Kheradmand Magazine - Issue #52

Page 1

Volume 5 - Issue #52 - June/July 2019 Price Outside Toronto: $2 www.kheradmand.ca Tel: (416) 676-9-676



82 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 82 


‫مهاجرت‬ ‫و‬ ‫وکالت‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫عکاسی‬ ‫و فیلمبرداری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

81 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 81 


‫وام مسکن‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫رسانه ها‬

80 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 80 


‫مشاورامالک‬

‫‪To advertise here‬‬ ‫‪Call: (416) 676-9-676‬‬

‫تعمیرگاه‬ ‫اتومبیل‬

‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

78 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 78 


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

77 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 77 


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

76 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 76 


‫خدمات برای‬ ‫منزل شما‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

75 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 75 


‫حسابداری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫خدمات‬ ‫ساختمانی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

74 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 74 


‫دندانپزشکی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫روان‌درمانی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫گوناگون‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

73 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 73 


‫بیمه و‬ ‫سرمایه گذاری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫بازرسی‬ ‫ساختمان‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

72 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 72 


‫آرایشگاه‬ ‫و لیزر‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آژانس‬ ‫مسافرتی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

71 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 71 


‫خدمات ارزی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آموزشگاه ها‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

70 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 70 




67 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 67 


66 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 66 


65 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 65 


64 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 64 


63 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 63 


62 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 62 


61 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 61 


60 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 60 


‫کنید‪ ،‬با شــانس بیشــتری نتیجــه را به ســمتی که می‬ ‫خواهیــد پیــش می برید‪ .‬بــا این راهکار نوجوان شــما‬ ‫هــم احســاس آرامش و امنیت بیشــتری مــی کند چرا‬ ‫کــه مــی داند والدیــن او به حــرف هایــش گوش می‬ ‫دهنــد و نظــرات و احساســات او برای پــدر و مادرش‬ ‫مهم است‪.‬‬ ‫زمــان صحبت کــردن از مثــال های‬ ‫خوب اســتفاده کنید‬ ‫هیــچ قانــون راهنمــا یــا محرمانه‬ ‫ای در صحبــت کــردن بــا نوجوانان‬ ‫وجــود نــدارد‪ .‬به همیــن دلیل باید‬ ‫صبر زیــادی داشــته باشــید‪ ،‬آنها را‬ ‫درک کنیــد و برای حــرف های خود‬ ‫مثــال بیاورید‪ .‬ایــن روش باعث می‬ ‫شــود دالیل نگران کننده شــما برای‬ ‫نوجــوان هم ملموس تر باشــد و آن‬ ‫را راحــت تر متوجه شــود‪.‬‬ ‫نوجوانــان از همه جوانــب در حال‬ ‫بلوغ هســتند و برای مســتقل شدن‬ ‫با خود می جنگنــد‪ .‬آنها ترجیح می‬ ‫دهنــد زمان بیشــتری را با دوســتان خود ســپری کنند‪.‬‬ ‫بسیار مهم اســت که در این دوره والدین نوجوان را در‬ ‫تصمیم گیری خانوادگی در نظر بگیرند و تاکید داشــته‬ ‫باشــند کــه او هم نظر خــود را اعــام کند‪ .‬حــال این‬ ‫تصمیــم گیری ممکن اســت در مورد مســافرت‪ ،‬خرید‬ ‫یک وســیله جدید‪ ،‬تعویض مدرســه‪ ،‬جابــه جایی منزل‬ ‫یا هر مورد دیگری باشــد‪ .‬این نکته بســیار مهم اســت‬

‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫کــه نظر و عقیده او را هــم در برنامه زندگی بگنجانید‬ ‫تا بهترین تصمیم عملی شــود‪.‬‬

‫بهترین مکان و زمان را انتخاب کنید‬

‫اگر فکر می کنید فرزندتان مشــکل رفتــاری دارد‪ ،‬برای‬

‫صحبــت کردن با او در ایــن رابطه بهترین زمان و مکان‬ ‫را انتخــاب کنید‪ .‬مکتن مناســب باید جایی باشــد که‬ ‫کســی صحبتتــان را قطع نکنــد یا باعث حــواس پرتی‬ ‫هر کدامتان نشــود‪ .‬بهترین زمان هم زمانی اســت که‬ ‫هــر دو آرام باشــید‪ ،‬این مــورد در مورد نوجوان شــما‬ ‫اهمیت بیشــتری دارد‪ .‬مطمئن شــوید که او در آرامش‬ ‫کامل اســت‪ .‬برای شروع بحث مشــکل را با روش ساده‬

‫و به طور مســتقیم توصیف کنید‪ .‬احســاس خود را در‬ ‫مــورد رفتارش بیــان کنید‪ ،‬ولی به هیچ وجه مســتقیما‬ ‫در مورد شــخصیتش قضــاوت نکنید‪ .‬تنها ســعی کنید‬ ‫رفتــار او را تصحیــح کنیــد‪ .‬آنچــه در رفتــار او باعث‬ ‫ناراحتی و آزار شــما شده اســت‪ ،‬باید روشن شود‪ ،‬ولی‬ ‫شــخصیتش را هرگــز زیر ســوال نبرید‪.‬‬ ‫درســت کردن اولین اشــتباه در نوجوان‬ ‫اهمیت زیــادی دارد‪ .‬اجازه ندهید رفتار‬ ‫او ادامه داشــته باشــد‪ .‬با ایــن رویه از‬ ‫تنبیه پیشــگیری می کنید‪ ،‬پس فرزندان‬ ‫هــم حالت تدافعی پیــدا نمی کند و به‬ ‫خوبــی متوجه می شــود کــه نباید این‬ ‫کار را دوبــاره انجام دهد‪.‬‬ ‫همــه می دانیــم که صحبت کــردن با‬ ‫یک نوجوان کار راحتی نیســت و گاهی‬ ‫جلوگیــری از دعــوا و مشــاجره بســیار‬ ‫سخت تر اســت‪ .‬اگر فرزندتان در حین‬ ‫مشــاجره ناراحت شــد و تن صدایش را‬ ‫بــاال برد‪ ،‬شــما همچنــان آرامــش خود‬ ‫را حفــظ کنیــد‪ .‬باید بتوانیــد به فرزندتــان قوت قلب‬ ‫بدهیــد و بــه او بفهمانیــد که هــر وقت آرامتر شــد‪،‬‬ ‫صحبــت کــردن را ادامه می دهید‪ .‬فرامــوش نکنید که‬ ‫والدین مهمترین نقش را در تربیت فرزند و پشــت سر‬ ‫گذاشــتن دوران نوجوانی بر عهــده دارد‪.‬‬ ‫منبع‪steptohealth :‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫‪ ۴‬نکته برای صحبت کردن با نوجوانان‬

‫ترجمه از صدف حقیقت‬ ‫در طــول دوره نوجوانــی تغییــرات هورمونی‪ ،‬فیزیکی‬ ‫و تغییــرات زیــادی در زندگی اجتماعی فــرد اتفاق می‬ ‫افتــد که بــر خصوصیات شــخصی او تاثیر مــی گذارد‪.‬‬ ‫همیــن مســاله باعــث می شــود برقــراری ارتبــاط با‬ ‫نوجوان بــه نوعی چالش تبدیل گــردد‪ .‬معموال والدین‬ ‫در ســال هایــی که فرزندشــان پــا بــه دوره نوجوانی‬ ‫گذاشــته است‪ ،‬دچار مشــکل می شوند و نمی توانند با‬ ‫او بــه راحتی ارتباط برقرار کنــد‪ .‬گاهی رفتار نوجوانان‬ ‫به گونه ای اســت که انگار به یــک زبان کامال متفاوت‬ ‫صحبت مــی کنند!‬ ‫مهمترین نکتــه در ارتباط با نوجوانان این اســت که تا‬ ‫حــد امکان صبور باشــید و با اطالع از چند نکته ســاده‬ ‫مکالمــه خود را به ســمت بهتر پیش ببریــد‪ .‬زمانی که‬ ‫فرزند شــما با مشکلی روبرو می شــود‪ ،‬باید در کنارش‬ ‫باشــید و او را راهنمایــی کنید ولی در عیــن حال اجازه‬ ‫دهید خودش مشــکل را حل کند‪ .‬قدرت اســتدالل باید‬ ‫بــا تمریــن کــردن در نوجوان بــه وجود آیــد‪ .‬با کمک‬ ‫هم مشــکل را تجزیــه و تحلیل کنید و اجــازه دهید تا‬ ‫فرزندتــان راه حل را پیدا کرده و مســئولیت عواقب آن‬ ‫را برعهده بگیرد‪.‬‬ ‫همانطور کــه گفته شــد‪ ،‬در دوره نوجوانــی تغییرات‬ ‫بســیاری در زندگــی اجتماعــی‪ ،‬شــرایط فیزیکــی و‬ ‫‪  58 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫هورمــون هــای بدن ایجــاد می شــود‪ .‬به دنبــال این‬ ‫تغییرات‪ ،‬برقــراری ارتباط با او ممکن اســت پیچیدگی‬ ‫هــای زیــادی نیــز به همــراه داشــته باشــد‪ .‬در دوره‬ ‫نوجوانــی‪ ،‬فرزنــد شــما دوســت دارد با دوســتان هم‬ ‫ســن و ســال خود بیشــتر صحبــت کند‪ ،‬ولــی همین‬ ‫مســئله می تواند منجر به راهنمایــی و نصیحت های‬ ‫اشــتباه شــود‪ .‬پس بهتر اســت خودتان برای کمک به‬ ‫فرزندتان دســت به کار شــوید ولی برای این قدم‪ ،‬باید‬ ‫برخــی نــکات را بیاموزیــد تــا بتوانید بــا او راحت تر‬ ‫صحبــت کنید‪.‬‬

‫خردمند باشید و موقعیت خود را حفظ کنید‬

‫نوجوانان می دانند برای رســیدن به خواســته خود باید‬ ‫چگونــه با پــدر و مادر حرف بزنند‪ .‬درســت اســت که‬ ‫والدین گاهی تســلیم خواســته فرزند خود می شــوند‪،‬‬ ‫ولــی به راســتی این عمل چــه نکته ای را بــه نوجوان‬ ‫یاد می دهد؟ زندگی تســلیم خواهــش و التماس نمی‬ ‫شــود و شــما هم نباید این رویه را پیــش بگیرید‪ ،‬پس‬ ‫ســر حرف خود بایستید‪.‬‬ ‫شــما بایــد خردمنــد و معقول باشــید و اجــازه دهید‬ ‫نوجوانتــان توضیــح دهــد کــه چــرا قوانیــن را زیر پا‬ ‫گذاشــته اســت‪ .‬بــرای مثال تصــور کنیــد فرزندتان از‬ ‫شــما اجازه می خواهد تا دیرتر از ســاعت مقرر شــده‬

‫همیشــگی‪ ،‬به خانه باز گردد‪ .‬واکنشــتان چیســت؟ آیا‬ ‫بــا داد زدن و دعــوا او را از خواســته اش منع می کنید؟‬ ‫ولــی اگــر موافقت کنیــد و معقول باشــید دیگر نقش‬ ‫بــازی نمی کنــد و التماس هم نخواهد کرد‪ .‬شــاید این‬ ‫خواهش فقط بــرای یکبار از طرف او بیان شــود‪ .‬برای‬ ‫مســتحکم کردن این قانون‪ ،‬پیشــنهاد می شــود با کل‬ ‫خانواده جمع شــوید و در مــورد قوانینی که برای خانه‬ ‫خــود وضع کــرده ایــد‪ ،‬صحبت و بحث کنید‪ .‬ســاعت‬ ‫مشــخص شــده برای بازگشــت به خانه یکی از قوانین‬ ‫مهم به شــمار می رود‪ .‬قبــل از آغاز بحث همه عوامل‬ ‫را در نظــر بگیریــد‪ .‬ایــن کار به نوجوان شــما نشــان‬ ‫می دهــد اگر قوانین را نشــکند‪ ،‬پدر و مــادر نیز با او‬ ‫موافقــت می کنند‪.‬‬

‫جسور و پر جرات باشید‬

‫زمانــی که پدر و مادر پر جرات و جســور باشــند‪ ،‬می‬ ‫تواننــد از حقوق خود دفاع و نظــرات خود را به راحتی‬ ‫بیــان کننــد‪ .‬این خصوصیت باعث می شــود نه شــما‬ ‫فرزنــد خــود را برنجانیــد و نــه او باعث رنجش شــما‬ ‫شــود‪ .‬با این روش‪ ،‬صحبت و مذاکره را به ســمتی پیش‬ ‫مــی برید که هر دو طرف نســبت به نتیجه به دســت‬ ‫آمده خوشــحال و شاد باشند‪.‬‬ ‫زمانــی که بــا جرات و محکــم با فرزنــد خود صحبت‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


57 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 57 


56 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 56 


‫انگیز اســت و از ‪ ۲۲‬ماهیچه تشــکیل شــده که سبب‬ ‫حرکت به پوســت می شــود و مــی تواند بیــش از ده‬ ‫هــزار حالت را نشــان دهد ولی آیا مــی دانید که فقط‬ ‫یکــی از این حالتهــا ‪،‬در تمام فرهنگهــا و قومیتها قابل‬ ‫تشــخیص اســت و آن لبخند می باشــد ؟ افــراد خوش‬ ‫شــانس ‪ ۳۷.۶٪‬بیش از انســانهای بد شــانس لبخند می‬ ‫زننــد‪ .‬در دهــه ‪ ۱۹۲۰‬هوارد تورســتون ‪،‬مشــهورترین‬ ‫جادوگر امریکایی ‪،‬شــهرتی باور نکردنی برای جادوگری‬ ‫به دســت آورد ه بــود وقتی در این مورد از او پرســش‬ ‫شــد جــواب داد قبل از ظاهر شــدن در جلــو مردم ‪،‬و‬ ‫آمدن بــه صحنه ‪ ،‬این فکر را در خــود تقویت می کند‬ ‫کــه چقدر خــوش بخت اســت که این جمعیــت برای‬ ‫دیــدار او در این جــا گرد آمده اند این موضوع ســبب‬ ‫ســرور او شــده و در همیــن حال اشــاره مــی کند که‬ ‫پــرده را باال ببرنــد و با یک لبخند و چهره شــاد واقعی‬ ‫با مــردم رو به رو می شــود‪.‬‬ ‫خوش شانســها به نــدای درونشــان گوش مــی دهند‬ ‫و آنــرا یــک زنــگ خطر مــی داننــد و به دقــت همه‬ ‫موقعیتها را وارســی مــی کنند تا مبــادا از برخی از آنها‬ ‫غافــل بماننــد در حالی که بســیاری به ایــن موقعیتها‬ ‫توجــه ندارند و چنانچه برایشــان جفت و جور نشــود‬ ‫بنای گله مندی را می گذارند که بد شانســی می آوریم‬ ‫و مــی پندارنــد کــه خوش شانســها دســته ای از مردم‬ ‫هســتند که هر چیزی برایشــان فراهم و باب میلشــان‬ ‫اســت ‪ .‬این فکر بســیاری را به ســوی خود می کشاند‬ ‫کــه چرا عــده ای به ســرعت پولــدار می شــوند ‪،‬چرا‬ ‫عده ای همیشــه ســالم هســتند ‪،‬چرا گروهی همیشه‬

‫بهتریــن راه حلها را در برابر مشــکالت پیدا می کنند و‬ ‫آنهــا را خوش شــانس می نامنــد و فکر مــی کنند این‬ ‫افراد بدون انجام کارهای ســخت ‪ ،‬درهای خوشــبختی‬ ‫به رویشــان باز می شــود و به شــانس آنها رشــک می‬ ‫برنــد‪ ،‬در حالی که ایــن درها می تواند برای خودشــان‬ ‫هم باز شــود ‪،‬چــرا که همه انســانها توانایــی انتخاب‬ ‫دارنــد و این نوع انتخاب و فرایند ذهنی ماســت که ما‬ ‫را به رشــد مورد توقع می رســاند ‪ ،‬ما بــا انتخاب یکی‬ ‫از گزینــه های چند گانه و بر اســاس طرز فکر ‪ ،‬ســبک‬ ‫زندگی‪ ،‬اعتقادات و باورهای دینی سیاســی و اجتماعی‬ ‫و مالــی ‪ ،‬اثرات متفاوتی بر زندگیمان خواهیم داشــت ‪.‬‬ ‫حال اگر منفی نگر باشــیم و وجودمان پــر از نگرانی و‬ ‫دلشوره باشــد همه چیز را بد می بینیم و منتظر نتایج‬ ‫بــد هم مــی نشــینیم و این گونه اســت که شکســت‬ ‫خورده و شانســها را پشت ســر هم از دست می دهیم‬ ‫و نالــه و زاری کــه بد شانســیم ‪،‬باید خود را شایســته‬ ‫بدانیم و مطمین باشــیم که هیچ تخته ســیاهی نیست‬ ‫کــه سرنوشــت ما بر آن نوشــته شــده باشــد ‪ ،‬باید به‬ ‫ســوی جنبــه های مثبت گرایش داشــته باشــیم ‪ ،‬تنش‬ ‫و نگرانــی را از خــود دور کنیم چرا کــه نگرانیها ‪،‬اجازه‬ ‫تفکر درســت را از مــا می گیرند ‪ ،‬باید هــر روز نو ‪ ،‬به‬ ‫دنبال کارهــای نو و دیدار با افراد تازه ای باشــیم یعنی‬ ‫خودمــان فرصتهــای تازه را خلــق کنیم ‪ .‬روزمــره گی ‪،‬‬ ‫روزمرگــی را بــه دنبال مــی آورد و روزمرگی از دســت‬ ‫دادن موقعیتها را ‪ ،‬حتی افراد خوش شــانس به شــانس‬ ‫اعتقــاد ندارنــد چرا کــه در پژوهش دیگر بــر روی ‪۱۰‬‬ ‫بازرگان موفــق ‪،‬که برای نگارش کتابی انجام شــد و در‬

‫‪  55 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫مصاحبه بــا آنها ‪،‬تقریبــا هیچیک به شــانس اعتقادی‬ ‫نداشــتند بلکه تنها راجب بــه جریانــی از رویدادهای‬ ‫غیرمنتظــره صحبت مــی کردند که به صــورت روزمره‬ ‫در زندگــی آنهــا اتفــاق مــی افتــد ‪ ،‬مهم نیســت که‬ ‫ایــن جریان چــه نامیده می شــود ‪ .‬آنهــا معتقدند که‬ ‫اتفاقــات بد ‪،‬بــرای خوش شانســها هم پیــش می آید‬ ‫ولــی آنهــا در دل این مشــکالت به دنبــال معجزه ای‬ ‫مــی گردند در واقع شانســهای بزرگ درحل مشــکالت‬ ‫بزرگ پنهان شــده و می گویند تشــخیص این مشکالت‬ ‫و نیازهای اساســی و تبدیل آنها به یک فرصت ‪،‬بهترین‬ ‫تعریــف شــانس اســت یادمان نــرود که بــه قول یک‬ ‫ضــرب المثل آلمانــی ‪:‬هیچ کس از کســی که به خوش‬ ‫شانســی معتقد اســت ‪ ،‬خوش شــانس تر نیست ‪.‬‬ ‫بــا خوانــدن تمام مطالب نوشــته شــده ‪ ،‬آیــا باز هم‬ ‫اعتقــاد داریم کــه گروهی از افراد خوش شــانس متولد‬ ‫شــده اند و در واقع معتقدیم که (( پیشــانی ‪ ،‬مرا کجا‬ ‫می نشانی ))‬ ‫شــما خود را جزو کــدام گروه مــی دانیــد؟ ‪ -‬چند بار‬ ‫ایــن جملــه را بــه خود گفته ایــد کــه در زندگی « من‬ ‫بدو و شــانس بدو» ‪ -‬من و شــانس چون روز و شــب‬ ‫بــه دنبال هم هســتیم و هرگــز به هم نمی رســیم ‪.‬‬ ‫آیــا پــس از خواندن ایــن مقاله بــاز هم بــه باورهای‬ ‫قبلــی خود پایبند هســتید ؟‬ ‫اگــر بخواهید این جملــه را کامل کنیــد ‪،‬در دنباله آن‬ ‫چه می نویســید؟‬ ‫من خوش شانسم چون ‪....‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪ 39‬و خــوب ربطی نــدارد ‪ ،‬بلکه‬ ‫بــه هدفمنــدی ‪،‬برنامه ریزی‬ ‫‪ ،‬مطالعــه ‪ ،‬مدیدیــت تدبیــر و بســیاری عوامل دیگر‬ ‫وابســته اســت ‪،‬این طبیعت انسانهاســت کــه به طور‬ ‫ذاتی ‪،‬وقتی با دردســر و مشــکلی رو به رو می شــوند‬ ‫دوســت دارند که متوسل به چیزهایی شــوند و خود را‬ ‫تســکین دهند ‪،‬در حالــی که به دلیل نداشــتن اعتماد‬ ‫بــه نفس ‪،‬تواناییها و اســتعداد خــود را نادیده گرفته و‬ ‫به دنبال عوامل بیرونی که مهمترین آن شــانس اســت‬ ‫مــی گردند تا مســیولیت را به دوش نکشــند ‪.‬‬ ‫بســیاری بــاور دارنــد که دســته ای از مردم همیشــه‬ ‫شــانس مــی آورنــد و گروهــی هم بــد شانســی ‪،‬اما‬ ‫مطالعــات و تحقیقــات چیز دیگری را بــه ما می گوید‬ ‫‪ ،‬بررســی در مورد شــانس در مدرسه شــانس از سالها‬ ‫قبــل زیر ایــن عنــوان که چــرا بخت خوش بــا برخی‬ ‫همنشــینی همیشــگی دارد ولــی برخی‬ ‫دیگر از این اقبال خوب ‪،‬محروم هســتند‬ ‫شــروع شــد‪ .‬برای انجام ایــن تحقیق در‬ ‫روزنامه های سراســری آگهی چاپ شــد‬ ‫و از افــرادی کــه خود را خوش شــانس و‬ ‫یا بد شــانس می دانســتند دعوت شد تا‬ ‫در صورت تمایل در این پژوهش شــرکت‬ ‫کننــد و جالب این که با اســتقبال صدها‬ ‫نفــر مواجه شــدند که با آنهــا گفتگو به‬ ‫عمــل آمد و زندگیشــان زیــر نظر گرفته‬ ‫شــد و در آزمایشــهایی نیز شرکت کردند‬ ‫‪ ،‬برآینــد به دســت آمــده نشــان از این‬ ‫داشــت کــه کلید خــوش شانســی و بد‬ ‫شانســی در افــکار و کردارمــان نهفتــه‬ ‫اســت ‪ .‬یکی از آزمایشهای ســاده ای که‬ ‫برای شناســایی بهتر این دو گــروه انجام‬ ‫گرفــت این بود که به همــه آنها روزنامه‬ ‫ای داده شــد و از آنها خواســته شــد ضمــن ورق زدن‬ ‫روزنامــه ‪ ،‬تعداد عکســها را شــمارش کنند ‪ ،‬در وســط‬ ‫روزنامــه آگهــی نیــم صفحــه ای بــا حروف درشــت‬ ‫گذاشــته شــده بود که اگر بــه سرپرســت این تحقیق‬ ‫بگوییــد که ایــن آگهی را دیــده ایــد ‪ ۲۵۰‬دالر پاداش‬ ‫خواهیــد گرفت ‪ .‬نتیجه این بررســی شــگفت آور بود ‪،‬‬ ‫افرادی که همیشــه احساس بد شانســی می کردند آنرا‬ ‫ندیده بودند ولی افراد با حس خوش شانســی ‪ ،‬متوجه‬ ‫آن شــده بودند ‪،‬این مطالعه نشــان می دهــد که افراد‬ ‫بدشانس پندار ‪،‬بیشــتر عصبی هستند و این عصبانیت‬ ‫‪ ،‬توان درک فرصتهای غیرمنتظره را از دســت آنها به در‬ ‫مــی آورد ‪ .‬ادمهای به عبارتی خوش شــانس ‪ ،‬راحت تر‬ ‫و بازتر هســتند وبیشــتر چیزهایی را که در اطرافشــان‬ ‫هســت مــی بینند نه فقــط آنچه را که مــورد تمرکز‬ ‫آنهاســت ‪ ،‬زیــرا که این گروه منعطف هســتند آنها در‬ ‫گوشــه و کنــارو در لحظه ‪،‬فرصتها را مــی قاپند‪.‬آن این‬ ‫تحقیقــات نشــان داد که افراد خوش شــانس پندار ‪ ،‬بر‬ ‫اســاس چند اصل بــرای خود فرصتهایی مناســب ایجاد‬ ‫می کننــد ‪،‬آنها در‪ -۱‬یافتــن فرصتها مهــارت دارند‪- ۲‬‬ ‫دل بــه آنچــه می بیننــد می ســپارند و بر این اســاس‬ ‫تصمیمهای مثبــت می گیرند ‪ -۳‬نگــرش انعطاف پذیر‬ ‫دارنــد و آخریــن ویژگی آن که هر اتفاقــی را به خوش‬

‫اقبالــی بدل می کننــد ‪.‬پس از آن از ایــن جامعه آماری‬ ‫خواســته شــد تا تمریناتــی را که برای ایجــاد روحیه و‬ ‫رفتــار خوش شانســها طراحی شــده را ‪ ،‬بــه مدت یک‬ ‫مــاه تمریــن کنند یعنی فرصتهــا را دریابنــد ‪ ،‬به آنچه‬ ‫مــی بینند تکیه کنند ‪،‬منعطف بوده و همیشــه منتظر‬ ‫شــانس خــوب باشــند ‪ ،‬در پایــان ایــن مــدت نتیجه‬ ‫‪،‬تجربه هــای داوطلبان حیرت آور بود ‪۸۰٪‬آنها شــادتر‬ ‫بوده و از زندگی رضایت بیشــتری داشــتند چرا که آنان‬ ‫در ایــن مــدت به انگیــزه های درونی خــود گوش می‬ ‫کردند ‪،‬عادتهای ناخوشــایند روزمره را ترک کردند و هر‬ ‫روز چنــد دقیقه ای از وقتشــان را صرف مرور حوادث‬ ‫مثبت می کردنــد‪ ،‬توجه و پایبندی به این نکات اغلب‬ ‫نتیجه را خوشــایند و رضایت بخش مــی کرد آنها دیگر‬ ‫قــدرت نهفته در خود را بهتر می شــناختند و از تجربه‬ ‫هــای نو لــذت مــی بردند ‪ -‬آنهــا این نکته را کشــف‬

‫اســت به پای لنگ اســت و یــا خوش شانســم چرا که‬ ‫می توانســت گردنم بشــکند ‪ .‬برای رضایت از خودمان‬ ‫بایــد معترف به تفاوتهای فردی باشــیم و باور داشــته‬ ‫باشــیم که بســیاری افراد ویژگیهای خوب بیشتری از ما‬ ‫دارند ‪،‬پول بیشــتر ‪ ،‬استعداد بیشــتر ‪ ،‬فرصتهای بیشتر‬ ‫‪ ،‬زیبایــی بیشــتر و ‪ ...‬اگر مــدام خودمــان را با دیگران‬ ‫مقایســه کنیم همیشه احســاس نامطلوب بد شانسی‬ ‫را خواهیــم داشــت باید بدانیــم که ما هــم امتیازاتی‬ ‫داریــم فقــط باید آنها را کشــف کــرده و قدرشــان را‬ ‫بدانیم و حتی بســیاری ویژگیهای خوب مــا را دیگوان‬ ‫ندارنــد ‪ .‬افراد بد شــانس برای خودشــان ســخت گیر‬ ‫هم هســتند ‪-‬ســخت کار مــی کنند و لــذت کمی می‬ ‫برند اما خوش شانســها ‪،‬درســت اســت که سخت کار‬ ‫مــی کنند ولــی از لذتهای کوچک هم بهره بســیار می‬ ‫برنــد به ســادگی لذت نوشــیدن یک فنجان چــای ‪ ،‬یا‬ ‫قدم زدن در پارک ‪ ،‬نشســتن کنار ســاحل‬ ‫و ‪ ...‬آنهــا از کنار دیگــران بودن لذت می‬ ‫برنــد و هر روز بــا افراد تازه و بیشــتری‬ ‫آشــنا می شوند و از همان ابتدای آشنایی‬ ‫بــه دنبال بــک رابطه درازمدت هســتند‬ ‫آنها یــک مغناطیس اجتماعــی پیدا می‬ ‫کننــد و دیگــران را به ســوی خــود می‬ ‫کشــانند و احتمال هــم دارد که در یکی‬ ‫از همیــن مالقاتهــا و در یکــی از همین‬ ‫برخوردهای خوش یمن ‪،‬مســیر و شــیوه‬ ‫زندگیشــان به کلــی متفاوت گــردد ‪،‬آنها‬ ‫به دیگران احتــرام می گذارنــد و احترام‬ ‫هم مــی بینند ‪ .‬خــوش شانســها خوش‬ ‫بیــن هســتند و همیــن خــوش بینی به‬ ‫آنهــا کمک مــی کند تــا با صــدای بلند‬ ‫ایــن جمله را بــه خود بگوینــد که «من‬ ‫آدم خــوش شانســی هســتم و حتما به‬ ‫هدفهــا و خواســته هــای امروزم مــی رســم » آنها از‬ ‫کمــک کــردن به دیگــران دریغ نمی کنند چــرا که می‬ ‫دانند خوش شانســی بیشــتری بــه همراه مــی آورد ‪.‬‬ ‫افراد خوش شــانس چنانچه اشــتباهی مرتکب شــوند‬ ‫مســیولیتش را به عهده می گیرند ‪ .‬افراد خوش شــانس‬ ‫پیگیــر عالقمندیهایشــان هســتند و آنهــا را دنبال می‬ ‫کننــد ‪ ،‬همه مــا آرزوها و رویاهایی داریم ولی بیشــتر‬ ‫خودمان را قانع می کنیم که رســیدن بــه آنها محال و‬ ‫غیرممکن اســت اما خوش شانســها این رویاهای پنهان‬ ‫را به خوبی می شناســند و به دنبال محقق شــدن آنها‬ ‫هستند ‪ ،‬آنها برای رســیدن به آرمانهایشان‪ ،‬محدودیتها‬ ‫را کنــار می گذارند و در هر حال‪ ،‬برای رو به رو شــدن‬ ‫با ســختیها و بدبختیها‪ ،‬قافله را نمــی بازند و پایداری را‬ ‫کنــار نمــی گذارند و بارها و بارها ســعی مــی کنند تا‬ ‫ســرانجام موفق به گشــودن درهای پیروزی می شــوند‬ ‫‪.‬روبــرت کولیــه روانشــناس معاصر معتقد اســت که ‪:‬‬ ‫همه مــا اقبال خــوب و اقبال بد داریم ‪ ،‬کســی که در‬ ‫زمــان اقبال بــد مقاومت کنــد و راهــش را ادامه دهد‬ ‫‪،‬کســی اســت که وقتی اقبال خــوب فرا می رســد در‬ ‫آنجا حضــور دارد ‪.‬‬ ‫خوش شانســها شــوخ طبــع و بذله گو هم هســتند و‬ ‫یاد گرفتــه اند که بخندنــد چرا که صورت ما شــگفت‬

‫هیچوقت این دو کلمه را نگوییم‪:‬‬ ‫‪-۱‬نمی توانم ‪-۲‬بدشانسم‬

‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫کــرده بودند که اتفاقات به ظاهر ناخوشــایند ‪ ،‬معموال‬ ‫ابــن خاصیت عجیــب و این نعمت پنهــان را دارند که‬ ‫در بلند مدت به نفعشــان تمام می شــود ‪،‬احتمال دارد‬ ‫موافــق نباشــید و در دل بگویید چگونه ممکن اســت‬ ‫در دل بــک رویداد ناخوشــایند و از بخــت بد ‪ ،‬اقبالی‬ ‫خــوب بیرون بزند ‪ .‬فردی می گفــت که گرفتن بیماری‬ ‫ســرطان برایش نعمت بــوده !و توضیح مــی داد که با‬ ‫مبتال شــدن به آن ‪ ،‬به کلی شــیوه زیســتن و چگونگی‬ ‫تفکرش به زندگی و دنیای پیرامونش متفاوت شــد دنیا‬ ‫را دوســت داشــتنی تر و زندگــی را پربها تــر می بیند‬ ‫حتــی اگر طول عمــر کمتری داشــته باشــد در عوض‬ ‫لذت بیشــتری را در آن پیــدا کرده اســت ‪ .‬در واقع به‬ ‫قول خوش شانســها ‪،‬حتــی درروی ســکه بدبیاری می‬ ‫توان جنبــه های مثبت را پیــدا کرد ‪.‬‬ ‫اوجــی ماندینــو نویســنده امریکایــی کــه کتابهایش‬ ‫بیــش از پنجاه میلیون در جهان فروش داشــته اســت‬ ‫مــی گویــد ‪ :‬بدانید با هــر بدبختی که رو بــه رو می‬ ‫شــوید جوانه های اقبال فردا را بــه همراهش می آورد‬ ‫‪ .‬مــا هــم باید چون خوش شانســها فکــر و عمل کنیم‬ ‫تــا بتوانیم جنبــه های درخشــان هر اتفــاق ناگواری‬ ‫را هــم ‪،‬ببینیم ممکن اســت بیفتیم و پایمان بشــکند‬ ‫مــی توانیم بگوییــم که بد شانســم و هر چه ســنگ‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


53 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 53 


‫میهمان‌نوازی و دروغ‌گویی نزد ایرانیان!‬ ‫نظر طبیب خاص ناصرالدین شاه‬ ‫درباره مردم ایران‬ ‫دکتــر پــوالک بــرای تدریس پزشــکی و داروســازی به‬ ‫دســتور امیرکبیــر به دارالفنون دعوت شــد‪ .‬او ‪ ۴‬ســال‬ ‫در ایــران قــرارداد تدریــس داشــت و از ‪ ۱۱۹۴‬در ایران‬ ‫بــود و از ســفرهایش به شــهر‌های ایران نوشــته‌هایی‬ ‫جمــع‌آوری کرد کــه روایتــی از وضعیــت اجتماعی و‬ ‫سیاســی دوران قاجاریــه اســت‪ .‬ادوارد یاکــوب پوالک‬ ‫در دوره‌ای از زندگــی‌اش‪ ،‬طبیب خاص ناصرالدین شــاه‬ ‫بــود‪ .‬او ویژگی‌هایی داشــت که ســفرنامه‌اش از ایران‬ ‫را ویــژه و متمایــز از کتاب‌های مشــابه ســاخت‪ .‬دکتر‬ ‫پوالک ذهنی روشــمند‪ ،‬جزئی‌نگر و تحلیلی داشت‪ .‬او‬ ‫درباره شــاه قاجار‪ ،‬پایتخت و شــهر‌هایی کــه در ایران‬ ‫دیــده نــکات جالــب توجهی را نوشــته اســت‪ .‬ذهن‬ ‫او طبقه‌بنــدی مدونــی داشــته و در توصیــف اماکن‪،‬‬ ‫ظرافت‌هــای جــذاب و لحن طنز‌آمیــزی را لحاظ کرده‬ ‫اســت‪ .‬ســفرنامه دکتر پــوالک در شناســاندن ایران به‬ ‫اروپاییان نقش بســرایی داشــته و هنوز برای بسیاری از‬ ‫شرق‌شناســان جالب اســت‪.‬‬ ‫توصیــه بــه مســافران ایرانــی‪ :‬او در ابتــدای‬ ‫سفرنامه‌اش چنین می‌نویســد‪ :‬در کتاب حاضر کوشش‬ ‫کــرده‌ام از اخــاق و رفتار‪ ،‬آداب و طــرز زندگی یکی از‬ ‫جالــب توجه‌ترین ملل عالم تصویری به دســت بدهم‪.‬‬ ‫بــه ویژه زندگی در دربار شــاه ایــران را با تفصیل خاص‬ ‫وصــف می‌کنــم‪ ،‬زیــرا آداب و رســوم تمــام ملــت تا‬ ‫انــدازه‌ای زیاد بــه پیروی از اوســت و در عین حال این‬ ‫سلســله که اصل و َنســبی ُترک و تاتار دارد‪ ،‬نتوانســته‬ ‫اســت خود را از تأثیر عنصر ایرانی بر کنار نگاه دارد‪ .‬از‬ ‫آن گذشــته برای تمام واردان به این کشــور و مسافران‬ ‫اروپایــی راهنمایی‌ها و اشــاراتی دارم که در خوراک چه‬ ‫نکاتــی را رعایــت کنند و پرهیــز از چه چیز‌هــا را الزم‬ ‫بشـــمرند؛ زیرا دیـــده‌ام که چه بســـیار از آنان در اثر‬ ‫جهــل بدین نکات به بیمــاری دچار آمده‌انــد و پس از‬ ‫مدت کوتاهی مقهور آن شــده‌اند؛ درحالی که با اندکی‬ ‫احتیــاط می‌توانســتند از ایــن فرجام بگریزنــد‪ .‬آنچه‬ ‫می‌گویــم حاصــل تجربه من اســت‪ .‬کوتاهــی من در‬ ‫رعایــت اصول بهـــداشتی در بدو امر باعث شــد که تا‬ ‫لب گور برســم‪ ،‬و فقط تصادف ســبب شد که از چنگ‬ ‫مرگــی نزدیک بگریزم‪ .‬بســیاری نصایح مــرا پذیرفتند و‬ ‫رهایــی یافتند‪ ،‬دیگران بدان عنایــت نکردند و به مرگی‬ ‫که بر ایشــان پیش‌بینی‌کــرده بودم گرفتار شــدند‪.‬‬ ‫ایرانــی در نگاه پــوالک‪ :‬ایرانی در خــوراک اعتدال‬ ‫و قناعــت را رعایــت می‌کنــد؛ در هــر مقامی باشـــد‬ ‫بــاز مقداری نــان‪ ،‬پنیر و ســبزی صحرایــی او را راضی‬ ‫و خشــنود می‌کنــد‪ .‬ایرانــی به مقــدار زیــاد می‌تواند‬

‫عواطــف و هیجانــات خــود را مکتــوم نــگاه دارد؛ از‬ ‫چهــره‌اش هیــچ معلــوم نیســت کــه در درونش چه‬ ‫می‌گــذرد‪ .‬ایرانی می‌توانــد مدت‌ها خشــم و ناراحتی‬ ‫را در خــود مخفــی نــگاه دارد تا لحظه مناســب برای‬ ‫تسویه حســاب و انتقام فرارســد‪ .‬ایرانی از اصل مسلم‬ ‫«هیــچ گاه حیــرت مکن» پیروی می‌کنــد‪ ،‬هرگاه تحت‬ ‫تأثیــر مزاج آتشـــین خود قــرار گیرد می‌دانــد چه کند‬ ‫کــه کســی مراتــب اعجــاب وی را در نیابد‪ ،‬وی شــعر‬ ‫شــناس است و ســاز و آواز را خوش دارد‪ ،‬اما اغلب فکر‬ ‫و اندیشــه را فــدای کلمــه و وزن می‌کند‪ .‬شــوخ طبع‬ ‫اســت‪ ،‬ولی در تفکر خــود از منطق پیــروی نمی‌کند‪.‬‬ ‫ایرانــی دوســت دارد میهمانی بدهد‪ ،‬فرودســت‌ترین‬ ‫نوکــران نیــز حاضر اســت تمام حقــوق ماهانــه‌اش را‬ ‫صــرف یک پذیرایــی از دوســتان کند‪ .‬با وجــود این از‬ ‫مفهوم میهمان نوازی خبــر ندارد‪ .‬وی فقط از آن جهت‬ ‫میهمانی می‌دهد کــه آن‌ها نیز متقاب ًال میهمانش کنند‪،‬‬ ‫یــا بدان دلیل کــه از تنهــا غذاخوردن حوصله‌اش ســر‬ ‫مــی‌رود‪ .‬ایرانــی با وجــود اینکه هر جملــه‌ای را مؤکد‬ ‫ادا می‌کنــد‪ ،‬به راســتگویی چندان پایبند نیســت و از‬ ‫هنگامی که ســعدی گفــت‪« :‬دروغ مصلحت آمیز به از‬ ‫راســت فتنه‌انگیز»‪ ،‬هــر دروغ و دغلی را مصلحت‌آمیز‬ ‫قلمــداد می‌کند‪ .‬ایرانی میل خاصـــی بــه خیال‌بافی و‬ ‫چیز‌هــای پنهانی و اســـرارآمیز دارد؛ هر انجمن پنهانی‬ ‫توجــه او را بــه خود جلــب می‌کنــد‪ ،‬برای هــر فرقه‬ ‫جدـــد دینی فورا طرفداران بســیاری پیدا می‌شــود؛ به‬ ‫همین ترتیب هم هســت کــه مثال فراماســونری مورد‬ ‫عالقه خاص او قرار می‌گیرد‪ .‬فراماســونری را در فارســی‬ ‫«فراموشــخانه» می‌گویند‪.‬‬ ‫دخانیــات ایرانــی‪ :‬آنچــه آدمــی در آن در حرکت‬ ‫اســت زمان اســت و مکان‪ ،‬شــادی و رنج‌هــای وی نیز‬ ‫در ایــن دو اســت؛ آدمــی در طلب تعالی اســت و از‬ ‫الیتناهی نیز بویی برده اســت‪ ،‬ولی مقتضیات زمانی و‬ ‫مکانــی‪ ،‬واقعیت موجــود را به یادش مــی‌آورد‪ .‬پس در‬ ‫جســتجوی وســایلی برمی‌آید که به فراموشی واداردش‬ ‫و چنین مطلوبــی را در مخدرات می‌یابــد‪ .‬تجربیات و‬ ‫مشــاهدات خود را دربــاره مخدرات رایــج در ایران که‬ ‫در طــول اقامتم گــرد آورده‌ام از نظــر می‌گذرانم‪.‬‬ ‫حشــیش‪ :‬از نظــر تأثیراتی کــه بر حشــیش مترتب‬ ‫اســت بــدان عنوان‌هــای مختلفــی داده‌انــد از قبیل‪:‬‬ ‫شــادی‌آفرین‪ ،‬مبهــی‪ ،‬تســای غمگینــان‪ ،‬راز و غیــره‪.‬‬ ‫تقریبا در سراسـر مناطق آسـیا‪ ،‬در هندوسـتان‪ ،‬کشـمیر‪،‬‬ ‫بنــگال‪ ،‬ایــران‪ ،‬عــراق و شــام می‌روید‪ ،‬ولی حشــیش‬ ‫فــرآورده بعضــی از جا‌هــا و والیــات ممتازتر اســت‪.‬‬ ‫مثال محصول کشــمیر و افغانســتان در این بــاره قابل‬ ‫ذکــر اســت‪ ،‬چراکــه مــردم این نــوای دقت بیشــتری‬ ‫در کشــت آن مبـــذول می‌دارنـــد و در کار تهیه ُچ َرس‬ ‫واردترنــد‪ .‬در اطراف تهــران درویش‌ها چنــد مزرعه را‬ ‫موقوف به کشــت حشــیش کرده‌اند‪ .‬بهتریــن بنگ از‬

