بشارات ظهور موعود در کتب مقدّسهٔ زردشتيان

Page 1



‫بشارات ظهور موعود در کتب مقدسٔه زردشتيان‬



‫بشارات ظهور موعود در کتب مقدسٔه زردشتيان‬ ‫تمام اديان و مذاهب الهی منتظرند که در آخرالزمان موعود و نجات دهندهای ظهور‬ ‫کند و روی زمين را از بديها و زشتيها پاک نموده‪ ،‬عدالت و نيکی را در روی کرٔه‬ ‫ارض مستقر نمايد‪ .‬چنانکه ”برهمنان“ منتظر کريشنای موعود و بودائيان چشم به راه‬ ‫بودای پنجم و يهوديان منتظر ظهور مسيح و عيسويان انتظار ظهور فارقليط (پاراکليتوس)‬ ‫و مسلمانان منتظر ظهور مهدی هستند‪.‬‬ ‫زردشتيان که پيرو حضرت زردشت پيامبر ايرانی و آريايی هستند‪ ،‬منتظر سه‬ ‫موعودند که بايد با عالمات معينه و در زمان مقرر در مشرق زمين ظاهر شوند‪.‬‬

‫‪1‬‬

‫در کتب مقدسٔه زردشتيان اصوًال به جانشينهای حضرت زردشت نام‬ ‫”سيوشانس“ و يا ”سوشيانس“ و يا ”سوشيانت“ دادهاند که به معنی سود رساننده و‬ ‫به عبارت ديگر رهاننده و نجات دهنده آمده است‪.‬‬ ‫در گاتها چندين بار حضرت زردشت خود را سوشيانس میخواند و غالبًا در‬ ‫گاتها کلمٔه سوشيانس به صيغٔه جمع به معنی نجات دهندگان آمده که منظور آن‬ ‫حضرت اشاره به ياران و مبلغين دين خود میباشد‪ .‬در ساير قسمتهای اوستا نيز‬ ‫سوشيانس به صورت جمع آمده که منظور از آنها جانشينهای حضرت زردشت‬ ‫میباشد‪ ،‬که در تبليغ و انتشار آئين مزديسنا کوشش نموده و مردم را به راه راست‬ ‫هدايت فرمودهاند‪ .‬همچنين در اوستا از سوشيانسهايی نام برده شده که در آخرالزمان‬ ‫و روز قيامت و رستاخيز عظيم ظهور نموده و سلطنت اهورامزدا را تأسيس خواهند‬ ‫‪ -1‬سوشيانت موعود مزدیسنا‪ ،‬استاد پورداود‪ ،‬سال ‪ ،1927‬صفحٔه ‪.3‬‬ ‫‪1‬‬


‫نمود‪.‬‬

‫‪2‬‬

‫عليهذا زردشتيان برای وصول به روز موعود در نماز و دعاهای پنجگانٔه خود در‬ ‫هر شبانهروز از درگاه خداوند بیانباز درخواست مینمايند که آنان را به روز موعود‬ ‫رسانيده و به شناسايی موعود منتظر موفق بدارد‪.‬‬ ‫زردشتيان در موقع خواندن نماز‪ ،‬آيات مبارکٔه اوستا را به شرح زير‪ ،‬مضمون بيان‬ ‫مبارکه‪ ،‬تکرار میکنند‪:‬‬ ‫«ای دانا اورمزد‪ ،‬همی باد تندرستی و نيکی و خرمی‪ ،‬تا اين دين را به سيوشانس‬ ‫برسانم»‪.‬‬

‫و در نيايش روزانه در اورمزد يشت‪ ،‬مضمون بيان مبارکه‪ ،‬میخوانند‪:‬‬ ‫«از بديها دور دار و به خوبی برسان‪ ،‬سروش پاک را به فرياد ما برسان‪ ،‬ای دانا‬ ‫اورمزد‪ ،‬همی باد نيکی و فراخی نعمت تا اين دين را به سيوشانس برسانم»‪.‬‬

‫و در ورهرام يشت‪ ،‬مضمون بيان مبارکه‪ ،‬میفرمايد‪« :‬ورهرام‪ ،‬خدا نور داده را‬ ‫پرستش میکنم» و تا آخر آيه که میفرمايد‪:‬‬ ‫«نسل مرا پاک گردان که تا ظهور سيوشانس پاک و نيکو بمانند»‪.‬‬

‫در فصل اول کتاب بندهش مذکور است که‪:‬‬ ‫«زردشتيان طول جهان را دوازده هزار سال میدانند که پس از خلقت عالم‪ ،‬مدت‬ ‫سه هزار سال اهورامزدا جهان را اداره مینمود‪ ،‬و در سه هزار سال دوم‪ ،‬اهريمن‬ ‫نيز در برابر اهورامزدا قرار داشت‪ .‬در اول سه هزار سال سوم‪ ،‬کيومرث و يا اولين‬ ‫پيامبر آريايی مبعوث گرديد‪ .‬چون در اثر طغيان اهريمن‪ ،‬دنيا را ظلم و جور فرا‬ ‫گرفته بود‪ ،‬در اول سه هزار سال چهارم حضرت زردشت اسپنتمان از طرف‬ ‫اهورامزدا به پيامبری بر انگيخته شد که عهد سلطنت پيامبران ايرانی و آريايی‬ ‫است‪.‬‬ ‫در طول سه هزار سال چهارم و پس از رسالت حضرت زردشت دو تن از موعودهای‬ ‫‪ -2‬همانجا‪ ،‬صفحٔه ‪.۹‬‬ ‫‪2‬‬


‫آن حضرت ظهور خواهند نمود‪ .‬در پايان عهد چهارم و در زمانی که جهان دچار‬ ‫پنجٔه قهر و کين اهريمن گرديده و دنيا را ظلم و بیعدالتی فرا گرفته است‪ ،‬موعود‬ ‫سوم به نام سيوشانس ظهور نموده‪ ،‬روز قيامت و رستاخيز عظيم برپا خواهد شد‪،‬‬ ‫مردگان را برانگيخته و جهان معنوی را خواهد آراست»‪.‬‬

‫‪3‬‬

‫به موعودهای سهگانٔه حضرت زردشت بطور اعم سيوشانس گفتهاند ‪ ،‬ولکن در‬ ‫غالب بشارات کلمٔه سيوشانت‪ ،‬برای آخرين موعود اختصاص يافته و او را آخرين‬ ‫مخلوق اهورامزدا ذکر کردهاند‪ .‬در يسنای ‪ 26‬فقرٔه ‪ 10‬آمده است‪:‬‬ ‫«ما به فروهر پاکان از نخستين بشر‪ ،‬کيومرث تا به سيوشانس درود میفرستيم»‪.‬‬

‫در زامياد يشت فقرٔه ‪ 22‬میفرمايد‪:‬‬ ‫«فر کيانی توانا را میستاييم که به ايزدان مينوی و جهانی مختص است‪ ،‬و در‬ ‫آينده به مردانی که هنوز متولد نشدهاند‪ ،‬کسانی که سيوشانسهای نو کنندٔه‬ ‫جهانند مختص خواهد بود»‪.‬‬

‫‪4‬‬

‫و در يسنای ‪ 59‬فقرٔه ‪ 28‬آمده است‪:‬‬ ‫«به بهرام آفريده مزدا درود میفرستيم و به سيوشانت پيروزگر درود میفرستيم»‪.‬‬

‫در کلئه اين بشارات‪ ،‬منظور از سيوشانت‪ ،‬موعود آخرالزمان به نام ”استوت ارته“‬ ‫و يا بهرام ورجاوند و يا شاه بهرام میباشد‪ .‬و همانطور که ذکر شد در ورهرام يشت‬ ‫میفرمايد‪« :‬ورهرام‪ ،‬خدا نور داده را پرستش میکنيم» که کلمٔه ورهرام‪ ،‬به معنی‬ ‫”نور خدا“ میباشد‪.‬‬

‫‪ -3‬همانجا‪ ،‬صفحٔه ‪.۶‬‬ ‫‪ -4‬همانجا‪ ،‬صفحٔه ‪.۱۲‬‬ ‫‪3‬‬


‫ظهور هوشيدر بامی‬ ‫هوشيدر بامی اولين موعود و فرستادٔه اهورامزدا بعد از حضرت زردشت میباشد که‬ ‫به وعدٔه خدا‪ ،‬چون برانگيخته شود به مکالمه با اهورامزدا موفق گرديده و وحی خدا‬ ‫بر او نازل شود و به نو نمودن دنيا اقدام نمايد‪.‬‬ ‫عالمت ظهور وی آن است که در مدت ده شبانهروز‪ ،‬خورشيد در وسط آسمان‬ ‫غير متحرک خواهد ايستاد و به هفت کشور روی زمين نور خواهد پاشيد‪ .‬آنکه دلش‬ ‫با خدا نيست‪ ،‬از ديدن اين خارق العاده‪ ،‬زهره خود را باخته و از هول و هراس جان‬ ‫خواهد سپرد‪ .‬زمين از ناپاکان تهی گردد و خورشيد به تدريج به مقام اول خود گرايد‬ ‫به همان جايی که در آغاز بود‪.‬‬ ‫با توج ه به عالئم و بشارات فوق الذکر‪ ،‬منظور از ظهور هوشيدر بامی‪ ،‬ظهور‬ ‫حضرت محمد رسولاهللص است که پس از حضرت زردشت طلوع فرمود و در زمانی‬ ‫که احکام و دستورات آن حضرت در اثر مرور زمان رنگ و بوی خود را از دست داده‬ ‫بود‪ ،‬و به علت دخالت پيشوايان دين اصالت فرامين حضرت زردشت فراموش گرديده‬ ‫و تجمالت دنيوی بر اعتقادات معنوی چيره گشته و ظلم و جور سراسر امپراطوری‬ ‫ساسانيان و جهان آن روزی را فرا گرفته بود‪ ،‬آفتاب ديانت محمدی از مشرق حجاز‬ ‫طالع گرديد و خورشيد نبوت آن حضرت به مدت ده روز که عبارت از ده قرن است‪،‬‬ ‫در آسمان ديانت به نور افشانی پرداخت‪ .‬و افرادی که او را شناخته و در ظل تعاليمش‬ ‫وارد گشتند به سعادت و افتخار دو جهان فائز گرديدند‪.‬‬ ‫حضرت عبدالبهآء در لوحی میفرمايد‪:‬‬ ‫«بدان که ظهور اول در اين خبر ظهور حضرت رسولاهلل است که شمس حقيقت‬ ‫در آن برج ده روز استقرار داشت و هر روز عبارت از يک قرن است‪ ،‬و آن ده روز‬ ‫به اين حساب‪ ،‬هزار سال میشود‪ .‬و آن دور و کور محمدی بود که بعد از غروب‬ ‫نجوم واليت‪ ،‬تا حضرت اعلی هزار سال است‪»...‬‬ ‫‪ -5‬مکاتيب عبدالبهآء‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬صفحٔه ‪.75‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪5‬‬


‫چون دوران واليت بعد از حضرت رسول اکرم ‪ 260‬سال بود‪ ،‬با افزودن آن بر‬ ‫هزار سال‪ ،‬در سال ‪ 1260‬هجری دوران هزار سالٔه موعود اول يعنی هوشيدر بامی‬ ‫خاتمه يافت‪.‬‬ ‫هوشيدر بامی (حضرت محمد) نيز پيروان خود را به دو ظهور بعد خود‪ ،‬يعنی ظهور‬ ‫هوشيدر ماه و سيوشانس يا شاه بهرام ورجاوند‪ ،‬موعود آخرالزمان با عالئم و بشارات‬ ‫مخصوص وعده داد‪ ،‬که هر يک به موقع ظاهر خواهند شد‪.‬‬ ‫با ظهور حضرت محمدص‪ ،‬قوم عرب که در جزيرة العرب‪ ،‬گرفتار بتپرستی و‬ ‫توحش بودند‪ ،‬تحت تعاليم اسالم‪ ،‬آن چنان ترقی نمودند که با تمدنهای زمان خود‬ ‫يعنی روم و ايران رقابت کردند و دستورات آن حضرت که داروی شفابخش برای‬ ‫ساکنين جزيرة العرب بود موجب عزت و سلطنت آنان گرديد‪.‬‬

‫طلوع هوشيدر ماه‬ ‫در کتاب دينکرد صفحٔه ‪ 185‬آمده است‪:‬‬ ‫«چون هزار و دويست و اند سال از تازی آئين بگذرد‪ ،‬هوشيدر ماه به پيغمبری‬ ‫برانگيخته شود»‪.‬‬

‫و در آئه ‪ 21‬کتاب دساتير‪ ،‬ساسان پنجم میفرمايد‪:‬‬ ‫«چون هزار سال تازی آئين را گذرد ‪ ،‬چنان شود که اگر به آئين گر نمايند‪ ،‬نداندش‬ ‫و چنان ايرانيان را بينی که خرده گفته کس از ايشان نشود‪ ،‬اگر راست گويند آزار‬ ‫يابند‪ ،‬و به جای سخن خردانی با ساز و چنگ به ايشان پاسخ دهند»‪.‬‬

‫با توجه به بشارات کتب مقدسٔه زردشتيان‪ ،‬هوشيدر ماه دومين موعود حضرت‬ ‫زردشت میباشد‪ ،‬و چون برانگيخته شود‪ ،‬به صحبت با اهورامزدا نائل گردد و رسالت‬ ‫الهی به وی سپرده شود‪.‬‬ ‫بطوری که ذکر شد‪ ،‬عالمت ظهور هوشيدر ماه آن است که خورشيد به مدت‬ ‫بيست روز در وسط آسمان غير متحرک بايستد‪ ،‬جهان دگر باره روی نجات بيند‪،‬‬ ‫‪5‬‬


