Kheradmand Magazine - Issue #45

Page 1

Volume 4 - Issue #45 - Nov/Dec 2018 Price Outside Toronto: $2 www.kheradmand.ca Tel: (416) 676-9-676



‫عکاسی و فیلمبرداری‬

‫‪  82 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪82 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫مهاجرت و وکالت‬

‫‪  81 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪81 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫‪  80 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪80 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  78 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪78 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  77 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪77 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  76 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪76 Kheradmand‬‬


‫دندانپزشکی‬

‫خدمات روان درمانی‬

‫چشم پزشکی و عینک‬

‫تعمیرگاه‬

‫‪  75 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪75 Kheradmand‬‬


‫گوناگون‬

‫خدمات برای منزل شما‬

‫‪  74 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪74 Kheradmand‬‬


‫خدمات ساختمانی‬

‫‪  73 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪73 Kheradmand‬‬


‫بازرسی ساختمان‬

‫بیمه وسرمایه گذاری‬

‫‪  72 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪72 Kheradmand‬‬


‫آرایشگاه و لیزر‬

‫آژانس مسافرتی‬

‫حسابداری‬

‫‪  71 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪71 Kheradmand‬‬


‫خدمات ارزی‬

‫آموزشگاه ها‬

‫‪  70 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪70 Kheradmand‬‬




67 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 67 


66 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 66 


‫در اون بــه صــورت عکــس مطالبی دربــاره وضعیت‬ ‫و حــال و هــوای داخلی مــارول چاپ میشــد‪ .‬در این‬ ‫مجلــه میدیدم کــه چطــور نویســندگان و طراحان و‬ ‫کارکنــان مارول با هم شــوخی میکنند یا ســر به ســر‬ ‫هــم میگذارند‪ .‬اســتن لی یک روز به ناشــر این مجله‬ ‫گفــت که میخواد عکــس اونجــوری بندازه!‬ ‫بعــد عکــس را انداخت کــه البته از کمیک مشــترک‬ ‫بتمــن و هالک بــه عنوان کاور خودش اســتفاده کرده‬ ‫بود!‬ ‫ولی بعــدش مــارول حس کــرد بهتره ایــن عکس رو‬ ‫چــاپ نکنــه بنابراین عکــس زیــر را جایگزینش کرد‪:‬‬

‫‪ Runaways‬گروهــی از نوجوانان ابرقهرمان معرفی‬ ‫شــدند کــه ‪ Excelsior‬نــام داشــتند‪ .‬اســتن لی با‬ ‫این قضیه مشــکل نداشــت ولی بعدش کــه مارول‬ ‫تصمیــم گرفت کمیک اختصاصی اونــا رو چاپ کنه‬ ‫مجبــور شــد اسمشــون رو بــه ‪ Loners‬تغییر بده‬ ‫چون اســتن لی تهدید کرد از مارول شکایت میکنه‪.‬‬

‫‪ -1‬اســتن لی در فیلم های غیــر از مارول هم‬ ‫حضور داشته!‬

‫یکی از اصطالحات مورد عالقه اســتن لــی‪Excelsior ،‬‬ ‫بودش که در واقع شــعار ایالت نیویورک هم هست و‬ ‫یه کلمه التینه که معنیش میشــه "همیشــه رو به باال‬ ‫حرکــت کن"‪ .‬اســتن لی خیلی از این کلمه در نوشــته‬ ‫های خودش بــرای مارول اســتفاده میکرد چون بهش‬ ‫خیلی اعتقاد داشت‪.‬‬ ‫امــا زمانی که چند ســال پیش کمپانــی خودش یعنی‬ ‫‪ Pow! Entertainment‬را تاســیس کــرد ‪ ،‬این کلمه را‬ ‫در انحصار خــودش درآورد‪.‬‬ ‫حتــی نام بیوگرافی اســتن هــم ‪ Excelsior‬هســتش‪.‬‬ ‫تــا اینکــه در یکــی از کمیــک هــای مــارول بــه نام‬

‫اســتن لــی رو همه میدونن کــه در همه فیلم های‬ ‫مــارول حضور افتخــاری (‪ )cameo‬داشــت‪ .‬دلیلش‬ ‫اینــه که قــراردادی بســته بود کــه طبــق اون هر‬ ‫اســتودیویی که از روی شــخصیت های مارول فیلم‬ ‫بســازه باید اســتن هم در اون باشه!‬ ‫ولی آیا میدانســتید که اســتن لــی در فیلم های غیر‬ ‫مارولی هم بوده؟ به طــور مثال او در فیلم ‪Mallrats‬‬ ‫که کوین اســمیت ســال ‪ 1995‬ســاخت‪ ،‬حضور داره‪.‬‬ ‫ضمنا ســال ‪ 2004‬در فیلــم ‪2 The Princess Diaries‬‬ ‫هم نقش کوتاهی داشــت‪.‬‬ ‫در ایــن فیلــم نقش یک مقــام دولتــی خارجی بلند‬ ‫پایــه رو بــازی میکنــه که حتی بــا «جولی انــدروز»‬ ‫نیز هــم صحبت میشــه! میگــن این عجیــب ترین‬ ‫‪ cameo‬اســتن لــی هســتش‪ .‬البته دلیلــش هم این‬ ‫بــوده کارگردان این فیلم یعنــی ‪ Garry Marshall‬از‬ ‫دوســتان استن لی هســتش‪ .‬وب‌ســایت ‪spidey.ir‬‬

‫به ایــن ‪ 8‬نکته توجــه کنند‪:‬‬ ‫‪ .1‬درجــه پکیج یا سیســتم گرمایشــی را طوری‬ ‫تنظیــم کنید کــه آب بیــش از حد داغ نشــود‪.‬‬ ‫گاهــی داغــی زیــاد آب‪ ،‬باعث ســوختگ ‌ی بدن‬ ‫ســالمند می‌شــود‪ .‬ســالمندان به دلیــل کاهش‬ ‫حس عصبی ممکن اســت متوجه داغی بیش از‬ ‫حد آب نباشــند یا عکس‌العمل‌شــان بــرای کنار‬ ‫رفتــن از زیر دوش آب داغ آهســته باشــد‪ .‬گاهی هم‬ ‫دیده شــده ســالمند دچار کاهش هوشیاری می‌شود و‬ ‫مدت‌هــا زیر دوش می‌ماند‪ .‬این مســاله بســیار جدی‬ ‫اســت و اگــر آب داغ باشــد منجر به ســوختگی‌های‬ ‫شــدید پوســت خواهد شد‪.‬‬ ‫‪ .2‬بهتر اســت ســالمندانی که دچار ناتوانی هســتند‬ ‫بــا یکــی از نزدیــک به‌عنــوان کمــک‪ ،‬حمــام بروند‪،‬‬ ‫به‌خصــوص ســالمندانی کــه دچار کاهش هوشــیاری‬ ‫و زوال عقــل هســتند یــا داروهایی مصــرف می‌کنند‬ ‫کــه باعث کســلی‪ ،‬بی‌خوابی و کاهــش تمرکز حواس‬ ‫می‌شــود‪ .‬حتی در صورتی‌که ســالمند اجازه می‌دهد‪،‬‬ ‫بهتــر اســت خودتــان وظیفه شستشــوی بــدن او را‬ ‫برعهــده بگیرید‪.‬‬ ‫‪ .3‬محیــط حمــام را ایمن کنید‪ .‬هرگز ســالمند را تنها‬ ‫داخــل وان حمــام قرار ندهیــد‪ .‬ســکته‌های مغزی یا‬ ‫قلبی یا اختالالت هوشــیاری ممکن اســت باعث خفه‬ ‫شــدن آنها در وان حمام شــود‪ .‬در مرکز توانبخشــی و‬ ‫نگهداری ســالمندان یارین پرســتاران محیط ایمنی را‬ ‫برای حمام ســالمندان آمــاده می‌کنند‪.‬‬

‫‪ .4‬ســطح حمام لیز اســت بنابراین بــرای جلوگیری از‬ ‫لیز خوردن ســالمند‪ ،‬حتما دســتگیره‌هایی در اطراف‬ ‫حمام بگذارید تا ســالمند با کمــک آنها در حمام قدم‬ ‫بــردارد‪ .‬اســتفاده از دمپایی با کف زبــر و دندانه‌دار‬ ‫نیــز باعــث جلوگیری از ســقوط ســالمند می‌شــود‪.‬‬ ‫گاهــی صابــون کناره‌های دیــوار یا اطراف کاشــی و‬ ‫درون درزهــای حمام باقی می‌ماند و ســطح ناایمن‬ ‫و لیــزی ایجــاد می‌کند‪ ،‬به این مســاله دقت کنید و‬ ‫همیشــه کف حمام را تمیز نگــه دارید‪.‬‬ ‫‪ .5‬حمام‌هایــی که دارای پله و وان هســتند‪ ،‬بســیار‬ ‫خطرناک‌انــد؛ پلــه به‌دلیل بــاال و پایین رفتــن از آن‬ ‫و وان از ایــن نظر که ســالمند ممکن اســت از لبه‬ ‫آن بــه جــای صندلی اســتفاده کند‪ .‬اگــر حذف این‬ ‫دو امکان‌پذیر نیســت‪ ،‬صندلی داخل حمام بگذارید‪.‬‬ ‫‪ .6‬بــه ســالمندان توصیه کنیــد هرگــز در را از داخل‬ ‫حمــام قفل نکننــد‪ .‬این کار بســیار خطرناک اســت‬ ‫و ممکــن اســت در مواقعــی کــه اتفاقــی می‌‌افتد‪،‬‬ ‫کمک‌رســانی بــا تاخیر مواجه‌شــود‪ .‬باز کــردن قفل‬ ‫زمان زیــادی الزم دارد‪.‬‬ ‫‪ .7 ‬هنگامــی که ســالمند تنهــا داخل حمام اســت‪،‬‬ ‫هرازچندگاهــی به صــدای دوش و صدای داخل حمام‬ ‫توجــه کنید‪ .‬صــدای ثابــت و مدام با یــک یک روند‬ ‫دوش ممکــن اســت به این معنا باشــد که ســالمند‬ ‫از آن اســتفاده نمی‌کند و شــاید اتفاقی افتاده است‪.‬‬ ‫‪ .8‬روزی کــه ســالمند قرار اســت اســتحمام کند‪ ،‬در‬ ‫خانه بمانیــد‪ .‬هفته نامه ســامت‬

‫‪ -2‬اســتن لــی اجــازه نــداد مــارول از اســم‬ ‫‪ Excelsior‬اســتفاده کنــه‬

‫بقیه از صفحه ‪45‬‬

‫‪  65 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪65 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪13‬‬

‫طراح جلسه میزاشــت و دوتایی داستان را شکل‬ ‫میدادن‪ .‬اونوقت طراح میرفت و خودش داســتان‬ ‫رو طراحــی میکرد و به اســتن عــودت میداد تا‬ ‫فقــط به پانل هــا دیالوگ اضافه کنــه‪ .‬البته پس‬ ‫از مدتی از میزان مشــاوره اســتن لی کاسته شد‬ ‫و کســانی مثل اســتیو دیتکو یا جک کربی بدون‬ ‫هیچ مشــورتی با اســتن خودشــون یه داستانی‬ ‫به ذهنشــون میرســید و بعد طراحیش میکردن‬ ‫و فقط برای دیالوگ نویســی مزاحم اســتن میشدن!‬ ‫البته اســتن همچنــان در برخی عناوین مارول ســعی‬ ‫میکــرد بیشــتر به عنوان نویســنده وقت بــزاره ‪ .‬مثال‬ ‫بــرای کمیکی مثــل ‪ Iron Man‬که ابتــدا «دان هک»‬ ‫و بعــد «جین کــوالن» طراحش بودن‪ .‬بنابراین اســتن‬ ‫بــرای اینکه تــو وقتش صرفه جویی کنه ســعی میکرد‬ ‫داســتان هایی خلق کنه که بشــه تو چند شــماره آن‬ ‫را کــش داد! بعدش هم میدادش دســت طــراح تا بره‬ ‫و مثــا تــو ‪ 4‬شــماره اون رو طراحی کنه‪ .‬این مســاله‬ ‫رفتــه رفته باعث شــد مــارول در خلق داســتان های‬ ‫چند قســمتی تخصص پیدا کنــه و در نتیجه چیزی به‬ ‫نــام "آرک" (‪)arc‬در عالم کمیــک به وجود بیاد که االن‬ ‫خیلی مرســومه‪ .‬ایــن در حالیه تا قبل از اون دی ســی‬ ‫خیلی بــه ندرت داســتانی چــاپ میکرد کــه در یک‬ ‫شــماره تموم نشــه‪ .‬ولی بعد از مدتی دی ســی هم از‬ ‫همین روش مارول اســتفاده کرد‪.‬‬

‫‪ -9‬همســر اســتن لــی بازیگــر و صداپیشــه‬ ‫انیمیشــن بــود‬

‫همســر اســتن لی‪ Joan ،‬نام داشــت کــه بازیگر بود‪.‬‬ ‫استن لی عاشق همســرش بود و همیشه ازش تعریف‬ ‫میکرد‪ .‬ضمنا همســرش صداپیشــه شــخصیت "مادام‬ ‫وب" در ســریال "مــرد عنکبوتی‪ :‬مجموعــه کارتونی"‬ ‫هــم بود! اســتن لی یک بار در جواب کســی که بهش‬ ‫گفتــه بــود چرا داســتان زندگیــش رو نمینویســه‪ ،‬به‬ ‫شــوخی گفته بود‪ " :‬آخــه کی میاد داســتان مردی رو‬ ‫که ‪ 60‬ســاله با یــه زن زندگی میکنــه رو بخونه؟! اونا‬ ‫داســتان کســی رو دوســت دارن که بارها و بارها زن‬ ‫گرفته بشــه!!! "‪ .‬به عالوه شــاید براتون جذاب باشــه‬ ‫کــه بدونید اســتن لی هرگز بعــد از ازدواج ســلمانی‬ ‫نرفــت چون همیشــه زنش موهاش رو کوتــاه میکرد!‬ ‫اســتن دربــاره مادرش هــم گفته که اعتمــاد به نفس‬ ‫باالیــی کــه داره رو از مــادرش به ارث بــده‪ .‬چون در‬ ‫کودکی هــر کاری میکرده ازش تعریــف میکرده‪.‬‬ ‫مثــا بچه که بوده بــا صدای بلند کتــاب های «مارک‬ ‫توایــن»‪« ،‬آرتور کانن دویل» و «ادگار آلــن پو» و ‪ ..‬رو‬ ‫میخونــده و مــادرش هم مــدام میگفته ‪ :‬بــه به چه‬ ‫صدای قشنگی!‬

‫بهتره که یک دســتیار داشــته باشــه‪ .‬بعــد از اون بود‬ ‫که اســتن عالقــه خاصی به این شــخصیت پیــدا کرد‬ ‫چــون به نظرش میتونســت از دید ســیلور ســرفر به‬ ‫مشــکالت بشــر و وضعیت انســان هــای روی زمین‬ ‫بپردازه و داســتان های فلسفی بنویسه‪ .‬بنابراین وقتی‬ ‫قرار شــد کــه کمیک اختصاصی ســیلور ســرفر چاپ‬ ‫بشه‪ ،‬اســتن گفت هیشــکی به جز خودش حق نداره‬ ‫اون رو بنویســه! میگــن کربــی خیلی از این مســاله‬ ‫ناراحــت شــده چون ایــده ای بــرای اریجین ســیلور‬ ‫ســرفر تو ذهنش داشــته ولی اســتن لی خودش براش‬ ‫اریجین نوشــت‪ .‬میگن حتی در دهــه ‪ 80‬میالدی هم‬ ‫اگه نویســنده شــخصیت های دیگر مارول میخواستن‬ ‫از ســیلور ســرفر به عنوان شــخصیت مهمان استفاده‬ ‫کننــد‪ ،‬باید از اســتن اجــازه میگرفتن! امــا رفته رفته‬ ‫اســتن دیگــه انــگار بــراش مهــم نبــود کــی کمیک‬ ‫ســیلور سرفر رو مینویسه‪ .‬بنابراین ســال ‪ ،1987‬استیو‬ ‫انگلهارت نویســنده ســری جدید این کاراکتر شــد‪.‬‬

‫‪ -7‬استن لی برای «آلن رنه» فیلمنامه نوشت!‬

‫آلن رنــه (‪ )Alan Resnais‬کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس‬ ‫مشهور فرانسوی بود که ســال ‪ 2014‬درگذشت‪.‬‬ ‫او ســال ‪ 1955‬یک فیلم مســتند دربــاره اردوگاه های‬ ‫کار اجبــاری در زمان آلمان نازی ســاخت به نام ‪Nuit‬‬ ‫‪( et Brouillard‬شــب و مه) که بســیار مورد تحسین‬ ‫واقــع شــد‪ .‬بعدش ســعی کــرد فیلم های ســینمایی‬ ‫بســازه و با ‪ Hiroshima mon amour‬به عنوان یکی‬ ‫از برتریــن فیلمســاز های موج نو ســینمایی فرانســه‬ ‫شناخته شد‪ .‬ســال ‪ 1961‬و با فیلم ‪L’Année dernière‬‬ ‫‪( à Marienbad‬آخریــن ســال در مریــن بانــد) هــم‬ ‫خوش درخشــید‪ .‬جالبه کــه بدونید آلــن رنه علیرغم‬ ‫موضوعــات جــدی فیلم های خودش ‪ ،‬عاشــق کمیک‬ ‫بــوک بــود و حتی زمانی قصد داشــت کتــاب "جزیره‬ ‫ســیاه" تن تن را بــه صورت فیلــم دربیاره‪.‬‬ ‫رنــه وقتــی در اوایــل دهــه ‪ 70‬میالدی بــه نیویورک‬ ‫ســفر کرد با اســتن لی مالقاتی داشــت و بهش گفت‬ ‫کــه از طریــق خواندن کمیک هــای مارول بــوده که‬ ‫زبــان انگلیســی یاد گرفته‪ .‬ســپس تصمیــم گرفتند با‬ ‫هم همــکاری کننــد و روی دو فیلمــی کار کردند که‬ ‫هرگز ســاخته نشــدند‪ .‬اولی "زندانی هــا" (‪)inmates‬‬ ‫داشــت که اســتن ایده اولیه اش رو نوشت‪ .‬دومی هم‬ ‫"هیوال ســاز" (‪ )The Monster Maker‬بود که اســتن‬ ‫براش یک فیلمنامه کامل نوشــت‪ .‬میگن وقتی اســتن‬ ‫شــنید که پروژه کنســل شــده اونقدر ناراحت شد که‬ ‫تصمیم گرفت دیگه هیج وقــت در آینده برای فیلمی‬ ‫فیلمنامه ننویسه‪.‬‬

‫‪ -6‬اســتن لی اســتفاده از عالمت تعجــب را در‬ ‫‪ -8‬اســتن لی فقط خودش اجازه داشــت سیلور کمیک ممنــوع کرد!‬ ‫اوایــل دهــه ‪ 70‬میــادی ‪ ،‬اســتن لــی معــروف تر و‬ ‫سرفر رو بنویسه!‬ ‫«ســیلور ســرفر» شــخصیتی بود که به اصــرار «جک‬ ‫کربــی» در شــماره ‪ 48‬کمیــک چهار شــگفت انگیز‬ ‫خلق شــد چون کربی بــه نظرش رســید «گاالکتوس»‬

‫شــناخته شــده تر شــد ‪ .‬او مدام به جاهــای مختلف‬ ‫مثل جشــنواره هــای دنیــای کمیــک و کنفرانس ها‬ ‫میرفت و ســخنرانی میکرد‪ .‬همــون موقع هم آلن رنه‬

‫‪  64 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫بهش پیشــنهاد نوشــتن فیلمنامه داده بــود‪ .‬بنابراین‬ ‫یــه جورایی مغرور شــده بــود‪ .‬این موقع بــود که یه‬ ‫ســری تصمیمــات عجیب گرفــت‪ .‬مثال به نویســنده‬ ‫هــای مارول گفــت دیگه آخــر هر جملــه از عالمت‬ ‫تعجــب (!) اســتفاده نکنند چــون کار بچــه گانه ای‬ ‫هســتش! البته نویســنده ها بهش توجه نکردند‪ .‬ولی‬ ‫خودش اون موقع هنوز داشــت دو کمیک مینوشــت‪:‬‬ ‫مــرد عنکبوتی شــگفت انگیز و چهار شــگفت انگیز‪.‬‬ ‫بنابراین دســتور داد کــه ادیتور تمــام عالمت تعجب‬ ‫هــا را از اون دو کمیک حذف کنــه‪ .‬بیچاره ادیتور هم‬ ‫گیج شــد و بنابراین برای ســه ماه اشتباهات عجیبی از‬ ‫نظر نشــانه گذاری (‪ )punctuation‬در این دو کمیک‬ ‫به چشــم میخورد‪ .‬چون ادیتــور وقتی عالمت تعجب‬ ‫را حــذف میکرد‪ ،‬یــادش میرفت که بایــد آخر جمالت‬ ‫داخــل حبــاب نقطه بــذاره! ولی در هر حــال بعدش‬ ‫اســتن لی بی خیال قضیه شــد!‬

‫‪ -5‬اســتن به طور اتفاقــی به آیــرون من دماغ‬ ‫داد!‬ ‫اســتن لــی در طراحی تخصصی خاصی نداشــت ولی‬ ‫خیلــی وقتها از طراحی هــا ایراد میگرفــت و به قول‬ ‫معــروف بهشــون گیر میــداده‪ .‬البته خیلــی وقت ها‬ ‫هــم طراح ها اصال بــه حرفش توجه نمیکــردن و کار‬ ‫خودشــون رو میکــردن‪ .‬خیلــی وقتهــا هم طــراح ها‬ ‫حرفــش رو اشــتباهی متوجه میشــدن‪ .‬میگــن یه بار‬ ‫داشــته از بغل طراح ایــرون من رد میشــده که بهش‬ ‫میگــه "نبایــد االن یه دماغ رو ماســکش باشــه؟" ‪ .‬در‬ ‫واقــع منظــورش این بوده کــه چرا ماســکش اینقدره‬ ‫کوچیکــه که برای دماغش جا نیســت‪ .‬ولی طراح فکر‬ ‫میکــرده میگه چرا روی ماســکش جای دماغ نیســت!‬ ‫بنابرایــن از اون بــه بعد ماســک آیرون مــن در عالم‬ ‫کمیک دماغ دار شــد!‬

‫‪ -4‬اســتن لــی اســتفاده از رنــگ ســبز را روی‬ ‫کاورهــای مــارول ممنــوع کــرده بود!‬ ‫در دهــه ‪ 70‬میــادی ‪« ،‬جیم شــوتر» ســردبیر ارشــد‬ ‫مــارول شــد‪ .‬او روی خیلــی چیزهــا نظــارت میکرد‪.‬‬ ‫اون موقــع ‪ George Roussos‬مســئول رنــگ آمیزی‬ ‫کاورهای مارول بود‪ .‬گفته میشــه اونا یه بار شــدیدا با‬ ‫هــم جر و بحث کردند چون شــوتر برای کاور شــماره‬ ‫‪ 68‬کمیک ‪ Master of Kung Fu‬اصرار داشــت از رنگ‬ ‫ســبز استفاده بشه ولی ‪ George Roussos‬میگفت که‬ ‫اســتن لی اســتفاده از رنگ ســبز رو روی کاور ممنوع‬ ‫کرده! بعدش شــوتر میخواد که کاور کمیک مذکور به‬ ‫دو صــورت جداگانــه چاپ بشــه‪ ،‬یکی با پــس زمینه‬ ‫ســبز و دیگری با پس زمینه زرد‪ .‬بعد میبرتشــون پیش‬ ‫اســتن لی و میگه کدوم بهتره؟ اســتن هم میگه اونی‬ ‫که ســبزه! این نشــون میده که اســتن یــه چیزهایی‬ ‫میگفتــه بعد خودش فرامــوش میکرده!!!‬

‫‪ -3‬استن لی عکس **** داره!‬

‫‪ Marvel Fumetti Book‬دهــه ‪ 80‬چــاپ میشــد و‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪64 Kheradmand‬‬


63 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 63 


62 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 62 


61 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 61 


60 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 60 


‫ما عصبانی هســتی‪".‬‬ ‫‪ .5‬نزدیک و صمیمی باشــید‪ .‬کودک عصبانی‪ ،‬بداخالق‬ ‫و ســرکش ترســیده اســت‪ .‬آن‌ها به فردی آرام و قوی‬

‫شــود‪ .‬زمانی که طوفان مشــکالت فرونشست‪ ،‬درباره‬ ‫آنچــه رخ‌داده و راه‌های مختلف بــرای رویارویی با آن‬ ‫در آینــده صحبت کنید‪ .‬کمک کنید تا احســاس قدرت‬

‫می‌توانید بگویید هرچه قدر دوست داری عصبانی باش‪ ،‬اما‬ ‫اجازه نمی‌دهم من یا دیگر افراد را بزنی‪ .‬می‌توانی بدون‬ ‫کتک زدن بگویی که چقدر از دست ما عصبانی هستی‪.‬‬ ‫نیــاز دارند تا بهشــان آرامش دهد و بهتریــن راه برای‬ ‫پشــت سر گذاشتن مشــکل را پیدا کنند‪.‬‬ ‫‪ .6‬نقــش بــازی کنیــد و نقش‌هایتان را بــا هم عوض‬ ‫کنیــد‪ .‬نقــش کــودک عصبانــی یا فــرد شــروری که‬ ‫کــودک را عصبانی کــرده بازی کنید‪ .‬از عروســک‌ها یا‬ ‫لباس‌های مناســب بــرای ایفای نقش اســتفاده کنید‪.‬‬ ‫خیلی زود می‌بینید که اشــک کــودک به خنده تبدیل‬ ‫می‌شــود و راه‌حل‌های خالقانه پدیدار می‌شــوند؛ زیرا‬ ‫کودک حــس می‌کنــد دیگــران او را درک کرده‌اند‪.‬‬ ‫‪ .7‬لیســتی از راهکارها برای کنترل خشــم بنویســید‪.‬‬ ‫مثــ ًا چنــد نفس عمیــق‪ ،‬گــوش دادن به موســیقی‪،‬‬ ‫رقــص‪ ،‬رفتــن به مکانــی ســاکت و آرام‪ ،‬فشــار دادن‬ ‫دکمه "مکث" و شــمردن تــا ده‪ ،‬پیــاده‌روی در هوای‬ ‫آزاد‪ ،‬خلــق یــک اثــر هنری که بیانگر خشــم باشــد‪.‬‬ ‫‪ .8‬بــه کودکتــان در تشــخیص عالئم هشــداردهنده‬ ‫کمک کنیــد‪ .‬به کودکان بیاموزید عواملی که آزارشــان‬ ‫می‌دهــد را به‌موقــع و قبــل از باال گرفتن تشــخیص‬ ‫دهنــد‪ .‬اگــر فرزندتان هنــوز خیلی جوان اســت‪ ،‬این‬ ‫وظیفه بر دوش شــما قرار می‌گیرد‪ :‬مطمئن شــوید که‬ ‫تغذیه‪ ،‬خواب و ورزش کودک مناســب است‪ .‬باگذشت‬ ‫زمــان و بزرگ‌تر شــدن کودک‪ ،‬به او بیاموزید مســائل‬ ‫را قبل از تبدیل‌شــدن به مشــکل شناســایی کند‪.‬‬ ‫‪ .9‬در حــل مشــکالت مشــارکت کنید‪ .‬هدفتــان این‬ ‫اســت کــه بــه کــودک بیاموزیــد بــرای رویارویی با‬ ‫چالش‌ها و مشــکالت زندگی یک مکانیســم مقابله‌ای‬ ‫داشته باشــد‪ ،‬آن‌هم بدون اینکه خشمگین و عصبانی‬

‫بیشــتری داشته باشــند و اجتناب از مشکالت و کنترل‬ ‫زندگی خــود را بیاموزند‪.‬‬ ‫‪ .10‬مراقــب خودتان باشــید‪ .‬هــر دقیقــه‌ای را که با‬ ‫فرزندتان ســپری می‌کنیم‪ ،‬درواقع دارید نحوه رفتار را‬ ‫به او می‌آموزید‪ .‬ســعی کنید ابتدا خودتان عادت‌های‬ ‫سالم داشته باشــید (خواب‪ ،‬تغذیه‪ ،‬ورزش‪ ،‬هوای آزاد)‬ ‫تا در زمان وقوع مشــکل واکنش درســتی نشان دهید‪.‬‬ ‫تــاش کنید کــه نمونه خوبی بــرای کودکتان باشــید‪:‬‬ ‫فردی که با احساســات مثبت و بــا مهربانی و آرامش‬ ‫با چالش‌هــای زندگی مواجه می‌شــود‪.‬‬ ‫‪ .11‬صبــور باشــید‪ .‬ایجــاد صفــات مثبــت در خــود‬ ‫بــه ســال‌ها تمرین و تجربــه نیــاز دارد‪ .‬بســیاری از‬ ‫بزرگ‌ســاالن هرگز به ایــن نقطه نمی‌رســند‪ .‬بنابراین‬ ‫دررونــد یادگیــری کودکتان آرام باشــید‪.‬‬ ‫‪ .12‬از دیگــران یــا افــراد متخصــص کمــک بگیرید‪.‬‬ ‫برخی افــراد بی‌ثبات‌تر از دیگران هســتند و به کمک‬ ‫حرفــه‌ای نیاز دارند‪.‬اگر شــما و کودکتان مدام عصبانی‬ ‫و تهاجمی می‌شــوید و راهکارهای باال به شــما کمک‬ ‫نمی‌کند‪ ،‬بهتر اســت به یک متخصــص مراجعه کرده‬ ‫و درخواســت کمک کنید‪.‬‬ ‫‪ .13‬بــا ایجاد احســاس امنیــت در فرزندانتان و کمک‬ ‫بــه آن‌هــا در ابزار خشــم و کاوش احساســات نهفته‪،‬‬ ‫ابــزاری ضــروری برای موفقیــت در مدرســه و روابط‬ ‫دوســتانه به آن‌هــا می‌دهید کــه درنهایت بــه ایجاد‬ ‫روابــط ســالم و موفقیــت در کار می‌انجامــد‪ .‬منبع‪:‬‬ ‫‪ Psychology‬وب‌ســایت فرادیــد‬

‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫آیا رفتارهای بد فرزندانمان را تشدید می‌کنیم؟‬

‫کودکان راهکارهای الزم برای مدیریت ناراحتی‌ها و دردهای خود را ندارند‪ .‬ذهن آن‌ها‬ ‫ظرفیت هضم ناامیدی را ندارد و نمی‌توانند خود را آرام کرده و واکنش‌هایشان را کنترل کنند‪.‬‬ ‫زمانــی که می‌ترســیم یــا تهدیــد می‌شــویم‪ ،‬تجربه می‌دهد؟ زمانــی که کودک عصبانــی‪ ،‬بداخالق‬ ‫حس‌هایی چون خشــم و ســرپیچی طبیعی هســتند‪ .‬و ســرکش اســت چه باید کرد؟‬

‫ایــن مســئله در کودکان نیــز صادق اســت؛ چه خطر‬ ‫واقعی و از بیرون باشــد و چه از درون خودمان نشئت‬ ‫بگیــرد‪ ،‬مانند زمان‌هایی که عمیقاً ناراحتیم یا سرشــار‬ ‫از خجالــت‪ ،‬غم‪ ،‬اندوه و ناامیدی هســتیم‪ .‬خشــم و‬ ‫عصبانیــت می‌توانند حــس ناچاری و بی‌قدرتــی را از‬ ‫بیــن ببرند و به‌طــور موقــت درد را آرام کنند‪.‬‬ ‫کــودکان راهکارهای الزم برای مدیریــت ناراحتی‌ها و‬ ‫دردهــای خــود را ندارنــد‪ .‬ذهن آن‌هــا ظرفیت هضم‬ ‫ناامیــدی را نــدارد و نمی‌تواننــد خــود را آرام کرده و‬ ‫واکنش‌هایشــان را کنتــرل کننــد‪ .‬تنبیه کــودکان برای‬ ‫ایــن رفتارها نه‌تنها غیرمنصفانه‪ ،‬بلکه بی‌فایده اســت‪.‬‬ ‫تنها ســبب می‌شــود ضعف بیشتری احســاس کنند و‬ ‫درنتیجه عصبانی‌تر می‌شــوند‪.‬‬ ‫‬

‫‪ .1‬آرام باشــید و بــا کــودک همدلــی کنیــد‪ .‬کــودک‬ ‫عصبانــی و ســرکش در حــال عذاب کشــیدن اســت‪.‬‬ ‫آن‌هــا احســاس خطر می‌کننــد‪ .‬بنابراین سرشــان داد‬ ‫نکشــید و تنبیهشــان نکنید‪ .‬اجــازه ندهیــد رفتار بد‬ ‫کــودک احساســاتتان را جریحه‌دار کند‪ .‬اگــر با کودک‬ ‫به‌تنــدی ســخن بگویید یا تنبهــش کنیــد‪ ،‬دنیایش را‬ ‫ترســناک‌تر کرده‌اید و احتمال طغیان‌هــای رفتاری در‬ ‫آینــده را افزایــش داده‌اید‪ .‬در عوض ســعی کنید یک‬ ‫بزرگ‌ســال قابل‌اعتماد باشــید‪ .‬نفس عمیق بکشید و‬ ‫رنــج و عذاب کودکتــان را درک کنید‪ .‬شــما الگویی از‬ ‫مهارت‌هــای احساســی به کودکتــان ارائــه می‌دهید‪،‬‬ ‫پــس خیلی مراقب باشــید‪.‬‬ ‫‪ .2‬علت خشــم را تأییــد کنید‪ .‬با آرامش بــه فرزندتان‬ ‫نشــان دهید کــه دلیــل ناراحتی‌شــان را درک می‌کند‬ ‫(چه به نظرتان منطقی باشــد و چه نباشــد)‪ .‬این‌گونه‬ ‫احســاس امنیت خواهند کرد و عوامل مؤثر در خشــم‬

‫اگر تنبیه رفتارها بد کودکان را تشــدید می‌کند‪،‬‬ ‫پــس چه چیــزی روی بدرفتاری کــودکان جواب‬ ‫‪  58 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫را بهتــر درک می‌کنند‪.‬‬ ‫‪ .3‬بــه آن‌ها بگویید که تمام احساســات قابل‌قبول‌اند‪.‬‬ ‫حتی حس‌هــای بد مانند خشــم‪ ،‬حســادت‪ ،‬ناامیدی‬ ‫و غــم نیز احساســاتی واقعی هســتند‪ .‬بــه فرزندتان‬ ‫نگوییــد آرام باشــد و درســت رفتــار کنــد‪ .‬در عوض‬ ‫پذیرای احساساتشــان باشــید (هر نوع احساسی) و از‬ ‫اینکه به شــما اعتماد کردند و حسشــان را با شــما در‬ ‫میان گذاشــتند‪ ،‬سپاس گذار باشــید‪ .‬پذیرش شما اجازه‬ ‫می‌دهــد کــه فرزندتان نیــز حس‌های منفــی خود را‬ ‫قبول کند و به دنبال ســرکوب کردنشــان نباشــد‪.‬‬ ‫‪ .4‬بگویید که نمی‌توانند بر اســاس خشــم خود عمل‬ ‫کننــد‪ .‬هرگز نباید بــه کودکان اجــازه داد دیگــران را‬ ‫بزنند یــا گاز بگیرند‪ ،‬حتــی والدینشــان را‪ .‬اگر کودک‬ ‫چنیــن کاری کــرد‪ ،‬بایــد برایشــان محدودیت‌هایــی‬ ‫تعیین شــود تا در کنترل خشــم به آن‌هــا کمک کند‪.‬‬ ‫می‌توانیــد بگویید "هرچه قدر دوســت داری عصبانی‬ ‫بــاش‪ ،‬اما اجازه نمی‌دهــم من یا دیگر افــراد را بزنی‪.‬‬ ‫می‌توانــی بدون کتک زدن بگویی که چقدر از دســت‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


57 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 57 


56 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 56 


‫ایشــان ‪ ،‬در آبــان ‪ 45‬دو تن از خواننــدگان علیه پیرنیا‬ ‫شــروع به تحریک می کنند و وزیر اطالعات کســانی‬ ‫را جهــت بازرســی کارهای پیرنیــا اعزام مــی دارد در‬ ‫حالیکه ایشــان در ازای کارهایی کــه می کرد حقوقی‬ ‫دریافــت نمی کرد و … اصــوال پولی در اختیار او نبود‬ ‫که احتیاج به بازرســی داشــته باشد‪.‬‬ ‫پــس از این ماجرا پیرنیا بالفاصله اســتعفا داد و اصرار‬ ‫دوســتان نیز مفیــد واقع نگردید و برنامــه گلهای ‪405‬‬ ‫آخریــن برنامه ای اســت که زیر نظر وی ضبط شــد ‪.‬‬ ‫زمانــی كــه پیرنیا دچار ســكته قلبی و در بیمارســتان‬ ‫بســتری شــده بــود ‪ ،‬دكتــر معین افشــار ‪ ،‬دوســت‬ ‫صمیمــی و بــا وفــای او ‪ ،‬كه تــا پایــان دوره خدمت‬ ‫پیرنیا در رادیو ‪ ،‬با وی همكاری داشــت ‪ ،‬ســبدی از گل‬ ‫بقیه از صفحه ‪ 47‬در ایــران‪ ،‬به قیمت جهانی بســتگی‬ ‫و وابســتگی نداشــته و کامال آغوش‬ ‫در آغــوش ارز ‪،‬بــاال و پایین می رود ‪،‬ولــی نرخ طالی‬ ‫جهانــی بر طــای داخلی تاثیــر دارد با این حســاب«‬ ‫نســب از در ســو برده ایــن نیک نــام »‪ ،‬بانک مرکزی‬ ‫ایران بــرای ترکاندن ایــن حباب و کنتــرل آن اقدام به‬ ‫پیــش فروش ســکه مــی کنــد و در این راســتا چون‬ ‫هیچگونه نظارت درســت و قانونمنــدی صورت نمی‬ ‫گیرد ‪ ،‬عده ای ســودجو و فرصــت طلب ‪ ،‬تا میلیاردها‬ ‫ریــال به پیش خرید ســکه پرداختنــد و زمانی به این‬ ‫موضوع رســیدگی شــد که نوشــدارو بود و سبب شد‬ ‫قیمت ســکه به صورت غیــر باور ولجام گســیخته از‬ ‫کنتــرل خارج شــده و همچنــان هم قد می کشــد و‬ ‫بــاال می رود و چنانچه روند کار به همین گونه باشــد‬ ‫‪،‬تالطــم های وحشــتناکتری را در بازارهای ســوداگران‬ ‫ســکه ‪،‬شــاهد خواهیم بود ‪ .‬آنچه مســجل است این‬ ‫می باشــد که بازار ارز مشکالت گســترده و ساختاری‬ ‫دارد چــرا کــه ‪ =۱‬در ایــران یک بورس ارز روشــن و‬ ‫شــفاف برای ایجــاد تعادل بین عرضــه و تقاضاوجود‬ ‫ندارد ‪ =۲ .‬بازار ارز ســاختارمند نیست و از این رو هر‬ ‫نوســان و تکانه ای ‪،‬آنرا به افت و خیــز می اندازد ‪=۳‬‬ ‫تــورم و افزایش قیمتها در نــرخ ارز هم تاثیرگذار بوده‬ ‫و گزیــر و گریزی از آن نیســت ‪ =۴‬درصد کمی از بازار‬ ‫ارز ‪،‬در دســت صادرکنندگان و واردکنندگان اســت که‬ ‫آنها هم بســیار ســوداگرانه وارد بازار ارز می شــوند و‬ ‫ایــن گروه انــدک و بازیگران کلیدی اقتصــاد در ایران‬ ‫‪ ،‬زیــر بنای تحــوالت و نوســانات بازار ارز هســتند و‬ ‫درصد عمده را به حاشــیه می کشــانند کــه این گروه‬ ‫کوچــک باید تابع قیمــت گذاری در این بازار باشــند‪.‬‬ ‫بانک مرکــزی در ایــران عرضه کننده اصلــی ارز بازار‬ ‫اســت اما شــگفت آن که کمتر از ‪%۵۰‬عرضــه ارز را بر‬ ‫عهــده دارد ‪ ،‬بدین معنــا ارزهایی که از فروش نفت به‬ ‫دســت می آید به صورت حواله ارزی در کشــورهایی‬ ‫که شــریک تجاری هســتند به حســاب بانک مرکزی‬ ‫واریــز می شــود و این بانــک برای تبدیــل این حواله‬ ‫هــای ارزی به اســکناس ‪،‬هزینه هایــی را بر دوش می‬ ‫کشــد ‪ .‬بانــک مرکزی ‪،‬عرضــه کننده اصلی اســکناس‬ ‫اســت اما حوالــه ارزی در دســت نداشــته و کمتر از‬

