Kheradmand Magazine - Issue #53

Page 1

Volume 5 - Issue #53 - July/Aug. 2019 Price Outside Toronto: $2 www.kheradmand.ca Tel: (416) 676-9-676



82 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 82 


‫مهاجرت‬ ‫و‬ ‫وکالت‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫عکاسی‬ ‫و فیلمبرداری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

81 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 81 


‫وام مسکن‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫رسانه ها‬

80 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 80 


‫مشاورامالک‬

‫‪To advertise here‬‬ ‫‪Call: (416) 676-9-676‬‬

‫تعمیرگاه‬ ‫اتومبیل‬

‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

78 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 78 


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

77 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 77 


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

76 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 76 


‫خدمات برای‬ ‫منزل شما‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

75 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 75 


‫حسابداری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫خدمات‬ ‫ساختمانی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

74 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 74 


‫دندانپزشکی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫روان‌درمانی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫گوناگون‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

73 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 73 


‫بیمه و‬ ‫سرمایه گذاری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫بازرسی‬ ‫ساختمان‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

72 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 72 


‫آرایشگاه‬ ‫و لیزر‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آژانس‬ ‫مسافرتی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

71 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 71 


‫خدمات ارزی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آموزشگاه ها‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

70 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 70 




67 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 67 


66 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 66 


65 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 65 


64 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 64 


63 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 63 


62 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 62 


61 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 61 


60 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 60 


‫دارنــد ماننــد خــودرو و چندان هــم بر رنــگ آمیزی‬ ‫تمرکز نخواهد داشــت‪ .‬در واقع دختر‌ها شــخصیت‌گرا‬ ‫و پســر‌ها عمل‌گرا هســتند‪.‬‬ ‫بدیــن ترتیــب کــودکان دختــر ارتبــاط بهتــری بــا‬ ‫عملکرد‌های احساســی‪ ،‬تشــخیص‬ ‫حــاالت چهــره و لحن صــدا برقرار‬ ‫می‌کننــد‪ .‬ایــن ویژگی‌هــا تاییــدی‬ ‫بــر تاخیر یادگیری مکالمه در پســر‬ ‫بچه‌هــا خواهد بود‪ .‬آن‌هــا در ابتدا‪،‬‬ ‫دایره واژگان محدودتــری دارند و با‬ ‫دشــواری بیشــتری قادر به برقراری‬ ‫ارتبــاط میــان عواطــف و کلمــات‬ ‫هســتند و دیرتــر از دختــر بچه‌ها‬ ‫حــرف زدن را شــروع می‌کننــد‪ .‬در‬ ‫ضمــن مــدت زمــان ایجــاد ارتباط‬ ‫چشــمی از جانب پسر بچه‌ها کمتر‬ ‫از کــودکان دختر اســت و به همین‬ ‫علــت ممکن اســت والدیــن تصور‬ ‫کننــد فرزنــد آن‌هــا دچار مشــکل‬ ‫اســت‪ ،‬اما باید بدانیم این مسئله‌ای‬ ‫کامــا طبیعــی اســت و ناشــی از‬ ‫تفاوت‌هــای ذهنــی میــان دو جنس زن و مرد اســت‪.‬‬

‫اعتماد به نفس‬ ‫کدام یک سخت‌تر است؟ دختر‬

‫توســعه یک تصویر ذهنی ســالم برای هــر کودکی از‬ ‫اهمیت زیادی برخوردار اســت‪ .‬به گفته دانشــمندان‪،‬‬

‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫از آن جایــی کــه جنــس مونــث بیش از جنــس مذکر‬ ‫مــردم گراســت (موضــوع بحــث تاییــد یا نفــی این‬ ‫جملــه نیســت‪ ،‬بلکه تنهــا بــه باور‌های رایــج جامعه‬ ‫اشــاره می‌شــود)‪ ،‬اعتماد بــه نفس پایین‌تــر و امنیت‬

‫ترجیــح دهد و تــا حد امکان در جایگاه شــخص تقاضا‬ ‫کننــده قــرار نگیــرد‪ .‬این رونــد مخرب پــس از مدتی‬ ‫کوتــاه و حتــی در دختــر بچه‌هــا تبدیل به واکنشــی‬ ‫خــودکار می‌شــود و ناخــودآگاه اعتماد به نفــس را از‬ ‫بیــن می‌برد‪».‬‬

‫درس خواندن‬ ‫کــدام یک ســخت‌تر اســت؟‬ ‫اغلب پســر‬

‫روانی کمتــری را نیز تجربه می‌کند‪ .‬یــک روان‌درمانگر‬ ‫خانــواده از آلمان و نویســنده کتاب‪ ،‬این مســئله را به‬ ‫گونه‌ای جالب توضیح داده اســت‪« :‬فشار‌های فرهنگی‬ ‫در جوامع کنونی ســبب انزوای هرچه بیشــتر خانم‌ها‬ ‫شــده اســت‪ .‬در واقــع از جنس مونث انتظــار می‌رود‬ ‫نیاز‌ها و خواســته‌های دیگران را بــه اولویت‌های خود‬

‫اگــر بخواهیــم نگاهی بــه عملکرد‬ ‫کــودکان دختــر و پســر در محیط‬ ‫مدرســه داشته باشــیم‪ ،‬باید بگوییم‬ ‫تربیــت و پــرورش پســر بچه‌هــا با‬ ‫چالش‌های بیشــتری همراه خواهد‬ ‫بــود‪ .‬قابلیت‌هــای حــل مســئله‪،‬‬ ‫مدیریــت خــود‪ ،‬دقت‪ ،‬اســتفاده از‬ ‫مهارت‌هــای کالمــی و همچنیــن‬ ‫حرکتــی در کــودک پســر‪ ،‬دیرتر از‬ ‫کــودک دختر تکامــل می‌یابند‪ .‬تنها‬ ‫حیطــه‌ای کــه ممکن اســت دختر‬ ‫بچه‌هــا در آن ضعیف‌تــر عمل کننــد‪ ،‬یادگیری فضایی‬ ‫مانند دانش هندســه اســت‪ .‬علــت این موضــوع نیز‬ ‫می‌توانــد عملکــرد قســمت‌هایی از مغــز باشــد که‬ ‫بــرای پــردازش ادراک فرد از مفاهیــم فضایی اختصاص‬ ‫یافته‌انــد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫تربیت کودک پسر سخت‌تر است یا دختر؟‬

‫این پرســش کــه تربیــت و نگهــداری از کــدام جنس‬ ‫(دختر یا پســر) بــرای والدین ســخت‌تر خواهــد بود‪،‬‬ ‫همواره یکی از چالشــی‌ترین بحث‌های ممکن اســت‬ ‫و بــرای پاســخ به آن بایــد فاکتور‌های متفاوتــی را مد‬ ‫نظر داشــت کــه در ادامه شــماری از آن‌ها را بررســی‬ ‫خواهیــم کرد‪ .‬به گــزارش عصرایران‪ ،‬بــرای آن که بتوان‬ ‫به این ســوال پاســخ درست‌تری داد‪ ،‬ســطح دشواری را‬ ‫بــه صورت موضوعــی بررســی خواهیم کرد‪.‬‬

‫انضباط‬ ‫کدام یک سخت‌تر است؟ پسر‬

‫چــرا این‌طــور به نظر می‌رســد که پســر بچه‌ها توجه‬ ‫کمتــری در مقایســه بــا دختر بچه‌ها بــه صحبت‌های‬ ‫والدین خــود دارند؟ شــاید متعجب شــوید‪ ،‬اما علت‪،‬‬ ‫این اســت کــه توجه پســر‌ها کمتر اســت و کــودکان‬ ‫دختــر بهتــر از پســر‌ها می‌شــنوند! شــنوایی دختــر‬ ‫بچه‌هــا بــه گفتار‌هایی کــه لحنی تبعیض آمیــز دارند‪،‬‬ ‫بســیار حســاس‌تر اســت و مراکز کالمی مغز آن‌ها نیز‬ ‫ســریع‌تر از پســر بچه‌هــا رشــد می‌کند‪.‬‬ ‫ایــن موضــوع بدیــن معناســت کــه کــودکان دختر‬ ‫‪  58 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫می‌تواننــد واکنــش بهتــری بــه دســتورات تربیتــی و‬ ‫انضباطــی مانند «آن کار را انجام نده» یا «حواســت به‬ ‫صحبت‌هایــت باشــد»‪ ،‬نشــان دهند‪ .‬بــه همین دلیل‬ ‫اســت کــه توصیه می‌شــود‪ ،‬روش‌هــای تربیتــی مورد‬ ‫اســتفاده والدیــن‪ ،‬درخصوص کــودکان پســر مقداری‬ ‫صریح‌تر باشــد‪.‬‬

‫امنیت و سالمت بدنی‬ ‫کدام یک سخت‌تر است؟ پسر‬

‫و انتخاب‌هــای یــک کــودک پســر خواهد بود‪ .‬پســر‬ ‫بچه‌هــا به صورت غریــزی و در قالب بخشــی از روند‬ ‫تکامــل خــود‪ ،‬هویت‌هایــی خطر‌پذیــر را بــه نمایش‬ ‫می‌گذارنــد و بهتر اســت کــه والدین این احســاس را‬ ‫در آن‌ها کنتــرل کنند‪ .‬در مقابل‪ ،‬دختــر بچه‌ها چندان‬ ‫خطرپذیر نیســتند و نیازمند تشویق بیشتر برای پذیرش‬ ‫خطــر خواهند بود‪.‬‬

‫برقراری ارتباط‬ ‫تمایل شــدید به مشــارکت در بازی‌هایی کــه نیازمند کدام یک سخت‌تر است؟ هر دو‬

‫فعالیت فیزیکی هســتند یا حتی کشــتی گرفتن پســر‬ ‫بچه‌ها با هم درســت پس از صرف شــام‪ ،‬برای والدینی‬ ‫که کودک پســر دارند بســیار آشناســت‪ .‬به بــاور روان‬ ‫شناســان کــودک‪ ،‬پســر بچه‌ها شــخصیتی غیــر قابل‬ ‫کنترل و بی قانون دارند‪ .‬همین ویژگی ســبب می‌شــود‬ ‫والدین بــرای تربیت صحیح آن‌ها نیازمنــد صرف زمان‬ ‫و انرژی بســیار بیشتری باشند‪.‬‬ ‫خطــر پذیری و انجام حرکات خطرناک‪ ،‬مراکز احســاس‬ ‫لــذت در مغز پســر‌ها را فعــال می‌کند که ایــن مورد‬ ‫نیز خــود دلیلی محکم برای توجــه دقیق‌تر به حرکات‬

‫از همــان ابتدای تولد‪ ،‬دختر بچه‌ها عالقه بیشــتری به‬ ‫برقــراری ارتبــاط با رنگ‌ها و اجســام محیــط پیرامون‬ ‫خــود دارند‪ .‬ایــن موضوع در خصــوص حاالت مختلف‬ ‫چهــره والدیــن و اطرافیــان نیز صدق می‌کنــد‪ .‬این در‬ ‫حالی اســت که یک پســر بچه توجه بهتری به حرکات‬ ‫خواهد داشــت‪ .‬ایــن تفاوت‌ها را در نقاشــی‌های آن‌ها‬ ‫نیــز می‌تــوان بــه خوبی مشــاهده کــرد‪ .‬بــرای مثال‬ ‫کــودک دختر تمایل بیشــتری به اســتفاده از رنگ‌های‬ ‫متنــوع در نقاشــی‌های خــود دارد‪ .‬در مقابــل کودک‬ ‫پســر‪ ،‬اجســامی را نقاشــی می‌کند که قابلیت حرکت‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


57 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 57 


56 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 56 


55 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 55 


‫بقیه از صفحه ‪33‬‬

‫به نظر می‌رســد شــیوه آوازخوانی ســید علی‬ ‫اصغرکردســتانی تحت تأثیر موســیقی دوران‬ ‫قاجار اســت‪ .‬آیا دیگــر خوانندگان کــرد زبان‬ ‫راه و روش او را دنبــال کــرده اند؟‬ ‫دوران قاجار یــک دوران تاریخی اســت‪ .‬همان طورکه‬ ‫اشــاره کردم شیوه آوازخوانی سید علی اصغر کردستانی‬ ‫قرابت و نزدیکی بســیاری با بزرگانی‪ ،‬چون قمرالملوک‬ ‫وزیری‪ ،‬اقبال آذر‪ ،‬ســید احمدخان‪ ،‬طاهــرزاده و‪ ...‬دارد‪.‬‬ ‫ایــن افــراد خــود مؤلــف بوده‌انــد نه مقلــد و همین‬ ‫مؤلــف بودن باعــث و بانی ماندگاری آن‌ها اســت‪.‬‬

‫آیــا خواننــدگان کــردی‪ ،‬چــون حســن زیرک‪،‬‬ ‫مظهر خالقی و‪ ...‬پیرو ســبک و ســیاق ســید‬ ‫علــی اصغر کردســتانی بــوده اند؟‬

‫ســید علی اصغر کردســتانی در موســیقی کردســتان‬ ‫و ایران یک اســتثنا اســت‪ .‬ســبک و ســیاق‪ ،‬خوانش و‬ ‫صــدای او منحصر به فرد اســت و همان‌طــور که قب ًال‬ ‫اشــاره کردم نــه خوانندگان پیــش از او و نه خوانندگان‬ ‫پــس از او درآن وادی قــرار نگرفته‌انــد‪ .‬او تــا به امروز‬ ‫تالــی و همتا نداشــته و ندارد‪.‬‬ ‫حســن زیــرک و مظهرخالقــی هــر دو ازخواننــدگان‬ ‫موســیقی کردی ایران هســتند که هر کــدام به تنهایی‬ ‫خوانش و ســبک و ســیاق ویژه و منحصربه خود را در‬ ‫آواز دارا هســتند‪ .‬استاد حســن زیرک با وجود نداشتن‬ ‫تحصیــات‪ ،‬ازنبــوغ و خالقیــت اعجــاب برانگیــز و از‬ ‫صدایی پر قــدرت و درعین حال پر احســاس برخوردار‬

‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫بــوده و بداهه خوانی خالق و کم نظیر اســت‪ .‬اوادامه‬ ‫دهنــده ســنت بداهــه گویــی و بداهــه خوانــی در‬ ‫آوازخوانی کردســتان است‪ .‬‬ ‫به طورســنتی ازقدیم االیام خوانندگان دورگرد و مجلس‬ ‫آرای مجالــس بزم و شــادی و وصلت‌ها در کردســتان‪،‬‬ ‫از حــس و خالقیــت بداهــه گویــی‪ ،‬بداهــه خوانی و‬ ‫بداهه‌ســازی بی‌نظیردر شــعر و آواز برخوردار بوده‌اند‬ ‫و بــه همین دلیــل به‌طورســنتی ایــن خواننــدگان را‬ ‫«شــاعر» می‌نامیدند‪ ،‬ســنتی که در شــعر پارســی هم‬ ‫وجود داشته است‪ .‬سرایش شــعر و آواز به‌طورهمزمان‬ ‫در شــعر پارســی و قدیم ایــران به‌طور ســنتی معمول‬ ‫بــوده اســت و از ســرآمدان این شــیوه حافــظ بزرگ‬ ‫اســت که به اعتبارمضامین اشــعارش‪ ،‬بــه این موضوع‬ ‫به روشــنی در جای جای غزلیاتش اشــاره کرده اســت‪.‬‬ ‫حســن زیرک را هم می‌تــوان ادامه دهنده این ســنت‬ ‫دیرینــه و ارزنده دانســت‪ .‬این آوازخوان شــاعر هم در‬ ‫بســیاری ازآثارش همان‌طور که همــکاران و همراهانی‪،‬‬ ‫چــون شــادروانان حســن یوســف زمانــی و مجتبــی‬ ‫میرزاده به آن اشــاره کرده‌اند دراســتودیو یا درمجالس‬ ‫آوازخوانــی‪ ،‬به‌طورهمزمان کالم و ملودی مناســب را با‬ ‫هم همتــراز و همخــوان می‌کرد‪.‬‬

‫در خبر‌هــا آمــده بــود شــما و چند نفــر از‬ ‫اصحاب هنر به دعوت دانشــگاه سلیمانیه به‬ ‫مناســبت بزرگداشــت آقای مظهــر خالقی به‬ ‫ســلیمانیه رفته بودید از این مراســم بگویید‪.‬‬

‫چنــدی پیش مراســم بزرگداشــت آقای مظهــر خالقی‬

‫بــا حضور تعــدادی از اهالی هنر و ادب ایــران و دیگر‬ ‫مناطق کردنشین سایر کشــور‌ها در دانشگاه سلیمانیه‬ ‫عراق برگزارشد‪ .‬مراسم باشــکوهی بود‪ .‬الزم به یادآوری‬ ‫اســت که پیش از این آقــای مظهر خالقی از ‪ ۳۰‬ســال‬ ‫پیش تــا به امروز با تالش و ممارســت و پشــتکار زیاد‬ ‫انســتیتوی موسیقی معظم و ارزشــمندی در سلیمانیه‬ ‫عــراق راه‌اندازی کرده‌اند‪ .‬انســتیتویی کــه روز به روز‬ ‫گســتره آن وســیع‌تر می‌شــود و آثارموســیقی کــردی‬ ‫مناطــق مختلف دنیــا در آنجا ثبت و جمع‌آوری شــده‬ ‫و می‌شــود‪ .‬آرشــیو بــزرگ و مجهــزی که به بــاور من‬ ‫ارزش فرهنگــی و هنری بســیار باالیی دارد و گنجینه‌ای‬ ‫اســت از موســیقی و آثار صوتی کردی و پژوهشــگران‬ ‫موســیقی می‌توانند بخوبی و تمام و کمال ازاین آرشیو‬ ‫اســتفاده‌ها ببرند‪.‬‬

‫در پایــان بــه نظر شــما برای حفــظ و ترویج‬ ‫موســیقی اصیل ایران و موســیقی مناطق چه‬ ‫تدبیری باید اندیشــید؟‬

‫این ســؤال را باید مســئوالن و متولیان فرهنگی رسمی‬ ‫و دولتی کشــور پاســخ دهنــد‪ .‬اینان هنوز بعــد از ‪۴۰‬‬ ‫ســال تعریفــی جامــع‪ ،‬روشــن و کارایی بــرای حفظ‬ ‫و اشــاعه پدیــده ارزشــمند‪ ،‬شــریف و مهمــی به‌نام‬ ‫موســیقی نیندیشــیده‌اند؛ بنابراین وقتی اصل موضوع‬ ‫موســیقی‪ ،‬مشــکل دار و مســأله آفرین بوده و هست‬ ‫ما که دســتمان به هیــچ جایی بند نیســت قبای ژنده‬ ‫خود را به کجای این شــب تیــره بیاویزیم و ارائه طریق‬ ‫روزنامــه ایــران‬ ‫کنیــم‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


53 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 53 


‫بقیه از صفحه ‪17‬‬

‫هر چنــد که واقفم همیشــه انتقاد خوشــایند‬ ‫نیســت و گفته می شــود که ایــن موضوع به‬ ‫علــم اعصاب بر مــی گردد ولی به گمان شــما‬ ‫چــون انتقــاد ناراحت کننده اســت و آســیب‬ ‫پذیــری آن از ســوی افــراد بیگانه بــا این علم ‪،‬‬ ‫بیشــتر اســت ‪ ،‬باید برای جلوگیری از ناراحتی و‬ ‫واکنــش نامطلوب ‪ ،‬از ارایه آن خــودداری کرد ؟‬ ‫آیا اگر شــما انتقاد درستی نســبت به فردی دارید باید‬ ‫به دلیــل واکنش دلخوری فــرد مقابل آنرا بیــان نکرد؟‬ ‫بــه هیــچ وجــه باید در مــورد آن تفکر کــرد چرا که‬ ‫انتقاد ســازنده ‪ ،‬یــک بخش کلیــدی در موفقیت و به‬

‫ویژگیهــای ارزشــمند فــرد پرداخت و ســپس به نقاط‬ ‫ضعف او اشــارتی داشــت و آنرا درپوششــی از سخنان‬ ‫دلچســب و دلپذیر قــرار داد به جز ایــن نکته ‪ ،‬نکات‬ ‫قابــل توجه دیگــری را باید در نظر داشــته باشــیم تا‬ ‫شــیرینی ســازندگی انتقاد ‪ ،‬تلخــی آنرا از بیــن ببرد و‬ ‫تاثیرگــذاری آن نیز بیشــتر شــود ‪ ،‬دیگر نحــوه بیان و‬ ‫لحن دوســتانه آن اســت که مخاطب بدون آن که مورد‬ ‫حمله قــرار گیــرد ‪ ،‬از معایب خود آگاه شــود ‪ ،‬دقیقا‬ ‫باید معلوم باشــد چه رفتــاری مورد انتقاد اســت که‬ ‫بــا قاطعیــت و دقیق مطرح شــود لــذا از کلی گویی‬ ‫پرهیز شــود ‪ ،‬باید اطمینان پیدا کرد که شــخص ‪ ،‬مورد‬

‫درســت است ممکن اســت شــنونده آنرا پذیرا نباشد ‪،‬‬ ‫انگیــزه الزم برای بیــان انتقاد به منظور تغییــر رفتار را‬ ‫باید داشــت تا به حل مشــکل کمک شــود و در پایان‬ ‫ایــن کــه از تحمیل نظر و عقیده باید جدا پرهیز شــود‬ ‫وآن به گونه ای بیان شــود که از یک ســو مخاطب آنرا‬ ‫بپذیرد و از ســوی دیگــر به بهبود روابــط کمک کند ‪.‬‬ ‫حــال اگر خود ما در مقابل انتقــاد و هدف انتقاد قرار‬ ‫گرفتیــم ‪ ،‬چه کنیم و چگونــه با آن کنار بیاییــم ‪ :‬باید‬ ‫کــه اجازه ندهیــم انتقاد مــا را به هم بریــزد بلکه با‬ ‫روحیه شــاد با آن مواجه گردیــم ‪ ،‬فکر نکنیم که انتقاد‬ ‫به خاطر نفرت از ماســت بلکه هدف آن بهبود شرایط‬

‫ثمــر رســاندن کارهاســت اگر بــر نحوه‬ ‫اســت ‪ ،‬بدانیــم افــرادی کــه نقــد پذیر‬ ‫بیــان انتقاد فکر شــده باشــد و ســپس بایــد آرام آرام از روبــه رو شــدن و وقــت گذرانی با نیســتند به ندرت در کارشان پیشرفتی به‬ ‫ارایــه گردد به افــراد کمک مــی کند که این افراد ‪،‬که ســبب رنجش مداوم شــما می شوند دســت می آورنــد ‪ ،‬بپذیریــم که ممکن‬ ‫عملکرد بهتری داشــته باشند و رفتار خود‬ ‫اســت دیگران چیزی در مــا ببینند که ما‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫دوری‬ ‫دارنــد‬ ‫نمی‬ ‫بر‬ ‫دایمی‬ ‫انتقــاد‬ ‫از‬ ‫دســت‬ ‫و‬ ‫را اصــاح کرده و بهبود دهند و همچنین‬ ‫قــادر به دیدن آن در خود نیســتیم ‪ ،‬اگر‬ ‫تلنگری اســت که آدمها را بیدار و هشیار‬ ‫بــه انتقادها و اظهارنظرهــای دیگران بی‬ ‫کند کــه نباید قانــع و راضی به عملکرد فعلی باشــند انتقــاد را متوجه شــده تــا این امر منجــر به گفتگویی تفــاوت و بی اهمیت باشــیم زمینه تکرار اشــتباهات‬ ‫بلکــه بــه این واقعیت برســند کــه آنها شایســتگیهای دو جانبــه گردد ‪ ،‬صدایمان بلند نشــود و لحن کالممان خــود را فراهــم مــی کنیم حتــی اگر با بخشــی از آن‬ ‫باالتــر و واالتری دارند اگر این تصور را داشــته باشــیم خشــن و طعنه دار نباشــد ‪ ،‬از حاالت خشم آلود چون موافقیــد در حقیقت امــکان یادگیری را بــرای خودتان‬ ‫که هیچگاه اشــتباه نمی کنیم و همه کارهایمان بدون اخــم کردن ‪ ،‬گره بــه ابرو انداختن و ‪...‬پرهیز شــود به مهیا کــرده اید ‪ ،‬پــس از هر انتقاد از خود بپرســیم که‬ ‫ایــراد و نقص اســت خود دلیلــی بر کم دانی ماســت قول ارد بزرگ( نقد و ارزیابی بی کینه ‪،‬پاداشــی اســت از ایــن انتقــاد چه چیــزی آموختم ‪ ،‬حالــت تدافعی و‬ ‫شــاید دلیل زجــرآور بودن انتقاد برایمان این اســت که که ارزش آنرا باید دانســت ) ‪ ،‬این نکته فراموش نشــود مقابلــه را کنار بگذاریم ‪ ،‬کینــه به دل نگیرید عصبانی‬ ‫ناخود آکاه و ناخواســته ‪ ،‬به انتقادهای شــکننده دوران که فــرد مخاطــب را با دیگــران به قیاس نکشــانیم و و نگــران ماندن از یک اشــتباه می توانــد روابط آتی ما‬ ‫کودکی و ســالهای گذشــته مــا پیوند زده شــده و یک انتقاد سبب تحقیر او نشــود ‪ ،‬در خلوت و در محیطی را هــم تحت تاثیر قــرار دهد و در پایان همیشــه قبل‬ ‫الگوی نازیبا و نامناســب را برایمان یاد آور می شــود ‪ ،‬کــه آرامــش او فراهم اســت و دیگــران در رفت و آمد از پاســخگویی ‪ ،‬فرصتی برای فکر کردن بــه انتقاد ‪ ،‬به‬ ‫اگر پس زمینه انتقاد هوشــمندانه باشــد آثار درستی به نیســتند مطرح شــود ‪ ،‬در موضوع مورد انتقاد ‪ ،‬منتقد خود بدهید ‪.‬‬ ‫دنبال خواهد داشــت‪.‬‬ ‫باید که دانش و اشــراف الزم را داشــته باشــد ‪ ،‬فقط حــال من و شــما به عنوان یک منتقــد و به عنوان یک‬ ‫رفتــار منتقدانه درســت ‪ ،‬خــود هنری اســت که باید رفتــار و یا گفتــار او مورد انتقاد قرار گیرد و شــخصیت نقــد کننــده ‪ ،‬اگر بخواهیم در مــوردی ‪ ،‬نقد و انتقادی‬ ‫آموخــت تا جلــوی زیان بــار بــودن آن گرفته شــود ‪ .‬او مورد حمله قرار نگیرد و اطمینان زیاد داشــته باشــد داشــته باشــیم چگونه با مهارت و تســلط آنــرا مطرح‬ ‫بســیار مشــاهده می شــود و این نکته جا افتاده است کــه رفتــار مــورد انتقاد قابــل تغییر اســت و چنانچه خواهیم کرد ؟‬ ‫کــه در هنــگام انتقــاد کــردن ‪ ،‬در ابتدا بایــد بر نقاط تغییــر را مشــاهده کــرد آنرا تحســین کنــد ‪ ،‬در نظر و اگــر نقد و انتقادی بر ما وارد شــد ‪ ،‬بازخورد و عکس‬ ‫مثبــت تاکیــد و تکیه داشــت و به تعریــف و تمجید داشــته باشــیم انتقادی که از ســوی ما کامــا موجه و العمل درســت ما در مقابل آن چگونه خواهد بود ؟‬ ‫‪  52 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


‫می‌دانســتیم و اطمینان به این کــه او کار می‌کند و من‬ ‫قناعت‪ .‬راســتی او قبل از ازدواج‪ ،‬ســربازی نرفته بود و‬ ‫بــرای خدمت باید به ســنندج می‌رفــت‪ .‬تحمل دوری‬ ‫برایمان ســخت شــده بود‪ .‬ایمان دوســت داشت کنار‬ ‫من باشــد تا بهتریــن وســای ‌لرا برایم بخرد‪ ،‬مســافرت‬ ‫برویــم و تمام اوقات خوشــی را که زن و شــوهر‌ها در‬ ‫عقد بــا هم دارند‪ ،‬داشــته باشــیم‪ ،‬اما مــن هیچ‌وقت‬ ‫در آن دو ســال از او نخواســتم کــه بیایــد و هوایی‌اش‬ ‫نکــردم‪ .‬در آن روز‌های ســخت‪ ،‬به همــراه خانواده‌ها‬ ‫بــه او دلداری دادیم و از او خواســتیم تحمل کند تا این‬ ‫مدت بگذرد‪ .‬اســفند ‪ ،۹۳‬باالخره ســربازی‌اش تمام شد‬ ‫و فــردای آن روز به ســر کار رفت‪ .‬هرچنــد ایمان بعد‬ ‫از گرفتــن کارت پایــان خدمتــش‪ ،‬تا ماه‌ها بعد شــغل‬ ‫ثابتی پیــدا نکرد‪.‬‬

‫عروســی ســاده که تا یک ســال مقروض‌مان‬ ‫کرد!‬ ‫در شــب عروسی من و ایمان متاســفانه خاله همسرم‬ ‫فــوت کرد و بیشــتر فامیــل با فکــر این که عروســی‬ ‫بــه هم خورده اســت‪ ،‬به جشــن نیامدند‪ .‬ما عروســی‬ ‫آن چنــان مجللــی نگرفتــه بودیــم‪ .‬در تــاالر یک نوع‬ ‫غــذا داشــتیم‪ .‬آرزوی هــر دختری اســت کــه بهترین‬ ‫عروســی را برایش بگیرند‪ ،‬اما با توجه به شــرایط ایمان‬ ‫نمی‌توانســتم بیش از حد توقع داشــته باشم‪ .‬متاسفانه‬ ‫هزینه‌های عروســی جبران نشــد و زندگــی ما روز بعد‬ ‫از عروســی بــا قرض و بدهی شــروع شــد‪ ،‬امــا با کم‬ ‫خــوردن و گــرد خوابیدن‌مــان‪ ،‬همه قرض‌هــا را بعد از‬ ‫یک ســال دادیم‪ .‬حدود یک ســال از ازدواج ما گذشــته‬ ‫بــود و ما در خانه‌ای مســتاجری زندگــی می‌کردیم‪ ،‬اما‬ ‫قناعــت می‌کردیــم و زندگی‌مــان روی روال افتاده بود‪.‬‬ ‫مــن و همســرم همدیگــر را بــا تمام خوبــی و بدی و‬ ‫کم و کاســتی‌ها انتخــاب کردیم پس بایــد در زندگی با‬ ‫شــرایط کمی ســخت هم کنــار می‌آمدیم‪.‬‬

‫بارداری من بهترین روز‌های زندگی مان شد‬

‫خــرداد ‪ ،۹۵‬بهترین روز‌های زندگی مشــترک‌مان شــد‪،‬‬ ‫چون متوجه شــدیم باردارم‪ .‬پس برای ســه نفره شــدن‬ ‫بایــد آماده می‌شــدیم‪ ،‬اما کم کم زندگی‪ ،‬روی ســخت‬ ‫ترش را هم به ما نشــان داد‪ .‬تا اواســط بــارداری‪ ،‬ایمان‬ ‫کار و درآمد داشــت‪ ،‬اما ســه ماه مانده تا به دنیا آمدن‬ ‫دخترمان شــغلش را از دســت داد‪ .‬قبل‌تر‌ها کاشی‌کاری‬ ‫هم می‌کــرد‪ ،‬امــا در آن روز‌هــای پاییزی‪ ،‬هــوا بارانی‬ ‫شــد و کاشی‌کاری در بیرون ســاختمان در این وضعیت‬ ‫ممکن نبــود بنابراین تا زمان به دنیــا آمدن «النا» همه‬ ‫پس اندازمان خرج شــد‪.‬‬

‫ایمان در به در دنبال کار بود اما‪...‬‬

‫آن روز‌هــا هــر کاری از دســت ایمان بــرای پیدا کردن‬ ‫شــغل بر می‌آمد‪ ،‬انجام می‌داد‪ .‬بی پولــی به هر دو ما‬ ‫فشــار آورده بود‪ ،‬اما پشــت هم بودیــم و به هم قوت‬ ‫قلــب می‌دادیم بــا این کــه در دل‌مــان از آینده مبهم‬ ‫دخترمــان می‌ترســیدیم‪ .‬وقتــی از بیمارســتان مرخص‬ ‫شــدم‪ ،‬پولمــان کامــا تمام شــده بــود و خانواده‌ها تا‬ ‫جایــی که توانســتند‪ ،‬کمک کردند‪ .‬قــرض و بدهی‌مان‬

‫‪  51 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫شــروع شــده بود‪ ،‬ولــی عشــق میان‌مان‬ ‫هیــچ‌گاه از بیــن نرفت یا کم نشــد و این‬ ‫تنها انگیــزه ما بــرای ادامــه دادن زندگی‬ ‫بود‪.‬‬ ‫در همین روز‌ها شــهرداری اطالعیه‌ای داد‬ ‫که تعدادی نیــروی جوان برای اســتخدام‬ ‫می‌خواهــد‪ .‬ایمان بــه شــهرداری رفت و‬ ‫برای پاکبانــی فرم پر کرد‪ .‬باورم نمی‌شــد‬ ‫مــرد زندگی‌ام تا این حد فداکار باشــد و‬ ‫هیــچ‌کاری را برای خودش عیــب نداند‪.‬‬ ‫وقتی رفت بــه او گفته بودند که ممکن‬ ‫اســت از جلوی پــای فــردی زباله جمع‬ ‫کنی‪ ،‬ممکن اســت تحقیر شــوی و مردم‬ ‫با نــگاه دیگری تــو را ببیننــد‪ ،‬اما گفته‬ ‫بــود که ســختی و نحــوه کار بــرای من‬ ‫مهم نیســت‪ ،‬مهم زن و بچه‌ام هســتند‬ ‫کــه بــه کار کــردن مــن احتیــاج دارند‪.‬‬ ‫وقتــی به خانه برگشــت‪ ،‬لبــاس نارنجی‬ ‫رنگی در دســت داشــت و گفت‪« :‬مریم‬ ‫جــان‪ ،‬از فــردا کار من همینه‪.‬‬ ‫خیلی خوشــحالم»‪ .‬راســتش تا روزی که‬ ‫ســر کار بــرود‪ ،‬مــن تصــوری از پاکبانی‬ ‫نداشــتم‪ ،‬امــا موضــوع مهم بــرای من‬ ‫زندگــی‌ام بــود و بچه‌ای کــه نباید در بــی پولی بزرگ‬ ‫می‌شــد‪ .‬هرچند خانــواده ام در ابتدا مخالف بودند‪ ،‬اما‬ ‫خوشــحالم از این‌که پشــتم ماندند‪.‬‬

‫عکســی که باعث دیده شــدن اینستاگرام‌مان‬ ‫شد‬

‫همسر من پســر جوان ‪ ۲۱‬ســاله‌ای بود که ممکن بود‬ ‫پیش دوســت و آشنا تحقیر شــود‪ .‬بعضی از مردم رفتار‬ ‫خوبــی بــا پاکبان‌هــا ندارنــد و برخی جلوی رویشــان‬ ‫زباله می‌ریزند واگر تذکری بشــنوند‪ ،‬شــاکی می‌شــوند‬ ‫که وظیفه اســت و حقوقش را می‌گیری و ‪ ....‬در مقابل‬ ‫افــرادی هم هســتند که احتــرام می‌گذارند‪ ،‬اما کســی‬ ‫متوجه ســختی کار آن‌ها نیســت‪ .‬کاری کــه هم روح و‬ ‫روان و هم جســم و جان‌شــان درگیر آن اســت‪.‬‬ ‫بــا وجــود ایــن و بــه دلیــل خانواده‌شــان‪ ،‬بــوی بد‬ ‫خودروی زباله‌ای که تا چند متری‌اش نمی‌توان ایســتاد‬ ‫و نگاه‌هــای ترحم‌آمیــز برخی را تحمــل می‌کنند‪ .‬یادم‬ ‫نمــی‌رود که یک ســال از کار کردن ایمان می‌گذشــت‬ ‫و هنــوز حرف‌هــا و کنایه‌های مردم مــا رو آزار می‌داد‪.‬‬ ‫بهمــن ســال ‪ ۹۶‬یــک شــب بارانــی بــود که دلــم از‬ ‫رفتار‌هایــی که با همســرم و تمام همکارانش می‌شــد‪،‬‬ ‫گرفته بود‪ .‬دوســت داشــتم جایی باشــد تــا حرف‌های‬ ‫دلــم را داد بزنــم و بگویــم‪« :‬می‌شــود عاشــق بود و‬ ‫عاشــق مانــد و در تمــام مراحل مایه دلگرمی همســر‬ ‫بــود‪ ».‬بنابرایــن صفحــه‌ای را در اینســتاگرام به اســم‬ ‫«پاکبان عاشــق» درســت کردم‪ ،‬چون به نظر من همه‬ ‫پاکبان‌هــا‪ ،‬عاشــق کار‪ ،‬زن و بچه‌شــان هســتند و روی‬ ‫شغل‌شــان غیرت دارند‪ .‬در صفحــه‌ام از ایمان و دخترم‬ ‫می‌نوشــتم‪ ،‬اما بازدید زیادی نداشــت تــا این که حس‬ ‫کردم چند روزی هســت ایمان دستانش را از من پنهان‬ ‫می‌کند ‪.‬‬

