Volume 3 - Issue 29 - July/August 2017
www.kheradmand.ca
Tel: (416) 676-9-676
83 Kheradmand
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند83
وام مسکن
وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن
دفتر مهاجرت و وکالت دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت
82ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
82 Kheradmand
وام مسکن
وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن
81ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
81 Kheradmand
مشاور امالک
مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک
مدیا و رسانه ها رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها
80ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
80 Kheradmand
مشاور امالک
مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک
79ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
79 Kheradmand
مشاور امالک
مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک
78ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
78 Kheradmand
مشاور امالک
مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک
77ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
77 Kheradmand
دندانپزشکی دندانپزشکی -دندانپزشکی -دندانپزشکی -دندانپزشکی -دندانپزشکی -دندانپزشکی
رستوران و فروشگاه
رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه
76ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
76 Kheradmand
خدمات ساختمانی
خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی
75ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
75 Kheradmand
خدمات ارزی
خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی
آ مـو ز شـگا ه آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه
74ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
74 Kheradmand
حسابداری
حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری
چشم پزشکی و عینک چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک
73ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
73 Kheradmand
بیمه وسرمایه گذاری
بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری
72ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
72 Kheradmand
آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی -آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی -آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی
آژانس مسافرتی آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی
71ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
71 Kheradmand
بقیه از صفحه 41
از زنــان بیــوه در تمــام ســنین درنظــر گرفته شــود .این برنامه ها و سیاســت بهتر اســت در چارچوب برنامه های عملیاتی برای تســریع در دســتیابی به اهداف توســعه پایدار باشــند. در شــرایط پــس از جنــگ ،بیوه هــا باید به طــور کامل در صلــح و آرامش زندگــی کنند تا از رســیدن و کمک بــه صلح و امنیت پایــدار آنان اطمینــان حاصل شــود .توانمندســازی بیــوه ها از طریــق دسترســی بــه مراقبــت های بهداشــتی مناســب ،آمــوزش ،شــغل مناســب ،مشــارکت کامل در تصمیم گیــری هــا و زندگی عمومــی ،زندگی بدون خشــونت و سوءاســتفاده ،باید بــه آنهــا فرصتــی بــرای ایجــاد یک زندگی امن پس از مرگ شوهرانشــان بدهــد .مهمتــر از آن ،ایجــاد فرصت برای زنــان بیوه ،توانایــی حفاظت از فرزنــدان آنهــا و جلوگیــری از چرخه فقر و محرومیت بین نسلی را ممکن می ســازد.
پیش زمینه روزجهانی بیوه ها بــه منظــور به رســمیت شــناختن شــرایط بیوه هــا در تمام ســنین ،مناطق و فرهنــگ ها ،مجمع عمومی ســازمان ملل متحد تصمیــم گرفت روز ٢٣ ژوئــن هر ســال را از طریق قطعنامــه / A / RES ١٨٩/٦٥که در تاریخ ٢١دســامبر ٢٠١٠به تصویب رســید ،به عنوان روز جهانی زنان بیوه انتخاب کند. سوءاســتفاده از زنان بیــوه و کــودکان آنها یکی از جــدی ترین مســائل نقــض حقوق بشــر و مانعی برای پیشــرفت اســت .میلیون ها نفر از بیوه های جهان ،فقر شــدید ،طردشــدن از جامعه ،خشونت، بی خانمانی ،ســامت و تبعیض در قانون و آداب و رســوم را متحمل می شوند.
اجتماعی پایینی به حســاب می آید ،هــزاران بیوه توســط خویشــاوندان خــود رد و طرد شــده و بی خانمــان می شــوند .در این وضع بســیاری از آنها به دنبال مشــاغل غیررســمی ماننــد کارگر خانگی یا تبدیل شــدن بــه گدایی یا فحشــا خواهند رفت. بیوه ها در کشــورهای توســعه یافتــه نیز ممکن است با مشــکالت خاصی روبه رو شــوند ،ازجمله از دســت دادن پوشــش بیمه تا مشکالت دسترسی
بــه اعتبار برای قبول مســئولیت مراقبت از کودکان خــود .در برخــی مــوارد ،زنان بیوه مســئول تأمین بدهــی های همســر متوفی خود هم می شــوند. خشونت علیه زنان بیوه خشــونت علیه زنان یکی از گسترده ترین مسائل نقض شــده حقوق بشــر اســت که بر تمــام زنان اعــم از انــواع رده هــای ســنی مختلــف ،فرهنگ هــا و کشــورها تأثیر مــی گــذارد .بیــوه ها هیچ اســتثنایی ندارنــد و در واقع مــی توانند در معرض شــدیدترین خطرات ابتال به خشــونت باشــند .در بســیاری از کشــورها ،به ویژه در سرتاســر آفریقا و آســیا ،بیوه ها قربانی خشــونت فیزیکی و روانی، از جمله سوءاســتفاده در رابطه بــا ارث و اختالف و درگیــری می شــوند .بدون داشــتن حق مالکیت دارایــی شــوهر یک زن بیــوه ،ممکن اســت مورد سوءاســتفاده قرار گرفته و درنهایــت از خانه خارج شود .در آفریقا ،سوءاســتفاده از زنان بیوه مرزهای اخالقــی ،طبقاتی و درآمــدی را زیر پا می گذارد .در این مناطق زنان بیوه درحال تبدیل شــدن به زنانی آســیب پذیر و فقیر هســتند .بیوه ها به شــرکت درمراســم تدفین و سوگواری ســنتی مضر ،تخریب کننــده و حتی تهدیــد کننده به خطر زندگیشــان وادار مــی شــوند .بــه عنــوان مثــال ،در بعضی از کشــورها ،بیــوه هــا مجبــور بــه خــوردن آبی که اجســاد شوهرانشان در آن شســت وشو داده شده می شــوند .همچنین آیین های عــزاداری دربعضی کشــورها روابط زن بیــوه با یکی از خویشــاوندان مرد ،تراشیدن موی ســرو تیغ زدن زنان را در بردارد.
به دلیل خشــونت ،همــراه با فقدان دسترســی به مراقبــت هــای بهداشــتی ،مــی تواند بر ســامت جســمی و روانــی زنــان بیوه تأثیــر بگــذارد .نیاز بهداشــت جنســی و باروری زنان بیوه ممکن است بــدون توجــه به ایــن واقعیت باشــد کــه بیوه ها اغلــب قربانــی تجاوز مــی شــوند .زنان بیــوه به دلیــل آســیب پذیری بــاال در معــرض اچ آی وی و ایدز هســتند .همچنین ممکن اســت به دلیل عدم آگاهی از مرگ همسرانشــان به علت ابتال بــه ایــدز و بــدون درنظرگرفتن وضــع اچ آی وی خــود ،از طریــق رابطه با بســتگان همســر فوت شده خود ،آنهــا را نیز مبتال کننــد .ناامنی اقتصادی ناشــی از بیوه بودن ،بعضی از زنان و دختــران را به فعالیت های غیرقانونی ســوق مــی دهد. بیوه ها و شرایط تحت تأثیر درگیری تعــداد زیــادی از زنــان بــه دلیــل درگیــری مســلحانه بیوه می شــوند. بــه عنــوان مثــال ،در برخــی از مناطــق جمهوری دموکراتیــک کنگــو حــدود ٥٠درصد از زنــان بیوه هســتند ،درحالــی که حــدود ســه میلیــون بیوه در عــراق و بیــش از ٧٠,٠٠٠هــزار نفــر در کابــل افغانســتان وجود دارد .زنان برای مراقبت از خود و فرزندانشان در کشور خود ،اردوگاه های پناهندگان یــا کشــورهای پناهنده پذیــر تالش مــی کنند .در چنــد موقعیــت پــس از جنگ ،تعــداد زیــادی از کــودکان تنها متکی بر مادران بیــوه خود که اغلب زنان جوان هستند ،مشــاهده شدند .بعضی مواقع خود فرزنــدان ،به عنوان تنها حامی خود شــناخته شــده اند .مادربــزرگ های بیــوه نیــز مراقب نوه هــای یتیم و بیمار خود هســتند .بســیاری از زنان پیــش از این کــه در دوران درگیری ها بیوه شــوند، شوهرانشــان را درحــال شــکنجه ،مجــروح ،فلج یا متحمــل رنــج و عذاب بــی رحمانه و غیرانســانی مــی بیننــد .زنان بیــوه مــی توانند خــود موضوع خشــونت های مرتبــط با جنگ ازجمله خشــونت هــای جنســی بــه عنوان روشــی بــرای جنــگ با خشــونت در برابر زنان در طول یــا بعد از درگیری های مســلحانه گزارش شــده در هر منطقه جنگی بیــن المللی و غیربین المللی باشــند .پس از تجاوز و اجبار فراوان ،بســیاری از بیــوه ها در طول جنگ بــه ویروس HIVایدز مبتال می شــوند .بیوه ها در کشــورهایی که جنــگ در آنها پایان یافتــه ،پس از جنــگ و درگیری ،مــورد آزار و اذیت قرار می گیرند و اغلب آنها خشــونت و تبعیض بیشتری را در دوره پــس از جنگ تجربه مــی کنند .بدرفتــاری با بیوه ها مــی توانــد تأثیر منفی بر ســرمایه گــذاری در صلــح و امنیــت ،تغذیه چرخه فقــر و درنهایت به چالش کشــیدن دموکراســی و امنیت پایدار داشته باشد.
فقر در طیف گســترده ای از کشــورها ،ادیــان و گروه های قومی ،هنگامی که شــوهر یــک زن می میرد، آن زن تــا پایــان زندگــی خــود تنها خواهــد ماند. اغلب فقر به دلیل دسترســی کم یا عدم دسترســی بــه منابــع اقتصــادی و اعتبــارات ،بی ســوادی یا کمبود دسترســی به منابع آموزشی ،شدت بیشتری پیــدا خواهد کرد .بــدون آموزش ،بیوه هــا توانایی حمایــت از خــود و خانــواده هایشــان را ندارنــد. بســیاری از بیوه ها در جوامع ســنتی ،تحت قانون عرفــی و مذهبــی ،حقــوق کم یــا حقوق بســیار محدودی بــرای ارث یا مالکیت زمیــن دارند .بدون داشــتن حقوق ارثی ،ازجمله فقدان حقوق مالکیت خانــواده هایــی که در آنهــا متولد شــده اند ،بیوه ها خــود را از نظر مالــی ناامن می داننــد و کامال وابســته به خیریه و کمک های اقوام شوهرانشــان تأثیر بر سالمت هســتند .در هنــد ،جایــی که بیــوه بــودن وضع تغذیه نامناســب ،پناهگاه ناکافی و آسیب پذیری 70ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 70 Kheradmand Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
69 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند69
68 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند68
بابونــه به ریلکــس کردن عضــات شــکم و روده کمــک می کنــد .بابونــه مــی تواند بیمــاری های مربوط به دســتکاه گــوارش را درمان کند مانند گاز، نفخ ،ســندرم روده تحریک پذیر و گرفتگی عضالت شــکمی .بابونــه مــی توانــد دردهای مربــوط به قاعدگــی را نیــز کاهش دهد و به افــراد کمک می کنــد تا بهتر بخوابند .میتوانید بــرای بهتر کردن مزه چــای بابونه کمی عســل بــه آن اضافه کنید. توصیــه می شــود بــه مــدت دو هفته هــر روز دوبــار از ایــن چای بنوشــید تــا نتیجه بهتــری به دســت بیاورید .زنان باردار و شیرده نباید در دوران بــارداری بابونه مصــرف کنند. .6پوست لیمو پوســت لیمــو دارای د-لیمونیــن مــی باشــد که باعــث کاهش عالئم ســوء هاضمه می شــود .یک بررسی نشــان داده اســت که با مصرف د-لیمونین به مدت دو هفته ،ســوء هاضمه برطرف می شــود. .7پوست گریپ فروت مانند پوســت لیمو ،پوست گریــپ فــروت نیــز یکی از درمــان هــای خانگی ســوء هاضمــه مــی باشــد .علــت آن ایــن می باشــد که پوســت گریــپ فــروت بــه فرآیند هضم کمــک می کند .خواص آ نتــی بیو تیکی
– یک قاشــق چایخوری پوســت گریــپ فروت را در داخــل یــک لیوان آب بریزیــد .آن را هم بزنید. قبل از هر وعده غذایی بنوشید. .8میخک میخــک عــاوه بــر اینکــه در پخت و پــز مورد استفاده قرار گرفته اســت ،در درمان برخی بیماری ها نیز مورد اســتفاده قرار می گیــرد .میخک دارای ارزش تغذیــه ای باالیی می باشــد و برای ســامت دســتگاه گــوارش بســیار مفید می باشــد .میخک غنــی از ویتامیــن ،Kویتامیــن ،Cریبوفالویــن، ویتامین ،B6 ،ویتامین B1و آنتی اکســیدان ها می باشــد .تاثیرات ضد التهابی میخک به درمان ســوء هاضمه کمک مــی کند. .9آب آناناس آب آناناس برای ســامت دســتگاه گوارش بســیار ضروری می باشــد .مــی توانید برای پیشــگیری از مشــکالت گوارشــی ،بعد از هر وعده غذایی یک لیوان آب آناناس بنوشــید. .10نمک سیاه نمــک ســیاه هــم جزو فهرســت درمــان هــای خانگی برای ســوء هاضمــه قــرار دارد .نمک ســیاه به عنوان یــک محرک طبیعی در نظر گرفته می شــود .استفاده از نمک ســیاه می تواند رفلوکس و سوزش ســر دل را کاهش دهد. با این وجود ،نمک ســیاه پــر از ســولفات ،کلریــد سدیم ،منگنز ،آهن ،و غیره می باشــد. نمــک ســیاه را به آب لیمــو اضافه کنیــد و بعــد از هــر وعده غذایــی و قبــل از
پوســت گریپ فــروت بــرای تنظیم PHشــکم مفید می باشــند. بــرای نتیجه بهتر، به مدت دو هفته پوســت گریــپ فــروت بخوریــد. ابتــدا پوســتگریپ فــروت را به مــدت چنــد روز در زیــر نور آفتــاب قرار د هید . – داخــل بلنــدر قــرار دهیــد تا به صورت یــک پودر درآید. 67ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
خوا بیــد ن میــل کنیــد. می توانید نمک ســیاه را روی ماســت یا ساالد خــود اضافــه کنیــد و میل کنید. Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
67 Kheradmand
درمان های خانگی برای سوء هاضمه بدن شما برای کارکرد بهتر به آب نیاز دارد .باید در طی روز 8لیوان آب بنوشید .برای کاهش احتمال سوء هاضمه بهتر از قبل از مصرف غذا دو الی سه لیوان آب بنوشید .به یاد داشته باشید که باید نیم ساعت بعد از غذا آب ننوشید.
هیدراتــه نگه داشــتن بدن می باشــد .بدن شــما بــرای کارکــرد بهتر به آب نیــاز دارد .بایــد در طی روز 8لیوان آب بنوشــید .برای کاهش احتمال سوء هاضمــه بهتــر از قبل از مصــرف غذا دو الی ســه لیــوان آب بنوشــید .به یاد داشــته باشــید که باید نیم ســاعت بعد از غذا آب ننوشــید.
عالئم و نشانه های سوء هاضمه ســوء هاضمــه یــک بیماری شــایع شــکمی می باشــد .برخــی از علت های آن عبارتنــد از نجویدن کامــل غذا ،مصرف بیش از حــد الکل ،مصرف بیش از حــد ادویه و غذاهای پر چرب ،ســیگار کشــیدن و غیره .عالئم ســوء هاضمه نیــز عبارتند از :حالت تهوع ،ســوزش ســردل ،آروغ زدن کنترل نشده ،نفخ، گاز معــده ،درد شــکمی و غیره .ســوء هاضمه در .2چای انیس هر ســنی و بــر هر جنســیتی تاثیــر می گــذارد .چای انیــس اغلب بــرای درمان برونشــیت مورد .4خوردن مرکبات وقتی عالئم و نشــانه های ســوء هاضمه را در خود اســتفاده قــرار مــی گیــرد .اما چــای انیــس برای مرکباتــی ماننــد لیمــو ،گریــپ فــروت ،پرتقال مشــاهده می کنید ،بایــد فورا به پزشــک مراجعه سیســتم گوارشــی و عصبی نیــز مفید اســت .این مــی توانند بــه درمان ســوء هاضمه کمــک کنند. کنیــد .اگر ســوء هاضمه بــه همراه کاهــش وزن ،چای می تواند بســیاری از مشکالت گوارشی را حل عــاوه بر این ،مرکبــات حاوی ویتامیــن ث و آنتی اســهال با خون یا بدون خون ،کاهش اشــتها ،خون کنــد .توصیه می شــود چــای انیس را ســی دقیقه اکســیدان هایی می باشــد که به تقویت سیســتم در مدفوع باشــد ،باید فورا به پزشک مراجعه کنید قبــل از خوردن غذا بنوشــید .بــرای نتایج بهتر ،هر ایمنی بدن کمک می کند .همچنیــن دارای خواص چون ممکن اســت نشــانه ای از تهدید زندگی می روز ســه فنجــان از این چــای به مــدت دو هفته آنتــی بیوتیکی می باشــد. باشــد .ســوء هاضمه می تواند با دارو درمان شود .بنوشید. .5بابونه با ایــن وجــود ،برخی درمــان های خانگــی وجود دارنــد که می توانید ســوء هاضمــه را درمان کنید .3 .چای ملیسا (بادرنجبویه) بابونه بــه خاطر خواص درمانــی فراوانی که دارد، ایــن درمان هــای خانگــی از بهترین درمــان های ایــن چای حــاوی خــواص ضــد اسپاســم و ضد بســیار مشهور اســت ،از این رو؛ سالهاست که برای خانگــی انتخاب شــده اند .بــا این وجــود ،توصیه عفونــی کنندگی مــی باشــد .این چای ترشــحات درمــان انــواع بیماری ها مــورد اســتفاده قرار می معــده را افزایــش می دهــد و به از بیــن بردن گاز گیــرد .یکــی از مزیــت هــای بابونه ،درمان ســوء می شــود که داروهــای خود را کنــار نگذارید. .1نوشیدن آب معــده کمک می کند .گیاه ملیســا و بــرگ های آن هاضمه می باشــد .گیاه بابونه بومی آســیا ،شــمال یکی از بهترین درمان های خانگی ســوء هاضمه ،حاوی روغــن فرار و موادی ماننــد لینالول ،گرانیول آفریقا و اروپا می باشــد .خواص ضد تشــنجی چای 66ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 66 Kheradmand Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283 می باشــد و بــرای درمان انــواع بیماری هــا مورد اســتفاده قــرار می گیرد .نوشــیدن چای ملیســا به درمــان ســوء هاضمه کمک مــی کند. توصیه می شــود روزانه دو فنجان چای ملیسا در صبح و بعد از ظهر بنوشــید .برای مشــاهده نتایج بهتــر ،حداقل به مدت دو هفته نوشــیدن چای را ادامه دهید.
"فــاک" غلیــظ رفت چندتــا فحــش داد و بــا یک ِ که تاکســی بگیرد .زن همســایهامان هــم که تنها زندگــی میکند و دو بچــهی کوچــک دارد که هر روز اول صبــح بایــد یکیاشــان را به شــیرخوارگاه ببــرد و بعد چندصد متــر آنطرفتر آن یکــی را به مهد کــودک ،کم مانــده بود اشــکش دربیاید .هی تنــد تند قدم مــیزد و کیفش را از این شــانه به آن شــانه مــیداد و میگفت" :فــاک .امــروز هم دیر شــد .فاک! فــاک! فاک!" تو فکر بودم کــه آیا امروز اتفاقــی خواهــد افتاد یا نــه که قطار رســید .چون ایــن موقع صبح مردم ســر کار میروند و یک قطار هم از مســیر حذف شــده بود ،قطار پــر بود و ما به زور خودمان را چپاندیــم تو .مأمورهای قطار آن تو بودند .در که بســته شد شــروع کردند به کنترل بلیتهــا .یک جــوان خارجــی بلیت نداشــت .قبض جریمــهی پانصد کرونی را برایش نوشــتند .عرق از پیشــانی تیره رنگش روی لپهای ُتپل پاکســتانیاش میریخت .چون رنگشــان تیره است آدم نمیتواند ســرخ شدنشــان را ببیند .ســر کارمان یک تابلو به دیــوار زدهانــد کــه روی آن مینویســند امروز کی مریض اســت ،کــی در محل دیگری جلســه دارد و یا کی در مرخصی اســت .روی آن نوشــته شده بود که ماریا درگذشــته است. بی اختیار و بهطور انعکاسی گفتم" :بیچاره!" ماریا ســی و هفت ســال داشــت و تــا چند ماه پیــش هنــوز پیشمــان کار میکرد .هشــت ســال اســت که اینجــا کار میکنم و تا حــاال هفت نفر از همکارانــم از ســرطان مردهانــد .اینجا چهقدر ســرطان زیاد اســت! کامپیوترم را روشــنن میکنم و تــا آماده شــود از پنجــره بیرون را نــگاه میکنم. برخالف بیشــتر وقتها که هوا ابری و گرفته اســت، امــروز آفتابــی و شــاد اســت .هــر روز اول روی صفحهی بی بی ســی مــیروم و نگاهــی به اخبار میانــدازم :یک هواپیمای اندونزیایی ســقوط کرده و بیــش از صد نفر کشــته شــدهاند .در مصر برای نخســتین بار "انتخابات آزاد" ریاســت جمهوری بپا شــده اما معلوم اســت که حســنی مبــارک برنده میشــود .بــرای اولیــن بار یــک دختــر افغانی در مســابقهی ملکه زیبایی از انگلســتان شرکت کرده اســت .خبر بعدی شــرح این اســت کــه خرابیهای توفان نیو اورلئان به علت فعالیتهای انســانی بوده اســت .اول اینکه بیشــترین نفت آمریــکا از آنجا استخراج میشــود و آنهایی که طی ســالها نفت را اســتخراج کردهانــد ،حفرههــای بهجا مانــده را پر نکردهانــد .دوم اینکه ســدی کــه روی رودخانهی شــهر زده بودهاند ،سالهای ســال مانع ریخته شدن ِگل و الی رودخانــه بــه دریا شــده و این رســوبها گنجایــش خــود رودخانه را هم برای چنین بارشــی به شــدت کاهش دادهاند .تلفن زنــگ میزند .کار من شــروع میشــود .ظهــر موقع ناهــار همکاران پیشنهــاد میکننــد کــه دســته گلــی بــرای ماریا بفرســتیم .تینــا کــه آخرین کســی بوده کــه با او 65ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
حــرف زده میگویــد همهی نگرانی ماریــا این بود که بر ســر دخترش لوییزه که تازه یکســالش تمام شــده چه میآید .بیســت کرون بــرای گل و کارت دادم .تینــا خــودش ترتیب فرســتادن کارت و گل را میدهد. ساعت چهار و نیم اســت و دیگر خستهام .امروز هم هیــچ اتفاقی نیفتاد .پیــش از آنکه کامپیوتر را خاموش کنم دوباره ســری به ســایت بی بی ســی میزنــم .ســوئد میخواســته اســت دســتگاههای تصفیــه آب و کمکهای دیگری برای آســیبدیدگان توفان به نیو اورلئان بفرســتد کــه آمریکا نپذیرفته و هواپیما هنوز همچنان در فرودگاه ســوئد منتظر و آمــاده ایســتاده اســت .در همان زیــر هم خبر میدهد که تعداد کشــته شــدگان ســر بــه هزاران میزنــد و هرچه دیرتر کمک برســد ،مقدار مرگ و میر هــم افزایش مییابد .با همــکاران خداحافظی میکنــم و ده دقیقــه در زیــر آفتــاب جانتــاب و جهانتــاب قــدم میزنم تا به ایســتگاه برســم .در راه بــه ایــن خنــدهام گرفته بــود که مــن و آفتاب قابل مقایســه بودیم .بــرای هیچکداممــان اتفاقی نمیافتاد .تو ایســتگاه پوســتر تبلیغاتی یک حزب دســت راســتی را زدهاند .این اولین باری اســت که در یک پوســتر سیاســی اینجوری مســتقیم گفته میشــود که بیشــتر از هشــتاد درصــد جرمها در جامعه توســط مهاجران اتفــاق میافتد. چند وقتی اســت که همســرم خریــد روزانه را به عهــده گرفته اســت .او خیــال میکند مــن خیلی چیزهــای اضافه و غیر ضــروری میخــرم و پول را هــدر میدهــم .تازه رســیدهام که او زنــگ میزند و از پشــت آیفون میخواهد که بــه کمکش بروم. دوتا کیســه پالســتیک پــر را از دم در برمــیدارم و ِ از پلههــا میآیــم بــاال .همســرم تــو آشــپزخانه خــودش را رو صندلــی میاندازد و درخواســت آب میکنــد .یک لیــوان آب به دســتش میدهم .یک قلپ میخــورد و نگاهــم میکند .از چشــمهایش میخوانــم کــه اتفاقــی افتاده اســت .میپرســم: "چیزی شــده؟" میگوید بهزاد حالش بد شــده و او را بردهاند بیمارســتان .من بهــزاد را نه به اینخاطر که پســر خالهی خانمم است دوســت دارم ،بلکه او را بــه عنوان یک دوســت خیلی دوســت دارم. پرســیدم" :چرا؟" مادر بهزاد پــس از یک بیماری طوالنی ،هفتهی پیــش در ایران مرده بــود .دوازده ســال بود کــه مــادر و فرزنــد همدیگــر را ندیده بودنــد .همســرم گفــت بهــزاد خونریــزی معده کــرده .پیــش از مرگ مــادرش با او صحبــت کرده بــودم و میگفــت نارحتــی او بهخاطــر مــادرش دســتکم دو برابر آدمهای دیگر اســت ،چونکه او نه توانســته وظیفهی فرزنــدیاش را در مورد مادر بهجــا بیــاورد و نه وظیفــهی پزشــکیاش را .او که بــه آلمان پناهنده شــده تا بهحال دوبــار جواب رد گرفتــه و نــه پاســپورت دارد و نه اجــازهی اقامت. تــا حــاال که مدرکــش هم نتوانســته کمکــی با او
بکنــد .وقتی آدمی فکــر کند که دو برابــر آدمهای دیگر مســئولیت دارد ،معلوم اســت که دردش هم دوبرابر میشــود و کارش بــه خونریزی معده هم میکشــد .همســرم را دلداری دادم و بــا اینکــه امشــب نوبــت او بــود ،گفتم غــذا را من درســت میکنــم .چون هیــچ اتفاقی بــرای مــن نمیافتد، ســعی میکنــم موقع غــذا درســت کــردن اتفاق کوچکــی بیفتد .میخواســتم کتلت درســت کنم. همســرم تشــکر کرد و همانجا نشســت .ســیب زمینیهــا را رنــده کردم ،گوشــت و تخــم مرغها را هــم اضافه کــردم ،بعد گفتــم حاال بگــذار اینبار بهجــای زردچوبــه ،ادویــهای را کــه هندیهــا و پاکســتانیها اســتفاده میکننــد و اســمش تندوری اســت بهکار ببرم .آن را بیشــتر برای مرغ اســتفاده میکنند و رنگــش قرمز مرکورکورمی اســت .گفتم خــدا که نگفته این برا ی مرغ اســت ،حاال من برای کتلت اســتفادهاش میکنم ببینم چه میشــود .اما تــا خانمم که هنــوز همانجــا ،روی همان صندلی نشســته بود این را دید گفت" :نــه نه! چهکار داری میکنــی؟ اونکه بــرا این کارا نیســت!" گفتم" :میدونم! اما شاید خوب بشه". گفت" :چه اصــراری داری همهاش کاری بکنی که هیشکی نمیکنه؟" از خیرش گذشــتم. پیمانهی زردچوبه را برداشــتم تــا زردچوبه بریزم که گفــت" :چــه خبرتــه؟ آدم کــه نبایــد اینقده زردچوبــه بریــزه!" یــک نــوک قاشــق چایخوری ریختــم ،درش را بســتم و گذاشــتمش ســر جاش". تــا آمدم نمــک بریزم بــاز صداش درآمــد که" :تو آخــرش فشــار خــون دچــار همهمــون میکنــی! همیشــه بهات گفتهام که اگه نمک غذا کم باشــه چــاره داره ،امــا اگه زیاد باشــه چاره نــداره". گفتم چشم و نصف پیمانه را خالی کردم. دیدم مایه و مالتش زیاد شــده ،خواستم یک تخم مرغ دیگــر هم اضافه کنــم که دیــدم گفت" :من نمیدونــم تــو چه اصــراری داری که تــو همهچیز اغــراق کنــی .آخه چنــد دفعه بــهات گفتــهام تو کتلــت فقط یه دونــه تخم مــرغ میزنن!" با همــان یک تخم مــرغ مایه را خــوب هم زدم، امــا دیــدم که بــه طرز عجیبــی احســاس بالهت میکنــم و باید یک کاری بکنم .پــس یک آبجو باز کــردم و فوری مقــداری از آ نرا تــو مایه ریختم که دوبــاره صداش درآمد کــه" :اِ اِ اِ! ایــن چهکاریه که میکنــی؟" گفتم" :مگه ندیدی تــو فریكادلال (یک غــذای دانمارکی که تا حدی شــبیه کتلت اســت) هم آبجــو میزنن که بــاد کنه و پوک بشــه؟ خب مث اونــه دیگه". کتلــت هم ِ پــا شــد ایســتاد و با غیــظ و غضب گفــت" :من کــه به این غــذا لب نمیزنم" و از آشــپزخانه رفت بیــرون .در هــر حال اگر بتوانیم اســم ایــن را یک اتفــاق بگذاریــم ،بــاز هم اتفاقی اســت کــه برای او افتــاد .یعنــی هرچه فکــر میکنــم میبینم که امروز هــم اتفاقی بــرای من نیفتاده اســت.
