بشارات ظهور موعود در کتب مقدسٔه زردشتيان
بشارات ظهور موعود در کتب مقدسٔه زردشتيان تمام اديان و مذاهب الهی منتظرند که در آخرالزمان موعود و نجات دهندهای ظهور کند و روی زمين را از بديها و زشتيها پاک نموده ،عدالت و نيکی را در روی کرٔه ارض مستقر نمايد .چنانکه ”برهمنان“ منتظر کريشنای موعود و بودائيان چشم به راه بودای پنجم و يهوديان منتظر ظهور مسيح و عيسويان انتظار ظهور فارقليط (پاراکليتوس) و مسلمانان منتظر ظهور مهدی هستند. زردشتيان که پيرو حضرت زردشت پيامبر ايرانی و آريايی هستند ،منتظر سه موعودند که بايد با عالمات معينه و در زمان مقرر در مشرق زمين ظاهر شوند.
1
در کتب مقدسٔه زردشتيان اصوًال به جانشينهای حضرت زردشت نام ”سيوشانس“ و يا ”سوشيانس“ و يا ”سوشيانت“ دادهاند که به معنی سود رساننده و به عبارت ديگر رهاننده و نجات دهنده آمده است. در گاتها چندين بار حضرت زردشت خود را سوشيانس میخواند و غالبًا در گاتها کلمٔه سوشيانس به صيغٔه جمع به معنی نجات دهندگان آمده که منظور آن حضرت اشاره به ياران و مبلغين دين خود میباشد .در ساير قسمتهای اوستا نيز سوشيانس به صورت جمع آمده که منظور از آنها جانشينهای حضرت زردشت میباشد ،که در تبليغ و انتشار آئين مزديسنا کوشش نموده و مردم را به راه راست هدايت فرمودهاند .همچنين در اوستا از سوشيانسهايی نام برده شده که در آخرالزمان و روز قيامت و رستاخيز عظيم ظهور نموده و سلطنت اهورامزدا را تأسيس خواهند -1سوشيانت موعود مزدیسنا ،استاد پورداود ،سال ،1927صفحٔه .3 1
نمود.
2
عليهذا زردشتيان برای وصول به روز موعود در نماز و دعاهای پنجگانٔه خود در هر شبانهروز از درگاه خداوند بیانباز درخواست مینمايند که آنان را به روز موعود رسانيده و به شناسايی موعود منتظر موفق بدارد. زردشتيان در موقع خواندن نماز ،آيات مبارکٔه اوستا را به شرح زير ،مضمون بيان مبارکه ،تکرار میکنند: «ای دانا اورمزد ،همی باد تندرستی و نيکی و خرمی ،تا اين دين را به سيوشانس برسانم».
و در نيايش روزانه در اورمزد يشت ،مضمون بيان مبارکه ،میخوانند: «از بديها دور دار و به خوبی برسان ،سروش پاک را به فرياد ما برسان ،ای دانا اورمزد ،همی باد نيکی و فراخی نعمت تا اين دين را به سيوشانس برسانم».
و در ورهرام يشت ،مضمون بيان مبارکه ،میفرمايد« :ورهرام ،خدا نور داده را پرستش میکنم» و تا آخر آيه که میفرمايد: «نسل مرا پاک گردان که تا ظهور سيوشانس پاک و نيکو بمانند».
در فصل اول کتاب بندهش مذکور است که: «زردشتيان طول جهان را دوازده هزار سال میدانند که پس از خلقت عالم ،مدت سه هزار سال اهورامزدا جهان را اداره مینمود ،و در سه هزار سال دوم ،اهريمن نيز در برابر اهورامزدا قرار داشت .در اول سه هزار سال سوم ،کيومرث و يا اولين پيامبر آريايی مبعوث گرديد .چون در اثر طغيان اهريمن ،دنيا را ظلم و جور فرا گرفته بود ،در اول سه هزار سال چهارم حضرت زردشت اسپنتمان از طرف اهورامزدا به پيامبری بر انگيخته شد که عهد سلطنت پيامبران ايرانی و آريايی است. در طول سه هزار سال چهارم و پس از رسالت حضرت زردشت دو تن از موعودهای -2همانجا ،صفحٔه .۹ 2
آن حضرت ظهور خواهند نمود .در پايان عهد چهارم و در زمانی که جهان دچار پنجٔه قهر و کين اهريمن گرديده و دنيا را ظلم و بیعدالتی فرا گرفته است ،موعود سوم به نام سيوشانس ظهور نموده ،روز قيامت و رستاخيز عظيم برپا خواهد شد، مردگان را برانگيخته و جهان معنوی را خواهد آراست».
3
به موعودهای سهگانٔه حضرت زردشت بطور اعم سيوشانس گفتهاند ،ولکن در غالب بشارات کلمٔه سيوشانت ،برای آخرين موعود اختصاص يافته و او را آخرين مخلوق اهورامزدا ذکر کردهاند .در يسنای 26فقرٔه 10آمده است: «ما به فروهر پاکان از نخستين بشر ،کيومرث تا به سيوشانس درود میفرستيم».
در زامياد يشت فقرٔه 22میفرمايد: «فر کيانی توانا را میستاييم که به ايزدان مينوی و جهانی مختص است ،و در آينده به مردانی که هنوز متولد نشدهاند ،کسانی که سيوشانسهای نو کنندٔه جهانند مختص خواهد بود».
4
و در يسنای 59فقرٔه 28آمده است: «به بهرام آفريده مزدا درود میفرستيم و به سيوشانت پيروزگر درود میفرستيم».
در کلئه اين بشارات ،منظور از سيوشانت ،موعود آخرالزمان به نام ”استوت ارته“ و يا بهرام ورجاوند و يا شاه بهرام میباشد .و همانطور که ذکر شد در ورهرام يشت میفرمايد« :ورهرام ،خدا نور داده را پرستش میکنيم» که کلمٔه ورهرام ،به معنی ”نور خدا“ میباشد.
