Kheradmand Magazine - Issue #38

Page 1

Volume 4 - Issue 38 - Apr / May 2018

www.kheradmand.ca

Tel: (416) 676-9-676



98 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 98 


‫عکاسی و فیلمبرداری‬

‫‪  97 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪97 Kheradmand‬‬


‫رستوران و فروشگاه‬

‫مدیا و رسانه ها‬

‫‪  96 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪96 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫مهاجرت و وکالت‬

‫‪  95 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪95 Kheradmand‬‬


‫وام مسکن‬

‫‪  94 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪94 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  93 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪93 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  92 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪92 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  91 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪91 Kheradmand‬‬


‫مشاور امال ک‬

‫‪  90 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫مشاور امال ک‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪90 Kheradmand‬‬


‫حسابداری‬

‫تعمیرگاه‬

‫‪  89 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪89 Kheradmand‬‬


‫دندانپزشکی‬

‫چشم پزشکی و عینک‬

‫‪  88 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪88 Kheradmand‬‬


‫بازرسی ساختمان‬

‫خدمات برای منزل شما‬

‫‪  87 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪87 Kheradmand‬‬


‫خدمات ساختمانی‬

‫‪  86 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪86 Kheradmand‬‬


‫بیمه وسرمایه گذاری‬

‫‪  85 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪85 Kheradmand‬‬


‫آرایشگاه و لیزر‬

‫آژانس مسافرتی‬

‫‪  84 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪84 Kheradmand‬‬


‫خدمات ارزی‬

‫آموزشگاه ها‬

‫‪  83 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪83 Kheradmand‬‬


82 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 82 


‫مخاطبان صدا و ســیما را در پی داشــت‪.‬‬

‫تكرار و تكرار‬

‫تیم‌ملــی والیبــال ایــران در رقابت‌هــای لیــگ‬ ‫جهانی و جام‌جهانی عملكرد درخشــانی داشــته و‬ ‫باعث شــده اقبال هواداران به والیبال بیشــتر شود‪.‬‬ ‫امــا مخاطبــان هربــار كه مســابقات ملی‌پوشــان‬ ‫را در تلویزیــون تماشــا می‌كنند با چالشــی جدی‬ ‫مواجــه هســتند‪ .‬آن‌هــا مجبورنــد صحنه‌هایی از‬ ‫بــازی را بارهــا و بارها تماشــا كننــد‪ .‬صحنه‌‌هایی‬ ‫كه مربــوط به تماشــاگران اســت‌‪ ،‬گاه ایــن تكرار‬ ‫بــه قــدری آزار دهنــده اســت كه مخاطبــان قید‬ ‫تماشــای بازی را می‌زنند و از شبكه‌های ماهواره‌ای‬ ‫دیدارهــای تیم‌ملی را تماشــا می‌كننــد‪ .‬گاه عالوه‬ ‫بر صحنه‌های آهســته بــازی‪ ،‬یك تماشــاگر كه به‬ ‫طــور معمول مرد اســت‪ ،‬بارها روی آنتــن زنده به‬ ‫نمایش گذاشــته می‌شــود‪.‬‬

‫حمله به ماریا‬

‫افتتاحیه‌هــای مراســم مختلــف‪ ،‬قرعه‌كشــی‬ ‫رقابت‌هــای جام‌جهانــی‪ ،‬لیــگ قهرمانــان اروپــا‬ ‫و حتــی آســیا نیــز بارهــا زیر تیــغ صدا و ســیما‬ ‫رفته‌انــد و مخاطبان مجبورند به جای تماشــای این‬ ‫مراســم‌ها‪ ،‬گزارش‌‌‌ها را بشــنوند و مراســم كامل را‬ ‫از ســایت‌های مختلــف دانلــود كننــد‪ .‬هرچند كه‬ ‫سال گذشــته عادل فردوســی‌پور مراسم قرعه‌كشی‬

‫جام‌جهانــی را با كمتریــن سانســور روی آنتن برد‬ ‫اما به نظر می‌رســد رویه سانســور در مراســم‌های‬ ‫مختلف ادامه‌دار باشــد‪ .‬ماجرا به شــكلی شده كه‬ ‫مخاطبــان تلویزیــون ملی ایــران‪ ،‬پیش از مراســم‬ ‫جام‌جهانــی از ماریــا كوماندیانا درخواســت كردند‬ ‫لباســی مناســب به تن كند تــا آن‌هــا بتوانند این‬ ‫مراســم را با كمترین سانســور تماشــا كنند‪.‬‬

‫شاهكار آخر‬

‫آخرین شــاهكار صدا و ســیما مربوط به سانسور‬ ‫بخشــی از لوگــوی باشــگاه رم اســت‪ .‬اتفاقــی كه‬ ‫واكنش باشــگاه رم را نیز در پی داشــت‪ .‬همه چیز‬ ‫از شــب بازی رم و بارســلونا شــروع شــد جایی که‬ ‫سانســور قســمتی از لوگو باشــگاه رم باعث شد تا‬ ‫فضای توییتــر پر از این اتفاق شــود‪ .‬همان‌طور که‬ ‫ماننــد قبل چنیــن اخباری با اســتقبال رســانه‌های‬ ‫خارجــی مواجه می‌شــود ایــن بار نیز ســایت‌های‬ ‫انگلیســی از جمله بی بی سی و دیلی میل در کنار‬ ‫روزنامه زرد ســان به تمســخر این اقــدام و بازتاب‬ ‫آن پرداختنــد‪ .‬رمولوس و رمــوس دو برادر دوقلویی‬ ‫هســتند کــه ماده گرگی بــه آن‌ها شــیر می‌دهد و‬ ‫آن‌هــا را از مــرگ حتمی نجــات می‌دهــد‪ .‬این دو‬ ‫بعدها اولین پادشــاهان شــهر رم می‌شوند‪ .‬همین‬ ‫موضوع باعث شــكل گرفتن لوگوی باشــگاه رم شد‬ ‫اما سانســور بخشــی از آن در تلویزیون ایران منجر‬ ‫بــه بازتــاب جهانی این اتفاق شــد‪ .‬بی بی ســی و‬

‫‪  81 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫کوریره دلواســپورت بــرای مثال نوشــتند‪« :‬آیا فکر‬ ‫می‌کنیــد لوگو تیم شــما مناســب بــرای پخش در‬ ‫تلویزیون ایران اســت؟» باشــگاه رم نیز خود از این‬ ‫اقــدام طرفدارانش در ایران تشــکر کــرد که متوجه‬ ‫این سانسور شــدند و در بیانیه‌ای از تمام هواداران‬ ‫ایرانی این تیم به خاطر حمایت‌شــان تشــکر کرد و‬ ‫نوشــت‪« :‬ما افتخــار می‌کنیم که این همــه هوادار‬ ‫پرشــور ایرانی داریم»‪ .‬همچنین ســایر ســایت‌های‬ ‫خبری مهم دنیا از جمله ســایت‌های ایتالیایی زبان‬ ‫نیز به نشــر این خبر بســنده کردند و از سانســور‬ ‫لوگوی باشــگاه رم در تلویزیون ایــران خبر دادند‪.‬‬

‫افزایش حساسیت‌ها به چه قیمتی؟‬

‫مثال‌هایــی از این دســت فــراوان اســت‪ ،‬صدا و‬ ‫ســیمای ایران كه نشان داده در طول سالیان گذشته‬ ‫هرگز تالشــی برای حرفه‌ای شــدن نداشــته اســت‬ ‫این بــار با رقم زدن اتفاقــی عجیب‪ ،‬موجب حیرت‬ ‫مخاطبان شــد‪ .‬حــال مخاطبان از خود می‌پرســند‬ ‫چگونه ذهن سانسورچی به ســمت لوگوی باشگاه‬ ‫رم رفتــه و آن‌هــا را وادار به ثبت ایــن اتفاق كرده‬ ‫اســت؟ آیا نیــازی به انجام چنیــن كاری بود؟ بدون‬ ‫شــك همه ما از خطــوط قرمز و عــرف جامعه‌مان‬ ‫مطلع هســتیم امــا آیــا افزایش حساســیت‌ها در‬ ‫شــرایط فعلی كه اقبال به صدا و ســیما كمتر شده‬ ‫اســت و شــبكه‌های ماهواره‌ای طرفداران بیشتری‬ ‫دارند لزومی داشــت؟‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪81 Kheradmand‬‬


‫نگاهی به اقدامات عجیب صدا و سیمای ایران‬

‫سانسور انحرافی‬

‫محمدآقایی‌فرد‬

‫شــود‪ .‬به بهانه بازتاب جهانی سانســور آماتورگونه‬ ‫لوگــوی باشــگاه رم‪ ،‬نگاهی داریم به سانســورهای‬ ‫عجیب صدا و ســیما در حــوزه ورزش كــه بازتاب‬ ‫زیادی در جامعه داشــته اســت‪.‬‬

‫«بــرادر عزیزمان علی آقای مطهری خیلی فوتبالی‬ ‫اســت و مرتب تماس می‌گیرد كه چــرا فالن فوتبال‬ ‫پخــش نشــد و مــن می‌گویــم راســت‬ ‫می‌گوییــد‪ ،‬امشــب پخــش می‌كنیــم‪.‬‬ ‫ولی همین‌قــدر كه فوتبالی اســت پدر‬ ‫مــا را در می‌آورد به عنــوان مثال تماس‬ ‫می‌گیــرد و می‌گوید در بین تماشــاگران‬ ‫یك خانم با لباس آســتین كوتاه نشسته‬ ‫واكنش‌هــای متعــددی را در فضــای‬ ‫اســت‪ .‬فــردای آن روز مــن فیلــم بازی‬ ‫مجــازی به همراه داشــت‪.‬‬ ‫را بــا صحنه آهســته تماشــا می‌كنم و‬ ‫سانسورنكرد‬ ‫می‌بینــم درســت می‌گوید ولــی وقتی‬ ‫شــبكه ورزش در ســال‌های اخیــر‬ ‫عادی بازی را تماشــا می‌كنیم آن صحنه‬ ‫نشــان داده بــه هیــچ عنــوان توانایی‬ ‫بــه چشــم نمی‌آید‪ .‬بــه آقــای مطهری‬ ‫تبدیل شــدن به شــبكه‌ای جذاب برای‬ ‫می‌گویــم شــما چطــور آن صحنــه را‬ ‫مخاطبــان ورزشــی را نــدارد‪ .‬بیشــتر‬ ‫دیدیــد؟ مــا بازی‌هــا را با هفــت ثانیه‬ ‫بازی‌هــای جذاب در ســال‌های اخیر از‬ ‫تاخیــر پخش می‌كنیم‪ .‬ســه نفر پشــت‬ ‫طریق شــبكه سه ســیما پخش شده‌اند‬ ‫ســه دســتگاه نشســته‌اند و تصاویر را‬ ‫و بازی‌هایــی كه اهمیــت كمتری دارند‬ ‫كنترل می‌كنند‪ .‬یكی صحنه را تشــخیص‬ ‫در شــبكه ورزش بــه نمایش گذاشــته‬ ‫می‌دهــد‪ ،‬دیگــری حــذف می‌كنــد و‬ ‫می‌شــود‪ .‬امــا ســوتی جنجالی شــبكه‬ ‫یــك نفــر صحنــه دیگــری را جایگزین‬ ‫ورزش در سانســور منجــر بــه انتشــار‬ ‫می‌كند»‪.‬‬ ‫گسترده بخشــی از یك برنامه در فضای‬ ‫ایــن صحبت‌هایی اســت كه ضرغامی‬ ‫مجازی شــد‪ .‬ماجرا به پخش یك رقابت‬ ‫در روزهایــی كــه رییس ســازمان صدا‬ ‫ســواركاری مربوط بود و سواركار خانم‬ ‫و ســیما بــود دربــاره سانســور گفت‪.‬‬ ‫وقتــی مربــی مــرد خــود را در آغوش‬ ‫ماجــرای سانســور بخشــی از لوگــوی‬ ‫گرفت‪ ،‬مجری برنامــه نگاهی به عوامل‬ ‫باشــگاه رم در صدا و ســیما واكنش‌های‬ ‫پشــت صحنه كرد‪ .‬این بار نه سانســور‬ ‫متعددی را در فضــای مجازی به همراه‬ ‫بلكه سانســور نكــردن چنیــن اتفاقی‪،‬‬ ‫داشــته اســت‪ .‬باشــگاه رم و صفحــات‬ ‫حاشیه‌ســاز شــد‪.‬هرچند كه این اتفاق‬ ‫خبرگزاری‌هــای معتبــر خارجــی نیز با‬ ‫پیــش از این در مســابفات والیبال نیز رخ‬ ‫انتشــار شــاهكار جدید صدا و سیما‌‪ ،‬این‬ ‫اتفاق را پوشــش داده‌اند‪ .‬هرچند بارها ثابت شــده این به جای آن!‬ ‫داده بــود و پخــش تصاویر یك تماشــاگر زن ایرانی‬ ‫كــه مســئوالن صدا و ســیما با پدیــد ‌ه عذرخواهی تیر ســال ‪ 1394‬بــود كه تیم‌ملی فوتبال ســاحلی مدت‌هــا ســوژه فضای مجازی شــد‪.‬‬ ‫آشــنا نیستند اما با توجه به انتشــار گسترده سوتی كشــورمان در رقابت‌هــای جام‌جهانــی به مصاف‬ ‫جدیــد صدا و ســیما به نظر می‌رســد ارائه توضیح اســپانیا رفــت؛ دیداری كه بــا نتیجه ‪ 6‬بــر پنج به شادی گل جنجالی‬ ‫دربــاره ایــن اتفاق ضروری اســت‪ .‬به هــر ترتیب ســود ملی‌پوشــان كشــورمان بــه پایان رســید اما در لحظاتــی کــه نفس‌های مردم جهان در ســینه‬ ‫این نخســتین‌بار نیســت كه صدا و ســیما بــا ارائه نكتــه جالــب ماجرا وقتــی اتفاق افتاد كه اســپانیا حبس بــود تا آخرین پنالتی از ماراتن لیگ قهرمانان‬ ‫سانسورهای عجیب نشان داده كیفیت برنامه‌ها در موفــق شــد دروازه ایــران را بــاز كند‪ .‬بــا توجه به اروپا را ببینند‪ ،‬مردم یک کشــور نتوانستند از دیدن‬ ‫اولویت قرار ندارند‪ ،‬مدت‌هاســت كه این ســازمان پوشش نامناســب تماشــاگران‪ ،‬احتمال سانسور در پنالتــی کریســتیانو رونالــدو لذت ببرنــد و مجبور‬ ‫تبدیــل به محلی بــرای تبلیغ ســامانه‌های پیامكی ایــن بــازی عجیب نبــود امــا سانســورچی صدا و شــدند آن لحظه حیاتــی را پس از فهمیــدن اینکه‬ ‫شــده و بســیاری از برنامه‌ها فاقد محتوای جذاب ســیما تصمیم گرفت بــه جای آنكه شــادی پس از پنالتی گل و رئال مادرید قهرمان شــده است‪ ،‬تماشا‬ ‫بــرای مخاطبــان هســتند بــه طوری‌كــه بــه نظر گل بازیكــن اســپانیا یا حداقل بخشــی از این بازی كنند‪ .‬ماجــرا این بود كه رونالدو پــس از گلزنی در‬ ‫می‌رســد صرف داشــتن یك حامی مالــی می‌تواند را پخش كند‪ ،‬قســمتی از بــازی آرژانتین و نیجریه ال‌كالســیكو پیراهن خود را از تــن در آورد و همین‬ ‫منجر به ســاخته شــدن هر برنامه‌ای با هر كیفیتی را بــرای بیننــدگان به نمایــش بگــذارد‪ .‬اتفاقی كه موضوع باعث سانســور شــد‪ .‬اتفاقی كه عصبانیت‬ ‫‪  80 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪80 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫ش رضایی‬ ‫سرو‬

‫بقیه از صفحه ‪35‬‬

‫اســت فقط فالوور و دنبال‌کننده اســت‬ ‫به همیــن دلیــل حتــی بعضی‌هــا حاضرند‬ ‫خودکشــی کنند امــا در اینســتاگرام دیده‬ ‫شــوند‪ .‬چنین افرادی اگر روزی اینستاگرام‬ ‫تعطیــل شــود قطعــا مخاطبــان خــود را‬ ‫از دســت می‌دهــد‪ .‬بســیاری از افــرادی کــه در‬ ‫اینســتاگرام فعالیت می‌کنند برای مردم در حد یک‬ ‫خبر لحظه‌ای هســتند مثال فردی با ویدئوهایی که‬ ‫می‌ســازد مخاطبانش را به دنبال خودش می‌کشــد‬ ‫امــا اگــر این فرد مثــا دو ماه ناپدید شــود یا هیچ‬ ‫اثری ارائه نکند هیچ کســی نمی‌پرســد چرا وی اثر‬ ‫جدید منتشــر نکرده یــا کار جدیدی انجــام نداده‪.‬‬ ‫اینســتاگرام و فضای‌های مجازی مشابه‪ ،‬بسیار تابع‬ ‫هیجانات لحظه‌ای و مد هســتند مثــا در دوره‌ای‬ ‫ســاخت آثــاری ماننــد پ ن پ‪ ،‬ترول‪،‬‬ ‫غلط‌نامــه کدخــدا مد بود امــا ناگهان‬ ‫همه آنها از بین رفت یا دابســمش دو‬ ‫ســال پیش به شــدت مورد اقبــال بود‬ ‫اما چند ماهی اســت کــه کاهش پیدا‬ ‫کرده‪.‬‬

‫انجــام ندهیــم‪ .‬به همیــن دلیل مــن در آثاری که آیا کسانی هستند که داســتان خود را برای شما‬ ‫بــه نقد اجتماعی می‌پــردازد تــاش دارم که دوباره تعریف کنند و بخواهند که از روی داســتان آنها‬ ‫این مســائل را تکرار کنم‪ .‬اینکه خوب خوب اســت اثری بسازی؟‬ ‫و بــد بــد اســت را همه می‌داننــد‪ ،‬به نظــرم باید‬ ‫همین مســاله با زبان تندتری ارائه شــود‪.‬‬

‫واکنش‌ها به این آثار چگونه بود؟‬

‫در مــورد ایــن آثــار نقــد اجتماعــی‪ ،‬عمومــا‬ ‫واکنش‌هــای خیلــی مثبتــی از اطرافیــان گرفته‌ام‪.‬‬ ‫با وجــود اینکه در تلگــرام کمتر از آثــار دیگرم به‬ ‫اشــتراک گذاشــته می‌شــود زیرا معموال آثــاری در‬ ‫تلگرام بیشــتر منتشر می‌شــود و مردم آن را به هم‬ ‫نشــان می‌دهند که خنــده‌دار و جالب باشــد‪ ،‬اما‬ ‫در اینســتاگرام بیشــتر دیده می‌شــود و درباره آن‬ ‫صحبت می‌شــود‪.‬‬

‫از آنجــا که روانشناســی خواندید و‬ ‫در فضای اجتماعی نیز فعالید دلیل‬ ‫رفتار برخی از آدم‌ها در اینســتاگرام‬ ‫چیست؟‬ ‫بســیاری از آدم‌هــا اگــر کاری را کــه‬ ‫انجــام می‌دهنــد‪ ‬اگــر آن را نشــان‬ ‫ندهنــد برایشــان دلچســب نیســت‬ ‫یعنی مثــا فرد زمانی در ســفر خوش‬ ‫می‌گذرانــد کــه عکســش را بــا بــرج‬ ‫ایفل در اینســتاگرام منتشــر کند و اگر‬ ‫ایــن کار را نکنــد انگار لــذت نمی‌برد‬ ‫و انــگار دائــم دنبال گرفتــن اعتبار از‬ ‫بیرون هســتیم‪.‬‬

‫دلیــل موفقیــت ســوری‌لند و‬ ‫مجموعه‌هــای پرویــز و پونــه از‬ ‫گذشــته تــا امــروز چیســت؟‬

‫من اجــازه ندادم بیــن کارها وقفه‌ای‬ ‫بیفتــد و ادامــه دادم و بعــد اینکــه‬ ‫مســائل روز را دنبال کردم و به شــدت‬ ‫نگاه‌های مــردم را دنبــال می‌کنم و به‬ ‫نوعــی مخاطب‌ســنجی می‌کنــم‪ .‬به همیــن دلیل‬ ‫امــروز کارهــای من کمی عمومی‌تر شــده اســت‪،‬‬ ‫پنج ســال پیــش افــراد خاص‌تــری کارهــای من را‬ ‫دنبــال می‌کردنــد امــا بــه نظــرم امــروز کارهایم‬ ‫مخاطب گســترده‌تر دارد‪ .‬زمانــی من فقط کارهای‬ ‫خود را در فیس بــوک عرضه می‌کردم که مخاطبان‬ ‫کمتری داشــت یا بزرگســال بودند اما با گســترش‬ ‫فضــای مجــازی امــروز هــر کودکی نیــز می‌تواند‬ ‫ایــن آثــار را ببیند بــرای همین کمی شــوخی‌ها را‬ ‫مالیم‌تــر کــرده‌ام و مراقــب طیف‌هــای مختلف‬ ‫مخاطبان هســتم‪.‬‬

‫در آثارتان نقد اجتماعی همیشــه وجود داشــته‬ ‫امــا به نظر می‌رســد آثار متاخــر این نقد کمی‬ ‫تندتــر شــده و نوعــی عصبانیــت از وضعیت‬ ‫موجــود در کارها دیده می‌شــود؟‬

‫ایــن اتفاق کــه بســیار می‌افتــد‪ ،‬آنهــا در ذهن‬ ‫خودشــان داســتان جالبــی دارنــد‪ ،‬ولی بــرای من‬ ‫شــخصیت خود افراد جالب اســت و هرچــه افراد‬ ‫طبیعی‌تر و رئال‌تر باشــند جذاب‌تر هســتند‪ .‬اوایل‬ ‫کار برایم خیلی جذاب بود که عکســم دیده شــود‬ ‫یــا روی جلــد مجله‌ها برود‪ ،‬ولی بعــد دیدم چیزی‬ ‫به من اضافه نشــده بــه همان دلیل امــروز عالقه‬ ‫چندانی به انتشــار عکــس خودم ندارم و دوســت‬ ‫دارم فقــط آثــارم دیــده شــود‪ .‬هرچه قــدر کمتر‬ ‫مرا بشناســند‪ ،‬راحت‌تــر می‌توانم مــردم را ببینم و‬ ‫بشــنوم و ایده بگیرم‪ ،‬بدون اینکه نقش بازی کنند‪.‬‬

‫پرویــز و پونــه چگونــه شــکل گرفــت آیــا هیــچ گاه فکــر نکردید یک اثر بلند ســینمایی‬ ‫انیمیشن بسازید؟‬ ‫شــخصیت‌ها واقعــی بودنــد؟‬ ‫پیشــنهاداتی شده اســت اما وســواس زیادی دارم‬ ‫و اصــا به این مســاله فکر نکــردم و اگر بخواهم‬ ‫روزی ایــن کار را شــروع کنم باید یک شــش ماهی‬ ‫بســت بنشــینم و یک فیلمنامه قوی بنویسم‪.‬‬

‫اولین قســمتی که ســاختم حــدود ‪ 10‬ثانیه بود‬ ‫که بازخورد خوبی داشــت و از قســمت‌های بعدی‬ ‫برای آنها اســم گذاشــتم و ســال ‪ 12 ،93‬قســمت‬ ‫ســاختم و بعــد از یک وقفــه تقریبا دوســاله‪ ،‬در‬ ‫ســال ‪ 95‬دوبــاره شــروع به ســاخت آن کــردم و‬ ‫اکنــون یکســری موضوعــات روز را در قالب پرویز‬ ‫و پونــه می‌ســازم البته به مرور شــکل رفتــار این‬ ‫دو نفــر هم تغییــر کرده اســت‪ .‬در آثار ســال ‪93‬‬ ‫پرویــز خیلی خشــک‌تر بــود ولی در ســری جدید‬ ‫هــم پرویــز کمی نرم‌تر شــده اســت و هــم پونه‬ ‫شــخصیت قوی‌تری دارد‪.‬‬

‫اگــر کار سیاســی بســازم وارد یــک دســته بندی‬ ‫می‌شــوم کــه عالقه‌ای بــه آن ندارم البته مســائلی‬ ‫همچون تلویزیــون و فیلترینگ را نقد کــرده‌ام اما‬ ‫وارد جریانات سیاســی نشــدم‪.‬‬

‫از اطرافیانت کسی شبیه پرویز و پونه نیست؟‬

‫آیــا برای آثار هنــری یا ســایت‌های هنری اثری‬ ‫ساخته‌اید؟‬

‫هیــچ گاه کار سیاســی نســاختید‪ .‬دلیــل آن‬ ‫چیســت؟‬

‫هرچه در موضوعات اجتماعی دقیق‌تر می‌شــویم‬ ‫ناراحتــی و عصبانیت ما بیشــتر می‌شــود‪ .‬وقتی از قطعــا مــن از اطرافیانم ایــده می‌گیــرم‪ .‬احتماال نــه‪ ،‬بــه هیچ عنــوان‪ .‬زیرا هنــر امری ســلیقه‌ای‬ ‫افــراد درباره اخالق‌های بد و خوب ســوال می‌کنیم خــو ِد من شــبیه پرویز هســتم‪ ،‬ولی یــک بار یک اســت و ممکن اســت من اثری را بســازم و کاری را‬ ‫همه متفق‌القــول قبول دارند که مثــا دروغگویی شــایعه درباره خودم شــنیدم کــه می‌گفتند من با تبلیــغ کنم و افــرادی بروند آن را ببینند و دوســت‬ ‫بد اســت یا تضییع حق دیگران در هنگام اســتفاده دختــری به نــام پونه رابطه داشــته‌ام که مــرا رها نداشــته باشند‪ .‬درباره ســایت‌های هنری نیز بسیار‬ ‫از وســایل نقلیه عمومی امر پســندیده‌ای نیســت کــرده و من هــم برای انتقــام این انیمیشــن‌ها را مهم اســت که این ســایت‌ها حقوق هنــری آثار را‬ ‫رعایت کنند‪.‬‬ ‫امــا مهــم این اســت که مــا در عمل ایــن کارها را ساخته‌ام‪.‬‬ ‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪79 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫زنان پیشرو‬

‫بقیه از صفحه ‪49‬‬

‫کردنــد که او توانســت به جای یــک درمانگاه‪ ،‬یک‬ ‫بیمارســتان مناسب تاســیس کند؛ بیمارســتانی در‬ ‫خیابــان ری به نام «بیمارســتان بازرگانان»‪.‬‬ ‫دکتر کاشــانچی مدتــی پس از افتتاح بیمارســتان‬ ‫بازرگانــان‪ ،‬بــا حفــظ ســمت نظــارت و مدیریت‬ ‫بیمارســتان بازرگانان‪ ،‬به وزارت دادگســتری منتقل‬ ‫شــد‪ .‬بعد از زمــان کوتاهی کــه از خدمــت او در‬ ‫دادگستری گذشــت‪ ،‬از او خواسته شد تا کار نظارت‬ ‫بر ســاخت بیمارســتانی برای کارکنان دادگستری را‬ ‫برعهده بگیــرد‪ .‬این بیمارســتان اولین بیمارســتان‬ ‫دادگســتری بود کــه در طبقــات زیرین قســمت‬ ‫غربــی کاخ دادگســتری در مجــاورت خیابان خیام‬ ‫ســاخته شد و ریاســت آن به دکتر کاشانچی واگذار‬ ‫شــد‪ .‬در همین زمان خدمت در وزارت دادگســتری‬ ‫بــود که نصرت الملوک کاشــانچی به عنــوان اولین‬ ‫زن در پزشــکی قانونی مشــغول کار شــد و بخش‬ ‫زنان ایــن مرکز را بنیان گذاشــت‪.‬‬ ‫دکتر کاشــانچی بــه غیر از طبابــت و فعالیت در‬ ‫پزشــکی قانونــی‪ ،‬توجه زیــادی به انجــام کارهای‬ ‫خیــر و عام المنفعه از خود نشــان می داد‪ .‬او خرج‬ ‫تحصیــل پســران و دختــران نیازمند و بااســتعداد‬ ‫بســیاری را تامیــن کــرد و بــرای آنــان خانــه و‬ ‫امکانــات تحصیل فراهــم آورد‪ .‬فرزنــدان زنانی که‬ ‫مورد حمایت دکتر کاشــانچی بودند‪ ،‬توانســتند با‬ ‫حمایــت هــای او در مقاطع باالیــی تحصیل کنند‬ ‫و بــه مدارج خوبی دســت پیدا کننــد‪ .‬درواقع این‬ ‫بچه هــا بخش مهمــی از اعضــای خانــواده دکتر‬ ‫کاشــانچی را تشــکیل داده بودنــد‪ .‬دکتــر نصــرت‬ ‫الملــوک کاشــانچی کــه همواره نــام او بــه عنوان‬ ‫بانویــی خیر و پزشــکی مــردم دوســت در اذهان‬ ‫در نهایت در اردیبهشت‬ ‫باقی خواهدماند‪،‬‬

‫مهاج‬

‫ت ایرانیان‬ ‫ر‬

‫بقیه از صفحه ‪23‬‬

‫ســال ‪ 1369‬از دنیــا رفت‪.‬‬ ‫«آذر اندامی» ســال ‪ 1305‬در رشــت متولد شــد‪.‬‬ ‫بعــد از گرفتــن مدرک پایان ســال نهــم تحصیالت‬

‫نامی در کهکشان ها‬ ‫آذر اندامی‬ ‫اولین تولیدکننده‬ ‫واکسن وبا در ایران‬ ‫عمومی از دبیرســتان فروغ‬ ‫(‪ 17‬شــهریور) رشــت‪ ،‬بــه‬ ‫دانشســرای مقدماتی این شــهر رفت‪ .‬او در ســال‬ ‫‪ 1324‬از دانشســرا فارغ التحصیل شد و سال ‪1325‬‬ ‫بــه اســتخدام وزارت فرهنگ درآمد‪ ،‬امــا این پایان‬ ‫راه او در تحصیــل علــم نبــود‪ .‬او همزمــان با کار‪،‬‬ ‫موفــق شــد در ســال ‪ 1331‬بــا شــرکت در کنکور‬ ‫دانشــگاه تهران در رشــته پزشــکی این دانشــگاه‬ ‫قبــول شــود‪ .‬بعد از ایــن که در ســال ‪ 1337‬موفق‬ ‫شــد گواهینامه پزشــکی را دریافت کنــد‪ .‬بالفاصله‬ ‫وارد دوره تخصصــی زنان و زایمان شــد و در همان‬ ‫ســال هــم وارد ســازمان حمایــت از مادران شــد‪.‬‬ ‫آذر اندامــی بعــد از پایــان دوره تخصصــی زنان و‬ ‫زایمــان وارد وزارت بهــداری شــد و بعــد از آن در‬ ‫انســتیتو پاســتور مشغول کار شــد‪ .‬مدتی بعد بود‬ ‫کــه بیماری وبــا در ایران شــیوع پیدا کــرد و عده‬ ‫زیــادی به خاطر ابتال به همین بیمــاری در معرض‬ ‫خطر مرگ قرار گرفتند؛‪ .‬دکتــر اندامی در آن روزها‬ ‫آن جوامع دانســت کــه اگر هم نتواننــد با برخورد‬ ‫حــاد از بــروز آن جلوگیری کنند‪ ،‬امــا از میان رفتن‬ ‫آن دوگانگــی نیاز به ســازگاری فرهنگی بیشــتر در‬ ‫جوامــع دارد‪ .‬مراحــل گذار فرهنگــی و تمدنی در‬ ‫جوامــع‪ ،‬همــواره ایــن گونه بحــران هــا را در پی‬ ‫داشــته اســت اما در زمانی که بیشــتر از ‪ 90‬تا ‪95‬‬ ‫درصد مردم زیر ‪ 50‬ســال با ســواد باشــند‪ ،‬به ویژه‬ ‫زمانــی که درصد باســوادی زنــان افزایــش یابد‪ ،‬از‬ ‫امکان دو قطبی شــدن های حاد کاســته شده و راه‬ ‫بــرای اصالحات و تحــول آرام باز می شــود‪ .‬درباره‬ ‫ایران گســترش ســواد عمومی به ویژه ســواد بانوان‬ ‫کــه حتی بیش از ‪ 60‬درصد دانشــجویان دانشــگاه‬ ‫هــا را به خــود اختصــاص داده اند‪ .‬نتیجــه گیری‬ ‫نویدبخش این اســت که جامعه ایــران مرحله گذار‬ ‫فرهنگــی خود را بــرای اجتناب از دو قطبی شــدن‬ ‫و آثار زیان بخش آن در ‪ 40‬ســال اخیر پشــت ســر‬ ‫گذاشــته است و از کشــورهای اطراف خود چندین‬ ‫قــدم جلوتــر اســت‪ .‬اکنون الزم اســت مســئوالن‬

‫دو قطبی شــدن فرهنگی‬ ‫و رادیکالیســمی کــه در نیــم قــرن پیــش در‬ ‫ایــران پدیــد آمد و منجــر به انقالب شــد‪ ،‬منحصر‬ ‫به ایران نیســت‪ .‬شــاید تجلــی زودرس آن در ایران‬ ‫بــه این دلیل بوده اســت کــه ایران پــس از تجربه‬ ‫مشــروطیت‪ ،‬تحوالت فرهنگی و اجتماعی را سریع‬ ‫تــر پیموده بــود‪ .‬اکنون اوضــاع اجتماعی جوامعی‬ ‫ماننــد پاکســتان‪ ،‬افغانســتان‪ ،‬عربســتان‪ ،‬مصــر‪،‬‬ ‫اندونــزی‪ ،‬مراکــش‪ ،‬الجزایــر‪ ،‬ازبکســتان و تــا حد‬ ‫مالیــم تری ترکیه‪ ،‬مالــزی‪ ،‬برمــه و تایلند‪ ،‬حکایت‬ ‫از دو قطبی شــدن های اجتماعی مشــابه نیم قرن‬ ‫پیــش ایــران دارد که بعضا به صورت شــورش ها و‬ ‫بحران هــای اجتماعی خود را نشــان داده اســت‪.‬‬ ‫آنچــه در افغانســتان‪ ،‬عــراق و ســوریه رخ داد و‬ ‫ظهور پدیده هایی مانند طالبــان‪ ،‬القاعده و داعش‬ ‫را بــا وجــود حمایت هــای بیگانه می توان ناشــی‬ ‫از زمینــه های همان نــوع جدایــی و دوگانگی در‬ ‫‪  78 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫با تولید واکســن هــای مرغوب به کمــک بیماران‬ ‫شــتافت و بعد از تامین نیاز بیماران داخل کشــور‪،‬‬ ‫این واکســن را به کشــورهای همســایه فرستاد‪ .‬به‬ ‫خاطر این خدمت بزرگ‪ ،‬دکتــر اندامی به معاونت‬ ‫بخش میکــروب شناســی و بعد از آن به ریاســت‬ ‫بخش وبا و دیفتری انســتیتو پاســتور منصوب شد‬ ‫و بــه پــاس تالش هــای علمــی اش‪ ،‬نشــان علمی‬ ‫بــه او اعطا شــد‪ .‬این پزشــک ایرانی مدتــی بعد با‬ ‫دریافــت یک بورس تحصیلی از انســتیتو پاســتور‬ ‫بــه پاریس رفت و توانســت در ســال ‪ 1346‬در این‬ ‫کشــور گواهینامه باکتریولــوژی را دریافت کند‪ .‬او‬ ‫در ســال ‪ 1353‬هم موفق شــد دانشنامه تخصصی‬ ‫علــوم آزمایشــگاهی بالینــی را از دانشــگاه تهران‬ ‫دریافت کنــد‪ .‬آذر اندامی ســال ‪ 1357‬بازنشســته‬ ‫شــد‪ ،‬امــا کارش را متوقــف نکــرد‪ .‬بعــد از این که‬ ‫حکم بازنشســتگی اش را گرفت‪ ،‬ریاست آزمایشگاه‬ ‫تشخیص طبی «بیمارســتان باهر» تهران را برعهده‬ ‫گرفــت و مدتی بعــد هم در مطب همســرش‪ ،‬در‬ ‫زمینــه درمان بیمــاری های زنان و زایمان مشــغول‬ ‫به کار شــد‪.‬‬ ‫امــا یــک تومــور مغــزی به همــه ایــن فعالیت‬ ‫هــا پایــان داد و او در ‪ 28‬مــرداد ســال ‪ 1363‬بــه‬ ‫دلیــل آمبولی ریه درگذشــت‪ .‬ســال ‪،)1371( 1992‬‬ ‫«اتحادیه بین المللی ستاره شناســی» (‪ )IAU‬که از‬ ‫ســال ‪ )1298( 1919‬و بعد از نقشه برداری ماهواره‬ ‫اکتشــافی ماژالن از سیاره ناهید نقطه های موجود‬ ‫در این ســیاره را به نام زنان نامدار جهان نامگذاری‬ ‫می کــرد‪ ،‬حفره ای در جنوب ســیاره زهره را به نام‬ ‫«آذر اندامی» نامگذاری کرد‪ .‬شــهرداری شهر رشت‬ ‫هم برای بزرگداشــت این پزشــک ایرانی‪ ،‬بلواری را‬ ‫در رشــت به نام او نامگــذاری کرد‪.‬‬ ‫‪------------------‬‬

‫کشوری سیاســتگزاری های خود را با آگاهی از این‬ ‫امر اصالح کنند تا با افزایش احســاس مشــارکت و‬ ‫عدم تبعیض‪ ،‬از احســاس جدایی و بیگانگی کاسته‬ ‫شــود و ثبــات و آرامش و احســاس مســالمت که‬ ‫الزمــه افزایش ســرمایه گذاری داخلــی و خارجی و‬ ‫توســعه اقتصادی و رفاه و آســایش اجتماعی است‪،‬‬ ‫فراهم شــود و ایران بتواند به جایگاهی که ســزاوار‬ ‫و در شــأن آن اســت‪ ،‬در منطقه دست یابد و نیازی‬ ‫به الگو و سرمشــق قرار دادن دیگران نداشته باشد‪.‬‬ ‫دربــاره نویســنده‪ :‬در دانشــکده نفــت پذیرفته‬ ‫شــد اما پس از قبولی در دانشــکده حقوق و علوم‬ ‫سیاســی دانشــگاه تهران به این دانشگاه رفته و در‬ ‫ســال ‪ 1345‬کارشناســی خود را دریافت کرده است‪.‬‬ ‫کارشناســی ارشد از دانشــگاه ملی (شهید بهشتی)‬ ‫دارد‪ .‬پس از ورود به وزارت خارجه در ســمت های‬ ‫مختلفی حضور داشــت؛ فعالیتی که پس از انقالب‬ ‫بــه پایان رســید‪ .‬کار در بخش خصوصی و همکاری‬ ‫با رســانه ها‪ ،‬از دیگر ســوابق اوست‪( .‬سالنامه شرق)‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪78 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪32‬‬

‫نسیم نجفی اقدم‬ ‫مرگ‬

‫پنجــم‪ :‬بــاکالس بافرهنــگ باســواد و متمــدن‬ ‫باشــید جای دوری نمی‌رود‪ .‬نشــر مســئولیت ‪the‬‬ ‫‪ diffusion of responsibility‬در فضــای مجــازی‬ ‫که ماحصل گمنامی اســت گســتاخی بی‌فرهنگی‬ ‫بی‌ســوادی و خشــونت به‌بــار مــی‌آورد‪ .‬اینترنت‬ ‫ســویه‌های تاریک زیــادی دارد‪.‬‬ ‫‪ ‬به قول ایروینگ گافمن جامعه‌شــناس کانادایی‪،‬‬ ‫پشــت‌صحنه‌هایی کــه درآنجا بســیاری هنجار‌ها‬ ‫و اخالق ّیات شکســته می‌شــود‪ .‬در فضــای نورانی‬ ‫و اخالقــی باقــی بمانیــد! ایــن پیشــنهاد‪ ،‬منکــر‬ ‫کنجکاوی‌های بی‌ضــرر هرازگاهــی در فضای وب‬ ‫نیســت‪ .‬اجازه دهیــد خاطره‌ای بگویم‪:‬روزی ســر‬ ‫کالس درس می‌رفتم خورشــید غروب کــرده و هوا‬ ‫نســبتا تاریک بود که ناگهان بــرق محوطه به‌طور‬ ‫کل رفــت‪ .‬تا کالس هنــوز یک دقیقه‌ای پیــاده راه‬ ‫بود‪.‬‬ ‫‪ ‬درتاریکــی انواع و اقســام صدا‌هایی می‌شــنیدم‬ ‫و اعمالــی می‌دیــدم کــه به‌وقــت روشــنایی از‬ ‫دانشــجو‌ها بعیــد می‌نمــود‪ .‬آنــروز قصــدم این‬ ‫بــود کــه گافمــن تدریــس کنــم‪ .‬بــرای مفهــوم‬ ‫پشــت‌صحنه‌ی او همین اتفاق را مثــال زدم‪ .‬وقتی‬ ‫بــرق رفــت و همه‌جا تاریک شــد ناگهــان جلوی‬ ‫صحنه به پشــت صحنه بدل شــد و رفتار‌ها تغییر‬ ‫کــرد‪ .‬پس فرامــوش نکنید اینترنــت در خیلی‌جا‌ها‬ ‫تاریک اســت‪.‬‬ ‫ششــم‪ :‬اگر تنها منزوی و فردگرا هســتید یا اینکه‬ ‫ســبک زندگی‌تان مطرود اســت؛ اگر فکر می‌کنید‬ ‫چیز‌هایــی بــرای دیده‌شــدن و حرف‌هایــی برای‬ ‫قحطی شــنونده و بیننده‬ ‫شنیده شــدن دارید‪ ،‬اما‬ ‫ِ‬ ‫آمــده؛ بدانیــد که به‌لحــاظ منطقی یک‌جــای کار‬ ‫می‌لنگــد‪ .‬چیــزی بــه نــام نبــوغ پنهان‌مانــده یا‬ ‫قدرندانســته وجود ندارد‪.‬‬ ‫‪ ‬شــاید هر هزار ســال یک‌بار نابغه‌ای در زمینه‌ی‬ ‫خاصــی ظهور کند‪ .‬پس بار دیگر به افکارتان رجوع‬ ‫ّ‬ ‫کنیــد و بدانید کــه آنقدر‌ها هــم در خیلی چیز‌ها‬ ‫تنها نیســتید‪ .‬امــروزه عجیب‌غریب‌ترین افکار هم‬ ‫برای خودشــان دفتر و دســتکی دارند چه رســد به‬ ‫چیز‌های متعارفی از قبیــل‪ :‬گیاه‌خواری‪.‬‬ ‫نتیجــه اینکــه اگــر آنارشیســتی فکــر می‌کنید‬ ‫خالف‌آمــ ِد روال متعــارف زندگــی‪ ،‬به‌دنبــال‬ ‫هم‌پالکی‌هــای اسم‌ورســم دار بگردیــد واقعــی‬ ‫محســوس و انضمامی نه ســایبورگ‌های بی نام و‬ ‫نشــان! این جماعــت فرضن به‌وقت ناخوشــی‌تان‬ ‫به احتمال بســیار زیاد غیبشــان خواهد زد و شما‬ ‫مجبــور می‌شــوید درب خانــه‌ی همســایه‌تان را‬ ‫بزنیــد هموکــه بارهاو بار‌هــا وقتی ســر در آخور‬ ‫تلفن هوشــمندتان داشــتید بی‌تفــاوت از کنارش‬ ‫می‌گذشــتید؛ و مطمئن باشــید اگــر روزی بمیرید‬ ‫کــه قطعــن خواهید مرد هیــچ کــدام از فالوور‌ها‬ ‫در تدفینتــان شــرکت نخواهنــد داشــت حتی اگر‬ ‫ســتاره‌ی موســیقی پاپ باشید چه‌بســا باخبر هم‬ ‫نخواهند شــد‪.‬‬

‫نجفی اقدم نتیجه‌ای است‬ ‫خودکشی نســیم ِ‬ ‫از اختاللــی که در ســاخت هو ّیــت و معنای‬ ‫ســایبورگی ایجاد می‌شود‪.‬‬ ‫زمانــی که دیگر شــما نمی‌توانیــد بارگذاری‬ ‫کنیــد یا کامنــت و فالوور ندارید یــا اگردارید‬ ‫کنایه‌آمیز توهین‌آمیز و خشــن اســت؛ ســایبورگ‬ ‫دچــار اختالل و ناخوشــی اســت‪ .‬آنگاه فــرد برای‬ ‫درمان ناخوشــی دســت به کار می‌شود‪ .‬او م ‌ی ُکشد‬ ‫تــا دیده شــود هم خویشــتن را و هم دیگــری را‪.‬‬ ‫زندگــی برخه‌ای‬ ‫همانطــور که گفتــم ســبک‌های‬ ‫ِ‬ ‫و بغرنــج نقاط ضعف کشــنده‌ای نیــز دارند کافی‬ ‫است که شــخصی حقیقی یا حقوقی سیم اینترنت‬ ‫را قطــع کرده دوشــاخ را از پریز بکشــد به همین‬ ‫ســادگی‪ ،‬آنوقت شــمای تنها چــه خواهید کرد؟‬ ‫کســانی هســتند کــه از روایت‌هــای کالن و‬ ‫برنامه‌هــای کــه در آســمان بــرای زمیــن تــدارک‬ ‫دیده شــده مثلــن از چهارچوب‌های ســنّتی دینی‬ ‫‌شــناختی ســاکن‬ ‫کــه قطع ّیات وجــودی و هستی‬ ‫ِ‬ ‫در بیــرون فــرد‪ ،‬برپــا و اســتوار می‌کنند؛ خســته‬ ‫و مایوســند و لــذا بــرای خــود خدایــی دیگرگونه‬ ‫خــدای یوتیــوب‪ ،‬تلگــرام و اینســتا‪.‬‬ ‫می‌آفریننــد‪:‬‬ ‫ِ‬ ‫همــان طلیعه‌گــر معنو ّی ِت نویــن‪ .‬معنو ّیتی با این‬ ‫اصــل ک ّلی کــه‪ :‬دیــده می‌شــوم پس هســتم‪ .‬اما‬ ‫بایــد مراقب بــود که در قامت انســان مــدرن به‬ ‫چــوب دوســرنجس بدل نشــویم یعنــی در غیاب‬ ‫آســمان زمیــن را هــم از کف ندهیــم‪ .‬حتی نفس‬ ‫کشــتن خویش چه حذف دیگری) نیز‬ ‫کشــتن (چه‬ ‫ِ‬ ‫در اینجــا آخرین راه چاره‌اســت برای دیده‌شــدنی‬ ‫صحه‌ای‬ ‫کــه در غیــاب فالوور دچــار نقص شــده‪ّ .‬‬ ‫مــن کنش‌گر جهان مجــازی دارای‬ ‫اســت بر اینکه ِ‬ ‫قطع ّیتی بدن‌مند هســتم از گوشــت و پوســت و‬ ‫خــون‪ :‬بدیهی‌ترین گــوا ِه بــر بودن‪.‬‬ ‫پیام اخالقی این نوشته این است‪:‬‬ ‫اول‪ :‬کارکــرد اقتصــادی فضــای مجــازی را پــاس‬ ‫بداریدیعنــی تا می‌توانید از اینترنــت پول درآورید!‬ ‫البته از راه‌های انســانی و قانونی واِ ّل قاچاق انسان‬ ‫و حیــوان در فضای مجازی خیلی هــم درآمد دارد‪.‬‬ ‫دوم‪ :‬اگــر در فضایــی به‌لحــاظ سیاســی بســته‬ ‫هســتید تــا می‌توانیــد از کارکرد سیاســی‌اش بهره‬ ‫ببرید‪ :‬اعضــای حزبی‪ ،‬وفــاداران را گردهم بیاورید‬ ‫تعامل کنیــد! هــم فکرانتان را تجمیــع کنید!‬ ‫ســوم‪ :‬از کارکرد آمــوزش وب اســتفاده کنید مثال‬ ‫برای پیشــبرد پایان‌نامــه‌ی تحصیلی‌تان!‬ ‫چهــارم‪ ،:‬ا ّمــا هیچ‌گاه به ســایبورگ بدل نشــوید‬ ‫کسی که نیمی‌انســان و نیمی‌ماشــین است‪ .‬اینجا‬ ‫بحث بر ســر هویت‌یابــی اســت و کار خیلی بیخ‬ ‫ســادگی یک پالتیــن در پا یا‬ ‫پیدا کرده‪ .‬مســاله به‬ ‫ِ‬ ‫دندانــی مصنوعــی نیســت‪ .‬باید بر روند ســاخت‬ ‫خویشــتنتان از مجــرای اینترنت اشــراف داشــته و‬ ‫برآن نظارت داشــته باشــید!‬ ‫‪  77 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪77 Kheradmand‬‬


76 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 76 


‫‪ ‬خب این ارتبــاط با مار‌ها تأثیــری در خلقیات‬ ‫تو نداشــت؟ بــه نظر من هــر چیــزی در خلق و‬

‫دُم عنکبوتی) که زیســتگاه آن در استان ایالم است‬ ‫و هنــوز بــرای ایــن مار پادزهری ســاخته نشــده‬ ‫و مار ســمی اســتان چهارمحال‌وبختیــاری (افعی‬ ‫کوهرنــگ)‪ .‬ایــن مار را پدرم شناســایی کــرد و به‬ ‫ثبت رســاند‪ .‬خانواده افعی‌هــا و کبرا‌ها از خانواده‬ ‫ســمی‌ترین مارها هستند‪ ،‬اما نشــانه‌های مارهای‬ ‫سمی این اســت‪َ :‬سر مثلثی شــکل دارند‪َ ،‬مردُمک‬ ‫چشمشــان عمودی‪ ،‬به شــکل عدد ‪ ١‬اســت و به‬ ‫روی پهلــو حرکــت می‌کننــد‪ .‬اندامشــان هــم به‬ ‫انتهــای دم که می‌رســد‪ ،‬باریک می‌شــود‪.‬‬

‫کســی را بزند‪ .‬بــه همین جهت مســلما نمی‌تواند‬ ‫برای خود صاحب داشــته باشــد‪.‬‬

‫ارتباط اســت و از ســم مارها برای ساختن پادزهر‬ ‫ُملیــواالن و ُپلــی و االن اســتفاده می‌کنند‪.‬‬

