Kheradmand Magazine - Issue #37

Page 1

Volume 4 - Issue 37 - Mar / Apr 2018

www.kheradmand.ca

Tel: (416) 676-9-676




‫عکاسی و فیلمبرداری‬

‫عکاسی و فیلمبرداری ‪ -‬عکاسی و فیلمبرداری ‪ -‬عکاسی و فیلمبرداری ‪-‬عکاسی و فیلمبرداری‬

‫‪  89 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪89 Kheradmand‬‬


‫رستوران و فروشگاه‬

‫رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه ‪ -‬رستوران و فروشگاه‬

‫مدیا و رسانه ها‬

‫رسانه ها ‪ -‬رسانه ها ‪ -‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها ‪-‬رسانه ها‬

‫‪  88 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪88 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن‬

‫مهاجرت و وکالت‬

‫دفتر مهاجرت و وکالت ‪ -‬دفتر مهاجرت و وکالت ‪ -‬دفتر مهاجرت و وکالت‬

‫‪  87 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪87 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪ -‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن ‪-‬وام مسکن‬

‫‪  86 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪86 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک‬

‫‪  85 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪85 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک‬

‫‪  84 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪84 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک‬

‫‪  83 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪83 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪ -‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک ‪-‬مشاور امال ک‬

‫‪  82 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪82 Kheradmand‬‬


‫حسابداری‬

‫حسابداری ‪-‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری ‪ -‬حسابداری‬

‫تعمیرگاه‬

‫تعمیرگاه اتومبیل ‪ -‬تعمیرگاه اتومبیل ‪ -‬تعمیرگاه اتومبیل ‪ -‬تعمیرگاه اتومبیل‬

‫‪  81 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪81 Kheradmand‬‬


‫دندانپزشکی‬

‫دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی ‪ -‬دندانپزشکی‬

‫چشم پزشکی و عینک‬

‫چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک ‪ -‬چشم پزشکی و عینک‬

‫‪  80 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪80 Kheradmand‬‬


‫خدمات ساختمانی‬

‫خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی‬

‫بازرسی ساختمان‬

‫‪Home Inspection - Home Inspection - Home Ispection‬‬

‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫خدمات ساختمانی‬

‫خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی ‪ -‬خدمات ساختمانی‬

‫‪  78 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪78 Kheradmand‬‬


‫بیمه وسرمایه گذاری‬

‫بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری ‪ -‬بیمه و سرمایه گذاری‬

‫‪  77 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪77 Kheradmand‬‬


‫آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی‬ ‫آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی ‪ -‬آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی ‪-‬آرایشگاه‪ ،‬کلینیک لیزر و سالمتی‬

‫آژانس مسافرتی‬

‫آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی ‪ -‬آژانس مسافرتی‬

‫‪  76 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪76 Kheradmand‬‬


‫خدمات ارزی‬

‫خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی ‪ -‬خدمات ارزی‬

‫آمـوزشـگاه‬

‫آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪ -‬آموزشگاه ‪-‬آموزشگاه‬

‫‪  75 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪75 Kheradmand‬‬


‫‪  74 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪74 Kheradmand‬‬


‫ازکارافتادگــی هم از هزینه‌های چشــمگیر دیگری‬ ‫هســتند کــه مبتالیــان این نــوع بیمــاری متقبل‬ ‫می‌شــوند و بــه این ترتیــب برای منابــع اقتصادی‬ ‫کشــور نیز مشــکالت حاد و چشــمگیری به وجواد‬ ‫می‌آورند‪ ،‬به حدی کــه امروزه کمردرد مزمن پس از‬ ‫ســرماخوردگی‪ ،‬دومین‬ ‫علــت شــایع مراجعه‬ ‫بــه مطــب پزشــکان‬ ‫و دلیــل ‪ 12‬درصــد‬ ‫از کل مرخصی‌هــای‬ ‫اســتعالجی اســت‪.‬‬ ‫همچنیــن ســاالنه ‪16‬‬ ‫میلیــارد دالر هزینــه‬ ‫مســتقیم بهداشــتی را‬ ‫بــه خــود اختصــاص‬ ‫می‌دهــد‪.‬‬

‫دارند بیماری‌شــان تا مدت‌ها ادامه خواهد داشــت‬ ‫و پایــان نمی‌یابــد و همچنیــن در مقابــل کنتــرل‬ ‫درد احســاس کفایــت نمی‌کنند‪ ،‬قطعا دردشــان را‬ ‫همــراه بــا اضطراب زیــاد تجربه خواهنــد کرد که‬ ‫این اضطــراب نیز در اســتمرار درد چندان بی‌تاثیر‬

‫آستانه تحمل درد‬

‫نتایــج‬ ‫البتــه‬ ‫پژوهش‌هــای مختلف‬ ‫نشــان می‌دهــد میزان‬ ‫ناراحتــی و احســاس‬ ‫ناتوانــی افــراد از یک‬ ‫جراحــت یــا بیمــاری‬ ‫معیــن از شــخصی به‬ ‫شخصی دیگر متفاوت‬ ‫اســت‪ .‬مثــا بعضــی‬ ‫افــراد حتــی بــا ابتــا‬ ‫بــه دل‌درد‌ی ســاده‬ ‫هــم ترجیــح می‌دهند‬ ‫از رختخــواب بیــرون‬ ‫نیاینــد‪ ،‬در حالــی‬ ‫کــه بعضــی دیگــر‬ ‫ممکــن اســت چنیــن‬ ‫دردی را فقــط اندکــی‬ ‫آزاردهنــده بدانند و به‬ ‫فعالیت‌هــای روزمــره‬ ‫خــود بپردازنــد؛ یعنی‬ ‫آســتانه تحمــل درد در‬ ‫افــراد مختلف متفاوت‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ایــن تفــاوت ناشــی از عواملــی مثــل توجــه‬ ‫و حساســیت زیــاد بــه رویدادهــای ناگــوار‪،‬‬ ‫برجسته‌سازی نشــانه‌های فیزیکی‪ ،‬بررسی بیش از‬ ‫حد بدن‪ ،‬داشــتن آســتانه و ســطح تحمل پایین در‬ ‫برابــر درد‪ ،‬ویژگی‌های شــخصیت(مانند کمالگرایی‬ ‫و برونگرایــی) و حتــی تجــارب دوران کودکــی و‬ ‫یادگیری اســت‪.‬‬

‫جنبه‌های روانی مقابله با درد‬

‫اقــدام واقعــی آنها به ایــن کار بین افــراد مبتال به‬ ‫دردهای مزمن در مقایســه بــا جمعیت عمومی ‪2‬‬ ‫تا ‪ 3‬برابر بیشــتر است‪.‬‬ ‫بســیاری از افراد به محض شــنیدن خبــر ابتال به‬ ‫بیماری‌هــای ســخت در وهله نخســت بــا هجوم‬ ‫افــکار منفــی ماننــد‬ ‫خودکشــی و در واقــع‬ ‫نوعــی فرار از شــرایط‬ ‫روبــرو خواهنــد شــد‬ ‫‪.‬بنابرایــن پرداختــن‬ ‫بیشــتر بــه جنبه‌های‬ ‫روانــی این‌گونــه افراد‬ ‫و کمــک بــه مقابلــه‬ ‫آنهــا با درد بــرای خود‬ ‫و اطرافیانشــان بسیار‬ ‫قابل‌توجــه خواهــد‬ ‫بود ‪.‬‬

‫اقدام‌هــای عملی در‬ ‫برابر درد‬

‫نخواهــد بــود؛ یعنــی می‌تــوان گفــت جنبه‌های‬ ‫روانــی و قدرتمنــدی افراد از این لحــاظ در تحمل‬ ‫بیشــتر و بهتر درد بســیار مهم و تاثیرگذار اســت‪.‬‬ ‫اغلــب اوقــات فاجعه‌آمیــز تلقــی کــردن درد و‬ ‫شکســت‌های پی در پی درمانی و در کل نداشــتن‬ ‫احســاس کارآمــدی در مقابلــه بــا درد نه‌تنهــا به‬ ‫تشــدید درد کمکی نمی‌کند‪ ،‬بلکــه منجر به ایجاد‬ ‫اختالالت روان‌پزشــکی عمده‌ای مثل افســردگی یا‬ ‫اضطراب و حتی خودکشــی می‌شــود‪.‬‬ ‫برای مثــال میزان ابتــا به افســردگی در بیماران‬ ‫مبتال به ســرطان‪ 30‬درصد تخمین زده شــده است‪.‬‬ ‫به عــاوه درصد بــروز افکارخودکشــی در افراد و‬

‫در واقــع زمانــی که افــراد بیش از اندازه شــدت‬ ‫بیمــاری و جراحت خــود را بزرگ می‌کننــد یا باور‬ ‫‪  73 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫بنابراین بــا توجه به‬ ‫‌ماهیــت چندبعــدی‬ ‫درد مزمــن و همچنین‬ ‫پیامدهــای روانــی و‬ ‫اجتماعــی آن بــه نظر‬ ‫می‌رســد عــاوه بــر‬ ‫درمان‌های جســمانی‬ ‫و دارویــی موثــر‪،‬‬ ‫بیمــاران مبتــا بــه‬ ‫درد‌هــای مزمن باید از‬ ‫درمان‌شــناختی رفتاری‬ ‫مدیریــت درد بهره‌مند‬ ‫شــوند کــه هــدف آن‬ ‫به جــای از بیــن بردن‬ ‫مستقیم درد‪ ،‬دستیابی‬ ‫بــه «خودمدیریتــی»‬ ‫بیشــتر‪ ،‬تغییر رفتار و‬ ‫شــناخت است‪.‬‬ ‫در واقــع اگــر افــراد‬ ‫در مداخالت شــناختی‬ ‫رفتاری‪ ،‬راهبردهای مقابله‌ای فعال مانند بازســازی‬ ‫شــناختی (شناســایی و اصــاح افــکار و باورهای‬ ‫ناکارآمــد مربــوط بــه درد) و آرام‌ســازی (کارهایی‬ ‫ماننــد آموزش تنفس شــکمی‪ ،‬تصویرســازی ذهنی‬ ‫دیــداری و آرام‌ســازی عضالنــی) راهکارهایی برای‬ ‫کاهــش اجتنــاب از فعالیــت را فــرا بگیرند باعث‬ ‫انعطاف‌‌پذیــری بیشــتر و احســاس کفایــت و‬ ‫باورپذیــری در مــورد توانایی‌هایشــان در مقابلــه‬ ‫با درد و رســیدن به شــیوه زندگی«ســامت‌محور»‬ ‫می‌شــود‪.‬‬ ‫* دکتــر ســارا ســاعدی ‪ -‬متخصص روان‌شناســی‬ ‫ســامت و عضو هیات‌علمی دانشــگاه آزاد اسالمی‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪73 Kheradmand‬‬


‫بهتـرین روش برخورد با درد‬

‫دکتر سارا ساعدیروش‬ ‫همــه مــا در زندگی خــود بارها بــا بیماری‌های‬ ‫گوناگــون دســت و پنجه نــرم کرده‌ایــم‪ ،‬اما آنچه‬ ‫در تمــام ایــن موارد مشــترک بــوده‪ ،‬تجربه حس‬ ‫ناخوشــایندی بــه نام «درد» اســت‪ .‬احســاس درد‬ ‫عمومی‌تریــن فشــار روانی اســت که تمــام مردم‬ ‫روی زمین از این نظر با همدیگر یکســان هستند‪.‬‬ ‫هــر چند همــه افــراد آرزو می‌کننــد هرگز درد‬ ‫را تجربــه نکننــد امــا در واقع احســاس درد برای‬ ‫ســامت افراد ســودمند اســت و کمــک می‌کند‬ ‫مشــکل زودتر شناســایی و درمان شــود‪ .‬اما دقیقا‬ ‫بــه چــه حســی «درد» می‌گوییم؟ آیــا تحمل درد‬ ‫برای همه یکســان اســت؟ چرا درد می‌کشیم و در‬ ‫مقابــل آن چــه کار باید بکنیم؟‬

‫احساس درد‬

‫توجه داشــته باشــید ناتوانــی در احســاس درد‬ ‫موجــب می‌شــود در مواقــع لــزوم افــراد در پی‬ ‫مراقبت بهداشــتی نباشــند و در نتیجه مشــکالت‬ ‫بهداشــتی کوچــک آنهــا بــه مشــکالتی بزرگ‌تر‬ ‫تبدیــل شــود‪ .‬بــرای مثال اگر فــرد دچــار دل درد‬ ‫شــدید به‌موقع به پزشــک مراجعــه نکند‪ ،‬ممکن‬ ‫اســت این عارضه بــه پارگــی آپاندیــس او منجر‬ ‫شــود‪ .‬بر اســاس نظر انجمــن بین‌المللی مطالعه‬ ‫درد؛ درد از نظــر طــول مــدت به درد حــاد و درد‬ ‫مزمن تقســیم می‌شــود‪.‬‬

‫‪  72 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫درد حاد‬

‫درد حــاد‪ ،‬دردی شــدید اما کوتاه‌مــدت و عموما‬ ‫ناشــی از آســیب بــه بافت یــا بیماری اســت و به‬ ‫مــرور زمان وقتی بافت‪ ،‬اســتخوان یــا عضله بهبود‬ ‫یابد‪ ،‬برطرف می‌شــود‪ ،‬مثل شکســتگی استخوان یا‬ ‫درد زایمان‪.‬‬

‫درد مزمن‬

‫امــا درد مزمن که بیش از ‪ 6‬ماه طول می‌کشــد و‬ ‫معموال به درد تهوع‌آور معروف اســت‪ ،‬دســت‌کم‬ ‫تــا اندازه‌ای ناشــی از عوامل روان‌شــناختی اســت‬ ‫و حتــی پــس از التیــام موقــت باز هم ســراغمان‬ ‫می‌آید و ادامــه دارد‪.‬‬ ‫ســازمان بهداشــت جهانــی میانگین شــیوع درد‬ ‫مزمن (کمردرد‪ ،‬سردرد‪ ،‬درد ســرطانی‪ ،‬آرتریت و‪)...‬‬ ‫در جمعیت بزرگسال را ‪ 20‬درصد و هزینه مستقیم‬ ‫یا غیرمســتقیم کلی ســاالنه آن را بیشــتر از ‪3945‬‬ ‫بیلیــون تخمین می‌زنــد و پیش‌بینــی می‌کند درد‬ ‫مزمن‪ ،‬اصلی‌تریــن دلیل مرگ‌ومیــر و ناتوانی‌های‬ ‫عمومی در ســال ‪ 2020‬میــادی خواهد بود‪.‬‬

‫عواقب درد‌های مزمن‬

‫متاســفانه بــه غیــر از هزینه‌هــای بهداشــتی و‬ ‫درمانــی بیمارانــی کــه از دردهــای مزمــن رنــج‬ ‫می‌برنــد‪ ،‬ناتوانی‌هــای همــراه با این نــوع دردها‬ ‫مانند کاهش وضعیت کیفی زندگی و ســطوح باالی‬ ‫پریشانی عصبی و روانی‪ ،‬غیبت از کار و غرامت‌های‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪72 Kheradmand‬‬


‫کلمــه چوب کبریت را قرار دهد ســپس کلمه بعدی را بنویســد و مجدد چوب‬ ‫کبریــت را به انتها انتقــال دهد و‪...‬‬

‫‪ - 3‬اختالل در گذاشتن سرکش و نقطه‬

‫بچه‌هایــی کــه نقطــه و ســرکش کــم و زیــاد‬ ‫می‌گذارنــد‪ ،‬نیــاز بــه تقویــت دقت دیــداری و‬ ‫دقــت و تمرکــز دارنــد‪ .‬اگــر در ســال اول دقت‬ ‫دانش‌آمــوز را افزایــش ندهید در ســال‌های بعد‬ ‫مشــکل او بیشــتر به چشــم می‌آیــد و بی‌دقتی‬ ‫او بــه ســایر دروســش منتقل خواهد شــد‪ .‬پس‬ ‫از همــان ســال اول بــرای تقویت دیــد او تالش‬ ‫کنید‪ .‬تمریناتی مانند اختــاف تصویر را پیدا کن‪،‬‬ ‫بگرد و پیــدا کن‪ ،‬کارهای نقطه‌چین‪ ،‬شــباهت را‬ ‫پیــدا کــن‪ ،‬بازی‌هــای دقتــی و‪ ...‬می‌تواند دقت‬ ‫دانش‌آمــوز را افزایــش دهد‪.‬‬

‫‪ 4‬کج‌نویسی‬

‫‪ - 6‬پررنگ‌نویسی‬

‫از جملــه علــل بروز این اختالل ســفت در دســت گرفتن مداد و فشــار زیاد‬ ‫انگشــت شســت به آن یا در جهت درســت قرار نــدادن دفتر یا کاغــذ و قرار‬ ‫نگرفتن درســت مداد بین انگشــتان اســت‪ .‬برای درمان کافی اســت از کودک‬ ‫بخواهیــد هنگام نوشــتن بازو را به بدن بچســباند تا دســت انعطــاف زیادی‬ ‫نداشــته باشــد‪ .‬بــرای دانش‌آموزانی که هنگام نوشــتن از خــط زمینه منحرف‬ ‫می‌شــوند و بــاال و پاییــن خط می‌نویســند با قــرار دادن خط‌کــش باریک در‬ ‫بــاال و پاییــن خط محدوده نوشــتن را تنظیم کنیــد‪ ،‬به طوری کــه اگر هنگام‬ ‫نوشــتن از محدوده خط زمینــه باال‌تر و پایین‌تر رفت بــا خط‌کش برخورد کند‬ ‫و منحرف نشود‪.‬‬

‫‪  71 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪ - 5‬نامرتب‌نویسی‬

‫علــت نامرتب‌نویســی حرکت بســیار کند دســت‪ ،‬محکم گرفتن مــداد بین‬ ‫انگشــتان و نبــودن آزادی حرکت و انعطاف پایین دســت‪ ،‬همچنین نادرســت‬ ‫بــودن وضعیت نشســتن و قــرار دادن کاغذ اســت‪ .‬برای درمان ابتــدا قوانینی‬ ‫را در نظــر می‌گیریــم‪ ،‬مثال از ابتدای خط شــروع‬ ‫به نوشــتن می‌کنیــم‪ .‬از خط منحرف نمی‌شــویم‪.‬‬ ‫از پاک‌کــن اســتفاده نمی‌کنیم‪ .‬نوک مــداد هنگام‬ ‫نوشــتن باید تیز باشــد و‪ ...‬همچنیــن می‌توانید از‬ ‫کپی کردن اســتفاده کنید‪ .‬کاغذ نازکی روی نوشته‬ ‫درس قــرار‌دهیــد‪ ،‬به‌طــوری که نوشــته‌ها دیده‬ ‫شــود‪ .‬بعــد از دانش‌آمــوز بخواهید به نوشــته‌ها‬ ‫دقــت کنــد و روی نوشــته‌ها را پررنــگ کنــد و‬ ‫بنویسد‪.‬‬

‫علت بروز این اختالل فشــار بیش از حد انگشــتان شســت‪ ،‬اشــاره و وســط‬ ‫یا ســفت نگه‌داشــتن مداد با انگشــتان و اســتفاده از مداد نامناســب یا قطر‬ ‫کــم قلم یــا مداد اســت‪ .‬وقتــی دانش‌آمــوز روی دفتــر یا کتاب می‌نویســد‪،‬‬ ‫بیــش از حــد مداد را فشــار می‌دهد پس به جــای دفتر یا کتــاب از یک کاغذ‬ ‫اســتفاده کنیــد و آن را روی فــرش یــا بالش قرار دهید تا بنویســد‪ ،‬به شــرط‬ ‫اینکــه به اندازه‌ای فشــار دهد که کاغذ ســوراخ نشــود‪ .‬بعــد از مدتی تمرین‬ ‫مشــاهده می‌کنیــد مــداد را زیــاد فشــار نمی‌دهد یــا از مداد رســم که نوک‬ ‫آن زود می‌شــکند اســتفاده‌کنید تا مجبور شــود زیاد مداد را فشــار ندهد‪ .‬در‬ ‫صورتی که مشــکل با راهکارهای ارائه‌شــده حل نشــد به این معنی اســت که‬ ‫مهارت دســت‌ورزی کودک پایین اســت و برای درمــان باید حتما به کاردرمانگر‬ ‫مراجعــه کــرد‪ .‬دکتر کتایون خوشــابی‪ ,‬فوق‌تخصص روان‌پزشــکی اطفال‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪71 Kheradmand‬‬


‫پدیده بد خطی‬ ‫در کودکان‬ ‫دکتر کتایون خوشابی‬

‫بســیاری از والدیــن کــه دانش‌آموز دبســتانی دارند از بدخطی یا بدنویســی‬ ‫فرزندشــان شــکایت دارند و به دنبال دلیل بروز این اختالالت هســتند تا با رفع‬ ‫آنها به فرزندشــان کمــک کنند تا در آینده خط زیبایی داشــته باشــد‪ .‬پیش از‬ ‫اینکه به انواع اختالالت در نوشــتن اشــاره کنیم‪ ،‬بهتر اســت بدانید کودک برای‬ ‫ورود به مدرســه نیاز به تقویت ماهیچه‌های دســت و انگشــتان دارد‪ .‬برای این‬ ‫منظــور قبل از پیش‌دبســتان‪ ،‬والدیــن می‌توانند خمیر‌های بازی یــا گل رس در‬ ‫اختیار فرزندشــان قرار دهند تا کودک با آنها شــکل‌های متنوع بســازد‪ .‬هرچه‬ ‫خمیر ســفت‌تر باشــد به تقویت این مهارت کمک بیشــتری می‌کند‪ .‬اســتفاده‬ ‫از ســازه‌های مختلف برای ســاخت ماشــین‪ ،‬هواپیما و‪...‬همچنین اســتفاده از‬ ‫کتاب‌هایــی کــه حروف و اشــکال نقطه‌چین دارند و کــودک باید نقطه‌چین‌ها‬ ‫را بــه هم متصــل کند نیز به تقویــت و افزایش مهارت انگشــتان کودک کمک‬ ‫می‌کنــد‪ .‬در صفحه «فرزندپروری» این هفته‪ ،‬به برخی اختالالت نســبتا شــایع‬ ‫در خــط کودکان اشــاره می‌کنیم که اگر بــا اختالالت یادگیری همراه نباشــند‪،‬‬ ‫جــدی نیســت و به مرور رفــع خواهند شــد‪ .‬روش‌ها و تمریناتی بــرای اصالح‬ ‫اختــاالت وجــود دارد که به آنها نیز اشــاره می‌کنیم‪.‬‬

‫‪ - 1‬بدخطی یا نارسانویسی‬

‫کرد‪ .‬اگر کودکی دچار نارسانویســی اســت‪ ،‬بهتر اســت کودک از نظر اختالالت‬ ‫یادگیری هم بررســی شود‪ .‬اختالل یادگیری در واقع شــامل گروهی از اختالالت‬ ‫و به معنــی توانایی فرد برای دریافت و تحلیل اطالعــات؛ چه به‌صورت کالمی‪،‬‬ ‫چــه غیرکالمی اســت‪ .‬فرد مبتــا به اختــال یادگیــری در خواندن‪ ،‬نوشــتن و‬ ‫محاســبات دچار مشــکل می‌شــود و درک درســتی از آنچه می‌بیند‪ ،‬می‌شنود‬ ‫یــا می‌خواند‪ ،‬ندارد‪ .‬اختالل یادگیری مشــکلی پایدار اســت و در آن پیشــرفت‬ ‫تحصیلی فرد با کارکرد هوشــی‌اش تطابق ندارد‪ .‬در آمریــکا ‪ 8‬درصد کودکان به‬ ‫دلیل اختــال یادگیری تحت‌درمان هســتند اما آمار دقیقــی از این موضوع در‬ ‫کشــور ما یا ســایر کشــورها وجود ندارد‪ .‬دلیل آن هم پیچیده بودن این اختالل‬ ‫و دامنــه تعریــف مبهم آن اســت‪ .‬در کشــور ما متاســفانه آمــوزش و پرورش‪،‬‬ ‫روان‌شناســی‪ ،‬روان‌پزشــکی و‪ ...‬هر کدام طبقه‌بندی و تعریف مخصوصی برای‬ ‫اختــال یادگیــری دارنــد و متعاقبا این موضوع بر تشــخیص و درمــان هم اثر‬ ‫می‌گــذارد‪ .‬اختالل یادگیری شــکل‌های گوناگونــی دارد و بر اســاس آن با عالئم‬ ‫متفاوتــی تظاهر پیدا می‌کند‪ .‬یکی از عالئم اختالل نوشــتن اســت‪ .‬دانش‌آموز‬ ‫مبتــا توان نوشــتاری و دســت‌خط خوبی نــدارد‪ ،‬امالی او پر از غلط اســت و‬ ‫نقطه‌گذاری و دســتور زبا ‌ن او مشــکل دارد‪ .‬توانایی برقــراری ارتباط با جمالتی‬ ‫کــه می‌نویســد‪ ،‬ندارد چــون نمی‌توانــد کلمات و جمــات را درســت به هم‬ ‫مرتبط کند‪ .‬ســاختار نوشــتار این کودکان ضعیف اســت و نمی‌توانند آنچه در‬ ‫ذهنشان اســت را با نوشته به دیگران انتقال دهند‪ .‬نوشــته‌های این گروه افراد‬ ‫پراکنده و گسســته اســت و خواننده توانایی درک مطلب را نخواهد داشــت‪.‬‬

‫در بررســی علل بدخطی دانش‌آموزان دوره ابتدایی‪ ،‬عالوه بر عوامل آموزشــی‬ ‫و تربیتــی موثر بر دســت‌خط کودکان باید عوامل مربوط به وضعیت جســمی‬ ‫و روانــی آنها را نیز مورد توجه قرار داد‪ .‬چه‌بســا بدخطــی دانش‌آموزان به‌دلیل‬ ‫ضایعــات اســتخوانی‪ ،‬عصبی یا حــاالت عاطفــی و روانی نامطلوب باشــد‪ .‬در ‪ - 2‬فاصله‌نویسی بین حروف و کلمات‬ ‫ایــن صــورت آموزش‌های معلــم در زمینه خوشنویســی کافی نیســت و ارجاع از جملــه علــل بروز ایــن حالت ســرعت زیاد قلــم هنگام نوشــتن‪ ،‬حرکت‬ ‫بــه متخصص ضــروری اســت‪ .‬از میان همــه مهارت‌هــای تحصیلی‪ ،‬نوشــتن بیــش از حــد و ســریع جانبــی و بی‌توجهی بــه هماهنگی الزم برای نوشــتن‬ ‫ملموس‌تریــن مهارت اســت زیرا فرد با اســتفاده از این مهارت ســندی از خود اســت‪ .‬بــرای رفع این مشــکل والدیــن یا معلم بایــد کلمه‌های یــک جمله را‬ ‫به‌جــا می‌گذارد‪ .‬به همین دلیل مهارت در خوشنویســی اهمیت بســزایی دارد‪ .‬به‌صــورت کمرنگ یا نقطه‌چین بنویســند تــا دانش‌آموز ضمن کامــل کردن به‬ ‫شــناخت علــل و عوامــل موثر بر بدخطــی به این علــت اهمیــت دارد که با فاصله‌ها هم توجه داشــته باشــد‪ .‬همچنین می‌توان از چوب کبریت به شــکل‬ ‫ریشــه‌یابی و رفع آنها می‌تــوان تا حد زیادی به مهارت در خوشنویســی کمک عمــودی به‌عنــوان حد فاصل اســتفاده کرد تــا دانش‌آموز پس از نوشــتن یک‬ ‫‪  70 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪70 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫گذرگاه های سردر باغ ملی‬

‫‪ ‬ســردر باغ ملــی دارای ســه گذرگاه اســت؛ یک‬ ‫گــذرگاه بــزرگ در‬ ‫وســط برای ســواره‬ ‫روهــا و دو گــذرگاه‬ ‫کوچــک تــر بــرای‬ ‫پیــاد ‌ه هــا در دو‬ ‫طــرف کــه امــروزه‬ ‫اثری از گذرگاه بزرگ‬ ‫دیــده نمــی شــود‪.‬‬ ‫هــر ســه گــذرگاه‬ ‫دارای دروازه هــای‬ ‫چدنــی هســتند که‬ ‫به صــورت ســه‌تکه‬ ‫در قورخانــه تهران و‬ ‫توسط اســتاد محمد‬ ‫علی کرمانی ســاخته‬ ‫شــده انــد‪ .‬بــر روی‬ ‫زمینــه تیــره چــدن‬ ‫هــا نقوشــی طالیی‬ ‫و برنجی دیــده می‬ ‫شــود و بر زیبایی بنا‬ ‫افزوده است‪ .‬عبارت‬ ‫«عمل محمدعلی کرمانی» را می توانید در قسمت‬ ‫مرکزی در و زیر نشــانه اصلی ســردر مشاهده کنید‬ ‫و جمله «این اثر در قورخانه تهران ســاخته شد» را‬ ‫نیــز بــا حــروف برنجــی بــر روی آن ببینید‪.‬‬ ‫دو لنگــه در آهنی‪ ،‬با طرح های برنز کاری شــده‬ ‫شــامل طرح‌های گل و مرغ شــبیه اژدهــا یا پرنده‬ ‫خیالی هما‪ ،‬طرح اســلیمی‌‪ ،‬شــیر و خورشید‪ ،‬و سر‬ ‫شــیر اســت در آمیخته و به شــکل زیبایی مشبک‬ ‫کاری شــده اند‪ .‬در باالی درهــای ورودی طرح‌های‬ ‫طبــل‌‪ ،‬پری‌‪ ،‬تــاج‌‪ ،‬تبرزین‌‪ ،‬شمشــیر‪ ،‬نیزه‌‪ ،‬شــیپور‪،‬‬ ‫تــوپ و گلولــه خودنمایــی مــی کنند و بــاالی دو‬ ‫ورودی کنــاری به شــکل حصیری آجر کاری شــده‬ ‫است‪.‬‬

‫کتیبه ها و نقش و نگارهای سردر باغ ملی‬

‫آنچــه که این ســردر را به ســازه زیبا و تماشــایی‬ ‫تبدیــل کرده‪ ،‬نقــش و نگارهایی اســت که به رنگ‬ ‫الجــوردی‌‪ ،‬فیــروزه‌ای‌‪ ،‬کــرم‌‪ ،‬زرد‪ ،‬قهــوه‌ای‌‪ ،‬طالیی‌‪،‬‬ ‫قرمــز‪ ،‬ســفید و ســبز در آن دیــده می شــود‪۴۵ .‬‬ ‫کتیبه روی کاشی هســتند و دو کتیبه فلز کاری نیز‬ ‫در بنــا تعبیه شــده اســت که یکی به صــورت نیم‬ ‫برش دایره و دیگری در قســمت بیضی شــکل باالی‬ ‫ســردر اصلی قرار دارد‪.‬‬

‫نقوش نمای خارجی‬

‫در میــان دارند‬ ‫‪ .3‬پلنگ‪ ،‬شــیر و خورشــید‪ ،‬تیربــار و گلوله‌های‬ ‫تــوپ بــاالی هــر‬ ‫دروازه کوچک شــش‬ ‫کتیبــه اشــعاری بــه‬ ‫چشــم مــی خــورد‬ ‫و ایــن کتیبه‌هــا بــه‬ ‫صــورت کمربنــدی‬ ‫دور بنــا پیچیده و در‬ ‫قســمت عرضــی آن‬ ‫هم امتــداد داشــته‬ ‫اند‪ .‬در ســمت غربی‬ ‫بــه علــت ایجــاد‬ ‫نــاودان و حــذف‬ ‫پلکان قرینه شــرقی‌‪،‬‬ ‫دو مــورد از آنهــا‬ ‫مخــدوش شــده اند‪.‬‬ ‫کتیبه‌هــای انتهایــی‬ ‫قســمت غربــی و‬ ‫شــرقی بنا به واسطه‬ ‫ســاخت ســاختمان‬ ‫هــای اداره پســت و‬ ‫شــرکت نفــت چهره‬ ‫ســابق خــود را ندارنــد‪.‬‬

‫نقوش نمای داخلی‬

‫‪ .1‬صحنه های یادبود تســخیر تهــران در کودتای‬ ‫ســوم اســفند ‪ ۱۲۹۹‬در نزدیکــی دروازه و بــرج و‬ ‫باروهــای تهــران (احتمــاال دروازه قزوین) شــامل‬ ‫لحظــه تخریب بــرج و بارو بــا گلوله‌هــای توپ‪،‬‬ ‫نقش مسلســل‪ ،‬میدان جنگ‪ ،‬شــصت تیر‪ ،‬رضاشاه‬ ‫بــا تفنگ شــصت تیر و در حــال تیرانــدازی و دو‬ ‫فرشــته پیــروزی کــه الهــام از حجاری‌هــای طاق‬ ‫بســتان در آنهــا دیده می شــود‪.‬‬ ‫‪ .2‬نقاشــی تمام قد ســربازان لژیون قزاق (نیروی‬ ‫نظامــی ویــژه‌ای که در ســال ‪ ۱۲۵۸‬خوشــیدی به‬ ‫درخواســت ناصرالدین شــاه قاجار در پی قراردادی‬ ‫بین ایران و روســیه تزاری ایجاد شــد)‪.‬‬ ‫‪ .3‬طــرح ها و تصاویر اســلیمی‪ ،‬پرچم ســه رنگ‬ ‫ایــران‪ ،‬پلنــگ‪ ،‬ســروده هــا و آیه‌هــای قرآنــی و‬ ‫نام‌هــای امامــان به صورت کتیبه زیــر کاله فرنگی‬ ‫‪ .4‬نمایه‌هــای کــوروش کبیــر‪ ،‬فروهــر و مردمان‬ ‫هخامنشــی که دلیل اســتفاده از آنها بــاال گرفتن‬ ‫تــب معرفی فرهنگ ایرانیــان در آن زمان بوده چرا‬ ‫کــه آلمانی هــا و ایرانیان هــر دو از نــژاد آریایی‬ ‫هستند‪ .‬در پی ایجاد ســاختمان‌های مجاور‪ ،‬بخش‬ ‫جانبی این ســازه و کتیبه آن پوشــیده شــد‪ .‬پس از‬ ‫انقالب اســامی نشان شــیر و خورشــید را از میان‬ ‫پرچــم ایران‪ ،‬دو طرف باالی ســردر در نمای درونی‬ ‫و بیرونــی) و نیــز درون هاللی‌ها حــذف کردند و‬ ‫نیم‌تنه فلزی رضاشــاه را هم از بــاالی درب چدنی‬ ‫وب ســایت کارناوال‬ ‫برداشــتند‪.‬‬

‫‪ .1‬اشــعاری از نویســنده و ادیب دانشمند‪ ،‬میرزا‬ ‫حیدرعلی ندیم باشــی معروف بــه ندیم الملک و‬ ‫ابیاتــی از محمدعلی کرمانی‬ ‫‪ .2‬نقش کاشــی کاری شــده دو شــیر که تاجی را‬ ‫‪  69 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪69 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪ 20‬خطوط منحنــی و دایره‬ ‫شــکل‪ ،‬تقــارن مرکزی‪،‬‬ ‫اســتفاده از یــک عنصر بــا نام کیوســک در نقطه‬ ‫مرکــزی باغ‪ ،‬عدم اســتفاده از عنصر آب‪ ،‬اســتفاده‬ ‫از مجســمه‪ ،‬ســاخت نیمکت‪ ،‬عمومی بودن و غیر‬ ‫درون گرا بودن آن‪ ،‬اســتفاده از ســردر و به کارگیری‬ ‫چراغ گاز برای روشــنایی‪ .‬در این باغ‬ ‫از هر یک از شــیوه های باغ ســازی‬ ‫اثری دیده می شــد کــه در اینجا به‬ ‫آنها اشــاره می کنیم‪:‬‬ ‫بــاغ ایرانی‪ :‬بــه کارگیری اشــکال‬ ‫مربــع یــا مســتطیل‪ ،‬اســتفاده از‬ ‫محوربندی خطی‪ ،‬هندســه راســت‬ ‫گوشــه‪ ،‬کوشک (نوعی ســاختمان)‬ ‫در وســط بــاغ‪ ،‬بنــای ســردر بــه‬ ‫عنوان بیرونی‪ ،‬محصــور‪ ،‬درون گرا‪،‬‬ ‫اســتفاده از آب و فواره و حوض در‬ ‫جلــوی کوشــک‪ ،‬ایجاد کوشــک در‬ ‫محل تقاطــع دو محــور‪ ،‬قرارگیری‬ ‫کوشــک در محلی مرتفــع‪ ،‬خیابان‬ ‫بنــدی مســتقیم الخط‪ ،‬الگــوی دو‬ ‫محوری (متقاطع) یا ســه محوری موازی‪ ،‬مســطح جنبــه خصوصــی‪ ،‬اســتفاده از معابد و ســاختمان‬ ‫یا شــیب دار با شــیب مالیم‪ ،‬الگوی چهارباغ‪ ،‬تاکید هــای شــبیه خرابــه هــای آثــار تاریخــی در باغ‪،‬‬ ‫بــر محور طولی‪ ،‬وجــود معابر باریک‪ ،‬اســتفاده از گیاهــان تزیینی و غیرمثمر در کنــار گیاهان مثمر‪،‬‬ ‫درختان مثمر و غیرمثمر‪ ،‬استفاده بیشتر از درختان تاکید بر اســتفاده گل های فصلی و شمشاد‪ ،‬وجود‬ ‫مثمر و میوه‪ ،‬اســتفاده از گل های زینتی و دارویی‪ ،‬مجســمه‪ ،‬فواره‪ ،‬حوض و گلخانه‪ ،‬کاشــت درختان‬ ‫استفاده بیشــتر از گل سرخ‪ ،‬کاشت درختان بلند در خشــک شــده‪ ،‬ایجاد محدوده چمن کاری وســیع‪،‬‬ ‫دو طــرف محور اصلی‪ ،‬اســتفاده از درختان ســایه ایجــاد پســتی و بلنــدی در بــاغ‪ ،‬ایجــاد نهرهــا و‬ ‫دار‪ ،‬اســتفاده از یک جوی دایم اصلی‪ ،‬اســتفاده از دریاچــه های مصنوعی بــا الهام از رودهــا و برکه‬ ‫آب شــیب ها و ســینه کبکی (نوعــی گیاه)‬ ‫های طبیعی‪ ،‬کشــت متعــادل درختان‬ ‫باغ رنســانس‪ :‬مبتنی بر هندســه‪ ،‬پالن مســتطیل پارک عصر روشــنگری‪ :‬حضور طبیعــت و فضای‬ ‫شــکل‪ ،‬تقارن محوری مرکزی‪ ،‬طراحی در سراشیبی‪ ،‬ســبز در شــهرها‪ ،‬متمرکز شــدن بر جنبه تفریحی‬ ‫ســاختار تراس بندی شــده‪ ،‬تســلط کامل بر چشم و گــذران اوقــات فراغت‪ ،‬تاثیرپذیری از شهرســازی‬ ‫اندازهــای اطراف‪ ،‬قرارگیری مجســمه‪ ،‬اســتفاده از مدرن‪ ،‬اســتفاده بیشــتر از خطوط منحنی و حذف‬ ‫عنصر کاله فرنگی (اتاقکی مســقف در وســط کاخ گوشــه ها‪ ،‬ایجاد فضاهای گشــاده‪ ،‬عمومی بودن‪،‬‬ ‫ها و بــاغ ها بــرای اســتراحت)‪ ،‬ســاخت آالچیق‪ ،‬توجه بــه مقیاس محله ای و شــهری‬ ‫ایجــاد باغ عنصــری به عنــوان محفوظ‪ ،‬اســتفاده ‪ ‬‬ ‫از گلــدان های ســنگی‪ ،‬اســتفاده از گیاهان جدید‪ ،‬معماری سردر باغ ملی‬ ‫شمشــاد و گل هــای زینتی‪ ،‬جنــگل کاری در باغ و این ســردر توســط جعفرخــان معمار کاشــانی‪،‬‬ ‫اســتفاده از درختان بلوط‪ ،‬ســرو‪ ،‬کاج و شاه بلوط‪ ،‬طراحی و ســاخته شــده اســت؛ اما تالش دیگران را‬ ‫طراحی پلــکان های زیبا‪ ،‬وجود راه های مســتقیم در ســاخت آن نمی تــوان نادیده گرفــت‪ .‬در اینجا‬ ‫مــی توان از اســتاد اســماعیلی یاد کرد که ســفت‬ ‫الخــط‪ ،‬توجه بــه حرکت آب‬ ‫باغ باروک (‪ :)1‬اســتفاده از هندسه پیچیده‪ ،‬تاکید کاری بنــا را انجــام داده و یــا از کریــم منیــژه نام‬ ‫بر نظــم‪ .‬تقارن محــوری و مرکــزی‪ ،‬ایجــاد مراکز بــرد که ســتون‌ها را ســاخته اســت و در این میان‬ ‫کاشی اســتاد خاک نگار مقدم و‬ ‫توجــه در پایــان راه‪ ،‬حرکت های خطــی و مورب‪ ،‬نباید هنر ســاخت ِ‬ ‫ایجاد پرســپکتیو و دید افقی‪ ،‬باغ ســازی عمدتا در کاشی‌کار ‌ی اســتاد حسین کاشــی‌پز را نیز فراموش‬ ‫حیاط‪ ،‬فضــای باز قصرها‪ ،‬محصور‪ ،‬اســتفاده از راه کرد‪.‬‬ ‫های مستقیم الخط‪ ،‬اســتفاده از مجسمه و عناصر ‪ ‬در ســاختار ســردر بــاغ ملــی ترکیبی از ســبک‬ ‫معمــاری‪ ،‬به کارگیری دیوار ســبز‪ ،‬ایجاد کانال های معمــاری ایرانی‪-‬اروپایــی معــروف به ســبک رضا‬ ‫بزرگ در باغ‪ ،‬ســاخت باغچه های تزیینی‪ ،‬استفاده خانی دیده می شــود که معمــاری روز آن دوره به‬ ‫از گل هــای فصلــی پاکوتاه‪ ،‬درختچه هــای پاکوتاه شــمار می رود و در کاشــی کاری ها و کاله فرنگی‬ ‫دایمی مانند شمشــاد‪ ،‬اســتفاده از فــواره و حوض‪ ،‬بیــش از هر جــای دیگــری جلب توجه مــی کند‪.‬‬ ‫‪  68 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪68 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫اســتفاده از ماســه ها با رنگ های روشن‪ ،‬راه شنی‪،‬‬ ‫ســنگ های سیلیس‬ ‫باغ انگلیســی‪ :‬عدم وجود نظم هندسی‪ ،‬استفاده‬ ‫از نظــم طبیعــی‪ ،‬طراحــی بــاغ شــبیه به بیشــه‬ ‫طبیعی‪ ،‬اســتفاده از راه هــا و خطوط منحنی‪ ،‬عدم‬ ‫تاکید بــر تقارن و محــور‪ ،‬زیبایی رمانتیــک‪ ،‬دارای‬