‫برایــش هدیه آورد كه بــر روی كارت همراه گل ها این‬ ‫رباعی متناســب بــا گلها را نوشــته بود‪:‬‬ ‫تا مـــــــــهر درخشنده و مــــــه تـــابــــان باد‬ ‫عمــــر تو چون گلهـــای تو جاویــــــــــدان باد‬ ‫چــون آن همه شاخه های گل كز تو شكفت‬ ‫پیـــوستــه دلــــت شاد و لـــــــبت خندان باد‬ ‫ســرانجام او یازده آبان ‪ 1350‬در ســن ‪ 71‬ســالگی در‬ ‫تهران درگذشــت‪.‬‬ ‫گلهــا ســال ها پــس از مرگ پیرنیــا نیز ادامه داشــت‬ ‫و راهــی بــرای ورود هنرمندان نوگرا شــد ‪ .‬پــس از او‬ ‫برنامــه بــه همت محمــد میرنقیبی (که بعــد از گلها‬ ‫پایــه گــذار برنامه تکنوازن شــد) و ســپس هوشــنگ‬ ‫ابتهــاج (کــه بنیان گذار گلهــای تــازه و گلچین هفته‬

‫‪  55 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫نیمــی از ارز را در اختیــار دارد و نیم دیگر به دســت‬ ‫صادرکننــدگان و بازرگانــان خــاص ‪،‬از طبقــات خاص‬ ‫اجتماعــی و سیاســی می باشــند و شــوربختانه ‪،‬برای‬ ‫فعالیتهای ســوداگرانه ایــن گروه ‪ ،‬نــه کنترلی صورت‬ ‫مــی گیرد و نه مالیاتی از آنها اخذ مــی گردد ‪ .‬راه حل‬ ‫آنکه ‪،‬باید بســتری فراهم شــود که دقیقا معلوم گردد‬ ‫چه کســانی ‪،‬چــه ارگانها یی‪ ،‬چه شــرکتهای خصوصی‬ ‫‪ ،‬نیمــه دولتــی و دولتــی ‪،‬خرید و فروشــهای مکرر و‬ ‫متوالــی انجام می دهند و بر اســاس ایــن فعالیتها از‬ ‫آنهــا مالیات معقولــی وضع و اخذ شــود ‪ .‬همانگونه‬ ‫کــه ذکر شــد ‪ ،‬بانک مرکــزی عرضه کننــده اصلی ارز‬ ‫اســت اما بــه عنوان یــک نهــاد پولی و مالــی اصلی‬ ‫کشــور ‪،‬دسترســی محدودی به حواله های ارزی نفتی‬ ‫دارد‪ ،‬اگر با همین فرمان بانک مرکزی سیاســتهایش را‬ ‫دنبــال کند ‪،‬ماحصل آن چیزی جز ورشکســتگی نظام‬ ‫و ســقوط آن نیســت ‪،‬یکی از راه حلهای اقتصاددانان‬ ‫بــرای کم کــردن هزینــه های بانــک مرکــزی ‪،‬پیمان‬ ‫پولــی دوجانبــه بین ایران و کشــور مقابــل و انتخاب‬ ‫پــول رایج کشــور به جای دالر اســت ‪،‬چــرا که بانک‬ ‫مرکــزی بــرای تبدیل وتغییر آن ‪ ،‬به اسکناســهای رایج‬ ‫کشــورهزینه های ســنگینی را بر دوش می کشد‪.‬‬ ‫قیمــت ارزها بــا روند صعــودی کــه در هفته های‬ ‫اخیر شــاهد آن هســتیم‪ ،‬بــه کجا مــی رود؟ انگار که‬ ‫همچون ماشینی در ســرازیری و سراشیبی‪ ،‬بدون ترمز‬ ‫و کنتــرل‪ ،‬کــه هــر لحظه بر ســرعت آن افــزوده می‬ ‫شــود و قابل مهار نیست ‪ ،‬به ســمت گران شدن و به‬ ‫ســوی ســقوط اقتصاد می تازد و پیــش می رود‪.‬‬ ‫چکیــده ســخن آنکــه هرگــز نمــی تــوان پیــش‬ ‫بینیمشــخص و دقیقی از آینده ارز داشت و اگر بانک‬ ‫مرکزی و مســیولین به سرعت آســتینها را باال نزنند و‬ ‫اقــدام عاجلی برای مهــارآن انجام ندهنــد ‪،‬این خیز و‬ ‫ایــن التهــاب در بازارادامه خواهد داشــت و عنقریب‬ ‫شــاهد رقــم نجومی باال وبــاور نکردنــی آن خواهیم‬ ‫بــود ‪ .‬برای اگاهــی از وضعیــت آینــده ارزدر ایران و‬ ‫شــنیدن چگونگی پیش بینــی آن از زبان افراد مطلع و‬ ‫آگاه در ایــن زمینه‪ ،‬به ســراغ صرافیهــای فعال رفته تا‬ ‫دیدگاه آنان را از چشــم انداز آینــده ریال و دآلر آگاه‬ ‫شــویم ‪،‬در گفتگو با یکــی از معتبرترین ‪،‬قدیمیترین و‬

‫شــد) پیگیری شــد ولی هنرمندانی كه در تهیه برنامه‬ ‫گلهــا نقش داشــتند ‪ ،‬هــر كدام بــه دنبــال كار خود‬ ‫رفتنــد و اوضاع تغییــر كرد ‪ .‬دیگران كوشــیدند كه راه‬ ‫او را ادامــه دهند ‪ ،‬اما گلهای آنــان رنگ و بوی گلهای‬ ‫پیرنیا را نداشــت‪.‬‬ ‫بطور خالصه حاصل كار برنامه گلها عبارت است از ‪:‬‬ ‫• گلهــای جاویدان ‪ 157 :‬برنامــه ‪ • /‬گلهای رنگارنگ‪:‬‬ ‫‪( 581‬این برنامه از شــماره ‪ 100‬شروع شده و تعدادی‬ ‫از برنامه ها دارای شــماره الف و ب هستند)‬ ‫• بــرگ ســبز ‪ 312 :‬برنامــه ‪ • /‬یک شــاخه گل ‪465 :‬‬ ‫برنامــه ‪ • /‬گلهــای صحرایی ‪ 62 :‬برنامه ‪ • /‬گلهای تازه‬ ‫‪ 201 :‬برنامه‬ ‫وب‌سایت نایینی‬ ‫خوشــنامترین صرافیهادر تورنتو ‪ ،‬ایشــان بــر این باور‬ ‫بودند کــه مهار و جلوگیری از ســقوط ناخوشــایند و‬ ‫ظالمانــه ریال و صعود حیرت انگیــز دالر ‪،‬باید کاری‬ ‫کــرد کارســتان و این عــزم و همت ملی و مشــارکت‬ ‫اصلــی دولت را به ســختی می طلبد ‪ .‬یکــی دیگر از‬ ‫این صنــف بر این باور بودند که شــوربختانه کار دالر‬ ‫آنچنــان پیچیــده و در هم تنیده شــده اســت که به‬ ‫اینراحتــی راه حلی بر آن متصور نیســت ‪ .‬در تماس با‬ ‫سومین صرافی در تورنتو ‪،‬ایشــان ابراز داشتند که یک‬ ‫کار کارشناســانه با کمک اقتصاددانان واندیشمندان در‬ ‫ایــران و به احتمال خیلی زیاد همــکاری اقتصاددانان‬ ‫آگاه و وارد بــه بیخ و بن اقتصاد ایران ‪،‬شــاید بتوان به‬ ‫تدریج راه حلــی پیدا کرد‪.‬‬ ‫چهارمیــن صرافی بر این بــاور بود که اگر به راســتی‬ ‫دولــت خواهــان حــل ابن معضــل می باشــد ‪ ،‬برون‬ ‫رفــت از بــن بســت اقتصــادی کنونی یــک راه حل‬ ‫دارد و آن ایــن اســت که باید ســاختار و پیکره اقتصاد‬ ‫ایرانبــه کلی دگرگرن شــود ‪ .‬به تمام ایــن اظهارنظرها‬ ‫بایــد اضافه کــرد که تغییر بنیادی سیاســتهای خارجی‬ ‫ایران و آشــتی با کشــورها را هم بایــد در نظر گرفت‬ ‫که سیاســتهای خارجی کنونی منجــر به خصومتهایی‬ ‫شــده و این خصومتها زمینه ســاز بحران تحریمها می‬ ‫باشــد که بــا ادامــه آن در آینده نزدیــک‪ ،‬تحریمهای‬ ‫شــدیدتری در راه اســت کــه شــرایط و اوضــاع را به‬ ‫مراتب وخیم ترو بحرانی تر می کند و اســب ســرکش‬ ‫دالر هــم ‪،‬همچنــان در سیســتم بیمار اقتصــاد ایران‬ ‫مــی تــازد‪ ،‬اوضاع روانــی و ترس از افت بیشــتر ارزش‬ ‫ریــال و هجــوم برای خریــد دالر ‪،‬عمــده ترین عامل‬ ‫این افزایشــها است عده ای از شــما خوانندگان گرامی‬ ‫که بــرای گذران امورات زندگی در کانادا ‪ ،‬وابســته به‬ ‫درآمدهــا در ایران و تومان هســتید در مــورد بحران‬ ‫پیش آمــده و رفــع و دفع این بحــران که تصمیمات‬ ‫گذشــته شــما را تحت تاثیر قــرار داده ‪،‬چه فکری می‬ ‫کنید و چه پیشــنهادی دارید؟‬ ‫و شــما عزیزانی که این وابســتگی را به ریال و تومان‬ ‫نداریــد و گــذران زندگی شــما ماحصل درآمــد ارزی‬ ‫شماســت ‪ ،‬برای حل مســاله دیگر هموطنان ‪،‬چه راه‬ ‫حــل و پیشــنهادی را می توانیــد ارایه دهید؟‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫شــاعر و ســپس اجــرای یكــی از ترانه هــای گل های‬ ‫رنگارنــگ می پرداخــت ‪ .‬زمان برنامــه معموال حدود‬ ‫‪ 15‬دقیقه بــود و اولین برنامه با خانــم آذر (حنانه) با‬ ‫ســنتور پایور و ویلــن صبا بود‪.‬‬ ‫گلهــای صحرایی هم به موســیقی محلی می‬ ‫پرداخــت کــه اولیــن برنامه با صــدای خانم‬ ‫انوشــه بود ‪.‬‬ ‫‬

‫ایران ‪ ،‬باالرفتن شــناخت و آگاهی هرچه بیشتر مردم‬ ‫نسبت به شــعر و ادب فارسی و آشــنایی مردم جهان‬ ‫بــا فرهنگ ‪ ،‬هنر ‪ ،‬شــعر و ادب ایران زمین شــد ‪.‬‬ ‫نخســتین برنامه كــودكان رادیو هم از كارهــای او به‬

‫گلهای تازه‬

‫ایــن برنامــه بعدهــا در زمــان آقــای ابتهاج‬ ‫تاســیس شد‪.‬‬ ‫آنچــه باعــث محبوبیــت و اســتقبال مردم‬ ‫هنردوســت از برنامه گلها شد ‪ ،‬یكی شناخت‬ ‫عمیق مرحوم پیرنیا از شعر ‪ ،‬ادب و موسیقی‬ ‫ایــران و عامــل دیگــر ‪ ،‬دقت و وســواس او‬ ‫در انتخــاب اشــعار و قطعات موســیقی بود‬ ‫‪ ،‬بارهــا یك قطعه موســیقی را می شــنید و‬ ‫قســمتهایی از آن را انتخاب و قســمت دیگر‬ ‫را حــذف مــی كرد ‪ .‬پــس از انتخاب شــعر ‪،‬‬ ‫آنها را با موســیقی تلفیق كــرده و نوار ضبط‬ ‫شــده را به دفعــات می شــنید و حتی برای‬ ‫كســانی كــه به دیدنــش می آمدنــد ‪ ،‬پخش‬ ‫مــی كرد و از نظرات افــراد صاحب نظر بهره‬ ‫می جســت ‪.‬‬ ‫پخــش برنامه گلهــا از رادیــو ‪ ،‬موجــب تجدید چاپ‬ ‫مكرر دیوان های گوناگون شــاعران گذشــته و معاصر‬

‫شــمار می آید حتــی برای اولین بار پســر خردســال‬ ‫خــود را به گویندگی این برنامه گماشــت ‪ .‬گاهی هم‬ ‫پیرنیا دســتی به قلم مــی برد و مقاالتی می نوشــت‬

‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪ ،‬آثار او در برخی نشــریات ســال هــای ‪ 1330‬و ‪1340‬‬ ‫منتشر شــده اند ‪.‬‬ ‫میــر علــی نقی ایــن برنامــه را از معتبرتریــن برنامه‬ ‫هــای موســیقی تاریخ رادیــو و تلویزیون مــی داند و‬ ‫مــی گوید‪:‬‬ ‫در این برنامه شــاعران مختلــف از رودكی تا‬ ‫شــاعران معاصر معرفی می شدند‪.‬‬ ‫بســیاری از هنرمنــدان جــوان آن دوره بــه‬ ‫واســطه اجراهایــی كــه در گلها داشــتند در‬ ‫جامعــه شــناخته شــدند ‪ ،‬مثال اســتاد علی‬ ‫تجویدی را كســی قبل از اینكه به این برنامه‬ ‫بپیونــدد نمی شــناخت ‪.‬‬ ‫وی در ادامــه مــی گویــد ‪ :‬بســیاری از‬ ‫هنرمندان موســیقی معتقد بودنــد كه پیرنیا‬ ‫كه یك هنرمند موســیقی نیست و سابقه ای‬ ‫در ایــن هنر ندارد نباید مســئول برنامه گلها‬ ‫باشــد امــا واقعیت این اســت كه او بســیار‬ ‫خــوب از عهده ایــن كار برآمــد و در گلها از‬ ‫هنرمندان مطرحی اســتفاده كــرد در صورتی‬ ‫كه ســال ها بعد كــه برنامه توســط دیگران‬ ‫اداره می شــد پای هنرمندان متوســط هم به‬ ‫آن باز شــد‪.‬‬ ‫پیرنیا بار نخســت در فروردیــن ‪ 43‬روزی که‬ ‫برنامــه گلها ضبط می شــد اظهــار ناراحتــی می کرد‬ ‫و راهی بیمارســتان شــد ؛ در غیاب ایشــان تا بهبودی‬ ‫کامل هیــچ برنامه ای ضبط نشــد ‪ .‬پس از بازگشــت‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


‫به یاد داوود پیرنیا؛ مبتـكر و خالق برنـامه «گلـها»‬ ‫داوود پیرنیــا مبتكر و خالق‬ ‫برنامه گلها در سال ‪1279‬ش‬ ‫در تهــران متولــد شــد‪ .‬وی از‬ ‫خانواده بزرگ پــرور پیرنیا بود‬ ‫کــه نیــای وی از نایین بودند‪.‬‬ ‫او موســیقی دان نبود‪ ،‬چون مــادرش دختر‬ ‫عــاء الدولــه از رجال بــزرگ قاجار بــود و به‬ ‫دالیل گرایشــات و اعتقــادات مذهبــی اجازه‬ ‫حضــور در عرصه موســیقی را به او نــداد ‪ ،‬اما‬ ‫تعلیمــات پــدرش (مرحوم حســن پیرنیــا) كه از‬ ‫روشــنفكران آن دوران بــود بــر او بســیار مؤثر بود‪.‬‬ ‫تحصیــات ابتدایی را در منــزل ‪ ،‬نزد معلمان وقت فرا‬ ‫گرفت ‪ .‬ســپس برای ادامه تحصیــل و فراگیری دروس‬ ‫زبان فرانســه وارد مدرسه ســن لویی شد ‪ .‬بعدها برای‬ ‫ادامه تحصیالت به ســوئیس رفت ‪.‬‬ ‫پس از فراغت از تحصیل در رشــته حقــوق ‪ ،‬به وطن‬ ‫مراجعــت كرد و چــون در خانواده ای اهل سیاســت‬ ‫بــه دنیا آمده بود بیشــتر شــغل های دولتی داشــت‬ ‫بطــوری که بنیانگذار و مؤســس كانــون وكال در ایران‬ ‫بــود ‪ .‬پــس از انتقال از وزارت دادگســتری بــه وزارت‬ ‫دارایــی ‪ ،‬اقــدام به تأســیس اداره آمار در ایــران كرد ‪.‬‬ ‫در ســال ‪ 1325‬شمســی هنگامــی كه احمد قــوام (‬ ‫قوام الســلطنه ) نخســت وزیــر شــد ‪ ،‬او را مدیر كل‬ ‫بازرســی نخســت وزیر كــرد و پــس از چنــد ماه‬ ‫معاون نخســت وزیر شــد ‪.‬پیرنیا در زمان تحصیل‬ ‫علم حقوق درســوئیس ‪ ،‬نواختن پیانــو را فراگرفته‬ ‫بود و با اصول و قواعد موســیقی كالســیك آشنا شد‬ ‫ولی ســرانجام عشــق به موســیقی اصیل و سنتی‬ ‫ایــران ‪ ،‬او را بــر آن داشــت پس از ســقوط دولت‬ ‫قــوام مشــاغل دولتی را كنــار بگذارد و بــا میراث‬ ‫سرشــاری كه از پدر به او رســیده بــود ‪ ،‬به مطالعه‬ ‫در زمینه موســیقی ایران بپردازد و بــه جمع آوری‬ ‫آهنــگ های اصیل ایرانی مشــغول شــود‪.‬‬ ‫او بــا جدیــت هــدف خــود را دنبــال كــرد و برنامه‬ ‫هــای ارزنــده ای كه امروزه ‪ ،‬چون گنجینــه ای گرانبها‬ ‫ازگذشــته به یــادگار مانده را از خود بــه جای گذارد و‬ ‫موســیقی اصیل ایرانــی را نه تنها به مــردم ایران بلكه‬ ‫به ســایر ممالك معرفــی كرد ‪.‬‬

‫گل هایی كه بوی نغمه می داد‬

‫پیرنیــا درمورد تأســیس برنامــه گلها و عالقــه اش به‬ ‫موســیقی می گویــد ‪ :‬از اوان كودكی ‪ ،‬عالقه بســیاری‬ ‫بــه گل بخصــوص گل الله داشــتم بــه خاطــر دارم ‪،‬‬ ‫وقتــی كه دبیــر ادبیات تكلیفــی داد تا بــر قطعه ای‬ ‫از روسو شــاعر و نویسنده فرانسوی تفسیری بنویسم‬ ‫‪ ،‬وقتــی بــرای چندمین بــار آن قطعه را خوانــدم ‪ ،‬از‬ ‫خانه همســایه آهنگی به گوشــم رســید كــه از نظر‬ ‫مفهــوم با قطعه روســو شــباهت داشــت ‪ ،‬رابطه آن‬

‫شــعر و آهنگ به اندازه ای مشــغولم كرد كه به خانه‬ ‫همســایه رفتم و پس از عذرخواهی اســم آن آهنگ را‬ ‫پرســیدم ‪ .‬گفتند‪ :‬تنهایی ‪ ،‬كه یكی از آثار غیرمشــهور‬ ‫شــوپن است ‪.‬‬ ‫باتوجه بــه اینكه ترانه ها و تصنیــف هایی كه درآن‬ ‫زمــان از رادیو تولید و پخش می شــد ‪ ،‬اغلب اصیل‬ ‫و ناب نبودند ‪ ،‬پیرنیا با كوشــش فراوان توانســت‬ ‫نظــر مقامــات ســازمان برنامــه و بودجــه را به‬ ‫اهمیــت موضــوع جلــب كند و بــا اختصاص‬ ‫اعتباری ‪ ،‬اقدام به تشــكیل اركســتری‬ ‫با شــركت نوازندگان‪ ،‬خوانندگان‬ ‫و آهنگســازان صاحب نام آن‬

‫دوره كنــد كــه برنامــه گلهای‬ ‫رنگارنگ در ســال ‪ 1334‬حاصل آن بود ‪.‬‬ ‫ســید علیرضا میر علی نقی محقق و مورخ موســیقی‬ ‫دربــاره پیرنیــا می گویــد ‪ :‬پیرنیا به اعتبــار نام پدرش‬ ‫كــه مرد خوش نامی بود‪ ،‬در محافل و مجامع سیاســی‬ ‫و ادبــی رفت و آمد داشــت و با اكثر شــخصیت های‬ ‫نامــدار و نویســندگان و موســیقی دانــان دوره خود‬ ‫دوســت بــود ‪ ،‬به این خاطــر توانســت در این برنامه‬

‫‪ ،‬بــه اجرای برنامــه مــی پرداختند و اشــعار انتخابی‬ ‫آن اغلب از شــاعران گذشــته چون مولوی ‪ ،‬ســعدی و‬ ‫حافظ بود و تصنیف نداشــت‪.‬‬ ‫آغاز برنامه با این اشعار زیبای گلستان سعدی بود ‪:‬‬ ‫به چه کار آیــــدت ز گــــل طبـقـی‬ ‫از گلســـــتان من ببــــر ورقــــــی‬ ‫گـــل همین پنج روز و شش باشد‬ ‫این گلستان همیشه خوش باشد‬ ‫زمــان ایــن برنامــه در حــدود ‪45‬‬ ‫دقیقــه بــود و پایان برنامــه با این‬ ‫جملــه ها بــود ‪:‬‬ ‫ایــن هم گلی بــود جاویــدان از‬ ‫گلــزار بــی همتای ادب فارســی‬ ‫گلی که هرگز نمیرد‪.‬‬ ‫‬

‫گلهایرنگارنگ‬

‫كــه اشــعار آن بیشــتر از شــاعران‬ ‫معاصــری همچون رهی معیری ‪ ،‬نواب صفا ‪ ،‬شــهریار‬ ‫‪ ،‬معینی كرمانشــاهی و… انتخاب می شــد و تصنیف‬ ‫هایی هــم در آن با ارکســتر معروف گلهــا به رهبری‬ ‫روح اللــه خالقی اجرا می شــد ‪ .‬زمان برنامه در حدود‬ ‫‪ 30‬دقیقــه بــود و اولیــن برنامــه نیز با صــدای خانم‬ ‫اشــرف الســادات مرتضایی ‪ ،‬ویلن علی تجویدی ‪ ،‬تار‬ ‫شــاپور رحیمی و ضــرب عمیدی اجرا شــد‪.‬‬ ‫‪ ..‬و پایان برنامه با این دعا بود که‪:‬‬ ‫همیشه شاد و همیشه خوش باشید‬ ‫از دیگــر برنامــه هایی كــه بعدها بــه برنامه گلها‬ ‫افزوده شــد و به آن تنوع و گیرایی بخشید عبارتند‬ ‫از‪:‬‬

‫برگ سبز‬

‫از بهتریــن نوازندگان ‪ ،‬خوانندگان و آهنگســازان عصر‬ ‫خود اســتفاده كند و برنامه گلها بــا حضور هنرمندان‬ ‫بزرگــی چــون ابوالحســن صبــا و غالمحســین بنان‬ ‫آغــاز شــد‪ .‬اوایل برنامه گلها بیشــتر خواندن شــعر و‬ ‫همراهــی یك ســاز بود كــه بعدها رفته رفتــه به آواز‬ ‫و موســیقی تبدیل شــد یعنــی با قطعــه ای ضربی و‬ ‫بــدون كالم آغاز می شــد و بعــد از آن قطعــه ای به‬ ‫صــورت ســاز و آواز بــه اجرا درمــی آمــد و درپایان‬ ‫برنامــه ‪ ،‬قطعــه ای ضربی به صورت تصنیف توســط‬ ‫خواننــده ‪ ،‬همراه با اركســتر اجرا می شــد ‪.‬‬ ‫برنامه گلها از ســال ‪ 1339‬ش به علت گســترش برنامه‬ ‫های رادیو گســترش و تنوع یافت و بیشــتر اوقات در‬ ‫دو قســمت اجرا و پخش می شد‪:‬‬

‫گل های جاویدان‬

‫كه درآن یك یا دو ســاز ‪ ،‬بــه همراهی صدای خواننده‬

‫‪  53 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫كه به ســاز و آواز و شــعرخوانی اختصاص داشــت‬ ‫و تصنیــف اجــرا نمی شــد‪ .‬برنامه در شــب های‬ ‫جمعــه در حدود ‪ 30‬دقیقه پخش می شــد و اولین‬ ‫برنامــه با صدای ســید جــواد ذبیحی و نی کســایی و‬ ‫تــار شــهناز بــود‪ .‬در آغاز برنامــه این دو بیت شــعر‬ ‫عارفانــه از عطار خوانده می شــد ‪:‬‬ ‫چشم بگشا كه جلوه دلــدار‬ ‫به تجلـی است از در و دیـوار‬ ‫این تماشا چون بنگری گویی‬ ‫لیس فی الدار غیـــــره دّیــار‬ ‫و برنامه با این درخواســت از پروردگار با شــعر عراقی‬ ‫پایان می یافت‪:‬‬ ‫زیبد که ز درگــــــــاهت نومید نگردد باز‬ ‫آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد‬ ‫و ســپس ایــن جمله کــه‪ :‬این هــم برگ ســبزی بود‬ ‫تحفه درویــش‪ ،‬علــی نگهدارتان‬ ‫یک شــاخه گل ‪ ،‬عنوان برنامــه ای ‪۱۵‬دقیقه ای بود كه‬ ‫به معرفــی یك شــاعر و خواندن چند بیــت از همان‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪53 Kheradmand‬‬


52 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 52 


‫ســنگین محســوب می‌شــود و مجازات نیز بــرای آن‬ ‫درنظر گرفته شــده اســت‪.‬‬ ‫براســاس مــاده ‪ 713‬قانون مجازات اســامی‪ ،‬هر کس‬ ‫طفــل صغیر یــا غیر رشــیدی را وســیله تکــدی قرار‬ ‫دهــد‪ ...‬بــه حبس از ســه ماه تا دو ســال و اســترداد‬ ‫همــه اموالــی که از این طریق بدســت آورده اســت‪،‬‬ ‫محکــوم می‌گــردد‪ .‬بــه عبــارت دیگــر بــا نگاهی به‬ ‫مــواد ‪ 712‬و ‪ 713‬قانــون مجــازات اســامی متوجــه‬ ‫می‌شــویم كه قانونگذار در این ماده بــرای افرادی که‬ ‫با سوءاســتفاده از اطفال‪ ،‬اقدام بــه جمع‌آوری اعانات‬ ‫از مــردم می‌كننــد‪ ،‬مجــازات ســنگین‌تری را نســبت‬ ‫بــه وضعیتی که خود شــخص رأســاً اقدام بــه تکدی‬ ‫می‌کنــد‪ ،‬پیش بینی کرده اســت كه این مســاله خود‬ ‫مویــد آگاهی مقنن از آثــار نامطلوبی اســت که این‬ ‫عمــل بــر روح و روان طفــل وارد می‌آورد‪.‬‬ ‫‬

‫به كارگیری كودكان‬

‫امــا نباید فراموش كنیم كه اصوال بــه كارگیری كودكان‬ ‫در مشــاغل و مجبــور كــردن آن‌هــا بــه كار نیز جرم‬ ‫اســت و بــر اســاس مــاده ‪ 79‬قانــون کار به‌کارگیری‬ ‫اطفــال کمتر از ‪ 15‬ســال تمام ممنوع اســت‪ .‬حقوق‬ ‫كــودك از مــوادی اســت كــه در اســناد وپیمان‌نامه‬ ‫جهانی مــورد توجه قرار گرفته و همــواره بر آن تاكید‬ ‫شــده اســت‌‪ .‬ماده ‪ 32‬پیمــان جهانی حقــوق کودک‬ ‫می‌گویــد‪ :‬کــودک بایــد در برابر هر کاری که رشــد و‬ ‫ســامت او را تهدید می‌کند‪ ،‬حمایت شــود و دولت‌ها‬ ‫باید حداقل ســن کار و شــرایط کار کودکان را مشخص‬ ‫کننــد‪ .‬همچنیــن در مــاده ‪ 26‬ایــن پیمان نیــز آمده‬ ‫اســت که هر کودکــی حق دارد از تامیــن اجتماعی از‬ ‫جملــه بیمه اجتماعی برخوردار شــود و مــاده ‪ 27‬آن‬ ‫تاکیــد می‌کند کــه کــودکان باید از ســطح زندگی که‬ ‫تامین کننده رشــد جســمی‪ ،‬ذهنــی و اجتماعی آن‌ها‬ ‫اســت‪ ،‬برخوردار شوند‪.‬‬

‫مجرمانی كه ترسی از قانون ندارند‬

‫امــا با وجــود‌‌ جرم‌انگاری بســیاری از رفتارها نســبت‬ ‫به كــود‌‌كان در قوانین داخلــی و بین‌المللی‪ ،‬همچنان‬ ‫شــاهد رشــدروزافزون جرایم علیه كــودكان و به‌ویژه‬ ‫کودک‌فروشــی هســتیم‪ .‬گویا مجرمان هیچ ترســی از‬ ‫قانــون ندارند‪ .‬در این جــرم که همــه ارکان آن مجرم‬ ‫شــناخته می‌شــوند‪ ،‬از مــاد‌‌رو پــدر معتــاد‌‌ گرفته تا‬ ‫خریــد‌‌اران اقشــار مختلف اعــم از زوجیــن ناتوان د‌‌ر‬ ‫فرزنــد‌‌‌آوری تــا اســتثمار‌کنند‌‌گان از کــود‌‌کان و حتی‬ ‫دالالن و واســطه‌ها به انحای مختلف مجرم هســتند‪.‬‬ ‫حتــی اگر د‌‌ر پروســه خرید‌‌‌وفروش کود‌‌کان پزشــک یا‬ ‫پرســتاری هم د‌‌خیل باشــند‌‌‪ ،‬عالوه بــر تخلف صنفی‪،‬‬ ‫تحــت همیــن عنــوان مجرمانه ایــن افراد هــم مورد‬ ‫تعقیب قــرار خواهند‌‌ گرفــت‪ .‬آنچه قابل ذکر اســت‬ ‫این اســت که هرچند‪ ،‬خرید‌‌ و فروش نــوزاد‌‌ به عنوان‬ ‫یــک فعل د‌‌ر قانــون حمایت از حقوق کــود‌‌کان‌‪ ،‬جرم‬ ‫انگاری شد‌‌ه اســت و قانون حمایت از حقوق کود‌‌کان‬ ‫و نوجوانــان مصــوب ‪ 1381‬هرگونــه اقد‌‌امی که علیه‬

‫منفعت کــود‌‌ک انجام گیــرد‌‌‪ ،‬جرم تلقی کرده اســت‪.‬‬ ‫اماآنچه در عمل شــاهد هســتیم مؤید آن اســت كه‬ ‫قوانیــن از قدرت بازدارندگی الزم برخوردار نیســتند و‬ ‫ایــن موضوع بــه دلیل عدم تناســب جــرم و مجازات‬ ‫اســت كــه باعث شــده ایــن جرم بــه راحتــی اتفاق‬ ‫بیفتد و مجرمان هیچ ابایی از مجازات نداشــته باشند‪.‬‬ ‫نكتــه مهم در این زمینه این اســت كه خرید و فروش‬ ‫کودک حتــی اگــر حاصــل ازدواج مشــروع و قانونی‬ ‫هم باشــد و با رضایــت والدین هم اتفــاق بیفتد‪ ،‬بنا‬ ‫بــه نظر مشــورتی اد‌‌اره کل حقوقــی قوه‌قضاییه ﺟﺮﻡ‬ ‫ﻣﺤﺴﻮﺏ می‌‌شــود یعنــی اگــر پــد‌‌ر ﻭ ﻣﺎد‌ﺭطفلــی ﺑﺎ‬ ‫د‌ﺭﯾﺎﻓﺖ ﻭﺟﻪ ﻧﻘﺪ طفــل ﺧﻮ ‌د ﺭﺍ د‌ﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻓﺮ‌د د‌ﯾﮕﺮی‬ ‫ﻗﺮﺍﺭ د‌ﻫﻨﺪﮐﻪ ﺁﻥﻓﺮ‌د ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ‌ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺯ طفــل‬ ‫ﻧﮕﻬﺪﺍﺭی کند‪ ‌‌،‬بــا توجه به اینکه فرزنــدﺧﻮﺍﻧﺪﮔﯽ باید‌‌‬ ‫شــود د‌ﺭ ﻓﺮﺽ ﻣﻄﺮﻭﺣﻪ‬ ‫ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺧﺎﺹ ﺧﻮ ‌د ﺭﻓﺘﺎﺭ ‌‌‬ ‫ﮐﻪ ناظــر ﺑﺮ ﻓﺮﻭﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﻪ د‌ﯾﮕﺮی اســت‪ ،‬ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ‬ ‫‌‌شــود ﻭ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﻭ‬ ‫ﻣﺮﺍﺗﺐ ﻓﻮﻕ‌ﺍﻟﺬﮐﺮ‪ ،‬ﺟﺮﻡ ﻣﺤﺴﻮﺏ می ‌‌‬ ‫ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ طفــل‪ ،‬ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻌﻘﻴﺐ ﻭ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬‬ ‫هرچنــد جرم‌بودن این پدیده موضوعــی مورد پذیرش‬ ‫حقوقدانــان و دســتگاه قضا اســت امــا هماهنگی و‬ ‫همســویی میــان جرم و مجــازات این مجرمــان مورد‬ ‫پذیرش کارشناســان و حقوقدانان نخواهد بود‪ .‬ایرادات‬ ‫مطروحــه و عدم تناســب جرم با مجــازات همواره از‬ ‫انتقاداتی اســت که به ایــن قانون وارد اســت چرا که‬ ‫آنچه مــاد‌‌ه ‪ 3‬ایــن قانون به عنــوان کیفر بــرای جرم‬ ‫كــودك فروشــی اعــام مــی‌دارد بازدارنــده از ارتکاب‬ ‫نیســت‪ .‬عطف به مــاده ‪ 3‬این قانــون‪ ،‬هرگونه خرید‌‌‪،‬‬ ‫فــروش‪ ،‬بهره‌کشــی و به کار گیری کــود‌‌کان به منظور‬ ‫ارتــکاب اعمــال خــاف از قبیــل قاچــاق ممنــوع و‬ ‫مرتکــب به ‪ 6‬ماه تا یک ســال حبس بــه عالوه جبران‬ ‫خســارت و جــزای نقد‌‌ی محکــوم می‌شــود‌‌‪.‬اما انچه‬ ‫باعث رشــد این‌گونــه جرایم بــوده عــدم همخوانی‬ ‫و تناســب جــرم با مجازات اســت و همین متناســب‬ ‫نبــودن جرم و مجازات باعث شــده تا شــاهد افزایش‬ ‫ایــن جرم در جامعه باشــیم و اصــوال فاصله بین کیفر‬ ‫و جرم ارتکابی ســبب شــده تا دســتیابی بــه عدالت‬ ‫کیفری محقق نشــود‪ .‬به تبع آن به دلیــل بازدارندگی‬ ‫حداقلی دارد مرتکبین جســورانه به اعمال غیرانسانی‬ ‫خــود ادامه دهنــد‪ .‬این در حالی اســت كه با تصویب‬ ‫و اجرایی شــدن الیحه حمایت از كــودكان و نوجوانان‬ ‫كه سال‌هاســت در مجلــس خاك می‌خــورد می توان‬ ‫شــاهد كاهش این جرم بود‪ .‬زیرا در ماده ‪ 12‬این الیحه‬ ‫كه شــهریور امسال نیز توســط نمایندگان به تصویب‬ ‫رســید‪ ،‬هرکــس مرتکــب قاچــاق اطفــال و نوجوانان‬ ‫شــود به مجازات درجه ســه محکوم می‌شود‪ .‬مطابق‬ ‫قانون مجازات اســامی مجازات درجه ســه را به شرح‬ ‫زیــر تعیین کرده اســت‪:‬حبس‪ ،‬بیش از ‪ ۱۰‬تا ‪ ۱۵‬ســال‬ ‫و جــزای نقدی بیــش از ‪ ۳۶۰‬میلیون تــا ‪ ۵۵۰‬میلیون‬ ‫ریال اســت‪ .‬با توجه به تشــدید مجازات در این الیحه‬ ‫امیدواریم با تصویب هرچه ســریعتر آن و البته اجرای‬ ‫صحیح آن شــاهد كاهش پدیده منفور كودك‌فروشــی‬ ‫در جامعه باشــیم‪ .‬روزنامه قانون‬

‫‪  51 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫پدیده شوم كودك فروشی‪...‬‬

‫مجید قاسم کردی‬

‫نادیده گرفتن معضالت اجتماعی توســط مسئوالن از‬ ‫دالیــل مهم افزایش آســیب‌های اجتماعی اســت‪ .‬در‬ ‫حــال حاضر به‌جهت نقــص قوانین‪ ،‬فقــر اقتصاد‌‌ی و‬ ‫فرهنگــی و موارد طمعکاری برخی از افــراد‪ ،‬پدیده‌ای‬ ‫شــوم به نام كود‌‌ک‌فروشــی رواج یافته اســت‪.‬‬ ‫باوجــود در نظرگرفتــن وصــف مجرمانــه بــرای‬ ‫خرید‌وفــروش كــودكان امــا ایــن پدیــده همچنــان‬ ‫معضلــی جــد‌‌ی بــرای جامعــه‌اســت‪.‬‬ ‫فرزند‌‌‌‌پذیــری برای متقاضیان زمان‌بر اســت واین افراد‌‌‌‬ ‫به جــای مراجعه به ســازمان بهزیســتی‪ ،‬از روش‌های‬ ‫غیرقانونــی فرزندخواندگی کــودکان را قبول می كنند‪.‬‬ ‫آســیب‌های اجتماعی بــه دلیل تبعــات و مخاطراتی‬ ‫كه به همــراه خود دارند مدت‌هاســت باعث ســلب‬ ‫شــادابی از جامعــه شــده‌اند‪ .‬منظره تلخ مــرد یا زنی‬ ‫معتاد و كارتن خواب یا كودكی كه دســت به ســرقت‬ ‫می‌زنــد یا خودكشــی فردی كه خــود را در پایــان راه‬ ‫دیده‌اســت‪ ،‬یــا كودكانــی كــه مجبورنــد تكدی‌گری‬ ‫كنند‪ ،‬تاثیری ناخوشــایند بــر روح و روان افراد جامعه‬ ‫برجــا می‌گــذارد‪ .‬هرچند كه در بســیاری مــوارد تنها‬ ‫بــا نگاهی از كنــار این آســیب‌ها می‌گذریــم‪ ،‬اما در‬ ‫نهایــت این جامعه اســت كــه باید تــاوان تبعات این‬ ‫آســیب‌ها را بپــردازد‪ .‬از دالیل مهــم افزایش معضالت‬ ‫اجتماعــی كه امروز گریبان‌گیر جامعه شــده اســت را‬ ‫می‌توان نادیده گرفتن آن‌ها در ســال‌های قبل توســط‬ ‫مسئوالن دانست‪.‬‬ ‫كــه البتــه اصلی‌تریــن علــت آن نبــودن مســئوالن‬ ‫در میــان مــردم و بــه اصطالح كــف جامعه اســت‪.‬‬ ‫مســئوالنی كــه با نگاهــی از باال بــه پاییــن‪ ،‬جامعه‬ ‫مــردم را می‌نگرنــد‪ ،‬هیــچ‌گاه نمی‌تواننــد معضالتی‬ ‫كــه در كوچه‌پس‌كوچه‌هــای تنــگ و تاریك شــهر رخ‬ ‫مــی دهــد را از نزدیــك مشــاهده و حس كننــد‪ .‬این‬ ‫نادیده گرفتن آســیب‌ها در ســال‌های قبــل كه اتفاقا‬ ‫میزان آن نســبت به امروز بســیار نیزكمتر بود ســبب‬ ‫گسترده‌شــدن و تنوع آن‌ها در زمان حاضر شده‌اســت‬ ‫به طــوری كه بــه صورت علنــی در كنار هــر كوی و‬ ‫برزنــی می‌تــوان نمونــه‌ای از آن را مشــاهده كرد‪.‬‬ ‫نوزادان معتاد‪ ،‬تولد آسیبی جدید‬ ‫افزایــش آســیب‌های اجتماعــی از جملــه‪ ،‬طــاق‪،‬‬ ‫فــرار دختــران و بــه تبــع آن آمار بــاالی زنــان معتاد‌‌‬ ‫و بی‌ســرپناهی کــه د‌‌ر كنــار خیابان‌هــا روز و شــب‬ ‫می‌گذراننــد‪ ،‬مدت‌هاســت منجــر بــه خلق آســیب‬ ‫اجتماعــی جدیدی به نــام نوزادان معتاد شده‌اســت‪.‬‬ ‫این آســیب كه به دنبال همبستر شــدن زنان با مردان‬ ‫کارتــن خــواب شــكل می‌گیــرد د‌‌ر نهایــت‪ ،‬منجر به‬ ‫تولد‌‌ كود‌‌كانی می‌شــود‌‌ كه از همــان د‌‌وران جنینی به‬ ‫اعتیا ‌‌د مبتال هســتند‪‌‌.‬‬