‫وقتــی خواب بود با دیدن‌شــان ترســیدم‪ ،‬چون به طرز‬ ‫وحشــتناکی پینه بســته بــود‪ .‬از آن‌ها عکــس گرفتم و‬ ‫داخــل صفحــه گذاشــتم‪ .‬بــرای خیلی‌ها جالــب بود‬ ‫کــه من از شــغل همســرم خجالت نمی‌کشــم و حتی‬ ‫منتشــرش می‌کنم‪ .‬همین باعث شد مخاطبان مختلفی‬ ‫عکــس را ببیننــد و بازدیــد بــاال رود‪ .‬به مــرور تعداد‬ ‫مخاطب‌هــای دل نوشــته‌هایم افزایش یافــت‪ ،‬چون از‬ ‫اعمــاق وجودم بــود‪ .‬برخی منتظر تلنگری هســتند تا‬ ‫قدر زندگــی و خانواده‌شــان را بدانند‪.‬‬ ‫تعــداد کمی هم هســتند که فکر می‌کننــد این زندگی‬ ‫مــن‪ ،‬خیالی اســت و اصــا نمی‌شــود با این شــرایط‬ ‫زندگــی کــرد و دوام آورد‪ .‬برایــم خیلــی دلنشــین بود‬ ‫کــه نتیجه حرف‌هایم تاثیــری در زندگی دیگــران دارد‪،‬‬ ‫عکس‌هایی کــه رنگ و لعابش حقیقــت تصویر بود و‬ ‫نوشــته‌هایی که شــعار نبــود و تجربه شــده بود‪.‬‬ ‫خانواده‌هایــی متوســط کــه از دیــدن عکس‌هــای‬ ‫الکچری خســته شــده بودند‪ ،‬متوجه شــدند که عکس‬ ‫همه زندگی‌ها این طور نیســت و وجود دارند کســانی‬ ‫که زندگی‌شــان بر پایه عشــق و سادگی اســت‪ .‬با زیاد‬ ‫شــدن تعــداد مخاطب‌هــا شــرایطی بود که می‌شــد‬ ‫درآمــد کوچکی از این طریــق در آورد‪ ،‬امــا به صورتی‬ ‫نبود که زندگی‌مــان را عوض کند‪ .‬آمــار دنبال کنندگان‬ ‫صفحــه‌ام زیاد نبود‪ ،‬اما به مــرور به ‪ ۱۲۳‬هزار مخاطب‬ ‫رســید‪ ،‬بــدون هیــچ تبلیغــات و تــاش بــرای افزایش‬ ‫تعدادشــان‪ ،‬حتی از بیشــتر کســانی که برای تبلیغ به‬ ‫مــن پیام می‌دهنــد‪ ،‬مبلغــی دریافت نمی‌کنــم و این‬ ‫پــول را به آن‌ها می‌بخشــم‪ .‬هنوز هم مشــکالت مالی‬ ‫قبلی هســت‪ ،‬مخصوصا االن که بایــد محل زندگی‌مان‬ ‫را عــوض کنیم و اجاره‌ها هم که ســر به فلک کشــیده‬ ‫اســت‪ .‬مشــکل بزرگ‌مان در این روز‌ها بــاز هم درآمد‬ ‫ایمــان اســت و پرداخــت نامنظم آن‌که بــا هزینه‌های‬ ‫باالی ایــن روز‌ها بدهکار می‌شــویم‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫من همسر یک پاکبان هستم‬

‫محدثهفیروزبخت‬ ‫در بیــن این همه پیج الکچری‪ ،‬همســر یــک پاکبان با‬ ‫صفحــه بی ریایــش توجه بیــش از ‪ ۱۲۳‬هــزار کاربر را‬ ‫جلب کــرده و به ما از عاشــقانه هایشــان می‌گوید‪.‬‬ ‫مریم ماننــد هر روز و در زمانی که خورشــید در تالش‬ ‫برای پنهان شــدن از چشــم دیگران اســت‪ ،‬شــانه را بر‬ ‫مــی‌دارد تا مو‌هــای دختــر دو و نیم ســاله‌اش را تمیز‬ ‫و مرتــب کنــد‪ .‬بعدش هم دســتی به ســر و روی خود‬ ‫می‌کشــد و لباس‌هــای زیبــای «النا» را تنــش می‌کند‪.‬‬ ‫حاال «مریم» و «النا» آماده اســتقبال از شوهر و پدرشان‬ ‫می‌شــوند تا با دلبری‌هــای زنانه و دخترانــه‪ ،‬روی مرد‬ ‫زندگی‌شــان را ببوســند و التیامی برای دست‌های پینه‬ ‫بســته او شوند‪ .‬داستان زندگی «ایمان عباسی» و «مریم‬ ‫آزمــوده» که بــا انتشــار عکس‌هایی واقعــی از زندگی‬ ‫ساده‌شــان‪ ،‬مورد توجــه کاربران اینســتاگرام قرار گرفته‬ ‫اســت و پیج شــان ‪ ۱۲۳‬هزار عضو داردما را ترغیب کرد‬ ‫تا گپ و گفتی با آن‌ها داشــته باشــیم‪.‬‬ ‫این خانــواده‪ ،‬پدری زحمت‌کش و مادری دلســوز دارد‬ ‫کــه اگرچه ســن پایینی برای ازدواج داشــته انــد‪ ،‬اما به‬ ‫راحتی می‌توانند الگوی جوان‌هایی باشــند که در ســن‬ ‫ازدواج هســتند و حتی متاهل شــده‌اند‪ ،‬امــا رو به رو‬ ‫شــدن با کمترین ســختی و مانــع در زندگــی‪ ،‬آن‌ها را‬ ‫از پــای می‌انــدازد‪ .‬در ادامه داســتان زندگی پــر از فراز‬ ‫و نشــیب‪ ،‬اما الهام‌بخــش این پاکبان عاشــق را از زبان‬ ‫مریم آزمــوده می‌خوانید‪:‬‬

‫ماجــرای آشــنایی مریــم و ایمــان در یــک‬ ‫تصــادف!‬

‫دختــری ‪ ۱۷‬ســاله در حال عبــور از خیابانی نزدیک به‬ ‫مدرســه‌ای در شهرســتان خمام اســتان گیــان بود که‬ ‫پراید ســفیدی با او تصــادف کرد‪ .‬راننــده در حالی که‬

‫‪  50 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫در ماشــین نشسته و ترســیده بود‪ ،‬دستپاچه پیاده شد‪،‬‬ ‫اما خوشــبختانه ایــن تصادف ختم به خیر شــد و حال‬ ‫دختر خوب بود‪ .‬این داســتان آشنایی ماست‪ .‬شهرستان‬ ‫ما فضــای کوچکی داشــت و پیــدا کردن من بــرای او‬ ‫بعــد از ایــن اتفاق‪ ،‬آســان بــود‪ .‬گاهی اوقــات اطراف‬ ‫مدرســه می‌دیــدم‌اش تــا این‌کــه مدتی بعــد‪ ،‬تصمیم‬ ‫به خواســتگاری گرفــت و این نقطه آغاز آشــنایی من‬ ‫و ایمــان بود‪ .‬ســن زیادی نداشــت و فقط دو ســال از‬ ‫مــن بزرگ‌تر بود‪ .‬هرچنــد ایمان متولد ‪ ۷۲‬بــود‪ ،‬اما از‬ ‫حرف‌هایش مشــخص بود که بیشــتر از سنش می‌توان‬ ‫روی او حســاب بــاز کــرد‪ .‬تــا جایی کــه در تحقیقات‬ ‫خبــردار شــدیم‪ ،‬او بــا این‌کــه ســن کمی داشــت‪ ،‬اما‬ ‫هفت صبح بیدار می‌شــد و هر روز ســر کار می‌رفت‪.‬‬ ‫بایــد قبول کنیم که این روز‌ها پســری مســئولیت‌پذیر‬ ‫و اهــل خانــواده کمتر پیدا می‌شــود‪ .‬من مــردی برای‬ ‫زندگی مشــترک می‌خواســتم کــه مانند پــدرم صبح‌ها‬ ‫بــرای لقمــه‌ای نــان از خانــه بیــرون برود و شــب به‬ ‫خانــه بیاید‪ .‬اوضــاع مالی خانــواده ما متوســط بود و‬ ‫هیچ‌وقت دســت‌های پینه بســته پدرم را در ظهر‌های‬ ‫داغ تابســتان‌هایی کــه در حال کار بود‪ ،‬یــادم نمی‌رود‪.‬‬ ‫قهرمان زندگی همه دختران‪ ،‬پدرهایشــان هســتند‪.‬‬

‫به دنبال زندگی متوسط‪ ،‬اما سالم بودم‬

‫پدر و مادرم کشــاورزی می‌کنند و مــن از آینده خودم‬ ‫که زندگی متوســط داشــته باشــم‪ ،‬فــرار نکــردم و به‬ ‫دنبال زندگی متوســط‪ ،‬اما ســالم بــودم‪ .‬رویــا پردازی‬ ‫نکــردم که فــردی بیاید تــا وضعیت مالی زندگــی‌ام را‬ ‫از ایــن رو بــه آن رو کند‪ .‬عقده مالی نداشــتم‪ .‬هنگام‬ ‫روبــه رویی بــا ایمــان او را مثل پــدرم مــردی با جنم‬ ‫شــناختم‪ .‬از نظر من مــرد رویاهایم باید خصوصیاتی را‬ ‫می‌داشــت که ایمان همــه آن‌ها را داشــت‪ .‬کار دولتی‬ ‫و آزادش برایم مهم نبود‪ ،‬مهم ســر بــه زیری و نجابتی‬

‫بــود که داشــت و جنم کار کــردن‪ .‬البته ایمــان دیپلم‬ ‫ردی بــود و نیمه‌هــای راه‪ ،‬درس را بــرای کار کردن رها‬ ‫کرده بود‪ .‬شــرایط ازدواج خاصی هم نداشــت‪ ،‬سربازی‬ ‫نرفته بود و کار ثابتی نداشــت که مشــغول باشد‪ .‬تنها‬ ‫دلگرمــی‌ام اخالق خوبش بود و غیــرت کاری که برایش‬ ‫کار‪ ،‬عار نمی‌آمد و همیشــه دوست داشت‪ ،‬دستش در‬ ‫جیب خودش باشد‪ .‬جســارت و غیرت مردانه‌اش دلم را‬ ‫بــرای زندگی بــا او قرص می‌کرد و در خانواده حســرت‬ ‫داشــتن هیچ چیزی بــر دلم نمانــده بــود‪ ،‬از کفش و‬ ‫لبــاس بگیرید تا میوه‌هــای نوبرانه‪....‬‬

‫دنبــال جــذب طــرف مقابــل بــا وعده‌های‬ ‫خیالــی نبودیم‬

‫در جلســات اول خواســتگاری‪ ،‬ایمــان شــرایط مالــی‬ ‫خــودش را بــرای مــن تعریف کــرد و گفت که شــاید‬ ‫در زندگــی بــا او کم و کســری حس کنم‪ ،‬امــا قول داد‬ ‫کــه خوشــبختم کنــد و کاری کند که همیشــه بخندم‪.‬‬ ‫همین‌جــا بایــد اشــاره کنــم کــه خیلی خوب اســت‪،‬‬ ‫افراد هنــگام ازدواج با یکدیگر رو راســت باشــند‪ .‬من‬ ‫و ایمــان تمام خواســته و داشــته‌هایمان را بــا هم در‬ ‫میان گذاشــتیم و هیچ‌گاه نخواســتیم طرف مقابل را با‬ ‫وعده‌هــای خیالی مجــذوب کنیم‪.‬‬ ‫در ایــن بیــن‪ ،‬مراســم خواســتگاری به خوبــی برگزار‬ ‫شــد و پدرم غیرت کاری ایمان را تحســین کــرد و قرار‬ ‫بر این شــد که بعــد از اتمام ســربازی ایمان‪ ،‬مراســم‬ ‫عروســی ما برگزار شــود‪ .‬خیلی از دختر‌ها شرط ازدواج‬ ‫را خانه و خودرویی به اســم خودشــان با مهریه‌ای باال‬ ‫می‌گذارند‪ ،‬اما مهریه من ‪ ۱۱۳‬ســکه تمام اســت و هیچ‬ ‫خانه و زمینــی از خانواده ایمان درخواســت نکردم‪.‬‬

‫شوهرم کار می‌کند و من قناعت‬

‫مــن و همســرم شــرط ازدواج‌مــان را اعتمــاد به هم‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪50 Kheradmand‬‬


49 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 49 


48 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 48 


‫تو می‌روی آمریکا و پناهنده می‌شــوی‪ .‬مگر می‌شــود‬ ‫کســی بــرود و برگردد؟ رفتــم دوچرخه بگیــرم و گفتم‬ ‫می‌شــود ایــن دوچرخــه را به مــن هدیــه بدهید من‬ ‫برایتــان تبلیغ کنــم؟ گفتند هرکس می‌خواهــد تا کرج‬ ‫بــرود‪ ،‬می‌آید از مــا دوچرخــه می‌گیرد! بــرای همین‬ ‫مجبور شــدم دوچرخــه را با پول خــودم بگیرم‪.‬‬ ‫درنهایــت آن زمــان هم ‪٣‬نفر روی هــم ‪٩٠٠‬هزارتومان‬ ‫بــه من پول دادنــد که البته‬ ‫آن‌هــا هــم بــاورم نکــرده‬ ‫بودنــد‪ ،‬ولی گفتنــد‪ ،‬چون‬ ‫جرأت طــرح ایــن موضوع‬ ‫را داری‪ ،‬مــا بــه تــو کمک‬ ‫می‌کنیــم‪ .‬با همیــن مقدار‬ ‫پــول هم دوچرخــه خریدم‬ ‫و درنهایــت بــا ‪٣٥٠‬دالر‬ ‫پول قرضی ســفرم را شروع‬ ‫کردم‪.‬‬ ‫نکته جالــب و مهم در روز‬ ‫آغــاز ســفرتان این بــود که‬ ‫درســت در همان روزی که‬ ‫راهی شــدید‪ ،‬جنگ آمریکا با عراق شــروع شد و اولین‬ ‫بمــب در بغداد افتــاد و مرز‌ها امنیتی شــدند‪.‬‬ ‫هر چند شــعار سفر من صلح و دوســتی بود‪ ،‬اما قصد‬ ‫نداشــتم همزمان با جنگ ســفر کنم و ناخواســته این‬ ‫اتفــاق افتاد‪ .‬یعنی همزمــان با اولیــن روز حرکت من‪،‬‬ ‫اولین بمب آمریکا در عــراق افتاد‪ ،‬ولی کارگردان اصلی‬ ‫یعنی خداوند نقشــه کشــیده بود دختری که اســمش‬ ‫پوپه اســت و برای اولین‌بــار می‌خواهد این کار را انجام‬ ‫دهد‪ ،‬اوال باید ایرانی باشــد‪ ،‬باید مســلمان باشــد‪ ،‬باید‬ ‫شیعه باشــد‪ ،‬باید خانم باشــد و باید همزمان با جنگ‬ ‫باشــد؛ یعنــی همــه اتفاق‌هایی کــه می‌توانــد باعث‬ ‫شــود یک موضوع پیش نرود و همه در‌ها بســته باشد‬ ‫تا بتواند بعد‌هــا به دیگران بگوید بــرای همه کار‌ها و‬ ‫آرزو‌هایــی کــه دارید‪ ،‬تالش‌تان را بکنیــد و اگر خداوند‬ ‫بخواهــد حتما در‌ها باز می‌شــود‪.‬‬

‫زد زیــر خنده و گفت تــو می‌خواهی بروی دور دنیا؟‬ ‫برگــرد بــرو خانه‌تــان‪ .‬می‌خواهم بگویــم هیچ‌کس‬ ‫مرا باور نداشــت‪ .‬در نهایت‪ ،‬دیدم ســاعت یک ظهر‬ ‫شــده و برای امروز دیر اســت که بخواهم راه بیفتم‪.‬‬ ‫آن روز برگشــتم خانــه و می‌خواســتم فــردا حرکت‬ ‫کنم کــه تلویزیون نشــان داد ســرباز‌های آمریکایی‬ ‫آمده‌انــد لــب مرز عــراق‪ ،‬داخــل ترکیه و مــن اگر‬ ‫راه می‌افتــادم‪ ،‬ســه هفته‬ ‫بعــد می‌رســیدم بــه آن‬ ‫منطقــه‪ .‬نم ‌یخواســتم‬ ‫بروم و به مشــکل بخورم‬ ‫و برگــردم‪ .‬برای همین ‪١٤‬‬ ‫روز مانــدم و‪ ،‬چون جنگ‬ ‫تمــام نشــد‪ ،‬ســفر ترکیه‬ ‫و یونــان را حــذف کردم‬ ‫و یــک بلیــت مســتقیم‬ ‫به مقصــد ایتالیــا گرفتم‬ ‫و درخواســت مالقــات با‬ ‫پاپ ژان پــل دوم را کردم‪.‬‬

‫ظاهرا ســفرتان را هم از ایتالیــا آغاز کردید‪،‬‬ ‫درست است؟‬

‫بلــه‪ ،‬در آن‌جــا بــا کاردینــال مارتینو‪ ،‬رئیس شــورای‬ ‫عدالت صلــح واتیکان دیدار کردم و او پیشــنهاد داد‬ ‫که ســفرم را از واتیکان آغاز کنــم‪ .‬فکر کردم بهترین‬ ‫قــدم بــرای صلح همین اســت که به‌عنــوان یک زن‬ ‫مســلمان ســفرم را از مرکز مســیحیت آغاز کنم‪.‬‬

‫مسیر‌های سفرتان کجا بود؟‬

‫ایتالیــا‪ ،‬فرانســه‪ ،‬آلــپ‪ ،‬انگلیس‪ ،‬آمریکا‪ ،‬عربســتان‪،‬‬ ‫هنــد‪ ،‬نپــال‪ ،‬چیــن‪ ،‬تبت و کــره جنوبى‪.‬‬

‫سفرهای‌تان چقدر طول کشید؟‬

‫شانزده ماه و چهار روز با پرواز برگشتم به ایران‪.‬‬

‫یعنی شــما با دوچرخه از مرز‌هایی رد شــدید در طول این سفر‌ها پولتان تمام نشد؟‬ ‫چــرا‪ ،‬یک‌بــار در پاریــس که بــودم‪ ،‬پولم تمام شــد‬ ‫که بیخ گوشــش جنگ و بمبــاران بود؟‬

‫جنگ که شــروع شــد خیلی از دوســتانم با من تماس‬ ‫گرفتنــد و گفتنــد پوپه نرو‪ .‬حتــی آن روز قــرار بود از‬ ‫تلویزیــون بیایند و از مراســم بدرقه مــن فیلم بگیرند‪،‬‬ ‫ولــی چون جنگ شــروع شــده بــود البد فکــر کردند‬ ‫که من هم از ســفر منصرف شــده‌ام‪ .‬بــرای همین هم‬ ‫نیامدنــد‪ ،‬ولی من راهی شــدم‪ .‬از تهران خارج شــدم تا‬ ‫بروم ســمت تبریــز و ترکیه و یونان و بعــد هم ایتالیا‪.‬‬ ‫خالصه همــان روز با چند نفر از فامیل و دوســتان که‬ ‫بدرقــه‌ام کردند‪ ،‬راهی شــدم و آن‌ها تــا عوارضی کرج‬ ‫همراهی‌ام کردند‪ .‬به عوارضی که رســیدم‪ ،‬می‌خواستم‬ ‫از عوارضــی رد شــوم که مســئول آن‌جا بــه من گفت‬ ‫خانــم برگرد بــرو‪ ،‬دوچرخه بایــد از جــاده قدیم برود‪.‬‬ ‫یکــی از همراهانــم گفــت این خانم می‌خواهد ســفر‬ ‫دور دنیا برود؛ آن جاده مســیرش امن نیســت‪.‬‬ ‫یادم اســت مســئول عوارضی ســر تا پایم را نگاه کرد و‬

‫‪  47 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫و حتــی در انگلیــس هم ســه‌بار به من حمله شــد‬ ‫و پول‌هایــم را دزدیدنــد‪ .‬به‌هرحــال‪ ،‬وقتی پول‌هایم‬ ‫تمام می‌شــد‪ ،‬چنــد نفری بودنــد که از ایــران برایم‬ ‫پــول می‌فرســتادند و گاهــی هــم در طول ســفر از‬ ‫خــودم و دوچرخــه‌ام عکــس می‌انداختــم و‪ ،‬چون‬ ‫در اروپــا رســم اســت به مســافر‌ها پــول می‌دهند‬ ‫و کمک‌شــان می‌کنند‪ ،‬مــن گفتــم نمی‌خواهد پول‬ ‫بدهیــد به جایــش عکس‌هایــم را بخرید‪.‬‬ ‫روزی چندتــا از عکس‌هایــم را می‌فروختــم و‬ ‫به‌هرحــال‪ ،‬خرجــم را درمــی‌آوردم‪ .‬در آمریــکا‪ ،‬ولی‬ ‫وضــع فرق کــرد و‪ ،‬چون دیگر اســمم در رســانه‌ها‬ ‫آمــده بــود و خبرنگار‌ها بــرای مصاحبه به ســراغم‬ ‫آمــده بودنــد‪ ،‬ایرانیان مقیم آمریکا که مــن را به‌عنوان‬ ‫یــک زن ایرانی دیــده بودنــد‪ ،‬خیلی کمکــم کردند‪.‬‬ ‫روزنامه شهروند تهران‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪47 Kheradmand‬‬


‫این زن ایرانی جهان را با دوچرخه فتح کرد‬ ‫پوپــه مهدوی‌نــادر این روز‌ها مشــغول ایرانگردی اســت و در زمان زلزله کرمانشــاه‬ ‫مــدت زیــادی را در ســرپل ذهاب و مناطــق زلزلــه‌زده گذراند‪ .‬ســفرنامه‌های اولین‬ ‫بانوی جهانگــرد ایرانــی را در این مطلــب می‌خوانید‪.‬‬

‫آزادم را تنهایــی بــه کــوه می‌رفتم‪ .‬بعــد هم با یک کوله‌پشــتی ســفررفتن پیاده در‬ ‫ایران را شــروع کردم‪.‬‬

‫منظورتــان از این‌که پیاده ســفر می‌کردید این اســت کــه از در خانه تا‬ ‫‪‌١٥‬ســال از آن روزی که «پوپه مهدوی‌نادر» تصمیم گرفت با دوچرخه سفر جهانی‌اش مثال شــهری در غربی‌ترین نقطه ایــران را با پای پیــاده می‌رفتید؟‬

‫را آغــاز کند‪ ،‬می‌گذرد‪ .‬اول فروردین ســال ‪ ٨٣‬و چندســاعت بعد از ســال‌تحویل قرار‬ ‫بــود ســفرش را آغاز کند و درســت در همــان روز و ســاعت جنگ آمریــکا با عراق‬ ‫شــروع شــد و اولین بمب در بغداد منفجر شد‪.‬‬ ‫جنگــی که بیخ گوش کشــور اتفــاق افتاد‪ ،‬باعث شــد مرز‌ها به دالیل امنیتی بســته‬ ‫شــوند‪ .‬اتفاقی که شــاید اگــر در زندگی برای خیلــی از آدم‌ها بیفتد‪ ،‬آن را نشــانه‌ای‬ ‫ببینــد تــا از تصمیم‌شــان منصــرف شــوند‪ ،‬اما جنــگ هم پوپــه را برای ســفری که‬ ‫شــعارش صلح و عشــق و دوســتی بود‪ ،‬منصــرف نکرد و این شــد که او درســت در‬ ‫میانه جنگ و کشــتار انســان‌های بی‌گناه به‌عنوان یک دختر ایرانــی پیام‌آور صلح در‬ ‫جهان شــد‪ .‬ســفرنامه‌اش درســت به اندازه یک‬ ‫جلد کتاب اســت‪.‬‬ ‫از تجربیــات و دیدنی‌هــا و آموخته‌هایــش‬ ‫گرفتــه تا مشــکالت و مصائبی کــه تجربه کرده‬ ‫اســت‪ .‬ســفری که ‪١٦‬مــاه و ‪٤‬روز طول کشــید‬ ‫و از مرز‌هــای ایتالیــا و فرانســه و انگلســتان تا‬ ‫ایالت‌های آمریکا گذشــت و میانه راه توانســت‬ ‫بــه خانه خدا برســد‪ .‬او درنهایت بعــد از حدود‬ ‫یک‌ســال‌ونیم به ایــران برگشــت و درحالی که‬ ‫قبل از ســفرش هیچ‌کس حرفش را باور نداشــت‬ ‫و بدرقــه‌اش نکــرد‪ ،‬در فــرودگاه بــا اســتقبال‬ ‫دوربین‌هــا و میکروفن‌هــا و خبرنــگاران قــرار‬ ‫گرفت‪ .‬او این روز‌ها مشــغول ایرانگردی است و‬ ‫در زمان زلزله کرمانشــاه مدت زیادی را در سرپل‬ ‫ذهاب و مناطق زلزله‌زده گذراند‪ .‬ســفرنامه‌های‬ ‫اولین بانوی جهانگــرد ایرانی هرچند که بیش از‬ ‫حــد و اندازه یــک صفحه روزنامه اســت‪ ،‬اما در‬ ‫ایــن گفتگو بــا او روایت ســفر‌هایی را مــرور می‌کنیم‪.‬‬

‫شــما نخســتین بانوی جهانگرد ایرانی هستید و ســال ‪ ٨٣‬با دوچرخه به‬ ‫کشــور‌های زیادی ســفر کردید‪ .‬حتی اگر به عقب‌تر برگردیــم‪ ،‬در دوره‬ ‫زمانــی کــه خانواده‌ها کمتر به دخترهای‌شــان اجازه تنهایی ســفرکردن‬ ‫می‌دادنــد‪ ،‬ایرانگردی هم می‌کردید‪ .‬از شــروع ســفرهایتان بگویید‪ .‬چه‬ ‫شد که اهل ســفر شدید؟‬

‫بله؛ من از ‪ ٢٠‬تا ‪٢٢‬ســالگی ایران را با پای پیاده ســفر کردم‪ .‬من از کودکی مثل همه‬ ‫بچه‌هایــی که از آن‌ها می‌پرســند بزرگ شــدی می‌خواهی چکاره شــوی‪ ،‬دو تا هدف‬ ‫داشــتم‪ .‬من از همان موقع ‪ ٢‬تا چیز را خیلی دوســت دوســت داشــتم؛ یکی این‌که‬ ‫جهانگرد شــوم و در رویاهایم هم می‌دیدم که یک کوله‌پشــتی روی دوشــم اســت و‬ ‫ســرزمین‌ها را پشت‌ســر هم رد می‌کنم و دو این‌که یک خانه ‪ ٢‬طبقه داشــته باشــم‬ ‫کــه یک طبقه‌اش خودم زندگی کنم و یک طبقه پرورشــگاه باشــد‪.‬‬ ‫‪١٧‬ســاله کــه بــودم‪ ،‬با یک خیریــه رحمت‌العالمین آشــنا شــدم که بچه‌هــای یتیم‬ ‫را بورســیه می‌کردنــد؛ وقتــی یک نوجــوان با یک چنیــن ماجرایی زندگــی‌اش تغییر‬ ‫کنــد‪ ،‬زاویه دیــدش هم تغییر می‌کنــد؛ بنابراین مــن از آن دوران مددکار هم شــدم‬ ‫و در واقــع یکــی از آرزو‌های کودکــی‌ام برآورده شــد و می‌ماند آرزوی ســفررفتن و‬ ‫جهانگــردی‪ .‬از همــان موقع خیلی جــدی کوهنوردی را شــروع کــردم و همه وقت‬ ‫‪  46 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫ســفر بک پکر یا با کوله‌پشــتی ســفری اســت که یک جا‌هایــی را پیاده مــی‌روی و‬ ‫یک قســمت‌هایی را از هر وســیله نقلیه اســتفاده می‌کنی‪ .‬مثال تا اصفهان را با قطار‬ ‫می‌رفتم‪ ،‬بعد از آن‌جا مســیر روســتا‌ها را بــا پای پیاده می‌رفتم‪ .‬اصوال به کســی بک‬ ‫پکــر می‌گوینــد که از هر وســیله نقلیه‌ای اســتفاده می‌کنــد‪ ،‬اما عمده ســفر پیاده‬ ‫است‪.‬‬

‫کجا‌هــا اقامــت می‌کردید؟ چــون در دهــه ‪ ٧٠‬هتل‌ها بــه خانم مجرد‬ ‫اتــاق نمی‌دادند‪.‬‬

‫هتــل نمی‌رفتم‪ .‬معموال یک جایــی چادر می‌زدم‬ ‫یا وقتی به کــوه م ‌یر‌فتــم‪ ،‬در پناهگاه‌های روی‬ ‫قلــه اقامت می‌کــردم‪ .‬خیلــی وقت‌هــا هم در‬ ‫روســتا‌ها به مسجدشــان می‌رفتم و از متولی‌اش‬ ‫اجــازه می‌گرفتــم کــه آن‌جــا بمانــم و بعــدش‬ ‫هــم اهالی روســتا می‌آمدنــد و مــن را به خانه‬ ‫خودشــان می‌بردند‪.‬‬

‫برســیم به نقطــه عطف ســفرهایتان و‬ ‫این‌کــه در ‪٢٨‬ســالگی تصمیــم گرفتیــد‬ ‫جهانگــردی را شــروع کنیــد‪ .‬ســفررفتن‬ ‫قواعــد و قوانین خــودش را دارد‪ .‬معموال‬ ‫آدم‌هــا بــرای ســف ‌رهای طوالنی‌مــدت‬ ‫برنامه‌ریــزی می‌کنند و باالخره یکســری‬ ‫مشــکالت ممکــن اســت از ســفررفتن‬ ‫پشیمانشــان کنــد‪ .‬پوپــه مهدوی‌نــادر‬ ‫چطور توانســت خیلی راحت ســفرش با‬ ‫دوچرخــه آن هــم خــارج از مرز‌هــای کشــورش را تجربــه کند؟‬

‫آن‌موقــع بــا اســتادم آقای دکتر شــهریار روحانی صحبــت کردم و تصمیــم مبنی بر‬ ‫این‌کــه می‌خواهم بــا دوچرخه جهانگردی کنــم را به او گفتم‪ .‬جوابشــان به من این‬ ‫بود که این کار از آن کار‌هایی اســت که ممکن اســت ســال‌ها بعد که سن‌ات بیشتر‬ ‫شــد‪ ،‬حســرتش را بخوری‪ .‬همین جوابش برایم کافی بود و دیگر نیــازی به فکرکردن‬ ‫نداشــت‪ .‬خیلی ســریع برنامه‌ریزی کردم و مســیر سفرم را از قشــنگترین مسیر‌های‬ ‫جهان انتخاب کردم و شــعار ســفرم را هم با عنوان «به نام عشــق‪ ،‬دوســتی و صلح‬ ‫جهانــی‪ ».‬و ‪ ٣‬تــا هدف هم داشــتم یــک‪ ،‬جمــع‌آوری حمایت مالی بــرای بچه‌های‬ ‫یتیــم‪ ،‬دوم‪ ،‬گفتگو با جوان‌های کشــور‌های دیگر و ســوم‪ ،‬دیدن نشــانه‌های خداوند‬ ‫در جهان هستی‪.‬‬

‫حاال چرا با دوچرخه؟‬

‫مــن قــرار بود بــروم با مــردم صحبت کنــم‪ .‬دوچرخــه بهترین وســیله‌ای بــود که‬ ‫می‌توانســتم رودررو بــا مردم باشــم‪.‬‬

‫یک بخش مهم سفر پول‌داشتن است‪ .‬چقدر پول داشتید؟‬

‫بله؛ یک بخش ســفر که تصمیم خودم بود‪ ،‬جور شــد‪ ،‬اما باید برای هزینه ســفرهایم‬ ‫اسپانســر می‌گرفتــم‪٨ .‬ماه تمــام تالش کردم و هیچ‌کــس مرا باور نکــرد‪ .‬همه گفتند‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪46 Kheradmand‬‬


‫دارنــد یــا تجربیات شــگرفی داشــته‌اند وگرنــه اینکه‬ ‫بودجه‌هــای کالن عمومــی را صرف آثــاری بی‌خاصیت‬ ‫کنند کــه کمترین مانــدگاری‌ای ندارند هیــچ فایده‌ای‬ ‫نخواهد داشــت‪ .‬تئاتر با ســینما که یک صنعت اســت‬ ‫تفــاوت داشــته و آمیخته با ده‌ها هنر اســت‪ .‬امیدوارم‬ ‫دولتمردان ایــن موضوع را درک و حمایت کنند‪ .‬ناگفته‬ ‫نمانــد اخــاق‪ ،‬حــرف اول را در تئاتر می‌زند و چشــم‬ ‫هنرمند حوزه تئاتر باید به نوامیس مردم بســته باشــد‪.‬‬ ‫همســر شــما بانوی تحصیل‌کرده و هنرمندی است که‬ ‫فعالیت‌هــای مشــترک هنری متعددی با هم داشــتید‪.‬‬ ‫از ازدواج بــا خانم فهیمه رحیمی‌نیــا برایمان بگویید‪.‬‬ ‫اعتــراف می‌کنم که فهیمه مســیر زندگــی من را عوض‬ ‫کــرد و موفقیت‌هایم را مدیون او هســتم‪ .‬ســال‪۱۳۴۶‬‬ ‫تقریبــا ‪ ۲۳‬ســاله بودم کــه با او آشــنا شــدم‪ .‬او برای‬ ‫ایــن ازدواج چند شــرط پیش‌روی من قــرار داد‪ .‬فهیمه‬ ‫بانــوی باســواد و فهیمی اســت کــه به داشــتن علم‪،‬‬ ‫تحصیــات و تخصص اصرار دارد‪ .‬آن زمــان برای ازدواج‬ ‫شــرط کرد کــه دیپلم بگیرم‪ ،‬دانشــگاه شــرکت کنم و‬ ‫همچنیــن سیگار‌کشــیدن را ترک کنم‪ .‬به عشــق او هر‬ ‫‪ ۳‬شــرط را عملی کــردم و کم‌کم به ادامــه تحصیل در‬ ‫مقاطــع باالتر مشــتاق شــدم‪ .‬تا جایی که پســر‬ ‫مکتب‌رفتــه روســتایی ســر از کالس‌هــای تئاتر‬ ‫فرانســه درآورد‪ .‬ناگفتــه نماند او شــاگرد آقایان‬ ‫عبــاس جوانمرد و بهــرام بیضایی بــوده و ‪۱۳۴۸‬‬ ‫زن اول تئاتر ایران شــد‪ .‬همســرم دکتری نقاشی‬ ‫داشــته و فارغ التحصیل رشته هنر‌های تجسمی‬ ‫از دانشــگاه ‪ D.E.A‬علوم‌انســانی استراســبورگ‬ ‫فرانسه است‪.‬‬

‫اگــر روزی همســرم بخواهــد از من جدا شــود شــک‬ ‫نکنیــد که به‌خاطر تماشــای زیــاد فوتبال اســت‪ .‬تیم‬ ‫آرســنال تیم محبوب من اســت‪ .‬در فرانسه هم مارسی‬ ‫و پاری‌ســن‌ژرمن را دوســت دارم‪.‬‬

‫االن هم فوتبال بازی می‌کنید؟‬

‫تــا ‪ ۵۲‬ســالگی فوتبــال بــازی می‌کــردم‪ .‬هم‌اکنــون‬ ‫به‌خاطر مصدومیت از ناحیه ســاق پای راســتم‪ ،‬ورزش‬ ‫و فوتبــال چندانــی نمی‌توانــم بکنم‪.‬‬

‫خانواده شــما‪ ،‬همســر‪ ،‬فرزندان و حتی نوه و‬ ‫از آرزوهایتان برایمان بگویید؟‬ ‫من بــه جایگاهی کــه می‌خواســتم رســیدم و آرزوی فرزند‌خوانده شــما همگی اهل هنر و به‌ویژه‬ ‫چندانــی بــرای خودم نــدارم‪ .‬بعــد از عمــری به یک هنر‌های نمایشــی‌اند‪ .‬از تأثیــری که فعالیت‬ ‫واقع‌نگری رســیدم کــه دیگر نه با کســی کاری دارم نه شــما روی خانواده گذاشته برایمان بگویید‪.‬‬

‫کنایــه و انتقادی شــخصی می‌کنم‪ .‬اگــر هم موضوعی‬ ‫را مطــرح می‌کنم دغدغه شــخصی نبــوده و نگرانی‌ام‬ ‫از وضــع کنونــی جامعــه اســت‪ .‬به‌خاطــر دغدغه‌ای‬ ‫که در هیــأت مدیره انجمــن بازیگران تئاتــر دارم این‬ ‫مســائل نابســامان را مطرح می‌کنم‪ .‬آرزوی من زندگی‬ ‫در جامعه‌ای اســت که در آن تمامی قشــر‌های اجتماع‬

‫بازی کدام هنرپیشه‌ها را می‌پسندید؟‬

‫بــازی هنرمنــدان زیــادی را می‌پســندم‪ ،‬امــا‬ ‫سعیدپورصمیمی در آقایان و ترانه علیدوستی در‬ ‫خانم‌هــا را می‌توانــم نــام ببرم‪.‬‬

‫توصیــه‌ای بــه جوان‌هایی که تــازه این‬ ‫مســیر را شــروع کرده‌انــد دارید؟‬

‫ســواد‪ ،‬ســواد‪ ،‬ســواد‪ .‬بازیگــر بایــد ســواد داشــته و‬ ‫رمان‌های بزرگ دنیا و کشــور را خوانده باشــد‪ .‬شعر و‬ ‫انواع آن را بشناســد‪ ،‬تمام نمایشــنامه‌های نوشته شده‬ ‫را بخوانــد و از نظر من بازیگر با‌ســواد کســی اســت‬ ‫کــه دائمــا در حال خوانــدن و مطالعه باشــد‪ .‬هنرمند‬ ‫بی‌ســواد موفق نخواهــد بود‪.‬‬

‫از تفریح و اوقات فراغت‌تان برایمان بگویید‪.‬‬

‫از نوجوانــی اهل فوتبال و کاپیتان تیم جوانان در محله‬ ‫دوالب بــودم‪ .‬یــادش به‌خیــر ســر ایــن فوتبال‌رفتن‌ها‬ ‫حتــی از دایی‌ام هم کتــک خوردم (باخنــده)‪ .‬خانواده‬ ‫اصرار داشــتند به جای فوتبال‪ ،‬دنبال درس و دانشــگاه‬ ‫باشــم کــه در آن مقطع هیچ کــدام را به‌نحــو دلخواه‬ ‫نتوانستم ادامه بدهم و ســمت تئاتر رفتم‪ .‬ورزش مورد‬ ‫عالقه‌ام شــطرنج اســت و کســی حریف من در کیش‬ ‫و مــات نمی‌شــود‪ .‬تماشــای فوتبال هم اکنون بیشــتر‬ ‫اوقــات فراغتم را پرکــرده تا جایی که صدای همســرم‬ ‫به‌خاطر تماشــای همیشــگی فوتبال بلند شــده است‪.‬‬

‫‪  45 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫ســریال دلدار کــه کاری از بــرادران محمــودی در ماه‬ ‫مبــارک رمضــان بود من نقــش پدری را بــازی کردم که‬ ‫فرزندش را از دســت داده اســت‪ .‬بســیاری با داســتان‬ ‫ایــن مجموعه تلویزیونــی ارتباط عاطفی برقــرار کرده‬ ‫بودنــد‪ .‬حتی یــک نفر از لرســتان به من پیام فرســتاد‬ ‫که آقای فراهانی باید آرش‪ ،‬قاتل پســرت را ببخشــی و‬ ‫اگر خواســتار قصاص او شــوی به تهــران می‌آیم و تو را‬ ‫بــا تفنگ کشــته و خــودم را به پلیــس معرفی می‌کنم‬ ‫(خنده)‪.‬‬