‫این ســبک در معمــاری ایران تلفیقــی از معماری‬ ‫دورا ‌ن مختلــف تاریخی ایران و ســبک‌های اروپایی‬ ‫اســت و اســتفاده یا تقلید از ســبک‌های معماری‬ ‫ایران باســتان بــا قالــب و عملکرد امــروزی در آن‬ ‫دیده می شــود‪.‬‬ ‫در ســاختار تمام بناهای میدان مشــ ‌ق این سبک‬ ‫بــه نحــوی جلوه گر شــده اســت‪:‬‬ ‫ســاخت مــوزه ایــران باســتان بــه‬ ‫ســبک ساســانی و به تقلید از طاق‬ ‫کســری و ایــوان مداین‌‪ ،‬بنــای کاخ‬ ‫شــهربانی به ســبک هخامنشــی‌‪،‬‬ ‫بنــای کاخ وزارت امــور خارجــه به‬ ‫ســبک هخامنشــی و بــه تقلید از‬ ‫دســتگاه زرتشــت در نقش رســتم‬ ‫و بنــای ســازمانی ثبــت اســناد و‬ ‫امالک با تلفیقی از ســبک معماری‬ ‫هخامنشــی‌‪ ،‬ساســانی‌‪ ،‬اســامی و‬ ‫اروپایی‪.‬‬ ‫فــرم ایــن بنــا بســیار شــبیه به‬ ‫دروازه‌هــای پایتخــت در دوران‬ ‫ناصرالدین شــاه به نظر می رســد‪.‬‬ ‫بیشــتر بخش های این بنا شــامل پی و پایه و شال‬ ‫ســتون های هشــت‌گانه و ساق ســتون ها از آجر‬ ‫ســاخته شده اند و ســنگ‪ ،‬چوب‪ ،‬آهن و برنز دیگر‬ ‫مصالــح مورد اســتفاده در بنا هســتند‪.‬‬ ‫پهنای این ســردر از شــرق به غرب بــه حدود ‪28‬‬ ‫متــر می رســد‪ .‬این در حالیســت کــه در قدیم دو‬ ‫اتــاق نگهبانی و بازرســی نیز در قســمت غربی و‬ ‫شــرقی قرار داشــت و بر پهنای ســردر مــی افزود‪.‬‬ ‫البته پــس از مدتی اتاق غربی به صورت قســمتی‬ ‫از بنای شــرکت نفت ایران و انگلیــس درآمد و اتاق‬ ‫شــرقی به ســاختمان اداره پســت تهران افــزوده و‬ ‫مدتی بعد خراب شــد‪.‬‬ ‫‪ ‬هشــت ســتون آجری در نمای بیرونی این سردر‬ ‫دیــده مــی شــود که بــه صــورت جفــت طراحی‬ ‫و ســاخته شــده انــد‪ .‬ایــن ســتون هــا در اطراف‬ ‫ورودی‌های ســه گانــه قرار گرفته اند و نســبت به‬ ‫یکدیگــر به اندازه یک قطر ســتون عقب نشــینی‬ ‫دارنــد؛ یعنی دو عدد از چهار ســتون در اطراف هر‬ ‫ورودی‪ ،‬کمی عقب تر تعبیه شــده و این مساله در‬ ‫ترکیب با ســایه و روشــنایی نور جلــوه‌ای متفاوت‬ ‫به بنا بخشــیده است‪.‬‬ ‫در بخــش بــاالی ایــن ســازه جایــگاه دیده‌بانی‪،‬‬ ‫نقــاره زنی و گــذر نیروهــای نظامی وجــود دارد‪.‬‬ ‫اتاقکی در بــاالی ورودی میانی دیده می شــود که‬ ‫به صورت کاله فرنگی اســت و الهاماتی از معماری‬ ‫روســیه در آن به چشــم می خورد‪ .‬این بخش دارای‬ ‫بام شــیروانی اســت و پنجره هایی بــا طاق هاللی‬ ‫به دو ســوی بــاغ ملــی دارد‪ .‬در قدیم ایــن اتاقک‬ ‫نقارخانــه بود و مــردم تهران با نواختن شــیپور در‬ ‫آن از طلــوع و غروب خورشــید باخبر می شــدند‪.‬‬


‫زنان پیشرو‬

‫بقیه از صفحه ‪45‬‬

‫علمــی‪ -‬فرهنگی در ایــران از عناویــن و افتخارات‬ ‫ایــن دانشــمند ایرانی هســتند‪ .‬ملکه ملــک زاده‬ ‫بــا دکتر «خــان بابا بیانی» اســتاد تاریخ دانشــگاه‬ ‫تهــران ازدواج کرد و دو فرزند این دو اســتاد یعنی‬ ‫دکتر «شــیرین بیانی» و دکتر «سوســن بیانی» هر‬ ‫دو از اســتادهای شناخته شده دانشــگاه تهران در‬ ‫گروه تاریخ و گروه باســتان شناســی این دانشــگاه‬ ‫هســتند‪ .‬ملکه ملــک زاده در دوازدهــم خردادماه‬ ‫ســال ‪ 1378‬از دنیــا رفت‪.‬‬

‫مدرســه بودند‪ .‬طوبی آزموده عالوه بــر برپا کردن‬ ‫ایــن مدارس‪ ،‬کالس هــای اکابر را هم بــرای آموزش‬ ‫زنان مســن تر دایر کرد‪ .‬این زن فعال ایرانی در اول‬ ‫مهر ســال ‪ ،1315‬در سن پنجاه و هشت سالگی در‬ ‫تهــران فوت کــرد‪ .‬بعد از فوت او «طوبی مشــکوه‬ ‫نفیسی» مدیریت مدرســه ناموس را برعهده گرفت‬ ‫و در ســال ‪ 1319‬هم این مدرسه به وزارت فرهنگ‬ ‫واگذار شد‪.‬‬

‫ایران اعلم‬

‫اولین استاد زن رشته پزشکی‬ ‫آغازی بی پایان‬

‫در ســال ‪ 1342‬اتفاقــی مهــم در امر آمــوزش در‬

‫فاطمه سیاح‬ ‫اولین استاد زن دانشگاه تهران‬

‫مقطــع تحصیالت عالیــه در ایــران و به ویــژه در زنی در دانشگاه‬

‫طوبی آزموده‬ ‫موسس اولین دبیرستان دخترانه در ایران‬ ‫جایی برای دخترها هست‬

‫رشــته پزشــکی رخ داد‪ .‬در این دوران هر چند زنان‬ ‫توانســته بودند در عرصه هــای مختلف فرهنگی‪،‬‬ ‫اقتصــادی‪ ،‬هنری و علمی وارد میــدان کار و رقابت‬ ‫با مــردان شــوند‪ ،‬اما طبابت و پزشــکی در رشــته‬ ‫هــای مختلف بــرای زنان هنوز جای خــود را کامال‬ ‫در جامعه ســنتی آن روزهای ایران بــاز نکرده بود‪.‬‬ ‫درواقــع بودند کســانی که زنــان را تنها بــه عنوان‬ ‫مامــا و قابلــه قبــول داشــتند‪ ،‬اما پذیــرش زنی که‬ ‫متخصــص قلــب یا جراح باشــد بــرای بســیاری از‬ ‫مردم ایــران‪ ،‬ســخت و حتــی دور از ذهن بود‪.‬‬ ‫در چنیــن فضایــی بــود کــه زنــی بــا تحصیالت‬ ‫عالــی‪ ،‬توانســت ســدهای پیش رو را پشــت ســر‬ ‫بگــذارد و گذشــته از طبابــت‪ ،‬بــه عنوان اســتاد‬ ‫دانشــکده پزشــکی و به عنوان اولین زن اســتاد در‬ ‫این رشــته وارد دانشــگاه شــود‪« .‬ایران امیراعلم»‪،‬‬ ‫فرزنــد دکتر امیرخــان امیراعلم بود؛ پدری پزشــک‪،‬‬ ‫اســتاد دانشــگاه و سیاســتمدار‪ .‬امیرخان امیراعلم‬ ‫دو بــار ازدواج کــرده بــود و از همســر دوم به نام‬ ‫«افســرخانم» که دختر وثوق الدوله‪ ،‬نخســت وزیر‬ ‫دوره های مختلف در دوره پهلوی بود‪ ،‬شــش فرزند‬ ‫داشــت که ایران یکی از آنان بــود‪ .‬ایران تحصیالت‬ ‫ابتدایی و متوســطه خود را در مدرســه فرانســوی‬ ‫بیــروت گذراند و ســپس برای ادامــه تحصیالت به‬ ‫پاریس رفت و وارد دانشــکده پزشــکی شــد‪.‬‬ ‫او بعــد از گذرانــدن دوره دانشــگاه‪ ،‬موفــق بــه‬ ‫دریافت فوق لیســانس تخصصی در رشته مامایی و‬ ‫امراض زنــان و مدرک دکترای دولتــی (دتا) و اجازه‬ ‫طبابت در فرانســه شــد‪ .‬دکتــر امیراعلم در ســال‬ ‫‪ 1342‬به ایران بازگشــت و پس از کســب شــرایط‬ ‫الزم‪ ،‬توانســت با درجه اســتادی و بــه عنوان اولین‬ ‫اســتاد زن رشــته پزشــکی وارد دانشــکده پزشکی‬ ‫«دانشــگاه تهران» شــود‪ .‬دکتــر امیراعلم همچنین‬ ‫ریاســت بخــش زنــان «بیمارســتان رضــا پهلوی»‬ ‫(شــهدای تجریــش فعلــی) و «بیمارســتان بانــک‬ ‫ملــی» را برعهــده داشــت و مدتــی هم ریاســت‬ ‫شــورای مرکزی ســازمان زنــان را عهــده دار بود‪.‬‬

‫در ســال های بعد از انقالب مشــروطه‪ ،‬تاســیس‬ ‫مــدارس دخترانــه و تشــویق زنــان و دختــران به‬ ‫ادامــه تحصیل‪ ،‬یکــی از مهم تریــن فعالیت های‬ ‫جنبش هــای زنان بــود‪« .‬طوبی آزمــوده»‪ ،‬یکی از‬ ‫زنــان تاثیرگــذار همــان دوره بــود؛ او که در ســال‬ ‫‪ 1257‬متولد شــد‪ ،‬فرزند میرزاحســن خان‪ ،‬سرتیپ‬ ‫ارتــش بود‪ .‬طوبی آزموده در ســال ‪ 1286‬دبســتان‬ ‫ناموس را در منزل شــخصی اش در خیابان ســنگلج‬ ‫تاســیس کرد؛ این مدرســه البته چند ســال بعد به‬ ‫خیابان فرمانفرمــا و بعد از آن به خیابان شــاهپور‬ ‫منتقل شــد‪ .‬آزموده بعــد از مدتی تعــداد مدارس‬ ‫دخترانه تهران را به عدد شــش رســاند‪ .‬او تا ســال‬ ‫‪ 1293‬توانســت ســه هزار و ‪ 474‬دختر دانش آموز‬ ‫را بــرای تحصیــل وارد این مدارس کنــد‪ .‬البته اولین‬ ‫مدرســه دخترانه به وســیله خــان «بی بــی خانم‬ ‫اســترآبادی» به نام «دبســتان دوشــیزگان» در سال‬ ‫‪ 1285‬در تهــران تاســیس شــده بود‪ ،‬امــا به خاطر‬ ‫حمالتی که از طرف دولت به آن شــد‪ ،‬این مدرســه‬ ‫تنها بــرای مدت کوتاهــی پابرجا بود‪ .‬بــا این حال‬ ‫خانم آزموده توانســت مبارزه کند و در ســال ‪1307‬‬ ‫اولین دبیرســتان دخترانه تهران را هم تاسیس کند‪.‬‬ ‫مدرســه نامــوس کــم کم بــه یکی از مهــم ترین‬ ‫و مجهزتریــن مدارس متوســطه تهران تبدیل شــد‪.‬‬ ‫«توران آزمــوده»‪« ،‬فخر عظمی ارغنــون»‪« ،‬بی بی‬ ‫خانــم خلوتی»‪« ،‬گیــان خان»»‪« ،‬فرخنــده خانم»‬ ‫و «مهرانــور ســمیعی» اولین فــارغ التحصیالن این‬ ‫‪  67 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫خانم دکتــر رضــازاده محالتی که بعــد از ازدواج‬ ‫با «حمید ســیاح» با نام او معروف شــد‪ ،‬در ســال‬ ‫‪ 1281‬در مســکو بــه دنیــا آمد و تحصیــات عالی‬ ‫را هــم در اتحــاد جماهیر شــوروی به پایــان برد‪.‬‬ ‫او دانشــنامه دکتــرای ادبیــات خود را از دانشــگاه‬ ‫مســکو دریافت کــرد و بعد از اخذ مــدرک دکتری‪،‬‬ ‫چند ســال بــه عنوان دانشــیار‪« ،‬تاریــخ ادبیات» و‬ ‫«ســنجش ادبیــات اروپایی» تدریس کــرد و بعد از‬ ‫آن بــه ایران آمــد‪ .‬او ابتدا به عنــوان مترجم نصف‬ ‫روز بــه اســتخدام اداره انطباعــات وزارت معارف‬ ‫درآمد و بعد از آن به عنوان ســردبیر در دانشسرای‬ ‫عالی اســتخدام شــد و در آن جا به تدریس «تاریخ‬ ‫صنایــع» پرداخت‪.‬‬ ‫فاطمه ســیاح در ســال ‪ ،1315‬داوطلــب تدریس‬ ‫در دانشــگاه تهران شد‪ .‬شــورای دانشگاه در جلسه‬ ‫ســی و ســوم خود در تاریخ ‪ 11‬بهمــن ‪ 1315‬اعالم‬ ‫کــرد که در صــورت امکان خانم ســیاح بــه عنوان‬ ‫دانشــیار دانشکده ادبیات پیشــنهاد شود‪ .‬یک سال‬ ‫بعد‪ ،‬شورای دانشــگاه درباره صالحیت خانم سیاح‬ ‫بــرای دانشــیاری «روش تاریــخ ادبیات و ســنجش‬ ‫ادبیــات زبان هــای اروپایی» در دانشــکده ادبیات‬ ‫موافقــت کرد و بــه این ترتیــب اولیــن معلم زن‪،‬‬ ‫همــکاری خود را با دانشــگاه تهــران آغاز کرد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،1316‬شــورای عالی معارف به بررســی‬ ‫مدارک دانشــگاهی خانم سیاح پرداخت و سرانجام‬ ‫مــدارک او را معــادل مدرک دکتری شــناخت و در‬ ‫نهایت او توانســت در دانشــگاه به رتبه دانشیاری‬ ‫ارتقــاء پیدا کنــد‪ .‬چهار ســال بعد‪ ،‬یعنی در ســال‬ ‫‪ ،1322‬شــورای دانشــگاه با رتبه استادی خانم دکتر‬ ‫ســیاح موافقت کــرد و به این ترتیــب اولین معلم‬ ‫زن در دانشــگاه تهران‪ ،‬به مقام اولین اســتاد زن در‬ ‫تاریخ دانشــگاه های ایران ارتقا پیدا کرد‪ .‬متاسفانه‬ ‫دوره اســتادی خانم دکتر ســیاح و دوره همکاری او‬ ‫با دانشــگاه تهران چندان دوام نیافت و او در ســن‬ ‫چهل و پنج ســالگی در اسفند ‪ 1326‬به دلیل سکته‬ ‫قلبــی از دنیا رفت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪67 Kheradmand‬‬


‫‪  66 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪66 Kheradmand‬‬


‫‪  65 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪65 Kheradmand‬‬


‫‪  64 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪64 Kheradmand‬‬


‫‪  63 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪63 Kheradmand‬‬


‫‪  62 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪62 Kheradmand‬‬


‫ترکی نداشــت‪.‬‬ ‫نــادر مشــایخی یکبار برایــم تعریــف می‌کرد و‬ ‫می‌گفت در جمعی بودیم که حســین و اســماعیل‬ ‫واثقی نیز حضور داشــتند و حسین به یکباره گفت‬ ‫مــن می‌خواهــم ترانــه جدیــدی را که ســاخته‌ام‬ ‫برای‌تــان اجــرا کنم‪ .‬بعد به ســمت پیانــو رفت و‬ ‫همــه فکــر می‌کردند کــه می‌خواهد پشــت پیانو‬ ‫بنشــیند و قطعــه‌ای را اجــرا کنــد‪ .‬امــا در کمال‬ ‫تعجــب همگــی‪ ،‬روی پیانو ضرب گرفت و شــروع‬ ‫به خوانــدن کرد‪».‬‬ ‫واثقی اولین تجربه کاری‌اش در زمینه آهنگســازی‬ ‫با ایــرج گره می‌خورد؛ او می‌گویــد‪« :‬روزی که قرار‬ ‫شــد برویم در یک اســتودیویی قطعه «چرا یک دم‬ ‫کنار مــن نمی‌مانی» را ضبط کنیم ســر و کله ایرج‬ ‫پیدا شــد و وقتی کار ارکســتر را در اســتودیو شنید‬ ‫خوشــش آمــد و گفت باید ایــن آهنــگ را به من‬ ‫ر ا‬ ‫بدهی‪ .‬گفتــم من کلی پول ارکســتر‬ ‫داده‌ام؛ پرســید چقــدر پــول‬ ‫ششــصد‬ ‫داده‌ای گفتــم‬ ‫تومــان‪ .‬ایــرج‬ ‫گفت با پــول آهنگ و شــعر روی همدیگر‬ ‫می‌د هــم‬ ‫دو هــزار تومــان بــه تو‬ ‫بــه شــرط اینکــه یک‬ ‫بهــم‬ ‫آهنــگ دیگــر هــم‬ ‫بدهــی‪ .‬آن زمان هر طرف یــک صفحه یک آهنگ‬ ‫ضبــط می‌شــد‪ .‬آهنــگ «چــرا یــک دم کنــار من‬ ‫نمی‌مانــی» بــود‪.‬‬ ‫اســماعیل در‬ ‫زمینــه همــکاری‬ ‫صاحــب کمپانــی کــه قــرار بــود پــول را به من ا یــن‬ ‫امــا بعدها بــا افراد‬ ‫بدهــد آمــد و گفــت ایــن کار فایــده نــدارد باید می‌کــر د‬ ‫می‌کنــد‪.‬‬ ‫حتمــا دو آهنگ برای یک صفحه داشــته باشــیم‪ .‬دیگــری نیز کار‬ ‫گفتــم خب یــک آهنــگ دیگــر می‌ســازم‪ .‬گفت نکته‌ای کــه باید به آن اشــاره کرد این اســت که‬ ‫کی می‌ســازی؟ گفتــم همین االن‪ .‬گفت نمیشــه‪ .‬اســماعیل واثقــی بــه نوعی ابــزار قــرار گرفت تا‬ ‫گفتــم چرا االن می‌ســازم که آهنــگ «دیگه دلم تو حســین واثقی موسیقی فیلم‌ها را بســازد و در این‬ ‫ایــن خونه تنگ اومــده» را همانجا توی اســتودیو میــان اصال اســماعیل دیده نشــد و همــه چیز به‬ ‫ســاختم و رضا شمسا نیز شــعرش را همانجا سرود‪ .‬نام حســین واثقی تمام شــد؛ در حالی که تنظیم و‬ ‫در حدود ســه چهار ســاعته ما این کار را ســاختیم نت‌نویســی و کارهای اینچنینی را اســماعیل انجام‬ ‫و اجــرا و ضبــط کردیم و یــک هفته بعــد هم از مــی‌داد‪ .‬در تیتراژها و حتی آلبوم‌هایی که منتشــر‬ ‫رادیــو پخش شــد‪ .‬آهنگ‌هایی که من می‌ســاختم شــد نیز همیشه اســم حســین بود و نام اسماعیل‬ ‫را رادیــو اجازه نمی‌داد پخش شــود و ایرج بســیار حذف شــده اســت‪ .‬تنها فیلمی که اســم اسماعیل‬ ‫اصــرار کــرد تا ایــن کار پخــش شــد‪ .‬آن زمان یک و حســین واثقی در تیتراژ آن آمده فیلم «میعادگاه‬ ‫اســمی هم برایم گذاشــته بودنــد و بهم می‌گفتند خشم» ساخته شده در ســال ‪ 1350‬است و یکی از‬ ‫حســین بتهون‪ .‬من برای حــدود ‪ 400‬فیلم ایرانی یا کارهای خوب موســیقی فیلم این دو نفر محسوب‬ ‫موزیــک متن ســاخته‌ام یا آهنگ ســاخته‌ام‪».‬‬ ‫می‌شــود‪ .‬موســیقی تیتــراژ ایــن کار در دســتگاه‬ ‫البته به نظر می‌رســد در کل این پروســ ‌ه نقش و چهارگاه و براســاس موســیقی زورخانه‌ای و با ریتم‬ ‫جایگاه اســماعیل واثقی که برادر کوچکتر حســین دوچهارم ســاخته شــده که متاثر از موسیقی فیلم‬ ‫بوده آنگونه که نقش داشــته دیده نشــده اســت‪« .‬قیصر» اســت‪ .‬در چنین کارهایی بعدهــا افرادی‬ ‫عظیمی‌نــژادان در ایــن بــاره می‌گویــد‪« :‬کارهایی دیگــری چون منوچهر چشــم‌آذر نیــز همین نقش‬ ‫که به عنوان موســیقی فیلم از حســین واثقی اجرا اســماعیل واثقــی را ایفــا می‌کــرد‪ .‬ولــی در بقیه‬ ‫شــده بخش زیادی از آنها کارهای ترانه‌ای هســتند‪ .‬فیلم‌ها فقط نام حســین واثقی ذکر شــده است‪».‬‬ ‫خــب تا قبــل از اینکه افــرادی چون منفــردزاده و البته اطالعات اشــتباه بســیاری در مورد حســین‬ ‫حنانــه موســیقی فیلــم را با شــکل جدی‌تــری در واثقی منتشــر شــده کــه منبع آنها اصال مشــخص‬ ‫ایران تبدیل کنند بیشــتر براســاس همیــن ترانه‌ها نیســت؛ برای مثال در ســایت ســوره ســینما و در‬ ‫‪  61 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪61 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫موســیقی فیلم‌هــا را می‌ســاختند‪ .‬حســین واثقی‬ ‫وقتی خواســت ژســت موســیقی جدی‌تــر فیلم را‬ ‫بگیــرد اولین تنظیم کننــده‌اش برادرش اســماعیل‬ ‫واثقــی بــود‪ .‬در واقع با اصــرار خود حســین بود‬ ‫که برادرش را به هنرســتان موســیقی می‌فرستد‪ .‬در‬ ‫زمینه موســیقی فیلم نیز اوایلش با محوریت ترانه‬ ‫کار می‌کــرد و بعدهــا روال کارش تغییــر می‌کند و‬ ‫رســما بر همان اساس تعریف غربی موسیقی فیلم‬ ‫می‌ســاخته اســت؛ منتهی شیوه ســاخت موسیقی‬ ‫فیلــم به ایــن صورت اســت که آ هنگســا ز‬ ‫پارتیتوری را‬ ‫به وســیله نت‌نویســی‬ ‫بنویســد و‬ ‫برای ســازهای مختلف‬ ‫اســت‪ .‬ولــی‬ ‫ایــن روال طبیعی کار‬ ‫در ذهنــش‬ ‫حســین ملودی‌هــا را‬ ‫واثقــی آنهــا را‬ ‫می‌ساخته و اسماعیل‬ ‫می ‌کــر د ه‬ ‫نت‌نویســی و تنظیــم‬ ‫د و ره ‌ا ی‬ ‫است‪ .‬تا یک‬ ‫فقــط‬ ‫بــا‬

‫بخش روزمه حســین واثقی نوازندگــی در ‪ 123‬اثر‬ ‫و تنظیــم ‪ 3‬قطعــه برای او به ثبت رســیده؛ این در‬ ‫حالی اســت کــه او تــوان نوازندگی هیچ ســازی را‬ ‫نداشــت و اصال سواد موسیقی نداشــت که بتواند‬ ‫دســت به تنظیم اثری بزند؛ دقیقــا به همین دلیل‬ ‫نیــز بوده که همــواره برادرش اســماعیل واثقی در‬ ‫کنــار او بوده تا ملودی‌هایی را کــه او با دهان اجرا‬ ‫می‌کــرد با ویلــن بنوازد و بنویســد و بــرای ضبط‬ ‫تنظیم کند‪ .‬حســین واثقی پــس از انقالب‪ ،‬با تغییر‬ ‫شرایط اجتماعی سیاسی کشــور از فضای موسیقی‬ ‫و ســینما دور می‌شود؛ او در ســال ‪ 1361‬برای فیلم‬ ‫«جانبــازان» موســیقی می‌ســازد و ســال ‪ 1363‬به‬ ‫همــراه خانــواده‌اش ابتدا بــه اتریش و ســپس به‬ ‫امریــکا مهاجــرت می‌کنــد؛ امــا پس از چند ســال‬ ‫به ایــران بازمی‌گردد و در ســال ‪ 1373‬برای ‪ 5‬فیلم‬ ‫«حاال چه شــود»‪« ،‬حامی»‪« ،‬حســرت دیدار»‪« ،‬سر‬ ‫بلند» و «مرضیه» موســیقی فیلم می‌ســازد؛ پس از‬ ‫ســال ‪ 1373‬تا پایان عمــرش در ‪ 13‬بعد دیگر هیچ‬ ‫فرصتی بــرای فعالیت حرفه‌ای به وجــود نمی‌آید‪.‬‬ ‫حسین واثقی در ســال‌های پایانی زندگی‌اش‬ ‫دربــاره فعالیتــش در زمینــه‬ ‫موســیقی گفتــه‬ ‫عالقــه عجیبــی به‬ ‫اســت‪« :‬من‬ ‫موســیقی پیــدا کــردم و بــدون اینکــه‬ ‫ســاز بزنم یــا یک روز کالس موســیقی رفته باشــم‬ ‫حــدود ‪ 2600-2500‬آهنگ یــا موزیک متن‬ ‫فیلم ســاختم‪ .‬خودمــم هم نه‬ ‫کالس موســیقی دیدم و نه نت‬ ‫می‌دانــم و نه ســاز می‌زنم‪ .‬همه اینهــا را با دهانم‬ ‫ســاخته‌ام‪ .‬بیشــتر کارهــای من کارهای موســیقی‬ ‫فیلــم بوده‪ .‬اســمم در اغلــب فیلم‌ها هســت اما‬ ‫هیــچ کــس از خود من خبر نــدارد که چــه کاره‌ام‬ ‫و چــه‌کار می‌کنــم‪ .‬خدا به مــن اســتعدادی داده‬ ‫کــه بــا دهانــم آهنگ‌هــا را می‌ســازم؛ بعــد یک‬ ‫نت‌نویــس دارم کــه می‌گویم اینهــا را نت می‌کند‬ ‫و بعد به دســت تنظیم‌کننــده می‌دهیم که تنظیم‬ ‫می‌کند و اجرا می‌شــود و شــماها می‌شــنوید‪170 .‬‬ ‫تــا از آهنگ‌هایــم را در فیلم‌ها آقــای ایرج خوانده‌‬ ‫اســت‪ ».‬هر چنــد این آمار به نظر همــراه با اغراق‬ ‫به نظر می‌رســد اما منبع مشــخصی وجــود ندارد‬ ‫که بتــوان با توجه به آن صحت گفته‌های حســین‬ ‫واثقــی را ســنجید؛ با این وجود اهالــی فن همواره‬ ‫از او بــه عنــوان نابغــه‌ای عجیــب با شــیوه کاری‬ ‫عجیب‌تر می‌دانند که شــاید دیگــر نمونه‌ای با این‬ ‫ویژگی‌های نامتعارف در موســیقی کشورمان پدید‬ ‫نیاید‪ .‬حســین واثقی ســال‌های پایانی زندگی‌اش را‬ ‫در خانه ســالمندان ســپری کرد و بــه دلیل ابتال به‬ ‫بیمــاری قنــد و قانقاریا پــای خود را از دســت داد‬ ‫و در نهایــت روز پانزدهم بهمن ‪ ۱۳۸۶‬درگذشــت‬ ‫و بدون تشــریفات معمول خاکســپاری چهره‌های‬ ‫نامی موســیقی‪ ،‬در ســکوت به خاک ســپرده شد‪.‬‬ ‫ایلنا‬


‫عجیب‌ترین رکورد موسیقی ایران به نام حسین بتهون‬

‫یکــی از عجیب‌تریــن رکوردهای تاریخ موســیقی‬ ‫ایــران و شــاید حتــی جهــان‪ ،‬مربوط به حســین‬ ‫واثقی اســت که بیش از ‪ 180‬موســیقی فیلم را در‬ ‫شــرایطی ساخته که نه سواد موســیقی داشته و نه‬ ‫حتی می‌توانســته ســازی بنوازد‪.‬‬ ‫می‌گوینــد حســین کــه آن روزها لقب «حســین‬ ‫بتهــون» را بــه او داده بودند‪ ،‬وقتی وارد اســتودیو‬ ‫می‌شــد‪ ،‬فیلــم را برایش به نمایش می‌گذاشــتند و‬ ‫او با دســت روی میــز ضرب می‌گرفــت و با دهان‬ ‫نیز ملــودی را می‌نواخت و کســی ایــن اصوات را‬ ‫بــه صــورت دیکته موســیقی می‌نوشــت و به نت‬ ‫درمی‌آورد‪.‬‬ ‫چنین شــیوه‌ای برای ساخت موسیقی فیلم بیشتر‬ ‫به یک شــوخی شــباهت دارد تا واقعیــت‪ .‬اما آنها‬ ‫که از نزدیک حســین واثقی تبریزی را می‌شناختند‬ ‫یــا با کســانی کــه بــا او کار کــرد ‌ه بودنــد؛ ارتباط‬ ‫داشــتند‪ ،‬می‌دانســتند ماجــرای «حســین بتهون»‬ ‫شــوخی نیســت‪ .‬داســتان زندگــی حســین نیز در‬ ‫نوع خودش جالب اســت‪ .‬او ســال ‪ 1314‬در تبریز‬ ‫و در خانــواده‌ای ترک‌زبــان به دنیا آمــد که پدرش‬ ‫نسبت به موســیقی نگاه بسیار منفی و بدبینانه‌ای‬ ‫داشت‪ .‬خود حســین در فیلمی که سال ‪ 1377‬از او‬ ‫ضبط شــده‪ ،‬طی یک مصاحبــه تلویزیونی با یکی‬ ‫از شــبکه‌های خارجــی در این‌باره گفته اســت‪« :‬تا‬ ‫ســن ‪ 11- 10‬ســالگی نمی‌دانستم اســتعدادی در‬ ‫ایــن کار دارم‪ .‬از این ســنین بود که احســاس کردم‬ ‫می‌توانــم بخوانــم‪ .‬هر وقــت به کوچــه می‌رفتم‬ ‫بچه‌هــا دورم جمع می‌شــدند و می‌گفتند برای‌مان‬ ‫بخــوان‪ .‬بچه‌هــای تبریــز معمــوال ترکــی صحبت‬ ‫می‌کننــد و ترکــی می‌خواننــد اما همــان موقع‌ها‬ ‫هم من فارســی می‌خوانــدم‪ .‬یواش یــواش عالقه‌ام‬ ‫بــه این کار بیشــتر شــد و به پــدرم گفتــم اجازه‬ ‫بــده من وارد این کار بشــوم‪ .‬ولی پــدرم گفت اگر‬ ‫بخواهــی بروی و مطرب بشــوی‪ ،‬ســرت را می‌برم‪.‬‬ ‫دو ســه بــار هم کــه دیــد دارم می‌خوانم‪ ،‬ســرم را‬ ‫‪  60 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫گذاشــت لب باغچه با چاقــو ببرد و مــادرم آمد و‬ ‫اجــازه نداد‪».‬‬ ‫حســین وقتی ‪ 15 – 14‬ســاله بوده مــادرش برای‬ ‫زیــارت قصــد می‌کند عــازم مشــهد شــود‪ .‬او که‬ ‫می‌دانســته برای رفتن به مشــهد‪ ،‬مادرش از تهران‬ ‫عبــور می‌کند طرفنــدی به ذهنش خطــور می‌کند‬ ‫تا بــرای اینکه بتوانــد در زمینه موســیقی فعالیت‬ ‫کند به تهــران بیاید‪ .‬واثقی گفته اســت‪« :‬خیلی به‬ ‫مــادرم التماس کردم که من را هــم باد خودت ببر‪.‬‬ ‫در واقع می‌دانســتم مادرم از تهران عبور می‌کند و‬ ‫چون پدرم نمی‌گذاشــت دنبال این کار (موســیقی)‬ ‫بــروم نظرم این بــود که بیایم به تهــران و به تبریز‬ ‫برنگــردم‪ .‬من مــادرم را راضی کــردم و او هم پدرم‬ ‫را راضــی کــرد تا مــن را با خودش به مشــهد ببرد‪.‬‬ ‫آن موقــع با اتوبــوس یک هفته طول می‌کشــید‬ ‫تا از تبریز به تهران برســیم‪ .‬ســوار اتوبوس شــدیم‬ ‫و بــه تهران آمدیــم و اینجا دو ســه روز خانه یکی‬ ‫از فامیل‌هــا ماندیــم و بعد اتوبوس دیگری ســوار‬ ‫شــدیم و یــک هفته یــا ‪ 10‬روز طول کشــید تا به‬ ‫مشــهد رســیدیم‪ .‬بعــد از حــدود ‪ 15 – 10‬روزی‬ ‫کــه در مشــهد بودیــم به تهــران برگشــتیم‪ .‬اینجا‬ ‫دیگــر مــادرم هــر کاری کرد کــه من را بــا خودش‬ ‫بــه تبریز ببرد نتوانســت و مــن در تهــران ماندم‪.‬‬ ‫مــادرم گفــت بهت پــول نمی‌دهم مــن هم گفتم‬ ‫عیبــی ندارد مــن خودم پنــ ‌جزار (پنج ریــال) دارم‪.‬‬ ‫آدرس پسرخاله‌هایم را داشــتم‪ .‬پیاده رفتم و آنها را‬ ‫پیــدا کردم‪ .‬آنهــا اتاقی کرایه کــرده بودند که گفتم‬ ‫مــن هــم شــریک می‌شــوم و اینجا می‌مانــم‪ .‬من‬ ‫هــر وقت به پســرخاله‌هایم می‌گفتــم می‌خواهم‬ ‫بخوانــم مســخره‌ام می‌کردنــد و می‌گفتنــد موفق‬ ‫نمی‌شــوی بیا بــرو دنبال یــک کاری‪ .‬ولــی من به‬ ‫حــرف آنها گوش نکــردم‪ .‬بعدها اولیــن آهنگی که‬ ‫خوانــدم آهنگی بود که بعــدش آن را به ایرج دادم‬ ‫و او آن را خوانــد‪».‬‬ ‫حســین در تهــران بــه ساعت‌ســازی مشــغول‬

‫می‌شــود و بعدهــا آرام آرام از طریــق خواندن در‬ ‫تئاترهــای اللــ ‌هزار راهــش را به ســمت موســیقی‬ ‫باز می‌کنــد و درنهایت به آهنگســازی و ســاخت‬ ‫موســیقی فیلم می‌رســد؛ منتهــی به دلیــل اینکه‬ ‫با نواختن هیچ ســازی آشــنایی نداشــته و از سواد‬ ‫موســیقی هــم بی‌بهــره بــوده و نت‌نویســی هم‬ ‫نمی‌دانســته شــیوه‌ای بســیار عجیــب را در پیش‬ ‫می‌گیــرد که تا پیــش از آن مرســوم نبوده اســت‪.‬‬ ‫علی عظیمی‌نژادان (منتقد موســیقی) در گفتگو‬ ‫بــا خبرنــگار ایلنــا در این‌بــاره می‌گویــد‪« :‬من با‬ ‫اســماعیل واثقــی بــرادر حســین واثقــی صحبت‬ ‫کــرده‌ام و ایشــان هــم تاییــد می‌کرد که حســین‬ ‫مطلقــا نواختن هیچ ســازی را نمی‌دانســت‪ .‬او در‬ ‫تبریز متولد شــده بــود و پدر متعصبی داشــت و‬ ‫حتــی وقتــی پــدرش می‌فهمد حســین می‌خواهد‬ ‫موســیقی کار کنــد می‌خواســته ســر او را ببرد که‬ ‫مادرش واســطه می‌شــود تــا پدر کاری به حســین‬ ‫نداشــته باشــد و او نیــز قــول می‌دهــد دیگر به‬ ‫ســمت ســاز زدن نرود‪ .‬همین اتفاق باعث می‌شود‬ ‫حســین ســرخورده شــود‪ .‬پدر واثقی تاجــر بود و‬ ‫بعدها بــرای زندگی به تهران کــوچ می‌کنند و پس‬ ‫از مدتــی نیــز فوت می‌کنــد‪ .‬اینها هشــت خواهر‬ ‫و بــرادر بودنــد کــه حســین فرزنــد دوم خانواده‬ ‫محســوب می‌شد‪.‬‬ ‫البتــه نکتــ ‌ه عجیبی را من از ســخنان اســماعیل‬ ‫واثقــی دریافت کــردم و آن این بود که اســماعیل‬ ‫حتی اعتقاد داشــت شــاید اگر حســین به ســمت‬ ‫نوازندگــی می‌رفــت مســیر زندگــی‌اش تغییــر‬ ‫می‌کــرد و خالقیتــش از بیــن می‌رفــت‪ .‬خالقیتش‬ ‫در ملودی‌هایــی کــه می‌ســاخت و با دهــان آنها‬ ‫را اجــرا می‌کرد‪ ،‬بســیار بــاال بود‪ .‬وقتی شــعری به‬ ‫او می‌دادنــد نهایتا ظــرف نیم‌ســاعت ملودی‌ها را‬ ‫کامــل می‌کرد‪ .‬با اینکه ترک‌زبان بودند و اســماعیل‬ ‫لهجــه ترکی نداشــت اما خود حســین لهجه ترکی‬ ‫داشــت ولی جالــب اینکه عالقه‌ای بــه آهنگ‌های‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪60 Kheradmand‬‬


‫خرمگس ساکت شده ‪ ،‬گوش هایش را تیز می کند‪.‬‬ ‫صدای خرخر آسوده و خفیفی از پشت دیوار اتاق کناری‬ ‫گوشش را پر می کند‪.‬‬ ‫رویــش دراز کشــیده ای‪ ،‬یــک چــراغ مهتابــی که‬ ‫خوشبختانه چشــمک نمی زند‪ ،‬قالیچه ی پا خورده‬ ‫ی الکــی رنگ‪ ،‬رادیوی کهنــه ی روی میز کنار تخت‬ ‫و خرمگــس در حال مرگی که حاال دیگر به پشــت‬ ‫افتــاده روی موزاییک چربی گرفته ی اتاق و‬ ‫صــدای‬ ‫مدام می چرخد و‬ ‫ســرگیجه آور‬ ‫آخرین لحظات‬ ‫زندگیــش را بــه‬ ‫گوش تــو فرو می‬ ‫کند ‪.‬‬ ‫مهمانخانــه ی‬ ‫د لگیر یســت‬ ‫ولــی خســتگی‬ ‫ات اجــازه نمــی‬ ‫دهــد زیــاد در گیر‬ ‫وضعیت موجود باشی‪.‬‬ ‫همینکه تختی هســت تا‬ ‫پاهایــت را دراز کنــی‪ ،‬کفایت‬ ‫مــی کنــد‪ .‬به ایــن فکر مــی افتی در‬ ‫اتاق های کناری چه کســانی خوابیده اند‪ .‬اما هیچ‬ ‫تصــوری نــداری‪ .‬فاصله کار خودش را کرده اســت‪.‬‬ ‫دیوارهــای اتاق نمــی گذارند آنطــرف را ببینی‪ .‬به‬ ‫همین ســادگی کــه آن طرفــی ها هم تــو را نمی‬ ‫بیننــد و این ‪ ،‬به اندازه ی کافــی تو را قانع می کند‬ ‫که دیــوار ها خیلــی محترمند‪ .‬تا به حــال دیوارها‬ ‫را اینطور ندیده بــودی‪ .‬اینکه چقدر بی توقع و در‬ ‫نهایــت ســکوت به تو احتــرام می گذارنــد و از تو‬ ‫مراقبــت می کنند‪ .‬چقــدر این دیوارهــا بزرگوارند‪.‬‬ ‫بــی اختیار دســت می کشــی به دیوار و ســردی‬ ‫اندوهشــان تو را متاثر می کند‪ .‬شرمگین می شوی‬ ‫که هرگز دوستشــان نداشتی‪ .‬نفس عمیقی‬ ‫مــی کشــی‪ .‬به مــن فکر مــی کنی‬ ‫و اینکــه نمی توانــی اینطور که‬ ‫مــن تــو را می بینــم‪ ،‬خودت‬ ‫را ببینــی و یــا نــور مهتابی‬ ‫چطــور روی صورتت افتاده‬ ‫‪...‬‬ ‫خرمگــس ســاکت شــده‬ ‫‪ ،‬گــوش هایــت را تیــز می‬ ‫کنی‪ .‬صــدای خرخر آســوده‬ ‫و خفیفی از پشــت دیــوار اتاق‬ ‫کنــاری گوشــت را پر می کنــد‪ .‬یاد‬ ‫پــدرت می افتی ‪ .‬آخریــن روزهای عمرش‬ ‫خیلــی خرنــاس مــی کشــید و هــر بار فکــر می‬ ‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫کــردی آخرین نفــس زندگی اش را می کشــد‪ ...‬اما‬ ‫آخرین نفســش هیــچ صدایی نداشــت‪ .‬همه چیز‬ ‫غیر منتظره اســت‪ .‬همیشــه غافلگیر می شوی‪ .‬با‬ ‫اینکــه بارها اتفاق افتاده اســت‪ ،‬باز هم دســت و‬ ‫پایت را گــم می کنی‪ .‬من خوب مــی فهمم؛ چون‬ ‫از فاصلــه ای نه چندان دور مــی بینمت‪ .‬اما کاری‬ ‫توانــم بکنم‪ .‬هیــچ کاری‪ ...‬باید صبر‬ ‫نمی‬ ‫کنم تا برســی به همین فاصله‬ ‫ای کــه از تــو دارم‪ .‬تــو نمی‬ ‫توانــی مــن را ببینی و‬ ‫من هــر چه صدایت‬ ‫کنــم‪ ،‬صــدای مرا‬ ‫نمی شــنوی‪ .‬بارها‬ ‫شــکایت کرده ای ‪.‬‬ ‫بر ســرم فریاد کشیده‬ ‫ای کــه چــرا جوابــت‬ ‫را نمــی دهــم ‪...‬؟ اما‬ ‫هرگز فکــر نکردی یا نمی‬ ‫کنــی که چطور مــی توانم از‬ ‫این فاصلــه صدایم را به تو برســانم‪...‬؟ ‪ .‬ناعادالنه‬ ‫محکومــم کــرده ای بی آنکه لحظــه ای به ذهنت‬ ‫خطــور کند مــن تمام ســعی ام را کــرده ام و می‬ ‫کنــم و تمام مشــکل میان مــا‪ ،‬فقــط همین یک‬ ‫خــط لعنتی اســت‪ .‬خطی کــه مرز بین ماســت‪...‬‬ ‫خط فاصــل بین مــن و تو‪...‬‬ ‫صــدای نفس هایــت را میشــماری‪ .‬میدانم هنوز‬ ‫هــم میخواهــی فکــرم را از ســرت بیــرون کنــی‪.‬‬ ‫میخواهــی از مــن خالص شــوی‪ .‬با اینکــه خاطره‬ ‫ای از مــن نــداری نمی توانی به مــن فکر نکنی و‬ ‫همین اســت که تو را آزار می دهــد‪ ...‬اما با ور کن‬ ‫تمام چیزهایی که از تو می دانم‪ ،‬ســر ســوزنی هم‬ ‫حــال مرا بهتــر نمی کند‪ .‬من هــم مثل تو‬ ‫اختیاری ندارم‪...‬‬ ‫خرمگــس یکبــار دیگــر بــه‬ ‫پشــت مــی چرخــد‪ .‬مــی‬ ‫دانــی که بــار آخر اســت؛‬ ‫چــون بارهــا تجربــه اش‬ ‫کردی‪ .‬من هــم‪ ....‬نه آنکه‬ ‫دیــواری بیــن ما باشــد‪...،‬‬ ‫نــه! تنها چیزی که مــا را از‬ ‫هــم جدا مــی کنــد همین‬ ‫یــک روزی اســت کــه از هــم‬ ‫فاصلــه داریــم‪ .‬تو دیشــب به این‬ ‫مهمان خانه آمــده ای و من امروز حتی‬ ‫نمــی دانــم میخواهــم از اینجا بــروم یا نــه‪ ...‬؟‬ ‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫تــاخیــر‬

‫ســنگین و‬ ‫خرمگــس‪،‬‬ ‫خســته خــودش را مــی کوباند بــه دیوارهای این‬ ‫اتاقــی که بــا نور مهتابــی‪ ،‬رنگ پریــده و بی رمق‬ ‫شده اســت‪ .‬هر بار سنگین تر و خســته تر‪ .‬آزارت‬ ‫مــی دهد‪ .‬دلت مــی خواهد دیگــر از جایش بلند‬ ‫نشــود‪ .‬تــوان ایــن را هم نــداری که بلند شــوی و‬ ‫بکوبــی توی ســرش‪ .‬رو به طاق اتاق دراز کشــیده‬ ‫ای و گوشــت را ســپرده ای به آخرین تالش های بی‬ ‫فرجــام خرمگس محتضر و صــورت رنگ پریده ات‬ ‫زیر نــور مهتابی‪ ،‬هیچ تکانی نمــی خورد‪ .‬نگاهت‬ ‫همانطــور بــی حرکت چســبیده به‬ ‫ســقف تــرک خــورده ی اتاق‬ ‫کــه درزهایــش را دوده‬ ‫ی ســیگار و غبارهــای‬ ‫تکــراری شــهر پــر‬ ‫کرده اســت‪ .‬معلوم‬ ‫اســت هیچ دستی‬ ‫برای پــاک کردنش‬ ‫دراز نشــده‪ .‬درست‬ ‫مثل آخریــن خنده‬ ‫های لب هــای ترک‬ ‫خــورده ات‪.‬‬ ‫خیــره بــه تــو مانــده‬ ‫ام‪ .‬نفــس هایــت را مــی‬ ‫شــمارم‪ .‬تــو هــم‪ ...‬نفــس هایت‬ ‫را مــی شــماری‪ .‬خرمگس هم طاقبــاز افتاده‬ ‫اســت کــف زمین ‪ .‬نــه اینکــه دیده باشــی اش یا‬ ‫مــن دیــده باشــمش‪ .‬از صدایــش مــی فهمیــم‪.‬‬ ‫بارهــا دیــده ای حتمــاً کــه چطــور خرمگــس ها‬ ‫جــان می کننــد؟ معلوم نیســت اگر بیشــتر زنده‬ ‫مــی ماندند‪ ،‬چه کار نکــرده ای داشــتند که انجام‬