‫در بسیاری‬ ‫هر چنــد‬ ‫ایــن كــودكان‬ ‫مــوارد‬ ‫از‬ ‫معصوم كه ب ‌هواســطه اعتیاد مــادر‪ ،‬در دوران جنینی‬ ‫معتاد شــده‌اند‪ ،‬تا چند روز بیشــتر زنــده نمی‌مانند‪،‬‬ ‫امــا آن تعــداد كــه جان ســالم بــه در می‌برنــد نیز‬ ‫سرنوشــتی متفــاوت پیــدا می‌كننــد‪ ،‬به طــوری كه‬ ‫برخی از آنــان گرفتار باندهای خریدوفــروش كودكان‬ ‫می‌شــوند یا اینكه در خوشــبینانه‌ترین حالت توسط‬ ‫دالالن بــه خانواده‌ای فروخته می‌شــوند تــا وی را به‬ ‫فرزندخواندگــی قبــول كننــد‪.‬‬ ‫به عبــارت دیگر دالالن در بســیاری از مــوارد تنها به‬ ‫هــد‌‌ف فروختن این کودکان و امرار معاش‪ ،‬دســت به‬ ‫چنیــن عملــی زده و پس از بــه دنیا آمدن نــوزاد‪ ،‬د‌‌ر‬ ‫ازای مبالغــی‌‌ ناچیز این كودكان معصــوم را به افراد‌‌ی‬ ‫كــه صاحــب فرزند‌‌ نمی‌شــوند‪ ‌‌،‬می‌فروشــند وســود‌‌‬ ‫كالنی نیز عاید‌‌شــان می‌شــود‪.‬‬ ‫کودک‌فرشــی‪ ،‬كــود‌‌ك‌آزاری‪ ،‬نــوزاد فروشــی از جمله‬ ‫عناوینــی هســتند‌‌ كــه به کــرات توســط رســانه‌ها‬ ‫و فعــاالن حقــوق کودک شــنیده شــده و می‌شــود‌‪.‬‬ ‫هرچنــد به‌جهــت اهمیــت موضــوع و نیــز رعایت‬ ‫حقوق کــودکان به‌واســطه صد‌‌مــات جبران‌ناپذیری‬ ‫کــه متحمل می‌شــوند‪ ،‬قانون‌گــذار چترحمایتی خود‬ ‫را بر ســر كودكان گســترانده اســت اما تجــارب تلخ‬ ‫این ســال‌ها و كودكان معصومی كــه گرفتار باندهای‬ ‫گوناگون شــده‌اند نشــان داده كه این قوانین در عمل‬ ‫كافی نبــوده و در حال حاضر به‌جهــت نقص قوانین‪،‬‬ ‫فقراقتصــاد‌‌ی و فرهنگــی و حتــی در برخــی مــوارد‬ ‫طمعــکاری برخی از افــراد‪ ،‬پدیده‌ای شــوم و نامبارک‬ ‫به نــام كود‌‌ک‌فروشــی رواج یافته اســت‪.‬‬ ‫پدیده‌ای که به ســرعت شــیوع پیدا کــرده و تهدیدی‬ ‫خطرنــاک برای ایــن موجود‌‌ات بی‌گناه شــده اســت‬ ‫و بــا توجــه به مخاطرات جــد‌‌ی و تبعــات منفی آن‪،‬‬ ‫اكنون كودك‌فروشــی بــه د‌‌غد‌‌غــه‌ای اجتماعی تبدیل‬ ‫شده‌اســت‪ .‬این در حالی اســت كه کــودکان به دلیل‬ ‫ناتوانــی در د‌‌فــاع ازحقــوق خــود‪ ‌‌،‬به عنوان قشــری‬ ‫آســیب‌پذیر همواره مــورد‌‌ حمایت قوانیــن د‌‌اخلی و‬

‫‪  50 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫بین‌المللــی‌ قرارد‌‌ارنــد‌‌‪ .‬قانون‌گــذار د‌‌ﺭ ﻣﺎد‌‌ﻩ ‪ ٣‬ﻗﺎﻧﻮﻥ‬ ‫ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﮐﻮد‌ﮐﺎﻥ ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﺼﻮﺏ ‪ ،1381‬ﻫﺮﻧﻮﻉ‬ ‫ﺧﺮﯾﺪﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﻭ بهره‌کشــی ﻭ بــه‌ﮐﺎﺭﮔﻴﺮی ﮐﻮد‌ﮐﺎﻥ ﺑﻪ‬ ‫ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﻼﻑ‪ ،‬ناد‌‌یــد‌‌ه گرفتــن عمــد‌‌ی‬ ‫ســامت و بهد‌‌اشــت روانی و جســمی و ممانعت از‬ ‫تحصیــل آن‌هــا ﺭﺍ د‌ﺍﺭﺍی ﻭﺻﻒ ﻣﺠﺮﻣﺎﻧﻪ د‌ﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ‪.‬‬ ‫و در مــاد‌‌ه یــک ایــن قانون نیــز آمده اســت‪«:‬کلیه‬ ‫اشــخاصی که به سن ‪18‬ســال تمام شمسی نرسی ‌‌ده‌اند‌‌‬ ‫از حمایت‌هــای قانونی مذکــور د‌‌ر این قانون بهره‌مند‌‌‬ ‫می‌شــوند‌‌‪ ».‬هرچند كه با وجــود در نظرگرفتن وصف‬ ‫مجرمانــه برای ایــن پدیده‪ ،‬بــاز هم خریــد‌‌و فروش‬ ‫کــودکان تبد‌‌یــل بــه معضلــی جــد‌‌ی بــرای جامعه‬ ‫شد‌‌ه‌است‪.‬‬

‫پدیده شوم كودك فروشی‬

‫امروز عــاوه بر دالالن‪ ،‬زنان‌خیابانی و معتاد‌‌‪ ،‬زوج‌های‬ ‫فقیــر و د‌‌ختــران فریب‌خــورد‌‌ه را می‌تــوان از عوامل‬ ‫ترویج پدیده شــوم كودك فروشــی دانســت‪ .‬زیرا این‬ ‫گونــه افــراد‪ ،‬نوزاد‌‌انی که ناخواســته یا نامشــروع در‬ ‫مواردی حتی خواســته و مشــروع‌‌ به‌دنیــا می‌آورند‪ ،‬را‬ ‫توســط د‌‌الالن و واســطه‌ها به بهایی اندك و شــاید به‬ ‫انــدازه مصرف چند وعده مواد بــه گروه‌های مختلف‬ ‫می‌فروشــند‪ .‬امــا باید توجه داشــت كه هر گــروه از‬ ‫خریــداران نیز اهداف خاصــی دارند‪ .‬عــده‌ای از آنان‬ ‫زوجینــی هســتند که سال‌هاســت د‌‌ر آرزوی د‌‌اشــتن‬ ‫فرزنــد‌‌ روز خــود را به شــب می‌رســانند و بــه دالیل‬ ‫گوناگون نتوانســته‌اند صاحب فرزند شــوند‪.‬‬ ‫ایــن در حالی اســت كــه فرآینــد‌‌‌ فرزند‌‌‌‌پذیــری برای‬ ‫ایــن متقاضیــان بــه حــدی ســخت و زمان‌بر اســت‬ ‫كه ایــن زوج‌هــا ترجیح می‌د‌‌‌هنــد‌‌‌ به جــای مراجعه‬ ‫به ســازمان بهزیســتی و مراجع قانونــی از روش‌های‬ ‫غیرقانونی کود‌‌‌ک یا نوزاد‌‌‌ی را برای سرپرســتی انتخاب‬ ‫کننــد ‌‌‌‪ .‬چرا کــه فرآینــ ‌‌‌د اجرایی سرپرســتی مســتلزم‬ ‫هماهنگی‌هــای بین‌بخشــی سازمان‌بهزیســتی‪ ،‬اد‌‌‌اره‬ ‫سرپرســتی قوه قضاییه‪ ،‬نیروی انتظامــی‪ ،‬مراکز د‌‌‌رمان‬ ‫ناباروری‪ ،‬ســازمان نظام پزشــکی‌قانونی و‪ ...‬اســت که‬ ‫ممكــن اســت حدود دو ســال زمــان ببرد‪ .‬ایــن گونه‬ ‫خانواده‌‌هــا در حكم مشــتریان کم دردســر و پربرکت‬ ‫بــرای واســطه‌های خرید‌‌وفــروش نــوزاد‌‌ان و تجارتی‬ ‫پرمنفعــت برای دالالن محســوب می‌شــود‪.‬‬ ‫آنچــه ایــن خریدوفــروش را تاســف برانگیــز و‬ ‫فاجعه‌بارتــر می‌كنــد‪ ،‬فــروش كــود‌‌كان یــا نــوزاد‌‌ان‬ ‫معصــوم و بی‌گناه به افراد‌‌‌ فاقــد‌‌‌ صالحیت و باندهای‬ ‫خالف‌كار اســت به طــوری كه اغلب این كــودكان د‌‌‌ر‬ ‫د‌‌‌ام باند‌‌‌هــای متکد‌‌‌یــان گرفتــار می‌شــون ‌‌د یــا اینكه‬ ‫مــورد‌‌ سوء‌اســتفاد‌‌ه‌های جنســی قــرار می‌گیرند‪ .‬این‬ ‫در حالی اســت كه طبق قانون‪ ،‬بهره‌کشــی از کودکان‬ ‫توســط باندهــای تبهــکار در اعمال خــاف‪ ،‬از جرایم‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪50 Kheradmand‬‬


49 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 49 


48 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 48 


‫وقتــی تاریخچــه پــول خارجــی و برابری آنــرا با پول‬ ‫داخلــی در ایــران زیــر و رو می کنیم به سرگذشــتی‬ ‫دراز و طوالنــی بــر نمی خوریم بلکه عمــر و قدمت‬ ‫آن فقط به چند ســده برمی گردد چــرا که عمر تاریخ‬ ‫معامــات خارجــی نیز چنــدان دراز نیســت و نقطه‬ ‫عطــف آن از زمــان تاســیس بانــک ملی ایــران که با‬ ‫خریــد و فروش و معامــات با خارج از کشــور‪ ،‬مردم‬ ‫و شــرکتها و همچنین بنگاههای خصوصی ‪ ،‬پایشــان‬ ‫به میــدان اقتصاد بیــن المللی باز شــده و در گیر آن‬ ‫شــدند‪ .‬نخســتین ســند مقیاس پــول ایران بــا ارز بر‬ ‫اســاس سفرنامه جنکینسون اســت در سده شانزدهم‬ ‫میــادی و در زمان حکومت شــاه اســماعیل صفوی ‪،‬‬ ‫واحد پول شــاهی و هر شــاهی برابر با یک شــیلینگ‬ ‫انگلیــس بــود‪ .‬هــر ‪ ۲۰۰‬شــاهی یــک تومــان و هر‬ ‫تومــان برابر با ‪ ۱۰‬پوند انگلیس‪ ،‬یعنــی روزگاری ارزش‬ ‫پــول ایــران ده برابــر پول انگلســتان بود!!! در ســده‬ ‫هیجدهــم میــادی ‪،‬ارزش تومــان به تدریــج کاهش‬ ‫یافــت و پونــد افزایش‪ ،‬در ســده نوزدهــم میالدی و‬ ‫در زمــان حکومت فتحعلیشــاه و محمدشــاه‪ ،‬تومان‬ ‫برابــر با ‪ ۲‬پوند و ‪۵/۲‬دالر امریکا شــد‪ ،‬عواملی چون‬ ‫قحطــی بزرگ و قتل ناصرالدین شــاه ســبب شــد تا‬ ‫ایــن ســیر نزولــی ادامه داشــته باشــد تــا بدانجا که‬ ‫ارزش پونــد ‪ ۲۵/۳‬برابــر تومان گردید‪ ،‬شــوربختانه به‬ ‫دلیل بی کفابتی پادشــاهان قاجار‪ ،‬نمــودار ارزش پول‬ ‫ایــران روز بــه روز ســیر نزولی را طی کرد تــا در زمان‬ ‫مظفرالدین شــاه پوند ‪ ۸۵/۴‬برابــر تومان گردید و پس‬ ‫از حــوادث و انقالب مشــروطه‪ ،‬ارزش پوند به شــش‬ ‫برابــر تومان رســید ‪ .‬در پایان ســده نوزدهــم و آغاز‬ ‫ســده بیســتم میالدی تا جنگ جهانــی اول که امریکا‬ ‫قــدرت و اهمیــت بیشــتری در جهان پیدا کــرد ‪،‬دالر‬ ‫امریکا و تومان ایران تقریبا یکســان محاســبه می شد‬ ‫و ایــن برابــری همچنان تا پایان پادشــاهی و ســقوط‬ ‫رضاشــاه و ورود ارتــش متفقین به ایران بــود ‪ ،‬پس از‬ ‫آن تومــان بــاز هم تنــزل کرده و یــک دالر برابر ‪۵/۱‬‬ ‫تومــان شــد به عبارت ســاده تــر با ‪ ۱۵‬ریال می شــد‬ ‫یــک دالر امریکا خریــداری کرد «یاد بــاد آن روزگاران‬ ‫یــاد باد» در ســال ‪ ۱۳۳۲‬هنگامه کودتــای ‪ ۲۸‬امرداد‬ ‫‪،‬ارزش ریــال ایران به شــدت کاهش یافت و با ‪ ۹‬تومان‬ ‫‪،‬یــک دالر امریکا خریداری می شــد ‪ ،‬با قدرت گرفتن‬ ‫محمد رضا شــاه و آرامش و ثباتی کــه در ایران برقرار‬ ‫شــد همچنین اکتشاف و اســتخراج نفت و سیاستهای‬ ‫مربــوط به آن ‪ ،‬قــدرت به پول ایران هم بازگشــت‪ .‬و‬ ‫پس از چند ســده ‪ ،‬برای نخســتین بار‪ ،‬ارزش پول ایران‬ ‫ســیر صعــودی را پیمــود چنانچه در پایــان حکومت‬ ‫پهلــوی دوم ‪،‬دالر امریــکا با ‪ ۷‬تومان برابــری می کرد‪.‬‬ ‫با شــنیده شــدن زمزمه های انقالب اســامی و پیروز‬ ‫شــدن این انقالب ‪،‬در سرنوشــت پول ایران نیز انقالب‬ ‫بزرگــی پدید آمد و شــاهد کاهــش شــدید ارزش آن‬ ‫بودیم و هســتیم تا اکنون که به این وضعیت رســیده‬

‫‪  47 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫بقیه در صفحه ‪55‬‬

‫چاپ کرده اســت ‪.‬‬

‫تاریخچــه ارزش جهانی پول ایــران با ارز «قانون‬ ‫واحــد و مقیاس پول»‬

‫ایم و شــاهد سرنوشــت و فرجام دردناک سکه های‬ ‫رایــج می باشــیم کــه ارزش و قیمــت ریخته گری‬ ‫آن هــا ‪ ،‬بیشــتر از ارزش پولی انهاســت واز این رو‬ ‫‪،‬گونــی گونی و بــه صورت کیلویی ‪ ،‬بــه کارگاههای‬ ‫ریخته گــری ‪،‬بــرای ذوب و اســتفاده به شــکلهای‬ ‫دیگر ‪ ،‬فروخته می شــوند‪ .‬ســقوط ریال ارزش پول‬ ‫ملــی ایــران را بــه کجا می کشــاند ؟ اگــر چه این‬ ‫ســقوط به تنهایی بیانگر تمام واقعیتهای اقتصادی‬ ‫نیست اما شــاخصی اســت محکم برای محک زدن‬ ‫دولتهــا در ایفای وظیفه شــان که حفــظ ارزش پول‬ ‫ملی اســت ‪ ،‬بــا نگاهی بــه آمارهای بانــک مرکزی‬ ‫جمهــوری اســامی ‪ ،‬که متاســفانه فقط تا ســال‬ ‫‪ ۱۳۸۸‬ارایه شــده و قابل حصول است وسالهای بعد‬ ‫‪،‬از انتشــار آمــار میانگین قیمــت دالر ‪ ،‬در بازار آزاد‬ ‫خودداری شــده است‪.‬‬ ‫بــر اســاس آمارهــا و بــه روایــت بانــک مرکزی ‪،‬‬ ‫میانگیــن ســاالنه قیمــت دالر از ســال ‪ ۱۳۵۷‬تــا‬ ‫‪ ،۱۳۸۸‬از ‪ ۱۰‬تومــان بــه ‪ ۹۹۲‬تومــان افزایش یافت‬ ‫یعنی رشــد ‪ %۹۸۲‬در دوران جنگ و نخســت وزیری‬ ‫میر حســین موســوی ‪ ،‬افت ریال حــدود ‪ ۵/۴‬مرتبه‬ ‫بوده اســت‪ .‬در دوره هاشــمی رفســنجانی ‪،‬کاهش‬ ‫ارزش ریــال نزدیک به ‪ ۴‬مرتبه بوده اســت‪ .‬در دوره‬ ‫محمد خاتمی ‪ ،‬ارزش ریــال کمتر از ‪ ۲‬مرتبه کاهش‬ ‫یافت که نشــان از توفیق این دولت در حفظ ارزش‬ ‫پــول ملی اســت‪ .‬با آمدن احمــدی نژاد ‪ ،‬بــازار آزاد‬ ‫ارز ایران با شــوکی رو به رو شــد و آرام آرام به تمام‬ ‫رکوردهای تاســف بار دســت نیافتنی ‪ ،‬دست یافت‬ ‫و پــس از پایــان ‪ ۸‬ســال ‪،‬دالر ‪ ۲۵۴%‬افزایش یافت ‪.‬‬ ‫البتــه بســیاری را بر ایــن عقیده اســت که دولت‬ ‫برای تامیــن منابع مالی خود ‪،‬افزایــش دالر در بازار‬ ‫آزاد را در دســتور کار خــود قرار داد‪.‬‬ ‫و حــال کارنامه دولت روحانی را بررســی می کنیم‬ ‫کــه دالر چــون یویــو ‪ ،‬روزی اندکی پاییــن آمده و‬ ‫ســپس با شــتاب موشــکی به باال پرتاب می شود‬ ‫( بــه کجا چنیــن شــتابان ؟ ) به حدی کــه دیگر از‬ ‫نوســان و تکانــه گذشــته و شــوک آور شــده و به‬ ‫صورت افســار گســیخته و ترمــز بریــده ‪ ،‬در حال‬ ‫افزایــش اســت و وعده هــا برای کنتــرل آن ‪،‬راه به‬ ‫جایی نبرده اســت ‪ ،‬از یک سو مســیولین اعالم می‬ ‫کنند که قیمت دالر روند کاهشــی خواهد داشــت‬ ‫و کســانی که منابع مالی خــود را به ارز تبدیل کنند‬ ‫متضرر خواهند شــد و ســرمایه گــذاری در نرخ ارز‬ ‫توجیه اقتصادی ندارد ‪ ،‬غافل از آنکه اینگونه توصیه‬ ‫ها ‪ ،‬التهاب بیشــتری را به بــازار ارز تزریق می کند‬ ‫و نشــان به آن نشــان که ‪،‬هجوم بــرای خرید دالر ‪،‬‬ ‫نشــانه ای از ناباوری جامعه اســت و هــر زمان که‬ ‫یکــی از مســیولین در این مورد اظهــار نظری می‬ ‫کند ‪ ،‬واکنشــهای هیجانی در بازار شــدت می گیرد‬ ‫و موج نگرانی را بیشــتر می کند‪ .‬التهــاب در بازار‬ ‫ارز ‪ ،‬بــه طــا و ملــک هم کشــیده و بــه صورت‬ ‫غیر قابل باور و تهاجمی ســیر صعــودی پیدا کرده‬ ‫اســت ‪ ،‬این مســاله روشن شــده که نرخ رشد طال‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪47 Kheradmand‬‬


‫قسمت دوم‬

‫سرگذشت پول در گذر دوران‬ ‫مسروره بنی هاشمی‬

‫بــه دوره پهلوی می رســیم که ایران‬ ‫ســر و ســامانی پیــدا کرد و بنا ‪ ،‬براین گذاشــته شــد‬ ‫کــه پول در ایران یکدســت شــود ‪،‬از آذرمــاه ‪۱۳۰۸‬خ‬ ‫کاهــش بهای نقره در جهان شــدت یافت و به تبع آن‬ ‫از ارزش ســکه قران ایران به طور جدی کاســته شــد و‬ ‫ایــن موضوع مطرح شــد کــه پایه پول ایــران به جای‬ ‫نقــره بر مبنای طال قــرار گیرد و در ‪ ۲۷‬اســفند همان‬ ‫ســال در کمیســیونی قانون تعیین واحد و مقیاس پول‬ ‫قانونــی ایــران را تصویــب کرد که به موجــب آن طال‬

‫در ایــران گفتــه شــد ‪ .‬نخســتین بانکــی که‬ ‫به چــاپ اســکناس در ایــران پرداخــت بانک‬ ‫شــرق بود که مرکــزش در لندن قرار داشــت و‬ ‫اسکناســهای چاپ شــده ء این بانک ‪ ،‬در بانک‬ ‫بازرگانی ایران انتشــار می یافت و از پنج قران‬ ‫بــه باال بــود ‪ .‬در ســال ‪ ۱۲۶۷‬ه‬ ‫ق امتیــاز چاپ اســکناس از‬ ‫ایــن بانک به بانک شــاهی‬ ‫یا شاهنشــاهی واگذار شــد‬ ‫مدیریــت ایــن بانــک در‬ ‫ایــران را ایرانشناســانی چــون‬ ‫هوتم شــیندلر و ژوزف رابیو بر‬ ‫عهده داشــتند ‪ ،‬با ابتکار ژوزف‬

‫حتما نام سه راه ضرابخانه برایتان آشناست‪ .‬این وجه‬ ‫تسمیه از این رو است از سالیان دور ‪ ،‬این منطقه از‬ ‫پایتخت‪ ،‬پایتخت ضرب سکه و چاپ اسکناس بوده است‪.‬‬ ‫برای نخســتین بار پشــتوانه پــول و ریال بــه عنوان‬ ‫واحد پول ایران انتخاب شــد ‪،‬یک ریــال معادل ‪۳۶۶۱/‬‬ ‫گرم طال شــناخته شــد ‪،‬طبق ایــن قانون اجــازه داده‬ ‫شــد ســکه نقره یک ریالی به وزن ‪ ۴/۵‬گــرم در داخل‬ ‫ایــران رایــج شــده و از اول فروردیــن ‪ ۱۳۱۱‬ریــال به‬ ‫عنوان واحد رســمی پول ایران بــه جریان افتاد و پس‬ ‫از حــدود یک ســده حکومت قــران منقــرض و ریال‬ ‫جایگزین آن شــد ولــی به دلیل برابــری ارزش ریال با‬ ‫قــران ‪ ،‬در گویــش مردم قــران نیز گفته می شــد و تا‬ ‫بــه امروز همچنان ریــال واحد پول رســمی ایران به‬ ‫شــمار می آیــد ‪،‬واژه ریال از ســکه رءال پرتغال گرفته‬ ‫شــده اســت چــرا که با بــاز شــدن پــای پرتغالیها به‬ ‫ایران ســکه رءال پرتغال به نام ریــال رواج پیدا کرد که‬ ‫در اصل یک واژه اســپانیایی بوده و نام ســکه ای رایج‬ ‫در آن ســرزمین که به معنای شــاه و شاهی می باشد‪،‬‬ ‫ایــن واژه متــرادف واژه رویــال « ‪ » Royal‬انگلیســی‬ ‫اســت ‪ .‬نا گفتــه نماند که از مســکوکات قانونی دوره‬ ‫رضا شــاه ‪،‬ســکه طالی پهلــوی هم بود با عیــار ‪۹۰۰‬‬ ‫در هــزار که به عکس شــیر و خورشــید مز ّین بود ‪.‬‬ ‫در دوره پهلوی اول و رســیدن ایــران به آرامش و پس‬ ‫از تورمهــای اقتصادی مختلف‪،‬پول کاغذی یا اســکناس‬ ‫چاپ شــده و رواج پیدا کرد و به صورت اسکناســهای‬ ‫پنــج ریالــی و ده ریالــی( یک تومانی) منتشــر شــد‬ ‫کــه می تــوان آن را در مجموعه و کلکســیونهای پول‬ ‫مجموعــه داران و کلکســیونرها پیدا کــرد ‪ .‬در مورد‬ ‫شــکل گیری واژه اســکناس بایــد به این نکته اشــاره‬ ‫کــرد که روســها بــه آن آســیگناف می گفتــه اند که‬ ‫ایــن کلمه در زمــان حکومت فتحعلیشــاه به صورت‬ ‫‪ Assignass‬در فرانســه بود و نهایتا با تلفظ اســکناس‬

‫رابیــو بانک شاهنشــاهی اقدام به چاپ اسکناســهای‬ ‫کوچــک کرد که به ســرعت وارد زندگــی روزمره مردم‬ ‫شــد و البته ســود سرشــاری هم به جیب زد‪ .‬اسکناس‬ ‫در آغــاز قــرار بــود با پشــتوانه طــا چاپ شــود اما‬ ‫بعدهــا با پشــتوانه نقره بــه چاپ رســید و گفته می‬ ‫شــود که ‪ ٪۷۰‬اسکناســها هــم بدون پشــتوانه بوده‬ ‫و ایــن امــر هم ســود سرشــاری را برای بانــک در بر‬ ‫اشــت ‪،‬میزان انتشار اسکناس توســط این بانک طبق‬ ‫قرارداد رویترز‪۸/۲‬میلیون تومــان به نرخ آن زمان و بر‬ ‫اســاس پشــتوانه طال و نقره چاپ می شــد و بیش از‬ ‫آن منــوط به اجــازه دولت ایــران بود ‪.‬‬ ‫پــس از تاســیس بانــک ملی ایــران در ســال ‪۱۳۱۰‬خ‬ ‫نشــر و چاپ اسکناس به مدت ده ســال به این بانک‬ ‫واگذار شــد که نخستین اسکناســهای چاپ شده بانک‬ ‫ملــی در ســال ‪۱۳۱۱‬خ انتشــار یافت و اسکناســهای‬ ‫بانکهــای دیگر نیز برای مدت ســه ماه اعتبار داشــت‬ ‫‪ ،‬امــا این اسکناســها در کجا و کدام شــهر تولید ‪،‬چاپ‬ ‫و پخش می شــد؟ حتما نام ســه راه ضرابخانه برایتان‬ ‫آشناســت و شاید بسیاری از شــما از این محل عبور‬ ‫کرده باشــید ولی چرایی نامگذاری ایــن مکان برایتان‬ ‫نامشــخص باشــد ‪ ،‬این وجه تســمیه از این رو است‬ ‫که از ســالیان دور ‪ ،‬این منطقــه از پایتخت ‪ ،‬پایتخت‬ ‫ضرب ســکه و چاپ اسکناس بوده اســت و گفته می‬ ‫شــود که چاپ هر قطعه اســکناس بین صــد تا صد و‬ ‫ده تومــان بر گرده ملت و دولــت خرج می گذارد و از‬ ‫این رو برای اســکناس با ارزش کمتــر مقرون به صرفه‬ ‫نمی باشــد ‪ .‬وظیفه چاپ اســکناس از ســال ‪۱۳۳۹‬خ‬ ‫بنــا بر نیازهــای اقتصــادی و با تاســیس بانک مرکزی‬ ‫ایــران بــه ایــن بانک محول شــد کــه تاکنــون ادامه‬

‫‪  46 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫دارد‪ .‬از سال ‪۱۳۶۲‬خ‬ ‫بــا تاســیس کارخانه‬ ‫تولید کاغذ اوراق بهادار‬ ‫و اســکناس ‪ ،‬ایــن پول کاغــذی دیگر به کشــورهای‬ ‫خارجی به ویژه انگلســتان ســفارش داده نمی شود و‬ ‫از ســال ‪ ۱۳۶۷‬تاکنون تمامی اسکناســهای ایران تولید‬ ‫داخلی می باشــند‪..‬‬ ‫ناگفته نماند که قدیمیترین اسکناس شناخته شده در‬ ‫ایران یک درهمی چاپ شــده زمــان و دوره ایلخانیان‬ ‫در اواخــر قرن هفتم هجری اســت و عبارت «ال اله اال‬ ‫الله ‪ -‬محمدا" رســول الله »بر آن نقش بســته شــده‬ ‫اســت‪ .‬پس از چاپ اسکناسها ‪،‬همیشــه تعدادی افراد‬ ‫ســودجو وجود داشــتند که به فکر منفعت بیشــترو‬ ‫کســب در آمــد کالن از منبعــی راحت و بی دردســر‬ ‫می گشــتند‪،‬از ایــن رو تالشــها برای جعل اســکناس‬ ‫هم شــروع شــد که در ایــن مــورد دو حکایت وجود‬ ‫دارد ‪ ،‬اولیــن جعــل به خاطــر یک اشــتباه عجیب و‬ ‫غریب ناکام ماند ‪،‬گویا در ســال ‪۱۲۹۲‬خ توســط فردی‬ ‫بــه نــام میرزا آقــا خان و بــر روی یک اســکناس دو‬ ‫تومانی انجام شــد ‪،‬او به جــای عبارت « قابل پرداخت‬ ‫در مشــهد فقط » از عبارت « قابــل پرداخت فقط در‬ ‫مشــهد» اســتفاده کرده بود که جابه جایی همین یک‬ ‫کلمه باعث لو رفتن این اســکناس تقلبی و دســتگیری‬ ‫او شــد و به دلیل نبــودن کاغذ و رنگ مخصوص چاپ‬ ‫در ایــران‪ ،‬هنوز چگونگی چاپ این اســکناس در هاله‬ ‫ای از ابهــام باقیمانــده اســت ‪ .‬و اما روایــت دوم که‬ ‫گفتــه می شــود اولین کســی کــه در ایران اقــدام به‬ ‫چاپ اســکناس تقلبی کــرده فردی به نام الکســاندر‬ ‫ایوانویچ روســی بوده که در ســال ‪۱۳۰۹۰‬خ به همراه‬ ‫عده ای در زیرزمینی ‪،‬اسکناســهای یک تومانی جعلی‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪46 Kheradmand‬‬


‫آنها باشد‪ .‬بهترین همراه ســالمندان در اوقات تنهایی‬ ‫مرکز توانبخشــی و نگهداری ســالمندان یارین است‪.‬‬

‫‪ .2‬تلفن دستی در اختیارشان بگذارید‬

‫اگر ســالمند تنهــا در خانه می‌ماند‪ ،‬حتمــا باید تلفن‬ ‫دســتی بــرای او تهیه کنیم و بــه او آمــوزش دهیم تا‬ ‫همیشــه تلفن دســتی را کنار خود نگه دارد تا مجبور‬ ‫نباشــد برای رســیدن به تلفن‪ ،‬مســافت زیادی را طی‬ ‫کنــد‪ ،‬به‌خصوص که ممکن اســت عجلــه کند تا پیش‬ ‫از زنگ‌هــا حرکــت خود را هم ســریع‌تر کنــد زیرا در‬ ‫این مواقــع احتمال زمین خوردن وجــود دارد‪.‬‬ ‫دقــت کنیــد شــماره خــود را در تلفن ســالمند ثبت‬ ‫کنید تا راحت بتواند با شــما تمــاس بگیرد‪ ،‬حتی اگر‬ ‫یک شماره قطع‌شــده از ســوی او دارید حتما باید‬ ‫پیگیــری کنید‪ .‬احتمال اینکه بی‌دلیل دســت او به‬ ‫دکمه شــماره‌گیر برخورد کرده باشــد‪ ،‬کم است‪.‬‬ ‫شــاید مشــکل خاصی داشته باشــد که شما باید‬ ‫از این جهت مطمئن شــوید‪.‬‬

‫باشــد‪ .‬انتقال ســالمندان از پلکان زمان زیادی می‌برد‪.‬‬ ‫همچنیــن احتمال واژگون شــدن آنهــا از پله‌ها وجود‬ ‫دارد‪ .‬بســیاری از شکســتگی‌ها در سنین سالمندی در‬ ‫اثــر ســقوط از پله‌هــا رخ می‌دهد‪.‬‬

‫‪ .6‬محل زندگ ‌ی را استانداردسازی کنید‬

‫محل زندگی و محل کار بایــد از نظر خروج اضطراری‬ ‫باشد‪ ،‬گرچه منازل‬ ‫و فرار اســتاندارد‬

‫‪ .4‬مراقب سوءاستفاده‌ها باشند‬

‫بســیاری از افراد سوءاســتفاده‌گر‪ ،‬ســالمندان را برای‬ ‫دزدی‪ ،‬هدف قرار می‌دهند‪ .‬باید به ســالمندان آموزش‬ ‫داد حتی‌االمکان با اشــیای قیمتی خــود بیرون نروند‬ ‫و پــول به اندازه نیاز روزانه خود داشــته باشــند و‬ ‫در صورت بروز چنیــن حوادثی مقاومت به خرج‬ ‫ندهند و ســعی کنند‪ ،‬کیف پول یا شــیء دیگری‬ ‫را بــه نقطه دوری پــرت کنند تــا در این فاصله‬ ‫زمانی بتواننــد از مهلکه بگریزند‪.‬‬

‫‪ .3‬محیط خانه را برای آنها ایمن کنید‬

‫محیــط خانه ســالمند باید تا حــد ممکن امنیت‬ ‫داشــته باشــد‪ .‬گذاشــتن دســتگیره در حمــام و‬ ‫دستشــویی برای اینکه ســالمند تکیه‌گاهی داشــته‬ ‫باشــد‪ ،‬کمــک می‌کند ســالمند زمیــن نخــورد‪ .‬فرش‬ ‫کــردن خانه‪ ،‬برداشــتن اشــیاء از جلوی دســت و پا و‬ ‫وجود نــور مناســب در اتاق‌ها‪ ،‬حتی نــور کم هنگام‬ ‫شــب ضروری است‪.‬‬

‫‪ .4‬گاهی از خانه سالمندان کمک بگیرید‬

‫اگــر به هر دلیلی اطرافیان ســالمند قــادر به حمایت‬ ‫از او نیســتند‪ ،‬بایــد از پرســتار کمک بگیرنــد یا الاقل‬ ‫ســالمند را به خانــه ســالمندان بســپارند‪ .‬آنها قطعا‬ ‫بهتر از ســالمند مراقبت خواهند کــرد‪ .‬هیچ‌گاه نباید‬ ‫خانواده‌هــا را برای ایــن اقدام نکوهش کــرد زیرا تنها‬ ‫ماندن ســالمندان بســیار ناتوان در خانه یا با پرســتار‬ ‫ناشــناس بســیار خطرنــاک اســت‪ .‬مرکز توانبخشــی‬ ‫و نگهــداری ســالمندان یاریــن مکانی مناســب برای‬ ‫نگهداری از عزیزانتان اســت‪.‬‬

‫‪ .5‬حوادث داخل خانه را بشناسید‬

‫‪ 2‬توصیه به شهروندان درباره سالمندان‬

‫معمــو ال‬ ‫ســا لمند ا ن‬ ‫قدیمی هســتند و هیچ‌گونه اســتانداردی ندارند‪ ،‬ولی‬ ‫بــاز هم می‌تــوان بــا رعایت نکاتــی ایمنــی خانه را‬ ‫باالتــر بــرد‪.‬‬

‫‪ .1‬لباس رنگی بپوشید‬

‫وقتی ســالمندان از خانه بیرون می‌روند‪ ،‬بهتر اســت‬ ‫لباس‌هایی بپوشــند که بیشــتر و بــدون زحمت دیده‬ ‫شــود‪ .‬در واقع‪ ،‬رنگ لباس‌هایشــان باید روشن باشد‪،‬‬ ‫به‌خصــوص هنــگام شــب که راننــدگان دیــد خوبی‬ ‫هــم ندارنــد‪ .‬لباس‌های با رنــگ تیره دید را در شــب‬ ‫مختل می‌کنــد و با توجه به کندی حرکت ســالمندان‬ ‫که مســاله‌ای طبیعی اســت‪ ،‬احتمال بــروز حوادث را‬ ‫افزایــش می‌دهند‪.‬‬

‫‪ .2‬در عبور از خیابان احتیاط کنید‬

‫ســالمندان نمی‌توانند ســرعت عبور خود را از خیابان‬ ‫با ســرعت ماشــین‌ها مطابقت دهند‪ .‬به همین دلیل‬ ‫به‌هیچ‌وجــه نباید تا وقتــی همه ماشــین‌ها متوقف‬ ‫نشــده‌اند از خیابان رد شــوند‪ .‬همچنین بعضی از آنها‬ ‫ممکن اســت توانایی ســنجش مقدار فاصله را نداشته‬ ‫باشــند‪ .‬بهتر اســت هنگام عبــور از خیابان‪ ،‬ســالمند‬ ‫حتما از فــردی کمک بگیرد‪.‬‬

‫‪ .3‬از عصا کمک بگیرید؛ به‌ویژه در خیابان‬

‫‪  45 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪ .1‬ایســت هنگام عبــور ســالمندان از خیابان‪ :‬ما‬ ‫هم به‌عنوان شــهروند عادی وظایفــی را در مقابل‬ ‫ســالمندان برعهده داریم‪ .‬وقتی پشــت فرمان قرار‬ ‫داریــم و ســالمندی در حال عبور از خیابان اســت به‬ ‫هیچ وجــه بر ســرعت خود اضافــه نکنیم تــا زودتر‬ ‫مســیر را طــی کنیم‪ ،‬بلکه حتما بایســتیم تا ســالمند‬ ‫عبــور کند‪ ،‬حتی اگر الزم باشــد زمان زیــادی راه را بر‬ ‫دیگران ببندیم‪.‬‬ ‫‪ .2‬در ســوار کردن ســالمندان در خودرو احتیاط کنید‪:‬‬ ‫توصیه دیگر به شــهروندان خیرخواهی است که قصد‬ ‫کمک به ســالمندان دارند‪ .‬بســیاری از این افراد وقتی‬ ‫می‌بیننــد که یک ســالمند کنار خیابان ایســتاده‪ ،‬او را‬ ‫ســوار می‌کنند تا به مقصد برســانند‪ .‬امــا معموال اگر‬ ‫شــغل شما مسافرکشی نباشــد‪ ،‬ممکن است این کار با‬ ‫رعایــت نــکات ایمنی صورت نگیرد و ســالمند هنگام‬ ‫ســوار یا پیاده شــدن از خودروی شــما به هر ترتیبی‬ ‫دچار یک آســیب جدی شــود و شــما نتوانیــد از نظر‬ ‫قانونی پاســخگو باشید‪ .‬این مشــکل بارها باعث بروز‬ ‫مشــکالت حقوقی برای رانندگان خیرخواه خودروهای‬ ‫عبوری و غیرمســافرکش شــده اســت‪ .‬اگر واقعا قصد‬ ‫کمک دارید‪ ،‬بهترین کار این اســت که از ماشــین خود‬ ‫پیاده شــوید و برای فرد ســالمندی کــه حس می‌کنید‬ ‫ناتوان اســت‪ ،‬تاکسی بگیرید و از راننده بخواهید او را‬ ‫بــا رعایت نکات ایمنی به مقصد برســاند‪.‬‬

‫‪ 8‬توصیــه دربــاره اســتحمام ایمــن در دوران‬ ‫سا لمند ی‬ ‫بســیاری از حوادث ناگوار سالمندان و دردسرهای‬ ‫بعــد آن از حمــام آغاز می‌شــود‪ .‬حمــام محیط‬ ‫چنــدان ایمنــی نیســت و حتمــا بایــد آن را‬ ‫ایمن‌ســازی و نکاتی را در این مــورد رعایت کرد‪.‬‬ ‫همه خانواده‌هایی که ســالمند دارند‪ ،‬بهتر اســت‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪65‬‬

‫مشــکل دیگری که ممکن اســت وجود داشــته باشد‬ ‫حوادثی اســت که گاهی در اثر غفلت و ســهل‌انگاری‬ ‫ســالمند رخ می‌دهــد‪ .‬گاهی ســالمند به اشــتباه گاز‬ ‫را بــاز می‌گــذارد و آتش‌ســوزی اتفــاق می‌افتــد یــا‬ ‫حــوادث غیرمترقبــه ماننــد زلزلــه رخ می‌دهــد‪ .‬در‬ ‫ایــن مواقع اطرافیان بــه هیچ وجه نباید احساســاتی‬ ‫شــوند‪ .‬اگر قــادر به انتقال ســالمند بــه محیط امنی‬ ‫نیســتند و نمی‌تواننــد کمــک کننــد خودشــان را به‬ ‫دردســر نیندازند و از محیط دور شــوند و به ســرعت‬ ‫بــه گروه‌هــای امــداد اطالع دهنــد‪ .‬تاکیــد می‌کنیم‬ ‫از نگهــداری ســالمندان در طبقات باالیی ســاختمان‬ ‫خــودداری کنیــد‪ ،‬مگر اینکه خانه مجهز به آسانســور‬

‫گاهــی ســالمندان در اســتفاده از عصــا مقاومــت‬ ‫می‌کننــد‪ .‬عصا وســیله کمکی بســیار خوبی اســت و‬ ‫بــه حفــظ تعادل کمــک می‌کنــد‪ .‬کــف خیابان‌های‬ ‫شــهرهای ایــران اســتاندارد نیســت و پســتی و‬ ‫بلندی‌هایــی وجود دارد که ممکن اســت بــا برخورد‬ ‫نوک کفش ســالمند باعــث واژگونی او شــود‪ .‬در این‬ ‫مواقع اســتفاده از عصــا می‌تواند از زمیــن خوردن و‬ ‫اتفاق‌هــای بعــدی جلوگیــری کند‪.‬‬