-3همانجا ،صفحٔه .۶ -4همانجا ،صفحٔه .۱۲ 3
ظهور هوشيدر بامی هوشيدر بامی اولين موعود و فرستادٔه اهورامزدا بعد از حضرت زردشت میباشد که به وعدٔه خدا ،چون برانگيخته شود به مکالمه با اهورامزدا موفق گرديده و وحی خدا بر او نازل شود و به نو نمودن دنيا اقدام نمايد. عالمت ظهور وی آن است که در مدت ده شبانهروز ،خورشيد در وسط آسمان غير متحرک خواهد ايستاد و به هفت کشور روی زمين نور خواهد پاشيد .آنکه دلش با خدا نيست ،از ديدن اين خارق العاده ،زهره خود را باخته و از هول و هراس جان خواهد سپرد .زمين از ناپاکان تهی گردد و خورشيد به تدريج به مقام اول خود گرايد به همان جايی که در آغاز بود. با توج ه به عالئم و بشارات فوق الذکر ،منظور از ظهور هوشيدر بامی ،ظهور حضرت محمد رسولاهللص است که پس از حضرت زردشت طلوع فرمود و در زمانی که احکام و دستورات آن حضرت در اثر مرور زمان رنگ و بوی خود را از دست داده بود ،و به علت دخالت پيشوايان دين اصالت فرامين حضرت زردشت فراموش گرديده و تجمالت دنيوی بر اعتقادات معنوی چيره گشته و ظلم و جور سراسر امپراطوری ساسانيان و جهان آن روزی را فرا گرفته بود ،آفتاب ديانت محمدی از مشرق حجاز طالع گرديد و خورشيد نبوت آن حضرت به مدت ده روز که عبارت از ده قرن است، در آسمان ديانت به نور افشانی پرداخت .و افرادی که او را شناخته و در ظل تعاليمش وارد گشتند به سعادت و افتخار دو جهان فائز گرديدند. حضرت عبدالبهآء در لوحی میفرمايد: «بدان که ظهور اول در اين خبر ظهور حضرت رسولاهلل است که شمس حقيقت در آن برج ده روز استقرار داشت و هر روز عبارت از يک قرن است ،و آن ده روز به اين حساب ،هزار سال میشود .و آن دور و کور محمدی بود که بعد از غروب نجوم واليت ،تا حضرت اعلی هزار سال است»... -5مکاتيب عبدالبهآء ،جلد دوم ،صفحٔه .75 4
5
چون دوران واليت بعد از حضرت رسول اکرم 260سال بود ،با افزودن آن بر هزار سال ،در سال 1260هجری دوران هزار سالٔه موعود اول يعنی هوشيدر بامی خاتمه يافت. هوشيدر بامی (حضرت محمد) نيز پيروان خود را به دو ظهور بعد خود ،يعنی ظهور هوشيدر ماه و سيوشانس يا شاه بهرام ورجاوند ،موعود آخرالزمان با عالئم و بشارات مخصوص وعده داد ،که هر يک به موقع ظاهر خواهند شد. با ظهور حضرت محمدص ،قوم عرب که در جزيرة العرب ،گرفتار بتپرستی و توحش بودند ،تحت تعاليم اسالم ،آن چنان ترقی نمودند که با تمدنهای زمان خود يعنی روم و ايران رقابت کردند و دستورات آن حضرت که داروی شفابخش برای ساکنين جزيرة العرب بود موجب عزت و سلطنت آنان گرديد.
طلوع هوشيدر ماه در کتاب دينکرد صفحٔه 185آمده است: «چون هزار و دويست و اند سال از تازی آئين بگذرد ،هوشيدر ماه به پيغمبری برانگيخته شود».
و در آئه 21کتاب دساتير ،ساسان پنجم میفرمايد: «چون هزار سال تازی آئين را گذرد ،چنان شود که اگر به آئين گر نمايند ،نداندش و چنان ايرانيان را بينی که خرده گفته کس از ايشان نشود ،اگر راست گويند آزار يابند ،و به جای سخن خردانی با ساز و چنگ به ايشان پاسخ دهند».
با توجه به بشارات کتب مقدسٔه زردشتيان ،هوشيدر ماه دومين موعود حضرت زردشت میباشد ،و چون برانگيخته شود ،به صحبت با اهورامزدا نائل گردد و رسالت الهی به وی سپرده شود. بطوری که ذکر شد ،عالمت ظهور هوشيدر ماه آن است که خورشيد به مدت بيست روز در وسط آسمان غير متحرک بايستد ،جهان دگر باره روی نجات بيند، 5
دروغ و خيانت از ميان برود ،اندوه و غم از دل مردم بدر شود .در دوران هوشيدر ماه به تدريج جهان رو به کمال گذارد و سعادت حاصل شود .مردم از ماديات گذشته و به معنويات گرايند ،و زمينه برای ظهور سيوشانس حاضر و مهيا گردد. با توجه به عالئم و بشارات مذکور در فوق منظور از هوشيدر ماه ،ظهور حضرت باب میباشد که ديانت بابی را تأسيس نمود و در سال 1260هجری يعنی بيست هزار و دويست و اندی سال بعد از ظهور حضرت رسول اکرم و يا هوشيدر بامی و هزار سال پس از دوران واليت مبعوث گرديد. حضرت باب خود را هوشيدر ماه و قائم موعود ناميد و بشارت به ظهور حضرت بهاءاللہ و يا سيوشانس (شاه بهرام ورجاوند) داد. دوران سلطنت روحانی حضرت باب بيست سال تمام بود .و آفتاب امرش بر شرق و غرب عالم تابيده و ذرات موجودات در پرتو انوارش آمادٔه قبول ظهور کلی الهی و مستعد درک فيوضات حضرت سيوشانس و يا موعود آخرالزمان يعنی موعود منتظر و رجعت مسيح با عالئم و بشارات مخصوص گرديدند. حضرت عبدالبهآء در همان لوح میفرمايد: «و منظور ثانی ،ظهور نقطٔه اولی [باب] است ،که شمس حقيقت بيست سال در آن نقطه استقرار داشت ،بدايتش سال 1260هجری بوده و نهايتش سال ،1280 که شروع دور جمال مبارک ،حضرت بهاءاللہ است».