‫دروغ و خيانت از ميان برود‪ ،‬اندوه و غم از دل مردم بدر شود‪ .‬در دوران هوشيدر ماه‬ ‫به تدريج جهان رو به کمال گذارد و سعادت حاصل شود‪ .‬مردم از ماديات گذشته و‬ ‫به معنويات گرايند‪ ،‬و زمينه برای ظهور سيوشانس حاضر و مهيا گردد‪.‬‬ ‫با توجه به عالئم و بشارات مذکور در فوق منظور از هوشيدر ماه‪ ،‬ظهور حضرت‬ ‫باب میباشد که ديانت بابی را تأسيس نمود و در سال ‪ 1260‬هجری يعنی بيست‬ ‫هزار و دويست و اندی سال بعد از ظهور حضرت رسول اکرم و يا هوشيدر بامی و هزار‬ ‫سال پس از دوران واليت مبعوث گرديد‪.‬‬ ‫حضرت باب خود را هوشيدر ماه و قائم موعود ناميد و بشارت به ظهور حضرت‬ ‫بهاءاللہ و يا سيوشانس (شاه بهرام ورجاوند) داد‪.‬‬ ‫دوران سلطنت روحانی حضرت باب بيست سال تمام بود‪ .‬و آفتاب امرش بر شرق‬ ‫و غرب عالم تابيده و ذرات موجودات در پرتو انوارش آمادٔه قبول ظهور کلی الهی و‬ ‫مستعد درک فيوضات حضرت سيوشانس و يا موعود آخرالزمان يعنی موعود منتظر و‬ ‫رجعت مسيح با عالئم و بشارات مخصوص گرديدند‪.‬‬ ‫حضرت عبدالبهآء در همان لوح میفرمايد‪:‬‬ ‫«و منظور ثانی‪ ،‬ظهور نقطٔه اولی [باب] است‪ ،‬که شمس حقيقت بيست سال در‬ ‫آن نقطه استقرار داشت‪ ،‬بدايتش سال ‪ 1260‬هجری بوده و نهايتش سال ‪،1280‬‬ ‫که شروع دور جمال مبارک‪ ،‬حضرت بهاءاللہ است»‪.‬‬

‫‪6‬‬

‫حضرت باب (هوشيدر ماه) نيز بشارت به ظهور سيوشانس و يا شاه بهرام ورجاوند‬ ‫داد و استعدادهای روحانی و معنوی را آماده برای ظهور حضرت بهاءاللہ نمود‪.‬‬ ‫حضرت عبدالبهآء در يکی از الواح در مورد حضرت باب میفرمايد‪:‬‬ ‫«‪ ...‬اين ذات مقدس همان قائم موعود نزد اهل تشيع و مهدی منتظر نزد اهل‬ ‫سنت و جماعت‪ ،‬و رجعت يوحنای معمدان نزد مالء ابن و هوشيدر ماه مذکور در‬ ‫کتب پارسيان و ايليای نبی‪ ،‬موعود ملت يهود است که کل در انتظار ظهورش بسر‬

‫‪ -6‬مکاتيب عبدالبهآء‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬صفحٔه ‪.75‬‬ ‫‪6‬‬


‫میبرند‪.»...‬‬

‫‪7‬‬

‫ظهور سيوشانس موعود آخرالزمان‬ ‫در کتاب دبستان المذاهب صفحٔه ‪ 104‬مذکور است‪:‬‬ ‫«ای زردشت بهتر از تو مرا در عالم کسی نيست‪ ،‬جهان را بهر تو آفريدم و پادشاهان‬ ‫را آرزو بود که در عهد تو دين بهی را رواج دهند‪ .‬از دور کيومرث تا تو سه هزار‬ ‫سال است و بعد از تو تا رستاخيز سه هزار سال‪ .‬تو را در ميانه آفريدم‪ ،‬چه مه ميانه‬ ‫ستوده است»‪.‬‬

‫همانطور که گفته شد‪ ،‬به اعتقاد زردشتيان‪ ،‬از خلقت اولين آدم يعنی کيومرث تا‬ ‫ظهور حضرت زردشت سه هزار سال میباشد‪ ،‬و از ظهور زردشت تا روز رستاخيز که‬ ‫ظهور سيوشانس و يا شاه بهرام است نيز سه هزار سال تعيين شده است‪.‬‬ ‫همچنين در بند ‪ 14‬کتاب گلدسته چمن آئين زردشت آمده است‪:‬‬ ‫«اگر چه به تحقيق سنٔه ظهور زردشت را معين نتوان کرد اما کثرت آرای اهل سير‬ ‫و تواريخ و گواهی عموم حکمای استوار خاوری تصديق میدهند که عهد بعثت‬ ‫آن جناب کمتر از يک هزار و دويست سال قبل از ميالد حضرت مسيحا نتواند‬ ‫بود»‪.‬‬

‫بنا بر اين اگر تاريخ ظهور حضرت زردشت را به شرح مندرج در بند ‪ 14‬کتاب‬ ‫گلدسته چمن آئين زردشت مالک محاسبه قرار دهيم‪ ،‬ظهور سيوشانس در اواسط‬ ‫قرن نوزدهم که تقريبًا سٔه هزار و اندی سال از ظهور حضرت زردشت سپری گرديده به‬ ‫وقوع خواهد پيوست‪.‬‬ ‫در عالئم ظهور سيوشانس در بند ‪ 6۳‬گلدسته چمن آئين زردشت صريحًا مذکور‬ ‫است‪:‬‬

‫‪ -7‬مجموعٔه الواح خطی‪.‬‬ ‫‪7‬‬


‫«واقعٔه آخر شدن دنيا معاصر دورٔه حاضره خواهد بود‪ ،‬در آن وقت واپسين‬ ‫سيوشانس ظهور خواهد نمود‪ .‬و پاکی و تازگی جهان را تکميل نموده‪ ،‬بنياد بدی‬ ‫و آزار اهريمن را از بن خواهد کند و همه روانان بزهکاران را از دوزخ بيرون آورده‪،‬‬ ‫پاک خواهد نمود‪ ،‬و روانان کرفهکاران هم برخاسته و رستاخيز تنپسين به وقوع‬ ‫خواهد پيوست‪.‬‬ ‫از آن سپس دنيا دوره را از سر گرفته هميشه تازه و تهی از آزار و آسيب خواهد‬ ‫ماند‪ .‬جميع ارواح را به نوازش تنپسين که جسم جديد باشد ممتاز خواهند فرمود‬ ‫و من بعد دائمًا خرم و شادان خواهند زيست‪ .‬آن زمان سيوشان گيتی را تازه خواهد‬ ‫نمود و ديگر کهنه نشده نخواهد مرد‪ ،‬و هرگز نفرسوده‪ ،‬ابدًا نخواهد پوسيد‪ ،‬و‬ ‫ابداآلباد زنده و فزاينده و کامروا بوده مردگان برخاسته‪ ،‬زندگی و بیمرگی فرا‬ ‫رسيده‪ ،‬جهان به کام جهان آفرين خواهد شد»‪ - .‬آئه ‪ 89‬زامياد يشت شاهد مطلب‬ ‫فوقست»‪.‬‬

‫‪8‬‬

‫همچنين در بند ‪ 145‬گلدسته چمن آئين زردشت میفرمايد‪:‬‬ ‫«عاقبت االمر حق بر باطل غالب و راستی بر کاستی زبردست خواهد شد‪...‬‬ ‫جناب پيامبر يکتا به جد تمام در میخواهد که راستی و دانش و سکونت و صالح‬ ‫و مسالمت و نيکانديشی در جهان گسترده شود تا سيوشانسان بدون ممانعت و‬ ‫تعرض به نيات و اقوال و اعمال حسنه اهورمزد را خشنود کرده بر وفق قانون الهی‬ ‫معاندين صحاح ديو خشم و ستم گرند»‪.‬‬

‫و در کتاب دساتير مذکور است‪:‬‬ ‫« اگر ماند از مهين چرخ يک دم‪ ،‬بر انگيزانم از کسان تو کسی را و آب و آئين به‬ ‫او رسانم و پيغمبری و پيشوايی را از فرزندان تو بر نگيرم»‪.‬‬

‫و در کتاب دبستان المذاهب روايت کنند که حضرت زردشت فرمود‪:‬‬ ‫«پس از غلبٔه تازيان و پريشانی بهدينان‪ ،‬خداوند در ايران بزرگی را از نژاد کيان بر‬

‫‪ -8‬گلدسته چمن آئين زردشت‪ ،‬ترجمه و تأليف ماستر خدابخش رئيس‪ ،‬سال ‪ 1265‬يزدگردی‪.‬‬ ‫‪8‬‬


‫انگيزد تا جهان را از خاور تا باختر به يزدانپرستی گرد آورد»‪.‬‬

‫و در کتاب دساتيرنامه وخشور زردشت آئه ‪ 50‬مذکور است‪:‬‬ ‫«پرسندت‪ ،‬وخشور را از چه راستگو و راست کار‪ ،‬در کار خود شناسيم؟ به چيزی‬ ‫که او داند و ديگران ندانند‪ ،‬و از دل شما آگاهی دهد‪ ،‬و از آنچه پرسيد در پاسخ‬ ‫فرو نماند‪ ،‬و آنچه او کند ديگری نتواند»‪.‬‬

‫و در آئه ‪ 57‬می گويد‪:‬‬ ‫« چون ايرانيان بد کارها کنند و پادشاه خود را کشند‪ ،‬يزدان او را به روم برد‪ .‬آن‬ ‫پادشاه‪ ،‬پادشاهی بس نيک بخت و هنرمند و دانا باشد‪ ،‬انجام نامٔه خود را به‬ ‫ايرانيان دهد که آميختٔه دساتيرش کنند»‪.‬‬

‫در کتب زردشتيان عالئم ديگر ظهور سيوشانس و شاه بهرام ورجاوند به شرح زير‬ ‫میباشد‪:‬‬ ‫«چون به سی سالگی رسد به فيض مکالمه با اهورامزدا نائل گردد و امانت رسالت‬ ‫مزديسنا به وی واگذار شود‪ .‬عالمت تولد او باريدن ستارگان از آسمان است‪ ،‬در‬ ‫وقت ظهور سيوشانس‪ ،‬خورشيد به مدت سی شبانهروز در آسمان بیحرکت خواهد‬ ‫ماند و با اين عالمت ظهور سيوشانس را به عالميان بشارت داده و مردمان را به‬ ‫آئين مزديسنا فرا خواهد خواند‪.‬‬ ‫سيوشانس دارای فر کيانی‪ ،‬و غذايش از سرچشمٔه مينوی است‪ .‬درمان کلئه‬ ‫دردهای جهان در دست اوست‪ ،‬و از پيکرش چنان نوری پرتو افکن شود که جهات‬ ‫ششگانٔه بسيط زمين را نورانی نمايد‪ .‬روز ظهورش‪ ،‬روز رستاخيز است‪ ،‬آن گاه‬ ‫مردگان برخاستن آغاز کنند‪ ،‬جهان خوش و خرم شود و فيوضات الهی بر روی زمين‬ ‫استقرار يابد»‪.‬‬

‫و همچنين در اوستا مذکور است‪:‬‬ ‫«در آن وقت واپسين سيوشانس ظهور خواهد کرد‪ ،‬پاکی و تازگی جهان را تکميل‬ ‫نموده و بنياد بدی و آزار اهريمن را از بن خواهند کند‪ ،‬دنيا‪ ،‬دور خود را از سر‬

‫‪9‬‬


‫گرفته و هميشه تهی از آزار و آسيب خواهد ماند»‪.‬‬

‫‪9‬‬

‫با مالحظٔه عالئم و بشارات فوق الذکر حضرت سيوشانس‪ ،‬يعنی سلطان ظهور و‬ ‫سردار دين و نمايندٔه راه نجات و رستگاری‪ ،‬بايد به نبوات مشروحه زير تحقق بخشد‪:‬‬ ‫‪ -1‬نفس جليلی به رسالت مبعوث گردد که ايرانی االصل و آريايی نژاد و از نسل‬ ‫پادشاهان کيان و از بن و بنگاه ايران مينو نشان باشد‪.‬‬ ‫‪ -2‬مطلع اين کوکب المع يعنی محل ظهور شاه بهرام ورجاوند و يا سيوشانس‬ ‫نجات دهنده مشرق زمين و کشور مقدس ايران باشد‪.‬‬ ‫‪ -3‬شاه بهرام ورجاوند تقريبًا سه هزار سال بعد از حضرت زردشت و يک هزار و‬ ‫دويست و اند سال پس از ديانت اسالم ظاهر گردد‪.‬‬ ‫‪ -4‬مقارن با تولد و ظهور سيوشانس‪ ،‬ستارگان از آسمان فرو ريزد‪.‬‬ ‫‪ -5‬شمس حقيقت به مدت سی روز در آسمان ديانت متوقف گرديده‪ ،‬ظهور‬ ‫سيوشانس را به عالميان بشارت داده‪ ،‬از پرتو انوارش عالم و عالميان روشن و‬ ‫منور گردد‪.‬‬ ‫‪ -6‬شاه بهرام ورجاوند با وجود اينکه ايرانی االصل و آريايی نسب میباشد‪ ،‬آن‬ ‫حضرت را به روم برند و از آنجا ندای الهی را بلند نموده و نوع بشر را به اتحاد‬ ‫و يگانگی دعوت فرمايد‪.‬‬ ‫‪ -7‬با ظهور شاه بهرام و سيوشانس نجات دهنده‪ ،‬قيام قيامت و روز رستاخيز برپا‬ ‫شود‪ ،‬مردگان را زنده نموده و تشنگان را به سلسبيل آب حيات هدايت فرموده‬ ‫و از نعم و مواهب بیشمار بهرهمند نمايد‪.‬‬ ‫‪ -8‬قوای اهريمنی در مقابل نيروی اهورايی قيام نموده و اهريمن با اهورامزدا به‬ ‫جنگ و ستيز پردازد و پس از مبارزٔه نور با ظلمت سرانجام منجر به شکست‬ ‫اهريمن گرديده و قوای يزدانی بر تباهی و فساد چيره شود‪.‬‬ ‫‪ -9‬سيوشانس نجات دهنده‪ ،‬درمان کلئه دردهای جهان را بر جهانيان عرضه نموده‬ ‫و تمام دشمنيها و زشتيها را از جهان خاک محو کرده‪ ،‬دوستی و محبت و‬ ‫صلح و سالم را بر کرٔه عرض مستقر نمايد‪.‬‬