‫‪45 Kheradmand‬‬


‫خطراتی که سالمتی سالمندان را تهدید می‌کنند‬ ‫بعضــی از دارو‌هــا باعــث بی‌حالی و حتــی کرختی‬ ‫سالمند می‌شوند‪ .‬ســالمندانی که از چنین دارو‌هایی‬ ‫اســتفاده می‌کننــد نباید رانندگــی کنند یــا کار‌های‬ ‫حساســی که نیاز بــه دقت زیــاد دارد‪ ،‬انجــام دهند‪،‬‬ ‫حتــی هنــگام بــاال و پاییــن رفتــن از پله نیــز باید‬ ‫دقــت کنند‪ .‬منابــع مختلف‪ ،‬تعاریــف متفاوتی از‬ ‫ســالمندی دارنــد‪ .‬بعضی ســن ســالمندی را بعد‬ ‫از ‪ 55‬ســالگی و بعضــی هم بعد از ‪ 65‬ســالگی‬ ‫در نظــر می‌گیرند ولــی واقعیت این اســت که‬ ‫ســالمندی ســن و سال دقیق و مشــخصی ندارد‬ ‫زیرا گاهی بعضی از ســالمندان ‪ 60‬ســاله بسیار‬ ‫ناتوان‌تــر از یــک ســالمند ‪ 70‬ســاله یا بیشــتر‬ ‫هســتند ولی به‌طــور کلی ما ســالمند را فردی در‬ ‫نظــر می‌گیریم کــه توانمندی کمتری نســبت به‬ ‫یک جــوان دارد و حواس پنجگانه او شــامل بینایی‪،‬‬ ‫شنوایی‪ ،‬چشــایی‪ ،‬بویایی و المســه ضعیف‌تر شده و‬ ‫از نظر ســامت بدن نیز دچار کاهش چشــمگیری در‬ ‫عملکرد اندام‌ها شــد ‌ه اســت‪ .‬این موارد‪ ،‬احتمال بروز‬ ‫حوادث را در ســالمندی افزایــش می‌دهند‪ .‬در مقابله‬ ‫بــا حوادث ســالمندی چــه باید کرد؟‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ .1 ‬کاهش حواس پنجگانه‬

‫تضعیــف حــواس پنجگانــه و تضعیــف در کارایــی‬ ‫اندام‌هــا باعــث بــروز اتفاقــات زیادی می‌شــود که‬ ‫ممکــن اســت زندگی ســالمند را کامال به هــم بریزد‬ ‫زیــرا واکنش‌های انســان در مواجهه با خطر وابســته‬ ‫بــه کارکرد ســریع و خوب این حواس اســت‪ ،‬مثال اگر‬ ‫آتش‌ســوزی در اتــاق مجــاور رخ دهد‪ ،‬حــس بویایی‬ ‫اســت که بــه کمک مــا می‌آید‪.‬‬ ‫‪ ‬زمانــی که در خیابــان قصد داریم از میان ماشــین‌ها‬ ‫عبــور کنیــم بایــد ماشــین‌ها را ببینیم و متناســب با‬ ‫ســرعت آنها عکس‌العمل نشــان دهیم یا باید صدای‬ ‫آژیر خطر را بشــنویم تا از مهلکه بگریزیم‪ .‬متاســفانه‬ ‫این حواس در ســالمند ضعیف هستند و تاخیر زیادی‬ ‫در واکنــش آنها به خطر مشــاهده می‌شــود که زمان‬ ‫طالیــی برای حفظ ســامت را از بیــن می‌برد‪.‬‬

‫‪ .2‬کاهش توان بدنی‬

‫مســاله مهم‌تــر بعدی این اســت کــه ســالمند توان‬ ‫بدنــی کافــی و ســرعت عمــل الزم را هم نــدارد زیرا‬ ‫حفــظ تعادل نیــز به هم خــورده و نخــاع و اعصاب‬ ‫محیطی درســت کار نمی‌کنند‪ .‬بنابراین با چند اختالل‬ ‫در دوران ســالمندی مواجه هستیم که مراقبت بیشتر‬ ‫از آنها را می‌طلبد‪ .‬شــاید در شــرایط ناگوار یک جوان‬ ‫بتواند حتی با چشــمان بســته بدود‪ ،‬اما یک ســالمند‬ ‫با چشــمان باز نتوانــد حتی چند قــدم بردارد‪.‬‬

‫می‌یابــد و قدرت جوانی‌شــان را از دســت می‌دهند‪.‬‬ ‫بعضی از ســالمندان نیز قبل از دوره ســالمندی دچار‬ ‫شکســتگی و پوکی اســتخوان می‌شــوند‪ .‬این عوامل‬ ‫باعــث کاهش حرکت ایــن افراد می‌شــود و از طرفی‬ ‫استخوان‌هایشــان را مســتعد شکســتگی می‌کند در‬ ‫نتیجه ســالمند در جایی که نیاز به واکنش ســریع‬ ‫اســت‪ ،‬نمی‌توانــد واکنــش و حرکت بــه موقعی‬ ‫داشته باشد‪.‬‬

‫‪ .7‬اضافه وزن‬

‫تعداد ســالمندانی کــه وزن باالیــی دارند‪ ،‬زیاد‬ ‫اســت‪ .‬وزن بــاال باعــث می‌شــود در شــرایط‬ ‫نامناســب جابه‌جایــی آنهــا امکان‌پذیر نباشــد‪.‬‬ ‫حتی نگهداری از ســالمندان بــا وزن باال به مراتب‬ ‫دشــوارتر از ســالمندان با وزن متعادل اســت‪.‬‬

‫‪ .8‬نقایص ذهنی و شناختی‬

‫کــه‬ ‫اســت‬ ‫الزم بــه یــادآوری‬ ‫ســالمندان دچــار بیماری‌هــای قلبی‪-‬ریوی و فشــار‬ ‫خون باال هســتند که همیــن بیماری‌ها نیز ســرعت‬ ‫پاســخ‌دهی ســالمند را بــه حوادث کاهــش می‌دهد‪.‬‬ ‫یکــی از مهم‌تریــن عوامــل بــرای پاســخدهی‪ ،‬فعال‬ ‫شدن سیستم ســمپاتیک و هورمون‌های محرک مانند‬ ‫اپی‌نفریــن و نوراپــی نفرین اســت‪ .‬ایــن هورمون‌ها‬ ‫باعــث باالرفتــن ضربــان قلب‪ ،‬فعــال شــدن مغز و‬ ‫افزایــش قــدرت تصمیم‌گیــری می‌شــوند تا ســرعت‬ ‫عمــل و واکنــش در برابــر خطــر بــاال بــرود‪.‬‬

‫‪ .4‬عوارض برخی داروها‬

‫نکتــه مهــم دیگــر داروهایــی هســتند که بیشــتر‬ ‫ســالمندان از آنها اســتفاده می‌کنند‪ .‬بعضی از داروها‬ ‫باعــث بی‌حالــی و حتی کرختی ســالمند می‌شــوند‪.‬‬ ‫ســالمندانی که از چنین داروهایی اســتفاده می‌کنند‬ ‫نبایــد رانندگی کنند یا کارهای حساســی کــه نیاز به‬ ‫دقت زیــاد دارد‪ ،‬انجام دهند‪ ،‬حتی هنگام باال و پایین‬ ‫رفتــن از پلــه نیز بایــد دقت کنند‪.‬‬

‫لجبازی و همکاری نکردن ســالمند با دیگران کار را در‬ ‫مواجهه با حادثه مشــکل می‌کند‪ .‬گرچه این مشــکل‬ ‫زیاد شــایع نیســت‪ ،‬ولــی خانواده‌هایی کــه از چنین‬ ‫ســالمندانی مراقبت می‌کنند زندگی پرفراز و نشــیبی‬ ‫دارنــد‪ .‬در مواقعی کــه زوال عقل یا مشــکالت روانی‬ ‫وجــود دارد‪ ،‬مراقبت بســیار دشــوارتر می‌شــود زیرا‬ ‫این افــراد‪ ،‬به‌خصوص کســانی که دچــار ناتوانی‌های‬ ‫عقالنی هســتند درک درســتی از خطر ندارند‪.‬‬ ‫‪ ‬از همــه موارد توضیح داده شــده‪ ،‬می‌تــوان این‌گونه‬ ‫اســتنباط کرد که ســالمند فــردی بــا محدودیت زیاد‬ ‫از نظــر انجــام کار‪ ،‬درک خطــر‪ ،‬شــروع پاســخ و به‬ ‫اتمام رســاندن پاســخ است‪ .‬ســالمندان مانند کودکان‬ ‫به مراقبــت نیاز دارنــد‪ .‬البته ســالمندانی هم وجود‬ ‫دارنــد که از همســر بیمــار یا حتی کــودکان مراقبت‬ ‫می‌کنند و بســیار هم ســرحال هســتند ولی ما فرض‬ ‫را بــر این می‌گذاریم که ســالمندان توانایی مراقبت از‬ ‫خــود را ندارند‪ ،‬حتی اگر در زندگــی روزمره بتوانند از‬ ‫خــود مراقبت کنند‪ ،‬بــاز هم قدرت واکنش ســریع را‬ ‫در مقابــل حــوادث ندارند پس بایــد این‌گونه در نظر‬ ‫بگیریــم که چگونــه می‌توانیم از ســالمندان مراقبت‬ ‫کنیم و چــه برنامه‌ریزی‌هایی برای ایمن نگه داشــتن‬ ‫آنها باید داشــته باشیم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ .5‬عوارض دخانیات و مخدرها‬ ‫مصرف مــواد مخدر ماننــد مورفین و‪ ...‬کــه به‌عنوان ‪ .1‬آنها را تنها نگذارید‬ ‫ضــددرد اســتفاده می‌شــود‪ ،‬باعــث کاهش ســرعت‬ ‫عکس‌العمــل در مقابــل حوادث می‌شــود‪.‬‬

‫‪ .6‬بیماری‌های مفصلی و استخوانی‬

‫دســت و پای ســالمندان به مرور در اثــر بیماری‌های‬ ‫مفصلی و مشــکالت اســتخوانی‪-‬عضالنی دچــار درد‬ ‫می‌شــود‪ .‬معمــوال حجــم عضــات آنها نیــز کاهش‬

‫‪ .3‬بیماری‌های قلبی و ریوی‬ ‫‪  44 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫ســالمندان بی‌احتیاطی‌های زیــادی دارند که می‌تواند‬ ‫ناشــی از حواس‌پرتــی یا ابتال بــه بیمــاری زوال عقل‬ ‫باشــد‪ .‬ممکن اســت در را باز بگذارند‪ ،‬هنگام رانندگی‬ ‫قوانیــن رانندگــی را رعایــت نکننــد‪ ،‬حیــن ورزش به‬ ‫نــکات ایمنــی توجه نکننــد و‪ . ...‬پس وقتــی با چنین‬ ‫حواس‌پرتی‌هایی مواجه شــدیم باید ســعی کنیم آنها‬ ‫را تنهــا نگذاریم و فردی به‌عنــوان مراقب همواره کنار‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪44 Kheradmand‬‬




41 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 41 


‫آواز خدا فیلمی از عارف محمدی‬

‫اولین نمایش عمومی در تورنتو ( فقط یک روز)‬ ‫چهارشنبه ‪ 5‬دسامبر‬

‫یک ســاعت گریــز از زندگــی روزمــره ‪ ...‬بــه دور از‬ ‫دلشــوره و اضطراب ‪ ..‬ســفری به جهان موســیقی و‬ ‫معنا‪ ...‬‬ ‫آوای تنبور‪ ،‬مرهمی بر زخم های تنهایی انسان‪ ‬‬ ‫کنــد و کاوی در فرهنگ و تمدن کهن ایران واســطوره‬ ‫های ماندگار از نگاه یک ســاز‬ ‫در جســتجوی پیرتریــن تنبور نــواز ایران‬ ‫و راز و رمــز ســازی مقــدس در میــان‬ ‫تنبورنــوازان کــرد یارســان‪... ...‬‬ ‫سفر شــوریده حاالن خسته از جهان مادی‬ ‫به فراســوی زندگی پر تنش شهری‬

‫عمر وشادی همیشــگی اش پی ببریم‪.‬‬ ‫امــا ایــن جســتجو کلیدی شــد تا بــا پیروان‬ ‫آیینــی کهن که تنبور را مقدس میدانند و همگی‬ ‫از کودک و پیر تنبور مینوازند آشــنا شــویم‪.‬‬ ‫ســفری در پــی کشــف راز و رمزتنبــور ‪ ،‬ســاز‬

‫خالصه داستان‬

‫ســید قدمیار کهن ســال ترین تنبور نواز‬ ‫ایران در ســن ‪ 120‬ســالگی در روســتایی‬ ‫کوچــک در غرب ایــران در گذشــت‪ .‬او که مرشــدی‬ ‫معنــوی متعلق به یکــی از آیین هــای عرفانی کهن‬ ‫ایران (یارســان) اســت ‪ ،‬همســرش را در چهل سالگی‬ ‫و بعدها تنها پســرش را در میانســالی از دســت داد‬ ‫و دیگــر هیچگاه تــن بــه ازدواج نداد و با عشــق به‬ ‫موســیقی و آرامشی همیشــگی زندگی کرد‪.‬‬ ‫با یافتن ســلمان یکی از هفت نــوه تنبورنواز قدمیار‬ ‫ســفری بــه زادگاه و آرامگاه او کردیــم تا به راز طول‬

‫همیشــه مســافری که نقــش اندامش بر ســنگهای‬ ‫شــش هزار ســال پیش درمــکان های تاریخی شــرق‬ ‫دیده شــده است‪.‬‬

‫علی موســوی ‪ :‬منتقد فیلــم (مجله بین المللی‬ ‫فیلم)‬ ‫آواز خدا‪ ،‬ســاخته عارف محمدی‪ ،‬به مســتندی است‬ ‫آموزنــده و گیــرا‪ ،‬دربــاره موضوعی که کمتر کســی‬

‫‪  40 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫درباره آن سررشــته دارد‪ .‬جنبه های بصری‬ ‫فیلــم‪ ،‬تدویــن آن و اســتفاده از صــدا و‬ ‫موســیقی در آن هم تحسین انگیز هستند‪.‬‬ ‫مــا همراه عارف محمدی به کوه و دشــت‬ ‫هــای داالهــو در کرمانشــاه مــی رویم و‬ ‫محســور تلفیق سرمســت کننده تصویر و‬ ‫موســیقی که گروه نوازنــدگان تنبور‪ ،‬مرد و‬ ‫زن‪ ،‬بــا لبــاس های رنگارنــگ محلی‪ ،‬خلــق می کنند‬ ‫می شــویم‪ .‬آگاه می شــویم که این ســاز تاریخچه ای‬ ‫بــس کهن دارد و حتی در شــاهنامه حکیم فردوســی‬ ‫هم رســتم این ســاز را می نــوازد‪...‬‬

‫‪Wednesday Dec 5, 2018‬‬ ‫‪at :7:45‬‬ ‫‪Fairview Library theatre‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪40 Kheradmand‬‬


‫ندارد و‬ ‫راننــد ‌ه تاکســی‌های خطــوط مختلــف ایــن منطقه‬ ‫گاهــی در یــک روز فقط ضــرر می‌کنند‪.‬‬

‫تاکسی‌های بین شهری‬

‫علی سال‌هاســت راننده خطوط بین شــهری اســت‪.‬‬ ‫لیســانس ادبیــات دارد و می‌گوید که به عشــق خرید‬ ‫پیانــو تصمیــم گرفته اســت چنــد شــیفت کار کند‪.‬‬ ‫تاکســی را که می‌خرد زمینگیر می‌شــود؛ «ما گاهی در‬ ‫یک روز هیچ مســافری به تورمــان نمی‌خورد‪ .‬همش‬ ‫باید مواظب باشــیم مســافربر شخصی مســافر ما را‬ ‫ســوار نکند‪ .‬گاهی ‪ 2‬روز باید در صف باشــم تا نوبتم‬ ‫شــود و چندصد کیلومتر بروم تا مثــا ‪300‬هزارتومان‬ ‫کار کنــم‪300 .‬تومانــ ‌ی کــه نصف آن به کمیســیون و‬ ‫اســتهالک و بنزین و‪ ...‬می‌رود‪».‬‬ ‫علی انگار که خســته‌تر از بقیه باشــد بــا صدایی که‬ ‫می‌لــرزد ادامه می‌دهد‪« :‬اگر اســم‌ام را نمی‌نویســی‬ ‫بگویــم که دلخوشــ ‌ی مــن همین یک فلــش ‪8‬گیگ‬ ‫اســت کــه می‌بینی‪ .‬آهنگ‌هایی که دوســت داشــتم‬ ‫بزنــم و نشــد را گــوش می‌دهم و کیــف می‌کنم»‪.‬‬

‫تاکسی‌های یتیم فرودگاه‬

‫تا پشــت تلفن خــودم را معرفی می‌کنم‪ ،‬امیرحســین‬ ‫برافروختــه می‌شــود؛ «همــه فکــر می‌کنند تاکســی‬ ‫فــرودگاه پولدار اســت اما مــا از همــه بدبخت‌تریم‪.‬‬ ‫یک‌بــار نشــد یــک نفــر پــای درددل مــا بنشــیند‪.‬‬ ‫تاکســی‌های فــرودگاه یتیم‌اند‪ .‬مظلوم‌انــد‪ .‬من خودم‬ ‫شــب‌کارم‪ .‬از ســاعت ‪5‬عصر تــا ‪5‬صبــح کار می‌کنم‪.‬‬ ‫امــا چــه کاری؟ عصــر مــی‌روم فــردوگاه و در نوبت‬ ‫می‌نشــینم‪ .‬از وقتــی اســنپ آمــده روزی مــا بریده‬ ‫شــده‪ .‬ســاعت یــک دو بعــد از نصف‌شــب نوبتــم‬ ‫می‌شــود‪ .‬یــک ســرویس بــه مــن می‌خــورد‪ ،‬تصور‬ ‫کنیــد ‪30‬هــزار تومان‪50 ،‬هزار تومان‪ .‬تا وســط شــهر‬

‫می‌آیــم و برمی‌گردم دوباره توی نوبــت‪ .‬آیا تا ‪5‬صبح‬ ‫دوبــاره نوبتم بشــود یا نشــود‪». ...‬‬ ‫‬

‫ولش کن! راننده تاکسیه دیگه‪...‬‬

‫تاکسی‌ها بخشــی از هویت شهری‌اند‪ .‬بعضی‌هایشان‬ ‫کــه بــا حوصله‌ترنــد می‌تواننــد بــا یک پلی‌لیســت‬ ‫هیجان‌انگیز یا همان لبخند ســاده گوشــه لب روزت‬ ‫را بســازند‪ .‬زردها و ســبزها‪ ،‬به آدم آرامش می‌دهند و‬ ‫انگار خیالت راحت اســت که جای امنی نشســته‌ای‪.‬‬ ‫درددل‌هــای راننده‌هــای ایــن وســایل نقلیــه اما به‬ ‫مصایب اقتصادی خالصه نمی‌شــود‪ .‬شمس می‌گوید‪«:‬‬ ‫گاهــی تــو یــه روز بارها دل ما شکســته می‌شــه‪ .‬تو‬ ‫ایران راننده تاکســی هیــچ ارج و قربی نداره‪ .‬هر کس‬ ‫از راه می‌رســه بــه مــا از باال نگاه می‌کنــه‪ :‬ولش کن‪،‬‬ ‫راننده تاکســیه دیگه‪ .‬انگار که راننده تاکســی یه‌جور‬ ‫فحش باشــه‪ .‬ما هیــچ جایگاهی تو جامعــه نداریم و‬ ‫کامال فراموش شــد‌یم‪».‬‬ ‫همین چندجمله آخر‪ ،‬آن‌قدر در ســرم تکرار می‌شــود‬ ‫کــه انگار سال‌هاســت چیــز دیگــری نشــنیده‌ام‪ .‬از‬ ‫ترمینــال خارج می‌شــوم اما صــدای فریــاد راننده‌ها‬ ‫هنــوز در گوشــم می‌پیچــد و بــه این فکــر می‌کنم‬ ‫کــه ســاعت‌ها داد زدن و داد شــنیدن‪ ،‬شــاید یکی از‬ ‫بزرگ‌تریــن تلخی های داشــتن یک تاکســی اســت‪.‬‬ ‫* دخــل و خــرج تاکســی‌های داخــل شــهری به‌هم‬ ‫نمی‌خوانــد و ایــن همه ماجراســت‪ .‬آنها ســاعت‌ها‬ ‫در روز داد می‌زننــد‪ ،‬رانندگــی می‌کننــد و کالچ و‬ ‫ترمــز می‌گیرند‪ .‬با مســافر‪ ،‬بــا کارگر پمــپ بنزین‪ ،‬با‬ ‫راننده‌هــای دیگــر‪ ...‬تاکســی‌گردان‌ها تقریبــا باید با‬ ‫همه شــهر ســر و کله بزننــد‪ .‬همه عمــر راننده‌های‬ ‫تاکســی در شــلوغی‪ ،‬آلودگــی و اســترس می‌گــذرد‪.‬‬ ‫روزنامه همشــهری‬

‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫زندگی یک راننده تاکسی چگونه می‌گذرد؟‬

‫مائده امینی‬ ‫آزادی بیــا‪ ...‬آزادی‪ ،‬آزادی‪ ...‬صــدای آزادی بلندتــر‬ ‫اســت امــا در حــد فاصل هربــار گفت ‌ن ایــن کلمه با‬ ‫صدای راننــده‪ ،‬صداهای خطوط دیگــر درهم آمیخته‬ ‫می‌شــوند‪ .‬انقالب‪ ،‬جمهوری‪ ،‬محســنی‪....‬بعد صداها‬ ‫درهــم گــم می‌شــوند و انــگار فریادهــا از همدیگر‬ ‫ســبقت می‌گیرند‪.‬‬ ‫ســرم را بــه چــپ می‌چرخانــم‪ .‬مــدام به ایــن فکر‬ ‫می‌کنــم کــه از کجا شــروع کنم که کســی از پشــت‬ ‫ســرم داد می‌زنــد‪« :‬خانم انقــاب؟ حرکته‌هــا! یه‌نفر‬ ‫می‌خــوام»‪ .‬امــا من زیر پــل‪ ،‬روی نخســتین نیمکت‬ ‫می‌نشــینم و حرف‌هــا و ســؤال‌هایم را مزه‌مــزه‬ ‫می‌کنــم‪ .‬یکــی از راننده‌هــا کــه انگار اصــا حوصله‬ ‫نــدارد صنــدوق تاکســی زردرنگش را می‌زنــد و انگار‬ ‫کــه از چیزی کفری شــده باشــد‪ ،‬بســاط چــای را راه‬ ‫می‌انــدازد‪.‬‬ ‫کمــی آنطرف‌تــر اجتمــاع کوچکــی از راننده‌هایــی‬ ‫تشــکیل شــده که یا در نوبت‌اند یا احتماال امیدی به‬ ‫ُپرشــدن ندارنــد‪« .‬با کلــی چک و چونه بــه زور بهش‬ ‫‪800‬دادم‪ 2 .‬روز دیگــه الســتیکم نمی‌تونیم بخریم‪،».‬‬ ‫«الســتیک که خوبــه‪ ،‬من صفحه‌کالچم پیدا نمی‌شــه‪.‬‬ ‫اونجاهایــی‌ام کــه داره ‪3‬برابر قیمت مــی‌ده»‪ .‬خودم‬ ‫را میــان حرف‌هــای راننده‌هــا می‌اندازم و می‌پرســم‪:‬‬ ‫«کرایه‌تــون چقــدره؟» راننــده‌ای که تــا همین لحظه‬ ‫ســاکت بود‪ ،‬می‌گویــد‪ .1700« :‬اگه خرد داری بشــین‬ ‫عقب جا هســت»‪ .‬خــودم را معرفــی می‌کنم و تیکه‬ ‫و متلک‌هــای« چه عجب رســانه‌ها یاد مــا افتاده‌اند»‬ ‫و‪ ...‬را بــه جــان می‌خرم‪.‬‬ ‫«اوضاع شــغلی؟ منظورت از اوضاع شغلی چیه دقیقا‬ ‫خانــم؟ من اگه با بدبختی یــک روز ‪100‬هزارتومن کار‬

‫کنم حداقــل ‪50‬تومنش خرجه‪ .‬بعضــی وقتا ‪70‬تومن‪.‬‬ ‫اگــه ماشــین به خــرج افتــاده باشــه‪150 ،‬تومــن از‬ ‫‪100‬تومــن بایــد خرجش کنیم‪ .‬شــما به ایــن می‌گی‬ ‫شــغل؟»‪ .‬کــم کــم همــه راننده‌هــا دور مــا جمــع‬ ‫می‌شــوند‪ .‬راننــده بی‌توجه بــه اطرافش با حــرارت و‬ ‫صــدای بلنــد ادامه می‌دهد‪« :‬گوشــت قرمــز کیلویی‬ ‫‪50‬هزارتومــان گران شــده‪ .‬کرایه من تــو این خط فکر‬ ‫می‌کنی چقد بیشــتر شــده؟ ‪200‬تــا تک‌تومنی‪ .‬اصال‬ ‫شــما خــودت چن‌وقتــه ‪200‬تومنی دیدی؟ شــما که‬ ‫روزنامه‌نــگاری بگو انصافه؟ بنویس کــه ما هم آدمیم‬ ‫و خیلی شــبا دســت خالی خونــه می‌ریم»‪.‬‬ ‫می‌خواهــم وارد جزئیات دیگری از تاکســی‌ها‪ ،‬آدم‌ها‬ ‫و اتفاق‌هــای ایــن ترمینال شــوم اما لحظــه به لحظه‬ ‫دورم شــلوغ‌تر می‌شــود و صدای اعتراض‌هــا بلند‌تر‪:‬‬ ‫«خانــم شــما خبرنــگاری؟ مــا بیمــه نداریــم‪ .‬بایــد‬ ‫خودمــون خودمــون رو خویش‌فرما بیمــ ‌ه کنیم‪ .‬مگه‬ ‫مــن چقــد کار می‌کنم؟ چقــد در روز؟ چقــد در‌ماه‬ ‫بــرام می‌مونه اصــا؟ انگار کمر همت بســتن صنف‬ ‫مــا رو نابود کنــن‪ .‬چراشــو نمی‌دونم‪».‬‬ ‫آقــای عصبانی آن ســمت پل‪ ،‬حاال چایــش را ریخته و‬ ‫لیوان به‌دســت جلو می‌آیــد‪ .‬فهمیده کــه خبرنگارم‪.‬‬ ‫یــک به دو نرســیده می‌گوید‪« :‬خانم شــما که خودت‬ ‫اینجا نشســته بودی‪ .‬دیدی‪ .‬خط مــا خالیه‪ .‬من دیروز‬ ‫صبــح تا عصــر تو خــط بــودم و ‪45‬هزار تومــن کار‬ ‫کــردم‪ .‬اونوقت خدا نکنه کرایه هــزار و ‪900‬تومنی رو‬ ‫از مســافر‪2 ،‬تومن بگیری‪.»...‬‬ ‫محمــد امانــی خــودش را معرفــی می‌کنــد و تقریبا‬ ‫جملــه قبلــی را نصفــه‌کاره می‌گــذارد‪ .‬گالیــه او از‬ ‫کیفیــت ماشین‌هاســت و می‌گویــد عمــر مفید یک‬ ‫تاکسی ‪10‬ســال اســت و وام‌هایی که تاکسیرانی برای‬ ‫خریــد خــودرو می‌دهــد‪ ،‬کارمزد‌هــای باالیــی دارد؛‬

‫‪  38 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫«ماشــین‌هایی که از کارخونه به ما می‌رســه‪ ،‬هر سال‬ ‫دریــغ از پارســاله‪ .‬کیفیت و کمیــت روزبه‌روز کاهش‬ ‫پیدا می‌کنه‪ .‬ســر ســیلندرا و واشرا مشــکل دارن‪ .‬هر‬ ‫بــار بــرای تعمیر ماشــین می‌ریم‪ ،‬بیــن یک‌میلیون تا‬ ‫‪2‬میلیون‌تومــن از جیب خرج می‌کنیم‪ .‬راننده تاکســی‬ ‫بودن خانــم‪ ،‬همون مــرگ تدریجیه‪».‬‬ ‫شــمس‪ -‬تاکســیران نمونــه‪ -‬انــگار که تیر خــاص را‬ ‫می‌زنــد؛ «خالصــه‌ش اینــه خانــم‪ ،‬این شــغل تعطیل‬ ‫شــده‪ .‬چن‌‌ســال دیگه‪ ،‬نه من و نه شــما تــو خیابون‬ ‫تاکســی نمی‌بینیم‪ .‬وقتــی یه تعمیر موتــور ‪4‬میلیون‌‬ ‫تومــان خرج روی دســت ما مــی‌ذاره‪4 .‬میلیون یعنی‬ ‫ســاعت‌ها و روزهــا تو خیابــان کالچ و ترمزگرفتن و با‬ ‫صدها آدم مختلف ســر و کلــه زدن‪ ...‬این یعنی فاتحه‬ ‫شــغل ما خونده‌ست‪».‬‬ ‫‬

‫سهم راننده‌های داخل شهری؛ آلودگی‬

‫دخــل و خــرج تاکســی‌های داخــل شــهری به‌هــم‬ ‫نمی‌خوانــد و ایــن همه ماجراســت‪ .‬آنها ســاعت‌ها‬ ‫در روز داد می‌زننــد‪ ،‬رانندگــی می‌کننــد و کالچ و‬ ‫ترمــز می‌گیرند‪ .‬با مســافر‪ ،‬بــا کارگر پمــپ بنزین‪ ،‬با‬ ‫راننده‌هــای دیگــر‪ ...‬تاکســی‌گردان‌ها تقریبــا باید با‬ ‫همه شــهر ســر و کله بزننــد‪ .‬همه عمــر راننده‌های‬ ‫تاکســی در شــلوغی‪ ،‬آلودگــی و اســترس می‌گــذرد‪.‬‬ ‫خیلی‌هایشــان بــه دردهــای مفصلی مختلــف دچار‬ ‫شــده‌اند و حســرت یک بیمه تکمیلی ساده به دلشان‬ ‫مانده اســت‪.‬‬ ‫شــمس ‪6‬ســال راننده خــط المپیک‪-‬باقری بــوده‪ .‬او‬ ‫در گفت‌وگــو با همشــهری می‌گوید‪ :‬تــا همین یکی‬ ‫دوســال اخیــر آن‌قدر بــازار ایــن خط کســاد بود که‬ ‫اگــر روزی ‪30‬هزار تومان کار می‌کردیم آن روز جشــن‬ ‫می‌گرفتیــم‪ .‬منطقــه ‪ 22‬هنــوز که هنوز اســت رونق‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


37 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 37 


‫خانه بازگشــت‪ ،‬این در حالی بود کــه از مدت‌ها قبل‬ ‫از کار معلمــی محروم شــده بــود و بواســطه برخی‬ ‫مشــکالت به ناچار زندگــی تقریباً پنهانی پیــدا کرده‬ ‫بودیــم‪ ،‬بخشــی از مشــکالتمان از مــرداد ‪ 58‬که من‬ ‫فرزند نخســت مان را بــاردار بودم و ماجــرای ُکردها‬ ‫و غائله کردســتان اتفاق افتاد‪ ،‬آغاز شــد‪ .‬شــایعه شده‬ ‫بود که علی اشــرف هم در این ماجراها دخیل اســت‬ ‫و بــه اجبار شــرایط به تهــران آمدیم‪ .‬بــه فاصله چند‬ ‫ســال دو فرزند دیگرمان هم متولد شدند و زندگی‌مان‬ ‫در مواجهــه با مشــکالت متعدد ادامــه پیدا کرد‪.‬‬

‫کــه دیگر تمام وقتــش را به نوشــتن اختصاص بدهد‪.‬‬ ‫او بعد از آزادی هم بــا محدودیت‌هایی روبه‌رو بود و‬ ‫زمــان چندانــی را خارج از خانه ســپری نمی‌کرد‪.‬‬ ‫گاهــی که می‌خواســت بــه کاری غیر از نوشــتن هم‬ ‫مشــغول شــود ســعی می‌کــردم او را منصــرف کنم‬ ‫و می‌گفتــم کــه زندگــی ما از هــم جدا نیســت‪ ،‬من‬ ‫تدریــس می‌کنــم‪ ،‬توهــم بنویس‪.‬‬

‫می‌دانستم بازهم دستگیر می‌شود برای همین عجله‬ ‫داشتم زودتر ازدواج کنیم تا بتوانم به مالقاتش بروم‪.‬‬

‫با محرومیت از ادامــه تدریس چطور کنار آمد‪،‬‬ ‫بویژه که از نوزده ســالگی و ســن کم این کار را‬ ‫آغاز کرده بود!‬

‫انفصــال او از کار تدریــس در دومیــن مرتبــه‌ای کــه برخــورد او بــا جوانانــی که بــه بهانه بررســی‬ ‫زندانی شــد اتفاق افتاده بود‪ ،‬بنابراین بــرای او تازگی آثارشــان بــه ســراغش می‌آمدند چطــور بود؟‬

‫نداشــت‪ ،‬هرچنــد کــه دور بــودن از بچه‌ها بــرای او‬ ‫همیشــه ســخت بــود‪ .‬بــه همیــن خاطــر در تمام‬ ‫ســال‌هایی کــه به تدریس اشــتغال داشــتم به محض‬ ‫آن کــه به خانــه بازمی گشــتم تمام اتفاقاتــی که در‬ ‫کالس‌هایــم رخ مــی‌داد را برایــش تعریــف می‌کردم‪.‬‬ ‫آنچنــان که یک روز به من گفت شــهناز حس عجیبی‬ ‫دارم‪ ،‬اینهــا را کــه تعریف کردی انگار خودم ســرکالس‬ ‫بودم‪ .‬شــما اگر به ســراغ نوشــته‌های همســرم بروید‬ ‫ردپای بســیاری از این خاطــرات را در آنهــا می‌بینید‪،‬‬ ‫چرا که عاشــق بچه‌ها بود و متأســفانه خــودش قادر‬ ‫به حضور مســتقیم در کالس‌هــا نبود‪.‬‬ ‫خیلــی اوقــات از زندگــی خودمــان و اطرافیــان هم‬ ‫بــرای نوشــتن ایده می‌گرفــت‪« .‬آبشــوران» و از «این‬ ‫والیــت» را کــه بخوانید با محیط‌های کام ًال روســتایی‬ ‫و اتفاقاتــی که اغلــب تجربه‌های شــخصی یا حاصل‬ ‫مشــاهده خود او بــوده روبه‌رو می‌شــوید‪.‬‬

‫همــه آنهایی که علی اشــرف را می‌شناســند می‌دانند‬ ‫که همیشــه بــه فکر دیگران بــود‪ ،‬هر وقــت جوانان‬ ‫به ســراغش می‌آمدند ســرحوصله نوشــته‌های آنان را‬ ‫می‌خوانــد‪ .‬گاهی اوقــات آنقدر تعداد این نوشــته‌ها‬ ‫زیــاد بود کــه از مــن می‌خواســت آنهــا را بخوانم و‬ ‫آثــاری کــه به نظرم بهتر اســت به او بدهــم‪ .‬البته نه‬ ‫اینکه مــن از منظر حرفــه‌ای آنها را بخوانــم‪ ،‬من این‬ ‫توانایی را نداشــتم‪ ،‬تنها ســعی می‌کــردم از نگاه یک‬ ‫مخاطــب به ســراغ آنها بــروم‪ .‬همراهــی او تا جایی‬ ‫بــود که گاهی صــدای من در می‌آمد که علی اشــرف‬ ‫این‌طــور تــو بــه کارهــای خــودت نمی‌رســی! کاش‬ ‫بحــث تنها بــه نوشــته‌های ادبی ختم می‌شــد‪ ،‬حتی‬ ‫بــرای حل اختالفــات خانوادگــی هم وقتی به ســراغ‬ ‫او می‌آمدنــد خیالشــان راحت بود که تــاش می‌کند‬ ‫قضاوت درســتی داشــته باشد‪.‬‬

‫کتاب ناتمام یا آماده چاپی از اســتاد در دســت‬ ‫تدریــس در مناطق روســتایی گیالنغرب چقدر نداریــد که به انتشــار آنهــا در آینــده امیدوار‬ ‫در نــوع نــگاه او به زندگی و نوشــته‌هایش اثر باشیم؟‬ ‫کتــاب ناتمام نه‪ ،‬اما او کار رمانی به اســم «همیشــه‬ ‫گذاشته بود؟‬

‫اصــل پایه‌هــای تفکــرات و آرمان‌هــای او در همــان‬ ‫ســال‌ها و بواســطه برخورد با بچه‌های مناطق محروم‬ ‫شــکل گرفت‪ .‬آن یــازده ســال معلمی تأثیــر عمیقی‬ ‫بــر روح و روان علی اشــرف گذاشــت‪ ،‬او حتی من را‬ ‫هم تشــویق به نوشــتن خاطرات ســال‌های تدریسم‬ ‫می‌کــردی و قرار بــود در تألیــف آن همراهی‌ام کند‪.‬‬ ‫تنهــا بیســت روز بــه بازنشســتگی‌ام مانــده بود که‬ ‫گرفتــار آن بیماری شــد و در پرســتاری از همســرم به‬ ‫نوعــی می‌تــوان گفــت کــه دوره دوم کارم آغاز شــد‬ ‫‪.‬‬

‫اســتاد درویشــیان کار در مشــاغل مختلفی را‬ ‫تجربــه کرده بــود‪ ،‬ایــن تنها به ســال‌های قبل‬ ‫از ازدواج تــان ختــم می‌شــد یا بعــد از آن هم‬ ‫ادامه داشــت؟‬ ‫وقتــی کار تدریــس را آغاز کــرد دیگر به ســراغ هیچ‬ ‫شــغلی نرفت‪ ،‬بعــد از انفصال از معلمــی ترجیح داد‬

‫مــادر» را بــه پایان رســانده بــود که قرار بــود بعد از‬ ‫بازنگری دوباره‌ای آن را با همکاری نشــر نگاه منتشــر‬ ‫کند که متأســفانه زندگی به او فرصــت نداد‪ .‬این رمان‬ ‫درباره خاطرات مادری اســت که خودش به گروه‌های‬ ‫چریکی پیوســته و مبنایی واقعــی دارد‪ .‬بتازگی کتاب‬ ‫«سلول ‪ »18‬که انتشــار آن از سال ‪ 58‬ممنوع شده بود‬ ‫منتشر شده است‪« .‬فرهنگ افســانه‌های مردم ایران»‬ ‫که نوزده جلد آن پیشــتر منتشر شــده بود چند سالی‬ ‫اســت بازنشر نشــده و به‌دلیل حجم باالی کار ناشر از‬ ‫ادامه بازنشــرش انصراف داده اســت‪ .‬در حال تعامل با‬ ‫نشــر دیگری هســتیم تا امکان انتشــار دوباره این اثر‬ ‫با ارزش فراهم شــود‪ .‬عالوه بر این مجموعه داســتانی‬ ‫تــازه‌ای دربرگیرنده حدود ‪ 16‬داســتان هم آماده چاپ‬ ‫اســت که آن را با همکاری نشــر نگاه منتشر خواهیم‬ ‫کرد‪ .‬این کتاب دو نوبت در ســوئد منتشــر شــده اما‬ ‫درایران نخســتین مرتبه‌ای اســت کــه در اختیار عالقه‬

‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫مندان قــرار می‌گیرد‪.‬‬

‫از تأثیــری کــه صمــد بهرنگــی بــر نــگاه و‬ ‫نوشــته‌های استاد به جای گذاشــت و از سویی‬ ‫رفت و آمد با افرادی همچون ســیمین دانشــور‬ ‫و جــال آل احمــد بگویید؟‬

‫تأثیــری که صمــد بهرنگی بر نگاه و نوشــته‌های علی‬ ‫اشــرف به جای گذاشــت آنقدر بــود که برخــی او را‬ ‫ادامــه دهنده راه صمــد می‌دانند‪ .‬علی اشــرف حتی‬ ‫در ســوگ درگذشت نویســنده محبوبش کتاب«صمد‬ ‫جاودانــه شــد» را نوشــت‪ .‬ســیمین دانشــور و جالل‬ ‫آل احمــد هم اســتادان او بودند و به همین واســطه‬ ‫به آنان عالقه بســیاری داشــت‪ ،‬ســیمین خانــم او را‬ ‫همچون فرزند نداشــته‌اش دوســت داشت‪.‬‬ ‫‬

‫از نــگاه خودتــان‪ ،‬علــی اشــرف درویشــیان را‬ ‫معرفــی کنید‪.‬‬

‫در چهل و سه ســال زندگی مشترکمان هیچگاه شاهد‬ ‫برخــورد بدی از ســوی او بــا دیگران نبــودم‪ ،‬برعکس‬ ‫آنقدر مهربان بود که همه دوســتان و آشــنایان وقتی‬ ‫بــه مشــکلی برمــی خوردند بــه ســراغش می‌آمدند‪.‬‬ ‫زندگــی ما همیشــه باعث دعــوای زن و شــوهرهای‬ ‫اطرافمان می‌شــد‪ .‬اینکه چــرا برای من میوه پوســت‬ ‫می‌کنــد یا مــن چرا بــا او مهربــان بــودم! ر خانه ما‬ ‫کارها تعریف شــده نبود هر کــدام کاری از عهده‌مان‬ ‫برمــی آمد انجــام می‌دادیم‪ .‬شــاید این یــک دهه‌ای‬ ‫که علی اشــرف گرفتــار بیماری شــده بود بــرای من‬ ‫به ســختی گذشــت ام‌ا ای کاش او زنده بود و باز هم‬ ‫تمام وقتم را به پرســتاری‌اش اختصاص می‌دادم‪ .‬شــاید‬ ‫باورتان نشــود اما این ســال‌های آخر وقتی ســن او را‬ ‫می‌پرســیدند می‌گفت که متولد ســال بیست هستم‪.‬‬ ‫به او می‌گفتم تو که ســال نوزده به دنیــا آمده‌ای چرا‬ ‫یک ســال از ســنت کم می‌کنــی! می‌گفــت این‌طور‬ ‫وقتی بمیرم حساب کردن ســنم برای دیگران راحت‌تر‬ ‫اســت‪ .‬یک ســال از رفتن او گذشته‪ ،‬زحمتم خیلی کم‬ ‫شــده اما همــه روز ســرگردانم و دنبالــش می‌گردم‪،‬‬ ‫حتــی گاهی در تصــورم صدایش را می‌شــنوم‪ ،‬نبودن‬ ‫او هیچــگاه برای من عــادی نمی‌شــود‪ .‬روزنامه ایران‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫برای همین عجله داشــتم زودتر ازدواج کنیم تا بتوانم‬ ‫به مالقاتش بــروم‪ .‬قوانین زندان‌ها تغییــر کرده بود و‬ ‫تنها پــدر‪ ،‬مادر و همســر فرد زندانی امــکان مالقات‬ ‫با او را داشــتند‪.‬‬