6
حضرت باب (هوشيدر ماه) نيز بشارت به ظهور سيوشانس و يا شاه بهرام ورجاوند داد و استعدادهای روحانی و معنوی را آماده برای ظهور حضرت بهاءاللہ نمود. حضرت عبدالبهآء در يکی از الواح در مورد حضرت باب میفرمايد: « ...اين ذات مقدس همان قائم موعود نزد اهل تشيع و مهدی منتظر نزد اهل سنت و جماعت ،و رجعت يوحنای معمدان نزد مالء ابن و هوشيدر ماه مذکور در کتب پارسيان و ايليای نبی ،موعود ملت يهود است که کل در انتظار ظهورش بسر
-6مکاتيب عبدالبهآء ،جلد دوم ،صفحٔه .75 6
میبرند.»...
7
ظهور سيوشانس موعود آخرالزمان در کتاب دبستان المذاهب صفحٔه 104مذکور است: «ای زردشت بهتر از تو مرا در عالم کسی نيست ،جهان را بهر تو آفريدم و پادشاهان را آرزو بود که در عهد تو دين بهی را رواج دهند .از دور کيومرث تا تو سه هزار سال است و بعد از تو تا رستاخيز سه هزار سال .تو را در ميانه آفريدم ،چه مه ميانه ستوده است».
همانطور که گفته شد ،به اعتقاد زردشتيان ،از خلقت اولين آدم يعنی کيومرث تا ظهور حضرت زردشت سه هزار سال میباشد ،و از ظهور زردشت تا روز رستاخيز که ظهور سيوشانس و يا شاه بهرام است نيز سه هزار سال تعيين شده است. همچنين در بند 14کتاب گلدسته چمن آئين زردشت آمده است: «اگر چه به تحقيق سنٔه ظهور زردشت را معين نتوان کرد اما کثرت آرای اهل سير و تواريخ و گواهی عموم حکمای استوار خاوری تصديق میدهند که عهد بعثت آن جناب کمتر از يک هزار و دويست سال قبل از ميالد حضرت مسيحا نتواند بود».
بنا بر اين اگر تاريخ ظهور حضرت زردشت را به شرح مندرج در بند 14کتاب گلدسته چمن آئين زردشت مالک محاسبه قرار دهيم ،ظهور سيوشانس در اواسط قرن نوزدهم که تقريبًا سٔه هزار و اندی سال از ظهور حضرت زردشت سپری گرديده به وقوع خواهد پيوست. در عالئم ظهور سيوشانس در بند 6۳گلدسته چمن آئين زردشت صريحًا مذکور است:
-7مجموعٔه الواح خطی. 7
«واقعٔه آخر شدن دنيا معاصر دورٔه حاضره خواهد بود ،در آن وقت واپسين سيوشانس ظهور خواهد نمود .و پاکی و تازگی جهان را تکميل نموده ،بنياد بدی و آزار اهريمن را از بن خواهد کند و همه روانان بزهکاران را از دوزخ بيرون آورده، پاک خواهد نمود ،و روانان کرفهکاران هم برخاسته و رستاخيز تنپسين به وقوع خواهد پيوست. از آن سپس دنيا دوره را از سر گرفته هميشه تازه و تهی از آزار و آسيب خواهد ماند .جميع ارواح را به نوازش تنپسين که جسم جديد باشد ممتاز خواهند فرمود و من بعد دائمًا خرم و شادان خواهند زيست .آن زمان سيوشان گيتی را تازه خواهد نمود و ديگر کهنه نشده نخواهد مرد ،و هرگز نفرسوده ،ابدًا نخواهد پوسيد ،و ابداآلباد زنده و فزاينده و کامروا بوده مردگان برخاسته ،زندگی و بیمرگی فرا رسيده ،جهان به کام جهان آفرين خواهد شد» - .آئه 89زامياد يشت شاهد مطلب فوقست».
8
همچنين در بند 145گلدسته چمن آئين زردشت میفرمايد: «عاقبت االمر حق بر باطل غالب و راستی بر کاستی زبردست خواهد شد... جناب پيامبر يکتا به جد تمام در میخواهد که راستی و دانش و سکونت و صالح و مسالمت و نيکانديشی در جهان گسترده شود تا سيوشانسان بدون ممانعت و تعرض به نيات و اقوال و اعمال حسنه اهورمزد را خشنود کرده بر وفق قانون الهی معاندين صحاح ديو خشم و ستم گرند».
و در کتاب دساتير مذکور است: « اگر ماند از مهين چرخ يک دم ،بر انگيزانم از کسان تو کسی را و آب و آئين به او رسانم و پيغمبری و پيشوايی را از فرزندان تو بر نگيرم».
و در کتاب دبستان المذاهب روايت کنند که حضرت زردشت فرمود: «پس از غلبٔه تازيان و پريشانی بهدينان ،خداوند در ايران بزرگی را از نژاد کيان بر
-8گلدسته چمن آئين زردشت ،ترجمه و تأليف ماستر خدابخش رئيس ،سال 1265يزدگردی. 8
انگيزد تا جهان را از خاور تا باختر به يزدانپرستی گرد آورد».
