‫توی خــواب راه انداختــه بود زنش‬ ‫تکانش داد تا بیدار شــود‪ .‬با نعره‌ای‬ ‫از خواب پریــد زل زد به تاریکی‪ ،‬به‬ ‫ســیاهی نصف شــب که خودش را‬ ‫توی اتــاق پخش کــرده بود اشــاره‬ ‫کــرد و شــروع کرد بــه لرزیــدن و‬ ‫فریاد زد اینجاســت اینجــا‪ .‬زنش که‬ ‫چــراغ را روشــن کرد پرهیــب گوزن‬ ‫رفــت و کــت اتــو شــده‌اش روی‬ ‫صندلی لهســتانی ماند‪.‬‬ ‫از اتــاق بیرون رفت‪ .‬همه چیز ســر‬ ‫جــای خــودش بــود درســت مانند‬ ‫همیشــه‪ .‬هــوای ابــری و پرده‌های‬ ‫کیپ شــده هوای خانــه را تاریک و‬ ‫دلگیــر کرده بود‪ .‬ته مانده‌ی ترســی‬ ‫توی جانــش مانده بود‪ .‬ضبط صوت‬ ‫روی رف را روشــن کرد‪ .‬صدای یک موســیقی قدیمی‬ ‫رنگ زردی در هوا پخش کرد‪ .‬به کتری دســت زد ســرد‬ ‫شــده بود‪ .‬زیرش را روشــن کرد و پشــت میز نشست‪.‬‬ ‫پالســتیک قرص‌ها را از جلوی دســتش عقب راند‪ .‬دو‬ ‫تا پســر بچــه‌ی ‪ ۱۲‬ســاله در راه مدرســه بودند‪ .‬یک‬ ‫صبح ســرد زمســتانی بود‪ .‬امجدی به ســه دختری که‬ ‫جلویشــان بودند اشــاره کــرده و گفته بــود اگر بروی‬ ‫و بگویی (فــدای وســطیتان) امروز برایت ســاندویچ‬ ‫می‌خرم‪ .‬چشــمکی زد و پــا تند کــرد‪ .‬از امجدی جلو‬ ‫زد‪ .‬کنــار دخترهــا که رســید طوری که همه بشــنوند‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪72 Kheradmand‬‬


‫مانــدم» را بازآفرینی کنند؛ در واقع آنچــه در خانواده‬ ‫وجــود دارد در جامعــه خــود را نشــان می‌دهــد‪ .‬در‬ ‫جامعــه مــا آدم‌ها حــرف نمی‌زننــد مگر اینکــه کار‬ ‫از کار گذشــته باشــد‪« .‬مــن عصبانی نمی‌شــوم مگر‬ ‫آنکــه‪ »...‬بــه ارزش تبدیل‬ ‫شــده است‪.‬‬ ‫‪ ‬در خانواده‌هایــی کــه‬ ‫والدیــن در آن کم دیالوگ‬ ‫دارنــد مشــارکت بــرای‬ ‫تقســیم مســئولیت‌ها و‬ ‫همفکــری و تصمیم‌گیری‬ ‫جمعــی شــکل نمی‌گیرد‪،‬‬ ‫در نتیجــه سرنوشــت‬ ‫تحصیلــی و کاری فرزندان‬ ‫قــرار‬ ‫تحت‌الشــعاع‬ ‫می‌گیــرد‪.‬‬ ‫در چنین فضای ســرد و خالی از هرگونه ارتباط گرمی‪،‬‬ ‫فرزندان شــیوه ارتبــاط مؤثر با دیگــران و به‌خصوص‬ ‫همســر آینده خــود را یــاد نمی‌گیرند‪ ،‬پــس می‌توان‬ ‫تو‌گــو از کمیت آن بســیار مهم‌تر‬ ‫گفــت کیفیت گف ‌‬ ‫اســت‪ .‬تعیین زمان برای رفع بحران خوب اســت ولی‬ ‫مالک نیســت؛ چه بســا افــرادی کــه دائم کنــار هم‬ ‫هســتند ولی نمی‌تواننــد ارتباط مؤثری برقــرار کنند‪.‬‬ ‫هســتند زوجینــی که با چنــد دقیقه صحبــت با هم‬ ‫احســاس صمیمیت‌شــان بیشتر می‌شــود و می‌توانند‬ ‫فکر و خواسته‌شــان را به راحتی بــه هم منتقل کنند‪.‬‬ ‫تو‌گو مفید اســت ولــو اینکــه کوتاه‬ ‫ایــن نــوع گف ‌‬ ‫باشــد‪ .‬تعیین وقــت‪ ،‬نــگاه حداقلی به ارتباط اســت‬ ‫ولــی همچنان کیفیــت بر کمیت ارجحیــت دارد‪.‬‬

‫بــا این پیش‌فــرض غلط کــه «مگر نه اینکه ‪10‬ســال‬ ‫اســت با مــن زندگــی می‌کنــد بایــد بدانــد که من‬ ‫چــه می‌خواهم» یــا «اگر بگویــم خــودم را کوچک‬ ‫می‌کنم» از بیان مســتقیم خواســته‌های خود سر باز‬ ‫می‌زننــد درحالی‌کــه این‬ ‫خواســته ممکن است به‬ ‫مرور زمــان تغییــر کند‪.‬‬ ‫موضوعــات گفت‌و‌گــو‬ ‫در خانــواده اگــر بــا‬ ‫فرمــول بیان احساســات‪،‬‬ ‫تفکــرات و خواســته‌ها‬ ‫به‌صورت مســتقیم باشد‬ ‫فــارغ از اهمیت موضوع‬ ‫می‌توانــد در ایجــاد‬ ‫صمیمیــت و همدلــی‬ ‫مؤثر باشــد»‪.‬‬

‫راهی سخت ولی ممکن‬

‫در بســیاری از مواقع آدم‌ها فارغ از زندگی مشــترک‬ ‫نمی‌دانند چه می‌‌خواهند‪ .‬الگــوی تربیتی خانواده‌ای‬ ‫که اجازه بیان احساســات و خواسته‌ها به کودکانش را‬ ‫نمی‌دهد می‌تواند آینــده او را نیز تخریب کند‪ .‬بهاره‬ ‫صباغ‌ابریشــمی می‌گوید‪« :‬وقتی فرزندان وارد زندگی‬ ‫مشــترک خــود می‌شــوند‪ ،‬در ابراز خواسته‌هایشــان‬ ‫مشــکل خواهند داشــت‪ .‬ترس و تهدیــد در خانواده‬ ‫اولیــه باعــث خودسانســوری در فرزندان می‌شــود‪.‬‬ ‫ســرکوب احســاس همیشــگی نیســت و زمانــی فرا‬ ‫می‌رســد که فرد اعتراض و نارضایتی‌هایش را مستقیم‬ ‫یا غیرمســتقیم بیان می‌کند و آن نقطه‪ ،‬شــروع بروز‬ ‫اختالفات اســت‪ .‬تغییر عادات فردی که ‪30-40‬ســال‬

‫مابین احساساتی مانند شادی‪ ،‬خشم‪ ،‬ناراحتی و اضطراب‪،‬‬ ‫چندین حس دیگر وجود دارد ولی نشناختن این احساسات‬ ‫مانع از درک مشترک می‌شود‬ ‫کسی علم غیب ندارد‬

‫تو‌گو‬ ‫موضوعاتــی کــه خانواده‌ها درباره‌شــان به گف ‌‬ ‫می‌پردازنــد و صمیمیــت را شــکل می‌دهند فــراوان‬ ‫اســت‪ .‬بهــاره صبــاغ ابریشــمی می‌گویــد‪« :‬امــور‬ ‫روزمــره‪ ،‬آینده فرزنــدان و اهداف فردی و مشــترک‪،‬‬ ‫تو‌گو در خانواده‌هاســت اما‬ ‫از جملــه موضوعات گف ‌‬ ‫دیده شــده که برخــی از زوجیــن فقط دربــاره امور‬ ‫روزمــره صحبــت می‌کننــد‪ .‬صحبــت نکــردن درباره‬ ‫اهداف و خواســته‌ها صمیمیت و همدلــی را کاهش‬ ‫می‌دهــد‪ .‬آنها همچنین درباره احساســات خود حرف‬ ‫نمی‌زننــد‪ .‬مابیــن احساســاتی مانند شــادی‪ ،‬خشــم‪،‬‬ ‫ناراحتــی و اضطــراب‪ ،‬چندیــن حــس دیگــر وجــود‬ ‫دارد ولــی نشــناختن ایــن احساســات مانــع از درک‬ ‫مشــترک می‌شــود‪ .‬آنها نمی‌توانند دربــاره آنچه فکر‬ ‫می‌کننــد با هم حــرف بزننــد؛ در نتیجــه نمی‌توانند‬ ‫خواسته‌های‌شــان را به‌طــور مســتقیم بیــان کنند»‪.‬‬ ‫صبــا ‌غ ابریشــمی ادامه می‌دهــد‪« :‬زوج‌هــای ایرانی‬

‫با یک الگوی رفتاری عمل کرده کار دشــواری اســت‪.‬‬ ‫آموزه‌هــای فرهنگی نیز در این زمینه بســیار مؤثرند؛‬ ‫به پســران یاد می‌دهنــد که «مرد گریــه نمی‌کند» و‬ ‫بــه دختــران یــاد می‌دهند که «حــاال تو کوتــاه بیا»‬ ‫تغییــر در این شــرایط ســخت اما شــدنی اســت»‪.‬‬ ‫عالیه شــکربیگی معتقد اســت؛ «برای بهبود شرایط‬ ‫بایــد در عوامــل تربیت‌پذیــری انســان‌ها (خانواده‪،‬‬ ‫مدرســه‪ ،‬گروه همســاالن و رســانه‌ها) تغییــر ایجاد‬ ‫کنیــم»‪ .‬وی می‌گوید‪ :‬تغییــر در ‪4‬عامل تربیت‌پذیری‬ ‫انســان‌ها می‌توانــد انســان‌هایی پویــا و پرسشــگر‬ ‫تربیت کنــد‪ .‬هم‌اکنون یکــی از خصیصه‌های تربیتی‬ ‫خانواده‌ها و جامعه در کشــور ما پرورش انســان‌های‬ ‫خشــونت‌طلب اســت؛ کســانی کــه بیشــتر تــاش‬ ‫می‌کننــد با زبــان زور به خواســته‌های خود برســند‪.‬‬ ‫طبیعتــا ابزاری کــه این خانواده در اختیار نســل بعد‬ ‫می‌گذارد اندیشــه راهنما نیســت‪.‬‬ ‫از روزنامه همشهری تهران‬

‫‪  71 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪71 Kheradmand‬‬


‫با من کمی حرفــ‪ ....‬بزن!‬ ‫براســاس یــک پژوهش‪ ،‬زمــان گفت‌وگو بیــن اعضای‬ ‫خانــواد ‌ه ایرانی ســرجمع به زیــر ‪ ۳۰‬دقیقه رســیده‬ ‫اســت و نــوع جدیــدی از خانــواده به نــام خانواده‬ ‫تفــردی به وجــود آمده کــه هراس‌آور اســت‪.‬‬ ‫تلفــن همراه دختر نوجوان صدا می‌دهــد‪ .‬او که روی‬ ‫تخت لــم داده به ســمت میز می‌جهــد‪ .‬روی صفحه‬ ‫نمایش کلمه «شــام» حک شده اســت‪ .‬انتظار داشت‬ ‫همکالسی‌اش حالش را پرســیده باشد ولی مادر است؛‬ ‫به جــای اینکه صدایــش کند برایش پیامک فرســتاده‬ ‫اســت‪ .‬حدود نیم‌ســاعت بعد به آشــپزخانه می‌رود‪.‬‬ ‫شــامی که بــا پیامــک مــادر از آمــاده بودنش مطلع‬ ‫شــده بود حاال از دهان افتاده اســت‪.‬‬ ‫پــدرش روی کاناپه کانال‌های تلویزیــون را باال و پایین‬ ‫می‌کند‪ .‬شــامش را در ماکروفر گــرم می‌کند و البه‌الی‬ ‫صــدای گوینــده خبر می‌خورد‪ .‬بشــقابش را نشســته‬ ‫داخــل ســینک می‌گــذارد و بی‌هیچ تشــکری دوباره‬ ‫از همــان راه که آمــده به اتاقش برمی‌گــردد‪ .‬موبایل‬ ‫را الی کتابــش گذاشــته و طوری روبــه‌روی در ورودی‬ ‫اتاق نشســته که معلوم نباشــد به‌جای درس خواندن‪،‬‬ ‫در کانال‌های تلگــرام می‌چرخد‪ 2 .‬ســاعت باقیمانده‬ ‫تــا وقــت خوابــش را بی‌هیــچ گفت‌وگویــی ســپری‬ ‫می‌کنــد تــا فردا صبح که ســوار ســرویس شــود و به‬ ‫همکالسی‌اش بگوید «ســام»‪ .‬در بسیاری از خانه‌های‬ ‫ایرانــی اعضای خانــواده می‌توانند جمالتــی را که در‬ ‫خانه میان‌شــان ردوبدل می‌شــود بشــمارند‪.‬‬ ‫تعــداد ایــن جمــات آن‌قدر کم اســت که بــه گفته‬ ‫مشــاور وزیر کشــور به آنها می‌توان گفــت «خانواده‬ ‫تفــردی»‪ .‬فریبا نظــری میرغضنفری دربــاره این نوع‬ ‫خانواده‌هــا می‌گویــد‪« :‬براســاس یک پژوهــش‪ ،‬زمان‬

‫گفت‌وگــو بین اعضــای خانــواد ‌ه ایرانی ســرجمع به‬ ‫زیر ‪۳۰‬دقیقه رســیده اســت و نوع جدیدی از خانواده‬ ‫به نــام خانواده تفــردی به وجود آمده کــه هراس‌آور‬ ‫است»‪.‬‬

‫اگر حرفی ندارید بازی کنید‬

‫آنچــه دربــاره گفتمان در خانواده مهم اســت کیفیت‬ ‫گفت‌وگو‌اســت‪ .‬ایــن مقوله چنــان اهمیتــی دارد که‬ ‫سال گذشــته ســازمان جهانی بهداشت با شــعار «بیا‬ ‫حــرف بزنیــم» به‌دنبــال مبــارزه بــا افســردگی بود‪.‬‬ ‫نخســتین جایــی کــه در آن «حــرف‌زدن» بــه همراه‬ ‫دلبســتگی شــکل می‌گیرد محیط خانواده اســت‪ .‬نینا‬ ‫ســامت‌بخش‪ -‬روانپزشــک‪ -‬درباره تجربه کاری خود‬ ‫بــا زوج‌های بی‌گفت‌و‌گــو می‌گویــد‪« :‬در زوج‌درمانی‬ ‫مهم‌تریــن مهارتی که بــه افراد آموزش داده می‌شــود‪،‬‬ ‫گفت‌وگوســت‪ .‬آنها یــاد می‌گیرند با بیان احساســات‬ ‫خود‪ ،‬مذاکره موفقی داشــته باشــند و با گذران خوب‬ ‫زمــان‪ ،‬بــرای هــم خاطره‌ســاز ‌ی کننــد‪ .‬زوج‌هایی که‬ ‫پــس از چند ســال این مهــارت را از دســت می‌دهند‬ ‫معموال به ســمت طالق عاطفــی و طالق قطعی پیش‬ ‫می‌رونــد‪ .‬در صــورت وجــود گفت‌وگــو ارتبــاط زوج‬ ‫عمیق‌تر شــده و دلبســتگی بین آنها بیشتر می‌شود و‬ ‫ریســک طالق کاهــش می‌یابد»‪.‬‬

‫بچه‌ها را دریابید‬

‫نوجوان‌هــا در دوره بلــوغ به‌دلیــل شــکل‌گیری‬ ‫هویتشــان‪ ،‬چنــدان تمایلی بــه گفت‌وگو بــا والدین‬ ‫ندارنــد‪ .‬ارتبــاط با همســاالن در ایــن دوره ارجحیت‬ ‫می‌یابــد‪ .‬بخشــی از ایــن تغییــر طبیعی اســت ولی‬

‫‪  70 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫کیفیــت گذرانــدن دوره ســخت نوجوانی بــه تعامل‬ ‫والدیــن با فرزند نوجــوان بســتگی دارد‪ .‬در این دوره‬ ‫تعامــل نوجوان با والد همجنس ســخت‌تر می‌شــود‪.‬‬ ‫در نتیجــه اگر والدین به‌عنوان هســته اولیــه خانواده‬ ‫صمیمیت و دلبســتگی کافی را با هم داشــته باشــند‬ ‫والــد غیرهمجنــس می‌تواند نقشــی کلیــدی در این‬ ‫میــان ایفا کنــد و نوجــوان را از آســیب‌های احتمالی‬ ‫ارتبــاط با همســاالن مصــون بدارد‪.‬‬

‫خانواده ایرانی از فداکاری تا دیکتاتوری‬

‫خانــواده در حــال‌گذار ایرانــی که اعضــای آن روزی‬ ‫کمتــر از نیم‌ســاعت با هــم حــرف می‌زنند فــراز و‬ ‫نشــیب‌های زیادی را پشت‌سر گذاشته است‪ .‬روزگاری‬ ‫پدرساالری و روزگاری فرزندســاالری در آن حاکم بوده‬ ‫اســت‪ .‬به گفته ســمیرا یزدانی‌نژاد فضــای دیکتاتوری‬ ‫در خانواده‌هــای ایرانــی دائــم تغییر می‌کنــد؛ زمانی‬ ‫پدرســاالری بود و زمانی دیگر فرزند‌ســاالری اما دلیل‬ ‫ایــن را کــه در خانــواده ایرانی ارتباط کمرنگ اســت‬ ‫باید در چیــز دیگری جســت‌وجو کرد»‪.‬‬ ‫او می‌گویــد‪« :‬اعضــای خانــواده تا ســال‌های ســال‬ ‫لزومــی بــرای گفت‌وگــو نمی‌دیدند و االن هــم برای‬ ‫آن مهارتــی ندارنــد‪ .‬هرآنچــه انســان در زندگــی‌اش‬ ‫تجربــه می‌کند ریشــه در کودکی و تجــارب اولیه‌اش‬ ‫از مفاهیــم زندگی دارد؛‌آینــده بچه‌هایی که در فضای‬ ‫تو‌گــو و دیکتاتــوری رشــد می‌کنند تحت‬ ‫بــدون گف ‌‬ ‫تأثیــر ایــن فضا قرار می‌گیــرد و در ارتباطــات نزدیک‬ ‫آنهــا بازآفرینی می‌شــود‪ .‬ممکن اســت آنها نقش یک‬ ‫پــدر دیکتاتور یا مــادری که از رنج بــردن لذت می‌برد‬ ‫و می‌گویــد‪« :‬مــن به‌خاطــر شــما در ایــن رابطه بد‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪70 Kheradmand‬‬


‫شــد‪ .‬اما بعد‌‪ ،‬محققین نشــان دادند که بعــد از ورود‬

‫در ارتبــاط بــا دیگران در خانــه حرف بزنید‪.‬‬

‫تک‌فرزنــد خیلــی زود در مهارت‌هــای اجتماعــی‪،‬‬ ‫به بقیــه می‌رســند و دیگر تفاوتــی با آن‌هــا ندارند‪.‬‬ ‫بنابرایــن می‌تــوان گفــت مهارت‌های اجتماعــی‪ ،‬در‬ ‫حقیقــت فرایندی اســت که داشــتن خواهــر و برادر‬ ‫فقط باعــث تســریع این فرایند می‌شــود‪.‬‬

‫یکی از مســائلی که در ارتباط بــا تک‌فرزندها عنوان‬ ‫می‌شــود‪‌،‬ایــن اســت کــه تک‌فرزندها‪ ،‬همیشــه در‬ ‫خانه‌ای هســتند که با دو بزرگســال به ســر می‌برند‪.‬‬ ‫بنابراین‪‌،‬همیشــه با مســائلی روبرو هســتند که به‬ ‫بزرگ‌ترهــا مربوط اســت‪ .‬همین امر باعث می‌شــود‬ ‫کــه زودتــر بــزرگ شــوند و زودتــر به بلــوغ فکری‬ ‫برســند‪ .‬آن‌ها معمــوال مهارت‌های رفتــاری و کالمی‬ ‫باالیــی دارنــد‪‌،‬بــا بزرگ‌ترهــا خــوب رابطــه برقرار‬ ‫می‌‌کننــد‪ ،‬در حــدی که تعجــب و تحســین همه را‬ ‫برمی‌انگیزنــد و در آينــده هم زودتر وارد بــازار کار و‬ ‫کســب درآمد می‌شــوند و از پس مشکالت مربوط به‬

‫به مدرســه‪‌،‬این تفــاوت از بیــن مــی‌رود و بچه‌های زودتر بزرگ شدن‬

‫خودتان این فرایند را تسریع کنید‬

‫اگــر نمی‌خواهید در همین حد هــم فرزندتان منتظر‬ ‫مهارت‌هــای اجتماعی بماند‪ ،‬بهتر اســت دوســتان و‬ ‫اقوامــی در اطراف خود داشــته باشــید کــه فرزندان‬ ‫هم‌ســن فرزند شــما دارنــد‪ .‬بــا خانواده‌هــای دارای‬

‫فرزند‪ ،‬بیشــتر رفت ‌و آمــد کنید و به فرزنــدان اجازه دوران بزرگســالی به خوبــی برمی‌آیند‪.‬‬ ‫بدهیــد تجربیاتی را کــه معموال کودکان بــا خواهر و همه این‌ها اتفاقات خوبی اســت‪‌،‬اما مراقب باشــید‬ ‫برادرهایشــان دارنــد‪ ،‬با فرزندان دوســتان و آشــنایان کــه فرزندتــان از تجربیــات کودکی مربوط به ســن‬ ‫و ســالی کــه در آن قــرار دارد‬ ‫محروم نشــود‪ .‬او بایــد دوران‬ ‫می‌توان گفت مهارت‌های اجتماعی‪ ،‬در‬ ‫رشــد طبیعــی خــود را طــی‬ ‫حقیقت فرایندی است که داشتن خواهر و کند تا در آینده دچار مشــکل‬ ‫نشــود‪ .‬بنابرایــن‪ ،‬او را درگیــر‬ ‫برادر فقط باعث تسریع این فرایند می‌شود مســائل خود نکنید‪ .‬حواستان‬ ‫به ســنش باشــد و متناسب با‬ ‫ســن او هــم برنامه‌هایــی در‬ ‫مورد اطمینان شــما‌‪ ،‬تجربه کند‪ .‬مهــد کودک و فضای خانــواده داشــته باشــید‪ .‬او را تنها همدم خــود قرار‬ ‫بــازی پارک‌هــا هم موقعیتی مناســب بــرای یادگیری ندهیــد که همه مشــکالت را با او در میــان بگذارید‬ ‫ایــن مهارت‌ها خواهد بود‪ .‬ســعی کنیــد او را هدایت و نگذاریــد از ســنین پاییــن درگیــر مســائل دوران‬ ‫کنید تا ارتباطات بهتری داشــته باشــد‪ .‬بی‌جهت از او بزرگســالی شــود‪ .‬ایــن که همــه مشــکالت را به او‬ ‫حمایــت نکنیــد و بگذارید یاد بگیرد مشــکالتش را با بگویید‪ ،‬در ســنین پایین‌‪ ،‬ممکن است باعث احساس‬ ‫دیگــران به بهتریــن نحو حل کند‪ .‬در مورد مشــکالت اضطراب در او شــود‪ .‬او می‌فهمد مشــکل و ناراحتی‬ ‫در ارتبــاط بــا آدم‌ها بــا او صحبت کنید و بــه او یاد وجــود دارد کــه او نمي‌توانــد آن را حــل کند‪ .‬حتی‬ ‫بدهید در مورد خواســته‌ها و احساســاتش حرف بزند ممکن اســت احســاس گنــاه کند‪.‬‬ ‫و از جمله‌هــا و کلمات برای برقــراری ارتباط خوب و اســترس می‌توانــد به او آســیب بزند‪ .‬بنابرایــن‪ ،‬برای‬ ‫موثر با دیگران اســتفاده کنــد‪ .‬خودتان هم همین کار حرف‌هــای ســنگین و اســترس‌های روزمــره‪ ،‬گــوش‬ ‫را انجــام بدهید و در مورد احساســات و تجربه‌هایتان دیگری پیــدا کنید‪.‬‬

‫‪  69 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪69 Kheradmand‬‬


‫تک فرزندی ‪ ،‬خوب است یا بد؟‬

‫بهنوش خرم روز‬

‫پیــش از ایــن‪،‬‬ ‫خانواده‌هــا بــه طــور‬ ‫معمــول تعــداد زیادی‬ ‫فرزنــد داشــتند‪ .‬بــه‬ ‫طــوری کــه هــر کس‬ ‫حداقــل ‪ 4 -3‬خواهــر و بــرادر داشــت و در مواردی‬ ‫حتی خیلی بیشــتر‪ .‬امــا رفته‌رفتــه‪ ،‬خانواده‌ها ترجیح‬ ‫می‌دهنــد فرزندان کم‌تری داشــته باشــند‪ .‬در واقع به‬ ‫نظــر می‌رســد ایــن تغییــر اجتناب‌ناپذیــر باشــد‪.‬‬ ‫در زندگی امروز‪ ،‬در بسیاری از خانواده‌ها‪ ،‬پدر ساعات‬ ‫زیــادی از روز را بیــرون از خانه می‌گذراند و مادر هم‪،‬‬ ‫یا خود شــاغل اســت‪ ،‬یا مشــغولیتی چون درس دارد‪.‬‬ ‫به عــاوه در دوران گذشــته‪ ،‬معمــوال خانواده‌ها دور‬ ‫هم زندگی می‌کردنــد‌‪ ،‬مادربزرگ و پدربــزرگ و خاله‬ ‫و دایــی و ‪ ...‬بنابراین همیشــه بزرگ‌تری برای مراقبت‬ ‫از بچه‌هــا بود و الزم نبود پدر و مادر خودشــان‪ ،‬تمام‬ ‫مســئولیت‌های مراقبت از فرزند را بــر عهده بگیرند‪.‬‬ ‫در آن شــرایط‌‪ ،‬آن‌هــا از کمــک و حمایــت دیگــران‬ ‫برخــوردار بودند امــا در زندگی امروز‪ ،‬والدین دســت‬ ‫تنها بایــد فرزند خــود را بزرگ کنند‪.‬‬

‫عــاوه بر ایــن‌‪ ،‬هزینه‌هــای زندگی امــروز خیلی‬ ‫بیشتر شــده اســت‪ .‬امکانات فراوانی به بازار آمده‬ ‫و بچه‌هــا را نمی‌تــوان بــا یک توپ پالســتیکی یا‬ ‫عروســک پارچه‌ای قانع کــرد‪ .‬کتاب‌هــا‪‌،‬رایانه‌ها‪،‬‬ ‫اینترنــت‪ ،‬بازی‌های رایانــه‌ای‪ ،‬ایکس‌باکــس‪ ،‬انواع‬ ‫و اقســام کالس‌هــای آموزشــی و ‪ .....‬همه و همه‬ ‫هزینــه هنگفتــی دارنــد‪ .‬همچنیــن حساســیت‬ ‫خانواده‌هــا در مــورد شــیوه تربیــت فرزنــدان باالتر‬ ‫رفتــه اســت‪ .‬خانواده‌ها حــاال کم‌تر اجــازه می‌دهند‬ ‫فرزندشــان وقتش را بــه بازی در کوچه‌هــا بگذراند و‬ ‫اهمیــت بیشــتری به مراحــل رشــدی او می‌دهند‪.‬‬

‫حرف‌ها و باورهای عمومی‬

‫بســیاری می‌گوینــد بچه‌هایی کــه خواهــر و برادری‬ ‫در خانــه ندارنــد‪‌،‬دچار مشــکالت رفتاری می‌شــوند‪.‬‬ ‫آن‌ها همیشــه تنها هســتند و افســرده‌اند‪ .‬هیچکس‬ ‫را ندارنــد که بــا او بــازی و درددل کننــد و در آینده‬ ‫هم همیشــه تنهــا خواهند مانــد‪ .‬حتی بســیاری به‬ ‫نوه‌هــا هــم فکــر می‌کننــد کــه ممکن اســت دیگر‬ ‫خاله و دایی و عمه و عمویی نداشــته باشــند‪ .‬اما این‬ ‫حرف‌ها چه‌قدر درســت هســتند؟ واقعا تک‌فرزندها‬ ‫ســالم بار نمی‌آینــد؟ در اطرافتان خانــواده یا فردی را‬

‫‪  68 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫می‌شناســید که تجربه تک‌فرزندی داشــته باشــد؟ به‬ ‫نظرتــان با بقیه متفاوت اســت؟‬

‫مهارت‌هایاجتماعی‬

‫در واقــع یکــی از نگرانی‌های مهم در مــورد کودکان‬ ‫تک‌فرزنــد این اســت که آن‌هــا چه‌طــور مهارت‌های‬ ‫اجتماعــی الزم بــرای زندگــی را می‌آموزنــد و چه‌طور‬ ‫هــوش هیجانــی خــود را پــرورش مي‌دهنــد‪ .‬آ‌ن‌‌ها‪،‬‬ ‫همبــازی در خانــه ندارنــد‪ .‬بــا کســی دعوایشــان‬ ‫نمی‌شــود‪ .‬اســباب‌بازی‌ها‪ ،‬شــیرینی‌ها و هدیه‌هــا را‬ ‫مجبور نیســتند با کسی قسمت کنند‪ .‬کسی وسایلشان‬ ‫را بی‌اجــازه برنمــی‌دارد و موقعیتــی پیــش نمی‌آیــد‬ ‫کــه مجبور شــوند بــرای حفظ حریــم خود یــا دفاع‬ ‫از حــرف خــود‌‪ ،‬دعوا کنند‪ .‬همچنین‌‪ ،‬کســی نیســت‬ ‫کــه با او بر ســر جلب توجــه والدین رقابــت کنند و‬ ‫خالصه‪ ،‬بســیاری از تجربیاتی را که کــودکان با خواهر‬ ‫و برادرهای خــود دارند‪ ،‬نخواهند داشــت‪ .‬همین امر‬ ‫می‌تواند باعث شــود که مهارت‌هــای اجتماعی آن‌ها‬ ‫به خوبی رشــد پیدا نکنــد‪ .‬وقتی مطالعــه‌ای بر روی‬ ‫کودکان ‪ 5‬ســاله نشــان داد که تک‌فرزندها در مقایسه‬ ‫بــا بچه‌هایی کــه خواهر و بــرادر دارنــد‌‪ ،‬مهارت‌های‬ ‫اجتماعــی ضعیف‌تــری دارنــد‪‌،‬این نگرانی‌ها بیشــتر‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪68 Kheradmand‬‬


67 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 67 


66 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 66 


65 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 65 


64 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 64 


63 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 63 


62 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 62 


‫تکــرار می‌شــود‪.‬پس حواســمان باشــد قبــل از اینکه‬ ‫به ســناریوی قشــنگ عذرخواهی‬ ‫کــردن فکــر کنیــم‪،‬‬ ‫کاری نکنیــم کــه‬ ‫بخواهیــم بابتش‬ ‫عذ رخوا هــی‬ ‫کنیم‪ .‬از طرف‬ ‫دیگر‪ ،‬بعضی‬ ‫ا شــتبا ه‌ها‬ ‫معذرت‌بردار‬ ‫هم نیســتند؛‬ ‫مثــل جایی که‬ ‫پــای خســارات‬ ‫جانی یا آبرویی در‬ ‫میان باشــد‪ .‬این است‬ ‫که عــاج واقعه‪،‬‬

‫قبل از‬ ‫وقــوع بایــد کرد‪.‬‬ ‫جبــران کــردن‪ ،‬بهتریــن عذرخواهی اســت‪ :‬دو چیز‬ ‫معموال به طرف مقابل شــما در قبــال لطمه‌ای که به‬ ‫او وارد شــده‪ ،‬آرامــش می‌دهد؛ اول اینکه ببیند شــما‬ ‫متوجه اشــتباهتان شــده‌اید و حق را بــه او می‌دهید‬ ‫که این قضیــه‪ ،‬حتی ربطی به عمدی و ســهوی بودن‬ ‫مســاله هم نــدارد‪ .‬دوم‪ ،‬حس کردن پشــیمانی واقعی‬ ‫در شــما و دیدن همتتان برای جبران خســارتی که به‬ ‫وجود آمــده‪ ،‬حتی اگر واقعــا امکان آن نباشــد‪ .‬درک‬ ‫وضعیت پیش‌آمده و پذیرش منصفانه مســئولیت آن‪،‬‬ ‫حداقل انتظاری اســت کــه فرد مقابل از شــما دارد و‬ ‫کامــا هم بجاســت‪ .‬برای ایــن کار‪ ،‬کافی اســت خود‬ ‫را در موقعیــت او قــرار دهیــد و فکر کنید اگر شــما‬ ‫به‌جــای او بودید‪ ،‬چه حالی داشــتید‪.‬‬ ‫بدانیــم کجــا بایــد عذرخواهی کنیــم و کجــا نباید‪:‬‬

‫برای عذرخواهی‪ ،‬وقت‌شــناس باشــید‪ :‬انتخاب شرایط‬ ‫زمانــی و مکانی مناســب و توجه بــه وضعیت روحی‬ ‫مخاطب شما در شــرایط مختلف‪ ،‬راه را برای انتخاب‬ ‫بهترین موقعیت‪ ،‬باز می‌کند‪ .‬شــرایط نامناســب‬ ‫روحــی ‪ -‬روانــی‪،‬‬

‫مثــل‬ ‫مواقعــی کــه‬ ‫اعصاب طــرف خرد‬ ‫اســت یــا شــرایط نامطلــوب‬ ‫جســمی مثــل زمان‌هــای گرســنگی یــا‬ ‫خســتگی فرد‪ ،‬از بدترین مواقعی هســتند که می‌شود‬ ‫شــانس موفقیت در عذرخواهی را در آنها امتحان کرد‪.‬‬ ‫در مقابــل‪ ،‬انتخــاب زیرکانــه زمان‌هــا مثــل اوقــات‬ ‫ســرحالی و پرنشــاطی مخاطب‪ ،‬امکان کسب بهترین‬ ‫نتیجــه را تا میزان زیــادی افزایش می‌دهــد‪ .‬در واقع‪،‬‬ ‫شــرایط مثبت موجــود در این موقعیت‌هــا به مثبت‬ ‫بــودن نتیجه کار کمــک می‌کند‪ .‬گیــر دادن به طرف‬ ‫مقابــل‪ ،‬حتــی بــرای معذرت‌خواهی در شــرایطی که‬ ‫آمادگی‌اش را ندارد‪ ،‬اشــتباه محض اســت و غالبا باعث‬ ‫رنجش بیشــتر می‌شــود‪ .‬گاهــی در این شــرایط‪ ،‬باید‬ ‫کمی صبــر کرد تــا آب‌ها از آســیاب بیفتد؛ شــخص‪،‬‬ ‫آرامــش خود را باز پیدا کند و حال شــما را هم بفهمد‪.‬‬ ‫خالقیــت به خــرج دهیــد‪ :‬اســتفاده از شــگردهای‬ ‫خوشــایند‪ ،‬خصوصــا آنهایی که به‌صــورت غیرمنتظره‬

‫اگر یک لحظه خودمان را با تمام توقعاتمان‪ ،‬جای طرف‬ ‫مقابلمان بگذاریم و همان‌طور رفتار کنیم که دوست داریم با‬ ‫ما رفتار شود‪ ،‬قضیه خیلی فرق خواهد کرد‪.‬‬ ‫اشــتباه دیگــری که معمــوال افراد بامحبــت می‌کنند‪،‬‬ ‫عذرخواهــی بابــت خطایــی اســت کــه نکرده‌اند و‬ ‫معمــوال ایــن کار را موقعــی انجــام می‌دهنــد کــه‬ ‫می‌خواهنــد دل کســی را که از آنها رنجیده به دســت‬ ‫بیاورند‪ .‬جایی کــه خطایی انجــام نداده‌اید‪ ،‬در عوض‬ ‫عذرخواهی‪ ،‬ســعی کنید با محبــت و توضیح مالیم و‬ ‫منطقی موقعیــت پیش‌آمده‪ ،‬قضیه را از دل مخاطبتان‬ ‫درآوریــد‪ ،‬امــا اگر لجاجت کــرد‪ ،‬اصــرار نکنید‪ .‬گاهی‬ ‫زمــان‪ ،‬خیلــی چیزها را حــل می‌کند‪.‬‬