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
65 Kheradmand
تان کوتاه داس
هیچ اتفاقی برای من نمی افتد
مسعودكدخدایی امــروز اولین روز نوزدهمین ســالی اســت که در خارج هســتم .میخواهــم امروز را ثبــت کنم ،اما مشــکل این اســت که اینجــا هیچ اتفــاق مهمی بــرای مــن پیش نمیآیــد کــه ارزش ثبت داشــته باشــد .مــن بــا همســرم و پســر کوچکــم زندگی میکنم .پســر بزرگترم هم که دانشــجو اســت اآلن پیــش ما زندگی میکند .او اآلن در تعطیالت اســت و چند روز دیگر به انگلســتان میرود که ســومین ســال دانشگاهش را شــروع کند. دوســت دارم امــروز برایــم اتفاقــی بیفتــد ،اما میدانم که نمیافتد .پســر بزرگــم عالوه بر کمک هزینــهی دانشــجویی که دولــت دانمــارک به او میدهد ،و بــا وجود اینکه وام دانشــجویی را هم میگیرد ،ســاالنه مقــداری پول هم از مــا میگیرد. البتــه اینها غیــر از آن امکانهای غیر نقدی اســت کــه در اختیــارش میگذاریم. اول صبــح با این فکر کــه در این مملکت اتفاقی بــرای من نمیافتد از خواب بیدار میشــوم .پســر کوچکم کــه کالس نهم اســت تا میشــنود که من دســتگیرهی در اتاقخــواب را میچرخانم ،فرزی از تختش میپرد پایین و ســام نکــرده میدود طرف حمام .با اشــارهی ســر از همســرم میپرســم "چی شــده؟" مــن صبحها تا مســواکم را نزنم با کســی حرف نمیزنم .آخر برام عجیب بود که این پســری که باید هفتهای یکی دو بار به زور میفرســتادیش حمــام ،حاال تنــد و تنــد ،ســرش را میگرفتی پاش تــو حمــام بــود و پــاش را میگرفتــی ،ســرش تو حمــام بود .همســرم بیخ گوشــم گفــت" :آخه یه دوسدختــر پیدا کــرده" و ادامهی خنــدهاش را برد تو آشــپزخانه .دنبالش رفتم تو آشــپزخانه .برگشت و گفت" :لطفــن تو حاال نیا تو تا مــا کارمون تموم شــه!" او و پسر بزرگم میخواســتند برای ظهرشان غــذا بگذارند .همیشــه یک صبحانــهی فوری مثل کورن ِف ِلکس یا موســلی هــم میخورند. همینجوری در فکر این روزها و ســالهایی هستم که هیــچ اتفاقــی برایم نیفتــاده .به طــرف اتاقی مــیروم که کامپیوتر توش هســت .میخواهم ای- میلام را چک کنم ،که میبینم دوســتدختر پســر بزرگم پشــت کامپیوتر نشسته اســت .به دانمارکی میگویــد" :کامــی گفت تو ســر کار هــم میتونی ای-میلاترو چــک کنی ".ســرم را میاندازم پایین و میروم حوله و لباســهایم را برمــیدارم و به اتاق خواب میروم .تو آینه چشــمم بــه چین و چروکها و مــوی ســفیدم میافتد و مــرا به یــاد این حرف میانــدازد کــه" :چین و چروکها ســخن از تجربهها دارنــد" .انگشــت اشــارهام را رو بــه تصویــر تکان میدهــم و میگویم" :چــه اتفاقها کــه ندیدهای!" 64ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
اما بی فاصله خندهام میگیرد و اضافه میکنم: "بله! سالهااست که فقط دیدهای!" حولــه را روی شــانهی چپــم میانــدازم .انــدک موهایی را کــه هنوز دارم صــاف و صوف میکنم. حاال پســر کوچکم از حمام درآمده ،اما پســر بزرگم نمیگــذارد بروم تــو .میگوید صبر کنم تــا اول او بــه ســر و صورتــش برســد .تو ایــن دو ســالی که انگلیــس بوده بیســت هزار کرون قرض بــاال آورده که البته بیشــترش مــال بانک اســت و حاال مجبور اســت که تو تعطیالتش در دو جا کار کند .االن هم کمی دیرش شــده و باید عجله کند .بیحرف ســرم را میاندازم پایین و میروم به ســمت آشــپزخانه تا غذای ظهــرم را آماده کنم. فکــر میکنــم چهقــدر خوب میشــد اگــر یک اتفــاق بهیــاد ماندنی ،امــروز را جاودانــه میکرد. پســر کوچکــم با ســر خیــس ایســتاده و غذای ظهــرش را آمــاده میکند.تازهگیهــا صدایش مثل جوجهخــروس دورگــه شــده و اصلــن نمیشــود ســر به سرش گذاشــت .به اتاق نشــیمن میروم و تلویزیون را روشــن میکنم .تعداد کشــته شــدگان نیو اورلئان به صدها نفر رســیده اســت .هشتصد نفــر را کــه نزدیک بــه همــهی آنها سیاهپوســت هســتند زیر یک ســقف جــا دادهانــد و میگویند در چنین جایــی و آنهم در حالی که همهی آبهای شــهر با فاضالب قاتی شــده و جســد آدم و حیوان بــه همراه همــه گونه آشــغال و زبالــه در همهی شــهر شناور اســت ،اگر کمک فوری به توفانزدگان نرســد آمــار مرگ و میر بهشــدت بــاال میرود. خبر بعدی ،گرانی بیســابقهی نفت اســت که به باالی یازده کرون رســیده اســت .بــرای ایران خوب اســت .امــا فــوری از مغــزم میگذرد که بــا وجود افزایــش قیمت نفــت ،باز هــم در آنجــا ،اتفاقی بــرای مردم عــادی نمیافتد. خبــر بعــدی در رابطــه با نزدیــک شــدن یازده ســپتامبر اســت .در جوانی خیلی ماجراجو بودم و از زندگی صاف و ســاده و بی اتفاق اصلن خوشــم نمیآمد .صدای بســته شــدن در آپارتمــان را برای ســومین بار که شــنیدم تلویزیون را بســتم و درجا، همانجــا حولــه را پرت کــردم رو دســتهی مبل و همــهی لباســهایم را درآوردم .یــک نفــس عمیق کشــیدم .حــاال میتوانســتم انتخاب کنم کــه اول دوش بگیــرم یا غــذای ظهرم را آمــاده کنم .کار من جوری اســت که اگر دیرتر بــروم ،میتوانم بهجای آن بیشــتر ســر کار بمانم تا جبران کمبــود را بکنم و بــرای همین اگر دیرتر بروم چندان مهم نیســت. بــه امید یک "اتفاق" ،رفتم دوش گرفتم ،ریشــم را لخت مادر زاد رفتم زدم و در کمال آزادی و نشــاطِ ، تو آشــپزخانه تا ناهارم را آماده کنم .محل کار ما از
شــهر دور اســت و در یک منطقهی صنعتی است. هیچ فروشــگاهی هم دور و برمان نیســت و اگر با خودمان غذا نبریم از گشــنگی دلپیچه میگیریم. در یخچــال را بــاز کــردم ،کاهــو را درآوردم ،امــا هرچه گشتم کالباس مالبســی ندیدم .کمی خاگینه از دیــروز مانده بــود ،گفتم جهنم! بــا اینکه تخم مــرغ اذیتم میکنــد ،همین را میبــرم .آن را با یک گوجــه فرنگی از یخچــال درآوردم .خیــار هم نبود. ک طرفش میــوه هــم تنها یک ســیب بــود که یــ گندیــده بود و آ نرا بیــرون انداختم .فقط یک برش نان ســیاه بود و دو تکه نان ُتســت .خاگینه را روی نان ســیاه گذاشــتم و الی کاغذ آلومینیم پیجیدم و با گوجه فرنگی گذاشــتم توی یک پالســتیک .نانها را هم برشــته کردم و با کمی پنیر خــوردم .تو ایران به نــان و پنیر میگفتیم "نــان و دق". میروم ســر لباســها .وقتی لباس نو میگیرم ،آ نرا میگــذارم تــا اولین بار ،بــه مناســبتی آ نرا افتتاح کنم .چه مناســبتی بهتــر از اینکــه روز را به امید یــک اتفاق تازه شــروع کنی؟ پســرم یک شــلوار از انگلیس برایم آورده است که تا حاال آ نرا نپوشــیدهام .طوســی پر رنگ و زیبایی اســت .یک جفــت جوراب را هم که پســر کوچکم ســه مــاه و ده روز پیش بــرای تولــدم خریده بود میپوشــم .میخواســتم یک پیراهن آســتین کوتاه مــارک الکوســت را کــه خانمم بــرا تولــدم گرفته ِ بود بپوشــم ،اما میبینــم که رنگش زیاد مناســب شــلوارم نیســت .یک پیراهن طوســی برداشتم که بــرای عیــد نــوروز ،باز هم همســرم بــرام خریده بــود .بعد متوجه شــدم که همهی لباســهام را زنم بــرام خریده اســت .تقریبــن همهی آنهــا را .برای کریســمس ،تولــد ،نــوروز .هرچه فکر کــردم یادم نیامد کــه آخرین بار ِکــی خودم برای خــودم لباس خریــدهام .از خانه تــا قطار پنج دقیقه راه اســت. چنــد روز پیــش تو همین مســیر یادم آمــد که در ایــران وقتــی راه میرفتــم نــه تنها جلــو و چپ و راســت ،کــه حتــا پشــت ســرم را هــم میپاییدم. درســت مثل اینکه پشت ســرم هم چشم داشت. امــا اینجا نه اینکــه اتفاقی نمیافتد ،سالهااســت که دیگر آن هوشــیاری و حواسجمعی را از دســت داده و بیخیــال و بیقیــد راه میروم. قطار باید هشــت و ســی و هفت دقیقه برســد و ده دقیقــهی بعــد به ایســتگاه َب ِلروپ میرســم. از آنجا ده دقیقه پیاده میروم و ســر کارم هســتم. دو دقیقه زودتر رســیدم ،اما از بلندگوی ایســتگاه گفتنــد کــه بــه علــت اشــکال در ســیگنال -که نمیدانم چیســت -یک قطار از مســیر حذف شده و قطــار بعــدی دوازده دقیقه دیرتر میرســد. یــک مرد جــوان کراواتی با کیف سامســونیتاش
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
64 Kheradmand
بقیه از صفحه 49
بــه یاد بیاوریــم صحنه ای را که مش قاســم (بــا بــازی «فنــی زاده») در حــال تعریــف سرگذشــت آن هم والیتی اش اســت که وقتی نتوانســت به وصال معشــوق برســد« :کسی نفهمیــد چی شــد و کجا رفت ...پنــداری دود شــد و رفت هوا!» و کیســت که با وجــود حرکت عمــودی دوربین (تبلت) و ناله جان ســوز کمانچه در ایــن صحنــه ،نفهمد کــه آن هم والیتی کســی جز خود مش قاســم نبــوده اســت! «دایی جان ناپلئــون» افزون بــر اینها در دو عنــوان بندی ابتدایــی و انتهایــی اش از قطعه های مارش مانند ســود می برد که به ضــرورت تخیل هــای پردامنــه «دایــی جــان» (بــا بازی «نقشینه») و یادکردهای خودمدارانه اش از ناپلئون (برای تقویت وجه نارسیستی خویــش) ایــن مارش هــا نیز بــر جنبه هــای کمیــک فیلم مــی افزایــد .ضمن اینکــه نگارنده هنوز هم نتوانســته این اوج از موفقیــت تقوایی و قره چه داغی را در استفاده از موســیقی فخیم ،باوقار و گاه حــزن انگیز دســتگاهی برای چنین «فیلــم» کمیکــی که البتــه فــراوان دارای جنبه های رمانتیک (عشــق ســعید و لیلی، عشــق های ســابق اسداله میــرزا و مش قاســم که همگــی فرجامــی تراژیک داشــته و دارنــد) هم پیــدا کنــد .از هســت ، معمــو ل پخش گاه و بی ترجیــح مــی دهــد تــا از گا ه خــود ش ترانه های بانــو «قمر» انتخاب موســیقی های آماده ســود ببرد .در تیتراژ در خــال صحنه های ســریال فیلــم ،زیــر عنوانی شــبیه به «موســیقی متن» (در گوشــه ای از صحنــه و از منبع نوشــته شده است« :مرکز اشــاعه و اعالء گرامافــون) گرفته تا موســیقی جان گدازی موســیقی» که همــان نــام قبلی که پس از اطالع آقاجان از مرگ دایی جان شــنیده «مرکــز حفــظ و اشــاعه می شــود ،جلوه هایی از این موفقیت اســت .انگار فقــط باید این ملــودی های بی جایگزیــن را روی صحنــه های فیلــم دید (موســیقی فیلم بــه واقع مو ســیقی » هنــری دیدنی اســت) تا توفیق دلچســب قره چه اســت .کمتــر مــی داغــی و تقوایی را باور کرد.مثال بارز دیگر «ســوته توان تردیــد کرد که خود دالن» اســت .فیلــم هر چند بر محور عشــق های حاتمی نقش اساســی را در تراژیــک و چندگانه مجیــد اقــدس ،داداش حبیب گزینــش و چینــش ملودی فــروغ الزمان و برادر وســطی (کریم) و همســرش هــای موســیقی ایرانــی در که در این ســومی ،عشــق بیشــتر از جانب زن به «ســوته دالن» ایفا کرده است. چشــم می خورد شکل گرفته اســت ،اما شخصیت اگر هم دســت کــس دیگری در عقب مانده ،شــیرین و در عین حال عارف مسلک کار بوده باشــد ،به هر حال نظر او «مجید ظروف چی» بــا آن کله خربزه ای و دیالوگ هم در جایگاه کارگــردان در نظر گرفته هــای بامــزه اش می توانســت هر زوج آهنگســاز شــده و از همین جا مــی توان بــه برگزیننده کارگردانــی را بــه اشــتباه در انتخاب و ســاخت و یا برگزینندگان احتمالی موســیقی این فیلم ،آفرین گنجاندن ملــودی هایی خنده آفرین یا دســت کم گفــت .اینجــا هم تجربه هایی شــبیه بــه انتخاب شــوخ و شــنگ بیندازد و آن وقت فیلم ،پرداخت و موســیقی در «ســوته دالن» به چشــم مــی خورد. مضمــون ظریفــش در پرتــگاه قرار مــی گرفت. مثــل جایی که مجید صبــح زود از خواب بیدار می (در نظــر بگیرید ،مجید ،جایــی که داداش حبیب شــود و نوای پیانوی اســتاد بی جایگزین «مرتضی 63ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 63 Kheradmand Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283 از او کــه باالتنــه اش در پــی «جوب گــردی» زیر قســمتی از یــک پل کوچــک آهنی گیر کــرده می خواهــد خودش را ُشــل کند تا رهایــی یابد ،جواب می دهــد« :من خودم شــل خدایی هســتم!») در زنده یــاد «حاتمی» چنیــن احوالی ایــن بــار برخالف ر سم
محجوبی» در دســتگاه ســه گاه از منبع رادوی که مجــری اش می خواهد ورزش صبحگاهی را شــروع کند بــه گوش می رســد .به مــوازات شــنیدن این قطعــه دل انگیز ،مجید را مــی بینیم که هالتر وزنه زنــی را روی دوش خــود قــرار می دهــد .بیان یک نکتــه تاریخی هم خالی از لطف نیســت« .ســوته دالن» نخســتین حضور (شــاید ناخواسته) دو استاد مســلم موســیقی ایران زمین در ســینما اســت. «محمدرضا شــجریان» (با تصنیف چهره به چهره از آلبومــی بــه همیــن نام بــا جــرای «محمدرضا لطفی و گروهش (در جشــن هنر شیراز) و «حسین علیزاده» (با تصنیف بســیار موثری که توسط بانو «پریســا» اجــرا شــده و قطعه های بــی کالمی که همگــی از آلبوم «نــوا» به آهنســگازی و تنظیم خــود علیــزاده برگرفته شــده اند که البته همگــی این قطعه هــا در بطن فیلم کارکردی دراماتیــک پیداکرده اند). هــر چنــد در کارنامه ســینمایی وزین حســین علیزاده که از ابتدای دهه 1370 پرداختــن به موســیقی فیلم و ســریال برایــش جدی تر شــد ،کمتر بــه نمونه ای کــه جنس فیلم ،کمدی یــا خنده دار باشــد بر می خوریم .داســتان موســیقی فیلــم هــای کمــدی و خنــده دار در دهــه 1380بــه جاهــای غــم انگیزش هم می رســد. زمانی کــه با رواج فیلم های بی پایه و اساســی که هــر چیــزی بودند مگــر کمدی یا (به قول ســخت نامعتبر ســازندگان خــو ِد این آثــار) «طنز» و فقط در پــی بهانــه هایی بــرای از پی هــم ردیف کردن چنــد ترانه معمولی به همراه «حــرکات موزون» و حداکثر استفاده از شــرایط و ضوابط برای بازسازی ســینمای ســخیف گذشــته بودند .طبیعی بود که این فیلم ها بیشــترین ضربه را به موسیقی و ترانه در ســینمای ایــران وارد کنند .بنا به قول مشــهوری که می گویــد« :همه چیزمــان باید به همه چیزمان بیاید» ،موســیقی این شبه فیلــم هــا نیــز ایــن چنین بــود و مثل بقیــه مولفه هــای ایــن دســته از آثار بیهوده ســینمای ایــران در آن دهــه، واقعا همه چیزشان بــه همه چیزشــان مــی آمد .موســیقی فیلــم های کمــدی و خنده دار به ســان کلیت موســیقی فیلــم ایرانــی که این ســال ها در حال گــذار و گونه گونی به ســر می برد ،آینده ای مبهــم در پی دارد؛ اما چه کســی گفته اســت که نمی تــوان به آینده دل بســت و امیــدوار ماند؟ پس به امیــد روزهایی بهتــر برای این رشــته!
62 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند62
از همــان چشــمهایی دیــد که کتاب مقــدس را خوانــده بودند. «از من ســوال میکنــد از یک تا ده به دردم چــه نمرهای میدهم. یک بــرای خیلــی کــم و ده برای خیلــی زیــاد .انــگار کــه میتوان بــه درد عدد داد .بــه او تذکر دادم دردی کــه امروز احســاس میکنم، بــا درد دیــروز فــرق دارد و ایــن تفــاوت در مقــدار آن نیســت ،بلکه در نــوع آن اســت ،اما دوبــاره همان ســوال مســخره را تکرار کرد ».مبنای پزشــکی جدید دقیقا همان چیزی اســت که کارلو لــوی آن را تــا این اندازه مضحــک و غیرقابل قبول میپنداشــت .اختصــاص دادن اعداد بــه دردها و لذتها .حذف کــردن هرگونه بیان کیفی غیردقیق از ادبیات پزشــکی و صحبت کــردن از کمیتهای قابــل اندازهگیــری و دقیــق .کســی نمیتوانــد تردیدی در کارآیی بیشــتر این روشها داشته باشد، چراکه همان اعداد دقیق حکایت از بیشــتر شــدن میانگین ســن مــردم یا کم شــدن آمــار مرگومیر دارد ،امــا در برابــر هیچکــس هــم نمیتوانــد از پذیرش تغییر نظر علم پزشــکی نسبت به بیماران ســر باز بزند .بــه نظر میرســد هر چــه در زمان جلوتــر آمدهایــم ،نقــش فــردی پزشــک بهعنوان کســی که وظیفه دارد باعث شــود تا بیماران کمتر درد بکشــند ،در برابر نقش اجتماعــی او بهعنوان کســی که وظیفــه دارد باعث شــود جامعه کمتر نگران وجود بیماری باشــد ،کمرنگتر شــده است. بیدلیل نیســت که در کتابهای پزشــکی گذشته هنــگام توصیــف بیماریها عموما از نام شــخص بیمــار اســتفاده میشــد ،امــا امــروزه ایــن قبیل کتابهــا تمایل دارند تا حد ممکــن بیماری را تنها بــه خود بیماری محــدود کنند و از شــخص بیمار نام نبرنــد .رویکرد جدید پزشــکی با ماتریالیســم محــض و تخفیفناپذیــری بیمــاری را از تمامــی وجهــه تاریخی آن تهی کرده اســت .امــروز دیگر کســی تمایلی به عیادت از بیمــاران غریبه ندارد. پزشــکان بیشــترین تالش خود را میکنند که وقت معاینــه را به مشــاهدات کمی و عینــی بگذرانند و کمتریــن وقت را برای شــنیدن شــرح حال خود بیمــار اختصاص میدهنــد .تکیه طــب جدید نه بر عالیمــی که بیمــار از بیماریاش بیــان میکند کــه بر اعــداد و ارقام حاصــل از آزمایشهاســت. تمامــی اینها به این خاطر اســت کــه رفته رفته بیماریها و بیماران از جایگاهی فردی و شــخصی خــارج شــوند و در عوض تنها بهعنــوان عضوی از مجموعه بیماران مبتــا به فالن عارضه طبقهبندی شــوند .در ایــن رویکرد تــازه همواره یــک بیمار خوب ،بیماری اســت که ظاهری بیمارگون نداشته باشــد .بیمار خــوب دنیای مــا ،بیماری اســت که بیمار نباشــد… هفتــه نامه چلچراغ
رفتــن و غــرق شــدن هرچــه بیشــتر در آن میتوان آن را ابــزاری برای رهایــی کرد. نوربــرت الیــاس در کتــاب «تنهایی دم مــرگ» از این ســخن میگوید کــه در دنیای معاصر ما بشــر هر چه بیشــتر تمایل دارد تا نشــانههای ضعف و انحطاط را از دنیای قابل مشــاهده حذف کند و به گوشــههایی بغلتاند که از پیش چشــم دور باشند . بــرای الیــاس مــرگ محتضــران در تنهایــی یا در بیمارســتانها ،محلهایــی که برای مــرگ طراحی شــدهاند ،به جای شــکل ســنتی مرگ کــه در میان خویشــان و دوستان و در خانه رخ میداد ،نشانهای از همین اســت .علــم و تکنولوژی کــه جدیترین ابزارهای ایدئولوژیک عصر جدید هســتند ،وانمود میکننــد کــه تمامی رازهــای موجــود در جهان را آشــکار کردهانــد و دیگــر هیچ زاویه تاریــک و تار عنکبوتگرفتهای از دنیــای پیرامون ما باقی نمانده اســت که رازی را در خود مخفی کرده باشــد .برای این ایدئولــوژی دانشمحور مرگ ،تنها رازی اســت کــه هنــوز نمیتــوان بــه تمامــی آن را حلشــده پنداشــت و به همین خاطر بایــد از عرصه عمومی اجتماع حذف شــود .درحقیقــت وجه دیگر همین ایدئولــوژی تکیه بیش از حــد و غیرمنطقی بر این باور اســت که بشــر به درجهای از قدرت و توانایی علمی رســیده اســت کــه چیــزی بــرای نگرانی او وجود نــدارد .ایــن اســطوره عصر روشــنگری که انــگار بشــر حاال ایــن فرصــت را دارد که بــا تمام وجــود غــرق در لــذت زندگــی شــود و از بودنش احســاس سرخوشــی کند ،وجه غالبی از این دیدگاه اســت .بشــر خوشــبخت امکان لذتی بینهایت از زندگــی در این جهان را دارد ،به شــرط آنکه چیزی مانــع حداکثر کارایی او در چرخــه تولید و مصرف کاال نباشــد .بیماری و رنج دقیقا نقطهای اســت که بــه ناگهان این تصویــر هماهنگ و دلربــا را دچار خلل و خدشــه میکند .یادآوری تلــخ اینکه هنوز بیماریهایــی وجود دارند که باعث میشــوند فرد نهتنها در ایفای نقش آســمانی خــود در «خدمت» به اجتمــاع ناتوان باشــد ،بلکه اساســا مبنای لذت بــردن از زندگــی بهعنــوان هــدف آن را هم نقض میکننــد .ایــن جدیتریــن رویکــرد ایدئولوژیک دنیــای جدید به بیماری اســت و بــه همین خاطر در ایــن دنیــای جدید دیگــر نمیتوان بیمــاری را 61ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
61 Kheradmand
از شفاخانه تا هاسپیتال و روم باســتان را احتمــاال بایــد بیــش از همه عدم دخالــت این رشــته از دانــش در امــور مربوط به آخرت دانســت .امــا در این میان نکتــه دیگری نیز نهفته اســت .در کتابهای طبــی آن دوره توصیف عالیــم بیماریها ،چه از زبان طبیــب و چه از زبان بیمار ،هماهنگی بینظیری وجــود دارد با آنچه از کتابهــای مقــدس به ارث رســیده بود. اگــر در کتابهــای مقدس درد بیمــاری تیری بود از ســوی پــروردگار ،عمومــا در توصیــف دردهای داخلــی از توصیفهایــی ماننــد «در شــکم بیمار احســاس سوزشــی نظیر فرو رفتن تیر وجود دارد» اســتفاده میشــد .درســت اســت که کتــب طبی درد کمــر را مربــوط به بــار گناهانی کــه بر دوش آدمی افتاده اســت نمیدانســتند ،امــا در توصیف عالیــم آن ابایــی از گفتــن اینکــه «دردی مشــابه کســی که بار ســنگینی را بــر دوش گرفته اســت» نداشــتند .درحقیقــت کتــب طبــی آن دوره عالقه داشــتند تــا بــا ادبیاتی تخیلــی و انتزاعی مشــابه آنچــه کتــاب مقــدس اســتفاده میکــرد ،درباره بیمــاری صحبت کننــد .وجه دیگر ایــن توصیفات جنبــه زیباییشناســی آنهاســت .در کتابهــای طبی ایــن دوره (کــه تا اواخــر دوران روشــنگری نیــز هنــوز نشــانههایی از آن در کتابهــای طبی قابل مشــاهده بود) برای بیــان عالیم بیماری هرگز از اصطالحات پیچیده و دشــوار پزشــکی اســتفاده نمیشد .پزشــکان عالقه نداشــتند هنگام توصیف عالیم بیماری تشــخیص پزشکیشــان را هم دخیل کننــد و از بــار ادبیاتــی توصیف بیمــاری کم کنند و بــه آن جنبــه علمی ببخشــند .صــدای نالههای فــرد مبتــا بــه هــاری در ایــن کتابهــا هرگــز «هذیانهــای بیمفهوم ناشــی از جنون» نیســت، بلکه «صداهایی اســت که انگار نــه از طریق خود بیمــار کــه از طریق شــخص دیگری کــه درون او زندگــی میکند ،تولید میشــود ».بــرای بیان میزان درد و رنــج هرگــز از عباراتی مانند کم ،زیاد یا امثال آن استفاده نمیشــود ،بلکه پزشکان سعی میکنند از واژگان کیفیتــر و بــا توصیفهــای ادبی میزان درد را بــرای خواننــدگان کتابهــای پزشکیشــان ملمــوس کنند .و البته در ایــن دوران هنوز بیماران همان ســهمی را از رحمت الهــی دریافت میکنند کــه در کتــاب مقدس توصیف شــده اســت .نظر کتــاب مقدس درباره درد و رنج روشــن اســت .درد ممکن اســت آنطــور کــه در کتاب مزامیــر آمده اســت ،ناشــی از خشــم خداوند باشــد که با توجه بــه رحمــت او از فــرد مومــن دور خواهــد شــد. ممکن اســت نظیر آنچه بر ســر ایــوب نبی آمد، حاصل امتحانی الهی باشــد که برگزیده شــدن برای گذرانــدن ایــن آزمون دشــوار خود برکتی اســت از
ابراهیمقربانپور «ای خداونــد ،هنگامی که غضبناک و خشــمگین هســتی ،مرا تنبیه نكــن .تیرهای تــو در بدنم فرو رفته و از ضرب دســت تو به خــاک افتادهام .در اثر خشــم تو جای ســالمی در بدنم نمانده؛ به ســبب گناهــم اســتخوانهایم درهــم کوبیده شــدهاند، زیرا کــه گناهانــم از ســرم گذشــتهاند و همچون بــاری گــران بــر مــن ســنگینی میکننــد .من به گناهانــم اعتراف میکنــم و از کرده خود غمگین و پشــیمانم ،زیرا که امیدوارم و یقیــن دارم که تو مرا پاســخ خواهی داد .شــخص پاک و درستکار رستگار خواهد شــد و شــخص بدکار نابود خواهد گشــت، پس خوشــا به حال رنجوران؛ زیرا که شــفا خواهند یافــت…» کتــاب مزامیــر از کتاب مقــدس عهد عتیق داســتان درد آدمی را اینگونه روایت میکند: تیرهای خشــم پروردگار که در لحظه خشــم او در جــان فــرو رفتهاند یا بار ســنگین گناهانــی که بر شــانه آدمی ســنگینی میکننــد و بــرای رهایی از آنهــا تنها میتــوان دســت توبه و انابه به ســوی پروردگار برداشــت و از او خواســت تــا همانطور که وعده داده اســت ،مومنان را انجامی نیکو دهد و دســت ســتمگران و دشــمنان را بهخاطر ضعف جســمی بر آنان دراز نکنــد .در این روایت الهیاتی از بیمــاری در آخــر درد چیزی نیســت که اندوهی بــرای مومــن افــزون کند ،بلکــه درد تنهــا نویدی اســت بــر این ســرانجام نیکــو که «شــفا خواهند یافــت» .امــا روایت پزشــکی مــدرن ما تــا حدود زیــادی از ایــن نگاه فاصلــه گرفته اســت .احتماال شناختهشــدهترین و دیرپاتریــن نظریــه دربــاره طبابت را باید در کتــاب جالینوس یونانی پیدا کرد. نظریهای کــه هر بیماری را حاصل بــر هم خوردن تعادل میــان مواد موجــود در بدن میدانســت و راهکار طبیــب را بازگرداندن تعــادل به مجموعهای کــه آن را از دســت داده اســت .این دیــدگاه طب جالینوســی بعدتر نیــز با تغییراتی اندک در شــمار عناصــر دخیــل در ایــن تعــادل یــا تکنیکهــای بازگرداندن تعادل به بــدن و… اما بر همین مبنای نظــری در جهان اســام پذیرفته شــد و تا مدتها در هــر دو دنیای مســیحی و مســلمان مبنای هر گونــه درمــان بود .آشــکار اســت که ایــن نظریه ربــط چندانــی به الهیات مســیحی (که پــارهای از نظریات آن دربــاره درد و بیماری را در باال آوردیم) نــدارد ،اما در هماهنگی شــگفتانگیزی هم با آن و هــم با الهیات اســامی قــرار گرفــت و هیچگاه لطمــهای از برخوردهای دو دین نیافت .اصلیترین علت ایــن همزیســتی میــان الهیات یکتاپرســتی و میــراث بهجامانــده از دنیــای چندخدایی یونان 60ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
ســوی آفریــدگار و نمیتوان نســبت به آن شــاکر نبــود .و در آخــر اینکــه گاه ایــن درد و رنج خود جزئــی از آیین مذهبی اســت .رنج مقدس مســیح بر صلیب همــواره تســای خاطری بــرای بیماران رنجــور بــود ،چراکه به یادشــان مــیآورد که آنها در ایــن رنــج بــردن شــریک ســفره پیامبــر بزرگ خداوندند .در بیشــتر بیمارستانها تمثالی از مسیح بــر بــاالی صلیب نقش شــده بــود تا بــه بیماران یادآوری کند که این مرحلــه در زندگی آنها نهتنها ناگوار نیســت ،بلکه برای آنان وجههای از الهیات و تقدس را نیز به همراه خواهد داشــت .مســیحیانی که ســالها در کلیســا خطاب به پیامبر رنجورشان گفتــه بودند «پــروردگاری صدای مرا بشــنود که تو را بــه رنــج مبتال ســاخت .صدای ایــن مصیبتزده مناجاتگــو را گــوش فرا گیر ،زیرا که این خواســت تو اســت که اجابت میشــود ای به صلیبکشیده شــده و نــه خواســت مــن ».در اثر بیمــاری این فرصــت را پیــدا میکردند تا در گوشــهای از تجربه رنج کشــیدن با مسیح همراه شوند .شــاید یکی از دالیــل اصلــی که در بیشــتر دوران قرون وســطا و نیز در مناطقی از ســرزمینهای اسالمی صومعهها و اماکــن مذهبی همزمان بهعنوان بیمارســتانها و مراکز درمانی نیز اســتفاده میشدند ،همین باشد. در فرقههایی از مســیحیت و اسالم گاه رنج کشیدن چنان مقدس شمرده میشــد که مذهبیون افراطی بــه عمد خــود را در معــرض آن قــرار میدادند. در چنــد مــورد هنــگام انتخاب مقام پــاپ بزرگ در کلیســای واتیــکان و در شــرایط مســاوی یــک داوطلــب تنهــا به این دلیــل به مقام پاپی رســیده اســت کــه از بیماری خاصــی رنج میبرده اســت. (بســیاری از مورخــان البته با لحنی شــیطنتآمیز ایــن انتخاب را به کوتاهمدت شــدن دوران پاپی در اثر مرگ ســریعتر پاپ بیمار انتخابشــده نســبت میدهنــد ).در ســینما نیز کارگردانهــای متعددی بــا تکیــه بــر رنج و نقــش آن در رســتگاری بشــر تصویرهــای مانــدگار آفریدهانــد .روبر برســون در «خاطرات کشــیش روســتا» یا «موشــت» با تمرکز فــراوان بــر ماهیــت رنج بشــری و فیگور انســان در حــال رنــج و در «ناگهان بالتازار» بــا به تصویر کشــیدن رنج جانکاه یــک جانور وجه اســتعالیی و رهاییبخــش ایــن رنــج کشــیدن را بــه نمایش میگــذارد؛ گویــی که رنــج میانجیای اســت برای رها شــدن از چنــگال کالبد مــادی پیــش از آنکه مرگ فرا برســد .در تصاویر برســون البته رنج هرگز جنبــهای ماورایــی و عرفانگــرا ،مشــابه آنچه در نمونههایــی وجودگراتــر مثال در آثار تارکوفســکی میتــوان یافت ،نــدارد و بهطور مشــخص از دالیل مــادی و فیزیکــی سرچشــمه میگیرد ،امــا با فرو
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
60 Kheradmand
بــه خودشــان نچســبانند ،زندگــی اش را به خطر می اندازنــد .این مادرهــا نمی گذارند فرزندشــان چیزهای جدیــد را تجربه کنند چون می ترســند با چنــد قدم برداشــتن ،در چاله ای کــه مقابلش پهن شــده بیفتد. از روی کتاب ،بچه بزرگ می کنید؟ زنانــی که همیشــه نگران تبدیل شــدن به مادری بی خبر از همه جا و ناآگاه را دارند ،برای برداشــتن هــر قدمی به کتاب های روانشناســی کــودک پناه مــی برند .این مادرها نه تنها در دام برچســب زدن روی کودک شــان با دیدن چند نشــانه مــی افتند، بلکه تصور مــی کنند هر نکته ای را که نویســنده کتاب هــای تربیت کودک بنویســد ،باید مو به مو و بــدون هیــچ تغییری رعایــت کنند .آنهــا حاضر نیســتند تفاوت مادرها و تفاوت بچه هــا را با هم بپذیرنــد و قبــول کنند کــه گاهی نمی تــوان با در نظر گرفتن اصول کلی و بدون همســاز کردن شــان با شــرایط محیطی و ویژگی های شخصیتی کودک برای تربیتش قدم برداشــت. این مادرها ،شــیوه فرزندپــروری شــان را از روی کتــاب هــای علمی یــا حتــی روش هــای والدین دیگــر کپی می کننــد .آنها نمی تواننــد با توجه به ویژگی های فرزندشــان و شــرایطی کــه در آن قرار دارد ،طرحــی متفاوت امــا ثمربخــش را برای حل مشــکالت اجرا کنند.
فراهم نشــده .حاال می توانید از الگــوی مادرهای روی اعصــاب پیــروی کنیــد و کودکــی را که هیچ عالقــه ای بــه ســاز زدن نــدارد ،مجبــور بــه چند ســاعت در روز موســیقی تمرین کــردن کنید .اگر مــی خواهید بــه یکی از این مادرها تبدیل شــوید، مــی توانید کودکی را که عاشــق ریاضی اســت ،به مدرســه هنر بفرســتید یا بچــه ای را که اســتعداد صخــره نوردی و اشــتیاق بــاال رفتــن دارد ،مجبور به تمریــن یوگا کنیــد .مادرهایی که مــی خواهند فرزندشــان بــرآورده کننــده آرزوهای ناکام شــان باشــد ،فرصت رســیدن به آرزوها را از کودک خود مــی گیرنــد و او را به وادی هایی می کشــانند که همیشــه با خواســته ها و توانایی های فرزندشــان منطبق نیست. ایــن مادرهــا ،قبــل از آن که فرزندشــان بــه دنیا بیاید ،می دانند قرار اســت چه کاره شــود و چطور زندگــی کنــد .بــرای آنها مهم نیســت کــه کودک شــان با چــه توانایــی هایی به دنیا می آیــد و در جریان زندگــی چــه آرزوهایی پیدا می کنــد .آنها یک بار در مســیر رسیدن به آرزوهای شــان شکســت خــورده انــد و حاضر نیســتند شکســت دوبــاره را بپذیرند.
جاده را صاف می کنید؟ مادرهــای همیشــه نگــران ،مدام در حــال صاف کــردن جاده ای هســتند که فرزندشــان قصد عبور از آن را دارد .آنها حاضر نیســتند کودک شــان طعم هیچ شکســت و حتی سختی را بکشــد و برای این کــه به اعتماد بــه نفس کاذبی که برای فرزندشــان ایجــاد کــرده انــد خدشــه ای وارد نشــود ،فرصت تجربه کــردن را بــه او نمی دهند. آنهــا کاردســتی های کودک شــان را درســت می کنند تــا در مدرســه بهترین باشــد ،وقتی حوصله درس خوانــدن نــدارد ،خودشــان بــا صــدای بلند برایــش کتــاب را مــی خوانند تــا آن را بــه خاطر بســپرد و وقتی قرار اســت با کودکان دیگر مسابقه دهد ،برای این که شکســت نخورد ،بــه او راه های میان بــری را یاد مــی دهند. ایــن مادرها می دانند فرزندشــان کاســتی هایی دارد؛ امــا مــدام از او تعریــف می کننــد و برای این که تعریف های شــان درســت از آب دربیایــد ،فرصت تجربه کــردن و تنها وارد گــود شــدن را از او می گیرند.
آرزوهای تان را فدا می کنید؟ زنانــی که بی قیــد و شــرط فــداکاری مــی کننــد ،همیشــه محبــوب تریــن مادرها نیســتند.
بچــه ای را کــه آرزو دارید ،بزرگ می کنید؟ دوســت داشتید موســیقی یاد بگیرید امــا به هر دلیلــی چنین فرصتی بــرای تان 59ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
آنهــا گاهــی می تواننــد به یکــی از مــادران روی اعصــاب تبدیل شــوند که تمام زندگی شــان را تنها و تنهــا به فرزندپــروری اختصــاص داده اند و حاال خــود را قربانــی و آســیب دیــده می داننــد .این مادرهــا به محــض بچه دار شــدن ،همــه آرزوها، کارهــا و فعالیــت هــای شــان را کنار مــی گذارند و بــه بیســت و چهار ســاعته مادر کردن مشــغول می شــوند .حتــی اگر چنین کاری آنهــا را به گلوله خشــم و نا امیدی تبدیل نکند ،بعد از مدتی آنها را بــه زنانی تنها تبدیــل می کند که جــز فرزندی که دیر یــا زود حضــورش در خانه کمرنگ می شــود، چیــزی ندارند .ایــن مادرها ،بــا فرزندشــان بده و بســتان دارند .فکر می کنند یــک عمر همه زندگی شــان را وقف فرزندشــان کــرده اند و حــاال نوبت اوســت کــه زندگــی اش را وقــف والدینــش کند. ماهنامه همشهری تندرستی
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
59 Kheradmand
مادرم اینقدر نگران نباش! خودتــان را گــول نزنید .شــما می توانیــد رویای تبدیل شــدن بــه بهتریــن مــادر را در ذهــن تان داشــته باشــید و در عمل به مــادری اعصاب خرد کــن تبدیل شــوید .مادر بــودن ،می توانــد انگیزه قوی تر شــدن ،مهربــان تر بودن و فداکارتر شــدن را بــه شــما بدهد؛ اما اگــر فکر کنید کــه روی هر تصمیمی کــه می گیرید مهــر اســتاندارد می زند، کامال در اشتباهید . مادرهایــی کــه خودشــان را فرشــته نجــات می داننــد ،حاضر نیســتند بپذیرند که دام هــای ریز و درشــتی پیش پای شــان پهن شــده و گاهــی برای بهترین مــادر بودن ،ممکن اســت با آینــده فرزند شــان بازی کنند.
بــه جــای حــرف زدن وارد عمل شــوید .اگر شــما با دهــان پر صحبت نکنیــد ،فرزندتــان هم چنین عادتی را پیدا نخواهد کرد و اگر به او و همســرتان احتــرام بگذاریــد ،فرزندتان هم راه و رســم احترام گذاشــتن را یاد خواهد گرفت .این مادرها ،عاشــق نصیحت کردن هســتند .این مادرها در ذهن شــان یک دنیــا قانون کلی دارند که بــه جای عمل کردن بــه آنهــا ،ترجیح می دهنــد هر روز و هر ســاعت برای فرزندشــان تکرارشان کنند. می خواهید به هر قیمتی بهترین باشید؟ آرزوی هــر پــدر و مــادری اســت کــه فرزندش بدرخشــد و از همســاالنش یک ســر و گردن باالتر باشــد؛ اگر شــما هم چنین آرزویی در ســر داشته باشــید ،مــی توانیم درکتــان کنیم اما همه شــیوه هایــی را که ممکن اســت مثل والدیــن دیگر برای رســیدن به این آرزو امتحان کنید ،نمی توانیم درک کنیم .کمک به پیشــرفت فرزندتان با مدام سرزنش کردن یا ســرگردان کردنــش در کالس های مختلف، نمی تواند راه درســتی برای باال فرســتادنش از پله هــای ترقی باشــد .گذشــته از این ،اگــر تصور می کنیــد فرزندتــان در همه زمینه ها باید یک ســر و گردن از دیگران باالتر باشــد ،در اشــتباهید. برای تبدیل نشــدن به مادرهــای آزاردهنده ،باید بپذیرید که میزان توانایــی فرزندتان در زمینه های مختلف می تواند متفاوت باشــد و اگر برادر بزرگ ترش خوب نقاشــی می کنــد ،الزاما دختر کوچولوی
زیاد نصیحت می کنید؟ اگــر از شــیوه غــذا خــوردن فرزندتــان گرفته تا رفتارش با شــما و شــیوه اش برای انتخاب دوســت، همــه و همه را مــی خواهید با بیان کــردن قانون هــای کلی اصــاح کنیــد ،باز هــم در اشــتباهید. چیــزی که می تواند شــما را به یک مادر همیشــه غرغرو کــه حرف هایــش به هیچ نتیجــه ای نمی رســد تبدیل کند ،صــادر کردن همیــن قانون های کلی اســت. شــما نمــی توانیــد فرزندتــان را بــا حــرف های تــان بــه آدم بهتر و کم اشــتباه تــری تبدیل کنید، بلکــه برای نجــات او از مخمصه هــا ،اصالح کردن اشــتباهات و یاد دادن راه و رســم زندگی به او ،باید 58ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
شــما هم قرار نیســت نقاش توانمندی شود. ایــن مادرها ،فکر مــی کنند فرزندشــان باید یک دایره المعارف ســیار باشــد که از همه چیز سر در شــکل ممکن مــی آورد و هــر مهارتی را به بهترین ِ یاد مــی گیرد. در میان اخبار حوادث گیر افتاده اید؟ همــان روزی که مــی گویند قرار اســت چند ماه دیگر مــادر شــوید ،نگرانی هــای تان شــروع می شــود .از ســالم به دنیــا آمدنش گرفته تــا باهوش و بــا تربیت شــدنش ،همه و همه مــی توانند فکر شــما را مشــغول کنند .این نگرانی ها با هر ســال بــزرگ تر شــدن فرزندتــان چند برابر می شــوند و زمانــی که بــه اجتمــاع وارد می شــود و از جلوی چشــم تان دور می شــود هم به تعدادشان افزوده می شود. حــاال در ایــن دنیای پر از نگرانــی ،اگر مثل خیلی از مادرهای همیشــه مضطرب البالی اخبار حوادث بــه دنبال اتفــاق هایی که به شــما ثابت می کنند حــق دارید نگران باشــید می گردیــد ،قطعا زندگی ســختی را بــرای خودتــان و فرزندتان می ســازید. مادرهایی که بیش از حد خودشــان را می ترسانند، مثــل ســایه همراهش مــی روند و فکــر می کنند تنها در حضور خودشــان اســت که فرزندشــان می تواند امنیت و آرامش داشــته باشــد. ایــن مادرهــا ،فکــر مــی کننــد همــه دام های دنیــا پیش روی فرزندشــان پهن شــده و اگــر او را
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
58 Kheradmand
57 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند57
56 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند56
داشــتم و االن هــم عالقه دارم .به نظــرم واقعا باید بــرای کتــاب و کتابخوانــی قدم هــای جدی تری برداشــت. مطالعــه یعنی افزایــش آگاهی و این مســاله خیلی مهم اســت امــا فکر می کنــم با یانکــه این موضــوع خیلــی مهم اســت ،آن طــور که باید و شــاید بــه آن بها داده نمــی شــود .البتــه ایــن را هــم بگویــم که مــن به غیــر از مطالعــه ،وقــت هایی کــه خانه هســتم به دیدار اقوام و دوستان هــم مــی روم .آنهــا هــم به من ســر می زننــد و خالصــه دیدار تازه می کنیــم .از همین دیدارها و رفــت و آمدها هــم آدم انرژی و روحیــه می گیــرد و چه خوب اســت بودن هایی که حال آدم را خوب مــی کنند. اگر اشــتباه نکنــم دختران ســال هاســت در ایران زندگی نمی کنند و کنار شــما نسیتند .دوری فرزند سخت نیست؟ دختــر مــن که تنهــا فرزنــد و زندگی من اســت، ســال هاســت در اروپا زندگی می کند .او درس هنر خوانــده و همــان جا هم زندگی مــی کند .طبیعی اســت که دوری از عزیزان برای انسان خیلی سخت اســت و بــرای من هم همین طور ،امــا به هر حال آدم ها برای انتخاب مســیر زندگــی و محل زندگی شــان آزاد هســتند .دختر من هم زندگی خودش را دارد و خــدا را شــکر که در زندگــی و کارش موفق اســت .همین برای من مایه دلگرمی و خوشــحالی است. شــما هیچ وقت دوست نداشــتید از ایران بروید و کنار دخترتــان زندگی کنید؟ افتخــار زندگــی مــن ایرانــی بودنم اســت و این افتخار سرچشــمه خوشــبختی ام .پس چــرا باید از ایــران بروم؟
کشــورهای دیگر بــه نمایش درآمد و بســیار مورد توجــه قــرار گرفت .یک ســال بعــد از اینکــه آن فیلم نمایش داده شــده مــن به انگلیــس رفتم و آنتونی کوئیــن را اتفاقی در خیابــان دیدم .بعد از کلی خــوش و بــش ،به من گفــت« :در انگلیس کلی در مــورد تو مطلب و مقالــه نوشــتند و عکســت را هم خیلی از روزنامه ها و مجله های مربــوط به فیلــم چاپ کــرده انــد .او بــه مــن گفت تــو نظر بســیاری از اهالی حرفه ای سینما و حتــی منتقــدان را به خــودت جلب کرده ای». بعــد از همــه ایــن تعریــف و تمجیدهــا بــه مــن گفــت« :خانه من بــزرگ اســت .تو پیش مــن بیا تــا با هــم زندگی کنیــم و چنــد کار خــوب ســینما و تئاتــر هــم با همــکاری هم انجام می دهیم ».مــن در جواب به او گفتم« :من اگر تالشــی می کنــم برای فرهنگ و هنر ســرزمین خودم اســت .من اگر بخواهم ایران را تــرک کنم یک انســان بــی هویت می شــوم». بعــد بــرای آنتونــی کوئیــن از مملکتم گفتــم؛ از فرهنگ غنی ای که کشــور مــا دارد ،از ادبیات کهن و شــعرهای غنی مــان .برای او کلــی توضیح دادم و گفتــم« :مطمئن بــاش اگر روزی مجبور شــوم از مملکــت خودم بروم ،دیگــر هیچ میلی به فعالیت هنــری هــم نخواهم داشــت .من واقعا عاشــقانه ایــران و مــردم ســرزمینم را دوســت دارم و بدون اغــراق مــی گویــم هویت مــن مملکــت و مردم شــریف مملکت ام هســتند». اگــر شــرایط جســمانی تان بهتــر شــود االن هم دوســت دارید بــازی کنیــد؟ کارهایی را دوســت داریــد که تمایل به حضور در آنها داشــته باشــید؟ راســتش در حــال حاضــر هــم گهگاهــی پیشنهادهایی می شــود و فیلمنامه ها را برایم می فرســتند .ســناریوها را هم می خوانــم اما واقعیت این اســت که هیچ کــدام از کارها نمــی توانند از نظــر قصه جذبم کنند ،اما اگر ســامت کاملم را به دســت بیاورم و بــه امید خدا بهبــود کامل حاصل شــود ،خیلی دوســت دارم یک بار دیگــر به خانه خــودم یعنی تئاتــر برگــردم .من هنوز هــم تئاتر را عاشــقانه دوســت دارم و امیــدوارم بــه این هنر بیشــتر از اینها بها داده شــود. هفته نامه زندگی مثبت
به خاطر هنر ماندید یا کشورتان را دوست دارید؟ در جــواب این ســوالتان اجازه بدهیــد یک مثال برایتــان بزنــم .مــن بعــد از دانشــکده هنرهــای داراماتیــک یــک دوره کارگردانی هــم در انگلیس دیــدم .قبل از این موضــوع ما در ایــران با مرحوم آنتونی کوئین هم بــازی بودیم و فیلمی کار کردیم به اســم «کاروان هــا» .من از همــان دوران جوانی هر نقشــی را که می گرفتــم و قرار بــود بازی اش کنــم ،آنقدر در موردش مطالعــه و روی آن کار می کــردم تا کامال به آن مســلط شــوم. در ایــن فیلم هــم طبق روال همیــن کار را کردم. بعدهــا که ایــن فیلم ســاخته شــد ،در هالیوود و 55ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
55 Kheradmand
راز بزرگ زندگی محمدعلی کشاورز نژالپیکانیان
هنردوســت و هنرمند اصفهان در روحیه من تاثیر زیادی گذاشــتند .بعدهــا که بزرگ تر شــدم و بــه مدرســه رفتم از معلمانــم هم خیلی چیزها یــاد گرفتم.