‫‪  52 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫هــرات می‌آید و عرضه آن علنی نیســت‪ ،‬بلکه توســط‬ ‫افغان‌هــا و درویش‌هــا بــه صــورت گلوله‌هــای بزرگ‬ ‫ســبز کمرنگ بــه وزن تقریبی شــصت تا نــود گرم به‬ ‫صورت مخفیانــه فروخته می‌شــود‪.‬‬ ‫تریــاک‪ :‬گیــاه تریاک که به خشــخاش یــا کوکنار هم‬ ‫موســوم اســت در ایران‪ ،‬در نقطه‌ای جنوبی‌تــر از ری‬ ‫بــه عمل نمی‌آید و در دشــت‌های‪ ‬مرتفع شــمالی هم‬ ‫وضع بر همین منوال اســت‪ .‬برحســب مناطق کاشت‪،‬‬ ‫ایــن انواع دیده می‌شــود‪.‬‬ ‫تنباکــو‪ :‬بوتــه تنباکــو گیاهــی اســت دارای گل‌های‬ ‫صورتــی که بــه تنباکوی ما در آلمان بســیار شــباهت‬ ‫دارد و نزدیــک اســت‪ .‬ایرانی‌ها می‌پندارنــد که‪ ‬تنباکو‬ ‫گیاهــی بومــی و ایرانی اســت‪ .‬امــا این پنـــدار با این‬ ‫حقیقت تعــارض دارد که در هیچ یــک از کتب عقاقیر‬ ‫قدیم‌تر و در هیچ یک از‪ ‬اشـــعار دوران گذشـته یـادی‬ ‫از تنباکو نشـــده اســت و از این گذشـــته اســم آن نیز‬ ‫خود اشــاره‌ای به اصــل خارجی و غیر بومی اســت‪ .‬به‬ ‫نظــر می‌آیــد که ایــن گیــاه در زمینی کــه کمی نمک‬ ‫داشته باشــد بهتر می‌رویـــد؛ در هر حال اقال من خود‬ ‫شاهـــد بوده‌ام که نزدیک مزارع تنباکو همیشه مقـدار‬ ‫زیادی علف شــوره روئیده اســت‪.‬‬ ‫تاتــوره‪ :‬تاتــوره یــا جــوز ماثــل در زمین‌هــای کود‬ ‫داده شـــده و در روی تــوده زباله‌های شـــهری و ده‌ها‬ ‫می‌رویــد و اطبــای ایرانــی ســـخت بــدان اهمیــت‌‬ ‫می‌دهنـــد‪ .‬تخم این گیـاه در معـالجه بیماری‌هـای تب‬ ‫لرز‪ ،‬به خصــوص نوبه ربع‪ ،‬ســـردرد‌های مزمن‪ ،‬قطرب‬ ‫و اصــوال انــواع تشـــنج‌ها تجویــز می‌شــود‪ ،‬و روغن‬ ‫حاصــل از آن در درمان امراض مقعد و بواســیر که نزد‬ ‫اقوام ســوارکار به کثــرت دیده می‌شــود و دردناک نیز‬ ‫هست‪ ،‬به کار می‌رود‪ .‬پســـر بچه‌ای دوازده ساله را که‬ ‫به لکنت زبــان دچار بود پدرش نزد مــن آورد‪ ،‬زیرا این‬ ‫ناراحتی مانــع بود که بتواند ادعیه عربــی را که بر هر‬ ‫ایرانی از ســـیزده‌سالگی فرض اســت‪ ،‬بــه وضوح تلفظ‬ ‫کنــد‪ .‬بــا خوراندن تخــم تاتور‌های کــه تازه‌تــازه نرم و‬ ‫ســاییده شــده بود و همچنین کمپرس آب سرد بر روی‬ ‫ســـر‪ ،‬توانســـتم در دو ماه قادرش سازم که ادعیه مقرر‬ ‫از ســفرنامه دکتــر پوالک ‪ -‬فرادید‬ ‫را بخوانــد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


‫نقش‌مایه‌هاســت‪ ،‬نقش‌مایه‌ها چه اطالعاتــی از دوران خــود را درهنــر نشــان داده‌انــد‪ .‬نقش شــیر و عقاب مصــر نیز مملــو از نقش‌مایه‌های عقرب و مار اســت‪.‬‬ ‫گذشــته بــرای آینــدگان بــه ارمغــان می‌آوردنــد؟ همیشــه در هنر ایــران پررنگ بوده و هســت‪.‬‬ ‫در هنــر چین هم ایــن نقش‌مایه‌هــا را می‌بینیم و در‬ ‫نقش‌مایــه ترجمه‌ای‌ســت کــه درخصــوص موتیــف‬ ‫این میــان فراوانی ایــن نقش‌مایه‌ها متفاوت اســت‪.‬‬ ‫مطرح شــده اســت‪ .‬برخی معادل موتیــف را‪ ،‬بن مایه آیا هریــک از این نقش‌مایه‌هــا معنای خاصی موتیف‌هــا در دوره‌هــای مختلف‪ ،‬اشــکال مختلف به‬ ‫و برخــی دیگر نقش مایه می‌گویند‪ .‬از آنجا که بیشــتر در هنر ایران باســتان داشت؟‬ ‫خــود می‌گیرند‪ .‬به طور مثال‪ ،‬شــیر ایرانی در دوره‌های‬ ‫تحقیقات مــن در خصوص تصاویر اســت‪ ،‬نام‬ ‫مختلــف شــکل‌های متفــاوت می‌گیــرد‬ ‫نقش مایه را روی آن گذاشــتم‪.‬‬ ‫چنانکــه شــیر ایالمی شــکل خاص خــود را‬ ‫دارد و شــیر هخامنشــی نیز از شخصیت و‬ ‫از زمــان پیدایش نقش مایه‌ها تاکنون‪ ،‬شــاهد در تاریخ ایران باستان هیچگاه شاهد قربانی‬ ‫شــکل و شــمایل متفاوتی برخوردار اســت‪.‬‬ ‫تغییــرات زیادی در آنها بودیــم‪ ،‬چنانکه برخی کردن انسان نبوده‌ایم حتا از یک زمان به بعد‪،‬‬ ‫از ایــن آثــار همچنان در آثار معاصــر نیز بروز‬ ‫ایــن نقش‌مایــه شــیر‪ ،‬در دوره ساســانیان‬ ‫قربانی گیاهی جای قربانی حیوانی را‬ ‫پیــدا می‌کنند گویی برخــی از این نقش‌مایه‌ها‬ ‫متفاوت‌تــر می‌شــود‪.‬‬ ‫است‬ ‫گرفته‬ ‫در نهــاد هنرمنــد جــای گرفته‌انــد‪ .‬درواقــع‬ ‫البته همیشــه نقش اعــداد در نقش‌مایه‌ها‬ ‫می‌تــوان رد و پــای یــک موتیــف را از دوران‬ ‫پررنــگ بــوده و هســت‪ .‬همچنــان تقدس‬ ‫باســتان تا عصــر حاضر دنبــال کرد‪.‬‬ ‫هفت از ایران باســتان تاکنــون باقی مانده‪.‬‬ ‫برخــی مواقع می‌تــوان گفت‪ ،‬هنرمند امــروزی به‌طور هــر تحلیلی که امروز از تفکر آن زمان بگوییم‪ ،‬بیشــتر گاهــی می‌گوینــد اجــزای طبیعــت در عــدد هفــت‬ ‫مســتقیم از آثار باســتانی الهام گرفتــه و درصدد تکرار در قالــب حدس و گمــان خواهد بود‪ .‬اما بــا توجه به تاثیرگذار بودند‪ .‬از دیگر ســو برخــی معتقدند که عدد‬ ‫برخــی از نمایه‌ها برآمده اســت‪ .‬برخــی نقش مایه‌ها متــون اندکی کــه از دوره میانه باقی مانده و بررســی هفت در ذهن بشــر مقدس بــوده از ایــن رو آن را به‬ ‫نیــز ردپایشــان در طــول تاریــخ دیــده می‌شــود که آن در کنار جنــگ افزارها و ابزارهــای دیگر‪ ،‬می‌توانیم عوامــل طبیعــی ارتباط می‌دهــد‪ .‬با این وجــود هنوز‬ ‫می‌توان از ابعاد از روانشناســی نیز آن را مورد بررســی برداشــت کنیم که قوچ‪ ،‬شــیر و عقاب نمادی از قدرت نمی‌دانیــم کــه چرا عــدد ‪ ۷‬و عدد ‪ ۳‬مقدس هســتند‪.‬‬ ‫و گیاه نمادی از جاودانگی اســت‪.‬‬ ‫قرار داد‪ .‬‬ ‫بسیاری از اســطوره‌های ما هفتگانه و سه گانه هستند‬ ‫روانشناســان معتقد هســتند‪ ،‬برخی از نقش‌مایه‌ها در‬ ‫و درعیــن حال ضرایــب این اعداد نیز مقدس شــمرده‬ ‫ضمیر ناخودآگاه بشر شــکل گرفته‌اند و در هر دوره‌‌ای بــه موتیف‌هایــی اشــاره داشــتید کــه گاهــا می‌شود‪.‬‬ ‫به یک صــورت خــود را در آثار نشــان می‌دهند‪ .‬البته در ناخــودآگاه انســان شــکل گرفته‌انــد‪ .‬ایــن‬ ‫جامعه‌شناســان ایــن موضــوع را جور دیگــری تحلیل موتیف‌هــا کدامنــد؟‬ ‫مقاالتــی درخصوص مراســم قربانی نزد هندی‬ ‫ابزارهــای جنگــی یکی از موتیف‌هایی هســتند که در اروپاییان‪ ،‬هندیان و ایرانیان دارید‪ .‬این مراســم‬ ‫می‌کنند‪.‬‬ ‫چگونه اجرا می‌شــدند؟‬ ‫بررســی نقش‌مایه‌هــا یکــی از بهترین راه‌هــا برای پی‬ ‫دربــاره آیین قربانــی در ایران با احتیــاط باید صحبت‬ ‫بردن به اندیشــه‌های مردمانی اســت که در هزاره‌های‬ ‫کــرد‪ .‬ایــن درحالی اســت که شــواهد زیــادی از آیین‬ ‫پیــش زندگــی می‌کردنــد‪ .‬درعیــن حــال می‌توانیم به‬ ‫قربانــی در هنــد در دســت داریم‪ .‬هرچنــد همچنان‬ ‫ســبک زندگی‪ ،‬اندیشــه و آیین‌های دوره‌های مختلف‬ ‫آییــن قربانی را هم اکنون در ایــران داریم اما بازهم در‬ ‫پی ببریم‪ .‬اســتفاده از رنــگ طالیی و آبــی را می‌توان‬ ‫مــورد آن بایــد با احتیــاط صحبت کرد‪.‬‬ ‫به اندیشــه‌های اســامی ارتباط داد‪.‬‬ ‫هرچند تا یک زمانی شــاهد قربانی انســانی در برخی‬ ‫اســتفاده از نقش‌مایه‌هایــی ماننــد گیاهــان و آتــش؛‬ ‫از آیین‌هــای هنــدی ایرانــی و هندی اروپایــی بودیم‬ ‫اندیشــه‌های آییــن زرتشــتی را به ما منتقــل می‌کند‪.‬‬ ‫امــا یکــی از نــکات جالــب در فرهنگ ایران باســتان‪،‬‬ ‫حتــا شــکل برخــی از ظرف‌هایی که کشــف می‌کنیم‪،‬‬ ‫صلح‌طلبــی اســت‪ ،‬چراکه ســندی که نشــان دهد در‬ ‫گویای موارد اســتفاده از آن اســت‪ .‬به طور مثال برخی‬ ‫ایران قربانی انسانی داشــتیم‪ ،‬در دست نیست درواقع‬ ‫از ایــن ظروف برای مراســم آیینی مورد اســتفاده قرار‬ ‫می‌تــوان گفــت در ایران هیچگاه شــاهد قربانی کردن‬ ‫می‌گرفتند‪.‬‬ ‫انســان نبوده‌ایم‪.‬‬ ‫چــه ظروفــی بــا چــه نقش‌مایه‌ها و شــکل و‬ ‫حتــا از یک زمــان به بعد‪ ،‬قربانی گیاهــی جای قربانی‬ ‫شمایلی برای مراســم‌های آیینی مورد استفاده‬ ‫حیوانــی را گرفتــه و همان گیاه هوم که از آن یاد شــد‪،‬‬ ‫قــرار می‌گرفتند؟‬ ‫بــه عنوان یــک گیاه قربانی می‌شــد‪ .‬گیــاه را می‌زدند‪،‬‬ ‫برخــی از ظروف بــرای نگهداری خون قربانی ســاخته بســیاری از آثار جــای دارند‪ .‬شــکار نیــز در همه آثار شــیره آن را می‌گرفتنــد و از آن مایعــی برای نوشــیدن‬ ‫می‌شــدند‪ .‬این ظروف پهن‌تر هســتند و اینگونه است دیده می‌شــود‪ .‬نقش انســان –حیوان (اسفنکس)‪ ،‬ماه‪ ،‬تهیــه می‌‌کردند‪ .‬قربانــی خونین از یــک زمانی به بعد‬ ‫کــه خــون قربانی همــان زمانی کــه قربانی می‌شــد‪ ،‬خورشــید و‪ ...‬در زمان‌ها و بیــن اقوام مختلف که هیچ در آیین ایــران جایی ندارد‪.‬‬ ‫درون آن ریختــه می‌شــد‪ .‬برخــی از ظروف نیــز برای ارتبــاط جغرافیایی با یکدیگر نداشــتند تکرار شــده و‬ ‫نوشــیدن‪ ،‬نوشــیدنی‌های آیینی مــورد اســتفاده قرار برخی از محققان معتقد هســتند ایــن نقش‌مایه‌ها در نقــش الهه‌هــا در نقش‌مایه‌های ایران باســتان‬ ‫چگونه است؟‬ ‫می‌گرفتند‪.‬‬ ‫ناخودآگاه بشــر جای دارد‪.‬‬ ‫به برخــی از نقش‌مایه‌ها اشــاره داشــتید که همچنان در بررســی‌هایی کــه انجــام دادیــد‪ ،‬آیا بــا نقش‌مایه ‪ ‬تقریبا می‌تــوان گفت‪ ،‬به تعداد الهه‌هــای مذکر‪ ،‬الهه‬ ‫در هنــر معاصــر تکــرار می‌شــود‪ .‬ایــن نقش‌مایه‌ها خاصــی که منحصــر به فرد باشــد‪ ،‬روبه رو شــ ‌ده‌اید؟ مونــث نیز داریم‪ .‬از الهه آب گرفتــه تا الهه زمین و آب‬ ‫بیشــتر نقش‌مایه‌هــا تکــرار شــونده هســتند‪ .‬برخی و‪ ...‬درواقــع می‌توان گفت‪ ،‬یکتاپرســتی در بن مایه آن‬ ‫کدامند؟‬ ‫برخــی از حیوانات ماننــد آهو‪ ،‬قوچ و بز همیشــه در تصاویر در هنر یک ســرزمین بیشتر هستند و برخی از وجــود دارد‪ .‬اهورامزدا در راس قرار دارد و ســایز ایزدان‬ ‫هنر ایــران وجود داشــتند‪ .‬برخی از اعــداد مانند عدد آنها در ســرزمین دیگر‪ ،‬کمتر اســت‪ .‬بــز‪ ،‬قوچ و عقرب و الهه‌هــا بــه یــاری اهورامــزدا می‌رونــد و همتای او‬ ‫‪ ۳‬و ســه گانه‌ها و همچنین ‪ ۷‬و هفت‌گانه‌ها همیشــه در هنــر ایران بســیار دیده می‌شــود در عین حال هنر نیستند‪.‬‬ ‫‪  51 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫کندوکاوی در تاریخ ایران باستان‬ ‫گفتگو با یک پژوهشگر‬ ‫به گــزارش خبرنگار ایلنا‪ ،‬صبا لطیــف پور (عضو هیأت‬ ‫علمی پژوهشــکده هنر‪ ،‬فرهنگســتان هنر) لیســانس‬ ‫خود را در رشــته زبان اســپانیایی دریافــت کرد اما بعد‬ ‫ســمت رشــته فرهنــگ و زبان‌های باســتانی‬ ‫از آن به‬ ‫ِ‬ ‫رفت‪ .‬بعــد از دریافت مدرک دکتــرا‪ ،‬در دایره‌المعارف‬ ‫بزرگ اســامی اوســتایی از "میشــل ِد وان" و "خاو ِیر‬ ‫مارتینــس" را از اســپانیایی به فارســی ترجمــه کرده و‬ ‫قــرار اســت در ماه‌هــای‬ ‫آینــده بــه چــاپ‬ ‫برســاند‪ .‬تاریــخ‬ ‫آمریکای باســتان‬ ‫که از انگلیســی‬ ‫ترجمه شــده‬ ‫و انتشارات‬

‫علمی‌فرهنگــی در حــال چاپ آن اســت و تاریخ مصر‬ ‫باســتان کــه در حال ترجمه آن اســت و در انتشــارات‬ ‫فرهنــگ معاصر به چاپ خواهد رســید‪ ،‬از دیگر آثاری‬ ‫هســتند که از لطیف پور به زودی منتشــر خواهد شد‪.‬‬

‫بــا تالیف کتــاب تاثیر هنــر کتاب‌آرایی مانوی‬ ‫در کتــاب آرایی دوره اســامی به بررســی هنر‬ ‫کتاب‌آرایــی مانــوی بــه عنــوان یــک مکتب‬ ‫جریان‌ســاز و کمتــر شــناخته شــده و مــورد‬ ‫توجــه پژوهشــگران در تاریــخ هنــری ایــران‬ ‫دوره ساســانیان‪ ،‬پرداختید‪ .‬پایه و اســاس کتاب‬ ‫چیست ؟‬

‫عناصری در آثــار مانی وجود دارند کــه می‌توان گفت‬ ‫پایه و اســاس شــکل‌گیری کتــاب آرایی دوره اســامی‬ ‫است‪ .‬زیبانویســی یکی از موضوع‌های مهم و محوری‬ ‫در هنر میانه اســت‪ .‬در این دوران معموالً سرصفحه‌ها‬ ‫و حــروف ویژه به‌طور خاص خوشنویســی می‌شــدند‪.‬‬ ‫می‌تــوان گفت‪ ،‬خوشنویســی بــرای اولیــن بار در‬ ‫دوره مانی در ایران شــکل گرفتــه‪ .‬اصطالحاتی‬ ‫چــون «دبیری» و «دبیــر» و «دبیره» به معنای‬ ‫خوشنویسی و خوشــنویس به دوره مانویت و‬ ‫ســده‌های ســوم میالدی می‌رســد‪ .‬شــیوه‌های‬ ‫خوشنویســی در حوزه‌هــای مختلــف هنــر‬ ‫مانوی موجــب پیدایش گونه‌های الفبایی شــد‪.‬‬

‫خوشنویسی‌ها‬ ‫معمــوالً بــر‬ ‫روی چــرم‪ ،‬پوســت‬ ‫درخــت‪ ،‬بــرگ خرمــا و ‪...‬‬ ‫صــورت می‌گرفــت‪ .‬متــن‬ ‫خوشنویســی شــده همیشه‬ ‫متنی مانــوی بود و متــون خارج‬ ‫از ایــن دســته همچون ســعدی هرگز‬ ‫‪  50 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫خوشنویسی نمی‌شــدند‪ .‬در بخش تزیینات و آرایه‌های‬ ‫نوشــتاری نیز شــاهد نقــش و نگارهای تزیینی ســاده‬ ‫به لحــاظ آرایه‌هــای متن‌‪ ،‬نقــش و نگارهــای گلدار و‬ ‫آراســتن ســرفصل‌ها و سرســتون‌ها هســتیم‪.‬‬ ‫انــواع نســخ و متــون مانــوی جلــوه‌گاه ظهــور هنر‬ ‫کتاب‌آرایــی مانــوی اســت‪ .‬تنهــا متــن ســاده (کــه‬ ‫تعدادشــان هــم از همه بیشــتر اســت)‪ ،‬متــن تزیین‬ ‫شــده بــا نقطه‌گذاری کــه گاه صرفــاً به قصــد تزیین‪،‬‬ ‫نقطه‌گذاری شــده و گاه به منظور تســهیل در خوانش‬ ‫ســرودهای مذهبــی بوده اســت‪ ،‬متون خوشنویســی‬ ‫شــده و متون حاوی طرح‌هــای تزیینی (کــه در باال یا‬ ‫پاییــن صفحه یک طــرح تزیینی به کار رفته اســت) از‬ ‫جملــه هنــر کتــاب آرایــی در آن دوران بود‪.‬‬ ‫همچنین اولین منشــا تذهیب را می‌تــوان از آثار مانی‬ ‫دنبال کرد‪ .‬آســیای غربــی و چینی‪ ،‬دو ســبک کلی در‬ ‫نگارگــری و تذهیب هســتند که هریک بــه دو بخش‪،‬‬ ‫ســبک نقاشــی کامل و سبک نقاشــی مختصر تقسیم‬ ‫می‌شــوند که در مجموع ‪ ۴‬ســبک‪ ،‬سبک نقاشی چینی‬ ‫کامــل‪ ،‬چینی مختصر‪ ،‬ســبک نقاشــی آســیای غربی و‬ ‫مختصر آســیای غربی را شــکل می‌دهند‪.‬‬

‫مانویــان‪ ،‬کتاب‌های خــود را تزیین می‌کردند و‬ ‫این تبدیــل به روشــی بــرای کتاب‌آرایی دینی‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫تحقیقاتــی درخصوص آیین یزشــن و گیاه هوم‬ ‫داشــتید‪ .‬هــوم چه نــوع‪ ‬گیاهی اســت و چرا‬ ‫در نگاره‌های ایران باســتان به این گیاه اشــاره‬ ‫شده است؟‬ ‫در ایــران باســتان از گیــاه هــوم‪ ،‬نوشــیدنی جاودانی‬ ‫بخش درســت می‌کردند‪ .‬بر اســاس یافته‌های باستانی‪،‬‬ ‫مطمئن نیســتیم که این گیاه ســکرآور بوده باشــد اما‬ ‫می‌دانیم احتماال درمان بخش بــود‪ .‬در دوره‌ای احتماال‬ ‫ایــن گیــاه‪ ،‬ســکرآور بــود امــا در عصر حاضر شــاهد‬ ‫درســت کردن این نوشیدنی توســط زرتشتیان هستیم‬ ‫که البته ســکرآور نیست‪.‬‬ ‫نمی‌دانیــم چه گیاهــی را در ایران باســتان بــه عنوان‬ ‫گیــاه هــوم اســتفاده می‌کردند امــا اکنون گیــاه مورد‬ ‫اســتفاده را از حوالی تهــران و کوهســتان‌های اطراف‬ ‫زنجان می‌چیننــد و احتماال با هوم اصلی کــه در ایران‬ ‫باســتان بود‪ ،‬متفاوت اســت‪.‬‬ ‫برخــی می‌گوینــد گیاهــی کــه در دســتان ســربازان‬ ‫هخامنشــی در نقــش برجســته‌های تخــت جمشــید‬ ‫شــاهد هستیم‪ ،‬همان گیاه هوم اســت‪ .‬البته معادل آن‬ ‫در آیین هندوها نیز دیده می‌شــود کــه از آن به عنوان‬ ‫ســوما یاد می‌شود‪.‬‬ ‫باتوجــه بــه آنکــه تخصــص شــما در حــوزه‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪50 Kheradmand‬‬


49 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 49 


48 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 48 


‫می‏تواننــد از این امکان اســتفاده کنند‪.‬‬ ‫‪ .۳‬افزایــش فرصت‏های اقتصــادی برای زنــان‪ .‬زنان در‬ ‫برخی از جوامع‪ ،‬برای شــرکت در مشــاغلی که مستلزم‬ ‫حضور در مکان‏های مردانه و برخورد مستقیم با مردان‬ ‫اســت‪ ،‬با موانــع و محدودیت‌هایی روبرو هســتند‪ .‬در‬ ‫ایــن صورت می‏توانند از طریق تلفــن‪ ،‬رایانه و اینترنت‬ ‫مشــارکت اقتصادی و اجتماعی داشــته باشــند‪ .‬در کل‬ ‫می‏تــوان گفت‪ ،‬چنانچــه امکانــات تخصیص‌یافته برای‬ ‫اســتفاد ٔه زنــان از فناوری‏هــای اطالعــات و ارتباطات‬ ‫افزایش یابد‪ ،‬زنان ســهم بیشــتری در بازار کار می‌یابند‬ ‫و می‌تواننــد‪ ،‬بــا ارائ ٔه خدمــات خود‪ ،‬منشــأ تولید کاال‬ ‫و خدمات بیشــتری باشــند و درآمدهای باالتری کسب‬ ‫کننــد که در کاهش نابرابری جنســیتی مؤثر اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫پیشرفت‏های فناوری و اشتغال زنان‬

‫در فرایند توســع ٔه اقتصادی جوامع‪ ،‬روند تحرک نیروی‬ ‫کار‪ ،‬انتقال از کشــاورزی به صنعت‪ ،‬تجارت و خدمات‪،‬‬ ‫پیشــرفت‏های فناوری‪ ،‬تأثیر بســیاری بــر فرصت‏های‬ ‫اشــتغال زنان گذاشته اســت‪ .‬این بدان معنا نیست که‬ ‫جهــت تغییرات فنــاوری به نفــع زنان در حــال تغییر‬ ‫اســت‪ .‬تغییرات فنــاوری عاملی برای تبییــن تغییرات‬ ‫اجتماعی اســت که تعریف جدیدی از روابط جنسیتی‬ ‫را نشــان می‏دهــد‪ .‬تأثیــر فناوری‌های جدید بــر زنان‬ ‫می‏توانــد هم مثبت و هم منفی باشــد که به فرایندی‬ ‫بســتگی دارد کــه در آن فناوری توســعه یافته اســت‪.‬‬ ‫طراحــی فناوری خاص برای زنان ممکن اســت مشــکل‬ ‫باشــد اما راهبــرد دیگر می‌تواند طراحــی فناوری‏هایی‬ ‫برای آن دســته از فعالیت‏ها و مشــاغلی باشد که زنان‬ ‫بیشــتر در آنهــا شــاغل‌اند‪ .‬فناوری‏هــای جدیــد باید‬ ‫بتواننــد بهــره‏وری و کارایی زنان را در چنین مشــاغلی‬ ‫افزایــش دهند‪ .‬ایجــاد فرایندی کــه در آن زنان بتوانند‬ ‫با کســانی که ایــ ‌ن گونه فناوری‏هــا را طراحی می‏کنند‬ ‫تعامــل بیشــتری داشــته باشــند عامــل مهمــی برای‬ ‫انعــکاس نیازهای فناورانــه در زمینه‏های شــغلی زنان‬ ‫اســت‪ .‬در این زمینه یکی از آثــار مکانیکی و دیجیتالی‬ ‫شــدن صنعت آن اســت که نیــاز به نیــروی فیزیکی را‬ ‫کاهش و نیــاز به نیروی ماهر را افزایــش می‏دهد‪ .‬این‬ ‫امــر فرصت‏هــای جدیدی را بــرای زنان ایجــاد می‏کند‬ ‫که بتوانند‪ ،‬پس از کســب آموزش‏های الزم‪ ،‬مشــغول به‬ ‫کار شــوند‪ .‬تا قبل از معرفی فناوری‏هــای جدید‪ ،‬کمتر‬ ‫از یــک درصد نیروی کار در صنایع ســنگین چین‪ ،‬مانند‬ ‫صنعت فوالد‪ ،‬را زنان تشــکیل می‏دادند‪ ،‬امــا امروزه‪ ،‬با‬ ‫تغییرات فناورانۀ رخ‌داده‪ ،‬ایــن رقم به حدود ‪ ۲۸‬درصد‬ ‫می‌رســد‪ .‬در حالی که فناوری‏هــای جدید فرصت‏های‬ ‫جدیدی ایجــاد می‏کنند‪ ،‬برخــی چالش‏هــا را نیز برای‬ ‫زنــان شــاغل در صنایعی که بیشــتر متکی بــر نیروی‬ ‫کار غیرماهــر اســت به وجــود می‌آورند‪ .‬بــه مرور که‬ ‫کارفرمایان فناوری‏های جدید را جانشــین ماشــین‌آالت‬ ‫قدیمــی می‏کنند‪ ،‬زنان شــاغل غیرماهر شغلشــان را از‬ ‫دســت می‏دهند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫فناوری و افزایش خودباوری زنان‬

‫فناوری بــا دانش‌محوری خود بســیاری از تبعیض‏های‬

‫‪  47 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫جنســیتی را کنــار گذاشــته و‪ ،‬با ایجــاد فرصت‏های‬ ‫برابــر‪ ،‬به افزایــش کیفیــت زندگی و ارتقای ســبک‬ ‫زندگی زنان منجر شــده اســت‪ .‬مث ًال تحقیقات نشان‬ ‫می‏دهــد کــه مصــرف اینترنــت در زنان بــا «حس‬ ‫اســتقالل و اعتماد‌به‌نفــس»‪« ،‬انعــکاس رویدادهای‬ ‫زندگــی»‪ « ،‬افزایش تعامالت زنــان»‪« ،‬کاهش انزوای‬ ‫اجتماعــی»‪ « ،‬افزایش مشــارکت اجتماعی»‪« ،‬تغییر‬ ‫باورها و اندیشــه‏های ســنتی زنان»‪« ،‬افزایش آگاهی‬ ‫زنــان از حقــوق اجتماعــی خــود»‪« ،‬ایجــاد فضای‬ ‫عمومی»‪« ،‬تحــرک اجتماعی» و «عضویــت زنان در‬ ‫جامعــ ٔه اطالعاتــی» در ارتباط بوده اســت‪ .‬اینترنت‬ ‫امــکان حضــور زنــان را بــدون محدودیــت زمانــی‬ ‫و مکانــی فراهــم می‏کنــد و باعــث می‏شــود حس‬ ‫اســتقالل و اعتماد‌به‌نفس در آنان تقویت شود‪ .‬زنان‬ ‫بــا حضــور در فضای مجــازی جنبه‏های شــخصی و‬ ‫رویدادهــای زندگی خود را منعکــس می‏کنند و این‬ ‫باعــث کاهش انــزوای اجتماعــی و افزایش تعامالت‬ ‫زنــان با عقاید مشــابه می‏شــود‪ .‬زنان با اســتفاده از‬ ‫اینترنت ســطح دانش و آگاهی‌شــان را باال می‏برند و‬ ‫خــود را عضوی از جامع ٔه اطالعاتــی می‏دانند‪ .‬آنان با‬ ‫اســتفاده از فرصت‌هایی که اینترنت برایشــان فراهم‬ ‫می‏کنــد و بــا ایجاد تحرک اجتماعــی‪ ،‬و تغییر عقاید‬ ‫و اندیشــه‏های ســنتی می‏توانند حضور و مشــارکت‬ ‫خــود را در جامعــه افزایش دهند و در نتیجه نقش و‬ ‫جایــگاه واقعی‌شــان را در جامعــه تثبیت کنند‪.‬‬ ‫در واقــع فنــاوری اینترنــت باعث تعامــات زنان با‬ ‫عقایــد مشــابه هم در جامعه می‏شــود‪ .‬این رســانه‬ ‫با مرتبط ســاختن زنــان در جوامــع و افزایش تبادل‬ ‫فرهنگــی و فراخوانــدن آنــان بــه مشــارکت‏های‬ ‫اجتماعــی مجــازی امکان دسترســی بــه منابع یک‬ ‫زندگــی متعــادل و برابر با مــردان را فراهم می‏کند و‬ ‫حــس همســانی را در آنها بــه اثبات می‏رســاند‪.‬‬ ‫زنــان بــر اثــر فشــارهای اجتماعی و مشــکالتی که‬ ‫در جامعــه تجربــه می‏کننــد از فرصتــی کــه فضای‬ ‫مجازی بــرای حضــور و تولید محتوا در اختیارشــان‬ ‫قــرار می‏دهــد بــه منظــور بیــان احساســات و‬ ‫عقایدشــان اســتفاده می‏کنند‪ .‬آنها با افرادی مشــابه‬ ‫خــود بــه تعامل و بحــث و گفت‌‌وگو می‏نشــینند و‬ ‫راه‏حل‏هایی بــرای رفع مشکالتشــان ارائه می‌دهند‪.‬‬ ‫همچنیــن اینترنت باعــث افزایش ســطح آگاهی و‬ ‫دانــش زنان می‏شــود و آمــوزش مجازی‪ ،‬با ســهولت‬ ‫دسترســی به منابــع متعــدد‪ ،‬اکثر موانــع اقتصادی‪،‬‬ ‫فرهنگــی و اجتماعی آموزش واقعی زنــان را برطرف‬ ‫می‏‌کند و به عنوان ســریع‏ترین و ارزان‏ترین وســیل ٔه‬ ‫تبــادلِ اطالعــات پتانســیل بزرگی را بــرای کمک به‬ ‫زنان در حل مشــکالت آموزشــی فراهم مــی‏آورد‪.‬‬ ‫‪ ‬امــا در دیگر ســو اســتفاده از فنــاوری در کارهای‬ ‫خانگی باعث ایجاد فراغت بیشــتر بــرای زنان ایرانی‬ ‫شــده اســت و در کنــار این امــر گســترش فرهنگ‬ ‫اســتفاده از فناوری موبایل و اینترنت باعث مشــارکت‬ ‫بیشــتر زنان در عرص ٔه اجتماعی و فرهنگی شده است‪.‬‬ ‫زنان امروز‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪47 Kheradmand‬‬


‫بررسی رابطه فناوری و جنسیت‬ ‫فناوری صورتی‪ ،‬فناوری خاکستری‬

‫‪ ‬‬ ‫فنــاوری ماننــد علم حیطه‏ای اســت کــه در وهل ٔه اول به نظر می‌رســد نســبت به‬ ‫جنســیت جهت‌گیــری خنثــی دارد و ادعــای بی‌طرفی و انســان‏گرایی از آن شــنیده‬ ‫می‏شــود‪ .‬اما در زندگی اجتماعی‏‪ ،‬که جنســیت یکی از عناصر اصلی آن اســت‪ ،‬تمام‬ ‫عرصه‏هــا به نوعی با جنســیت مرتبط‌انــد‪ .‬در این میــان‪ ،‬ارتباط برخــی حیطه‏ها با‬ ‫جنســیت آشــکار و برخی دیگر پنهان اســت‪ .‬در مورد ارتباط میان فناوری و جنسیت‬ ‫می‏تــوان به مباحثــی همچون «تعییــن و انتخاب جنســیت»‪« ،‬جنســیت و آموزش‬ ‫فناوری»‪« ،‬جنســیت و شغل‏های فناوری‌محور»‪« ،‬جنســیت و بهره‏وری از فناوری» و‬ ‫«آثار فناوری بر برابری جنســیتی» اشــاره کرد‪.‬‬

‫فناوری و تعیین جنس فرزند‬

‫ارتبــاط جنســیت و فنــاوری چنان عمیق اســت که حتی بــر تعیین جنــس نیز اثر‬ ‫گذاشــته اســت‪ .‬امروزه فناوری‪ ،‬با ایجاد قــدرت تعیین جنس فرزنــد‪ ،‬موضوع برتری‬ ‫جنســی را دوبــاره بازخوانــی و احصا کرده اســت و‬ ‫در آینــده موجــب برهم خــوردن تعادل جنســی و‬ ‫پیامدهای آن خواهد شــد‪.‬‬ ‫اکنون فنــاوری دو روش کلی برای تعیین جنس فرزند‬ ‫ارائه کرد ‏ه اســت‪ :‬الــف) روش داخل بدنی که رعایت‬ ‫رژیــم غذایــی خاص تقریبــاً دو ماه قبل از بــارداری‪،‬‬ ‫تعییــن زمان مقاربــت و کنترل هورمون‏هــای بدن از‬ ‫انــواع آن اســت؛ ب) روش خــارج بدنی کــه در آن از‬ ‫تکنیک پی‌جی‌دی اســتفاده می‏شــود‪ .‬ابتدا‪ ،‬با برخی‬ ‫داروهــای تحریک‏کننــد ٔه تخمــدان‪ ،‬زن چندیــن بار‬ ‫تخمک‏گــذاری می‌کند و ســپس لقاح آزمایشــگاهی‬ ‫صورت می‏گیرد‪ .‬در مرحلۀ بعد کروموزوم‏ها بررســی‬ ‫می‌شــوند و هر کــدام که جنس مورد نظر را داشــته‬ ‫باشــد انتخاب و بقیه کنار گذاشــته می‏شوند‪ .‬تکنیک‬ ‫دیگر فلوســیتومتری اســت که در آن اسپرم‏های ‪ X‬و‬ ‫‪ Y‬را از هــم جــدا می‏کنند و بدین ترتیــب می‏توانند‬ ‫انتخــاب کنند که هنــگام انجام لقاح خارج رحمــی کدام اســپرم را تزریق کنند‪ .‬البته‬ ‫در تمــام ایــن روش‏ها احتمال خطا وجــود دارد‪ .‬اما فناوری در چنــد ماه اول حامگی‬ ‫جنــس نــوزاد را به شــکل قطعی تعییــن می‏کنــد و در صورتی که با جنــس دلخواه‬ ‫والدیــن هم‏خوانی نداشــته باشــد‪ ،‬امکان ســقط جنیــن را فراهم می‏کنــد‪ .‬در واقع‬ ‫فنــاوری بــا قطعیت می‏توانــد از تولد فرزند با جنســی کــه دلخواه والدین نیســت‬ ‫جلوگیری کند‪.‬‬

‫جداسازی‏ها و موانع مشارکت زنان در فناوری‬

‫بــه طور کلی الگوی مشــارکت زنــان در علم و فنــاوری‪ ،‬از نفی کامل تا جداســازی‪،‬‬ ‫به ســه شــکل صورت می‏گیــرد‪« .‬جداســازی عمودی» به شــرایطی اطالق می‏شــود‬ ‫که مشــارکت زنان در ســطح خاصی از سلســله‌مراتب علمی بیشــتر یا کمتر از حد‬ ‫معمول اســت‪« .‬جداســازی افقــی» به تمرکز بــاالی زنان در برخی رشــته‌های علمی‬ ‫مانند علوم زیست‌شناســی و پزشــکی و حضور کم‌رنگ آنان در دیگر رشــته‌ها اشاره‬ ‫می‏کند‪« .‬جداســازی قراردادی» نیز به شــرایطی اشــاره دارد که در یک رشــت ٔه خاص‬ ‫مــردان به صورت دائمــی و زنان به صــورت پاره‌وقت یا قــراردادی فعالیت می‏کنند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫ش زنان در توسع ٔه فناوری‬ ‫نق ‏‬

‫هرچنــد انتظــار می‏رود فنــاوری ابزاری بــرای افزایش و تقویت مشــارکت اجتماعی‬

‫‪  46 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫زنــان باشــد‪ ،‬در هم ‌ه جای جهان‪ ،‬زنــان عموماً حضور قاطعی در عرصه‏های توســع ٔه‬ ‫فنــاوری ندارند‪ .‬ازجمله دالیل ایــن موضوع‪ ،‬اول‪ ،‬انتظارات جامعه از مشــارکت آنان‬ ‫و‪ ،‬دوم‪ ،‬دیــدگاه خــود زنــان دربار ٔه نقش و عملکردشــان در جامعه اســت‪ .‬شــواهد‬ ‫حاکــی از آن اســت کــه به‌مــرور در ســطوح باالتــر و تخصصی‏تر علــوم مربوط به‬ ‫فنــاوری‪ ،‬تعــداد زنان کم و کم‏تر شــده و در ســطوح باالی علمی تعداد آنها بســیار‬ ‫انــدک می‏شــود‪ .‬رشــته‌های تحصیلــی انتخابی زنــان با مــردان متفاوت اســت‪ .‬این‬ ‫تفاوت‏ها تقریباً در کشــورهای صنعتی و در‌حال‌توســعه مشــابه اســت‪ .‬زنان عمدتاً‬ ‫عالقه‏مندنــد که در رشــته‏های علوم انســانی‪ ،‬هنر و آموزش تحصیــل کنند‪ ،‬در حالی‬ ‫که علوم طبیعی و مهندســی رشــته‏هایی هســتند که زنان کمترین عالقــه را به آنها‬ ‫دارنــد‪ .‬به همیــن دلیل زنــان عضو هیئت‌علمی در دانشــگاه‏ها عمدتــاً متخصصان‬ ‫رشــته‏های علوم انســانی‪ ،‬علوم اجتماعی و علوم پزشــکی هســتند‪ .‬بــا نگاهی گذرا‬ ‫بــه محققــان در حوز ٔه صنعت متوجه می‌شــویم کــه در این حوزه هــم زنان حضور‬ ‫کمی دارند‪ .‬گرچه اخیراً نســبت زنان در میان فارغ‌التحصیالن رشــته‏های فنی بیشــتر‬ ‫شــده‪ ،‬همچنــان در بخــش تحقیقات نقــش کم‌رنگی دارنــد‪ .‬به طور کلــی می‏توان‬ ‫گفت زنان به انداز ٔه مردان در توســع ٔه فناوری ســهیم‬ ‫نیستند و تمام این جداســازی‏ها در فرهنگ و نگرش‬ ‫کلیشــه‌محور به دو جنس ریشــه دارد‪ ،‬چراکه توسع ٔه‬ ‫فنــاوری عرص ٔه اقتدار‪ ،‬جســارت‪ ،‬رقابــت‪ ،‬عقالنیت‪،‬‬ ‫جرئــت‌ورزی و… اســت که در دنیای کلیشــه‏محور‬ ‫تداعی‌کنند ٔه مردانگی هســتند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫فناوری‪ ،‬بسترساز برابری جنسیتی‬