و در کتاب دساتيرنامه وخشور زردشت آئه 50مذکور است: «پرسندت ،وخشور را از چه راستگو و راست کار ،در کار خود شناسيم؟ به چيزی که او داند و ديگران ندانند ،و از دل شما آگاهی دهد ،و از آنچه پرسيد در پاسخ فرو نماند ،و آنچه او کند ديگری نتواند».
و در آئه 57می گويد: « چون ايرانيان بد کارها کنند و پادشاه خود را کشند ،يزدان او را به روم برد .آن پادشاه ،پادشاهی بس نيک بخت و هنرمند و دانا باشد ،انجام نامٔه خود را به ايرانيان دهد که آميختٔه دساتيرش کنند».
در کتب زردشتيان عالئم ديگر ظهور سيوشانس و شاه بهرام ورجاوند به شرح زير میباشد: «چون به سی سالگی رسد به فيض مکالمه با اهورامزدا نائل گردد و امانت رسالت مزديسنا به وی واگذار شود .عالمت تولد او باريدن ستارگان از آسمان است ،در وقت ظهور سيوشانس ،خورشيد به مدت سی شبانهروز در آسمان بیحرکت خواهد ماند و با اين عالمت ظهور سيوشانس را به عالميان بشارت داده و مردمان را به آئين مزديسنا فرا خواهد خواند. سيوشانس دارای فر کيانی ،و غذايش از سرچشمٔه مينوی است .درمان کلئه دردهای جهان در دست اوست ،و از پيکرش چنان نوری پرتو افکن شود که جهات ششگانٔه بسيط زمين را نورانی نمايد .روز ظهورش ،روز رستاخيز است ،آن گاه مردگان برخاستن آغاز کنند ،جهان خوش و خرم شود و فيوضات الهی بر روی زمين استقرار يابد».
و همچنين در اوستا مذکور است: «در آن وقت واپسين سيوشانس ظهور خواهد کرد ،پاکی و تازگی جهان را تکميل نموده و بنياد بدی و آزار اهريمن را از بن خواهند کند ،دنيا ،دور خود را از سر
9
گرفته و هميشه تهی از آزار و آسيب خواهد ماند».
9
با مالحظٔه عالئم و بشارات فوق الذکر حضرت سيوشانس ،يعنی سلطان ظهور و سردار دين و نمايندٔه راه نجات و رستگاری ،بايد به نبوات مشروحه زير تحقق بخشد: -1نفس جليلی به رسالت مبعوث گردد که ايرانی االصل و آريايی نژاد و از نسل پادشاهان کيان و از بن و بنگاه ايران مينو نشان باشد. -2مطلع اين کوکب المع يعنی محل ظهور شاه بهرام ورجاوند و يا سيوشانس نجات دهنده مشرق زمين و کشور مقدس ايران باشد. -3شاه بهرام ورجاوند تقريبًا سه هزار سال بعد از حضرت زردشت و يک هزار و دويست و اند سال پس از ديانت اسالم ظاهر گردد. -4مقارن با تولد و ظهور سيوشانس ،ستارگان از آسمان فرو ريزد. -5شمس حقيقت به مدت سی روز در آسمان ديانت متوقف گرديده ،ظهور سيوشانس را به عالميان بشارت داده ،از پرتو انوارش عالم و عالميان روشن و منور گردد. -6شاه بهرام ورجاوند با وجود اينکه ايرانی االصل و آريايی نسب میباشد ،آن حضرت را به روم برند و از آنجا ندای الهی را بلند نموده و نوع بشر را به اتحاد و يگانگی دعوت فرمايد. -7با ظهور شاه بهرام و سيوشانس نجات دهنده ،قيام قيامت و روز رستاخيز برپا شود ،مردگان را زنده نموده و تشنگان را به سلسبيل آب حيات هدايت فرموده و از نعم و مواهب بیشمار بهرهمند نمايد. -8قوای اهريمنی در مقابل نيروی اهورايی قيام نموده و اهريمن با اهورامزدا به جنگ و ستيز پردازد و پس از مبارزٔه نور با ظلمت سرانجام منجر به شکست اهريمن گرديده و قوای يزدانی بر تباهی و فساد چيره شود. -9سيوشانس نجات دهنده ،درمان کلئه دردهای جهان را بر جهانيان عرضه نموده و تمام دشمنيها و زشتيها را از جهان خاک محو کرده ،دوستی و محبت و صلح و سالم را بر کرٔه عرض مستقر نمايد.
-9سيوشانت ،صفحٔه .۴۶ 10
با توجه به نبوات و بشارات مشروحٔه فوق ،اگر به ديدٔه بصيرت به عالئم و مواعيد مندرجه در کتب مقدسه بنگريم و با ميزان عدل و انصاف دربارٔه ظهور موعود الهی قضاوت کنيم ،مالحظه میگردد که سيوشانس يا شاه بهرام ورجاوند به نام حضرت بهاءاللہ و نور خدا در موعد مقرر و با جميع عالئم و رموز مندرج در کتب مقدسه ظاهر گرديد ،و با ظهور آن حضرت موعود جميع انبياء و رسل ظاهر و به انتظار کلئه مذاهب و اديان پايان داده شد. حال به جهت آنکه موضوع برای پويندگان راه حقيقت ،رو شنتر گردد ،بطور اختصار ،انطباق عالئم و بشارات فوق را دربارٔه سيوشانس موعود با حضرت بهاءاللہ تشريح مینماييم. • حضرت بهاءاللہ از نسب ايرانيان است. بطوري که ذکر شد ،در کتاب دبستان المذاهب ،حضرت زردشت فرموده است: «پس از غلبٔه تازيان و پريشانی بهدينان ،خداوند در ايران بزرگی را از نژاد خسروان کيان برانگيزد تا جهان را از خاور تا باختر به يزدانپرستی گرد آورد».