‫ســهمی برابر در ســود همگانی داشته باشــند‪ .‬خدا را‬ ‫شــکر کم‌وکســری در زندگی نــدارم و تــاش و آرزویم‬ ‫بــرای مردم جامعه‌ام اســت‪.‬‬ ‫هنرمند متعهد باید چشــم و گوش مردم جامعه باشــد‬ ‫و ایــن شــعار نیســت‪ .‬من وقتی بــه خانه یــک کارگر‬ ‫مــی‌روم می‌بینم کــه دیگر حتی تــوان آوردن یک چای‬ ‫را هم ندارند‪ ...‬نمی‌خواهم وارد مســائل سیاســی شوم‪.‬‬ ‫درد مــن هــم درد بخــش اعظمی از هنرمندان اســت‪.‬‬ ‫یــک هنرمند بااســتعداد ســال‌ها در خانــه می‌ماند و‬ ‫کســی به او پیشــنهاد کار نمی‌دهد‪ .‬هنرمنــد دیگر در‬ ‫یک ســال در چندیــن فیلم و نمایــش کار می‌کند‪ .‬من‬ ‫طعم تلــخ فقر را کشــیدم و نداری‌های مــردم را درک‬ ‫می‌کنم ‪.‬‬

‫خاطــره‌ای شــنیدنی از ســال‌ها فعالیــت‬ ‫هنر ‌یتــان داریــد؟‬ ‫خاطره کــه بســیار دارم‪ ،‬اما اجــازه بدهیــد از آخرین‬ ‫خاطره کــه به تازگی اتفــاق افتاده برایتــان بگویم‪ .‬در‬

‫شــخصیت باســواد‪ ،‬صاف و دوست‌داشــتنی همســرم‬ ‫بی‌تأثیــر در تربیــت فرزندانــم نبــوده اســت‪ .‬امــا بد‬ ‫نیســت بــه این نکته اشــاره کنم کــه مــن در خانه‌ای‬ ‫بــزرگ شــدم کــه در آن پدر‌بزرگــم ســخن از موالنا و‬ ‫حــرف از لحظات عاشــقانه نظامــی مــی‌زد‪ .‬از انوری‬ ‫می‌گفــت و ســعدی و حافــظ می‌خواند‪ .‬مــن در این‬ ‫فضای ادبی بزرگ شــده و ســعی کردم فرزندانم‬ ‫را هــم بــا ادب و هنــر ایرانی آشــنا کنــم‪ .‬من‬ ‫خــودم ‪ ۳‬ســال در مکتب‌خانــه درس خواندم و‬ ‫گلســتان را از بر کردم‪ .‬خالصــه در یک خانواده‬ ‫شعردوســت و فرهنگی بزرگ شــدم ودر بدترین‬ ‫شرایط درســم را ادامه دادم‪ .‬همیشه تالش کردم‬ ‫بــزرگان اهل و ادب بــه خانه من رفت‌وآمد کنند‬ ‫و فرزندانــم از کودکی با این افراد تعامل داشــته‬ ‫و با منش و ســواد این افراد آشــنا شــدند‪.‬‬ ‫پــس از رفتــن یکــی از فرزندانتان به خــارج از‬ ‫کشــور حاشــیه‌های بســیاری برای خانواده شما‬ ‫در ایران ایجاد شــد‪ .‬اگر تمایــل دارید در این‌باره‬ ‫توضیح دهید‪.‬‬ ‫بــد یــا خوب هــر چــه هســت بــرای خودش‬ ‫هســت و مســتقل از خودش با کارگــردان بزرگ‬ ‫کار می‌کنــد‪ .‬آن زمــان متن‌هایی جعلی مبنی بر‬ ‫طردکردن گلشــیفته از ســوی من منتشــر شــد که من‬ ‫همــه آن‌هــا را رد می‌کنــم‪ .‬مــن بار‌ها گفتــه‌ام که به‬ ‫همــه فرزندانم افتخــار می‌کنم‪.‬‬

‫سخنپایانی؟‬

‫مجــددا خواهشــم از اصحاب رســانه و مطبوعات این‬ ‫اســت کــه وجــدان کاری داشــته باشــند‪ .‬مــن یک‌بار‬ ‫گفتــم رئیس‌جمهور وقت دکتر احمدی‌نژاد در ســاخت‬ ‫خانــه تئاتر کمــک کردند‪ .‬بعــد از آن یــک روزنامه به‬ ‫ناجوانمــردی بــا این جمله مــن بازی کــردی و تیتر زد؛‬ ‫«احمدی‌نــژاد برای ســاخت خانه بــه هنرمندان کمک‬ ‫کرده اســت‪ ».‬به‌نظر مــن این کار بی‌شــرمانه بود‪ .‬من‬ ‫و بســیاری از هنرمندان برای ساخت خانه‌مان از دولت‬ ‫پــول نگرفته‌ایم و این تیتر ممکن بــود ذهنیت دیگران‬ ‫را نســبت به ما خراب کند‪ .‬البته آرزوی من این اســت‬ ‫کــه تــا زمانی کــه در انجمن تئاتــر ســمت دارم کاری‬ ‫برای خانه‌دار شــدن مســتأجران هنرمند و به‌ویژه زنان‬ ‫سرپرســت خانوار بکنم‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪45 Kheradmand‬‬


‫بهزاد فراهانی پدر‬ ‫گلشیفته‪:‬‬

‫به همه فرزندانم افتخار می‌کنم‬

‫النازعباسیان‬ ‫برخالف نقش‌هــای جدی و هنرنمایی‌هــای دراماتیک‬ ‫خود‪ ،‬شــوخ‌طبع است و گویی ترســیم لحظه به لحظه‬ ‫لبخند بر لبان هر آن کســی که بــا او دیدار دارد‪ ،‬جزئی‬ ‫از رســالت اوســت‪ .‬از هم نشــینی با این مرد ‪ ۷۵‬ساله‬ ‫تئاتــر ایران ســیراب نشــده و متوجه نمی‌شــویم کی‬ ‫زمــان را از دســت داده‌ایم‪ .‬در عــوض چیز‌هایی زیادی‬ ‫به‌دســت آورده‌ایم؛ منش و جهان‌بینــی خاصی که او را‬ ‫در رده برترین پیشکســوتان تئاتر ایران قرار داده است‪.‬‬ ‫حتمــا هنرنمایی او در ســریال‌های «امام‌علــی» (ع) و‬ ‫«کت جادویی» را به یاد دارید‪ .‬حســن‬ ‫دیگــر هم‌صحبتی بــا بهــزاد فراهانی‬ ‫شــنیدن اشــعار زیبایــی اســت که به‬ ‫گفتــه خــودش چاشــنی حرف‌هایــش‬ ‫اســت‪ .‬بیجا نگفته‌ایم اگــر بگوییم که‬ ‫‪ ۵۰‬ســال در هنر‌هــای نمایشــی ایران‬ ‫خاک صحنــه خورده اســت و در تئاتر‪،‬‬ ‫تلویزیــون و ســینمای ایــران از معدود‬ ‫پدران هنرمندی اســت که همه اعضای‬ ‫خانواده‌اش از همســر گرفته تا ‪ ۳‬فرزند‬ ‫و یــک نوه‪ ،‬هنرمند هســتند‪ .‬ســاعاتی‬ ‫مهمــان ایــن هنرمنــد پیشکســوت‬ ‫شــدیم و از دغدغه‌هــای این روزهایش‬ ‫پرســیدیم‪ .‬او کــه رئیس هیــأت مدیره‬ ‫انجمــن بازیگــران تئاتــر کشــور هــم‬ ‫هســت با روی گشــاده به ســؤاالت ما‬ ‫پاسخ داد‪.‬‬

‫موضوع پرداختــم که این ضعــف در مدیریت موجب این سمت‌وســو بــرود؟‬

‫می‌شــود تا همکاران هنری ما وارد یــک میدان تجارت‬ ‫و کاسبی‌شــده و این بســیار غلط اســت‪.‬‬ ‫در مثال به آقای نوید محمدزاده که از دوســتانم اســت‬ ‫اشــاره کــردم‪ .‬من به ایــن پســر ارادت و عالقه خاصی‬ ‫دارم و اصال خودم نخســتین جایزه فعالیت هنری‌اش را‬ ‫اهدا کردم‪ .‬بازی نوید را دوســت دارم‪ .‬پســر بااستعداد‬ ‫و صاحب ســبکی در هنرماست‪ .‬حتی در سفر اخیرمان‬ ‫در ســلیمانیه همســفر بودیــم و کلــی گــپ و گفت‬ ‫کردیم‪ .‬شــنیده بودم تهیه‌کننده‌ای گفته اســت دستمزد‬ ‫او در فــان فیلم باالی یک میلیارد اســت‪.‬‬

‫شــما در فرانســه تحصیــل و‬ ‫نــگارش ده‌هــا نمایشــنامه و‬ ‫فیلمنامه را در کارنامه کاری خود‬ ‫ثبــت کرده‌ایــد‪ .‬وضعیــت تئاتر‬ ‫کشــورمان را چگونــه می‌بینید؟‬

‫شما در آخرین نشست خبری‌تان‬ ‫که مربوط بــه ســریال «دلدار»‬ ‫می‌شــد از وضعیــت دســتمزد‬ ‫هنرمندان در ســینما و تلویزیون‬ ‫ایــران انتقاد کردید‪ .‬کمــی در این باره برایمان مــن گفتم اگر چنین چیزی راســت باشــد و دســتمزد‬ ‫بگویید‪.‬‬ ‫من نوعــی ‪ ۲۰‬میلیون اســت چطــور می‌توانیم با هم‬

‫متأســفانه همــکاران رســانه‌ای شــما کم‌لطفــی کرده‬ ‫و بــه جای انتشــار کامل منظــور من‪ ،‬فقــط هر آنچه‬ ‫بــرای برجســته‌کردن خبر خودشــان مهم بــود تدوین‬ ‫و منتشــر کردنــد‪ .‬ایــن بــار اول نیســت و بار‌هــا از‬ ‫صحبت‌هــای افــراد مختلف جامعه چه سرشــناس چه‬ ‫غیرسرشــناس ایــن کار را کرده‌انــد‪ .‬به‌نظــر مــن اینجا‬ ‫شــعر زیبای محمد علی افراشــته مصداق پیدا می‌کند‬ ‫کــه می‌گوید‪« :‬بشــکنی‌ای قلــم‪‌،‬ای دســت اگر‪ /‬پیچی‬ ‫از خدمــت محرومــان ســر‪ ».‬در آن نشســت بحث بر‬ ‫ســر مدیریــت کالن هنــر در جامعه بــود‪ .‬اعتقاد من‬ ‫این بود و هســت کــه در کل تاریخ هنــر ایران منهای‬ ‫چنــد برهــه زمانی‪ ،‬نادانــی و کم‌دانی بــوده و به هنر‬ ‫لطمــه وارد کــرده اســت‪ .‬در تحلیل این معنــا به این‬

‫‪  44 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫تعــارف کــه نداریــم وضعیت معیشــتی بســیاری از‬ ‫شــهروندان هم‌اکنون در مضیقه اســت و دستمزد یک‬ ‫کارگــر زحمتکش چیــزی حدود یک تــا ‪‌۲‬میلیون تومان‬ ‫در‌ماه اســت‪ .‬تضاد طبقاتی نان را از ســفره زحمتکشان‬ ‫دریغ می‌کنــد‪ .‬ادامه پرداخت حقوق‌هــای کالن لطمه‬ ‫زننــده اســت و هنــر را از قامــت متعهد خــود خارج‬ ‫می‌کنــد؛ هنری کــه باید در خدمت مردم باشــد تبدیل‬ ‫به یــک پدیده ناهنجار می‌شــود‪ .‬علت هم مشــخص‬ ‫اســت؛ در کارزاری که همه چیز به گیشــه و بهتر است‬ ‫بگویم کیســه (کیسه پول) ختم می‌شــود این وضعیت‬ ‫پیــش خواهد آمد‪.‬‬ ‫مــن مخالــف ایــن پرداخت‌هــا بــه‬ ‫برخــی هنرمنــدان نیســتم‪ ،‬امــا باید‬ ‫حواســمان به وضع معیشــت‪ ،‬بیمه و‬ ‫مســکن ســایر هنرمندان و دیگر افراد‬ ‫جامعه باشــد‪ .‬پــس نتیجــه می‌گیریم‬ ‫مــا نیازمند یک دگرگونــی و انقالب در‬ ‫حوزه هنر هســتیم‪ .‬در همین زمینه به‬ ‫مســئوالن بار‌ها پیشــنهاد تشکیل اتاق‬ ‫فکــر هنــری داده‌ایم‪ ،‬امــا نتیجه‌ای در‬ ‫برنداشته‪.‬‬

‫کار کنیــم‪ .‬مگــر می‌شــود من کــه او را در بســیاری از‬ ‫محافــل و کالس‌هــای هنــری به‌عنــوان الگــو و نمونه‬ ‫معرفی می‌کنم نســبت به او دید بدی داشــته باشــم‪.‬‬ ‫اما اصحاب رســانه به جای انتقــال کل پیام و انتقاد من‬ ‫بــه مدیریت هنر‪ ،‬متأســفانه حق مطلــب را ادا نکرده‬ ‫و فقــط مثــال صحبت‌های مــن را رســانه‌ای کرده‌اند‪.‬‬ ‫منظور من در این نشســت اشــاره به وضع نا‌بســامان‬ ‫حقــوق و دســتمزد‌ها بود که هیج تناســبی با شــرایط‬ ‫اقتصــادی و معیشــتی اکثریت مردم کشــورمان ندارد‪.‬‬

‫شــما بار‌هــا بــه وضعیــت معیشــتی مردم‬ ‫و نحــوه پرداخــت حقــوق کالن بــه برخــی‬ ‫هنرمندان انتقاد داشــتید‪ .‬چــرا باید هنر ما به‬

‫تئاتر یکی از ابزار‌هــای بزرگ فرهنگی‬ ‫و تمدن بشــری است و سابقه کهنی در‬ ‫جهان دارد‪ .‬تئاتر زبان هشــدار و چشم‬ ‫و گوش گســتاخ این مردم اســت و اگر‬ ‫گســتاخ نباشــد باید مماشــات کرده و‬ ‫بــه دولتمردان تعظیم کنــد‪ .‬هنرمند نباید به مســئول‬ ‫تعظیم کنــد بلکه باید به مردم ســر تعظیم فــروآورد‪.‬‬ ‫هنرمند تئاتری درآمد چندانی نــدارد و اگر می‌خواهیم‬ ‫که تئاتر داشــته باشــیم بایــد حمایت کنیــم‪ .‬نهاد‌های‬ ‫فرهنگــی وظیفــه دارند که بــه اهالی هنــر و از جمله‬ ‫تئاتر کمــک کنند و تا به روی صحنه برود‪ .‬بهتر اســت‬ ‫ایــن حمایت از طریــق نهاد‌های تئاتری کشــور‌ها و با‬ ‫کمــک بــه هنرمنــدان واقعــی و دارای کارنامه صورت‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫اتفاقــی کــه در کشــور مــا رخ داده این اســت که هر‬ ‫نهــادی به‌طــور خودمختــار بــرای خودش تئاتــر روی‬ ‫صحنه می‌بــرد؛ حمایــت نهاد‌هایی که پول دستشــان‬ ‫اســت از تئاتــر هیچ ایــرادی ندارد‪ ،‬اما ایــن حمایت‌ها‬ ‫بایــد از طریــق ضوابــط و منطبق با تعامــل با صنوف‬ ‫تئاتــر صرف گروه‌هایی شــود کــه یا اســتعداد خاصی‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪44 Kheradmand‬‬






‫بــود تا کمک‌خــرج مادرش باشــد‪ .‬هرکس از دوســتان‬ ‫و آشــنایان ســالمندی را می‌شــناخت که نیاز به پرستار‬ ‫داشــت‪« ،‬زهــره» را معرفــی می‌کرد‪ .‬دو‌ســال پیش به‬ ‫واسطه یکی از آشــنایان برای پرستاری معرفی می‌شود؛‬ ‫پرســتاری شــبانه‌روزی در خانه‌ای در خیابــان نفت‪ ،‬با‬ ‫حقوق ماهانه خوب‪ .‬مــردی که زهره باید از او مراقبت‬ ‫می‌کرد‪ ،‬بازنشســته وزارت کشــور بود‪ .‬فرزندانش خارج‬ ‫از کشــور زندگــی می‌کردنــد و بعد از فوت همســرش‬ ‫تنهــا شــده بود و بیماری و کهولت ســن از پــا درآورده‬ ‫بودش‪ .‬تمام مدت روی تخت با ســرمی به دســت‪ ،‬دراز‬ ‫کشــیده بود‪ .‬توانایی هیچ کاری را نداشــت‪.‬‬ ‫«زهره» از وقتی وارد خانه شــد‪ ،‬دل به کار داد‪ .‬هر روز‬ ‫خانــه را تمیــز می‌کــرد و به کار‌های شــخصی بیمارش‬ ‫می‌رســید‪ .‬هواخــوری و رفتن بیــرون از خانــه یکی از‬ ‫برنامه‌هایشــان بود‪ .‬یک‌ســال به همین منوال گذشت‬ ‫و «زهــره» و خانواده بیمار از او رضایت کامل داشــتند‬ ‫تــا این‌که دختران پیرمرد به «زهره» پیشــنهاد می‌دهند‬ ‫بــه عقد پدرشــان دربیایــد‪ .‬زنــی ‪٢٧‬ســاله و پیرمردی‬ ‫‪٨٠‬ســاله که از فرط بیمــاری رو به فوت بــود‪ .‬فرزندان‬ ‫پیرمــرد تصمیم گرفته‌اند بــا این کار‬ ‫زندگــی «زهــره» را نجــات بدهند‪.‬‬ ‫«‪٦‬میلیون مگر چند یورو می‌شــود؟‬ ‫بگــذار زندگــی یک‌نفر سروســامان‬ ‫بگیرد‪ ».‬بعــد از فوت پیرمرد خانه‌ای‬ ‫تحت‌عنــوان ارثیــه بــرای «زهــره»‬ ‫خریداری شــد تا زندگی اش مســیر‬ ‫تــازه‌ای به خــود بگیرد‪.‬‬

‫ازدواج‌هــای نامتعــارف می‌تــوان بــه دالیــل مختلف‬ ‫فــردی‪ ،‬اجتماعی و‪ ...‬اشــاره داشــت‪ .‬هر کــدام از این‬ ‫افــراد کــه تن بــه ایــن نــوع ازدواج‌ها می‌دهنــد‪ ،‬چه‬ ‫مــرد‪ ،‬چــه زن دارای خصوصیات فردی‌اند کــه هرکدام‬ ‫بایــد جداگانه مــورد واکاوی و قضاوت قــرا رگیرند‪ .‬اگر‬ ‫چــه اجتماع هم در ایــن ازدواج‌ها نقش خــودش را به‬ ‫عهــده دارد؛ بــه طور خالصــه باید گفت بــه هر حال‬ ‫دختر جوانــی که با مرد مســنی ازدواج می‌کند‪ ،‬ممکن‬ ‫اســت تنها دلیلش مســائل مالی نباشد و شــرایط او را‬ ‫در موقعیتــی قرار بدهد که مجبور بــه چنین ازدواجی‬ ‫شــود؛ البته این احتمال هم وجود دارد کــه این ازدواج‬ ‫بی‌هیــچ شــرط و موقعیت‌ســنجی‌ای و بــا رضایــت‬ ‫طرفین صــورت بگیرد‪».‬‬

‫راهکار و برنامه‌ای نداریم‬

‫ســیدمحمد جنانی‪ ،‬مدیرکل امور فنی مســتمری‌بگیران‬ ‫البتــه ازدواج بــا پیرمرد‌ها را مســأله‌ای قدیمی می‌داند‬ ‫و بــه «شــهروند» می‌گویــد‪« :‬این‌که دختــر جوانی با‬ ‫پیرمــردی ازدواج می‌کند‪ ،‬مشــکلی اســت کــه از قدیم‬

‫زنانی به دنبال حمایت‌شدن‬

‫مجتبی دلیــر‪ ،‬روانشــناس و مدرس‬ ‫دانشــگاه‪ ،‬عضو هیأت‌مدیره و دبیر‬ ‫انجمــن روانشناســی اجتماعی ایران‬ ‫در گفتگــو بــا «شــهروند» و چرایی‬ ‫ایــن ازدواج‌ها می‌گویــد‪« :‬ازدواج در‬ ‫سراســر دنیا امــری مقدس و مــورد تأیید‬ ‫همگانی اســت و به شــکل طبیعی در اغلب ازدواج‌ها‬ ‫اصل همســان‌گزینی رعایت می‌شــود؛ اگر چه همواره‬ ‫ازدواج‌هایــی هم وجود دارند که از مســیر طبیعی خود‬ ‫خارج شــده و بــا اهداف دیگری انجام می‌شــوند‪ .‬یکی‬ ‫از ایــن انحراف‌هــا از اهــداف عالــی ازدواج مربوط به‬ ‫مســائل مالی اســت که در طــول تاریخ و پــس از این‬ ‫هم‪ ،‬بــوده و خواهد بود؛ ازدواج‌هایــی که نه به خاطر‬ ‫خــود فرد بلکه به منظور دســتیابی به ثــروت و مال و‬ ‫امــوال او صورت گرفتــه و خواهند گرفت‪».‬‬ ‫و ادامــه می‌دهــد‪« :‬بســیاری از دختران جــوان تالش‬ ‫می‌کننــد با تحصیالت بیشــتر یــا به شــیوه‌های دیگر‬ ‫خودشــان بــه مشــاغل بهتــر و در نتیجه به اســتقالل‬ ‫مالــی دســت پیدا کننــد‪ ،‬اما این خواســته بــرای همه‬ ‫افراد در دســترس قرار نمی‌گیــرد‪ .‬در مقابل مردانی هم‬ ‫هســتند که به حمایت‌کــردن گرایش دارنــد‪ ،‬اما امروزه‬ ‫مردان جــوان کمــی می‌توانند از عهــده حمایت مالی‬ ‫خــوب یک فــر ِد از جنس مکمل برآینــد‪ ».‬دبیر انجمن‬ ‫روانشناســی اجتماعــی ایران در این‌بــاره می‌گوید‪« :‬در‬ ‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫بــوده و هنــوز هم هســت؛ اما مشــکل دیگــری هم‬ ‫وجــود دارد؛ طبــق قانــون حمایــت از خانــواده بند ‪٣‬‬ ‫مــاده ‪ ٤٨‬دختری که کار و همســر نــدارد‪ ،‬می‌تواند از‬ ‫مســتمری پدر اســتفاده کند‪ .‬این قانون در ماه ‪ ١٢‬سال‬ ‫‪ ٩١‬به تصویب رســید‪ ،‬اما موجبات سوءاســتفاده از این‬ ‫قانون ســبب شــده تخلفاتی به چشــم بخورد‪ .‬مسأله‬ ‫ازدواج دختــران جوان از دیرباز وجود داشــته و مختص‬ ‫امــروز و قانون حمایت از خانواده نیســت و برای همه‬ ‫صندوق‌هــای بازنشســتگی وجود دارد و اگر کســی زن‬ ‫رســمی فرد باشد‪ ،‬محق اســتفاده از مستمری‌اش است‪.‬‬ ‫متاســفانه آماری از این ازدواج‌ها در دســت نیســت و‬ ‫آمار‌هــای مربوط به طالق‌های صوری هم به ســال ‪٩٤‬‬ ‫برمی‌گردد‪ ».‬البتــه مدیرکل امور فنی مســتمری‌بگیران‬ ‫چالــش اصلــی ســازمان تأمین‌اجتماعــی را طالق‌های‬ ‫صــوری می‌دانــد و ادامه می‌دهــد‪« :‬ســازمان در حال‬ ‫حاضر بــا چالــش طالق‌های صــوری روبه‌رو اســت و‬ ‫ســعی دارد بــا راهکار‌هایــی ایــن چالــش را مدیریت‬ ‫کند؛ به‌شــخصه در مــورد ازدواج‌های صــوری اطالعاتی‬

‫نــدارم و معتقــدم گفتن در مــورد این نــوع ازدواج‌ها‬ ‫و طالق‌هــا هیــچ ضرورتــی نــدارد‪ ».‬جنانی در پاســخ‬ ‫به ســوال «شــهروند» که ســازمان تأمین‌اجتماعی چه‬ ‫راهــکاری برای مقابله بــا این ازدواج‌ها دارد و ســازمان‬ ‫چــه بــار مالــی را تحمل می‌کنــد‪ ،‬می‌گویــد‪« :‬به نظر‬ ‫شــما چــه کاری می‌شــود‪ ،‬کرد؟ چطــور می‌تــوان این‬ ‫نــوع ازدواج‌ها را کنترل کرد؟ بار مالــی را هم نمی‌توان‬ ‫کتمــان کــرد‪ ،‬چــون زمانی کــه فــرد جوانــی بازمانده‬ ‫مســتمری‌بگیر متوفی است‪ ،‬طبیعتا طول عمر بیشتری‬ ‫دارد و ســال‌های بیشتری از مســتمری استفاده خواهد‬ ‫کــرد؛ البته ما در این مورد راهــکار و برنامه‌ای نداریم‪».‬‬

‫نیت‌خوانی خیلی سخت است‬

‫آمار‌ها هرســاله بــرای گفتــن از طالق‌هــا و ازدواج‌ها‬ ‫اعــداد و ارقامــی را ارایــه می‌دهند‪ ،‬اما گویــی در این‬ ‫میــان ازدواج‌ها و طالق‌هایی‌اند که ثبت می‌شــوند‪ ،‬اما‬ ‫هــر دو صوری‌اند و بهزیســتی و تامین‌اجتماعی آماری‬ ‫از آن‌هــا در دســت نــدارد و مجبورنــد با دردســر‌های‬ ‫آن دســت به گریبان باشــند؛ دردســری که بــار مالی را‬ ‫به ســازمان تأمیــن اجتماعی تحمیل‬ ‫می‌کند و به گفته مســئوالن سازمان‬ ‫می‌تواند آســیب‌های دیگری را برای‬ ‫جامعه در پی داشــته باشد‪.‬‬ ‫زهــره ارزنــی‪ ،‬وکیــل خانــواده‬ ‫در گفتگــو بــا «شــهروند» بــه‬ ‫مســأله ازدواج دختــران جــوان بــا‬ ‫مســتمری‌بگیران می‌پــردازد و‬ ‫می‌گویــد‪« :‬ازدواج دختــران جوان با‬ ‫مردان مســن مقوله‌ای مختص امروز‬ ‫و دیروز نیســت و همیشــه جامعه‬ ‫بــا انحای مختلف بــا آن درگیر بوده‬ ‫و حــاال بــا اشــاره ســازمان تأمیــن‬ ‫اجتماعــی بــه آن‪ ،‬توجــه جامعــه‬ ‫بــه آن معطوف شــده اســت‪ .‬این ازدواج‌ها‬ ‫منــع قانونــی ندارند اگر منع قانونی داشــت باید‬ ‫جلــوی ازدواج مرد ‪٦٠‬ســاله با دختر‪ ١٥‬ســاله که به نام‬ ‫مهریه و شــیرب‌ها از خانواده دختر خریداری می‌شــود‬ ‫گرفته شــود‪ ».‬یکی از اشــکال مختلف ازدواج‌هایی که‬ ‫در جامعــه به چشــم می‌خــورد ازدواج صوری اســت؛‬ ‫ازدواجــی که به شــکل قــراردادی در شناســنامه ثبت‬ ‫می‌شــود و هیــچ رابطه زناشــویی و زندگی مشــترکی‬ ‫شــکل نمی‌گیــرد و تنها به این منظور صــورت می‌گیرد‬ ‫که زن بعد از فوت مرد بتواند از مســتمری‌اش استفاده‬ ‫کنــد؛ امر محتملی اســت و نمی‌تــوان منکر آن شــد‪.‬‬ ‫ارزنــی ایــن نــوع از ازدواج‌ها را هم تخلــف نمی‌داند‪:‬‬ ‫«ایــن شــکل از ازدواج هم تخلف نیســت و نمی‌توان‬ ‫پیگرد قانونــی داشــت‪ .‬ســازمان تامین‌اجتماعی واقعا‬ ‫نگران این مســأله اســت؟ درســت اســت که هدف از‬ ‫ازدواج تشــکیل یک زندگی مشــترک اســت‪ ،‬اما زمانی‬ ‫کــه در ازدواج مــرد و زن هر دو رضایت دارند شــخص‬ ‫ثالثی مانند ســازمان تأمین اجتماعــی نمی‌تواند مدعی‬ ‫این مسأله شــود که زن با ســوءنیت و برای استفاده از‬ ‫مســتمری مــرد بــا او ازدواج کرده اســت‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫در انتظار مرگ شوهر برای چند لقمه نان‬

‫این مطلب‪ ،‬گزارشی است از زندگی زنان جوانی‬ ‫که با مستمری‌بگیران ازدواج می‌کنند تا بعد از‬ ‫فوتشان از مستمری آن‌ها استفاده کنند‪.‬‬ ‫«بعضــی دختران جــوان به عقد مســتمری‌بگیرانی که‬ ‫ســن باالیــی دارنــد و احتمال فوت‌شــان زیاد اســت‪،‬‬ ‫درمی‌آینــد تا پس از فــوت آن فرد‪ ،‬موفــق به دریافت‬ ‫مســتمری ســازمان شــوند!» خبری که هفته گذشــته‬ ‫محمدحســن زدا‪ ،‬سرپرســت ســازمان تامین‌اجتماعی‬ ‫در اینســتاگرامش درباره‌اش نوشــت‪« :‬چندسالی است‬ ‫ســازمان تأمین‌اجتماعی بــا پدیده طالق صــوری برای‬ ‫برقراری مســتمری فرزندان آنانی که پدرشان بیمه شده‬ ‫یا مســتمری‌بگیر سازمان است‪ ،‬روبه‌روســت و در کنار‬ ‫آن مســأله ازدواج بعضــی دختــران جوان کــه به عقد‬ ‫مســتمری‌بگیران درمی‌آینــد تا بعد از فــوت فرد موفق‬ ‫به دریافت مســتمری ســازمان شــوند را هم داریم‪».‬‬ ‫سرپرست ســازمان تأمین‌اجتماعی این موارد را مفسده‬ ‫دانســته و نوشــته اســت‪« :‬در این موارد موضوع فقط‬ ‫به دریافت مســتمری ختم نمی‌شــود‪ ،‬بلکه مفسده‌ها‬ ‫و مشــکالت فراوان بعــدی برای خانواده‌هــا به‌ویژه آن‬ ‫زنــان طالق‌گرفته و دختــران ازدواج‌کــرده پیش می‌آید‬ ‫کــه در ایــن زمینه‌هــا بایــد نهاد‌هــا و افراد مســئول‪،‬‬ ‫خانواده‌ها را آگاه کــرده و اطالعات الزم را ارایه دهند‪».‬‬ ‫ایــن خبــر حاشــیه‌هایی را بــه دنبــال داشــت؛‬ ‫حاشــیه‌هایی کــه بیــش از همــه طالق‌هــای صــوری‬ ‫را نشــانه رفتند تــا جایی کــه بعضی مســئوالن مانند‬ ‫ناهید حیــدری‪ ،‬مدیــرکل تأمین‌اجتماعی غــرب تهران‬ ‫از مــردم خواســته بــود دربــاره شناســایی طالق‌های‬ ‫صــوری تأمین‌اجتماعــی را یــاری کنند و البتــه در این‬ ‫میــان گروهی هــم خبر‌هایــی از این دســت را هدف‬ ‫ســازمان تأمین‌اجتماعی برای جلوگیــری از ضرر و زیان‬ ‫ســازمان تأمین‌اجتماعی به‌عنوان صندوق و ســرمایه‌ای‬ ‫بین‌نســلی کــه ســرمایه‌های آن متعلق به نســل‌های‬ ‫آینده اســت دانســتند‪.‬‬ ‫‪  38 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫برای نجات یک زندگی‬

‫خجالت می‌کشــیده‪ .‬به هیچ‌کس نگفتــه ازدواج کرده‪.‬‬ ‫می‌ترســیده مســخره‌اش کنند‪ ،‬اما چاره دیگری نداشته‪.‬‬ ‫«خواســتگار زیاد داشــتم‪ ،‬اما همین کــه می‌فهمیدند‬ ‫از دنیــا یک عمو و خواهــر دارم‪ ،‬دنبــال دختر دیگری‬ ‫می‌رفتند و من کلی از زن‌عمویم خجالت می‌کشــیدم‪».‬‬ ‫با دســت حرف می‌زند و صــدای النگو‌هایــی که روی‬ ‫مچ الغر ســفیدش می‌لغزنــد‪ ،‬میــان صحبت‌هایش به‬ ‫گــوش می‌رســند‪« :‬بی‌پناه و ســرباربودن ســخت‌ترین‬ ‫احساســاتی اند کــه هرکــس می‌تواند تجربــه کند‪ .‬از‬ ‫عمویم خواســتگاری‌ام کرد‪ .‬بازنشسته یکی از ارگان‌های‬ ‫دولتی اســت و حقــوق خوبی دارد‪ .‬دو دختــر دارد که‬ ‫خــارج از کشــور زندگی می‌کنند و همان دوســال پیش‬ ‫در مراســم کفن‌ودفن حاج‌محمود دیدمشــان‪».‬‬ ‫«ریحانــه» وقتــی نــام «حاج‌محمــود» می‌آیــد‪ ،‬نفس‬ ‫عمیقی می‌کشــد و زیرلب «خدابیامــرزدت» را به زبان‬ ‫می‌آورد‪ .‬گونه‌هایش ســرخ می‌شــود و ســرش را پایین‬ ‫می‌انــدازد‪« .‬خیلی‌ها برای این ازدواج ســرکوفتم کردند‪،‬‬ ‫امــا من بــرای نجــات خــودم و خواهرم چــاره دیگری‬ ‫نداشــتم‪ ،‬البته در وهله اول من دخالتی نمی‌توانســتم‬ ‫داشــته باشــم؛ عمویم تصمیــم گرفت و مــن اطاعت‬ ‫کــردم‪ .‬مــن با عمویــم زندگــی می‌کــردم و خواهرم با‬ ‫یکــی از عمه‌هایم‪ .‬دوران خیلی ســختی بــود‪ ،‬اما حاال‬ ‫بــا هــم در یــک خانــه زندگــی می‌کنیم و مســتمری‬ ‫محمــود کفــاف زندگی‌مــان را می‌دهــد‪ ».‬او مو‌هــای‬ ‫مش‌شــده‌اش را زیــر روســری مشــکی‌اش می‌کنــد‪،‬‬ ‫خــودش را بــه کنجــی می‌کشــد و کمــی آرام‌تر حرف‬ ‫می‌زنــد تا کســی صدایش را نشــنود‪.‬‬ ‫همان‌طور کــه حرف می‌زند‪ ،‬با گوشــه چشــم اطراف‬ ‫را نگاه می‌کند تا مطمئن شــود کســی حواســش به او‬ ‫نیســت‪« :‬یک روز با یک قواره چادر ســفید‪ ،‬انگشــتر‪،‬‬ ‫کله‌قنــد و یک جعبه شــیرینی از دَر خانــه عمویم آمد‬ ‫و رفتیــم محضر و از آن‌جا به خانه‌اش‪٣٢ .‬ســال بیشــتر‬ ‫نداشــتم‪ .‬خیلی ســخت بــود‪ .‬ازدواج کرده بــودم و در‬ ‫خانــه خودم معذب بــودم‪ .‬مثل هر دختــری کلی آرزو‬

‫داشــتم‪ ،‬اما همیشــه آن‌طور که مــا می‌خواهیم زندگی‬ ‫پیــش نمی‌رود‪ .‬بــا این ازدواج برای همیشــه حســرت‬ ‫مادرشــدن به دلم می‌ماند‪ ،‬چون بــرای این‌که خواهرم‪،‬‬ ‫حق انتخاب بیشــتری داشته باشــد‪ ،‬نمی‌خواهم ازدواج‬ ‫کنم‪ .‬بیشــتر دخترانی مانند من از ســر ناچــاری تن به‬ ‫ایــن ازدواج می‌دهنــد‪ .‬مثال خود من پنج کالس بیشــتر‬ ‫درس نخوانده‌ام‪ ،‬چطور می‌خواســتم خــرج زندگی‌ام را‬ ‫دربیاورم؟ ناراضی نیســتم‪».‬‬ ‫ریحانــه خجالتــی اســت و تا امــروز به کســی نگفته‬ ‫تنهــا چهارســال زندگی مشــترک داشــته‪ ،‬البته بیشــتر‬ ‫چهارسال پرســتاری بوده تا همســرداری‪« .‬وقتی کسی‬ ‫در مــورد همســرم می‌پرســد‪ ،‬واقعیــت را نمی‌گویــم‪.‬‬ ‫بیشترشــان فکر می‌کننــد بچه‌دار نشــده‌ام و حاال بعد‬ ‫از مرگ همســرم بــا خواهرم زندگی می‌کنــم‪ .‬برای چه‬ ‫بایــد توضیــح بدهم تــا قضاوتــم کنند؟ کســی که از‬ ‫زندگــی‌ام خبر ندارد‪ ».‬همان‌طور کــه خریدهایش را در‬ ‫نایلکــس می‌چیند‪ ،‬جملــه‌ای می‌گوید و دور می‌شــود‪:‬‬ ‫«تــا از زندگی و حال‌وروز کســی خبر نداشــته باشــید‪،‬‬ ‫قضاوت‌کــردن راحت اســت‪ .‬مــردم راحــت می‌گویند‬ ‫برای پــول‪ ،‬زن پیرمرد شــده‪».‬‬ ‫«زهــره» یکــی دیگــر از زنان جوانی اســت کــه برگ‬ ‫دوم شناســنامه‌اش را بــا نام مرد مســنی ســیاه کرده تا‬ ‫زندگی مســیر تــازه‌ای پیش‌رویش قرار بدهــد‪ .‬او پیش‬ ‫از ازدواجــش در یکــی از شــهرک‌های حاشــیه تهــران‬ ‫زندگــی می‌کرد‪ ،‬همیشــه مضطــرب بود و هــر روز با‬ ‫بهانــه یا بی‌بهانــه کتک می‌خــورد‪ .‬مــادرش صبح زود‬ ‫از خانــه مــی‌زد بیرون تــا از بســاط دستفروشــی‌اش‬ ‫نانی ســر ســفره ببرد و پول مواد همســر خمــارش را‬ ‫دربیــاورد‪ .‬آخرین خاطــره‌اش از درس‌ومشــق به دوران‬ ‫اول راهنمایــی برمی‌گردد‪ .‬روزی که بعد از برگشــت از‬ ‫مدرســه به بهانه خماری پدر ســخت کتک خورده بود‬ ‫و تســلیم ایــن تصمیم پدر شــده بود که مدرســه‌رفتن‬ ‫دیگــر تعطیل‪ .‬دختــر را چه به درس‌خوانــدن! این‌ها را‬ ‫کســی کــه از زندگی «زهــره» خبــر دارد‪ ،‬می‌گوید‪.‬‬ ‫«زهره» ‪٢٧‬ســال بیشــتر نداشــت و پرســتار سالمندان‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