‫بــا اینکه بــر ســر راه مشــارکت زنان در توســعه و‬ ‫پیشــبرد فناوری موانع جدی وجــود دارد‪ ،‬با قطعیت‬ ‫می‏توان گفــت که فنــاوری آثار مثبت بســیاری نیز‬ ‫بر زندگی زنان داشــته است‪ .‬افزایش برابری جنسیتی‬ ‫از شــاخص‏های رشــد و توســع ٔه فناوری محســوب‬ ‫می‏شــود‪ .‬در این زمینه توســع ٔه فنــاوری اطالعات و‬ ‫ارتباطــات نقش محــوری دارد‪ .‬بررســی تأثیر فناوری‬ ‫اطالعــات و ارتباطــات بــر نابرابــری جنســیتی در‬ ‫مجموعه‏ای منتخب از کشــورهای در‌حال‌توســعه و توسعه‌یافته (‪ ۵۷‬کشــور) در باز ٔه‬ ‫زمانــی ‪۲۰۰۵‬ـ‌‪ ۲۰۱۲‬نشــان می‏دهد که فنــاوری اطالعات و ارتباطــات تأثیر مثبتی بر‬ ‫برابری جنســیتی داشــته و توســع ٔه آن باعث کاهش نابرابری جنســیتی شده است‪.‬‬ ‫عوامــل متعددی که از طریق آنهــا فناوری اطالعات و ارتباطــات باعث بهبود برابری‬ ‫جنســیتی می‏شــوند عبارت‌اند از‪:‬‬ ‫‪ .۱‬تحــت تأثیــر قرار دادن افــکار عمومی در خصــوص برابری جنســیتی‪ .‬از آنجا که‬ ‫یکــی از راه‏های انتقال دانــش و اطالعات فناوری‏های اطالعات و ارتباطات اســت‪ ،‬از‬ ‫طریــق آن می‏توان آداب و رســوم‪ ،‬هنجارها و عملکرد ســایر فرهنگ‏هــا و جوامع را‬ ‫ارائــه کــرد که این امر بــه نوب ٔه خود آگاهــی از مباحث مرتبط با نابرابری جنســیتی‬ ‫را در پــی دارد‪ .‬بنابراین فناوری‏های اطالعات و ارتباطات ابزار ارزشــمندی برای ایجاد‬ ‫تغییــر مثبت در تلقی افــراد جامعه (به‌خصوص خود زنان) از جنســیت و در نهایت‬ ‫رفع تبعیض جنســیتی است‪.‬‬ ‫‪ .۲‬افزایــش فرصت‏هــای تحصیلــی برای زنــان‪ .‬تحصیل زنــان عامل مهمــی در رفع‬ ‫نابرابری جنســیتی است و راه‏های متعددی را برای کســب و ارتقای مهارت‏های زنان‬ ‫فراهــم می‏کند تا آنان قادر باشــند مشــارکت بیشــتر و فعال‏تری در جامعه داشــته‬ ‫باشــند‪ .‬مث ًال فناوری‏های اطالعــات و ارتباطات امکان آمــوزش از راه دور را برای زنان‬ ‫فراهــم می‏کند کــه از مزایــای آن انعطاف‏پذیری زمان‏های مطالعه اســت‪ .‬همچنین‬ ‫زنانــی که با موانــع و محدودیت‏هــای اجتماعی بــرای حضــور در کالس مواجه‌اند‪،‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪46 Kheradmand‬‬


‫راســتا اِما زمانی که ‪ ۱۴‬ســال داشــت برای‬ ‫بازی در ســومین فیلــم از مجموعه هری‬ ‫پاتر مصاحبه‌ای با آی‪ .‬جــی‪ .‬ان ترتیب داد‬ ‫و مدعی شــد امیدوار است جانب انصاف‬ ‫را در حق شــخصیت هرمیون گرنجر انجام‬ ‫داده باشــد و از آنجایــی کــه کتاب‌هــای‬ ‫هــری پاتر بهترین کتابی اســت که تاکنون‬ ‫اِما خوانده و هرمیون در ســومین نســخه فیلم‌های این‬ ‫کتاب‪ ،‬نقش مهمــی ایفا می‌کرد‪ ،‬تــاش زیادی به خرج‬ ‫داد تــا نقش هرمیــون را به بهترین نحــو ممکن بازی‬ ‫کند ‪.‬‬ ‫به‌رغم اینکه اِما واتســون در زمان اجرای سومین نسخه‬ ‫از فیلم‌هــای هری پاتر ســن و ســال زیادی نداشــت‪،‬‬ ‫رفتــار او در صحنه فیلم‌برداری همانند بزگســاالن بود‬ ‫و از اینکه تماشــاچیان و عوامل ســازنده هری پاتر او را‬ ‫بــاور کرده‌اند و بــه وی این فرصــت را داده‌اند تا‬ ‫نقش هرمیون را بازی کند‪ ،‬بســیار قدردان اســت‪.‬‬ ‫او اعتــراف می‌کند شــانس زیادی بــرای دریافت‬ ‫پیشــنهاد بــازی در نقش هرمیون داشــته و حتی‬ ‫در خوابــش نیــز نمی‌دیده کــه روزی به آرزویش‬ ‫برســد و بازیگر موفقی شود‪.‬‬

‫شهرت و آوازه او باعث شده بود تا پسر‌های‬ ‫دانشگاه از او هراس داشته باشند و هیچ پسری به‬ ‫وی پیشنهاد دوستی ندهد‬

‫به کار نــدارد و همین امــر او را بی‌انگیزه‬ ‫می‌کنــد‪ .‬بــه همیــن دلیل معتقد اســت‬ ‫فراگیــری و آمــوزش به او انگیــزه می‌دهد‬ ‫و وی را به ســمت پیشــرفت‌های بیشــتر‬ ‫ســوق می‌دهد‪.‬‬

‫کارگــردان چهارمیــن قســمت فیلم‌هــای هــری پاتر‪،‬‬ ‫دســت‪ ،‬اما واتســون را برای بــازی در نقــش هرمیون‬ ‫بیشــتر باز گذاشــت و با اِما واتســون رفتــاری همانند‬ ‫یک هنرپیشــه حرفه‌ای داشــت‪ .‬واتســون نیــز نه تنها‬ ‫مســئولیت زیادی بــرای نقش هرمیون قائــل بود بلکه‬ ‫اهمیــت زیادی بــه تحصیالتش می‌داد و جالب اســت‬ ‫بدانیــد در ســال ‪ ۲۰۰۶‬و زمــان فیلم‌بــرداری پنجمین‬ ‫نســخه از فیلم‌هــای هری پاتر‪ ،‬واتســون توانســت در‬ ‫مدرســه نیز شــاگرد اول شود‪.‬‬

‫افق‌هــای فکــرش‌اش را گســترش‬

‫بزرگ شدن ب‌ا شخصیت هرمیون گرنجر‬

‫همان‌گونــه که بــرای شــما گفتیم‪ ،‬اما واتســون‬ ‫هنــوز معنــای شــهرت را واقعــاً درســت درک‬ ‫نمی‌کرد که به شــهرت جهانی رســید و به همین‬ ‫دلیــل نیز نتوانســت آنگونــه که باید و شــاید با‬ ‫شــهرت کنار بیاید‪ .‬به همین دلیــل ترجیح داد به‬ ‫جــای اینکــه اجازه دهد شــهرت جلوی پیشــرفت او را‬ ‫بگیــرد‪ ،‬بــه درس و مشــق‌اش ادامــه داد و همزمان در‬ ‫کالس‌هــای بازیگری شــرکت کرد و بــازی در فیلم‌های‬ ‫هری پاتــر را نیز دنبــال نمود‪.‬‬ ‫آشــنایی‪ ،‬اما واتســون با‌شــخصیت هرمیون گرنجر در‬ ‫ســن و ســال کودکی باعث شــد تا اِما واتســون در این‬ ‫شــخصیت غــرق شــود و به همیــن مناســبت نیز در‬ ‫مصاحبــه‌ای که در ســال ‪ ۲۰۰۵‬انجــام داده بود مدعی‬ ‫شــد به اندازه‌ای با‌شــخصیت هرمیون گرنجر خو گرفته‬ ‫کــه دیگر در حیــن فیلمبرداری نیاز نیســت نقش او را‬ ‫بــازی کنــد و از آنجایی که با هرمیون بزرگ شــده بود‪،‬‬ ‫هرمیون گرنجر را با چشــم بســته نیز بــازی می‌کرد‪.‬‬ ‫به‌همــان ترتیب که ســن و ســال اِما واتســون افزایش‬ ‫پیــدا کرد‪ ،‬بــه همان ترتیــب نیز رابطه او با‌شــخصیت‬ ‫هرمیــون پیچیده‌تــر شــد و اِمــا به ایــن فکــر افتاد تا‬ ‫شــخصیت هرمیون را بیشــتر بــه چالش بکشــد‪ .‬این‬ ‫رویکــرد در فیلم‌هــای هری پاتــر نیز کام ًال مشــخص‬ ‫اســت و اگر به فیلم‌هــای اخیر ایــن مجموعه نگاهی‬ ‫داشــته باشــید متوجــه بحث‌هــا و اختــاف نظر‌های‬ ‫هــری‪ ،‬ران و هرمیــون خواهید شــد که این مــوارد از‬ ‫پختگی و آمادگی بیشــتر هنرپیشــه‌ها بــرای به چالش‬ ‫کشــیدن شــخصیت‌های دنیــای هــری پاتــر حکایت‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫پایگاه خبری آی‪ .‬جی‪ .‬ان در این زمینه گزارشــی منتشر‬ ‫کــرد و مدعــی شــد مایــک نیــو ِول (‪،)Mike Newell‬‬ ‫‪  45 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫واتســون بــه الگویی برای دختران هم ســن و‬ ‫ســالش تبدیل شد‬

‫اِما واتســون تمام مشــخصه‌های یک الگــوی تمام‌عیار‬ ‫را بــرای دختــران هم ســن ســال خودش داشــت و به‬ ‫همین دلیل نیز به الگوی شــماره یــک دختران نوجوان‬ ‫تبدیل شــد‪ .‬پایگاه خبری پیپل (‪ ،)People‬در این زمینه‬ ‫در ســال ‪ ۲۰۰۷‬گــزارش جالبــی نوشــت و مدعی شــد‬ ‫به‌رغم اینکه بیشــتر نوجوان‌های ســلبریتی از شعور و‬ ‫ذکاوت چندانی برخوردار نیســتند‪ ،‬اما واتسون دختری‬ ‫با کماالت اســت و بــه همین دلیل نیز هــواداران او را‬ ‫به الگــوی خود تبدیــل کرده‌اند‪.‬‬ ‫ً‬ ‫اما واتســون طرفدار حقوق زنان اســت و شــدیدا باور‬ ‫دارد کــه هر کســی بایــد روی پای خودش بایســتد و‬ ‫موفقیت زن و مرد نمی‌شناســد‪ .‬هرمیون دنیای ســینما‬ ‫که متوجه شــهرت و آوازه‌اش شــده بود برخالف دیگر‬ ‫هنرپیشــه‌های جوان هالیوودی زندگی بی‌ســروصدایی‬ ‫را در پیــش گرفت و تاجایی که توانســت از حاشــیه‌ها‬ ‫دوری کــرد‪ .‬او پــس از پایان مجموعــه فیلم‌های هری‬ ‫پاتــر‪ ،‬ترجیح داد تــا برای مدتی از ســینما دوری نماید‬ ‫و تحصیــات را بــه اولویت اول زندگــی‌اش تبدیل کند‪.‬‬ ‫واســتون در مصاحبــه‌ای گفــت کــه هــواداران دائماً‬ ‫می‌خواهنــد او در فیلم‌هــای بیشــتری بــازی کنــد‪،‬‬ ‫اما بــه بــاور وی‪ ،‬وقت برای هنرپیشــگی زیاد اســت‬ ‫و فعــ ًا بایــد بــه افزایــش مهارت‌هایش فکر کنــد‪ .‬او‬ ‫تأکیــد می‌کند بــرای بــازی در فیلم‌های هــری پاتر به‬ ‫انــدازه‌ای پول بدســت آورده که تا آخــر عمرش نیازی‬

‫می‌دهــد‬

‫در ســال ‪ ،۲۰۰۸‬اما واتسون بزرگ شــد و به ‪ ۱۸‬سالگی‬ ‫رســید‪ ،‬در آن زمان دختربچه‌ای که در اولین فیلم هری‬ ‫پاتــر بازی کرده بــود به دختری جــوان و زیبارو تبدیل‬ ‫شــد که آینده‌ای بسیار روشــن را در پیش‌رو داشت‪ .‬به‬ ‫همین دلیل در کنار هنرپیشــگی‪ ،‬موقعیت‌های شغلی‬ ‫دیگری نیز پیش‌روی‪ ،‬اما واتســون قــرار گرفت که یکی‬ ‫از جذاب‌تریــن آن‌ها قرارداد برند آرایشــی شــنل با‪ ،‬اما‬ ‫واتســون بود‪ ،‬این قرارداد با مبلــغ ‪ ۶‬میلیون دالر‪،‬‬ ‫امــا واتســون را به مدت دوســال بــه تبلیغ عطر‬ ‫کوکــو مادمــازل (‪ )Coco Mademoiselle‬موظف‬ ‫کــرد‪ .‬اما واتســون در کنار موفقیــت در دنیای مد‬ ‫و پوشــاک‪ ،‬هنوز هم دختــر درس‌خوانی بود و در‬ ‫ســال ‪ ۲۰۰۸‬در صفحه وب‌ســایت امــا‪ ،‬نمره‌های‬ ‫درخشــان او از رشــته‌های جغرافــی‪ ،‬ادبیــات‬ ‫انگلیسی و هنر را شــاهد بودیم‪ .‬این موارد باعث‬ ‫شــد تا واســتون افق‌های فکــری‌اش را گســترش‬ ‫دهــد و دورنمایی روشــن از زندگــی را تصور کند‪.‬‬

‫اصرار به زندگی معمولی‬

‫امــا واتســون در جوانی شــهرتی جهانی بدســت‬ ‫آورده بــود و در دانشــگاه نیز نه تنها دختر مشــهوری‬ ‫بــود‪ ،‬بلکــه نمره‌هــای عالــی او باعث شــده بــود تا‬ ‫به‌عنــوان یکــی از دانشــجویان درس‌خــوان و موفــق‬ ‫در میــان دیگر دانشــجویان و اســتادان تبدیل شــود‪.‬‬ ‫او کــه زاده انگســتان اســت در ســال ‪ ۲۰۰۹‬اعالم کرد‬ ‫کــه بــرای ادامه تحصیل در دانشــگاه بــراون (‪Brown‬‬ ‫‪ ،)University‬راهــی لس‌آنجلــس آمریکا خواهد شــد‪.‬‬ ‫در نتیجه پس از مدتی‪ ،‬اما واتســون اسباب و اثاثیه‌اش‬ ‫را بــه آمریــکا منتقــل کــرد و مقیم لس آنجلس شــد‪.‬‬ ‫جالــب اینجاســت کــه‪ ،‬امــا به‌عنــوان یک ســلبریتی‬ ‫به‌جــای اینکه خــودش را از دیگر دانشــجو‌ها دور نگه‬ ‫دارد‪ ،‬بــا آن‌ها هم‌اتاقی شــد و همانند یک دانشــجوی‬ ‫معمولــی در تمامــی رویداد‌هــای دانشــجویی حضور‬ ‫پیــدا کرد‪ .‬امــا واتســون در ایــن زمینه گفته بــود اگر‬ ‫قرار اســت دانشــجو باشــم‪ ،‬ترجیــح می‌دهــد با من‬ ‫رفتاری همانند دانشــجویان معمولی انجام شود و تنها‬ ‫خواهش‌اش از دیگر دانشــجویان این بود که او را بیش‬ ‫از حــد در خصوص هری پاتر ســؤال پیــچ نکنند‪.‬‬ ‫به همین دلیل نیز نصب پوســتر‌های هــری پاتر را در‬ ‫اتاقــی که بــا دیگــر دانشــجویان در آن زندگی می‌کرد‬ ‫ممنوع اعالم نمود و همزمان ســعی کــرد تجربه‌هایی‬ ‫در بازیگــری را نیــز تجربه کند‪ .‬اما واتســون برای ایاب‬ ‫و ذهاب از وســیله‌های حمل و نقل عمومی اســتفاده‬ ‫می‌کنــد و تاجایی که امکان دارد ســعی می‌کند زندگی‬ ‫معمولــی در پیش بگیرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪45 Kheradmand‬‬


‫اما واتسون و شکوفایی باشکوه‌اش‬ ‫اما واتســون زمانی که تنها ‪ ۱۱‬ســال بیشــتر نداشــت‬ ‫پیشــنهاد بازی در نقــش هرمیون گرنجــر (‪Hermione‬‬ ‫‪ ،)Jean Granger‬را دریافــت کــرد و بــا قبــول ایــن‬ ‫پیشــنهاد از ســال ‪ ۲۰۰۲‬تــا ‪ ۲۰۱۱‬در تمامــی فیلم‌های‬ ‫هــری پاتــر ایفــای نقــش کــرد‪ .‬موفقیت چشــمگیر‬ ‫مجموعه فیلم‌هــای هری پاتر‪ ،‬محبوبیــت زیادی برای‪،‬‬ ‫امــا واتســون به‌دنبــال داشــت و او کــه در آن زمــان‬ ‫دختربچه‌ای بیشــتر نبود به شــهرت جهانی رســید‪ .‬این‬ ‫موفقیــت ثروت زیادی نیــز برای‪ ،‬اما واتســون به‌دنبال‬ ‫داشــت و ثروت خالــص او نزدیک بــه ‪ ۸۰‬میلیون دالر‬ ‫برآورد شــده است‪.‬‬ ‫خوشــبختانه پــس از پایــان مجموعه فیلم‌هــای هری‬ ‫پاتــر‪ ،‬چــراغ موفقیــت و محبوبیت‪ ،‬اما واتســون‬ ‫خاموش نشــد و دختربچه کم ســن و ســال‬ ‫دنیــای هــری پاتر به زنی زیبــارو و جذاب‬ ‫تبدیل شــد که هواداران زیــادی دارد‪ .‬او‬ ‫در طول ســاخت نســخه‌های مختلف‬ ‫هــری پاتر دائم در حال شــکوفایی بود‬ ‫و بــه همین دلیــل نیز قصــد داریم‬ ‫بــا هم نگاهی به مســیر شــکوفایی‬ ‫و موفقیــت‪ ،‬اما واتســون داشــته‬ ‫باشیم‪.‬‬

‫نقشــی کــه همه‌چیــز را‬ ‫دگرگــون کــرد‬ ‫امــا واتســون نیــز هماننــد‬ ‫بســیاری دیگــر از بچه‌هــا‬ ‫از دوران کودکــی ســودای‬ ‫هنرپیشــگی در ســر داشت‬ ‫و می‌خواســت وقتــی کــه‬ ‫بزرگ شــد‪ ،‬هنرپیشه شود‪.‬‬ ‫به همیــن منظــور اِما در‬ ‫مدرسه در نمایشنامه‌های‬ ‫مختلفی بــازی می‌کرد و‬ ‫همیــن امر باعث شــد‬ ‫تــا نهایتاً بخت بــا او یار‬ ‫شــود و پیشــنهاد بازی‬ ‫در یکــی از موفق‌تریــن‬ ‫فیلم‌های ســینمایی دنیا‬ ‫را به دســت بیــاورد‪ .‬این‬ ‫پیشــنهاد دقیقاً در سال‬ ‫‪ ۲۰۰۱‬بــا اِمــا مطــرح‬ ‫شــد و نقــش جادوگــر‬ ‫کوچــک و بامــزه‌ای بــا‬ ‫نــام هرمیــون گرنجر از‬ ‫دنیــای هــری پاتــر به‪،‬‬ ‫اما واتســون محول شــد‪.‬‬ ‫او در فیلــم «هری پاتر و‬

‫‪  44 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫ســنگ جادوگــر» در کنار چنــد بچه دیگر بــازی کرد و‬ ‫تمامــی آن‌هــا بــه موفقیت‌هــای جهانی رســیدند‪.‬‬ ‫موفقیت‪ ،‬مشــکالت زیــادی را نیــز برای‪ ،‬اما واتســون‬ ‫به‌دنبــال داشــت و او به کــودک سرشــناس و پولداری‬ ‫تبدیل شــده بــود که باید مدرســه می‌رفــت و کار‌های‬ ‫معمولــی روزانه‌اش را انجام می‌داد‪ .‬اما واتســون بعد‌ها‬ ‫در مصاحبــه‌ای بــا بی‪ .‬بی‪ .‬ســی زندگی‌اش را در ســال‬ ‫‪ ۲۰۰۲‬بــه این‌گونــه توصیــف می‌کنــد که حضــور در‬ ‫اولین نســخه از فیلم هری پاتر شــهرت زیــادی را برای‬ ‫او به دنبال داشــت و او یک ســال بعد از این موفقیت‬ ‫در مدرســه‌ای بــزرگ مشــغول تحصیل بــود که تمامی‬ ‫دانش‌آمــوزان و معلم‌هــا او را می‌شــناختند‪ .‬این قضیه‬ ‫باعث شــده بود بعضی از شــاگرد‌ها رفتار نامناســبی با‬ ‫او داشــته باشــند‪ .‬البته شــاگرد‌های زیادی نیز طرفدار‬ ‫فیلم‌هــای هــری پاتر بودند و‪ ،‬اما واتســون را حســابی‬ ‫دوســت داشــتند‪ .‬او مدعی شــد اجازه نمی‌داد شهرت‬ ‫جلــوی ایجاد رابطه دوســتانه با رفقایــش را بگیرد و از‬ ‫همــان دوران کودکــی رابطــه‌ای نزدیک به دوســتانش‬ ‫برقرار کرده اســت‪.‬‬ ‫او در ایــن صحبت‌هــا ادامــه می‌دهــد که دوســتانش‬ ‫ســو‌ال‌های زیــادی در خصوص داســتان هــری پاتر از‬ ‫او می‌پرســیدند و او نیــز با اشــتیاق به این پرســش‌ها‬ ‫پاســخ مــی‌داد‪ .‬او در دوران مدرســه در کنــار درس و‬ ‫تحصیــل در فعالیت‌های اجتماعی نیز شــرکت می‌کرد‬ ‫و ورزش‌هایــی ماننــد هاکی را انجــام می‌داد‪.‬‬ ‫موفقیت اولین نســخه از مجموعه فیلم‌های هری پاتر‬ ‫باعث شــد تــا‪ ،‬اما واتســون در کنار تحصیــل‪ ،‬فراگیری‬ ‫بازیگری را نیز به کارهایــش اضافه کند و با تمرین‌های‬ ‫زیاد توانســت خــودش را به عنوان بازیگــری موفق به‬ ‫هــواداران هری پاتر ثابــت کند‪ .‬از قــرار معلوم صحنه‬ ‫دشــواری در فیلــم «هــری پاتــر و تــاالر اســرار وجود‬ ‫داشــت که محــک خوبی بــرای بازیگری‪ ،‬اما واتســون‬ ‫بود و این هنرپیشــه موفق پــس از اجرای این صحنه از‬ ‫اینکه توانایی‌اش در بازی صحنه‌های دشــوار به آزمایش‬ ‫گذاشــته شده بود اظهار خوشــحالی کرد‪ .‬با این حساب‬ ‫می‌توان گفــت نقش هرمیــون گرنجر‪ ،‬نقشــی بود که‬ ‫همه‌چیز را در زندگی‪ ،‬اما واتســون دگرگــون کرد و او ر‬ ‫به هنرپیشــه‌ای موفــق تبدیل نمود‪.‬‬ ‫اگــر از طرفداران دو آتشــه هری پاتر باشــید و در کنار‬ ‫فیلم‌هــا‪ ،‬کتاب‌هــای این مجموعــه را خوانده باشــید‬ ‫حتمــاً بــه خوبــی در جریــان هســتید که شــخصیت‬ ‫هرمیــون گرنجــر در کتاب‌هــا و همچنیــن فیلم‌هــا‬ ‫ســاختاری پیچیده و چندالیه داشــت و به همین دلیل‬ ‫نیز‪ ،‬اما واتســون پس از حضور در اولین نســخه از فیلم‬ ‫هــری پاتر‪ ،‬در نســخه‌های بعــدی این فیلم شــناخت‬ ‫بیشتری نســبت به شــخصیت هرمیون گرنجر پیدا کرد‬ ‫و توانایــی بازیگــری‌اش را نیــز افزایــش داد‪ .‬در همین‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪44 Kheradmand‬‬






‫کوبه خوش شانسی یا بد شانسی؟‬ ‫بخت من خواب است بیدارش کنید‬ ‫گر که بیمار است تیمارش کنید‬ ‫مانده ام این بخت هست یا بختک است‬ ‫چون مدام از بهر من در جفتک است‬ ‫بارهــا از دیگــران این جمله را شــنیده ایــم و یا حتی‬ ‫خودمــان در موقعیتهــای گوناگــون و در مواجهــه بــا‬ ‫مــواردی گفتــه ایــم کــه ‪ :‬من اگر بــه دریا هــم بروم‬ ‫آب خشــک می شــود ‪ -‬دســت به هــر کاری می زنم‬ ‫لشکرشکســت در مقابلــم صف کشــیده ‪-‬من که‬ ‫اصــا شــانس ندارم ‪ -‬خــر ما از کرگی دم نداشــت‬ ‫انــگار گلیم بخت مرا ســیاه بافته انــد که با هیچ‬‫آب زمــزم و کوثــری کمرنگ هم نمی شــود انگار‬ ‫کالســکه شــانس مــن هیچــگاه به مقصــد نمی‬ ‫رســد و بســیاری از ایــن قبیــل ‪ .‬آیــا واقعا معتقد‬ ‫بــه بدشانســی و خوش شانســی هســتید و اصوال‬ ‫شــانس چه هســت ؟ برخی می گویند واژه شانس‬ ‫فرانســوی اســت و مفهوم آن فرصت می باشــد و‬ ‫گروهی هــم آن را از واژه التین (‪ )chance‬می دانند‬ ‫و آن تعبیر و تفســیر از رویداد و اتفاقی اســت که‬ ‫دلیــل آن مشــخص نمــی باشــد از ایــن رو آنرا به‬ ‫شــانس نســبت می دهند و فقط و فقط یک لفظ‬ ‫اســت ‪ ،‬بیشــتر مردم شــانس را اقبال ‪ ،‬بخــت و قضا و‬ ‫قدر می دانند ولی آیا شــانس در زندگی انســانها وجود‬ ‫دارد ؟ آیــا شــانس این قدرت را دارد کــه از ناممکن ها‬ ‫ممکن بســازد ؟ بســیار دیده و شــنیده ایــم که پس از‬ ‫هــر بازی فوتبالی بازنده ها معتقدنــد و می گویند ‪ :‬ما‬ ‫خــوب بازی کردیم ولی شــانس نیاوردیــم ‪ -‬دانش آموز‬ ‫کنکوری پس از شکســت در کنکور می گوید که خیلی‬ ‫درس خوانــدم ولی شــانس نیاوردم که قبول شــوم و یا‬ ‫در رشــته دلخواهم به قبولی برســم ‪ ،‬همــه می دانند‬ ‫که من انســان باهوش و بااســتعدادی هستم ولی همه‬ ‫هم می دانند که از بدبیاری و بد شانســی نتوانســته ام‬ ‫مســیر درســت را پیدا کنم باور کنید کــه دیگر به خدا‬ ‫هم شــک کرده ام چــرا که چند ثانیه بدشانســی تمام‬ ‫تالشــها و کوششــهای چندین ســاله مرا نایود کرد ‪،‬کاش‬ ‫یک لحظه خوش شانســی هم می داشــتم تا شادکامی‬ ‫و پیــروزی برایم به ارمغان مــی آورد ‪.‬‬ ‫شــما چه فکر مــی کنید ؟ چــرا برخی بــه اصطالح به‬ ‫طور عجیبی خوش شــانس هســتند و چرا عده ای اکثرا‬ ‫بــه طور غریبی با بد اقبالی رو به رو می شــوند شــاید‬ ‫ایــن پرســش را بارها از خود پرســیده باشــیم و یکی از‬ ‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫خــوش شــانس مــی توانند خوش شــانس تر باشــند و‬ ‫آنچــه نامش را بخت و اقبال می گذاریم ســبب محدود‬ ‫شــدن مــا می شــود و هرگــز در زندگی کافی نیســت‬ ‫‪ ،‬و مــی تــوان گفت نشــانگر کم آگاهی اســت و باور‬ ‫به شــانس یک باور خیالی اســت این امــکان ندارد که‬ ‫تخــم مــرغ را در باغچــه بکاریم بــه آن آب بدهیم و‬ ‫انتظار جوجه را داشــته باشــیم ‪،‬شــانس با میزان تالش‬ ‫ارتباط مســتقیم دارد هر چه تالش بیشتر باشد‪ ،‬بدون‬ ‫شک خوش شانســی و بهره وری نیز بیشتر خواهد بود‬ ‫پرفســوروایزمن ســخت کوشــی را یکی از عوامل مهم‬ ‫خــوش شانســی مــی داند ‪ ،‬هرگــز جا نزنیم و جســور‬ ‫باشــیم و هرگز هــم منفی باف‬ ‫نباشــیم ‪،‬هیچوقــت ایــن دو کلمه را نگوییــم ‪ -۱‬نمی‬ ‫توانــم ‪ -۲‬بدشانســم ‪،‬یک انســان خردمنــد فرصتها و‬ ‫شانســها را می ســازد نه این که در انتظار آنها بنشــیند‬ ‫چرا که شــانس بودن و تجربه به دست آوردن را دارید‬ ‫حتــی بک آدم برفی که فقط یک پا دارد ‪،‬چشــمانش از‬ ‫دگمه هســت و عمر زیادی ندارد برای همین شــانس‬ ‫چند صبا بــودن ‪ ،‬می خندد‪ ،‬یکی از کلیدهای شــانس‬ ‫نحوه مقاومت و پایداری ماســت و تســلیم نشــدن و‬

‫بخت و طالع‬

‫بــاور و اعتقــاد به بخــت و طالع بــه گمان‬ ‫برخــی جامعــه شناســان ‪،‬ریشــه در جهل و‬ ‫ناآگاهــی دارد و در واقــع هر جا که انســان‬ ‫ســطحی نگــر ‪،‬نتوانــد تحلیــل درســتی از‬ ‫رویدادهای تلخ و شــیرین داشــته باشد آنرا‬ ‫وصله شــانس و اقبــال می دانــد ‪ .‬در حالی‬ ‫کــه حقیقــت آن اســت که خوش شانســی‬ ‫و بدشانســی بیــش از آنکه معلــول علتهای‬ ‫ناشــناخته باشــد ‪،‬دســتاورد تفکر و اندیشه‬ ‫شــخص در بــاره خودش اســت ‪ ،‬کســی که‬ ‫خــود را بدشــانس می پنــدارد ‪،‬زمینه ســاز‬ ‫بدشانســی را بــرای خــود ایجاد مــی کند ‪.‬‬ ‫در و گوهر می شود خرمهره ای دردست من‬ ‫گر نظر بر زر کنم مس می شود از بخت من‬ ‫گر ببارد سیل رحمت از فراز آسمان‬ ‫قطره ای از آن نبارد بر زمین خشکمان‬ ‫بســیار پیــش مــی آید کــه برخی از مــا انســانها ‪ ،‬در‬ ‫ناکامیهــای خود ‪،‬دیگران و حتی زمین و زمان و آســمان‬ ‫و عــرش را متهم می کننــد و گاهی حتی بــه خدا هم‬ ‫می تازند ‪،‬در حالی کــه آنها دارای عقل ‪ ،‬هوش ‪ ،‬درایت‬ ‫‪،‬توانایــی درک و بســیاری توانمندیهای دیگر هســتند‬ ‫تــا بتواننــد راه درســت را از نادرســت و راه را‪،‬از چــاه‬ ‫تشــخیص دهند ‪،‬نــه آنکه انگشــت اتهام را به ســوی‬ ‫دیگــران نشــانه گیرند ‪،‬این دســته باید آگاه باشــند که‬ ‫نتیجه هر کاری بیشــتر بــه چگونگی و فراینــد آن کار‬ ‫و ســخت کوشــی خودشــان بر می گــردد و لذا عکس‬ ‫العمــل و نتیجه ای به دنبال خواهد داشــت و کمتر به‬ ‫شــانس و اقبــال بر می گردد ‪ ،‬بســیار شــنیده می‬ ‫شــود کــه آنها در این هنــگام‪ ،‬دم از بدشانســی و‬ ‫بدبیــاری در روزگار را می زنند در حالیکه چنانچه‬ ‫در کاری توفیق درجه یکی نصیبشــان شــود و یا با‬ ‫شکســت رو به رو شــوند هیچکدام بــه اقبال بد‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪54‬‬

‫مسروره بنی هاشمی‬

‫دغدغه هایمان باشــد‬ ‫پژوهشــهای گســترده ای از حــدود ‪ ۱۵‬ســال پیش در‬ ‫بــاره روانشناســی شــانس انجــام گرفته ‪،‬یکــی از این‬ ‫پژوهشــگران پرفســور ریچــارد وایزمــن (‪Richard‬‬ ‫‪ )Wiseman‬مــی باشــد که مقــاالت بســیاری از او در‬ ‫دیلــی تلگــراف ‪ ،‬گاردیــن و تایمز نگاشــته و در برنامه‬ ‫هــای رادیو و تلویزیونی بســیاری نیز شــرکت کرده که‬ ‫بــه بخش کوچکــی از این پژوهشــها در اینجا اشــاره‬ ‫مــی کنیم ‪ .‬ایــن تحقیقات نشــان می دهند کــه افراد‬ ‫خوش شــانس و بدشــانس و یا اقبال بــد و بخت خوب‬ ‫با چگونگــی افــکار و رفتارمان بســتگی دارد و مهمتر‬ ‫آنکــه ایــن تحقیقات نشــان داده کــه افــراد ‪ ،‬خود تا‬ ‫حدی شــانس خــود را افزایش می دهنــد ‪،‬بدین معنی‬ ‫که افــراد بدشــانس می تواننــد خوش شــانس و افراد‬

‫زیــر بــار ناامیدی نرفتن ‪،‬پس هرگز تســلیم مشــوو به‬ ‫ناتوانــی تــن مــده ‪،‬هرگز به خاطــر تــرس و واهمه از‬ ‫شکســت ‪،‬کار و تــاش را رهــا نکن که یکــی از عوامل‬ ‫شکســت‪ ،‬زود رهــا کردن و زود ناامید شــدن هســت‬ ‫‪،‬پرفســور وایزمن تاکیــد دارد چنانچه در پشــت انجام‬ ‫هــر کاری که انجــام داده اید شکســتی را تجربه کرده‬ ‫اید و بــه موفقیت و هدفتان نرســیده ایــد ‪،‬باور کنید‬ ‫کــه هیچگونه ارتباط مســتقیم و یا غیر مســتقیمی با‬ ‫شــانس ندارد و اگر باور به خوش شانســی و بدشانسی‬ ‫داشــته باشــیم یعنــی راه تعقــل ‪،‬تفکر‪ ،‬تــاش و تدبر‬ ‫را بســته ایــد و کرکــره دکان خرد و خــردورزی را پایین‬ ‫کشــیده ایــد و آنرا تعطیل کــرده اید ‪.‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


38 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 38 


‫زنانی که به عنوان فیلمســاز تالش کــرد که از نقش زن‬ ‫تقــدس زدایــی بکنــد و او را به عنوان یــک عضو موثر‬ ‫در جامعه مانند یک انســان معمولی و امروزی نشــان‬ ‫دهد‪ ،‬رخشــان بنی اعتمــاد بود‪.‬‬ ‫او بــا ســاختن فیلــم نرگــس در اوایل دهــه‌ی هفتاد‬ ‫توانســت برگی جدید از نقش زنان را در ســینما نشــان‬ ‫دهــد‪ .‬بنی اعتماد بــدون آن که بخواهد زنــان را بیش‬ ‫از انــدازه زیر ظلم نشــان دهــد و ضعف آن‌هــا را به‬ ‫نمایــش بگذارد ســعی کرد تاثیر آن‌هــا را به عنوان یک‬ ‫انســان که ســال‌ها در پســتو خانه پنهان بوده را نشان‬

‫خود مــی‌آورد‪ .‬او کــه برای خود نوه‌ای متصور شــده‬ ‫حاضر اســت یک انســان را واردار کند که بــر روان و‬ ‫غریــزه اش پا بگذارد و برای همســر خــود زن دیگری‬ ‫بیــاورد‪ .‬لیال که به ظاهــر زنی امروزی اســت هم در‬ ‫نهایت تن به خواســته‌ی مادرشــوهرش می‌دهد‪ .‬این‬ ‫تــن دادن تنها از ســر مظلو قرار گرفتن لیال نیســت‪.‬‬ ‫بلکه می‌توان ریشــه‌های نگاه مادر شــوهر لیال را در‬ ‫ناخودآگاه خــود لیال نیز دانســت‪ .‬او انگار در نهایت‬ ‫قبــول دارد کــه بــه دلیل بچــه دار نشــدن موجودی‬ ‫ناقص اســت که باید برای خوشــبخت شدن شوهرش‬

‫دهــد‪ .‬زنــان در آثــار او گاهی قربانی نظــام اجتماعی‬ ‫نابرابر شــده اند‪ ،‬اما قرار نیســت که ایــن قربانی بودن‬ ‫را ادامــه دهنــد‪ .‬همانطــور کــه گفته شــد در دهه‌ی‬ ‫هفتــاد به ویــژه از ســال ‪ ۱۳۷۶‬به بعد نقــش زنان در‬ ‫ســینما دچار تحول شد‪.‬‬ ‫مهرجویی از فیلمســازانی بوده کــه در این زمینه آثاری‬ ‫ســاخته اســت‪ .‬فیلم لیال نمونه‌ای است که در حقیقت‬ ‫به مســئله‌ای مهم در زندگی زنان پرداخته اســت‪ .‬زنان‬ ‫در فرهنــگ اجتماعــی نابرابــر بزرگترین وظیفه شــان‬ ‫تولیــد مثل و زایش اســت‪ .‬این موضوع چنان ریشــه‌ی‬ ‫کهنــه‌ای در فرهنگ‌هــا بــه ویژه فرهنگ‌های شــرقی‪،‬‬ ‫چــون ایــران دارد که تا همیــن امروز نیز آثــار آن را به‬ ‫وضوح می‌بینیــم‪ .‬زنانی که به هر دلیل قــادر به زایش‬ ‫نبــوده انــد اول از همه بــه خود ظلم کــرده اند‪ .‬آن‌ها‬ ‫همــواره خود را موجودی معیوب قلمــداد کرده اند که‬ ‫قادر نیســتند بزرکترین وظیفه‌ی خــود را انجام دهند‪.‬‬ ‫فیلم لیال بــه صورتی دقیق به این موضــوع می‌پردازد‪.‬‬ ‫شــخصیت اصلی فیلم با وجئد آن که در دوران معاصر‬ ‫زندگــی می‌کند به شــدت هنــوز تحت تاثیــر فرهنگ‬ ‫و ســنت‌های کهنه اســت‪ .‬او مــادر شــوهری دارد که‬ ‫بــه عنــوان یک زن بیشــترین فشــار را بــر هم جنس‬

‫از زندگــی او به کنــاری برود و یا حتی بیــرون برود‪.‬‬ ‫از این دســت تالش‌ها در ســینما از ســال‌های ‪ ۷۰‬به‬ ‫ایــن طــرف همواره صــورت گرفته اســت‪ ،‬امــا نکته‬ ‫اینجاســت که هنــوز هم علــی رغــم تالش‌هایی که‬ ‫شــده نتوانسته ایم ســینمایی را داشــته باشیم که در‬ ‫آن خیری از تبعیض جنســیتی نباشــد‪ .‬هنوز که هنوز‬ ‫اســت‪ ،‬غیرت مــردان را به عنوان مولفه‌ای ارزشــمند‬ ‫در بســیاری از فیلم‌ها شــاهد هســتیم‪ .‬او به عنوان‬ ‫کسی که عقلش بیشــتر می‌رســد و توان بیشتری دارد‬ ‫از همســر و یا نزدیکان زن خــود مراقبت می‌کند‪ .‬زنان‬ ‫یــا زیر ظلم نشــان داده می‌شــوند کــه در آثار تهمینه‬ ‫میالنی شــاهد آن بوده ایم و یا اینکــه هنوز به عموان‬ ‫ســوژه‌ی تحریک مــردان نقش آفرینــی می‌کنند‪.‬‬ ‫البتــه نباید فراموش کرد که فیلمســازانی در ســینمای‬ ‫ایــران وجــود دارند که بــدون آنکه ادعای فمینیســت‬ ‫بودن داشــته باشــند‪ ،‬تالش می‌کنند در آثــار خود زنان‬ ‫رابه عنوان نقشــی که بیانگر نیمی از جامعه هســتند‬ ‫نشــان دهنــد‪ .‬بــرای آن کــه ســینما و یا هر کــدام از‬ ‫شــاخه‌های هنر و رســانه از یوغ مردســاالری و سنت‬ ‫زدگــی بیرون بیایند نیاز به تحول در ســاختار اجتماع و‬ ‫فرهنگ و ســنت داریم‪ .‬‬

‫‪  37 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫نگاهی به فمینیسم و آثار فمینیستی‬ ‫در سینمای ایران‬ ‫صدف پیکامی‬

‫نشــان می‌دهد‪ .‬ســینما هرگز نمی‌تواند به جنبش‌های‬ ‫سیاســی‪ ،‬اقتصــادی و مردمی بــی تفاوت باشــد‪ .‬البته‬ ‫در صورتــی که ممیزی و سانســور بخواهــد به راحتی‬ ‫می‌تواند ســینما را بر‌ای مدتی ســاکت کنــد‪ ،‬اما تاریخ‬ ‫نشــان داده که این سکوت در نهایت می‌شکند‪ .‬جنبش‬ ‫فمینیســم هم خیلی زود توانست به سینمای جهان راه‬ ‫پیــدا کند‪ .‬البته این موضــوع را نباید از قلم انداخت که‬ ‫نگاه فمینیســتی به سینما و نقد فمینیســتی تنها برای‬ ‫فیلم‌هایی که با این دغدغه ســاخته شــده اند نیســت‪.‬‬ ‫بلکــه می‌توان هر فیلمــی را با رویکر فمینیســتی نقد‬ ‫کرد‪ .‬ان رویکــرد مانند نقد با رویکرد جامعه شــناختی‬ ‫یا روانشــناختی است‪.‬‬