‫‪ ‬پس تا به‌حال تو را هم نیش زده‪ .‬بله؛ انگشــت‬ ‫پــدرم به خاطر گزش مار قطع شــد‪ .‬مــار افعی هم‬ ‫یک بار چشــمش را نیش زد‪ .‬حتی مــار کبرا یک‌بار‬ ‫خودم را در نمایشــگاه کوهســنگی مشهد نیش زد‪.‬‬ ‫خــدا را شــکر بــا تجربه پــدر و به همراه داشــتن‬ ‫پاتن (پادزهر) جان ســالم بــه در بردم‪.‬‬

‫‪ ‬می‌گوینــد در منطقــه‌ای کــه شــما زندگــی‬ ‫می‌کنیــد‪ ،‬بزرگ‌شــدن در کنــار حیوانات‪ ،‬حتی‬ ‫حیوانات ســمی و خطرناک عادی است‪ .‬درست‬ ‫اســت؟ اســتان چهارمحال‌وبختیــاری‪ ،‬اســتانی‬

‫خــوی انســان تأثیــر می‌گــذارد‪ .‬این خود انســان‬ ‫اســت که تأثیرات را کــم یا زیاد می‌کنــد‪ .‬من فکر‬ ‫می‌کنم‪ ،‬علت نتــرس بودنم‪ ،‬ارتباط بــا مارها بوده‪.‬‬ ‫برای همین نســبت به اطرافیان و دوســتانم‪ ،‬دل و‬ ‫جرأت بیشــتری دارم‪.‬‬

‫‪ ‬ایــن دل و جــرأت به خاطر این نیســت که تو‬ ‫صاحب مارها هســتی؟ اصال بــرای مارها فرقی‬ ‫دارد که کســی صاحب‌شــان باشــد یا نه؟ مارها‬ ‫قدرت تشــخیص آدم‌ها را از همدیگر دارند؟ مار ‪ ‬در ایــن مــدت بــه گرفتن ســم مــار هم فکر‬ ‫حیوانی وحشــی است و رام نمی‌شــود‪ .‬مار دوست کــردی؟ ارزش فوق‌العاده‌ای در علوم پزشــکی‬ ‫و دشــمن نمی‌شناســد‪ ،‬هــر لحظه ممکن اســت دارد‪ .‬بلــه‪ ،‬پــدرم بــا سرم‌ســازی رازی کشــور در‬

‫‪ ‬بدتریــن زخمی کــه از مار خــوردی چه زمانی‬ ‫بــود؟ بدترین زخمی کــه خوردم‪ ،‬چن ‌د ســال پیش‬

‫بــود؛ وقتــی که مــار کبرا لبــم را در حیــن نمایش‬ ‫نیــش زد؛ ولــی خب جان ســالم بــه در بــردم‪ .‬اما‬ ‫ایــن اتفاق هــم بــه خاطــر ســهل‌انگاری یکی از‬ ‫تماشــاچیان بــود؛ زیرا پــدرم قبــل از نمایش اعالم‬ ‫کرد بــا دوربین فلــش نزنید‪ ،‬چون چشــم‌های مار‬ ‫به نور فلش حســاس اســت‪ ،‬اما تماشــاگران بدون‬ ‫توجه به ایــن موضوع در حین عکســبرداری فلش‬ ‫زدنــد‪ .‬فلش دوربین باعث شــد مار اذیت شــود و‬ ‫مرا نیــش بزند‪.‬‬

‫درواقــع می‌خواهــی بگویی مار رام نمی‌شــود؛‬ ‫درســت اســت؟ بله؛ چــون خویی وحشــی دارد‪.‬‬ ‫بــرای همین دوســت و دشــمن نمی‌شناســد؛ این‬ ‫طبــع همه حیوانات وحشــی اســت‪.‬‬

‫بــا این توضیــح‪ ،‬این‌کــه انســان و مــار با هم‬ ‫دوســت شــوند‪ ،‬امــکان دارد؟ من فکــر می‌کنم‬

‫مارهــا به شــرایط عــادت می‌کنند ولی با انســان‬ ‫دوســت نمی‌شــوند‪ ،‬چــون دوســت و دشــمن‬ ‫نمی‌شناســند‪.‬‬

‫سردســیر و کوهســتانی اســت‪ .‬اگر بخواهیم کلی‬ ‫بگوییم‪ ،‬مردم روســتاهای اســتان ما به دلیل آب و‬ ‫هوا و منطقه کوهستانی نســبت به جاهای دیگر‬ ‫از نظــر چابکــی و زرنگی برتر هســتند‪ ،‬اما این‌که‬ ‫با حیوانات زندگی کنند‪ ،‬آن‌هم ســمی و خطرناک‪،‬‬ ‫نــه! چنیــن چیــزی وجــود نــدارد‪ .‬البتــه مردمی‬ ‫هســتند کــه دام دارند و بــه خاطر شغل‌شــان با‬ ‫دام‌ها در ارتباط هســتند‪ ،‬ولی ارتبــاط با حیوانات‬ ‫خطرنــاک و ســمی یک امــر عادی نیســت و مثل‬ ‫مردم دیگر شــهر کــه از این حیوانات می‌ترســند‪،‬‬ ‫آنهــا هم تــرس دارند‪.‬‬

‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬گفتــی در نمایش‌هــا حضــور پیــدا نمی‌کنی‪.‬‬ ‫چرا؟ بــا باالرفتن ســنم دیگر صالح نمی‌دانســتم‬ ‫کــه در نمایــش با مار‌ها حضور داشــته باشــم اما‬ ‫مطالعــه در زمینه خزنــدگان و مارهــا را همچنان‬ ‫ادامــه می‌دهم‪ .‬به امیــد این‌کــه در زمینه علمی‬ ‫بتوانم افتخارات بیشــتری کســب کنم‪.‬‬

‫‪ ‬برخورد مــردم در نمایشــگاه‌ها چطــور بود؟‬

‫معمــوال مــردم برایشــان خیلــی عجیب اســت و‬ ‫پیش آمده که ســاعت‌ها ســوال بپرســند‪ .‬سواالت‬ ‫مختلفــی در مــورد این حرفــه و خزنــدگان‪ .‬مردم‬ ‫کنجکاونــد و اطالعــات می‌خواهند‪ .‬خوشــبختانه‬ ‫مــردم لطف زیــادی دارند و خیلی مشــتاق دیدن‬ ‫دختر رکورددار هســتند‪.‬‬

‫‪ ‬کــدام مارها خطرناک‌تر هســتند؟ ویژگی‌هایی‬ ‫دارد کــه ما بفهمیم؟ مــا‪ ،‬مارهــای خطرناکی در ‪ ‬درصورتی که کســی رکــوردت را در بوســیدن‬ ‫ســطح جهان داریم کــه هنــوز پادزهر بــرای آنها مــار بشــکند‪ ،‬حاضر بــه رقابت با او هســتی؟‬ ‫فکر نمی‌کنم کســی بتواند رکورد مرا بشــکند‪ .‬اگر‬ ‫می‌توانســتند تابه‌حــال رکوردم را شکســته بودند‪.‬‬

‫ســاخته نشده اســت‪ .‬از ســمی‌ترین مارهای ایران‬ ‫که جــزو ســمی‌ترین مارهای دنیاســت (مار افعی‬ ‫‪  75 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪75 Kheradmand‬‬


‫«ملکه مار ایران»‬ ‫فاطمهصفری‬

‫یــازده بــار بر زبان شــاه مــار کبرا بوســه زد و به‬ ‫«ملکــه مــار ایران» ملقب شــد؛ هر چنــد پیش از‬ ‫ایــن هم پــدرش لقب «ســلطان مار ایــران» را‬ ‫یــدک می‌کشــید‪ .‬البته ماجــرا برمی‌گــردد به‬ ‫پانزده ســال پیــش‪ ،‬زمانی که فائــزه تنها هفت‬ ‫‌سال داشت‪ .‬‬ ‫پدرش بوســه دختر چینی بر ســر ماری سمی‬ ‫را در روزنامــه‌ای دیــد و بــرای ثبت نــام فائزه‬ ‫در گینــس ترغیب شــد‪ .‬در واقع «ســلطان مار‬ ‫ایــران» تصمیمــی جســورانه گرفــت و کودک‬ ‫هفت ســاله را به بوســیدن زبان شــاه مار کبرا‬ ‫تشــویق کــرد؛ جانوری مخــوف کــه پادزهری‬ ‫هنوز برای ســم آن کشــف نشــده اســت! این‬ ‫ابتدای راه دختر بچه‌ای بود که از ســه ســالگی‬ ‫با مارها عجین شــد و در هفت ســالگی رکورد‬ ‫خــود را در گینس به ثبت رســاند‪.‬‬ ‫فائــزه از همان کودکی شــهر به شــهر پدرش‬ ‫را همراهــی می‌کــرد و مارهــا را بــرای مــردم‬ ‫بــه نمایــش می‌گذاشــت‪ .‬او در یازده ســالگی‬ ‫توانســت به همــراه بــرادر کوچکتــر خود به‬ ‫مدت دوازده ســاعت با انواع مارهای ســمی در‬ ‫آکواریــوم یــک در یک (متر) بــازی کند‪ ،‬بدون‬ ‫این‌کــه هیچ مشــکلی برایش به وجــود بیاید‪.‬‬ ‫بســیاری فکر می‌کنند که مارها ممکن اســت‬ ‫بــه صاحبان خود عــادت کنند امــا واقعیت این‬ ‫اســت که مــار رام نمی‌شــود؛ تا جایــی که این‬ ‫دختــر بچه بارهــا و بارها گــزش مــار را تجربه‬ ‫تو‌گو دربــاره زندگی‬ ‫کــرده اســت‪ .‬در ایــن گف ‌‬ ‫عجیــب او و تجربه‌هــای شــگفت‌انگیزش در‬ ‫برخورد بــا مارها پرســیده‌ایم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫خانــواده‌ام عالقــه بیشــتری در ایــن زمینــه‬ ‫از خــودم نشــان دادم‪ .‬البتــه بعــد از رکورد‬ ‫هفت‌ســالگی‌ام احســاس کردم می‌توانم با‬

‫‪ ‬نخســتین‌بار که خواســتی نوک زبان مار را‬ ‫ت ساله‬ ‫ببوســی‪ ،‬نترســیدی؟ در آن زمان هف ‌‬

‫بــودم؛ برای همیــن از مار ترس نداشــتم‪ ،‬چون‬ ‫کودکــی کنجــکاو و عالقه‌منــد بــه حیوانــات‬ ‫به‌خصوص مارها بــودم‪ .‬همچنین آموزش‌هایی‬ ‫کــه پدرم بــه من داده بــود‪ ،‬باعث شــد از مار‬ ‫ترس نداشــته باشــم؛ تا جایی که به یــاد دارم‪،‬‬ ‫خیلی مشــتاق بودم زودتر ایــن رکورد را بزنم و‬ ‫بــه همه نشــان بدهم كه یک دختــر بختیاری‬ ‫چه هنــری دارد‪.‬‬

‫‪ ‬نــگاه همســاالنت بــه تــو چطــور بــود؟‬ ‫تعجــب نمی‌کردند یا به خاطــر این تفاوت‬ ‫احســاس نمی‌کردند باید از تــو دوری کنند‬

‫نه؛ خدا را شــکر خیلــی نگاه مثبــت و خوبی‬ ‫داشته‌اند؛ خیلی کنجكاو هســتند در مورد این‬ ‫خزنده اطالعات داشــته باشــند‪ .‬می‌توان گفت‬ ‫بیشــترین صحبت من و اطرافیانــم در مورد مار‬ ‫اســت‪ .‬همچنیــن اجتماعی بودنم باعث شــده‬ ‫تــا با اطرافیانــم به راحتــی ارتباط برقــرار کنم‪.‬‬ ‫شــاید برای همین است که بســیاری از دوستانم‬ ‫عاشــق حرفه من هم شــده‌اند‪.‬‬

‫‪ ‬اما بچگــی تو به همیــن خاطر‪ ،‬بــا دیگران‬ ‫تفــاوت داشــته‪ .‬حــاال کــه بزرگتر شــده‌ای‪،‬‬ ‫احســاس نمی‌کنی ایــن تفــاوت آزاردهنده‬ ‫باشــد؟ از ایــن کودکی رضایت داشــتی؟ بله؛‬

‫«ملکــه مار ایران» لقبی بــود که بعد از ثبت‬ ‫رکورد روی تو گذاشــتند‪ .‬بلــه؛ این لقب را بعد‬ ‫از رکوردم روی من گذاشــتند و در گوگل هم اگر‬ ‫سرچ کنید‪ ،‬اســم من می‌آید‪.‬‬

‫همان‌طــور کــه گفتم بــه خاطــر عالقــه‌ام به‬ ‫طبیعت‪ ،‬حیوانــات و به‌خصوص مارها نســبت‬ ‫به اعضای خانواده‌ام بیشــتر عالقه نشــان دادم‪.‬‬ ‫البتــه هیچ‌گاه پدرم ما را مجبــور به ورود در این‬ ‫کار نکــرد‪ ،‬برای همیــن از بین ‪ ٦‬فرزنــد‪ ،‬تنها ‪٣‬‬ ‫فرزنــد به این کار عالقه نشــان دادنــد و وارد آن‬ ‫شدند‪.‬‬

‫درباره ایــن رکورد صحبت خواهیــم کرد؛ اما‬ ‫فعال از حاال شــروع کنیم‪ .‬چند سالت است؟‬

‫بیســت ســالم اســت‪ .‬شــهرکرد زندگی میکنم و‬ ‫دانشجو روانشناسی در دانشگاه شهرکرد هستم‪.‬‬ ‫هستم‪.‬‬

‫‪ ‬چه زمانی احســاس کــردی با مارهــا راحت‬ ‫هســتی؟ من از ســه ســالگی شــروع به شناختن‬

‫بار ببوســد‪ .‬پدرم وقتی دید من اســتعداد و عالقه‬ ‫دارم‪ ،‬شــروع به آموزش من کرد‪ .‬همین آموزش‬ ‫و تجربــه پدرم کمــک کرد تا بتوانم زبان شــاه‬ ‫مــار کبرا را یازده بار ببوســم‪.‬‬

‫ایــن موجود بیشــتر عجین شــوم‪.‬‬

‫‪ ‬چــه شــد که بــه فکر ثبــت اســمت در کتاب‬ ‫گینــس افتادی؟ پــدرم در روزنامــه‌ای خوانده بود‬

‫‪ ‬اگــر دوباره بــه کودکــی برگردی‪ ،‬بــا مار‌ها‬ ‫عجین می‌شــوی یا متفاوت زندگی می‌کنی؟‬

‫اگر بارها و بارها به گذشــته برگــردم‪ ،‬نه‌تنها ارتباط‬ ‫بــا مارها را ادامه می‌دهم‪ ،‬بلکــه در مورد حیوانات‬ ‫دیگــر هــم مطالعــه می‌کنــم و بــا آنهــا عجیــن‬ ‫می‌شوم‪.‬‬

‫مارهــا و برقــراری ارتباط بــا آنها کــردم؛ به خاطر‬ ‫عالقــه‌ای کــه بــه طبیعــت و حیوانــات داشــتم‪،‬‬ ‫به‌خصــوص مارها‪ .‬اما من نســبت به ســایر اعضای که یک دختر چینی توانســته ســر مار کبرا را ســه‬ ‫‪  74 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪74 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫بقیه از صفحه ‪63‬‬

‫ماجراهای سفیر‬ ‫بازیگوش آلمانی‬

‫جســت‌وجو و امداد و ســگ‌های تجســس اعزام‬ ‫و در آن‌جــا خدمات پزشــکی اورژانس ارایه کردیم‪.‬‬ ‫پــس از زمین‌لرزه کردســتان هــم ایــن آمادگی را‬ ‫داشــتیم‪ ،‬اما نهادهای ایرانی ایــن امر را نپذیرفتند‪.‬‬ ‫بــا این وجــود یــک ســازمان غیردولتــی در محل‬ ‫حاضــر بود و اقــدام به ارایــه کمک کــرد‪ .‬پس از‬ ‫حادثــه ســقوط هواپیمــا در نزدیکی کــوه دنا نیز‬ ‫مــا برای ارایــه کمک اعالم آمادگــی کردیم‪ .‬در تمام‬ ‫مــوارد با توجــه به ایــن تجربه که معمــوال با هم‬ ‫بــه نتایج بهتری می‌رســیم تــا تنهایــی‪ ،‬در بم‪ ،‬در‬ ‫کنــار کمــک بــه مــردم‪ ،‬در بازســازی ارگ بم نیز‬ ‫کمــک کردیــم‪ .‬این میــراث جهانی ثبت‌شــده در‬ ‫یونســکو نه‌تنهــا دارای ارزش فوق‌العــاده جهانی‬ ‫بــرای کل بشــریت اســت‪ ،‬بلکــه به‌خصــوص در‬ ‫خــود بم‪ ،‬در اســتان کرمان‪ ،‬نمــاد هویت و افتخار‬ ‫به توانایی‌های پیشــینیان اســت‪ .‬چنــد روز پیش‬ ‫خانه‌ای سیســتانی را که توسط متخصصان آلمانی‬ ‫و بــا حمایــت وزارت امــور خارجه آلمــان مجددا‬ ‫بازسازی شــده اســت‪ ،‬افتتاح کردم‪ .‬غرور و افتخار‬ ‫مهندسان و اســتادکاران ایرانی و آلمانی نسبت به‬ ‫این موفقیت مشــترک بــود و خوشــحالی فراوان‬ ‫مــردم کرمان و ســایر نقــاط تمام فضــا را پر کرده‬ ‫بــود‪ ،‬چراکه یــک ســرمایه‌گذاری مهــم در آینده‬ ‫محســوب می‌شود‪.‬‬

‫به نظر مــن بزرگترین تفــاوت فرهنگی همین امر‬ ‫است‪.‬‬

‫شــما چندی پیــش در بازی‌هــای تمرینی تیم‬ ‫اســتقالل حضور داشــتید‪ .‬چــرا آن‌جــا رفتید؟‬ ‫نظرتــان دربــاره ایــن تیــم چیســت؟ بــه چه‬ ‫ورزش‌های دیگری غیر از فوتبــال عالقه دارید؟‬

‫اســتقالل با وینــی شــفر‪ ،‬مربی آلمانــی موفقی‬ ‫را بــه خدمــت گرفــت و به‌عنوان ســفیر‌باید یک‌‬ ‫ســری می‌زدم‪ .‬البته من از پرســپولیس هــم بازدید‬ ‫داشــتم و همین‌طــور تیم‌هــای فوتبــال دیگــر‪،‬‬ ‫به‌عنــوان مثال در مشــهد و در تبریز‪ .‬اســکی من‬ ‫بهتــر از فوتبال اســت‪ ،‬از ایــن‌رو در تمرین‌ها کار‬ ‫خاصی از دســت مــن برنمی‌آید‪ .‬امــا وقتی چندی‬ ‫پیــش در برابــر دروازه‌بان ســابق تیم ملــی ایران‬ ‫(مهدی رحمتی) یــک ضربه پنالتــی را وارد دروازه‬ ‫کردم‪ ،‬بســیار خوشحال شــدم و آن را در توییتر هم‬ ‫منتشــر کردم‪ .‬البته مشخص اســت که خیلی جدی‬ ‫و ماننــد بــازی واقعی ســعی نکرد تــوپ را بگیرد‪.‬‬ ‫بــا این وجــود لذت بــردم‪ .‬ایــن از زیبایــی رقابت‬ ‫ورزشــی اســت‪ ،‬تفاوتی هم ندارد در چه رشــته‌ای‬ ‫باشــد‪ .‬یک رقیبــی وجــود دارد که البته بــا احترام‬ ‫و بــازی جوانمردانه با او روبه‌رو می‌شــوید‪ .‬ورزش‬ ‫بــرای همه اســت و این تنها دیپلماســی نیســت‬ ‫کــه می‌تواند چیزهــای زیــادی از ورزش یاد بگیرد‪.‬‬ ‫هــم آقایــان و هم خانم‌هــا‪ ،‬هم طرفــداران مرد و‬ ‫هم طرفــداران زن‪ .‬هیــچ تفاوتی نــدارد که رقیب‬ ‫کیست‪ ،‬زیرا بحث ورزش اســت‪ .‬این حداقل چیزی‬ ‫اســت که من با خــودم فکــر می‌کــردم‪ ،‬وقتی در‬ ‫برابــر دروازه‌بان بزرگ ایرانی قــرار گرفتم‪ ،‬در پایان‬ ‫به هــر دوی ما خوش گذشــت‪.‬‬

‫ضمنا عکسی در صفحه توییتر خودتان گذاشت ‌ه‬ ‫و اعالم کرده‌اید که مایل هســتید در کالس‌های‬ ‫آشــپزی شــرکت کنید‪ .‬آیــا این عالقــه از طعم‬ ‫خوشــمزه غذاهــای ایرانــی نشــأت می‌گیرد یا‬ ‫ذائقه شــما به غذاهــای ایرانی نزدیک اســت؟‬ ‫کدامیــک از غذاهای ایرانی بــه غذاهای آلمانی‬ ‫نزدیک است؟‬ ‫در آلمــان هم غذاهای خاص و متنوعی داریم‪ ،‬هر‬ ‫منطقه‌ای غذاهــای مخصوص خــود را دارد‪ ،‬ماهی‬ ‫دریــای شــمال و دریــای بالتیــک و رودخانه‌های‬ ‫متعدد‪ ،‬گوشــت‪ ،‬میوه و ســبزیجات‪ ،‬شــبیه ایران‪.‬‬ ‫امــا در زمینه نــان قهرمان بالمنازع جهان هســتیم‪.‬‬ ‫هیچ‌کــس به انــدازه ما نان‌های مختلــف و متنوع‬ ‫نــدارد‪ ،‬می‌تــوان گفــت ما عاشــق و مجنــون نان‬ ‫هســتیم و نقطه مشــترک هر دوی مــا‪ ،‬لذت بردن‬ ‫از غــذا در جمع خانواده و دوســتان اســت‪.‬‬

‫تفاهمنامه همکاری میان دانشــگاه‌های آلمان‬ ‫و ایران به امضا رســیده اســت‪ .‬این همکاری‌ها‬ ‫و تعامل چه تأثیری بر توســعه روابط فرهنگی‬ ‫دو کشور دارد؟‬

‫کرده‌اید؟‬ ‫مــورد عالقــه‬

‫شــهر‬ ‫شــما کجاست؟‬

‫شــهرها و مناطــق بســیاری هســتند کــه دارای‬ ‫گنجینه‌هــای فرهنگی‌انــد‪ ،‬مــن به‌خصــوص بــه‬ ‫یزد عالقه بســیار زیادی دارم ک ‌ه ســال گذشــته در‬ ‫فهرســت مناطق میراث جهانی یونســکو ثبت شد‪.‬‬ ‫کویر من را بســیار تحت‌تأثیر قــرار می‌دهد و البته‬ ‫کوهســتان‌های ایــران و به‌خصــوص پایگاه‌هــای‬ ‫فرهنگــی ایران مانند اصفهان‪ ،‬شــیراز یا باغ‌فین در‬ ‫کاشان‪.‬‬ ‫‬

‫حس همدردی شــما درخصوص آســیب‌دیدگان‬ ‫زلزلــه کرمانشــاه در ســایت‌های داخلــی درج‬ ‫شــد‪ .‬دولت آلمان چه حمایــت مادی و معنوی‬ ‫دراین‌باره انجــام داد؟‬

‫آلمــان پــس از زمین‌لــرزه کرمانشــاه‪ ،‬ماننــد‬ ‫زمین‌لــرزه گذشــته بــم‪ ،‬فــورا بــرای کمــک اعالم‬ ‫آمادگــی کــرد‪ .‬مــا پــس از زمین‌لرزه بــم‪ ،‬تیم‌های‬

‫بــه کدامیــک از شــهرهای ایــران ســفر‬ ‫‪  73 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫چنــدی پیــش نخســتین پــروژه همکاری‌هــای‬ ‫علمــی ایــران و آلمــان را افتتــاح کــردم‪ ،‬رویــداد‬ ‫تأثیرگــذاری بود‪ .‬بیــش از ‪ ٥٠‬دانشــمند آلمانی در‬ ‫آن‌جا حضور داشــتند‪ ،‬عالقه بســیار شــدیدی برای‬ ‫تبــادل وجود دارد‪ .‬بدون علم آزاد‪ ،‬پیشــرفتی وجود‬ ‫نخواهد داشــت‪ ،‬بــدون تبــادالت بین‌المللی‪ ،‬تنها‬ ‫بخــش کوچکــی از علــم و دانشــی که امــروز در‬ ‫اختیــار داریــم را داشــتیم‪ .‬من از طرفــداران بزرگ‬ ‫همکاری‌هــای بین‌المللــی هســتم و تمــام تالش‬ ‫خــود را در ایــن زمینــه انجام خواهــم داد‪.‬‬

‫یک روز تعطیل ســفیر جمهوری فــدرال آلمان‬ ‫چطور ســپری می‌شود؟‬

‫در روزهــای تعطیل ســعی می‌کنــم حتی‌االمکان‬ ‫کشــور را بگردم و بیشتر با آن آشــنا شوم‪ .‬عالقه‌ای‬ ‫بــه ایســتادن در ترافیک نــدارم‪ ،‬از این‌رو بیشــتر‬ ‫خارج از شــهر رانندگــی می‌کنم‪ .‬بســیار عالقه‌مند‬ ‫بــه گفت‌وگو با مردم هســتم‪ ،‬هنــگام زدن بنزین‪،‬‬ ‫خریــد‪ ،‬خــوردن غذاهای خیابانــی در بــازار یا در‬ ‫چای‌خانــه‪ .‬اگر هــوا همراهی نکنــد‪ ،‬پیانو می‌زنم‬ ‫یا چنــد خط حافــظ می‌خوانــم و ســعی می‌کنم‬ ‫بفهمــم در آن زمان جهــان را چگونه دیده اســت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪73 Kheradmand‬‬


‫تان کوتاه‬ ‫داس‬

‫اثر شی‬

‫وا رمضانی‬

‫لـعـنـتـی!‬

‫نان‌هــای خامه‌ای بــوی بدی گرفته‌انــد‪ .‬روزها‪ ،‬روشــنایی ِ بیــش از ح ِّد اتاق‬ ‫آزارم می‌دهــد‪ .‬اولین‌بــار که دیدمــش فکر نمی‌کردم حضورش یــک روز‪ ،‬تا این‬ ‫اندازه برایم مهم بشــود‪.‬‬ ‫یــادم می‌آیــد‪ ،‬از کارگاه که برگشــتم‪ ،‬بی‌آنکه لباســهایم را عــوض کنم‪ ،‬تمام‬ ‫غــروب روی کاناپــه دراز کشــیدم‪ .‬بلند که شــدم خانه تاریک بــود‪ .‬عرق کرده‬ ‫بــودم‪ .‬چراغها را روشــن کــردم‪ .‬پنجره‌ها را یکی یکی بســتم تا کولر را روشــن‬ ‫کنــم‪ .‬پنجره‌ی آشــپزخانه‪ ،‬پنجره‌ی هــال‪ ،‬نوبت پنجره‌ی اتاق که رســید…‬ ‫وحشــت کــردم در تمــام عمرم چنیــن موجودی ندیــده بودم‪ .‬از کســی هم‬ ‫چیزی درباره‌اش نشــنیده بودم‪ .‬پوســت ِ چروک ِ سیاه‪ ،‬چشــمهای گرد و ُکروی‬ ‫کــه ِبــ ّر و ِبر نــگاه می‌کردند امــا پلک نمی‌زدنــد‪ .‬موهای کثیف ِ ســرش انگار‬ ‫ســوخته بود‪ .‬گوش‌هایش شــبیه گوش‌های یک انســان معمولی بود شــاید هم‬ ‫کمی کشــیده‌تر‪ .‬بینــی‌اش را هیچوقت ندیدم ا ّما لبش ســیاه بود و بد شــکل‪.‬‬ ‫پاهای کوتاهی داشــت‪ ،‬در عوض دســت‌هاش خیلی بلند بودند‪ .‬قدّش درســت‬ ‫بــه اندازه‌ی یک بچه‌ی پنج‪-‬شــش ســاله بود‪ .‬بی‌هیچ حالتــی در چهره‪ .‬نه غم‪،‬‬ ‫نه شــادی‪ ،‬نه یــاس‪ .‬یک لعنتی ِ بــه تمام معنا‪.‬‬ ‫اولین کاری که کردم این بود که جاروی دســته بلندی از آشــپزخانه برداشــتم‪.‬‬ ‫بــه حیاط رفتم‪ .‬به حفاظ ِ پنجره چســبیده بود‪ .‬ترســیدم‪ .‬خیلی زیــاد‪ .‬ولی به‬ ‫هــر حــال اولین ضربــه را زدم‪ .‬تکان نخورد‪ .‬عــرق روی پیشــانیم را پاک کردم‪.‬‬ ‫ضربه‌ای دیگــر‪ .‬دوباره‪ .‬دوبــاره‪ .‬محکم‪ .‬محکم‌تر‪ .‬محکــم ِ محکم‌تر‪ .‬بی‌فایده‬ ‫بود‪ .‬دســته‌ی جارو شکســت‪ .‬باید فکر بهتــری می‌کردم‪.‬‬ ‫روی کاناپه نشســتم‪ .‬گوشی تلفن را برداشتم‪ .‬دســت‌هایم می‌لرزیدند‪ .‬شماره‬ ‫گرفتــم‪ .‬چند دقیقه بعــد دو مأمور با اونیفورم‌های مخصوص وارد خانه شــدند‪.‬‬ ‫ســعی کردم ترســم را پشــت لبخنــدی مصنوعی پنهــان کنم‪ .‬اما انــگار موفق‬ ‫نشده بودم‪.‬‬ ‫یکــی از مأمورهــا کــه قدبلند و درشــت‌تر بــود گفــت‪ – :‬نترســید‪ ،‬حاال ما‬ ‫اینجاییم کنار شــما…‬ ‫با اشــاره‌ی دســت آنها را به ســمت ِ اتاق راهنمایی کردم‪ .‬به محض دیدن ِ آن‬ ‫لعنتــی مأمورهــا به لکنت افتادند‪ .‬اما خودشــان را نباختند‪ .‬مأمــوری که رنگ ِ‬ ‫پوســتش تیره بود گفت‪ :‬ـ نظرت چیه؟‬ ‫مأمور قدبلند گفت‪ :‬ـ باید گزارش ِبدَم‪.‬‬ ‫حدود بیســت مأمور با باتوم و اســلحه به خانه هجوم آوردند‪ .‬ســعی کردند‬ ‫با بســتن ِ طنــاب دور بدن ِ لعنتــی‪ ،‬او را از نرده‌ها جدا کنند‪ ،‬امــا این کار غیر‬ ‫ممکــن بــود‪ .‬با باتــوم به جان ِ لعنتــی افتادنــد‪ .‬بی‌فایده بود‪ .‬بیســیم زدند تا‬ ‫اجازه‌ی شــلیک بگیرنــد‪ ،‬اما چون لعنتی مرتکب جرمی نشــده بــود این اجازه‬ ‫به مأمورها داده نشــد‪.‬‬ ‫هر روز دو مأمور در حیاط خانه کشیک می‌دادند و مراقب اوضاع بودند‪.‬‬ ‫این کار برای مأمورها کســل‌کننده شــده بــود‪ .‬ســرانجام روزی به من گفتند‪:‬‬ ‫– هــر موقــع حس کردید خطری تهدیدتــون می‌کنه‪ ،‬فورا با مــا تماس بگیرید‪.‬‬ ‫بعد از آن هیچ مأموری پایش را به این خانه نگذاشت‪.‬‬ ‫روزهــای اول وقتــی با لعنتی تنها می‌ماندم‪ ،‬می‌ترســیدم‪ .‬فکر ِ فــروش ِ خانه‬ ‫هــم کــه اصال منطقی نبــود‪ .‬کــدام آدم ِ احمقی حاضر می‌شــد بــا وجود این‬ ‫جانــور بدترکیــب خانــه را بخرد؟ حتی زیر قیمت‪ .‬ســعی کردم با این مشــکل‬ ‫بزرگ کنــار بیایم‪.‬‬ ‫یــک روز هنگام برگشــتن از کارگاه‪ ،‬چنــد متر پارچه‌ی ضخیم خریــدم‪ .‬آن را‬ ‫بــا چهار میخ بــزرگ جلوی پنجــره زدم‪ .‬اما حس کنجکاویم باعث می‌شــد هر‬ ‫دو‪-‬ســه دقیقــه یک بار پــرده را کنار بزنــم تا ببینم لعنتی هنوز پشــت پنجره‬ ‫هســت یــا نه‪ .‬اینــکار تمام وقتــم را می‌گرفت‪ .‬نمی‌توانســتم با خیــال راحت‬ ‫‪  72 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪72 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫تلویزیون تماشــا کنم یا کتــاب بخوانم‪ .‬حتی نمی‌توانســتم راحت بخوابم‪ .‬یک‬ ‫شــب با عصبانیت پــرده را از جا َکندَم‪.‬‬ ‫شــبی ســرد و زمســتانی‪ ،‬وقتی وارد خانه شدم با عجله به آشــپزخانه رفتم‪ .‬از‬ ‫درون فالســک برای خودم یک فنجــان چای ریختم‪ .‬هنوز پایم را از آشــپزخانه‬ ‫بیرون نگذاشــته بودم که فکری به ذهنم رســید‪ .‬با ســینی کوچکــی که در آن‬ ‫دو فنجــان چــای بود وارد اتاق شــدم‪ .‬لعنتی مثل همیشــه با همــان ریخت و‬ ‫قیافه پشــت پنجره بود‪ .‬ســینی را زمین گذاشــتم و میز را کشــیدم زیر پنجره‪.‬‬ ‫صندلــی را هم گذاشــتم پشــت میز‪ .‬روی صندلــی نشســتم زل زدم به لعنتی‪.‬‬ ‫همان طور ســرد و بی‌احســاس نگاه می‌کــرد‪ .‬در صورتش هیچ چیز ترســناکی‬ ‫نبــود همان‌طور که هیــچ چیز دوست‌داشــتنی‌ای نبود‪.‬‬ ‫بــا اینکــه از روز اول پوســت بدنــش چروک بــود‪ ،‬نمی‌دانم چــرا حس کردم‬ ‫خیلی پیر شــده‪ .‬بلند شــدم‪ .‬پنجره را باز کردم‪ .‬برف می‌بارید‪ .‬ســوز ســردی در‬ ‫اتــاق پیچید‪ .‬فنجان چایش را پشــت پنجره گذاشــتم‪ .‬پنجره را زود بســتم‪ُ .‬جم‬ ‫نمی‌خــورد‪ِ .‬بــ ّر و ِبر نگاه می‌کــرد‪ .‬رد نگاهش را گرفتم‪ .‬مدام اشــتباه می‌کردم‪.‬‬ ‫گرچه ســیاهی بزرگ چشــمهایش ثابت بود امــا انگار هر بار بــه یک نقطه‌ی‬ ‫متفــاوت نــگاه می‌کرد‪ .‬فنجان چایم را برداشــتم‪ .‬ســینی را کنــار زدم‪ .‬آرنج دو‬ ‫دســتم را روی میــز گذاشــتم‪ .‬صدایــم را صــاف کــردم‪ .‬گفتم‪ :‬ببین ایــن از بد‬ ‫شانســی ِ من بوده که موجــودی مثل تو‪ ،‬توی ِ این دنیای بزرگ باید یه راســت‬ ‫بیــاد تو خونه‌ی من‪ .‬اونم پشــت پنجره‪ .‬لعنتی! این همه جا تو حیاط هســت‪.‬‬ ‫چایم را ســر کشــیدم‪ .‬فنجان در دســتم بود و بــا آن بازی می‌کــردم‪ .‬گفتم‪– :‬‬ ‫البتــه تو هــم موجود بد اقبالی بودی که چســبیدی پشــت این پنجره‪ .‬شــاید‬ ‫اگــه پنجره‌ی دیگــه‌ای رو انتخاب می‌کردی به جای قیافه‌ی تکراری و خســته‌ی‬ ‫مــن چهــار تا بچــه‌ی شــیطون می‌دیدی‪ ،‬یــه زن و شــوهر خوب‪ ،‬یــا… یا یه‬ ‫زندگی به تمــام معنا…‬ ‫آن شــب خیلــی با لعنتی حــرف زدم‪ .‬حالت چهره‌اش تغییر نکــرد‪ .‬چایش یخ‬ ‫بست‪ .‬برف‪ ،‬ســیاهی بدنش را پوشاند‪.‬‬ ‫حــاال دیگــر هــر وقــت از کارگاه بــر می‌گشــتم یک راســت ســراغ لعنتی‬ ‫می‌رفتــم‪ .‬هرچــه خودم می‌خوردم ســهم او را هم پشــت پنجره می‌گذاشــتم‪.‬‬ ‫باالی ســرش یک ســایه‌بان ســاختم که نه بــرف و بــاران اذیتش کند نــه نور ِ‬ ‫مســتقیم خورشــید‪ .‬ســاعت‌های زیادی با او حرف می‌زدم‪ .‬کم‌کم کار به جایی‬ ‫رســید که برای دیدنــش لحظه شــماری می‌کردم‪.‬‬ ‫هــر ســال‪ ،‬روز ورودش به خانه را جشــن می‌گرفتم‪ .‬بــا او درد ِ دل می‌کردم‪.‬‬ ‫هفته‌ای یک بار حســابی می‌شســتمش‪ .‬سرش فریاد می‌کشــیدم‪ .‬برایش جوک‬ ‫تعریــف می‌کردم‪ .‬دو ســه بار هــم آنقدر با ســکوتش حرصــم را درآورد که با‬ ‫لنگه کفش به جانــش افتادم‪.‬‬ ‫لعنتــی‪ ،‬هیچ آزاری نداشــت‪ .‬هر چند نفعی‌ام برایم نداشــت‪ .‬تنها جلوی نور‬ ‫را می‌گرفــت‪ .‬تا همین چنــد روز پیش…‬ ‫وقتــی از کارگاه برمی‌گشــتم یک کیلو نان خامه‌ای خریــدم‪ .‬در ِ خانه را که باز‬ ‫کــردم با صدای بلند گفتم‪ – :‬ســام لعنتی‪ .‬چطوری؟‬ ‫نان‌هــای خامــه‌ای را در دو بشــقاب چیدم‪ .‬به اتاق رفتم‪ .‬بشــقابها از دســتم‬ ‫افتادنــد‪ .‬نان‌های خامه‌ای کف اتاق ولو شــدند‪ .‬با عجله بــه حیاط رفتم‪ .‬همه‬ ‫جــا را گشــتم‪ ،‬لعنتی نبود‪ .‬لعنتی هیــچ جا نبود‪.‬‬ ‫غــذا‪ ،‬چای‪ ،‬بســتنی‪ ،‬حتی آب هــم‪ ،‬تنها از گلویــم پایین نمــی‌رود‪ .‬چند روز‬ ‫اســت کارگاه نرفته‌ام‪ .‬حوصلــه‌ی انجام هیــچ کاری را ندارم‪.‬‬ ‫نان‌هــای خامه‌ای بوی بدی گرفته‌اند‪ .‬روزها روشــنایی بیش از حــ ِّد اتاق آزارم‬ ‫می‌دهــد‪ .‬بــه جای خالی لعنتــی خیره مانــده‌ام‪ .‬بی‌آنکه پلک بزنــم یا چهره‌ام‬ ‫حالت خاصی داشــته باشد‪.‬‬


71 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 71 


70 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 70 


69 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 69 


68 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 68 


‫اکنون این خبر را دیگر همه میدانند!‬

‫افتتـاح جشنواره کن با «همه می دانند»‬ ‫جشــنواره فیلــم «کن» فرانســه‪ ،‬بــا نمایش فیلم‬ ‫ســینمایی «همه می‌دانند» تازه‌ترین ســاخته اصغر‬ ‫فرهــادی آغاز خواهد شــد‪ 8 .‬مه (‪ 18‬اردیبهشــت)‬ ‫تاریخ افتتاحیه جشــنواره کن اســت و در افتتاحیه‬ ‫ایــن جشــنواره بــه عنــوان معتبرترین جشــنواره‬ ‫ســینمایی دنیا‪ ،‬فیلم اصغر فرهادی اکــران خواهد‬ ‫شــد‪ .‬این بــرای اولین بار اســت که فیلمــی از یک‬ ‫کارگردان ایرانی‪ ،‬به عنوان فیلم افتتاحیه جشــنواره‬ ‫کن انتخاب می‌شــود‪ .‬همچنین «همــه می‌دانند»‬ ‫ســومین فیلم از یــک کارگــردان خــارج از اروپا و‬ ‫آمریکاســت که جشــنواره کــن را افتتــاح می‌کند‪.‬‬ ‫پیش از فرهادی‪ ،‬دو نام بزرگ تاریخ ســینما‪« ،‬آکیرا‬ ‫کوروســاوا»ی ژاپنی و «وونگ کار وای» هنگ‌کنگی‬ ‫فیلم ســازانی بودنــد که جشــنواره کــن را افتتاح‬ ‫کرده بودند‪.‬‬ ‫جالــب این‌جاســت کــه در ســال‌های اخیــر‪،‬‬ ‫فیلم‌هــای افتتاحیــه جشــنواره کــن‪ ،‬در بخــش‬ ‫مســابقه حضور ندارند و به نوعی مهمان جشنواره‬ ‫محســوب می‌شــوند؛ اما «همه می‌دانند» مانند دو‬ ‫فیلم اخیر فرهادی (گذشــته و فروشنده) در بخش‬ ‫رقابتی جشــنواره کن حضور دارد و برای دست‌یابی‬ ‫به نخل طــای این جشــنواره‪ ،‬رقابت می‌کند‪ .‬فیلم‬ ‫سینمایی «شــکل آب» به کارگردانی گیرمو دل‌تورو‬ ‫که برنده نخل طالی ســال گذشــته بود‪ ،‬سه اسکار‬ ‫از جملــه اســکار بهترین فیلم امســال را گرفت‪.‬‬

‫انتشار تیزر «همه می‌دانند»‬

‫ایتالیایــی و فرانســوی برعهــده دارد و تقریباً همه‬ ‫عوامــل فیلم‪ ،‬به جــز هایده صفی‌یــاری تدوینگر‪،‬‬ ‫غیرایرانی هستند‪.‬‬

‫پیش‌فروش فیلم به ‪ 20‬کشور‬

‫«همــه می‌داننــد» کــه هنــوز هیــچ نمایشــی‬ ‫نداشــته‪ ،‬توســط کمپانی «ممنتو فیلم» تهیه‌کننده‬ ‫فرانســوی اثر‪ ،‬تاکنون به ‪ 20‬کشــور دنیــا فروخته‬ ‫شــده اســت‪ .‬به گزارش ایســنا‪ ،‬الکســاندر ماله‌گی‬ ‫مدیر فرانســوی «ممنتو پیکچــرز» که در فیلم‌های‬ ‫«گذشــته» و «فروشــنده» نیز با فرهادی همکاری‬ ‫داشــته و توزیــع بین‌المللــی فیلــم «همــه‬ ‫می‌داننــد» را نیــز برعهــده دارد فیلــم جدیــد‬ ‫فرهــادی را بلندپروازانه‌ترین پروژه ســینمایی‬ ‫او خوانــده و گفته اســت‪«« :‬همه می‌دانند»‬ ‫نــه تنها یک فیلم هیجانی جــذاب با چندین‬ ‫گره داستانی اســت بلکه دارای تیم بازیگری‬ ‫فوق‌العاده‌ای بــا حضور «پنه‌لوپــه کروز»‪،‬‬ ‫«خاویــر باردم» و «ریکاردو دارین» اســت‪.‬‬ ‫این فیلم آمیــزه‌ای از تعلیق و احســاس با‬ ‫روایتی قدرتمند است که مطمئناً بیشترین‬ ‫مخاطــب را در میــان دیگــر ســاخته‌های‬ ‫فرهادی خواهد داشــت‪».‬‬ ‫ایــن از تاریــخ ‪ ۹‬می (‪ ۱۹‬اردیبهشــت) و‬ ‫یــک روز پــس از افتتاحیــه جشــنواره کن‪،‬‬ ‫فیلــم «همــه می‌داننــد» را در ‪ ۳۵۰‬ســالن‬ ‫ســینمای فرانســه اکران می‌کند و یونیورسال‬ ‫پیکچــرز بین‌الملل نیــز فیلم فرهــادی را در‬ ‫ماه سپتامبر (شــهریور) در اسپانیا اکران خواهد‬ ‫کرد‪ .‬‬ ‫این فیلم همچنین تاکنون به کشــورهای آلمان‪،‬‬ ‫اتریش‪ ،‬ژاپن‪ ،‬چین‪ ،‬یونان‪ ،‬هنگ کنگ‪ ،‬مجارســتان‪،‬‬ ‫لهســتان‪ ،‬جمهــوری چــک‪ ،‬آرژانتیــن‪ ،‬اســلواکی‪،‬‬ ‫ســوئیس‪ ،‬تایوان‪ ،‬ترکیه‪ ،‬صربستان‪ ،‬روسیه و منطقه‬ ‫بالتیک‪ ،‬منطقــه اســکاندیناوی و آمریــکای التین‬ ‫فروخته شــده است‪.‬‬

‫بــود و آیا فیلــم خواهد‬ ‫توانست معیارهای‬ ‫وزارت ارشــاد‬ ‫را بــرآورده‬ ‫کنــد ؟‬ ‫با یــد‬ ‫تــا‬

‫پنج شــنبه و همزمــان با اعالم اکــران فیلم جدید‬ ‫اصغــر فرهــادی در افتتاحیــه کن‪ ،‬تیــزر این فیلم‬ ‫نیز منتشــر شــد‪ .‬با انتشــار این تیــزر ‪ 2‬دقیقه‌ای‪،‬‬ ‫بــه نظر می‌رســد «همه می‌دانند» فضایی مشــابه‬ ‫«دربــاره الی» دارد و در نیمه اول فیلم‪ ،‬عده‌ای برای‬ ‫یک مراســم مهمانی دور هم جمع می‌شــوند و در‬ ‫نیمــه دوم‪ ،‬تنش‌های زیادی بین آن‌هــا درمی‌گیرد‪.‬‬ ‫در خالصــه داســتان فیلم نیز آمده اســت‪« :‬لورا که‬ ‫به همــراه شــوهر و فرزندانش در بوئنــوس آیرس‬ ‫زندگــی می‌کند‪ ،‬بــه بهانه یک مهمانــی خانوادگی‬ ‫زمــا ن‬ ‫به روســتای زادگاهش در اســپانیا بازمی‌گــردد‪ .‬اما نحوه نمایش در ایران‬ ‫یــک اتفــاق غیرمنتظره‪ ،‬مســیر زندگی شــخصیت آن طــور که از تیــزر «همه می‌داننــد» برمی‌آید‪ ،‬درخواســت‬ ‫اصلــی فیلــم را تغییر می‌دهــد‪ ».‬در فیلــم جدید ظاهراً فیلم ســکانس‌هایی دارد که از لحاظ پوشش رســمی فرهادی‬ ‫فرهــادی‪ ،‬بازیگــران پرافتخــاری چــون «پنه‌لوپــه بازیگــران زن‪ ،‬با عرف رایج ســینمای ایران‪ ،‬اختالف بــرای اکــران «همه‬ ‫کــروز»‪« ،‬خاویر بــاردم» و «ریــکاردو دارین» بازی دارد‪ .‬اولیــن بحثی هم که در شــبکه‌های اجتماعی مــی داننــد» در ایــران‬ ‫می‌کنند که دو نفر اول‪ ،‬پیشــتر برنده جایزه اسکار بــه وجــود آمد‪ ،‬ناظــر به همیــن موضــوع بود و منتظر مانــد و دید چه اتفاقی‬ ‫هــم شــده‌اند‪ .‬فرهــادی تهیه‌کنندگــی ایــن فیلم کاربــران ایرانــی‪ ،‬می‌خواســتند بداننــد کــه نحوه بــرای جدیدتریــن ســاخته اصغــر‬ ‫را به صورت مشــترک با ســه شــرکت اســپانیایی‪ ،‬نمایش فیلم در ســینماهای ایــران چگونه خواهد فرهــادی خواهــد افتــاد‪.‬‬ ‫‪  67 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪67 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫بهترین کشورهای دنیا برای فرزندپروری‬ ‫الهام مظفری‬ ‫والدیــن سراســر دنیا همیشــه به دنبــال بهترین‬ ‫موقعیت‌هــا بــرای فرزندانشــان هســتند‪ .‬حتــی‬ ‫برخــی از آن‌ها به شــهر یا کشــور دیگری مهاجرت‬ ‫می‌کننــد تــا بهترین آینــده و موقعیــت ممکن را‬ ‫بــرای فرزندشــان فراهم کننــد‪ .‬اما کســانی که به‬ ‫کشــورهای دیگــر نمی‌رونــد هــم دوســت دارند‬ ‫بداننــد در نقاط مختلــف دنیا چه شــرایطی برای‬ ‫خانــواده و فرزندشــان وجــود دارد‪ .‬در اینجا به ‪۱۰‬‬ ‫مــورد از بهتریــن کشــورهای دنیا که برای داشــتن‬ ‫یــک زندگــی خانوادگــی خــوب و پــرورش فرزند‬ ‫مناسب هســتند اشــاره می‌کنیم‪:‬‬

‫‪ - ۱۰‬نروژ‬

‫‪ - ۸‬ایرلند‬

‫کســانی کــه در ایرلند زندگی می‌کننــد می‌توانند‬ ‫مزایــای کــودک دریافت کننــد‪ .‬اگر فرزندتــان زیر‬ ‫‪ ۱۸‬ســال باشــد و در یــک مدرســه تمــام وقــت‬ ‫تحصیــل کنــد‪ ،‬واجــد شــرایط دریافت ایــن مزایا‬ ‫هســتید‪ .‬برنامه ایمنی کودک هم به پیشــگیری از‬ ‫آســیب‌های غیرعمدی به کودکان اختصــاص دارد‪.‬‬

‫‪ - ۷‬سوئیس‬

‫ســوئیس اگر بهترین سیســتم آموزشــی جهان را‬ ‫نداشته نباشــد یکی از بهترین‌ها را دارد‪ .‬هم چنین‬ ‫زوریخ دومین شــهر امن دنیاســت‪.‬‬