‫می‌تــوان بــه کارشــان بــرد‪ ،‬خیلــی وقت‌هــا غوغــا‬ ‫می‌کننــد‪ .‬پیدا کــردن نامه‌ای زیبــا کــه در آن‪ ،‬حرف‬ ‫دلتان را به همســرتان زده‌اید و از او دلجویی کرده‌اید‪،‬‬ ‫در جایــی که انتظارش را ندارد یــا دریافت غیرمنتظره‬ ‫یــک هدیــه یــا یــک دســته گل از طریق پســت در‬ ‫لحظــه‌ای کــه فکــرش را هــم نمی‌کنید بــا جمالتی‬ ‫صریــح و بی‌حاشــیه کــه در آن‪ ،‬از شــما عذرخواهی‬ ‫می‌شــود‪ ،‬چیزهایی هســتند کــه بســیاری از دل‌ها را‬ ‫نــرم می‌کنند‪.‬‬

‫‪  61 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪61 Kheradmand‬‬


‫چگونه عذرخواهی کنیم؟‬ ‫عذرخواهی کردن برای ما سخت است‪ ،‬چون احساس می‌کنیم عذرخواهی یعنی‬ ‫اقرار به شکست و اشتباه‪ ،‬عذرخواهی یعنی کم‌آوردن‪ .‬آیا واقعا این‌طور است؟‬ ‫هنــر از دل درآوردن کدورت‌هــا و در دل کاشــتن‬ ‫مجــدد محبت‌هــا‪ ،‬هنــری که مــا با کمکش ســعی‬ ‫می‌کنیــم نه‌فقط اشــتباهاتمان را جبــران کنیم‪ ،‬بلکه‬ ‫به ارزش‌هــای درونــی و اعتبار بیرونــی خودمان هم‬ ‫اضافــه کنیــم‪ .‬اگــر این‌طوری بــه عذرخواهــی نگاه‬ ‫کنیم‪ ،‬دیگــر برایمان حکــم جان‌کندن پیــدا نمی‌کند‬ ‫که حاضــر باشــیم بمیریــم و به‌اشــتباهمان اعتراف‬ ‫نکنیم‪ .‬راســتی‪ ،‬چرا این‌قــدر عذرخواهی کــردن برای‬ ‫ما ســخت است؟‬ ‫عذرخواهــی کــردن بــرای مــا ســخت اســت‪ ،‬چون‬ ‫احســاس می‌کنیم عذرخواهی یعنی اقرار به شکســت‬ ‫و اشــتباه‪ ،‬عذرخواهــی یعنــی کم‌آوردن‪.‬حــاال واقعا‬ ‫این‌طــور اســت؟ راســتش را بخواهیــد هــم بله‪ ،‬هم‬ ‫نــه! بله‪ ،‬اگر ناشــیانه و نابجا عذرخواهــی کنیم و نه‪،‬‬ ‫اگــر عذرخواهی‌مان قشــنگ و بجا باشــد و این یعنی‬ ‫هنــر؛ هنری کــه باید یــادش گرفت‪.‬چیــزی که خیلی‬ ‫وقت‌هــا مانــع از معذرت‌خواهی ما می‌شــود‪ ،‬محق‬ ‫دانســتن خودمان در مســاله پیش‌آمده اســت؛ اینکه‬

‫حــق را کامال به‌خــود می‌دهیــم و دیگــری را مقصر‬ ‫محــض می‌دانیم‪.‬‬ ‫طبیعــی اســت کــه در چنین شــرایطی‪ ،‬حتــی فکر‬ ‫دلجویی هم بــه ذهنمان خطور نمی‌کنــد‪ .‬اگر خوب‬ ‫دقــت کنیــم‪ ،‬اینجا هــم نحوه نــگاه ما بــه موضوع‬ ‫اســت که ما را به‌اشــتباه می‌کشــاند‪ .‬زندگــی را طور‬ ‫دیگــری ببینیــم و ایــن فرمایــش نبــی اکــرم(ص) به‬ ‫یادمــان بیاید کــه فرمودند‪« :‬هر ‪ 2‬نفر مســلمانی که‬ ‫بــا هم قهر و دعوا کننــد و ‪ 3‬روز در این حالت بمانند‬ ‫و آشــتی نکنند‪ ،‬از دایره اســام بیــرون خواهند رفت‬ ‫و در مقابــل‪ ،‬هرکدام که برای آشــتی پیش‌قدم شــود‪،‬‬ ‫زودتــر از دیگری وارد بهشــت خواهد شــد»‪.‬‬ ‫یــک راه‌حل خوب برای مشــکل زیادی خــود را محق‬ ‫دیــدن‪ ،‬خــود را به‌جای دیگری گذاشــتن اســت‪ .‬اگر‬ ‫یک لحظــه خودمــان را بــا تمــام توقعاتمــان‪ ،‬جای‬ ‫طــرف مقابلمان بگذاریم و همان‌طــور رفتار کنیم که‬ ‫دوســت داریــم با مــا رفتار شــود‪ ،‬قضیــه خیلی فرق‬ ‫خواهــد کــرد‪ .‬آن‌وقت دلجویی کــردن برایمان وظیفه‬

‫‪  60 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫می‌شــود‪ ،‬نه مصیبت‪ .‬بعضی اوقات هم می‌شــود که‬ ‫ترس از پذیرفته نشــدن پوزشــمان‪ ،‬ما را از عذرخواهی‬ ‫بازمــی‌دارد‪ .‬برای این موارد‪ ،‬مطمئن باشــید احســاس‬ ‫خوبــی کــه از درســت عمــل کــردن و حــس انجام‬ ‫تکلیفتان پیــدا می‌کنید‪ ،‬آن‌قدر برایتــان ارزش خواهد‬ ‫داشــت کــه دیگر بــه ایــن چیزها فکــر نکنیــد‪ .‬اگر‬ ‫عذرخواهی یک هنر اســت‪ ،‬ببینیم چطــور باید آن را‬ ‫یاد گرفت‪.‬‬ ‫ســعی کنیــم کاری نکنیم کــه عذرخواهــی بخواهد‪:‬‬ ‫اشــتباه اســت کــه فکــر کنیــم عذرخواهی کــردن‪،‬‬ ‫نســخه خوبی اســت کــه دائما بایــد پیچیده شــود‪.‬‬ ‫بــرای بعضی‌ها‪ ،‬اشــتباه کــردن و معذرت خواســتن‪،‬‬ ‫مثــل یک عادت روزانه می‌شــود‪ .‬دائما اشــتباه؛ دائما‬ ‫عذرخواهی‪.‬نکتــه مهمی کــه باید بــه آن توجه کنیم‬ ‫این اســت که در واقع‪ ،‬قبح اشــتباه کردن برای افرادی‬ ‫کــه بــه معذرت‌خواهــی عــادت می‌کنند‪ ،‬شکســته‬ ‫می‌شــود‪ .‬فــرد‪ ،‬ابایــی از تکــرار اشــتباهش نــدارد و‬ ‫معذرت‌خواهــی‪ ،‬مثــل لق‌لقــه زبــان در حرف‌هایش‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪60 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪29‬‬

‫گفتگو‬

‫با استاد مهرام نیا‬

‫‪ - ‬به گمان شــما ‪ ،‬آشــنایی و مهارت در‬ ‫برخــی از علــوم چون فیزیــک ‪ ،‬ریاضی‬ ‫و یا آشــنایی بــا آناتومی بدن انســان و‬ ‫حیوانهــا ‪ ،‬می تواند در ســاخت و تراش‬ ‫هنرمندانــه تر یــک اثر ‪ ،‬موثر باشــد؟‬

‫‪ ‬به نظر من ‪،‬در نقاشــی فقط پرسپکتیو است‬ ‫کــه نیاز به آموزش دارد کــه کمال الملک پس‬ ‫از ســفر به غــرب ‪ ،‬ایــن دانش را بــا خود به‬ ‫ایــران آورد و بعــد خالق تاالر آیینه شــد ولی‬ ‫در کار ســاخت مجســمه ‪ ‬بدون شک ‪ ،‬که هم هندسه‬ ‫دخیــل اســت و هم شــناخت اناتومی بــدن ‪ .‬ناگفته‬ ‫نماند که من در تورنتو مجســمه ســازی را می شناسم‬ ‫که هیچ آموزشــی در این زمینه ندیده اســت‪.‬‬

‫ســنگهای قدیمی با الهام از نقش برجســته های پارسه‬ ‫بــه وجود آوردم که از نظر رنگ شــاید زیباتر از اصلش‬ ‫اســت ‪،‬همچنین با گلهای لوتــوس ترییناتی به صورت‬ ‫ایســتاده و یا افقی دارم ‪ .‬کاناداییها از این کار استقبال‬ ‫می کنند ولی متاســفانه اغلب آنهــا فکر می کنند این‬ ‫سبک کار‪ ،‬مصری است‪.‬‬

‫‪ - ‬مهمتریــن چیــزی کــه در زندگــی باهــاش‬ ‫خداحافظــی کــرده ایــد ؟‬ ‫همسرم‬

‫‪ - ‬پسندیده ترین صفت شما؟‬

‫انسانیت که آسان به دست نمی اید‬

‫‪ - ‬آیــا تاکنون به فکر نشــر و انتقــال هنرتان به‬ ‫عالقمندان آن از طریق تشــکیل کالس ‪ ‬و آموزش ‪ - ‬بزرگترین فریبی که خورده اید ؟‬ ‫زندگی صادقانه با همسرم‬ ‫‪،‬افتاده اید؟‬ ‫در ایــران کالس بــرای طراحی ‪،‬نقاشــی و اصــول پایه‬ ‫داشــتم ولی اخیــرا به ایــن موضوع در اینجا بیشــتر‬ ‫فکــر می کنــم شــاید در آینده ‪.‬‬

‫‪ - ‬بهترین هدیه ای که گرفته اید؟‬ ‫یک نقاشی از دخترم برای روز تولدم‬

‫‪ - ‬از هیــچ گفتید ‪ ،‬هیچ ((اســتاد تناولی ))را در ‪ - ‬شــما یــک هنرمنــد ایرانــی مقیــم تورنتــو ‪ - ‬اگر قدرت داشــتید که یک مجســمه ســاز را‬ ‫آثار شــما هم دیدم ‪ ،‬آیا فقط یک تقلید اســت هســتید ‪،‬ایرانیان مقیم تورنتو ‪،‬آثارتان را در چه از دنیــای باقــی برگردانید ‪،‬چه کســی را انتخاب‬ ‫می کردید؟‪ ‬‬ ‫مکانهایــی می تواننــد ببینند ؟‬ ‫یا انگیزه خاصی در ســاخت آن داشتید؟‬

‫بــا کارهای اســتاد تناولی از ســالهای دور آشــنا بودم‬ ‫ولی (( هیچ )) را به دالیل شــخصی ‪،‬خواســت دوستان‬ ‫‪ ،‬شــعر مولوی و ســه وصیــت کورش ســاختم ‪،‬هم از‬ ‫ســنگ ‪ ‬رنگین وهــم به صورت نقش برجســته‪.‬‬

‫‪ - ‬چقــدر امیدوارهســتید تــا آثــار هنرمنــدان‬ ‫مجســمه ســاز ما ‪ ،‬همانند تناولی سیر جهانی‬ ‫شــدن را طــی کنند؟‬

‫کارهای من بیشــتر برای دکوراســیون دیــوار در منازل‬ ‫‪ ،‬ســاخت شــومینه بــا نقش برجســته ‪ ،‬مجســمه و‬ ‫‪...‬در خانه های شــخصی اســت که متاســفانه امکان‬ ‫دیدار نیســت ولی تعدادی از آنها در رســتوران تاچارا‬ ‫و گیالنــه موجود اســت همچنین در محیــط و دفتر‬ ‫ارز پرســپولیس ‪ ‬نمونه هایی از کارهایــم را می توانید‬ ‫ببینید‪.‬‬

‫میکالنژ و هنرمندانی که تخت جمشید را ساختند‬

‫‪ - ‬آخرین باری که گریه کردید؟‬

‫‪ ‬وقتی می خواستم به دخترم بگویم خرگوشت مرد‪.‬‬

‫‪ - ‬بزرگترین حسرت زندگیتان؟‬ ‫آنرا نیاموخته ام‪.‬‬

‫در دوره ای هنرمندان ما به دنیا معرفی شــده اند ولی ‪ - ‬اگــر قــرار باشــد کارنامــه هنری خودتــان را ‪ -‬میکروفن آزاد‪ ،‬هرچه میخواهید بگویید‪:‬‬ ‫در این روز و روزگار ‪،‬جهانی شــدن کاری است کارستان ارزیابــی کنید ‪ ،‬در کجا ایســتاده اید؟ در واقع از‬ ‫و دشــوار‪.‬تجربه نشــان داده اســت وقتــی هنرمندی صفــر تا صــد چند مــی ارزید؟‬

‫دیگر امکان خلق اثری را نداشــته باشــدآنوقت اســت‬ ‫که قیمــت واقعی آثارش معلوم می شــود ‪،‬البته نقش‬ ‫شــانس ‪،‬حمایــت مردم و کشــورش را هــم نمی توان‬ ‫نادیده گرفت ‪.‬‬

‫‪ - ‬شــما مجسمه ســازی و هنر نقش برجسته را‬ ‫بــه معماری تزریق کــرده اید و پیونــد زده اید‪،‬‬ ‫تناســب هنرتــان را با چه بناهایی بیشــتر حس‬ ‫می کنید؟‬

‫مــن ترجیح می دهم متر و مقیاس را به دســت مردم‬ ‫بدهم ‪.‬‬

‫ اگر قرار باشــد لقبــی برای خودتــان انتخاب‬‫کنیــد ‪ ،‬آن چه لقبی اســت؟‬

‫شــاید ســالها پیش برایم مهم بود بســیاری مرا استاد‬ ‫مهرام نیا بشناســند و صدا کنند ولــی جدا اکنون برایم‬ ‫مهم نیست ‪.‬‬

‫برایم مهم اســت که با محیــط هماهنگی و هارمونی ‪ -‬خالفترین کاری که انجام داده اید ؟‪ ‬‬

‫داشــته باشد و به دل بنشــیند ‪ .‬من دیواری را همانند‬

‫از شــما و از مجلــه وزیــن خردمند سپاســگزارم که با‬ ‫صــرف وقت بــرای ایــن ‪ ‬گفتگو‪ ،‬مــرا و هنر مــرا به‬ ‫جامعه ایرانی بیشــتر معرفی کردیدو خوشحالم از این‬ ‫که گوشــه هایــی از خراب شــده هاو گم شــده های‬ ‫تخت جمشــید را در این ســوی دنیا می ســازم‪.‬‬ ‫از دیدن عکســهایی که عالقمندان با دســت ســاخته‬ ‫هایــم در جاهــای مختلــف مــی گیرنــد و برایم می‬ ‫فرســتند‪ ،‬شــادمان می شــوم و حس خوبــی پیدا می‬ ‫کنم ‪.‬‬ ‫خواهشــم این اســت که حمایــت از هنرمنــدان هم‬ ‫وطن را فراموش نکنید ‪ ‬شــاد بمانیــد و مهرتان پایدار‪.‬‬

‫اعتماد‬

‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


58 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 58 


57 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 57 


‫‬

‫"شاعر فقیر" اثر "کارل اشپیتسوگ"‬

‫*کتاب‌های نقاشــی «جورجیو وازاری» نقاش‪ ،‬نویســنده‪ ،‬مورخ و معمار ایتالیایی را‬ ‫شــاید بتوان مهم‌ترین اثری دانســت که می‌تواند در "موزه آثار هنری گمشــده" به‬ ‫نمایش گذاشــته شــود‪ .‬این موزه متحرک مجموعــه‌ای از ‪ ۱۲‬کتاب بزرگ اســت که‬ ‫«واســاری» در آن نقاشــی‌هایی که از هنرمندان معروف قرن ‪ ۱۴‬تا ‪ ۱۶‬میالدی چون‬ ‫«میکل‌آنژ» و «جوتو» جمع کرده چســبانده اســت‪« .‬وازاری» تصاویر و موتیف‌های‬ ‫خودش را نیز بر اســاس ســبک این هنرمنــدان به این مجموعه کتــاب افزود‪ .‬امروز‬ ‫تنهــا تعداد انگشت‌شــماری از صفحات این کتاب‌ها موجود اســت‪ .‬مجموعه کامل‬ ‫این کتاب‌ها در صورت پیدا شــدن گنجینه بســیار ارزشــمندی خواهد بود‪.‬‬ ‫‬

‫صفحه‌ای از کتاب بزرگ نقاشی‌های "جورجیو وازاری»‬

‫*از میــان هفــت عجایب دنیای باســتان تنها هرم بزرگ جیــزه در مصر باقی مانده‬ ‫اســت اما ممکن اســت باغ‌هــای معلق بابــل نیز همچنان وجود داشــته باشــند‪.‬‬ ‫باستان‌شناســان اخیرا متوجه شــده‌اند که باغ‌های تراس‌دار شــاهان آشــوری ممکن‬ ‫اســت اصال در بابل نبوده باشــند و در شهر نینوا واقع شده باشــند‪ .‬زمانی که گروه‬ ‫تروریســتی داعــش بخش‌هایی از موصل عراق را تخریب کرد‪ ،‬ســهوا ســاختارهایی‬ ‫ناشــناخته از نینوا در دوران باســتان را نمایان کرد که پیش از این زیر خاک مدفون‬ ‫بودنــد‪ .‬برخی از محققان معتقدند این ســاختارها بخشــی از باغ‌هــای تراس‌داری‬ ‫هســتند که بــا توصیفات باغ‌های معلق که گفت می‌شــود در بابل قرار داشــته‌اند‬ ‫همخوانی بیشتری دارد‪.‬‬ ‫*حراجی متعلقات «ایو ســن لورن» طراح مد مشــهور فرانســوی در ســال ‪ ۲۰۰۹‬با‬ ‫اعالم به فروش گذاشــتن دو مجســمه برنزی خبر ســاز شــد‪ .‬این دو مسجمه برنزی‬ ‫ســر موش و خرگوشــی بودند که پیش از این در فواره کاخ قدیمی و تابســتانی پکن‬ ‫نصب شــده بودند‪ .‬این کاخ در ســال ‪ ۱۸۶۰‬توســز ســربازان بریتانایی و فرانســوی‬ ‫غارت شــد و این دو مجســمه از آن زمان تاکنون گمشــده باقی مانده‌اند‪ .‬هم‌اکنون‬

‫‪  56 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫هشــت ســر حیوان برنزی از این مجموعه در موزه‌های چیــن در معرض دید عموم‬ ‫قــرار داند اما از مجســمه‌های مار‪ ،‬گوســفند‪ ،‬خروس و اژدها بعالوه مجســمه‌های‬ ‫موش و خرگوش خبری نیســت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪56 Kheradmand‬‬


‫میالدی شمشــیری افســانه‌ای به عنوان زیباترین شمشیر ساخته شــده تا به امروز را‬ ‫ســاخت‪ .‬این شمشــیر طی قرن‌ها در مبارزات اســتفاده می‌شــد و نامش را از یکی‬ ‫از صاحبــان خــود در قــرن هفدهم به نام ژنرال «هونجو شــیگیناگا» گرفته اســت‪.‬‬ ‫روایــت اســت که یک ســامورایی به ژنرال «هونجــو» حمله می‌کنــد و کاله‌خود او‬ ‫را تنهــا بــا یک ضربه بــه دو نیم می‌کنــد اما ژنــرال در نهایت پیروز نبرد می‌شــود‬ ‫و شمشــیر ســامورایی را به عنــوان پاداش می‌گیرد‪ .‬این شمشــیر در ســال ‪ ۱۹۳۹‬به‬ ‫عنوان یکی از گنجینه‌های ملی ژاپن شــناخته شــد اما این شمشــیر در ژانویه ‪۱۹۴۶‬‬ ‫همراه با مجموعه‌ای از ‪ ۱۵‬شمشــیر دیگر توســط فردی که ظاهرا یک افســر متحد‬ ‫آمریکایی بوده ناپدید شــد و تا به امروز نشــانی از آن نیســت‪.‬‬ ‫*در مــاه مارس ‪ ۱۳ ،۱۹۹۰‬شــی از با ارزش تقریبی ‪ ۵۰۰‬میلیــون دالر از موزه "ایزابال‬ ‫اســتوارت گاردنر" در بوســتون آمریکا به ســرقت رفتند کــه در میان آنهــا آثاری از‬ ‫نقاشــان نامــداری چــون «ادوار مانه» و «یوهانــس فرمیر» وجود داشــت‪ .‬از این‬ ‫ســرقت بــه عنــوان بزرگتریــن دزدی تاریخ یاد می‌شــود و هنوز پس از گذشــت‬ ‫ســال‌ها نشــانی از ایــن آثار نیســت‪ .‬اخیــرا پــاداش پیدا کــردن این آثــار هنری‬ ‫مســروقه از ‪ ۵‬به ‪ ۱۰‬میلیون یورو افزایش یافته اســت‪ .‬گفته می‌شــود کســانی که‬ ‫از محــل نگهــداری این آثار هنری باخبــر بوده‌اند دیگر در قید حیات نیســتند و‬ ‫مگــر این کــه فردی به صــورت تصادفی آنهــا را مجــددا پیدا کند‪.‬‬

‫نقاشی گمشده "‪ "Chez Tortoni‬از "ادوار مانه " ‬ ‫پاداش پیدا کردن این تابلو ‪ ۱۰‬میلیون دالر است‬

‫نقاشــی مشــهور «ســتایش بره» اثر «یان ون آیک» فنالندی‪ ،‬به تنهایی رکورددار‬ ‫آثار هنری اســت که بیشــترین بار به ســرقت رفته‌اند‪ .‬این نقاشــی رنگ روغن‬ ‫در طــول شــش قرن ‪ ۱۳‬بــار مورد مســتقیم جرائم بوده اســت و شــش بار به‬ ‫صــورت کلی و یا بخشــی از آن به ســرقت رفــت (در رده دوم نقاشــی "یاکوب‬ ‫دگیــن" اثــر «رامبرانت» قرار دارد که چهار بار به ســرقت رفته اســت)‪ .‬تمام ‪۱۲‬‬ ‫بخش ( َپنل) نقاشــی «ســتایش بره» در حال حاضر دســت‌نخورده هستند و تنها‬ ‫یــک َپنــل از آن اصل نیســت‪ .‬ایــن َپنل که تصویرگــر "قضات صالح" اســت در‬ ‫قســمت پایینی و ســمت چپ تابلو قرار داشت که در ســال ‪ ۱۹۳۴‬ربوده شد و‬ ‫هیچگاه پیدا نشــد‪ .‬این َپنل سال‌ها در بخشــی از یک کلیسای کوچو در مناطق‬ ‫روســتایی بلژیک آویزان بوده اســت اما از محل نگهداری کنونی آن اطالعاتی در‬ ‫دسترســی نیست‪ .‬نقاشی «ســتایش بره» هم‌اکنون در مکان اصلیش در کلیسای‬ ‫"ســنت باوو" در گنت بلژیک نگهداری می‌شــود‪.‬‬ ‫‬

‫"ستایش بره" اثر "یان ون آیک"‬

‫*نقاشــی «تولــد عیســی در حضور قدیــس فرانســیس و قدیس الورنــس» از‬ ‫«کاراواجو» نقاش شــهیر ایتالیایی در رتبه اول فهرســت آثار هنری تحت تعقیب‬ ‫اف‌بــی‌آی قــرار دارد‪ .‬ایــن اثر هنری در ســال ‪ ۱۶۹۶‬از کلیســای «ســن لونرزو»‬ ‫در شــهر پالرمو ایتالیا به ســرقت رفت‪ .‬این نقاشــی توســط گروه‌های تبهکاری‬ ‫مافیای ایتالیا ربوده شــد و حتی یک خبرنگار بریتانیایی به نام «پیتر واتســون»‬ ‫تــا مرز پیدا کــردن آن پیش رفت‪ .‬یکی از خبرچین‌های مافیا بعدها مدعی شــد‬ ‫این نقاشــی بر اثر زلزله آســیب جــدی دیده و خوارک خوک‌ها شــد‪ ،‬ادعایی که‬ ‫امیدواریم درســت نباشد‪.‬‬ ‫‬

‫"تولد عیسی" از "کاراواجو"‬

‫*نقاشــی «شــاعر فقیر» اثر «کارل اشپیتسوگ» آلمانی در ســال ‪ ۱۹۷۶‬در قالب‬ ‫یــک پرفورمنس آرت و توســط یــک هنرمند هلندی بــه نام «یــوالی» از گالری‬ ‫ملــی برلیــن دزدیده شــد و به خانه یک خانــواده فقیر و مهاجــر ترکیه‌ای برده‬ ‫شــد و روی دیــوار آن نصب شــد‪« .‬یوالی» ســپس به گالــری زنگ زد و آنهــا را از‬ ‫ماجــرای این ســرقت باخبر کرد و در نهایت چون ایــن حرکت یک پرفورمنس آرت‬ ‫بــود اثر نقاشــی دوباره بــه گالری برگردانده شــد‪ .‬اما این پایان کار نیســت و این‬ ‫نقاشــی این بار در ســال ‪ ۱۹۸۹‬به صورت واقعی دزدیده شــد و دیگــر اثری از آن‬ ‫نیســت‪ .‬این نقاشــی بســیار مورد عالقه «آدولف هیتلر» بود‪.‬‬

‫‪  55 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫بزرگتـرین شاهکارهای عالم هنر که گم شدند‬ ‫ترجمه‪:‬‬ ‫حسینشایسته‬

‫تنهــا بخش کوچکــی از آثار هنری که توســط هنرمندان پیشــامدرن‬ ‫خلــق شــده‌اند امــروز باقی مانده و دســترس هســتند‪ .‬بســیاری از‬ ‫این شــاهکارهای هنری قطعا نابود شــده‌اند و ســند نابــودی آنها در‬ ‫کتاب‌هــای تاریخــی موجود اســت‪ ،‬اما آنچــه قوه تخیل ما را بیشــتر‬ ‫تحریــک می‌کند آثاری هســتند که گم شــدند‪ ،‬دزدیده شــدند‌‪ ،‬پنهان‬ ‫شــدند و یــا فراموش شــدند‪ .‬در زیر به این دســت آثار هنری اشــاره‬ ‫خواهیم کرد که ممکن اســت روزی پیدا شــوند و دنیــای هنر را تکان‬ ‫دهند‪.‬‬ ‫بــه گــزارش ایســنا‪* ،‬در میــان آثار هنری گمشــده جهان هیــچ اثری‬ ‫به اندازه نقاشــی دیــواری «نبرد آنگیــاری» اثر «لئونــاردو داوینچی»‬ ‫معروف نیســت‪ .‬این نقاشــی در ســال ‪ ۱۹۰۵‬بر روی دیواری در سالن‬ ‫بــزرگ اجتماعات قصر وکیــو در فلورانــس ایتالیا ایجاد شــد‪ .‬این اثر‬ ‫هنــری در واقــع دوئلــی میــان «داوینچــی» و «میکل آنــژ» بود که‬ ‫ســفارش خلــق صحنه نبــردی دیگــر را روی دیوار رو بــه رو بر عهده‬

‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫گرفتــه بــود‪ .‬اما نقاشــی «نبرد آنگیــاری» کــه در زمان خلــع قدرت‬ ‫خانــدان مدیچی در فلورانس ســفارش داده شــده بــود هیچگاه تمام‬ ‫نشــد‪ .‬با بازگشــت آنها به قــدرت «کوزیمــو مدیچی» بــه معمارش‬ ‫«جورجیو وازاری» ســفارش داد که ســالن بزرگ ســاختمان شــهرداری‬ ‫را نوســازی و آن را بــزرگ کنــد و دیوارهــای ان را با نقاشــی‌هایی از‬ ‫فتوحــات خاندان «مدیچــی» تزئین کند‪ .‬اما احتمال کمــی وجود دارد‬ ‫کــه «وازاری» که اولین مورخ هنری و از تحســین‌کنندگان «داوینچی»‬ ‫بود روی نقاشــی او را دوباره با یک نقاشــی دیگر پوشــیده باشــد‪ .‬او‬ ‫برای آیندگان نشــانه‌هایی قرار داده اســت! در ســالن عظیم "پانصد"‬ ‫(ســالونه دی سینکســنتو) قصر وکیو تنهــا دو کلمه را می‌تــوان دید‪:‬‬ ‫"جســتجو کنید و پیــدا خواهید کرد"‬ ‫‬

‫«نبردآنگیاری»‬

‫*«ماســامونه» معروف‌ترین شمشیرســاز ژاپن در اوایل قرن چهاردهم‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


53 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 53 


52 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 52 


‫«هرکســی کــه فقــط روایت خــودش از موضــوع را‬ ‫می‌دانــد چیــز زیــادی نمی‌دانــد»‪ .‬تجــارب ناکامــلِ‬ ‫محدودیــت نظرگاه‌هــای ذهنــی بــر‬ ‫گمراه‌کننــده و‬ ‫ِ‬ ‫اهمیــت گفت‌وگــوی صادقانــه در جســت‌وجوی‬ ‫حقیقــت عینــی صحــه می‌گــذارد‪.‬‬ ‫اثــر راشــومون ‪ ،۳‬کــه نــام آن از فیلم مشــهور آکیرا‬ ‫کوروســاوا در ســال ‪ ۱۹۵۰‬میالدی با نام «راشــومون»‬ ‫گرفته شــده اســت‪ ،‬به تفاســیر متضاد شــاهدان یک‬ ‫واقعــه اشــاره دارد‪ .‬در ایــن فیلــم‪ ،‬چهار شــخصیت‬ ‫غیرقابل‌اعتماد ســیر وقایع را روایت می‌کنند‪ .‬کوروساوا‬ ‫در تــاش بــرای توضیــح فیلم‌نامــه به دســتیارانش‪،‬‬ ‫تفســیری تلخ و نیش‌دار از سرشــت بشــری ارائه داد‪.‬‬ ‫از ایــن گفــت کــه انســان‌ها در افــکار درونی‌شــان‬ ‫ناتوان از صداقت هســتند‪ ،‬باور بــه دروغ‌های خود را‬ ‫برمی‌گزینند تا شــاید خودشــان را قانع کنند که «بهتر‬ ‫از آن چیزی‌انــد کــه در واقعیت‌انــد»‪ .‬کوروســاوا بــه‬ ‫دســتیارانش توصیه کرد با درنظرداشتن «ناممکن‌بودنِ‬ ‫حقیقی روان‌شناســی انســان» دوباره فیلم‌نامه را‬ ‫درک‬ ‫ِ‬ ‫بخوانند‪.‬‬ ‫دو دانشــمند علــوم شــناختی‪ ،‬دن اســپربر و هوگــو‬ ‫مرســی‪ ،‬در تحقیق مشهورشــان با نام «چرا انســان‌ها‬ ‫ِ‬ ‫فکــر می‌کننــد؟» ‪ ۴‬متــون روان‌شناســی شــناختی و‬ ‫اجتماعی را بررســی کرده‌اند و نتیجــه گرفته‌اند قوای‬ ‫فکــری ما نه بــرای جســت‌وجوی حقیقت کــه برای‬ ‫فراهم‌ســاختن اســتدالل‌هایی فرگشــت یافته‌انــد که‬ ‫از عقایــد موجود ما پشــتیبانی می‌کننــد‪ .‬جهت‌گیری‬ ‫تأییــدی ‪ ،۵‬کــه رفتــاری در پــی کســب آرامــش‬ ‫اســت‪ ،‬حاکــی از ایــن اســت که همــۀ مــا راویانی‬ ‫غیرقابل‌اعتماد در جهان کوروســاوا هســتیم‪ْ .‬‬ ‫عقل آن‬ ‫دســته از واکنش‌هــای وکی ‌لوار را تقویــت می‌کند که‬ ‫بــرای دعوا‌های اعتقادی الزم هســتند و عالقۀ خاصی‬ ‫به فهــم کلیت فیل نــدارد‪.‬‬ ‫درعــوض‪ ،‬اصــل همسان‌دوســتی ‪ ۶‬افــرا ِد هم‌فکر را‬ ‫در شــبکه‌های اجتماعــی دور هم جمع کرده اســت‪.‬‬ ‫پروفســور ویلیــام بــردی و همکارانش در دانشــگاه‬ ‫نیویورک در پژوهشــی در سال ‪ ۲۰۱۷‬میالدی دریافتند‬ ‫اســتفاده از زبان عاطفی نکته‌ای محــوری در افزایش‬ ‫گــردش توییت‌هایــی اســت کــه بــه آرای سیاســی‬ ‫می‌پردازنــد‪ .‬عالوه‌براین‪ ،‬انتشــار چنیــن توییت‌هایی‬ ‫در درون حلقه‌هــای لیبــرال یــا درون حلقه‌هــای‬ ‫محافظه‌کار بیشــتر بود‪ ،‬ولی میان ایــن دو گروه کمتر‬ ‫بــود‪ .‬این بالکانیزه‌شــدن دیجیتال منجر شــده اســت‬ ‫بــه پدیدآمــدن تعدادی اتــاق پژواک ‪ ۷‬کــه از نظرات‬ ‫یکدیگــر دور مانده‌انــد‪ .‬وقتی ایــن توییت‌ها از زمین‬ ‫خــودی خــارج می‌شــوند‪ ،‬در واکنش بــه آن توییت‪،‬‬ ‫به جای نقد دقیــق معموالً اتهام نمایشــگری اخالقی‬ ‫‪ ۸‬منتظــر آن‌هاســت‪ .‬در اقتصاد توجــه‪ ،‬محکوم‌کردن‬ ‫پرفورماتیــو بــا پوششــی از گزین‌گویی دســت باال را‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫حــال که محــدود به جمع‌هــای اعتقادی شــده‌ایم و‬ ‫قــوۀ تفکــر نیز به مــا خیانت کــرده اســت‪ ،‬آیا هیچ‬ ‫راهی برای جلوگیری از آن شــب‌هایی وجــود دارد که‬