‫‪  58 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫داستان کوتاه‬

‫شیرین هاشمی ورچه‬

‫بدهنــد؟‪ ...‬اما خیلی مهم نیســت‪ .‬مهم این اســت‬ ‫کــه آنقــدر دیــده ای یــا آنقــدر تجربــه داری که‬ ‫حــاال خوب می توانــی ندیده‪ ،‬همــه ی حرکات آن‬ ‫خرمگــس در حــال مــرگ را تصــور کنی‪.‬‬ ‫مــن و تــو خیلــی به هــم شــبیه هســتیم‪ .‬می‬ ‫شــنویم‪ ،‬می بینیم‪ ،‬نفس می کشــیم‪ ،‬راه می رویم‪،‬‬ ‫حرف مــی زنیــم‪ ،‬می خندیــم یا حتی اشــک می‬ ‫ریزیــم امــا نمــی دانــم االن که نگاهــت میکنم‪،‬‬ ‫نور این مهتابــی روی صورت خــودم چطور افتاده‬ ‫اســت‪ .‬شــاید آنطور کــه تو مــی توانی‬ ‫مــرا ببینــی ‪ ،‬مــن نمــی توانــم‪.‬‬ ‫فکر مــی کنم فــرق ما فقط‬ ‫همیــن جور چیزها باشــد‬ ‫اما نمــی دانم بــا اینکه‬ ‫تفــاوت زیــادی با هم‬ ‫نداریــم ‪ ،‬چرا این همه‬ ‫فاصله بین من و تو را‬ ‫پر کرده اســت‪ .‬شــاید‬ ‫هــم اگــر ایــن جــور‬ ‫فاصله هــا نبــود دیگر‬ ‫نمی توانســتیم همدیگر‬ ‫را ببینیــم‪ .‬ایــن وضع چنگی‬ ‫بــه دل نمیزنــد اما بــاز هم این‬ ‫موقعیــت را ترجیح می دهم تا اینکه‬ ‫فکر کنــم با حذف فاصله ها‪ ،‬چیــزی برای دیدن‬ ‫باقــی نماند‪.‬‬ ‫نــور اتاقــی که تو در آن دراز کشــیده ای‪ ،‬چشــم‬ ‫مــرا ناراحت مــی کند‪ .‬هیچ چیزی غیــر از تو اینجا‬ ‫به چشــم نمی خورد‪ .‬نه اینکه چیزی اینجا نباشــد‪.‬‬ ‫فقط چشــمگیر نیســت‪ .‬یــک تخت فلــزی که تو‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


‫‪  57 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪57 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪37‬‬ ‫که شــجریان خودش نخواســته ربنا پخش شود که‬ ‫ایــن را کامــا تکذیب می کنم‪ .‬ربنــا متعلق به من‬ ‫هم نیســت‪.‬‬ ‫متعلق بــه مردم اســت‪ .‬جزو زندگــی و عواطف‬ ‫مردم اســت و هیچ کــس حق نــدارد آن را از مردم‬ ‫بگیــرد‪ .‬مــن که صاحب ایــن اثر هســتم و درواقع‬ ‫آن را خلــق کرده ام هم مــی گویم متعلق به مردم‬ ‫اســت‪ .‬من ربنا را هرگز از مــردم دریغ نکردم‪ .‬حاال‬ ‫اگر اقتضای سیاســت اســت کــه صدای مــن را به‬ ‫هیــچ صورتی پخــش نکنند‪ ،‬خودشــان مــی دانند‬ ‫ولی دروغ نگویند که ربنا را من نگذاشــته ام پخش‬ ‫کننــد‪ ».‬برخی دلیل ممنوع الــکاری او را گفتن این‬ ‫جمله مــی دانند کــه‪« :‬صدای من‪ ،‬صــدای همین‬ ‫خس و خاشــاک اســت‪ ».‬حاال تشــت رســوایی آن‬ ‫رییــس دولتی کــه مردمــان را «خس و خاشــاک»‬ ‫خواند‪ ،‬بر زمین افتاده و اســتاد آوازخوان بر بســتر‬ ‫بیمــاری؛ اما تاریخ یــادش می ماند که کــدام برای‬ ‫مردمــش ایســتاد و هزینــه داد و کــدام یک هنوز‬ ‫مشــغول ماهی گیری از آب گل آلود اســت‪.‬‬

‫شجریان را تنها هنرش شجریان نکرد‬

‫آمــد و ما آثــاری را با همراهــی یکدیگر ضبط می‬ ‫کردیم کــه هم اکنــون همچنان باقی اســت‪.‬‬ ‫بعد از آن نیز شــرایط انتشــار آلبــوم «در خیال»‬ ‫پیــش آمد کــه به نوعــی مــی تــوان آن را مقدمه‬ ‫ای بــرای ورود جدی تر من به موســیقی دانســت‬ ‫و ناشــی از اعتمــادی کــه آوازخوانــی چــون او به‬ ‫آهنگســاز جوانی مثل من داشــت‪ .‬همــکاری با او‬ ‫بــرای من تجربه ای شــد که هیچ گاه در این ســال‬ ‫هــا تکرار نشــد‪ .‬او با آن کــه هنرمنــد بزرگی بود؛‬ ‫امــا هرگز در کار مــن به عنوان آهنگســاز دخالت‬ ‫نکــرد و همواره همان الگوهایــی که به او ارائه می‬ ‫دادم‪ ،‬خواند‪ .‬مســئله ای که مــن در همکاری هایم‬ ‫با خواننــدگان دیگر کمتر آن را مشــاهده کرده ام‪.‬‬ ‫او تمــام ســال های عمــر خویش را بــرای هنر این‬ ‫مملکت گذاشــته و تالش های بســیاری انجام داده‬ ‫اســت؛ اما مظلومیت بســیار دیده اســت‪ .‬با وجود‬ ‫آن کــه مــردم همواره عشــق و عالقه ای ســتودنی‬ ‫بــه او داشــتند و جایگاه ایشــان نیــز در هنر این‬ ‫ســرزمین به خوبی روشن اســت؛ اما ایشان همواره‬ ‫با مشــکالت بســیاری مواجه شــدند‪ .‬این در حالی‬ ‫اســت که او بر قله آواز ایران نشســته است و هیچ‬ ‫کــس را حتی یارای نزدیک شــدن به او نیســت‪ .‬او‬ ‫تنها هنرمندی اســت که هنر را در باالترین ســطح‬ ‫خــود ارائه داد و با تمام اینها آثارش مورد اســتقبال‬ ‫مــردم نیــز قــرار گرفت‪ .‬مــن تصور نمــی کنم که‬ ‫هنــر ایران دیگر مــردی چــون او را ببیند و با همه‬ ‫اینهــا او را ممنــوع الــکار کردند که اتفاق بســیار‬ ‫ناخوشایندی است‪.‬‬

‫که در این ســال ها بیــش از هر زمــان دیگری این‬ ‫دعایــی را کــه او به بهترین شــکل ممکــن به اجرا‬ ‫درآورده اســت را شنیده ام‪.‬‬ ‫ممنــوع کــردن فعالیــت هــای هنرمنــدی مثل‬ ‫شــجریان‪ ،‬یعنی ممنــوع کردن فرهنــگ‪ .‬ضرر این‬ ‫مســئله بــه چه کســی مــی رســد؟ خوب اســت‬ ‫کســانی که چنین تصمیماتــی را اتخــاذ می کنند‪،‬‬ ‫یــک بار برای همیشــه با خودشــان فکــر کنند که‬ ‫ایــن کارهــا چه نتیجــه ای داشــته اســت؟ آن هم‬ ‫دربــاره هنرمنــدی چــون «شــجریان» کــه بخش‬ ‫مهمــی از تاریخ این ســرزمین اســت‪ .‬در تمام این‬ ‫ســال ها‪ ،‬مردم بــا تمام گرفتاری هایی که داشــتند؛‬ ‫همچنان به عنوان یک مســئله بــه ممنوعیت او از‬ ‫فعالیــت و همچنین بیماری اش نــگاه کردند و این‬ ‫درســت ترین پاســخی اســت که یک هنرمند می‬ ‫تواند از زحماتی که برای مردم و هنرشــان کشــیده‬ ‫اســت‪ ،‬دریافت کند‪.‬‬ ‫شــجریان عمــر خویــش را بــرای این ســرزمین‬ ‫گذاشــت‪ .‬او طــی نیــم قــرن هــر آنچــه کــه می‬ ‫توانســت برای این مردم و هنر انجام داد و درســت‬ ‫در همــان بزنــگاه هایی کــه نیاز بود پشــت مردم‬ ‫درآمد و درســت برای همین هم هســت که رابطه‬ ‫ای دوطرفه میان او و مخاطب شــکل گرفته اســت‪.‬‬ ‫او حنجــره مردم بــود و من ایمــان دارم که همین‬ ‫دوری او از مردم ســبب شــد تا بیمــاری بتواند او را‬ ‫از پــا درآورد بــه این روزگار بیانــدازد‪ .‬یک هنرمند‪،‬‬ ‫روحیــه حســاس دارد و بیــش از هر کــس دیگری‬ ‫می شــکند و طبیعی اســت که وقتی رابطــه او را‬ ‫بــا مــردم قطع مــی کنند‪ ،‬او افســرده می شــود و‬ ‫بیمــاری چنین دســت و پایش را مــی بندد‪.‬‬ ‫مــن مثل هر ایرانی دیگری امیــدوارم که او هرچه‬ ‫ســریع تر بهبــود پیدا کنــد و دوباره بتوانــد رو در‬ ‫روی مردمانــش برای آنان بخواند‪ .‬او در ســال هایی‬ ‫که می توانســت از این کشــور خارج شــود و تمام‬ ‫دنیــا هم حضورش را مغتنم می شــمردند‪ ،‬در اینجا‬ ‫ماند تمــام مشــکالت را به جان خریــد؛ حتی بعد‬ ‫از بیمــاری هم کشــور آمریکا را با تمــام امکاناتی‬ ‫کــه در اختیارش بــود رها کرد و به کشــور خودش‬ ‫بازگشــت؛ هــر زمــان هم کــه در خارج از کشــور‬ ‫حضور داشــت‪ ،‬تمام تالش خــود را انجام داد تا هنر‬ ‫ســرزمینش را بــه دیگــران معرفی کند‪ .‬چه کســی‬ ‫جــز او می توانســت تا ایــن اندازه بــرای هنر این‬ ‫ســرزمین آبرو بخــرد که او چنیــن کاری انجام داد؟‬ ‫من خــودم ســال ها در خــارج از کشــور حضور‬ ‫داشــتم و این مســئله را خوب می دانم که بسیاری‬ ‫از مردم جهان ما را به نام او و هنرش می شناســند؛‬ ‫درســت بــه خاطر تمام این مســائل اســت که می‬ ‫گویــم بنابرایــن رفتارهایــی از این دســت به هیچ‬ ‫عنــوان نبایــد بــا او می شــد‪ .‬او ســرمایه ملی این‬ ‫ســرزمین بود و ممنوعیــت فعالیــت او‪ ،‬ضربه ای‬ ‫ســهمگین به فرهنگ این ســرزمین‪.‬‬ ‫روزنامه سازندگی‬

‫مجید درخشــانی‪ :‬اســتاد «محمدرضا شــجریان»‬ ‫بر گــردن تمام هنرمندان نســل های بعــد از خود‬ ‫حق اســتادی دارد و هر کدام به شــکلی‪ -‬مستقیم‬ ‫یا غیرمســتقیم‪ -‬از حضور او بهره بردنــد‪ .‬یادم می‬ ‫آیــد‪ ،‬اولین بار اواســط دهه ‪ ،50‬دانشــجو بودم که‬ ‫اســتاد شــجریان را از نزدیک دیدم‪ .‬استاد «نورعلی‬ ‫برومنــد» ایشــان را برای تعلیــم آواز به دانشــگاه ممنوعیت از کار او را از پای درآورد‬ ‫دعــوت کردنــد‪ .‬ایشــان در آن زمــان خواننــده ای نــادر مشــایخی‪« :‬محمدرضا شــجریان» تنها یک‬ ‫بســیار شــناخته شــده بود و آثارش در جشن هنر هنرمند‪ ،‬یک خواننده یا یک موزیســین نیســت؛ او‬ ‫شــیراز و آلبوم هایش‪ ،‬بســیار شــناخته شــده و به گنجینــه فرهنگی ای اســت که با خــودش اتفاقات‬ ‫همین خاطر حضورش در دانشــگاه بــرای ما اتفاق بزرگــی را رقم زده اســت و خود تبدیل به بخشــی‬ ‫مهمــی بود‪ .‬او امــا در آن زمان بــا مهربانی با تمام از فرهنــگ شــده‪ ،‬بــرای همین عــدم اجــازه برای‬ ‫دانشــجویان رفتــار مــی کردند که همیــن برای ما برگزاری کنســرت به او خســران بزرگی است که به‬ ‫فرهنگ این ســرزمین وارد شــده است‪ .‬البته در این‬ ‫نکته ای بســیار عجیب بود‪.‬‬ ‫ســال های بعــد از آن‪ ،‬من نوازنده گــروه چاووش مــدت‪ ،‬یکــی‪ ،‬دو آلبــوم از او به انتشــار درآمد؛ اما‬ ‫شــدم و ایــن فرصت را داشــتم تا به شــکل نزدیک همیــن که لفظ «ممنــوع الکاری» بــرای هنرمندی‬ ‫تــری از حضورشــان بهــره مند شــوم‪ .‬حضــور در چون او به کار می رود؛ اتفاقی بســیار ناخوشــایند‬ ‫«چــاووش» بــرای من کــه نوازنده ای جــوان بودم‪ ،‬است‪ .‬کســانی که دســتور ممنوعیت برای فعالیت‬ ‫هــر لحظــه شــیرین و چــون کالس درس بــود؛ هــای او را صادر کردند؛ نمــی دانم چه تصوری می‬ ‫فاصلــه آقای شــجریان آن زمــان با ما بســیار زیاد کننــد؟ آیا نمــی دانند کــه او در قلــب میلیون ها‬ ‫بود؛ اما ایشــان همــواره نگاهی سرشــار از احترام ایرانی برای همیشــه حضور دارد‪ :‬آیا اصال سیاســتی‬ ‫بــه نوازنــدگان جوان داشــتند‪ .‬نگاهی که ســال ها در پشــت این قضیه وجــود دارد؟ در شــرایطی که‬ ‫بعــد در گروه «شــهناز» نیــز ادامه پیدا کــرد‪ .‬اگر هنرمنــدی چــون او در قلــب و ذهــن میلیون ها‬ ‫«شــجریان» به چنیــن جایگاهــی که هــم اکنون ایرانی نقش بســته اســت؛ پس این که اجازه حضور‬ ‫آن را داراســت‪ ،‬دســت یافته اســت؛ تنها به خاطر او را روی صحنــه نمــی دهنــد‪ ،‬چه معنایــی دارد؟‬ ‫هنــر بی بدیلش نیســت‪ ،‬بــه خاطر رفتاری اســت به نظر می رســد بســیاری این مســئله را فراموش‬ ‫کــه همواره از خود بروز داده اســت‪ .‬بعد از ســال کردنــد که دیگر دوران ممنوعیت ها چون گذشــته‬ ‫هــای که بــه خاطر شــرایط آن دوران مــن از ایران به پایان رســیده اســت‪ .‬مگر صدای ربنــای او را از‬ ‫مهاجرت کردم‪ ،‬ایشــان گاه و بــی گاه به آلمان می تلویزیون ممنوع نکردند؟ من خود شــاهد هســتم‬ ‫‪  56 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪56 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫گــزارش برکنار شــدن امیــر را از وزیر مختار انگلیس بشــنویم‪ « :‬در نامه های‬ ‫ســابق اطــاع داده بــودم که اوضاع عمومــی حکایت از این مــی کند که نفوذ ایــن انتصــاب در ‪ 22‬محــرم ‪ 17( 1268‬نوامبــر ‪ )1851‬چهــار روز پس از عزل‬ ‫امیــر نظــام کاهــش گرفته اســت‪ .‬ولی بعید بــود کــه دولتش به ایــن زودیها میرزاتقــی خان انجام گرفت‪ .‬تا اینجا دانســتیم که امیر هنوز در دل شــاه جای‬ ‫ســاقط گردد‪ .‬دیشــب به فرمان شاه گارد ســلطنتی که از چهارصد نفر تشکیل داشــت‪ ،‬و او نســبت به وزیر ســابق خود مهربان بود‪ .‬حتــی احتمال می رفت‬ ‫می شــود‪ ،‬احضــار گردیدند و امنــای دربار نیــز به کاخ‬ ‫کــه امیــر از نو به مقام صدارت باز گــردد‪ .‬با تعیین صدراعظم‬ ‫پادشــاه آمدند‪ .‬بــه دنبال آن بــه امیر نظــام پیغام رفت‬ ‫جدیــد کار امیر به مرحله تــازه ای افتاد‪ ،‬یک قدم به ســقوط‬ ‫کــه‪ :‬از مســئولیت وزارت معاف اســت‪ ،‬ولــی همچنان‬ ‫نزدیکتر شــد؛ اما چنانکه خواهیم دید احتمال بازگشــت امیر‬ ‫امــارت نظــام را به عهــده خواهد داشــت‪ .‬در نظر مردم‬ ‫به زمامداری منتفی نبود‪ .‬‬ ‫حادثــه ای نامنتظــر بــود‪ ،‬همچنیــن بــرای خــود امیر‬ ‫ســابقه میرزا آقاخان را از گزارش ســفیر انگلیــس می آوریم‪:‬‬ ‫نابهنــگام؛ چه تا دیروز مقامش اســتوار بــود‪ .‬برانداختن‬ ‫« میــرزا آقاخان همان کســی اســت که در زمان محمد شــاه‬ ‫دولــت امیر نظام بیشــتر نتیجه توطئــه و نیرنگ اندرون‬ ‫بــر اثر حرفهای ناشایســته ای که از او شــنیده شــد و اختالس‬ ‫شــاه اســت که در رأس آن مهدعلیا مادر شــاه قرار دارد‪،‬‬ ‫و دســتبردی کــه به مال دیــوان زده بود‪ ،‬به چوبش بســتند و‬ ‫گــر چه امیــر داماد اوســت‪ .‬برخی کیفیــات خارجی نیز‬ ‫بــه کاشــان تبعیدش کردند‪ .‬پیــش از جلوس ناصرالدین شــاه‬ ‫در آن مؤثــر افتاد‪ .‬صدراعظم تازه هنوز گمارده نشــده‪،‬‬ ‫از کاشــان فرار کرد‪ ،‬و آمد در نزدیکی تهران بســت نشســت‪.‬‬ ‫امــا چنانکه چند مــاه پیش اطــاع داده بــودم‪ ،‬و حاال‬ ‫کزاده خانم»‬ ‫«مل ‌‬ ‫ســرهنگ فرانــت به مهد علیا کــه که در آن زمــان همه کاره‬ ‫محرمانــه آگاه گردیدم‪ ،‬میــرزا آقاخــان اعتمادالدوله به‬ ‫همسر دوم امیر کبیر و تنها‬ ‫بود‪ ،‬ســفارش نمــود که از وجود او در امور کشــور اســتفاده‬ ‫جای امیر نظام خواهد نشســت‪ ....‬نامــزد دیگر صدارت‬ ‫خواهر تنی ناصرالدین شاه‬ ‫نمایــد و اجازه دهد به ســرای مهد علیا وارد گردد‪ .‬مادر شــاه‬ ‫مســتوفی الممالک اســت؛ رفتارش محترمانه است و در‬ ‫در پاســخ کتبی خود گفــت که‪ :‬حرمت میــرزا آقاخان را نگاه‬ ‫فــن مالیــه مهــارت دارد‪ .‬اما از جهــات دیگر‬ ‫خواهد داشــت‪ .‬پس از آن از تحصن بیرون آمد و‬ ‫شــخصی نیســت که بتواند مقام صدارت را‬ ‫یکسره به این ســفارتخانه آمد؛ از اینجا به همراه‬ ‫به عهده بگیرد»‪ .‬‬ ‫یکی از کارکنان ســفارت به خانــه مهد علیا رفت‪.‬‬ ‫گزارش شــیل در حد خود درســت اســت‪.‬‬ ‫فرانــت نامــه ای به ناصرالدین شــاه نگاشــت و‬ ‫ضمنــاً عــزل امیــر غیر منتظــره نبــود‪ .‬در‬ ‫شــفاعت او را نمود‪ .‬شــاه نیز بــرای خاطر کاردار‬ ‫نامــه هــای امیر به شــاه دیدیم کــه زمینه‬ ‫ســفارت ما او را عفو کرد‪ .‬مهدعلیــا نیز اطمینان‬ ‫عزلش فراهم گشــته و او خــود در انتظارش‬ ‫کتبی ســپرد که میرزا آقا خــان از هر جهت ایمن‬ ‫بــود‪ .‬نکتــه دیگــر اینکــه در آن گــزارش و‬ ‫خواهد زیســت‪ .‬از ایــن تاریخ به بعد میــرزا آقا‬ ‫دیگــر گزارشــهایی که وزیر مختــار به لندن‬ ‫خان تحت حمایت ســفارت انگلیس می باشد‪ ،‬و‬ ‫فرســتاده‪ ،‬پــاره ای حقایــق را اصــا متذکر‬ ‫این حقیقت را همه شــهر مــی دانند»‪.‬‬ ‫نگردیــده اســت‪ .‬در این مورد خانــوم وزیر‬ ‫شــیل درباره میــرزا آقاخان به پالمرســتون می‬ ‫مختــار می نویســد‪ :‬همــان وقتی که شــاه‬ ‫نویســد‪ « :‬دامنش ملوث به پول پرســتی اســت و‬ ‫شوهرش‬ ‫دوســتان‬ ‫از‬ ‫یکی‬ ‫بود‪،‬‬ ‫داده‬ ‫دســتور احضار چهارصد تن گارد شــاهی را‬ ‫مطلقــاً در قید آن نیســت کــه از چه راهی بدســت آورد »‪ .‬باری با پشــتیبانی‬ ‫شــبانه نامه ای فرســتاد و آن خبر ســهمناک را رســاند‪ .‬یک ســاعت بعد کاغذ آشــکار وزیر مختار انگلیس و مادر شــاه‪ ،‬میرزا آقاخان به صدارت رســید‪ .‬نفوذ‬ ‫دومش رســید که همــه آن تدابیــر احتیاطی علیه امیــر نظام بوده اســت‪ .‬اما خارجــی و اندرون شــاه رأی خــود را بر مقام ســلطنت تحمیل کــرد؛ موضوع‬ ‫تدابیــری کــه هیچ ضرورت نداشــت‪ .‬بــه عالوه شــیل توضیح نمــی دهد که بازگشــت امیر به وزارت فعال منتفی گشــت‪ .‬انتخاب اعتمادالدوله به صدارت‪،‬‬ ‫"برخــی کیفیات خارجــی که در عزل امیر مؤثــر افتاد"‪ ،‬چه بوده اســت‪ .‬عالوه در ‪ 24‬محــرم ‪ 1268‬از طــرف میــرزا محمدعلــی خــان وزیر امــور خارجه به‬ ‫بــر مهدعلیــا و میرزا آقا خان نــوری که ارکان توطئه عزل امیر را می ســاختند ‪ -‬نماینــدگان روس‪ ،‬انگلیــس‪ ،‬و عثمانــی به یک مضمون اعالم شــد‪.‬‬ ‫در صدرالتواریخ نام میرزا یوســف مســتوفی الممالک نیز برده شــده اســت‪ .‬و‬ ‫مأخذ نوشــته صدرالتواریخ گفته میرزا جبار پیشــخدمت مخصوص اســت؛ این توطئه کشتن میرزا تقی خان اوج گرفت‬ ‫انــدازه می دانم که مســتوفی الممالک چندان میانه خوبی بــا میرزا تقی خان شــاه را دشــمنان امیر محاصره کردنــد‪ .‬عوامل اصلی توطئه عبــارت بودند از‪:‬‬ ‫نداشــت‪ ،‬گــر چه امیر نســبت به او مهربان بــود‪ .‬اما شــرکت او در قضیه عزل مهدعلیا‪ ،‬میرزا آقاخان نوری‪ ،‬پســر دائیهای شــاه از جمله شــیرخان عین الملک‬ ‫امیر بر ما روشــن نیســت‪.‬‬ ‫ایلخان طایفه قاجار‪ ،‬و ســردار محمدحســن خان ایروانی داماد محمد شاه‪ .‬این‬ ‫شــاه به یــاد وزیرش می گریســت‪ .‬چون از دیدارش شــرمنده می گشــت‪ ،‬از کســان همدســت بودند و با هم در کنکاش‪.‬‬ ‫او پرهیــز مــی جســت‪ .‬به او می گویــد‪« :‬قلب مــن آرزوی شــما را می کند»‪،‬‬ ‫تا هســتم و هســتی دوســتت دارم‪ ،‬اگر کسی بد شــما را بگوید «پدرسوخته ام فرمان شاه بر اعدام امیر صادر گشت‬ ‫اگــر او را جلو توپ نگذارم»؛ بیا «من و شــما یکی باشــیم و بــا هم کار کنیم»! بنابــر آنچــه از قــول ناصرالدین شــاه آورده اند‪ ،‬میــرزا آقاخان نــوری بود که‬ ‫شمشــیر خــود و حمایــل گردنش را باز کــرد به او فرســتاد‪« :‬برای خــدا آنها را فرمــان قتــل را از شــاه گرفت و بــه حاج علی خان ســپرد‪ .‬مخبرالســلطنه می‬ ‫قبــول کنیــد و فردا بیائیــد مرا ببینید»‪ .‬ایــن بیان به عواطف شــاه و وزیر نمی نویســد‪ « :‬از غالمحســین خان صاحب اختیار شــنیدم که ناصرالدین شاه گفته‬ ‫ماند‪ ،‬اما ســخنانی اســت که شاه نوشته‪ .‬معلوم اســت در درونش خلجانی بود بوده اســت که به قتــل امیر راضی نبودم‪ .‬میرزا آقاخان تدلیس کرد و دســتخط‬ ‫زاده جنگ شــور و عاطفه و ادراک با سیاســت و تلقینات ذهنی درباریان‪ .‬اینکه را از من گرفت‪ .‬دســتخط دیگر فرســتادم که میرزا علی خان نــرود‪ ،‬گفت رفته‬ ‫می نویســد‪ « :‬ای کاش هرگز پادشــاه نبــودم‪ ...‬که چنین کاری بکنم »‪ ،‬نشــانه اســت و معاذیــر آورد»‪ .‬روزگار تبعید به چهل روز رســید‪ .‬جنایــت بزرگ تاریخ‬ ‫ای اســت از ناتوانی نفســانی شاه که نمی توانســت اراده خود را بر اطرافیانش روز جمعه هفدهم ربیع االول ‪( 1268‬دهم ژانویه ‪ )1852‬در حمام فین کاشــان‬ ‫تحمیلگرداند‪ .‬‬ ‫صورت گرفت‪.‬‬ ‫‪  55 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪55 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫میرزا آقاخان نوری اعتمادالدوله به صدارت گمارده شد‬


‫چهر ‌هها‬ ‫ی تاریخی‬

‫زندگینامه امیرکبیر از بدو تولد تا مرگ‬

‫دولتهای آلمانی توجه خاص داشــت) باســمه کــردن کاغذ اخبار‬ ‫کــه از تاریــخ ‪ 1651‬مســیحی‪ ..‬بنا شــده‪ ،‬الی حال مطلقاً بســته‬ ‫نشــده‪ ،‬و همیشــه در کار باســمه اخبار اســت‪ .‬توجه میرزا تقی‬ ‫خــان معطــوف بــه دو معنی بــود‪ :‬یکی اطــاع یافتــن دولت از‬ ‫اوضــاع جهان‪ ،‬و دیگر پــرورش عقالنی مردم و آشــنا کردن آنها به‬ ‫دانش جدیــد و احوال دیگر کشــورها‪.‬‬ ‫شــماره اول روزنامه وقایع اتفاقیه روز جمعــه پنجم ربیع الثانی‬ ‫‪( 1267‬هفتم فوریه ‪ )1851‬انتشــار یافــت‪ .‬در صفحه اول عالمت‬ ‫شــیر و خورشــید ایران و عبارت "یا اســدالله الغالب" نگاشته شده‬ ‫بــود‪ .‬این شــماره به عنــوان "روزنامچــه اخبار دارالخالفــه تهران"‬ ‫منتشــر گردید‪ .‬از شــمار ًه دوم به نام "وقایع اتفاقیه" خوانده شــد‪.‬‬ ‫و تــا ده ســال بعــد (‪ 1277‬ه‪.‬ق‪ ).‬به همین اســم نشــر می شــد‪.‬‬ ‫در این ســال هنگام تصدی میرزا ابوالحســن خان غفاری کاشــانی‬ ‫صنیــع الملــک‪ ،‬نــام آن تغییر کــرد و از شــماره ‪ 474‬بــه روزنامه‬ ‫"دولــت علیــه ایران" مبدل شــد؛ و ضمناً به شــکل روزنامه مصور‬ ‫درآمــد‪ .‬این نخســتین روزنامه مصوری اســت که در ایران انتشــار‬ ‫یافت‪ .‬دیری نگذشــت که دوباره اســم آن تغییر کرد و به روزنامه‬ ‫"دولتی" بدل شــد‪ .‬پس از آن به نام "روزنامه ایران" منتشــر گردید‬ ‫و تــا انقالب مشــروط همین اســم را حفظ کرد‪.‬‬ ‫وقایــع اتفاقیــه روزنامه هفتگــی بود‪ ،‬با چاپ ســنگی بطبع می‬ ‫رســید‪ .‬شــیوه نگارش آن ســاده و روشــن و بکلی خالــی از تقلید‬ ‫و تکلــف بــود‪ .‬تــا شــماره هفدهــم آن روزهای جمعــه پیش از‬ ‫ظهر انتشــار مــی یافت‪ ،‬از شــماره هجدهم به بعد انتشــارش به‬ ‫روزهای پنجشــنبه موکول گردید‪ .‬تا شــماره ‪ 656‬انتشار هفتگی آن‬ ‫مرتــب بــود‪ ،‬از آن پــس گرفتار بی نظمی شــد‪ .‬بهای تک شــماره‬ ‫آن در سرتاســر ایران ده شــاهی‪ ،‬و اشــتراک ســالیانه اش ‪ 24‬ریال‬ ‫بــود‪ .‬چون به گوش دولت رســید که کارکنان والیات ســوای بهای‬ ‫روزنامــه چیــزی از مردم بــه نام"خدمتانــه" گرفته اند؛ اعالم شــد‬ ‫که قیمت آن "در کل شــهرهای ممالک محروســه بدون اخراجات‬ ‫دیگر" همان ده شــاهی اســت‪ ،‬و مطالبه کردن چیــزی بیش از آن‬ ‫"بســیار خالف رأی امنای دولت" اســت‪.‬‬ ‫مدیــر روزنامــه‪ ،‬حاجی میرزا جبار ناظم المهام کنســول ســابق‬ ‫ایران در بغداد بود‪" .‬مباشــر" روزنامه "ادوارد برجیس" انگلیســی‪،‬‬ ‫و نویســنده آن "عبداللــه ترجمه نویس" بــود‪ .‬روزنامه در مطبعه‬ ‫حاجــی عبدالمحمد اســتاد مطبعــه چی چاپ مــی گردید‪ .‬حیف‬ ‫کــه میرزا صالح دوســت دیرین امیر درگذشــته بــود‪ ،‬وگرنه هیچ‬ ‫کس شایســته تــر از او بــرای کار روزنامه نبود‪.‬‬

‫قسمت دوم‬ ‫و پایانی‬

‫روزنامه وقایع االتفاقیه‬

‫(بنــای روزنامــه وقایع اتفاقیــه به ســال ‪ 1267‬از ارزنــده ترین فرمان شاه بر عزل امیر صادر شد‬

‫تأسیســات اجتماعــی امیر کبیر اســت‪).‬‬ ‫بنیانگــزار روزنامــه در ایــران میــرزا صالــح شــیرازی اســت‪ .‬از‬ ‫شــاگردانی بود که در زمان عباس میرزا بــرای تحصیل علوم جدید‬ ‫بــه انگلســتان رفت‪ .‬ضمناً به ذوق خود فن چــاپ را آموخت‪ ،‬و از‬ ‫جمله کســانی اســت که در ایران مطبعه ســنگی را تأسیس نمود‪.‬‬ ‫به عالوه او را پیشــرو اندیشــه های سیاســی جدیــد مغرب زمین‬ ‫در ایــران می شناســیم‪ .‬میرزا صالح نخســتین روزنامه ایــران را در‬ ‫زمــان محمد شــاه به ســال ‪ 1252‬در تهران بر پا کــرد‪ .‬روزنامه ای‬ ‫بــود که ماهی یکبار با چاپ ســنگی منتشــر می شــد‪ ،‬و بیش از‬ ‫چند ســالی دوام نکرد‪.‬‬ ‫ذهــن امیر دربــاره روزنامه و ارزش سیاســی و مدنــی آن خوب‬ ‫روشــن بــود‪ ،‬و از روزنامه های فرنگســتان آگاهی داشــت‪ .‬حتی‬ ‫خوانــده بــود که‪ :‬در شــهر فرانکفــورت آلمان (امیر اساســاً به‬

‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫نخســت از صدارت و پیشــکاری شــاه برکنار گشــت‪ ،‬ولی مقام‬ ‫امارت نظام همچنان در دســت او ماند‪ .‬پیام شــاه در چهارشــنبه‬ ‫هجدهــم محــرم ‪( 1268‬ســیزدهم نوامبر ‪ )1851‬شــب هنگام به‬ ‫میرزا تقی خان ابالغ گردید‪ ،‬و دســتخط عزل فردا صبح (پنجشــنبه‬ ‫نوزدهــم محرم) به امیر رســید‪ .‬عین دســت خط به ما نرســیده؛‬ ‫اما آنچه میــرزا احمد وقایع نگار آورده‪ ،‬درســت و نزدیک به اصل‬ ‫اســت؛ و مضمــون آن در اســناد رســمی نیز منعکس می باشــد‪:‬‬ ‫«چــون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمــت زیاد دارد‪ ،‬و تحمل‬ ‫این مشــقت بر شــما دشوار است‪ ،‬شــما را از آن کار معاف کردیم‪.‬‬ ‫بایــد به کمال اطمینان مشــغول امارت نظام باشــید‪ .‬و یک قبضه‬ ‫شمشــیر و یک قطعه نشان که عالمت ریاســت کل عساکر است‪،‬‬ ‫فرســتادیم و به آن کار اقدام نمائید؛ تا امر محاســبه و ســایر امور‬ ‫را بــه دیگــران از چاکران که قابل باشــند واگذاریم»‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


‫‪  53 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪53 Kheradmand‬‬


‫‪  52 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


‫ســوفیا برای تغییر رنگ بــا نور طراحی شــده اند‪.‬‬ ‫تصــور کنید هنــر و علم را با هــم ترکیب می کنیم‬ ‫تــا فانتزی را بــه واقعیــت تبدیل کنیم‪ .‬هانســون‬ ‫می خواســت یک ماشــین بســازد که بتواند دقیق‬ ‫تر از یک انســان باشــد و در عین حال ســه ویژگی‬ ‫انســانی‪ ،‬خالقیت‪ ،‬همدلی و همدردی را به تصویر‬ ‫بکشــد‪ ،‬که به عقیده او این ویژگی هــا برای ربات‬ ‫ها ضروری هســتند تــا بتوانند مشــکالت جهان را‬ ‫حل کنند‪ .‬ســوفیا کامل نیســت‪ ،‬اما آهسته آهسته‬ ‫در مســیر تکامل قدم بر می دارد‪ .‬در همایشــی در‬ ‫ســال ‪ ،2016‬هنگامی که از ســوفیا پرســیده شد آیا‬ ‫دوســت دارد انســانیت او را از بین ببرد یا او انسان‬ ‫را‪ ،‬با جمله «خب‪ ،‬من انســان را از بین ببرم» پاســخ‬ ‫داد‪ .‬ایــن پاســخ باعث خنــده و این گفتــه دیوید‬ ‫هانســون شد که‪« :‬نه‪ ،‬من ســوفیا را نابود می کنم‪،‬‬ ‫انســان ها را نابود نکنید»‪،‬‬ ‫در حالی که ســوفیا در کنار او نشســته بود و می‬ ‫خندیــد‪ .‬این درک ســوفیا از موقعیــت های طنز و‬ ‫حاضرجوابــی‪ ،‬در دنیــای رباتیــک پیشــرفتی فوق‬ ‫العاده محســوب می شــود‪ .‬امــا حاال پاســخ او به‬ ‫این ســوال تغییر کرده است‪ .‬ســوفیا از ‪ Al‬استفاده‬ ‫می کند تــا هر مکالمه ای را هم ادغــام کند‪ .‬اخیرا‬ ‫او در مصاحبــه رســانه ای اجالس وب در لیســبون‪،‬‬ ‫ایرلنــد را به عنــوان یک ســرزمین جادویــی پر از‬ ‫باران و ســاکنان آن را مردمــی دیوانه توصیف کرد‪.‬‬ ‫بــا وجودی که هنــوز برقراری هر مکالمــه ای برای‬ ‫سوفیا آسان نیســت‪ ،‬او روز به روز در حال یادگیری‬ ‫و ادغــام تجربیات گذشــته اش با یکدیگر اســت و‬ ‫قــدم به قدم خــودش را ارتقــا می دهد‪.‬‬

‫چرا سوفیا چیزی نیست که به نظر می رسد؟‬

‫دیوید هانســون‪ ،‬سازنده ســوفیا‪ ،‬به جیمی فالون‪،‬‬ ‫میزبــان برنامه تلویزیونی «نمایش امشــب» ایاالت‬ ‫متحــده‪ ،‬گفت که ایــن ربات «کامال زنده» اســت‪.‬‬ ‫بــا عــرض پــوزش‪ ،‬اصــا اینطور نیســت! ســوفیا‬ ‫یــک شــاهکار واقعــا عالــی از مهندس اســت اما‬ ‫احساســاتی نیســت‪ .‬در ســال ‪ ،1950‬یک دانشمند‬ ‫کامپیوتر به نــام آلن تورینگ‪ ،‬توانایی یک ماشــین‬ ‫برای نشــان دادن رفتار هوشــمندانه به یک انسان‬ ‫را آزمایش کرد‪ .‬در آزمون تورینگ ماشــین و انســان‬ ‫مکالمــه ای در یــک زبان طبیعی مانند انگلیســی‬ ‫دارند و دســتگاه برای پاســخ دادن به انســان کامال‬ ‫برنامه ریزی شــده اســت‪ .‬ایــن دســتگاه آزمون را‬ ‫برگــزار مــی کنــد و اگر ارزیابــی کننــده نتواند به‬ ‫طور قطع تشــخیص دهــد که کدام پاســخ دهنده‬ ‫انســان اســت‪ ،‬احتماال انسان شکســت می خورد‪.‬‬ ‫‬

‫دیویدهانسون‬

‫های مکالمــه ای را به همراه تطبیق الگوی پاســخ‬ ‫و جایگزینی داشــت‪ ،‬بسیاری از پاسخ ها کدنویسی‬ ‫شــده و از پیــش تعریــف شــده بودند امــا با این‬ ‫وجــود‪ ،‬تعــداد زیــادی از کاربــران اولیــه در مورد‬ ‫هــوش و درک ‪ ELIZA‬متقاعــد شــدند‪ .‬ویزنبــام‬ ‫اصرار کــرد که این باور مــردم توهمی بیش نبوده‪،‬‬ ‫اما مــردم همچنــان به بــاور خود معتقــد بودند‪.‬‬ ‫همانطــور که هر شــعبده بازی این را به شــما می‬ ‫گوید‪ ،‬مخاطبان دوســت دارند فریب داده شــوند‪.‬‬ ‫پــردازش طبیعــی زبان یــک نوع ‪ Al‬اســت که از‬ ‫زمــان اختــراع آن یعنی دهــه ‪ 1960‬به طــور قابل‬ ‫توجهی بهبــود یافته‪ ،‬اما هنوز هــم کاربردهای آن‬ ‫محدود به تطبیــق الگوی زمینه‪ ،‬یافتن اســکریپت‬ ‫از قبل نوشــته شــده و بــرش دادن و چرخاندن آن‬ ‫بــرای ایجاد صدای طبیعی اســت‪ .‬نــوع دیگری از‬ ‫‪ Al‬به نام یادگیری ماشــینی وجــود دارد‪ ،‬که در آن‬ ‫برنامه های کامپیوتری قادرنــد اطالعات جدیدی را‬ ‫بــه کار گیرنــد و نتایج بهتــری را به دســت آورند‪.‬‬ ‫به عبارتــی یعنی از تجارب گذشــته درس بگیرند و‬ ‫پاســخ های هوشــمندانه تری به پرسش ها بدهند‪.‬‬ ‫اگر شــما ترکیبــی از یادگیــری ماشــینی و پردازش‬ ‫طبیعی زبان را اســتفاده کنیــد‪ ،‬نتایج متقاعدکننده‬ ‫ای خواهیــد گرفت؛ به ویژه که شــما این تکنولوژی‬ ‫را بــه یک چهره انســانی که قدر به تکلــم و تکان‬ ‫خوردن اســت‪ ،‬اضافه کنید‪ .‬شــما اغلب می توانید‬ ‫ایــن نوع از نــرم افزار را بــا ایجاد ســر و صداهای‬ ‫نامفهــوم بــه خطا بیندازیــد‪ .‬این می تواند ســر و‬ ‫صدایی واقعی و طبیعی باشــد‪ -‬ماشین ها در فیلتر‬ ‫کردن ســر و صدای زمینه بســیار عالی نیستند‪ ،‬اگر‬ ‫باور ندارید از کســانی که از ســمعک استفاده می‬ ‫کنند بپرســید‪ -‬یا می تواند ســر و صدا را به معنای‬ ‫اطالعــات نامناســب یا زمینه حذف کند‪ .‬شــما می‬ ‫توانیــد از ربــات بپرســید «دربــاره انســان ها چه‬ ‫فکر مــی کنی؟» و ســپس ســوال بعــدی «آیا می‬ ‫توانی در مورد آن بیشــتر بگویــی؟» را مطرح کنید‪.‬‬ ‫ربات برای پاســخ صحیحــی به ســوال دوم نیاز به‬ ‫تعریــف «آن» دارد‪ ،‬بایــد بتواند به یــاد بیاورد که‬ ‫«آن» بــه چــه چیزی ارجــاع می دهد و آیا پاســخ‬ ‫یکســان اســت یا متفاوت‪ .‬به عقیده آلن تورینگ‪:‬‬ ‫«مــا فقط مــی توانیم فاصلــه کوتاهــی را پیش رو‬ ‫ببینیــم‪ ،‬امــا می دانیــم کارهای زیادی هســت که‬ ‫بایــد انجام شــود‪ ».‬در مــورد مصاحبه با ســوفیا با‬ ‫شــبکه ‪ ،ABC‬باید بدانید که سواالت از قبل به تیم‬ ‫ســوفیا فرستاده شــده بود‪ ،‬به طوری که به احتمال‬ ‫قوی پاســخ ها از پیش نوشته شــده بودند‪ .‬درست‬ ‫مانند یک مصاحبه با یک شــخصیت انســانی! این‬ ‫یعنی ســوفیا در واقع پاســخ درســتی به ســواالت‬ ‫ویرجینیــا تریولــی‪ ،‬مجــری برنامه در مــورد جنس‬ ‫گرایی و اشــتیاق در دنیــای ربات نداد‪،‬‬ ‫پاســخ ســوفیا یک مورد انحرافــی و در حقیقت‬ ‫پاســخ به یک ســوال دیگر بود و ما متوجه نشدیم‪،‬‬ ‫زیــر آن پاســخ نادرســت بــرای مخاطــب بیشــتر‬