‫‪ -9‬سيوشانت‪ ،‬صفحٔه ‪.۴۶‬‬ ‫‪10‬‬


‫با توجه به نبوات و بشارات مشروحٔه فوق‪ ،‬اگر به ديدٔه بصيرت به عالئم و مواعيد‬ ‫مندرجه در کتب مقدسه بنگريم و با ميزان عدل و انصاف دربارٔه ظهور موعود الهی‬ ‫قضاوت کنيم‪ ،‬مالحظه میگردد که سيوشانس يا شاه بهرام ورجاوند به نام حضرت‬ ‫بهاءاللہ و نور خدا در موعد مقرر و با جميع عالئم و رموز مندرج در کتب مقدسه ظاهر‬ ‫گرديد‪ ،‬و با ظهور آن حضرت موعود جميع انبياء و رسل ظاهر و به انتظار کلئه مذاهب‬ ‫و اديان پايان داده شد‪.‬‬ ‫حال به جهت آنکه موضوع برای پويندگان راه حقيقت‪ ،‬رو شنتر گردد‪ ،‬بطور‬ ‫اختصار‪ ،‬انطباق عالئم و بشارات فوق را دربارٔه سيوشانس موعود با حضرت بهاءاللہ‬ ‫تشريح مینماييم‪.‬‬ ‫• حضرت بهاءاللہ از نسب ايرانيان است‪.‬‬ ‫بطوري که ذکر شد‪ ،‬در کتاب دبستان المذاهب‪ ،‬حضرت زردشت فرموده است‪:‬‬ ‫«پس از غلبٔه تازيان و پريشانی بهدينان‪ ،‬خداوند در ايران بزرگی را از نژاد خسروان‬ ‫کيان برانگيزد تا جهان را از خاور تا باختر به يزدانپرستی گرد آورد»‪.‬‬

‫و در کتاب دساتير مذکور است‪:‬‬ ‫« اگر ماند از مهين چرخ يک دم‪ ،‬بر انگيزانم از کسان تو کسی را و آب و آئين به‬ ‫او رسانم و پيغمبری و پيشوايی را از فرزندان تو بر نگيرم»‪.‬‬

‫و نيز فقرٔه ‪ 62‬از فروردين يشت‪ ،‬راجع به عدد ‪ 9‬که پاسبان نطفٔه زردشت است و‬ ‫بايد از آن موعود مزديسنا يعنی سيوشانس به وجود آيد‪ ،‬ذکر اين عبارت است‪:‬‬ ‫«فروهرهای نيک توانای پاک مقدس را میستاييم که نه و نود و نهصد و نه هزار‪،‬‬ ‫نه بار ده هزار (‪ )99999‬از آنان نطفٔه اسپنتمان زردشت مقدس را پاسبانی‬ ‫میکنند»‪.‬‬

‫و در کتب مقدسٔه زردشتيان آمده است‪:‬‬ ‫«نطفٔه حضرت زردشت را ايزد نريو سنگ برگرفته‪ ،‬به ناهيد فرشتٔه آب سپرد که‬ ‫آن را در درياچٔه کيانسو محفوظ بدارد‪ 99999 ،‬فروهر پاکان و پارسايان به پاسبانی‬ ‫‪11‬‬


‫آن گماشته شده اند تا آنکه ديوان نتوانند به آن دست يافته نابودش کنند‪ ...‬پس‬ ‫از رسيدن جهان به اين پايه و مقام ‪ ،‬زمان سيوشانس آخرين آفريدٔه اهورامزدا فرا‬ ‫رسد‪ ،‬دوشيزهای از خاندان بهروز پسر فريان از کوه خدا به درياچٔه کيانسو اندر آيد‪،‬‬ ‫در آن آب تن خويش بشويد و جرعهای از آن نوشيده از نطفٔه پيغمبر ايران بارور‬ ‫گردد‪ .‬پس از انقضای نه ماه سيوشانس پا به عرصٔه وجود گذارد‪ ،‬به سن سی‬ ‫سالگی به فيض مکالمٔه اهورا رسد‪ ،‬امانت رسالت مزديسنا به وی واگذار شود»‪.‬‬

‫‪10‬‬

‫حضرت بهاءاللہ از ساللٔه نجبا و وزراء و بزرگان و از اهل نور مازندران بوده و‬ ‫ايرانی االصل و کيانی نسب و دارای فر ايزدی يعنی قدرت قاهرٔه الهی است‪ .‬در‬ ‫مورد شجره نامٔه عائلٔه نوريه کتابی از طرف محفل روحانی بهائيان بمبئی چاپ و‬ ‫منتشر گرديده که خالصٔه آن به شرح زير میباشد‪:‬‬ ‫«در سال ‪ 1902‬يکی از پارسيان ايران به نام خسرو بمان نرسی آبادی از‬ ‫حضرت عبدالبهآء رجای شجره نامٔه حضرت بهاءاللہ را نمودند‪ ،‬در جواب‬ ‫فرمودند به جناب ابوالفضائل گلپايگانی‪ 11‬که در اين مورد تحقيق نموده رجوع‬ ‫نماييد ‪ ،‬مفاد جواب جناب ابوالفضائل به شرح زير میباشد‪:‬‬ ‫اين فانی ايامی که مقيم ايران بودم‪ ،‬بين بعضی از دوستان گفتگويی در تفسير‬ ‫شعر ابی عبداهلل شلمغانی‪ 12‬واقع شد که گفته است‪:‬‬

‫‪ -10‬سيوشانت‪ ،‬صفحات ‪ 25‬و ‪.46‬‬ ‫توضيح‪ :‬در کتاب محبوب عالم صفحٔه ‪ 72‬عدد ‪ 99999‬فروهر پاکان را رمز عدد ‪ 9‬مقارن با‬ ‫بهاء و تکرار پنج مرتبه ‪ 9‬را اشاره به باب دانسته است‪.‬‬ ‫‪ -11‬ابوالفضائل گلپايگانی يکی از علمای معروف شيعه که در سال ‪ 1844‬متولد و پس از‬ ‫طی مدارج علمی و کسب درجٔه اجتهاد‪ ،‬در سال ‪ 1876‬به ديانت بهائی اقبال نمود و دارای‬ ‫تأليفات زيادی از جمله‪ :‬کتاب فرائد‪ ،‬کشف الغطاء‪ ،‬حجج البهيه و درر البهيه میباشد‪.‬‬ ‫‪ -12‬ابی عبداهلل شلمغانی‪ -‬ابوجعفر محمد بن علی معروف به ابن عزاقر از متکلمين شيعه و از‬ ‫دستياران حسين ابن روح نوبختی نايب سوم میباشد که در قرن سوم هجری میزيسته و با‬ ‫اختالفی که بين او و حسين ابن روح افتاد نامبرده و بعضی از پيروانش بدست خليفه به قتل‬ ‫رسيدند‪.‬‬ ‫‪12‬‬


‫ي ـ ـ ـا طالبا من بي ـت هاشمی‬

‫و ج ـ ـ ـاحدا من بيـ ـت کسروی‬

‫قد غاب فی نسبه اعجمی‬

‫فی الفارسی الحسب رضی‬

‫يعنی ای آنکه طالبی موعود از خاندان هاشمی ظاهر شود و منکری که از‬ ‫خاندان کسری طلوع نمايد‪ ،‬به تحقيق موعود شما در نسب ايرانيان غائب شد و‬ ‫در مردم فارس و حسب و نسب رضی پنهان است‪.‬‬ ‫در اين شعر ابی عبداهلل شلمغانی منکر شده که ظهور موعود از بيت هاشمی‬ ‫باشد و به صراحت خبر داده که آن نور ابهی از بيت کسری طالع شود‪ .‬ثابت است‬ ‫که مقصود‪ ،‬بشارات ظهور حضرت بهاءاللہ است‪ .‬چندی قبل از اين نيز عبارت‬ ‫کتاب دساتير به نظر رسيد که فرموده‪:‬‬ ‫«اگر ماند از مهين چرخ يک دم‪ ،‬بر انگيزانم از کسان تو کسی را و آب و آئين‬ ‫به او رسانم و پيغمبری و پيشوايی را از فرزندان تو بر نگيرم»‪ .‬و در ساير بشارات‬ ‫کتب پارسيان وارد شده‪ ،‬که اين موهبت پس از گذشتن هزار و دويست و اند سال‬ ‫از ظهور اسالم ظاهر شود‪ ،‬يعنی قبل از آنکه تاريخ ظهور اسالم به ‪ 1200‬رسد آن‬ ‫نير تابناک از آن مطلع پاک طالع گردد‪.‬‬ ‫ولی چون وثوق به اين تصور بدون شهادت تاريخ معقول نبود‪ ،‬به منظور تحقيق‬ ‫به تاريخ طبرستان رجوع نمود‪ .‬به اعتقاد مورخين پس از غلبٔه مسلمين بر فرس و‬ ‫انقراض دولت ساسانی ‪ ،‬چند سلسله و ملوک از قبيل بادوسپانيان بر مازندران‬ ‫مستولی شده و آن ملک را از تسلط عرب محفوظ داشتند‪ ،‬و از جمله ملوک‬ ‫طبرستان‪ ،‬آل زيار است و نسب ايشان به آل ساسان میرسد‪.‬‬ ‫از جمله ملوک طبرستان سپهبدان مازندرانند و نژاد ايشان را به انوشيروان عادل‬ ‫رسانند که در عهد آنان اهالی طبرستان بر ديانت زردشتيه باقی بودهاند‪ ،‬و در زمان‬ ‫تسلط داعی کبير حسن ابن زيد علوی بر بالد طبرستان کلئه اهالی‪ ،‬بدون اجبار و‬ ‫اکراه به شرف اسالم مشرف شدند‪.‬‬ ‫چون ابوالفضائل گلپايگانی اين تقريبات را در تاريخ مالحظه نمود‪ ،‬وثوق‬ ‫يافت‪ ،‬شايد بتواند مأخذی درست از نسب نامٔه حضرت بهاءاللہ به دست آورد تا‬ ‫اينکه بعضی از اهل وثوق مذکور داشتند که رضا قلي خان معروف به امير الشعرا‬ ‫در نژاد نامه مذکور داشته که نسب نوريه به ملک عادل انوشيروان منتهی میشود‪.‬‬ ‫چون با حاجی ميرزا رضا قلي خان اتفاق مالقات افتاد فرمودند بلی نسب نامه در‬ ‫‪13‬‬


‫دست است که فردًا فرد و اسمًا و رسمًا و شغًال نسبت هر يک از آباء و اجداد اين‬ ‫سلسله در آن مذکور است‪ ،‬و اسامی هر يک تا برسد به يزدجرد شهريار‪ ،‬مغبوط و‬ ‫مسطور‪.‬‬ ‫بالجمله چون اين مستندات به دست آمد فانی عريضهای حضور حضرت‬ ‫بهاءاللہ معروض داشت و صورت اختالف آراء در مقصد شلمغانی با بشارات‬ ‫نبوئه ملت فارسيه و شواهد تاريخيه را در آن عرض نمود در جواب در خصوص‬ ‫مقصد از شعر شلمغانی بيان زير عز نزول يافت‪« :‬يا ابافضل قد نطقت بالحق و‬ ‫اظهرت ماکان مسطورًا فی کلماته‪ »...‬و از اتفاق در همان سنوات جناب استاد‬ ‫جوانمرد شيرمرد رئيس مدرسٔه فارسيان يزد که از کبار احبای فارسی محسوب بوده‬ ‫عريضهای به ساحت اقدس معروض داشت و از نسب مبارک استفسار نمود‪ .‬در‬ ‫جواب او لوح شيرمرد نازل که خالصٔه آن به شرح زير است‪:‬‬ ‫که در خصوص نياکان پاک نهاد پرسش نموده بوديد‪ ،‬ابوالفضل گلپايگانی عليه‬ ‫بهائی در آن باب از نامههای آسمانی نوشته آنچه آگاهی بخشد و بر بينايی‬ ‫بيفزايد‪.‬‬

