Kheradmand Magazine - Issue #51

Page 1

Volume 5 - Issue #51 - May/June 2019 Price Outside Toronto: $2 www.kheradmand.ca Tel: (416) 676-9-676



‫‪  82 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪82 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫مهاجرت و وکالت‬

‫‪  81 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪81 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  80 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪80 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  78 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪78 Kheradmand‬‬


‫‪Insurance‬‬

‫خدمات‬ ‫برای‬ ‫منزل شما‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪  77 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪77 Kheradmand‬‬


‫‪Accounting‬‬

‫خدمات‬ ‫حسابداری‬

‫بازارچه خردمند‬

‫خدمات‬

‫ساختمانی‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪  76 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪76 Kheradmand‬‬


‫دندانپزشکی‬

‫بازارچه خردمند‬

‫گوناگون‬

‫بازارچه خردمند‬

‫تعمیرگاه‬ ‫اتوموبیل‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪  75 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪75 Kheradmand‬‬


‫بازرسی‬

‫ساختمان‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪Insurance‬‬

‫بیمه‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪  74 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪74 Kheradmand‬‬


‫‪Beauty‬‬ ‫‪Salon‬‬

‫آرایشگاه‬ ‫و لیزر‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪Travel‬‬ ‫‪Agency‬‬

‫آژانس‬ ‫مسافرتی‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪  73 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪73 Kheradmand‬‬


‫‪Money‬‬ ‫‪Exchange‬‬

‫خدمات‬ ‫ارزی‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪Learning‬‬ ‫‪Institutes‬‬

‫آموزشگاه‬

‫بازارچه خردمند‬

‫‪  72 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪72 Kheradmand‬‬


‫‪  71 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪71 Kheradmand‬‬


‫مربی جدید تیم ملی فوتبال ایران کیست؟‬ ‫آریا فاطمی مقدم‬ ‫اخبــار حاکی از آن اســت کــه مارک‬ ‫ویلموتس احتماال به زودی مذاکرات‬ ‫نهایــی بــرای پذیرفتن پیشــنهاد تیم‬ ‫ملی ایــران را انجام داده و در صورت‬ ‫توافــق قــرارداد خــود را منعقدمی‬ ‫کنــد؛ در ادامــه مــروری بــه زوایای‬ ‫زندگــی ورزشــی مــارک ویلموتس و‬ ‫البته حواشــی عجیبی مانند حضورش‬ ‫در عرصه سیاســت خواهیم داشــت‪.‬‬ ‫آخریــن تصاویــری کــه از مــارک‬ ‫ویلموتس در مســتطیل ســبز به یاد‬ ‫داریــم‪ ،‬هافبکی تنومنــد در ترکیب‬ ‫تیــم ملــی بلژیــک در جــام جهانی‬ ‫‪ ۲۰۰۲‬اســت‪ .‬کاپیتان تنومند و شماره‬ ‫‪ ۷‬تیــم ملــی بلژیــک کــه آخریــن‬ ‫روز‌های حضور خــود در عرصه ملی‬ ‫را ســپری می‌کرد و شکست ‪ ۲-۰‬برابر‬ ‫تیم ملی برزیل در یک هشــتم نهایی‪ ،‬پایــان آرزو‌های‬ ‫کاپیتــان ویلموتــس و دیگر همبازیانــش در جام خاور‬ ‫دور بــود‪ .‬یک جام جهانی فوق العــاده برای ویلموتش‬ ‫و به ثمر رســاندن ‪ ۳‬گل از ســوی این هافبک کهنه کار‬ ‫در مرحلــه گروهی که رای به صعــود بلژیک به عنوان‬ ‫تیــم دوم بعــد از ژاپن داد‪.‬‬ ‫دوران حضور ویلموتس در مســتطیل ســبز مختص به‬ ‫بــازی کردن در یکــی از تیم‌هــای بزرگ لیــگ بلژیک‬ ‫یعنــی اســتاندار لیژ شــد و وی در دو مقطع حضور در‬ ‫بوندســلیگا و شــالکه و یــک فصل هم بــازی کردن در‬ ‫بــوردو را تجربه کرد‪.‬‬ ‫فرزنــد کشــاورزی بلژیکــی در دوران ورزشــی خود با‬ ‫روحیــه‌ای برگرفته از ســرزمین پدری‪ ،‬بازیکنی ســخت‬ ‫کــوش‪ ،‬زحمــت کــش و خــوش اخــاق بود‪ .‬یکــی از‬ ‫ماندگارتریــن لحظات ویلموتس در جــام جهانی ‪۲۰۰۲‬‬ ‫و دیــدار مقابــل تیم ملــی برزیل رقــم خورد‪.‬‬ ‫گل تیم ملی بلژیــک برابر برزیل مردود اعالم شــد‪ ،‬اما‬ ‫ویلموتس به عنــوان کاپیتان ترجیــح داد اعتراض نکند‬ ‫و در پاســخ به ســوال در مورد این رفتارش گفت‪" :‬داور‬ ‫مدعی شــد ویدئو را دیده و ممکن اســت اشتباه کرده‬ ‫باشــد و همین شــجاعت وی بــرای من کافــی و قابل‬ ‫احتــرام اســت‪ .‬واکنشــی که کمتر در مســتطیل ســبز‬ ‫محلی از اعــراب دارد‪" .‬‬ ‫ایــن واکنــش برگرفتــه از تاریــخ کشــور بلژیــک بود؛‬ ‫ســرزمینی کــه آموختــه هنگام شکســت خــوردن از‬ ‫قدرت‌هــای بزرگ تر‪ ،‬شکســت خــورده‌ای قابل احترام‬ ‫بوده و ســر خــود را بــاال بگیرد‪.‬‬ ‫مارک ویلموتس پس از پایان دوران ورزشــی ترجیح داد‬

‫ابتدا ســرکی در دنیای سیاســت هم بکشــد‪ .‬ویلموتس‬ ‫در انتخابــات فــدرال ‪ ۲۰۰۳‬بــه عنــوان نماینده حزب‬ ‫محافظــه کار و اصــاح طلــب فرانســوی زبــان‪ ،‬وارد‬ ‫مجلس ســنا شــد و معتقد بود فوتبال یکــی از عواملی‬ ‫اســت کــه می‌تواند موجب اتحــاد فرانســوی زبانان و‬ ‫هلنــدی زبانــان بلژیکی شــود‪ .‬اما این تصمیــم فرجام‬ ‫خوشــی نداشــت و ‪ ۲‬ســال بعد ویلموتس رسما بابت‬ ‫ایــن تصمیــم عذرخواهــی کــرده و مدعی شــد دیگر‬ ‫عالقه‌ای بــه ادامه فعالیــت در عرصه سیاســت ندارد‪.‬‬ ‫البتــه در آن مقطــع صرف نظر از دیدگاه‌های سیاســی‬ ‫ویلمــوس‪ ،‬تمایــل او بــرای فــدا کــردن محبوبیتش در‬ ‫مســیر اســتفاده از تجربه‪ ،‬انرژی و هوش خــود "برای‬ ‫انجــام کاری مفید" برای بهبود زندگــی مردم بلژیک به‬ ‫جــای از ســر گرفتن یک زندگــی راحت و بی دردســر‪،‬‬ ‫مــورد تمجیــد و ســتایش بســیاری در آن کشــور قرار‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫بــا پایــان یافتــن دوره نافرجــام حضور در سیاســت‪،‬‬ ‫ویلموتس خیلی ســریع در عرصه مربیگری مشغول به‬ ‫فعالیت شــد و ‪ ۷‬ســال روی نیمکت تیــم ملی بلژیک‬ ‫بــه عنوان دســتیار دیــک ادووکات و جــرج لیکنز قرار‬ ‫گرفــت‪ .‬دورانــی موفق که ســرآغاز رقم خوردن نســل‬ ‫فــوق العــاده بلژیــک در ســال‌های بعــد و معرفــی‬ ‫اســتعداد‌هایی رخشــان در دوران اخیر و تبدیل شــدن‬ ‫بلژیــک به یکــی از قدرت‌هــای فوتبال اروپا گشــت‪.‬‬ ‫با جدایی جرج لیکنز‪ ،‬حــاال نوبت اعتماد به ویلموتس‬ ‫فرا رســیده بــود‪ .‬صعود به جــام جهانــی ‪ ،۲۰۱۴‬اولین‬ ‫دســتاورد این ســرمربی بود و در جام برزیل نیز بلژیک‬ ‫تــا یک چهــارم پیش رفــت و آنجا بدشــانس بــود که‬ ‫مغلــوب گل دقایق ابتدایی گونســالو ایگواین شــد و با‬

‫‪  70 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫از دســت دادن فرصت‌هایی طالیی خصوصــا در اواخر‬ ‫بازی‪ ،‬با پذیرش شکســت برابر آرژانتیــن با جام جهانی‬ ‫وداع کرد‪.‬‬ ‫بــا حضور سوپراســتارهایی‪ ،‬چون ونســان کمپانی‪ ،‬ادن‬ ‫هــازارد‪ ،‬کوین دی بروین‪ ،‬تیبو کورتــوا و روملو لوکاکو‪،‬‬ ‫بســیاری بلژیک را یکــی از نامزد‌های اصلــی قهرمانی‬ ‫در یــورو ‪ ۲۰۱۶‬می‌دانســتند‪ ،‬اما شکســت ناباورانه در‬ ‫برابر ولــز و گرت بیل آماده در یک چهــارم نهایی یورو‬ ‫‪ ،۲۰۱۰‬پایــان آرزو‌هــای این تیم و البته صــدارت مارک‬ ‫ویلموتــس روی نیمکت تیم ملــی بلژیک بود‪.‬‬ ‫دوران کوتــاه حضــور روی نیمکت ســاحل عاج هرگز‬ ‫برای ســرمربی بلژیکی خوشــایند نبود و در نهایت تنها‬ ‫پــس از شــش بازی که عموما با شکســت همــراه بود‪،‬‬ ‫حکم اخراج مارک ویلموتس از ســاحل عــاج نیز صادر‬ ‫شد ‪.‬‬ ‫روز‌هــای پر فراز و نشــیب دوران ســرمربیگری و البته‬ ‫تجربــه حضــور در عرصه باشــگاهی‪ ،‬دو خصیصه مهم‬ ‫مــارک ویلموتس طی این ســال‌ها بوده اســت‪ .‬نســل‬ ‫طالیــی بلژیــک بخــش زیــادی از پیشــرفت خــود را‬ ‫مدیون اعتماد این ســرمربی ‪ ۵۰‬ســاله اســت‪ ،‬اما عدم‬ ‫توفیــق در یــورو ‪ ۲۰۱۶‬و دوران کوتاه حضور در آفریقا‪،‬‬ ‫تردید‌هایــی در مــورد ویلموتس ایجاد کرده اســت‪.‬‬ ‫بعد از ســپری کردن دوران ‪ ۸‬ســاله حضور کارلوس کی‬ ‫روش روی نیمکت تیم ملی ایــران‪ ،‬نام‌های بزرگی برای‬ ‫جانشــینی او مطرح شــد و در نهایت به نظر می‌رســد‬ ‫مــارک ویلموتس فاصلــه چندانی با نیمکــت تیم ملی‬ ‫ایــران نــدارد‪ .‬یــک ســرمربی بلژیکــی کــه می‌تواند‬ ‫رویا‌های برآورده نشــده ایــران در جــام جهانی و جام‬ ‫ملت‌هــای آســیا را تعبیر کند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪70 Kheradmand‬‬




‫‪  67 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪67 Kheradmand‬‬


‫‪  66 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪66 Kheradmand‬‬


‫‪  65 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪65 Kheradmand‬‬


‫‪  64 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪64 Kheradmand‬‬


‫‪  63 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪63 Kheradmand‬‬


‫‪  62 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪62 Kheradmand‬‬


‫‪  61 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪61 Kheradmand‬‬


‫‪  60 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪60 Kheradmand‬‬


‫‏ایــن امنیت را بدهیم کــه در نبــود او و در تنهایی‌مان‬ ‫حریمش حفظ می‌شــود‪ .‬یعنی نشســت‏دوســتانه من‬ ‫قرار نیســت حریم همســر و زندگــی‌ام‏را تهدید کند‪».‬‬ ‫‪ ‬رضایــی در ادامــه توصیه‌هایی برای مشــخص‏شــدن‬ ‫این‌کــه چه زمان‌هایــی باید به همســرمان فرصت تنها‬ ‫بــودن را بدهیــم‪ ،‬دارد‪:‬‏‏ «هــر فــردی می‌توانــد عالقه‬ ‫‏شــخصی‌اش را داشته باشد پس اجازه بده من تجربیاتم‬ ‫را داشته باشــم و تحت‌تاثیر قضاوتت قرار نگیرم‪.‬‏اجازه‬ ‫‏بدهیم یکســری عالیق زنانه و مردانه باشند‪ .‬ساعت‌ها‬ ‫خرید کــردن از عالیــق بعضی زنان اســت‪ ،‬بنابراین به‬ ‫‏همســرتان اصــرار نکنید که‏همیشــه در ایــن عالیق‬ ‫همراه شــما باشــد‪ ،‬چــون این رفتــار مردانه نیســت‬ ‫و می‌توانــد او را‏اذیــت کنــد‪ ،‬ولی از مــردان هم باید‬ ‫ایــن خواهــش را کرد‏که ماهــی یک‌بــار در این عالقه‬ ‫همســرش را همراهــی کند‪.‬‏زنــان فرامــوش نکنند که‬ ‫حجــم باالیی از درخواســت‌ها می‌توانــد موجبات این‬ ‫را‏فراهــم بیاورد که پاســخ منفی‏بشــنوند‪».‬‏‌‬

‫نمی‌توان برای همه یک نسخه پیچید‬

‫‏ «زنــان ونوســی و مــردان مریخــی؛ ایــن یعنــی زنان‬ ‫و مــردان بــا هــم متفاوتنــد و ایــن تفاوت‌هــا را باید‬ ‫پذیرفــت و به آن‌ها‏احترام گذاشــت‪ ».‬مســعود‏به این‬ ‫مســأله باور دارد و در زندگی‌مشــترکش بــه آن پایبند‬ ‫اســت‪« .‬مــن و همســرم‏ابتــدای زندگی مشــترک‌مان‬ ‫تفــاوت این تفاوت‌هــا و عالیق و‏خواســته‌های‌مان را‬ ‫مشــخص کرده‌ایم و برای رســیدن‏به یــک جمع‌بندی‬ ‫مناســب از روانشناســان و مشــاوران متخصص در این‬

‫زمینــه کمــک‏گرفته‌ایــم‪ ».‬به اعتقــاد مســعود‏قبول‬ ‫تفاوت‌هــا و احترام به خواســته‌های همســر می‌تواند‬ ‫تنش‌هــا و چالش‌هایی که زوجیــن از آن‌ها گالیه دارند‬ ‫‏را ‏به حداقل رســاند‪.‬‬ ‫‪ ‬ناهیــد دهقــان‪ ،‬مشــاور خانــواده هــم تفاوت‌های‬ ‫خانوادگــی و تربیتی‪ ،‬ســبک زندگــی و اختالف‌نظر‌ها‬ ‫‏و عالیــق متفــاوت‏زوجیــن را از تاثیرگذارتریــن موارد‬ ‫می‌دانــد و دراین‌بــاره می‌گویــد‪:‬‏ «این‌کــه زوجین‏به ‏ ایــن مشــاور خانــواده مزایایی را برای داشــتن تنهایی‬ ‫چــه میــزان تنهایی نیاز دارند‪ ،‬بســتگی به نــوع رابطه بــرای زوجین برمی‌شــمارد و ادامه می‌دهــد‪« :‬در باب‬ ‫و تعامل‌شــان دارد‪ .‬بعضــی زوجیــن از عالیق و وجوه مزایای‏قرارگرفتن در چنین شــرایطی این اســت که فرد‬ ‫مشــترک‏فراوانــی برخوردارند و موارد مشــترک زیادی در کنــار اهمیــت‌دادن به خــود فرصتی می‌یابــد تا در‬ ‫دارنــد کــه حال‌شــان را خــوب می‌کنــد مثــل ورزش‪ ،‬مورد‏اعمال و رفتارش بیندیشــد؛ اگرچــه رعایت حریم‬ ‫هنــر‪ ،‬مســافرت‪ ،‬فیلم‌دیــدن‪ .‬بــا ایــن حال بــا توجه خصوصی و داشــتن تنهایی برای خود ســبب می‌شــود‬ ‫بــه تفاوت‌های جنســیتی هرکــدام می‌تواننــد تنهایی تأثیر مثبــت‏بر روابــط زوجین بگــذارد‪ ،‬نکته بســیار‬ ‫خــاص خودشــان را داشــته باشــند بــه ایــن ترتیب با مهــم دیگر این اســت که داشــتن حریــم خصوصی و‬ ‫هم‌جنسان‌شــان وقت بگذرانند‪ ،‬البته به خاطر داشــته خلــوت‪ ،‬حــس یکنواخت‌شــدن زندگی مشــترک را در‬ ‫باشــیم که ایــن اختصــاص‌دادن به رفقا و هم‌جنســان زوج‌هــا از بیــن می‌بــرد و عشــق همســران را به هم‬ ‫بایــد درصد‏پایینی را شــامل شــود‪».‬‬ ‫بیشــتر می‌کند‪ .‬بعضی از‏روانشناســان معتقدند زن و‬ ‫‏توجــه به عالیــق خــود و درنظرگرفتن عقایــد و افکار شــوهر باید ســالی یک‌بار و به مدت یک‌هفته جدا از‬ ‫شــخصی‌مان به معنی احترام به حریــم خصوصی‌مان یکدیگر باشــند‪ .‬مثال به خانه‏پــدری خود بروند و حس‬ ‫اســت‏اما این اهمیت‌دادن باید بــدون افراط و تفریط دوست‌داشــتن و دلتنگی برای یکدیگر را محک بزنند‪».‬‬ ‫باشــد تــا تأثیر مثبتــی در زندگــی ایجاد کنــد‪ .‬احترام یکی از باور‌های اشــتباه این اســت کــه بعضی زوجین‬ ‫بــه حریــم‏خصوصــی در زندگی مشــترک بــه معنی بــر این باورند که مالک همسرشــان هســتند‪ ،‬درحالی‬ ‫اهمیت‌دادن به جســم و روح‌مان اســت؛ بدون این‌که که زوج‌ها‏شــریک زندگــی یکدیگرند و وظیفــه دارند‬ ‫بخواهیم از زیر بار‏مســئولیت‌های‌مان در زندگی شانه هــرکاری را با مشــورت هــم انجام دهنــد و این تصور‬ ‫خالی کنیــم‪ ،‬البته دهقــان هم این مســأله را ضروری کــه باید صددرصد بــه‏حرف هم گوش بدهنــد و برده‬ ‫دانســته و می‌گوید‪« :‬داشــتن‏تن‌هایــی و حفظ حریم هم باشــند‪ ،‬غلط است‪.‬‬

‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫خصوصــی کمــک می‌کند میــزان اســترس و تنش‌های‬ ‫زندگی مشــترک پایین بیایــد و در‏مقابل تعامل زوجین‬ ‫بــاال بــرود‪ .‬اگرچــه باید بــه این نکته اشــاره کــرد که‬ ‫اهمیت‌داشــتن تنهایــی در میان زوجینی‏کــه در آن‌ها‬ ‫تنــش اختالف‌نظر‪ ،‬تفاوت عالیق و ســایق وجود دارد‪،‬‬ ‫باالتر اســت‪».‬‏‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫حریم خصوصی زو ج‌ها‪ ،‬فاصله الزم زیر یک سقف‬

‫نزدیــک بــه دودهــه از عمــر زندگــی مشترک‌شــان‬ ‫می‌گــذرد‏و در همــه ایــن ســال‌ها هیــچ‏روزی را به‬ ‫یــاد نــدارد که تنهایــی کاری کرده باشــد‪ ،‬حتــی لباس‬ ‫پوشــیدنش هم به‏ســلیقه همســرش اســت‪.‬‬ ‫‪« ‬دوران تجرد دختر مســتقلی بــودم‪،‬‏اما نمی‌دانم چه‬ ‫اتفاقی افتــاد که حاال بدون همســرم بــه‏نزدیک‌ترین‬ ‫مراکــز خرید هم نمــی‌روم‪ ».‬یکــی از شــروط ازدواج‬ ‫ســهیال شــاغل نبودن و‏تغییر ســبک زندگــی‌اش بوده‬ ‫‏اســت‪٢٠« .‬ســال پیــش‪ ،‬دختر ســرزنده‌ای بــودم‪ .‬کار‬ ‫می‌کــردم و دورهمی‌هــا و ســفر‌های دوســتانه‌ام را‬ ‫داشــتم‪،‬‏کاری‏که شاید کمتر دختری در آن دوران انجام‬ ‫مــی‌داد‪ .‬بعضی اوقات کــه به آن روز‌هــا فکر می‌کنم‬ ‫می‌بینم بــا ســهیالی‏آن روز‌ها چقدر‏غریبــه‌ام‪».‬‏‬

‫همیشه جدایی ضامن عاشقی است‬

‫تاهــل به معنــای تغییر زوجین نیســت‪ .‬افــراد ازدواج‬ ‫می‌کننــد تــا کامل شــوند نه این‌کــه تغییر کننــد و به‬ ‫آدمــی به دلخواه همسرشــان بــدل‏شــوند‪.‬‏در این‌که‬ ‫زندگــی مشــترک تغییراتــی در رفتار زوجیــن به‌وجود‬ ‫می‌آورد شــکی نیست‪ ،‬اما‏شــخصیت اصلی افراد تغییر‬ ‫به خــود نمی‌بیند‪.‬‬ ‫‪ ‬ســهیل‏رضایی‪ ،‬روانشــناس‪ ،‬داشــتن تنهایــی زوجین‬ ‫را یکــی از‏الزامــات دانســته و دراین‌بــاره می‌گویــد‪:‬‬ ‫«تــوان ارتباطی افــراد در وهله نخســت‏برمی‌گردد به‬ ‫تــوان‏ارتباطــی فرد با خــودش و هرقــدر در این زمینه‬ ‫توانمند باشــیم‪ ،‬بی‌شــک تــوان ارتباطی‌مــان با محیط‬ ‫بــاال مــی‌رود و‏این‏درحالی اســت که تــوان ارتباطی با‬ ‫خــود مدیون داشــتن خلوت اســت تا در آن یکســری‬ ‫به مســائل همچون‏خشــم‪ ،‬رویاها‪ ،‬زخم‌های‌مــان و ‪...‬‬ ‫‏بپردازیــم و بــا خود به یــک جمع‌بندی برســیم‪».‬‏‬ ‫زندگی مشــترک یعنــی همه‌چیــز را با همســرتان به‬

‫اشــتراک بگذاریــد؛ باوری کــه انتقاد‌هایــی را به خود‬ ‫می‌بینــد و‏می‌تــوان آن را به چالش‏کشــید‪ .‬در این‌که‬ ‫آدم‌هــا ذاتا آزاد و مســتقلند شــکی نیســت‪ ،‬بنابراین‬ ‫احســاس مالکیت‏نســبت بــه همســر و تصمیم‌گیری‬ ‫در مورد موارد‏مرتبط به همســر از اشــتباهات محضی‬ ‫اســت که می‌توانــد در‏زندگی مشــترک زوجین اتفاق‬ ‫بیفتد ‪.‬‬ ‫‪ ‬چــون در ادامــه و در طوالنی‌مــدت احســاس‏بــد‪،‬‬ ‫پرخاشــگری و عصبی بودن‏طرف مقابل را در پی دارد یا‬ ‫از شــخصیتی وابسته می‌ســازد که بدون همسرش قادر‬ ‫بــه هیچ‌کاری نیســت‏و‏اراده‌ای در او دیده نمی‌شــود‪.‬‬ ‫رضایی بــر این باور اســت که همیشــه جدایی ضامن‬ ‫عاشــقی است‪« :‬همیشــه جدایی‏ضامن عاشقی است‪،‬‬ ‫بــه‏این معنــا که اگــر جدایی نداشــته باشــید در اثر‬ ‫فشــار رابطه تنش‌هــا به وجــود می‌آینــد‪،‬‏همان‌طور‬ ‫که شــاهدیم افراد در اثر همین تنش‌هــا مدتی‏از هم‬ ‫قهــر می‌کنند و دوباره بــه رابطه برمی‌گردنــد‪.‬‏درواقع‬ ‫همیــن تنش‌ها میل به تنهایی اســت‪ ،‬ولــی از آنجایی‬ ‫کــه ما بــه رســمیت‏نمی‌شناســیمش از طریــق ایجاد‬ ‫‏تنــش آن را به دســت می‌آوریم‪».‬‏‬ ‫شــاید احترام گذاشــتن به حریم خصوصــی به معنای‬ ‫بی‌خبــر مانــدن زوجیــن از فکر و احســاس هم تعبیر‬ ‫شــود‪ ،‬در‏حالی که این احترام‏گذاشــتن به احساســات‬ ‫و افــکار همســر و رعایــت حقوق طبیعی‌اش اســت‪.‬‬ ‫این روانشــناس‏توافق بر ســر داشــتن تنهایــی را یکی‬ ‫از راهکار‌هــا‏می‌داند‪« :‬داشــتن تنهایــی را اگر بتوانیم‬ ‫به شــکل توافــق بپذیریم‏بســیاری از مشــکالت حل‬ ‫می‌شــود‪ .‬داشــتن تنهایی اصال به معنای بی‌توجهی‏به‬ ‫فــرد مقابل یا زدگــی از زندگی‏نیســت‪ ،‬بلکــه تنها به‬ ‫معنای داشــتن نیــاز ارتباط با خود اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬در راســتای این توافق است که میل به تنهایی‏با‏تنش‬

‫‪  58 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫کمتــر یا نبود آن تجربه می‌شــود‪ .‬زمانی که مــا ازدواج‬ ‫می‌کنیــم طبیعتــا دیگر آن فــرد مجرد قبلی نیســتیم‪.‬‬ ‫‏من اگــر در زمان تجرد‏‏‪٨٠‬درصد وقتــم را صرف رفقایم‬ ‫می‌کــردم‪ ،‬بعــد از ازدواج بایــد این درصد‌هــا جابه‌جا‬ ‫شــده و‏‏‪٨٠‬درصد زمانم را به همســر و زندگی مشترکم‬ ‫‏اختصــاص بدهم و ‪٢٠‬درصد باقیمانده را با دوســتان‪».‬‏‬ ‫رضایــی ادامه می‌دهــد‪« :‬مــا نمی‌توانیم بــا تمامیت‬ ‫مجــردی وارد تمامیت تاهل شــویم؛ این موردی اســت‬ ‫که آدم‌هــا‏گاهی فراموش می‌کنند‏که متاهل شــده‌اند‬ ‫و دوســت دارنــد تــا دیروقــت بــا رفقای‌شــان وقت‬ ‫بگذرانند درحالی‌که‏همسرشــان در خانه تنهاست‪ .‬این‬ ‫نمی‌تواند پدیده‏مناســبی باشــد با ایــن مضمون که تو‬ ‫نمی‌توانــی حریمم را‏بگیــری‪ .‬ضروریــت تنهایی برای‬ ‫این اســت کــه از یکســری از حمایت‌هــا‪ ،‬نوازش‌ها را‬ ‫هم‌جنــس‏می‌توانــد به فــرد بدهــد‪ .‬به ایــن معنا که‬ ‫یکســری تجربه‌ها را افراد می‌توانند با هم‌جنسان‌شــان‬ ‫داشته باشند‪ ».‬‏‬ ‫بســیاری از افــراد بــر ایــن باورند کــه احتــرام به این‬ ‫حریم خصوصی مختــص دوران تجرد و قبــل از ازدواج‬ ‫اســت و‏زندگــی مشــترک یعنــی بایــد همه‏چیــز را‬ ‫با همســرمان به شــراکت بگذاریــم‪ ،‬ولی بســیاری از‬ ‫مشــکالت زناشویی ناشــی‏از احترام نگذاشــتن به این‬ ‫حریــم خصوصــی و خدشــه‌دار‏کردن آن اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬این روانشــناس ایجاد امنیت را ضروری‏دانسته و ادامه‬ ‫می‌دهــد‪« :‬ما باید بپذیریــم که به تمام ابعــاد زندگی‬ ‫همســرمان نمی‌توانیــم‏پاســخ بدهیــم‪ .‬شــاید من به‬ ‫کوه‏عالقه‌مند باشــم‪ ،‬اما همســرم نه تــوان کوهنوردی‬ ‫داشــته باشــد نه عالقه‪ .‬اگــر به اجبار مــن را همراهی‬ ‫کنــد‏بی‌شــک‏آســیب می‌بینــد و دچــار بهم‌ریختگی‬ ‫می‌شــود‪ .‬یکی از مــواردی که در مورد داشــتن تنهایی‬ ‫نباید از نظر دور داشــت این‏اســت که به همســرمان‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


‫‪  57 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪57 Kheradmand‬‬


‫‪  56 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪56 Kheradmand‬‬


‫یعنــی هر کســی وظیفه اخالقــی دارد کــه در مواردی نداشــته باشــم‪ .‬بنابراین لزومی نــدارد که اگــر من به فواید اعتماد برای اعتمادکننده‬

‫(نه در همــه موارد) به خودش اعتمــاد کند‪ .‬گاهی نیز‬ ‫متعلــق اعتماد خود من نیســتم‪ ،‬بلکه دیگری (کســی‬ ‫یــا موجــودی غیر از من) اســت‪ .‬وقتی متعلــق اعتماد‬ ‫موجــودی غیر از من اســت (یعنی من بایــد به دیگری‬ ‫اعتمــاد کنــم)‪ ،‬آن دیگری خود به ســه قســم تقســیم‬ ‫می‌شــود‪ -۱ :‬گاهــی دیگری متعلق‬ ‫اعتماد‪ ،‬شخصی اســت‪ ،‬مثال انسان‬ ‫دیگــری اســت؛ ‪ -۲‬گاهــی متعلق‬ ‫اعتمــاد یک شــیئ اســت‪ ،‬مثال ما‬ ‫باید به اســتحکام صندلــی اعتماد‬ ‫داشــته باشــیم تا روی آن بنشینیم؛‬ ‫‪ -۳‬گاهــی متعلق اعتمــاد یک نهاد‬ ‫(واقعیــت نهــادی) اســت‪ ،‬مثال ما‬ ‫گاهــی به نهــاد آمــوزش و پرورش‬ ‫اعتمــاد می‌کنیم‪.‬‬

‫چیــزی در شــما اعتمــاد دارم‪ ،‬بــه همه‌چیزهای شــما‬ ‫اعتماد داشــته باشــم‪ .‬مثال ممکن اســت من به امانت‬ ‫در مســائل مالی به فردی اعتماد داشــته باشــم‪ ،‬اما به‬ ‫تواضــع او اعتماد نداشــته باشــم‪ .‬بنابرایــن باید حدود‬ ‫اعتمــاد را مشــخص کرد و معلــوم کرد که مــن در چه‬

‫چــرا ما به اعتمــاد نیازمندیــم؟ به عبــارت دیگری چه‬ ‫ســودی عاید مــن اعتمادکننــده از اعتماد بــه دیگری‬ ‫می‌شــود؟ بــه عبارت دیگــر اگر به خودمان یا شــخص‬ ‫دیگــری یا چیزی یا نهادی اعتمــاد نکنیم‪ ،‬کجای کمیت‬ ‫زندگــی مــا لنگ می‌شــود؟ به عبــارت دیگــر ضرورت‬ ‫اعتمــاد بــرای گــذران زندگــی نیز‬ ‫اهمیــت دارد‪ .‬یعنــی چــه فایده یا‬ ‫فوایــدی بــر اعتماد کــردن مترتب‬ ‫اســت؟ آیــا فوایــد اعتماد بیشــتر‬ ‫اســت یــا مضــرات آن؟ از همــه‬ ‫مهم‌تر اینکــه آیا فوایــد اعتماد آن‬ ‫قدر هســت کــه بتــوان آن را امری‬ ‫ضــروری قلمداد کــرد؟ زمانی امری‬ ‫ضروری تلقی می‌شــود که فوایدش‬ ‫از مضارش بیشــتر باشد‪.‬‬ ‫همچنیــن باید مشــخص کــرد که آیــا اعتمــاد ضرورتا‬ ‫امــری دوطرفــه اســت یــا خیر؟ یعنــی وقتــی من به‬ ‫دیگــری اعتمــاد می‌کنــم‪ ،‬ضرورتــا او نیز بایــد به من‬ ‫اعتمــاد کنــد؟ به عبــارت دیگر آیــا اعتماد بــه تعبیر‬ ‫روشــنفکران امــری دیالکتیکــی و به تعبیر مــن امری‬ ‫طرفینی اســت یــا می‌توانــد پدیده‌ای یکطرفه باشــد؟‬ ‫در مــورد هر کــدام از مباحث فوق فیلســوفان اخالق‬ ‫و روان شناســان اجتماعــی آرا و انظــار متفاوت عرضه‬ ‫کرده‌انــد‪.‬‬ ‫فرهنگ امروز‬

‫ممکن است بتوان به معلومات فردی‬ ‫اعتماد کرد‪ ،‬اما به قدرت تفکر او نتوان‬ ‫اعتماد کرد‬

‫حدود اعتماد‬

‫مــا به هر حــال در مــواردی اعتمــاد می‌کنیــم؛ خواه‬ ‫بــه خودمــان و خواه به دیگــری‪ .‬آن دیگــری نیز خواه‬ ‫شــخص دیگری اســت یا شــیئی دیگری یا یک نهاد‪ .‬اما‬ ‫اعتمــاد در چــه چیزی صــورت می‌گیرد؟ ایــن بحث از‬ ‫حــدود اعتماد اســت‪ .‬ممکن اســت من بــه چیزی در‬ ‫شــما اعتمــاد کنــم و به چیز دیگــری در شــما اعتماد‬ ‫نداشــته باشــم‪ ،‬مثــا ممکــن اســت من بــه صداقت‬ ‫شــما اعتماد داشــته باشم‪ ،‬اما به ســخاوت شما اعتماد‬

‫چیــزی بــه خودم یا شــخص دیگری یا شــیئی یــا نهاد‬ ‫اجتماعــی اعتمــاد می‌کنیــم‪ .‬مثــا ممکن اســت من‬ ‫اعتمــاد کنم که دیگری کاالیی مســتحکم و مرغوب به‬ ‫من فروخته اســت‪ ،‬اما اعتماد نــدارم که آن را به قیمت‬ ‫عادالنه خریــده‌ام‪ .‬بنابراین حد اعتمــاد اهمیت دارد و‬ ‫باید مشــخص کــرد که ما بایــد در چه چیــزی و تا چه‬ ‫حدی بــه خودمان یا دیگــری اعتماد کنیــم؛ به عبارت‬ ‫دیگــر نباید تصــور کرد که بــه خودمان یــا دیگری در‬ ‫نقطــه ایکس اعتماد کردیم‪ ،‬بایــد در نقطه ایگرگ یا زد‬ ‫هم حتمــا به او اعتمــاد کنیم‪.‬‬

‫‪  55 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫اعتماد؛ بزرگ‌ترین سرمایه‌ای که از دست داده‌ایم‬ ‫محسن آزموده‬ ‫اعتمــاد بزرگ‌تریــن غایــب مناســبات اجتماعی این‬ ‫روزهــای مــا اســت‪ .‬این جــان کالم ســخنان مصطفی‬ ‫ملکیــان در گفتــار پیــش روســت‪.‬‬ ‫البتــه شــاید آگاهــی و‬ ‫اذعــان به این ســخن‪،‬‬ ‫چنــدان بــر بقیــه‬ ‫پوشــیده نباشــد‪ .‬همــه‬ ‫مــا متاســفانه شــاهدیم کــه‬ ‫چطــور در کوچک‌تریــن و‬ ‫بزرگ‌تریــن روابــط اعتماد‬ ‫از دســت رفته است و‬ ‫افــراد و نهادها با‬

‫ســوءظن به یکدیگر نظر و رفتار می‌کننــد و به ندرت‬ ‫در بده‪‎‬بســتان‪‎‬ها صداقت و روراســتی دیده می‪‎‬شــود‪.‬‬ ‫ملکیــان در ایــن گفتار البتــه درباره علــل و عوامل از‬ ‫دســت رفتن این ســرمایه اجتماعی ســخن نگفت‪ ،‬اما‬ ‫درباره عقالنیت اعتماد حرف زد و مواردی را بر شــمرد‬ ‫کــه در آنهــا اعتماد کــردن عقالنی‬ ‫و در نتیجــه اخالقــی اســت‪ .‬او با‬ ‫همــان رویکــرد تحلیلی‪ -‬فلســفی‬ ‫شناخته‪‎‬شــده‪‎‬اش به اعتمــاد از منظر‬ ‫روان‪‎‬شناســی اجتماعی نظر کــرد و مواردی را‬ ‫بر شــمرد کــه در آنها اعتماد کــردن عقالنی‬ ‫اســت و تاکید کرد که در غیــر این موارد‪،‬‬ ‫اعتمــاد کــردن اگرچــه می‪‎‬توانــد به‬ ‫لحــاظ روان‪‎‬شــناختی و درونــی موثر‬ ‫باشــد‪ ،‬امــا به لحــاظ بیرونــی مضر‬ ‫اســت و در‬ ‫نتیجه عاقالنه‬ ‫نیست ‪.‬‬ ‫***‬

‫بحث کنونی‬ ‫در ارتبــاط بــا‬ ‫اعتمــاد از منظر‬ ‫اخالقــی اســت‪.‬‬ ‫متاســفانه اعتمــاد‬ ‫همچــون بســیاری‬ ‫از امــور اجتماعــی‬ ‫دیگــر در جامعــه ما‬ ‫مــورد توجه نیســت‪.‬‬ ‫در حالــی کــه درباره‬ ‫اعتمــاد از دوران‬ ‫باســتان در اقصــی نقــاط‬ ‫جهان بحث شــده اســت‪ .‬ماکس اوتــو (‪)۱۸۷۶-۱۹۶۸‬‬ ‫فیلســوف آلمانی تبار امریکایی ســخن مهمــی درباره‬ ‫اعتماد گفته اســت‪« :‬عمیق‌ترین خاســتگاه فلسفه هر‬ ‫انســانی‪ ،‬خاستگاهی که کل فلســفه آن انسان را شکل‬ ‫می‌دهــد و تغذیــه می‌کند‪ ،‬این اســت که تــا چه حد‬ ‫به انســان اعتمــاد دارد»‪ .‬در واقع به نظــر این متفکر‪،‬‬ ‫فلســفه ما به میزان اعتمــادی که به انســان‌ها داریم‪،‬‬ ‫شــکل می‌گیرد‪ .‬به عبــارت دیگر فلســفه‌ها را می‌توان‬ ‫از ایــن منظــر که چقدر به نوع بشــر اعتمــاد دارند یا‬ ‫ندارند‪ ،‬تقســیم‌بندی کرد‪ .‬همچنین میزان اعتمادی که‬ ‫فیلســوف به انســان‌ها دارد‪ ،‬در ســایر آرای فلسفی او‬ ‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫نیز موثر اســت‪ .‬این تعبیــر اگرچه اندکــی مبالغه‌آمیز‬ ‫بــه نظــر می‌آیــد‪ ،‬امــا حکیمانــه اســت‪ .‬کل تفکر ما‬ ‫دربــاب عالــم و آدم از این موضــوع تغذیه می‌کند که‬ ‫چقدر به نوع بشــر اعتمــاد داریم‪ .‬آنــگاه کم (چندی)‬ ‫و کیف (چونی) این اعتماد ســایر آرا و نظرات فلســفی‬ ‫مــا را شــکل و قوت می‌بخشــد‪.‬‬

‫اعتماد و قابلیت اعتماد‬

‫در وهله نخســت بایــد میان اعتمــاد و قابلیت اعتماد‬ ‫تمایــز گذاشــت‪ ،‬زیرا هــر انســانی به لحــاظ اخالقی‬ ‫موظــف اســت چنــان زندگــی کند کــه قابــل اعتماد‬ ‫باشــد‪ .‬اما هر انســانی به لحاظ اخالقــی وظیفه ندارد‬ ‫کــه اعتماد کنــد‪ .‬یعنــی همچنان کــه من بــه عنوان‬ ‫یک انســان اخالقا موظف هســتم صــادق‪ ،‬متواضع و‬ ‫منصــف باشــم و ادای امانــت و وفای به عهــد کنم و‬ ‫اهل شــفقت به انسان‌ها باشــم‪ ،‬وظیفه دارم که چنان‬ ‫زندگــی کنم کــه قابل اعتماد باشــم و دیگــران بتوانند‬ ‫به مــن اعتماد کننــد‪ .‬یعنی ایــن وظیفــه اخالقی هر‬ ‫انســانی اســت که در کنار ســایر وظایــف اخالقی‌اش‪،‬‬ ‫قابل اعتماد باشــد‪ ،‬یعنی چنان مشــی و ســلوک کند و‬ ‫مجمــوع رفتار و گفتــارش به صورتی باشــد که دیگران‬ ‫بتوانند بــه او اعتماد کنند‪ .‬بنابرایــن قابل اعتماد بودن‬ ‫وظیفه اخالقی هر انســانی اســت‪.‬‬ ‫اما آیا انســان‌ها وظیفــه اخالقی دارند که بــه دیگران‬ ‫اعتماد کنند؟ ظاهرا چنین نیســت‪ .‬یعنی چنین نیست‬ ‫کــه اعتمــاد به دیگــران مثــل قابلیت اعتمــاد وظیفه‬ ‫اخالقی هر انســانی اســت و چندان محرز نیســت که‬ ‫وظیفــه اخالقــی ما اعتمــاد کــردن به دیگران اســت‪.‬‬ ‫بنابرایــن اعتماد کردن من به تــو را باید از اعتماد کردن‬ ‫تــو به مــن جدا کــرد‪ .‬هر کــدام از ما وظیفــه اخالقی‬ ‫داریــم که چنــان زندگی کنیم کــه دیگــران بتوانند به‬ ‫ما اعتمــاد کننــد‪ .‬اما همیشــه اخالقا موظــف به این‬ ‫نیســتیم که به دیگران اعتماد کنیــم‪ .‬در نتیجه اعتماد‬ ‫غیــر از اعتمادپذیری یــا قابلیت اعتماد اســت‪ .‬دومی‬ ‫(قابلیــت اعتماد) وظیفــه اخالقی هر فردی اســت اما‬ ‫اولــی (اعتمــاد) محــل بحث اســت و باید مشــخص‬ ‫شــود کــه در چه مــواردی ما بایــد اعتماد کنیــم و در‬ ‫چه مــواردی از لحاظ اخالقی نباید چنیــن کنیم‪ .‬با این‬ ‫تفکیک در نظر داشــته باشــیم که بحث کنونی درباره‬ ‫اعتماد اســت‪ ،‬نه دربــاره اعتمادپذیری‪.‬‬

‫متعلقاعتماد‬

‫اعتمــاد به لحــاظ متعلقش (یعنــی اعتمــاد به چی)‬ ‫هــم محــل بحث‌هــای گوناگــون اســت‪ .‬در ایــن جا‬ ‫بایــد تفکیک بزرگــی میان اعتمــاد به خــود و اعتماد‬ ‫بــه دیگران صــورت داد‪ .‬یعنــی من به لحــاظ اخالقی‬ ‫گاهــی نیــاز و وظیفه دارم کــه به خــودم اعتماد کنم‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