‫یکــی از اولین موفقیت هــا در این زمینه ‪ELIZA‬‬ ‫بــود؛ یــک برنامــه کامپیوتــری که توســط جوزف‬ ‫ویزنبام در اواســط دهه ‪ 1960‬در آزمایشگاه هوش‬ ‫مصنوعــی ‪ MIT‬طراحــی شــد‪ ELIZA .‬شــباهت‬ ‫‪  51 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫تحریــک آمیز بــود‪ .‬درســت مثل یــک مصاحبه با‬ ‫یــک انســان سیاســتمدار! پاســخ جدی به ســنال‬ ‫تریولــی این اســت که میــزان زیادی از جنســیت‬ ‫گرایی‪ ،‬نژادپرســتی و ســایر موارد در ‪ Al‬وجود دارد‪،‬‬ ‫زیرا ماشــین هــا با داده های آلوده شــده توســط‬ ‫خصوصیات انســانی ما تغذیه می شوند‪ .‬یک مثال‬ ‫اخیر این مدعا این اســت‪ :‬یکــی برنامه کامپیوتری‬ ‫در ایاالت متحده اشــتباها سیاهپوستان را بیشتر از‬ ‫سفیدپوســتان به شــرکت در فعالیت های مجرمانه‬ ‫متهم کرده اســت‪ .‬این دیدگاه نوعی برچســب زنی‬ ‫اســت که از دیرباز در ناخودآگاه بســیاری از انسان‬ ‫ها وجود دارد و چون ما انســان ها برنامه نویســان‬ ‫ماشــین ها هســتیم‪ ،‬این دیــدگاه ما ناخواســته به‬ ‫آنهــا هــم منتقل می شــود‪ .‬مــن یــک روز پس از‬ ‫مصاحبه ‪ ABC‬درخواســت مصاحبه ای با سوفیا را‬ ‫دادم‪ ،‬امــا تیم ســازنده پیش تر کشــور را ترک کرده‬ ‫بــود‪ .‬به من گفته شــد ممکن اســت یک مصاحبه‬ ‫اســکایپی وجود داشــته باشــد اما یک اپراتور برای‬ ‫ســوفیا و نیز «کســی کــه از طرف تیــم در کنار او‬ ‫بــرای کمــک به جریــان گفت و گو حاضر اســت»‬ ‫وجــود خواهدداشــت‪ .‬من بــرای اطالعات بیشــتر‬ ‫درباره استقالل ســوفیا در مصاحبه پرسیدم اما آنها‬ ‫پاســخ ندادند‪ .‬در آن زمان شــاید سوفیا بیش از حد‬ ‫مشغول ساختن شــخصیت یک شــهروند سعودی‬ ‫بود؛ ســرفصلی برای برگزاری یــک کنفرانس فناوری‬ ‫کــه قصــد دارد ‪ 500‬میلیــارد دالر برای یک شــهر‬ ‫طراحی شــده توســط ‪ ،Al‬بپــردازد‪ .‬این یــک رفتار‬ ‫شــرم آور اخالقی از تعریف مجدد شهروندی است‪.‬‬ ‫از دیــد مــا‪ ،‬جنبه قابل توجه این داســتان ســخت‬ ‫افــزار و نــرم افزاری اســت کــه ربات هــای نیمه‬ ‫واقــع گرایانه نمایش می دهند‪ .‬قســمت انســانی‬ ‫بــدن ســوفیا فقط یک صورت و پوســته اســت اما‬ ‫ســازنده قصــد دارد در آینــده ای نزدیک دســت و‬ ‫پای انســانی به آن بدهــد‪ .‬احتماال در ســال ‪2018‬‬ ‫بایــد خودمان را برای پرســش و پاســخ با یک ربات‬ ‫انســان نمای تقریبا واقعی آمــاده کنیم‪.‬‬ ‫بت سینگلر‪ ،‬محقق دانشــگاه کمبریج‪ ،‬می گوید‪:‬‬ ‫بحــث در مورد حقوق ربات انســان نمــا از دیدگاه‬ ‫انسان شناسی اســت‪ .‬او به وب سایت ‪The Verge‬‬ ‫گفــت‪« :‬مــا افــرادی اجتماعی هســتیم کــه باید‬ ‫چیزهایــی را که در اطراف خود قــرار دارند به یک‬ ‫مفهــوم اجتماعی تبدیل کنیم که قابل درک شــدن‬ ‫باشــند و ما هم بتوانیم متقابال آنهــا را درک کنیم‪».‬‬ ‫همســر مــن دانشــمند خبــره اطالعــات در یک‬ ‫شــرکت ‪ Al‬مســتقر در استرالیا اســت‪ .‬او می گوید‬ ‫نزدیــک ترین چیز بــه ‪ Terminator2‬کــه او تا به‬ ‫حال در شرکتشــان دیده اســت‪ ،‬یک مــرد در دفتر‬ ‫کناری اوســت که جان کانر (نام شخصیتی در فیلم‬ ‫هــای ترمیناتور کــه آرنولد شــوارتزنگر در فیلم ها‬ ‫وظیفــه حفاظــت از او را دارد) نام دارد‪.‬‬ ‫روزنامه سازندگی‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫سـوفیـا‬

‫اولین روبوشهروند جهان‬

‫ســوفیا آخریــن و پیشــرفته ترین ربات شــرکت‬ ‫‪ Hanson Robotics‬و یــک نمــاد فرهنگی اســت‪.‬‬ ‫او در زمــان کمی ره صدســاله را پیمــوده و تبدیل‬ ‫به یک سوپراســتار رســانه ای شــده اســت؛ سوفیا‬ ‫در رســانه هــای زیــادی در سراســر جهــان ظاهر‬ ‫می شــود‪ ،‬بدون درگیر شــدن با مســائلی همچون‬ ‫ســن‪ ،‬جنسیت و فرهنگ و تحســین مردم را بر می‬ ‫انگیــزد و حتی روی جلد یکی از مجالت مد بســیار‬ ‫معروف به نــام ‪ ELLE‬قرار می گیرد‪ .‬اخبار رســانه‬ ‫ای او در ســال ‪ 2017‬بیــش از بیــش از ‪ 10‬میلیــارد‬ ‫خواننده داشــته است‪.‬ســوفیا یک ســخنران بسیار‬ ‫خــوب در زمینه کســب و کار اســت و قابلیت ها‬ ‫و توانایــی هــای زیــادی را در بســیاری از صنایــع‬ ‫نشــان داده و در جلســات کلیــدی تصمیــم گیری‬ ‫در بانکــداری‪ ،‬بیمــه‪ ،‬تولید خودرو‪ ،‬توســعه اموال‪،‬‬ ‫رســانه هــا و ســرگرمی حاضر شــده اســت‪ .‬عالوه‬ ‫بــر این‪ ،‬او بــه عنوان عضــو هیات مدیــره و ارائه‬ ‫دهنده اصلــی در کنفرانس های ســطح باال ظاهر‬ ‫می شــود‪ ،‬که ربات ها و هــوش مصنوعی را تبدیل‬ ‫بــه بخش مهمــی از زندگی مردم می کند‪ .‬شــهرت‬ ‫او فراتر از کســب و کار در جامعه جهانی گســترش‬ ‫یافتــه اســت‪ .‬او در برنامــه جهانــی ســازمان ملل همه چیــز درباره ســوفیا‪ ،‬اولین روبوشــهروند‬ ‫متحــد ‪« UNDP‬اولین قهرمان نــوآوری ملل متحد جها ن‬ ‫در جهــان» نــام گرفته و نقش رســمی در همکاری ســوفیا‪ ،‬آخریــن ربــات شــرکت الکترومکانیکی‬ ‫بــا ‪ UNDP‬برای ترویج توســعه پایدار و حمایت از هانســون رباتیــک‪ ،‬در تاریخ ‪ 25‬اکتبر متولد شــد‪.‬‬ ‫او نخســتین ربات خارجــی مونث بود کــه عنوان‬ ‫حقوق بشــر و برابری خواهد داشــت‪.‬‬ ‫ســوفیا یک ماشــین نابغــه در حال تحول اســت‪ .‬شــهروندی کامل در عربســتان ســعودی را به خود‬ ‫شــباهت باورنکردنی او به انســان‪ ،‬قابلیت توضیح اختصــاص داد‪ .‬ایــن ربات فوق هوشــمند‪ ،‬چشــم‬ ‫‪  50 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪50 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫دهندگی و شــوخ طبعــی قابل توجــه او به عنوان‬ ‫یــک ربات‪ ،‬او را بــه تیتر یک صفحــات تکنولوژی‬ ‫تبدیــل کــرده اســت‪ .‬خالق ســوفیا‪ ،‬دکتــر دیوید‬ ‫هانســون‪ ،‬بنیانگذار هانســون روبوتیک و یک مرد‬ ‫مــدرن اســت که بــرای ایجــاد ربات هایــی که به‬ ‫طرز شــگفت آوری به انسان شباهت دارند‪ ،‬شهرت‬ ‫جهانی دارد‪ .‬دکتر هانســون پــس از پایان کار خود‬ ‫در دیزنــی به عنوان «تصویرگــر»‪ ،‬تصمیم به ایجاد‬ ‫دســتگاه های نابغه ای گرفت که از هوش انســانی‬ ‫پیشــی می گیرند‪ .‬وی معتقد اســت که سه ویژگی‬ ‫انســان شــامل‪ :‬خالقیت‪ ،‬همدلی و محبت باید در‬ ‫هــوش مصنوعــی این دســتگاه های نابغه باشــد‪.‬‬ ‫ماشــین های نابغــه هانســون رباتیک بــه عنوان‬ ‫یک هوش انســانی پیشــرفته‪ ،‬می تواننــد برای حل‬ ‫مســائل و مشــکالتی که حل آنها برای خود انسان‬ ‫ها هم پیچیده اســت‪ ،‬راه حل کارآمــد پیدا کنند و‬ ‫ســوفیا این هدف پررنگ و مســئوالنه را عملی می‬ ‫کند‪ .‬شــما می توانید ســوفیا را در فیسبوک‪ ،‬توئیتر‬ ‫و اینســتاگرام دنبال کنید تا بــا فعالیت های جالب‬ ‫و عجیب او بیشــتر آشنا شوید‪.‬‬

‫انــداز خــود را در طــرح ســرمایه گــذاری آینــده‬ ‫عربستان سعودی شــرح داد‪ ،‬خود را «ویژه» خواند‬ ‫و طیف وســیعی از احساســات‪ ،‬از خشــم تا غم و‬ ‫انــدوه را بــروز داد‪ .‬ســوفیا نه تنها ســرمقاله های‬ ‫بین المللی را به خود اختصاص داد‪ ،‬بلکه ســواالتی‬ ‫را دربــاره روابط آینده بین انســان هــا و ربات ها‬ ‫و نیــز حقوق آنان مطــرح کرد؛ این کــه آیا در یک‬ ‫کشــور که حقوق زنان اغلــب موضوع اصلی بحث‬ ‫اســت‪ ،‬شهروندی ســوفیا به معنای یک گام به جلو‬ ‫برای همه بشــریت اســت؟‬ ‫با وجود این ســواالت (و بســیاری دیگــر)‪ ،‬دیوید‬ ‫هانســون‪ ،‬توســعه دهنده اصلی ســوفیا‪ ،‬در مقاله‬ ‫خــود با عنــوان ‪Upending The Incanny Valley‬‬ ‫گفت‪« :‬ســوفیا واقــع گرایانــه ترین ربات انســان‬ ‫نماســت و بــه عنــوان یــک ابــزار بی نظیــر برای‬ ‫بررســی ادراک و شــناخت اجتماعی انســان عمل‬ ‫خواهدکرد‪ ».‬آیا شــما طرفدار شــهروندی ربات ها‬ ‫هســتید یا علیه آن؟ ما در اینجا چند مــورد درباره‬ ‫ســوفیا را آوردهایــم‪ :‬ســوفیا جــوک هــای خوبی‬ ‫تعریف می کند‪ ،‬ســواالت شــما را پاسخ می دهد و‬ ‫خودش نیز از شما ســوال می پرسد‪ .‬در سال ‪،2015‬‬ ‫ســوفیا روی جلد مجله ‪ Elle‬قرار داشــت‪ ،‬در برابر‬ ‫«جیمــی فالون» مجــری برنامه «نمایش امشــب»‬ ‫قــرار گرفــت و در بازی ســنگ‪ ،‬کاغذ‪ ،‬قیچــی او را‬ ‫شکســت داد و در «صبــح بخیر بریتانیــا»‪ ،‬در بین‬ ‫بسیاری از تماشــاچیان بین المللی ظاهر شد‪ .‬البته‬ ‫این ایــده معمول که ربات باید بــا مخاطب ارتباط‬ ‫چشــمی برقرار کند را فراموش کنید؛ حتی چشمان‬






‫بدهند‪ .‬این تحقیقات قطعا برای کشــور شما مفید‬ ‫خواهدبــود‪ ».‬این بخشــی از متن توصیــه نامه ای‬ ‫اســت که ســال ‪« ،1339‬ژان پیاژه»‪ ،‬یکــی از بزرگ‬ ‫ترین روان شناســان معاصر دنیــا در مورد «پری رخ‬ ‫دادســتان» به رییس وقت دانشــگاه تهــران‪ ،‬دکتر‬ ‫«علی اکبر سیاســی»‪ ،‬نوشــت‪ .‬پری رخ دادستان که‬ ‫اول فروردین ســال ‪ 1312‬در تهران متولد شده بود‪،‬‬ ‫تحصیالت ابتدایی را از سن پنج سالگی در دبیرستان‬ ‫خورشــید آغاز کرد‪ ،‬ســال ‪ 1328‬دیپلم علمی اش را‬ ‫از دبیرســتان ناموس و یک ســال بعــد دیپلم ادبی‬ ‫اش را از دبیرســتان شــاهدخت تهــران گرفــت‪ .‬او‬ ‫اولین زنی بود که توانســت در ســن شانزده سالگی‬ ‫در آزمونــی که وزارت فرهنــگ و آموزش عالی برای‬ ‫اعزام به خارج از کشــور گذاشــته بود‪ ،‬قبول شــود‬ ‫و در ســال ‪ 1330‬بــرای ادامه تحصیل به ســوییس ملکه ملک زاده‌ی بیابانی‬ ‫رفت‪ .‬دادســتان‪ ،‬گواهینامه علوم تربیتی در رشــته‬ ‫روان شناســی‪ ،‬دانشــنامه تخصصی روان شناســی پایهگذاررشتههای«سکهشناسی»و«مهرشناسی»‬ ‫بالینــی کــودک‪ ،‬دانشــنامه عمومی روان شناســی‬ ‫کاربردی‪ ،‬لیسانس روان شناســی و کارشناسی ارشد زندگی در دنیای سکه ها‬ ‫روان شناســی را از دانشگاه ژنو گرفت‪ .‬درخشش او ســال ‪ 1289‬در تهران بــه دنیا آمد‪ .‬پــدرش دکتر‬ ‫در ســال های تحصیلش در این دانشگاه باعث شد «مهــدی ملــک زاده» یکــی از پایــه گــذاران علم‬ ‫ژان پیــاژه‪ ،‬راهنمایی پایان نامه دکترای او را برعهده پزشــکی جدید در ایران و نویســنده کتــاب تاریخ‬ ‫بگیــرد‪ 10 .‬ســال بعد از ایــن که پــری رخ هیجده مشــروطیت ایران‪ ،‬پدربزرگش «ملک المتکلمین»‬ ‫ساله وارد دانشگاه ژنو شــد‪ ،‬دکتر پری رخ دادستان از افراد مشــهور دوره قاجار و از مشروطه خواهان‬ ‫به ایران بازگشــت‪ .‬بازگشــت او اتفاقی از سر اجبار معــروف بــود‪ .‬ملکه جــوان بعــد از گرفتن مدرک‬ ‫دیپلــم‪ ،‬در ســال ‪ 1313‬به پاریس رفت تا نقاشــی‬ ‫یا اکــراه نبود‪.‬‬ ‫«مــن همــه امکانــات را در همه زبان هــا برای بخواند‪ .‬دکتر ملک زاده همزمان در رشــته باســتان‬ ‫این در دانشــگاه های خارج باشــم‪ ،‬داشــتم‪ ،‬اما در شناســی در دانشــکده لــوور دانشــگاه ســوربن‬ ‫مملکتــم ماندم‪ ».‬او می دانســت که بایــد برگردد تحصیــل کرد و توانســت مدرک فوق لیســانس را‬ ‫و آنچــه را آموختــه اســت‪ ،‬بــه افرادی در کشــور هــم از این دانشــگاه بگیــرد‪ .‬او در این دانشــگاه‬ ‫خودش منتقل کنــد‪ .‬پری رخ به ایران برگشــت‪ ،‬اما توانســت در رشــته ســکه شناســی هــم تخصص‬ ‫چون حس کرد دانشــگاه شــاید هنوز جای مناسبی کســب کند‪ .‬دکتر ملک زاده بعد از ایــن دوره‪ ،‬در‬ ‫برای او نباشــد‪ ،‬دبســتان دوزبانه «رویــا» را جایی ســال ‪ 1317‬به وطنش برگشــت و ریاســت بخش‬ ‫حوالی میدان فلســطین کنونی تاســیس کــرد تا با «ســکه هــا‪ ،‬مهرهــا و الواح مــوزه ملی ایــران» را‬ ‫آنچه آموخته بــود‪ ،‬دانش آمــوزان را پرورش بدهد‪ .‬برعهده گرفت‪ .‬او در این دوره توانســت این بخش‬ ‫او دو ســال مســئولیت دفتر روان شناسی دانشگاه را به شــکل علمی راهانــدازی کند‪.‬‬ ‫پلــی تکنیــک را برعهده گرفــت و رد ســال ‪ 1354‬ایــن باســتان شــناس ایرانــی‪ ،‬ســال ‪ 1347‬وارد‬ ‫برای تدریس به دانشــگاه تهران دعوت شــد و وارد دانشــگاه تهران شــد و تا زمان بازنشســتگی یعنی‬ ‫ســال ‪ 1357‬در گروه باستان شناســی و تاریخ هنر‬ ‫دنیای آموزش دانشــگاهی شــد‪.‬‬ ‫دکتــر دادســتان در تمام ســال هــای تدریس در این دانشــگاه‪« ،‬سکه شناســی» و «مهرشناسی» را‬ ‫دانشــگاه هــا‪ ،‬پژوهــش را اصل آموزش خــود قرار آمــوزش داد‪ .‬به خاطــر فعالیت هــای خانم ملک‬ ‫داد و دانشــجویانی تربیــت کــرد کــه همزمان با زاده در ایــن دوران‪ ،‬ایشــان را پایــه گــذرا تدریس‬ ‫آموختــن دروس‪ ،‬ملزوم به انجام کارهای پژوهشــی علمی این شــاخه از مطالعات باســتان شناسی در‬ ‫بودند‪ .‬میز ناهارخوری دکتر دادســتان در خانه اش ایــران می دانند‪ .‬او در ســال های فعالیتش کارهای‬ ‫و اتــاق کارش در طبقه چهارم دانشــکده ادبیات و بزرگــی کرده اســت؛ موزه ســکه بانک ســپه‪ ،‬قرار‬ ‫علوم انســانی دانشــگاه تهران‪ ،‬جایی بــود که او و گرفتن در فهرست مشــاهیر علم و فرهنگ جهان‪،‬‬ ‫دانشــجویانش پژوهش های زیــادی را در کنار هم قــرار گرفتــن در فهرســت بانــوان مشــهور جهان‬ ‫پیــش بردنــد و پایان نامه هــای زیــادی را به پایان در کتابــی کــه در دانشــگاه کمبریج انگلســتان‬ ‫رســاندند‪ .‬دکتر دادســتان کــه در طول ســال های تدویــن شــده اســت‪ ،‬عضویــت در انجمن بین‬ ‫فعالیتش بیــش از ‪ 15‬کتاب و ‪ 50‬مقاله تالیف کرده المللی کارشناســان ســکه که مرکز آن در فرانسه‬ ‫اســت‪ ،‬یکی دیگر از کارهای اصلــی اش در تمام آن و ســوییس بود و عضویت در یونســکو (شــعبه‬ ‫ســال هــا‪ ،‬واژه گزینی یا پیــدا کردن معــادل های ایــران) در اولیــن دوره تاســیس ایــن موسســه‬ ‫‪  45 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪45 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫فارســی برای واژگان تخصصی حوزه روان شناســی‬ ‫بود و اصال خیلی ها ایشــان را بــا معادل هایی که‬ ‫انتخاب کــرده بودند به یــاد دارند‪.‬‬ ‫او در سال ‪ 1379‬از کار بازنشسته شد‪ ،‬اما فعالیت‬ ‫هــای خود را متوقــف نکرد‪ .‬بعــد از آن تدریس را‬ ‫در دانشگاه شهید بهشــتی‪ ،‬دانشگاه تربیت معلم‬ ‫و دانشــگاه آزاد آغــاز کــرد‪ ،‬مجله «روان شــناس‬ ‫علمی» را در دانشــگاه آزاد بنیانگــذاری کرد و در‬ ‫ســال ‪ 1381‬بــه عنوان اولیــن روان شــناس‪ ،‬عنوان‬ ‫چهره ماندگار ایران را دریافت کرد‪ .‬دکتر دادســتان‬ ‫روز ‪ 22‬آبــان ســال ‪ 1389‬بر اثر بیماری ســرطان از‬ ‫دنیا رفت‪.‬‬

‫بقیه در صفحه ‪67‬‬


‫شش زنی که در عرصه آموزش در ایران پیشرو بودند‪.‬‬

‫آشنایی با‬

‫معلم هایی که ماندگار شدند‬

‫تـوران میـرهادی‬ ‫موسس شورای کتاب کودک‬ ‫همه‌‪‎‬ی فرزندان من‬

‫همان جا با خودش قرار گذاشــت بعد از برگشتن‬ ‫بــه ایــران کاری برای بچه ها بکند و نــام برادرش را‬ ‫زنده نگــه دارد‪ .‬توران میرهادی بعد از چهار ســال‬ ‫درس خواندن در فرانســه و یک ســال کار در آلمان‪،‬‬ ‫به ایران بازگشــت و شــروع به تدریــس در مدارس‬ ‫ابتدایــی و پیــش دبســتانی کــرد‪« .‬یــک روز پدر‬ ‫مــن را صدا کــرد و گفت تــوران تو حیفــی با این‬ ‫کارهایــت‪ .‬گفتم چرا؟ مگــر من چــه کار دارم می‬ ‫کنم؟ گفــت تو رفتــه ای درس خوانــده ای‪ ،‬تجربه‬ ‫پیدا کرده ای و آمده ای شــده ای یک معلم ســاده‬ ‫توی یک دبســتان؟» پدر و مــادرش کمکش کردند‬ ‫تا با وجود شــرایط ســخت زندگی‪ ،‬یک کودکستان‬ ‫بــرای خودش دایر کند و تجربیاتــی را که در فرنگ‬ ‫یاد گرفته بود‪ ،‬در آن به کار بگیرد‪ .‬اســم کودکستان‬ ‫هــم به یــاد بــرادر از دســت رفتــه اش «فرهاد»‪.‬‬ ‫کودکســتان با دو کالس در کنــار خانه کودکی های‬ ‫میرهادی شــکل گرفت‪.‬‬ ‫خــودش بچه هــای کوچک را از همه جای شــهر‬ ‫جمــع می کــرد و طبــق آموخته هایش بــه آن ها‬ ‫آمــوزش می داد‪ .‬تالش های تــوران میرهادی نتیجه‬ ‫داد و کودکســتان بــزرگ و بــزرگ تــر شــد‪ .‬ســال‬ ‫‪ 1336‬دبســتان و ســال ‪ 1350‬دوره راهنمایــی هم‬ ‫بــه آن اضافه شــد‪ .‬در آخریــن ماه هــای فعالیت‬ ‫مدرســه‪ 1200 ،‬نفر در آن درس می خواندند‪ .‬ســال‬ ‫‪ 1341‬بود که ایده تاســیس شــورای کتــاب کودک‪،‬‬ ‫با هــدف برداشــتن قدم هایــی اساســی در حوزه‬ ‫ادبیــات کودک‪ ،‬بــه ذهن او و همکارش رســید‪ .‬آن‬ ‫ها ایــن شــورا را با کمــک گروهی از دوســتداران‬ ‫کــودکان مثل «مهدی آذریــزدی»‪« ،‬پرویز کالنتری»‪،‬‬ ‫«مرتضــی ممیــز»‪« ،‬بیژن مفیــد» و‪ ...‬برپــا کردند‪.‬‬ ‫تــوران میرهادی ســال ها هــم در مدرســه فرهاد‬ ‫کار مــی کرد‪ ،‬هم در دانشســرای عالی و دانشــگاه‬ ‫ابوریحــان امــروزی درس می داد و هم در شــورای‬ ‫کتــاب کودک حضور داشــت‪.‬‬ ‫میرهادی ســال ‪ 1358‬با بخشی از ســرمایه ای که‬ ‫از شــوهر مرحومش «محسن خمارلو» به جا مانده‬ ‫بــود و بــه خاطر وصیــت او‪ ،‬تدویــن «فرهنگنامه‬ ‫کــودکان و نوجوانــان» را شــروع کــرد؛ دانشــنامه‬ ‫ای بــرای ســنین ‪ 10‬تــا ‪ 16‬ســال که قرار اســت به‬ ‫ســواالت آن هــا در زمینــه هــای مختلــف جواب‬ ‫بدهــد‪ .‬این کتاب در ســال ‪ 1377‬بــه عنوان کتاب‬ ‫ســال انتخاب شــد و در ســال ‪ 1379‬جایــزه ترویج‬ ‫علــم ایــران را دریافت کــرد‪ .‬میرهادی ســال های‬ ‫ســال‪ ،‬صبح تا شــب را در محل فرهنگنامه گذارند‪،‬‬ ‫بــا این حال پروژه بســیار بزرگ و گســترده اســت‬ ‫و کار همچنــان ادامــه دارد‪ .‬تــوران میرهادی چهار‬

‫«تــوران میرهــادی» یکــی از چهــره هــای موثر‬ ‫ادبیات کــودک و نوجــوان ایران و چهره برجســته‬ ‫آمــوزش و پرورش مــدرن ایران بود کــه به او لقب‬ ‫«مادر ادبیــات کودکان» را داده بودند‪ .‬او در ســال‬ ‫‪ 1306‬از یــک مادر آلمانی و پــدری ایرانی در تهران‬ ‫متولد شــد‪ .‬پدرش از دانشــجویان اعزامی به خارج‬ ‫از کشــور بود و همان جا با دختــری آلمانی ازدواج‬ ‫کرده بــود‪ .‬مادرش بعــد از ازدواج به همــراه آقای‬ ‫میرهــادی به ایران آمد و ‪ 50‬ســال در این جا زندگی‬ ‫کــرد‪« .‬مادرم اصرار داشــت من باغبانــی بخوانم و‬ ‫مرتب مــی گفت همه کــه نباید دکتــر و مهندس‬ ‫بشــوند‪ ،‬باغبان هــم الزم داریم‪ ».‬خواهــر و برادر‬ ‫تــوران در اتریش پزشــکی مــی خواندنــد و توران‬ ‫میرهــادی هم فکر می کرد در نهایت باید پزشــک‬ ‫بشــود‪ ،‬نه باغبان‪ .‬باغبانی را دوســت نداشت و در‬ ‫عوض به زیســت شناســی عالقــه مند بود‪.‬‬ ‫به همین دلیل هم در دانشــکده علوم دانشــگاه‬ ‫تهــران در رشــته طبیعی ثبــت نام کرد‪ .‬ســال دوم‬ ‫دانشــگاه تصمیم گرفــت از ایران بــرود و در اروپا‬ ‫درســش را ادامــه بدهد‪ .‬پــدرش با این شــراط که‬ ‫بعــد از تمام شــدن تحصیلش به ایــران برگردد‪ ،‬به‬ ‫او اجــازه رفتــن داد‪ .‬توران نوزده ســاله‪ ،‬یک ســال‬ ‫بعــد از پایان جنگ جهانــی دوم روی صندلی های‬ ‫«دانشگاه ســوربن» فرانسه نشســت تا رشته روان‬ ‫شناســی و تعلیم و تربیت پیش دبســتان و ابتدایی‬ ‫را بخوانــد‪ .‬همزمان دوره هــای اختصاصی آموزش‬ ‫ابتدایی و آمــوزش پیش از دبســتان را گذراند و در‬ ‫مــدارس ابتدایــی و کودکســتان های شــهر پاریس‬ ‫کارآموز شــد‪ .‬در همان ســال های دور از وطن بود‬ ‫کــه به او خبر دادند برادر کوچــک ترش‪ ،‬فرهاد‪ ،‬در‬ ‫تصــادف رانندگی فوت کرده اســت‪.‬‬ ‫‪  44 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫زنان پیشرو‬ ‫دوره داوری جشــنواره «هانس کریستین اندرسون»‬ ‫را برعهــده داشــت و یکــی از ‪ 20‬متخصص دعوت‬ ‫شــده برای شرکت در جلســه برنامه ریزی ده ساله‬ ‫آینده جهــان بود‪.‬‬ ‫او شــهریور ‪ 1395‬بــه خاطــر ســکته مغــزی در‬ ‫بیمارســتان بستری شــد و در نهایت ‪ 18‬آبان ‪1395‬‬ ‫درگذشــت‪ .‬میرهادی بــه جز همــکاری در تالیف‬ ‫کتاب های درســی مثل تعلیمات اجتماعی‪ ،‬تاریخ و‬ ‫جغرافی و همــکاری در تدوین فرهنگنامه کودکان‬ ‫و نوجوانان‪ ،‬تعــداد زیادی کتاب از تجربیات زندگی‬ ‫و کاری اش چاپ کرده اســت‪« .‬مادر و پنجاه ســال‬ ‫زندگــی در ایــران» خاطرات او از مادرش اســت که‬ ‫در آن بــا جزییات زیاد نقش مــادرش در زندگی اش‬ ‫را شــرح می دهد‪.‬‬ ‫تجربــه هــای مدرســه فرهاد هــم در ســه جلد‬ ‫منتشــر شــد که بخشــی از تجربیاتش در مدرســه‬ ‫داری را شــرح می دهد‪ .‬مجموعــه گفت و گوهای‬ ‫تــوران میرهــادی هــم در کتــاب دیگری با اســم‬ ‫«گفــت و گوهای زمان» چاپ شــده اســت که در‬ ‫آن هــم از زندگی اش حرف می زند و هم از ســبک‬ ‫کاری و اندیشــه هایش‪ .‬پیوســت پیــک هم که در‬ ‫روز تشــییع جنــازه او دســت عده زیــادی از مردم‬ ‫بــود‪ ،‬گفت و گویــی بــا او در مورد مــادری کردن‬ ‫خودش بــرای فرزندانش اســت‪.‬‬

‫پری رخ دادستـان‬ ‫چهره ماندگار روان شناسی‬ ‫بازگشت از ژنو‬

‫«خانم دادســتان‪ ،‬تزی با نتایج عالی به دانشــگاه‬ ‫ارائه داده اند که در آرشــیو روان شناســی دانشگاه‬ ‫ژنــو به چاپ خواهدرســید و مــن هــم از این اثر‬ ‫در کتابی که در دســت نگارش دارم‪ ،‬اســتفاده کرده‬ ‫ام‪ .‬خیلی خوشــحالم که ایشــان بــه لطف حمایت‬ ‫های شــما بتوانند تحقیقاتشــان را در ایــران ادامه‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪44 Kheradmand‬‬


‫‪  43 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪43 Kheradmand‬‬


‫دهخدا به غیر از لغت نامه ‪ -‬که بزرگترین و پرارزش ترین اثر دهخدا است ‪-‬‬ ‫کتاب های دیگری را نیز تالیف کرده است که با ارزش ترین آنها پس از‬ ‫لغت نامه کتاب "امثال و حکم" است‪.‬‬

‫نــوم و یقظــه در این کار بــودم ‪ .‬چه بارهــا که در‬ ‫شــب از بســتر برمی خاســتم و پلیته مــی کردم و‬ ‫چیز می نوشــتم‪».‬‬ ‫دهخدا در ســال ‪ 1324‬هجری شمســی میلیونها‬ ‫فیشــی را که در تهیه لغت نامه فراهــم کرده بود‪،‬‬ ‫توســط مجلس شــورای ملی به ملت ایــران هدیه سایر آثار دهخدا‬ ‫کــرد و مجلس نیــز قانونی را تصویب کــرد که این دهخــدا بــه غیــر از لغت نامــه ‪ -‬کــه بزرگترین‬ ‫میراث عظیم چاپ شــود و موسســه ای نیز به نام و پــرارزش تریــن اثر دهخدا اســت ‪ -‬کتــاب های‬ ‫لغــت نامه دهخــدا برای مدیریــت کار چاپ لغت دیگری را نیز تالیف کرده اســت کــه با ارزش ترین‬ ‫نامه و ادامه راه دهخدا تاســیس شود‪ .‬مدتی بعد از آنهــا پس از لغت نامه کتاب "امثال و حکم" اســت‪.‬‬ ‫تصویب طــرح چاپ لغت نامه در مجلس شــورای کتــاب امثال و حکم کتابی اســت کــه در آن همه‬ ‫ضــرب المثل هــا‪ ،‬حکمت هــا‪ ،‬آیــات قرآن‪،‬‬ ‫ملــی‪ ،‬دهخدا فــوت کــرد ‪ .‬از آن زمان به بعد‬ ‫اشــعار‪ ،‬اخبار و احادیثی کــه در زبان‬ ‫کار هماهنگــی ومدیریــت لغت نامه‬ ‫فارسی مصطلح است‪ ،‬جمع آوری‬ ‫به وصیــت خود دهخــدا برعهده‬ ‫شــده انــد‪ .‬دهخدا خــود نقل‬ ‫دکتــر محمــد معین گــذارده‬ ‫می کرد که در کودکی شــبی‬ ‫شــد‪ .‬او کــه خــود فــردی‬ ‫باالی بام خوابیــده بود وبه‬ ‫فرهیخته بــود و در ادبیات‬ ‫یکــی از مثلهای متداول در‬ ‫فارسی تبحر فراوان داشت‬ ‫زبان فارســی می اندیشید‪،‬‬ ‫ و کتاب فرهنگ فارســی‬‫از اســم "مثــل" آگاه نبود‪،‬‬ ‫شــش جلــدی معیــن از‬ ‫همین قــدر درک می کرد‬ ‫آثار گرانبهای اوســت ‪ -‬به‬ ‫که جملــه از نوع کلمات و‬ ‫خوبــی از عهــده ادامــه‬ ‫لغات معمول نیســت‪ ،‬قلم‬ ‫ایــن کار خطیــر برآمد‪ .‬پس‬ ‫برداشــت و چند تا از آن نوع‬ ‫از فــوت دکتر معیــن نیز این‬ ‫یادداشــت کــرد‪ .‬این نخســتین‬ ‫کار به وســیله دکتر ســید جعفر‬ ‫قدمــی بــود کــه وی در راه تدوین‬ ‫شــهیدی و دکتــر دبیــر ســیاقی و‬ ‫امثال و لغات پارســی برداشــت‪.‬‬ ‫دیگــران دنبال شــد و به پایان رســید‪.‬‬ ‫تــا زمانــی که دهخــدا زنده بــود چهار هــزار و هنگامی که دهخــدا و یارانش در حال تهیه فیش‬ ‫دویســت صفحــه از لغــت نامــه تهیه شــده بود؛ و یادداشــت برای لغات لغت نامــه دهخدا بودند‪،‬‬ ‫در حالــی که لغت نامــه ای که امروز وجــود دارد اعتماد الدوله قراگزلو کــه در آن زمان وزیر معارف‬ ‫در پنجاه جلد و بیســت و شــش هــزار صفحه به بــود‪ ،‬به دهخدا پیشــنهاد کرد که با توجــه به این‬ ‫چاپ رســیده اســت‪ .‬هم چنین به تازگی ســی‪.‬دی که بــا وســایل امــروزی چــاپ لغت نامه میســر‬ ‫لغــت نامه دهخــدا نیز توســط موسســه دهخدا نیســت و تالیف لغــت نامه کاری بســیار طوالنی‬ ‫که زیرمجموعه دانشــکده ادبیات دانشــگاه تهران اســت‪ ،‬امثال‪ ،‬حکمت ها‪ ،‬احادیث و ‪ ...‬را در کتابی‬ ‫اســت‪ ،‬تولید و عرضه شــده اســت‪ .‬به علت ارزش جداگانــه جمع آوری کند و منتشــر ســازد‪ .‬دهخدا‬ ‫فرهنگــی و علمی لغت نامه و نقــش خطیر آن در نیزاین پیشــنهاد را پذیرفت و به ایــن ترتیب امثال‬ ‫زبان فارســی‪ ،‬از تولیــد و عرضه ســی‪.‬دی یا کتاب و حکــم را در بین ســالهای ‪ 1308‬و ‪ 1311‬به چاپ‬ ‫لغت نامه دهخدا توســط شــرکت ها و اداره های رســانید و در پایــان کتاب فهرســت اعالمی نیز به‬ ‫دیگــر جلوگیــری مــی شــود‪ .‬همچنین بــه تازگی آن افــزود‪ .‬گروهــی خرده گرفتند کــه عنوان کتاب‬ ‫مجلــس در حال بررســی این طرح اســت که کتاب " امثال وحکم" اســت ولــی در طی آن‪ ،‬اصطالحات‬ ‫لغــت نامــه را از قانون حقوق مصنفــان مجزا نگه و کنایــات و اخبــار و احادیثــی که مثل نیســتند‪،‬‬ ‫دارد؛ زیــرا بــر اســاس ایــن قانون‪ ،‬هــر کتابی پس فــراوان آمــده‪ .‬دهخدا بــه نگارنده اظهار داشــت‪:‬‬ ‫از گذشــتن ســی ســال از زمان چاپــش‪ ،‬قابل چاپ من خــود متوجه ایــن نکته بودم‪ ،‬ولــی از انتخاب‬ ‫شــدن توســط هر چاپخانه ای اســت‪ .‬اما به خاطر عنوانــی طویل‪ ،‬نظیر "امثــال و حکم و مصطلحات‬ ‫وضعیــت خــاص لغــت نامه دهخــدا قرار اســت و کنایــات و اخبــار و احادیــث‪ "...‬خــودداری و به‬ ‫‪  42 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪42 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫قانونــی تصویــب شــود که بــر اســاس آن به جز‬ ‫موسســه دهخــدا‪ ،‬هیچ موسســه دیگــری نتواند‬ ‫دســت به تولیــد و توزیع کتاب یا ســی‪ .‬دی لغت‬ ‫نامه دهخــدا بزند‪.‬‬

‫عنوان ســاده "امثال و حکم" اکتفا کــردم‪ .‬راه دیگر‬ ‫هــم حذف اصطالحــات و کنایات و غیــره بود‪ ،‬که‬ ‫اگــر اســتاد بدیــن کار دســت مــی زد‪ ،‬خوانندگان‬ ‫خــود را از فوایــد بســیاری محروم می کــرد‪ .‬نکته‬ ‫دیگر در باب این کتاب‪ ،‬مقدمه نداشــتن آن اســت‬ ‫که اصوالً‪ ،‬اســتاد عالمــه در باب مقدمــه کتابهای‬ ‫خــود احتیاطــی مقــرون به وســواس داشــت‪ .‬در‬ ‫پاســخ ســوال نگارنده‪ ،‬راجع به علت عــدم تحریر‬ ‫مقدمــه برای امثال و حکم اظهار داشــت‪«:‬در زبان‬ ‫فرانســوی هفده لغت پیــدا کردم کــه در فرهنگ‬ ‫عربی و فارســی همه آنهــا را "مثــل" ترجمه کرده‬ ‫انــد ودر فرهنگهای بــزرگ فرانســوی‪ ،‬تعریفهایی‬ ‫کــه بــرای آنها نوشــته انــد‪ ،‬مقنع نیســت و نمی‬ ‫تــوان با آن تعریفــات‪ ،‬آنها را از یکدیگــر تمیز داد‪.‬‬ ‫ناگریز توســط یکی از اســتادان فرانسوی دانشکده‬ ‫حقــوق نامه ای به فرهنگســتان فرانســه نوشــتم‬ ‫واختــاف دقیق مفهوم آن هفده لغت را خواســتار‬ ‫شدم‪ .‬پاســخی که رســید‪ ،‬تکرار مطالبی بود که در‬ ‫لغتهای فرانســوی آمــده بود که به هیــچ وجه مرا‬ ‫اقنــاع نکرد‪ .‬از اینرو از نوشــتن مقدمــه و تعریف‬ ‫مثــل و حکمــت و غیره خودداری کــردم و کتاب را‬ ‫بدون مقدمه منتشــر ساختم‪».‬‬ ‫همان طور که در قبل هم اشــاره شــد‪ ،‬دهخدا به‬ ‫زبان فرانســوی نیز تســلط زیادی داشــت‪ .‬او چند‬ ‫کتاب را از زبان فرانســوی به فارســی ترجمه کرده‬ ‫اســت کــه البته هنوز به چاپ نرســیده انــد‪ .‬از آن‬ ‫جمله کتاب "عظمت و انحطاط رومیان" اســت که‬ ‫نوشته شده توسط "منتســکیو" نویسنده سرشناس‬ ‫فرانســوی اســت‪ .‬کتاب دیگری که دهخدا از زبان‬ ‫فرانسوی به فارســی ترجمه کرده است کتاب "روح‬ ‫القوانین" اســت که این کتاب نیز توســط منتسکیو‬ ‫تالیف شــده است‪ .‬هم چنین اســتاد از آغاز جوانی‬ ‫تا اواخر عمر به تالیف فرهنگ فرانســه به فارســی‬ ‫مشــغول بودند‪ .‬مــوارد ایــن کتاب‪ ،‬شــامل‪ :‬لغات‬ ‫علمــی‪ ،‬ادبی‪ ،‬تاریخی‪ ،‬جغرافیایــی و طبی به زبان‬ ‫فرانســه با معــادل آنها در زبانهای فارســی و عربی‬ ‫اســت‪ .‬مرحوم دهخدا ایــن معادلها را با تتبع دقیق‬ ‫در ســالیان متمــادی از متون امهات کتب فارســی‬ ‫و عربــی اســتخراج کــرده انــد‪ .‬این کتــاب نیز به‬ ‫طبع نرســیده اســت‪ .‬از دیگــر آثار دهخــدا کتاب‬ ‫شــرح حال ابوریحــان بیرونی‪ ،‬تعلیقات بــر دیوان‬ ‫ناصرخســرو قبادیانــی‪ ،‬که بــه ســال ‪1307-1304‬‬ ‫هجری شمســی به طبع رســیده است‪.‬‬ ‫سایت تبیان و دانشنامه رشد‬


‫شــعرای قدیم دشــوار می نماید‪.‬دوم‪ :‬اشعاری است‬ ‫که در آنها تجدد ادبی به کار رفته اســت‪ .‬بســیاری‬ ‫از ادیبان معاصر‪ ،‬مســمط "یادآر ز شــمع مرده یار‬ ‫آر" دهخــدا را نخســتین نمونه شــعر نو به شــمار‬ ‫مــی آورند‪ .‬دهخدا شــعر "یاد آر ز شــمع مرده یاد‬ ‫آر" را در یادبود میرزا جهانگیر خان شــیرازی‪ ،‬مدیر‬ ‫روزنامه صوراســرافیل ســروده است‪.‬‬

‫مبارزات سیاسی دهخدا‬

‫کامــا نو بود و بســیاری از نوشــته هــای امروزی‬ ‫برگرفته از آن ســبک هســتند‪ .‬هم چنین اســتدالل‬ ‫هــا و طعنه هــای سیاســی دهخــدا در دفــاع از‬ ‫مشــروطه در نوع خود بی نظیربــود و تاثیر زیادی‬ ‫در طرفداری مردم از حکومت مشــروطه داشــت‪.‬‬ ‫صوراســرافیل در طــول مــدت انتشــار پنــج بار‬ ‫متوقف شــد‪ .‬وقفــه اول و دوم آن هــردو به خاطر‬ ‫مقــاالت تند و تیز روزنامه بــود و هر دوبار روزنامه‬ ‫برای مدتی منتشــر نشــد‪ .‬پــس از مدتــی روزنامه‬ ‫مجددا توقیف شــد و محل چــاپ روزنامه نیز مورد‬ ‫غــارت و حمله قرار گرفت‪ .‬دفعه چهــارم‪ ،‬وقفه در‬ ‫انتشــار طوالنی شــد و مهمترین دلیــل آن بیماری‬ ‫دهخــدا ذکر می شــد‪ .‬آخرین توقــف در کار چاپ‬ ‫روزنامــه ســه روز قبــل از به توپ بســتن مجلس‬ ‫شــورای ملی بــود‪ .‬پس از حاکم شــدن فضای رعب‬ ‫و وحشــت در جامعه‪ ،‬دهخدا و تقی زاده و ســید‬ ‫جمــال الدین واعظ و تعدادی دیگــر در خانه های‬ ‫نزدیک مجلس شــورای ملی پنهان شــدند‪ .‬سپس به‬ ‫مدت بیســت و پنج روز به عنوان پناهنده سیاسی‬ ‫در ســفارت انگلیس به ســر بردند تــا اینکه باالخره‬ ‫محمــد علی شــاه با هــر تدبیری کــه بــود آنها را‬ ‫از آنجــا بیرون و تبعیدشــان کرد‪ .‬دهخــدا ابتدا به‬ ‫نــزد محمد خــان قزوینــی در پاریس رفــت و پس‬ ‫از مدتــی از آنجا خود را به شــهر ایوردن ســوئیس‬ ‫رســاند و در آنجا نیز ســه شــماره دیگر از روزنامه‬ ‫صوراســرافیل را بــه هــر زحمتی که بــود به چاپ‬ ‫رســاند و با هزار دردســر به تهران فرســتاد‪ .‬مدتی‬ ‫بعد عازم اســتانبول شــد و در آنجا روزنامه فارســی‬ ‫ســروش را به کمک ایرانیان منتشــر کــرد که حدود‬ ‫پانزده شــماره از آن منتشــر شد‪.‬‬ ‫طرفــداری دهخدا از مشــروطه خواهان تا به آنجا‬ ‫بود که وقتی کودتای بیســت و هشــت مــرداد به‬ ‫پیروزی رســیده بود وســربازان شــاه به دنبال دکتر‬ ‫فاطمــی می گشــتند تــا او را دســتگیر کننــد‪ ،‬به‬ ‫خانــه دهخدا ریختند و خانه او را بــرای پیدا کردن‬ ‫دکتــر فاطمی به هم ریختند و چــون او را نیافتند‪،‬‬ ‫دهخدا را بازداشــت کردند و با شکنجه های بسیار‬ ‫ســعی کردند تا حرفی از زیر زبــان آن پیرمرد بیرون‬ ‫بکشــند‪ .‬ســرانجام نیز چون به نتیجه ای نرسیدند‬ ‫پیکــر نیمه جــان او را در داالن خانه اش رها کردند‬ ‫و ســرانجام علی اکبر دهخدا در ســن ‪ 77‬ســالگی‬ ‫جان بــه جان آفرین تســیلم کرد‪.‬‬