‫آزادی خواهــی زنان در قرن بیســتم یــه یکی از بحث‬ ‫برانگیزتریــن موضوعــات انســانی تبدیــل شــد و این‬ ‫موضــوع تــا امــروز هم همچنــان پر بحث و حاشــیه‬ ‫عنــو ا ن‬ ‫اســت‪ .‬فمینیســم در واقع جنبشــی بوده و هست که‬ ‫یــک ابژه‌ی محرک مرد اســتفاده نکند‪ .‬اما متاســفانه با‬ ‫در مقابل تبعیض‌های جنســیتی چند صدســاله حرکت‬ ‫گذشــت ســال‌ها از این ماجرا ســینمای جهان به ویژه‬ ‫می‌کنــد‪ .‬متاســفانه هنوز با گذشــت چندیــن دهه از‬ ‫هالیوود و ســینمای تجاری هنوز نتوانســته اند به طور‬ ‫آغــاز جنبش فمینیســم و پیشــرفت آن‪ ،‬در کشــور ما‬ ‫کامل از نگاه جنســیتی فارغ شــوند‪ .‬اما تالش‌ها در این‬ ‫تعریــف درســتی از آن وجود ندارد و عمــوم مردم این‬ ‫زمینه بســیار اســت و فعاالن بر امید هستند که بالخره‬ ‫جنبــش را جنبشــی علیه مــردان می‌داننــد‪ .‬این دقیقا‬ ‫روزی نــگاه جنســیت زده از میــان خواهد رفــت‪ .‬اما‬ ‫چیــزی اســت کــه بــا ذات فلســفه‌‌ی‬ ‫آنچه کــه در ادامــه بــه آن می‌پردازیم‬ ‫فمینیسم مغایرت دارد‪.‬‬ ‫فمینیســم در ســینمای ایــران اســت‪.‬‬ ‫بــه نوشــته برتریــن هــا‪ ،‬فمینیســم‬ ‫بیــش از هــر هر چیــز ســعی دارد که‬ ‫فمینسیم در سینمای ایران‬ ‫تمــام انســان‌ها بتواننــد بــه صــورت‬ ‫تا پیــش از انقــاب ‪ ۵۷‬فیلمســازی در‬ ‫برابــر‪ ،‬نــگاه جنســیتی و تبعیــض در‬ ‫ســینما را اغلب مردان بر عهده داشتند‬ ‫کنار هــم جامعه‌ای ســالم را بســازند‪.‬‬ ‫و فیلمســاز زن در واقع وجود نداشت‪.‬‬ ‫فمینیسم چند شــاخه‌ی مختلف دارد و‬ ‫البتــه گفتنی اســت کــه زنانــی بودند‬ ‫فمینیســت‌ها نیــز هر کدام بر اســاس‬ ‫کــه همــواره عالقه‌مند به فیلمســازی‬ ‫تمایل خود به این شــاخه‌ها تمایل پیدا‬ ‫در ســینما بــوده و فعالیت‌هایــی نیز‬ ‫می‌کننــد‪ .‬اما آنچه که در هز شــاخه از‬ ‫در ایــن زمینــه انجــام داده انــد‪ .‬یکی‬ ‫ایــن جنبش وجــود دارد به صورت کلی‬ ‫از ایــن زن‌هــای ســینماگر را می‌تــوان‬ ‫فعالیت‌هایی اســت در زمینه‌ی برابری‬ ‫فروغ فرخزاد داســنت که تــاش کرد با‬ ‫جنســیتی‪ ،‬حقوق تولیدمثلی‪ ،‬خشونت‬ ‫علی رغم تمــام موانع کار فیلمســازی‬ ‫خانگی‪ ،‬برابری دســتمزد‪ ،‬آزار جنســی‪،‬‬ ‫انجام دهــد و یک فیلم مســتند را نیز‬ ‫و تبعیض جنســیتی‪ .‬جال اینجا اســت‬ ‫کارگردانــی کرد‪ .‬اما زنــان در آن دوره به‬ ‫کــه خیلــی از مــردم مــا نمی‌دانند که‬ ‫صــورت رســمی کارگردان‬ ‫بســیاری از فمینیســت‌ها‬ ‫مرد هســتند و این جنبش فمینیسم سعی دارد که تمام انسان‌ها بتوانند بدون نگاه نشــده بودند و در ســینما‬ ‫به بازیگــری می‌پرداختند‪.‬‬ ‫تنها جنبشــی زنانه نیست‬ ‫بسازند‪.‬‬ ‫را‬ ‫سالم‬ ‫‌ای‬ ‫ه‬ ‫جامع‬ ‫هم‬ ‫کنار‬ ‫در‬ ‫تبعیض‬ ‫و‬ ‫جنسیتی‬ ‫اما با به میــدان آمدن زنان‬ ‫بلکه در حقیقت جنبشــی‬ ‫در عرصه‌هــای اجتماعــی‬ ‫انســانی اســت‪ .‬واژه‌ی‬ ‫مثل دانشــگاه هــا‪ ،‬مراکز‬ ‫فمینیســم از قــرن نوزده‬ ‫میالدی بوجود آمد و زنانی در آن زمان ســعی در ایجاد در ســینمای جهــان فیلم‌هــای بســیاری بــا رویکــرد اداری و ‪ ...‬زنان بیشــتری به ســینما و طبعا فیلمســازی‬ ‫تحرکاتی در این زمینه داشــته اند‪ ،‬امــا موج عظیم و یا فمینیســتی و در برابــر فیلم‌هــای کالســیک که نقش روی آوردنــد‪ .‬اما در بازیگــری پس از انقالب زنان بازهم‬ ‫بــه اصطالح انقالب فمینیســم در قرن بیســتم میالدی زن تنهــا اغواگــری اش بود و در حقیقــت دچار انفعال در نقش‌هایی منفعل در ســینما ظاهر شــدند‪ .‬اما این‬ ‫پــا گرفت‪ .‬حال بــا توجه به آنچه که به صورت بســیار بود‪ ،‬ســاخته شــد‪ .‬ســینماگرانی که با این رویکرد فیلم ظاهــر و شــکل این انفعــال تغییر کــرده بــود‪ .‬زن‌ها‬ ‫کوتــاه و موجز گفته شــد‪ ،‬در این مطلــب می‌خواهیم ســاختند و یا نظریه متشــر کردند اعتقاد داشتند که تا کــه تا پیــش از انقالب به عنــوان ابزار تحریــک مردان‬ ‫به نشــانه‌های فمینیســم و تاثیر آن در ســینمای ایران بحال نقش زنان در رســانه‌ها نقشــی انفعالی است که فیلم نقــش آفریدند‪ ،‬حاال به عنوان زنــی مقدس‪ ،‬مادر‬ ‫زیر ســایه‌ی مــردان قرار گرفته اســت‪ .‬زنان جز نشــان فــداکار و همســری ایثارگر بــه در زیر ســایه‌ی مردان‬ ‫نگاه کوتاهــی بیندازیم‪.‬‬ ‫دادن اغواگری‌هــا و بــن خود نتوانســته بوندند آنطور فیلــم ایفای نقش می‌کردند‪ .‬با گذشــت زمــان‪ ،‬حضور‬ ‫فمینیسموسینما‬ ‫که باید به عنوان یک انســان مســتقل بــه ایفای نقش رســانه‌های خارجی و ‪ ...‬و همچنین تحوالت سیاســی و‬ ‫ســینما را می‌توان از مدیوم‌هایی دانســت کــه در اثر بپردازند‪ .‬فمینیســم در سینما تالش کرد که فارغ از نگاه فرهنگــی به مرور کنش زنان در ســینما چــه در جلوی‬ ‫هر تغییــر نگرش و رفتــاری در جامعــه‪ ،‬عکس العمل جنســیتی به نقش زن در فیلم نگاه کند و دیگر آن را به دوربیــن و چه در پشــت صحنه بیشــتر شــد‪ .‬یکی از‬ ‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫و موهایــی کــه در هــوا رها می‌شــد‪ .‬برنامــه که تمام‬ ‫شــد و بیرون آمدیم‪ ،‬خانــم بلغــاری همراهمان یکهو‬ ‫گفــت‪« :‬عبداللــه خوش بــه حالتــان‪ .‬چه موزیســین‬ ‫فوق‌العــاده‌ای داریــد تــوی ایران‪ .‬کاش مــن هم بتونم‬ ‫از ســازش یاد بگیرم‪ ».‬زان که مطمئن بــود او در بخش‬ ‫کوتــاه معرفــی حاضــر نبوده اســت‪ ،‬پرســید‪« :‬چطور‬ ‫فهمیدی کدامشــان ایرانی اســت؟»‬ ‫دختــر انگار که خیلی بدیهی باشــد‪ ،‬گفــت‪« :‬همونی‬ ‫که ســبیل داشــت دیگه‪ .‬مثل خــود عبدالله‪».‬‬ ‫از آن زمــان بخــش افتخــار بــدن مــن طوری بــه کار‬ ‫افتــاد که دختر که حاال دیگر همســر همــکار بلغاری‬ ‫البراتــوار کناری‌مان اســت‪ ،‬دارد تعلیم کمانچه می‌بیند‬ ‫و وفادارانــه ســرش را درســت بــه شــکل اســتاد کلهر‬ ‫تــکان می‌دهــد (البتــه نه بــا آن ظرافــت و زیبایی) و‬ ‫مــن در مقابل هر پیشــنهاد خانواده درباره تراشــیدن‬ ‫ســبیل‌هایم می‌گویم‪« :‬ســبیلی کــه یک بار با ســبیل‬ ‫کیهــان کلهر مقایســه شــده باشــد‪ ،‬ارزشــش بیش از‬ ‫تراشیده شــدن است‪».‬‬

‫علی دایی‪ ،‬دیوید سیمن و‬ ‫چند داستان دیگر‬ ‫معین عرب عطایی‬ ‫نمی‌دانم اســم خارجی‌اش چیســت‪ ،‬اما من اســمش را‬ ‫گذاشــته‌ام فرنگی‌پسندی‪ .‬همین حســی را می‌گویم که‬ ‫مثال وقتــی می‌بینیم یک نفر آلمانی پیژامه پوشــیده و‬ ‫دارد قلیان گلوبزرگ شاه‌عباســی می‌کشد بهمان دست‬ ‫می‌دهــد‪ .‬یــا وقتــی می‌بینیم فــان جین‌پاره‌پوشــیده‬ ‫آمریکایــی از مزه کبــاب کوبیده بیشــتر از مک‌دونالد‬ ‫خوشــش می‌آیــد‪ .‬یــا شــکل اصیل‌تــر و فرهنگی‌ترش‬ ‫وقتــی کــه می‌خوانیــم گوتــه چه‌هــا که در ســتایش‬ ‫حافــظ ما نگفته اســت‪ ،‬یا وقتی می‌بینیم روی دســت‬ ‫فالن آکتور ســینمای هالیوود نقش شــعر موالنای ما را‬ ‫تتو کرده‌انــد و چیزهایی از این شــمار‪.‬‬

‫برای مــن‪ ،‬نوجوان ‪ ۱۲ ،۱۰‬ســاله‌ای در ســال‌های دهه‬ ‫‪ ۶۰‬و ‪ ،۷۰‬ســبیل هــم درســت به اندازه پیژامــه‪ ،‬قلیان‪،‬‬ ‫کبــاب کوبیده‪ ،‬حافــظ و موالنا مقوله‌ای ملی حســاب‬ ‫می‌شــد‪ .‬چیزی کــه مال ما بود و اگر کســی آن ســوی‬ ‫آب‌ها ســبیل داشــت هم البد از رســم ما اقتباس کرده‬ ‫بود و البد خوشــش آمــده بود که اقتباس کــرده بود و‬ ‫این خــودش می‌شــد اعتباری بــرای این تارهــای موی‬ ‫پشــت لب‪ .‬وقتی مهم‌ترین دل‌خوشــی روزانه نشستن‬ ‫پــای فوتبال یا رفتن به اســتادیوم بــود‪ ،‬طبیعتا باید به‬ ‫سبک میان‌رشــته‌ای‌های امروز ساختمانت را در تقاطع‬ ‫ســبیل و فوتبال می‌ساختی‪.‬‬ ‫ســبیل داشــتن فوتبالیســت‌های داخلــی معنایــش با‬ ‫خارجی‌هــا فرق داشــت‪ .‬این‌که ســیروس قایقران‪ ،‬علی‬ ‫دایــی‪ ،‬کریم باقری یا افشــین پیروانی ســبیل داشــتند‪،‬‬ ‫معنایــش ایــن بــود که هنــوز گــرد و خــاک کوچه‌ها‬ ‫را از خودشــان نتکانده‌انــد و می‌شــود یکــی از «مــا»‬ ‫حسابشــان کرد‪ .‬بعدتر جــز قایقران‪ ،‬کــه اجل مهلتش‬ ‫نــداد و خیلی زودتر از آن‌که بتوانــد چیزی را بتکاند‪ ،‬با‬ ‫همان عکس ســبیل‌دار‬ ‫منجمــدش کــرد توی‬ ‫قاب‌ها‪ ،‬همــه هم گرد‬ ‫و خاک‌هــا را تکاندنــد‬ ‫و هــم ســبیل‌ها را‬ ‫زدند‪ .‬اما ســبیل داشتن‬ ‫خارجی‌هــا اساســا از‬ ‫مقولــه دیگــری بــود‪.‬‬ ‫بــرای خــود مــن‪ ،‬در‬ ‫آن دنیــای کوچــک‬ ‫غــم‌زده خاکســتری‬ ‫انزلــی آن ســال‌ها کــه خیلــی‬ ‫هــم ربطــی بــه بنــدر مه‌آلود‬ ‫رمانتیک فیلم‌های این ‪ ۱۰‬ســال‬ ‫اخیر نداشــت‪ ،‬ســبیل داشــتن‬ ‫فوتبالیســت‌های خارجــی یک‬ ‫قســم رفاقــت بود‪.‬‬ ‫وقتی ‪ 22‬نفــر قدبلند موبلوند‬ ‫چشم‌ســبز کــه از هیــچ نظــر‬ ‫ربطی نداشــتند بــه هیکل‌های‬ ‫زورخانــه‌ای و موهــای ســیاه‬ ‫فوتبالیســت‌های مــا می‌ریختنــد روی چمــن مخملی‬ ‫ســبزی کــه هیچ‌جوره نمی‌شــد بــا چمن لک‌وپیســی‬ ‫ورزشــگاه گل‌آلــود انزلی یا چمــن زرد بی‌رنــگ آزادی‬ ‫قیاســش کــرد‪ ،‬ناچار بــرای طرفــدار یکی شــدن باید‬ ‫می‌رفتیــم ســراغ چیــزی کــه به مــا مرتبطشــان کند‪.‬‬ ‫آن چیــز می‌توانســت مثــا تخــس بودنــی باشــد که‬ ‫در مارادونــا پیــدا می‌شــد‪ ،‬جهــان ســومی بودنی که‬ ‫در هــاکان شــوکور یــا جــورج وه‌آ واضح بــود‪ ،‬حقیر‬ ‫انگاشــته شدنی که در اســتویچکوف و هم‌تیمی‌هایش‬ ‫چشــم‌گیر بــود و … و البته ســبیل‪.‬‬ ‫ســبیلوی مورد عالقه من در آن ســال‌ها دیوید ســیمن‬ ‫بــود؛ دروازه‌بــان آرســنال و تیــم ملــی انگلســتان‪ .‬با‬ ‫اندامــی کــه بــه خیلــی بــه دروازه‌بان‌ها نمی‌بــرد‪ .‬با‬ ‫درخششــی نصفه و نیمــه که گاهی نشــان از گوردون‬ ‫بنکس افســانه‌ای داشــت و گاهی تا حــد دیوید جیمز‬

‫‪  35 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫فاجعــه پایین می‌آمد‪ .‬بــا تاکید بهرام شــفیع به این‌که‬ ‫اســم خانوادگــی‌اش «مرد دریا» اســت‪ .‬با این شــوخی‬ ‫بی‌نمک ســال‌های بچگی که وزنش «ســی من» است‪،‬‬ ‫یعنــی ‪ 180‬کیلــو‪ .‬با آن ســبیل نازیبایی که انــگار او را‬ ‫از انگلیســی بودن می‌انداخت و موی دم‌اسبی‌بسته‌ای‬ ‫کــه شــبیه گنده‌الت‌هــای خودمــان می‌کــردش‪ .‬آن‬ ‫ســال‌ها طرفدار تیم ملی انگلســتان نایــاب بود‪ .‬همه‬ ‫یــا آرژانتین را دوســت داشــتند یا آلمان یــا اگر خیلی‬ ‫متفــاوت بودند‪ ،‬ایتالیا‪ .‬انگلســتان نه جامــی می‌برد و‬ ‫نــه جذابیت دراماتیکی داشــت‪ .‬آرســنال هم کم‌وبیش‬ ‫همچیــن وضعیتی داشــت‪ .‬هنــوز عصر طالیــی ونگر‬ ‫نشــده بود تا بشود شــیفته زیبایی آرســنال شد‪ .‬حتی‬ ‫کم پیش می‌آمــد تلویزیون رغبت کند بازی آرســنال را‬ ‫نشــان بدهد‪ .‬بااین‌حال انگلســتان و آرســنال تیم‌های‬ ‫محبوب پســربچه‌ای بودنــد در انزلی‪ .‬پســربچه‌ای که‬ ‫مطمئــن بــود آن‌ها ربطــی به خــودش دارنــد‪ ،‬چون‬ ‫دروازه‌بانشــان سبیل دارد‪.‬‬ ‫دایــی‌ام اهل فوتبــال نبود‪ .‬اهــل مهربانی هــم نبود‪.‬‬ ‫نمی‌دانــم چــرا یکهــو تصمیــم گرفــت حاال کــه من‬ ‫این‌قــدر شــیفته آرســنال هســتم و تمــام در و دیوار‬ ‫اتاقــم را با پوســترهای آرســنالی‌ها پوشــانده‌ام‪ ،‬من را‬ ‫ببرد ورزشــگاه‪ .‬مادربزرگم بیمارستان بســتری بود و ما‬ ‫مطئن بودیم انگلســتان هم او را شــفا نخواهد داد‪ ،‬اما‬ ‫البــه‌الی غم و غصه مــادرم که همراه مــادرش به لندن‬ ‫ســفر کرده بــود‪ ،‬دایــی‌ام من را بــرای بازی بــا اورتون‬ ‫بــه هایبــوری برد‪ .‬مــادرم راضــی نبود‪ .‬خیــال می‌کنم‬ ‫معتقــد بود دلیل غم‌انگیــز لندن آمدن مــن باید مانع‬ ‫ورزشــگاه رفتنم شود‪.‬‬ ‫از داخل ورزشــگاه بــازی آرســنال و اورتــون آن‌قدرها‬ ‫هــم بــا بــازی ملــوان و نســاجی فرقــی نداشــت‪.‬‬ ‫خوش‌آب‌ورنگ‌تــر بود و شــاید کمی ســریع‌تر‪ .‬دیوید‬ ‫ســیمن بازی نمی‌کــرد‪ .‬نمی‌دانم چــرا‪ .‬ریچــارد رایت‬ ‫دروازه ایســتاده بــود‪ .‬تا جایی که یادم اســت‪ ،‬ســیمن‬ ‫حتــی روی نیمکت هم نبود‪ .‬وقتی آخرهــای بازی قرار‬ ‫شــد رایــت را تعویض کنند‪ ،‬اســتوارت تایلــر به جایش‬ ‫آمد‪ .‬حاضر نشــدم لــذت دیدن لذتــم را از دایی بگیرم‪.‬‬ ‫همان‌قــدر ذوق کردم کــه باید‪ .‬همان‌قــدر ذوق کردم‬ ‫کــه واقعا خوشــحال نبودم‪.‬‬ ‫ســال‌ها بعد‪ ،‬وقتی ‪ 31‬سالم بود و داشــتم زور می‌زدم‬ ‫که بــا لهجه غلیــظ بریتانیایــی همشــهری‌های تازه‌ام‬ ‫کنــار بیایــم‪ ،‬ســیمن را یــک روز آفتابی اواخــر آوریل‬ ‫در بیرمنگهــام دیدم‪ .‬داشــت از یک دســت‌فروش یک‬ ‫دونات چــرب و چیلــی می‌خرید‪ .‬ســبیل‌هایش را زده‬ ‫بــود و موهایــش را مثل کارمندهــا اصالح کــرده بود‪.‬‬ ‫جلــو رفتم و آشــنایی دادم‪ .‬گفتم کــه از آن طرف دنیا‪،‬‬ ‫فقــط به خاطر ســبیل‌های او‪ ،‬سال‌هاســت که طرفدار‬ ‫آرسنال هســتم‪ .‬خندید‪ .‬نه خوشحال شــد‪ ،‬نه ناراحت‪.‬‬ ‫باهــام دســت داد و بعد گفت مطمئن اســت آرســنال‬ ‫دوبــاره اوج می‌گیــرد‪ .‬چیــزی دربــاره ســبیل‌هایش و‬ ‫تراشیدنشــان نگفت‪ .‬شــاید هــم من آن‌قــدر بد تلفظ‬ ‫کرده بــودم که اصال نفهمید درباره ســبیل‌هایش حرف‬ ‫زده‌ام‪ .‬موقع رفتن گفت‪« :‬امســال خیلی زود گرم شــده‬ ‫اســت‪ .‬آوریــل نباید این‌قدر داغ باشــد‪».‬‬ ‫ادامه دارد‪...‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪35 Kheradmand‬‬


‫سیبیلوهای هنر‪ ،‬ادبیات و سیاست‬

‫ابراهیم قربان پور ‪ -‬قسمت اول‬ ‫ایــن پرونده بــرای خود مجلــه ‪۴۰‬چراغ (چــاپ تهران)‬ ‫از یکی از قاب‌های جشــن چله ســال ‪ 96‬شــروع شــد‪.‬‬ ‫همیــن قابــی که شــده اســت تصویــر روی جلدمان‪.‬‬ ‫محمــود دولت‌آبادی که کیهان کلهــر را هدایت می‌کند‬ ‫تا پشــت تریبون بایستد و نشان موسیقی چلچراغ را به‬ ‫انتخاب مخاطبان مجله بگیــرد‪ .‬قابی که به قول حبیب‬ ‫رضایی در آن مراســم آن‌قدر ســنگین اســت کــه دیوار‬ ‫بایــد به آن تکیه کند‪ .‬امــا کلید پرونده را محمد بحرانی‬ ‫در آن مراســم دســتمان داده بود‪ .‬جایی که به شــوخی‬ ‫گفت‪« :‬کیهــان کلهر صاحب بهترین ســبیل خاورمیانه‬ ‫هم هســت‪ ».‬طبیعی اســت کــه از پــس از این حرف‪،‬‬ ‫ســیل خاطره و اســم رســید از فراوان‌ها که شمایلشان‬ ‫در خاطــره مــا با سبیل‌هایشــان نقش بســته اســت‪.‬‬ ‫نویســندگان‪ ،‬سیاســتمداران‪ ،‬هنرمندان و ورزشــکارانی‬ ‫کــه آن‌قــدر آن‌ها را بــا همین چنــد تار مــو به ذهن‬ ‫ســپرده‌ایم که بدون آن‌ها حتی تصورشــان هم برایمان‬ ‫دشــوار اســت‪ .‬می‌گویند اولیــن تصویر از یــک ایرانی‪،‬‬ ‫روی فــرش معــروف پازیریــک‪ ،‬ســوارکاری اســت که‬ ‫تنها شــاخصه روشــن چهره‌اش سبیل داشــتنش است‪.‬‬ ‫قصه تار ســبیل گرو گذاشــتن و ســبیل کســی را چرب‬ ‫کــردن و امثال آن‌هــا هم که از کفــر ابلیس معروف‌تر‬ ‫اســت‪ .‬دیدیم ناجوانمردانه اســت به ایــن همه تقارن‬ ‫عالیــم بی‌توجــه بمانیم و یــک پرونده دربــاره بزرگان‬ ‫صاحب‌ســبیل نرویم‪ .‬حاصلش همین چیزی اســت که‬ ‫پیش چشــم شماست‪.‬‬ ‫می‌دانیم که جــای خیلی‌ها خالی اســت‪ .‬آن‌ها را برای‬ ‫نوبــت بعــد گذاشــته‌ایم‪ .‬فکــر کرده‌اید کار ســبیل به‬ ‫همیــن راحتی تمام می‌شــود؟‬

‫با موهایش که می رقصد‬ ‫در ستایش کیهان کلهر‬ ‫عبداللهاسدزاده‬ ‫بــه نظر من یکــی از اولیــن درس‌هایی که هــر ایرانی‬ ‫موقــع خــروج از ایران بــه قصد مهاجــرت و زندگی در‬ ‫یک کشــور خارجی باید یاد بگیرد‪ ،‬این اســت که دنبال‬ ‫چیزی بــرای افتخار کردن نگردد‪ .‬اصــا نمی‌دانم و فکر‬ ‫هم نمی‌کنــم کس دیگــری بداند که چــه فرایندی در‬

‫‪  34 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫داخل ایران باعث شــده اســت کــه ما این‌قــدر دنبال‬ ‫افتخــار کردن به یــک چیزی بدویم‪ .‬هم‌آزمایشــگاهی‬ ‫تایوانی من حتی اســم هو شــیائو شــین را هم نشیده‬ ‫بــود‪ ،‬چه برســد کــه بخواهــد بــه او افتخار کنــد‪ .‬آن‬ ‫یکــی همکارمان که چینی اســت‪ ،‬وقتی مویــان جایزه‬

‫شــهرهای مختلف برگــزار کردند و گذرشــان از قضا به‬ ‫شــهر ما هم افتاد‪ .‬طبیعی اســت که یک صندلی از آن‬ ‫کنســرت ســهم بدیهی من بود و از قضا به خاطر بافت‬ ‫آســیایی اثر همــان همکار چینی‌مان هــم با من بلیت‬ ‫تهیــه کــرد‪ .‬در البراتوار کنــاری یک زوج تازه‌آشناشــده‬

‫نوبــل ادبــی بــرد و مــن با یک لحن شــوخ یــخ گفتم‬ ‫باید بابتش به ما شــیرینی بدهد‪ ،‬عینکــش را پایین داد‬ ‫و گفــت‪« :‬مویــان جایزه برده اســت‪ .‬من بــرای تو غذا‬ ‫بخرم؟»‬ ‫به‌هرحــال تا وقتــی این واحد درســی برای خــروج از‬ ‫ایــران اجبــاری نشــود‪ ،‬این بیماری ســر جایــش باقی‬ ‫اســت و من هم یکی از مبتالیان ســرخوش آن هستم‪.‬‬ ‫حدود ســه ســال قبل بــود که اســتاد کیهــان کلهر با‬ ‫جمعــی از نوازندگان ســازهای زهی آســیایی‪ ،‬توری در‬

‫بلغــاری کار می‌کننــد که شــیفته جنبه‌هــای اگزوتیک‬ ‫جوامع شــرقی‌اند‪ .‬آن‌ها هم وقتــی دیدند برنامه از چه‬ ‫قرار اســت‪ ،‬همراه ما شــدند‪.‬‬ ‫شــب کنســرت کــه شــد‪ ،‬مــن و زان زودتــر از زوج‬ ‫همراهمــان به ســالن رفتیــم و نشســتیم‪ .‬آن‌ها وقتی‬ ‫رســیدند کــه مراســم معارفه کوتــاه تمام شــده بود و‬ ‫برنامه داشــت شــروع می‌شــد‪ .‬طی برنامه استاد کلهر‬ ‫تک‌نوازی نســبتا طوالنی درخشــانی داشــتند با همان‬ ‫فیگــور جــذاب همیشــگی و حرکات تند ســر و ســاز‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫زنان پدید آورده بودند در مدارس تازه تاســیس تشــکیل‬ ‫می‌شــد‪ .‬در روزنامــه «ایــران نو»‪ ،‬از ســخنرانی یکی از‬ ‫زنان جنبش در مدرســه اناثیه شــاه‌آباد یاد شــده است‪.‬‬ ‫نمونه‌هــای دیگری از شهرســازی دوره مشــروطه را در‬ ‫خیابان شــاه‌آباد می‌توانیــم ببینیم‪.‬‬ ‫اینکه بنا‌ها نمایی رو به بیرون داشــته باشــند از اثرات‬ ‫نو شــدن فضا‌های شــهری بعد از مشــروطه اســت‪ .‬تا‬ ‫قبــل از آن در ســاختار شــهری‪ ،‬بنا‌هــای خصوصی به‬ ‫فضا‌هــای عمومی پشــت می‌کردنــد‪ ،‬اما در ایــن دوره‬ ‫همــان فضا‌ها به ســمت بیرون نما پیــدا می‌کنند‪ .‬این‬ ‫درســت مثل این است که ســاختمان‌ها لباس رسمی‌ای‬ ‫را بــرای عرض اندام کردن در نــگاه عمومی به تن کرده‬ ‫باشــند‪ .‬از دیگر مکان‌هایی که معمــاری جدیدی را در‬ ‫دوره مشــروطه رونمایی کرد‪ ،‬ایجاد و ساخت کتابخانه‬ ‫و کتاب‌فروشــی بــود کــه تحت‌تاثیــر نهضــت ترجمه‬ ‫شــکل گرفت و بیشــتر به دســت قشــر تحصیلکرده و‬ ‫روشــنفکر صورت پذیرفــت‪ .‬در این زمــان‪ ،‬کتابخانه‌ها‬ ‫و کتابفروشــی‌ها‪ ،‬که اکثرا در جــوار خیابان‌های جدید‬ ‫شــکل می‌گرفت‪ ،‬محــل تجمع و بحــث و گفتگو و به‬ ‫عبارتی «پاتوق» قشــر روشــنفکر بود‪.‬‬ ‫‪ ‬در ســال ‪ ۱۳۲۲‬ه‪ .‬ق‪ ،‬اعضــای انجمــن معــارف بــا‬ ‫گــردآوری کتاب‌های خود‪ ،‬نخســتین کتابخانــه ملی را‬ ‫ایجــاد کردند‪ .‬ایــن کتابخانه کانون تجمــع اعضای این‬ ‫انجمــن و دیگــر اصالح‌طلبــان بود‪.‬‬ ‫از کتابفروشــی‌هایی که در آن زمان پاتوق روشــنفکران‬ ‫به‌شــمار می‌رفت می‌تــوان از کتابفروشــی «تهران نو»‬ ‫یاد کــرد که مدیر آن نیز از پایه‌گــذاران حزب دموکرات‬

‫دوره دوم مجلس شــورای ملی بود‪ .‬در شــهر‌های دیگر‪،‬‬ ‫چــون تبریــز نیــز کتاب‌فروشــی‌هایی وجود داشــت‬ ‫که محــل تجمــع آزادی خواهــان و روشــنفکران بود‪.‬‬ ‫عــاوه بر ایــن‪ ،‬بــرای آنکه کتــب و جراید به آســانی‬ ‫در اختیــار عمــوم باشــد‪ ،‬چنــد قرائت خانــه عمومی‬ ‫در تهران و ســایر بالد تاســیس شــد‪ .‬اما شــاید یکی از‬ ‫شــاخص‌ترین بنا‌هایــی که مشــخصا مربوط بــه دوره‬ ‫مشــروطه می‌شود‪ ،‬مجلس شــورای ملی و ســر در آن‬ ‫اســت‪ .‬این ســاختمان در حقیقت ادامه همان ســنتی‬ ‫اســت که از ابتدای دوره قاجار شــروع و دچار تغییر و‬ ‫تحوالت ناشــی از رویکرد به تفکر غربی شــد و در آخر‪،‬‬ ‫همان جریان منجر به شــکل‌گیری مجلس شــورای ملی‬ ‫شــد‪ ،‬با همان تزئینــات و مفاهیم تازه‌ای کــه قرار بود‬ ‫از هاضمــه جامعــه ایران عبــور کند‪ .‬به‌عنــوان مثال‪،‬‬ ‫«دیوار شــفاف» که تا قبل از مشــروطه نمونه آن را در‬ ‫باغ‌ها و فضا‌های شــهری نداشــتیم تقریبا بــرای اولین‬ ‫بــار در فضــای پیرامون مجلس شــورای ملی اســتفاده‬ ‫شــد‪ .‬منظــور از «دیوار شــفاف» نرده‌هایی اســت که‬ ‫یک فضــا را از فضای دیگر جدا می‌کند و دارای ســردر‬ ‫اســت‪ .‬شــاید این پدیده در فرانســه زیاد دیده می‌شد‪،‬‬ ‫اما در ایران ســابقه نداشــت‪.‬‬ ‫از دیگر مراکز فرهنگی جدیدی که در بســط و توسعه‬ ‫انقــاب و اندیشــه‌های آزادی‌خواهــان و اصالح‌طلبان‬ ‫نقــش زیــادی داشــت و به محلی بــرای تبــادل افکار‬ ‫و اندیشــه‌ها تبدیــل شــد می‌تــوان از تماشــاخانه‌ها‪،‬‬ ‫ســالن‌های تئاتــر‪ ،‬مطبعه‌هــا‪ ،‬تاالر‌هــا و حتــی‬ ‫قهوه‌خانه‌هــا نــام بــرد‪ .‬با شــکل‌گیری تئاتــر در ایران‪،‬‬

‫‪  33 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫که محلی بــرای بروز افکار جدید بود‪ .‬تماشــاخانه‌های‬ ‫جدیــد نیز بــه مکان‌های شــهری افــزوده شــد‪ .‬یکی‬ ‫از اهــداف شــکل‌گیری ایــن تماشــا خانه‌هــا‪ ،‬عرضــه‬ ‫ادبیــات انتقــادی بــود‪ .‬از مهم‌تریــن این‌هــا می‌توان‬ ‫از تماشــاخانه اورینتــال یا اینترناســیونال کــه در محل‬ ‫کافه رســتورانی به همین نام در خیابــان ناصریه بود و‬ ‫تماشــاخانه ناصریه در همین خیابان نام برد‪ .‬همچنین‬ ‫در دوره مشــروطه ســالن تئاتر ملــی در باالی چاپخانه‬ ‫فاروس در خیابان الل ‌هزار تاســیس شــد‪ .‬مطبعه فاروس‬ ‫در خیابــان اللــ ‌هزار از مراکــز مهم فرهنگی شــهر بود‪.‬‬ ‫ایــن مطبعه را شــرکتی بــه نام شــرکت علمیه فرهنگ‬ ‫در ســال ‪۱۳۲۸‬ه‌ق به ریاســت لئون کوان تاســیس کرد‪.‬‬ ‫در ســاختمان ایــن مطبعــه‪ ،‬گذشــته از چاپخانه‪ ،‬یک‬ ‫کتابخانه و یک تاالر اجتماعات و مکان برپایی کنســرت‬ ‫ایجاد شــد‪ .‬یک رســتوران نیز در جــوار مطبعه فاروس‬ ‫جای گرفــت‪ .‬در ایــن محل مجالس ســخنرانی منعقد‬ ‫می‌شــد‪ ،‬نمایش نامه‌های آخونــدزاده را اجرا می‌کردند‬ ‫و فیلــم نمایــش می‌دادند‪ .‬از دیگــر کانون‌های تجمع‬ ‫مــردم و از مراکــز تبادل اخبــار و افــکار‪ ،‬قهوه‌خانه‌ها‬ ‫بــود‪ .‬به‌طوری‌که در یــک مورد دولــت قهوه‌خانه‌های‬ ‫شــهر را کــه یکــی از کانون‌هــای تجمــع مــردم بــود‬ ‫بســت‪ .‬ادوارد براون نیــز در این باره می‌نویســد‪« :‬در‬ ‫بســیاری از قهوه‌خانه‌هــا‪ ،‬نقاالن حرفــه‌ای به‌جای نقل‬ ‫داســتان‌های اســاطیری شــاهنامه‪ ،‬مشــغول محظوظ‬ ‫کردن مســتمعین با اخبار سیاســی هستند‬ ‫منبــع‪« :‬معمــاری و نهاد‌های جدید تمدنــی در دوره‬ ‫قاجار»‪ ،‬روایــت تاریخ‪۱۳۹۶ ،‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫شکل‌گیری فضا‌های جدید‬

‫بررسی ساختمان‌های شهری پس از مشروطه‬ ‫در اواخر دوره قاجــار‪ ،‬میادین و خیابان‌های جدید‬ ‫محــل تالقی مردم بــا یکدیگر می‌شــود و به محل‬ ‫تظاهــرات مردم بدل می‌شــود و در راســتای آرمان‬ ‫ذهنــی مدرنیته انقالبی همچون مشــروطه شــکل‬ ‫می‌گیرد و ســلطنت سخت و اســتوار را دود کرده‪،‬‬ ‫به هوا می‌فرســتد و بخش معنایی اندیشــه مدرن‬ ‫بــر جریان نوســازی ســبقت می‌گیرد‪ .‬شــهر‌های‬ ‫تبریــز و تهــران کــه بیشــتر از ســایر شــهر‌ها‬ ‫تحت‌تاثیــر طرح‌های مدرنیزاســیون شــهری تغییر‬ ‫داشــته‌اند‪ ،‬بیشــترین نقش را در انقالب مشروطه‬ ‫ایفــا کرده‌اند‪.‬‬

‫شکل‌گیری فض ‌اهای جدید‬

‫میدان بهارســتان از شــاخص‌ترین فضا‌ها در دوره پس‬ ‫از صــدور فرمان مشــروطه و تشــکیل مجلس اســت‬ ‫کــه بــا جــای دادن نهــاد مجلس در جــوار خــود‪ ،‬به‬ ‫عرصــه تقابالت اجتماعــی وارد شــده و از آن پس طی‬ ‫ســال‌های طوالنی به عنصری نمادین در تظاهرات‌های‬ ‫اجتماعی بدل شــد‪ .‬شــاید بتوان گفت کــه این میدان‬ ‫تنهــا جایی بود که اقشــار مختلف اعــم از روحانیون و‬ ‫طالب‪ ،‬تجار و کســبه‪ ،‬روشــنفکران و تحصیــل کردگان‪،‬‬

‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫توده‌های مردمی و اقشــار فرودســت‪ ،‬اقشار حاشیه‌ای‬ ‫(ماننــد زنان) و گاه‪ ،‬گروه‌های معــارض را در خود جای‬ ‫مــی‌داد و عرصــه رخداد‌های گوناگــون‪ ،‬از تظاهرات و‬ ‫بست‌نشــینی‪ ،‬گردهمایی و مباحثه سیاســی تا برگزاری‬ ‫جشــن‌های ملی و حتی اعدام دشــمنان مشروطه بود‪.‬‬ ‫نشــانه‌هایی کــه در حــوزه شهرســازی وجــود دارد و‬ ‫نشــان‌دهنده تغییــر و تحــول مشــروطه اســت‪ ،‬در‬ ‫وهلــه اول در فضا‌هــای شــهری مثل خیابــان و میدان‬ ‫(بهارســتان) وجــود دارد‪ .‬تــا قبل از مشــروطه میدان‬ ‫بهارســتان جلوخــان باغ نگارســتان بود که بعــد از آن‬

‫به شــکل میــدان در آمــد و میدان بــا این تعریف‬ ‫تــازه پدیده جدیــدی بود که از دنیــای غرب عاریه‬ ‫گرفتیــم‪ .‬یکــی از مهم‌ترین دســتاورد‌های جنبش‬ ‫مشــروطه‪ ،‬شــکل‌گیری تشــکل‌ها و احزابــی بود‬ ‫کــه انجمن خوانــده می‌شــدند‪ .‬پیش از تاســیس‬ ‫مجلــس‪ ،‬از آنجا کــه فعالیت انجمن‌ها ســری بود‪،‬‬ ‫مکان مشــخصی برای تشــکیل آن‌ها وجود نداشت‬ ‫و جلســات آن‌ها بیشــتر پنهانی و ســیار در خانه‬ ‫کزاده در کتاب‬ ‫اعضای آن‌ها تشــکیل می‌شــد‪ .‬مل ‌‬ ‫خــود‪ ،‬ســه خانــه را از مکان‌های تشــکیل انجمن‬ ‫ملی نــام بــرده اســت‪ :‬خانــه میرزاســلیمان‌خان‬ ‫میکــده واقــع در خیابــان گمــرک‪ ،‬خانــه حاجی‬ ‫شــیخ‌مهدی شریف‌کاشــانی که در یکــی از محله‌های‬ ‫دور افتاده شــهر بــود و خانــه ملک‌المتکلمین‪.‬‬ ‫‪ ‬او از خانــه حکیم‌الملــک واقــع در خیابــان پســت‬ ‫خانــه نیز به‌عنوان محل تشــکیل کمیته ســری انقالب‬ ‫(هســته مرکــزی انجمن ملی) نــام برده اســت‪ .‬پس از‬ ‫صــدور فرمان مشــروطه‪ ،‬فعالیــت بیشــتر انجمن‌ها‬ ‫در محل‌هــای آشــکار صــورت می‌گرفــت‪ .‬هــر چنــد‬ ‫هنــوز برخــی از انجمن‌ها به‌صــورت مخفیانه فعالیت‬ ‫می‌کردنــد‪ .‬در همان حــال‪ ،‬برخی از تشــکل‌هایی که‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


31 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 31 


‫مرتضی کالنتریان‪ ،‬حقوق‌دان و مترجم‬ ‫صاحب‌نام و صاحب آثار برجسته‌ای‪ ،‬چون‬ ‫«سیمای زنی در میان جمع»‪« ،‬ظرافت‌های‬ ‫جوجه تیغی» و «دیدار به قیامت»‪ ،‬به زندگی‬ ‫خود پایان داد‪.‬‬

‫مرتضی‬ ‫کالنتریان؛‬

‫این مترجم ‪ ۸۷‬ســاله خــود را از پنجره منزلش در محله‬ ‫بهجت‌آبــاد تهــران بــه پایین پرت کــرد و جان ســپرد‪.‬‬ ‫درســت به شــیوه قهرمان داســتان «دیدار به قیامت»‪.‬‬ ‫فرزند آقــای کالنتریان خبر درگذشــت وی را تایید کرد‪.‬‬ ‫بــه گفتــه نزدیکانش وی بیمــاری خاصی نداشــت؛ اما‬ ‫در روز‌هــای اخیر به شــدت ضعیف شــده بــود و این‬ ‫مســاله او را رنج می‌داد‪.‬‬ ‫گفته می‌شــود ایــن نویســنده و مترجــم‪ ،‬در روز‌های‬ ‫اخیــر بــه قدری ضعیف شــده بــود که نمی‌توانســت‬ ‫حتی پشــت میز کار بنشــیند و ترجمه کنــد‪( .‬اما پس‬ ‫از ســاعاتی وی خبر خودکشــی پــدرش را تکذیب کرد)‬ ‫«همــه‌ی آن‌هایــی کــه تصــور می‌کردنــد ایــن جنگ‬ ‫بــه‌زودی پایــان خواهد یافــت دیرزمانی اســت که در‬