‫ســومین مرتبه زندانی شدن استاد ســال ‪ 53‬رخ‬ ‫داد؟ بلــه‪ ،‬همــان طــور که گفتــم تــازه ازدواج کرده‬

‫بودیــم‪ ،‬دیــر یــا زود دســتگیر می‌شــد و ما ایــن را‬ ‫می‌دانســتیم‪ .‬یکــی از شــب‌ها‪ ،‬وقتی بــه خانه نیامد‬ ‫متوجه شــدم که دستگیر شــده‪ ،‬تمام کتاب‌های علی‬ ‫اشــرف که احتمال دردسرســاز شــدن آنها می‌رفت را‬ ‫به خانــه بی‌بــی «مادربزرگمان» بردیــم و آنجا پنهان‬ ‫کردیم‪.‬‬

‫پــس آن مادربزرگــی کــه اســتاد همــواره از‬ ‫او به‌عنــوان یکــی از مشــوق‌های اصلــی‬ ‫عالقه‌منــدی‌اش بــه ادبیــات یــاد می‌کــرد‪،‬‬ ‫مادربــزرگ مشــترک‌تان بــود! بلــه‪ ،‬بی‌بی ســواد‬

‫همین شــیوه همدیگر را مالقات کردیم‪ ،‬علی اشــرف‬ ‫بســته کاغذی کوچکی که شبیه ســیگار پیچیده شده‬ ‫بود را به دســتم داد‪ .‬آنقدر هول شــده بودم که تالش‬ ‫کــردم آن را در دهانــم پنهــان کنــم اما جا نمی‌شــد‪،‬‬ ‫ســریع به فکرم رســید که آن را در مشتم بین دستمال‬ ‫کاغذی بگذارم‪ ،‬موقع بازرســی هم دســت هایم را باال‬ ‫گرفتــم تا طبیعی جلوه کند و توجه‌شــان به دســتمال‬ ‫و کاغــذی که بیــن آن پنهان کرده بودم جلب نشــود‪.‬‬ ‫آنقدر استرس داشــتم که بالفاصله زندان را ترک کردم‪،‬‬ ‫وقتی به خانه بازگشــتم متوجه شــدم که نوشــته‌های‬ ‫تازه‌اش را به دســتم رسانده است‪.‬‬

‫آن یادداشت‌ها داستان «فصل نان» بود؟‬

‫بــه غیــر از «فصــل نــان»‪ ،‬داســتان‌های «رنگینــه»‪،‬‬ ‫«همرا ‌ه آهنگ‌های بابام» و «روزنامه دیواری مدرســه‬ ‫مــا» هــم در آن یادداشــت‌ها بــود کــه در صفحات‬ ‫باریــک و بــا خط بســیا ‌ر ریزی نوشــته شــده بودند‪.‬‬

‫نداشــت امــا هــر وقــت کنــار چــرخ خیاطــی‌اش در هــر مالقات تعدادی از صفحــات کتاب‌ها را‬ ‫می‌نشســتیم برایمــان قصــه می‌گفــت و ایــن قصه به دست شــما می‌رساند؟‬ ‫شــنیدن‌ها یــک اتفاق مشــترک بیــن ما نوه‌هــا بود‪.‬‬

‫نه‪ ،‬همــه را در یک نوبت داد‪ ،‬شــرایط مالقات طوری‬ ‫نبــود که به دفعات بعــدی اعتمادی باشــد‪ ،‬بویژه که‬ ‫از جلســه بعــد اتــاق مالقات شیشــه‌ای شــده بود و‬ ‫دیگــر امکان هیچ مبادلــه‌ای نبود‪.‬‬

‫نــه‪ ،‬اینکه خــودم به طور مســتقیم وارد ماجرا شــوم‬ ‫یــا اینکه تنهــا همســرم را همراهی کنــم برایم فرقی‬ ‫نداشــت؛ به هیــچ وجه بحث فدا شــدن درمیان نبود‪،‬‬ ‫خودم دســت نوشتن نداشــتم‪ ،‬از طرفی آرمان‌های من‬ ‫و علی‌اشــرف یکــی بــود‪ .‬از همین رو فکر کــردم دو‬ ‫نفــری قادر به طــی این راه خواهیم بود‪ .‬علی اشــرف‬ ‫تمایــل زیادی به مبارزه داشــت اما در زندان تفکراتش‬ ‫تغییر کــرد و تصمیم جدی به نوشــتن گرفت‪.‬‬ ‫‬

‫گرفتــم ولــی ایــن احتمال وجود داشــت کــه متوجه‬ ‫تفــاوت دســتخط‌ها بشــوند و بفهمند کــه از زندان‬ ‫نوشــته‌هایش را به دســتم رسانده اســت‪ .‬بنابراین به‬ ‫ســراغ ماشــین تحریری کــه آن را پنهان کــرده بودیم‬ ‫رفتم و آنها را تایپ کردم و به نشــر «شــبگیر» سپردم‪.‬‬ ‫حــدود یک مــاه بعد کتــاب آمــاده شــده را تحویل‬ ‫گرفتــم و بــه همــراه کتاب‌هایــی کــه به خواســت‬ ‫علی‌اشــرف بــرای او و هم بندهایش خریــده بودم به‬ ‫زندان رفتم‪ .‬کتاب را که از پشــت شیشــه به او نشــان‬ ‫دادم‪ ،‬آنقدر خوشــحال شــد که هنوز هم چهره‌اش در‬ ‫خاطرم مانده اســت‪.‬‬

‫تأکیــد دارید کــه خودتان مســائل روز را دنبال‬ ‫می‌کردیــد‪ ،‬تصــور نمی‌کنیــد ازدواج با اســتاد‬ ‫درویشــیان و ضــرورت همراهــی شــما بــا‬ ‫مشــکالتی که بــرای او پیش می‌آمــد منجر به در انتشار کتاب‌ها با مانعی روبه‌رو نشدید؟‬ ‫آن شــد که خودتــان قادر به پیگیری مســتقیم نــه‪ ،‬داســتان‌ها را با دســتخط بســیا ‌ر ریزی نوشــته‬ ‫بــود‪ ،‬ابتــدا تصمیم به بازنویســی آنها بــا خط خودم‬ ‫عالق ‌همند ‌یهایتــان نشــوید؟‬

‫ماجــرای آن چنــد کتابــی کــه اســتاد در زندان‬ ‫نوشــته بود و پنهانی به دســت شــما رساند تا‬ ‫کار انتشارشــان را انجــام بدهیــد چه بود؟‬

‫آن ســال‌ها آنقــدر بــد بود که علی اشــرف همیشــه اغلــب خرید چــه نــوع کتاب‌هایی را از شــما‬ ‫می‌گفــت برو دنبــال زندگــی ات و ناراحــت بود که م ‌یخواســت؟‬ ‫زندگی مــن تحت تأثیر شــرایط او قرار گرفته اســت‪.‬‬ ‫مرتبــه ســومی کــه زندانی شــد مدتــی از او بی‌خبر‬ ‫بودیم‪ ،‬نمی‌دانســتیم به کجا منتقل شــده که باالخره‬ ‫فهمیدیــم در زندان اوین اســت‪ .‬زندان اوین شــکل و‬ ‫شــمایل حاال را نداشــت‪ ،‬چادرهای موقتــی به پا کرده‬ ‫بودنــد کــه زندانیــان بــا خانواده‌های خــود مالقات‬ ‫کنند‪ ،‬بین مــان میله کشــیده بودند‪.‬‬ ‫بعد از چند ســال دســت یکدیگر را گرفتیم‪ ،‬البته زمان‬ ‫مالقــات بدون اینکــه خودمان بدانیم یکی‪ -‬دو افســر‬ ‫پشــت ســر هر دو ما راه می‌رفت‪ .‬مرتبه دومی که به‬

‫کتاب‌هــای روز ادبیــات‪ ،‬هم در حــوزه ترجمه و هم‬ ‫تألیف‪ .‬با اینکه روزگارش در زندان ســپری می‌شــد اما‬ ‫در تــاش بــود تا از جریــان روز ادبیــات عقب نماند‪.‬‬ ‫مرتبــه ســومی که زندانی شــده بــود چند ســالی در‬ ‫زنــدان مانــد تا اینکه دوم آبان ماه ســال ‪ 57‬بواســطه‬ ‫وقوع انقالب زندانیان سیاســی آزاد شــدند‪.‬‬

‫از روزگاری کــه اســتاد درویشــیان بــه خانــه‬ ‫بازگشــت‪ ،‬بگوییــد؟‬ ‫علی اشــرف بعد از ســه ســال و هفت مــاه دوری به‬

‫‪  35 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪35 Kheradmand‬‬


‫علی اشرف درویشیان؛‬

‫مریمشهبازی‬

‫هم و غمش مردم بود و رنج آنان‬

‫«نیازعلــی» اســمش بــود و «نــدارد» فامیلی‌اش‪.‬‬ ‫نشــانی بود از ســال‌ها تدریــس خالقــش در مناطق‬ ‫محروم‪ ،‬روســتاهایی کــه بچه‌ها پابرهنه به مدرســه‬ ‫می‌آمدنــد‪ ،‬کودکانــی کــه تنها وســیله بازی‌شــان‬ ‫کاغذمچاله شــده بود‪ ،‬درســت مثــل نیازعلی «از‬ ‫این والیت» که همیشــه شــرمنده بود از «ندارد»‪،‬‬ ‫از نــام خانوادگــی‌اش کــه البته مشــترک بود با‬ ‫دیگر همکالســی‌هایش‪.‬‬ ‫«نیازعلی ندارد» تنها بخشــی از مشاهدات علی‬ ‫اشــرف درویشــیان از ســال‌ها تدریس کــودکان‬ ‫محــروم مناطقــی چــون گیالنغــرب بود؛خالــق‬ ‫مجموعــه داســتان‌هایی همچــون «آبشــوران»‪،‬‬ ‫«درشــتی» و«فصل نان» خودش هــم در خانواده‌ای‬ ‫تهیدســت متولد شــده و بــا فقر ناآشــنا نبود‪.‬‬ ‫نوزده ســال بیشــتر نداشــت که برای تدریــس عازم‬ ‫روســتاهای مــرزی شــد‪ ،‬لمــس ســختی‌های زندگی‬ ‫کــودکان و محرومیت‌هــای مردم تا آخــر عمر رهایش‬ ‫نکــرد و او را بر آن داشــت تا بنویســد و نوشــت‪.‬‬ ‫حتی در سال‌هایی که اســیر زندان و گرفت و گیرهای‬ ‫مأمــوران امنیتی بــرای افــکار آزادیخواهانه‌اش شــد‪.‬‬ ‫ســومین مرتبه زندانی شــدنش منتهی به حبسی یازده‬ ‫ســال شــد‪ ،‬هر چند کــه همزمــان با انقــاب درهای‬ ‫زندان‌های سیاســی باز شــد و به خانه بازگشــت‪.‬‬ ‫با این حال پاشــنه زندگی‌اش طــوری چرخید که هیچ‬ ‫گاه محدودیت‌هــا و نامهربانی‌هــا دســت از ســرش‬ ‫برنداشــت‪ ،‬از معلمــی محــروم شــده بــود‪ ،‬بنابراین‬ ‫تصمیــم گرفت کــه فقط بنویســد‪ ،‬باز هــم از درد و‬ ‫رنــج طبقه محروم و معتقد بود کــه ادبیات مهم‌ترین‬ ‫وظیفــه‌اش همین اســت‪ .‬شــاید همین نــگاه بود که‬ ‫مخلوقــات ادبــی‌اش را مانــدگار کرد‪ .‬حال یک ســالی‬ ‫می‌شــود کــه «نیازعلی» دیگر کســی را نــدارد که از‬ ‫نداشــته‌هایش بنویســد‪ ،‬از وقتی معلم صــدا می‌کرد‪:‬‬ ‫«ندارد؟» و او شــرمنده می‌شــد از فامیلی عجیبی که‬ ‫ریشــه در زندگی‌اش داشت‪.‬‬ ‫جمعــه‌ای که گذشــت‪ ،‬چهارم آبان ماه اولین ســالگرد‬ ‫درگذشــت علــی اشــرف درویشــیان بــود‪ ،‬مــرد آرام‬ ‫داستان‌نویســی معاصــر که تمــام زندگــی‌اش صرف‬ ‫نوشــتن از مردمــش و تــاش برای آزادی شــد‪.‬‬ ‫به این بهانه به سراغ شهناز دارابیان‪ ،‬همراه او در بیش‬ ‫از چهل ســال زندگــی‌اش رفتیم‪ ،‬زنی کــه مثل خودش‬ ‫معلــم بود و از فراز و فرودهــای زندگی با او گفت‪«:‬با‬ ‫وجــود نامهربانی‌ها و محدودیت‌های بســیاری که در‬ ‫تمام ســال‌های زندگی‌اش متحمل شــد‪ ،‬هیچگاه عضو‬ ‫هیچ فرقه و گروهی نشد‪ ،‬نه توده‌ای بود‪ ،‬نه دنباله روی‬

‫مالقاتــش می‌رفــت هرازگاهی لباس‌هــای خونی‬ ‫او را مــی‌آورد‪ ،‬قوانیــن مالقات از زندان کرمانشــاه‬ ‫آن زمــان خیلــی راحت‌تــر از حاال بود و هرکســی‬ ‫می‌توانســت به دیدن آنان برود‪ .‬دور از چشــم مادرم‬ ‫لباس‌هــای او را می‌دیدم و اشــک می‌ریختم‪ ،‬هنوز‬ ‫بحث عشــق و عاشــقی در میان نبود‪ ،‬منتهی از‬ ‫دیــدن آنچه بر جوانــان می‌رفت قلبــم به درد‬ ‫می‌آمد‪.‬‬ ‫ســال‌های آخر مدرســه بــودم که بــاز هم او‬ ‫دســتگیر شــد‪ ،‬منتهی این بار به جرم انتشــار‬ ‫اعالمیه‌های سیاســی‪ .‬بــه همراه تعــدادی از‬ ‫دانشــجویان عازم سیســتان و بلوچستان شده‬ ‫بودنــد که هنگام پخش اعالمیه گرفتار شــدند‪.‬‬

‫ســومین و آخرین دستگیری حدود یک سال‬ ‫بعــد از ازدواج‌تان بود‪ ،‬آن هــم با حکم یازده‬ ‫ســال حبس! نسبت به مشــکالتی که زندگی با‬ ‫چنین فردی پیــش رویتان می‌گذاشــت آگاهی‬ ‫داشــتید؟ نگاه خانواده‌تان به زندگی مشــترک با‬ ‫خــو د ش او چه بود؟‬

‫فد ا ئیــا ن ‪. . .‬‬ ‫را متعلــق بــه مــردم می‌دانســت‪ ،‬حتــی‬ ‫ســال‌های آخــر زندگــی‪ ،‬وقتی دیگــر تــوان راه رفتن‬ ‫نداشــت هم تمام هم و غمش مردم بــود و رنج آنان‪.‬‬ ‫آنقدر که وقتی ســال‌ها قبل به او گفتم‪ :‬علی اشــرف‬ ‫بیــا از ایران برویم‪ ،‬اینجا شــرایط ســخت شــده‪ .‬او با‬ ‫ناراحتــی و تحکم گفــت‪ :‬همین جــا می‌مانم‪ ،‬همین‬ ‫جــا زندگــی می‌کنــم و همین جــا هم می‌میــرم‪ ».‬و‬ ‫حــاال یک ســالی می‌شــود که او در بهشــت ســکینه‬ ‫کرج آرمیــده‪...‬‬

‫اســتاد درویشــیان قبــل از ازدواج دو مرتبه‌ای‬ ‫زندانــی شــده بــود‪ ،‬اطالعــی از آن ماجراهــا‬ ‫نداشــتید که ایــن زندگی مشــترک را پذیرفتید؟‬

‫نه‪ ،‬ایــن طور نبود که بی‌خبر باشــم‪ ،‬مــن دختردایی‬ ‫بودم و او پســرعمه من‪ .‬بنابرایــن از تمام اتفاقاتی که‬ ‫بر زندگی علی اشــرف گذشــته بود مطلع بودم‪.‬‬ ‫اگر رمان «ســال‌های ابری» که به نوعــی زندگی خود‬ ‫او اســت را خوانده باشــید‪ ،‬من در آن کتاب دختردایی‬ ‫حامد هســتم‪ .‬هنوز اولین مرتبه‌ای کــه به زندان افتاد‬ ‫را به خاطر دارم با اینکه چهارده ســال بیشــتر نداشتم‪.‬‬ ‫علی اشــرف به همراه فرد دیگری مشغول جمع‌آوری‬ ‫داســتان‌های فولکلــور از روســتاهای مناطق مختلف‬ ‫بــود‪ .‬از آنجایــی که با کوله پشــتی و ظاهری ســاده‬ ‫بــه روســتاها می‌رفتنــد و بــا مــردم حــرف می‌زدند‬ ‫نیروهای امنیتی مشــکوک شدند و دستگیرشان کردند‪.‬‬ ‫چنــد ماهی بــه زندان کرمانشــاه افتاد‪ ،‬مــادرم که به‬

‫‪  34 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫پــدرم خــودش از طرفداران سرســخت مصــدق بود‪،‬‬ ‫با روحیــه مبارز علی اشــرف مســأله‌ای نداشــت اما‬ ‫نگرانــی او از مشــکالتی بود که در مســیر زندگی‌مان‬ ‫قــرار می‌گرفــت‪ .‬علــی اشــرف کارشناســی ادبیــات‬ ‫دانشــگاه تهران و همین‌طور کارشناســی ارشــد علوم‬ ‫تربیتــی از دانشســرای عالــی را به اتمام رســانده بود‬ ‫اما بواســطه فعالیت‌های سیاســی نه تنها از دانشگاه‪،‬‬ ‫بلکــه از کار معلمی هم بیکار شــده بود و این یکی از‬ ‫نگرانی‌هــای پــدرم از ازدواج بــا او بود‪.‬‬ ‫حتی ســعی کرد مــن را از مشــکالت ازدواج با او آگاه‬ ‫کنــد که گفتم همــه را می‌دانم ولــی حاضر به تجربه‬ ‫زندگــی با فــرد دیگری نیســتم‪ .‬فقط بحث عشــق و‬ ‫عاشــقی نبود‪ ،‬خودم هم تفکرات علی اشــرف را قبول‬ ‫داشــتم و دلم می‌خواســت بــا او همراه شــوم‪ .‬حتی‬ ‫خبرهــای سیاســی و اتفاقات روز را دنبــال می‌کردم‪.‬‬ ‫پنــج مــاه و پنــج روز از ازدواجمــان می‌گذشــت که‬ ‫علی اشــرف برای مرتبه سوم دستگیر شــد و به زندان‬ ‫افتــاد‪ .‬ایــن مرتبه بــه جرم انتشــار دو کتــاب «از این‬ ‫والیت» و «آب شــوران» دســتگیر شد که سر و صدای‬ ‫زیــادی به پا کــرده بودنــد‪ ،‬البته تنها به‌دلیل انتشــار‬ ‫ایــن کتاب‌ها نبــود‪ ،‬این بار فعالیت‌های سیاســی هم‬ ‫به جرم‌های او اضافه شــده بود‪ .‬از همان ســفره عقد‬ ‫منتظــر بودم که هــر لحظه برســند و او را دســتگیر‬ ‫کننــد‪ .‬ازدواجمان آنقدر ســاده بود که مــن با چادری‬ ‫ســفید در خانــه نشســتم تا عاقــد بیاید و بروم ســر‬ ‫خانه و زندگی‌ام‪ .‬می‌دانســتم بازهم دســتگیر می‌شود‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫کشور متبوع خـو ‌د ارســـا ‌ل کرد ‌ه سات‪.‬در این گزارشها‬ ‫بـه‌ مـــوافقت‌نامه‌‌ معافیت‌ گمرکی میان ایران و آلمان‬ ‫اشــاره شــده که بــه رغــم نداشــتن تأثیر زیــادی در‬ ‫ت ایران کســب می‌کردند‪.‬افــزون بر این‪،‬موضوع‌‬ ‫واردا ‌‬ ‫ت بی ‌ن فـیلمهای خـارجی مورد توجه قرار گـرفته و‬ ‫رقاب ‌‬ ‫فـــیلمهای آلمان ‌ی نزدیکتری ‌ن رقیب فیلمهای آمریکایی‬ ‫در ایــران معرفی شــده‌اند‪،‬که ‪ 30‬درصــد فیلمهای به‬ ‫نمایــش درآمــده در ایــران را‪،‬فیلمهای آلمانــ ‌ی و ‪‌50‬‬ ‫درصــ ‌د آنها را فیلمهــا ‌ی آمریکایــی و ‪ 20‬درصد دیگر‬ ‫را فیلمهای کشــورها ‌ی دیگر مانند شــوروی و فرانسه‬ ‫بـــه خـــود اختصاص می‌دادند‪.‬این رقابت در سالهای‬ ‫بعــدی از ‪ 30‬بــه ‪ 20‬و ‪ ‌12‬درص ‌د تقلیــ ‌ل یافت‪17.‬‬ ‫‪ ‬ابــزار و آالت ســینمایی از دیگــر کاالهایــی بــود که‬ ‫ط موجــود میــان دو کشــور ایران‌‬ ‫ت روابــ ‌‬ ‫می‌توانســ ‌‬ ‫و آلمــان را تحــت تأثیــر قــرار دهــد و رقابــت میان‬ ‫کـــشورهای دیـگر را‌ در‌ بازار‌ ایـران‪،‬سخت‌تر و نزدیکتر‬ ‫به هم و از ســویی مهمتر نماید‪.‬در بخشــی ا ‌ز گزارش‌‬ ‫کنســولگر ‌ی آمریکا آمده اســت‪:‬‬ ‫«‪...‬اســتفاده از ابزار و وســایل آلمـــانی در ایران رواج‬ ‫فراوانــی دارد کــ ‌ه ب ‌ه دلی ‌ل قیمت آنهــا و موافقت‌نامه‬ ‫معافیت گمرکی بـــین ایـران و آلمـــان است‪.‬بر اساس‬ ‫ایــن موافقت‌نامــه واردکنندگان‌‌ مجبور‌ نیســتند برای‬ ‫وارد کــردن محصــوالت آلمانــی ارز خارجــی بخرند و‬ ‫ت به وارد کردن‬ ‫می‌توانند با پرداخـــت‌‌ار ‌ز مـحل ‌ی نسب ‌‬ ‫محصــول مورد نظر خــود اقدام کنند‪،‬امــا همچنان‌که‬ ‫به اطـــاع رسـیده‌‪ ،‬د ‌ر حـال حاضر این معافیت‪،‬کارایی‬

‫نــدارد و همــه واردکننــدگان در این زمینه به شــکل‌‬ ‫تأمیــن‌ ارز‌ برخوردارند‪18».‬‬ ‫در گزارش ســـال ‪ 1941‬م نیز ایــن موضوع مورد توجه‬ ‫قــرار گرفته اســت‪« :‬ســینما ‌ی جدی ‌د التأســیس ایران‬ ‫دارای دو پروژکـــتور آلمانی اســت‪.‬معافیت گـــمرکی‬ ‫آلمـــان و ایرا ‌ن معمــو ‌ال ب ‌ه شــرکتها ‌ی آلمانی فرصت‬ ‫مناســبی می‌دهد تا در جهــت فروش ابزار و وســایل‬ ‫نمایــش فیلم‌ در ایــران رقبای‌ خود‌ را‌ کنــار بزنند‪19».‬‬ ‫چنانکه گزارش باال هم بدان اشــاره نموده‪،‬اســتفاده از‌‬ ‫ت ابــزار و آالت ســـینمایی‪،‬یکی از راههای رقابت‬ ‫واردا ‌‬ ‫با ســینمای کشورهای دیگر و جلوگیری از ورود فیلمها‬ ‫و ابزا ‌ر آنه‌ا به ایران بود ‌ه اســت‪.‬در همین سال‪،‬ســفیر‬ ‫ش عمومــی فیلم«جنگ در‬ ‫آمریــکا در تهــران‪،‬ا ‌ز نمای ‌‬ ‫غرب»در یکی‌‌ ا ‌ز ســینماها ‌ی تهران خبر داد که پس از‬ ‫ش اخـتصاص ‌ی آن در سفارتخانه آلمان‪،‬به نمایش‌‬ ‫نـمای ‌‬ ‫عمومی گذاشــته شــده بود‪.‬ســفیر آمریکا د ‌ر قبا ‌ل آن‬ ‫از وزارت امــور خارج ‌ه ایرا ‌ن خواســت کــ ‌ه ا ‌ز اکرا ‌ن آن‬ ‫جلوگیری کند‪:‬‬

‫س ‪ 1‌ 941‬شماره‪103:‬‬ ‫«تاریخ‪ 14:‬مار ‌‬ ‫از‪ :‬سرریدر بوالرد‪،‬تهران‪،‬‬

‫گ در‌‬ ‫‪ ‬صرف‌نظــر از نمایــش خصوصــی فیلم«جـــن ‌‬ ‫غـــرب»توسط سفارت آلمان‪،‬یکی ا ‌ز سینماهای تهران‬ ‫نیز اقــدا ‌م ب ‌ه نمایش عمومی آن کرده اســت‌‪ .‬م ‌ن طی‬ ‫یادداشــتی بــه وزیر امــور خارج ‌ه [ایران‌]خاطرنشــان‬ ‫کــرده‌ام که از نمایــش عمومی فیل ‌م ب ‌ه دلیل اثـــرات‬

‫‪  33 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫وخـــیم آن جلوگیری‌ کند‌‪.‬ولی‌‌ تردید دارم آنها‌ شــهامت‌‬ ‫این کار را داشــت ‌ه باشند‌‪20».‬‬ ‫البتــه از موضــوع فیلــم مزبــور آگاهــی نداریــم و‬ ‫ش آ ‌ن به‌‬ ‫جســتجوی مــا در این‌باره و ســرانجام نمایــ ‌‬ ‫جایی نرسید‪.‬اما تلگراف بعد ‌ی ســـفی ‌ر آمـریکا‪،‬نـــشان‌‬ ‫می‌دهــد‌ که‌ آمریکاییهــا می‌توانند از راهـ‌ تـــجاری و‬ ‫بـــازرگانی نیز‪،‬مقدمات جلوگیــری از نمایش فیلمها را‬ ‫در ایــران فراهــم کنند‪:‬‬ ‫‪ ‬‬

‫س ‪ 1941‬شماره‪104:‬‬ ‫«تاریخ‪ ‌14:‬مار ‌‬ ‫از‪ :‬سرریدر بوالرد‌‪ ،‬تهران‌‬

‫اعتقــاد‌ دارم‌ ترخیــص‌ فــوری باقی‌مانــده اولیــن‌‬ ‫مـــحموله‌ ‪ 30/000‬تـن گـــندم به ایران‪،‬توج ‌ه مقامات‬ ‫ایرانی‌[را]‪،‬بــه مخاطرات نـــاشی از فـــعالیتهای جدید‬ ‫ب کــرد ‌ه و شــاید آنها را بــ ‌ه جلوگیری از‬ ‫آلمانیهــ‌ا جل ‌‬ ‫نمایش‌ فیلم‌«جنــگ‌ در‌ غرب‌»ترغیــب‌ کند‪.‬به تلگرام‬ ‫قبلی من تـــوجه کـنید‪21».‬‬ ‫بـــا توجه به روند فعالیتهای سینمایی کشور آلمان در‬ ‫ایران و واردات فیلمهای ســـینمایی آن ب ‌ه ایران‪،‬به نظر‬ ‫می‌رســ ‌د که پس از شکســت آلمانیها در جنگ جهانی‬ ‫دوم گســترده فعالیــت آنــان در کشــورهای دیگر از‬ ‫جمله ایران‪،‬کـــاهش یـافته‪،‬بـه جای آن بلکه به مراتب‬ ‫بیشــتر‪،‬آمریکاییها ب ‌ه میدا ‌ن آمده‌‪،‬بیش از پیـــش بـــر‬ ‫فعالیتهای ســینمایی خود در ایران‪،‬افزوده‪،‬سعی کردند‬ ‫بــازار ایرا ‌ن را بیشــتر قبضه کنند‪.‬‬

‫بقیه در شماره بعدی‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫قسمت دوم‬

‫سیاست؛ پشت پرده سینما‬

‫یـحییآریابخشایش‬ ‫موسسه مطالعات و‬ ‫پژوهشهایسیاسی‬

‫مرتبــ ‌ه دیگر بــه معرض نمایش گذاشــت ‌ه‬ ‫از تهیــه ایــن‬ ‫شود‪،‬منظور‬ ‫فیلمها‬

‫آلمان‬

‫در میان اســناد چاپ‌شــده‬ ‫ط ایــران‌‬ ‫دربــاره روابــ ‌‬ ‫و آلمــان‌ بــه نامــه‌ای‬ ‫برمی‌خوریــم کــه در‬ ‫ت آلمــان در‬ ‫آن‪،‬ســفار ‌‬ ‫تهــران‪،‬از دولــت‬ ‫ایران خواســت ‌ه است‌‬ ‫ا ‌ز نمایــش فیلــم‬ ‫جنگی بــه نام«مادر‬ ‫آزادی»در رشــت‌‬ ‫جلوگیــری بــه عمل‬ ‫آورد‪.‬ایـــ ‌ن فـــیل ‌م که‬ ‫تبلیغــی‬ ‫تصویــری از اعالمیــه‬ ‫ت بوده‌‪،‬ا ‌ز شــب‌‬ ‫آن هــم به نامه ســفیر آلمان پیوســ ‌‬ ‫‪ 16‬ربیــع االول ‪ 2(1345‬مهــر ‪ 24/)1305‬ســپتامبر‬ ‫‪ 1926‬در«ســینما مایاک» رشــت رو ‌ی پــرد ‌ه رفت و با‬ ‫نگاهی سیاســی‪،‬جنگ جهانی اول را معلول مقدماتی‬ ‫مـــی‌دانست کـــه از‌ هفتاد‌ سال‌ پیشــتر‪،‬یعنی قبل از‬ ‫ســال ‪ 1876‬م‪،‬شــروع شده بود‪.‬در قســمتی از اعالمیه‬ ‫مزبور آمــده‌‌ بود‌‪...« :‬و جاسوســان آلمانــی با مخارج‬ ‫دولــت بــه نقــاط مختلفــه عالــم مســافرت نموده‬ ‫و تبلیغــات‌ برای‌‌ پیشــرفت‌ آلمــان مـی‌نمودند‪.‬ایـــن‬ ‫جـاسوسان تمام قضایای سیاسی و اقتصادی مـمالک را‬ ‫بـه مـرکز تشکیالت خود در‌ برلن‌ راپورت‌ می‌نمودند‪...‬‬ ‫[تا اینکه‌]ســال ‪ 1914‬رســید‪.‬آلمان خود را یگان ‌ه رهبر‬ ‫تمدن دانســت ‌ه و پادشــا ‌ه آلمان با اســتعانت به قادر‬ ‫کـل جـــنگ مـــعروف بین الملل را اعالن نمود‪ .‬تمام‬ ‫ممالک دنی‌ا عـلمها ‌ی مـخالفت بر علیه آلما افراخته و‬ ‫از هرطــرف به او حمله‌ور شــدند‪.‬این‌‌ موق ‌ع آمریکا که‬ ‫خــود را«مــادر آزادی»م ‌یخواند‌‪،‬مجبور‌ بــه‌ اقدامات‬ ‫س جمهــور آمریــکا بــ‌ا اظها ‌ر‬ ‫گـردید‪(.‬ویـلسن)رئیـــ ‌‬ ‫مطلــب ذیل آمریــکا را وارد معرکه می‌نماید‪.‬آمـــریکا‬ ‫ت مجبو ‌ر اســت‬ ‫ت اصول انســانی ‌‬ ‫بــرای حفظ و حیثی ‌‬ ‫که قــدم در میــدا ‌ن مبــارز‌ه خونیــن بگــذارد‌‪‌10».‬‬ ‫ســفی ‌ر آلمــان در تهران برای جـــلوگیری ا ‌ز نـــمایش‌‬ ‫چـــنین فیلمی که آمریــکا را مــادر آزادی خواند ‌ه بود‬ ‫به وزارت امو ‌ر خارج ‌ه ایران‪،‬طـــی نـامه‌ای در ‪ 26‬اکتبر‌‬ ‫‪/1926‬ربیــع االخر ‪ ‌1345‬نوشــت‌‪:‬‬ ‫«‪...‬ظاهــرا ایــن فیلــم از آمریکا‌ آمده‌ می‌خواســته‌اند‬ ‫آن را بــه ســینما ســویتیک در رشــت بفروشــند و‬ ‫فـــروشنده یـــک نـــفر عامل‌ اسرائیلی‌[یهودی‌]بوده‌‬ ‫اســت‪.‬چون ممکن اســت ای ‌ن فیل ‌م د ‌ر سایر مؤسسات‬ ‫ک ایـــرا ‌ن بـــه فـــروش رســیده و یک‌‬ ‫ســینماتوگرافی ‌‬

‫ت واحد آلمان در ایجاد‬ ‫پروپاگـاند‪11‬بـــرا ‌ی مـــسئولی ‌‬ ‫الملل بوده ک ‌ه باالخــر‌ه ا ‌ز طرف تمام عالم‬ ‫جنــگ بی ‌ن ‌‌‬ ‫ای ‌ن نـــظریه تـــکذیب کردند و چون بدون جهت این‬ ‫اقــدام به طــور خصوصی برای تخفیف حیثیت یـــک‌‬ ‫ت دوســـت ایران است‪.‬سفارت آلمان امیدوار‌‬ ‫مـــملک ‌‬ ‫ش فیل ‌م مذکــور ممنــوع و د ‌ر صورت‌‬ ‫که نمای ‌‬ ‫ت ‌‌‬ ‫اســ ‌‬ ‫مقتضی تـــوقیف گـــردد‪.‬زیرا این فیلم چنانچه اشاره‬ ‫شــد بــرای پروپاگندی اســت کــه فوقا تذکــر دادهـ‌‬ ‫شـد‌‪‌12»...‬‬ ‫بـــه روشنی دانســته نیســت که دولت ایرا ‌ن ا ‌ز ادامه‌‬ ‫ش فیلــ ‌م ماد ‌ر آزادی در رشــت یــا جاها ‌ی دیگر‬ ‫نمایــ ‌‬ ‫جلوگیری کـــرد یـــا وقعی به خواسته ســفارت آلمان‬ ‫ننهاد‪،‬اما آنچه روشن است اهمیت بـــازار ســـینمایی‬ ‫ت که می‌توانستند‬ ‫ایـــران برای کشــورهای خارجی اس ‌‬ ‫در عرصه‌های سیاســت نیز از آ ‌ن ســود جویند‪.‬افزون‬ ‫بر ایـــن چـــگونگی ورود فـــیلمهای آمریکایی را باید‬ ‫مورد توجه قرار داد که بیشــتر توســط افراد اسرائیلی‪-‬‬ ‫یهودی انـــجا ‌م مـــی‌گرفت‌‪.‬این امر در موارد متعددی‬ ‫کــه در ادامــه همیــن مقالــ ‌ه خواهد آمد مشــهود و‬ ‫چشمگیر است‪.‬‬ ‫در ‪ 1309‬ش‪،‬اتحادیه راه‌آهن آلمـــان فـــیلم مستندی‬ ‫بــا عنوان«راه‌آهن»ســاخت کــه مســیرها ‌ی صعــب‌‬ ‫العبو ‌ر و دورافتاده روستایی و زنـــدگی مـردم شهرهای‬ ‫کوچــک ایران را نشــان می‌داد‪ .‬تمهیدی کـــه بـــرای‬ ‫جـــلوگیری از عدم نمایــش فیلم مزبور اندیشــیده و‬ ‫به کـــار بـــست ‌ه شــد‌‪،‬جمله‌ای بــود که به ابتــدا ‌ی آن‌‬ ‫افزودند و زمان تهیه فیلم را به پنـــج سـال پیش‪،‬یعنی‬ ‫قبل از آغاز حـــکومت رضـــا شا ‌ه پهـلوی‪،‬بـــردند‪13.‬‬ ‫از دیـــگر مواردی که د ‌ر دورا ‌ن سلطنت رضا پهـــلوی‬ ‫دربـــار‌ه ســینما‌‪،‬میان دولتهای ایــران و آلما ‌ن موجب‬

‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫برقراری روابطی گردید‪،‬گرداندن و نمایش فـــیلمی بـــا‬ ‫عنوان«در مملکت شــیر نقره»در شهر آخـــن‌‪14‬است‬ ‫که عده‌ای از مـــحصلین دولتـــی و غیر دولتی ایرانی‌‬ ‫مقیــ ‌م آن شـهر‪،‬نـــسبت ب ‌ه نمایــش چنین فیلمی‬ ‫کــه بــه گفته آنــان ایــران عصر رضا شــاهی‬ ‫را عـــقب‌مانده نـــشان می‌داد‪،‬معترض‌‬ ‫شدند‪،‬هرچند ایـن فـیلم بـه دوران‬ ‫سلطنت قاجاریه‪،‬قـبل ا ‌ز آغـاز‌‬ ‫حکومــت رضــ‌ا پهلوی‌‬ ‫بـــرمی‌گشت‪.‬در‬ ‫پا ســـخ‬

‫آنان‪،‬ابــو القاســم‬ ‫بــه اعتــراض‬ ‫ت امور‬ ‫نجم‪،‬وزیرمختــار ایران در برلن‪،‬نامه‌ای بــ ‌ه وزار ‌‬ ‫خـــارجه ارســـال کرد که در بخشــی از آن نوشته بود‌‪:‬‬ ‫ت که هـمچون فـیلمی در آلمـان‪،‬اوضاع‬ ‫«‪...‬سـزاوا ‌ر نـیس ‌‬ ‫ایــران را بر خـــاف آنچه هســت نشــا ‌ن بدهند‪.‬فیلم‬ ‫مزبــور را‌‌چندی ‌ن ســال قبــل یک نفر یهــودی آلمانی‬ ‫ب شــرقی‌‬ ‫تحت عـــنوان مـــسافرت از غــرب ب ‌ه جنو ‌‬ ‫ایران‌‪،‬در کـــارخانه اوفـا‪15‬تـــهیه نـمود‪.‬فـــورا در این‬ ‫ت که مقام‬ ‫خصوص بـــا وزارت خـارجه و وزارت تبلیغا ‌‬ ‫صالحیــت‌دار ایــن کار اســت مذاکره‪،‬بعــد از دو روز‬ ‫جــواب دادن ‌د کــ ‌ه چرخاندن فیلــم مذکو ‌ر د ‌ر تـــمام‬ ‫آلمـــان قـــدغن گردیــد و مقرر شــد کــه مطابق این‬ ‫قـانون سـینما فـیل ‌م مـــزبور را در اداره تـفتیش فـیلم‬ ‫وزارت تبلیغــات یک دفعه دیگر کنتــرل کنند و اجازه‬ ‫انتشــار فیلم را ملغــی نمایند‌‪.‬لدی االقتضــا مراتب را‬ ‫به ســفارتخانه‌های دولت شاهنشــاهی اطالع خواهند‬ ‫داد کــ ‌ه مراقــب باشــند‪.‬وزیرمختار‪،‬امضا[به تاریخ ‪18‬‬ ‫فروردیــن ‪16»]1314‬‬ ‫آنچه دربـــاره اســناد فوق الذکر قابل توجــه و دارای‬ ‫ش و فعالیت یهودیــان در صادر‬ ‫ت کوشــ ‌‬ ‫اهمیت اســ ‌‬ ‫و وارد کــردن فیلمهای ســینمایی میان ایــران و آلمان‬ ‫اســت کــه بــا توجه به ایــن امر کــه هردو کشــور با‬ ‫اکــران چـــنین فـــیلمهایی‪،‬در کشــور خــود مخالف‬ ‫بوده‌اند‌‪،‬می‌تــوا ‌ن گفــت کــه این تالشــها بیشــتر در‬ ‫جهت تیره ســاختن روابط میان ایــران و آلمان صورت‬ ‫می‌گرفته‪،‬اهداف متعــددی را در عرصه‌های فرهنگی‪-‬‬ ‫هنری و سیاســی دنبــال می‌کرد‪.‬‬ ‫از دیگر اســـنادی کـــ ‌ه ب ‌ه روابط سینمایی میان ایران‬ ‫و آلمــان تأکیــد دارد گزارشــهای کنســولگر ‌ی آمریکا‬ ‫در ایران اســت کــه در فاصلــه ســالهای ‪1941-1936‬‬ ‫م‪ 1320-1315/‬ش‪،‬دربــار‌ه «صنعت ســینمای ایران»به‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


31 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 31 


30 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 30 


‫آشنایی‬ ‫با زنان ایرانی‪-‬‬ ‫آمریکایی پیروز در‬ ‫انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا‬