‫گرفت و غارت و یکی از محافظان کاروان کشــته شد و‬ ‫مهره‌های آهنی پوشــش ســقف از دســت رفت‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫افراد کاروان به ناچار بخشــی از محموله را در کوه‌های‬ ‫نزدیــک شــیراز بــر شــانه‌های خــود حمل کردنــد‪ ،‬تا‬ ‫عاقبت ســقف بنا در ‪ ۲۴‬ژوئن (اوایــل تیرماه) به تهران‬ ‫رســید‪ .‬مشــکل دیگــر کمبــود مصالح الزم و مناســب‬ ‫بــود و حتــی به ســبب قحطی شــدید آن ایــام و نبود‬ ‫قاطــر برای حمــل‪ ،‬بخش دیگری از محمولــه در بغداد‬ ‫زمین‌گیر شــد‪ .‬قفل‌هــای فرســتاده شــده عوضی بود‬ ‫و ســختی‌های فراوان دیگر ســاخت عمارت را بســیار‬ ‫دشــوار کرد‪.‬‬ ‫‪ ‬عاقبــت بــا همــه ماجرا‌هــا بنــای تاریخی ســفارت‬ ‫انگلیــس در ژوئــن ‪ ۱۸۷۶‬به پایــان رســید و در اختیار‬ ‫ایلچی و دســتیارانش قــرار گرفت تا بــه افزایش قدرت‬ ‫دولت عصــر ویکتوریایی کمک شــایانی کنــد‪ .‬این بنا‬ ‫شــاهد حوادث بســیاری بــوده اســت‪ ،‬نظیــر؛ اجرای‬ ‫ســاالنه بزرگ‌تریــن جشــن دیپلماتیک تولــد الیزابت‬ ‫دوم‪ ،‬بست‌نشــینی سال ‪ ۱۲۸۵ / ۱۹۰۶‬ش‪ .‬دوران انقالب‬ ‫مشــروطه و حوادث فــراوان دیگر‪.‬‬ ‫‪ ‬ایــن عمــارت محــل اقامــت جورج کــرزن کــه بعد‬ ‫نایب‌الســطنه و فرمانفرمــای انگلیــس در هنــد شــد‬ ‫در ســال ‪ ،۱۸۸۹‬گرترود بــل در ســال ‪ ۱۸۹۲‬و مورتیمر‬ ‫دوراند در ســال ‪ ،۱۸۹۵‬چارلز هاردینگ (نایب‌الســلطنه‬ ‫و فرمانفرمای بعدی هند) و سیســیل اســپرینگ‪ -‬رایس‬ ‫و ‪ ...‬بوده اســت‪ .‬و‪ ،‬اما معمار این عمارت و دســتیار او‪،‬‬ ‫جیمــز ویلیام وایلــد (‪ ۹‬مــارس ‪ ۷ - ۱۸۱۴‬نوامبر ‪)۱۸۹۲‬‬ ‫معمار انگلیســی بود‪.‬‬ ‫پدرش چارلز وایلد اســت‪ .‬او در لینکلن زاده شد‪ .‬وی از‬ ‫ســال ‪ ۱۸۳۰‬نزد معمار جورج بســوی ‪George Basevi‬‬ ‫به آمــوزش پرداخت و پس از کارآموزی ابتدا در ســبک‬ ‫گوتیک (‪ Gothic style‬گوتیک ســبکی معمول در قرون‬ ‫وســطی در اروپــا بــود) کار کــرد و مهارت یافــت و با‬ ‫طراحــی یک کلیســا کارش را آغــاز کرد و پــس از آن و‬ ‫پیش از ‪ ۱۸۴۰‬شــش کلیســا طراحی کرد و در انگلستان‬ ‫به شــهرت و آوازه فراوانی دســت یافت‪.‬‬ ‫‪  37 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫‪ ‬ســپس به معماری رومــی پرداخت‪ .‬او در مــاه ژوئیه‬ ‫‪ ۱۸۴۱‬یــک ســالن ‪ ۲۸۵۰‬صندلــی را در لیورپــول برای‬ ‫انجمن کشــاورزی سلطنتی ســاخت و از سال ‪ ۱۸۴۲‬در‬ ‫مصر با کارل ریچارد لپســیوس ‪Karl Richard Lepsius‬‬ ‫مصرشــناس همــکاری کــرد و چندیــن ســال در مصر‬ ‫گذرانــد‪ .‬وایلد در ســال ‪ ۱۸۴۸‬به انگلیس بازگشــت و‬ ‫در ســال ‪ ۱۸۵۱‬به‌عنــوان معمار داخلی منصوب شــد‬ ‫و بــرج ‪ Grimsby‬را در ســال ‪ ۱۸۵۲‬تکمیل کرد و موزه‬ ‫جنوبی کنزینگتن ‪ South Kensington‬را طراحی کرد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،۱۸۶۷‬به‌عنوان دستیار ارشد معماری سرهنگ‬ ‫هنری اســکات منصوب شــد‪ .‬کلیسا‌های بســیاری در‬ ‫سراســر مدیترانه از آجر ســاخته شده اســت‪ .‬او با این‬ ‫مصالح آشــنا شــد و در طراحی عمارت ســفارت تهران‬ ‫از آجر اســتفاده کــرد‪ .‬در ســال ‪ ،۱۸۶۹‬طرح‌هایی برای‬ ‫ســاختمان‌های ســفارتخانه بــرای ســفارت انگلیس در‬ ‫اســکندریه و ســفارت در تهــران فراهــم کــرد که تنها‬ ‫دومی ســاخته شد‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫ســاخت ســفارت انگلیــس در تهــران در ‪ ۱۸۷۱‬آغاز‬ ‫شــد و در ژوئــن ‪ ۱۸۷۶‬پایان رســید‪ .‬او از ســال ‪۱۸۷۸‬‬ ‫تــا ‪ ۱۸۹۲‬سرپرســتی مــوزه ‪ John Soane‬را بر عهده‬ ‫داشــت‪ .‬نقاشــی‌های ســفر او‪ ،‬در حــال حاضــر در‬ ‫موسســه گریفیث دانشگاه آکســفورد قرار دارد‪ .‬موزه‬ ‫ویکتوریــا و آلبرت نیز مجموعــه‌ای از طرح‌های وی را‬ ‫نمایــش می‌دهد‪.‬‬ ‫‪ ‬دســتیار نظارتی او در تهران‪ ،‬کاســپار پــوردون کالرک‬ ‫بود‪ .‬وی کســی اســت که همچنین در ســال ‪ ۱۸۷۲‬در‬ ‫اســکندریه برای نظارت بر دکوراســیون‌های تزئینی در‬ ‫کلیسای وایلد همکاری داشــت‪ .‬کالرک زاده سال ‪،۱۸۴۶‬‬ ‫پســر دوم ادوارد مارمودوک کالرک است‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫او در ســال ‪ ۱۸۶۷‬در ســاخت مــوزه کنزینگتن جنوبی‬ ‫با وایلــد همکاری و بر تولید موزاییک نظارت داشــت‪.‬‬ ‫کالرک از ســال ‪ ،۱۸۷۴‬به‌عنوان مهندس ناظر بر ساخت‬ ‫عمارت ســفارت تهران‪ ،‬نظارت داشت‬ ‫منبع‪ :‬روزنامه دنیای اقتصاد‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫چه کسی سفارت انگلیس در تهران را ساخت؟‬ ‫داریوش شهبازی‬ ‫انگلیــس پیش از قاجاریه با ایران روابطی داشــت‪ ،‬اما‬ ‫نه پیوســته و مدام‪ ،‬بلکه دو کشــور بســته به سیاست‬ ‫روز خود گاه نزدیک و گاهی دور می‌شــدند‪ .‬این روابط‬ ‫از ســوی طرفین هیچ‌گاه تهاجمی و سلطه‌جویانه نبود‪،‬‬ ‫تا اینکه ســده نــوزده و عصر اســتعماری انگلیس آغاز‬ ‫شــد‪ .‬در این موســم حکومت ایران به دســت قاجاریه‬ ‫افتــاد‪ .‬در اوایــل ایــن حکومــت‪ ،‬ســلطه‌گر دیگر این‬ ‫عصــر جهان‪ ،‬روســیه بر ایران تاخــت و بخش عظیمی‬ ‫از خــاک ایران را تصرف کرد و به ســرزمین خود افزود‪.‬‬

‫وایلد‪ ،‬سازنده سفارت انگلیس در تهران‬

‫دو اســتعمارگر در ایــن حادثــه نحس شــریک و هم‬ ‫داســتان شــدند و ایران باقیمانده را رهــا نکردند‪ ،‬زیرا‬ ‫می‌دانســتند تــرکان و کــردان و از قــوم لــر یــا دیگر‬ ‫مردمــان ایــن مرز و بــوم این خفــت و خــواری را بر‬ ‫نمی‌تابنــد و شــورش و هنگامــه به‌پا خواهنــد کرد و‬ ‫خاک از دســت رفتــه را بــاز پس خواهنــد گرفت‪.‬‬ ‫‪ ‬چنان که شــاه اســماعیل و نادر و آقامحمدخــان و‪...‬‬ ‫گرفتند و این به مصلحت دو اســتعمارگر نبود؛ بنابراین‬ ‫بــه دربــار فتحعلی شــاه نفــوذ کردند و بنــا بر صالح‬ ‫خویــش‪ ،‬ایــران را به حــال محتضری درآوردنــد که نه‬ ‫می‌مــرد و نــه جــان بــه‌در می‌بــرد‪ .‬پــس از آن برای‬ ‫ماندن در این ســرزمین طرحــی دراز دامان درانداختند‬ ‫و در پایتخت تازه تاســیس ایــران رحل اقامت افکندند‪.‬‬ ‫‪ ‬هر دو دولت بــا رقابتی تنگاتنگ در محله عتیق بازار‬ ‫قــرب هم‪ ،‬هر یــک زمینی تصــرف کردنــد و عمارتی‬ ‫بــرای ایلچی خود بنــا نهادند‪ .‬نام بــاغ و قهوه‌خانه و‪...‬‬ ‫ایلچی بازمانده آن ایام اســت‪ .‬ســالیانی‪ ،‬چون گذشت‬ ‫درباریان را آســان‌تر از تصور بــه ثمن‌بخس خریدند و‬ ‫نفــس مخالفانی‪ ،‬چون امیرکبیــر و قائم مقام را بریدند‬ ‫و میخ خیمه تســلط و چیرگی را بر ایــن خاک بی‌ادعا‬ ‫و مردم بــی نوا کوبیدند و آنچــه نباید کردند‪.‬‬ ‫‪ ‬دو رقیب امکان حضور دیگــر مدعیان فرنگ را در این‬ ‫میدان از آنان ســتاندند و عرصه را برای عرض‌اندامشــان‬ ‫تنــگ کردند‪ .‬بعد‌ها بــه قصد غلبه برتر محل ســفارت‬ ‫را ارتقــای کیفــی دادند و باز هــم در رقابت با یکدیگر‬ ‫همسایگی برگزیدند‪.‬‬ ‫نخســتین هیات ثابت نمایندگی انگلیس‪ ،‬در سال ‪۱۸۲۱‬‬ ‫میالدی ‪ ۱۲۰۰ /‬خورشــیدی در باغ ایلچی در محله بازار‬ ‫تهران گود زنبورکخانه اســتقرار یافت‪ .‬با گذشــت حدود‬ ‫چهــل ســال انگلیســی‌ها جایی خواســتند بــا ابهت‌تر‬ ‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫و مناســب نقش اســتعماری و دور از فشــردگی محله‬ ‫بــازار و هم بــرای فــرار از آب آلوده و غیربهداشــتی‪،‬‬ ‫زمینی وســیع در شــمال حصار صفوی تهران در خیابان‬ ‫فردوســی کنونی تهران به قیمت بیســت هــزار تومان‬ ‫خریدنــد‪ .‬بنای جدید ســفارتخانه را به معمار مشــهور‬ ‫آن زمــان انگلیس جیمز وایلد ســپردند‪.‬‬ ‫‪ ‬وایلد معماری شــناخته شــده و باتجربه در خاورمیانه‬ ‫بــود‪ .‬طــرح وایلد شــامل چارچــوب و پوشــش آهنی‬ ‫ســاخت انگلیس برای ســقف بود‪ .‬عملیــات احداث به‬ ‫زودی آغاز شــد‪ .‬وی ابتدا خواســت عملیــات احداث را‬ ‫در اواخر ســال ‪ ۱۲۵۱ / ۱۸۷۱‬خورشــیدی تمام کند‪ ،‬اما‬

‫بــر این داســتان با اوضــاع روز ایران‪ ،‬افتاد مشــکل‌ها‪.‬‬ ‫‪ ‬بخشــی از ســقف بنــا در ژانویه ســال ‪ ۱۸۷۱‬در حین‬ ‫انتقــال از انگلیــس به ایــران در دریا از دســت رفت و‬ ‫بســیاری از آب‌رو‌های شــیروانی که از جنس چدن بود‪،‬‬ ‫شکســت‪ .‬در روز ‪ ۱۸‬مــارس ‪ /‬اواخر اســفند دو کاروان‬ ‫شــامل ‪ ۳۶۷‬شــتر که ســقف آهنی را حمل می‌کرد‪ ،‬از‬ ‫بنــدر بوشــهر در خلیج فارس بــه راه افتاد‪.‬‬ ‫کاروان نخســت چنــد هفته توســط مامــوران مالیاتی‬ ‫ایــران که در پــی گرفتن پول بودند‪ ،‬توقیف شــد‪ .‬کمی‬ ‫پــس از آزادی ایــن کاروان مــورد دســتبرد راهزنان قرار‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫واقعیت‪ .‬تاریخ دیر و زود نمی‌کند‪ .‬تاریخ همیشــه ســر‬ ‫وقت اســت‪ .‬صادق هدایت دست تقدیر را برنمی‌تافت‬ ‫که برای کســانی بنویســد که هیچ شــبیهش نبودند و‬ ‫باای ‌نحال آن‌قدر‬ ‫از آن‌هــا بیگانــه‬ ‫نبود که برایشان‬ ‫ننویسد‪.‬‬ ‫هدایــت درس‌‬ ‫خوانده بود و ما‬ ‫نخوانــده بودیم‪.‬‬ ‫دنیــا را دیــده‬ ‫بود و مــا ندیده‬ ‫بودیــم‪ .‬فاصلــه‬ ‫میــان پاریــس‬ ‫مــدرن بعد از اصالحات هوســمان بــا تهرانی که هنوز‬ ‫از بیشــتر کوچه‌هایــش گــرد و خاک بلند بــود‪ ،‬برایش‬ ‫تحمل‌ناکردنــی بود‪ .‬احســاس می‌کرد از میــان «تئاتر و‬ ‫اومانیســم و کتــاب» نمی‌تواند به یک‌باره پرتاب شــود‬ ‫بــه اینجا‪ .‬چــه وقت‌هایی کــه طنزهــای پرنیش‌وکنایه‬ ‫بــه کار می‌بســت و چــه وقت‌هایــی که زهــر در قلم‬ ‫می‌ریخت‪ ،‬از همین فاصله بعیــد می‌گفت و می‌نالید‪.‬‬ ‫گفته‌انــد که «بوف کــور» را از روی فالن فیلم یا بهمان‬ ‫داســتان الهــام گرفته بود‪ .‬آن‌هــا که ایــن را می‌گویند‪،‬‬ ‫خــود صحــه می‌گذارند بــر این‌کــه هدایت چــه بود‪.‬‬ ‫هدایت ادبیات مدرن می‌دانســت و ما نمی‌دانســتیم‪.‬‬ ‫چیــزی دود می‌کــرد که مــا اصــا از بودنــش بی‌خبر‬ ‫بودیــم‪ .‬وظیفــه‌اش این بــود کــه بماند و ما را شــبیه‬ ‫خــودش کنــد؟ وظیفــه معیــن کــردن بــرای آدم‌ها از‬ ‫آن‌جور رسم‌هاســت که بهتر اســت فراموششــان کنیم‪.‬‬ ‫ســال‌ها بعد‪ ،‬حــاال فقــط می‌توانیم بفهمیــم هدایت‬ ‫چقدر شــبیه مــا نبــود و بااین‌حال چقدر از مــا بود‪ .‬با‬ ‫ســبیلش که به‌هرحال همیشه‪ ،‬به رســم وطن‪ ،‬بود‪ ،‬اما‬ ‫هیچ شــبیه مال مــا نبود‪.‬‬

‫دوم‬ ‫‪ :1340‬ملکوت‬

‫شــاید اگــر امروز بــود‪ ،‬تقدیــر دیگری می‌داشــت‪ .‬نه‬ ‫این‌کــه از ایــن وصله‌ها به او بچســبد که بــرای مردم‬ ‫آینده می‌نوشــت یــا اراجیفــی از این دســت‪ .‬احتماال‬ ‫فقــط برای خــودش می‌نوشــت و حلقه محــدودی از‬ ‫دوســتانش که عموما هم از نویســندگان شناخته‌شده‬ ‫نبودنــد‪ .‬زمانــه‌ای نبــود که کســی در آن شــیطنت و‬ ‫شــوخ‌طبعی را ارزش تلقــی کنــد‪ ،‬طبقه متوســط را به‬ ‫عنوان ســوژه یــک داســتان به رســمیت بشناســد‪ ،‬یا‬ ‫بپذیــرد که لزومــی ندارد که یک داســتان پر باشــد از‬ ‫نمادها و اســتعاره‌های سیاســی‪ .‬در آن زمانه نوشتن از‬ ‫آقــای مودت کــه ناگهان جــن در او حلول کــرده بود‪،‬‬ ‫مازیــار که آن‌قــدر در خیابان منتظر دوســتان بدقولش‬ ‫ایســتاده بــود که نقــرس گرفته بــود‪ ،‬آقــای عکاس که‬ ‫بیــن عکس یک بنــای قدیمــی و یک آقای کاله‌به‌ســر‬ ‫فرقی نمی‌گذاشــت‪ ،‬یا اشــی و مشــی و میرزاسلیمون‬ ‫که بــرای پر کــردن اوقــات فراغت قصد داشــتند یک‬ ‫گربــه را بگیرند‪ ،‬دمش را ببندنــد به نخ‪ ،‬نخ را ببندند به‬ ‫میــخ و میخ را بکوبنــد توی زمین خطایی بود ســخت‬

‫‪  35 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫دردناک‪.‬‬ ‫کــه می‌تواند قضــاوت کند کــه اگر بهــرام صادقی‪ ،‬به‬ ‫قــدر یکــی دو دهه ناقابــل این‌طــرف یــا آن‌طرف‌تر‬ ‫بــه دنیا آمــده بود‪ ،‬باز هــم به همین ‪ ۲۰ ،۱۰‬داســتان‬ ‫کوتــاه و یک داســتان بلنــد قناعت می‌کــرد و بعد به‬ ‫همــان ســادگی کــه م‪.‬ل یکی‬ ‫یکــی اعضــای تنــش را بریده‬ ‫بــود‪ ،‬یکــی یکــی ارتباطــش را‬ ‫بــا آدم‌هــای ایــن جهــان قطع‬ ‫می‌کــرد و آن‌قدر نمی‌نوشــت‬ ‫تا رســم نوشتن از ســکه بیفتد‬ ‫و در یــک بعدازظهــر‪ ،‬بی‌آن‌که‬ ‫کســی وقتی برای غصه خوردن‬ ‫داشــته باشــد‪ ،‬از دنیا می‌رفت؟‬ ‫بهــرام صادقــی چه چیــزش با‬ ‫باقی هم‌قطارهایــش م ‌یخواند‬ ‫کــه بخواهد ســبیلش بــا آن‌ها‬ ‫بخوانــد؟ در عصــر رونق ســبیل‌های اســتالینی تابیده‬ ‫پشــت لب‌های او ســبیل دســته‌فرمانی نســبتا نازکی‬ ‫نشســته بود که نمی‌توانســت شــیطنت لبخنــدش را‬ ‫قایــم کند‪.‬‬

‫سوم‬ ‫‪ :1348‬شازده احتجاب‬

‫باالخــره باید یک وقــت با آن روبه‌رو می‌شــدیم دیگر‪.‬‬ ‫چه بهتر که در ‪ 10 .1348‬ســال پیش از انقالب‪ .‬همیشه‬ ‫که نمی‌شــود از دســت تاریخ فرار کرد‪ .‬تاریخ سوراخی‬ ‫بــرای قایــم شــدن ندارد‪ .‬هــر جا کــه باشــی‪ ،‬باالخره‬ ‫می‌رســد و یقه‌گیــر می‌شــود و ســهمش را می‌گیــرد‪.‬‬ ‫همه اجــداد بزرگ و مفاخر گردگرفته کــه آن باال‪ ،‬روی‬ ‫رف‌هــا و تاقچه‌هــا ســبیل به ســبیل نشســته‌اند روی‬ ‫جلــد کتاب‌هــا‪ ،‬کاسه‌بشــقاب‌ها‪ ،‬گلدان‌هــا و قلیان‌ها‬ ‫و شمعدانی‌ها و زل‬ ‫زده‌اند بــه خزیدن‬ ‫مــا‪ ،‬ایــن پاییــن‪.‬‬ ‫همــه فتح‌نامه‌هــا‬ ‫و جنگ‌نامه‌هــا و‬ ‫بزم‌نامه‌هــا‪ .‬همــه‬ ‫ارواح ســرگردانی که‬ ‫چیــزی از زنــدگان‬ ‫طلب دارنــد‪ ،‬حتی‬ ‫بــه انــدازه یــک‬ ‫به‌یــادآوردن ســاده‪.‬‬ ‫«شــازده احتجــاب» بازخوانی همیــن فراخوانی تاریخ‬ ‫بــود‪ .‬داســتانی از درهم‌شکســتن یک خانــواده بزرگ‬ ‫اشــرافی زیر بار خــودش‪ .‬داســتان دســتان خردکننده‬ ‫تاریــخ کــه همیشــه در کمین‌اند‪ .‬با همــه پیش و پس‬ ‫رفتن‌هایــش در میــان صفحــات گردگرفتــه‪ .‬بــا همه‬ ‫پاییــن و بــاال رفتن‌هایــش از طبقــات خانــه در حال‬ ‫فرو ریختــن‪ .‬با لولیدن مــداوم گذشــته در دل حال‪ .‬با‬ ‫آونگ شــدن دائــم میان آدم‌ها و زمان‌هــا و مکان‌ها‪ .‬با‬ ‫درهم‌ریختگی ســنجیده اما آشــفته وقایع که نمی‌شود‬ ‫یکــی را پــ ‌ی بگیری و تــا انتهــا ردش را دنبال کنی‪.‬‬ ‫برای گلشیری تاریخ همیشــه در حال بازفراخوانی بود‪.‬‬

‫مگــر بعدتــر در «فتحنامه مغــان» هــم همین‌طورها‬ ‫نبــود؟ یــا در «معصــوم پنجــم»‪ ،‬یــا اگر آن‌طــور که‬ ‫گفته‌اند مال او باشــد؟ همین به نظم نیامدن آشــفتگی‬ ‫روایت‌هــای او بود که در خطوط چهره‌اش هم آشــکار‬ ‫بــود و از همه آشــکارتر در به‌هم‌ریختگی همیشــگی‬ ‫موهــای انبوه پشــت لبش؟ از ســر بی‌قراری بــود؟ از‬ ‫ســر اضطراب؟ از ســر نویســنده زمانه اضطراب بودن؟‬

‫چهارم‬ ‫‪ :1382‬سلوک‬

‫گــم شــده‌ایم‪ .‬جایی میــان اســطوره و تاریــخ‪ .‬جایی‬ ‫میان جنــگ و رضا‪ .‬جایی میان شــوریدن و آرام گرفتن‪.‬‬ ‫جایی میان به درون کشــیدن و تا خــوردن و خمیدن یا‬ ‫بیرون ریختن و به آتش کشــیدن ‪ .‬جایی میان آشــوب و‬ ‫آرامش‪ .‬جایی که نمی‌شــود درســت روی نقشه نشانش‬ ‫داد‪ .‬نمی‌شــود در مشــت گرفتش‪ .‬جایی کــه دائم فرار‬ ‫می‌کنــد‪ .‬جایی که با به دســت نیامدنش وجــود دارد‪.‬‬ ‫بــرای روایت گم‌گشــتگی اســباب دیگری الزم اســت‪.‬‬ ‫چیــزی بیــش از کاغذ و قلم‪ .‬چیزی شــبیه بــاد‪ .‬چیزی‬ ‫شــبیه طرح‌هــای ابــر و باد کــه هیچ‌کــس روی کاغذ‬ ‫نمی‌توانــد نشــان دهــد کــه فــان نقطــه‌اش‪ ،‬آن‌جا‪،‬‬ ‫همان‌جــا کــه بــا انگشــت نشــان می‌دهنــد‪ ،‬دقیقــا‬ ‫ســفید اســت یا ســیاه‪ ،‬یا چیزی میان این دو‪ ،‬یا چیزی‬

‫غیــر از ایــن هر دو‪ ،‬یــا چیزکی با ســهمی بــا هر دو‪.‬‬ ‫کشــیدن خطوط واضح‪ ،‬بــه صف کردن این‌شــکلی‌ها‬ ‫و آن‌شــکلی‌ها خــاص زمانــه دیگــری اســت‪ .‬خاطــره‬ ‫همــه صفحــات فراموش‌شــده‪ ،‬همه صفحــات هرگز‬ ‫نوشته‌نشــده و هرگز خوانده‌نشــده آوار می‌شــود روی‬ ‫قلم و بــه او رســم دیگــری می‌آموزد‪.‬‬ ‫بــرای روایــت گم‌گشــتگی نویســنده بــودن کفایــت‬ ‫نمی‌کنــد‪ .‬بایــد با ســلوک قلم آشــنا باشــی‪ .‬باید آیین‬ ‫پیچ‌وخمش‌هایــش را بدانــی‪ .‬بایــد بــا او خم شــوی و‬ ‫بگردی‪ .‬با او نازک شــوی و اســتوار شوی‪ .‬باید بدانی که‬ ‫قیس «سلوک» چیزی نیســت مگر یارمحمد «کلیدر» و‬ ‫بااین‌حــال هرگز او نیســت‪ .‬باید بتوانی چیزی بســازی‬ ‫کــه دائم میان قیس و یارمحمد نوســان کنــد و در هر‬ ‫دم هــر دو باشــد و هیچ‌کدام‪.‬‬ ‫عجیب اســت اگر هر بار که «ســلوک» یــا «کلیدر» را‬ ‫دســت گرفت ‌ه باشیم‪ ،‬هر دو را شبیه محمود دولت‌آبادی‬ ‫دیده باشــیم؟ عجیب اســت اگر هر دو را مثل او دیده‬ ‫باشــیم با همان چشــم‌های ریــز نافذ و همان ســبیل‬ ‫پرپشــت که لب‌ها را می‌پوشــاند‪ .‬همان سبیل پرپشتی‬ ‫که نمی‌گذارد ببینیم پشــتش چه ســهم قیس اســت و‬ ‫ ازچهلچــراغ‬‫چــه ســهم یارمحمــد؟‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪35 Kheradmand‬‬


‫قسمت دوم‬

‫سیبیلوهای هنر‪ ،‬ادبیات و سیاست‬

‫در احوال پیچیدگی یک اثر‬ ‫در تشبه به بهرام بیضایی‬

‫حمیدمیرحسینی‬ ‫بهــرام بیضایــی‪ ،‬زمانی‪ ،‬شــاید حوالی دوروبــر آخرین‬ ‫فیلمــش‪« ،‬وقتی همــه خوابیــم»‪ ،‬در مصاحبه‌ای گفته‬ ‫بــود‪« :‬زمانــی کــه کاری را نمی‌خواهنــد‪ ،‬می‌گوینــد‬ ‫پیچیده اســت‪ ».‬مقصــود او از ضمیر مســتتر آن‌ها‪ ،‬در‬ ‫ایــن جمله و جمالت شــبیه آن کــه در ادبیات بیضایی‬ ‫فراوان اســت‪ ،‬نیروهــای مرئی و نامرئی فراوانی اســت‬ ‫که معمــوال در گلوگاه‌های تعیین‌‌کننده‌ای با اســم‌های‬ ‫به‌ظاهــر بی‌خطــری مثل کارشناســی فالن یــا ارزیابی‬ ‫بهمــان‪ ،‬تعییــن بودجه‪ ،‬منابــع مالی‪ ،‬امــور مجوزها یا‬ ‫هر اســم بی‌معنــی دیگری نشســته‌اند و بــدون آن‌که‬ ‫واقعا از روی اســم جایی که نشســته‌اند معلوم باشــد‪،‬‬ ‫می‌تواننــد سرنوشــت یک اثر هنری‪ ،‬یــک کار تحقیقی‬ ‫یــا حتی یک انســان را عــوض کنند‪.‬‬ ‫باز اگر اشــتباه نکنم‪ ،‬زمانی در همان حدود‪ ،‬هوشــنگ‬ ‫گلمکانــی یا احمــد طالبی‌نژاد نوشــته بود داشــتن یا‬ ‫نداشــتن ســبیل در این‌که فیلم‌ها یــا تئاترهای بیضایی‬ ‫چطــور از آب دربیایــد‪ ،‬نقــش تعیین‌کننــده‌ای دارد‪.‬‬ ‫زمان‌هایی که ســبیل می‌گــذارد‪ ،‬چــون خیالش راحت‬ ‫اســت کــه به انــدازه کافی فاصلــه‌اش را بــا مخاطبش‬ ‫حفــظ کــرده‪ ،‬بــا فکــر آســوده کارهایی می‌ســازد که‬ ‫آســان‌تر می‌شــود بــا آن ارتبــاط گرفــت و برعکــس‬ ‫وقت‌هایی کــه ســبیلش را می‌زند‪ ،‬حــس می‌کند باید‬ ‫آن‌قــدر کار صعب‌االرتباطــی بســازد کــه حســاب کار‬ ‫دســت مخاطبش بیاید‪.‬‬ ‫به‌هرحــال ایــن مقدمــه طوالنی پــر از شــاید و انگار‬ ‫را نوشــتم که بــروم ســراغ اولیــن و تنها بــاری که در‬ ‫زندگــی‌ام بــا اســتاد بیضایی قیاس شــدم و بــا این‌که‬ ‫چیز افتخارآمیزی در این مقایســه وجود نداشت‪ ،‬هنوز‬ ‫مزه‌اش زیر دندانم اســت‪ .‬ماجرا این بود که چند ســال‬ ‫قبل بــرای فیلم گرفتــن از مراســم خاص قالی‌شــوران‬ ‫‪  34 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫مشــهد اردهال به آن منطقه ســفر کرده بــودم و توی‬ ‫دلــم مطمئن بودم کــه چیزی خواهم ســاخت یگانه و‬ ‫بی‌مانند شــبیه اولین مســتندهای ناصر تقوایی‪ .‬مراسم‬ ‫مشــهد اردهال آن زمان هنــوز به انــدازه االن معروف‬ ‫و همگانی نشــده بــود و اگر واقعا می‌توانســتم از آن‬ ‫تصویر بگیــرم‪ ،‬خوب بــود‪ .‬منتها قضیه همــان ابتدای‬ ‫کار‪ ،‬وقت چیدن دفتر و دســتک فیلم‌برداری تمام شــد!‬ ‫آقایــی که احســاس کــرد تصویر گرفتن از مراسمشــان‬ ‫ممکن اســت مزاحم کارشــان باشــد‪ ،‬من را دید و بردم‬ ‫پیش آقای باالدســتی‌اش‪ ،‬معلوم بود ســمت رســمی از‬

‫هم خنــده‌ام گرفته بود‪ ،‬هــم نمی‌دانســتم باید واقعا‬ ‫چــه کار کنــم‪ ،‬یــا اصــا مگــر بهــرام بیضایی غیــر از‬ ‫پژوهش دربــاره تعزیه چه کرده که باعث این دردســر‬ ‫شــود‪ .‬چند دقیقــه‌ای به قیافــه آن دو نفر نــگاه کردم‬ ‫ببینــم قصــد کوتاه آمــدن دارند یــا نه‪ ،‬و وقتــی دیدم‬ ‫خبری نیســت‪ ،‬بیرون آمدم‪ .‬همسرم پرســید ماجرا چه‬ ‫بــود؟ الکــی گفتم‪« :‬گفتنــد فیلمت مثل آثــار بیضایی‬ ‫پیچیده اســت‪ .‬نمی‌شــود آن را بسازی‪».‬‬ ‫اگــر از آن دســته آدم‌هــا باشــید کــه معتقدنــد حتی‬ ‫اتفاقــات تصادفی زندگی هــم آن‌قدر کــه تصادفی به‬ ‫نظر می‌رســند‪ ،‬تصادفی نیســتند‪ ،‬احتماال در هم‌شکلی‬ ‫واژه ســبیل در زبان فارســی با سبیل عربی چیزکی برای‬ ‫کشــف کردن پیــدا می‌کنید‪ .‬اعــراب بــه راه می‌گویند‬ ‫ســبیل و البته آن را در معنای اســتعاری شــیوه و روش‬ ‫و گاه حتــی آیین هــم به کار می‌برند‪ .‬ســبیل هم برای‬ ‫ما گاهی حکمی شــبیه همین داشــته اســت‪ .‬از همان‬ ‫گذشــته‌های دور‪ ،‬با ســبیل درویشــان و ســبیل عیاران‬ ‫که بــ ‌ه نوعی مرام صنفی‌شــان را می‌نمایانــد‪ ،‬گرفته تا‬ ‫همیــن چند دهه پیش که ســبیل نمایان‌گر یک گرایش‬ ‫سیاســی و فکری بود و حتی می‌توانســت در دادگاه به‬ ‫‌عنــوان مدرک جــرم یا الاقل یک شــاهد بــه کار حکم‬ ‫بیاید‪ .‬با همین دســتور‪ ،‬شــاید بشود بخشــی از تاریخ‬ ‫ادبیــات معاصر ایــران را هــم از نو خوانــد‪ .‬خواندنی‬ ‫شــاید نه لزوما بــا نتیجــه‌ای دندان‌گیر‪ ،‬اما دســت‌کم‬ ‫بدون جدیــت خفقان‌آور دســتورهای دیگر‪.‬‬

‫داشتن یا نداشتن سبیل در این‌که فیلم‌ها یا تئاترهای‬ ‫بیضایی چطور از آب دربیاید‪ ،‬نقش تعیین‌کننده‌ای دارد!‬ ‫طــرف جایــی ندارنــد اما نمی‌شــد به حرفشــان گوش یکم‬ ‫نــداد‪ .‬آن آقا هم گفت برای تصویربــرداری به مجوز ما ‪ :1315‬بوف کور‬ ‫نیــاز داری‪ .‬گفتــم خب! پس مجوز می‌خواهم‪ .‬راســت‬ ‫یــا دروغ‪ ،‬که احتماال دروغ‪ ،‬گفت‪« :‬بــه ما گفته‌اند این‬ ‫ســبیلوها همه‌شــان می‌خواهند ادای بهــرام بیضایی را‬ ‫دربیاورند‪».‬‬

‫زودتــر از موقــع رســیده بــود؟ از همان‌هــا بــود که‬ ‫می‌گوینــد باید در گوشــه و کنار تاریــخ منتظر بمانند‬ ‫تــا کســانی بــرای فهمیدنشــان از راه برســند؟ این‌ها‬ ‫توجیه‌هایــی ســاده‌اند بــرای فرار کــردن از دشــواری‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫بیشــتری به سبک و ســیاق موســیقی ایرانی‬ ‫دارد‪ .‬در ایــن بــاره توضیح دهید؟ ‬

‫اینکــه گفته می‌شــود آثار اســتاد مظهــر خالقی لحن‬ ‫و لهجه زبــان فارســی دارد چندان پر بیــراه نمی‌تواند‬

‫باشــد‪ .‬خالقی نســبت بــه خوانندگانی‪ ،‬چون حســن‬ ‫زیــرک‪ ،‬عزیز شــاهرخ‪ ،‬محمــد ماملی و‪ ...‬خــودآگاه و‬ ‫ناخودآگاه گرایش محســوس و متفاوت تری درخوانش‬ ‫موســیقی کردی داشــته اســت‪ .‬تأثیر محیط‪ ،‬اســکان‬ ‫ومراوده بیشــتر با هنرمندان پایتخــت بی‌گمان در نوع‬ ‫خوانش و اجرای خالقــی و هر هنرمند دیگری بی‌تأثیر‬ ‫نمی‌توانســته باشــد‪ .‬همکاری و همراهی با اســتادان‬ ‫بــزرگ‪ ،‬چــون مرتضی حنانه‪ ،‬ایرج گلســرخی‪ ،‬حســین‬ ‫یوســف زمانــی و‪ ...‬آثارمانــدگاری به تاریخ موســیقی‬