‫‪  53 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪53 Kheradmand‬‬


‫بیشــتری نســبت بــه تغییر ســطح یخ آب هــای خود‬ ‫داشــته اســت‪ ،‬این یــک تغییــر غیرمنتظره به شــمار‬ ‫می‌آید‪.‬‬ ‫تــور الدویــک (‪ ،)Tor Eldevik‬اســتاد مطالعات آب و‬ ‫هوایی دانشــگاه برگن در نــروژ و فعال در مرکز بیرکن‪،‬‬ ‫معتقد اســت کــه در طول ‪۴۰‬ســال آینده یــخ دریا در‬ ‫قطــب شــمال می‌تونــد از بین بــرود‪ .‬ایــن پیش بینی‬ ‫بــا درنظر گرفتن محدودیت دو درجــه‌ای دمای جهانی‬ ‫اســت که در توافق پاریس (‪ )Paris Accord‬تایید شده‬ ‫اســت‪ .‬حتی افزایش دو درج ‌ه سلسیوســی نیز هنوز به‬ ‫معنــای احتمال ‪ ۳۹‬درصدی ناپدید شــدن قریب‌الوقوع‬ ‫یخ اقیانوس شــمالی در طول ماه‌های تابســتانی است‪.‬‬ ‫بیابا ‌نزایی‪ ،‬علت پایه‌ای پدیده‌های گرســنگی و ناامنی‬ ‫غذایی و یکی محصوالت مســتقیم تغییر اقلیم اســت‪.‬‬ ‫هنگامــی که ســطح زمیــن تخریب و خشــک شــود‪،‬‬ ‫غیرقابــل ســکونت و ناتــوان در تولیــد‬ ‫محصــوالت مفید می‌شــود‪ .‬این موصوع‬ ‫بــه ویــژه در مناطقی که کشــاورزی در‬ ‫کنــار ســایر صنایــع اولیه‪ ،‬منبــع اصلی‬ ‫درآمــد محســوب می‌شــود‪ ،‬منجــر به‬ ‫تشــدید فقــر می‌شــود‪ .‬در ادامــه در‬ ‫این مناطق با کاهــش عرضه و افزایش‬ ‫تقاضا بــرای غذا و منابع‪ ،‬شــاهدی به‬ ‫چالش کشــیده شدن رشــد تولید ملی‬ ‫در نتیجــه بیابان زایی هســتیم‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،۲۰۰۱‬تخمین زده می‌شــد‬ ‫که بدلیــل بیایا ‌ن زایی دآامد ســاالنه‬ ‫ایاالت متحده با کاهــش ‪ ۴۰‬میلیارد‬ ‫دالری همراه بوده اســت‪ .‬رقمی که‬ ‫همراه بــا افزایــش گرمایش جهانی‬ ‫بیشــتر خواهد شد‪.‬‬ ‫در برخــی کشــور‌ها بیابــان زایــی توانســته اســت‬ ‫تنش‌هــای سیاســی و قمیتــی را شــدت بخشــد و به‬ ‫درگیــری تبدیــل کنــد‪ .‬به عنــوان مثال سیاســیت‌های‬ ‫ناپایدار کشــاورزی در سوریه در سال ‪ ۲۰۱۱‬خشکسالی‬ ‫پدیــد آورد که به نابودی کشــاورزی در نواحی شــمال‬ ‫شــرق منجر شد‪.‬‬ ‫از ســال ‪ ۲۰۰۶‬تا ‪ ۲۰۱۰‬منطقه تاریخی هالل حاصلخیز‬ ‫بــا بدترین خشکســالی در تاریــخ خود مواجــه بوده‬ ‫اســت‪ .‬نظریه‌پــردازان سیاســی معتقدنــد فروپاشــی‬ ‫کشــاورزی یکــی از عمده‌ترین دالیل قیــام مردم علیه‬ ‫دولت ســوریه در ســال ‪ ۲۰۱۱‬بوده اســت‪.‬‬ ‫در خاورمیانــه و کشــور‌های کم‌درآمــد بســته بــه‬ ‫شــیوه‌های کشاورزی به کار رفته‪ ،‬تغییرات آب و هوایی‬ ‫منجر به ایجاد موانع بزرگی در مســیر کشــاورزی‌های‬ ‫خصوصــی و اقتصاد دولت‌ها شــده اســت‪.‬‬ ‫عصر داســت بــول(‪ )Dust Bowl‬یا دهه ســی کثیف‪،‬‬ ‫بــه یک دوره گــرد و غبار و طوفان شــن در دهه ‪۱۹۳۰‬‬ ‫در ایاالت متحده آمریکا اطالق می‌شــود و آســیب‌های‬ ‫بســیاری را به کشــاورزی و دشــت‌های آمریکا و کانادا‬ ‫وارد کــرد‪ .‬این پدیده را میتــوان آینه‌ای برای کمبود‌های‬ ‫غذایی‪ ،‬زمین و فرصت‌های اقتصــادی مربوط به آینده‬ ‫دانست‪.‬‬

‫داســتان‌های عامیانــه در خصــوص کشــاورزانی کــه‬ ‫صدای تــرک خوردن زمیــن خود را بدلیل خشکســالی‬ ‫می‌شــنیدند شــاید بیشــتر به یک افســانه شــاعرانه‬ ‫شــبیه باشــد‪ ،‬امــا واقعیــت بیابا ‌نزایی ریشــه در یک‬ ‫حقیقت ناخوشــایند دارد‪ .‬امروزه ایالت کالیفرنیا آمریکا‬ ‫بــا خشکســالی‌های مکــرر روز بــه روز بی‌حاصل‌تــر‬ ‫می‌شــود‪ .‬جایی که مــردم درحال مبارزه بــرای امنیت‬ ‫آب هســتند و میلیون‌ها درخت رو به خشــکی رفته و‬ ‫در آســتانه آتش‌ســوزی قــرار دارند‪.‬‬ ‫در بریتانیــا‪ ،‬انواعی از رخدادهای شــدید آب و هوایی‬ ‫نگرانــی ها را حول این پرســش که چگونه می‌بایســت‬ ‫از پس چالشــی به نام تغییر اقلیــم برآییم افزایش داده‬ ‫اســت‪ .‬مطابق داده‌های ســرویس ملــی آب و هوایی‬ ‫بریتانیــا (‪ )Met Office‬کــه از ســال ‪ ۱۹۱۰‬بــه جمــع‬ ‫آوری آنها مشــغول بوده ‪ ،‬دســامبر ‪ ،۲۰۱۵‬مرطوب‌ترین‬ ‫مرطوب‌تریــن مــاه در تاریخ این‬

‫کشــور بــوده اســت‪ .‬بریتانیا دمــای سرســام‌آور ‪۳۸.۵‬‬ ‫درجــه را در ســال ‪ ۲۰۰۳‬بــه عنــوان گرمتریــن درجه‬ ‫حــرارت تاریخ خود به ثبت رســاند‪ ،‬عــددی که با مرگ‬ ‫بیــش از ‪ ۲۰۰۰‬نفر مرتبط بوده اســت‪.‬‬ ‫فصولی کــه در گذشــته به عنــوان تابســتان‌های داغ‬ ‫غیرطبیعــی قلمداد می‌شــدند‪ ،‬امروزه بســیار افزایش‬ ‫یافتــه و معمول شــده‌اند‪ .‬ایــن امر فشــار فزاینده‌ای‬ ‫را بــر خدمات درمانی و برق رســانی وارد کرده اســت‪.‬‬ ‫حــدود یک ســوم از جمعیت کنونی جهــان در معرض‬ ‫ایــن نــوع از امــواج گرمایی قــرار دارنــد‪ .‬در مجموع‬ ‫بایــد گفــت افزایش دمــا بــه افزایش مــرگ و میر نیز‬ ‫انجامیده اســت‪.‬‬ ‫گرما روی همه با هر شــرایط ســنی تاثیــر می‌گذارد و‬ ‫تبعیض قائل نمی‌شــود‪ .‬کامیلو مورا (‪)Camilo Mora‬‬ ‫محقق دانشــگاه هاوایی‪ ،‬می‌گوید ‪ ۴۸‬درصــد از مردم‬ ‫تا ســال ‪ ۲۱۰۰‬در خطر مواجهه با امواج گرمایی شــدید‬ ‫قرار خواهند داشــت‪ .‬او به وب‌ســایت گاردین گفت‪:‬‬ ‫مرگ در اثر امواج گرمایی مانند آهســته آهســته پخته‬ ‫شــدن است‪ .‬یک شکنجه خالص اســت‪ .‬جوانان و افراد‬ ‫مســن به طــور خاص در خطر هســتند‪ .‬اما مــا به این‬ ‫نتیجه رســیده‌ایم که امواج گرمایی می‌توانند هرکســی‬ ‫را حتی ورزشــکاران و ســربازان را هم از پای درآورد‪.‬‬

‫‪  52 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫به طــور همزمــان‪ ،‬افزایش ســطح آب دریــا‪ ،‬احتمال‬ ‫وقــوع ســیل را افزایــش می‌دهــد‪ .‬مشــکلی کــه در‬ ‫کشــور‌های کــم ارتفاع و مناطق پرچمعیت ســاحلی با‬ ‫شــدت بیشــتری اتفاق می‌افتــد‪ .‬به عــاوه‪ ،‬بارش‌های‬ ‫ســنگین بــاران نیــز می‌توانــد در وقوع ســیل دخیل‬ ‫باشــند‪ .‬در دســامبر ‪ ،۲۰۱۶‬وقتــی شــهر کامبریــا در‬ ‫انگلســتان توســط طوفان دســموند دچار ویرانی شد‪،‬‬ ‫مردم این شــهر در طول ایام کریســمس بــدون برق و‬ ‫یا حتــی خانــه آواره بودند‪.‬‬

‫چــه اقدامــات بــرای مقابلــه با تغییــر اقلیم‬ ‫صــورت گرفته اســت؟‬

‫امــروزه تاثیرات تغییر اقلیم به نقطه‌ای رســیده اســت‬ ‫کــه دیگر هشــدارها از اثبــات وجود آن فراتــر رفته و‬ ‫خط مشی‌ها و سیاســت‌ها در راستای کاهش اثرات آن‬ ‫تعیین می‌شــوند‪ .‬در میان مــردم و نیز در‬ ‫بودجه پنجم کربن بریتانیا گام‌های‬ ‫روبــه جلوی سیاســت‌های ســبزتر‬ ‫وجــود داشــته اســت‪ .‬بودجه پنجم‬ ‫کربن برنامــه‌ای بــرای کاهش تولید‬ ‫کربن در صنعت بریتانیا اســت‪.‬‬ ‫اقــدام در برابــر تغییــر اقلیــم بــه‬ ‫نقطــه کانونــی و هســته این نســل‬ ‫تبدیــل شــده اســت‪ :‬راهپیمایــی در‬ ‫طــول خیابان‌هــای شــهری‪ ،‬خالقیت‬ ‫در بازیافــت و پیشــنهاد‌های حرکــت‬ ‫به ســوی منابع جدید و پاک‌تــر انرژی‬ ‫از جملــه مواردی اســت کــه در اذهان‬ ‫عمومــی وجــود دارد‪.‬‬ ‫انتخــاب میان ارزش‌هــای مالی و محیط‬ ‫زیســتی به اصلی‌تریــن نگرانی در بحث‬ ‫تغییر اقلیم بدل شــده اســت‪ .‬پرســش اینجاســت که‬ ‫چگونه اقتصادی را که در قرن بیســتم بر ســوخت‌های‬ ‫فســیلی و مصرف بدون محدودیــت منابع متکی بوده‬ ‫را پایــدار نگــه داریم و در عین حال آســیبی به محیط‬ ‫زیســت وارد نکنیــم؟ بــا این حــال تحقیقات نشــان‬ ‫می‌دهنــد که نیازی نیســت ایــن مســئله (آنچنان که‬ ‫هســت) تفرقه افکنانه باشد‪.‬‬ ‫یک مطالعه که توســط مدرسه اقتصاد لندن (‪London‬‬ ‫‪ )School of Economics‬در مــاه می ‪ ۲۰۱۶‬انجام شــد‬ ‫(لینک)‪ ،‬نشــان داد که سیاســت‌ها دولت بــرای مبارزه‬ ‫بــا تغییــرات آب و هوایــی در بریتانیــا دارای تاثیرات‬ ‫منفــی کم و یا فاقد تاثیر بــر روی رقابت‌های اقتصادی‬ ‫بوده اســت‪ .‬در بریتانیا یا ســایر کشــور‌های اروپایی با‬ ‫مقررات یکســان مربوط به انرژی‪ ،‬هیچگونه ضرری در‬ ‫رقابت برای صادرات وجود نداشــته اســت‪.‬‬ ‫ایــن گزارش حاکی از آن اســت که تنهــا تاثیر اقتصادی‬ ‫منفی‪ ،‬خســارتی حــدود ‪ ۲‬درصدی بــر صنایعی مانند‬ ‫اســتخراج زغال ســنگ و پاالیش نفت بوده اســت‪ .‬به‬ ‫عــاوه این پیامد‌های منفی را نیز می‌تــوان با اقداماتی‬ ‫محــدود و یا حتی جبــران کرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


‫فیزیکدان فرانســوی‪ ،‬ابداع شــد‪ .‬فوریه عقیده داشــت امروز شــاهد افزایش مقــدار کربن جوی هســتیم‪ .‬در می‌آینــد‪ .‬فشــار بــر آب و منابع غذایی اثرگذار اســت؛‬ ‫کــه فرآینــد گرمایش جهانــی زمین به همان شــیوه‌ای سال ‪ ،۲۰۱۳‬ســطخ کربن دی اکسید اتمسفر زمین برای بــه این دلیــل که تغییــرات اکوسیســتم و آلودگی‌های‬ ‫کــه در گلخانه‌هــا گرما محصور می‌شــود‪ ،‬رخ می‌دهد‪ .‬نخســتین بار در تاریخ از مرز ‪ ۴۰۰‬قســمت در میلیون جهانــی در حال افزایش هســتند‪.‬‬ ‫درست مانند اکثر مشــکالت اجتماعی اقتصادی‪ ،‬ثابت‬ ‫در اثــر گلخانه‌ای پرتو‌های مرئی و تشعشــعات نامرئی (‪ )ppm‬گــذر کرد‪.‬‬ ‫منجــر به گرم شــدن ســطح ســیاره می‌شــوند‪ ،‬در این ایــن فاجعه به طور مســتقیم با فعالیت‌های انســانی خواهد شــد که تغییرات آب و هوایی بیشــترین صدمه‌‬ ‫حالت اتمســفر مانند یک پوشش شــفاف گلخانه‌ها از مرتبط اســت‪ .‬فعالیت‌هایی که منجر به انتشــار حجم را بــر آنهایــی می‌گــذارد کــه کمترین قابلیــت تطابق‬ ‫خــروج گرمــا جلوگیری می‌کننــد‪ .‬به بیــان فنی‌تر باید عظیمی از گازهای گلخانه‌ای شــده اســت‪ .‬مطابق آمار را داشــته باشــند‪ .‬در این بیــن افراد فقیرترین بســیار‬ ‫گفت‪ ،‬تشعشــعات نامرئی رســیده از خورشــید از جو ‪ ۲۵‬درصــد از تولید جهانی گاز‌هــای گلخانه‌ای مربوط آســیب پذیر هســتند‪ .‬امــا با ایــن حال هیــچ کس از‬ ‫زمیــن عبور کرده و توســط ســطح آن‪ ،‬آب و پوشــش به الکتریســیته و تولید گرمــا‪ ۲۱ ،‬درصــد در ارتباط با گزند تغییرات آب و هوایــی در امان نخواهد بود و این‬ ‫گیاهــی جذب می‌شــود‪ .‬اما برخی از این تشعشــعات صنعــت و ‪ ۲۴‬درصــد اراضــی کشــاورزی را متهم می موضــوع تغییر اقلیــم را به یک معضــل جهانی تبدیل‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫فروســرخ در اتمســفر زمین محصــور باقــی می‌ماند‪ .‬کنند‪.‬‬ ‫مادامــی که آنچه بیان شــد یک فرآیند طبیعی باشــد‪ ،‬بــا برهم خــوردن تعادل گازهــا در اتمســفر زمین در تاثیــرات تغییــر اقلیم تنهــا منحصر بــه وقایع طبیعی‬ ‫به صــورت یــک تعــادل خوب‬ ‫نیســتند‪ .‬هنگامــی که مشــکل‬ ‫باقــی می‌ماند‪.‬‬ ‫تغییــر آب و هــوا را در نظــر‬ ‫دی اکسید کربن و برخی از ترکیبات‬ ‫می‌گیریــد‪ ،‬می‌بایســت جهــان‬ ‫اتمسفر زمین‪ ،‬برخالف ترکیبات‬ ‫را بــه صــورت یــک سیســتم‬ ‫حیاتــی آن یعنــی اکســیژن و‬ ‫اکولوژیکی واحــد ببینید‪ .‬نباید‬ ‫نیتــروژن‪ ،‬توانایــی جــذب‬ ‫با تقســیم بندی‌های سیاســی و‬ ‫تشعشعات فروسرخ را دارد‪ .‬این‬ ‫یا مرزبندی‌های میان کشــور‌ها‬ ‫جذ ب‬ ‫گازهــای ایــن انــرژی گرمایی را‬ ‫بــه جنگ تغییــر اقلیــم رفت‪.‬‬ ‫می‌کنند و به عنوان دومین منبع‬ ‫مشــکل ذوب شــدن یخ‌هــای‬ ‫را‬ ‫تابش تشعشــعات ســطح زمین‬ ‫قطــب شــمال از همــان‬ ‫گــرم می‌کننــد‪ .‬ایــن انــرژی‬ ‫سرچشمه‌ای اســت که منجر به‬ ‫گرمایــی در دام اتمســفر زمین‬ ‫ک شــدن آریزونا در ایاالت‬ ‫خش ‌‬ ‫باقــی می‌مانــد و بســته بــه‬ ‫متحده می‌شــود‪ .‬ســیلی که در‬ ‫ســطحی از گازهــا کــه آن را‬ ‫مالدیــو می‌آیــد و یــا طوفانی‬ ‫جــذب کرده‌انــد وضــع بدتر‬ ‫کــه در مرکــز غــرب آمریــکا‬ ‫می‌شــود‪ .‬هرچــه ســطح با برهم خوردن تعادل گازها در اتمسفر زمین در نتیجه آلودگی رخ می‌دهــد‪ ،‬هر دو بخشــی‬ ‫گازهای گلخانه‌ای افزایش پیدا‬ ‫از یــک سیســتم هســتند که‬ ‫انسانی‪ ،‬انتشار گازهای گلخانه‌ای به طور مستقیم منجر به‬ ‫کنــد‪ ،‬توانایــی آنهــا در جذب‬ ‫نوســانات دمایی بریتانیا نیز از‬ ‫گرمایش محیط زیست می‌شود‬ ‫تشعشــعات فروســرخ نیــز‬ ‫همــان تبعیــت می‌کند‪.‬‬ ‫بیشــتر می‌شــود و در نتیجــه‬ ‫ایــن نگاه نادرســت اســت که‬ ‫گرمــای بیشــتری در اتمســفر‬ ‫پدیده‌هایــی ماننــد ســیل و‬ ‫زمیــن بــه دام می‌افتــد‪.‬‬ ‫خشکســالی به هــم نامرتبط‬ ‫چرخه کربن بــه انتقال کربن میان همه اجزاء طبیعت‪ ،‬نتیجــه آلودگــی انســانی‪ ،‬انتشــار گازهــای گلخانه‌ای هســتند و یا در نقطه مقابل یکدیگر قــرار دارند‪ ،‬بلکه‬ ‫از جملــه اتمســفر‪ ،‬اقیانوس‌ها‪ ،‬رودخانه‌ها‪ ،‬ســنگ‌ها‪ ،‬بــه طور مســتقیم منجر بــه گرمایش محیط زیســت ریشــه هر دو این پدیده‌ها مشــکل یکســانی اســت؛‬ ‫رســوبات و موجودات زنده‪ ،‬اطالق می‌شــود‪ .‬درختان و می‌شود و تاثیرات گســترده‌ای بر اقلیم‌ها و تمدن‌های گرم‌تــر شــدن هوا‪.‬‬ ‫هرچه دی اکســید کربــن موجود در اتمســفر افزایش‬ ‫گیاهان بواســطه فرآیند فتوســنتز قادر به جذب کربن مختلف می‌گــذارد‪.‬‬ ‫دی اکســید هســتند‪ .‬با این حال جنگل زدایی و برخی‬ ‫یابد‪ ،‬یخ‌های قطب شــمال تشعشــعات بیشتری جذب‬ ‫دیگر از عوامــل‪ ،‬توانایی جنگل‌ها را در تنظیم انتشــار تاثیرات تغییرات آب و هوایی کدامند؟‬ ‫می‌کنند و با ســرعت بیشــتری ذوب می‌شــوند‪ .‬جایی‬ ‫جهانی کربن را محــدود کرده‌اند‪.‬‬ ‫پیش‌بینی‌هــا در خصــوص تغییــرات آب و هوایی در که در گذشته ســردترین نقطه سیاره به شمار می‌رفته‪،‬‬ ‫همچنیــن چرخــه کربــن به دلیــل حجــم عظیمی از حــال حاضر بــه وقــوع می‌پیوندند‪ .‬جــذب کرب ‌ن دی اکنــون به طرز پایداری در حال گرم شــدن اســت‪.‬‬ ‫گازهــای گلخانــه‌ای تولید شــده توســط فعالیت‌های اکســید مــازاد اتمســفر توســط اقیانوس‌هــا منجر به تنهــا ‪ ۳‬درصــد از منابــع آب جهــان را آب شــیرین‬ ‫انسانی مختل شــده اســت‪ .‬در ‪ ۶۵۰‬هزار سال گذشته‪ ،‬افزایش اســیدی شــدن آب آنها می‌شــود‪ .‬امــری که در دربرمی‌گیــرد‪ ۷۰ .‬درصــد نیز به صورت یخ زده اســت‪.‬‬ ‫چندیــن دوره پیشــروی و عقــب نشــینی یخچال‌های نهایــت تخریــب صخره‌های مرجانی و حیــات زیر آب بــا توجــه به اینکه آب یــخ زده که به ســرعت در حال‬ ‫طبیعــی وجــود داشــته اســت و پایــان ناگهانی عصر را ســبب می‌شــود‪ .‬مناطقی که زمانی پوشــیده از برف گرم شــدن اســت و حجــم آن رو به افزایــش‪ ،‬یخ ذوب‬ ‫یخبنــدان در حــدود ‪ ۷۰۰۰‬ســال پیش را می‌تــوان به بودنــد‪ ،‬امــروزه بیشــترین درجه‌های دمــا را در جهان شــده که اکنون به صــورت آب درآمده اســت از قطب‬ ‫عنــوان آغــازی بــرای آب و هوایی کنونی تلقــی کرد‪ .‬نشــان می‌دهند‪.‬‬ ‫شــمال و جنــوب زمیــن راه اقیانوس‌هــا را در پیــش‬ ‫شــواهد جغرافیایی نشــان مــی دهد که مــا وارد یک از ســیل گرفتــه تــا طوفان‌هــای گرمســیری‪ ،‬وقــوع می‌گیرنــد‪ .‬ایــن پدیده منجر بــه باال آمدن ســطح آب‬ ‫دوره گرمایــش غیرطبیعــی شــده‌ایم‪ .‬برای مــدت ‪ ۴۰۰‬رخدادهای شــدید آب و هوایی در حال افزایش اســت‪ .‬دریا‌هــا و وقوع ســیل در مناطق ســاحلی می‌شــود‪.‬‬ ‫هزار ســال ســطح کربن موجــود در اتمســفر هرگز از مســائل اکولوژیکــی بســیاری دیگری وجــود دارند که در مــاه مــارس ‪ ،۲۰۱۷‬ناســا کمترین میزان ســطح یخ‬ ‫آســتانه ‪ ۳۰۰‬قســمت در میلیون (‪ )ppm‬تجاوز نکرده اجمــاع همه آنهــا‪ ،‬خطری جدی برای انقــراض گونه‌ها دریــا را در هر دو قطب شــمال و جنــوب ثبت کرد‪ .‬با‬ ‫بــود‪ .‬در ‪ ۱۹۵۰‬این آســتانه شکســته شــد و مــا تا به و تغییــرات گســترده در چشــم‌انداز جهانی به شــمار توجــه به اینکــه قطب جنوب تا پیــش از این مقاومت‬ ‫‪  51 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫تغییرات آب و هوایی و تاثیر عجیب آن بر زندگی انسان‬ ‫تغییــر اقلیــم (‪ )Climate change‬یــا تغییــرات آب و‬ ‫هوایــی به تغییــر در توزیع آماری الگوهــای اقلیمی یا‬ ‫آب و هوایــی گفتــه می‌شــود‪ .‬تغییراتی کــه برای یک‬ ‫دوره طوالنــی مــدت دوام می‌آورند‪.‬‬ ‫د ‌ی اکســید کربن ترکیب بی‌رنگی اســت و ما انسان‌ها‬ ‫آن را تنهــا از طریق نفس کشــیدن تولیــد می‌کنیم؛ اما‬ ‫اثر دی اکســید کربن تولید شده بواســطه احتراق (چه‬ ‫ســوخت و چه اصطــکاک) تیره‌تر اســت‪ .‬تغییر اقلیم‬ ‫انســانی بحث علمــی جهان امروز ماســت‪ .‬بیش از ‪۹۷‬‬ ‫درصد از دانشــمندان تغییر اقلیم‪ ،‬با این عقیده موافق‬ ‫هســتند که در طــول یک قرن گذشــته‪ ،‬علت تغییرات‬ ‫آب و هــوا یا تغییــر اقلیم جهان فعالیت‌های انســانی‬ ‫است‪.‬‬ ‫موضوع تغییر اقلیم از آغاز قرن کنونی توجه بســیاری‬ ‫را بــه خــود معطوف کرده اســت‪ .‬توجهی کــه تا پیش‬ ‫از این شــاهد آن نبودیم‪ .‬شواهد تغییرات آب و هوایی‬ ‫حیــرت انگیز اســت‪ .‬از زمــان انقالب صنعتــی به این‬ ‫ســو‪ ،‬انتشــار جهانی دی اکسید کربن و ســایر گاز‌های‬ ‫گلخانــه‌ای منجر به پدیده‌ای شــده اســت کــه تاکنون‬ ‫با نام “گرمایش جهانی” (‪ )Global Warming‬شــناخته‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫لغت “تغییر” در عبــارت “تغییر اقلیم” بر این موضوع‬ ‫تاکید دارد که آلودگی اتمســفر زمین توانســته اســت‬ ‫منجر بــه رویدادهــای آب و هوایی عظیمی شــود که‬ ‫یکــی از آنهــا گرمایش جهانی اســت‪ .‬بــا افزایش دمای‬ ‫جهانــی‪ ،‬فرآیند‌هایی ماننــد بیابان زایــی رخ می‌دهند‬ ‫که بواســطه آنهــا مناطــق حاصل‌خیز بــه محیط‌های‬ ‫خشــک تبدیل می‌شوند‪.‬‬ ‫به عــاوه از آنجایی کــه هوای گرم قابلیــت نگهداری‬ ‫مقدار بســیار زیادی از آب را دارد و نیز به دلیل افزایش‬ ‫نرخ تبخیر‪ ،‬احتمال وقوع طوفان‌ها و ســایر رخدادهای‬ ‫اقلیمی شدید و غیرمترقبه بســیار افزایش می‌یابد‪.‬‬ ‫در ادامــه ایــن نوشــتار در تکراتو به‬

‫ایــن موضــوع می‌پردازیــم که وقتــی از تغییــر اقلیم‬ ‫یــا تغییــرات آب و هوایــی حــرف می‌زنیــم‪ ،‬دقیقا از‬ ‫چه حــرف می‌زنیــم‪ .‬به عالوه‪ ،‬به این پرســش پاســخ‬ ‫می‌دهیم کــه چرا پدیــده “انکار تغییر اقلیــم” را باید‬ ‫یــک فاجعه قلمــداد کرد؟‬

‫تغییراقلیمچیست؟‬

‫کنوانســیون چارچــوب تغییــر اقلیمــی ســازمان ملل‬ ‫(‪ ،)UNFCCC‬تغییــر اقلیــم را بــه صــورت تغییرات‬ ‫آب و هوایــی که به طور مســتقیم یا غیر مســتقیم با‬ ‫فعالیت‌های انســانی نسبت دارند و ســاختار اتمسفر‬ ‫زمیــن را در سراســر جهــان تغییر می‌دهنــد‪ ،‬تعریف‬ ‫می‌کند ‪.‬‬ ‫منظــور از فعالیت‌های انســانی‪ ،‬آلودگی برخاســته از‬ ‫فعالیت‌های صنعتی و ســایر منابعی است که گاز‌های‬ ‫گلخانــه‌ای تولید می‌کنند‪ .‬این گاز‌ها‪ ،‬مانند دی اکســید‬ ‫کربن‪ ،‬توانایی جذب طیف فروســرخ را داشــته و نقش‬ ‫عمده‌ای در باال رفتــن دمای جو زمین دارند‪ .‬در صورت‬ ‫تولیــد ایــن گازها‪ ،‬آنهــا می‌توانند برای مــدت ده‌ها یا‬ ‫صد‌ها ســال در اتمســفر زمین محصور باقی بمانند‪.‬‬

‫گاز‌های گلخانــه‌ای ؛ عامل اصلی تغییرات آب‬ ‫و هوایی‬

‫دی اکســید کربــن‪ :‬به صورت اولیه در نتیجه ســوختن‬ ‫ســوخت‌های فســیلی (نفــت‪ ،‬گاز طبیعی و یــا زغال‬ ‫ســنگ)‪ ،‬مــواد زائــد جامــد‪ ،‬درختــان و فرآورده‌های‬ ‫چوبی تولید می‌شــود‪ .‬کربن دی اکســید تولید شده در‬ ‫نتیجه جنگل زدایی و فرســایش خاک به اتمســفر زمین‬ ‫منتقل می‌شــود‪.‬‬ ‫طول عمر کربن دی اکســید را نمی‌تــوان با یک مقدار‬ ‫واحد مشــخص کــرد؛ چراکه این ترکیــب در طول زمان‬ ‫تخریب نمی‌شــود و به جای آن در بخش‌های مختلف‬ ‫چرخه “دریا – اتمســفر – خشــکی” جابجا می‌شــود‪.‬‬

‫‪  50 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫مقــداری از دی اکســید کربــن اضافــی نیــز جــذب‬ ‫چرخه‌های طبیعی می‌شــود‪ .‬اما مقداری دیگری از آن‪،‬‬ ‫بــه این دلیــل که فرآیند منتقل شــدن آن به رســوبات‬ ‫اقیانوســی آهســته اســت‪ ،‬برای مدت هزاران ســال در‬ ‫اتمســفر زمین باقــی می‌ماند‪.‬‬ ‫متــان‪ :‬در طــول فرآینــد تولیــد و ترابری نفــت‪ ،‬زغال‬ ‫ســنگ و گاز طبیعــی تولید می‌شــود‪ .‬به عــاوه متان‬ ‫در نتیجــه فعالیت‌های کشــاورزی و دامپــروری و نیز‬ ‫تخریب بی‌هــوازی مواد آلی زائد در گورســتان زائدات‬ ‫شــهرداری‌ها منتشر می‌شــود‪ .‬میانگین طول عمر متان‬ ‫در جو ‪ ۱۲.۴‬ســال است‪.‬‬ ‫دی اکســید نیتروژن‪ :‬در طــول فعالیت‌های صنعتی و‬ ‫کشــاورزی و همچنین احتراق ســوخت‌های فسیلی و‬ ‫مواد زائد جامد منتشــر می‌شــود‪ .‬طول عمــر نیتروژن‬ ‫د ‌ی اکســید در اتمســفر بسیار باالســت‪ .‬این ترکیب به‬ ‫مدت ‪ ۱۲۱‬ســال در جو پایــدار می‌ماند‪.‬‬ ‫گازهــای فلوئــوردار‪ :‬گروهــی از گازها که در ســاختار‬ ‫خــود اتم فلوئــور (‪ )F‬دارنــد‪ ،‬از جملــه مهم‌ترین آنها‬ ‫می‌تــوان بــه هیدروفلوئوروکربــن‪ ،‬پرفلوئوروکربــن و‬ ‫هگزافلوراید گوگرد و نیز برخی دیگر از مواد شــیمیایی‬ ‫اشــاره کــرد‪ .‬این گازهــا در نتیجه فعالیت‌هــای متنوع‬ ‫صنعتــی و نیــز اســتفاده‌های تجاری و خانگــی تولید‬ ‫می‌شــود‪ .‬گاز‌های فلوئــور دار به طور طبیعی منتشــر‬ ‫نمی‌شــوند‪ .‬گاهی اوقات برخی از گازهــای فلوئور دار‬ ‫ماننــد کلوفلوروکربــن ها (‪ )CFCs‬به عنوان جانشــین‬ ‫اوزون در فرآینــد خالص‌ســازی طبیعــی آن بــه کار‬ ‫می‌رونــد و موجب نابــودی اوزون می‌شــوند‪.‬‬

‫اثر گلخانه‌ای چیست؟‬

‫اثر گلخانه‌ای چرخه‌ای اســت که به واســطه آن گازهای‬ ‫گلخانــه‌ای در اتمســفر زمین بــه دام می‌افتند و منجر‬ ‫به افزایش دمای ســیاره زمین می‌شــوند‪ .‬این واژه برای‬ ‫نخســتین بار توســط ژوزف فوریه (‪،)Joseph Fourier‬‬ ‫ریاضــی‌دان و‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪50 Kheradmand‬‬


‫‪  49 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪49 Kheradmand‬‬


‫‪  48 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪48 Kheradmand‬‬


‫دهان مــا می‌گذارد که بــر خالف کتاب بــه فکر کردن‬ ‫و تمرکــز نیــاز نــدارد و چون ســاده خورده می‌شــود‬ ‫و ماننــد آب‌نبــات ذهنــی عمل می‌کنــد باعث جذب‬ ‫مخاطب هم می‌شــود‪ .‬این آب‌نبات‌هــا تمرکز و توجه‬ ‫مــا را به نفــع اهداف خــود می‌دزدند‪ ،‬بنابراین رســانه‬ ‫در زمــان انتقال اخبار منفی هم در حــال بازی با ذهن‬ ‫ماست‪.‬‬ ‫شــانا گاداریان در واشنگتن پســت می‌نویسد‪« :‬رقابت‬ ‫رســانه‌ای به این معناســت که رســانه‌ها تمایل دارند از‬ ‫تصاویر و روایت‌های احساســی هرچه قوی‌تر استفاده‬ ‫کننــد تا مخاطب‌های همیشــه در حال ریــزش خود را‬ ‫راضی نــگاه دارند‪».‬‬ ‫مطالعــه‌ای کــه بیــن ســال‌های ‪ ۲۰۰۰‬تــا ‪ ۲۰۰۹‬انجام‬ ‫شــده و دانشــگاه کیمبریج آن را منتشــر کرده نشــان‬ ‫می‌دهد که افزایش فروش نشــریات بــا باال رفتن میزان‬ ‫خبرهای منفی نســبت مستقیم دارد‪ .‬در مقاله‌ای که در‬ ‫وب‌سایت مدرســۀ اقتصاد و علوم سیاسی لندن منتشر‬ ‫شــده‪ ،‬آمده اســت‪« :‬اگر جلــد مجله حــاوی خبرهای‬ ‫منفــی باشــد آن شــماره ‪ ۳۰‬درصــد فــروش بیشــتری‬ ‫خواهد داشــت‪ .‬مث ًال وقتی نشــریۀ راشــن‌نیوز‌آنالین‬ ‫تیتــر روزش را از میــان اخبــار مثبت انتخــاب کرد‪۶۶ ،‬‬ ‫درصــد از خواننده‌هــای آن کم شــدند‪ .‬خبرهای منفی‬ ‫توجه بیشــتری جلب می‌کنند و سطح هشــیاری را باال‬ ‫می‌برند‪ .‬بررســی واکنش‌های فیزیکی افــراد در محیط‬ ‫آزمایشــگاهی نیــز نشــان می‌دهــد که اخبــار مثبت‬ ‫واکنش‌هــای فیزیکی مرتبط با تمرکــز را کندتر می‌کند‪،‬‬ ‫در حالــی کــه اخبــار منفــی تمرکــز را به‌ســرعت باال‬ ‫می‌برنــد‪ .‬این دقیقاً همان ویژگی‌ای اســت که رســانه‬ ‫به‌خوبــی از آن اســتفاده می‌کند‪.‬‬

‫‪ ‬سرمایه‌گذاری بر اخبار مثبت و سازنده‬

‫به گــزارش گاردین‪ ،‬امروز تعداد بیشــتری از رســانه‌ها‬ ‫به ضرورت ســرمایه‌گذاری بــر اخبار مثبت و ســازنده‬ ‫پــی برده‌اند‪ .‬آنها تأکیــد خود را بر ارائــۀ راهکار و حل‬ ‫مســئله گذاشته‌اند‪ .‬تام استنفورد‪ ،‬اســتاد روان‌شناسی و‬ ‫علوم شــناختی در دانشــگاه شــفیلد‪ ،‬می‌گوید‪« :‬وقتی‬ ‫مخاطب و رســانه تا این حــد روی اخبار منفی متمرکز‬ ‫هستند پس مشــکالت زیادی وجود دارد‪ ،‬بنابراین بهتر‬ ‫اســت همین حاال وارد عمل شــویم‪».‬‬ ‫ایــن عمل‌گرایــی می‌توانــد از دل اخبار مثبــت بیرون‬ ‫بیایــد‪ .‬مثــ ًا وقتی یک طــراح صنعتی بــا تغییر ظاهر‬ ‫دســتگاه ام‌آر‌آی ایــن فرایند را از تجربه‌ای ترســناک به‬ ‫تجربه‌ای خوشــایند و جالب برای کــودکان تغییر داده‬ ‫اســت‪ ،‬اولیــن چیزی کــه به ذهن می‌رســد پیــروی از‬ ‫این‌گونــه الگو‌هــا و اشــاعۀ آن اســت‪ .‬امــا از آنجا که‬ ‫رســانه‌های جریان اصلی و پرشــمارگان در انتشار اخبار‬ ‫مثبــت موفــق نبوده‌انــد برخــی پایگاه‌هــای خبری با‬ ‫هدف انتشــار اخبار مثبت ایجاد شــدند‪ .‬مث ًال وبسایت‬ ‫‪( GNN‬شــبکۀ اخبار مثبت) در توضیــح چرایی ایجاد‬ ‫این شــبکه می‌نویســد‪« :‬اخبار خــوب و مثبت اخباری‬ ‫هســتند که خیلــی مهم نیســتند‪ ،‬امــا در واقع ممکن‬ ‫اســت تغییرات مثبتــی در زندگــی افراد ایجــاد کنند‪.‬‬ ‫کوزینــس روزنامه‌نگار می‌گوید‬ ‫همان‌گونه که نورمــن‬ ‫ِ‬ ‫اگــر فقط اخبــار منفــی ارزش خبــری دارنــد‪ ،‬چگونه‬

‫می‌توانیــم ادعا کنیم مــا ملت آگاهی هســتیم‪».‬‬

‫‪ ‬اوضاع جهان بهتر از قبل است‬

‫اســتیون پینکر‪ ،‬استاد روان‌شناســی دانشگاه هاروارد‪،‬‬ ‫می‌گویــد‪« :‬ما در حــال حاضر صلح‌آمیزتریــن دورۀ‬ ‫بشــریت را تجربــه می‌کنیــم‪ .‬در بســیاری از موارد‬ ‫مانند وضعیت ســامت‪ ،‬بهداشــت و ایمنی نســبت‬ ‫به گذشــته وضــع بهتری داریــم‪ .‬حتــی گزارش‌های‬ ‫اف‌‌بــی‌آی نیــز در وبســایت آن نشــان می‌دهد که‬ ‫از ســال ‪ ۱۹۹۳‬تــا ‪ ۲۰۱۲‬میــزان جرایمــی مانند قتل‪،‬‬ ‫تجاوز و دزدی کاهش چشــمگیری داشــته اســت‪».‬‬ ‫تال بن شــاهار‪ ،‬اســتاد یکی از دوره‌‌های روان‌شناسی‬ ‫مثبت در دانشــگاه هاروارد‪ ،‬که یکی از محبوب‌ترین‬ ‫کالس‌هــای آن دوره را بــا حدود ‪ ۸۵۰‬دانشــجو برگزار‬ ‫کــرد‪ ،‬در این‌بــاره می‌گوید‪« :‬توصیــه می‌کنم عادت‬ ‫کنیــد روزی یک‌بار ســری به وبســایت‌های “اخبار‬ ‫مثبــت” بزنیــد چــون ایــن اطالعــات می‌توانــد بر‬ ‫وضعیــت احساســی‪ ،‬فیزیکــی و فکری شــما تأثیر‬ ‫مثبــت بگــذارد و بــه زندگی ســامت‌تر و شــادتری‬ ‫منجر ‌شــود‪».‬‬

‫‪ ‬به‌جای خواندن صرف‪ ،‬عمل کنید‬

‫اولین بار اســت که بشــر با چنین حجمی از اخبار و‬ ‫اطالعات نســبت به دنیای پیرامون روبه‌روســت‪۷۴ .‬‬ ‫درصد از بزرگســاالنی که آنالین می‌شــوند به ســراغ‬ ‫شــبکه‌های اجتماعــی می‌‌رونــد‪ .‬در دورانــی کــه با‬ ‫کمک رسانه‌ها رفتارهای خشــونت‌آمیز و غیرانسانی‬ ‫در دنیا بیش از هر زمان دیگر قابل مشــاهده و رصد‬ ‫اســت آیا می‌توانیم هم به نقش خودمــان در بهبود‬ ‫شــرایط بیندیشــیم و هــم از خــود مراقبــت کنیم؟‬ ‫خودمراقبتی مســتلزم هوشــیاری نســبت به تأثیری‬ ‫اســت که اخبــار روی ما می‌گــذارد‪ .‬اینکــه آیا دنبال‬ ‫کردنِ وســواس‌گونه و دقیق تمامی صحنه‌های جنگ‬ ‫بــه هیچ کــس در هیچ کجــای دنیا کمکی کــرده یا‬ ‫خیر جای تأمل دارد‪ .‬البته ناراحت شــدن نشــانۀ بدی‬ ‫نیســت چون میزان همدلی مــا را با دیگران نشــان‬ ‫می‌دهد‪ .‬شــنیدن و دانســتن و آگاه بــودن ضرورت‬ ‫دارد‪ .‬بحــث بــر ســر بی‌توجهی بــه دنیــای اطراف‬ ‫نیســت‪ ،‬بلکه منظور مدیریت و کنترل مصرف اخبار‬ ‫اســت‪ .‬باید آگاه باشــیم که دنبال کردن اخبار منفی‬ ‫به احســاس یأس و ناامیــدی دامن می‌زنــد و گاه به‬ ‫دلســوزی بی‌فایده‬ ‫خســتگی و فرسودگی ناشــی از‬ ‫ِ‬ ‫می‌انجامد‪« .‬خســتگی ناشی از دلســوزی» وضعیتی‬ ‫روانی اســت کــه در آن افــراد کمک‌کننــده به دلیل‬ ‫درگیری با مشــکالت و فشــارهای دیگرانی که به آنها‬ ‫کمــک می‌کنند خود دچار اضطراب و عالئم اســترس‬ ‫ناشــی از بحران می‌شوند‪.‬‬ ‫بســیاری از اتفاقات بد در دنیا از کنتــرل افراد عادی‬ ‫خارج اســت‪ .‬این مســئله ناراحت‌کننده اســت اما با‬ ‫غرق کردن خودمان در اخبار منفی نیز مشــکلی حل‬ ‫نمی‌شــود‪ .‬بهتر اســت کمی فکر کنیم که چطور و با‬ ‫چه روشــی اخبار را دریافت کنیم و چگونه نســبت به‬ ‫آنها واکنش نشــان دهیم‪. .‬‬ ‫مجله زنان امروز‬

‫‪  47 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪47 Kheradmand‬‬


‫اخبار بد با ما چه می‌کنند؟‬ ‫‪ ‬در طول تاریخ‪ ،‬حوادث ناگوار بســیاری رخ داده اســت که به دلیل حضور نداشــتن‬ ‫رســانه‌های جمعــی تنها افراد درگیــر در آن از رخدادشــان باخبر بوده‌انــد‪ .‬اما امروز‬ ‫مــا می‌توانیــم از تمــام اخبــار ریز و درشــت منفــی‪ ،‬فــارغ از اینکه تا چــه حد به‬ ‫صورت مســتقیم به مــا مرتبط‌اند یا بــرای ما اهمیــت دارند‪ ،‬باخبر باشــیم‪ .‬اخبار و‬ ‫تصاویــر مربوط به خودکشــی‪ ،‬قتل‪ ،‬کــودک‌آزاری‪ ،‬جنــگ و جنایت‌هــای گروه‌های‬ ‫افراطی‪ ،‬فســادهای سیاســی و اقتصادی‪ ،‬گرســنگی و فقر‪ ،‬حوادث طبیعی مثل سیل‬ ‫و زلزله و… یکی پس از دیگری منتشــر می‌شــوند و گاهــی حتی فرصت هضم خبر‬ ‫قبلــی را هم بــه مخاطبان نمی‌دهند‪ .‬این ســرعت در پخش اخبار بــا روی کار آمدن‬ ‫تلفن‌هــای همراه و شــبکه‌های اجتماعی شــتاب بیشــتری نیز به خــود گرفته‌اند و‬ ‫امــروز به اندازۀ یک دســت در جیب کردن با انواع اخبــار دور و نزدیک‬ ‫فاصلــه داریم و حتی خودمان نیز گاهی وظیفۀ خبررســانی را بر‬ ‫عهده می‌گیریــم‪ .‬ضمن اینکه حاال احتمــال دیدن عکس‌ها‬ ‫و فیلم‌هــای وقایــع نیز که تأثیــر به‌مراتــب قوی‌تری از‬ ‫خبرهــای مکتوب دارند بیشــتر شــده اســت‪ .‬اکنون‬ ‫بســیاری از اخبار بد را می‌توان بــا جزئیات تصویری‬ ‫که عــده‌ای تصویربــرداری و از طریق شــبکه‌های‬ ‫اجتماعی منتشــر کرده‌اند تماشــا کرد‪ .‬درســت به‬ ‫همین دالیل‪ ،‬بیش از گذشــته باید به مسئلۀ تأثیر‬ ‫اخبــار بر زندگی فــردی و اجتماعی توجه کرد و به‬ ‫این پرســش پرداخت که آیا لزومــی برای مدیریت‬ ‫انتشــار و دریافــت این اخبار وجــود دارد یا نه‪.‬‬