‫همیــن جنگ جــان باخته‌اند‪ .‬دقیقــا از همین جنگ‪».‬‬ ‫بریــده‌ای از کتــاب دیــدار بــه قیامت‪ ،‬رمانی نوشــته‬ ‫پی‌یر لومتــر (‪ ،)۱۹۵۱-‬نویســنده فرانســوی و برنده‌ی‬ ‫جایزه‌ی ادبی گنکور فرانســه در ســال ‪ .۲۰۱۳‬نویسنده‬ ‫عمیق‌تریــن احساســاتش را بــه خاطــرۀ ژان بالنشــار‬ ‫تقدیــم می‌کند که در ‪ ۴‬دســامبر ‪ ۱۹۱۴‬به اتهام خیانت‬ ‫تیرباران می‌شــود و در ‪ ۲۹‬ژانویــه ‪ ۱۹۲۱‬اعادۀ حیثیت‬ ‫می‌گردد کــه عنوان «دیــدار به قیامت» را بــه او الهام‬ ‫کرده اســت‪.‬‬ ‫مرتضی کالنتریان در ســال ‪ ۱۳۱۱‬در تنکابن متولد شد‪.‬‬ ‫او در دانشــگاه پاریــس دکتــرای حقــوق گرفت و پس‬ ‫از بازگشــت بــه ایــران در مقام قاضی دادگاه مشــغول‬

‫خودکشی‬ ‫پیرمرد‬

‫بــه کار شــد‪ .‬وی در همه این ســال‌ها بــه ترجمه نیز‬ ‫مشــغول بــود و ترجمــه قوانین اساســی کشــور‌ها و‬ ‫اساســنامه دیوان کیفری بین المللی را بر عهده داشت‪.‬‬ ‫برخــی از آثار ترجمه شــده او شــامل «نقطه ضعف»‬ ‫اثر آنتونیس ســاماراکیس‪« ،‬سیری در حقوق بین‌الملل»‬ ‫اثر مونیک شــمیلیه ژانرو‪« ،‬قرارداد اجتماعی» نوشــته‬ ‫ژان‌ژاک روســو‪« ،‬دیــدار بــه قیامت» اثر پی‌یــر لومتر‪،‬‬ ‫«ســیمای زنی در میــان جمع» اثر هاینریــش بل‪« ،‬مرد‬ ‫رؤیاهــا»‪« ،‬زندگینامــه جــان ریــد»‪« ،‬رؤیــا و تاریــخ»‬ ‫اثــر ولیــن کلــود‪« ،‬ادبیات و حقــوق»‪« ،‬اندیشــه‌های‬ ‫حقوقــی»‪ ،‬اثــر فیلیپ مالوری‪« ،‬بررســی یــک پرونده‬ ‫قتل» نوشــته میشــل فوکو‪« ،‬بشــریت‌ها و حاکمیت»‬ ‫اثــر مونیک شــمیلیه ژانرو و «فضیلت‌هــای بزرگ» اثر‬ ‫آندره کنت‪ -‬اســپونویل اســت‪.‬‬ ‫ُبــل در «ســیمای زنی در میــان جمع»‪ ،‬فســاد اخالقی‬ ‫و حــرص بــه مال‌انــدوزی را در همــه شــئون جامعه‬ ‫می‌بینــد و بــا طنــزی سراســر انســانی همــه جوانب‬ ‫آن را می‌شــکافد و نمایــش می‌دهــد و مقــام و مرتبه‬ ‫اجتماعــی‪ ،‬ثروت و جایگاه سیاســی‪ ،‬درجــات علمی و‬ ‫دانشــگاهی منهــای انسان‌دوســتی را به باد تمســخر‬ ‫می‌گیــرد و از ریاکاری و تظاهر به تقــوا و پاکدامنی در‬ ‫عیــن تردامنی پرده برمی‌دارد‪ .‬مرتضــی کالنتریان نیز با‬ ‫ترجمه شــیوا‪ ،‬رســالت خود در برگردان ایــن کتاب را به‬ ‫انجام رســانده است‪.‬‬ ‫زنده‌یــاد کالنتریــان در گفت‌وگویــی کــه ســال ‪۱۳۹۵‬‬ ‫روزنانــه ایــران بــا او انجــام داد درباره نحــوه انتخاب‬ ‫آثــاری بــرای ترجمه بــه زبان فارســی گفته اســت‪:‬‬ ‫«انســانی بودن کار برای من مســئله اساســی اســت‪.‬‬ ‫یعنــی آنچه در یک کتــاب برای من مهم اســت‪ ،‬ارزش‬ ‫انسان و انسانیت اســت‪ .‬صرف نظر از هرگونه مذهب‬ ‫و اندیشــه‌ای کــه دارند‪ ،‬هــر کجا که زندگــی می‌کنند‪،‬‬ ‫مســئله انســانیت بــرای مــن اولویــت دارد‪ .‬در نتیجه‬ ‫همین که کتابی جنبه انســانی موضــوع را همان گونه‬

‫‪  30 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫کــه من بپســندم بیــان کند‪ ،‬آن کتــاب را بــدون تردید‬ ‫و تأمــل ترجمه می‌کنم‪ ،‬خواه نویســنده اش ناشــناس‬ ‫باشــد خواه از نویســنده‌ای مشــهور‪ ،‬تمام ترجمه‌های‬ ‫مــن در حــوزه ادبیــات‪ ،‬کتاب‌هایی اســت کــه با طرز‬ ‫تفکــر نویســندگانش احســاس نزدیکی می‌کنــم و در‬ ‫همــه آن‌ها انســان و ارزش‌های انســانی جایگاه اصلی‬ ‫را دارد‪».‬‬ ‫در آخر هم اشــاره کنیــم‪ ،‬در رمان «وجــدان زنو» یکی‬ ‫از اصلی‌تریــن نیاز‌هــای شــخصیت اصلی رمــان‪ ،‬نیاز ِ‬ ‫دائمــی او بــرای راه یافتن به مناطق تاریک سرشــار از‬ ‫الیه‌هــای پنهان اســت کــه در آن اســتوارترین یقین‌ها‬ ‫نیز به لــرزه درمی‌آیند‪ .‬خودکشــی مرتضــی کالنتریان‬ ‫هم تــا حدی یــادآور همین امر اســت‪.‬‬ ‫وبسایت روزیاتو‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫قتل دانشجوی ‪ ۲۶‬ساله ایرانی در کانادا‬ ‫خانــواده‌ای در ایران در انتظار دریافت جســد پســر‬ ‫جوان‌شــان از وینی‌پگ کانادا هســتند‬ ‫یــک هفته پیــش از اینکه پــدرام هفدهمین قربانی‬ ‫قتل ســال ‪ ۲۰۱۹‬در شهر وینی‌پگ‪ ،‬استان منیتوبا در‬ ‫مرکز کانادا‪ ،‬شــناخته شــود‪ ،‬با پــدرش در ایران حرف‬ ‫زده بود‪.‬‬ ‫پــدرام روشــائیان‪ ،‬یــک دانشــجوی بین‌المللی‬ ‫‪ ۲۶‬ســاله و با اســتعداد ایرانی‪ ،‬قــرار بود همین‬ ‫تابســتان میزبان پدرش در کانادا باشــد‪ ،‬اما حاال‬ ‫خانــواده‌اش در ایــران منتظرنــد پیکــر بی‌جان‬ ‫فرزندشــان را تحویل بگیرند‪.‬‬ ‫پلیــس شــهر وینیپــگ اعالم کــرده اســت که‬ ‫«پدرام روشــائیان» بر اثر شــلیک گلوله در روز‬ ‫‪ ۲۴‬مــاه مــی در خانــ ‌ه شــماره ‪ ۹۰۰‬در خیابان‬ ‫«گرین‌کرســت» در شــهر وینی‌پگ کشــته شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫اکنون‪ ،‬خانواده «پدرام روشــائیان» ‪ ۲۶‬ســاله در‬ ‫حــال عزاداری برای وی هســتند‪ ،‬و ســعی دارند‬ ‫تــا از علت مرگ او آگاه شــوند‪.‬‬ ‫انم ‪( Saima Rizvi‬ســیما رضوی؟)‪ ،‬همسر بهزاد‬ ‫فزاده‪ ،‬پســردایی پدرام‪ ،‬در گفتگو با «وینیپگ‬ ‫شــری ‌‬ ‫فری پرس» گفته اســت‪« :‬هیچ کــس از خانواده ما در‬ ‫کانادا نیست تا مراســم یادبودی برای او برگزار کند‪».‬‬ ‫ایــن زوج در امارات متحده عربــی زندگی می‌کنند و‬ ‫هنگامی که پدرام هفده ســاله بــوده و برای تحصیل‬

‫در دانشــگاه آمریکایی در دبی به آنجــا رفته بود در خیلی قوی بود و بچه باهوشــی بود‪ ».‬در پایان ســال‬ ‫‪ ،۲۰۱۲‬پــدرام از دانشــگاه منی‌توبا پذیــرش گرفت و‬ ‫منزل آنها اقامت داشــته است‪.‬‬ ‫بــرای ادامه تحصیل در رشــته علــوم کامپیوتر راهی‬ ‫خانم ســیما گفته اســت‪«:‬در دبی ما مثل خانواده او کانادا شد‪.‬‬ ‫بودیــم‪ ،‬و والدین او اغلب برای دیــدار پدرام از ایران ســیما رضوی ادامــه داده اســت‪«:‬پدرام خیلی خوب‬ ‫درس می‌خوانــد و دوســتان زیــادی پیــدا کرده‬ ‫بود‪ .‬او یک پســر دوســت داشــتنی‪ ،‬دلســوز و‬ ‫بــا اراده بــود‪ .‬او یک برادر بزرگتــر از خود دارد‪،‬‬ ‫و همــه افراد خانواده او را دوســت داشــتند‪ .‬با‬ ‫اینکــه خانواده‌ای داشــت که همــه کار برای او‬ ‫می‌کردند اما پدرام مســتقل بــود و منتظر نبود‬ ‫تا کســی برایش کاری انجــام دهد‪».‬‬ ‫پلیس وینی‌پگ تشــخیص داده اســت که پدرام‬ ‫روشــائیان قربانی یک قتل شــده اســت‪ .‬پلیس‬ ‫در پی آگاه شــدن از فعالیت‌های پــدرام در روز‬ ‫قبــل از کشته‌شــدن اوســت‪ .‬ســخنگوی پلیس‬ ‫گفته اســت که هنوز هیچ فــردی در این رابطه‬ ‫دستگیر نشــده است‪.‬‬ ‫خانــواده پــدرام در حــال انتظار بــرای دریافت‬ ‫جســد پسرشــان هســتند تا از کانادا بــه تهران‬ ‫به دبــی می‌آمدند‪».‬‬ ‫فرســتاده شود‪.‬‬ ‫پــدرام روشــائیان در کالس‌های دانشــگاه آمریکایی‬ ‫پلیــس از مردم خواســته اســت تــا هر فــردی که از‬ ‫بــرای تقویت زبان انگلیســی خود شــرکت می‌کرده‬ ‫آخریــن روزهای زندگــی پدرام اطالعــی دارد با تلفن‬ ‫اســت‪ ،‬تــا بتوانــد از یکــی از دانشــگاه‌های کانادا‬ ‫‪ ۲۰۴-۹۸۶-۶۵۰۸‬تمــاس بگیرد‪.‬‬ ‫پذیــرش بگیرد‪.‬‬ ‫خانم ســیما گفته اســت‪ «:‬پــدرام از نظــر تحصیلی‬

‫کره زمین ‪ ۲۳‬میلیون زن کم دارد‬ ‫براســاس یــک گــزارش تحقیقی منتشــر شــده در‬ ‫نشــریه ‪ ،PNAS‬از سال ‪ ۱۹۷۰‬تاکنون جمعیت زن و‬ ‫مرد جهان متعادل نیســت و کــره زمین ‪ ۲۳‬میلیون‬ ‫زن کــم دارد‪ .‬گفتــه می‌شــود دلیل اصلــی کمبود‬ ‫تعــداد زنــان در جهان بــه دلیل ســقط جنین‌های‬ ‫خود خواسته اســت که در کشورهای آسیایی انجام‬ ‫می‌شــود‪ .‬با مقایســه تعــداد زاد و ولــد دخترها و‬ ‫پســرها در جهان‪ ،‬یکی از پژوهشــگران دانشــگاه‬ ‫ســنگاپور نتیجه گرفته اســت در ‪ ۱۲‬کشور آسیایی‬ ‫تعداد قابل توجهی از زن‌هایی که می‌توانســتند به‬ ‫دنیا بیایند‪ ،‬در دوران جنینی ســقط شده و هرگز به‬ ‫دنیــا نیامده‌انــد‪ .‬بعنوان مثال در دو کشــور هند و‬ ‫چین‪ ،‬در فاصله ســال‌های ‪ ۱۹۷۰‬تا ‪ ،۲۰۱۷‬به‌ترتیب‬ ‫‪ ۱۱.۹‬و ‪ ۱۰.۶‬میلیــون دختر کمتر بــه دنیا آمده‌اند‪.‬‬ ‫بــا توجه بــه اینکه چیــن و هند در مجمــوع ‪۳۸‬‬ ‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫درصــد از ســاکنان کره زمیــن را نمایندگی می‌کنند‪،‬‬ ‫و یــک ســوم از تولد‌هــای جهان در این دو کشــور‬ ‫اتفــاق می‌افتد‪ ،‬اصلی‌ترین مســئوالن عــدم تعادل‬ ‫تعداد زنان و مردان در جهان چین و هند هســتند‪.‬‬ ‫بــه نظــر متخصصان جمعیت شناســی‪ ،‬سیاســت‬ ‫جمعیتــی یــک فرزند برای هــر خانــواده در چین‪،‬‬ ‫که در ســال ‪ ۱۹۷۹‬برقرار و در ســال ‪ ۲۰۰۱‬متوقف‬ ‫شــد‪ ،‬یکــی از دالیل این عــدم تعادل بوده اســت‪.‬‬ ‫همچنین شــرایط فرهنگــی اجتماعی کــه اولویت‬ ‫داشــتن فرزنــد پســر را بــه دختر داشــتن تحمیل‬ ‫می‌کنــد نیز یــک عامل دیگر اســت‪.‬‬ ‫در کشــور ویتنام که از ســال ‪ ۲۰۰۱‬تعداد متوســط‬ ‫زایمان زنــان به ‪ ۲‬فرزند کاهش یافتــه‪ ،‬کمبود زنان‬ ‫بیشتر محســوس بوده است‪.‬‬ ‫در مجموع ‪ ۷‬کشــور آســیایی و کشــورهای تونس‪،‬‬

‫آلبانــی و مونته‌نگرو هــم با پدیده کمبــود تعداد‬ ‫زنان روبرو هســتند‪.‬‬ ‫پژوهشــگران بــر عامل پیشــرفت‌های تکنولوژیک‬ ‫در زمینه کارآیی دقیقتر دســتگاه‌های ســونوگرافی‪،‬‬ ‫بــرای تشــخیص دختــر یا پســر بــودن جنین هم‬ ‫تأکید کرده‌اند‪ .‬ســقط جنین‌های خود خواســته در‬ ‫بیشــتر کشــورهای مورد مطالعه را عالقه به داشتن‬ ‫فرزند پســر نســبت به فرزند دختر تعیین می‌کند‪.‬‬ ‫در ایــن کشــورها خانواده‌هایی هســتند کــه برای‬ ‫داشــتن فرزند پســر چند بار اقدام به ســقط جنین‬ ‫کرده‌اند تا ســرانجام بــه آرزوی خود رســیده‌اند‪.‬‬ ‫پژوهــش انجام شــده در مورد مناطــق جغرافیایی‬ ‫کــره زمیــن بــه این نتیجه رســید ‌ه اســت کــه در‬ ‫کشــورهای صحرای آفریقا تعداد زنــان و مردان در‬ ‫زمان تولد متعادل‌تــر از میانگین جهانی و مناطقی‬ ‫چون آمریکای التین‪ ،‬اروپا‪ ،‬آمریکای شــمالی یا‬ ‫حتا شــمال آفریقاست‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫اخبار و گزارش‌های مختلف مرتبط با زندگی ایرانیان در کانادا‬ ‫با همکاری سایت پرشین میرور ‪www.PersianMirror.ca -‬‬

‫تراژدی قتل پدر و دختر ایرانی در کانادا‬ ‫ی یــک پدر و دختــر ایرانی‪ -‬کانادایی‪ ،‬بعدازظهر روز شــنبه ‪ ۲۵‬می در یک تراژدی‬ ‫خانوادگی در شــهر کلگری در اســتان آلبرتا در غرب کانادا کشته شدند‪.‬‬ ‫پلیس شــهر کلگری گفته اســت در این پرونــده به عنوان قتــل خانوادگی در حال‬ ‫تحقیق هســتند و به دنبال مظنون نیستند‪.‬درســا دهداری کمتر از دو ساعت پیش‬ ‫از آنکــه بــه گفته پلیس در یک قتل خانوادگی کشــته شــود‪ ،‬دربــاره درد و رنجی‬ ‫کــه از جانب پدرش تحمل می‌کرده و احســاس درماندگی خــود توئیت کرده بود‪.‬‬ ‫درســا در آخرین توئیت خود نوشــته اســت‪ «:‬از ته قلبم می‌خواهم که بابام بیفته‬ ‫زمیــن و جونــش باال بیاد‪ ،‬چــون منو خیلی اذیــت می‌کنه‪ .‬اعصابم دیگه کشــش‬ ‫نــداره» دوســتان و همســایگان این خانواده‪ ،‬جســد حیدر دهــداری‪ ،‬که به گفته‬ ‫آنها به همراه درســا دختر ‪ ۲۲‬ســاله‌اش در روز شنبه عصر کشــته شده است را در‬ ‫خانه شــماره ‪ ۴۲‬کینکورا درایو در شــهر کلگری شناســایی کرده‌اند‪.‬‬ ‫به گزارش شــبکه خبری سی‌بی‌ســی و به اســتناد به مدارک دادگاه‪ ،‬یک ماه پیش‪،‬‬ ‫لیال دهداری‪ ،‬مادر خانواده‪ ،‬از همســرش حیدر دهــداری تقاضای طالق کرده بود‪.‬‬ ‫خواهر ‪ ۱۵‬ســاله درســا از انفجار و آتش‌ســوزی در این خانه جان سالم به در برده‬ ‫اســت اما با سوختگی شدید و در شــرایط بحرانی به بیمارستان انتقال یافته است‪.‬‬ ‫براســاس گزارش‌های منتشر شــده حیدر دهداری قصد کشــتن هر دو دختر خود‬ ‫را داشــته اســت‪ ،‬اما مشــخص نیســت که آیا مــرگ وی اتفاقی بوده اســت یا به‬ ‫عمد‪.‬درســا که در دانشگاه کلگری دانشجوی رشــته رسانه و ارتباطات بود‪ ،‬در طول‬ ‫ماه گذشــته در مورد عصبانیت و خشــم خود نســبت به پدرش در توئیتر مطالبی‬

‫در‬

‫می‌نوشــته اســت‪.‬‬ ‫روز ‪ ۱۰‬می توئییت‬ ‫کــرده بود‪«:‬تا حاال‬ ‫ندیــدم کــه هیــچ‬ ‫پــدری بــرای بچه‌هایــش آرزوی مــرگ کند‪ .‬هرگــز تو را بــه خاطر ایــن آرزویت‬ ‫نمی‌بخشــم»‪ .‬اگرچــه پلیس جزئیــات این قتل را اعالم نکرده اســت‪ ،‬اما جســتجو‬ ‫در اســناد مالکیــت نشــان می‌دهد که حیــدر و لیال دهــداری مالــک خانه واقع‬ ‫در خیابــان کینکــورا بودند‪ .‬دوســتان این خانــواده تأیید کردند که در روز شــنبه‬ ‫عصــر اعضــای این خانــواده در حال مشــاجره بودند‪.‬لیال دهداری‪ ،‬همســر حیدر‬ ‫که بیســت و هفت ســال با هم زندگی کرده بودند‪ ،‬در روز ‪ ۲۳‬آوریل پس از ســه‬ ‫هفته که از همســر خــود جدا زندگی می‌کرد تقاضای رســمی طــاق داده بود‪.‬بر‬ ‫اســاس مــدارک دادگاه‪ ،‬به نظر می‌رســد لیال قصد داشــته اســت تــا در نهایت به‬ ‫خانــه برگــردد تا با دخترانش زندگی کنــد‪ ،‬اما حیدر دهداری در زمــان انتظار برای‬ ‫دریافــت حکم قاضــی برای طــاق در این خانــه زندگی می‌کرده اســت‪.‬‬ ‫این زوج در ســال ‪ ۱۹۹۲‬در تهران ازدواج کرده بودند‪ .‬لیال دهداری گفته اســت که‬ ‫درخواســت کــرده بود تا مراقبــت از دختر کوچکترش با حیدر باشــد تا با یکدیگر‬ ‫بیشــتر وقت بگذرانند‪ .‬لیال دهداری همچنین از همســرش درخواســت پرداخت‬ ‫نفقه بــرای خود و دختــرش را کرده بود‪.‬‬

‫عالقه مردم کانادا به داشتن روابط آزاد‬ ‫براســاس نتایج یک تحقیق جدید‪ ،‬آن گــروه از مردم‬ ‫کانــادا کــه عالقه دارنــد روابط آزاد داشــته باشــند‪،‬‬ ‫اکثــراً مــرد و جوان هســتند‪ ،‬و تعداد کمــی از آن‌ها‬ ‫در دانشــگاه‌های بریتیش کلمبیا و رایرسون مشغول‬ ‫بــه تحصیل هســتند‪ .‬در این نظرســنجی کــه از دو‬ ‫هزار نفر‪ ،‬بین ســنین ‪ ۱۸‬الی ‪ ۹۴‬ســال انجام شــده‪،‬‬ ‫‪ ۱۲‬درصد گفته‌انــد «مطلوبترین نــوع رابطه» مورد‬ ‫عالقه آنها‪ ،‬رابطه آزاد اســت که بیش از یک شــریک‬ ‫عشــقی و یا جنسی را شــامل می‌شود‪.‬‬ ‫دلیل آن اَنگ و برچســب همراه با این نوع از روابط‬ ‫و همین‌طور دشــواری شــروع به صحبت درباره این‬ ‫امــا فقــط چهــار درصــد گفته‌انــد کــه در حــال موضــوع با شــریک خود اســت‪».‬‬ ‫حاضــر در یــک رابطــه آزاد هســتند‪ .‬خانــم ُ‬ ‫نیکل عالقه به داشــتن رابطه آزاد به طور مشخص و واضح‬ ‫فربــرادر‪ ،‬نویســنده اصلی ایــن تحقیق و اســتادیار میان هر دو نوع جنســیت‌ها تقســیم شــده است‪.‬‬ ‫بخــش روانپزشــکی دانشــگاه بریتیــش کلمبیــا‪ ،‬به هجــده درصــد از مردان این نــوع رابطــه را ایده‌آل‬ ‫دفتــر پژوهــش دانشــگاه گفتــه اســت‪«:‬این آمار‪ ،‬خــود دانســته‌اند و در مقابل‪ ۶٫۳ ،‬درصــد از زنان به‬ ‫نشــان‌دهنده این اســت که افراد بیشتری نسبت به داشــتن این نــوع از رابطه عالقه نشــان داده‌اند‪.‬‬ ‫آنهایــی که پیــش از این در یک رابطه آزاد هســتند‪،‬‬ ‫عالقــه دارند تــا در یک رابطه آزاد باشــند‪ ،‬و احتماالً بیســت و یک درصــد از جوانــان پاســخ‌دهنده در‬ ‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫این نظرســنجی با داشــتن این نــوع از رابطه موافق‬ ‫بوده‌انــد‪ .‬بر اســاس همیــن نظرســنجی‪ ۴٫۳ ،‬درصد‬ ‫از افــراد بین ‪ ۷۰‬الی ‪ ۷۹‬ســاله رابطــه آزاد را ترجیح‬ ‫داده‌اند‪ ،‬اما در میان افراد باالی هشــتاد ســال عالقه‬ ‫به داشــتن رابطــه آزاد بــه ‪ ۱۳‬درصــد افزایش یافته‬ ‫است‪.‬‬ ‫طبــق گفتــه خانــم ‪«: Fairbrother‬یافته‌هــای این‬ ‫تحقیق برای روانپزشــکان و متخصصین بسیار روشن‬ ‫اســت‪ ،‬بــه ویــژه بــرای آنهایــی کــه زوج درمانی را‬ ‫پیشــنهاد می‌دهنــد‪ .‬اگر ایــن متخصصــان در مورد‬ ‫عالقه به داشــتن رابطه آزاد آمــوزش ببینند‪ ،‬به حرفه‬ ‫آن‌هــا نیــز کمک خواهد کــرد‪ .‬این موضــوع ممکن‬ ‫اســت برای ارائه دهنــدگان خدمات بهداشــت روان‬ ‫نیز مفید باشــد‪ ،‬تــا راه‌های ســاده‌تری برای صحبت‬ ‫بــا زوج‌ها پیدا کنند و در مورد داشــتن رابطه آزاد در‬ ‫طول درمــان با آنها صحبــت کنند‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


‫کلی فرق می‌کند و از رعب و وحشــت دســتگاه پلیس کاســته می‌شــود‪.‬‬ ‫بعــد از کودتایــی نافرجــام علیــه شــاه در ســال ‪ ۲۷‬جمعــی از اعضای حــزب توده‬ ‫بازداشــت می‌شــوند‪ .‬ســال ‪ ۲۹‬عده‌ای از ســران حزب از زندان فرار می‌کنند‪ .‬در کتاب‬ ‫اشــاره‌ای به این ماجرای فرار شــده اســت‪ .‬ماجرای بازداشــت فدائیان اســام در قصر‬ ‫بــه دنبال ترور رزم‌آرا در این کتاب شــرح داده شــده اســت‪.‬‬ ‫نویســنده در بخشی مجزا هم به شرح حال نویسندگان و شــاعرانی که در این دوران‬ ‫در قصــر محبــوس بوده‌اند‪ ،‬پرداخته اســت و روایت‌هایی از خاطرات آن‌هــا از دوران‬ ‫حبــس قصر آورده اســت مانند علی‌محمد افغانی‪ ،‬احمد شــاملو‪ ،‬مهــدی اخوان‌ثالث‬ ‫و‪....‬‬ ‫بخشــی از کتاب به صــورت مجزا به شــرح رخداد‌های دهه ‪ ۴۰‬زنــدان قصر پرداخته‬ ‫شــده؛ مانند زندانیان ‪ ۱۵‬خردادی‪ ،‬انجمن‌های اســامی‪ ،‬حزب ملل اســامی‪ ،‬فرار چند‬ ‫زندانــی و‪ ...‬بنــا بر روایت کتاب‪ ،‬ترکیب زندانیان سیاســی در دهــه ‪ ۴۰‬کامال متفاوت‬ ‫می‌شــود‪ .‬زندان قصر از آغاز تأســیس تا آن هنگام عمدتا پذیــرای زندانیانی بود که به‬ ‫گروه‌های کمونیســتی و مارکسیســتی تعلق داشــتند؛ به جز گروه فدائیان اســام؛ اما‬ ‫در دهــه ‪ ۴۰‬گرو‌هــای اســامی به ترکیب زندانیان سیاســی قصر اضافه شــدند‪ .‬گروه‬ ‫‪ ۱۵‬خردادی‌هــا‪ ،‬امــام خمینی‪ ،‬انجمن‌های اســامی و اعضای نهضــت آزادی‪ ،‬ضاربان‬ ‫حســنعلی منصــور کــه بعد‌ها بــه هیئت‌های مؤتلفه مشــهور شــدند‪ ،‬حــزب ملل‬ ‫اســامی‪ ،‬گروه جاما و‪ ...‬نویســنده شــرحی از همه این‌ها و وضعیت بازداشت‌شدگان‬ ‫متعلــق به ایــن جریان‌ها در کتاب ارائه داده اســت‪.‬‬ ‫در ایــن کتاب بــه وضعیت زندان قصر در دهه ‪ ۴۰‬براســاس گزارش زندانیان سیاســی‬ ‫به ســازمان‌های مدافع حقوق زندانیان سیاســی هم اشــاره شــده و شــرح مفصلی از‬ ‫زبــان زندانیان از وضعیت غذا‪ ،‬بهداری‪ ،‬مالقات‪ ،‬پرونده‌ســازی‪ ،‬جیــره روزانه و‪ ...‬داده‬ ‫شــده اســت‪ .‬گزارشــی از فرار چهار نفــر از گروه جزنــی از زندان هم یکــی دیگر از‬ ‫ماجرا‌های خواندنی کتاب اســت‪.‬‬ ‫بخــش دیگر مربوط بــه زندان قصــر در دهه ‪ ۵۰‬اســت‪ .‬در این دهه شــرایط زندان‬ ‫کمــی تغییــر می‌کند و اعضــای گروه مجاهدین خلــق و فدائیان اســام هم به جمع‬ ‫زندانیان سیاســی اضافه می‌شــود و دیگر زندانیان سیاســی در اقلیت بودند‪ .‬نویسنده‬

‫‪  27 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫دربــاره شــرایط زندان‌های شــماره ســه و چهار قصر در این ســال‌ها می‌نویســد که‬ ‫بخــش عمــده اداره داخلی زندان در دســت زندانیــان بود‪ ،‬جلســات هفتگی بر‌گزار‬ ‫می‌کردند‪ ،‬تنظیم ســاعات خواب و بیداری دســت خودشــان بود‪ ،‬ســرود می‌خواندند‬ ‫و نوعی آزادی نســبی را تجربــه می‌کردند‪....‬‬ ‫ماجــرای فرار اشــرف دهقانی در ســال ‪ ،۵۲‬گروه ابــوذر نهاوند‪ ،‬انتقــال چند زندانی‬ ‫از قصر و تیرباران آنها‪ ،‬کم‌شــدن فشــار بر زندانیان سیاســی در ســال ‪ ۵۵‬و ســرانجام‬ ‫رهایــی زندانیان سیاســی در ســال ‪ ۵۷‬از زندان قصــر و بعد جابه‌جایــی زندانبانان با‬ ‫زندانیــان بعد از رخداد انقــاب و اعدام چند نفر از زندانبانان و افســران زندان قصر‪،‬‬ ‫محاکمــه و اعــدام هویدا که در قصر بازداشــت بود‪ ،‬بخش‌های پایان کتاب را شــامل‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫فصــل چهــارم کتــاب دربــاره برنامه‌هــا و ســرگرمی‌های زندانیان صحبــت می‌کند‪.‬‬ ‫نویســنده در کتاب شــرحی هم از وضــع و حال زندانیان زن سیاســی و زنــدان زنان‬ ‫در ایــن دهــه می‌دهد‪ .‬نحــوه اداره بند زنــان‪ ،‬نگهبانان زندان زنــان‪ ،‬وضعیت ورزش‪،‬‬ ‫مطالعــه‪ ،‬کالس‌های آموزشــی و ســخنرانی‪ ،‬کتاب‌هایی کــه در زندان قصر از ســوی‬ ‫زندانیــان ترجمــه یا تألیف شــده بــوده و‪ ...‬پایان‌بخش کتاب اســت‪.‬‬ ‫در بخــش پیوســت‌های کتــاب هــم ماجــرای تیمورتــاش در زنــدان‪ ،‬داســتان فرار‬ ‫ســید‌فرهاد و برخــی اصطالحــات رایــج در بین زندانیــان قصر به صــورت مفصل و‬ ‫جداگانه شــرح داده شــده اســت‪.‬‬ ‫خواننــدگان عالقه‌منــد به دنبال‌کــردن روایت‌های زنــدان قصر می‌تواننــد به جز این‬ ‫کتــاب‪ ،‬بــه کتاب خاطرات ســرتیپ اصغــر کورنگی‪ ،‬رئیس ســابق زندان قصــر با نام‬ ‫«مســیح در قصر»‪ ،‬از ســوی نشــر روزنه هم مراجعه کنند‪.‬‬ ‫روایــت رئیس زنــدان قصر در دهــه ‪ ۴۰‬که به جای همــکاری با ســاواک یا اطالعات‬ ‫شــهربانی با زندانیان سیاسی همکاری می‌کرد‪ ،‬او بود که شــنود ساواک را در اتاق‌های‬ ‫زنــدان به آیت‌اللــه طالقانی لو داد و بابت همین هم مدتی کوتاه بازداشــت شــد و‬ ‫برای بازگرداندن زندانیان سیاســی از تبعید ســعی زیادی کرد و در کمیســیون عفو و‬ ‫بخشــودگی نهایت تــاش خود را کــرد تا این عفو شــامل حال همــه اعضای نهضت‬ ‫آزادی شود‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪27 Kheradmand‬‬


‫«حکایت قصر»؛ همه‌چیز درباره یک زندان‬

‫زنــدان قصر که در دوره رضاشــاه بر بقایای همان قصر قجری ســاخته آن دوره توضیــح داده می‌شــود‪ .‬در ســال‌های بعــد از کودتــا قصر به‬ ‫شــده‪ ،‬چند ســالی اســت کــه به مــوزه بدل شــده‪ .‬حــاال محمدجواد حالــت متروکه درآمد و از آن ویرانه‌ای بیش نماند تا اینکه در ســال‌های‬ ‫مرادی‌نیــا در کتابــی به نام «حکایت قصــر» راوی موجودیــت این بنا اولیه حکومت رضاشــاه و به موازات نوســازی تشکیالت اداری‪ ،‬مهندس‬ ‫و آنچــه بــر آن رفته به‌ویــژه موجودیت سیاســی آن از زمــان قاجار تا مارکــوف روســی مأمور شــد وضع زندان‌هــای ایران را بررســی کرده و‬ ‫پهلوی شــده است‪.‬‬ ‫نقشــه زندان‌هایی که با آب‌وهوای ایران متناســب باشــد تهیه کند‪ .‬در‬ ‫همــان جایــی که زمانــی آب گوارایی داشــت و بین اهالــی تهران هم نهایــت قصر قجر برای ســاخت نخســتین زندان مــدرن ایرانی در نظر‬ ‫معــروف بود‪ .‬اصطالح «آب خنک خوردن» هــم دقیقا از همین‌جا بین گرفته شــد‪ .‬عملیات ساخت آن در ســال ‪ ۱۳۰۷‬آغاز و آذرماه سال ‪۱۳۰۸‬‬ ‫اهالــی تهران معروف شــد و دهان به دهان گشــت تا بین همه اهالی به پایان رســید؛ زندانی بــا ‪ ۱۹۰‬اتاق و گنجایــش ‪ ۸۰۰‬زندانی‪.‬‬ ‫ایــران جا افتاد‪.‬‬ ‫نخســتین زندانیان قصر از حا ‌لو‌هوای این زندان نوســاز تعریف مثبتی‬ ‫روزنامه شــرق در بررســی این کتاب نوشــت‪ :‬این کتاب در چهار فصل دارند‪ .‬یوســف افتخاری از جمله نخســتین زندانیان سیاسی محبوس در‬ ‫نگاشــته شــده؛ فصل اول توصیف قصر در دوران قاجار اســت و همه قصــر در خاطراتــش که بخشــی از آن در کتاب «حکایــت قصر» آمده‬ ‫فراز و نشــیب‌هایش‪.‬‬ ‫است‪ ،‬نوشــته‪« :‬اولین‬ ‫از‬ ‫روایت‌هایــی‬ ‫زندانیــان سیاســی که‬ ‫موجودیت‬ ‫راوی‬ ‫قصر»‬ ‫«حکایت‬ ‫نام‬ ‫به‬ ‫کتابی‬ ‫جهانگــردان اروپایی و‬ ‫به قصــر وارد شــدند‪،‬‬ ‫وضعیــت ایــن قصر تا‬ ‫مــن و رحیــم بودیم‪.‬‬ ‫است‬ ‫شده‬ ‫رفته‬ ‫آن‬ ‫بر‬ ‫آنچه‬ ‫و‬ ‫قصر‬ ‫زندان‬ ‫پایــان عصــر قاجار‪.‬‬ ‫یک کریــدور با حیاط‬ ‫بنای قصــر قجر یادگار‬ ‫در اختیــار داشــتیم‪.‬‬ ‫دوران فتحعلی‌شــاه‪ ،‬دومین پادشــاه سلســله قاجار اســت‪ .‬قصری که تختــش خــوب و رختخوابش تمیز بــود‪ ..‬در قصر از هــر لحاظ راحت‬ ‫در مــزارع اطــراف روســتای خرم‌آباد کــه آن زمان جزء ییالقات شــمال بودیــم‪ ...‬خــود ما باغبانی و درختــکاری می‌کردیــم و‪ .»...‬نصرت‌الدوله‬ ‫تهــران بود‪ ،‬ســاخته شــد‪ .‬محلی کــه تا پیــش از آن اردوگاه لشــکریان فیــروز فرزند عبدالحســین میرزا فرمانفرما‪ ،‬ســیدجعفر پیشــه‌وری‪ ،‬از‬ ‫آقامحمدخــان بــود‪ .‬جهانگردانــی که در زمان فتحعلی‌شــاه بــه ایران زندانیان سیاســی مشــهور محبــوس قصــر در آن زمــان بوده‌اند‪.‬‬ ‫آمــده و از تهران گذشــته‌اند‪ ،‬روایتی از قصر قجــر که یکی از مهم‌ترین براســاس گزارش‌هــای موجود نخســتین اعتصــاب غذا در زنــدان قصر‬ ‫بنا‌هــای آن روز تهران بوده‪ ،‬به دســت داده‌اند‪ .‬ژوبــر گفته بود‪« :‬قصر در ســال ‪ ۱۳۱۰‬مقــارن با اوج‌گیری خفقان سیاســی در کشــور رخ داد‪.‬‬ ‫قاجــار بر فراز تپه‌ای واقع و بنایی اســت بســیار زیبا و ساخته‌شــده با یکــی از زندانیان بــه علت بی‌توجهــی زندانبانان دچار بیماری شــد و‬ ‫آجــر که باغ وســیعی بــر آن احاطــه دارد‪ .‬نهر آبی از وســط باغ جاری درگذشــت‪ ،‬بعد از آن بود که عده‌ای از زندانیــان اعتصاب غذا کردند و‬ ‫اســت که پس از تشــکیل حوض‌هــا و فواره‌ها در جلگه زیردســت گم شکســتن آن را منوط به اجابت درخواســت‌هایی کردنــد‪ .‬اگرچه همه‬ ‫می‌شــود‪ ....‬جیمــز موریــه‬ ‫درخواســت‌ها اجابت نشــد‪،‬‬ ‫هــم ایــن قصــر را یکــی از‬ ‫اما زنــدان مجــرد (انفرادی)‬ ‫دو عمــارت ییالقی ســلطنتی‬ ‫و محدودیت بــرای مدتی از‬ ‫مشــهور تهــران برشــمرده‬ ‫بین رفت‪.‬‬ ‫است‪.‬‬ ‫قتــل تیمورتــاش‪ ،‬ســردار‬ ‫قصر قجر در زمان محمدشاه‬ ‫اســعد بختیــاری و اعــدام‬ ‫کم‌کم بــه محاق رفت‪ .‬شــاه‬ ‫علی‌مردان‌خــان بختیــاری و‬ ‫ترجیــح داد بنایی اختصاصی‬ ‫ماجــرای بازداشــت ‪ ۵۳‬نفــر‬ ‫بــرای خــودش در دامنه‌های‬ ‫از رخداد‌هــای مهــم زنــدان‬ ‫البــرز بنا کند‪ .‬قصــر قجر در‬ ‫قصــر قجــر در دوره پهلوی‬ ‫زمان محمدعلی شــاه متروک‬ ‫اول اســت که در کتاب شرح‬ ‫می‌شــود و بــه نوشــته یکی‬ ‫مفصلی راجــع به آن‌ها آورده‬ ‫از جهانگــردان اروپایــی بیم‬ ‫شــده‪ .‬به‌ویژه نویســنده به‬ ‫آن می‌رفتــه کــه کم‌کــم به ویرانــه‌ای بدل شــود‪ .‬در زمــان ناصرالدین بخش‌هایــی از خاطــرات اعضــای ‪ ۵۳‬نفــر و پرونده‌های آن‌ها اشــاره‬ ‫شــاه قصر قجر کامال به یک اردوگاه نظامی بدل شــد‪ .‬ناصرالدین شــاه کرده اســت‪ .‬شــرحی از حبس و مــرگ محمد فرخی‌یــزدی‪ ،‬دکتر تقی‬ ‫در میانــه فصل شــکار گاه‌بــه‌گاه در قصر اتــراق می‌کرد؛ مثــا زمانی ارانــی هــم در کتــاب آمده اســت‪.‬‬ ‫کــه بــه دوشــان‌تپه می‌رفت‪ ،‬هنــگام اســتراحت راهی قصر می‌شــد‪ .‬کتــاب حکایت قصر بــه روایت چهره‌هایی کمتر شناخته‌شــده برای ما‬ ‫در زمــان محمدعلی شــاه کارکرد نظامــی قصر پررنگ‌تر شــد‪ .‬بریگاد و گمنــام در تاریــخ‪ ،‬اما بــا ماجرا‌هایی عجیب و خواندنــی که در قصر‬ ‫قــزاق تابســتان‌ها بــرای هواخــوری و فــرار از گرما به آنجــا می‌رفت‪ .‬محبــوس بودنــد و به جهاتی به قتل رســیده‌اند یا دچار مرگ شــده‌اند‬ ‫در زمــان مشــروطه قصر قجر پایــگاه نظامی حکومت بــرای حمله به هــم پرداخته اســت‪ .‬ماننــد ماجرای کشــتن امیر بنان‪ ،‬جــوان گمنامی‬ ‫مشــروطه‌خواهان بــود‪ .‬ایــن کارکرد نظامــی همچنان قــوی و قوی‌تر کــه بدون اجازه و ســرزده بــه کاخ ســعدآباد رفته بود و بــرای همین‬ ‫شــد تا اینکه در کودتای ســوم اســفند عــده‌ای از بازداشت‌شــدگان در بازداشــت و بــه زندان قصر منتقل شــده بود‪.‬‬ ‫قصر قاجار محبوس شــدند و این نخســتین‌بار بود که از این ساختمان فصل ســوم دوره پهلوی دوم اســت‪ .‬از‌جمله رخداد‌هــای مهم این دوره‬ ‫به‌عنوان زندان اســتفاده شــد‪.‬‬ ‫زنــدان می‌توان به شــورش زندانیــان در قصر و فراز ســران حزب توده‬ ‫فصــل دوم وضعیــت قصــر را در دوران پهلوی روایــت می‌کند؛ یعنی اشــاره کــرد‪ .‬در دهه‌های ‪ ۲۰‬و ‪ ۳۰‬در زندان قصر شــوری رخ می‌دهد و‬ ‫از زمانــی که بــدل به زندان می‌شــود و بعــد هم شــرحی از زندانیان عــده‌ای از زندانیان عمومی هــم به دنبال ورود متفقیــن به ایران عفو‬ ‫معــروف و سرگذشــت آن‌ها به‌عــاوه برخی رخداد‌های ایــن زندان در می‌خورنــد و آزاد می‌شــوند‪ .‬وضعیت زنــدان در دوره شــهریور ‪ ۲۰‬به‬

‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫جدا از شــهریه حساب می‌شــود‪ .‬هزینه برگزاری هر‬ ‫جشــن که معموال در آن لباس‌هــای ویژه برای بچه‌ها‬ ‫تهیه می‌شــود و شامل میــوه‪ ،‬کیــک‪ ،‬شــیرینی‪،‬‬ ‫غــذا و هدیه اســت‪،‬‬ ‫گاهــی تــا ‪‌٢‬میلیــون‬ ‫تومــان می‌رســد‪ .‬این‬ ‫درحالــی اســت کــه‬ ‫شــهریه ماهانــه این‬ ‫مهدکــودک هــم از‬ ‫‪‌٢‬میلیون تا ‪‌٣‬میلیون‬ ‫تومــان اســت کــه‬ ‫براســاس امکاناتــی‬ ‫کــه بچه‌هــا از‬ ‫آن‌هــا اســتفاده‬ ‫می‌کننــد و این‌کــه در کــدام‬ ‫کالس‌هــای آموزشــی ثبت‌نــام می‌شــوند‪ ،‬متغیــر‬ ‫خواهــد بود‪ .‬به عنــوان مثال اگر بخواهیــد فرزندتان‬ ‫مربی شــنای اختصاصی داشــته باشــد‪ ،‬باید ماهیانه‬ ‫‪ ٦٠٠‬تــا ‪‌٨٠٠‬هــزار تومان هــم پرداخــت کنید‪ ،‬چون‬ ‫آموزش‌های اختصاصی هزینــه جداگانه‌ای می‌طلبند‪.‬‬ ‫براساس شــهریه‌های این مهد‪ ،‬اگر بخواهید فرزندتان‬ ‫را در ایــن مهدکودک الکچــری و خاص ثبت نام کنید‪،‬‬ ‫باید دســت‌کم برای هر‌ســال ‪‌٣٠‬میلیون تومان هزینه‬ ‫کنید ‪.‬‬

‫ســتاره‌های ورزش و سینما بچه‌هایشان را به‬ ‫ما می‌سپارند!‬

‫یکــی دیگــر از مهدکودک‌هــای گرانقیمــت و بــه‬ ‫اصصــاح الکچــری تهــران‪ ،‬در منطقه ســعادت‌آباد‬ ‫قــرار دارد‪ .‬محله‌ای که تعــداد زیــادی از بازیگران و‬ ‫فوتبالیســت‌های مشــهور و البته پولدار در این محله‬ ‫زندگــی می‌کننــد و به همیــن دلیل ایــن مهدکودک‬ ‫‪٥‬ســتاره از معروف‌تریــن مهد‌هــای تهران اســت و‬ ‫یکــی از جمله‌های کلیدی در تبلیغات آن این اســت‬ ‫که ســتاره‌های ســینما و ورزش فرزندان خــود را برای‬ ‫تربیــت و آموزش بــه این مهد می‌ســپارند‪.‬‬ ‫داخــل مهد هم کــه بشــوید‪ ،‬عکس‌های زیــادی از‬ ‫ســلبریتی‌ها بــا فرزندان‌شــان می‌بینیــد کــه در این‬ ‫مهــد گرفته شــده نــه به قصد یــادگاری بلکــه برای‬ ‫تبلیغ ‪.‬‬

‫والدینی که سوءپیشــینه دارند‪ ،‬بچه‌هایشان‬ ‫ثبت‌نام نمی‌شــوند‬

‫یکــی از جالب‌تریــن کار‌هایی که در ایــن مهد انجام‬ ‫می‌شــود این اســت کــه حتما بایــد دربــاره والدین‬ ‫تحقیق شــده تا مشخص شــود که آن‌ها سوءپیشینه‬ ‫ندارند و افراد موجهی هســتند تا بتوانند فرزندشــان‬ ‫را در ایــن مهــد ثبت‌نــام کننــد‪ .‬این مهــد مجهز به‬ ‫دوربین مداربســته اســت که خانواده‌هــا می‌توانند‬ ‫فرزندان‌شــان را از طریق همیــن دوربین‌ها در منزل‬ ‫یا محــل کار خود ببینند‪ .‬براســاس ادعای مســئوالن‬ ‫این مهــد‪ ،‬متد‌هــای تربیتــی آن‌ها براســاس آخرین‬

‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫متد‌های پرورش کودکان در اروپاســت که فلســفه آن‬ ‫رشــد همزمان هوش و ســامت هیجانی و اجتماعى‬ ‫کودک اســت‪.‬‬

‫ســینما ی‬ ‫اختصاصــی در‬ ‫مهد کــو د ک‬

‫در ایــن مهــد‬ ‫آ مو ز ش‌هــا ی‬ ‫خــاص ســفالگری‬ ‫و مجسمه‌ســازی‬ ‫بــه بچه‌هــا داده‬ ‫می‌شــود و از‬ ‫کــودکان تســت‬ ‫هــوش گرفتــه‬ ‫می‌شــود تا طبقه‌بندی شــوند‪ .‬یکی دیگر از امکانات‬ ‫جالــب این مهــد بــرای بچه‌هــا مجهزبــودن آن به‬ ‫سیستم ســینمایى مولتى مدیا است که برای استفاده‬ ‫از آن از والدین هزینه جداگانه گرفته می‌شــود‪ .‬اکران‬ ‫فیلم‌هــا و انیمیشــن‌های روز دنیــا برای گروه ســنی‬ ‫بچه‌ها در این ســینمای ویژه انجام می‌شــود و هزینه‬ ‫بلیــت آن بین ‪ ٧٠‬تا ‪‌١٠٠‬هــزار تومان اســت‪ .‬در این‬ ‫مهد بــرای بچه‌هــا شــاهنامه‌خوانی و حافظ‌خوانی‬ ‫هــم انجام می‌شــود که طبــق ادعای مســئوالن آن‪،‬‬ ‫بــرای اولین‌بــار در مهدکودک‌های تهــران این اتفاق‬ ‫رخ می‌دهد‪ .‬شــهریه‌های این مهــد ماهانه ‪٢‬میلیون‬ ‫تومان اســت و هزینه‌هــای جانبی مثــل اردورفتن و‬ ‫اســتفاده از امکانات ورزشی به‌طور جداگانه محاسبه‬ ‫می‌شــود و گاهی نرخ شــهریه‌ها بــه ماهی ‪٣‬میلیون‬ ‫تومــان هــم می‌رســد‪.‬‬

‫نرخ مصوب شــهریه مهد‌هــای کودک چقدر‬ ‫است؟‬

‫مهد‌های کودک درحالی اقدام به گرفتن شــهریه‌های‬ ‫چند‌میلیون تومانــی از خانواده‌ها می‌کنند که چندی‬ ‫پیش ســازمان بهزیســتی شــهریه مصوب سال‌جاری‬ ‫مهد‌هــای کــودک به تفکیک محــل (مرکز اســتان و‬ ‫مناطــق‪ /‬شهرســتان) و نوع فعالیت را اعــام کرد‪ .‬بر‬ ‫ایــن اســاس‪ ،‬بیشــترین شــهریه‌ها را مهدکودک‌های‬ ‫منطقه شــمیرانات برای نگهداری نــوزادان تا کودکان‬ ‫‪٢‬ســاله به صورت تمام‌وقــت می‌توانند دریافت کنند‬ ‫که مبلغ این شــهریه ‪‌٦١٨‬هزار تومان اســت‪.‬‬ ‫شــهریه بقیه مهدکودک‌های سطح اســتان تهران بین‬ ‫‪ ١٨٣‬تــا ‪‌٤٤٠‬هــزار تومان اســت که براســاس مناطق‬ ‫و ســن کــودکان لحــاظ می‌شــود‪ ،‬ضمــن این‌که در‬ ‫ابالغیه‌هــای ســازمان بهزیســتی بــه مهدکودک‌هــا‪،‬‬ ‫آن‌ها مجاز هســتند در طول هرماه درصورت داشــتن‬ ‫برنامه‌هــای فــوق برنامه فقــط ‪‌١٠‬درصد به شــهریه‬ ‫اضافــه کنند‪ .‬بــا این حال ظاهرا برخــی مهدکودک‌ها‬ ‫در شــمال شــهر از این میــزان شــهریه‌ها و قوانینی‬ ‫کــه برای آن‌هــا درنظر گرفته شــده تبعیت نمی‌کنند‬ ‫و البته کســی هم نیســت که خواســتار پاسخگویی‬ ‫مهد‌های قانون‌شکن باشــد‪ .‬روزنامه شهروند ‪ -‬تهران‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫کودکستان‌هایی برای ژن‌های خوب!‬

‫پریسا اسالم‌زاده‬ ‫ســینمای اختصاصی برای اکران انیمیشن ویژه کودکان‪،‬‬ ‫باغ‌وحــش و دریــای شبیه‌سازی‌شــده‪ ،‬ویزیت‌هــای‬ ‫مستمر روانشناســان کودک و مربی ورزشی اختصاصی‬ ‫بخشــی از امکانات مهد‌های کودک الکچــری در تهران‬ ‫اســت‪ .‬مهد‌هــای معروفــی کــه پوســتر‌های بزرگی از‬ ‫ســلبریتی‌ها و بچه‌هایشــان بــه در و دیوارهایشــان‬ ‫چســبانده‌اند و گاهــی یــک شــهر کوچــک را تداعی‬ ‫می‌کنند‪ .‬آن‌ها به جز شــهریه‌های ماهانــه‌ای که گاه تا‬ ‫دو برابــر حقوق کارگــران می‌رســد‪ ،‬هزینه‌های جانبی‬ ‫زیــادی برای والدین دارنــد‪ ،‬هزینه‌هایی مثل کالس‌های‬ ‫زبــان‪ ،‬شــاهنامه‌خوانی و نقالــی‪ ،‬کالس‌های ورزشــی‪،‬‬ ‫هزینه جشــن‌ها و مراســم ویژه و‪...‬‬

‫آموزش صخره‌نوردی و باله‬

‫اســتخر آبگرم سرپوشــیده‪ ،‬سالن ورزشــی چندمنظوره‬ ‫مجهــز بــه دیــواره ســنگ‌نوردی‪ ،‬اتــاق تکوانــدو‪،‬‬ ‫ژیمناســتیک‪ ،‬اســکیت و شــطرنج‪ ،‬آموزش بالــه‪ ،‬زبان‬ ‫انگلیســی و فرانســه و آموزش موســیقی با ســاز‌ها و‬ ‫مهارت‌هــای گوناگــون‪ ،‬تنهــا بخشــی از امکانات یک‬ ‫مهدکــودک در خیابان فرشــته اســت‪.‬‬ ‫فرقی هم ندارد که فرزند شــما چند ســاله باشد‪ ،‬حتی‬ ‫اگــر تاکیــد کنید کــه نمی‌خواهیــد فرزند ‪ ٣‬ســاله‌تان‬ ‫از ایــن ســن آموزش ‪ ٢‬زبانــه ببیند و صخره‌نــوردی یاد‬ ‫بگیــرد‪ ،‬شــما را قانع می‌کنند کــه صــاح کودک‌تان را‬ ‫بهتر از شــما می‌دانند‪.‬‬ ‫مســئوالن ایــن مهدکــودک کــه تا چنــد ســال پاتوق‬

‫ســلبریتی‌های ســینما و فرزندان‌شــان بــود‪ ،‬از ‪٤‬‬ ‫ســتاره‌بودن مهدشــان به شــما می‌گویند‪ ،‬این درحالی‬ ‫اســت که این مهــد تحت نظارت ســازمان بهزیســتی‬ ‫قــرار نــدارد و به صــورت خصوصی فعالیــت می‌کند‪.‬‬ ‫وقتــی از شــهریه‌های ایــن مهدکودک ســوال می‌کنم‪،‬‬ ‫خانــم منشــی پاســخ می‌دهــد‪« :‬مهدکــودک مــا در‬ ‫ابتــدای ثبت‌نام بــرای همه کــودکان یک‌میلیون تومان‬ ‫اســت‪ ،‬اما برنامــه فوق‌برنامه و آموزش‌هــای خاص به‬ ‫ایــن شــهریه می‌افزاید و قیمــت را باالتر می‌بــرد‪ ».‬در‬ ‫واقع شــما برای ثبت‌نــام فرزندتان در ایــن مهدکودک‬ ‫دســت‌کم باید ماهیانــه یک‌میلیون و ‪‌٥٠٠‬هــزار تومان‬ ‫هزینــه کنید‪ ،‬امــا خب در مقابل فرزندتان از ‪٢‬ســالگی‬ ‫شــروع به یادگیــری انــواع زبان‌ها می‌کنــد و همزمان‬ ‫تکواندو‪ ،‬ژیمناستیک‪ ،‬شــطرنج‪ ،‬اسکیت و صخره‌نوردی‬ ‫هم یــاد می‌گیــرد و همه فــن حریف می‌شــود!‬

‫باغ‌وحش و دریا در مهدکودک!‬

‫یکــی از مهدکودک‌هــای معــروف در زعفرانیه اســت‪.‬‬ ‫آن‌قــدر معــروف کــه حتــی خانواده‌هایی کــه محل‬ ‫سکونت‌شــان در زعفرانیــه نیســت‪ ،‬بــرای ثبت‌نــام‬ ‫فرزنــدان خــود بــه این مهــد مراجعــه می‌کننــد‪ .‬اگر‬ ‫بخواهیــد فرزندتــان را در ایــن مهد معــروف ثبت‌نام‬ ‫کنیــد‪ ،‬حتمــا بایــد از چنــد مــاه قبــل رزرو کنیــد تا‬ ‫شــرایط‌تان بررســی شــود‪ ،‬چون هر کودکی و البته هر‬ ‫خانــواده‌ای نمی‌توانند به راحتی در ایــن مهد ثبت‌نام‬ ‫کنند‪ .‬ابتدا باید مشــخص شــود که شــما از چه قشر و‬ ‫طبقه خانوادگی هســتید و بعــد از آن فرزندتان را برای‬ ‫ثبت‌نــام قبــول می‌کنند‪.‬‬ ‫آمــوزش ‪ ٢‬زبــان و انــواع ورزش‌هــا از معمولی‌تریــن‬

‫‪  24 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫امکاناتی اســت کــه این مهدکــودک برای شــاگردانش‬ ‫درنظــر گرفتــه اســت‪ .‬در ایــن مهد بچه‌هــا هر هفته‬ ‫توســط روانشناســان کودک ویزیت می‌شــوند که البته‬ ‫ویزیــت روانشناســان هزینــه جداگانــه دارد‪ .‬هر نیم‬ ‫ســاعت ویزیت کودکان توســط روانشــناس‌های مرکز‬ ‫بیــن ‪ ١٥٠‬تــا ‪‌٢٠٠‬هــزار تومــان هزینه و تایــم ویزیت‬ ‫کودکان بســتگی بــه نظر والدیــن دارد‪.‬‬ ‫یکــی از جالب‌تریــن دکور‌هایی کــه بــرای بازی‌کردن‬ ‫بچه‌ها درنظر گرفته شــده‪ ،‬فضایی اســت کــه به قول‬ ‫خــود مســئوالن این مهــد «دریــای شبیه‌سازی‌شــده»‬ ‫بــرای بچه‌ها اســت کــه البتــه نمونه‌های ایــن زمین‬ ‫بــازی در اغلب شــهربازی‌های رو بســته تهــران وجود‬ ‫دارد و تنها ویژگی آن این اســت کــه بچه‌ها بازی کردن‬ ‫با شــن‌های لــب دریا را یــاد بگیرند‪.‬‬ ‫یکــی دیگر از امکانــات عجیب این مهدکــودک که در‬ ‫تبلیغــات آن هم نقــش مهمی را بازی می‌کند‪ ،‬داشــتن‬ ‫باغ‌وحش اســت! البته حیوانات ایــن باغ‌وحش کوچک‬ ‫محــدود بــه جانورانــی اســت کــه بچه‌هــا می‌توانند‬ ‫به‌عنــوان حیــوان خانگی داشــته باشــند‪ .‬الکپشــت‪،‬‬ ‫همســتر‪ ،‬خرگوش و خوکچه هندی ازجملــه حیواناتی‬ ‫اســت که در ایــن مرکز نگهــداری می‌شــود و بچه‌ها‬ ‫می‌تواننــد آن‌هــا را از نزدیک ببیننــد و لمس کنند‪.‬‬

‫مربی اختصاصی برای بچه‌های شما‬

‫عالوه بر این‪ ،‬در این مهدکودک جشــن‌های مختلفی به‬ ‫بهانه پایان ســال‪ ،‬شــب یلدا‪ ،‬ولنتاین‪ ،‬چهارشنبه‌سوری‪،‬‬ ‫کریســمس و عیــد نــوروز برگــزار می‌شــود کــه البته‬ ‫هزینــه برگــزاری این مهد‌هــا برعهده والدین اســت و‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪24 Kheradmand‬‬


‫هم نویســنده کار‌هایی مثل «شــوخی کردم» و «قهوه‬ ‫تلــخ» بودم‪ ،‬اما بعــد که به تلویزیون برگشــتم متوجه‬ ‫شــدم اصال نمی‌شــود روی پروژه‌هایی مثل شــب‌های‬ ‫بــرره و مرد هــزار چهــره کار کرد‪ .‬حتی «در حاشــیه»‬ ‫هــم که فقــط با یــک صنف شــوخی می‌کــرد عقیم‬ ‫مانــد‪ .‬فکر می‌کنم االن در شــبکه نمایــش خانگی هم‬ ‫نمی‌شــود قهوه تلخ یا شــوخی کردم را ســاخت‪ .‬البته‬ ‫شــوخی کــردم از تلویزیــون پخش می‌شــود‪ ،‬اما فقط‬ ‫آیتم‌هایــی که برداشــت نقــد از دولت می‌شــود روی‬ ‫آنتن می‌رود و خیلی از آیتم‌ها یا سانســور می‌شــود یا‬ ‫اصال پخش نمی‌شــود‪.‬‬ ‫به ســراغ ســامورایی در برلین برویــم‪ .‬در این فیلم که‬ ‫همــه فاکتور‌هــای الزم برای ممیــزی را دارد با موضوع‬ ‫سانســور درگیر نبودید؟‬ ‫هزینه‌هــای ســاخت ســامورایی در برلین با یــوروی ‪۵‬‬ ‫هــزار تومانــی برآورد شــده بــود‪ ،‬اما وقتی بــه آلمان‬ ‫رفتیم قیمــت یورو به ‪ ۱۵‬هزار تومان رســید‪ .‬به همین‬ ‫دلیــل محدودیت‌هــای ناخواســته‌ای در کار ایجــاد و‬ ‫خیلــی از بخش‌هــای فیلمنامــه محدود شــد‪ .‬موضوع‬ ‫فیلــم و فیلمنامــه به‌گونــه‌ای بــود کــه خیلــی درگیر‬ ‫سانســور نشدیم‪.‬‬ ‫شــاید بــه ایــن دلیل که مهــدی نــادری با‬ ‫فضای فعلی کار در ســینمای ایران آشناست‬ ‫و می‌دانــد چه فیلمی بســازد کــه زیر تیغ‬ ‫سانســور نرود‪.‬‬ ‫آقــای نادری مگر بــا فضای ســینمای ایران‬ ‫آشناســت؟ او یــک فیلــم بــه نــام «بدرود‬ ‫بغداد» ســاخت و ‪ ۸‬ســال خانه‌نشــین شد‪.‬‬ ‫احتماال همین دوری چندین ســاله از سینما‬ ‫باعث شــد دســت به عصا راه بــرود و فیلم‬ ‫بی‌دردســری مثــل ســامورایی در برلیــن را‬ ‫بسازد ‪‌.‬‬ ‫نمی‌دانــم‪ ،‬امــا نــادری خیلــی دنبــال‬ ‫شــوخی‌های رکیــک نبــود‪ .‬حتــی‬ ‫دســتمایه‌هایی مثــل دختر ایرانــی و دختر‬ ‫آلمانــی در فیلم داشــتیم و می‌توانســت با‬ ‫ایــن شــخصیت‌ها بازی کنــد‪ ،‬اما ایــن کار‬ ‫جــزو عالیــق خــودش نبــود‪.‬‬

‫یکی دیگــر از چالش‌های ســینمای‬ ‫کمــدی ایــن اســت کــه از ســوی‬ ‫مســئوالن جــدی گرفتــه نمی‌شــود‪ .‬به‌طــور‬ ‫مثال بهتریــن بازیگران طنز مثــل اکبر عبدی‬ ‫یا علیرضا خمســه همیشه دستشــان از جوایز‬ ‫ســینمایی کوتــاه مانــده اســت و فیلم‌های‬ ‫ســتاره‌دار کمــدی آنطور که باید مــورد توجه‬ ‫قــرار نگرفته‌اند‪ .‬چرا ســینمای کمدی اساســا‬ ‫جــدی گرفته نمی‌شــود؟‬ ‫فکــر می‌کنــم یکــی از مدیران صــدا و ســیما بود که‬ ‫می‌گفــت کمدی برای مســئوالن حکم توالــت را دارد‪.‬‬ ‫همــه می‌گوینــد الزم و ضروری اســت و مــردم را آرام‬ ‫می‌کنــد و می‌تواند ســوپاپ باشــد‪ ،‬اما کســی حاضر‬ ‫نیســت با کمدی عکــس یــادگاری بگیرد‪.‬‬

‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫شاید دلیلش این باشــد که سینمای کمدی در سال‌های‬ ‫اخیــر رو به ابتذال رفته و مســئوالن هــم می‌خواهند‬ ‫خودشــان را از آنچه ســینمای مبتذل خوانده می‌شــود‬ ‫مبرا کنند‪.‬‬ ‫آن‌ها همیشــه ســعی کرده‌اند خودشــان را مبرا کنند‪.‬‬ ‫همانطــور کــه از شــب‌های بــرره و مرد هــزار چهره‬ ‫خودشــان را مبــرا کردند‪ .‬اینگونه نیســت کــه کار‌های‬ ‫پیمــان قاســمخانی با آن ســاختار درســت و حســابی‬ ‫دیــده شــود‪ .‬کمدی‌ســاز‌ها و بازیگــران کمــدی هیچ‬ ‫زمانی جدی گرفته نشــده‌اند‪ .‬یک ســال بــرای اینکه به‬ ‫نوید محمــ ‌دزاده جایزه ندهنــد آن را به رضــا عطاران‬ ‫دادنــد‪ ،‬وگرنه تالشــی که عطــاران در ســینمای کمدی‬ ‫کرده‪ ،‬دیده نشــده اســت‪ .‬هیچ وقــت فیلم‌هایی مثل‬ ‫اجاره‌نشــین‌ها‪« ،‬دایره زنگی»‪ ،‬ای‌ایــران‪« ،‬مارمولک» و‬ ‫«ورود آقایــان ممنــوع» دیده و جدی گرفته نشــد‪.‬‬

‫شــباهت فیلم‌هــای کمدی اخیــر هم عجیب‬ ‫اســت‪ .‬اینکــه در ژانــر کمــدی تفاوتــی بین‬ ‫فیلم‌های ســینمایی احســاس نمی‌شود از کجا‬ ‫نشــأت می‌گیرد؟‬

‫فعالیتــم در آن‌هــا حضــور داشــته‌ام؛ کار‌هایــی مثل‬ ‫شــب‌های برره‪ ،‬مــرد هزار چهــره‪ ،‬قهوه تلخ‪ ،‬شــوخی‬ ‫کــردم یــا حتــی کاری که در فیلــم «ســاعت ‪ ۵‬عصر»‬ ‫کــردم‪ .‬رویکرد من چه در ســال‌هایی که کار مطبوعاتی‬ ‫می‌کــردم چه در ســال‌هایی کــه می‌نوشــتم و چه در‬ ‫دوره‌ای کــه اســتند آپ می‌کــردم طنز انتقــادی بوده‬ ‫اســت؛ طنزی که رفتار و رویــه یک جریان قدرتمندی را‬ ‫نقــد کند و در موردش حــرف بزند و تئوری کمدی برای‬ ‫کمــدی و خنده برای خنــده را درک نمی‌کنم‪ .‬ســلیقه‬ ‫من نقــد و حرف‌زدن اســت تا خندانــدن مخاطب‪.‬‬

‫بگذاریــد طور دیگــری ســؤالم را مطرح کنم‪.‬‬ ‫به‌عنوان نویســنده طنز فکر می‌کنید در برهه‬ ‫فعلی آگاهی‌بخشــی باید دغدغه ســینماگران‬ ‫باشــد یا خنداندن مردم؟‬

‫مــن در مــورد کاری کــه در فضــای مجــازی و صفحه‬ ‫شــخصی‌ام می‌کنــم هم به بن‌بســت رســیده‌ام‪ .‬حس‬ ‫می‌کنم فضــای جامعه به حــال خوب و مهم‌تــر از آن‬ ‫به امیــد و اعتماد و رفع و رجوع تنش‌هــا احتیاج دارد‪.‬‬ ‫اگــر بخواهــم دوباره بنویســم بازهم تیغ تیــز طنز در‬ ‫نوشــته‌هایم خواهد بود‪ .‬آن‌قدر رســانه‌های‬ ‫موافــق و معاند و مجــازی وجــود دارد که‬ ‫همه مــردم آگاهی نســبی دارنــد‪ .‬اگر یک‬ ‫طنز انتقادی در حد کپشــن فضــای مجازی‬ ‫می‌نویســم حرفــی اســت کــه مــردم هم‬ ‫می‌داننــد و ممکــن اســت دلشــان خنک‬ ‫شــود وگرنه جنبه آگاهی‌بخشــی ندارد‪ .‬اگر‬ ‫می‌خواهیــد مــرا در دوگانه شــادی و آزادی‬ ‫قــرار بدهید من در وضع فعلی شــادی برای‬ ‫مــردم را ترجیــح می‌دهم‪.‬‬

‫چــه برنامــه‌ای بــرای آینــده دارید؟‬ ‫می‌خواهیــد به‌عنــوان بازیگــر بــه‬ ‫کارتــان ادامــه بدهیــد یــا شــوق‬ ‫نویســندگی وسوســه‌تان می‌کنــد؟‬

‫دســت‌اندرکاران تولیــد فیلــم فکــر می‌کننــد فقــط‬ ‫چنــد بازیگــر داریم کــه باعث فروش فیلم می‌شــوند‪.‬‬ ‫فیلمنامه‌نویس‌هــا هــم معمــوال مشــترک هســتند و‬ ‫از طرفــی ســوژه‌هایی کــه می‌تواننــد دســتمایه یک‬ ‫ســناریوی طنز باشــند محــدود اســت و در نتیجه آثار‬ ‫تولید‌شــده بــه هم شــبیه می‌شــوند‪.‬‬

‫برگردیــم به مضمــون فیلم‌های کمــدی‪ .‬فکر‬ ‫می‌کنید فیلم کمدی نیاز جامعه امروز اســت‬ ‫یــا به فیلم‌هایی نیاز داریم کــه مخاطب را به‬ ‫تعقل وا دارد؟‬ ‫ســلیقه مــن همــان کار‌هایی اســت که در ســال‌های‬

‫‪ ۲‬طــرح دارم کــه می‌خواهــم آن‌هــا را‬ ‫بنویســم‪ .‬خدا را شــکر ســطح بازیگری‌ام را‬ ‫به جایــی رســانده‌ام که تهیه‌کننــده حاضر‬ ‫اســت طرحم را بنویســم و نقــش اصلی را‬ ‫هــم خــودم بــازی کنــم‪ .‬فکر می‌کنــم اگر‬ ‫قرار باشــد اتفاق خوبی در ســینما برای من‬ ‫بیفتد باید از همین مســیر باشــد چرا که معلوم نیست‬ ‫چند فیلمنامه خوب در ســال نوشــته و از بین آن‌ها به‬ ‫من هم پیشــنهاد داده شــود‪ .‬این آرزوی من اســت‪ ،‬اما‬ ‫بعد از ‪ ۳-۴‬ســال دوری از کار نویســندگی ممکن است‬ ‫برایم دشــوار باشد‪ .‬آن بخشــی که مرا در بازیگری ارضا‬ ‫می‌کنــد تئاتــر اســت‪ .‬در تئاتر‪ ،‬نمایشــنامه‌نویس‌های‬ ‫خوبی داریم و از نمایشــنامه‌های خارجی هم استفاده‬ ‫می‌شــود؛ بنابراین برخالف ســینما و تلویزیون‪ ،‬معضل‬ ‫متــن وجــود نــدارد و همین مســائل هر بازیگــری را‬ ‫راضــی می‌کند‪ .‬در تئاتــر لذت اجرای زنده را احســاس‬ ‫می‌کنم و با صدای خنده و ری‌اکشــن پایانی تماشــاگر‬ ‫خســتگی‌ام در مــی‌رود‪ .‬روزنامه همشــهری تهران‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪23 Kheradmand‬‬


‫ِ‬ ‫سامورایی ممنوع‌التصویر!‬ ‫با ژولــه درباره فضای فعلی ســینمای کمدی‪ ،‬نســبت به ژانر‌هــای دیگــر به انــدازه کافی نیســت ســاخته م ‌یشود؟‬ ‫ســامورایی در برلیــن و ماجــرای ممنــوع وگرنــه ســینمای کمدی در همــه جای دنیــا مخاطبان‬ ‫التصویــری اش گفتگو کرده ایــم و او با لحنی زیــادی دارد و فیلم‌های کمدی معمــوال بین فیلم‌های‬ ‫کــه درســت مثل متن هایــش تلــخ‪ ،‬گزنده و پرفــروش ســال قــرار می‌گیرنــد‪ .‬اساســا باید بــه این‬ ‫البته تاثیر گذار اســت به هر پرسشــی پاســخ موضــوع فکر کنیم که مگر در ســینمای ایــران چقدر‬ ‫داد‪.‬‬ ‫گونــه و ژانر ســینمایی داریم‪ .‬ما یک ســینمای کمدی‬ ‫مهرداد رسولی‬ ‫داریــم و یــک ســینمای اجتماعی‪ .‬نه ســینمای کودک‬ ‫بیــن هنرمندانــی که بــرای رســیدن به اوج شــهرت و‬ ‫محبوبیت مســیر پر پیچ و خمی را پشــت سر گذاشتند‬ ‫امیر مهدی ژوله یک استثناســت؛ کســی که در کسوت‬ ‫روزنامــه نگاری حرف برای گفتن و در قامت نویســنده‬ ‫طنــز ســوژه برای نوشــتن داشــت و حاال در مســیری‬ ‫قــدم گذاشــته کــه بســیاری از هنرمنــدان‬ ‫مدت‌هاســت به واســطه متن‌هــای تند و‬ ‫تیــزش در آن قــدم زده اند‪.‬‬ ‫او نماینده نســلی است که در برابر فشار‌ها‬ ‫ســر خــم نمی‌کنــد و اهــل خطــر کــردن‬ ‫اســت؛ خطراتی که به حــذف تدریجی‌اش‬ ‫از تلویزیــون و حتی مانــع پخش تصویرش‬ ‫در تیزر‌هــای تبلیغاتی فیلم ســامورایی در‬ ‫برلین شــده اســت‪ .‬بــا ژوله دربــاره فضای‬ ‫فعلی ســینمای کمدی‪ ،‬ســامورایی در برلین‬ ‫و ماجــرای ممنــوع التصویــری اش گفتگو‬ ‫کــرده ایــم و او بــا لحنی که درســت مثل‬ ‫متن هایــش تلخ‪ ،‬گزنده و البتــه تاثیر گذار‬ ‫اســت به هر پرسشی پاســخ داد‪.‬‬

‫درســت و حســابی داریــم نــه ژانــر علمــی ‪ -‬تخیلی‬ ‫و نه فیلم اکشــن درســت و حســابی تولید می‌شــود‪،‬‬ ‫نــه فیلــم ترســناک داریــم‪ .‬اصــا چیــزی نداریم که‬ ‫بخواهیــم بگوییم چرا بقیه نیســتند و کمدی هســت‪.‬‬ ‫اگــر بخواهید به این نقطه برســید که فضــای جامعه‬ ‫غم‌انگیز اســت و مردم‪ ،‬غمناک و بی‌حوصله شــده‌اند‬

‫این تحلیل درســت اســت‪ ،‬اما همانطور که گفتم مگر‬ ‫جز فیلــم کمدی چه گزینه‌های دیگــری وجود دارد که‬ ‫مردم از آن‌ها اســتقبال نکرده باشــند‪ .‬کدام فیلم اکشن‬ ‫هیجان‌انگیزی بــوده که مورد اقبال مــردم قرار نگرفته‬ ‫باشــد‪ .‬مســئله دیگر این اســت که هزینه تولید فیلم‬ ‫باال رفته و شــاید فقط برخی فیلم‌هــای کمدی بتوانند‬ ‫هزینه‌هــای خودشــان را برگرداننــد‪ .‬به همیــن دلیل‬ ‫ســرمایه‌گذار‌ها و تهیه‌کننده‌ها به ســمت ساخت این‬ ‫نوع فیلم‌هــا می‌روند‪.‬‬

‫فکــر می‌کنید چرا تعــداد فیلم‌هایــی که این‬ ‫روز‌ها در ژانر کمدی ســاخته می‌شــود رو به‬ ‫افزایش اســت و سینمای کمدی هر روز تعداد‬ ‫بیشــتری‬ ‫‌دهد؟از مخاطبــان را به‌خــودش اختصاص درســت اســت کــه در ژانر‌هــای مختلــف‪،‬‬ ‫می‬ ‫نکته این اســت کــه باید بگوییــم چرا اقبــال عمومی فیلم‌هــای هیجان‌انگیز تولید نشــده‪ ،‬اما مگر‬ ‫در ســینمای کمــدی فیلمی با ایــن مختصات‬

‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫سانســور گسترده در ســینما چقدر در گرایش‬ ‫سینماگران به ســینمای کمدی تأثیر‬ ‫داشته؟‬

‫سانســور به‌طور وحشــتناک وجــود دارد و‬ ‫به همیــن دلیل فقط با یکســری مســائل‬ ‫می‌شــود شــوخی کرد و در چنین شرایطی‬ ‫نمی‌توانید قصه‌های خوب بنویســید‪ .‬مثال‬ ‫االن فیلم‌هایــی مثــل «اجاره‌نشــین‌ها» یا‬ ‫«ای ایــران» مجــوز ســاخت نمی‌گیرنــد؛‬ ‫همانطــور کــه «شــب‌های بــرره» اجــازه‬ ‫پخش از تلویزیون نمی‌گیرد‪ .‬البته سانســور‬ ‫در ســینما با تلویزیون متفاوت اســت‪ ،‬اما‬ ‫هر دو از یک نوع نگرش نشــأت می‌گیرند‪.‬‬ ‫در تئاتــر هــم فقط با مســائلی می‌شــود‬ ‫شــوخی کرد که صرفا ســر مردم گرم شــود‪.‬‬

‫آقای ژوله‪ ،‬شــما ســال‌ها در کسوت‬ ‫نویســندگی و حاال به‌عنــوان بازیگر‬ ‫در ژانــر کمــدی فعالیــت کرده‌اید‪،‬‬ ‫و ترجیح‌شــان ســینمای کمدی شــده‪ ،‬این نتیجه‌گیری‬ ‫شــما‬ ‫بــا‬ ‫می‌شــود دربــاره ســینمای کمــدی‬ ‫درســتی است‪.‬‬ ‫صحبــت کرد‪.‬‬ ‫در زمینه ســینمای کمدی خــودم را خیلی صاحب‌نظر‬ ‫نمی‌دانــم؛ چــرا کــه فقــط در ‪ ۳‬فیلــم کمــدی بازی پــس معتقدید که جامعــه امروز مــا بیش از‬ ‫کــرده‌ام و در ‪ ۲‬فیلــم «خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلــف» و «هزار پا» هــر زمان دیگری به خنده و شــادی نیاز دارد؟‬ ‫نقش کوتاهی داشــتم‪ .‬یک فیلمنامه ســینمایی کمدی‬ ‫نوشــته‌ام کــه آن هــم پروانه ســاخت نگرفته اســت؛‬ ‫بنابرایــن می‌توانــم به‌عنــوان کســی که با ایــن حوزه‬ ‫آشناســت صحبــت کنم و به ســؤال‌های شــما پاســخ‬ ‫بدهم‪.‬‬

‫اگر ســلیقه مرا بخواهید فقــط آن فیلم‌هایی که پیمان‬ ‫قاسمخانی در ســینمای کمدی نوشته نمونه‌های قابلی‬ ‫بوده‌انــد و نمونه‌هــای انــدک دیگری مثــل هزارپا که‬ ‫نســخه اصلــی‌اش ســاختار قــرص و محکمــی دارد یا‬ ‫کار‌هایــی که محمدرضــا هنرمند زمانی می‌ســاخت یا‬ ‫کار‌های داریــوش مهرجویی و ناصــر تقوایی که نایاب‬ ‫شــده‌اند چنین مختصاتی دارنــد‪ .‬در یک دهه اخیر جز‬ ‫تعداد محدودی‪ ،‬عموما کار‌هایی که پیمان قاســمخانی‬ ‫نوشــته قابل توجه بــوده و بقیه کار‌ها موردپســند من‬ ‫واقع نشــده است‪.‬‬

‫تــا چه حد با سانســور در ســینما و‬ ‫تلویزیون دســت به گریبان بودید؟‬

‫در کارگاه‌هــای طنزنویســی بــه بچه‌هــا‬ ‫می‌گویم اساســا باید با قدرت شــوخی کرد و کســی با‬ ‫فــرد ضعیف یــا کانون ضعف شــوخی نمی‌کند‪ .‬قدرت‬ ‫هم یا در سیاســت یا در ثروت یا در ایدئولوژی اســت‪،‬‬ ‫امــا اینجا با هیــچ کــدام از این‌ها نمی‌توانی شــوخی‬ ‫کنــی‪ .‬فقــط گاهــی می‌توانــی بــه خط‌قرمز‌هایی که‬ ‫بســیار پررنگ و ســلیقه‌ای اســت نزدیک بشــوی‪ .‬این‬ ‫خط قرمز‌ها شــامل شــوخی‌های سیاســی و اجتماعی‬ ‫اســت‪ .‬وقتی فقــط می‌توانی بــه شــوخی‌هایی از این‬ ‫دســت یا چه بســا فقط به شــوخی‌های رکیک نزدیک‬ ‫بشــوی‪ ،‬طنز گزنده اجتماعی‪ ،‬سیاســی و اخالقی تولید‬ ‫نمی‌شــود و در نتیجــه با کثــرت فیلم‌هــای کم‌محتوا‬ ‫مواجه خواهیم شــد‪.‬‬ ‫دایره سانسور در ســینما و تلویزیون در مقایسه با یک‬ ‫دهه قبل گســترده‌تر شــده یا فضا بــرای کارکردن باز‌تر‬ ‫است؟‬ ‫مــن کارم را بــا شــب‌های بــرره‪« ،‬مرد هــزار چهره» و‬ ‫«بــاغ مظفر» شــروع کردم و در شــبکه نمایش خانگی‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


‫گاهــی در کوچه که مــردی نگذرد‪ ،‬روبنــد را به جهت‬ ‫استنشــاق هــوا پس می‌اندازنــد‪ .‬اما همین کــه مردی‪،‬‬ ‫حتی شوهرشــان ظاهر شــود‪ ،‬دوباره روبنــد را به روی‬ ‫صــورت می‌اندازنــد‪ ... .‬عمــوم چادرها یک‌رنــگ و به‬ ‫ســیاق اروپائیها یک‌جــور می‌آید‪ .‬کم می‌تــوان امتیازی‬ ‫بینشــان قائل شــد‪ ،‬اما خــود ایرانیان اظهــار می‌دارند‬ ‫برای ما خیلی آســان اســت که زنان خود را بشناسیم»‪.‬‬

‫پوشش زنان‪ ،‬دگرگونی‌ها و تصویری تازه‬

‫لبــاس و شــیوه پوشــش بانــوان تــا دوره معاصــر‪ ،‬در‬ ‫زمینــه لباس‌هــای اصلی‪ ،‬همان شــلوار (تنبــان)‪ ،‬دامن‬ ‫چــه کوتاه چــه بلنــد در دوره‌های گوناگــون‪ ،‬چارقد و‬ ‫در دوره‌هــای متاخــر تــا روزگار مشــروطیت‪ ،‬چادر به‬ ‫رنگ‌هــای گوناگــون و چاقچور بــود‪ .‬ایــن رنگ‌ها در‬ ‫دوره‌هــای بعد دگرگونی‌های بســیار یافت تــا به رنگ‬ ‫مشــکی به عنــوان عرف جامعه رســید‪ .‬بانــوان ایرانی‬ ‫چــه درون چه بیــرون خانه پوششــی ویژه داشــتند و‬ ‫بــه آراســتگی و مرتب‌بودن خــود اهمیــت می‌دادند‪.‬‬ ‫پوشــاک ایــن زنــان در دوره‌هــای یادشــده امــا به آن‬ ‫دلیل که پارچه‌های بســیار می‌برد‪ ،‬هزینه‌هــای فراوان‬ ‫داشت؛ مساله‌ای که سفرنامه‌نویســان و جهانگردان در‬ ‫نقد آن اشــاره‌هایی داشــته‌اند‪ .‬پوشــش بیرونــی زنان‪،‬‬ ‫از پوشــیدگی کامل آن‌ها نشــان داشــت به گونه‌ای که‬ ‫بــه هیچ‌روی مــردان غریبه نبایــد آن‌هــا را می‌دیدند‪.‬‬ ‫بــه نظر می‌رســد توجه به مســایل اســامی در درجه‬ ‫نخســت و ســپس طرح‌های گوناگون ایرانی در شــیوه‬