‫به تاريخ دهم شهر ربيع الثانی ‪ 1221‬هجری ابوالفضل گلپايگانی»‬

‫با مالحظٔه نامٔه ابوالفضل مبنی بر اينکه نسب نامٔه عائلٔه نوريه (حضرت بهاءاللہ)‬ ‫در محفظٔه آثار تاريخی مضبوط است‪ ،‬مؤلف به منظور دستيابی به شجره نامٔه مذکور‬ ‫مطالعات خود را به شرح زير خالصه مینمايند‪:‬‬ ‫‪ -1‬در تاريخ التدوين فی احوال جبال شروين تأليف محمد حسن خان اعتماد‬ ‫السلطنه راجع به ملوک بادوسپان از صفحٔه ‪ 84‬تا ‪ 94‬و از صفحٔه ‪ 135‬تا‬ ‫‪ 138‬دربارٔه بادوسپان تا ملک کاوس پسر ملک کيومرث مفصًال نگاشته شده‪.‬‬ ‫‪ -2‬در تاريخ طبرستان و رويان و مازندران تأليف سيد ظهيرالدين بن سيد نصيرالدين‬ ‫المرعشی از صفحٔه ‪ 146‬تا ‪ 154‬فهرستی از ملوک رستمدار را شرح داده و‬ ‫از ملوک کيومرث شروع و تا دورٔه ساسانی و ماقبل آن بحث گرديده است‪.‬‬ ‫‪ -3‬پس از تحقيق فراوان در خانوادٔه يکی از دوستان به شجره نامٔه مدونی دست‬ ‫يافتم که نسب نامهای است از خاندان نوريه و از جاماسب عم انوشيروان عادل‬ ‫پادشاه بزرگ ساسانی به سال ‪ 487‬ميالدی شروع و تا عصر قاجاريه به ميرزا‬

‫‪14‬‬


‫حسن خان اسفندياری (محتشم السلطنه) ختم میگردد‪.‬‬ ‫‪ -4‬در کتاب عالم بهائی جلد پنجم سالهای ‪ 1932‬تا ‪ 1934‬و پيوست صفحٔه‬ ‫‪ 205‬آن شجره نامٔه مبارک از ملک کيومرث پسر ملک کاوس تا ميرزا عباس‬ ‫وزير ملقب به ميرزا بزرگ نوری مذکور است که بوسيلٔه ميرزا فضلاهلل تاکری‬ ‫برادر بزرگتر حضرت بهاءاللہ از اوراق و اسناد خانوادگی استخراج نموده و‬ ‫مورد تأييد حضرت شوقی ربانی قرار گرفته و در کتاب عالم بهائی انتشار يافته‬ ‫است‪.‬‬

‫‪13‬‬

‫با استناد به شهادت مدارک تاريخی فوق الذکر مدلل میگردد که انساب عائلٔه‬ ‫نوريه از جاماسب عم انوشيروان عادل تا ميرزا عباس وزير ملقب به ميرزا بزرگ نوری‬ ‫پدر حضرت بهاءاللہ به شرح زير بوده است‪:‬‬

‫شجره نامٔه عائلٔه نوریه از جاماسب عم انوشيروان عادل‬ ‫تا ميرزا عباس وزیر نوری‬ ‫‪ -1‬جاماسب برادر قباد ساسانی عم انوشيروان عادل به سال ‪ 487‬ميالدی‪.‬‬ ‫‪ -2‬نرسی‬ ‫‪ -3‬فيروز‬ ‫‪ -4‬گيالنشاه‬ ‫‪ -5‬گيل يا جيل ابن جيالنشاه معروف به گاوباره به سال ‪ 27‬هجری‪ ،‬نامبرده‬ ‫دارای هفت پسر بوده يکی موسوم به دابويه و ديگری به نام بادوسپان اولين مؤسس‬ ‫سلسلٔه بادوسپان‪.‬‬ ‫آغاز و پایان حکمرانی‬

‫‪ -6‬بادوسپان اول پسر کوچک گاوباره‬

‫‪ 70 - 40‬هجری‬

‫‪ -7‬اسپهبد خور زاد پسر بادوسپان‬

‫‪100 - 70‬‬

‫‪ -13‬محبوب عالم‪ ،‬صفحٔه ‪ ،176‬از انتشارات مجلٔه عندليب‪ ،‬کانادا‪.‬‬ ‫‪15‬‬


‫‪ -8‬اسپهبد بادوسپان دوم پسر خورزاد‬

‫‪142 - 100‬‬

‫‪ -9‬اسپهبد شهريار پسر بادوسپان‬

‫‪178 - 142‬‬

‫‪ -10‬وندا اميد پسر شهريار‬

‫‪209 - 178‬‬

‫‪ -11‬اسپهبد عبداهلل پسر وندا اميد‬

‫‪250 - 209‬‬

‫‪ -12‬افريدون پسر قارن بادوسپان‬

‫‪272 - 250‬‬

‫‪ -13‬اسپهبد بادوسپان پسر اريدون‬

‫‪290 - 272‬‬

‫‪ -14‬اسپهبد شهريار پسر بادوسپان‬

‫‪305 - 290‬‬

‫‪ -15‬هروسندان‬

‫‪320 - 305‬‬

‫‪ -۱۶‬اسپهبد شهريار سوم پسر جمشيد يا اسپهبد محمد‬ ‫‪331 - 320‬‬ ‫‪ -۱۷‬اسپهبد شمس الملوک محمد شهريار‬

‫‪342 - 331‬‬

‫‪ -18‬استاندار ابوالفضل پسر شمس الملوک‬

‫‪357 - 342‬‬

‫‪ -19‬اسپهبد حسام الدين زرين کمر‬

‫‪392 - 357‬‬

‫‪ -20‬سيف الدوله باحرب پسر زرين کمر‬

‫‪418 - 392‬‬

‫‪ -21‬اسپهبد حسام الدوله اردشير پسر باحرب‬

‫‪442 - 418‬‬

‫‪ -22‬فخرالدوله نامور و يا نماور پسر اردشير‬

‫‪475 - 442‬‬

‫‪ -23‬عزالدوله هزار اسب پسر نامور‬

‫‪515 - 475‬‬

‫‪ -24‬استاندار شهريوش پسر هزار اسب‬

‫‪538 - 515‬‬

‫‪ -25‬استاندار کيکاوس پسر هزار اسب‬

‫‪565 - 538‬‬

‫‪ -26‬استاندار هزار اسب پسر شهريوش‬

‫‪586 - 565‬‬

‫‪ -27‬ابوالملک زرين کمر پسر خستان پسر کيکاوس‬

‫‪610 - 586‬‬

‫‪ -28‬استاندار ملک شرف الدوله بيستون پسر ملک زرين‬ ‫‪620 - 610‬‬ ‫‪ -29‬استاندار فخرالدوله نامور يا نماور پسر بيستون‬

‫‪640 - 620‬‬

‫‪ -30‬شهر اگيم پسر نامور و يا نماور‬

‫‪671 - 640‬‬

‫‪16‬‬


‫‪ -31‬فخرالدوله نماور پسر شهراگيم ملقب به شاه غازی‬ ‫‪701 - 671‬‬ ‫‪ -32‬استاندار شاه کيخسرو پسر شهراگيم‬

‫‪712 - 701‬‬

‫‪ -33‬شمس الملوک محمد کيخسرو‬

‫‪717 - 712‬‬

‫‪ -34‬نصراهلل پسر کيخسرو‬

‫‪727 - 717‬‬

‫‪ -35‬ملک التاج الدوله زيار پسر شاه کيخسرو‬

‫‪734 - 727‬‬

‫‪ -36‬جالل الدوله اسکندر پسر زيار‬

‫‪761 - 734‬‬

‫‪ -37‬ملک فخرالدوله شاه غازی پسر تاج الدوله‬

‫‪780 - 761‬‬

‫‪ -38‬عضدالدوله قباد شاه غازی پسر تاج الدوله‬

‫‪801 - 780‬‬

‫‪ -39‬سعد الدوله طوس پسر زيار‬

‫‪817 - 801‬‬

‫‪ -40‬جالل الدوله کيومرث پسر بيستون معاصر امير تيمور گورکانی‬ ‫‪857 - 817‬‬ ‫‪ -41‬ملک اسکندر بادوسپانی پسر کيومرث‬

‫‪881 - 857‬‬

‫‪ -42‬ملک تاج الدوله پسر اسکندر‬

‫‪897 - 881‬‬

‫‪ -43‬ملک اشرف پسر تاج الدوله‬

‫‪911 - 897‬‬

‫‪ -44‬ملک کاوس‬

‫‪948 - 911‬‬

‫‪ -45‬ملک کيومرث پسر کاوس‬

‫‪963 - 948‬‬

‫‪ -46‬ملک عزيز ابن کيومرث (اويس) والی نور‬

‫‪975 - 973‬‬

‫‪ -47‬جهانگير ابن عزيز‬ ‫‪ -48‬ملک سلطان حسن (شهريار حسن) مقارن سلطنت شاه عباس کبير‬ ‫‪ -49‬آقا فخر فرزند شهريار حسن‬ ‫‪ -50‬حاجی محمد رضا هدايت بيگ فرزند آقا فخر‬ ‫‪ -51‬کرباليی عباس خان فرزند حاجی محمد رضا بيگ‬ ‫‪ -52‬آقا رضا قلی بيگ فرزند کرباليی عباس خان‬ ‫‪ -53‬ميرزا عباس وزير ملقب به ميرزا بزرگ والد حضرت بهاءاللہ‪.‬‬

‫‪17‬‬


‫محل ظهور شاه بهرام مشرق زمين‬ ‫و کشور مقدس ایران است‬ ‫با بشاراتی که حضرت زرتشت در مورد ظهور حضرت شاه بهرام ورجاوند‬ ‫فرمودهاند محقق است که اين کوکب المع بايستی از مشرق زمين و از کشور مقدس‬ ‫ايران که زادگاه حضرت زرتشت میباشد‪ ،‬طلوع فرموده و به نبوات آن حضرت تحقق‬ ‫بخشد‪.‬‬ ‫آئين بهائی با نوعی منطق روحانی به آيندٔه نوع بشر نويد داده و در چهارچوب‬ ‫اين پژوهش آينده است که دربارٔه ايران که گاهواره نخستين اين آئين است به تفصيل‬ ‫سخن گفته و به صراحت و قاطعيت پيشبينی کرده که جامعٔه ايران‪ ،‬در آيندٔه ايام‬ ‫عزيزترين جوامع دنيا خواهد شد و حکومتش به عنوان محترمترين حکومات عالم‬ ‫تلقی خواهد گشت‪ .‬لوحی زيبا و شيرين که به زبان مناجات به قلم حضرت عبدالبهآء‬ ‫نگاشته شده ذيًال نقل ميگردد‪:‬‬

‫ّ‬ ‫هوال هل‬

‫پاک يزدانا خاک ايران را از آغاز مشکبيز فرمودی و شورانگيز و دانش خيز و‬ ‫گوهرريز‪ ،‬از خاورش همواره خورشيدت نورافشان و در باخترش ماه تابان نمايان‪،‬‬ ‫کشورش مهرپرور و دشت بهشت آسايش پرگل و گياه و کهسارش پر از ميؤه تازه و‬ ‫تر و چمنزارش رشک باغ بهشت‪ ،‬هوشش پيغام سروش و جوشش چون دريای‬ ‫ژرف پرخروش‪ ،‬روزگاری بود که آتش دانشش خاموش شد و اختر بزرگواريش‬ ‫پنهان در زير روپوش‪ ،‬باد بهارش خزان شد و گلزار دلربايش خارزار‪ ،‬چشمٔه شيرينش‬ ‫شور گشت و بزرگان نازنينش آواره و در به در هر کشور دور‪ ،‬پرتوش تاريک شد و‬ ‫رودش آب باريک‪ .‬تا آنکه دريای بخششت به جوش آمد و آفتاب دهش دميد‪،‬‬ ‫بهار تازه رسيد و باد جانپرور وزيد و ابر بهمن باريد و پرتو آن مهرپرور تابيد‪ .‬کشور‬ ‫بجنبيد و خاکدان گلستان شد و خاک سياه رشک بوستان گشت‪ .‬جهان جهانی‬ ‫‪18‬‬


‫تازه شد و آوازه بلند گشت و دشت و کهسار سبز و خرم شد و مرغان چمن به ترانه‬ ‫و آهنگ همدم شدند‪ .‬هنگام شادمانی است‪ ،‬پيغام آسمانی است‪ ،‬بنگاه‬ ‫جاودانی است‪ ،‬بيدار شو بيدار شو‪.»...‬‬

‫‪14‬‬

‫همچنين حضرت عبدالبهآء در لوحی خطاب به يکی از پارسيان میفرمايد‪:‬‬

‫ّ‬ ‫هوالله‬

‫ای سروش پر بشارت‪ ،‬نامٔه خوش اشارت در نهايت فصاحت و بالغت بيان اسرار‬ ‫بود و دليل بر خلوص نيت و محبت پروردگار‪ .‬حمد کن خدا را که آهنگ سروش‬ ‫شنيدی و شاهنشهی شاه بهرام بديدی و مانند مرغ چمن به گلشن حقيقت پريدی‬ ‫و بر سرو و سمن گلبانگ اسرار معنوی بلند نمودی‪ .‬حال شيفتٔه روی آن دلبری و‬ ‫آشفته آن موی معنبر‪ ،‬عاشقان را آه و فغان الزم و مشتاقان را انين و حنين مستديم‬ ‫و واجب‪ ،‬پس تا توانی آواز بلند کن و شهناز بزن و مرغان چمن را بيدار کن و در‬ ‫سحرگاه به نغمات خوش دمساز نما وعليک البهآء االبهی‪.‬عع»‬