‫صبح بعدش دوســتان دشــمن شــده‌اند؟ چرا بحث‬ ‫سیاســی تبدیل بــه زخم‌زبــان و حمالت شــخصی‬ ‫شــد؟ آناتول رپوپــورت‪ ،‬روان‌شــناس و نظریه‌پرداز‬ ‫بــازی‪ ،‬پیشــنهاد می‌کند پیــش از مبــارزه علیه یک‬ ‫اســتدالل رقیب‪ ،‬در راستای رسیدن به بحثی سازنده‬ ‫و صادقانــه‪ ،‬دو گام برداریــم کــه هــم مهــم و هم‬ ‫همواره شــدنی است‪.‬‬ ‫در گام نخســت‪ ،‬موضــع رقیب خود را به‌شــیوه‌ای‬ ‫منســجم و منصفانه تکــرار کنید تا مطمئن شــوید‬ ‫با قوی‌ترین شــکل اســتدالل آن‌ها روبــه‌رو خواهید‬ ‫شــد‪ .‬در گام بعــدی‪ ،‬تمــام مــوارد موردتوافــق را‬ ‫جزءبه‌جــزء مشــخص کنیــد و توضیح دهیــد که از‬ ‫ایــن مــوارد چه آموختیــد‪ .‬فقط پس از اجــرای این‬ ‫مراحل اســت کــه می‌توانید موضع طــرف مقابل را‬ ‫نقد کنید‪.‬‬ ‫گام نخســت را «پهلوان‌آهنی‌ســازی» می‌نامنــد‬ ‫کــه متضــاد و پادزهر «پهلوان‌پنبه‌ســازی» اســت‪.‬‬ ‫حملــۀ موفــق بــه یــک ایــدۀ بی‌جــان را نباید با‬ ‫قــوت موضــع خویش اشــتباه بگیریم‪.‬‬ ‫نشــان‌دادن‬ ‫ِ‬ ‫پهلوان‌آهنی‌ســازی نیاز مبرم صداقــت فکری در هر‬ ‫تضارب آراســت‪ .‬صورت‌بندی گشاده‌دســتانۀ تمامی‬ ‫نــکات موردتوافــق راه را بــرای رســیدن بــه زمینۀ‬ ‫مشــترک‪ ،‬هرقدر هم که شــکننده‪ ،‬هموار می‌سازد‪.‬‬ ‫فهرســت‌کردن آموخته‌هــا از بحــث بــه آن جهت‬ ‫می‌دهــد و شــاید آن را در مســیری ُپربــار و در‬ ‫حال‌وهوایی ســخاوتمندانه و مبــادی‌آداب به پیش‬ ‫ببــرد‪ .‬اگر رقبای عقیدتی را چنیــن پیش‌داوری کنیم‬ ‫کــه ازلحاظ اخالقی ورشکســته هســتند و هم‌زمان‬ ‫فضیلت معصــوم انگیزه‌هــای خود را سبک‌ســرانه‬ ‫فــرض بگیریم‪ ،‬تمریــن ریاکاری را به جســت‌وجوی‬ ‫حقیقــت ترجیــح داده‌ایــم‪ .‬ایــن ایده‌هــا و‬ ‫جهت‌گیری‌های شناختی هســتند که باید دادگاهی‬ ‫شــوند نــه ویژگی‌هــای اخالقی‪.‬‬ ‫خواننــدگان نیویــورک تایمــز بایــد بــرای خواندن‬ ‫نشــنال ریویــو هــم وقــت بگذارنــد‪ .‬خواننــدگان‬ ‫تلگــراف باید لطفشــان را شــامل حــال گاردین هم‬ ‫بکننــد‪ ۹.‬هریــک از موافقــان خــروج بریتانیــا از‬ ‫اتحادیــۀ اروپا باید پیش از رد نظــر مخالفان خروج‬ ‫از اتحادیــۀ اروپا بتوانند قوی‌ترین حالت اســتدالل‬ ‫مخالفــان را صورت‌بنــدی کننــد (و برعکس)‪ .‬حتی‬ ‫ترامــپ هــم ســزاوار آن اســت که سرســخت‌ترین‬ ‫مخالفانش دســتاوردهایش (هرچند کــم) را بپذیرند‬ ‫(هرچنــد ســخت)‪ .‬سفت‌وســخت‌ترین و تندترین‬ ‫نقد‌هــا بــر یک طرزفکــر را معمــوالً کســانی ارائه‬ ‫داده‌انــد که زمانــی دل در گروی آن داشــته‌اند‪ ،‬زیرا‬ ‫ازلحاظ روان‌شــناختی بــا نقاط قــوت و ضعف آن‬ ‫آشــنا هستند‪.‬‬ ‫درک و پذیــرش یــک خطا می‌تواند شــبیه تجربه‌ای‬ ‫عرفانی باشــد که شــدت آن بســتگی دارد بــه میزان‬ ‫قداســت گاو موردنظــر‪ .‬اگــر قــرار اســت گفت‌وگو‬ ‫سالخی‬ ‫ســازنده باشد‪ ،‬پیش از تسلیم‌شــدن به هیجانِ‬ ‫ْ‬ ‫مقدس عمیق بیندیشــیم‪.‬‬ ‫بایــد بــه آن امر‬ ‫ِ‬

‫‪  51 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫راه حل بگومگوهای تـمام‌نـشدنی چیست؟‬ ‫آیا راهی برای برون‌رفت از اختالف‌نظر‌های‬ ‫بی‌پایان وجود دارد؟‬ ‫مترجم‪ :‬بابک طهماسبی‬ ‫شــبکه‌های اجتماعــی ســیالبی از اختالف‌نظــر را بر‬ ‫روابــط انســانی روانــه کــرده اســت‪ .‬صبح تا شــب‬ ‫یــا خودمــان مشــغول جــدل بــا دیگرانیم یا شــاهد‬ ‫مجادالت ســایرین هســتیم‪ .‬این وســط‪ ،‬آنچه قربانی‬ ‫شــده‪ ،‬بحث‌هــای ســازنده و معنــادار اســت‪ .‬آناتول‬ ‫رپوپورت معتقد اســت برای نجات از این آشــوب باید‬ ‫دو اصــل را محور هر بحثی‬ ‫قــرار بدهیــم‪ :‬اوالً‬ ‫مدعای رقیب را‬ ‫در کامل‌تریــن‬ ‫صــورت خــود‬ ‫درک کنیــم و‬ ‫ثانیــاً نقــاط‬ ‫اشــتراکمان با‬ ‫طــرف مقابل‬ ‫را آشــکارا‬ ‫تصدیق کنیم‪.‬‬ ‫کو یلیــت |‬ ‫جا ســپر یت‬ ‫گیــل‪ ،‬اختالف‌نظر‬ ‫همــۀ مــا را بــه افــرادی‬ ‫ناخوشــایند تبدیل کرده اســت‪ .‬ابتذال در جامۀ‬ ‫بحث‌های متفکرانه شــبکه‌های خبری را آلوده‬ ‫کــرده‪ .‬آدم‌ها که قانع شــده‌اند میــزان صحت‬ ‫استدالل‌هایشــان بــه میــزان‬ ‫بلنــدی صدایشــان ربط‬ ‫دارد‪ ،‬بر شلوغی این‬ ‫نطق‌های آتشین‬ ‫می‌افزاینــد‪.‬‬ ‫رســا نه‌ها ی‬ ‫چا پــی‬ ‫تیتر‌ها یــی‬ ‫می ‌ز ننــد‬ ‫کــه عــوض‬ ‫هد ف‌گرفتــن‬ ‫آرای مخالفانشان‬ ‫شــخصیت آن‌هــا‬ ‫را تــرور می‌کند‪.‬‬ ‫دنیای مجازیْ ما‬ ‫را بــه جدال‌های‬ ‫سطحی آنالینی‬ ‫کشــیده اســت‬

‫کــه به گفت‌وگو‌های شــخصی مــا نیز ســرایت کرده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫تحقیــق مرکــز پژوهشــی پیــو ‪ ۱‬نشــان می‌دهــد‬ ‫‪ ۹۱‬درصــد از جمهوری‌خواهــان و ‪ ۸۶‬درصــد از‬ ‫دمکرات‌ها نظر ناخوشــایندی نســبت به گروه مقابل‬ ‫دارنــد‪ .‬راحت‪ ،‬ولــی نامنصفانه اســت کــه تقصیر را‬ ‫گردن سیاســتمداران و روشــنفکران حــوزۀ عمومی و‬ ‫روزنامه‌نــگاران بیندازیــم‪ ،‬ولــی خود ما مــردم نیز در‬ ‫این ســقوط شــریک جرم هســتیم‪.‬‬ ‫وقتــی در قبیله‌های اعتقــادی خــود دور آتش حلقه‬ ‫می‌زنیــم‪ ،‬از تابــش گــرم عقایــد زیرســؤال‌نرفتۀ خود‬ ‫لــذت می‌بریم‪ .‬اســتدالل‌هایی‬ ‫را کــه به طــور کامل‬ ‫درون‬

‫‪  50 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫حلقۀ اعتقــادی ما نمی‌گنجنــد کاریکاتوروار ترســیم‬ ‫می‌کنیم‪ .‬با کنارگذاشــتن تأمل عمیقــاً دردناک به‌نفع‬ ‫لفاظــی‪ ،‬به خلــق و بقای محیطی کمــک کرده‌ایم که‬ ‫مخالفــت را فقــط تا جایی تحمل می‌کنــد که آن نظر‬ ‫ْ‬ ‫مخالــف موردقبول ما باشــد‪.‬‬ ‫چــون قبیلــه‌ای گاو مقــدس را محتــرم می‌شــمارد و‬ ‫قبیلــه‌ای دیگر آن را ســاخی می‌کند‪ ،‬هم آن ســتایش‬ ‫و هــم این ســاخی را وحشــیانه می‌بینیم‪ .‬سیســتم‬ ‫صرف‬ ‫ایمنــی ما‪ ،‬در هــراس از اینکه مبــادا بدنمان به ِ‬ ‫‌خونی‬ ‫رودرروشــدن بــا نظــرات مخالــف دچــار کم ِ‬ ‫اخالقــی شــود‪ ،‬پاســخی دفاعــی می‌دهد و مــا را به‬ ‫ورتن‪ ۲‬شخصی‌شــدۀ‬ ‫عقایــدی کــه خــارج از پنجــرۀ ُا ِ‬ ‫مــا قــرار دارند آلرژیــک (و َکــر) می‌ســازد‪ .‬این عص ِر‬ ‫به‌شــدت شبکه‌ای‌شــد ْه ما را از یکدیگر دور و‬ ‫سریع‬ ‫نامتصل ســاخته و‬ ‫ِ‬ ‫شــیوع ِ‬ ‫طرفــداری متعصبانــۀ‬ ‫ِ‬ ‫همه‌گیــر را تســهیل‬ ‫کرده اســت‪.‬‬ ‫یــک‬ ‫در‬ ‫حکا یــت‬ ‫مشــهو ر‬ ‫هنــد ی ‪،‬‬ ‫عــد ه ‌ا ی‬ ‫نا بینــا‬ ‫کــه پیشــتر‬ ‫شــناختی از‬ ‫فیــل نداشــتند با‬ ‫یــک فیــل رودررو‬ ‫می‌شوند‪ .‬بســته به اینکه‬ ‫چــه قســمتی از فیــل را لمــس‬ ‫کرده‌اند‪ ،‬هریک از آن‌ها‬ ‫دربــارۀ چیســتی‬ ‫آن حیــوان بــه‬ ‫نتایج متفاوتی‬ ‫می‌رســند و‬ ‫دیگران را به‬ ‫عد م‌صداقت‬ ‫متهــم‬ ‫می‌کننــد و‬ ‫اختالف‌هــا بــاال‬ ‫می‌گیــر د ‪.‬‬ ‫ایــن افســانه بــه‬ ‫فرهنگ‌هــای دیگــر نیــز راه‬ ‫پیدا کــرده اســت و در جملۀ‬ ‫مشــهور جــان اســتوارت‬ ‫میــل بازتــاب یافته اســت‪:‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪50 Kheradmand‬‬






‫برنــد‪ .‬در ســال ‪ ،2002‬نیــروی هوایی گامبیــا با خرید‬ ‫یــک جت جنگنده ســوخوی ‪ 25‬به فکــر تجهیز خود‬ ‫افتــاد اما این بخش از نیروی نظامــی گامبیا نیز مانند‬ ‫نیروی زمینی به دلیل مشــکالت عمــده و عمیق خود‬ ‫نتوانســت از ایــن خریــد اســتفاده کرده و ســوخوی‬ ‫خریداری شــده هنوز حتی برای یک بــار نیز به پرواز‬ ‫درنیامده اســت‪ .‬همچنیــن نیروی دریایــی ارتش این‬ ‫کشــور از ‪ 250‬پرســنل نظامی تشکیل شــده است که‬ ‫بــه دلیل نداشــتن بودجه بــرای نوســازی و ادامه کار‬ ‫خــود به کمک هــای بین المللی وابســته اســت‪ .‬در‬ ‫ســال ‪ 2013‬تایوان سه کشــتی جنگی هشت تنی را به‬ ‫این کشــور هدیه داد تا جایگزین کشــتی های قدیمی‬ ‫و فرســوده خود نماید‪.‬‬

‫‪ -7‬باربادوس‬

‫از ضعیــف تریــن ارتش های جهــان را دارد‪ .‬نیروهای‬ ‫نظامی ملی ســومالی از حدود ‪ 12.000‬ســرباز آماده‬ ‫بــه خدمت تشــکیل شــده و ‪ 24.000‬ســرباز نیز به‬ ‫عنوان نیروهای ذخیره شــناخته می شــوند‪ .‬در بخش‬ ‫نیــروی زمینی ایــن کشــور دارای ‪ 140‬تانــک و ‪430‬‬ ‫خودرو زرهی اســت‪.‬‬ ‫ایــن کشــور عم ًال نیــروی هوایی نــدارد اما در ســال‬ ‫‪ 2012‬مقامــات نظامی ایتالیا اعــام کردند که به این‬ ‫کشــور کمک خواهند کرد تــا نیروی هوایــی خود را‬ ‫از نو تشــکیل دهــد‪ .‬نیــروی دریایی این کشــور نیز‬ ‫در اواخر قرن بیســتم دچار فروپاشــی گسترده و فلج‬ ‫کننده ای شد اما در ســال ‪ 2012‬امارات متحده عربی‬ ‫بیــش از یــک میلیــون دالر بــرای‬ ‫بازســازی نیــروی دریایی به‬ ‫این کشــور کمک مالی‬ ‫کرد‪ .‬بودجه ســاالنه‬ ‫نظامــی ایــن‬ ‫کشــور تنها ‪58‬‬ ‫میلیــون دالر‬ ‫برآورد شــده‬ ‫ا ست ‪.‬‬

‫باربــادوس یــک‬ ‫کشــور جزیره ای‬ ‫بســیار کوچکبا‬ ‫جمعیتــی‬ ‫کمتــر از‬ ‫‪2 7 8 . 000‬‬ ‫اســت‪ .‬ارتش‬ ‫کشــور‬ ‫ایــن‬ ‫‪-5‬‬ ‫در ســال‬ ‫لوگزامبورگ‬ ‫‪ 1979‬شــکل‬ ‫شــاید شــما‬ ‫گرفته و از ســه‬ ‫نیــز بحــق‬ ‫بخــش تشــکیل‬ ‫فکــر کنیــد کــه‬ ‫شــده اســت‪ :‬گردان‬ ‫کشــوری کوچــک‬ ‫باربــادوس‪ ،‬گارد ســاحلی‬ ‫بــا کمتــر از هــزار مایل‬ ‫لوگزامبورگ‬ ‫باربــادوس و گــردان جوانــان‬ ‫مربــع مســاحت کــه در میان‬ ‫باربــادوس‪ .‬تمامی این ســه بخش دارای‬ ‫کشــورهای غــرب اروپا احاطه شــده و‬ ‫‪ 1.000‬نفر پرســنل بوده که در آب های مجاور گشــت کشــوری آرام و بدور از مناقشــات نظامی است هیچ‬ ‫زنــی کــرده و بخشــی از آن هــا نیــز بــرای مقابله با احتیاجــی بــه ارتش نــدارد‪ .‬شــاید ارتش این کشــور‬ ‫درگیری هــای داخلی در یکی از جزایر این کشــور در یکــی از راحت تریــن و بی دردســرترین کارهای دنیا‬ ‫حالــت آمــاده بــاش بــه ســر مــی برنــد‪.‬‬ ‫را داشــته باشــد‪ .‬ارتش لوگزامبورگ تنها از ‪ 400‬سرباز‬ ‫نیروی هوایی این کشــور نیز تنها دارای یک هواپیمای تشــکیل شــده کــه ‪ 100‬نفــر از آن ها مــردم عادی‬ ‫کســنا ‪ 402‬ســی اســت‪ .‬در حالی کــه این کشــور با هســتند و با این تعداد بسیار کم بودجه ای هنگفت‬ ‫مشــکالتی در درون خود به دلیل فقر و بالیای طبیعی بــه میــزان ‪ 369‬میلیــون دالر دارد‪ .‬بــا توجــه به این‬ ‫مواجــه اســت در ســال ‪ 2016‬چین حــدود ‪ 3‬میلیون بودجــه قابل توجه خواهید فهمید که ارتش ســومالی‬ ‫دالر بــه این کشــور هدیــه داد که بــه بودجه نظامی با تعداد بســیار بیشتری پرســنل از چه شرایط بودجه‬ ‫‪ 49‬میلیــون دالری خــود بیفزاید‪ .‬البته به گفته ســفیر ای نامســاعدی رنج می برد‪ ..‬البتــه ارتش لوگزامبورگ‬ ‫چین در این کشــور‪ ،‬این کمک ســه میلیــون دالری نه بــا همین تعداد پرســنل قلیــل در دو جنــگ جهانی‬ ‫بــرای خرید تجهیزات نظامی بلکه بــرای کاهش اثرات و جنــگ کره نیز جنگیده اســت‪ .‬نیــروی هوایی این‬ ‫بالیای طبیعی بر ارتش این کشــور اهدا شــده اســت‪ .‬کشــور دارای ‪ 17‬هواپیمای گشت زنی بوئینگ ای ‪ 3‬و‬ ‫یــک ایربــاس اَی ‪ 400‬ام اســت‪.‬‬

‫‪ -6‬سومالی‬

‫ســومالی بیــش از ‪ 12‬میلیون جمعیت داشــته و یکی ‪ -4‬تونگا‬

‫‪  45 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫بقیه در صفحه ‪73‬‬

‫از طوالنی ترین خطوط ســاحلی در قــاره آفریقا را به‬ ‫خــود اختصاص داده اســت‪ .‬اگر چه ارتش این کشــور‬ ‫در مقایســه با کشــور باربادوس کــه در رتبه ی هفتم‬ ‫قــرار گرفته از لحاظ تعداد پرســنل بســیار قدرتمندتر‬ ‫اســت اما به دلیل فســاد و درگیری هــای داخلی یکی‬

‫‪ ‬کشــور تونــگا کــه در میــان اقیانــوس اطلــس‬ ‫جنوبــی واقــع شــده در حــدود ‪ 1.100‬کیلومتر‬ ‫با کشــور فیجی فاصلــه دارد‪ .‬این کشــور از ‪169‬‬ ‫جزیره کوچک و بزرگ تشــکیل شــده و در حدود‬ ‫‪ 103.000‬نفــر جمعیــت دارد‪ .‬بودجه نظامی این‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪45 Kheradmand‬‬


‫با ضعیف‌ترین ارتش‌های جهان آشنا شوید‬ ‫ترجمه از حسین علی پناهی‬

‫آن هــا برای مراقبت از منابــع دریایی و کاهش قاچاق‬ ‫کاال‪ ،‬قاچــاق مــواد مخــدر و قاچاق انســان در این‬ ‫منطقــه هزینه شــد‪.‬‬

‫در عصری به ســر می بریم کــه قدرت نظامی در‬ ‫اغلــب قریب بــه اتفاق مهم تریــن فاکتور در‬ ‫رتبــه بندی قدرت های جهانی به شــمار می‬ ‫آیــد هر چنــد نبایــد در این میــان قدرت‬ ‫اقتصــادی و تکنولــوژی را نیــز نادیــده‬ ‫گرفــت‪ .‬با ایــن وجود کشــورهای جهان‬ ‫بــرای داشــتن ارتشــی قدرتمنــد بخش‬ ‫قابل توجهــی از درآمــد ناخالص داخلی‬ ‫خــود را صــرف تجهیــز و آماده ســازی‬ ‫ارتــش های خــود مــی کننــد و همانند‬ ‫حــوزه هــای دیگــر و بســیار شــدیدتر از‬ ‫ایــن حوزه هــا‪ ،‬رقابت بر ســر برتری نظامی‬ ‫نیــز در جریــان اســت بــه نوعی که شــرایط‬ ‫ســال هــای اخیر مــا را به یــاد دوران جنگ ســرد‬ ‫مــی انــدازد‪ .‬اما در حالــی که تقریباً تمامی کشــورها‬ ‫بــرای داشــتن ارتشــی قدرتمندتر تالش مــی کنند اما‬ ‫برخــی کشــورهای انــدک توجهــی به ایــن حوزه‬ ‫ندارنــد کــه هر یــک از آن ها دالیــل خاص خود‬ ‫را دارنــد‪ .‬قب ًال در این رســانه در مورد ارتش های‬ ‫قدرتمند جهان به کررات صحبت شــده اســت‬ ‫و مــا در این مطلب قصد داریم درســت طرف‬ ‫مقابل این موضوع را بررســی کرده و شــما را با‬ ‫کشــورهایی که ضعیف تریــن ارتش های جهان‬ ‫آشنا کنیم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ -9‬جمهوری آفریقای مرکزی‬

‫باهاماس‬

‫‪ -10‬باهاماس‬

‫ایــن کشــور کوچــک در حــوزه دریایــی کارائیب از‬ ‫‪ 700‬جزیره کوچک ســاخته شــده و حــدود ‪400.000‬‬ ‫نفــر جمعیت دارد که اکثــر آن ها از نــوادگان بردگان‬ ‫آفریقایی هســتند که دهه هــای دور به این منطقه‬ ‫آمــده اند‪ .‬این کشــور نیــروی زمینی یــا هوایی‬ ‫نــدارد که بخواهیــم در مورد کیفیــت یا تعداد‬ ‫پرســنل آن صحبت کنیم‪ .‬تنهــا نیروهای نظامی‬ ‫کــه این کشــور دارد نیــروی دریایی آن اســت‬ ‫که با نــام نیروهای دفاعی پادشــاهی باهاماس‬ ‫وظیفــه دفــاع از مــردم ایــن کشــور در مقابل‬ ‫تجــاوز خارجی را بر عهــده دارد‪.‬‬ ‫نیروی دریایی پادشاهی باهاماس در حدود ‪1.600‬‬ ‫مــرد و زن را در اختیــار دارد که در ســه اســکادران‬ ‫ســازماندهی شــده اند‪ :‬اســکادران کماندو‪ ،‬اسکادران‬ ‫گشــت زنی و بخــش هوایی‪ .‬اســکادران گشــت زنی‬ ‫این کشــور از ‪ 11‬کشتی تشکیل شــده که در آب های‬ ‫متعلــق به این کشــور گشــت زنی می کنند و دســته‬ ‫هوایی نیز در حال حاضر تنها از ســه هواپیما تشــکیل‬ ‫شده اســت‪ .‬در ســال ‪ 2014‬بودجه نظامی این کشور‬ ‫کــه قبــ ًا تنها ‪ 49‬میلیــون دالر بود به یکبــاره به ‪232‬‬

‫جمهوری آفریقای مرکزی‬ ‫د ال ر‬ ‫میلیــو ن‬ ‫ایــن افزایش بودجه‬ ‫افزایــش یافــت که‬ ‫بــه منظور پیاده ســازی برنامه ای به نــام «پروژه کف‬ ‫دریای شــنی» انجــام گرفــت‪ .‬این بودجــه اضافی در‬ ‫زمینه نوســازی کشــتی ها و هواپیماها و آماده سازی‬

‫‪  44 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫این کشــور که در اثــر جنگ های داخلی‬ ‫ســال هاســت در آتش کینه می ســوزد‬ ‫بــا مشــکالت عدیــده داخلــی روبــرو‬ ‫اســت‪ .‬از آنجایــی کــه این کشــور در‬ ‫ســال هــای گذشــته درگیر یــک جنگ‬ ‫داخلــی طوالنــی و خانمانســوز بــوده‬ ‫شاید انتظار داشــته باشید که ارتشی هر‬ ‫چند ضعیف داشــته باشــد‪ .‬امــا واقعیت‬ ‫چیز دیگری اســت و این کشــور ارتشــی به‬ ‫اســتعداد ‪ 4.500‬نفــر دارد کــه نــه تنها نقش‬ ‫مثبتــی در خاموش کردن جنگ داخلــی و ناآرامی‬ ‫ها نداشــته بلکه فساد گســترده‪ ،‬نقض حقوق بشر و‬ ‫مشــکالت درونی گســترده عم ًال آن را به یک ماهیت‬ ‫بــی هدف و بدون نقشــی موثر در کشــور تبدیل‬ ‫کرده اســت‪.‬‬ ‫ارتــش این کشــور بــرای دفــاع از جمعیت ‪4.7‬‬ ‫میلیونــی خــود تنهــا بــه ‪ 4‬تانــک تــی ‪4 ،55‬‬ ‫هواپیمــا‪ 2 ،‬هلــی کوپتــر و ‪ 51‬خــودرو زرهی‬ ‫وابســته اســت که تاکنون نیز در پایان دادن به‬ ‫جنــگ داخلی و به ارمغــان آوردن صلح‪ ،‬آرامش‬ ‫و آزادی برای مردم این کشــور ناکام بوده اســت‪.‬‬

‫‪ -8‬گامبیا‬

‫ایــن کشــور کــه در غرب آفریقــا واقع شــده به طور‬ ‫رســمی با نام جمهوری گامبیا شــناخته می شــود و با‬ ‫درگیــری هــای نظامی طوالنــی مدت درونــی بیگانه‬ ‫نیســت‪ .‬گزارش های ســازمان ملل نشــان می دهد‬ ‫که بیش از یک ســوم جمعیــت ‪ 1.8‬میلیون نفری‬ ‫این کشــور زیــر خط فقــر زندگی مــی کنند و‬ ‫تنهــا روزی بیــن ‪ 25‬ســنت تا حداکثــر ‪ 1‬دالر‬ ‫درآمــد دارند‪ .‬بدین ترتیب نباید انتظار داشــت‬ ‫که ارتــش این کشــور از قدرت متوســطی نیز‬ ‫برخوردار باشد‪.‬‬ ‫تــوان نظامــی گامبیــا بــا ‪ 2.500‬نفر اســتعداد‬ ‫نفــری به دو بخش تقســیم شــده اســت‪ :‬نیروی‬ ‫زمینی و نیروی دریایی‪ .‬از زمان اســتقالل این کشــور‬ ‫از بریتانیــا در ســال ‪ 1965‬بارهــا ارتــش این کشــور‬ ‫ســازماندهی شــده و هر بــار با یک کودتــای نظامی‬ ‫تمامــی تــاش ها بــی نتیجه مانــده اســت‪ .‬در حال‬ ‫حاضــر ارتش گامبیا از ‪ 900‬ســرباز و تنهــا ‪ 12‬خودرو‬ ‫زرهی تشــکیل شــده است‪.‬‬ ‫بســیاری از ســربازان این کشــور به عنــوان نیروهای‬ ‫حافــظ صلــح در کشــورهای دیگر آفریقا به ســر می‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪44 Kheradmand‬‬


43 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 43 


42 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 42 


‫حســن و رفتــن تا پای مــرگ‪ ،‬خاموش نمی‌شــود‪ .‬مردمانی که روزی در شــبکه‌های‬ ‫اجتماعــی در مدح و ثنای حســن می‌نوشــتند‪ ،‬یکبــاره او را قاتلــی بی‌رحم خطاب‬ ‫کردنــد؛ در مقابل با دیدن تصویر حســن در بند قاتل‪ ،‬اتهامــات را فراموش کردند و‬ ‫او را بــه جایگاه رفیع خــود بازگرداندند‪.‬‬ ‫این نوســان رفتار مــردم در شــبکه‌های اجتماعی و رســانه‌ها و قضاوت‌های‬ ‫زودهنــگام و بی‌منطــق و دلیــل‪ ،‬از آن‌هــا زامبی‌هایــی ســاخته‬ ‫اســت که ب ‌هراحتی شــخصیت افراد را در فضــای مجازی له‬ ‫می‌کننــد و فرد زیــر اتهامات و توهین‌هــای آن‌ها نابود‬ ‫می‌شود‪ .‬‬ ‫تنها سکانســی که در آن تصویر قاتل نشــان داده‬ ‫می‌شــود‪ ،‬ســکانس رویارویــی حســن بــا قاتل‬ ‫است‪ .‬قاتل ماســک خوک بر سر دارد و چهره‌اش‬ ‫در فیلم نشــان داده نمی‌شــود‪ .‬به‌عبارت دیگر‪،‬‬ ‫از نــگاه روایــت‪ ،‬دولــت و جامعه همــان قاتل‬ ‫معروف هســتند که با اقداماتشــان کارگردانان و‬ ‫اصحاب فرهنــگ را به قتل رســانده‌اند‪.‬‬ ‫قاتــل در هنــگام قتــل شــعری بــا ایــن مضمون‬ ‫می‌خوانــد کــه می‌خواهد عشــق را از نجاســت پاک‬ ‫کنــد‪ .‬این همــان دیدگاهی اســت که هم جامعــه و هم‬ ‫دولــت‪ ،‬داعیــه آن را دارند و به دنبال پاکی و رهایی از نجاســت‬ ‫هســتند؛ آن‌قــدر درگیر این مســئله هســتند که خودشــان مســخ و به‬ ‫خــوک بدل می‌شــوند‪.‬‬ ‫در ســکانس میهمانــی بالماســکه‪ ،‬حســن و دوســتش‪ ،‬لبــاس سوســک‌های آیتم‬ ‫تبلیغاتــی را پوشــی ‌ده‌اند و به‌نوعــی نمادیــن انگار مانند داســتان مســخ کافکا به‬ ‫حشــره‌ای تبدیــل شــده‌اند و روایت مســخ به تصویر کشــیده می‌شــود‪ .‬روایت با‬ ‫به‌تصویرکشــیدن موارد فوق سعی دارد که نشان دهد حســن هم در بستر دورویی‬

‫‪  41 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫جامعه‪ ،‬مســخ شــده و خودش هم به خوک بدل شده اســت‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬فیلم‬ ‫«خوک» روایت مســخ تمامــی ارکان یک جامعــه؛ از دولت و مردم عــادی گرفته تا‬ ‫قشــر فرهیخته و پیشــرو آن جامعه و بدل‌شدنشان به مظهر نجاســت و پلیدی در‬ ‫آن جامعــه اســت؛ چیــزی که تمــام تالش همــه آن‌ها بر این بــود کــه از آن مبرا و‬ ‫پاک باشــند و معکوس آن اتفاق افتاده اســت؛ تمام جامعه در نجاست غوطه‬ ‫می‌خورنــد و به خــود پلیدی تبدیل شــده‌اند‪.‬‬ ‫نکتــه مهــم فیلــم‪ ،‬تمایــز روایــت مســخ اجتماعــی از‬ ‫برداشــت‌های ســطحی و نــگاه صرفا سیاســی اســت؛‬ ‫برای همین اســت که کارگردان‪ ،‬فهرســت متنوعی از‬ ‫هنرمندان مقتول را انتخاب کرده اســت که شائبه‬ ‫هرگونه نگاه سیاســی را بزدایــد و تمامی نگاه‌ها‬ ‫بــه بحران اجتماعــی رخ‌داده معطوف شــود‪.‬‬ ‫بیــان ایــن روایــت تلــخ بــا نگاهــی طنزآلود‬ ‫تلطیــف شــده اســت‪.‬‬ ‫حســن کــه کارگردانی مشــهور و متکبر اســت‬ ‫و حتــی حــرف تهیه‌کننــده آیتــم تبلیغاتــی را‬ ‫نمی‌پذیرد‪ ،‬در برابر مادرش شــخصیت پسربچه‌های‬ ‫بازیگــوش و لــوس را پیــدا می‌کند‪.‬‬ ‫هنگامــی کــه پلیــس در جریان یافتــن قاتل‪ ،‬به حســن‬ ‫مظنــون می‌شــود و او را دســتگیر می‌کند‪ ،‬همــان لحظه زنبور‬ ‫زیــر چشــمش را نیش می‌زنــد یا در خــواب می‌بیند که پلیــس او را در‬ ‫بیابــان رها کرده اســت؛ هر دو این ســکانس‌ها کنایــه طنزآلودی به نحــوه برخورد‬ ‫با حســن دارند‪ .‬فیلم «خوک»‪ ،‬کمدی ســیاهی اســت که ســعی دارد روند فروپاشی‬ ‫اخالقی در جامعه را به تصویر بکشــد و تلنگری باشــد به جامعه‌ای که با ســرعتی‬ ‫سرســام‌آور در شــبکه‌های اجتماعی‪ ،‬اخالق را به مســلخ شــهرت می‌بــرد‪ ،‬به امید‬ ‫کســب الیک‌های بیشتر!‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪41 Kheradmand‬‬


‫نقد فیلم خوک ساخته مانی حقیقی‬

‫به بهانه نمایش فیلم خوک در تورنتو‬ ‫فیلم «خوک»‪ ،‬کمدی سیاهی است که سعی دارد روند‬ ‫فروپاشی اخالقی در جامعه را به تصویر بکشد‬ ‫خبر تکان‌دهنــده بود‪ .‬ابراهیم حاتمی‌کیا‪ ،‬رخشــان بنی‌اعتماد‪ ،‬حمید‬ ‫نعمت‌الله و مانی حقیقی به دســت قاتل زنجیره‌ای به قتل رســیدند!‬ ‫«خوک» روایت قاتلی زنجیره‌ای اســت که ســر کارگردان‌های مشــهور‬ ‫ســینما را م ‌ی ُبــرد و واژه «خوک» را بر پیشــانی آن‌ها حک می‌کند‪.‬‬ ‫فیلــم‪ ،‬با تصویر سرک‌کشــیدن چنــد دختر نوجــوان بــه اکانت‌های‬ ‫خودشــان در شبکه اجتماعی اینســتاگرام آغاز می‌شــود‪ .‬آن‌ها درباره‬ ‫خبر‌هــا و تحلیل‌هایــی که در پســت‌های اینســتاگرام راجــع به یک‬ ‫قاتــل زنجیره‌ای بیان شــده‪ ،‬با هم بحث می‌کنند‪ .‬ســر راهشــان انبوه‬ ‫جمعیــت را می‌بیننــد کــه در جــوی خیابان‪ ،‬ســر بریــده‌ای را نگاه‬ ‫می‌کننــد‪ .‬ایــن ســکانس ابتدایی فیلم «خوک» اســت که ســعی دارد‬ ‫چکیــده روایت را در همین ســکانس بــه مخاطب خــود اعالم کند‪.‬‬

‫‪  40 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫پــس از بحث‌هــای دختــران راجع به پســت‌های اینســتاگرامی خبر‪،‬‬ ‫مضمــون خود خبــر اصلی یا همان ســر بریــده را نشــان می‌دهد و‬ ‫با شــیوه‌ای داســتانی و جذاب‪ ،‬این دو کانســپت را در توالی یکدیگر‬ ‫مــی‌آورد و بــه مخاطب اعالم می‌کند کــه روایت فیلم‪ ،‬تشــریح ربط‬ ‫این دو کانســپت با یکدیگر اســت‪.‬‬ ‫شــخصیت اول روایت‪ ،‬حســن کسمایی‪ ،‬کارگردان مشــهوری است که‬ ‫اجــازه کار نــدارد و تمامی مقتوالن‪ ،‬همــکاران و دوســتان نزدیک او‬ ‫بوده‌اند‪ .‬حســن اجازه ســاخت فیلم ندارد و به‌نوعی زندگی هنری‌اش‬ ‫به نقطه پایان رســیده است‪.‬‬ ‫بــه عبــارت دیگــر‪ ،‬امــکان ادامه حیــات هنری حســن از او ســلب‬ ‫شــده اســت‪ .‬از ســوی دیگر‪ ،‬جامعه از طریق رســانه‌ها و شبکه‌های‬ ‫اجتماعــی‪ ،‬شــخصیت او را در فضــای مجازی تــرور می‌کند‪.‬‬ ‫یک دختر جوان برای کســب شهرت‪ ،‬با یک فیلم‪ ،‬آتشی در شبکه‌های‬ ‫اجتماعــی به‌پــا می‌کنــد که ایــن آتش جــز بــا به‌خطرانداختن جان‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪40 Kheradmand‬‬


‫با خودتان روراست باشید و از خود سوال کنید‪،‬‬ ‫آیا این اصرار من برای حضور فرزندم در انواع‬ ‫کالس‌های مختلف به خاطر عالیق‬ ‫سرکوب شده خودم نیست؟‬

‫آموزش را برعهده بگیرند‪ .‬با این‌کار کودکان هم‌ســن و ســال در محیطی امن و شــاد‬ ‫بــا یکدیگــر ارتباط برقرار می‌کننــد و مهارت جدیــدی را نیز آمــوزش می‌بینند‪ .‬این‬ ‫گردهمایــی به شــما هم کمک می‌کند تــا از ارتباط بــا خانواده دوســتان فرزندتان‬ ‫بهره ببرید‪.‬‬