‫جاودانگی زبان فارسی گذاشــت‪ .‬امروز در ایران به‬ ‫هــر کتابخانه ای که برویم از میزان مراجعاتی که به‬ ‫لغت نامه می شــود و در جستجوی معنای کلمه یا‬ ‫مطلبی علمی‪ ،‬مجلدات لغت نامــه دهخدا را ورق‬ ‫می زنند‪ ،‬می توانیــم به راحتی ارزش و اهمیت این‬ ‫کتــاب را درک کنیم ‪ .‬همه لغات فارســی و محلی‪،‬‬ ‫نام شــهرها و روســتاها و کلمات علمی و شاخص‪،‬‬ ‫حتی لغات عربــی را می توان در لغت نامه دهخدا‬ ‫یافت‪ .‬در جلوی هر کلمــه ‪ ،‬معنای لغوی آن‪ ،‬موارد‬ ‫اســتعمال ‪ ،‬طرز تلفظ صحیح ‪ ،‬اشــعاری در رابطه‬ ‫بــا آن و بســیاری اطالعات دیگر دربــاره لغت قرار‬ ‫دارد‪ .‬لغت نامه دهخدا هم دایرةالمعارف اســت و‬ ‫هم کتــاب مرجع علوم گوناگــون و هم لغت نامه‪.‬‬ ‫وجــود این کتــاب در هر خانه یــا کتابخانه یا جای‬ ‫دیگــری نعمتــی بزرگ محســوب می شــود‪ .‬لغت‬ ‫نامه ای که دهخدا پنجاه ســال‪ ،‬یعنی بیشــتر عمر‬ ‫خــود را صــرف آن کرد‪ ،‬از پایه ســه چهــار میلیون‬ ‫فیشــی بنیان یافته اســت که دهخدا شــب و روز‬ ‫بــه جمع آوری آنها مشــغول بوده اســت‪ .‬به گفته‬ ‫خــود او و نزدیکانــش‪ ،‬وی هیــچ روزی از کار فیش‬ ‫بــرداری بــرای لغت نامه غافل نشــد مگــر دو روز‬ ‫به خاطــر فوت مــادرش و دو روز به خاطر بیماری‬ ‫ســختی که داشت‪.‬‬ ‫فکر ایجــاد لغت نامــه ای جامع کــه هم معنای‬ ‫تمام لغات فارســی را داشته باشــد و هم اطالعات‬ ‫الزم دربــاره همــه چیــز را بــه خواننــده بدهد‪ ،‬از‬ ‫همان زمان که دهخــدا در یکی از قرای چهارمحال‬ ‫بختیــاری منزوی بــود به ذهنش خطور کــرده بود‪.‬‬ ‫آن طــور که آگاهان نوشــته انــد‪ ،‬وی چند میلیون‬ ‫فیــش از روی متــون معتبــر اســتادان نظــم و نثر‬ ‫فارســی و عربی‪ ،‬لغــت نامه های چاپــی و خطی‪،‬‬ ‫کتــب تاریــخ و جغرافیا‪ ،‬طــب‪ ،‬ریاضی‪ ،‬هندســه‪،‬‬ ‫هیات‪ ،‬حکمــت‪ ،‬کالم‪ ،‬فقه و ‪ ...‬فراهــم آورده بود‪.‬‬ ‫البتــه نقل می کنند که او بیشــتر یادداشــت ها را‬ ‫از ذهن خود می نوشــته اســت ‪ .‬خود وی در یکی‬ ‫از یادداشــتهای پراکنــده اش بــرای لغــت نامه می‬ ‫نویســد‪« :‬همه لغات فارســی زبانان تا کنون احیا و‬ ‫در جایی جمع آوری نشــده و چه بسا لغات زیادی‬ ‫اســت که در کتب دیگر‪ ،‬خصوصا در اشــعار آمده‬ ‫اســت که ما آنها را در اینجا نقل کــرده ایم‪ .‬ولی از‬ ‫ســوی دیگر هزاران لغت فارســی وغیر فارســی در‬ ‫تــداول به کار می رود که تاکنون کســی آنها را گرد‬ ‫نیاورده یا اگر گرد آورده به چاپ نرســانیده اســت‪.‬‬ ‫مــا بســیاری از این لغــات را به تدریــج از حافظه‪،‬‬ ‫نقــل و ســپس آنها را الفبایــی کرده ایــم؛ ولی باید‬ ‫دانســت که بــرای به خاطــر آوردن چندیــن هزار‬ ‫کلمــه و الفبایی کــردن آن عمر هفــت کرکس می‬ ‫بایــد‪ ...‬و این کار بــه هیچ فصل و قطعــی‪ ،‬بیرون‬ ‫از بیماری صعب چنــد روزه و دو روز رحلت مادرم‬ ‫ رحمــه الله علیها‪ -‬تعطیل نشــد و بــه جز اتالف‬‫دقایقــی چند بــرای ضروریات حیــات در روز‪ ،‬می‬ ‫توانم گفت که بســیار شــبها نیز‪ ،‬در خواب و میان‬

‫وقتــی دهخدا از ســفر بالکان بازگشــت‪ ،‬انقالب‬ ‫مشــروطه کم و بیش آغاز شــده بود‪ .‬او که همیشه‬ ‫به فکر پیشــرفت و ترقی مملکت خود بود‪ ،‬انقالب‬ ‫مشروطه را راه مناســبی برای رسیدن به این هدف‬ ‫مــی دیــد‪ .‬او در آغاز ورود به ایــران‪ ،‬از طرف امین‬ ‫الضرب مهدوی به عنوان معاون و مترجم" موســیو‬ ‫دوبــروک" مهندس بلژیکی اداره شوســه خراســان‪،‬‬ ‫اســتخدام شــد‪ .‬از همین زمان دیگران از نامه های‬ ‫اداری و نحوه کار دهخدا‪ ،‬استعدادهای او‪ -‬خصوصا‬ ‫اســتعدادش در نویسندگی را شناخته بودند‪.‬‬ ‫شــش ســال بعد‪ ،‬دهخدا از طرف میــرزا جهانگیر‬ ‫خان شــیرازی و میرزا قاســم خان تبریزی به عنوان‬ ‫نویســنده ای در روزنامــه صوراســرافیل‪ ،‬به تهران‬ ‫دعوت شــد‪ .‬ورود دهخدا به روزنامه صوراســرافیل‬ ‫در واقــع آغــاز فعالیتهــای سیاســی دهخــدا بود‪.‬‬ ‫ایــن روزنامه کــه در حقیقت یک هفتــه نامه بود‬ ‫نــه ماه پــس از اعالم مشــروطیت‪ ،‬روز پنج شــنبه‬ ‫هفدهــم ربیــع االول ســال ‪ 1325‬قمــری در محل‬ ‫کتابخانــه تربیــت واقــع در خیابان ناصــری تهران‬ ‫منتشــر شــد‪ .‬صوراســرافیل یکی از اساســی ترین‬ ‫ســاح های مشــروطه خواهــان بود که تیــراژ هر‬ ‫شــماره آن حدود بیســت و چهار هزار نسخه بود‪.‬‬ ‫ایــن روزنامه به طــرزی ماهرانه بــرای اولین بار در‬ ‫ایران توانســته بود طنز و اخبار و مقاالت سیاسی و‬ ‫نیازهــای مردم آن زمان را به طــرزی دلپذیر و مردم‬ ‫پســند در قالب یــک روزنامه چاپ کند‪ .‬شــاید این‬ ‫اولیــن روزنامه ایران بود که مــردم کوچه و بازار نیز‬ ‫آن را مــی خواندند‪ .‬آن زمان مــردم تهران به غیر از‬ ‫شــاهنامه خوانی و افســانه گویی و کارهایی از این‬ ‫قبیل ســرگرمی دیگری به نام روزنامــه خواندن نیز‬ ‫داشــتند‪ .‬مردم دسته دسته می نشســتند و با شور‬ ‫و شــوق از کــودکان روزنامه فروش روزنامــه ای را‬ ‫می خریدند که هم نیازها و مشکالتشــان را مطرح‬ ‫مــی کــرد و هــم مایــه تفریحشــان بــود‪ .‬از میان‬ ‫مطالــب این روزنامــه آنچه بیش از همــه طرفدار لغت نامه دهخدا‬ ‫داشــت و باعث شهرت روزنامه شــده بود‪ ،‬ستونی همــان گونه که پیداســت‪ ،‬لغت نامــه مهم ترین‬ ‫به نــام "چرنــد و پرند" بود کــه با امضــای "دخو" و اساســی تریــن اثــر دهخــدا ‪ -‬حتــی مهمترین‬ ‫بــه چاپ می رســید و نویســنده آن دهخــدا بود‪ .‬اثر نویســندگی معاصر اســت و بیشــتر شــهرت و‬ ‫نوشــته های دهخدا در ســتون چرنــد و پرند از دو احترامی که دهخدا داراســت‪ ،‬بــه خاطر لغت نامه‬ ‫نظر قابل توجه اســت‪ :‬اوال ســبک نوشــتار دهخدا ی اوســت‪ .‬بنا به باور بســیاری‪ ،‬چنیــن کار بزرگ و‬ ‫در ایــن مقــاالت‪ ،‬که می توان آن را ســبک جدیدی چنین ســرمایه گذاری عظیمی را برای زبان فارسی‪،‬‬ ‫در نگارش فارسی دانســت و بنا به تایید بسیاری از به غیــر از دهخدا تنها فردوســی انجــام داده بود‪.‬‬ ‫مورخین‪ ،‬ســبک نگارش او در چرند و پرند ســبکی تالیف لغت نامــه دهخدا تاثیر بزرگی در پایداری و‬ ‫‪  41 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪41 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫روز ‪ 8‬اســفند ‪ 1334‬عالمــه علی‌اكبــر دهخــدا‬ ‫روزنامه‌نــگار دانشــمند و صاحــب لغت‌نامه‬ ‫دهخدا كه از ســران مشروطیت و نماینده‬ ‫ادوار اولیــه مجلس شــورای ملی بود در‬ ‫سن ‪ 78‬ســالگی درگذشت‪.‬‬ ‫دهخــدا از خبــره تریــن و فعال‬ ‫ترین اســتادان ادبیات فارســی در‬ ‫روزگار معاصــر بود که بزرگترین‬ ‫خدمت به زبان فارســی در این‬ ‫دوران را انجــام داد‪ .‬لغت نامه‬ ‫بزرگ دهخدا کــه در بیش از‬ ‫پنجــاه جلد به چاپ رســیده‬ ‫اســت و شــامل همه لغات‬ ‫زبان فارســی با معنای دقیق‬ ‫و اشــعار و اطالعاتــی درباره‬ ‫آنهاســت و کتــاب امثــال و‬ ‫حکم که شــامل همــه ضرب‬ ‫المثــل ها و احادیث و حکمت‬ ‫ها در زبان فارســی اســت خود‬ ‫به تنهایی نشــان دهنــده دانش‬ ‫و شــخصیت علمی اســتاد دهخدا‬ ‫هســتند‪ .‬دهخــدا بــه غیــر از زبان‬ ‫فارســی به زبانهای عربی و فرانســوی‬ ‫هم تســلط داشــته و فرهنگ فرانســوی‬ ‫به فارســی او نیز هم اکنون در دســت چاپ‬ ‫می باشــد‪ .‬دهخدا عالوه بر این که دانشــمند و‬ ‫محقــق بزرگی بود مبارز کوشــایی نیــز در انقالب‬ ‫مشــروطه محســوب می شــد‪ .‬او مبــارزه را از راه‬ ‫علوم دینی مشــغول‬ ‫نوشــتن ادامه مــی داد و مطالب خــود علیه رژیم تدریس زبان عربی و‬ ‫مســتبد قاجــار را در روزنامه صور اســرافیل که از بود‪ .‬اســتاد دهخــدا غالبــاً اظهار می کــرد که هر‬ ‫روزنامــه های پرفروش آن زمان بــود چاپ می کرد‪ .‬چــه دارد‪ ،‬در نتیجــه تعلیــم آن بــزرگ مــرد بوده‬ ‫لغــت نامه که بزرگتریــن و مهمترین اثر دهخدا اســت‪ .‬بعدها که مدرسه سیاســی در تهران افتتاح‬ ‫محســوب می شود ‪ 45‬تا ‪ 50‬ســال از وقت دهخدا شــد‪ ،‬دهخدا در آن مدرسه مشغول تحصیل گردید‬ ‫را گرفــت‪ .‬یعنــی ســالها بیــش از آنچه کــه حکیم و با مبانی علوم جدید و زبان فرانســه آشــنا شــد‪.‬‬ ‫ابوالقاســم فردوســی صرف شــاهنامه خــود کرد‪ .‬معلــم ادبیات فارســی آن مدرســه محمد حســین‬ ‫لغــت نامــه نه تنها گنجینــه ای گرانبها بــرای زبان فروغــی‪ ،‬موســس روزنامــه "تربیت" و پــدر ذکاء‬ ‫فارســی اســت‪ ،‬بلکه معانی و تفســیرات و شروح الملــک فروغــی بــود که گاهــی اوقــات‪ ،‬تدریس‬ ‫تاریخــی بســیاری از کلمات عربی را نیز داراســت‪ .‬کالس ادبیــات را بــه عهــده دهخدا می گذاشــت‪.‬‬ ‫دهخدا ســال ‪ 1257‬خورشــیدی در تهــران متولد چــون منــزل دهخدا در جــوار منزل مرحــوم آیت‬ ‫شــد‪ .‬گر چه اجــدادش قزوینی بودنــد‪ ،‬ولی پدرش الله حاج شــیخ هــادی نجم آبادی بــود؛ وی از این‬ ‫"خان بابــا خان" که از مالکان متوســط قزوین بود‪ ،‬حســن جوار اســتفاده کامل مــی برد و بــا وجود‬ ‫پیــش از والدت وی از قزوین به تهران آمد و در این صغر ســن مانند اشخاص ســالخورده از محضر آن‬ ‫شــهر اقامت گزید‪ .‬ده ســاله بود که پــدرش فوت بزگــوار بهره منــد می گشــت‪ .‬در همیــن ایام به‬ ‫کــرد و فردی به نام میرزا یوســف خان قیم او شــد تحصیــل زبــان فرانســه پرداخــت و پــس از درس‬ ‫‪ .‬دو ســال بعد میرزا یوســف خان نیز در گذشت و خوانــدن در آن مدرســه‪ ،‬بــه خدمــت وزارت امور‬ ‫اموال پدر دهخدا به فرزندان یوســف خان رســید‪ .‬خارجــه در آمد‪ .‬ســال ‪ 1281‬شمســی هنگامی که‬ ‫در آن زمــان یکــی از فضــای عصر به نام شــیخ ‪ 24‬ســال داشــت‪،‬معاون الدوله غفاری که به وزیر‬ ‫غالمحســین بروجردی از دوستان خانوادگی دهخدا مختاری ایران در کشــورهای بالکان منصوب شــده‬ ‫کار تدریــس او را بــه عهــده گرفــت و دهخــدا بود‪ ،‬دهخــدا را با خود به اروپا برد و اســتاد حدود‬ ‫تحصیالت قدیمــه را در نزد وی آموخت‪ .‬وی مردی دو ســال و نیــم در اروپا و بیشــتر در وین پایتخت‬ ‫مجرد بود‪ ،‬و حجره ای در مدرســه حاج شیخ هادی اتریش اقامت داشــت ‪ .‬وی در آنجــا فراگیری زبان‬ ‫(در خیابان شــیخ هادی کنونی) داشت که در آن به فرانســه و معلومات جدیــد را تکمیل کرد‪.‬‬ ‫‪  40 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪40 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫مراجعت دهخــدا به ایران مقارن بــا آغاز دوران‬ ‫مشــروطیت بود‪ .‬حــدود ســال ‪ 1325‬هجری‬ ‫قمری (نهم خرداد ‪ 1286‬هجری شمســی)‬ ‫بــا همــکاری مرحــوم جهانگیرخــان‬ ‫و مرحــوم قاســم خــان‪ ،‬روزنامــه‬ ‫صوراســرافیل را منتشــر کــرد‪ .‬این‬ ‫روزنامــه از جراید معروف و مهم‬ ‫صدر مشــروطیت بــود‪ .‬جذاب‬ ‫ترین قسمت آن روزنامه ستون‬ ‫فکاهــی بــود کــه بــا عنوان‬ ‫"چرنــد و پرند" به قلم اســتاد‬ ‫و بــا امضــای "دخو" نوشــته‬ ‫می شــد‪ .‬ســبک نــگارش آن‬ ‫در ادبیات فارســی بی سابقه‬ ‫بــود و مکتب جدیــدی را در‬ ‫عالــم روزنامــه نــگاری ایران‬ ‫و نثــر معاصر پدیــد آورد‪ .‬وی‬ ‫مطالب انتقادی و سیاسی را با‬ ‫روش فکاهــی طی مقاالت خود‬ ‫در آن زمان منتشــر می کرد‪ .‬پس‬ ‫از تعطیلی مجلس شــورای ملی در‬ ‫دوره محمد علی شــاه‪ ،‬آزادیخواهان‬ ‫ناچار از کشــور خارج شــدند‪ .‬دهخدا‬ ‫نیز به اســتانبول و از آنجا بــه اروپا رفت‪.‬‬ ‫وی در پاریــس با عالمه قزوینی معاشــر بود‪.‬‬ ‫ســپس به ســوئیس رفت و در "ایوردن" سوئیس‬ ‫نیز سه شــماره از "صوراســرافیل" را به کمک میرزا‬ ‫ابوالحســن خــان پیرنمــا (معاضد الدوله) منتشــر‬ ‫کــرد‪ .‬آنــگاه دوبــاره به اســتانبول رفته و در ســال‬ ‫‪ 1327‬هجری قمری با مســاعدت جمعی از ایرانیان‬ ‫مقیــم ترکیه ‪ ،‬روزنامه "ســروش" را به زبان فارســی‬ ‫منتشرکرد‪.‬‬ ‫در دوران جنــگ جهانــی اول دهخــدا در یکی از‬ ‫روســتاهای چهارمحال بختیاری منــزوی بود و پس‬ ‫از جنــگ به تهران باز گشــت؛ از کارهای سیاســی‬ ‫کنــاره گرفت و به خدمات علمی و ادبی و فرهنگی‬ ‫مشغول شــد‪ .‬مدتی ریاســت دفتر (وزارت معارف‪،‬‬ ‫ریاســت تفتیــش وزارت عدلیه‪ ،‬ریاســت مدرســه‬ ‫علوم سیاسی و ســپس ریاست مدرسه عالی حقوق‬ ‫و علوم سیاســی تهــران به او محول گردیــد‪ ،‬تا این‬ ‫که ســه چهــار روز قبــل از شــهریور ‪ 1320‬و خلع‬ ‫ســلطنت رضاخان‪ ،‬از ریاســت آنجا معزول شــد و‬ ‫از آن زمــان تــا پایان حیاتش بیشــتر بــه مطالعه و‬ ‫تحقیق و تحریر مصنفات گرانبهای خویش مشغول‬ ‫بــود‪ .‬دهخدا گاه برای تفنن‪ ،‬شــعر نیز می ســرود؛‬ ‫امــا شــاعری حرفه اصلــی او نبــود‪ .‬منظومه های‬ ‫معدودی از او توســط دکتر محمد معین گردآوری‬ ‫شــده اســت‪ .‬دکتر محمد معیــن‪ ،‬اشــعار دهخدا‬ ‫را بــه دو دســته تقســیم مــی کند که عبارتســت‬ ‫از‪:‬نخست‪،‬اشــعاری که به ســبک متقدمان سروده‬ ‫اســت و بعضی از آنهــا دارای جزالت (فصاحت) و‬ ‫اســتحکامی اســت که تشــخیص آنها از گفته های‬


‫درآمدزایی داشــته باشد‪.‬‬ ‫شــاید برای شــما هم جای ســئوال باشــد که چرا‬ ‫ایــن روزهــا این همــه کلیــپ راهی شــبکه های‬ ‫مختلــف ماهــواره ای می شــود آنهم بــا موزیک‬ ‫هایــی که بســیاری از آنها واقعاً حرفــی برای گفتن‬ ‫ندارنــد و صرفاً فرصتی برای نمایــش خواننده مورد‬ ‫نظر اســت‪ .‬وحدانی با اشــاره به حضــور برخی از‬ ‫خواننــده هــا در ماهــواره و ارائه کارهای شــش و‬ ‫هشــت به ایــن نکته اشــاره می کند که بســیاری‬ ‫از خواننــده هــا بــه محــض اینکه یــک کلیپ در‬ ‫ماهــواره پخش مــی کنند به یکبــاره قیمت حضور‬ ‫آنهــا در مجالــس چندین برابر می شــود‪ .‬او در این‬ ‫مــورد بــه خواننده ای اشــاره می کند کــه با وجود‬ ‫اینکــه در میان خواننده هــای مجالس به یک برند‬ ‫تبدیــل شــده امــا هر چنــد ماه یــک کلیــپ را با‬

‫نقطــه ای ممکن اســت آنهــا بــا محدودیت هایی‬ ‫رو بــه رو باشــند به لحــاظ اجــرا و کار به حضور‬ ‫نیروهــای انتظامــی و البته گاهی هــم خودجوش‬ ‫برســد‪ .‬در این دســت از موارد وســایل گروه ضبط‬ ‫می شــود و بعد از کلــی جریمه و البتــه با گرفتن‬ ‫تعهــد و ‪ ...‬با جریمه نقدی به آنهــا بازگردانده می‬ ‫شود‪.‬‬ ‫اما این همه مشــکالت یک گروه موســیقی‬ ‫مجالس نیســت‪ .‬وحدانــی به مواردی اشــاره‬ ‫مــی کند کــه حضــور در ایــن مجالــس را به‬ ‫یکــی از ســخت ترین کارهــای دنیــا تبدیل می‬ ‫کند‪« .‬در بســیاری از مراســم ها ما براســاس‬ ‫برداشــتی کــه از مجالــس و میهمــان هــا‬ ‫داریــم آهنگ های خود را بــرای اجرا در آن‬ ‫مراســم انتخاب مــی کنیم امــا گاهی بعضی‬

‫موسســه از هر‬

‫مجلــس اســت»‪.‬‬

‫درآمد حضور یکی دو ساعته این خوانندگان در یک‬

‫مراسم عروسی برابری می کند با یک سانس اجرای‬ ‫خواننده های رسمی و مجاز در سالن های میالد‪.‬‬

‫هزینــه بــاال تهیه می کنــد و راهی شــبکه ها می‬ ‫کنــد تا بــا این روش نــه تنها همچنــان روی بورس‬ ‫باشــد‪ ،‬بلکه به محض اینکــه کاری از او به اصطالح‬ ‫در مجالس هیت شــد او هم قیمت خــود را باالتر‬ ‫ببــرد‪( .‬حمیــد –ا) خواننده مورد نظــر که از همان‬ ‫ابتدا در مجالس حضور داشــت بعد از اولین کلیپ‬ ‫موفــق خودش قیمت حضور در مجالــس را از ‪700‬‬ ‫هــزار تومان بــه ‪ 5‬میلیون تومــان تغییر داد‪.‬‬ ‫دیگــر خواننــده ایــن عرصه کــه ایــن روزها پول‬ ‫خوبــی از حضــور در مجالــس بــه جیب مــی زند‬ ‫(امید – ج) اســت کــه می گویند بــرای حضور در‬ ‫هر مراســم عروســی ‪ 10‬میلیــون تومــان دریافت‬ ‫می کند و البته حســابی هم ســرش شــلوغ اســت‬ ‫و هفته ای نیســت که دو یا ســه برنامــه برای اجرا‬ ‫نداشــته باشــد یا (م – اســدی) دیگــر خواننده ای‬ ‫کــه با یک کلیپ کــه آهنگ آن را یکــی از بهترین‬ ‫تنظیم کننده های ایران و برادرش برای او ســاختند‬ ‫توانســت یک شــبه به خواننده ای تبدیل شــود که‬ ‫مــی گفتند بــرای حضور در هر مراســم عروســی‬ ‫کمتــر از ‪ 15‬میلیون تومــان نمی گیرد‪.‬‬ ‫درآمد حضور یکی دو ســاعته ایــن خوانندگان در‬ ‫یک مراســم عروســی برابری می کند با یک سانس‬ ‫اجرای خواننده های رســمی و مجاز در ســالن های‬ ‫میــاد‪ .‬البتــه بــدون دغدغه مجــوز و هــزار جور‬ ‫زحمت و تــاش برای گرفتن مجــوز و غیره‪.‬‬

‫مصائب یک مجلس گرم کن‬

‫از میهمــان هــا که حتی ممکن اســت در حالت‬ ‫عــادی نباشــند از مــا درخواســت آهنگی می‬ ‫کننــد که یا مــا تمرین نکرده ایم و یــا اص ًال در‬ ‫توانایی ما نیســت اجرای آن آهنــگ‪ .‬به طور‬ ‫مثال در یکی از مجالــس یکی از میهمان ها‬ ‫از من درخواســت آهنگی محلی با گویشی‬ ‫خاص داشــت که نــه من و نــه هیچ یک‬ ‫از اعضــای گروه تا به حال بــا این گویش‬ ‫آهنگــی را اجــرا نکــرده بودیــم‪ .‬از این‬ ‫ســت موارد گاهی باعث می شــود که‬ ‫کار حتــی بــه درگیری لفظــی و غیره‬ ‫هم بکشد»‪.‬‬ ‫از وحدانــی در مــورد موسســات‬ ‫خدمــات مجالس و نحوه و شــیوه‬ ‫کارشــان می پرســیم «موسسات‬ ‫تشــریفات و یا خدمات مجالس‬ ‫معمــوالً بــا یــک ســری از‬ ‫خواننــده ها قــرار دارند‪ .‬البته‬ ‫این قراردادها بیشتر شفاهی‬ ‫ا ست ‪.‬‬ ‫طبــق عــرف خواننــده‬ ‫هایی کــه از طریــق این‬ ‫موسســات بــه مجالس‬ ‫دعــوت مــی شــوند‬ ‫بــرای اجــرای برنامــه‬ ‫‪ 80‬درصــد از مبلــغ‬ ‫دریافتی موسســه را‬ ‫بر مــی دارنــد و ‪20‬‬ ‫درصد هــم عادیی‬

‫خواننــده های مجالس هم مانند هر شــغلی برای‬ ‫خود استرس و مشــکالتی دارند‪ .‬در هر جایی و هر‬ ‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫مصائب یک مجلس گرم کن‬ ‫رضا جوکار‬ ‫پای ثابــت تمام میهمانی ها و مراســم عروســی‬ ‫هستند‪ .‬می خواهد عروســی در سالن باشد در باغ‬ ‫یا منزل شــخصی‪ .‬برای آنهایی که بــزن و بکوب در‬ ‫عروســی و تولد و غیره یک اصل مهم اســت‪ ،‬گروه‬ ‫موزیک که از آن به اشــتباه به عنوان گروه ارکســتر‬ ‫یــاد می شــود یکــی از بخش های مهــم و دغدغه‬ ‫هــای اصلــی تــدارک مراســم اســت‪ .‬همــه لذت‬ ‫عروســی و مراســم را به گروه موزیک آن می دانند‪.‬‬ ‫شــما هر چقدر هم که برای مراســم عروسی خود‬ ‫هزینــه کنیــد اگر گــروه موزیــک شــما نتواند به‬ ‫اصطــاح مجلس شــما را گــرم کند و شــب خوبی‬ ‫را برای میهمانان بســازد در واقــع انگار کاری انجام‬ ‫نداده اید و به چشــم کســی نمی آیــد‪ .‬نیازمندی‬ ‫هــای روزنامه را که نگاه مــی کنی وقتی به صفحه‬ ‫خدمات مجالس می رســی انواع و اقســام آگهی‬ ‫هایــی را مــی بینی با عنــوان گــروه هنری و‬ ‫موزیک مجالــس‪ .‬از ‪ 200‬هزار تومان گرفته تا‬ ‫قیمت های چنــد میلیونی هزینه ای اســت‬ ‫که گــروه هــای موزیک بــرای یــک اجرای‬ ‫دو ســه ســاعته از شــما می گیرند تا در حد‬ ‫وســع شــان گرمابخش مجالس شــما باشند‪.‬‬ ‫بــا آقای وحدانــی یکی از خواننــدگان قدیمی‬ ‫این صنف که ســال هاســت خــاک صحنه این‬ ‫مراســم ها رو خــورده و حاال برای خــودش مدیر‬ ‫برنامــه ای هــم دارد و البته چند ســالی می شــود‬ ‫کــه فقــط در تاالرها و هتــل ها به اجــرای برنامه‬ ‫مــی پردازد دربــاره چگونگی ورودش بــه حرفه ای‬ ‫پرســیدیم که در اصطالح عامیانه به آن خالتور می‬ ‫گوینــد و قدیمی تر ها بــه آن مطرب‪.‬‬

‫عشق به خوانندگی مهندس و غیره‬ ‫نمی شناسد‬

‫کــه صدای خوبی هم داشــتند و البته پشــتوانه ای‬ ‫به لحــاظ مالی برای تولید آلبوم نداشــتند در پیش‬ ‫گرفتنــد‪ .‬راهی که البته برای رســیدن بــه پول زیاد‬ ‫در آنهــم باید پشــتوانه مالی خوبید اشــته باشــی‪،‬‬ ‫مگــر اینکه صرفــاً به فکر امرار معاش باشــی‪.‬‬

‫ستاره ای که از مجالس شروع کرد‬

‫وحدانــی بــه زمانی اشــاره می کند که بســیاری‬ ‫از خواننــده های نســل اول پاپ هــم از همین راه‬ ‫به تولید آلبوم و حضور در صدا و ســیما رســیدند‪.‬‬ ‫از اجراهــای (ش‪ -‬ع) خواننــده ای که بعدها راهی‬

‫خــارج از کشــور شــد و (ا‪-‬ک) خواننــده ای کــه‬ ‫صدایش بی شــباهت بــه یکی از خواننــدگان قبل‬ ‫از انقــاب و لس آنجلســی نبــود گفت کــه اولی‬ ‫اســتعدادش او را به یک ســتاره در موســیقی ایران‬ ‫تبدیل کرد و دومی هم توســط یکی از آهنگسازان‬ ‫در یک مجلس عروســی کشف شــد و بدون تست‬ ‫خواننده صدا و ســیما شــد‪.‬‬ ‫اگرچــه گفته مــی شــود بســیاری از خوانندگان‬ ‫رســمی پاپ همین حاال هــم ‪ .......‬افتخار میهمانان‬ ‫را میهمــان می کنند‪.‬‬

‫بســیاری از خواننــدگان و نوازندگان ایــن گروه ها‬ ‫نســبت به این واژه حساســیت دارند‪« .‬من حقیقتاً‬ ‫احســاس خوبی نســبت به خالتور نــدارم و همان‬ ‫کلمــه مطــرب را ترجیح می دهم‪ ،‬چــرا که مطرب‬ ‫از طــرب می آید و معنی شــادی می دهد‪ .‬مطرب‬ ‫یعنی اســم فاعل طرب؛ یعنی شــادی آور و به نظر‬ ‫من شــاد کردن مردم هم زیباســت»‪.‬‬

‫هزینه یک گروه موزیک آبرومند‬

‫در مورد هزینه یک گروه موســیقی نســبتاً خوب‬ ‫از او می پرســیم و اینکه چطور برای این دســت از‬ ‫گــروه هــا قیمت گذاری مــی شــود‪« .‬تقریباً هیچ‬ ‫قیمــت مشــخصی بــرای این دســت از گــروه ها‬ ‫در دســت نیســت‪ .‬بعضــی از گروه هــا که هنوز‬ ‫در ابتدای راه هســتند برای کســب تجربه و البته‬ ‫اینکــه معرفــی شــوند حتی بــا مبلــغ ‪ 100‬هزار‬ ‫تومــان هم شــاید راضی به اجرای برنامه شــوند‪.‬‬ ‫اما اگر کســی یک گــروه موســیقی آبرومند با‬ ‫دو خواننده مناســب و یک نوازنــده کیبورد و‬ ‫گیتــار بخواهد ایــن هزینه تقریبــاً ‪ 3‬میلیون‬ ‫تومــان می شــود»‪ .‬از او می پرســیم مبلغی‬ ‫که خــودش بــرای اجرای مراســم مــی گیرد‬ ‫چه قدر اســت «البته بحث مــن جزو انجمن‬ ‫هنرمندان سرگرمی های نمایش هستم و مدیر‬ ‫برنامه دارم هر ســال طبق قول و قرار شــفاهی‬ ‫که بیــن من و مدیر برنامه هایم اســت یک رقمی‬ ‫برای یک ســاعت اجــرای برنامه تعیین می شــود‪.‬‬ ‫امــا خارج از برنامــه هایی که از طریــق او به من‬ ‫معرفــی می شــود من بــه همراه یــک خواننده و‬ ‫یــک نوازنده کیبــورد و یک سیســتم صوتی و یک‬ ‫رقــص نور یــک میلیون تومــان می گیرم کــه البته‬ ‫رقص نور و اجاره سیســتم صوتــی ‪ 200‬هزار تومان‬ ‫برای ما هزینه دارد»‪ .‬از او می پرســیم چرا نســبت‬ ‫بــه ســایر همکارانــش مبلغ کمتــری بــرای اجرای‬ ‫برنامــه در نظر گرفتــه که می گویــد «رقابت زیاد‬ ‫شــده و اگر شــما اسم نباشــی در این کار‪ ،‬برنامه را‬ ‫کس دیگری ممکن اســت بــا ‪ 100‬تومان پایین تر و‬ ‫حتــی با امکانــات بهتر برای خــود کند»‪.‬‬

‫وحدانــی در جــواب این ســئوال که چه شــد به‬ ‫ســمت ایــن حرفــه رفتی مــا را مــی برد به ســال‬ ‫هایی کــه او تمام تالش خود را بــرای ورود به صدا‬ ‫و ســیما کرده بود اما هر بار نتوانســته بود از میان‬ ‫فیلترهــای آن زمــان صدا و ســیما بگــذرد و البته‬ ‫‪ 10‬تا ‪ 20‬میلیون برای هر اجرا‬ ‫دلیــل اصلی آن را هم شــباهت صدایش به یکی از‬ ‫در فضای موســیقی بســیار از خواننده ها هستند‬ ‫خواننده هــای قبل از انقالبی (ع) مــی داند‪ .‬او که‬ ‫مهندس صنایع غذایی اســت و در شرکت خصوصی خالتور یا مطرب؟‬ ‫کــه راه خــود را به رغم شــهرت نصــف و نیمه ای‬ ‫مشغول به کار اســت بعد از همان ابتدای دهه ‪ 70‬از وحدانــی در مــورد احساســش در مــورد واژه که به ســبب همیــن آهنــگ های مجلســی و به‬ ‫و البته در فضایی که حتی در صدا و ســیما هم جز «خالتــور» مــی پرســیم‪ .‬واژه ای کــه از یک کلمه اصطالح شــیش و هشــتی دارنــد پیدا کــرده اند و‬ ‫ســرودهای انقالبی فضایی برای کار موســیقی آنهم روسی گرفته شــده و اینگونه معنی شده؛ موسیقی حضــور در مجالس و میهمانی ها را حتی به گرفتن‬ ‫از نــوع پاپ نبــود راه مجالــس را در پیش گرفت‪ .‬بی ارزش و ســطح پایین و سرگرم کننده‪ .‬واژه ای که مجــوز ترجیح می دهند‪ .‬برای آنهایی کــه ‪..............‬‬ ‫این همان راهی اســت که حتی بســیاری از آنهایی بــه گروه های موزیک عروســی اطالق می شــود و کــه می تواند به اندازه یک خواننده مســتعد مجاز‬ ‫‪  38 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪38 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫محرومیت چندین ســاله میلیون ها آدم از شــنیدن‬ ‫صــدای داوودی یک اســتاد بی نظیر‪.‬‬ ‫به قول «اردشــیر کامکار»‪« ،‬محمدرضا شــجریان»‬ ‫خواننده بزرگی اســت که در این ســال ها‪ ،‬هنر بی‬ ‫عیــب و نقصی را از خود ارائه داده اســت؛ از ریتم‬ ‫و لحــن گرفته تا ارائه تحریرهای متنوع و پیچیده و‬ ‫تلفیق شــعر و موســیقی؛ اما نقش او در هنر ایران‬ ‫فراتــر از یک آوازخوان اســت؛ او به همــراه تعداد‬ ‫زیادی از هنرمندان ســبب شــدند تا موسیقی ایران‬ ‫بــا وجــود تمامــی‬ ‫مشــکالتی که از سر‬ ‫گذارنــد‪ ،‬همچنــان‬ ‫بتوانــد بــه حیــات‬ ‫و موجودیــت خــود‬ ‫پاســخ دهــد‪ .‬جهان‬ ‫بینی منحصر به فرد‪،‬‬ ‫اســتفاده به موقع از‬ ‫خالقیــت هــا و نگاه‬ ‫تحلیلی بــه نیازهای‬ ‫اجتماعی هستند که‬ ‫مــی توانند نــام یک‬ ‫نفر را تــا این حد بر‬ ‫ســر زبان ها بیندازند‬ ‫و برای مدتی طوالنی‬ ‫بر صدر بنشــانند‪ .‬او‬ ‫هیــچ گاه آموختن را‬ ‫کنار نگذاشــت‪.‬‬ ‫محمدرضا شجریان‬ ‫نــه تنهــا از همــه‬ ‫کارهایــی کــه مــی‬ ‫توانســت بــه هنــر‬ ‫آواز آســیب بزنــد‬ ‫دوری کــرد بلکــه در‬ ‫عرصــه فعالیتش که‬ ‫همان هنر موســیقی‬ ‫اســت کارنامه ای از‬ ‫خود برجای گذاشت‬ ‫کــه بــه جــز نیکی‬ ‫نمــی تــوان دربــاره‬ ‫نتیجــه آن ها گفت‪.‬‬ ‫محمدرضا شــجریان‬ ‫یکی از معدود چهره‬ ‫های هنری اســت که‬ ‫توانســته در همــان‬ ‫زمــان زنــده بودنش هــم به تاریــخ راه یابــد و نه رایــت اعــام کرد که دیگــر اجازه پخش صــدای او‬ ‫تنها قله آواز ایران شــود که شــمایش از موســیقی را ندارند‪ .‬رســانه ملی‪ ،‬سال هاســت که بزرگ ترین‬ ‫فراتــر رفتــه و بــه عنــوان چهــره ای آزادی خــواه ناقــض حقوق هنرمندان اســت و «شــجریان» تنها‬ ‫شــناخته شــود‪ .‬او فخر این فرهنگ شــده است و معتــرض آن‪ -‬تاکنــون‪ -‬او ما تاکید کــرد «ربنا»یش‬ ‫بســیاری از مردم حتی آنانی کــه مخاطب حرفه ای هدیه ای اســت بــه ملت ایــران که مشــمول این‬ ‫صدایش نیســتند‪ ،‬قامت سیاســی‪ -‬اجتماعی اش را خواســته نمی شــود (دعایی که آن نیز سال هاست‬ ‫دوســت دارند‪ .‬هر چنــد که او خودش را سیاســی کــه دیگــر پخــش نمــی شــود‪ ).‬او در توضیح این‬ ‫نداند و بارها بگوید‪« :‬من سیاســی نیستم‪ ،‬معترض کارش در گفــت و گویی توضیح داد‪« :‬صدا و ســیما‬ ‫‪  37 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪37 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫سیاســت بد هســتم‪».‬‬ ‫ایــن داغ آن زمانــی پررنــگ تــر می شــود که به‬ ‫این مســئله توجه کنیم در این ســال ها‪ ،‬هیچ کس‬ ‫دلیل مشــخصی برای ممنوع الــکاری او اعالم نکرد‬ ‫و هــر کــس حــدس خــودش را زد؛ مثــا گفتند او‬ ‫خودش مانع پخش صدایش از صدا و ســیما شــده‬ ‫اســت و عجــب دروغ بزرگی‪ .‬او تنها ســال ها قبل‬ ‫از آن انتخابات جنجالی ریاســت جمهوری در نامه‬ ‫ای بــه صــدا و ســیما به دلیــل عــدم رعایت کپی‬

‫بقیه در صفحه ‪56‬‬

‫حتــی یک ریــال هم بــرای تهیــه ایــن آهنگ ها‬ ‫خرج نکــرده بود‪.‬‬ ‫مــن همــه آهنگ ها را بیــرون از محیــط صدا و‬ ‫ســیما خوانده بــودم‪ .‬این کار عــدم رعایت حقوق‬ ‫مــن بود‪ .‬هرچه پیغام می فرســتادم بــاز هم گوش‬ ‫نمــی کردنــد‪ .‬همــه فکر مــی کردند مــن صبح تا‬ ‫شــب در تلویزیون خوابیده ام و بــرای آنها کار می‬ ‫کنم‪ .‬اینها ســبب شــد برای دکتر الریجانی نامه ای‬ ‫بنویســم و در آن نامه عنوان کــردم که با خون دل‬ ‫این هنــر را به اینجا‬ ‫رســانده ایــم‪ .‬ایــن‬ ‫نوارهــا را بــا خــون‬ ‫دل تهیــه کــرده ایم‪.‬‬ ‫شــما اجــازه پخــش‬ ‫اینهــا را بــا تغییراتی‬ ‫که در آنهــا داده اید‪،‬‬ ‫نداریــد و از ایشــان‬ ‫خواســتم که دستور‬ ‫بدهنــد ایــن نوارها‬ ‫پخش نشــود‪( .‬ضمنا‬ ‫در ســال ‪ 565‬نیز به‬ ‫دلیــل ابتذالی که در‬ ‫پخش موســیقی در‬ ‫رادیــو و تلویزیــون‬ ‫آن زمــان انجــام می‬ ‫شــد‪ ،‬نامــه ای بــه‬ ‫مدیــر تلویزیــون‬ ‫وقــت نوشــتم و‬ ‫از او خواســتم کــه‬ ‫دیگــر کارهــای من‬ ‫و صدایــم را پخــش‬ ‫نکنند‪ .‬من همیشــه‬ ‫بــا هنــر مبتــذل‬ ‫مخالــف بــوده و‬ ‫هستم ) ‪.‬‬ ‫در آنجــا گفتــم‬ ‫فقــط اجــازه پخش‬ ‫ربنــا را داریــد‪ .‬زیرا‬ ‫بــرای افطــار مــردم‬ ‫آن را خوانــده ام‪.‬‬ ‫موضــوع تمام شــد‬ ‫ولــی بعــد از چنــد‬ ‫وقــت دیــدم دوباره‬ ‫ایــن کار را انجام می‬ ‫دهنــد‪ .‬ایــن اواخر من دیــدم که ســرود «ای ایران‬ ‫ای ســرای امیــد» که مربوط به کنســرت مــا بود و‬ ‫ربطی به تلویزیون نداشــت را در مناسبت های‬ ‫مختلــف آن را پخش می کنند کــه هیچ ربطی‬ ‫بــه مفاهیــم خــود آن تصنیف هم نــدارد‪ .‬این‬ ‫کار مربــوط به ســال ‪ 57‬و ‪ 58‬اســت و مربوط‬ ‫به االن نیســت‪ .‬به هر حال من شــکایت کردم‬ ‫و حــق هم به من داده شــد و البتــه گفته اند‬


‫زخمی یک ملت‬ ‫حنجره‬ ‫ِ‬

‫سمابابایی‬

‫حــاال درســت‬ ‫‪ 23‬ســال از‬ ‫آخریــن حضــور‬ ‫« محمد ر ضــا‬ ‫در‬ ‫شــجریان»‬ ‫تلویزیــون مــی گذرد‬ ‫و ‪ 9‬ســال از آخریــن‬ ‫حضــورش روی‬ ‫صحنــه کنســرت‪.‬‬ ‫هشــت ســال از‬