‫‪ - ۶‬ایسلند‬

‫نــروژ یکی از ایــن کشورهاســت‪ .‬این کشــور از‬ ‫نظــر قرائت‪ ،‬ریاضیات و علوم در رتبه نهم ســازمان‬ ‫توســعه و همکاری اقتصادی قــرار دارد‪ .‬هم چنین‬ ‫کــودکان از نظر قانونی حق برخــورداری از مراقبت‬ ‫کامل در مراکــز متعدد مراقبت روزانــه را دارند‪.‬‬

‫طبــق شــاخص زندگــی بهتر ســازمان توســعه و‬ ‫همــکاری اقتصادی‪ ،‬ایســلند از ‪ ۱۰‬نمــره ‪ ۹.۸‬را در‬ ‫رضایــت از زندگــی می‌گیــرد و همیــن نمــره را از‬ ‫نظــر امنیت هــم می‌گیــرد‪ .‬همچنیــن ‪ ۷۸‬درصد‬ ‫بزرگســاالن بین ‪ ۲۵‬تا ‪ ۶۴‬ســال تحصیــات عالی را‬ ‫به پایــان رســانده اند‪.‬‬

‫‪ - ۹‬هلند‬

‫‪ - ۵‬کانادا‬

‫اگــر در هلند کار یا تحصیل کنیــد‪ ،‬برای نگهداری‬ ‫از فرزند زیر ‪ ۱۲‬ســالتان مستمری دریافت می‌کنید‪.‬‬ ‫کمیتــه راهبری امنیت کــودکان اروپایــی در هلند‬ ‫حضــور دارد و به امنیت کــودکان در خانه‪ ،‬مدارس‪،‬‬ ‫جاده‌ها و پیشــرفت و توســعه درک کمک می‌کند‪.‬‬

‫تحصیــات در کانادا بســیار قابل مالحظه اســت‪.‬‬ ‫ایــن کشــور از نظــر ســازمان توســعه و همکاری‬ ‫اقتصادی رتبه ســوم را در ریاضیات‪ ،‬علوم و مطالعه‬ ‫دارد‪ .‬تعــدادی برنامــه ایمنی از جملــه برنامه‌های‬ ‫عزت نفس تا پیشــگیری از خطر هــم برای کودکان‬ ‫اجرا می شــود‪.‬‬

‫‪  66 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪ - ۴‬فنالند‬

‫والدیــن فنالنــدی نباید هیچ ترســی از سیســتم‬ ‫آموزشــی فنالند داشــته باشند‪ .‬این کشــور از نظر‬ ‫مطالعه‪ ،‬ریاضیــات و علوم رتبــه دوم را دارد‪ .‬طبق‬ ‫قانــون همه کــودکان زیر هفــت ســال در فنالند‬ ‫دارای حــق مراقبــت از کودک هســتند‪.‬‬

‫‪ - ۳‬اسلوونی‬

‫اســلوونی یکی از کشــورهایی اســت که کمترین‬ ‫نــرخ جــرم و جنایــت را دارد و در رتبه دوم بهترین‬ ‫کشــورهای جهان برای فرزندپروری قــرار می‌گیرد‪.‬‬

‫‪ - ۲‬سوئد‬

‫سوئد دومین سیستم آموزشــی برتر جهان را دارد‪.‬‬ ‫همچنیــن در جایــگاه پنجم بهتریــن مکان‌ها برای‬ ‫زندگــی کودکان قــرار می‌گیــرد‪ .‬نرخ جــرم در این‬ ‫کشــور پایین و جرایم خشــونت آمیز بســیار نادر‬ ‫هستند ‪.‬‬

‫‪ - ۱‬ژاپن‬

‫ایــن لیســت بــا ژاپــن بــه پایــان می‌رســد‪ .‬این‬ ‫کشــور از نظر سیســتم آموزشــی نمره عالی ‪۰.۳۵‬‬ ‫را می‌گیــرد‪ .‬هــم چنین از نظر ســازمان توســعه و‬ ‫همکاری اقتصــادی در ریاضیات‪ ،‬علــوم و مطالعه‬ ‫رتبــه پنجــم را دارد‪ .‬ژاپــن یکــی از کمتریــن آمار‬ ‫جرایــم در جهان را دارد و در ســال ‪ ۲۰۱۷‬کمتر هم‬ ‫شــده است‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪66 Kheradmand‬‬


65 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 65 


64 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 64 


‫دارم؛ چــه در خیابــان باشــد‪ ،‬چــه موقع درســت‬ ‫کردن آبگوشــت‪ ،‬چــه در حیــن اســتراحتی کوتاه‬ ‫در بــازار‪ ،‬جلوی مســجد‪ ،‬در ترافیــک‪ ،‬موقع چرای‬ ‫گوســفندان و چــه در کویر‪ .‬تنهــا از مجموع تمام‬ ‫این برداشــت‌ها و تأثیراتــی که حاصل‬ ‫می‌کنیــد‪ ،‬می‌توانیــد شــناخت‬ ‫دقیق‌‌تــری از ایــران و ایرانیان‬ ‫داشته باشــید‪ ،‬از موزاییک‬ ‫رنگارنــگ و درخشــان‬ ‫ایران‪.‬‬

‫مهم باشــد‪ .‬هر کس شــاعر مورد عالقه خود را دارد‬ ‫و همــواره بــرای هــر موقعیتی یک بیــت مرتبط‪،‬‬ ‫آمــاده گفتــن دارد‪ .‬ایــن زیباســت و بــه زندگــی‬ ‫راحتــی خاصــی می‌بخشــد و باعــث می‌شــود‬ ‫برخــی ســختی‌ها را راحت‌تر تحمل‬ ‫کنیــم‪ .‬گوتــه‪ ،‬شــاعر بــزرگ‬ ‫آلمانــی‪ ،‬خــود را وقــف‬ ‫حافظ کرد؛ اثر شــهیر او‬ ‫«دیوان شرقی–غربی»‬ ‫نمونه‌ای از کنجکاوی‬ ‫غرب بــرای شــرق و‬ ‫قدردانــی فرهنگــی‬ ‫متقابــل اســت‪ .‬مــن‬ ‫هــم از گوتــه یــاد‬ ‫گرفته‌ام و دوســت دارم‬ ‫در آثــار حافــظ مطالعــه‬ ‫کنم ‪.‬‬

‫ایرانیــان تاریــخ غنــی‬ ‫چند‌هــزار ســاله دارنــد‪.‬‬ ‫ســرزمین پارســیان‬ ‫روزگاری یکــی از‬ ‫پیشــگامان علــم بــود‪،‬‬ ‫ابن‌ســینا یا آن‌طــور که‬ ‫ما ایــن پزشــک معروف‬ ‫پارســی را به التین آ ِویسنا‬ ‫می‌نامیم‪ ،‬یکــی از مهمترین‬ ‫شــخصیت‌هایی اســت کــه‬ ‫ب ‌هواســطه او علــوم دیریــن بــه اروپا‬ ‫رســید‪ .‬او انقالبی در پزشــکی اروپا بــه وجود آورد‬ ‫و چند قــر ‌ن جلوتــر از جنبش روشــنگری در اروپا‬ ‫حرکــت می‌کــرد‪ .‬کنجــکاوی و بلندپــروازی‪ ،‬او را‬ ‫تحریــک کــرده و تشــنه تعالی علمــی در خدمت‬ ‫بشــریت بود‪ .‬آرزو می‌کنم کاش بشــود بیشــتر از‬ ‫موفقیت‌ها و دســتاوردهای این مــرد الهام بگیریم‬ ‫و روی مزایــای همکاری‌هــای فرامرزی تمرکز کنیم‪،‬‬ ‫چراکه در نهایت‪ ،‬همین چیزهاســت که مردم از آن‬ ‫بهــره خواهنــد برد‪.‬‬

‫یــا‬ ‫تها‬ ‫مشــابه ‌‬ ‫تضادهایــی بیــن‬ ‫فرهنــگ ایــران و‬ ‫آلمان وجــود دارد؟‬ ‫آنهــا را بیشــتر در‬ ‫کجــا م ‌یبینیــد؟‬

‫درخصــوص فرهنــگ‬ ‫و تمــدن جمهــوری‬ ‫اســامی ایــران چــه‬ ‫دیدگاهــی داریــد؟ چه‬ ‫چیــزی در ایــن فرهنگ‬ ‫بیشــتر از مابقــی عناصــر‬ ‫شــما را به خودش جذب کرده‬ ‫ا ست ؟‬

‫فارســی بلدید؟ اگر بلد هســتید‪ ،‬یــاد گرفتنش‬ ‫ســخت بود یا آســان؟‬

‫فارســی من می‌توانســت بهتر باشــد‪ ،‬اما ســعی‬ ‫خــودم را می‌کنــم‪ .‬مــن یــک دفترچه لغــات در‬ ‫خــودرو دارم و هــر وقت در ترافیــک گیر می‌کنم‪،‬‬ ‫بعد از رســیدگی به ایمیل‌هایم‪ ،‬چنــد کلمه جدید‬ ‫یــاد می‌گیــرم‪ .‬از پیــدا کــردن شــباهت‌های زبان‬ ‫فارســی و آلمانی لذت می‌برم و گاهــی اوقات نیز‬ ‫پاراگراف‌هایــی به زبان فارســی در ســخنرانی‌های‬ ‫خــودم وارد می‌کنم‪.‬‬

‫شــاعران ایرانی را می‌شناســید؟ با اشــعار کدام‬ ‫یکی‌شــان بیشــتر ارتباط برقــرار می‌کنید؟‬

‫ایرانی‌ها و آلمانی‌ها‬ ‫در برابر جهــان پیرامون‬ ‫خــود کنجــکاو هســتند‪،‬‬ ‫بسیار و با عالقه سفر می‌کنند‬ ‫و بســیار عالقه دارند بچه‌های‌شان‬ ‫را بــرای تحصیل به خارج از کشــور بفرســتند‪.‬‬ ‫بخش بزرگــی از دانشــجویان آلمانــی به‌خصوص‬ ‫بــه لطــف بورس‌هــای تحصیلــی دولتــی‪ ،‬یک یا‬ ‫دو تــرم را در یــک دانشــگاه خارجــی ‪-‬معموال در‬ ‫یکی از کشــورهای همســایه اروپایی‪ -‬می‌گذرانند‪.‬‬ ‫این کنجــکاوی و آمادگــی برای پذیــرش تجربیات‬ ‫جدیــد‪ ،‬به غنای شــخصیتی و فکــری می‌انجامد و‬ ‫تضمین‌کننده همزیســتی مســالمت‌آمیز و احترام‬ ‫متقابــل اســت‪ .‬ایرانی‌هــا و آلمانی‌هــا بــه غذای‬ ‫خــوب بهــا می‌دهند‪.‬‬ ‫در حــوزه موســیقی هــم شــباهت‌های زیــادی‬ ‫وجــود دارد‪ ،‬هــم آلمانی‌هــا و هــم ایرانی‌هــا‬ ‫موســیقی الکترونیــک را دوســت دارنــد‪ ،‬واقعــا‬ ‫خوشــحال شــدم وقتی دیدم چه عالقه و استقبالی‬ ‫از گروه موسیقی آلمانی شیلــــر در تهران به عمل‬ ‫آمــد‪ .‬نــگاه ایرانی‌هــا و آلمانی‌ها بــه مقوله دین‬ ‫کامــا متفــاوت اســت‪ .‬ارزش‌هــای ثبت‌شــده در‬ ‫قانون اساســی ما‪ ،‬در مســیحیت ریشه دارد‪ ،‬کلیسا‬ ‫و حکومت به یکدیگر احتــرام می‌گذارند و حقوق‬ ‫جوامــع مذهبی در قانون اساســی تضمین شــده‬ ‫اســت‪ ،‬اما ایــن نهادهــا از هم تفکیک شــده‌اند‪.‬‬

‫فکر نمی‌کردم که شــعر بــرای ایرانی‌هــا این‌قدر‬ ‫‪  63 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫بقیه در صفحه ‪73‬‬ ‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪63 Kheradmand‬‬


‫ماجراهای سفیر بازیگوش آلمانی در تهران؛‬

‫از آبگوشت تا نیسان آبی‬

‫اعظمسالمتی‬

‫و کیفــری بــوده‌ام‪ ،‬امــری کــه تأثیــر بســزایی در‬ ‫شــکل‌گیری شــخصیت و تفکــر من داشــت‪ .‬هیچ‬ ‫گاه دســت از پیگیری مســائلی که به حاکمیت‬ ‫قانــون‪ ،‬حکومــت قانونمدار و مردم‌ســاالر و‬ ‫اســتانداردهای حقوق‌بشری به‌خصوص در‬ ‫زمینه حقوق کیفری مربوط اســت‪ ،‬دست‬ ‫نکشــیده‌ام‪ ،‬حتی در طول مدت مأموریتم‬ ‫در تهران به عنوان ســفیر آلمــان در ایران‬ ‫با طیف گســترده‌ای از موضوعات روبه‌رو‬ ‫می‌شــوید که در آلمان از زاوی ‌ه دیگری به‬ ‫آنها نگریســته می‌شود‪.‬‬ ‫در پایــا ‌ن ســال ‪ ٢٠١٦‬اســتوارنامه‌ام را بــه‬ ‫جناب آقــای رئیس‌جمهــوری روحانــی تقدیم‬ ‫کــردم و از همان زمان در تالشــم تا گفت‌وگوهای‬ ‫بیــن دو کشــور را تقویت کنــم‪ .‬من بــه خوبی با‬ ‫ایــن منطقــه‪ ،‬توانمندی‌هــا و مشــکالتش آشــنا‬ ‫هســتم‪ ،‬چراکه پیــش از ایــن‪ ،‬به‌عنوان ســفیر در‬ ‫یمــن و سرکنســول در اســراییل و ســرزمین‪‎‬های‬ ‫فلســطینی مشــغول بــه کار بــوده‌ام‪ .‬اعتقــاد به‬ ‫گفتمان و اتخاذ تدابیر اعتمادســازانه و حتی این‌که‬ ‫همــه بحران‌های سیاســی را با عــزم و اراده کافی‬ ‫می‌توان به صــورت مســالمت‌آمیز حل‌وفصل کرد‪،‬‬ ‫از روزهایــی بــه یــادگار دارم که به‌عنوان مســئول‬ ‫دفتر دبیرکل ســازمان امنیت و همکاری در وین در‬ ‫جهــت پایان دادن به جنگ ســرد فعالیت می‌کردم‪.‬‬

‫وقتــی در برابــر مهدی رحمتــی‪ ،‬ضربه پنالتی‬ ‫را وارد دروازه کردم‪ ،‬بســیار خوشــحال شدم و‬ ‫آن را در توییتــر هم منتشــر کردم هیچ‌کس‬ ‫بــه اندازه ما آلمانی‌هــا نان‌های مختلف و‬ ‫متنــوع نــدارد و می‌توان گفت ما عاشــق‬ ‫و مجنون نان هســتیم ایرانی‌هــا هرکدام‬ ‫شــاعر مورد عالقه خود را دارند و همواره‬ ‫بــرای هــر موقعیتی یــک بیــت مرتبط‪،‬‬ ‫آماده گفتــن دارند‪.‬‬ ‫عالقه‌منــدی به فرهنــگ غنی و باســتانی‬ ‫ایــران و همچنیــن جاذبه‌هــای توریســتی و‬ ‫گشــت‌وگذار و برقراری ارتباط با مردم و شــناخت‬ ‫ایرانیــان تنها به مســافران خارجی و توریســت‌ها‬ ‫محدود نمی‌شــود‪ .‬بعضی از شخصیت‌های سیاسی ا ما‬ ‫کارنامــه‬ ‫بین‌المللی در ایران هم گاهی فارغ از مشــغله‌های د ر بــا ره‬ ‫سیاســی و اداری خــود بیــن مــردم می‌رونــد و با کاری او بایــد گفــت در پایــان‌ســال ‪ ٢٠١٦‬میالدی‬ ‫آنهــا رودررو ارتبــاط برقــرار می‌کنند‪ .‬یکــی از این اســتوارنامه خــود را تقدیم رئیس‌جمهــوری ایران‪،‬‬ ‫چهره‌ها میشــائل کلور برشــتولد‪ ،‬ســفیر آلمان در دکتر حسن روحانی کرد‪ .‬کلور برشتولد تحصیلکرده‬ ‫ایران اســت‪ .‬بــا مــروری در صفحه توییتر ســفیر‪ ،‬حقــوق اســت و در کســوت قضــاوت در کشــور‬ ‫حضــور گرم و صمیمی او در جشــنواره داخلی غذا متبوعش چندی فعالیت داشــته‪ .‬او سفیر یمن هم‬ ‫در زنجــان را می‌بینیــم‪ ،‬بعــد باخبر می‌شــویم که بــوده و بر این باور اســت کــه با اعتمادســازی و‬ ‫طعم خوشــمزه غذاهای ایرانی ازجمله آبگوشت او گفتمــان می‌تــوان بحران‌های سیاســی را حل کرد‪،‬‬ ‫را مصمــم کرده تــا به کالس آشــپزی برود‪.‬‬ ‫همچنین مســئولیت دفتر دبیرکل سازمان امنیت و‬ ‫کلــور برشــتولد حضــور گــرم و پرشــوری بیــن همــکاری در وین را نیز در رزومــه کاری خود دارد‪.‬‬ ‫مــردم ایــران دارد و با آنهــا وانت‌ســواری می‌کند‪ .‬در دنیــای پــر از جنــگ و خشــونت و نابرابری‪ ،‬تصاویــر شــما در فضای مجــازی بیــن کاربران‬ ‫عالقه‌منــدی بــه آداب و رســوم و شــعائر مذهبی دغدغه حقــوق بشــری دارد و از کمپ پناهجویان ایرانــی دست‌به‌دســت می‌شــود‪ .‬ماجــرای‬ ‫مســلمانان هم برایش انگیزه‌ای می‌شــود تا به حرم افغانســتانی در شــهرهای مختلــف ایــران بازدید نشستن پشت نیســان‪ ،‬خوردن آبگوشت‪ ،‬رفتن‬ ‫امــام رضا(ع) بــرود‪ .‬فعالیت‌های جالــب و جذاب می‌کنــد‪ .‬او عاشــق فرهنگ و تمدن ایران اســت و به مشــهد و بازدید از حــرم امام‌رضا(ع)‪ ...‬عالقه‬ ‫ســفیر آلمــان در ایران تنهــا به این مــوارد محدود اذعــان دارد که دیپلماســی بایــد در خدمت مردم شــما به داخل شــدن بین مــردم ایــران از کجا‬ ‫نمی‌شــود‪ .‬او در بازی‌هــای تمرینی تیم اســتقالل باشــد‪ ،‬برای همین هم هســت که در رســانه‌های نشــأت می‌گیرد؟ خودتان شخصیت ماجراجویی‬ ‫هــم وارد می‌شــود و حتی پشــت توپ می‌ایســتد اجتماعــی فعــال اســت‪ ،‬همچنیــن در مکان‌های داریــد یا این‌که انگیزه دیگری باعث شــده بین‬ ‫و بــه مهــدی رحمتــی گل می‌زنــد! در کنــار تمام عمومی در میان اقشــار مختلف مردم وارد می‌شود مردم ایــران بروید؟‬ ‫اینهــا‪ ،‬به اشــعار حافظ هــم عالقه خاصــی دارد و و بــا آنهــا ارتباط برقــرار می‌کند‪ .‬از ایــن جهت در من بــر ایــن عقیــده‌ام کــه دیپلماســی باید در‬ ‫ســاعاتی از اوقات خود را به آن اختصاص می‌دهد‪ .‬ماه‌های اخیر خبرســازترین ســفیر در رســانه‌های خدمــت مــردم باشــد و در همیــن راســتا هم از‬ ‫در ایــن گفت‌وگــو به بعضــی از ایــن فعالیت‌ها و اجتماعــی بــوده و گفت‌وگویی کــه می‌خوانید به رســانه‌های اجتماعی اســتفاده می‌کنم‪ .‬برایم مهم‬ ‫اســت که ببینم مردم چه واکنشی نســبت به کارم‬ ‫دغدغه‌هــا پرداخته‌ایــم و البته نتوانســتیم مفصل همین مناســبت با او انجام شــده اســت‪.‬‬ ‫نشــان می‌دهند‪ .‬آیا بــه قدرت دیپلماســی اعتقاد‬ ‫در خدمت ایشــان باشــیم‪ .‬به هر حال مشغله‌های‬ ‫کلور برشــتولد در ایــران زیاد بود و از ما خواســت خودتــان را معرفــی کنیــد‪ .‬چندمیــن ســفیر داریــد؟ یــا این‌کــه امیدتــان را بــرای همزیســتی‬ ‫تــا ســواالت‌مان را برایش بفرســتیم تا اگــر تمایل جمهــوری فدرال آلمان هســتید؟ و چن ‌د ســال صلح‌آمیز از دســت داده‌اید؟ که البتــه اگر این‌طور‬ ‫به پاســخگویی داشــت‪ ،‬آن را به شــکل مصاحبه‌ای اســت کــه در ایــران حضــور داریــد؟ دربــاره باشــد بســیار ناگوار و مصیبت‌بار خواهد بود‪ .‬من‬ ‫در روزنامــه شــهروند منتشــر کنیم‪ .‬ســفیر بعد از تحصیــات خودتــان هــم بگویید‪.‬‬ ‫صحبــت کردن بــا دیپلمات‌هــا و سیاســت‌گذاران‬ ‫خوانــدن پرســش‌های مــا ترغیب شــد و بــه این میشائل کلور برشتولد هســتم و حقوق خوانده‌ام را دوســت دارم و بــه همــان انــدازه هم صحبت‬ ‫و در ابتــدا بــه مــدت چند‌ســال قاضــی مدنــی کــردن با مردم ‪-‬مردمــی مثل من و تو‪ -‬را دوســت‬ ‫تو‌گو شــکل گرفت‪.‬‬ ‫ترتیــب ایــن گف ‌‬ ‫‪  62 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪62 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


61 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 61 


60 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 60 


‫‪ -۳‬زیر زمین کاخ سفید‬

‫شــاید عجیــب اما جالب باشــد بدانید کــه در زیرزمین کاخ ســفید‪ ،‬یک بازار‬ ‫کوچک متشــکل از گل‌فروشــی و گذرگاه‌های باریک اســت‪ .‬فارغ از این‌ها‪ ،‬یک‬ ‫مطب دندانپزشــکی هم در این قســمت وجود دارد‪.‬‬

‫‪ -۴‬انــدازه ایــن بنــا چقــدر‬ ‫اســت؟‬

‫کاخ ســفید به‌قــدری بــزرگ‬ ‫اســت که برای همه کارمندان‬ ‫و کارگــران خــود جــای کافی‬ ‫دارد‪ .‬از ویژگی‌هــای ایــن‬ ‫ســاختمان باید بــه ‪ ۱۳۲‬اتاق‪،‬‬ ‫‪ ۳۲‬ســرویس بهداشــتی و ‪۶‬‬ ‫طبقه اشــاره کرد‪ .‬کاخ ریاست‬ ‫جمهوری مجموعــا ‪ ۴۱۲‬در‪،‬‬ ‫‪ ۱۴۷‬پنجــره‪ ۲۸ ،‬شــومینه‪۷ ،‬‬ ‫راه‌پلــه و ‪ ۳‬آسانســور دارد‪.‬‬

‫جان آدامز دومین رئیس جمهور ایالت متحده آمریکا و‬

‫اولین فردی است که ساکن کاخ سفید بود‪.‬‬

‫البته این هزینه‌ها از دســتمزد ســاالنه رئیس جمهور کســر می‌شــود‪.‬‬

‫‪ -۹‬آیا این ساختمان توسط ارواح تسخیر شده است؟‬

‫برخــی از مــردم آمریــکا اعتقاد دارند که این بنای تماما ســفید توســط ارواح‬ ‫تســخیر شــده اســت‪ .‬یکی از‬ ‫رایج‌تریــن حکایت‌هــا در این‬ ‫مورد این اســت که وینســتون‬ ‫چرچیل (نخســت‌وزیر ســابق‬ ‫بریتانیا) حاضر نشــده در اتاق‬ ‫خــواب لینکلن بخوابــد‪ .‬مردم‬ ‫می‌گوینــد دلیلش ایــن بود که‬ ‫چرچیل پس از بیــرون آمدن از‬ ‫دستشــویی‪ ،‬روح لینکلن را در‬ ‫کنار شــومینه اتاق دیده است‪.‬‬

‫پرزیدنت ترومن‪ ،‬کاخ سفید را زندان بزرگ سفید و زندانی‬ ‫مسحورکنندهنامید‪.‬‬

‫بــال غربی کاخ ســفید در‬ ‫ابتــدا به‌صــورت موقتــی‬ ‫ســاخته شــد‪ .‬این بنا تا سال‬ ‫‪ ۱۹۰۲‬میالدی وجود نداشــت‪ .‬در همان‬ ‫ســال‪ ،‬تــدی روزولــت این مــکان را به‬ ‫عنــوان جایگزینی بــرای گلخانه ای که‬ ‫وجود داشــت‪ ،‬ســاخت‪.‬‬

‫‪ -۵‬بازدید رایگان‬

‫جالــب اســت بدانید که کاخ ســفید‪،‬‬ ‫خصوصــی متعلق به‬ ‫تنهــا ســاختمان‬ ‫ِ‬ ‫راس حکومــت کشــور آمریکاســت که‬ ‫بازدیــد از آن کامــا رایگان اســت‪ .‬تنها‬ ‫کاری که گردشــگران بایــد انجام دهند‪،‬‬ ‫رزرو کــردن آن از قبل اســت‪.‬‬

‫‪ -۱۱‬نخستین فیلم‬

‫نخســتین فیلمــی که در کاخ ســفید‬ ‫فیلم‌بــرداری شــد‪ ،‬تولد یــک ملت نام‬ ‫داشت و در ســال ‪ ۱۹۱۵‬میالدی ساخته‬ ‫شــد‪ .‬در آن زمان‪ ،‬وودرو ویلسون رئیس‬ ‫جمهــور آمریکا بود‪.‬‬

‫‪ -۶‬جــرج واشــنگتن هرگــز در کاخ‬ ‫ســفید زندگــی نکرد‬

‫بــا اینکــه قــاب عکســی از ایــن‬ ‫رئیس‌جمهــور ســابق آمریــکا در کاخ‬ ‫ســفید نصب اســت‪ ،‬اما جرج واشنگتن‬ ‫هرگز در این ســاختمان اقامت نداشت‪.‬‬ ‫او در ســال ‪ ۱۷۹۹‬میــادی یعنــی کمتر‬ ‫از یکســال پیــش از تکمیــل ایــن بنــا‪،‬‬ ‫درگذشــت‪.‬‬

‫‪ -۷‬نمونه مشــابه کاخ سفید در ایرلند‬ ‫هم ســاخته شده‬

‫این مکان توســط معمــاری ایرلندی به‬ ‫نام «جیمز هوبان» طراحی شــده است‪.‬‬ ‫وی در ســال ‪ ۱۷۹۲‬میالدی توانســت در‬ ‫مســابقه برنده شــود‪ .‬او کاخ سفید را بر‬ ‫اســاس خانه لینســتر واقع در دوبلیــن طراحی نمود‪ .‬خانه لینســتر اکنون مقر‬ ‫پارلمان کشــور ایرلند است‪.‬‬ ‫همین معمار‪ ،‬نمونه دوقلوی کاخ ســفید را در کشــور ایرلند نیز ســاخته و بنا‬ ‫کرده است‪.‬‬

‫‪ -۸‬رئیس‌جمهــور و خانواده‌اش باید هزینه زندگــی در این کاخ را پرداخت‬ ‫کنند‬

‫‪ -۱۰‬بال غربی موقتی ‬

‫‪ -۱۲‬زندان مسحورکننده‬

‫پرزیدنــت ترومن‪ ،‬کاخ ســفید را زندان‬ ‫بــزرگ ســفید و زندانی مســحورکننده‬ ‫نامید‪ .‬شــاید چنــدان هم بیــراه نگفته‬ ‫باشد!‬

‫‪ -۱۳‬اولین سیستم برق‌کشی‬

‫برای اولیــن بار‪ ،‬برق در زمان ریاســت‬ ‫جمهــوری بنجامیــن هریســون کــه در‬ ‫خالل ســال‌های ‪ ۱۸۸۹‬تــا ‪ ۱۸۹۳‬میالدی‬ ‫رئیس‌جمهور آمریکا بود‪ ،‬به کاخ ســفید‬ ‫رســید‪ .‬البتــه شــخص اول مملکــت از اینکه به کلیــد برق دســت بزند هراس‬ ‫داشــت‪ .‬او می‌ترســید دچار برق‌گرفتگی شــود‪.‬‬

‫‪ -۱۴‬نقاشی کاخ سفید ‬

‫برای نقاشی کردن نمای بیرونی کاخ سفید‪ ۵۶۰ ،‬گالن رنگ نیاز است‪.‬‬

‫‪ -۱۵‬نخستین مستاجر‬

‫‪ ‬شــاید برایتــان عجیب باشــد‪ ،‬اما در کاخ ســفید هیچ چیزی رایگان نیســت‪.‬‬ ‫همــه ســاکنان این ســاختمان‪ ،‬یعنی حتــی رئیس‌جمهــور و خانــواده‌اش باید جــان آدامــز دومین رئیس جمهور ایالــت متحده آمریکا و اولین فردی اســت‬ ‫هزینه غذا و لوازم آرایش و خشــک شــویی را به صورت ماهانه پرداخت کنند‪ .‬که ســاکن کاخ ســفید بود‪ .‬او در خالل ســال‌های ‪ ۱۷۹۷‬تــا ‪ ۱۸۰۱‬در آنجا بود‪.‬‬ ‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪59 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫هر آنچه باید درباره کاخ سفـید بدانید‬ ‫کاخ ســفید در واشــنگتن دی‌ســی یکــی از نمادین‌تریــن و‬ ‫بی‌نظیرتریــن بناهــای ســاخته شــده در تاریخ بشــمار مــی‌رود‪.‬‬ ‫در گذشــته‪ ،‬این ساختمان «قصر ریاســت‌جمهوری» نام داشت و‬ ‫یکــی از باارزش‌ترین و معتبرتریــن مکان‌های ایالت متحده آمریکا‬ ‫بشــمار می‌رود زیــرا محل اســتقرار روســای جمهور این کشــور‬ ‫پهناور اســت‪ .‬کاخ ســفید توســط برده‌های محلی ســاخته شده‬ ‫اســت و به‌اندازه کافی وســعت دارد که محــل کار و محل زندگی‬ ‫رئیــس جمهور از هم مجزا باشــند‪ .‬این بنای ســلطنتی‪ ،‬بخش‌های‬ ‫ســرگرمی همانند استخر‪ ،‬ســینمای خانگی‪ ،‬بازار و … هم دارد‪ .‬اما‬ ‫برای آشــنایی بیشــتر با این ســاختمان تاریخی و سیاســی از شما‬ ‫درخواســت می‌کنیم تــا ادامه مطلب را از نظــر بگذرانید‪.‬‬

‫‪ -۱‬چرا «کاخ سفید»؟‬

‫شــاید شنیده باشید که کاخ ســفید را به رنگ تماما سفید نقاشی‬

‫‪  58 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫کردنــد تا آثار ســوختگی که توســط بریتانیایی‌ها در ســال ‪۱۸۱۴‬‬ ‫میــادی انجام شــده بود را پوشــش دهند و پــس از آن‪ ،‬نام «کاخ‬ ‫ســفید» را برایش برگزیدنــد‪ .‬اما این داســتان واقعیت ندارد‪.‬‬ ‫این ســاختمان از زمانی که بنا شــد‪ ،‬یعنی از ســال ‪ ۱۷۹۸‬میالدی‬ ‫با گچ‌آب ســفید شــده بــود‪ .‬دلیلش هم ایــن بود کــه از منجمد‬ ‫شــدن خلل و فرج میان ســنگ‌ها پیشــگیری شود‪.‬‬

‫‪ -۲‬قصر ریاست جمهوری‬

‫کاخ ســفید بیش از ‪ ۱۵۰‬ســال اســت کــه محل رســمی اقامت‬ ‫رئیس‌جمهــور ایاالت متحده آمریکاســت‪ .‬به همیــن خاطر‪« ،‬کاخ‬ ‫ریاســت جمهوری» یا «قصــر رئیس‌جمهور» نامیده می‌شــود‪ .‬در‬ ‫ســال ‪ ۱۹۰۱‬میــادی‪ ،‬زمانــی که تئــودور روزولــت رئیس‌جمهور‬ ‫آمریکا شــد‪ ،‬نام این ســاختمان را بــه «کاخ ســفید» تغییر داد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


‫عکاسی از جنگ؛ بحران بازنمایی واقعیت‬ ‫آرش موسوی‬

‫این روش بیشــتر ایدئولوژیک و مبتنی بر‬ ‫نوعی خودسانســوری از طــرف خبرنگاران‬ ‫و عکاســانی بــود که حــس ملــی گرایی و‬ ‫وطن دوســتی در آن ها جوشیده است‪ .‬این‬ ‫نــوع از کنتــرل دولتی به هیــچ وجه منفعل‬ ‫نبــود بلکه عکاســان و خبرنــگاران را بدل به‬ ‫بخشــی از ماشــین جنگ می کــرد‪ .‬به طوری‬ ‫که بــه گفتــه کالین یاکوبســن «عمــا هیچ‬ ‫تصویــری که طبیعت این درگیری را به ســوال‬ ‫و چالش بکشــد یا چیزی را افشــا کنــد از این‬ ‫ارتش خبرنگاران منتشــر نشد»‪ .‬در این حالت‬ ‫اغلب‪ ،‬بخش هایــی از واقعیت بازنمایی می‬ ‫شــود و به طور فعال نگاه هــای آلترناتیو را‬ ‫که از دیدگاه نظامی مورد پســند نیســتند‪،‬‬ ‫حذف می شــوند‪.‬‬ ‫«خبرنــگاران تحت پوشــش» به واســطه‬ ‫همــذات پنداری بــا نیروهــای نظامی به‬ ‫تدریــج دیدگاه مســتقل خود را از دســت‬ ‫مــی دهنــد و بــا خودسانســوری‪ ،‬ضعف ها و خشــونت هــا و خطاها را‬ ‫بازنمایــی نمی کنند و تمرکزشــان به جنبه هــای قهرمانانه نیروهــای در خطر‬ ‫جلب می شــود‪ .‬به گفته مارتا گلهورن‪ ،‬همســر ارنســت همینگــوی و روزنامه‬ ‫نــگار جنــگ‪ ،‬در درگیری هــای فاکلند‪ ،‬گرانــادا‪ ،‬پاناما و خلیج فــارس دولت ها‬ ‫مهارت خود را در کنترل و دســتکاری مطالب و خبرهای رســانه ها نشان دادند‪.‬‬ ‫رســانه ها چیزی را بازنمایــی و روایت می کردند که دولت ها می پســندیدند‪.‬‬ ‫البتــه این ها به این معنی نیســت که قــدرت ها در کنترل بازنمایی عکاســانه‬ ‫کامــا موفــق بوده اند‪ ،‬همواره عکاســان مســتقل یا حتی آماتور توانســته اند‬ ‫در این روایت ســفت و ســخت رسمی شــکاف هایی ایجاد کنند‪ .‬یکی دیگر از‬ ‫چالــش های قابل توجــه در کنترل های دولتی و نظامی در عکاســی‪ ،‬دراماتیزه‬ ‫کــردن جنگ و خشــونت بــوده اســت‪ .‬در بســیاری از روایت های رســمی با‬ ‫دراماتیــزه کردن و صیقل دادن نقاط تیز و خشــن درگیری هــا‪ ،‬از جنگ چیزی‬ ‫خواســتنی و جذاب ســاخته اند‪ .‬چیزی که شــاید از طرفی تبلیغاتی باشد برای‬ ‫تامیــن نیــروی نظامی ماشــین جنگی و از طــرف دیگر کم کــردن انتقادات به‬ ‫ســبب تلفــات زیاد جنگی‪ .‬بدنــی ترتیب هم می تــوان نیروی تــازه نفس گرد‬ ‫آورد و هــم از داغ دل بازمانــدگان اســت‪ .‬دان مک کالــن در عکس معروفی از‬ ‫جنــگ ویتنام که در آن ســربازی آمریکایــی‪ ،‬که کودکی از ویتنام شــمالی را از‬ ‫مهلکــه جنگ نجات داده و به ویتنام جنوبی برده بازنمایی کرده اســت‪ .‬در این‬ ‫عکس مــردم با تعجب به ســرباز نــگاه می کنند‪.‬‬ ‫ایــن عکــس نوع دوســتی و مهربانی آن ســرباز آمریکایی را مــی نمایاند‪ ،‬اما‬ ‫چیــزی که در پشــت این عکس حماســی و درام دیده نمی شــود ســبعیت و‬ ‫خشــونتی هســت که همین ســربازان به کار بــرده اند و احتماال پــدر و مادر‬ ‫آن کــودک را کشــته اند‪ .‬این لبه دیگر تیغ تیز جنگ اســت‪ .‬عکاســی و بحران‬ ‫بازنمایی جنگ و خشــونت موضوعی هســت کــه در کتاب هــا و مقاله ها و‬ ‫یادداشــت و مســتندهای زیادی به آن ها پرداخته شده ولی همچنان موضوعی‬ ‫مهــم باقی مانده اســت‪ .‬جنگ هشــت ســاله ایران و عــراق پر از حــوادث و‬ ‫اتفاقات بوده اســت اما متاســفانه کمتر به طور مســتقل به آن پرداخته شــده‬ ‫و بیشــتر پرداخت ها ایدئولوژیک بوده اســت‪ .‬این جنگ هشــت ســاله جنبه‬ ‫هــای متفاوت و متعددی دارد که شایســته اســت بیشــتر مــورد مطالعه قرار‬ ‫گیرد‪.‬‬

‫عکاســی واقعیت را در یک لحظه ثبت می کند‪،‬‬ ‫از همیــن رو امروز یکی از مهم ترین شــیوه های‬ ‫مستندســازی افراد و وقایع و احساســات اســت‪.‬‬ ‫بــا نگاهی به تاریخ عکاســی می بینیــم که این‬ ‫شــیوه بازنمایی در لحظات دشوار باعث تاثرات‬ ‫فراوانی شده اســت‪ .‬بحث ها و گفت و گوهای‬ ‫مهمی را ســبب شــده و توانســته اســت افکار‬ ‫عمومــی را بــه شــدت تحــت تاثیر خــود قرار‬ ‫دهــد‪ .‬می تــوان ادعا کرد که عکاســی مســتند‬ ‫جهــان را تغییر داده اســت‪ .‬راز تاثیرگذاری آن در‬ ‫بیان کردن واقعیت نیســت‪ ،‬بلکه در نشــان دادن‬ ‫آن اســت‪ .‬احساســی که از طریــق عکس منتقل‬ ‫می شــود بســیار پرقدرت و باطنین است‪.‬‬ ‫عکس الشــخوری کــه در کمین کودکــی در حال‬ ‫مــرگ از قحطی‪ ،‬عکــس بدن های رو هم انباشــته‬ ‫غیرنظامیان‪ ‬کشــته شــده در جنگ ویتنــام‪ ،‬عکس‬ ‫کــودکان برهنه در حال فرار از ذوب شــدن در بمب‬ ‫هــای ناپالم‪ ،‬یا عکســی از مردی ایســتاده جلــوی چهار تانک در میــدان تیان‬ ‫آنمــن‪ -‬همه لحظه هایی هســتند که اگر ثبت نمی شــدند تــو گویی که انگار‬ ‫هیــچ گاه اتفــاق نیافتــاده انــد و در مخروبه هــای تاریخ مدفون می شــدند‪.‬‬ ‫عکاســی از مهــم تریــن منابع انتقــال تجربه جنگ بــه حوزه عمومی اســت‪.‬‬ ‫عکاســی جنــگ تقریبا قدمتی به انــدازه تاریخ عکاســی دارد‪ .‬گفته می شــود‬ ‫اولین بار راجر فنتون در ســال ‪ 1855‬مامور شــده بود کــه درگیری های کریمه‬ ‫را بــا دوربیــن های ابتدایــی (کند و ســنگین) آن زمان ثبت کنــد‪ .‬از آن روزگار‬ ‫تــا به حــال جنگ های زیــادی به وقوع پیوســته اســت‪ .‬اما تا امــروز تفکر و‬ ‫تکنولوژی هم در جنگ و هم در عکاســی پا به پای هم بســیار دگرگون شــده‬ ‫انــد‪ .‬امروزه هم دوربین ها بســیار ســبک و ســریع شــده اند‪ ،‬هــم جنگ ها‬ ‫خشــن تر و ویــران گرتر‪ .‬به دلیل قــدرت عظیم بازنمایی و انتقال احساســات‪،‬‬ ‫عکاســی بــا محدودیت ها و نظارت هــای مختلف و متعددی از ســوی قدرت‬ ‫ها و دولت ها مواجه بوده اســت‪ .‬اگر تاریخ عکاســی جنگ را بنویســند بخش‬ ‫عمده آن‪ ،‬کشــمکش عکاسان مســتقل و دولت ها بوده است‪ .‬در جنگ جهانی‬ ‫اول دولــت آمریــکا با نظارت ســخت گیرانه ای اجازه انتشــار عکــس هایی از‬ ‫ســربازان کشــته شــده و یا حتی مجــروح شــده آمریکایی را نمــی داد‪ .‬دولت‬ ‫مــارگارت تاچر هم نظارت سرســختانه ای بر انتشــار عکس هــای درگیری های‬ ‫فاکلنــد در ســال ‪ 1982‬داشــت‪ .‬دولت جورج بــوش پدر هــم در جنگ خلیج‬ ‫فــارس در ســال ‪ 1991‬همین سیاســت را دنبال کــرد‪ .‬اما در ایــن روزها کنترل‬ ‫و نظــارت بــه روش های قبل ســخت شــده‪ ،‬دولت هــا به اشــکال دیگری این‬ ‫نظــارت هــا را اعمال مــی کنند‪ ،‬سیاســت «خبرنگار تحت پوشــش» در دولت‬ ‫جــورج بوش پســر خبرنگاران را مجبور مــی کرد با امضای تفاهــم نامه ای زیر‬ ‫نظر و کنتــرل نیروهای نظامی (البته به بهانه امنیت خودشــان) درآیند‪ .‬صدها‬ ‫خبرنگار این جام شــوکران را سرکشــیدند‪ .‬دولت آمریکا با سیاســت «خبرنگاران‬ ‫تحت پوشــش» امیدوار بود‪ ،‬شــرایطی به وجــود آید که خبرنــگاران با برقراری‬ ‫حــس همــذات پنــداری در ارتبــاط نزدیک با نیروهــای نظامی و کســانی که‬ ‫امنیــت آن هــا را تامیــن می کننــد بتواند روایــت جنگ را تحــت کنترل خود‬ ‫دربیــاورد‪ .‬و همچنیــن بتوانــد از حــس به وجود آمــده برای نوعــی تبلیغات‬ ‫بلندپــروازی های نظامــی دولت ایاالت متحــده بهره بگیرد‪.‬‬ ‫‪  57 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪57 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


56 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 56 


‫در گســترش و زنده نگاهداشــتن فرهنگ و ادبیات‬ ‫کشــورمان از طریق برگزاری برنامه های شــاهنامه‬ ‫خوانــی و نقــل داســتانها و حکایتهــای تاریخی و‬ ‫مذهبــی داشــته انــد ‪ .‬قهــوه خانه ها با شــکوه و‬ ‫بــزرگ بوده انــد و در میان آنها آب جــاری و فواره‬ ‫صفــا و طراوتی به این مکانها می بخشــید ‪ .‬شــاه‬ ‫عباس خودش و گاهی ســفیران کشــورهای اروپایی‬ ‫را بــا خــود بــه این قهــوه خانه هــا می بــرد و با‬ ‫باز شــدن پای گردشــگران خارجی به ایران ‪،‬حضور‬ ‫آنهــا را در ایــن مکانها می توان شــاهد بــود واین‬ ‫خود انگیزه ای شــد تا با بازگشــت به کشورهایشان‬ ‫‪ ،‬چنیــن مراکز و مکانهایی را در وطن خودشــان به‬ ‫وجــود آورند‪ .‬از زبان یک جهانگــرد ایتالیایی به نام‬ ‫‪ Pietro della valle‬که مدت شــش ســال در ایران‬ ‫اقامت داشــت و هــم او بود کــه گربــه ایرانی را‬ ‫با خود بــه اروپا برد درصفحه ‪ ۷۵‬ترجمه ســفرنامه‬ ‫اش مــی خوانیــم کــه در باره نحوه درســت کردن‬ ‫قهوه نوشــته اســت ‪ :‬وقتی آب خوب به جوش می‬ ‫آمد بــه آن مقداری از گردی به نــام قهوه به میزان‬ ‫مناســب اضافه می کردند و می گذارند بجوشــد تا‬ ‫تلخی آن گرفته شــود و اگر به خوبی آماده نشــود‬ ‫ایــن تلخی در آن می ماند ســپس آنــرا می گذارند‬ ‫تا اندازه ای ســرد شــود که بشــود داغی آنرا تحمل‬ ‫کــرد و آنــرا در ظــرف چینی کوچکی مــی ریزند و‬ ‫انــدک انــدک و جرعه جرعــه آنرا می نوشــند این‬ ‫آب دیگــر طعــم و رنــگ آن گرد را به خــود گرفته‬ ‫و خــود گــرد را که ته نشــین شــده نمــی خورند‬ ‫هر کــه می خواهــد این نوشــیدنی خوشــمزه تر‬ ‫شــود شــکر و دارچین و میخک هــم در آب جوش‬ ‫مــی ریــزد تا مــزه بهتری بگیــرد حتی بــدون این‬ ‫مــزه ها و بــا همان گــرد قهــوه تنها هم بــاز این‬ ‫نوشــیدنی خوشمزه اســت و می گویند فایده های‬ ‫زیــادی بــرای تندرســتی دارد به ویژه بــرای گوارش‬ ‫و نیرومندکــردن معده و پیشــگیری از ترش کردن ‪،‬‬ ‫تنهــا مــی گویند که اگر پس از شــام قهــوه خورده‬ ‫شــود کمی خــواب را از ســر مــی برد بــه همین‬ ‫خاطر کســانی که می خواهند شــبها مطالعه کنند‬ ‫آنرا می نوشــند ‪،‬امیدوارم وقتی به شــهر رم برگردم‬ ‫این را با خودم بیاورم شــاید تــا آن موقع هنوز چیز‬ ‫تازه ای باشــد ‪ )).‬گفته می شــود به احتمال بســیار‬ ‫قهــوه از طریــق این جهانگــرد ایتالیایــی قهوه به‬ ‫اروپــا راه پیدا کرده اســت‪.‬‬ ‫همچنین یــک جهانگرد آلمانی به نــام آدام اولیا‬ ‫ریوس در زمان شــاه صفی به اصفهان سفر کرده و‬ ‫در صفحه ‪ ۲۲۲‬ترجمه ســفرنامه اش از قهوه و قهوه‬ ‫خانــه چنین یــاد می کند ‪ :‬قهوه خانه جایی اســت‬ ‫کــه در آن تنباکــو مصرف می کنند و آب ســیاهی‬ ‫را می نوشــند که بــه آن قهوه می گویند شــاعران‬ ‫و تاریخدانــان و بزرگان ایرانــی ( مانند میرداماد و‬ ‫شــیخ بهایی ) از مشــتریان داین این جاها هستند‬ ‫و بدین ترتیب در ســرگرم کردن مــردم نقش دارند ‪.‬‬ ‫با توجه به آنچه گفته شــد نخســتین نشــانه ها‬ ‫‪  55 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫از قهــوه در کشــور اتیوپی دیده شــده و از آنجا به‬ ‫جهــان عــرب راه یافتــه و از این روســت که هنوز‬ ‫بهترین دانه قهوه به نام عربیکا شناخته شده است‬ ‫و اولین نوشــیدنی تهیه شــده از گیاه وحشی قهوه‬ ‫توســط یک چوپان افســانه ای در اتیوپی نوشــیده‬ ‫شــده واولین بار در یمن کشت شــده و یمنیها نام‬ ‫‪ cafe‬یــا ‪ coffee‬ایــن نام عربی را بر آن گذاشــتند‬ ‫کــه قهــوه در اصل به معنای لغوی شــراب اســت‬ ‫در ابتــدای ورود قهــوه به اروپــا ‪ ،‬اروپاییان با دیده‬ ‫شــک به آن می نگریســتند ولی گفته می شود در‬ ‫حدود ســال ‪ ۱۶۰۰‬میــادی وقتی پــاپ کلمنت‬ ‫هشــتم چنان از نوشــیده یک فنجان قهوه لذت‬ ‫برد که انحصار آنرا در دســت مســلمانان خطایی‬ ‫بزرگ دانست و خواســتار عمومیت دادن آن شد‬ ‫اگــر از تاریخچــه مختصر پیدایــش آن در ایران و‬ ‫اروپــا بگذریــم و به خــواص و همه گیر شــدن آن‬ ‫بپردازیــم که چنــان در دل مردم جهــان جای خود‬ ‫را بــاز کــرده که علی الرغم برچســب ســرطان زا‬ ‫بــودن قهوه ‪ ،‬بســیاری بدون این نوشــیدنی تلخ‬ ‫و ســیاه ‪،‬روزشــان روز نمی شــود چرا کــه ‪۱‬ـ به‬ ‫دلیل کافیین موجود در آن ‪،‬ســوخت و ســاز بدن‬ ‫در حــدود ‪٪۱۷-۳‬بــاال رفته و به دنبال آن ســبب‬ ‫افزایش چربی ســوزی می شــود‬ ‫‪ -۲‬قهوه ســبب افزایش انرژی و کاهش احساس‬ ‫خســتگی می گــردد پس از مصــرف آن کافیین‬ ‫موجــود در قهوه ‪،‬در جریان خون جذب شــده و‬ ‫پس از ورود به سیســتم اعصاب مرکــزی ‪ ،‬از یک‬ ‫طرف مانــع فعالیت ماده ای که عامل خســتگی‬ ‫و خــواب آلودگــی اســت مــی شــود و از طرف‬ ‫دیگر بــا افزایش دوپامین به فرد احســاس انرژی‬ ‫و شــادابی می بخشد‬ ‫‪ -۳‬کافیین موجود در قهوه ‪،‬با تحریک سیســتم‬ ‫عصبی عملکرد فیزیکی را بهبود می بخشــد‬ ‫‪-۴‬گفتــه می شــود که قهــوه مــی تواند خطر‬ ‫ابتــا به برخــی بیماریها را تا حــدی کاهش دهد‬ ‫و باعث کاهش ریســک ابتال به بیماریهایی نظیر‬ ‫دیابت نوع دوم ‪ ،‬پارکینســون ‪ ،‬الزایمر و ســکته‬ ‫قلبی شود‪.‬‬ ‫‪-۵‬طبق پژوهشــهای دانشــگاه هــاروارد که در‬ ‫ســال ‪ ۲۰۱۱‬چــاپ شــده ‪،‬بانوانــی کــه روزی ‪۴‬‬ ‫فنجــان یا بیشــتر قهوه بنوشــند ‪ ٪۲۰‬کمتر دچار‬ ‫افســردگی می شــوند‪.‬در جامعه اماری ‪۲۰۸۴۲۴‬‬ ‫نفــری‪ ،‬پژوهشــی انجام شــد کــه دریافتند که‬ ‫نوشــیدن روزی ‪ ۴‬یــا بیشــتر فنجان قهــوه ‪٪۵۳‬‬ ‫احتمــال خودکشــی را کمتر مــی کند‪.‬‬ ‫‪ -۶‬قهــوه ســبب طول عمر می شــود چــرا که‬ ‫احتمــال ابتال به برخــی بیماریهــا را کاهش می‬ ‫دهد‪ .‬چنانچه فواید نوشــیدن قهوه مســلم باشد‬ ‫حال بایــد این فوایــد را در یک کفه تــرازو و در‬ ‫کفه دیگر ســرطانزا بودن آنرا قــرار داد تا بتوانیم‬ ‫به نتیجــه و برایندی برســیم که آیا به نوشــیدن‬ ‫آن ادامــه دهیم و یا درصدد تــرک عادت برآییم ‪.‬‬ ‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫قهوه یک نوشیدنی دلچسب و فرحبخش‬ ‫مسروره بنی هاشمی‬