‫‪  33 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫کردســتان اضافه کرده اســت‪.‬‬ ‫همــکاری با این بزرگان و تولید آثارارکســترال وآرانژمان‬ ‫ویــژه ایــن آثار‪ ،‬طعــم و رنــگ و بوی دیگــری به نوع‬ ‫خوانــش این اســتاد بزرگ داده اســت و شــنونده را به‬ ‫ســمت نوعی از موســیقی می‌برد که بــا وجود کالمش‬ ‫که کردی اســت‪ ،‬حال و هوا و تنظیــم کار رنگ ویژه‌ای‬ ‫بــه خــود گرفتــه اســت‪ .‬دو نمونــه از معروف‌تریــن‬ ‫کار‌هایــی که آقای خالقی با ارکســتر‌های بــزرگ رادیو‬ ‫و تلویزیــون به رهبری ایرج گلســرخی و مرتضی حنانه‬ ‫اجــرا کــرده قطعات مانــدگار و قدیمی «دو بــه دو» و‬ ‫«آمــان هی آمان» اســت کــه در حال و هــوای مذکور‬ ‫اجرا شــده اســت‪ .‬به‌طورکلی باید گفت نوع خوانش و‬ ‫اجرای هر خواننده‌ای متأثر از ارکســتر و اجرای ارکستر‬ ‫و همچنین به نوع و ژانرآهنگ وابســته اســت‪.‬‬ ‫اساســاً مظهرخالقــی از صدایی نرم و لطیــف و گیرا و‬ ‫سرشــار از احســاس برخوردار اســت‪ .‬شــعر شناسی و‬ ‫ریتم شناســی و ژوســت خوانــی از دیگــر ویژگی‌های‬ ‫مظهرخالقی اســت‪.‬‬

‫ســبک خوانش و لحن استاد ســید علی اصغر‬ ‫کردســتانی با دیگــر خوانندگان بعــد از خود‬ ‫ازجملــه حســن زیــرک و به‌دنبــال آن مظهر‬ ‫خالقــی و‪ ...‬چه تفاوت‌هایی داشــته اســت؟‬ ‫بــه اعتبــار آثار بــه جامانــده از پیــش و پس اســتاد‬ ‫ســیدعلی اصغــر کردســتانی‪ ،‬به ضرس قاطــع می‌توان‬ ‫گفــت خوانش‪ ،‬لحن و بیان ایــن خواننده بزرگ با همه‬ ‫خوانندگان تاریخ موســیقی کردســتان اعم ازکردســتان‬

‫ایران‪ ،‬عراق‪ ،‬ترکیه‪ ،‬ســوریه و دیگــر نقاط کرد زبان دنیا‬ ‫متفاوت بوده و هســت‪.‬‬ ‫آوازسیدعلی اصغرکردستانی متأثر از موسیقی دستگاهی‬ ‫و ردیف موســیقی ایرانی اســت‪ .‬در واقع مشــترکاتش‬ ‫با موســیقی ردیف و دســتگاهی ایران بســیار بیشــتر‬ ‫از مشــترکات با ســایر الحــان و بیان دیگر شــیوه‌های‬ ‫آوازی درموسیقی کردی اســت‪ .‬به اعتبارصفحات و آثار‬ ‫بــه جا مانــده از ایشــان باید گفت ســید علــی اصغر‬ ‫کردســتانی به موســیقی دســتگاهی و ردیف موسیقی‬ ‫ایرانی اشــراف کامل داشــتند‪.‬‬ ‫او هــم عصــر و همنوا بــا بزرگانی‪ ،‬چــون قمرالملوک‬ ‫وزیری‪ ،‬طاهرزاده‪ ،‬اقبال آذر و‪ ...‬بوده اســت‪ .‬باید گفت‬ ‫ســید علی اصغر کردســتانی با نبــوغ و خالقیت باال و‬ ‫صدای ویژه و یونیک توانســته اســت خوانش و روایت‬ ‫متفــاوت‪ ،‬ویــژه و نو از آواز و موســیقی کردی داشــته‬ ‫باشــد البته مبتنی و منطبق با موســیقی دســتگاهی و‬ ‫ردیف موســیقی اصیل و قدیــم ایران‪.‬‬ ‫ازایشــان کار‌های بســیار زیبا و بی‌مانندی در ســه گاه‪،‬‬ ‫همایــون‪ ،‬ابوعطا‪ ،‬بیات تــرک و‪ ...‬به یــادگار مانده که‬ ‫لحن موســیقی کردی درآن هویدا اســت و استمراردارد‪.‬‬ ‫اساساً شعر فارســی با موسیقی ایرانی پیوند ناگسستنی‬ ‫دارد‪ ،‬اما به نظر می‌رســد پیوند این موســیقی با اشعار‬ ‫کردی بســیار دشوارو ناشدنی اســت چیزی شبیه به راه‬ ‫رفتــن روی لبه تیغ‪ ،‬اما ســید علی اصغر کردســتانی با‬ ‫نبــوغ‪ ،‬خالقیت و مهــارت باالی خود بخوبــی از عهده‬ ‫این کارمشــکل برآمده است‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪54‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫از نجوا‌ها و آوا‌های «هوره» در دل زاگرس نشینان تا الالیی‌های «اورامان»‬

‫راویـان نغمه‌هـای تـاریخی‬ ‫موسیقـی کردستــان‬

‫در گفتگو با صدیق از هنرمندان بزرگ کرد زبان‬ ‫نداسیجانی‬ ‫از عراق و ترکیه و ســوریه تا دیگر اقصی نقاط دنیا‬ ‫نغمه‌های زیبا و تأثیرگذار کردی همچنان شــنیدنی‬ ‫اســت؛ موســیقی که قدمتی دیرینه در جهان دارد‬ ‫و بزرگانی‪ ،‬چون ســیدعلی اصغرکردســتانی‪ ،‬حسن‬ ‫زیرک‪ ،‬مظهر خالقی‪ ،‬عزیز شــاهرخ‪ ،‬شهرام ناظری‪،‬‬ ‫بیــژن کامــکار‪ ،‬کیهــان کلهر‪ ،‬علــی اکبرمــرادی و‬ ‫صدیق تعریف و‪ ...‬در این ســرزمین متولد شــده و‬ ‫پــرورش یافته‌اند‪.‬‬

‫از نجوا‌هــا و آوا‌های «هوره» در دل زاگرس نشــینان تا‬

‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫الالیی‌هــای «اورامان»؛ ازطاق بســتان تــا کتیبه تنگیور‬ ‫و‪ .‬ســخن از سرزمینی اســت که مهد فرهنگ و تمدنش‬ ‫می‌نامند‪ .‬گســتره‌اش تنها شــامل ایران زمین نمی‌شود‪،‬‬ ‫از عــراق و ترکیــه و ســوریه تا دیگر اقصــی نقاط دنیا‬ ‫نغمه‌های زیبــا و تأثیرگــذار کردی همچنان شــنیدنی‬ ‫اســت؛ موســیقی که قدمتــی دیرینه در جهــان دارد و‬ ‫بزرگانی‪ ،‬چون ســیدعلی اصغرکردســتانی‪ ،‬حسن زیرک‪،‬‬ ‫مظهــر خالقــی‪ ،‬عزیز شــاهرخ‪ ،‬شــهرام ناظــری‪ ،‬بیژن‬ ‫کامکار‪ ،‬کیهان کلهر‪ ،‬علی اکبرمــرادی و صدیق تعریف‬ ‫و‪ ...‬در این ســرزمین متولد شــده و پــرورش یافته‌اند‪.‬‬ ‫آنــان هرکــدام در ســبک وســیاق خــود میــراث دار‬

‫موســیقی اصیــل کــردی و از ســرآمدان این موســیقی‬ ‫بوده‌انــد‪ ،‬موســیقی کــه همچنــان در دنیا شــنیدنی‬ ‫اســت‪ .‬صدیق تعریــف از دیگر هنرمندان بــزرگ کرد‬ ‫زبان اســت‪ .‬او طی ســال‌ها فعالیت درعرصه موسیقی‬ ‫آثــار مانا و ماندگاری در حوزه موســیقی اصیل ایرانی و‬ ‫موســیقی کردی منتشــر کرده اســت‪.‬‬

‫مظهرخالقی از هنرمندان بزرگ و صاحب سبک‬ ‫موســیقی کردســتان اســت‪ .‬در افواه عمومی‬ ‫گفته می‌شــود که خوانش و لحن آوازی ایشان‬ ‫نســبت به دیگر خواننده‌ها گرایش وشــباهت‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


31 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 31 


‫جهان و کانادا یک قدم به سفر غیر کاغذی نزدیک‌تر شدند‬ ‫روز چهارشــنبه فرودگاه پیرسون شــهر تورنتو همراه‬ ‫بــا مجمع جهانــی اقتصاد‪ ،‬دولــت کانــادا و هلند‪ ،‬و‬ ‫طرف‌هــای ذینفع در صنعــت هوانــوردی از هر دو‬ ‫کشــور کانــادا و هلنــد از یــک طرح آزمایشــی خبر‬ ‫دادنــد که برای اولین بار ســفر غیر کاغــذی را امکان‬ ‫پذیــر خواهــد کــرد‪ .‬طرح هویــت دیجیتال مســافر‬ ‫شناخته شــده ((‪ KTDI‬نخستین ابتکار برای استفاده‬ ‫از هویت دیجیتال‪ ،‬تحت مدیریت مســافر اســت که‬ ‫ســفر بین‌المللی غیــر کاغذی را امــکان پذیر خواهد‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫ایــن طــرح بــا همــکاری بیــن دولــت و صنایــع‪،‬‬ ‫فرودگاه‌هــا‪ ،‬ارائــه دهنــدگان تکنولــوژی‪ ،‬و خطوط‬ ‫هوایــی برای ایجاد یک سیســتم ســازگار بــرای یک‬ ‫ســفر امــن و راحت‌تــر از قبــل ایجاد شــده اســت‪.‬‬ ‫در ایــن طــرح آزمایشــی فــرودگاه پیرســون تورنتو‬ ‫همــراه با ایر کانــادا‪ ،‬خطوط هوایی هلنــد ک اِل اِم‪،‬‬ ‫فرودگاه بین‌المللی مونترال ترودو و فرودگاه شــیپول‬ ‫یا ســکیپول آمســتردام شــرکت خواهند داشت‪.‬‬

‫مدیــر فــرودگاه تورنتو بــزرگ‪ ،‬هــوارد اِنــگ‪ ،‬گفته‬ ‫اســت‪ «:‬فرودگاه پیرســون دارای بیشــترین پروازهای‬ ‫ارتباطــی در آمریــکای شــمالی و پنجمیــن در جهان‬ ‫اســت‪ .‬ما تا میانه دهــه ‪ ۲۰۳۰‬به حــدود ‪ ۸۵‬میلیون‬ ‫مسافر ســرویس خواهیم داد‪ ،‬و برای اجرای موفقیت‬ ‫آمیــز این کار‪ ،‬همکاری‪ ،‬ابتکار‪ ،‬و تمرکز بر مســافرین‬ ‫اولویت ما خواهد بود‪ .‬این طرح آزمایشــی نشــان از‬ ‫تعهد مشــترک صنعت و دولت بــرای جابجایی امن‪،‬‬ ‫مطمئــن و مؤثر مردم اســت‪.‬‬ ‫هــدف ابتکار مجمع جهانی اقتصــاد‪ ،‬از ایجاد هویت‬ ‫دیجیتال مســافر شــناخته شــده‪ ،‬ارائه تجربه ســفر‬ ‫راحت‌تــر و کــم برخورد برای مســافرین اســت و در‬ ‫عین حال امکان کنترل بیشــتر بر اطالعات شــخصی‬ ‫افــراد را به آنهــا می‌دهد‪.‬‬ ‫اطالعــات هویتی کــه معمــوالً بر روی یــک قطعه‬ ‫الکترونیکــی بــه نام چیپ بــر روی گذرنامــه ذخیره‬ ‫می‌شــود بــه صــورت امن و مطمئــن و رمــز گذاری‬ ‫شــده بر روی دســتگاه تلفــن همراه مســافر ذخیره‬ ‫خواهد شــد‪.‬‬

‫مســافرین قــادر خواهنــد بود تــا اطالعات خــود را‬ ‫مدیریــت کننــد و موافقت خــود را اعــام می‌کنند‬ ‫تا پیش از شــروع ســفر این اطالعات را با مســئولین‬ ‫مــرزی‪ ،‬خطوط هوایی‪ ،‬و دیگر ســازمان‌های شــرکت‬ ‫کننــده در ایــن طرح در میــان بگذارند‪.‬‬ ‫بــا اســتفاده از اطالعــات بایومتریک‪ ،‬مســافرین در‬ ‫تمــام مراحل ســفر شناســایی خواهند شــد و بدون‬ ‫نیاز به اســتفاده از گذرنامه به مقصد خواهند رســید‪،‬‬ ‫در نتیجــه یک ســفر بــی دغدغه و راحــت را تجربه‬ ‫می‌کنند ‪.‬‬ ‫پالتفــرم هویــت دیجیتال مســافر شــناخته شــده (‬ ‫(‪ KTDI‬در ابتدا با سیســتم‌های شــرکت کنندگان در‬ ‫ایــن طرح منطبق و ســازگار خواهد شــد و در ســال‬ ‫جاری مــورد آزمایــش قرار خواهــد گرفت‪.‬‬ ‫انتظــار می‌رود که اولین ســفر غیر کاغــذی کامل در‬ ‫اوایل ســال ‪ ۲۰۲۰‬اتفــاق بیافتد‪ .‬تا آنزمان برای ســفر‬ ‫بین‌المللــی گذرنامه واقعی و کاغذی خــود را همراه‬ ‫داشته باشید‪.‬‬

‫دولت کانادا گروه‌های دست راستی افراطی را سازمان تروریستی نامید‬ ‫گروه‌هــای ( ِبالد انــد آ ِنرز و کامبت ‪ ) ۱۸‬در لیســت‬ ‫ســازمان‌های تروریســتی قرار گرفتند‪.‬‬ ‫برای نخســتین بار‪ ،‬دولت کانادا به طور رســمی اعالم‬ ‫کــرد که گروه‌های دســت راســتی افراطی بــه عنوان‬ ‫سازمان‌های تروریســتی شناخته شدند و فعالیت آنها‬ ‫در کشــور غیر قانونی است‪.‬‬ ‫دو گروه دســت راســتی افراطی به نام‌های ( بالد اند‬ ‫آ ِنــرز و کامبت ‪ )۱۸‬هــم اکنون از نظــر دولت کانادا‬ ‫به عنوان ســازمان‌های تروریستی شــناخته شده‌اند و‬ ‫عملیات آنها غیر قانونی اســت‪ .‬دولــت کانادا امیدوار‬ ‫اســت تا با برداشــتن این قدم به حفظ کشور و مردم‬ ‫از هرگونــه حمالت بر پایه نفرت کمک کرده باشــد‪.‬‬ ‫روزنامــه رســمی کانــادا روز چهارشــنبه اعــام کرد‪،‬‬ ‫دولــت کانادا از این پس تعدادی از گروه‌های دســت‬ ‫راســتی افراطــی را بــه عنــوان تروریســت مجازات‬ ‫خواهــد کــرد‪ .‬دولت گفته اســت که قــرار دادن این‬ ‫گروه‌ها در فهرســت ســازمان‌های تروریســتی‪ ،‬تحت‬ ‫پیگــرد قــرار دادن طرفــداران این گروه‌هــا و توقف‬ ‫کمک‌های مالــی تروریســم را آســان‌تر خواهد کرد‪.‬‬ ‫این دو گروه دســت راســتی افراطی در کنار سه گروه‬ ‫‪  30 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫شــبه نظامی شــیعه به نام‌های «االشــتر بریــگادز»‪،‬‬ ‫«حرکت‌الصابرین» و «لشــگر فاطمیــون» گروه‌هایی‬ ‫هســتند که توســط دولت کانــادا در ایــن هفته به‬ ‫فهرست ســازمان‌های تروریســتی اضافه شدند‪.‬‬ ‫بــه گــزارش گلوبــال نیــوز‪ ،‬یکــی از ایــن گروه‌های‬ ‫افراطــی بــه نام ( ِبالد انــد آنرز) یک شــعبه در کانادا‬ ‫دارد‪ .‬این گروه در ســال ‪ ۱۹۸۷‬در انگلســتان تشــکیل‬ ‫شــد و از آن زمان تاکنون شــعبات زیادی را در سراسر‬ ‫اروپــا و حتــی در داخــل کانادا ایجاد کرده اســت‪.‬‬ ‫ایــن گــروه افراطــی در آمریکای شــمالی دســت به‬ ‫حمالتــی نیــز زده‌انــد‪ ،‬در ســال ‪ ۲۰۱۲‬دو مــرد بی‬ ‫خانمــان در فلوریدای آمریکا را به دلیل اینکه از نظر‬ ‫این گروه پســت و دون پایه بودند به قتل رســاندند‪.‬‬ ‫بر اســاس گــزارش گلوبال نیــوز‪ ،‬گــروه (کام َبت ‪)۱۸‬‬ ‫نیز پشــت تعدادی از حمالت دســت راستی افراطی‬ ‫بوده اســت‪ ،‬از جمله این حمالت می‌تــوان به پرتاب‬ ‫بمب‌هــای آتــش زا به یــک ســاختمان در جمهوری‬ ‫چک که تعــدادی خانــواده به همراه کــودکان خود‬ ‫در آن زندگــی می‌کردند اشــاره کرد‪.‬‬ ‫دولــت کانــادا اعــام کــرده اســت هر گونــه عمل‬ ‫خشــونت آمیــز که بــه علت تنفــر و یا ایجــاد ترس‬

‫انجــام شــود در تعریــف افراط‌گرایی قــرار می‌گیرد‪.‬‬ ‫ســرویس اطالعاتــی و امنیتی کانادا به شــبکه خبری‬ ‫گلوبــال نیوز گفته اســت کــه گروه‌هــای افراطی در‬ ‫زمینه هدف قرار دادن افراد با گرایش‌های جنســیتی‌‪،‬‬ ‫نــژاد‌ی و مذهبی فعالیت می‌کنند و شــناخته شــده‬ ‫هســتند‪ .‬ایــن گروه‌هــای افراطــی عمدتــاً از مردان‬ ‫ســفید پوست تشکیل شــده است‪.‬‬ ‫گلوبــال نیــوز اعــام کــرده اســت کــه شــبکه‌های‬ ‫اجتماعــی یکی از عوامل اصلی برای نفوذ و گســترش‬ ‫ایــن گروه‌هــای افراطــی و ایدئولوژی آنهــا به داخل‬ ‫کانــادا بوده‌اند‪ .‬با قرار دادن این دو گروه در فهرســت‬ ‫سازمان‌های تروریســتی‪ ،‬مرکز مطالعات بین‌المللی و‬ ‫اســتراتژیک به اطالعــات مهم و کلیدی افــراد اصلی‬ ‫و امــوال و دارایی‌هــای آنها و نحــوه عملکرد فضای‬ ‫تهدید کننده جاری دســت یافته اســت‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫بیش از پانصد هزار شغل در سراسر کانادا خالی مانده است‬

‫تعــداد فرصت‌های شــغلی در کانادا در ســه ماهه‬ ‫نخســت ســال ‪ ۲۰۱۹‬در مقایســه با همین دوره در‬ ‫ســال ‪ ۲۰۱۸‬مجدداً افزایش یافته اســت‪ ،‬این افزایش‬ ‫در شش اســتان و قلمرو نوناووت گزارش شده است‪.‬‬ ‫فرصت‌های شــغلی در ســه ماهه نخســت امســال‬ ‫بــه رقم ‪ ۵۰۶٫۰۰۰‬رســید‪ .‬ایــن رقم افزایــش ‪۴۴٫۰۰۰‬‬ ‫شــغل نسبت به همین دوره در ســال ‪ ۲۰۱۸‬را نشان‬ ‫می‌دهــد‪ ،‬و بــرای دهمیــن ســال متوالی اســت که‬ ‫برای ســه ماهه نخســت هر ســال نســبت به سال‬ ‫قبــل افزایش نشــان می‌دهد‪.‬‬ ‫اداره آمــار کانــادا اعــام کرده اســت کــه تقریباً ‪۸۰‬‬ ‫درصد از این فرصت‌های شــغلی مختص پســت‌های‬ ‫دایمی هستند‪.‬‬ ‫کارفرمایــان در سراســر کانــادا با کمبود نیــروی کار‬ ‫مواجــه هســتند که بــا بــاال رفتن ســن جمعیت و‬ ‫تعداد زیــاد افرادی که به زمان بازنشســتگی نزدیک‬ ‫می‌شــوند ارتباط دارد‪.‬‬ ‫یکی از اقدامــات کلیدی دولت فــدرال در برابر این‬ ‫چالــش تصمیم بــه افزایش ســطح میــزان مهاجرت‬ ‫در طول ســه ســال آینده اســت‪ ،‬که انتظــار می‌رود‬ ‫اکثریــت تــازه واردیــن از طریــق برنامــه مهاجرتی‬ ‫اقتصادی وارد کشــور شــوند‪.‬‬ ‫اســتان کبک بیشــترین میزان افزایش ســال به سال‬ ‫در فرصت‌های شــغلی در کانادا در مدت زمان ســه‬ ‫ماهه نخســت ‪ ۲۰۱۹‬را بــه خود دیده اســت که به‬ ‫رقم ‪ ۲۱۴۰۰‬یــا ‪ ۲۳‬درصد افزایش یافته اســت‪.‬‬ ‫اداره آمــار کانادا اعالم کرده اســت که تقریباً نیمی از‬ ‫این افزایش در میان ســه بخش تقســیم شده است‪:‬‬ ‫مراقبت‌های بهداشــتی و کمک‌های اجتماعی‪ ،‬تولید‬ ‫و خدمات غذایی و مهمانداری‪.‬‬ ‫دو منطقــه اقتصادی کبک – ال موریــس و لورانتید‪-‬‬ ‫مقــام اول و ســوم را در زمینــه افزایــش فرصت‌های‬ ‫شغلی در مقایســه با سه ماهه نخســت سال ‪۲۰۱۸‬‬ ‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫در کانــادا به خود اختصــاص داده‌اند‪.‬‬ ‫ال موریســی رشــد ســال بــه ســال ‪ ۸۹٫۴‬درصــد در‬ ‫فرصت‌های شــغلی خالــی را تجربه کرده اســت در‬ ‫حالی که ایــن افزایش در لورانتیــد ‪ ۵۷٫۱‬درصد بوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫اســتان انتاریو بــا افزایــش ‪ ۱۲٫۴۰۰‬فرصت شــغلی‬ ‫خالی دومین ســال پیاپی را پشــت سر گذاشته است‪،‬‬ ‫و بیشــترین افزایــش در بخش‌هــای مراقبت‌هــای‬ ‫بهداشــتی و کمک‌هــای اجتماعــی‪ ،‬بــازار خــرده‬ ‫فروشــی‪ ،‬تخصصی‪ ،‬خدمات علمی و فنی‪ ،‬و خدمات‬ ‫غذایــی و مهمانــداری بوده‌اند‪.‬‬ ‫در بریتیش کلمبیا افزایش فرصت‌های شــغلی خالی‬ ‫به رقم ‪ ۹۳۰۰‬رســیده اســت و در بخش‌های خدمات‬ ‫علمــی و فنی‪ ،‬انبارداری و حمل و نقل رشــد داشــته‬ ‫است‪.‬‬ ‫اســتان بریتیش کلمبیا برای ســه ماهه نخست سال‬ ‫‪ ۲۰۱۹‬نرخ فرصت شــغلی خالی ‪ ۴٫۴‬درصد را داشــته‬ ‫اســت‪ ،‬و اداره آمــار کانادا گفته اســت کــه این نرخ‬ ‫در میان تمام اســتان‌ها و قلمرو‌هــای کانادا باالترین‬ ‫میــزان بــوده و این اســتان را به تنهاترین اســتان با‬ ‫نرخ فرصت شــغلی خالی باالتــر از میانگین ملی ‪۳٫۱‬‬ ‫درصد تبدیل کرده اســت‪.‬‬ ‫بــر اســاس اعــام اداره آمــار کانــادا‪ ۷۹٫۹ ،‬درصد از‬ ‫فرصت‌هــای شــغلی خالــی در ســه ماهه نخســت‬ ‫‪ ۲۰۱۹‬مختــص به پســت‌های دایمی بوده اســت که‬ ‫با آمار ســال گذشــته در همین مدت برابری می‌کند‪.‬‬ ‫یک شــغل دایم به شــغلی گفته می‌شــود که انتظار‬ ‫مــی‌رود مادامی کــه کارگر یا کارمنــد بخواهد در آن‬ ‫شــغل کار کند آن شــغل وجود داشــته باشد‪.‬‬ ‫به گفتــه اداره آمــار کانادا اســتخدام دایــم «اغلب‬ ‫همــراه با حقوق بــاال‪ ،‬مزایای بیشــتر و احتمال زیاد‬ ‫در پیوســتن بــه اتحادیه‌ها و آموزش‌های ارایه شــده‬ ‫توســط کارفرما نســبت به اســتخدام موقت است‪».‬‬

‫در مقایســه با سه ماهه نخســت ‪ ،۲۰۱۸‬فرصت‌های‬ ‫شــغلی در هفت بخــش از ‪ ۱۰‬بخش صنعتی افزایش‬ ‫داشــته اســت‪ .‬بر اســاس این گزارش عامل این رشد‬ ‫افزایــش در بخش بهداشــت و کمک‌هــای اجتماعی‬ ‫هماننــد بخش‌های تخصصــی‪ ،‬و خدمــات علمی و‬ ‫فنی بوده اســت‪.‬‬ ‫در بخــش مراقبت‌هــای بهداشــتی و خدمــات‬ ‫اجتماعی‪ ،‬فرصت‌های شــغلی نســبت به ســه ماهه‬ ‫نخســت ‪،۲۰۱۸‬به میزان ‪ ۹۹۰۰‬شــغل بیشــتر شــده‬ ‫اســت که بیشــترین افزایش را در رشــته پرستاری و‬ ‫مراکــز مراقبت در منزل داشــته اســت‪.‬‬ ‫کبک و انتاریو بیشــترین افزایش را شــاهد بوده‌اند‪،‬‬ ‫و اســتان‌های نوا اسکوشــیا و پرینس ادوارد آیلند نیز‬ ‫به تناســب شــاهد افزایش در این آمــار بوده‌اند‪.‬‬ ‫فرصت‌هــای شــغلی در بخــش تخصصــی‪ ،‬علمی و‬ ‫فنــی‪ ،‬با افزایــش ‪ ۲۸‬درصــدی برابر با ‪ ۹۱۰۰‬شــغل‬ ‫در مقایســه با همیــن مدت زمان در ســال ‪ ۲۰۱۸‬در‬ ‫بیشــتر اســتان‌ها روبرو بوده اســت‪.‬‬ ‫ایــن بخــش همچنین شــاهد ســریعترین رشــد در‬ ‫پرداخــت به کارکنان در میان ‪ ۱۰‬بخش صنعتی را دارا‬ ‫بوده اســت‪ .‬اداره آمار کانادا گزارش داده اســت که‪«:‬‬ ‫متوســط مزد ساعتی پیشنهاد شــده برای پست‌های‬ ‫خالــی در این بخــش با ‪ ۱‬دالر و ‪ ۲۰‬ســنت افزایش (‬ ‫‪ ۴٫۲‬درصد) به ‪ ۳۰‬دالر و ‪ ۱۰‬ســنت در ساعت رسیده‬ ‫اســت‪ ،‬که باالترین دســتمزد پیشــنهادی در میان ‪۱۰‬‬ ‫بخش بزرگ صنعتی اســت‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫اخبار و گزارش‌های مختلف مرتبط با زندگی ایرانیان در کانادا‬ ‫با همکاری سایت پرشین میرور ‪www.PersianMirror.ca -‬‬

‫آمریکایی‌ها برای خرید انسولین ارزان‌تر به کانادا می‌آیند‬

‫هفته گذشــته یــک «کاروان» برای خرید انســولین ارزان‌تر و اطالع‌رســانی در مورد دالر صرفــه جویی خواهند کرد‪.‬‬ ‫«بحــران قیمت انســولین» در آمریکا‪ ،‬ســوار بر اتوبــوس از مرز عبــور کردند و وارد‬ ‫خاک کانادا شــدند‪.‬‬ ‫خانم اســمیت هولت گفت‪ ،‬در داروخانه‌های کانادا برای انســولین نیازی به نســخه‬ ‫پزشــک نیســت‪ ،‬اما اعضا ایــن گروه بــرای اثبات بــه اداره مرزبانی کانــادا مبنی بر‬ ‫این گروه‪ ،‬که نام کاروان را بر روی خود گذاشــته‌اند ســفر خــود را از مینیاپولیس در اینکــه به هنگام بازگشــت بــه آمریکا قصد فــروش مجدد ایــن داروهــا را ندارند‪،‬‬ ‫ایالت مینه‌ســوتا آغــاز کردند و روز بعد بــرای خرید داروی مورد نیــاز‪ ،‬برای دیابت همراه خود نســخه پزشــک را نیز داشتند‪.‬‬ ‫نــوع ‪ ۱‬از یک داروخانه در شــهر لندن در اســتان انتاریو‪ ،‬توقف کردند‪.‬‬ ‫کوئین نیســتروم‪ ،‬یکی از روســای « ت ‌یوان اینترنشــنال مینه‌ســوتا»‪ ،‬در مــاه می از‬ ‫بنــا به گفته نیکول اســمیت هولت‪ ،‬یکی از اعضــا این گروه‪ ،‬ایــن کاروان از ‪ ۲۰‬نفر طریــق توییتــر اعالم کرد که قیمت انســولین در آمریــکا برای هر آمپــول ‪ ۳۲۰‬دالر‬ ‫تشــکیل شده بود‪ .‬خانم اســمیت هولت گفت که پسر ‪ ۲۶‬ســاله وی در سال ‪ ۲۰۱۷‬بــود‪ ،‬در صورتی کــه همین دارو با یک نــام دیگر در کانادا ‪ ۳۰‬دالر قیمت داشــت‪.‬‬ ‫بــه دلیل اینکه مجبور شــده بــود به علت قیمت باالی انســولین‪ ،‬ایــن دارو را برای‬ ‫پســر خــود جیره‌بنــدی کند‪ ،‬فــوت کرده اســت‪ .‬این دومیــن باری اســت که خانم ســازمان غیر انتفاعی «تی وان اینترنشــنال» که از افزایش دسترسی به داروی دیابت‬ ‫هولــت با ایــن کاروان از آمریکا به کانــادا می‌آید‪.‬‬ ‫نــوع ‪ ۱‬حمایت می‌کنــد‪ ،‬وضعیت ایــن دارو در آمریکا را بحران انســولین توصیف‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫به گفته خانم اســمیت هولت ایــن کاروان در ماه می نیز به کانادا ســفر کرده بود‪،‬‬ ‫امــا تعداد مســافران کمتر از این تعــداد بود‪ .‬به گفته وی‪ ،‬مــردم آمریکا پیش از این مدیر اجرایی این ســازمان‪ ،‬الیزابت فایســتر‪ ،‬در یک بیانیه اظهار داشــته اســت‪ «:‬ما‬ ‫بــرای خرید دارو‌هــای با قیمت پایین‌تر بــه مکزیک و کانادا ســفر می‌کردند و این می‌دانیم که بســیاری از مــردم به دلیل عدم توانایــی در پرداخت هزینه‌های جانبی‬ ‫کار همچنان ادامه دارد‪.‬‬ ‫نمی‌توانند برای خرید انســولین به یک کشــور دیگر ســفر کنند‪».‬‬ ‫شــبکه خبری سی بی ســی کانادا‪ ،‬در ماه می گزارش داد داروســازان کانادایی شاهد بر اســاس اطالعات وب ســایت «بنتینگ هــاوس»‪ ،‬این خانه محلی بوده اســت که‬ ‫افزایــش ورود تدریجی افرادی از آمریکا هســتند که برای خریــد دارو‌های ارزانتر به پزشــک و دانشــمند کانادایی‪ ،‬فردریک بنتینگ که کاشف انســولین بوده است‪ ،‬در‬ ‫کانادا می‌آیند‪.‬‬ ‫ســال‌های ‪ ۱۹۲۰‬و ‪ ۱۹۲۱‬در ایــن خانه زندگی می‌کرده اســت‪ .‬ایــن کاروان در برنامه‬ ‫ســفر خــود بعد‌ازظهر همان روز شــنبه برای بازدیــد از این خانه در شــهر لندن در‬ ‫بر اســاس یک گــزارش تحقیقی کــه در مــاه ژانویه انجــام گرفت‪ ،‬در ســال ‪ ،۲۰۱۲‬اســتان انتاریو توقف کردند‪.‬‬ ‫میانگین هزینه ســالیانه خرید انســولین در آمریکا‪ ۲۸۶۴ ،‬دالر بوده در حالی که در‬ ‫ســال ‪ ،۲۰۱۶‬ایــن رقم بــه ‪ ۵۷۰۵‬دالر افزایش پیدا کرده اســت‪.‬‬ ‫خانــم اســمیت هولت گفت کــه این گــروه در حال حاضــر برنامه‌ای بــرای چنین‬ ‫ســفری در آینده ندارد‪ ،‬اما ممکن اســت بر حســب نیــاز در آینــده‌ای نزدیک برای‬ ‫به گفته خانم اســمیت هولت‪ ،‬با اینکه همه افراد به یک میزان انســولین خریداری چنیــن ســفری ســازماندهی الزم را انجام دهنــد‪ .‬وی به راه حل‌های بلنــد مدتی از‬ ‫نمی‌کننــد‪ ،‬امــا اغلب افراد برای مصرف ســه ماه انســولین حــدود ‪ ۳۰۰۰‬دالر کمتر قبیــل‪ ،‬ســقف قیمت‪ ،‬قوانین ضد اجحــاف‪ ،‬اصالح در ثبــت اختراع و‬ ‫می‌پردازنــد‪ ،‬و در مجمــوع تمام افراد این گــروه مبلغی بین پانزده تا بیســت هزار شــفافیت از ســوی شــرکت‌های داروســازی در آمریکا امیدوار است‪.‬‬ ‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


‫آورده و دولت‌هــای ناحیــه ‪-‬به‌ویژه دولت‌هــای عربی‪ -‬نتیجه حضــور چینی‌ها را در‬ ‫اقتصــاد منطقه خود بــا تزریق دالر‌های فــراوان بعینه لمس می‌کنند‪.‬توســعه صنایع‬ ‫مختلف و ایجاد فرصت‌های شــغلی و تأســیس و ایجاد مشــاغل جدیــد باعث رونق‬ ‫ایــن نواحــی و از همــه مهم‌تر باعث مشــروعیت حضور چینی‌ها شــده اســت که‬ ‫دولت‌هــای منطقــه موافقت‌نامه‌های مختلفی را با کشــور چین منعقــد کرده‌اند‪.‬‬ ‫هم‌اکنــون طرف چینی به‌عنوان بزرگ‌ترین شــریک تجاری کشــور‌های عضو شــورای‬ ‫همــکاری خلیــج فارس هســتند‪ .‬ثبات سیاســی چین‪ ،‬رونــق اقتصادی این کشــور و‬ ‫مهم‌تــر از آن پروژه‌هــای بلندپروازانه‌ای که مناطق کمتر توســعه‌یافته شــاهد افتتاح‬ ‫آن هســتند کــه بــرای آنــان مشــکل و‬ ‫رفــاه آورده اســت‪ ،‬حضــور چینی‌ها را‬ ‫در اذهــان مــردم عادی مشــروع جلوه‬ ‫دولت چین بندر تازه‌توسعه‌یافته «دقم» را‬ ‫از ســال‌ها قبل بندر گــوادر را در برنامه‬ ‫می‌دهد‪ .‬سختکوشــی چینی‌هــا که در‬ ‫توســعه‌ای خود قرار دادند‪ .‬خلیج گوادر از نفوذ هر نوع پایگاه‌های نظامی و حضور مدت چند ســال بنــدر متــروک «دقم»‬ ‫دارای مزیتــی اســت که این بنــدر را از‬ ‫را کــه بنــدر ماهی‌گیــری با وســایل و‬ ‫ناو‌های جنگی دور نگه داشته است‬ ‫دیگر بنادر حاشــیه خلیج فارس و دریای‬ ‫ابزار ســنتی بــود‪ ،‬بــه بندری مــدرن و‬ ‫عمان مســتثنا کرده است‪.‬‬ ‫توســعه‌یافته تبدیــل کــرده اســت‪ ،‬بــا‬ ‫دولــت چین بــا ظرافت خاصی که از فرهنگ توســعه‌طلبانه چینی‌ها نشــئت گرفته‪ ،‬توســعه ســریع بندر گوادر که تحرک خاصی به منطقه داده و بــر زندگی مردم آن اثر‬ ‫بنــدر تازه‌توســعه‌یافته «دقم» را از نفوذ هر نوع پایگاه‌هــای نظامی و حضور ناو‌های گذاشــته اســت‪ ،‬به برگ برنده چینی‌ها تبدیل شــده؛ در‌حالی‌که دیگــر بنادر منطقه‬ ‫جنگــی دور نگه داشــته اســت؛ اما در بندر گــوادر از همان ابتدا حضــور نظامی هم مثل بندرعباس‪ ،‬بندر امام‪ ،‬بوشــهر و بنادر حاشــیه جنوبی حتی بندر پیشرفته‌ای مثل‬ ‫داشــته و ایــن بندر به‌عنوان پایگاه منطقه‌ای ناو‌های چینی هم محســوب می‌شــود‪ .‬جبل‌علــی که پیشــانی دولــت امارات بــود‪ ،‬دیگر اهمیــت ســابق را ندارند‪.‬‬ ‫از اهمیــت ایــن منطقــه همین بس کــه چین عــاوه بر بنــدر «دقــم» در عمان و‬ ‫بندر گوادر در پاکســتان‪ ،‬در چند بندر دیگر در پاکســتان‪ ،‬میانمار‪ ،‬ســریالنکا و حتی آیا تنگه هرمز اهمیت خود را از دســت خواهد داد؟ توســعه صنایع مختلف و ایجاد‬ ‫بنــگالدش عــاوه بر حضور تجــاری و فعالیت‌های اقتصادی‪ ،‬حضــور نظامی هم دارد فرصت‌های شــغلی و تأســیس و ایجاد مشــاغل جدیــد باعث رونق ایــن نواحی و از‬ ‫و دلیــل ایــن حضــور حفظ امنیــت کریدور‌های انــرژی و تجاری منطقــه و به گفته همه مهم‌تر باعث مشــروعیت حضور چینی‌ها شــده اســت کــه دولت‌های منطقه‬ ‫چینی‌ها راه ابریشــم جدید است‪.‬‬ ‫موافقت‌نامه‌هــای مختلفی را با کشــور چین منعقد کرده‌انــد‪ .‬هم‌اکنون طرف چینی‬ ‫توســعه چین در داخل کشــور و پروژه‌های بلندپروازانه این کشــور به‌ویژه در حاشیه به‌عنوان بزرگ‌ترین شــریک تجاری کشــور‌های عضو شــورای همــکاری خلیج فارس‬ ‫دریایــی جهــان بــه بهانه ایجاد راه ابریشــم جدیــد تحرکی در منطقه هــم به وجود هستند‪.‬‬