‫خود‪ ،‬به عنــوان اولیــن زن ایرانی‪-‬آمریکایی به‬ ‫مجلس ســنا ایالت نیویورک راه یافته اســت‪ .‬وی‬ ‫بــه عنوان یک مــادر و فعال اجتماعی بــرای مبارزه‬ ‫با شــعارهای نفرت‌انگیز و گســترش تنوع سیاســی‬ ‫و بــرای ادای دیــن به ایالت و کشــوری کــه به او‬ ‫فرصت‌هــای زیــادی‌را داده بــود‪ ،‬تصمیــم گرفته‬ ‫بــود وارد رقابت‌هــای سیاســی بشــود‪ .‬کمپیــن‬ ‫انتخاباتــی آنا کاپالن‪ ،‬توســط بــاراک اوباما رئیس‬ ‫جمهور ســابق آمریــکا‪ ،‬انــدرو کومــو فرماندار‬ ‫فعلی ایالت نیویورک و بســیاری از ســازمان‌های‬ ‫مدافــع حقوق زنــان حمایت و تأیید شــده بود‪.‬‬

‫– زهرا کارینشاک ‪Zahra Karinshak‬‬

‫در‬ ‫انتخابــات میــان‌دوره‌ای آمریکا‪ ،‬برای نخســتین‬ ‫بــار چهار زن آمریکایی ایرانی تبار موفق شــدند وارد‬ ‫نهادهای تصمیم‌گیری سیاســی و قانونگذاری آمریکا‬ ‫بشوند‪.‬‬

‫– آنا اسکمانی ‪Anna Eskamani‬‬

‫زهرا کارینشاک(شیخ االسالم)‪ ،‬در ایالت جورجیا‬ ‫در یــک خانــواده کم‌درآمد مهاجــر بدنیا آمده‬ ‫اســت‪ .‬زهرا در ســال ‪ ۱۹۸۹‬از آکادمی نیروی هوایی‬ ‫ارتــش آمریکا فارغ التحصیل شــده و بعنوان افســر‬ ‫اطالعاتــی در جنــگ اول خلیج فــارس خدمت کرده‬ ‫اســت‪ .‬زهرا پس از بازگشــت بــه آمریکا در رشــته‬ ‫حقــوق تحصیل کــرده و بعنــوان دادســتان فدرال‬ ‫در بســیاری از پرونده‌هــای تحقیق در بــاره جرایم‬ ‫مربوط به فســاد عمومی و پول شــویی و اســتثمار‬ ‫کــودکان و مهاجــران و جنایت‌های خشــونت آمیز‬ ‫خدمــت کرده اســت‪ .‬زهرا کارینشــاک با تشــویق‬ ‫دو دختــرش و بــرای خدمــت به عموم مــردم برای‬ ‫بــه دســت آوردن کرســی ناحیه ‪ ۴۸‬در مجلس ســنا‬ ‫ایالت جورجیــا وارد این رقابت‌های انتخاباتی شــده‬ ‫بود‪ .‬زهرا کارینشــاک با به دســت آوردن ‪ ۵۳‬درصد‬ ‫آراء در برابــر رقیــب خود کــه ‪ ۴۷‬درصــد آراء را به‬ ‫دســت آورده بــود‪ ،‬به مجلس ســنای ایالت جورجیا‬ ‫راه یافته اســت‪ .‬کارزار انتخاباتی زهرا کارینشاک‪ ،‬از‬ ‫طرف بــاراک اوباما رئیــس جمهور ســابق آمریکا و‬ ‫ســازمان‌های برابری و مدافع حقوق بشــر در ایالت‬ ‫جورجیا مــورد تأیید قــرار گرفته بود‪.‬‬

‫آنا اســکمانی‪ ۲۸ ،‬ســاله‪ ،‬متولــد آمریــکا در یکی از‬ ‫ســخت‌ترین رقابت‌هــای انتخابــی برای به دســت‬ ‫آوردن کرســی نمایندگــی ناحیه ‪ ۴۷‬ایالــت فلوریدا‪،‬‬ ‫با کســب ‪ ۵۷‬درصد آراء رقیــب جمهوریخواه خود را‬ ‫شکست داد و به مجلس نمایندگان ایالت فلوریدا راه‬ ‫یافــت‪ .‬آنا که با غرور هویت ایرانی خود را همیشــه‬ ‫اعالم کرده اســت‪ ،‬نخستین زن ایرانی آمریکایی است‬ ‫که به مجلــس قانونگــذاری ایالت فلوریــدا راه پیدا‬ ‫می‌کنــد‪ .‬آنا در حــال حاضر دانشــجوی دوره دکتری‬ ‫در رشــته روابط عمومی اســت و به عنوان مدرس در‬ ‫دانشــگاه فعالیت می‌کند‪.‬‬ ‫کارزار انتخاباتی آنا اســکمانی توســط تعداد بســیار‬ ‫زیادی از ســازمان‌ها و مقامات دولتی از جمله رئیس‬ ‫جمهــور ســابق آمریکا‪ ،‬باراک اوباما‪ ،‬شــهردار شــهر‬ ‫اورالنــدو‪ ،‬ســناتور ســابق ‪ Buddy Dyer‬و نماینده – سام همدانی ‪Sam Hamadani‬‬ ‫دموکرات از منطقه ‪ ۷‬فلوریــدا در مجلس نمایندگان ســام همدانی بــه عنوان اولیــن قاضــی زن ایرانی‪-‬‬ ‫آمریکا‪ ،‬اســتفانی مورفی مورد تأیید قــرار گرفته بود‪ .‬آمریکایــی منتخــب در ایالــت کارولینــای شــمالی‬ ‫معرفــی شــده اســت‪ .‬وی به عنــوان اولیــن قاضی‬ ‫زن آمریکایــی ایرانی تبــار در دادگاه منطقه ‪Wake‬‬ ‫– آنا کاپالن ‪Anna Kaplan‬‬ ‫آنــا کاپــان‪ ،‬نماینده منتخــب مجلس ســنای ایالت ‪ County‬در ایالــت کارولینای شــمالی مشــغول به‬ ‫نیویــورک‪ ،‬در یــک خانــواده یهودی در شــهر تبریز کار خواهد شــد‪ .‬وی ســابقه کار در دفتر سناتور جو‬ ‫بدنیــا آمــده و تــا نوجوانــی در تهران زندگــی کرده بایدن‪ ،‬معــاون رئیس جمهور ســابق آمریکا‪ ،‬و دفتر‬ ‫اســت‪ .‬آنا در ســن ‪ ۱۳‬ســالگی بعنوان پناهنده وارد وزارت دادگســتری در کارولینای شمالی‪ ،‬و همچنین‬ ‫آمریــکا شــده و بعداً پــدر و مادرش به پیوســته‌اند‪ .‬وکالت را دارد‪ .‬هدف ســام همدانــی‪ ،‬به عنوان یک‬ ‫آنــا کاپــان در رشــته حقــوق تحصیــل کــرده و از قاضــی‪ ،‬برقــراری تعادل میــان حفاظــت و دفاع از‬ ‫ســال ‪ ۲۰۱۱‬وارد فعالیت‌های سیاســی شــده است‪ .‬جامعــه و احترام به حقوق شــهروندان اعالم شــده‬ ‫آنــا کاپالن(مناهمــی) روز سه‌شــنبه ‪ ۶‬نوامبــر‪ ،‬در اســت‪ .‬ســام همدانی در انتخابات روز سه شنبه در‬ ‫رقابــت برای کرســی منطقه ‪ ۷‬در مجلس ســنا ایالت رقابت با بیش از ‪ ۲۰‬کاندیدای تأیید شــده‪ ،‬بیشترین‬ ‫نیویورک‪ ،‬با کســب ‪ ۵۴‬درصــد آراء در برابر ‪ ۴۵‬درصد تعداد آرای کسب شــده را از آن خود کرده‬ ‫آرای به دســت آمده توســط رقیب جمهوریخواه است‪.‬‬ ‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫بقیه از صفحه ‪29‬‬

‫با ســاح « ُســرنگ» حمله کرده اســت‪ ،‬و به بدن‬ ‫آنها از راه پوســت و بدون رضایت مــاده‌ای را تزریق‪،‬‬ ‫و خــود را بــه دروغ به عنــوان پرســتار دارای مجوز‬ ‫معرفی کرده اســت‪ ».‬در گزارش روزنامه تورنتو استار‬ ‫آمده اســت‪ ،‬بوتاکس یک سم اســت که برای کاهش‬ ‫خطــوط و چروک‌های صورت و فلــج کردن عضالت‬ ‫زیرین آن به وســیله ُســرنگ انجام می‌شــود‪.‬‬ ‫براســاس همیــن گــزارش‪ ،‬قانون مشــاغل پزشــکی‬ ‫مشــخص کرده اســت کــه فقــط فــرد دارای مجوز‬ ‫رســمی پزشــکی اجازه تزریق این مــاده را دارد‪ ،‬هر‬ ‫چنــد که یک پزشــک می‌توانــد انجام ایــن کار را به‬ ‫یــک پرســتار دارای پروانه رســمی محــول کند‪.‬‬ ‫در جلســه دادگاه‪ ،‬وضعیــت ســامت روانی شــیوا‬ ‫اشــکانی مورد ســوال نبوده اســت‪ ،‬اما وکیل مدافع‬ ‫‪ Maureen Addie‬که توســط دادگاه وکالت اشکانی‬ ‫را بــر عهــده گرفته بــود‪ ،‬درخواســت کرده بــود تا‬ ‫انشــناس پزشــکی قانونی و ‌ی را معاینه کند و پیش‬ ‫رو‬ ‫ِ‬ ‫از اجــرای حکم‪ ،‬وی را مورد بررســی روانی قرار دهد‪.‬‬ ‫در ماه اوت گذشــته دکتر ‪ Derek Pallandi‬با شــیوا‬ ‫اشــکانی یــک مالقات طوالنی مدت داشــته اســت‪.‬‬ ‫دکتر پاالندی گزارشــی را به دادگاه ارســال کرده است‬ ‫و نگرانی‌هایــی را در مورد وضعیت روانی شــیوا ابراز‬ ‫داشــته است و پیشنهاد معاینه و بررسی ‪ ۳۰‬روزه وی‬ ‫را داده اســت‪ .‬در جلســه اعالم حکــم دادگاه در روز‬ ‫چهارشــنبه‪ ،‬پیش از شــروع دادگاه‪ ،‬شــیوا اشکانی با‬ ‫صــدای بلند در حــال غر زدن بوده اســت‪ ،‬و به یکی‬ ‫از گزارشــگران تلویزیون ‪ GlobalNews‬پیشنهاد داده‬ ‫تا عمل جراحی پالســتیک انجام دهد و هشــدارهای‬ ‫وکیل مدافع خود‪ ،‬در مورد ســکوت و حرف نزدن در‬ ‫جلســه دادگاه را نادیده گرفته است‪.‬‬ ‫دکتر ‪ Pallandi‬تأیید کرده اســت که پس از مشاهده‬ ‫رفتار اشــکانی «به صورت کام ًال نامناسب» در دادگاه‬ ‫روز چهارشــنبه‪ ،‬همچنــان نگرانــی‌اش در مــورد وی‬ ‫بر قــوت خود باقی اســت‪ .‬دکتر پاالنــدی همچنین‬ ‫تأیید کرده اســت شیوا اشکانی ســابقه بیماری روانی‬ ‫داشــته و در گذشــته بــرای درمان اختــال دوقطبی‬ ‫بــودن او‪ ،‬برایش دارو هم تجویز شــده بود‪.‬‬ ‫وکیل تســخیری شیوا اشــکانی نیز گفته است که اگر‬ ‫شــیوا از نظر روانی ســالم تشــخیص داده نشود‪ ،‬در‬ ‫قانون مجازات جنایی تبصره‌ای وجــود دارد که اجازه‬ ‫می‌دهــد‪ ،‬قاضــی بــه متهم دســتور دهد تــا قبل از‬ ‫آغــاز روند قانونی حکم خود مــورد مداوا قرار بگیرد‪.‬‬ ‫وکیل تســخیری شــیوا اشــکانی همچنین گفته است‬ ‫بســیار غیر معمول اســت کــه در فاصله تشــخیص‬ ‫گناهــکار بــودن و اعالم حکم مجازات‪ ،‬مســئله عدم‬ ‫تعادل روانی مجرم مطرح بشــود‪ .‬قاضــی ‪O’Marra‬‬ ‫تــا هفته آینــده جلســه دادگاه را به تأخیــر انداخته‬ ‫تا وکیل مدافع شــیوا یــک مرکز درمــان بیماری‌های‬ ‫روانــی برای تشــخیص وضعیت روانی پرســتار قالبی‬ ‫پیدا کنــد و بعد حکــم معاینه و بررســی ‪۳۰‬‬ ‫روزه وضعیــت روانی مجــرم را صادر کند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫اخبار و گزارش‌های مختلف مرتبط با زندگی ایرانیان در کانادا‬ ‫با همکاری سایت پرشین میرور ‪www.PersianMirror.ca -‬‬

‫ن از کانادا‪ ،‬در صورت‬ ‫خطر اخراج مهاجرا‬ ‫یجوانا‬ ‫پس استفاده از مار ‌‬ ‫رانندگی‬ ‫که قوانین‪،‬‬

‫از جملــه‬ ‫قو ا نیــن‬ ‫ســخت و شدید‬ ‫مر تبط‬ ‫در مــورد جرم‌هــای‬ ‫بــا مصــرف ماری‌جوانــا را می‌دانیــد و از آن پیروی‬ ‫می‌کنید‪ .‬اگــر بر خالف آن عمل کنید‪ ،‬ممکن اســت‬ ‫با عواقــب جدی قانونی و مهاجرتی مواجه شــوید‪».‬‬ ‫بــه گفتــه یکــی از وکالی کانادایی در امــر مهاجرت‬ ‫بــه نــام ‪ ،Lorne Waldman‬تأثیر تغییــر قوانین در‬ ‫این زمینه از نقطه نظر مهاجرت بســیار زیاد خواهد‬ ‫بــود‪ .‬به گفته وی‪ «:‬این مجازات بــر روی کانادایی‌ها‬ ‫و غیر کانادایی‌ها تأثیرات مشــخص یکســانی دارد‪».‬‬ ‫مقامــات اداره مهاجرت می‌تواننــد از ورود هر فردی‬ ‫کــه حتا در کشــوری دیگــر مرتکــب «جنایت مهم»‬ ‫شــده اســت‪ ،‬به کانادا جلوگیــری کننــد‪ ،‬و رانندگی‬ ‫تحت تأثیــر ماری‌جوانــا از جمله این جرائم اســت‪.‬‬ ‫وزیــر امنیت مرزهــای کانــادا‪ ،Bill Blair ،‬در گفتگو‬ ‫با خبرنگاران گفته اســت‪ «:‬مجازات ســنگین رانندگی‬ ‫تحــت تأثیــر ماری‌جوانا نشــان می‌دهد کــه دولت‬ ‫و مــردم کانــادا در بحــث رانندگی تحــت تأثیر مواد‬ ‫ت اســت که‬ ‫مخــدر جدی هســتند و ایــن یک جنای ‌‬ ‫روزانــه چهــار نفــر در کانــادا جــان خود را بــر اثر‬ ‫رانندگــی تحــت تأثیــر مــواد از دســت می‌دهند و‬ ‫هــزاران نفر دیگر نیــز مجروح می‌شــوند‪».‬‬ ‫وی ادامــه داده اســت‪ «:‬حداکثــر مجازات ‪ ۱۴‬ســال‬

‫دولــت فــدرال کانادا بــه مهاجران تاز‌ه وارد هشــدار‬ ‫داده اســت کــه اگر در حیــن رانندگــی در حالی که‬ ‫ماریجوانــا مصرف کرده‌اند‪ ،‬دســتگیر شــوند‪ ،‬امکان‬ ‫اخراج آنهــا از کانادا وجــود دارد‪.‬‬ ‫این قانون بخشــی از تغییرات جدیدی اســت که در‬ ‫پی آزاد شــدن مصرف تفریحــی ماری‌جوانا به وجود‬ ‫آمــده اســت‪ .‬مجــازات جدیــد رانندگــی در صورت‬ ‫مصرف مواد مخدر‪ ،‬از روز هجدهم دســامبر امســال‬ ‫بــه اجــرا درخواهــد آمــد‪ ،‬و حداکثر مجــازات برای‬ ‫چنیــن جرم‌هایی از پنج ســال بــه ‪ ۱۰‬ســال افزایش‌‬ ‫یافتــه اســت‪ .‬بــه ایــن ترتیب ایــن جرم براســاس‬ ‫تعریف جرم‌های ســنگین‪ ،‬در زمــره جرم‌های مرتبط‬ ‫بــا امر مهاجــرت قرار گرفته اســت‪.‬‬ ‫در بیانیه‌ای که توســط اداره مهاجرت کانادا منتشــر‬ ‫شــده آمده اســت که‪ «:‬تاثیر این مجــازات جدید بر‬ ‫روی افــراد دارای اقامــت موقت و دایم بســیار مهم‬ ‫اســت‪ ».‬ایــن بیانیه کــه در وبســایت اداره مهاجرت‬ ‫در اوایل این هفته انتشــار یافته اســت‪ ،‬خاطر‌نشــان‬ ‫کرده اســت که تغییرات جدید در مجــازات رانندگی‬ ‫تحت تاثیــر ماری‌جوانا‪ ،‬بر مهاجــران جدی ِد دائمی و‬ ‫موقت تأثیر بیشــتری خواهد داشــت و تداوم اقامت‬ ‫آنهــا در کانادا را کمرنــگ خواهد کرد‪.‬‬ ‫ســخنگوی وزیر مهاجرت کانــادا‪،Mathieu Genest ،‬‬ ‫اعــام کرده اســت‪ «:‬پیام اصلــی ما برای افــراد دارای‬ ‫اقامــت دائم و موقت این اســت که مطمئن شــوید‬

‫حکــم مجــازات شــیوا اشــکانی‪ ،‬شــهروند ایرانی‪-‬‬ ‫کانادایی ســاکن شــهر برامپتون در غــرب تورنتو‪ ،‬که‬ ‫خود را به عنوان پرســتار دارای پروانه رســمی معرفی‬ ‫کــرده بود و تزریق بوتاکس انجــام می‌داد‪ ،‬چه خواهد‬ ‫بود؟‬ ‫شــیوا اشکانی‪ ۴۳ ،‬ســاله‪ ،‬که از ‪ ۳‬ســال پیش‪ ،‬به دلیل‬ ‫شــکایت ســه زن‪ ،‬که از طریق تزریــق بوتاکس دچار‬ ‫آســیب‌های پوســتی و ناراحتی‌های روحی شــده‌اند‪،‬‬ ‫گرفتــار محاکمــات قانونی اســت‪ ،‬روز چهارشــنبه در‬ ‫دادگاه عالــی انتاریو حاضر شــده بود تا حکم مجازات‬ ‫خــود را دریافــت کند که این اتفــاق نیافتاد‪.‬‬ ‫شــیوا اشــکانی در ماه دســامبر سال گذشــته‪ ،‬پس از‬ ‫محاکمه‪ ،‬گناهکار شــناخته شــده بود‪.‬‬

‫زنــدان بــرای ارتکاب این جرم نشــانگر جــدی بودن‬ ‫این جرم اســت‪».‬‬ ‫بر اســاس قوانیــن فدرال مهاجــرت‪ ،‬یک فــرد دارای‬ ‫اقامــت دائم که ملیت یک کشــور خارجــی دیگر را‬ ‫دارد‪ ،‬در صــورت متهم شــدن به جرائمی کــه دارای‬ ‫مجــازات تا ده ســال زنــدان می‌باشــند‪ ،‬و یا مرتکب‬ ‫جرمی بشــوند که بر اثر آن به مدت بیشــتر از شــش‬ ‫ماه در زندان محکوم شــوند‪ ،‬صالحیت ورود و اقامت‬ ‫در کانــادا را از دســت خواهند داد‪.‬‬ ‫ایــن قانــون در مورد افرادی که چنیــن جرائمی را در‬ ‫کشــورهای دیگــر نیز مرتکب شــده باشــند‪ ،‬به اجرا‬ ‫گذاشــته می‌شود‪.‬‬ ‫در نتیجه‪ ،‬اداره مهاجرت اعالم کرده اســت که قوانین‬ ‫جدیــد مرتبط بــا رانندگی تحــت تأثیــر ماری‌جوانا‬ ‫نتایــج زیر را در بر خواهد داشــت‪:‬‬ ‫افراد دارای اقامــت دائــم( ‪Permanent Residents‬‬ ‫) ممکــن اســت وضعیت قانونــی خود را از دســت‬ ‫بدهنــد و مجبور به ترک کشــور بشــوند‪.‬‬ ‫افــراد دارای اقامت موقت( ‪) Temporary residents‬‬ ‫از جمله دانشــجویان بین‌المللی و کارگران خارجی و‬ ‫توریســت‌ها ‪ ،‬نمی‌تواننــد وارد کانادا بشــوند و یا به‬ ‫اقامت خــود ادامه دهند‪.‬‬ ‫افــرادی کــه درخواســت پناهندگــی کرده‌اند ممکن‬ ‫اســت در مــورد ارجــاع پرونــده آنهــا بــه دادگاه‬ ‫پناهندگــی‪ ،‬فاقــد صالحیت تشــخیص داده شــوند‪.‬‬ ‫طبــق اعــام اداره مهاجرت‪ ،‬حق درخواســت تجدید‬ ‫نظــر برای ملیت‌هــای خارجی و افــراد دارای اقامت‬ ‫دائــم از جمله اعضــاء خانواده که حمایت شــده‌اند‪،‬‬ ‫ممکن اســت تحــت تأثیر این قانــون قرار‬ ‫بگیرند‪.‬‬

‫بــه گــزارش روزنامــه تورنتو اســتار و شــبکه خبری قانون‪،‬‬ ‫با‬ ‫پ‬ ‫ر‬ ‫س‬ ‫تا‬ ‫ر‬ ‫ق‬ ‫الب‬ ‫‪ ،GlobalNews‬قاضی دادگاه ‪ Alfred O’Marra‬پیش‬ ‫ی ایرانی‪-‬‬ ‫کا‬ ‫نا‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ی‬ ‫چ‬ ‫ه‬ ‫از اعالم حکم مجازات شــیوا اشــکانی‪ ،‬برای اطمینان‬ ‫خواهد کرد؟‬ ‫از اینکــه وی از نظــر روانــی آمادگی تحمــل مجازات‬ ‫خود را داشــته باشــد‪ ،‬او را بــرای انجــام آزمایش‌های‬ ‫روانشناســی به مدت ســی روز‪ ،‬به روانپزشــک ارجاع‬ ‫داد‪ .‬اتهامات شــیوا اشــکانی شــامل ضرب و جرح سه‬ ‫بیمــار‪ ،‬یک مورد حملــه فیزیکی شــدید‪ ،‬کالهبرداری‬ ‫کمتر از پنج هــزار دالر و حمله لفظی و تهدید کالمی‬ ‫بــه یک زن بوده اســت‪.‬‬ ‫در آگهی و تبلیغ شــیوا اشکانی درسایت نیازمندی‌های‬ ‫‪ Kijiji‬بــه دروغ ادعا شــده بود که وی پرســتار دارای‬ ‫مجوز رســمی با ســیزده ســال ســابقه کار با تعدادی‬

‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫جراح اســت‬ ‫و ‪ ۲۱‬ســال نیــز بــه عنــوان متخصص‬ ‫زیبایــی در بورلی هیلز کالیفرنیــا‪ ،‬ونکوور و تورنتو کار‬ ‫می‌کــرده و تزریــق بوتاکــس و کالژن انجــام می‌داده‬ ‫اســت‪ .‬قاضی دادگاه عالی کانــادا‪،Alfred O’Marra ،‬‬ ‫پــس از انجام دادرســی در دادگاه به این نتیجه رســید‬ ‫که ســه بیمار زن‪ ،‬پس از دریافت خدمات پزشــکی از‬ ‫شــیوا اشــکانی‪ ،‬دچار اثرات جانبی مختلف شــده‌اند‪.‬‬ ‫در متــن حکم قاضــی ‪ O’Marra‬آمده اســت‪ «:‬متهم‬ ‫بــه هــر یــک از ســه زن بیمار‪،‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪29‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


‫مالیات قرارداد سرمربی کروات ایران طبق عادت فدراسیون فوتبال برعهده‬

‫سرمربی نبود (!) و فدراسیون فوتبال بعد از تعلیق و دوره انتقالی نیز مالیات او را‬ ‫پرداخت نکرد تا برانکو به‌همین‌دلیل نتواند به ایران سفر کند‬

‫فــوالد خوزســتان کار را آغاز کرد؛ اما ســه هفته پیاپی‬ ‫با تســاوی مقابل اســتقالل خوزســتان‪ ،‬نفت مســجد‬ ‫ســلیمان و صنعت نفت آبادان صدر را از دســت داد‪.‬‬ ‫برانکــو در این چهــار فصل عــادت کرده کــه جلوی‬ ‫نگرانــی ممتد هــواداران را بگیــرد! با‌وجود‌این دو برد‬ ‫پیاپــی مقابل نســاجی مازنــدران و ســپیدرود بازهم‬ ‫سرخ‌پوشــان را جــزء مدعیــان قهرمانــی قــرار داد و‬ ‫تســاوی بدون گل مقابل اســتقالل تهران نیز کســی را‬ ‫ناراحــت نکرد‪.‬‬ ‫ضمن اینکــه برانکو و تیمش در جــام حذفی هم تیم‬ ‫«نود ارومیــه» را بردند و هنوز امید به قهرمانی‌شــان‬ ‫در این لیگ هم دســت‌نخورده باقی مانده اســت؛ اما‬ ‫در لیگ قهرمانان همه‌چیز برای پرســپولیس به شکلی‬ ‫حماســی پیش رفــت‪ .‬ابتدا بــا قرعه مقابــل الدحیل‬ ‫کمتر کسی شانســی برای سرخ‌پوشــان تصور می‌کرد‪.‬‬ ‫الدحیــل دیــدار رفــت را با حســاب یک بــر صفر به‬ ‫برتری رســید؛ اما در تهران شــاگردان برانکــو با وجود‬ ‫اینکــه در نیمه نخســت بازهم با یــک گل از حریف‬ ‫عقــب بودند‪ ،‬در نیمــه دوم با زدن ســه گل به تیمی‬ ‫کــه ‪ 42‬مســابقه بــدون شکســت را پیش بــرده بود‪،‬‬

‫«حماســه» را معنــا کردنــد و بــه جمع‬ ‫چهار تیم پایانــی لیگ قهرمانان‬ ‫آســیا صعــود کردنــد‪ .‬تقابل با‬ ‫یــاران ژاوی دیگر ترس و دلهره‬ ‫را بیــن بازیکنــان از بین برده‬ ‫بــود‪ .‬دیدار رفــت در قطر با‬ ‫دفاعی منطقی همراه شد و‬ ‫در دقیقه ‪ 88‬علی علیپور از‬ ‫ســانتر کم‌نقص خلیل‌زاده‬ ‫نهایــت بهــره را بــرد تا از‬ ‫دروازه‌بــان حریــف یک‬ ‫پنالتی حســاس بگیرد تا‬ ‫عالوه‌بــر گل‌کــردن این‬ ‫ضربه‪ ،‬دروازه‌بان اصلی‬ ‫حریف نیــز با دریافت‬ ‫کارت زرد‪ ،‬دیــدار‬ ‫برگشــت را هم از دســت بدهد‪ .‬مســابقه برگشت با‬ ‫اتمســفر عجیب هواداران پرسپولیس همراه شد‪ .‬دقت‬ ‫پــاس ژاوی‪ ،‬قدرت رهبــری گابی در خط دفاع و شــم‌‬ ‫گل‌زنی بونجاح هم نتوانســت مانع از فینالیست‌شدن‬

‫‪  27 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫شــاگردان برانکــو در ایــن رقابت‌ها شــود و با‬ ‫کســب تســاوی یک بر یک‪ ،‬پرسپولیس ســومین تیم‬ ‫ایرانــی شــد که بــه فینــال لیــگ قهرمانان آســیا راه‬ ‫می‌یابــد‪ .‬روزنامه شــرق‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪27 Kheradmand‬‬


‫«برانکو ایوانکوویچ»؛ یک پروفسور واقعی‬

‫سپهر خرمی‬ ‫صعــود پرســپولیس به فینــال لیــگ قهرمانان آســیا‬ ‫امضای یک پروفســور را پای خودش می‌بیند‪ .‬سرمربی‬ ‫کرواتــی که از زمان حضورش در باشــگاه پرســپولیس‬ ‫توانســته این تیــم را متحول کند و ســرخ‌های تهرانی‬ ‫را به روزهای خوش گذشــته بازگردانــد‪ .‬برانکو در این‬ ‫فصل با دســت بســته و ســاق‌های به‌شــدت خسته‬ ‫‌کاری کــرده که کمتر کســی انتظارش را داشــت‪ .‬او با‬ ‫منتقل‌کــردن ذهنیــت برنده بــه بازیکنــان اندکی که‬ ‫دارد‪ ،‬می‌خواهــد آخــر فصل پرســپولیس را با شــکوه‬ ‫هرچه تمام‌تــر به پایان برســاند‪.‬‬ ‫‬

‫جام‌جهانی ‪2006‬؛ پایان بی‌بازگشت!‬

‫ســال ‪ 2006‬تیــم ملــی ایران با کســب یک تســاوی‬ ‫مقابل آنگوال و دو شکســت مقابــل مکزیک و پرتغال‬ ‫بــا یــک امتیاز در گــروه خــود در جام جهانــی مقام‬ ‫چهارم را کســب کرد و از گردونه رقابت‌ها حذف شــد‪.‬‬ ‫برانکو به ایران برنگشــت تا انتقــادات فراوانی درباره‬ ‫بازنگشــتن او مطرح شود‪.‬‬ ‫مالیــات قرارداد ســرمربی کــروات ایــران طبق عادت‬ ‫فدراســیون فوتبــال برعهــده ســرمربی نبــود (!) و‬ ‫فدراســیون فوتبال بعــد از تعلیــق و دوره انتقالی نیز‬ ‫مالیــات او را پرداخــت نکرد تا برانکــو به‌همین‌دلیل‬ ‫نتواند بــه ایران ســفر کند‪.‬‬

‫‌دلیل تفاضل گل کمتر‪ ،‬جام را به اســتقالل خوزســتان‬ ‫آغاز عصر برانکو با پرسپولیس بحران‌زده!‬ ‫نژادفــاح کــه بعــد از حمیدرضــا سیاســی به‌عنوان تقدیم کردند!‬ ‫سرپرســت موفــق پرســپولیس در لیــگ چهاردهــم‬ ‫انتخاب شــده بــود‪ ،‬تصمیــم گرفت ســرمربی بزرگی لیگ شانزدهم؛ آغاز اقتدارگرایی سر ‌خ‪‎‬ها!‬ ‫را جانشــین حمیــد درخشــان کند که سرخ‌پوشــان با شــاگردان برانکــو عزم خــود را جزم کردند کــه این‌بار‬ ‫او روز‌بــه‌روز در جــدول رده‌بنــدی لیگ برتر ســقوط بدون هیچ حرف و حدیثی مقام قهرمانی را ب ‌ه دســت‬ ‫می‌کردنــد‪ .‬مذاکــرات اولیه بــا برانکــو در ترکیه آغاز بیاورنــد و در این فصــل همه رکوردها را پرســپولیس‬ ‫شــد و خیلی زود سرمربی ســابق تیم ملی ایران پاسخ شکســت‪ .‬سرخ‌پوشــان این فصل بــا ‪ 66‬امتیاز قهرمان‬ ‫مثبــت را داد تا شــرایط برای بازگشــت فراهم شــود‪ .‬لیگ برتر شــدند که بــا توجه بــه ‪30‬تیمی‌بودن لیگ‬ ‫پرســپولیس پذیرفت مالیات برانکــو را پرداخت کند و برتر‪ ،‬رکورد امتیازگیری تیم قهرمان نیز شکســته شــد‪.‬‬ ‫به‌همین‌دلیل ایوانکوویچ توانســت وارد ایران شــود و‬ ‫شــش هفته پایانی لیــگ برتر آن فصــل روی نیمکت لیگ هفدهم؛ دبل قهرمانی!‬ ‫سرخ‌پوشان نشســت‪ .‬برانکو پرســپولیس را از رتبه ‪ 12‬برانکــو که قهرمان‌شــدن در لیــگ برتر را یــاد گرفته‬ ‫تحویــل گرفــت و در پایان با رتبه هشــتم تحویل داد‪ .‬بــود‪ ،‬با همــان فرمول فصل قبــل لیگ را آغــاز کرد و‬ ‫نکتــه مهم برای هــواداران‪ ،‬پیــروزی سرخ‌پوشــان در تا پایــان پیش رفت‪« .‬همان همیشــگی» آمار گل‌های‬ ‫هفتــه پایانی لیــگ برتر مقابل اســتقالل تهــران بود‪ .‬زده و خورده برانکو (با یکی‪ ،‬دو اختالف) در مقایســه‬ ‫‬ ‫بــا فصل قبل باعث ثبت دبل قهرمانی شــد‪ 64 .‬امتیاز‬ ‫از ‪ 30‬مســابقه و ‪ 48‬گل زده و ‪ 15‬گل خــورده آمــار‬ ‫لیگ پانزدهم؛ «فوت کاپیتان» و دیگر هیچ‪...‬‬ ‫پرســپولیس در لیگ پانزدهم فصل را با تساوی مقابل درخشــان پرســپولیس تحت هدایت برانکو بود‪.‬‬ ‫‬ ‫پدیده آغاز کــرد و تا چندین هفته روند نتایج ضعیف‬ ‫ادامــه داشــت؛ تا‌جایی‌که زمزمه اخــراج برانکو مطرح‬ ‫شــده بود؛ اما پرســپولیس از لحاظ فنــی آن‌قدر خوب لیگ هجدهم؛ «محرومیت» کلی ‌دواژه موفقیت‬ ‫بود که تماشــاگران با وجود ســقوط به رتبه شانزدهم سر خ‌ها‬ ‫بازهــم دســت از حمایت نکشــیدند و بعــد از فوت پرســپولیس در فصــل جدید بــا وجــود محرومیت از‬ ‫هادی نــوروزی انگار ورق برگشــت و سرخ‌پوشــان با نق ‌لو‌انتقــاالت و جداشــدن پنــج بازیکــن اصلی این‬ ‫اتحــادی مثال‌زدنی از قعر به صدر رســیدند و فقط به تیم باز هم با دو برد حســاس مقابل پدیده مشــهد و‬

‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫زنی که برای عدالت مبارزه می‌کند‬

‫دیونیســیا کالدرون‪ ،‬زنی ‪ ٥٤‬ساله اهل روستای آیاکوپو‬ ‫در پــرو اســت کــه میوه‌هــا و ســیب‌زمینی‌هایش را‬ ‫در روســتای محل زندگــی‌اش می‌فروشــد‪ .‬او در طول‬

‫درگیری‌هــای داخلــی رنــج فراوانــی را تجربــه کرده‬ ‫اســت؛ شــوهر اولــش در درگیری‌هــا ناپدیــد شــد و‬ ‫هیچ‌وقــت اثری از او پیدا نشــد؛ همســر دومش هم‬ ‫بشــدت مورد شــکنجه قــرار گرفتــه و بعــد از مدتی‬ ‫از آســیب‌های وارده جانــش را از دســت داد‪ .‬او کــه‬ ‫حاضــر نیســت در برابــر بی‌عدالتی‌هــا و ظلم‌هایی‬ ‫که بر ســر خــود و خانــواده‌اش آمده‪ ،‬در ســکوت به‬ ‫زندگــی‌اش ادامه دهد‪ ،‬بــه نماینده زنان آســیب‌دیده‬ ‫از سوءاســتفاده جنســی در طــول درگیری‌هــا تبدیل‬ ‫شــده اســت‪« .‬همیشــه به خودم می‌گویــم چرا یک‬ ‫زن متولد شــدم؟ چرا مرد متولد نشــدم؟ ما زنان مسیر‬ ‫روشــنی در پیش‌رو داریم با اینکه همه خشــونت‌ها و‬ ‫ظلم‌هــا را دیــده و تحمل کرده‌ایم‪ ،‬امــا خود ما بودیم‬ ‫کــه مانــع انتقادها نشــدیم‪ .‬زنانی به مــن می‌گفتند‬ ‫شــما چیزی کــه فکر می‌کنیــد نیســتید‪.‬دقیقا همین‬ ‫اســت‪ ،‬ما آن‌چــه دیگران فکــر می‌کننــد و می‌گویند‬ ‫نیســتیم؛ دیگران نمی‌دانند که شــما یک زن جنگنده‬ ‫هســتید‪ .‬شــما باید مبارزه کنید و بــا اتفاق‌ها روبه‌رو‬ ‫شــوید‪ .‬من درحالی‌کــه قربانی جنــگ و درگیری‌های‬ ‫داخلــی بــودم‪ ،‬در ایــن فرآیند به یــک زن جنگنده و‬ ‫مبارز تبدیل شــدم؛ زنــی که برای عدالــت و حقیقت‬ ‫مبــارزه می‌کند‪».‬‬ ‫‬

‫زن در جنگ یعنی انعطاف‌پذیری‬

‫بدیــه ســیندی‪ ،‬پزشــک عمومــی و انترن ســال دوم‪،‬‬ ‫بیســت‌وپنج ســاله از اربیــل عــراق و در اتاقــش در‬ ‫بیمارســتان ایســتاده اســت؛ جایــی کــه زمان‌هــای‬ ‫شــیفتش در بیمارســتان می‌خوابد‪ .‬او اکثر ســال‌های‬ ‫زندگــی‌اش را در جنگ و درگیری ســپری کرده اســت‪.‬‬ ‫بیمارســتان اورژانــس اربیــل عــراق کــه به هــوژاوا‬ ‫معروف اســت‪ ،‬میزبان صدها زخمی و قربانی موصل‬ ‫عــراق بوده اســت‪ .‬کمیته بین‌المللی صلیب ســرخ از‬ ‫این بیمارســتان و دیگــر مراکز درمانی بویــژه مراکزی‬ ‫که غیرنظامیان آســیب‌دیده در درگیری‌های کردســتان‬ ‫عــراق را درمــان می‌کننــد‪ ،‬حمایــت می‌کند‪.‬‬ ‫«مــن به واســطه جنگ با مــردم زندگــی می‌کنم؛ اما‬

‫نه تنها احســاس درد مشــترک با آنهــا دارم بلکه برای‬ ‫درمان جســم و روح و متوقف‌کردن دردشــان مصمم‬ ‫هســتم‪ .‬واقعا دوســت دارم کاری برایشان انجام دهم‬ ‫امــا از دســتم خارج اســت‪ .‬به عنــوان یــک زن تنها‬

‫می‌توانــم حمایت احساســی به آنها بدهــم و به آنها‬ ‫بگویــم می‌توانــم کمــی از آن‌چه بر سرشــان آمده را‬ ‫درک کنم‪ ».‬شــاید زن‌بــودن باعث می‌شــود اندوهی‬ ‫بــر روحــم افــزوده شــود؛ امــا راهش همین اســت‪.‬‬ ‫زن‌بــودن در جنگ‌ها و درگیری‌ها‪ ،‬مفهومی اســت که‬ ‫نمی‌توانیم در واژه‌ها بیانش کنیم‪ .‬زن کســی است که‬ ‫بــرای نجات خــود و دیگران به ســختی تالش می‌کند‪.‬‬ ‫زن‌بــودن در جنگ یعنــی انعطاف‌پذیــری؛ یعنی هر‬ ‫روز ســخت کارکردن‪ ،‬یعنی خنثی‌کردن شرایط سخت‬ ‫و اینکــه شــرایطی را فراهــم کنــم تا نســل‌های بعد‬ ‫بداننــد دیگر جنگــی در کار نخواهد بود‪.‬‬

‫امیدوار به آینده‬

‫فاطمه ‪١٧‬ســاله اســت و با مادرش در اردوگاه آوارگان‬ ‫در منطقــه میادوگوئی نیجریه زندگــی می‌کند‪ .‬وقتی‬ ‫‪١٥‬ســاله بود روســتای محل زندگی‌شــان مورد حمله‬ ‫شورشــیان قرار گرفت‪« .‬ســاعت حدودا ‪ ٥‬بعد از ظهر‬ ‫بود و بعــد از کار روزانه همه در حــال خوردن وعده‬ ‫غذایــی بودند‪ .‬همــان لحظه بود که شــلیک گلوله‌ها‬ ‫را شــنیدیم‪ .‬یــادم می‌آید کــه از ترس و وحشــت به‬ ‫خــود می‌لرزیــدم‪ .‬بــرای ما ناشــناخته بودنــد؛ همه‬ ‫روســتا را محاصره و بــه همه خانه‌ها حملــه کردند‪.‬‬ ‫هیــچ جایی برای فــرار کــردن وجود نداشــت‪ .‬ما در‬ ‫گوشــه‌ای از یــک اتاق پنهان شــده بودیــم که صدای‬ ‫شــلیک‌ها نزدیک‌تر می‌شــد‪ .‬انــگار روی ســقف راه‬ ‫می‌رفتنــد و شــلیک می‌کردند‪ .‬مــا خودمــان را میان‬ ‫تشــک‌ها پنهان کــرده بودیــم و گریــه می‌کردیم‪».‬‬ ‫فاطمــه می‌گوید‪« :‬تمــام مردان پیــش از آن محاصره‬ ‫فــرار کرده بودنــد‪ ».‬آنها یک هفته بــدون آب و غذا‬ ‫در محلی نگهداری و به محض آزاد شــدن هر یک به‬ ‫ســمتی فرستاده شــدند‪ .‬فاطمه به یک سمت رفت و‬ ‫مادرش به ســمت دیگر‪ .‬آنها در بوته‌ها پنهان شــدند‬ ‫و یکدیگــر را گم کردند‪ ١٨ .‬ماه طول کشــید تا فاطمه‬ ‫دوبــاره مادرش را پیدا کــرد‪ .‬آرزوی او صلح و آرامش و‬ ‫بازگشت به خانه‌اش اســت‪ .‬روزنامه شهروند‬

‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫زنان‪ ،‬قربانیان پنهان جنگ‬

‫نباید به زنان صرفا به‌عنوان قربانیان جنگ نگاه کرد زنان زخم‌های کهنه جنگ را به زندگی دوباره تبدیل می‌کنند‪.‬‬ ‫راضیه زرگری‬ ‫مــردان جنــگ را ب ‌ه پا می‌کننــد و زنان بــا پیامدهای‬ ‫آن زندگــی می‌کنند‪ ،‬دســت‌کم این فرآیندی اســت که‬ ‫تا حــد زیــادی درک می‌شــود‪ .‬زنان زندگــی می‌کنند‬ ‫و نســبت بــه پیامدهــا واکنش نشــان می‌دهنــد‪ ،‬اما‬ ‫آنهــا قربانیان پنهان جنگ هســتند‪ ،‬آنهــا دچار غم و‬ ‫اندوه می‌شــوند و مجبورند با این انــدوه مبارزه کنند‪.‬‬ ‫بســیاری از زنــان مجبورند هویت قدیمی خــود را به‬ ‫فراموشــی ســپرده و بار دیگــر خــود را در قالب یک‬ ‫شخصیت جدید بازســازی کنند‪.‬‬ ‫هویت جدیدی که به واســطه جنگ ســاخته می‌شود‬ ‫و زنان مجبورند خودشــان را براســاس موقعیت جعل‬ ‫کننــد‪ .‬پــروژه جدیدی در همکاری مشــترک نشــنال‬ ‫جغرافــی و کمیتــه بین‌المللــی صلیب‌ســرخ درحال‬ ‫انجــام اســت که نــگاه ریزبینانــه‌ای به واکنــش زنان‬ ‫نســبت به اختالل‌های ایجادشــده ب ‌هواسطه جنگ‌ها‬ ‫و درگیری‌هــا در زندگــی خانوادگــی و کار آنها دارد‪.‬‬ ‫در طــرح «جنگ زنانه» ما شــاهد به‌هم‌زدن کلیشــه‬ ‫«زنان به‌عنوان قربانی» هســتیم و نقش‌های پیچیده‪،‬‬ ‫متعــدد و گاه متضــاد زنــان در درگیری‌هــا بررســی‬ ‫می‌شــود‪ ،‬مبارزان‪ ،‬انسان‌دوســتان‪ ،‬مــادران‪ ،‬دختران‪،‬‬ ‫کارگران‪ ،‬رهبــران جوامــع و نجات‌یافتگان‪.‬‬ ‫مری وردتــز‪ ،‬معاون مدیر عملیــات بین‌المللی کمیته‬ ‫بین‌المللــی صلیب‌ســرخ می‌گوید‪« :‬مــن معتقدم که‬ ‫زنــان عامل تغییر هســتند‪ ،‬بــاور دارم کــه زنان منبع‬ ‫اصلی ثبات در مناطق آســیب‌دیده‌اند و آنها هســتند‬ ‫کــه می‌توانند ثبــات و آرامــش را به خانه‌هــا و حتی‬ ‫جوامــع خــود بازگردانند‪ .‬امید من این اســت که همه‬

‫مــا قادر به نگاه کــردن به زن‌ها به‌عنوان انســان‌های‬ ‫کامل باشــیم‪ ،‬نه صرفا قربانیــان حوادث‪».‬‬ ‫زندگی‌هــای مستندشــده در این رابطه بســیار متنوع‬ ‫و بعضا متفاوت اســت‪ ،‬رابی ‌ن هاموند‪ ،‬عکاســی است‬ ‫که جنگ را بــه خوبی می‌شناســد‪ ،‬تجربه‌های خوبی‬ ‫در عــراق‪ ،‬درگیری‌هــای گهگاه در فیلیپیــن و جنوب‬ ‫نیجریه داشــته و تصاویر متعدد از ماهیت جنگ ثبت‬ ‫کــرده اســت‪ .‬هویت‌هــا در حیــن جنگ بــه بازیابی‬ ‫شــکل‌گیری خــود ادامــه می‌دهنــد‪ ،‬حتــی زمانی که‬ ‫ســاح‌ها خاموش می‌شــوند‪ ،‬بنابراین‌هامونــد به پرو‬ ‫نیز ســفر کــرده تا زخم‌هــای کهنه جنــگ را که هنوز‬ ‫بهبــود نیافته اســت‪ ،‬به تصویر بکشــد‪ .‬وقتی نگاه در‬ ‫این حوزه جنســیتی می‌شــود‪ ،‬کار را ســخت می‌کند‪.‬‬ ‫ترکیبی از قدرت‪ ،‬امتیازات‪ ،‬آداب اجتماعی و انتظارات‬ ‫متنــوع‪ .‬منازعــه و جنــگ بــه تشــدید نابرابری‌های‬ ‫موجود در جوامع منجر می‌شــود‪ .‬چه اتفاقی می‌افتد‬ ‫زمانــی کــه نــان‌آور خانــواده –نقش اصلــی برعهده‬ ‫مردان اســت‪ -‬بــه جنگ مــی‌رود یــا در درگیری‌های‬ ‫خشــونت‌آمیز کشــته می‌شــود؟ نقش اجتماعی زنان‬ ‫در ایــن شــرایط تغییــر می‌کنــد و ممکــن اســت با‬ ‫فرصت‌هــا و تهدیدهایــی روبه‌رو شــوند کــه تاکنون‬ ‫تجربــه نکرده بودنــد‪ .‬وردتــز می‌گوید‪« :‬در شــرایط‬ ‫پیش‌آمــده در اغلــب درگیری‌ها و جنگ‌هــا‪ ،‬این زنان‬ ‫هســتند که مجبورند مســئولیت خانــواده را به دوش‬ ‫بکشــند‪ ،‬آنها ممکن است مجبور شــوند از زمین‌های‬ ‫زراعــی و کشــاورزی مراقبت کنند یا به‌عنــوان نیروی‬ ‫کار بار اقتصــاد خانواده را حمل کننــد‪ ،‬در عین اینکه‬ ‫حواسشــان بــه آمــوزش بچه‌ها هــم باشــد‪ ».‬پروژه‬ ‫جدید مشــترک نشــنال جغرافیا و کمیتــه بین‌المللی‬

‫‪  24 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫صلیب‌ســرخ بــا عنــوان «جنــگ زنانــه»‪ ،‬هویــت‬ ‫چندگانــه زنــان را از طریق مجموعــه‌ای از پرتره‌ها با‬ ‫پیش‌زمینه‌هــای مختلف از محیط طبیعی تا اســتودیو‬ ‫به تصویر کشــیده اســت‪ .‬هر پرتــره منحصربه‌فرد با‬ ‫پس‌زمینه مرتبط با داســتان آن زن گرفته شــده اســت‬ ‫تا برچســب‌های ســاده اما ســنگین را که در جنگ‌ها‬ ‫و درگیری‌ها به زنان می‌چســبانند‪ ،‬به چالش بکشــد و‬ ‫درواقع هنر عکاســی در ارایه پاسخ‌های منحصربه‌فرد‬ ‫به مســائل پیچیده را بررســی کند‪.‬‬

‫قربانی و نجات یافته‬

‫میندانائــو زنــی ‪ ٥٧‬ســاله و کشــاورز اســت و از‬ ‫فعالیت‌هــای صنفــی شــرکت‌های اســتخراج معدن‬ ‫در فیلیپیــن حمایــت می‌کنــد‪ .‬پســرعموی او رهبــر‬ ‫یکــی از جنبش‌های کارگــری علیه اســتعمار کارگران‬ ‫در شــرکت‌های معدنــکاری بود کــه در ســال ‪٢٠١٥‬‬ ‫بــه همــراه دو نفر دیگر اعدام شــد‪ .‬مــردم بومی در‬ ‫اســتان‌های داوائو و بوکیدون با آزار و اذیت و ســرقت‬ ‫از زمین‌هــای خــود از ســوی صاحبان قــدرت مواجه‬ ‫هســتند و به همیــن دلیــل صدها خانــواده تصمیم‬ ‫گرفتنــد خانه‌هــا و جوامــع محلی خــود را به مقصد‬ ‫زندگــی همــراه با آرامش تــرک کننــد‪ .‬میندانائو خود‬ ‫را زنــی معرفــی می‌کند کــه قربانی بی‌عدالتــی و در‬ ‫عیــن حال نجــات یافتــه خشــونت اســت و در این‬ ‫مســیر به همنوعانــش کمک می‌کند زندگی‌هایشــان‬ ‫را در صلــح و آرامش بازیابی کننــد‪ .‬کمیته بین‌المللی‬ ‫صلیب‌ســرخ‪ ،‬نمایندگی‌هایــی بــرای حمایــت‪،‬‬ ‫امدادرســانی و کمک‌های معیشــتی به خانواده‌هایی‬ ‫کــه مجبــور به تــرک خانه خــود می‌شــوند‪ ،‬دارد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪24 Kheradmand‬‬


‫ســازمان آموزش و پــرورش اســتثنایی و وزارت آموزش‬ ‫و پــرورش بــر اســاس ســند تحــول بنیادیــن ایجــاد‬ ‫فرصت‌هــای برابر آموزشــی اســت‪ .‬سیاســت ما این‬ ‫اســت؛ شــرایطی را فراهم کنیم که همه دانش‌آموزان‬ ‫ما با انواع معلولیتی که دارند در نزدیک‌ترین مدرســه‬ ‫محل سکونتشــان تحصیل کنند‪ .‬حضــور دانش آموزان‬ ‫ویژه در مــدارس عادی نیازمند الزاماتی اســت که این‬ ‫الزامــات از مناسب‌ســازی فضای آموزشــی تــا آموزش‬ ‫معلمــان و همینطور انعطــاف در برنامه درســی آنها‬ ‫اســت‪ .‬در حــال حاضر بیــش از ‪ ۶۵‬هــزار دانش‌آموز‬ ‫بــا نیــاز ویژه در کشــور داریــم که در مــدارس عادی‬ ‫تحصیــل می‌کنند‪ .‬همچنیــن در حال حاضــر بیش از‬ ‫‪ ۱۰۰‬دانش‌آمــوز در طیف اتیســم داریم که در مدارس‬ ‫عــادی تحصیــل می‌کنند‪ .‬موضوعــی که در ســازمان‬ ‫در دســتور کار داریم‪ ،‬این اســت که نگــرش جامعه را‬ ‫نســبت به ایــن افراد در بیــرون از مدرســه از آموزش‬ ‫والدیــن تا همه کســانی که بــه نوعی بــا این بچه‌ها‬ ‫ارتبــاط دارنــد‪ ،‬را تغییر دهیم‪.‬‬ ‫ذولفعلــی (معلم پایــه اول و پنجم مدرســه دخترانه‬ ‫اتیســم) با اشــاره شــرایط کار خود به خبرنــگار ایلنا‬ ‫گفــت‪ :‬بزرگترین ســختی کار با بچه‌های اتیســم این‬ ‫اســت که واکنش بســیار ضعیفی نســبت بــه آموزش‬ ‫از خــود نشــان می‌دهنــد‪ ،‬یعنــی ممکــن اســت که‬ ‫مــن بــه عنوان معلــم موضوعــی را طی یــک ماه به‬ ‫آنــان آموزش دهیم‪ ،‬امــا جواب نگیرم‪ ،‬زیــرا بزرگترین‬ ‫مشــکل بچه‌های اتیســم گفتار اســت و چــون گفتار‬ ‫ندارنــد‪ ،‬ما از آنها بازخــورد نمی‌گیریم به همین دلیل‬ ‫خــواه ناخواه دچار اســتهالک ذهنی می‌شــویم و فکر‬ ‫می‌کنیم این ما هســتیم که نتوانســتیم کارمــان را به‬ ‫خوبی انجــام دهیم‪.‬‬ ‫معلم مدرسه دخترانه اتیســم ادامه داد‪ :‬این قضیه در‬ ‫پــدر و مادرهای بچه‌های اتیســم هم وجــود دارد‪ ،‬به‬ ‫ایــن صورت که پــدر و مادر مدت‌هــا روی یک قضیه‬ ‫کار می‌کننــد‪ ،‬ولی پاســخ نمی‌گیرنــد و همین باعث‬ ‫می‌شــود که آنهــا دچــار اســتیصال شــوند؛ بنابراین‬ ‫همیــن امر موجب خســتگی پدر و مادرها می‌شــود‪.‬‬ ‫ایــن خســتگی در پــدر و مادرهای بچه‌های اتیســم‬ ‫خیلــی زیاد اســت‪ ،‬حتی خیلی‌هــا به لحــاظ روحی‬ ‫خســته‌اند و افســردگی دارنــد بــه طــور کل در میان‬ ‫مادران بچه‌های اتیســم مادران افســرده زیادی وجود‬ ‫دارد‪ ،‬ایــن قضیــه هم به لحاظ تحقیقاتی ثابت شــده‬ ‫اســت‪ .‬از نظر من هم علت اصلی این افســردگی‌ها و‬ ‫ناامیدی‌ها بازخــورد خوب نگرفتن از ســوی بچه‌های‬ ‫اتیســم اســت‪ ،‬زیرا پد و مــادر احســاس می‌کنند که‬ ‫ایراد از آنهاســت چون نتواســتند به فرزندشان آموزش‬ ‫دهند‪ .‬من در ســال گذشته حتی از این مساله افسرده‬ ‫شــده بــودم و دائم در خواب و بیــداری فکر می‌کردم‬ ‫باید ایــن هفته با بچه‌ها چه کار کنــم‪ ،‬چون کاری که‬ ‫ایــن هفته انجام دادم‪ ،‬جواب نداده و ســعی می‌کردم‬ ‫روز بعــد یــک روش جدید را امتحان کنــم‪ .‬من آنقدر‬ ‫روی بچه‌هایــم آزمــون و خطــا می‌کردم تــا به نتیجه‬ ‫برســم و همواره راه‌های مختلــف را امتحان می‪‎‬کردم‬

‫تا به جواب برســم‪.‬‬

‫برخــی از دانش‌آمــوزان نمی‌خواهنــد درس یاد‬ ‫بگیرند‬

‫ایــن معلم بــا بیان اینکــه بچه‌های اتیســم مقاومت‬ ‫یادگیــری دارنــد‪ ،‬گفــت‪ :‬برخــی از دانش‌آمــوزان‬ ‫نمی‌خواهنــد درس یاد بگیرنــد از این رو معلم وظیفه‬ ‫دارنــد ایــن دیــوار مقاومت را بشــکند‪ .‬مــن در حال‬ ‫حاضر ســه دانش آمــوز دارم که پایه اول و پنجم کتاب‬ ‫عادی هســتند‪ ،‬یعنــی با کتاب عادی بــه آن‌ها آموزش‬ ‫می‌دهــم‪ .‬اگر ایــن بچه‌ها تعدادشــان به چهــار نفر‬ ‫می‌رســید‪ ،‬مــن نمی‌توانم بــه آن آمــوزش دهم‪.‬‬ ‫ذولفعلــی معلم پایه اول و پنجم مدرســه فرشــتگان‬ ‫آســمانی مختــص دانش آمــوزان اتیســم دختر گفت‪:‬‬ ‫حداکثر تعــداد دانش‌آمــوزان در این کالس‌هــا ‪ ۶‬تا ‪۷‬‬ ‫نفر هســتند‪ ،‬البته اگر این تعداد بیشــتر نشــود‪ ،‬زیرا‬ ‫متاســفانه ثبت‌نــام کمــاکان ادامــه دارد و از طرفــی‬ ‫تعــداد بچه‌هــای اتیســم رو به افزایش اســت‪.‬‬ ‫‬

‫هر بچه اتیسم معادل ‪ 10‬بچه عادی است‬

‫صفرعلــی زاده (مدیــر مدرســه فرشــتگان آســمانی‬ ‫مختــص دانش آمــوزان دختر اتیســم) در گفت‌وگو با‬ ‫خبرنــگار ایلنا گفت‪ :‬هر بچه اتیســم معــادل ده بچه‬ ‫عادی اســت‪ ،‬یعنی در یک کالس ســه نفــره گویی ‪۳۰‬‬ ‫دانش‌آموز عــادی دارد‪.‬‬ ‫وی ادامــه داد‪ :‬در هر کالس عــاوه بر هر معلم ثابت‬ ‫یــک معلــم کمکی هــم داریــم‪ .‬در اینجا یک ســری‬ ‫از بچه‌هــای اتیســمی داریــم که بهره هوشــی عادی‬ ‫دارنــد‪ ،‬یعنی رنج نرمال هســتند و همــان کتاب‌هایی‬ ‫کــه در مدارس عــادی به دیگــر دانش آمــوزان درس‬ ‫داده می‌شــود بــه این ها هــم آموزش داده می‌شــود‬ ‫یــک ســری دانش آموزان اتیســم هم کم‌تــوان ذهنی‬ ‫هســتند و کتاب‌هــای خاص خــود را دارند‪.‬‬ ‫صفرعلی زاده با اشــاره به مشــکالت بچه‌های اتیسم‬ ‫گفــت‪ :‬اکثر بچه‌هــای اتیســم خودزنی و مشــکالت‬ ‫خاص خودشــان را دارند و بخاطــر واکنش‌هایی که به‬ ‫محیط اطرافشــان دارند‪ ،‬این مســاله به وجود می‌آید‪.‬‬ ‫ما خیلی در ایــن زمینه از والدین انتظــار نداریم‪ ،‬زیرا‬ ‫می‌دانیــم که کنترل بچه‪‎‬های اتیســم بســیار دشــوار‬ ‫است‪ .‬متاســفانه بچه‌های اتیســم هیچ آینده روشنی‬ ‫ندارنــد از ایــن رو والدین آنها با افســردگی دســت و‬ ‫پنجه نــرم می‌کنند‪.‬‬ ‫ایــن مدیر مدرســه بیان کــرد‪ :‬در این مدرســه حدود‬ ‫‪ ۴۰‬دانــش آموز داریم و قرار اســت کــه دوباره اضافه‬ ‫شــوند‪ .‬نیروی معلــم را هم خــود آمــوزش و پرورش‬ ‫تامین خواهد کرد‪ .‬البته امســال از نیروهای بازنشسته‬ ‫نیــز به صــورت حــق التدریــس اســتفاده کردیم که‬ ‫خیل ‌ی اتفاق خوبــی بود‪ ،‬چون این‌ها بســیار باتجربه‬ ‫بودنــد‪ .‬عــاوه بر ایــن بهتر اســت برای ســختی کار‬ ‫ایــن معلمان شــرایط بهتــری در نظر گرفته شــود تا‬ ‫آنهــا بــرای ادامه کار انگیزه داشــته باشــند‪ .‬به گزارش‬ ‫خبرنگار ایلنا‪.‬‬

‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪23 Kheradmand‬‬


‫در تنها مدرسه دخترانه اتیسم چه می‌گذرد؟‬

‫اتیســم یک تفاوت اســت نه یک بیمــاری و باید آن‬ ‫را به خوبی شــناخت تــا بتوان به بچه‌های اتیســمی‬ ‫بهتر کمک کرد‪ .‬مســائل آموزشــی و تحصیلی یکی از‬ ‫نیازهای اساســی این افراد اســت که باید در این راستا‬ ‫بــه منظور کمک به آنهــا و خانواده‌هایشــان گام‌های‬ ‫موثری برداشــته شــود‪ .‬ســازمان مــدارس اســتثنایی‬ ‫آمــوزش و پــرورش در این زمینه اقداماتــی انجام داده‬ ‫که تاسیس مدرســه فرشتگان آسمانی یکی از آنهاست‪.‬‬ ‫تاکنون مدارس اتیســم مختص دختران وجود نداشــت‬ ‫و ایــن دانش‌آمــوزان در کنــار دیگــر دانش‌آمــوزان‬ ‫تحصیــل می‌کردند‪ ،‬اما برای اولین بار مدرســه اتیســم‬ ‫دختران افتتاح شــد‪.‬‬ ‫گرچــه مدرســه فرشــتگان آســمانی بــا وجــود ‪۳۸‬‬ ‫دانش‌آمــوز افتتــاح شــد‪ ،‬امــا تعــداد دانش‌آمــوزان‬ ‫آن در حــال افزایش اســت‪ ،‬زیــرا ثبت‌نام در مدرســه‬ ‫کمــاکان ادامــه دارد‪ ،‬البتــه ایــن در حالی اســت که‬ ‫مدرســه مذکــور کالس و معلمــان کافی بــرای تامین‬ ‫دانش‌آمــوزان بیش از این را نــدارد و آموزش و پرورش‬ ‫هــم همچنان دانش‌آمــوزان دختر اتیســمی را به این‬ ‫مدرســه معرفــی می‌کند‪.‬‬ ‫بــا توجه به اینکه تعــداد دانش‌آمــوزان رو به افزایش‬ ‫اســت‪ ،‬آمــوزش و پــرورش طبیعتــا باید بــه ازای هر‬

‫ســه دانش‌آمــوز یــک معلم بــه این مدرســه معرفی‬ ‫کنــد‪ .‬نکتــه مهم دیگــر فضای آموزشــی کافــی برای‬ ‫دانش‌آموزان اتیســمی اســت‪ ،‬اگر تعــداد آنها افزایش‬ ‫یابــد‪ ،‬باید به ناچار میان کالس‌ها تیغه کشــیده شــود‬ ‫و هر کالس به دو یا ســه کالس دیگر تقســیم شــود تا‬ ‫بتــوان دیگــر دانش آمــوزان را در آن جــای داد‪.‬ضمن‬ ‫اینکــه پیــش از این در مدرســه مذکــور دانش‌آموزان‬ ‫ناشــنوا و اتیســم در کنار یکدگیــر درس می‌خواندند‪،‬‬ ‫اما حــاال کالس‌های این دانش آمــوزان از یکدیگر جدا‬ ‫شــده اســت‪ ،‬در حالــی که گویــا یادگیــری بچه‌های‬ ‫اتیســم در کنــار دانش‌آمــوزان ناشــنوا موثرتــر بوده‬ ‫است‪.‬‬

‫نارضایتی از میزان سختی کار معلمان‬

‫محســن غفوریــان (معــاون برنامه ریزی آموزشــی و‬ ‫توانبخشی سازمان اســتثنایی وزارت آموزش و پرورش)‬ ‫بــا اشــاره بــه‪ ‬امکاناتی کــه در ایــن مــدارس ایجاد‬ ‫شده‌اســت‪ ،‬گفــت‪ :‬خدماتی کــه در مراکــز آموزش و‬ ‫پــرورش اســتثنایی داده می‌شــود؛ خدمات آموزشــی‪،‬‬ ‫توانبخشــی‪ ،‬پرورشــی و تربیــت بدنــی اســت که به‬ ‫تناســب فضای آموزشــی ارائه می‌شــود‪ .‬در این میان‬ ‫برای دانش‌آموزان طیف اتیســم نیز خدمات آموزشــی‬

‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫و توانبخشــی را ارائــه می‌دهیم‪ .‬خدمات توانبخشــی‬ ‫از طریــق نیروهایی که بــه صورت گفتــار درمانگر یا‬ ‫کاردرمانگر هســتند‪ ،‬در ســطح مدارس ارائه می‌شود‪،‬‬ ‫اما در جاهایی که نیروی توانبخشــی نداشــته باشیم‪،‬‬ ‫بــر اســاس اعتباراتــی کــه در اختیارمان گذاشــته‌اند‪،‬‬ ‫والدیــن می‌تواننــد ایــن خدمــات را از ســایر مراکز‬ ‫دولتی یــا غیردولتــی دریافت کنند‪.‬‬ ‫وی با اشــاره به ســختی کار معلمان مدارس استثنایی‬ ‫گفــت‪ :‬هــر پنــج ســال کا ِر رضایت‌بخــش معلمــان‬ ‫مدارس اســتثنایی برابر با شــش سال کار دیگر معلمان‬ ‫محســوب می‌شــود و به نسبت ســایر معلمان هم از‬ ‫سختی کار متناسب با شغلشــان بهره‌مند می‌شوند‪ .‬از‬ ‫ســختی کاری که همکارانمان می‌گیرنــد‪ ،‬به خصوص‬ ‫در بخــش اتیســم خیلــی راضی نیســتیم و تالش‌های‬ ‫زیــادی را انجــام می‌دهیم تــا بتوایم ســختی کار این‬ ‫همــکاران را افزایش دهیم‪.‬‬ ‫غفوریــان اعالم کرد‪ :‬طرح و برنامه‌ای برای ســختی کار‬ ‫این معلمــان در حال آماده‌اســت تا به ســازمان امور‬ ‫اســتخدامی بدهیم تا اگــر مورد قبول قــرار گرفت آن‬ ‫را عملیاتی کنیم‪.‬‬ ‫معــاون برنامه‌ریزی آموزشــی و توانبخشــی ســازمان‬ ‫اســتثنایی وزارت آمــوزش و پــرورش گفت‪ :‬سیاســت‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


21 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 21 


‫هــرروز از بام تا شــام باید شهرنشــین‌های درمانده و‬ ‫ناچاری را ببینی که درســت وســط ســال که قیمت‌ها‬ ‫دو یــا ســه برابر شــد؛ آن‌ها تنها تحمــل کردند تحمل‬ ‫می‌کننــد‪ .‬انســان‌هایی بــا دندان‌هــای پوســیده و‬ ‫درمانی سربه‬ ‫اســتخوان‌های پوک رودرروی هزینه‌های‬ ‫ِ‬ ‫آســمان ســاییده‪ .‬زندگی روزم ّره این‌چنین اســتمرار و‬ ‫بازتولی ِد پیوســته‌ی بینوایی است‪.‬‬ ‫‪ .۲۰‬موجــود زنــده‌ای غیــر از انســان در شــهر‌های‬ ‫ایــران پر نمی‌زنــد‪ .‬یا اگــر می‌زند تنها از نــوع ولگرد‬ ‫و مــوذی‌اش هســت‪ .‬تعامــل میــان انســان و حیوان‬ ‫در مدرنیتــه‌ی کنونــی بســیار مهم و به‌لحــاظ روانی‬ ‫آرامش‌بخــش اســت‪ .‬مــا آن‌ها را نــه تنها از شــهر‌ها‬ ‫رمانده‌ایم که در زیســت‌گاه‌های معــدود خویش نیز‬ ‫از دســت‌مان در امان نیســتند‪.‬‬ ‫‪ .۲۱‬شــهر‌ها در ایــران ُپــر و آکنده از دیوارنــد‪ .‬از این‬ ‫احســاس زجــرآو ِر درحبس‌بــودن شــما را ِول‬ ‫حیــث‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫نم ‌ی ُکنَــد‪ .‬ممنوعیــت حــرف اول و آخر دیوار اســت‪.‬‬ ‫دیــوار منــادی و خالــق ناتوانــی اســت‪ .‬دورتــادو ِر‬ ‫اداره‌هــای دولتی پر از دیوار اســت‪ .‬دورتادور خانه‌ها‬ ‫پــر از دیوار اســت و نیز بســیاری از پارک‌ها و مناطق‬ ‫تفریحــی‪ .‬دور ســواحل حتّی‪.‬‬ ‫‪ .۲۲‬میراث باســتانی شــهر‌های ایــران جــز در موارد‬ ‫معــدود و محــدود بی‌صاحب‌انــد انــگار‪ .‬میــراث‬ ‫باســتانی ما تنهــا به بازار بــزرگ تبریز و میــدان امام‬ ‫اصفهان محدود نمی‌شــود‪ .‬کجاســت آن کاروان‌سرا‌ها‬ ‫تیم‌چه‌هــا داالن‌هــا گرمابه‌هــا‪ ،‬راســته‌بازار‌ها کجــا‬

‫هســتند؟ در اثر غیاب انســانی رو به ویرانی‌اند؛ غیاب‬ ‫انســانِ باســوا ِد بافرهنگ‪ .‬باغ‌های ایرانی که روزگاری‬ ‫ســرآمد همتا‌های خویــش در اطــراف و اکناف جهان‬ ‫بودنــد همگــی بــه مراکز خریــدی بدل شــده‌اند که‬ ‫دوبی برایشــان قبله‌ای اســت شایســته‌ی پرستش‪.‬‬ ‫‪ .۲۳‬بــه نام‌هــای اماکــن و معابر عمومی نــگاه کنید‪.‬‬ ‫نام‌های بیگانه و نچســب‪ .‬وقتی در ثبــت احوال برای‬ ‫کــودکان ما "کمیتــه‌ی نام" تشــکیل می‌دهند تکلیف‬ ‫اماکن عمومی مشــخص است‪.‬‬ ‫‪ .۲۴‬خانه‌ی مشــایخ و پیش‌کســوتان هنــر و علم کجا‬ ‫هســتند و به چه سرنوشــتی دچاراند؟‬

‫چند مورد فرهنگی‬

‫‪ .۲۵‬دروغ میان ایرانیان شــایع شده‪ .‬دروغ بی‌اعتمادی‬ ‫مــی‌آورد و بی‌اعتمــادی زندگــی را ســخت و پرخطر‬ ‫می‌کنــد‪ .‬آدمــی ی ّکه و تنهــا نمی‌تواند از پــس کار‌ها‬ ‫بربیایــد و وقتــی بخشــی از بــار زندگی را بــر دوش‬ ‫دیگــری می‌گــذاری نمی‌دانــی که به وعــده‌اش عمل‬ ‫می‌کند یــا نه‪.‬‬ ‫خودبیگانگی اجباری در زندگی روزمره‌ی‬ ‫‪ .۲۶‬نوعــی از‬ ‫ِ‬ ‫ایرانی موج می‌زند‪ .‬شــهروندان اکثرا بــا کار خود یکی‬ ‫و هم‌سرشــت نیســتند هیچ کس جای خود نیست و‬ ‫همگان حســب عالقه و کنجــکاوی به زندگــی و کار‬ ‫دیگران ســرک می‌کشــند کاری که بســیاری اوقات به‬ ‫جا‌های باریک می‌ ِکشــد‪.‬‬ ‫‪ .۲۷‬آمار خودکشــی باال رفته‪ .‬خودکشــی هم که واگیر‬

‫‪  20 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫دارد‪.‬‬ ‫‪ .۲۸‬متولیــان خودخوانــده‌ی امــور در ایــران مــدام‬ ‫توصیــه می‌کننــد و خط و نشــان م ‌ی ِکشــند‪ .‬بدترین‬ ‫کنــش فرهنگــی در جهــان همیــن توصیه اســت و‬ ‫تریــن کار‌هــا خط‌ونشــان کشــیدن‪ .‬یــک‬ ‫بی‌اخالق‌ ِ‬ ‫زمخت شــهرداری چــه حق دارد کــه برای یک‬ ‫مامور‬ ‫ِ‬ ‫دســت‌فروش تعییــن تکلیف کنــد یا بدتر وحشــیانه‬ ‫بــه او حمله کند؟ دســت‌فروش‌ها مهــر و محبت هم‬ ‫می‌فروشــند آن‌هــا از فروشــگا‌ه‌های زنجیــره‌ای قابل‬ ‫اعتماد‌تراند‪ .‬در ســنت کاســبی در ایران ریشــه دارند‬ ‫بخشــی از بازارانــد‪ .‬تــوان خریــد چه باال باشــد چه‬ ‫گاری آن‌ها هســت که‬ ‫پاییــن خرت‌وپرت‌هایــی روی ِ‬ ‫هیچ‌جــای دیگــر یافت نمی‌شــود‪.‬‬ ‫‪ .۲۹‬سیاســت در ایران عرصــه‌ی پوپولیزم و عوام‌فریبی‬ ‫اســت؛ بســیاری اوقات چنین اســت‪ .‬ایرانی‌های شاید‬ ‫سیاسی‌ترین م ّلت خاورمیانه باشــند و در عین حال از‬ ‫سیاست جفای بســیار دیده و می‌بینند‪.‬‬ ‫خیانت‬ ‫یک‬ ‫این‬ ‫‪ .۳۰‬مادی‌گرایــی و ابتذال زیاد شــده؛‬ ‫ِ‬ ‫خجالــت‌آور به هرچه هنر و معنویت و تعهد اســت‪.‬‬ ‫درهرحــال هنوز جــای امیــدواری هســت‪ .‬اگر کمی‬ ‫از ولــع خویــش بــه ما ّد ّیات کم کــرده و بــه هنگام‬ ‫ساخت‌وســاز به عناصــر فرهنگی ســرزمینمان توجه‬ ‫نموده و در کمال شجاعت رودرروی هر مرجع قدرتی‬ ‫بایســتیم که قصــ ِد تخریــب هویت ســرزمینی‌مان و‬ ‫فرهنگی‌مــان را دارد؛ هنوز فرصت هســت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫رســتوران‌ها و فســت فوود‌ها شــده‌اند‪ .‬ایــن در یک‬ ‫کشــور ســابقن فرهنگی جای بســی تاســف اســت‪.‬‬ ‫‪ .۱۲‬آنچــه می‌بینیــد شــما را بــه تفکر وامــی‌دارد ما‬ ‫محل ســکونتمان را اصلــن نمیبینیم ایرانی‌ها از ســر‬ ‫اســتیصال در فضا‌هــای عمومــی یا خوابند یا ســر در‬ ‫گریبــان خویش و تلفن‌های هوشــمند دارند‪ .‬شــهر‌ها‬ ‫زنــگ تفریــح تفکر شــده‌اند یــا جایی کــه تفکر به‬ ‫تعطیــات می‌رود‪.‬‬ ‫‪ .۱۳‬بلندمرتبه‌ســازی و فــروش غیرقانونــی و قانونــی‬ ‫تراکــم‪ ،‬شــهر‌ها و شــهروندان را خفــه کــرده انگار با‬ ‫بلندی ســاختمان بخواهی کوتاهی خــودت را جبران‬

‫کنــی بســیاری از نوکیســه‌ها ایــن بال را ســر مردمان‬ ‫عادی شــهر آورده‌اند‪.‬‬ ‫‪ .۱۴‬هنر‌هــای تجســمی عنصــری فراموش شــده در‬ ‫فضا‌های شــهری ایــران هســتند‪ .‬از ایــن حیث هیچ‬ ‫بنای معــروف و نامعروفی در ایــران نداریم حتّی یک‬ ‫دانه‪.‬‬ ‫‪ .۱۵‬شــهر‌ها علی‌رغــم میــل مــا هســتند از هر نظر‬ ‫این امر ســبب شــده تا ما آن‌ها را جای آنکه دوســت‬ ‫داشــته باشــیم با بی‌تفاوتی محض درونشــان بپلکیم‪.‬‬ ‫‪ .۱۶‬چیــزی معنوی درونی و مکاشــفه‌آمیز در تاروپود‬ ‫شــهر‌های ما نیســت تا زندگــی را سرشــار از لحظه‌ی‬

‫‪  19 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫نــاب جاوادنگی کند‪ .‬آن‌ها بیشــتر فــرد را به مصرف‬ ‫ترغیب می‌کنند تــا تولید‪.‬‬ ‫‪ .۱۷‬روز در شــهر‌های مــا طوالنــی و شــب کوتــاه‬ ‫دلهــره‌آور و پر از وحشــت اســت‪ .‬شــب‌های ســیاه‬ ‫مرکبی ‪.‬‬ ‫تدفیــن زنده‬ ‫نوعی‬ ‫‌ها‬ ‫ر‬ ‫شــه‬ ‫بگویم‬ ‫‌خواهــم‬ ‫ی‬ ‫‪ .۱۸‬نم‬ ‫ِ‬ ‫خاکســپاری دســته‌جمعی‪ ،‬لیکن وقتی‬ ‫هستند نوعی‬ ‫ِ‬ ‫ســکوت درهمه‌جــا حاکم اســت چه می‌شــود گفت‪.‬‬ ‫درکجای شــهر می‌تــوان صدای موســیقی شــنید؟ از‬ ‫کــدام بالکن؟‬ ‫‪ .۱۹‬شــهرها‪ ،‬صحنــه‌ی انفعــال عمومی‌انــد؛ آنجا که‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫زندگی در شهر‪ ،‬زندگی در درد‬ ‫جنبه‌های تراژیک زندگی روزمره در ایران‬

‫توجه داشته باشید که تراژیک نه تنها در معنای صفتی‌اش یعنی چیزی دلخراش و غم‌انگیز‬

‫بلکه به وجه اسمی یعنی اشاره به وضعیّتی که راه رهایی و رستگاری و کورسو‌های امید‬ ‫بسیار اندک است‪ ،‬اما ناممکن نیست‬

‫آرمان شهرکی‬ ‫چند مورد جغرافیایی و فضایی‬

‫‪ .۱‬ریخــت خیابان‌هــا و کوچه‌هــا و ســاختمان‌ها‬ ‫در ایــران فســرده و مالل‌آور اســت‪ .‬شــاید ایــن وج ِه‬ ‫خواســت فرادســت از فرودست باشد‪.‬‬ ‫مورفولوژیکال‬ ‫ِ‬ ‫به‌هرحــال چه بســیار والدینی که در مقام فرادســت‪،‬‬ ‫آن‌هنــگام که فرزندشــان ظاهر خویــش را می‌آراید او‬ ‫اوصــاف عجیب‌وغریب‬ ‫متصــف بــه انوا ‌عواقســام‬ ‫ِ‬ ‫را ّ‬ ‫می‌کننــد‪ .‬شــاید که ســایر مراجــع قدرت نیــز چنین‬ ‫باشــند؛ باری! جغرافیای زیســت ما نیز زشــت و کریه‬ ‫شده‪.‬‬ ‫‪ .۲‬یک برش باستان‌شناســانه از ســرووضع شــهر‌های‬ ‫ایــران یا تخفیــف که بدهیــم کالن‌شــهر‌ها در ذهن‬ ‫کافی اســت تــا حســابی شــما را دلگیر کنــد‪ .‬نوعی‬ ‫حس مرگ در معمــاری خانه‌ها النه کــرده‪ .‬آن‌ها زیبا‬ ‫نیســتند‪ .‬بی هویت‌انــد‪ .‬نوعی جدالِ بــی پایان میان‬ ‫قیافه‌ی شــهرها‪ ،‬و هنر بــه عنوان یــک مقوله‌ی کلی‬ ‫وجود دارد‪.‬‬ ‫‪ .۳‬مراکز شــهری آلوده هســتند‪ .‬اگر تجســم ک ّمینه‌ی‬

‫آزادی در هوایــی باشــد که استنشــاق می‌کنیم همین‬ ‫چیــز ناچیز هــم از مــا مردمــان گرفته شــود اوضاع‬ ‫غم‌انگیز می‌شــود‪.‬‬ ‫‪ .۴‬متداول‌تریــن تجربــه‌ی شــهری روزمــره در ایــران‬ ‫ترافیک اســت‪ .‬وقتی در ترافیک قــرار می‌گیرید انگار‬ ‫که بار ســنگین هســتی و تاریخ بشــر را بر روی دوش‬ ‫داریــد‪ .‬کالف ســردرگمی که دســتان خود مــا نیز در‬ ‫پیچ‌وتابش دخیل اســت‪.‬‬ ‫‪ .۵‬مــا با شــهر‌های خودمان عجین نیســتیم‪ .‬حســی‬ ‫دفاعــی دربرابــر آن داریــم‪ .‬مــا آن‌هــا را بــه حس و‬ ‫خاصیتــی گورســتانی متهــم می‌کنیم؛ اتهامی اســت‬ ‫به‌جا ‪.‬‬ ‫‪ .۶‬ســرعت‌گیر‌های خیابانی توهینی بــه قرار و آرامش‬ ‫ماســت و بازتولیــد جاودانــه‌ی نوعــی قانون‌گریزی‪،‬‬ ‫آنجــا و آن‌هنگام که با هزار زحمت و مکافات ســعی‬ ‫می‌کنید از حاشــیه‌ی آن‪ ،‬ســرعت‌گیر سمج را رد کنید‪.‬‬ ‫این یک موضوع فلســفی اســت‪.‬‬ ‫‪ .۷‬کارنــاوال مرگ و نیســتی در شــهر‌های ایــران زیاد‬ ‫اســت نمایــش زندگــی و شــادی نــه‪ ،‬یا اگر هســت‬ ‫مخصــوص مایه‌دار‌هــای الکی‌خــوش اســت‪.‬‬

‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪ .۸‬شــهر‌ها بــرای ســالخورده‌ها مریــض احوال‌هــا‬ ‫کــودکان زنانِ بــاردار و برای نابینا‌هــا تفاوتی با میدان‬ ‫میــن ندارد نوعی جهنم واقعی که یــا باید از او فاصله‬ ‫بگیــری یا انــکارش کنی یا اگر بــه درونش رفتی لحظه‬ ‫بــه لحظه در انتظار حادثه باشــی‪.‬‬ ‫‪ .۹‬نقاشــی دیــواری و دیوارنوشــت در ایران مرســوم‬ ‫نیســت حــال آنکه ســطوح خالــی و عاری‪ ،‬بســیاری‬ ‫هنرمنــدان را به ســوی خویش فرا می‌خواننــد‪ .‬نیازی‬ ‫هــم نیســت که بنکســی باشــی در ســطوح بســیار‬ ‫مبتدی‌تر‪ .‬دیوارنوشــت‌های ایران یــا طرح‌های دیواری‬ ‫تنها فحش‌هــا و بدوبیراه‌های کودکان تخس اســت یا‬ ‫مثلــن لوله‌بازکنی فــان و تخلیه‌ی چا ِه بهمــان و‪...‬‬ ‫‪ .۱۰‬شــهردار‌ها در ایران غالبن نامحبوب و کم سوادند‬ ‫و نیــز حریــص‪ .‬آن‌هــا می‌خواهنــد ُرس شــهر‌ها را‬ ‫کشــیده و از تمام روزنه‌ها و زوایایش پــول دربیاورند‬ ‫آن‌هــا اهل هنر و فرهیخته نیســتند‪.‬‬ ‫‪ .۱۱‬جــای گالری‌هــا آتلیه‌هــا و نمایشــگاه‌ها و‬ ‫کتابخانه‌هــا و پارک‌هــای موضوعــی و نمایش‌هــای‬ ‫خیابانــی و هنرکده‌هــا و ســالن‌های ورزشــی واقعن‬ ‫خالــی اســت‪ .‬در یک نــگاه شــهر‌ها ویترینــی برای‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬


‫در هــر جامعــه‌ای‪ ،‬تنها حاصل ثروت انــدوزی غارتگرانه‌ی افرادی علیــه افراد دیگر توجیه و تحکیــم موجودیت طبقاتی خود تبدیل کرده اســت‪ .‬دراین میان‪ ،‬با حذف‬ ‫اســت ‪ .‬این جماعت‪ ،‬مصداق عینی امروزی تیپ شــهردار نمایشــنامه‌ی «دشــمن و تــرد مخاطبان واقعی هنــر‪ ،‬مخاطبان تازه‌ای وارد این عرصه شــده‌اند که از لحاظ‬ ‫خاســتگاه و یــا گرایش‌های طبقاتی‪ ،‬در اصل‪ ،‬ریشــه در مناســبات اجتماعی همان‬ ‫مــردم» اثر ایبســن اند کــه جماعتی از مردم شــهر‬ ‫مثلث تزویر و فراتراز آن دارند‪ .‬برای شناخت این‬ ‫را علیه برادرش که پزشــک مســئولی اســت و برای‬ ‫نــوع از مخاطبان‪ ،‬کافی اســت که به تماشــای‬ ‫ســامت مردم‪ ،‬دســت به قیام می زند‪ ،‬با همدستی‬ ‫نمایشی از دســت‌پخت مثلث نامبرده‪ ،‬در یکی‬ ‫برخوردارها می شوراند و ســرانجام‪ ،‬او را به تنهایی‬ ‫از تاالرهای بزرگ شــهر بنشــینی وضمن آشنایی‬ ‫می‌کشــاند‪ .‬هــر چندکــه او با مقاومــت خویش‪،‬‬ ‫بــا نوع نگرش وگفتمان و همچنین پوشــش آنان‪،‬‬ ‫تاریخ را برای همیشــه از آن خود می‌ســازد!‬ ‫هنگام خروج‌شــان‪ ،‬شــاهد اتومبیل‌هایشان باشید‬ ‫در عرصــه‌ی ســینما و رنگیــن کمانــی از‬ ‫و ضیافتــی از ثــروت و الکچــری را تماشــا کنید‪.‬‬ ‫ســریال‌های خانگــی نیــز بــازار پولشــویی این‬ ‫بیشــتر آنان‪ ،‬همان جوانانی هســتند که خانه‌های‬ ‫جماعــت‪ ،‬داغ اســت ورونق چشــمگیری گرفته‬ ‫اشــرافی‪ ،‬خودروهــای گران‌قیمــت و ســفرهای‬ ‫اســت‪ .‬به نحوی کــه این روزها‪ ،‬چپ و راســت‪،‬‬ ‫خارجی‌شــان را به اقصــا نقاط جهان در‬ ‫انــواع و اقســام پوســترهای تبلیغاتــی‬ ‫شــبکه های مجازی به رخ می‌کشــند و‬ ‫ایــن فیلم‌هــا و ســریال‌های مزیــن به‬ ‫مدتی است که عده ای دامنه فعالیتهای‬ ‫بــه نمایش می‌گذارند تــا تمایزخود را با‬ ‫تصاویر ســلبریتی‌های خوش ســیما‪ ،‬را‬ ‫اکثریت جامعه آشــکار سازند‪.‬‬ ‫از بقال و میوه فروشــی سرهر کوچه و‬ ‫فوتبال‬ ‫خصوصا‬ ‫و‬ ‫ورزش‬ ‫حوزه‬ ‫از‬ ‫را‬ ‫پولشویی‬ ‫از این‌رو الزم اســت که هنر الکچری‬ ‫برزنی تا ســردر پردیس‌های سینمایی و‬ ‫عمدتــاً از منظــر اقتصــاد سیاســی و‬ ‫مجتمع‌های بزرگ تجــاری و‪ ...‬به وفور‬ ‫اند‬ ‫داده‬ ‫گسترش‬ ‫نیز‬ ‫هنر‬ ‫عرصه‬ ‫به‬ ‫زیبایی‌شناســی اجتماعــی مــورد توجه‬ ‫می‌تــوان مشــاهده کرد‪.‬‬ ‫و نقــد قــرار گیــرد و بررســی و هرس‬ ‫در ایــن میــان‪ ،‬مثلث تزویر مدیریت‬ ‫فرهنگی و هنری‪ ،‬پولشــویان و ســلبریتی های شــهرت طلب و فاســد در بحبوبه‌ی مجــرد هر شــاخه‌ای از آن‪ ،‬نتیجه‌ای در پی نخواهد داشــت‪ .‬باید مجمــوع هنر‪ ،‬از‬ ‫ممیــزی ســفت و ســخت دســتگاه دولتی و فالکــت عمومــی حاصــل از افزایش دســت‌های آلوده‌ی پولشــویان‪ ،‬سلبریتی‌های ُشــهرتجو و مدیران فاسد و بی‌لیاقت‬ ‫بی‌رویــه قیمت‌ها و کاهــش روزافزون تــوان اقتصادی توده‌های جامعــه و به‌ویژه رها شــود و در خدمــت تمامی افــراد جامعه و به‌ویــژه‪ ،‬فرودســتانی قرارگیرد که‬ ‫فرودســت‌ترین اقشــار زحمتکش آن‪ ،‬هنرهای دیــداری را ازمخاطبان واقعی شــان مریی شــدن در هنر را می طلبند‪ .‬هرچند که چنین خواســتی‪ ،‬باوجود مناســبات و‬ ‫دور کــرده و مفهــوم واقعی هنــر را در معرض تهدید جدی قرار داده اســت‪ .‬چراکه ســاختار حاکم کنونــی‪ ،‬تدبیــر و امید چندان روشــنی به نظر نمی‌رســد !‬ ‫درواقــع‪ ،‬این مثلث تزویر‪ ،‬هنر را به ســاحی برای تخریــب افکار عمومی جامعه و‬

‫‪  17 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪17 Kheradmand‬‬


‫هنرالکچری؛ محصولمثـلثتـزویر‬ ‫سیروسظهیرمالکی‬

‫مدتی اســت کــه موج جدیدی در توجــه به آثارهنــری و تولید آن در‬ ‫کشور شــکل گرفته اســت و افرادی که از طریق رانت خواری ‪ ،‬گرفتن‬ ‫وام‌هــای نجومی و پس ندادن آن‪ ،‬بســاز‪ -‬بفروشــی در مقیاس برج و‬ ‫مراکــز تجاری لوکس و پرهزینه‪ ،‬انــواع زد و بندها‪ ،‬دریافت مجوزهای‬ ‫انحصــاری واردات بــی رویه و صــادرات و مانــدگاری در مناصب آب‬ ‫و نــان دار بــه ثــروت هــای بــاد آورده رســیده‌اند‪ ،‬این بــار با هدف‬ ‫میدانــداری‪ ،‬به ســمت هنر از جمله ســینما‪ ،‬تئاتر و خریــد و فروش‬ ‫تابلوهای نقاشــی و‪ ...‬روی آورده اند‪.‬‬ ‫آنهــا‪ ،‬پیشــتر بــرای پولشــویی‪ ،‬عرصــه‌ی ورزش را به گند وفســاد‬ ‫کشــیده‌اند‪ .‬اگــردر این زمینه‪ ،‬سرنوشــت باشــگاه های اســتیل آذین‪،‬‬ ‫پرســپولیس‪ ،‬اســتقالل و بســیاری دیگر از باشگاه‌های ورزشــی و‪ ...‬را‬ ‫رصــد کنیم‪ ،‬به عمق فاجعــه در این زمینه پی خواهیم بــرد ‪ .‬آنها در‬ ‫کارزار خود‪ ،‬مدیران ورزش کشــور را در یک بازی بادآورده‪ ،‬همدســت‬ ‫خود کردند تا با نشســتن بر گــرده‌ی توده‌های ورزش‌دوســت‪ ،‬روزبه‬ ‫روز فربه تر و ثروتمندترشــوند‪ .‬شــوربختانه‪ ،‬همیــن جماعت‪ ،‬مدتی‬

‫‪  16 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫است که به ســریال سازی‪ ،‬تولید فیلم‌های ســینمایی و برگزاری حراج‬ ‫تابلوهــای گران‌قیمــت‪ ،‬روی آورده‌اند و پولشــویی را بــه میدان هنر‬ ‫بســط و گسترش داده اند تا ســینما و هنرهای تجسمی را نیز از درون‬ ‫تهــی و تبدیــل به عرصه‌ای کننــد که تنها آمــال و اهداف آنــان را بر‬ ‫مســند می‌نشــاند‪ .‬این موج‪ ،‬در عین حال‪ ،‬شــور هنرمندانه مشتاقان‬ ‫عرصــه‌ی هنر و تعهد وتعلــق اجتماعی آنان را به نابودی می‌کشــاند‬ ‫و بســیاری ازآنهــا را به تاجــران هنــری ومقلدان بی‌بضاعــت تبدیل‬ ‫می‌کند ‪.‬‬ ‫مدتــی اســت که این جماعــت‪ ،‬برای رســیدن به اهــداف خود‪ ،‬پا‬ ‫بــه عرصه‌ی تئاتر کشــور گذاشــته‌اند و بــا انتخاب اثرنمایشــی که با‬ ‫بینواســازی سر ســتیز دارد‪ ،‬ســعی می‌کنند که آن را به حربه‌ی عادی‬ ‫ســازی بینوایی در جامعه تبدیل کنند و نشــان دهند که فقرو نداری‪،‬‬ ‫جزو سرشــت هر جامعه‌ی انسانی اســت و خصلتی ابدی و ازلی دارد‬ ‫‪ .‬درســت برخالف آنچه برشــت با آشــنازدایی و بیگانه‌سازی در متن و‬ ‫فــن فاصله‌گــذاری در اجرا‪ ،‬ســعی بر آن داشــته که نشــان دهد؛ فقر‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


15 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 15 


‫برگزاری کنفرانس "ریچموند هیل شهر هوشمند کسب و کار " در‪ 26‬نوامبر‬

‫ویژنتــو بــه عنوان ســفیر توســعه کســب و کار در شــهر ریچموندهیل کانــادا با‬ ‫همکاری شــهرداری‪ ،‬مرکز توســعه کسب و کار کوچک و متوســط و اتاق بازرگانی‬ ‫شــهر ریچموند هیل‪ ،‬کنفرانســی بــزرگ با عنوان “ریچموندهیل شــهر هوشــمند‬ ‫کســب و کار” را برگــزار مــی نماید‪ .‬هــدف از ایــن کنفرانس ‪ ‬آشــنایی مهمانان و‬ ‫صاحبــان کســب و کار شــرکت کننده بــا موضوعات مهمی به شــرح زیر اســت‪ :‬‬ ‫ • امکانات ویژه مراکز دولتی و غیردولتی فعال در توسعه کسب و کار‪ ‬‬ ‫ • اولویت های کشــور کانادا و بویژه ‪ ‬اســتان آنتاریو در راه انــدازی اقتصادی و‬ ‫معافیتهای کسب و کارهای نو‪ ‬‬ ‫ • سیاســت های تشــویقی ‪ ‬دولت کانادا و اســتان آنتاریو در خصوص راه اندازی‬ ‫و توســعه کسب و کارهای کوچک و متوسط‪ ‬‬ ‫ • راهکارهــای اعتباری جدید ‪ ‬برای ســرمایه گذاری در کســب و کارهای کوچک‬ ‫و متوسط‪ ‬‬ ‫ • امکانــات و فضاهای جدید کســب و کار به ویژه ‪ ‬معرفی توســعه پارک های‬ ‫کسبوکار‪ ‬‬ ‫ • نتورکینــگ مــدرن و کارآمــد بین فعاالن اقتصــادی و کســب و کار ایرانی در‬ ‫کانادا​‬ ‫ایــن برنامه ‪ 26‬نوامبر ‪ 2018‬در ســالن مجلل مرکز هنرهای نمایشــی ریچموندهیل‬ ‫از ســاعت ‪ 4‬تا ‪ 10‬شــب برگزارخواهد شد‪.‬‬ ‫در بخــش مهــم و آغازین ایــن برنامه‪ ،‬پنل ‪ ‬گفتگویــی ‪ ‬تنظیم گردیده اســت و از‬ ‫مهمانــان فارســی زبان ‪ ‬کــه نماینــدگان شــهرداری ریچموندهیل‪ ،‬پارلمــان فدرال‪،‬‬ ‫پارلمان اســتانی‪ ،‬واحد توسعه کسب و کار شــهرداری ریچموندهیل‪ ،‬اتاق بازرگانی‪،‬‬

‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫ســازمان هــا و موسســات اعتبــاری و‬ ‫ســرمایه گــذاری و نیــز حامــی اصلی‬ ‫برنامه هســتند‪ ،‬دعوت شــده است تا‬ ‫در خصــوص اهداف پیش بینی شــده‬ ‫عالقه مندان جهت کسب‬ ‫ایــن کنفرانــس‪ ،‬مطالبــی تصویــری‬ ‫و شــنیداری ارایــه دهنــد‪ .‬در ایــن ا‬ ‫طالعات بیشتر و ثبت نام در‬ ‫بخش مجــری برنامه نیــز مهمانان را‬ ‫بــه چالــش می کشــد تا اثربخشــی‬ ‫کنفرانس به سایت‬ ‫بیشــتری را بــرای حاضریــن فراهم‬ ‫آورد‪.‬‬ ‫‪e/‬‬ ‫‪lin‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪.o‬‬ ‫‪to‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪io‬‬ ‫‪is‬‬ ‫‪.v‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫همچنین نتورکینگی متفــاوت برای‬ ‫حاضرین هماهنگ گردیده اســت تا‬ ‫‪richmond-hill‬‬ ‫باعث تعامالت اقتصادی و همکاری‬ ‫های بیزنســی مهمی بین حاضرین‬ ‫و شــرکت کننده‌ها شود‪.‬‬ ‫مراجعه نمایند‪.‬‬ ‫در انتهــای برنامــه نیــز گــروه‬ ‫موســیقی جانا با صدای دلنشــین‬ ‫ماندانــا خضرایــی قطعاتــی را به‬ ‫اجــرا خواهند گذاشــت‪ .‬‬ ‫عالقــه مندان جهــت کســب اطالعات‬ ‫بیشــتر و ثبــت نــام در کنفرانس به ســایت‬ ‫‪ https://www.visionto.online/richmond-hill‬مراجعه نمایند ‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪14 Kheradmand‬‬


‫هــم با قهرمــان های جدیدش کوالک کرده بود‪ ،‬اســتن لی تقریبــا تمام کمیک های‬ ‫مارول را مینوشــت (برادرش «لــری» هم البته بهش کمک میکرد)‪.‬‬ ‫بنابراین چون خیلی ســرش شــلوغ بود گاهی اوقات جزئیات مربوط به شــخصیت‬ ‫هــا را یــادش میرفت‪ .‬ضمن اینکه اســتن همیشــه اعتراف کرده کــه حافظه خیلی‬ ‫داغونی داره! میگن به خاطر همینه که ســعی میکرده تا از "جنــاس" (‪)alliteration‬‬ ‫اســتفاده کنه (جناس یک صنعت ادبی اســت که در آن حرف اول اســامی یکســان‬ ‫‪ Parker‬یا‬ ‫اســت)به همیــن خاطــره که مثــا اســم اســپایدرمن ‪Peter‬‬ ‫اســم دردویل ‪ Matt Murdock‬اســت و اســم دکتر استرنج‬ ‫‪ Stephen Strange‬اســت و ‪ ....‬یعنــی نــام و نــام‬ ‫خانوادگی شــون با یک حرف یکســان شروع میشه‪.‬‬ ‫ایــن ترفند بهــش کمک میکرده تا اســامی رو‬ ‫بهتر به خاطر بســپره‪ .‬اما اســتن لــی چند بار‬ ‫اون اوایــل ســوتی داد و اســم پیتــر پارکر به‬ ‫اشــتباه ‪ Pater Palmer‬و اســم بروس بنر‬ ‫را هم ‪ Bob Banner‬نوشــت!‬

‫‪ -11‬اســتن لی یادش رفتــه بود که‬ ‫مری جین باید خوشــگل باشــه!‬

‫حافظــه داغون اســتن چند بــاری روی کمیک‬ ‫البته‬ ‫های مــرد عنکبوتــی هم تاثیــر گذاشــته بود!‬ ‫اجــازه بدیــد کمی توضیح بــدم‪ .‬از همون ابتدا اســتن لی و اســتیو دیتکو (خالقین‬ ‫مــرد عنکبوتــی) اینجــوری با هم همــکاری میکــردن‪ :‬داســتان و تم هــا را با هم‬ ‫مشــورت میکردند‪ .‬بعدش دیتکو میرفت و داســتان رو طراحی میکرد‪ .‬اون وقت به‬ ‫اســتن میــدادش تا دیالوگ بهــش اضافه کنه‪.‬بعد از مدتی اســتن لی ســرش اونقدر‬ ‫شــلوغ شد که وقت نداشــت درباره داستان به استیو مشــاوره بده و بنابراین استیو‬ ‫از شــماره ‪ 25‬مرد عنکبوتی شــگفت انگیز ‪ ،‬خودش هم داســتان را شــکل میداد و‬

‫‪  13 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫هــم اون رو طراحی میکرد‪.‬‬ ‫بعــدش یه ســری توضیحات پایین هر صفحه مینوشــت و میدادش دســت اســتن‬ ‫تا بهشــون دیالــوگ اضافه کنه‪ .‬اما ســال آخری که اســتیو دیتکــو روی کمیک مرد‬ ‫عنکبوتــی کار کــرد‪ ،‬رابطه اش با اســتن ســر هویت مخفی گرین گابلین شــکر آب‬ ‫شــده بود (اســتن میگفت باید کســی زیر ماســک گرین گابلین باشــه که پیتر اون‬ ‫رو قبــا دیــده و به پیتر ربــط داره ‪ .‬مثل نورمن آزبــورن‪ .‬اما دیتکو اصرار داشــت‬ ‫که زیر ماســک باید کســی باشــه که خواننــده هیچ ســابقه ذهنــی ازش ندارند)‪.‬‬ ‫بنابرایــن اونا با هم قهر بودن و اســتیو دیگه حتــی اون توضیحات رو‬ ‫پایین صفحات نمینوشــت‪ .‬در هر حــال ‪ ...‬وقتی دیتکو‬ ‫از مــارول رفت ‪ ،‬جــان رومیتا جایــش را گرفت‪ .‬ظاهر‬ ‫مری جین هم هنوز فاش نشــده بــود‪ .‬یعنی مری‬ ‫جین شــماره ‪ 25‬مرد عنکبوتی شــگفت انگیز برای‬ ‫اولیــن بــار خلق شــد ولی دیتکــو صورتش‬ ‫رو بــه خواننــده ها نشــون نــداد‪ .‬ولی به‬ ‫اســتن توضیــح داده بــود که قــراره خیلی‬ ‫خوشــگل باشــه‪ .‬اما اســتن یادش رفته بود‪.‬‬ ‫بنابراین بــه جان رومیتا گفــت باید مری‬ ‫جین رو زشــت بکشــه! جان رومیتا هم‬ ‫که تخصصــش در طراحی صــورت های‬ ‫زیباســت‪ ،‬باهاش حــرف زد و متقاعــدش کرد مــری جین باید‬ ‫خوشگل باشه‪.‬‬

‫‪ -10‬اســتن لــی باعث شــد تا چیزی بــه نــام "آرک" در دنیــای کمیک به‬ ‫وجود بیاد‬ ‫همانطور که گفته شــد اســتن لی اون اوایل خیلی ســرش شــلوغ بود و نمیرسید به‬ ‫طور دقیق و کامل همه داســتان ها را بنویســه‪ .‬بنابراین روشــی را اختــراع کرد که‬ ‫بهش ‪ Marvel Method‬میگن‪ .‬یعنی خط کلی داســتان به ذهنش میرســید‪ .‬بعد با‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫استـن لی‪ ،‬خالق ابرقهرمانـان و اسطوره دنیای کمیک‬ ‫مهدی ترابی‬

‫دنیای کمیک نوشت ‪.‬‬

‫«اســتن لــی» (‪ )Stan Lee‬کبیــر در ســن ‪ 95‬ســالگی‬ ‫درگذشــت؛ مردی کــه بزرگتریــن اســطوره و نماد‬ ‫کمیــک بوک هــای ابرقهرمانی در جهان شــناخته‬ ‫میشــد و خواهد شــد‪ .‬نــام واقعی او «اســتنلی‬ ‫مارتیــن لیبــر» (‪ )Stanley Martin Lieber‬بود‬ ‫ولــی برای خودش اســم مســتعار ‪ Stan Lee‬را‬ ‫انتخاب کــرده بود‪.‬‬ ‫او بــه همــراه برخی از بهتریــن طراحان تاریخ‬ ‫تونســت در دهــه ‪ 60‬میالدی‬ ‫بســیاری از قهرمانــان مارول را‬ ‫همچون مــرد عنکبوتــی‪ ،‬مرد‬ ‫آهنــی‪ ،‬چهــار شــگفت انگیز‪،‬‬ ‫دکتر اســترنج‪ ،‬مــردان ایکس‪،‬‬ ‫گروه اونجرز‪ ،‬هالــک‪ ،‬دردویل‬ ‫و ‪ ....‬خلــق کنه‪.‬‬ ‫امــا گفتــه میشــه بزرگتریــن‬ ‫دســتاورد او بــرای دنیا کمیک‬ ‫ایــن بود که بــرای اولین بار در‬ ‫تاریخ کاری کرد که شــخصیت‬ ‫های کمیــک بوکــی از حالت‬ ‫تک بعــدی خــارج شــوند‪ .‬تا‬ ‫قبــل از اســتن لــی‪ ،‬قهرمانان‬ ‫دنیــای کمیــک از حالتی تک بعــدی رنج میبردنــد و انگار همگی یک شــخصیت‬ ‫پردازی یکســان داشــتند ‪.‬‬ ‫امــا اســتن لی با فاصلــه گرفتن از کلیشــه های دنیــای کمیک بوک‪ ،‬بــه آنها عمق‬ ‫و پیچیدگی های شــخصیتی داد و باعث شــد تا خوانندگان دنیای کمیک باهاشــون‬ ‫همــذات پنداری کنند و بتونند خودشــون را جــای آنها بگذارند‪.‬‬ ‫در هــر حال ایــن مقاله اطالعــات جالبی را دربــاره این بزرگمرد بهمــون میده که‬ ‫احتماال قبال نمیدونســتید‪.‬‬

‫‪ -15‬اســتن لی بود که باعث شــد کاپیتان آمریکا ســپر خــودش رو پرتاب‬ ‫کنه!‬

‫وقتــی کاپیتــان آمریکا برای اولین بار توســط «جو ســایمون» و «جــک کربی» در‬ ‫ســال ‪ 1940‬خلق شــد ‪ ،‬سپری سه گوش داشــت (چون اونا ســپرش رو از لباس یک‬ ‫قهرمــان دیگه بــه نام ‪ Shield‬که قبل از کاپیتان آمریکا خلق شــد بــود‪ ،‬الهام گرفته‬ ‫بودند‪ .‬این شــخصیت را انتشــارات ‪ MLJ‬خلق کرده بود)‪.‬‬ ‫امــا در شــماره دوم کمیــک کاپیتان آمریکا‪ ،‬کربی و ســایمون تصمیم گرفتند ســپر‬ ‫کاپیتــان آمریکا را به شــکل گــرد و دایره در بیاورنــد‪ .‬از اون موقع تــا االن هم این‬ ‫سپر این شــکلی بوده‪.‬‬ ‫امــا جالبه که در شــماره هــای ابتدایــی ‪ Cap‬ســپرش رو به ســمت حریفان پرت‬ ‫نمیکــرد و ازش فقــط به عنــوان محافظ اســتفاده میکرد‪.‬‬ ‫امــا در شــماره ‪ 3‬کمیــک ‪ ،Captain America Comics‬اســتن لی کــه اون موقع‬ ‫فقط ‪ 19‬ســالش بود‪ ،‬در داســتان متنی به نام ‪ ،The Traitors’ Revenge‬نوشــت که‬ ‫کاپیتان آمریکا ســپرش رو به ســمت دیگــران پرت میکنه‪.‬‬ ‫و بنابرایــن از اون موقع به بعد پرت کردن ســپر به یکــی از ضربات خاص او تبدیل‬ ‫شــد‪ .‬در ضمن جالبه که بدونید این داســتان‪ ،‬اولین داســتانی بود که اســتن لی در‬

‫‪  12 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۴۵‬آبان\آذر ‪۱۳۹۷‬‬

‫‪ -14‬استن لی در جنگ جهانی شرکت کرده بود‬

‫اســتن لــی ســال ‪ 1942‬به ارتــش آمریکا پیوســت‬ ‫و در بخــش ســتاد پیــام رســانی خدمــت کــرد‪.‬‬ ‫بنابراین بیشــتر با تجهیزات مخابراتی و تلگراف‬ ‫کار داشــت ‪ .‬ســپس بــه بخش آمــوزش فیلم‬ ‫منتقــل شــد و روی کتابچــه های آموزشــی و‬ ‫یــا دفترهــای کاریکاتور کار کــرد‪ .‬میگن بهش‬ ‫عنــوان "نمایشــنامه نویــس" را در ارتش داده‬ ‫بودنــد‪ .‬اون موقع فردی به نام‬ ‫«وینســنت فاگو» جای اســتن‬ ‫لــی را در انتشــارات تایملــی‬ ‫گرفت تا استن از جنگ برگرده‬ ‫(تایملــی نــام قدیمــی مارول‬ ‫هســتش‪ .‬بعــدش بــه اطلس‬ ‫تغییــر نــام داد و‪ .‬در دهه ‪60‬‬ ‫میالدی بالخره اســمش مارول‬ ‫شد)‪.‬‬

‫‪ -13‬اســتن لی در دهه ‪50‬‬ ‫میالدی تا مــرز ترک دنیای‬ ‫کمیک رفت‬

‫در اوایــل دهــه ‪ 50‬میــادی‬ ‫انتشــارات "اطلــس" (که بعدا به نام مارول تغییر نــام داد)‪ ،‬کمیک هایش را خودش‬ ‫توزیع میکرد‪ .‬اما در ســال ‪« 1956‬مارتین گودمــن» (که صاحب اطلس بود) تصمیم‬ ‫گرفــت کــه دیگه ایــن کار رو نکنه‪ .‬اون ســال در ضمن فروش کمیک بوک بســیار‬ ‫افــت کرد چون سانســورهایی شــدیدی روی محتوای کمیک بوک ها اعمال میشــد‬ ‫کــه بهــش ‪ Comics Code‬میگفتند‪ .‬بنابراین شــرکت های کمیک خودشــون هم‬ ‫نمیدونســتند که چــی چاپ کنند کــه تایید بشــه! در هر حال اطلس مســئولیت‬ ‫توزیــع کمیک هــای خودش را بــه ‪ American News Company‬ســپرد ‪.‬‬ ‫ولــی اندکــی بعد دولت فــدرال آمریکا از این شــرکت بــه خاطر اینکــه دکه های‬ ‫روزنامه فروشــی زیادی داره شــکایت کرد چون به نظرش همه چیــز رو در انحصار‬ ‫خــودش درآورده بــود‪ .‬بنابرایــن اطلــس دیگه توزیــع کننده ای بــرای کمیک های‬ ‫خودش نداشــت‪ .‬اوضاع مالی اطلس به شــدت به هم ریخته بــود و مارتین گودمن‬ ‫چــاره ای نداشــت جز اینکــه خیلی هــا را اخراج کنه‪ .‬اســتن لی هم یکــی از اون‬ ‫افــرادی بــود که نزدیک بــود نه تنها از اطلس بلکــه از کل دنیای کمیــک بره‪ .‬ولی‬ ‫خوشــبختانه مارتین گودمن با دی ســی کامیکس قراداد بســت تا از طریق شــرکت‬ ‫توزیــع کننده اش بــه نــام ‪ Independent News Distributors‬بتونه کمیک هاش‬ ‫رو توزیــع کنــه (البته دی ســی با زرنگــی تمام به مــارول گفته بــود در ماه فقط‬ ‫میتونــه ‪ 8‬کمیــک اش رو توزیع کنه!)‪ .‬در نتیجه اســتن لی در اطلــس باقی موند و‬ ‫تبدیــل شــد به ناظر نویســندگان و طراحان‪ .‬ضمــن اینکه به تدریج از ســال ‪1958‬‬ ‫بــه بعد با بازگشــت جــک کربی به اطلس و آمــدن طراحان تازه نفــس و نابغه ای‬ ‫مثل اســتیو دیتکو ‪ ،‬این شــرکت تونســت خودش رو جمع و جور کنه و برای انقالب‬ ‫بــزرگ مارول در ابتــدای دهه ‪ 60‬میــادی زمینه چینی کنه‪.‬‬

‫‪ -12‬استن لی گاهی اوقات اسم شخصیت های مارول را یادش میرفت!‬

‫در اوایــل دهــه ‪ 60‬میالدی و زمانی که اطلس به مارول تغییــر نام داده بود و مارول‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪12 Kheradmand‬‬


11 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 11 


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور دا‬ ‫خلی و اداری‪ :‬حامد خ ّرم‬ ‫ب‬ ‫خ‬ ‫ت‬ ‫‪/‬‬ ‫تای‬ ‫پ‪:‬‬ ‫م‬ ‫ری‬ ‫م‬ ‫ُسهی‬ ‫طراحی و صفحه آر‬ ‫با تش‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫کر از‪ :‬آرزو وفـا ‪ -‬مسرو‬ ‫ره‬ ‫بن‬ ‫‌‬ ‫ی‬ ‫ها‬ ‫شم‬ ‫ی‬ ‫‬‫ن‬ ‫گی‬ ‫ن‬ ‫محمد‬ ‫عبدالله ‪ ‌-‬الهه شهبازی‬ ‫تاجدولتی ‪ -‬محمدباقر‬ ‫صم‬ ‫یم‬ ‫ی‬ ‫‬‫سی‬ ‫رو‬ ‫س‬ ‫ظهیر‬ ‫مالکی ‪ -‬رضا میرفخرایی‬ ‫وه‬ ‫مه کسانی که در این ش‬ ‫ما‬ ‫ره‬ ‫ما‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ار‬ ‫و‬ ‫یا‬ ‫ور‬ ‫بو‬ ‫دند‪.‬‬

‫روی جلد‪:‬‬ ‫آواز خدا فیلمی از عار‬ ‫ح‬ ‫برگزاری کنفرانس "ری ف م مدی صفحه ‪۴۰‬‬ ‫چ‬ ‫کسب و کار " در موند هیل شهر هوشمند‬ ‫‪ 26‬نوامبر صفحه ‪۱۴‬‬

‫‪National Ethnic‬‬

‫‪Press and Media‬‬ ‫‪ada‬‬ ‫‪Council of Can‬‬

‫‪er of‬‬ ‫‪d is a Memb‬‬ ‫‪Kheradman‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪ss‬‬ ‫‪nic Pre‬‬ ‫‪National Eth‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪ad‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪C‬‬ ‫‪cil of‬‬ ‫‪Media Coun‬‬

‫ماهنا‬ ‫ار مــه خردمنــد در ویرای‬ ‫ش‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫ســال‬ ‫ســال‬ ‫شــ ی بایــد حتماً تایــپ و‬ ‫طگیری شــده و به ی اختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫غل‬ ‫‌‬ ‫وند‪.‬‬ ‫آدر‬ ‫نظرات نویســندگان مقاالت‪ ،‬الزامــاً بیانگر س ایمیل مجله ارســال‬ ‫نیســ‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫ت‪.‬‬ ‫م‬ ‫دگ‬ ‫اه ماهنامه خردمند‬ ‫درج شــ ســئولیت قیمتها‪ ،‬ســر‬ ‫وی‬ ‫‌‬ ‫س‬ ‫ها‪،‬‬ ‫ن‬ ‫ح‬ ‫وه‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ئه‬ ‫ده در آگهــی ها بــه عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســت‪.‬‬

‫‪-9-676‬‬ ‫‪Tel: 416-676‬‬ ‫•‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2-8‬‬ ‫‪dmand.ca‬‬ ‫‪• Tel: 647-93‬‬ ‫‪• www.khera‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪m‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪g‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪Y‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫•‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫ش‬ ‫ماره ‪ - ۴۵‬آبا‬

‫ن‪ /‬آ‬ ‫ذر‪ - ۱۳۹۷‬ن‬

‫وامبر‪/‬‬ ‫دسامبر ‪۲۰۱۸‬‬

‫ا‬ ‫ستـن لی‪ ،‬خالق ابرقهرمانـ‬ ‫ان‬ ‫و‬ ‫اس‬ ‫طو‬ ‫ره‬ ‫د‬ ‫نیا‬ ‫ی‬ ‫ک‬ ‫میک ‪. .‬‬ ‫برگزاری‬ ‫ ‪۱۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫کنفرانس "ریچموند هی‬ ‫ل‬ ‫ش‬ ‫هر‬ ‫هو‬ ‫شم‬ ‫ند‬ ‫ک‬ ‫س‬ ‫ب و کار "‬ ‫در ‪ 26‬نوامبر ‪. .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫هنر‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . .‬‬ ‫الکچری؛ محصول مثـل‬ ‫ث‬ ‫ت‬ ‫ـز‬ ‫وی‬ ‫ر‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫زندگی در‬ ‫ ‪۱۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫شهر‪ ،‬زندگی در درد‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫در‬ ‫تنها مدرسه دخترانه اتی‬ ‫ ‪۱۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫سم‬ ‫چه‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫‌گ‬ ‫ذر‬ ‫د؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫زنان‪ ،‬قرب‬ ‫ ‪۲۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫انیان پنهان جنگ ‪. . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫«برانکو ایوان‬ ‫ ‪۲۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫کوویچ»؛ یک پروفسور وا‬ ‫قع‬ ‫ی‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫اخبار و گزار ‌‬ ‫ ‪۲۶ . . . . . . . . .‬‬ ‫شهای مختلف‬ ‫م‬ ‫رتب‬ ‫ط‬ ‫با‬ ‫زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫انی‬ ‫ان در کانادا‬ ‫با همکاری‬ ‫سایت پرشین میرور ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫سیاست؛ پشت پر‬ ‫ ‪۲۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ده سینما (قسمت دوم)‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫علی ا‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۲ . . . . . . .‬‬ ‫شرف درویشیان؛ هم و‬ ‫غم‬ ‫ش‬ ‫مر‬ ‫دم‬ ‫ب‬ ‫ود‬ ‫و‬ ‫رن‬ ‫ج‬ ‫آنان‬ ‫زندگی یک ر‬ ‫ ‪۳۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫اننده تاکسی چگونه م ‌ی‬ ‫گذ‬ ‫رد‬ ‫؟‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫آواز‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫خدا فیلمی از عارف مح‬ ‫مد‬ ‫ی‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫خطراتی‬ ‫ ‪۴۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫که سالمتی سالمندان را ت‬ ‫هد‬ ‫ید‬ ‫م‬ ‫‌‬ ‫ی‬ ‫کن‬ ‫ند‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫سرگذشت پول در گذر‬ ‫دو‬ ‫ ‪۴۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫(ق‬ ‫سم‬ ‫ت‬ ‫د‬ ‫وم‬ ‫) ‪.‬‬ ‫ ‪. . . . .‬‬ ‫بریده تا‬ ‫ ‪۴۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ریخ ‪. . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫پدیده شوم ك‬ ‫ ‪۴۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ودك فروشی ‪. . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫به‬ ‫ ‪.‬‬ ‫یاد داوود پیرنیا؛ مبتـكر‬ ‫ ‪۵۰ . . . . . . . . .‬‬ ‫و‬ ‫خال‬ ‫ق‬ ‫بر‬ ‫نـا‬ ‫مه‬ ‫«‬ ‫گلـ‬ ‫ها‬ ‫»‪. . . .‬‬ ‫عکس ها‬ ‫ ‪۵۳ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی دیدنی این ماه ‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫آیا رفتارهای بد ف‬ ‫ ‪۵۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫رزندانمان را تشدید م ‌‬ ‫ی‬ ‫کن‬ ‫یم‬ ‫؟ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫صفحه م‬ ‫ ‪۵۸ . . . . . . . .‬‬ ‫خصوص کودکان ‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫لطفا زیاد جد‬ ‫ ‪۶۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی نگیرید ‪. . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫جد‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۶۲ . . . . . . . . .‬‬ ‫ول ‪. . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫در ضیاف‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ت واژه ها ‪. . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بازارچه ‪ -‬دایرکتو‬ ‫ ‪۶۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ری مصور مشاغل‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۷۰ . . . . . . . .‬‬

‫ایرانیان نیازمند وجود‬ ‫آمار دقیق هستند‬ ‫مشــکل نبود آمار دقیق از ایرانیان ســاکن کانادا‪ ،‬به مرور پر رنگتر میشــود‪ .‬با رشد و نمو‬ ‫جامعــه ایرانیان تورنتو لزوم داشــتن آماری از چگونگی پراکندگــی و یا تجمع ایرانیان هر‬ ‫روز بیشــتر از روز قبــل خود را می نمایاند‪ .‬بــه عنوان مثال‪ ،‬به تعــدادی از آمارهایی که‬ ‫میتوانند کمک کننده باشــند اشاره میکنم‪:‬‬ ‫ تعداد ایرانیان به تفکیک زن و مرد‬‫ تعداد ایرانیان به تفکیک سن و سال‬‫ تعداد ایرانیانی که دارای بیزنس مستقل هستند‬‫ تعداد ایرانیانی که در دستگاه های دولتی کار میکنند‬‫ تعداد دانشجویان‬‫ تعــداد صاحبان مشــاغل به تفکیک نوع شغلشــان‪ ،‬مثال چــه تعداد از ایرانیــان به کار‬‫آرایشــگری یا آموزش یا مهندســی یا هنری یا… مشــغول هســتند‬

‫و آمارهایی از این دست‪.‬‬ ‫اداره آمــار کانــادا هر چندســال یکبار دســت به آمارگیــری میزند اما چون مــا ایرانیان به‬ ‫گواهــی تاریخ‪ ،‬میانــه چندان خوبی با آمــار نداریم‪ ،‬حتی نمیتوان به آمارهــای کلی ارائه‬ ‫شــده از ســوی اداره ‪ Statistics Canada‬هم اعتماد کرد‪.‬‬ ‫ســابقه عدم اعتماد ایرانیان به آمار و آمارگیری را میتوان در دوران رضاشاهی یافت‪ .‬زمانی‬ ‫کــه دو اداره متفــاوت بطور تقریبا همزمان بــه درب خانه های مردم رجــوع میکردند و‬ ‫تقاضای جمع آوری اطالعات داشــتند‪ .‬یکی اداره ثبت احوال بود که میخواســت با ســوال‬ ‫و جــواب کــردن از تعــداد آدمهایــی که در هــر خانه زندگــی میکنند نســبت به صدور‬ ‫شناســنامه برای آنان اقدام کند‪ ،‬اداره دیگر اداره نظام وظیفه بود که میخواســت از تعداد‬ ‫پســران موجــود در هر خانه آگاه شــود تا آنان را به ســربازی ببرد‪ .‬به همیــن دلیل‪ ،‬اکثر‬ ‫مــردم در مقابــل ماموری که به درب خانــه آمده بود‪ ،‬از ارائه اطالعــات صحیح خودداری‬ ‫میکردند‪.‬‬ ‫داشــتن اطالعــات جزئی از تعداد و تخصصهای ایرانیان شــاید کاری غیر ممکن باشــد اما‬ ‫میتوان بر روی افکار عمومی ایرانیان ســاکن تورنتو بیشــتر کار کرد تا با جلب اعتماد آنها‬ ‫بــه مقوله آمــار و فواید آمار دقیق‪ ،‬حداقــل در آمارگیری آینده کانادا ‪ ،‬شــاهد جمع آوری‬ ‫اطالعات کلی کاملتر و صحیحتری از خودمان باشــیم‪.‬‬


9 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 9 


8 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 8 


7 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 7 


6 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 6 



4 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 45 - Nov/Dec 2018 - Tel: 647-932-8283

۱۳۹۷ ‫ آبان\آذر‬- ۴۵ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 4 





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.