‫زنان نســبت به مردان در مواجهه با تیترهای ناگوار بیشــتر دچار اســترس می‌شــوند‪،‬‬ ‫زیــرا آنها معمــوالً با شــرایط بحرانی همدلــی بیشــتری دارند و بــرای محافظت از‬ ‫فرزنــدان و اطرافیانشــان نگرانی‌های بیشــتری حــس می‌کنند‪ .‬غریزۀ بقــا به عنوان‬ ‫یکــی از ویژگی‌های طبیعی بشــر دلیل دیگری اســت برای توجیه مواجهــه با اخبار‬ ‫منفــی‪ .‬به این معنا که انســان بیشــتر به مســائل خطرناک و یــا تهدید‌کننده توجه‬ ‫می‌کنــد تــا بتواند بهتر از خــود محافظت کند‪ .‬اما تماس بیشــتر با اخبــار منفی‪ ،‬به‬ ‫هــر دلیــل که باشــد‪ ،‬نگرانی‌هــای ما را تشــدید و کنتــرل آنها را ســخت‌تر می‌کند‪.‬‬ ‫تعامــل ما با دنیــا تحت تأثیر این اخبار قــرار می‌گیرد و ما حتــی پدیده‌های مبهم و‬ ‫بی‌طــرف اطرافمان را منفی تفســیر خواهیــم کرد‪ .‬گاهی عالئم اختالل اســترس پس‬ ‫از ســانحه (‪ )PTSD‬در افرادی که در معــرض این اخبار خاصه تصاویر‬ ‫خشــونت‌آمیز هســتند‪ ،‬دیده می‌شــود‪ .‬برخی مطالعات نشان‬ ‫می‌دهــد این عالئم رابطۀ مســتقیمی دارد بــا میزان زمانی‬ ‫کــه افراد برای تماشــای تلویزیون صــرف می‌کنند‪ .‬یکی‬ ‫از ویژگی‌هــای افــرادی که دچــار ضربــۀ روحی‪ ،‬به‬ ‫معنای کلی آن‪ ،‬می‌شــوند این اســت که به صورت‬ ‫افراطی وقایع اطراف خود را تفســیر و به آنها فکر‬ ‫می‌کننــد‪ .‬بنابراین‪ ،‬این افــراد در مواجهه با اخبار‬ ‫منفــی نگاه‌هــای تعمیم‌دهنده‌ای دارنــد و حتی‬ ‫در زمــان همدلــی نیز دچــار افراط می‌شــوند تا‬ ‫جایی کــه برخی از آنها از زندگی شــخصی راحت‬ ‫خــود در چنین دنیــای ویرانی دچــار عذاب‌وجدان‬ ‫می‌شوند‪.‬‬

‫ســایت آپــارات یکــی از ســرویس‌های اشــتراک ویدئو در‬ ‫ایــران اســت‪ .‬اگر به آمار بازدیدکنندگان قســمت حــوادث این‬ ‫ســایت مراجعه کنیــد خواهید دید که آمار بازدیــد آن با بقیۀ بخش‌ها‬ ‫از‌جملــه ســامت و حتی ســرگرمی و طنز تفاوت محسوســی دارد‪ .‬هــر کلیپی که‬ ‫در عنــوان آن کلی ‌دواژه‌هایی چون ناراحت‌کننده‪ ،‬ترســناک‪ ،‬هولنــاک‪ ،‬مهیب و تجاوز‬ ‫اســتفاده شــده باشــد بازدیدهای به‌مراتب باالتری دارد‪ .‬مث ًال عنوانی چــون‪« :‬تجاوز‬ ‫جنســی وحشــتناک‪/‬کلیپ جالب و دیدنی»‪ ،‬فارغ از این که تجاوز جنسی وحشتناک‬ ‫چطــور می‌توانــد جالب و دیدنی باشــد‪ ،‬آمار بازدیــدی بیش از ‪ ۱۵۰‬هزار بار داشــته‬ ‫اســت و این آمار در مقایســه با ‪ ۳۰۰۰‬بازدید از کلیپ‌های ســرگرمی و طنز و ‪ ۳۰۰‬تا‬ ‫‪ ۴۰۰‬بازدیــد از موضوعات ســامت به‌خوبی گویای همه چیز اســت‪.‬‬ ‫از مجموع نظر روان‌شناســان این‌گونه برمی‌آید که تأثیر اخبار منفی بیشــتر از وقایع‬ ‫مثبــت اســت به این دلیــل که هیجاناتــی مانند خشــم‪ ،‬اضطــراب و ناراحتی ایجاد‬ ‫می‌کند و بنابراین تمرکز و توجه بیشــتری نســبت به اخبــار مثبت یا خنثی می‌طلبد‪.‬‬ ‫ضمــن اینکه احتمــاالً روی چگونگی تفســیر وقایع زندگی خودمــان و نوع خاطراتی‬ ‫کــه به یاد می‌آوریم هم مؤثر اســت‪ .‬در ســال ‪ ۱۹۹۷‬مطالعه‌ای در مــورد تأثیر اخبار‬ ‫منفی انجام شــد‪ .‬ســه خبــر ‪‌۱۴‬دقیقــه‌ای بی‌ارتباط بــا یکدیگر تهیه شــد‪ .‬یک خبر‬ ‫کامــ ًا منفــی‪ ،‬یــک خبر کامــ ًا مثبت و یک خبــر خنثی‪ .‬افــرادی که خبــر منفی را‬ ‫دیده بودند به‌وضوح نســبت به کســانی که دو نوع خبر دیگر را تماشــا کرده بودند‬ ‫نگران‌تــر و ناراحت‌تر بودنــد‪ .‬بعد از دیدن اخبار‪ ،‬از افراد حاضر در مطالعه خواســته‬ ‫شــد بگوینــد در حال حاضــر اصلی‌ترین نگرانی‌شــان کدام اســت‪ :‬افــرادی که خبر‬ ‫منفی را تماشــا کرده بودند وقت بیشــتری بــرای فکر کردن و صحبت کــردن دربارۀ‬ ‫نگرانی‌شــان گذاشتند و نگرانی‌های خود را بزرگ‌تر و ترســناک‌تر از آنچه در واقعیت‬ ‫بــود تصویر کردند‪ .‬علم ثابت کرده اســت که بــدن در مواجهه با اخبــار بد هورمون‬ ‫اســترس تولید می‌کند کــه میزان آن در افراد متفاوت اســت‪ .‬برخی تحقیقات نشــان‬ ‫سزا در زنــان بیش از مردان اســت‪ ،‬یعنی‬ ‫داده‌انــد که عمومــاً این واکنش‌های اســتر ‌‬

‫مراقب باشید منفعل نشوید‬

‫آیا اخبار منفی پرطرفدارتر و اثرگذارترند؟‬

‫‪  46 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫دکتــر پــم رامســدن‪ ،‬اســتاد روان‌شناســی دانشــگاه بردفورد‬ ‫انگلســتان که تأثیر روان‌شــناختی پیگیری اخبار منفی از ر‌ســانه‌های‬ ‫اجتماعــی را بررســی کرده اســت‪ ،‬می‌گویــد‪« :‬مردمی که خیلی تأثیــر می‌پذیرند‬ ‫ش آنها این اســت که‬ ‫معمــوالً در تعقیــب خبرها وســواس‌گونه عمل می‌کننــد‪ .‬واکن ‌‬ ‫مســیر زندگــی و رفتار خــود را تغییر‌دهنــد و تصمیماتی بر اســاس ترس‌هایشــان‬ ‫بگیرند‪ ».‬الن نیومن‪ ،‬اســتاد روان‌شناســی دانشــگاه تولســا در امریــکا‪ ،‬نیز می‌گوید‪:‬‬ ‫«بســیاری از افــرادی که به خاطر تماس با این اخبار دچار بحران می‌شــوند کســانی‬ ‫هســتند که کامــ ًا خودآگاهانه به دنبال این اخبار و تماشــای جزئیــات آن در دنیای‬ ‫مجازی هســتند‪ ».‬اما حســاس‌تر شــدن تنها یک روی ســکه اســت و روی دیگر آن‬ ‫حساســیت‌زدایی اســت‪ .‬یعنــی نوعی کرخت شــدن و بی‌حســی نســبت بــه آنچه‬ ‫می‌بینیــم؛ مانند اثــری که بازی‌های خشــن کامپیوتــری روی افراد می‌گــذارد‪ .‬تکرار‬ ‫روزانــۀ اخبــاری که مــا را غرق در مســائلی می‌کند که نمی‌توانیــم هیچ‌گونه تأثیری‬ ‫روی آنها داشــته باشــیم ممکن اســت به انفعالمان بینجامد‪ .‬بنابراین اخبار‪ ،‬بر خالف‬ ‫هــدف اصلی خود‪ ،‬گاهی به جای هشــیار کردن افراد بخشــی از جامعه را به ســوی‬ ‫بی‌تفاوتی می‌کشــانند‪.‬‬

‫‪ ‬اخبار منفی پرطرفدارترند اما…‬ ‫می‌تــوان بــه این مســئله نیز پرداخــت که آیا تمــام واقعیــت تا این حــد منفی و‬ ‫خاکســتری و نامهربــان اســت‪ .‬طبیعی اســت که رســانه در صورت حفــظ درجه‌ای‬ ‫از بی‌طرفــی بایــد ناظــر خطاها در جامعه باشــد اما آیا رســانه تمام آنچــه را که در‬ ‫واقعیــت رخ می‌دهد به مــا منتقل می‌کند‪ .‬معموالً تمایلی از جانب رســانه‌ها وجود‬ ‫دارد که در صدد احساســی کردن هرچه بیشــتر خبرها برای جذب مخاطب باشــند‪.‬‬ ‫برخی کارشناســان معتقدند انتقال اخبار ســرگرم‌کننده باقی انواع خبر را تحت‌الشعاع‬ ‫قــرار داده اســت‪ .‬اخبــار منفی که بار احساســی هــم دارند به نوعی ســرگرم‌کننده‬ ‫محســوب می‌شــوند‪ .‬رســانه به صورت روزانه لقمه‌های کوچک ســرگرم‌کننده‌ای در‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪46 Kheradmand‬‬


‫راه انداختنــد‪ ،‬گروهــی کــه بعد‌ها صاحب مجله شــد‬ ‫و حتی گروه ســیار هم داشــت و برای کارکنان شــرکت‬ ‫نفــت نمایش اجرا می‌کرد‪ .‬دوره‌ی همکاری کشــاورز با‬ ‫اســکویی کوتاه بود‪ .‬آن‌ها خیلی بیشــتر بــا بازیگرانی‬ ‫مثل جمشــید مشــایخی کار می‌کردند و کشــاورز بع ِد‬ ‫جدایی از آن‌ها به گروه نمایشــی «میترا» پیوســت‬ ‫کــه زیر نظــر رکن‌الدین خســروی فعــال بود‪.‬‬ ‫ایــن گروه‌ها خیلــی زود به اجرای نمایــش زنده در‬ ‫تلویزیون ثابت پاســال رو آوردند‪ .‬مهم‌ترین دوره‌ی‬ ‫کاری کشــاورز در این عصر شروع شد؛ وقتی که در‬ ‫تله‌تئاتر «خودکشــی» به کارگردانــی علی نصیریان‬ ‫بازی کــرد و از تلویزیون پخش شــد‪ .‬او از این دوره‬ ‫بــا نصیریــان آشــنا و همکار شــد‪ .‬بعــ ِد آن در دو‬ ‫نمایش او «شــام خصوصی» و «شــیدوش و ناهید»‬ ‫بــازی کرد و کم‌کم چهره‌ای شــد بیــن جوان‌های آن‬ ‫عصــر‪ .‬جثه‌اش‪ ،‬چهره‌اش‪ ،‬شــیوه‌ی پرتحرک بازی‌اش‬ ‫و صدایــش کــه ُپر بود و گــرم‪ ،‬او را مناســب بازی‬ ‫در نقــش مــردان ســردوگرم چشــیده و نقش‌های‬ ‫مکمل می‌کرد‪ .‬بــه همین دلیل هــم کارگردان‌های‬ ‫زیادی ســراغ‌اش آمدند‪ .‬او در ایــن دوره با عزت‌الله‬ ‫انتظامی در «خانــه‌ی اجاره‌ای» همکاری کرد و بعد‬ ‫بــا رکن‌الدیــن خســروی در تله‌تئاتــر «مزرعه‌های‬ ‫ســبز‪ ».‬قبــل این‌هــا هم همــکار عبــاس جوانمرد‬ ‫شــد در «ویالی یوکا»‪ .‬این‌ها همزمان بود با اســتخدام‬ ‫ایــن بازیگــران در اداره‌ی هنر‌هــای دراماتیــک‪ ،‬جایی‬ ‫کــه پرداخت حقوق ثابــت کمک می‌کرد تــا این افراد‬ ‫ناچــار بــه بــازی در آثــار پیش‌پا‌افتــاده‌ی آن روزگار‬ ‫نشــوند‪ .‬کشــاورز تا ســال ‪ ۱۳۵۴‬در تئاتر فعــال بود و‬ ‫تله‌تئاتــر هــم بــازی می‌کــرد‪ .‬ولــی هم‌زمــان با یک‬ ‫پیشــنهاد روبه‌رو شــد که نمی‌توانســت رد کند‪.‬‬ ‫محمدعلــی کشــاورز یکــی از بازیگــران اصلــی‬ ‫فیلم‌هــای منتســب بــه مــوج نــوی ســینمای ایــران‬ ‫اســت؛ او ســخت‌گیرانه بیشــتر در فیلم‌هایــی بــازی‬ ‫کــرده که چهره‌هــای مهم آن ســال‌ها ســاخته‌اند‪ .‬اول‬ ‫در «شــب قــوزی» فــرخ غفــاری حاضــر شــد و بعد‪،‬‬ ‫در «خشــت‌وآینه»‪« ،‬آقــای هالــو»‪« ،‬صــادق کــرده»‪،‬‬ ‫«شــطرنج بــاد» و‪ ...‬گرایــش او به آثار هنــری بیش از‬ ‫همه‌ی هم‌نســانش بــود‪ .‬منتقدان تئاتــر فرهیختگی‬ ‫او را نتیجــه‌ی تحصیــل کوتاه‌مــدت‌اش در انگلســتان‬ ‫می‌داننــد‪ .‬ولــی واقعیت این اســت که کشــاورز قبل‬ ‫این‌ها وقتی دانشــجوی دانشــکده‌ی هنر‌های نمایشی‬ ‫بــود و زیر نظر بهــرام بیضایی و علــی حاتمی آموزش‬ ‫می‌دیــد‪ ،‬پایان‌نامــه‌ای نوشــته بــود دربــاره‌ی «تأثیر‬ ‫متقابــل جامعه و هنرمنــد در یکدیگر» و نشــان داده‬ ‫بــود که چقــدر به مســئله‌ی فرهیختگی اعتقــاد دارد‪.‬‬ ‫بازی او در «چوب‌به‌دســت‌های ورزیــل» در خاطره‌ی‬ ‫تماشــاگران مانــده اســت‪ ،‬همان‌طــور کــه حضــور‬ ‫کوتاهش در فیلم «شــب قوزی» توانایی‌اش را در اجرای‬ ‫یــک نقــش به‌ظاهر ســاده نشــان می‌دهــد‪ ،‬آدمی با‬ ‫دلهره‌های معمولــی که به مخمصه می‌افتد‪ .‬کشــاورز‬ ‫بــه جوان‌هــای فرهیختــه بیشــتر اعتماد می‌کــرد به‬ ‫همین دلیل هــم در اولین فیلم بهــرام بیضایی (رگبار)‬ ‫و اولین فیلم داســتانی محمدرضا اصالنی (شطرنج باد)‬

‫نقش‌هایــی بر عهده گرفت‪ .‬مشــایخی مثلِ نصیریان و‬ ‫انتظامــی و بر‌خالف رشــیدی خیلی کمتر میل داشــت‬ ‫که در ســینما حاضــر شــود‪ .‬در دوره‌ای هــم به دلیل‬ ‫دوســتی‌اش با فــرخ غفاری وارد تلویزیون شــد‪.‬‬ ‫حاال کمتر کســی می‌داند که او اپیزود‌هایی از ســریال‬

‫محمدعلی کشاورز تک‌و‌تنها‬ ‫در خانه‌اش زندگی می‌کند‬ ‫«خانــه‌ی قمرخانــم» را کارگردانــی کــرده اســت‪ ،‬یک‬ ‫ســریال به نام «آالخون واالخون» ســاخته و تله‌تئاتری‬ ‫بــه نــام «بختــک» را اجرا کرده اســت‪ .‬البتــه تله‌تئاتر‬ ‫بختــک به دلیل نام نویســنده‌اش بیشــتر ســر زبان‌ها‬ ‫افتــاد؛ آن متن متعلــق به دکترمحمد صنعتــی بود که‬ ‫بعد‌ها شــهرتش در روان‌پزشــکی و روانکاوی بیشتر از‬ ‫نمایشنامه‌نویســی شد‪.‬‬ ‫حضــور کشــاورز در فیلم‌های هنری نشــان می‌داد که‬ ‫ســخت‌گیر اســت‪ .‬دوســتانش می‌گوینــد کــه او اهل‬ ‫ادبیــات بود و مدام داســتان کوتاه و رمــان می‌خواند‪.‬‬ ‫با بیشــتر نویســنده‌های جوان‪ ،‬از غالمحسین ساعدی‬ ‫تا ناصر تقوایی رفیق بود و دوســتی‌اش باعث می‌شــد‬ ‫کــه نقش‌هایــی را در آثار آن‌ها بازی کنــد‪ .‬برای همین‬ ‫هم مثــا بازی در «دایــی جان ناپلئــون» را پذیرفت و‬ ‫نقشــی را که به‌نظر می‌رســید معمولی است‪ ،‬پذیرفت‪.‬‬ ‫ولی کشــاورز حتــی در قالب نقش‌هــای معمولی هم‬ ‫ویژگی‌هــای منحصربه‌فــردی ارائه مــی‌داد‪ .‬اول اینکه‬ ‫هرگــز نمی‌شــد فهمیــد کــه او آدمی مثبت اســت یا‬ ‫منفــی‪ .‬آناتومی چهره‌اش خاص بــود و گره‌ها و چین‌ها‬ ‫کمــک می‌کــرد تــا نیــت‌اش را ب ‌هراحتی مخفــی کند‪.‬‬ ‫وقتــی گمان می‌کردی شــخصیتی منفی اســت ناگهان‬ ‫روی خــوب‌اش را نشــان می‌داد و وقتــی منتظر بودی‬ ‫کــه او عملی مثبــت انجام دهد‪ ،‬با خوی وحشــیانه‌اش‬ ‫روبه‌رو می‌شــدی‪ .‬یک‌بار خسرو دهقان در مصاحبه‌ای‬ ‫درباره‌ی «زیــر درختان زیتون» گفته بود که تماشــاگر‬ ‫شخصیت کشــاورز را در فیلم‌ها دوســت ندارد‪.‬‬ ‫واقعیــت ایــن اســت که ایــن یــک ویژگــی در بازی‬ ‫کشــاورز بود؛ وقتی که او در قالب شــعبان استخوانی‬ ‫ظاهر شــد‪ ،‬جنون و خوی وحشــیانه‌ی آن شخصیت را‬ ‫بی‌مهابا ارائــه داد‪ .‬در «مادر» ایــن خصلت‌های منفی‬

‫‪  45 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫را پشــت کنایه‌هــا مخفــی کــرد و رنــدی را ضمیمه‌ی‬ ‫کارش کرد‪ .‬وقتی در «پدرســاالر» ظاهر شــد هم اقتدار‬ ‫را نشــان مــی‌داد هم پــدری دوست‌داشــتنی‪ .‬در «زیر‬ ‫درختــان زیتــون» کارگردانــی بود شــبیه خــود عباس‬ ‫کیارســتمی؛ بــا میل زیاد بــه گپ و گفت و پرســه‌زدن‬ ‫در طبیعــت و درک باالیــی از آن‪ .‬توانمنــدی او در‬ ‫تخریب شخصیت قبلی و از نو ساختنش بود‪ ،‬کاری‬ ‫کــه در هم‌نســانش بیــش از همه علــی نصیریان‬ ‫انجــام مــی‌داد‪ .‬ایــن خصلــت را باید کنــار تحرک‬ ‫بــاالی کشــاورز قــرار داد؛ او در صحنه‌هــای عادی‬ ‫هم پرتحرک اســت و بــازی‌اش محدود با میمیک یا‬ ‫اجرای لَخت نیســت؛ از «رگبار» تــا «صادق کرده»‪،‬‬ ‫از «دایــی جان ناپلئون» تا «ســربه‌داران» او کســی‬ ‫بود کــه مدام حرکت داشــت‪.‬‬ ‫ایــن موضــوع از ایــن نظر مهم اســت کــه هیکل‬ ‫تنومندش هیچ وقت کشــاورز را مغلــوب نکرد‪ .‬او‬ ‫بــود کــه آن را به یــک ویژگی مهم بدل کــرد‪ .‬ولی‬ ‫نکتــه‌ی مهم این اســت که بهتریــن بازی‌هایش در‬ ‫نقش‌هــای منفــی اســت؛ او قــادر بــود نقش‌های‬ ‫منفــی را باورپذیر و همدلی‌برانگیز نشــان دهد؛ از‬ ‫خواجه قشــیری تا پدرســاالر او ضدقهرمان‌ها را به‬ ‫آدم‌های معقول‪ ،‬با هوش باال و گاه دوست‌داشــتنی‬ ‫بــدل می‌کرد‪ .‬ایــن خصلت هم کشــاورز را به علی‬ ‫نصیریــان نزدیــک می‌کنــد؛ هــر دو ســال‌های ســال‬ ‫نقش‌هــای منفی را چنــان باورپذیر و همــراه با رندی‬ ‫ارائــه می‌کردنــد کــه تماشــاگر نمی‌توانســت آن‌ها را‬ ‫دوســت نداشــته باشــد‪ .‬ســال ‪ ۱۳۶۸‬وقتی محمدعلی‬ ‫کشــاورز بــرای بــازی در فیلم «مــادر» نامزد ســیمرغ‬ ‫بلوریــن شــد‪ ،‬برخی از اعضــای هیئــت داوران معتقد‬ ‫بودنــد که جایزه باید نصیب او شــود‪ .‬کشــاورز رقیبی‬ ‫مثل خســرو شــکیبایی داشــت‪ ،‬آن هم در فیلمی مثل‬ ‫«هامــون»‪ .‬دلیــل این افراد مشــخص بود؛ س ‌نو‌ســالی‬ ‫از کشــاورز گذشته و در ســینمای ما نقش خوب کمتر‬ ‫برای این بازیگران نوشــته می‌شــود‪ .‬اما شــکیبایی اول‬ ‫راه اســت و می‌توانــد ادامه دهد‪.‬‬ ‫بعد‌هــا خود شــکیبایی در یــک گفتگو اشــاره کرد که‬ ‫جایــزه‌ی «هامــون» او را بــه اوج بــرد‪ ،‬اوجــی که باید‬ ‫دیرتر به آن دســت پیــدا می‌کرد‪ .‬کشــاورز از آن جایزه‬ ‫محــروم مانــد و حــرف آن داوران هــم اثبــات شــد؛‬ ‫کشــاورز نقش اصلــی فیلمی نشــد‪ .‬ولی بــه جای آن‬ ‫حضــور پررنــگ‌اش را در تلویزیون ادامــه داد‪ .‬بازی او‬ ‫در «پدرســاالر» نشــان داد که چطور می‌شود به کارش‬ ‫اعتمــاد کرد و شــخصیت مقتدر دوست‌داشــتنی را که‬ ‫گهــگاه رگه‌هــای منفی هــم از خودش بــروز می‌دهد‬ ‫ارائه کرد‪« .‬پدرســاالر» بازگشــت او بــه اوج بود‪.‬‬ ‫شــاید اگــر بیمــاری امــان او را نمی‌بریــد هنــوز هم‬ ‫می‌شــد امیدوار بود بــه نقش‌آفرینــی‌اش‪ .‬محمدعلی‬ ‫کشــاورز حــاال در ‪ ۸۹‬ســالگی تک‌و‌تن‌هــا در خانه‌اش‬ ‫زندگــی می‌کنــد‪ .‬به‌ســختی راه مــی‌رود و گهــگاه در‬ ‫محافل عمومی حاضر می‌شــود‪ .‬او شایســته‌ی بهترین‬ ‫ستایش‌هاســت؛ اگر کســی به تاریخ هنر این ســرزمین‬ ‫عالقه داشــته باشــد‪ ،‬هرگز از نام محمدعلی کشــاورز‬ ‫نمی‌گذرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪45 Kheradmand‬‬


‫‪ ۸۹‬سالگی پیر دانا‬ ‫نسرینشریف‬ ‫کشــاورز حتــی در قالــب نقش‏‌هــای معمولــی هــم‬ ‫ویژگی‏‌هــای منحصرب ‏ه فــردی ارائه مــ ‏ی داد‪ .‬اول اینکه‬ ‫هرگــز نمی‏شــد فهمیــد کــه او آدمی مثبت اســت یا‬ ‫منفــی‪ .‬آناتومــی چهــره‏اش خــاص بــود و گره‏‌هــا و‬

‫ت اش را ب ‌هراحتی مخفی‬ ‫چین‏‌ها کمــک م ‏ی کرد تا نیــ ‏‬ ‫کند ‪.‬‬ ‫محمدعلی کشــاورز ‪ ۸۹‬ســاله شــد‪ .‬او برای برخی از‬ ‫آخریــن بازمانده‌های نســل طالیی تئاتر قبــل انقالب‬ ‫اســت و بــرای عــده‌ای یکــی از بزرگ‌تریــن بازیگران‬ ‫ســینما‪ ،‬تئاتر و تلویزیــون‪ .‬هر حکمی را کــه بپذیریم‬ ‫نمی‌توانیــم نقش مهــم کشــاورز را در نمایــش ایران‪،‬‬ ‫تئاتر و تلویزیون و ســینما‪ ،‬انکار کنیم‪ .‬کشاورز دو دوره‬ ‫از فعالیــت‌اش خیلی کم نقش اصلی بازی کرد (بیشــتر‬ ‫در تئاتــر ایــن نوع نقش‌ها نصیبش شــد و بعد هم‬ ‫در تلویزیــون)‪ ،‬اما حضور در نقش مکمل و کوتاه‬ ‫از اهمیــت کار او نمی‌کاهد‪.‬‬ ‫نــه فقــط به‌خاطــر شــیوه‌ی بــازی‌اش در‬ ‫نقش‌هــای منفــی‪ ،‬که حتی حضــورش در‬ ‫نقش‌های کوتــاه و مثبت هم‬ ‫جلــب توجــه می‌کنــد‪ .‬او‬ ‫ستاره نشــد‪ ،‬هرگز چهره‌ای‬ ‫جنجالــی نبــود‪ ،‬آدمــی‬ ‫بــود تحصیل‌کــرده کــه با‬ ‫بیشــتر اهل تئاتر رفیــق بود‪،‬‬ ‫هــم بــا رکن‌الدین خســروی‪ ،‬هم‬ ‫بــا مصطفــی اســکویی و هم با‬ ‫بهرام بیضایــی‪ .‬روحیه‌ای لطیف‬ ‫داشــت و اهل فیلم‌های خشــن‬ ‫نبــود‪ .‬بــرای همین هــم وقتی‬ ‫بــازی در فیلــم «قیصــر» را به‬ ‫دلیل مخالفــت اداره‌ی هنر‌های‬ ‫نمایــش رد کرد‪ ،‬چنــدان دلگیر‬ ‫نشــد و بعد‌ها گفت کــه جهان‬ ‫آثار کیمیایی را دوســت ندارد‪ .‬برای‬ ‫اینکــه بدانیــم محمدعلــی کشــاورز‬ ‫کــه بــوده و چه نقشــی داشــته باید‬ ‫بــه ســال‌ها قبل‬ ‫برگردیم‪...‬‬

‫‪  44 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫محمدعلــی کشــاورز یکــی از نواده‌هــای امیراصــان‬ ‫خــان ارمنی بود که در گرجســتان زندگــی می‌کردند و‬ ‫در دوره‌ی شــاه عبــاس مجبور به مهاجــرت به اصفهان‬ ‫شــدند‪ .‬بعد‌هــا پــدرش کــه کشــاورز بــود‪ ،‬حرفــه‌ی‬ ‫خانوادگی‌شــان را برای نام فامیلی انتخــاب کرد‪ .‬زندگی‬ ‫محمدعلی کشــاورز تحت تأثیر تالطــم زمانه‌اش‪ ،‬مدام‬ ‫تغییر کرد‪ ،‬هم زمان اشــغال ایران به‌وســیله‌ی نیرو‌های‬ ‫متفقیــن هم زمــان کودتای ‪ ۲۸‬مــرداد‪ .‬او آدمــی آرام‬ ‫نبــود‪ ،‬اهل مرافعه و دعوا بود و پرانرژی‪ .‬آشــنایی‌اش با‬ ‫تئاتــر بــه دوره‌ی زندگی‌اش در اصفهــان برمی‌گردد‪ ،‬اما‬ ‫شــروع کارش کامال اتفاقی بود‪ ،‬وقتی که او ســرباز شد‬ ‫و برای فرار از کار ســخت همراه چند دوســتش گفت‪:‬‬ ‫بازیگــر تئاتر اســت و می‌توانند نمایــش اجرا کنند‪.‬‬ ‫آن روز‌هــا او همــراه خانــواده‌اش به تهــران مهاجرت‬ ‫کــرده بــود و در پادگانی در سرآســیاب خدمــت کرد‪.‬‬ ‫امــا به محــض پایــان خدمت ســربازی به هنرســتان‬ ‫هنرپیشــگی رفــت؛ آن روز‌ها هنرســتان اعالمیه‌ای در‬ ‫روزنامه‌ی اطالعات منتشــر کرده بــود و از عالقه‌مندان‬ ‫می‌خواســت کــه در این مدرســه ثبت‌نــام کنند‪.‬‬ ‫هنرســتان هنرپیشــگی محل آموزش ادبیات فارســی‪،‬‬ ‫بازیگری‪ ،‬موســیقی‪ ،‬رقص و باله بــود‪ .‬آن روز‌ها بازیگر‬ ‫بایــد همه‌چیــز را می‌آموخــت و افــرادی مثــل علی‬ ‫اصغر گرمســیری (کــه از ســال ‪ ۱۳۰۵‬کارش را شــروع‬ ‫کرده بود)‪ ،‬اســماعیل مهرتاش‪ ،‬حبیــب یغمایی و ملک‬ ‫ساســانی در آنجــا درس می‌دادنــد‪ .‬کشــاورز آرام‌آرام‬ ‫جذب ســالن‌های نمایش شــد و اســماعیل شنگله که‬ ‫رفیــق و همســایه‌ی او بــود‪ ،‬یادش هســت کــه آن‌ها‬ ‫در یــک ســال کارشــان را شــروع کردند‪ ،‬همان ســالی‬ ‫که علی نصیریان بابت «بلبل سرگشــته» و ابوالقاســم‬ ‫جنتی عطایــی برای «ســربازان جاوید» در مســابقه‌ی‬ ‫نمایشنامه‌نویســی برنده‌ی جایزه‌ی بهترین نمایشنامه‬ ‫نمایــش جنتی عطایی بــازی کردند‬ ‫شــدند‪ .‬این دو در‬ ‫ِ‬ ‫و این شــروع فصل تازه‌ای از کارشــان بود‪ .‬هنوز مانده‬ ‫‌نفس متولد آغاز قــرن کا ِر هنری‬ ‫بود تا جوان‌هــای تازه ِ‬ ‫را در دســت بگیرنــد و یکه‌تاز شــوند‪ .‬کشــاورز با این‬ ‫نمایش در ســال ‪ ۱۳۳۸‬کارش را شــروع کرد و خیلی زود‬ ‫به گروه آناهیتا پیوســت‪.‬‬ ‫درباره‌ی نقش مصطفی اســکویی و همســرش سهیال‬ ‫در تئاتــر ایران حــرف‌و حدیث زیاد اســت‪ .‬آن دو‬ ‫کــه از شــاگردان عبدالحســین نوشــین بودند‬ ‫مدتــی را در مســکو گذرانــده و بعــد به‬ ‫آلمــان و فرانســه رفتــه بودنــد‪ .‬بعد‬ ‫بازگشــت به ایــران ســالنی را در‬ ‫یوســف‌آباد اجــاره کردنــد و‬ ‫در روزنامــه آگهی جذب‬ ‫شــاگرد دادند‪ .‬کمی‬ ‫بعــد آن‌هــا گروه‬ ‫«آناهیتــا» را به‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪44 Kheradmand‬‬




‫هــم می‌گویــم در یک مورد حتما بایــد از پذیرش دعوا‬ ‫خــودداری کنیــد و آن زمانی اســت که نســبت به آن‬ ‫مــورد یا شــخص متهم یــا کاری که انجام داده اســت‪،‬‬ ‫موضــع منفی داشــته باشــید و موضع‌گیری شــخصی‬ ‫پیــدا کــرده و از قبل قضــاوت کرده‌اید‪ .‬مثــا گفته‌اید‬ ‫عجب اختالسی کرده اســت و‪.»...‬‬ ‫‪ ‬آیا بهمن کشــاورز هیچ وقت در شــغلش به استیصال‬ ‫رســید؟ خودش جوابش مثبت اســت‪« .‬خیلی از موارد‬ ‫به‌ویــژه در وضعیــت موجــود!»‪ ،‬امــا در یــک مــورد‬ ‫یعنی در ماجــرای پرونده عبدالفتاح ســلطانی به طور‬ ‫مشــخص گفته بود‪« :‬اما یک موردی که واقعا احســاس‬ ‫اســتیصال کــردم‪ ،‬دربــاره پرونــده دوســت و همکار‬ ‫ارجمنــدم آقــای عبدالفتاح ســلطانی اســت‪ .‬تقاضای‬ ‫مالقات‌هایــی کــردم و به‌زحمــت وقــت گرفتم و‬ ‫رفتــم و مذاکراتی انجــام دادم و البته‬ ‫هیچ‌کــدام از ایــن اقدامات به‬ ‫نتیجــه نرســید‪ .‬همــواره‬ ‫معتقد بودم و هســتم‬ ‫جــای ایشــان در‬ ‫زنــدان نبود‪.‬‬ ‫‪ ‬اســتنباط مــن‬ ‫بــا اســتنباط‬ ‫دادگاه عالــی‬ ‫و تجدیدنظــر‬ ‫متفاوت و البته‬ ‫متأثر از تفاوت‬ ‫د ید گا ه‌هــا ی‬ ‫علمــی اســت‪.‬‬ ‫در نامــه‌ای تمــام‬ ‫اقدامــات را بــه کانون‬ ‫وکال اعالم کــردم و دقیقا از‬ ‫کلمه استیصال استفاده کردم»‪ .‬او‬ ‫درباره مشــهورترین پرونده وکالتی خودش‬ ‫یعنی پرونده دادگاه کرباســچی هم گفتــه بود‪« :‬واقعا‬ ‫پرونده آقای کرباســچی مشــهورترین پرونده من بود؛‬ ‫بعــد از آن و بــه اعتبــار آن پرونده مــوارد متعددی به‬ ‫من مراجعه شــد که با همان قاعده‌ای کــه بیان کردم‪،‬‬ ‫چون هنگام وقوعش ذهنیت پیــدا کرده و حتی گاهی‬ ‫اظهارنظــر کرده بودم یا در مواردی مقاله نوشــته بودم‪،‬‬ ‫پرونــده را قبــول نکــردم‪ .‬بــه مراجعه‌کننــدگان اعالم‬ ‫می‌کــردم کــه ذهنیــت دارم و نوشــته‌ام و‪ ،...‬معــذور‬ ‫هستم » ‪.‬‬

‫کشاورز به روایت کرباسچی‬

‫اما روایت غالمحســین کرباسچی‪ ،‬مشــهورترین موکل‬ ‫بهمن کشــاورز‪ ،‬هم درباره آن دادگاه معروف شنیدنی‬ ‫اســت‪ .‬او گفته اســت‪« :‬وکالت مرحوم کشــاورز طبق‬ ‫روال خــود و در ازای پرداخــت حق‌الوکاله انجام شــد‪،‬‬ ‫با این وجود احســاس می‌کردند هیــچ وقت در جهت‬ ‫دفــاع از موکل حاضــر به بیان یک امــر خالف عقیده‪،‬‬ ‫واقــع یــا ضوابط حقوقی نبــود بلکه مســائل را خیلی‬ ‫دقیــق مطرح و بررســی می‌کرد‪.‬‬ ‫‪ ‬می‌توانــم ادعا کنــم وی در آن جریان دادرســی گاهی‬

‫اوقــات مطالبــی را به صورت دقیق‌تر و روشــن‌تر بیان‬ ‫می‌کرد کــه در ظاهر به ضرر مــوکل و در جهت تأیید‬ ‫دادگاه بــود‪ .‬طبیعتا من هم به ایشــان اعتماد داشــتم‪.‬‬ ‫آن دادگاه‪ ،‬دادگاهــی بود که یک طرفش یک شــخص و‬ ‫طرف دیگــرش یک نهاد عمومی بود‪ .‬مرحوم کشــاورز‬ ‫خیلــی دقیق رســیدگی می‌کرد‪ .‬توقع ما هم از ایشــان‬ ‫این بود که بررســی واقع‌گرایانه‌ای داشــته باشــند و از‬ ‫موکل جانبداری نکنند‪.‬‬ ‫‪ ‬بعد از آن دادگاه بســیاری از وکال تاکنون نســخه‌های‬ ‫مکتــوب یا نوار‌هــای آن دادگاه را درخواســت کرده‌اند‬ ‫تا مطالب و اســتدالل‌های مرحوم کشــاورز را به عنوان‬ ‫یک منبع بررســی کننــد‪ .‬این مطالب برای بســیاری از‬ ‫کســانی که به مــن رجوع کردنــد قابل اســتفاده بود‪.‬‬ ‫خود ایشــان هــم مطــرح کرده‌اند که ما بســیاری‬ ‫از آن حرف‌هــا و اســتدالل‌ها را‬ ‫توانســته‌ایم در دادگاه‌هــای‬ ‫مختلــف اســتفاده کنیم‪.‬‬ ‫مرحــوم کشــاورز‬ ‫شــخصیت مرجعی‬ ‫بود‪.‬‬ ‫‪ ‬در مســائل‬ ‫مربــوط بــه‬ ‫حقوق عمومی‬ ‫و قضائی که در‬ ‫این ســال‌ها در‬ ‫رسانه‌ها مطرح‬ ‫می‌کــرد بســیار‬ ‫دقیــق و منضبط‬ ‫بــود‪ .‬با وجــود آنکه‬ ‫جهت‌گیری سیاســی او‬ ‫مشــخص بود‪ ،‬امــا حرفش‬ ‫بــرای همــه حجت بود و ســعی‬ ‫می‌کــرد از شــاقول عدالت خارج نشــود‪.‬‬

‫تألیفات و ترجمه‌های بهمن کشاورز‬

‫آیین تنظیــم قراردادها‪ :‬به انضمام نمونــه قرارداد‌ها و‬ ‫شــرایط عمومی پیمان‪ ،‬آیین نــگارش حقوقی و کلیات‬ ‫عملی علم حقــوق (جلد اول و دوم)‪ ،‬ســرقفلی و حق‬ ‫کســب و پیشــه و تجارت در حقوق ایران و فقه اسالم‪،‬‬ ‫بررســی تحلیلی قانون جدید روابط موجر و مســتأجر‬ ‫مصوب ‪ ،۱۳۷۶‬متن محشــای قانون و آیین‌نامه «اصالح‬ ‫قانون تشــکیل دادگاه‌های عمومــی و انقالب» معروف‬ ‫بــه‪ :‬قانــون احیــاء دادســرا‪ ،‬کریــم کشــاورز‪ ،‬تدوین‬ ‫بهمن کشــاورز‪ ،‬هنــر دفــاع در دادگاه‌ها اســتراتژی و‬ ‫تاکتیــک‪ :‬جلد اول‪ :‬هنــر دفــاع در دادگاه جنایی‪ ،‬جلد‬ ‫دوم‪ :‬هنــر دفاع در دادگاه حقوقــی (مدنی)‪ ،‬مجموعه‬ ‫محشــای قانــون تعزیرات مصــوب ‪ ،۱۳۷۵‬بــا توضیح‬ ‫و تفســیر مــواد بر مبنــای آراء وحدت رویه و شــعب‬ ‫دیوان‪ ،‬یادداشــت‌های محکمه‪ ،‬بررســی تحلیلی قانون‬ ‫جدید روابط موجر و مســتأجر مصوب ‪ ،۱۳۷۶‬فرهنگ‬ ‫حقوقی‪ ،‬اعتراض شــخص ثالث در دادرسی‌های مدنی‪،‬‬ ‫تحلیــل حقوقی قتل عمــد با تأکید بر رویــه قضائی و‬ ‫دکترین‪.‬‬

‫‪  41 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪41 Kheradmand‬‬


‫بهمن کشاورز؛ نوه وکیل‌التجار یزدی‬

‫«یکــی از عواملی کــه در این‬ ‫انتخــاب تأثیرگــذار بود‪ ،‬کتابی اســت که‬ ‫هنــوز هــم دارم‪« .‬جنایاتــی کــه آمریکا را‬ ‫تــکان داد»‪ ،‬مرحــوم «مدحت امیــدواری»‬ ‫(که قبال قاضی دادگســتری بودند) به یکی‬ ‫از اقــوام داده بودند‪.‬‬ ‫حقوق‌دانــی درگذشــت که‬

‫همــه با دادگاه غالمحســین کرباســچی‪ ،‬شــهردار وقت تهــران او را به‬ ‫یــاد می‌آورنــد‪ .‬وکیل مشــهوری کــه بر مســائل حقوقی مســلط بود‪،‬‬ ‫ســابقه ریاســت بر کانون وکالی دادگســتری مرکز و اتحادیه سراســری‬ ‫کانون‌های وکالی دادگســتری ایران (اســکودا) را داشــت و رابطه خوبی‬ ‫هم بــا رســانه‌ها و روزنامه‌نگاران داشــت‪.‬‬ ‫‪ ‬یادداشــت‌ها و اظهارنظر‌هــای حقوقــی او دربــاره مســائل مختلف‬ ‫همواره گره‌گشــا بود‪ .‬اما بهمن کشــاورز گذشــته‌ای دارد که او را فراتر‬ ‫از همــه این‌هــا می‌برد‪ .‬او که کارشناســی ارشــد حقــوق خصوصی از‬ ‫دانشــگاه شــهید بهشــتی داشــت‪ ،‬از خاندانــی سیاســی می‌آمــد که‬ ‫نخســتین حقوق‌دانــان ایران را پــرورش داد‪.‬‬