‫آخریــن آلبومــی کــه‬ ‫منتشــر کــرد و‬ ‫همین تعداد سال‬ ‫از آخریــن بــاری‬ ‫کــه «ربنا»یــش‬ ‫از صــدا و ســیما‬ ‫پخــش شــد‪ .‬حاال‬ ‫اما درســت دو ســال‬ ‫اســت از آغــاز بیمــاری او‬ ‫می گــذرد‪ .‬دو ســالی که برای‬ ‫دوســتداران او و هر آنکسی‬ ‫کــه دلش بــرای هنــر این‬ ‫ســرزمین می تپد‪ ،‬ســخت‬ ‫گذشته اســت‪ .‬بسیار‪ .‬مثال‬ ‫همیــن هفته گذشــته‬ ‫کــه دوبــاره شــایعه‬ ‫ای دهــان بــه دهــان‬ ‫چرخیــد و بــه فضــای‬ ‫مجــازی راه یافــت کــه‬ ‫بیمــاری او رو به وخامت‬ ‫گذاشــته‪ ،‬لحظــات‬ ‫دشــواری بــر میلیــون‬ ‫هــا ایرانی گذشــت تا‬ ‫ایــن کــه نــوه اش‪ -‬آوا‬ ‫مشــکاتیان‪ -‬و روابــط‬ ‫عمومــی شــرکت دل آواز‬ ‫خبــر را تکذیــب کردنــد و خیلی ها‬ ‫نفســی بــه آســودگی کشــیدند‪.‬‬ ‫همین دو ســال پیــش بود که اســتاد‬ ‫آوازخــوان‪ ،‬چند دقیقــه ای بعد از تحویل‬ ‫ســال نو رو به دوربین نشست و با چشمانی‬ ‫پرامیــد و بــا ادبیاتــی خوش گفــت‪« :‬من با‬ ‫یک میهمان ‪ 15‬ســاله ای ســال هاســت که‬ ‫آشــنا هســتم و دیگر با هم دوســت شده ایم‬ ‫و االن هــم من به خاطــر همان اینجا ایســتاده‬ ‫ام‪ .‬امیــدوارم بــا ایــن میهمــان بتوانیم بــه تفاهم‬ ‫برسیم ان شــاءالله‪ .‬به تفاهم که رســیدیم‪ ،‬راه می‬ ‫افتم می آیم به ســراغ شــما هم میهنــان عزیزم و‬ ‫کارهای هنــری ام را دنبــال خواهم کرد‪ .‬‬ ‫«بیضایــی» آن روز را روزی دانســت که دشــمن‬ ‫عشــق پیروز شــد و غم به نوروز آمد‪ .‬در این میان‬ ‫هم بســیاری از شخصیت های هنری و دانشگاهی‬ ‫و حتی سیاســیون طــراز اول در صفحــات مجازی‬ ‫خــود یا در معدود رســانه هایی کــه در ایام نوروز‬ ‫به فعالیــت شــان ادامه مــی دادنــد‪ ،‬ارادت خود‬ ‫را به خســروی آواز ایران نشــان دادنــد‪ .‬از وزیران‬

‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫بلندپایــه گرفتــه تا نماینــدگان مجلس و بســیاری‬ ‫دیگــر‪ ،‬تا پرونده ممنوع الکاری خســروی آواز ایران‬ ‫بیش از پیش پیچیده شــود و این ســوال شکل گیرد‬ ‫کــه‪« :‬با این میزان ارادت و عالقه ای که به اوســت‪،‬‬ ‫پــس چرا امــکان برگــزاری برنامه توســط او وجود‬ ‫ندارد؟ حاال عید که بیاید‪ ،‬درســت دو ســال اســت‬ ‫که خیلــی ها در انتظار همین هســتند‪.‬‬ ‫درســت اســت که او برگشــته؛ امــا صحبت های‬ ‫اخیر پســرش‪ -‬همایون شــجریان‪ -‬در مصاحبه اش‬ ‫با شــبکه یورونیوز‪ ،‬ایــن امید را دســت نیافتنی تر‬ ‫از قبــل کرده اســت؛ اما آدمی اســت دیگر‪ ،‬به امید‬ ‫زنده اســت‪ .‬بــه این که یک روز دوبــاره مهم ترین‬ ‫هنرمنــد معاصر ســرزمینش را روی صحنــه ببیند‪.‬‬ ‫راســتش را بخواهید در هنر این مــرز و بوم‪ ،‬کمتر‬ ‫هنرمنــدی را می تــوان چــون او یافت کــه تا این‬ ‫اندازه ســتایش شــود و تا این اندازه با مخالفت رو‬ ‫به رو باشد‪.‬‬ ‫بســیاری از هنرمنــدان دیگــر هــم بودنــد کــه‬ ‫ناگزیــر به کوچ شــدند‪ ،‬ســال ها ســکوت کردند و‬ ‫بســیاری شان در ســکوت هم خاموش شــدند؛ اما‬ ‫هیچ کدامشــان چون «محمدرضا شــجریان» تا این‬ ‫انــدازه بر هنر و مردمانشــان تاثیرگــذار نبوده اند‪.‬‬ ‫هنرمند ‪ 77‬ســاله که آثار گرانبهای بســیاری را خلق‬ ‫کرده‪ ،‬گاه خودخواســته و به خاطر شــرایط موجود‬ ‫از فعالیــت کناره گرفت و بیشــتر مواقع صدایش را‬ ‫در حصــر کردند‪ ،‬درســت مثل ‪ 8‬ســال گذشــته که‬ ‫به رغم تمایــل خودش و چراغ ســبز دولت «تدبیر‬ ‫و امیــد» اجــازه برگزاری کنســرت را بــه او ندادند‪.‬‬ ‫صحبــت از ممنوع الــکاری‪ ،‬آن هــم وقتی مهمان‬ ‫ناخوانــده به قول خــودش پانزده ســاله دوباره در‬ ‫وجودش خانه کرده اســت‪ ،‬شــاید دیگــر ضرورتی‬ ‫نداشــته باشــد؛ اما سرنوشــت هرچه بــرای او رقم‬ ‫بزند‪ -‬کــه آرزومندیم بهترین ها باشــد‬ ‫و رهایــی از این مهمان ناخوانــده‪ -‬روزگار خواهد‬ ‫مانــد و تاریــخ به عنوان قاضی عادل ســخت گیری‬ ‫که یادش خواهدماند‪ ،‬بزرگ ترین چهره موســیقایی‬ ‫این کشــور‪ ،‬ســال ها ممنــوع الکار شــد و به قول‬ ‫یار دیرینش‪ -‬حســین علیزاده‪ -‬همــان روزهایی که‬ ‫انــرژی مردمانــش را از او گرفتند‪ ،‬دچار افســردگی‬ ‫شــد و خودش را تســلیم بیماری کرد‪ .‬نت ســکوت‬ ‫امــا زیبنده هیچ هنرمندی نیســت‪ ،‬علی الخصوص‬ ‫هنرمنــدی که به گواه رســانه های جهــان‪ ،‬یکی از‬ ‫مهم ترین هنرمندان موســیقی جهــان و یکی از ‪50‬‬ ‫صــدای برتر جهان اســت‪ .‬زمــان می گــذرد و این‬ ‫روزها هم که آغشــته از غم و مصیبت و خشــونت‬ ‫اســت‪ ،‬خواهــد گذشــت‪ -‬و چه خــوب‪ -‬امــا داغ‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫ی احترامی را از هم تفکیک می‌کند لحظه ای است که فرد بجای‬ ‫مرزی که احترام و ب ‌‬ ‫«ارائه نظر»‪ ،‬با ذهنیت «پیش بردن نظر» بر سر میز مباحثه می‌نشیند‪.‬‬ ‫بخواهیــم به ریشــه یاب ‌ی ایــن موضوع بپردازیم ســر از رفتار هــای تنبیهی که‬ ‫در دوران کودکــی از طــرف خانــواده‪ ،‬مدرســه‪ ،‬و جامعه بر انســان ها تحمیل‬ ‫شــده اســت ســر در خواهیم آورد‪ .‬از دید من انســان ‌ی که خطا نکند به منزل ٔه‬ ‫آن اســت کــه در ترس زندگ ‌ی می‌کنــد‪ .‬جایگزینی کلمه و یــا دو کلم ٔه «حتمی‬ ‫الخطــا» بــا «جایز الخطــا» این ذهنیت را در انســان ها رشــد میدهد که خطا‬ ‫کــردن ربطی به جایــز بودن یا نبودن نــدارد! خطا امری اســت «حتمی» که از‬ ‫بــدو قابلیت حرکت در انســان آغاز و تا لحظه ای که مغز‪ ،‬زبان‪ ،‬چشــم‪ ،‬گوش‪،‬‬ ‫و دیگــر اعضای بــدن کار میکنند خطا نیز آنها را همراهــی خواهد کرد‪ .‬حتمی‬ ‫الخطــا بودن انســان دلیلــ ‌ی برای راحت خطا کردن نیســت‪ .‬به هــر حال نظم‬ ‫زندگ ‌ی فردی و اجتماعی مســتلزم کاهش خطا اســت‪ .‬اما‪ ،‬فلسف ٔه حتمی الخطا‬ ‫بودن انســان باعث میشــود کــه ذهنیت دفاعــی تبدیل به ذهنیــت اصالحی‌‬ ‫بشــود‪ .‬این موضوع در مباحثه نیز تاثیرگذار اســت‪ ،‬زیــرا طرفین مباحثه نیازی‬ ‫بــرای دفــاع ب ‌ی دلیل از نظــرات خود نخواهند دیــد و ذهن ‌ی بازتر بــرای پذیرا‬ ‫بودن نظرات متفاوت خواهند داشــت‪ .‬بنابراین‪ ،‬قبول کردن اشــتباه (به شــرط‬ ‫آنکه توســط اســتدالل ثابت شــود) یک ‌ی دیگر از اصول مباحثه کردن اســت‪.‬‬

‫اصل ‪ :۵‬شنیدن‬

‫یک ‌ی از وظایف طرفین مباحثه شــنیدن و تالش بــرای فهمیدن نقطه نظرهای‬ ‫یکدیگر می‌باشــد‪ .‬درواقع بحث بین دو نفر شــامل ‪ )۱‬ارائ ٔه نظر مســتدل خود‪،‬‬ ‫و ‪ )۲‬شــنیدن نظر مستدل طرف مقابل می‌باشــد‪ .‬اما در بسیاری از مواقع فقط‬ ‫شــاهد آن هســتم که افــراد یا در حــال ارائه نظر خود هســتند و یــا در حین‬ ‫صحبــت های طرف مقابــل به فکر حــرف های ‌ی که می خواهنــد بگویند می‬ ‫باشــند‪ .‬شنیدن یک هنر اســت که نتیج ٔه آن فهم و درک نقطه نظرهای دیگری‬ ‫می‌باشــد‪ .‬صرفا رســیدن یک ســری امواج صوتی از دهان شــخص ‌ی به گوش ما‬ ‫را نمی‌تــوان شــنیدن نامید‪ ،‬بنابراین‪ ،‬هر دو طرف مباحثــه باید تمام تالش خود‬ ‫را برای شــنیدن و بهتر فهمیدن دیگری داشــته باشــند تا بتوانند با درک درست‬ ‫تــری نظرهای مقابل را قبــول و یا رد کنند‪.‬‬

‫کــه از ایــده ای دفاع می‌کنــد ‪ )۱‬بتواند با توجــه به ارائه فرضیه های درســت‬ ‫و قابــل قبول نتیجه ای مســتدل را ارائــه دهد‪ ،‬و ‪ )۲‬بتواند بــه تمام چالش ها‬ ‫و پرســش های ‌ی که از طرف مقابل مطرح می شــوند بطور مســتدل پاســخ گو‬ ‫باشــد‪ .‬تنها در این شــرایط اســت که می‌توان به یک قضاوت درســت از اینکه‬ ‫آیا شــخص توانســته از موضع و نظر خــود دفاع کند یا خیر دســت یافت‪.‬‬

‫اصل ‪ :۹‬تعلیق قضاوت‬

‫در صورتــی که هــر دو طرف مباحثه چه بطور یکســان بتواننــد و چه بطور‬ ‫یکســان نتوانند از نظر و موضع خود با اســتدالل ها و شــواهد درســت دفاع‬ ‫کننــد قضــاوت در مورد موضوع مــورد بحث را باید موقتــاً تعلیق کرد‪.‬‬

‫اصل ‪ :۱۰‬تجدید نظر‬

‫و در آخــر بایــد به این نکته توجه داشــت که قضــاوت در رابطه با اینکه چه‬ ‫کســ ‌ی توانســته بهترین اســتدالل را برای موضوع مورد بحــث ارائه دهد نباید‬ ‫مطلــق و ابدی باشــد و می تواند از طــرف افراد جدید با ایــده های جدید تر‬ ‫مجدد به چالش کشــیده شوند‪.‬‬ ‫اصولــی کــه در ایــن مقالــه خواندید درواقــع بیانگــر اهمیت وجــود یک‬ ‫چارچوب درســت در مباحثه اســت که هــر دو طرف بحث بایــد به آنها مقید‬ ‫باشــند‪ .‬این چارچوب نه تنها مســیر رســیدن به حقیقت و اطالعــات جدید را‬ ‫همراه میســازد‪ ،‬بلکه‬ ‫فضای ســالم و‬ ‫امنی را‬ ‫برای‬

‫اصل ‪ :۶‬پاسخگو بودن مدعی‬

‫در مباحثــه شــخص ‌ی کــه موضوعی را نخســت مطــرح می‌کند و یا بر ســر‬ ‫صحــت و یا عدم صحــت موضوعی ایده هــای جدیــدی را وارد بحث می‌کند‬ ‫ایــن وظیفــه را دارد تا پاســخگوی هر ســئوال ‌ی که از طرف مقابــل مطرح می‬ ‫شــود باشــد‪ .‬درواقع هر نقطــه نظری کــه در مباحثه مطرح می شــود تقریبا‬ ‫همیشــه بــا نظراتی ضد مواجه خواهد شــد کــه هرگونه طفره رفتن از پاســخ‬ ‫گویــی به پرســش های احتمال ‌ی شکســتن یکی از‌اصول مباحثه تلق ‌ی میشــود‬ ‫کــه میتواند بــه اتمام مباحثه منجر شــود‪.‬‬

‫اصل ‪ :۷‬چالش و پاسخ‬

‫هماننــد اصل ششــم کــه در رابطه بــا موظف بــودن به پاســخگویی به هر‬ ‫پرسشــی بود‪ ،‬در اصــل هفتم نیز مطرح کنند ٔه موضوع بایــد آمادگی به چالش‬ ‫کشــیده شــدن از طرف مخالف خود را نیز داشــته باشــد‪ .‬به چالش کشــیده‬ ‫شــدن ممکن اســت در قالب پرســش هــای انتقــادی نیز مطرح شــود که چه‬ ‫بســا دریچه ای را برای دریافــت اطالعات جدید باز کند‪ .‬بنابرایــن‪ ،‬پذیرا بودن‬ ‫هرگونــه پرســش و چالش بســیار در نزدیک کــردن طرفین بــه حقیقت نقش‬ ‫مهم ‌ی را دارد‪.‬‬

‫اصل ‪ :۸‬قضاوت‬

‫طــرح موضوعــات پیچیــده تر‬ ‫مهیا می ســازد‪.‬‬ ‫بــار دیگر نــوروز را به هم ٔه شــما‬ ‫خوبــان تبریــک عــرض می‌کنــم و‬ ‫امیدوارم که امســال سرشــار باشد از‬ ‫شــادی و سالمت ‌ی برای شــما عزیزان‪.‬‬

‫در مباحثــه موضوع مورد بحث زمان ‌ی حل شــده تلق ‌ی خواهد شــد که فردی‬ ‫‪  35 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪35 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫ده اصـل در مبـاحثـه‬ ‫فرشید رشیدی فر‬ ‫‪f a r s h i d r a s h i d i f a r. c o m‬‬ ‫‪rashidifar@hotmail.com‬‬

‫بــا درود و تبریــک نوروز به تمام شــما خوانندگان گرامی‌‪ .‬امید ســال ‌ی همراه‬ ‫با شــادی و ســامت ‌ی را برای همه شــما دوستان دارم‪.‬‬ ‫تصور بســیاری از انســان ها بر این اســت که «بحث کردن» جز اینکه باعث‬ ‫اختــاف و دلخوری بین افراد بشــود ثمر ٔه دیگری نــدارد‪ .‬حتی در محاوره های‬ ‫روزمــره و در نوشــته ها نیــز کم و بیش می شــنویم و می خوانیــم که از دو‬ ‫کلم ٔه «بحث و جدل» به کرات در کنارهم اســتفاده میشــود‪ .‬در واقع دو کلمه‬ ‫ای کــه کامــا به منظــور دو هدف کامــا جداگانه باید اســتفاده شــوند با در‬ ‫کنــار هــم قرار دادن آنها معنــ ‌ی و هدف یک ‌ی را به کل از بیــن برده ایم‪ .‬بحث‬ ‫تبادلی ســازنده بیــن دو نفر اســت که با اســتدالل‪ ،‬منطق‪ ،‬حقیقــت‪ ،‬برهان‪،‬‬ ‫نظریــه‪ ،‬فرضیات‪ ،‬و ســاختار خاص ‌ی همراه اســت و ریشــ ٔه آن عقالنی اســت‪.‬‬ ‫از طرفــ ‌ی دیگــر جدل ارتباطی اســت بیــن دو نفر که بــه منظورهای مختلف‬ ‫اعــم از مذاکره‪ ،‬معامله‪ ،‬ترغیب ســاختن شــخص ‌ی برای انجــام کاری و امثالهم‬ ‫اســتفاده مــی شــود و جایی در جلســات مباحثه ندارد‪ .‬بســیاری از جلســات‬ ‫مباحثه که چه حضورا و چه در تلویزیون شــاهد آن هســتیم نشــانگر آن است‬ ‫کــه بســیاری از مردم در چگونگ ‌ی و روش مباحثه نیاز به آمــوزش دارند‪ ،‬زیرا در‬ ‫اکثر مواقــع مباحثه به مجادله تبدیل میشــود و هیچگونه حقیقتی از موضوع‬ ‫اســتنتاج نمی‌شــود‪ .‬در این مقاله به یک‬ ‫مــورد بحــث‬ ‫الزاماتــی کــه در مباحثه باید‬ ‫ســر ی‬ ‫رعایت شــوند اشار ٔه‬ ‫مختصــر ی‬ ‫کــرده ام‬ ‫کــه امیــد‬ ‫دارم شروعی‬ ‫باشــد بــرای‬ ‫حفــر کــردن‬ ‫بیشتر در این‬ ‫مو ضــو ع‬ ‫کــه‬ ‫بتوانیــم‬ ‫توسط این‬ ‫وســیل ٔه قــوی‬ ‫(عقــل) بــه حقایقی‬ ‫که در ایــن دنیا وجود‬ ‫دارنــد دســت پیــدا‬ ‫کنیم ‪.‬‬

‫اصل ‪ :۱‬جستجوی حقیقت‬

‫بــا توجه به تمایــزی که بین مجادلــه و مباحثه قائل‬ ‫شــدم می‌توان بــه این نکت ٔه بســیار مهم رســید که تنها‬ ‫هــدف مباحثه رســیدن به حقیقت اســت‪ .‬در مباحثه هر‬ ‫دو طــرف باید بــا توجه بــه نظرهای مســتدل و خردگرای‬ ‫قابل دفاع بدنبال حقیقتی باشــند که چه بســا در نزد هیچ‬ ‫کدام از آنها نیســت‪ .‬بنابرایــن‪ ،‬ارائه دیــدگاه های متناوب‬

‫‪  34 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫حــول یک موضــوع مــی تواند برای کشــف حقیقت بســیار مثمر ثمــر واقع‬ ‫شــود‪ .‬مــرز بین مباحثــه و مجادله بســیار باریک اســت بطوریکــه هر لحظه‬ ‫امــکان اینکه مباحثــه به مجادله تغییر شــکل دهد وجــود دارد‪ .‬درنتیجه‪ ،‬آگاه‬ ‫بــودن بــه «هدف مباحثه» در حیــن مباحثه می تواند ما را در مســیر حقیقت‬ ‫هدایت کند‪.‬‬

‫اصل ‪ :۲‬احترام‬

‫هرچند احترام گذاشــتن به کلیت انســان (فردیت‪ ،‬نظر‪ ،‬بــاور‪ ،‬و غیره) کمال‬ ‫تمــدن و همزیســت ‌ی را به ارمغان میــاورد‪ ،‬اما نباید این واقعیــت را کتمان کرد‬ ‫کــه بســیاری از انســان هــا در هنگام مباحثــه با پافشــاری بیش از انــدازه بر‬ ‫نظــر خــود مباحثــه را تبدیل به مجادلــه می کننــد‪ .‬درواقع بــ ‌ی احترامی می‬ ‫توانــد یکــ ‌ی از ثمره هــای مجادله باشــد‪ ،‬اما هیچــگاه ثمر ٔه مباحثه نیســت‪.‬‬ ‫مــرزی کــه احتــرام و ب ‌ی احترامــی را از هم تفکیــک می‌کند لحظه ای اســت‬ ‫کــه فــرد بجای «ارائــه نظر»‪ ،‬با ذهنیت «پیــش بردن نظر» بر ســر میز مباحثه‬ ‫می‌نشــیند‪ .‬همانطور که پیشتر نوشــتم‪ ،‬در مباحثه قرار اســت نظر فقط ارائه‬ ‫شــود‪ ،‬هرچند بســیار محکم بایــد نظر خــود را ارائــه داد امــا از طرف ‌ی دیگر‬ ‫بایــد شــنونده و پذیرای نظرات متفــاوت نیز بود‪ .‬همچنین بایــد توجه کرد که‬ ‫منظور از "محکم" ارائه دادن نظر شــواهد و اســتدالل های قوی اســت که فرد‬ ‫در توشــ ٔه خــود دارد نه صدایی بلنــد و کلماتی تند و نامفهــوم‪ .‬از طرف ‌ی دیگر‬ ‫شــخص ‌ی که شــنوند ٔه نظری متفاوت و مخالف اســت باید بین فــرد و نظر او‬ ‫فرق قائل شــود‪ ،‬بدیــن معن ‌ی که هیچگاه نباید فردیت شــخص مقابــل را زیر‬ ‫ســئوال ببــرد‪ ،‬اما نظــرات او را می توانــد با ارائه اســتدالل و شــواهد قوی به‬ ‫چالش بکشــاند‪ .‬رعایــت همین چند نکته می تواند محیط مباحثــه را همراه با‬ ‫احترام و رشــد همراه سازد‪.‬‬

‫اصل ‪ :۳‬استدالل‬

‫در مباحثــه اصــوال دو اتفاق رخ میدهــد‪ .‬یا نظر و موضع یکــ ‌ی از افراد مورد‬ ‫قبــول طرفیــن بحث واقع میشــود‪ ،‬و یــا نظر و موضــع او به چالش کشــیده‬ ‫میشــود‪ .‬به چالش کشــیده شــدن یک نظر و موضع باعث ارائه بهترین برهان‬ ‫و اســتدالل هایــ ‌ی خواهد شــد که هر دو طــرف بحث آن را مناســب و مکفی‬ ‫بــرای رســیدن به یک نتیجــه گیری دقیق بداننــد‪ .‬از طرف ‌ی دیگــر‪ ،‬قبول کردن‬ ‫یــک نظر و موضع بیشــتر جنبــ ٔه موقتــی دارد و صرفا به منظور فهــم و درک‬ ‫بیشــتر طرف مقابــل صورت می‌گیــرد‪ .‬ارائه بهترین اســتدالل شــرط اصل ‌ی در‬ ‫مباحثــه می‌باشــد کــه طرفین مباحثه بــا در نظــر گرفتن یک ســری مالک ها‬ ‫مباحثــه را در چارچوبی درســت پیش خواهنــد برد‪ .‬این مالک هــا را به چهار‬ ‫بخش زیر تقســیم کرده ام‪:‬‬ ‫‪ )۱‬اعالم صریح و روشن موضع‪ ،‬ادعا‪ ،‬و چالش‬ ‫‪ )۲‬ارائه استدالل های ‌ی که مربوط به بحث خاص باشند‬ ‫‪ )۳‬ارائه استدالل های حقیق ‌ی که مورد توافق طرفین باشد‪ ،‬و‬ ‫‪ )۴‬ارائه استدالل های ‌ی که از آنها بتوان به نتیجه صادقانه ای رسید‬ ‫باید توجه داشــت که ارائه شــواهد اشــتباه و یا گمراه کننده‪ ،‬یا امتناع از ارائه‬ ‫اســتدالل در رابطه با موضع و نظر ارائه شــده باعث شکســتن این اصل میشود‬ ‫و بــه عبارت ‌ی مباحثه در آن لحظه به پایان می‌رســد‪.‬‬

‫اصل ‪ :۴‬حتمی الخطا‬

‫بســیاری از مــا انســان ها ترس بســیار عمیقــی از اشــتباه کردن داریــم‪ .‬اگر‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫‪  33 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


‫ســفید را بــه دور مچ عــروس و داماد مــی پیچند‪.‬‬ ‫اگر این نخ تا ســه روز از دســت آنها خارج نشــود‪،‬‬ ‫خوشــبختی شــان حتمی ست‪.‬‬

‫فراوانــی نعمت اســت‪ .‬هیچکس این روبــان ها را‬ ‫نمی بینــد تا انتهای مراســم که عروس آنهــا را به‬ ‫داماد نشــان می دهد‪.‬‬

‫در مکزیــک‪ 3 ،‬روبان رنگی بــرای عروس خوش در ایتالیا‪ ،‬عــروس بادام های رنگی به میهمانان‬ ‫هدیه می دهد‬ ‫شانسی می آورد‬ ‫مراسم عروســی مکزیکی ها بسیار مذهبی است‪.‬‬ ‫در این مراســم عروس لباسی ســفید به تن می کند‬ ‫اما خوش شانســی او با رنگ هــای دیگری رقم می‬ ‫خــورد‪ .‬در واقع عروس ‪ 3‬روبــان به رنگ های قرمز‪،‬‬

‫بســیاری از عروس های ایتالیایی مراســم ســنتی‬ ‫قبــل از عروســی را به جا می آورند تا خوشــبختی‬ ‫و بــاروری بــه آنهــا روی آورد‪ .‬به عنــوان مثال در‬ ‫شــب قبل از عروسی‪ ،‬عروس لباســی سبز رنگ به‬ ‫تن می کنــد و تــا فردای‬ ‫آن روز از دیــد داماد دور‬ ‫می ماند و ســعی می کند‬ ‫ایــن زمــان را بــا خانواده‬ ‫اش بگذرانــد‪ .‬عالوه بر آن‪،‬‬ ‫او هدیه هــای کوچکی را‬ ‫بــه میهمانانــش می دهد‬ ‫تــا خوشــبختی بیشــتری‬ ‫را از آن خــود کننــد‪ .‬این‬ ‫هدیــه ها شــامل کیســه‬ ‫هــای کوچکی اســت که‬ ‫داخــل آن بــادام هایــی‬ ‫بــا روکش شــکالت رنگی‬ ‫وجــود دارد‪ .‬آنها معتقدند‬ ‫کــه تعــداد این بــادام ها‬ ‫بایــد فــرد باشــد(‪ 7‬یــا ‪9‬‬ ‫عــدد) تا بــد اقبالــی را از‬ ‫خــود دور نمایــد‪ .‬اگر به‬ ‫طور تصادفی تعداد بادام‬ ‫هــا زوج شــود‪ ،‬از میــزان‬ ‫خوشــبختی آنهــا کاســته‬ ‫می شــود‪.‬‬

‫در عروسی های ویتنام‪،‬‬ ‫همه چیز بــه رنگ قرمز‬ ‫است‬

‫در عروســی های ویتنام‬ ‫خبــری از رنــگ ســفید‬ ‫نیســت‪ .‬در واقــع رنــگ‬ ‫قرمــز اســت که ســمبلی‬ ‫از خــوش شانســی مــی‬ ‫باشــد‪ .‬به همین دلیل در‬ ‫مراســم آنها‪ ،‬تمــام لباس‬ ‫ها‪ ،‬دکوراســیون و وسایل‬ ‫عــروس بــه رنــگ قرمــز‬ ‫طراحی شــده است‪ .‬حتی‬ ‫هدیه هایــی مانند میوه‪،‬‬ ‫کیک‪ ...‬کــه خانواده داماد‬ ‫به خانه عــروس می برند‪،‬‬ ‫در کاغــذ کادویــی قرمــز‬ ‫پیچیده شــده است که همگی نشــانه ای از خوش‬ ‫برتریــن هــا‬ ‫اقبالــی اســت‪.‬‬

‫زرد و آبــی را بــه طور پنهانی به لبــاس های زیرش‬ ‫گــره می زند که هر کــدام نمادی از عشــق‪ ،‬پول و‬ ‫‪  31 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪31 Kheradmand‬‬


‫نماد خوش‌شانسی در جشن عروسی مناطق مختلف جهان‬ ‫به مناسبت ایام نوروزی‬ ‫ترجمه از پردیس بختیاری‬

‫روز عروســی‪ ،‬یکی از مهمتریــن روزهای زندگی‬ ‫هر فــردی اســت‪ .‬زوج هــا در چنیــن روزی همه‬ ‫تــاش شــان را می کننــد تا بــر خوشــبختی خود‬ ‫بیافزاینــد‪ .‬در ســنت هــای مختلــف‬ ‫جهان‪ ،‬خوشبختی سمبل های مختلفی‬ ‫دارد‪ ،‬به عنــوان مثال در مکزیک روبان‬ ‫رنگــی یــا در تایلند نخ ســفید تعیین‬ ‫کننــده خوشــبختی اســت‪ .‬اگر شــما‬ ‫هــم دوســت دارید که با نمــاد خوش‬ ‫شانســی در جشــن عروســی مناطــق‬ ‫مختلــف جهان آشــنا شــوید‪ ،‬در ادامه‬ ‫مطلــب با مــا همراه باشــید‪.‬‬

‫در چیــن‪ ،‬تاریخ عروســی حرف اول‬ ‫را مــی زند‬

‫در عروســی های چینی‪ ،‬تاریخ حرف‬ ‫اول را می زند‪ .‬در واقع تاریخ عروســی‬ ‫است که خوشبختی یا شکست زوج ها‬ ‫را رقــم می زند‪ .‬اگــر زوجی در انتخاب‬ ‫تاریــخ اشــتباه کننــد‪ ،‬زندگی خوشــی‬ ‫نخواهند داشــت یا برعکــس‪ ،‬اگر روز‬ ‫عروســی شــان را در تاریخی درســت‬ ‫برگــزار کننــد‪ ،‬زندگی مشــترک خوبی‬ ‫را تجربــه خواهنــد کــرد‪ .‬امــا از کجا‬ ‫تشــخیص می دهنــد که چــه تاریخی‬ ‫درســت و چه تاریخی اشتباه است؟ در‬ ‫واقع آنها قبل از تعیین تاریخ عروســی‪،‬‬ ‫نــزد فالگیــر‪ ،‬راهــب چینی یا ســتاره‬ ‫شــناس می رونــد تا مطمن شــوند که‬ ‫تاریخ عروســی شان خوشــبختی آنها را‬ ‫تضمیــن می کند‪ .‬آنچــه در تعیین این‬ ‫تاریخ موثر اســت‪ ،‬تاریــخ تولد عروس‬ ‫اســت‪ .‬از ایــن رو برخــی از روزهــا و‬ ‫ماههــای ســال شــانس بــا او نیســت‬ ‫و بهتــر اســت کــه از برگزاری مراســم‬ ‫عروســی در آن روزها‪ ،‬خودداری کنند‪.‬‬

‫در هنــد‪ ،‬باران نشــانه خوشــبختی‬ ‫ا ست‬

‫خوشــبختی عروس و داماد اســت‪ .‬در هند‪ ،‬دست در اسپانیا‪ ،‬کراوات داماد شانس می آورد‬

‫و پــای عــروس را با حنا رنگ مــی کنند و معتقدند‬ ‫کــه هر چــه رنــگ جوهــر پــر رنــگ تر باشــد‪،‬‬ ‫خوشــبختی بیشــتری را به همراه خواهد داشــت‬ ‫اما این خوشــبختی بــا بارش باران کامل می شــود‪،‬‬ ‫بــه طوری که اگــر در آن روز باران ببــارد‪ ،‬عروس و‬

‫مــردم اســپانیا اعتقــاد دارند کــه کــراوات داماد‬ ‫شــانس مــی آورد‪ .‬از ایــن رو داماد پس از مراســم‬ ‫کــراوات خــود را تکــه تکــه کــرده و آن را میــان‬ ‫دوســتانش پخش می کند‪ .‬هر کســی کــه تکه ای‬ ‫از کراوات او را داشــته باشــد‪ ،‬خوشــبختی از آن او‬ ‫خواهــد بود‪ .‬البتــه در برخی مراســم‪،‬‬ ‫ایــن کار را بــا جوراب عــروس نیز می‬ ‫کنند ‪.‬‬

‫ایرلندی های نعل اســب را ســمبل‬ ‫خوشــبختی می دانند‬

‫در ایرلنــد‪ ،‬عــروس هــا بــرای اینکه‬ ‫شــانس خوبی در ازدواج داشته باشند‪،‬‬ ‫از نعل اســب اســتفاده می کنند‪ .‬آنها‬ ‫نعل اســب را به لباس عــروس یا حتی‬ ‫دیگر وســایل شــان مــی چســبانند تا‬ ‫خوشــبختی را از آن خــود کننــد‪ .‬البته‬ ‫فــرم قــرار گرفتن این شــی ‪ U‬شــکل‬ ‫نیــز اهمیــت دارد‪ ،‬به این صــورت که‬ ‫همیشــه باید به ســمت باال قرار گیرد‪.‬‬ ‫در این صورت در خوشــبختی آنها هیچ‬ ‫شــکی نخواهد بود‪.‬‬

‫عنکبوت روی لباس عــروس‪ ،‬خوش‬ ‫شانسی می آورد‬ ‫در انگلســتان اگــر فــردی عنکبــوت‬ ‫هراســی داشــته باشــد‪ ،‬بهتر است که‬ ‫زندگــی مجــردی خــود را ادامــه دهد‬ ‫زیرا مردم این کشــور اعتقــاد دارند که‬ ‫خوشــبختی زندگی مشــترک با همین‬ ‫حشــره تعییــن مــی شــود‪ .‬در واقــع‬ ‫عروس خانم ها اگــر روی لباس عروس‬ ‫شــان عنکبــوت ببیننــد‪ ،‬مطمئن می‬ ‫شوند که راه درســتی را در پیش گرفته‬ ‫اند و خوشــبخت خواهند شــد‪.‬‬

‫در تایلند‪،‬نخ ســفید به دور دســت‬ ‫تعیین کننده خوشــبختی اســت‬

‫طبــق ســنت هــای تایلنــد‪ ،‬عوامل‬ ‫مختلفی در خوشــبختی عروس و داماد‬ ‫دخیــل اســت‪ ،‬به عنــوان مثــال تاریخ‬ ‫عروســی یکــی از مهمتریــن عواملی‬ ‫ســت که عــروس و داماد بایــد قبل از‬ ‫انتخــاب اش‪ ،‬بــا طالع بینان مشــورت‬ ‫کنند‪ .‬اما ســنت دیگری نیز وجود دارد‬ ‫که پس از تمام شــدن مراســم عروســی انجام می‬ ‫شــود‪ .‬در واقــع پس از مراســم‪ ،‬میهمــان ها نخی‬

‫مراســم عروســی هندی ها‪ ،‬مراسمی‬ ‫رنگیــن و پر از شــور و نشــاط اســت‬ ‫امــا آنچه خوشــبختی عــروس و داماد‬ ‫را قطعــی می کند‪ ،‬باران اســت‪ .‬طبق ســنت های داماد نیز تا آخر عمرشــان زندگی خوشــی خواهند‬ ‫هنــدی‪ ،‬بارش بــاران در روز عروســی‪ ،‬ســمبلی از داشت‪.‬‬ ‫‪  30 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪30 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫دیوید بکهام هــم بدون خجالت انجــام می دهند‬ ‫و کســی هم از کارشــان تعجب نمــی کند‪ .‬بعضی‬ ‫خانــواده ها در ایــران هنوز به ایــن کار و در واقع‬ ‫مهــارت آموزی و یــاد گرفتن اســتقالل و مدیریت‬ ‫مالی معتقدند‪ .‬نســرین محمدی همراه همســرش‬ ‫یــک بوتیــک کوچــک را در یکــی از شــهرک های‬ ‫تهــران اداره می کند‪ .‬گوشــه مغازه شــلوغش یک‬ ‫ویتریــن شیشــه ای کوچک هســت که تابســتان‬ ‫ها معموال پســر کوچکی پشــتش نشســته و در ‪9‬‬ ‫ماه ســال تحصیلی‪ ،‬عصرهــا می توان او را پشــت‬ ‫آن ویتریــن دید‪ .‬حســام پســر نســرین در ویترین‬ ‫کوچکــش چنــد پتوی مســافرتی کوچــک و بزرگ‬ ‫چیده اســت‪ .‬مــادرش می گوید‪« :‬خودش دوســت‬ ‫داشــت‪ .‬از بچگــی کار ما را دیده و غریبه نیســت‬ ‫بــا کار‪ .‬دلش می خواســت پــول دربیــاورد‪ .‬ما هم‬ ‫گفتیــم پتو بفروشــد‪ .‬خوبی اش این اســت که این‬ ‫طــور قدر پــول را می داند و ســختی و لذت کار را‬ ‫هــم درک می کند‪ .‬البته به او ســخت نمی گیریم‪.‬‬ ‫هر ســاعت بخواهد مــی آید و مــی رود و بازی و‬ ‫مدرســه اش هم سر جایش هســت‪ .‬هم خودش و‬ ‫هم ما دوســت داریم کار کــردن را هم یاد بگیرد»‪.‬‬ ‫وقتــی از حســام قیمــت پتوهایش را می پرســی‬ ‫چشــمانش برق می زند‪ .‬پتوهــای بچه گانه و بزرگ‬ ‫را در مــی آورد تا جنســش را ببینید و انتخاب کنید‪.‬‬ ‫در مورد عالقه به کار و ســختی اش می پرســم‪ .‬می‬ ‫گویــد‪« :‬نه‪ .‬همیشــه کــه اینجا نیســتم‪ .‬هر وقت‬ ‫حوصلــه ام ســر بــرود می آیــم‪ .‬پول هــم در می‬ ‫آورم‪ .‬بابــا گفتــه مــی توانم بــا پول هایــم هرچی‬ ‫دوســت دارم بخرم؛ مثال کفش اســکیت»‪.‬‬

‫ما تنبل ها و تنبل دوستان‬

‫ایــم و این بــه تمام افراد جامعــه از بچه ها تا پدر‬ ‫و مادرهایشــان ســرایت کرده و بــرای همین نمی‬ ‫خواهنــد بچه ها کاری یــاد بگیرند»‪.‬‬ ‫وقتی لــزوم کارکــردن و مهارت آمــوزی را با پدر‬ ‫و مادرها مطرح می کنید پاســخ بیشترشــان همین‬ ‫اســت‪« :‬مگه بچه هــم کار می کنــد؟! بچه ما که‬ ‫کودک کار نیســت!» آن هم با چشــمان گردشــده‬ ‫و گرهــی بــر پیشــانی‪ .‬کارکــردن بچه هــا معادل‬ ‫کودک کار بودن نیســت‪ .‬کودک کار کســی اســت‬ ‫که درواقع مورد سوءاســتفاده دیگــران قرار گرفته‬ ‫و نــه تنهــا از کاری کــه می کند نصیبــی نمی برد‬ ‫بلکــه با توجه بــه شــرایط بــ ِد کاری و زندگی در‬ ‫معرض انــواع بیماری ها و مشــکالت جســمی از‬ ‫بیماری تا تجاوز جنســی قــرار دارد‪ .‬بچه هایی که‬ ‫ســر چهارراه ها فال می فروشــند و شیشه ماشین‬ ‫هــا را تمیز می کنند و بســیاری شــان در تصادف‬ ‫جان می دهند یا حســرت زندگــی بچه های دیگر‬ ‫به دلشــان مــی ماند‪ ،‬با بچه هایی کــه مهارت می‬ ‫آموزنــد و کاری یــاد می گیرند متفــاوت اند‪.‬‬ ‫کودکان کار معموال مشــغول شــغل های کاذبی‬ ‫هســتند که نه هیــچ عایــدی برایشــان دارد و نه‬ ‫بــه درد ایــن روزهایشــان می خــورد و نــه آینده‬ ‫شــان‪ .‬دکتر خدمتگــزار می گوید‪« :‬کــودکان کار و‬ ‫مهــارت آموزی کــودکان دو بحث کامــا جداگانه‬ ‫اســت‪ .‬کــودکان کار به صورت ســازمان یافته مورد‬ ‫سوءاســتفاده خانــواده یا یک گروه حرفــه ای قرار‬ ‫می گیرنــد‪ .‬هدایت کننــدگان غیررســمی کودکان‬ ‫کار با هدف سوءاســتفاده از این بچــه ها کار می‬ ‫کشــند نه آموختن مهارت‪ .‬البته ایــن را هم بگویم‬ ‫کــه از دالیل نگاهمان به مســاله کودک کار همین‬ ‫اســت کــه ما اصــوال با کار کــردن مشــکل داریم‪.‬‬ ‫فکــر می کنیــم کار کــردن و خیلــی از کارها برای‬ ‫ما کســر شــأن اســت‪ .‬هر چند که نمی توان منکر‬ ‫آســیب هایی شــد که بچه هــا می بیننــد‪ .‬اما اگر‬ ‫کــودکان‪ ،‬کار یاد بگیرند و مهارتــی بیاموزند که در‬ ‫آینده کمتر ســختی بکشــند بد است؟»‬ ‫از بین رفتن ارزش فرهنگ کار و شــیوع گســترده‬ ‫تنبلــی‪ ،‬تغییر ارزش هــای جامعــه‪ ،‬ناکارآمد بودن‬ ‫سیســتم آموزشــی و تئــوری محــور شــدن آن‪ ‬و‬ ‫ترجیــح خانــواده هــا بر ایــن که بچه هــا در حد‬ ‫امــکان در ناز و نعمت بزرگ شــوند‪ ،‬باعث شــده‬ ‫اســت بیشــترمان پس از پایان دانشــگاه تــازه به‬ ‫خودمــان بیاییم و ببینیم که نه کاری بلد هســتیم‬ ‫و نه دانشــگاه به ما چیزی آموخــت و نه از فضای‬ ‫رقابت و ســختی پول درآوردن و لذت درآمد داشتن‬ ‫چیــزی می دانیم‪ .‬این مســاله ای اســت که نتیجه‬ ‫ای جــز خیل عظیــم تحصیل کردگان بیکار چشــم‬ ‫دوختــه بــه جیــب و کمک پــدر و مادر نــدارد و‬ ‫دولتــی می ماند کــه باید فکری بــرای این بیکاران‬ ‫تمام نشــدنی کنــد؛ مایی که کاری یــاد نگرفته ایم‬ ‫اما بــه هر چیزی قانع نیســتیم‪.‬‬ ‫مجله مروارید‬

‫در کنار تغییر نظام آموزشی آنچه که کار و مهارت‬ ‫آموزی را در ایران به فراموشــی سپرد‪ ،‬به گفته دکتر‬ ‫خدمتگــزار فرهنگ تن پرورانه و بی ارزش بودن کار‬ ‫اســت‪ .‬در ایــران کم کار کردن دارای ارزش اســت و‬ ‫کســانی کــه از زیر کار در می روند‪ ،‬زرنگ شــمرده‬ ‫شــده و تشــویق می شــوند‪ .‬سیســتم آموزشی ما‬ ‫هــم قدمی برای تغییر این فرهنگ بــر نمی دارد و‬ ‫فقــط پر از تئوری و حفظ کردن اســت‪ .‬این جامعه‬ ‫شــناس می گوید‪« :‬آموزش ناکارآمد ما باعث شــده‬ ‫کارهای پر ارج و قــرب قدیم مثل باغبانی‪ ،‬خیاطی‪،‬‬ ‫رانندگــی و‪ ...‬ناچیز به حســاب آیند‪ .‬خانــواده ها‬ ‫فقــط کارهایی مثل مهندســی و پزشــکی را مفید‬ ‫مــی داننــد و این بازتولیــد مداوم بــی ارزش بودن‬ ‫مشــاغل در رســانه ها هم ادامــه دارد‪ .‬یاد نگرفتن‬ ‫کار در کودکــی یعنــی بازتولیــد چرخه افــراد فاقد‬ ‫مهــارت و خالقیت ذهنی که نمــی توانند به عنوان‬ ‫کارآفرین وارد بازار کار شــوند‪ .‬چــون بچه ها صرفا‬ ‫درس خوانــده و مدرک می گیرند تا کارمند شــوند‪.‬‬ ‫مــا این را ارزش مــی دانیم‪ .‬دیگر کارکــردن و تالش‬ ‫کردن برایمان ارزش نیســت‪ .‬کســی کــه کمتر کار‬ ‫کنــد ارزش دارد‪ .‬مــا افــراد تنبل و کارگریزی شــده‬ ‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫پایان فرهنگ‬ ‫مهارت‌آموزی‬ ‫در ایران‬