‫"کافه های دنیا ‪،‬دانشکده های عاشقی اند‪،‬‬ ‫اگر روزی تعطیل شوند‪،‬عشق و عاشقی هم‬ ‫تمام می شود‪".‬‬ ‫قهــوه برای بســیاری از مــا‪ ،‬چیزی بیشــتر از یک‬ ‫نوشــیدنی روزانه اســت ‪،‬نوشــیدنی پــر راز ورمزو‬ ‫دلچسبی که این روزها ســر و صداهایی پیرامونش‬ ‫شنیده می شــود و همه ما را دچار تردید و دو دلی‬ ‫کرده اســت کــه پس آ نچــه را در بــاره فواید این‬ ‫ســیاهوش تلخ شنیده ام و تبلیغات وسیع جهانی تا‬ ‫چه حد درســت بــوده ؟ و تا چه انــدازه می توانم‬ ‫بــه این تبلیغات اعتمــاد کنم ؟ ایا زمان آن رســیده‬ ‫که فنجــان قهوه را ببوســم و به کنــار ی بگذارم ؟‬ ‫هفت ســالی می شــود که بیــن یک ســازمان عام‬ ‫المنفعــه به نــام انجمن آمــوزش و پژوهش از یک‬ ‫ســو و کمپانیهــا و شــرکتهای تولیــد و عرضه قهوه‬ ‫مانند اســتار باکس از ســوی دیگر ‪،‬دعوایی حقوقی‬ ‫ادامه داشــته که منجر به حکم و رای دادگاه شــده‬ ‫اســت ‪ ،‬بر اســاس این حکم شــرکتها مجبورند روی‬ ‫محصوالتشان برچســب (‪ )Research on Toxics‬را‬ ‫بزنند تا به مصرف کنندگان اخطار ســرطان زا بودن‬ ‫را یــادآوری کنند‪ .‬در نظام بهداشــت و درمان ایالت‬ ‫کالیفرنیا ‪،‬لیســتی از مواد سرطانزا وجود دارد و ماده‬ ‫اکریالماید از ســال ‪1990‬در این لیســت جای گرفته‬ ‫و طبق قانون باید تولید کنندگان و فروشــندگان به‬ ‫مصــرف کنندگان هشــدار و اخطــار الزم را بدهند‬ ‫چرا که دانشــمندان بر این باور هســتند این ماده‬ ‫سرطانزا می باشــد حال باید منتظر باشیم و ببینیم‬ ‫در آینده جایگاه مصرف این نوشــیدنی پرطرفداردر‬ ‫پیچ و خــم حکم جدید چگونه خواهد شــد‪ .‬یکی‬ ‫از نویســندگان فرانســوی به نام انیس مارتن لوگان‬ ‫کتابــی بــا عنــوان (آدمهای خوشــبخت کتاب می‬ ‫خواننــد و قهوه می نوشــند) نوشــته که نشــان از‬ ‫اهمیــت و ارزش قهــوه در برخــی جوامــع اســت‬ ‫شــاید شــما هم جزو افرادی باشــید کــه معتقدید‬ ‫قهــوه در هر شــرایطی حال آدم را خــوب می کند‬ ‫و بســیار پیش آمده باشــد که در میان خستگیهای‬ ‫یک روز کاری شــلوغ ‪ ،‬گوارایی نوشیدن یک فنجان‬ ‫قهــوه دلچســب و انــرژی زا را با هیــچ چیز دیگر‬ ‫نتوانســته ایدعوض کنید‪.‬‬

‫قهوه در گذر زمان‬

‫کنیم کــه قهــوه نوشــیدنی‬ ‫اســت که از فرنگســتان‬ ‫به ایــران رفتــه و چای‬ ‫یــک نوشــیدنی ناب‬ ‫ا یر ا نــی‬ ‫اســت در‬ ‫حالــی که‬ ‫اروپاییــان‬ ‫تــا همین چند ســده‬ ‫پیش با هیــچ کدام‬ ‫آشــنایی نداشته و‬ ‫هیــچ یــک را نمی‬ ‫شــناختند آشــنایی فرنگیان با‬ ‫ایــن دو ‪،‬در خاور میانه پیش آمده اســت وقتی به‬ ‫تاریخچــه قهوه رجوع کنیم به اختالفات گســترده‬ ‫در بــاره چگونگی کشــف و زمــان آن برخورد می‬ ‫کنیــم و تاریــخ نــگاران بــه یــک نتیجه مشــترک‬ ‫نرســیده اند و نمی توان تاریــخ معتبر دقیقی ذکر‬ ‫کــرد ولــی اولین بار بــه ثبت آن در قــرن نهم می‬ ‫رســیم که در کشــور اتیوپی کشت شــده و به آن‬ ‫بونــک ‪ Bunc‬می گفتند و جهان عرب با گســترش‬ ‫افقهای تجاری قهوه را به یمن رســاندند و سرانجام‬ ‫از طریــق مســافران ‪،‬حجــاج‪ ،‬و تجــار بــه تمامی‬ ‫مســلمانان رســید و در قرن پانزدهم به امپراتوری‬ ‫ترکیه ‪،‬مکه و قاهره ‪ ،‬که در این شــهر خیلی ســریع‬ ‫بــه مغازه ها و خانه هــا راه یافت ‪ .‬یکی از قدیمی‬ ‫تریــن اســناد در تاریخ ایــران به کتــاب( الحاوی)‬ ‫نوشــته زکریای رازی و کتاب قانون پورســینا بر می‬ ‫گــردد که در بــاره دانه ای بــه نام بــون ‪ Bunn‬و‬ ‫نوشــیدنی ساخته شــده از آن و کاربردهای پزشکی‬ ‫آن آگاهیهایــی داده اســت‬ ‫پورســینا در قانون می نویســد ‪:‬بــرای گزینش آن‬ ‫دانه هایی بهترند که ســبک باشــند و بوی خوشی‬ ‫دهنــد دانه های ســنگین و ســپید خوب نیســتند‬ ‫طبــع آن گــرم و خشــک اســت و به بــاور برخی‬ ‫ســرد به اندامها نیرو می بخشــد پوست را پاکیزه‬ ‫مــی کنــد و رطوبت زیر آنرا خشــک کــرده و بوی‬ ‫خوشــی به تن آدمی می بخشــد‬ ‫مولــوی هــم در یکــی از غزلهای ســه زبانه خود‬ ‫(عربــی پارســی یونانی )چنین گفته اســت‪:‬‬ ‫یا سیدتی! هاتی!من قهوته کاساتی‬ ‫من زارک ‪،‬من صحو‪ ،‬ایاک و ایاهو‬ ‫یعنــی ای بانوی من ‪ ،‬چند جام بــاده برایم بیاور‬ ‫‪ .‬هــر که از روی هشــیاری پیش تر آمــد هان تو و‬ ‫هان او ((یعنــی او را راه مده))‬ ‫برخــی می گویند علت نام گذاری این نوشــیدنی‬ ‫به قهوه آن اســت کــه در اصل قهــوه البون یعنی‬ ‫نوشــیدنی بون بوده اســت ‪ .‬گویا نخســتین کاربرد‬

‫بســیاری از مــا بر ایــن باور هســتیم و گمان می‬ ‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫غیرپزشــکی‬ ‫قهوه در میان درویشــها بــوده فخرالدیــن ابوبکر‬ ‫ابــن ابی یزیدالمکی گــزارش داده و بــه گروهی از‬ ‫صوفیــان بــه نام شــطیلیه اشــاره می کنــد که به‬ ‫دلیل کمبود القات که گیاهی مخدر در کشــورهای‬ ‫عربی بوده از دانه های قهوه اســتفاده می کردند(‬ ‫ضــرب المثل قــات زدن به تاثیــر تخدیدی همین‬ ‫گیاه اشــاره دارد )‬ ‫همچنیــن نقل اســت که جمــال الدیــن یکی از‬ ‫صوفیــان اهل عدن در یکی از ســفرهایش به ایران‬ ‫عــده ای را در حال نوشــیدن قهوه مــی بیند که او‬ ‫از خــوردن آن امتنــاع می کند اما در بازگشــتش به‬ ‫عدن مریض شــده و تصمیم می گیرد تا نوشــیدنی‬ ‫قهــوه را امتحان کندو ببیند چــه تاثیری بر وضعش‬ ‫مــی گذارد ‪،‬بــا خوردن قهــوه نه تنها ســامتیش را‬ ‫باز یافت بلکه فواید ســودمند دیگــری را نیز درک‬ ‫کرد از جمله آرامش از ســردرد ‪ ،‬احســاس سرزندگی‬ ‫و پــس رانــدن خــواب آلودگــی در نتیجــه او این‬ ‫نوشــیدنی را به دیگر دوستان صوفیش معرفی کرد‬ ‫تا بتوانند با کمک آن شبهایشــان را آســان تر صرف‬ ‫بیــدار مانــدن ‪ ،‬ذکرگویــی و عبادت کننــد ناگفته‬ ‫نمانــد کــه در دوره ای قهوه هم مانند شــراب در‬ ‫اســام حرام اعالم شــد که پــس از بررســی دوباره‬ ‫ایــن حکم منتفی شــد ‪،‬در مســیحیت نیــز پیروان‬ ‫کلیســای ارتدکس ‪،‬نوشــیدن قهوه را ممنوع کردند‬ ‫که بعدا لغو شــد‪.‬‬

‫سرگذشت قهوه و قهوه خانه در ایران‬

‫در ایران این نوشــیدنی از زمان صفویه جای خود‬ ‫را در میــان نوشــیدنیهای روزانــه ایرانی بــاز کرد و‬ ‫قهوه خانــه ها نیز از همیــن زمــان رواج پیدا کرد‬ ‫در زمان شــاه عباس قهــوه خانه های بســیاری در‬ ‫شــهر ســپاهان یا اصفهان به ویژه نزدیک چهارباغ‬ ‫وجــود داشــت و مرکزی شــده بودند بــرای تفریح‬ ‫و ســرگرمی و البتــه گفتگوهــای علمــی ‪ ،‬ادبی و‬ ‫فرهنگــی و همیــن قهــوه خانه ها نقــش بزرگی‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬






‫کرد‪ .‬در ســال ‪ 1368‬دوران بازنشستگی او فرا رسید‪.‬‬ ‫او کــه دیگــر راه رفتــن برایش دشــوار شــده بود‪،‬‬ ‫بیشــتر وقتــش را در خانه و در کنــار دخترخوانده‬ ‫اش مــی گذراند تا آنکــه در مردادمــاه ‪ 1374‬دچار‬ ‫ســکته مغزی شــد و برای دو ماه به کما فرو رفت‪.‬‬ ‫در نهایــت در ‪ 17‬مهــر ‪ 1374‬چشــم از جهان فرو‬ ‫بســت‪ .‬به پاس خدمات دکتر بدرالزمان تیمورتاش‪،‬‬ ‫کتابخانه دانشــکده دندانپزشکی دانشگاه مشهد به‬ ‫نام او نامگذاری شــده است‪.‬‬

‫همه‌ی فرزندان من‬ ‫نصرت الملوک کاشانچی‬ ‫اولین زن در پزشکی قانونی ایران‬

‫بود‪ .‬او در آســتانه شــروع جنگ به پاریس رفت و‬ ‫تحصیالت تخصصی اش را در رشــته مامایی تکمیل‬ ‫کــرد و به ایران بازگشــت‪ .‬او در ایــران ضمن کار‪،‬‬ ‫موفق به دریافت مدرک دکتری در رشــته پزشــکی‬ ‫زنان شــد‪ .‬از جمله اقدامات مهم و بســیار باارزش‬ ‫دکتر کاشــانچی‪ ،‬تاســیس «پلی کلینیک تخصصی‬ ‫زنــان و مامایــی» در جنوب شــهر تهــران بود که‬ ‫بــه صورت رایــگان به زنان محروم و آســیب دیده‬ ‫خدمات پزشــکی مــی داد‪ .‬معاشــرت و آشــنایی‬ ‫نزدیک بــا زندگی زنان قشــر پایین جامعــه‪ ،‬به او‬ ‫این نکته را گوشــزد کرد عامل اصلی بیشتر سختی‬ ‫هــا و رنج هــای آن های بی ســوادی اســت؛ پس‬ ‫تصمیــم گرفــت در کنــار درمانگاه‪ ،‬آموزشــگاهی‬ ‫بــرای تدریس به زنان بی ســواد دایر کنــد‪ .‬او برای‬ ‫آمــوزش بــه این زنــان‪ ،‬انجمنی از بانــوان تحصیل‬ ‫کرده و روشنفکر تشــکیل داد که وظیفه آموزگاری‬

‫«نصــرت الملوک کاشــانچی» را به عنــوان اولین‬ ‫زنی که در پزشــکی قانونی ایران مشــغول فعالیت‬ ‫شــد و از اولیــن زنانی که وارد دانشــکده پزشــکی‬ ‫شــدند‪ ،‬مــی شناســند‪ .‬دکتر کاشــانچی در ســال‬ ‫‪ 1293‬شمســی در خانواده ای ثروتمنــد و تراز اول‬ ‫متولــد شــد‪ .‬دوران کودکی او مثل دیگــر دخترکان‬ ‫نازپرورده ســپری شــد و براساس ســنت خانوادگی‪،‬‬ ‫بعــد از آن که خرده ســوادی ابتدایی پیــدا کرد‪ ،‬در‬ ‫سن چهارده ســالگی به عقد و ازدواج پسرعمویش‬ ‫درآمد‪ .‬اما این ازدواج پایان خوشــی نداشــت و بعد‬ ‫از یک ســال بــه جدایی انجامید و نصــرت الملوک‬ ‫با پســر نوزادش خانه همســر را ترک کــرد و دیگر‬ ‫تــا پایان عمــر ازدواج نکرد‪ .‬او بعــد از جدایی‪ ،‬یک‬ ‫بــار دیگر بــه دنبــال علــم و تحصیل رفــت و در‬ ‫ســن هجده ســالگی جزء اولین زنانی بــود که وارد‬ ‫دانشــکده پزشکی دانشــگاه تهران شد‪.‬‬ ‫دکتــر کاشــانچی بعــد از خاتمــه تحصیالتش در‬ ‫دانشــگاه تهران‪ ،‬راهی اروپا شــد و تا شــروع جنگ‬ ‫جهانی دوم در برلین به تحصیل و تحقیق مشــغول‬ ‫‪  49 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫بقیه در صفحه ‪78‬‬

‫را برعهده داشتند‪.‬‬ ‫درمانگاه دکتر کاشــانچی که در یکی از ساختمان‬ ‫هــای پدرش تاســیس شــده بــود‪ ،‬هرچنــد کمک‬ ‫های پزشــکی خوبی بــه زنان محروم مــی کرد‪ ،‬اما‬ ‫زایشــگاه مجهزی نبود‪ .‬پس دکتر کاشانچی برای آن‬ ‫کــه بتواند هزینه الزم برای تاســیس یک زایشــگاه‬ ‫مجهز را هم فراهم کند‪ ،‬دســت به کاری شجاعانه‬ ‫زد‪ .‬او در روزی که عده ای از تجار سرشــناس و تزار‬ ‫اول ایران مهمــان پدرش بودند‪ ،‬ناگهان وارد مجلس‬ ‫شــد و قبل از این که پــدر و برادرانش بتوانند او را‬ ‫بیرون کنند‪ ،‬از بیچارگــی زنان محروم صحبت کرد‪.‬‬ ‫بــه ایــن ترتیب و برخــاف تصور نصــرت الملوک‬ ‫کــه فکــر می کــرد پــدر و برادرانش مــورد توبیخ‬ ‫قــرار خواهندگرفت‪ ،‬تجــار حاضــر در آن مهمانی‬ ‫حاضر شدند خرج تاســیس یک درمانگاه مجهز‬ ‫را تقبــل کننــد‪ .‬به ایــن ترتیب دکتر کاشــانچی‬ ‫بــا کمک دوســتان دوران تحصیلــش در آلمان‪-‬‬ ‫که بیشــتر مهندس بودنــد‪ -‬ســاخت درمانگاه‬ ‫را شــروع کــرد و تجــار خیر آن قــدر پول جمع‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪49 Kheradmand‬‬


‫ا زنان‬ ‫یی ب‬ ‫آشنا یشرو‬ ‫پ‬

‫‪ ۳‬زنی که در عرصه پزشکی در ایران پیشرو بودند‬

‫مادری برای همه‬ ‫بدرالزمانتیمورتاش‬ ‫اولین زن دندانپزشک ایرانی‬

‫تهران ســفر می کرد تــا این که باالخــره بودجه‬ ‫الزم تهیه و دانشــکده دندانپزشکی مشهد حدود‬ ‫سال ‪ 1339‬افتتاح شد‪ .‬شــاگردان دکتر تیمورتاش‬ ‫می گویند که چون راه دانشــکده از شــهر خیلی‬ ‫دور بــود‪ ،‬برای رفاه حال دانشــجویان در خیابان‬ ‫کــوه ســنگی مینی بوســی قــرار داده بودند که‬ ‫دانشــجویان را رایگان به دانشکده می برد و باز‬ ‫می گرداند‪.‬‬ ‫عموزاده دکتر تیمورتاش‪« ،‬شــهاب تیمورتاش»‬ ‫دربــاره بدرالزمان می گوید‪« :‬بــدری به دو اصل‬ ‫بســیار معــروف بــود؛ یکــی این که نخســتین‬ ‫بانوی دندانپزشــک ایرانی بود و دوم دانشجویان‬ ‫بی بضاعتــی که نمی توانســتند هزینه تحصیل‬ ‫را بپردازنــد‪ ،‬کمک می کرد‪ .‬عشــق و عالقه‬ ‫بدری بــه تحصیل و خدمت بــه ایران به‬ ‫اندازه ای بود کــه زمانی که برای تحصیل‬ ‫به اروپــا رفت‪ ،‬با وجــود محیط متفاوت‬ ‫و فضــای باز آن جــا‪ ،‬نه جزء گــروه های‬ ‫سیاســی شــد و نه در جنبش های مدنی‪،‬‬ ‫اجتماعــی و آزادی خواهانــه تازه شــکل‬ ‫گرفتــه در فرانســه و بلژیک عضو شــد؛‬ ‫تنهــا درس و علم‪».‬‬ ‫زندگی بدری تیمورتــاش‪ ،‬آن اندازه وقت‬ ‫دانشــجویان و شــاگردانش بود که تصور‬ ‫آن برای بســیاری کــه او را بانویی از یک‬ ‫خانــواده مــاک و معروف می دانســتند‪،‬‬ ‫بسیار سخت و دشــوار است‪.‬‬ ‫دکتر تیمورتاش که تمام هدفش پیشــبرد‬ ‫علم و به ثمر رســاندن جوانــان ایران بود‪،‬‬ ‫از هیــچ کمک مالــی ای به شــاگردان به‬ ‫ویــژه بی بضاعت هــا دریغ نمی کــرد‪ .‬او‬ ‫زمان مرگ‪ ،‬هیچ چیز از مال دنیا نداشــت؛ نه ملک‬ ‫و نــه ذخیره بانکــی ای‪ .‬دخترخوانده اش می گوید‪:‬‬ ‫«او زنــی بخشــنده و دســت و دلباز بــود و همه‬ ‫دارایــی خــود را یا می بخشــید یا مــی فروخت تا‬ ‫اول عیــد به همــه عیدی بدهد‪ .‬با این حال ســعی‬ ‫مــی کرد طوری زندگی کند که هرگز کســی متوجه‬ ‫این نداری او نشــود‪ .‬از ارث پدری هیچ چیز خاصی‬ ‫جــز منزلی کــه در آن زندگی می کــرد و در نهایت‬ ‫آن را هــم وقف کــرد‪ ،‬به او نرســیده بــود‪ ».‬دکتر‬ ‫تیمورتــاش هرگــز ازدواج نکرد و صاحــب فرزندی‬ ‫نشــد؛ با وجود این شــاگردانش همه او را مادر صدا‬ ‫مــی زدند و او به این مســئله افتخــار می کرد‪.‬‬ ‫دکتر تیمورتاش در ســال ‪ 1351‬پس از دست دادن‬ ‫مــادرش‪ ،‬دچــار افســردگی و ناراحتی قلبی شــد و‬ ‫ناچــار تن به جراحی داد‪ ،‬امــا با همان حال بیماری‬ ‫در کالس هــا و مطب حاضر می شــد و تدریس می‬

‫دکتــر «بدرالزمــان تیمورتــاش»‪ ،‬اولیــن زن‬ ‫دندانپزشــک ایرانی و موســس دانشکده پزشکی‬ ‫مشــهد‪ ،‬در ســال ‪ 1290‬خورشــیدی در روستای‬ ‫«نردین» میامی از توابع ســمنان بــه دنیا آمد‪ .‬او‬ ‫که به «مادر دندانپزشــکی» شــهرت دارد‪ ،‬خواهر‬ ‫«عبدالحسین تیمورتاش» و فرزند «کریم دادخان‬ ‫نردینی» اســت‪ .‬بدرالزمــان تیمورتاش تحصیالت‬ ‫ابتدایی خود را در ایران و در مدرســه ژاندارک‬ ‫به اتمام رســاند و ســپس برای ادامه تحصیل‬ ‫راهی دانشــگاه ســوربن فرانسه شــد و بعد‬ ‫در ســال ‪ 1299‬برای ادامه تحصیل در رشته‬ ‫دندانپزشــکی به بروکسل در بلژیک رفت‪.‬‬ ‫رشــته دندانپزشــکی در ایران در آن روزها‬ ‫هنــوز رشــته ای نوپا بود و بیمــاری های‬ ‫دندان و لثه و عفونت های ناشــی از این‬ ‫بیمــاری حتی باعث مرگ و میــر به ویژه‬ ‫در نقاط دورافتاده کشــور می شــدند‪.‬‬ ‫جالب اســت بدانید که در ســال ‪،1300‬‬ ‫یعنی مقارن بــا زمانی که بدری تیمورتاش‬ ‫در بلژیک مشــغول تحصیل بود‪ ،‬در تهران‬ ‫تنها ســه دندانپزشــک وجود داشت‪ .‬دکتر‬ ‫«فالک کوش میلچارسکی» از لهستان و از‬ ‫تکنســین های فوق العاده پروتز دندانی‪،‬‬ ‫دکتــر «اتکیناشــتومپ» تبعه ســوییس و‬ ‫به کاشــمر‪ .‬بدرالزمــان که عالقه بســیار به مادرش‬ ‫دکتر «هارطیون اســتپانیان» از ترکیــه که البته هر داشــت‪ ،‬درواقع به خاطر مادر‪ ،‬به ایران بازگشــت‬ ‫ســه از پزشــکان مخصــوص درباره بودنــد و کمتر و همــراه با خانواده چهار یا پنج ســال را در تبعید‬ ‫کســی از عامــه مــردم به آنان دسترســی داشــت‪ .‬گذرانــد‪ .‬او همان زمــان نذر کرد که اگــر از تبعید‬ ‫بدرالزمــان تیمورتــاش‪ ،‬بعــد از اتمــام تحصیالتش آزاد شــود‪ ،‬با مادرش به مشــهد برود و مجاور امام‬ ‫در بلژیک‪ ،‬مصمم شــد تــا برای خدمــت به مردم رضــا (ع) اتاقــی به عنــوان مطب به او داده شــد‪.‬‬ ‫نیازمنــد بــه جمهوری کنگــو در افریقا ســفر کند‪ ،‬دکتر تیمورتاش در کنار کار در مطب‪ ،‬در دانشــکده‬ ‫امــا پدرش بــا این تصمیم به ســختی مخالفت کرد پزشــکی هــم تدریــس کــرد و از همان جــا فکر‬ ‫و او را بــه ایــران بازگرداند‪ .‬دکتــر تیمورتاش بعد از تاســیس مرکزی مســتقل برای آموزش دندانپزشکی‬ ‫بازگشــت به ایران‪ ،‬به مشــهد رفت و کار طبابت را در مشــهد در او شکل گرفت‪.‬‬ ‫در آنجــا آغاز کرد‪.‬‬ ‫او که زن مقاوم و سرســختی بود‪ ،‬در نهایت موفق‬ ‫خوب اســت بدانیــد کــه مخالفت پدر با ســفر به جلب نظر روســای دانشگاه شــد و اولین کالس‬ ‫او بــه کنگــو دالیلی بیشــتر از عالقه یــک پدر به های دانشــکده دندانپزشکی را در باغ دانشگاه برپا‬ ‫دختــرش داشــت‪ .‬زمانــی کــه دکتر تیمورتــاش به کــرد‪ .‬از آن جــا که محل بــاغ برای تشــکیل کالس‬ ‫ایــران بازگشــت‪ ،‬بنــا به گفتــه دختر خوانــده اش ها مناســب نبود‪ ،‬بدرالزمان تیمورتــاش برای تامین‬ ‫دکتــر «آذر وکیلــی»‪ ،‬همزمان بود با کشــته شــدن بودجــه الزم بــرای احداث ســاختمان و جلب نظر‬ ‫برادرش عبدالحســین تیمورتاش و تبعید خانواده او هیئــت امنــای دانشــگاه در هفته چندیــن بار به‬ ‫‪  48 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪48 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫بقیه از صفحه ‪44‬‬

‫پرســپولیس‪ ،‬برانکو و پایان سال‌های دور از‬ ‫اقتدار‬

‫تیم ملــی ایران را بر عهده داشــت‪ ،‬یک رنســانس‬ ‫و اســتحاله فکری و درونی را پشــت ســر گذاشته‬ ‫اســت‪ .‬دیگــر از آن مربــی خبری نبود کــه برخی‬ ‫کارشناســان منتقد دانش و کیفیت فنــی او بودند‬ ‫و بازیکــن پس از تعویض شــدن‪ ،‬به خودش جرئت‬ ‫مــی‌داد تا به همــه چیز لگد بزند‪ ،‬بلکه پروفســور‬ ‫در روزهایــی کــه تیمش بازی حساســی را پیش رو‬ ‫دارد و بازیکنان قابلی را هم روی نیمکت در اختیار‬ ‫ندارد‪ ،‬در مقابل مســائل انضباطــی به‌خوبی جبهه‬ ‫می‌گیــرد و دو بازیکــن تیمــش را تنبیــه انضباطی‬ ‫رامین رضاییان را‬ ‫می‌کنــد‪ ،‬یــا‬

‫واســطه حضــور برانکــو و نتایج درخشــانی که در‬ ‫تیم رقیب کســب کــرده‪ ،‬نمی‌توانند دســت به هر‬ ‫انتخابی بزنند و نیمکت تیمشــان را به دســت هر‬ ‫مربی‌ای بســپارند‪ .‬پــس از بررســی‌های مختلف و‬ ‫نام‌های متعددی که مطرح شــد‪ ،‬ســرانجام وینفرد‬ ‫شــفر آلمانی به‌عنوان ســرمربی جدید آبی‌پوشــان‬ ‫تهرانــی اعــام شــد‪ .‬گرچــه در ابتــدا موافقــان و‬ ‫مخالفــان زیادی بــرای این انتخاب وجود داشــت‪،‬‬ ‫امــا دیری نپایید کــه پیرمرد آلمانی که ســابقه کار‬ ‫در تیم‌های باشــگاهی و ملی مختلفی را در کارنامه‬ ‫داشــت‪ ،‬توانست تیم بحران‌زده را در دریای متالطم‬ ‫و توفــان‌زده به آرامش نســبی و ثبــات قابل قبولی‬ ‫برســاند‪ .‬شــاید کمتر مربی‌ای دســت به تغییر مرد‬ ‫شــماره یک تیمش مــی‌زد‪ ،‬اما شــفر باتجربه در‬ ‫اولین گام‪ ،‬اقدام به بازســازی ســاختار دفاعی‬ ‫و دروازه تیمــش کــرد‪ .‬شــرایط روزبه‌روز‬ ‫بــرای آبی‌پوشــان بهتر و بهتر شــد و کار‬ ‫بــه جایی رســید که این تیم توانســت‬ ‫در بســته نگــه داشــتن دروازه‪ ،‬رکورد‬ ‫تاریــخ لیگ برتــر را بهبود بخشــیده‬ ‫و به نــام خود ثبت کنــد‪ .‬این روزها‬ ‫شــرایط تیمی و کیفیت اســتقالل به‬ ‫جایــی رســیده کــه تیم‌هــای رقیب‬ ‫به‌ســختی می‌تواننــد بــه دروازه این‬ ‫تیم نزدیک شــوند‪ ،‬و حتــی در صورت‬ ‫رســیدن به دروازه این تیم‪ ،‬سد محکمی‬ ‫به نام حســین حســینی را پیش روی خود‬ ‫دارنــد که به واســطه عملکــرد فوق‌العاده در‬ ‫بازی‌هــای اخیر‪ ،‬کمتر کســی آمــار خیره‌کننده و‬ ‫تاریخــی او را از روی شــانس تلقی می‌کند‪.‬‬

‫تاثیر حضــور کی‌روش در تیــم ملی آن‌چنان‬ ‫مشــهود و مثبــت بــود کــه مســئوالن وقت‬ ‫باشگاه پرســپولیس را به اســتخدام یک مربی‬ ‫کاربلــد و بادانش واداشــت‪ .‬با وجــود مرد پرتغالی‬ ‫در فوتبال ایران‪ ،‬دیگر کمتر باشــگاهی می‌توانست‬ ‫و می‌توانــد نیمکــت و پول‌های هنگفــت خود را‬ ‫دو دســتی تقدیم مربیانی کند کــه در پایان کارش‪،‬‬ ‫هیچ نشــانی را از خود به یــادگار نگذارد‪ .‬برانکو به‬ ‫فوتبــال ایران آمد و گرچــه در اوایل حضورش نتایج‬ ‫مطلوبی کســب نکرد‪ ،‬اما ســرانجام بر امور تیمش‬ ‫مسلط شــد و توانســت تاثیرات مثبت و ماندگاری‬ ‫از خــود به جــای بگــذارد‪ .‬سرخ‌پوشــان پیش از‬ ‫لیگ برتــر شــانزدهم‪ ،‬دو دوره دیگر قهرمانی‬ ‫در ایــن رقابت‌هــا را تجربه کــرده بودند‪،‬‬ ‫امــا قهرمانــی در لیــگ برتر شــانزدهم‬ ‫به‌وضــوح کیفیت و شــاخصه‌های فنی‬ ‫باالتری برای این تیم به دنبال داشــت‬ ‫و ارتش ســرخ توانســت بــا اقتداری‬ ‫مثال‌زدنی در شــانزدهمین دوره لیگ‬ ‫برتر بر ســکوی قهرمانــی تکیه بزند‪.‬‬ ‫هــر دو قهرمانی قبلی پرســپولیس‬ ‫در روز پایانــی رقابت‌هــای لیگ برای‬ ‫ایــن تیــم بــه دســت آمــده بــود‪ ،‬اما‬ ‫شــاگردان برانکــو که در روزهــای پایانی‬ ‫لیــگ برتر پانزدهم قهرمانی را به اســتقالل‬ ‫خوزســتان واگذار کرده بودند‪ ،‬در شانزدهمین‬ ‫دوره در فاصلــه چهــار هفتــه به پایــان بازی‌ها‬ ‫توانســتند قهرمانی خود را مســجل کننــد و بر بام‬ ‫فوتبال ایران تکیه بزنند‪ .‬البته کســب قهرمانی تنها‬ ‫حاشــیه‌ای و زد و‬ ‫دســتاورد برانکــو برای پرســپولیس نبــود؛ این تیم ب ‌هخاطر مســائل‬ ‫بســیاری از حدنصاب‌هــای تاریخ لیگ برتــر را به خــورد در تمرینات‪ ،‬از جمع بازیکنــان تیمش کنار مربی ارزان اما باکیفیت‬ ‫دســت آورد و توانست فصل تازه‌ای را در تاریخ این می‌گــذارد‪ .‬این روزها پرســپولیس و حتــی فوتبال پس از حضور وینفرد شــفر در ایران‪ ،‬انتقاداتی در‬ ‫باشــگاه رقم بزند‪ .‬پرســپولیس دیگر آن تیمی نبود ایــران به‌خوبــی از حضور پروفســور کــروات بهره این خصوص مطرح شــد که مبلغ این مربی بســیار‬ ‫که حریفان بتوانند به‌ســادگی دروازه این تیم را باز بــرده و می‌تواننــد از تاثیــرات مثبــت مربــی‌ای ارزان اســت و هیــچ مربی برجســته و باکیفیتی با‬ ‫کنند یا از این تیم امتیاز بگیرند‪ .‬کســب رکوردهای بهره‌مند شــوند که دیگــر فوتبالش منتقــدان ریز چنیــن مبالغ اندکی حاضر نمی‌شــود در فوتبال کار‬ ‫متوالــی در زمینه‌های مختلف برای برانکو و تیمش و درشــت نــدارد‪ ،‬بلکه حامیانی را پشــت ســرش کند‪ .‬اما حضور برخی مربیــان نظیر زالتکو کرانچار‬ ‫عادی شــده بــود و پرســپولیس به واســطه نتایج می‌بینــد کــه خواهان ادامــه حضــور او در فوتبال و وینفرد شــفر به‌خوبی این ادعــا را نقض می‌کند‪.‬‬ ‫بر کســی پوشــیده نیســت که مربیان مطــرح در‬ ‫بسیار درخشــانی که در لیگ برتر شانزدهم کسب ایران هســتند‪.‬‬ ‫ســطح فوتبال جهان مبالغ ســنگینی را درخواســت‬ ‫کــرد‪ ،‬رکوردهــای درخشــانی را به ثبت رســاند که‬ ‫دســت‌یابی به آن‌ها به‌سادگی میســر نخواهد بود یافتن جانشین مناسب برای منصوریان‬ ‫می‌کننــد‪ ،‬امــا در میــان مربیــان به‌اصطــاح‬ ‫و شــاید جابه‌جایی برخــی از رکوردهای تیم برانکو روزهایی که پرســپولیس به تاخــت و تاز خود در ارزان‌قیمت هم می‌تــوان مربیان خوب و باکیفیتی‬ ‫لیگ برتر هفدهم ادامه می‌داد و نتایج درخشــانی پیــدا کرد که در فوتبــال ایران تاثیرگــذار و ماندگار‬ ‫چندین ســال طول بکشد‪.‬‬ ‫بــا حضــور برانکــو ایوانکوویــچ روی نیمکــت کســب می‌کرد‪ ،‬آبی‌پوشــان روزهای ســیاهی را در باشــند‪ .‬به نظر می‌رســد با ورود کی‌روش‪ ،‬و پس از‬ ‫پرسپولیس‪ ،‬دیگر کمتر هواداری روی سکوها نگران تاریــخ این باشــگاه رقم زدنــد و فریادهای اعتراض آن پروفســور کروات در پرسپولیس‪ ،‬سایر باشگاه‌ها‬ ‫قهرمانــی این تیم در پایان فصل بود و شــاید از نیم بر ســر مــرد محبوب اســتقالل بلندتر از همیشــه دیگــر بهانــه‌ای بــرای جــذب مربیــان بی‌کیفیت‬ ‫فصــل دوم هــواداران ایــن تیم‪ ،‬و حتــی طرفداران به گــوش می‌رســید‪ .‬کار اســتقالل و منصوریان به و ارزان نداشــته باشــند و فوتبــال ایــران را به بازار‬ ‫رقیــب‪ ،‬هــم به این بــاور رســیده بودنــد که حق بن‌بست رسید و مسئوالن باشــگاه تمام تالش خود کســب درآمد برای این مربیان تبدیــل نکنند‪ .‬حاال‬ ‫تیــم برانکــو قهرمانی اســت و بــس‪ .‬البتــه از این را بــرای یافتن یک مربی مناســب به کار بســتند‪ .‬فوتبال به چنان جایگاه قابل احترامی دســت یافته‬ ‫مســئله هم نباید به‌ســادگی گذشــت کــه به نظر اتفاق نظر روی اســتخدام یک مربــی خارجی بود‪ ،‬کــه پای هر مربــی و بازیکن بی‌کیفیتی بــه آن باز‬ ‫می‌رســد برانکو در مقایســه با روزهایی که هدایت اما مســئوالن باشــگاه به‌خوبی می‌دانســتند که به نشود‪.‬‬ ‫‪  47 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪47 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


46 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 46 


45 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 45 


‫ظاهر‬

‫های به‬ ‫ر بنج ‌‬ ‫ل ل ایران‬ ‫پایان حضو ر فوتبا‬ ‫ربی د‬ ‫م‬

‫احمد تقی‌زاده‬

‫دیگر جایی برای جوالن نیست‪...‬‬

‫لیــگ برتر ایــران در دو ســه فصل اخیر شــرایط‬ ‫خاصی را پشــت ســر گذاشــته که می‌تــوان گفت‬ ‫بــه لحاظ کیفی ســطح این رقابت‌هــا ارتقا یافته و‬ ‫پیشرفت محسوســی در آن دیده می‌شود‪ .‬تردیدی‬ ‫نیســت که یکــی از عوامــل این پیشــرفت فنی و‬ ‫کیفــی را می‌تــوان ارائــه بازی‌هــای فوق‌العاده و‬ ‫باکیفیــت از ســوی سرخ‌پوشــان تهرانی دانســت؛‬ ‫تیمــی که از پانزدهمین دوره ایــن رقابت‌ها روند‬ ‫رو بــه رشــدی را آغــاز کــرد و در ادامه چنان‬ ‫بازی‌های درخشــانی را به نمایش گذاشــت‬ ‫کــه می‌توان ســطح کیفــی این تیــم را‬ ‫فراتــر از ســایر تیم‌های حاضــر در این‬ ‫رقابت‌هــا دانســت‪ .‬از ســوی دیگــر‪،‬‬ ‫حریفــان پرســپولیس هم تمــام توان‬ ‫خــود را به کار بســته‌اند تا بتوانند در‬ ‫میــدان رقابت پابه‌پــای قهرمان لیگ‬ ‫برتر شــانزدهم برای کســب موفقیت‬ ‫تالش کننــد‪ .‬برانکو ایوانکوویچ بعد از‬ ‫غیب هشت ســاله در فوتبال ایران‪ ،‬به‬ ‫عرصه رقابت‌های باشــگاهی کشــورمان‬ ‫بازگشــت تا جــای درخشــان را در این تیم‬ ‫بگیرد‪ ،‬اما در عوض روزها و نتایج درخشــان را‬ ‫به هواداران پرســپولیس هدیه کند‪ .‬این حکایت از‬ ‫روزهای تاریک پرســپولیس در اوایل لیگ پانزدهم‪،‬‬ ‫یعنــی روزهــای قعرنشــینی سرخ‌پوشــان در لیگ‬ ‫برتر‪ ،‬آغــاز شــد‪ ،‬و در ادامه هر هفته پرســپولیس‬ ‫نشــانی از پیشــرفت را در بازی‌هایــش به نمایش‬ ‫می‌گذاشــت و در این راه به‌خوبی ردپای پروفســور‬ ‫کروات دیده می‌شــد‪ .‬روزهای خوب پرســپولیس تا‬ ‫آن‌جــا ادامــه یافت که دیگر کســی نمی‌توانســت‬ ‫نتایــج این تیم را مبتنی بر شــانس دانســته و تاثیر‬ ‫حضــور برانکــو در این تیــم را نفی کنــد؛ و اکنون‬ ‫کیفیت پرســپولیس و تاثیر حضور مربی کروات در‬ ‫ایــن تیم و حتی در فوتبال ایران به جایی رســید که‬ ‫مســئوالن باشگاه اســتقالل تهران هم کامال مجاب‬ ‫شــدند برای جایگزینــی علیرضا منصوریــان از یک‬ ‫مربی برجســته و باکیفیت خارجی اســتفاده کنند‪.‬‬

‫پایان دوران مربیان بی‌کیفیت‬

‫خــود در یــک تیم پایــان می‌دادند‪ .‬جالــب این‌که انقالب فوتبال ایران با ورود کی‌روش‬

‫هنــوز کار ایــن مربیــان با تیم‌هایشــان بــه پایان‬ ‫نرســیده بــود که ســایر تیم‌های لیگ برتــری برای‬ ‫اســتخدام آن‌هــا صف کشــیده و نیمکــت خود را‬ ‫بــرای حضور ایــن دســته از مربیان آمــاده و مهیا‬ ‫می‌کردنــد‪ .‬به‌هیچ‌وجــه نمی‌توان کتمــان کرد که‬ ‫و منابــع مالــی‬ ‫چــه ســرمایه‌ها‬

‫به خدمت گرفتن‬ ‫هنگفتــی بابــت‬ ‫چنیــن مربیانی در فوتبال ایــران به هدر رفت و در‬ ‫ازای آن هــم هیــچ آورده و بهــره‌ای نصیب فوتبال‬ ‫نشــد‪ .‬و البتــه برخــی از ایــن مربیان هــم نه‌تنها‬ ‫بهــره‌ای برای فوتبال ایران نداشــتند که پس از ترک‬ ‫این فوتبال‪ ،‬شــکایاتی از تیم‌های باشــگاهی انجام‬ ‫داده و برخی تیم‌های باشــگاهی را گرفتار پرداخت‬ ‫جرایــم و مبالــغ نجومــی کردند‪ .‬گرچــه هنوز هم‬ ‫بعضی از باشــگاه‌ها در اســتخدام برخی مربیان که‬ ‫امتحان خــود را پــس داده یا تاریخ مصــرف آن‌ها‬ ‫به پایــان رســیده‪ ،‬اصــرار دارند و ســکان هدایت‬ ‫تیم‌هــای خــود را بــه دســت آن‌هــا می‌ســپارند‪،‬‬ ‫امــا بــه نظــر می‌رســد دیگــر آن روزها بــه پایان‬ ‫رســیده کــه فوتبال ایران بــازار کســب درآمد برای‬ ‫مربیان بی‌کیفیــت و بدون کارنامه خارجی باشــد‪.‬‬ ‫بلکــه مدیران و مســئوالن باشــگاه‌های ایرانی هم‬ ‫وســواس بیشــتری برای به خدمت گرفتــن مربیان‬ ‫خارجــی به خــرج داده و نمی‌خواهند شــرایط به‬ ‫گونــه‌ای رقم بخورد که در آینده پاســخ و توجیهی‬ ‫برای اســتخدام مربی خارجی نداشــته باشــند‪.‬‬

‫ســال‌ها بود کــه فوتبال ایــران از حضــور مربیان‬ ‫کاربلــد و بادانــش خارجــی بی‌بهــره بــود؛ اغلب‬ ‫مربیانی کــه در فوتبــال ایران فعالیــت می‌کردند‪،‬‬ ‫آورده خاصــی‪ ،‬بــه لحاظ فنــی‪ ،‬برای فوتبــال ایران‬ ‫نداشــتند‪ .‬پــای مربیــان بی‌کیفیــت خارجــی که‬ ‫درآمدهــای خوبــی از این فوتبال داشــتند‪ ،‬به ایران‬ ‫باز شــده و اغلب بــدون هیچ تاثیر مثبتــی به کار‬ ‫‪  44 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫حــدود هفــت ســال پیــش بــود کــه کارلــوس‬ ‫کــی‌روش‪ ،‬مربی شناخته‌شــده فوتبــال جهان‪ ،‬پس‬ ‫از هدایــت تیم ملی پرتغال در جــام جهانی ‪،2010‬‬ ‫به‌عنوان ســرمربی تیــم ملی فوتبال ایــران انتخاب‬ ‫شــد‪ .‬کارنامه و ســابقه کی‌روش به‌خوبــی بیان‌گر‬ ‫کیفیــت و دانــش فنی بــاالی ایــن مربی بــود؛ از‬ ‫حضــور در کنار آلکس فرگوســن در تیم منچســتر‬ ‫و هدایــت تیم کهکشــانی رئــال مادریــد گرفته تا‬ ‫هدایــت پرتغال در جــام جهانــی ‪ ،2010‬همگی‬ ‫نشــان‌دهنده کیفیــت فوق‌العاده بــاالی این‬ ‫مربــی بــود کــه مســئوالن فوتبــال ایران‬ ‫تصمیم به اســتخدام او در رأس کادر فنی‬ ‫تیم ملــی گرفتند‪.‬‬ ‫پــس از حضــور کــی‌روش در تیــم‬ ‫ملــی و بازی‌هــای قابــل قبــول تیم‬ ‫ملی ایــران در جــام جهانــی ‪،2014‬‬ ‫به‌ویــژه در مصاف با لیونل مســی و‬ ‫یارانــش‪ ،‬همه بــه این باور رســیدند‬ ‫کــه همان‌طــور کــه حضــور مربیان‬ ‫بی‌کیفیت و دردسرســاز می‌تواند برای‬ ‫فوتبــال ایران ضــرر و هزینه‌هــای مالی‬ ‫بــه دنبال داشــته باشــد‪ ،‬به همــان اندازه‬ ‫بــه کار گرفتــن افــراد بادانــش و کاربلد هم‬ ‫می‌توانــد فوایــد مثبت خود را داشــته باشــد و‬ ‫آثــار پیشــرفت آن را به‌خوبی می‌تــوان در نتایج و‬ ‫عملکرد تیم‌های باشــگاهی و ملی مشاهده کرد‪ .‬با‬ ‫وجود انتقاداتی که به برخــی از رفتارهای کی‌روش‬ ‫در مــدت زمان حضــورش در فوتبال ایــران صورت‬ ‫گرفتــه‪ ،‬اما کمتر هــوادار یا کارشناســی را می‌توان‬ ‫یافــت که عملکرد فنــی مرد پرتغالی را زیر ســوال‬ ‫ببرد‪ .‬به‌ویــژه‪ ،‬پس از جام جهانــی ‪ 2014‬برزیل که‬ ‫کارلوس کی‌روش تصمیم به تغییر نســل در فوتبال‬ ‫ایران گرفت‪ ،‬شــرایط کیفی و ســطح فنی تیم ملی‬ ‫کشــورمان به جایی رســید که دیگــر نه‌تنها نگران‬ ‫غیبــت یــا مصدومیت یک یــا دو بازیکــن در تیم‬ ‫ملی نبودیم‪ ،‬بلکه به واســطه ســتاره‌ها و بازیکنان‬ ‫متعددی که کــی‌روش آن‌ها را بــه تیم ملی دعوت‬ ‫می‌کــرد‪ ،‬پیش‌بینــی ترکیــب تیــم ملــی در هــر‬ ‫بازی کاری بســیار دشــوار بود‪ .‬مرد پرتغالی دســت‬ ‫خــود را آن‌چنان باز گذاشــته بود که می‌توانســت‬ ‫ترکیب‌هــای مختلفــی را برای یک بــازی به میدان‬ ‫بفرســتد و دیگر بازیکنی نمی‌توانســت اردوی تیم‬ ‫ملی را ترک کند و به زعم خود دســت ســرمربی را‬ ‫در پوســت گردو بگذارد‪ ،‬زیــرا کی‌روش در تیم ملی‬ ‫کاری کــرده بود که نگــران این رفتارهــای به‌ظاهر‬ ‫تهدیدآمیز نبود‪.‬‬ ‫بقیه در صفحه ‪47‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪44 Kheradmand‬‬


‫هســتید‪ .‬جهان اینســتاگرام دســتور زبان خودش را به شــما تحمیــل می‌کند‪ .‬نمایش می‌دهم پس هستم‬