‫‪15‬‬

‫حضرت بهاءاللہ که از ساللٔه نجبا و بزرگان و اهل نور مازندران بودند در شب دوم‬ ‫محرم ‪ 1233‬شمسی مطابق با ‪ 12‬اکتبر ‪ 1817‬ميالدی در طهران متولد شدند و در‬ ‫سال ‪ 1268‬شمسی مطابق با ‪ 1852‬ميالدی از طرف خداوند به رسالت برانگيخته‬ ‫شده و آيات الهی بر ايشان نازل گرديد و ندای ربانی را از ايران بلند نمودند و در‬ ‫مدت ‪ 39‬سال دوران رسالت خود با نزول آيات و الواح و دستورات الهی ابناء بشر و‬ ‫جميع ملل را به وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و ترک کلئه تعصبات دعوت‬ ‫فرمودند‪.‬‬ ‫با توجه به اينکه حضرت زردشت محکمترين برهان را کالم و کتاب الهی‬ ‫میدانند و در کتاب دينکرد میفرمايند‪:‬‬

‫‪ -14‬مجموعٔه الواح به افتخار احبای پارسی‪ ،‬صفحٔه ‪.45‬‬ ‫‪ -15‬همانجا‪.‬‬ ‫‪19‬‬


‫«يکی از براهين و حجتها و معجزات من اين کتاب است»‪.‬‬

‫‪16‬‬

‫و در جای ديگر خداوند به زردشت چنين فرمود‪:‬‬ ‫«کتابی که فرو فرستادم در جهان کسی از فصحا و بلغا و علما و حکما چنين سخن‬ ‫نيارد گفت‪ ،‬اگر توانند بگويند‪ ،‬چون عاجز شوند دانند قول يزدان است‪.»...‬‬

‫‪17‬‬

‫و در مورد آتشی که حضرت زردشت همراه داشت‪ ،‬حضرت عبدالبهآء میفرمايد‪:‬‬ ‫«آن کتاب و کالماهلل بود که در دست حضرت بود و نفوذ و اثر کلمات الهی از‬ ‫آتش ظاهره سوزندهتر و قلوب انسان که بمنزلٔه آتشکده است چون پرتوی از آن‬ ‫آتش گيرد‪ ،‬ميل و هواهای نفس را بسوزاند و انسان را به قرب الهی کشاند و به‬ ‫فيوضاتش بهرهمند سازد»‪.‬‬

‫‪18‬‬

‫حضرت بهاءاللہ يا شاه بهرام ورجاوند نيز با همان کتاب و همان بيان و احکام‬ ‫اهل عالم را به اتحاد و اتفاق و دوستی و محبت دعوت نموده و به اين بيان ناطق‪:‬‬ ‫«سراپردٔه يگانگی بلند شد‪ ،‬به چشم بيگانگان يکديگر را مبينيد‪ ،‬همه بار يک‬ ‫داريد و برگ يک شاخسار»‪.‬‬

‫و نه تنها حکم جنگ و جدال و قتل و قتال و تنفر و انزجار را که در اديان ماضيه‬ ‫مستولی بر جهان بشری بود‪ ،‬نسخ و منع فرمودند بلکه بر اين حکم متين تأکيد نمودند‬ ‫که‪« :‬اگر دين سبب اختالف و نفاق گردد‪ ،‬البته بیدينی بهتر است» و به اين وسيله‬ ‫پيروان آئين اهورايی را از هرگونه دونيت و نفاق و کافر و نجس دانستن يکديگر منع‬ ‫و برحذر داشتند و خصومت و دشمنی و دوگانگی را گناه عظيم شمردند‪.‬‬ ‫با اعالن فرامين و دستورات آن حضرت‪ ،‬شمشيرها به غالف راجع و لغات ”اقتلوا‬ ‫و قاتلوهم“ از قاموس لغات دين الهی و آئين بهی االنوار شاه بهرام ورجاوند محو‬ ‫گرديد‪.‬‬ ‫‪ -16‬دینکرد‪ ،‬چاپ مانکجی‪ ،‬صفحات ‪ 142‬و ‪.150‬‬ ‫‪ -17‬همانجا‪.‬‬ ‫‪ -18‬نقل از مجموعه الواح خطی‪.‬‬ ‫‪20‬‬


‫چون خاک ايران موطن حضرت بهاءاللہ و محل طلوع شمس حقيقت میباشد‪،‬‬ ‫بهائيان خاک ايران را که هر نقطٔه آن شاهد فداکاريها و جانبازيهای پيروان آئين‬ ‫بهائی بوده عزيز و گرامی میدارند و مستقبل اين مرز و بوم را معزز و محترم میدانند‪.‬‬ ‫حضرت عبدالبهآء در يکی از الواح میفرمايد‪:‬‬ ‫«‪ ...‬بهائيان چنان ايران را در انظار جلوه دادهاند که امروز جم غفيری از اقاليم‬ ‫سبعه پرستش ايران مینمايند‪ ،‬زيرا شمس حقيقت از آن افق طلوع نموده و وطن‬ ‫مقدس حضرت بهاءاللہ است‪ .‬مالحظه کنيد که چه موهبتی حضرت يزدان در‬ ‫حق ايران و ايرانيان فرمود‪.»...‬‬

‫‪19‬‬

‫و در لوحی ديگر میفرمايد‪:‬‬ ‫«پروردگار عالميان محض فضل و احسان هيکل ايران را به خلعتی مفتخر فرمود‪،‬‬ ‫و ايرانيان را تاجی بر سر نهاده که جواهر زواهراش بر قرون و اعصار بتابد و آن ظهور‬ ‫اين امر بديع است‪ ...‬مشيت الهيه تعلق گرفته و قؤه معنويه در ايران نبعان نموده‪.‬‬ ‫هذا امر محتوم و وعد غير مکذوب»‪.‬‬

‫‪20‬‬

‫و در بيانی ديگر میفرمايد‪:‬‬ ‫«مستقبل ايران در نهايت شکوه و عظمت و بزرگواری است‪ .‬زيرا موطن جمال‬ ‫مبارک (از القاب حضرت بهاءاللہ) است‪ .‬جميع اقاليم عالم توجه و نظر احترام‬ ‫به ايران خواهند نمود و يقين بدانيد چنان ترقی نمايد که انظار جميع اعاظم و‬ ‫دانايان عالم حيران ماند‪ .‬هذا بشارة کبری‪ ،‬بلغها لمن تشاء و هذا وعد غير‬ ‫مکذوب»‪.‬‬

‫‪21‬‬

‫با توجه به اينکه حضرت بهاءاللہ ايرانینسب و کشور مقدس ايران مطلع اين‬ ‫کوکب المع است‪ ،‬بهائيان جهان سرزمين ايران را مقدس میدانند و هموطنان‬

‫‪ -19‬نظر اجمالی در دیانت بهائی‪ ،‬احمد يزدانی‪ ،‬صفحات ‪ 139‬و ‪.140‬‬ ‫‪ -20‬همانجا‪.‬‬ ‫‪ -21‬همانجا‪.‬‬ ‫‪21‬‬


‫حضرت بهاءاللہ را محترم میشمارند‪ .‬به آداب و رسوم ايرانيان‪ ،‬خصوصًا‬ ‫مهماننوازی را که از نياکان خود به ارث بردهاند به ديدٔه احترام مینگرند‪ .‬همچنين‬ ‫با ظهور شاه بهرام ورجاوند از ايران و انتشار تعاليم و احکامش در سراسر جهان بعضی‬ ‫از آداب و سنن ايرانی از جمله عيد نوروز که يادگاری از کيان ايران باستان است در‬ ‫کلئه اقاليم جهان به نام نوروز جشن گرفته میشود‪ .‬و مقدار زيادی از کلمات و لغات‬ ‫و اصطالحات زبان فارسی همراه با آيات و الواح نازله از قلم حضرت بهاءاللہ و‬ ‫حضرت عبدالبهآء مصطلح بين پيروان آئين بهائی در سراسر جهان گرديده است‪.‬‬ ‫ايران نه تنها مورد توجه و تکريم همٔه بهائيان جهان بوده و هست‪ ،‬به اين اعتبار‬ ‫که آئينشان از اين سرزمين سرچشمه گرفته‪ ،‬بلکه از آن جهت که بيشتر آثار بهائی به‬ ‫زبان فارسی است و در آثار بهائی تأثير آشکاری از ادبيات پرمائه ايران خصوصًا‬ ‫ادبيات عرفانی و تمثيلها و تشبيهات و ديگر صنايع بديع شعر و نثر فارسی به چشم‬ ‫میخورد‪ ،‬مؤثر در ادبيات بهائی در ساير سرزمينهای عالم مشاهده شده است و نيز‬ ‫بسياری از بهائيان غربی را به آموختن زبان فارسی به منظور دسترسی به سرچشمٔه‬ ‫آيات الهی و درک بهتر و استفاده بيشتر از اين آثار برانگيخته است‪.‬‬ ‫حضرت عبدالبهآء دربارٔه آيندٔه ايران ميفرمايند‪:‬‬ ‫«‪ ...‬عنقريب مالحظه خواهد شد که دولت وطنی جمال مبارک در جميع بسيط‬ ‫زمين محترمترين حکومات خواهد گشت‪ .‬ان فی ذلک عبرة للناظرين‪ .‬و ايران‬ ‫معمورترين بقاع عالم خواهد شد‪ .‬ان هذا لفضل عظيم»‪.‬‬

‫‪22‬‬

‫عليهذا کسانی که ايران را دوست دارند و سربلندی و سرافرازی آن را آرزو میکنند‬ ‫و به پيشرفت و ترقی آن اهميت میدهند بايد مطمئن باشند که ايران معززترين‬ ‫حکومات عالم و مورد غبطٔه جهانيان خواهد شد‪ .‬زيرا مهد آئين اهورايی و مظهر ظهور‬ ‫انوار ورهرام بوده و مورد توجه جهانيان خواهد گرديد‪.‬‬

‫‪ -22‬نظر اجمالی در دیانت بهائی‪ ،‬احمد يزدانی‪ ،‬صفحات ‪ 139‬و ‪.140‬‬ ‫‪22‬‬


‫زمان ظهور شاه بهرام ورجاوند‬ ‫بطوري که در فصول گذشته ذکر گرديد چون کتب مقدسٔه زرتشتيان و همچنين‬ ‫کتابخانهها و اسناد ملی و باستانی ايران در چند نوبت‪ ،‬يک بار به دست اسکندر‬ ‫مقدونی و بار ديگر در حملٔه اعراب و بعدًا همچنين حملٔه مغوالن به ايران طعمٔه حريق‬ ‫گرديد‪ ،‬تاريخ ظهور حضرت زرتشت تا کنون مشخص نگرديده‪ ،‬بعضی زمان ظهور‬ ‫زرتشت را هشت هزار سال قبل و برخی دو هزار و دويست سال قبل میدانند‪ .‬ولی‬ ‫طبق کتب مدون پارسيان والدت آن حضرت را هزار و دويست سال تا ‪ 660‬سال قبل‬ ‫از ميالد مسيح ذکر کردهاند‪.‬‬ ‫در کتاب دبستان المذاهب مذکور است‪:‬‬ ‫«ای زرتشت بهتر از تو مرا در عالم کسی نيست‪ .‬جهان بهر تو آفريدم و پادشاهان‬ ‫را آرزو بود که در عهد تو دين بهی را رواج دهند‪ .‬از دور کيومرث تا تو سه هزار‬ ‫سال و بعد از تو تا رستخيز سه هزار سال‪ ،‬تو را در ميان آفريدم چه ميانه ستوده‬ ‫است»‪.‬‬

‫و در بند ‪ 14‬گلدسته چمن آئين زرتشت آمده است‪:‬‬ ‫«اگر چه به تحقيق سنٔه ظهور زرتشت را معين نتوان کرد اما کثرت آرای اهل سير و‬ ‫تواريخ و گواهی عموم حکمای استوار خاوری تصديق میدهند که عهد بعثت آن‬ ‫جناب کمتر از يکهزار و دويست سال قبل از ميالد مسيحا نتواند بود»‪.‬‬

‫عليهذا چنانچه تاريخ مندرج در کتاب گلدسته چمن آئين زرتشت را مالک‬ ‫محاسبه قرار دهيم‪ ،‬ظهور شاه بهرام ورجاوند و يا حضرت بهاءاللہ در پايان قرن‬ ‫هيجدهم و اوايل قرن نوزدهم ميالدی خواهد بود که تقريبًا سه هزار سال از بعثت‬ ‫حضرت زرتشت سپری گرديده است‪.‬‬ ‫در اين مورد ماستر خدابخش رئيس که يکی از دانشمندان و محققان و نويسنده‬ ‫و مترجم کتاب گلدسته چمن آئين زردشت بوده و در سال ‪ 1265‬يزدگردی ترجمه و‬ ‫تأليف اين کتاب را به پايان رسانده در بيان سرانجام جهان میگويد‪:‬‬ ‫‪23‬‬


‫«واقعٔه آخر شدن دنيا‪ ،‬معاصر دورٔه حاضر خواهد بود‪ .‬در آن وقت واپسين‪،‬‬ ‫سوشيانت ظهور خواهد کرد و تازگی جهان را تکميل نموده و بنياد بدی و آزار‬ ‫اهريمنی را از بن خواهد کند‪.»...‬‬