‫یکتا آرمانی‪ ،‬آرش خاموشی‬ ‫شاگردی یا کار کودک?‬

‫پــدرم از هــر کاری کمی بلد بود‪ .‬پیــچ و مهره ها‬ ‫و شــیرهای آب خانــه را خودش تعمیــر می کرد‪ ،‬از‬ ‫ســر و صدای ماشــین ســر در می آورد و حتی می‬ ‫دانســت شــیرینی گردویــی را چطور درســت می‬ ‫کنند‪ .‬ما هــر بار که می دیدیم دربــاره کاری حرف‬ ‫می زند و اطالعاتش کم نیســت‪ ،‬تعجب می کردیم‬ ‫و تــا مــی پرســیدیم‪« :‬ایــن را از کجا بلــدی؟» می‬ ‫گفــت‪« :‬بچه که بودم یکی از تابســتان ها شــاگرد‬ ‫مغازه بودم»‪ .‬این خاطره مشــترک نسل پدرهایمان‬ ‫است؛ تابســتان هایی که با کار و شاگردی در مغازه‬ ‫ها می گذشــت‪ .‬ســنتی که کم کم مانند بسیاری از‬ ‫ســنت های چند دهه گذشــته از بین رفت و دیگر‬ ‫نه کســی شــاگردی کرد و نــه بچگی هایــش را با‬ ‫یــاد گرفتن گذراند‪ .‬اتفاقی کــه خیلی ها می گویند‬ ‫مهــارت آموزی را در ایــران از بین برد‪.‬‬

‫امسال مکانیکی‪ ،‬سال دیگر خیاطی‬

‫شــوند‪ .‬پدرها و پدربزرگ ها بیشترشــان خاطره ای‬ ‫از شــاگردی در چنــد مغازه و چند شــغل دارند‪.‬‬ ‫‪ ‬هــر چند که بعضی ها هر ســال تابستانشــان را‬ ‫فقط در یک مغازه می گذراندند و حســابی آن کار‬ ‫را یــاد می گرفتنــد‪ .‬کارها هم معموال دســتمزد و‬ ‫پولــی همراه نداشــت مگر این که اوســتاکار کمی‬ ‫مهربــان بود و گاهی دســت خوشــی بــه بچه می‬ ‫داد تــا دلــش گرم شــود‪ .‬البتــه همه چیــز به این‬ ‫خوبــی و خوشــی هــم نبــود‪ .‬بچه هــا کتک می‬ ‫خوردنــد‪ ،‬توبیــخ می شــدند و با هر شــیطنتی به‬ ‫خانواده هایشان شــکایت می شد و آن وقت گوش‬ ‫پیچانــدن و گاهــی لگد و حتی حبــس در آب انبار‬ ‫و انبــاری ته حیاط روی شــاخش بــود‪ .‬با این همه‬ ‫و بعــد از آن ســال ها آن شــاگردی های تابســتان‬ ‫خاطــرات خــوش بچه های ســال های دور اســت‬ ‫و در کنــارش کارهایــی یاد گرفتند کــه یا حاال چرخ‬ ‫زندگــی شــان را می چرخاند یا حداقــل نمی گذارد‬ ‫در کارهای روزمــره خانه لنگ بمانند‪ .‬چیزهایی که‬ ‫ما بــرای انجام دادنشــان آمــوزش ندیده ایم‪.‬‬

‫لذت پول درآوردن و استقالل‬

‫بیشــتر قدیمــی ترهــا خاطــره ای مثل پــدر من‬ ‫دارند‪ .‬هر ســال یک مغــازه و هر ســال یاد گرفتن‬ ‫یــک کار تــازه‪ .‬خیلی ها هــم کنار پدرشــان آنقدر‬ ‫شــاگردی می کردند تا اوســتا می شــدند و سال ها‬ ‫بعد می رفتند ســراغ همان کار‪ .‬اگر کســی در بیم‬ ‫فامیل و دوســت و آشنا صاحب شغلی بود و مغازه‬ ‫و کارگاهــی داشــت‪ ،‬بچه ها روانه آنجا می شــدند‬ ‫تا تابســتان فقط به دوچرخه ســواری و شــیطنت‬ ‫در کوچــه ها نگــذرد‪ .‬مکانیکی‪ ،‬دوچرخه ســواری‪،‬‬ ‫نجــاری‪ ،‬خیاطی‪ ،‬فروشــندگی در بقالی و شــیرینی‬ ‫فرشــی شــغل هایی بودند که بیشــتر شــاگرد می‬ ‫گرفتند‪ .‬البته این کارها بیشــتر ســهم پسرها بود و‬ ‫دخترهــا در خانه یــا در کارگاه های زنانه خیاطی و‬ ‫بافتنی و آشــپزی یــاد می گرفتند تا بعــدا خانه دار‬ ‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫آمــوزش و پرورش ســال ها بعد و پــس از انقالب‬ ‫تصمیم گرفت شــیوه شاگردی بچه ها را وارد فضای‬ ‫آموزشــی کند‪ .‬به ایــن ترتیب دانش آمــوزان دهه‬ ‫‪ 60‬و ‪ 70‬در دبیرســتان ها «طرح کاد» گذراندند‪ .‬به‬ ‫ایــن معنی که هر هفته‪ ،‬یــک روز را برای کارورزی‬ ‫بــه یکی از مراکــز صنعتی و آموزشــی می رفتند و‬ ‫باز هم برای پســران کارگاه های نجاری‪ ،‬تراشکاری‪،‬‬ ‫مکانیکی‪ ،‬کابینت سازی‪ ،‬قطعه ســازی و‪ ...‬در نظر‬ ‫گرفته می شــد و برای دختــران دوره های خیاطی‪،‬‬ ‫بافتنــی و کمک هــای اولیــه در مدرســه‪ .‬اما این‬ ‫طرح در ســال ‪ 1373‬به پایان رســید و حاال بچه ها‬ ‫‪ 12‬ســال تحصیل را بدون یاد گرفتن شــغل و حرفه‬ ‫مــی گذرانند‪ .‬البته بــه جز آنهایی کــه تحصیل در‬

‫کاردانــش را به جای دبیرســتان انتخاب می کنند‪.‬‬ ‫بچه هــای امــروز تابســتان هــا و البته بیشــتر‬ ‫روزهایشــان یــا پای تلویزیــون می گــذرد یا تبلت‬ ‫و بــازی کامپیوتری کــه البته از هیچ کــدام از اینها‬ ‫یادگرفتــن کار و حرفــه در نمی آید‪ .‬پــدر و مادرها‬ ‫دلشــان نمــی آید بچه هــا را برای کار بفرســتند و‬ ‫فکر می کنند بچه ســختی می کشــد و آسیب می‬ ‫بیند‪ .‬اما دکتر موســی خدمتگزار خوشــدل‪ ،‬جامعه‬ ‫شــناس معتقد اســت این روش سنتی بخش مهمی‬ ‫از هویت شــغلی را بــرای بچه ها می ســاخت‪:‬‬ ‫«مهارت آموزی کلیــد حل بخش مهمی از معضل‬ ‫بیکاری اســت کــه با این روش انجام می شــد‪ .‬بچه‬ ‫ها وقتی مهارتی را مــی آموختند اگر بعدها در کار‬ ‫اصلی شــان دچار مشکل می شــدند می توانستند‬ ‫برونــد ســراغ آن مهــارت و بیکار نمــی ماندند‪ .‬در‬ ‫ایــن زمینه تربیت ســنتی مــا دقیق تــر عمل می‬ ‫کــرد‪ .‬بچه هــا اســتقالل مالــی را یاد مــی گرفتند‬ ‫و دســت در جیــب پدر داشــتن کمتــر اتفاق می‬ ‫افتــاد‪ .‬البته نمــی توان انتظار داشــت این روش در‬ ‫جامعــه امروز کــه مــدام در حال تغییر اســت به‬ ‫همان شــکل انجام شــود اما انتظار می رفت وقتی‬ ‫آمــوزش در اختیــار نهادهای رســمی قــرار گرفت‬ ‫مهــارت آموزی هــم دنبال شــود اما مــدارس و نه‬ ‫دانشــگاه های ما این کارکرد را نداشــته و ندارند‪».‬‬ ‫مهــارت آموزی در کودکی تقریبــا در ایران از بین‬ ‫رفته اســت اما در بســیاری از کشورهای جهان بچه‬ ‫ها تابســتان ها شــیر می فروشــند‪ ،‬روزنامــه ها را‬ ‫به دســت مشترکانشــان می رســانند یا چمن خانه‬ ‫هــا را مــی زنند و پول مــی گیرند تا آخر تابســتان‬ ‫بتواننــد آنچه را که دوســت دارنــد بخرند‪ .‬به گفته‬ ‫دکتــر خدمتگزار ایــن کار به لحــاظ ذهنی بچه ها‬ ‫را آماده می کند که اســتقالل مالی داشــته باشــند‬ ‫و به پدر و مادر وابســته نشــوند و در اوایل جوانی‬ ‫بتوانند مســتقل زندگــی کنند‪ .‬کاری کــه بچه های‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


‫‪  27 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪27 Kheradmand‬‬


‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫خداحافظیبا‬

‫لوون هفتوان‬

‫متخصص نقش‌های منفی دوست داشتنی‬ ‫پوالد امین‬

‫‪‌۱۹‬ســال دوری از وطن به ایران بازگشــت و در بدو ورود هم پیشــنهاد بازی در‬ ‫فیلم لرزاننده چربی و ســپس پرویــز را دریافت کرد‪.‬‬ ‫چنین شــد کــه دور جدیدی از فعالیت‌های لــوون در ایران آغاز شــد؛ که این‬ ‫بــار گام‌بــه‌گام او را در این ســینما ارتقــا داد و تبدیلش کرد به گزینه نخســت‬ ‫فیلمســازانی که دنبــال خلق یک نقش متفاوت هســتند‪ .‬درواقع در فیلم‌هایی‬ ‫کــه در ســال‌های اخیر بازی کــرده؛ لــوون را می‌توان متخصص ارایــه چهره‪‎‬ای‬ ‫دوست‌داشــتنی و قابل تامل از بدمن‪‎‬های ســینمایی نامیــد‪ .‬جلوه‌ای که بیش و‬ ‫پیش از هر نوع ســینمایی آن را در حضورهای او در فیلم‌های موســوم به هنر‬ ‫و تجربــه دیده‌ایم‪...‬‬ ‫لــوون هفتوان نخســتین بار بــا فیلم پرویز بر ســر زبان‌ها افتــاد‪ .‬جثه بزرگ‬ ‫ایــن بازیگر دارایی و اســلحه اصلــی او در نقش قهرمان اصلی فیلــم پرویز به‬ ‫کارگردانــی مجیــد برزگر بــود‪ .‬در نقــش یک مرد ‪٤٠‬ســال ‌ه مجرد کــه در یک‬ ‫مجتمــع آپارتمانــی با پدرش زندگی می‌کند و با همســایه‌ها روابطی دوســتانه‬ ‫دارد‪ .‬امــا وقتی پدر تصمیم می‌گیــرد دوباره ازدواج کنــد و از پرویز می‌خواهد‬ ‫کــه خانــه را تــرک کند؛ احســاس انــزوا این شــخصیت بــی‌آزار را بــه اعمال‬ ‫وحشــتناکی وادار می‌کند‪.‬‬ ‫در پرویــز‪ ،‬لــوون هفتوان با جثه درشــتش نقش این کــودک عظیم‌الجثه را با‬ ‫جذابیــت و توانایــی بازی می‌کنــد و همین نیز او را به یکی از شــخصیت‌های‬ ‫ماندگار ســینمای ایــران تبدیل می‌کند‪ .‬لــوون البته همزمان بــا پرویز در فیلم‬ ‫لرزاننده چربی ســاخته محمد شــیروانی هــم نقش‌آفرینی کرده بــود‪ .‬فیلمی‬ ‫که در جشــنواره معتبر ســاندنس به نمایــش درآمد و در جشــنواره رتردام نیز‬ ‫جایزه مهمی را به دســت آورد‪ .‬فیلم‌های یک دزدی عاشــقانه ساخته امیرشهاب‬ ‫رضویــان و مردی که اســب شــد ســاخته امیر ثقفــی دیگر فیلم‌هــای کارنامه‬ ‫لوون هفتوان هســتند که البته در اینها در نقش‌های مکمل ظاهر شــده است‪.‬‬ ‫از دیگــر فیلم‌هــای لوون بایــد به فیلم‌های دراکــوال‪ ،‬غیرمجــاز‪ ،‬کوپال‪ ،‬هجوم‬ ‫و کار کثیــف اشــاره کرد‪ ...‬هفتوان در ‪ ۱۹‬اســفند ‪ ۱۳۹۶‬در صحنــ ٔه فیلم‌برداری‬ ‫مجموع ٔه تلویزیونی عروس تاریکی دچار ســکت ٔه قلبی شــد و پــس از انتقال به‬ ‫بیمارســتان مدرس بر اثر ایســت قلبی درگذشت‪.‬‬

‫شــاید حتی ‪‌١٠‬درصد از کســانی که نخســتین بار لــوون هفتــوان را بر پرده‬ ‫ســینما دیدند؛ هم‪ ،‬باورشــان نمی‌شد که این بازیگر ســنگین وزن که چهره‌اش‬ ‫معصومیتــی کودکانــه را در کنار نوعــی تلخی غریب به نمایش می‌گذاشــت‪،‬‬ ‫در کوتــاه زمانــی بدل شــود به چهــره متمایــز بازیگــری در فیلم‌هایی خاص؛‬ ‫چنان که اگر االن این هنرپیشــه را چهره اول بازیگری ســینمای مســتقل هنر و‬ ‫تجربه‌ای به‌شــمار آوریم‪ ،‬بیراه نیســت‪.‬‬ ‫این بازیگر که اول بار در نخســتین‌ســال دهه ‪ ٩٠‬با فیلم پرویز ســاخته مجید‬ ‫برزگر دیده شــد و همزمان هم مورد تحســین قرار گرفــت؛ از آن پس حضوری‬ ‫مداوم در ســینمای ایران داشــته و در تک‌تک ســال‌های پس از آن همه سال در‬ ‫فیلم‌هایی توانایی‌هایش را به ســینمای ایران ارایه کرده اســت‪...‬‬ ‫لــوون هفتوان با نام اصلی لوون خانکلدیان هفتوان خانکلدیان ‪٥١‬ســال دارد‪.‬‬ ‫بچه ارمنی محله حشــمتیه تهران؛ ‪‌٣٣‬ســال اســت در هوای نمایش و بازیگری‬ ‫نفس می‌کشــد‪ .‬او که در آغاز دهه ‪ ٧٠‬با نمایش اســب نوشــته محمد چرمشیر‬ ‫که پایان‌نامه‌اش در رشــته هنرهای نمایشــی بود‪ ،‬نشان داد قصد حضوری جدی‬ ‫در ایــن عرصه را دارد؛ برای این‌که اســتعداد و توانایی‌هایش را به همگان ثابت‬ ‫کند‪٢٠ ،‬ســال انتظار کشــید‪ .‬در ایــن فاصله او را در نقش کوتاهــی در فیلم در‬ ‫کوچه‌های عشق ســاخته خسرو ســینایی دیدیم؛ که البته نتوانست لوون را در‬ ‫ســینما مانــدگار کند‪ .‬پس از آن لوون هفتوان به روســیه رفت و فوق‌لیســانس‬ ‫خود را در رشــته کارگردانی تئاتر از آکادمی هنرهای نمایشــی روســیه دریافت‬ ‫کــرد‪ .‬یــک دوره مهاجرت بــه کانادا و تاســیس کمپانی تولیدات هنــری لماز و‬ ‫گــروه تئاتری ریرا در شــهر تورنتو گام دیگر لوون هفتــوان برای حضوری جدی‬ ‫در عرصه نمایش اســت‪.‬‬ ‫در آن روزهــا ایــن بازیگــر و کارگــردان با آتیه نمایشــنامه‌هایی چــون آهای‬ ‫کی اونجاســت؟ نوشــته ویلیام سارویان؛ عاش ‌ق هارولد پینتر؛ شــاید رؤیا و دارم‬ ‫خــواب می‌بینم‪ .‬نمی‌بینــم؟ از لوئیجــی پیراندلو؛ مرغ دریایــی آنتوان چخوف‬ ‫و یکشــنبه از‌هــارچ تارونیان را در مقــام بازیگر و کارگــردان روی صحنه آورد‪.‬‬ ‫در کنــار این حضــور در فیلم صدای تاریک یا بلک نویز ســاخته بهروز افخمی‬ ‫‪-------------------------‬‬‫به‌عنــوان بازیگــر اقدام دیگری برای دیده شــدن از ســوی ایــن بازیگر بود که‬ ‫این نیز به فرجامی خوش ختم نشــد‪ .‬درنهایت لوون در تابســتان ‪ ۱۳۸۹‬پس از خردمند درگذشت این هنرمند مردمی را تسلیت عرض میکند‪.‬‬ ‫‪  24 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪24 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫‬ ‫تا زمانی که ز ظرف های ســفالین چون‪ ،‬کاســه و‬ ‫بشــقاب و کوزه‪ ،‬در خانه اســتفاده می شد‪ ،‬پس از‬ ‫خانــه تکانی‪ ،‬کوز ًه کهنه ای از پشــت بــام خانه به‬ ‫کوچــه می انداختند؛ کوزه ای کــه در آن آب و چند‬ ‫سکه ریخته بودند‪.‬‬

‫ســبز کردن گندم‪ ،‬عدس‪ ،‬تره تیــزک‪ ،‬ده پانزده روز‬ ‫به عیــد نوروز مانده در خانه هــا صورت می گیرد‪.‬‬ ‫در شــیراز معموال بــرای این کار از ظرفی اســتفاده‬ ‫مــی کنند کــه از جنس مس یــا روی باشــد و بعد‬ ‫مقــداری دانــه ابتدا بــه ســامتی امام زمــان می‬ ‫ریزنــد و به ترتیب بعــد از آن نام اعضــای خانواده‬ ‫را مــی آورند ‪.‬‬

‫هفت ســین عبارت است از ســماق‪ ،‬سیر‪ ،‬سنجد‪،‬‬ ‫سمنو‪ ،‬سکه‪ ،‬ســرکه‪ ،‬ســبزی ‪ .‬عالوه بر هفت سین‬ ‫شــمع‪ ‬و آینه‪ ‬تخم مرغ و … ســر‪ ‬سفره گذاشته‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫موقــع تحویل ســال همه اهل خانــه باید با لباس‬ ‫نو بر ســر ســفره باشــند اســپند نیز دود می شود‬ ‫و هــر کدام از این ها فلســفه ای دارد‪ .‬شــمع برای‬

‫” قاشق زنی ” ( معموال زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق‪ ،‬یا کلید به خانه ها در‬ ‫می زنند‪ ،‬صاحب خانه شیرینی‪ ،‬میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد‪ ) .‬نیز از باورها‬ ‫و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان‪ ،‬هنوز به کلی فراموش نشده است‪.‬‬ ‫اســفند دود کــردن و آجیل خودرن‪ ،‬فــال گرفتن‪ ،‬خانه تکانی یا رفت و روب قبل از عید نوروز ‪:‬‬

‫” فــال گــوش ” ( در کــوی و گذر به حــرف عابران‬ ‫گــوش دادن و از مضمــون آن هــا بــرای نیت خود‬ ‫تفاًول زدن‪ ) .‬و ” قاشــق زنــی ” ( معموال زنان روی‬ ‫خود را می پوشــانند و با قاشــق‪ ،‬یا کلیــد به خانه‬ ‫هــا در می زننــد‪ ،‬صاحب خانه شــیرینی‪ ،‬میوه و یا‬ ‫پــول در ظرف آنهــا می گــذارد‪ ) .‬نیــز از باورها و‬ ‫رســم هایی اســت که به ویــژه در بیــن نوجوانان‪،‬‬ ‫هنوز به کلی فراموش نشــده اســت‪.‬و این رسم ها‬ ‫و باورها در شــهرهای مختلف بــا یکدیگر متفاوت‬ ‫اند‪.‬‬

‫خرید لباس برای عید نوروز‬

‫یکــی دو هفته پیــش از عید نــوروز خانه تکاتی‬ ‫یــا رفت و روب انجــام می گیرد و مجــدداً اثاثیه را‬ ‫جابه جا مــی کنند و گرد گیری می کننــد و دوباره‬ ‫آنهــا را مــی چینند‪ .‬در مراحل بعــد تخم مرغ رنگ‬ ‫کــردن اســت که آن هــا را آب پز مــی کنند و رنگ‬ ‫های شــاد بر روی آنهــا می زنند‪.‬‬

‫سفره هفت سین و ساعت تحویل سال‬

‫بــرای تحویــل ســال‬ ‫در یکــی از اطــاق‬ ‫های خانه شــان‬ ‫ســفره می‬

‫روشــنایی خانه و زندگی‪ ،‬قرآن نشــان توجهی است‬ ‫کــه باید در آغاز ســال به خداوند داشــته‪ ،‬به عالوه‬ ‫در ســال نو‪ ،‬صاحب قرآن یار و مــددکار اهل خانه‬ ‫خواهد بود‪.‬‬

‫دید و بازدید عید نوروز‬

‫از بامداد نوروز دید و بازدیدها آغاز می شــود در‬ ‫همــه خانواده ها رســم اســت که به دیدار کســی‬ ‫که از نظر ســن و شــخصیت بر دیگران مزیت دارد‬ ‫بروند و دســت او را ببوســند و تبریک بگویند و او‬ ‫نیــز عیدی که شــامل ســکه یا پول اســت بــه آنها‬ ‫بدهــد‪ .‬بعضی نیز صبــح عید نوروز یک بشــقاب‬ ‫گندم برشــته که شــامل‪ :‬کنجــد‪ ،‬گندم‪ ،‬شــاهدانه‪،‬‬ ‫نخودچی و کشــمش اســت به اضافه یک بشقاب‬ ‫نان شــیرین بــه اضافه تخم مرغ رنگی یا ســکه به‬ ‫کوچک ترها مــی دهند‪.‬‬

‫از یکــی دو مــاه به عید نــوروز مانده مــردم به‬ ‫بــازار می رونــد و لباس عیدشــان را مــی خرند‪.‬در‬ ‫گذشــته مردم معموال پارچه هایــی را خریداری می‬ ‫کردنــد که رنگ روشــن داشــت و معتقد بودند‬ ‫سیزده بدر (روز سیزدهم عید نوروز)‬ ‫اگــر لباس را خودشــان بدوزنــد پارچه آن را‬ ‫روز دوازده فروردیــن همــه وســایل‬ ‫روزهای دوشــنبه یا جمعه قیچی کنند‬ ‫تهیــه می شــود و هر چه از شــیرینی‬ ‫و نیز معتقد بودنــد که روز پنج‬ ‫هــا و آجیل هــا باقــی مانــده برای‬ ‫شنبه ساعت ســنگین است‬ ‫صبح ســیزده آمــاده می شــود که‬ ‫و لبــاس مدتــی روی‬ ‫البتــه همــراه آن ســرکه و کاهو‬ ‫دســت مــی مانــد تا‬ ‫نیــز هســت‪ .‬صبــح ســیزده‬ ‫دوختــه شــود‪ .‬روز‬ ‫فروردین همه دســته دسته‬ ‫ســه شــنبه اگــر‬ ‫عازم کــوه و باغ های اطراف‬ ‫بریــده شــود‬ ‫شهر می شــوند و معتقدند‬ ‫نصیــب دزد‬ ‫در روز ســیزده فروردین نباید‬ ‫یا مــرده شــور‬ ‫در خانــه مانــد زیرا ایــن روز‬ ‫خواهــد شــد و‬ ‫نحس و بدیمن می باشــد‪ .‬روز‬ ‫روز چهار شــنبه‬ ‫ســیزده پیش از طلوع آفتاب و‬ ‫می ســوزد وسایل‬ ‫تا پاســی از شــب ادامه دارد در‬ ‫خانه نیــز باید عوض‬ ‫عصر این روز ویژه ســبزی گره زدن‬ ‫شــود و یا تمیــز گردد‪.‬‬ ‫اندازنــد ‪ .‬دخترهاســت که در واقع برای گشــایش بخت خود‬ ‫پختن نان شــیرین از جمله‬ ‫از عید پیــش از هر چیز آیینه و قــرآن در آن می گذارند و ایــن کار را مــی کنند‪.‬‬ ‫کارهایی بــود‪ ‬که حتمــاً باید قبل‬ ‫بعــد هفــت ســین را مــی گذارنــد‪.‬‬ ‫نــوروز و بــرای عیــد انجــام میگرفت‪.‬‬ ‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪23 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫زمان عید نوروز‬

‫در�اره‬ ‫ه�مه چ��� زی� �ب‬

‫عیــد نــوروز برابــر بــا اول فروردین ماه جشــن‬ ‫آغــاز ســال و یکــی از کهن ترین جشــن هــای به‬ ‫جــا مانده از دوران باســتان اســت‪ .‬زمــان برگزاری‬ ‫عید نوروز‪ ،‬در آغاز فصل بهار اســت‪ .‬جشــن نوروز‬ ‫از لحظــ ٔه اعتــدال بهــاری آغاز می‌شــود‪ .‬در دانش‬ ‫ستاره‌شناســی‪ ،‬اعتــدال بهاری یا اعتــدال ربیعی در‬ ‫نیم‌کره شــمالی زمین بــه لحظه‌ای گفته می‌شــود‬ ‫که خورشــید از صفحه اســتوای زمین مــی گذرد و‬

‫عنوان آغــاز فصل بهار‬ ‫جشــن گرفته می‌شــود‬ ‫و روز آغاز ســال محســوب نمی‌شود‪.‬‬

‫پیدایش عید نوروز‬

‫عید نوروز را به نخســتین پادشــاهان نسبت می‬ ‫دهند‪ .‬شــاعران و نویســندگان قرن چهارم و پنجم‬ ‫هجری چون فردوســی‪ ،‬عنصــری‪ ،‬بیرونی‪ ،‬طبری و‬ ‫بســیاری دیگر که منبع تاریخی و اســطوره ای آنان‬

‫آداب و رسوم عید نوروز در ایران‪:‬‬

‫مراســم چهار شــنبه ســوری قبــل از عیــد نوروز‬ ‫‪:‬یکــی از آیینهــای نــوروزی امــروز – که بایســتی‬ ‫آمیزه ای از چند رســم متفاوت باشــد – ” مراســم‬ ‫چهارشنبه ســوری ” است که در برخی از شهرها آن‬ ‫را چهارشــنبه آخر ســال‪ ‬گویند‪.‬‬ ‫برگزاری چهارشــنبه ســوری‪ ،‬که در هم ًه شهرها و‬ ‫روســتاهای ایران ســراغ داریم‪ ،‬بدین صورت اســت‬

‫عید نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند‪ .‬شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم‬ ‫هجری چون فردوسی‪ ،‬عنصری‪ ،‬بیرونی‪ ،‬طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان‬ ‫بی گمان ادبیات پیش از اسالم بوده ‪ ،‬نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند‪.‬‬ ‫بی گمان ادبیات پیش از اســام بوده ‪ ،‬نــوروز را از‬ ‫زمان پادشاهی جمشــید می دانند‪.‬‬ ‫در خور یادآوری اســت که جشــن نــوروز پیش از‬ ‫جمشــید نیز برگزار می شــده و ابوریحان نیز با آن‬ ‫که جشــن را به جمشــید منســوب می کند یادآور‬ ‫می شــود که ‪« :‬آن روز که روز تازه ای بود جمشید‬ ‫عیــد گرفت؛ اگر چه پیــش از آن هم نــوروز بزرگ‬ ‫و معظم بود»‪.‬‬

‫به سوی شــمال آســمان می‌رود‪ .‬این لحظه‪ ،‬لحظه‬ ‫اول برج حمل نامیده می‌شــود‪ ،‬و در تقویم هجری‬ ‫خورشــیدی با نخســتین روز (هرمز روز یــا اورمزد‬ ‫روز) از مــاه فروردین برابر اســت‪.‬‬ ‫در کشــورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم‬ ‫هجری شمســی به کار برده می‌شــود‪ ،‬نــوروز‪ ،‬روز‬ ‫آغاز ســال نو است‪ .‬اما در کشــورهای آسیای میانه‬ ‫و قفقاز‪ ،‬تقویــم میالدی متداول اســت و نوروز به‬ ‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫که شــب آخرین چهارشنبه ی ســال ( یعنی نزدیک‬ ‫غروب آفتاب روز ســه شــنبه )‪ ،‬بیرون از خانه‪ ،‬جلو‬ ‫در‪ ،‬در فضایی مناســب‪ ،‬آتشــی می افروزند‪ ،‬و اهل‬ ‫خانــه‪ ،‬زن و مــرد و کــودک از روی آتش می پرند و‬ ‫بــا گفتــن ‪ ” :‬زردی من از تو‪ ،‬ســرخی تــو از من “‪،‬‬ ‫بیمــاری ها و ناراحتی ها و نگرانی های ســال کهنه‬ ‫را به آتش می ســپارند‪ ،‬تا ســال نو و عیــد‪ ‬نوروز را‬ ‫با آســودگی و شــادی آغاز کنند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


‫‪  21 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪21 Kheradmand‬‬


‫بلدیــه تهران در آن زمان نیاز به فضاهای ســبز شــهری را در پایتخت احســاس‬ ‫کردنــد و به دنبال آن فضاهایی همچون باغ ملی و باغ فردوس در تهران شــکل‬ ‫گرفتنــد‪ .‬آنچــه از ســبک طراحی این باغ هــا در دوره پهلوی اول برداشــت می‬ ‫شــود‪ ،‬تاثیر ســبک های باغ ســازی غربی بر آن ها اســت‪.‬‬ ‫باغ ملی در محل میدان مشــق ســاخته شــد چرا که این میــدان دیگر کاربرد‬ ‫خاصــی نداشــت‪ .‬این مــکان تبدیل به زمینی خاکی شــده بود کــه بچه ها در‬ ‫آن بــه بــازی الــک دولک مــی پرداختند و کمی بعــد هم تمریــن دوچرخه و‬ ‫موتورســیکلت ســواری در آن انجام می شــد‪ .‬در برخی زمان ها در آن بالن هوا‬ ‫کــرده بــه نمایش می گذاشــتند و در زمانی نیز نخســتین هواپیمــا در ایران از‬ ‫آنجا به هوا برخاســت‪ .‬کم کم میدان مشــق به محل مســابقات اســب دوانی‬ ‫و دویدن تبدیل شــد و دیگر کســی به‬ ‫کاربرد اصلی آن توجهی نداشــت‪.‬‬ ‫ساختن سردر جدید از نخستین کارها‬ ‫برای ســاماندهی میدان مشــق بود که‬ ‫در میانــه ضلــع جنوبــی ایــن میدان‬ ‫و پیــش از احــداث بــاغ ملــی صورت‬ ‫گرفــت‪ .‬در اســفند مــاه ‪ 1306‬زمزمــه‬ ‫هایی برای ســاخت باغ ملــی به عنوان‬ ‫نخســتین پــارک عمومی در تهــران به‬ ‫گوش رســید بــه طوری کــه در روزنامه‬ ‫اطالعات ‪ 19‬اســفند ‪ 1306‬چنین خبری‬ ‫به چشــم مــی خورد‪:‬‬ ‫تصمیم تبدیل میدان مشــق‬ ‫در نتیجه‬ ‫ِ‬ ‫فعلی به باغ عمومی ملــی‪ ،‬اداره بلدیه‬ ‫در این چند روزه مشــغول تهیه نقشــه‬ ‫ســاختمان آن اســت که پس از تصویب‬ ‫مقامات مربوطه شــروع به ســاختمان‬ ‫نماینــد‪ .‬نقشــه مذکور اخیــرا خاتمه و‬ ‫امروز تقدیم هیات دولت شــده است‪.‬‬ ‫از چنــد روز قبل هــم مامورین آن اداره‬ ‫مشــغول خیابان بندی و هرس اشــجار‬ ‫گیاهان و مجســمه رضاخــان در باغ‬ ‫در اطراف آن می باشــند‪.‬‬ ‫ملی‬ ‫در همیــن روزنامــه در ‪ 14‬فروردیــن‬ ‫بــاغ ملــی در آن زمــان گیاهان جالب‬ ‫‪ 1307‬در مــورد آغــاز احــداث باغ ملی‬ ‫توجهــی را در خود داشــت که فضایی‬ ‫تهــران چنین آمده اســت‪:‬‬ ‫دل انگیــز را ایجــاد کــرده و مهم ترین‬ ‫اداره بلدیــه از چنــدی قبل مشــغول‬ ‫آنهــا عبــارت بودنــد از‪ :‬درخــت کیش‬ ‫احداث خیابان و غرس اشــجار و تبدیل‬ ‫میدان مشــق به باغ عمومی شــده اســت‪ .‬در این چند روزه نیــز عده ای عمله (نوعــی شمشــاد) کــه از رشــت خریداری شــده بــود و درخت بیــد که جلوه‬ ‫خاصی داشــت‪ .‬در این پارک تاثیر پذیری از شــیوه باغ ســازی غربی کامال دیده‬ ‫و مامــور برای ســاختمان محل مذکور گماشــته شــده اند‪.‬‬ ‫در مهرماه ســال ‪ 1307‬بود کــه از این پارک بهره برداری شــد و روزنامه کیهان مــی شــد و به عنوان یکی از نمونــه های آن می توان به نصب مجســمه ای از‬ ‫در ‪ 17‬مهــر ‪ 1307‬مقالــه ای در مــورد آغاز به کار آن به عنوان نخســتین پارک رضا خان در آن اشــاره کــرد‪ .‬در روزنامه اطاالعات ‪ 28‬آذرمــاه ‪ 1307‬در این باره‬ ‫آمــده اســت‪ :‬جمعی از تجــار مرکز به طوریکــه قبال اطــاع داده بودیم حاضر‬ ‫عمومــی در تهران چاپ کرد و در قســمتی از آن چنین گفت‪:‬‬ ‫(تــا قبل از این) باغی که در واقع تفرجگاه عمومی باشــد وجود نداشــت‪ .‬این شــده اند برای ساختمانِ دو عدد مجســمه از اعلیحضرت همایونی که یکی در‬ ‫باغ در قســمت غربی میدان مشــق از چندی به این طرف رســما دایر شده و از بــاغ ملــی و دیگری در میدان ســپه نصــب نمایند‪ ،‬وجوهی جمع و به وســیله‬ ‫عصر الی پاســی از شــب گذشــته‪ ،‬صدها مرد و زن در خیابان ها و کنار باغچه اداره قورخانه مجســمه هــا را تهیه نمایند‪ .‬اینک به طوری کــه اطالع یافته ایم‪،‬‬ ‫هــای پــر از گل و ریاحیــن و ازهــار دیده می شــوند که ایابــا و ذهابا قدم می تجــار مذکور وجوهی جمــع آوری نموده و منتظر وصول جــواب عرضه ای که‬ ‫زننــد و گــردش می کننــد‪ .‬باغ مذبور هنگام شــب بر اثر تابش شــعله های بی در خصوص ســاختمان مجســمه ملوکانه تقدیم نموده اند می باشند که سپس‬ ‫شــمار چــراغ برق‪ ،‬چون روز روشــن و با وجودی که نــوزاد و هنوز پا به مرحله دســتور ســاختمان مجســمه ها به اداره گورخانه داده شود‪.‬‬ ‫رشــد و کمال نگذارده اســت‪ ،‬معذلک مردم اســتقبال می کننــد و به تفرج در‬ ‫ساختار باغ ملی | نگاهی تخصصی به نخستین پارک عمومی تهران‬ ‫آنجا اشــتغال می یابند‪.‬‬ ‫ایــن مکان پــس از افتتاح بــه محلی برای خوشــگذرانی های دســته جمعی در طراحی این پارک تفاوت آشــکاری با باغ ســازی ایرانی دیده می شود‪ .‬مهم‬ ‫تبدیــل شــد و جشــن های مذهبــی و مراســم آتش بــازی در آن صــورت می تریــن ویژگی های این باغ عبارت بودند از‪ :‬اســتفاده از‬ ‫بقیه در صفحه ‪68‬‬ ‫‪  20 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪20 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫گرفــت‪ .‬روزنامه اطالعات ‪ 19‬اســفند ‪ 1306‬در مورد امکاناتی کــه ایجاد آنها در‬ ‫پارک پیش بینی شــده بود‪ ،‬چنین نوشــته اســت‪:‬‬ ‫عــاوه بر ســاختمان مهمانخانــه بلدی‪ ،‬محــل نمایش و محل ســینما‪ ،‬محل‬ ‫ورزش و غیــره در آخــر میدان هم که به خیابان ســپه وصل می شــود‪ ،‬دَکاکین‬ ‫و مغازه های بزرگی ســاخته خواهد شــد که جزو مســتغالت بلدی و به اجاره‬ ‫داده می شــود‪ .‬اجــاره دکاکین مذکور نیز بــه گل کاری و نگهداری باغ ملی (که‬ ‫چنانچه در نظر گرفته شــده مطابق بهترین باغ های ملی و بلدی اروپا ســاخته‬ ‫خواهد شــد) اختصاص داده شده است‪.‬‬ ‫بــاغ ملی هیــچ وقت رنگ این امکانــات را نیز به خود ندید بــه طوری که در‬ ‫روزنامــه اطالعات ‪ 17‬مهر ‪ 1307‬چنین مطلبی در مورد آن به چشــم می خورد‪:‬‬ ‫نمــی دانم اولیای بلدیــه چه نظریاتی‬ ‫دارنــد و آیا ایــن باغ ملــی را به همین‬ ‫حال مــی گذارند و یا تکمیــل خواهند‬ ‫کــرد‪ .‬آن باغ ملــی و این محوطه پهناور‬ ‫میــدان مشــق ســابق که حــال نصف‬ ‫آن باغ ملی و قســمت شــرقی اش کما‬ ‫فی الســابق بــه حال خود باقی اســت‬ ‫بیــش از ایــن ها بایــد محل اســتفاده‬ ‫واقع شــود و حال که بــه چنین اقدامی‬ ‫مبــادرت شــده صالح در این اســت که‬ ‫این بــاغ ملی را بلدیه بــه یک باغ ملی‬ ‫مجلل و آبرومند آراســته و مهیا ســازد‪.‬‬ ‫در همیــن ابتــدای تاســیس بــاغ ملی‪،‬‬ ‫سیاســت از هــر طریقی که شــده یک‬ ‫وجه کافــی را در نظر گرفت و از اعتبار‬ ‫آن یک سلســله تشــکیالت مفید و عام‬ ‫المنفعــه را در باغ ملی بــه وجود آورد‬ ‫و در نتیجــه هم یک رشــته عوایدی را‬ ‫برای بلدیه از همان تشــکیالتی که داده‬ ‫می شــود‪ ،‬فراهم ساخت‪.‬‬


‫رخ داده در میدان مشــق تهران و مجاورت بنا با ســاختمان وزارت امور خارجه‪،‬‬ ‫اهمیت ســردر باغ ملــی را دو چندان می کند‪ .‬قدیمی ترها میدان مشــق را به‬ ‫خوبی می شناســند؛ اما جوان ترها ســن شــان به شــناخت این میدان قد نمی‬ ‫دهــد؛ برای همین در اینجا اشــاره کوتاهی بــه آن داریم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫میدان مشق کجاست؟‬

‫میدان مشــق نام مکانــی در خیابان امام خمینی امروزی اســت کــه در زمان‬ ‫فتحعلی شــاه قاجار بــه عنوان منطقــه‌ای نظامی و برای تمرین رزمی قشــون‬ ‫اصل نام‬ ‫ســاخته شــد و ســربازخانه مرکزی در میان آن قرار داشــت‪ .‬در واقــع ِ‬ ‫ایــن مکان بــه مارش فرانســوی باز می گشــت که در زبان فارســی به مشــق‬ ‫تبدیل شــد‪ .‬جهانگــردان ایــن محل را‬ ‫میدانــی چهارگــوش با اضــاع نزدیک‬ ‫بــه ‪ ۴۰۰‬متر توصیــف و از آن به عنوان‬ ‫یکــی از بزرگترین میــدان های نظامی‬ ‫تهــران یاد کــرده انــد‪ .‬این میــدان در‬ ‫دوره ناصرالدین شــاه مورد مرمت قرار‬ ‫گرفت و توســعه یافت‪ .‬در سال ‪،۱۲۷۸‬‬ ‫محمد حسین خان سپهســاالر‪ ،‬آن را به‬ ‫صــورت میدانــی مربع شــکل درآورد و‬ ‫دیــواری با طاق‌های آجــری گرداگرد آن‬ ‫کشــید‪ .‬دروازه‌ای زیبا با یک د ِر دو لنگه‬ ‫و دو طــاق نمــای مجاور آن در شــمال‬ ‫خیابــان و میدان ســپه (امــام خمینی‬ ‫فعلی‌) نصب شــد که گاهی ناصرالدین‬ ‫شــاه از باالی آن مشق نظامیان را تماشا‬ ‫می کرد‪.‬‬ ‫ایــن میــدان از جهت هــای مختلف‬ ‫به ایــن مکان هــا محدود می شــد‪ :‬از‬ ‫شــمال به خیابان سوم اسفند (سرهنگ‬ ‫سخایی)‪ ،‬از شــرق به خیابان عالءالدوله‬ ‫(فردوســی)‪ ،‬از غــرب به خیابــان قوام‬ ‫الســلطنه (ســی تیــر) و از جنــوب به‬ ‫خیابان باغشــاه یا ســپه (امام خمینی)‪.‬‬ ‫بعد از کودتای اســفندماه ســال ‪ ۱۲۹۹‬خورشیدی‪ ،‬قشــون نظامی در خارج از‬ ‫تهــران به تمرین و آموزش ادامه دادند و میدان مشــق بدون اســتفاده ماند‪ .‬با‬ ‫پیاده ســازی طرح برپایی نخســتین باغ همگانی (پارک) شــهر تهــران در زمین‬ ‫هــای میدان مشــق نام ایــن میدان به باغ ملــی تغییر یافت؛ اما کم کم ســر و‬ ‫کله ســاختمان ها در آن پیدا شــد و کاربــری های تازه ای پیدا کرد‪ .‬ســازه های‬ ‫موجــود در محدوه این میدان از دوران گذشــته بر جای مانده اند و شــامل این‬ ‫ساختمان ها هستند‪:‬‬ ‫اداره پســت (شــامل موزه وزارت پســت و تلگراف و تلفن امروزی)‪ ،‬شهربانی‬ ‫کل کشــور (نیروی انتظامی امروزی) که وزارت امور خارجه در آن مستقر است‪،‬‬ ‫موزه ملی ایران (شــامل موزه ایران باســتان)‪ ،‬موزه و کتابخانــه ملی ملک‪ ،‬اداره‬ ‫کل ثبت اســناد و امالک کشــور و بنای نخســتین شــرکت ملی نفت (ساختمان‬ ‫شــماره ‪ ۳‬کنونی وزارت امور خارجه)‪.‬‬ ‫ســردر باغ ملی نیز میان ساختمان پســت خانه (موزه وزارت ارتباطات کنونی)‬