‫‪  27 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪27 Kheradmand‬‬


‫آیا «تنگه هرمز» اهمیت خود را از دست خواهد داد؟‬

‫بنــدر «دقم» کــه مورد توجــه دولت چین واقع شــده تا بنــادر خلیج‬ ‫فــارس و دریــای عمــان در بن‌بســت قرار گیرنــد‪ ،‬تاکنون بیــش از ‪۱۰‬‬ ‫میلیارد دالر خرج نوســازی آن شــده اســت‪ .‬دولت چین درصدد اســت‬ ‫تا ســال ‪ ۲۰۲۰‬که اولین فاز توســعه بنــدر «دقم» راه‌اندازی می‌شــود‪،‬‬ ‫مناطــق ویژه اقتصادی و شــهر صنعتی آن در کنار اســکله‌ها و هتل‌ها‬ ‫راه‌اندازی شود‪.‬‬

‫تو‌آمد کشــتی‌های‬ ‫تنگــه هرمز اهمیــت اســتراتژیکی در عرصــه رف ‌‬ ‫تجــاری و نفت‌کش‌هــا دارد‪ ،‬شــرایط فعلی حاکــم بر روابــط ایران و‬ ‫دنیــای غــرب از یک طــرف و جبهه‌گیری دنیــای غرب از دیگر ســو و‬ ‫تهدیــد هرازگاهی بســتن تنگه هرمز و اتفاقاتی که ایــن اواخر در بندر‬ ‫فجیــره و نیز دهانــه دریای عمان درباره کشــتی‌های نفت‌کش رخ داد‪،‬‬ ‫آیــا نــگاه جهانی را به این تنگــه تغییر خواهــد داد؛ تا‌جایی‌که به فکر‬ ‫بنادر جایگزیــن در خارج از تنگه هرمز باشــند؟‬ ‫نعمت احمدی در روزنامه شــرق نوشــت‪ :‬عربســتان و امارات سال‌ها‬ ‫قبــل برنامــه پرهزینــه‌ای را برای انتقــال نفت به خــارج از تنگه هرمز‬ ‫تــدارک دیدند‪ ،‬خط لوله‌ای کــه نفت عربســتان را از مناطق نفت‌خیز‬ ‫حاشــیه خلیج فــارس به کنار دریای ســرخ انتقــال می‌دهد و همچنین‬ ‫خــط لولــه‌ای که نفت امــارات را تا بندر فجیره ‪‌-‬خــارج از تنگه هرمز‪-‬‬ ‫انتقــال می‌دهد و بندر فجیره که تا دو‪ ،‬ســه دهه قبــل‪ ،‬بندری پرت و‬ ‫دورافتاده بود و جز کشــتی‌های محلی که توســط صیــادان برای صید‬ ‫راهــی به دریا داشــتند‪ ،‬ناوگان دریایی دیگری در اســکله‌های فرتوت و‬ ‫قدیمــی این بندر دورافتــاده پهلو نمی‌گرفتند‪.‬‬

‫بندرفجیره‬ ‫نعمتاحمدی‬ ‫حقوق‌دان‬

‫در ســال‌های گذشــته بندر فجیــره از یک بندر ماهی‌گیــری به بندری‬ ‫نفتــی که بخــش اعظم نفت امــارات را از طریق خطــوط انتقال نفت‬ ‫به ســاحل خود می‌کشــاند‪ ،‬تبدیل شــده اســت‪ .‬عالوه بر خطوط لوله‬ ‫نفتی و شــکل‌گیری بنادر نفتی خارج از تنگه هرمز‪ ،‬کشــور‌های شــرق‬ ‫دور آســیا به دنبــال احداث بنــادری خــارج از تنگه هرمز هســتند تا‬ ‫از اهمیــت اســتراتژیکی خلیج فــارس و تنگه هرمز بکاهند‪ .‬نخســتین‬ ‫منطقــه‌ای که مــورد توجه قرار گرفته اســت و موقعیتــی راهبردی به‬ ‫بازار‌هــای جنوب آســیا مانند هنــد و پاکســتان دارد و فاصله کمی هم‬ ‫با بازار‌های شــرق آفریقــا دارد‪ ،‬منطقه «دقم» اســت‪.‬‬ ‫بنــدر «دقم» در حد فاصــل خلیج عمان (دریای عمــان) و خلیج عدن‬ ‫واقع شــده اســت‪ .‬در اهمیــت این منطقه همین بس کــه دولت چین‬

‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫ســرمایه‌گذاری هنگفتی برای مدرن‌ســازی بندر «دقم» کرده اســت که‬ ‫بــه علــت هم‌جواری بــا منطقه وســیعی از خارج تنگه هرمــز ‪‌-‬دریای‬ ‫عمــان‪ -‬دریای عــرب و اقیانوس هنــد حائز اهمیت اســت و بازار‌های‬ ‫جنوب آســیا مانند هند و پاکستان را هم پوشــش می‌دهد‪ .‬این منطقه‬ ‫تــا چند ســال پیش کمترین امکانات را داشــت و درواقــع بندری خالی‬ ‫از ســکنه بود که امروزه به شــهری مدرن در غرب کشــور عمان تبدیل‬ ‫شــده اســت؛ شــهری مدرن و صنعتی با هتل‌های لوکس‪ ،‬شــهرک‌های‬ ‫صنعتــی و امکانــات اقامتــی با جمعیتی بیــش از ‪ ۱۲۰‬هــزار نفر‪ .‬این‬ ‫بنــدر ‪ ۴۸۰‬کیلومتر با مســقط فاصلــه دارد و یکی از اهداف مشــترک‬ ‫چیــن و عمان در کناره اقیانوس هند اســت که به صــورت منطقه آزاد‬ ‫اقتصــادی چندین کشــور را هدف قرار داده اســت و بــا افتتاح چندین‬ ‫شــبکه بزرگراهی‪ ،‬اســکله مدرن بندری‪ ،‬چندین هتل پنج‌ستاره و برنامه‬ ‫احــداث پاالیشــگاه که با تزریق نفت خام به این پاالیشــگاه ســوخت‬ ‫کشــتی‌های عازم خاور دور و شرق آســیا را از پاالیشگاه جدیدالتأسیس‬ ‫این بنــدر تاز‌ه تجهی ‌ز شــده فراهم کند‪.‬‬

‫بندر دقم‬

‫بنــدر «دقم» کــه مورد توجــه دولت چین واقع شــده تا بنــادر خلیج‬ ‫فــارس و دریــای عمــان در بن‌بســت قرار گیرنــد‪ ،‬تاکنون بیــش از ‪۱۰‬‬ ‫میلیارد دالر خرج نوســازی آن شــده اســت‪ .‬دولت چین درصدد اســت‬ ‫تا ســال ‪ ۲۰۲۰‬که اولین فاز توســعه بنــدر «دقم» راه‌اندازی می‌شــود‪،‬‬ ‫مناطــق ویژه اقتصادی و شــهر صنعتی آن در کنار اســکله‌ها و هتل‌ها‬ ‫راه‌اندازی شــود‪ .‬دولت عمان نیز توسعه مناطق مسکونی و دانشگاهی‬ ‫ایــن بندر را در دســتور کار قرار داده اســت و بر این باور هســتند که‬ ‫بــا افزایش تردد کشــتی‌ها در منطقــه و وجود پاالیشــگاه‪ ،‬اقتصاد این‬ ‫ناحیــه را دگرگــون خواهد کــرد و بار‌انــدازی برای همه کشــتی‌ها در‬ ‫منطقــه‌ای دور از تنش‌هــای خلیج فــارس و تنگه هرمز خواهد شــد‪.‬‬ ‫دولــت چین تــا هم‌اکنون یک پاالیشــگاه‪ ،‬یک واحد متانــول‪ ،‬کارخانه‬ ‫ســاخت ســلول‌های خورشــیدی‪ ،‬مرکز تولید خــودرو و کارخانه تولید‬ ‫مصالح ســاختمانی‪ ،‬یک مجتمع گردشــگری با هتل پنج‌ســتاره که بیش‬ ‫از ‪ ۲۰۰‬میلیــون دالر هزینــه آن شــده اســت و یک شــهرک صنعتی و‬ ‫گردشــگری برای ســکونت بیش از ‪ ۲۵‬هزار نفر را در حال ســاخت دارد‬ ‫یا ســاخت آن را به پایان رســانده اســت‪ .‬عــاوه بر چین‪ ،‬کشــور‌های‬ ‫کویــت‪ ،‬ژاپــن‪ ،‬عربســتان و کــره جنوبی هــم در منطقــه آزاد تجاری‬ ‫«دقــم» ســرمایه گــذاری کرده‌اند‪ .‬این حجــم از ســرمایه‌گذاری در این‬ ‫منطقه نشــانه حضور پایــدار دولت چیــن در منطقــه و حضور دیگر‬ ‫کشورهاست‪.‬‬

‫بندر گوادر‬

‫بنــدری کــه رقیب بنــادر واقــع در خلیج فــارس و دریای عمان شــده‬ ‫اســت‪ ،‬بــا این تفــاوت کــه از درگیری‌هــای احتمالی تنگــه هرمز دور‬ ‫اســت‪ ،‬دومیــن بندری که خــارج از تنگــه هرمز اســت و توجه دولت‬ ‫چین واقع شــده‪ ،‬بندر گوادر پاکســتان اســت‪ .‬چینی‌ها به بهانه توسعه‬ ‫راه ابریشــم جدید و گســترش سرشــاخه‌های دریایی ایــن راه تاریخی‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫اتومبی ‌لرانی و کســب کاپ‌های پرتعداد به شــوماخر‬ ‫ایــران معروف شــده و بین عالقه‌منــدان اتومبی ‌لرانی‬ ‫بــا لقب بیــوک شــوماخر شــناخته می‌شــود؛ «هیچ‬ ‫وقــت دنبــال بازی بــا القاب نبــوده‌ام و بــرای خودم‬ ‫لقــب نســاخته‌ام‪ .‬ماجــرای لقب بیوک شــوماخر هم‬ ‫به ‪ ۱۵‬ســال قبــل برمی‌گردد که بــرای مصاحبه با یکی‬ ‫از مجــات خودرو به دفتر کارشــان رفته بــودم‪ .‬وقتی‬ ‫مصاحبــه چاپ شــد دیدم نوشــته‌اند بیــوک جدیری‪،‬‬ ‫شــوماخر ایران‪ .‬وقتی دلیلش را جویا شدم گفتند تو از‬ ‫شــوماخر هم بیشتر کاپ‬ ‫گرفته ای‪ .‬البته درســت‬ ‫می‌گوینــد‪ ،‬چــون‬ ‫شــوماخر حدود ‪ ۸۰‬بار‬ ‫کاپ گرفته‪ ،‬اما من ‪۱۵۳‬‬ ‫کاپ گرفته‌ام‪».‬‬ ‫پرافتخارترین اتومبیلران‬ ‫ایرانــی یک‌بار هــم برای‬ ‫میشــل شــوماخر نامه‬ ‫نوشــته؛ «وقتی شــنیدم‬ ‫شــوماخر هنگام اسکی‬ ‫زمین خــورده و بــه ُکما‬ ‫رفته‪ ،‬با دوســتان دور هم جمع شدیم و برایش نامه نوشتم‪.‬‬ ‫در آن نامــه برایش نوشــتم شــوماخر واقعــی تویی و من‬ ‫ادایــت را درمی‌آورم و در پایان نامــه آرزو کردم هرچه زودتر‬ ‫ســامتی‌اش را به‌دســت بیــاورد و به پیســت برگــردد‪».‬‬ ‫دریافت کاپ در ‪ ۸۲‬سالگی ‬ ‫بیــوک جدیــری در ‪ ۸۲‬ســالگی هم پــای ثابت همه‬ ‫مســابقات اتومبی ‌لرانی اســت و شاید به همین دلیل‬ ‫بار‌هــا در برنامه‌هــای مختلــف تلویزیونــی حضور‬ ‫داشــته تا به‌عنوان کســی که در ســالخوردگی شــور‬ ‫زندگــی دارد بــه نســل‬ ‫جــوان معرفی شــود‪.‬‬ ‫او که دســتی هــم در‬ ‫کار‌هــای خیــر دارد‪،‬‬ ‫مدتــی قبــل در یــک‬ ‫برنامــه تلویزیونــی‪،‬‬ ‫ماشــینی که بــا آن به‬ ‫اوج شــهرت رسیده بود‬ ‫را بــه نفع ســیل‌زدگان‬ ‫بــه حــراج گذاشــت؛‬ ‫«وقتــی بــه تلویزیون‬ ‫رفتــم تصمیــم گرفتم از ایــن فرصت بــرای کمک به‬ ‫قربانیان ســیل استفاده کنم و به همین دلیل ماشینی‬ ‫کــه بــا آن بیــش از ‪ ۱۰۰‬کاپ کســب کــردم را حراج‬ ‫گذاشــتم‪ ،‬امــا قهرمانــان اتومبی ‌لرانی و عــده زیادی‬ ‫از مــردم که با بــی‌ام‌و ‪ ۲۰۰۲‬من خاطــره دارند مانع‬ ‫ایــن کار شــدند و همگــی تصمیم گرفتیــم به جای‬ ‫فروش ماشــین‪ ،‬کمــک جمع کنیــم‪ .‬در همین مدت‬ ‫و با کمــک قهرمانان اتومبی ‌لرانی حــدود ‪ ۲۰‬میلیون‬ ‫تومــان کمک جمع شــده و در نخســتین فرصت آن‬ ‫را بــه مناطق ســیل زده ارســال می‌کنیــم‪ .‬آخرین بار‬ ‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫هــم در مســابقات رالی کالســیک که اســفند ســال‬ ‫گذشــته برگزار شد شــرکت کردم و به‌عنوان نفر سوم‬ ‫کاپ گرفتــم‪ .‬یک اشــتباه کوچک باعث شــد در این‬ ‫مســابقه قهرمان نشــوم‪».‬‬

‫مرد بدون ترمز‬

‫او بــرای ماندن در کــورس رقابت بــا راننده‌هایی که‬ ‫سن و ســال نوه‌هایش را دارند از سبک زندگی خاصی‬ ‫پیــروی می‌کند؛ «برنامه غذایی و تایم اســتراحت من‬ ‫حســاب و کتاب دارد؛‬ ‫مثال قبــل از خوردن‬ ‫هــر غذایی به کتابی‬ ‫رجــوع می‌کنــم‬ ‫کــه میــزان کالــری‬ ‫غذا‌هــا را نوشــته‬ ‫اســت‪ .‬شــب‌ها شام‬ ‫نمی‌خــورم و بــه‬ ‫خــوردن یــک پیاله‬ ‫ســوپ که همســرم‬ ‫بــا پای مــرغ می‌پزد‬ ‫اکتفــا می‌کنم‪ .‬در ‪۸۲‬‬ ‫ســالگی با خســتگی بیگانه‌ام و تا وقتی جان در بدن‬ ‫دارم مســابقه می‌دهم و کاپ می‌گیرم‪ .‬در مســابقات‬ ‫رالی حتی اســتراحت بین راه ندارم و مسیر را به‌طور‬ ‫کامــل و بی‌وقفه طــی می‌کنم‪ .‬نقشــه‌خوانی که مرا‬ ‫در مســابقات همراهــی می‌کند ‪ ۱۳‬ســاله اســت و‬ ‫دیدن ما در کنار هم خیلی‌ها را شــگفت‌زده می‌کند‪،‬‬ ‫امــا وقتی پای مســابقه در میــان باشــد راننده‌های‬ ‫جــوان رعایت ســن و ســال مــرا نمی‌کننــد‪ ».‬مورد‬ ‫عجیــب بیوک جدیــری این اســت که ‪ ۲۰‬ســال پای‬ ‫ثابت همه مســابقات اتومبی ‌لرانی بــوده و بار‌ها در‬ ‫مســابقات رالی و ســرعت حضور داشــته‪ ،‬اما تاکنون‬ ‫تصــادف نکــرده و از‬ ‫مصد و میت‌هــا ی‬ ‫گاه و بی‌گاهــی کــه‬ ‫گریبــان اتومبیلــران‬ ‫جماعــت را می‌گیرد‬ ‫در امــان مانــده‬ ‫اســت‪ .‬راز موفقیت‬ ‫پرافتخارتریــن راننده‬ ‫ایرانی در جزئیات به‬ ‫ظاهــر ســاده نهفته‬ ‫است؛ «شاید برایتان‬ ‫جالب باشــد که اعتقــادی به ترمز نــدارم و معتقدم‬ ‫راننــده بــا تنظیم فاصلــه و کنترل ســرعت نیازی به‬ ‫ترمــز گرفتن ندارد‪ .‬بار‌ها در مســابقات رالی شــرکت‬ ‫کــرده‌ام و هرگــز به‌خاطر نزدیک‌بــودن فاصله با رقبا‬ ‫ترمز نگرفته‌ام‪ .‬علت بســیاری از تصادف‌های سریالی‬ ‫و تصادف‌هــای منجــر به فــوت در اثــر عدم‌رعایت‬ ‫فاصله اســت و اگر بــه ازای ســرعت ‪ ۱۰‬کیلومتر در‬ ‫ســاعت ‪ ۱۰‬متــر از ماشــین جلویی فاصلــه بگیریم‬ ‫هرگــز دچار ســانحه نمی‌شــویم‪».‬‬ ‫روزنامه همشهری ‪ -‬تهران‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫مرد بدون ترمز‬

‫گفت‌وگو با بیوک جدیری‪ ،‬پرافتخارترین‬ ‫اتومبیل‌ران ایرانی‬ ‫بهنامسلطانی‬ ‫بیــوک جدیری که این روز‌ها با لقب «بیوک شــوماخر»‬ ‫شــناخته می‌شــود و در فضای مجازی طرفداران زیادی‬ ‫پیدا کرده با ‪ ۸۲‬ســال ســن صاحب این ماشــین است و‬ ‫بــا همین بی‌ام‌و دودر بیش از ‪ ۱۰۰‬کاپ گرفته اســت‪.‬‬ ‫در مســابقات مختلــف اتومبی ‌لرانــی‪ ،‬از ســرعت و‬ ‫اســالوم گرفتــه تا رالی و کالســیک همیشــه پای یک‬ ‫بی‌ام‌و ســفید‌رنگ در میان اســت و همــه به حضورش‬ ‫در پیســت آزادی عادت کرده‌اند؛ بــی‌ام‌و قدیمی‌ای که‬ ‫تاکنون حضور در بیش از ‪ ۳۰۰‬مســابقه را تجربه کرده‪،‬‬ ‫اما همچون الماســی در میان همه ماشــین‌های جدید‬ ‫می‌درخشــد و برای صاحبش خوش‌رکاب‌ترین ماشــین‬ ‫دنیاست‪.‬‬ ‫بیــوک جدیری که این روز‌ها با لقب «بیوک شــوماخر»‬ ‫شــناخته می‌شــود و در فضای مجازی طرفداران زیادی‬ ‫پیدا کرده با ‪ ۸۲‬ســال ســن صاحب این ماشــین است و‬ ‫بــا همین بــی‌ام‌و دودر بیش از ‪ ۱۰۰‬کاپ گرفته اســت؛‬ ‫مــرد خنــده‌رو و بذله‌گویی کــه می‌گوید تا‌کنــون ‪۱۵۳‬‬ ‫کاپ گرفتــه و از ایــن حیث گوی ســبقت را از میکائیل‬ ‫شوماخر افســانه‌ای هم ربوده است‪.‬‬ ‫‪  24 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫شروع رانندگی از شش‌سالگی‬

‫فضای داخــل خانه به‌گونــه‌ای تزئین‬ ‫شــده کــه به محــض ورود می‌تــوان دریافت کــه اینجا‬ ‫خانه یک قهرمان با عناوین ریز و درشــت اســت‪ .‬تعداد‬ ‫کاپ‌هــا به حدی زیاد اســت که هر چهارگوشــه خانه را‬ ‫اشــغال کرده‌اند‪ .‬مهارت در رانندگــی در خانواده جدیری‬

‫معمــوال در پیســت آزادی برگــزار‬ ‫می‌شــود و با بی‌ام‌و ‪ ۲۰۰۲‬ســفید‌رنگی که پرچم ایران‬ ‫روی ســقف آن نقش بســته شــناخته می‌شــود‪ .‬نیمی‬ ‫از عناوینــش را بــا همیــن به قــول خــودش لکنته به‬

‫شاید برایتان جالب باشد که اعتقادی به ترمز ندارم و معتقدم راننده با‬ ‫تنظیم فاصله و کنترل سرعت نیازی به ترمز گرفتن ندارد‬ ‫ریشــه موروثــی دارد و او معتقد اســت که این تخصص‬ ‫را از پــدر به ارث برده اســت؛ «پدرم راننده خیلی خوبی‬ ‫بود‪ ،‬اما وقتی ‪ ۶‬ســال داشتم پشــت فرمان ماشین برادرم‬ ‫اســد جدیــری‪ -‬کــه قهرمــان اتومبی ‌لرانی کشــور بود‬‫می‌نشســتم و با اینکــه به زحمت پایم بــه ترمز و کالچ‬ ‫می‌رســید اشــتیاق زیادی برای یادگیری داشــتم‪ .‬هر دو‬ ‫پســر من هم از قهرمانان اتومبی ‌لرانی هســتند و حتی‬ ‫نوه‌ام عالقه زیادی به ماشــین و پیست و مسابقه دارد‪».‬‬ ‫بیــوک جدیری پــای ثابت همه مســابقاتی اســت که‬

‫ویتریــن افتخاراتش اضافه کــرده اســت؛ «این کاپ‌ها‬ ‫آســان به‌دســت نیامده‌انــد و بــرای هرکــدام از آن‌ها‬ ‫هزینــه کــرده‌ام‪ .‬می‌توانم بگویم برای هــر کاپ حدود‬ ‫‪ ۱۰‬میلیــون تومان هزینــه کرده‌ام چراکه ماشــین برای‬ ‫هر مســابقه بایــد آماده شــود‪ .‬نکته جالــب اینکه در‬ ‫طول همــه ســال‌ها تصادف نکــرده‌ام‪».‬‬

‫نامه‌ای به شوماخر‬

‫جدیــری بــه واســطه حضــور بی‌وقفــه در مســابقات‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪24 Kheradmand‬‬


‫است‪.‬‬ ‫در اســتخراج بیت‌کویــن‪ ،‬رایانه‌ها برای "اثبــات کارکرد"‬ ‫بایــد خــود را با حــل یک مســئله ریاضی محاســباتی‬ ‫پیچیــده ثابت کنند‪ .‬اگــر یک رایانه یکی از این مســائل‬ ‫را حــل کند‪ ،‬بــرای اضافه کردن یک بلــوک به بالک‌چین‬ ‫واجد شــرایط می‌شــود‪.‬‬ ‫امــا فرآینــد اضافه کــردن بلوک به بالک‌چیــن که جهان‬ ‫رمزنــگاری آن را "اســتخراج"(‪ )mining‬می‌نامــد‪ ،‬آســان‬ ‫نیســت‪ .‬در واقع احتمال حل یکی از این مسائل ریاضی‬ ‫در شــبکه بیت‌کویــن در فوریــه ‪ ۲۰۱۹‬حــدود ‪ ۱‬در ‪۵.۸‬‬ ‫تریلیــون بود! برای حل مســائل پیچیده ریاضــی با این‬ ‫میــزان شــانس‪ ،‬رایانه‌ها بایــد برنامه‌هایــی را اجرا کنند‬ ‫که بــه مقدار هنگفتــی انرژی (شــما بخوانید‬ ‫پول) نیــاز دارند‪" .‬اثبــات کارکرد" حمله هکرها‬ ‫را غیرممکن نمی‌کند‪ ،‬اما ایــن کار را تا حدودی‬ ‫بی‌فایــده می‌کند‪ .‬اگــر یک هکــر بخواهد به‬ ‫بالک‌چیــن حملــه کنــد‪ ،‬باید مســائل پیچیده‬ ‫محاســباتی ریاضــی را حل کند کــه مثل بقیه‬ ‫تنهــا ‪ ۱‬در ‪ ۵.۸‬تریلیون شــانس دارد‪.‬‬

‫رایانــه خود یک برنامــه اجرا می‌کنند و ســعی می‌کنند‬ ‫یک مســئله پیچیده ریاضی به نام «هــش» را حل کنند‪.‬‬ ‫هنگامــی که یک رایانه مســئله را حل کند‪ ،‬بلوک را تأیید‬ ‫کرده اســت و معاملــه کامل به طور عمومــی به عنوان‬ ‫یک بلــوک در بالک‌چین ضبط و ذخیره می‌شــود که در‬ ‫ایــن نقطه غیر قابل تغییر می‌شــود‪.‬‬ ‫در مــورد بیت‌کویــن و اکثــر بالک‌چین‌هــای دیگــر‪،‬‬ ‫رایانه‌هایــی کــه بلوک‌هــا را بــا موفقیــت تأییــد و به‬ ‫بالک‌چیــن اضافــه می‌کننــد‪ ،‬بــرای کار خود‪ ،‬رمــز ارز‬ ‫پــاداش می‌گیرند کــه فرآیند این کار و نحوه اســتحصال‬ ‫پاداش در روش اســتخراج بیت‌کویــن را در ادامه توضیح‬ ‫خواهیم داد‪.‬‬

‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫معایببالک‌چین‬

‫در حالــی کــه پیشــرفت‌های قابــل مالحظــه‌ای بــرای‬ ‫بالک‌چیــن وجود دارد‪ ،‬این فنــاوری با چالش‌های مهمی‬ ‫نیز روبروســت‪ .‬موانع برای استفاده از فناوری بالک‌چین‬ ‫فقط فنی نیســت‪ .‬چالش‌های اصلی‪ ،‬سیاســی و نظارتی‬ ‫اســت‪ .‬زیــرا هزینه زیــادی بــرای طراحــی نرم‌افزارهای‬ ‫مناســب و برنامه نویســی متناســب با این فناوری نیاز‬ ‫اســت و نظــام مالــی و زیرســاخت‌های کشــورها برای‬ ‫اســتفاده از ایــن فناوری باید دگرگون شــود‪.‬‬ ‫در اینجــا برخی از چالش‌هایی که در راه پذیرش‬ ‫گســترده بالک‌چین وجود دارد را ذکر می‌کنیم‪.‬‬

‫هزینهفناوریبالک‌چین‬

‫ارتباط بالک‌چین با بیت‌کوین‬

‫هــدف بالک‌چیــن فراهم کــردن امــکان ثبت‬ ‫و توزیــع اطالعات دیجیتــال اما بــدون امکان‬ ‫ویرایش اســت‪ .‬فهم این مفهوم می‌تواند بدون‬ ‫اینکه ایــن فنــاوری را در عمل ببینیم‪ ،‬دشــوار‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫فناوری بالک‌چین برای اولین بار در ســال ‪ ۱۹۹۱‬توســط‬ ‫"اســتوارت هابر" و دبلیو‪.‬اسکات استورنتا" معرفی شد که‬ ‫دو محقــق بودند که در پی پیاده‌ســازی سیســتم‌هایی‬ ‫بودند که زمان نشــانه‌گذاری اسناد را نتوان در آنها تغییر‬ ‫داد‪ .‬اما تقریباً تــا دو دهه بعد و قبل از ظهور بیت‌کوین‬ ‫در ژانویــه ‪ ۲۰۰۹‬محقــق نشــد‪ .‬در واقــع اولیــن ظهور‬ ‫بالک‌چیــن و کاربــرد آن در دنیــای واقعــی با بیت‌کوین‬ ‫رقم خــورد‪ .‬پروتــکل بیت‌کوین روی بالک‌چین ســاخته‬ ‫شــده اســت‪ .‬در یک مقاله پژوهشــی که در مــورد ارز‬ ‫دیجیتال منتشــر شده است‪" ،‬ساتوشــی ناکاموتو" خالق‬ ‫اســطوره‌ای بیت‌کوین‪ ،‬آن را به عنوان یک سیستم نقدی‬ ‫الکترونیــک جدید و همتــا به همتا معرفی کــرد که به‬ ‫هیچ شــخص یا سیســتم ثالثی اعتماد ندارد‪.‬‬ ‫بر اســاس یــک مطالعــه در ســال ‪ ۲۰۱۷‬توســط مرکز‬ ‫کمبریــج‪ ،‬تعــداد کل دارنــدگان بیت‌کویــن حــدود ‪۵.۹‬‬ ‫میلیــون نفــر بوده اســت‪ .‬فرض کنیــد یکــی از این ‪۵.۹‬‬ ‫میلیــون نفر می‌خواهد بیت‌کوین خــود را در بازار خرج‬ ‫کنــد‪ .‬ایــن جایی اســت که بالک‌چیــن وارد می‌شــود‪.‬‬ ‫هنگامی که پای پول چاپی وســط باشد‪ ،‬اســتفاده از آن‬ ‫توســط یک ســازمان مرکزی‪ ،‬معموالً یک بانک مرکزی یا‬ ‫دولت تأیید می‌شــود‪ ،‬اما بیت‌کوین توســط هیچ کسی‬ ‫کنترل نمی‌شــود‪ .‬در عوض‪ ،‬تراکنش‌های انجام شــده در‬ ‫بیت‌کوین توســط شــبکه‌ای از رایانه‌ها تأیید می‌شوند‪.‬‬ ‫هنگامی که یک شــخص بــرای کاالهای خریــداری کرده‬ ‫خود از حســاب بیت‌کوین خــود پرداخت انجــام دهد‪،‬‬ ‫رایانه‌ها در شــبکه بیت‌کویــن رقابت می‌کنند تا تراکنش‬ ‫را تأیید کننــد‪ .‬به منظور انجام ایــن کار‪ ،‬کاربران بر روی‬

‫محرمانه اســت‪ ،‬این فناوری تقریباً همیشــه "منبع باز "‬ ‫(‪ )open source‬اســت‪.‬‬

‫اگرچــه تراکنش‌هــا بصــورت عمومــی در یــک بلــوک‬ ‫ثبت می‌شــوند‪ ،‬امــا اطالعــات کاربر یا ثبت نمی‌شــود‬ ‫یــا حداقــل کامل ثبت نمی‌شــود‪ .‬برای انجــام معامالت‬ ‫در شــبکه بیت‌کوین‪ ،‬شــرکت کنندگان بایــد یک برنامه‬ ‫را بــه نــام "والــت"(‪ )wallet‬اجرا کنند‪ .‬هر والت شــامل‬ ‫دو کلیــد رمزنگاری منحصر به فرد و متمایز اســت‪ :‬یک‬ ‫کلیــد عمومــی و یک کلیــد خصوصی‪ .‬کلیــد عمومی‪،‬‬ ‫محلی اســت کــه در آن تراکنش‌ها به آن ســپرده و از آن‬ ‫خارج می‌شــوند‪ .‬همچنین کلیدی اســت که بــه عنوان‬ ‫امضــای دیجیتال کاربر بــر روی دفتــر توزیع بالک‌چین‬ ‫ظاهر می‌شــود‪ .‬کلیــد عمومی کاربر یک نســخه کوتاه‬ ‫از کلید خصوصی وی اســت کــه از طریق یک الگوریتم‬ ‫پیچیــده ریاضــی ایجاد شــده اســت‪ .‬بــا این حــال‪ ،‬با‬ ‫توجه بــه پیچیدگی این معادله‪ ،‬تقریباً غیرممکن اســت‬ ‫کــه رونــد را معکوس کــرده و یک کلید خصوصــی را از‬ ‫یــک کلید عمومی تولید کــرد‪ .‬به همین دلیــل‪ ،‬فناوری‬ ‫بالک‌چیــن محرمانــه محســوب می‌شــود‪ .‬در نهایــت‬ ‫فنــاوری بالک‌چیــن به دلیــل ایمنی فوق العــاده و غیر‬ ‫قابل هک بــودن می‌تواند در موارد قابل توجه بســیاری‬ ‫بــه کار گرفتــه شــود و اول از همه بانکــداری را متحول‬ ‫کنــد‪ .‬همچنین می‌تــوان از این فنــاوری در مــواردی از‬ ‫قبیل پزشــکی و ســامت عمومی‪ ،‬ثبت اســناد و دارایی‪،‬‬ ‫صنایــع غذایی و انتخابات بهره جســت‪ .‬چــرا که امکان‬ ‫تقلــب و کالهبــرداری در هر یک از این مــوارد را از بین‬ ‫خواهد برد‪.‬‬

‫شفافیت‬

‫با اینکــه اطالعات شــخصی در بالک‌چیــن خصوصی و‬

‫اگرچه بالک‌چیــن می‌تواند در هزینــه کاربران‬ ‫صرفه‌جویــی کنــد‪ ،‬اما این فنــاوری تــا رایگان‬ ‫شــدن راه زیــادی دارد‪ .‬بــرای مثــال‪ ،‬سیســتم‬ ‫"اثبــات کارکــرد" کــه بیت‌کویــن بــرای تأیید‬ ‫اعتبار تراکنش‌ها از آن اســتفاده می‌کند‪ ،‬مقدار‬ ‫زیــادی انــرژی و تــوان محاســباتی را مصــرف‬ ‫می‌کند‪ .‬مثــ ًا قدرتی کــه میلیون‌هــا رایانه در‬ ‫شــبکه بیت‌کویــن مصرف می‌کننــد نزدیک به‬ ‫مصرف انرژی ســاالنه کشــور دانمارک اســت‪.‬‬ ‫با توجــه به مطالعات اخیر شــرکت تحقیقاتــی "االیت‬ ‫فیکســچرز"(‪ ،)Elite Fixtures‬هزینــه اســتخراج یــک‬ ‫بیت‌کویــن بــا توجه بــه مناطــق مختلف جهــان‪ ،‬بین‬ ‫‪ ۵۳۱‬دالر تــا ‪ ۲۶‬هــزار و ‪ ۱۷۰‬دالر اســت کــه همانطور‬ ‫کــه می‌بینیــد به طــور چشــمگیری متفاوت اســت و‬ ‫موجب می‌شــود در برخی نقاط دنیــا از ارزان بودن برق‬ ‫سوءاســتفاده شــود‪ .‬این هزینه در ایاالت متحده نزدیک‬ ‫به ‪ ۴۷۵۸‬دالر اســت‪.‬‬ ‫بــا وجــود هزینه‌هــای گــزاف اســتخراج بیت‌کویــن‪،‬‬ ‫کاربــران بــا وجــود هزینه بــرق مصرفی‪ ،‬همچنــان به‬ ‫تأیید تراکنش‌هــا در بالک‌چین ادامــه می‌دهند‪ ،‬چرا که‬ ‫درآمد اســتخراج بیت‌کوین از هزینه برق مصرفی بیشتر‬ ‫می‌شود‪.‬‬

‫سرعتپایین‬

‫بیت‌کویــن یــک مــورد مطالعاتــی ایــده آل در مــورد‬ ‫ســرعت پایین بالک‌چین است‪ .‬سیســتم "اثبات کارکرد"‬ ‫بیت‌کویــن حدود ‪ ۱۰‬دقیقه طول می‌کشــد تا یک بلوک‬ ‫جدیــد به بالک‌چین اضافه کنــد‪ .‬با این ســرعت‪ ،‬برآورد‬ ‫شــده اســت که شــبکه بالک‌چین تنهــا می‌تواند هفت‬ ‫تراکنش در ثانیه را مدیریــت کند‪ .‬اگرچه دیگر رمز ارزها‬ ‫ماننــد "اتریــوم"(‪ ۲۰ ) Ethereum‬تراکنــش در ثانیــه و‬ ‫"بیت‌کویــن کــش"(‪ ۶۰ )Bitcoin Cash‬تراکنش در ثانیه‬ ‫مدیریــت می‌کنند که بهتــر از بیت‌کوین عمل می‌کنند‪،‬‬ ‫اما آنهــا هنوز توســط بالک‌چین محدود شــده‌اند‪.‬‬ ‫ایــن در حالی اســت که مث ًال ســرعت "ویــزا"(‪ )Visa‬در‬ ‫پــردازش تراکنش‌ها ‪ ۲۴‬هــزار تراکنش در ثانیه اســت‪.‬‬ ‫ادامه دارد…‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪23 Kheradmand‬‬


‫بالک‌چین چیست؟‬

‫استخراج بیت‌کوین چگونه انجام میگیرد؟‬ ‫موضوع استخراج "بیت‌کوین" به‬ ‫بحث داغ این روزها در کشورمان‬ ‫تبدیل شده است که به دلیل‬ ‫مصرف باالی برق فع ًال از جانب‬ ‫مقامات قضائی ممنوع اعالم شده‬ ‫است‪ ،‬اما ما در این گزارش سعی‬ ‫داریم شما را با نحوه شکل‌گیری و‬ ‫فلسفه وجودی این ارز رمزنگاری‬ ‫شده و فناوری بالک‌چین که حکم‬ ‫"مادر بیت‌کوین" را دارد‪ ،‬آشنا‬ ‫کنیم‪.‬‬ ‫به گزارش ایســنا‪ ،‬بیت‌کوین(‪ )Bitcoin‬یک‬ ‫ارز رمزنگاری شــده یا اصطالحــاً "رمز ارز" اســت که هنوز‬ ‫مانند پول‌های فیزیکی در بســیاری از کشورها به رسمیت‬ ‫شــناخته نمی‌شــود اما همان کارکرد را دارد‪ .‬این رمز ارز یک‬ ‫ارز دیجیتالی اســت که روشی خاص برای استخراج دارد و ما‬ ‫در ادامه ایــن روش را مفصل توضیح می‌دهیم‪.‬‬ ‫بــرای آشــنایی بــا بیت‌کوین ابتــدا باید اســاس فنــاوری‬ ‫بالک‌چیــن(‪ )Block chian‬یــا زنجیــره بلوکی را شــناخت‪.‬‬ ‫اگــر طی‪ ۱۰‬ســال اخیر بانکــداری‪ ،‬ســرمایه‌گذاری و یا ارز‬ ‫رمزنگاری شــده (رمز ارز) را دنبال کرده باشید‪ ،‬ممکن است‬ ‫بــا واژه و مفهــوم بالک‌چین که فناوری ثبــت تراکنش‌ها و‬ ‫فناوری پشــتیبان بیت‌کوین است‪ ،‬آشنا شــده باشید‪ .‬برای‬ ‫کسب اطالعات بیشــتر در مورد بالک‌چین باید دانست که‬ ‫بالک‌چین یک دفتر کل توزیع شــده‪ ،‬غیر متمرکز و عمومی‬ ‫اســت‪ .‬البته فهمیدن نحــوه کارایی بالک‌چین به پیچیدگی‬ ‫فهمیدن جمله قبل نیست‪.‬‬