‫در این دســتور زبان نانوشــته و ناگفته واقعیت دچار اســتحاله می‌شــود و در‬ ‫هرچیــزی اغراق می‌شــود‪ .‬در هر لحظــه و مدام در حال نشــان دادن قطعاتی‬ ‫منتخــب از زندگی‌مــان هســتیم‪ .‬لحظاتــی که همــه زندگی ما نیســت‪ ،‬حتی‬ ‫اگر اســتوری گذاشــتن به‌عنــوان یک قابلیت ویژه و خاص تالشــی باشــد برای‬ ‫این‌کــه تمام ‪ 24‬ســاعت زندگی‌مــان را علنی کنیم‪ .‬در اینســتاگرام فارســی اما‬ ‫میلــی عجیب وجــود دارد که هرکس در هر طبقه اقتصــادی خود را کمی باالتر‬ ‫نشــان دهد‪ .‬این نمایش ثروت و رفاه اگر در بخشــی از اینســتاگرام معروف به‬ ‫ریچ‌کیــدز آو تهران شــیراز مشــهد یا هرجایــی (بچه پول‌دارهــا) حاصل نوعی‬ ‫کل کل در دارودســته و گروه‌های جوانان ‌ه اســت‪ ،‬در مردمی که بخشــی از این‬ ‫طبقه نیســتند‪ ،‬تســکین عقده‌های فردی و اجتماعی اســت که در ایران امروز‬ ‫مــا تلنبار شــده و در بی‌تفاوت‌ترین شــکل ممکــن از کنــارش می‌گذریم‪ .‬یکی‬ ‫از دوســتان رندم به‌درســتی اشــاره می‌کرد کــه تعداد عکس‌هایی کــه از داخل‬ ‫اتومبیــل کاربران فارســی‌زبان اینســتاگرام گرفته می‌شــود‪ ،‬چنــد برابر تصویر‬ ‫بیرونی اتومبیل اســت که یکــی از دالیلش مخفی کردن این موضوع اســت که‬ ‫کاربر چــه اتومبیلی دارد!‬ ‫گریــز از آن‌چــه هســتیم و نمایش آزارنده آن‌چه نیســتیم‪ .‬حواســمان به این‬ ‫حجــم افسارگســیخته از مصرف‌گرایی نیســت و نمی‌دانیم همــه آن‌چیزی که‬ ‫ارزش‌هــای اجتماعی و تاریخی این ســرزمین بــوده‪ ،‬ویران شــده و تنها و تنها‬ ‫راه‌حلمــان فیلترینگ اســت‪ .‬مهم‌ترین چیزی که اما فیلتر کردیم‪ ،‬قدرت تماشــا‬ ‫کردنمــان اســت‪ .‬یک بار در هــر جایگاهی هســتید‪ ،‬بیایــد و پرمخاطب‌ترین‬ ‫شــبکه اجتماعی این کشــور را ببینید تا بــا جهانی روبه‌رو شــوید که هیچ‌چیز‬ ‫در آن ارزش نیســت؛ چــه آن چیــزی کــه باور و ایدئولوژی رســمی اســت‪ ،‬چه‬ ‫آن‌چــه ضد آن اســت‪ .‬اساســا هیچ باوری ارزش نیســت وقتی یــک نوجوان ‪15‬‬ ‫ســاله می‌خواهد جــوری عکس بگیرد که حــوض خانه پدربزرگــش در خیابان‬ ‫ایران چیزی شــبیه اســتخر خانه‌ای در زعفرانیــه به‌نظر بیاید‪.‬‬

‫‪  43 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫زندگــی کــردن را کنار گذاشــتیم و به جــای فهم لحظ ‌ه حــال و همه موهبت‬ ‫خــود زندگی کــردن و معنــای عمیق حضــور و درک حضور یکدیگــر در تمام‬ ‫لحظــات حیــات ‪ 24‬ســاعته‌مان به این فکــر می‌کنیم که چه پســتی امروز در‬ ‫اینســتاگراممان بگذاریم‪ .‬کجا و چطــور خودمان را برای آینــده‌ای نزدیک ثبت‬ ‫کنیــم و چطــور نمایشــی از خودمان اجــرا کنیم کــه جذاب‌تر به نظــر بیاید‪.‬‬ ‫ایــن شــیزوفرنی فرهنگــی خروجی جامعه‌ای اســت که در یــک وضعیت حاد‬ ‫اورژانســی است و انگار چشــم‌هایمان را به روی آن بســتیم‪ .‬مریضی را که در‬ ‫آستانه سایکوز‪-‬فروپاشــی روانی حاد‪ -‬است‪ ،‬به حال خودش رها کردیم و روزانه‬ ‫بیــش از هر عمل دیگــری در حال دوباره کلیک کردن بــرای ثبت یک قلب زیر‬ ‫بی‌شــمار عکس در یک شــبکه اجتماعی هســتیم‪ .‬این میل بــه نمایش‌گری و‬ ‫اصــرار بر تصویری ســاختگی که مخاطب از ما دارد‪ ،‬نــه فقط وضعیت کاربران‬ ‫شــبکه اجتماعی اینســتاگرام‪ ،‬که به بــاور من آشــکارکننده وضعیت اجتماعی‬ ‫ایران امروز اســت‪ .‬نمایش شــادمانی و زندگی بدون ریشه‌هایی عمیق و سالم‪.‬‬ ‫مــا در برابــر این وضعیت امــا در انفعال مطلقیــم‪ .‬نه‌تنها انفعال کــه به بازی‬ ‫آن تــن دادیــم‪ ،‬آن‌قدر که یکــی از دو نامــزد مهم انتخابات ریاســت‌جمهوری‬ ‫ســال ‪ 96‬با تضادی آزاردهنده و تفاوت‌هایی فاحش بــرای پیروزی در انتخابات‬ ‫دســت به دامــن یکی از ســلبریتی‌های همین اینســتاگرام می‌شــود‪ .‬لحظه‌ای‬ ‫که چهره شــاخص قــوه قضاییه ایــران و یک خواننده شــاخص زیرزمینی (البته‬ ‫زیرزمینی به دلیل زاویه داشــتن کســانی همچون خود آن نامزد با به رســمیت‬ ‫شــناختن شــیوه زندگی و هنر این خواننــده) به دیدار هــم می‌روند‪ ،‬لحظه‌ای‬ ‫که می‌شــود در یــک جمله خالصه‌اش کــرد‪ :‬پیروزی تمام‌قــد ابتذال…‬ ‫ایــن اوج تراژدی اســت لحظــه‌ای که با رنجــی عمیق و کشــنده می‌خندیم‪.‬‬ ‫درســت شــبیه آن جهانی که زیر الیه‌های اولیه گوشــت و پوســت اینستاگرام‬ ‫پنهان شــده است‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪43 Kheradmand‬‬


‫جرئت دیوانگی در شهر ترسوها کم است‬

‫ایــن مصــراع اگر همه جــا صدق کند‪ ،‬در ســرزمینی کــه نامش اینســتاگرام‬ ‫اســت‪ ،‬صدق نمی‌کند‪ .‬این‌جا اساســا سرزمینی است که پادشــاهانش دیوانه‌ها‬ ‫هســتند‪ .‬هرچــه دیوانه‌تر به نظــر بیایی‪ ،‬جذاب‌تــری و بیش از دیگــران مورد‬ ‫توجــه‪ .‬این میل به نمایش دیوانگی جدای از جنون به نمایش گذاشــتن اســت‬ ‫که خود مهم‌ترین دلیل وجودی این شــبکه اجتماعی اســت‪ .‬شــاید باورنکردنی‬ ‫به‌نظــر بیایــد‪ ،‬اما حتی اگر شــما چهــره‌ای سرشــناس و مهم در جهــان بیرون‬ ‫از شــبکه‌های اجتماعی باشــید‪ .‬فوتبالیســت باشــید یا بازیگر‪ ،‬خواننده باشید‬ ‫یــا کارگردان تئاتــر‪ ،‬در این‌جــا زمانی محبوب‌تــر از هم‌صنفــان و همکارانتان‬ ‫می‌شــوید که تصویرتان در اینســتاگرام دیوان ‌هوارتر به نظــر بیاید‪ .‬این دیوانگی‬ ‫از فحاشــی به همکارانتان می‌تواند آغاز شــود تا ســرک کشــیدن به هر حوزه‬ ‫دیگری‪ .‬بــرای تمام مثال‌هایی که گفتم‪ ،‬مصادیق بســیارند‪ .‬کارگردان تئاتری که‬ ‫بــه کارگردان‌های دیگــر فحش می‌دهد‪ ،‬یا تصاویــری از تمرینات نمایش‌هایش‬ ‫می‌گــذارد که در حال شــکنجه بازیگرانش اســت‪ ،‬خانم بازیگــری به فالن آقای‬ ‫خواننــده توهیــن می‌کند‪ ،‬آقای خواننــده‌ای که به همان خانــم بازیگر توهین‬ ‫می‌کند‪ ،‬فوتبالیســتی که برای تیم هم‌شــهری کری‌خوانــی چاله‌میدانی می‌کند‪،‬‬ ‫فوتبالیســت تیــم رقیب که جواب ایــن کری‌خوانــی را چاله‌میدانی‌تر می‌دهد‪،‬‬ ‫کاریکاتوریســتی که به بخشــی از جامعه هتاکی می‌کند‪ ،‬کاریکاتوریستی که به‬ ‫آن یکــی که توهین کرده‪ ،‬توهین‌آمیزتر پاســخ می‌دهد‪ ،‬همــه این‌ها از تمامی‬ ‫همکاران و هم‌صنفانشــان الاقل بــه عدد فالوئر‬ ‫محبوب‌تــر و مشــهورترند‪ .‬چــه بــاور کنید چه‬ ‫نه‪ ،‬در جهان اینســتاگرام خیلی‌هــا فکر می‌کنند‬ ‫مهم‌ترین بازیگر زن ســینمای ایــران خانم فالنی‬ ‫اســت‪ ،‬چون عددهــای میلیونــی فالوئرهاش از‬ ‫میلیون‌های دیگران بیشــتر است‪.‬‬ ‫امــا وضعیــت وحشــتناک ماجرا این نیســت‪.‬‬ ‫وحشــت آن‌جایی اســت که ســطح ســتایش از‬ ‫دیوانگــی و جنــون‪ -‬دیوانگــی و جنــون مثبت‬ ‫آن‌چــه هنرمنــدان‪ ،‬بعضــی چهره‌هــای محبوب‬ ‫ورزشــی‌مان داشــتند‪ ،‬طبعا مدنظرم نیســت‪ -‬به‬ ‫زندگــی مردمــان عــادی رســیده اســت‪ .‬این‌که‬ ‫فرمول موفقیت و مشــهور شدن از چنین مسیری‬ ‫بگذرد‪ ،‬ترســناک اســت‪ .‬بگذارید به‌طور مشخص‬ ‫مثــال بزنــم‪ .‬پســری جــوان هــر روز ویدیویی‬ ‫بارگــذاری می‌کنــد کــه در آن رو بــه دوربیــن‬ ‫نشســته و مخلوط مهوعــی از خوردنی‌هایی را که هیچ ربطی بــه هم ندارند‪،‬‬ ‫می‌خــورد‪ .‬مثــا در یک لیــوان تخم‌مرغی نپختــه‪ ،‬مقادیر زیادی فلفل‪ ،‬ســس‬ ‫کچاپ‪ ،‬گردوی پودرشــده‪ ،‬زرشــک‪ ،‬کرفــس و هرچیز بی‌ربط دیگــری می‌ریزد‬ ‫و ســر می‌کشــد‪ .‬شــاید باور نکنید‪ ،‬اما بی‌شــمار بیننده دارد کــه برایش هورا‬ ‫می‌کشــند؛ همان بیننده‌هایی که روزی دنیا جهانبخــت را برای نمایش دروغین‬ ‫دار زدن خــودش ســتاره کردند‪.‬‬

‫بــرای تکمیل این گروتســک هم بانک مســکن بــه یکی از این‌هــا برای‬ ‫ســپرده‌گذاری در بانکش تبلیــغ می‌دهد‪ .‬این یک موقعیت تیمارســتانی‬ ‫تما ‌معیار نیســت؟!‬

‫محبوب و کاربران فارســی‌زبان هســتند که روز و شــب در حــال ارائه تصویر‬ ‫خودشــان در فالن کافه‪ ،‬فالن رســتوران و فالن میز غذاخوری فالن دوستشــان‬ ‫هســتند‪ .‬همیشــه از خودم می‌پرســم چه چیز این تصویر مدام تکرارشــونده‬ ‫بــرای مخاطــب جذاب اســت که هر روز و هــر لحظه می‌بینــد و دچار زدگی‬ ‫نمی‌شــود‪ .‬تــوی این بلند بلنــد فکر کردن‌ها به این نتیجه می‌رســم که ســفر‪،‬‬ ‫طبیعت‪ ،‬رســتوران‌گردی و غذا خوردن همه آن چیزی اســت که از تفریح کردن‬ ‫و ســرگرمی در شــکل عمومی و گســترد ‌ه و البته تا حدودی عادالنه در حیات و‬ ‫زندگی جاری اســت‪ .‬از دل این مناســبات و این میل افسارگسیخته مخاطب به‬ ‫تماشــای غــذا یک بیزینس مهــم (و البته تا حــدودی جذاب) شــکل گرفته که‬ ‫در آن کســانی بــه کافه‌هــا و رســتوران‌ها می‌روند و از طعم غذاها و لیســت‬ ‫غذاهــای آن‌جا گزارش می‌دهند‪ .‬گزارش‌هایی که منکر جذابیتشــان نمی‌شــوم‬ ‫و کســب‌وکاری که حتی آن را ســتایش می‌کنم‪ ،‬اما با این وجود در اینســتاگرام‬ ‫بی‌شمار مستر تیســتر و میسیز تیســتر زندگی می‌کنند؛ تکرار‌شده‌ترین عنوان‬ ‫اینســتاگرام فارســی… در همین دســته و جریان باید جشــن تولد در کافه را‬ ‫بررســی کرد‪ .‬کافه‌ها مهم‌ترین پاتوق‌های روشــن‌فکران و روشــن‌گران در دهه‬ ‫‪ 60‬و ‪ 70‬میــادی و ‪ 70‬و ‪ 80‬شمســی در ایران حــاال مهم‌ترین پاتوق برای تولد‬ ‫گرفتن اســت‪ .‬پس در هیچ ســاعتی از شــبانه‌روز به ســرتان نزند که به کافه‌ای‬ ‫بروید و قهوه‌ای بنوشــید و بخوانید و بنویســید‪ ،‬یا از هیاهوی شــهر بگریزید‬ ‫و بــرای خودتــان خلوت کنیــد‪ ،‬چون همان لحظه هرجایی کســانی هســتند‬ ‫که برای تولید محتوا در اینستاگرامشــان در کافه‬ ‫تولد گرفتند‪.‬‬

‫نگاهت شکست ستمگری است‬

‫ایــن شــبکه اجتماعــی بــه نظــر می‌آیــد‬ ‫می‌توانســت به‌طــور مشــخص بهترین شــبکه‬ ‫اجتماعی بــرای عکاس‌ها باشــد‪ .‬هنری که بیش‬ ‫از هــر مدیوم هنــری دیگر جایش این‌جاســت‪.‬‬ ‫حــاال هــم بی‌شــمار عــکاس برجســته داریــم‬ ‫که این شــبکه اجتماعــی را جــدی گرفتند و در‬ ‫آن فعال‌انــد‪ ،‬امــا وضعیــت این ماجــرا هم در‬ ‫اینستاگرام فارســی چیز دیگری است‪ .‬اینستاگرام‬ ‫فارســی بی‌شــمار عــکاس تولیــد کــرده کــه با‬ ‫کمــک فیلترهــای جورواجــور و البتــه انتخاب‬ ‫ســوژه‌هایی که با زیبایی‌شناســی ایــن دنیا جور‬ ‫اســت‪ ،‬مشــهور و معتبر شــدند‪ .‬این تکه از متن‬ ‫دربــاره عکاس‌هــای حرفــه‌ای و البته عکاســان حــوزه مد و تبلیغات نیســت‪،‬‬ ‫اما اینســتاگرام فارســی بی‌شــمار عکاس معترض را بــه خود دید کــه باوجود‬ ‫ســوژه‌های در ظاهر اعتراضی عکس‌هایشــان‪ ،‬اما استتیک و کیفیت پوسترگونه‬ ‫دارنــد‪ .‬همه چیز در شــیک‌ترین وضعیت ممکن اســت و انــگار هیچ چرکی و‬ ‫پلشــتی در این جهان راه ندارد‪ .‬جنســی از عکاســی که تصویری لوکس و شیک‬ ‫از یــک زندگــی شــیک طبقه متوســط رو به باال نشــانمان می‌دهد‪ .‬ســوژه‌ها‬ ‫هــم دختران و پســران جوان و زیبایی هســتند (به‌خصوص تمرکز این اســتایل‬ ‫عکاســی روی زنان به‌عنوان ســوژه اســت)‪ ،‬که انگار هیچ زشــتی به جهانشان‬ ‫راه ندارد‪ .‬شــیک‪ ،‬ثروتمنــد‪ ،‬خوش‌گذران‪ ،‬زیبا و غرق در خوشــی و عیش‪ .‬زنان‬ ‫و مردانــی غرق در نور و رنگ که هیچ تاریکی‪ ،‬زشــتی و پلشــتی بــه آن‌ها راه‬ ‫نــدارد و زندگی‌هایــی کــه ردی از غــم به خــود ندیده اســت‪ .‬عکس‌هایی که‬ ‫بیشــتر به درد ســالن‌های مد یا آرایشــگاه‌های زنانــه و مردانــه می‌خورند‪ ،‬اما‬ ‫کســانی مدعی‌انــد اینــان راویان ایــران امروزند! ایــن ایران امروز اســت؟! اگر‬ ‫چنین اســت‪ ،‬وای به حــال ما…‬

‫آری از شوق به هوا می‌پرم و خوب می‌دانم سال‌هاست که مرده‌ام …‬ ‫می‌توانیــد باور کنید که در ســال ‪ 2017‬با همه آن‌چه جهــان معاصر درگیرش‬ ‫اســت‪ ،‬جهانی وجود دارد که نیروهای مرجــع و تاثیرگذارش مهم‌ترین محتوایی‬ ‫کــه تولیــد می‌کنند‪ ،‬میز غذاســت‪ .‬آدم با خــودش فکر می‌کند کــه این تکه از‬ ‫این‌جهان شــاید برمال‌کننــده ناخودآگاهی تاریخی از ماســت‪ .‬تصویری محبوب‬ ‫و مــدام تکرارشــونده از اشــتیاق غریب ما به شــکم و البته گره خــوردن آن با نامت را به من بگو کلید خانه‌ت را به من بده‬ ‫نوعــی تظاهــر و ریاکاری‪ .‬تصویر ریاکارانه‌ای از شکم‌پرســتی‪ .‬بی‌شــمار چهره مهم نیســت متعلــق به کــدام طبقه اقتصــادی یــا فرهنگی در این کشــور‬ ‫‪  42 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪42 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫ من چقدرخوش‌بختم!‬ ‫گزارشی درباره اینستاگرام فارسی یا روزمره ایرانی‬

‫امیدبالغتی‬ ‫بــرای منی که می‌نویســم‪ ،‬اینســتاگرام هیچ‌وقت شــبکه اجتماعــی محبوبم‬ ‫نشــد‪ .‬حتی تحصیالت ســینمایی و عالقه زیادم به عکاســی بــر میل قدرتمندم‬ ‫برای نوشــتن و اساســا فهم آدم‌ها و روزگار و حال و زندگی‌شــان غلبه نمی‌کرد‪.‬‬ ‫چــرا ایــن را می‌گویــم؟ یعنــی عالقــه‌ام بــه تصویر هــم کمک نکــرد که یک‬ ‫اینســتاگرام ســاده بســازم‪ .‬در لیســت پیگیری‌هایم‪ ،‬پیج عکاس‌هــای محبوب‬ ‫ایرانــی و فرنگــی‌ام و البتــه طراحان لباس و خانــه و … قرار دهــم و خیالم را‬ ‫راحت کنم‪ .‬اینســتاگرام را دوســت نداشــتم و ندارم و شبکه اجتماعی محبوبم‬ ‫نشــد‪ ،‬امــا این میل دیوانــ ‌هوار برای فهم آدم‌ها و حتی نوشتنشــان باعث شــد‬ ‫پی‌گیرش شــوم‪ .‬این‌ها را چرا نوشــتم ایــن اول کار؟ برای این‌که بگویم بخشــی‬ ‫از این نگاه بدبینانه که حتی به یک شــکلی از رادیکالیســم گره خورده‪ ،‬شــاید‬ ‫از همین مســئله ســاده شــخصی می‌آید‪ .‬اما تمام قد پشــت این رادیکالیســم‬ ‫می‌ایســتم‪ .‬حاال که لشــکر بــزرگ اینســتاگرامی‌ها و ســلبریتی‌ها و نیروهای‬ ‫مرجعش هم ‌ه زیبایی‌شناســی و ســلیقه و فکــر آدم‌هــا در حوزه‌های عمومی‬ ‫را اشــغال کردند‪ ،‬بگذارید این ســاز ناکوک و فالش این متن در رادیکالیســمی‬ ‫جریان پیدا کند که شــاید تنهــا و تنها تکانی بدهد به ایــن برجی که هر‌چقدر‬ ‫هــم بلرزد‪ ،‬نمی‌ریزد‪ ،‬بس که بازیکنانش حرفه‌ای هســتند‪ ،‬امــا الاقل بلرزد‪ .‬این‬ ‫گزارش تحلیلی اســت از کسی که عضو شــبکه چند میلیونی اینستاگرام فارسی‬ ‫اســت و حتی خودش در آن تولید محتوا می کند و عکس و اســتوری می‌گذارد‬ ‫و در عیــن حال از آن بیزار اســت‪ .‬این شــرح یک بیزاری اســت‪ ،‬پس می‌توانید‬ ‫اصال ادامه متــن را نخوانید‪.‬‬

‫من از سفر بازگشتم‪ ،‬سفر از من بازنمی‌گردد‬

‫فارســی همــه به ســفر می‌روند‪ .‬دائــم و در یک پروســه متوقف‌نشــدنی‪ .‬در‬ ‫هــر فصل جایی اســت که می‌شــود و رفــت و لذتــش را برد و در اســتوری و‬ ‫پروفایلمان بی‌شــمار پســت یکهویی تولید کنیم‪ .‬به تمام ایســم‌های تولیدشده‬ ‫در دنیای معاصر «سفریســم‪ /‬طبیعت گراییســم» را اضافه کنید‪ .‬شکل تازه‌ای از‬ ‫ایدئولوژی که محل تولدش اینســتاگرام بوده و شــارحان و تئوریســین‌هاش هم‬ ‫نیروهای مرجع اینســتاگرامی‪( .‬ســلبریتی‌های این دســته تعدادشان عجیب و‬ ‫غریب باالســت‪ .‬مردمان عادی‌انــد‪ ،‬اما پیج‌هایی از ‪20‬هــزار فالوئر تا ‪ 100‬هزار‬ ‫تا دارند‪ ).‬اما پیروان این ایســم تازه مثل بســیاری از ایســم‌ها بــه نوعی قدرت‬ ‫بــاالی ســرکوب‌گری و ایدئولوژی‌زدگی و حتی فاشیســم مبتال هســتند‪ .‬ســفر‬ ‫نمی‌رویــد؟ از طبیعت خوشــتان نمی‌‌آید؟ هیــچ قله‌ای را فتــح نکردید؟ هیچ‬ ‫دریایی دلتان را نلرزانده؟ جدا نمی‌دانید شــاندرمن کجاســت؟ مسیر خلخال تا‬ ‫اســالم را پیاده گز نکردید؟ آه هرمز‪ ،‬هرمز نرفتید؟ اگر پاســخ منفی باشــد‪ ،‬شما‬ ‫موجــود عجیب دوپای عقب‌مانده‌ای هســتید که انگار جــذام دارید‪ 99 .‬درصد‬ ‫از کاربران فارســی زبان اینســتاگرام صفحه‌شــان آلبومی اســت از سفرهایی که‬ ‫رفته‌اند‪ .‬دســته ســفرهای خارجی خودش روایت و ماجرای متفاوت دارد‪ .‬اما در‬ ‫کشــور خودمان و کشورهای دوست و همســایه محبوب‌ترین نقاط روی زمین‬ ‫هرمز و اســتانبول هســتند‪ .‬رک بگویم برای هــر دو نقطه این کــر‌ه زمین دلم‬ ‫می‌ســوزد‪ .‬جغرافیاهای ریشــه‌دار و جذابی که حاال کلیســاهای فاشیست‌های‬ ‫معاصر هســتند‪ .‬در اینســتاگرام فارســی باید یکی از عکس‌هــای پروفایلتان با‬ ‫پیش‌زمینه هرمز یا خیابان اســتقالل باشــد‪ ،‬وگرنه شــما چیزهای زیادی اســت‬ ‫کــه نمی‌دانیــد‪ .‬نیروهــای مرجع این دســته اما ســفرروها هســتند‪ .‬آن‌ها که‬ ‫دائم‌الســفرند‪ .‬آن‌هــا در تمام سفرهایشــان لــذت بردند و جز خوشــی تجربه‬ ‫نکردنــد‪ .‬تیــپ و قیافه ویژه اگر داشــته باشــید که اوضاع بهتر اســت‪ .‬موهای‬ ‫بلنــد نارنجی‌رنگ این برگ برنده جهان ســلبریتی‌های این دســته اینســتاگرام‬ ‫اســت‪ .‬دســته بزرگ طبیعت‌گراها‪ ،‬پیروان مکتب ســفر‪.‬‬

‫ایــن یک موقعیت آشــنا و خاص اینســتاگرام فارســی اســت‪ .‬در اینســتاگرام‬ ‫‪  41 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪41 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


40 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 40 


‫نابرابری های شغلی و اجتماعی در بازار کسب و کار میان زنان و مردان‬ ‫در تمامی دنیا نتوانسته است برخی از زنان قدرتمند و توانا را‬ ‫از دستیابی به موفقیت شغلی و درآمدی باز دارد‬ ‫مهندســی بــرق و نیــز علــوم رایانه (هــر دو تــا مقطع کارشناســی) اســت‪.‬‬ ‫رومتــی از ســال ‪ 1981‬کــه بــه آی بــی ام پای گذاشــت در ســطوح مختلف‬ ‫مدیریتی فعالیت کرد و رد ســال ‪ 2002‬به عنوان معاون مدیرعامل این شــرکت‬ ‫انتخاب شد‪.‬‬

‫ابیگیلجانسون‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫فب نواکوویچ‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫فــب نواکوویچ رییس شــرکت «جنرال داینامیکس» اســت‪ .‬او به صورت پیش‬ ‫بینی نشــده ای در ســال ‪ 2012‬به سمت ریاست شرکت سیســتم های دریایی‬ ‫جنرال داینامیکس رســید‪ .‬به عنوان یک مامور ســابق ســازمان سیا‪ ،‬نواکوویچ را‬ ‫نیز می تــوان یکی از زنان مرموز جهان دانســت‪.‬‬

‫ابیگیل جانســون کارآفرین و مدیر ارشــد اجرایی آمریکایی اســت که در حال‬ ‫حاضر به عنوان مدیرعامل اجرایی شــرکت ســرمایه گذاری «فیدلیتی» فعالیت‬ ‫می کند‪ .‬این شــرکت را پدربزرگش‪ ،‬ادوارد جانســون تاسیس کرد و پدرش ادوارد‬ ‫جانســون ســوم نیز هم اکنون ریاســت هیئت مدیره شــرکت را بر عهده دارد‪.‬‬ ‫جهان مدیریت تغییر کرده اســت و جانســون قطعا یکی از کســانی اســت که‬ ‫در تغییرات جهان مدیریت دســت داشــته است‪.‬‬

‫آیرنروسنفلد‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫مگ ویتمن‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫سافرا کاتز‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫مــگ ویتمــن مدیر کســب و کار آمریکایــی اســت‪ .‬او رییس و مدیر ارشــد‬ ‫اجرایــی هیولت ‪ -‬پاکارد («اچ پی») اســت‪ .‬یکی از شــرکت هــای بزرگ عرصه‬ ‫فنــاوری در اکتبــر ‪ 2015‬خود را به دو قســمت شــرکت اطالعاتی و ســازمانی‬ ‫تقســیم کرد تا همه گمان کنند اســتارت فروپاشــی این غول زده شــده اســت‪.‬‬

‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫آیرن روســنفلد رییس شــرکت هرشــیز اســت که شــرکتی قدیمی و فعال در‬ ‫بخــش مواد غذایی اســت که پس از «نســتله» و «پپســی»‪ ،‬ســومین شــرکت‬ ‫مطــرح جهــان در این زمینه به شــمار مــی رود‪.‬‬ ‫فــروش ‪ 29.6‬میلیارد دالری نشــان می دهد که روســنفلد ایــن توانایی را دارد‬ ‫که هــر چه می خواهــد به تمامی جهان بفروشــد‪.‬‬

‫ســافرا کاتز از ســال ‪ 1999‬به عنوان مدیر مالی شــرکت «اوراسل» انتخاب شد‬ ‫و از آن زمان شــخص دوم این شــرکت‪ ،‬بعد از لری الیســون به حساب می آید‪.‬‬ ‫در سال ‪ 2013‬او درآمدی بیش از ‪ 44‬میلیون دالر به دست آورده است‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫مری بارا‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫مــری بارا کارآفرین و مدیر ارشــد اجرایی آمریکایی اســت که در‬ ‫حــال حاضر به عنوان مدیر عامل اجرایی شــرکت «جنرال موتورز»‬ ‫فعالیت می کند‪ .‬بارا نخســتین زنی اســت که تاکنون به ریاســت‬ ‫یکی از خودروســازان اصلی جهان منصوب شده اســت‪ .‬بارا از ‪18‬‬ ‫ســالگی به جنرال موتــورز پیوســت و در ژانویه‬ ‫‪ 2014‬از ســوی هیئــت مدیره جنــرال موتورز‪ ،‬به‬ ‫ریاســت این شــرکت انتخــاب و جانشــین دنیل‬ ‫آکرسون شد‪.‬‬

‫مری بارا‬ ‫شریلسندبرگ‬

‫ابیگیلجانسون‬

‫ایندرا نویی‬

‫مگ ویتمن‬

‫ماریلینهیوسن‬

‫فب نواکوویچ‬

‫جینیرومتی‬

‫آیرنروسنفلد‬

‫نابرابــری های شــغلی و اجتماعی در‬ ‫بازار کســب و کار میان زنــان و مردان‬ ‫امــری تقریبــا رایــج در تمامــی دنیــا‬ ‫نتوانسته اســت برخی از زنان قدرتمند‬ ‫و توانــا را از دســتیابی بــه موفقیــت‬ ‫شــغلی و درآمــدی بــاز دارد‪ .‬امــروزه سافرا کاتز‬ ‫شــاهد حضور زنــان در رده های باالی‬ ‫مدیریتــی‪ ،‬هر چند به نســبت بســیار‬ ‫کمتــری از مردان هســتیم‪.‬‬ ‫زمانــی که از مدیــران موفق و پر درآمد صحبت می شــود همه‬ ‫ذهن ها ناخواســته ســمت مدیران مرد نام آشــنا می رود و کمتر‬ ‫پیش مــی آید اخبــاری را درباره زنــان موفق و پردرآمد بشــنویم‬ ‫امــا در ایــن گزارش قصــد داریــم به نقــل از مجلــه «فورچون»‬ ‫پردرآمدتریــن و موفق تریــن مدیران زن را به شــما معرفی کنیم‪:‬‬

‫‪  38 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫شریلسندبرگ‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫شریل ســندبرگ مدیر حوزه فناوری و کنشگر و‬ ‫نویسنده آمریکایی اســت‪ .‬او مدیر ارشد عملیات‬ ‫«فیسبوک» اســت و در ژوئن ‪ 2012‬برای عضویت‬ ‫در هیئــت مدیــره فیســبوک انتخــاب شــد تــا‬ ‫نخســتین زن در این مقام باشــد‪ .‬قبل از پیوستن‬ ‫بــه فیســبوک او نایــب رییس بخــش عملیات و‬ ‫فــروش آنالین جهانی گــوگل بود‪.‬‬

‫ایندرا نویی‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫اینــدرا نویــی کارآفرین و بازرگان و مدیر ارشــد‬ ‫اجرایــی آمریکایــی هندی تبــار اســت‪ .‬در حال‬ ‫حاضــر او به عنــوان مدیرعامل اجرایــی و رییس‬ ‫هیئت مدیره شــرکت «پپســی کــو» فعالیت می‬ ‫کند کــه دومین شــرکت تولید کننده نوشــیدنی‬ ‫و مــواد غذایــی در جهــان اســت‪ .‬کمپیــن های‬ ‫سالمت مهم ترین دشــمنان تجارت نویی هستند‬ ‫اما به نظر می رســد با خالقیــت های او در تولید‬ ‫نوشــابه های جدیــد‪ ،‬این مبارزه بــه نفع دومین‬ ‫زن قدرتمنــد از نگاه فورچون تمام شــود‪.‬‬

‫ماریلینهیوسن‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫ماریلین هیوســن مدیر ارشــد اجرایی آمریکایی‬ ‫اســت کــه در حال حاضر بــه عنــوان مدیرعامل‬ ‫شــرکت «الکهید مارتین» فعالیــت می کند‪.‬‬ ‫الکهیــد مارتین را شــرکتی مخــوف و عجیب و‬ ‫غریب می شناســند کــه در حوزه فنــاوری های‬ ‫نظامــی دفاعــی فعالیــت می کنــد‪ .‬قــرارداد ‪9‬‬ ‫میلیــارد دالری نوامبــر ‪ 2015‬این شــرکت رکورد‬ ‫بــزرگ ترین قــرارداد تســلیحاتی را پــس از یک‬ ‫دهه شکســت‪.‬‬

‫جینیرومتی‬ ‫موفق ترین مدیران زن دنیا را بشناسید‬

‫جینــی رومتــی کارآفرین و مدیر ارشــد اجرایی آمریکایی اســت‬ ‫کــه در حــال حاضر به عنــوان مدیرعامل اجرایــی و رییس هیئت‬ ‫مدیــره شــرکت آی بی ام فعالیــت می کند‪.‬‬ ‫او دانــش آموختــه دانشــگاه «نــورت وســترن» در رشــته‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


‫شــهروندان آزاد و برابــر میشــود‪ ،‬در نتیجــه یگانه‬ ‫بودن انســان را ثابت می‌کند و بــه زندگ ‌ی او معن ‌ی‬ ‫میبخشــد"‪ .‬نظریه پردازان دیگری از جمله ژان‪-‬ژک‬ ‫روســو و جان اســتوارت میــل نیز مشــارکت های‬ ‫سیاســی را فی نفســه خوب دانســته ا‌ند‪ .‬ژان‪-‬ژک‬ ‫روســو این بحث را ارائــه میدهد که تنها در صورت‬ ‫مشارکت مستقیم تمام شــهروندان است که صالح‬ ‫و خیــر عمومــ ‌ی در جامعــه حاصل خواهد شــد‪.‬‬ ‫جان اســتوارت میل نیز همچنین مشارکت در امور‬ ‫عموم ‌ی (سیاســی) را امری آموزشــی بمنظور ارتقاع‬ ‫ســطح اخالقی‌‪ ،‬عقالنی و فردی دانســته است‪.‬‬ ‫نظریه پــردازان لیبرال نقط ٔه مخالــف این دیدگاه‬ ‫هســتند بدین علت که آنها اعتقاد دارند عمومیت‬ ‫بخشــیدن بــه سیاســت باعــث دخالــت بیجــای‬ ‫سیاســت بــر امــور شــخص ‌ی مــردم میشــود‪ .‬آنها‬ ‫پیشــگام بودن جامع ٔه مدنی را بر جامع ٔه سیاســی‬ ‫مقــدم میدانند بدین معن ‌ی کــه زندگ ‌ی خصوصی را‬ ‫نباید بخشــی از جامعه سیاسی دانست و منظور از‬ ‫زندگــ ‌ی خصوصی یعن ‌ی حق انتخــاب‪ ،‬آزادی فردی‬ ‫و مســئولیت فــردی‪ .‬علــت ضدیــت لیبــرال ها با‬ ‫ایــن تعریف از سیاســت دخالت ب ‌ی دلیــل بر امور‬ ‫خصوصــی مردم اســت‪ .‬بعنــوان مثــال‪ ،‬عمومیت‬ ‫بخشــیدن سیاســت باعــث دخالــت سیاســت در‬ ‫کســب و کار مــردم خواهد شــد‪ ،‬و یــا حتی باعث‬ ‫دخالــت در امــور ورزشــی خواهد شــد بطوریکه‬ ‫سیاســت تعیین کننــد ٔه ایــن خواهد بــود که تیم‬ ‫ملــ ‌ی یک کشــور با چه تیــم های دیگــری در دنیا‬ ‫حــق بازی کــردن و یــا نکــردن را دارد‪ ،‬و همچنین‬ ‫ایــن دخالت تا حد تحمیل چگونگ ‌ی پــرورش دادن‬ ‫کودکان نیز گســترش خواهــد یافت‪.‬‬

‫رفتارهای سیاسی بعنوان طرزعمل و ساز و کار‬

‫ســومین تعریف ‌ی که از سیاســت ارائه شــده است‬ ‫مربــوط به زمــان و مکان نیســت‪ ،‬بلکــه مربوط به‬ ‫راه و روشــ ‌ی اســت کــه تصمیمات سیاســی اتخاذ‬ ‫میشــوند‪ .‬بطور بخصوص‪ ،‬سیاســت بعنوان وســیله‬ ‫ای بمنظــور حل و فصل اختالف ها و ناســازگاری ها‬ ‫مطرح میشود؛ که توســط تسالم و سازش‪ ،‬مصالحه و‬ ‫توافق‪ ،‬و مذاکــره و گفتگو صورت می‌پذیرد‪ .‬در اینجا‬ ‫از سیاســت بعنوان هنری تعبیر میشــود که بوســیل ٔه‬ ‫راه حل های سیاســی‪ ،‬غیر ممکن را ممکن میســازد‪.‬‬ ‫بــه عبارت ‌ی دیگر سیاســت در چارچــوب این تعریف‬ ‫داللــت بــر صلــح جویــی و مســالمت آمیــز بودن‬ ‫و حکمیــت در مقابــل راه حــل های نظامــی دارد‪.‬‬ ‫اینگونه تعریف از سیاســت مســتلزم تعهدی عمیق‬ ‫به اصول خردگرایی لیبرال می‌باشــد که در آن ایمانی‌‬ ‫قوی به وفاق و ســازش اجتماعی حــرف اول را میزند‪،‬‬ ‫بــه عبارت ‌ی دیگر تمــام ضدیت هــا در جامعه بدون‬ ‫توســل به تهدید و خشــونت قابل حل هستند‪ .‬نکت ٔه‬ ‫مثبت این تعریف از سیاســت این است که هیچگاه‬ ‫ادعــای در اختیــار داشــتن راه حــل هــای آرمانی را‬ ‫ندارد‪ ،‬اما بدون شــک این روش نســبت به روش های‬

‫دیگــر‪ ،‬مانند خونریــزی و وحشــیگری‪ ،‬قابل ترجیح‬ ‫می‌باشــد‪ .‬از این نظر‪ ،‬سیاســت بعنــوان یک نیروی‬ ‫تمدن ســاز جلوه می‌کنــد‪ ،‬بنابراین مــردم باید برای‬ ‫سیاســت احتــرام قائل شــوند و به انجــام فعالیت‬ ‫هــای سیاســی در جامع ٔه خود ترغیب شــوند‪.‬‬ ‫چهارمیــن تعریفــی که برای سیاســت ارائه شــده‬ ‫اســت تعریــف قــدرت اســت‪ .‬در ایــن تعریــف‪،‬‬ ‫سیاســت به مــکان و زمان و یا بــه قلمرو عموم ‌ی یا‬ ‫خصوصی محدود نمی‌شــود‪ ،‬بلکه سیاســت مربوط‬ ‫به تمــام فعالیت هــای اجتماعی و غیــر اجتماعی‬ ‫انســان میشــود‪ .‬از ایــن نظر‪ ،‬سیاســت در هر جای‬ ‫جامعــه‪ ،‬از خانواده و دوســتان گرفته تا ســطوح باال‬ ‫تر جامعــه دخالــت دارد‪ .‬در این تعریــف‪ ،‬ماهیت‬ ‫سیاســت را قدرت تشــکیل میدهد‪ ،‬زیرا به مسائلی‬ ‫همچون تولید‪ ،‬عرضه‪ ،‬و اســتفاده از منابع میپردازد‪.‬‬ ‫از ایــن نظــر‪ ،‬تفاوت و تعــارض بخش عمــده ای از‬ ‫ایــن نوع سیاســت می‌باشــد کــه جوهر تشــکیل‬ ‫دهنــد ٔه آن «کمیابی منابع» اســت‪ .‬این حقیقت که‬ ‫کمبود منابع هیچگاه جوابگــوی نیازهای ب ‌ی نهایت‬ ‫انســان ها نیســت دغدغه ای برای «سیاست» است‬ ‫کــه «قدرت» میتوانــد جوابگوی این دغدغه باشــد‪.‬‬ ‫بســیاری از مردم دید بســیار منف ‌ی نســبت به این‬ ‫تعریــف از سیاســت دارنــد و آن را وســیله ای برای‬ ‫ســرکوب و مطیــع ســازی میبیننــد‪ .‬بعنــوان مثال‪،‬‬ ‫فمنیســت هــای افراطگرا بــر این عقیده هســتند‬ ‫که جوامع بشــری بر اســاس سیســتم مرد ســاالری‬ ‫پیــش میرود که همین موضوع باعث شــده اســت‬ ‫بســیاری از موقعیت ها از زن ها ســلب شود‪ .‬یا در‬ ‫مثالــی دیگر‪ ،‬مارکسیســت ها بر این باور هســتند‬ ‫که سیاســت در یک جامع ٔه کاپیتالیســت بر اساس‬ ‫بهره کشــ ‌ی از طبق ٔه کارگر توســط طبق ٔه سرمایه دار‬ ‫بنا شــده اســت‪ .‬ایــن مثال هــا در واقــع بیانگر دو‬ ‫نمونــه از دیدگاه های منف ‌ی اســت که بر سیاســت‬ ‫مبتنــ ‌ی بر قدرت وجــود دارد‪.‬‬ ‫در ایــن مقاله به چهار تعریف پایه ای از سیاســت‬ ‫پرداختــم‪ .‬در طول تاریخ سیاســت توســط متفکران‬ ‫گوناگــون بطور متفاوتی برداشــت شــده اســت که‬ ‫هــر کدام در جای خود قابلیــت اجرایی دارند‪ .‬بحث‬ ‫هــای زیادی در رابطــه با محدود ٔه قلمرو سیاســت‬ ‫در یــک جامعه وجــود دارد کــه بســیاری از آنها با‬ ‫ســازگاری و توافــق حل و فصل شــده ا‌نــد و برخی‌‬ ‫دیگــر منجر به کنش های شــدید بیــن افراد جامعه‬ ‫شــده اســت‪ .‬فارغ از درســت ‌ی یا نادرســتی هرکدام‬ ‫از ایــن تعاریــف و برداشــت ها باید توجه داشــت‬ ‫کــه سیاســت فعالیتی اســت که در آن مــردم نقش‬ ‫اساســ ‌ی در نگه داشــتن و یــا اصــاح آن را دارند‪ ،‬و‬ ‫هدف اصلــ ‌ی در هر کدام از این دیــدگاه ها باید بر‬ ‫مبنای حل کشــمکش ها باشــد‪ .‬همچنین باید توجه‬ ‫داشــت که نمیتوان تمــام تعارض هــای موجود در‬ ‫جامعه را درســت کــرد‪ ،‬در نتیجه باید راه حل ‌ی صلح‬ ‫آمیز برای به توافق رســیدن بر ســر آنهــا اتخاذ کرد‪.‬‬

‫‪  37 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫چهار راه سیاست‬ ‫فرشید رشیدی فر‬ ‫‪f a r s h i d r a s h i d i f a r. c o m‬‬ ‫‪rashidifar@hotmail.com‬‬

‫مــردم تعابیــر‬ ‫گونگونی از سیاست‬ ‫دارنــد‪ .‬عــده ای‬ ‫سیاســت را وســیله‬ ‫ای بــرای ط ّرقــی و‬ ‫صعــود در جهــان‬ ‫میداننــد و عــده ای‬ ‫دیگــر پــا را فــرا تر‬ ‫گذاشــته و سیاســت را تشکیالت سیســتماتیک و‬ ‫ســازماندهی شــده بمنظور ترویج نفرت و دشمنی‬ ‫تلقــ ‌ی میکنند‪ .‬جــدا از دیدگاه های منفــی گرایانه‬ ‫نســبت به مفهوم سیاســت‪ ،‬عده ای نیز هســتند‬ ‫که سیاســت را امــری واجب و یک اصــل بمنظور‬ ‫ارتقائ ســطح زندگ ‌ی افــراد در جامعه مــی دانند‪.‬‬ ‫با توجه بــه دیدگاه های متضاد نســبت به مفهوم‬ ‫سیاســت «کشــمکش» و «همــکاری» دو بعد جدا‬ ‫نشــدن ‌ی از سیاســت خواهنــد بــود‪.‬از یــک طرف‬ ‫نظرات مخالف‪ ،‬خواســته های متفــاوت‪ ،‬و نیاز ها‬ ‫و امیــال متضاد باعث ناســازگاری هــای جدی بین‬ ‫سیاســتمداران میشــوند‪ ،‬و از طرف ‌ی دیگر همکاری‬ ‫و تعامــل بین سیاســتمداران باعث پیــش رفتن در‬ ‫بســیاری از اهداف مشــترک بین آنها شده است‪ .‬از‬ ‫آنجایــی که تعابیر گونگونی برای کلم ٔه «سیاســت»‬ ‫وجــود داد‪ ،‬از آن روی بــرای رســیدن به یک توافق‬ ‫جمعــی یا حداقل نیمه جمعــی در رابطه با مفهوم‬ ‫ایــن کلمــه بایــد آن را در چارچوب هــای خاصی‌‬ ‫تعریــف کرد‪ .‬این کاری بود که کالیــن هی (‪)۲۰۰۲‬‬ ‫و آدریــان لفت‪-‬ویــچ (‪ )۲۰۰۴‬انجــام دادند‪ .‬آنها بر‬ ‫ایــن اعتقادند که بــرای تعریف سیاســت باید بین‬ ‫دو روش تمیز داد‪ .‬نخســت‪« ،‬رفتار سیاســی» است‬ ‫که وابســته به مکان و زمان اســت‪ ،‬و دوم رفتارهای‬ ‫سیاســی بعنــوان «طرزعمل» وســاز و کاری که در‬ ‫آن رفتار سیاســی با کاراکتــر و کیفیتی خاص اعمال‬ ‫میشوند ‪.‬‬

‫رفتارهای سیاسی وابسته به مکان و زمان‬

‫سیاست هنری است که بوسیله راه حل های‬ ‫سیاسی‪ ،‬غیر ممکن را ممکن میسازد‬

‫سیا ســت‬ ‫گــذار طــرح‬ ‫نقشــ ٔه عمل ‌ی در جامعه‬ ‫اســت‪ .‬بــا توجــه بــه ایــن تعریــف‪،‬‬ ‫سیاســت محدود به ســازمان هایی از جمله هیئت‬ ‫دولــت‪ ،‬اتــاق قانون گــذاری‪ ،‬حوزه هــای دولتی و‬ ‫غیــره میشــود که توســط گــروه خاصــ ‌ی از مردم‬ ‫(سیاســتمداران‪ ،‬خادمان مدنی‪ ،‬البیســت ها) شکل‬ ‫می‌گیــرد‪ .‬این بــدان معن ‌ی اســت که اکثــر مردم‪،‬‬ ‫فعــاالن اجتماعی‪ ،‬اکثر نهاد های اجتماعی از جمله‬ ‫موسســات بازرگانــی‪ ،‬مــدارس و دیگر نهــاد های‬ ‫آموزشــی‪ ،‬انجمن هــا و مراکز اجتماعــی‪ ،‬خانواده‬ ‫و امثالهــم‪ ،‬بعنــوان نهــاد های غیر سیاســی تلقی‌‬ ‫میشــوند زیرا دست ‌ی در چرخش کشــور ندارند‪ .‬این‬ ‫تعریــف از سیاســت را می‌توان بــه فعالیت های‬ ‫حزبی نیز محــدود کرد بدان معن ‌ی کــه عده ای از‬ ‫مــردم با توجه بــه باورها و ایدئولــوژی های خاص‬ ‫خود ســع ‌ی بر گســترش آنها در جامعــه دارند‪ .‬در‬ ‫واقــع‪ ،‬این تعریف از سیاســت خط قرمــزی را بین‬ ‫سیاســتمداران و خادمــان مدنی رســم می‌کند که‬ ‫از یــک طرف عــده ای را سیاســتمدار می‌کند و از‬ ‫طرفــ ‌ی دیگر عــده ای را غیر سیاســی‪ .‬این میتواند‬ ‫دلیل منف ‌ی نگری مردم نســبت به سیاســت باشد‪،‬‬ ‫زیرا آنها سیاســت را مخصوص سیاســتمدارانی که‬ ‫به اســم باور و ایدئولوژی به فکر پیشــبرد خواسته‬ ‫های فردی خودشــان هســتند می بینیند‪ .‬با وجود‬ ‫صحت نســب ‌ی ایــن دیــدگاه‪ ،‬نقش سیاســت را در‬ ‫مقرر ســاختن مقتدران ٔه ارزش های مورد قبول اکثر‬ ‫جامعــه نباید کتمــان کرد که البته اعمال سیاســت‬ ‫در یــک چارچــوب خــاص تعریف شــد ٔه محدود‬ ‫و قابــل وارســی میتواند باعــث جلوگیری از ســ ٔو‬ ‫اســتفاده از سیاست شود‪.‬‬ ‫اما تعریف سیاســت به معنــ ‌ی «روابط عمومی»‌‬ ‫خارج از محدود ٔه سیاســت در قالب حزب اســت‪.‬‬ ‫این تعریــف عموم جامعــه را در بــر می‌گیرد‪ .‬در‬ ‫این تعریف بجــای طبقه بندی کردن مــردم به دو‬ ‫گروه سیاســی و غیر سیاســی‪ ،‬ســاختار سیاست به‬ ‫یــک بخش کلــ ‌ی «زندگ ‌ی عمومــی ‌» با دو شــاخ ٔه‬ ‫«قلمــرو عمومــی‌« و «قلمرو خصوصی» تقســیم‬