‫به همين جهت‪ ،‬مقارن با ظهور حضرت بهاءاللہ‪ ،‬زردشتيان يزد که منتظر ظهور‬ ‫شاه بهرام بوده و مترصد مشاهدٔه عالمات تولد شاه بهرام در حوالی درياچٔه کيانسو در‬ ‫شرق ايران را در تاريخ ‪ 22‬خرداد ‪ 1326‬يزدگردی به چشم خود ديده و بر در و ديوار‬ ‫حکاکی کردهاند و منتظر بودند که مولود مسعود در سی سالگی به رسالت الهی‬ ‫مبعوث گردد‪.‬‬ ‫«حتی دستور تيرانداز يکی از موبدان بزرگ يزد که سه دوره اوستا را چاپ و منتشر‬ ‫کرده در بين زردشتيان دارای درجٔه اجتهاد بوده و همواره طبق عالئم موجود در‬ ‫کتاب اوستا منتظر سه موعود‪ ،‬يعنی هوشيدر ماه و شاه بهرام ورجاوند و دستور‬ ‫پشوتن بوده با جالل الدوله حکمران يزد شرط بندی نموده که اگر تا شش ماه‬ ‫ديگر شاه بهرام ظهور ننمايد يک برٔه بريان و چند قرابه شراب به حاکم بازنده‬ ‫باشد‪ .‬بديهی است که چون عالئم ظهور طبق انتظار جناب دستور تيرانداز به ظاهر‬ ‫به وقوع نپيوسته ‪،‬اجبارًا شراب و برٔه بريان را باخته و به حاکم تسليم نموده‬ ‫است»‪.‬‬

‫‪23‬‬

‫در مورد زمان ظهور حضرت زردشت حضرت عبدالبهآء در جواب يکی از بهائيان‬ ‫پارسی میفرمايند‪:‬‬ ‫«ای يار مهربان نامٔه شما رسيد و بر مضمون اطالع حاصل گرديد‪ .‬مکتوب ناطق‬ ‫بود و دليل بر نورانيت قلب از اشراق صبح صادق‪ ...‬سؤال از ايام حضرت‬ ‫زردشت نموده بوديد در تواريخ در اين خصوص اقوال مختلف است هيچيک‬ ‫شايان اعتماد نه‪ .‬آنچه حقيقت است اين است که آن کوکب نورانی در بين‬ ‫حضرت موسی و حضرت عيسی طلوع نمود‪ .‬يعنی تقريبًا هفتصد و پنجاه سال‬ ‫بعد از موسی‪ .‬هذا الحق و ما بعد الحق اال ضالل المبين‪ .‬ولی اوقات را اهميتی‬

‫‪ -23‬نقل از دفتر خاطرات اسفنديار مجذوب‪.‬‬ ‫‪24‬‬


‫نه‪ .‬آن اختر نورانی نير اشراق بود و بر خاور و باختر پرتو انداخت‪ .‬در هر زمان و در‬ ‫هر مکان طلوع کرده باشد زمان و مکان را حکم در عالم جسمانی بود نه جهان‬ ‫الهی‪ .‬علی الخصوص زمان که امر اعتباری است‪ .‬عالم وجود سرمد است يعنی‬ ‫يک روز بیبدايت و نهايت است اين ازمنه به اعتبار حرکات و ظهور و غروب‬ ‫کواکب است‪ .‬روز و ماه و سال ثبوت دارد ولی وجود ندارد‪ .‬يعنی روز و ماه و ايام‬ ‫ثابت است ولی وجود ندارد‪ .‬مانند جهات نظير شرق و غرب و شمال و جنوب‬ ‫ثبوت دارد ولی وجود ندارد‪ .‬وعليک البهآء االبهی عع»‪.‬‬

‫‪24‬‬

‫با مالحظٔه بيانات مذکور مسلم است که با توجه به اين که زمان ظهور حضرت‬ ‫زردشت به تحقيق معين نگرديده ولی آفتاب آن حضرت بين حضرت موسی و‬ ‫حضرت عيسی بر جهانيان تابيده و مقصود کلی حقايق آفتاب اهورايی حضرت‬ ‫زردشت بود که بر جهانيان تابيدن گرفت‪ .‬و زمان و مکان که امری اعتباری است فرع‬ ‫بر وجود آفتاب جهانتاب میباشد‪.‬‬ ‫حضرت بهاءاللہ در جواب يکی از پارسيان ايران میفرمايند‪:‬‬ ‫«‪ ...‬يا بهرام از حضرت زردشت سؤال نموده بودی‪ .‬او من عنداهلل آمده و به‬ ‫هدايت خلق مأمور‪ .‬نار محبت بر افروخته يد اوست‪ .‬با نار محبت الهی و کتاب‬ ‫اوامر و احکام ربانی آمد ولکن حزب غافل مقامش را ندانستند و ظهورش را‬ ‫نشناختند‪ .‬سبحاناهلل اهل ايران مع استعداد از عرفان حقايق امور محرومند»‪.‬‬

‫با توجه به اين که تاريخ ظهور حضرت زردشت را به تحقيق نمیتوان تعيين نمود‬ ‫حضرت بهاءاللہ و شاه بهرام موعود در سال ‪ 1817‬ميالدی متولد و در سال ‪1852‬‬ ‫از طرف اهورامزدا به رسالت مبعوث گرديد‪ .‬و بطوری که ذکر شد طبق بند ‪ 14‬کتاب‬ ‫گلدسته چمن آيين زردشت که تاريخ ظهور حضرت زردشت را يک هزار و دويست‬ ‫سال قبل از ميالد مسيح ميداند‪ .‬حضرت بهاءللہ سه هزار و اندی سال بعد از ظهور‬ ‫زردشت به رسالت مبعوث و ابناء بشر را به وحدت و يگانگی دعوت فرمود‪.‬‬ ‫بدين ترتيب بشارت مندرج در کتاب دبستان المذاهب که فاصلٔه ظهور زردشت‬ ‫‪ -24‬مجموعه الواح نازله به افتخار احبای پارسی‪ ،‬صفحه ‪.52‬‬ ‫‪25‬‬


‫را تا روز رستاخيز و ظهور شاه بهرام سه هزار سال ميداند تحقق مييابد‪.‬‬

‫با ظهور موعود‪ ،‬ستارگان از آسمان فرو ميریزد‬ ‫پيروان حضرت زردشت معتقدند که در زمان تولد شاه بهرام ورجاوند ستارگان از‬ ‫آسمان فرو ميبارد‪ .‬ولکن باريدن ستارگان و سقوط کواکب در علم الهی دارای معانی‬ ‫و مفاهيم معنوی است و مقصود از اينگونه عالئم و بشارات سقوط شمس و قمر و‬ ‫کواکب ظاهره نبوده بلکه منظور از آسمان مذکور در بشارات الهی آسمان ديانت‬ ‫است که شمس و قمر و کواکب آن علمای دين ميباشند که به انوار مظهر ظهور منور‬ ‫گشتهاند‪ .‬هنگامی که آفتاب ديانت قبل غروب نمود کواکب و نجوم مذکور تاريک‬ ‫شده و ساقط میگردند مگر آنانی که به ضياء شمس ظهور جديد منور گردند‪.‬‬ ‫حضرت بهاءاللہ در کتاب ايقان ميفرمايند‪:‬‬ ‫«در مقام ديگر مقصود از شمس و قمر و نجوم علمای ظهور قبلند که در زمان ظهور‬ ‫بعد موجودند و زمام دين مردم در دست ايشان است‪ .‬و اگر در ظهور شمس اخری‬ ‫به ضياء او منور گشتند لهذا مقبول و منير و روشن خواهند بود‪ .‬واال حکم ظلمت‬ ‫در حق آنان جاری است»‪.‬‬

‫‪25‬‬

‫بنا بر اين طبق وعدههای کتب مقدسه هنگامی که آفتاب ديانت حضرت زردشت‬ ‫تاريک شد و اهريمن بر جهان مستولی گرديد و زمان ظهور شاه بهرام ورجاوند فرا رسيد‬ ‫ستارگان يعنی علمای دين و دستوران و موبدان که در آسمان ديانت زردشتی از انوار‬ ‫آفتاب حضرت زردشت روشن بودند تاريک شده و ساقط گرديدند‪ .‬مگر موبدان و‬ ‫دستورانی که به انوار ظهور جديد منور گشتند‪.‬‬ ‫حضرت بهاءاللہ در قسمت ديگری از کتاب ايقان ميفرمايند‪:‬‬ ‫«‪ ...‬اين است که مقصود از ذکر تاريکی شمس و قمر و سقوط انجم ضاللت علما‬

‫‪ -25‬کتاب ایقان‪ ،‬چاپ مصر‪ ،‬صفحات ‪ 20‬و ‪.24‬‬ ‫‪26‬‬


‫و نسخ شدن احکام مرتفعه در شريعت است که مظهر آن ظهور به اين تلويحات‬ ‫اخبار ميدهد و جز ابرار را از اين کأس نصيبی نيست»‪.‬‬

‫‪26‬‬

‫با توجه به نبوات مذکور و همزمان با ظهور حضرت بهاءاللہ و ابالغ امر شاه بهرام‬ ‫ورجاوند دستوران و موبدان زردشتی به مخالفت و مقاومت قيام نموده و در حدود‬ ‫توانايی خود کوشيدند تا در مقابل انوار شمس حقيقت مانع و رادع ايجاد نموده به‬ ‫صورت ابرهای ظلمانی از تابش انوار خورشيد رحمانی بر زردشتيان جلوگيری کنند‪.‬‬ ‫لهذا به وسائل و اسباب مختلفه سعی نمودند با سدی از اوهام و خرافت ناس را‬ ‫از وصول به سرچشمٔه آب حيات محروم سازند‪ .‬شرح مخالفتها و معاندتها بسيار‬ ‫مفصل بوده و در اينجا به بعضی از موارد آن به اختصار به شرح زير اشاره ميگردد‪:‬‬ ‫از جمله دستوران به منظور انحراف عوام الناس از صراط مستقيم ايجاد تغييراتی‬ ‫در کتب مقدسٔه زردشتيان بود‪ .‬بدين ترتيب که کتاب اوستا را تجديد چاپ کرده و‬ ‫قسمتهايی از بشارات مندرج در آن را حذف نموده و تغييراتی در ترجمٔه اوستا دادند‬ ‫تا شايد بتوانند نفوس مستعده را از شاطی بحر عرفان ممنوع سازند‪.‬‬ ‫حضرت عبدالبهآء در لوحی میفرمايد‪:‬‬ ‫«نامٔه همايون زند را دستور بیآئين کم و بيش نموده تا مژدٔه امروز را از ميان ببرد‪.‬‬ ‫به راستی بدان که زردشت بزرگوار پناه به پرودگار از اين دستوران گنه کار میبرد‪،‬‬ ‫ببينيد چقدر بیآئينند»‪.‬‬

‫‪27‬‬

‫بنا بر اين چون ندای الهی به گوش زردشتيان رسيد دستوران به وسايل ممکنه‬ ‫اقدام به مخالفت نمودند‪ .‬گاهی شکايت نزد علمای اسالم برده و فتوای قتل دوستان‬ ‫بهائی را درخواست نمودند و گاهی اخبار جعلی و اکاذيب بر عليه ياران پارسی انتشار‬ ‫دادند و از انجام فرائض دينی و احوال شخصيه برای آنها خودداری نمودند‪.‬‬ ‫با ظهور شاه بهرام ورجاوند طبقٔه پيشوايان مذهبی چه موروثی و چه اکتسابی به‬

‫‪ -26‬همانجا‪.‬‬ ‫‪ -27‬یار دیرین‪ ،‬ميرزا سياوش سفيدوش‪ ،‬صفحات ‪ 92‬و ‪.111‬‬ ‫‪27‬‬


‫صورتی که در اديان گذشته معمول بود منسوخ و به کلی حذف گرديد‪ .‬به عبارت‬ ‫ديگر ديانت بهائی در حاليکه از عموم علما و دانشمندان در کلئه علوم و فنون از جمله‬ ‫علم اديان تجليل و تمجيد فراوان به عمل آورده معذلک طبقٔه روحانی و پيشوای‬ ‫مذهبی به صورت مال و حاخام و دستور و موبد و پاپ و کشيش و مجتهد و مرجع‬ ‫تقليد در جامعٔه بهائی وجود ندارد بطوری که اشخاص معين و ملبس به لباس‬ ‫مخصوص و با امتيازات طبقاتی گذشته ادارٔه امور مذهبی را عهدهدار گردند‪.‬‬ ‫دستبوسی علما به منظور کسب ثواب و اقرار به گناهان نزد کشيش حرام بوده و هر‬ ‫کس میتواند بدون واسطه با خداوند خود رابطٔه معنوی برقرار کرده و از وی استمداد‬ ‫طلبيده و يا تقاضای عفو و مغفرت نمايد‪.‬‬ ‫مقياس اعمال و رفتار پيروان ديانت بهائی احکام و دستورات نازله در کتب‬ ‫مقدسٔه بهائی بوده و تقليد از فرد يا افرادی مخصوص به کلی ممنوع و مغاير با‬ ‫دستورات الهی است‪ .‬امر به معروف و نهی از منکر و اعتراض اشخاص به يکديگر‬ ‫اکيدًا منع گرديده و هر شخص مکلف است احکام و دستورات الهی را با طيب خاطر‬ ‫و برای محبت و اطاعت از خداوند بزرگ اجرا نمايد‪.‬‬ ‫ادارٔه کلئه امور و مراسم مذهبی به عهدٔه هيئتی به نام محفل روحانی میباشد که‬ ‫اعضای آن را هر سال جامعٔه بهائی آن محل انتخاب مینمايند‪.‬‬

‫در ظهور شاه بهرام‪ ،‬خورشيد به مدت سی روز‬ ‫در آسمان متوقف خواهد شد‬ ‫يکی ديگر از بشارات کتب مقدسٔه زردشتيان آن است که در ظهور شاه بهرام‪،‬‬ ‫خورشيد به مدت سی شبانهروز در آسمان بیحرکت خواهد ماند و با اين عالمت‬ ‫ظهور سيوشانت را بشارت داده و مردمان روی زمين را به آئين مزديسنا دعوت خواهد‬ ‫نمود‪ .‬سيوشانس دارای فر کيانی است‪ ،‬غذايش از سرچشمٔه مينوی است از پيکرش‬ ‫چنان نوری پرتو افکن شود که جهات ششگانٔه بسيط زمين را روشن نمايد‪...‬‬ ‫‪28‬‬