محمدعلی کشــاورز یکــی از همان چهــره های دوست داشــتنی اســت که نیازی به معرفی ندارد. نقــش آفرینی هــای ماندگار او در شــخصیت های فیلم و ســریال هــای تاریخی مثل «هزاردســتان»، «مــادر»« ،پدرســاالر» و ...آنقــدر بــرای مخاطــب خاطره انگیز و شــیرین اســت که همچنــان هم او را با نام پدرســاالر می شناســند .استاد کشاورز چند ســالی اســت به دلیل بیماری شــان کمتر بازی می کننــد ،اما هنوز هــم روحیه مثبت و ســرزندگی را همراه خود دارند و عالقــه مندند به تئاتر برگردند. در این مطلب ســراغ محمدعلی کشــاورز رفتیم تا عالوه بــر مــرور خاطره هــا درباره نگاهشــان به زندگی با ایشــان هم صحبت شــویم. اســتاد کشــاورز! شــما همیشــه روحیــه خوبی دارید و ســرحال هســتید؛ رمز این سرحالی چیست ؟ نظر لطــف شماســت که می گویید مــن هنوز هم ســرحال هســتم .به هر حال االن ســن و ســالی از من گذشــته و شــاید دیگر روحیه ســال های جوانی و حتی چند ســال پیش را هم نداشــتم باشم ،اما فکــر می کنــم خود حــس زندگی کــردن و ســالم زندگی کــردن روحیه هر فــردی را تحت تاثیــر قــرار مــی دهد .کنــار ایــن مــورد ،تغذیه درســت و ورزش هــم در ایــن موضــوع بــه نظرم خیلی مهم اســت .بعد از ســال ها زندگی و تجربه در عرصــه های مختلف بــه این نتیجه رســیده ام که باید زندگی را دوســت داشــت و از لحظه لحظه آن لــذت بــرد .البته مــن در زندگی خودم ســعی کــردم رعایت خیلی مــوارد از جمله همــان هایی کــه برایتان گفتــم را بکنم.
اســتاد! همیشــه مــی گوینــد روح هنرمنــدان لطیف اســت .فعالیت های شــما در عرصه هنر بازیگــری چقدر در زندگی شــخصی تان تاثیر مثبت داشته؟ مــن یاد گرفتــم اگر می خواهم ســراغ فرهنــگ و هنر بــروم و کار هنری بکنم باید کل این ســرزمین از شمال تا جنوب شــرق و غــرب اش را بشناســم و با آداب و رســوم و جــای جای این مملکت آشــنا شــوم .مــن یاد گرفتــم باید این اشــراف و معلومات را داشــته باشــم تا بتوانم در کارم مســلط تــر باشــم .قطعا آشــنایی بــا چنین آموزه های ارزشــمندی انســان را به زندگی بهتر و باکفیفــت تــر زندگی کــردن ترغیب مــی کند و شــوق زندگــی را در هر فردی بیشــتر می کند .من هــم از ایــن قاعده مســتثنی نبودم و وقتی شــوق زندگــی در خودم بیشــتر به وجود آمــد ،نگاهم به زندگی مثبت تر شــد.
این شــیوه زندگی در مورد خودتان چقدر تاثیرگذار بوده و چقدر ســعی کردید در طــول زندگی تان به آن پایبند باشید؟ مــی خواهــم از خــودم تعریــف کنم اما ســعی کردم همیشــه به حرف هایی که بــه آنها معتقدم و می زنم پایبند باشــم و آنها را در زندگی ام جاری کنــم .وقتی مــن به ایــن قضیه معتقــدم طبیعی اســت که بر زندگی خودم هم تاثیرگــذار بوده .من واقعا خدا را شــکر می کنم که در این ســرزمین به دنیــا آمده و زندگــی کــرده ام .در مملکتی که هر گوشــه و کنارش یادآورد فرهنگ غنی این ســرزمین اســت .داشــتن هم میهنــان شــریف و آنهایی که واقعــا از زندگی کردن کنار آنها می شــود همیشــه لذت بــرد .من در اصفهان به دنیا آمــده ام و مردم
پــس شــما معتقدید نــوع نگاه افــراد بــه زندگی باعــث باالرفتــن روحیه شــان می شــود؟ طبیعتــا خیلــی زیــاد .نــوع نــگاه هر کــس به زندگی شــیوه زندگی او را شــکل می دهد و همین موضوع باعث می شــود او روحیــه خوب یا خدای نکرده بدی داشــته باشد .من همیشــه سعی کرده ام در زندگی قدر نعمت هایی که داشــتم را بدانم. قدرشناســی از خیلــی نعمــت های زندگــی که در راس همــه آنها به اعتقاد من ســامت اســت ،می توانــد انگیزه زندگی کــردن را در هر فردی باال ببرد و تفکــر آنها را بــه زندگی تغییر دهد و به ســمت مثبت شــدن هدایت کند. 54ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بازیگری شــغل بی حاشــیه ای نیست و اتفاقا باال و پاییــن هــای بســیاری دارد .در ســال هایی که فعالیت بیشتری داشــتید برایتان پیش آمده بود کــه در مقاطعی دچــار این ناراحتی ها شــوید؟ چطــور آنها را کنتــرل می کردید؟ این حرفی که شــما می گویید درســت اســت، اما راســتش تنش در کار من به آن شــکل به وجود نیامد .شــاید به دلیل اوضاع قدیــم و جدید بود که همه چیز خیلی با هم تفاوت داشــت .من شــانس بزرگ دیگری داشــتم و آن همــکاری ام با آدم های درســت بود .من همیشــه با آدم هایی کارکردم که همگی انســان بودند و علم و دانش زیادی داشتند. ســر کار هــم زیــاد پیش می آمد که ســر مســائل مختلــف بحث و گفت و گو کنیــم ولی هیچ وقت بحــث هایمان به معنــای تنش نبود. اســتاد کشــاورز! از این روزهایتان برایمان بگویید؛ بیشــتر روزتان را صرف چــه کارهایی می کنید؟ ایــن روزهــا کــه بیشــتر در خانه هســتم و برای دوران نقاهتــم اســتراحت می کنم چــون کمی راه رفتن برایم دشــوار شــده و ســعی مــی کنم کمتر حرکت کنــم ،از خانه بیرون نمی آیــم و ولی وقتی در خانه هســتم ،بیشــتر وقتم را صرف مطالعه می کنــم .مــن از قدیم هــم مطالعه را خیلی دوســت
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
54 Kheradmand
عصبی -کالبدی جهانشــمول که استاد آن ها چارلی چاپلیــن بود) امــری به خودی خود مســئله ســاز نیســت.در نهایت ممکن اســت اعتبــار اجتماعی یک فرد را که یک «شــوخی بــی جا» می کنــد از میان ببرد یــا کاهش دهد ،اما در قالــب شــوخی کردن فعــا ل ، شوخی های ا صطالح آنچــه ما به « جــو ک بــه آن مــی گوییــم، گفتن » تواند مــی بسیا ر بیشتر از ایــن پیــش برود و به تنــش های اجتماعــی ،کژفهمــی هــا و حتی خشــونت های فیزیکی منجر شود. به عبارت دیگر مــرز میان توهین و تحقیر از یک ســو و شــوخی و طنز از ســوی دیگر بســیار ظریف است و خطرنــاک. رژیــم هــای سیاســی در قــرن بیســتم تــاش کــرده انــد این مــرز را در اختیــار خود بگیرند و بــه صــورت هــای مختلفی نیــز ایــن کار را کــرده اند اما کمتر موفق بوده اند و شــاید بتوانیم بگوییــم تقریبا کامال غیرموفــق بــوده انــد .اگــر اندکی درباره ناسازگاری امر سیاســی (نظم /خشــونت/ جــدی بــودن) و امر شــوخ (بی نظمــی /آزادی /مهربانی و صمیمیت) بیندیشــیم ،مــی بینیم که ذات شــوخی در جهتی کامال همســاز و هماهنــگ بــا طبیعــت حرکت می کند ،در حالی کــه ذات جدی بودن در جهتــی کامــا ضدطبیعت قــرار دارد. بــه همین ســبب رژیم های سیاســی دوست بــه ویــژه دیکتاتوری ها تحمل شــوخی داریم و را ندارنــد و در برابــر آن واکنــش هــای د ا ر یــم پارانویایی از خود نشان می دهند و تالش نیز به آن می کننــد این امر را بــه مجموعه مردمان بگذارند، زیر دســتور خــود نیز منتقل کننــد .چهره رفتــار را عبوس و جدی دولت های کمونیســتی شرق اروپا که نمونه ای درخشــان از آن را در فیلم «زندگــی دیگــران» ( )2006اثــر فلوریان دونرســمارک مــی بینیــم از همین جا ناشــی می شــود .بعد دیگــری نیز در داشته باشیم، دیالکتیک شــوخی /جدی هســت که حــال چــه ایــن 53ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بــرای ما بــه مثابه پهنــه و کشــوری چندفرهنگی بســیار حائز اهمیت اســت و به همیــن دلیل نیز بارهــا و بارها مــورد توجه و بحث و مناقشــه قرار گرفتــه و این جا شــاید فرصتی باشــد که درباره آن ســخن بگوییم . این کــه در پهنه ای چند فرهنگی زندگــی مــی کنیــم از یــک ســو به بــاور مــا ،باید مــا را به ســوی روابطــی از جنــس «خویشــاوندی شــوخی وار» ببرد تــا بتوانیم با یکدیگر صمیمی تر باشیم و همچون غریبه ها با یکدیگر رفتار نکنیم؛ یعنــی در عین حال که هرکــدام از ما هویت خودمــان را بــه ر سمیت مــی شناسیم، آن را
دوست دیگران احتــرام همیــن نیــز بــا هو یــت دیگران
هویــت مربوط
به ســبک زندگی باشــد ،چه طبقــه اجتماعی ،چه مربــوط به میزان ســرمایه های فرهنگــی یک فرد باشــد ،چه مربوط به ســطح و موقعیــت ثروتش. از همــه مهــم تــر هویت هــای محلــی /قومی هســتند که در کشــور ما بــه صورت گســترده ای وجــود دارند .به همین دلیــل من هرگز نپذیرفته ام که شــوخی های بین قومــی را بایــد لزوما و همه جــا در رده «توهین» قــرار داد .هرچند به شــدت معتقدم زمان این گونه شــوخی هــا ،همچون زمان شــوخی های جنســیتی از میان ســه نوع شــوخی رایج میان ایرانیان (در کنار شــوخی های سیاســی) به ســر آمده اســت ،زیرا ما به نوعی بلوغ رســیده ایــم که مــی توانیم روابــط صمیمی خــود را فراتر از نظــام های شــوخی وار مدیریــت و تنظیم کنیم و بدون از دســت دادن صمیمیــت با مرزهای میان توهین و خویشــاوندی شــوخی وار بازی نکینم. اما چرا معتقدیم که برخالف شــوخی های قومی و جنسیتی ،شوخی های سیاسی /اجتماعی هنوز و شــاید برای همیشــه برای ما الزمند؛ زیــرا این گونه شــوخی ها ،دروازه هایی گشــوده به ســوی آزادی هســتند که نظم اجتماعــی در برخــی از پهنه ها تــاش دارد آن هــا را در قالب های توتالیتاریســتی ببندد. ایــن درحالــی اســت که از نظــام های باســتانی تــا امروز ایــن گونه شــوخی ها نوعــی راه خروج و تخلیه خشــم هــا و هیجان هــای اجتماعی و سیاســی به حســاب می آمده اند که در حوزه هــای آفرینــش و خالقیــت هنری بــه زایش نمایــش و هنرهــای دیگر انجامیــده اند و چارچوب های ســخت و بی رحــم زور را با فرایندهای نــرم و انعطاف آمیز طنز بــه آرامش رســانده اند. اینکــه ما مدت هاســت با باالگرفتن تنــش های سیاســی نتوانســته ایم ،یا کمتر توانســته ایم به این گونه شــوخی هــا امــکان دهیــم و قابلیــت خــود را در خوانش طنزآمیــز حــوداث ،برخــورد طنزآمیز و با شــوخی بــا یکدیگر از دســت داده ایم ،به نظــر من نوعی آســیب اجتماعی اســت کــه شــاید تنها هنــر ،از جنس هنــر واقعی و نه از جنــس لودگی هایی که امروز بســیار در فیلمفارســی های جدیــد با عنوان «کمدی» و «شــادی» به ما عرضه می شــود ،بتواند به مــا بازگردانــد .توانایی شــوخی کــردن ،توانایی خندانــدن و خندیــدن ،در نهایــت انســانی ترین جنبه انســان اســت و از او موجودی می ســازد که همــواره می تواند به رغم فاصلــه زیاد و هولناکش با طبیعــت ،او را بــه طبیعت بازگرداند و شــوخی انســانی را به گونه ای شــوخی از میــان میلیون ها گونه شــوخی و عجایب طبیعــت تبدیل کند که در ســطح زبان و کالبــد ما به کنش و اندیشــه تبدیل می شــود و ســپس با همین ابزارها به تفســیر می از :هفتــه نامــه کرگــدن رســد.
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
53 Kheradmand
ناصر فکوهی شــوخی و امر سیاســی؛ مــردم چــه زمانی ســراغ شــوخی مــی رونــد؟ آیا
دیکتاتورها شوخی سرشان نمی شود در انسان شناســی اشاره کنم که برای بسیاری از خواننــدگان ،هر چند مفهوم را نشناســند، کامال آشــنا هســتند .این مفاهیــم را می تــوان در برابــر این پرســش ها قــرار داد: در هــر فرهنــگ و جامعه ای چه کســی با چه کســی در چه موقعیتی و دربــاره چه چیز ها یــی شــوخی مــی کند؟ یــا اینکه شــرایط اجتماعی تولیــد و بازتولید خنــده و شــوخی چه هســتند؟ بــی شــک در ایــن جــا بایــد فراتــر از مفهــوم برگســونی برویم و به روابط شــوخی واری برســیم که بــرای نمونه در مفهوم «خویشــاوندی شــوخی وار» ( )Joking Relationshipنخســتین بــار آلفرد رادکلیــف بــراون ( )1881 -1955انســان شــناس اجتماعــی بریتانیایــی ،در مقالــه معروفــش در «مجله بین المللــی مطالعات آفریقایی» در ســال 1940مطــرح کرد. مطالعــات رادکلیف بــراون در آفریقا که ســپس به وســیله پژوهــش هــای گوناگون دیگــری تایید شــدند ،نشــان می دادند در کشورهایی چون مالی، بورکینافاسو ،ماداگاسکار و ...رسومی باستانی وجود دارنــد کــه براســاس آن ها ،افــراد قبایــل مختلف، افراد مختلف یک خانــواده به خصوص در رده دوم (پســر یا دخترعموهــا و دایی ها و غیــره) نه تنها به صورت گســترده بــا یکدیگر شــوخی می کنند، بلکــه اغلب حتی بنــا بر عرف ناچار بــه این کارند. این شــوخی هــا کــه براســاس مضامیــن اغلب مشــخصی انجام می گیرند ،با آنچه برگســون منشا خنــده می دانــد (مکانیکی شــدن یــک موقعیت بیولوژیک در یک تفســیر زبان شــناختی انسانی) متفاوتنــد و شــباهت بســیاری به شــوخی هایی دارنــد که هنــوز در جوامع انســانی وجــود دارند و کلیشــه های قدیمــی را مبنای شــوخی قرار می دهنــد .یعنی شــوخی هایی مضمونی هســتند که گاه شــامل یک گروه کوچک و گاه شامل یک گروه بســیار بزرگ انســانی می شوند. هنــوز در اروپا ،آلمانی ها بــه نظم بیش از اندازه، انگلیســی ها به کهنه پرســتی و اســکاتلندی ها به حساســیت شــهرت دارند .روشــن اســت که هیچ کدام از این کلیشــه هــا ،پایه و اساســی واقعی به
شــوخی ابزار همگرایی اجتماعی اســت و وقتی در جامعــه ای رواج پیــدا می کند نشــانه ای از ظهور حقیقتی اســت؟ میان رســاله هانری برگســون« -خنــده» (-)1900 تا زمان میــان کونــدرا« -شــوخی» ( -)1967بیش از نیــم قرن و دنیایی از اندیشــه فاصله اســت .این همان زمانی اســت که درســت پیش از حوادث مه 1968و زیر و رو شــدن رویکــرد جهان به نهادها و روابــط اجتماعی ،خنده و شــوخی همچون پدیده های بســیار دیگری به تصاحب امر سیاسی در می آید .البته این امر به معنای آن نیســت که شــوخی پیشینه ای سیاســی نداشته است. مــی دانیــم که نمایش هــای کمیک در غــرب ،یا نمایش های روحوضی در کشور خود ما (شخصیت های دلقک و ســیاه) بسیار سیاســی بوده اند و بار عاطفی شــدیدی از این لحاظ داشــته اند و گاه نیز بســیار تاثیرگذار بــوده اند .بحث بر ســر تصاحب اســت و نه اســتفاده از شوخی و خنده. از این رو اســت که در رســاله برگســون ،چنین بر انســانی بودن ،اندیشــمند بــودن و موقعیت ناب خنــده به مثابه موقعیتی انســانی تاکید می شــود و در رمــان کونــدرا بر این که چگونه یک شــوخی، زندگــی یک جــوان را زیــر و رو می کنــد؛ باز هم از این رو اســت کــه تحمل در برابر شــوخی ،طنز و حتــی خنده ،با توتالیتاریســم و قــدرت یابی امر سیاســی بر ســوژه فردی نســبتی معکــوس دارد و جــز در مواقع و موقعیــت هایی جهنمی -همچون کره شــمالی امروز کــه خنده خود بخشــی از یک نمایش تراژیک عمومی اســت و افــراد بر صورت و روان خود نصبش کرده اند -ســر ســازگاری با زور و استبداد ندارند. امــا اگر خواســته باشــم بیشــتر در حــوزه خود بمانم ،مــی توانم به گروهــی از مفاهیم تخصصی 52ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
معنای گســترش مطلق این صفــات ندارند. آنچــه رادکلیف براون و پس از او تا امروز انســان شناســان دیگر در پی نشــان دادنش بــوده اند ،این اســت که روابط شــوخی وار به خصوص میان گروه هایــی که بــه اندازه کافــی به یکدیگــر نزدیکند و لزوما به طرف دشــمنی آشــکار با هم نمــی روند، اما به انــدازه کافی از یکدیگر تمایــز دارند که الزم باشــد روابطشــان با یکدیگر صمیمی تــر و گرم تر شــود ،در جوامــع روابط شــوخی وار را ایجاد کرده انــد کــه در هــر فرهنگــی با هــر فرهنــگ دیگر متفاوت اســت؛ امــا همواره بســیار پیچیده اند. این یکی از تزهای اساســی برگســون در «خنده» است که شــوخی و خنده مســتقیما «هوشمندی» انســان را هدف مــی گیرند و نه عواطــف او را ،به همیــن جهت تا فرهنگــی را دقیــق و عمیق درک نکنیم ،نمی توانیم متوجه شــوخی هایش بشــویم و واقعــا به همان انــدازه از آن ها لــذت ببریم که فردی از همــان فرهنگ. اما شــوخی و خنــده روی دیگر و منفــی ای هم دارد و آن زمانی اســت که دو فرد ،دو گروه ،کوچک یــا بزرگ به صورت دائم یا موقت ،دارای پتانســیلی از خصومت و دشــمنی و تنش با یکدیگرند .در این حالت ،شــوخی کردن نه فقط ممکن اســت کمکی به آب شــدن یخ های میــان آن ها نکند ،بلکه قادر اســت روابط خصومــت آمیز بالقــوه را به روابطی بالفعــل تبدیل کنــد .یعنی میــان آن هــا درگیری ایجــاد کنــد .در این جا شــوخی نوعی «خشــونت نمادیــن» می بیند .البته گاه به ســهولت می تواند به یک خشــونت واقعی و فیزیکی منجر شــود. از ایــن رو شــاید بتوان گفت شــوخی دســت کم از ایــن لحــاظ مثــل یک تیــغ دولبه اســت ،یعنی هــم مــی تواند به نزدیکــی میان افــراد کمک کند و هــم به دور شــدن آن هــا از یکدیگــر .این نکته ای اســت که نظام هــای فرهنگی ،دینــی و عرفی از هزاران ســال پیش به آن رســیده اند و در شــیوه هــای آداب و رســوم خود وارد کــرده اند و قواعدی گاه ســختگیرانه هم وضع کــرده اند. از این رو گفتن این که شــوخی رســم و رســومی دارد و آداب و عرفــی کــه ندانســتن آن هــا مــی تواند به فاجعه منجر شــود ،کامال درســت اســت. در حقیقــت خنــده دار نبــودن شــوخی ،یک امر هوشــمندانه اســت ،زیرا رویداد خنده دار صرفا در موقعیت هوشــمندی خــاص یک فرهنــگ ،خنده دار اســت .مگر در مــواردی اســتثنایی (نظام های
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
52 Kheradmand
51 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند51
50 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند50
« مســعو د کیمیایــی» و منفردزاده در اواخر داســتان ترانــه دُن َبکی با مطلع شــعری َ «ت َت تــق تــق َتتَــق دنبکی رو بــاش»... عرضه کــرده اند.
49ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
بقیه در صفحه 63
توســط این دبیر شــیمی ،وجه کمیک ترانــه را در اجــرا تقویت کرده اســت». در فیلــم «تولدت مبارک» به عنــوان یکی از تالش های پیگیرانه «نصرت الله وحدت» برای ســاخت و عرضــه فیمل هــای کمدی در دهــه ،1350 َرنگ ها و ِرنگ هایــی از ملودی (به گمانم کالم) این ترانه مشــهور ،مناسبتی فقط بی ِ و فراگیــ ِر ایراین ســاخته «انوشــیروان رو حانــی» در تمام طول فیلــم به گوش می خــورد .آهنگســاز در مواجه بــا مردی که در داســتان فیلم شناسنامه اش گم شده از این ترانه اســتفاده ای رمانتیک کرده اســت. در پایــان صــدور یک شناســنامه جدید برای مــرد (در کنار مشــکالت دیگری مثــل دو زنه شــدن!) برای او به منزله تولــدی دوباره تصویر می شــود و کارکرد نمادین و فرامتنی ترانه بیشتر به چشــم می آید.  نصراله وحدت در «دزد و پاســبان» در کنــار ملــودی های خوب «بابک افشــار» برای موســیقی محــض فیلم ،مثال زنده یاد «میری» هم ترانه شــبه فکاهی« ،خورشید خانم جان» را به عنوان یکی از پاســاژهای قصه اجرا مــی کند تا اینجا هم کارگردان («محمود کوشــان») به ســنت دیگر فیلم های ایرانــی روز وفادار مانده باشــد .در «قیصر» بــه یک باره و برخــاف روایت
تراژیــک فیلم،
نگارنــده زمانــی فکر می کرد که ایــن ترانه وصله ای ناجور در فیلم اســت و آن را سفارش تهیه کننده بــه ضرورت بــازار می پنداشــت؛ اما حــال معتقد اســت که کیمیایی هم این پاســاژ را برای نمایش نشــانه هایی از گذشــته قیصر که قرار است با آن ها وداع کند در فیلم گنجانده اســت( .آن هم درســت در آخرین شــب زندگی اش)... در «دایــی جــان ناپلئــون» در جایــگاه ســریالی با داســتان چندین ســاعته و پی در پــی که بــی چــک و چانه مــی توان عنــوان بهتریــن «فیلم» کمــدی در تمام تاریــخ تلویزیــون و ســینمای ایــران را نثــارش کرد« ،ناصــر تقوایــی» ،کارگردان و «شــیدا قره چــه داغی» ،آهنگســاز (با در کارنامه داشتن موســیقی خوبش برای «رگبار») دســت به انتخابی آگاهانه و توام با شــجاعت زدند .این انتخاب چیزی نیست به جز گلچیــن کردن قطعه های موســیقایی شــالم تا ِر استاد «جلیل شــهناز» و کمانچه های اســتاد «اصغر بهــاری» و ...به همــراه خیل ملودی هایی که از موســیقی دســتگاهی و برنامه گل هــای رادیو بــه عاریت گرفته شــده و با دقت، ذوق و هوشــمندی بــر صحنــه هایــی از فیلم کــه این دو نفــر (کارگردان و آهنگســاز) وجود موســیقی را در آن هــا ضــروری دیــده اند به خوبــی جای گرفته اســت.
49 Kheradmand
نو شته عل ی ش ی رازی قسم ت دوم
بررسی موسیقی فیلم های کمدی در ایران
فکلــی» که بــه نظر می « جو جــه رســد از چینــش اتفاقــی عواملی مثل قصــه ،حال و هــوا ،آدم ها و فضا و برخــورد غریزی فیلمســاز و همکارانش بــا موضوع فیلم شــکل گرفته است، آن قدر خوب اســت که حتی می توانــد به ضد خودش هــم در جایگاه یــک فیلمفارســی بــدل شــود و علیــه ایــن جنس فیلــم عمــل کنــد! گفتنــی اینکــه در تمــام فیلــم هایــی با حال و هوای خنــده آفرینی از جنس فیملفارســی ،جدای از ترانه های با توجیه و بی توجیه گنجانده شــده ،کســی همچون زنده یاد روبیــک منصوری نیز به ایفای نقش همیشــگی (و ساکســیفون را بر پــس زمینه صدای ســاز کوبه ای معموال چاره ســازش در محدوده آن سینما مشغول الکترونیــک صــدای گیتار همراهــی می کند. بود. در ادامــه ،ملودی و صدای خاص هارمونیکا (ســاز بدین ترتیــب که مثال در فیلم «ممــل آمریکایی» دهنــی) نیز فضای موســیقایی فیلم های وســترن گذشــته از ترانــه «کمک کــن» و موســیقی خوب را تداعــی مــی کند که به شــدت با گــره های پی زنده یــاد «واروژان (که شــکل معمول و گســترش درپــی فیلم هماهنگ اســت و شناســاننده خوبی یافتــه ای از ملودی اصلی همین ترانــه را به عنوان برای کلیــت مضمونــی و ســاختاری «ورود آقایان موســیقی اوریجینال این فیلم تشــکیل داده بود) ،ممنــوع» محســوب مــی شــود .دارابی (بــا بازی روبیــک هــم از قطعه های اقتباســی و غیرتولیدی «ویشــکا آســایش») مدیــر مســتبد و ضدمرد یک همیشــگی اش در صحنه های پرتنــش ،زد و خورد دبیرســتان دخترانه اســت که مجبور به اســتخدام و دزدی هــا و گروکشــی هــای ممــل و دوســتان موقتــی جبلی (با بــازی «رضا عطــاران») به عنوان بزهکارش اســتفاده کرد. دبیــر شــیمی چند دانــش آموز دختر کــه از بخت ایــن ،وجه مشــترک فیلم های فارســی خنده دار ،بســیاری در المپیاد برخوردارند ،می شــود. جــدی ،حادثــه ای و بقیه بود که در بدنه ســینمای  آن زمان تولید می شــدند .البته ســطح فیلم «ممل «انوشیروان رو حانی» آمریکایی» نیز کمی باالتر از فیلمفارســی های رایج دخترهــا بــه هــر دری مــی زننــد تــا هــم از بود و به پشــتوانه درک درست و دانش کارگردانش« ،دیوار»هــای بلنــد و بــی مــوردی کــه دارابی در زنــده یــاد «شــاپور قریــب» کــه مثال فیلــم های محیط مدرســه برایشان برافراشــته گذر کنند و هم «هفت تیرهای جوبی»« ،غریبه» و «رقاصه شــهر» بتواننــد جبلی را در مدرســه نگه دارند .شــخصیت را هم در کارنامه داشــت« ،ممل آمریکایی» این بار زن ســاالر و فمنیســت دارابی کنایه ای از اســتبداد تلفیقی از ســینمای رویاپرداز را به همراه رگه هایی جهان ســومی و دیوارهای برافراشــته در این نقطه کــم رنگ از ایــده آل هایی ذهنی این فیلم ســاز را از جهان نیز هســت و ارجــاع های متنی و فرامتنی شــامل می شــد .در همین بســتر بود که موسیقی بســیاری در خود دارد .در چنین فضایی ســاجدی با ارویجینال واروژان و همچنین تالش همیشــه موفق بهره گرفتن «مناســب و متناســب» از شکل ایرانی روبیــک (البته در ســطح همــان ســینما) در ممل شــده و فارســی در کالم از ترانــه مشــهور «دیوار» ( )The Wallاثــر گــروه پینک فولیــد ،تمام فضای آمریکایی به چشــم می آمد. یکــی از کامــل تریــن و بهترین موســیقی فیلم صوتی و موســیقایی فیلــم را تحت تاثیــر قرار می هــا را در میان مجموعــه آثار کمــدی و خنده دار دهــد .هر بار قســمتی از این ترانه آداپته شــده(!) تاریــخ ســینمای ایران «حیــدر ســاجدی» در فیلم در جایــی از فیلــم شــنیده می شــود .البتــه مرور «ورود آقایــان ممنــوع» ارائه کرد .موســیی ابتدایی شــعر اصلی ترانه «دیــوار» و ترجمه آن هم چندان فیلم که در گام بزرگ (ماژور) نوشــته شــده ،صدای خالی از لطف نیســت و ما را متوجــه این می کند 48ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 48 Kheradmand Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283 کــه حتی شــعر اوریجینال هــم تا حد زیــادی به فضــا و داســتان «ورود آقایان ممنوع» مــی خو َرد. به عــاوه آگاهــی از همیــن موضوع و اســتفاده هوشــمندانه ســاجدی و «رامبد جوان» (کارگردان فیلم) دوچنــدان بر بار کمیــک و تقویت فضای موســیقایی نیز می افزاید. We don’t need no education ما به آموزش نیازی نداریم We don’t need no thought control ما به کنترل ذهنی نیازی نداریم No dark sarcasm in the classroom نمــی خوایم که تــوی کالس به ما ریشــخند بزنین Teacher leave them kids alone معلم! دست از سر این بچه ها بردار Hey teacher leave them kids alone هی! معلم! دست از سر این بچه ها بردار All in all it’s just another brick in the wall همــه اینــا روی هم رفتــه مثل آجر دیگــه ای در دیوار مــی مونه All in all you’re just another brick in the wall روی هــم رفته همه شــما مثل آجر دیگــه ای در دیــوار می مونین نکتــه دیگر ،گنجاندن یک قطعه شــعر جالب در جایی میــان یکی از ملودی هــای ترانه منبع (The )wallاســت که حاال در بازســازی فارســی ،مایه ای کمیــک بدان افــزوده شــده اســت! در این بخش گــروه ُکــر در حالتــی توام بــا نهیــب و التماس به ســرعت چنین می خواننــد« :هی دارابــی! دارابی! دارابی! بیرونش نکــن!» (باید خو ِد فیلم را ببینید!) ترانــه عنوان بنــدی پایانی (آن هــم در گام ماژور و ایــن بــار با تــک خوانی عطــاران و ُکــرال خانم هــا) نیز به نــوع دیگری تکمیل کننــده بار کمیک «ورود آقایــان ممنوع» اســت و حتی ایــن نکته را بــه ذهن بیننــده می رســاند که هر چند داســتان در اینجا در حال تمام شــدن اســت ،ولی ماجراهای فیلم و کشــمکش هــای شــخصیت ها (بــه ویژه دو زوج خانــم دارابــی و آقــای دکتــر بــه همــراه آقای جبلی و یاســمن آغاســی) حــاال حاالها ادامه خواهدیافــت (شــنیدن ادامه دیالوگ هــای پایانی دارابی و دکتر که با شــروع تیتراژ و پایان ســکانس آخــر روی ترانه دوم فیلم که در تیتراژ شــنیده می شــود نیز به تقویت ایــن گمانه کمک مــی کند و نقش صــدای ناپخته عطــاران هم در ترانه بســیار مطلــوب عمل می کند که از قضــا این ناپختگی به همراه اســتفاده کاربردی از فرمول های شــیمیایی
و شهرســازی پیاده محور را جایگزین خودرومحوری کردنــد ،موضوعی که در شــهرهای ایــران همچنان از آن غفلــت می شــود و اگر حرکتــی در جهت آن وجود داشــته باشــد ،ناقــص و ناکارآمد اســت .در گفت و گو با «محســن دزیانی» ،کارشــناس شهری و اســتاد دانشــگاه ،این موضوع را بررسی کرده ایم.
دوم ،بســیاری از شــهرهای اروپا تحــت تاثیر جنگ تخریــب شــدند و خیابــان هــا کاربری خــود را از دســت دادنــد .این خیابان ها بســته شــده بودند تا دوباره ســاخته شــوند؛ اما به صورت ناخواســته این پیاده راه ها شــکل گرفــت و رفته رفته متوجه شــدند این فرهنگ مناســبی برای شــهر است . وضعیــت شــهرهای ما بــه ویــژه تهــران را در این بخــش چگونــه ارزیابی مــی کنید؟ در تهــران هــم خیابان هایی مانند ســپه ســاالر، از نخســتین پیــاده راه هــا به حســاب مــی آید؛ نمونــه هایی هم که بعدها شــکل گرفــت ،موفق نبــود .موضوع این اســت که اســاس شــکل گیری شــهرهای ما خودرو محور اســت .در گرگان هم که نمونه برداری شــده از تهران اســت ،دقیقا فرهنگ خودرومحور حکم فرماســت .همه شهرهای کشور در حــال الگوبــرداری از تهران هســتند ،همه فکر مــی کنند باید شــبیه تهران باشــند؛ بــرای مثال در گــرگان کــه چنــد زیرگــذر و روگذر احداث شــده، مــردم لذت می برند که گرگان شــبیه تهران شــده اســت ،درحالی کــه این فرهنگ غلطی بــود که در حال ترویج اســت .البته در مقابــل ،ما نمونه هایی مثل رشــت داریم که میدان مرکــزی را به پیاده راه تبدیــل کرده اند و مــی تواند الگوی خوبی باشــد. نمونــه هــای ایجادشــده در تهران هم شکســت خــورده انــد و این به این موضوع بــر می گردد که پیاده راه ،مطالعات جامع را نداشــته است و همین باعث شــده مجبور شــوند خیابــان را به وضعیت قبــل برگردانند؛ پروژه پیاده راه 17شــهریور یکی از آنهاســت .با اجرای ایــن پروژه ،یک باره دسترســی پیرامونی به ترانزیت حذف شــد .وســیله شــخصی محدود شــد ،در حالی که در اجرای پیاده راه تغییر باید پیوسته باشــد .مکان یابی صحیح ،فاکتور مهم دیگر است ،نمی شــود هر خیابان را بست و گفت که پیاده راه ســاخته ایــم .ودروهای امــدادی باید اجــازه ورود بــه محدوده را داشــته باشــند .وجود پارکینگ مجــاور پیاده راه الزامی اســت .همچنین بایــد برنامــه ای برای اصالح ســاختمان هــا وجود داشــته باشــد ،به ایــن معنی کــه منظر آنهــا زیبا شــود ،نورپردازی الزم و امکانــات رفاهی الزم ایجاد شــود .در خیابــان 17شــهریور خیلــی از فاکتورها وجــود نداشــت .از طرفی ،بحث امنیت پیــاده راه کــه مهم تریــن موضوع اســت ،لحاظ نشــده بود، بحــث جذابیت بصری وجود نداشــت و به زور این محور به پیاده راه تبدیل شــده بــود .فکری به حال بدنه تجاری ای که در آن محدوده اســت شــاید با منطق پیــاده راه خیلــی هم خوانی نداشــت ،این باعث شــد پروژه شکســت بخورد.