‫نمی‌روم‪ ،‬نداریم!‬

‫و بــه دلخــواه انتخاب کند‪ .‬با اجازه و احترام به نظر او شــانس رشــد خالقیت را نیز‬ ‫بــه او می‌دهید و بســتر مناســب‌تری را برای رشــد او فراهــم می‌کنید‪.‬‬

‫بهترین امکانات را برایت فراهم می‌کنم!‬

‫توصیه ما این اســت کــه همه تمرکزتان را برای جســت‌وجوی کالس نگذارید و برای‬ ‫پیــدا کردن کالس مناســب نگران نباشــید‪ .‬بیش‌از پیش ســعی کنید تا بــا مهیا کردن‬ ‫محیط شــاد‪ ،‬کودک‌تان را شــاد کنید‪ .‬دانش‌آموزان ‪ 9‬ماه ســال تحصیلی در مدرســه‬ ‫انواع مختلف اســترس را تجربه کرده‌اند‪ .‬حاال نام‌نویســی او در کالس‌هایی که شبیه‬ ‫دوران مدرســه هســتند و دوباره اســترس امتحان و نمره و میان ترم را بــه آنان وارد‬ ‫می‌کنند‪ ،‬کار درســتی نیســت و به روان او آســیب می‌رساند‪ .‬بیشــتر سعی کنید تا‬ ‫فضاهایی شــاد کــه رویکرد هنری و ورزشــی دارنــد را برای فرزندتــان مهیا کنید تا‬ ‫کمــی از درس فاصلــه بگیرند که ایــن فاصله کوتــاه می‌تواند تاثیر مثبتــی برای او‬ ‫داشــته باشــد‪ .‬اســتفاده بهینه از اوقات فراغت بدون این‌که فشــاری روی فرزندان‬ ‫باشــد‪ ،‬فرصت مناســبی برای شناســایی قوای هوشی اوست‪.‬‬

‫گران‌ترین معلم‌ها در اختیارت هستند!‬

‫حتمــا نباید کــودکان را به کالس‌های مختلف بفرســتید؛ گاه می‌تــوان از گردهمایی‬ ‫و جمــع شــدن مادرانــی که چند تخصــص دارند به‌عنــوان معلم بهره بــرد‪ .‬مادران‬ ‫می‌تواننــد به‌طــور گروهــی و به‌طــور هفتگــی برنامــه‌ای تنظیم کننــد و وظیفه‬

‫اگــر بعــد از گفت‌وگــو کودک‌تان همچنــان اصرار داشــت که هیچ کالســی نرود و‬ ‫در خانــه بمانــد‪ ،‬او را اجبار نکنیــد‪ .‬اجازه دهید یک ســال چیزی که دوســت دارد‬ ‫را تجربــه کند‪ ،‬کالس‌های تابســتانی سیســتم آکادمیک و نظام آموزشــی نیســت و‬ ‫فرزندتــان بــا حذف آنان چیــز زیادی از دســت نمی‌دهد‪ .‬گاه مدرســه‌ای که کودک‬ ‫کل ســال تحصیلی را در آن گذرانیده‌اســت‪ ،‬اقدام به برگزاری کالس‌هایی می‌کند که‬ ‫بهتــر اســت اگر شــرایطش را داریــد او را در محیطی دیگر ثبت نــام کنید تا دیدی‬ ‫جدیــد بــه او بدهید‪ .‬نباید به دنبال این باشــیم کــه همه بچه‌ها را اندیشــمند بار‬ ‫بیاوریــم‪ ،‬بلکــه باید بــه آنان آمــوزش دهیم تا بچه‌ها کودکی کنند و شــاد باشــند؛‬ ‫چــون با اجبار شــما شــادی را از کودک‌تان گرفته‌ایــد و دلزدگی ایجاد می‌شــود‪.‬‬

‫حیف است‪ ،‬باید ادامه دهی!‬

‫گاهی کودکانی که مدت طوالنی کالســی را دنبال کرده‌باشــند‪ ،‬ممکن اســت برخی‬ ‫والدیــن بــه این باور برســند که حتما فرزندم اســتعداد و عالقه خاص به این رشــته‬ ‫دارد و به هر نحوی که شــده اجازه کنار گذاشــتن این کالس را به او ندهند‪ .‬این در‬ ‫حالی‌اســت کــه عالیق و ســطوح تفکر کودکان در فرآیند رشــد تغییــر پیدا می‌کند‬ ‫و ممکن اســت حتی بعد از این‌که ســه ســال رشــته هنری را دنبال کــرده‪ ،‬تصمیم‬ ‫بــه قطــع یا تغییر رشــته کند‪ .‬بــه همین دلیــل بایــد او را آزاد بگذاریــد تا خودش‬ ‫تصمیــم بگیرد‪ .‬بــه فرزندتان اجازه دهید تا تجربیات مختلفی را کســب کند که این‬ ‫تجربیــات خودش بزرگ‌ترین دســتاورد اســت‪ .‬نباید بــا این باور که زحمــات او بر‬ ‫باد رفته و آموزش او قطع شــده اســت‪ ،‬بنگرید‪ .‬به هرحــال او تجاربی در این زمینه‬ ‫به‌دســت آورده‌اســت‪ .‬روزنامه جام جم‬

‫ﻣﺎھﻨﺎﻣﻪ ﺧﺮدﻣﻨﺪ ﺑﺮﮔﺰار ﻣﯿﮑﻨﺪ‬ ‫ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ‬ ‫اﺟﺘﺎﻤﻋﯽ ‪ -‬ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ‪ -‬ﻫﺮﻨی‬

‫ﺳﻼﻣﺘ‪ ‬و زﯾﺒﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ را ﻓﺮا ﻣﯿﺨﻮاﻧﻨﺪ‪...‬‬

‫دوﻣﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﺸـﮕﺎه‬ ‫ﺗﻨﺪرﺳﺘﯽ و زﯾﺒﺎﯾﯽ‬ ‫‪PARYA TRILLIUM‬‬ ‫‪FOUNDATION‬‬

‫‪22 2018‬‬ ‫‪11am-7pm‬‬

‫‪JULY‬‬

‫‪344 John Street., Thornhill, ON L3T 5W6‬‬

‫ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺧﺮدﻣﻨﺪ درﺟﻬﺖ ﺣﻤﺎﯾﺖ و ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ اراﺋﻪ دﻫﻨﺪﮔﺎن ﺧﺪﻣﺎت ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺗﻨﺪرﺳﺘﯽ‬ ‫و زﯾﺒﺎﯾﯽ‪ ،‬دوﻣﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎه ﺗﺨﺼﺼﯽ در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ را ﺑﺮﮔﺰار ﻣﯿﮑﻨﺪ‪ .‬اﯾﻦ ﻫﻤﺎﯾﺶ‪ ،‬ﻣﺤﯿﻂ‬ ‫ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺑﺮای آﺷﻨﺎﯾﯽ اﻓﺮاد ﻋﻼﻗﻤﻨﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﺪرﺳﺘﯽ‪ ،‬زﯾﺒﺎﯾﯽ و ﺑﻬﺪاﺷﺖ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ‬ ‫ﻣﺤﺼﻮﻻت و روش ﻫﺎی ﻣﺪرن ﻣﻮﺟﻮد در اﯾﻦ ﺗﺨﺼﺺ ﻫﺎ آﺷﻨﺎ ﺷﻮﻧﺪ‪.‬‬

‫‪TABLET‬‬ ‫ﻟﻄﻔﺎ ﺑﺮای اﻃﻼﻋﺎت ﺑﯿﺸﺘﺮ‪ ،‬رزرو ﻏﺮﻓﻪ و اﺳﭙﺎﻧﺴﺮ ﺷﯿﭙﯽ ﺑﺎ ﻣﺎھﻨﺎﻣﻪ ﺧﺮدﻣﻨﺪ ﺗﻤﺎس ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ‬

‫‪Tel: (647) 932-8283‬‬ ‫‪Angle de Beaute‬‬

‫‪Laser Medical Clinic‬‬ ‫‪Your beauty is our passion‬‬

‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪High Tech‬‬ ‫‪Cosmetic‬‬ ‫‪Clinic‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫فرزندتان تعطیالت تابستان خود را چگونه سپری کند؟‬ ‫توجــه به اوقات فراغت بســیار مهم اســت‪ ،‬کودکان مــا بخصوص در‬ ‫ســنین ابتدایی ســه ماه کامل تعطیل هســتند و به همیــن دلیل نیاز‬ ‫اســت تا اوقات فراغــت آنان آگاهانه و علمی برنامه‌ریزی شــود‪ .‬دکتر‬ ‫پریناز بنیســی‪ ،‬روان‌شــناس و اســتادیار دانشــگاه آزاد اسالمی معتقد‬ ‫اســت‪ ،‬برخی والدین تعــادل را برای ثبت‌نام فرزندشــان در کالس‌های‬ ‫تابســتان رعایــت نمی‌کنند و با ثبت‌نــام در کالس‌هــای مختلف‪ ،‬این‬ ‫دانش‌آمــوزان در نهایت مهر ماه را با خســتگی آغــاز می‌کنند‪ .‬برخی‬ ‫دیگر نیز نقطه مقابلش هســتند و فرزندانشــان تمام تابستان را بدون‬ ‫انگیــزه و با خواب‌آلودگی ســپری می‌کنند‪.‬‬ ‫بهتریــن روش این اســت که مادر یا پدر با فرزندشــان گفت‌وگو کنند‪.‬‬ ‫از او دربــاره عالیقش و این‌که دوســت دارد تابســتان خــود را چگونه‬ ‫ســپری کند‪ ،‬ســوال کنید‪ .‬هــر چقدر مشــارکت بین فرزندان و شــما‬ ‫بیشــتر باشــد‪ ،‬به همان میــزان می‌توانید تصمیم‌گیری بهتری داشــته‬ ‫‌باشــید‪ .‬حتما از فرزنــدان نظرخواهی کنید که با ایــن کار و جایگاهی‬

‫‪  38 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫کــه بــه او می‌دهیــد‪ ،‬بهداشــت روانی و تمرکــز را ارتقــا می‌دهید و‬ ‫خطر ابتال به افســردگی را کم می‌کنید‪ .‬البته فرزندتان را از دانســته‌ها‬ ‫و تجربیــات خودتــان بی‌بهــره نگذاریــد؛ اطالعات خــود را با عالیق‬ ‫فرزندتــان آمیخته کنید و دربــاره انواع کالس‌ها بــا او صحبت کنید تا‬ ‫بهتریــن نتیجه را به‌دســت آورید‪.‬‬ ‫‬

‫حیف! عاشق هنر بودم‬

‫گاهــی مــادران و پــدران عالیق و آرزوهــای خود را در فرزندان‌شــان‬ ‫جســت‌وجو می‌کننــد‪ .‬والدینــی کــه خودشــان شــرایط شــرکت در‬ ‫کالس‌هایــی را نداشــتند‪ ،‬بــه فرزندشــان اجبــار می‌کنند تا بــه انواع‬ ‫کالس‌هــا برود که این کار ضررهای زیادی بــرای فرزند دارد‪ .‬با خودتان‬ ‫روراســت باشــید و از خود ســوال کنید‪ ،‬آیا این اصرار من برای حضور‬ ‫فرزنــدم در انــواع کالس‌های مختلف به خاطر عالیق ســرکوب شــده‬ ‫خودم اســت؟ فرزندتــان را آزاد بگذارید تا دنبــال عالیق خودش برود‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


‫و همچنیــن در اتاق‌هــای فکر احتمالــی بپذیرند که‬ ‫ما بــا پدیده «فــرار مغزها» روبــه‌رو بــوده و روبه‌رو‬ ‫هســتیم‪ .‬من را با کســانی کــه آگاهانــه از ترک وطن‬ ‫هم‌وطنان خرســند بوده‌اند و خرســندند کاری نیست‪.‬‬ ‫بی‌تردیــد چه بپذیرند و چه نپذیرند‪ ،‬آنان خواســته‌اند‬ ‫و می‌خواهنــد کــه از شــر رقیب احتمالی بــرای خود‬ ‫یا گــروه خــود خالصی یابنــد‪ ،‬ولی می‌تــوان خدمت‬ ‫کســانی کــه در تحلیــل خویش ایــن پدیــده خروج‬ ‫نخبــگان از کشــور را «مهاجــرت مغزهــا» می‌داننــد‬ ‫گفت کــه این نگــرش نیز نادرســت اســت‪ .‬از همان‬ ‫آغــاز می‌تــوان پرســید چــرا ایــن حرکت یک‌ســویه‬ ‫اســت؟ چــرا این جمعیت عظیــم به خارج از کشــور‬ ‫می‌رود و بخش اعظم آن حاضر به بازگشــت نیســت؟‬ ‫چــرا مهاجــرت مغزهــا از کشــورهای دیگر به‌ســوی‬ ‫ایــران صورت نمی‌گیــرد؟ چرا آنان کــه رفته‌اند چندان‬ ‫انگیــزه‌ای برای بازگشــت ندارند؟ چرا شــمار زیادی از‬ ‫آن شــمار اندکی که با شــوق و آرزو و امید بســیار به‬ ‫این نخســتین وطن خــود بازگشــته‌اند و بازمی‌گردند‪،‬‬ ‫به‌ســرعت و برای همیشــه به همان وطن‌هــای دوم‬ ‫خــود برمی‌گردند؟‬ ‫‪ .٦‬آیــا بــرای چندمین‌بار وقــت آن نیســت که همه‬ ‫مســئوالن دلســوز به‌گونــه‌ای جدی بیندیشــند که؛‬ ‫‪ )٦-١‬مــا بــا پدیده فــرار مغزهــا روبــه‌رو بوده‌ایم و‬ ‫هســتیم که برای کشــور بســیار زیانبار اســت؟ نباید‬ ‫چنــان کنیم کــه نتــوان آن را نهایتا جــز خودفریبی و‬ ‫دگرفریبی دانســت‪.‬‬

‫‪ )٦-٢‬بایــد جریــان فرار مغزها تا حــد ممکن متوقف‬ ‫شود‪ .‬آشــکار اســت که افرادی همچنان به تحصیالت‬ ‫خارج از کشــور نیــاز دارنــد‪ .‬مهم ایجاد شــرایط الزم‬ ‫برای بازگشــت آنان است‪.‬‬ ‫‪ )٦-٣‬بایــد شــرایط الزم برای بازگشــت دلخــواه افراد‬ ‫نخبــه به کشــور فراهم شــود‪ .‬ارکان این امــر عبارتند‬ ‫از‪ )١ :‬وجــود قوانیــن درخور‪ )٢ ،‬وجود ســاختار اداری‬ ‫درخــور‪ )٣ ،‬وجود شــرایط عــام سیاســی‪ ،‬اجتماعی و‬ ‫فرهنگــی درخور و ‪ )٤‬وجود مدیران و نیروی انســانی‬ ‫درخور‪.‬‬ ‫جای آن اســت کــه با خود زمزمه کنیم که «هر شــب‬ ‫ســتاره‌ئی به زمین می‌کشــند و باز‪ ،‬این آسمان غمزده‬ ‫غرق ستاره‌هاســت»‪ .‬کشــور ما می‌تواند باز هم بســا‬ ‫کســانی چون مریــم میرزاخانی‪ ،‬آرمــان بهرامیان‪ ،‬رضا‬ ‫صادقی‪ ،‬علیرضا ســایه‌بان‪ ،‬علی حیــدری‪ ،‬فرید کابلی‪،‬‬ ‫مرتضی رضایی و مجتبی مهرآبــادی بپروراند‪ .‬ازاین‌رو‬ ‫‪ )١‬شــرایطی فراهم کنیم که آنــان در تصادفی جانکاه‬ ‫ناشکفته پرپر نشوند‪.‬‬ ‫‪ )٢‬شــرایطی فراهم کنیم که به بهتریــن وجه بتوانند‬ ‫در اینجــا تحصیل کنند‪.‬‬ ‫‪ )٣‬شــرایطی فراهم کنیم کــه اگر به هر علت تحصیل‬ ‫در خــارج از کشــور را ترجیح می‌دهند‪ ،‬ســرانجام به‬ ‫کشور بازگردند‪،‬‬ ‫‪ )٤‬شــرایطی فراهم کنیم که اگر بــه هر علت ترجیح‬ ‫می‌دهنــد در خارج از کشــور زندگی کنند‪ ،‬به‌آســانی‬ ‫بتواننــد به زادگاه خود ســفر کنند و با دانشــگاه‌ها و‬

‫‪  37 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫مراکز پژوهشــی کشــور همکاری داشته باشند‪.‬‬ ‫بایــد بپذیریم که شــرایط الزم و کافــی در ایران عزیز‬ ‫مــا وجود نــدارد کــه اوال فــرار مغزها از میــان برود‪،‬‬ ‫ثانیــا بازگشــت مغزهــا صــورت گیــرد و ثالثا کســی‬ ‫چــون ایراندخت مــا که به‌درســتی لقب «شــهبانوی‬ ‫ریاضیات» یافته اســت یا خانــواده او بپذیرند که برای‬ ‫به‌خاک‌ســپردن پیکر بی‌جــان او نخســتین وطنش بر‬ ‫دومیــن وطنش ترجیح داده شــود‪.‬‬ ‫مــا هنوز حتــی فاقد شــرایط حداقلــی تصمیم‌گیری‬ ‫اصولــی درباره نوع تصویری هســتیم که باید از چنین‬ ‫شــخصیت بی‌همتایی در روزنامه‌ها چاپ شــود‪.‬‬ ‫مــا باوجود بهره‌گیــری تقریبــا یک‌قرنــی از اصطالح‬ ‫مثلثاتــی کســینوس در همه دبیرســتان‌ها و آشــنایی‬ ‫عــادی همــه تحصیل‌کــردگان دوره‌هــای راهنمایی و‬ ‫دبیرســتان با آن‪ ،‬هنوز این آمادگــی حداقلی فرهنگی‬ ‫را نداریــم که هنــگام نصب تصویر چنین شــخصیتی‬ ‫بر بیلبوردهای کنار بزرگراه‌ها کســینوس را به گونه‌ای‬ ‫بس زننده خــط نزنیم‪.‬‬ ‫مــا هنــوز آمادگــی نداریم کــه تکلیف همســران و‬ ‫فرزندان چنیــن ایراندختانی را برای آمدن به کشــوری‬ ‫فراهــم کنیم که اگر هم قرار نیســت وطن دومشــان‬ ‫بشــود‪ ،‬در مقــام زادگاه عزیــز ازدست‌رفته‌شــان و‬ ‫در جایــگاه یکــی از افتخارآمیزتریــن کشــورها بــرای‬ ‫آنان عزیز اســت و احتمــاال می‌تواننــد در آن اقوام و‬ ‫میراث‌های غیرمنقول داشــته باشــند‪ .‬روزنامه شــرق‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫سالگرد درگذشت‬ ‫سبت‬ ‫به منا ر مریم میرزاخانی‬ ‫پروفسو‬

‫با فرار مغزها چه باید کرد؟‬

‫موسی اکرمی‬ ‫ایــران در ســنجش با دیگر کشــورها بیشــترین نخبه‬ ‫را در زمینه‌هایــی چــون علــم‪ ،‬هنــر‪ ،‬ادب‪ ،‬تجــارت‪،‬‬ ‫کارآفرینی و ســرمایه‌گذاری در خــارج از مرزهای خود‬ ‫دارد‪ .‬صرف‌نظر از مواضع سیاســی افراد وابسته به این‬ ‫جمعیت عظیــم و همچنین گذشــته از هر دیدگاهی‬ ‫کــه هرکس می‌توانــد در مخالفت یــا موافقت با نوع‬ ‫کار و فعالیــت و دســتاوردهای آنــان داشــته باشــد‪،‬‬ ‫نمی‌تــوان چشــم را بر این ســرمایه عظیم بســت‪.‬‬ ‫از شــمار دو چشــم یک تن کم‬ ‫وز شــمار خــرد‌هــزاران بیش‬ ‫‪ )١‬ایــن نگارنده ناچیز‪ ،‬همچون بســا کســان‬ ‫دیگر‪ ،‬همچنان در سوگ درگذشت ایراندخت‬ ‫بزرگ‪ ،‬مریــم میرزاخانی‪ ،‬دختــر نازنین من و‬ ‫ما یــا خواهــر نازنین تو و شــما‪« ،‬بــر درگا ِه‬ ‫کوه»‪« ،‬در معبر بادهــا [‪ ]...‬در چارراه فصول‪،‬‬ ‫در چارچوب شکســته پنجره‌ئی که آسمان ابر‬ ‫آلــوده را قابی کهنه می‌گیــرد»‪« ،‬می‌گریم» و‬ ‫خواهم گریست‪.‬‬ ‫‪ )٢‬ایــن نگارنــده‪ ،‬در جایــگاه کســی کــه‬ ‫چندین‌ســال اســت در ســطح تحصیــات‬ ‫تکمیلــی‪ ،‬هــم تاریــخ علــم دوره اســامی‬ ‫(به‌ویژه نجــوم آمیخته با ریاضیــات‪ ،‬فیزیک‬ ‫و فنــاوری) تدریــس کــرده‌ام‪ ،‬هــم فلســفه‬ ‫ریاضیات‪ ،‬بر این باور شــاید ناراســت هستم‬ ‫کــه در ایــران و جهان اســام دســت‌کم پس‬ ‫از غیاث‌الدین‌جمشــید کاشــانی (کشته یکم‬ ‫تیرمــاه ‪ ٨٠٨‬خورشــیدی‪ ،‬با عمــری نزدیک به‬ ‫عمــر ایــن ایراندخــت بــزرگ) ‪ )١‬هیچ‌کس‬ ‫دســتاوردی در ریاضیات به بزرگی دســتاورد‬ ‫ایــن شــهبانوی ریاضیــات نداشــته اســت و‬ ‫‪ )٢‬هیچ‌کــس به افتخــارات بزرگی در حــد افتخارات‬ ‫جهانــی او دســت نیافته اســت‪.‬‬ ‫‪ )٣‬ازایــن‌رو تردیــد نــدارم کــه این ایراندخــت بزرگ‬ ‫جاودانگی یافته اســت به جاودانگی ریاضیات‪ ،‬هرگاه‬ ‫در نگاهــی واقع‌گرایانه جهان ریاضیــات را جاودانه و‬ ‫ازلی‪-‬ابــدی بدانیم‪ ،‬جهانی که کشــف می‌شــود و به‬ ‫جاودانگی بس فراتر از ریاضیات هرگاه آن را برســاخته‬ ‫آدمی تلقــی کنیم؛ برســاخته‌ای که به گونــه‌ای ابداع‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫‪ )٤‬از ایــن دیــدگاه ایــن ایراندخــت مــا بــه همــه‬ ‫انســان‌ها‪ ،‬همه فرهنگ‌ها و همــه جوامع تعلق دارد؛‬ ‫همان‌گونــه کــه ریاضیات‪ ،‬با هــر نگاهی کــه به آن‬ ‫داشــته باشیم‪ ،‬به همگان‪ ،‬از گذشــته تاکنون و آینده‪،‬‬ ‫تعلق دارد‪.‬‬ ‫‪ )٥‬ایــن شــهبانوی ریاضیــات در عالم خاکــی‪ ،‬بر پایه‬ ‫قانون اساســی دو کشــور ایــران و آمریــکا‪ ،‬دارای دو‬

‫تابعیــت و دارای دو وطــن‪ ،‬بــوده اســت؛ نخســتین‬ ‫وطنــش ایــران و دومین وطنــش آمریکا‪.‬‬ ‫‪ )٦‬پیکر بی‌جــان او در دومین وطنــش‪ ،‬در دیاری جز‬ ‫زادگاه او‪ ،‬به خاک ســپرده می‌شــود تــا زیارتگاه خاکی‬ ‫همه رندان اندیشــه و فرهنگ جهان شــود‪.‬‬ ‫‪ )٧‬همــه می‌دانند که هرگاه شــخصیت یــک فرد در‬ ‫زادگاهش شــکل گرفته باشــد‪ ،‬معموال چنان است که‬ ‫تا پایــان عمر مهر زادگاه و نخســتین وطنش هرگز در‬ ‫ســایه مهــر دومین وطــن او قــرار نمی‌گیــرد‪ ،‬به‌ویژه‬ ‫آنکــه نخســتین زادگاه کشــوری چون ایران باشــد که‬ ‫خــود زادگاه و مهــد هنــر و ادب و دانش و فرهنگ و‬ ‫حکمتی به‌راســتی بی‌همتاست‪.‬‬

‫‪ )٨‬نخســتین واکنش مــن به خبر انتشــاریافته درباره‬ ‫محل خاک‌ســپاری او‪ ،‬افســوس و دریغ بــود که ایران‬ ‫و ایرانــی از حضــور جســم درخاک‌خفتــه او بی‌بهره‬ ‫خواهد بود‪.‬‬ ‫‪ )٩‬بــا اندکی تأمــل پذیرفتم که این امــر دالیل و علل‬ ‫خاص خود را داشــته اســت و باید بپذیرم که خانواده‬ ‫ارجمنــدش همــه مقتضیــات را در نظر گرفتــه و به‬ ‫چنین تصمیمی رســیده‌اند‪ .‬به‌آســانی می‌تــوان دالیل‬ ‫و علل بســیاری را در تشکیل «ســبب کافی» یا «علت‬ ‫تامه» چنیــن تصمیمی یافت‪.‬‬ ‫آشــکار اســت که در اینجا بــرای پرداختــن به چنین‬ ‫عللــی مجــال درخــوری فراهم نیســت‪ ،‬ولــی مایلم‬ ‫نگاهــی بــه وجــوه منفی یــا علل ســلبی یــا عوامل‬ ‫بازدارنــده احتمالــی بیندازم و همه نخبــگان فکری و‬ ‫مســئوالن دلســوز کشــور را به همدلی و هم‌فکری و‬ ‫تأمــل و راهنمایــی در حرکت به‌ســوی آینــده دعوت‬

‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫کنم ‪.‬‬ ‫‪ .١‬بــه یــاد داریــم که ایــن ایراندخــت مــا بازمانده‬ ‫حادثــه جانکاه ســقوط اتوبــوس حامل دانشــجویان‬ ‫شــرکت‌کننده در مســابقات ریاضیات دانشــجویی به‬ ‫دره‪ ،‬در ‪ ٢٦‬اســفندماه ‪ ،۱۳۷٦‬بود‪ .‬پرسش‌های بسیاری‬ ‫دربــاره این حادثه وجود دارد‪ .‬برخی از این پرســش‌ها‬ ‫درباره مســائل مرتبط با پرونده قضائــی این رویدادند‬ ‫که البته برخی از آنها هنوز پاســخی درخور نیافته‌اند‪.‬‬ ‫برخی از پرســش‌ها پرســش‌های مهمی‌اند که همواره‬ ‫می‌تــوان آنها را طــرح کرد‪ :‬اگر ایــن ایراندخت ما هم‬ ‫کشــته شــده بود چه می‌شــد؟ در آن صورت او دیگر‬ ‫نمی‌توانســت کاشــف یا مبدع آن ریاضیاتی باشد که‬ ‫برنــده مــدال فیلدز شــود‪ .‬آیا ایــن ریاضیات‬ ‫را کــس دیگــری کشــف یــا ابــداع می‌کرد؟‬ ‫آیــا کاشــف یــا مبدعی دیگــر‪ ،‬هر کــه بود‪،‬‬ ‫می‌توانســت باز هــم نخســتین زن جهان یا‬ ‫نخســتین ایرانی برنده این مدال باشــد؟ اگر‬ ‫نازنینانــی چون آرمان بهرامیــان‪ ،‬رضا صادقی‪،‬‬ ‫علیرضا ســایه‌بان‪ ،‬علی حیــدری‪ ،‬فرید کابلی‪،‬‬ ‫مرتضــی رضایــی و مجتبــی مهرآبــادی زنده‬ ‫مانــده بودند‪ ،‬آیــا آنان نیز بخــش دیگری از‬ ‫ریاضیات را کشــف یا ابــداع نمی‌کردند؟ این‬ ‫کشــف‌ها یــا ابداع‌ها چــه تأثیــری در جهان‬ ‫ریاضیات و فیزیک و هنــر و فرهنگ و حتی‬ ‫سیاســت می‌داشتند؟ ب ‌هراســتی فقدان چنین‬ ‫نخبگانــی زیانــی بــس عظیم اســت‪ .‬هم بر‬ ‫شــخص آنــان بایــد گریســت‪ ،‬هم بــر نوع‬ ‫انســان که نتوانسته اســت از نبوغ آنان بهره‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫‪ .٢‬اگــر ایراندخــت ما برای ادامــه تحصیل و‬ ‫تدریــس بــه دانشــگاه‌هایی چون هــاروارد‬ ‫و پرینســتون و اســتنفورد نرفتــه بــود‪ ،‬آیــا‬ ‫می‌توانست اســتعداد خود را شــکوفا کند و به چنین‬ ‫یافته‌های عظیــم و مقام‌ها و افتخاراتی دســت یابد؟‬ ‫‪ .٣‬اگــر او تصمیــم می‌گرفت بــرای ادامــه زندگی به‬ ‫زادگاه و نخســتین وطن خویش که آن را بسیار گرامی‬ ‫می‌داشــت بازگردد‪ ،‬چگونه‪ ،‬در چــه محیطی و با چه‬ ‫روابطی می‌توانســت پژوهش‌هایــش را ادامه دهد؟‬ ‫‪ .٤‬ایران در ســنجش با دیگر کشــورها بیشترین نخبه‬ ‫را در زمینه‌هایــی چــون علــم‪ ،‬هنــر‪ ،‬ادب‪ ،‬تجــارت‪،‬‬ ‫کارآفرینــی و ســرمایه‌گذاری در خــارج از مرزهــای‬ ‫خــود دارد‪ .‬صرف‌نظــر از مواضــع سیاســی افــراد‬ ‫وابســته به این جمعیــت عظیم و همچنین گذشــته‬ ‫از هــر دیدگاهــی که هرکس می‌توانــد در مخالفت یا‬ ‫موافقــت با نــوع کار و فعالیت و دســتاوردهای آنان‬ ‫داشــته باشد‪ ،‬نمی‌توان چشــم را بر این سرمایه عظیم‬ ‫بست ‪.‬‬ ‫‪ .٥‬بایــد همه دلســوزان دســت‌کم در خلوت خویش‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


35 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 35 


‫فریب فرهنگ‬

‫امــروزه شــعار «ترویــج فرهنــگ مطالعــه» از زمین‬ ‫و زمــان بــه گوش می‌رســد؛ معنــای این شــعار واقعاً‬ ‫چیســت؟ روشــن اســت کــه ایــن ترویج نســبت به‬ ‫محتــوای مطالعــه بی‌تفــاوت اســت‪ ،‬هــدف فقــط‬ ‫افزایش میزان مطالعه و باال رفتن ســرانه‌ای اســت که‬ ‫فرهنگ‌دوســتان ایرانی با شرمساری از آن یاد می‌کنند؛‬ ‫«واقعــاً چرا ما با این ســابقۀ فرهنگی و تحصیالت باال‬ ‫کتــاب نمی‌خوانیــم و راهکارهــای برون‌رفــت از این‬ ‫وضعیت چیســت؟»‬ ‫ســؤال فوق بــه موضوع اصلــی بســیاری از مقاالت‪،‬‬ ‫مصاحبه‌هــا‪ ،‬ســخنرانی‌ها و همایش‌هــا بــدل شــده‬ ‫اســت‪ .‬یادداشــت مختصر حاضــر در صدد اســت تا‬ ‫نشــان دهد که نه تنها این ســؤال فی‌نفسه غلط‌انداز‬ ‫است‪ ،‬بلکه شــیوۀ طرح آن و رویکرد نهفته در پس آن‬ ‫نیازمند نقد و تحلیل اســت‪.‬‬ ‫«ترویــج فرهنــگ مطالعــه» به ســاده‌ترین بیــان به‬ ‫دنبــال افزایش میــزان مطالعــه در جامعه اســت؛ از‬ ‫این منظــر‪ ،‬کتاب‌ها دارای محتویاتی هســتند که باید‬ ‫آن‌هــا را هرچه‌بیشــتر به مخاطب منتقل ســاخت و‬ ‫مخاطب بناســت با دریافت این محتویات بافرهنگ‌تر‬ ‫شــود؛ مشــابه تجربۀ افزایش سطح تحصیالت که چند‬ ‫سالی اســت کوس رســوایی‌اش به صدا در آمده است‪.‬‬ ‫همان‌گونــه کــه ســطح تحصیــات آدمــی ربطی به‬ ‫دانشــش ندارد‪ ،‬افزایش مطالعه نیز هیــچ ارتباطی به‬ ‫ارتقای فرهنــگ عمومی نــدارد‪ .‬می‌دانیم که فرهنگ‬ ‫دانشگاهی‌ســازی ایران با شعار نانوشــتۀ «هر روستا‪،‬‬ ‫یک دانشــگاه»‪ ،‬با احداث دانشــگاه‌های ریز و درشت‬ ‫اعــم از آزاد‪ ،‬پیام‌نــور‪ ،‬غیرانتفاعــی و علمی‪-‬کاربردی‬ ‫و همچنین افزایش ظرفیت چشــمگیر دانشــگاه‌های‬ ‫سراســری هیچ نتیجه‌ای جــز افزایش مدرک نداشــته‬ ‫اســت (نه ســواد را افزایــش داد‪ ،‬نه فرهنــگ را بارور‬ ‫کرد و نــه حتی صنعت را بهبود بخشــید)‪ ،‬بلکه فقط‬ ‫و فقط تیشــه به ریشــۀ نهاد دانشــگاه در ایــران زده‬ ‫اســت؛ به طور مشــابه‪ ،‬ترویج فرهنــگ کتاب‌خوانی‬ ‫نیــز در صــورت تحققــش (کــه البتــه بعید بــه نظر‬ ‫می‌رســد) نتیجه‌ای معکوس خواهد داشــت‪.‬‬ ‫از نظــر ایــن متولیان یا دلســوزان فرهنــگ مملکت‪،‬‬ ‫مطالعــه صرفــاً به معنــای انتقال مشــتی اطالعات از‬ ‫فــان کتاب بــه بهمــان ذهن اســت و در ایــن معنا‬ ‫بــه نظر می‌رســد کــه تنها عنصــری که مدنظــر قرار‬ ‫نمی‌گیــرد یعنی قربانی اصلی همانــا خود «حقیقت»‬ ‫اســت‪ .‬گــره‌گاه اصلی بحــث دقیقاً همین جا اســت‪:‬‬ ‫برداشــت عامیانــه از حقیقت؛ و پیامد این برداشــت‪،‬‬ ‫یعنی ترویــج ناحقیقت‪.‬‬ ‫علــت اصلی ایــن ســوءفهم در قبــال حقیقــت‪ ،‬تن‬ ‫ســپردن به مفهوم عامیانــه و غیرنقادانــه از حقیقت‬ ‫به‌مثابــه یــک دادۀ ایجابــی اســت؛ در ایــن معنــا‪،‬‬ ‫حقیقت مجموعه‌ای از داده‌هــای ایجابی یا گزاره‌های‬