و در کتاب دساتير مذکور است: « اگر ماند از مهين چرخ يک دم ،بر انگيزانم از کسان تو کسی را و آب و آئين به او رسانم و پيغمبری و پيشوايی را از فرزندان تو بر نگيرم».
و نيز فقرٔه 62از فروردين يشت ،راجع به عدد 9که پاسبان نطفٔه زردشت است و بايد از آن موعود مزديسنا يعنی سيوشانس به وجود آيد ،ذکر اين عبارت است: «فروهرهای نيک توانای پاک مقدس را میستاييم که نه و نود و نهصد و نه هزار، نه بار ده هزار ( )99999از آنان نطفٔه اسپنتمان زردشت مقدس را پاسبانی میکنند».
و در کتب مقدسٔه زردشتيان آمده است: «نطفٔه حضرت زردشت را ايزد نريو سنگ برگرفته ،به ناهيد فرشتٔه آب سپرد که آن را در درياچٔه کيانسو محفوظ بدارد 99999 ،فروهر پاکان و پارسايان به پاسبانی 11
آن گماشته شده اند تا آنکه ديوان نتوانند به آن دست يافته نابودش کنند ...پس از رسيدن جهان به اين پايه و مقام ،زمان سيوشانس آخرين آفريدٔه اهورامزدا فرا رسد ،دوشيزهای از خاندان بهروز پسر فريان از کوه خدا به درياچٔه کيانسو اندر آيد، در آن آب تن خويش بشويد و جرعهای از آن نوشيده از نطفٔه پيغمبر ايران بارور گردد .پس از انقضای نه ماه سيوشانس پا به عرصٔه وجود گذارد ،به سن سی سالگی به فيض مکالمٔه اهورا رسد ،امانت رسالت مزديسنا به وی واگذار شود».
10
حضرت بهاءاللہ از ساللٔه نجبا و وزراء و بزرگان و از اهل نور مازندران بوده و ايرانی االصل و کيانی نسب و دارای فر ايزدی يعنی قدرت قاهرٔه الهی است .در مورد شجره نامٔه عائلٔه نوريه کتابی از طرف محفل روحانی بهائيان بمبئی چاپ و منتشر گرديده که خالصٔه آن به شرح زير میباشد: «در سال 1902يکی از پارسيان ايران به نام خسرو بمان نرسی آبادی از حضرت عبدالبهآء رجای شجره نامٔه حضرت بهاءاللہ را نمودند ،در جواب فرمودند به جناب ابوالفضائل گلپايگانی 11که در اين مورد تحقيق نموده رجوع نماييد ،مفاد جواب جناب ابوالفضائل به شرح زير میباشد: اين فانی ايامی که مقيم ايران بودم ،بين بعضی از دوستان گفتگويی در تفسير شعر ابی عبداهلل شلمغانی 12واقع شد که گفته است:
-10سيوشانت ،صفحات 25و .46 توضيح :در کتاب محبوب عالم صفحٔه 72عدد 99999فروهر پاکان را رمز عدد 9مقارن با بهاء و تکرار پنج مرتبه 9را اشاره به باب دانسته است. -11ابوالفضائل گلپايگانی يکی از علمای معروف شيعه که در سال 1844متولد و پس از طی مدارج علمی و کسب درجٔه اجتهاد ،در سال 1876به ديانت بهائی اقبال نمود و دارای تأليفات زيادی از جمله :کتاب فرائد ،کشف الغطاء ،حجج البهيه و درر البهيه میباشد. -12ابی عبداهلل شلمغانی -ابوجعفر محمد بن علی معروف به ابن عزاقر از متکلمين شيعه و از دستياران حسين ابن روح نوبختی نايب سوم میباشد که در قرن سوم هجری میزيسته و با اختالفی که بين او و حسين ابن روح افتاد نامبرده و بعضی از پيروانش بدست خليفه به قتل رسيدند. 12
ي ـ ـ ـا طالبا من بي ـت هاشمی
و ج ـ ـ ـاحدا من بيـ ـت کسروی
قد غاب فی نسبه اعجمی
فی الفارسی الحسب رضی
يعنی ای آنکه طالبی موعود از خاندان هاشمی ظاهر شود و منکری که از خاندان کسری طلوع نمايد ،به تحقيق موعود شما در نسب ايرانيان غائب شد و در مردم فارس و حسب و نسب رضی پنهان است. در اين شعر ابی عبداهلل شلمغانی منکر شده که ظهور موعود از بيت هاشمی باشد و به صراحت خبر داده که آن نور ابهی از بيت کسری طالع شود .ثابت است که مقصود ،بشارات ظهور حضرت بهاءاللہ است .چندی قبل از اين نيز عبارت کتاب دساتير به نظر رسيد که فرموده: «اگر ماند از مهين چرخ يک دم ،بر انگيزانم از کسان تو کسی را و آب و آئين به او رسانم و پيغمبری و پيشوايی را از فرزندان تو بر نگيرم» .