‫بالک‌چینچیست؟‬

‫اگــر ایــن فنــاوری بســیار پیچیــده اســت‪ ،‬چــرا آن را‬ ‫بالک‌چیــن می‌نامند؟ بالک‌چیــن در پایین‌ترین ســطح‬ ‫خــود‪ ،‬به معنــای واقعی کلمه یک زنجیــره از بلوک‌های‬ ‫دیجیتالی اســت‪ .‬وقتی ما از کلمات "بلــوک" و "زنجیره"‬ ‫در این زمینه صحبت می‌کنیــم‪ ،‬در واقع درباره اطالعات‬ ‫دیجیتــال (بلوک) ذخیره شــده در پایــگاه داده عمومی‬ ‫(زنجیره) صحبــت می‌کنیم‪.‬‬ ‫بلوک‌هــا در زنجیره بلوکی از قطعات دیجیتالی اطالعات‬ ‫تشــکیل شده‌اند‪ .‬به طور مشــخص آنها سه بخش دارند‪:‬‬ ‫‪ .۱‬بلوک‌هــا اطالعات مربوط به معامــات مانند تاریخ‪،‬‬ ‫زمان و مقــدار دالری خرید اخیر کاربران از ســایت‌های‬ ‫خرده‌فروش اینترنتــی مانند آمــازون را ذخیره می‌کند‪.‬‬ ‫‪ .۲‬بلوک‌هــا اطالعــات مربوط بــه اینکه چه کســی در‬ ‫تراکنش‌هــا دخیــل اســت را ذخیــره می‌کنــد‪ .‬مث ًال یک‬ ‫بلوک بــرای خرید شــما از آمــازون‪ ،‬بلوک نام مســتعار‬ ‫منحصــر به فرد شــما را همراه با ســایت آمــازون ثبت‬

‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫می‌کنــد‪ .‬بنابراین به جای اســتفاده از نام واقعی شــما‪،‬‬ ‫خرید شــما بدون هیــچ اطالعات شناســایی هویت و با‬ ‫اســتفاده از یــک امضای دیجیتال منحصر بــه فرد مانند‬ ‫یــک نــام کاربری ثبت می‌شــود‪.‬‬ ‫‪ .۳‬بلوک‌هــا اطالعاتــی را ذخیــره می‌کنند که آنهــا را از‬ ‫بلوک‌هــای دیگــر متمایز می‌کنــد‪ .‬مثل اینکــه دو نفر‬ ‫نام‌هــای متفاوتــی دارند تــا از یکدیگر تشــخیص داده‬ ‫شــوند‪ ،‬هــر بلوک هــم یک کد منحصــر به فــرد به نام‬ ‫"هــش"(‪ )hash‬ذخیــره می‌کند که به ما اجــازه می‌دهد‬ ‫آن را از هــر بلوک دیگــر متمایز بدانیم‪.‬‬ ‫یــک بلــوک واحــد در بالک‌چیــن بســته بــه انــدازه‬ ‫تراکنش‌هــا می‌تواند تــا یک مگابایــت داده ذخیره کند‪.‬‬ ‫به ایــن معنی که یک بلــوک واحد می‌توانــد چند هزار‬ ‫تراکنــش را زیر یک ســقف جمــع کند‪.‬‬

‫بالک‌چین چگونه کار می‌کند؟‬

‫هنگامــی کــه یــک بلــوک داده‌هــای جدیــد را ذخیره‬ ‫می‌کنــد‪ ،‬در انتهــا بــه زنجیره بلوکــی اضافه می‌شــود‪.‬‬ ‫زنجیره بلوکی همانطور که از نامش پیداســت‪ ،‬متشــکل‬ ‫از چند بلوک متصل شــده اســت و برای اینکه یک بلوک‬ ‫به بالک‌چین اضافه شــود‪ ،‬باید چهار چیــز اتفاق بیافتد‪:‬‬ ‫معامله باید رخ دهد‪ ،‬باید تأیید شــود‪ ،‬باید در یک بلوک‬ ‫ذخیره شــود و در نهایــت باید یک "هش" بــه آن بلوک‬ ‫اختصــاص داده شــود‪ .‬هنگامی که یک بلــوک جدید به‬ ‫بالک‌چیــن اضافــه می‌شــود‪ ،‬در معــرض دیــد همگان‬ ‫قــرار می‌گیــرد و به صورت عمومی در دســترس اســت‪.‬‬ ‫اگر نگاهــی به بالک‌چین بیت‌کویــن بیاندازید‪ ،‬خواهید‬ ‫دید که شــما به داده‌هــای تراکنش‪ ،‬همــراه با اطالعات‬ ‫در مــورد زمان‪ ،‬مکان و کســی که بلــوک را به بالک‌چین‬ ‫اضافه کرده‪ ،‬دسترســی دارید‪.‬‬

‫آیا بالک‌چین خصوصی است؟‬

‫همه می‌تواننــد محتویات بالک‌چین را مشــاهده کنند‪،‬‬ ‫اما کاربران همچنیــن می‌توانند رایانه خود را به شــبکه‬

‫قسمت اول‬

‫بالک‌چیــن وصــل کننــد‪ .‬بــا انجــام این‬ ‫کار‪ ،‬رایانــه یــک کپــی از بالک‌چیــن را‬ ‫دریافــت می‌کند که به طــور خودکار هر‬ ‫زمــان که یک بلــوک جدید اضافه شــود‬ ‫به‌روزرســانی می‌شود‪.‬‬ ‫هر رایانه در شــبکه بالک‌چین‪ ،‬یک کپی‬ ‫از بالک‌چیــن دارد‪ ،‬بــه ایــن معنــی که‬ ‫هزاران یا در مــورد بیت‌کوین‪ ،‬میلیون‌ها‬ ‫نســخه از یــک بالک‌چیــن وجــود دارد‪.‬‬ ‫اگرچــه کــه کپی‌های بالک‌چین یکســان‬ ‫هســتند‪ ،‬امــا انتشــار اطالعــات در یک‬ ‫شــبکه از رایانه‌هــا باعــث می‌شــود که‬ ‫دســتکاری اطالعات خیلی دشــوار باشد‪.‬‬ ‫در واقــع یک هکر بــرای هک اطالعــات بالک‌چین نیاز‬ ‫به دســتکاری هــر کپــی از بالک‌چین در شــبکه دارد!‬

‫آیا بالک‌چین امن است؟‬

‫فناوری بالک‌چین با چندین روش حافظ مســائل امنیتی‬ ‫اســت‪ .‬اول اینکــه بلوک‌های جدید همیشــه به صورت‬ ‫خطی و بــا زمان‌بندی ذخیره می‌شــوند‪ .‬به عبارت دیگر‬ ‫آنها همیشــه به انتهای بالک‌چین اضافه می‌شــوند‪ .‬اگر‬ ‫نگاهــی به بالک‌چین بیت‌کویــن بیاندازید‪ ،‬می‌بینید که‬ ‫"هیت"‬ ‫هــر بلوک موقعیتــی را در زنجیــره دارد به نــام ِ‬ ‫به معنــی ارتفــاع‪ .‬در فوریــه ‪ ۲۰۱۹‬ارتفــاع بلوک‌ها به‬ ‫‪ ۵۶۲‬هــزار رســیده بــود‪ .‬پــس از اینکــه یک بلــوک به‬ ‫انتهای بالک‌چین اضافه شــد‪ ،‬به عقب برگشــتن و تغییر‬ ‫محتویات بلوک بســیار دشــوار اســت‪ ،‬چرا که هر بلوک‬ ‫حــاوی "هش" مخصوص خود همراه با "هش" بلوک قبل‬ ‫از خود اســت‪ .‬کدهای "هش" توســط یــک تابع ریاضی‬ ‫ایجاد می‌شــوند که اطالعات دیجیتال را به یک رشــته از‬ ‫اعــداد و حروف تبدیــل می‌کند‪ .‬اگر اطالعــات بلوک به‬ ‫هر نحوی ویرایش شــود‪ ،‬کد "هــش" نیز تغییر می‌کند‪.‬‬ ‫به همین دلیل اســت که بالک‌چین امنیــت باالیی دارد‪.‬‬ ‫بنابرایــن اگر یک هکــر بخواهد یکــی از تراکنش‌ها در‬ ‫یکی از از بلوک‌ها را دســتکاری کنــد مجبور خواهد بود‬ ‫تمــام بلوک‌های بعــد از آن را نیز دســتکاری کند و برای‬ ‫ایــن کار باید ابتدا کدهای هــش هر بلوک را پیدا کند که‬ ‫چیزی در حد غیرممکن اســت‪.‬‬ ‫برای حل مســئله اعتماد‪ ،‬شــبکه‌های بالک‌چین مسائل‬ ‫ریاضــی را بــرای رایانه‌هایــی که می‌خواهند به شــبکه‬ ‫بپیوندنــد و بلوک بــه آن اضافه کننــد‪ ،‬طراحی می‌کند‪.‬‬ ‫این مســائل که "مدل‌هــای اجماع" نامیده می‌شــوند از‬ ‫کاربــران می‌خواهند که خود را قبــل از اینکه بتوانند به‬ ‫شــبکه بالک‌چین بپیوندند‪ ،‬اثبات کنند‪ .‬یکی از رایج‌ترین‬ ‫نمونه‌هــای آن "اثبات کارکــرد"(‪ )proof of work‬نامیده‬ ‫می‌شــود که توســط بیت‌کوین به خدمت گرفته شــده‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


21 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 21 


‫با همه زیبایی‌های ظاهری‌شــان‪ ،‬زندگی‌های شــخصی‬ ‫ناموفقی دارند‪.‬‬

‫خداحافظی با شاهزاده رویایی!‬

‫مردانــه طــرف هســتند؛ از قهرمانــان عرصــه نبــرد تا‬ ‫کاشــفان فضا‪ .‬دســتاوردهای زنان در زندگی واقعی اما‬ ‫تا حد زیــادی از کتاب‌های حوزه کــودکان بیرون مانده‬ ‫اســت‪ .‬در چنین شــرایطی اســت که کتاب «قصه‌های‬ ‫آخرشــبی برای دختران ســرکش» نوشــته النا فاویلی و‬ ‫فرانچســکا کاوالــو که مجموعــه داســتان‌های واقعی‬ ‫دربــاره زنان مهم دنیاســت‪ ،‬در ســایت کیک‌اســتارتر‬

‫آن‌هــا نگران رل‌مدل‌های فرزندانشــان هســتند‪.‬‬ ‫کتــاب «قصه‌هــای آخرشــبی بــرای دختران ســرکش»‬ ‫تابه‌حــال به زبــان ایتالیایی‪ ،‬فرانســوی و چینی ترجمه‬ ‫شــده و در کشــورهای مختلفی به فروش رسیده است‪.‬‬ ‫فریــدا کالوی نقاش‪ ،‬ســرنا و ونــوس ویلیامز تنیس‌باز و‬ ‫ویرجینیا وولف نویســنده از چهره‌هایی هستند که در‬ ‫ایــن کتاب به آن‌ها پرداخته شــده اســت‪.‬‬

‫سال‌هاســت کــه داســتان‌های کودکانــه بــا تبعیت از‬ ‫افســانه‌های کالســیک‪ ،‬یک الگــوی مشــخص را دنبال‬ ‫می‌کننــد‪ :‬دختــر زیبایــی بــه‬ ‫دردســر افتــاده و کمــک پســر‬ ‫جوانــی‪ -‬بخوانیــد شــاهزاده‌ای اگر از زنان تست رانندگی گرفته شود‪ ،‬درحالی‌که به آن‌ها رل‌مد ‌لهای امروزی‬ ‫در دوره‌ای کــه اینســتاگرام پــر‬ ‫رویایــی‪ -‬را طلــب می‌کنــد کــه‬ ‫زنان‬ ‫رانندگی‬ ‫چرا‬ ‫که‬ ‫کنیم‬ ‫بررسی‬ ‫است‬ ‫«قرار‬ ‫شده‬ ‫گفته‬ ‫شــده از اولترا فمنیســت‌هایی که‬ ‫قرار اســت با اسب ســفید بیاید‬ ‫می‌خواهنــد جهان‌بینی و مســیر‬ ‫و او را از فالکــت نجــات بدهد‪.‬‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫دارد‬ ‫احتمال‬ ‫بیشتر‬ ‫دوبرابر‬ ‫است»‪،‬‬ ‫مردان‬ ‫از‬ ‫بدتر‬ ‫زندگــی زن‌هــای ایرانــی را عوض‬ ‫البتــه در ایــن میان اســتثناهایی‬ ‫کنند‪ ،‬ما هم در اینستاگرام چلچراغ‬ ‫مثــل آن‌شــرلی ال‪.‬ام مونتگومری‬ ‫این تست تصادف کنند‪.‬‬ ‫از مخاطب‌هــا نظرســنجی کردیم‬ ‫و ماتیلــدای رولــد دال هم وجود‬ ‫و خواســتیم از زن‌هــای ایرانی که‬ ‫داشته؛ شــخصیت‌هایی که شجاع‬ ‫و باهوش‌انــد و زندگی‌شــان را آن‌طور کــه می‌خواهند‪ ،‬رکوردشــکنی می‌کند و حدود ‪ 676‬هــزار دالر از طریق دوســت دارند رل‌مدلشــان باشــند‪ ،‬اســم ببرند‪.‬‬ ‫تغییر می‌دهند‪ .‬همین تماشــا کــردن این زنان قدرتمند کمک‌هــای مردمی برای چــاپ این مجموعه داســتان‬ ‫بــه دختربچه‌ها ایــن حــس را می‌دهد کــه آن‌ها هم جمــع‌آوری می‌شــود‪ .‬در ســال ‪ ،2017‬جلــد دوم ایــن پرتکرارتریناسم‌هااین‌هابود‪:‬‬ ‫می‌تواننــد‪ .‬بــه همیــن دلیل اســت کــه رل‌مدل‌ها در کتــاب رکورد خودش در ســال قبل را می‌شــکند و ‪ 866‬فــروغ فرخــزاد ‪ /‬مریــم میرزاخانــی ‪ /‬نرگس کلباســی ‪/‬‬ ‫هــزار دالر کمک جمع‌آوری می‌کنــد‪ .‬بخش عمده‌ای از ترانــه علیدوســتی ‪ /‬مژگان و گیســو حریــری (معماران‬ ‫دنیــای کودکانه‌مــان اهمیــت پیــدا می‌کنند‪.‬‬ ‫درحالی‌کــه رمان‌نویس‌های حوزه کــودکان و نوجوانان حامیــان این کمپیــن احتماال مادرهای نگرانی هســتند برتر جهــان در ســال ‪ 2004‬و ‪ / )2012‬قمرالملوک وزیری‪/‬‬ ‫چند وقتی اســت شــروع به نوشــتن درباره دخترهایی کــه دوســت دارنــد دختربچه‌هایشــان رل‌مدل‌هــای رخشــان بنی‌اعتماد ‪ /‬ســیمین دانشــور ‪ /‬بــاران کوثری ‪/‬‬ ‫کرده‌انــد کــه قالب‌هــای ســنتی را کنــار زده‌انــد‪ ،‬بهتــری داشــته باشــند؛ همــان مادرهایی که شــرکت توران میرهادی ‪ /‬ســیمین بهبهانی ‪ /‬انوشه انصاری ‪ /‬عارفه‬ ‫نویســندگان آثــار غیررمــان از این قافله جــا مانده‌اند‪ .‬باربــی در جریــان پژوهش‌های کمپین «شــکاف رویا» منصــوری (طراح مــد) ‪ /‬پروین اعتصامی ‪ /‬لیلی گلســتان‬ ‫منبع چلچراغ‬ ‫پســرها با انبوهــی از زیرژانرها با حضــور رل‌مدل‌های مــورد بررســی قرار داد و متوجه شــد کــه ‪ 86‬درصد از‬

‫‪  20 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫(قهرمــان اســنوبورد)‪ ،‬بینــدی ایرویــن (فعــال محیط‬ ‫زیســت)‪ ،‬آملیــا ایرهــارت (اولین خلبــان زن) و… این‬ ‫فهرست والیبالیســت‌‪ ،‬دانشمند ناســا‪ ،‬بالرین‌‪ ،‬سرآشپز‪،‬‬ ‫فوتبالیســت‪ ،‬خبرنــگار‪ ،‬قهرمــان ژیمناســتیک‪ ،‬مــدل‬ ‫تبلیغاتــی و بازیگــر را هم شــامل می‌شــود‪ .‬فهرســت‬ ‫اولیــه رل‌مدل‌هــای باربی یک زن ایرانی هــم دارد؛ لیال‬ ‫پیدایــش‪ ،‬طراح مــد و کارآفریــن ایرانی مقیــم آلمان؛‬ ‫کســی کــه کارش را بــا فروش چنــد پولیور دســت‌دوز‬ ‫شــروع کرده و درنهایت به ثبت برند الال برلین رســیده‬ ‫است‪.‬‬ ‫فهرســت رل‌مدل‌های باربی هنوز بســته نشــده‪ .‬مردم‬ ‫رل‌مدل‌های پیشنهادی‌شــان را با هشــتگ «رل‌مدل‌های‬ ‫بیشــتر» یا ‪ MoreRoleModels‬در شبکه‌های اجتماعی‬ ‫بــه اشــتراک می‌گذارنــد تــا پیشــنهادها بررســی و‬ ‫عروســک‌های جدیــد طراحی شــود‪ .‬ابزارها و وســایل‬ ‫شخصی این عروســک‌های جدید هم متناسب با حوزه‬ ‫کاری‌شــان طراحــی شــده و در خرت و پرت‌هایشــان‬ ‫دیگــر خبــری از برس‌هــا و سشــوارهای صورتی‌رنــگ‬ ‫نیســت‪ .‬هنــوز آمــار رســمی از فروش عروســک‌های‬ ‫جدیــد باربی اعالم نشــده‪ ،‬اما اســتقبال مخاطب‌ها از‬ ‫ایــن کمپین در شــبکه‌های اجتماعی قابــل توجه بوده‬ ‫است‪.‬‬

‫عروسک‌های زنده‪ :‬بازگشت جنسیت‌زدگی‬

‫در ســال‌های اخیر‪ ،‬رســانه‌ها عالقه زیــادی به نمایش‬ ‫چهر‌ه زنــان زیبایی داشــته‌اند که زندگی شخصی‌شــان‬ ‫یــک فاجعــه تمام‌عیــار اســت؛ زنانــی مثــل پاریــس‬

‫‪  19 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫هیلتــون‪ ،‬بریتنــی اســپیرز‪ ،‬لیندســی لوهــان و کیتی‬ ‫پرایــس‪ .‬گذشــته از این‪ ،‬زن‌هــا در نقش‌هــای دختران‬ ‫و زنــان چهره‌هــای سرشــناس و محبــوب‪ ،‬بــه دفعات‬ ‫در رســانه‌ها ظاهــر شــده‌اند‪ .‬صفحــات روزنامه‌ها پر‬ ‫شــده از داســتان‌هایی درباره همســران فوتبالیست‌ها‬

‫پژوهش‌ها نشان داده‬ ‫که کودکان از همان‬ ‫سنینابتداییکلیشه‌های‬ ‫فرهنگی را قبول‬ ‫می‌کنند؛کلیشه‌هاییمثل‬ ‫این‌که پسرها از دخترها‬ ‫باهوش‌ترند‪.‬‬ ‫و بازیگــران؛ زنانــی کــه اغلــب تنهــا برگ برنده‌شــان‬ ‫زیبایــی و ازدواج بــا یک ســلبریتی بوده‪ .‬ایــن رویکرد‬ ‫تمرکــز بر زنــان به عنوان یکــی از لــوازم جانبی مردان‬ ‫قدرتمند‪ ،‬به کمپین‌های انتخاباتی هم کشــیده شــده‪.‬‬ ‫درحالی‌کــه تعداد سیاســتمداران زن دنیا هنوز بســیار‬

‫کم اســت و اغلــب آن‌ها با وجود همه توانمندی‌شــان‬ ‫هم‌چنان نامرئی‌اند‪ ،‬همســران و دختران سیاستمداران‬ ‫در کمپین‌هــای انتخاباتی قد علم می‌کننــد و جزئیات‬ ‫زندگی خصوصی‌شــان برای مخاطبان مهم می‌شــود؛ از‬ ‫مــدل کفش و لباس تا رنگ مو و عطر‪ .‬در ســخنرانی‌ها‬ ‫از روی متن‌هــای شــورانگیزی کــه به زیبایی برایشــان‬ ‫نوشــته شــده‪ ،‬می‌خواننــد و تالش می‌کننــد چهره یک‬ ‫زن شــاد زیبــا و موفــق را از خود به نمایــش بگذارند‪.‬‬ ‫درنهایــت امــا آن‌هــا را بــه اســم همسرانشــان صدا‬ ‫می‌کنند ‪.‬‬ ‫ناتاشــا والتر در کتاب «عروســک‌های زنده‪ :‬بازگشــت‬ ‫جنســیت‌زدگی» از «خطر کلیشــه‌های جنسیتی» گفته‬ ‫اســت‪« :‬عملکــرد افــراد در حوزه‌های مشــخص تا حد‬ ‫زیادی تحــت تاثیر آگاهی آن‌ها از انتظاراتی اســت که‬ ‫از گروهــی کــه به آن تعلــق دارند‪ ،‬مــی‌رود‪ .‬به عنوان‬ ‫مثــال‪ ،‬پژوهش دانشــگاه کویینزلنــد نشــان داده اگر‬ ‫از زنــان تســت رانندگــی گرفتــه شــود‪ ،‬درحالی‌که به‬ ‫آن‌هــا گفته شــده «قرار اســت بررســی کنیــم که چرا‬ ‫رانندگــی زنــان بدتر از مردان اســت»‪ ،‬دوبرابر بیشــتر‬ ‫احتمال دارد که در تســت رانندگی تصــادف کنند‪ .‬این‬ ‫در حالی اســت که وقتی این کلیشــه جنســیت‌زده به‬ ‫زنــان یــادآوری نمی‌شــود‪ ،‬در آزمــون رانندگی عملکرد‬ ‫بهتری از خودشــان نشــان می‌دهند‪ ».‬بــه همین دلیل‬ ‫اســت که اعتیاد رســانه‌ها بــه نمایش چهــره‌ای زیبا از‬ ‫زنــان‪ ،‬یا تاکید بر نشــان دادن آن‌ها در نقش همســر یا‬ ‫دختر مــردان موفق‪ ،‬می‌تواند بر زندگــی دختران جوان‬ ‫تاثیر بگــذارد و الگوهایــی را به آن‌هــا معرفی کند که‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫زنـان کوچک‬ ‫گزارشی درباره عروسک‌های باربی نسل جدید‬ ‫مریم عربی‬ ‫«بیایید درباره شــکاف رویا صحبت کنیم؛ شــکافی که‬ ‫بیــن دختــران و نهایت ظرفیت و توانشــان قــرار دارد‪.‬‬ ‫می‌دانید‪ ،‬از پنج‌ســالگی‪ ،‬دخترهــا رویای رئیس‌جمهور‬ ‫شدن‪ ،‬دانشمند شــدن‪ ،‬فضانورد‪ ،‬متفکر بزرگ‪ ،‬مهندس‬ ‫و مدیرعامل شــدن را از سرشــان بیــرون می‌کنند‪ .‬این‬ ‫فهرســت همین‌طــور ادامــه دارد‪ .‬چرا؟ چــون چه چیز‬ ‫دیگــری را قرار اســت باور کنیم‪ ،‬وقتی ما دخترها ســه‬ ‫برابر کمتر احتمال دارد که در معرض اســباب‌بازی‌های‬ ‫مرتبــط بــا ایــن مشــاغل علمــی قــرار بگیریــم‪ .‬این‬ ‫ناراحت‌کننده اســت‪ .‬امکان این که والدینمان در گوگل‬ ‫ســرچ کنند که پســرم بااستعداد اســت‪ ،‬دو برابر بیشتر‬ ‫از آن اســت که ســرچ کنند دخترم بااســتعداد است؛ و‬ ‫ایــن اصال جالب نیســت‪ .‬ما نیاز داریم کــه زنان خیلی‬ ‫بااســتعدادمان را بااســتعداد ببینیم؛ تــا ببینیم چطور‬ ‫بــه آن‌جایــی کــه االن هســتند‪ ،‬رســیده‌اند‪ .‬خودمان‬ ‫را تصــور کنیــم کــه کاری را انجام می‌دهیــم که آن‌ها‬ ‫انجــام می‌دهنــد‪ .‬امــا نمی‌توانیــم ایــن کار را تنهایی‬ ‫انجــام دهیــم‪ .‬مــا به کمــک همه شــما نیــاز داریم؛‬ ‫مامان‌هایمان‪ ،‬باباهایمــان‪ ،‬برادرهایمان‪ ،‬رئیس‌هایمان‪.‬‬ ‫شــکاف رویا را پر کنید‪ .‬این به همه ما بســتگی دارد‪».‬‬ ‫ایــن جمله‌هــا درددل‌هــای چند دختربچه پنج‪‌،‬شــش‬ ‫‌ســاله اســت کــه در ویدیــوی تبلیغاتی جدیــد باربی‬ ‫شــنیده می‌شــود؛ دخترهایــی کــه عــادت کرده‌اند با‬ ‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫باربی‌هــای خوش‌اندام و خوش‌لباســی بــازی کنند که‬ ‫پیراهن‌هــای صورتی دخترانه تــن کرده‌اند و میزتوالت‪،‬‬ ‫برس‪ ،‬لباس شــنا‪ ،‬عینک‪ ،‬کاله‪ ،‬سشــوار‪ ،‬وسایل آرایش و‬ ‫حتی وان حمام دارند‪ .‬حاال که چندین نســل از دختران‪،‬‬ ‫زیبایی زنانه را با عروســک‌های باربــی محک زده‌اند و‬ ‫لباس‌هــای صورتی و لــوازم آرایش عروسک‌هایشــان را‬ ‫در بزرگ‌ســالی به دنیــای واقع ‌ی خــود آورده‌اند‪ ،‬باربی‬ ‫بــه ســرش زده که ایــن فضا را عــوض کند‪ .‬ادعــا کرده‬ ‫می‌خواهــد دنیایــی ایجاد کنــد کــه در آن دخترها به‬ ‫ممکن‌هــای نامحــدود دسترســی پیــدا می‌کننــد و از‬ ‫همان کودکــی مدیرعامل بــودن‪ ،‬رئیس‌جمهور بودن و‬ ‫دانشــمند و فضانورد بودن را تمریــن می‌کنند؛ چطور؟‬ ‫ظاهرا با عروســک‌های جدیــد باربی!‬

‫فاصله رویا تا واقعیت‬

‫شــکاف رویــا از ســن پنج‌ســالگی شــروع می‌شــود‪.‬‬ ‫از همیــن ســن دخترهــا تصمیــم می‌گیرنــد باورهای‬ ‫شخصی‌شــان را محــدود کننــد‪ .‬باور می‌کننــد که قرار‬ ‫نیســت مدیرعامل یا خلبان باشــند و در بهترین حالت‬ ‫قرار اســت یک کارمند خوب باشــند‪ .‬پژوهش‌ها نشان‬ ‫داده کــه کودکان از همان ســنین ابتدایی کلیشــه‌های‬ ‫فرهنگــی را قبــول می‌کنند؛ کلیشــه‌هایی مثــل این‌که‬ ‫پســرها از دخترهــا باهوش‌ترنــد‪ .‬این کلیشــه‌ها که از‬ ‫طریــق رســانه‌ها یــا بزرگ‌ترهایشــان در ذهــن آن‌ها‬ ‫حک شــده‪ ،‬بر مســیر زندگــی دختــران و انتخاب‌های‬

‫شغلی‌شــان در آینــده تاثیــر می‌گذارد‪.‬‬ ‫بــه دلیل وجود همین کلیشه‌هاســت کــه حاال کمپین‬ ‫شــکاف رویا یا ‪ Dream Gap‬باربــی می‌خواهد فاصله‌‬ ‫رویــا تــا واقعیت را بــرای دختربچه‌ها ترســیم‌کند‪ .‬در‬ ‫جریــان این کمپین‪ ،‬در کنار تولید عروســک‌های باربی‪،‬‬ ‫الیــن ‪ Shero‬بــرای نشــان دادن تصویــری قدرتمند از‬ ‫زنــان بــرای دختربچه‌هــا راه‌اندازی شــده اســت‪ .‬این‬ ‫الیــن به جــای تولیــد باربی‌هــای زیبا‪ ،‬عروســک زنان‬ ‫قهرمــان و موفــق واقعــی را بــه دســت دختربچه‌ها‬ ‫می‌رســاند‪ .‬بچه‌ها تا قبــل از این فقط یا بــا باربی‌های‬ ‫بــاردار طــرف بودنــد‪ ،‬یا باربی‌هــای خوش‌انــدام زیبا؛‬ ‫عروســک‌هایی که قــرار بود یــک زنانگی باربــ ‌یوار را‬ ‫از کودکــی به دختربچه‌هــا یاد بدهد‪ .‬حاال قرار اســت‬ ‫به جــای زن جذاب‪ ،‬یــک زن دانشــمند‪ ،‬مدیر یا حتی‬ ‫رئیس‌جمهور باشــند‪ .‬اما ســوال این‌جاســت؛ کســانی‬ ‫که قرار اســت جــای باربی‌هــای زیبای خوش‌انــدام را‬ ‫در زندگی دخترها بگیرند و قهرمان زندگی‌شــان شــوند‪،‬‬ ‫چه کســانی هستند؟‬

‫رل‌مد ‌لهایعروسکی‬

‫رل‌مدل‌ها یــا الگوهایی کــه باربی تا به حــال انتخاب‬ ‫کــرده‪ ،‬این شــخصیت‌ها هســتند‪ :‬ابتهــاج محمد (زن‬ ‫مســلمان قهرمــان شمشــیربازی)‪ ،‬فریدا کالــو (نقاش‬ ‫سرشــناس مکزیکــی)‪ ،‬پتــی جنکینــز (فیلم‌ســاز)‪،‬‬ ‫نیکــوال آدامــز اوب (قهرمــان بوکــس)‪ ،‬کلویــی کیــم‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬


‫بابــت چاقــی مالمت می کنیــم و به خود مــی گوییم نــه تنها خــود انتقــاد پذیر نیســتیم بلکه شــیوه های در مکانهای علمی و اکادمیک و دانشــگاهی نیز رشــته‬ ‫که مثل خرس یا بشــکه شــده ام به خــود بگوییم باید درســت مطرح کــردن و نقد کــردن را هم نمــی دانیم ای بــه نــام نقد و یــا چیزی شــبیه به آن وجــود ندارد‬ ‫کوشــش کنم که از وزن خــود بکاهم ‪.‬‬ ‫و بــه خود این اجــازه را می دهیم کــه تحت لوای نقد و معمــوال کســانی نقــد را انجام می دهنــد که دانش‬ ‫خانم دکتر تامــر چانســکی (‪ )Dr Tommer chansky‬و انتقــاد هــر ســخنی را بگوییــم در حالی کــه انتقاد و آگاهــی الزم را در ایــن زمینــه نه در مکان آموزشــی‬ ‫روانشــناس ‪،‬نویســنده و ســخنران می گویــد ‪ :‬من به کردن شــرایط خاص خود را داراســت ‪،‬فــرض کنید وارد کســب کرده انــد و نه در خانواده تجربه ای به دســت‬ ‫مراجعینــم ایــن ســفارش را دارم کــه به خــود نگویید فروشــگاهی شده و از فروشنده جنســی را مطالبه می آورده انــد ‪ ،‬باید که شــعار نقدپذیری و ســازنده بودن‬ ‫که مــن احمقم بلکه بگوییــد کاری که انجــام داده ام کنید که دسترســی به آن برایش چندان راحت نیســت نقــد را به عمــل تبدیل کنیم تــا راهی بــرای کم کردن‬ ‫احمقانه اســت ‪ ).‬و بین این دو تفاوت معناداری وجود و او شــروع بــه غرو لند کــردن می کند ‪ ،‬واکنش شــما اشــتباهات پیدا شود ‪ .‬اگر شــجاعت و جرات نقد کردن‬ ‫دارد ‪ ،‬بــه نظر می رســد‬ ‫درســت و نقــد پذیــری‬ ‫کــه از یک طــرف انتقاد‬ ‫درســت را پیدا کنیم و به‬ ‫شخصی که نقد می کند مغرضانه عمل نکرده و به دنبال حل‬ ‫از خــود مســیر انتقاد به‬ ‫ایــن نکته واقف شــویم‬ ‫‌ها‬ ‫ه‬ ‫سلیق‬ ‫انتقاد‪،‬‬ ‫در‬ ‫گاهی‬ ‫‪،‬اما‬ ‫است‬ ‫آن‬ ‫حل‬ ‫راه‬ ‫کردن‬ ‫پیدا‬ ‫و‬ ‫مشکل‬ ‫دیگــران و حــس و حالی‬ ‫که اشــتباه کردن دلیل بر‬ ‫که در دیگــران ایجاد می‬ ‫بــد بودن نیســت ‪ ،‬دیگر‬ ‫و اغراض شخصی جا گرفته و وارد می شود‬ ‫کنیــم را در ابتــدا خــود‬ ‫در مقابــل نقــد ‪ ،‬موضع‬ ‫تجربــه کنیــم و از طرف‬ ‫گیــری نمــی شــود ‪ ،‬این‬ ‫دیگر ســبب می شــود کــه درد انتقاد دیگــران از خود در ایــن موقــع چیســت ؟ مــی توانید بگوییــد آقا اگر موضــوع را به خاطر داشــته باشــیم که نقــد و انتقاد‬ ‫را نیــز کمتر حس کنیم ‪،‬احساســات منفی خــود را در حوصلــه نداری چــرا کرکره مغــازه ات را باال کشــیدی کردن شــرایط خاص خود را داراســت ‪ ،‬انتقاد را متوجه‬ ‫مقابــل انتقاد ‪ ،‬بهتر می توانید بررســی کــرده و آماده ‪،‬با این ســخن انگار شــما بمبــی را در وجودش منفجر رفتــار و یــا گفتــار فــرد باید کرد و شــخص را نشــانه‬ ‫رویارویی ســازنده با آنها شــوید ‪،‬وقتی یــاد گرفتید که کــرده اید و واکنش ســخت او را خواهید دید و شــنید نگرفته و به شــخصبت فرد حمله نشــود ‪ ،‬احساسمان‬ ‫به خود انتقاد داشــته باشــید و راه کنار آمــدن با آن را و شــما مجبورید دســت خالــی انجا را تــرک کنید چرا را به روشــنی و شــفافی بیان کنیم تــا اهمیت موضوع‬ ‫تجربــه کرده باشــید بــه این نتیجــه می رســید که در کــه هم ایشــان تحمل شــنیدن ایــن انتقاد را نــداردو معلــوم گــردد ‪ ،‬گاهــی حتی شــنیدن یــک جمله در‬ ‫انتقاد از شــما منظور درســتی نهفته اســت وبا‬ ‫زمــان نامناســب مثــل این کــه ‪ :‬الزم اســت با‬ ‫کمی کنکاش می توان به آن رســید و اشــکال را‬ ‫هــم صحبــت کنیــم ‪ .‬می توانــد فــرد را دچار‬ ‫اصــاح کرد ‪ ،‬هر چند همیشــه روبه رو شــدن‬ ‫اضطــراب و دلواپســی کند چــرا که هیچکس‬ ‫بــا انتقاد دردآور اســت ولی رویارویی ســرزنده‬ ‫دوســت ندارد مــورد انتقاد قرار گیــرد در حالی‬ ‫بــا آن تحولی در ما و زندگــی فردی و اجتماعی‬ ‫که بازخــورد صادقانه و درســت آن مــی تواند‬ ‫مــا ایجاد خواهــد کرد و مــا را به ایــن آگاهی‬ ‫یکی از ارزشــمندترین ابزارهــا‪ ،‬برای بهبود امور‬ ‫می رســاند کــه اغلب افــراد انتقادگــر‪ ،‬هدف‬ ‫و عدم تکرار اشــتباهات باشد و سبب می شود‬ ‫و منظــور بــدی ندارنــد ‪،‬آنهــا به مــا و زندگی‬ ‫نه تنها به او صدمه ای وارد نشــود بلکه ســبب‬ ‫مــا اهمیــت مــی دهند و آنرا از ســر دوســت‬ ‫افزونی و ایجاد اشــتیاق ‪ ،‬حرمت نفس و اعتماد‬ ‫داشــتن و مهربانی انجام می دهند پس ســعی‬ ‫و آرامــش ذهنــی او گردد ‪ ،‬آمــوزش و تقویت‬ ‫کنیــم محبــت را از پس کلمات آنهــا پیدا کنیم‬ ‫شــهامت شــکل گیرد و انتقاد به یــک هدیه و‬ ‫‪ ،‬نفــس عمیقی بکشــیم و با لبخند‪ ،‬بــا انتقاد‬ ‫ارمغــان تبدیل شــود ‪ ،‬ممکن اســت فکر کنید‬ ‫مواجه شــویم و فکــر کنیم آنها بــرای ما ارزش‬ ‫چگونــه عاملی که ســبب دلخــوری و ناراحتی‬ ‫گذاشــته اند هر چنــد برخی از ایــن منتقدین‬ ‫مــی شــود را ‪ ،‬یک هدیه برشــماریم ‪ ،‬بگذارید‬ ‫ســاخته شــده اند که انتقاد کنند و به عبارتی با‬ ‫برایتــان حکایتــی را در همیــن بــاب از زبان‬ ‫انتقــاد زنده اند چــرا که انتقاد کــردن آنها انتها‬ ‫معین بنویســم او می گویــد‪ :‬در پایان یکی از‬ ‫و پایانــی ندارد در این شــرایط اســت که نباید‬ ‫جلســات ســخنرانیم ‪ ،‬یکی از حضار که فردی با‬ ‫هــم ما آنرا به شــیوه ای درســت بیان نکــرده ایم ‪ ،‬می‬ ‫گذاشــت که احســاس دلخوری از آنها کهنه شود و باید‬ ‫ظاهــری آراســته و موی فلفل نمکی بــود با لهجه لری‬ ‫تــوان نحوه بیــان انتقــاد را عوض کرد که بدون شــک‬ ‫با آنها گفتگویی دوســتانه اما بی رودربایســتی داشــته‬ ‫بختیــاری به من گفــت‪ :‬آقای معین ؛ من از ســخنرانی‬ ‫منجر بــه تغییر رفتار فروشــنده خواهد شــد مثال می‬ ‫باشــیم و محترمانه به آنها بگوییــم که از لطف و توجه‬ ‫شــما بســیار لذت بردم و حتی صدای شــما برایم لذت‬ ‫توانیــد بگویید ‪ :‬می دانم دسترســی به جنس مورد نظر‬ ‫شــان سپاســگزار بوده اما انتقادهای پی در پی ایشــان‬ ‫بخش بود ولی وقتی ارتباط چشــمی بــا من برقرار می‬ ‫ســخت اســت ولی من آمادگــی کامل بــرای کمک به‬ ‫ســبب آزارتان می شــود‪ ،‬احیانا احســاس مــی کنید به‬ ‫کردید در چشــمان شــما برق خاصی را حــس کردم که‬ ‫شــما را دارم ‪ .‬ناتوانــی در بیان انتقــاد و عکس العمل‬ ‫شــما توهین می شــود و حــس خوبی پیــدا نمی کنید‬ ‫مــرا می ترســاند ‪ .‬ایــن کالم مخاطب مــن ‪ ،‬مرا حیرت‬ ‫در مقابــل آن ســبب مــی شــود صدمه های بســیاری‬ ‫و برایتــان ناراحت کننده اســت ولی چنانچــه با وجود‬ ‫زده کرد و ســبب شــد تا تعمق بیشــتری در حاالتم در‬ ‫بــه رابطه ها وارد شــود کــه این امر در جامعه ســنتی‬ ‫عدم رغبت شــما به شــنیدن انتقادهــا ‪ ،‬این هجمه ها‬ ‫هنگام ســخنرانی داشته‌باشــم و به این نتیجه رســیدم‬ ‫مــا ایرانیــان گاهــی طبیعی بــه نظر می رســد چرا که‬ ‫همچنــان ادامه یافت و پایان پیدا نکــرد ‪ ،‬باید آرام آرام‬ ‫که وقتی در هنگام ســخنرانی‪ ،‬به اصطالح بســیار حس‬ ‫در خانــواده هــای ســنتی ‪ ،‬تصمیم گیرنــده اصلی پدر‬ ‫از روبه رو شــدن و وقت گذرانی با این افراد ‪،‬که ســبب‬ ‫می‌گیــرم تا مطلــب و محتــوا را بــا تمام وجــود بیان‬ ‫اســت و دســتورات او بدون هیچ اظهــار نظر از جانب‬ ‫رنجش مداوم شــما می شوند و دســت از انتقاد دایمی‬ ‫کنم چشــمانم کمی ریز مــی شــود ‪ ،‬درک این مطلب‬ ‫دیگــر اعضای خانواده بــی چون و چرا باید اجرا شــود‬ ‫بر نمــی دارند دوری کنیــد چرا که بردبــاری و صبوری‬ ‫سبب شــد که بر روی چشــمانم کنترل بیشتری داشته‬ ‫و زمانی کــه کودکان از ســالهای کودکی عبور می کنند‬ ‫شــما هم انــدازه ای دارد ‪ ،‬بهتر اســت بــه جای تحمل‬ ‫باشــم که ســبب انتقال وحشــت به مخاطبانم نشود ‪.‬‬ ‫و همین کودکان جامعه بزرگســال را تشکیل می دهند‬ ‫کــردن و یا دعــوا راه انداختن ‪،‬از آنهــا دوری کنید ‪.‬‬ ‫آری اینگونــه اســت که یک انتقاد درســت مــی تواند‬ ‫چگونه می توانند منتقدان درســتی از آب در آیند وقتی‬ ‫‪،‬‬ ‫ما‬ ‫ایــن یک حقیقــت گزنده اســت کــه بســیاری از‬ ‫باشــد‬ ‫ســازنده‬ ‫هدیه‬ ‫یــک‬ ‫بقیه در صفحه ‪52‬‬ ‫آموزش آنــرا در نهاد خانواده ندیده اند و در جامعه نیز‬ ‫‪  17 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪17 Kheradmand‬‬