متعلق به انســان هســتند ،نه خودرو و پروژه های شــهری .امروز ما با پدیــده ای مواجهیم که اتومبیل و پــروژه های شــهر ســوار بر شــهرها شــده اند. پــروژه دو طبقه کردن صدر و ســاخت ســاختمان هــای بلندمرتبه در منطقــه 22تهــران را می توان نمادهــای حاکمیــت اتومبیــل و پروژه شــهری بر تهــران خواند .مصداق بــارزش هم در چهــارراه و همچنیــن میدان ولــی عصر (عج) تهران اســت که انســان به زیرزمین منتقل شــده اســت ،با این کار بــه پیاده دســتور داده شــده که بیــرون را نبین و مزاحم ماشــین نشو تا ماشــین به راحتی عبور کند، در حالی کــه پیاده راه هدفش این اســت که راه را بــرای عابران پیــاده باز کند. تجربــه ای کــه تهــران در دو طبقه کــردن صدر بــرای کاهــش ترافیک داشــته ،مثال دیگری اســت که نشــان می دهد پروژه های شــهری خودرومدار اســت .ما هرچه دسترســی را برای خودروها بیشتر کنیم ،خــودرو بیشــتری را به شــهر فراخوانده ایم و حجــم ترافیــک را افزوده ایم .مســئله دیگر این اســت که ما بــا این کار فرهنــگ ســواره را ترویج مــی کنیم .البتــه اجرای پــروژه های زیرگــذر برای خودروهــا ،پروژه هــای جایگزین بــرای طرح های خودرومحور اســت .در شهر ،پیاده روهای مختلفی وجــود دارد؛ پیاده روی هدفمند ،ســرگردان ،ادراکی و مفهومــی از انواع آن اســت .در حــال حاضر اگر پیــاده راهــی هم ســاخته شــود ،بــر پیــاده روی هدفمند متمرکز اســت ،به این معنی کــه پیاده از نقطــه «الف» به نقطــه «ب» حرکت کند و فضایی وجــود ندارد که پیاده فضا را ادراک کند .ســرزندگی از شــهر رفته و کالبد وجود شــهرها نشــاط خود را از دســت داده اســت .در این بــاره مطالعات روان شناســی وجود دارد ،میزان خودکشی افزایش یافته؛ این موضوع در شــهرهای ماشــینی هــم صدق می کنــد ،در این شــهرها میــزان ارتباط هــا خیلی کم رنگ شدهاست.
ویژگــی های شــهر پیــاده محور چیســت؟ چنین شــهری چــه مزیت هایــی دارد؟ اصلــی تریــن موضوعیــت موجود در یک شــهر انســان اســت ،بــه همیــن دلیــل طراحی شــهری باید براســاس انسان باشــد؛ اما متاســفانه در دوره مدرنیســم ایــن خــودرو بود کــه بر انســان غلبه کــرد و طراحــی هــای شــهری را تحت تاثیــر قرار داد .ضــروری ترین ویژگی یک شــهر این اســت که امکانات و ظرفیت هــای الزم برای حرکت پیاده در آن وجود داشــته باشــد .این موضوع در شــهرهای امــروز ما فراموش شــده اســت. طراحی مبتنی بر انســان به این معنی اســت که ســرعت قدم زدن و زمان قــدم زدن ،مبنای طراحی شهری باشد ،نه ســرعت اتومبیل .شاید بتوان گفت باالترین نقش اجتماعــی و فضای تعاملی بین افراد در شــهرها به وســیله میدان و پیــاده راه ایجاد می شــود .مــا در صحبت های امــروزه ،بــه فلکه هم میــدان مــی گوییــم ،در حالــی که میــدان نقش اجتماعــی و پیــاده محوری دارد و قرار نیســت هر جایــی را که اتومبیــل دور می زند ،میــدان بنامیم. میدان بهارســتان یا میــدان توپخانه اگــر ویژگی های تعاملی داشــته باشــد ،میدان هســتند ،وگرنه باید نام آنها را فلکه گذاشــت .میــدان صرفا ویژگی ترافیکــی نــدارد .در پیــاده راه ما بــه حرکت پیاده در محیط ،برتــری می دهیم؛ ایــن موضوع ،فضای تعامل برای انســان ها ایجاد می کند؛ موضوعی که گمشده امروز شهرهای ماســت .سیاست مسئوالن شــهری این اســت که با بــه زیر زمین بــردن پیاده، ســعی کرده انــد به کاهــش ترافیک کمــک کنند، راه حل چیست؟ در حالــی کــه ایــن سیاســت در دنیای امــروز که الزمه تغییر ایــن وضعیت ،تغییر فرهنگ ترافیکی خیابــان ها را بــرای حرکت اتومبیل بســازیم ،دیگر و اجتماعی اســت .انســان هــا باید فضایــی را که پذیرفته نیســت .پیــاده راه باعث کاهــش آلودگی باعث ســرزندگی شــهری می شــود تجربــه کنند. هــوا و محیط می شــود .پیــاده راه در جاهایی که البتــه راهکارهــا بایــد ترکیبی باشــد و بــرای مثال بافــت تاریخی دارند هــم کاربردی اســت ،چرا که فقط حل ترافیک در نظر گرفته نشــود .در کشــور این بافت ها به واســطه فضای ارزشــمند معماری ما شهرســازی به عنــوان تخصص دیده نمی شــود جذابیــت های بصــری دارند و افرادی کــه در حال و هر کســی خودش را شهرســاز می دانــد ،چه آن قدم زدن هســتند ،می توانند از این فضا اســتفاده ورزشــکاری که وارد شــورای شهر شــده است ،چه کننــد .از طرفی در پیــاده راه ایمنی تــردد افزایش مهندســان عمــران و ،...شــهر باید بــه متخصصان مــی یابــد و این ایمنی برای همه اقشــار و ســنین شهرســازی ســپرده شــود تا تمام موارد مثل پیاده، اســت .پیاده راه در سال 1850میالدی وارد مفاهیم ســواره ،فضای ســبز ،توســعه حمل و نقل عمومی شــهری شــد .در پارک مرکزی نیویورک ،فضای سبز و ...را در نظــر بگیرنــد .اگــر ایــن اتفــاق نیفتد و گســترده ای وجــود داشــت که وســط آن آپارتمان هــا و ســاختمان هــای بلندی ســاخته شــده بود .پروژه های شــهری در این زمینه بایــد چگونه اجرا برداشــت غلــط از شهرســازی ادامــه پیــدا کنــد، در اقدامــی زمین این پــارک را بــرای حرکت پیاده ،شوند؟ وضعیت شــهرهای تغییر نخواهدداشــت. ســنگ ریزی کردند .همچنین بعــد از جنگ جهانی بایــد بــه این نکته توجــه کرد که مناطق شــهری هفته نامه جامعه پویا 47ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 47 Kheradmand Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
با شهرهای پیاده محور جهان آشنـا شوید
مهران فرجی هــر روز خودروهــا بیشــتر می شــوند و خیابان هــا و اتوبــان ها برای تــردد ایــن خودروها عریض تــر .گاهی هم تناســبی بیــن خودروهــا و خیابان هــا نیســت و در شــهرهایی مثــل تهــران ،خیابان ها جوابگــوی این حجــم خودرو نیســتند .ضعف حمــل و نقل عمومی ،مردم را به ســمت اســتفاده از خــودروی شــخصی ترغیب می کند و شــهر زیر ســلطه آهن و دود قرار می گیرد؛ ســلطه ای که به قیمت ســخت شدن روابط انســانی در شهری تمام می شــود که آهــن در آن محور اســت و انســان، به حاشــیه رفته است .مدیریت شــهری در بسیاری از شــهرهای بزرگ به ســمت توســعه حمل و نقل عمومــی و پیــاده محوری بــه ویژه در مرکز شــهر حرکــت کرده اســت ،اما در ایــران ،هنــوز مدیران شــهری ،توســعه شــهر را در افزایــش پــروژه های خودرومحور تصویر می کنند و انســان را در شــهر نادیــده می گیرند .ســنگ فرش کــردن چند خیابان نیــز نه تنها بــرای محــور قــراردادن انســان موثر نیســت ،بلکه باعث افزایش ترافیک در آن محدوده ها شــده اســت .بوردو :در جنوب غربی فرانســه، شــهری قرار دارد که از 15ســال پیش تحول بزرگی در شهرســازی آن ایجاد شــد تا به یک شــهر مبتنی بر پیــاده راه تبدیل شــود .در مرکز شــهر «بوردو» محلــی بــرای پیــاده روی وجــود دارد کــه بافــت تاریخی شــهر در آن واقع شــده .شهرداری این شهر برای حفظ ایــن بافت ،تردد خودروی شــخصی در بســیاری از بخش های مرکزی شــهر را ممنوع کرده و تنها وســیله ای که حــق دارد در این بافت حرکت 46ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
کند ،تراموا اســت .تمام مرکز شــهر «بوردو» سنگ فرش شــده اســت .کافه ها و رســتوران ها صندلی هایشــان را روی ایــن ســنگ فرش هــا و در فضای باز شــهری چیده اند تا شــهروندان و گردشگران از نماهــای زیبای تاریخی این شــهر اســتفاده کنند. کپنهاگ :این شــهر یکی از شــهرهای بــزرگ پیاده محور دنیاســت .در برنامه ای 40ساله «استروگت»، خیابــان اصلی «کپنهــاگ» ،به یک محــدوده کامال پیاده رو تبدیل شــده ،به طوری کــه پیاده محوری در ایــن چهار دهــه به شــش برابر افزایــش یافته اســت .ژنــو :یکــی از شــهرهای امن جهــان برای عابران پیاده و دوچرخه ســواران «ژنو» اســت ،چرا که در این شــهر توســعه پیــاده راه هــا و طراحی مســیرهای دوچرخه ســواری در اولویت قرار دارد. شــهروندان این شــهر ترجیح می دهند پــای پیاده یا بــا دوچرخه مســیرهای مورد نظــر را طی کنند. همیــن موضــوع در کنار گســترش شــبکه حمل و نقــل عمومی ماننــد ترامــوا و BRTو معاینه فنی دقیــق و دائــم خودروها باعث شــده کیفیت هوا در ســطح بســیار خوبی باشد. آمســتردام :پایتخت هلند از شهرهای پیاده محور جهان اســت؛ خیابان اصلــی و چند خیابــان دیگر «آمســتردام» بــدون تــردد خــودرو اســت و مردم بیشــتر از دوچرخــه یا ترامــوا اســتفاده می کنند. اســتانبول :خیابان استقالل «اســتانبول» ترکیه در منطقــه تاریخی بــی اوغلو واقع شــده و یک پیاده راه خوش طرح با حدود ســه کیلومتــر طول در آن واقع شــده اســت که انــواع بوتیک ها ،فروشــگاه هــای موســیقی ،کتــاب فروشــی ها ،گالــری های
هنری ،ســینماها ،تئاترهــا ،کتابخانه هــا ،کافه ها، کلوپ های شــبانه و رســتوران های فــراوان ،در آن وجــود دارد .این خیابان مهــم ترین نقش و جایگاه را در اتصــال مرکــز تاریخی شــهر و بخــش جدید آن دارد .لنــدن :مجموعــه ای از محله های جالب توجــه در «لنــدن» وجــود دارد کــه فرصــت های زیــادی برای پیــاده روی هــای جذاب بــه ارمغان می آورد .این فرصت ها شــامل پیــاده راه جوبیلی، حلقــه لندن و مســیر تامس اســت .منطقه رجنت که گاهی نادیده گرفته می شــود ،منطقه سلطنتی لنــدن و مکانی فــوق العاده برای قدم زدن اســت، چــرا کــه در امتــداد ســامانه کانال کشــی داخلی لندن قرار دارد .بوســتون :در یکــی از قدیمی ترین شــهرهای ایــاالت متحده یکــی از پیاده شــهرهای بزرگ جهان ســاخته شــده است .مســیری آزاد به طــول 2.5مایل در شــهر «بوســتون» وجــود دارد کــه از 16مــکان تاریخی عبور مــی کند .همچنین در محلــه بیکن هیــل در امتــداد این مســیر آزاد مکان های مشــخصی بــرای قدم زدن وجــود دارد. در ایــاالت متحــده آمریــکا نیــز با ظهــور جنبش شــهرگرایی جدید ،توجه روزافــزون به حضور پیاده ها در فضاهای شــهری قابل لمس است؛ موضوعی کــه شــهرهای «فلوریدا» و «ســن دیه گــو» در آن پیشــگام بوده اند. حضــور قــارچ گونــه خودروها در ســطح شــهر پــس از انقالب صنعتی مشــکالت فراوانی از جمله ترافیک و آلودگی را در شــهرها ایجاد کرد و ماشین بر انســان مقدم شــد؛ بــا این حال دیری نگذشــت که بســیاری از شــهرهای دنیا از موضوع آگاه شدند
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
46 Kheradmand
42 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند42
تغذیه نامناسب ،پناهگاه ناکافی و آسیب پذیری به دلیل خشونت ،همراه با فقدان
دسترسی به مراقبت های بهداشتی ،می تواند بر سالمت جسمی و روانی زنان بیوه تأثیر بگذارد .بیوه ها اغلب قربانی تجاوز می شوند.
در بسیاری از کشــورها ،زنان پس از بیوه شدن ،با انــکار و عدم پذیــرش ارثیه آنهــا و حقوق مالکیت زمین ،عزاداری های ســنتی بــرای فرزندان و تهدید بــه زندگی ،مراســم هــای تدفین ســنتی و ســایر اشــکال سوءاســتفاده از آنها روبه رو می شــوند. زنان بیــوه اغلــب از خانه های خودشــان بیرون رانده می شــوند و حتی از ســوی اعضــای خانواده خــود مــورد آزار و اذیــت قرار می گیرنــد و برخی حتی کشــته می شــوند .در بســیاری از کشــورها، وضــع اجتماعــی زن بــه طــور جدایــی ناپذیر با شــوهرش ارتبــاط دارد ،به طوری که وقتی شــوهر یــک زن می میــرد ،آن زن دیگــر در اجتماع جایی ندارد .بــرای بازپس گیری ایــن موقعیت اجتماعی، زنان مجبور می شــوند با یکی از خویشــاوندان مرد همســر فوت شــده خود و حتی گاهی ناخواســته، ازدواج کننــد .برای بســیاری از این زنان ،از دســت دادن شوهر ،تنها نخســتین آسیب در یک مصیبت طوالنی مدت خواهد بود .در بســیاری از کشــورها، بیــوه بــودن از نگاه دیگــران لکه ننگ و شــرم آور خواهــد بود .گمان می رود که در بعضی از فرهنگ ها آنها را نفرین شــده و حتی با ســحر و جادو هم مرتبط مــی دانند .در بعضی تصــورات غلط آنها را ملعون یا همراه با ســحر و جادو مــی پندارند .این تصــورات غلط یــک زن بیــوه را از وجهه عمومی مــی اندازد و مورد سوءاســتفاده ســایرین قرار می دهــد و اوضاع را بدتــر خواهد کرد. کودکان این زنان بیوه اغلب از لحاظ احساســی و اقتصادی تحت تأثیر منفی قــرار می گیرند .مادران بیــوه کــه تنها حامــی و تیکــه گاه خانــواده خود هســتند ،مجبور می شوند که کودکانشان را از رفتن به مدرســه منــع کنند و آنهــا را وادار بــه کارکردن کنند .عــاوه بر این ،دختران ایــن زنان بیوه ممکن اســت محرومیت های متعددی را متحمل شوند و آســیب پذیری آنها را به سوءاســتفاده بیشتر سوق می دهد .چنین ظلم و ســتمی در حق زنان ،اغلب 41ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بقیه در صفحه 70
بــه لحــاظ فرهنگی یــا مذهبی توجیه می شــود. بخشــودگی برای سوءاســتفاده از حقــوق بیوه ها بســیار معمولی و شایع اســت ،زیرا تعداد کمی از مجرمــان این گونه سوءاســتفاده ها و جرایم تحت قوانین عدالت و قضــاوت قرار می گیرند .حتی در کشــورهایی که حمایت قانونی بیشتر است ،بیوه هــا از محرومیت اجتماعــی رنج می برند. گام هایی برای پیشرفت زنان بیوه روز جهانــی زنــان بیوه فرصت مناســبی اســت برای اقداماتی در جهت رســیدن بــه حقوق کامل و شــناخت بیوه هایی اســت که بــرای یک مدت طوالنــی نادیده گرفته و از جامعه طرد شــده اند. کمبــود داده های قابــل اطمینان ،یکــی از موانع بزرگ بر ســر راه توســعه سیاســت هــا و برنامه هــای مربوط به فقر ،خشــونت و تبعیضی اســت کــه زنان بیــوه از آن رنــج می برند .بــه تحقیق و آمار بیشــتری که با وضع تأهل ،جنســیت و ســن تفکیــک شــده ،نیاز اســت .کلیــه ایــن آمارها به منظــور کمک بــرای چرایی شــیوع سوءاســتفاده از بیــوه هــا و نشــان دادن موقعیــت زنــان بیوه خواهنــد بــود .عــاوه بــر ایــن ،دولت هــا باید اقداماتــی را جهــت تضمیــن تعهدات خــود برای اطمینان از حقــوق بیوه ها در قوانین بین المللی، ازجمله کنوانســیون حذف تمامی اشــکال تبعیض علیــه زنــان و کودکان انجــام دهند .حتــی زمانی کــه قوانیــن ملی بــرای حمایــت از حقــوق بیوه هــا وجــود دارند ،نقــاط ضعف در نظــام قضائی بســیاری از کشــورها به ســازش چگونگی دفاع از حقــوق و توجه به آنها در عمل مــی پردازند .عدم آگاهــی و تبعیض توســط مقامــات قضائی باعث می شــود که بیــوه ها از به دنبــال نظام قضائی بــودن برای مرمــت زندگی خــود بپرهیزند. برنامــه ها و سیاســت هایــی باید بــرای پایان دادن به خشــونت علیــه بیوه ها و کــودکان آن هــا ،کاهش فقــر ،آموزش و حمایــت های دیگر
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
41 Kheradmand
وضعیت زنـان بیوه پس از فوت همسرانـشان آیا جامعه و خویشاوندان زن نگاه مثبتی به زن بیوه دارند؟
تهمینهانصاری زنان بیــوه اغلــب از خانه های خودشــان بیرون رانده می شــوند و حتی از ســوی اعضــای خانواده خــود مــورد آزار و اذیــت قرار می گیرنــد و برخی حتی کشــته می شــوند در بســیاری از کشــورها, وضــع اجتماعــی زن بــه طــور جدایــی ناپذیر با شــوهرش ارتبــاط دارد ,به طوری که وقتی شــوهر یــک زن می میــرد ,آن زن دیگــر در اجتماع جایی ندارد بــرای بازپس گیری این موقعیــت اجتماعی, زنان مجبور می شــوند با یکی از خویشــاوندان مرد همســر فوت شــده خود و حتی گاهی ناخواســته, ازدواج کننــد بــرای بســیاری از این زنان ,از دســت دادن شوهر ,تنها نخســتین آسیب در یک مصیبت 40ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
طوالنی مدت خواهد بود در بســیاری از کشــورها, بیــوه بــودن از نگاه دیگــران لکه ننگ و شــرم آور خواهد بود گمــان می رود که در بعضی از فرهنگ ها آنها را نفرین شــده و حتی با ســحر و جادو هم مرتبــط می داننــد در بعضی تصــورات غلط آنها را ملعــون یا همراه با ســحر و جادو مــی پندارند این تصورات غلط یــک زن بیوه را از وجهه عمومی می اندازد و مورد سوءاســتفاده ســایرین قرار می دهد و اوضــاع را بدتــر خواهد کرد داســتان انــگار تازه شــروع می شــود .شــروعی که بــوی مرگ مــی دهد .مــرگ مرد و سرپرســت خانــواده کــه عالوه بــر تمام مشــکالت پیش ،پس از آن عنوانــی به نام «بیوگــی» را بر زن خانواده جا
مــی گــذارد و این جا نقطه شــروعی می شــود بر پیدایش مشــکالت جدید .در قوانین بشردوســتانه در بســیاری از مــوارد ازجمله مداخــات نظامی و جنگ هــا به حقــوق انســانی بیــوگان و فرزندان آنها اشــاره شده اســت .آنها مشــکالت فراوانی در پیــش رو دارنــد؛ مشــکالتی که نیاز اســت احتماال در بخشــی از آموزش ها برای جامعــه ای تاب آور، به جای گذشــتن از کنارشــان به آنها توجه بیشتری کــرد .در آمــاری که محققــان توجه زیــادی به آن ندارنــد ،مقامات ملی و محلــی از آن غافل اند و در جوامع مدنــی هم اغلب نادیده گرفته می شــوند. وضع و شــرایط زندگی زنان بیوه ،اسفناک ،نامعلوم و پنهان اســت.
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
40 Kheradmand
دارد . جهــان بیــش از پیش پیچیــده میشــود و مردم نمیداننــد کــه از آنچــه در حــال وقــوع اســت بیخبرند .نتیجه این شــده اســت کــه آنهایی که از تحــوالت ج ّوی و زیستشناســی تقریبــاً هیچ چیز نمیدانند ،خشــمگینانه دربارۀ تغییرات آبوهوا و دســتکاری ژنتیکی گیاهان بحث میکنند ،دیگران نیــز ،بیآنکــه بتوانند مــکان اوکراین و عراق را روی نقشــه نشــان دهنــد ،درمــورد اینکه در این دو کشــور چه بایــد کــرد ،مواضعی افراطــی گرفتهانــد. مــردم از نادانــی خویــش بیخبرنــد؛ زیــرا خــود را درون اتاقی مملو از انعکاس صــدای دوســتان همفکر و نیوزفیدهای تاییدکننــدۀ خودشــان محبــوس کردهانــد؛ یعنــی جایی که باورهایشــان پیوســته تقویت میشــوند و بهنــدرت پیــش میآیــد کــه به چالش کشــیده شو ند . بــه نظــر اســلومن (اســتاد دانشــگاه بــراون و ویراســتار ژورنال کاگنیشــن )۳و فرنباخ (استاد کالج کســبوکار در دانشــگاه ُک ُلرادو) ،تجهیــز مردم با اطالعات بیشــتر و بهتر بعید اســت اوضــاع را بهتر کنــد .دانشــمندان امیدوارنــد تــا با آمــوزش بهتر علــم ،پیشداوریهای ضدعلمــی را برطرف کنند و کارشناســان امیدوارند تا با ارائۀ شــواهد درســت و گزارشهــای کارشناســانه به مردم ،بــاور عمومی را نســبت به موضوعاتی همچون طرح بیمۀ همگانی اوبامــا یا گرمایش جهانی تحت تأثیــر قرار بدهند . ریشــۀ اینچنین امیدهایــی عبارت اســت از فهم اقعی اندیشــیدن انســانها. نادرســت از نحــوۀ و ِ بســیاری از دیدگاههــای مــا را تفکرگروهی شــکل داده اســت نه عقالنیت فــردی و وفاداری ما به این دیدگاهها ناشــی از وفاداری گروهی اســت .بمباران مــردم با واقعیتهــا و نمایش نادانــی آنها نتیجۀ معکــوس میدهد. اکثــر مــردم از ارائــۀ بیشازحــ ِد شــواهد واقعی خوششــان نمیآیــد و قطعــاً دوســت ندارنــد که احســاس حماقت کننــد .اگــر گمــان میکنید که میتوانید با ارائۀ شــواهد درســت و مربوط ،دونالد اقعیت گرمایــش جهانی قانع ترامــپ را درمــورد و ِ کنید ،بهتر اســت بیشــتر بیندیشید. درواقع ،آن دســته از دانشــمندانی که معتقدند با ارائۀ این شــواهد میشود باورهای عمومی را تغییر داد ،خودشــان قربانی تفکر گروهی علمی شدهاند. جامعــۀ علمی به اثربخشــی شــواهد بــاور دارد و از ایــن رو ،آنهایــی که بــه این جامعــه وفادارند، 39ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
همچنــان معتقدند که میشــود بــا هدایتکردن شــواهد درســت ،در مباحثات عمومی پیروز شــد، درحالیکــه تجربه بیشــتر خالف این امر را نشــان میدهــد .بــه همین نحو ،باور ســنتی نســبت به عقالنیــت فردی نیز ممکن اســت خودش محصول تفکر گروهی باشــد تا شــواهد تجربی .در یکی از نقاط اوج فیلم «زندگی برایــان»[ ]۴از گروه مونتی پایتــون[ ،]۵ جمعیــت عظیمــی از پیــروان خیا لپــرداز، برایــان را بــا مسیح اشتباه میگیرنــد. برایــان کــه در کنجــی گرفتارشــده، به حواریونش می گو یــد «الزم نیســت پیــرو من باشــید ،الزم نیســت پیرو هیچکســی باشــید! فقط باید خودتــان فکر کنید! همۀ شــما انســانید!» بعد کل جمعیــت ذوقزده، هــمآوا با هم آواز ســرمیدهند که «بلــه! ما همه انســانیم!» .مونتی پایتون نقیضهای[ ]۶ساخته بود از پادفرهنگ راستکیشــانۀ دهۀ شــصت میالدی، اما این نکتــه میتواند دربارۀ اعتقــاد به فردگرایی عقالنــی نیــز در هــر زمانی درســت باشــد. در دهههــای پیــش رو ،احتمــاالً جهــان بســیار پیچیدهتــر از امــروز خواهــد شــد .در نتیجــه، انســانها درمورد گجتهای فناورانــه ،جریانهای اقتصادی و ســازوکارهای سیاســیای کــه جهان را شــکل میدهند ،چیزهای کمتری خواهند دانست. پــس مــا چگونــه قــدرت را بــه رایدهنــدگان و مشــتریانی میسپاریم که بســیار نادانند و مستعد فریبخوردن؟ اگر حق با اســلومن و فرنباخ باشــد، تجهیز رأیدهندگان و مشــتریانِ آینده با شــواهد بهتر و بیشــتر مشــکل ما را حل نخواهد کرد .پس چــاره چیســت؟ اســلومن و فرنباخ راهحلــی ارائه نمیکننــد .آنهــا فقط چنــد دوای ســاده تجویز میکنند . دواهایــی مثل ارائهکردن چند قاعدۀ سرانگشــتی ســاده به مردم (مث ًال بگوییــم ۱۵درصد از درآمدتان را پسانــداز کنید) ،آموزش مردم بر اســاس نیاز روز (بــه آنهــا آموزش دهیم کــه وقتی شغلشــان را از دســت دادند ،چگونــه بیــکاری را مدیریت کنند)، و تشــویق مــردم به واقعبینی بیشــتر نســبت به نادانیهایشــان .البته اینها کافی نیست .اسلومن و فرنبــاخ ،مطابــق بــا توصیهشــان ،بهخوبــی از محدودیتهــای فهمشــان آگاهنــد و میدانند که پاســخ را نمیداننــد .بــه احتمال قــوی ،هیچکس نمیدانــد. وبســایت ترجمــان Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
39 Kheradmand
آیا واقع ًا مردم بیسوادتر شدهاند؟
افــراد چیزهــای کمی دربــارۀ جهــان میدانند و هرقــدر جلــو میرویم دانــش آنها کمتــر و کمتر میشــود.
پسااســتعماری ایــن آرمــان را نوعــی خیالپروری شوونیســتی غربی قلمداد کردهاند که خودمختاری و قــدرت مــردان سفیدپوســت را میســتاید و از ایــنرو بــا آن درافتادهانــد .اقتصاددانــان رفتاری و روانشناســان تکاملــی ثابــت کردهاند که بیشــت ِر تصمیمهای انسان بر اســاس واکنشهای احساسی و میانبرهــای اکتشــافی ۲اتخاذ میشــود تا تحلیل عقالنــی ،و گرچه احساســات و روش اکتشــافی ما برای دشــتهای آفریقایی در عصر حجر مناســب بــود ،متأســفانه ،چنیــن چیزهایی وقتــی با جنگل شهری عص ِر سیلیکون ســروکار داری ،کافی نیست. ِ اســلومن و ِفرنباخ این اســتدالل را جلــو میبرند و ثابــت میکننــد که نهتنهــا عقالنیــت ،بلکه هر ایدهای از فر ِد اندیشــنده اســطوره اســت .انسانها به ندرت بهنحو مســتقل میاندیشــند .برعکس ،ما گروهی میاندیشــیم .درست مثل اینکه فرض کنیم قبیلــهای کودکی را بزرگ میکند یــا قبیلهای ابزاری را اختــراع میکند ،نزاعــی را برطرف یــا بیماریای را درمــان میکند .هیچکســی همه چیــز را دربارۀ ســاخت یک کلیســای جامع ،بمب اتم یــا هواپیما نمیداند .آنچه انســان اندیشمند –هوموساپینس- ْ حیوانات برتر و ما را ســرور زمین میکند را از دیگر عبارت اســت از توانایی بیمانند ما برای اندیشیدن جمعــی در گروههای بزرگ؛ نــه عقالنیت فردی ما. همانگونه که اســلومن و ِفرنبــاخ در جذابترین شهــای [و درعینحــال] ناراحتکنندهتریــن بخ ایــن کتــاب میگوینــد ،افراد انســانی ،بــه نحوی تاســفبرانگیز ،چیزهــای کمــی دربــارۀ جهــان میداننــد و هرقدر تاریــخ به جلو مــیرود ،دانش آنهــا کمتــر و کمتر میشــود .انســانِ شــکارچی-
ترجمه احمد خداداد دانشــمندان در عصــر شــبکههای اجتماعــی ،به شــکلی روزافزون از بیاطالعــی و جهل عموم مردم شــاکیاند .مداومــاً خطابههای آ نها را میشــنویم کــه همه را به آموختن و آگاهــی فرامیخوانند .اما مگــر آدم دانا کیســت؟ چقــدر و چه چیــز را باید بدانیــم کــه خیالمــان راحت شــود کــه دیگر جز بیســوادان نیســتیم؟ یــک کتاب جدیــد میگوید شــاید اص ًال این پرســش نادرســت باشــد ،چــرا که دانــش اساســاً مقولهای فردی نیســت که کســانی دارای آن و دیگــران فاقد آن باشــند. نیویــورک تایمــز — در کتــاب توهــم دانــش، دانشــمندان علــوم شــناختی ،اســتیون اســلومن و فیلیــپ ِفرنبــاخ ،میــخ دیگــری بــر تابــوت فر ِد انســانی عاقل ۱میکوبند .اندیشــۀ غربــی ،از قرن ِ هفدهم تا بیســتم ،انســانها را همچون فاعلهای عقالنی مســتقل به تصویر کشــید و در نتیجه ،این مخلوقات افســانهای را تبدیل کــرد به بنیان جامعۀ مدرن .دموکراســی بر این اندیشــه اســتوار اســت که رأیدهنــده میتواند بهترین گزینــه را برگزیند، داری بــازار آزاد معتقد اســت که مشــتری ســرمایه ِ همیشــه بر حق اســت ،و آموزش و پــرورش مدرن نیــز میکوشــد تــا بــه دانشآمــوزان بیامــوزد که مســتقل بیندیشند. در چنــد دهــۀ گذشــته ،از هر ســویی بــه آرمان فــر ِد عقالنی تاختهاند .اندیشــمندان فمنیســت و 38ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
گردآورنــده در عصــر حجر میدانســت که چگونه پوشــاکش را تهیــه کند ،چگونــه با ســاییدن آتش بیفــروزد ،چگونــه خرگوش شــکار کند و از دســت شــیرها فرار کند .امــروزه فکر میکنیم که بســیار بیشــتر از انســانهای قبلی میدانیــم؛ اما بهعنوان افــراد منفــرد ،دانش ما کمتر اســت . ما تقریبــاً برای تأمین تمــام نیازهایمان به مهارت و تخصــص دیگران متکی هســتیم .در یک آزمایش ســاده ،از مردم خواسته شــد تا میزان درکشان را از نحــوۀ کار یــک زیــپ ارزیابی کنند .بیشــتر آنها، ســرانجام وقتی مرتب زیپ را باز و بســته کردند ،با اطمینــان گفتند که نحوۀ کار زیــپ را خیلی خوب میفهمند .ســپس از آنها خواســتند کــه نحوۀ کار زیپ را با بیشــترین جزییــات ممکن در هر مرحله از عملکــرد زیــپ ،توضیح دهند .بیشترشــان هیچ نمیدانســتند .توهــم دانــش همیــن اســت .فکر میکنیم کــه خیلی میدانیم ،ولــی بهصورت فردی دانایــی اندکی داریم؛ زیرا دانــش موجود در اذهان دیگــران را بهگونهای اســتفاده میکنیــم که گویی دانش خود ماســت. ً البتــه ایــن امــر لزومــا بــد نیســت .اتــکا بــه تفکرگروهــی مــا را تبدیــل کرده اســت به ســرور جهــان و توهم دانش این توانایــی را به ما داده که زندگی کنیم ،بیآنکه گرفتار تالشــی ناممکن شویم بــرای اینکه هر چیزی را خودمان مســتق ًال بفهمیم. از یــک نظرگاه تکاملــی ،اعتماد به دانــش دیگران برای انسان بسیار سودمند اســت .بااینحال ،مانند بســیاری از خصایــص انســانی دیگر کــه در ادوار گذشــته مهم بودند ولی در عصر مــدرن فاجعهبار شــدند ،توهم دانش نیــز مصیبتهای خــودش را
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
38 Kheradmand
پــس از تولــد مصرف میکننــد؛ یعنی زمانی که این حشــره تنهــا آب میخورد امــا اواخــر خــرداد و در پایان عمر ۴۰روزهشــان که به مصرف بــرگ درخت و ســایر حشــرات روی میآورند و خون در بدن آنها پخش میشــود ،دیگر منبع غذایی به حســاب نمیآیند .یکی از روســتاییان ســیرجان که دستی در گرفتن جیرجیــرک دارد ،میگویــد« :از زمانی که یادم میآید خانــواده ما در فصل بهار جیرجیــرک میخوردند .خــواص خیلی زیادی دارد .برای نفــخ و کمردرد و پادرد خیلی خوب اســت .البتــه االن بچههای ما خیلی عالقهای به خوردن آن نشــان نمیدهنــد .در شــهر هــم مثل قدیــم مشــتری ندارد امــا بــاز هــم چنــد گونی میفروشــیم .جیرجیرک در منطقه «گدار»« ،چارگنبد»، «زیدآباد» و اطراف «بلورد» ســیرجان خیلی زیاد است. ایــن حشــره روی بوتههای «قیــچ» یــا درختــان «بنه» مینشــیند و در طــول روز نمیتوان آنهــا را گرفت اما دم صبــح کــه هــوا خنک اســت روی قیــچ ،گونــی میاندازیــم و بعــد با کندن بوتــه و تــکان دادن آن، جیرجیرکهــا را توی گونــی میریزیم .اگر هم روی درخت بنه باشــند ،چادری زیــر آن پهــن میکنیم و در هوای ســرد ،بــا تکاندن درخــت جیرجیرکها روی پارچــه میریزنــد کــه باز جمــع میکنیــم و میریزیم تــوی گونی .بــه اندازه مصــرف خودمــان برمیداریــم و بقیه را هم میفروشــیم به دســتفروشهای جلوی بــازار .آنها هــم توی پالســتیکهای نیمکیلویی میفروشــند». از کباب خوشمزهتر است! خانمــی که مقابل بازار ســنتی دوقلوی ســیرجان در حــال خریدن جیرجیرک اســت ،میگویــد« :خــوردن جیرجیــرک هیــچ مشــکلی ایجــاد نمیکنــد .ما جیرجیرکهــا را زنــده تــوی آب میریزیــم که بمیرنــد ،بعد حــدود ۵دقیقه میجوشــانیم و آبکــش میکنیم .بعد دســت و پــا و بالها را جــدا میکنیم و توی تابه برشــته میکنیــم .نمک و کمی آبلیمو هم اضافه میکنیم تا حســابی خوشــمزه شود». فروشــنده در مــورد انــواع جیرجیرک میگویــد« :جیرجیرکهــای کوهی دو نمونــه زرد و مشــکی دارد که به آنها میشــی و بزی میگویند و رنگ مشــکی آن کمیابتر و خوشــمزهتر اســت امــا نباید بگذاریم «خــون کنند» .جیرجیرک کــه خــون کــرد ،دیگر نمیشــود خــورد .ما هــر کیســه پالســتیکی را ۵هزار تومان میفروشــیم .مشــتری کم شــده ،خیلیها وقتــی میبینند رویشــان را برمیگردانند». الیو اینستاگرام با جیرجیرک بابک ۲۲ســاله از معدود جوانهای ســیرجانی اســت که جیرجیرک دوســت دارد و امســال نیــز خورده اســت .او میگویــد« :االن خیلــی از جوانها کالس میگذارنــد و دیگــر جیرجیــرک نمیخورنــد اما اگــر عکسهای اینســتاگرام دوســتهای من را نگاه کنید اکثراً عکس از جیرجیرک خوردن را در اینســتاگرام به اشــتراک گذاشــتهاند .یکی از دوســتانم هم چند روز پیش از برشــته کردن جیرجیــرک الیــو گذاشــت ».وی در واکنش بــه این که به هر حــال جیرجیرک نوعــی سوســک و حشــره اســت و خــوردن آن چنــدشآور اســت ،میگوید: «بعضــی از این جیرجیرکها پفکی و بعضی هم گوشــتی هســتند .آنهایی که پفکی هســتند انگار که دارید چیپس میخورید و آنهایی که گوشــتی هســتند مزه میگو دارد؛ حتی خوشــمزهتر .دوســتام موقع تفریح از جیرجیرک ب ه عنوان تنقالت اســتفاده میکنند اما خواهرم اص ًال حاضر نیســت به جیرجیرک دســت 37ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بزند چه برســد به این کــه بخورد». جیرجیرک و بیماریهای پنهان توگو با «ایران» معاون بهداشــتی دانشــکده علوم پزشــکی ســیرجان در گف مــردم را از مصــرف جیرجیــرک منــع میکند .دکتــر محمد موقــری میگوید: «حتــی اگــر تاکنون فــردی به دلیل خــوردن جیرجیرک مریض نشــده باشــد، دلیلــی بــرای بیمار یزا نبــودن آن نیســت .مواردی هــم که ب ه عنــوان خواص درمانــی مطــرح میکننــد در مراجع رســمی و قانونی اثبات نشــده ،پس برای مــا قابل پذیــرش نیســت ».وی میافزاید« :قطعاً خــوردن این گونه حشــرات ضررهــای پنهانــی دارد کــه شــاید در چند روز اول مصرف مشــخص نشــود و بعــداً فرد دچار عارضههای پوســتی و گوارشــی شــود .قطعاً وقتــی حدود ۲۰ روز از عمر این حشــره بگذرد ،مصرف آن باعث مســمومیت میشــود .چندین مــورد که بر اثــر مصرف جیرجیرک دچار عارضه پوســتی شــده بودند ،طی دو هفتــه پیش به مراکز درمانی ســیرجان مراجعه کردنــد .بنابراین با پیگیریهای انجام شــده و هماهنگی قضایی با دستفروشــانی که در ســطح شــهر اقدام به فــروش جیرجیــرک میکردند برخورد شــد و همه آنها جمعآوری شــدند .البته حجم افرادی که این حشــره را مصرف میکنند نســبت به جمعیت شهرســتان، بســیار کم اســت و انعکاس آن در رسانهها خیلی بیشــتر از آن چیزی است که واقعیت دارد».