‫رفتار سیاســی وابســته به مکان و زمان را می‌توان‬ ‫در قالــب «هنر دولت» و «روابط عمومی» تعریف‬ ‫کــرد‪« .‬هنــر دولت» بــه گفتــ ٔه آتــو وان بیزمارک‬ ‫"بکارگیری قــدرت درون جامعه با توجه به تصمیم‬ ‫جمعــی اســت"‪ .‬دیوید ایســتان نیز هنــر دولت را‬ ‫"مقرر ســاختن مقتدرانــ ٔه ارزش های مــورد قبول‬ ‫اکثر مــردم" تعریف کــرده اســت‪ .‬بنابراین وظیف ٔه‬ ‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫بنــدی میشــود‪ .‬این نوع تفکر سیاســی بــه دوران‬ ‫ارســطو برمیگــردد‪ .‬او بر ایــن اعتقاد بــود که تنها‬ ‫در یک جامع ٔه سیاســی اســت که انســان میتواند‬ ‫زندگ ‌ی خوب ‌ی داشته باشــد‪ .‬جامع ٔه سیاسی درواقع‬ ‫از یــک طرف قوانیــن حاکم بر جامعــه و از طرفی‬ ‫دیگر وظایفی که مردم نســبت بــه آن قوانین دارند‬ ‫می‌باشد‪.‬‬ ‫اما‪ ،‬مرز بیــن قلمرو عمومــ ‌ی و قلمرو خصوصی‬ ‫کجاســت؟ نهادهایی از جمله دستگاه های دولتی‪،‬‬ ‫دادگاه ها‪ ،‬پلیس‪ ،‬ارتش‪ ،‬سیســتم تامین اجتماعی‪ ،‬و‬ ‫غیره بخشــی از قلمرو عموم ‌ی تلق ‌ی میشــوند‪ ،‬زیرا‬ ‫ایــن نهاد ها وظیف ٔه ســازمان بخشــیدن به زندگی‌‬ ‫اجتماعــی افــراد را دارند‪ .‬همچنین ایــن نهاد ها از‬ ‫مالیــات هایــ ‌ی که مــردم پرداخت میکننــد تغذیه‬ ‫میشوند‪ .‬از طرف ‌ی دیگر‪ ،‬نهاد خانواده‪ ،‬کار و کسب‬ ‫خصوصی‪ ،‬اتحــاد های بازرگانی‪ ،‬انجمــن ها‪ ،‬گروه‬ ‫هــای اجتماعی‪ ،‬و غیره بخشــی از قلمرو خصوصی‬ ‫هســتند‪ ،‬زیرا این نهاد ها با توجه به ســرمای ‌ه های‬ ‫شــخص ‌ی و به منظور سود شــخص ‌ی اداره میشوند‪.‬‬ ‫بــا توجه بــه این تقســیم بندی‪ ،‬سیاســت خالصه‬ ‫میشــود به فعالیت هایــ ‌ی که در قلمــرو عمومی‌‬ ‫صورت می‌پذیرند و مســئولیت هایی کــه افراد در‬ ‫بدنــ ٔه اجتماعی دارنــد‪ .‬آن بخش هایــ ‌ی از زندگی‌‬ ‫کــه افــراد بطور مســتقل میتواننــد مدیریت کنند‬ ‫(اقتصــادی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬شــخصی‌‪ ،‬فرهنگــی‌‪ ،‬هنری‪،‬‬ ‫و غیــره) در نتیجــه بخــش غیــر سیاســی نامیده‬ ‫میشــوند‪ .‬به عبارتی دیگر‪ ،‬سیاســت یعن ‌ی فعالیت‬ ‫عمومــ ‌ی نــه خصوصی‪ ،‬و هــر چیزی کــه مربوط‬ ‫به فعالیت عموم ‌ی شــود سیاســی خوانده میشود‪.‬‬ ‫در دوران قدیم «عمومیت» بخشــیدن به سیاســت‬ ‫امری باشــکوه و فعالیتی روشنفکرانه تلق ‌ی میشده‬ ‫اســت بطوریکه حنا ارندت نظریه پرداز و فلسوف‬ ‫آلمانــی در کتاب وضعیت انســان (‪ )۱۹۵۸‬بحث ‌ی را‬ ‫در ایــن باب مطرح می‌کند که "سیاســت مهمترین‬ ‫شــکل فعالیت انسان ‌ی اســت زیرا شامل تعامل بین‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫گفتگو با سروش رضایی‬

‫شایع شد پرویز و پونه را برای انتقام‌گیری ساخته‌ام!‬ ‫گفتگو‪ :‬علی زادمهر‬ ‫ســروش رضایی‪ ،‬انیماتور و صداپیشه ایرانی است‬ ‫کــه بــا مجموعــه آثارش بــه نام ســوری‌لند‬ ‫بــا نگاهــی طنــز بــه مشــکالت و‬ ‫ناهنجاری‌هــای جامعــه پرداختــه‬ ‫اســت‪ .‬معروفتریــن آثــار وی‬ ‫پرویــز و پونــه اســت کــه با‬ ‫اســتقبال خوبی همراه شــده‬ ‫و میلیون‌هــا بیننــده دارد‪.‬‬ ‫گفتگوی ما با ســروش رضایی‬ ‫را در زیــر بخوانید‪ .‬‬

‫دهد و براســاس اید ‌ه آنها عمل کنید؟‬

‫مساله ذهن انســان برایم‬ ‫بســیار مهــم بــود‪.‬‬ ‫روانشناســی کمــک‬ ‫زیادی‬

‫بــه هیچ عنوان‪ .‬یکبــار آن هم در‬ ‫یک اثــر تجاری صاحب شــرکت‬ ‫پیشــنهادی داد کــه مــن فقط‬ ‫بــرای آنکه بــه وی ثابت کنم‬ ‫پیشــنهادش خوب نیست‪ ،‬آن‬ ‫را ســاختم و منتشــر کــردم تا‬ ‫مشــخص شود که ایده او خوب‬ ‫نیســت زیرا معتقدم کارفرماها و‬ ‫فعاالن اقتصــادی در زمان تبلیغات‬ ‫ایده‌هــای خوبــی ندارند‪ .‬البتــه برخی‬ ‫شــرکت‌ها نیز ایــن درک را دارند که نباید در‬ ‫ســناریو دخالت کنند‪.‬‬

‫ایده ســوری‌لند چگونه شکل‬ ‫گرفت؟‬

‫مــن بــه انیمیشــن عالقــه داشــتم‪.‬‬ ‫ابتــدای کار از ســال ‪ 84‬فقــط یــک وبالگ‬ ‫داشــتم کــه در آن مطالب و کارهای خــودم را قرار‬ ‫مــی‌دادم و کمیک‌اســتریپ منتشــر می‌کــردم‪ .‬از‬ ‫کودکــی کتاب‌های انیمیشــن را می‌خواندم‪ .‬بعد از‬ ‫راه‌اندازی وبالگ یکی از دوســتان به من پیشــنهاد‬ ‫داد که انیمیشن بســازم و بعد از یک آموزش کوتاه‬ ‫خودم از ســال ‪ 87‬شروع به ساخت انیمیشن کردم‪.‬‬ ‫از همــان ابتدا یک اســم برای کارهــا انتخاب کردم‬ ‫و بــه نام‌های مختلفــی همچون ســوری‌وود مانند‬ ‫هالیــوود فکــر کردم امــا درنهایــت ســوری‌لند را‬ ‫انتخــاب کردم‪.‬‬

‫تحصیالت شما در حوزه انیمیشن است یا نه؟‬

‫مــن مهندســی بــرق خوانــدم و حتی ســال ‪84‬‬ ‫بــرای کار بــه زاهــدان رفتم ولــی از همــان زمان‬ ‫رویای فعالیت در انیمیشــن را داشــتم و شــب‌ها‬ ‫موقع خــواب هر کــدام از کارگرهــا رویاهای خود‬ ‫را می‌گفتنــد و من نیــز می‌گفتم که دوســت دارم‬ ‫کمپانــی‌ای مانند والت‌دیزنی داشــته باشــم‪.‬‬

‫االن هم به مهندســی برق عالقــه دارید و آن را‬ ‫ادامه می‌دهید؟‬

‫تا حــاال چنــد اثر تولیــد کردید‬ ‫و امــروز وضعیــت اقبــال‬ ‫مخاطبــان چگونــه اســت؟‬

‫به‬ ‫مــن‬ ‫در حــوزه‬ ‫انیمیشــن کــرد‬ ‫ولــی امــروز کال بــه انیمیشــن‬

‫می‌پردازم‪.‬‬

‫چنــد نفــر در ســاخت اثــر شــما را همراهی‬ ‫می‌کننــد؟‬

‫همــه کارهــا از مرحلــه ایــده تا نمایش توســط‬ ‫خو ِد من انجام می‌شــود و تک‌نفره اســت و مانند‬ ‫یــک کمپانی یک نفــره کار می‌کنــم‪ .‬تولید یک اثر‬ ‫گاه از دو ســاعت تــا دو مــاه طول می‌کشــد‪ .‬یک‬ ‫اثری امکان دارد پترن آماده داشــته باشــد اما فقط‬ ‫دیالوگ‌هــا را جابه‌جــا کنیــم اما گاهی یــک اثر را‬ ‫بایــد از ابتــدا طراحی کنیم‪ .‬گاهی برخــی آثار نیاز‬ ‫به طراحی کاراکتر دارند که پویا افشــار از دوستانم‬ ‫کــه طراحی کاراکتر در‪ ‬کالیفرنیا خوانده اســت در‬ ‫ســاخت آنها به مــن کمک می‌کنــد‪ .‬هومن درخی‬ ‫نیــز موســقی تیتراژ برخی کارها را ســاخته اســت‬ ‫ولی کال کارهــا را خودم تنهایی می‌ســازم و نیاز به‬ ‫فکر بســیار و تنهایی فکر کردن زیــاد دارد‪.‬‬

‫حــدود ‪ 150‬اثر تولید کرده‌ام‪.‬‬ ‫ســال‌های ‪ 93‬و ‪ 94‬تقریبــا‬ ‫یکه‌تــاز بــودم ولــی بعدهــا‬ ‫گروه‌هــای دیگــر هم شــروع‬ ‫بــه کار کردنــد و بــا گســترش‬ ‫اینســتاگرام و تلگــرام کارهــای‬ ‫خود را منتشــر کردند اما همچنان‬ ‫اقبــال به ســوری‌لند ادامــه دارد‪ .‬فکر‬ ‫می‌کنــم یکی از موفقیت‌های ســوری‌لند‬ ‫این اســت که من خــودم را بدون هیچ کپی‌ای‬ ‫در آثــار پیــاده می‌کنم‪ .‬بــه نظر من در انیمیشــن‬ ‫آنچه که از تکنیک مهمتر اســت ایده اصلی اســت‪ ‬‬ ‫امــروز بعضــا کارهای خوبــی در حوزه انیمیشــن‬ ‫انجام می‌شــود کــه تکنیک خیلی خوبــی دارند اما‬ ‫در مرحله داســتان و ایده جذابیت ندارند‪ .‬برخالف‬ ‫تصور بعضی افــراد آنچه برای مردم جذاب اســت‪،‬‬ ‫ایده و داســتان اثر اســت نه تکنیکی که اســتفاده‬ ‫می‌کنی ‪.‬‬

‫قبــل از گســترش فضــای مجــازی و آمــدن‬ ‫اینســتاگرام و تلگرام آثارتان را در سایت منتشر‬ ‫می‌کردید یــا در فیس‌بوک قــرار می‌دادید‪ .‬بعد‬ ‫از زیاد شدن اســتفاده از این دو شبکه همزمان‬ ‫افرادی شــروع به کپی‌کاری کردند‪ .‬امروز میزان‬ ‫عالقه‌مندان بــه آثار چگونه اســت؟‬

‫نــه به هیــچ عنــوان‪ .‬آن رشــته را بــه دلیل عدم‬ ‫آگاهــی و اســتعدادیابی و فقــط بــه خاطــر خود‬ ‫مــدرک خوانــدم‪ .‬همــه مــا در زندگــی تقریبا در‬ ‫مــن در یکســری از آثــار و انیمیشــن‌هایی کــه‬ ‫دانشگاه رشــت ‌ه دیگری خوانده‌ایم و برای کار رشته‌‬ ‫می‌ســازم بــه دنبال نوعــی نقد اجتماعی هســتم‬ ‫دیگــری را انتخــاب کرده‌ایم و هیــچ وقت مهندس‬ ‫اما بســیاری از افــراد در تلگرام و اینســتاگرام فقط‬ ‫بــرق خوبی نبــودم و فقــط ریاضیاتم خــوب بود‪.‬‬ ‫کارهــای جذابی انجــام می‌دهند که دیده شــوند‪،‬‬ ‫بعد از مهندسی برق به سراغ انیمیشن آمدید؟‬ ‫در یــک مقطعــی روانشناســی نیز خوانــدم زیرا آیا تاکنون شــده ارگان یا نهادی به شما سفارش آنچــه بــرای آنهــا مهــم‬ ‫بقیه در صفحه ‪79‬‬ ‫‪  35 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪35 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


34 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 34 


33 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 33 


‫کاناپــه بــا فشــار دادن یــک دکمــه یــا لمس یک‬ ‫آیکــون می‌توانید به یــک ف ّعال سیاســی یا مدافع‬ ‫حقــوق حیوانــات یا حافــظ محیط زیســت بدل‬ ‫شوید‪.‬‬ ‫الگــری آنالینــی نشــانی از‬ ‫‪ ‬امــا چنیــن ف ّع‬ ‫ِ‬ ‫عافیت‌طلبــی آســودگی‌خاطر و رهایــی از عذابی‬ ‫‌آفرینی واقعی محســوس‬ ‫اســت که در فقدان نقش‬ ‫ِ‬ ‫ملمــوس و اثرگــذار در خویش احســاس می‌کنید‪.‬‬ ‫بدیــن ترتیــب ســویه‌های ارتجاعــی و‬ ‫تاریک هستی‌شناسی و معرفت‌شناختی‬ ‫ســایبورگ خــودش را آشــکار می‌کنــد‪:‬‬ ‫آنچــه از مجــرای ویکی‌پدیــا یــا تلگرام‬ ‫دانســته می‌شــود؛ ســطحی کم‌مایه و پر‬ ‫بوایــراد اســت‪.‬‬ ‫از عی ‌‬ ‫‪ ‬‬ ‫آنچه شما هستید؛ یا آنچه که در هرلحظه‬ ‫از زمان‪ ،‬درســت در لحظه‌ای که در شــبکه‬ ‫هســتید و در وبــاگ شــخصی‌تان مطلب‬ ‫بارگــذاری می‌کنیــد؛ بدان بدل می‌شــوید؛‬ ‫یــا وقتی کــه کامنــت می‌گذارید یا از ســ ِر‬ ‫تحســین یا خشم‪ ،‬از کســی تمجید می‌کنید‬ ‫یــا بــه فــردی بدوبیــراه می‌گوییــد و آزار کالمــی‬ ‫می‌دهید؛ موجــودی متکثر با هو ّیتــی چهل‌ت ّکه و‬ ‫چندپاره اســت؛ به همان میزانی که شــما را به قول‬ ‫شخصیت‬ ‫هرمان هســه نویســنده‌ی آلمانی‪ ،‬از ش ِّر‬ ‫ِ‬ ‫دســت وهم‌آلــود و بورژوامآبانه‌تــان خــاص‬ ‫یک‌‬ ‫ِ‬

‫می‌کنــد لیکن با غــم و اندو ِه بی‌پایانــی نیز همراه‬ ‫اســت‪ .‬با فقدان ایمان و تکیه‌گاه‪ .‬در چنین حالتی‪،‬‬ ‫ســایبورگ خــود به تکیه‌گاهــی بدل می‌شــود‪ .‬اما‬ ‫اینکه بتواند "احســاس و عاطفه" هــم تولید بکند‬ ‫جای ســوال دارد‪.‬‬ ‫انکنشتاین دوران رمزوراززدایی‌شده‌ی‬ ‫سایبورگ‪ ،‬فر‬ ‫ِ‬ ‫کنونــی اســت‪ .‬بــا‬

‫خویشــتنی که به هر تاریک‌خانه‌ای‬ ‫ســرک م ‌ی ِک َشــد؛ و از این کنجکاوی لــ ّذت می‌برد‪.‬‬ ‫خودکشــی نســیم نجفــی اقــدم ایــن نمونــه‌ی‬ ‫ســرنمونی از ســایبورگ‪ ،‬مرگی اســت که مدرنیته‬ ‫و در روزگار کنونــی به‌بــار مــی‌آورد‪ .‬از جلوه‌های‬

‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫بارز مدرنیته‌ای اســت که مارشــال برمــن‪ ،‬تجربه‌ی‬ ‫دیگرگونــه‌ای از زمان (فشــردگی زمانــی آنگونه که‬ ‫آنتونــی گیدنز جامعه‌شــناس انگلیســی بــرآن نام‬ ‫نهــاده) و مــکان (جهانی‌ســازی و ســاخت جهانی‬ ‫لغزنــده) نــام می‌نهد‌اش‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫مدرنیته شــاید کنترل مــا بر زندگی‌مان را شــدّت‬ ‫بخشــیده باشــد و مــارا بــه مخلوقاتــی‬ ‫جان‌ســخت ‪ diehard‬بدل کرده باشــد؛ اما‬ ‫نتوانســته قطع ّیــات دینی را بــا قطع ّیات‬ ‫علمــی مشــابه جایگزیــن ســاخته و از‬ ‫هــادی زندگی‌مان‬ ‫ارایــه ارزش‌هایــی کــه‬ ‫ِ‬ ‫باشــد عاجــز مانــده‪ .‬مدرنیته بــا گونه‌ای‬ ‫شخصی‌شــدن معنا ‪theprivatization of‬‬ ‫‪ meaning‬همبسته و همراه است‪ .‬یعنی‬ ‫آنجاکه هــر کس بنا به ذوق و ســلیقه‌ی‬ ‫شــخصی برای خویــش جهانــی متصور‬ ‫شــده و در آن می‌ز َّیــد‪.‬‬ ‫‪ ‬مدرنیتــه یعنــی اینکــه شــیوه‌هایی‬ ‫دیگــری بــرای زیســتن‪ ،‬نگریســتن‪،‬‬ ‫ظاهرشدن و باورداشتن‪ ،‬وجود دارد‪ .‬رسانه‌ی یوتیوب‬ ‫معانی‬ ‫در این معنا مهلکه‌ای اســت برای خلــق آن‬ ‫ِ‬ ‫شــخصی در انتظار دیــدن تا شــاید از این رهگذر‬ ‫ِ‬ ‫و در غیــاب هو ّیت‌های ســنتی‪ ،‬شــخص به نوعی‬ ‫نوین از خویشتن‌یابی ‪self-‬‬ ‫بقیه در صفحه ‪77‬‬ ‫‪ identity‬دســت یابد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


‫سایبورگ‪ ،‬زندگی و مرگ‬

‫نگاهی به مرگ نسیم نجفی اقدم‬

‫آرمان شهرکی‬

‫افراد بــا تلفن هوشــمند خودشــان به‬ ‫و بــه خــواب می‌روند‪.‬‬ ‫‪ ‬فنّآوری‌هــای تعاملــی ‪ interactive‬آینــده‌ی‬ ‫زیســت انســانی را کنترل خواهند نمود‪ .‬آینده‌ای‬ ‫که ســال‌ها پیش در فیلم نابودگر ســاخته‌ی جیمز‬ ‫کامــرون پیش‌بینی شــده بود و اخیــرا در فیم ِهر‬ ‫‪.Her‬‬ ‫‪ ‬انســان از منظر چنین دگردیســی و فرماســیونِ‬ ‫هستی‌شــناختی‌ای‪ ،‬به گفته‌ی دانا هاراوی ‪Donna‬‬ ‫‌شــناس فمینیستی آمریکایی به‬ ‫‪ Haraway‬جامعه‬ ‫ِ‬ ‫ســایبورگ ‪ cyborg‬بدل شــده‪ :‬ترکیبی از انسان و‬ ‫ماشــین‪ .‬وقتی در پای شــما در اثر شکستگی یک‬ ‫پالتین نشــانده‌اند شــما به سایبورگی ســاده بدل‬ ‫شد ه‌اید‪.‬‬ ‫‪ ‬در شــکلی متکامل‌تر وقتی مدام در اینســتاگرام‬ ‫و یوتیــوب همرســانی‬ ‫بــه‬ ‫می‌کنیــد‬ ‫ســایبورگی پیچیــده‪.‬‬ ‫سایبورگی‌ســازی از‬ ‫مهمتریــن کارکرد‌های‬ ‫شــبکه‌های اجتماعــی‬ ‫اســت کــه دیگــر ربط‬ ‫چندانی به نظام سیاسی‬ ‫حاکــم بر کشــور‌ها نــدارد ُکره‌گیر و دامن‌گســتر‬ ‫است و بیشــتر به موضوعی فلسفی ماننده است‪.‬‬ ‫‪ ‬هستی‌شناسی ســایبورگ سبب می‌شــود تا هر‬ ‫کــس در الک خــود فــرورود جامعه‌ای بی‌شــکل‬ ‫تود ‌هوار و بی‌ســامان تشکیل شــود و از این منظر‬ ‫پدیــده‌ای ارتجاعــی و واپس‌روانه اســت‪ .‬ظاهرن‬ ‫پیش‌روانه و نشــانی از فاعل ّیت انســانی ‪human‬‬ ‫‪ agency‬اســت‪ .‬شــما پشــت میز یا لَــم‌داده روی‬

‫شــبکه‌های اجتماعی متناســب بــا وضعیت هر‬ ‫کشــوری کارکرد‌هــای گوناگونــی دارنــد‪ .‬در یــک‬ ‫کشــو ِر اختنــاق‌زده‪ ،‬آنجــا و آنگاه که فروبســتگی‬ ‫قبــض "امــر اجتماعــی" ســبب شــده تــا آرا و‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫اندیشــه‌ها مجالــی بــرای بــروز نیابنــد و همگان‬ ‫باالجبار بــه حــوزه‌ی چاردیواری‌اختیــاری محصور‬ ‫شــده و عرصــه‌ی عمومــی ‪ public sphere‬راکــد‬ ‫غبارزده و منجمد اســت شــبکه‌ها بــه کا ِرآگاهی و‬ ‫بســیج جمعــی می‌آیند‪.‬‬ ‫‪ ‬در کشوری آزاد‪ ،‬اما بیشتر به کسب‌وکار اقتصادی‬ ‫رونــق بخشــیده و آمــوزش را ارتقاء می‌بخشــند‪.‬‬ ‫آمیــزه‌ای از هر دوی این کارکردها‪ ،‬هم در جامعه‌ی‬ ‫اســتبدادی و هــم‬ ‫دموکرات بــه درجاتی‬ ‫رویــت می‌شــوند‪.‬‬ ‫اگــر بــا نگاهــی‬ ‫عمیقتر به شبکه‌های‬ ‫رســانی مجــازی‬ ‫هم‌‬ ‫ِ‬ ‫نــگاه کنیــم؛ بــر‬ ‫شناســی و‬ ‫هستی‌‬ ‫ِ‬ ‫شــناختی دیگرگونه‌ای داللت می‌کنند که‬ ‫معرفت‌‬ ‫ِ‬ ‫زیســت فردی و جمعی را از اســاس دگرگون کرده‪.‬‬ ‫تلفــن هوشــمند به عضــوی از خانواده بدل‌شــده‬ ‫که فقــدان یــا دوری‌اش (مثال در صورت سانســور‬ ‫یــک اَپلیکشــن) از دیــدگاه افراد ضایعه‌بــار تلقی‬ ‫می‌گــردد‪.‬‬ ‫‪ ‬تحقیقات در خصــوص میزان تاثیر ریزودرشــت‬ ‫امــواج تلفن همراه بر ســامتی‪ ،‬بــر فردگرایی و بر‬ ‫مشکالت زناشویی‪ ،‬به تعبیری حکایت از آن دارد که‬ ‫‪  31 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫بستر‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪31 Kheradmand‬‬


‫خودش این کار را به نوعی ریســک می‌دانســت‪ .‬تومان بیشــتر نمی‌گیــرم‪ ،‬چطــور می‌توانــم برای نقاش ‌یهایشتکراری‌اند؟‬

‫او گفــت مــن ایــن کار را انجــام می‌دهــم و این‬ ‫ریســک را می‌کنــم‪ .‬اگــر پیشــرفت کــردم که چه‬ ‫بهتــر‪ ،‬اگر نه هــم چیزی را از دســت نــدادم‪ .‬من‬ ‫فکر می‌کنم شــاید بــه خاطــر آرزوی ویلچر برقی‬ ‫او بــه این کار ترغیب شــد و چنیــن کاری کرد‪ ،‬زیرا‬ ‫چنــد نفر از دوســتانش هــم ویلچر برقی داشــتند‬ ‫و ایــن موضــوع بــرای او به یک آرزو تبدیل شــده‬ ‫بــود‪ .‬گالــری مجــازی کــه دارد‪ ،‬انگیــزه‌ای بــرای‬ ‫فروش نقاشــی‌هایش شــد تا بتوانــد از این طریق‬ ‫ویلچربرقــی بخرد‪.‬‬

‫ســپیده ویلچر برقی بخرم؟‬

‫نه‪ ،‬نقاشی‌هایش متفاوت از یکدیگرند‪.‬‬

‫صفحــه اینســتاگرام ســپیده را چــه کســی با چه چیزی نقاشی می‌کند؟‬ ‫می‌گردانــد؟ اصــا چقــدر بــه فضــای مجازی با رنگ و روغن‪.‬‬ ‫تســلط دارد؟‬ ‫صفحه ســپیده دســت خودش اســت‪ ،‬ب ‌ه طوری‌ چه آرزویی دارد؟‬ ‫که می‌تــوان گفت تقریبا تســلط کامــل به فضای‬ ‫مجازی دارد‪.‬‬

‫پیغام‌هــا و کامنت‌هــا را خــودش جــواب‬ ‫می‌دهــد؟‬

‫در حــال حاضر تنهــا آرزوی ســپیده خرید ویلچر‬ ‫برقی اســت‪ ،‬البتــه دیگــر آرزویش این اســت که‬ ‫از اســتقالل مالــی برخوردار شــود و تــا جایی که‬ ‫می‌توانــد به مــا کمک مالــی کند‪.‬‬

‫در جایــی خوانــدم که دیگر آرزویش اســتقالل بله‪ ،‬درســت اســت‪ .‬خودش پیام‌ها و کامنت‌هایی نخســتی ‌ن بار که نقاشــی فروخت‪ ،‬چــه زمانی‬ ‫بــود و به چــه قیمــت از او خریدند؟‬ ‫مالی اســت‪ .‬این به خاطر وضع مالی‌تان اســت که برایش گذاشــته می‌شــود را پاسخ می‌دهد‪.‬‬ ‫نزدیک به دو ماه پیش نخســتین نقاشــی خود را‬ ‫یا نه دوســت دارد خودش خرجی‌اش را درآورد و‬ ‫بیشتر از چه چیزی نقاشی می‌کند؟‬ ‫تنها زندگی کند؟‬ ‫به قیمت ‪١٠٠‬هــزار تومان فروخت‪.‬‬ ‫بلــه‪ ،‬او همیشــه می‌گویــد می‌خواهم بــه پدر و‬

‫در حــال حاضــر نقاشــی‌هایش بیشــتر شــبیه‬

‫مــادرم کمک کنم‪ ،‬امــا در مورد زندگــی آن هم به بــه ســبک کوبیســم هســتند‪ ،‬البتــه در گذشــته او برای رســیدن بــه آرزوهایش تــاش می‌کند‪.‬‬ ‫صورت مســتقل نه‪ .‬سپیده همیشــه می‌گوید‪ ،‬من نقاشــی‌هایی به ســبک رئالیسم می‌کشــید اما به هیــچ فکــرش را می‌کردیــد که از ایــن موضوع‬ ‫به هیچ عنوان از شــما جدا نمی‌شــوم‪ .‬منظورش از یکباره تغییر ســبک داد و کوبیســم را انتخاب کرد؛ استقبال شود؟‬

‫استقالل‪ ،‬اســتقالل مالی است‪.‬‬

‫‪ ‬خودتان نمی‌توانید برایش ویلچر بخرید؟‬

‫نه‪ ،‬توانایی خرید ویلچر برقــی را نداریم‪ .‬در طول‬ ‫این ســال‌ها‪ ،‬ما بــرای درمــان ســپیده هزینه‌های‬ ‫ک میلیون‬ ‫بسیاری را متحمل شــدیم‪ .‬وقتی ماهی ی ‌‬

‫بــدون آ ‌ن که اســتادش متوجه این موضوع شــود‪.‬‬ ‫حتــی بارهــا بــه او گفت که این ســبک بــرای تو‬ ‫بســیار زود اســت‪ ،‬من که اســتاد تــوام نمی‌توانم‬ ‫چنین نقاشــی‌هایی را بکشــم‪ ،‬اما خودش مقاومت‬ ‫کــرد و گفت مــن به این ســبک عالقــه دارم‪.‬‬

‫‪  30 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫از کارهای ســپیده اســتقبال فراوانی شــده است‪.‬‬ ‫معمــوال کســانی کــه کارهایــش را می‌بیننــد او را‬ ‫تشــویق به ادامه ایــن راه می‌کنند‪ .‬در واقعیت بله‪،‬‬ ‫امــا در فضای مجــازی نه‪ ،‬فکرش را هــم نمی‌کردم‬ ‫با اســتقبال چندانی روبه‌رو شــود‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫ثبت نام نمی‌کردند‪ ،‬اســتدالل آنهــا از این موضوع‬ ‫تحصیــل ســپیده در مدارس اســتثنایی بــود‪ .‬اما با‬ ‫مراجعه بــه مدارس اســتثنایی آنها هــم از پذیرش‬ ‫ســر بــاز می‌زدند‪ ،‬زیرا ســپیده را از لحاظ هوشــی‬ ‫بهتر می‌دانســتند و نمی‌توانســت با بچه‌هایی که‬ ‫ســطح هوشــی پایینی دارند به ســر برد‪.‬‬

‫‪ ‬چــه زمانی به اســتعدادش پی بردیــد؟ از چند‬ ‫سالگی نقاشــی می‌کند؟‬

‫از کودکــی نقاشــی می‌کنــد و از‌ســال ‪ ٨٦‬بــرای‬ ‫آمــوزش بــه کارگاه نقاشــی رفت‪.‬‬

‫پــس از پی بردن به اســتعدادش چه کمک‌هایی‬ ‫به او کردید؟‬

‫از کودکی متوجه اســتعدادش در نقاشــی شــده‬ ‫ت نام‬ ‫بــودم اما ســال ‪ ٨٦‬او را در کارگاه نقاشــی ثب ‌‬ ‫ک ســال اســتادش بــه او گفت‬ ‫کــردم که پس از ی ‌‬ ‫دیگر نیــازی بــه کالس‌های آموزشــی نداری‪.‬‬

‫در کنــار تمام اینهــا باالخره مســائل مالی هم‬ ‫وجــود دارد‪ .‬وضــع مالی‌تان چطور اســت؟‬

‫ک میلیون‬ ‫مــن یک کارگــر ســاده‌ام و حقوقم یــ ‌‬ ‫تومان بیشــتر نیست‪.‬‬

‫پس برای درمان او قطعا با مشــکالت بیشــتری‬ ‫مواجه بودید‪...‬‬ ‫در ابتــدا بــرای درمــان ســپیده از اقــوام کمــک‬ ‫گرفتیــم‪ .‬البتــه با گذشــت زمــان منزل‌مــان را هم‬ ‫برای درمان ســپیده فروختیم که متاسفانه درمانش‬ ‫ب ‌ه طــور کامــل امکان‌پذیــر نبود‪.‬‬

‫چندنفرید؟‬

‫خانواده سه نفری داریم؛ من‪ ،‬سپیده و مادرش‪.‬‬

‫هیچ‌کــدام از شــما بــه ایــن فکــر افتادید که‬ ‫ســپیده را بــه مدرســه اســتثنایی ببریــد یا به‬ ‫بهزیســتی بگذارید؟‬

‫مدرســه اســتثنایی قبولش نکــرد‪ .‬نه تــا ب ‌ه حال‬ ‫بــه ایــن موضوع فکــر نکردیــم و نمی‌توانســتیم‬ ‫ســپیده را از خودمان جدا کنیــم‪ ،‬حتی خودش هم‬ ‫نمی‌توانســت بــدون ما زندگــی کند‪ .‬بهتر اســت‬ ‫بگویم هیچ‌کــدام تحمل دوری از هم را نداشــتیم‪.‬‬

‫ت ب ‌ه‬ ‫شــاید تمــام این مســائل بــوده که دســ ‌‬ ‫دســت هم داده تا ســپیده به ســمت نقاشــی‬ ‫بــرود‪ .‬هر چند به نظر می‌رســد نقاشــ ‌ی کردن‬ ‫هــم برایــش چنــدان کار آســانی نباشــد‪ .‬اصال‬ ‫نخستین بار چه کســی این کار را به او پیشنهاد‬ ‫داد؟ چرا نقاشــی؟‬

‫نقاشــی جســت‌وجو می‌کــرد‪ .‬اگــر چه بــرای او‬ ‫نقاشــی هم کار آســانی نبود اما دو اســتادش از‬ ‫بهترین مشــوق‌های او بودند‪ ،‬زیرا با تشویق‌های‬ ‫پیاپــی او روز ب ‌ه روز به نقاشــی دلگرم‌تر می‌شــد‬ ‫تا این راه را ادامه دهد‪ .‬البته اســتاد موســیقی‌اش‬ ‫که به ســپیده آموزش گیتار مــی‌داد هم تأثیرگذار‬ ‫بــود‪ ،‬زیــرا در ســپیده و مــا انگیــزه و دلگرمی‬ ‫مضاعفی ایجــاد کرد‪.‬‬

‫‪ ‬به خاطر تشــویق‌های شماســت یــا خودش‬ ‫هم از کشــیدن نقاشــی لــذت می‌برد؟‬

‫ســپیده از نقاشــی‌کردن لذت می‌بــرد‪ .‬خودش‬ ‫بارهــا گفته نقاشــی در خون من اســت‪.‬‬

‫‪ ‬موقع کشیدن نقاشی چه حسی دارد؟‬

‫اگــر چــه راه ســختی در پیــش داشــت امــا از‬ ‫کشــیدن نقاشــی احســاس لذت می‌کــرد‪ .‬برای‬ ‫همیــن بعد از ایــ ‌ن ک ‌ه رنگ‌ها را آمــاده‌کردیم و‬ ‫در کنــار او قراردادیــم‪ ،‬تنهایــش می‌گذاریم‪ ،‬زیرا‬ ‫سپیده هنگام نقاشــی می‌گوید مرا تنها بگذارید‪،‬‬ ‫می‌خواهــم تخیالتم را نقاشــی کنــم‪ .‬او با فکر و‬ ‫تخیالتــش نقاشــی می‌کند‪.‬‬

‫در کالس‌هــای دیگری هم شــرکت کرد؟ چقدر‬ ‫موفق بود؟‬

‫کامپیوتر و موســیقی از دیگر کالس‌هایی بود که‬ ‫ت نام کــردم‪ ،‬او اکنون مدرک‬ ‫ســپیده را در آنها ثب ‌‬ ‫کامپیوتر دارد‪.‬‬

‫چــه شــد که بــه فکر فــروش نقاشــی‌هایش‬ ‫افتــاد؟ اتفــاق خاصــی افتــاد یا کســی به او‬ ‫چنیــن پیشــنهادی را داد؟‬

‫بله‪ ،‬اســتاد گیتارش به او پیشــنهاد داد تا صفحه‬ ‫اینســتاگرامش را راه‌اندازی کند‪ ،‬زیرا از این طریق‬ ‫استقبال بیشــتری از کارهایش می‌شود‪.‬‬

‫نظرتــان راجــع بــه اســتقالل مالی ســپیده‪،‬‬ ‫منظــورم گالری مجازی که راه انداخته اســت‪،‬‬ ‫چیست؟ اولش نمی‌ترســیدید شکست بخورد‬ ‫و روحیه خــود را از دســت دهد؟‬

‫اصــا فکــر نمی‌کــردم چنیــن اســتقبالی از‬ ‫کارهایش شــود؛ آن هم از طریــق فضای مجازی‪،‬‬ ‫امــا به کمک خدا و اراده خــودش این کار ممکن‬ ‫شــد‪ ،‬برای همین اکنون کــه توانســته از این راه‬ ‫نقاشــی‌هایش را بفروشــد‪ ،‬بســیار خوشــحالم‪.‬‬ ‫ســپیده دختر باهوشی اســت و از همان کودکی‬ ‫می‌توانســتم اســتعدادی کــه در نقاشــی دارد را‬ ‫متوجه شــوم‪.‬‬

‫خــودش چطــور؟ نمی‌ترســید آرزویــش یعنی‬ ‫خریــد ویلچر برقــی برایــش دســت‌نیافتی‌تر‬ ‫شود ؟‬

‫ما ســپیده را به جز نقاشــی در کالس‌های دیگری‬ ‫هم گذاشــتیم‪ .‬کالس کامپیوتر و موســیقی‪ .‬مدرک‬ ‫کامپیوتــر را دریافت کرد اما اســتعداد خــود را در‬ ‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫نقاشی می‌فروشم تا ویلچر بخرم‬ ‫ســپیده حیــدری بــا وجــود‬ ‫ضایعــه مغــزی‪ ،‬معلولیــت و‬ ‫امکانــات اندک زندگــی‪ ،‬صفحه‬ ‫اینســتاگرام خود را راه انداخته و‬ ‫نقاشــی‌هایش را می‌فروشــد‪.‬‬ ‫«نقاشــی‌هایش را نخســتین‌‬ ‫بــار در پیــج اینســتاگرام یکی از‬ ‫دوســتانم دیدم که بــرای معرفی‬ ‫و خریــد‪ ،‬آنهــا را بــه اشــتراک‬ ‫گذاشــته بــود‪ .‬دختــر ‪٢٩‬ســاله‬ ‫معلولی که تنهــا آرزویش خرید‬ ‫ویلچــر برقی اســت‪ .‬می‌خواهد‬ ‫با فــروش نقاشــی‌هایش هر چه‬ ‫زودتــر این رویا را دســت‌یافتنی‬ ‫کنــد‪ .‬مدتــی گالری مجــازی‌اش‬ ‫یا همــان صفحه اینســتاگرامش‬ ‫را پیگیــری کــردم‪ .‬نکتــه جالبی‬ ‫کــه از همــه بیشــتر در او نمود‬ ‫داشــت‪ ،‬تنهــا آرزویــش یعنــی‬ ‫خرید ویلچر برقی بــود‪ .‬اما نه با‬ ‫کمک‌های مردم‪ ،‬بلکــه با فروش‬ ‫همیــن نقاشــی‌ها؛ هــر چنــد‬ ‫ممکن اســت بــه نظر عــده‌ای‬ ‫ســاده بیاید‪ .‬با این حــال‪ ،‬جالب‬ ‫این‌جاســت که همین نقاشی‌ها‬ ‫توانســته مخاطبانــی را به خود‬ ‫جــذب کند‪ ،‬حتــی فــروش نســبتا خوبی هــم از‬ ‫طریــق همیــن فضای مجازی داشــته اســت‪.‬‬

‫در مواج ‌ه شــدن بــا معلولیت‬ ‫سپیده احســاس‌تان نسبت به‬ ‫او تغییر کرد؟‬ ‫نــه‪ ،‬نه اصــا‪ .‬همان احســاس‬ ‫پدر و مــادری که از ابتــدا بوده‪،‬‬ ‫تــا کنون بــه همان شــکل ادامه‬ ‫داشــته است‪.‬‬

‫احتمــال درمــان وجــود دارد؟‬ ‫چقــدر پیگیــری کردید؟‬

‫مــا خیلی پیگیــری کردیــم‪ .‬به‬ ‫شهرهای زیادی مثل تهران رفتیم‪.‬‬ ‫همین‌طــور شــیراز و جاهایــی‬ ‫که می‌دانســتیم احتمــال درمان‬ ‫برایــش وجود دارد اما متاســفانه‬ ‫امــکان درمــان وجود نداشــت‪،‬‬ ‫زیــرا به ما گفتند مشــکل مغزی‬ ‫دارد‪ .‬با وجــود هزینه‌های زیادی‬ ‫کــه بــرای ســپیده کردیــم‪ ،‬راه‬ ‫درمانــی وجود نداشــت‪.‬‬

‫معمــوال بچه‌هــا رویاهایــی‬ ‫دارند‪ .‬از رویاهایــش برای‌مان‬ ‫بگو یید ؟‬

‫‪ ‬کجا زندگی می‌کنید؟‬ ‫مــا اصالتــا بندرعباســی هســتیم امــا بــه خاطر‬ ‫کاردرمانی‌هــای ســپیده بــه رشــت رفتیــم‪ ،‬زیــرا‬ ‫امکانــات بیشــتری آن‌جــا هســت‪.‬‬

‫از همــان کودکــی عالقه زیادی‬ ‫به نقاشــی داشــت اما درسش را‬ ‫تــا اول دبیرســتان خواند و با شــرکت در کالس‌های‬ ‫کامپیوتــر مدرک آن را هم گرفــت‪ .‬از همان کودکی‬ ‫با تخیــات خــود خط‌هایــی در دفتر نقاشــی‌اش‬ ‫می‌کشــید و بــه شــکل‌های گوناگون درمــی‌آورد‪.‬‬ ‫ســپیده آرزوی کودکی نداشــته امــا االن که به این‬ ‫ســن رسیده اســت‪ ،‬تنها آرزوی داشــتن یک ویلچر‬ ‫برقی را دارد‪.‬‬

‫در ایــن گفت‌وگــو دربــاره تمــام اینها بــا پدرش‬ ‫صحبــت کرده‌ایــم؛ همین‌طــور دربــاره اســتعداد‬ ‫ســپیده در قالب‌هــای دیگــر هنری‪ ،‬چون ســپیده سپیده چند‌سال دارد؟‬ ‫دســتی در هنرهــای دیگــر هــم دارد‪ ،‬امــا فعال از در حال حاضر سپیده ‪‌٢٩‬سال دارد‪.‬‬ ‫طریق نقاشــی توانسته به کســب درآمد برسد‪ .‬هر‬ ‫چنــد پدرش می‌گوید با نقاشــی جــور دیگر عجین نخســتین‌باری کــه فهمیدید فرزندتان مشــکل ســپیده وقتی بچه‌ها را می‌بیند چه احساســی‬ ‫اســت؛ انگار هنــری اســت ذاتــی و در خونش‪ .‬با دارد‪ ،‬چــه زمانــی بود و چه حســی داشــتید؟ دارد؟ در کل بــه چه کارهایــی عالقه دارد؟‬ ‫ک ســال داشت که ســپیده دختــری بــود کــه نســبت به ســایرین‬ ‫وجود تمام اینها‪ ،‬ســهم آرزوهای سپیده از این دنیا چه حســی داشــتم؟! نزدیک ی ‌‬ ‫چندان زیاد نیســت‪ .‬دوســت دارد هر چه سریع‌تر متوجه شــدیم مشــکل دارد و همان موقــع درمان بی‌تفــاوت بــود‪ .‬حتــی مــا او را در مــدارس عادی‬ ‫به اســتقالل مالی برســد‪ ،‬بلکــه بتواند بخشــی از را شــروع کردیم‪ .‬اگر چه ســپیده بهبــود پیدا کرده‪ ،‬ثبت‌نام کردیم‪ .‬در مدرســه هم دوســتان بســیاری‬ ‫محبت‌هــای پــدر و مــادرش را جبران کنــد‪ .‬یکی اما متاســفانه تاکنون به درمان کامل نرسیده است‪ .‬داشــت‪ .‬او دختری بااســتعداد اســت که توانست‬ ‫دیگر از آرزوهایش هم رســیدن به شــهرت اســت‪ ،‬مــادرش هم ماننــد من در مواجهه بــا این موضوع در مــدارس عادی درس بخواند و با معدل مناســب‬ ‫فارغ‌التحصیل شــود‪.‬‬ ‫اما روزهای پرپیچ‌وخمی برای رســیدن بــه آن دارد‪ .‬در همــان ابتدا پذیرفت‪.‬‬ ‫تمــام اینها البته رویاهایی هســتند که شــاید برای‬ ‫‪ ‬قطعا تجربه ســختی بوده‪ ...‬بــ ‌ه خصوص برای‬ ‫ســپیده رویاهایی بلندمدت باشــند‪ ،‬چــون در هر‬ ‫حال حاضر تمــام هم و غم او همــان ویلچر برقی یعنــی از ابتدا معلولیت داشــت و ب ‌ه درســتی مدرســه‪ ...‬چطور وارد مدرسه شد؟‬ ‫ت نامش‬ ‫مسلما تجربه ســختی بوده‪ ،‬البته برای ثب ‌‬ ‫اســت‪ .‬آن چه می‌خوانید روایت پدر ســپیده است نمی‌توانســت صحبــت کند؟‬ ‫از آنچه این دختر برای رســیدن بــه آن همت کرده بلــه‪ ،‬هما ‌ن طور که پیشــتر گفتم از ی ‌‬ ‫ک ســالگی در مدارس با مشــکالت بســیاری دســت‌وپنجه نرم‬ ‫متوجه شــدیم معلولیت دارد‪.‬‬ ‫کردیــم‪ ،‬زیرا مدیران مدرســه همکاری و ســپیده را‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪28 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