‫پوشاک بانوان بســیار تاثیرگذار بوده است‪ .‬دگرگونی‌ها‬ ‫در حوزه پوشــش و پوشــاک زنان آرام‌آرام از اواخر دوره‬ ‫ناصری کــه مســافرت ایرانی‌ها به کشــورهای اروپایی‬ ‫افزایــش یافت‪ ،‬آغاز شــد و با برنامه‌هایی کــه در دوره‬ ‫پهلــوی اول بــه اجرا درآمــد‪ ،‬ایــن دگرگونی‌ها تصویری‬ ‫بســیار متفــاوت با با آنچــه در روزگار گذشــته بود‪ ،‬به‬ ‫نمایــش گذارد‪.‬‬ ‫‪ ‬کفــش زنــان ایرانــی‪ ،‬آن بخش از پوشــش به شــمار‬ ‫می‌آیــد کــه در روزگار قاجــار مورد توجــه جهانگردان‬ ‫قــرار گرفتــه اســت‪ .‬دالمانــی در این‌باره می‌نویســد‬ ‫«کفاشــان برای بانوان ایرانی کفشــهائی درست میکنند‬ ‫که متحدالشــکل اســت‪ .‬این کفشــها تمام بدون پاشنه‬ ‫و نوک‌برگشــته میباشند‪ .‬قســمتی که در زیر پاشنه قرار‬ ‫دارد‪ ،‬از چوب اســت که تراشــیده‌اند و روی آنرا با چرم‬ ‫پوشــانده‌اند و قطعــات اســتخوان و مفتولهای مســی‬ ‫زینــت داده‌اند و بانــوان با آن به ســختی راه میروند»‪.‬‬ ‫ایــن وضعیــت در زمینه کفش‪ ،‬بــگاه در برخی مناطق‬ ‫متفاوت می‌شده اســت‪ .‬دالمانی در این‌باره می‌نویسد‬ ‫«در ایــاالت و شــهرهای دیگــر بخصــوص در اصفهان‪،‬‬ ‫بانــوان کفش‌هــای چرمی بی‌پاشــنه‌ای به پــا دارند که‬ ‫کفاشــان محلی آنهــا را برنگهای مختلف ســبز و زرد و‬ ‫قرمز میدوزند و نوک این کفشــها برگشــته اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬زنــان بــزرگان‪ ،‬در انــدرون‪ ،‬کفشــهای بــدون پاشــنه‬ ‫کوچکی می‌پوشــند کــه رویه آنها از مخمــل یا ماهوت‬ ‫اســت و بــا دانه‌هــای مروارید کوچک‪ ،‬گلدوزی شــده‬ ‫اســت»‪ .‬کفشــی که ایــن جهانگرد فرانســوی توصیف‬ ‫کــرده‪ ،‬همانــی اســت کــه امــروزه زنــان در مناطقی‬

‫‪  21 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫همچون بیرجند و پیرامــون آن‪ ،‬قائنات و گونه‌ای دیگر‬ ‫از همان شــکل بــه نام کومخ در بجنــورد پای می‌کنند‪.‬‬ ‫اینگونه کفش‌ها تا حدود بیســت ســال پیــش در میان‬ ‫زنان گیالنی رواج بســیار داشــت‪ .‬تصویری کــه از زنان‬ ‫ایرانــی در بیــرون از محیط خانه به نمایــش درمی‌آید‪،‬‬ ‫جــز کفش‌های راحتــی آن‌ها دیده نمی‌شــود‪ ،‬از این‌رو‬ ‫موقعیــت اجتماعــی آنــان را تنهــا از بهــای کفــش یا‬ ‫ظرافــت و ارزش چــادر و روبند می‌تــوان دریافت‪.‬‬ ‫‪ ‬پوشــیدن جــوراب ســاقه‌بلند ماشــینی در آن روزگار‬ ‫معمول نبود‪ ،‬همه جوراب ســفید دســت‌باف با ســاقه‬ ‫حاشــیه مشــکی به پا می‌کردند؛ همچنین در واپســین‬ ‫ســال‌های حکومت ناصرالدین شــاه‪ ،‬جوراب بی‌حاشیه‬ ‫ســفید را روی شلوار کشی می‌کشــیدند که یک‌تکه به‬ ‫نظر می‌رســید‪ .‬خانم‌هــا البته به جز زمســتان‪ ،‬بیش‌تر‬ ‫پــا برهنه بودنــد‪ .‬کفــش زنان ایرانــی پیــش از آن که‬ ‫اجنــاس اروپایی به ویژه کفش‌هــای دوخت خارجی در‬ ‫ایــران رایج شــود‪ ،‬همان نعلین و چمــوش و کفش‌های‬ ‫نوک‌برگشــته و ســاغری راحتی به رنگ‌های قرمز‪ ،‬سبز‬ ‫و آبــی بود‪ .‬بعدهــا در تهــران چند مغازه زرتشــتی و‬ ‫ارمنی بــه تجارت اجنــاس اروپایی روی آوردنــد که از‪ ‬‬ ‫جملــه جنس‌های آن‌ها کفش‌های چرمی ســیاه و براق‬ ‫کوچــک به نام قونــداره بود‪ .‬خانم‌های اعیان و شــیک‬ ‫از این‌هــا یا گالش‌های نوک‌تیز زنانه می‌پوشــیدند ولی‬ ‫در شهرســتان‌ها و برخــی شــهرهای ایران بــه ویژه در‬ ‫اصفهان‪ ،‬زنان همان کفش‌هایی بی‌پشــت پاشــنه‌دار به‬ ‫نام ســاغری یا ارســی به پا می‌کردند کــه کفش‌دوزهای‬ ‫محلــی می‌دوختند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪21 Kheradmand‬‬


‫زن‌ها از سر تا پای خود را با لباس گشاد از پارچه‌های سفیدرنگ می‌پوشانند‬ ‫و چنان در این جامه فرومی‌روند که چشمهایشان به زحمت دیده می‌شود‬ ‫«زنان ســر خویــش را کامــا می‌پوشــانند و از روی آن‬ ‫چارقــدی دارنــد کــه بــه شانه‌شــان می‌رســد و گلو و‬ ‫سینه‌هایشــان را از جلــو مســتور می‌ســازد‪.‬‬ ‫هنگامــی کــه می‌خواهنــد از خانــه بیــرون بیایند از‬ ‫روی همــه ملبوســات‪ ،‬حجــاب بلند ســفیدی [چادر]‬ ‫می‌پوشــند کــه از ســر تا بدن و صورتشــان را مســتور‬ ‫می‌کنــد به طور کلی جز مردمک ســاده چشــم چیزی‬ ‫مرئی نمی‌گــردد»‪ .‬آدام اولئاریوس‪ ،‬کشــیش آلمانی نیز‬ ‫در کتــاب «ایران عصر صفوی از نــگاه یک آلمانی» در‬ ‫این‌بــاره می‌نویســد «زنــان موقعی کــه از خانه خارج‬ ‫میشــوند چهره خود را نشــان مردهــا نمی‌دهند بلکه‬ ‫چادر ســفیدی روی ســر می‌اندازند که تمام بدن آن‌ها‬ ‫را تــا مــچ پــا می‌پوشــاند و فقــط در جلــوی صورت‬ ‫شــکاف کوچکــی دارد کــه از آن شــکاف بــه زحمت‬ ‫جلــوی خــود را می‌توانند ببیند و چه بســا چهره‌هایی‬ ‫زیبا که بــا لباس‌هایی محقرانه و چهره‌های زشــتی که‬ ‫بــا لباس‌های مجلل و فریبنده زیــر این چادرها مخفی‬ ‫هســتند و انســان نمی‌تواند بفهمد در پــس چادر چه‬ ‫قیافه‌ای نهفته اســت»‪.‬‬

‫داد‪ .‬حاشــیه پاییــن دامــن را با یــراق و گالبتون زینت‬ ‫داده‪ ،‬بخــش بــاالی دامن را عموما با کمری از پوســت‬ ‫می‌پوشــانیدند کــه روی آن با پارچه ابریشــم گلدوزی‬ ‫شــده بود‪ .‬هنوز در ایــن زمان البته به ســرکردن چادر‬ ‫نمــاز و چارقد معمول نشــده بــود و ماننــد روزگاران‬ ‫پیشــین‪ ،‬توری و کالهک زینت ســر به شــمار می‌آمد‪.‬‬ ‫‪ ‬زنــان‪ ،‬موها و گیس‌هــا را به گونه‌ای مواج روی شــانه‬ ‫یا پشــت ســر می‌ریختند و در پایان گیس‌ها جواهر یا‬ ‫مرواریــد نصب می‌کردند‪ .‬آن‌ها بیرون از خانه ســراپای‬ ‫خــود را در چادر مشــکی یــا بنفش حاشــیه‌دار بزرگ‬ ‫می‌پوشــانیدند‪ ،‬همچنیــن چاقچور به پــا می‌کردند و‬ ‫روبنده‌ای ســفید بر صورت می‌کشــیدند کــه در برابر‬

‫روزگار قاجار؛ آغاز دگرگونی‌هایی آرام‬

‫بــرای بررســی پوشــاک بانــوان در دوره قاجــار‪ ،‬توجه‬ ‫بــه نکته‌هایی ضــروری می‌نمایاند؛ وضعیت پوشــاک‬ ‫بانــوان از حدود ســده ســیزدهم هجــری‪ ،‬هم‌زمان با‬ ‫برآمــدن قاجارها بــر ایران بــا دگرگونی‌هایــی روبه‌رو‬ ‫شــد‪ .‬پوشــاک زنــان ایرانــی از آن زمانــه بدین‌ســو‬ ‫ویژگی‌هایــی یافــت که برای بررســی آن‌هــا پنج دوره‬ ‫را می‌تــوان در نظر گرفــت؛ از عهد زندیه تا ســلطنت‬ ‫فتحعلی شــاه قاجار‪ ،‬از ســلطنت فتحعلی شــاه قاجار‬ ‫تــا نخســتین مســافرت ناصرالدین شــاه به اروپــا‪ ،‬از‬ ‫بازگشــت ناصرالدیــن شــاه از اروپا تا مشــروطیت‪ ،‬از‬ ‫مشــروطیت تــا ‪ ١٧‬دی ‪( ١٣١٤‬در روزگار پهلوی اول) و‬ ‫از ‪ ١٧‬دی ‪ ١٣١٤‬تــا امروز‪ .‬بررســی ایــن دگرگونی‌ها از‬ ‫نــگاه سفرنامه‌نویســان‪ ،‬بیش‌تر دوره قاجــار را به طور‬ ‫کلی دربرمی‌گیــرد‪ .‬لباس زنان در ایــن دوره تا اندازه‌ای‬ ‫ســاده بود و با لباس مــردان چندان اختالفی نداشــت‪.‬‬ ‫عمومــا زنان پیراهــن تنگی بر تن می‌کردنــد که پارچه‬ ‫آن بیش‌تــر از نــخ و ابریشــم بود‪.‬‬ ‫‪ ‬زنان شــلواری گشــاد و بلند به پا می‌کردنــد و روی آن‬ ‫دامن گشــاد و نسبتا بلندی می‌پوشــیدند که تا ساق پا‬ ‫میرســید‪ .‬شــلوار زنان گشــاد و از پارچه‌های را ‌هراه بود‬ ‫که بــه گونه مــورب دوخته می‌شــد ولی لبــه آن را از‬ ‫پارچه‌هــای دیگــر برمی‌گزیدنــد‪ .‬پوشــیدن جامه‌های‬ ‫بلند در روزگار ســلطنت فتحعلی شــاه مرســوم شــد‪.‬‬ ‫دامــن زنــان در ایــن زمان بســیار بلندتــر از زمان‌های‬ ‫گذشــته بود به گونه‌ای که لبه دامن روی زمین کشــیده‬ ‫می‌شــد‪ .‬شــلوار در این دوره اهمیت خود را از دســت‬ ‫‪  20 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫صورت‪ ،‬دو ســوراخ به شــکل چشــم یا توری مســدس‬ ‫داشــت‪ .‬ایــن روبنده تا زانوها می‌رســید‪.‬‬ ‫گاسپار دروویل نظامی فرانســوی نیز در سفرنامه خود‬ ‫به جنبه‌ای دیگر از پوشــش زنان در نخســتین سال‌های‬ ‫حکومــت‪ ‬قاجــار اشــاره می‌کنــد «زنــان بــه هنگام‬ ‫خــروج از خانه چکمه‌هایــی پارچه‌ای به پــا می‌کنند‪.‬‬ ‫شــلوار آنــان نیــز در درون ایــن چکمه‌هــای پارچه‌ای‬ ‫قــرار می‌گیــرد»‪ .‬مقصــود این صاحب‌منصــب نظامی‬ ‫از چکمــه پارچه‌ای‪ ،‬چاقچور بوده که شــلواری گشــاد‪،‬‬ ‫آســتردار بــه رنگ‌هــای گوناگون بــا دم‌پــای چین‌دار‬ ‫و تنــگ اســت «و جورابی نیــز از جنس پارچــه به آن‬ ‫می‌دوختنــد تا ســرهم گردد»‪.‬‬ ‫هانــری رنه دالمانی کــه در دوره قاجار به ایران ســفر‬ ‫کرده بود‪ ،‬در کتاب «ســفرنامه از خراســان تا بختیاری»‬ ‫روایتــی کلــی درباره پوشــاک بانــوان ایــن دوره ارایه‬ ‫می‌دهــد‪ .‬او با اشــاره به پوشــاک و شــیوه زندگی زنان‬ ‫ثروتمند می‌نویســد «زنــان ثروتمند معمــوال در خانه‬

‫عرقچین گلدوزی شــده و جواهرنشان بر سر میگذارند‬ ‫و جقه‌هــای طــای مرصع بــه جواهر بر ســر میزنند‪.‬‬ ‫گاهــی هم بــه جای جقــه و یا پرهای قشــنگ دیگری‬ ‫بــرای آرایــش بــه کار میبرنــد‪ .‬بعضــی هم نــوار پهن‬ ‫مرواریددوختــه‌ای را که با مســکوکات طال آرایش‌یافته‬ ‫به پیشــانی می‌بندند»‪.‬‬ ‫در اواخــر دوره قاجار به ویــژه در آغاز حکومت پهلوی‬ ‫کــه از روبنــده بــه انــدازه کفایــت بهره‌برداری شــده‬ ‫بــود‪ ،‬نقــاب یــا مقنعــه رواج یافت که مشــبک بود و‬ ‫از مــو تهیه می‌شــد‪ .‬بانوان جــوان با اســتفاده از چادر‬ ‫مشــکی‪ ،‬از این روپوش نو اســتقبالی شایان کردند‪ .‬زنان‬ ‫طبقه عادی جامعــه که زندگی دور از تکلف داشــتند‪،‬‬ ‫چادرهــای تنگ کرباســی کــه را ‌هراه آبی و ســفید بر‬ ‫ســر کرده‪ ،‬با یک دســت‪ ،‬آن را گرفته‪ ،‬با دســت دیگر‪،‬‬ ‫صــورت را می‌پوشــانند‪ .‬در این وضعیــت‪ ،‬تنها جلوی‬ ‫چشم‌شــان کمــی بــاز می‌ماند‪ ‬ولــی هنــگام برخورد‬ ‫بــا یک مــرد بیگانــه‪ ،‬فــورا روی خــود را بــه گونه‌ای‬ ‫می‌گرفتنــد کــه حتی دیدن ریزی و درشــتی چشــم یا‬ ‫رنگ رخ‌شــان ناممکن می‌شــد‪.‬‬ ‫‪ ‬آگوســت بن‌تــان‪ ،‬افســر فرانســوي کــه اوایــل دوره‬ ‫قاجــار به ایــران آمــده اســت در این‌باره می‌نویســد‬ ‫«در ایــن مدت نتوانســتم حتی یک‌بار داخــل منازلی‬ ‫را کــه دعوت می‌شــدم‪ ،‬ببینــم‪ .‬زنان از پس پــرده‪ ،‬مرا‬ ‫تماشــا می‌کردند ولی من هیچکدام را نتوانستم ببینم‪.‬‬ ‫ایرانیان حتی حاضر نیســتند ســوالی درباره زنانشــان‬ ‫بشوند‪ .‬خوشــبختانه گاهی که در پشت بام منزلم قدم‬ ‫مــی‌زدم زنــی را در حیاط منزلش میدیــدم ولی این در‬ ‫صورتی بود که نگهبانش حضور نداشــت وگرنه فورا او‬ ‫را مجبــور می‌کرد به داخل منزل شــود ‪ ...‬زنــان ایرانی‬ ‫اکثــرا زیبا هســتند و بخصوص درخشــش و درشــتی‬ ‫چشمانشــان جلب توجــه می‌کند‪ .‬جامه‌هــای ظریفی‬ ‫نمی‌پوشــند‪ .‬یک شلوار بسیار گشــاد و پنبه‌دوزی‌شده‪،‬‬ ‫انــدام رعنــای آنــان را می‌پوشــاند‪ .‬در منــزل‪ ،‬پیراهن‬ ‫بلندی میپوشــند و کاله بلند و نوک‌تیزی که به فراخوار‬ ‫حــال‪ ،‬بــا جواهر و مرواریــد و طال و نقره تزئین شــده‬ ‫اســت‪ ،‬به ســر می‌کنند»‪.‬‬ ‫اوژن فالنــدن در زمــان محمــد شــاه قاجار بــه ایران‬ ‫ســفر کــرده اســت‪ .‬او توصیفی کامــل درباره شــیوه‬ ‫پوشــش زنــان ایرانی دارد‪« ‬زنــان ایرانــی در منزل‪ ،‬کم‬ ‫خــارج میشــوند‪ .‬در کوچه‌هــا هــم با چادری که ســر‬ ‫تا پایشــان را مســتور می‌کنــد‪ ،‬می‌آینــد و غیر ممکن‬ ‫اســت کســی صورت آنهــا را ببیند‪ .‬به روی ســر پارچه‬ ‫ســفیدی می‌اندازنــد کــه در مقابل چشــمان‪ ،‬چندین‬ ‫شــبکه دارد و با آن اســت کــه جلوی خــود را میبینند‬ ‫و غیــر ممکــن اســت بگذارنــد چشــم نامحرمــی به‬ ‫صورتشان افتد‪ .‬ســاقه پا را در شلواری گشاد یا چاقچور‬ ‫می‌نماینــد‪ ،‬کفششــان یک نــوع پاپوش زرد یا ســبزی‬ ‫اســت که نوکش برگشته و پاشــنه‌اش باریک می‌باشد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫چارقــد‪ ،‬لچــک‪ ،‬نــوار و گونــه‌ای دوســری تــوری یــا‬ ‫پارچــه‌ای به شــکل ویژه‪ .‬گاه بــه جای نــوار پارچه‌ای‪،‬‬ ‫تاجی نشــانه‌دار تهیه و در میانه آن جقــه‌ای کارگذارده‬ ‫می‌شــده اســت‪ .‬بر میانــه نــوار پارچه‌ای نیــز گاهی‬ ‫جقــه کار می‌گذاشــتند‪ .‬عرق‌چین در زیــر لچک روی‬ ‫موی ســر نیــز کاربرد داشــته اســت‪ .‬پنــج‪ ،‬دو نمونه‬ ‫کفش زنانه در زمانه یادشــده رواج داشــته اســت؛ یکی‬ ‫ســاق‌بلند کــه از دیرباز مرســوم بــوده و دیگر‪ ،‬کفش‬ ‫ســبک و پنجه‌کوتــاه راحتی‪.‬‬

‫همان‌طــور تا بقوزک پا می‌رســد‪ .‬زنان بــا نیم‌چکمه‌ای‬ ‫پوســتین پای خود را می‌پوشــانند که تا چهار انگشــت‬ ‫باالتــر از قوزک پا میرســد‪ .‬زنان ســر خویــش را کامال‬ ‫می‌پوشــانند و روی آن چارقدی دارند که به شانه‌شــان‬

‫روزگار صفوی و نماهایی از پوشش زنان‬

‫پوشــاک زنان در ســده دهم هجری‪ ،‬هم‌زمان با روزگار‬ ‫حک ‌مرانــی دودمان صفوی‪ ،‬ظاهــری دیگری می‌یابد‪ .‬به‬ ‫روایت جلیل ضیاء‌پور در کتاب «پوشــاک بانوان ایران»‪،‬‬ ‫تنبــان که در ســده‌های پیــش وجود نداشــت‪ ،‬در این‬ ‫دوره رایــج می‌شــود‪ .‬همچنین پیراهن‌هــای پردگمه و‬ ‫بندبندی‌ها کنــار رفته‪ ،‬از بلندی بــه کوتاهی می‌گراید‪.‬‬ ‫چــادری ســفید و بــزرگ نیز بــه عنوان روپــوش همه‬ ‫پوشــاک ســرتاپای اندام زنــان را می‌پوشــاند‪ .‬روبنده و‬ ‫جــوراب نیز در همین روزگار به پوشــش زنــان افزوده‬ ‫می‌شــود‪ .‬سرپوش‌هایی نیز که به شــیوه‌های گوناگون‪،‬‬ ‫وســیله تزیین و سرپوشــی زنان بود‪ ،‬به عمامه و دستار‬ ‫تبدیل شد‪.‬‬ ‫‪ ‬ژان شــاردن سیاح فرانسوی در دوره صفوی‪ ،‬در تشریح‬ ‫پوشــاک زنــان چنیــن روایت می‌کنــد «لباس زنــان از‬ ‫بســیاری از جهات همانند پوشــاک مردان است‪ .‬تنبان‬

‫‪  19 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫می‌رســد وقتــی که می‌خواهنــد از خانه بیــرون بروند‬ ‫حجــاب بلنــد و ســفیدی می‌پوشــند کــه صــورت و‬ ‫بدنشــان را می‌پوشــاند»‪ .‬این جهانگرد پرآوازه فرانسوی‬ ‫همچنیــن می‌نویســد پوشــاک ایرانیــان بیش‌تــر از‬ ‫پارچه‌هــای زربفــت‪ ،‬اطلس ضخیم تــوری و یراق‌های‬ ‫زرین و ســیمین و قالب‌دوزی‌ها تهیه می‌شــده است و‬

‫برخی از پوشــاک را نیــز با پوســت‌های گران‌بها تزیین‬ ‫می‌کردند‪.‬‬ ‫‪ ‬گارســیا دســیلوا فیگوئروا سفیر اســپانیا در دربار شاه‬ ‫عباس یکم نیز روایتی از پوشــش زنان در سفرنامه خود‬ ‫آورده اســت «زنان شــلوار و باالپوشــی مشــابه مردان‬ ‫می‌پوشــند کفش‌هــای زنــان چرمــی و بــه رنگ‌های‬ ‫مختلــف اســت و بــا جنس بســیار ســفت و ســخت‬ ‫و رویه‌هــای کوتــاه‪ ،‬بــه طــوری کــه همچــون کفش‬ ‫ســرپایی داخل منزل‪ ،‬پوشــیدن و درآوردن آن‌ها بسیار‬ ‫آســان اســت با اینکه غالب کفش‌هــا نوک‌باریک‌اند و‬ ‫قســمت جلو آن‌ها از عقب بلندتر اســت میخ‌های ریز‬ ‫بســیاری به تخت آن‌ها زده شــده اســت‪ .‬زن‌ها از سر‬ ‫تــا پای خود را با لباس گشــاد از پارچه‌های ســفیدرنگ‬ ‫می‌پوشــانند و چنــان در ایــن جامــه فرومی‌رونــد که‬ ‫چشمهایشــان به زحمت دیده می‌شــود»‪ .‬در سفرنامه‬ ‫برادران شــرلی نیــز در همین روزگار آمده اســت «زنان‬ ‫ایرانــی در مجموع زیبا هســتند چادر و روبند بر ســر‬ ‫دارنــد بــه طوریکه آفتــاب هیچ‌وقت بر صــورت آن‌ها‬ ‫نمی‌تابــد‪ .‬زن‌ها همانند مردها شــلوارها و جوراب‌های‬ ‫مخملی گاهی می‌پوشــند»‪.‬‬ ‫تفاوت‌هایــی البتــه در پوشــش زنــان طبقــات‬ ‫گوناگــون وجــود داشــته کــه تمایزهــای اجتماعی را‬ ‫بیانگــر بــوده اســت شــاردن در این‌بــاره می‌نویســد‬ ‫«شــاهزاده‌خانم‌هایی که از دودمان شــاهی می‌باشــند‬ ‫این امتیــاز را دارند که می‌تواننــد خنجر برکمر خویش‬ ‫ببندنــد»‪ .‬روایتی دیگــر از این جهانگرد فرانســوی‪ ،‬به‬ ‫پوشــیدگی پوشــش زنان در روزگار صفوی اشــاره دارد‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫پوشش زنان ایرانی از دوره قاجار تاکنون‬ ‫تهمینه رئیس‌السادات ‪ -‬تاریخ‌پژوه‬ ‫پیونــد میان اندیشــه‌ها‪ ،‬عقایــد و لبــاس و تاثیرگذاری‬ ‫آن‌هــا بر یکدیگر موجب شــده انســان پوششــی برای‬ ‫خــود برگزیند که تــداوم آن در گذر زمــان جزو هویت‬ ‫و اعتبارش شــده است‪.‬‬ ‫نخستین انگیزه و اندیشه بهره‌گیری از پوشاک و لباس‪،‬‬ ‫بــرای نگاهداری انســان از عامل‌های طبیعــی به ویژه‬ ‫ســرما بوده اســت‪ .‬لباس اما مانند‬ ‫هرگونه وســایل زندگــی هنگامی‬ ‫که از دایــره نیازمندی‌های زندگی‬ ‫روزمــره بیــرون می‌آیــد‪ ،‬جنبه‌ای‬ ‫تفننی به خــود می‌گیــرد‪ ،‬نیز در‬ ‫گــذر زمان با توجــه به مقتضیات‬ ‫زمانــی و مکانی‪ ،‬شــرایط اقلیمی‬ ‫و عادت‌هــا و رســم‌های هــر‬ ‫جامعه‪ ،‬دگرگونی‌هایــی در آن راه‬ ‫می‌یابــد‪ .‬پیوند میان اندیشــه‌ها‪،‬‬ ‫عقاید و لبــاس و تاثیرگذاری آن‌ها‬ ‫بر یکدیگر موجب شــده انســان‬ ‫پوششــی بــرای خــود برگزیند که‬ ‫تــداوم آن در گــذر زمــان جــزو‬ ‫هویت و اعتبارش شــده اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬مطالعــه و پژوهــش دربــاره‬ ‫ســیر دگرگونی پوشــش و پوشاک‬ ‫مردمــان یک ملــت امروزه نــه تنهــا از جنبه‬ ‫بررســی ســیر تاریخی و درک زیبایی و تنوع آن‬ ‫قابل درنگ اســت‪ ،‬که‪ ،‬از نظر فهم روان‌شناسی‬ ‫و عادت‌هــا و رســم‌های ویژه آن‌ها نیز شــایان‬ ‫توجه اســت‪ .‬اختصــاص گونه‌ای ویــژه از لباس‬ ‫بــرای مــردان و گونــه‌ای دیگــر برای زنــان در‬ ‫یــک جامعــه‪ ،‬وضعیتی بوده کــه در گذر زمان‬ ‫شــکل یافته و تکمیل شــده اســت‪ ،‬به گونه‌ای‬ ‫که بــه اقتضای جنســیت هــر یک‪ ،‬پوشــاکی‬ ‫برایشــان پدید آمده و رواج یافته اســت‪ .‬این جداسازی‬ ‫بدین‌ترتیــب موجــب شــده اســت زنــان و مــردان از‬ ‫پوشــیدن پوشــاک ویژه جنســیت دیگر همواره دوری‬ ‫گزیننــد و تنها پوشــاک ویژه خویش را بپوشــند‪.‬‬ ‫پوشــش‪ ،‬مســاله‌ای برشــمرده می‌شــود که نه تنها در‬ ‫جامعــه ایــران‪ ،‬کــه در دیگــر جوامــع نیز همــواره از‬ ‫گذشــته‌های دور تــا امروز به عنــوان پدیــده‌ای فرای‬ ‫گســتره خصوصی زندگی اهمیت فراوان داشــته است‪.‬‬ ‫پوشــش زنان در ایــن میانه امــا اهمیــت و محوریتی‬ ‫ویــژه داشــته اســت‪ .‬ایــن مســاله را در روزگار کنونی‬ ‫نیــز مــورد توجه می‌تــوان قــرار داد‪ .‬نوشــتار پیش رو‬ ‫روایتــی از شــیوه پوشــش زنــان ایرانــی در دوره‌های‬ ‫تاریخی گذشــته بر اســاس نوشــته‌های جهانگــردان و‬ ‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫سفرنامه‌نویســان ارایــه می‌دهــد‪ .‬تاریخ‌نــگاران ایرانی‬ ‫مطالبــی گســترده دربــاره شــیوه گزینش پوشــاک و‬ ‫پوشــش ســاکنان این ســرزمین در دوره‌های گذشته به‬ ‫رشــته تحریــر نیاورده‌انــد‪ ،‬از این‌رو در حوزه یادشــده‬ ‫بــا کمبــود منابــع ایرانــی تاریخ‌نــگاری روبه‌روییــم‪.‬‬ ‫جهانگــردان تاریخی که در دوره‌هــای گوناگون به ویژه‬ ‫از پنج ســده پیــش‪ ،‬هم‌زمان با روزگار صفــوی به ایران‬ ‫آمده و ســفرنامه‌ها و گزارش‌هایی گوناگون نگاشــته‌اند‬ ‫امــا بســیار به پوشــش زنــان ایرانــی توجــه کرده‌اند‪.‬‬

‫بیش‌تریــن آگاهی‌هــا درباره بررســی پوشــاک ایرانیان‬ ‫البته از ســده ســیزدهم هجــری برجای مانــده و از آن‬ ‫میان پوشــش زنان بیش از لباس مــردان دگرگونی یافته‬ ‫است‪.‬‬

‫پوشاک زنان در دوره اسالمی‬

‫مســاله تهیه پوشــاک زنان در ایران پس از ورود اســام‬ ‫همچــون دیگــر نیازمندی‌ها مــورد توجه بــود و نفوذ‬ ‫حاکمــان و بازماندگان عرب چنــدان تغییری در ذوق‌ها‬ ‫نــداد؛ حتــی خــود آنــان نیــز آرام‌آرام از ســلیقه‌های‬ ‫ایرانیان در این زمینه بهره جســتند‪ .‬تهیه و تولید پارچه‬ ‫در ایران پیشــینه‌ای دراز دارد‪ .‬از آثار ســوخته پارچه‌ها‬ ‫در تپــه حصار دامغان از ســه هزار ســال پیش از میالد‬

‫تا آثــار پارچه‌ای زمــان حک ‌مرانی مادهــا و پارس‌ها که‬ ‫صنعت بافندگی پارچه رونقی عالم‌گیــر یافت‪ ،‬ایرانیان‬ ‫پوشــاک بسیار عالی و باشکوه داشــتند و در این زمینه‬ ‫پیشــتاز بودند‪ .‬تهیه پارچه‌هــای ابریشــمی‪ ،‬در دوران‬ ‫پــس از برافتادن ساســانیان نیز همچنــان میان مناطق‬ ‫گوناگون ایران به همان شــیوه پیشــین متــداول بود و‬ ‫بازار جهانی داشــت‪.‬‬ ‫‪ ‬مردمان منطقه نیشــابور‪ ،‬گونه‌های بســیار گران‌بها و‬ ‫فاخــر پارچه‌های پنبــه‌ای و ابریشــمی می‌بافتند‪ .‬این‬ ‫منســوجات به دیگر سرزمین‌های‬ ‫اســامی و کشورهای غیر مسلمان‬ ‫صــادر می‌شــد‪ .‬آن پارچه‌هــا بــه‬ ‫دلیــل خوش‌بافتــی‪ ،‬در همــه‬ ‫ســرزمین‌های خریدار و مشــتری‬ ‫بسیار داشت و شاهان نیز از آن‌ها‬ ‫بــرای لباس‌های مجلــل خود بهره‬ ‫می‌بردنــد‪ .‬ورود اســام بــه ایران‬ ‫البته دگرگونی‌هایــی در این زمینه‬ ‫پدیــد آورد‪ .‬مالحظه‌هایی که آیین‬ ‫اســام در پوشــش مومنان داشت‪،‬‬ ‫دگرگونی‌هــای مهــم و بنیادیــن‬ ‫را در لبــاس اهــل اســام موجب‬ ‫شد‪ .‬لباس مســلمانان از پوشیدگی‬ ‫و ســادگی ویــژه برخــوردار بــود‬ ‫و توانســت بــا تاثیــر در جوامــع‬ ‫و ســرزمین‌های اســامی‪ ،‬ســبک‬ ‫پوشش ساکنان مســلمان آن سرزمین‌ها را تغییر‬ ‫دهد و آنان را تاانــدازه‌ای از لباس‌های فاخر دور‬ ‫بدارد‪.‬‬ ‫ایــن ویژگی به ویژه در نومســلمانان ایران که از‬ ‫فرهنگ و تمدنی بســیار کهــن و ژرف برخوردار‬ ‫بود‪ ،‬چشــم‌گیرتر بود‪ .‬آگاهی‌هایــی اندک درباره‬ ‫پوشــاک زنان ایرانی از ســده‌های نخستین ایران‬ ‫اســامی تــا دوره صفویه در دســترس اســت‪ ،‬با‬ ‫ایــن وجــود‪ ،‬توصیــف و نمایی کلی از پوشــاک‬ ‫زنان در میانه آن چند ســده می‌توان ارایه کرد‪ .‬پوشــش‬ ‫زنان آنگونه که ابوالقاســم آقاحسین شــیرازی در کتاب‬ ‫«پوشــاک زنان ایران از آغاز تا امــروز» روایت کرده‪ ،‬در‬ ‫پنــج دســته‪ ،‬اینگونه بوده اســت؛ یک‪ ،‬قبای ســه ربی‪،‬‬ ‫آســتین کوتاه‪ ،‬جلو بســته (با شــکافی در جلوی دامن)‬ ‫با یقه افقی که بیش‌تر پوســت‌دوزی می‌شــده اســت‪.‬‬ ‫ایــن قبــا گاهی جلوبــاز هم بــوده که با دگمه بســته‬ ‫می‌شــده و یقه آن سرگوش بوده اســت‪ .‬دو‪ ،‬قبای بلند‬ ‫آســتین‌کوتاه‪ ،‬جلــو باز کــه گرداگرد یقه پوســت‌دوزی‬ ‫می‌شــده و گاهی روی شــانه نیز زردوزی و قالب‌دوزی‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫‪ ‬ســه‪ ،‬پیراهن بلند آســتین‌کوتاه جلوبــاز‪ ،‬دگمه‌دار یقه‬ ‫ســرگوش با برگردان‪ .‬چهار‪ ،‬ســرپوش‌هایی از عرق‌چین‪،‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬


‫شــد)‪ ،‬اما عموماً مشاهده می‌شــود که مستقل از پندار‬ ‫خصــم تاریخی‪ ،‬به‌عنــوان یک میدان و عرصۀ مســتقل‬ ‫در نســبت میان ما و جهــان عرب‪ ،‬جوالنگاه وســیعی‬ ‫دارد و ازجمله عوامل فروبســتگی هرچه بیشتر فهم ما‬ ‫ایرانیان از جهان عرب اســت‪ .‬این تصــور‪ ،‬جهان عرب و‬ ‫اهالی آن را انســان‌هایی ذاتاً نــادان‪ ،‬کم‌فهم و بی‌توجه‬ ‫بــه فرهنــگ و ادب می‌دانــد‪ .‬در ایــن تصــور عرب‌ها‬ ‫نمی‌داننــد و نمی‌خواهنــد کــه بدانند‪ ،‬آن‌هــا به فکر‬ ‫خور و خواب و خشــم و شهوت و از نمادهای فرهنگی‬ ‫و فکری به دور هســتند‪ .‬هرگونــه ارتباط با عرب‌ها این‬ ‫روحیــه را به ایرانیان تزریق می‌کنــد‪ ،‬پس باید مراقبت‬ ‫کــرد که خــوی ضد فرهنگــی و ویروس نافهمــی را در‬ ‫ارتباط با جهــان عرب به دنیای ایرانیــان منتقل نکنیم!‬ ‫این تصــور بر این مهــم تأکید دارد کــه در جهان عرب‬ ‫تنها فعالیت جنســی ارزش دارد و اهل این جهان خالی‬ ‫از فکرنــد‪ .‬آن‌ها به چیزی نمی‌اندیشــند بلکــه در نهاد‬ ‫و ذات خــود بــه دنبــال ارضای اهوای خود هســتند؛ و‬ ‫اساســاً اگر چنین نبودند اسالم در ســرزمین پدری آن‌ها‬ ‫(حجاز) ظهــور نمی‌کرد‪ .‬وجود اســام در میان عرب‌ها‬ ‫بــه دلیل همیــن ُحمق ذاتــی آن‌ها بود کــه البته پس‬ ‫از ‪ ۱۴۰۰‬ســال پیامبــر نیــز نتوانســت آن‌هــا را از این‬ ‫حماقــت بیــرون آورد‪ .‬دوری از چنین موجــوات نادانی‬ ‫عق ًال واجب اســت‪ .‬گوهر اســام را مــا ایرانیان دریافت‬ ‫کرده‌ایم دیگر نیازی به ارتباط نیســت‪ .‬اصل اســام نزد‬ ‫ماســت و آنان چیزی از این گوهر خدایی نشــناختند و‬ ‫ندانســتند؛ لذا با داشــتن ایــن گوهر الهی مــا ذاتاً باید‬ ‫از آن‌ها دوری کنیم چون اصل اســام فراچنگ ماســت‬ ‫پــس چه نیازی به ارتباط با کســانی داریــم که با همۀ‬ ‫تالش پیامبر و خداوند نتوانســتند از این نادانی و ُحمق‬ ‫ذاتی‌شــان رهایی یابنــد‪ .‬در این تصور ایرانیــان باید راه‬ ‫خودشــان را جــدا کرده و خــود گوهر اســام را صیقل‬ ‫داده و نگاهــداری کننــد‪ ،‬ضمن اینکه مراقب باشــند تا‬ ‫دچــار بلیۀ ُحمق ذاتی عربی نشــوند‪.‬‬

‫‪۴‬‬

‫هرچنــد جنــگ عــراق بــر ایرانیــان تحمیــل شــد و‬ ‫حــزب بعــث به رهبــری صــدام حســین به ســودای‬ ‫کشورگشــایی مرزهــای ایــران را مورد تاخت‌وتــاز قرار‬ ‫داد‪ ،‬امــا واکنش‌هــای مــا کامــ ًا ناخواســته به‌عنــوان‬ ‫مانعــی در برابر فهــم ما از جهــان عرب قــرار گرفت‪.‬‬ ‫حمایــت کشــورهای عربــی چــون مصــر‪ ،‬اردن و‪ ...‬از‬ ‫صــدام در طول جنگ و سوءاســتفادۀ حزب بعث عراق‬ ‫از قومیت‌خواهــی عربــی در برابر ایرانیــان فضایی به‬ ‫انی موانــع ارتباط میان ما‬ ‫وجود آورد که ســویه‌های ایر ِ‬ ‫و جهان عرب نیز ناخواســته فعال شــد‪ .‬گفتمان فتح و‬ ‫اشــغال کشورهای عربی توســط ایرانیان در اثنای جنگ‬ ‫هشت‌ســاله با شــعارهایی چــون «راه قــدس از کربال‬ ‫می‌گــذرد»‪ ،‬توانســت ایــران را علی‌رغم محــق بودن و‬ ‫مظلــوم بودن در جنگ بــا عراق به عرصــۀ یکی دیگر‬ ‫از موانــع ارتباط بــا جهان عرب ببــرد‪ .‬ایرانیان خصوصاً‬ ‫در ســال‌های پس از آزادســازی خرمشــهر بــه گفتمان‬

‫مذهبی‪-‬سیاســی فتــح با جهــاد در کشــورهای عربی‬ ‫دامــن زدنــد‪ .‬فتح بصــره‪ ،‬بغــداد و عــراق و حرکت تا‬ ‫قدس بــه خصم‌انگاری هرچه بیشــتر ایرانیان در جهان‬ ‫عرب دامــن زد‪ .‬ایرانیــان این تصور را ایجــاد کردند که‬ ‫مایل هســتند پس از گوشــمالی دادن عراق با اشغال آن‬ ‫کشــور یکی‌یکی به حســاب دینی‪-‬مذهبی کشــورهای‬ ‫عربی برســند و آن‌ها را خصوصاً در خلیــج فارس مورد‬ ‫بازخواســت‌های مذهبــی و تاریخــی قرار دهنــد‪ .‬این‬ ‫تصور نزد ایرانیان با شــدت هرچه بیشــتر با شــعارهای‬ ‫مذهبی‪-‬تاریخــی پرتعــداد‪ ،‬پررنگ‌تر می‌شــد‪ .‬در این‬ ‫میــان در پــی فتح بخشــی از جهــان عرب چــه دلیلی‬ ‫بــرای گفت‌وگــو و ارتبــاط باقــی می‌مانــد؟ بــا گوهر‬ ‫اســامی‌ای که ایرانیــان به دســت آورده‌اند بخش‌هایی‬ ‫از جهــان عــرب را فتح کرده و اســام واقعی را نشــان‬ ‫خواهنــد داد‪ .‬پــس از فتح و نشــان دادن گوهر اســام‬ ‫واقعــی که عرب‌ها بــه دلیل ُحمق ذاتی قــادر به فهم‬ ‫آن نبودنــد‪ ،‬مونولوگ یک‌طرفــۀ ایرانی آغاز می‌شــود‪.‬‬ ‫این تصور از ســوی طرف ایرانی بــاب هیچ گفت‌وگو و‬ ‫ارتباطی را نمی‌گشــاید‪.‬‬