‫تبار پدری‬

‫بهمن کشــاورز‪ ،‬متولــد ‪ ،۱۳۲۳‬نوه محمــد وکیل‌التجار‌یــزدی‪ ،‬نماینده‬ ‫رشــت در دوره‌هــای یکــم و دوم مجلس شــورای ملی بــود‪ .‬عمویش‬ ‫فریدون کشــاورز‪ ،‬از مؤسســین و ســران حــزب تــوده و تبعیدی بود‬ ‫که ‪ ۱۳۸۵‬در ســوئیس درگذشــت‪ .‬کتــاب مهمی از عمــوی او به یادگار‬ ‫مانــده در نقــد عملکرد حزب توده با عنــوان «من متهم می‌کنم کمیته‬ ‫مرکــزی حزب توده ایــران را»‪.‬‬ ‫‪ ‬فریدون کشــاورز‪ ،‬ســال ‪ ۲۲‬بــه نمایندگی مــردم بندرانزلــی در دوره‬ ‫چهاردهــم مجلس شــورای ملــی برگزیده شــد و در کنگــره اول حزب‬ ‫تــوده ایران به عضویت کمیته مرکزی‪ ،‬هیئت سیاســی و هیئت اجرائیه‬ ‫درآمــد‪ .‬در ‪ ۱۳۲۵‬به مــدت ‪ ۷۵‬روز وزیر فرهنگ کابینه احمد قوام بود‪.‬‬ ‫فریدون کشــاورز در ســال ‪ ۱۳۲۷‬پس از واقعه ســوءقصد به محمدرضا‬ ‫پهلوی و متهم‌شــدن اعضای کمیته مرکزی حزب توده به دست‌داشــتن‬ ‫در آن‪ ،‬در تهــران مخفــی شــد و در ‪ ۱۳۲۸‬همــراه با رضــا رادمنش به‬ ‫دســتور هیئت اجرائیه حزب تــوده به شــوروی مهاجرت کرد‪.‬‬ ‫‪ ‬او ســال ‪ ۵۷‬قصد بازگشــت بــه ایران را داشــت که به دلیــل بیماری‬ ‫بســتری شــد و در لــوزان تحت عمــل آپاندیــس قرار گرفــت و‪ ،‬چون‬ ‫بیمــاری و نقاهــت مانــع از حرکت او بــود‪ ،‬در ســوئیس و در اروپای‬ ‫غربــی تا ‪ ۲۸‬ســال بعد بــه زندگی خود ادامــه داد‪ .‬همســر عموی او‬ ‫خدیجه کشــاورز هم حقــوق‌دان بــود‪ .‬او نخســتین زن ایرانی بود که‬

‫‪  40 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫موفق بــه گرفتن پروانــه وکالت‬ ‫شد‪.‬‬ ‫د ر‬ ‫‪ ‬بهمن کشــاورز‬ ‫گفتــه‬ ‫گفت‌وگو یــی‬ ‫«برخــی از‬ ‫ا ســت ‪:‬‬ ‫همــکاران‬ ‫و‬ ‫وکیل‬

‫مــردم عــادی‪ ،‬زمــان اخذ پروانــه وکالت از ســوی خانم کشــاورز او را‬ ‫همراهی نکرده و نمی‌توانســتند این مســئله را قبــول کنند که یک زن‬ ‫وکیل شــود»‪ .‬شــوهرخاله بهمن کشــاورز هم وکیل بود‪ .‬خودش گفته‬ ‫بــود‪« :‬ضمنا شــوهرخاله‌ام «فریدون منــو» که بعد‌ها هم شــد وکیل‬ ‫سرپرســت از وکالی برجســته زمــان خــودش و یکی از ‪ ٥٣‬نفــر بود»‪.‬‬ ‫‪ ‬کریــم کشــاورز‪ ،‬پدر بهمن کشــاورز هم از اعضای حزب کمونیســت‬ ‫بــود که ســال ‪ ۳۲‬به جزیــره خارگ تبعید شــد و در ‪ ۱۴‬مــاه موفق به‬ ‫نــگارش خاطرات روزانه خــود در کتابی تحت عنوان «چهــارده ماه در‬ ‫خارگ» شــد‪ .‬کشــاورز پس از رفع تبعید‪ ،‬دیگر حق کار دولتی نداشت‪.‬‬ ‫او مترجــم و داســتان‌نویس بود و از او هم آثــاری چند به یادگار مانده‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪ ‬کریم کشــاورز در ‪ ۱۳۴۵‬برنده جایزه بهترین کتاب سال شد‪ .‬در بیشتر‬ ‫ترجمه‌هایــش از اســتفاده زیــاد کلمه‌هــای عربــی و گاه اصطالحات‬ ‫قدیمــی واهمه‌ای نداشــت‪ .‬خود نیــز ایــن ایــراد را در کارهایش وارد‬ ‫دانســته و در مجلســی گفته اســت که «اگر عمری باقی باشــد و باز‬ ‫بــه ترجمــه تــازه‌ای بپــردازد‪ ،‬ســعی می‌کند به‌جــای کلمــات عربی‪،‬‬ ‫معادل‌هــای فارســی آن‌ها را بــه کار ببرد»‪.‬‬

‫کشاورز به روایت خودش‬

‫بهمن کشــاورز درباره اینکه چه شــد وکیل دادگســتری شد‪ ،‬گفته بود‪:‬‬ ‫«یکــی از عواملی کــه در این انتخــاب تأثیرگذار بود‪ ،‬کتابی اســت که‬ ‫هنــوز هــم دارم‪« .‬جنایاتی که آمریــکا را تــکان داد»‪ ،‬مرحوم «مدحت‬ ‫امیــدواری» (کــه قبال قاضی دادگســتری بودند) به یکــی از اقوام داده‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫‪ ‬کتــاب مجموعــه پرونده‌هــای یــک وکیل مشــهور نیویورکی اســت‬ ‫«ســاموئل لی بووتیز» که همکار بســیار دانشــمند ما‪ ،‬مرحوم «آلبرت‬ ‫برنــاردی»‪ ،‬آن را ترجمــه کرده بود‪ .‬خواندن این کتاب‪ ،‬به‌شــدت بر من‬ ‫تأثیــر گذاشــت و همان موقع تصمیــم گرفتم وارد این حرفه شــوم‪ .‬او‬ ‫دربــاره حرفه وکالت هــم گفته بود‪« :‬اگر قرار باشــد وکیــل در مقابل‬ ‫جهت‌گیری افکار عمومی تســلیم شود و بترســد‪ ،‬بهتر است اصال وکیل‬ ‫نشــود؛ اما این مســئله بار‌ها برای من پیش آمده اســت و به همکارانم‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪40 Kheradmand‬‬


‫منیرفرمانفرمائیان؛‬ ‫جاودانگی هنرمند مدرن در آینه‌های سنت‬ ‫منیــر‬

‫فرمانفرمائیان‪ ،‬هنرمند پیشــرو عرصه تجســمی پس از‬ ‫دهه‌هــا خلق اثر و کســب شــهرت جهانی شــنبه ‪۳۱‬‬ ‫فروردیــن در ســن ‪۹۷‬ســالگی از میــان مــا رفــت‪.‬‬ ‫منیــر فرمانفرمائیان‪ ،‬هنرمند پیشــرو عرصه تجســمی‬ ‫پس از دهه‌ها خلق اثر و کســب شــهرت جهانی شنبه‬ ‫‪ ۳۱‬فروردیــن در ســن ‪۹۷‬ســالگی از میان مــا رفت‪ .‬از‬ ‫خیــل هنرمندان مدرنی کــه در تاریخ معاصــر ایران به‬ ‫تجربه‌انــدوزی مشــغول بوده‌اند‪ ،‬تنهــا نام‌های معدود‬ ‫به جا مانده اســت؛ کســانی مانند فرمانفرمائیان که از‬ ‫یکســو با هنر و تکنیک‌هــای روز دنیا آشــنا بوده‌اند و‬ ‫از ســوی دیگر پای در ســنت داشته‌اند‪.‬‬ ‫چنیــن رویکــردی عــاوه بــر هوشــمندی‪ ،‬نیازمنــد‬ ‫تربیــت ویــژه‌ای اســت تــا موجــب شــود هنرمندی‪،‬‬ ‫چــون فرمانفرمائیــان با آثــارش پا به جهــان جاودانگی‬ ‫بگــذارد؛ ویژگی‌هایی کــه بتواند با نگاهــی جهانی به‬ ‫ریشــه‌های فرهنگی خود بنگرد و آثــاری خلق کند که‬ ‫در عیــن منحصر به‌فردی برای همیشــه ماندگار شــود‪.‬‬ ‫دربــاره ایــن هنرمند این پیشــینه بیش از هــر چیز به‬ ‫زادگاه و خانــواده او بــاز می‌گــردد‪ .‬منیــر شــاهرودی‬ ‫(فرمانفرمائیــان) در ســال ‪ ۱۳۰۱‬خورشــیدی در شــهر‬ ‫قزوین زاده شد؛ شــهری پر از بنا‌های تاریخی و پیشینه‬ ‫فرهنگی‪ .‬هشــت ســاله بود کــه به همراه پــدرش که‬ ‫نماینده مجلس شــده بــود‪ ،‬به تهــران آمد‪.‬‬ ‫‪ ‬ســرگرمی پــدر «طراحی فــرش» و اداره یــک «کارگاه‬ ‫قالیبافــی» بــود‪ .‬منیــر از بچگــی بــه نقاشــی گل‌ها‬ ‫عالقه‌مند شــد‪ .‬ســپس در دانشــکده هنر‌هــای زیبای‬ ‫تهــران (‪ )۱۹۴۴–۱۹۴۶‬تحصیــل کرد‪ .‬در همین ســال‌ها‬ ‫یک تاریــخ هنرنویس و باستان‌شــناس آمریکایی توجه‬ ‫او را بــه خطــوط و فرم‌هــای پرلطــف و خوش‌ترکیب‬ ‫و ســاده اشــیای باســتانی جلب کرد‪ .‬بــه‌زودی تصمیم‬ ‫گرفــت به پاریس بــرود که مرکز هنر‌هــای آوانگارد در‬ ‫اوایل قرن بیســتم بود‪ ،‬اما آشــنایی با دوستانی از جمله‬ ‫منوچهر یکتایی نقاش و شــاعر که بعد‌ها بــا او ازدواج‬

‫کرد‪ ،‬مســیر او را عــوض کرد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ۱۳۲۴‬بــا قایــق بخــاری در جریــان جنــگ‬ ‫جهانــی دوم عــازم ایاالت متحده شــد و به مدت ســه‬ ‫ســال در مدرسه طراحی پارســونز در رشته تصویرسازی‬ ‫ُمــد (‪ )۱۹۴۶–۱۹۴۹‬و دانشــگاه کرنــل (‪)۱۹۴۸–۱۹۵۱‬‬ ‫بــه تحصیل پرداخت‪ .‬در اواســط دهــه ‪ ۱۳۳۰‬به‌عنوان‬ ‫تصویرگــر ُمــد برای نشــریاتی‪ ،‬چــون تــاون‪ ،‬کانتری و‬ ‫گالمــور طرح لبــاس می‌کشــید و به‌عنوان گرافیســت‬ ‫تجــاری و طــراح ُمد بــرای فروشــگاه‌های بــزرگ کار‬ ‫می‌کرد ‪.‬‬ ‫‪ ‬در همیــن زمان بــود که اندی وارهــول را مالقات کرد‪.‬‬ ‫این دوســتی ادامــه یافت و بعدهــا‪ ،‬وارهــول یکی از‬ ‫تابلو‌های ســیلک اســکرین مجموعه مرلیــن مونرو را‬ ‫به منیــر هدیه کرد‪ .‬منیر فرمانفرمائیــان پس از جدایی‬ ‫از منوچهــر یکتایی نقاش و شــاعر معاصر‪ ،‬با ابوالبشــر‬ ‫فرمانفرمائیان‪ ،‬دانشجوی حقوق دانشگاه کلمبیا ازدواج‬ ‫کــرد و نــام خانوادگــی او را به‌عنــوان نــام هنری خود‬ ‫برگزیــد‪ .‬وی بعد از غیبتی ‪ ۱۳‬ســاله‪ ،‬در ‪ ۱۳۳۶‬به ایران‬ ‫بازگشــت‪ .‬برخی از آثار او در دوســاالنه ونیز‪ ۱۹۵۸ ،‬به‬ ‫نمایش درآمد‪ .‬یک نقاشــی انتزاعی از او که در نخستین‬ ‫دوســاالنه تهران در ســال ‪ ۱۳۳۷‬به تماشــا درآمد‪ ،‬مدال‬ ‫طــا را بــرای او بــه ارمغــان آورد‪ .‬در دو دهــه بعد از‬ ‫ازدواج‪ ،‬ســفر‌های متعــددی به مناطق مختلــف ایران‬ ‫کــرد و در همین ســفر‌ها بــا فرهنگ و هنــر بومی و‬ ‫ســنتی ایران آشنا شــد‪ .‬این سفر‌ها همچنین سبب شد‬ ‫او مجموعه‌ای شــامل بیش از ‪ ۶۰‬نقاشــی قهو ‌هخانه‌ای‪،‬‬ ‫بیش از هزاران قطعه نقاشــی پشــت شیشــه‪ ،‬انبوهی‬ ‫از جواهرات نقــره‌ای ترکمن‌ها‪ ،‬تعــدادی در‪ ،‬قاب‌های‬ ‫پنجــره و پانل‌های دیواری نقاشی‌شــده گــردآوری کند‪.‬‬ ‫‪ ‬در چهارمین دوســاالنه تهران در ســال ‪ ،۱۳۴۳‬بار دیگر‬ ‫یک نقاشــی انتزاعی از او به نمایــش درآمد و با همان‬ ‫اثر در دوســاالنه ونیز آن ســال نیز شــرکت کرد‪ .‬ســال‬ ‫بعــد‪ ،‬در «نمایشــگاه پالــه دو کنگــره» در مونت‌کارلو‬

‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫شــرکت کرد و نمایشــگاهی به همراه پرویز تناولی در‬ ‫«انجمن فرهنگی ایران و ایتالیا» برپاکرد‪ .‬در ســال ‪۱۳۴۵‬‬ ‫در پنجمین دوســاالنه تهران‪ ،‬یکی از نقاشی‌های پشت‬ ‫شیشه‌اش (‪ )Reverse glass painting‬به نمایش درآمد‪.‬‬ ‫در اواخــر دهــه ‪ ۴۰‬خورشــیدی بود که منیر به ســبک‬ ‫ویژه خودش رســید که ترکیب تکنیک قدیمی نقاشــی‬ ‫پشــت شیشــه‪ ،‬آینه‌کاری‪ ،‬خاتم‌کاری و هندسه اسالمی‬ ‫و طراحــی معمارانــه بود‪ .‬تــا پیش از منیر کســی این‬ ‫نمونــه کار را به‌عنــوان اثر هنری مســتقل ارائه نکرده‬ ‫بــود‪ .‬پس از انقــاب وی بار دیگر راهی نیویورک شــد‬ ‫و بــار دیگر کارش را آنجا از ســر گرفت‪ .‬در ســال ‪۱۳۸۳‬‬ ‫با بازگشــت دوباره به ایران اســتودیوی خود را گشود و‬ ‫بــر آثاری که در دهــه ‪ ۷۰‬ارائه داده بود‪ ،‬متمرکز شــد‪.‬‬ ‫پــس از انقــاب‪ ،‬اثر حجمــی از منیــر فرمانفرمائیان با‬ ‫عنوان «آب روشنایی اســت» در «نمایشگاه باغ ایرانی»‬ ‫به نمایــش درآمد‪ .‬آثار منیــر فرمانفرمائیــان بار‌ها در‬ ‫موزه‌های هنر مــدرن‪ ،‬گوگنهایم و متروپولیتن نیویورک‬ ‫بــه نمایــش گذاشــته شــده اســت‪ .‬همچنیــن وی از‬ ‫رکــوردداران فروش در حراج تهــران بود و یکی از آثار او‬ ‫بــه قیمت چهار میلیــارد تومان به فروش رســید‪.‬‬

‫ویژگی آثار‬

‫«منیــر فرمانفرمائیــان» تنهــا هنرمندی اســت که در‬ ‫‪ ۴۰‬ســال اخیــر از ترکیب آینه‌کاری‪ ،‬اشــکال هندســی‪،‬‬ ‫نقش‌مایه‌ها و نقاشــی پشــت شیشه اســتفاده کرده تا‬ ‫آثار مــدرن خود را خلق کند‪ .‬ســبک متمایــز او که در‬ ‫اواخــر دهه ‪ ۴۰‬و دهه ‪ ۵۰‬شــکل گرفــت‪ ،‬از پیوند‌های‬ ‫قوی و عمیق با کشــورش و کارآموزی در نیویورک پدید‬ ‫آمده است‪.‬‬ ‫‪ ‬ســبک خاص و ویژه این هنرمند شــامل ترکیب نقاشی‬ ‫پشــت شیشــه‪ ،‬آینه‌کاری‪ ،‬خاتم‌کاری‪ ،‬هندسه اسالمی و‬ ‫طراحی معمارانه اســت‪ .‬هنر او در نگاه اول بر دو اصل‬ ‫نقوش تزئینی و آینه اســتوار اســت و واضح اســت که‬ ‫او این اصول را از هنر‌های ســنتی و صنایع مســتظرفه‬ ‫ایرانــی برگرفته و به هنر آینه‌کاری وام‌دار اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬ولــی در نگاهــی عمیق‌تر می‌تــوان به ایــن موضوع‬ ‫پــی برد کــه جوهــر درونی هنر منیر هندســه اســت‬ ‫نــه تزئینــات و آینــه‪ .‬او هنگامی که به‌عنــوان هنرمند‬ ‫از آثــارش صحبــت می‌کنــد بیــش از هرچیــز بــه‬ ‫پیچیدگی‌هــای هندســی در کارش اشــاره می‌کند‪ .‬وی‬ ‫زمانــی دربــاره آثارش توضیــح داده بود‪« :‬هندســه مرا‬ ‫بــه زادگاهــم برگردانــد‪ ،‬به مربــع‪ ،‬مثلث و دایــره‪ ،‬به‬ ‫مشــاهدات کودکــی مــن از تجربــه حضــور در میان‬ ‫زیبایــی برآمــده از ایــن مرز و بــوم‪ .‬همه چیــز برایم‬ ‫معنــای تــازه‌ای یافــت؛ مکعب‪ ،‬اســتوانه و منشــور‪».‬‬ ‫روزنامــه دنیــای اقتصاد‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫و صنعت موســیقی به دست کســانی افتاده که مطرب‬ ‫صفتنــد و من خودش نــدارم نزد جماعت ســاز بزنم و‬ ‫حاال دیگــر نوبت فرزندم اســت‪.‬‬ ‫حبیب ســماع حضور تا اواخــر دور‌ه قاجاریه به حیات‬ ‫ادامــه داد در اواخــر عمر بــا خانواده خود به مشــهد‬ ‫حبیب ســماعی در میان شــاگردانش ســه نفر را تایید‬ ‫رفــت و در جــوار حضرت رضــا (ع) معتکف شــد‪ .‬او‬ ‫کرده اســت‪ ،‬او در این‌باره گفته اســت‪« :‬فقط مهندس‬ ‫پس از مرگ ناصرالدین‌شــاه همچنــان به فعالیت ادامه‬ ‫قبــاد ظفــر و مرتضی عبدالرســولی و نورعلــی برومند‬ ‫داد و اواخــر دوره قاجار در زمان ســلطنت احمدشــاه‬ ‫شــاگردان واقعــی من هســتند کــه حوصله بــه خرج‬ ‫درگذشــت؛ اما نامش در تاریخ موســیقی ایران ماندگار‬ ‫می‌دهنــد و ابــراز عالقــه می‌نماینــد و گرنــه دیگران‬ ‫شــده اســت و دلیل این مانایی تنها نــوع نوازندگی او‬ ‫فقط هوس نواختن ســنتور دارنــد و جز مدت کوتاهی‬ ‫نبوده اســت‪ .‬حبیب ســماعی‪ ،‬فرزند سما ‌ع حضور یکی‬ ‫بــا مــن کار نمی‌کنند و هنوز چیــزی فرانگرفته مجلس‬ ‫از اســاتید بی‌بدیل سنتور است و اهالی موسیقی مانند‬ ‫درس را تــرک می‌گویند‪».‬‬ ‫پــدرش از او به نیکــی یاد می‌کنند‪ .‬حبیب ســماعی از‬ ‫حبیــب ســماعی همچین جــزو نخســتین هنرمندانی‬ ‫دوران کودکــی نزد پــدر آموزش دیده و به همراه ســاز‬ ‫اســت کــه در رادیــو شــروع بــه نوازندگــی کــرد و‬ ‫او ضرب می‌نواخته اســت‪ .‬آنگونه که می‌گویند حبیب‬ ‫نوازندگــی‌اش تا آنجا مورد توجه مخاطبان و مســئوالن‬ ‫ســماعی در کودکی به دلیل جثه کوچکش تنبک را روی‬ ‫قــرار گرفــت کــه مســئوالن وقــت از او خواســتند از‬ ‫بالش می‌گذاشــته و اینگونه پــدر را همراهی می‌کرده‬ ‫خدمــت در نظــام کناره‌گیری کند و بــه وزارت فرهنگ‬ ‫اســت‪ .‬حبیــب ســماعی ســپس‬ ‫بپیونــدد ســماعی نیــز پذیرفــت‪،‬‬ ‫ســنتورنوازی را از پــدر می‌آموزد و‬ ‫امــا در ابتــدای فعالیتــش در اداره‬ ‫هنرمندانی‬ ‫نخستین‬ ‫جزو‬ ‫همچین‬ ‫سماعی‬ ‫حبیب‬ ‫تا آنجا پیشــرفت می‌کند که در ده‬ ‫فرهنگ پشیمان شــد و به خدمت‬ ‫ســالگی به نوازنده‌ای کاربلد تبدیل‬ ‫در نظام ادامــه داد‪.‬‬ ‫کرد‬ ‫نوازندگی‬ ‫به‬ ‫شروع‬ ‫رادیو‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫است‬ ‫می‌شود و مورد تحســین اساتیدی‬ ‫حبیب ســماعی کــه متولد ســال‬ ‫چــون نایب‌الســلطنه نــی‌زن و‬ ‫‪ 1280‬بــوده در بهمــن مــاه ‪1324‬‬ ‫و در نهایــت بــه خدمــت ارتــش درمی‌آیــد‪ .‬او پس از‬ ‫میــرزا حســین‌قلی قــرار می‌گیرد‪.‬‬ ‫در اثــر ذات‌الریه به بســتر بیماری‬ ‫حبیــب که همراه خانواده در مشــهد ســکونت گزیده ساکن شــدن در مشهد به پیشــنهاد دوست هنرمندش افتــاد و یک ســال بعد در گذشــت و در ظهیرالدوله به‬ ‫در ســنین نوجوانی بــه لباس نظام عالقــه پیدا می‌کند ابولحســن صبا (موســیقی‌دان به نام ایرانی) در روزنامه خاک ســپرده شد‪.‬‬ ‫س آموزشــی تشــکیل می‌دهد‪،‬‬ ‫آگهــی می‌دهــد و کال ‌‬ ‫امــا از آنجــا که در آن زمان ســاز ســنتور در میان مردم‬ ‫مهجور بود از آن کالس‌ها اســتقبال نشــد‪.‬‬

‫‪  38 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


‫عکسی دیگر از نوازندگان عصر قاجار‬ ‫بــه روایــت واقعــه‌ای می‌پــردازد که شــنیدنش خالی‬ ‫از لطــف نیســت‪ .‬او می‌گویــد حاجی مبارک‪ ،‬آشــپز‬ ‫دربارناصرالدیــن شــاه که به دلیل رنگ پوســتش به او‬ ‫لقب ســیاه داده بودنــد‪ ،‬یکی از پهلوانــان نامی عصر‬ ‫خود بــه شــمار می‌رفته اســت‪ .‬حاجی مبارک آشــپز‬ ‫در یکــی از روزهــا مقابل حبیــب ســماع‌حضور قرار‬ ‫می‌گیــرد و بــا او پنجه در پنجــه می‌افکنــد و این در‬ ‫حالی اســت که حبیــب در میان تمــام حریفانش تنها‬ ‫از حاجی مبارک پروا داشــته اســت‪ .‬سماع حضور پیش‬ ‫از ســر وشــاخ شــدن با حاجی مبــارک بــرای او رجز‬ ‫نمی‌خوانــد بلکه بــه او می‌گویــد چون مــن قدم در‬ ‫میــدان نهــادم دیگر پهلوانــان با من طــرف نخواهند‬ ‫شــد و البتــه با تــو در خواهــم آمیخت مشــروط بر‬ ‫آنکــه ‪ ‬در ظاهــر با کمال ســختی به هــم بپیچیم‪ ،‬اما‬ ‫باطنا قصد زمین زدن یکدیگر را نداشــته باشــیم‪ .‬آنگاه‬ ‫نتیجــه چنین خواهد شــد کــه پس از زمانــی تالش ما‬ ‫را جــدا خواهنــد کرد و هــر دو مورد مراحــم ملوکانه‬ ‫واقع خواهیم شــد‪ .‬در نهایت حاجی مبارک پیشــنهاد‬ ‫حبیــب را می‌پذیرد و همین که ســماع‌حضور ُلنگ بر‬ ‫میان بســته پا در میدان می‌گــذارد و حاجی مبارک نیز‬ ‫بــه میدان می‌آید و به قول خالقی‪« ،‬یکی ســپید چون‬ ‫شــیر و دگر ســیاه چون قیــر باهم گالویز می‌شــوند»‬ ‫و در نهایــت کمــی پــس از آغــاز مســابقه حبیب بر‬ ‫خــاف آنچه که شــرط کرده حاجی مبــارک را به زمین‬ ‫می‌زنــد و برنده میــدان می‌شــود‪ .‬پس از ایــن اتفاق‬ ‫حاجــی مبارک کــه از بدقولی و ناعهدی ســماع‌حضور‬ ‫بســیار عصبانی شــده با چابکی بر می‌خیــزد و به این‬ ‫حرکــت ســماع‌حضور معتــرض می‌شــود و می‌گوید‪:‬‬ ‫تو کســی نبودی که بتوانــی مرا زمین بزنــی! اینگونه‬ ‫قســم می‌خورد کــه به جقه شــاه اگــر در دامان خود‬ ‫او هم بروی تو را خواهم کشــت‪ .‬در این میان ســماع‬ ‫حضور ناچار به ســمت پله‌های عمارت مــی‌رود و در‬ ‫ادامــه این ماجرا شــاه هــر دو را به حضــور می‌طلبد‬ ‫و بــه ســیاه یا همــان حاجی مبارک معترض می‌شــود‬

‫که ای ســیاه زمین خوردن که دیوانگــی و این حرکات‬ ‫را نــدارد و مبــارک ماجــرا را بــرای او تعریف می‌کند‬ ‫و شــاه در مقابل می‌خنــدد و آنها را آشــتی می‌دهد‪.‬‬

‫مواجهــه موســیقی‌دان بــزرگ بــا حبیــب‬ ‫ســماع‌حضور‬

‫‪ ‬روح‌اللــه خالقــی در کتــاب «سرگذشــت موســیقی‬ ‫ایــران» بــه ذکــر خاطــره‌ای دیگــر درباره ســال‌های‬ ‫پایانــی عمــر ســما ‌ع حضــور می‌پــردازد و از مواجهه‬ ‫خــودش بــا او می‌گوید‪ .‬خالقــی با همراهــی پدر به‬ ‫خانه حیدرخان معروف به آبدارباشــی می‌رود و در آن‬ ‫مجلس اســت که با ســما ‌ع حضور و فرزند خردسالش‬ ‫حبیــب روبــرو می‌شــود و او را مــردی بلنــد قامت‪،‬‬ ‫‌ســفیدرو و چهارشــان ‌ه توصیف می‌کند که برف پیری‬ ‫بــر موهایش نشســته اســت‪ .‬زمانی که حاضــران از‬ ‫ســماع حضــور می‌خواهند ســاز بزنــد می‌گوید یک‬ ‫زمانــی کار می‌کردم و ســاز می‌زدم حاال مدتی اســت‬ ‫شــوق و ذوق از بیــن رفته و کمتر مضراب به دســت‬ ‫می‌گیرم ولی ماشــالله پسرم بســیار با استعداد است‬ ‫و چنــد اســت بــه او تعلیم ســاز می‌دهــم‪ .‬خالصه‬ ‫اینکه بــه اصرار صاحبخانه‪ ،‬مســتخدم منزل‪‌،‬ســنتور‬ ‫ســما ‌ع حضور را نــزد او می‌آورد و آن را مقابل اســتاد‬ ‫می‌گــذارد‪ .‬ســماع حضــور ســاز را بیرون مــی‌آورد و‬ ‫جلــوی خود می‌گــذارد‪ .‬او مضراب به دســت می‌گیرد‬ ‫و چند ضربه به ســیم می‌زند و ســپس شروع به کوک‬ ‫کردن ســاز می‌کنــد و در نهایــت آن را مقابــل فرزند‬ ‫خردســالش می‌گــذارد و می‌گویــد حبیب‌خــان بزن‪.‬‬ ‫صاحبخانــه به درخواســت میهمانان از ســماع حضور‬ ‫می‌خواهد که ســنتور بنوازد‪ .‬اســتاد مجددأ مضراب‌ها‬ ‫را بــه دســت می‌گیرد و ضربــه‌ای به ســیم‌ها می‌زند‬ ‫و می‌گویــد‪ ،‬همانطــور که گفتم دیگر ذوق و شــوقی‬ ‫باقی نمانده اســت‪ .‬او در ادامه می‌گوید‪ ،‬مدتی اســت‬ ‫کار نمی‌کنم فقط گاهی اشــتیاقی پیدا می‌شــود برای‬ ‫خــودم می‌نوازم‪ ،‬زیرا مردم هنرپســند بســیار کمیابند‬

‫‪  37 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫یکی از جذاب‌ترین موسیقی‌دانان عصر ناصری؛‬

‫سنتورنواز دربار قاجار که بود؟‬ ‫‌گیر»‬ ‫ِ‬ ‫«کشتی ِ‬ ‫ســماع‌حضور‪ ،‬یکــی از موســیقی‌دانان عصــر قاجــار‪،‬‬ ‫شــخصیت جالب توجهی داشــته اســت‪ .‬او بــرای کم‬ ‫کردن انعکاس زیاد صدای ســنتور و جلوگیری از مخلوط‬ ‫شــدن و درهم آمیختن صدای ســیم‌ها‪ ،‬عادت داشــته‬ ‫روی ســاز دســتمالی بیندازد تــا صــدای آن مطلوب‌تر‬ ‫شــود‪ .‬او پیــش از نواختن ســنتور وضــو می‌گرفته زیرا‬ ‫موســیقی را نوعی عبادت می‌دانســته اســت‪.‬‬ ‫بــه گزارش خبرنــگار ایلنا‪ ،‬عصــر قاجار با وجــود تمام‬ ‫ضعف‌هــا یکــی از فصول مهم موســیقی ماســت زیرا‬ ‫در ایــن مقطع تاریخی با وجود مســتعدان و هنرمندان‬ ‫بســیار‪ ،‬موســیقی رنــگ و بــوی جدی‌تــری بــه خود‬ ‫گرفته اســت‪ .‬اساتید و بزرگان بســیاری در دوران قاجار‬ ‫می‌زیســته‌اند که در میــان آنها برخی شــیوه نوازندگی‬ ‫و اســتفاده از برخی ســازهای ایرانی را تحت تاثیر قرار‬ ‫داده‌انــد و بــر ارتقای ســطح کیفــی موســیقی ایرانی‬ ‫تاثیــرات مثبتــی داشــته‌اند‪ .‬عالقه کم و بیش شــاهان‬ ‫قاجــار به موســیقی نیــز باعث شــده بــود هنرمندان‬ ‫بســیاری در مقاطع مختلف این سلســه به دربار رفت‬ ‫‌وآمد داشــته‌ باشند‪.‬‬

‫حبیب ســماع‌حضور انســانی فرهیختــه و با‬ ‫ا خالق‬

‫یکی‌دیگــر از ویژگی‌های حبیب ســماع‌حضور اخالق و‬ ‫منش مثال زدنی اوســت‪ .‬روح‌الله خالقی (موسیقی‌دان‪،‬‬ ‫نوازنــده ویولــن و آهنگ‌ســاز ســرود «ای ایــران») در‬ ‫کتاب «سرگذشــت موســیقی ایــران»‪ ،‬دربــاره منش و‬ ‫اخــاق حبیب ســماع حضور یا همان حبیب ســنتوری‬ ‫می‌نویســد‪« :‬ســماع حضور مرد با اعتقــاد و با ایمانی‬ ‫بــوده و در اواخر عمر عادت داشــته پیــش از نواختن‬ ‫ســنتور وضو بگیرد و زمانــی که از وی دربــاره این کار‬ ‫ســوال می‌کننــد‪ ،‬می‌گویــد من وقتــی ســاز می‌زنم با‬ ‫خــدای خود راز و نیاز می‌کنم و انســان وقتی به طرف‬ ‫خدا مــی‌رود باید پاک و مطهر باشــد‪ .‬خالقی در ادامه‬ ‫همــان مطلــب می‌نویســد با ایــن وصــف باید گفت‬ ‫که ســماع حضــور به جایی رســیده بود که موســیقی‬ ‫را وســیله تزکیه نفس می‌دانســت و شــک نیســت که‬ ‫چنیــن راز ونیــازی حتما در پیشــگاه خداونــد مقبول‬ ‫خواهد افتاد‪.‬‬

‫ویژگی‌هایمتناقضحبیبسماع‌حضور‬

‫درســت اســت که شــهرت عمده حبیب ســماع‌حضور‬ ‫عکسی به جامانده از حبیب سماع‌حضور‬ ‫«حبیب سنتوری» که بود؟‬ ‫بــه دلیــل نوازندگــی‌اش بــوده‪ ،‬امــا اســتعداد او در‬ ‫در میان نوازندگان و اســاتید ســنتور دوره قاجار حبیب و پــس از آن اســت که بــه یاد‌گیری و نواختن ســنتور موســیقی خالصه نشده است‪ .‬حبیب ســماع حضور یا‬ ‫ســماع حضور (نوازنده تنبــک و ســنتور)‪ ،‬فرزند میرزا روی مــی‌آورد و در زمان کوتاهــی در نوع نواختن این همــان «حبیب ســنتوری» بر خالف اغلــب هنرمندان‪،‬‬ ‫نوازنــده‌ای صــرف نبــوده اســت‪ .‬می‌گوینــد ســماع‬ ‫غالمحســین‪ ،‬مشــهور به «آقاجــان ســنتورى» یکی از ســاز زخمه‌ای به تبحر می‌رســد‪.‬‬ ‫هنرمندان برجسته است‬ ‫حضور کــه مــردی بلند‪‌،‬‬ ‫کــه شــهرت او صرفــا به‬ ‫سپیدپوســت و ستبر بازو‬ ‫دلیــل ‪ ‬تنبک‬ ‫بــوده در ورزش کشــتی‬ ‫‌نــوازینبودهو حاجی مبارک‪ ،‬آشپز دربارناصرالدین شاه که به دلیل رنگ‬ ‫ســنتور نــوازی‌اش‬ ‫نیز تبحر بســیاری داشته‬ ‫است‪ .‬ســماع حضور‬ ‫و یکــی از ســرآمدان این‬ ‫پدر پوستش به او لقب سیاه داده بودند‪ ،‬یکی از پهلوانان نامی‬ ‫حبیب ســماعی (نوازنده‬ ‫ورزش در اواخــر دوره‬ ‫چیره‌دســت ســنتور)‬ ‫قاجار بوده اســت‪ .‬آنطور‬ ‫عصر خود‌بود‬ ‫شــخصیت جالبی داشته‬ ‫کــه می‌گوینــد حبیب با‬ ‫و آنچــه کــه شــخصیت‬ ‫نامــداران هــم عصــرش‬ ‫جذابــی از او می‌ســازد‪،‬‬ ‫ســرو شــاخ می‌شــده و‬ ‫تناقض‌هایــی اســت کــه در شــخصیت ایــن هنرمند‬ ‫کمتــر کشــتی‌گیری حریف او می‌شــده اســت‪.‬‬ ‫برجســته ســنتور وجود داشــته است‪.‬‬ ‫از ســویی ناصرالدین شــاه قاجار نیز به ورزش کشــتی‬ ‫حبیب ســنتوری نواختن تنبک و خوانندگی آهنگ‌های شیوه سنتور‌نوازی حبیب سماع حضور‬ ‫عالقمنــد بــوده و هرکــس که از فــن کشــتی بهره‌ای‬ ‫ضربــی را ابتــدا از پدرش یــاد می‌گیرد و پــس از آن به طبــق گفتــه هم‌عصــران‪ ،‬حبیــب ســماع‌‌حضور‪ ،‬داشــته برای عرض اندام و کســب شهرت مقابل دیگری‬ ‫محضر اســتاد محمدصادق خان می‌رود و ســنتورنوازی ســنتورنوازی بســیار ماهر بــوده ‪ ‬و بر این ســاز ایرانی حاضر می‌شــده و شــاه نیز به تماشــا می‌نشسته و این‬ ‫را از او می‌آمــوزد‪ .‬محمدصادق‌خــان ملقــب بــه تســلط کافی داشــته اســت‪ .‬آنطور که می‌گویند شیوه اتفاق برایش نوعی تفریح محســوب می‌شــده اســت‪.‬‬ ‫«محمدصادق خان ســنتورچی و سرور‌الملک» هنرمند سنتورنوازی سماع حضور با شــیوه دیگر نوازندگان هم در ایــن میــان حبیب ســنتوری نیز یکی از اشــخاصی‬ ‫عصــر قاجار‪ ،‬نوازنده چیره‌دســت ســنتور‪ ،‬تار‪‌،‬ســه‌تار عصرش تفاوت‌هایی داشــته اســت‪ .‬او بــرای کم کردن بــوده که مقابل شــاه با حریفانش کشــتی می‌گرفته و‬ ‫و پیانــو در عصر ناصــری بوده که به دلیل سرپرســتی انعــکاس زیاد صــدای ســنتور و جلوگیــری از مخلوط برای آنهــا رجزخوانی می‌کرده اســت‪.‬‬ ‫عمله طــرب یعنی نوازندگان دربــار و نقارخانه با لقب شــدن و درهم آمیختن صدای ســیم‌ها‪ ،‬عادت داشــته‬ ‫رییس نیز شهرت یافته اســت‪ .‬حبیب سما ‌ع حضور‪ ،‬در روی ســاز دســتمالی بینــدازد تا صــدای آن مطلوب‌تر سما ‌عحضور‪،‬کشتی‌گیریبی‌حریف!‬ ‫روح‌الــه خالقــی در کتاب سرگذشــت موســیقی ایران‬ ‫ابتدا فعالیتش برای محمدصــادق خان ضرب می‌گرفته شود‪.‬‬ ‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫در خیابان شــهدا به ضــرب ‪ ۲‬گلوله به قتل رســید‪».‬‬ ‫کیهــان در تشــریح ایــن اتفاق نوشــت‪« :‬سرنشــینان‬ ‫چرا افشار کنشگر اجتماعی شد؟‬ ‫ناشــناس یک دستگاه خودروی ســواری ‪ ۲۰۶‬در مجاور‬ ‫بــه نظــر می‌رســد که شــاید ریشــه تمــام کنش‌های‬ ‫حــوزه علمیــه شــهر همــدان حضــور یافتنــد و پس‬ ‫سیاســی و اجتماعی مهناز افشــار از همین نقطه آغاز‬ ‫از خــروج یکــی از روحانیــان از داخــل حــوزه علمیه‬ ‫شــده باشــد‪ .‬او وقتی با پســر محمدعلی رامین ازدواج‬ ‫سرنشــینان از داخــل خــودرو خــارج شــده و بــا یک‬ ‫کرد‪ ،‬به شــدت از سوی هم‌کیشــان و چهره‌های هنری‬ ‫اســلحه ‪ ۲‬گلوله به ســمت این روحانی شلیک کردند‪».‬‬ ‫و سیاســی مورد نقد قرار گرفت‪ .‬صرف نظر از شایعات‬ ‫‪ ‬به فاصله کمتر از یک ســاعت‪ ،‬بهــروز حاجیلو خود را‬ ‫بی اساســی که درباره‌ی افشــار منتشر شــد‪ ،‬اما عده‌ای‬ ‫عامــل قتل روحانی همدانی معرفی کــرد‪ .‬او در صفحه‬ ‫او را بــرای این ازدواج سیاســی‪ ،‬آنهم بــا فرزند «رامین»‬ ‫اینســتاگرام خود قتــل را برعهده گرفته بــود‪ .‬صفحه‌ای‬ ‫کــه از تندروترین چهره‌های دولــت احمدی‌نژاد بود به‬ ‫کــه پــر از تصاویر بهــروز حاجیلو بــا انواع اســلحه‌ی‬ ‫بــاد مالمت گرفتند‪.‬‬ ‫گــرم بود‪ .‬اگرچــه در ابتــدای امر نیروی‬ ‫مهناز افشــار برای فــرار از زیــر عقاید‬ ‫انتظامــی اعــام کــرده بــود کــه هنوز برخی از اصولگرایان و طلبه‌ها نیز نامه‌هایی را‬ ‫تندروانــه رامیــن‪ ،‬چندیــن بارمطالبــی‬ ‫هویت قاتل یا قاتــان روحانی همدانی‬ ‫مشــخص نیســت‪ ،‬امــا بعــد از اینکــه امضا و برای دادستان تهران ارسال کردند که‬ ‫نوشــت و سخنانی گفت‪ :‬مبنی بر اینکه‬ ‫نه‌تنهــا او بلکه همســرش هم آن عقاید‬ ‫حاجیلو مســئولیت را بر عهــده گرفت‪،‬‬ ‫«چرا مهناز افشار را بازداشت نمی‌کنید؟»‬ ‫سیاســی را قبول ندارند‪ .‬امــا طوفان به‬ ‫پلیس نیرو‌های خود را بــرای پیدا کردن‬ ‫پاشــده علیه او با چند توضیح و ســخن‬ ‫او بســیج کرد‪.‬‬ ‫در ابتدا اعالم شــد کــه او در مرز‌های ایران بازداشــت کیهــان نتیجه گرفــت که «ردپــای یک شــبکه خزنده از بیــن نرفت‪ .‬خصوصا وقتی پای شــوهرش به ماجرای‬ ‫شــده اســت‪ .‬اما خبر درســت نبود‪ .‬چرا کــه کمی بعد در شــهادت مظلومانه طلبه همدانی» وجــود دارد و از واردات شیرخشــک‌های آلوده باز شــد و هالل احمر از‬ ‫مشــخص شــد فرد دســتگیر شــده‪ ،‬یکی از دوســتان همین رو «اظهارات عباس عبدی و دوســتانش در ادامه یاســین رامین شــکایت کرد و او به زنــدان افتاد‪.‬‬ ‫حاجیلــو بوده که معلــوم نبود در ماجرای قتل دســت همان خــط مأموریت وی تحلیل می‌شــود‪ .‬وگر نه چه از آن پــس‪ ،‬ما با مهناز افشــار دیگری روبــه رو بودیم‪.‬‬ ‫داشــته یا نداشــته اســت‪ .‬با‌این‌حال نه‌فقــط نیرو‌های بهانه‌ای وجــود دارد تا مأموران و ســینه چاکان بیگانه‪ ،‬زنی کــه فقط بازیگر نبــود‪ .‬او بــه دادخواهی خود به‬ ‫انتظامی‪ ،‬بلکــه نیرو‌های امنیتی در پی فــردی افتادند با آدرس غلط دادن و انحراف افکار عمومی‪ ،‬مســئله‌ای پاخواســته بود تا ســایه ســنگین سیاســت را از زندگی‬ ‫که بی محابا با اســلحه‌های مختلف دیده شــده بود و امنیتــی و قضایــی را جناحی و لوث جلــوه دهند و به خــود کنار بزنــد‪ .‬اما بیش از این ظاهر شــد‪ .‬خواســته‬ ‫بهانه چســباندن برچســب خشــونت به اصولگرایان و یا ناخواســته به راهی افتاد که انتهــای آن معلوم نبود‪.‬‬ ‫تصاویــرش دست‌به‌دســت می‌چرخید‪.‬‬ ‫صبــح روز بعــد از قتل حجت االســام قاســمی‪ ،‬خبر القــای ضرورت انفعال در عالم سیاســت‪ ،‬حرف‌های آن روزنامــه جوان نوشــته بود‪« :‬مهناز افشــار تــا پیش از‬ ‫آمــد که بهــروز حاجیلو در یــک درگیری بــا نیرو‌های فتنــه گر فــراری را نشــخوار کنند که «خــون به خون ازدواجش با یاســین رامین که ســرآغاز حمالت رسانه‌ای‬ ‫نظامی کشــته شــده است‪ .‬به نظر می‌رســید که ماجرا شســتن محال اســت و محال» ‪ ...‬ســؤال مهم این است یــک طیف سیاســی بــه او شــد‪ ،‬در فضای مجــازی و‬ ‫پایــان یافتــه و غائله‌ی به پا شــده‪ ،‬تمام شــده اســت‪ .‬کــه چرا آن‌هــا اصرار دارنــد ماجرا در حوزه سیاســی و حقیقی بــه عنوان هنرمنــدی کم حاشــیه‪ ،‬محجوب و‬ ‫اما ناگهــان دو اتفاق دیگــر رخ داد‪ .‬از یک ســو عباس نــه در حوزه قضایی دنبال شــود؟ و اساســاً چرا درصدد آرام شــناخته می‌شــد‪ .».‬امــا اکنون او خــود را به مقام‬ ‫کنشــگری اجتماعی ارتقــا داده بود‪ .‬چنانکــه برخی از‬ ‫عبدی با انتشــار یادداشــتی در روزنامه اعتماد با عنوان لوث کردن مســئله هستند؟»‬ ‫همــکاران دیگــرش هــم ایــن کار را کرده بودنــد‪ .‬رضا‬ ‫«ریشــه اوباشــگری» اقدام به قتل طلبه همدانی را به‬ ‫«اوباش» نســبت داد و «بخشــی از جنــاح اصولگرا» را طومار برای بازداشت مهناز افشار‬ ‫کیانیــان بــرای ماجــرای آب‪ ،‬پرویز پرســتویی در مقام‬ ‫همزمان برخی از اصولگرایــان و طلبه‌ها نیز نامه‌هایی منتقــد اجتماعی‪ ،‬هدیه تهرانی زیر ســایه ســفیر صلح‬ ‫عامــل تقویت این افراد دانســت‪.‬‬ ‫را امضــا و برای دادســتان تهران ارســال کردند که «چرا و دوســتی‪ ،‬ترانه علیدوســتی در مقام مصلح اجتماعی‬ ‫بازکــردن پای مهناز افشــار و عبــاس عبدی به مهناز افشــار را بازداشت نمی‌کنید؟»‬ ‫و حتی مهــران مدیری در مقام یک مجــری تلویزیونی‬ ‫ماجــرای روحانی همدانی‬ ‫خبرگــزاری اصولگــرای فــارس نوشــت‪« :‬امضاکنندگان کــه بی پــروا به دولــت می‌تاخت‪ .‬پس ایــن تنها مهناز‬ ‫از ســوی دیگــر‪ ،‬همزمان دوســتان بهــروز حاجیلو‪ ،‬به کمپیــن معتقدنــد نفــرت پراکنی‌های خانم ســلبریتی افشــار نبود که کنشگری را برای خود انتخاب کرده بود‪.‬‬ ‫داغــداری او پرداختند و اعــام کردند این ماجرا به دلیل زمینه ســاز شــهادت‌طلبانه مظلوم همدانــی را فراهم بازیگــران دیگــری هم بودند کــه این رفتــار را انتخاب‬ ‫آن اســت کــه برخــی از روحانیون مجوز صیغه شــدن کرد‪ .‬بگذریــم از اینکه هماهنگی و همزمانی این اقدام کــرده بودند‪ .‬حامــد بهداد در گفتگو بــا ماهنامه فیلم‬ ‫دختران ایرانــی را برای عراقی‌ها صــادر کردند و بهروز با فاجعه همدان حســابی مشــکوک هم هســت‪».‬‬ ‫در پاســخ به اینکه آیا ســلبریتی‌ها بایــد در موضوعات‬ ‫هم از آنجایی که «ناموس‌پرســت» بود ایــن کار را کرد‪ .‬بعد از این وقایع معاون دادســتان کل کشــور خبر داد اجتماعی و سیاســی ورود کنند یا نه‪ ،‬پاسخ مثبت داده‬ ‫ایــن دو اتفــاق‪ ،‬چــه یادداشــت عبــاس عبــدی و چه اقدامات الزم برای رســیدگی قضائی بــه این ماجرا آغاز و دلیــل آن را خــود جامعه دانســته بــود‪ .‬او از مردمی‬ ‫اظهارات دوســتان بهــروز حاجیلــو‪ ،‬اصولگرایانی را که شــده اســت‪ .‬همزمان برخی از رســانه‌ها و کانال‌های ســخن گفته بود که این بازیگــران را حمایت کرده و به‬ ‫در ســال‌های گذشته لمپنیســم را تقویت کرده بودند‪ ،‬تلگرامی نیز در شــایعه‌ای مدعی شــدند‪« :‬مهناز افشار اینجا رســانده بودند و حاال از آن‌ها نظر می‌خواســتند‪.‬‬ ‫هــدف قــرار داد‪ .‬آن‌هــا برای تبــری از ایــن وضعیت قصد فــرار از کشــور را داشــت‪ ،‬اما جلــوی وی گرفته امــا تفاوت مهناز افشــار بــا دیگر همکارانــش در این‬ ‫یــک حمله ســه گانــه را ترتیــب دادند‪ .‬از یک ســو به و ممنــوع الخروج شــد‪ ،».‬اما شــایعه فــرار او واقعیت بود که او تنها کســی اســت کــه از موضع یــک «زن»‪،‬‬ ‫عبــاس عبدی تاختنــد‪ ،‬از دیگر ســو فضــای مجازی و نداشــت‪ .‬درواقــع او قرار بود برای اجــرای یک تئاتر به به خواســت‌ها و نیاز‌هــای «زنانه» در ســیل و زلزله و‬ ‫آذری جهرمــی را زیــر باد انتقاد گرفتند کــه نظارتی بر آلمان بــرود که گویا به علت شــکایت‪ ،‬ممنوع الخروج مصیبت‌های سیاســی و اجتماعی بیش از دیگران توجه‬ ‫این شــبکه‌ها نــدارد و نمی‌گــذارد فیلتر شــوند و نیز شــده بود‪ .‬بدین ترتیب مهناز افشــار بی اینکه بخواهد داشــت‪ .‬او خطــوط قرمــزی را عامدانــه رد می‌کرد که‬ ‫مهناز افشــار را مــورد نقد و نــوازش خود قــرار دادند یــا بدانــد در وســط ماجرای قتــل طلبه روحانــی قرار کمتــر کســی از آن ســخن گفته بــود یا اگــر گفته بود‬ ‫که او باعــث «قتل روحانی همدانی» اســت‪ .‬بالفاصله گرفــت که عده‌ای پــای او را بــه آن ماجرا بــاز کرده و کمتر کسی شــنیده بود‪.‬‬ ‫هشــتک «مهناز افشار را بازداشــت کنید» در توئیتر راه‬ ‫افتاد تا این بازیگر و کنشــگر اجتماعی را تحت فشــار‬ ‫قراردهند‪.‬‬ ‫فــردای آن روز نیز روزنامه کیهان رســما وارد این ماجرا‬ ‫شــد‪ .‬ایــن روزنامــه‪ ،‬عباس عبــدی را فــردی خواند که‬ ‫دارای «کارنامــه جاسوســی و همــکاری با بــاری روزن‪،‬‬ ‫جاســوس آمریکایی» اســت‪ .‬این روزنامه مهناز افشــار‬ ‫را نیــز «معلوم الحال» خواند‪ .‬اگرچه پیشــتر در وصف‬ ‫او وی را «بازیگــر زنــی که به رغم ســطح پایین ســواد‬ ‫و تحصیــات‪ ،‬امــا عالقــه دارد که درباره همه مســائل‬ ‫اظهــار نظر و اقدام بــه دروغ پراکنی کند» خوانده بود‪.‬‬