27 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 27 


‫نیســت‪ ،‬از زندگی‌هایــی که به بــاد رفت و خیلــی از آدم‌هایــش را برده‪.‬هنوز‬ ‫خیلی‌ها رخت عزا به تن دارند‪ ،‬رسمشــان اســت‪ ،‬یک‌ســال سیاهپوشند در غم‬ ‫از دســت دادن عزیز‪ .‬نه عید دارند‪ ،‬نه ســفره هفت‌ســینی‪ ،‬نه ماهی و سبزه و‬ ‫ســمنویی‪ .‬نه عیــدی‪ ،‬نه خانه‌تکانی‪ .‬خانه‌تکانی هم باشــد‪ ،‬مگر چــه دارند که‬ ‫بتکاننــد‪ ،‬چه رختی‪ ،‬چه فرشــی‪.‬‬ ‫لباس‌ها همان لباس‌های چند ماه پیش هســتند که هر بار شســته می‌شــوند‬ ‫و دوبــاره بــه تن می‌روند‪ .‬زندگی همان اســت کــه از چهار مــاه‪ ،‬روی دیگری‬ ‫نشانشــان داد‪.‬چهــار ماه پیش کــه زلزله آمد و اهالــی کرمانشــاه را آواره کرد‪،‬‬ ‫هیچ‌کس تصــور نمی‌کــرد‪ ،‬آنها همین مــردم زلزله‌زده کرمانشــاه‪ ،‬قرار اســت‬ ‫ســفره هفت‌سین‌شــان را در چادرها یا کانکس‌هایی که حاال خانه‌شــان شــده‪،‬‬ ‫پهــن کنند‪ ،‬روی فرشــی که کهنه اســت و به زحمــت از زیــر آوار زلزله بیرون‬ ‫آمده‪.‬‬ ‫زلزله‌زده‌هــای کرمانشــاه‪ ،‬هنوز در حســرتند‪ ،‬در حســرت روزهــای رفته‪ .‬از‬ ‫محمــد ســهرابی می‌پرســم‪ ،‬حالتــان چطور اســت‪ ،‬حال‌وهــوای عید؟ پاســخ‬ ‫می‌دهــد‪« :‬خواهرم‪ ،‬عید کجا بــود‪ ،‬ما عید نداریم که‪ ».‬از اهالی ســرپل ذهاب‬ ‫اســت که حــاال دو ماهی می‌شــود از چــادر به کانکــس نقل مکان کــرده‪ ،‬با‬ ‫زن و ســه فرزنــدش‪.‬‬ ‫خانــه‌اش روی زمینــی‬ ‫که مســکن مهــر از آن‬ ‫باال رفتــه بــود‪ ،‬خراب‬ ‫شــد‪ ،‬مثــل خیلی‌های‬ ‫دیگــر‪ ،‬همســایه‌ها و‬ ‫هم‌محلی‌هایش‪.‬حــاال‬ ‫کانکس‌هــای ســفید‬ ‫که در مقابــل ‪‌٥‬میلیون‬ ‫تومــان وام اســکان‬ ‫موقــت بــه آنهــا داده‬ ‫شــد‪ ،‬خانه جدیدشــان‬ ‫اســت که همــان چند‬ ‫تکه وســیله‌ای که چند‬ ‫روز بعــد از زلزلــه‪ ،‬در‬ ‫فضــای ســبز خیابــان‪،‬‬ ‫پهن شــده بــود هم در‬ ‫آن جایــش نمی‌شــود‪.‬‬ ‫ســهرابی می‌گویــد که‬ ‫کارگرهــا چنــد روزی‬ ‫اســت دســت از کار کشــیده‌اند‪ ،‬کارگرانی که روی ســاختمان‌های مسکن مهر‬ ‫کار و دیوارهــا را خــراب می‌کردنــد تا بلکه بعــدا‪ ،‬آن‌جا را دوباره بســازند‪ ،‬چه‬ ‫موقعــش را خــدا می‌دانــد‪« :‬شــهر مدیریتی نــدارد‪ ».‬چهــار مــاه از زلزله ‪٧,٣‬‬ ‫ریشــتری شــامگاه بیســت‌ویکم آبان می‌گذرد و انــگار همین دیــروز بود که‬ ‫ویرانــی آمــد و ســرپل ذهاب را تــکان داد و روســتاهای زیادی را ویــران کرد‪.‬‬ ‫شهر کرمانشــاه لرزش را احســاس کرد‪ ،‬اما خرابی‌اش را شهرهایی ‪١٥٠‬کیلومتر‬ ‫آن طرف‌تــر بــه چشــم دیدند‪ .‬جاهایــی مثل روســتاهای کوییک کــه با خاک‬ ‫یکســان شــدند و مناطقی مثل ســرپل ذهاب کــه خیلــی از محله‌هایش‪ ،‬زیر‬ ‫و رو شــد و ویرانــی را بــه ثــاث باباجانــی و ازگله و روانســر و جوانــرود و‪...‬‬ ‫هــم رســاند‪.‬همین چند روز پیش‪ ،‬برای ســاکنان قبلی مســکن مهــر‪ ،‬پیامکی‬ ‫آمد‪ ،‬از بانک مســکن که نســبت به پرداخت قســط هشــدار داده بود‪ ،‬اهالی‪،‬‬ ‫دســت و پایشــان را گم کردند‪ ،‬وقت قســط دادن نبود‪ ،‬قســط خانه‌های ویران‬ ‫شــده‪ .‬سهرابی می‌گوید چند ســاعت بعدش‪ ،‬بانک مســکن دوباره پیام داد که‬ ‫«معــذرت می‌خواهیم‪ .‬فعال نیازی به پرداخت نیست‪».‬ســهرابی شــوکه شــده‬ ‫بــود‪« :‬ما هیــچ پولی نداریــم‪ ،‬یک ریــال هم نداریــم‪ ،‬خیلی‌ها بعــد از زلزله‬ ‫کارشــان را از دســت دادنــد‪ ،‬فقط آنها که کارمند بودند سرکارشــان برگشــتند‪،‬‬ ‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪26 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫یــک عده‌ای هم که کارگر بودند‪ ،‬االن مشــغول به کارهایی هســتند‪ ،‬اما اغلب‬ ‫زلزله‌زده‌هــا بیکارنــد‪ .‬از آن طرف هم قرار بــود به ما وام داده شــود‪ ،‬اما هنوز‬ ‫خبری از وام نیســت‪ .‬من ندیدم به کســی پولی داده شــود‪‌٥ ،‬میلیون تومان بود‬ ‫کــه قرار بود برای اســکان موقت پرداخت شــود‪ ،‬اما وقتی کانکس‌هــا را دادند‪،‬‬ ‫دیگــر آن ‪‌٥‬میلیون تومــان تعلق نگرفت‪».‬‬ ‫همــه گرفتارنــد‪ ،‬زلزله‌زده‌هــا‪ ،‬نه بــوی عید را می‌شــنوند و نــه در انتظارش‬ ‫هســتند‪« :‬همه در فکر بدبختی‌هایشــان هســتند‪ ،‬فکر آب گــرم‪ ،‬فکر گرمای‌‬ ‫ســال دیگــر‪ ،‬فکر خانه‌هایی که معلوم نیســت چــه موقع تعمیر می‌شــوند‪».‬‬ ‫شــهر تمیــز نیســت‪ ،‬شــهرداری زباله‌هــا را خــوب جمــع نمی‌کنــد‪ ،‬حمام و‬ ‫دستشــویی‌ها درســت کار نمی‌کند‪ ،‬یک روز باز اســت و یک روز بسته‪ .‬اهالی‬ ‫گالیــه زیــاد دارند‪« :‬بچه‌ها شــپش گرفته‌اند‪ ،‬آب برای شست‌وشــو و حمام گرم‬ ‫نیســت‪ ،‬خیلی‌هــا دیربه‌دیــر حمام می‌رونــد‪ ،‬چــاره‌ای هم ندارند‪ .‬کســی به‬ ‫فکرشــان نیست‪».‬اهالی ســرپل ذهاب می‌گویند که شهرشــان حال‌وهوای عید‬ ‫نــدارد‪ُ ،‬کردها از یک هفته قبل از عید‪ ،‬شادیشــان برای رســیدن بهار را شــروع‬ ‫می‌کردنــد‪ ،‬رقص محلی داشــتند‪ ،‬ســاز و آواز داشــتند‪ ،‬لباس‌هــای رنگی به تن‬ ‫می‌کردند‪ ،‬شــهر پر گردشــگر می‌شــد‪ ،‬شــهر رنگ‌ورویی پیدا می‌کرد‪ ،‬حاال چه؟‬ ‫ســوت و کور اســت‪.‬‬ ‫نظــری‪ ،‬یکــی از اهالی‬ ‫زلزله‌زده ســرپل ذهاب‬ ‫اســت کــه آوارگــی او‬ ‫را به شــهر کرمانشــاه‬ ‫کشــانده‪« :‬شــهر‬ ‫خامــوش اســت‪ ،‬پارک‬ ‫بــزرگ شــهر کــه قبال‬ ‫جایــی بــرای تجمــع‬ ‫مردم و شادیشــان بود‪،‬‬ ‫حــاال پــر از کانکــس‬ ‫اســت‪ ،‬اگر جای سوزن‬ ‫انداختن باشــد‪ ،‬همان‬ ‫جــا یــک کانکــس از‬ ‫روی زمیــن بــاال آمده‪.‬‬ ‫فاضالب ســرویس‌های‬ ‫بهداشتی وارد رودخانه‬ ‫می‌شــود و چنــد مــاه‬ ‫دیگــر‪ ،‬فاجعــه‌ای‬ ‫محیط‌زیســتی رقــم‬ ‫می‌خــورد‪ .‬بیماری‌هــا هم زیادنــد‪ ،‬مردم االن گرفتار ســالک شــده‌اند‪ ».‬نظری‬ ‫می‌گوید که مســئوالن شــهری بــرای نوروز برنامــه‌ای ندارند‪ ،‬شــهر آذین‌بندی‬ ‫نشــده‪ ،‬هیچ چیز بــوی عیــد نمی‌دهــد‪ ،‬مــردم خموده‌اند‪ ،‬خســته‌اند‪ ،‬چین‬ ‫صورت‌شــان عمیق‌تر شــده‪ ،‬چشم‌هایشــان خســته اســت و دست‌هایشــان‬ ‫پوسته‌پوســته از سرماســت‪.‬‬ ‫خانــه نظــری هم خراب شــده‪ ،‬آن‌قــدر که فقط ســقفش مانــده و در گروه‬ ‫خانه‌هــای تعمیــری نــوع یک قرار گرفتــه‪ ،‬تاکنون امــا خبری از ساخت‌وســاز‬ ‫نیســت‪ ،‬آنها مستاجر هستند و براساس نظر اســتانداری کرمانشاه‪ ،‬تعمیر خانه‬ ‫مســتاجران بــا مالکان اســت‪ .‬نظری می‌گوید که تعداد مســتاجران در ســرپل‬ ‫ذهاب باالســت و در برنامه اســتانداری به این گروه تنهــا وام ‪‌٥‬میلیون تومانی‬ ‫بالعــوض تعلق می‌گیــرد و خبر خوبی کــه او و زلزله‌زده‌ها را خوشــحال کرده‪،‬‬ ‫تعلــق گرفتن عیدی ‪‌٢٠٠‬هــزار تومانی به ‪‌٣٠‬هزار خانواده زلزله‌زده اســت‪.‬روند‬ ‫ســاخت خانه‌ها کند اســت و به تابستان نمی‌رســد‪ ،‬گرمای سرپل ذهاب خیلی‬ ‫زودتر از جاهای دیگر شــروع می‌شــود‪ ،‬تابســتانش گرم نیســت‪ ،‬داغ اســت و‬ ‫خــدا می‌داند در دمــای ‪٤٥‬درجه‌ای خرداد‪ ،‬وضع بهداشــتی مــردم چه خواهد‬ ‫شد ‪.‬‬


‫وضعیت زلزله‌زدگان در شب‌های عید چگونه بود؟‬

‫یکی دو روز مانده به بهار‪ ،‬شهر شلوغ می‌شد؛ پارک بزرگ شهر را صدای‬ ‫ترانه‌های ُکردی‪ُ ،‬پر می‌کرد‪ .‬لباس‌های رنگ‌به‌رنگ زنان و مردان می‌گفت بهار‬ ‫آمده‪ .‬موسیقی و رنگ و رقص‌های گروهی محلی فریاد می‌زد‪ ،‬عید شده‪.‬‬ ‫‪ ۵-۶‬مــاه پیــش کــه زلزله آمــد و اهالــی کرمانشــاه را آواره کــرد‪ ،‬هیچ‌کس‬ ‫تصــور نمی‌کــرد‪ ،‬آنهــا همیــن مــردم زلزله‌زده کرمانشــاه‪ ،‬قرار اســت ســفره‬ ‫هفت‌سین‌شــان را در چادرهــا یــا کانکس‌هایی که حاال خانه‌شــان شــده‪ ،‬پهن‬ ‫کنند‪ ،‬روی فرشــی که کهنه اســت و به زحمــت از زیر آوار زلزلــه بیرون آمده‪.‬‬ ‫یکی دو روز مانده به بهار‪ ،‬شــهر شــلوغ می‌شــد؛ پارک بزرگ شــهر را صدای‬ ‫ترانه‌هــای ُکــردی‪ُ ،‬پر می‌کــرد‪ .‬لباس‌هــای رنگ‌به‌رنگ زنان و مــردان می‌گفت‬ ‫بهــار آمده‪ .‬موســیقی و رنــگ و رقص‌های گروهــی محلی فریاد مــی‌زد‪ ،‬عید‬ ‫شــده‪ .‬هر ســال‪ ،‬آخرهای زمستان که می‌شــد‪ ،‬کرمانشــاه‪ ،‬حتی دورافتاده‌ترین‬ ‫روســتاهایش هم مثــل هر جای دیگر‪ ،‬بــوی عید می‌گرفت‪ ،‬بوی خرید ســفره‬ ‫هفت‌ســین؛ ســبزه و ماهی و سنبل و ســمنو و ‪ ....‬جرینگ‌جرینگ صدا می‌داد‬ ‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪25 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫لباس‌هــا و شــال‌های زنــان و دختران بــه تکان پولک‌هــا‪ .‬خانه‌ها بــوی نویی‬ ‫می‌گرفــت‪ ،‬بــوی تمیــزی‪ .‬فرش‌ها از پشــت‌بام آویختــه می‌شــد‪ ،‬پرده‌ها کنار‬ ‫می‌رفت‪ ،‬شیشــه‌ها را بــرق می‌گرفت‪.‬زنان و مردان هنــوز در صف‌ها منتظرند؛‬ ‫صف دستشــویی‪ ،‬صــف حمام‪ ،‬صــف نانوایی‪ ،‬صــف ورودی فالن ســازمان و‬ ‫فــان ارگان و فالن نهاد‪ ،‬تا وســایلی بگیرنــد‪ ،‬مثل مواد غذایی یــا آب و بخاری‬ ‫جدیــدی کــه جایگزین بخاری ســوخته قبلی شــود‪ ،‬در صف وامــی که معلوم‬ ‫نیســت داده می‌شــود‪ ،‬داده نمی‌شود‪.‬‬ ‫دســت زنــان کبود اســت‪ ،‬از آب ســردی کــه هــر روز روی ظرف‌های کثیف‬ ‫و لباس‌هــای کثیــف می‌ریزنــد و می‌ســایند‪ .‬دلشــان هــم کبود اســت‪ ،‬مثل‬ ‫دســت‌ها‪ ،‬مثــل صورت‌هــا‪ .‬از رنجــی کــه می‌کشــند‪ ،‬از خانه‌هایی کــه دیگر‬


24 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 24 


‫دیــر متوجــه شــدند که عمــا در مقابــل فرهنگ‬ ‫اجتماعی گســترده و ســر بر آورده و ظواهر ارزشی‬ ‫متفــاوت و مبتنی بر برداشــت دینی مد نظرشــان‬ ‫بــود‪ ،‬نه در کنــار آن‪ .‬پس از پیــروزی انقالب نوعی‬ ‫برخــورد خصمانــه و عــداوت آمیــز در جامعه دو‬ ‫قطبــی پدیــد آمد‪ .‬وقتــی جنگ در گرفــت‪ ،‬تعداد‬ ‫زیادی از این قشــر‪ ،‬داوطلبانه بــه جبهه ها رفتند‪.‬‬ ‫وقتی مســئله درگیری های ایشــان با گروهک های‬ ‫مســلح پیش آمد‪ ،‬آن گروه از متعلقــان به فرهنگ‬ ‫مدنی تلفیقی پیشــین‪ ،‬احســاس می کردند با ارزش‬ ‫های جدید ناســازگاری ندارند‪.‬‬ ‫این احســاس در آن شــرایط حاد موجب شد حتی‬ ‫فرزنــدان متعلــق به فرهنــگ تلفیقی پیشــین که‬ ‫پــس از قبولــی در کنکور پذیرش آنها در دانشــگاه‬ ‫نیــز منوط بــه تاییدیــه کمیته بــود‪ ،‬امیــد تعالی‬ ‫علمــی و اشــتغال نســل بعــدی را نیز از دســت‬ ‫بدهند‪ .‬چنین بــود که امواج بــزرگ مهاجرت های‬ ‫خانوادگی آن قشــر آغاز شــد‪ .‬اینان بودنــد که نام‬ ‫شــهر لس آنجلــس را به طنز بــه تهرانجلس تبدیل‬ ‫یــا اورنج کانتی را تبدیل به محلــه ای تقریبا ایرانی‬ ‫کردنــد‪ .‬یکــی از نزدیکان که در ســفری بــه اورنج‬ ‫کانتــی بــرای کاری به بانــک رفته بــود می گفت‬ ‫پــس از آن که دیدم در گیشــه هــا در دو طرف به‬ ‫فارســی گفتگو می شــود‪ ،‬وقتی نوبت به من رسید‬ ‫از کارمنــد بانک پرســیدم کــه در ایــن بانک همه‬ ‫کارکنــان ایرانی هســتند؟ گفــت‪« :‬نــه‪ .‬کارمندان‬

‫خدمــات و دربــان ها مکزیکی هســتند‪ .‬کارمندان‬ ‫عمومــا ایرانی هســتند و فقط روســای ســطح باال‬ ‫«خارجی» هســتند‪».‬‬ ‫بــه تدریج که تقســیم بندی هــا در جامعه ایران‬ ‫رنگ عملی تری به خود گرفت‪ ،‬احســاس شــهروند‬ ‫درجــه دو بــودن به دلیــل تفاوت عالیق‪ ،‬شــیوه و‬ ‫رفتار زندگــی و بعضا دالیل دیگــر‪ ،‬امواج مهاجرت‬ ‫اولیــه و ســپس امواج دیگــری را در میــان جوانان‬ ‫دانشــگاهی شــدت داد‪ .‬جنگ و التهاب ناشــی از‬ ‫تداوم درگیری در مســائل بین المللی از امید بهبود‬ ‫اوضاع اقتصادی‪ ،‬توســعه و اشــتغال می کاســت و‬ ‫نوعی احســاس نادیده گرفته شدن‪ ،‬موجب افزایش‬ ‫تمایل نســل های تازه ای از نخبگان به مهاجرت می‬ ‫شــد‪ .‬بعد از تحمل فشارهای ناشــی از تحریم های‬ ‫دوجانبه علیه ایران و تحریم های گســترده هســته‬ ‫ای کــه به دلیل قطعنامــه های شــورای امنیت به‬ ‫ایران تحمیل شد و ســرانجام به مذاکرات طوالنی و‬ ‫امضــای برجام و تعلیق تحریــم ها انجامید‪،‬‬ ‫پیش بینی می شــد با بازگشــت ایــران به عرصه‬ ‫بیــن المللــی امید به توســعه اقتصــادی و افزایش‬ ‫اشــتغال و رفاه از نیروی دافعه کاســته و بر جاذبه‬ ‫داخلــی افزوده شــود‪ ،‬اما پافشــاری برخــی جریان‬ ‫هــا بر شــعارهای خــود‪ ،‬ناســازگاری کــه از همان‬ ‫آغــاز با برجام داشــتند و هم زمانــی آن با روی کار‬ ‫آمــدن دولت ترامپ در آمریکا که او نیز شــعارهای‬ ‫متقابــل می دهــد‪ ،‬در میان کســانی کــه امید به‬

‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫توســعه اقتصادی را در شــرایط بیم و هراس جنگی‬ ‫از دســت داده انــد‪ ،‬نوعی تزلــزل و ناپایداری پدید‬ ‫آورد کــه موجب افزایش اشــتیاق نســلی دیگر به‬ ‫مهاجرت شــد‪ .‬اکنون که نســل های تــازه به عرصه‬ ‫مــی آیند‪ ،‬با توجه به تخلیه کشــور از بخش مهمی‬ ‫از متعلقــان بــه فرهنــگ تلفیقــی و رانده شــده‬ ‫و پدیــداری نســلی گســترده از جوانــان که ضمن‬ ‫اختالف و شــکاف فرهنگی با نســل پیشــین خود‬ ‫در حــد معتدلــی در میان فرهنگ هــای تلفیقی و‬ ‫سنتی پیشــین قرار دارند‪،‬‬ ‫از آن دوگانگــی و دو قطبــی بــودن پیشــین و‬ ‫ناســازگاری های ناشــی از آن کاســته شــده است‪.‬‬ ‫همچنین با کنار رفتن تدریجی نســل ســنت گرایان‬ ‫کهنســال کــه تمایلــی به ســازگاری بــا مقتضیات‬ ‫اجتماعی جدید از خود نشــان نمی دهند‪ ،‬احتمال‬ ‫بحــران دو قطبی شــدید کاهش یافتــه و وضعیت‬ ‫مناســب تــری بــرای پیــروی بیشــتر از اعتــدال و‬ ‫عقالنیــت و پرهیــز از التهاب‪ ،‬تنــش و بحران پدید‬ ‫آمده اســت‪ .‬امید می رود با انعکاس آن در شــرایط‬ ‫سیاســی بین المللی ‪ -‬اگر برخورد حادی پیش نیاید‬ ‫ شــرایط مناسبی برای توســعه اقتصادی و اشتغال‬‫و ایجــاد نکــردن مزاحمــت در امــور خصوصــی‬ ‫شــهروندان تحقــق یابد و بــا تبدیل نیــروی دافعه‬ ‫بــه نیــروی جاذبه‪ ،‬امید توســعه و اشــتغال جهت‬ ‫مهاجرت هــا را معکــوس کند‪ .‬‬ ‫بقیه در صفحه ‪78‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪23 Kheradmand‬‬


‫سهم تحوالت داخلی و خارجی در مهاجرت ایرانیان‬ ‫فریدون مجلسی‬

‫رونــد‪ .‬اینان مــی روند که رفته باشــند‪ .‬اگر‬ ‫تهــوری قمارگونه در کار باشــد‪ ،‬مربوط به‬ ‫این گروه اســت وگرنــه برای دانشــجوی با‬ ‫اســتعدادی که بــرای تحصیل به خــارج رفته‬ ‫و در آنجــا زبــان و تخصصی آموختــه و کاری‬ ‫یافته و ماندگار شــده‪ ،‬چندان ریســک و تهوری‬ ‫مطرح نیست و شــاید در چنین شرایطی بازگشت‬ ‫بــه میهن برای کســی که ندانــد چه آینــده کار و‬ ‫درآمــدی در پیش خواهد داشــت‪ ،‬اقدامی متهورانه‬ ‫است‪.‬‬ ‫مهاجرانی نیز هســتند کــه در شــمار برگزیدگان‬ ‫جامعه خودشــان بوده‪ ،‬در بهترین دانشــگاه های‬ ‫کشــور درس می خوانند و بیشــتر از همــان زمان‬ ‫دانشــجویی درصدد یافتن جای پایــی‪ ،‬اخذ پذیرش‬ ‫از دانشــگاه معتبری‪ ،‬به دســت آوردن نوعی بورس‬ ‫تحصیلــی و رفتــن اند‪ .‬اینــان از قبل با فــرا گرفتن‬ ‫امل زبــان که ابــزار اصلی کار اســت‪ ،‬دورخیز می‬ ‫کننــد و اســتعدادهای فکری‪ ،‬تخصصــی و علمی‬ ‫خــود را همراه مــی برند‪ .‬کار ایشــان نیــز چندان‬ ‫خطیر و قماری نیســت؛ می دانند وقتی پای شــان‬ ‫به آن مراکز علمی رســید‪ ،‬نیــازی به کاریابی ندارند‬ ‫و بهتریــن مراکز صنعتی‪ ،‬عالی‪ ،‬علمی‪ ،‬پزشــکی و‬ ‫دانشگاهی شکارشــان می کنند‪ .‬اتفاقا بحث اصلی‬ ‫بر ســر اینان اســت که آینده به آنــان تعلق دارد و‬ ‫بحث بر ســر این اســت که چــرا نباید یــا نتوانند‬ ‫این آینــده را در ایران جســتجو کنند‪.‬‬ ‫برخــی از آنها را در شــرکت هایی جذب می کنند‬ ‫و بــه دلیل آشــنایی هــای فرهنگی بــه نمایندگی‬ ‫هــای خــود در قطر و عمــان و امــارات اعزام می‬ ‫کنند؛ یعنی اگر در کشــور خودشان چنان امکاناتی‬ ‫فراهم بــود‪ ،‬البد ترجیح می دادنــد بمانند‪ .‬چرا در‬ ‫گذشته چنین شــوقی برای مهاجرت وجود نداشت؟‬ ‫چرا بیشــتر دانشــجویانی که می رفتنــد از همان‬ ‫آغاز حســاب می کردنــد چه بخواننــد که فرصت‬ ‫بهتر و بیشتری در بازگشــت به ایران در اختیارشان‬ ‫قرار بگیرد‪ .‬در آن زمان‪ ،‬به دالیل سیاســی مرســوم‬ ‫بــود که بســیاری از دانشــجویان به ســازمان های‬ ‫مبــارز با رژیــم بپیوندند و اتفاقا بیشــتر مهاجران‬ ‫آن عصــر‪ ،‬همیــن گــروه وطــن پرســتان منتقدی‬ ‫بودنــد کــه بعدا بــه بهانه یــا به دلیل مشــکالت‬ ‫امنیتی‪ ،‬حتــی یک روز هم برای وطــن قابل انتقاد‬ ‫خودشــان کار نکردند و همانجا ماندند و زندگی را‬ ‫به ســر آوردنــد و هنوز هم خود را بــا همان افکار‬ ‫مشــغول می کننــد‪ .‬اگر جنــگ‪ ،‬فقر و بــی کاری‬ ‫ناشــی از آن‪ ،‬میلیون ها کارگر ســاده افغان را روانه‬ ‫ایران و نیروهای کارآمدشــان را راهی اروپا و آمریکا‬ ‫کــرد‪ ،‬اگر جنــگ و ترس میلیــون ها عراقــی را به‬ ‫ایران پناهنده کرد‪ ،‬دالیلش آشــکار اســت‪ .‬اما برای‬

‫مهاجرت‪ ،‬اقدامی خطیر و گاه قمارگونه اســت که‬ ‫نیاز بــه همت و تهوری دارد کــه مهاجر نگران‪ ،‬بی‬ ‫پناه و نیازمند به احســاس امنیت مــادی و معنوی‬ ‫در زمیــن بیگانــه را محکــوم به تالش بیشــتر برای‬ ‫کســب موفقیــت و آرامــش می کنــد‪ .‬این حکمی‬ ‫کلی برای همه مهاجران نیســت‪ ،‬بلکه بســتگی به‬ ‫دالیل مهاجرت آنان دارد‪ .‬بســتگی بــه این دارد که‬ ‫با خود حســاب کنند با مهاجرت چه از دســت می‬ ‫دهند و چه به دســت مــی آورند‪.‬‬ ‫اگر چیزی برای از دســت دادن نداشــته باشــند و‬ ‫مطمئــن باشــند فرصت هــای بهتر و بیشــتری در‬ ‫دســترس خواهنــد داشــت‪ ،‬این گزینش کــه دیگر‬ ‫امری خطیر نیســت و نیاز به تهــور ندارد‪ .‬مهاجرت‬ ‫صدها هزار کارگر ســاده افغان برای کســب درآمد‬ ‫و تامیــن زندگــی خودشــان در ایران و ارســال پول‬ ‫بــرای معــاش خانــواده در افغانســتان‪ ،‬از این نوع‬ ‫اســت‪ .‬یکی از دالیل مهاجرت جنگ اســت‪ .‬جنگ‪،‬‬ ‫فقــر و بــی کاری در پــی دارد و کســانی که چیزی‬ ‫بــرای باختــن ندارند‪ ،‬به مهاجــرت و گریز روی می‬ ‫آورنــد‪ .‬مثال آن‪ ،‬مهاجرات هــزاران ایرانی حدود ‪30‬‬ ‫ســال پیش به ســوی ژاپــن و کره جنوبــی بود که‬ ‫برای کار قاچاقــی در مزارع و صنایع و خدمات غیر‬ ‫تخصصــی گوناگــون به ژاپــن می رفتند و مســائل‬ ‫فرهنگــی‪ ،‬زبان و تفــاوت هــای اجتماعی موجب‬ ‫می شــد که بیشــتر بــه فکر گــرد آوردن ســرمایه‬ ‫ای و بازگشــت به کشــور و راه انداختن کســب و‬ ‫کاری بــرای خود باشــند‪ .‬برخــی از آنها بــه تدریج‬ ‫تخصص هایی هم کســب می کردند یا دســت کم‬ ‫با انضباط و فرهنگ کاری و اجتماعی دیگری آشــنا‬ ‫می شــدند‪ .‬کم نبوده اند کســانی از ایــن گروه که‬ ‫در ژاپــن به تبهــکاران ژاپنی معروف بــه «یاکوزا»‬ ‫پیوســته بودند و ماجراهایی در پی داشــتند‪ .‬بیشتر‬ ‫آنهــا مهاجران موقتــی بودند که آنهــا را می توانیم‬ ‫مهاجــران عضالنــی بنامیم کــه از بحث مــا خارج‬ ‫هســتند‪ .‬گروه دیگر مهاجرانی هستند که به دلیل‬ ‫تخصص هــای علمی‪ ،‬فنــی و کاری خــود در ایران‬ ‫از رفــاه برخــوردار بــوده انــد اما به دالیل شــایان‬ ‫بررســی‪ ،‬عرصــه را بــر خود تنــگ می بیننــد و با‬ ‫توســل به هرگونه امکاناتی که در اختیارشــان قرار‬ ‫گیــرد‪ ،‬زندگــی بومی و خانه و کاشــانه خــود را بر‬ ‫هم می زنند و در شــرایطی که تجســم آن هم غم‬ ‫انگیز اســت‪ ،‬حــراج می کنند‬ ‫و بی آن که مطمئن باشــند چه آینده ای در پیش‬ ‫خواهند داشــت‪ ،‬علقه های دوستی و خویشاوندی‬ ‫و پیوندهای بومی را می گســلند و دلواپســی ها و‬ ‫تنــش های مهاجــرت را بــه جان می خرنــد و می‬ ‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫ما این پرســش‬ ‫مهم است‬ ‫که چرا‬

‫ا یر ا نیــا ن‬ ‫فرهیختــه در دوران‬ ‫جنگ عراق‪ ،‬شــوق مهاجرت دارند‪.‬‬ ‫پــس از‬ ‫در ایــن زمینه دو نیــرو در کارند‪ ،‬یکی جاذبه قدرت‬ ‫های علمــی و صنعتی و اقتصادی اســت و دیگری‬ ‫دافعه فرهنگی و اجتماعی داخلی اســت که دالیل‬ ‫آن شایان بررســی است‪ .‬به نظر نگارنده که بیش از‬ ‫‪ 30‬ســال روی این موضوع بررسی کرده و از نزدیک‬ ‫شــاهد موارد بسیار آن بوده اســت‪ ،‬دست کم یک‬ ‫دلیل این گسســت مهــم‪ ،‬ایجاد نوعی گســل و دو‬ ‫قطبی شــدن اجتماعی در سال های پیش از انقالب‬ ‫بوده اســت‪ .‬در واقــع در دوران پهلوی نوعی تالش‬ ‫شــتابنده برای ایجاد شــباهت های هر چه بیشــتر‬ ‫میان ظواهــر و روش زندگی فرهنگــی و اجتماعی‬ ‫ایرانیــان بــا روش و ارزش های زندگــی غربی انجام‬ ‫شــد‪ .‬این تــاش ها در میــان طبقــات میانی مردم‬ ‫شــهرهای ایــران بی تاثیر نبــود‪ .‬در ‪ 10‬ســال پیش‬ ‫از انقــاب‪ ،‬افزایــش ناگهانــی بهای نفــت و اجرای‬ ‫برنامه های پرشــتاب توســعه صنعتــی و خدماتی‬ ‫و احتمــاال تاثیرگــذاری اصالحــات ارضــی‪ ،‬باعــث‬ ‫جابجایی هــای عظیم و مهاجرت های روســتاییان‬ ‫به شــهرها شــد‪ .‬این مهاجران با آن فرهنگ تلفیقی‬ ‫شــهری و نوع زندگی‪ ،‬پوشــش‪ ،‬تفریحات و در کل‬ ‫شــیوه زندگی آن احســاس بیگانگی می کردند‪ ،‬در‬ ‫حالــی که مردم قشــرهای مدنی پیشــین که اکنون‬ ‫اقلیتی را تشــکیل می دادند‪ ،‬به شــیوه بــار آمده و‬ ‫زندگــی خود طوری خو گرفتــه بودند که آن را روش‬ ‫عمومــی ایرانیان می پنداشــتند‪.‬‬ ‫این در حالی بود که اوال شهرنشــینان کمتر از یک‬ ‫ســوم مردم کشــور بودند و تازه حداکثــر نیمی از‬ ‫جمعیت شــهری نیز متعلــق به طبقــات میانی با‬ ‫فرهنــگ تلفیقــی ایرانی ‪ -‬غربی بودنــد‪ .‬چالش ها‬ ‫و مبــارزات سیاســی نیز از چپ و راســت در میان‬ ‫همین قشــر جریان داشــت و در دوران انقالب بر‬ ‫شــدت آن نیز افزوده شــد و بعضا پــس از انقالب‬ ‫نیز به موقعیت هایی نیز دســت یافتند‪ ،‬اما بســیار‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


21 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 21 


‫اســت یا گاهی اوقات اطالعات اشــتباهی اضافه می‌شــود که ایــن غلط بودن‪،‬‬ ‫آنقدر‪ ‬تــوی ذوق نمی‌زنــد که به چشــم نگهبان‌ها بیاید یک نفــر می‌آید‪ .‬مث ًال‬ ‫یکــی می‌نویســد که در یکی از اســتان‌های کشــور منطقــه‌ای به نــام نوبهار‬ ‫وجــود در حالی که چنیــن چیزی اص ًال وجــود ندارد‪».‬‬

‫فکر کردیم «امیردوالب»‪ ‬یک مسلمان فرانسوی است‬

‫وقتی صحبــت از اضافه کــردن اطالعات غلط می‌شــود طبیعتاً پــای کاربران‬ ‫خرابــکار در ویکی‌پدیــا هــم بــه میان می‌آید‪ .‬کســانی که کارشــان شــیطنت‬ ‫در ویکی‌پدیــا اســت‪ «.‬یکی دیگــر از خراب کارهایــی که اخیراً‪ ‬در دانشــنامه‬ ‫اتفاق افتاد و ســر و زیادی هم داشــت‪ .‬ماجرای تغییر اســم ورزشــگاه با اســم‬ ‫امیردوالب بود که نهایتاً ســرهنگ علیفر هم از اســم آن در تلویزیون اســتفاده‬ ‫کرد حاشیه‌ســاز شــد‪ .‬علت این اتفاق هم بــه این بر می گردد که در کشــوری‬ ‫مثل فرانســه ‪ ‬جمعیت مســلمانان زیاد اســت برای همین هم اگر شما‪ ‬در این‬ ‫کشــور اسم اسالمی داشــته باشــید چندان چیز عجیبی نیســت‪ .‬موضوعی که‬ ‫باعث شــد تا نگهبانان ما نتوانند ســریع تشــخیص بدهند که این اســم درست‬ ‫اســت یــا غلط؟!» امــا آقای ســالک می‌گوید این اتفاق پر ســر و صــدا تنها به‬ ‫این ختم نشــد؛ چون با رســانه‌ای شــدن ایــن موضوع مــوج تــازه‌ای راه افتاد‬ ‫تــا کاربــران زیادی برای خرابکاری و شــیطنت بــه ویکی‌پدیا حملــه ببرند و با‬ ‫دســتکاری مقاالت مختلف ســعی کنند ماجرای گزارش ســرهنگ علیفر را تکرار‬ ‫کننــد؛ حتی به عنــوان نمونه آخر می‌شــود به قرعه‌کشــی جام جهانی اشــاره‬ ‫کــرد که تعداد زیــادی تالش کردند تا صفحــه "کافو" بازیکــن برزیلی که قرعه‬ ‫ایران را درآورده بــود‪ ،‬تغییر دهند‪».‬‬ ‫‬

‫حفاظت خاص‪ ‬از اشخاص خاص در شرایط خاص‬

‫در کنــار صفحات مختلــف و موضوعــات گوناگونی کــه در ویکی‌پدیا وجود‬ ‫دارد بعضــی از صفحــات هســتند کــه بــه دنبــال پر بازدیــد بودن از ســمت‬

‫‪  20 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫مخاطبان بــرای مصون ماندن اطالعات از جانب خرابــکاران فضای مجازی قفل‬ ‫شــده انــد؛ به این شــکل که امــکان ویرایش و کم یــا زیاد کــردن اطالعات در‬ ‫ایــن صفحات فقــط در اختیار عده محــدودی از کاربــران قرار می‌گیــرد‪ «.‬ما‬ ‫چند ســطح محافظــت داریم به عنوان مثــال در یک برهــه زمانی خاصی یک‬ ‫شــخصیتی به خاطــر کارهــا و حرف‌هایش مورد توجــه مردم قــرار می‌گیرد و‬ ‫آدم‌هــای زیــادی به دنبال همین موضوع به صفحــه او مراجعه می‌کنند که در‬ ‫این شــرایط ما خودمان را موظف می‌دانیم تــا از صفحه او محافظت کنیم‪ .‬در‬ ‫کنار این مقاله‌ها صفحات شــخصیت‌های مهم‪ ‬سیاســی هســتند که به خاطر‬ ‫مراجعــه دائمی بــه آن‌ها دسترســی به آن مختــص همه افراد نیســت و عده‬ ‫محدودی می‌توانند نســبت بــه ویرایش آنها اقــدام کنند‪».‬‬

‫برای رسیدن به اصل بی طرفی حکم‪ ‬می‌گیریم‬

‫اصل«بــی طرفــی» یکــی از ادعاهــای ویکی‌پدیــا اســت کــه بســیاری این‬ ‫دانشــنامه را با آن می‌شناســند؛ اما ســؤالی که ممکن اســت بــرای خیلی از ما‬ ‫پیــش بیاید؛ رســیدن به یــک نگاه بی‌طرفانــه واحد بین مقاله نویس هاســت‪.‬‬ ‫مقاله‌نویس‌هــای فعالی کــه آقای ســالک می‌گوید به طور ماهانه تعدادشــان‬ ‫ممکن اســت‪ ‬بیــن ‪ ۳۰۰‬تا ‪ ۵۰۰‬نفر باشــد‪ «.‬ما برای رســیدن بــه نتیجه نهایی‬ ‫مکانیســم‌های حــل اختــاف داریم‪ .‬برای مثال من و شــما ســر یک موضوعی‬ ‫بــا هم صحبت می‌کنیم ولی وســط نوشــتن یکــی از مقاالت دانشــنامه باهم‬ ‫دچــار اختالف نظــر می‌شــویم‪ .‬راه حل اولی که وجــود دارد این اســت که به‬ ‫نفر ســوم رجــوع کنیم؛ آن‌هم نفر ســومی که هــر دو طرف او را قبــول دارند‬ ‫و بــه مثابــه یک حکــم می‌ماند برای همین هــر چه او گفت همــان اتفاق در‬ ‫دانشــنامه نهایی می‌شــود‪ .‬امــا اگر با یک نفــر کار جلو نرفت تعــداد حکم‌ها‬ ‫را از یــک نفــر به ســه تا پنج نفر می‌رســانیم تا در نهایت به یــک نتیجه واحد‬ ‫برسیم‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫نکته قابل توجه اینجاست که همه فعاالن ویکی‌پدیا در ایران و جهان برای تمام‬ ‫مقاالتی که می‌نویسند یا ویرایش می‌کنند هیچ دستمزدی نمی‌گیرند‬ ‫این جور به چشــم بیاید که فعالیت مســتمر در جایی مثــل ویکی‌پدیا به طور‬ ‫شــبانه‌روزی زمان زیــادی را می‌طلبد اما مدیر ویکی‌پدیا فارســی این موضوع را‬ ‫بســته به جایگاه و دسترســی کاربران در این دانشــنامه می‌داند‪ «.‬من به خاطر‬ ‫مســئولیت‌هایی کــه در ایــن زمینه دارم وقت بیشــتری را صــرف می‌کنم؛ ولی‬ ‫یک کاربر عادی با روزی بیســت دقیقه الی نیم ســاعت می‌توانــد تأثیر زیادی‬ ‫را روی دانشــنامه بگذارد‪».‬‬ ‫‬

‫زنگ تفریحی به نام دانشنامه‬

‫نکتــه قابل توجه اینجاســت که همه فعاالن ویکی‌پدیا در ایــران و جهان برای‬ ‫تمــام مقاالتی که می‌نویســند یا ویرایــش می‌کنند هیچ دســتمزدی نمی‌گیرند‬ ‫موضوعــی کــه وقتــی چرایی آن را با محســن ســالک مطرح می‌کنیــم به این‬ ‫جواب می‌رســیم‪«.‬هر انســان و فــردی تفریحاتی دارد که تــاش می‌کند وقتش‬ ‫را بــا آن بگذارد‪ .‬کســی که ورزش می‌کند‪ ‬یا موســیقی تمریــن می‌کند ممکن‬ ‫اســت برای کاری کــه انجام می‌دهد پولی که دریافــت نکند‪ ،‬هیچ حتی ممکن‬ ‫اســت پولی هم هزینه کنــد‪ .‬حتی عده زیــادی اوقات فراغتشــان را با کارهای‬ ‫عــام المنفعــه می‌گذراننــد تا کمک حــال جامعه باشــد؛ اما برداشــت من این‬ ‫بــود که اکثر این کمک‌ها شــاید اثر موقت داشــته باشــد ولی گســترش دانش‬ ‫یک اثــر دائمی دارد‪».‬‬

‫بعضی لینک وبالگ خودشان را به عنوان منبع استفاده می‌کردند‬

‫ویکی‌پدیــا بــه خاطر مشــارکتی بــودن آن بسترســاز تحریف‌هــای مختلف‬ ‫اطالعاتــی اســت و حتی بارها مــورد سواســتفاده کاربران زیــادی جهت جعل‬

‫‪  19 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫اطالعــات قــرار گرفته اســت‪« .‬با توجه به مشــکالت و تحریف‌هــای مختلفی‬ ‫کــه ‪ ‬طی ســالهای اخیر به وجود آمده اســت؛ شــرایطی صورت گرفتــه تا ‪ ‬برای‬ ‫بعضی از مقاالت و صفحات حســاس به این احتیاج باشــد که شــما یک تعداد‬ ‫ویرایــش را انجام داده باشــید تا به دسترســی آن دســت پیدا کنیــد‪ .‬به عنوان‬ ‫نمونه مــا یک تعداد کاربر در ویکی‌پدیا داشــتیم که به محــض ثبت‌نام کردن‪،‬‬ ‫شــروع می‌کردنــد به اضافه کردن لینک وبالگ‌های خودشــان بــرای همین هم‬ ‫ما این دسترســی‌ها را گرفتیم و از افراد تازه وارد خواســتیم که تعداد مشــخصی‬ ‫از ویرایش‌هــا را انجــام بدهنــد تا ما اطمینــان الزم را پیدا کنیــم و بعد به آنها‬ ‫امکان دسترســی بدهیم‪».‬‬ ‫‬

‫نگهبانان ویکی‌پدیا کار پیچیده‌ای دارند‬

‫طبــق حرف‌های آقای مدیر‪ ،‬در ویکی‌پدیا دو دســته کاربر وجود دارد‪ .‬دســته‬ ‫اول کســانی هســتند که به نوشــتن و ویرایش مقاله می‌پردازند و دســته دوم‬ ‫افرادی‌انــد کــه به آنهــا می‌گوینــد نگهبان‌های ویکی‌پدیــا؛ این دســته از افراد‬ ‫همــه ویرایشــی‌هایی که بقیــه انجــام می‌دهند را‪ ‬چــک می‌کنند‪ .‬شــاید در‬ ‫وهلــه اول ایــن چک کــردن برای صحت و ســقم اطالعات کار آســانی‪ ‬به نظر‬ ‫بیایــد اما آقای ســالک می‌گویــد همین کار هم بســته به شــیطنت‌های مردم‬ ‫در ویکی‌پدیا می‌تواند در عین ســادگی کام ًال پیچیده و دردسرســاز باشد‪«.‬گاهی‬ ‫اوقــات تشــخیص اطالعات اشــتباهی که بــه دانشــنامه اضافه می‌شــود برای‬ ‫نگهبانــان ویکی‌پدیا مقدور نیســت‪ .‬به عنوان مثال یک چهره سرشناســی فوت‬ ‫می‌کنــد و یکی از اقوام نزدیــک او صفحه‌اش را در ویکی‌پدیــا ویرایش می‌کند‬ ‫این در حالی اســت که هنوز خبر فوت او در رســانه‌های رســمی منتشر نشده‪ ‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫گفت و گو با مدیر ارشد ویکی‌پدیا؛‬

‫فکر کردیم «امیردوالب»‪ ‬یک مسلمان فرانسوی است!‬ ‫رویا سادات هاشمی‬

‫«ویکی‌پدیــا» امــروز یکــی از مرجــع های مهــم اطالعاتی بین مردم اســت‪.‬‬ ‫دانشــنامه ای کــه در آن می شــود درباره موضوعات مختلف مقالــه پیدا کرد‪.‬‬ ‫اینجا پای حرفهای «محســن ســالک»مدیر ارشــد ویکی‌پدیا در ایران نشستیم‪.‬‬ ‫بــرای یادآوری‌اش چندان‌‪ ‬الزم نیســت بــه عقب برگردید تا ‪ ‬برســید به ایامی‬ ‫که برای یک تحقیق ســاده دانشــجویی و حتی دانش‌آموزی بایــد کتابخانه‬ ‫بــه کتابخانــه منابع را می‌گشــتید و بین قفســه‌ها‬ ‫کتاب‌هــای ســنگین و قطــور دایره المعــارف را‬ ‫حــرف بــه حــرف جســتجو می‌کردیــد تا‬ ‫به چیــزی کــه می‌خواهیــد برســید‪ .‬با‬ ‫پیدا شــدن ســر و کله اینترنــت انگار‬ ‫همه‌چیــز تغییر کــرد به انــدازه ای‬ ‫کــه کافــی بــود اســم اطالعــات‬ ‫مــورد نیــاز را نوشــت و آنی به‬ ‫هر دانســته‌ای کــه دربــاره آن‬ ‫موضوع وجود داشــت رســید‪.‬‬ ‫امــا بیــن همــه ســایت‌های‬ ‫ریــز و درشــتی کــه بــا یــک‬ ‫ســرچ ســاده در اختیارمان قرار‬ ‫می‌گرفــت «ویکی‌پدیــا» حــاال‬ ‫همــان دایــره المعــارف قطــور‬ ‫کتابخانه‌هــا بود که جــای خودش‬ ‫را بــه دانشــنامه‌های کاغــذی داده‬ ‫بود‪ .‬یک ســایت مشــارکتی که جواب‬ ‫ســؤاالت زیادی را می‌شــد در آن پیدا کرد‪.‬‬ ‫مشــارکتی بودنــی کــه از آ ‌ن هــم بــه عنوان‬ ‫نقطه‌ضعــف و هــم بــه عنــوان نقطه قــوت یاد‬ ‫می‌کنند‪«.‬محســن سالک» کســی اســت که او را در ایران‬ ‫به عنوان مدیر ارشــد ویکی‌پدیا می‌شناسند‪.‬کســی که بــه ‪۴‬زبان زنده‬ ‫دنیا آشــنایی دارد؛ جوانی که بــا ویرایش بیش از‪۱۰۰‬هــزار مقاله در ویکی‌پدیا‬ ‫بیشــترین میزان دسترسی به این دانشــنامه را دارد‪.‬مدیر ارشــدی که می‌گوید‬ ‫نــه فقط او که الباقــی مقاله‌نویس‌های فعال ویکی‌پدیا بــرای کاری که در این‬ ‫دانشــنامه جهانــی انجــام می‌دهنــد هیچ مــزدی دریافــت نمی‌کنند‪.‬‬ ‫‬

‫از دانشنامه های مکتوب تا دانشنامه های مجازی‬

‫بود که توســط «جیمی ولز» و «لری ســنگر» ارائه شــد‪ .‬دانشــنامه‌ای که طبق‬ ‫اطالعــات خودش دربرگیرنده ‪۲۸۱‬زبان در دنیاســت‪.‬‬ ‫از بیــن مقاله‌های بی‌شــماری کــه در ویکی‌پدیا وجــود دارد می‌توان ســهم‬ ‫به ســزایی را برای ویکی‌پدیای فارســی قائل بود‪ .‬ویکی‌پدیای فارســی دو ســال‬ ‫بعد از تأســیس این وب‌ســایت بــه راه افتاد و در حال حاضر بــا چیزی نزدیک‬ ‫بــه ‪۶۰۰‬هزار مقالــه در رده هجدهم دنیا قرار دارد؛ اما جالب اینجاســت‬ ‫بدانیــد با وجــود آزاد بودن نوشــتار و ویرایش در این‬ ‫کــه‬ ‫دانشــنامه‪ ،‬خروجــی مقاله‌ها بیشــتر ماحصل‬ ‫فعالیــت تعداد محــدودی از کاربران ایرانی‬ ‫اســت‪ .‬افرادی که جمعیت مشــخصی‬ ‫را در برمی‌گیرنــد و ویکی‌پدیــا بــه‬ ‫خاطــر نوشــتن مقاله‌هــای متعدد‬ ‫در این باره دسترســی بیشــتری را‬ ‫در اختیــار آنهــا قــرار می‌دهد‪.‬‬ ‫دسترســی که به دســت آوردن‬ ‫آن کار چنــدان عجیــب و‬ ‫پیچیده‌ای نیســت‪ .‬تا جایی که‬ ‫با ویرایــش چیزی حــدود ‪۱۰۰‬‬ ‫مقالــه می‌شــود به آن دســت‬ ‫پیــدا کرد‪.‬‬ ‫‬

‫همه‌چیــز بــا فــوت یکــی از‬ ‫همشــهری‌ها شــروع شــد‬

‫«محســن ســالک» مدیــر ارشــد‬ ‫ویکی‌پدیــای فارســی در ایــران شــناخته‬ ‫می‌شــود‪ .‬او از جمله پــر ویرایش‌ترین کاربران‬ ‫ویکی‌پدیاســت‪ .‬از اولین باری کــه او در ویکی‌پدیا‬ ‫دســت به ویرایش و مقاله‌نویســی زد ‪ ۱۰‬سالی می‌گذرد‪.‬‬ ‫او دربــاره ورود و آشــنایی‌اش بــا این دانشــنامه مجــازی این طور‬ ‫می‌گوید‪«:‬داســتان کار من از اینجا شــروع شــد که یکی از همشهری‌های ما که‬ ‫اتفاقــاً برنده مــدال ریاضی بود‪ ،‬فوت کــرد‪ .‬آن زمان من خیلــی تالش می‌کردم‬ ‫که درباره او در دانشــنامه بنویســم؛ اما هرچه می‌نوشــتم پاک می‌شد‪ .‬همین‬ ‫هم شــد که رفته رفته با ســاز و کار آن آشــنا شــدم‪ ‬و ‪ ‬به این نتیجه رســیدم‬ ‫کــه یکــی از نقطه‌ضعف‌های جامعه مــا در آن زمان کمبــود اطالعات عمومی‬ ‫در فضــای اینترنتی اســت تــا جایی که تصمیم گرفتــم زمان‌هــای آزادم را روی‬ ‫گســترش دانشــنامه آنالین بگذارم که حاصــل آن‌هم در حــال حاضر به حدود‬ ‫‪۱۰۰‬هــزار ویرایش و نوشــتن هزاران مقاله رســید‪».‬‬

‫پیــش از اینکه ســر و کله این دایــره المعارف اینترنتی پیدا شــود تصور ما از‬ ‫دایره المعارف به دانشــنامه بریتانیکا می‌رســید‪ .‬دانشــنامه‌ای که قدمت آن به‬ ‫ســال ‪۱۷۶۸‬میالدی برمی‌گردد‪ .‬این دانشــنامه انگلیســی اولیــن و قدیمی‌ترین‬ ‫دایــره المعارف مکتــوب دنیا به شــمار مــی‌رود دایره المعارفی که می‌شــود با صرف ‪۲۰‬دقیقه زمان در روز می‌شود یک کاربر فعال بود‬ ‫گفت بــا روی کارآمــدن ویکی‌پدیا کمابیش کنــار رفت و میــدان را به همتای ســاز و کار مقاله‌نویس‌هــا در ایــن دانشــنامه بــه این شــکل اســت که در‬ ‫اینترنتی‌اش واگذار کرد‪ .‬اســم «ویکی‌پدیا» یک اســم ترکیبی اســت از دو بخش ویکی‌پدیــا موضوعــات مختلفــی مورد پوشــش قــرار می‌گیرد و هــر کاربری‬ ‫"ویکی" که مختص ســایت‌های مشــارکتی اســت و دیگری "پدیــا" که از کلمه بســته به تخصص‪،‬اطالعات‪،‬دانش و عالقه‌مندی کــه دارد به مقاله‌های متفاوت‬ ‫"‪ "encyclopedia‬گرفته شــده اســت‪ .‬آغاز به کار این دانشــنامه آزاد به ســال می‌پــردازد‪ «.‬من تحصیالتم در زمینه علم کامپیوتر اســت طبیعتاً به موضوعات‬ ‫‪ ۲۰۰۱‬میــادی برمی‌گــردد و در حال حاضر جزو ‪ ۱۰‬ســایت پربازدید در جهان فنــی خیلی عالقــه داشــتم و دارم‪ .‬از طــرف دیگر ‪ ‬اوقــات فراغتــم را هم به‬ ‫برمی‌گــردد و بــرای عــده زیــادی در جهان یک مرجــع اطالعاتی به حســاب مطالعــه تاریــخ و ادبیــات می‌گذرانــم‪ .‬موضوعی که باعث شــده تا بیشــتر‬ ‫می‌آیــد‪ .‬ویکی‌پدیا در واقع نســخه تکمیلی دانشــنامه دیگری به نــام نوپدیا ویرایــش و مقاله‌نویســی‌هایم هم در این حوزه باشــد‪ ».‬با این اوصاف شــاید‬ ‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪18 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 37 - Mar/ Apr 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