‫صــادق اســت کــه می‌تــوان بــا مطالعــه و یادگیری‬ ‫آن‌هــا به حقیقت دســت یافــت‪ .‬همین برداشــت از‬ ‫حقیقــت نیز امــروز در نهادهای آموزشــی (از آموزش‬ ‫و پــرورش تــا آموزش عالی) حاکم اســت کــه «تفکر»‬ ‫را بــه «یادگیــری» فــرو می‌کاهــد‪ .‬این رویکــرد وجه‬ ‫نفی‌کننــده و نقادانــۀ حقیقــت را نادیــده می‌گیرد و‬ ‫تفکــر را بــا حافظه خلط می‌کند‪ .‬اما ســؤال بعدی که‬ ‫به ذهــن متبادر می‌شــود این اســت‪ :‬مگر می‌شــود‬ ‫تفکر را هــم آموخت؟‬ ‫پارادوکــس اصلــی در همیــن تــاش بــرای آموختن‬ ‫نهفته اســت‪ .‬برخالف شــعارهای مد روز در راســتای‬ ‫آمــوزش تفکــر نقادانــه (و مضحک‌تــر از آن‪ ،‬آموزش‬ ‫خالقیت!)‪ ،‬پاســخ ســؤال فوق روشــن اســت‪« :‬خیر‪،‬‬ ‫تفکــر را نمی‌توان آموخت‪ ،‬تفکر ب ‌هواســطۀ نســبت‬ ‫مســئله‌دارش بــا حقیقــت از تن ســپردن بــه آموزش‬ ‫ســر بازمی‌زنــد‪ .‬حقیقــت را نمی‌تــوان آموخــت و‬ ‫آموزاند‪ ،‬حقیقــت اگر آموخته شــود بالفاصله از وجه‬ ‫نفی‌کنندۀ خود تهی شــده و در نتیجــه به ناحقیقت‬ ‫بــدل می‌شــود‪ ».‬عــاوه بر ایــن‪ ،‬مشــکل اصلی یک‬ ‫انســان فقدان دانش نیســت‪ ،‬تا زمانی که مســئله‌ای‬ ‫وجود نداشــته باشــد خروارها دانش نیــز هیچ راهی‬ ‫بــه حقیقــت نخواهــد داشــت؛ لــذا ایــن تعبیر که‬ ‫امــروز گاهی در گفتار اســاتید مطرح می‌شــود واجد‬ ‫ســطحی از حقیقت است‪« :‬مشــکل جامعۀ ما فقدان‬ ‫پاسخ نیســت‪ ،‬بلکه فقدان پرسش اســت‪ ».‬پاسخ‌های‬ ‫بســیاری در کتاب‌فروشــی‌ها خاک می‌خورند و کسی‬ ‫اص ًال سراغشــان نمــی‌رود‪ ،‬چرا؟ چون اص ًال مســئله‌ای‬ ‫در نســبت با حقیقــت وجود ندارد‪ .‬مســئلۀ حقیقت‬ ‫داشــتن‪ ،‬فــرد را تشــنه و مســتعد تفکر می‌ســازد و‬ ‫تــازه اینجاســت کــه مطالعــه می‌تواند بــه میانجی‬ ‫خودکاوی‌هــای دیگــران‪ ،‬بــه مواجهۀ فرد با مســئلۀ‬ ‫خــود سمت‌وســو دهد‪.‬‬ ‫‪ ‬پس اوالً‪ ،‬مطالعه فی‌نفســه مشــکلی را حل نمی‌کند‬ ‫و ایــن خــود فرد اســت که نهایتــاً باید با مســئله‌اش‬ ‫مواجــه شــده و آن را رفــع نمایــد؛ ثانیاً‪ ،‬تــا زمانی که‬ ‫مســئله‌ای وجــود نداشــته باشــد یــا مطالعــه‌ای رخ‬ ‫نخواهد داد‪ ،‬یا حتی اگــر مطالعه‌ای هم صورت پذیرد‬ ‫صــوری و بی‌حاصل خواهد بــود؛ در نتیجه تالش‌های‬ ‫مذبوحانــه بــرای «ترویــج فرهنــگ مطالعــه» مانند‬ ‫مادرانــی کــه به‌زور بــه کودکانشــان غــذا می‌دهند‪،‬‬ ‫نه تنهــا بی‌ثمر‪ ،‬بلکــه اساســاً مخربند‪ .‬تا مســئله‌ای‬ ‫وجود نداشــته باشــد‪ ،‬مطالعه کردن و مطالعه نکردن‬ ‫ماهواً تفاوتــی با یکدیگر ندارند؛ لذا ســؤال بعدی که‬ ‫احتمــاالً همان رویکــرد عامیانه از ما خواهد پرســید‬ ‫این اســت‪« :‬پس چگونه مســئله را ایجــاد کنیم؟»‬ ‫اوالً‪ ،‬مســئله را نمی‌تــوان به‌صورت فرمایشــی از باال‬ ‫ایجاد کرد یا دســتور داد؛ مســئله را نمی‌تــوان انتقال‬ ‫داد؛ مســئله واجــد جنبه‌ای منفی اســت که نمی‌توان‬

‫‪  34 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫آن را بــه داده‌هــای ایجابی تقلیل داد؛ مســئله نتیجۀ‬ ‫مواجهــۀ نقادانۀ فــرد با وضعیت خویش اســت‪ .‬البته‬ ‫می‌تــوان بســتری را فراهــم آورد که بر مبنــای آزادی‬ ‫بیــان و تضــارب آرا امکانــی بــرای گفت‌وگــو حــول‬ ‫مســائل مختلف فراهــم آورد‪ ،‬امــا آیا شــما متولیان‬ ‫«ترویــج فرهنــگ کتاب‌خوانــی» واقعــاً بــه دنبــال‬ ‫همین هدف هستید؟ مســئله‌دار (پروبلماتیزه) کردن‬ ‫جامعه؟ مطمئن هســتید؟ این شــما را نمی‌ترســاند؟‬ ‫کمــی حواســتان را جمع کنید‪ ،‬آیا شــما واقعاً خواهان‬ ‫رواج تفکر انتقادی در جامعه هســتید؟ آیا تبعاتش را‬ ‫می‌پذیرید؟‬ ‫شــنیده‌ایم که جامعۀ امروز دچار بی‌مســئلگی یا اگر‬ ‫ترجیح می‌دهید‪ ،‬گرفتار مســائل کاذب اســت‪ .‬مسائل‬ ‫زودگــذر و فریبنــده‌ای بــر اذهــان انســان‌ها ســایه‬ ‫افکنده‌اند که اگر معیــار را «حقیقت» بدانیم‪ ،‬همگی‬ ‫گمراه‌کننده‌انــد‪ .‬آدمیان می‌کوشــند تا با خودشــان‪ ،‬با‬ ‫مسائلشــان و به‌طورکلی بــا حقیقت مواجه نشــوند‬ ‫و در نتیجــه مســائل کاذبی را جعــل می‌کنند تا چند‬ ‫صباحــی بــا آن‌ها خــوش باشــند؛ این جعل مســائل‬ ‫کاذب وجــه دیگــری از کارکرد فرهنگ عمومی اســت‬ ‫و در ایــن معنا فرهنگ و تمدن بــرای صیانت از خود‬ ‫نیازمند فریب انســان‌ها هســتند؛ لــذا افزایش میزان‬ ‫مطالعــه‪ ،‬ارتقــای دانش و حتــی باال بــردن فرهنگ‪،‬‬ ‫همه از یک قماشــند؛ خــود مســئلۀ «ترویج فرهنگ‬ ‫مطالعــه» یکی از همین مســائل گمراه‌کننده اســت‪.‬‬ ‫پرســش‌های فوق ما را به‌ســوی پرســش‌های عمیق‌تر‬ ‫و کلیدی‌تــر ســوق می‌دهنــد کــه در یادداشــت‬ ‫حاضــر مجالــی بــرای پرداختــن بــه آن‌ها نیســت‪:‬‬ ‫«کــدام فرهنــگ» و «کدام حقیقــت؟» امــا می‌توان‬ ‫ادعــا کــرد که آرمــان ارتقــای فرهنگ اگــر در معنای‬ ‫راســتین «ارتقــا» بــه کار رود چیزی نیســت جز نفی‬ ‫دیالکتیکــی فرهنــگ موجــود؛ و همین جاســت که‬ ‫متولیان فرهنگ (از مســئوالن وزارت ارشاد و نهادهای‬ ‫ریز و درشــت فرهنگــی گرفته تا حتی نویســندگان و‬ ‫ناشــران و منتقــدان و به‌طورکلی «اهالی اهلی‌شــدۀ‬ ‫اهلی‌ســاز فرهنگ») همگی موضعــی محافظه‌کارانه‬ ‫بر ضد حقیقــت نفی‌کننده و نقادانــه اتخاذ می‌کنند‬ ‫و دانســته یــا نادانســته از عباراتی همچــون «ارتقای‬ ‫فرهنگ عمومــی» یا امید به «بافرهنگ شــدن» مردم‬ ‫در نخ‌نماترین و ارتجاعی‌ترین معنا ســخن می‌گویند‪.‬‬ ‫امــا حقیقــت از بطــن مواجهــۀ نقادانــه بااین‌همه‬ ‫برخواهد خواســت و در نتیجه‪ ،‬یک‌ســره نبرد اســت‪،‬‬ ‫نبــرد با خود و دیگران‪ .‬حقیقــت را نمی‌توان آموخت‪،‬‬ ‫نمی‌تــوان منتقل کرد‪ ،‬نمی‌توان دســتور داد‪ ،‬نمی‌توان‬ ‫محاســبه کــرد‪ ،‬نمی‌تــوان تجویز کــرد‪ ،‬نمی‌تــوان در‬ ‫داده‌هــای ایجابی نمایش داد‪ ،‬بلکــه حقیقت را فقط‬ ‫می‌توان زیســت و بر ســر آن جنگید؛ نبردی روشمند‬ ‫فرهنگ امروز‬ ‫تــا پــای جــان‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫نیمــی و یانــگ چنان اســتدالل می‌کنند کــه هر چه‬ ‫افــرادی بــه جهت‌گیــری دوم (تاکیــد بــر وفــاداری‪،‬‬ ‫صالحیت و پاکی) بیشــتر باور داشــته باشــند‪ ،‬نگرانی‬ ‫آن‌ها نســبت به کســانی که از گروه فاصله می‌گیرند‪،‬‬ ‫بیشتر است‪.‬‬ ‫از طرفــی می‌دانیــم کــه قربانیــان حــوادث از گروه‬ ‫عضــو فاصلــه می‌گیرنــد‪ .‬بنابرایــن‪ ،‬هر چه افــراد به‬ ‫جهت‌گیــری دوم بیشــتر وابســتگی داشــته باشــند‪،‬‬ ‫احتمــال ســرزنش کــردن آن قربانی نیز در ایــن افراد‬ ‫افزایــش می‌یابد‪.‬‬

‫آن‌هــا فرضیه خود را در چندین مطالعه در بوته‬ ‫آزمایش قرار دادند‪.‬‬

‫برای نمونه‪ ،‬در یکی از پژوهش‌ها از شــرکت کنندگان‬ ‫خواســته شــد تا تصاویری حــاوی گــزارش کوتاهی از‬ ‫افــرادی که قربانــی یک جنایــت شــدند را بخوانند‪.‬‬ ‫برخــی از آن تصاویر در مورد قربانیان جنســی (نظیر‬ ‫تجــاوز) و برخــی دیگــر نیــز قربانیان جرائــم دیگر‬ ‫کلی‬ ‫(مانند ســرقت) بودند‪ .‬نوع جرم البتــه بر الگوی ِ‬ ‫نتایج تاثیری نگذاشــت‪.‬‬ ‫شــرکت کنندگان ســپس چند پرسشــنامه را پر کردند‬ ‫تــا جنبه‌های گوناگون نگاهشــان بــه زندگی و جامعه‬ ‫ماننــد سیاســت و مذهب (کــه عامــل دوم در نتایج‬ ‫نهایــی بی‌تاثیر بــود) ارزیابــی شــود‪ .‬در مرحله بعد‬ ‫نیــز یــک آزمــون اصــول اخالقــی از آن‌ها بــه عمل‬ ‫آمد تا تمرکزشــان بر اشــخاص (از طریــق ارزش‌هایی‬ ‫نظیــر بی‌طرفی و دلســوزی) و همچنیــن جهت‌گیری‬ ‫الزام‌آورشــان (از طریق ســه عامل وفاداری‪ ،‬صالحیت‬ ‫و پاکی) مشــخص شود‪.‬‬

‫دو جهت‌گیــری مســتقل در ایــن رابطه وجود‬ ‫دارد‬

‫در حقیقــت‪ ،‬تاثیــر جهت‌گیری الزام‌آور در مقایســه‬ ‫بــا دیگر موارد کنترل‌پذیر بر "آســتانه ســرزنش کردن‬ ‫قربانیان" بیشــتر است‪ .‬مطالعات پیشــین نیز نشان‬ ‫داد زمانــی کــه برگه "توضیحــات جرم" بــه اقدامات‬ ‫قربانی پیش از وقوع جرم پرداخته‪ ،‬احتمال ســرزنش‬ ‫شــدنش توســط مردم بیشــتر از زمانی اســت که آن‬ ‫برگه صرفــا بر اقدامــات مجرم پرداخته باشــد‪ .‬حتی‬ ‫یکــی از مطالعــات بــه ســنجش بنیادهــای اخالقی‬ ‫پرداخــت و نشــان داد کــه تعریف جــرم قابل تغییر‬ ‫اســت‪ .‬همانطــور کــه گفتیــم‪ ،‬هنگامــی کــه برگه‬ ‫"توضیحــات جرم" به اقدامات قربانــی پیش از وقوع‬ ‫جرم بپردازد‪ ،‬احتمال ســرزنش شــدنش توســط مردم‬ ‫بیشــتر از زمانی اســت که آن برگه صرفــا بر اقدامات‬ ‫مجرم پرداخته باشــد‪ .‬هــر چه جهت‌گیری الــزام آور‬ ‫شخص بیشتر باشد‪ ،‬قربانی بیشــتر سرزنش می‌شود‪.‬‬ ‫عالوه بر آن‪ ،‬مشــخص شــد که تاثیــر جهت‌گیری در‬ ‫واقــع قوی‌تر از تاثیــر نحوه توضیح جرم اســت‪.‬‬ ‫مطالعات بررســی شــده در این مقاله نشــان دادند‬ ‫کــه باورهای مــردم پیرامــون روابط بین اشــخاص و‬ ‫جامعــه بر نحــوه واکنش آن‌ها نســبت بــه قربانیان‬ ‫یــک جنایت تاثیــر دارد‪ .‬اگر مردم بر این باور باشــند‬ ‫که جامعه باید مراقب اشــخاص باشــد‪ ،‬آن‌ها ســپس‬ ‫بــر نیازهای یــک قربانی پــس از وقوع جــرم تمرکز‬ ‫می‌کننــد‪ .‬امــا اگر مردم معتقد باشــند که اشــخاص‬ ‫بایــد به جامعه خود وفادار باشــند‪ ،‬ســپس شــخص‬ ‫قربانــی را مــورد ســرزنش قــرار می‌دهنــد زیــرا آن‬ ‫شــخص با حضور در صحنه وقــوع جرم موجب نقض‬ ‫هنجارهای اجتماعی شــده اســت‪.‬‬

‫‪  33 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫آیا " قربانی تجاوز" باید مواخذه شود؟‬

‫دکتر آرت مارکمن‬ ‫رویکــرد اخالقی مــردم چگونه بــر نوع نگــرش افراد‬ ‫نســبت بــه قربانیان یــک حادثــه اثر می‌گــذارد؟ به‬ ‫عبارت ســاده‌تر‪ ،‬چــرا برخی قربانیان یــک حادثه مثال‬ ‫تروریســتی یا تجــاوز را مقصر می‌داننــد و می‌گویند‬ ‫«اگــر می‌دانســت‪ ،‬نباید آنجــا می‌رفــت!» دکتر آرت‬ ‫مارکمــن‪ ،‬اســتاد دانشــگاه تگــزاس‪ ،‬به این مســئله‬

‫می‌پردازد‪.‬‬ ‫بــه گــزارش فرادید به نقل از ســایکولوژی تــودی‪ ،‬در‬ ‫بســیاری از موارد این خود قربانی یا قربانیان هســتند‬ ‫که به شــدت مــورد ســرزنش قــرار می‌گیرنــد‪ .‬برای‬ ‫نمونــه‪ ،‬بــه قربانیان تجــاوز گفته می‌شــود کــه اگر‬ ‫به شــکل تحریک‌آمیــز لباس نمی‌پوشــیدند‪ ،‬یــا [در‬ ‫کشورهای غربی] مشــروبات الکلی مصرف نمی‌کردند‬ ‫مهمانی خاص شــرکت نمی‌کردند‪،‬‬ ‫و یــا حتی در یــک‬ ‫ِ‬ ‫به حتــم قربانــی آن جنایت قــرار نمی‌گرفتند‪.‬‬ ‫همچنیــن از افــرادی کــه از آن‌ها ســرقت می‌شــود‪،‬‬ ‫به شــکلی کامــا انتقادی پرســیده می‌شــود که کجا‬ ‫پیــاده‌روی کرده‌انــد و یــا اینکه چگونه کیــف پول و‬ ‫اجناسشــان را حمــل می‌کردند‪.‬‬ ‫ســرزنش کردن قربانیان یک جنایت جنبه‌های دیگری‬ ‫هــم دارد‪ .‬برای مثال‪ ،‬افرادی که ســرگرم زندگی روتین‬ ‫خــود شــده و ســپس قربانی کــه جنایت می‌شــوند‬ ‫نســبت به افرادی که از کارهــای روزمره فاصله گرفته‬ ‫و ســپس قربانی می‌شــوند‪ ،‬کمتر مورد ســرزنش قرار‬ ‫می‌گیرند‪ .‬برخــی انحراف از کارهــای روزمره را دلیلی‬

‫بــرای ارتکاب جرم تلقــی می‌کنند‪.‬‬ ‫شــخصیتی خاصی برای افــراد وجود‬ ‫آیــا ویژگی‌های‬ ‫ِ‬ ‫دارد که باعث می‌شــود آن‌ها بیشــتر و یــا کمتر مورد‬ ‫ســرزنش قرار گیرند؟ همیــن پرســش در مقاله‌ای که‬ ‫در ســپتامبر ‪ 2016‬در ژورنال شــخصیت و روانشناسی‬ ‫اجتماعی به چاپ رســیده‪ ،‬مطرح شــده اســت‪.‬‬ ‫‬

‫"قربانی تجاوز" باید مواخذه شود؟‬ ‫آیا‬ ‫ِ‬

‫لورا ن ِیمی و لیان یانگ‪ ،‬دو نویســنده مقاله‪ ،‬معتقدند‬ ‫اخالقی خودشــان با جامعه‬ ‫زمانی که مــردم به رابطه‬ ‫ِ‬ ‫می‌نگرنــد‪ ،‬اغلب یکــی از دو جهت‌گیری مســتقل را‬ ‫برمی‌گزینند‪ .‬دســته‌ای از مردم نســبت بــه "اهمیت‬ ‫اشــخاص" اعتقاد راســخ دارنــد‪ .‬آن‌ها بــرای دو عامل‬ ‫«بی‌طرفی و دلســوزی» ارزش بســیار زیادی قائل‌اند‪.‬‬ ‫دســته دیگــر امــا معتقدند کــه افراد می‌بایســت به‬ ‫جامعــه‌ای کــه در آن زندگــی می‌کنند‪ ،‬ارتباط بســیار‬ ‫قوی داشــته باشــند‪ .‬افراد ملتزم بــه جهت‌گیری دوم‬ ‫بر صفــات اخالقی چــون وفاداری‪ ،‬صالحیــت و پاکی‬ ‫تاکید دارند‪.‬‬

‫به قربانیان تجاوز گفته می‌شود که اگر به شکل تحریک‌آمیز لباس نمی‌پوشیدند‪،‬‬

‫ِ‬ ‫مهمانی خاص شرکت نمی‌کردند‪،‬‬ ‫یا مشروبات الکلی مصرف نمی‌کردند و یا حتی در یک‬ ‫به حتم قربانی آن جنایت قرار نمی‌گرفتند!‬

‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


‫خبرها می توانند با به کار بردن هشتگ به سرعت بین کاربرها نفوذ کنند و در عرض‬ ‫کمتر از چند دقیقه هزاران نفر از آن آگاه شوند‪.‬‬ ‫محصوالتشــان را با یک هشــتگ خاص (که می تواند نام آن برند باشــد) جلو ببرند‪.‬‬ ‫امــا برخی دیگــر چنین عقیــده ای ندارند و در دنیــای مجازی برای مخاطبانشــان‬ ‫هشــتگ های گوناگونی بــه کار می برند‪ .‬اســتراتژی که با توجه بــه نوع محصولی‬ ‫کــه آن شــرکت ارائه می دهد و همچنین سیاســتگذاری هایی که در ســطح دنیای‬ ‫مجــازی دارد‪ ،‬متفاوت اســت‪ .‬به عنوان مثال فرض کنید مــک دونالد با به کار بردن‬ ‫هشــتگی مثل ‪ #ILoveMcD‬مشــتریانش را ترغیــب می کند کــه در توییت ها از‬ ‫این هشــتگ در صفحه هایشــان اســتفاده کنند‪ .‬مک دونالد هم متضمن می شود‬ ‫کــه توییــت هایی از کاربران بــا این هشــتگ را در صفحه اش به اشــتراک بگذارد‪.‬‬ ‫اقدامی دو ســر ســود به شــمار مــی رود‪ .‬بدین معنــی که هم رونــق صفحه مک‬ ‫دونالد در آن شــبکه اجتماعی بیشــتر می شــود و به ســمت مخاطب محور بودن‬ ‫ســوق پیدا می کند‪ ،‬هم آن فردی که این عکس را گذاشــته با شــر شــدن توییتش‬ ‫توســط صفحه ای همچون مک دونالــد که در توییتر مخاطب زیادی دارد‪ ،‬بیشــتر‬ ‫دیده می شــود و می تواند فالوئرهای بیشــتری داشته باشــد‪ .‬اتفاقی که اخیرا خیلی‬ ‫از رســتوران هــای ایرانی هم در اینســتاگرام به فکــر آن افتاده اند و مشــتری ها با‬ ‫هشــتگ کــردن نام آن رســتوران مــی توانند به تبلیغ هــر چه بیشــترش در دنیای‬ ‫مجــازی کمک کنند‪.‬‬

‫‪ -3‬کاربرد در برنامه های مختلف رسانه های جمعی‬

‫دایــره کاربردهای کلمات داخل هشــتگ فراتــر از اینها هم می رود‪ .‬از ســال ‪2010‬‬ ‫خیلــی از برنامه ســازان تلویزیونی در شــبکه هــای مختلف از هشــتگ به عنوان‬ ‫عاملــی برای تعامل بــا بینندگان و گرفتن آنی بازخوردهایشــان اســتفاده می کنند‪.‬‬ ‫بدین شــکل که مثال مجری تلویزیونی برای موضوع خاصی از بینندگان ســوالی می‬ ‫پرســد و از آنها مــی خواهد تا چند دقیقه دیگر با هشــتگی که خــودش در برنامه‬ ‫اشــاره می کنــد‪ ،‬توییت کنند‪ .‬توییتــر نیز تمام توییــت های مرتبط بــا موضوع را‬ ‫بالفاصلــه برای برنامه می فرســتد‪ .‬بدین ترتیب برنامه تلویزیونی به کمک هشــتگ‬ ‫های توییتــر در کمتر از چند دقیقه چندین هزار کلمه کامنت از بینندگانش خواهد‬ ‫داشــت‪ .‬البتــه این گرفتن بازخــورد می تواند بــا فاصله از پخش برنامه هم باشــد‪.‬‬ ‫مثال ســوالی توســط برنامه مطرح شــود و از بیننــدگان بخواهند که تــا هفته بعد‬ ‫جواب هایشــان را با توییت هایی که هشــتگ خاص داخلشــان دارد‪ ،‬بدهند‪ .‬کاری‬ ‫که در کشــور خودمــان و برای برنامه هــای تلویزیونی محدود به ارســال پیامک و‬ ‫ایمیل است‪.‬‬

‫‪ -4‬با هشتگ بخر!‬

‫از مــاه فوریــه ‪ 2013‬بود که سوشــیال نتــورک توییتر با آمریکن اکســپرس (یکی از‬ ‫شــرکت های معــروف خدمات مالی آمریــکا که کارت شــارژ‪ ،‬کارت اعتباری و چک‬ ‫مســافرتی به اعضایش عرضه می کند) به این توافق رســیدند که با هشــتگ کردن‬ ‫نــام کاالی خاصی که کاربر می خواهد به شــکل آنالین جنــس را خریداری کند‪ .‬به‬ ‫شــکلی که اعضایی از آمریکن اکســپرس که توییترشــان را با حســاب سایت سینک‬ ‫کردند‪ ،‬جنســی که می خواهند را با هشــتگش توییت می کنند و آمریکن اکسپرس‬ ‫بــا توییتــی به آنهــا ریپالی می دهد تــا خریدار جنــس انتخاب شــده را اوکی کند‪.‬‬ ‫بعــدش هم جنس را می فرســتند دم در خانــه اش‪ ،‬به همین راحتی‪.‬‬

‫‪ -5‬فراگیری در سه سوت!‬

‫خیلــی از اتفــاق های ســازمان یافتــه ای که در دنیــای واقعی می افتد‪ ،‬ریشــه در‬ ‫اســتفاده از هشــتگ در دنیای مجازی دارد‪ .‬خبرهایی که می تواننــد با به کار بردن‬ ‫هشــتگ به ســرعت بین کاربرها نفوذ کنند و در عرض کمتــر از چند دقیقه هزاران‬ ‫نفــر از آن آگاه شــوند‪ .‬گفتــه می شــود در اوایل ســال ‪ 2010‬هشــتگ هایی مثل‬

‫‪  31 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪ #OccupyWallStreet‬و ‪ #LibyaFeb17‬زمینــه ســاز و گســترش دهنده جنبش وال‬ ‫اســتریت و جنگ لیبی بودند‪.‬‬

‫‪ -6‬رسیدن صدای شکایت های مردمی به گوش مسووالن‬

‫هشــتگ ها گاهی وقت ها واســطه ای هســتند میان مصرف کننــده و تولیدکننده‬ ‫برای بحــث درباره کیفیت محصول‪ .‬مثال برای مدتی هشــتگ هایی بــا نام ‪bastag‬‬ ‫ســاخته شــده بود تــا کاربران مجــازی بتوانند با بــه کارگیری آن به طور مســتقیم‬ ‫انتقاد خودشــان را در اســتفاده از فــان محصول بیان کنند‪.‬‬ ‫برای مثال در ژانویه ‪ 2012‬مک دونالدز هشــتگ ‪ #McDstories‬را برای مشــتریانی‬ ‫که از مجموعه رســتوران های زنجیره ای آن اســتفاده می کنند‪ ،‬قرار داد‪ .‬تالشــی که‬ ‫البتــه نافرجام ماند و انتظاری که مک دونالد داشــت اصال برآورده نشــد‪ .‬به طوری‬ ‫کــه مک دونالد بعد از دو ســاعت اینقدر بازخورد منفی و شــکایت های متعدد از‬ ‫مــردم دریافت کرد که کال هشــتگش را تعطیل کــرد و رفت پی کارش‪.‬‬

‫‪ -7‬توصیف حس نویسنده‬

‫ایــن مورد نســبت به مواردی کــه تا اینجا گفتیــم‪ ،‬جالب تر و البتــه اختصاصی تر‬ ‫اســت‪ .‬توصیف حس نویسنده در قالب هشــتگ یکی از جدیدترین اتفاقاتی است‬ ‫که برای محتوای شــبکه های اجتماعی در ســال هــای اخیر افتاده‪.‬‬ ‫همــه می دانیم ایــن روزها کاربران بســیاری از این شــبکه هــای اجتماعی‪ ،‬دیگر‬ ‫حوصلــه خوانــدن متن هــای طوالنی و پیچیــده را ندارنــد و رویکردشــان به جای‬ ‫محوریت «جمله» به ســمت محوریت «کلمه» رفته‪ .‬کاربرهای عام بیشــتر دوست‬ ‫دارنــد تصویری تر و خالصه تر یــک موضوع را ببینند و بخواننــد و رویکرد وبالگی‬ ‫را زیاد نمی پســندند‪.‬‬ ‫البتــه ماهیت شــبکه اجتماعی کــه دربــاره آن صحبت می کنیم هــم مورد مهمی‬ ‫در ایــن تحلیل به شــمار می رود‪ .‬مثــا توییتر از ابتدا قصد کوتاه بــودن را به دنبال‬ ‫داشــته و بــه مخاطبانش اجــازه نداده‪ /‬نمی دهــد که متنی بیشــتر از ‪ 140‬کاراکتر‬ ‫تایــپ کنند ولی شــبکه ای دیگــر مثل فلیکر رویکــردش چیزی متفــاوت از توییتر‬ ‫بــوده و وبالگــی تر دیده می شــود اما در مجمــوع چیزی که واضح اســت میل به‬ ‫کوتاه بودن نوشــته هاســت که بعدها با ورود هشــتگ به فیس بوک (که نســبت‬ ‫بــه دیگر رفیق های مجازی اش در اســتفاده از هشــتگ مقاومت می کرد) نشــان‬ ‫مــی دهد زاکر برگ و دوســتان هــم تغییر را حس کــرده و بــرای آن آماده اند‪.‬‬ ‫حــال همیــن اجبار به کوتــاه بودن باعث شــده کــه کاربرها ســعی کنند جمالت‬ ‫بلند خودشــان را در قالب تک کلمه هایی که داخل هشــتگ مــی اندازند‪ ،‬توصیف‬ ‫کننــد‪ .‬تک کلمه هایی که دیده می شــود می تواند معــادل یک جمله کامل معنی‬ ‫بدهــد و بــی آنکه چیــزی از مقصود بکاهــد‪ ،‬آن را منتقل کند‪ .‬مثال بــه این نمونه‬ ‫فارســی دقت کنید‪ .‬دانشــجویی که ســال هاست فارغ التحصیل شــده‪ ،‬می خواهد‬ ‫درباره یکی از اســاتید دانشــگاه که بــا او خاطرات زیــادی دارد‪ ،‬توییتی بنویســد‪.‬‬ ‫اصل جمله این شــکلی اســت‪« :‬یادش بخیر استاد مهری ســر کالس معادالت‪ .‬قسم‬ ‫می خورد بچه بشــینین ســر جاتون‪ .‬چقدر دلم براش تنگ شــده‪ ».‬ایــن جمله را با‬ ‫هشــتگ می توان مثال اینطوری نوشــت‪« :‬بچه ها!بشینین سر جاتون‪#.‬مهری‪#‬دانش‬ ‫گاه‪#‬معادالت‪#‬خاطره‪#‬دلتنگی»‪.‬‬ ‫ســبکی که بین ایرانی ها در اینســتاگرام در حال رشــد چشمگیری اســت‪ ،‬با به کار‬ ‫بردن هشــتگ یکــی از المان هــای قوی برای توصیف حس نویســنده نســبت به‬ ‫مطلبــش در فضای مجازی به شــمار مــی رود‪ .‬موضوعی که اتفاقا یکی از مســائل‬ ‫مهــم علم هوش مصنوعی هم به شــمار مــی رود که می گوید‪« :‬هشــتگ ها یکی‬ ‫از قــوی ترین پیشــگوهای فضای مجــازی و به تعبیر صادرکننــده یک بیانیه طعنه‬ ‫آمیز هستند!»‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪31 Kheradmand‬‬


‫‪ #‬هشتگ یعنی چه؟‬ ‫هشــتگ یــک واژه ابداعی اســت که چند وقتی اســت بیــن کاربران شــبکه های‬ ‫مجــازی باب شــده‪ .‬واژه جدیدی که هنوز غریب هســت‪ .‬اما به نظر می رســد که‬ ‫غریبــی این واژه فقط محدود به ما ایرانی هاســت‪ .‬چون اواخر ســال ‪ 2012‬زنی در‬ ‫انگلیس اینقدر فاز کلمه را داشــته که اســم بچه اش را گذاشــته هشتگ!‬ ‫غریبی ماها با مفهوم هشــتگ بی مناســبت‬ ‫(‪ #‬واقعــی) البته این‬ ‫ِ‬ ‫هم نیست‪.‬‬ ‫هشــتگ آنطوری کــه روی زبان های دیگری مثل انگلیســی‬ ‫می نشــیند‪ ،‬روی رسم الخط فارســی اصال چشمنواز و زیبا‬ ‫نیســت‪ .‬دلیلش هم چســبیده به کار رفتن رفتن کلمات و‬ ‫همچنیــن عدم وجــود حروف بزرگ و کوچک (به شــکلی‬ ‫که در زبان انگلیســی وجود دارد) در نوشــتار فارسی است‪.‬‬ ‫مثال وقتی می خواهید عبارت «من عاشــق ســفر‬ ‫هســتم» را به هشــتگ تبدیل کنید و همراه متن‬ ‫یا عکســی کــه داریــد در یکی از صفحــه های‬ ‫مجازیتــان منتشــر کنید‪ ،‬بــه علــت فاصله بین‬ ‫کلمــات جمله باال ناگزیرید که یا چهار هشــتگ‬ ‫جــدا بگذاریــد یا بــا آندرالیــن کلمه هــا را به‬ ‫شکل فارســی به هم متصل کنید (‪#‬من_عاشق_‬ ‫سفر_هســتم) در صورتی که انگلیســی همین‬ ‫عبارت با هشــتگ خیلی سرراســت و به شــکل‬ ‫‪ #ILoveTravelling‬درمــی آیــد‪ .‬بــه هر حال با‬ ‫علم به همه این نکات اســتفاده از هشــتگ روز‬ ‫بــه روز در دنیــای مجازی در حال افزایش اســت‬ ‫و ایــن مفهوم دارد کم کم بــه یکی از محبوبترین‬ ‫ابزارهــای اینترنتی تبدیل می شــود‪ .‬اما به راســتی‬ ‫دقیقا هشــتگ چیســت و از کجا آمده؟ آمدنش بهر چه بــوده و به کجا می رود‬ ‫آخــر؟ جواب این ســوال هــا را می توانیــد در این گــزارش پیدا کنید‪.‬‬

‫سوال اول ‪ -‬هشتگ چیست؟‬

‫اگــر بخواهیــم با بــارم دو نمره یــک تعریف جمــع و جور برای هشــتگ بگوییم‪،‬‬ ‫به زبان ســاده‪ ،‬هشــتگ عبارت اســت از یــک نماد پیشــوندی که اولین بــار برای‬ ‫نامگــذاری گــروه ها در چت ‪ IRC‬خــارج از حوصله متن اســت و خودش مقاله ای‬ ‫جــدا می طلبد امــا اگر تعریف دم دســتی و تقریب بــه ذهنــش را بخواهید‪ ،‬این‬

‫‪ Messina‬برای اولین بار کلماتشــان را هشــتگ کردند و این اولین اســتفاده رسمی‬ ‫از هشــتگ در توییتر به شــمار مــی رود‪ .‬در همین حال و هوا هشــتگ به یکی از‬ ‫ابزارهای خوبی تبدیل شــد که کاربران می توانســتند با به کارگیری آن رتبه شــان را‬ ‫در نتایج جســتجوها ارتقا بدهند‪.‬‬ ‫بعدتــر و در جــوالی ‪ 2009‬توییتــر به اهمیت هشــتگ و همچنین به‬ ‫عالقــه کاربرانــش در اســتفاده از آن بیشــتر پی برد و هشــتگ ها‬ ‫را تبدیــل بــه لینک کرد تــا با کلیــک آن‪ ،‬کاربران بــه صفحه ای‬ ‫مجــزا که شــامل تمام موضوعات مرتبط اســت‪ ،‬متصل شــوند‪.‬‬ ‫ســنتی که تا االن هــم در توییتر بــه عنوان یکــی از مهمترین‬ ‫شــبکه هایی که هشــتک در آن بــه کار می رود‪ ،‬بــه جا مانده‬ ‫و در ســال ‪ 2010‬گســترش هــم پیدا کــرد‪ .‬به شــکلی که این‬ ‫روزها بــا راه اندازی بخشــی به نــام ‪Trending‬‬ ‫‪ Topics‬بــه کاربــران این امکان داده می شــود‬ ‫تا در لحظه بفهمند کــدام موضوع بین کاربران‬ ‫مــورد توجه اســت‪ .‬روندی که نشــان می دهد‬ ‫ایــن اصطالح جدیــد در فضای مجــازی حاال حاال‬ ‫جای پیشــرفت دارد و در کنار تگ و منشــن می‬ ‫توانــد به لغتی دیگــر در ادبیات شــبکه های‬ ‫اجتماعی بدل شــود‪.‬‬