‫‪  35 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫تالش داشــتند بــا طنابی محکــم آن را گره بزنند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪35 Kheradmand‬‬


‫ماجرای‬ ‫مهناز افشار چیست؟‬

‫چی شد که اینجوری شد؟!‬

‫اکبرمنتجبی‬ ‫حکم جلب مهناز افشــار‪ ،‬بازیگر ســینما و اکتیویست‬ ‫اجتماعی صادر شــد‪ .‬خانم افشــار مدت مدیدی است‬ ‫کــه در توئیتر فعالیت می‌کند و به عنوان یک کنشــگر‬ ‫اجتماعــی‪ ،‬نقطه نظرات انتقادی خــود را بیان می‌کند‪.‬‬ ‫توئیت‌هــای او عمومــا موجب خشــم محافظــه‌کاران‬ ‫و سیاســتمداران اصولگــرا شــده و علیــ ‌ها‌ش موج‌های‬ ‫مختلفــی بــه راه افتــاده اســت‪ .‬روزنامه کیهــان او را‬ ‫«بیســواد» و «دروغ پراکــن» خوانــده و روزنامه جوان‬ ‫دیگر رســانه اصولگرایان مهناز افشــار را «وطن‌فروش»‬ ‫نامیــده اســت‪ .‬ایــن واکنش‌هــا عمومــا در ارتبــاط با‬ ‫نظرات سیاســی و اجتماعی او اســت‪.‬‬

‫تمیلیونی‬ ‫فالوئرهش ‌‬

‫خانــم افشــار در توئیتر نزدیک به ‪ ۲۴۰‬هــزار نفر و در‬ ‫اینســتاگرام بیــش از ‪ ۸‬میلیون و ‪ ۷۰۰‬هــزار نفر فالوئر‬ ‫دارد‪ .‬طبیعتــا هر توئیت و اظهارنظر او نه فقط «دیده»‬ ‫می‌شــود بلکــه بازتاب‌هــای بســیاری هــم می‌یابــد‪.‬‬ ‫روزنامــه اصولگــرای صبح نو کــه از مواضــع قالیباف‬ ‫حمایــت می‌کنــد و حمایــت او را پشــت خــود دارد‪،‬‬ ‫دربــاره تعداد فالوئر‌های مهناز افشــار نوشــت‪« :‬طبق‬ ‫یــک بررســی‪ ۵۵ ،‬درصد فالوئر‌های خانم مهناز افشــار‬ ‫فالوئر‌هــای فیــک هســتند‪ .‬در مقابل ‪ ۴۲‬هــزار کاربر‬ ‫واقعــی که افشــار را دنبــال می‌کنند‪ ۵۰ ،‬هــزار اکانت‬ ‫فیــک هــم در میان فالوئر‌هــای او قرار دارنــد‪ ».‬با این‬ ‫حــال آخرین توئیت او نیز به دلیل همین دیده شــدن‪،‬‬ ‫بازتــاب یافت و حواشــی آن جنجالی به پا شــد‪ .‬مهناز‬ ‫افشــار در واکنش به حضــور نیرو‌های حشدالشــعبی‬ ‫در خوزســتان یک توئیت جعلی را بازنشــر کرده بود و‬ ‫همین دردســر جدیــدی برایش به وجــود آورد‪.‬‬

‫ایــراد می‌گرفتنــد چــرا عراقی‌هــا بایــد بــه کمک ما‬ ‫بیاینــد؟ آن‌ها حتــی این فرضیــه را مطــرح می‌کردند‬ ‫کــه آمدن ایــن نیروها‪ ،‬بیــش از آنکه کمــک به مردم‬ ‫ســیل‌زده باشــد‪ ،‬یک رفتار سیاســی اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬ســایت اصولگــرای صــراط از موضــع نــرم و مالیمی‬ ‫خطاب به مهناز افشــار نوشــت که «احتمــاال» او «این‬ ‫بــار در اتخاذ یک موضع اجتماعــی کمی عجول بوده»‬ ‫و توضیــح داد‪« :‬حضــور نیرو‌های حشدالشــعبی برای‬ ‫کمــک بــه ســیل زدگان فی النفســه مالحظــه خاصی‬ ‫نــدارد‪ ،‬مگــر آنکــه تمایــات نژادپرســتانه‌ای در میان‬ ‫باشد‪».‬‬

‫دوگانه ایرانی ‪ -‬عراقی‬

‫بحــث بر ســر نژادپرســتی و دوگانه‌ی ایرانــی– عراقی‬ ‫آنچنــان بــاال گرفــت که شــایعاتی نیز حول آن شــکل‬ ‫گرفت‪ .‬شــایعاتی کــه دامن خــود مهناز افشــار را نیز‬ ‫گرفــت‪ .‬در میانه این بحث ها‪ ،‬این شــایعه غیراخالقی‬

‫آغاز ماجرای حشدالشعبی‬

‫اما ماجرا‌های او پیش از این شــروع شــده‬ ‫بــود‪ .‬در واقع پــس از حضــور نیرو‌های‬ ‫حشــد الشــعبی برای کمک بــه مردم‬ ‫ســیل‌زده خوزســتان‪ ،‬ویدئویی از یک‬ ‫جوان ایرانی اهل خوزســتان منتشر‬ ‫شــد کــه او به ایــن حضــور انتقاد‬ ‫کــرده بود‪ .‬مهناز افشــار با بازنشــر‬ ‫آن تصویر نوشــت‪« :‬خوشا به غیرتت‬ ‫مرد‪ ،‬تا باشــه از ایــن غیرتا!»‬ ‫‪ ‬ایــن نظــر بــا واکنش‌هــای مختلفی‬ ‫روبــه رو شــد و یــک دوگانــه ایرانی‬ ‫– عراقــی بــه وجــود آمــد و بحــث‬ ‫«نژادپرســتی» در توئیتر بــه راه افتاد‪.‬‬ ‫عــده‌ای تاکیــد داشــتند کــه حضور‬ ‫نیرو‌های حشــد الشــعبی برای کمک‬ ‫بــه مردم ســیل زده اســت و منتقدان‬ ‫‪  34 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫نکاح» در خدمت حشــد الشــعبی برای زنان ایرانی نیز‬ ‫منتشــر شــد‪ .‬صفحات فیک (اما به ظاهــر واقعی) در‬ ‫توئیتــر که خط و ربــط براندازی و ضد ایرانی داشــتند‬ ‫و دارنــد‪ ،‬به‌شــدت به این نوع شــایعات دامن می‌زدند‬ ‫بــه صورتی که تایم‌الیــن توئیتر در مقطعی پــر از این‬ ‫شایعات شــده بود‪.‬‬

‫انتشار تصویر فیک‬

‫در ایــن حیــن مهنــاز افشــار تصویــری از توئیت یک‬ ‫روحانی را منتشــر کرد که نهایتــا اصولگرایان آن توئیت‬ ‫را بــه قتــل «روحانی همدان» گــره زدند‪.‬‬ ‫درواقــع در ادامــه صفحات فیــک و غیرواقعی توئیتر‪،‬‬ ‫یــک حســاب کاربری جعلــی در توییتر با اســتفاده از‬ ‫تصویــر یــک روحانــی به همراه یک اســم ســاختگی‬ ‫راه‌انــدازی شــد کــه توئیت‌هــای جنجالی را منتشــر‬ ‫می‌کــرد‪ .‬این حســاب جعلی بــه نام «ســید مصطفی‬ ‫حجــازی» راه‌اندازی شــد کــه تصویر یــک روحانی را‬ ‫بــر پیشــانی خــود داشــت‪ .‬از جملــه توئیت‌هایی که‬ ‫این حســاب منتشــر کرد‪ ،‬این بود‪« :‬از همــه خواهران‬ ‫مجاهــده مجرد درخواســت می‌کنم درحد تــوان خود‬ ‫به صیغــه برادران حشــد الشــعبی دربیاینــد‪ .‬حتی با‬ ‫صیغه‌هــای یک روزه به صیغه هر تعــداد برادر عراقی‬ ‫دربیاینــد خــدا اجرشــان را در آخرت می‌دهــد‪ .‬ثواب‬ ‫صیغــه ماننــد هزار ســال نماز خواندن اســت‪».‬‬ ‫این توئیت به ســرعت در شــبکه توئیتر منتشــر شد و‬ ‫مهناز افشــار هم در بازنشر آن نه تنها دقت نکرد‪ ،‬بلکه‬ ‫آن را دلیلی دانســت بر صحت گفته‌های پیشــین خود‬ ‫در نقد نیرو‌های حشدالشــعبی و نوشــت‪« :‬افسوس به‬ ‫حــال اوناییکه وقتــی از غیرت برادر خوزســتانی گفتم‪،‬‬ ‫یقــه دریــدن و به مــن و امثال من برچســب و تهمت‬ ‫و نژادپرســتی زدن‪ ،‬امــا حاال در مقابــل چنین حقارتی‬ ‫ساکت موندن‪».‬‬ ‫‪ ‬انتشــار این توئیت حاشیه‌های بســیاری راه انداخت‪.‬‬ ‫در کمتر از ساعتی مشــخص شد این یک اکانت جعلی‬ ‫اســت‪ .‬خانم افشــار بالفاصلــه این توئیــت را پاک کرد‬ ‫و توضیــح داد اشــتباه کرده اســت‪ .‬اما تیــر از چله رها‬ ‫شــده بود‪ .‬تصویر صفحه مهناز افشــار دست به دست‬ ‫می‌چرخیــد و به شــبکه تلگرام نیز راه پیــدا کرده بود‪.‬‬

‫قتل روحانی همدانی‬

‫فتو ا ی‬

‫«جهاد‬

‫انتقادات به مهناز افشــار به شــدت وسعت گرفت‬ ‫و در ایــن میان ناگهان اتفاقی افتــاد که همه چیز‬ ‫را تحت تاثیر خــود قرار داد‪ .‬یک روحانی در‬ ‫همدان به ضرب شــلیک گلوله کشــته شد‪.‬‬ ‫خبــر را فرمانــده انتظامی اســتان همدان‬ ‫اعــام کــرد‪ .‬به نوشــته‌ی کیهــان او گفته‬ ‫بود‪« :‬حجت االســام قاســمی ‪ ۴۶‬ســاله‬ ‫صبح در جلوی در مدرســه حــوزه علمیه‬ ‫آیــت الله مالعلــی معصومــی همدانی واقع‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫انســانی اســت؛ آن‌هــا او را از گاری به زیر می‌کشــند‬ ‫و بعــد «معلوم شــد که حبیــب را متهــم کرده‌اند که‬ ‫بــا یک قــزاق روســی کــه بــا او همســفر گاری بوده‬ ‫بدســلوکی کــرده و پــس از آنکه ســر و صورتــش را با‬ ‫شــاق خونیــن کرده‌اند ســردار روســی محــض ترس‬ ‫چشــم اهالــی قصبه و اطــراف که با روس‌هــا خوب تا‬ ‫نمی‌کردنــد حکم کرده بود که تیربارانــش کنند‪ »...‬و از‬ ‫این روســت که شــاید درک خدمت دلســوزانه پزشکان‬ ‫روســی در بیمارســتان شــوروی به نظر مخاطب تاریخ‬ ‫ایــران کمی غامــض و عجیــب می‌آید‪ .‬حدادی اشــاره‬ ‫می‌کنــد که‪« :‬پرســتارهای بیمارســتان منظــم و دقیق‬ ‫بودنــد و بــا لبــاس و کاله ســفید بــه زبان فارســی با‬ ‫بیماران و مراجعه‌کنندگان صحبت می‌کردند‪ .‬پزشــکان‬ ‫هم بــه دلیل اینکه بیشــتر بیماران آن ســال‌ها ســواد‬ ‫چندانی نداشــتند بســیار ســاده و قابل فهم بــا آن‌ها‬ ‫صحبــت می‌کردنــد‪ ».‬افزون بر این حدادی به آشــنایی‬ ‫این پزشــکان با اقلیم‌های مختلف ایران اشــاره می‌کند‬ ‫و چنین می‌افزاید که‪« :‬پزشــکان روســی برای هر بیمار‬ ‫پرونــده‌ای تشــکیل می‌دادند و محل ســکونتش را قید‬ ‫می‌کردنــد تا با توجه به اقلیم شهرشــان متوجه بیماری‬ ‫شــوند‪ .‬آن‌هــا ســعی می‌کردند تــا جایی که می‌شــود‬ ‫از دادن دارو بــه بیمــار خودداری و با روش‌های ســاده‬ ‫بیماری را کنترل کنند‪ .‬برای مثال ســاکنان شــمال کشور‬ ‫آن زمــان بیشــتر به غذای گیاهی و ســاکنان جنوبی به‬ ‫غذاهای چرب تمایل داشــتند و آشــنایی بــا این موارد‬ ‫می‌توانســت نخســتین راه درمان باشــد‪ .‬روش درمان‪،‬‬ ‫رایگان بودن خدمات‪ ،‬پزشــکان مجرب و رفتار مناســب‬

‫دالیلــی بود که بیمارســتان شــوروی در دهــه ‪ ۳۰‬و ‪۴۰‬‬ ‫یکــی از بهترین مراکــز درمانی ایران باشــد‪ ».‬از همین‬ ‫روست که اشــاره به بیمارستان شوروی و بعدها بقایای‬ ‫همان بیمارســتان کــه در خیابــان ویال به بیمارســتان‬ ‫میرزاکوچک‌خان جنگلی تغییــر نام داد‪ ،‬در کتابچه‌های‬ ‫خاطــرات ایرانیــان بــه کرات زمزمه شــده اســت مث ًال‬ ‫منصور ولدی در میان خاطــرات خود در کتابش‪« ،‬گریز‬ ‫از گراز» به بســتری شــدن مــادرش در این بیمارســتان‬ ‫اشــاره کرده و از حیاط مشــجر و درختان ســر به فلک‬ ‫کشــید ‌ه و فضای پر از ســبزه و گل آن ســخن می‌گوید‬ ‫و تاکیــد می‌کنــد که این بیمارســتان تمیــز و مجهز به‬ ‫وســایل پیشــرفته آن زمان بوده اســت و مادرش روزها‬ ‫در آن تحــت مــداوا و آزمایش‌هــای پیگیرانــه طبیبان‬ ‫ایرانــی و روســی بــوده اســت و چنیــن می‌افزاید که‪:‬‬ ‫«اولیــن بار بود کــه وارد چنین محیطی شــده و اینکه‬ ‫چه جور جایی اســت و کار دکتر و پرســتار را از نزدیک‬ ‫می‌دیدم که چقدر تمیز‪ ،‬بهداشــت و ســامت بیمار و‬ ‫خــود را رعایت می‌کننــد‪ ».‬احمدرضا احمــدی هم در‬ ‫کتاب «شــعرها و یادهای دفترهای کاهی» به روزهایی‬ ‫اشــاره می‌کند کــه مادرش در بیمارســتان شــوروی در‬ ‫خیابان نادری بســتری شــد و بعدازظهرها روی نیمکت‬ ‫چوبی محوطه سبز بیمارســتان کنار ملک‌الشعرای بهار‬ ‫می‌نشســت و از اجــدادش در کرمــان و از نخجوان‌ها‬ ‫حــرف می‌زد‪ .‬البته به جز این چهره‌های مشــهور‪ ،‬مردم‬ ‫عامی هم در خاطرات شــفاهی خود از این بیمارســتان‬ ‫خاطــرات نیکــی به یاد دارنــد به ویــژه ارمنیانی که به‬ ‫کلیســای خیابان ویال می‌رفتند و در بازگشــت از دعا و‬

‫‪  33 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫نیایش‪ ،‬به مالقــات طبیبانی می‌رفتند که در سایه‌ســار‬ ‫درختان بیمارســتان شــوروی با لبخند از آن‌ها پذیرایی‬ ‫می‌کردنــد و نه چونان قزاق‌هــای روس قصه جما ‌لزاده‬ ‫با شــلیک گلوله‌ای که لرزه بر ســگان و کالغ‌های دشت‬ ‫می‌افکنــد‪« :‬ناگهان دیدم چند نفر قزاق پیدا شــدند که‬ ‫حبیب‌اللــه را با ســر برهنــه و زلفان پریشــان و بازوان‬ ‫از عقــب بســته در میان گرفتــه و به طــرف تپه‌ای که‬ ‫نزدیــک قصبــه کنــگاور واقــع اســت روان بودند‪ .‬من‬ ‫دیگــر حالم را نهفمیــدم و همین‌قــدر می‌دانم طولی‬ ‫نکشــید که صدای شــلیکی بلنــد شــد و زود خاموش‬ ‫شــد‪ .‬به صدای شــلیک ســگ‌های اطراف عوعوی شوم‬ ‫دلخراشــی نمودنــد و کالغ‌هایی که در شــاخه درختان‬ ‫غنــوده بودند سراســیمه بالی زده از شــاخی به شــاخ‬ ‫دیگر پریدند و از نو خموشــی مدهشــی مانند ســنگ‬ ‫ســنگینی که بر ســر چاهی افتد بر دهکده خواب‌آلود‬ ‫مســتولی گردید‪ ...‬من بدون هیــچ اراده‌ای از بام به زیر‬ ‫آمــدم و مانند ســگ تاتوله‌خورده گیــج و دیوان ‌هوار به‬ ‫طرف تپه مذکور روانه شــدم و در خاطرم نقش بســته‬ ‫که با آنکه می‌خواســتم ساکت باشــم مدام دندان‌هایم‬ ‫بــه هــم می‌خــورد و می‌گفتــم‪ :‬وای بر شــما! وای بر‬ ‫مــا! در اندک فاصله‌ای در جلوی من جســد حبیب‌الله‬ ‫نمــودار گردیــد‪ .‬دو دســتش از دو طرف بــر روی برف‬ ‫دراز بــود و حالت اســتغاثه به درگاه دادگــری خداوند‬ ‫دادگــر را داشــت‪ .‬خونی کــه از پهلویش بــر روی برف‬ ‫جــاری بود خونی را که از ران روســی مجــروح بین راه‬ ‫در روی بــرف دیــده بودم‪ ،‬بــه خاطر مــن آورد و آه از‬ ‫نهادم برآمد‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫روزی که بیمارستان شوروی در تهران برپا شد‬

‫ســی و یکم اردیبهشــت ‪ ۱۳۲۰‬خورشــیدی‬ ‫اســت و صدای ساز و دهل از خیابان نادری‬ ‫تهران‪ ،‬ضلع جنــوب خیابان جمهوری که به‬ ‫چهارراه یوســف‌آباد معــروف بود‪ ،‬به گوش‬ ‫می‌رســد‪ .‬این جشــن باشــکوه‪ ،‬مربوط به‬ ‫بازگشــایی بیمارستان شــوروی است همراه‬ ‫با ترانه‌های فولکلور روســی‪.‬‬ ‫به گــزارش تاریــخ ایرانی‪ ،‬نصراللــه حدادی‬ ‫در کتابــش‪« ،‬بــا مــن بــه طهــران بیایید»‪،‬‬ ‫نیــات ســازندگان روس‌تبار این بیمارســتان‬ ‫را نــه نیاتــی منفعت‌طلبانه و سیاســی که انســانی و‬ ‫در راســتای آرمان‌هــای درمانگــری می‌انــگارد و چنین‬ ‫گــزارش می‌دهــد که‪« :‬روس‌هــا بعد از جنــگ جهانی‬ ‫دوم تصمیم گرفتند امکانات پزشکی‌شــان را که در دنیا‬ ‫منحصــر به فرد بــود‪ ،‬با نیت خیرخواهانــه در ایران به‬ ‫یــادگار بگذارند‪ .‬بــرای همین زیر نظــر وزارت بهداری‬ ‫وقت به آن‌هــا گــزارش کار می‌دادند‪ .‬مامــوران ایرانی‬ ‫هــم مراقب اوضــاع بودند تا روس‌ها تبلیغات سیاســی‬ ‫نکننــد اما آن‌ها اص ًال وارد این حوزه نمی‌شــدند و با کار‬ ‫و رفتار درســت‪ ،‬فرهنگ کشورشان را تبلیغ می‌کردند‪».‬‬ ‫هرچنــد گفت‌وگو بــا ایرانیانی کــه در آن ســال‌ها در‬ ‫ایــن بیمارســتان تحــت درمــان بوده‌انــد‪ ،‬بــر گزارش‬ ‫حدادی مهــر تأیید می‌زنــد اما محمدعلــی جما ‌لزاده‬ ‫کــه ســال‌ها پیــش از تأســیس ایــن بیمارســتان و در‬ ‫هنگامه جنگ عمومــی و زدوخوردهای ملیون ایرانی و‬ ‫روس‌ها در اطراف کرمانشــاه در اوایل ســنه ‪ ۱۳۳۴‬ه‪ .‬ق‬ ‫داســتان «دوستی خاله‌خرســه» را نوشته و در مجموعه‬ ‫«یکی بــود یکی نبود» منتشــر کــرده اســت‪ ،‬روس‌ها‬ ‫را نــه این‌چنیــن که حــدادی و هم‌روزگارانــش روایت‬ ‫کرده‌انــد درمانگرانــی دلســوز‪ ،‬کــه در قالــب قزاقانی‬ ‫بی‌رحم تصویر کرده اســت که شــفقت ایرانیان میزبان‬ ‫را با صعوبتی ســنگدالنه پاســخ می‌داده‌انــد‪.‬او در این‬ ‫روایــت حبیب‌الله‌خان قصه‌اش را نمــاد ایرانیان و قزاق‬ ‫روس‌تبار زخمی را نماد همــه روس‌های تاخته به ایران‬ ‫تبییــن و رویکرد همدالنه و یاری‌گرانــه ایرانی قصه‌اش‬ ‫را این‌گونــه توصیــف می‌کند‪« :‬ناگهان صدایــی از کنار‬ ‫جــاده بلند شــد و چورتمان را در هــم درانید و همین‬ ‫کــه ســرها را از زیــر الکمــان درآوردیم یک نفــر قزاق‬ ‫روســی را دیدیم که با صورت اســتخوان درآمده و موی‬ ‫زرد بــه روی بــرف افتــاده و بــا صــورت محزونی هی‬ ‫التمــاس می‌کــرد و پایش را نشــان مــی‌داد‪ .‬جعفرخان‬ ‫گفــت‪« :‬رفقا! ملتفت باشــید که رنــدان برایمان تله‌ای‬ ‫حاضــر کرده‌انــد‪ ».‬و به حمــزه تشــری زده گفت‪« :‬د‬ ‫جانت درآید شــاق کــش کن برو!» ولــی حبیب‌الله با‬ ‫حالــت تعجب گفــت‪« :‬ای خدا بابایــت را بیامرزد! تله‬ ‫مله چی؟ بنده خدا زخمی اســت زبانــش دروغ بگوید‬ ‫خون ســرخش که راســت می‌گوید‪ .‬اگرچه دشمن است‬ ‫با دشــمن خــوار و زبون بی‌مروتی ناجوانمردی اســت‪.‬‬ ‫خــدا را خــوش نمی‌آیــد ایــن بیچــاره را در ایــن حال‬ ‫بگذاریــم و برویــم و در همان حال حــرف زدن جفت‬

‫زد پاییــن و خود را به روســی رســانده زیــر بازویش را‬ ‫گرفتــه بــا مهربانی تمــام بلندش نمــود و کمکش کرد‬ ‫و بــه طــرف گاریــش آورد‪ ».‬این تکــه‌ای از روایت تلخ‬ ‫و آمیختــه به عواطف انســانی محمدعلــی جما ‌لزاده‬ ‫اســت که روس‌هــا در آن یاغیانی ترســیم شــده‌اند که‬ ‫نگاه دشمنانه‌شــان به ایرانیان وجه غالب رفتارشــان را‬ ‫می‌ســازد و شــاید اگر جما ‌لزاده این روایت را ســال‌ها‬ ‫بعد و در زمان تأســیس بیمارستان شــوروی در خیابان‬ ‫نادری تهران می‌نوشــت‪ ،‬از تنــد و تیزی زهرآلود قلمش‬ ‫کمی کاســته می‌شــد و روس‌هــا را تمامــاً اجنبی‌هایی‬ ‫ســتمگر و خونخوار در خاک ایــران نمی‌دید که جواب‬ ‫محبــت و مــدارای ایرانیــان را هم با گلوله و ســاچمه‬ ‫می‌داده‌انــد و همیــن موضوع شــاید وجــوه مختلف‬ ‫تاریــخ پرفــراز و نشــیب همزیســتی اجتناب‌ناپذیــر‬ ‫ایرانیــان را بــا خارجی‌هایــی بنمایاند که هــر یک در‬ ‫دوره‌های مختلف ادوار زیســت خــود در ایران با نیات‬ ‫و اهدافی متفــاوت با میزبانان دردمنــد خود هم‌خانه‬ ‫بوده‌اند‪ .‬ســخن از بیمارســتانی بزرگ و تاریخی اســت‬ ‫با خدمه و کادر درمانی و پزشــکی سراســر روســی که‬ ‫قرار بود شــماری مامــای دانش‌آموختــه و توانمند هم‬ ‫به مســکو فرســتاده و تربیت کند که البته تحت تأثیر‬ ‫افت‌وخیزهــای فعالیــت در ایــران عملــی نشــد اما با‬ ‫این حال بیمارســتان شــوروی و طبیبــان روس‌تبارش‪ ،‬با‬ ‫خدمات پزشــکی شــایان توجه خود توانســتند خاطره‬ ‫شــیرینی در برابر خاطرات تلخ قصه‌هــای جما ‌لزاده و‬ ‫روایت‌هــای تاریخی مشــابه بر جــای بگذارند‪.‬‬ ‫در واقــع بــه نظر می‌رســد این بــار رویکــرد روس‌ها‬ ‫در تعامــل با ایــران و ایرانیــان رویکردی مشــفقانه و‬ ‫یاری‌گرانه اســت شــاید به جبــران رویکــرد مهربانانه‬ ‫حبیب‌الله‌هــای ایرانــی کــه ســال‌ها پیــش قربانــی‬ ‫سیاســت‌های دشــمنانه روس‌ها شــدند‪ .‬هــر چند که‬ ‫تأســیس بیمارســتان در خاک ایــران همانند تأســیس‬ ‫کارخانــه و بانــک و اعــزام مستشــار و مبلــغ مذهبی‬ ‫می‌توانــد بــه عنــوان بخشــی از سیاســت‌های کالن‬ ‫حکومت‌هــای اســتعماری تعبیــر شــود و احتمــاالً از‬ ‫همین روســت که ســال‌ها بعد آمریکایی‌ها بیمارستان‬ ‫شــوروی را خریدنــد و آن را بــه آزمایشــگاه عریض و‬ ‫طویل مــواد بهداشــتی خود در ایــران تبدیــل کردند‪.‬‬ ‫بیمارســتان محبــوب پایتخت بــا خدماتی رایــگان اما‬ ‫پیــش از آنکــه آمریکایی‌هــا بیمارســتان را از روس‌ها‬

‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫بخرند‪ ،‬در محیط‌هــای درمانی گزارش‌هایی‬ ‫از تقابــل طبیبان روســی و آمریکایی مقیم‬ ‫ایران و در زیر ســقف این بیمارســتان نقل‬ ‫شده اســت؛ گویی اختالفات فکری روس‌ها‬ ‫و رقیبــان آمریکایی‌شــان از عالم سیاســت‬ ‫به محیــط درمان هــم آمده بــود و از این‬ ‫رو روایــت کرده‌انــد که پزشــکان آمریکایی‬ ‫عقیده داشــتند تــا جایی که ممکن اســت‬ ‫بایــد لوزه‌هــا را حفظ کــرد امــا در مقابل‬ ‫پزشــکان روســی و به ویــژه آن‌هــا که در‬ ‫بیمارســتان شــوروی مشــغول به کار طبابــت بودند‪،‬‬ ‫بــر این نگــره تاکیــد می‌ورزیدند کــه لوزه بــرای بدن‬ ‫فایــده‌ای نــدارد و فقــط باعــث آنژین می‌شــود و در‬ ‫نتیجه مهم‌ترین عمل جراحی‌ای که در این بیمارســتان‬ ‫بــا مهــارت انجام می‌گرفــت و محبوبیت هم داشــت‪،‬‬ ‫عمل لــوزه بود‪.‬‬ ‫انجــام ایــن عمل و کارهای مشــابه دیگر باعث شــده‬ ‫بــود بیمارســتان شــوروی قبــل از اینکــه آزمایشــگاه‬ ‫آمریکایی‌هــا شــود‪ ،‬بیمارســتان محبوب تهران باشــد؛‬ ‫محبوبیتــی که دلیل آن را افــزون بر این قبیل عمل‌های‬ ‫جراحــی موفقیت‌آمیــز‪ ،‬بایــد در گزارش‌هــای نصرالله‬ ‫حــدادی در کتــاب پیش‌گفته‪ ،‬جســتجو کــرد‪ ،‬آنجا که‬ ‫می‌نویســد‪« :‬همــه نوع بیمــاری آنجا درمان می‌شــد‪.‬‬ ‫همه مراحل حتی دادن دارو هم در بیمارســتان رایگان‬ ‫بود و به همین دلیل بیمارســتان شــوروی از شــهرهای‬ ‫زیادی مراجعه‌کننده داشــت و بســیار شــلوغ بود‪».‬‬ ‫اکنــون پرســش این اســت کــه آیــا پزشــکان متعهد‬ ‫و مهربــان ایــن بیمارســتان قصــه حبیب‌اللــه روایت‬ ‫جمــا ‌لزاده را شــنیده بودنــد که چگونه دلســوزانه به‬ ‫یاری روســی درمانده و زخمی و آواره در بیابان شتافته‬ ‫و بــا لنگی از میان خورجین شــکاری‌اش زخــم قزاق را‬ ‫بســته بــود؟ حبیب‌الله ایــن قصه افزون بــر این «مثل‬ ‫اینکه صد ســال با {قــزاق روس} برادرخوانده بوده هی‬ ‫با قیســی و کشــمش جلویــش درمی‌آمــد و می‌گفت‪:‬‬ ‫شــاید این‌هــا هم بــا داداش ما همین‌طور رفتــار کرده‬ ‫باشــند‪ ».‬جما ‌لزاده قهرمان ایرانی قصه‌اش را در تعامل‬ ‫با روســی زخمــی‪ ،‬باز هــم مهربان‌تــر از این ترســیم‬ ‫کرده و نوشــته است که «روســی مجروح مثل موش از‬ ‫آب بیــرون کشــیده هی می‌لرزید و هی با چشــم‌های‬ ‫زرد مــژه خود خیــره خیره به ما نــگاه می‌کرد و معلوم‬ ‫بــود ســرما پیــرش را درآورده بــود‪ .‬ناگهــان حبیب‌الله‬ ‫عبــای کــردی گرم و نرم خــود را از دوش برداشــته و به‬ ‫دوش قــزاق انداخــت و گفــت‪ :‬ای بابا ما پوســتمان از‬ ‫ســاروج حــوض دارالحکومه مالیر هم کلفت‌تر اســت‬ ‫ولی این دربه‌درشــده را ســرما خواهد کشــت!» گزارش‬ ‫منابع تاریخی از مهر و مدارای کادر درمانی بیمارســتان‬ ‫شــوروی با مراجعان ایرانی‌شــان‪ ،‬گویی عطــر آن عبای‬ ‫کردی را در ســرمای کوهســتان‌های همدان و کرمانشاه‬ ‫فریــاد مــی‌آورد در حالــی که تعامــل اجــداد آن‌ها با‬ ‫حبیب‌الله‌خــان قصــه جمــا ‌لزاده‪ ،‬تعاملــی تلخ و ضد‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


‫‪  31 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪31 Kheradmand‬‬


‫گزارش بازرس کل کانادا در مورد تقاضاهای پناهندگی‬

‫روز ســه شــنبه ‪ ۷‬مه‪ ،‬احمد حوسن وزیر مهاجرت‪ ،‬شــهروندی و پناهندگی کانادا‬ ‫بــه همراه بیل بلر وزیر امنیــت مرزی کانادا و رالف گــودال وزیر امنیت عمومی‬ ‫و آمادگی‌هــای اضطراری بیانیه مشــترکی صادر کردند که در آن آمده اســت‪:‬‬ ‫«مــا از گزارش بــازرس کل کانادا تشــکر می‌کنیم و با پیشــنهادات وی که نظرات‬ ‫مهمــی را در خــود دارد و به مــا اجازه می‌دهــد تا به بهبود سیســتم پناهندگی‬ ‫ادامه دهیم‪ ،‬موافق هســتیم‪».‬‬ ‫در ایــن بیانیه آمده اســت‪«:‬ما اقداماتی را انجــام داده‌ایم که در عین محافظت از‬ ‫آســیب پذیر‌تریــن مردم دنیا‪ ،‬از امنیــت مرزهای خود نیز اطمینــان حاصل کنیم‪.‬‬ ‫از زمــان جنــگ جهانــی دوم به این ســو‪ ،‬در تمام دنیا بــه این اندازه مــردم آواره‬ ‫نشــده بودند‪ .‬همه کشــورها باید به ســرعت با این شــرایط تطبیق پیدا کنند و‬ ‫مــکان امنــی را در اختیار مردم آســیب‌پذیر جهان قرار دهند‪ ،‬و کانــادا نیز در این‬ ‫مورد مستثنی نیست‪».‬‬ ‫دولت کانادا ســرمایه‌گذاری چشــمگیری را در مورد سیستم پناهندگی انجام داده‬ ‫اســت‪ ،‬از جملــه در بودجه ســال ‪ ۲۰۱۸‬و ‪ ،۲۰۱۹‬بیش از ‪ ۷۴‬میلیــون دالر به این‬ ‫کار اختصاص داد‪.‬‬ ‫بودجه ســال ‪ ۲۰۱۹‬نیز پیشــنهاد ســرمایه‌گذاری بــه مبلغ یک میلیــارد و هجده‬ ‫میلیون دالر در طول پنج ســال آینده را داده اســت که از ســال مالی ‪۲۰۲۰-۲۰۱۹‬‬ ‫شــروع شــده و برای هر ســال آتی نیز مبلــغ ‪ ۵۵‬میلیون دالر اختصــاص خواهد‬ ‫‪  30 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫داد‪.‬ایــن مبلغ از ســرمایه‌گذاری ظرفیت سیســتم پناهندگی کانــادا را برای انجام‬ ‫مراحــل پنجاه هــزار تقاضا در ســال‪ ،‬و تقویت مرزهای کانــادا از جمله اخراج در‬ ‫وقت مقــرر از کانادا را افزایش خواهد داد‪.‬این اقدام با اعطاء پناهندگی ســریع‌تر‬ ‫بــه افــرادی که نیازمند آن هســتند‪ ،‬و هم‌زمان حفظ ســامت و امنیت سیســتم‬ ‫مهاجرتــی و مرزی کانادا‪ ،‬اهــداف چند گانــه‌ای را دنبال می‌کند‪.‬‬ ‫بســیاری از پیشــنهادات ارائه شــده در راستای گزارش بررســی مستقلی است که‬ ‫هیئــت مهاجــرت و پناهندگــی کانــادا در ســال ‪ ۲۰۱۸‬برای بررســی فرصت‌های‬ ‫کار‌آمدی سیســتم پناهندگی و همســو با گزارش بازرس کل کانادا ارائه کرده بود‪.‬‬ ‫در بیانیــه مشــترک ســه وزیر دولــت لیبــرال کانادا تأکیــد شــده‪«:‬ما همچنین‬ ‫ریشــه‌های مســبب مهاجرت غیر معمولی را نیز هدف قرار دادیم‪ .‬کانادا رهبری‬ ‫تأثیــر جهانی مهاجرت را نیــز بر عهده دارد‪ ،‬که به جامعــه جهانی اجازه می‌دهد‬ ‫تــا با همکاری یکدیگر در حل مشــکالت زیربنایی که باعث اجبــار مردم به ترک‬ ‫وطنشان می‌شــود‪ ،‬بکوشند‪».‬‬ ‫در پایــان ایــن بیانیه آمده اســت کــه‪ ،‬کانــادا اطمینان می‌دهد درخواســت‌های‬ ‫پناهندگــی را به صورتی که همســو با مقررات بین‌المللی باشــد‪ ،‬بررســی کند‪ ،‬و‬ ‫هم‌زمان در حال محافظت از سیســتم مهاجرتی و صحــت اجرای آن و نیز امنیت‬ ‫شهروندان خود باشد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫تبعیض نژادی علیه مهاجران کانادا‬ ‫بر اســاس نتایــج یک نظرســنجی جدیــد‪ ،‬مهاجرت‬ ‫و رفتــار بــا مهاجــران تازه وارد غیر ســفید پوســت‪،‬‬ ‫کــه برای ســاختن زندگــی جدید به کانــادا مهاجرت‬ ‫کرده‌اند‪ ،‬یکــی از موضوعات مورد بحث در انتخابات‬ ‫ســال جاری کانــادا خواهد بود‪.‬‬ ‫آمــار منتشــر شــده توســط ‪EKOS Research‬‬ ‫‪ ،Associates‬نشــان می‌دهــد حــدود ‪ ۴۰‬درصــد از‬ ‫مردم کانادا احســاس می‌کنند تعداد بیشماری مهاجر‬ ‫در حــال ورود به این کشــور هســتند‪ .‬آقــای فرانک‬ ‫گریــوز‪ ،‬رئیس این موسســه نظرســنجی‪ ،‬به نشــریه‬ ‫هافینگتون پســت کانادا گفته اســت که ایــن آمار با‬ ‫آنچه که آنها در طول ســالیان طوالنــی در این زمینه‬ ‫دیده‌انــد همخوانــی دارد و در واقع از آمار اواســط‬ ‫دهه ‪ ۹۰‬میالدی کــه مخالفان مهاجرت بیش از پنجاه‬ ‫درصــد بودنــد‪ ،‬افت محسوســی کــرده اســت‪ .‬این‬ ‫نظرســنجی همچنین نشان داده اســت که‪ ،‬بی میلی‬ ‫و اِکــراه به خــوش آمدگویی به مهاجران تــازه واردی‬ ‫که «اقلیــت قابل مشــاهده» یــا ‪visible minority‬‬ ‫نامیــده می‌شــوند‪ ،‬در حــال حاضر در همان ســطح‬ ‫قبلــی قــرار دارد و این مســئله جدیدی اســت‪ .‬آقای‬ ‫‪ Graves‬گفته اســت‪«:‬این یک آمار واضح و روشن از‬ ‫تبعیض نژادی اســت‪ .‬تعداد قابل مالحظه‌ای از مردم‬ ‫کانــادا از نژاد به عنوان مســئله‌ای برای تغییر دیدگاه‬ ‫خود نســبت بــه اینکه تعــداد کم یا زیــادی مهاجر‬ ‫به این کشــور وارد می‌شوند‪ ،‬اســتفاده می‌کنند‪ ».‬به‬ ‫گفته آقــای فرانک گریوز‪ ،‬این آمــار به فاصله عمیق‬