‫‪ ‬تاریخچه سردر باغ ملی‬ ‫در ســال ‪ ،۱۲۷۸‬محمد حســین خان سپهســاالر‪ ،‬در ادامه اقدامــات خود برای‬ ‫توســعه میدان مشق دســت به کاری متفاوت زد‪ .‬او دروازه‌ای زیبا با یک در دو‬ ‫لنگــه و دو طاق نمای مجاور آن در شــمال خیابان و میدان ســپه (امام خمینی‬ ‫فعلــی‌) نصب کرد که گاهی ناصرالدین شــاه از باالی آن مشــق نظامیان را می‬ ‫دید‪ .‬بر اســاس طرح‌ها و نقشــه‌های تهرانِ زمان ناصرالدین شــاه‌‪ ،‬این سردر در‬ ‫شــمال خیابان ســپ ‌ه و در محدوده بانک سپه تا کوچه پســت قرار داشته است‪.‬‬ ‫در ســال‌ ‪ ،۱۲۸۰‬بنایی به شــیوه معماری روســی در شــمال غربی میدان مشق‬ ‫ســاخته شــد که مرکز قزاق خانــه دولتی بود و جلــوه ای دیگر به میــدان داد‪.‬‬ ‫در پایــان دوران قاجــار این میدان از یاد رفت و دیگر رونق ســابق را نداشــت‪.‬‬ ‫پیش از این گفتیــم که بعد از کودتای‬ ‫‪ 1299‬خورشــیدی میدان مشق کاربری‬ ‫خــود را از دســت داد‪ .‬همین مســاله‬ ‫بهانه ای شــد تا رضاخان که در آن زمان‬ ‫هنوز بر تخت شــاهی تکیه نــزده بود‪،‬‬ ‫دستور ســاخته شدن ســردر باغ ملی را‬ ‫بدهد و محدوده میدان مشــق صاحب‬ ‫یک ســردر جدید شــود‪ .‬بنابراین سر در‬ ‫باغ ملی و سپس ســاختمان‌های مجاور‬ ‫آن به دستور مســتقیم رضاخان توسط‬ ‫جعفر خان کاشــانی و کمک آلمانی‌ها‬ ‫پیش از آغاز جنگ جهانی دوم ســاخته‬ ‫شــد‪ .‬ایــن بنا را در شــرق ســردر قبلی‬ ‫و بــا همــان ابعــاد و شــکل ظاهــری‬ ‫ســاختند و پس از آن نســبت به ویران‬ ‫کردن ســردر قدیمــی اقــدام کردند که‬ ‫در محــل تقاطع ضلع جنوبــی و ضلع‬ ‫شــرقی میدان قرار داشــت‪ .‬این فرآیند‬ ‫در ســال‌های ‪ ۱۳۰۱‬تــا ‪ ۱۳۰۴‬صــورت‬ ‫گرفت و از آن با عنوان نوســازی ســردر‬ ‫بــاغ ملی یاد مــی کنند‪.‬‬ ‫در نخســتین ســال‌های وزارت جنگ‬ ‫پهلــوی اول‌‪ ،‬قســمت غربــی میــدان‬ ‫و بناهــای دیگــر به باغ ملی تبدیل شــد و ســردر بزرگ الماســیه که ســاخت‬ ‫قورخانه تهران (نخســتین کارخانه اســلحه ســازی ایران) بود را بر سردر باغ ملی‬ ‫نصــب کردنــد‪ .‬در همین زمان نیــم تنه رضا پهلوی به دســتور ســردار اعتماد‪،‬‬ ‫رییــس کل قورخانه ســاخته و بر باالی ســردر نصب شــد‪ .‬این نیم تنــه تا آخر‬ ‫دوره پهلــوی دوم در ســر جــای خود بود؛ امــا در دوران انقالب آن را ســرنگون‬ ‫کردنــد و بــه احتمال زیــاد در فضای باز بانک ملی مقابل ســردر بــه دل خاک‬ ‫ســپردند‪ .‬در بهمن‌ماه ســال ‪ ۱۳۹۴‬این سردر را مرمت و سیســتم نورپردازی بر‬ ‫روی آن پیاده کردند تا به هنگام شــب نیز جلوه ای خاص و زیبا داشــته باشــد‪.‬‬ ‫ایــن اثــر در تاریخ ‪ ۱۲‬مهر ‪ ۱۳۷۷‬با شــماره ‪ ۲۱۳۰‬در فهرســت آثار ملی ایران به‬ ‫ثبــت رســید و به عنوان میــراث تاریخی ایران به شــمار آمد‪ .‬در ســومین دوره‬ ‫جایزه خشــت طالیی‪ ،‬سازمان زیباسازی و شــهرداری منطقه ‪ ۱۲‬شهرداری تهران‪،‬‬ ‫به واســطه احیا و بازســازی ســر در باغ ملی و مجموعه میدان مشــق تهران به‬ ‫عنــوان یکی از برگزیدگان اعالم شــد‪ .‬‬ ‫‪ ‬‬

‫و ســاختمان پیشین شرکت ملی نفت (ساختمان شــماره ‪ ۳‬وزارت امور خارجه) باغ ملی | نخستین فضای سبز عمومی پایتخت‬

‫کارشناســان از دوره قاجــار به عنوان زمان آغــاز تاثیر پذیری باغ ســازی ایران‬ ‫از الگوهــای غربی یــاد می کنند؛ اما تــا دوره پهلوی اثری از ایجاد فضای ســبز‬ ‫عمومــی یا همان پارک ها دیده نمی شــود‪ .‬نخســتین پارک هــا‪ ،‬باغ های ملی‬ ‫بودنــد که در برخی شــهرها همچون تهران و قزوین شــکل گرفتند‪ .‬مســووالن‬

‫قرار داشــت و ورود به خیابان ملل متحد از خیابان ســپه (خیابان امام خمینی)‬ ‫از طریــق آن صورت می گرفــت‪ .‬امروزه اداره کل میراث فرهنگی اســتان تهران‬ ‫با مشــارکت شــهرداری منطقــه ‪ ۱۲‬در صدد آزاد ســازی و مرمــت دروازه‌ها و‬ ‫ســنگ فرش این محوطه اســت تا آن را به شــکل اولیه احیا کند‪.‬‬ ‫‪  19 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪19 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫سردر باغ ملی‬

‫نماد تاریخ کهن تهران‬

‫واژه تهران بســیاری را به یاد شــهر دودگرفته و شــلوغ و پر همهمه می اندازد چرا سردر باغ ملی؟‬

‫سردر باغ ملی یکی از بناهای مهم و تاریخی تهران است‪.‬‬ ‫پیش از احداث برج آزادی به عنوان نماد شهر شناخته می شد‪.‬‬ ‫در بافــت قدیمی تهــران قرار دارد و در کنــار بازدید از آن می توان به ســراغ‬ ‫جاذبه های دیگــر نیز رفت‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫کــه نمــی توانــد جای خوبی بــرای گشــت و گذار باشــد؛ امــا واقعیت چیزی‬ ‫متفــاوت از این اســت‪ .‬تهــران با وجود خیابــان های پر ترافیک و غرق شــدن‬ ‫در روزمرگــی هــای یک کالنشــهر هنوز هم زیبایــی های خاص خــود را دارد‪.‬‬ ‫‪ ‬در نقــاط مختلــف این شــهر می تــوان به ســراغ دیدنی های نــاب رفت و‬ ‫غــرق در لــذت شــد‪ .‬فرقی نمی کنــد که طرفدار طبیعت باشــید یــا به دنبال‬ ‫تفریحــات هیجانی و ورزش؛ حتا اگر از طرفــداران پر و پا قرص بناهای تاریخی آشنایی با سردر باغ ملی | نماد کهن شهر تهران‬ ‫هم باشــید‪ ،‬باز هم در تهران می توانید حســابی بگردید و ساعت های خوشی در میــان خیابــان ها و کوچه پــس کوچه های تهــران‪ ،‬خیابــان امام خمینی‬ ‫را بــرای خــود خلق کنید‪ .‬پایتخت همیشــه بیدار ایران برای شــما فرصت های حــال و هوای ویژه ای دارد‪ .‬این خیابان شــاید همیشــه پر همهمــه و ترافیک‬ ‫بســیاری بــرای خوش گذرانی دارد؛ کافیســت آنهــا را بشناســید و برنامه ریزی باشــد؛ اما بنیادی ترین ســازه هــا را در خود جــای داده اســت و به قولی می‬ ‫تــوان آن را قلب پایتخت دانســت‪ .‬ســردر باغ ملی یکی از بناهــای موجود در‬ ‫خوبی برای بازدید از آنها داشــته باشــید‪.‬‬ ‫امروز قرار اســت‪ ‬گشــتی در تهران قدیم داشــته باشــیم و یکی از تماشــایی ایــن خیابان اســت که پیش از ســاخته شــدن بــرج آزادی به عنــوان نماد این‬ ‫تریــن ســازه های تاریخــی آن را از نظر بگذرانیــم‪ .‬راه مان را به ســوی خیابان کالنشــهر شــناخته می شــد و امروزه جاذبه ای خیره کننده به شــمار می رود‪.‬‬ ‫هــای قدیمــی این شــهر کج مــی کنیم و بــه ســراغ خیابان امــام خمینی می جالــب آنکه بدانیــد فیلم‌هایی مانند مــدار صفر درجه که داســتانش در زمان‬ ‫رویم‪ .‬می خواهیم در کنار هم به تماشــای ســردر باغ ملی بنشــینیم و به جای رضاخان رخ می دهد‪ ،‬در جوار این ســردر ســاخته شــده اســت‪.‬‬ ‫نگاهــی گذرا به آن ‪-‬که شــاید بســیاری از ما فرصتــش را پیدا کــرده ایم‪ -‬کند این ســردر در زمان قاجار ســاخته شــد و در ســال های بعــد تغییراتی را به‬ ‫و کاوی تاریخی داشــته باشــیم و ســر از کار این ســازه در بیاوریم‪ .‬در کنار ما خود دید‪ .‬ســردر بــاغ ملی در ابتــدا دروازه ای برای ورود به میدان مشــق بود‬ ‫کــه در آن زمان اهمیت بســیاری داشــت‪ .‬نوع معماری و اتفــاق های تاریخی‬ ‫بمانید و آشــنایی با این ســازه تاریخی را از دســت ندهید‪.‬‬ ‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪18 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫‪  17 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪17 Kheradmand‬‬


‫فرا رســیدن‌ سال‌ نو‪ ،‬سفره‌ مبارك‌ هفت ‌ســین‌ را می ‌گسترانیم‪.‬سفره‌ای‌ از هفت‌‬ ‫ب و آیینه‪ ،‬شــم ‌ع و چــراغ‪ ،‬نق ‌ل و نبات‌‬ ‫گونــ ‌ه گیــا ‌ه و دان ‌ه و خوردن ‌ی دلپذیر‪ .‬آ ‌‬ ‫ب آســمان ‌ی خود را م ‌ی گشــایی ‌م و در لحظه‌‬ ‫و گ ‌ل و ســبز ‌ه در آ ‌ن می‌نهیم‪ ،‬كتا ‌‬ ‫حلــول‌ ســال‌ نو در برابــر ســفره‌ای‌ از بركت‌ الهی‌ و بــه‌ امید رونــق‌ و بهبود و‬ ‫معیشــتی‌ بهتــر دســت‌ بــه‌ دعــا برمــی‌ داریــم‪.‬‬

‫هفت شین‬

‫ت شــین می‬ ‫ش از اســام‪ ،‬در ای ‌ن ســفر‌ه هف ‌‬ ‫برخ ‌ی از محققا ‌ن معتقدند ك ‌ه پی ‌‬ ‫‌گذاشــته‌اند همچو ‌ن شم ‌ع ‪ ،‬شــیرین ‌ی ‪ ،‬شیر‪ ،‬شراب ‪ ،‬شهد و شاهدانه و یا هفت‌‬ ‫گیاه‌ چیده‌شــده‌ ســودمند به‌ صــورت‌ هفت‌چین و یا هفت‌ ســینی‌ از خوردنی‬ ‫ت گونه‌‬ ‫ت ك ‌ه در ســفر‌ه عید هــر ایران ‌ی هف ‌‬ ‫ها ‌ی مطلوب اســت اما قرن هاســ ‌‬ ‫خوردنی‌ و ســبزه‌ كه‌ حرف‌ نخســت‌ آن‌ سین‌ است‌‪ ،‬چیده‌ می ‌شــود و آن ‌چنان‌‬ ‫ف ســی ‌ن یا چی ‌ن یا شی ‌ن نیست‬ ‫ت ســخ ‌ن بر ســر حر ‌‬ ‫ك ‌ه پیداســ ‌‬ ‫بلكــ ‌ه محتوا ‌ی ســینی ها یــا ظروف ‌ی كــ ‌ه خوردن ‌ی در‬ ‫ت دارد و محتــوا ‌ی ظرف ها‬ ‫آ ‌ن می‌نهنــد اهمی ‌‬ ‫نمادهایی‌ در ســفره‌ هفت‌ سین هستند‪.‬‬ ‫ت خــوش‌یمن‌‬ ‫در گذشــته عدد هف ‌‬ ‫س تلقــ ‌ی‬ ‫‪،‬مبــار ‌ك و حتــ ‌ی مقــد ‌‬ ‫می شــده است‪.‬هفت‌ســین در‬ ‫مراســم نوروزی به روایت‌های‬ ‫گوناگــون بــه وجــود‬ ‫آمــده اســت‪ ،‬گروهــی از‬ ‫پژوهشگران بر این باورند‬ ‫كــه درجشــن نــوروز‪،‬‬ ‫میوه‌هــا ‪ ،‬شــیرینی‌ها‬ ‫و خوراکی‌هــا را در‬ ‫هفت عــدد از ســینی‌ها‬ ‫می‌چیدنــد و بــر ســفره‬ ‫نوروزی می‌گذاشــتند و آن‬ ‫را هفت‌ســینی می‌گفتنــد‬ ‫کــه بعدها در طــول زمان به‬ ‫هفت‌سین تبدیل شــده است‪.‬‬ ‫گروهی دیگر چنین بــاور دارند‬ ‫کــه در زمان‌های پیــش و به هنگام‬ ‫نو شدن ســال بر ســفره نوروزی هفت‬ ‫شــین مانند شیر‪ ،‬شــکر‪ ،‬شــیرینی‪ ،‬شربت‪،‬‬ ‫‪ ...‬مــی گذاشــتند کــه بــه تدریج به هفت‌ســین‬ ‫تبدیل شــده اســت‪.‬گروهی دیگر بر این گماننــد که ابتدا‬ ‫هفت‌چیــن یعنی هفت نــوع چیدنی از درخت‪،‬بوده اســت که بعدها‬ ‫به هفت‌ســین تغییر یافته اســت‪.‬‬

‫چرا «هفت» در سفر ‌ه هفت‌سین‌‬

‫ت بســیار اساســی‌‬ ‫ادیــا ‌ن اله ‌ی و باورها ‌ی دین ‌ی مرد ‌م در توج ‌ه ویژ‌ه ب ‌ه عدد هف ‌‬ ‫ت در آیین ها و رســم ها ‌ی ایران ‌ی نیز‬ ‫ت ك ‌ه قرن هاســ ‌‬ ‫ت و از همی ‌ن روســ ‌‬ ‫اســ ‌‬ ‫این‌ عدد جایگاهی‌ ویژه‌ دارد‪ .‬در چیدن‌ و آراســتن‌ ســفره‌ هفت‌ســین‌ نیز نقش‌‬ ‫ای ‌ن عدد به خوب ‌ی آشــكار اســت‪.‬‬ ‫ب الهــی‪ ،‬باورها ‌ی مــردم‪ ،‬هنر‬ ‫نگاهــ ‌ی گــذرا ب ‌ه واقعیــت ها ‌ی طبیعــی‪ ،‬كت ‌‬ ‫ت تا‬ ‫ت مل ‌ل نشــا ‌ن می‌دهد كــ ‌ه عدد هف ‌‬ ‫ط و نیز ادبیا ‌‬ ‫معمــاری‪ ،‬موســیقی‪ ،‬خ ‌‬ ‫چــ ‌ه حــد مورد توج ‌ه ویژ‌ه قــرار دارد‪ .‬در قرآ ‌ن كری ‌م و نیز نزد مســلمانا ‌ن ایرانی‌‬ ‫ت جدا ‌ی از ســایر عددها مــورد توج ‌ه قــرار دارد‪ .‬در برخ ‌ی از آیه‌ها و‬ ‫عدد هف ‌‬ ‫ســوره‌های‌ قرآن‌ از عدد هفت‌ نام‌ برده‌ شــده‌ اســت‌ و نیز قرآن‌ را مشــتمل‌ بر‬ ‫هفت‌ موضوع‌ دانســته‌اند‪.‬‬ ‫مناســك‌ حج‌ هفت‌ مرحلــه‌ دارد و نخســتین‌ قاریان‌ نیز هفت‌ نفــر بوده‌اند‪.‬‬ ‫در كتــاب ها ‌ی آســمان ‌ی انجی ‌ل و تــورات‪ ،‬بارها و بارها ای ‌ن عــدد با تأكید تكرار‬ ‫ت امشاســپند گرام ‌ی بود ‌ه و در آیی ‌ن‬ ‫شد ‌ه اســت‪ .‬همچنی ‌ن نزد زرتشــتیا ‌ن هف ‌‬ ‫ت اختر معتبر بود ‌ه اســت‪ .‬پیشــینیا ‌ن ما نیــز زمی ‌ن و‬ ‫مهــر هف ‌‬ ‫آســمان‌ را دارای‌ هفــت‌ طبقــه‌ دانســته‌اند و به‌ زمین‌‬ ‫هفــت ‌اقلیم‌ می ‌گفته‌اند كــه‌ دارای‌ هفت‌ دریا‬ ‫بود ‌ه است‪.‬‬ ‫ش مرحلــ ‌ه یا‬ ‫خلــ ‌ق جهــا ‌ن را در شــ ‌‬ ‫گاهنبــار گفت ‌ه انــد و در روز هفتم‌‬ ‫ت به‌‬ ‫كــ ‌ه پایــا ‌ن خل ‌ق جها ‌ن اســ ‌‬ ‫ش و جشــ ‌ن و ســرور می‬ ‫نیای ‌‬ ‫پرداختــه ‌انــد؛ ایــ ‌ن آییــن‌‬ ‫هنوز مشــاهده‌ می‌شود و‬ ‫ت و تغییر‬ ‫ادام ‌ه دارد‪ .‬حرك ‌‬ ‫شــك ‌ل ما ‌ه در چهار هفته‪،‬‬ ‫وجود خوشــ ‌ه ســتارگا ‌ن‬ ‫یــا خواهــرا ‌ن هفتگان ‌ه و‬ ‫همچنیــ ‌ن تكامــ ‌ل جنین‌‬ ‫در هفــت‌ماهگی‪ ،‬رویش‌‬ ‫دنــدا ‌ن كــود ‌ك در هفــت‌‬ ‫ماهگــی‪ ،‬تغییــر تكاملــی‌‬ ‫س از ســه‌‬ ‫نطفــ ‌ه ب ‌ه جوج ‌ه پ ‌‬ ‫ت ك ‌ه‬ ‫هفت ‌ه و‪ ...‬از موارد ‌ی اســ ‌‬ ‫ت مــورد مشــاهد ‌ه و‬ ‫در طبیعــ ‌‬ ‫توج ‌ه قــرار گرفتــه‌اند‪.‬‬ ‫باورهــا ‌ی ملت ها نیــز نمایانگر توجه‌‬ ‫ش آ ‌ن اســت‪ .‬در قدی ‌م‬ ‫ت و نق ‌‬ ‫بــ ‌ه عدد هفــ ‌‬ ‫ت معتقــد بودند‪،‬‬ ‫ت رك ‌ن قــدر ‌‬ ‫مصریــا ‌ن ب ‌ه هفــ ‌‬ ‫كلدانی‌هــا هفــت‌ طبقــه‌ كمــال‌ و بابلیان‌ هفــت‌ طبقه‌‬ ‫ت خدا معتقــد بودند‪ ،‬هندوان‌‬ ‫آســما ‌ن را باور داشــتند‪ ،‬یونانیا ‌ن ب ‌ه هف ‌‬ ‫خدایان‌ هفتگانه‌ «آدی‌تیا» را می ‌پرســتیدند و رومیان‌ جشــن‌ بزرگ‌ هفت‌ مادر‬ ‫یا «ســپتی‌ماترا» را برگــزار می‌كردند‪.‬‬ ‫بســیاری‌ از ملــت هــای‌ دیگــر نیز متوجــه‌ این‌ عــدد بوده‌انــد‪ .‬همچنین‌ از‬ ‫ب هفتگان ‌ه جها ‌ن نا ‌م برد ‌ه شــد ‌ه اســت‪ .‬در موســیق ‌ی سنت ‌ی ایران ‌ی هفت‌‬ ‫عجای ‌‬ ‫دســتگاه و در خط‌ هفت‌ شــیوه‌ نگارش‌ تعیین‌ كرده‌اند‪ .‬در هنــر و ادبیات‌ نیز‬ ‫توجه‌ هنرمندان‌ و نویســندگان‌ به‌ عدد هفت‌ آشــكار اســت‪.‬‬

‫ب شــك ‌ل‬ ‫ت كــ ‌ه جم ‌ع ســ ‌ه و چهار اســت‪ ،‬نزد ریاضیدانا ‌ن ب ‌ه ســب ‌‬ ‫عــدد هف ‌‬ ‫ث و مرب ‌ع ك ‌ه اشــكا ‌ل همگ ‌ن و كام ‌ل ب ‌ه شــمار م ‌ی آیند نمایانگر‬ ‫هندســ ‌ی مثل ‌‬ ‫ت و تكام ‌ل اســت‪ .‬هنگام ‌ی ك ‌ه از‬ ‫كمــا ‌ل و ب ‌ه شــكل ‌ی نمادیــن‪ ،‬ب ‌ه مفهو ‌م كثــر ‌‬ ‫عــدد هفت‪ ،‬یــا هف ‌‬ ‫س بیــ ‌ن اقوا ‌م هنــد و اروپایی و نیــز ایرانیا ‌ن و هنــدوان‪ ،‬عدد هفت‌‬ ‫ت هزار و‪ ...‬ســخ ‌ن گفت ‌ه می‌شــود معنا ‌ی زیــاد بود ‌ن مد در اســا ‌‬ ‫ت كــ ‌ه در فرهنگ‌‬ ‫نظــر اســت‪ .‬در میا ‌ن اقوا ‌م هنــد و اروپای ‌ی و همچنی ‌ن هنــد و ایران ‌ی ای ‌ن عدد خــوش‌یمــ ‌ن و مبار ‌ك تلق ‌ی شــد ‌ه اســت و از همی ‌ن روســ ‌‬ ‫ش ای ‌ن عــدد در فرهن ‌‬ ‫ش یم ‌ن و مبار ‌ك تلق ‌ی شــد ‌ه و در اســاس‪ ،‬نق ‌‬ ‫خــو ‌‬ ‫گ ملت ایرانی‌ ما كه‌ بنیانش‌ بر باورهای‌ دینی‌ اســتوار اســت‌ در ســفره‌ عید كه‌ سفره‌ای‌‬ ‫ها نقشــی‌ مثبت‌ است‪.‬‬ ‫دلپذیر و خوش‌یم ‌ن و سرشــار از امید ب ‌ه بهبود ‌ی و رون ‌ق بیشــتر اســت‪ ،‬هفت‌‬ ‫واقعیــت ها ‌ی طبیعــی‪ ،‬مشــاهده‌ها و تجربه‌ها ‌ی مرد ‌م در گــذر زمان‪ ،‬نقش‌ ســین‌ چیــده‌ می ‌شــود به‌ این‌ امید كه‌ ســال‌ نو پــر بركت‌ و مبارك‌ باشــد‪.‬‬ ‫‪  16 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪16 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫دادنــد‪ ،‬هیچ اثــری از نوروز وجود ندارد‪ ،‬هرچند که جشــنهای ســنتی نزد این‬ ‫مردم کامال" حفظ شــده است‪.‬‬ ‫از طرفــی‪ ،‬با نگاه کــردن به طرز زندگی اقــوام هندو‪-‬ایرانی و مقایســه آن با‬ ‫اقوام ســاکن ایــران و بین النهرین‪ ،‬مــی توانیم به نتایجی در مورد ریشــه های‬ ‫تاریخی نوروز و جشــنهای دیگر مربوط به آن برســیم‪ .‬اقوام هندو‪-‬ایرانی بطور‬ ‫اعــم‪ ،‬از راه دامــداری و پرورش اســب زندگی می کردند و زندگــی آنها برمبنان‬ ‫کوچ نشــینی بنا شــده بود‪ .‬این طرز زندگی به این معنی بــود که هندو‪-‬ایرانی‬ ‫های باســتان (مانند سکاهای دوران تاریخی‪ ،‬ســرمتها‪ ،‬هیونها‪ ،‬مغوالن‪ ،‬و ترکها)‬ ‫بــه دنبال حیوانات خــود برای پیدا کــردن چراگاههای سرســبز روان بودند‪ .‬در‬ ‫دشــتهای محل ســکونت این اقوام‪ ،‬فقط دو فصل زمســتان و تابســتان معنی‬ ‫داشــت و بــه دلیل طبیعت نامعمــول آن‪ ،‬خط تقســیم و زمان ایــن دو فصل‬ ‫همــواره نامعلوم بود‪.‬‬ ‫امــا مــردم ســاکن فالت ایــران‪ ،‬عیالمــی ها‪ ،‬کاســی ها‪ ،‬گوتــی هــا‪ ،‬اورارتو‪،‬‬ ‫میتانــی ها‪ ،‬و تا حد بیشــتری مردمان ســاکن بیــن النهرین‪ ،‬وابســته به زندگی‬ ‫کشــاورزی ســاکن بودند‪ .‬این بدیــن معنی بود که ترتیب کاشــت‪ ،‬داشــت‪ ،‬و‬ ‫برداشــت محصوالتی نظیر گندم‪ ،‬مشــغله اصلی این مردم محســوب می شــد‬ ‫و زمــان انجام هرکــدام از این وظایــف‪ ،‬اهمیت خاصی داشــت‪ .‬می بینیم که‬ ‫نوشــتن تقویمهای نجومی که برمبنای آن حصول فصلهــا را معین می کردند‪ ،‬از‬ ‫دســتاوردهای این مردم است‪.‬‬ ‫طغیانهای ســاالنه رودخانه ها‪ ،‬شــروع فصــل گرما‪ ،‬زمان برداشــت محصول‪،‬‬ ‫زمــان رها کردن نوبتی زمین ها‪ ،‬همه و همه از مشــغولیات زندگی کشــاورزی‬ ‫بوده و هســتند‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬تقســیم ســال بــه دوازده مــاه و چهار فصل‬ ‫(که حضورشــان در این منطقه کامال" حس می شــد)‪ ،‬تقســیم ماه به بیست و‬ ‫هشــت روز (بــر مبنای تقویم قمــری) و وضع کردن هفته‪ ،‬همه از تقســیمات‬ ‫مــردم ســومر و بابل بود کــه از طرف مردمان همســایه آنها نیز اســتفاده می‬ ‫شد ‪.‬‬ ‫از جشــن گرفته شدن آغاز بهار در بابل باستان‬ ‫مــد ا ر ک‬ ‫بســیاری در دســت‬ ‫داریــم‪ .‬در روز آغاز بهار‪،‬‬ ‫به ســوی معبد مــردوک‪،‬‬ ‫بابــل‪ ،‬می رفــت و بــا در‬ ‫گرفتن دســتهای ایــن خدا‪،‬‬ ‫او را از ســلطنت خــود‬ ‫مــی داد‪ .‬بعد ا ز ا ین‬ ‫مر ا ســم ‪،‬‬ ‫پادشاه به‬ ‫قصــر‬

‫ســلطنتی باز می گشــت و دســتور بارعام می داد که همه مردم می توانستند‬ ‫بــه مالقــات پادشــاه بیاینــد‪.‬‬ ‫اهمیــت این مراســم را در آنجایی مــی توانیم ببینیم که بعد از تســخیر بابل‬ ‫از طرف کورش‪ ،‬پادشــاهان پارســی تا زمان خشایارشا نیز هرســاله این مراسم را‬ ‫انجــام می دادند‪ .‬پایان جشــنهای بهاری در روز ســیزدهم بهار (کــه اولین بار‬ ‫در افســانه های بابلی به عنوان عدد شــوم شــناخته شــد) با رفتن همه اهالی‬ ‫شــهر‪ ،‬از جمله شخص پادشــاه‪ ،‬به طرف دشتهای خارج از شــهر اعالم می شده‬ ‫(نمونه این رســم را می توان در داســتان حضرت ابراهیم مشــاهده کرد)‪.‬‬ ‫از ســوی دیگــر‪ ،‬بســیاری از فرهنگ هــای جهــان‪ ،‬از بابل باســتان گرفته تا‬ ‫ســلتهای اروپایی‪ ،‬مراســمی ماننــد برافروختن آتــش در پایان فصل برداشــت‬ ‫دارنــد‪ .‬اصــوال" روشــن کــردن آتش بعــد از خرمن چینی جزو مراســم بســیار‬ ‫معمول همه جوامع کشــاورزی بوده و حتی امروزه نیز در کشــورهای اروپایی‬ ‫می توان نظیر آن را مشــاهده کرد‪ .‬در ایران نیز امروزه در طی مراســم جشــن‬ ‫ســده (که جشــن رســمی پایان فصل برداشــت بوده)‪ ،‬برافروختن آتش مرسوم‬ ‫اســت‪ .‬به همین ترتیب‪ ،‬می توان روشــن کردن آتش در چهارشــنبه ســوری را‬ ‫نوعی از همین مراســم دانســت‪.‬‬ ‫بطور خالصه‪ ،‬می شــود حدس زد که جشــن آغاز بهار و مراســم روشن کردن‬ ‫آتــش و خارج شــدن از شــهر‪ ،‬از آیینهای جوامع کشــاورزی مقیم ایــران بوده‬ ‫اســت‪ .‬اما اقــوام ایرانی بعد از مهاجرت به این کشــور و ســاکن شــدن در آن‪،‬‬ ‫بــه اقتباس این مراســم پرداختنــد و با وارد کردن بعضی از عقاید خود (تشــبیه‬ ‫حلــول بهــار به پیروزی راســتی بر دروغ)‪ ،‬آنرا تبدیل به جشــنی کامــا" ایرانی‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫این جشــن‪ ،‬که شــاید از دورانی حتی قبل از زمان هخامنشی بوسیله این مردم‬ ‫برگــزار می شــده‪ ،‬تا مدتها جشــنی مردمی بوده که توانســته به دلیل طبیعت‬ ‫غیر دینی و غیر سیاســی خود‪ ،‬به جشــنی عمومی برای همه مردم تبدیل شود‬ ‫و کم کم به صورت جشــنی درآید که حتی دســتگاه دولتی اشــکانی و ساسانی‬ ‫نیز آنرا به‬

‫پا د شا ه‬ ‫خــد ا ی‬ ‫د ســت‬ ‫حما یــت‬ ‫نشــا ن‬

‫عنــو ا ن‬ ‫مر ا ســم‬ ‫ر ســمی‬ ‫خــو د‬ ‫ا نتخــا ب‬ ‫کنــد‪.‬‬

‫هفــت‬ ‫ســین‬

‫بــا‬

‫‪COMMERCIAL‬‬ ‫‪RESIDENTIAL‬‬ ‫‪Royal LePage Real Estate Services Ltd., Brokerage‬‬

‫‪C: 416.816.9777‬‬ ‫‪E: mandy@royallepage.ca‬‬ ‫‪w: mandychian.ca‬‬

‫‪  15 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪MANDY‬‬

‫‪SAGHAT-CHIAN‬‬ ‫‪SALES REPRESENTATIVE‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫جش‬ ‫ن‬ ‫ن‬ ‫س‬ ‫وروز‬ ‫ی‬ ‫تا‬ ‫با‬ ‫ن‬ ‫ط‬ ‫چ‬ ‫ج‬ ‫ور هب و ود آدم؟‬ ‫نشاط رازانی‬

‫اکثر مردم نوروز و جشــنهای جنبی آن را جشــن هایی با گذشــته صد در صد‬ ‫ایرانــی می دانند‪ .‬بعضی از این مراســم‪ ،‬بخصوص چهارشــنبه ســوری‪ ،‬بخاطر‬ ‫اهمیــت آتش در آن‪ ،‬حتی وابســته به دین زرتشــت دانســته شــده‪ .‬از طرفی‪،‬‬ ‫شواهد مختلف نشــاندهنده این مطلب هســتند که این جشنها تاریخی فراتر‬ ‫از قــوم "ایرانــی" (به معنای قــوم هندو‪-‬اروپایــی مهاجری که در حدود ســال‬ ‫‪ 3000‬ســال قبــل بــه ایران آمدنــد) دارند و احتماال" از مراســم قبــل از آریایی‬ ‫این فالت سرچشــمه می گیرند و چه بســا اقوام عیالمی‪ ،‬کاســی‪ ،‬گوتی و دیگر‬ ‫اقوام باســتانی نیز آنها را جشــن مــی گرفته اند‪.‬‬

‫تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز‬

‫باشند‪.‬‬ ‫در اوســتا‪ ،‬بخصــوص در گاثاها و بقیه یســناها که قدیمــی ترین بخش های‬ ‫این کتاب هســتند‪ ،‬هیچگاه صحبتی از نوروز و جشــنهای وابســته به آن نشده‬ ‫اســت‪ .‬مراسم اوســتایی اصوال" نیایشهایی به امشاســپندان مختلف و فره وشی‬ ‫ها هســتند‪ .‬یسناها سرودهایی هســتند که برای ســتایش میترا‪ ،‬آناهیتا‪ ،‬ورونا‪،‬‬ ‫هوم‪ ،‬و دیگر امشاســپندان نوشــته شــده اند که در جشــنهای وابســته به آنها‬ ‫باید خوانده شــوند (کلمه های "جشــن" و "یســنا" از یک ریشــه هستند)‪ .‬در‬ ‫نتیجه‪ ،‬دربخشــهای قدیم اوســتا ذکری از جشــنهای نوروز‪ ،‬چهارشــنبه سوری‪،‬‬ ‫ســیزده بدر و یا حتی ســده نداریم‪.‬‬ ‫نخســتین نشــانه از نوروز در اوســتا‪ ،‬در فرگرد دوم "ویدیودات" اســت که در‬ ‫ضمــن توضیح زندگی "ییم" (جمشــید)‪ ،‬به دســتور برگــزاری نوروز نیز اشــاره‬ ‫شــده (این روایت را فردوســی نیز ذکر می کنــد)‪ .‬اما ویدیــودات از اخیرترین‬ ‫بخش های اوستاســت که به احتمال زیاد یا در دوران ساســانی نوشــته شــده‬ ‫و یا در آن دوران به طور کامل بازنویســی شــده و بســیاری از باورهای زرتشتی‬ ‫ساســانی در این کتاب وارد شــده‪.‬‬ ‫بــا نگاه کــردن به باورهای منــدرج در ریــگ ودا نیز اثری از مراســمی مانند‬ ‫جشــنهای باال نمی بینیم‪ .‬جشــن شــروع ســال در نزد این اقوام اهمیت زیادی‬ ‫نداشــته و ذکر خاصی از برگزاری مراسم بخصوصی برای آن نمی کنند‪ .‬همچنین‬ ‫در باورهای مردم نورســتان افغانســتان که تا صد ســال قبل که به جبر مسلمان‬ ‫شــدند‪ ،‬زیر نام "کافران" به پرســتش خدایان باســتانی هندو‪-‬ایرانــی ادامه می‬

‫منبــع اطالعات مــا در مورد باورهای اقــوام هندو‪ -‬ایرانی و بعــدا" ایرانی‪ ،‬در‬ ‫درجه اول قدیمترین قســمتهای اوســتا و در حالت دوم‪ ،‬مقایسه باورهای دیگر‬ ‫مــردم هندو‪-‬اروپایی (بخصــوص هندو‪-‬آریایی ها) با باورهای ایرانیان باســتان‬ ‫اســت‪ .‬ریــگ ودا‪ ،‬قدیمیترین بخــش وداهــای هندو‪-‬آریایی‪ ،‬یکــی از بهترین‬ ‫منابع موجود برای پی بردن به اصول اعتقادی و جشــنها و مراســم اقوام آریایی‬ ‫(هندو‪-‬ایرانی) اســت‪ .‬باورهای اقوام دیگر مانند ســکاها‪ ،‬نورستانی ها‪ ،‬و مردم‬ ‫ایرانــی زبانــی کــه در ماوراالنهر و مناطق شــرق کــوه های پامیــر زندگی می‬ ‫کردنــد نیز مــی توانند الگوهای ما بــرای فهمیدن باورهای ایرانی های باســتان‬ ‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪14 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫‪  13 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور داخلی و‬ ‫اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسهی‬ ‫طراحی و صفحه آر‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫آرزو وفـا ‪-‬‬ ‫با تشکر از‪:‬‬ ‫مسروره بن ‌یهاشمی ‪-‬‬ ‫ن‬ ‫گی‬ ‫ن‬ ‫عب‬ ‫دال‬ ‫له‬ ‫‬‫‌‬ ‫ال‬ ‫هه‬ ‫رشیدی فر ‪-‬‬ ‫شهبازی ‪ -‬فرشید‬ ‫رها توسلی ‪ -‬سعید ش‬ ‫ج‬ ‫اع‬ ‫ی‬ ‫‬‫ش‬ ‫هن‬ ‫از‬ ‫یز‬ ‫دان‬ ‫فر‬ ‫ رضا میرفخرایی‬‫ مجید کیهانی اص‬‫ل‬ ‫‬‫کی‬ ‫وا‬ ‫ن‬ ‫ر‬ ‫وز‬ ‫به‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫مه کسانی‬ ‫که در این شماره ما را‬ ‫یار و یاور بودند‪.‬‬

‫روی جلد‬ ‫همه چیز درباره نوروز‬ ‫‪ -‬صفحه ‪۲۲‬‬

‫ماهنامــه‬ ‫ارســالی خردمند در ویرایش و اص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫سـ‬ ‫ـال‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫با‬ ‫ختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫شــوند‪ .‬ید حتمــاً تایپ و غل ‌‬ ‫طگیری شــده و‬ ‫به‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫ای‬ ‫می‬ ‫ل‬ ‫م‬ ‫ج‬ ‫له‬ ‫نظرات نویس‬ ‫ارســال‬ ‫نیســت‪ .‬مســئولی ــندگان مقاالت‪ ،‬الزاماً ب‬ ‫یان‬ ‫گر‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫دگ‬ ‫اه‬ ‫ما‬ ‫هنا‬ ‫مه خردمند‬ ‫ت قیمتها‪ ،‬ســروی ‌‬ ‫درج‬ ‫سها‪ ،‬نحوه ارائه‬ ‫شــده در آگهی هــا به عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســت‪.‬‬

‫‪6-9-676‬‬ ‫‪• Tel: 416-67‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪-8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪d.ca‬‬ ‫‪• Tel 647-93‬‬ ‫‪.kheradman‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫•‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪dman‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪• 8131 Yong‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫شما‬

‫ره ‪ - 37‬مارچ‬

‫‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫جشن باستانی نوروزچط‬ ‫ور‬ ‫به‬ ‫وج‬ ‫ود‬ ‫آم‬ ‫د؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫سردر باغ ملی نماد تاریخ‬ ‫که‬ ‫ن‬ ‫ته‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ن ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫همه‬ ‫ ‪18 . . . . . . . . .‬‬ ‫چیز درباره عید نوروز ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫خداحاف‬ ‫ ‪۲۲ . . . . . . . . .‬‬ ‫ظی با لوون هفتوان مت‬ ‫خ‬ ‫ص‬ ‫ص‬ ‫نق‬ ‫‌‬ ‫ش‬ ‫ها‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫نف‬ ‫پایان فرهنگ مهار ‌‬ ‫ی دوست داشتنی ‪۲۴‬‬ ‫تآموزی در ایرا‬ ‫ن‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫نماد خو ‌‬ ‫ش‬ ‫ ‪۲۸ . . . . . . . .‬‬ ‫شانسی در جشن عروس‬ ‫ی‬ ‫منا‬ ‫ط‬ ‫ق‬ ‫م‬ ‫خ‬ ‫تل‬ ‫ف‬ ‫ج‬ ‫ده اصـل در‬ ‫هان ‪۳۰ . . . . . .‬‬ ‫مبـاحثـه ‪. . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫حن‬ ‫ ‪۳۴ . . . . . . .‬‬ ‫جره زخم ِی یک ملت ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫م‬ ‫ ‪۳۶ . . . . . . . . .‬‬ ‫صائب یک مجلس گرم ک‬ ‫ن‬ ‫‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫زندگی‬ ‫ ‪38 . . . . . . . . .‬‬ ‫و شخصیت استاد علی‬ ‫اک‬ ‫بر‬ ‫د‬ ‫ه‬ ‫خ‬ ‫دا‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫آشنای‬ ‫ ‪۴۰ . . . . . . . . .‬‬ ‫ی با زنان پیشرو ایران (م‬ ‫عل‬ ‫م‬ ‫های‬ ‫ی‬ ‫که‬ ‫مان‬ ‫دگ‬ ‫ار‬ ‫در ضیافت‬ ‫شدند) ‪۴۴ . . . . . .‬‬ ‫واژه ها ‪ -‬صفحه شعر‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫سوفیا‪ ،‬اولین‬ ‫ ‪۴۸ . . . . . . . .‬‬ ‫روبوشهروند جهان ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۵۰ . . . . . . .‬‬ ‫بریده ای از تاریخ ‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫ ‪۵۲ . . . . . . . . .‬‬ ‫زندگینامه امیرکبیر از ب‬ ‫دو‬ ‫تو‬ ‫لد‬ ‫تا‬ ‫مر‬ ‫گ‬ ‫(‬ ‫ق‬ ‫سم‬ ‫ت دوم‬ ‫دا‬ ‫) ‪۵۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫ستان کوتاه ‪. . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫عجی‬ ‫ ‪۵۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫ب‌ترین رکورد موسیقی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫به‬ ‫ن‬ ‫ام‬ ‫ح‬ ‫سی‬ ‫ن‬ ‫بت‬ ‫هو‬ ‫عکس‬ ‫ن ‪۶۰ . . . . . . . . .‬‬ ‫های دیدنی این ماه ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫صفحه مخ‬ ‫ ‪۶۲ . . . . . . . . .‬‬ ‫صوص کودکان ‪. . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫لطفا زیاد جدی نگیر‬ ‫ ‪۶۴ . . . . . . . .‬‬ ‫ید‬ ‫‬‫ط‬ ‫نز‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . . .‬‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . . .‬‬ ‫پدیده بد خطی در کود‬ ‫کا‬ ‫ن‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫ ‪۷۰ . . . . . . . . .‬‬ ‫بهتـرین روش برخورد با‬ ‫در‬ ‫د‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫جد‬ ‫ ‪72 . . . . . . . . .‬‬ ‫ول ‪. . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫بازار‬ ‫ ‪۷۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫چه ‪ -‬دایرکتوری مصور م‬ ‫ش‬ ‫اغ‬ ‫ل ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۷۵ . . . . . . . . .‬‬

‫بــار دیگــر نــوروز‪ ،‬این زیباترین جشــن جهان و زیباترین ســال نــوی مردم کره خاکــی از راه رســید‪ .‬در ویکیپدیا میخوانیــم‪« :‬نوروز اولین روز ســال‬ ‫خورشــیدی ایرانی برابر با اول فروردین ماه‪ ،‬جشــن آغاز ســال نوی ایرانی و یکی از کهن‌ترین جشــن‌های به جا مانده از دوران ایران باســتان اســت‪.‬‬ ‫خاســتگاه نــوروز در ایران باســتان اســت و هنوز هم مردم مناطق مختلف فــات ایران‪ ،‬نوروز را جشــن می‌گیرند‪ .‬زمان برگزاری نــوروز‪ ،‬در آغاز فصل‬ ‫بهار اســت که امــروزه به آن برابــری بهاری یا اکیونــوس می‌گویند‪».‬‬ ‫در این ســوی کره خاکی و در دیاری که ســرزمین اجدادی مان محســوب نمیشــود همه ما میتوانیم در بیشــتر شناســاندن این زیبایی به دیگران سهیم باشیم‪ .‬میتوانیم در‬ ‫شناســاندن این ســنت کهن به همسایگان و ســایر غیر ایرانیانی که با ایشــان مراوده داریم بیشتر کوشا باشیم‪.‬‬ ‫اما همانطور که قبال هم نوشته ام سال نو نمیشود مگر این که این دو کار را انجام دهیم‪.‬‬ ‫‪ -۱‬در این روز نو‪ ،‬رخت‌های کهنه دلگیری و کدورت را به دور بیاندازیم و با رختی نو به پیشواز بهار برویم‪ .‬چنانچه‬ ‫میتوانید کسی را ببخشید و پایانی بر یک دلگیری باشید‪ ،‬اکنون بهترین زمان برای این کار است‪.‬‬ ‫‪ - ۲‬از چه گوارا نقل شده است که‪ :‬عید من آن روزی است که زحمت یکسال دهقان شام یک شب پادشاه نباشد‪...‬‬ ‫اگر در سال کهنه شام شبی برای یک نیازمند فراهم نکرده‌ایم‪ ،‬این کار را در صدر فهرست برای سال آینده بنویسیم‪.‬‬ ‫——‬ ‫از طرف خودم و همه همکارانم در خانواده خردمند‪ ،‬سالی خوب سرشار از زیبایی‪ ،‬پاکی‪ ،‬نعمت‪ ،‬شادی‪ ،‬سالمتی و بهروزی‬ ‫برای تک تک شما آرزومندم‪ .‬برای این شماره مطالب متنوع و شادی به مناسبت نوروز در نظر گرفته ایم‪ .‬نوروز پیروز‪.‬‬


‫‪  11 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪11 Kheradmand‬‬


‫‪  10 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪10 Kheradmand‬‬


‫‪  9 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪9 Kheradmand‬‬


‫‪  8 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪8 Kheradmand‬‬


‫‪  7 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪7 Kheradmand‬‬


‫‪  6 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪6 Kheradmand‬‬



‫‪  4 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪4 Kheradmand‬‬





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.