‫سوال دوم ‪ -‬چه کاربردهایی دارد؟‬ ‫‪ -1‬فهمیدن الگوهای رفتاری کاربران‬

‫یکی از اصلــی ترین وظایف توییتــر پیدا کردن‬ ‫الگوهای رفتــاری کاربرانش اســت‪ .‬هدفی که با‬ ‫اختراع هشــتگ شــکل جــدی تری در این شــبکه اجتماعــی به خود‬ ‫گرفتــه‪ .‬یکی از دالیل پیدایش هشــتگ در توییتر هم اساســا فهمیدن همین‬ ‫نیازهای مبرم و روزانه کاربرهاســت‪.‬‬ ‫عــاوه بر ایــن پیدایش هشــتگ ها پدیــده ای اســت کامال مقطعی‪ .‬فــرض کنید‬ ‫مثــا اوباما در کاخ ســفید در مورد وضعیت اقتصادی در حال صحبت کردن اســت‪.‬‬ ‫میلیــون ها کاربر توییتری در سراســر جهــان‪ ،‬همزمان با صحبت هــای اوباما با به‬ ‫کار بردن هشــتگ هایی چــون ‪ obama#speech#whitehouse#economy‬نظرات‬ ‫و موضعگیــری هــای خودشــان در درباره صحبت های اوبا منتشــر مــی کنند‪ .‬این‬ ‫هشــتگ ها ممکن اســت در ســاعاتی که اوباما مشغول ســخنرانی است در توییتر‬

‫در جوالی ‪ 2009‬توییتر به اهمیت هشتگ و همچنین به عالقه کاربرانش در استفاده‬ ‫از آن بیشتر پی برد و هشتگ ها را تبدیل به لینک کرد تا با کلیک آن‪ ،‬کاربران به صفحه ای‬ ‫مجزا که شامل تمام موضوعات مرتبط است‪ ،‬متصل شوند‪.‬‬

‫کلمه خالصه شــده ‪ Internet Relay Chat‬و یک نوع ســرور چت پرســرعت و یک‬ ‫سیســتم چت چندکاربره است‪).‬‬ ‫اگر بی خیال این تعبیر خشــک و علمی شــویم‪ ،‬زبان ســاده ترش این می شــود که‬ ‫وقتی در بعضی شــبکه های اجتماعی (که االن تعدادشــان به ‪ 18‬می رســد) ابتدای‬ ‫کلمــه ای که نوشــتید‪ ،‬عالمت «‪ »#‬را بگذارید‪ ،‬می بینید کلمــه به صورت آبی درمی‬ ‫آیــد و بــه اصطالح هایپرلینگ می شــود‪ .‬حال دیگر عبارت شــما یــک کلمه خالی‬ ‫نیســت و با شــارپ اولش تشــکیل یک هشــتگ را می دهد‪ .‬در تاریخچه هشــتگ‬ ‫آمــده کــه ســال ‪ 2007‬گروهــی از کاربران یک نــرم افزار کدبــاز به اســم ‪Chriss‬‬

‫‪  30 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫«ترنــد» شــوند ولی بالفاصله بعد از اتمام مراســم و از بین رفتن تــب و تاب ماجرا‪،‬‬ ‫کاربــران همیشــه در تایم الیــن توییتر ســراغ موضوعی دیگر می روند و هشــتگ‬ ‫هــای فــوق الذکر از دایــره ترند بودن خارج شــده و به تاریخ مــی پیوندند‪.‬‬

‫‪ -2‬تبلیغ یک برند‬

‫خیلــی از شــرکت هــا و کارخانه هــای معتبر دنیــا این روزهــا برای بیشــتر دیده‬ ‫شــدن برندشــان در فضای مجازی از هشــتگ ها اســتفاده می کنند‪ .‬قضیه هم از‬ ‫این قرار اســت که اصوال شــرکت ها و کارخانه ها ترجیحشــان بر این اســت تبلیغ‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫می باشــند به صــورت مجموعه ای اســت که هر یک‬ ‫به تنهایی هم ‪،‬داســتان خودش را داشته و ‪ ‬شخصیت‬ ‫و کاراکتر مســتقلی را داراست‬

‫‪ - ‬تولد هنری شما با کدام اثر شکل گرفت؟‬

‫در ســال ‪ ۱۳۷۶‬و بــا اثــری به نــام ‪ (( ‬ایــران باالتر از‬ ‫همه)) کــه به مــوزه هنرهای معاصر فروخته شــد و‬ ‫در ســال ‪ ۱۳۷۹‬بــا دو اثر به نامهــای (( عالمت و نظم‬ ‫غلط)) که بــه عنوان یکی از شــصت هنرمند صاحب‬ ‫ســبک معرفی شدم ‪.‬‬

‫‪ - ‬با توجه به تعریفی‬ ‫کــه از هنر داشــتید‬ ‫آیــا کار هنرمنــدان‬ ‫گوناگــون را درپیوند‬ ‫بــا یک موضــوع می‬ ‫توان تشــخیص داد ؟‬

‫ســاخت رنگ کنم و همین کارم را هم متمایز نشــان‬ ‫می دهد‪.‬‬

‫‪ - ‬آیــا آثارتان ویژگیهای خاصــی دارد که بیننده‬ ‫‪ ،‬به نام آفریننــده آن پی ببرد؟‬

‫هر هنرمندی حســش را بــه بیرون می کشــاند ولی‬ ‫مهم تجربــه و چگونگی ارایه هنرش اســت ‪،‬حســی‬ ‫که در نقاشیهای من هســت و بیشتر از رنگهای قرمز‬ ‫‪ ،‬نارنجــی ‪ ،‬کمــی ســبز و آبی و طالیی اســتفاده می‬ ‫کنم ‪ ،‬از ســمبلهای ترنج فرش ‪ ،‬از خروسهای رنگین ‪ ‬و‬ ‫همچنیــن بــر روی‬ ‫کتابهای دســت نویس‬ ‫و قدیمی نقاشــی می‬ ‫کنم ‪.‬‬

‫‪ - ‬آیا پیــش آمده تا‬ ‫الهــام بخش یک اثر‬ ‫هنری شما ‪،‬فیلمی‪،‬‬ ‫کتابی ‪ ،‬داســتانی و‬ ‫‪...‬باشد؟‬

‫بله کامال ‪،،‬فرضا موضوع‬ ‫خشــن جنــگ را یــک‬ ‫فیلمســاز ‪ ،‬یــک نقاش ‪،‬‬ ‫یک مجسمه ســاز ‪ ،‬یک‬ ‫شــاعر و یا یک نویسنده‬ ‫‪،‬بــا زبــان تخصصــی‬ ‫خــودش به بیــان و یا به‬ ‫تصویر می کشــد که هر‬ ‫فرد با شــنیدن ‪ ،‬خواندن‬ ‫‪ ،‬یــا دیــدن آن پــی بــه‬ ‫موضوع آن اثــر خواهد‬ ‫برد‪.‬‬

‫بلــه ‪ ،‬ممکــن اســت‬ ‫دیدن و یا شــنیدن هر‬ ‫مطلبــی ‪ ،‬الهام بخش‬ ‫باشــد حتــی اثــری از‬ ‫هنرمنــد دیگری ‪.‬‬

‫‪ - ‬آیــا اثری از شــما‬ ‫در یــک مــکان و‬ ‫گالــری خاصــی به‬ ‫نمایــش در آمــده‬ ‫اســت ؟‬

‫‪ - ‬شما هنرمند نگارگر‬ ‫و نقاش هم هســتید‬ ‫‪،‬آیا از مجسمه سازی‬ ‫به نقاشــی کشــیده‬ ‫شــدید یــا برعکس ‪ ‬و یــا به مــوازات هم پیش ‪ - ‬غیــر از نــگاه ارزشــمندی که به زنــده نگاه‬ ‫داشــتن و ترویــج آثــار تاریخــی داریــد ‪،‬نگاه‬ ‫رفتید؟‬ ‫من از نقاشــی شــروع کردم و به دلیل عالقه شخصیم اجتماعی و سیاســی هم در آفرینشــهای شــما‬ ‫به دانشــگاه تهران رفته و در کالســهای مجسمه سازی وارد شــده است ؟‬ ‫بله ‪ ،‬در موزه هنرهای‬ ‫معاصر‪.‬‬

‫آنجــا شــرکت کــردم‪ .‬پــس از ورود به تورنتــو ‪ ،‬تعلق‬ ‫خاطــرم به ســرزمین مادری ‪ ،‬مــرا بر آن داشــت تا از‬ ‫پارســه وام گرفتــه و آنرا در قالــب هنرم بریزم‪.‬‬

‫ اگر شــما بخواهید موضوعی واحد را در قالب‬‫یک کار هنری در آورید ‪،‬به کمک نقاشــی بهتر‬ ‫انجام می دهید با مجســمه سازی؟‬

‫در نقاشــیهایم الهامی از فرش و گلیم هســت چرا که‬ ‫مــی دانم بافنده آن بــا صرف ســاعتها از عمرش و با‬ ‫رنــج و مرارت ‪ ‬و شــاید با حس عشــق آنــرا می بافد‬ ‫ولــی ما بــدون توجه به این موضــوع ‪ ،‬بی رحمانه به‬ ‫زیــر پای مــی افکنیم و این نــگاه اجتماعی در برخی‬ ‫از آثارم دیده می شــود‪.‬‬

‫‪ - ‬آیــا پیــش آمده که پس از پایــان خلق اثری ‪،‬‬ ‫بیان احساس با نقاشی حتما ساده تر است‪.‬‬ ‫از نتیجــه کار راضی نباشــید و دلتان رضایت به‬ ‫‪ - ‬برای ســاخت مجســمه ها و نقش برجســته خراب کــردن آن بدهد؟‬ ‫در نقاشــیهایم آنقــدر کار می کنم تــا ‪ ‬نتیجه دلخواه‬ ‫هایتــان ‪ ،‬از چه جنســی اســتفاده می کنید؟‬ ‫من رنــگ را بــا ‪ ‬ترکیب مــواد و متریالی کــه ‪ ‬خودم‬ ‫می ســازم ‪،‬ترکیب می کنــم و این ترکیــب حس بهتر‬ ‫و طبیعــی تــری بــه من مــی دهد تــا آنهــا را پس از‬

‫حاصل شــده و راضی شــوم ولی در مجســمه سازی‬ ‫راهی جــز خراب کردن آن نیســت‪.‬‬

‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫بقیه در صفحه ‪59‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫گفتـگو مسروره بنی هاشمی با استـاد مهرام نیا‬

‫هنر‪ ،‬بیان احساسات درونی است‬ ‫مسروره بنی هاشمی‬

‫درمســیر گــذر از خیابــان ‪ Major Mackenzie‬بــه‬ ‫ســوی غرب پس از رد کردن خیابــان ‪ ، Bay view ‬در‬ ‫شــمال خیابان ‪،‬دیــدن در و دیوارهای خانه ای ‪ ،‬شــما‬ ‫را به شــگفتی مــی اندازد چرا که نمونــه هایی از هنر‬ ‫پارســه ‪،‬چشــمانتان را می نوازد و این سبب شگفتی و‬ ‫کنجکاوی می شــود ‪،‬این بار برای پاسخ به کنجکاویتان‬ ‫‪،‬دقایقــی توقف کنید ‪ ‬به جای زنــگ ‪،‬کوبه ای را چون‬ ‫درهای پیشــین در محله های قدیمی شهرهایی چون‬ ‫یــزد می بینیــد آنرا بــه صــدا در آورید تــا هنرمندی‬ ‫صاحــب ذوق‪ ،‬ورود شــما را به کارگاهــش خوش آمد‬ ‫گویــد ‪،‬کارگاهــی که بوی تخت جمشــید مــی دهدو‬ ‫یاد آور عظمت و شــکوه ‪ ‬معمــاری ‪ ‬پدرانمان در عهد‬ ‫هخامنشــیان و ایران باستان ‪ ‬اســت ‪ ‬و درواقع مشتی‬ ‫اســت نمونه خروار از تخت جمشــید و پارسه‪ ‬‬ ‫میزبان شــما اســتاد مهرام نیاســت ‪ ‬هنرمندی که در‬ ‫ســال ‪ ۱۳۵۳‬برخالف میل پدر و صرفا به دنبال عشــق‬ ‫خودش در کنکور هنرســتان هنر شــرکت کرد و با رتبه‬ ‫نخســت وارد هنرستان شــد ‪ ،‬در آنجا بود که طراحی‪،‬‬

‫نقاشــی‪ ،‬مجســمه ســازی ‪ ،‬مینیاتور‪ ،‬چاپ‪ ،‬عکاسی و‬ ‫تاریــخ هنر را ‪ ‬بــا رتبــه اول آموخت ‪،‬در ســال ‪۱۳۵۸‬‬ ‫در کنکــور دانشــگاه هنــر هم نفر اول شــد ‪ .‬اســتاد‬ ‫تاثیرگــذار او زنده یاد جعفر روح بخش بود که ســبب‬ ‫شــد به نقاشــی معاصر کشــیده شود و ســبک جدید‬ ‫دســت نویس بــر روی صفحه های کتابهــای قدیمی‬ ‫را بــا الهام از فرش شــروع کرد ‪ ۱۵،‬ســال پیش دســت‬ ‫روزگار او را بــه کانــادا و تورنتــو کشــاند و در این جا‬ ‫بنــا بر وظیفــه ای که حس مــی کرد نقش برجســته‬ ‫هایــی را از تخــت جمشــید ســاخت با این بــاور که‬ ‫در احیــا و زنده نگاهداشــتن هنراین ســرزمین کهن ‪، ‬‬ ‫کیلومترهــا دورتر‪،‬نقشــی داشــته باشــد ‪ .‬شــما را به‬ ‫خوانــدن گفتگویی که با این هنرمند ارزنده شــهرمان‬ ‫داشــتیم دعوت مــی کنم ‪:‬‬

‫هــای گوناگــون ارایه می دهــد یکی با رنــگ ‪،‬یکی با‬ ‫ســنگ ‪ -‬یکی با ســاز یکی آواز ‪ -‬یکــی دوربین یکی‬ ‫واژه های وزین‪ ‬‬

‫‪ - ‬چه ســبک و ســیاقی را در کارهایتــان دنبال‬ ‫می کنید؟‬

‫مــن تقریبا دوره های بســیاری از ســبکهای نقاشــی‬ ‫را گذرانــده ام و آنهــا را تجربــه کــرده ام از آموختــن‬ ‫مینیاتــور ‪ ،‬نقاشــی قهــوه خانــه ای ‪ ،‬دوره قاجــار ‪،‬‬ ‫کالســیک و طبیعت گرایی ‪ ،‬در گذشته بیشتر سوریال‬ ‫کار مــی کردم یعنی ماورای تخیل ‪ ،‬آشــنایی بیشــتر با‬ ‫اســتاد روح بخش مرا آرام آرام به ‪ ‬ســوی نقاشی مدرن‬ ‫که هویت و شناســنامه ایرانی را در بطن خود داشــته‬ ‫باشد کشاند‬

‫‪ - ‬شــما به عنــوان یــک هنرمنــد ‪ ،‬واژه هنر را ‪ - ‬آفرینشــهای شــما بیشــتر به صورت منفرد و‬ ‫مســتقل هســتند یا به صــورت مجموعه خلق‬ ‫چگونــه معنا مــی کنید؟‬ ‫هنر بیان احساســات درونی اســت که از تاثیر محیط شده اند؟‬ ‫اطرافش سرچشــمه می گیــرد و کار هنرمند تبلور این‬ ‫احساســات به دنیای بیرون اســت که هــر هنرمندی‬ ‫با شــناخت ‪ ،‬با تخصــص و آگاهی و مهارت به شــیوه‬

‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫تابلوهای نقاشــی من هر یک ‪،‬نقــش و رنگ موضوع‬ ‫خــودش را دارد امــا کارهایــی کــه از تخت جمشــید‬ ‫ساخته ام و بیشــتر به صورت تابلوهای نقش برجسته‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


27 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 27 


‫جدیــد‪ ،‬می‌تواند ظهور کند‪ .‬قوانیــن انعطاف‌پذیرند‪ .‬امکان تقلب وجــود دارد‪ .‬هنر‬ ‫دور زدنِ قوانین وجود دارد‪.‬‬ ‫مالون‪ :‬فلسفه از فوتبال چه می‌تواند بیاموزد؟‬ ‫کریچلــی‪ :‬فوتبال عرصــۀ بزرگی برای بحث عاقالنه اســت‪ .‬از بســیاری‬ ‫جهــات‪ ،‬همان چیزی اســت که فلســفه بایــد باشــد‪ :‬گفت‌وگوی‬ ‫عاقالنــه مبتنــی بر احساســات مســتحکم‪ ،‬به نحوی که شــما‬ ‫بتوانیــد اذهان افراد را از طریق نیروی اســتدالل تغییر دهید‪.‬‬ ‫متأســفانه‪ ،‬این امر در فلســفه به‌ندرت رخ می‌دهــد‪ ،‬اما در‬ ‫گفت‌وگو‌هــا دربــارۀ فوتبــال این امــر قطعــاً رخ می‌دهد‪.‬‬ ‫مــن نظر خاصی دربــارۀ یک بازیکن یا یک مســابقه اظهار‬ ‫می‌کنــم و کســی خواهــد گفــت‪« :‬نه‪ ،‬شــما کام ًال اشــتباه‬ ‫می‌کنیــد‪ ،‬موضوع این اســت که ‪ .»...‬من به ســخنان او گوش‬ ‫می‌کنم و شــاید چند اشــکال به ســخنان او وارد کنــم‪ ،‬اما اغلب‬ ‫مــن دیدگاه خود را تغییر می‌دهم‪ .‬بنابراین‪ ،‬عنصری حقیقتاً فلســفی‬ ‫دربــارۀ فوتبال وجود دارد‪ .‬فوتبال عرصه‌ای اســت که مــردم در آن در رابطه‬ ‫با دیدگاه‌های خود احســاس راحتــی و آرامش می‌کنند و در گفت‌وگو نیز احســاس‬ ‫راحتــی و آرامش به آدم دســت می‌دهد‪.‬‬ ‫مالون‪ :‬باوجوداین‪ ،‬عنصر دیگری که شــما شیفته‌اش هســتید نفرت موجود در ذات‬ ‫فوتبال اســت‪ ،‬از طریق ســرمایه‌داری‪ ،‬فســاد و مانند این‌ها‪ .‬آیا فوتبال بهتر خواهد‬ ‫شــد اگر شــما بتوانید از شــر این جنبه‌هــای نفرت‌انگیز خالص شــوید؟ آیا حقیقتاً‬ ‫سوسیالیســتی همکاری محض تبدیل شــود؟ یا نفرت بخشــی‬ ‫می‌توانــد به آن بازی‬ ‫ِ‬ ‫ضروری از آن چیزی اســت که فوتبال را می‌ســازد؟‬ ‫کریچلی‪ :‬نفرت بخشــی از آن چیزی اســت که فوتبال را می‌ســازد‪ .‬ما همین االن در‬ ‫اینجا‪ ،‬در پشــت‌بام هتل‪ ،‬می‌توانیم یک مســابقه ترتیب دهیــم‪ .‬ما می‌توانیم چیزی‬

‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫پیــدا کنیــم و از آن به‌عنوان توپ اســتفاده کنیــم و چند نفر را جمــع کنیم و بازی‬ ‫را شــروع کنیم‪ .‬همگی مــا در این تجربه از جایگاهی برابر برخــوردار خواهیم بود‪.‬‬ ‫هیــچ چیز مهمی در میــان نخواهد بود و شــاید این به‌نوبۀ‌خود لذت‌بخش باشــد‪.‬‬ ‫امــا هنگامی‌که مســابقات در باالترین ســطوح برگزار می‌شــوند‪ ،‬ما شــاهد حضور‬ ‫تیم‌ها با پیوند‌های محلی عمیق هســتیم‪ ،‬با روحیات سوسیالیســتی‪ ،‬و‬ ‫حضور ســرمایه و پول‪ .‬من در پیشــگفتار کتاب درواقع می‌خواهم‬ ‫بگویم که اگر شــما خواســتار مشــاهدۀ تصویــری از عصر ما با‬ ‫تمام وحشــت‌های درهم‌پیچیــدۀ آن هســتید‪ ،‬بهترین گزینه‬ ‫آن اســت که به فوتبــال نگاه کنید‪.‬‬ ‫تمام وحشــت‌ها آنجا هســتند‪ :‬وحشت‌های ســرمایه‌داری‬ ‫نئولیبــرال‪ ،‬وحشــت‌های اقتدارگرایــی و اســتبداد‪ ،‬و مانند‬ ‫این‌هــا‪ .‬موضوع مهم برای من این اســت که‪ ،‬بــا وجود آنکه‬ ‫من بســیار فوتبال را دوســت دارم و هوادارانی را دوست دارم‬ ‫که فوتبــال را دوســت دارند‪ ،‬فکر نمی‌کنم شــما هرگــز بتوانید‬ ‫احســاس خوبی دربارۀ فوتبال داشــته باشــید‪ .‬فوتبال چیزی اســت‬ ‫که همیشــه در معرض ســوءظن اســت‪ .‬نکتۀ جالب دربارۀ نگریســتن به‬ ‫یکپارچگــی نوعی هویت‬ ‫تیمی همچون بارســلونا این اســت که چگونــه زیبایی و‬ ‫ِ‬ ‫کاتالونیایــی بــا این واقعیــت در‌می‌آمیزد کــه آن‌ها پول خــود را از مؤسســۀ قطر‬ ‫دریافــت می‌کنند‪.‬‬ ‫ایــن دو رویــداد‪ ،‬به‌طور هم‌زمــان‪ ،‬در حال وقوع اســت‪ .‬من می‌خواهــم که مردم‪،‬‬ ‫هنگام تماشــای یک مســابقه‪ ،‬هر دو موضوع را ببینند‪ :‬ایــن نمایش زیبا که چگونه‬ ‫افــراد حرفــه‌ای‪ ،‬که با هم بــرای هدفی مشــترک کار می‌کننــد‪ ،‬می‌توانند نتیجه‌ای‬ ‫فوق‌العــاده تولیــد کنند و‪ ،‬درعین‌حــال‪ ،‬چگونه کل این ماجرا ب ‌هواســطۀ جابه‌جایی‬ ‫پــول و انتقال ســرمایه ممکن شــده اســت‪ .‬این دو موضــوع به‌طــرزی ژرف با هم‬ ‫پیونــد خورده‌انــد‪ .‬فوتبال تصویــری از جهان مــا‪ ،‬در بهترین و بدتریــن حالت آن‪،‬‬ ‫به‌طور هم‌زمان اســت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫در بیــن جمعیت التین‌تبار باید به جریان اصلی فوتبال کشــانده شــود‪ .‬این کاری با‬ ‫تأثیــر سیاســی ژرف خواهد بــود‪ .‬هنگامی‌که من دربارۀ تیــم محبوبم فکر می‌کنم‪،‬‬ ‫می‌دانــم که بهترین بازیکــن ما برزیلــی و بهترین بازیکن بعدی ما مصری اســت‪.‬‬ ‫اگر تیمی که شــما دوســت دارید و هر هفته بازی آن را تماشــا می‌کنید تحت نفوذ‬ ‫خارجی‌ها باشــد‪ ،‬نگرشی متفاوت به جهان خواهید داشــت‪ .‬بازیکنان انگلیسی نیز‬ ‫در تیم حضور دارند‪ ،‬اما شــما بیشــتر احســاس جهان‌وطنی می‌کنید‪.‬‬

‫مالون‪ :‬آیا از دیدگاه شــما‪ ،‬در طول چند دهۀ گذشــته‪ ،‬یــک گفتمان پیرامون فوتبال‬ ‫شکل گرفته است؟‬ ‫کریچلــی‪ :‬بلــه‪ ،‬هنگامی‌که من دانشــجو بودم‪ ،‬فوتبــال اص ًال موضــوع بحث نبود‪.‬‬ ‫اکنــون فوتبال هویتی بســیار متفاوت دارد‪ .‬گفتمانی پیرامون آن وجــود دارد و مردم‬ ‫ورزش جهان اســت و میزان‬ ‫در سراســر دنیا آن را تماشــا می‌کنند‪ .‬فوتبال بزرگ‌ترین ِ‬ ‫فوق‌العــاده‌ای از توجــه را به خــود جلب می‌کند‪.‬‬ ‫اینترنــت برای برخی چیزها‪ ،‬مانند زندگی انســان‪ ،‬بد بــوده‪ ،‬اما برای برخی چیز‌های‬ ‫ْ‬ ‫اینترنت ســطحی جدی از گفتمــان دربارۀ‬ ‫دیگــر خوب بوده اســت‪ ،‬ماننــد فوتبال‪.‬‬ ‫ورزش را پدید آورده اســت‪ .‬چنین چیزی بســیار متفاوت از وضعیت حاکم در زمان‬ ‫دانشــجویی من در دهۀ هشــتاد اســت‪ .‬من عشــق خودم به فوتبــال‪ ،‬و به‌ویژه به‬ ‫باشــگاه فوتبال لیورپول‪ ،‬را نزد خودم نگه می‌داشــتم‪ .‬تنها نوشــتار‌ها دربارۀ فوتبال‬ ‫در آن زمان در صفحات پشــتی روزنامه‌های عامه‌پســند در انگلســتان بود‪ .‬از زمان‬ ‫انتشــار کتــاب اوج هیجان ‪ ،۱‬به قلــم نیک هورنبــی در ‪ ،۱۹۹۲‬قلم‌فرســایی جدی‬ ‫دربارۀ فوتبال رشــد کرده است‪.‬‬

‫مالون‪ :‬آیا شما می‌گویید که فوتبال به‌نوعی بیگانه‌هراسی را دشوارتر می‌کند؟‬ ‫کریچلــی‪ :‬فوتبــال اصالحگر عظیم بیگانه‌هراســی اســت‪ .‬خود فوتبال یا دســت‌کم‬ ‫ایــدۀ بازی‌ای که در آن شــما با پا به تــوپ ضربه می‌زنید به مایا‌ها و چین باســتان‬ ‫بازمی‌گردد‪ .‬بازی‌ای شــبیه به فوتبال در ایتالیای قرون وســطا بازی می‌شــد‪ .‬ســپس‬ ‫ایــن بازی در اواخر قرن نوزدهم در بریتانیا ســازمان‌دهی و قانونمند شــد‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫مــا فکــر می‌کنیم این بازی از آن ماســت‪ ،‬اما ابداً چنین نیســت‪ .‬این بازی‌ای اســت‬ ‫کــه تقریباً هر کــس دیگری آن را بهتر بــازی می‌کرد‪.‬‬

‫مالون‪ :‬شــاید شــگفت‌انگیزترین چیز برای من دربارۀ کتاب آن باشــد که شــما‪ ،‬در‬ ‫اشــاره‌ای کوتــاه در پیشــگفتار‪ ،‬اذعــان می‌کنید که نام ســاکر ‪ ۲‬را دوســت دارید و‬ ‫شــاید آن را ترجیح می‌دهید‪.‬‬ ‫کریچلــی‪ :‬بلــه‪ ،‬این نام به یک معنا بیشــتر اجتماعی اســت‪ .‬ســاکر مخفــف واژۀ‬ ‫اَسوسییشــن ‪ ۳‬اســت که در کانون این بازی اســت‪ .‬از بســیاری جهات‪ ،‬ســاکر واژۀ‬ ‫دقیق‌تری اســت‪ .‬نه‌تن‌ها بــدان جهت که این واژه به همکاری‪ ،‬یعنی سوسیالیســم‪،‬‬ ‫اشــاره می‌کنــد که من به آن عالقــه دارم‪ ،‬بلکه بدان جهت که فوتبال بازی‌ای اســت‬ ‫کــه با تمــام بدن بازی می‌شــود‪ ،‬نه فقــط با پا‪.‬‬ ‫مالــون‪ :‬آمریکا چــه کاری می‌تواند انجام دهد تا حضــور و موفقیت خود در صحنۀ‬ ‫فوتبال بین‌الملــل را افزایش دهد؟‬ ‫کریچلی‪ :‬این پرســش چندین پاســخ دارد‪ ،‬اما یکی این اســت کــه محبوبیت فوتبال‬

‫مالــون‪ :‬آیا این همان چیزی نیســت که ماهیت فوتبال را بــه تکراری بی‌مبدأ تبدیل‬ ‫می‌کند؟‬ ‫کریچلی‪ :‬بله و این نکته‌ای ضد ملی‌گرایی اســت‪ .‬اینکه هواداران انگلیســی بگویند‬ ‫که «فوتبال یک بازی انگلیســی اســت و ما نســبت به آن حق و حقوقی داریم‪ ،‬زیرا‬ ‫اینجا آغاز شــده اســت» ســخنی بی‌معناســت‪ .‬خاســتگاه فوتبال بی‌اهمیت است‪.‬‬ ‫تاریخ از پیچیدگی و گوناگونی بســیار بیشــتری برخوردار است‪.‬‬ ‫تجربه‌کردن فوتبال یعنی تجربه‌کردن تکرار این تشــریفات‪ .‬تمام مســابقات شــبیه‬ ‫هم هســتند‪ ۲۲ ،‬بازیکن در زمین حضور دارند و مســابقه نود دقیقه طول می‌کشد‪.‬‬ ‫ســاختاری تکراری وجود دارد‪ ،‬بااین‌حال تکرا ِر فوتبال زمینــه را برای تازگی‪ ،‬نوآوری و‬ ‫آفرینــش فراهم می‌کند‪ .‬فوتبال تحت حاکمیت قوانین اســت‪ ،‬تحــت هفده قانون‬ ‫بــازی فوتبــال‪ .‬در چارچوب این مجموعــه قوانین‪ ،‬صور جدیــدی از فعالیت‪ ،‬چیزی‬

‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫فوتبال؛ غول چراغ جادوی آرزوها‬

‫در زمین چمن آرمان همۀ انسان‌ها محقق می‌شود‪ ،‬از سوسیالیست‌ها گرفته تا سرمایه‌دار‌ها‬ ‫در تاریخ‪ ،‬رقصیدن و خوش‌گذرانی غالباً مخصوص طبقۀ مرفه جامعه بوده است‪ .‬اما در عصر ما‪ ،‬که‬ ‫ِ‬ ‫خوشگذرانی آدم‌ها شده‪ ،‬همه به‌شکلی برابر می‌توانند در زمین چمن به بدن خود‬ ‫فوتبال محبوب‌ترین‬ ‫کش‌وقوس بدهند‪ ،‬برقصند و توپ را از خط دروازه رد کنند‪ .‬فوتبال آرمان انسان‌ها را در حد توان خود‬ ‫محقق کرده‪ ،‬آرمانی که می‌خواست همه آزاد باشند و درعین‌حال از قانون پیروی کنند‪.‬‬ ‫مترجم‪:‬علیبرزگر‬ ‫لس‌آنجلــس تایمــز| گفت‌وگــوی‬ ‫تایلــر مالــون با ســایمون کریچلی‪،‬‬ ‫طبــق کتــاب جدیــد ســایمون‬ ‫کریچلــی‪ ،‬وقتــی بــه فوتبــال‬ ‫می‌اندیشــیم به چه می‌اندیشــیم‪،‬‬ ‫فوتبــال «رقــص بالۀ طبقــۀ کارگر»‬ ‫اســت‪ .‬به‌همین‌ســان‪ ،‬کریچلــی را‬ ‫می‌توان «فیلســوف طبقــۀ کارگر»‬ ‫نامیــد‪ ،‬یعنــی او فلســفه را نوعی‬ ‫دغدغــۀ پرولتاریایــی می‌بینــد‪،‬‬ ‫نــه فعالیــت نخبــگان کــه باید در‬ ‫برج‌هــای عاج انجــام شــود‪ .‬او به‬ ‫تمــام موضوعات‪ ،‬خواه خودکشــی باشــد خــواه فوتبــال‪ ،‬با دقت فکری یکســانی‬ ‫می‌نگــرد‪ .‬نوشــتار او نه‌تن‌ها ژرف و فلســفی بلکــه فهم‌پذیر و محاوره‌ای اســت‪.‬‬ ‫فوتبــال‪ ،‬زمانــی نه‌چندان دور‪ ،‬به‌عنوان موضوعی نگریســته می‌شــد که مناســب‬ ‫تحلیل فکری نیســت‪ ،‬چیزی مادون شــأن کاوش فلســفی و هنوز‪ ،‬آن‌چنان که باید‪،‬‬ ‫به «فلســفۀ فوتبال» پرداخته نشــده است‪.‬‬ ‫کریچلــی توضیــح می‌دهد کــه «درحقیقت‪ ،‬مــن در اینجا قصد ندارم که ’فلســفۀ‬ ‫فوتبــال‘ بنویســم»‪ .‬درعــوض‪ ،‬او دربارۀ چیزی می‌نویســد کــه مــن آن را «فوتبالِ‬ ‫فلســفه» توصیــف می‌کنم‪ ،‬او در آن کشــف می‌کند «که بیشــت ِر آنچه بــه باور من‬ ‫از نظر فلســفی درســت اســت‪ ،‬دربارۀ موضوعاتی کلی همچون فضــا‪ ،‬زمان‪ ،‬امیال‪،‬‬ ‫عقــل‪ ،‬زیبایی‌شناســی‪ ،‬اخالق و سیاســت‪ ،‬دقیقاً دربارۀ فوتبال نیز درســت اســت»‪.‬‬ ‫بنابرایــن‪ ،‬او می‌خواهــد خواننــده را قانع کنــد که فوتبــال می‌تواند به مــا دربارۀ‬ ‫فلســفه و معنای وجود انســان در جهان بینش بدهد‪ ،‬نه اینکه فلســفه می‌تواند به‬ ‫مــا دربارۀ فوتبــال بینش بدهد‪.‬‬ ‫مــن در مســافرت اخیر کریچلــی به لس‌آنجلس بــا او گفت‌وگو کــردم‪ .‬گفت‌وگوی‬ ‫ما ویرایش شــده است‪.‬‬ ‫تایلر مالون‪ :‬شــما دربارۀ گســترۀ وسیعی از موضوعات قلم‌فرســایی کرده‌اید‪ ،‬دربارۀ‬ ‫دیوید بویی‪ ،‬خودکشــی‪ ،‬ایمانوئل لویناس‪ ،‬هملت‪ ،‬واالس اســتیونز‪ .‬چه چیزی شما را‬ ‫برانگیخت تا کتابی دربارۀ فوتبال بنویســید؟‬ ‫ســایمون کریچلــی‪ :‬در طــول حدود ده ســال گذشــته‪ ،‬من آشــکارا کوشــیده‌ام تا‬ ‫دلبســتگی‌های بنیادی خودم را تبیین کنم‪ .‬شــاید فوتبال بنیادی‌ترین دلبستگی من‬ ‫باشــد‪ .‬فوتبال در وجود من از همۀ دلبســتگی‌ها دیرینه‌تر و ژرف‌تر اســت‪ .‬من به‬ ‫دیویــد بویی نیز دلبســتگی بنیــادی ژرفی دارم‪ ،‬امــا فوتبال به‌نوعی ژرف‌تر اســت‪،‬‬ ‫زیــرا بــا مکان گره خورده اســت‪ ،‬خیال‌بافی‌هــا دربارۀ مکان‪ .‬تنها چیــزی که از نظر‬ ‫خانــوادۀ مــن بــرای آن‌ها مزیت محســوب می‌شــد این بــود که ما اهــل لیورپول‬ ‫بودیم‪ .‬نشــانۀ اصلی وجود مکانی کــه ما اهل آنجا بودیم تیم ما بــود‪ .‬پدرم هوادار‬ ‫متعصب باشــگاه فوتبال لیورپــول بود و به‌نوعی در زمینۀ فوتبــال صاحب‌نظر بود‪.‬‬