خوردن جیرجیرک حرام است مراجع دینی پاســخ کام ًال شــفافی در مصرف جیرجیرک مطــرح کردهاند .این حشــره از خانواده سوسکهاســت و طبــق فتاوای همه مراجــع تقلید خوردن حشــرات حرام اســت .در اســتفتایی از دفتر رهبر ایران پرسش شــده است :با توجــه بــه این کــه در مواردی خوردن حشــرات بــرای درمــان بیماریها مفید اســت (مثل ســاس و جیرجیرک) آیا این کار از لحاظ شــرعی جایز است؟ پاسخ آیــت اللــه خامنــه ای به این پرســش «بــه طور کلی خــوردن حشــرات حرام اســت ولی معالجه با چیزهاى حرام در صورتى که یقین داشــته باشــد بیمارى قابــل عالج بــوده و عالج هم منحصر در اســتعمال آن اســت ،به مقــدار رفع ضرورت جایز اســت ».و نیز پاســخ دفتر آیتالله مکارم شــیرازی به این پرسش «غیر از ملخ ،خوردن ســایر حشــرات جایز نیست ».ایشــان همچنین در پاسخ بــه این پرســش کــه خوردن حشــرهای ۶پــا و بالدار کــه در مناطق سردســیر کرمــان وجــود دارد چه حکمــی دارد؟ گفتهانــد« :جایز نیســت ».در تازهترین واکنش نیز ،حجتاالســام ســیدمحمود حســینی ،امام جمعه ســیرجان عنوان کــرد« :خرید ،فروش و خوردن جیرجیرک حرام اســت و با فروشــندگان برخورد قانونی میشــود». Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
37 Kheradmand
ماجرای جیرجیرک خوردن در ایران چیست؟ ایسنا
یکی از روستاییان سیرجان« :از زمانی که یادم میآید خانواده ما در فصل بهار جیرجیرک میخوردند .خواص خیلی زیادی دارد .برای نفخ و کمردرد و پادرد خیلی خوب است. «خوردن حشرات در خیلی از کشورهای آسیای شرقی و آفریقایی رواج دارد .میگوینــد در چیــن هر جنبندهای مشــتری خودش را دارد .کشــوری پــر جمعیــت که نمیتوانــد ســختگیریهای ما را در خــوردن رعایــت کنــد .امــا خوردن هــر جنبنده و بــه ویژه حشــراتی مثل سوســک و عقرب و هزارپا و جیرجیرک هیچ وقت در پیشــینه غذایی ما نبوده و با فرهنــگ و ذائقه ما جفت و جور نیســت .با این همه در ایران هم کم نیســتند افــراد یا گروههایی که به خــوردن غذاهای غیر معمــول روی بیاورند». بــه گزارش ایســنا ،روزنامــه ایران بــا این مقدمه نوشــت« :رمان «چراغهــا را من خاموش میکنــم» زویا پیرزاد را کــه خواندهاید؟ تصویــر باران ملــخ و توفان ملخ را یادتان هســت؟ آن ســال برای تمیز کــردن حیاط خانه مجبور میشــوند ،پارو به دســت بگیرند و گونیگونــی ملــخ بگذارنــد دم در .این وضعیــت وضعیتی مثل اســتیصال از بیماری یا حتی خشکســالی و گرســنگی نیســت اما شــرایط عجیبی اســت که در پیوند بــا اعتقادی بیپایــه و دهان
36ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بــه دهان شــدن آن میتوانــد عــدهای را به خوردن بــاران ملخی که از آســمان میبارد ،ترغیــب کند .این روزها گــزارش کوتاه یک روزنامــه محلــی و تصاویر آن از ســنت خوردن جیرجیــرک بهاره در ســیرجان کرمان بازتاب زیادی در شــبکههای اجتماعی داشــته و تقریبــاً گروهــی و کانالی نیســت که آنجا حرفــی از جیرجیرک خوردن نباشــد .ســنتی که نــه تنها در ســیرجان که در بســیاری از مناطــق جنــوب و جنــوب شــرقی رواج دارد .ســیرجانیها در اصطــاح محلی بــه جیرجیرک «جــرووک» میگوینــد و در قالب مصــرف دارویی یــا ب ه عنــوان تنقــات از آن اســتفاده میکنند. البتــه جیرجیرک خوراکی با آن جیرجیرکی که در شــهرها نیز دیده میشــود و در اصطالح محلی به آن «جکــو» میگویند ،فرق دارد. اوایل خرداد عدهای از روســتاییان و عشایر شهرستان سیرجان به مناطق کوهســتانی و پر درخت رفتــه و جیرجیرک جمع میکنند. آنها بخشــی را برای مصرف خودشان و قســمتی را برای فروش به شــهر میآورنــد .بومیها جیرجیرک خوراکــی را در همان روزهای
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
36 Kheradmand
روان شناســی اگر انســان مورد هجمه بحران های زیــادی قــرار بگیرد که کنتــرل کردن آنهــا در اراده او نباشــد ممکن اســت دچــار نوعی اســتیصال و ناامیدی شــود و نســبت به اتفاقــات روزمره دچار شــکنندگی بیشــتری شــود و بــرای رهایــی از این وضعیت دســت به دامان عصبانیت و پرخاشــگری شــود .تمام ایــن مــوارد در کنار فقر مهــارت های مقابلــه ای مردم (مهارت کنترل خشــم ،مهارت حل مســئله و )...موسســه گالوپ را مجاز کرده اســت که دســت به نتیجه گیری بزند و ایــران را به عنوان عصبانی ترین کشــور جهان معرفی کند .موضوعی کــه حتــی به فرض اشــتباه بــودن ،باید بیشــتر به آن توجــه شــود و به نظر می رســد درســت ترین برخــورد با این آمار این باشــد که به جــای انکار و رد کــردن آن ،خود را در هر جایگاهی که هســتیم در مقابــل این برچســب که به مردم ایــران خورده اســت ســهیم بدانیم و علــت یابی کرده و ســپس چاره جویی کنیم و در راســتای شــادمانی عمومی مــردم تالش همگانی بــه عمل آیــد ».جنبه دومی کــه باید بــه آن پرداخــت ،نبود موسســات آماری معتبر در کشــور اســت .بــا توجه به آنچــه که در باال نیز آورده شــد ،در بررســی موضوعاتی همچون میــزان خشــم در جامعه -کــه برای بهبــود زندگی مردم کشــور ضروریســت -مــواردی ماننــد آداب، ســنن ،فرهنگ ،پیچیدگــی های فــردی ،بین فردی، شــخصیتی و اجتماعی باید مــورد توجه قرار بگیرد. حــال اینکه این مــوارد اگر توســط افــرادی خارج از جامعــه ما انجــام بگیرد ،به احتمال بســیار زیاد این مــوارد مغفول می مانند .به هــر حال آمارهای داخلــی مانند میــزان نزاع های خیابانی نشــان می دهنــد که آســتانه تحمــل در جامعه مــا وضعیت مناســبی که شایســته فرهنگ ما باشــد ،را ندارد و ایــن مهم می طلبد که موسســاتی معتبر بــا افراد متخصص در حوزه های مربوطه برای بررســی موارد این چنینی تاســیس شــود تا به آســیب شناســی و بهبود مســائل اجتماعی در کشــور بپردازند .جنبه ســومی که به آن پرداخته می شــود شــاید در نگاه اول خیلــی مهــم به نظر نرســد ولــی واقعیتی در آن نهفتــه اســت کــه از نادیده گرفتــن آن متضرر خواهیم شــد .و آن چیزی نیســت جز قدرت رسانه. شــوربختانه در ایــران ،بــه آن میزانی کــه به جنبه هــای گوناگــون قدرت بها داده شــده و می شــود، بــه قدرت رســانه داده نشــده اســت .درواقع می توان گفــت هنوز در ایــران باور بــه اینکه قدرت رســانه تا چــه میزان مــی تواند در راســتای منافع ملی کشــور باشــد ،وجود ندارد. بدون شــک هنگامــی که آمــار اعالمی توســط موسســه گالوپ -که ما را بــه عنوان عصبانی ترین مــردم دنیــا معرفی می کند -توســط رســانه های مختلف در کشــورهای مختلف جهان منتشــر می شــود نــگاه منفی بــه مردم ایــران در بیــن مردم جهــان طبیعی ترین نتیجه آن اســت. 35ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
همانطور کــه در باالتر نیز آورده شــد ،آمار اعالم شــده نمی تواند چندان منطبق بر واقعیات باشــد. اما بــه هر حال وقتــی یک موسســه معتبر چنین آمــاری را اعــام می کند ،مــردم جهان مثــل ما از خودشــان نمی پرســند که «مگــر می شــود...؟!» زمانــی مــردم ســایر کشــورهای جهــان در آمــار مربوطه شــک می کنند که رســانه هــای ما قدرت آن را داشــته باشــند کــه تصویــر دیگــری از مردم ایــران -درســت در نقطه مقابــل آنچه که گفتــه شــده -بــه آنها نشــان داده شــود .مثال در همیــن زمانی که این آمــار در رســانه های مختلف منتشــر می شــد اتفاقــی در ایــران افتــاد کــه اگــر نخواهیــم بگوییم بی نظیــر بود ،بی انصافیســت نگوییم کم نظیــر بــود :ایرانیان در فاصلــه تنها چنــد روز ،در حالی که اوضــاع اقتصادی اغلب مــردم ایران وضعیت چندان مســاعدی نــدارد ،بیش از 17میلیــارد تومان بــرای آزادی زندانیان پرداخت کردنــد و بیش از هــزار زندانی در سراسر کشور آزاد شدند و همچنین درخواست سرپرســتی افراد بی بضاعت از میــزان مورد نیاز در طــرح موســوم به محســنین نیز فراتــر رفت. اتفاقــی کــه باعث ســجده شــکر «پرویــز فتــاح» رییس کمیته امداد امام خمینــی در برنامه زنــده ماه عسل نیز شــد .فارغ از واقعــی یا سیاســی بودن آمارهــای مختلف ســازمان هــای خارجــی و بین المللــی ،اینکه فقــط بگوییم آمارهایــی مانند آنچه کــه آمار اخیر گالــوپ اعــام کــرده اســت فقــط با هدف ســیاه نمایی و تخریب چهره ایران و ایرانیــان نزد مردم جهان اســت ،صدایمان به جایی نمی رســد .اینگونــه موضع گرفتن نه تنها ذهن مردم خارج از ایران را روشــن نمی کند (چــون اصال به گوششــان نمی رســد) ،حتی در
داخل هــم خیلی ها قبول نمی کنند و به درســتی تــام و تمام آمارها صحه می گذارند! اما اگر رســانه هــا در ایــران قدرتمندتر بودند و اتفــاق بزرگی که مــردم ایران در برنامه امســال ماه عســل رقم زدند را هــم می توانســتیم به مردم جهان نشــان دهیم، در آن صــورت بود که آنهــا نیز به گــزاره «ایرانیان عصبانــی ترین مردم دنیا» شــک مــی کردند .الاقل پیــش خودشــان مــی گوینــد :چه عصبانــی های بخشــنده و مهربانی!
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
از :هفته نامه امید جوان
35 Kheradmand
آیا ما واقعا عصبانی ترین مردم دنیاییم؟! رضا کدخدازاده در هفتــه هــای گذشــته نتیجه یک نظرســنجی موسســه آمارگیــری معتبــر گالــوپ ،تیتــر اصلی بسیاری از رســانه ها شــد« :ایرانیان عصبانی ترین مــردم دنیا هســتند ».در گزارش ســاالنه 2017این موسســه ،طــی پژوهشــی کــه براســاس مطالعه وضعیــت 142کشــور انجام شــده ،مــردم ایران به عنــوان عصبانــی ترین مــردم جهان معرفی شــده مــردم ایــران با 50 اســت .در ایــن گــزارش
درصــد ،عراق بــا 49درصد و ســودان جنوبی با 47 درصد عصبانی ترین کشــورهای دنیا معرفی شــده اند .دربــاره مــواردی مانند آنچه که در باال اشــاره شــد دو نوع رویکــرد صفر و یکی می تــوان اتخاذ کــرد .یکی اینکــه این آمار کامال درســت اســت و هیچ نقصی نــدارد و دیگری اینکــه اینگونه آمارها تماما ســیاه نمایی و سیاســی اســت .امــا به نظر می رســد بهتر اســت به جــای نگاه صفــر و یکی به این مســائل ،نــگاه منطقی تری به آنها داشــته باشــیم و از جوانب گوناگون ،به آســیب شناســی آنهــا بپردازیــم .در این باره ،ســه جنبــه ای که در درجه اول می توان مــورد تجزیه و تحلیل قرار داد، یکــی نحوه مواجهه بــا آمارها اعالمــی این چنینی توســط موسســات خارجی ،دیگری نبود موسسات آمــاری معتبر در ایران و ســومی ضعف رســانه ها در پوشــش اتفاقات خوبی که در کشــور رخ می دهد در ســطح جهانی اســت. در مــورد نحــوه مواجــه بــا آ ما ر منتشــر ه از ســوی موسســه گالوپ بهتر اســت یادداشــت یکــی از متخصصــان حــوزه مربوطــه در اینجــا آورده شــود« :ســید محســن طباطبایی مزدآبــادی» نایــب رییــس مرکــز روان شناســی و مشــاوره شــهر که پیشتر موضوع خشــم شهری را مطرح کرده بود معتقد اســت ایــن گزارش منطبق بــر واقعیت ها نیســت ،هــر چند باید بــه عنوان یــک زنگ خطــر و هشــدار در نظر گرفته شــود. وی در یادداشــتی در ایــن مــورد مــی نویســد: «صحــت این نتیجه گیری و آمار منتشــر شــده از طرف موسســه گالــوپ شــاید در نــگاه اول کمی غیرمنطقی به نظر برســد .زیرا ســواالتی که در این پژوهش اســتفاده شــده اس؛ اوال :پایایــی و روایی آنها به عنــوان ویژگی های بنیــادی مقیاس های پژوهشــی مــورد تایید قرار نگرفته اســت .ثانیا اســتفاده از سواالت مشــترک برای 142کشور
34ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بــا آداب و ســنن مختلف به معنــای نادیده گرفتن فرهنگ ها اســت. ثالثــا با توجــه به پیچیدگــی های شــاخص های فــردی ،بیــن فــردی ،شــخصیتی و اجتماعی خیلی بعــدی بــه نظر می رســد کــه بتــوان با 5ســوال شاخصه مشــترک یک جامعه انســانی را بسنجیم. رابعــا چه تضمینی وجــود دارد کــه نمونه انتخاب شــده توسط این موسســه ُمعرف و نماینده واقعی جامعــه ایران بوده باشــد .بنابراین با در نظر گرفتن ایــن 4نکته ،علمی و درســت بــودن این خبر مورد تردیــد قرار مــی گیــرد و نتایج ایــن پژوهش قابل اعتمــاد نمی باشــد .اگر فــرض را بر ایــن بگذاریم موسســه گالــوپ تمام ایــن اصــول را رعایت کرده اســت و هیچ عاملــی غیر از واقعیــت را در نتیجه گیری خــود دخالت نداده اســت و آنچه بیان کرده اســت عین حقیقت اســت باز هم شــاید استفاده از برچســب «عصبانــی تریــن» برای مردم ایران که به مهربانــی ،ایثار و خونگرمی شهره هستند تا حــدودی بی انصافی باشــد. اما نمی تــوان به راحتــی از کنار ایــن نتیجه گیری گذشــت. نگاهی بــه اتفاقاتی که طی ســال 2017در ایران رخ داده اســت (ســالی که موسســه گالوپ طی آن پژوهــش را انجام داده اســت) شــاید در ربط دادن ایــن آمــار به مــا خیلی بی ربط نباشــد .بــا توجه به اتفاقات یک ســال قبل شــاید مــا عصبانی ترین کشــور دنیــا نباشــیم اما یکــی از پراســترس ترین کشــورها و مســتعد پرخاشــگری بودیم .حــال اگر بخواهیــم واژه مناســب تــری را انتخــاب کنیم ما شــکننده ترین و در آســتانه عصبانی ترین کشــور جهان بودیم .در ســال 2017جو حاکم بر خاورمیانه بــرای مردم ایران بســیار نگــران کننده تــر از قبل شــد و نگرانی هــای مختلفی مانند «ســایه جنگ» را بــرای مــردم قابــل تصور کــرد .رییــس جمهور شــدن ترامپ موجــی از نگرانی را بــه راه انداخت. خبرهــای متناقض در مــورد تحریم ها ،مشــکالت اقتصادی مردم و بیکاری فــارغ التحصیالن مزید بر علت شــد .آتش گرفتن قطار تبریز -مشــهد باعث دردی عمیــق و ســوگی بزرگ برای ایران شــد. مرگ آیت الله «علی اکبر هاشــمی رفســنجانی» شــوک عاطفــی و سیاســی بــه جامعــه وارد کرد. هنــوز مردم درگیر ســوگ مرحوم هاشــمی بودند که پالســکو نه تنها بر ســر پالســکو که بــه مثابه یک غم ملی بر ســر مــردم ایران آوار شــد و تمام ایــران را عزادار کــرد .ریزش معدن یــورت باز هم ایــران را ســیاه پوش کــرد و ...براســاس معیارهای
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
34 Kheradmand
اقتصادی مردمانی ضعیف هســتند اما این هنر ارزشــمند کــه از دیرباز برایشــان به ارث رســیده را همچنان حفــظ کردهاند. علــی حســینی از شــغل فرشبافــی بهعنــوان یکی از مشــاغل ســخت در جامعــه یادکــرد و افــزود :حمایت از بافنــدگان بهویژه در حــوزه پرداخت تســهیالت و پوشش بیمهای و بهروز کــردن دارهــای قالــی میتوانــد نقطه امیــد و عطفی برای افزایش تولید و اشــتغا لزایی باشــد. وی اضافــه کــرد :درگذشــته تمامــی مصالــح و ابــزار کار فرشبافــی در بیجــار اعــم از طراحــی ،نقاشــی ،چلــه انــدازی یــا برپــا کــردن دار قالــی و تهیــه خامــه و تاروپــود و رنگــرزی آنهــا توســط خــود اســاتید بیجاری انجام میگرفــت و خــود طراحــان از افــرادی بودنــد که بافندگان را از همــان ابتدا تا پائیــن آوردن قالی بافتهشــده از دار
33ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
راهنمایــی و کمک میکردنــد تا این فرش و هنر دســت بافنــده بیجاری بــدون کمتریــن نقص و خســارت پائین بیاید و به بازار عرضه شــود. بانــوی فرشباف بیجــاری گفت: اما امــروزه دیگر خبــری از رونق قبلی فرش بیجار نیســت ،فرشی که نگیــن خانههــای بیجاری و موزه فرش ایــران بود. وی افــزود :دیگر نقاشــان و طراحان برجســته بــه دلیل کســادی رونق بازار داخلی و خارجی و وجــود رنگهای شــیمایی غیرثابت بهجای رنگهــای گیاهــی و ســنتی و همچنین وجود طراحانــی که فقط کپی ناشــیانهای از طــرح و نقشه اســتادان قبلی را بــه دلیل نداشــتن توانائــی و ســلیقه ارائــه میدهنــد، نمی تو ا ننــد ماننــد ســابق به فعالیــت خــود ادامــه دهند.
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
33 Kheradmand
بر رسی ه ن ر ه ا ی فر اموش ش د ه ایران
دار چهل رنگ «فرش پوالدین»
هنر اصیل بام ایران این روزها رو به فراموشی گذاشته تا قصه دار قالی چهل رنگ فرش پوالدین رنگباخته و سیاهوسفید شود. سمیه رمضان نیا صــدای کوبیــدن نخ بــر روی دار قالی بــا نجوای آرام شــاعرانه مــادر پیری کــه در گوشــهای از اتاق نشســته همهجــا را پرکرده اســت و اینجــا گویی صــدای آواز عشــق بــا ریتم هنــر تمامی نــدارد و هرلحظــه تــو را بــه آرامــش فرامیخوانــد ،دیدن دســتهای پینهبسته و انگشــتان متورم حکایت از عشــق دیرینه بر دار قالــی دارد. تا عاشــق کار و هنــرت نباشــی نمیتوانی به دل زیبــای فرش پوالدین ســفر کنی اینجا در ســرزمین مــن بیجــار گــروس مــادران تنها با عشــق گره بر دار بلند قالی میزنند. اینجــا در این خانه مادری با عشــق گــره میزنــد و میبافــد تــا از دار قالیاش سقفی مســتحکم برای خود و فرزندانــش بســازد ،با دســتانی که از پــس بافــت زیاد اســتخوانهایش قــوس پیداکرده گــره و گــره میزند تــا فرزندانش کم و کســری نداشــته باشند. اینجــا در یک محله قدیمــی از دیار گــروس در خانــهای از جنس عشــق و محبــت مــادری گــره بــر دل فرش میزنــد تــا ســرپناهش را محکمتــر کند .در این اتاق آرام و ساکت مادری دار قالی را برای چشمروشــنی عروس و دامــادش به پا کرده بــه امید اینکه روزی فرزندانــش سروســامان بگیرند و از هنــر دســتپر مهــر مادرشــان بهرهمند شــوند.
دارای اســتحکامی بر تاروپود ایــن چله میزنند که زیبایی آن موجب شــهرت جهانی فرش بیجار شــد. فــرش بیجــار ،از فرشهایی اســت که از شــهرت جهانــی خاصی برخــوردار بوده و هــر ایرانی برای یکبار هم که شــده نام آن را شــنیده اســت و آن را بــا تمامی زیبایی و داشــتن نقشــههای بینظیر دوســت دارند ،عالوه بر آن در خارج از کشــور نیز افرادی هســتند که از خریداران فــرش بیجار بوده و عالقــه وافری بــه آن دارند.
فرشبافی هنری به بلندای تاریخ بام ایران نام هنر :فرش بافی قدمــت :قالیبافــی در ایــن شــهر دارای ســابقه دیرینه ای اســت و قدمت بافت قالــی های تاریخ دار بیجــار (موجــود در خارج از کشــور) به ســال ( ۱۲۶۶ه.ق) بــاز مــی گردد. شهر زادگاه هنر :بلند با ایران بیجار گروس معرفــی کوتــاه هنــر :بیجــار بعنــوان یکــی از متقدمین صنعت فــرش بافی در ایران به حســاب می آید،مناطق قالی بافی در گذشــته و حال شامل شــهر بیجــار و روســتاهای اطرافش اســت ،تعداد زیــادی از قالی های قدیمی کردســتان که هماینک در موزههــای بزرگ فرش در داخل و خارج کشــور نگهــداری میگردنــد از قالــی های بافــت بیجار هستند .
هنــر بافــت فــرش پوالدیــن بــام ایــران رو بــه فراموشــی اســت روزگاری فــرش پوالدیــن بیجــار این هنر دســت ظریــف کاران فرشبــاف بیجــاری ،در میان ســایر فرشهــای ایران و جهــان ارزش و اعتباری داشــت و خــودش بهتنهایــی زینــت کاخهــای و منــازل اعیاننشــین بود،هنر دســتی کــه پــول حاصل از فــروش آن برکــت اکثــر ســفرههای خانوادههــای بیجــاری بود. فــرش بیجار کــه به ســوغات و افتخار بــام ایران شــهرت یافته ،بافتهشــده دســت بافندگان ماهری اســت کــه بــا آمیخته کــردن هنــر و احســاس و همکاری چشــم و دل و دســت سرانگشــتان خود آنچنــان گرههای ظریــف و دل ربــا و درعینحال 32ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بیشترین کاربری :زینت منازل هنرمندان به نام این عرصه :بانوان بیجاری هنرمندان بازمانده :دارد وضعیــت فعلــی ایــن هنــر در اســتان :رو بــه فراموشــی اســت علــل رکــود و مهمتریــن چالشهای پیــش روی احیــا :عدم حمایــت کافی با توجه به ســختی زیاد کار ارائــه راهکارهــای حفــظ و احیــاء :حمایــت از با فندگا ن هنرمند بیجاری با عشق کار میکند اکــرم علــی حســینی مــادر هنرمنــد بیجاری بــوده کــه روزگار زیادی اســت عمــرش را پــای دار قالــی گذاشــته و میبافــد؛ میبافد تا هنــری را خلق کند بــه شــهرت و آوازهای جهانــی. این مــادر بیجــاری میگوید تــا جایی کــه بــه یــاد دارم از زمان کودکــی مادرم و مادربزرگــم فرش میبافتنــد و در کنار خودشــان این هنــر را نیز به مــا آموزش دادند. وی ادامه داد :ســالهای زیادی در منزل پدرم به فرشبافی مشــغول شــدم و بعد از ازدواج میــراث بزرگــی که همــان دار قالــیام بــود را با خــود در آغوش گرفتم و به منــزل بخت رفتم. وی افــزود :در روزهایــی که همســرم در منــزل نبــود و بــرای کار بــه جنوب میرفــت تنهــا مونــس تنهایی مــن دار قالــیام بــود انگار این فــرش مرا با خــود به دنیای دیگری میبرد و هر گوشــه از ایــن دار فریاد میزد بیــا و به مــن زندگی بــده و مرا بســاز . بانوی هنرمنــد بیجاری گفت :در طــول زندگیام فرشهــای زیادی را بافتــم و االن هم به لطف خدا بــرای عــروس و دامادهایم در حال بافــت فرش و گلیمچه هستم. هنری که رنگش پریده شد این هنرمند بافنده بیجاری عنوان کرد :متأســفانه ایــن روزهــا فــرش بیجار و بافــت آن بــا بیمهری مواجه شــده و دیگر کمتر کســی است که بخواهد فــرش ببافد و ایــن هنــر آرامآرام رو به فراموشــی گذارده اســت .وی به وضعیت اقتصادی شهرســتان بیجار اشــاره کرد و افزود :مردم دیار گروس ازلحاظ
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
32 Kheradmand
بسیاری از ما آنقدر دلخوش از نیازهای برآورده شده در کانادا هستیم که متوجه معضالتی همچون پیشداوری ،تبعیض ،و نژاد پرستی که زیر الیه های اجتماعی کانادا ما را به حاشیه می کشانند نیستیم. وزیــر امور خارجــ ٔه آمریکا که یک ســیاه پوســت بود داد .او گفت "،کالین پاول ســفید پوســت ی است که بر حســب اتفاق ســیاه پوســت شــده!" ،بدین معن ی کــه کالین پاول تمــام ارزش هــا ،فرهنگ ،و منافع سیاه پوســتان را کنار گذاشته و کامال با ارزش ها ،فرهنگ ،و منافع ســفید پوســتان آمیخته شده اســت .این جواب طعنه آمیز می تواند به کســانی باشــد که بــاور دارند جو دموکرات حاکــم بر کانادا باعث شــده اســت که اقلیت هــا نیــز بتوانند به درجــات بــاال در سیاســت و امــور دیگــر راه پیدا کنند .اما ،صرفا با مشــاهد ٔه تعــدادی از چهره های "اقلیت" در ســازمان های دولتــی نمیتوان کانادا را کشــوری ذاتا دموکــرات خواند .باید توجه داشــت کــه بعض ی وقــت ها کلم ٔه دموکراســی اســتراتژی خوبــ ی برای ســرگرم کــردن و متوهم کــردن عوام است .شاید بســیاری از هندی های مقیم کانادا در این توهم باشــند کــه آقای هارگیت ســاجان وزیر دفــاع کانادا نمایند ٔه هندی ها در یک ی از ســطوح باالی دولتی اســت .این توهم چشــم هنــدی ها را بر روی این واقعیت بســته است که آقای هارگیت ســاجان سفید پوســت ی است که بر حســب اتفاق هندی از آب درآمده اســت! تاثیــرات مخــرب نــژاد پرســتی تنها بــه موانعی
که ســفید پوســتان بر ســر راه گروه هــای اقلیت بمنظور جلوگیری از پیشــرفت شــغل ی و اقتصادی آنهــا ایجــاد می کننــد نیســت ،بلکه در بســیاری موارد شــان و مقام انســان ی اقلیت هــا را نیز لگد مــال میکنند .در تعطیالت کرســیمس ســال پیش ( )۲۰۱۶یکــ ی از روزنامــه های پر خواننــد ٔه تورنتو مطلبــی را در رابطه با یک پناهند ٔه ســوریه ای که به علت مشــکل قلبی در بیمارستان تحت جراحی قرار گرفته بــود در صفح ٔه اول وبســایت خود روز قبــل از چــاپ کاغذی آن نوشــت که توجــه من را جلب کــرد .عکس مربوط به مقالــه ،تصویر مردی مســلمان بــا مــوی کوتــاه و ریش بلنــد و نگاهی خســته به دوربین را نشــان می داد« .عکس کامال بر صــورت این فرد مســلمان متمرکز بــود و هیچ گونــه حاشــیه ای در ایــن عکس مشــخص نبود». عنــوان مقاله همراه با نــوع ارائه عکــس به گونه ای بــود کــه کامال ارتباط ذهن ی کلیشــه شــده ای را در خواننــده بوجــود می آورد ،بدیــن معن ی که مقالــه در مورد یک فرد تروریســت نوشــته شــده اســت .عنــوان مقاله چنین بــود" ،مرد ســوریه ای بــا یک بمــب ســاعتی در بدنش از زیــر یک عمل قلب جان ســالم به در بــرد" .روش ارائه این مطلب احســاس تــرس ،تفــاوت ،و جدا بودن را در ســفید پوســتان و چه بســا در ملیت های دیگر ایجاد می کــرد .مایل هســتم کم ی موشــکافانه این موضوع را بررســی کنم! در عکاســ ی قانون ی وجــود دارد به نام قانون یک ســوم .عکســ ی را تصور کنیــد و آن را چه عمودی و چه افقی به ســه قســمت تقســیم کنیــد تا در کل ۹خانــه بدســت بیاید .نقطه هایــ ی که محل تقاطــع این خانه هــا را تعیین می کننــد بهترین مکان برای قرار دادن موضوع اصل ی عکس اســت. بعنوان مثال چشــمان شــخص ی که در عکس قرار دارد بهتر اســت در یک ی از چهار نقط ٔه تقاطع این خانه ها قرار بگیرد .تحقیقات روانشناســ ی نشــان داده اســت کــه این روش عکاســ ی باعث نشــان دادن جزئیــات بیشــتری عالوه بــر موضوع اصلی عکــس می شــود که خــود باعث ایجــاد ارتباط و اعتماد در بیننده خواهد شــد .همچنین تحقیقات نشــان می دهنــد که ایــن روش باعث می شــود کــه بیننــده زمان بیشــتری را صــرف دیدن عکس کنــد .بالعکــس ،وقت ی موضــوع اصلــ ی کامال در مرکز عکــس قرار میگیــرد ،هیچ گونه حاشــیه و اطالعات بیشــتری به غیــر از موضوع اصل ی عکس بــه بیننده ارائه نمیشــود و همین موضوع باعث کاهش اعتمــاد و ارتباط در بیننده می شــود .این
31ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
عملکــرد نوعی از «نژاد پرســتی پنهان» اســت که ایــن روزنامه با اســتفاده از یک تکنیک عکاســ ی و بدون بیان حتی یک کلمه توانســته ذهنیتی منفی ض را در مخاطب همــراه بــا پیــش داوری و تبعیــ خــود ایجاد کنــد .حال وقت ی چنین عکســ ی همراه با کلمــه ای مانند "بمــب" در قالب اســتعاره بیان مــی شــود مســلما حــس همــدردی در مخاطبان ایجــاد نخواهد کــرد ،بلکه با توجه به شــکل دهی ذهنیــت منفــ ی موقعیت را بــرای رفتارهــای نژاد پرســتان ٔه سیســتماتیک مهیا می سازد. بــه منظور اعتــراض به چنین رفتار نژاد پرســتانه ای این موضوع را بطور نوشــتاری به مســئولین آن روزنامه گوشــزد کــردم و آنها پــس از عذرخواهی، عکــس و عنوان مقاله را کامال تغییر دادند .روز بعد در نســخ ٔه کاغــذی ایــن روزنامه عکــس کامل فرد مســلمان در کنار پزشک معالج او همراه با حواشی کامــل عکس به چاپ رســید که حــس و حال کامال متفاوتــی را در خواننده ایجاد می کرد .عنوان مقاله نیــز اینگونه تغییر یافت" ،معجــز ٔه زنده ماندن فرد ســوریه ای قبل از عمل جراحی در بیمارستان سنت مایکل" .شــاید استفاده از کلم ٔه «معجزه» در عنوان جدید بهتر از اســتفاده از کلم ٔه «بمب» باشــد ،اما ایــن عنوان نیــز همچنان بــار منف ی خــود را دارد بدین معن ی که اســتفاده از کلمــ ٔه «معجزه» باورها و اعتقادهــای آن فرد را جلوتر از انســانیت او قرار مــی دهد ،و از آنجایی که امروز مســلمان بودن در غرب نوعــی تهدید برای امنیت ملی(نژاد ســفید) تلق ی می شــود ،در نتیجه ذهنیــت منفی خواننده علیرغــم تغییر عنوان مقاله همچنــان باق ی خواهد مانــد .مثال باال یک نمونه از صد ها نمون ٔه مشــابه از نــژاد پرســتی پنهــان در تورنتو اســت که بطور روزانه انســان های زیادی را هــدف قرار می دهد. انســان هایی که شــاید خــود از این نــوع برخورد های نژاد پرســتان ٔه پنهــا ن آگاه نباشــند ،اما همین عــدم آگاهــ ی باعــث افزایــش اینگونــه رفتارهای نــژاد پرســتانه در ســطح کشــور خواهد شــد که تاثیــر منف ی بر پیشــرفت هــای کاری ،تحصیلی ،و اجتماعــی مهاجــران خواهد داشــت .توجه به این موضوع و آگاه ســازی مــردم ،و در صورت نیاز ابراز نارضایتی به مســئولین امری اســت ضــروری برای ایجاد محیط ی نســبتا ســالم برای زندگــی .اما ،مهم تر از آن درســ ی اســت که هر کدام از ما می توانیم از ایــن نوع رفتارهای متوحــش و بدوی بیاموزیم و آن ارج نهــادن به انســان صرفا به علت انســانیت او اســت ،نه به علت رنگ پوســت ،زبــان ،گویش، و محــل زندگ ی او.