‫‪۵‬‬

‫از دوره صفویان با رســمی شــدن مذهب تشــیع اکثر‬ ‫فقهــای مرتبط با دربار‪ ،‬از محقق کرکی تا شــیخ بهایی‪،‬‬ ‫عرب‌زبــان و عرب‌تبــار بودنــد و اساســاً پس از شــیخ‬ ‫مفیــد این روال تا دوره صفوی ادامه داشــت‪ ،‬اما کم‌کم‬ ‫فقهای برجســتۀ ایرانی نیز ظهــور کردند‪ ،‬فقهایی چون‬ ‫محقق اردبیلی‪ ،‬عالمه مجلســی و‪...‬‬ ‫افزایــش روحانیــون و فقهای ایرانی شــیعه که از نیمۀ‬ ‫دوم حکومــت صفویــان‪ ،‬حوزه‌هــای علمیۀ شــیعه و‬ ‫مذهــب تشــیع را نمایندگــی می‌کردنــد رو بــه تزاید‬ ‫گذاشــت‪ ،‬به‌طوری‌کــه در دوران جدیــد‪ ،‬ایرانیــان در‬ ‫معارف تشــیع به‌نوعی از اســتقالل کامل رسیده بودند‪.‬‬ ‫ایــن اســتقالل و تزاید روحانیون شــیعه ایرانی کم‌کم و‬ ‫خصوصاً پس از فروپاشــی امپراتوری عثمانی و تشــکیل‬ ‫کشــورهای عربی بیشــتر شــد‪ .‬به جهت اینکه اکثریت‬ ‫کشــورهای عربی اهل‌ســنت بودند‪ ،‬ایرانیــان به‌نوعی‬ ‫بی‌نیــازی در ارتبــاط و اشــتراک فهمــی بین شــیعیان‬ ‫ایرانی و ســنیان عرب دچار شــدند‪ .‬اگر تا اواســط دهه‬ ‫‪ ۴۰‬شمســی ایرانیــان هنــوز نیم‌نگاهی بــه مرجعیت‬ ‫عرب‌هــای شــیعه در عــراق و لبنــان داشــتند کــه تا‬ ‫حــدودی موجــب ارتبــاط و گفت‌وگــوی ایرانی‪-‬عربی‬ ‫می‌شــد‪ ،‬با اســتقالل کامــل مذهبی در تأســیس حوزه‬ ‫علمیه قــم ارتبــاط ایرانیان بــا جهان عرب شــیعه نیز‬ ‫ارتباطی علی‌الســویه شــد و ارتباط با جهان عرب سنی‬ ‫کــه اکثریت قریــب به اتفــاق جهان عرب را تشــکیل‬ ‫مــی‌داد به‌کلی قطع شــد‪.‬‬ ‫شــاید در دهه ‪ ۳۰‬شمســی بتوان تالش‌های ارتباطی و‬ ‫گفت‌وگومحــور فقیه و مرجع بزرگ شــیعیان‪ ،‬آیت‌الله‬ ‫العظمــی بروجردی را برشــمرد‪ ،‬اما کوشــش این مرجع‬ ‫آینده‌نگــر و نوگــرای ایرانی نتوانســت دوام یابد‪ .‬ورود‬ ‫پرتعــداد علمــا و مراجــع برجســتۀ شــیعۀ ایرانی به‬

‫‪  17 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫میــدان معرفت شــیعی و تأســیس حــوزه علمیه قم و‬ ‫فعالیت‌هــای ســاختارمندتر آن پس از حذف رضاشــاه‬ ‫پهلــوی از عرصۀ سیاســی ایران عاملی بود که نخســت‬ ‫ارتبــاط مــا را به جهان عرب ســنی و پــس از آن ارتباط‬ ‫مــا را با جهان عرب شــیعه قطــع کــرد‪ .‬در این فضای‬ ‫اســتقالل مذهبی‪ ،‬شــیعۀ ایرانــی چه نیازی بــه ارتباط‬ ‫بــا عرب ســنی دارد و البته در گام بعد چــه ارتباطی با‬ ‫عرب شــیعه؟ اگــر ارتباطی با عرب شــیعه اســت برای‬ ‫ثبت ســیادت شــیعۀ ایرانی بر اوســت نــه گفت‌وگو و‬ ‫ارتباط فکری و فرهنگــی؛ چراکه همۀ معرفت مذهبی‬ ‫و فرهنگی شــیعی نزد ایرانیان متراکم و مجتمع شــده‬ ‫است!‬

‫‪۶‬‬

‫یادگیــری زبان عربی در ایران تاریخ بســیار بلندی دارد‪.‬‬ ‫متــون ایرانــی و علمــی تا قرن هشــتم اکثــراً و عموماً‬ ‫بــه زبان عربی نگاشــته می‌شــدند‪ ،‬اما از قرن هشــتم‬ ‫بــه بعــد روش علمی‪-‬ادبی برعکس شــد و عموم کتب‬ ‫و متون علمی به زبان فارســی نوشــته شــدند‪ .‬هرچند‬ ‫که ســاختارمند شــدن زبــان عربی مدیــون تالش‌های‬ ‫ادیبــان و زبان‌شناســان ایرانــی چــون ابن‌ســیبویه در‬ ‫قــرن دوم و ســوم بود‪ ،‬اما عــدم توجه به زبــان عربی‬ ‫در دوره معاصــر‪ ،‬ایرانیــان را نــه تنهــا با جهــان عرب‬ ‫بی‌ارتبــاط کــرد بلکه آن‌ها بــا متون تاریخــی خود نیز‬ ‫بیگانه شــدند؛ متونی که فهم آن‌ها می‌توانســت وضع‬ ‫دیگــری را بــرای ایرانیــان معاصر رقم بزنــد‪ .‬به‌هرحال‬ ‫در پرتــو تاریخ‌نــگاری نویــن در ایــران و رویکردهــای‬ ‫زبانــی متأثــر از ایدئولوژی‌های وارداتــی‪ ،‬ایرانیان را در‬ ‫یادگیــری و فهــم زبــان عربی تــا حد زیــادی به عقب‬ ‫رانــد‪ .‬گمان می‌رفت با دیــدن تمدن اروپایــی‪ ،‬ایرانیان‬ ‫در آموختــن زبان‌های اروپایی بســیار توانا شــوند‪ ،‬اما‬ ‫با از دســت رفتن زبــان عربی نزد ایرانیــان‪ ،‬طرفی هم‬ ‫از زبان اروپایی بســته نشــد و هنوز هم دانســتن زبان‬ ‫انگلیســی یکی از معضالت و مشکالت فرهنگی‪-‬علمی‬ ‫ایرانیان است‪.‬‬ ‫بی‌ارزش بــودن زبان عربی‪ ،‬پیچیدگی‌هــای بیهودۀ این‬ ‫زبــان‪ ،‬لزوم پیرایش زبان فارســی از زبان عربی در قالب‬ ‫واژگان و‪ ...‬نمونه‌هایی اســت از مفهوم‌ســازی‌هایی که‬ ‫ایرانیــان را از یادگیــری زبــان عربــی به‌عنــوان یکی از‬ ‫بهتریــن ابزارهــا و عرصه‌های فهم جهــان عرب محروم‬ ‫کــرد‪ .‬هرچنــد پــس از انقــاب اســامی زبــان عربی‬ ‫به‌عنــوان زبان دینــی و مذهبی در قالــب آموزش‌های‬ ‫ابتدایی و متوســطه اجباری شــد‪ ،‬اما ناگفته پیداســت‬ ‫کــه وضــع ایرانیــان در یادگیــری زبــان عربــی هیــچ‬ ‫پیشرفت قابل توجهی نســبت به دوران پهلوی و قاجار‬ ‫پیدا نکــرده اســت‪ .‬چنانچــه در دوره قاجــار نخبگان‬ ‫فرهنگی‪-‬دینی و در دوره پهلوی دانشــگاهیان فرهیختۀ‬ ‫بســیاری زبان عربــی بلد بودنــد‪ ،‬امــا در دوره کنونی‬ ‫عمومــاً روحانیــون حوزه‌های علمیه نیــز از یک بحث‬ ‫و اســتدالل منطقی دینی به زبان عربی عاجز هســتند‪.‬‬ ‫فرهنگ امروز‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪17 Kheradmand‬‬


‫ما چه نسبتی با جهان عرب داریم؟‬ ‫علیبهرامی‬

‫نگاهی به موانع ایرانی ارتباط‬ ‫و گفت‌وگو با جهان عرب‬

‫‪۱‬‬

‫صرفــاً بــه عوامــل ایرانی عــدم ارتباط با جهــان عرب می‌پــردازم تا در‬ ‫مجالــی دیگر به عوامــل عربی نیز پرداخته شــود‪.‬‬

‫پرســش اصلی این نوشــته را به جهــت اهمیت آن در جایــگاه عنوان‬ ‫نیز قــرار دادم‪ ،‬چراکه معتقدم پس از ورود ایــران به دوران معاصر این‬ ‫پرســش باید با قدرت و قوت بیشــتری توسط روشــنفکران‪ ،‬روحانیون‬ ‫و دانشــگاهیان کشــورمان مطرح می‌شــد‪ .‬این پرســش از باب معاصر‬ ‫بــودن و ورود غرب آســیا به دوران تجدد که بنا بــر روایتی می‌توان آن‬ ‫را بــرای ایرانیــان پس از شکســت در برابر روس‌ها و بــرای جهان عرب‬ ‫پس از حملۀ ناپلئون به مصر دانســت‪ ،‬پرسشــی بنیادین اســت‪ .‬پیش‬ ‫از ورود بــه عصر نــو‪ ،‬ارتباط ایرانیــان و اعراب با ورود اســام به ایران‬ ‫به مســئله‌ای دینی‌‪-‬سیاســی بدل شــد که گاهی با تخاصم در نمادها و‬ ‫نمودهای شــعوبی‌گری و گاه با همسازی در نمادها و نمودهایی چون‬ ‫آل‌بویــه رخ نمود‪ .‬با تغییــر عالم و آدم در عصر جدید و نمایان شــدن‬ ‫تطوارت عقل و تحوالت معنای انســان‪ ،‬پرســش از نســبت ما با جهان‬ ‫عــرب به جهت ظهور و بروز ایدئولوژی‌های نوینی چون سوسیالیســم‪،‬‬ ‫کمونیســم‪ ،‬لیبرالیســم‪ ،‬ناسیونالیســم و جنبش‌های هویت‌گرای قومی‬ ‫چــون ناصریســم و اصالت‌گــرای مذهبی چون سعودیســم‪ ،‬پرسشــی‬ ‫عمیقــاً فکری‪-‬فرهنگــی اســت که در الیه‌هــای ضخیمی از سیاســت‬ ‫و اختالفــات مذهبی احاطه شــده اســت‪ .‬پرســش از نســبت میان ما‬ ‫ایرانیان و جهان عرب می‌تواند پاســخ‌هایی داشــته باشــد که راه‌گشای‬ ‫حل مســائل پرتعدادی شــود‪ ،‬مســائلی که از زمان جنبش مشروطه در‬ ‫ســاحات مختلف زیســت ما هنــوز هم الینحل باقــی مانده‌اند‪.‬‬ ‫پرســش از نســبت ما با تجــدد‪ ،‬راه‌های پیشــرفت و توســعه در عین‬ ‫توجــه بــه دیــن‪ ،‬وضعیــت تاریخی ما در نســبت بــا مدرنیتــه‪ ،‬روند‬ ‫مدرنیزاســیون و تحوالت آیندۀ آن و مســائلی ازاین‌دســت می‌تواند در‬ ‫پرتــو توجه به فهم نســبت مــا با جهان عــرب از دریچــۀ گفت‌وگو و‬ ‫ارتباط دوســویه روشــن‌تر شــود‪ .‬فهم نســبت ما به جهان عرب وام‌دار‬ ‫قطع رابطــه و گفت‌وگوی فکری‪-‬فرهنگی و شــکل نگرفتن عرصه‌های‬ ‫گفت‌وگو و تعامل اســت‪ .‬این مســئله ب ‌هواسطۀ خواســت و ارادۀ یک‬ ‫طــرف گفت‌وگو پیش نیامده اســت بلکه عوامل متعددی در دو ســوی‬ ‫پس ‪ ۲۰۰‬ســال ظهور‬ ‫ایرانــی و عربــی دارد که موجب می‌شــود تــا از ِ‬ ‫تجدد باب گفت‌وگو بســته باشــد‪.‬‬ ‫در این نوشــتار مجال نیســت تا به ذکر دالیل این حکــم و بیان ب ّینات‬ ‫آن بپــردازم‪ ،‬امــا تــاش می‌کنم تــا به‌گونــه‌ای اجمالی صرفــاً برخی از‬ ‫موانــع عــدم ارتباط فکــری و فرهنگــی ایرانیــان (ما) با جهــان عرب‬ ‫(آن‌هــا) را بیــان کنم‪ ،‬موانعی که قطعاً در دو ســوی این رابطۀ فکری و‬ ‫فرهنگــی قرار دارد‪ .‬اما بــاز هم به خاطر خصلت اجمالی این نوشــتار‬

‫‪  16 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫‪۲‬‬

‫‪ ‬انگاره‌هــای تاریخــی زیــادی وجود دارد کــه ذهن ایرانیــان را بر روی‬ ‫ارتباط با جهان عرب فرو بســته اســت؛ فروبســتگی‌ای که اساســاً «چو‬ ‫غنچه» نیســت بلکــه دروازه‌هــای بزرگ دژهــای باســتانی را می‌ماند‬ ‫که ســربازان قوی‌هیــکل بر کنــار آن نگاهبانی می‌دهنــد و هرکس را‬ ‫کــه نزدیک دروازه شــود بــا غضب می‌نگرنــد‪ .‬یکــی از پررنگ‌ترین و‬ ‫تأثیرگذارترین انگاره‌ها‪ ،‬اشــغال ایران توســط اعراب و سقوط امپراتوری‬ ‫ساســانی اســت‪ .‬تاریخ موجود دربارۀ این اشغال که در ادبیات اسالمی‪-‬‬ ‫عربی از آن به‌عنوان فتح با جهاد تعبیر می‌شــود‪ ،‬دســت‌مایۀ بســیاری‬ ‫از تاریخ‌ســازی‌ها‪ ،‬اسطوره‌سازی‌ها و افســانه‌پردازیی‌هایی شده است‪.‬‬ ‫حملۀ اعــراب در زمان عمربن‌خطاب (خلیفه دوم) در بازســازی دوران‬ ‫جدیــدش که بــه مدد تاریخ‌نــگاران نوین ایرانی با گذشــت نخســتین‬ ‫دهــه از حکومت قاجارها بر ایران آغاز شــد به یکــی از مخوف‌ترین و‬ ‫رعب‌انگیزترین اقدامات تاریخ جهان تبدیل شــده اســت‪ .‬در این حمله‬ ‫جنایاتی بازگو می‌شــود کــه از جنایات هیتلر و چنگیــز نیز هولناک‌تر‬ ‫اســت‪ .‬ایــن بازســازی تاریخــی و منفورســازی عرب‌هــا نــزد ایرانیان‬ ‫محصول تاریخی‪-‬فرهنگی ‪ ۲۰۰‬ســال اخیر اســت‪ .‬آثار معطوف به این‬ ‫بازســازی تاریخی توانســته اســت تا با پی‌رنگ‌های دهشــتناکی‪ ،‬عرب‬ ‫را خصــم ایرانیــان نشــان دهند‪ .‬عرب‌هایــی که در دو جنگ قادســیه‬ ‫و نهاونــد عامل اصلــی نگون‌بختی و عقب‌ماندگی تاریخــی ایرانیانند!‬ ‫آن‌هــا نگذاشــتند که ایرانیان شــکوه و فخر و عظمت باستانی‌شــان را‬ ‫ادامــه دهنــد و امــروز در جایگاهــی هم‌طراز بــا اروپاییــان و یا برتر‬ ‫از آن‌هــا بنشــینند‪ .‬ایــن خصم‌ســازی تاریخــی یکــی از اصلی‌ترین و‬ ‫ابتدایی‌تریــن موانــع فهم مــا از جهان عرب اســت و اجــازه نمی‌دهد‬ ‫تــا با خصم بزرگ ارتباطی داشــته باشــیم‪ .‬اساســاً هیچ انســان عاقلی‬ ‫بــا خصم خویش به گفت‌وگو نمی‌نشــیند بلکــه تا جان در بــدن دارد‬ ‫تــاش می‌کند تــا او را از میــدان براند و از خود دور ســازد‪.‬‬

‫‪۳‬‬

‫پنــدا ِر ُح ِمق ذاتــی و فرهنگی عرب‌ها نــزد ایرانیان نیز یکــی دیگر از‬ ‫موانع ارتباط اســت‪ .‬این تصــور فرهنگی از عرب‌هــا به‌نوعی محصول‬ ‫همــان تاریخ‌نگاری اســت (در ســطور پیشــین مختصــری از آن گفته‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


‫کــه بعضــن ســابقه کار در نهاد‌های امنیتــی نیز دارنــد در دامی چنین تکــراری فرو در دهــه ســوم زندگــی خود به ســر می‌برنــد‪ .‬پایان این مصــاف هم از ابتدا روشــن‬ ‫می‌غلطنــد؟ به گمان من پاســخ‪ ،‬در خود پرســش نهفته اســت‪.‬‬ ‫اســت‪ .‬البتــه پرســتو‌ها نیز خود بــه نوعی دیگــر قربانی همان ســاختار مردســاالر‬ ‫ســاختار سیاســی کنونی ما به شدت مردســاالرانه و کهن‌سال اســت‪ .‬اغلب مدیرانی کهن‌ســال هســتند‪ .‬ســاختاری که جز چند نمونه انگشت‌شــمار و ویترینی‪ ،‬بر ســر‬ ‫کــه ســمت‌های میانی بــه بــاال را اشــغال کرده‌اند مردانی هســتند کــه دهه هفتم پیشــرفت زنان در رده‌های عالی‪ ،‬ســقفی شیشه‌ای گسترده اســت‪ .‬در چنین شرایطی‬ ‫زندگی خود را ســپری می‌کنند‪ .‬روشــن اســت که در اینجا نه تنها از دولت و نهاد‌های عجیب نیســت کســانی که تنها ســرمایه اجتماعی‪/‬شخصیتی‌شان اســتفاده از سالح‬ ‫جنســیت و جذابیت‌هــای زنانه اســت شــکار‌های باب طبع‬ ‫خــود را پیــدا کننــد‪ .‬اینان چیــزی را عرضه می‌کننــد که آنان‬ ‫حریص و در حسرت‌اش هســتند و برای تصاحب‌اش حاضرند‬ ‫پس از بر سر کار آمدن دولت روحانی‪ ،‬تعداد پرستو‌هایی‬ ‫هر بهایــی بپردازند‪.‬‬ ‫هدف همه آنچه گفته شــد تبرئه محمد علی نجفی اســت؟‬ ‫که گرد سر سیاست‌پیشه‌گان و دولتمردان پرواز می‌کنند‬ ‫بی‌شــک نه‪ .‬او نیز در این ماجرا مقصر اســت‪ .‬دســت‌کم ‪۵۰‬‬ ‫درصــد‪ .‬موقعیت و جایگاه او حتا کفه تقصیر را به ســمت‌اش‬ ‫به شدت افزایش یافته است‬ ‫ســنگین‌تر می‌کنــد‪ .‬او یــک زن را کشــته اســت‪ .‬نوجوانــی‬ ‫را بی‌مــادر کــرده و از آن مهم‌تــر لطمــه‌ای جبران‌ناپذیــر به‬ ‫اعتمــاد و باور بخش بزرگــی از ایرانیان وارد کرده اســت‪.‬‬ ‫انتخابــی که از مجموعه حاکمیت ســخن می‌گویــم‪ .‬این مردان اغلــب جوانی خود را‬ ‫بــا ایــن همه پــس از فرونشســتن غبار‌ها بایــد در ماموریتــی ملی‪ ،‬به مســوولیت‬ ‫در فضــای آرمانــی دهه شــصت ســپری کرده‌اند که پاکدســتی و پاکدامنی شــعاری‬ ‫کارگردانان تاریکخانه‌ای بیاندیشــیم که چنین تراژدی دهشــتناکی را نه تنها طراحی و‬ ‫نخ‌نمــا و تزویــری رایج به قصــد قربت به قــدرت نبود‪ .‬بــاوری درونی بــود‪ .‬اکنون‪،‬‬ ‫اجــرا کردنــد که آن را تــا پایان خون‌بارش ادامــه دادند؛ و اکنون‪ ،‬در پایان این نوشــته‬ ‫امــا پیرانه‌ســر در حالی به قله قدرت‪/‬ثروت‪/‬منزلت دســت پیــدا کرده‌اند که با وجود‬ ‫می‌خواهــم لختــی قلم را بــر او بگریانــم‪ .‬مردی که بــود و اینک نیســت‪ .‬مردی که‬ ‫همه کامیابی‌ها‪ ،‬در روزگار چیره‌گی ســرمایه و نوکیســه‌گی‪ ،‬در خلوت خود را شرمنده‬ ‫چنیــن بی‌رحمانه به کشــتن خویش برخاســت به هنگامــی که دامچالــه زندگی‪ ،‬او‬ ‫خویشــتن می‌یابند که چرا "جوانــی" نکرده‌اند‪.‬‬ ‫را از همــه آنچــه بــود جدا می‌کرد‪ .‬مــرد به جان آمــده‌ای که از امثال ابطحی بســی‬ ‫باهوش‌تــر و از امثــال مهاجرانی بســیار باپرنســیب‌تر بود‪ .‬دوگانه ناگزیــر را که پیش‬ ‫به عنوان تمثیلی برای درک بهتر مســاله فیلم درخشــان "مورد عجیب بنجامین باتن"‬ ‫رویــش گســترده بودند ‪ -‬ابطحی یا مهاجرانی شــدن‪ -‬گردن ســر خم نکــرد‪ .‬لگد زیر‬ ‫را بــه یــاد بیاوریــد‪ .‬مردی که زندگی را از کهنســالی به ســوی جوانــی و کودکی طی‬ ‫میــز ضیافتی زد که بــرای خرد کردنش چیده شــده بود‪‌.‬ای کاش صاحبــان خون میترا‬ ‫می‌کنــد و ســرانجام بــا درک سرنوشــت تراژیک خــود‪ ،‬زن و فرزندی را که عاشــقانه‬ ‫از گناهــش نگذرند‪ ،‬سیاســتمداران پادرمیانی نکنند و این مرد بــه جان آمده‪ ،‬پله‌های‬ ‫دوســت می‌دارد بــه ناگزیر رها کرده و به جســتجوی جهــان می‌رود‪.‬‬ ‫تقدیــر را تا چوبه دار‪ ،‬ایســتاده طی کند‪.‬‬ ‫حریف این پیران شکســته بال و دل‪ ،‬پرســتو‌های قبراق و ســر حالی هستند که اغلب‬ ‫وبسایتاعتمادآنالین‬

‫‪  15 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫پرستو چیست؟ پرستو با سیاست‌مدار چه می‌کند؟‬

‫ســقوط ناگهانی و حذف سیاســتمداران بــه دلیل رابطه‌هــای خارج از‬ ‫چهارچــوب ازدواج در ‪ ۴‬دهــه‌ای کــه از پیــروزی انقــاب ‪ ۵۷‬می‌گذرد‬ ‫بی‌ســابقه نیســت هــر چنــد در ‪ ۲‬دهــه اخیــر بســامد آن افزایــش‬ ‫چشــمگیری داشــته و به دلیل گسترش وســایل ارتباط جمعی و آگاهی‬ ‫افــکار عمومی‪ ،‬امــکان الپوشــانی آن دم‌به‌دم کمتر می‌شــود‪.‬‬ ‫فاطمه قائم مقامی‪ ،‬مهســا یوســفی‪ ،‬کاملیا انتخابی‌فرد‪ ،‬آزاده اردکانی‪،‬‬ ‫آفرین چیت‌ســاز‪ ،‬مریم ابراهیم‌وند‪ ،‬شــهرزاد میرقلی‌خان و اکنون میترا‬ ‫اســتاد‪ .‬ایــن نام زنان جــوان و جذابی اســت که در ‪ ۲‬دهه گذشــته در‬ ‫کنار نام اهالی سیاســت مطرح و حاشــیه ســاز شــده‌اند‪ .‬البته بی‌شک‬ ‫مــوارد بســیار دیگری نیــز وجود داشــته که بــه دالیل پیــدا و پنهان‪،‬‬ ‫در ســکوت هراس‌انگیــز تاریکخانه‌هــا خفه و فراموش شــده اســت‪.‬‬ ‫سرنوشــت تلخ میترا اســتاد تنها با آنچه بر ســر فاطمه قائم مقامی آمد‬ ‫قابل مقایســه است‪ ،‬اما بازتاب رســانه‌ای و واکنش انفجاری و بهت‌آلود‬ ‫افــکار عمومی‪ ،‬تراژدی او را چنان پربانگ کرده که بی‌شــک تا ســالیان‬ ‫دراز فراموش نخواهد شــد‪.‬‬ ‫ســقوط ناگهانی و حذف سیاســتمداران بــه دلیل رابطه‌هــای خارج از‬ ‫چهارچــوب ازدواج در ‪ ۴‬دهــه‌ای کــه از پیــروزی انقــاب ‪ ۵۷‬می‌گذرد‬ ‫بی‌ســابقه نیســت هــر چنــد در ‪ ۲‬دهــه اخیــر بســامد آن افزایــش‬ ‫چشــمگیری داشــته و به دلیل گسترش وســایل ارتباط جمعی و آگاهی‬ ‫افــکار عمومی‪ ،‬امــکان الپوشــانی آن دم‌به‌دم کمتر می‌شــود‪.‬‬ ‫قدیمی‌ترین نمونه از این دســت‪ ،‬عبدالمجید معادیخواه‪ ،‬حاکم شــرع‬ ‫دادگاه‌هــای انقــاب و وزیر ارشــاد ســال‌های آغازین دهــه ‪ ۶۰‬بود که‬ ‫بخاطــر ماجرایــی که هر چند ابعاد کامل آن هیچگاه روشــن نشــد به‬ ‫یکباره از صحنه سیاســت حذف و به انزوای کار پژوهشــی رانده شــد‪.‬‬ ‫در البالی ســطور روزنوشــت‌های هاشــمی اطالعاتــی قطره‌چکانی در‬ ‫ایــن مورد وجود دارد که با کنار هم گذاشــتن آن با رخداد‌ها و شــواهد‬

‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۲‬خرداد | تیر ‪۹۸‬‬

‫دیگر می‌تــوان به تصویری کلــی از ماجرا دســت پیدا کرد‪.‬‬ ‫مشــهورترین مــورد بعــدی‪ ،‬عطااللــه مهاجرانی کارگــزار صاحب‌قلم‬ ‫دولــت هاشــمی و وزیر ارشــاد محمد خاتمی بود کــه در مقطعی‪ ،‬از‬ ‫نظــر میــزان محبوبیت‪ ،‬بی‌رقیب بــود‪ .‬اگر همه چیز بی‌اشــکال پیش‬ ‫می‌رفت بی‌شــک مهاجرانــی بهترین گزینه اصالح‌طلبان برای شــرکت‬ ‫در انتخابــات ‪ ۸۴‬و جانشــینی خاتمی به شــمار می‌رفت‪ ،‬اما رســوایی‬ ‫اخالقــی ناشــی از رابطــه و ازدواج پنهانــی او با دختر جوانــی به نام‬ ‫مهســا یوســفی تبدیل به پاس‌گل به حریف شــد و جریــان اصالحات‬ ‫را در بزنــگاه ‪ ۸۴‬بــا خالئی بزرگ مواجه کرد‪ .‬در حقیقت سرنوشــت و‬ ‫مواضــع کنونــی مهاجرانی را بایــد با در نظر گرفتن ایــن متغیر کلیدی‬ ‫تحلیل کرد و به داوری نشســت‪.‬‬ ‫ماجــرای مهاجرانی با وجود ابعاد عظیم و فاجعه‌بــار آن نه درس‌عبرت‬ ‫شــد نه مایه انذار‪ .‬ســال ‪ ۸۵‬مســوولیت ســردبیری ســایت آفتاب را بر‬ ‫عهده داشــتم‪ .‬آن زمــان خاطرات کاملیا انتخابی‌فرد در خارج از کشــور‬ ‫چــاپ و پربازتاب شــده بود‪ .‬پاســی از شــب گذشــته بود کــه یکی از‬ ‫چهره‌های شــناخته شــده دولت قبل کــه همچنان در فضــای مجازی‬ ‫فعال و شــناخته شــده بــود با مــن تماس گرفــت و با لحنــی عصبی‬ ‫پرســید چرا بــرای تخریب چهــره او خبر انتشــار این کتاب را منتشــر‬ ‫کرده‌ایــم‪ .‬پاســخ دادم در خبــر ما هیچ اشــاره‌ای به نام شــما نشــده‬ ‫و فقــط از افشــاگری انتخابی‌فــرد در مــورد برخــی سیاســتمداران و‬ ‫چهره‌هــای ورزشــی نام برده شــده اســت‪ .‬گفــت‪ :‬چه فــرق می‌کند؟‬ ‫همــه کــه می‌دانند من بــودم! پاســخ دادم‪ :‬خب این دیگر مشــکل ما‬ ‫نیست ‪.‬‬ ‫خطای بزرگی اســت اگر تصور شــود ماجرا‌هایی از این دست تنها ویژه‬ ‫جناح اصالح‌طلب اســت و رقیبــان اصول‌گرای آنان بــه کل از این قبیل‬ ‫دردســر‌ها مبرا و منزه هســتند‪ .‬ماجرا‌هــای آزاده اردکانی در ســازمان‬ ‫میــراث دولت احمدی‌نــژاد و شــهرزاد میرقلی‌خان در ســازمان صدا و‬ ‫ســیما نمونه‌هایی هســتند که عکس این ادعا را ثابت می‌کنند‪ .‬فرمول‬ ‫حل مســاله در میــان اصول‌گرایــان البته بــا اصالح‌طلبــان تفاوت‌های‬ ‫بنیادین دارد‪ .‬مهمترین تفــاوت‪ ،‬نوع برخورد نهاد‌های نظارتی و امنیتی‬ ‫با ماجراست‪.‬‬ ‫پــس از بر ســر کار آمــدن دولت روحانــی‪ ،‬تعداد پرســتو‌هایی که گرد‬ ‫ســر سیاست‌پیشــه‌گان و دولتمردان پــرواز می‌کنند به شــدت افزایش‬ ‫یافتــه اســت‪ .‬دلیل این رخــداد‪ ،‬تجربه موفــق هادیان ایــن پرنده‌های‬ ‫شــکاری در گذشــته و اثبات این مهم بود که گاه یک پرســتوی تیزپرواز‬ ‫قــادر اســت چند ژنــرال حریــف را نــاکار و از میــدان به‌در کنــد‪ .‬اما‬ ‫چرا اینگونه اســت؟ چــرا سیاســت‌مدرانی چنین کارکشــته و با تجربه‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪14 Kheradmand‬‬


tirgan.ca

SUMMER FESTIVAL

‫محسن نامجو‬

‫کیهان کلهر‬ ‫ اجرای متفاوت‬۲ ‫با‬

‫پریسا‬ ‫بانوی موسیقی ایران‬

‫شاعر نقره ای‬ ‫نمایشی از هوشنگ توزیع درباره فریدون فرخزاد‬

JULY 28

JULY 27-28

JULY 26

JULY 27

‫خاله سوسکه‬ ‫به کارگردانی شاهرخ مشکین قلم‬

‫شاهین نجفی‬

‫گروه موسیقی مانوشان‬ ‫و رقص شور انگیز شاهرخ مشکین قلم‬

‫حامد نیک پی‬ ‫کنسرت صوفی فانک‬

JULY 27-28

JULY 27

JULY 25

JULY 26

‫دنگ شو‬

‫کنفرانس نگاهی به تاریخ و میراث‬ ‫روشنقکری در ایران‬

‫نمایش زهاک‬ ‫افسانه شاه ماردوش‬

‫دیجی طبا‬ ‫با همکاری رادیو جوان‬

JULY 27 PRESENTING SPONSOR

JULY 26

JULY 27-28

JULY 27

PLATINUM SPONSOR

MEDIA SPONSOR

DIAMOND SPONSORS

Michelle Refani

& Shervin Zeinalianz

GOLD SPONSORS

SILVER SPONSOR

POMEGRANATE RESTAURANT

GOVERNMENT SUPPORT

($35,000)

($15,000)

(UP TO $5,000)

HOSHANG SHANS

KATI ASGARI

HEKMAT MOLA SALEHI NARGES & ALI SHAKERI REZA ESMAEILI RBC ROYAL BANK SHAHRIAR MIRZAEI TOORAN & BABAK MORTAZAVI

($10,000)

HOSEIN AMOOSHAHI NYX CAPITAL CORP. STEVE TABRIZI

13 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

GRAPHIC COMMUNICATION PARTNER

MEDIA SUPPORTERS

‫ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺧﺮدﻣﻨﺪ‬

Printed on: June 15st 2019

MAJOR DONORS / OUR CULTURE OUR IDENTITY

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 13 


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور داخلی و‬ ‫اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسهی‬ ‫طراحی و صفحه آر‬ ‫با ت‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫شکر از‪ :‬مسروره بن ‌ی‬ ‫ها‬ ‫شم‬ ‫ی‬ ‫‬‫ر‬ ‫ضا‬ ‫می‬ ‫رف‬ ‫خ‬ ‫رایی‬ ‫کا‬ ‫ الهه شهبازی ‪ -‬فرهاد‬‫شانی کبیر ‪ -‬محمد تاجد‬ ‫ولت‬ ‫ی‬ ‫‬‫خ‬ ‫س‬ ‫رو‬ ‫خب‬ ‫یر‬ ‫ی‬ ‫ف‬‫پیروز‬ ‫هیمه شیرمحمد ‪ -‬احمد‬ ‫پیک و همه کسانی که‬ ‫در‬ ‫ای‬ ‫ن‬ ‫ش‬ ‫ما‬ ‫ره‬ ‫ما‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ار‬ ‫و یاور بودند‪.‬‬

‫روی جلد‪:‬‬ ‫ج‬ ‫شنوارهتابستانیتیرگان‬ ‫صفحات ‪ ۴۰‬و ‪۴۱‬‬

‫‪National Ethnic‬‬

‫‪Press and Media‬‬ ‫‪ada‬‬ ‫‪Council of Can‬‬

‫‪er of‬‬ ‫‪d is a Memb‬‬ ‫‪Kheradman‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪ss‬‬ ‫‪nic Pre‬‬ ‫‪National Eth‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪ad‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪C‬‬ ‫‪cil of‬‬ ‫‪Media Coun‬‬

‫ماهنامــه‬ ‫ارســالی خردمنــد در ویرایش و ا‬ ‫ص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫سـ‬ ‫ـال‬ ‫ی‬ ‫بایـ‬ ‫طگیری شــده و به اختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫شــوند‪ .‬ـد حتماً تایــپ و غل ‌‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫نظ‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫می‬ ‫ت‬ ‫ل‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫وی‬ ‫ج‬ ‫له ارســال‬ ‫ســندگان مقاالت‪ ،‬الزامــاً‬ ‫ب‬ ‫یان‬ ‫نی‬ ‫گر‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫دگ‬ ‫س‬ ‫اه‬ ‫ــئ‬ ‫ما‬ ‫ســت‪ .‬م ولیت قیمت‬ ‫ها‪،‬‬ ‫هنامه خردمند‬ ‫سـ‬ ‫ـر‬ ‫وی‬ ‫‌‬ ‫س‬ ‫ها‪،‬‬ ‫ن‬ ‫ح‬ ‫وه ارائه‬ ‫درج شــ‬ ‫ده در آگهــی ها بــه عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســ‬ ‫ت‪.‬‬ ‫‪-676‬‬ ‫‪el: 416-676-9‬‬ ‫‪T‬‬ ‫•‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2-8‬‬ ‫‪dmand.ca‬‬ ‫‪• Tel: 647-93‬‬ ‫‪• www.khera‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪m‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪g‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪Y‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫•‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫‪۱‬‬

‫شماره‬ ‫‪ - ۵۲‬خرداد‬

‫‪/‬تیر ‪- ۱۳۹۸‬‬

‫جو‬ ‫ن‪ /‬جوالی ‪۲۰۱۹‬‬

‫پ‬ ‫رستو چیست؟ پرستو با‬ ‫سی‬ ‫اس‬ ‫ت‬ ‫‌م‬ ‫دار‬ ‫چه‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫‌ک‬ ‫ند؟ ‪. . .‬‬ ‫ما چه ن‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫سبتی با جهان عرب دا‬ ‫ری‬ ‫م؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫پوشش زنان‬ ‫ ‪۱۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ایرانی از دوره قاجار تاک‬ ‫نو‬ ‫ن ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫سا‬ ‫ ‪۱۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫مورای ِی ممنوع‌التصویر!‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫کودک‬ ‫ ‪۲۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ستا ‌نهایی برای ژ ‌نهای‬ ‫خو‬ ‫ب!‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫«حکایت ق‬ ‫ ‪۲۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫صر»؛ هم ‌هچیز درباره ی‬ ‫ک‬ ‫ز‬ ‫ند‬ ‫ان‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫اخبار و گزار ‌‬ ‫شهای مختل‬ ‫ ‪۲۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ف‬ ‫م‬ ‫رتب‬ ‫ط‬ ‫با‬ ‫زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫انیان در ک‬ ‫مرتضی‬ ‫انادا ‪۲۸ . . . . . . . .‬‬ ‫کالنتریان؛ خودکشی پی‬ ‫رم‬ ‫رد‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫بررسی سا‬ ‫ ‪۳0 . . . . . . . . . .‬‬ ‫ختما ‌نهای شهری پس از‬ ‫م‬ ‫ش‬ ‫رو‬ ‫طه‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫سیبیلوهای هنر‪،‬‬ ‫ ‪۳۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ادبیات و سیاست ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫نگاه‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۴ . . . . . . . .‬‬ ‫ی به فمینیسم و آثار ف‬ ‫می‬ ‫نی‬ ‫ست‬ ‫ی‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫ین‬ ‫ما‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ران‪. .‬‬ ‫کوبه خوش‬ ‫ ‪۳۶ . . . . . . . . .‬‬ ‫شانسی یا بد شانسی ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بخشی از برنام ‌ههای ج‬ ‫ ‪۳۹ . . . . . . . . . .‬‬ ‫شن‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ره‬ ‫تی‬ ‫رگا‬ ‫ن‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . . .‬‬ ‫اما و‬ ‫ ‪۴۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫اتسون و شکوفایی باش‬ ‫کو‬ ‫ه‬ ‫‌ا‬ ‫ش‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫بررسی راب‬ ‫ ‪۴۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫طه فناوری و جنسیت‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بریده تاریخ ‪. .‬‬ ‫ ‪۴۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫کند‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۴8 . . . . . . . .‬‬ ‫وکاوی در تاریخ ایران با‬ ‫ستا‬ ‫ن‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫میهمان‌ن‬ ‫ ‪۵۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫وازی و دروغ‌گویی نزد ای‬ ‫ر‬ ‫انی‬ ‫ان‬ ‫! ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫عکس های دی‬ ‫ ‪۵2 . . . . . . . . . .‬‬ ‫دنی این ماه ‪. . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫‪۴‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۵۶ . . . . . . . . .‬‬ ‫نکته برای صحبت کردن‬ ‫با‬ ‫نو‬ ‫جو‬ ‫انا‬ ‫ن‬ ‫‬ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫بچه ها‬ ‫ ‪۵۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫سالم ‪ -‬فهیمه شیرمحمد‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫لطفا زیاد جد‬ ‫ ‪۶۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی نگیرید ‪ -‬م‪ .‬شنبلیله ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫هو‬ ‫ ‪۶۲ . . . . . . . . .‬‬ ‫ش و خالقیت های ذهن‬ ‫ی‬ ‫‬‫خ‬ ‫س‬ ‫رو‬ ‫خ‬ ‫بی‬ ‫ری‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫جدول ‪.‬‬ ‫ ‪۶۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫در ضیافت وا‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ژه ها ‪ -‬صفحات شعر ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫باز‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۶8 . . . . . . . . .‬‬ ‫ارچه ‪ -‬دایرکتوری مصور‬ ‫م‬ ‫ش‬ ‫اغ‬ ‫ل‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫ ‪۷0 . . . . . . . . . .‬‬

‫در لحظات واپســین چاپ مجله‪ ،‬شــاهد بودیم که‬ ‫درگیری‌هــا و تنش میان آمریکا به اوج خود رســید‪.‬‬ ‫ایــران یکی از پهپادهای ارتش آمریــکا را هدف قرار‬ ‫داده و ســرنگون کرد‪ .‬ایــران میگوید این پهپاد آمریکایی در فضــای ایران بوده‬ ‫امــا آمریــکا ادعا دارد پهپــاد در حریم آب‌هــای بین‌المللی هدف قــرار گرفته‬ ‫اســت‪ .‬ترامپ ســاعاتی پیــش در توئیتــر اعالم کرد کــه ایران مرتکب اشــتباه‬ ‫بزرگی شــده است‪.‬‬ ‫قطعا زمانی که شــما این مجلــه را میخوانید ابهامات برطرف شــده و ماهیت‬ ‫اصلی این درگیری و حتی شــاید عواقب آن مشــخص شــده باشــد ولی اکنون‬ ‫که ما در راه چاپخانه هســتیم‪ ،‬هیچ چیزی مشــخص نیســت‪.‬‬

‫من فقط میتوانم این دعا را داشــته باشــم که‪ :‬خداوند ســایه جنگ را از ســر‬ ‫میهن مــا دور بدارد‪.‬‬ ‫***‬

‫‪۲‬‬

‫بــار دیگــر تیرگانی دیگــر در راه اســت و تورنتو یک بار دیگر بــه قطب بزرگ‬ ‫فزهنگــی ایرانیــان خارج از کشــور تبدیل خواهد شــد‪ .‬بر تک تــک ما واجب‬ ‫اســت که تا جایی که میتوانیم از تیرگان حمایت کنیم چرا که نقشــی ســازنده‬ ‫در شناســایی فرهنــگ مــا به جهانیان دارد‪ .‬شــما نیــز با خرید یــک بلیت‪ ،‬با‬ ‫حضــور در جمع اسپانســرها‪ ،‬با اهــدای وقت خود به این جشــنواره و حداقل‪،‬‬ ‫با حضور و شــرکت خود در این جشــنواره میتوانید یاری رســان این پیام بزرگ‬ ‫فرهنگی باشید‪.‬‬ ‫در صفحات متعدد این شــماره برنامه های این جشــنواره برای شــما لیســت‬ ‫شــده‌اند‪ .‬از تیــرگان حمایت کنیم‪.‬‬


11 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 11 


10 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 10 


9 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 9 


8 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 8 


7 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 7 


6 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 6 



4 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 52 - June/July 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ خرداد | تیر‬- ۵۲ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 4 





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.