‫انتقاد چیست ؟ منتقد کیست ؟‬ ‫مسروره بنی هاشمی‬ ‫دلبر ما را که تدبیر و تعقل بایدش‬ ‫نقدهای مثبت و نازک تر از گل بایدش‬ ‫فرض کن باالی چشم یار ابرو دیده است‬ ‫قبل از آنکه بر زبان آرد ‪،‬تامل بایدش‬ ‫پس سر بی درد را ‪،‬بیخود نبندد دستمال‬ ‫عارفانه در چنین حالی تجاهل بایدش‬ ‫منتقد خوب است و بحثی نیست در آن ‪ ،‬منتها‬ ‫احتیاطا وقت نقادی ‪ ،‬قراول بایدش‬ ‫منتقد باید همیشه مثبت اندیشی کند‬ ‫عیبها را یا نبیند یا تغافل بایدش‬ ‫داد از آن روزی که نقدش اندکی منفی بود‬ ‫فحشها از این جناح و آن تشکل بایدش‬ ‫نقد کن ای دل ولی از فحش دلدارت منال‬ ‫منتقد گر بی سواد افتد تحمل بایدش‬ ‫سعید سلیمان پور‬ ‫ایــن روزهــا در ارتباطات اجتماعی و به ویژه در شــبکه‬ ‫های مجازی ‪ ،‬بســیار شــنیده و دیده می شــود که گفته‬ ‫هــا ‪ ،‬نوشــته ها و حتی خود شــخص و شــخصیت او ‪،‬‬ ‫گاهــی بــی رحمانه ‪ ،‬زیر ذره بین نقــد و انتقاد قرار می‬ ‫گیــرد و بســیار هم دیده می شــود که به عبارتــی افراد‬ ‫با نام و نشــان کــه پایگاه اجتماعی و علمــی را نیز دارا‬ ‫هســتند زیر شــاق انتقاد و نقد واقع می شوند ‪ ،‬ولی‬ ‫آیا هــر فردی می تواند و شایســتگی آنــرا دارد که نقاد‬ ‫درســت و اثر گذاری باشــد ؟ و آیا انتقاد کردن مهارتهای‬ ‫خــاص خــود را می طلبد ؟ آیا انتقاد همان نقد اســت و‬ ‫نقد همــان ایرادگیری و عیب جویی می باشــد ؟ وقتی‬ ‫بــه دنبال یافتن معنای نقد در فرهنگ معین می گردیم‬ ‫بــه بیــان و مطــرح کردن ضعــف و قوت یــک اثر می‬ ‫رسیم و در ویکی پدیا ‪ ،‬شناختن خوبیها و بدیها و سره از‬ ‫ناســره و به طور اعم تشــخیص خوب از بد و به شــکل‬ ‫عامیانه و ســاده و کلی می تــوان گفت که دیدن خوبیها‬ ‫و بدیهــای یک اثر ‪ ،‬نقد گفته می شــود‪.‬‬ ‫حــال که از نقد ســخن رفت واژه انتقــاد را در فرهنگ‬ ‫معین جســتجو می کنیم کــه درج شــده ‪ :‬خالص کردن‪،‬‬ ‫خرده گرفتن ‪ ،‬برشــمردن درســتی ها و نادرستی ها یک‬ ‫اثــر و همچنین آمده نکوهش ‪ ،‬نکوهیدن ‪ ،‬ســنجش و‬ ‫ســنجیدن ‪ ،‬باریک بینی و ســخن سنجی ‪.‬‬ ‫پــس نقد بررســی نقاط قــوت و ضعفهــا در یک زمان‬ ‫است و شــخصی که نقد می کند مغرضانه عمل نکرده‬ ‫و بــه دنبال حل مشــکل و پیدا کردن راه حل آن اســت‬ ‫‪،‬امــا در انتقاد ‪،‬ســلیقه ها و اغراض شــخصی جا گرفته‬ ‫و وارد می شــود و پیامی اســت که جنبه های منفی و‬ ‫‪  16 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫معایــب را در خــود دارد در واقع یک مطلب انتقادی ‪،‬‬ ‫مطلبی اســت که ویژگی اصلــی آن جهت گیری منفی‬ ‫نســبت به یک اندیشــه ‪ ،‬اثــر و یک رویداد اســت هر‬ ‫چنــد به گمــان من مــرز بســیار باریکی بیــن نقد و‬ ‫انتقــاد وجود دارد که گاهی این مرز ناپدید شــده و از‬ ‫هــر دو به یک منظــور و هدف بهره گیری می شــود ‪.‬‬ ‫برای بســیاری از ما شــنیدن واژه انتقاد ‪ ،‬خاطرات تلخ و‬ ‫گزنــده ای را با خــود برایمان به همراه مــی آورد چرا‬ ‫کــه به یــاد می آوریــم فرد منتقــد ‪ ،‬بی پــروا و تند ‪،‬‬ ‫عیــوب را برشــمرده و موارد ایراد را بیان کرده اســت و‬ ‫از ایــن رو در مــا یــک حالت تهاجمی پیدا شــده و در‬ ‫برابــر آن انتقاد مقاومت نشــان داده ایــم در حالی که‬ ‫به احتمال بســیار آن فرد از بیــان انتقاد منظور خاصی‬ ‫هم نداشــته و بر روی حســن نیت بیان کرده اســت ‪،‬‬ ‫ولی شــرایط انتقاد فراهم نبوده ‪ ،‬درســت است که به‬ ‫نظر می رســد انتقاد بیشــتر جنبه تخربیی و تهاجمی‬ ‫دارد اما می تواند ســازنده نیز باشــد یــک منتقد آگاه‬ ‫نه تنها ســبب بحران روحی شــنونده نمی شــود بلکه‬ ‫حــس ســازندگی را در او بر مــی انگیزانــد و آن زمانی‬ ‫اســت که عالوه بــر آنکه اشــکاالت و ضعفهــا را بروز‬ ‫داده و بیــان می کند ‪ ،‬راهکارها و رهنمودهایی را برای‬

‫بهبود شــرایط و رفع آن اشــکاالت ‪ ،‬پیش رو می گذارد‬ ‫و در واقــع راه حلهای پیشــنهادی ‪ ،‬اصالح اشــکاالت را‬ ‫به دنبال دارد‪.‬‬ ‫بیاییــد کمک کنیــم و یاد بگیریــم که در ابتــدا انتقاد‬ ‫کــردن را از خود شــروع کــرده و در واقــع منتقد خود‬ ‫باشــیم ‪ ،‬آیــا تاکنون به ایــن موضوع توجه داشــته اید‬ ‫کــه چرا بحث من و دوســتم به جدل کشــیده شــد ؟‬ ‫بــرای چه برخوردمــن با دوســت دیرینــه ام منجر به‬

‫قهــر او از من شــد ؟ چرا برخوردم بــا یکی از همکاران‬ ‫ســبب آزردگــی خاطــر او گردیــد ؟ مــن کــه حرکت‬ ‫ناشایســتی نکــردم پــس چرا مافــوق و رییســم با من‬ ‫ایــن طــور رفتار کرد ؟ بــرای چه همســایه ام به تلخی‬ ‫بــا من صحبت کــرد ؟ آیا در پاســخ به تمام پرسشــها‬ ‫و چراهــا و ســوالهادر مــوارد بــاال حق را بــه خود می‬ ‫دهیــد ؟ و رفتــار و گفتــار مقابلمان را حــق خود نمی‬ ‫دانید ؟ اگر این گونه اســت به گمانم وقت آن رســیده‬ ‫که منصفانه بنشــینید و ابتدا با خود مشــورتی داشــته‬ ‫باشــید و در صورت لزوم حتی به مشــاور هم مراجعه‬ ‫کنید ‪ ،‬باید احتمال آن را بدهیم شــاید اشتباه و اشکال‬ ‫و ایــراد در جایــی و در زمانــی از من بوده که نســبت‬ ‫بــه آن ناآگاه هســتم در واقع به نقد خــود بپردازیم و‬ ‫منتقد خود باشــیم و راه انتقاد را از خود شــروع کنیم ‪،‬‬ ‫حقیقت آن اســت کــه گاهی و مقداری انتقــاد از خود‬ ‫‪،‬نه تنها چیز بدی نیســت بلکه چشــمهای مارا به روی‬ ‫واقعیتهــا و حقیقتها باز مــی کند ‪،‬گاه بــه گاهی داور‬ ‫خود بــودن ‪،‬می تواند یــک حرکت واقع گرایانه باشــد‬ ‫کــه کمک کنــد از ما فرد بهتــری بســازد ‪ ،‬البته ناگفته‬ ‫نمانــد که انتقاد بیــش از حد و خود سرزنشــی مداوم‬ ‫هــم نتایــج وارونه ای به همــراه مــی آورد تحقیقاتی‬ ‫کــه در این زمینه انجــام گرفته نشــان داده که تکرار و‬ ‫دفعات بســیار انتقــاد از خود ‪ ،‬باعث افزایش اســترس‬ ‫و گاهی حتی بروز افســردگی می شــود ‪ .‬روانشناســان‬ ‫معتقدنــد که وقتی مورد هجوم انتقــاد قرار می گیرید‬ ‫چند نفس عمیق بکشــید و قبل از آن که خود انتقادی‬ ‫روح و روان شــما را مورد تهاجم قــرار دهد ‪ ،‬محدودش‬ ‫کنیــد ‪ .‬به خود نگویید داشــت همه چیــز خوب پیش‬ ‫مــی رفت ولــی حرف احمقانــه من ســبب خرابی کار‬ ‫شــد ‪ ،‬شاید بهتر باشــد که برای حفظ اعتماد و حرمت‬ ‫نفســتان این پیشــامدها را کوچک و ســپس برای عدم‬ ‫تکــرار آن ها ‪ ،‬بــه تجزیــه و تحلیل بپردازید تا فشــار‬ ‫بســیاری بر مــا وارد نشــود ‪ ،‬در واقع به شــکلی دروغ‬ ‫ســنج داخلیمــان را خامــوش کنیم ‪،‬جلــوی یک حرف‬ ‫یا حرکتمــان را بگیریــم و آنرا به قســمی بچرخانیم تا‬ ‫مثبــت جلوه کند ‪ ،‬امــا تحقیقات نشــان از آن دارد که‬ ‫ایــن عکس العملهــای درونی ما ‪،‬ســبب می شــود که‬ ‫حالمان بهتر شــود درســت اســت که با خودشناســی‬ ‫بیشــتر و انتقاد از خود می توان اشــکاالت را شناخت‬ ‫و در پــی رفع آن بر آمد امــا فراموش نکنیم که مالمت‬ ‫و ســرزنش بسیار سبب کســالت روحمان می شود پس‬ ‫بهتر اســت که اندازه نگه داریم که اندازه نکوســت ‪،‬با‬ ‫خود قدری بیشــتر مهربان باشــیم و از ســرزنش مداوم‬ ‫خــود و مالمت علیه خودمان کمتر اســتفاده کنیم مگر‬ ‫بــه جــا ‪ ،‬به موقع و به انــدازه و از جــاده تعادل خارج‬ ‫نشــویم ‪ ،‬ندای انتقاد درونی خود را بشنویم ولی صدای‬ ‫آنــرا پایین بیاوریــم و یا حتی می توان شــکل انتقاد به‬ ‫خــود را عــوض کرد بــه طور مثــال اگر مــداوم خود را‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


‫از آن دســت خصائل نیکوســت که چندی اســت در جامعه ما رنگ باخته اســت‪.‬‬ ‫این شــیوه برخورد گالب آدینه خبر از اصالت انســانی می‌دهــد که تربیت یافته یک‬ ‫آمــوزه قدیمی فرهنگ ماســت کــه می‌گوید‪« :‬هر ســخن جایی و هــر نکته مکانی * * *‬ ‫دارد» و قرار نیســت به هر دلیلی تمامی‬ ‫نوزدهمین دوره جشــن حافظ با اهــدای تندیس‬ ‫مرز‌ها را در هم شــکند و هــر چه بوده‬ ‫هــا بــه برگزیدگان به پایــان رســید و فیلم «متری‬ ‫و نبــوده را از یاد ببرد‪.‬‬ ‫شــیش و نیم» پیشــتاز بخش ســینمایی و سریال‬ ‫قدرشناســی گوهــری گرانبهاســت هــر‬ ‫«بانوی عمــارت» رکورددار آثار تلویزیونی شــدند‪.‬‬ ‫انســانی کــه از ایــن موهبــت بهره‌مند‬ ‫بــه گــزارش «تابنــاک» بــه نقــل از خبرآنالیــن‪،‬‬ ‫باشــد قطعا به لحاظ شخصیتی و درونی‬ ‫نوزدهمیــن دوره جشــن حافظ (دنیــای تصویر)‬ ‫بــه مراتبی باال دســت یافته اســت‪.‬‬ ‫با حضــور هنرمنــدان حــوزه ســینما و تلویزیون‬ ‫در روزگاری کــه بــه دلیل وجــود فضای‬ ‫شــامگاه امروز (پنجشــنبه ‪ ۲۰‬تیر) با دو ســاعت‬ ‫مجــازی کوچک‌تریــن اتفاقــات زندگی‬ ‫تأخیــر آغــاز و در بــرج میــاد برگزار شــد‪ .‬ضمن‬ ‫شــخصی افراد شناخته شــده به سرعت‬ ‫آنکــه اجرای بخــش خوشــامدگویی بــه حضار با‬ ‫نور منتشــر می‌شــود و اتفاقــا غالبا به‬ ‫ناهماهنگی‌هایــی همــراه بود‪.‬‬ ‫تنــش و تخریــب و ‪ ...‬در همین فضای‬ ‫در ابتــدای این مراســم و پس از خوشــامدگویی‬ ‫هر که خود تعیین می‌کند مسیر‬ ‫مجــازی می‌انجامــد دیــدن شــیوه‬ ‫ایمان معلم پســر کوچک علی معلــم به حضار‪،‬‬ ‫برخورد‪ ،‬کالم و تفکــر خانم آدینه واقعا‬ ‫رویــا نونهالــی روی صحنــه حضور پیــدا کرد و‬ ‫زندگی اش را به کدامین سمت و‬ ‫غبطــه برانگیــز و قابل تقدیر اســت‪.‬‬ ‫متنی را درباره جشــن حافظ در آستانه بیستمین‬ ‫این‬ ‫درســی کــه او به همه مــا آموخته‬ ‫ســال برگزاری قرائت کرد‪.‬‬ ‫سو هدایت کند‬ ‫اســت که هــر که خود تعییــن می‌کند‬ ‫در ادامــه امیــد معلــم دبیر جشــن حافظ روی‬ ‫مســیر زندگی اش را به کدامین ســمت‬ ‫صحنــه حضــور پیــدا کــرد و ضمــن تاکیــد بر‬ ‫و ســو هدایت کند‪ .‬همچنین نشان داد‬ ‫استقالل کامل جشــن و هیات داوران درخواست‬ ‫می‌توان با تعقل و درایت از شــعله‌ور شــدن آتشــی که به دســت دیگری یا دیگران کــرد کلیــپ مرتبط بــا آنان پخش شــود‪ .‬جواد طوســی‪ ،‬محمدرضا لطفی‪ ،‬ســید آریا‬ ‫برافروختــه شــده جلوگیــری کرد و حتــی آب ســردی ریخت بر این آتش و حســرتی قریشــی‪ ،‬آذر معماریــان‪ ،‬امید معلم‪ ،‬امیر هوشــنگ هاشــمی‪ ،‬کســری والیــی‪ ،‬امیر‬ ‫گذاشــت بر دل دالالن منتفع از چنین دســت اتفاقاتی‪ ،‬علی الخصــوص دالالن الیک‪ ،‬پوریا‪ ،‬امیررضا نوری پرتو‪ ،‬علیرضا مجمع و خســرودهقان اعضــای هیئت داوران دوره‬ ‫کامنت‪ ،‬فالور و ‪...‬‬ ‫نوزدهم جشــن حافــظ بودند‪.‬‬ ‫زیبایی گفتار و رفتار خانم آدینه ســبب شــده تمام روز بعد (جمعه) را با احساســی‬ ‫‪-----------‬‬‫زیبا در درونم ســپری کنم‪ ،‬درود بر ســتاره‌های اصیل ســینمای ایران‪.‬‬

‫‪  15 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫درس بزرگی که گالب آدینه به ما داد‬ ‫کاوهمعین‌فر‬

‫پن ‌جشنبه ‪ ۲۰‬تیر (‪ ۱۱‬جوالی) نوزدهمین آیین جشن حافظ‬ ‫با حضور جمعی از هنرمندان و عالقه‌مندان برگزار شد و‬ ‫برندگان این جشن معرفی شدند‪ .‬در این دوره جایزه ویژه‬ ‫دنیای تصویر به پاس یک عمر فعالیت هنری به «گالب‬ ‫آدینه» بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون تعلق گرفت‪.‬‬ ‫پنج‌شــنبه ‪ ۲۰‬تیــر نوزدهمیــن آیین جشــن حافظ با حضــور جمعی‬ ‫از هنرمنــدان و عالقه‌منــدان برگزار شــد و برندگان این جشــن معرفی‬ ‫شــدند‪ .‬به گزارش وبســایت عصر ایران‪ ،‬در ایــن دوره جایزه ویژه دنیای‬ ‫تصویــر به پاس یــک عمر فعالیــت هنری بــه «گالب آدینــه» بازیگر‬ ‫تئاتــر و ســینما و تلویزیــون تعلق گرفــت‪ .‬وقتی گالب آدینــه بر روی‬ ‫صحنــه رفــت در حضور نورا هاشــمی (دختــرش) با لحنــی بغض‌آلود‬ ‫گفــت‪« :‬هرچه تمرین کــردم که امروز بغض نکنم‪ ،‬اما نشــد آدم وقتی‬ ‫کارهایش در گذشــته را می‌بیند احساســاتی می‌شــود‪ ،‬بــه خصوص که‬ ‫زیــر پرچم مرد بزرگــی مثل علی معلم باشــد‪.‬‬ ‫همیشــه در این گونه مراســم همــه می‌آیند و تشــکر می‌کنند‪ ،‬علت‬ ‫ایــن تشــکر‌ها این اســت که تریبونــی برای تشــکر از افــرادی فراهم‬ ‫می‌شــود که باعــث شــدند آدم در چنین جایگاهی باشــد‪.‬‬ ‫من هم از اســتادان خودم مهدی هاشــمی نازنین‪ ،‬سوســن تسلیمی و‬ ‫رخشــان بنی‌اعتماد تشــکر می‌کنم و بایــد هم بگویم مــن هنوز یک‬ ‫هنرآمــوز هســتم و از تماشــاگران و تمام کســانی که مــن را الیق این‬ ‫صحنه دانســتند تشــکر می‌کنم‪ ،‬حق‌شــناس یکدیگر باشیم‪».‬‬

‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۳‬تیر | مرداد ‪۹۸‬‬

‫این ســخنان او با تشــویق تماشــاگران همراه شــد و در ادامه جشــن‪،‬‬ ‫واکنــش مثبــت برخی از هنرمنــدان حاضــر در روی صحنــه را در پی‬ ‫داشــت‪ .‬از جمله بهــاره رهنما گفت‪« :‬خانم گالب آدینه خوشــحالم که‬ ‫در عصر بازیگری با گذشــت‪ ،‬بزرگ و با شــعور مثل شــمابه دنیا آمدم‬ ‫و در بزرگداشــت شــما حضور داشتم‪».‬‬ ‫ســیما تیرانــداز هم گفــت‪« :‬من همیشــه شــاگرد خانــم گالب آدینه‬ ‫بــودم و امشــب یک درس بــزرگ گرفتم که همانا مهربانی و بخشــش‬ ‫و گذشــت است‪».‬‬ ‫بــا توجــه به اتفاقــات اخیری که بیــن گالب آدینه و همســرش مهدی‬ ‫هاشــمی رخ داده بود (انتشــار خبر ازدواج مهدی هاشــمی با بازیگری‬ ‫دیگــر و ‪ )...‬تشــکر گالب آدینــه را می‌تــوان درس بزرگــی بــرای همه‬ ‫دانست‪.‬‬ ‫گالب آدینــه البتــه در همــان زمــان انتشــار خبــر پر ســر و صدا هم‬ ‫در جــواب به ســیل پرســش‌ها فقط یک کامنــت در اینســتاگرام خود‬ ‫گذاشــته بود‪« :‬توجهــی نکنید‪ .‬ببینیــد و بخندید»‬ ‫بعدتــر هم نســبت به ویدیوی مهدی هاشــمی و یادداشــتی که او در‬ ‫بانی فیلم نوشــت و در رسانه‌های دیگر بازنشــر شد هیچ پاسخی نداد‬ ‫تا نشــان دهد تصمیم ندارد موضــوع درون خانوادگی را به نقل محافل‬ ‫خارج از خانــه و خانواده تبدیل کند‪.‬‬ ‫ایــن کــه گالب آدینه طی اتفاقــات اخیر تا چــه اندازه دل شکســته و‬ ‫ناراحــت بــوده را فقط خودش می‌دانــد و خدای خــودش‪ ،‬اما اینکه با‬ ‫توجــه به تمــام این مســائل او در چنین موقعیتی قــدر دانی از مهدی‬ ‫هاشــمی را از یــادش نمی‌کاهد و از او با تعبیر اســتاد خــود نام می‌برد‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪14 Kheradmand‬‬


tirgan.ca

SUMMER FESTIVAL

‫محسن نامجو‬

‫کیهان کلهر‬ ‫ اجرای متفاوت‬۲ ‫با‬

‫پریسا‬ ‫بانوی موسیقی ایران‬

‫شاعر نقره ای‬ ‫نمایشی از هوشنگ توزیع درباره فریدون فرخزاد‬

JULY 28

JULY 27-28

JULY 26

JULY 27

‫خاله سوسکه‬ ‫به کارگردانی شاهرخ مشکین قلم‬

‫شاهین نجفی‬

‫گروه موسیقی مانوشان‬ ‫و رقص شور انگیز شاهرخ مشکین قلم‬

‫حامد نیک پی‬ ‫کنسرت صوفی فانک‬

JULY 27-28

JULY 27

JULY 25

JULY 26

‫دنگ شو‬

‫کنفرانس نگاهی به تاریخ و میراث‬ ‫روشنقکری در ایران‬

‫نمایش زهاک‬ ‫افسانه شاه ماردوش‬

‫دیجی طبا‬ ‫با همکاری رادیو جوان‬

JULY 27 PRESENTING SPONSOR

JULY 26

JULY 27-28

JULY 27

PLATINUM SPONSOR

MEDIA SPONSOR

DIAMOND SPONSORS

Michelle Refani

& Shervin Zeinalianz

GOLD SPONSORS

SILVER SPONSOR

POMEGRANATE RESTAURANT

GOVERNMENT SUPPORT

($35,000)

($15,000)

(UP TO $5,000)

HOSHANG SHANS

KATI ASGARI

HEKMAT MOLA SALEHI NARGES & ALI SHAKERI REZA ESMAEILI RBC ROYAL BANK SHAHRIAR MIRZAEI TOORAN & BABAK MORTAZAVI

($10,000)

HOSEIN AMOOSHAHI NYX CAPITAL CORP. STEVE TABRIZI

13 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

GRAPHIC COMMUNICATION PARTNER

MEDIA SUPPORTERS

‫ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺧﺮدﻣﻨﺪ‬

Printed on: June 15st 2019

MAJOR DONORS / OUR CULTURE OUR IDENTITY

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 13 


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور داخلی و‬ ‫اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسهی‬ ‫طراحی و صفحه آر‬ ‫با ت‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫شکر از‪ :‬مسروره بن ‌ی‬ ‫ها‬ ‫شم‬ ‫ی‬ ‫‬‫ر‬ ‫ضا‬ ‫می‬ ‫رف‬ ‫خ‬ ‫رایی‬ ‫کا‬ ‫ الهه شهبازی ‪ -‬فرهاد‬‫شانی کبیر ‪ -‬محمد تاجد‬ ‫ولت‬ ‫ی‬ ‫‬‫خ‬ ‫س‬ ‫رو‬ ‫خب‬ ‫یر‬ ‫ی‬ ‫ف‬‫هیمه شیرمحمد و همه‬ ‫ک‬ ‫سانی که در این شماره‬ ‫ما را یار و یاور بودند‪.‬‬

‫روی جلد‪:‬‬ ‫ج‬ ‫شنوارهتابستانیتیرگان‬ ‫صفحات ‪ ۴۰‬و ‪۴۱‬‬

‫‪National Ethnic‬‬

‫‪Press and Media‬‬ ‫‪ada‬‬ ‫‪Council of Can‬‬

‫‪er of‬‬ ‫‪d is a Memb‬‬ ‫‪Kheradman‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪ss‬‬ ‫‪nic Pre‬‬ ‫‪National Eth‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪ad‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪C‬‬ ‫‪cil of‬‬ ‫‪Media Coun‬‬

‫ماهنامــه‬ ‫ارســالی خردمنــد در ویرایش و ا‬ ‫ص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫سـ‬ ‫ـال‬ ‫ی‬ ‫بایـ‬ ‫طگیری شــده و به اختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫شــوند‪ .‬ـد حتماً تایــپ و غل ‌‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫نظ‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫می‬ ‫ت‬ ‫ل‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫وی‬ ‫ج‬ ‫له ارســال‬ ‫ســندگان مقاالت‪ ،‬الزامــاً‬ ‫ب‬ ‫یان‬ ‫نی‬ ‫گر‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫دگ‬ ‫س‬ ‫اه‬ ‫ــئ‬ ‫ما‬ ‫ســت‪ .‬م ولیت قیمت‬ ‫ها‪،‬‬ ‫هنامه خردمند‬ ‫سـ‬ ‫ـر‬ ‫وی‬ ‫‌‬ ‫س‬ ‫ها‪،‬‬ ‫ن‬ ‫ح‬ ‫وه ارائه‬ ‫درج شــ‬ ‫ده در آگهــی ها بــه عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســ‬ ‫ت‪.‬‬ ‫‪-676‬‬ ‫‪el: 416-676-9‬‬ ‫‪T‬‬ ‫•‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2-8‬‬ ‫‪dmand.ca‬‬ ‫‪• Tel: 647-93‬‬ ‫‪• www.khera‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪m‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪g‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪Y‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫•‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫شماره‬ ‫‪ - ۵۳‬تیر‪/‬م‬

‫رداد ‪- ۱۳۹۸‬‬

‫جوالی‪/‬‬ ‫آگوست ‪۲۰۱۹‬‬

‫درس بزرگی که گالب آدی‬ ‫نه‬ ‫به‬ ‫ما‬ ‫د‬ ‫اد‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫انتقاد چی‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ست ؟ منتقد کیست ؟‬ ‫(م‬ ‫س‬ ‫رو‬ ‫ره‬ ‫بن‬ ‫‌‬ ‫ی‬ ‫ها‬ ‫شم‬ ‫ی)‪.‬‬ ‫زنان کوچک‬ ‫ ‪۱۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫«بال ‌‬ ‫کچین» چیست و ا‬ ‫ ‪۱۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫ست‬ ‫خ‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ج‬ ‫«بی‬ ‫ت‬ ‫‌ک‬ ‫وی‬ ‫ن»‬ ‫چگونه ان‬ ‫گفت‬ ‫جام میگیرد؟ ‪۲۲ . . . .‬‬ ‫‌وگو با بیوک جدیری‪ ،‬پرا‬ ‫فت‬ ‫خ‬ ‫ارت‬ ‫ری‬ ‫ن‬ ‫ات‬ ‫وم‬ ‫بی‬ ‫‌‬ ‫ل‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫ایرانی‬ ‫آیا «تنگه ه‬ ‫ ‪۲۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫رمز» اهمیت خود را از‬ ‫دس‬ ‫ت‬ ‫خ‬ ‫وا‬ ‫هد‬ ‫د‬ ‫اد‬ ‫؟ ‪.‬‬ ‫اخبار و گزار ‌‬ ‫شهای مختل‬ ‫ ‪۲۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ف‬ ‫م‬ ‫رتب‬ ‫ط‬ ‫با‬ ‫زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫انیان در ک‬ ‫راویـان‬ ‫انادا ‪۲۸ . . . . . . . .‬‬ ‫نغم ‌ههـای تـاریخی مو‬ ‫سی‬ ‫قـ‬ ‫ی‬ ‫ک‬ ‫رد‬ ‫ست‬ ‫ــا‬ ‫ن ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫سیبیلوهای‬ ‫ ‪۳۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫هنر‪ ،‬ادبیات و سیاست‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫چه کسی سفارت‬ ‫ ‪۳۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫انگلیس در تهران را سا‬ ‫خ‬ ‫ت؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫در‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۶ . . . . . . .‬‬ ‫انتظار مرگ شوهر برای‬ ‫چ‬ ‫ند‬ ‫لق‬ ‫مه‬ ‫نا‬ ‫ن ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫به همه ف‬ ‫ ‪۳8 . . . . . . . . . .‬‬ ‫رزندانم افتخار م ‌یکنم‪،‬‬ ‫گ‬ ‫فت‬ ‫گو‬ ‫با‬ ‫به‬ ‫ز‬ ‫اد‬ ‫ف‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫هان‬ ‫ی‬ ‫این زن ایرانی‬ ‫ ‪۴۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫جهان را با دوچرخه فتح‬ ‫ک‬ ‫رد‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بریده‬ ‫ ‪۴۶ . . . . . . . .‬‬ ‫تاریخ ‪. . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫من هم‬ ‫ ‪۴8 . . . . . . . . . .‬‬ ‫سر یک پاکبان هستم ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫عکس های دیدن‬ ‫ ‪۵۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی این ماه ‪. . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ت‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۵۶ . . . . . . . .‬‬ ‫ربیت کودک پسر سخ ‌‬ ‫تتر‬ ‫اس‬ ‫ت‬ ‫یا‬ ‫دخ‬ ‫تر‬ ‫؟‬ ‫‬‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫بچه ها‬ ‫ ‪۵۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫سالم ‪ -‬فهیمه شیرمحمد‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫لطفا زیاد جد‬ ‫ ‪۶۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ی نگیرید ‪ -‬م‪ .‬شنبلیله ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫هو‬ ‫ ‪۶۲ . . . . . . . . .‬‬ ‫ش و خالقیت های ذهن‬ ‫ی‬ ‫‬‫خ‬ ‫س‬ ‫رو‬ ‫خ‬ ‫بی‬ ‫ری‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫جدول ‪. .‬‬ ‫ ‪۶۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫در ضیافت وا‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ژه ها ‪ -‬صفحات شعر ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫باز‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۶8 . . . . . . . . .‬‬ ‫ارچه ‪ -‬دایرکتوری مصور‬ ‫م‬ ‫ش‬ ‫اغ‬ ‫ل‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫ ‪۷0 . . . . . . . . . .‬‬

‫مشکالت و نگرانی‌های‬ ‫زندگی مهاجرتی‬

‫شــخصی که مهاجــرت میکنــد‪ ،‬دیار و نــوع زندگی‬ ‫ســابق خود را رها میکند به این امیــد که به اهداف‬ ‫خود نائل شــود‪ .‬برای برشــمردن این اهداف‪ ،‬معموال‬ ‫افــراد به دســتیابی به رفــاه اجتماعی یا تــاش برای‬ ‫رســیدن بــه رفاه مالــی اشــاره میکننــد‪ .‬مهاجران به اســتقبال ناشــناخته‌های‬ ‫بی‌پایــان یک زندگی مهاجرتــی میروند تا بلکه به آرمان‌های فکری یا معیشــتی‬ ‫خود دســت یابند‪.‬‬ ‫زندگی مهاجرتی پســتی و بلندی‌های فراوانی دارد که تنها چنانچه آن را زیســته‬ ‫باشــید میتوانیــد ابعــادش را درک کنید‪ .‬شــخص مهاجــر‪ ،‬هرچقدر هــم که در‬ ‫زندگی جدیدش طعم موفقیت‌های اجتماعی یا مالی را چشــیده باشــد‪ ،‬باز هم‬ ‫بــه دلیل وجود ریشــه‌های قوی که او را به ســرزمینش پیونــد میدهد‪ ،‬نمیتواند‬ ‫از گزندهــای روحی‪-‬روانی مصون و در امان باشــد‪.‬‬

‫یکی از این همه ریشــه‪ ،‬پیوندهای عاطفی و احساسی است که با بزرگترهایمان‬ ‫داشــته و داریم‪ .‬چنانچه از نعمت داشتن پدر و مادر برخورداریم‪ ،‬نبود و ندیدن‬ ‫و کمبــود آنهــا در زندگیمان گاهی تبدیــل به یک معضل حل ناشــدنی خواهد‬ ‫شــد‪ .‬چه بســیار از دوســتان و آشــنایان را دیده‌ام که تاب فقدان و یا ناخوشــی‬ ‫عزیــزان خود را نیاورده‌اند و سراســیمه به ســوی دیار خود شتافته‌اند‪.‬بســیاری‬ ‫دیــر رســیده‌اند‪ ،‬و حتــی می‌بینیم کــه بوده‌اند افرادی که ب ‌هواســطه مســائل‬ ‫پیشــین و یا داشــتن اندیشــه‌ای دیگر‪ ،‬از برگشتن خود آســیب هم دیده‌اند و یا‬ ‫حتی کارشــان به زندان هم کشــیده اســت‪ ،‬اما به هنگامی که خود را در معرض‬ ‫فشــار روحی بی‌شــمار دیده‌اند‪ ،‬رفته‌اند و در راه رســیدن به معشوق یا بزرگتر‬ ‫یــا ولینعمت خــود‪ ،‬تمامی خطــرات را به جان خریده‌اند‪ .‬شــما تا خــود به آن‬ ‫درجه از فشــار یــا صدمه روانی یا کمبود روحی نرســیده باشــی نمیتوانی درک‬ ‫کنــی که چطور یــک نفر میتوانــد تمامی خطراتــی را که ممکن اســت برایش‬ ‫وجود داشــته باشــد‪ ،‬بجان بخرد و بــرای دیدن بزرگانش به ایــران برگردد‪.‬‬ ‫شــماچنانچه مشــکل خاصی برای بازگشــت ندارید‪ ،‬این نصیحت مــن را پذیرا‬ ‫باشــید و از هــر فرصتی هرچند کوتاه بــرای تجدید دیار با عزیزان‌تان اســتقابل‬ ‫کنید‪.‬‬


11 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 11 


10 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 10 


9 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 9 


8 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 8 


7 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 7 


6 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 6 



4 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 53 - July/Aug 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ تیر | مرداد‬- ۵۳ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 4 





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.