‫همانطور که در بيان نبوات حضرت زردشت ذکر گرديد منظور از آسمان و توقف‬ ‫خورشيد آسمان و خورشيد ظاهری نبوده بلکه مراد از آسمان مذکور در کتب مقدسه‬ ‫آسمان ديانت و منظور از خورشيد مظهر ظهور امر الهی يعنی شاه بهرام ورجاوند‬ ‫میباشد که در ميقات معين در آسمان امر الهی ظاهر شد و دوران نبوت وی سی‬ ‫شبانهروز است که نهايت مدت استقرار آفتاب در يک برج ميباشد‪ .‬در مورد توقف‬ ‫آفتاب به مدت سی روز در آسمان در ظهور شاه بهرام حضرت عبدالبهآء در لوحی‬ ‫میفرمايند‪:‬‬ ‫«‪ ...‬و در دور جمال مبارک (حضرت بهاءاللہ) چون شمس حقيقت در برج الهی‬ ‫که خانٔه شمس است طلوع و اشراق فرمود مدت استقرارش عدد سی بود که نهايت‬ ‫مدت استقرار آفتاب در يک برج تمام‪ .‬امتدادش بسيار‪ ،‬حد اقل پانصد هزار‬ ‫سال‪.»...‬‬

‫‪28‬‬

‫با توجه به بيانات فوق شمس حقيقت و خورشيد شاه بهرام ورجاوند در آسمان‬ ‫امر الهی طلوع فرمود و با انوار خود عالم انسانی را روشن نمود و با تأييدات غيبی‬ ‫الهی و فيوضات نامتناهی و نفوذ کالم که همانا فر کيانی و منبعث از سرچشمٔه مينوی‬ ‫است اهل عالم را به يکتاپرستی و وحدت عالم انسانی دعوت فرمود‪.‬‬ ‫دربارٔه توقف خورشيد در دوران موعودهای سهگانه حضرت زردشت که به ترتيب‬ ‫در ظهور هوشيدر بامی به مدت ده روز و هوشيدر به مدت بيست روز و شاه بهرام‬ ‫ورجاوند به مدت سی روز در آسمان ديانت متوقف خواهند شد و تبيين آن بوسيلٔه‬ ‫حضرت عبدالبهآء‪ .‬الزم به تذکر است که در دوران هر يک از پيامبران الهی ”يک‬ ‫روز“ دارای تعابير و مفاهيمی به شرح زير بوده است‪:‬‬ ‫در کتب مقدسٔه ديانت يهود هر روز برابر يک سال (حزقيال بند ‪ 4‬آئه ‪ )6‬و در کتب‬ ‫مقدسٔه زردشت هر روز برابر با يک قرن‪.‬‬ ‫در ديانت اسالم هر روز برابر با يک هزار سال‪( .‬سورٔه سجده آئه ‪ 4‬و سورٔه حج آئه‬

‫‪ -28‬مکاتيب عبدالبهآء‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬چاپ مصر‪ ،‬صفحٔه ‪.75‬‬ ‫‪29‬‬


‫‪.)16‬‬ ‫در ديانت بابی هر روز مطابق با پنجاه هزار سال (سورٔه معارج)‪.‬‬

‫‪29‬‬

‫بعد از گذشت هزار سال و تحليل قوای روحانی و معنوی و کاهش نفوذ و اثرات‬ ‫روح نباض ديانت بهائی از يک طرف و رشد استعدادها‪ ،‬و نشو و ارتقای عالم انسانی‬ ‫از طرف ديگر ظهور مربی و معلم جديدی را ايجاب خواهد نمود که در موعد مقرر از‬ ‫طرف خداوند مبعوث و محل نزول وحی الهی گردد‪ .‬و اين ادوار جديد دينی مستمرًا‬ ‫ادامه خواهد يافت و کلئه مربيان عالم انسانی از منبع فيض الهی مستفيض و در حول‬ ‫يک محور طائف خواهند بود‪.‬‬ ‫عليهذا معضالت احکام غير منصوص و دستورات غير قابل اجرا و نامتناسب با‬ ‫شرايط زمان از يک طرف و خاتميت در نزول وحی و الهام الهی از طرف ديگر و‬ ‫تماميت کتاب و دستورات نازله طبق روش موجود در اديان گذشته به کلی منتفع‬ ‫خواهد گرديد‪.‬‬

‫شاه بهرام ورجاوند ندای خود را از روم بلند خواهد نمود‬ ‫از جمله بشارات کتب مقدسٔه زردشتيان اين است که‪:‬‬ ‫«چون ايرانيان بد کارها کنند و پادشاه خود را کشند يزدان او را که آن پادشاه‬ ‫خجسته باشد با آنکه ايرانی است به روم برد‪ .‬آن پادشاه پادشاهی بس نيک‬ ‫بخت و هنرمند و دانا باشد‪ .‬انجام نامٔه خود را به ايرانيان دهد که آميختٔه‬ ‫دساتيرش کنند»‪.‬‬

‫‪30‬‬

‫بطوری که ذکر شد حضرت باب (هوشيدر ماه) در سال ‪ 1260‬هجری (‪)1844‬‬ ‫ميالدی و طبق بشارات کتب مقدسٔه زردشتيان يک هزار و دويست و اند سال پس از‬

‫‪ -29‬محبوب عالم‪ ،‬صفحٔه ‪.72‬‬ ‫‪ -30‬دساتير آسمانی‪ ،‬آيات ‪ 58‬و ‪.59‬‬ ‫‪30‬‬


‫غلبٔه تازيان بر پارسيان از طرف خداوند منان به رسالت اهورامزدا مبعوث گرديد و خود‬ ‫را باب ناميد‪ .‬يعنی دری که پيروان مزديسنا را به سوی سيوشانس نجات دهنده‬ ‫هدايت مینمايد‪ .‬حضرت باب ندای خود را از ايران به گوش جهانيان رسانيد و‬ ‫بشارت به ظهور شاه بهرام ورجاوند داد و اعالم نمود که بزودی موعود کلی الهی و‬ ‫نجات دهندٔه عالم بشريت ظاهر خواهد شد و با تعاليم و دستورات خود زمينه را برای‬ ‫ظهور سيوشانس آماده نمود‪.‬‬ ‫جمع کثيری از علمای زمان دعوتش را لبيک گفته و به انتشار امرش پرداختند و‬ ‫متقابًال علمای سوء و اهريمن صفتان به مخالفت با وی برخاستند و پس از حبس و‬ ‫زجر و سرگونی آخر االمر در شهر تبريز آن حضرت را در سال ‪ 1850‬ميالدی تير باران‬ ‫نمودند‪ .‬ولی با شهادت هوشيدر ماه و جمع زيادی از پيروان وفادارش نه تنها آتش‬ ‫امرش خاموش نگشت بلکه آوازهاش جهانگير شد و ندايش به گوش هر قريب و بعيد‬ ‫رسيد‪.‬‬ ‫پس از آن در موعد مقرر حضرت بهاءاللہ طبق بشارات وارده در کتب مقدسه به‬ ‫رسالت اهورامزدا برانگيخته شد و جميع عالم را به وحدت عالم انسانی دعوت‬ ‫فرمود‪ .‬اين بار نيز قوای اهريمنی يعنی علمای وقت و امرای حکومت بيکار ننشسته و‬ ‫به مخالفت و ضديت با وی قيام نمودند و آن حضرت را در بدترين وضع زندانی‬ ‫کرده و پيروان امرش را به انواع باليا و حبس و جرح و قتل و غارت مبتال نمودند‪.‬‬ ‫بطوری که تا کنون چشم روزگار اين چنين اعمالی را از اهريمن ستمکار نديده و‬ ‫نشنيده است‪.‬‬ ‫پس از آن حضرت بهاءاللہ و پيروانش را به بغداد تبعيد نمودند‪ .‬چون هر روز لوای‬ ‫امرش مرتفعتر و دعوتش عالمگير ميشد بنا به تصميم دو سلطان جبار زمان يکی‬ ‫پادشاه ايران و ديگری سلطان عثمانی‪ ،‬حضرت بهاءاللہ را ابتدا به اسالمبول و سپس‬ ‫به ادرنه و پس از آن به عکا يکی از بدترين زندانهای آن زمان که در روم شرقی قرار‬ ‫داشت نفی و تبعيد نموده و در سختترين شرايط زندانی نمودند به خيال اين که‬ ‫شعلٔه امرش را خاموش و ندايش را فراموش سازند‪ .‬ولی با تمام اين مخالفتها و‬

‫‪31‬‬


‫زجرها و حبسها نه تنها انوار خورشيد امرش تاريک نگرديد بلکه تأللؤ و‬ ‫درخشندگيش فزونی گرفت و آوازٔه امرش جهانگير شد‪.‬‬ ‫هر چند به ظاهر يک فرد مسجون و محصور بود ولی بدون هر گونه قدرت و قوت‬ ‫ظاهره به مقابله با قوای اهريمنی برخاست و سلطنت الهيه را بر روی کرٔه ارض تأسيس‬ ‫فرمود و علم امراهلل را بر اعلی قلل عالم بر افراشت‪ .‬با ارسال الواح و رسائلی خطاب‬ ‫به سالطين و امرای ارض پيام اهورامزدا را ابالغ و آنان را به پيروی از تعاليم و‬ ‫دستورات الهی دعوت فرمود‪.‬‬ ‫ولی سالطين مستبد زمان و پاپ اعظم به نصايح و انذارات آن حضرت اعتنائی‬ ‫ننمودند تا جايی که ناصرالدين شاه دستور داد حامل لوح سلطان را که جوانی شيفتٔه‬ ‫عشق الهی بود آنچنان شکنجه نمودند که در زير داغ و درفش جالدان جان به‬ ‫جانآفرين تسليم نمود‪.‬‬ ‫بنا بر اين با وجود تمام ضديتها و همان طوری که حضرت بهاءاللہ در الواح‬ ‫ملوک انذار فرموده بودند قدرت و قوت ظاهرٔه سالطين و ملوک ارض يکی پس از‬ ‫ديگری محو و نابود گرديد و سطوت و سلطنت و شوکت الهيه روز به روز وسعت يافت‬ ‫به طوری که کمتر نقطهای در روی کرٔه ارض میتوان يافت که در آن ندای امر الهی‬ ‫بلند نشده باشد‪.‬‬ ‫حضرت عبدالبهآء در لوحی میفرمايند‪:‬‬ ‫«حضرت بهاءاللہ چنين امر عظيمی که صيتش آفاق را گرفته و در شرق نهايت‬ ‫تمکن يافته و بارقٔه صبح منيرش مانند آفتاب در انتشار است با وجود آنکه دول و‬ ‫ملل شرق مانع و معارض و به کمال قوت متعرض بودند در اين سجن شديده ظاهر‬ ‫و بلند و منتشر نمود‪ .‬مالحظه نما که ظهور چنين قدرت و قوتی تا به حال سبقت‬ ‫نيافته‪ .‬چه برهانی اعظم از اين که در سجن آن خطابات شديده را به جميع ملوک‬ ‫فرمود و اخبار صريح از استقبال داد و امپراطور اعظم را در وقتی که نهايت اقتدار‬ ‫داشت تهديد به انقالب و سقوط تاج و انعدام و اضمحالل فرمود و به عينه واقع‬ ‫گرديد‪ .‬همچنين به ساير ملوک ارض اين الواح و خطاب در سجن صادر و واقع‪.‬‬ ‫مالحظه فرما که به اين قدرت و عظمت در حبس قاتالن و سارقان جلوه نمود‪.‬‬ ‫‪32‬‬


‫چه برهانی اعظم از اين است‪.»...‬‬

‫‪31‬‬

‫بنا بر اين حضرت بهاءاللہ که ايرانی و کيانی نسب بودند در سال ‪ 1868‬ميالدی‬ ‫به دستور دو سلطان جابر زمان يکی ناصرالدين شاه قاجار و ديگری سلطان عبدالحميد‬ ‫پادشاه عثمانی به زندان عکا در فلسطين (اسرائيل امروز)که جزو مستملکات روم شرقی‬ ‫و در تصرف دولت عثمانی بود تبعيد نموده و مدت ‪ 25‬سال و تا خاتمٔه حياتشان در‬ ‫آن زندان محبوس بودند و در سختترين شرايط سجن و زندان با تأسيس مدنيت‬ ‫الهيه ندای امر الهی را به گوش جهانيان رسانيدند‪.‬‬ ‫حضرت بهاءاللہ در ‪ 29‬سال دوران رسالت خود با نزول آيات و الواح کثيره و‬ ‫احکام و دستورات بهائی و ابالغ آن به کلئه جوامع و ملل عالم آخر االمر در سال‬ ‫‪ 1892‬ميالدی در عکا به ملکوت ابهی صعود فرمودند‪ .‬پس از آن حضرت فرزند‬ ‫ارشد ايشان به نام عباس افندی ملقب به عبدالبهآء که طبق بشارات وارده در کتب‬ ‫مقدسٔه زردشتيان ”دستور پشوتن“ موعود هستند بر حسب وصيت نامٔه صريح و مدون‬ ‫حضر ت بهاءاللہ به عنوان مبين آياتاللہ جانشين آن حضرت گرديد و بدين ترتيب‬ ‫از اختالف و انشقاق و انشعاب در ديانت بهائی ممانعت فرمود و از تکرار قضئه‬ ‫”حسبنا کتاباهلل“ جلوگيری نمود‪.‬‬ ‫حضرت عبدالبهآء در مدت ‪ 29‬سال دوران عهد و ميثاق الهی به تعميم و تربيت‬ ‫اهل عالم پرداخت و با مسافرتهای عديده به اروپا و امريکا ندای اهورامزدا را در‬ ‫جميع اقاليم و ممالک دنيا منتشر نمود ‪ .‬و باالخره در سال ‪ 1921‬ميالدی به ملکوت‬ ‫اعلی عروج فرمود‪.‬‬ ‫بعد از حضرت عبدالبهآء حضرت شوقی ربانی به عنوان ولی امراهلل هدايت و‬ ‫واليت عالم بهائی را عهدهدار گرديد‪ .‬حضرت شوقی ربانی در مدت ‪ 26‬سال واليت‬ ‫خود نظم بديع جهانآرای ديانت بهائی را در کلئه ممالک و جزاير و اقاليم روی زمين‬ ‫مستقر فرمود‪.‬‬