و در ساير بشارات کتب پارسيان وارد شده ،که اين موهبت پس از گذشتن هزار و دويست و اند سال از ظهور اسالم ظاهر شود ،يعنی قبل از آنکه تاريخ ظهور اسالم به 1200رسد آن نير تابناک از آن مطلع پاک طالع گردد. ولی چون وثوق به اين تصور بدون شهادت تاريخ معقول نبود ،به منظور تحقيق به تاريخ طبرستان رجوع نمود .به اعتقاد مورخين پس از غلبٔه مسلمين بر فرس و انقراض دولت ساسانی ،چند سلسله و ملوک از قبيل بادوسپانيان بر مازندران مستولی شده و آن ملک را از تسلط عرب محفوظ داشتند ،و از جمله ملوک طبرستان ،آل زيار است و نسب ايشان به آل ساسان میرسد. از جمله ملوک طبرستان سپهبدان مازندرانند و نژاد ايشان را به انوشيروان عادل رسانند که در عهد آنان اهالی طبرستان بر ديانت زردشتيه باقی بودهاند ،و در زمان تسلط داعی کبير حسن ابن زيد علوی بر بالد طبرستان کلئه اهالی ،بدون اجبار و اکراه به شرف اسالم مشرف شدند. چون ابوالفضائل گلپايگانی اين تقريبات را در تاريخ مالحظه نمود ،وثوق يافت ،شايد بتواند مأخذی درست از نسب نامٔه حضرت بهاءاللہ به دست آورد تا اينکه بعضی از اهل وثوق مذکور داشتند که رضا قلي خان معروف به امير الشعرا در نژاد نامه مذکور داشته که نسب نوريه به ملک عادل انوشيروان منتهی میشود. چون با حاجی ميرزا رضا قلي خان اتفاق مالقات افتاد فرمودند بلی نسب نامه در 13
دست است که فردًا فرد و اسمًا و رسمًا و شغًال نسبت هر يک از آباء و اجداد اين سلسله در آن مذکور است ،و اسامی هر يک تا برسد به يزدجرد شهريار ،مغبوط و مسطور. بالجمله چون اين مستندات به دست آمد فانی عريضهای حضور حضرت بهاءاللہ معروض داشت و صورت اختالف آراء در مقصد شلمغانی با بشارات نبوئه ملت فارسيه و شواهد تاريخيه را در آن عرض نمود در جواب در خصوص مقصد از شعر شلمغانی بيان زير عز نزول يافت« :يا ابافضل قد نطقت بالحق و اظهرت ماکان مسطورًا فی کلماته »...و از اتفاق در همان سنوات جناب استاد جوانمرد شيرمرد رئيس مدرسٔه فارسيان يزد که از کبار احبای فارسی محسوب بوده عريضهای به ساحت اقدس معروض داشت و از نسب مبارک استفسار نمود .در جواب او لوح شيرمرد نازل که خالصٔه آن به شرح زير است: که در خصوص نياکان پاک نهاد پرسش نموده بوديد ،ابوالفضل گلپايگانی عليه بهائی در آن باب از نامههای آسمانی نوشته آنچه آگاهی بخشد و بر بينايی بيفزايد.
به تاريخ دهم شهر ربيع الثانی 1221هجری ابوالفضل گلپايگانی»
با مالحظٔه نامٔه ابوالفضل مبنی بر اينکه نسب نامٔه عائلٔه نوريه (حضرت بهاءاللہ) در محفظٔه آثار تاريخی مضبوط است ،مؤلف به منظور دستيابی به شجره نامٔه مذکور مطالعات خود را به شرح زير خالصه مینمايند: -1در تاريخ التدوين فی احوال جبال شروين تأليف محمد حسن خان اعتماد السلطنه راجع به ملوک بادوسپان از صفحٔه 84تا 94و از صفحٔه 135تا 138دربارٔه بادوسپان تا ملک کاوس پسر ملک کيومرث مفصًال نگاشته شده. -2در تاريخ طبرستان و رويان و مازندران تأليف سيد ظهيرالدين بن سيد نصيرالدين المرعشی از صفحٔه 146تا 154فهرستی از ملوک رستمدار را شرح داده و از ملوک کيومرث شروع و تا دورٔه ساسانی و ماقبل آن بحث گرديده است. -3پس از تحقيق فراوان در خانوادٔه يکی از دوستان به شجره نامٔه مدونی دست يافتم که نسب نامهای است از خاندان نوريه و از جاماسب عم انوشيروان عادل پادشاه بزرگ ساسانی به سال 487ميالدی شروع و تا عصر قاجاريه به ميرزا
14
حسن خان اسفندياری (محتشم السلطنه) ختم میگردد. -4در کتاب عالم بهائی جلد پنجم سالهای 1932تا 1934و پيوست صفحٔه 205آن شجره نامٔه مبارک از ملک کيومرث پسر ملک کاوس تا ميرزا عباس وزير ملقب به ميرزا بزرگ نوری مذکور است که بوسيلٔه ميرزا فضلاهلل تاکری برادر بزرگتر حضرت بهاءاللہ از اوراق و اسناد خانوادگی استخراج نموده و مورد تأييد حضرت شوقی ربانی قرار گرفته و در کتاب عالم بهائی انتشار يافته است.