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
31 Kheradmand
دیروز :نژاد پرستی آشکار ،امروز :نژاد پرستی پنهان فرشید رشیدی فر وبالگ آزادی درون
rashidifar@hotmail.com
شــاید کمتر ایران ی پیدا شــود که کانادا را کشوری بد برای زندگ ی بداند .البته اگر کســ ی هم جســارت بخرج دهد و از مشــکالت جدی که در زیر پوســت ایــن جامعــه وجــود دارند ســخنی به میــان آورد حتمــا از طرف اکثریــت هموطنان مورد ســرزنش قــرار خواهد گرفــت و در نهایت او را تشــویق به بازگشــت به ایــران می کنند .دالیلی کــه در رابطه بــا خوب ی هــای زندگــ ی در کانادا میشــنوم حاکی از آن اســت کــه چقدر نظــرات مردم وابســته به نیازهایی اســت که پیشــتر در ایران توســط قانون، فرهنگ ،و ســنت محدود شــده اند .عده ای خوبی زندگــ ی در کانــادا را به دیســکو رفتن و مشــروب خــوردن بدور از دغدغ ٔه کمیته و شــاق می دانند، و عده ای دیگــر از موقعیت های کاری و تحصیلی اینجــا تعریف مــی کنند .خانــم هــا رضایتمند از آزادی فــردی بدور از تحکم آقایان و آقایان شــاداب از آرامــش روانــ ی در نبــود تنش هــای اجتماعی. اقلیــت های دینی خرســند از برابــری و تبلیغ های زنجیــر وار و اکثریت مذهب ی پر غرور از جســارت در طرح پرســش هــای ضد مذهبــی .اینها عقایدی هســتند که کم و بیش در ســطح جامعــه از زبان ایرانیــان ســاکن تورنتو می شــنوم .بســیاری از ما آنقدر دلخــوش از نیازهای برآورده شــده در کانادا هســتیم که متوجه معضالتی همچون پیشداوری، تبعیض ،و نژاد پرســتی کــه زیر الیه های اجتماعی کانادا ما را به حاشــیه می کشــانند نیســتیم. ســابق ٔه نژاد پرستی سفید پوستان از بدو ورود آنها به کانادا آغاز شده اســت و تا امروز نیز ادامه دارد. در همــان ابتدا جنگی بین انگلیس ها و فرانســوی ها بــرای تصاحب زمیــن های ی که بطــور تصادفی کشــف کــرده بودنــد در گرفــت .در ایــن میــان بومیــان کانــادا نیز درگیــر مهمان هــای ناخوانده ای شــده بودنــد که اینــک ادعــای مالکیت زمین هــای آنهــا را کــرده اند .عــده ای که قصــد دفاع از زمیــن های اجدادی خــود را داشــتند در همان ابتدا کشــته شــدند ،و بقیه به دو دســته تقســیم شــدند کــه در جنگ یا به لشــکر انگلیــس ها و یا به لشکر فرانســوی ها پیوســتند .از طرف ی بومیان کانادا بر ایــن خیال بودند که پیوســتن به انگلیس ها و یا فرانســوی ها باعث تداوم بقــأ آنها خواهد شــد ،و از طرفــ ی دیگر انگلیس ها و فرانســوی ها از بومیان بعنوان ســربازان «خط مقدمی» استفاده مــی کردند کــه از این طریق تعداد کشــته شــدن
ســربازان خــودی را کاهــش دهند .کمــ ی جلو تر برویــم ،زمانــ ی کــه انگلیس هــا و فرانســوی ها مراکــزی را بنــام مدارس آموزشی-مســکونی جهت جذب و همانند ســازی کودکان بومی ایجاد کردند که توســط کلیســای کاتولیک اداره میشــد .در این مراکز تقریبــا صد و پنجاه هزار کــودک از خانواده های خود جدا شــدند که حدود شــش هزار نفر از آنهــا در این مــدارس جان خود را از دســت دادند. رفتار های نژاد پرســتانه فقط به بومیــان در کانادا خالصه نمیشــود ،بلکه ســیاه پوســتان ،چین ی ها، ژاپنــی ها ،و دیگر ملیت ها نیــز از اینگونه توحش مصــون نبودند .بعنــوان مثال ،گرفتن حــق رائ از چینــی هــا ( ،)۱۸۷۴ژاپنی هــا ( ،)۱۸۹۵هندی ها، پاکســتان ی ها ،بنگالدشــی ها ،و ســری النکایی ها ( )۱۹۰۷از جملــه رفتــار های نژاد پرســتانه با غیر بومیــان بود که ریشــه در ناتوان ی ســفید پوســتان در رقابــت کاری بــا مهاجران داشــت .با نگاه ی به تاریخ میتوان دریافت که نژاد پرســتی ،اســتعمار و اســتثمار بخشی از فرهنگ ســفید پوستان بوده کــه در هر برهه از تاریخ گریبــان گیر گروه و مردم خاص ی شــده اســت .بعنوان نمونه میتوان از نژاد پرستی آشــکار به ســمت بومیان و ســیاه پوستان در گذشــته نام بــرد ،و یا به نژاد پرســتی پنهان به ســمت مســلمانان و دیگر اقلیت های ســاکن در کانــادا در زمان کنونی اشــاره کرد. "کانــادا مکانی درخشــان بر قلــ ٔه کوه اســت ،زیرا ما پذیرای مهاجران هســتیم و احزاب فعــال ضد مهاجــرت نداریم". اینها ســخنان آقای انــدرو کوهن رئیس وقت هیســتریکا-کانادا در ســال ۲۰۱۲ بــود .هــدف این ســازمان ارتقا ســطح آگاهــ ی مهاجــران از تاریخ این کشــور اســت .شــاید این ادعــا در وهلــ ٔه اول بســیاری از کســان ی که آرزوی مهاجرت بــه کانادا دارنــد را در رویا فــرو برد .اما، بــا اندکــ ی تفکر مــی توانیم بــه معنی پنهانــ ی ایــن ادعا پــی ببریــم" .مکانی درخشان بر قل ٔه کوه" شاید تصور «آرمان شــهر» را در ذهن خیل ی ها شکل بدهد. آرمان شــهری کــه در آن موقعیت های اقتصــادی و اجتماعی بــرای همه بطور یکســان فراهم اســت .اما ،ادعــای آقای انــدرو کوهن نمــی توانــد چنین معنی را داشــته باشــد زیرا اگر به سازمانی که خــود او زمانــ ی ریاســت آن را بر عهده داشــت نگاه ی بیاندزیم متوجه خواهیم
30ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
شــد کــه در بین ۱۷نفــری که عضو هیــات مدیر ٔه آن شــرکت بودند حتی یک نفرغیر ســفید پوســت پیــدا نمیشــود و این موضــوع تا به امــروز که در ســال ۲۰۱۷قرار داریم تغییری نکرده اســت .شاید ایشــان بر این بــاور بودند که "مکانی درخشــان بر قلــ ٔه کــوه" در ذهن مهاجــران جایی اســت که در آن درخــت باشــد ،غذا باشــد ،و در آن بجای شــتر ماشین باشد! شــاید اگر کم ی بــا روحیات اولین نخســت وزیر کانادا ،آقــای جان مکدونالد ،آشــنا باشــیم متوجه شــویم که مفهــوم برابــری در کانادا بر چــه ارزش های ی اســتوار اســت .آقای جان مکدونالد در پاسخ بــه یک ی از خبرنــگاران آن زمان که از او پرســید آیا بــه حقوق اقلیت باور دارد یا خیــر گفت" ،آری ،در کانــادای من ثروتمند همیشــه در اقلیــت خواهد بــود" .بــر اســاس شــواهدی کــه امروز مــی بینم ذهنیــت آقای مکدونالــد هنوز ذهنیتــی قالب بر جامعه کانادا اســت .ذهنیتی که ریشــه بر استثمار و اســتعمار دارد و باور بر ارجحیت نژاد ســفید در آن دیده می شــود .شاید کسان ی باشند که به خیال خود با آوردن چند اســم انگشــت شمار از "اقلیت" های ی که در پســت های سیاســی و دولتــی کانادا مقامی دارند مثالی نقض را ارائه داده اند .در ســال ۱۹۹۲جــورج کارلیــن نظری را در مــورد کالین پاول
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
30 Kheradmand
او دوباره مانند دوران کودکی به زندگی دورهگردی روی آورده بــود و مقــر وبگاه را هم مــدام با خود جابهجا میکــرد« .رافــی خاچادوریــان» گزارشگر مجلهی نیویورکر که چندین هفته را با او در ســفر گذرانده میگوید« :آســانژ میتواند بــدون خوراک مســیرهای طوالنی را برود و با اندکی خواب تمرکز کامل در کار داشــته باشــد ».ظاهرا شرایط کودکی، او را مهیــای این شــیوهی زندگی کرده بود. گزارشــگر نیویورکــر میگویــد[« :آســانژ] فضــا را طــوری میکنــد که دیگرانــی که بــه او نزدیک هســتند مــدام بخواهند مراقبــش باشــند و برای ادامــهی کار کمکــش کننــد .به نظرم این مســائل بــه کاریزمــای او برمیگــردد و اینکــه میتوانــد انســانها را بــه تســخیر خــود درآورد». «دنیــل اشــمیت» ( ،)Daniel Schmittیکی دیگر از بنیانگــذاران ویکیلیکــس ،آســانژ را اینگونــه توصیف میکند« :او یکی از معدود کســانی اســت کــه حقیقتا به تغییر مثبت این جهــان اعتقاد دارد. او از آن دســت انســانهایی اســت که حتی حاضر میشــوی خطــرات فوقالعاده را به جــان بخری تا بــرای رســیدن او به هدفش کمکی کرده باشــی». امــا شــهرت آســانژ بــه بعــد از انتشــار اســناد شــلیک نظامیــان آمریکایی به غیرنظامیــان عراقی برمیگــردد .آســانژ در ماههــای جــوالی و اکتبــر ۲۰۱۰ویدیــوی مربــوط به این اتفــاق را به همراه تعــداد زیادی از اســناد طبقهبندیشــدهی نظامی آمریــکا در عراق و افغانســتان منتشــر کرد. چنــدی بعــد در ویکیلیکــس اســناد دیگــری شــامل ۵میلیــون ایمیل مقامــات ردهبــاال را که از ســرویسهای اطالعاتــی آمریکایی بهدســت آورده بــود انتشــار داد .از آن بــه بعــد مشــکل مالی به مشــکالت دیگرش افزوده شــد؛ چراکه بســیاری از نهادهــای مالی آمریکا کمکهــای مالیای که به او شــده بود را بلوکــه کردند. مبارزات طاقتفرسای قانونی موضــوع تجــاوز و تعــرض جنســی که از ســوی دادگاههای ســوئد پیگیری میشــود بهشدت روند کاری او را تحــت تاثیر قرار داد .اما آســانژ از همان وقــت گفت کــه انگیــزهی ایــن اتهامها سیاســی اســت و هدف این اســت که ذهنها را از مطالب منتشرشــده در ویکیلیکــس دور نگه دارد. ولی از اتهامات جنســی ســوئدیها فارغ نشــده بــود که در بریتانیا او را به نشــر اکاذیب و فعالیت رســانهای خالف ،متهــم کردند .آســانژ از وقتی در بریتانیا دســتگیر شــد درگیر دادگاههــای مختلف بــود .پیش از آنکه بــه قرار وثیقــه در خانه تحت نظــر قــرار بگیــرد هشــت روز را هــم در زنــدان گذرانــد .ماجــرای او در دادگاههــای بریتانیا هم به درازا کشــید و علیرغم پذیرش اولیهی دادخواستش مبنی بــر عدم اســترداد ،در نهایت نظــر دادگاه بر مســترد کردن او به ســوئد قــرار گرفت. 29ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
جولیــن آســانژ بــا توجــه بــه صحبتهــای رییــس جمهــور اکــوادور آقــای «رافائــل کــورا» ( )Rafael Correaو نزدیکــی نظراتشــان دســت کمکخواهــی بــه او دراز کــرد .آقــای کــورا هم در مصاحبهای با شــبکهی «راشــا تودی» (Russia )Todayآســانژ و فعالیتهــای او در ویکیلیکس را ســتود .حضورش در ســفارت اکوادور در لندن با مصاحبههــا و ســخ نرانیهای زیادی همــراه بود. امــا کمی بعــد نگرانیهایی دربارهی ســامتیاش مطرح شــد .در اکتبر ۲۰۱۲ســفارت اکوادور اعالم کرد که اقدامــات پیشگیرانه برای حصول اطمینان از دســتگیر نشــدن آســانژ در زمــان مراجعــه به بیمارســتان انجام شــده؛ ظاهرا وضعیــت ریههای او بســیار خطرناک شــده بود. امــا به هــر ترتیب بیمــاری او بــه طریقی تحت کنترل درآمد و دو ســال بعد در آگوســت ۲۰۱۴در کنــار وزیر خارجهی اکوادور ظاهر شــد و خبرهای روزنامههــا مبنــی بر تــرک ســفارت و مراجعه به بیمارســتان را تکذیــب کــرد .در تمام ایــن مدت، بازجوی ســوئدی پروندهی آسانژ از اســترداد او به این کشــور کوتاه نیامده اســت. در مــاه مــارس بــه او پیشــنهاد دادنــد فرایند بازجویــی را در لنــدن انجــام دهــد؛ ولــی وقتی حقوقدانهــا او را از یــک قانــون در ایــن رابطه مطلــع کردند از ایــن کار منصرف شــد .ظاهرا بر اســاس قوانیــن ســوئد مادامی کــه تفهیــم اتهام صورت نگرفته باشــد حکمی دربــارهی متهم قابل اجرا نیســت و آنها قصــد داشــتند از این طریق آســانژ را بــه دام بیندازند. آســانژ در اینبــاره گفت که از این بابت بســیار ســرخورده شــده و دســتگاه قضــای ســوئد را به نشــنیدن وقایع از طرف خود متهم کرد .در قوانین سوئد رســیدگی به اتهامات ،محدودیت زمانی دارد و بســته به شدت جرم برای رســیدگی به آن ،زمان تعییــن میشــود .زمــان بررســی به اتهــام تعرض جنســی چنــد وقتی اســت تمام شــده امــا اتهام ســنگینتر تجاوز هنوز در جریان اســت و تا ۲۰۲۰ فرصت رســیدگی دارد. در ســال ۲۰۱۴آســانژ به ســازمان ملل شــکایت بــرد کــه بهطــور غیرقانونــی او را در بازداشــت غیرمســتقیم قرار دادهاند و او نمیتواند محوطهی ســفارت را بدون آنکه دستگیر شــود ترک کند .در فوریــهی ۲۰۱۶ســازمان ملل به نفع آســانژ حکم داد و بازداشــت او را نادرســت دانست. ســازمان ملل حق آزادی او در قــدم زدن آزادانه را تاییــد کــرد .امــا علیرغــم حکم ســازمان ملل، دولــت بریتانیــا با بیاعتنایــی آن را مــردود اعالم کــرد .پلیــس این کشــور مجــددا تصریح کــرد که اگر جولین آســانژ از ســفارت خارج شود فیالفور دستگیر خواهد شــد .در حال حاضر او در سفارت اکوادور بــا آیندهای نامعلــوم اقامت دارد. وب سایت مجله دیجی کاال Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
29 Kheradmand
جولین آسانژ؛ موسس ویکیلیکس، افشاگر بزرگ هوادارانــش او را یــک مــرد جســور میدانند که جنبشــی برای حقیقتیابــی راه انداختــه .اما برای مخالفــان ،فقط یــک بیمار تشــنهی توجه اســت کــه با افشــای عمومــی اطالعــات حســاس ،جان انســانهای زیــادی را بــه خطــر انداخته. اطرافیانِ آقای آســانژ او را فردی قــوی ،باانگیزه و بســیار باهوش توصیف میکنند که البتــه توانایی خارقالعــادهای در هک کــردن رایانههــا دارد .در ســال ۲۰۰۶و بگاه «ویکیلیکس» ( )Wikileaksرا برای انتشــار عکسها و مدارک محرمانه راهاندازی کــرد .اما در آوریــل ۲۰۱۰میالدی اســنادی را برمال کــرد که نشــان میداد ســربازان آمریکایــی از یک بالگــرد بــه ۱۸غیرنظامی در عراق شــلیک کرده و آنها را کشــتهاند .با انتشــار این خبر ،ویکیلیکس و آســانژ به صدر اخبار دنیا رســیدند. ولــی فقط کمــی بعد در بریتانیا و پــس از اینکه او را بــه اتهــام آزار جنســی در ســوئد تحت پیگرد بینالمللی قرار دادند ،بازداشــت شــد .مســووالن ســوئدی اعــام کردنــد کــه تنهــا هــدف آنهــا، بازجویــی از او بهخاطــر ادعای تجاوز جنســی به یــک زن ســوئدی و تعرض به یک زن دیگر اســت. آســانژ هردو اتهام را رد کرد و مدعی شــد ساختگی و سیاســی هستند. پناهندگیسیاسی ماههــای بعــد را در انگلســتان و در منطقــهای روســتایی بــه مبــارزه بــرای عــدم اســتردادش به ســوئد گذرانــد .نهایتــا در فوریــهی ۲۰۱۱دادگاه «وستمینســتر» ( )Westministerانگلیــس حکم اســترداد او را صادر کرد .این حکم بعــدا در دادگاه تجدیــد نظر آنجــا هم تایید شــد. او بــاز هم بــه حکم اعتراض کــرد .در ۱۴ام جون ۲۰۱۲دادگاه عالــی بریتانیــا موقتا اجــرای حکم را برای بررســی درخواســت استیناف آســانژ متوقف کــرد .آســانژ از فرصت بهوجود آمده اســتفاده کرد و به ســفارت اکوادور در لندن پناهنده شــد .دولت اکــوادور هم که رابطــهی خوبی با ایــاالت متحده 28ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
نداشــت پناهدگــیاش را در ۱۶آگوســت ۲۰۱۲ پذیرفت .نگرانی آســانژ از این اســت کــه او را بعد از اســترداد به سوئد ،تحت فشــار آمریکا به خاطر افشــای اســناد محرمانه به این کشــور بفرستند. در ایــن میــان دولــت بریتانیــا اعــام کــرد کــه علیرغم خواســتهی وزیر خارجهی اکــوادور مبنی بر احترام بــه تصمیم مقامات این کشــور ،اجازهی عبور بیدردسر او از ســفارت تا فرودگاه را نخواهد داد ،چراکه او قانونا موظف به بازگشــت به ســوئد و شــرکت در دادگاه آن کشــور است. وزیــر خارجهی ســوئد نیز مجددا تاکیــد کرد که تنهــا دلیل اســترداد او رســیدگی و تحقیــق کامل درباره اتهامات یادشــده اســت .دادســتانی ســوئد در ۱۳آگوســت ۲۰۱۵بعد از انقضــای زمان معین دادگاه بــرای بازگردانــی و بازجویــی در مورد اتهام تعرض جنســی ،از پیگرد آســانژ به این خاطر دست کشــید؛ اما او کماکان در مــورد اتهام بزرگتر تجاوز جنســی با معضل مواجه اســت. از کودکی تا حال جولیــن آســانژ تمایلــی بــه صحبــت دربــارهی گذشــتهاش نشــان نمیدهد امــا رســانهها بعد از افشــاگریهای ویکیلیکس دســتبردار او نیستند. جولیــن پاول آســانژ در ۳جــوالی ۱۹۷۱در شــهر «تاونزویــل» ( )Townsvilleدر ایالــت کویینزلنــد اســترالیا به دنیــا آمد. والدینــش بازیگر دورهگرد تئاتــر بودند به همین دلیــل بیشــتر کودکیاش در ســفر گذشــت .آتش عشــقش تند بــود و خیلی زود در ۱۸ســالگی پدر شــد .بعــد هــم قبــل از آنکه بــه خــودش بیاید درگیریهای بازداشــت و اتهامهای جنسی ،دورهاش کردنــد .ریاضیاتش خیلــی خوب بود و توســعهی اینترنــت و رایانــه فرصتــی را در اختیــار جولیــن گذاشــت تا بتواند از اســتعدادش استفاده کند؛ ولی تجمیــع اســتعداد و اینترنت برای او جز مشــکل و دردســر چیز دیگری نداشــت. در ۱۹۹۵آســانژ و دوســتش به انجــام دادن دهها
هــک غیرقانونــی متهــم شــدند .حتی بــا اینکه همدســتان هکــر او موفــق شــدند کارآگاهــان مربــوط بــه پرونــده را شناســایی کنند ،بــاز هم آســانژ دســتگیر و مجرم شناخته شــد .دادگاه ،او را بــه پرداخت چندین هزار دالر [اســترالیا] محکوم کــرد .در آن شــرایط تنهــا گزینهی فــرار از زندان را جلــوی خود میدید ولی نهایتا بــه گذراندن دورهی محکومیت تــن داد. ســه ســالِ بعد را با نویســنده و محققــی به نام «ســو ِئ ِلت در ی ِفــس» ( )Suelette Dreyfusگذراند. موضوع تحقیق آنها قســمتهای تاریک اینترنت بــود .دریفــس و آســانژ نتیجهی تحقیقاتشــان را طــی کتابی منتشــر کردند کــه از قضا بــا اقبال عمومــی مواجــه شــد .ایــن کتــاب «زیرزمیــن» ( )Undergroundنــام داشــت و به فــروش باالیی رســید .دریفــس ،آســانژ را محققــی بســیار توانا میدانــد کــه بــه موضوعــات اخــاق ،عدالــت و عملکرد دولتهــا عالقهی زیادی دارد .آســانژ بعد از انتشار کتابش به دانشگاه ملبورن رفت و دورهای در زمینهی فیزیک و ریاضیــات گذراند .در آنجا به عضویت افتخاری تشــکل ریاضیــات درآمد و حتی پازلــی با فرمولهــای پیچیدهی ریاضی ابــداع کرد. کاریزمایآسانژ او در ســال ۲۰۰۶ویکیلیکــس ()wikileaks.org را بــه همراه جمعــی از همفکــران اینترنتیاش راه انداخــت تــا به افشــای اســناد محرمانــهای که از هک کردن ســرورهای مختلف بهدســت میآورند بپردازنــد .آســانژ در ســال ۲۰۱۱در مصاحبــهای با بیبیســی گفت« :بــرای حفظ امنیــت منابعمان ناگزیــر بودیــم فعالیتهــا را گســترش دهیــم، همهچیــز را رمزگــذاری کنیم و ارتباطــات و نفرات خــود را در سراســر جهان پخش کنیــم .بهمرور در ایــن کار مهــارت پیــدا کردیــم .حتی یــک بار هم مــورد یــا منبعــی را از دســت ندادیــم ولی خوب نمیتوانســتیم از همــه انتظار داشــته باشــیم به انــدازهی ما خودشــان را به خطــر بیندازند».
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
28 Kheradmand
27 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند27
در آن ســالها کمتــر کســی از مــردم غــرب کره خاکــی حتــی نــام افغانســتان را شــنید ه بودنــد. تصویــر کودکانه و معصــوم این دختربچــه ،جرقه یک سلســله توجه را روشــن کرد .او بــدون اینکه بخواهــد ،با تصویر خــود به ابزاری بــرای توجهات غیرضــروری تبدیل شــد .تصویــر شــربت یکی از فتریــن عکسهــای مجله نشــنا لجئوگرافی معرو اســت .ایــن مجلــه دســت از ســر شــربتخانم برنداشــت و در ســن 30ســالگی دوبــاره او را در یــک منطقه قدیمی در افغانســتان پیدا کــرد .او تا آن زمــان عکس معــروف خــود را ندیده بــود ،به همیــن خاطر بود که شــربت دوباره ســوژه مجله شــد .اما اینبار خبری از چشــمان عسلی درخشان و نافــذ نبــود .رنج ســالها ،حتی نــگاه او را تغییر داد ه اســت .از آنجا کــه تالش برای یافتــن دوباره شــربت با دردســرها و ماجراهای بســیاری همراه بوده ،از این ماجراها مســتندی ســاخته شدهاست. وقتی عکاس در جســتوجوی او بوده ،بســیاری از زنــان افغان خودشــان را شــربت مینامیدند و نزد عــکاس میآمدند ،امــا باالخره شــربت واقعی پیدا میشــود .دخترهایی مانند شــربت در افغانســتان بســیارند ،اما شــانس ایــن را نداشــتهاند که طعمه دوربین شــوند و با چشــمان مســحورکننده خود، جنجال به پــا کنند.
در وجود آنها میماند .بر اســاس گزارش ســازمان ملل ،در ســوریه از هر چهار کــودک ،یک نفر دچار اختالالت حــاد روانی میشــود. برخــی دیگــر از ایــن کــودکان مــورد تجــاوز ســربازها یا نیروهای شورشــی یا ســایر افــراد قرار میگیرنــد .نمونــه آن دخترانی هســتند کــه مورد تجــاوز داعشــیها قــرار گرفتهاند .ایــن خاطرات نیــز هیــچگاه از ذهــن آنهــا پــاک نخواهد شــد و کار بســیاری از آنهــا را بــه جنــون میکشــاند. برخــی از آنها نیز دســت به خودکشــی میزنند. همــه اینها ،حاصل جنگی اســت که انســانها به پــا میکننــد و تنها راهحلــی که برای مقابلــه با آن میدهنــد نیــز جنگی دیگر اســت که مشــکلی از مشــکالت این کــودکان حــل نمیکند. مدرسهها زیر گلوله « 57میلیون» رقم بســیار زیادی اســت؛ بر اساس گــزارش گاردین ،اخیرا پژوهشهایــی صورت گرفته که نشــان میدهد دســتکم 57میلیون کودک در دنیــا تنها به واســطه جنگ از تحصیــل و امکانات آموزشــی محــروم هســتند .گزارشهای یونســکو نیز نشــان میدهد مدرســهها به یکــی از اهداف اصلــی جنگی تبدیــل شــدهاند .یعنی مدرســهای کــه کــودکان در آن درس میخواننــد ،بــه نوعــی، ســیبل نشــانهگیری طرفهــای درگیــری اســت. در ســال 2016بیــش از ســه هزار و 600مدرســه در دنیــا مــورد حمله قــرار گرفتهانــد؛ 70درصد از این مدرســههایی که بمباران شــدهاند ،در کشــور ســوریه بودهاند. ســالها پیــش ،زمانــ ی کــه بــاراک اوبامــا، ریاســتجمهوری آمریــکا را بــه عهــده داشــت، دختری بــه نام مالله یوســفزی به جــرم تحصیل در پاکســتان مــورد حملــه طالبان قــرار گرفت ،اما جان ســالم بــه در برد .او حــاال بنیــادی راهاندازی کــرده و تمام تالش خــود را برای تحصیل دختران به کار بســتهاســت .با وجود تالشهایی از این دست، هنــوز هم 48میلیون و 500هزار کودک بین شــش تــا 15ســاله به واســطه حضــور در مناطق جنگی از امکانــات تحصیلی محــروم هســتند .گروههای تروریســتی در نقاط مختلف دنیــا ،مانع تحصیالت کــودکان در مــدارس میشــوند .در جمهوری کنگو تنها در ســال 2016حدود 250مدرســه دیگر قابل اســتفاده نیســت و تنها دلیل آن نیــز جنگ داخلی است. به این ترتیب240 ،هزار دانشآموز در این کشــور دیگــر جایی برای آموختن علــم ندارند .در آفریقای مرکــزی نیــز بهخاطر همین جنگهــا ،یک میلیون کــودک دیگر شــرایط تحصیل ندارنــد .در برخی از مدارس ،ســاحها باعــث نابودی در و دیوار شــده و درنتیجــه نیــاز به ترمیم و تعمیر وجــود دارد ،اما چون کســی بــرای تعمیر نیســت ،مدرســهها نیز بــدون اســتفاده ماندهانــد .نمونــهاش هــم 1500
زخ مهاینامرئی ظاهــر همه این عکسهــا از درد و رنــج کودکان میگویــد ،اما به قــول تحلیلگــر گاردیــن ،اینها صرفا وســیلهای برای تحریک احساســات هســتند؛ انســانها معمــوال کاری بــرای کــودکان جنگزده نمیکننــد .ایــن عکسها بــه جای اینکــه عاملی برای آتشبس باشــد ،آتش جنگ را شــعلهورتر نیز میکنــد .یکــی از عواملی کــه کــودکان جنگزده را آزار میدهــد ،عوامــل روحــی و روانــی اســت. این عکسهــا و تصاویــر دردناک اغلب خودشــان عاملــی برای تشــدید وضعیت روحی ایــن کودکان میشــود .مردم ســوریه شش سال اســت که درگیر جنگ هستند. کودکانــی کــه در ایــن کشــور زندگــی میکنند، اســترس و اضطــراب دائمــی را تحمــل میکننــد. بر اســاس مطالعــات علــم روانشناســی ،اکثر این کودکان هیچگاه بــه وضعیت طبیعی بازنمیگردند، درواقع اســترس جنــگ در آنها نهادینه میشــود. بررســیهای ســازمان بهداشــت جهانــی نشــان میدهــد اکثــر ایــن کــودکان در بزرگســالی بــه افســردگی و حتــی اعتیــاد به مــواد مخــدر دچار میشــوند .ترس از پرتــاب بمبها و موشــکهای هوایی نخســتین اضطرابی اســت که ایــن کودکان هر لحظه بــا آن همراه هســتند .اکثــر آنها یکی از عزیــزان خــود را در بمبــاران و جنگ از دســت دادهانــد و بــه همین خاطــر از درد فقدان ناشــی از جنــگ رنج میبرند کــه این درد نیز تا همیشــه 26ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
مدرســه در مالی اســت .ترمیم خرابیهای مدرسه نیاز به تجهیزاتــی دارد که در اختیار مردم نیســت و بــه همیــن خاطر 700هــزار کــودک از تحصیل محــروم ماندهاند .بــا وجود همه ایــن مصیبتها، تنهــا دو درصد از بودجه پروژههای بشردوســتی به تحصیالت کودکان اختصاص داده شــدهاســت. اوج درد قضیه هم اینجاســت که ســال گذشــته ایــن رقم به حــدود 1.4درصد رســیدهاســت .هر بــار کــه بــه مدرســهای حملــه میشــود ،نهادها و ســازمانهای مختلــف بــه دولتهــا فراخــوان میدهنــد و از آنها تقاضــا میکنند امنیت مدارس را تامیــن کنند ،غافل از اینکــه چنین امنیتی محال اســت بهآســانی به دســت بیاید .آنهــا میگویند کالس درس باید محلی امن باشــد ،نه میدان جنگ. اما برای کســانیکه بــه دنبال بهانه برای گســترش جنگ هســتند ،چه چیزی بهتر از این آمــار و ارقام در مــورد حمله به مدارس اســت؟ ایــن آمار ،لباس مشــروعی بر تن فعالیتها و اقداماتشــان میکند. بــه این بهانه که امنیت را به مدرســهها بازگردانند، بمب بیشــتری بر ســر مردم میریزنــد و به همین ســادگی ،قصــه جنــگ به قصــه هزار و یک شــب بیپایانی تبدیل میشــود و مدرســهها شکل میدان جنــگ به خــود میگیرند. تحصیــل و آمــوزش رابطهای مســتقیم بــا آینده کــودک دارد و آینــده یک کــودک درحقیقت آینده یک ملت اســت .در کشــوری که کودکان از صدای بمب ،تــرس را یــاد میگیرنــد و از دیــدن خون با ُبهت آشــنا میشــوند ،نمیتوان انتظار پیشرفت و توســعه داشــت .کودکان اغلب در این کشورها در خوشبینانهتریــن حالت به افــرادی روانی یا معتاد تبدیــل میشــوند کــه زندگــی خودشــان را نابود میکننــد ،در بدبینانهتریــن حالــت نیــز بــه افراد شــروری تبدیــل میشــوند کــه با بســتن بمب به کمر خود ،دســت بــه عملیات انتحــاری میزنند و جــان خــود و چندین فــرد بیگنــاه را میگیرند. آنهــا ســوژه فیلمهــا و مســتندها میشــوند، توســط عکاسها شــکار میشــوند و تصویــر رنج کشیدنشــان در شــبکههای اجتماعــی بــه بحــث گذاشــته میشــود .مردم حتــی نمیداننــد چطور بــرای آنهــا دل بســوزانند؛ صرفــا عکــس آنهــا را بازنشــر میکننــد و بــه تصویرســازی موردنظر قدرتطلبان کمک میکنند .درواقــع مردم در بازی احساســات گرفتار میشــوند ،بازنشــر ایــن تصویر باعث میشــود تصویــر کودکی مظلــوم و بیدفاع از مــردم یک کشــور به نمایــش دربیاید کــه برای نجات خود به دســتهای بیگانه نیــاز دارند .آنها نمیتواننــد خودشــان را نجات بدهنــد ،پس راهی نیســت جز اینکه دونالــد ترامپ با موشــکهای خود به کمــک آنها بیاید .اینجاســت که کودکان به آغــوش آتــش میروند تا بــه اصطــاح از آنها مراقبت شــود. هفته نامه چلچراغ
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
26 Kheradmand
کودکان نیست.
اقدامــات سیاســی و اجتماعی در عراق و ســوریه بگوینــد .بــرای آنهــا ،عمــران تنها بهانــهای برای ادامــه دادن جنگ اســت نــه آتشبس. آالن کــردی ،عمــران دیگری بود که شــانس زنده ماندن نداشــت .این کودک ســهســاله وقتی زنده بــود ،حتی اجازه نداشــت بــه صــورت قانونی به نقطــهای امــن بــرود .اما حــاال برای خــودش یک صفحــه ویکیپدیا دارد ،بــدون اینکه بداند صفحه ویکی چیســت ،یــا حتی روحش از آن خبر داشــته باشــد .کمتر کسی است که تصویر جســد آالن در ســاحل دریــای مدیترانــه را ندیده باشــد .کودکی با بلــوز قرمــز و شــلوارک آبــی که تصویــرش در ضعیفتریــن حافظهها نیز ماندگار شــدهاســت. آالن در ســال 2013و در بحبوحــه جنگ داخلی ســوریه بــه دنیا آمــده بــود .خانــواده او از کانادا درخواســت پناهندگــی کــرده بودنــد ،امــا وقتی درخواستشــان رد میشــود ،دل را به دریا میزنند،
کوچک و نمادین تبدیل شــده تا به مــردم یادآوری کند هنــوز آالنهای بســیاری زندهاند کــه تنها دو راه دارنــد« :جان دادن زیر آتــش بمب و گلوله» یا «دل زدن به دریــا و اقیانوس».
دام تزویر هم ه جــا تاریــک اســت ،صــدای جیــغ و گریه میآیــد ،هنــوز آنچــه در میــان تاریکــی خوراک زندگی در قفس گذشته دوربین شــده ،کامال مشــخص نیســت ،کمی بعد کودکان ســوری و عراقی تنها کســانی نیستند که در نــور آمبوالنس مشــخص میشــود .کودکی آرام تصویرشــان به ابــزار جنگافروزان تبدیل شــد .در و بیصــدا ســرش را در آغــوش مــردی قایــم کرده گذشــته نیز نظیر این اتفاقات رخ داده اســت .یکی اســت .مرد به عقب آمبوالنس مــیرود و او را روی از نمونههــای معروف آن نیز تصویــر فان تی کیم صندلی مینشــاند .نیمی از صــورت کودک خاک و فــوک اســت .احتماال کمتر کســی ایــن دختربچه نیم دیگر خون اســت .حاال کودک آغشــته به خاک ویتنامی را به اســم میشناســد ،اما تصویر ســیاه و و خــون روی صندلی نارنجیرنگ آمبوالنس ،شــکار ســفیدش را خیلیها دیدهاند .دختربچه 9ســالهای دوربین شــده و با بهــت به آن نــگاه میکند .یک که اشــکریزان و بــا بدنی عریان فــرار میکند. چشــمش باز نمیشــود ،ســعی میکند با دســتان عکــس مربوط بــه هشــتم ژوئن 1972اســت و کوچکــش روی آن را پــاک کنــد تــا جلــو را بهتــر عکاس آن بابت این تصویــری که ثبت کرده ،جایزه ببیند؛ دســتش را روی صورتش میکشــد و بعد به پولیتــزر را از آن خود کرد ه اســت .او درواقع عکاس کف دســتش نــگاه میکند .خــون را کــه میبیند، آسوشــیتدپرس بوده که بــرای ثبت چشــمانش گرد میشــود لحظات جنگ ویتنــام به جنوب این و بــا تــرس دســتش را به کشــور رفته و درنهایت با این تصویر صندلی میکشــد تا خون به شهرت رسیده است .دختربچهای را پــاک کند. که در تصویر به نمایــش درآمده ،از از لحظــهای کــه یکــی شدت ســوختگیهای روی پوستش از امدادگــران ایــن کودک میگریــد ،درحالیکــه ســربازها ســوری را از البــهالی آوار بیتفاوت از کنــار او عبور میکنند. ســاختمان بیرون میکشد جنــگ نهتنهــا کودکــی کیــم ،بلکه و زیــر لنــز دوربیــن قرار بزرگســالی او را نیــز تحــت تاثیــر میگیــرد ،تــا وقتــی کــه قــرار داد .دولت کمونیســت ویتنام کــودک روی صندلــی کــه میخواســت از او بهعنوان یک مینشــیند و دســت ابزار تبلیغات سیاســی استفاده کند، خونآلــودش را با صندلی مانع تحصیل او در دانشــگاه شد . پــاک میکنــد ،حتــی 30 ســوختگیهایی که از دوران کودکی ثانیــه هم طول نمیکشــد، غافــل از اینکه دریــای مدیترانه کودکان بســیاری اما همیــن فیلم کوتاه در همه شــبکههای مجازی را در خــود غرق کــرده و آالن یکــی از این کودکان روی بدنــش داشــت نیز تــا ســال 2015همراهش و حتــی خبرگزاریهــا منتشــر شــد .تقریبــا اکثر بود کــه خوراک رســانهها و شــبکههای اجتماعی بــود ،تا اینکه رســانهها خبــر از درمــان لیزری در کســانی که در شــبکههای اجتماعی فعال هستند ،شــد .تصویر جســم بیجان آالن در حاشــیه دریای بیمارســتان میامی دادند .او حــاال ازدواج کرده و در چیزی در مورد او نوشــتند .کودک پنج ســالهای که مدیترانه زمانی رســانهای شــد که اروپــا با جنجال کانــادا زندگی میکنــد ،بنیاد کیم را نیــز در ایاالت عمران نام داشــت ،تنها یکــی از صدها کودکی بود بحران مهاجرت دســتوپنجه نرم میکرد .بســیاری متحــده آمریــکا راهانــدازی کرده که هــدف از آن، کــه در حلب ،قربانــی حمله هوایی شــدهبود .در تــاش میکردنــد بــا نشــان دادن ایــن تصاویــر درمــان و تهیــه داروهای مــورد نیاز بــرای کودکان همان حملــه هوایی کــه عمران با خوششانســی دردنــاک ،تلنگــری به وجــدان خفته آن دســته از جنگزده اســت .هرچند ســالها از ماجــرای کیم جــان ســالم از آن به در بــردهبود ،پنج کــودک از مــردم اروپا بزننــد که اجــازه ورود بــه پناهندگان میگــذرد ،امــا تصویر او جــزو نخســتین تصاویر ســوری را نمیداننــد .ســال ،2015ســال اوج فرار منتشرشــده از درد و رنج یک کودک جنگزده بود. بیــن رفتند. هیچیک از آن کودکان هیچگاه شــناخته نشدند ،ســوریها و عراقیهــا از چنگال داعــش بود .آنها امــا تصاویــری که بــا انگیزه تحریک احساســات عمــران هم صرفا به واســطه حضــور دوربین مورد کــه میتوانســتند راهــی به لبنــان یا ترکیــه پیدا مورد اســتفاده قرار گرفتند ،گاهی بســیار متفاوت توجه قرار گرفت .فیلم او هزاران بار در شــبکههای کننــد ،با خطــر کمتر اما آینــده تیرهتر بــه زندگی بودنــد .یعنی خبری از جنازه کودک ســوری یا زخم کودک فلســطینی یا درد آشــکار دختر ویتنامی در اجتماعــی به اشــتراک گذاشــتهشــد ،امــا حاصل ادامــه میدادند. دیــدن ایــن فیلمها چه بــود؟ دیوید بیــن یکی از امــا آنها که بــه دنبــال روزهای بهتــری بودند ،آنهــا نبود .نمونــهاش عکس دختربچــه افغان که فعاالن حقوق بشــری در بریتانیا بــه گاردین گفته ســوار بر یــک قایق بــادی کوچــک ،خودشــان را در ســال 1984روی جلــد مجله نشــنالجئوگرافی اســت« :ما آن کودک را که ســرتاپا غرق در خاک و تســلیم اقیانوس میکردند .اقیانوس نیز گاهی روح قــرار گرفــت .نامــش شــربت بــود ،بــا چشــمان خــون بود ،دیدیــم ،بهتزدگیاش را تماشــا کردیم ،آنهــا را میگرفت و جسمشــان را تقدیم ســاحل درخشــان و نافذ خود به دوربین خیره شــدهبود و امــا برای او چــ ه کار کردیم؟ چه کار میتوانســتیم اروپا میکرد .آالن به نماد آن دســته از پناهندگانی بــا همین نگاه لقب مونالیزا را بــه خود گرفت .این بکنیــم؟» برخــی از تحلیلگــران سیاســی هم این تبدیل شــد که جانشــان را در اقیانوسها از دست مونالیزای افغان به نماد بســیاری از زنان و دختران تصاویــر دلخــراش را بهانــهای کردنــد تــا از لزوم دادهانــد .جایــی کــه آالن پیدا شــد ،بــه مقبرهای دردکشیده کشور افغانســتان تبدیل شد . 25ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 25 Kheradmand Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
کودکان خاورمیانه ،جنگ زدههای بیگناه همیــن چنــد وقــت پیش بود کــه مردم ســوریه ازجمله کودکان و به قــول ترامپ ،نوزادان معصوم، مــورد حمله شــیمیایی قرار گرفتنــد .هرچند هنوز هم مشخص نیســت این حمله شــیمیایی از سوی چه کســی انجام شد و هر کســی حمله را به گردن دیگــری میانــدازد ،امــا ترامپ بالفاصلــه کودکان جنگزده را بهانهای قرار داد تا 59موشــک بر ســر سوریه بریزد. نسیم بنایی
او دونالــد ترامــپ رئیسجمهوری آمریــکا بود و ایــن حرفهــا را خطاب به بشــار اســد و در مورد کــودکان ســوری بیان کــرد .این ماجــرا چندان هم کهنه نیســت .همین چند وقت پیــش بود که مردم ســوریه ازجمله کودکان و به قول ترامــپ ،نوزادان معصوم ،مورد حمله شــیمیایی قرار گرفتند .هرچند هنوز هم مشــخص نیســت این حمله شیمیایی از ســوی چه کســی انجام شــد و هر کســی حمله را بــه گردن دیگــری میانــدازد ،اما ترامــپ بالفاصله کودکان جنگزده را بهانهای قرار داد تا 59موشــک بر سر ســوریه بریزد. این نخســتین حمله رســمی آمریکا به سوریه بود کــه دخالــت جــدی در امور این کشــور به شــمار میآمــد .حرف اصلــی مردمی که ترامــپ را هدف نقدهــای خود قــرار دادنــد ،این بود کــه او حتی به ایــن کودکان اجــازه نمیدهد به کشــورش وارد شــوند .ترامپ پیش از آنکه به کاخ ســفید راه پیدا کند ،موضــع خصمانه خــود را در برابــر مهاجران، بهویژه مهاجران مســلمان اعالم کــرده بود .او حتی بعد از دســت یافتــن به صندلی ریاســتجمهوری آمریــکا ،ورود اتبــاع چند کشــور مسلماننشــین
«وقتــی کــودکان بیگناه –نــوزادان معصــوم -را با گازهــای مهلک به کشــتن میدهید و مــردم از شــنیدن نام گازهایــی که بــه کار بردهاید ،شــوکه میشــوند؛ این یعنی از خطوط بســیاری گذشتهاید و پایتان را از گلیمتــان درازتر کردهاید .از خط قرمز هم بســیار فراتــر رفتهایــد ».این حرفهــا ظاهرا بایــد خیرخواهانــه باشــد و حتما کســی که چنین حرفهایــی را میزند ،دلش برای قربانیان ســوخته اســت .اما کســی که این حرفها را به زبــان آورد، نهتنها تحســین و حمایت نشــد ،بلکه مورد انتقاد اکثر مــردم جهان نیز قــرار گرفت. 24ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
ازجملــه ایران را به خاک آمریــکا ممنوع اعالم کرد. اما وقتی پای منافع سیاســی و مالــی در خاورمیانه به میان میآیــد ،این مرد ناگهان دلســوز کودکانی میشــود که حاضر نیســت برای نجات جانشــان، آنهــا را به خاک کشــورش راه بدهد. قصه ترامپ و اشــک تمســاحی که برای کودکان ســوری ریخت ،قصه تازهای نیست؛ سالهاست که مردم خاورمیانه همچــون کودکی ضعیف و رنجور در نظــر غربیهــا جلــوه داده میشــوند ،گویــی نمیتوانند کشورشــان را اداره کنند و به دستهای خارجــی نیاز دارند تا آنهــا را از زمین بلند کند .در این بیــن ،کودکان جنــگزده و بیســرپناه بهترین بهانه بــرای ادامــه جنگافروزیهــا بودهاند .آنها ناخواســته بــه ابــزار سیاســی بــرای قدرتطلبان تبدیل میشــوند .تصاویر درد کشــیدن و جان دادن این کــودکان نهتنها باعث کاهــش دردهای آنها و توقف جنگها نمیشــود ،بلکه بهانه و وســیلهای برای شــعلهورتر شــدن آتش جنگ میشــود .آنها کــه ادعای نجات این کــودکان را دارند ،آغوش آتش را بــه روی آنها میگشــایند و نتیجه شرمســار آن چیــزی جز افزایــش عکسها و فیلمهــای دردناک
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
24 Kheradmand
23 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند23
دســتش و تکیه میدهد به دیــوار .از روزهای بعد از گورخوابــی میگوید و در جواب پرســش از اینکه وضعیــت خودتان بعد از گورخوابی چگونه اســت، بریدهبریــده میگویــد« :اوایــل بهتر از قبل شــده بــود ولــی دیگه االن مدتهاســت هیشــکی با ما کار نداره .میبینی که این وضعمونه .دیروز ماشــین زده بــه پام ،زخمیــه .رفتم بهداری یــه باند به هم داده میگــه ببند خوب میشــی .مــن دارم از دیروز پامو میکشــم اونوقــت اینا با یه بانــد میگن خوب میشــی ».فرخنده میگوید جمع ۳۲نفــری از زنان این منطقه که کارتنخواب هســتند ،شــبها را در بیابانهــای اطراف نصیرآبــاد میگذرانند« .به جای اینکه واســه مــا خوابگاه بزنن واســه مردهــا زدن. اونوقــت اون همه زن ،ســرما و گرما بایــد تو دره و بیابونا بخوابن .شــبها از ترس ســگها خوابمون نمیبــره ولی چارهای نیســت .یه عــده بهخاطر جا میــرن با ایــن و اون ولی من اینکاره نیســتم». فرخنــده بــه عکسهایی کــه به چند نفــر دیگر از دوســتانش کــه بعــد از ماجــرای گورخوابهــا شــناخته شدند ،اشــاره میکند و میگوید« :فرشته، زن آرمــان ،االن تــو همین خیابونــا میچرخه همراه شوهرش شیشه ماشــینا رو پاک میکنه .هیشکی جا و مکان درســت و حســابی نــداره .بچههــا اگه تو کمپ نباشــن ،پخش میشــن تو شهر»...