‫‪  24 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫فوتبــال موضوع اصلــی گفت‌وگوی‬ ‫ما بود‪.‬‬ ‫مالون‪ :‬شما شیفتۀ هواداران فوتبال‬ ‫هســتید‪ .‬کتاب شــما همان‌قدر که‬ ‫کاوش خــود فوتبــال اســت‪ ،‬کاوش‬ ‫فرهنگ پیرامون فوتبال نیز هســت‪.‬‬ ‫آن‌چنــان که شــما در کتاب اشــاره‬ ‫می‌کنیــد‪ ،‬ایــن فرهنــگ چگونه با‬ ‫سوسیالیســم فوتبــال ارتبــاط پیدا‬ ‫می‌کند ؟‬ ‫کریچلی‪ :‬در کشــوری نظیر بریتانیا‪،‬‬ ‫کــه بی‌تردیــد در ســال‌های پــس‬ ‫از جنــگ جهانــی دوم کشــوری‬ ‫سوسیالیســت یا سوســیال دموکرات بود‪ ،‬قبل از آنکه به‌دســت مارگارت تاچر و پس‬ ‫از او با شــتاب ویران شــود‪ ،‬شاید فوتبال آخرین نشــان آن آرمان سوسیالیستی باشد‪.‬‬ ‫فوتبــال به اجتمــاع ارزش می‌نهد و به اینکه به‌مثابۀ انســان‌های برابــر در کنار هم‬ ‫باشــیم‪ ،‬جایی که هر کســی حق دارد چیــزی بگوید‪ .‬خود بازی نوعی سوسیالیســم‬ ‫دارد‪ ،‬یعنــی تیم فوتبال و فرهنگ پیرامونش از نوعی سوسیالیســم برخوردار اســت‪.‬‬ ‫فوتبــال گنجینه‌ای برای نوعی احســاس همدلی اســت‪ ،‬احســاس اینکــه همگی ما‬ ‫در اینجــا بــا هم هســتیم‪ .‬بازیکنان می‌آینــد و می‌رونــد‪ ،‬اما هــواداران برای مدت‬ ‫مدیدی پابرجا هســتند‪ .‬آن‌هــا حافظه و خاطرات دارند‪ ،‬آن‌ها آرشــیو و کتابخانه‌اند‪.‬‬ ‫‌یادماندنــی» تیمی می‌نویســید که‬ ‫مالــون‪ :‬شــما دربــارۀ «تاریخچــۀ لحظــات به‬ ‫ِ‬ ‫هــواداران در ذهــن خــود دارند‪ .‬آیا کســی می‌تواند هــواداری واقعی باشــد بدون‬ ‫آنکه هــوادار تیم خاصی باشــد؟‬ ‫کریچلی‪ :‬قطعاً‪ .‬مردم می‌توانند به هر شــیوه که دوســت دارند فوتبال تماشــا کنند‪.‬‬ ‫شــما هوادار موقت را می‌بینید که شــاید جنبۀ وجدآور جام‌جهانی را دوســت دارد‬ ‫هــواداری جدی‬ ‫کــه هر چهار ســال یک بــار برگزار می‌شــود‪ ،‬درحالی‌کــه فرهنگ‬ ‫ِ‬ ‫بیشــتر دربارۀ این حس زیســتۀ قدرتمنــ ِد همراهی با یک تیم اســت‪ ،‬با یک مکان‪،‬‬ ‫بــا یــک تاریخ‪ .‬بنا بر ماهیــت فوتبال‪ ،‬تمام تیم‌ها نمی‌توانند برنده باشــند‪ .‬بیشــتر‬ ‫تیم‌ها بازنــده خواهند بود‪.‬‬ ‫بنابرایــن‪ ،‬هــوادار یک تیــم بودن و متخصــص تاریخچۀ آن تیم بــودن همچنین به‬ ‫معنای آموزش‌دیدن در مدرســۀ شکســت و نومیدی اســت‪ .‬نومیدی مؤلفۀ سازندۀ‬ ‫فوتبال اســت‪ ،‬اما نوعــی پدیدۀ امید نیز وجــود دارد‪ ،‬امیدی فراســوی عقل‪ ،‬امیدی‬ ‫‌بینی‬ ‫ضــد امید؛ بنابراین شــاید مایــۀ تمایز هــوادار موقت از هــوادار جــدیْ واقع ِ‬ ‫هــوادار جدی باشــد‪ .‬آن‌هــا می‌دانند که احتمــاالً پایان بدی در انتظارشــان خواهد‬ ‫بــود و هیچ چیز نخواهند ُبرد و باشــگاه همیشــه به‌خوبی مدیریت نمی‌شــود‪ ،‬اما‬ ‫آن‌ها با تیمشــان همراه می‌مانند‪ ،‬زیرا هویتشــان همین اســت‪ .‬نکتۀ شگفت‌انگیز‬ ‫دربــارۀ فرهنگ هواداری شــیوۀ انتقال آن به نســل‌های بعد اســت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪24 Kheradmand‬‬


‫نظامیانی که در آن حضور داشتند بعد از مدتی تبدیل‬ ‫به منطقه ای برای ســکونت خانواده‌های مهاجری شد‬ ‫که ازشــهرهای دیگر به پایتخت‬ ‫نقــل مــکان می‌کردنــد در این‬ ‫میــان شــاید بتــوان گفــت در‬ ‫بیــن گروه هــای مختلف اهالی‬ ‫شهرهای استان مرکزی بیشترین‬ ‫میــزان جمعیت را به خودشــان‬ ‫اختصــاص می‌دادند‪.‬‬

‫نفر بچه محله نظام آباد باشــد همیشــه برای افراد آن‬ ‫جمــع با بار معنایی متفاوتی همراه بوده اســت‪ .‬دلیل‬

‫وقتی پنج ســال قیصر اکران‬ ‫شد‬

‫محلــه‌ای بــا الت‌هــای‬ ‫سر شــنا س‬

‫اگر روی نقشــه نگاهــی به این‬ ‫منطقــه بیندازیــد ایــن محلــه‬ ‫را در نقطــه «مرکــزی» شــهر‬ ‫پیــدا خواهید کــرد‪ .‬محلــه ای‬ ‫بــا خیابانهــا و کوچه‌هــای پیچ‬ ‫در پیــچ کــه اگر از خــود اهالی‬ ‫نباشــید احتمال گم شــدن و ســرگردانی در کوچه پس‬ ‫کوچه‌هــای آن برایتــان زیاد خواهد بــود‪ .‬محله ای که‬ ‫بــا وجود مرکزی بودن ولی بــه لحاظ ظاهر و امکانات‬ ‫چنــدان باجی به مناطــق جنوبی شــهر نمی‌دهد؛ آن‬ ‫هــم بــا مردمانی که مرام و خلق و خویشــان بیشــتر‬ ‫اینکــه بــه خیابــان هــای همجوار بــرود بــه خلق و‬ ‫خوی مردم جنوب شــهر کشــیده اســت‪ .‬برای همین‬ ‫هم همیشــه در یک جمع گفتن یا شــنیدن اینکه یک‬

‫با اســامی آنها آشــنا بودند مثل«بهــروز راکی»‪«،‬عباس‬ ‫تایســون» یا «ماشــاالله غریبی»‬

‫ایــن اتفــاق هم به ایــن برمی‌گــردد که اکثــر تهرانی‬ ‫هــا بــه خاطر حواشــی پر ســر و صدایی کــه در این‬ ‫محله رخ می‌داده‪ ،‬بیشــتر مردم اهالی را به ســر نترس‬ ‫و بــزن بهادر بودنشــان می‌شناســند‪ .‬جایی که شــاید‬ ‫خیلی‌ها بــه خاطر آدم‌هــای خــاف و چاقوکش‌های‬ ‫معــروف آن را بشناســند‪ .‬الت هایی که هــر کدام در‬ ‫زمان خودشــان انقدر شــهره شــهر بودند که نه فقط‪ ‬‬ ‫مــردم خود محل کــه کمابیش بقیه اهالــی تهران هم‬

‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫با همــه این هــا نظام آبــاد پر‬ ‫اســت از چهره های سرشناس در‬ ‫حوزه ورزش و ســینما که بخش‬ ‫مهمی از بچگی شان را در همین‬ ‫منطقه پشــت سر گذاشــته اند‬ ‫از«وحیــد شمســایی»آقای گل‬ ‫فوتســال تــا «حامــد کاویــان‬ ‫پــور» و «محمــد پنجعلی»یــا‬ ‫اهالــی سرشــناس دنیــای‬ ‫تلویزیون و ســینما مثل«حسن‬ ‫فتحی»‪«،‬حسین رفیعی»‪«،‬هادی‬ ‫مقدم دوســت»‪«،‬حمید نعمت‬ ‫الله»‪«،‬نســرین مقانلو»‪«،‬حمید‬ ‫لوالیــی» و‪ ...‬که خیلی ها علت این موضوع را عشــق‬ ‫و عالقــه مــردم این منطقه بــه ســینما می‌دانند برای‬ ‫همین کافی اســت تا پــای صحبــت قدیمی‌های این‬ ‫منطقه بنشــینید تــا برایتــان از رد و بدل کــردن های‬ ‫پرشــمار و قاچاقی فیلم ‪ VHS‬بگویند و از ســینمایی‬ ‫حــرف بزنند که پیــش از انقــاب پنج ســال متمادی‬ ‫درهمه ســانس‌هایش برای اهالی محــل فقط و فقط‬ ‫فیلم«قیصــر»را پخــش می‌کــرده اســت‪ .‬مجله مهر‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪23 Kheradmand‬‬


‫نظامآباد‬

‫محله‌ای که سینمای آن پنج سال قیصر را اکران کرد‬

‫محلــه نظام آباد یکی از منطقــه های قدیمی و اصیل‬ ‫در تهران اســت که بیشــتر ما آن را به خاطر حواشــی‬ ‫و حــوادث اش می‌شناســیم محلــه‌ای بــا تفاوت‌ها و‬ ‫پارادوکس‌های عجیــب و غریب‪.‬‬ ‫شــاید خود آغا محمدخان قاجار هــم روزی که طهران‬ ‫را بــه عنوان پایتخت خود در ایــران بر می‌گزید گمان‬ ‫نمی‌کــرد که روزی ایــن قریه کوچک انقــدر به طول‪،‬‬ ‫عــرض و جمعیتش اضافه شــود کــه در جهــان آن را‬ ‫به عنوان ‪۲۵‬امین شــهر شــلوغ دنیا بشناسند‪.‬شــهری‬ ‫که طــی گذر قــرن و ســال‌های متمــادی روز به روز‬ ‫بــه خیابان‌هــا و محله‌هــای آن اضافه شــد‪ .‬محله‌ها‬ ‫و کوچــه پس کوچه هــای قدیمی که امــرو ِز روز اگر‬ ‫سر وقت آن بروید هرکدامشــان زبان گویای خاطرات‬ ‫و آدم هــای یــک دوره‌اند‪ .‬افــرادی که بعــد از مدتی‬ ‫هر کدامشــان بسته به محله زندگی‌شــان در تهران به‬ ‫یک یا چند خصلت مشــترک شــناخته می‌شوند برای‬ ‫همیــن کافی اســت یک بــه یک اســامی منطقه‌های‬ ‫تهــران را در ذهنتــان مــرور کنیــد‪ ،‬مــکان هایی که‬ ‫حتــی تاریخچه اسامی‌شــان نیــز به اهالــی اولیه آنها‬ ‫برمی‌گــردد‪ .‬محله نظــام آبــاد تهران یکــی از همین‬ ‫منطقه‌هاســت‪ .‬محلی قدیمی که تهرانی‌هــا آن را به‬ ‫واســطه اتفاقات پر ســر و صدا و مردمان پرحاشیه اش‬

‫آن را مــی شناســند محله ای که نســبت به ســایر‬ ‫منطقــه هــای تهران تا حــدودی هنوز توانســته تا‬ ‫اصالــت و بافــت قدیمی خــودش را حفــظ کند ‪.‬‬ ‫جایــی که بعد از دهه های متمــادی عوامل زیادی‬ ‫دســت در دســت هــم داده انــد تا ایــن محله پر‬ ‫از پارادوکــس های عجیب وغریب باشــد از حضور‬ ‫الت هــای بــزن بهادر گرفتــه تا آمار شــهدایش در‬ ‫زمــان جنــگ و محــرم های پرشــوری که ســال به‬ ‫ســال در آن برگزار می‌شــود‪.‬‬

‫محل ‌ه ای که مقرنظامیان بود‬

‫تاریخچــه این محلــه قدیمــی را بایــد در دهه های‬ ‫‪ ۱۳۲۰‬جســت و جو کنید‪ .‬منطقــه ای که در آن دوران‬ ‫بــه جای رد و نشــان خانه و خیابــان و اهالی باید تپه‬ ‫ها و زمین‌هــای بایر اطراف تهران را پیــدا می کردید‪.‬‬ ‫منطقــه ای که بعدها و در ســال های‪ ۱۳۳۰‬با شــروع‬ ‫ساخت و ســاز خانه‌های مســکونی و سکونت یافتن‬ ‫افــراد نظامــی در آن بــه نام«نظام آباد» اســم گذاری‬ ‫شــد؛ جایی که تا پیش از این فقــط جزیی از محدوده‬ ‫نارمــک به حســاب می‌آمد‪ .‬نظام آبــاد در حال حاضر‬ ‫بخــش هایــی از مناطــق هفت و هشــت تهــران به‬ ‫خود اختصاص داده که بخشــی از آن به محله نارمک‬

‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫و رســالت می رســد و ســر دیگــر آن به میــدان امام‬ ‫حســین(ع)‪ .‬ایــن محل با وجود اینکه ســالهای ســال‬ ‫اســت روی در و دیوارهایــش با اســم خیابان«شــهید‬ ‫مدنی»‬ ‫‬

‫اراکی‌های مقیم مرکز‬

‫شــاید برای شما هم جالب باشــد که بدانید در همان‬ ‫ســالهای نخســت بخش قابــل توجهــی از اراضی این‬ ‫خیابــان متعلق بــه یهودیان بوده که بعدهــا به مرور‬ ‫به افراد دیگر فروخته شــد‪ .‬اواســط دهــه ‪ ۳۰‬و اوایل‬ ‫دهه‪ ۴۰‬بــه قدری روند ســاخت و ســاز در این محل‬ ‫ســرعت گرفت کــه رفته رفتــه این منطقــه جزیی از‬ ‫بافــت های اصلی شــهر شــد‪ .‬محلــه ای که فــارغ از‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


‫یک موسیقی به وسعت جهان‬

‫فلسفهموسیقیخیابانیچیست؟‬

‫برای شــناخت بــا موســیقی خیابانی در کشــورهای‬ ‫اروپایــی و امریکایی ابتدا الزم اســت بــا فرهنگ هنر‬ ‫خیابانی آشــنایی پیدا کنیم و ســپس به بخشــی از آن‬ ‫کــه مربوط به موســیقی اســت‪ ،‬بپردازیم‪.‬‬ ‫در تعریــف هنــر خیابانــی آمــده اســت کــه‪« :‬هنر‬ ‫خیابانــی به نوعــی از آثار هنری اطالق می شــود که‬ ‫در مقابــل آثــار هنری رســمی مــوزه ها‪ ،‬کلیســاها و‬ ‫گالری ها ســربرآورده اســت‪ .‬این آثار هنری‪ ،‬گاهی به‬ ‫اشــتباه با هنر گرافیتی برابر درنظر گرفته می شــوند‪،‬‬ ‫اما باید دانســت که گرافیتی زیرمجموعــه یی از هنر‬ ‫خیابانی اســت‪ .‬گرافیتی شــامل دیوارنوشــته ها‪ ،‬انواع‬ ‫طراحــی هایــی کــه روی دیوارها صورت مــی گیرد یا‬ ‫حتی کنــدن الیه های گچی دیوار برای طراحی شــکل‬ ‫مورد نظر اســت‪.‬‬ ‫ایــن در حالی اســت که هنر خیابانی اعــم از گرافیتی‬ ‫اســت‪ .‬چســباندن پوســتر هــای مختلف‪ ،‬اســتفاده‬ ‫ازاستنســیل به عنوان الگوی طراحی یا زدن برچســب‬ ‫هــای مختلــف روی دیــوار را نمــی تــوان در حــوزه‬ ‫گرافیتی قرار داد‪ .‬تئاتر‪ ،‬نوازندگی‪ ،‬دیوار نوشــته ها و‪...‬‬ ‫همه این هنرها جزیی از طیف گســترده هنر خیابانی‬ ‫محســوب می شــوند‪».‬اما در این میــان دو بخش در‬ ‫کشــور هــای اروپایــی و امریکایی شــکل پررنگ تری‬ ‫به خود گرفته اســت‪ .‬در وهله اول موســیقی خیابانی‬ ‫که هیچ گونــه منع قانونی در صــورت عدم مزاحمت‬ ‫بــرای افراد حقیقــی و حقوقی نــدارد و در وهله دوم‬ ‫گرافیتی قــرار دارد که در اکثر کشــور های دنیا نوعی‬ ‫نابهنجاری و جرم تلقی می شــود و پیگرد قانونی دارد‪.‬‬ ‫در این یادداشــت ســعی شده اســت که به موسیقی‬

‫خیابانی پرداخته شــود‪ .‬موســیقی ای که زادگاه آن در‬ ‫خیابــان ها و پارک هاســت و افــراد مختلفی را جذب‬ ‫خود مــی کند‪.‬‬ ‫اگر برای نخســتین بــار پــای در یک کشــور اروپایی‬ ‫و امریکایــی بگذاریــد حضور نوازنــدگان و گروه های‬ ‫موســیقی خیابانی بســیار جلــب توجه کنــد و حتی‬ ‫ســاعتی از وقت شــما را به خود اختصــاص می دهد‪.‬‬ ‫مــورد قابل توجــه در این میان کثرت بســیار زیاد این‬ ‫گــروه و افراد در ســطح پارک ها و مراکز دانشــگاهی‬ ‫اســت‪ .‬البته بــرای اکثر افراد جوامع غربــی این امر به‬ ‫صورت یــک روزم ّرگی در دنیا صنعتی درآمده اســت‪.‬‬ ‫اما بــا این حال افراد زیــادی را به خود جلب می کند‪.‬‬ ‫البتــه نمــی توان نقش موثــر دولت هــا را در این امر‬ ‫نادیــده گرفــت‪ .‬به طور مثــال چندی قبل در کشــور‬ ‫آلمــان و در شــهر برلیــن طبق یک جشــنواره که هر‬ ‫ســال برگزار می شــود‪ ،‬اعالم شــد کــه ‪ ۷۵‬درصد گروه‬ ‫های شــرکت کننــده در ایــن جشــنواره از نوازندگان‬ ‫و گروهــای دانشــجویی خیابانی هســتند‪ .‬و برای بار‬ ‫اول اســت که در این جشــنواره شــرکت می کنند که‬ ‫متاســفانه در ایران این موضوع مــورد توجه قرار نمی‬ ‫گیرد و اســتعداد های بســیاری در نطفــه از بین می‬ ‫روند‪ .‬از ســوی دیگر می توانیم به جشــنواره تابستانی‬ ‫مــوزه ویکتوریــا آلبرت لندن اشــاره کرد کــه به مدت‬ ‫یــک هفتــه از تمــام هنرمنــدان اعــم از خیابانــی و‬ ‫آکادمیک دعــوت می کند بــدون پرداخت هزینه یی‬ ‫در فضــای باز ایــن موزه آثار خــود را به نمایش عموم‬ ‫بگذارنــد‪ .‬بایــد به ایــن امر توجه داشــت کــه موزه‬ ‫ویکتوریــا آلبــرت به نقاشــان و طراحان تــازه کار این‬ ‫اجــازه را می دهد که در محیط داخلــی موزه از تابلو‬ ‫ها و مجســمه های اســاتید بــزرگ به عنــوان نمونه‬

‫‪  21 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫اســتفاده کننــد و در همــان مــکان از نقاشــی اصلی‬ ‫کپی برداری بکنند‪ .‬در شــهر لندن در ســال گذشته نه‬ ‫فســتیوال موسیقی برگزار شــد که از این میان بیش از‬ ‫‪ ۵‬فســتیوال تنها مختص گروه های موســیقی خیابانی‬ ‫بــود‪ .‬و برنامه های این فســتیوال هــا از طرف مراکز‬ ‫هنری وابســته به دولــت با چنان دقتــی برنامه ریزی‬ ‫شــده بود که ســه ماه قبل از شروع فســتیوال پوستر‬ ‫های آن در ســطح شــهر به دســت افــراد عالقه مند‬ ‫داده شد‪.‬‬ ‫البتــه باید توجه داشــت که یکی از اصــول نوازندگی‬ ‫خیابانــی رها شــدن از چارچــوب های هنــری غالب‬ ‫جامعه اســت و بیشــتر افــرادی که در خیابــان ها به‬ ‫نوازندگی مشــغول هســتند خواهان تغییــر نگرش و‬ ‫شــنوایی مخاطبــان عام یــک جامعه اند‪.‬‬ ‫البتــه باید توجه داشــت که این موضــوع را با تکدی‬ ‫گــری به وســیله موســیقی یکی ندانســت‪ .‬زیــرا در‬ ‫موســیقی خیابانی فرد یا باند های مختلف بیشــتر به‬ ‫ارائه کار خود و تاثیر آن بســنده می کنند تا به دســت‬ ‫آوردن و تامیــن مالــی‪ ،‬امــا در تکدی گری به وســیله‬ ‫موســیقی فــرد متکدی به هر وســیله یی بــرای امرار‬ ‫معــاش خویش دســت می زنــد‪ .‬حال اگر بر حســب‬ ‫اتفاق مســیر شــما به مترو یک شــهر اروپایــی افتاد‬ ‫یــا در آفتابی گرم در خیابان های یک شــهر امریکایی‬ ‫قــدم مــی زدیــد و به گــروه یــا فــردی برخوردید که‬ ‫موســیقی خیابانی را با شــناخت از همــه جوانب آن‬ ‫به شــما ارائــه می کرد لحظــه یی درنگ کنیــد و اگر‬ ‫دســتی بر آتش موســیقی داریــد آن فرد یا گــروه را با‬ ‫موســیقی ســنتی و ایرانی آشــنا کنید تا به این صورت‬ ‫در غنــای فرهنگ تمامی ملت ها کوشــا باشــیم‪.‬‬ ‫روزنامه اعتماد‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪21 Kheradmand‬‬


20 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 20 


19 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 19 


‫ر‪.‬اعتمادی چگونه از نویسندگان ُپرفروش شد؟‬

‫بسیاری از خوانندگان آثارم فکر می‌کنند دیگر زنده نیستم!‬

‫ر‪.‬اعتمادی که نزدیک به ‪ 60‬ســال اســت داســتان می‌نویســد‪ ،‬اخیرا‬ ‫چند رمان عرفانی نوشــته و منتشــر کــرده که تازه‌تریــن آن‌ها منتظر‬ ‫مجوز انتشــار است‪.‬‬ ‫بــه گــزارش خبرگــزاری خبرآنالیــن‪ ،‬ر‪ .‬اعتمــادی از نویســنده‌های‬ ‫مطــرح ســال‌هایی اســت کــه رمان‬ ‫خواندن طرفــدار زیادی داشــت‪ .‬او‬ ‫در گفت‌وگویــی کــه در ویژه‌نامــه‬ ‫نــوروزی اعتمــاد چــاپ شــده‪ ،‬از‬ ‫مســائل مختلفــی صحبــت کــرده‬ ‫اســت که بخش‌هایــی از آن را مرور‬ ‫می‌کنیــم‪.‬‬

‫بســیاری از ما کتــاب خواندن را‬ ‫با آثار نویســندگانی چون شــما‬ ‫آغــاز کردیــم‪ ،‬امــا خود شــما‬ ‫با چــه آثــاری خوانــدن را آغاز‬ ‫کردید؟‬

‫نویســنده‌ای هســتم که چهار نسل‬ ‫کتاب‌هــای من را خوانده‌اند و با آنها‬ ‫زندگــی کرده‌اند‪ .‬تقریبا از ســال‬ ‫‪ 1339‬کــه اولیــن کتاب‌های من‬ ‫شروع به چاپ شد‪ ،‬خوشبختانه‬ ‫همیشــه نویسنده‬ ‫پرمخاطبــی بودم‬ ‫و چــون در‬ ‫مطبوعــات هم‬ ‫کار می‌کــردم‪،‬‬ ‫مــردم خیلــی‬ ‫زود بــا ر‪.‬‬ ‫اعتمادی آشنا‬ ‫شــدند و‬ ‫حاال هستند‬ ‫کســانی که‬ ‫بــا موهای‬ ‫ســپید من‬ ‫را بغــل می‌کننــد و می‌گویند‬ ‫با کتاب شــما با خواندن آشــنا‬ ‫شــدیم‪ .‬عشــق را فهمیدیــم‪،‬‬ ‫عاشق شــدیم‪ ،‬ازدواج کردیم ولی‬ ‫فکــر نمی‌کردیــم شــما هنــوز زنده باشــید‪.‬‬ ‫تقریبــا در ‪ 24‬ســالگی‌ام بود که مردم شــروع بــه خواندن‬ ‫آثــارم کردند‪ .‬اما مــن از کودکی به خواندن عالقه داشــتم‪ ،‬با اینکه در‬ ‫شــهر الر که شــهر کوچکی بود‪ ،‬متولد شــده بودم‪ .‬این شهر فقط یک‬ ‫کتابفروشــی داشــت با ‪ 40-30‬کتاب‪ .‬تا کالس چهارم ابتدایی همه آنها‬ ‫را خوانــده بــودم‪ .‬وقتی هم آن کتاب‌ها تمام شــد بــه در خانه مردم‬ ‫می‌رفتــم و اگر کتابی داشــتند قــرض می‌گرفتم و می‌خوانــدم‪ .‬در ‪12‬‬ ‫ســالگی وقتی به تهران آمدم‪ ،‬عشــقم به ادبیات شــکوفا شد‪.‬‬ ‫بعدها هم در دوره‌ای در اطالعات آموزش روزنامه‌نگاری دیدم‪ .‬‬

‫در آن دوران اســتادان آمــوزش خبرنگاری شــما چه کســانی‬ ‫بودند؟‬ ‫مدت ایــن کالس دو ماه بود و ما از صاحبــان تجربه درس می‌گرفتیم‪.‬‬

‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫چــون آن زمان بهترین روزنامه‌نویســان ما تجربــی بودند و هنوز هم‬ ‫کار روزنامه‌نــگاری تجربی اســت‪ .‬آن دو ماه شــخصیت‌های معروفی‬ ‫بــه ما آمــوزش دادنــد‪ .‬از جمله آقای عباس مســعودی کــه بنیانگذار‬ ‫موسســه اطالعات بود‪ .‬آقای دوامی ســردبیر روزنامه بود‪ ،‬آقایان تورج‬ ‫فرازمنــد آقای حجازی که نویســنده‬ ‫بودند و درباره نویســندگی صحبت‬ ‫می‌کردند‪ .‬پرفســور سعید نفیسی و‬ ‫‪ ...‬و شــخصیت‌های مختلــف برای‬ ‫مــا صحبــت می‌کردند‪ .‬بعــد از دو‬ ‫مــاه مــا را تقســیم‌بندی کردنــد و‬ ‫در قســمت‌های مختلف مشــغول‬ ‫به کار شــدیم‪ .‬مــا هــم در روزنامه‬ ‫از طریــق کســب تجربــه از طریق‬ ‫دبیران و ســردبیرانی که داشــتیم به‬ ‫تدریج پــا گرفتیم‪.‬‬

‫شــما در کــدام حوزه‌هــا کار‬ ‫می‌کردیــد؟ ادبیــات یــا هنر یا‬ ‫حوزه‌هــای دیگــر؟‬

‫در تمام رشــته‌‌ها کار کردم‪ .‬اولین بار‬ ‫مســئول صفحه اخبار شهرست‌ان‌های‬ ‫روزنامــه اطالعات شــدم که هر‬ ‫روز یــک صفحه‬ ‫کا مــل‬ ‫داشت‪.‬‬

‫داستان‌های‬ ‫شــما بیشــتر‬ ‫بــه صــورت‬ ‫پاورقی منتشــر‬ ‫می‌شــد ؟‬

‫چنــد داســتان اولیه‬ ‫مــن بــه صــورت‬ ‫مســتقل چاپ شد اما بســیاری از‬ ‫داســتان‌هایم را به صورت پاورقی‬ ‫در مجلــه جوانــان منتشــر کردم‬ ‫که بعد از انقــاب هم حدود ‪12‬‬ ‫داســتان به صــورت مســتقل روانه بازار کتاب شــد‪.‬‬

‫از آخرین اثرتان بگویید؟‬

‫اخیــرا بــه علت عالقه به مســائل عرفانی بــرای اولین بــار چند رمان‬ ‫عرفانی نوشــته‌ام که بســیار هم استقبال شــده از جمله «آبی عشق»‪،‬‬ ‫«هشــت دقیقه تــا برهــوت» و آخرین آن کــه یک ماه پیش ناشــرم‬ ‫برای گرفتن مجوز به وزارت ارشــاد داده اســت‪ ،‬نامش «سفر عشق به‬ ‫ســلطان ســاواالن» است‪ .‬این داستان بر اســاس منظومه شاهکار شیخ‬ ‫فریدالدین عطار‪ ،‬ولی به نثر نوشــته شــده و داســتانی اســت که به‬ ‫عصــر حاضر می‌پــردازد و خواننده ضمن مطالعه داســتان‪ ،‬به گونه‌ای‬ ‫با دســتمایه عرفان ایرانی هم آشــنا می‌شــود‪ ،‬البته به شــرطی که این‬ ‫کتاب اجــازه چاپ بگیرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬



‫صعود یا حذف تیم ملی فوتبال ایران‬ ‫گفتگو با رضا حاتم طهرانی در مورد وضعیت تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی‬

‫آقای حاتم طهرانی‪ ،‬شــما خــود را تا چه حد در‬ ‫مورد فوتبال صاحبنظر میدانید؟‬

‫ هــر چند که من فــارغ التصیل از دانشــکده‬‫فنــی دانشــگاه تبریز در رشــته مهندســی راه‬ ‫وســاختمان هســتم وبیش از ‪ 15‬سال در زمینه‬ ‫ســاخت وســاز وخرید وفروش امالک فعالیت‬ ‫کــرده و امــروز هم در تورنتو مشــاور ارشــد‬ ‫امــاک هســتم ولــی ماننــد اغلب پســر بچه‬ ‫هایی کــه داخل ایران بزرگ میشــوند‪ ،‬من هم‬ ‫عاشــق فوتبال بودم واز همــان ابتدا این ورزش‬ ‫را بطــور جدی پیگیــری میکردم‪.‬‬ ‫فوتبالم را از مدرســه و از دوره ابتدایی شــروع‬ ‫کــردم‪ .‬در دبیرســتان بــا اســتاد بزرگــی بنام"‬ ‫امیر آقــا حســینی" (اولین دروازبــان تیم ملی‬ ‫ایــران‪ )1329-‬که اتفاقا ناظم مدرســه مان بود‬ ‫آشــنا شــدم‪ ،‬ایشــان از مکتب باشــگاه بزرگ‬ ‫شــاهین مــی آمدند ومــن هــم در زمین نظــام آباد‬ ‫باشــگاه شاهین با منشور شــاهین عجین شدم‪ :‬درس‪-‬‬ ‫اخالق‪ -‬ورزش‪.‬‬ ‫فوتبالم را در تیم دانشــگاه ادامه دادم ولی متاســفانه‬ ‫بعد از دوران دانشــگاه فرصتی بــرای ادامه آن بصورت‬ ‫حرفــه ای نیافتــم امــا در تمام این مــدت‪ ،‬یک لحظه‬ ‫هــم از فوتبــال دور نبــوده‌ام‪ .‬بــا تیــم ملــی در جام‬ ‫جهانی ‪ 2006‬آلمان و همچنین چندین مســابقه برون‬ ‫مــرزی همســفر بودم‪ ،‬وباچنــد تن از بــزرگان فوتبال‬ ‫ایــران هم رفت آمــد خانوادگــی دارم ‪ .‬درکنار خانواده‬ ‫فوتبالی ها همــواره در جریان جزییات فوتبال داخلی‬ ‫وخارجــی بودم‪ .‬کتابها‪ ،‬بروشــورها و مقاالت تخصصی‬ ‫زیادی را میخواندم ولی در کل همیشــه یک عاشــق و‬ ‫هوادار فوتبال هســتم‪.‬‬

‫شــنیده ایم که شــما ‪ 8‬عدد تــوپ بازیهای جام‬ ‫جهانی ‪ 2018‬روســیه را در جشــنواره فیلم های‬ ‫کمــدی که در مــوزه آقاخان برگزار میشــود‪ ،‬به‬ ‫تماشــاچیان به قید قرعه به عنوان جایزه هدیه‬ ‫میکنید! چــرا توپ فوتبال؟‬ ‫ شــاید جالــب باشــد کــه بدانید ایــن بــرای اولین‬‫بار اســت کــه طراحــی یک توپ ورزشــی بــا هنر و‬ ‫تکنولوزی خاصی آمیخته شــده‪ ،‬کمپانی آدیداس اســم‬ ‫ایــن توپ را تله اســتار ‪ 18‬نام گذاری کرده اســت‪ .‬تله‬

‫اســتار اولین ماهواره مخابراتی بود که در ســال ‪1962‬‬ ‫بــه فضا پرتاب شــد‪ ،‬ماهــواره ایی که اولیــن تصاویر‬

‫زنــده را از آمریــکا به اروپــا مخابره کرد!‬ ‫پیــام این توپ شــاید پخــش تصاویر زنده در سراســر‬ ‫دنیا باشــد کــه در طــول دوره ایــن بازیها بیشــترین‬ ‫مخاطــب را به خــودش اختصاص داده اســت و حال‬ ‫کــه ما در این جشــنواره ســینمایی صحبــت از پخش‬ ‫تصاویــر و مخاطــب و هنر داریــم و همچنین تقارن‬ ‫زمانــی این جشــنواره با جام جهانــی در نهایت من را‬ ‫بــه این فکــر انداخت کــه این هدیــه را انتخاب کنم‪.‬‬

‫تو تیم زیــاد بود‪.‬‬

‫با توجه بــه اینکه برنامه بازیهای تدارکاتی‬ ‫ایران بخوبــی پیش نرفت‪،‬آیــا امیدی به‬ ‫صعود به دوره بعــد را در تیم میبینید؟‬

‫ این مشــکل عــدم بازیهای تدارکاتــی کافی‪،‬‬‫‪ 40‬ســاله با فوتبــال ایران همراه اســت! ما در‬ ‫بخش ســخت افزاری و مدیریتی فوتبال خیلی‬ ‫ضعیف عمــل کردیم‪.‬‬ ‫من با شــما هــم عقیده ام‪ ،‬یــک تیم هر چند‬ ‫هم خوب تمرین کنه و تغذیه مناســب داشته‬ ‫باشــه ‪،‬اگر در شرایط مســابقه و فشارهای یک‬ ‫مســابقه واقعی قرارنگیرد هیچوقــت توانایی‬ ‫هــاش بالقــوه نمیشــود و هیچوقــت ضعف‬ ‫هایش معلوم نمیشــود تــا بتوان آنهــا را قبل‬ ‫از یــک تورنومنت ترمیم کرد‪ .‬یــک مربی نیاز‬ ‫داره تــا بازیکنانــش رو با تاکتیک هــای مختلف بازی‬ ‫بــده تــا قادر باشــند بــه برنامه هــای مربی بیشــتر‬ ‫عادت کنند‪.‬‬ ‫ولــی اینکــه امید به صعــود دارم یا نه؟ بلــه دارم‪ .‬من‬ ‫همیشــه امیدوارانه به مســایل پیرامونــم نگاه میکنم‬ ‫ولــی با تکیــه به تــاش و دانــش وتجربــه‪ .‬من فکر‬ ‫میکنــم اگه بخواهیــم واقع بیــن باشــیم‪ ،‬کار صعود‬ ‫ایــران خیلــی مشــکل اســت اما تیــم ایــران میتواند‬ ‫شــگفتی ســاز ایــن دوره از بازی هــا باشــد‪ .‬زیبایی‬ ‫فوتبال بــه همین غیر قابل پیش بینی بودن هاســت‪.‬‬