13
با استناد به شهادت مدارک تاريخی فوق الذکر مدلل میگردد که انساب عائلٔه نوريه از جاماسب عم انوشيروان عادل تا ميرزا عباس وزير ملقب به ميرزا بزرگ نوری پدر حضرت بهاءاللہ به شرح زير بوده است:
شجره نامٔه عائلٔه نوریه از جاماسب عم انوشيروان عادل تا ميرزا عباس وزیر نوری -1جاماسب برادر قباد ساسانی عم انوشيروان عادل به سال 487ميالدی. -2نرسی -3فيروز -4گيالنشاه -5گيل يا جيل ابن جيالنشاه معروف به گاوباره به سال 27هجری ،نامبرده دارای هفت پسر بوده يکی موسوم به دابويه و ديگری به نام بادوسپان اولين مؤسس سلسلٔه بادوسپان. آغاز و پایان حکمرانی
-6بادوسپان اول پسر کوچک گاوباره
70 - 40هجری
-7اسپهبد خور زاد پسر بادوسپان
100 - 70
-13محبوب عالم ،صفحٔه ،176از انتشارات مجلٔه عندليب ،کانادا. 15
-8اسپهبد بادوسپان دوم پسر خورزاد
142 - 100
-9اسپهبد شهريار پسر بادوسپان
178 - 142
-10وندا اميد پسر شهريار
209 - 178
-11اسپهبد عبداهلل پسر وندا اميد
250 - 209
-12افريدون پسر قارن بادوسپان
272 - 250
-13اسپهبد بادوسپان پسر اريدون
290 - 272
-14اسپهبد شهريار پسر بادوسپان
305 - 290
-15هروسندان
320 - 305
-۱۶اسپهبد شهريار سوم پسر جمشيد يا اسپهبد محمد 331 - 320 -۱۷اسپهبد شمس الملوک محمد شهريار
342 - 331
-18استاندار ابوالفضل پسر شمس الملوک
357 - 342
-19اسپهبد حسام الدين زرين کمر
392 - 357
-20سيف الدوله باحرب پسر زرين کمر
418 - 392
-21اسپهبد حسام الدوله اردشير پسر باحرب
442 - 418
-22فخرالدوله نامور و يا نماور پسر اردشير
475 - 442
-23عزالدوله هزار اسب پسر نامور
515 - 475
-24استاندار شهريوش پسر هزار اسب
538 - 515
-25استاندار کيکاوس پسر هزار اسب
565 - 538
-26استاندار هزار اسب پسر شهريوش
586 - 565
-27ابوالملک زرين کمر پسر خستان پسر کيکاوس
610 - 586
-28استاندار ملک شرف الدوله بيستون پسر ملک زرين 620 - 610 -29استاندار فخرالدوله نامور يا نماور پسر بيستون
640 - 620
-30شهر اگيم پسر نامور و يا نماور
671 - 640
16
-31فخرالدوله نماور پسر شهراگيم ملقب به شاه غازی 701 - 671 -32استاندار شاه کيخسرو پسر شهراگيم
712 - 701
-33شمس الملوک محمد کيخسرو
717 - 712
-34نصراهلل پسر کيخسرو
727 - 717
-35ملک التاج الدوله زيار پسر شاه کيخسرو
734 - 727
-36جالل الدوله اسکندر پسر زيار
761 - 734
-37ملک فخرالدوله شاه غازی پسر تاج الدوله
780 - 761
-38عضدالدوله قباد شاه غازی پسر تاج الدوله
801 - 780
-39سعد الدوله طوس پسر زيار
817 - 801
-40جالل الدوله کيومرث پسر بيستون معاصر امير تيمور گورکانی 857 - 817 -41ملک اسکندر بادوسپانی پسر کيومرث
881 - 857
-42ملک تاج الدوله پسر اسکندر
897 - 881
-43ملک اشرف پسر تاج الدوله
911 - 897
-44ملک کاوس
948 - 911
-45ملک کيومرث پسر کاوس
963 - 948
-46ملک عزيز ابن کيومرث (اويس) والی نور
975 - 973
-47جهانگير ابن عزيز -48ملک سلطان حسن (شهريار حسن) مقارن سلطنت شاه عباس کبير -49آقا فخر فرزند شهريار حسن -50حاجی محمد رضا هدايت بيگ فرزند آقا فخر -51کرباليی عباس خان فرزند حاجی محمد رضا بيگ -52آقا رضا قلی بيگ فرزند کرباليی عباس خان -53ميرزا عباس وزير ملقب به ميرزا بزرگ والد حضرت بهاءاللہ.
17
محل ظهور شاه بهرام مشرق زمين و کشور مقدس ایران است با بشاراتی که حضرت زرتشت در مورد ظهور حضرت شاه بهرام ورجاوند فرمودهاند محقق است که اين کوکب المع بايستی از مشرق زمين و از کشور مقدس ايران که زادگاه حضرت زرتشت میباشد ،طلوع فرموده و به نبوات آن حضرت تحقق بخشد. آئين بهائی با نوعی منطق روحانی به آيندٔه نوع بشر نويد داده و در چهارچوب اين پژوهش آينده است که دربارٔه ايران که گاهواره نخستين اين آئين است به تفصيل سخن گفته و به صراحت و قاطعيت پيشبينی کرده که جامعٔه ايران ،در آيندٔه ايام عزيزترين جوامع دنيا خواهد شد و حکومتش به عنوان محترمترين حکومات عالم تلقی خواهد گشت .لوحی زيبا و شيرين که به زبان مناجات به قلم حضرت عبدالبهآء نگاشته شده ذيًال نقل ميگردد:
ّ هوال هل
پاک يزدانا خاک ايران را از آغاز مشکبيز فرمودی و شورانگيز و دانش خيز و گوهرريز ،از خاورش همواره خورشيدت نورافشان و در باخترش ماه تابان نمايان، کشورش مهرپرور و دشت بهشت آسايش پرگل و گياه و کهسارش پر از ميؤه تازه و تر و چمنزارش رشک باغ بهشت ،هوشش پيغام سروش و جوشش چون دريای ژرف پرخروش ،روزگاری بود که آتش دانشش خاموش شد و اختر بزرگواريش پنهان در زير روپوش ،باد بهارش خزان شد و گلزار دلربايش خارزار ،چشمٔه شيرينش شور گشت و بزرگان نازنينش آواره و در به در هر کشور دور ،پرتوش تاريک شد و رودش آب باريک .تا آنکه دريای بخششت به جوش آمد و آفتاب دهش دميد، بهار تازه رسيد و باد جانپرور وزيد و ابر بهمن باريد و پرتو آن مهرپرور تابيد .کشور بجنبيد و خاکدان گلستان شد و خاک سياه رشک بوستان گشت .جهان جهانی 18
تازه شد و آوازه بلند گشت و دشت و کهسار سبز و خرم شد و مرغان چمن به ترانه و آهنگ همدم شدند .هنگام شادمانی است ،پيغام آسمانی است ،بنگاه جاودانی است ،بيدار شو بيدار شو.»...