‫‪ -31‬مجموعه الواح خطی‪.‬‬ ‫‪33‬‬


‫پس از صعود آن حضرت در سال ‪ 1957‬ميالدی‪ ،‬طبق برنامٔه تنظيمی و نقشٔه‬ ‫ده ساله از طرف حضرت شوقی ربانی‪ ،‬بيت العدل اعظم که مجمع قانونگذاری‬ ‫بينالمللی بهائی است‪ ،‬در سال ‪ 1963‬ميالدی از طرف جامعٔه بينالمللی بهائی‬ ‫انتخاب و عهدهدار هدايت جامعٔه جهانی بهائی گرديد‪.‬‬ ‫با توضيح اين مختصر مالحظه میگردد که کلئه اماکن مقدسه و مرکز اداری بهائی‬ ‫از سال ‪ 1868‬ميالدی در مملکت فلسطين (اسرائيل امروزی) مستقر گرديده است لذا‬ ‫در زمانی که طبق نبوات حضرت زردشت و ساير انبيای عظام‪ ،‬حضرت بهاءاللہ را‬ ‫به زور دو سلطان مستبد زمان به عکا واقع در فلسطين که از مستملکات روم شرقی‬ ‫بود‪ ،‬تبعيد نمودند نامی و نشانی از کشور اسرائيل امروزی وجود نداشت‪ ،‬و مرج عکا‬ ‫و اراضی مقدسه بعد از دولت عثمانی در اثر جنگ بينالملل اول به قيمومت دولت‬ ‫انگلستان درآمد و سپس يهوديان در سال ‪ 1949‬مبادرت به تأسيس دولت اسرائيل‬ ‫امروزی نمودند‪ .‬بدين ترتيب کلئه بشارات کتب مقدسه اعم از حضرت موسی و‬ ‫حضرت زردشت و حضرت عيسی و حضرت محمد تحقق يافته و مظهر ظهور امر الهی‬ ‫طبق نبوات انبياء و رسل در اراضی مقدسه النه و آشيانٔه انبياء مستقر گرديد‪.‬‬

‫ظهور سيوشانس مقارن با روز رستاخيز خواهد بود‬ ‫طبق بشارات وارده در کتب مقدسه زردشتيان ظهور شاه بهرام مقارن با روز رستاخيز‬ ‫میباشد‪ .‬همه روانان تيرهکاران از دوزخ بيرون آمده‪ ،‬پاک خواهند شد‪ .‬و روانان‬ ‫کرفهکاران (گناهکاران) برخاسته و رستاخيز واپسين به وقوع خواهد پيوست‪ .‬جميع‬ ‫ارواح را به نوازش تن واپسين که جسم جديد باشد ممتاز خواهد فرمود و من بعد خرم‬ ‫و شادان خواهند زيست‪.‬‬ ‫در توصيف روز رستاخيز آمده است که در آخرالزمان قيام قيامت برپا خواهد شد و‬ ‫کلئه مردگان‪ ،‬دوباره زنده شده و ابدان و اجساد و استخوانهای پوسيده به يکديگر‬ ‫ملصق گرديده و در صحرای محشر طبق برنامٔه تنظيمی به سؤال و جواب خواهند‬

‫‪34‬‬


‫پرداخت‪...‬‬ ‫ولی آنچه مسلم است‪ ،‬چگونگی روز قيامت و صحرای محشر را آنگونه که به‬ ‫ظاهر بيان شده‪ ،‬نمیتوان با علم و عقل سليم منطبق دانست‪ ،‬بلکه مقصود از روز‬ ‫رستاخيز يوم ظهور سيوشانس میباشد که ندای الهی بوسيلٔه مظهر ظهور و موعود منتظر‬ ‫بلند گرديد و انوار ورهرام بر کرٔه ارض تابيد و قيامت برپا شد‪.‬‬ ‫منظور از مردگان پيروان اديان قبل هستند که در خواب غفلت و فراموشی از‬ ‫فيوضات ربانی محرومند‪ .‬آنان که از خواب غفلت بيدار شدند و از انوار ظهور جديد‬ ‫بهرهمند گرديدند‪ ،‬زندگی ابدی يافتند و خلق جديد شدند‪ ،‬و دائمًا خرم بوده و‬ ‫ابداآلباد زنده و فزاينده و کامروا خواهند بود و کسانی که از دستورات اهورايی سر‬ ‫پيچيده و به پيروی از اهريمن ادامه دهند‪ ،‬از فيوضات اهورامزدا محروم مانند‪.‬‬ ‫سعادتمند کسانی خواهند بود که در يوم ظهور از انوار آفتاب بخشش خداوند آفرينش‬ ‫بهرهمند شوند و به نصرت شاه بهرام قيام نموده و به دستوراتش عمل کنند‪.‬‬ ‫حضرت بهاءاللہ میفرمايند‪:‬‬ ‫«‪ ...‬پس ای برادر معنی قيامت را ادراک نما و گوش از حرفهای اين مردم مردود‬ ‫پاک فرما‪ ،‬اگر قدری به عوالم انقطاع قدم گذاری‪ ،‬شهادت میدهيد که يومی‬ ‫اعظم از اين يوم و قيامی اکبر از اين قيامت متصور نيست»‪.‬‬

‫‪32‬‬

‫و همچنين در لوحی ديگر میفرمايند‪:‬‬ ‫«‪ ...‬همچنين از صراط و ميزان و آنچه در روز رستخيز ذکر نمودهاند‪ ،‬گذشته و‬ ‫رسيده و يوم ظهور يوم رستخيز اکبر است‪ ،‬اميد هست که آن جناب از رحيق وحی‬ ‫الهی و سلسبيل عنايت ربانی به مقام مکاشفه و شهود فائز شوند و آنچه ذکر‬ ‫نمودهاند ظاهرًا باطنًا مشاهده نمايند»‪.‬‬

‫‪33‬‬

‫‪ -32‬کتاب ایقان‪ ،‬چاپ مصر‪ ،‬صفحٔه ‪.121‬‬ ‫‪ -33‬لوح هفت پرسش‪ ،‬نقل از کتاب یار دیرین‪ ،‬ميرزا سياوش سفيدوش‪ ،‬صفحٔه ‪.33‬‬ ‫‪35‬‬


‫چالش اهریمن با اهورامزدا‬ ‫از جمله معتقدات زردشتيان اين است که از بدايت خلقت تا کنون همواره نور با‬ ‫ظلمت و خير با شر و آبادانی با ويرانی در جنگ و ستيز است و اين نبرد ادامه دارد و‬ ‫سرانجام منتهی به شکست اهريمن و غلبه و قدرت اهورامزدا و استقرار سلطنت الهی‬ ‫خواهد شد‪.‬‬ ‫مقارن با ظهور آئين بهائی‪ ،‬کارل مارکس در سال ‪ 1848‬ميالدی در اروپا با‬ ‫انتشار کتاب ”مانيفيست“ مکتب مارکسيسم را به وجود آورد که بر مبنای فلسفٔه مادی‬ ‫بنا گرديده و ضمن نفی الوهيت و کلئه اديان الهی‪ ،‬پايه و اساس کلئه مظاهر وجود را‬ ‫ماده میداند‪.‬‬ ‫کارل مارکس می گويد‪« :‬مذهب موجب تخدير جامعه است»‪.‬‬

‫‪34‬‬

‫و همچنين‬

‫عنوان ميکند‪:‬‬ ‫«مارکسيسم بايد با تيرهانديشی مذهبی نبرد کند و آدمی را از اعتقاد به زندگی‬ ‫اخروی رها سازد»‪.‬‬

‫‪35‬‬

‫لنين میگويد‪:‬‬ ‫«ما بايد با مذهب به مبارزه برخيزيم‪ ...‬اين الفبای ماترياليسم است‪ ،‬ولی‬ ‫مارکسيسم ماترياليستی نيست که در محدودٔه الفباء باقی بماند‪ ...‬مبارزه با‬ ‫مذهب نمیتواند به موعظٔه ايدئولوژيکی بسنده کند‪ .‬بايد آن را عمًال به‬ ‫جنبشهای طبقاتی سرايت داد و مآًال پايههای اجتماعی مذهب را ريشهکن‬ ‫کرد»‪.‬‬

‫‪36‬‬

‫مارکسيسم لنينيسم نه تنها وجود ذات الوهيت را انکار کرد و مادهپرستی را در‬

‫‪ -34‬نظم جهانی بهائی‪ ،‬ترجمٔه هوشمند فتح اعظم‪ ،‬صفحٔه ‪.192‬‬ ‫‪ -35‬پاسخ به تاریخ‪ ،‬محمد رضا پهلوی‪ ،‬صفحٔه ‪.253‬‬ ‫‪ -36‬نظم جهانی بهائی‪ ،‬صفحه‪ ،192 ،‬بشارات ظهور موعود در کتب مقدسٔه زردشتيان‪.‬‬ ‫‪36‬‬


‫تمام جوامع انسانی تبليغ و منتشر نمود بلکه در اثر بیدينی‪ ،‬فرهنگ دروغ و فساد و‬ ‫افعال غير اخالقی و انسانی بر کلئه جوامع بشری مستولی گرديد‪ .‬اساس خانواده‬ ‫متزلزل و بیبند و باری و لذت طلبی شايع شد و فضيلتهای انسانی مورد استهزاء‬ ‫قرار گرفت‪.‬‬ ‫از طرف ديگر عالوه بر جنگهای محلی و منطقهای ظرف مدتی کمتر از سی‬ ‫سال‪ ،‬عالم انسانی دچار دو جنگ ويرانگر جهانی شد که ضمن آن ميليونها انسان‬ ‫بیگناه جان باختند و ممالک و شهرهای زيادی با خاک يکسان شد‪ .‬کلئه وسائل و‬ ‫امکانات مادی که بايد در خدمت ترقی و تعالی ابناء بشر قرار گيرد‪ ،‬در آتش جنگ‬ ‫به خاکستر مبدل گرديد‪ .‬متأسفانه هر دو جنگ جهانی‪ ،‬ابتدا از ممالک اروپايی‪،‬‬ ‫کانون جهان متمدن آغاز و به ديگر ممالک دنيا سرايت نمود‪.‬‬ ‫به موازات اين پديدٔه اهريمنی و ويرانگر‪ ،‬نيروی يزدانی با تأييدات اهورايی به‬ ‫مبارزه و چالش برخاست و به تبليغ و انتشار يکتاپرستی و اتحاد اديان الهی و وحدت‬ ‫عالم انسانی و صلح و محبت و دوستی پرداخت و نوع بشر را به سراپردٔه يگانگی‬ ‫دعوت فرمود و بشارات موعود مزديسنا را مبنی بر‪« :‬ای اهل عالم همه بار يک داريد‬ ‫و برگ يک شاخسار» و‪« :‬عالم يک وطن محسوب و من فی االرض اهل آن» به‬ ‫گوش جهانيان رسانيد و در برابر نيروی مخرب اهريمن به سازندگی جان و روان آدميان‬ ‫پرداخت‪.‬‬ ‫هر چند پديدٔه مارکسيسم با سرعت زيادی انتشار يافت و از روسيه به شرق اروپا و‬ ‫پس از آن به خاور دور و کشورهای آفريقا و امريکای التين سرايت نمود و باالخره‬ ‫کشور بزرگ يعنی پرجمعيتترين ممالک جهان را در بر گرفت و حکومت مارکسيسم‬ ‫لنينيسم تقريبًا بر نيمی از کشورهای دنيا حاکم شد و قوای اهريمنی به تازش خود بر‬ ‫ديگر ممالک ادامه میداد‪ ،‬ولی طبق بشارات حضرت زردشت ناگهان نيروی‬ ‫اهريمنی در زادگاه خود يعنی در روسئه شوروی با شکست مواجه شد و غول کمونيسم‬ ‫از هم فروپاشيد و درگيری نيروهای جنگ طلب اعم از چپ و راست‪ ،‬که در صورت‬ ‫وقوع جنگی ديگر‪ ،‬با استفاده از سالحهای اتمی و شيميايی و ميکروبی‪ ،‬به نابودی‬

‫‪37‬‬


‫جهان و انقراض نسل بنی آدم منتهی میشد‪ ،‬متوقف گرديد‪.‬‬ ‫بدين ترتيب اذهان جهانيان برای شناخت احکام و دستورات حضرت بهاءاللہ و‬ ‫موعود مزديسنا در سراسر جهان شفافتر و انوار مظهر امر الهی در افکار و عقول آدميان‬ ‫متبلورتر و نياز بنی آدم به وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و تأسيس حکومت‬ ‫واحد جهانی محسوستر و مقدمات تأسيس صلح سياسی جهان به مراتب نزديکتر‬ ‫گرديد‪.‬‬

‫‪38‬‬




Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.