‫فکر میکنید تیم ملی ایــران در این دوره از جام‬ ‫جهانــی چه تفــاوت هایی بــا دوره هــای قبل‬ ‫اگر تیم ملی ایران در دوره اول حذف شــود‪ ،‬آیا‬ ‫دارد؟‬ ‫ در ایــن دوره تیــم ملــی ایران چند تفاوت نســبت میتوان به این نتیجه رســید که کار کیروش برای‬‫بــه چهــار دوره گذشــته یعنــی جــام هــای جهانی تیم ملی ایران نتیجه بخش نبود اســت؟‬

‫‪1978‬آرزانتیــن‪ 1998 ،‬فرانســه‪ 2006 ،‬آلمــان و‪2014‬‬ ‫برزیــل دارد ‪ .‬بــه نظر مــن مهمترین اونهــا اینکه تیم‬ ‫ایران با تجربه شــرکت در چهار جام جهانی گذشــته و‬ ‫به عنوان تیم اول و برتر آســیا بر اســاس رنکینگ فیفا‬ ‫‪،‬امــروز یک تیم بی تجربه و دســت وپا بســته جلوی‬ ‫حریفانش نیســت و همیــن موضوع بــه بازیکنان ما‬ ‫اعتمــاد بــه نفس و روحیــه جنگندگــی الزم را منتقل‬ ‫کرده اســت‪ ،‬مهمتر از همــه اینکه ما بــرای اولین بار‬ ‫اســت کــه دو دوره متوالــی در جــام جهانــی حضور‬ ‫پیدا میکنیــم آنهم با همان ســرمربی دوره قبل یعنی‬ ‫کارلــوس کیــروش که به نظر من ایــن یک نقطه قوت‬ ‫محســوب میشــود و از لحــاظ فنی و روحــی خیلی‬ ‫میتواند مثمره ثمر باشــد‪.‬‬ ‫یــک تفاوت دیگه هم هســت‪ :‬این تیم ســتاره محور‬ ‫نیســت یعنی اینکه به یک یا چند تا بازیکن شــاخص‬ ‫و ســتاره متکی نیســت‪ .‬در این دوره تیم یکدســت و‬ ‫همدلی داریم کامال برعکــس ‪ 2006‬آلمان که اختالف‬

‫‪  16 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫ فکــر میکنــم قــرارداد آقــای کیــروش بعــد از جام‬‫جهانــی بــه پایان میرســد ولی اگــر هم مــا در گروه‬ ‫خودمــان آخــر هــم بشــویم بایــد بگویــم کارلوس‬ ‫کیروش بی شــک یکی از تاثیرگذارتریــن مربیان تاریخ‬ ‫فوتبــال ایران بوده اســت‪ ،‬همانقدری کــه رایکوف و‬ ‫تومیســاو ایویچ بودند و یا شــاید هم بیشــتر‪ .‬ایشان‬ ‫نظم و دیســیپلین را به فوتبال ما یاد دادند و خدمات‬ ‫شــایانی را بــه فوتبال ایران کــرده اند‪ .‬یــک مربی در‬ ‫کالس بــاالی جهانی و دانش و تجربــه باال و اعتباربین‬ ‫المللــی همراه با تعصــب وغیرت مثــال زدنی‪.‬‬ ‫امیدوارم که فدراســیون فوتبال بتواند ایشون رو حفظ‬ ‫کرده و امکاناتی رو که ایشــان سالهاســت درخواست‬ ‫میکند و نداشــته را برایــش فراهم کنند تــا تیم ایران‬ ‫روز به روز قوی تر شــود‪.‬‬ ‫بــه امید موفقیت یوزپلنگ هــای ایران زمینم در همه‬ ‫عرصه های جهانی‪.‬‬ ‫سپاس از شما که در این گفتگو شرکت کردید‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


‫ســرمایه تهیه کننــدگان بوده و این قدرت ریســک را می گرفــت‪ .‬ناصر ملک‬ ‫مطیعی در فیلم هایی که خودش ســاخت و بازی کرد باز هم از شــمایل‬ ‫محبوب و کلیشــه ای اســت خود بهره گرفت‪ .‬این هم دست بازیگر‬ ‫را بــرای تفاوت می بســت دیگر‪.‬‬ ‫ بلــه‪ ،‬آن ســینما‪ ،‬ســینمای بخش خصوصی بــود و حیات‬‫بخــش خصوصــی به گیشــه پیوند داشــت‪ .‬ضمن این‬ ‫کــه یک فرمــول جا افتاده بود کــه به هیچ صنفی‬ ‫نمی توانســتی چیزی بگویی‪ .‬تنها کسانی که‬ ‫صنف نداشــتند همين جاهــل ها بودند‬ ‫و فقــط دربــاره اینها می شــد فیلم‬ ‫ساخت‪.‬‬ ‫ایــن کــه ملــک مطیعــی‬ ‫شــمایل واحدی را تکرار‬ ‫مــی کــرد از ایــن منظر‬ ‫نکتــه منفــی نیســت؟ در‬ ‫ســینمای جهان بازیگــران زیادی‬ ‫داریم که همیشــه یک شکل هستند‪.‬‬ ‫تــازه ناصر ملــک مطیعی محبــوب بود و‬ ‫یونیک ‪.‬‬ ‫ مگــر نورمن ویزدم یــا جری لوئیس همه عمر یک‬‫نقــش را تکــرار نکردند؟ بخش خصوصی دنبال ســرمایه‬ ‫اســت و بازیگــر را به شــکلی که جــا افتاده مــی خواهد‪ .‬یا‬ ‫آل پاچینــو را نگاه کنید؛ همیشــه با همین شــمایل اســت؛ البته‬ ‫فرهنــگ نقش را عــوض می کند‪ .‬یعنــی نقش از درون عوض شــده‪.‬‬ ‫مثال فرق وســط خود را دســت نمی زنــد ولی کاراکترها عمــق پیدا کرده‪.‬‬ ‫در ایــن چنــد روز بحثی راه افتــاده درباره محبوبیت ناصــر و فردین‪ .‬دقیقا از‬

‫‪  15 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫کی محبوبیت ناصــر زیر ســایه فردین رفت؟‬ ‫ اوال رل جاهلــی را قبــل از ناصر‪ ،‬حســین مدنی بــازی می کرد‪ .‬خیلی‬‫هــای دیگــر ایــن کار را مــی کردند ولی تیــپ ناصر بــه دل مردم‬ ‫نشســت و او بــود کــه محبوب مانــد‪ .‬حکایت آمــدن فردین‬ ‫مثــل همین روزهاســت کــه یــک روز گلــزار روی بورس‬ ‫اســت یک روز حیایــی‪ ،‬یک روز رادان ولی همیشــه‬ ‫هســتند‪ .‬این که میــزان محبوبیت شــان چقدر‬ ‫اســت دیگر به کیفیت‪ ،‬شــرایط و گیشه هر‬ ‫فیلم بســتگی دارد‪ .‬فردین بعد از «گنج‬ ‫قارون» خیلی محبوب شــد و بدل‬ ‫هــای او به وجــود آمدند مثل‬ ‫منوچهــر وثــوق و ایــرج‬ ‫رســتمی‪ .‬ناصر در دوره‬ ‫ای کمرنگ شــده بود‬ ‫اما بعــد از «قیصــر» دوباره‬ ‫محبوب شــد‪ .‬تازه رل زیادی هم‬ ‫در ایــن فیلــم نــدارد امــا چنــان این‬ ‫نقــش گرفــت که بعــد از آن غالــب فیلم‬ ‫هایش فروخــت‪ .‬این دو در دهــه ‪ 50‬محبوب‬ ‫بودند ولــی فردین یــک مقدار عقب کشــیده بود‬ ‫و دنبــال پرســتیژ بود‪ .‬ایــن اواخر خودش را ســرگرم یک‬ ‫فیلــم به نام «پــرواز بر فراز آســمان ها» کرده بــود؛ فیلمی‬ ‫بــود که بودجه و امکانات دولتی داشــت و دربــاره خلبان ها بود‬ ‫و ســاخت آن کلی طول کشــید‪ .‬بر عکس او ناصر مــدام بازی می کرد‬ ‫و حتــی چند فیلم نمایش داده نشــده دارد‪ .‬هفته نامه همشــهری جوان‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫خاطرات خواندنی مهدی فخیم زاده از ناصر ملک مطیعی‬ ‫طــرف مصاحبه مهدی فخیم زاده باشــد و موضوع بحث ناصر ملک مطیعی‬ ‫حتمــا نتیجــه خواندنی اســت‪ .‬حیف که تحلیــل کامــل و روایت همه‬ ‫خاطــرات نیاز بــه وقت و فضای بیشــتر (در حد یک کتــاب!) دارد‪.‬‬ ‫با ایــن حال آنچه از زبان فخیم زاده شــنیدیم‪ ،‬جذاب اســت و‬ ‫قابــل تأمل‪ .‬مهدی فخیــم زاده رده های مختلف ســینما را‬ ‫تجربــه کرده و از پیش از انقالب در این ســینما حضور‬ ‫داشته اســت‪ .‬پس چه کســی بهتر از او می تواند‬ ‫تحلیــل منصفانــه ای دربــاره بازیگــری ملک‬ ‫مطیعی داشــته باشــد؟ در روزهــای ابتدایی‬ ‫درگذشــت این بازیگر‪ ،‬طبق معمول اینستاگرام‬ ‫پر شــده بود از مرثیه ســرایی‪ .‬فخیــم زاده به دلیل‬ ‫این فضــا ابتدا حاضر به مصاحبه نبود‪« :‬اینها را به اســم‬ ‫فیلم فارســی خیلی زدند‪ ،‬حــاال همه توی ســر و صورت می‬ ‫زنند‪ ...‬برایم عجیب اســت‪».‬‬ ‫در ایــن چنــد روز شــاهد اظهارنظرهــای زیــادی دربــاره ناصر ملک‬ ‫مطیعــی بــوده ایــم‪ ،‬غالبا هــم دلی و احساســی بــوده که گریــزی از آن‬ ‫نیســت‪ .‬شــما بــه عنوان کســی که ســطوح‬ ‫مختلف بازیگــری را تجربه کــرده‪ ،‬کارگردان‬ ‫بــوده‪ ،‬در ســینمای پیــش و پــس از انقالب‬ ‫حضور داشــته‪ ،‬دیدگاه تان را درباره بازیگری‬ ‫ملک مطیعــی بفرمایید‪.‬‬ ‫ ناصــر ملک مطیعــی از تئاتر شــروع کرد‪.‬‬‫االن نمایــش «دســت هــای آلــوده» را کــه‬ ‫نمایشــنامه ای معروف از ســارتر است‪ ،‬نگاه‬ ‫کنید‪ ،‬اســم ایشــان در آن هســت کــه جزء‬ ‫اولین اجراهای این نمایشــنامه در کشورمان‬ ‫هم بوده‪ .‬ناصرخان آدم خونســرد و باتحملی‬ ‫بــود؛ این ویژگی در چهره اش دیده می شــد‬ ‫و در بازیگری اش هم مشــهود بود‪ .‬برخالف‬ ‫بیشــتر آدم هایــی که معروف می شــوند و‬ ‫به شــهرت می رســند‪ ،‬بــه قول امــروزی ها‬ ‫سلبریتی هســتند‪ ،‬هیچ وقت تکبر نداشت‪.‬‬ ‫یادم هســبت زمانی که تازه به ســینما آمده‬ ‫بودم برخوردهایی که مــی کرد هیچ کدام از‬ ‫روی نخوت نبود‪.‬‬ ‫هیچ وقت شــرایط همبازی شــدنتان فراهم‬ ‫نشد؟‬ ‫ چــرا کاری بــود کــه آقای ســعید مطلبی‬‫می خواســت بســازد به اســم «پیشمرگ» و‬ ‫قــرار بود من هــم بازی کنم‪ .‬ســه چهار روز‬ ‫بازی کردم اما دیدم نقشــی نیســت که از آن‬ ‫خوشــم بیاید‪ .‬ســر صحنه بودیم که تصمیم‬ ‫گرفتــم آن را بازی نکنــم و راه افتادم و رفتم‪.‬‬ ‫کارگــردان گفت فالنی کجا مــی روی؟ گفتم‬ ‫مــی خواهــم لبــاس را بدهم خشکشــویی‪.‬‬ ‫گفــت آفتــاب دارد مــی رود بایــد بگیریم‪.‬‬ ‫گفتــم همیــن االن بر مــی گردم کــه دیگر‬

‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫برنگشــتم تهیــه کننــده (ایرج رحیــم زاده) زنــگ زد؛ گفتم قرار بــود این رل‬ ‫مســتقل باشــد که نیســت‪ .‬گفت شــکایت می کنم‪ .‬من هــم گفتم هر‬ ‫کاری مــی خواهید بکنیــد‪ .‬روح الله مفیــدی در نهایت به جای من‬ ‫انتخاب شد‪.‬‬ ‫بعد از انقالب با ملک مطیعی رابطه داشتید؟‬ ‫ یــک بار بــا روبیک منصوری به خانــه اش رفتم‪ .‬یک‬‫بار هم که «ســاختمان ‪ »85‬را می ســاختم‪ ،‬پیغام‬ ‫فرســتاد که بــرای اولین بــار دوســت دارم به‬ ‫پشــت صحنه یک فیلم بیایم‪ ،‬مــا هم گفتیم‬ ‫قدم بر ســر چشــم؛ ماشین فرســتادیم و ناصر‬ ‫خان أمــد‪ .‬ناصرخان همــان موقع هم بریــده بود؛‬ ‫همــه اش صحبــت از رفتــن می کرد و مــی گفت همه‬ ‫رفتنــد و من ماندم‪ .‬آن روز خیلی خوش گذشــت همه عکس‬ ‫گرفتنــد و اتفاقا تهیه کننده ســریال‪ ،‬رضا انصاریــان که برادر حاج‬ ‫حســین انصاریان واعظ معروف اســت‪ ،‬هم آمد جلو و عکس گرفت‪.‬‬ ‫مــی خواهم بگویــم ناصرخان آدمی مردمی و مــردم دار بود‪ .‬نخوت و کبر‬ ‫ســلبریتی ها را نداشــت‪ .‬چه زمانی که در‬ ‫اوج بــود با او برخورد داشــتم‪ ،‬چه بعد از‬ ‫آن و حاضــر نبــود التماس کند کــه به او‬ ‫کار بدهند‪ .‬‬ ‫به غیــر از نوعی از ســینمای نخبــه گرا‪،‬‬ ‫بیشــتر فیلم های ســاخته شــده پیش از‬ ‫انقــاب بدنه بودنــد و برای عامــه مردم‬ ‫ســاخته می شــدند‪ .‬موج اســتقبال باعث‬ ‫می شــد‪ ،‬ملــک مطیعی شــمایل واحدی‬ ‫داشــته باشد؟‬ ‫ جــان ویــن را همیشــه بــا آن کاله و‬‫دســتبند در فیلــم ها می دیدیــم و مردم‬ ‫هم دوســتش داشتند‪ .‬مطلبی می خواندم‬ ‫درباره گریگوری پک؛ موقع ســاخت یکی‬ ‫از فیلــم ها تهیه کننده حضور نداشــته و‬ ‫کارگــردان برایش ســبیل می گــذارد‪ .‬توی‬ ‫ســفر متوجه می شــود و پیــام می دهد‬ ‫که مگر کســی برای گریگوری پک ســبیل‬ ‫می گذارد که فیلم شکســت بخورد؟ تازه؛‬ ‫آنها قدرت انتخاب داشــتند‪ .‬ایــن جا این‬ ‫طــور نبود‪ .‬ناصــر یا می توانســت با کاله‬ ‫بــازی کند یا بــی کاله‪ .‬ولــی رل ها همان‬ ‫بود‪ .‬بهروز هم اگــر چند رل مختلف دارد‬ ‫به خاطر این اســت که با چنــد کارگردان‬ ‫نخبــه کار کــرده وگرنه او هــم چند نقش‬ ‫با مــوی فرفــری و پیراهن آســتین کوتاه‬ ‫را تکــرار می کــرد‪ :‬غريبه‪ ،‬همســفر‪ ،‬ماه‬ ‫عســل و ‪ ...‬مــردم هــم پذیرفتنــد و تهیه‬ ‫کننــده هــا نمــی توانســتند آن را عوض‬ ‫کنند ‪.‬‬ ‫ســینما در پیــش از انقــاب معطوف به‬ ‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪14 Kheradmand‬‬


‫این انتخابات بیش از هر انتخاباتی در کشورهای مهاجرپذیر‪،‬‬ ‫پذیرای نامزدهای ایرانی‌تبار بود‪ .‬پنج ایرانی از سوی این سه حزب اصلی‬ ‫در حوزه‌های انتخابی مختلف نامزد بودند‬ ‫دادگاه بررســی نشــده‌اند‪ ،‬کامال رد کردند‪.‬‬ ‫ســخنان قلدرمابانه و حمالت وی به رسانه ها‬ ‫باعث شــده که وی را به ترامپ تشــبیه کنند‪.‬‬ ‫داگ فــورد که بــه دلیل برخوردهــای ویرانگر‬ ‫رســانه هــای جمعی در مــورد مصــرف مواد‬ ‫مخدر توســط برادرش‪ ،‬راب فورد‪ ،‬دل خوشــی‬ ‫از مطبوعات و ســایر وســایل ارتبــاط جمعی‬ ‫نــدارد‪ ،‬در کمپیــن های انتخاباتــی اش حضور‬ ‫روزنامــه نگاران در محل کمپین ها لغو شــد و‬ ‫دسترســی به فورد در گردهمایی های عمومی‬ ‫تحت کنتــرل دقیق قرار داشــت‪.‬‬ ‫فورد همچنیــن در کارزار انتخاباتی وعده های‬ ‫زیادی را داده اســت بــدون این که جزییاتی را‬ ‫درباره چگونگــی تامین مالی آنهــا ارائه دهد‪.‬‬ ‫وی عــاوه بــر وعــده لغــو مالیات بــر آلوده‬ ‫کــردن گاز کربنی گفت مالیــات بنزین و نرخ‬ ‫بــرق را کاهش مــی دهد‪ .‬مالیات بــر درامد و‬ ‫زمــان انتظار در بیمارســتان و کســری بودجه‬ ‫ایالتــی را نیز کاهــش خواهد داد‪.‬‬ ‫«مارکــوس جی» تحلیلگر و نویســنده روزنامه‬

‫مایکلپارسا‬

‫‪  13 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫کانادایــی گلوب اند میل گفــت‪ :‬انتخاب فورد‬ ‫گویای بروز تشــنج در اوضاع سیاســی اونتاریو‬ ‫اســت‪ .‬طرح هــای او ســطحی هســتند و او‬ ‫خود شــخصیتی دمدمی مزاج دارد‪ .‬سیاســت‬ ‫های ترامــپ درآمریکا در حمله به رســانه ها‬ ‫و وعــده هایش درباره خــروج از توافقات بین‬ ‫المللــی در کنار شــخصیت دمدمی مــزاج او‬ ‫تاکنــون انتقادهایی را در داخل و خارج آمریکا‬ ‫بــه دنبال داشــته اســت و ایــن رفتارها حتی‬ ‫متحــدان اروپایــی ترامپ را هــم آزرده خاطر‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫داگ فــورد در مورد باالگرفتــن درگیری لفظی‬ ‫بین ترامپ و جاســتین ترودو اعالم کرده است‬ ‫در مناقشــه با آقای ترامپ بر ســر تعرفه‌های‬ ‫واردات‪ ،‬کامــا از نخســت‌وزیر کانادا حمایت‬ ‫کند و شــانه به شــانه او ایستاده است‪.‬‬ ‫بایــد دید ایــن نتیجه انتخاباتی که بیشــتر به‬ ‫یک انتقامگیری تاریخی از حزب لیبرال شــبیه‬ ‫بود‪ ،‬چه عواقبــی برای انتاری‪ ،‬کانــادا و جهان‬ ‫خواهد داشت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫داگالس رابرت فورد جونیور‬

‫‪  12 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۰‬جون‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫داگ رابــرت فــورد جونیــور (زاد ٔه ‪ ۲۰‬نوامبــر ‪ )۱۹۶۴‬بیزنس‌مــن و سیاســتمدار‬ ‫کانادایی و نخســت‌وزیر منتخب انتاریو اســت‪ .‬فورد کــه از دهم مارچ ‪۲۰۱۸‬‬ ‫بــه عنــوان ‪۲۶‬مین رهبــر حزب محافظــه‌کار پیشــروی انتاریو انتخاب شــد‬ ‫توانســت در مدت بســیار کوتاهی محبوبیتی عظیم پیدا کرده و پیروزی این‬ ‫حزب را در اســتان انتاریو جشــن بگیرد‪.‬‬ ‫او برادر بزرگتر راب فورد‪ ,‬شــهردار ســابق تورنتو اســت که دوران زمامداری‬ ‫بســیار پر تالطم و پر حاشیه ای داشــت و در سال ‪ ۲۰۱۶‬به دلیل بیماری‬ ‫سرطان درگذشت‪.‬‬ ‫فورد از ‪ ۲۰۱۰‬تا ‪ ۲۰۱۴‬در دوره شــهرداری برادرش از شعبه اتوبیوک‬ ‫شــمالی عضو شورای شــهر تورنتو بود‪ .‬وی در انتخابات شهرداری‬ ‫تورنتــو در ســال ‪ ۲۰۱۴‬شــرکت کــرد و پس از جان تــوری دوم‬ ‫شــد‪ .‬او در مارچ ‪ ۲۰۱۸‬او در رقابت رهبری حزب محافظه‌کار‬ ‫پیشــروی انتاریو برنده شــد و نامزد حــزب در انتخابات این‬ ‫اســتان در حوزه اتوبیوک شــمالی شمالی شد‪.‬‬ ‫حزب محافظــه کار داگ فــورد در انتخابــات پارلمانی‬ ‫ایالــت اونتاریــوی کانادا موفق شــد با کســب ‪۴۰.۶‬‬ ‫درصد از آرا ‪ ۷۶‬کرســی از ‪ ۱۲۴‬کرســی پارلمان ایالتی‬ ‫را به خــود اختصاص دهد‪ .‬این پیــروزی همچنین به‬ ‫شکســت تحقیرآمیز حزب حاکم لیبــرال در این ایالت‬ ‫منجر شــد که تنها با کســب ‪ ۷‬کرســی‪ ،‬حتی نتوانســتند‬ ‫بــه حداقل تعداد کرســی هــای الزم برای این کــه حزب تلقی‬ ‫شــوند (‪ ۸‬کرســی) برســند‪ .‬این امــر ممکن اســت وضعیت‬ ‫را بــرای «جاســتین تــرودو» نخســت وزیر لیبــرال کانادا‬ ‫دشوارتر کند‪.‬‬ ‫حــزب چپ میانه دمکراتیــک ‪ ۳۳.۳‬درصــد از آرا و ‪۴۰‬‬ ‫کرســی را به خود از آنِ خود کرد که بدین معنا خواهد‬ ‫بود که آنها رســما اپوزیســیون را تشــکیل خواهند داد‪.‬‬ ‫به‌این‌ترتیــب حزب "محافظــه‌کاران پیــش‌رو"‪ ،‬با موضع‬ ‫راســت میانه‪ ،‬بعد از ‪ ۱۵‬سال رهبری اســتان اونتاریو را از‬ ‫حــزب لیبرال پس گرفت‪ .‬فــورد بعد از اعــام پیروزیش در‬ ‫انتخابات گفت‪ :‬ما این پیام روشــن را به جهان ارســال کرده‬ ‫ایم که اونتاریو از ســرمایه گذاری و تجارت اســتقبال می کند‪.‬‬ ‫مــا مالیات ها و قیمــت گاز کربن را کاهش مــی دهیم و پول‬ ‫بیشــتری را در جیب شــما نگه می داریم‪.‬‬ ‫ایــن انتخابــات بیش از هــر انتخاباتی در کشــورهای مهاجرپذیر‪،‬‬ ‫پذیــرای نامزدهــای ایرانی‌تبــار بــود‪ .‬پنج ایرانی از ســوی این ســه‬ ‫حزب اصلــی در حوزه‌های انتخابی شــمال شــهر تورنتــو و نزدیکی‬ ‫شــهر اوتاوا نامــزد بودند و در یکــی از این حوزه‌هــا دو رقیب اصلی‬ ‫ایرانی‌تبــار بودند‪ .‬از این میان مایکل پارســا و ُگلدی (گلســا) َق َمری‪ ،‬دو‬ ‫نامــزد ایرانی‪-‬کانادایی حزب "محافظه‌کاران پیش‌رو" به پارلمان اســتانی‬ ‫اونتاریو راه یافتند‪.‬‬ ‫فورد با شــعارهای عوامگرایانه کمپین خــود را آغاز کرد؛ با وعده "جنگیدن‬ ‫بــه نفــع خرده‌پاهــا" و ایــن وعده کــه با کاهش قیمــت بنزیــن و مالیات‬ ‫بــر در آمــد‪ ،‬زندگــی را برای ســاکنان اونتاریو راحــت تر خواهد کــرد‪ .‬در آخرین‬ ‫روزهــای رقابــت انتخاباتی‪ ،‬یک شــکایت از طرف همســر برادر متوفــی اش به او‬ ‫لطمــه زد‪.‬رناتا فورد در این شــکایت مدعی شــد که داگ فورد و بقیــه خانواده‌اش‪،‬‬ ‫در اداره کســب و کار و امالک راب فورد کوتاهی کرده‌اند و باعث شــده اند تجارت‬ ‫راب از بیــن بــرود‪ .‬با این حال داگ فــورد و خانواده‌اش این اتهام‌هــا را که هنوز در‬ ‫‪Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪12 Kheradmand‬‬


11 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 11 


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور داخلی و‬ ‫اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسهی‬ ‫طراحی و صفحه آر‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫آرزو‬ ‫با تشکر از‪:‬‬ ‫وفـا ‪ -‬مسروره بن ‌یها‬ ‫شم‬ ‫ی‬ ‫‬‫ن‬ ‫گی‬ ‫ن‬ ‫عب‬ ‫دال‬ ‫له‬ ‫‌ الهه شهبازی ‪ -‬شهناز‬‫یزدانفر ‪ -‬ضیا خسرو‬ ‫شا‬ ‫ه‬ ‫ی‬ ‫‬‫ر‬ ‫ضا‬ ‫می‬ ‫رف‬ ‫خ‬ ‫ر‬ ‫ای‬ ‫یو‬ ‫همه کسانی که در این‬ ‫شماره‬ ‫ما را یار و یاور بودند‪.‬‬

‫روی جلد‬ ‫صعود یا حذف تیم ملی‬ ‫فوتبال‬ ‫ایران در جام جهانی ‪-‬‬ ‫صفحه ‪۱۶‬‬

‫ماهنامــه‬ ‫ارســالی خردمند در ویرایش و اص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫سـ‬ ‫ـال‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫با‬ ‫ختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫شــوند‪ .‬ید حتمــاً تایپ و غل ‌‬ ‫طگیری شــده و‬ ‫به‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫ای‬ ‫می‬ ‫ل‬ ‫م‬ ‫ج‬ ‫له‬ ‫نظرات نویس‬ ‫ارســال‬ ‫نیســت‪ .‬مســئولی ــندگان مقاالت‪ ،‬الزاماً ب‬ ‫یان‬ ‫گر‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫دگ‬ ‫اه‬ ‫ما‬ ‫هنا‬ ‫مه خردمند‬ ‫ت قیمتها‪ ،‬ســروی ‌‬ ‫درج‬ ‫سها‪ ،‬نحوه ارائه‬ ‫شــده در آگهی هــا به عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســت‪.‬‬

‫‪6-9-676‬‬ ‫‪• Tel: 416-67‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪-8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪d.ca‬‬ ‫‪• Tel 647-93‬‬ ‫‪.kheradman‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫•‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪dman‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪• 8131 Yong‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫تاثیر توافق آمریکا و کره شمالی بر ایران‬

‫شما‬

‫ره ‪ - ۴۰‬جون‬

‫‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۸‬‬

‫داگالس‬ ‫رابرت فورد جونیور ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫خاطرات خو‬ ‫ ‪۱۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫اندنی مهدی فخیم زاده‬ ‫از‬ ‫نا‬ ‫صر‬ ‫مل‬ ‫ک‬ ‫م‬ ‫ط‬ ‫یع‬ ‫ی‬ ‫صعود یا‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫حذف تیم ملی فوتبال‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫در‬ ‫ج‬ ‫ام‬ ‫ج‬ ‫هان‬ ‫ی‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫ر‪.‬اعتمادی چ‬ ‫ ‪۱۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫گونه یکی از نویسندگان‬ ‫پ‬ ‫ُرف‬ ‫رو‬ ‫ش‬ ‫شد‬ ‫؟ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫یک م‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۱۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫ن وسیقی به وسعت جهان‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫ظام آباد‪ ،‬محل‬ ‫ ‪21 . . . . . . . . . .‬‬ ‫ه‌ای که سینمای آن پنج‬ ‫س‬ ‫ال‬ ‫قی‬ ‫صر‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫اک‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫ک‬ ‫فوتبال؛‬ ‫رد‪۲۲ . . . . . . . .‬‬ ‫غول چراغ جادوی آرزو‬ ‫ها‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫هنر‪ ،‬بیان احسا‬ ‫ ‪۲۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫‪#‬هشتگ سات درونی است ‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫یعنی چه؟ ‪. .‬‬ ‫ ‪۲۸ . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫آیا " قربانی تجاو‬ ‫ ‪۳۰ . . . .‬‬ ‫ز" باید مواخذه شود؟ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫فریبفر‬ ‫ ‪۳۲ . . . . . . . .‬‬ ‫با ف هنگ ‪. . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫رار مغزها‬ ‫ ‪۳۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫فرزندتان چه باید کرد؟ ‪. . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫تعطیالت تاب‬ ‫ ‪36 . . . . . . . .‬‬ ‫ستان خود را چگونه سپ‬ ‫ری‬ ‫کن‬ ‫د؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫نقد فیلم خوک ساخته‬ ‫مان‬ ‫ی‬ ‫ ‪۳۸ . . . .‬‬ ‫حق‬ ‫یق‬ ‫ی ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . . .‬‬ ‫با ضعیف‌ترین ارت ‌‬ ‫ ‪۴۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫شهای جهان آ‬ ‫شنا‬ ‫ش‬ ‫وی‬ ‫د ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫د ‬ر ‪‭‬ضیاف ‬‬ ‫ت ‪‭‬واژ ‬ه ‪‭‬ه‬ا ‪‭-‬صفح‬ ‫‬‬ ‫ه‬ ‫‪‭‬‬ ‫ ‪۴۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ش‬ ‫عر‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫راه حل‬ ‫ ‪۴۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫بگومگوهای تـمام‌نـشدن‬ ‫ی‬ ‫چی‬ ‫س‬ ‫ت؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بر‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ید ‬ه ‪‭‬تاریخ ‪. . . . . . .‬‬ ‫ ‪۵۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫بزرگتـرین‬ ‫ ‪۵۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫چگو شاهکارهای عالم هنر که‬ ‫گم‬ ‫شد‬ ‫ند‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫نه عذرخواهی‬ ‫ ‪۵۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫کنیم؟ ‪. . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫عک ‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫س ‪‭‬ها ‬ی ‪‭‬‬ ‫ ‪۶۰ . . . . . . .‬‬ ‫دیدن ‬ی ‪‭‬ای ‬ن ‪‭‬ما ‬ه ‪. . . . ‭‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫صفح ‬ه ‪‭‬مخصو ‬‬ ‫ص ‪‭‬کودکان ‪.‬‬ ‫ ‪۶۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫لطف ‬ا ‪‭‬زیا ‬د ‪‭‬‬ ‫ ‪۶۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫تک جد ‬ی ‪‭‬نگیرید ‪. . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫فرزندی ‪ ،‬خوب‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫است یا بد؟ ‪. . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫با من حرف‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۶۸ . . . . . .‬‬ ‫بزن ‪. . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫شا ‌خ‬ ‫ ‪۷۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫های این گوزن من را م ‌ی‬ ‫درن‬ ‫د ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫جدول ‪. . .‬‬ ‫ ‪۷۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بازا‬ ‫ ‪.‬‬ ‫رچ ‬ه ‪‭-‬دایرکتور ‬ی ‪‭‬مصو ‬ر ‪‭‬م‬ ‫ ‪۷۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ش‬ ‫اغ‬ ‫ل‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫ ‪۷۵ . . . . . . . . . .‬‬

‫روز ‪ 12‬جــون ‪ ۲۰۱۸‬یــک اتفــاق تاریخــی برای جهــان رخ داد‪ .‬رهبران آمریکا و کره شــمالی رو در رو بــا یکدیگر گفتگو کردند‪ .‬اتفاقــی که تا چند ماه‬ ‫پیش یک رویــا و خیالپردازی به شــمار میرفت‪.‬‬ ‫رهبر کره شــمالی بطور کامال عجیبی از آغاز ســال ‪ ۲۰۱۸‬در سیاســتهایش تغییرات زیادی اعمال کرده اســت و نه تنها بر اهمیت گفتگو در حل مســائل‬ ‫مختلف تاکید میکند بلکه خود برای این کار پیشــقدم هم میشــود‪ .‬کره شــمالی همواره پشــت دیوارهای بلند پنهان بوده اســت و از اوضاع مردم در آن کشور همواره افسانه‬ ‫هایی شــنیده ایم‪ ،‬اما اینک با مســافرتهای متعددی که بین رهبران کره شــمالی و جنوبی در جهت تقویت روابط دوســتانه بین دو کشــور انجام شــده اســت امید آن میرود‬ ‫که تنش و درگیری و خصومت دیرینه بین این دو کشــور در حال حل شــدن باشــد و ســایه صلح و دوســتی بر ســر این دو کشور نمایان شود‪.‬‬ ‫امــا اینــک بــا دیدار تاریخی رهبران آمریکا و کره شــمالی‪ ،‬این صلحدوســتی و گفتگو طلبی کره شــمالی رنگ و بوی متفاوت تــری به خود خواهد گرفــت‪ .‬حاصل این دیدار‬ ‫توافــق دو کشــور برای از بین بردن ســاح های اتمی در شــبه جزیره کره بــود‪ ،‬اتفاقی بزرگ و در نــوع خود بی همتا‪.‬‬ ‫ایــن دیــدار توانســت اعتبار و آبروی بســیار زیادی برای ترامپ که به یک سیاســتمدار کله شــق معروف اســت به همــراه آورد که در آینده بســیار مورد بهره بــرداری او و‬ ‫اعضــای تیمــش خواهــد گرفــت‪ .‬اما در این میانه ایــران که همواره کره شــمالی را به عنوان یک الگو معرفی میکرد دچار بحران خواهد شــد‪ .‬از یکســو یکــی از اعضای مهم‬ ‫و قــوی در عرصــه پیــکار بــا آمریکا کم شــد و از طرف دیگر‪ ،‬چنانچــه ترامپ بتواند با کســب اعتماد کره شــمالی‪ ،‬از چگونگی روابط ایــران با کره در عرصه پیشــبرد دانش‬ ‫انــرژی اتمــی و خصوصا ســاخت بمــب اتم اطالعات مورد عالقه خود را کســب کند‪ ،‬میتواند ایران را با اســناد و عدله غیــر قابل انکار به تالش برای ســاخت اتمی متهم کند‪.‬‬ ‫اوضاع جهان از یک دید به سمت حکمفرمایی صلح پیش میرود ولی در همان زمان و با دید دیگر‪ ،‬میتوانیم بگوییم که به سمت یک جنگ خانماسوز کشیده میشود‪.‬‬


9 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 9 


8 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 8 


7 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 7 


6 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 6 



4 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 40 - Jun/ July 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ جوالی‬/‫ جون‬- ۴۰ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 4 





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.