‫بین دیــدگاه طرفداران لیبرال‌هــا و محافظه‌کاران در‬ ‫مورد مهاجرت اشــاره دارد‪.‬‬ ‫در جــواب به پرســش‪« ،‬آیا تعداد خیلــی کم‪ ،‬خیلی‬ ‫زیــاد و یــا تعــداد مناســبی از مهاجــران بــه کانادا‬ ‫می‌آیند؟»‪ ۶۹ ،‬درصد از حامیان محافظه‌کاران پاســخ‬ ‫«خیلــی زیاد» را انتخــاب کرده‌انــد‪ ،‬در صورتیکه ‪۱۵‬‬ ‫درصــد از طرفــداران حــزب لیبــرال همین پاســخ را‬ ‫انتخــاب کرده‌اند‪ .‬در ســال ‪ ،۲۰۱۳‬همین پرســش با‬ ‫درصد متفاوتی پاســخ داده شــده بــود‪ ۴۷ ،‬درصد از‬ ‫طرفداران محافظــه‌کاران‪ ،‬و ‪ ۳۴‬درصــد از طرفداران‬ ‫حــزب لیبــرال پاســخ داده بودنــد که تعداد بســیار‬ ‫زیــادی از اقلیت‌های مشــهود به کانــادا می‌آیند‪ .‬به‬ ‫گفتــه آقــای گریوز‪ ،‬این نظرســنجی مشــخص کرده‬ ‫اســت که‪ ،‬لیبرال‌ها در حــال از دســت دادن رأی به‬ ‫ســود محافظه‌کاران از جانب کانادایی‌هایی هســتند‬ ‫که نســبت بــه مهاجران بدبین هســتند‪.‬‬ ‫این نظرســنجی از سوم تا یازدهم آوریل سال جاری و‬ ‫از طریــق کلیک کردن بر روی دســتگاه تلفن و بدون‬ ‫صحبت با یک اپراتــور و از تعداد بیش از یکهزار نفر‬ ‫از مردم کانادا صورت گرفته اســت و ســواالت مربوط‬ ‫بــه مهاجرت بــه طور اتفاقــی بین شــرکت‌کنندگان‬ ‫تقســیم شــده بود‪ .‬به کفته آقــای ‪،Frank Graves‬‬ ‫درصد اشــتباه در نتایج این آمارگیری ‪ ۴٫۴‬درصد بوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫آقــای گریوز اضافه کرده اســت که تأثیرات ســرایت‬ ‫کنده سیاســت‌های آقای ترامــپ در آمریکا در میان‬

‫ن جدید کانادا برای کنترل و‬ ‫قانو‬ ‫فعالیت مشاوران مهاجرت‬ ‫نظارت بر‬ ‫د و لــت‬ ‫فــدرال کانادا‪ ،‬بــا تصویب قانونی جدیــد‪ ،‬فعالیت‬ ‫مشــاوران مهاجرت و شــهروندی را تحت کنترل و‬ ‫نظــارت دقیــق قــرار می‌دهــد‪.‬‬ ‫حوســن‪ ،‬وزیــر مهاجــرت‪ ،‬شــهروندی و‬ ‫احمــد ِ‬ ‫پناهندگی کانادا‪ ،‬روز چهارشــنبه ‪ ۱۰‬آوریل با انتشار‬ ‫یــک بیانیــه مطبوعاتی اعــام کرد قانــون جدیدی‬ ‫بــرای نظارت و کنتــرل حرفه مشــاوران مهاجرت و‬ ‫شــهروندی به تصویب پارلمان کانادا خواهد رســید‬ ‫کــه با اجرای دقیــق آن حرفه مشــاوران مهاجرت و‬ ‫شــهروندی نیز ماننــد حرفه‌های وکالت و پزشــکی‬ ‫نظام‌مند خواهد شــد‪.‬‬ ‫دولــت فدرال بــا تصویب قانون جدیــد قصد دارد‬ ‫مــردم کانادا و کســانی که قصــد دارند بــه کانادا‬

‫مهاجــرت کننــد‪ ،‬و‬ ‫همچنیــن ســازمان‌ها‬ ‫و مشــاوران قانونــی‬ ‫درســتکار را در برابــر‬ ‫مشــاوران متقلــب و خالفــکار حمایــت کنــد‪.‬‬ ‫در اطالعیه وزارت مهاجرت و شهروندی تأکید شده‬ ‫قانون جدید‪ ،‬کالج مشــاوران مهاجرت و شهروندی‬ ‫را بــه نهــاد ناظــر بــر فعالیــت مشــاوران تبدیل‬ ‫می‌کنــد تــا بتواند ضمن نظــارت شــدید و دقیق‪،‬‬ ‫تحقیقات ضــروری را انجام دهد‪ ،‬قانــون را به اجرا‬ ‫بگذارد و مشــاوران و ســازمان‌های متخلف را تنبیه‬ ‫و برکنــار کند و آنها را مســئول خالفکاری‌هایشــان‬ ‫بکند ‪.‬‬ ‫دولــت فدرال همچنیــن در نظــر دارد با همکاری‬ ‫با کالج مشــاوران مهاجرت و شــهروندی‪ ،‬دوره‌های‬ ‫آموزشــی کامــل و اجبــاری بــرای کســانی کــه‬ ‫می‌خواهنــد مــدرک و مجــوز مشــاوره مهاجرتی‬

‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫پاســخ شــرکت کننــدگان در این نظرســنجی نمایان‬ ‫اســت‪ .‬بعنوان نمونه‪ ،‬پاســخ‌دهندگان این نظرسنجی‬ ‫از صحبــت در مــورد مســائلی که زمانــی ممنوع و‬ ‫خالف بــود‪ ،‬ابراز هیجان می‌کردند و شــور و شــوق‬ ‫خاصی داشتند‪.‬‬ ‫آقــای فرانــک گریــوز گفتــه اســت‪«:‬مردم از ابــراز‬ ‫احساســات خود به یک روبات احســاس خوشایندی‬ ‫داشتند‪».‬‬ ‫وزیر مهاجرت‪ ،‬شــهروندی و پناهندگــی کانادا‪ ،‬آقای‬ ‫حوســن در گفتگو با هافینگتون پســت گفته‬ ‫احمد ِ‬ ‫اســت که‪ ،‬سیســتم مهاجرتی کانادا بر پایه نژاد افراد‬ ‫تبعیض قائل نمی‌شــود و بهترین و کارآمد‌ترین افراد‬ ‫را از سراســر جهان جذب می‌کند‪.‬‬ ‫حوســن در ادامه گفته اســت‪«:‬برای مردم کانادا‬ ‫آقای ِ‬ ‫بســیار مهم اســت کــه در مــورد مهاجــرت به طور‬ ‫آزادانه و در ســامت گفتگو کنند‪ ،‬اما سیاســتمداران‬ ‫محافظــه‌کار بایــد در مــورد تأثیــر حرف‌هــای خود‬ ‫بیشــتر فکر کنند‪».‬‬ ‫بــه گفتــه وی‪«:‬ما بایــد به خود یــادآور شــویم که‬ ‫کانــادا از مهاجران‪ ،‬بدون درنظر گرفتن پیشــینه آنها‬ ‫ســود می‌بــرد‪ ،‬و زمانــی که بــا اطالعات نادرســت‬ ‫مواجه می‌شــویم‪ ،‬باید بــا حقیقــت در برابر ترس و‬ ‫واهمه مبــارزه کنیم‪».‬‬

‫دریافــت کنند‪ ،‬تعییــن کند‪.‬‬ ‫شــفافیت در مــورد تعییــن تعرفه‌های مشــاورتی‬ ‫و نیــز ایجــاد امکان شــکایت و پیگیــری قضایی و‬ ‫رســمی یک مشاور یا ســازمان مهاجرتی‪ ،‬از اهداف‬ ‫دیگــر قانون جدیــد دولت فدرال اســت‪.‬‬ ‫بــه گفته وزیر امــور مهاجرت و شــهروندی کانادا‪،‬‬ ‫قانــون جدید نــه فقط مــردم کانادا و افــرادی که‬ ‫قصد مهاجــرت به کانادا را دارنــد‪ ،‬حمایت می‌کند‪،‬‬ ‫بلکه پشــتیبان ســازمان‌ها و مشــاوران مهاجرتی و‬ ‫شــهروندی که براســاس قانون و ضوابــط حرفه‌ای‬ ‫خدمات مهاجرتــی ارائه می‌کنند هــم خواهد بود‪.‬‬ ‫وزیــر امــور مهاجرت و شــهروندی کانــادا گفته از‬ ‫طریــق اجــرای قانــون مشــاهده کرد ‌ه اســت که‬ ‫چگونــه خالفکاری‌هــا می‌توانــد اثــرات مخربــی‬ ‫برای مردم داشــته باشــد‪ .‬به همیــن جهت مصرانه‬ ‫مقررات شــدیدی را در مورد مشاوران مهاجرت‬ ‫و شــهروندی بــه اجرا خواهد گذاشــت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫اخبار و گزارش‌های مختلف مرتبط با زندگی ایرانیان در کانادا‬ ‫با همکاری سایت پرشین میرور ‪www.PersianMirror.ca -‬‬

‫اسکناس ‪ ۱۰‬دالری کانادا ‪ ،‬بهترین اسکناس دنیا‬ ‫یک اسکناس کانادایی امسال به عنوان بهترین اسکناس در دنیا شناخته شد‪.‬‬ ‫انجمــن بین‌المللــی اســکناس بانکــی با اطــاق عنوان اســکناس ســال ‪ ۲۰۱۸‬به‬ ‫اســکناس ‪ ۱۰‬دالری جدید کانادا‪ ،‬این افتخار را جشــن گرفت‪ .‬برای نخســتین‌بار در‬ ‫ده ســال گذشــته اســت که کانادا برنده این جایزه می‌شــود‪.‬‬ ‫به گزارش انجمن بین‌المللی اســکناس بانکی‪ ،‬در ســال ‪ ،۲۰۱۸‬بیش از ‪ ۱۵۰‬اسکناس‬ ‫بانکی جدید در سراســر جهان رونمایی شــد که فقط ‪ ۱۰‬درصد از آنها ارزش نامزد‬ ‫شــدن برای این جایزه را داشــتند‪ .‬کانــادا به دلیل طراحی جدید عمودی اســکناس‬ ‫‪ ۱۰‬دالری به ســرعت در صدر اســکناس‌های منتخب برای رأی گیری قرار گرفت‪.‬‬ ‫بــر روی این اســکناس چهــره وایــوال دزموند‪ ،‬یک بازرگان ســیاه پوســت اهل نوا‌‬ ‫اسکوشــیا نقش بســته است که در ســال ‪ ۱۹۴۶‬پس از ایســتادگی در برابر تبعیض‬ ‫نژادی‪ ،‬هنگامی که در ســالن ســینما بود‪ ،‬و به همین دلیل مشــهور شــد‪ ،‬را نشان‬ ‫می‌دهد‪.‬ویــوال دزموند‪ ،‬زن جوان ســیاه پوســتی که آرایشــگر و متخصص زیبایی‬ ‫بــود و محصوالت آرایشــی و زیبایی خود را با ســفر به نقــاط مختلفمی‌فروخت‪،‬‬ ‫روز ‪ ۸‬نوامبر ســال ‪ ۱۹۴۶‬در حالیکه به ســوی شــهر «ســیدنی» در شــمال شرقی‬ ‫کانــادا می‌رفت اتومبیلــش دچار نقص فنی شــد‪ .‬درفرصتی که هنــگام توقف در‬ ‫شــهر نیوگالســکو پیدا کــرده بود بــرای دیدن فیلم به ســالن تأتــر و نمایش فیلم‬ ‫« ُرزلنــد» رفتــه بود‪.‬در آنزمان ســیاه پوســتان فقط حق داشــتند در بالکن ســالن‬ ‫نمایش بنشــینند و ســالن بزرگ طبقه همکف ویژه تماشــاگران سفید پوست بود‪.‬‬ ‫ویــوال دزمونــد که نزدیک بین بود و نمی‌توانســت از بالکن ســالن نمایش فیلم را‬

‫ببیند به ســالن ویژه ســفید پوســتان رفته‬ ‫بود که با اعتراضتماشــاگران سفید پوست‬ ‫روبــرو شــده بود‪.‬مقاومت ویــوال برای‬ ‫تــرک نکــردن ســالن نمایش مأمــوران‬ ‫پلیــس را به آنجا کشــانده بــود که او‬ ‫را دســتگیر کرده و پس از ‪ ۱۲‬ســاعت‬ ‫بازداشــت وجریمــه نقــدی وی را‬ ‫آزاد کــرده بودند‪.‬در مجمــوع تعداد‬ ‫شــگفت‌انگیز ‪ ۴۶۱‬نامــزد بــرای دریافــت ایــن جایزه‬ ‫معرفــی شــده بودند‪ .‬در پایــان‪ ،‬چهار نامــزد دیگر به همــراه دزموند باقی‬ ‫ماندنــد‪ ،‬که تمام آنهــا تصویر زنان الهام بخــش در تاریخ کانــادا بودند‪.‬در مقیاس‬ ‫جهانی‪ ،‬این اســکناس از میان فهرستی از ‪ ۱۵‬فینالیســت دیگر از استرالیا تا بولیوی‪،‬‬ ‫انتخاب شــده اســت‪ .‬این جایزه پس از رأی دادن و انتخاب توســط اعضای هیأت‬ ‫مدیــره انجمن بین‌المللی اســکناس بانکی اهداء شد‪.‬اســکناس ‪ ۱۰‬دالری جدید در‬ ‫مــوردی دیگر نیز برای کانادا‪ ،‬بی‌ســابقه اســت‪ ،‬چون نخســتین اســکناس بانکی‬ ‫اســت که طــرح عمــودی دارد‪ .‬بانک کانــادا اعالم کرده اســت که قصــد دارد در‬ ‫آینده اســکناس‌های شــبیه به اســکناس ‪ ۱۰‬دالری را روانه بــازار کند‪.‬‬ ‫بانــک کانادا معموالً هر چند ســال یکبــار برای گرامیداشــت چهره‌های‬ ‫مهــم در تاریخ کانــادا‪ ،‬طراحی اســکناس‌ها را تغییر می‌دهد‪.‬‬

‫کانادای ‌‬ ‫یها‬ ‫ب‬ ‫رن‬ ‫ام‬ ‫ه‬ ‫‌ا‬ ‫ی‬ ‫ب‬ ‫را‬ ‫ی‬ ‫ب‬ ‫از‬ ‫پر‬ ‫دا‬ ‫خ‬ ‫ت‬ ‫بد‬ ‫ه‬ ‫‌‬ ‫یهای خود ندارند‬ ‫بر‬ ‫اســاس تازه‌تریــن آمار به دســت آمــده از تحقیق‬ ‫شــ‬ ‫رکت مشــاوره تجــاری ام ان پی لیمیتــد‪ ،‬نزدیک‬ ‫بــه‬ ‫نیمــی از خانوار‌هــای کانادایــی (‪ ،)٪۴۸‬گفته‌اند‬ ‫کــه‬ ‫اگــر فقــط ‪ ۲۰۰‬دالر در ماه کمتر درآمد داشــته‬ ‫باشـ‬ ‫ـند‪،‬‬ ‫قادر‬ ‫به‬ ‫پرداخت صورتحســا ‌‬ ‫بهای ماهیانه‬ ‫خود نخواهنــد بود‪.‬‬ ‫در‬ ‫طــول دو ســالی که ایــن تحقیق در حــال انجام‬ ‫اسـ‬ ‫ـت‪ ،‬ایــن آمار تقریباً ‪ ۲‬درصد نســبت بــه آخرین‬ ‫نظر‬ ‫ســنجی که هر ســه ماه یکبــار انجام می‌شــود‪،‬‬ ‫رشد داشــته است‪.‬‬ ‫امــا‬ ‫با افزایــش نرخ بهــره در طول یک ســال و نیم‬ ‫گ‬ ‫ذشــته‪ ،‬اعتمــاد بــه نفــس مــردم کانــادا در مورد‬ ‫توا‬ ‫نایی خود نســبت به پرداخت بده ‌یهایشــان رو‬ ‫بــه‬ ‫کاهش بوده اســت‪ .‬آمار شــرکت ‪ MNP‬نشــان‬ ‫می‌د‬ ‫هــد میزان اعتمــاد به خــود در پرداخت بدهی‬

‫در آخرین تحقیق‬ ‫یافته است‪ .‬ســه ماهــه‪ ،‬چهار امتیــاز کاهش مردم است‪».‬‬ ‫بین‬ ‫تابســتان ســال ‪ ۲۰۱۷‬تا ‪ ،۲۰۱۸‬بانــک کانادا نرخ‬ ‫آقــای گر‬ ‫انت بازیان‪ ،‬رییس شــرکت مشــاوره تجاری به‬ ‫ــره‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫پنج‬ ‫بار‪،‬‬ ‫از‬ ‫‪۰٫۵‬‬ ‫د‬ ‫رصد‬ ‫تــا‬ ‫‪۱٫۷۵‬‬ ‫د‬ ‫رصد‬ ‫اف‬ ‫ز‬ ‫ا‬ ‫یش‬ ‫‪ ،MNP‬به هافینگتون پســت کانادا گفته اس‬ ‫ــت‬ ‫‪«:‬به‬ ‫داد‪.‬‬ ‫اگر‬ ‫چــه‬ ‫این‬ ‫نرخ‬ ‫هم‬ ‫چنان‬ ‫طبق اســتانداردهای‬ ‫نظــر می‬ ‫وام ‌رســد کــه مــردم کانــادا تمــام حــد مجاز تا‬ ‫ریخ‬ ‫ــی‪،‬‬ ‫در‬ ‫ســ‬ ‫طح‬ ‫پائین‬ ‫ــی‬ ‫قــ‬ ‫ر‬ ‫ار‬ ‫دارد‪،‬‬ ‫امــا‬ ‫از‬ ‫زمان‬ ‫‌هــای خــود را پر کرده‌انــد و هیچ برنامــه‌ای‬ ‫نیز‬ ‫ای‬ ‫جــاد‬ ‫بحــ‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫مالی‬ ‫در‬ ‫د‬ ‫هــه‬ ‫گ‬ ‫ذشـ‬ ‫بــر‬ ‫ـته‪ ،‬باالترین نرخ‬ ‫ای باز‌پرداخــت بدهی‌هــای خــود ندارنــد‪ .‬این‬ ‫بهره‌ای اســت که کانــادا به خود دیده اســت‪.‬‬ ‫وضع‬ ‫یت پرســ ‌‬ ‫شهای هشــدارآمیزی را بر می‌انگیزد افزایـ‬ ‫ـش نــرخ بهــره‪ ،‬همراه بــا قوانین ســختگیرانه‬ ‫که مصــرف‬ ‫نــد‬ ‫کن گان‪ ،‬بویــژه اگر شــرایط اقتصادی گرف‬ ‫تــن‬ ‫و‬ ‫ام‬ ‫م‬ ‫ســ‬ ‫کن‪،‬‬ ‫در‬ ‫نهای‬ ‫ــت‬ ‫جلـ‬ ‫ـوی‬ ‫اف‬ ‫ســار‬ ‫وخیم‌تر شــود و یــا نرخ بهــره افزایش یابــد‪ ،‬چ‬ ‫طور‬ ‫گس‬ ‫ــیخ‬ ‫تگی‬ ‫می‬ ‫ز‬ ‫ان‬ ‫بد‬ ‫هی‬ ‫خا‬ ‫نواد‬ ‫ه‬ ‫‌ه‬ ‫ــای کانادایی را تا‬ ‫م ‌یخواهنــد بدهی خــود را پرداخــت کنند؟»‬ ‫حدی‬ ‫گ‬ ‫رفته‬ ‫اسـ‬ ‫ـت‪.‬‬ ‫بد‬ ‫هی‬ ‫خا‬ ‫نواد‬ ‫ه‬ ‫‌ه‬ ‫ــای‬ ‫کانا‬ ‫دایی‬ ‫به‬ ‫طبق گفته اســتیفن پلــوز‪ ،‬رییس بانــک کا‬ ‫نادا‪:‬‬ ‫«این‬ ‫پائی‬ ‫ن‬ ‫‌تر‬ ‫یــن‬ ‫حــد‬ ‫خود‬ ‫در‬ ‫ب‬ ‫یش‬ ‫از‬ ‫ســه دهه گذشــته‬ ‫خبــر جد‬ ‫برای یدی برای ما نیســت‪ ،‬یکــی از دالیل اصلی رســ‬ ‫یده‬ ‫اسـ‬ ‫ـت‪،‬‬ ‫اما‬ ‫هم‬ ‫چنان‬ ‫در‬ ‫حال‬ ‫رشد‬ ‫ا‬ ‫ست‪،‬‬ ‫و‬ ‫در‬ ‫نگ ‌هداشــتن نرخ بهره در ســطح فعلــی و‬ ‫عدم پایان ســال ‪ ،۲۰۱۸‬رکورد باالی دیگری را‬ ‫افزایــش آن در حال حاضر‪ ،‬هم‬ ‫یــن نگرانی از جانب به ثبت رســانده اســت‪.‬‬

‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


‫در اداره پلیس به من گفتند به علت کشــف حجاب مرتکب جرم شــده‌ام و باید هم چه کســی در خودرو انجام شده باشــد‪ ،‬برای مالک خودرو ارسال شــده است‪ ،‬افزود‪:‬‬ ‫جریمــه بپردازم و هم خالفی خــودروام را و هم تعهد بدهم که دیگر این اتفاق تکرار ممکن اســت کســانی که کشــف حجاب کرده‌اند مســافر باشــند‪ ،‬امــا پلیس امنیت‬ ‫نمی‌شــود یک دوره آمــوزش رعایت حجاب هم باید بگذرانــم در حالی که با ناراحتی اخالقــی در این زمینــه راننده خودرو را می‌شناســد‪.‬‬ ‫منتظر انجــام مراحل کار بودم متوجه شــدم به‬ ‫‪ ‬وی گفــت‪ :‬کســانی کــه پیامــک را دریافــت‬ ‫علــت ازدحام بیــش از حــد مراجعه‌کنندگان و‬ ‫کرده‌انــد‪ ،‬پــس از مراجعــه به پلیــس امنیت با‬ ‫طوالنــی شــدن نوبــت پاســخگویی و اعتراض‬ ‫اخــذ یک تعهــد کتبــی مرخص می‌شــوند و در‬ ‫مردم و خرابی سیســتم رایانــه‌ای پلیس قادر به‬ ‫صورتــی که بــرای بار‌هــای بعدی این اقــدام در‬ ‫پاســخگویی نیســت و از همه خواست به خانه‬ ‫خودروی آنان مشــاهده شود‪ ،‬نسبت به تشکیل‬ ‫هایشــان برگردنــد‪ .‬مــردم نیز به ناچــار با کلی‬ ‫پرونــده و ارســال آن بــه مراجع قضائــی اقدام‬ ‫ســؤال که حاال چه خواهد شــد و این پیامک‌ها‬ ‫می‌شــود‪.‬‬ ‫چه تبعاتــی به همــراه خواهد داشــت آنجا را‬ ‫‪ ‬رحیمی با بیــان اینکه ازدحــام مراجعه‌کنندگان‬ ‫ترک کردند‬ ‫به پلیــس امنیــت اخالقی مــورد خاصــی نبود‪،‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫گفــت‪ :‬ایــن مراجعه به خوبی مدیریت شــد و‬ ‫تأیید ارسال پیامک‬ ‫هم‌اکنون مشــکلی وجــود ندارد‪.‬‬ ‫‪ ‬تماس‌ها بــا پلیس انتظامی بــرای پیگیری این‬ ‫رئیــس پلیس پایتخــت با تأیید ارســال پیامک ممکن است کسانی که کشف حجاب‬ ‫از ســوی پلیس امنیــت اخالقی بــرای عده‌ای‬ ‫اتفــاق و گرفتــن اظهارنظــر از آن‌هــا به جایی‬ ‫نرســید‪ .‬مطابــق پیگیــری خبرنــگار «شــرق»‪،‬‬ ‫از راننــدگان‪ ،‬از تــداوم برخــورد ایــن پلیــس کرده‌اند مسافر باشند‪ ،‬اما پلیس امنیت‬ ‫بــا بدحجابــی و بی‌حجابــی در خودرو‌هــای‬ ‫نماینــدگان مجلس پیگیر اتفــاق روز‌های اخیر‬ ‫اخالقی در این زمینه راننده خودرو را‬ ‫شــخصی خبر داد‪ .‬ســردار حســین رحیمی با‬ ‫هســتند؛ اتفاقی که خیابان وزرای تهــران را به‬ ‫بیان اینکه پلیس مطابق قانون موظف اســت‬ ‫دلیــل مراجعه باالی جمعیت برای حل مشــکل‬ ‫مقصرمی‌شناسد‪.‬‬ ‫با هر اقدام غیرقانونی‌ای برخــورد کند‪ ،‬افزود‪:‬‬ ‫کشــف حجابشــان با ترافیک ســنگینی مواجه‬ ‫مأموران پلیس در ســطح شــهر خودرو‌هایی را‬ ‫کــرده بود‪.‬‬ ‫کــه در آن‌ها کشــف حجاب می‌شــود‪ ،‬شناســایی و با آنــان برخــورد می‌کنند‪.‬‬ ‫‪ ‬بــه گفتــه حاضــران در پشــت در پلیس وزرا‪ ،‬بــه دلیل باالبــودن تعداد افــرادی که‬ ‫‪ ‬وی بــا بیان اینکه رصد خودرو‌های حامل افراد هنجارشــکن با چشــمان غیرمســلح برایشــان اخطــار آمــده بود‪ ،‬در ابتدا فــرم تعهد را بیــرون از دفتر و در پیــاده‌رو بین‬ ‫انجــام می‌شــود‪ ،‬افــزود‪ :‬پلیس البتــه اظهارات کســانی را که نســبت به ایــن اتهام مــردم پخــش می‌کننــد‪ ،‬اما در آخر پلیــس با حضــور در بین مردم خبر از پاک‌شــدن‬ ‫اعتراضی داشــته باشــند شــنیده و در صورت اثبات بی‌گناهی آنان مشــکلی نیست‪ .‬تمــام شــکایت‌ها می‌دهد‪.‬‬ ‫رحیمــی با بیان اینکه ایــن پیامک‌ها فارغ از اینکه اقدام به کشــف حجاب از ســوی از روزنامه شرق‬

‫‪  27 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪27 Kheradmand‬‬


‫آن‌ها که جرمشان "کشف حجاب در خودرو" است!‬

‫اخالقــی مراجعــه کرده اســت‪ .‬او می‌گوید‪ :‬من و همســرم شــش ماه‬ ‫ماجراهای جالب و خواندنی افرادی که از طرف پلیس‬ ‫می‌شــود که متارکــه کرده‌ایم و همســرم اصال اســترالیا زندگی می‌کند‪.‬‬ ‫برای بدحجابی احضار شده‌اند!‬ ‫ماشــینی هم که پیش من اســت‪ ،‬به نام همســر ســابقم بوده و هنوز‬ ‫کار‌هــای نق ‌لوانتقالش را انجــام نداده‌ایم‪.‬‬ ‫«ابالغیه‪ :‬مالک خودرو شــماره‪ ...‬در خودرو شــما جرم کشــف حجاب ‪ ‬دومرتبه برایم مســیج آمده که در ماشــین مرتکب جرم کشف حجاب‬ ‫صــورت گرفتــه اســت؛ لذا ضمــن اخطــار مبنی‌بر عــدم تکــرار‪ ،‬ابالغ شــده‌ام‪ .‬رفته‌ام داخل و داســتان را می‌گویم‪ ،‬می‌گوینــد برو خالفی‌ات‬ ‫می‌گــردد‪ ،‬حداکثــر ظــرف ‪ ۷۲‬ســاعت به پلیــس امنیت اخــاق محل را بده و برو‪ .‬مســئله احتماال دو میلیون خالفی من اســت‪ ،‬من مشکلی‬ ‫ســکونت خــود مراجعه کنیــد»‪ .‬حاال حــدود چهار روزی می‌شــود که بــا پرداخــت خالفی ندارم‪ ،‬این دوســتان که پالک ماشــین مــن را ثبت‬ ‫تعــداد زیادی از زنانــی که مالکیــت خودرویی را دارند ایــن پیامک را کرده‌انــد‪ ،‬حداقــل عکــس من را هنگام کشــف حجاب در ماشــینم به‬ ‫دریافــت کرده‌اند‪.‬‬ ‫من نشــان بدهنــد‪ .‬یعنی یــک درصد احتمــال نمی‌دهند پلیسشــان‬ ‫‪ ‬داســتان از ایــن قرار‬ ‫اشــتباه کرده؟‪ ‬واقعا در‬ ‫است که پلیس امنیت‬ ‫شــرایط فعلی‪ ،‬این‌طور‬ ‫بدحجابی‬ ‫برای‬ ‫احضاریه‬ ‫پیامک‬ ‫که‬ ‫زنان‬ ‫این‬ ‫از‬ ‫‌ای‬ ‫ه‬ ‫عد‬ ‫اخالقــی بــه تعــداد‬ ‫اســیرکردن مــردم‬ ‫قابل‌توجهی از مالکان‬ ‫برایشــان چــه معنایی‬ ‫هستند!‬ ‫سخت‬ ‫و‬ ‫سفت‬ ‫چادری‬ ‫‌اند‪،‬‬ ‫ه‬ ‫گرفت‬ ‫خودرو‌هــا ‪ -‬بیشــتر‬ ‫دارد؟‬ ‫زنان ‪ -‬پیامک کشــف‬ ‫‪ ‬ســمانه هــم مســیج‬ ‫حجــاب زده و آن‌هــا را بــرای گرفتــن تعهد بــه پلیس امنیــت اخالقی کشــف حجاب را دریافت کــرده‪ .‬خودروی او ‪ ۲۰۰‬هــزار تومان خالفی‬ ‫خیابان وزرا فراخوانده اســت‪ .‬گفتگو‌ها با کسانی که به وزرا فراخوانده دارد‪ ،‬اما داســتان اینجاســت که ســمانه و تمامی خانــواده‌اش چادری‬ ‫شــده‌اند همــه شــبیه به هــم اســت و اطالعــات تــازه‌ای نمی‌دهد‪ .‬هســتند‪ .‬او امــروز باید بــه پلیس مراجعه کنــد‪ .‬ســمانه می‌گوید‪ ،‬اما‬ ‫‪ ‬عــده‌ای خودشــان می‌گویند کــه منتظر ایــن برخــورد بوده‌اند‪ ،‬چون ســراغ پلیــس وزرا نخواهد رفــت و وکیــل گرفته تا از پلیــس انتظامی‬ ‫روسری‌شــان هنــگام رانندگــی عقــب مــی‌رود و عــده‌ای دیگر حتی بابــت ایــن اتفاق شــکایت کند‪.‬‬ ‫رانندگــی بلــد نیســتند و تنها خودرویی به نامشــان اســت‪.‬‬ ‫او‪ ‬می‌گویــد‪ :‬ایــن رفتــار توهین‌آمیز را اولین‌بار اســت کــه می‌بینم و‬ ‫‪ ‬لیــدا در خیابــان الــف‪ .‬زندگی می‌کنــد‪ .‬او می‌گوید‪ :‬پیامــک که آمد‪ ،‬حــاال می‌فهمم وقتی دوســتان دیگرم آن‌قدر حالشــان از ایــن رفتار بد‬ ‫گفتم چشــمت کــور‪ ،‬دنــدت نرم‪ ،‬خــودت کــه می‌دانی روســری‌ات می‌شــد دلیلش چه بود‪ .‬تــا به حال در زندگی‌ام بــا این حجم از توهین‬ ‫می‌افتــد‪ .‬این پلیســی هم که ســر میــدان الف‪ .‬می‌ایســتد و آشــنای مواجه نشــده بودم‪.‬‬ ‫ماســت به مــن گفته بود کــه به پلیس گفته‌اند شــماره ماشــین‌هایی‬ ‫را کــه راننده بدحجاب دارند بنویســیم‪ .‬برای همین وقتی مســیج آمد‪ ،‬یکــی از کســانی که به این مرکــز پلیس مراجعه کرده بــود به «ایران»‬ ‫تعجب نکردم‪.‬‬ ‫گفــت‪ :‬وقتــی پیامــک را دریافت کردم بــا دیدن کلمه وقــوع جرم در‬ ‫‪ ‬از لیــدا مقدار خالفی ماشــینش را می‌پرســم و او می‌گوید‪ :‬حدود ‪ ۵۰۰‬خودروام شــوکه شــدم‪ .‬نمی‌دانستم سر خوردن سهوی شــال از سرم به‬ ‫هــزار تومــان خالفی دارم‪ .‬روز پنجشــنبه هــم به پلیــس وزرا مراجعه منزلــه وقــوع جرم باشــد و من یک مجرم تلقی شــوم‪ .‬با اینکه بســیار‬ ‫کــردم‪ ،‬اما آن‌قدر شــلوغ بود که منصرف شــدم‪.‬‬ ‫نگــران شــده بودم و نمی‌دانســتم قــرار اســت در مراجعــه به پلیس‬ ‫‪ ‬همان پلیس آشــنا گفت‪ ،‬چون وزرا خیلی شلوغ شــده‪ ،‬حاال اگر اواخر امنیــت چه اتفاقــی برایم بیفتد صبح روز بعد راهی اداره پلیس شــدم‪.‬‬ ‫هفته هم بروید اشــکالی ندارد‪...‬‬ ‫وقتــی به محل رســیدم تعداد زیادی زن و مــرد را در یک صف طوالنی‬ ‫‪ ‬محســن‪ ،‬یکی دیگر از کسانی اســت که روز پنجشنبه به پلیس امنیت دیدم و بســیار متعجب شدم‪.‬‬

‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫فرد دیگری ســپرد‪ ،‬گروهی نیز بدلیل نگاه جنســیتی‬ ‫و ابــزاری کــه به زن دارنــد دختران را صرفــا در امور افزایش نرخ ازدواج کودکان‬ ‫ایــن جامعه شــناس بیــان کــرد‪ :‬متاســفانه در حال‬ ‫مربــوط بــه بــاروری و زاد و ولد شــرکت می‌دهند و‬ ‫حاضر در کشــور شاهد رشد مســاله کودک‪-‬همسری‬ ‫در نتیجه معتقدند باید دختــران را هرچه زودتر وارد‬ ‫هستیم و طی ‪ ۵‬ســال گذشته آمارها حاکی از افزایش‬ ‫ایــن چرخه کنند‪.‬‬ ‫نــرخ ازدواج کودکان زیر ســن قانونی بوده اســت‪.‬‬ ‫این جامعه شــناس تاکیــد کرد‪ :‬فقر نیــز از علل مهم‬ ‫وی افــزود‪ :‬بر اســاس آمارهای اعالم شــده‪ ،‬در ســال‬ ‫پدیــده کودک‪-‬همســری به شــمار می‌آیــد‪ ،‬هرچند‬ ‫‪ ۹۰‬حدود ‪ ۵/۴‬درصد از ازدواج‌های ثبت شــده کشــور‬ ‫که در برخی خانواده‌های متمول نیز شــاهد آســیب‬ ‫متعلــق بــه دختــران زیر ‪ ۱۵‬ســال بــوده‪ ،‬هم‌چنین‬ ‫کودک‪-‬همســری هســتیم کــه ایــن امــر ریشــه در‬ ‫طی ‪ ۵‬ســال این رقــم افزایش یافته‪ ‬و درســال ‪ ۹۵‬به‬ ‫برداشــت‌های نادرســت فرهنگی و دینــی دارد‪.‬‬ ‫‪۵/۵‬درصد رســیده اســت‪ ،‬بیشــترین آمار ثبت شــده‬ ‫وی عنــوان کــرد‪ :‬دین مبین اســام بــرای جایگاه زن‬ ‫متعلق‪ ‬به ســال ‪ ۹۳‬با عــدد آمــاری ‪ ۶/۵‬درصد برابر‬ ‫ارزش مافــوق تصــور قائل اســت و پیامبــر(ص) نیز‬ ‫با ‪40‬هــزار و ‪238‬کودک دختر اســت‪.‬‬ ‫برای آن‌کــه بهترین الگوســازی را بــرای جامعه خود‬ ‫انصاری خاطرنشــان کــرد‪ :‬آمارها نشــان می‌دهد که‬ ‫انجــام دهنــد‪ ،‬همواره نهایــت احتــرام را به حضرت‬ ‫در بین اســتان‌های کشــور‪ ،‬خراســان رضــوی از نظر‬ ‫فاطمــه(س) می‪‎‬گذاردنــد و حــق انتخــاب را بــرای‬ ‫کمــی در صــدر این مســاله قــرار دارد و پــس از آن‬ ‫ایشــان محفــوظ و معمول می‌دانســتند‪.‬‬ ‫آذربایجان شــرقی‪ ،‬سیستان و بلوچســتان و خوزستان‬ ‫انصــاری اظهــار کــرد‪ :‬اگــر ما صرفــا در امــر ازدواج‬ ‫قــرار دارنــد‪ ،‬تهــران نیــز در بیــن اســتان‌ها در رتبه‬ ‫در ســنین پایین بــه ازدواج زودهنــگام دختر پیامبر‬ ‫هشــتم قرار می‌گیرد و کمترین آمار کودک همســری‬ ‫اعظم(ص) اســتناد کنیم نخســت می‪‎‬بایســت پدری‬ ‫متعلق به ســمنان اســت‪.‬‬ ‫همچون پیامبــر و تربیتی همچون تربیت ایشــان را‬ ‫در حق فرزنــدان خود به‬ ‫کودک‌بیوگی‬ ‫جــا آوریم‪.‬‬ ‫وی گفــت‪ :‬هم‌چنیــن ماحصل کودک‪-‬همسری هرچه‬ ‫وی گفــت‪ :‬کــودک‬ ‫همســری بــه خــودی‬ ‫از آنجــا کــه تاکید شــده؛‬ ‫که باشد‪ ،‬خانواده‌ای پایدار‪،‬‬ ‫خــود اتفاقــی نامبارک‬ ‫فرزنــد زمانــه‪‎‬ی خــودت‬ ‫و پیونــدی نامعلــوم‬ ‫باش؛ پس بهترین تصمیم‪،‬‬ ‫زنانی شاداب و فززندانی موفق‬ ‫برای دختران محســوب‬ ‫تفکــر منطقــی و بــدون‬ ‫بود‪.‬‬ ‫نخواهد‬ ‫سالمت‬ ‫و‬ ‫می‌شــود‪ ،‬امــا بخــش‬ ‫جهت گیــری و مقاومت‪ ‬‬ ‫تاریک‌تــر ایــن معضل‪،‬‬ ‫در مورد ازدواج زودهنگام‬ ‫کودک‪-‬بیوگی اســت؛ در‬ ‫دختران اســت‪.‬‬ ‫ســال‌های ‪ ۹۰‬تا‪ ۱۷ ،۹۵ ‬درصد از کل ازدواج‌های ثبت‬ ‫ایــن جامعه شــناس تاکید کــرد‪ :‬کودکان در شــرایط‬ ‫شــده کشــور متعلق به کودکان زیر ســن قانونی ‪۱۸‬‬ ‫کنونــی جامعــه نیازمنــد رشــد و بالندگی بیشــتری‬ ‫ســال بوده اســت‪ .‬ماحصل این رقم‪20 ،‬هــزار کودک‬ ‫هســتند‪ ،‬در حالــی کــه کــودکان قربانــی ازدواج‬ ‫دختــر و پســر مطلقه و بیــوه اســت‪ .‬در حال حاضر‬ ‫زودهنــگام از انواع آســیب‌های جســمی‪ ،‬جنســی و‬ ‫با رقمی بــاالی یک میلیون کودک همســر و نوجوان‬ ‫روانــی رنــج می‌برند‪.‬‬ ‫بیــوه در کشــور روبرو هســتیم‪.‬‬ ‫وی افــزود‪ :‬آنها بــدون آمادگی وار د دنیای زناشــویی‬ ‫ایــن جامعه شــناس عنــوان کــرد‪ :‬زنانی کــه کودکی‬ ‫می‌شــوند‪ ،‬در حالــی کــه بدن‌شــان آمــاده بــاروری‬ ‫نکرده‌انــد‪ ،‬تحصیالت ندارند‪ ،‬از شــغل و امنیت مالی‬ ‫نیســت‪ ،‬از مهارت‌های گفت‌وگوی متقابل و مدیریت‬ ‫برخوردار نیســتند‪ ،‬شــخصیت آســیب دیده دارند و‬ ‫خانــواده بی‌خبرنــد‪ ،‬در نتیجه باالترین آمــار جدایی‬ ‫بــدون عاقبــت مشــخصی رهــا می‌شــوند‪ ،‬ماحصل‬ ‫و طــاق را در ازدواج‌هــای کودک‪-‬همســری شــاهد‬ ‫کودک‪-‬همســری هرچه که باشــد‪ ،‬خانواده‌ای پایدار‪،‬‬ ‫هستیم ‪.‬‬ ‫زنانــی شــاداب و فززندانی موفق و ســامت نخواهد‬ ‫انصاری تاکید کرد‪ :‬کودک همســری در ســنین بسیار‬ ‫بود‪.‬‬ ‫پاییــن بــه ویژه زیر ‪ 13‬ســال‪ ،‬یکــی از مصادیق مهم‬ ‫انصــاری تاکیــد کــرد‪ :‬بــرای متوقف کردن ســونامی‬ ‫کودک‌آزاری اســت‪ ،‬زیرا پــس از ازدواج کودک از حق‬ ‫کــودکان بیوه‪ ،‬به همکاری و همدلــی و توجه ویژه‌ی‬ ‫تحصیل در مدارس عادی محروم می‌شــود؛ بهداشــت‬ ‫ارگان‌هــای ذیربــط جهــت تدوین لوایــح حمایتی و‬ ‫جنســی او بــه خطــر می‌افتــد و حق انتخــاب نوع‬ ‫بازدارنــده در جهــت ممانعــت از ازدواج کــودکان و‬ ‫زندگی از او ســلب می‌شــود‪.‬‬ ‫هم‌چنیــن افزایش ســن ازدواج نیــاز داریم‪.‬‬ ‫وی اظهــار کــرد‪ :‬درســت اســت کــه‪ ‬کــودکان ‪-۱۰‬‬ ‫وی اظهــار کرد‪ :‬از ســوی دیگر جامع ‌ه روانشناســان‬ ‫‪۱۱‬ســاله و یــا نوجوانــان ‪۱۵-۱۳‬ســاله بــه میزانی از‬ ‫و جامعه شناســان کشــور شایسته اســت که نگاهی‬ ‫شــناخت جنســی از بدن خــود رســیده‌اند‪ ،‬ولی این‬ ‫دقیق‌تــر به ایــن معضل داشــته باشــند و در جهت‬ ‫یــک امر کامال زیســتی و بیولوژیک اســت و به هیچ‬ ‫فرهنگ‌ســازی و اطالع رســانی در حیطــه خطرات و‬ ‫عنوان نبایــد به عنوان ابزار و دســتاویزی بــرای وارد‬ ‫تبعــات این ازدواج‌های سســت بنیاد اهتمــام ورزند‪.‬‬ ‫کــردن کــودکان و نوجوانان به دنیای روابط جنســی‬ ‫بزرگســال قلمداد شود‪.‬‬

‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫یادآوری داستان ناتمام کودک همسری‪...‬‬ ‫یک جامعه شناس گفت‪ :‬کودک همسری در‬ ‫سنین بسیار پایین به ویژه زیر ‪ 13‬سال‪،‬یکی از‬ ‫مصادیق مهم کودک آزاری است‪.‬‬ ‫مرجــان انصــاری یکــی از پژوهشــگران اجتماعی در‬ ‫گفت‌وگو با خبرنگار ایســنا‪ ،‬با اشــاره بــه پدیده کودک‬ ‫همســری عنوان کــرد‪ :‬در روانشناســی ازدواج‪ ،‬عمده‌ی‬ ‫تمرکز ما به شناســایی نقاط همســانی و غیرهمسانی‬ ‫زوجین معطوف اســت‪ ،‬زیــرا ازدواج یکــی از اتفاقات‬ ‫مهــم زندگی هر فرد محســوب می‌شــود‪.‬‬ ‫این جامعه‌شــناس افزود‪ :‬این اهمیت بــه دلیل تاثیری‬ ‫اســت که امر ازدواج بر رشد شــخصیت افراد می‌گذارد‪،‬‬ ‫در این میان یکی از شــاخصه‌های مهم انتخاب همسر‪،‬‬ ‫توجه به تفاوت ســنی است‪.‬‬ ‫وی اظهــار کرد‪ :‬در گذشــته به علت فقر دانش و برخی‬ ‫ســنت‌های غلط‪ ،‬اکثر جوامع شــرقی دختران و پسران‬ ‫را در ســنین بســیار پایین وارد جریان زندگی زناشــویی‬ ‫می‌کردند‪ ،‬به نحوی که بســیاری از پــدران و پدربزرگان‬ ‫ما در ســنین آغازین جوانی تجربــه ازدواج و پدر بودن‬ ‫را از ســر گذرانده‌اند‪.‬‬ ‫انصــاری بیان کــرد‪ :‬امــا به مــرور بخش عمــده‌ای از‬ ‫جامعــه‌ی مــا به این اندیشــه صحیح دســت یافت که‬ ‫دختران و پســران بایــد از حقوق پیــش از ازدواج خود‬

‫بهــره مند شــوند‪ ،‬آنها نیاز به کســب تجربــه‪ ،‬دانش و‬ ‫رشــد شخصی دارند تا متناســب زمانه خود کامال مجهز‬ ‫و آماده به ســمت تشــکیل خانواده قــدم بردارند‪.‬‬ ‫وی گفــت‪ :‬در کنار این دیــدگاه‪ ،‬گروهی دیگر کماکان‬ ‫قائل به حفظ شــرایط گذشــته هســتند‪ ،‬تفاوت ســنی‬ ‫فاحــش میان عــروس و دامــاد در نقاط گســترده‌ای از‬ ‫کشــور هنوز امــری طبیعی و حتی الزم اســت‪.‬‬ ‫این جامعه شــناس عنوان کــرد‪ :‬در بحــث ازدواج‌های‬ ‫بزا اجتماعی مواجه‬ ‫نامتناســب ما با دو پدیــده آســی ‌‬ ‫هســتیم‪ ،‬در نوع اول ازدواج با فاصله ســنی زیاد انجام‬ ‫می‌شــود؛ دختــران بســیار جوان بــه عقــد مردانی در‬ ‫می‌آینــد کــه از نظــر ســن در جایــگاه پدر آنهــا قرار‬ ‫می‌گیرند‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬این معضل چند ســالی اســت کــه در دنیای‬ ‫مــدرن نیز مــورد توجــه و نقد و بررســی قــرار گرفته‬ ‫اســت‪ ،‬دختران جوان اغلب در ســودای پول و حمایت‬ ‫مالی و گاه جبران کمبودهای عاطفی به ســمت مردان‬ ‫مســن می‌روند‪.‬‬ ‫انصاری یادآور شــد‪ :‬اصطالحی که در مــورد این مردان‬ ‫بــه کار مــی‌رود‪ ،‬شــوگر ددی "‪"sugar dady‬اســت که‬ ‫معادل فارســی مناســبی برای آن تعبیر نشــده است و‬ ‫بــه معنــای مــردان ســالخورده و متمولی اســت که با‬ ‫تکیه بر ثروت خــود با دختران جــوان ازدواج می‌کنند‪.‬‬

‫‪  24 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫وی تاکیــد کــرد‪ :‬در این نوع از روابط تنها مســاله رفع‬ ‫نیــاز مالی طرف مونث و امیال نفســانی طرف مذکر و‬ ‫گاه بحث کشــش عاطفی ناشــی از کمبود پدر و حامی‬ ‫عاطفی مطرح است‪.‬‬ ‫این کارشــناس ارشــد روانشناســی عنوان کــرد‪ :‬در علم‬ ‫روانشناســی ازدواج‪ ،‬فاصله ســنی مناســب برای ازدواج‬ ‫بیــن ‪ ۳‬تا ‪ ۵‬ســال پیش‌بینی شــده اســت‪ ،‬در حالی که‬ ‫ما در ایــن نوع از ازدواج‌ها با تفاوت ســنی بیش از ‪۲۰‬‬ ‫ســال روبرو هستیم‪.‬‬ ‫وی اظهــار کرد‪ :‬نوع آســیب زننده‌تــری از ازدواج‌های‬ ‫نامتعــارف نیــز وجــود دارد کــه به کودک‪-‬همســری‬ ‫معــروف اســت‪ ،‬ایــن پیونــد زناشــویی زمانــی اتفاق‬ ‫می‌افتــد کــه زوجــه در ســنین زیر ‪ ۱۵‬ســال به ســر‬ ‫می‌برد‪ ،‬از منظر جامعه‌شناســی این نــوع از ازدواج یک‬ ‫آســیب و آفــت جدی بــه شــمار می‌آید‪.‬‬ ‫انصــاری گفــت‪ :‬از منظر روانشناســی برقــراری رابطه‬ ‫جنســی با یک کودک ‪ ۱۰‬ســاله و حتی ‪ ۱۳‬ساله تجاوز‬ ‫بــه دنیــای بکــر کودکــی و نوجوانی آنهاســت‪ ،‬عمده‬ ‫ازدواج‌هایی که بافاصله ســنی زیاد زوج از زوجه اتفاق‬ ‫می‌افتــد غالبــا به علت فقــر مالی یا فرهنگی اســت‪.‬‬ ‫وی افــزود‪ :‬برخــی طوایف و اقــوام معتقدند که دختر‬ ‫بدلیل خــارج بودن از چرخــه‪‎‬ی درآمدزایــی‪ ،‬موجودی‬ ‫اضافه اســت و باید سریع‌تر مســوولیت معاش او را به‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪24 Kheradmand‬‬


‫برنامه‏ریــزی و ادارۀ شــهر به‌‌ســادگی می‏تواند موجب‬ ‫تقویت حضــور زنان یا طرد آنهــا از عرصه‏های عمومی‬ ‫شــهری شــود‪ .‬نکاتی که برخی از آنها ممکن اســت در‬ ‫نــگاه اول چندان بدیهــی به نظر نرســند‪ .‬مث ًال کیفیت‬ ‫توســعۀ شــهری و تحوالت کالبدی و ســاختاری عاملی‬ ‫تعیین‏کننــده در این میان اســت‪.‬‬ ‫همان‌طــور کــه پیش‌تر گفتــه شــد‪ ،‬شــهرهای ما در‬ ‫حــال گذار و دگرگونی هســتند؛ رشــد افسارگســیخته‬ ‫هــر روز گرهــی بــر وســعت و پیچیدگی بافت شــهر‬ ‫می‏افزایــد و زندگــی روزانــۀ مــا را تحــت تأثیــر خود‬ ‫قــرار می‏دهد‪ .‬خصوصاً در شــهرهایی نظیــر تهران که‬ ‫ایــن توســعه و پیچیدگی متأســفانه همواره به ســود‬ ‫ســوداگری‪ ،‬ساخت‏وساز‪ ،‬ســاخت بزرگراه‌ها و «عبور و‬ ‫مــرور» بزرگ‌مقیاس بوده اســت‪ .‬بافت محله‏ای شــهر‬ ‫شــکافته می‌شــود و فرو می‏پاشــد و جای آن را برج‏ها‬ ‫و اتوبان‏هایــی می‏گیرنــد کــه گاهی تــا نزدیکی منازل‬ ‫مــا آمده‏اند‪ .‬از لحــاظ آماری زنــان در مالکیت خودرو‬ ‫ســهم بســیار کمتری از مــردان دارند؛ زیرســاخت‏های‬ ‫حمل‏‌‌و‌نقــل عمومــی نیــز عمــ ًا بــه میزان‬ ‫برابــر در اختیــار آنها نیســت‪ .‬ایــن در حالی‬ ‫اســت که بــار اصلی ســفرهای شــهری برای‬ ‫رت ‌قو‌فتــق امــور روزمــرۀ زندگــی بــر عهدۀ‬ ‫زنــان اســت‪ .‬خدمــات عمومی شــهر نیز به‬ ‫یک میــزان در اختیــار این دو گروه نیســت‬ ‫و این شــرایط هــر روز زندگی زنانۀ شــهر را‬ ‫دشــوارتر و طبقاتی‏تــر می‏کنــد‪ .‬در چنیــن‬ ‫بافــت شــهری‌‌ای‏‪ ،‬زنان «ســالم»‪« ،‬جــوان»‪،‬‬ ‫«بــدون فرزند» و «صاحب خــودرو» زندگی‬ ‫آســوده‏تری دارنــد‪ .‬همین ویژگی‌ها نشــان‬ ‫می‏دهــد که کیفیت توســعۀ فضای شــهری‬ ‫چطور می‏تواند تبعیض‏هــای متعددی را بر‬ ‫زندگــی مــا تحمیل کنــد‪ .‬همۀ زنــان نیز به‬ ‫یــک میــزان از این الگوی توســعه متضرر نمی‏شــوند‪.‬‬ ‫همیشــه این جایگاه اجتماعی افراد اســت کــه آنها را‬ ‫فرودســت ســاخته یا زندگی را برایشان آســان می‏کند‪.‬‬ ‫بنابرایــن هرچه توســعۀ شــهری بــر مبنای گســترش‬ ‫فضاهای عمومی شــهری‪ ،‬حفظ ســاختار محلی مناطق‬ ‫مســکونی و اهمیت دادن به فضاهای عمومی کوچک‬ ‫محلی باشــد‪ ،‬احتماالً «زنان» زندگی آسوده‏تر و پویاتری‬ ‫از حیــث اجتماعــی خواهند داشــت‪ .‬به ایــن ترتیب‪،‬‬ ‫وقتــی از زنان حــرف می‏زنیم باید بدانیــم که خود این‬ ‫عنــوان کلی نیز مقوله‌ای یکدســت و همگن نیســت؛‬ ‫زنــان از گروه‌هــای ســنی و طبقاتی مختلفــی می‌آیند‬ ‫و در نواحــی مختلف شــهر که هر یک بــه فرهنگ و‬ ‫گروه فرهنگــی خاصی تعلق دارنــد پراکنده‌اند‪ .‬همین‬ ‫تفاوت‏ها مســئله را پیچیــده می‏کند‪.‬‬

‫‪ ‬کیفیت زنانۀ فضاهای شهری‬

‫سیاســت حضور زنــان در فضاهــای عمومــی یکی از‬ ‫وجوه کلی کیفیت جنسی‏شــدۀ فضای شــهری اســت‪.‬‬ ‫اما ســوی دیگر ماجــرا فاعلیــت زنان در شــکل‏‪ ‬دادن‬ ‫بــه فضاهــای در دســترس آنهاســت‪ .‬بســیاری از زنان‬ ‫طبقات فرودســت یا متوســط شهری می‏کوشــند تا با‬

‫بهره‏گیری از فضاهای شــهری که روزانه در دسترسشان‬ ‫قــرار دارد به فعالیت اقتصــادی و تولید ثروت بپردازند‪.‬‬ ‫از فروشــندگی در پارک‏هــای محلــی‪ ،‬متــرو و اتوبوس‬ ‫گرفته تا مسافرکشــی و انواع کارهای خانگی‪ .‬گســترش‬ ‫و آموزش کارهای تولیدی‌‌‌ـ‌دســتی خالقانــه در خانه‏ها‪،‬‬ ‫مراکــز فنی و حرفه‏ای و ســراهای محله ذائقــه و بازار‬ ‫عمومــی کاالهــای مــورد عالقــۀ زنــان را تحــت تأثیر‬ ‫قــرار داده‏انــد‪ .‬انعکاس ایــن تولیدات و شــیوۀ عرضۀ‬ ‫مســتقیم آنها به قــدری بــوده که در دیگر شــهرهای‬ ‫بــزرگ هم زنــان و جوانان اقدام بــه برپایی جمعه‌بازار‬ ‫کرده‌انــد‪ .‬این گــروه از تولیدکنندگان خالق حاشــیه‏ای‬ ‫عم ًال توانســته‌اند در ســال‏های اخیر رنگ و خالقیت را‬ ‫بــه عرصۀ پوشــاک و مد ایــران و نیز به فضای شــهری‬ ‫بازگردانند‪.‬‬ ‫فعالیت‏های عمدتــاً اقتصادی نیز که مثــ ًا زنان طبقۀ‬ ‫کارگــر در فضاهــای عمومی نظیر پارک‏هــا یا فضاهای‬ ‫ترانزیتــی مانند مترو و اتوبوس به شــکل خودانگیخته‬ ‫ســازمان می‏دهند‪ ،‬هرچنــد غالباً با خوردن برچســب‬

‫کلــی «معضل»‬ ‫ِ‬ ‫ً‬ ‫طرد می‌شــوند یا نهایتا مورد دلســوزی قــرار می‌گیرند‪،‬‬ ‫از پتانســیل‏های اجتماعــی و اقتصادی ایــن گروه‏های‬ ‫اجتماعــی خبــر می‏دهند‪ .‬آنها هســتند که تشــخیص‬ ‫می‏دهند کدام فضای شــهری بیشترین تحرک و پویایی‬ ‫را بــرای فعالیــت آنها فراهــم میــآورد‪ .‬امکان‏هایی که‬ ‫اگر به‌‌درســتی درک و تشــخیص داده شوند سرنخ‏های‬ ‫کارآمــدی در اختیار برنامه‏ریزان شــهری قرار می دهند‪.‬‬ ‫به‏عــاوه‪ ،‬حضور مــداوم زنــان در فضاهــای عمومی‬ ‫در گوشــه و کنــار شــهر‪ ،‬از پیــاده‌روی صبحگاهی در‬ ‫پارک‏هــای عمومی تا حضور در باشــگاه‏های ورزشــی‪،‬‬ ‫امــکان بــروز مناســبات اجتماعی مبتنی بــر همیاری‪،‬‬ ‫ایجاد صندوق‏های قرض‌الحســنۀ خودگــردان‪ ،‬تورهای‬ ‫گردشــگری خودگــردان ارزان‌قیمــت‪ ،‬کارهــای خیریۀ‬ ‫جمعی و ارتقای کیفیت زندگــی زنان خانه‏دار را فراهم‬ ‫کرده اســت‪ .‬در واقع پارک‏هــای محلی و کوچک تهران‬ ‫بــه فضاهایی عمدتــاً زنانه تبدیل شــده‏اند‪.‬‬ ‫در دل همیــن فضاهاســت کــه زنــان اجتماعــات‬ ‫خودانگیختــۀ کوچــک خــود را ســازمان می‏دهنــد و‬ ‫همیــاری اجتماعی در جوامعشــان را تقویت می‏کنند‪.‬‬ ‫بســیاری از ســازمان‏های مردمی کــه پایه‏های همیاری‬ ‫اجتماعــی در ایــران را تشــکیل می‏دهنــد اساســاً‬

‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫وجودشــان را مدیون شــبکه‏های اجتماعــی فعال زنان‬ ‫در ســطح شــهر هستند‪.‬‬ ‫‪ ‬زنان در فضاهای عمومی مصرفی‬ ‫با گســترش فضاهــای مصرفی در تهــران از دهۀ ‪ ۷۰‬به‬ ‫ایــن ســو‪ ،‬گــردش و وقت‏گذرانــی در مراکــز خرید به‬ ‫یکی از شــیوه‏های حضور اجتماعی زنــان و جوانان در‬ ‫فضای شــهری تبدیل شده است‪ .‬بســیاری از زنان جوان‬ ‫حضــور در فضاهای این‌چنینی را بــه فضاهای عمومی‬ ‫ســنتی‏تر ترجیــح داده‌اند‪ .‬جســت‌وجوی فراغت‪ ،‬لذت‬ ‫و وقت‏گذرانــی زنــان‪ ،‬جوانــان و گروه‏هــای کم‏درآمد‬ ‫حاشــیه‏ای دیگر‪ ،‬که در بســیاری از مــوارد بدون قصد‬ ‫خرید بــه این مراکز وارد می‏شــوند می‏توانــد‪ ،‬فراتر از‬ ‫نمایش مصرف‪ ،‬شــیوۀ مصرف فضا را تغییــر داده و آن‬ ‫را در خدمــت «نو کردن شــکل زندگی» قــرار دهد‪ .‬به‬ ‫ایــن معنا که فضــای مصرفی را به مکانــی برای حضور‬ ‫گروه‏های اغلب فراموش‌شــده و غیرمولــد تبدیل کند‪.‬‬ ‫شــاید این فضاهای مصرفی‪ ،‬بیــش از هر مکان دیگری‪،‬‬ ‫امکان پرســه‏زنی زنانه را فراهم آورده باشــند‪.‬‬ ‫هرچند روند روبه‌رشد ســاخت مراکز خرید و بازارهای‬ ‫تجار ‌یـ‌مصرفــی غــول پیکــر در تهــران‪ ،‬در‬ ‫فقیــر شــدن اقتصاد محلــی‪ ،‬کاالیی‌ســازی‬ ‫فضای عمومی و شــیوه‏های گــذران فراغت‬ ‫مؤثــر بــوده و اعتــراض منتقــدانِ جریــان‬ ‫موجود توســعۀ شــهری و نوســازی تهران را‬ ‫برانگیخته اســت‪ ،‬به دالیل فــوق‏‪ ،‬این فضاها‬ ‫همچنــان مــورد توجــه و عالقــۀ گروه‏های‬ ‫مختلف اجتماع ‌یـ‌هویتی هســتند؛ شــاید به‬ ‫ایــن دلیل‪ ‬که امکان حضــور و تجربۀ کیفیات‬ ‫متفاوتی از زیســت شــهری را برای بسیاری از‬ ‫مــردم ُخردپای شــهر فراهــم می‌کنند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫حیات زنانه در عرصۀ عمومی آنالین‬

‫معنا و گســترۀ فضــای عمومی یــا به‏عبــارت دقیق‏تر‬ ‫عرصۀ عمومــی با ظهور رســانه‏های اجتماعــی آنالین‬ ‫تحــوالت بســیاری به خــود دیده اســت‪ .‬بســیاری از‬ ‫نظریه‏پــردازان حوزۀ عمومــی امروز فضاهــای آنالین‬ ‫را بخشــی جدایی‏ناپذیر و با اهمیــت از حوزۀ عمومی‬ ‫تلقی می‌کنند‪ .‬البته تجربه‏ای کــه معنای مکان ‌یـ‌زمانی‬ ‫آن بــا تجربــۀ فضامنــد عرصــۀ عمومــی تفاوت‌های‬ ‫بنیادیــن دارد‪ .‬در عیــن حــال‪ ،‬ایــن فضاهــای آنالیــن‬ ‫مشــابهت‏های کلیــدی بــا فضــای عمومــی و عرصۀ‬ ‫عمومــی به معنای عــام آن دارنــد‪ :‬امــکان مواجهه با‬ ‫افــراد ناشــناس را فراهــم می‏آورند‪ ،‬محــل عرضه و به‬ ‫اجــرا درآمدن فعالیت‏های شــخصی و جمعی هســتند‬ ‫و‪ ،‬افــزون بــر آن‪ ،‬بــه محلی بــرای نمایش و مــراودۀ‬ ‫ســبک‏های زندگــی تبدیل شــده‏اند‪.‬‬ ‫به ایــن معنــا بخشــی از کارکردهای اصلــی فضاهای‬ ‫عمومــی در شــبکه‏های اجتماعــی آنالیــن بــه نحــو‬ ‫دیگــری در جریان اســت‪ .‬یکــی از دســتاوردهای این‬ ‫فضا تحــرک و پویایی زنان در عرصــۀ فعالیت‏های خرد‬ ‫اقتصادی اســت‪ :‬زنان بســیاری ـ که لزومــاً در آمارهای‬ ‫رســمی اشــتغال هم جایی ندارند ـ این روزها از طریق‬ ‫شــبکه‏های اجتماعــی آنالیــن امرار معــاش می‏کنند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪23 Kheradmand‬‬


‫زنان و فضاهای عمومی شهری در ایران‬ ‫وقتــی در شــهر راه می‌رویــد و گشــت می‌زنید‪ ،‬هیچ همیــن توصیــف ســاده گویای نقشــه‏ای پیچیــده از ایران‌انــد‪ .‬از همــان روزهــای آغازین انقــاب تا‪ ‬کنون‪،‬‬ ‫وقت متوجه تفاوتــی در رفتار زنان و مردان شــده‏اید؟ مناســبات اجتماعی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬سیاســی و فضایی شهر تهران با رشــد فضایی شــتابانی مواجه بود ‏ه اســت که‬ ‫اگــر کمی دقت کنید همیشــه مردانــی را می‏بینید که اســت‪ .‬فضاهای شــهری محل تالقی مناســبات خرد و مســائل و کیفیــات تــازه‏ای را به عرصــۀ برنامه‏ریزی و‬ ‫بی‏هــدف و بــا لختــی در گذرگاه‏هــا یا گوشــه و کنار کالن قــدرت‪ ،‬کنش‏های جمعی و فــردی و محل تبلور زیســت ساکنان آن وارد ساخته اســت‪ .‬توسعۀ ناموزون‬ ‫شــهر حضور دارند‪ .‬اما انگار قرارداد نانوشــته‌ای وجود سازمان اجتماعی زندگی اســت‪ .‬ما در گوشه و کنار این تهــران را غالباً محصول مهاجرت شــتابان به آن‪ ،‬ضعف‬ ‫دارد کــه زنــان عموماً بــدون هدف به فضای شــهر پا فضاهــا کار و زندگــی می‏کنیم‪ ،‬عقب رانده می‏شــویم برنامه‏ریــزی و سیاســت‏گذاری شــهری و منطقــه‏ای‪،‬‬ ‫نمی‏گذارنــد‪ .‬آنها همیشــه مقصد و منظــوری از آمدن و بــه پیــش می‏رویم یا‪ ،‬به عبــارت دیگــر‪ ،‬این فضاها ضعــف حوزۀ عمومی‪ ،‬ضعف جامعــۀ مدنی و‪ ،‬به تبع‬ ‫بــه خیابا ‏ن دارند‪ .‬همیشــه از جایی بــه جایی می‏روند محل انقیاد و فاعلیت توأمان ما ســاکنان شهر هستند‪ .‬آن‪ ،‬جامعــۀ سیاســی شــهری می‏دانند که می‏تــوان از‬ ‫یــا کاری می‌کننــد‪ .‬انــگار همــۀ مــا به شــکل ضمنی اگر گوشۀ چشــمی به زندگی جاری در فضاهای شهری آنها به عنــوان علل و عوامل تشــدیدکنندۀ یکدیگر در‬ ‫نبض این خصــوص معضالت شــهری و اجتماعی تهــران نام برد‪.‬‬ ‫می‏دانیــم که شــهر جای درنگ و پرســۀ زنانه نیســت‪ .‬تهــران بیندازیــم‪ ،‬می‏توانیم تــا اندازه‏ای بــه ِ‬ ‫یادداشــت پیش‌ترو‪ ،‬از این منظــر‪ ،‬به اهمیت فضاهای‬ ‫در‌نتیجــۀ این خطِ سرگذشــت کلــی‪ ،‬کیفیت اجتماعی‬ ‫عمومی در تعیین مناســبات جنســیتی جامعه پرداخته‬ ‫فضاهای عمومی در تهران نیز دســتخوش نابسامانی و‬ ‫اســت‪ .‬شهرها به لحاظ جنســیتی خنثی نیستند؛ یعنی‬ ‫افول بوده اســت‪.‬‬ ‫دسترســی دو جنــس به خدمــات‪ ،‬تســهیالت‪ ،‬امنیت‪،‬‬ ‫امــا ایــن همــۀ ماجــرا نیســت‪ .‬گروه‏هــای اجتماعی‬ ‫فراغــت و آســودگی در آنها به یک میزان نیســت‪ .‬اما‬ ‫مختلف جامعــه‪ ،‬به‌رغــم تمامی این دگردیســی‏ها و‬ ‫ایــن همۀ ماجــرا نیســت و جنبه‌هــای دیگری هم‬ ‫عقب‏نشــینی‏ها یا طردشــدگی‌های حاصــل از آنها‪،‬‬ ‫دارد که در پاســخ به پرســش‌های زیر نهفته است‪:‬‬ ‫همــواره بــه نحــوی ســازمان زندگی خــود را به‬ ‫زنــان در فضاهــای عمومی شــهر چــه می‏کنند؟‬ ‫تناســب این تحــوالت تغییــر داده‏انــد‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫کــدام فضاهــا را از آنِ خود کــرد ‌ه و می‏کنند یا‪،‬‬ ‫با وجود دالیل ســاختاری عمدۀ نابســامانی‏های‬ ‫بــه عبارتــی‪ ،‬فاعلیت زنانــه در فضاهای عمومی‬ ‫شــهر‪ ،‬چگونه می‏توان از پویایی کشــمکش‏ها و‬ ‫شــهر چه کیفیتی دارد؟‬ ‫حیات شــهری تهران‬ ‫دگرگونی‏های ریز و درشــت ِ‬ ‫همۀ این پرســش‏ها و درنگ‏ها خصلتی ســهل و‬ ‫ســخن گفت؟ چــه نیروهایــی در حیــات روزانۀ‬ ‫ممتنــع دارند که شــاید برای ما زنــان پیش‏پاافتاده‬ ‫شــهری در جریــان و در کنش‌انــد؟ کــدام نیروها‬ ‫و عــادی جلــوه کنند‪ ،‬امــا در عین حال دقی ‏ق شــدن‬ ‫و عرصه‏هــا در شــهر صحنۀ بــروز نزاع‏هــای ُخردی‬ ‫در آنهــا می‏تواند ما را بیــش از پیش متوجه امکان‏ها و‬ ‫هســتند که به طور مدام شــیوه‏های اعمــال قدرت در‬ ‫بن‏بســت‏های شــهر برای زنان کند‪.‬‬ ‫فضــا را تغییــر می‏دهند؟‬ ‫به‌یقیــن یکــی از نیروهــای‬ ‫فضاهای عمومی چه‬ ‫اجتماعــی حاضــر در ایــن‬ ‫تا‬ ‫‏کوشند‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫شهری‬ ‫متوسط‬ ‫یا‬ ‫فرودست‬ ‫طبقات‬ ‫زنان‬ ‫از‬ ‫بسیاری‬ ‫نســبتی با سرگذشت‬ ‫چالش هرروزه زنان هســتند‪.‬‬

‫و احوال شــهر دارند؟‬

‫با بهره‏گیری از فضاهای شهری که روزانه در دسترسشان قرار‬ ‫دارد به فعالیت اقتصادی و تولید ثروت بپردازند‪.‬‬

‫روزهــای پایانــی ســال‬ ‫بیــش از هــر زمــان‬ ‫دیگــر فضاهــای عمومی‬ ‫شــهری را زنــده و فعــال‬ ‫می‏کنــد‪ .‬از هر طرف کــه نگاه می‏کنــی جنب‏وجوش‬ ‫و رفت‏وآمد و دادوســتد اســت که آدم‏هــای متفاوت و‬ ‫گوناگون را به صحنۀ شــهر کشانده اســت؛ چه آنها که‬ ‫به دنبال تزیینات ارزان‌قیمت ســفرۀ نوروزشان هستند‪،‬‬ ‫چه کاســبان خرده‏پایی که غنیمت شــب عیــد رونقی‬ ‫به کاســب ‏ی کوچکشان بخشــیده و چه آنها که در شهر‬ ‫پرســه می‏زنند تــا زندگی جاری این ایــام را نظاره کنند‪.‬‬ ‫اگرچــه روزهای پایانی ســال معموالً برای زنــان ایرانی‬ ‫پرمشــغله و گاهی طاقت‏فرساســت‪ ،‬به‌‌وضوح می‏توان‬ ‫دید که زنان در این روزها ســهم چشــمگیر و فعاالنه‌ای‬ ‫در زندگــی عمومی جاری در شــهر دارند‪ ،‬چــه آنها که‬ ‫در پی رتق‏‌و‌فتق کارهایشــان روانۀ خیابان‏ها می‌شــوند‬ ‫و چــه آنها که در مناســبات اقتصــادی اجتماعی حاکم‬ ‫بر فضاهای عمومی ســهیم‌اند‪.‬‬

‫ســازمان اجتماعی پــی ببریم‪ .‬اگرچه تهــران نماینده و‬ ‫ســرنمون تمامــی فضاهای شــهری ایران نیســت‪ ،‬باید‬ ‫پذیرفــت که تهــران به‏‪ ‬عنــوان پایتخــت ایــران غالباً‬ ‫نامش بــا داللت‏های چندجانبۀ «مرکز»‪ ،‬نشســت‏های‬ ‫کشــوری‪ ،‬سیاســت خارجــی‪ ،‬بحران‏هــای مالــی و‬ ‫زیســت‌محیطی‪ ،‬پروژه‏های عمرانــی بلندپروازانه و‪ ،‬در‬ ‫عین حال‪ ،‬شــیوه‏های نوین زندگی شــهری عجین شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫کیفیــت فضاهای شــهری تهــران و ب ‌ه تبــع آن زندگی‬ ‫اجتماعی گروه‏های مختلف ازجملــه زنان در آن تا حد‬ ‫زیادی محصول سرگذشــت این شــهر اســت‪ .‬فضاهای‬ ‫شــهری و محله‏هــا در آن همواره در حــال دگرگونی یا‬ ‫تخریب‏انــد و از ســوی دیگر فضاهــا و مکان‏هایی در‬ ‫دل آن ســر برمی‏آورند که ســرنمون زندگی شــهری در‬

‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫حــق زنــان بــر فضاهای‬ ‫عمومی شــهر‬

‫در ســنت و تاریــخ بلنــد این‬ ‫ســرزمین‪ ،‬حــق حضــور در‬ ‫مکان‏هــا یــا فضاهــای خاص همــواره یکــی از عوامل‬ ‫تعیین‌کننــده در جایــگاه اجتماعــی زنان بوده اســت؛‬ ‫از زورخانه‏هــا تــا برخــی مکان‏هــای مقــدس و امروز‬ ‫در ورزشــگاه‏ها و ســالن‏های سرپوشــیده‪ .‬در‪ ‬واقــع‪،‬‬ ‫یکــی از نمودهــای تبلور مناســبات ْ‬ ‫قدرت جنســیتی‬ ‫کردن فضاســت؛ اینکه چه کســانی حــقّ ورود به یک‬ ‫فضــا را دارنــد و چه کســانی نــه خود یکــی از عوامل‬ ‫شــکل‏دهنده بــه ســازمان اجتماعــی یــک جامعــه‬ ‫اســت‪ .‬به همین خاطر اســت کــه گروه‏هایــی از زنان‬ ‫حــق ورودشــان به‬ ‫در ســال‏های گذشــته مــدام بــر ِ‬ ‫اســتادیوم‏ها و ســالن‏های ورزشــی تأکیــد داشــته‏اند‪.‬‬ ‫امــا ایــن تنها یک ســوی ماجراســت‪ .‬در شــهرهای ما‬ ‫مکان‏هــا و فضاهــای متعددی وجــود دارند کــه زنان‬ ‫از ورود بــه آنهــا منــع نشــده‏اند‪ .‬بــا این حال‪ ،‬شــیوۀ‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


‫‪  21 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪21 Kheradmand‬‬


‫را هــم نمی‌خوانند‪.‬‬ ‫تصویری که از شــما ارائه می‌شــود شاید به‌دلیل همین‬ ‫نخوانــدن باشــد‪ .‬یعنــی اگر کســی کلیــدر را خوانده‬ ‫باشــد می‌داند کــه کلیدر یــک اثر ملی اســت‪ ،‬بازتاب‬ ‫اســطوره‌های ایرانــی اســت‪ ،‬نه‌تن‌هــا یــک اثــر ملی‬ ‫اســت که یک اثر مذهبی نیز هســت‪ ،‬اما تصویری که‬ ‫از آقای دولت‌آبادی شــکل گرفتــه‪ ،‬انگار تصویر دیگری‬ ‫است‪.‬‬ ‫آن‌ها کــه خوانده‌اند تصویری ارائه کرده‌اند که بیشــتر‬ ‫بحث‌هایــی که درباره من می‌شــود بازتــاب آن تصویر‬ ‫اســت تا خواندن کتاب‌ها‪.‬‬

‫از نویسنده‌های ایرانی چطور؟‬

‫آثــار ادبــی ایــران را از آســتانه مشــروطه تــا روزگار‬ ‫خــودم خوانــده‌ام‪ .‬مهــم اســت کــه آدم بفهمــد از‬ ‫میرزابنویس‌هــای قجــری کــه مملکــت را بــه نکبت‬ ‫کشــاندند تا برســیم بــه ‪ ۳-۲‬نویســنده آذربایجانی‪ ،‬تا‬ ‫برســیم به دهخدا چــه اتفاق مهمی افتاده اســت و از‬ ‫کنــارش بی‌اعتنــا نگذرد‪.‬‬ ‫بعد هم چطور می‌شــود آدم صادق هدایت و ابراهیم‬ ‫گلســتان و بهرام صادقی و هوشــنگ گلشیری و صادق‬ ‫چوبک و احمد محمود و شــاعران بزرگی مثل شــاملو‬ ‫و فروغ و ســهراب ســپهری را نخواند و نشناســد؟ من‬

‫خیلــی از نویســنده‌های جوان دوســت‬ ‫دارنــد بداننــد کــه آقــای دولت‌آبــادی‬ ‫چقــدر آثــار جوان‌تر‌هــا را می‌خوانــد و‬ ‫کدامشــان را دوســت دارد؟‬

‫شما یک اتومبیل بیوک قدیمی دارید که‬ ‫اغلب در تعمیرگاه اســت‪ .‬معروف است‬ ‫که به شــما گفته‌انــد چرا یــک اتومبیل‬ ‫نــو نمی‌خرید کــه این‌قدر بــه تعمیرگاه‬ ‫نروید و شــما گفته‌ایــد اگر نــروم زبان‬ ‫مــردم کوچه و بازار را کجا بشــنوم‪.‬‬

‫ک ‌مو‌بیــش آثار نویســندگان جــوان را می‌خوانم‪.‬‬ ‫به‌عنوان داســتان بعضی از آن‌ها را دوســت دارم‪.‬‬ ‫زبانشــان زبــان کوچه‌بــازاری تمیزی اســت‪ .‬اما‬ ‫نویســنده جــوان امــروز مــا چیزی به نــام فکر‬ ‫مســئله‌اش نیســت‪ .‬اینکه چه می‌خواهد بگوید‬ ‫مســئله‌اش نیســت‪ .‬زبان را هم اگر کســی نیمه‬ ‫اســتعدادی داشــته باشــد می‌تواند یاد بگیرد‪.‬‬ ‫نگفتید به‌نظرتان چرا کســی از نویسندگان جوان‬ ‫آقــای دولت‌آبــادی را ادامه نمی‌دهــد و قصه‌ها‬ ‫و حماســه‌های بومی‌اش را روایت نمی‌کند؟‬ ‫چون ریشــه‌ای وجــود ندارد که کســی بخواهد‬ ‫بنویســد‪ .‬ریشــه بعضی‌ها ســطحی از خاک به‬ ‫عمق ‪ ۵‬ســانتی‌متر اســت‪ .‬چنین کســی چگونه‬ ‫می‌تواند از ریشــه‌اش بنویســد؟‬

‫چرا کارگاه‌ها و جلســه‌هایی نمی‌گذارید‬ ‫تــا تجربه‌هایتــان را در نوشــتن بــه‬ ‫نویســندگان جــوان منتقــل کنید؟‬

‫اعتقاد دارم که نویســندگی عبارت اســت از آموزش‬ ‫مداوم‪ .‬یعنی نویســنده مدام باید در حال آموزش دادن‬ ‫به‌خودش باشــد‪ .‬ولــی به هیچ‌وجه معتقد نیســتم که‬ ‫بشــود به دیگری آمــوزش داد‪ .‬مســتندی می‌دیدم که‬ ‫می‌گفت براســاس تحقیقــی علمی ‪ ۳‬میلیــون تفاوت‬ ‫شــناخته شــده بین ‪ ۲‬نفر وجود دارد‪ .‬حاال تفاوت‌های‬ ‫ناشــناخته بمانــد‪ .‬من کــه می‌گویم بی‌نهایت اســت‪.‬‬ ‫حــاال با این تفاوت‌هایی که هســت‪ .‬من چــه چیزی را‬ ‫می‌خواهم بــه دیگران منتقل کنم؟ هر چه الزم باشــد‬ ‫به دیگران آموزانیده باشــم در آثارم هســت‪.‬‬ ‫خودتان از چه نویسنده‌هایی بیشتر آموخته‌اید؟‬ ‫از همــه نویســنده‌ها چیــز یــاد گرفتــه‌ام حتــی از‬ ‫آن‌هایــی که دوســت نداشــتم‪ .‬تشــخیص اینکه چیزی‬ ‫که نویســنده‌ای نوشــته چیــز خوبی نیســت هم یک‬ ‫جــور فهم اســت‪ .‬البد این آثــار را تا آخــر نمی‌خوانم‪.‬‬ ‫ولی نویســندگان عزیز من همیشــه آلبر کامو و کافکا‬ ‫و داستایوفســکی و هاینریش بل بوده‌اند‪ .‬کســانی که‬ ‫اول آدم بودنــد بعد خواســتند آدمیتشــان را از طریق‬ ‫نوشته‌هایشــان منتقل کنند‪.‬‬

‫هدایــت دروازه‌ای بــود که من از این دروازه توانســتم‬ ‫وارد ادبیــات بشــوم‪ .‬ما قب ًال هم شــاهنامه را داشــتیم‪.‬‬ ‫هدایــت بــدون اینکه زبــان باز کند گفت تــو در میان‬ ‫مردمــی هســتی کــه مــن دارم می‌نویسمشــان‪ .‬آنچه‬ ‫هدایت می‌خواســت با آن ما را به شــناختن گذشته‌مان‬ ‫ببــرد منجر به نــگارش یکی از غامض‌ترین آثار شــد که‬ ‫اســمش «بوف کور» اســت‪ .‬ولی من آن ایــده ایرانی را‬ ‫که شــما می‌گویید به‌عنــوان ایده‌آل و آرمــان زندگی‌ام‬ ‫دیــدم‪ .‬چنان‌کــه گفتــم هدایت از ایــن جهت اهمیت‬ ‫دارد کــه دروازه ورود مــن اســت‪ .‬اگــر هدایــت را بــا‬ ‫میرزابنویس‌هایــی که قلنبه ســلنبه حــرف می‌زدند و‬ ‫می‌نوشــتند‪ ،‬قیاس کنید متوجه می‌شــوید که ما‬ ‫چقدر مدیون هدایت هســتیم‪.‬‬

‫خوشــبختانه در آموختن هیچ تعصبی نداشتم‪ .‬معتقدم‬ ‫آنچه خلق می‌شــود بشــری اســت و برای بشــر است‪.‬‬ ‫در دوره مــا مترجمان هم خیلی مهــم بوده‌اند‪ .‬احترام‬ ‫مهمــی بــرای مترجمــان قائلم‪ .‬آن‌هــا بودند کــه ما را‬ ‫بــا ادبیــات دنیا آشــنا کردند‪ .‬آن‌هــا بودند کــه بر نثر‬ ‫فارسی اثر گذاشــتند‪ .‬محمد قاضی یا نجف دریابندری‬ ‫یا ابوالحســن نجفی که نثرنویســان درجه یکی هستند‬ ‫و در ادبیات مکتوب فارســی تأثیرگــذار بوده‌اند‪.‬‬

‫از میــان نویســنده‌هایی کــه نــام بردیــد‪ ،‬از‬ ‫کدامشــان بیشــتر آموخته‌ایــد؟‬

‫صــادق هدایت‪ .‬هدایــت برای من خیلی مهم اســت‪.‬‬ ‫او بــه مــا گفت کــه آدم‌ها همیــن هســتند و زبان ما‬ ‫همین اســت‪ .‬زبــان کوچه بــازاری که مــن در آن رها‬ ‫بــودم و آدم‌هایی که بــا آن‌ها زندگی می‌کــردم‪ .‬منتها‬ ‫منحصر در هدایت نشــدم و از دیگــران هم یاد گرفتم‪.‬‬ ‫اما شــما ادامه هدایت نیســتید‪ ،‬امتداد فرهنگ ایرانی‬ ‫هســتید‪ .‬گل‌محمد در کلیدر ادامه اسطوره‌های ایرانی‬ ‫اســت‪ ،‬ادامه شاهنامه است‪.‬‬

‫‪  20 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫بلــه‪ ،‬فکر کنم دامــادم بود که گفت ماشــین نو‬ ‫بخر کــه این‌قدر بــه تعمیرگاه نــروی‪ ،‬گفتم اگر‬ ‫نــروم تعمیرگاه پس آن حرف‌ها و ســخن‌هایی را‬ ‫کــه آن‌ها به هــم می‌زنند‪ ،‬کجا بشــنوم؟ حاال به‬ ‫طنز بــود‪ .‬نه اینکه حــاال به این نیت بــروم‪ .‬اما‬ ‫واقعــاً اگر نــروم حرف و ســخن‌هایی را که آن‌ها‬ ‫بــه هم می‌زنند کجا بشــنوم؟‬ ‫بخشــی از دولت‌آبــادی بــودن از همین‌جــا‬ ‫می‌آید‪ ،‬از تســلطی که او به زبــان مردم کوچه و‬ ‫بــازار و واژه‌هــای فراموش شــده دارد‪.‬‬ ‫در زنــدان ســاواک که بــودم فکر می‌کــردم این‬ ‫واژگان گمشــده را چطــور بایــد جمــع کنیــم؟‬ ‫آن زمــان فکــر می‌کــردم که می‌شــود به ســپاه‬ ‫دانشــی‌ها طرحی داد که این کلمه‌های غریبه را‬ ‫جمع‌آوری کنید‪ .‬بــه ازای هر واژه تــازه نیز این‌قدر‬ ‫پــول می‌دهیــم‪ .‬در ذهنم بــود از زندان که آزاد شــدم‬ ‫پیــش دکتــر خانلری بــروم و طرحــم را بــا او در میان‬ ‫بگــذارم کــه آزادی من از زندان مصادف شــد با انقالب‬ ‫و‪ ...‬طرح به ســرانجام نرســید‪.‬‬ ‫معتقدم که زبان فارســی واژگان گمشــده بسیاری دارد‬ ‫که در زبان شــفاهی اقوام مختلف مانــده و به کتابت‬ ‫درنیامده اســت‪ .‬بخشــی از آن را نویســندگان اهل هر‬ ‫قومی کــه بودند درآوردنــد‪ .‬اما بعد از تغییر نســل‌ها‬ ‫واژه‌ها گم می‌شــوند‪ .‬وقتی جمع نشــده چــرا باید این‬ ‫اصطالحات را داشــته باشیم‪ .‬معنی خیلی از این واژه‌ها‬ ‫را جایی نمی‌تــوان پیدا کرد‪ ،‬مثل ســگ‌خوابی‪.‬‬ ‫اگــر بخواهیــد ریشــه‌های کلمــه را پیــدا کنیــد بــه‬ ‫گذشــته‌های دور مربوط می‌شــود‪ .‬کلمه مرکبی اســت‬ ‫از ســگ و خــواب کــه در زندگی شــبانی و روســتایی‬ ‫تجربه شــده‪ .‬در زندگی‌ای که همه چیز روی روال و در‬ ‫حالــت و قــرار خودش بــود‪ .‬یکی از ویژگی‌های ســگ‬ ‫بدخوابی اســت‪ .‬حاال االن با ســگ‌هایی که الی پرقو در‬ ‫خانه‌هــا بزرگ می‌شــوند اص ًال این واژه فهم نمی‌شــود‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫نویســنده‌ای که در کلیدر صدای مردم گذشــته است و‬ ‫در روزگار ســپری شــده‪ ،‬صــدای مــردم امــروز‪.‬‬ ‫هیچی نخواستم‪ .‬خواستم که فقط این آثار را بنویسم‪.‬‬ ‫وقتی کســی مثــ ًا روزگار ســپری شــده‪ ...‬را می‌خواند‬ ‫بــا نویســنده‌ای مواجه می‌شــود کــه زندگــی کارگران‬ ‫کوره‌پزخانــه را از نزدیــک تجربــه کرده اســت‪ ،‬زندگی‬ ‫در خیابان گــرگان را تجربه کرده‪ ،‬در میــان مردم کارگر‬ ‫زیســته و فراز و فرود‌هــای زندگی آن‌هــا را می‌داند‪...‬‬ ‫روزگار ســپری شده‪ ...‬می‌خواهد بگوید پدر و مادر‌های‬ ‫مــا که ســوار اتول می‌شــوند چــه کســانی بوده‌اند؛ و‬ ‫شــما در طول این سال‌ها همیشه نوشــته‌اید‪ .‬شما یک‬ ‫عمــر نوشــته‌اید و حاال که به گذشــته نــگاه می‌کنید‬ ‫فکر می‌کنید این دشــواری‌ها ارزش‌اش را داشــته؟‬ ‫مهم‌ترین چیزی که آدم در نوشــتن از دســت می‌دهد‬ ‫زندگی اســت‪ ،‬عمر است که از دســت می‌رود‪ .‬آنچه در‬ ‫هنر از دســت می‌رود خود زندگی است‪.‬‬ ‫یعنی شــما وقتــی برمی‌گردید بعــد از ‪ ۸۰‬ســال نگاه‬ ‫می‌کنیــد می‌بینید که زندگی اســت کــه قطره‌قطره از‬ ‫دســت رفته و ایــن کلمه‌ها به‌وجــود آمده‪.‬‬