ســوءمصرفکنندگانی که در باغها تــردد میکنند، یکی از تفریحات هر روزه اســت« :اگه ما اذیتشون نکنیم ،اینا کاری با کســی ندارن .روزا و شبا تو کانال آب و نیزارهــا ُپــر از کارتنخوابــه .از اون موقع که قبرســتون رو بستن (قرق کردن) دیگه خیلیهاشون از اینجا رفتن پخش شــدن تــو بیابونا». کمی آنطرفتر درســت وســط باغهای نصیرآباد چند نفر مشــغول کشــیدن مواد هســتند .یکی از آنهــا مدتــی در گورســتان و میان قبرهــا خوابیده اســت .حاال مدتی اســت که از کمپ خارج شده و مجددا به چرخه اســتعمال مواد برگشــته است .در کنارش پســرش فرهاد نشسته که کال اهل حرفزدن نیســت .فرهاد هم مصرفکننده اســت .با چاقوی تــوی دســتش شــروع میکنــد بــا زخمهایــی که روی دســتش ایجــاد کرده و نتیجه خودزنی اســت، بازیکــردن .پــدرش میگویــد« :ایــن فرهــا ِد مــا بهخاطر مــواد ،چند ســال زندان قزلحصــار بوده. تودرمون نــداره ...االنم میاد زیــاد اعصــاب درســ اینجــا پیش مــن »...فرهــاد کمکــم از حالوهوای دســت و چاقــو بیــرون میآیــد و میگویــد« :از زندون دراومدم ،دیــدم مادرمم داره مصرف میکنه. تو یــه خونهای کــه همه مصرف میکنــن ،میخوای نرم ســراغ مــواد؟! معلومه کــه میرم ...بابــام که یه مدت شــبا تو قبرســتون میخوابید ،االن دیگه آواره همین باغا و بیابوناســت .مأمورا هم که پیداشــون میکنن میزننشــون .هیشکی نمیپرســه دردت چیه آخــه ».برای پــدر فرهاد که مدتــی در کمپ اخوان نصیرآبــاد اقامــت داشــته ،تجربــه کمــپ ،تجربه خوشــایندی نبــوده .او شیشــه و هروئیــن مصرف میکند« :بعد از اینکه از گورستون بیرونمون کردن، فرســتادنمون کمپ اخوان .گشــنگی و تشنگی بود فقــط .وقتی هم کــه دراومدیــم ،هیچــی! دوباره برگشتیم ســر خونه اول». گورســتان قرق شــده امــا کارتنخــواب هنوز هم هست عبــور از کانــال بــزرگ آب نصیرآبــاد ،یعنــی نزدیکشــدن بــه محــدوده گورســتان .اهالــی محــل میگوینــد تا پیــش از پیچیدن خبــر حضور گورخوابهــا در اینجا ،یک جاده خاکی و ســنگالخ، راه رســیدن به گورســتان بود اما حاال به خیابانی با یک بلوار گلکاریشــده تبدیل شــده که نشــانی از حــالوروز ســابقش ندارد. حتی جایــی در وســط بلــوار ،وســیلههای بازی بــرای بچهها به چشــم میخورد کــه از روی تازگی آنها میشــود فهمید عمر زیادی ندارند .گورســتان امــا در چنــد قدمی اســت .حصارهای بتنــی دیوار گورســتان بهتازگــی باالتر رفتهاند تــا احتماال کمتر جلــب توجه کنــد .نگهبــان جلوی درب گورســتان اجــازه هیچگونــه عکسبــرداری را نمیدهــد و میگویــد« :آبــروی نصیرآبــاد تو دنیا رفــت .دیگه تمومش کنیــد ».روی قبرهایی کــه زمانی خوابگاه
سوءاستفاده از بچهها بهعنوان فروشنده! فرخنــده آدرس نیزارهــا را میدهــد و میخواهد کــه فکــری بــه حــال زنــان کارتنخــواب ایــن منطقــه کننــد .کوچهپسکوچههای نصیرآبــاد ،در نهایــت بــه نیزارهــا و بیابانهای اطراف میرســد. کوچههــای گردوخاکگرفتــه و محرومیــت مــردم منطقه بــا چرخزدنــی در خیابانهای اصلی شــهر قابلمشــاهده است. شــهری جادهای و حاشیهنشــین کــه محل زندگی مهاجــران و اقشــار کمدرآمــد اســت .ایــن را از تعــداد زیاد کــودکان زبالهگرد در ایــن منطقه هم میشــود فهمید .بزرگترین تفریــح بچههای اینجا، نشســتن در حاشــیه باغهــا و گپزدن بــا یکدیگر اســت .بااینحــال ،اطالعــات غیررســمی نشــان میدهد ،هســتند بچههایــی که ب هواســطه اعتیاد اعضای خانوادهشــان ،از ســوی عامالن فروش مورد سوءاســتفاده قــرار گرفتهانــد و بــه مصرفکننده یــا فروشــنده موادمخــدر در ایــن منطقــه تبدیل شــدهاند .مهران همراه دو نفر دیگر از دوســتانش حوالی باغی در اطراف نصیرآباد نشســته و مشغول گپزدن اســت ۱۷ .ســال دارد و در دبیرســتانی در ایــن منطقه درس میخوانــد .او میگوید بچههایی را میشناســد که در مدرســه اقدام بــه فروش مواد میکننــد« .اونــا پــدر و مادراشــونم اعتیــاد دارن. جنس میارن تو مدرســه میفروشــن .اینجا هست از این چیــزا .جریان گورخوابا رو نشــنیدی؟!» بــرای مهــران و دوســتانش رصدکــردن تعــداد 22ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
علی ،آرمان ،فرشــته لیال و فرزندش مهــدی و ...بود حاال با ســنگهای بتونی پوشــیده شــده تــا دیده نشــود .نگهبان به گلهای باالی ســرقبرهای خالی آب میدهــد و زیــر لــب میگوید« :حــاال مثال که چی عکساشــون رو پخش کردن آبروی نصیرآباد رو بردن!» برای او حفاظت از اینجا و دیوارهای باالبلند بتنیاش یعنی حل مســئلهای که صورتمســئلهاش در بیابانهــای اطــراف نصیرآباد به حاشــیه رانده شــده .بااینحال ،واقعیت نصیرآباد شــهریار امروز در بیابانهــای آن نفس میکشــد. اینجــا میــان نیزارهای اطــراف نصیرآبــاد حوالی ظهــر گــرم تابســتان تعــداد زنهــا زیاد نیســت. میگویند شــبها خیلیهــا برای مانــدن به اینجا میآینــد .از ابتــدای یک دره که مملــو از علفزار و نیزار اســت ،کمکــم جمعهای کوچــک و چندنفره کارت نخوابهــای نصیرآباد دیده م یشــود .البهالی نیزارها خودشــان را مخفی میکنند تا دیده نشوند. یک ســرباز بــه آنها نزدیک میشــود امــا چون به «شــناس» اســت او را تحویــل میگیرند. اصطــاح ِ «از البــهالی ایــن نیزارا که رد بشــی ،میبینیشــون. ایــن وقت روز زیاد نیســتن اما برو آلونکهاشــون رو ببیــن ».خــودش را عبــاس معرفی میکنــد .از ســاکنان نصیرآبــاد .آمــار و ارقام غیررســمی تمام ســوءمصرفکنندگان منطقــه را دارد امــا میگوید «اینکــه چنــد نفرن مهم نیســت .برو بگــو بعد از اینکه از کمپ میان بیرون واسشــون چیکار میکنن. هیچی دوبــاره برمیگردن به جاهــای اینجوری ». آمارهایی که مســئوالن ارائــه میکنند از وجود ۱۷ تــا ۲۰هزار کارتنخــواب در تهران و حومه حکایت دارد .براســاس همیــن نقلقولها حدود یکســوم ایــن کارتنخوابهــا را زنانــی تشــکیل میدهنــد که بــهدلیل اعتیــاد بــه موادمخدر بــا بحرانهای متفاوتی روبهرو هســتند .حضــور در محیط آلوده و اســتفاده از ســرنگ مشــترک در میان زنان درگیر اعتیاد نیــز رواج دارد .در کنار این موارد ،آنها اغلب بــ ه دلیــل راندهشــدن از خانه یــا ترک خانــواده، محلی بــرای اقامت پیــدا نمیکننــد و درنتیجه به کارتنخوابــی روی میآورند. مانــدن در خیابــان و حاشــیه شــهرها ،خطــرات محیطــی را بــرای زنان چنــد برابر بیشــتر میکند. مورد آزار و سوءاســتفاده جنســیقرارگرفتن یکی از مــواردی اســت که بارهــا آنها را در معــرض تهدید قــرار میدهــد و درپی خــود بیماریهــای متعدد مقاربتی همچــون اچآیوی و هپاتیــت را بههمراه دارد .فعــاالن مدنی در حوزه آســیبهای اجتماعی در ســالهای اخیــر ،بارها درباره لــزوم حفاظت از جــان این زنــان در برابــر انواع آزارهای جســمی و روانی هشــدار دادهاند بااینحال و با گذشــت چند مــاه از ماجــرای نصیرآبــاد ،نه مــردان کارتنخواب در شــرایط ایمنــی قــرار گرفتهانــد و نــه زنــان از حداقلتریــن حقــوق انســانی خــود که داشــتن سرپناه اســت ،برخوردارند.
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
22 Kheradmand
چجوری تنهــا برم تا بیمارســتان». خوابگاه نیست ،پادگانه! وقتــی از روزگار بعــد از گورخوابــی میگویــد، دســت و دلش میلرزد کــه نکند دوبــاره از جایی که هســت ،رانده شــود« .ما که البتــه دیگه جایی نداریــم .تو بیابونا هســتیم ولی دیگــه از این بدتر نشــه ما راضیایم». میگویــد اوضــاع او و رفقایــش بعــد از ماجرای گورخوابــی فقــط برای مدتــی کوتاه بهتر شــد اما همچنان تعداد زیادی از آنان از داشــتن ســرپناهی بــرای اقامــت محرومنــد و مجبورنــد شــبها را در بیابانهــا و کانالهــای آب اطــراف نصیرآباد و در میــان باغهــای ایــن منطقــه بگذراننــد« .این خوابگاهــی که واســه مــا زدن ،مثل پادگانــه .اوال که همــه رو راه نمیــدن .هر کی رو دوســت دارن راه میــدن .بعدشــم اونقــدر بــا بچهها بــد رفتار میکنــن کــه از اون همه آدم که اولــش رفتن ،االن کمتر از ۱۰نفر هر شــب میرن اونجا میخوابن؛ من بمیــرم هم نمیــرم اونجا». به گفتــه او ،شــرایط خوابــگاه بهگونهای اســت کــه میتوانــد جوابگوی ســرپناه تعداد زیــادی از کارتنخوابهــا باشــد امــا عمــا بــ ه دلیــل نبود شــرایط مناســب مدیریتی ،خیلیهــا از اقامت در خوابــگاه خــودداری میکننــد« .مــا همینجوریش تحت فشــاریم .اینا با این کارا بدتــرش میکنن .اگه واقعــا به فکر ســرپناهن ،یه کســی رو بیــارن که اینقــدر به بچههــا ســرکوفت نزنه ». مهدی ۳۸ســاله اســت و اصالتا اهل اسالمشــهر. ســالها راننــده بیابــان بــوده و گاهــی بــه قول خــودش تفننــی موادمخدر مصــرف میکــرده اما از وقتــی در اثــر بیاحتیاطــی در جــاده تصــادف کــرد ،مســیر زندگیش عوض شــد« .مواد کشــیده بودم ،نشســتم پشــت فرمــون ،تو جــاده تصادف کــردم دو نفــر تو اون تصادف کشــته شــدن ،رفتم زنــدان ،دیــه دادم .بعــدش دیگــه اون آدم ســابق نشــدم .کال کشــیده شــدم ســمت مواد ،یه جوری کــه دیگه خونــوادم تحملمو نداشــتن .زدم بیرون. االن پنــج ســاله کارتنخوابــم ».وقتــی از روزهای خوابیــدن در میــان قبرها و مقایســهاش با روزهای اخیر میپرســیم ،زخم پایــش را برانــداز میکند و میگویــد« :تو قبرســتون که بودیم ،امــن نبود ولی حداقل یه ســرپناهی داشــتیم اما االن هر شــب یه جایــی میخوابیم .جاهــای دیگه امن نیســت». بیسرپناهی زنان گورخواب ۶مــاه پیــش و بعــد از پیگیــری وضعیــت گورخوابهــای منطقــه ،اعــام شــد کــه در نصیرآبــاد قــرار اســت گرمخانــه احداث شــود تا ســوءمصرفکنندگان موادمخــدر در ایــن منطقــه از بیخانمانــی و گورخوابــی نجــات پیــدا کننــد، بااینحــال ،تمــام منطقــه را کــه بچرخیــد ،خبری 21ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
از گرمخانــهای کــه گفتــه میشــد بودجــه آن هم تأمیــن شــده ،نیســت .تمــام حرفوحدیثهــا دربــاره احــداث گرمخانــه به یــک خانه اجــارهای تنهــا برای «مــردان» ،خالصه شــده که بــا کمترین امکانــات قــرار اســت خوابــگاه کارتنخوابها و گورخوابهای نصیرآباد باشــد« .همــون اول گفتن میخــوان گرمخونه بزنــن ولی یه جایی واســه مردا جــور کــردن که چند تا تخــت دوطبقــه داره و دو نفــر مسئولیتشــو دارن که هیچی از حــا لوروز ما نمیدونــن .همش تحقیــر ،همش توهیــن »...اینها حرفهای علی اســت که ۶ماه بعــد از گورخوابی، در تنهــا مرکز ( DICکاهش آســیب) این منطقه در حــال گرفتن متــادون برای تــرک اســت .او و چند نفر دیگر کــه امروز به «گورخوابهــای نصیرآباد» معروف شــدهاند در یک اتاق حــدودا ۱۲ ،۱۰متری روی یــک تکه فــرش رنگورورفته نشســتهاند و به تنهــا روزنه نوری که از دریچــه باالی دیوار زیرزمین به داخــل میتابــد ،خیره شــدهاند. گورخوابهــای نصیرآباد بههمراه تعــداد دیگری از کارتنخوابهــای ایــن منطقه ،روزهــا تا حوالی ســاعت دوی بعدازظهر به تنها مرکز کاهش آسیب این منطقه بــرای درمان مراجعــه میکنند. آنهــا در قالب دســتههای چندنفره یــا بهصورت تکــی بــه ایــن مرکــز رفتوآمــد میکننــد و برای ســاعاتی در حیــن درمــان در زیرزمین ایــن مرکز اســتراحت میکننــد .این مرکــز که بعد از انتشــار خبــر گورخوابهــا تأســیس شــده ،در یکــی از خیابانهــای اصلــی نصیرآبــاد واقــع شــده؛ یــک ســاختمان نســبتا قدیمی که زیرزمین آن در اختیار ایــن مرکز قــرار گرفته اســت. در میان آنها یک زن هم دیده میشــود که گوشه اتاق خوابش برده .کمی آنســوتر علی نشســته که بهشــدت از اوضــاع خوابگاهی که برایشــان تدارک دیده شده ،شاکی اســت .او هم زمانی در گورستان نصیرآباد و در میان قبرهــا میخوابید و حاال روزها بــرای گرفتن متادون به مرکــز DICمراجع میکند. «یه هفته پیش مســئول خوابگاه برگشته به یکی از بچهها که میره آشــغال جمع میکنه ،میگه شــماها حــرف که تو به مــا میزنی؟! بــو میدین .آخــه این ِ ما اگه زندگی داشــتم که نمیومدیــم خوابگاه .بنده خــدا اون رفیقمون از خجالتش چند شــبه خوابگاه نمیــاد .بــرو ببین کجــا میخوابه ».به زنــی که کنار اتــاق خوابیــده اشــاره میکنــد و میگویــد« :یه خوابــگاه واســه ما زدن کــه اینجوریــه ،این بدبختا اونــم ندارن ».علــی میگوید زنهــای کارتنخواب نصیرآبــاد اغلــب شــبها را در میــان علفزارها و نیزارهــای درههای اطــراف نصیرآبــاد میگذرانند. «بعضی شــبا میرم اونجا مواظبشــون باشم .اینا که اونجــا میمونن هزار بال سرشــون میاد». علــی از شــرایط DICتــا حدی راضیتــر از بقیه اســت« .همین کــه صبحها تــا ظهر بــازه و یه جا داری بری ســرتو بزاری دو ســاعت بخوابی ،خودش
خوبــه .کال از اون موقــع همیــن یه جا رو درســت کــردن برامون که بــه درد بخوره ولــی این خوابگاه بدجــور رو مخمــه .ایــن زنا کــه میرن تــو درهها میخوابــن ،بدجــور رو مخمــن ».بــا عصبانیت از روزهایی میگویــد که بعد از گورخوابــی گذرانده. «اینجا خیلیا مصرفکنند ه هســتن .وقتی مصرفت بــره بــاال دیگه نــه خونــواده تحملت میکنــن ،نه دوســت و رفیقای پا ِکت .اینجوری میشه که میفتی به کارتنخوابی و ممکنه ســر از قبرستون دربیاری. مــا فکر کردیــم اونجــا اَمنه .اصــا بــه اینکه کجا میخوابیــم ،فکر نمیکردیم .مهم این بود که شــبا یه ســقفی تو قبرســتون داشــتیم که بخوابیم .مسئول این خوابــگاه پدرمونو درآورده .هرکــی اومده ،فرار کــرده از خوابــگاه .نــه غــذای بهدردبخــوری ،نه اخالق خوبــی .بمونیم اونجا چیــکار کنیم». در میان او و دوســتانش بعضــی حرفها بیش از هــر حرف دیگری تکرار میشــود .مثل اینکه «برای زنها یــه فکری بکنیــد»« ،اونا تعدادشــون زیاده، خوابگاه ندارن ».انگار موضوع زنها و وضعیتشــان بــرای آنها اولویت اول هر نوع تصمیمگیری اســت. ۳۲زن کارتنخواب شبها سرپناه ندارند فرخنــده ،یکی از زنانی اســت که همــراه با چند نفر دیگر برای مدتی در گورســتان نصیرآباد اقامت داشــت .درســت روبــهروی مرکــز کاهش آســیب نصیرآباد مشــغول راهرفتن گوشــه خیابان اســت. منتظر اســت تا برود متادونش را بگیرد و بعد هم فکری برای محل اقامت امشــبش کند .لنگانلنگان جلــو میآیــد و خطاب بــه یکی از دوســتانش که تــازه از DICدرآمده ،میگوید :شــنیدی مهدی گم شده! میگن کشتنش!... وقتی داســتان مهــدی را روایت میکنــد ،متوجه میشــویم ،مهدی پســری ۱۲ســاله بود که همراه مــادرش لیــا کــه ســالها مصرفکننــده مــواد و کارتنخواب بود ،برای مدتی در گورســتان نصیرآباد اقامــت میکــرد .فرخنده تعریف میکنــد که بعد از پخششــدن خبــر گورخوابهــا ،لیــا هم مثل ســایرین به کمپ رفــت اما بعــد از بیرونآمدن از کمپ ،جایــی برای اقامــت پیدا نمیکنــد بنابراین مجــددا به بیابانهــای اطراف نصیرآبــاد میرود . بعد از مدتی به جرم ســرقت دســتگیر میشود و حاال زندانی اســت« .از همون موقع دیگه هیشکی مهــدی رو ندید .میگن خالــه لیال بچه رو برده پیش خــودش .خالهشــم مصرفکننده بــود .هرکی میره در خونــهش ســراغ مهــدی رو میگیره ،یــه جوری میپیچونــه .یه دفه میگــه نمیدونم کجاســت ،یه دفه میگه کشــتنش .وای از پریــروز تا حاال که اینو شنیدم خواب به چشمم نیومده .بیچاره لیال بیچاره مهــدی »...حــاال روزهاســت که از مهــدی خبری نیســت و هیچ ســندی مبنیبراینکه کشــته شــده باشــد وجود ندارد امــا ناپدیدشــدنش نگرانکننده اســت .فرخنــده ،کولهپشــتیاش را میگیــرد توی
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
21 Kheradmand
گورخوابها ،شش ماه بعد گــوری کــه پــر شــود دیگــر خالیشــدنی نیســت ،مگــر آنکــه نبــش قبر کننــد و مرده را بیــرون بکشــند .ایــن قانون قبرســتان است و گورکــن ،کارش را خــوب بلــد اســت« .جــای زندهها میــان این قبرها نیست .
چندطبقــه نیمــهکاره و مشــغول وررفتن با زخم پایش اســت .بــه فاصله چندمتــری میشــود بــوی عفونــت زخمــی را کــه بــا آن ور میرود، استنشــاق کــرد« .ایــن زخــم مال خیلــی وقت ِ پیشــه .از همون آخرای زمســتون که پام سوخت و درمانــش نکــردم ،هی بدتر شــد». شــلوارش را اندکــی زخم باالتر میکشــد تــا ِ پــا بیشــتر دیده شــود. ســوختگی بــه قــدری عمیــق بوده کــه تا چند ســانت بــاال و پایین آن سیاه شــده اســت .ورم کــه تــا نــوک انگشــتان شــدید پاهــا ادامه داشــت ،آنقدر هولناک اســت کــه نمیتوان بــرای چندثانیــه بــه آن خیــره شــد .میگویــد دراینمــدت چند بــاری زخمــش بانداژ شــده اما چون درمانی قطعــی روی آن صورت نگرفته ،دچار عفونت شــدید شــده اســت« .این آخــرا دیگه پام کــرم گذاشــته بود که یکــی از این بچههــای گروه یاشــار تبریزی اومــدن اینجا پامو دیــدن ،برام پماد آوردن و باند بســتن بهش ،االن خیلــی بهتر از اون موقع شــده ،اگه اونموقع پامو میدیدی ،وحشــت میکردی». مهــدی بعد از خروج از کمــپ ،جایی برای اقامت نداشــته و مجددا بیخانمان و کارتنخواب شــده. او و چنــد نفر دیگر بــرای مدتی روزها و شــبها را در کنــار یــک انبــار یونولیــت میگذراندنــد و ســوختگی پــا هــم در ســانحه آتشســوزی انبار یونولیت ایجاد شــده است« .کنار انبار ،یه کارگاهی همین اطــراف خوابیده بودیم بــا بچهها ،یهو مثل اینکه یونولیتای تو انبــار آتیش گرفت ...دیر متوجه بجنبــم ،دیدم آتیش آتیش شــدیم ،اومدم به خودم ُ گرفته به پام .بعدشــم چون تــو خرابهها میخوابم، عفونت پام بیشــتر شد». او چندبــاری به تنها مرکز ( DICکاهش آســیب) منطقــه مراجعه کــرده و از آنها کمک خواســته اما آنهــا هم نتوانســتهاند برایــش کاری کننــد« .رفتم DICمیگــن بهــت یه نامه میدیم بری بیمارســتان ســجاد (شــهریار) .آخه منــو با ایــن وضعیت کی نــگاه میکنــه؟؟ بــا ایــن پــای ســیاه عفونتکرده
روزنامــه وقایــع اتفاقیه نو شت : «آدم مــرده ،کم یا زیاد با هر قدوقــوارهای توی ایــن فضــای دو متــر و ۱۰ســانتی ،جا میشــود مگــر زندهها که بدنشــان گرم اســت و به این فضا عــادت ندارند ».تــا همین چند مــاه پیش اما کارتنخوابهای نصیرآبــاد و انجام اقدامات گورســتان پــر بــود از کارتنخوابیهایــی که جایی الزم بــرای درمــان اعتیاد آنان ازجملــه برنامههایی برای ماندن نداشــتند .فرخنده ،آرمــان ،علی ،لیال و بود که پــس از رفتوآمدهای وزرا و مســئوالن در پســر ۱۲سالهاش مهدی ،ســرمای سخت زمستان را دســتور کار قرار گرفــت .حاال بعــد از ۶ماه وقتی میــان همیــن قبرها ســر کردند .گورکــن میگوید ،بــه نصیرآباد ســر بزنید ،جــز ظاهر گورســتان که ســوز ســرما مثــل کارد اســت کــه بــه اســتخوان محــل اقامــت کارتنخوابهــا بــود و امــروز به میرســد .وقتی جایی برای ماندن نداشــته باشــی قــول آنهــا «قــرق شــده» ،هیچچیز عوض نشــده ســرمای خاک هم گرمــت میکند اما حــاال مدتی اســت .حاصــل این همــه رفتوآمــد و نامهنگاری اســت که قبرهــای خالــی گورســتان نصیرآبــاد با بــه اجــاره یک خوابــگاه مختــص مــردان محدود ســنگهای بتونی پوشــیده شــدهاند .تا چشم کار شــد و زنان کارتنخــواب هنوز جایی بــرای اقامت میکنــد ،ســنگ اســت و ماســه و حصــار .خالی ندارنــد .آنهــا شبانهروزشــان را در میــان درهها و ماندهانــد گورهایی کــه زمانی جایی برای زیســتن علفزارهای اطــراف نصیرآبــاد میگذرانند و گاهی بود و نجــات .صاحبان آنها ۶ ،مــاه پیش یکب هیک برای داشــتن یک ســقف کــه چندســاعتی زیر آن از میان گورها برخاســتند و ســوژه عکاسان شدند و اســتراحت کنند مجبور به تنفروشــی میشــوند. مقابــل لنز دوربینهــا چنان رقصیدنــد که گورکن فاجعــه در نصیرآبــاد حاال شــکل دیگــری به خود هم جوابشــان کرد« .قبرســتون ُقرق شد .به ما هم گرفته و گورخوابها به حاشــیهها رانده شــدهاند گفتــن گورخواب ...همیــن و تمام!» تا گورســتان نفس راحتی بکشــد.  بعد از افشــای ماجــرای گورخوابهــا ،اغلب آنها سرنوشت گورخوابها؛ ۶ماه بعد را بــه کمپ اخوان در شــهریار انتقــال دادند .بعد دی ۹۵بــود که خبــر گورخوابها همهجا پیچید .از خــروج از کمپ ،اغلــب گورخوابهای نصیرآباد جایی حوالی شــهریار ،در منطقهای به نام نصیرآبا ِد مجــددا به اعتیــاد روی آوردند و برخــی از آنها در باغســتان ،گروهی از زنان و مردان بیخانمان درگیر بیابانهای اطراف نصیرآباد اقامت دارند« .گرمخونه اعتیاد ،در میان ســوز و ســرمای زمســتان ،شبها کــه نــه ،یه مرکــز کاهش آســیب زدن کــه بهتر از را در تنهــا گورســتان این منطقــه و در میان قبرها بقیــهس ،یــه خوابگاه هــم برامون گرفتن که شــبا میگذراندنــد .باورش ســخت بــود و تحملناپذیر .همونجا بمونیم اما به درد نمیخوره ،مســئولش با تصاویــر ایــن ماجــرا کــه پخــش شــد ،خیلیهــا بچهها خوب تــا نمیکنه ».نامش مهدی اســت .به نگاهشــان به نصیرآباد دوخته شــده تــا ببینند چه قول خودش «بــه ما میگن گورخــواب!» در گرمای کســی میخواهــد کاری بــرای بیخانمانهای این تابســتانی بــاالی ۳۵درجه شــهریار ،دراز کشــیده منطقه انجــام دهد .احداث گرمخانــه برای اقامت روی ســکوی ســیمانی درب ورودی یک ساختمان 20ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 20 Kheradmand Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
نذر شادی گروهی است که علی رغم جوان بودنش تمام تالشش را بر این مبنا گذاشته که به واسطه نذری دادن و نذری گرفتن ،این خود مردم و اهالی دور و بر باشند که برای بهتر شدن حالشان دست به کار میشوند. رویا سادات هاشمی نــذر شــادی گروهی اســت که علی رغــم جوان بودنــش تمام تالشــش را بر این مبنا گذاشــته که به واســطه نــذری دادن و نذری گرفتن ،ایــن خود مردم و اهالی دور و بر باشــند که برای بهتر شــدن حالشــان دســت به کار میشــوند. «نــذر یعنی آن که انســان تصمیــم بگیرد در ازای برآورده شــدن خواســتهای بــرای خــدا کاری را انجــام بدهد ».همین جمله ســاده توضیحی اســت که در تعریــف نذر کردن و نذری دادن در ویکیپدیا نوشــته شــده اســت .اما پدیده نــذری دادن بــرای ایرانیها انقدر آشــنا اســت و بازندگیشــان گرهخــورده که شــاید هیچ وقت نیازی به تعریف مکتوب آن نداشــته باشــند چــه آنهایی که بــه هر نحوی میان مــردم نذری دادهانــد و چه آنهایی که نــذری گرفتهاند .اما نکته جالب توجه اینجاســت که بیشــتر ما وقتی صحبت از این پدیده میکنیم اولیــن چیــزی کــه از آن در ذهنمان نقش میبندد کاســه شــلهزردهای نذری اســت کــه بنا به ایام و مناســبات مذهبــی مختلف بین مردم و همســایههای دور و اطرافمان پخش میکنیم ؛ به همین دلیل هم شــاید بســیاری حواســمان پــی این موضوع نباشــد کــه نذریها گاه میتواننــد پا را فراتــر از توزیع غذا و خــوراک بگذارنــد و حتــی رنگ و بوی فرهنگــی به خود بگیرنــد .کاری که این روزهــا بچههای گروه«نذر شــادی» درصدد انجام دادن آن هســتند. از یک گروه مجازی تا یک گروه حقیقی خودشــان میگوینــد که شــکلگیری گــروه نــذر شــادی پروســه پیچیده و عجیبوغریبــی نبوده اســت .گروهی که در حــال حاضر بیش از یک ســال از عمــر آن میگــذرد و نزدیک به هزار نفــر عضو دارد .اعضای ایــن گروه عدهای دانشــجو هســتند کــه گروهشــان در فروردینماه ســال 95به کمــک فضای مجــازی و آشــنایی در آن به راه افتاد و بعــد از مدت کوتاهی در نقاط مختلف کشــور گســترده شــد؛ شــکلگیری که ماحصل آن نهایتاً به این منجر میشــود کــه وقتی از افراد گــروه آن میخواهیم که برایمان از ایده پــردازان ابتدایی کار بگویند به اســم شــخص خاصی نمیرســند تا جایی که«نگین مسکوچی» مدیر روابــط عمومــی گروه در حین گفــت و گویش مدام روی این نکتــه تأکید دارد کــه به جــای فرد خاصــی ،اعضا ترجیح میدهنــد که خود گروه معرفی شــود.  دشت اول؛ توزیع اسباب بازی برای بچههای خوزستان خودشــان میگویند که نقطه شــروع کارشــان از یک گروه مجازی شروعشده گروهــی که بنا به دغدغه منــدی اعضای آن یک گروه تحلیلی بوده اســت؛ اما ماجــرای حرکتهــای خیرخواهانه اعضای این گروه از جایی شــکل میگیرد که بنــا به پیشــنهاد بچهها افــراد تصمیم به توزیع اســباببازی میگیرنــد که در نهایت بین بچههای خوزســتان و خرمشــهر توزیع میشــود؛ تا جایی که بعد از آن به قدری شــیرینی این کار برای اعضا دلچســب میشــود که آنهــا را وادار بــه این میکنــد تا رفتهرفتــه بهطور جدیتری به تشــکیل گروهــی فکر کنند. گروهــی کــه در حال حاضر ما آن را با نام گروه نذر شــادی میشناســیم.  همه میتوانند یک قهرمان باشند اعضای گروه معتقد بودند که شــادی یکی از محوریترین نیازهای هر جامعه محســوب میشــود برای همین تصمیمشان بر این شــد که این اسم یعنی«نذر شــادی» را بــرای گروه انتخــاب کنند .اما یکــی از عمدهتریــن تفاوتهایی که 19ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
در ایــن گــروه میتــوان پیــدا کرد این اســت که آنهــا عالوه بر کمــک کردن در زمینههــای مختلــف به افــراد نیازمند ،در برنامههایشــان بــه فراهم کردن و ایجــاد حال خــوب برای افــراد عادی جامعه نیــز توجه میکننــد .طوری که آنهــا بــرای فعالیتهای گروهشــان پنــج شــاخه را در نظر گرفتهانــد که هر بخش بــرای خودش توضیــح و تعریفی جداگانــه دارد«.کارهــای اجرایی ما در پنــج حوزه اســت .حوزه اول رویش امید اســت که رویکــرد این بخش کمک به بهبود اوضاع تحصیل و توانمندســازی افراد نیازمند اســت .حوزه دوم آرمانشهر اســت که مــا در این بخش هدفمان ایجاد یک مشــارکت شــهروندی بین افراد اســت به عنــوان مثال نذرهــای مردمی میتواند شــامل فراهم کردن پوشــاک و ارزاق برای افراد باشــد .حوزه ســوم پزشــکان داوطلب اســت که همان طور که از اســمش پیداســت با کمک پزشــکان برای ارتقا سطح ســامت جسمی و بهبود درمانی افراد در نظر گرفتهشــده اســت .حوزه چهارم ســازندگی و آبادانی اســت که تالش مــا بر این اســت به بهبــود وضعیت اســکان ،مــدارس ،مراکز درمانــی ،تفریحی و حتی محیط زیســت کمــک کنیم .حوزه پنجــم هم حوزه قهرمانــان اجتماعی اســت که بــه عبارتی میشــود گفت که قلب نذر شــادی اســت و ســایر بخشها زیر مجموعه این حوزه هســتند ما در این بخش سعی میکنیــم ایــن باور را ایجــاد کنیم که این خود افراد هســتند کــه باید توانمند باشــند و این خود مردم هســتند که باید برای مردم کار کننــد و از همه مهمتر اینکــه نذر شــادی برای قشــر خاصی نیســت بلکه بــرای همه اقشــار جامعه اســت .بــرای همین وقتی یک شــخص کوچکتریــن کاری برای بهبود شــرایط انجــام میدهد یک قهرمان اجتماعی محســوب میشــود». تنورهای خاموش را روشن کردیم بچههای نذر شــادی در طول این یک ســال پروژههای مختلفــی را راه اندازی کردهانــد کــه یکــی از قابلتوجهترین آنهــا طرح«نون ببر ثواب ببــر» بود که نتیجه این طرح روشــن شــدن تنورهای زیادی در مناطق محروم بود«.نذر تنور یکی از قدیمیترین نذرهایی بوده اســت که همیشــه وجود داشــته .کاری که مــا در ایــن طرح انجام دادیــم این بود که خریــدن این تنورها از ســمت افراد مختلــف را هدفمندتــر کردیم یعنی از آدمها خواســتیم که پــول آنها را جمع کنیــم و بــه محله نیازمنــدی برویم و تنــوری را بخریم که افــراد آن محل برای یــک روز هــم که شــده نان رایگان داشــته باشــند به عنــوان مثــال بزرگترین نتیجــهای که این کار داشــت ایــن بود کــه در منطقهای در کرمــان تنوری بود کــه مدتهــا کار نمیکــرد و خاموش بــود ولی با این نذر روشــن شــد به مردم آن منطقــه نــان داد .مــا به همین نذر چیــزی نزدیک به 17هزار قــرص نان در مناطــق محروم ایــران توزیع کردیم».  با چهل تیکه به نیازمندان بن خرید بدهیم امــا طرحهای بچههای نذر شــادی تنها بــه همین موضوع ختم نمیشــود. تــا جایی که وقتی از نگین مســکوچی درباره جدیدترین طرحشــان پرســیدیم او بــه ما اینگونه پاســخ داد«.مــا در حال حاضر طــرح جدیدی داریــم به نام طــرح چهل تیکــه؛ در این طرح در فروشــگاهها صندوقــی را طراحی کردیم که فروشــنده و خریدار تخفیفی که برای خریدوفروش کاالیشــان در نظر میگیرند را در صنــدوق نذر شــادی قرار میدهند کــه ما این مبالــغ را جمع میکنیم و در قالــب بن خرید در اختیــار افراد نیازمند میگذاریم تــا با مراجعه به همین فروشــگاهها بتوانند پوشــاک تهیه کنند ».مجله مهر Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
19 Kheradmand
ین م گ ی ه کن ا جا ربای مد ر شادی نذر ی ند
آشنایی با یک گروه خیریه مدرن و امروزی
18ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
18 Kheradmand
17 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند17
مشــتریان تختــه نــرد میآورنــد تا بــا بــازی نرد خود را ســرگرم بدارنــد .همچنین بــازی صدف كه مخصوصــا میــان تركهــا رواج دارد و ایــن بازی به وســیله ارامنــه از اروپا به ایران آمده اســت؛ و بازی تخممــرغ كــه در ایام عید نــوروز رواج كلــی دارد. ...در قهوهخانههــا مــردم خــود را بــه بازیهــای مجاز و ســرگرمكننده نظیر شــطرنج و نرد مشغول میدارند ....درویشــان ،شــاعران ،نیز بــه نوبه خود در قهوهخانههــا میــدانداری میكنند .ســخنان ... درویشــان همچنان كه در كشــور ما جریــان دارد متضمــن اندرزهــای اخالقی اســت ولــی هیچكس ناچــار نیســت بدانهــا گــوش فرادهــد ،و هیــچ داســتانپردازی حق ندارد هیچیك از بازیكنان را به ترك بازی و شــنیدن داســتان مجبــور كند . داســتانها و حكایــات داستانســرایان گاه منظوم و گاه منثــور اســت .در قهوهخانههــا ناگهــان ... [فــردی] در میان قهوهخانــه یا در گوشــهای از آن برپــا میایســتد و با صدای بلند بــه وعظ و خطابه میپردازد یا درویشــی بهناگاه وارد میشــود و برای مــردم از بیوفایــی دنیا و بیاعتبــاری آن ،بیقدری دارایــی و ثــروت ،و بیارجی خوشــیها و لذات و افتخارات دنیوی داد ســخن میدهد .گاه نیز چنان روی میدهــد كــه دو یــا ســه ناطق هر كــدام در گوشــهای ســخن میگویند .یكی نقالــی میكند و دیگری وعظ» .شــاردن ســپس از مقدمهای که برای توصیــف این نهــاد ویــژه در جامعه ایــران آورده اســت ،چنین نتیجه میگیرد «الجملــه دامنه آزادی در ایــن مراكــز اجتماع چندان گســترده اســت كه همانند آن در هیچ نقطــه دنیا وجود ندارد .هركس هرچه دلــش میخواهــد میگوید ،و هــر كس به ســخن هر كه مایل اســت گــوش فــرا میدهد .و آن كــه به ج ّد ســخن میگوید حق نــدارد متعرض كســی شــود كه بــه طنــز و لطیفــه و كنایه حرف میزنــد .درویشــان ... ،شــاعران ،حماســهپردازان و داستانســرایان معموال ســخن خود را بــا گفتن این جمله ختــم میكنند :پند و موعظه بس اســت؛ به نــام و به امید خــدا دنبال كارهامان برویم .ســپس آنــان كــه داســتان یــا حكایــت گفتهاند یــا پند و انــدرز دادهاند یــا نقالی كردهاند بیآن كه اســباب مزاحمــت و تصدیع خاطر حاضــران را فراهم آورند از آنــان چیزكــی میطلبنــد ،و اگــر جز ایــن كنند صاحــب قهوهخانه هرگــز اجازه نمیدهــد كه بار دگر پا بــه آن قهوهخانــه بگذارند».