17 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 17 


‫از اشــتهار و مقبولیــت رســیدید اما حــاال احتماال‬ ‫برای‌تان هیــچ اهمیتی ندارد که مردم درباره شــما‬ ‫چــه فکر کنند چــون شــما در جایی کــه الزم بود‬ ‫بین مــردم و قــدرت‪ ،‬دومی را انتخــاب کردید پس‬ ‫چه بــاک که به رویاهای‌تان رســیدید‪ ،‬مــردم را آن‬ ‫گونــه که در قســمت آخــر دورهمی ادعــا کردید‪،‬‬ ‫می‌خواهیــد بــرای چــه؟ االن دیگــر شــخصی که‬ ‫روزگاری بــرای دل خــودش به فعالیت‌هــای تئاتر‬ ‫و تلویزیــون می‌پرداخــت فقــط به فکر پــر کردن‬ ‫حســاب‌های بانکــی‌اش اســت و باقــی مــوارد در‬ ‫درجــه بعــد قــرار می‌گیرند‪ .‬مــردم؟ آنها کــه برای‬ ‫مدیــری چرخ پنجم درشــکه هم نیســتند‪.‬‬ ‫از آنجایــی کــه خیلــی وقت اســت کــه بی‌ایده‬ ‫شــده‌اید (چــون ســواد آکادمیــک نداریــد‪ ،‬چون‬ ‫مطالعــه نمی‌کنیــد‪ ،‬چون بــه‌روز نیســتید و چون‬ ‫آنقــدر همــه چیز را حاضــری به شــما داده‌اند که‬ ‫باورتان شــده بزرگ هســتید و از همه مهمتر اینکه‬ ‫رقیب‌هــای شــما در تلویزیــون هشت‌شــان گــرو‬ ‫نه‌شــان اســت و در این برهوت فرهنگی ســیمای‬ ‫مثال ملی مشــخص اســت که شــما تبدیل به استاد‬ ‫مهــران مدیــری می‌شــوید) دســت بــه تقلیــد از‬ ‫برنامه‌هایی از کشــوری مانند هندوستان می‌زنید و‬ ‫هیچ ابایی ندارید که مانند همیشــه در روز روشن‬ ‫در چشــمان همه نگاه کنید و دروغ بگوئید که این‬ ‫شــباهت‌ها اتفاقی اســت! [در حالی که ویدیوهای‬ ‫برنامه اصلی موجود است!] اســتاد‪ ،‬دیگر دوره این‬ ‫دروغ‌هــا خیلی وقت اســت کــه تمام شــده و اگر‬ ‫چهــار نفــر و نصفی برنامه شــما را نــگاه می‌کنند‬ ‫صرفــا به خاطر آن اســت کــه آلترناتیــو دیگری در‬ ‫این تلویزیون سرشــار از برنامه‌هــای مفرح‪ ،‬متنوع‬ ‫و شــاد ندارند [شــومنی که متن را از گوشی برایش‬ ‫می‌خوانند!]‪ ...‬چون وقتی اشــخاصی مانند شــما و‬ ‫هم‌پالکی‌های ریــاکار و بی‌دانش‌تــان صحنه‌گردان‬ ‫معرکــه می‌شــوید آنچــه از ایــن گــوی بلورین در‬ ‫می‌آیــد همیــن خواهــد بــود و همین‪ .‬مــن برای‬ ‫نوشــتن نقد برنامه دورهمی شــما ســه برنامه آن‬ ‫را دیــدم تا نوشــته‌ام در خالء تایپ نشــود‪ .‬برنامه‬ ‫شــما با آقایــان داریــوش فرهنگ و رامبــد جوان و‬ ‫خانم ســحر دولتشاهی ســه برنامه‌ای بودند که من‬ ‫از ســری برنامه‌های اســتثنایی دورهمی‌تان دیدم و‬ ‫همانطور که انتظار داشــتم شــما همانی بودید که‬ ‫باید می‌بودید و مشــخص اســت در این چند سال‬ ‫حســابی رســم بیزنس و‪ ...‬را که یکی از مولفه‌های‬ ‫اصلــی در موفقیت در روزگار فعلی‌مان اســت یاد‬ ‫گرفته‌ایــد‪ .‬یــک مصاحبــه از شــما را هــم درباره‬ ‫شــروع فصــل جدیــد دورهمــی دیــدم کــه گفته‬ ‫بودیــد بگذاریــد از همان اول تکلیف را مشــخص‬ ‫کنم کــه بله ما از ایــن و آن تقلیــد می‌کنیم و این‬ ‫صحبت‌هــا با نهایــت مظلوم‌نمایی همیشــگی‌تان‬ ‫و فــرار بــه جلو و گــول زدن مخاطب همراه شــد‪،‬‬ ‫بــه جای جواب به این ســوال که‪ :‬شــما کــه ادعای‬ ‫خالقیت‌تــان کره خاکی را برداشــته نمی‌توانید یک‬ ‫‪  16 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫برنامه مســتقل و بدون کپــی‌کاری بســازید‪ .‬البته‬ ‫اشــتباه نشــود‪ ،‬ما از شــما و هم‌قطاران باسوادتان!‬ ‫انتظــار نداریم از برنامه‌های کشــورهای دیگر ایده‬ ‫نگیریــد‪ ،‬امــا ایده گرفتــن و کپی کــردن دو مقوله‬ ‫کامــا مجــزا هســتند و بدبختانه شــما کار دوم را‬ ‫انجــام می‌دهیــد و بعد بــا مظلوم‌نمایی فــرار به‬ ‫جلــو می‌کنیــد که بلــه ما تقلیــد می‌کنیــم‪ ،‬کپی‬ ‫می‌کنیم و ‪ ...‬بس اســت اســتاد‪ .‬تا کی می‌خواهید‬ ‫بــا ایــن زبان‌بازی‌هــا دل‌ربایی کنیــد و احیانا چند‬ ‫ســاده‌دل را گول بزنید؟ مطمئن باشید آنها هم دیر‬ ‫یا زود متوجه نیت شــما خواهند شــد‪ .‬رامبد جوان‬ ‫در یکی از ســه برنامه دورهمی شــما کــه دیدم (و‬ ‫من اتفاقا بــا وجود عدم دنبال کــردن برنامه‌اش در‬ ‫همــان یک ســاعتی که مهمان شــما بود احســاس‬ ‫کردم چقدر نســبت به شــما ســاده‌تر و باورپذیرتر‬ ‫اســت) گفــت همین‌که شــما در طــول این همه‬ ‫ســال به فعالیت می‌پردازید نشــان از قدرت باالی‬ ‫شــما و احاطــه به مقولــه طنــز و جلوداربودن‌تان‬ ‫در ایــن حــوزه دارد و در آنجا به درســتی از تداوم‬ ‫به عنوان نشــانی بر مدعای‌شــان مثالی آوردند اما‬ ‫صرفا جهت یادآوری به آقای جوان و بقیه دوســتان‬ ‫باید گفــت تــداوم [آن هم در فضــای انحصاری و‬ ‫نفتی] تنهــا یکی از پارامترهای ماندگاری و تســلط‬ ‫بــر حــوزه‌ای خــاص اســت اما بــه شــرط آنکه با‬ ‫کیفیــت همراه شــود و ایــن دقیقا چیــزی بود که‬ ‫رامبــد جــوان به آن اشــاره نکــرد‪ .‬اگر شــما صرف‬ ‫تداوم را نشــانی بر ســطح باال بودن یــک برنامه یا‬ ‫برنامه‌ســاز بدانید ما یک برنامه ورزشــی در شبکه‬ ‫اول داریــم کــه از تقریبا پس از انقالب همیشــه با‬ ‫یک مجــری بر روی آنتــن بوده و نــام آن برنامه را‬ ‫همــه می‌دانیم امــا صرف ایــن همه ســال تداوم‬ ‫نشــانه کیفیت آن برنامه اســت که سطح‌اش از یک‬ ‫برنامه محلی تلویزیون هر کشــور دورافتاده‌ای هم‬ ‫عقب‌تر اســت؟ نــه‪ ،‬چــون کیفیت نــدارد و چون‬ ‫مجــری برنامه می‌داند اگــر از اول تا آخر برنامه هر‬ ‫کاری بکنــد یا نکند یــک جای خالــی در کنداکتور‬ ‫شــبکه اول دارد که به اندازه ســی و هشت سال در‬ ‫تیــول او بــوده تا با اعصاب مردم بــازی کند و البته‬ ‫بســاط خنده آنها شــود که حداقل این مورد باعث‬ ‫پدیــد آوردن لحظاتی فرح‌بخش می‌شــود!‬ ‫شــما وقتی در رســانه ای انحصــاری مانند صدا و‬ ‫ســیما فعالیت می‌کنیــد می‌دانید صــدای مخالف‬ ‫در آن پذیرفته نمی‌شــود یا بایــد از آن بیرون بروید‬ ‫یــا آنکــه خــود را همرنــگ جماعت کنیــد‪ .‬رامبد‬ ‫عزیــز‪ ،‬اتفاقا رمــز و راز مانــدگاری در یک رســانه‬ ‫حفظ اســتقالل و بــه‌روز بــودن و باال بــردن دائم‬ ‫کیفیــت برنامه‌هــا اســت نــه در جــا زدن و صرفا‬ ‫شــو‪-‬آپ که بله من همیشــه هســتم پــس خوبم‬ ‫و تــداوم در ذات خــود تنهــا یک پارامتــر در میان‬ ‫انبوه پارامترهایی اســت که یک برنامه‪ ،‬یک رســانه‬ ‫و یک ســازمان را موفق می‌کنــد و در حوزه خاصی‬ ‫کــه ما در آن بحث می‌کنیــم انحصارطلبی ضربه‌ای‬

‫بس بــزرگ به تلویزیون ما‪ ،‬ســینمای مــا و هنر ما‬ ‫زده است‪...‬‬ ‫دربــاره برنامه دورهمی هم ذکر این نکته بســیار‬ ‫مهم اســت کــه بــه مانند ســال‌هایی کــه مدیری‬ ‫خط خــود را از مــردم جدا کــرد‪ ،‬اینک بــه عنوان‬ ‫یک مرشــد و راهنمــا در نقش ناصحــی مهربان و‬ ‫دلســوز ظاهــر می‌شــود و قبــل و بعــد از دعوت‬ ‫از مهمانــان برنامــه‪ ،‬توضیحاتــی دربــاره اوضــاع‬ ‫اقتصــادی‪ ،‬اجتماعــی‪ ،‬سیاســی و فرهنگی کشــور‬ ‫می‌دهــد و در انتهــا و در نهایت ریــاکاری و تزویر‬ ‫ســعی می‌کند نــور را از چهره کســانی که مملکت‬ ‫باســتانی ما را به فالکت امروزی رســاندند دور کند‬ ‫و یا تقصیر را متوجه مســئوالن درجه دو و سه (که‬ ‫هر چند خودشــان کامال در این وضــع نقش دارند‬ ‫اما مسببان سطح نخســت آن نیستند) بیاندازد و یا‬ ‫در نهایت بی‌شــرمی (به‌ســان همان بی‌شــرمی که‬ ‫بر مادر آن مجری لس‌آنجلســی روا داشــت و حتی‬ ‫بیشــتر) چند مهمــان ســاده‌دل و از دنیــا بی‌خبر‬ ‫را بــه روی اســتیج آورد و در نهایــت بگوید عامل‬ ‫همــه این بدبختی‌ها خودتان هســتید اما چون در‬ ‫طول ایــن مدت به انواع ســاح‌های مکــر و حیله‬ ‫مجهز شــده ایــن مســائل را طــوری در لفافه بیان‬ ‫می‌کنــد که بیننــده عادی حق را به مهــران مدیری‬ ‫می‌دهنــد و می‌گویــد بله‪ ،‬واقعا درســت اســت و‬ ‫همــه این مصیبت‌ها از بی‌عرضگی خودمان اســت‬ ‫امــا‪ ...‬اگــر وجود ایــن را ندارید کــه بگوئید مقصر‬ ‫اینهمه نابه‌ســامانی در این کشــور پر از ثروت چه‬ ‫کســانی هســتند‪ ،‬و یک پروژه را طوری به آنها القا‬ ‫کنید که چیزی هم بدهکار شــوند‪ ،‬بدانید کســانی‬ ‫هســتند که شــما را رصــد می‌کننــد و نمی‌گذارند‬ ‫بدون پاســخگویی از زیر همه مســئولیت‌ها شانه‬ ‫خالی کنید‪ .‬شــما که انقدر آرام هســتید و به آرامی‬ ‫توصیه‌هــای اخالقــی می‌کنید و این یا آن مســئول‬ ‫درجــه دوازدهم را بــه عنوان مقصر ایــن وضع جا‬ ‫می‌زنیــد یک ســیمای دیگــری دارید‪ ،‬ســیمایی که‬ ‫برای پــول و رانــت و قدرت له لــه می‌زند‪.‬‬ ‫آقــای مدیری‪ ،‬واقعیت این اســت که شــما خیلی‬ ‫وقت اســت متاسفانه‪ ،‬متاســفانه و متاسفانه آلوده‬ ‫شــده‌اید و مســیری را انتخاب کرده‌ایــد که آخرین‬ ‫آن یعنی همین برنامــه دورهمی هیچ تصویری جز‬ ‫تزویر از شــما به بیننده آگاه (و نه مردم ســاده‌دلی‬ ‫کــه هندپیــک می‌کنیــد و بــا خــود به اســتودیو‬ ‫می‌آوریــد و احتمــاال اختالس‌هــا و خشکســالی و‬ ‫سدســازی‌های بی‌رویــه و بدبختی‌های‌مــان را در‬ ‫قســمت آخر برنامــه دورهمــی می‌خواهید گردن‬ ‫آنهــا بیندازیــد) ارائه نمی‌دهد‪ .‬من هیــچ نوری در‬ ‫انتهای تونلی که شــما در آن هســتید نمی‌بینیم و‬ ‫بدانید دســت به قمار بزرگــی زده‌اید و همان‌هایی‬ ‫که برای‌شــان برنامه‌های سفارشــی می‌سازید روزی‬ ‫شــما را مثل ‪ ...‬به گوشــه‌ای خواهنــد انداخت‪ ،‬در‬ ‫نهایت خود دانیــد و خود‪.‬‬ ‫کافه سینما ‪ -‬فروردین ‪1397‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


‫بدانــم چگونه ایــن کار ناصــواب را توجیه می‌کنید‬ ‫جناب آقای مدیری؟ شــما با اینــکار و از همان روز‬ ‫به سراشــیبی ســقوط کردی که هر لحظه بیشتر و‬ ‫بیشــتر در آن فرو مــی‌روی و آنچنان غــرق در این‬ ‫بازی‌هــای خطرنــاک ثــروت و قدرت شــده‌ای که‬ ‫معنای انســانیت را فرامــوش کرده‌ای‪.‬‬ ‫فاجعــه امــا فقط به اینجا ختم نمی‌شــود‪ .‬شــما‬ ‫چندین بــار به شــعور میلیون‌هــا ایرانــی توهین‬ ‫کردیــد و از جمله آنهــا وعده‌هایی دربــاره جوایز‬ ‫ویــژه به طرفدارانی بود که ســریال قهوه تلخ شــما‬ ‫را از شــبکه ســینمای خانگی خریــداری کردند‪ .‬در‬ ‫آن کار توانســتید یــک افتخار را هم به کلکســیون‬ ‫افتخارهــای شــخصی‌تان اضافه کنیــد و آن هم به‬ ‫پایــان نرســاندن آن مجموعــه و عدم توزیع شــش‬ ‫قســمت آخر بود و پس از آن و در کار بعدی مانند‬ ‫همیشــه بــا لحنی کــه از آن ریا‪ ،‬تزویــر و دورویی‬ ‫می‌باریــد بــا مظلوم‌نمایــی یــک معذرت‌خواهی‬ ‫ســاده کردید و مثل همیشــه مثل بچه‌های مظلوم‬ ‫دبســتانی تن صدای‌تان را پائیــن آوردید اما نگفتید‬ ‫تکلیف آنهمه عالقمندی که ایــن مجموعه را فقط‬ ‫به خاطر اعتماد به شــما و فتح بابــی در عدم کپی‬ ‫غیرقانونــی محصوالت هنری خریــداری کردند چه‬ ‫می‌شــود؟ آیا آنها نبایــد بدانند تکلیــف پایان این‬ ‫ســریال چیســت؟‪ ...‬اما ایــن پایان تزویــر‪ ،‬دورویی‬ ‫و چنــد چهــره بودن شــما نبــود‪ ...‬پس از انتشــار‬ ‫مجموعــه فاجعه‌بــار و ناموفق ویــای من و چند‬

‫مجموعــه آیتمی مانند عطســه و شــوخی کردم‬ ‫کــه از نظر کیفیت هم بــه مانند نامش در حد‬ ‫شوخی بود شــما دوباره وارد تلویزیون شدید‬ ‫و در حاشــیه ‪ 1‬و ‪ 2‬را ساختید که مجموعه‬ ‫نخســت بخش‌هایی داشــت که می‌شد‬ ‫حداقــل آنها را تحمــل کرد امــا‪ ...‬در‬ ‫مجموعه در حاشــیه دو در سمت‬ ‫راســت یــک حســاب بانکی‌تــان‬ ‫چندین و چنــد صفر اضافه کردید‬ ‫امــا‪ ...‬امــا مگــر جاه‌طلبی‌هــا و‬ ‫فکــر اســتفاده از رانــت و ثروت و‬ ‫احیانــا قــدرت دســت از ســر فردی‬ ‫در قواره‌هــای مهــران مدیــری بــر‬ ‫می‌دارد؟ جواب یک نه بســیار بسیار‬ ‫بزرگ اســت‪ .‬فارغ از آنکه دیگر شما‬ ‫از یــک چهــره صرفا هنری به شــخصی‬ ‫چندبعدی تبدیل شــدید و با سیاستمدارانی مانند‬ ‫وزیر امــور خارجه پالوده سیاســی می‌خورید‬ ‫و بــه واســطه همــان رانت‌هــا بزرگتــر از‬ ‫ســایز و لیاقــت خــود گام برمی‌دارید و‬ ‫رســما سفارشی‌ســاز هســتید‪ ،‬اما این‬ ‫دورهمی‌تــان را دیگر کجــای دل خود‬ ‫جــای دهیم؟ ایــن برنامــه میخ آخر‬ ‫بــر تابــوت هــر آنچــه بود کــه با‬ ‫مجموعه‌هایــی مانند پــرواز ‪ 57‬و‬ ‫ســاعت خوش با آن بــه درجه‌ای‬

‫‪  15 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫آیا مهران مدیری واقعا طرفدار مردم است؟‬ ‫نویدنیکزاد‬ ‫یادداشت انتقادی نویسنده‬ ‫"کافهسینما"‬

‫جملــه مدیــری بین مــردم و قــدرت و‬ ‫ثروت دومــی را انتخاب کــرد و روز به‬ ‫روز از خاســتگاهش دور شــد و بیشتر‬ ‫و بیشــتر در طنزهایــش بــه اشــخاص‬ ‫فرهیختــه توهین کرد‪.‬‬ ‫در اینکه طنز به ســان تریبونی اســت‬ ‫که در بســیاری از جوامع مردم‌ســاالر از‬ ‫آن بــه عنوان ســوزن تیزی برای نشــان‬ ‫دادن کاســتی‌ها و کژی‌هــای جامعــه‬ ‫استفاده می‌شــود‪ .‬تردیدی وجود ندارد‬ ‫اما حداقــل در آن جوامع مــا می‌دانیم‬ ‫کــه آن طنزپــردازان چــه بک‌گرانــد‬ ‫اجتماعــی داشــته‌اند و چــه گرایــش‬ ‫سیاســی دارنــد و آیا از جریــان خاصی‬ ‫حمایــت می‌کننــد یــا خیــر و درآمد و‬ ‫عایــدی آنها هم به میزان بســیار زیادی‬ ‫(برای محققــان و آنهایی کــه در حوزه‬ ‫رســانه مطالعات جــدی دارنــد) کامال‬ ‫مشخص اســت‪ .‬اما مهران مدیری در ده‬ ‫ســال اخیر خواست ژســت اپوزوسیون‬ ‫بگیــرد امــا در حــق بســیاری از مردم‬ ‫این ســرزمین جفا کرد‪ .‬اینکه در حیطه‬ ‫ســاخت برنامه‌هــای طنــز بخواهیم و‬ ‫بتوانیم از هر قشــری ســخن بــه میان‬ ‫بیاوریم و آنها را ســخت به چالش بکشــیم بســیار‬ ‫خوب اســت‪ ،‬باید امکانی فراهم شــود تا این مهم‬ ‫بــه وقوع بپیوندد اما باور ندارم او در مجموعه طنز‬ ‫هزار چهره می‌خواســت هنرمندان‪ ،‬نویســندگان و‬ ‫ادیبان را نقد کند‪ ،‬احســاس من اینطور می‌گوید که‬ ‫او می‌خواســت عامدانه این جریــان را تخریب کند‬ ‫و بیــن نقد و تخریب تفاوتی اســت بــس فاحش‪.‬‬ ‫مهــران مدیری در یکی از شــرم‌آورترین برنامه‌هایی‬ ‫که تولید کرد و همیشــه با وقاحت منکر سفارشــی‬ ‫بودن آن برنامه یا داشــتن نیتی خاص باکی نداشت‬ ‫تــا مــادر یــک مجری لــس آنجلســی را‪ -‬فــارغ از‬ ‫قضــاوت درباره خود این شــخص و راه و روش‌اش‪-‬‬ ‫رســما و مســتقیما هدف این حمله قــرار دهد‪ .‬آیا‬ ‫این‌ها نقد اســت یــا توهین؟ بحث دفاع نیســت‪،‬‬ ‫امــا آیا حتی اعضای خانواده‌اش در کنه وجودشــان‬ ‫همســر یا پدرشــان را تقبیح نمی‌کنند و فراتر از آن‬ ‫آیا خود این شــخص خجالت نمی‌کشــد کــه برای‬ ‫به دســت آوردن ریالی بیشــتر و اســتفاده از رانتی‬ ‫خاص برنامه‌ای سفارشــی بســازد و به یک انســان‬ ‫تهمت بزند که حاضر اســت برای به‌دســت آوردن‬ ‫درآمد به تن فروشــی مــادرش هــم رضایت دهد؟‬ ‫ب ‌هراســتی چگونه می‌توان این رفتار زشــت‪ ،‬شرم‌آور‬ ‫و مشــمئزکننده را توصیف کــرد؟ واقعا می‌خواهم‬

‫مهران مدیری در قســمت آخر برنامه‬ ‫دورهمــی‪ ،‬اعــام کــرد که همــواره در‬ ‫زندگی‌اش «طــرف مردم» بوده‪ .‬امیدوارم‬ ‫اگــر می‌خواهیــد قهرمانــی در زندگی‬ ‫داشــته باشــید حداقل قبل از رســاندن‬ ‫او بــه عرش بدانید که خاســتگاه‌اش چه‬ ‫بــوده اســت یا فــردی را انتخــاب کنید‬ ‫که به معنــای واقعی کلمه شــخصیتی‬ ‫همراه با ارزش‌های واالی انســانی باشد‪.‬‬ ‫ایــن توضیحات پیش از شــروع نوشــته‬ ‫الزم بــود تــا هــدف این مطلــب درک‬ ‫شــود و اینکــه همــه مــا در مجموعه‬ ‫کافــه ســینما ســعی می‌کنیــم ماهیت‬ ‫افــراد را عریــان کنیــم‪ ،‬و در نهایــت‬ ‫انتخاب با شــما خواهد بــود وگرنه هم‬ ‫بــرای امیر قادری نازنیــن‪ ،‬هم برای هم‬ ‫نویســندگان بســیار مطلع این سایت و‬ ‫هــم برای مــن‪ ،‬حرکــت در مســیر باد‬ ‫مزایای بســیار بیشــتری خواهد داشت‬ ‫اما ما یک ســری اصــول و پرنســیب داریم و وقتی را افزایــش داد و در این میان خلــق چند کاراکتر و‬ ‫می‌بینیــم که این اصول توســط اشــخاصی در این همینطور روســتایی بــا مردمانی ســیاس و دغل‌باز‬ ‫حــوزه (هنــر) زیر پا گذاشــته می‌شــود تــا اصالح یکی دیگر از کردیت‌هایی هســت کــه می‌‌توان به‬ ‫شــدن آن پلشــتی‌ها راه خود را ادامــه می‌دهیم و او داد‪ .‬اما مشــکلی که نگارنده این مطلب همیشه‬ ‫مــدح و ثناگــوی جریان‌های بی‌هویــت نخواهیم با مهران مدیری اوج‌گرفته داشــته‪ ،‬دارم و احتماال تا‬ ‫بود‪.‬‬ ‫تغییــر رویکرد او (که گمان نمــی‌رود اتفاق بیفتد)‬ ‫مهــران مدیــری در آغــاز کار خــود در حــوزه خواهم داشــت تغییر هویت‪ ،‬ماهیت و فراموشــی‬ ‫برنامه‌هــای طنــز دســت بــه انقــاب بزرگــی در خاســتگاهی بــود کــه او از آنجا پا بــه عرصه هنر‬ ‫صــدا و ســیمای پــس از انقــاب زد و از خطــوط نهاد‪ .‬درســت اســت که بایــد به خاطر بســیاری از‬ ‫قرمــز عبور کــرد و بــا خالقیت‌های خود مســیری خالقیت‌هــای دوران ابتدایــی مدیری او را ســتایش‬ ‫تــازه را در ایــن بخش بــاز کرد‪ .‬پرواز ‪ 57‬و ســاعت کــرد اما نمی‌توان از این نکته کلیدی غافل شــد که‬ ‫خــوش دو مجموعه طنــزی بودند که شــاید امروز بــا گذر زمان و درســت در همان مقاطع کلیدی که‬ ‫کــه بــه آنهــا نــگاه می‌کنیــم بتوانیــم ایرادهای تفاوت یک هنرمند بااصالت با هنرمندی بی‌ریشــه‬ ‫فــراوان تکنیکی از هــر دوی آنها بگیریــم اما با در مشــخص می‌شــود او به مردمی که ‪-‬چــه بخواهد‬ ‫نظــر گرفتــن شــرایط آن دوران و برنامه‌هــای قبل قبول کند یا نکنــد‪ -‬با اقبال زیــاد و محبت فراوان‪،‬‬ ‫از آن می‌تــوان برنامه‌هــای طنز در صدا و ســیمای همیشــه حامی‌اش بودند پشــت کرد و به ســمت‬ ‫پــس از انقــاب را بــه دوران قبــل و پــس از پرواز باندهــای قــدرت و ثــروت نزدیک شــد‪ .‬مثال‌های‬ ‫‪ 57‬و ســاعت خوش تقســیم کــرد‪ .‬به مــرور زمان بســیاری بــرای تائید ایــن مطلب وجــود دارند که‬ ‫محبوبیت مدیــری فزونی یافت و بایــد این امتیاز به‌مــرور در ایــن نوشــتار گفته می‌شــوند؛ به نظر‬ ‫بزرگ را به او داد که نقش خط‌شــکن را در دوره‌ای می‌رســد هر چقدر بــه محبوبیت مدیــری افزوده‬ ‫که همگان ســعی داشتند بســیار آرام و بی‌دردسر می‌شــد او هــم وارد بــازی شــد کــه حداقــل در‬ ‫کار کنند تا به هیچ شــخص یا نهــادی کوچک‌ترین میــان بخش اعظــم چهره‌های اندیشــمند به افت‬ ‫آتویی ندهنــد‪ ،‬ایفا کرد‪ .‬او دامنــه برنامه‌های خود محســوس اقبــال بــه مدیری منتــج شــد‪ :‬در یک‬ ‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪14 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫درصــد ارزش خــودش را از دســت داده اســت‪ .‬ولدخانی دریافت کــه "عوامل‬ ‫کوتاه‌مدت کاهش ارزش پیوســته ریال‪ ،‬افزایش گســترده قیمت‌ها در ایران (در‬ ‫مقایســه بــا نرخ‌های پایین تــورم آمریکا) و رشــد واقعی ناچیــز تولید ناخالص‬ ‫داخلی هســتند‪ ".‬در ســال گذشــته‪ ،‬ایــران نه شــاهد "افرایش قیمــت داخلی‬ ‫گســترده" بود و نه "رشــد واقعی ناچیــز تولید ناخالص داخلــی"‪ .‬در حقیقت‪،‬‬ ‫صنــدوق بین المللی پول‪ ،‬تخمین می‌زند که در ســال ‪ ،۲۰۱۷‬رشــد تولید‬ ‫ناخالــص داخلــی ایران رشــد ‪ ۳.۵‬درصدی داشــته اســت‪ .‬پس چرا‬ ‫ایرانیــان به ارز و طال روی آوردند و نرخ‌های تبادل را به ســطوح‬ ‫تاریخی باال برده‌اند؟ پاســخ این اســت که این مســئله در رفتار‬ ‫سرمایه‌گذاری نهفته اســت‪ .‬توانایی تولید ثروت در محیط‌های‬ ‫اقتصــادی ضعیــف‪ ،‬مهارتــی اســت کــه عمدتا توســط طبقه‬ ‫متوســط باال بــرای مقابله با کســاد دســتمزدها‪ ،‬افزایش قیمت‌ها‬ ‫و بالتکلیفــی عمومــی به کار گرفته می‌شــود‪ .‬ایــن بیانگر این‬ ‫مســئله اســت که ایــن مهارت‌های ســرمای ‪‎‬ه‌گذاری بــه روش‬ ‫جدیدی اعمال می‌شــوند و آنچــه زمانی یــک گمان ‌ه‪‎‬زنی بود‬ ‫کــه در زمان ضعــف اقتصــاد کالن‪ ،‬دنبال می‌شــد‪ ،‬اکنون در‬ ‫غیاب یا قبــل از چنین ضعفی دنبال می‌شــود‪ .‬بنابراین‪ ،‬آنچه‬ ‫ما آکنون شــاهد آن هستیم‪ ،‬بیشــتر به مثابه یک حباب است‪.‬‬ ‫شــایان ذکر اســت که گســترش صرافی‌ها‪ ،‬بویژه در شمال‌شهر‬ ‫تهــران‪ ،‬و افزایش همزمان وبســایت‌های گزارش‌دهــی مالی‪ ،‬درگیری‬ ‫در گمانه‌زنی ارزی را به شــکل چشــمگیری آســان کرده اســت‪ .‬ایرانیان‬ ‫می‌تواننــد قیمت‌هــای بــازار آزاد را در موبایل‌هایشــان بررســی کنند و به‬ ‫نزدیک‌تریــن صرافــی بروند تا ریال‌هایشــان را به ارز خارجــی تبدیل کنند‪ .‬این‬ ‫روز‌هــا دیــدن صف ایرانیــان در مقابل صرافی‌هــای تهران برای خریــد دالر یا‬ ‫دیگر ارز‌های خارجی‪ ،‬عادی شــده اســت‪.‬‬ ‫ســوای ســهولت مشــارکت ایرانیان در بــازار ارز‪ُ ،‬بعــد مهم دیگــری در این‬

‫‪  13 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۷‬مارچ‪ /‬آپریل ‪۲۰۱۸‬‬

‫رفتــار ســرمایه‌‪‎‬گذاری وجــود دارد‪ .‬بســیاری از افــراد که کاهــش ارزش ریال از‬ ‫مــاه ســپتامبر را می‌بینند‪ ،‬می‌گوینــد تیتر‌ها دربــاره چالش‌های بانکــی ایران‪،‬‬ ‫اعتراضــات مداوم و البته سرســختی آمریــکا در قبال ایران هم نقشــی در این‬ ‫مســئله ایفا می‌کنند‪ .‬انتشــار این تیتر‌ها از طریــق تلگرام‪ ،‬به انــدازه کافی به‬ ‫ســرمایه‌گذاران اطمینان می‌دهد کــه ارزی که امروز می‌خرنــد‪ ،‬بدون توجه به‬ ‫شــرایط واقعی اقتصاد‪ ،‬فردا ارزشــمندتر خواهد شــد‪.‬‬ ‫در ایــن حالت‪ ،‬در ادعای حســن روحانی‪ ،‬رئیس‌جمهــور ایران‪ ،‬در‬ ‫ســخنرانی فوریه گذشــته صحت وجود دارد که برای کاهش ارزش‬ ‫ریــال‪ ،‬هیچ دلیــل اقتصادی اساســی وجــود نــدارد‪ .‬او به مردم‬ ‫گفــت‪" :‬نصیحت مــن به مردم این اســت که به نفع خودشــان‬ ‫اســت در ایــن مســیر پرخطــر گام برندارنــد‪ .‬برای اســتفاده از‬ ‫دارایی‌هــای شــما راه بهتــری وجــود دارد‪ .‬ایــن روند یــک روند‬ ‫پایــدار نخواهد بود‪".‬‬ ‫بــا این حال‪ ،‬مقابله با ایــن پدیده جدید‪ ،‬برای مقامات ایران دشــوار‬ ‫خواهد بــود‪ .‬در نهایت‪ ،‬اگر نــرخ تبادل ارز خارجی از شــرایط‬ ‫واقعــی اقتصاد ایران بیشــتر فاصلــه گیرد‪ ،‬توانایــی دولت برای‬ ‫تقویــت ریال از طریق سیاســت پولی‪ ،‬کمتر خواهد شــد‪.‬‬ ‫در تــازه تریــن اظهار نظــرات در این باره خبرگزاری «فرانســه»‬ ‫با انتشــار گزارشــی با اشــاره به ســقوط ارزش ریــال در برابر دالر‬ ‫و رســیدن قیمــت دالر به بیــش از ‪ ۵۵۰۰‬تومــان اشــاره می‌کند که به‬ ‫نظر می‌رســد علت اصلــی این موضوع جو روانی ایجاد شــده و ســخنان‬ ‫تنش‌آفرین ترامپ بوده باشــد‪ .‬این خبرگزاری می‌نویســد‪« :‬این ســقوط ارزش‬ ‫ریال به میزان یک ســوم در طول شــش ماه گذشــته بوده است‪ .‬تعداد بیشتری‬ ‫از شــهروندان ایرانی خواســتار خرید دالر هســتند‪ .‬آنان فکر می‌کنند که امریکا‬ ‫از برجــام خارج خواهد شــد‪ .‬این نظر را صرافی‌ها در تهــران نیز دارند اما هیچ‬ ‫یک نخواســتند نام‌شــان در گزارش مطرح شود‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫نوسانات قیمت دالر به کجا ختم خواهد شد؟‬ ‫ســوای ســهولت مشــارکت ایرانیان در بــازار ارز‪ُ ،‬بعــد مهم دیگــری در این‬ ‫رفتــار ســرمایه‌‪‎‬گذاری وجــود دارد‪ .‬بســیاری از افــراد که کاهــش ارزش ریال از‬ ‫مــاه ســپتامبر را می‌بینند‪ ،‬می‌گوینــد تیتر‌ها دربــاره چالش‌های بانکــی ایران‪،‬‬ ‫اعتراضــات مداوم و البته سرســختی آمریــکا در قبال ایران هم نقشــی در این‬ ‫مســئله ایفا می‌کنند‪ .‬انتشــار این تیتر‌ها از طریــق تلگرام‪ ،‬به انــدازه کافی به‬ ‫ســرمایه‌گذاران اطمینان می‌دهد کــه ارزی که امروز می‌خرنــد‪ ،‬بدون توجه به‬ ‫شــرایط واقعی اقتصاد‪ ،‬فردا ارزشــمندتر خواهد شــد‪.‬‬ ‫کاهــش ارزش ریــال در برابــر دالر بیانگر ضعــف اقتصاد ایران نیســت بلکه‬ ‫نتیجه رفتار ســرمایه‌گذاران اســت‪.‬‬ ‫به گزارش فرارو‪ ،‬در ســال گذشته ریال تقریبا یک ســوم ارزش خود را از دست‬ ‫داد‪ .‬کاهــش ارزش ریال نگران‌کننده اســت‪ ،‬اما بیانگر ضعــف اقتصادی واقعی‬ ‫نیســت‪ .‬در همیــن رابطه‪ ،‬وبــگاه المانیتور طی یادداشــتی به قلم اســفندیار‬ ‫باتمنقلیــج به بررســی دالیل ســقوط ارزش ریــال پرداخت و این ســقوط را به‬ ‫حبابی تشــبیه کرد کــه ایرانیان با هیجــان در آن ســرمایه‌گذاری می‌کنند‪.‬‬ ‫پیش‌تــر همین وبگاه شــش عامل کاهش ارزش ریال را برشــمرد کــه در رأس‬ ‫آن‌هــا عواملی مانند تفاوت نرخ رســمی و آزاد تبادل دالر‪ ،‬خروج ارز از کشــور‬ ‫و مداخــات پر دردســر بانک مرکزی در بــازار ارز به منظور جلوگیری از کاهش‬ ‫ارزش ریــال قرار داشــت‪ .‬باتمنقلیج با اشــاره به این عوامل نوشــت‪" :‬این‌ها را‬ ‫می‌تــوان عوامل 'جانب عرضه' کاهش ارزش ریال دانســت‪ ،‬زیــرا با موجودیت‬ ‫ارز در بــازار مرتبط هســتند‪ .‬در آنچه مــا آن را 'جانب تقاضا' می‌نامیم‪ ،‬فشــار‬ ‫فزاینــده‪ ،‬تقاضای بازده ســرمایه‌گذاری و حالت روانی بــازار وجود دارد‪".‬‬ ‫بــرای فهم بهتر ایــن عوامل می‌توان بــه داده‌های بانک مرکزی دربــاره تورم‪،‬‬ ‫‪  12 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال چهارم ‪ -‬شماره ‪ - ۳۸‬آپریل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪12 Kheradmand Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283‬‬ ‫نوســانات بازار مســکن‪ ،‬قیمت ریالی طالی عیار ‪ ۱۸‬و مقایســه نرخی رســمی‬ ‫دالر بــا نرخ آزاد بــازار ارز توجه کرد‪.‬‬ ‫جدول‌بنــدی و نمایه‌ســازی ایــن داده‌هــا در دوره ‪ ۱۲‬ماهه نشــان می‌دهد‬ ‫که ارزش ریال آشــکارا کمتر شــده اســت‪ .‬قیمت طال به مقــدار ‪ ۳۰.۱۵‬افزایش‬ ‫یافت‪ .‬این در حالی اســت که قیمت دالر در بــازار آزاد به میزان ‪ ۳۰.۷۵‬افزایش‬ ‫یافــت‪ .‬این افزایش تقریبا دو برابر افزایش نزخ رســمی تبــادل دالر در این دوره‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫طبــق آمار بانک مرکزی‪ ،‬نرخ تــورم فقط یک درجه باال رفــت و به ‪ ۹.۶‬درصد‬ ‫رســید‪ .‬حتی اگر ارقــام بانک مرکــزی را تقلیل‌دهنده نرخ واقعی تــورم بدانیم‪،‬‬ ‫روش آن‪ ،‬بــه طــور معقــول می‌توانــد پایــدار فرض شــود‪ .‬به طور مشــابهی‪،‬‬ ‫قیمت مســکن هم نســبتا‪ ،‬ثابت باقی ماند‪ .‬در ســال گذشــته‪ ،‬میانگین قیمت‬ ‫هــر متر مربع در تهــران فقط به مقــدار ‪ ۱۲‬درجه افزایش یافــت‪ .‬این معادل‬ ‫یــک وضعیت بی‌نظیر در بازار اســت کــه در آن افزایش قیمت اخیر ناشــی از‬ ‫تقاضای بیشــتر نبود‪ ،‬بلکه ناشــی از شــک‌وتردید فروشــندگان از نقدی کردن‬ ‫دارایی‌هــا و متضرر شــدن از کاهش ارزش پول می‌شــد‪.‬‬ ‫بــا در نظــر گرفتن ایــن عوامل می‌تــوان گفت که ثبات نســبی نــرخ تورم و‬ ‫میانگیــن قیمت مســکن‪ ،‬نشــان می‌دهد که قــدرت خرید ریال بــرای مصرف‬ ‫روزانــه‪ ،‬نســبتا ثابت باقی‌مانده اســت‪ .‬بدین ترتیب‪ ،‬کاهــش ارزش اخیر ریال‪،‬‬ ‫بــا توضیــح عموما پذیرفته‌شــده دربــاره کاهــش ارزش کوتاه مدت ناســازگار‬ ‫اســت‪ .‬پژوهش عباس ولدخانی‪ ،‬اقتصاددان‪ ،‬به دنبال این اســت که با اســتفاده‬ ‫از داده‌هــای زمانی ســاالنه از ‪ ۱۹۶۰‬تا ‪ ،۲۰۰۲‬عوامل اصلی نــرخ تبادل بازار آزاد‬ ‫را معیــن کنــد‪ .‬در این برهه‪ ،‬ریــال در برابر دالر ســاالنه به طــور میانگین ‪۱۳‬‬


11 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 11 


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور داخلی و‬ ‫اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسهی‬ ‫طراحی و صفحه آر‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫آرزو وفـا ‪-‬‬ ‫با تشکر از‪:‬‬ ‫مسروره بن ‌یهاشمی ‪-‬‬ ‫ن‬ ‫گی‬ ‫ن‬ ‫عب‬ ‫دال‬ ‫له‬ ‫‬‫‌‬ ‫ال‬ ‫هه‬ ‫رشید‬ ‫شهبازی ‪ -‬فرشید‬ ‫ی فر ‪ -‬سعید شجاعی ‪-‬‬ ‫ش‬ ‫هن‬ ‫از‬ ‫یز‬ ‫دان‬ ‫فر‬ ‫‬‫ر‬ ‫ضا‬ ‫میرفخرایی و همه‬ ‫کسانی که در این ش‬ ‫ما‬ ‫ره‬ ‫ما‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ار‬ ‫و‬ ‫یا‬ ‫ور‬ ‫بو‬ ‫دند‪.‬‬

‫‪ ۱۰۰‬صفحه‬ ‫روی جلد‬

‫نوسانات‬ ‫قیمت دالر به کجا ختم‬ ‫خواهد شد؟ ‪ -‬صفحه‬

‫‪۱۲‬‬

‫ماهنامــه‬ ‫ارســالی خردمند در ویرایش و اص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫سـ‬ ‫ـال‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫با‬ ‫ختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫شــوند‪ .‬ید حتمــاً تایپ و غل ‌‬ ‫طگیری شــده و‬ ‫به‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫ای‬ ‫می‬ ‫ل‬ ‫م‬ ‫ج‬ ‫له‬ ‫نظرات نویس‬ ‫ارســال‬ ‫نیســت‪ .‬مســئولی ــندگان مقاالت‪ ،‬الزاماً ب‬ ‫یان‬ ‫گر‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫دگ‬ ‫اه‬ ‫ما‬ ‫هنا‬ ‫مه خردمند‬ ‫ت قیمتها‪ ،‬ســروی ‌‬ ‫درج‬ ‫سها‪ ،‬نحوه ارائه‬ ‫شــده در آگهی هــا به عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســت‪.‬‬

‫‪6-9-676‬‬ ‫‪• Tel: 416-67‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪-8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪d.ca‬‬ ‫‪• Tel 647-93‬‬ ‫‪.kheradman‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫•‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪dman‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪• 8131 Yong‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫شما‬ ‫ره ‪ - ۳۸‬آپری‬

‫ل‪ /‬می ‪۲۰۱۸‬‬

‫نوسانا‬ ‫ت قیمت دالر به کجا خ‬ ‫تم‬ ‫خ‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫هد‬ ‫ش‬ ‫د؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫آیا مهر‬ ‫ان مدیری واقعا طرفدار مردم است؟‪۱۲ . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫گو‬ ‫گفت و با‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . .‬‬ ‫مدیر ارشد ویک ‌یپدیا‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫سهم ت‬ ‫و حوالت داخلی و خارجی در مهاجرت ایرانیان‪۱۸ . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫ضعی‬ ‫ت زلزله‌زدگان در ش ‌‬ ‫بهای عید چگونه بود؟ ‪۲۲ . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫نقاش‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ی‬ ‫ ‪.‬‬ ‫م‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۲۵ . . . . . . . .‬‬ ‫سایب ی‌فروشم تا ویلچر بخرم‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ور‬ ‫گ گ‪ ،‬زندگی و مرگ‪ ،‬نگاهی به مرگ نسیم نجف ‪۲۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی‬ ‫اق‬ ‫فتگو‬ ‫دم‬ ‫با‬ ‫ ‪.‬‬ ‫س‬ ‫ ‪.‬‬ ‫رو‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۱ . . . . . .‬‬ ‫چهارراه ش رضایی‪ ،‬شایعه درباره‬ ‫پ‬ ‫رو‬ ‫یز‬ ‫و‬ ‫پ‬ ‫ون‬ ‫ه ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫سیاست ‪. . . .‬‬ ‫ ‪۳۵ . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫موف‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ق ترین مدیران زن دنیا‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ب‬ ‫ ‪۳۶ . . . .‬‬ ‫شنا‬ ‫سی‬ ‫د‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫من چقدر‬ ‫ ‪۳۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫دیگر خوش‌بختم! گزارشی دربا‬ ‫ره‬ ‫این‬ ‫ست‬ ‫اگ‬ ‫ر‬ ‫ام‬ ‫فا‬ ‫رس‬ ‫ی‪.‬‬ ‫‪ ۳‬جایی برای جوالن نیست‪۴۱ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ....‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫زنی‬ ‫که در عرصه پزشکی در ایران پیشرو بودند ‪۴۴ . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫در ض‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫یاف‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ت‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۴۸ . . . . . . .‬‬ ‫قهوه ی واژه ها ‪ -‬صفحه شعر ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ک نوشیدنی دلچسب و فرحبخش ‪۵۲ . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫عکاسی‬ ‫از جنگ؛ بحران بازنمایی واقعیت ‪۵۴ . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫هر آن‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫چه‬ ‫ ‪.‬‬ ‫با‬ ‫ ‪۵۷ . . . . . . . .‬‬ ‫ید درباره کاخ سفـید‬ ‫ب‬ ‫دان‬ ‫ید‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بریده‬ ‫ ‪.‬‬ ‫م ‪۵۸ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫اجرا‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫های سفیر آلمانی در تهران؛ از آبگوشت تا نیس ‪۶۱ . . . . . . . . . .‬‬ ‫عک‬ ‫ان‬ ‫س‬ ‫آب‬ ‫ها‬ ‫ی دیدنی این ماه ‪ . . . . . . . . . . . .‬ی‪۶۲ . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بهترین‬ ‫کشورهای دنیا برای فرزندپروری ‪۶۴ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫افتتـاح‬ ‫جشنواره کن با «همه می دانند»‪۶۶ . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫صفحه م‬ ‫ ‪۶۷ . . . . . . . . .‬‬ ‫خصوص کودکان ‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫داستان‬ ‫مل کوتاه ‪۶۹ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫که م‬ ‫ار ایران ‪۷۲ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫لطفا زی‬ ‫اد جدی نگیرید ‪۷۴ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫نگاهی‬ ‫به اقدامات عجیب صدا و سیمای ایران‪ ،‬سانس ‪۷۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ور‬ ‫ان‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ح‬ ‫ر‬ ‫ ‪.‬‬ ‫اف‬ ‫جدول ‪.‬‬ ‫ی ‪۸۰ . . . . . .‬‬ ‫بازارچه ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ دایرکتوری مصور مشاغل‪۸۲ . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬‫ ‪. .‬‬ ‫ ‪۸۳ . . . . . . . . . .‬‬

‫‪۱‬‬ ‫ایــن شــماره از ماهنامه خردمند‪ ،‬با صفحات بیشــتر تقدیم شــما میشــود‪ .‬خردمند اکنــون به عنوان یک نشــریه حرفه ای کــه از کالس و ویژگی‬ ‫خاصی برخوردار اســت‪ ،‬در جامعه فرهیختگان تورنتو مطرح اســت و با تکیه به لطف و عنایت شــما‪ ،‬توانســته اســت روز به روز در راه پیشرفت‬ ‫قــدم بردارد‪ .‬از این شــماره با صد صفحه در خدمت شــما هســتیم‪ ،‬داشــتن صفحات بیشــتر به مــا این امکان را میدهــد تا با افزایــش تعداد آگهی‬ ‫دهنــدگان بتوانیــم حجم قابل قبــول مطالب خودمان را نیــز نه تنها کاهش نــداده بلکه افزونتر هم بنماییــم‪ .‬با ما بمانید‪.‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫رسـوایی لــو رفتــن اطالعــات شــخصی مــردم‪ ،‬دامــان فیســبوک را گرفتــه اســت‪ .‬البتــه در خطــر بــودن اطالعــات شــخصی شــما در اینترنــت‪ ،‬حــرف تــازه ای نیســت و‬ ‫اصــوال بـرای تشــکیالتی ماننــد فیســبوک و یــا اینســتاگرام و یــا ســایر شــبکه هــای اجتماعــی‪ ،‬نمیتـوان هدفــی بجــز جمــع آوری و دسترســی بــه اطالعــات شــخصی‬ ‫کارب ـران قائ ــل ش ــد‪ ،‬ام ــا گس ــتره ب ــزرگ اطالع ــات ل ــو رفت ــه کار را ب ــه رس ـوایی کش ــیانده اس ــت‪ .‬ش ــما میتوانی ــد ب ــا اعم ــال ق ــدری وس ـواس و دق ــت عم ــل‪ ،‬حج ــم‬ ‫اطالع ــات ش ــخصی خ ــود را در ای ــن ش ــبکه ه ــا کنت ــرل کنی ــد‪ .‬کافیس ــت ب ــه س ــادگی از درج ه ــر آنچ ــه واقع ــا الزم نیس ــت خ ــودداری کنی ــد‪ .‬ب ــه عن ـوان مث ــال‪،‬‬ ‫اســتفاده کــردن از برنامــه هایــی کــه ظاهــری تفریحــی دارنــد و از شــما چنــد س ـوال میپرســند و ســپس (مثــا) تاریــخ مــرگ شــما را پیــش بینــی میکننــد‪ ،‬بجــز‬ ‫جمــع کــردن اطالعــات غیــر ضــروری از شــما‪ ،‬کار دیگــری انجــام نمیدهنــد‪ .‬مــا بایــد ب ـرای خودمــان یــک حریــم خصوصــی در اینگونــه شــبکه هــا قائــل باشــیم‪.‬‬ ‫به راحتی اطالعات و عکسهای خصوصی و حتی خانوادگی خود را در شبکه های اجتماعی قرار ندهید‪.‬‬


9 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 9 


8 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 8 


7 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 7 


6 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 6 



4 Kheradmand

Monthly - Vol. 4 - # 38 - Apr/ May 2018 - Tel: 647-932-8283

۲۰۱۸ ‫ می‬/‫ آپریل‬- ۳۸ ‫ شماره‬- ‫ سال چهارم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 4 





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.