‫یعنی نویســنده چه جایگزینــی دارد که بهتر‬ ‫از این باشــد؟‬ ‫هیچی‪ .‬مابه‌ازای کل زندگی همین آثار است‪.‬‬

‫ولــی جایــگاه ملی هم هســت‪ .‬شــمایلی که‬ ‫به‌عنوان نویســنده ملــی پیــدا کرده‌اید‪.‬‬ ‫بلــه‪ ،‬ولی برای شــما مهم اســت که االن چنین کســی‬

‫را داریــد‪ .‬ولــی بــرای من عــادی اســت‪ .‬نمی‌دانم که‬ ‫چیســت‪ .‬اصال شــما االن به زبــان می‌آورید‪ ،‬می‌فهمم‪.‬‬ ‫ولــی‪ ...‬هســت‪ .‬بلــه‪ ،‬خیلی مهم اســت‪ ،‬چون آســان‬ ‫به‌دســت نمی‌آید‪ .‬هســت و بنابراین‪ ،‬می‌شــود گفت‬ ‫کــه ایــن زندگی نفله نشــده و این خوب اســت‪.‬‬ ‫و چقــدر خودتــان از ابتــدا بــه راهی کــه می‌رفتید و‬ ‫کاری کــه می‌کردیــد باور داشــتید؟‬ ‫مــن فکر کردم که یــک کار می‌توانم انجــام دهم و آن‬ ‫کار نوشــتن اســت‪ .‬تصمیم گرفتم این کار را به بهترین‬ ‫شــکل انجام دهــم‪ .‬به همین ســادگی‪ .‬صــورت ماجرا‬ ‫همین اســت‪ .‬ولی ســیرتش یعنی اینکه در نوشتن چه‬ ‫می‌گــذرد بر مــن‪ .‬اصال قابل وصف نیســت‪.‬‬

‫می‌رویــم‪.‬‬

‫پس یعنی باور نویســنده بــه کاری که می‌کند‬ ‫او را پیــش می‌برد و همین باور شــما را پیش‬ ‫برده است‪.‬‬

‫بله‪ ،‬نخســتین چیزی که نویســنده در ادبیــات برایش‬ ‫مطرح می‌شــود این اســت کــه جایی که من هســتم‪،‬‬ ‫پیــش از مــن آیــا خالی مانــده بود یــا نه‪ .‬کمــا اینکه‬ ‫چیــزی کــه درباره روزگار ســپری شــده‪ .‬گفتید نشــان‬ ‫می‌دهــد که البــد جای این اثــر خالی بــوده که کتاب‬ ‫من آمده و آنجا نشســته اســت‪ .‬من ایــن را فهمیده‌ام‪.‬‬ ‫یعنــی فهمیده‌ام که ســر جــای خودم قــرار گرفته‌ام‪.‬‬

‫فکــر می‌کنیــد نویســنده‌های ما چقــدر آثار‬ ‫شــما را خوانده‌انــد؟ اگر خوانده‌انــد چرا تأثیر‬ ‫یعنــی رنج نوشــتن یــا خلق شــخصیت‌ها و آثار شما در نوشته‌هایشان معلوم نیست؟ چرا‬ ‫کســی آقای دولت‌آبــادی را ادامــه نمی‌دهد؟‬ ‫همذات‌پنــداری بــا آنها؟‬ ‫در روزگار ســپری شــده‪ ۳ ...‬بــار تــا لب مــرگ رفتم و‬ ‫برگشــتم‪ .‬در «طریق بســمل شــدن» جایی که ستوان‬ ‫انگشــتش را می‌بــرد کــه بدهــد بــه نوجوانــی کــه‬ ‫همراهــش اســت که بتوانــد رمق بگیرد‪ ،‬قلبم داشــت‬ ‫می‌ایســتاد‪ .‬چطــور می‌توانم ایــن را توضیــح بدهم؟‬ ‫بنابــر ایــن مابه‌ازایــی نــدارد کــه بگوییم مــی‌ارزد یا‬ ‫نمــی‌ارزد‪ .‬مــن فکر کــردم کــه کاری را بلــدم و انجام‬ ‫می‌دهم و ان‌شــاء‌الله خوب می‌شــود‪ .‬ولی نویســنده‬ ‫در عمــق ذهــن خــودش می‌داند که چــه کار می‌کند‪.‬‬ ‫چنیــن چیزی نــه با تشــویق میســر می‌شــود و نه با‬ ‫تخفیف کنار گذاشــته می‌شــود‪ .‬راهی اســت که داریم‬

‫‪  19 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫بــزرگ علوی اثــری ترجمه کرده بود از تئــودور نولدکه‬ ‫نویسنده‌ای آلمانی اســت‪ .‬به نام «حماسه ملی ایران»‪.‬‬ ‫نولدکه در این کتاب می‌گوید در ایران اســم فردوســی‬ ‫را کــه مــی‌آوری رگ گــردن همه بلند می‌شــود‪ ،‬اما در‬ ‫عمل از هر ‪ ۱۰‬هزار نفر یکی فردوســی خوانده اســت‪.‬‬ ‫یعنی انگار فردوســی برای این به‌وجــود آمده که به او‬ ‫افتخار کنیم‪ .‬نمی‌خواهم خودم را با فردوســی مقایسه‬ ‫کنــم‪ ،‬امــا من فکــر می‌کنــم خیلی‌هایشــان آثــار مرا‬ ‫نمی‌خوانند‪ .‬آقای دولت‌آبادی هســت بــرای اینکه رگ‬ ‫گردنشــان بلند شــود‪ ،‬اما آثارش را نمی‌خوانند‪ .‬نه‌تن‌ها‬ ‫آثــار مرا نمی‌خواننــد‪ ،‬بلکه آثار نویســندگان دیگر دنیا‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫با محمود دولت‌آبادی درباره ادبیات و زندگی‬ ‫محمود دولت‌آبادی در ذهن بسیاری به‌عنوان ادبیــات داســتانی ایــران می‌درخشــد‪ .‬بی‌آنکــه اهل یعنی هیچ‌وقــت متوجه نشــده‌اید که تبدیل‬ ‫شمایل نویسنده ایرانی جاافتاده است‪ .‬حتی اگر فروتنی‌هــای ریاکارانه باشــد به جایگاهــش در تاریخ به شــمایل نویســنده ایرانی شده‌اید؟‬ ‫عموم مردم بخواهند از کسی به‌عنوان نویسنده ادبیــات ایــران واقف اســت و بی‌مالحظــه و مداهنه اص ًال ‪ .‬االن که شــما می‌گویید متوجه شــده‌ام‪ .‬آدم باید‬ ‫مثال بزنند نخستین گزینه محمود دولت‌آبادی آنچــه را در ذهــن دارد بــه زبــان مــی‌آورد‪ .‬آنچــه کار خــودش را بکند‪ .‬در هر امر طبیعی اینگونه اســت‪.‬‬ ‫است‪.‬‬ ‫تو‌گوی ماســت بــا عالیجناب جنگل به وقتش ســبز می‌شــود و به وقتــش برگریزان‬ ‫می‌خوانیــد حاصــل گف ‌‬ ‫مرتضی کاردر‪ ،‬حامد هادیان‬ ‫اول از همــه زیــر کتــری را روشــن کــرد‪ .‬تا با دســت‬ ‫خــودش چــای نریخــت و برایمــان نیــاورد گفتگو را‬ ‫آغــاز نکرد‪ .‬پیــش رویمان آقــای دولت‌آبادی نشســته‬ ‫بود؛ نویســنده‌ای که آن‌قدر بزرگ اســت که شــمایلی‬ ‫اســطوره‌ای دارد‪ ،‬آن‌قــدر کــه نزدیک شــدن را دشــوار‬ ‫می‌کنــد‪ ،‬آن‌قــدر که گاهی گمــان می‌کردیم بــا آدمی‬ ‫از دل تاریــخ حــرف می‌زنیم‪ .‬پیش از آغــاز گفتگو آب‬ ‫پاکــی را روی دســتمان ریخــت و گفــت مــن درباره‬ ‫زندگــی شــخصی‌ام حــرف نمی‌زنم‪.‬‬ ‫حکایت زندگی مــن مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شــود‪.‬‬ ‫در عصــر یــک روز اردیبهشــتی مقابل آقای نویســنده‬ ‫نشســتیم که در آســتانه ســفر به اصفهان و شیراز بود‬ ‫و تلفن‌هــای مکــرر در دقیقه‌های نخســت در گفتگو‬ ‫وقفــه می‌انداخــت‪ .‬قدری گذشــت تا تردیــدش برای‬ ‫گفتگو با ما برطرف شــود‪ ،‬قدری گذشــت تــا از نفی و‬ ‫انکار به تأیید برســیم‪ ،‬قدری گذشــت تا جرأت کنیم و‬ ‫پرســش‌هایمان را یکی‌یکی طرح کنیم‪ ،‬قدری گذشــت‬ ‫تــا از جواب‌هــای کوتــاه بی‌حوصلــه بــه پاســخ‌های‬ ‫بلندتر برســیم و تازه آقای نویسنده سر حال‬ ‫شــده بود کــه فرصــت گفتگو‬ ‫تمام شد‪.‬‬ ‫محمــود دولت‌آبــادی‬ ‫همانی اســت که باید‬ ‫باشــد؛ نویسنده‌ای که‬ ‫با آثــار بزرگی‪ ،‬چون‬ ‫«کلیــدر» و «روزگار‬ ‫ســپری شــده مردم‬ ‫ســالخورده» و‬ ‫«جــای خالــی‬ ‫ســلوچ» بر‬ ‫تــا ر ک‬

‫محمــود دولت‌آبــادی دربــاره ادبیــات و زندگــی و‬ ‫نویســندگی‪ .‬محمــود دولت‌آبــادی در ذهن بســیاری‬ ‫به‌عنوان شــمایل نویســنده ایرانی جاافتاده است‪ .‬حتی‬ ‫اگر عموم مردم بخواهند از کســی به‌عنوان نویســنده‬ ‫مثال بزنند نخســتین گزینه محمود دولت‌آبادی اســت‪.‬‬ ‫نــه‪ ،‬ایــن خبر‌ها نیســت‪ .‬اص ًال بــه این چیز‌هــا توجه‬ ‫نمی‌کنم ‪.‬‬

‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫می‌شود‪.‬‬

‫هیچ‌وقــت این شــمایل بودن بر شــانه‌هایتان‬ ‫ســنگینی نکرده است؟‬

‫چرا‪ ،‬ســنگینی‌اش هســت‪ .‬باالخــره آقــای دولت‌آبادی‬ ‫بــودن مشــکالت خــاص خــودش را دارد‪ .‬امــا این هم‬ ‫بخشــی از واقعیــت اســت‪ .‬باید با این مشــکالت کنار‬ ‫بیایم تــا این چهارصبــاح بگذرد‪.‬‬

‫شــما در طول این ســال‌ها بار‌ها با ممنوعیت‬ ‫انتشــار آثارتــان مواجــه بوده‌ایــد‪ .‬جایــی‬ ‫می‌خوانــدم که گفتــه بودید نویســنده‌ای‬ ‫که کارش نوشتن اســت و صرفاً از طریق‬ ‫نوشــته‌هایش ارتــزاق می‌کنــد زندگی‬ ‫دشــواری دارد و روزگارش ســخت‬ ‫می‌گــذرد چــه رســد بــه وقتــی که‬ ‫جلوی انتشــار آثــارش گرفته شــود‪.‬‬ ‫در ســال‌هایی کــه آثارتــان منتشــر‬ ‫نمی‌شد‪ ،‬چگونه روزگار می‌گذراندید‬ ‫و گــذران امور چگونــه بود؟‬

‫در همــه آن ســال‌ها می‌نوشــتم و قناعــت‬ ‫می‌کــردم‪ .‬من به ســختی عــادت دارم‪ .‬اما هنوز‬ ‫نمی‌دانــم کســانی کــه ‪۱۰‬ســال مانع‬ ‫انتشــار کتابم شــدند چــرا این‬ ‫کار را کردند‪ .‬می‌خواستند‬ ‫به مــن آســیب بزنند‬ ‫یــا بــه ناشــر یــا به‬ ‫چه‌کســی؟ هنــوز‬ ‫نمی‌دانــم‪.‬‬ ‫قناعــت کردیــد‬ ‫و نوشــتید و‬ ‫خواســتید که‬ ‫نویسنده ملی‬ ‫ایران باشید‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬


‫و عمیــق او را از جامعه پیرامونی به نمایش می گذارد و با تصویرســازی های جذاب‪،‬‬ ‫تماشــاگر را به دنیــای کیمیایی می برد‪.‬‬

‫*عالقه شما به سینمای کیمیایی از کجا ریشه می گیرد؟‬

‫بنظر من ســینمای کیمیایی ســینمای خانواده اســت و در آثارش‪ ،‬بــه زندگی عامیانه‬ ‫مــردم نگاهی هنرمندانه دارد که مخاطب او را وابســته و ماندگار می کند‪ .‬عالقه پدر‬ ‫بــه ســینمای کیمیایی هم در جــذب من به این موضوع بــی تاثیر نبود‪.‬‬

‫*حرف آخر؟‬

‫اگرچــه تفکر و نــگاه کیمیایی بخوبی در آثارش جاری اســت اما درمســتند «قهرمان‬ ‫آخــر» ســعی کرده ایم زوایای تــازه ای از این کارگــردان بزرگ را نشــان دهیم و برای‬ ‫عالقــه مندانــش که کم هم نیســتند حرف های تــازه ای بزنیم‪.‬‬ ‫امیدوارم نمایش این مستند در تورتنو با استقبال خوبی مواجه شود‪.‬‬

‫سینمای کیمیایی قبل از انقالب بافیلم‬ ‫«گوزن ها» اوج می گیرد و بعداز انقالب‬ ‫هم با فیلم «خط قرمز» که همچنان توقیف‬ ‫است راه خود را ادامه می دهد‬

‫‪  17 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪17 Kheradmand‬‬


‫تعریف قهرمان در سینمای کیمیایی‬ ‫به بهانه نمایش فیلم قهرمان آخر‬ ‫در شب سینمای مسعود کیمیایی در تورنتو‬ ‫گفتگو با رضا اصفهانی زاده ( مجری طرح و سرمایه گذار )‬ ‫وقــوع انقــاب دینــی در ایــران‪ ،‬تاریخ این کشــور را بــه دو بخش قبل و بعــداز آن‬ ‫تقســیم کــرد و بســیاری از جریانها و پدیــده ها را تحــت تاثیر خود قــرار داد‪.‬‬ ‫ســینما یکــی از اولین حــوزه هایی بود که دســتخوش تغییرات گســترده قرار گرفت‬ ‫و باعــث کوچ بســیاری از هنرمندان سرشــناس و صاحب ســبک این رشــته به خارج‬ ‫از مرزهــای جغرافیایی ایران شــد‪ .‬در این میــان اما چند نام بزرگ‪ ،‬مانــدن را انتخاب‬ ‫کردند که مســعود کیمیایی کارگردان اسطوره ای ســینمای ایران از جمله آن هاست و‬ ‫شــاید ازمعدود فیلمســازان قبل از انقالب است اســت که بعداز انقالب نیز توانست‬ ‫آثــاری فاخر بــه روی پرده ببرد‪.‬‬ ‫زندگــی کیمیایــی اگرچه بــرای طرفدارانش در اتاقک شیشــه ای می گــذرد اما با این‬ ‫حــال دنیــای درون او زوایای پنهایــی دارد که گروه جوانی آن را تبدیل به مســتندی با‬ ‫عنــوان «قهرمــان آخر» کــرده اند که اثری دیدنــی و قابل توجه از آب درآمده اســت‪.‬‬ ‫بــه همین بهانــه با «رضا اصفهانی زاده» ایده پرداز این مســتند پرتــره به گفت و گو‬ ‫نشســتیم که در ادامه می خوانید‪.‬‬

‫*مستند قهرمان آخر چگونه شکل گرفت؟‬

‫ســال ‪ 92‬ایده این اثر را که برخواســته از عالقه شــخصی من به ســینمای کمیایی بود‬ ‫با یکی از دوســتان فیلمســازم مطرح کردم‪ .‬ابتدا قرار شــد کارگردانی را خودم برعهده‬ ‫بگیرم اما در نهایت با توجه به اشــراف جواد طوســی به ســینما و شخصیت کیمیایی‬ ‫از او خواســتیم تا این کار را انجام دهد‪.‬ســاخت مســتند «قهرمان آخر» حدودا ‪4‬سال‬ ‫بــه طــول انجامید و دلیل این اتفاق مشــغله های شــخصی آقــای کیمیایی و ممیزی‬ ‫های ارشــاد بود که برای مثال ارشــاد روی تصویر «بهروز وثوقی» بســیار حساس بود‪.‬‬ ‫بــا اینحــال مجوز اکــران این کار صادر شــد‪ .‬باتوجه بــه اینکه مســتندهای قبلی که‬ ‫درباره آقای کیمیایی ســاخته شــده بود‪ ،‬نتوانســته بود بار فرهنگی و هنری ســینمای‬ ‫ایــن کارگــردان را به درســتی به مخاطب بشناســاند‪ ،‬این مســتند با اســتقبال خوبی‬ ‫مواجه شــد و مورد پســند خود کیمیایی نیــز قرار گرفت‪.‬‬

‫*کمی درباره این مستند بگویید‬

‫مســتند «قهرمــان آخر» در قالب پرتره ســاخته شــده اســت و کنکاشــی اســت بر‬ ‫ســینمای کیمیایــی از آغــاز تا آخرین فیلــم وی «قاتــل اهلی» ‪.‬‬ ‫این مســتند به چندبخش تقســیم می شــود ‪ :‬محله‪ ،‬قهرمان و مرگ آگاهی‪ ،‬وســترن‬ ‫و ادای دیــن بــه ریشــه هــا‪ ،‬آنارشیســت‪ ،‬دوران طالیــی جامعــه‪ ،‬جامعــه ملتهب‪،‬‬ ‫عدالتخواهــی و بحث موســیقی هــای ماندگار‪.‬‬ ‫این مســتند ســعی می کند تعریف قهرمان در ســینمای کیمیایی را به مخاطب بیان‬ ‫کنــد و اینکــه قهرمان خــودش هم فکر نمی کنــد روزی تبدیل به یک قهرمان شــود‪.‬‬ ‫بخــش دوران طالیــی نیــز به رفاقت ها و دوســتی هــای کیمیایی در دهــه پنجاه با‬ ‫چهره های سرشــناس دنیای هنر و سینما مانند اســفندیار منفردزاده‪ ،‬فرامرز قریبیان‪،‬‬ ‫نعمــت حقیقــی‪ ،‬بهروز وثوقی و دیگران می پردازد که باعث شــکل گیــری آثار فاخر‬ ‫این کارگردان در ســینمای ایران شــده است‪.‬‬ ‫بــرای مثال‪ ،‬فیلــم «قیصر» که طیفی وســیعی از مخاطبان را از روشــنفکران گرفته تا‬ ‫عوام را به ســینما کشــاند‪ ،‬برآمــده از کانون همین دوســتی ها بود‪.‬‬ ‫ســینمای کیمیایی قبل از انقــاب بافیلم «گوزن هــا» اوج می گیــرد و بعداز انقالب‬ ‫هــم با فیلــم «خط قرمــز» که همچنان توقیف اســت راه خــود را ادامــه می دهد‪.‬‬ ‫مســتند «قهرمان آخر» نیز مسیر این فیلمســاز اجتماعی عدالتخواه و شناخت دقیق‬ ‫‪  16 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


‫نادر جوادی دکتر متخصص سرطان به کشف دارویی نائل آمده که ادعا‬ ‫می‌کند با تزریق آن‪ ،‬بیماری سرطان ریشه‌کن می‌شود‬ ‫نــه نمی‌گــذارم به این زودی بــرود و تنهای‌مان بگذارد‪ ...‬مرد نازنیــن‪ ،‬دکتر تازه‌ای می‬ ‫یابد ساکن لس‌آنجلس!‬ ‫***‬ ‫نــادر جوادی دکتر متخصص ســرطان به کشــف دارویــی نائل آمده کــه ادعا می‌کند‬ ‫بــا تزریق آن‪ ،‬بیماری ســرطان‪ ،‬ریشــه‌کن می‌شــود اما هنــوز ایــن دارو در مرحله‌ی‬ ‫آزمایش اســت و مورد تایید «اف دی اِی» یا ســازمان دارو و غذای آمریکا قرار نگرفته و‬ ‫ریســک استفاده از آن بر عهده بیمار اســت‪ .‬بانوی عزیز ما و نزدیکانش نمی‌خواهند‬ ‫ایــن کورســوی امید را از دســت بدهند‪ ،‬مگر قرار نیســت طی ‪ ۶‬تا ‪ ۹‬مــاه آینده‪ ،‬این‬ ‫جــان‪ ،‬بــدن نحیف را رها کنــد‪ ،‬پس چه باک که مــورد آزمون تازه‌ای قــرار گیرد‪ ،‬دکتر‬ ‫جوادی که تا کنون تحقیقات فراوانی بر روی سیســتم دفاعی بدن انجام داده اســت‪،‬‬ ‫قــول می‌دهد کــه زندگی را بــه او بازخواهد گردانــد‪ :‬امیدواری و دلگرمــی‪ ،‬به خانه‬ ‫باز می‌گردد!‬ ‫***‬ ‫معالجــه‌ی جدیــد شــروع می‌شــود بــا تزریــق هــر دو هفتــه یکبــار دارو در کنار‬ ‫شــیمی‌درمانی مالیــم‪ .‬پس از ‪ ۷‬ماه مشــخص می‌شــود که عدد مربــوط به آزمایش‬ ‫‪ CA125‬از ‪ ۹۰۰۰‬به ‪ ۳۵‬رســیده‪ ،‬ســلول‌های ســرطانی تماما کشــته شــده و‪...‬‬ ‫امــروز کــه این‌ها می‌نویســم زندگــی او همراه بــا نشــاط و امید به حالــت عادی‬ ‫بازگشــته‪ ...‬برای کنترل دائم و جلوگیری از رشــد دوباره ســلول‌های بدخیم‪ ،‬تزریق هر‬ ‫ســه هفته باید انجام شــود بدون نیاز به شــیمی درمانی‪ ،‬شــوربختانه اما کلیه‌ها هر‬ ‫دو از کار بازمانده اســت و عملیات دیالیز هفته‌ای ســه بار باید برقرار باشــد‪ :‬معجزه‬ ‫علم به چشــم خود دیدم!‬

‫‪  15 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫بانویی که از او گفتگو کردم شهرزاد نام دارد خواهر همسرم‪.‬‬ ‫این داستان را نوشتم با این هدف که‪:‬‬ ‫یــک ‪ -‬امیــد بدهم به تمام کســانی که در اطراف خود کســی را می‌شناســند‪ ،‬درگیر‬ ‫بیماری مهلک ســرطان ‪ -‬وامانده و ناامید‪.‬‬ ‫دو ‪ -‬دکتــر نــادر جــوادی را بــه رغــم این‌کــه در جامعــه‌ی آمریکا از شــهرت کافی‬ ‫برخــوردار اســت‪ ،‬آن طور که شایســته‌ی اوســت در حــد بضاعت‌ام بشناســانم‪.‬‬ ‫ســه ‪ -‬خســته نباشــید محکمی بگویم به باجناق نازنینم‪ ،‬همســر خســتگی ناپذیر‬ ‫شــهرزاد‪ ،‬داریــوش خوبم که مانند بــرادر و رفیق اســت برای همه‌ی مــا و دو دختر‬ ‫مهربــان و گرانقــدر خانواده‌اش که یک‌دم از مادرشــان غافل نشــدند‪.‬‬ ‫چهــار ‪ -‬شــادباش بگویم به شــهرزاد عزیــزم که مانند کوه ایســتاد و در ایــن کارزار‬ ‫نابرابــر پیروز میدان شــد‪ :‬شــهرزادمان‪ ،‬نازنین زنی که در تمام ایــن دوران به همه ما‬ ‫دلــداری داد و درس پایــداری به ما آموخت!‬ ‫***‬ ‫آدرس و وب سایت دکتر جوادی‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫درس پایداری در کارزاری نابرابر‬ ‫مهدی رضوی‬ ‫تورنتو‬

‫عزیزانــم حتمــا بخوانیــد‪ ،‬مــن کمتــر اصــرار و توصیــه بــه خواندن‬ ‫مطالبــم دارم اما این یکی متفاوت اســت از بقیه‪ ،‬مطلــب به‌درد همه‬ ‫م ‌یخــورد‪...‬‬ ‫***‬ ‫دســامبر ‪ ۲۰۱۵‬اســت‪ .‬از دردی در شــکم شروع می‌شــود‪ ،‬دکتر پس از‬ ‫آزمایــش و عکس تشــخیص می‌دهد که کیســه‌ی صفرا‪ ،‬ســنگ دارد و‬ ‫بایــد جراحی شــود‪ .‬عمل در ژانویه ‪ ۲۰۱۶‬با موفقیت به پایان می‌رســد‬ ‫امــا دکتــر در حین جراحی بــه حباب‌هایی برمی‌خورد در داخل شــکم‬ ‫کــه مشــکوک می‌نمایــد‪ ،‬نمونه‌برداری انجــام می‌شــود و همه منتظر‬ ‫جــواب آزمایــش‪ ...‬مورد مشــکوک همانی اســت که دکتــر در ذهنش‬ ‫تشــخیص داده اما برای این بانو و همســر و دو فرزندش و هر آشــنای‬ ‫دور و نزدیــک ناباورانــه‪ ،‬اندوهنــاک و شــوک‌آور اســت چنین خبری‪:‬‬ ‫نشــانه‌هایی از سرطان! سرطان پیشــرفته‌ی تخمدان‪...‬‬ ‫خیلــی زود تمامی عوامل دســت به کار شــدند‪ ،‬و شــش مــاه آزگار به‬ ‫طــور هفتگی شــیمی درمانی صــورت گرفت‪ .‬بــدن‪ ،‬رنجــور و روحیه‪،‬‬ ‫حساس شــده بود‪ ،‬حق داشت این بانو‪ ،‬براســتی حق داشت که خسته‬ ‫شــده باشــد‪ ،‬پس از هر بار شــیمیایی شدن‪ ،‬دو ســه روزی جان از بدن‬ ‫خارج می‌شــد و فقط چشــم‌ها مبهوت به تماشــای اطراف و اطرافیان‬ ‫سوســو می‌زد‪ ،‬خیال‪ ،‬راه می‌جســت به تو در توی روزگار در گذشــته و‬ ‫ناروشــنی و ابهام روزهایی که پیش رویش بود‪ :‬زنــی مدیر و کاردان که‬ ‫روزگاری روی پــا بند نبود و هر نابســامانی را که می‌شــناخت ســامان‬ ‫مــی‌داد‪ ،‬هر بی‌کــس و کاری را که به پناه آمده بود‪ ،‬ســرپناهی فراهم‬ ‫می‌کــرد و ســنگ آســیای همــه‌ی ســوته‌دالن در اطرافش بــود‪ ،‬اینک‬ ‫نیازمنــد مهربانی‪ ،‬همدلی‪ ،‬و امیــد گرفتن بود‪...‬‬ ‫***‬ ‫پــس از مراحــل شــیمی‌درمانی‪ ،‬دکتر‪ ،‬بدن بیمــار را عــاری از هرگونه‬ ‫نشــانه‌ای از ســرطان اعالم می‌کند!‬ ‫ســه ماه گذشــته اســت و پس از چک آپ‌های ادواری‪ ،‬در تاریخ نوامبر‬ ‫‪ ۲۰۱۶‬مشــخص می‌شــود بیماری بازگشــته است و به ســرعت در حال‬ ‫رخنــه به اندام دیگر اســت‪ ،‬دکتــر توصیه می‌کند که شــیمی‌درمانی از‬ ‫ســر گرفته شــود‪ ،‬از پیامدهای شــیمی‌درمانی‪ ،‬آب فراوانی‌ســت که در‬

‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫اطــراف قلــب و ریه جمع می‌شــود‪ ،‬نفس کم می‌آیــد و هر هفته باید‬ ‫با ســرنگ و ســوزنی که به اعماق جــان او فرو می‌رود‪ ،‬آب‌ها کشــیده‬ ‫شــود‪ ،‬نهایتا جمع مشــورتی پزشــکان به این نتیجه می‌رســند که طی‬ ‫دو عمل جراحی لوله‌هایی کار گذاشــته شــود تا آب را به بیرون هدایت‬ ‫کننــد‪ ...‬نوشــتن راجع به آن دوران به نظر ســاده می‌رســد امــا در آن‬ ‫شــرایط هر لحظــه به مثابه یک عمر پــر از درد و اندوه برای همســر‪،‬‬ ‫فرزندان‪ ،‬دوســتان و بستگان می‌گذشت!‬ ‫در این میان شــبی از شــب‌های میانــه‌ی درمان این زن زجر کشــیده‪،‬‬ ‫ناگهــان به بیهوشــی رفت و بــا اورژانس به بیمارســتان اعــزام گردید‪.‬‬ ‫‪ ۵‬شــبانه روز گذشــت تا به کمک دســتگاه‌های مدرن و کادر دلســوز‬ ‫پزشــکی‪ ،‬بیمار از بیهوشــی به درآمد و پس از ده روز بســتری شدن در‬ ‫سی‌ســی‌یو و کنترل شــبانه‌روزی مشــخص شــد کلیه‌ها ‪ -‬هــر دو ‪ -‬از‬ ‫کار افتاده اســت‪ ،‬و ضروری‌ســت بیمار تا پایان عمر یــک روز در میان‬ ‫تحت عملیــات دیالیز قرار بگیــرد! آه‪...‬‬ ‫***‬ ‫بــه گمانــم تمامی زنان به آزمایشــی با عنوان ‪ CA125‬آشــنا هســتند‬ ‫که مشــخص می‌کند میزان گرفتاری‌های ســرطانی تخمــدان چه میزان‬ ‫در نوســان اســت‪ ،‬حد و حــدود نرمال آن برای کســانی که تندرســت‬ ‫هســتند باید حدود ‪ ۳۰‬باشــد و این عدد برای بیمار ما بــه باالی ‪۹۰۰۰‬‬ ‫رســیده اســت‪ .‬در جوالی ‪ ۲۰۱۸‬دکترهــا اعالم می‌کنند کــه بیماری به‬ ‫الیه‌هــای لنفاوی ریشــه دوانــده و بیمار ‪ ۶‬تــا ‪ ۹‬ماه مهلــت دارد تا از‬ ‫زندگــی‌اش لذت ببــرد‪ ...‬خدایــا پزشــکان او را جــواب کرده‌اند! فضای‬ ‫خانه و کاشــانه‌ی هر آن کس که او را دوســت دارد‪ ،‬شــده است سرشار‬ ‫از ماتم و اشــک و آه‪...‬‬ ‫***‬ ‫همســرش بزرگمــردی که در این ســال‌ها هــر آنچه که بــرای بهبود و‬ ‫آرامــش زن بیمارش الزم اســت دریــغ نمی‌کند‪ ،‬از پا نمی‌نشــیند و به‬ ‫جســتجو و تحقیق ادامــه می‌دهد‪ .‬زن بایــد بماند‪ ،‬باید مــادری کند‪،‬‬ ‫همســری کنــد‪ ،‬باید نوه‌داری کند‪ ،‬مگر می‌شــود دســت روی دســت‬ ‫گذاشــت و شــمعی کــه دارد آب می‌شــود را فقط نــگاه کــرد‪ ،‬نور و‬ ‫روشــنایی او و گرمــای وجودش الزمه‌ی ادامه‌ی حیات عزیزانش اســت!‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪14 Kheradmand‬‬


‫‪  13 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور داخلی و‬ ‫اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسهی‬ ‫طراحی و صفحه آر‬ ‫با تش‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫کر از‪ :‬رضا میرفخرایی ‪-‬‬ ‫ال‬ ‫هه‬ ‫ش‬ ‫هب‬ ‫از‬ ‫ی‬ ‫‬‫ف‬ ‫ره‬ ‫اد‬ ‫کاشان‬ ‫مسرو‬ ‫ی کبیر ‪ -‬مهدی رضوی‬ ‫ره بن ‌یهاشمی ‪ -‬محمد‬ ‫تا‬ ‫جد‬ ‫ولت‬ ‫ی‬ ‫‬‫خ‬ ‫س‬ ‫رو‬ ‫خبیر‬ ‫ی ‪ -‬فهیمه شیرمحمد و‬ ‫همه ک‬ ‫سانی که در این شماره‬ ‫ما را یار و یاور بودند‪.‬‬

‫روی جلد‪:‬‬ ‫برن‬ ‫کی امه بزرگداشت مسعود‬ ‫میای‬ ‫ی در تونتو‪ -‬صفحه ‪۱۳‬‬

‫‪National Ethnic‬‬

‫‪Press and Media‬‬ ‫‪ada‬‬ ‫‪Council of Can‬‬

‫‪er of‬‬ ‫‪d is a Memb‬‬ ‫‪Kheradman‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪ss‬‬ ‫‪nic Pre‬‬ ‫‪National Eth‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪ad‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪C‬‬ ‫‪cil of‬‬ ‫‪Media Coun‬‬

‫ماهنامــه‬ ‫ارســالی خردمنــد در ویرایش و ا‬ ‫ص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫سـ‬ ‫ـال‬ ‫ی‬ ‫بایـ‬ ‫طگیری شــده و به اختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫شــوند‪ .‬ـد حتماً تایــپ و غل ‌‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫نظ‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫می‬ ‫ت‬ ‫ل‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫وی‬ ‫ج‬ ‫له ارســال‬ ‫ســندگان مقاالت‪ ،‬الزامــاً‬ ‫ب‬ ‫یان‬ ‫نی‬ ‫گر‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫دگ‬ ‫س‬ ‫اه‬ ‫ــئ‬ ‫ما‬ ‫ســت‪ .‬م ولیت قیمت‬ ‫ها‪،‬‬ ‫هنامه خردمند‬ ‫سـ‬ ‫ـر‬ ‫وی‬ ‫‌‬ ‫س‬ ‫ها‪،‬‬ ‫ن‬ ‫ح‬ ‫وه ارائه‬ ‫درج شــ‬ ‫ده در آگهــی ها بــه عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســ‬ ‫ت‪.‬‬ ‫‪-676‬‬ ‫‪el: 416-676-9‬‬ ‫‪T‬‬ ‫•‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2-8‬‬ ‫‪dmand.ca‬‬ ‫‪• Tel: 647-93‬‬ ‫‪• www.khera‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪m‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪g‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪Y‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫•‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫شماره ‪۵۱‬‬

‫ا‬‫ردیبهشت‪/‬‬ ‫خرداد ‪۱۳۹۸‬‬ ‫‬‫آپ‬ ‫ری‬ ‫ل‬ ‫‪/‬‬ ‫می ‪۲۰۱۹‬‬

‫در‬ ‫س پایداری در کارزاری‬ ‫ناب‬ ‫ر‬ ‫اب‬ ‫ر‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫تعریف‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫قهرمان در سینمای کیم‬ ‫یای‬ ‫ی ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫با محمود دول‬ ‫ ‪۱۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ت‌آبادی به بهانه کتاب‬ ‫جد‬ ‫ید‬ ‫ش‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫زنان و فضاهای عمومی‬ ‫ ‪۱۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫شه‬ ‫ری‬ ‫در‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ن ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫یادآور‬ ‫ ‪۲۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی داستان ناتمام کودک‬ ‫هم‬ ‫س‬ ‫ری‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫آ ‌نها که ج‬ ‫ ‪۲۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫رمشان "کشف حجاب‬ ‫در‬ ‫خو‬ ‫در‬ ‫و"‬ ‫اس‬ ‫ت‬ ‫! ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫اخبار و گزار ‌‬ ‫شهای مختل‬ ‫ ‪۲۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ف‬ ‫م‬ ‫رتب‬ ‫ط‬ ‫با‬ ‫زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫انیان در ک‬ ‫روزی‬ ‫انادا ‪۲۸ . . . . . . . .‬‬ ‫که بیمارستان شوروی در‬ ‫ته‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫ب‬ ‫رپا‬ ‫ش‬ ‫د ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫ماجرای م‬ ‫ ‪۳۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫هناز افشار‪ ،‬چی شد که‬ ‫این‬ ‫ج‬ ‫ور‬ ‫ی‬ ‫شد‬ ‫؟!‬ ‫‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫«کشت ‌یگی ِر» س‬ ‫ ‪۳۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫نتورنوا ِز دربار قاجار که‬ ‫بو‬ ‫د؟‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫منیر‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۶ . . . . . . .‬‬ ‫فرمانفرمائیان؛ جاودانگ‬ ‫ی‬ ‫هن‬ ‫رم‬ ‫ند‬ ‫مد‬ ‫رن‬ ‫در‬ ‫آین‬ ‫‌ههای‬ ‫بهمن کش‬ ‫سنت‪۳۹ . . . . . . .‬‬ ‫اورز؛ نوه وکی ‌لالتجار ی‬ ‫زد‬ ‫ی‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫‪ ۸۹‬سالگی پیر‬ ‫ ‪۴۰ . . . . . . . . .‬‬ ‫دانا ‪. . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫اخبار‬ ‫ ‪۴۴ . . . . . . . .‬‬ ‫بد با ما چه م ‌یکنند؟ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫بریده تاری‬ ‫ ‪۴۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫خ ‪. . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫تغییرات آب‬ ‫ ‪۴8 . . . . . . . . . .‬‬ ‫و هوایی و تاثیر عجیب‬ ‫آن‬ ‫بر‬ ‫زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫ان‬ ‫سا‬ ‫ن ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫اعتما‬ ‫ ‪۵۰ . . . . . . . .‬‬ ‫د؛ بزرگ‌ترین سرمایه‌ای‬ ‫که‬ ‫از‬ ‫دس‬ ‫ت‬ ‫د‬ ‫اد‬ ‫ه‬ ‫‌ا‬ ‫یم‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫عکس ها‬ ‫ ‪۵۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی دیدنی این ماه ‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫حریم خصوص‬ ‫ ‪۵۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی زو ‌جها‪ ،‬فاصله الزم ز‬ ‫یر‬ ‫ی‬ ‫ک‬ ‫سق‬ ‫‬‬ ‫ف‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بچه‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۵۸ . . . . . . . .‬‬ ‫ها سالم ‪ -‬فهیمه شیرم‬ ‫ح‬ ‫مد‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫لطفا زیاد‬ ‫ ‪۶۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫جدی نگیرید ‪ -‬م‪ .‬شنبلی‬ ‫له‬ ‫‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫هوش و خ‬ ‫ ‪۶۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫القیت های ذهنی ‪ -‬خس‬ ‫رو‬ ‫خ‬ ‫بی‬ ‫ری‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫جد‬ ‫ ‪۶۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫ول ‪. . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫در ض‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫یافت واژه ها ‪ -‬صفحات‬ ‫ش‬ ‫عر‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫مربی جدید ت‬ ‫ ‪۶8 . . . . . . . . . .‬‬ ‫یم ملی فوتبال ایران کی‬ ‫س‬ ‫ت‬ ‫؟ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫باز‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪70 . . . . . . . . .‬‬ ‫ارچه ‪ -‬دایرکتوری مصور‬ ‫م‬ ‫ش‬ ‫اغ‬ ‫ل‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫ ‪۷2 . . . . . . . . . .‬‬

‫زندگی‪ ،‬جنگ‬

‫ولی پس از آن دیگر هیچ!‬ ‫تنــش بیــن ایــران و آمریکا بــاال گرفته اســت‪ .‬افزایش‬ ‫حضــور نظامی آمریــکا در منطقه خلیج فارس نگران کننده اســت‪ .‬فشــار اقتصادی‬ ‫آمریکا بر روی دولت جمهوری اســامی نیز کشــنده و طاقتفرسا شده و دوران سختی‬ ‫را برای ســران ایران رقم زده اســت‪.‬‬ ‫صرفنظــر از چنــد اقدام کوچک و بــزرگ در منطقــه خلیج فارس کــه خرابکاری در‬ ‫بندر فجیره یکی از این موارد تلقی میشــود‪ ،‬بنظر میرســد نه دولــت ایران و نه حتی‬ ‫دولــت آمریکا‪ ،‬برنامه خاصی بــرای ایجاد جنگ در منطقه ندارند و این‌گونه تنشــها‪،‬‬ ‫بعیــد بنظر میرســد پا از حیطه کرکــری و رجز خوانــدن فراتر بگذارد‪ .‬ایــران توانایی‬

‫اقتصــادی جنــگ را در خــود نمیبینــد و آمریکا نیز میدانــد جنگ با ایــران‪ ،‬گردابی‬ ‫بســیار فراتر از جنگ افغانســتان و یا جنگ عــراق برایش به‌وجــود خواهد آورد‪.‬‬ ‫از نــگاه دیگــر‪ ،‬جنــگ ایــران و آمریکا سال‌هاســت که وجــود دارد‪ .‬اگــر به همین‬ ‫تحریم‌های کشــنده اقتصــادی آمریکا بر علیه ایــران خوب دقت کنیــم در خواهیم‬ ‫یافــت که در دنیای امروز جنگ تنها به لشگرکشــی نظامی محدود نمیشــود‪ ،‬همین‬ ‫جنــگ اقتصادی آمریــکا‪ ،‬خود بــه تنهایی میتوانــد در نابود کردن زیر ســاخت‌های‬ ‫جامعــه ایران کافی و کارآرا باشــد‪.‬‬ ‫امیــدوارم این تحلیل به وقــوع بپیوندد و کار درگیری بین ایــران و آمریکا به درگیری‬ ‫نظامــی نیانجامــد‪ ،‬چرا که در آن صورت هیچ‪ ،‬هیچ و دیگــر هیچ باقی نخواهد ماند‪.‬‬ ‫بــرای ملت خســته ایــران که ســالهای طوالنــی جنگ نابرابر با عراق را پشــت ســر‬ ‫گذاشــته اســت‪ ،‬تجربه جنــگ نابرابر دیگری که این بار بســیار ناعادالنــه تر خواهد‬ ‫بود زیاد آســان و دلخــواه نخواهد بود‪ .‬در صورت بروز جنگ‪ ،‬ماهیت‪ ،‬هســتی ایران‬ ‫و خــدای ناکرده یکپارچگی ارضی مان در خطر اســت‪.‬‬


‫‪  11 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪11 Kheradmand‬‬


‫‪  10 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪10 Kheradmand‬‬


‫‪  9 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪9 Kheradmand‬‬


‫‪  8 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪8 Kheradmand‬‬


‫‪  7 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪7 Kheradmand‬‬


‫‪  6 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪6 Kheradmand‬‬



‫‪  4 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۱‬اردیبهشت | خرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 51 - May/June 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪4 Kheradmand‬‬





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.