قاجــار تنهــا زنانی کــه نگاه منفــی جامعــه را بر خــود پذیرفتــه بودند ،بــه برخــی از قهوهخانهها میرفتنــد .پیشتــر البتــه از قلــم مادام کارالســرنا خواندیــم کــه ورود آنها امــا مخفیانــه و با لباس مردانه بــوده اســت .توصیف مرتضــی راوندی در کتــاب «تاریخ اجتماعــی ایــران» از چگونگی ورود زنان بــه قهوهخانه جالب اســت .او روایت میکند زنان گاه با رشــوهای که بــه مامورین دولت و پلیس شــهر میدادند ،آزادانه به اماکــن عمومی از جمله قهوهخانــه وارد میشــدند ،گاه نیز پلیــس از آنها بــه عنــوان جاســوس در قهوهخانه و دیگــر اماکن عمومــی بهره میبرد .بررســی منابع تاریخی بیانگر نــگاه منفی حکومت به حضور زنــان در قهوهخانه بوده اســت .مهدیقلی هدایت «مخبرالسلطنه» در «خاطــرات و خطــرات» از یک ســخنرانی در عصر پهلوی اول به ســال ١٣١٤یاد میکنــد که در آن در مذمــت حضور زنــان در قهوهخانهها ســخن رانده اســت .این مساله نشان میدهد حتما در آن روزگار زنانــی بودهانــد کــه بــه قهوهخانــه میرفتهانــد. هدایــت ،حتــی اشــاره میکنــد ســالها پیشتــر هنگامی که مظفرالدین شــاه قاجــار و همراهانش در ســفر به اروپا ،خدمتــکاران زن قهوهخانهای در کارلســبارد پروس را میبینند ،شگفتزده میشوند. منابــع تاریخــی گاه بــه زنانــی اشــاره میکنند که حتی مالــک یک قهوهخانه بوده یا آنجــا را اجاره و قهوهچــی اســتخدام کرد هاند. اشــرفالملوک فخرالدوله ،یکــی از دختران پرآوازه مظفرالدیــن شــاه قاجــار ،از جمله آن دســته زنان به شــمار میآمده اســت .مریم صدیقــی در کتاب «قهوهخانــه در آیینه اســناد» از وجود اســنادی در آرشــیو ملی ایــران آگاهی میدهد کــه فخرالدوله، قهوهخانه خالصه باجخانه کهریزک را در ســالهای ١٣١٠و ،١٣١١از اداره مالیــه غار و فشــافویه اجاره کرده است. قهوهخانه زنانه در حمام! شــاید اگــر بخواهیم همتــرازی بــرای قهوهخانه بجوییــم کــه زنــان را بــرای اجتمــاع در آن راهی بوده اســت ،جز مکانهایی چون بــازار و اندرونی خانههــا ،از حمــام میتوانیم نام بریم .کارال ســرنا، جهانگرد اروپایــی در کتاب ســفرنامهاش «آدمها و آیینهــا در ایران» ،از فضایی برایمان ســخن م یراند کــه هرکــس را بــدان راه نبوده و او بــه لطف یک شــاهزاده خانم دربار توانســته اســت بدانجا برود؛ حمــام ،جایــی شــگفتانگیز از دریچــه کاربرد در زندگــی زنان ایرانی! این بانــوی ماجراجوی ایتالیایی که در میانههــای دوره قاجار به ایران آمده اســت، یــک روز زنــان ایرانی «از ســاعت هشــت صبح تا شــش عصر» را در ماجرایی جذاب برایمان توصیف میکنــد «در ایران ،حمام رفتن ،وقت بســیار زیادی میگیرد ،چون حمام تنها جای شستوشــو نیست، بلکه محلی اســت که مــردم همهگونــه نظافت و
مذمت حضور زنان در قهوهخانهها قهوهخانههــا مکانهایــی همگانی امــا تنها برای مردان به شــمار میآمدنــد و زنــان را بدانجاها راه نبــود .قهوهخانــه در ایــران بدینترتیــب محیطی مردانه داشــت .حضــور زنان در این مــکان آنگونه کــه منابع تاریخی روایت میکنند ،زشــت شــمرده میشــد .جعفر شــهری در کتــاب «تاریخ اجتماعی تهــران در قرن ســیزدهم» اشــاره میکنــد در دوره 16ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
کارهای آرایشــی خــود را در آنجا انجــام میدهند بــرای همــهی زنان ،حمــام رفتن نوعــی پیکنیک یا گردش دســتهجمعی محســوب میشــود ،و آنها بــه صورت اجتماع و بــا زن و دختر خانــواده و در و همســایه همــه با هم بــه حمام میرونــد» .وی ســپس جزییات حمامرفتــن زنان و مراســم پس از شستوشــو را چنیــن بیــان میکنــد «حمــام این شــاهزاده خانم ،کــه در «اندرون» واقع شــده بود، بینهایــت زیبا و توام با ذوق و ســلیقه خاصی بود. ...فرشــهای عالی ،تشکهای ابریشــمین ،مخدههای نــرم و راحــت را ...کــف زمیــن در رختکــم پهن کرده بودند تا بعد از اســتحمام هر کســی خواست بتواند اســتراحت کند .هرچه بــرای آرایش الزم بود آنجا در دم دست گذاشــته بودند :شیشههای عطر گل ،چندین آیینه ،جعبههای توالت پر از ســرخاب، ســفیداب ...از همــه نــوع و هــر قدر کــه دلتان بخواهد[ ... .پس از اســتحمام] سر هر کدام از آنان در میان دســتهای کلفتی قــرار گرفته بــود و او در یک ظرف نقــرهای حنا خیســانده ،و موی خانمش را رنــگ میکرد ... .از همان حنا مقــداری هم روی دســتها و پاهــا مالیدنــد» .آیینهایی کــه زنان در حمــام انجام میدادهاند ،شــگفتانگیز مینمایاند. کارال ســرنا در اینبــاره مینویســد «خانمها وقتی این کارشــان به پایان رســید ،در جایی که نشســته بودنــد چندین ســاعت متوالــی تــکان نخوردند و در همــان جا به صرف شــربت و کشــیدن قلیان و گپزدن مشــغول شدند .یکی از شــاهزاده خانمها، نقش نقالهــا را به عهده گرفته بــود ،و از قهقههها و ســروصدای جمعیــت معلوم بود کــه مجلس او خــوب گرفته اســت ... .غــذای اصلی عبــارت بود از پلو با خورشــت گوشــت و آلوی خشکشــده ،و چند خــوراک دیگر .بعد از خــوردن غذا ،خواجهها دوباره آمدنــد و ظرفهای دیگری مملو از شــیرینی و میــوه آوردنــد .هنگام صــرف غذا ،مطربهــا وارد شــدند .آنها آنقدر خواندند و رقصیدند تا آنکه بزک و آرایــش خانمها از همه لحاظ کامل شــد ...وقتی همهی آنهــا از این نوع کارها که برای «خوشــگل» کــردن خــود انجــام میدادنــد ،فراغــت حاصــل کردند ،دیگر کســی نمیتوانســت میان زنــان زیبا و زنان زشــت ،فرقــی قائل گردد چــون همهی آنان کموبیش قیافه یکســانی داشــتند ...بعد نوبت به آراســتن موی ســر رســید» .این اما پایان یک برنامه حمام نمیتوانســته باشــد «خالصه آنــان با تفریح هــم حمــام و هم آرایــش کردنــد و آن روز یکی از روزهــای واقعــا خــوش آن خانمها بــود .قهقههی خندهها ،شــوخیهای بچگانهای که ردوبدل میشد، درســت بازی کودکان خردسال را در روزهای تعطیل به یاد آدم میآورد .وقتیکــه «خودآرایی» خانمها از هــر لحاظ تکمیل شــد ،باز هم برای آنــان چایی و قهوه و قلیــان آوردند و بوی غلیــظ تنباکوی قلیان همــه جای فضــای این رختکم زیبای حمــام را پر کــرده بــود» .روزنامه شــهرند ایران
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
16 Kheradmand
تالش زنان ایرانی برای ورود به مکان های ممنوعه
زنــان در گــذر روزگار همــواره بــرای ورود بــه گســترههای اجتماعی با محدودیتهایــی روبهرو بودهانــد .پــارهای از ایــن محدودیتها بر اســاس باور و اعتقادها و پارهای دیگر بر اســاس ســنتها و عرفهــای یــک جامعــه برپا میشــده اســت. دگرگونیهــای اجتماعــی ایــران در روزگار پایانــی حکومــت قاجــار و نیز سراســر دوره پهلــوی اول، جامعــه را بــا پدیدههایی روبهرو ســاخت که پیش از آن پیشــینهای نداشت. زنــان در چرخــه ایــن دگرگونیهــا توانســتند به گســترههایی وارد شــوند کــه در آن زمانه ،عجیب و شــگفت به شــمار میآمــد .کافه کــه صورتی نو از قهوهخانــه در ایران به شــمار میآمــد به همراه مکانهایــی چــون رســتوران و ســینما در دســته جاهایــی بود کــه زنــان ایرانــی آرامآرام و در میانه دلواپســیها و مخالفتهای بخشهایــی نیرومند از جامعه توانســتند بدانهــا راه یابند.
و در اینگونــه مکانهای عمومــی قرارهای مختلف میگذارند». او نوشــتههای خــود را بــه آگاهیهایی مســتند میکنــد کــه «از یکــی از خانمهای متشــخص که نســبت به غیبتهای گاهبهگاه همسرش مشکوک شــده بــود» بــه دســت آورده اســت «او بمنظور کســب خبر و ســر درآوردن از ته و تــوی قضیه به اینصورت تغییر لباس میداده اســت» .اشاره بانوی ایتالیایــی به مکانهایی که زنــان دزدکی به آنجاها وارد میشــدهاند ،مــا را بــا یــک پرســش روبــهرو میکند؛ از مســجد کــه طبیعتا بخش زنانه داشــته و نیــز از رســتوران که یــک پدیده نویــن و فرنگی در ایــران به شــمار میآمده اســت ،اگــر بگذریم، حضــور زنــان در قهوهخانه کــه یک مــکان کامال مردانه با مناســبتهای ویژه بــوده ،چگونه ممکن میشــده اســت؟ جســتوجو برای یافتن پاســخ این پرســش ،ما را هــم با جزییات حضــور زنان در قهوهخانه آشــنا میکند هم بــه آن بهانه به قلمرو یکــی از پدیدههــای شــگفتانگیز زندگــی مردم ایــران به ویــژه در ٥٠٠ســال اخیــر فرامیخواند؛ همــان پدیــدهای کــه دو جهانگــرد آمریکایی در ســفرنامه «گشــتوگذاری در ایران بعــد از انقالب مشــروطیت» ،نــام «باشــگاه عمومــی ایرانیــان» بــا ویژگیهــای منحصربهفــرد بــر آن گذاردهانــد «چایخانــه یــا بــه قــول مــردم ایــران قهوهخانه، گونهای باشــگاه و مرکز اجتماع مردم و کانون همه فعالیتهای سیاســی و اجتماعــی طبقات مختلف ایرانیان اســت که برکنار از تشــریفات و به صورت دموکراتیــک اداره میشــود و مــردم از هر صنف و دســته و طبقهای معموال ســاعتی از اوقات بیکاری خــود را در ایــن محــل میگذرانند .مــا در آمریکا نمونــه این باشــگاه را که توســط مردم اداره شــود و بــه صــورت طبیعی مورد اســتقبال مردم باشــد، نداریــم» .پیــش از جســتوجو برای یافتــن پیوند میــان زنان و قهوهخانه ،از داالنهای تودرتوی تاریخ
ورود دزدکی بانوی متشخص به قهوهخانه مــادام کارالســرنا ،جهانگــرد پــرآوازه ایتالیایی که در روزگار قاجــار بــه ایــران ســفر کرده اســت ،در ســفرنامه خود «آدمها و آیینهــا در ایران» هنگام توصیــف وضعیــت زنان طبقــه ثروتمنــد جامعه ایرانــی به یک پدیده جالب در زندگی آنها اشــاره میکنــد «خانمهای طبقــه اعیان خیلــی کم پیاده بیرون میآینــد ،مگر در اوقاتی کــه بخواهند برای مچگیــری از همسرانشــان و یــا دلربائــی از آنــان از خانــه خــارج شــوند .بطوریکه همــه میدانیم چنیــن مســائلی ،گاهی پیــش میآیــد همچنانکه در همهجــا از جملــه در اروپــا هم پیــش میآید. بعضــی از این نوع خانمها در نشــان دادن ســر و صورت بیحجاب خود بســیار گســتاخ هستند ولی در اینگونــه موارد ،بــرای آنکه بتواننــد دزدکی وارد چایخانه ،رســتوران و یا مسجد بشــوند ،با پوشیدن لبــاس مردانه خود را به شــکل مــردان درمیآورند 15ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
بــه روزگار گذشــته میرویم تا دریابیــم مکانی که شــگفتی دو آمریکایی را یک سده پیش برانگیخته، چگونــه جایی بوده اســت. باشــگاه همگانــی ایرانیــان بــا منظومــهای از ســرگرمیها قهوهخانههــا ،مینیاتــوری از همــه ویژگیهــا و بخشبندیهــای جامعــه ایرانی به شــمار میآمد «قهوهخانه همانجایی اســت كه انگلیســیان بدان كافی هــوس CoffeHeusمیگوینــد ... .قهو هخانه عبــارت از اتــاق بســیار وســیعی اســت كــه بــه صورتهای مختلف در بهتریــن و پرجمعیتترین نقاط شــهر ساخته میشــود .زیرا قهوهخانه محلی اســت كه در آن جمعیت كثیری از طبقات مختلف مــردم گردهم میآیند .اگر قهوهخانه بســیار بزرگ و وســیع باشــد معموال حوضــی در میان آنســت. دور ایــن اتــاق بــزرگ تختهایی به ارتفاع ســه و به عرض ســه یا چهار پا ســاخته شــده یــا به جای تخت نیمكتهایی برای نشســتن وجــود دارد .در قهوهخانههــا از صبح پگاه تا شــب به روی همگان باز اســت .مخصوصا هنگام غــروب پر از جمعیت میباشــد .در قهوهخانــه مردم چای مینوشــند ،با یكدیگــر به گرمی و خوشــرویی ســخن میگویند. در این جاســت كــه هركس صاحب خبر اســت ،و همــه میتوانند بیتــرس و بیم درباره سیاســت به آزادی صحبــت بدارنــد .هیأت حاكمــه نیز متقابال بــه آنچــه در قهوهخانهها بــر زبان مــردم میرود توجــه و اعتنــا نمیكنــد» .ژان شــاردن ،جهانگرد پــرآوازه فرانســوی با ایــن روایــت و توصیف ویژه از قهوهخانــه در روزگار صفــوی ،مــا را به پدیدهای شــگفتانگیز در فرهنگ و جامعــه ایرانی روبهرو میکنــد که شــاید نمونهای همســان بــرای آن در تاریــخ ایران نمیتــوان یافت. ایــن شرقشــناس فرانســوی نــگاه ویژه خــود را اینگونــه شــرح میدهــد «در قهوهخانههــا برای
Monthly - Issue 29-July/August 2017-Tel: 647-932-8283
15 Kheradmand
ابعــاد 40در 30میلیمتــرنقاشــی و بــا 32قطعه یاقــوت 32 ،قطعــه بلریان و تعــدادی زمرد مرصع شــده اســت .در تابلوی مینیاتور بزرگتر 32شــعاع نوریو 32چهره پیرامون یک خورشــید دیده می شــوند که ســمبل آینده ای روشــن هستند. نقــش آســمان و کهکشــان در بیشــتر آثار هادی ابوالقاســمی بســیار پر رنگ و مشهود اســت .وی در این باره میگوید :مبدأ هســتی نور اســت و همه هســتی بــه دنبــال نور و اگــر نور نباشــد علــم نجوم هم نیســت و اگــر نــور نباشــد همــه جــا و همــه چیــز تاریــک اســت، نــور باعث بینایی بشــر و عامــل دیــدن و شــناختن است. من همیشــه عاشــق نور بــودهام. ســعی کرد م ایــن نو ر را
جنبــه های زندگی شــخصی ام هم بــا همین نگاه ظریــف و ریزبیــن برخورد میکنــم .از مبلمان خانــه بگیر تا طراحی و انتخــاب لباس برای خــود و حتــی اعضــای خانــواده ام برای مراســم خیلــی خــاص .مــن در زندگی شــخصی ام خیلــی به آرایــش کردن و نوع پوشــیدن و برگزاری همه مراسم اهمیت میدهم. خداونــد ســه فرزند ( ۲پســر و یک دختــر) بــه من عطــا کرده اســت که نقــش هنــر و هنردوســتی میان آنها نیز کامال مشــهود است. پســر بزرگــم مهنــدس عمــران اســت و در کار گرافیــک و طراحــی نیــز تبحــر دارد، پسر دوم مــن
دنبال کنم و سعی کــردم در آثارم متجلی شــود چرا که هنــر بدون نــور بوجــود نمیآیــد. این نگارگر میگوید که از تحصیالت همســرش در علم نجــوم در الهــام و ایجاد آثارش بســیار بهره برده اســت. هادی ابوالقاســمی همچنین یک میکرو مینیاتور چنانچه جهانی بیاندیشــی میتوانی پیام صلحجویی از جاســتین ترودو کشیده اســت که در این اثر نیز و هنرپــرور بــودن خاک پاک ایــران را به لطافت و از المانهای شمسه و شــرفه بهره گرفته شده است .زیبایی به جهانیان برســانی و من برای رســیدن به او امیدوار اســت تا بتواند این میکرو مینیاتور را به ایــن هــدف واال و نمایاندن هرچــه زیباتر فرهنگ آقــای ترودو اهدا کنــد .او می گوید: ایرانیــان بود که این تابلو را بــرای آقای ترودو خلق مــن در طــی تجربیــات کاری خــودم ،وقتیکــه کردم. آثــاری را کــه خلــق میکــردم ،همیشــه بهدنبال هادی ابوالقاســمی در مورد اثر این ریزبین بودن حضور این استاد هنرمند در تورنتو را گرامی میداریم و در آینده باز هم از او برایتان خواهیم نوشت. ایــن بــودم که کاری کنــم که بتواند جهانی باشــد .در زندگــی شــخصی اش مــی گوید :مــن در همه 14ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : 14 Kheradmand Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283 مهنــدس ســاخت و تولیــد اســت و همچنین یــک عــکاس متبحــر و حرفه ای در زمینه عکاســی صنعتی است، دختــرم هم فوق لیســانس طراحــی فضای ســبز هســت که من یکبــار در دانشــگاه ایشــان ســخنرانی داشــتم و اعــام کردم که فضای ســبز و گلــکاری و گل آرایــی نیــز میتواند مینیاتور باشــد. همســر من هم درس نجوم خوانده و من اطالعات مربوط بــه نجوم بــرای طراحی هایم را از ایشــان اخــذ میکنم.
ســخنرانی در باب هنر شــرق در دانشــگاه های خاج از کشــور از جمله دانشــگاه هنر ارمنســتان، دانشــگاه یونیســا در آفریقــای جنوبی و تدریس هنرهای ســنتی در دانشــگاه لوتــوس امــارات و تدریــس در دانشــگاه هــای هنر داخلــی از جملــه دانشــگاه هنر الزهرا و هنرهای زیبا و آموزشــگاه هــای خصوصی از جمله ســوابق تدریس هنری او به شــمار میرود. هــادی ابوالقاســمی خــود را پیــا مآور شــادیها ،صلحهــا و آزادی و زیبایــی میدانــد و عقیده دارد در آثــاری کــه بهوجــود آوردهاســت با به تصویر کشــیدن گوشــههایی از فرهنــگ غنیمان میتوانــد در تغییر دیــد جهانیان نســبت بــه ایــران و ایرانی مثمر ثمر باشــد. وی هنــر نگارگــری را یک هنر سوررئالیســتی می دانــد که تمام تجســمات و تصــورات آن جنبــه الوهیــت دارد و میگویــد آفرینش یــک اثر هنری، بــا الهــام آغاز میشــود و هنرمنــد با اضافــه کردن برداشــت شــخصی خود ،اثری هنری می آفریند که بیانگر ســبک و برداشــت هنرمند از جهان پیرامون
خواهــد بــود .می گوید :مشــخصه کار مــن نور و بیان مفهوم واالی روشــنایی است ،به همین خاطر
در بیشــتر آثار من ایــن نور ماورایــی ،گاه تمثیلی اســت از نــور الهی .بــرای مثــال شــرفهها در کار تذهیب ســنبل نور و شــفافیت اســت( .شرفه ها ریــزه کاریهایی اســت که بعد از اینکــه مینیاتور
13ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
یــا تذهیــب به آخــر میرســد در حاشــیه کار نور افشــانی میکند) .همیشــه این شــرفه ها هستند که شمســه را که خــود منبع نور و زیبــای و کمــال اســت احاطه کــرده اند .معنا و مفهوم شمســه یعنی نور و درخشــان و شــرفهها حامالن پیــام نور مطلق اســت. اثــر معــروف و برجســته ایــن هنرمنــد روزنــه میثاق نــام دارد که عنــوان کوچکتریــن مینیاتور جهــان را بهخود اختصــاص داده اســت .در این تابلو یــک مدرس در یــک بــاغ بســیار مصفــا قرا گرفتهاســت کــه بیــش از یــازده شــاگرد در اطراف آن استاد حلقه زده اند و در حــال فراگیری درس هســتند کــه صورتهــای آنها شــاید بــه انــدازهی ته ســنجاق تهگــرد بود که صورت و چشــم و ابروهــای آنها را مــن با قلمموی مخصوصــی که از هــزار مو ،یک مو اســتفاده میشود و با استفاده از ذرهبیــن ،خلــق کــردم .ایــن اثــر کوچکتریــن مینیاتــور به نام میکــرو مینیاتور مرصــع در جهان اســت .این تابلــو میکرو مینیاتور فقط بــا ذره بین قابــل رویت اســت .ایــن اثــر منحصر به فــرد در
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
13 Kheradmand
در محضر دوست
هادی ابوالقاسمی میهمان تورنتو است
و مهاجــرت مهاجران) موضوع را با ایشــان در میــان گذاشــتم و خــودم، همــکارم خانم مســروره بنــی هاشمی ،آقای تاجدولتــی و همکارشان آقای جمشید تاجدولت بــه اتفــاق در محل اقامــت ایــن هنرمند حضــور بهــم رســانده و با ایشــان گــپ و گفتگویی داشــتیم. آنچــه میخوانیــد چکیده ایســت از آنچــه در ایــن مالقــات گذشــت .خواننــدگان عزیــز ماهنامــه خردمنــد میتوانند بــا مراجعه به ســایت پرشــین میرور نســخه تصویری این گزارش را مشــاهده نمایید: www.persianmirror.ca وی متولــد ســال ۱۳۳۰در شهرســتان رودســر ،و نزدیک به پنجاه ســال در رشته مینیاتور و تذهیب مشــغول به کار اســت .دانش آموخته رشته ریاضی و تحصیل کرده در هنرستان کمالالملک و آکادمی فرهنــگ و هنر در رشــته نگارگــری و تذهیب که
محمدسهی ســید محمد هادی ابوالقاسمی مینیاتوریســت ،تذهیــب کار و نگارگــر ایرانی این روزهــا میهمــان تورنتــو اســت .وی که بــه تازگی بــه تورنتو ســفر کرده اســت طی تماســی با دفتر ماهنامــه خردمنــد ورود خود را به اطالع رســانده و تقاضــا کــرد تــا برای هرچــه بهتر و شایســته تر معرفــ ی خــود و آثارش یــاری نماییم. طی تماســی با دوســت و همــکار عزیــزم آقای محمد تاجدولتی از پرشــین میرور (رســانه اینترنتی 12ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
متخصــص در ســبک میکــرو مینیاتــور و مینیاتور مرصع است. در وبســایت این هنرمند ،فعالیتهای هنری وی به این شرح لیســت شده است: ازفعالیــت های هنــری وی می توان بــه طراحی و ســاخت تندیس های شــهری ،مجســمه ســازی، فرســک دیــواری ،طــرح المــان هــای شــهری، دکوراســیون و نقاشــی مــدرن و آبرنــگ و ماکت ســازی ،طراحــی تندیس ســربازان گمنــام در یکی از میادین کشــور لبنــان ،طراحی و ســاخت ماکت گلدســته ســاعت موال علی (ع) در نجف اشــرف، طــرح و اجرای دروازه قرآن در هفتمین نمایشــگاه ایــران گردی ،اجرای تندیس مرغ زرین در شــهرکرج اشــاره کرد. او همچنیــن شــرکت در بیــش از 40نمایشــگاه بین المللی از جمله نمایشــگاه مندیــال در پاریس، نمایشــگاه مترکــس در امــارات ،نمایشــگاه های فرهنگــی درآلمــان ،ژاپن ،کــره جنوبــی ،آفریقای جنوبــی ،اتریــش ،بوســنی و برگذاری نمایشــگاه های هنری در کشــورهای آســیایی همچون لبنان، ســوریه ،پاکســتان ،ترکمنستان ،ارمنســتان و ..را در کارنامــه دارد . دریافــت ده ها لــوح تقدیر ،دیپلــم افتخار ،مدال و شــرکت در بینــال های داخلی و خارجی ،کســب مقام اول در نخســتین نمایشگاه اساتید دانشگاهی هنر کشــور از جملــه اندوخته هــای نزدیک به ۵۰ ساله او میباشد.
Monthly - Issue 29 - July/ August - Tel: 647-932-8283
12 Kheradmand
11 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند11
برای دخترکی معصوم در دیارمان خبــر دردناک کشــف جنازه دختر خردســالی در پارس آباد که توســط یکی از کاســبان محله به طرز دلخراشــی به قتل رســیده است بسیار تاســفبار اســت .با این جنایت ،پارس آباد نامی بسیار بی مســمی شــد که نه یادآور پارس اســت و نه نشــانی از آبادی دارد. ماجــرا از این قرار اســت کــه در روز جنایــت آتنا اصالنی ،دختــرک قربانی این جنایــت ،مانند ماهنامهخردمند اجتماعی -فرهنگی -هنری همیشــه کنار بســاط دستفروشــی پدرش بود .در نزدیکی آنها مغــازه رنگرزیای قرار داشــت که محــلِ رفت ِ وآمد همیشــگی آتنا و پدرش بــرای رفتن به دستشــویی و یا خوردنِ آب بــود .آن روز پانزدهم هر ماه منتشر می شود نیــز آتنا مثل همیشــه به ســمت آن مغــازه رفت تا آب بخــورد و بعد از آن ناپدید شــد. شماره بیست و نهم ابتدا کســی به آن مغازه شــک نکرد .پدر آتنا و دوســتانش همانروز تمام خیابانِ پزشــکان واقع ناشر :انتشارات خردمند -تورنتو در پارسآبــاد را بــا ال و پایین کردند .مامــوران نیروهای قضایی بارها 60ســاعت فیلم از آن خیابان سردبیر :محمد ُسهی را زیــر و رو کردنــد اما تصویری که نشــان دهد آتنا کجا رفته در فیلمها نبــود .در آن فیلمها تنها بخت م ر خ حامد اداری: امور داخلی و ّ ِ ســمت خیابان میرود اما دوربیــنِ بعدی ،دیگر آتنا دیده میشــد کــه آتنا از نزدیکی پدرش به آن تایپ :مریم ُسه ی را نشــان نمــیداد .ماموران با بازبینی فیلمهــا حدس زدند که آتنا باید در حــد فاصل دو دوربین خردمند ات ر انتشا ایی: ر آ طراحی و صفحه موجود در خیابان گم شــده باشــد و مغــازه رنگرزی در همان محدوده بــود .صاحب مغازه پس از با تشکر از :آرزو وفـا -الهه شهبازی -فرشید چند روز دســتگیر شــد ولی قتل آتنــا را انکار کرد و در منــزل او نیز چیزی برای اثبــات انجام این رشیدی فر -مسروره بنیهاشمی -جمشید تاج قتــل پیدا نشــد .تا اینکه عــدهای به پارکینــگ آن مرد کــه در مکانی دورتر از خانهاش بود شــک دولت -احد حبیب نیا -نگین عبدالله -شهناز ِ جســد آتنای 7ســاله درون ســطلی پر از ســیمان و داخل یک کردند و با جســتوجوی آن مکان یزدانفر -تینا پورلطفی -رضا میرفخرایی و همه ســاک کشــف شــد .این مرد خبیث بــه حداقل یک فقــره قتل دیگر نیــز اعتراف کرده اســت که کسانی که در این شماره ما را یار و یاور بودند. نشــان از این دارد که شــاید یک قاتل زنجیره ای باشــد. *** حــوادث و خطراتــی که کودکان را تهدید میکنند بســیار جدی و بســیار به ما نزدیک هســتند. والدیــن باید لحظــه ای از مراقبــت کودکان خویــش غافل نباشــند .در اینترنت شــاهد فیلمهای متعــددی بــوده ایــم که نشــاندهنده این بوده اند کــه چنانچه والدیــن در پارکها بــه دلیل غرق شــدن در تلفن هوشــمند خود و یا هرگونه اهمالکاری دیگر ،لحظه ای از فرزند خود غافل شــوند، میتــوان بــا یک شــکالت و یا یک ســگ یا گربه بــه راحتی و به ســرعت کودک را اغفــال کرده و ربــود .تصــور این که اینگونــه اتفاقات بد فقط برای دیگران اتفاق می افتد ،ســاده لوحانه اســت و آگاهــی از بــروز اینگونــه جنایات ،بایــد برای هرکــدام از ما به منزله یک زنگ خطر محســوب شــود کــه ما را به خــود آورده و نگــذارد لحظه ای از نگهــداری و مراقبــت از کودکانمان تعلل و سستی نشــان دهیم. پاییــن آمدن ســطح اخالقیات در جامعــه کنونی ایــران بزرگترین عامل بروز چنیــن جنایاتی در نهایــت شــقاوت یک قاتل اســت .از طرف دیگر مردم خشــمگین محلــه نیز به مغــازه این قاتل روی جلد حملــه ور شــده ،آنجــا را به آتش کشــیدند و خواهــان اعدام وی در مال عام شــده انــد .اینگونه در محضر دوست برخوردهای خشــونت آور نیز خود جــای تامل دارد .مردم یا قدرت و اقتــدار پلیس را قبول ندارند صفحه ۱۲ و تصمیــم گرفتــه اند خــود اقدام به ســوزاندن ریشــه ایــن جنایتکار خردمند در ویرایش و اصالح مطالب ارسالی اختیار دیدگاه نماینــد یــا از از روی ناآگاهــی با درخواســت اعدام در مــا عام ،خود دارد .نظرات نویسندگان مقاالت ،الزاماً بیانگر ماهنامه خردمند نیست .مسئولیت قیمتها ،سرویسها بــه نوعی دیگر از خشــونت دامن میزننــد .در هر دو صــورت ،نتیجه زیاد خوشــایند نخواهد بــود و کمکی در آالئیدن جامعــه از بدی ها و و کلیه مطالب درج شده در آگهی ها به عهده خشــونت نخواهد کرد. صاحب آگهی است. *** Tel: 647-932-8283افزایش ســطح مطالعــات مــردم در کل جامعه میتواند بــر باال رفتن Tel: 416-676-9-676بینش و شــعور اجتماعی کمک بســیار کند تا از وقــوع چنین جرایمی Fax: 1-888-676-9677جلوگیری شــود اگرچــه باز هم قاتالن مریــض بــا روح و روان آلوده از info@kheradmand.caبیــن نخواهند رفت. www.kheradmand.ca 8131 Yonge Street, Suite 207 Thornhill, Ontario L3T 2C6
10ماهنامه خردمند -شماره - ۲۹جوالی /آگوست -۲۰۱۷تلفن۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
10 Kheradmand
9 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند9
8 Kheradmand
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند8
7 Kheradmand
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند7
6 Kheradmand
Monthly -Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند6
4 Kheradmand
Monthly - Issue 29 - July/ August 2017 - Tel: 647-932-8283
۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ : تلفن-۲۰۱۷ آگوست/ جوالی- ۲۹ شماره- ماهنامه خردمند4