14
همچنين حضرت عبدالبهآء در لوحی خطاب به يکی از پارسيان میفرمايد:
ّ هوالله
ای سروش پر بشارت ،نامٔه خوش اشارت در نهايت فصاحت و بالغت بيان اسرار بود و دليل بر خلوص نيت و محبت پروردگار .حمد کن خدا را که آهنگ سروش شنيدی و شاهنشهی شاه بهرام بديدی و مانند مرغ چمن به گلشن حقيقت پريدی و بر سرو و سمن گلبانگ اسرار معنوی بلند نمودی .حال شيفتٔه روی آن دلبری و آشفته آن موی معنبر ،عاشقان را آه و فغان الزم و مشتاقان را انين و حنين مستديم و واجب ،پس تا توانی آواز بلند کن و شهناز بزن و مرغان چمن را بيدار کن و در سحرگاه به نغمات خوش دمساز نما وعليک البهآء االبهی.عع»
15
حضرت بهاءاللہ که از ساللٔه نجبا و بزرگان و اهل نور مازندران بودند در شب دوم محرم 1233شمسی مطابق با 12اکتبر 1817ميالدی در طهران متولد شدند و در سال 1268شمسی مطابق با 1852ميالدی از طرف خداوند به رسالت برانگيخته شده و آيات الهی بر ايشان نازل گرديد و ندای ربانی را از ايران بلند نمودند و در مدت 39سال دوران رسالت خود با نزول آيات و الواح و دستورات الهی ابناء بشر و جميع ملل را به وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و ترک کلئه تعصبات دعوت فرمودند. با توجه به اينکه حضرت زردشت محکمترين برهان را کالم و کتاب الهی میدانند و در کتاب دينکرد میفرمايند:
-14مجموعٔه الواح به افتخار احبای پارسی ،صفحٔه .45 -15همانجا. 19
«يکی از براهين و حجتها و معجزات من اين کتاب است».
16
و در جای ديگر خداوند به زردشت چنين فرمود: «کتابی که فرو فرستادم در جهان کسی از فصحا و بلغا و علما و حکما چنين سخن نيارد گفت ،اگر توانند بگويند ،چون عاجز شوند دانند قول يزدان است.»...
17
و در مورد آتشی که حضرت زردشت همراه داشت ،حضرت عبدالبهآء میفرمايد: «آن کتاب و کالماهلل بود که در دست حضرت بود و نفوذ و اثر کلمات الهی از آتش ظاهره سوزندهتر و قلوب انسان که بمنزلٔه آتشکده است چون پرتوی از آن آتش گيرد ،ميل و هواهای نفس را بسوزاند و انسان را به قرب الهی کشاند و به فيوضاتش بهرهمند سازد».
18
حضرت بهاءاللہ يا شاه بهرام ورجاوند نيز با همان کتاب و همان بيان و احکام اهل عالم را به اتحاد و اتفاق و دوستی و محبت دعوت نموده و به اين بيان ناطق: «سراپردٔه يگانگی بلند شد ،به چشم بيگانگان يکديگر را مبينيد ،همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار».
و نه تنها حکم جنگ و جدال و قتل و قتال و تنفر و انزجار را که در اديان ماضيه مستولی بر جهان بشری بود ،نسخ و منع فرمودند بلکه بر اين حکم متين تأکيد نمودند که« :اگر دين سبب اختالف و نفاق گردد ،البته بیدينی بهتر است» و به اين وسيله پيروان آئين اهورايی را از هرگونه دونيت و نفاق و کافر و نجس دانستن يکديگر منع و برحذر داشتند و خصومت و دشمنی و دوگانگی را گناه عظيم شمردند. با اعالن فرامين و دستورات آن حضرت ،شمشيرها به غالف راجع و لغات ”اقتلوا و قاتلوهم“ از قاموس لغات دين الهی و آئين بهی االنوار شاه بهرام ورجاوند محو گرديد. -16دینکرد ،چاپ مانکجی ،صفحات 142و .150 -17همانجا. -18نقل از مجموعه الواح خطی. 20
چون خاک ايران موطن حضرت بهاءاللہ و محل طلوع شمس حقيقت میباشد، بهائيان خاک ايران را که هر نقطٔه آن شاهد فداکاريها و جانبازيهای پيروان آئين بهائی بوده عزيز و گرامی میدارند و مستقبل اين مرز و بوم را معزز و محترم میدانند. حضرت عبدالبهآء در يکی از الواح میفرمايد: « ...بهائيان چنان ايران را در انظار جلوه دادهاند که امروز جم غفيری از اقاليم سبعه پرستش ايران مینمايند ،زيرا شمس حقيقت از آن افق طلوع نموده و وطن مقدس حضرت بهاءاللہ است .مالحظه کنيد که چه موهبتی حضرت يزدان در حق ايران و ايرانيان فرمود.»...
19
و در لوحی ديگر میفرمايد: «پروردگار عالميان محض فضل و احسان هيکل ايران را به خلعتی مفتخر فرمود، و ايرانيان را تاجی بر سر نهاده که جواهر زواهراش بر قرون و اعصار بتابد و آن ظهور اين امر بديع است ...مشيت الهيه تعلق گرفته و قؤه معنويه در ايران نبعان نموده. هذا امر محتوم و وعد غير مکذوب».
20
و در بيانی ديگر میفرمايد: «مستقبل ايران در نهايت شکوه و عظمت و بزرگواری است .زيرا موطن جمال مبارک (از القاب حضرت بهاءاللہ) است .جميع اقاليم عالم توجه و نظر احترام به ايران خواهند نمود و يقين بدانيد چنان ترقی نمايد که انظار جميع اعاظم و دانايان عالم حيران ماند .هذا بشارة کبری ،بلغها لمن تشاء و هذا وعد غير مکذوب».
21
با توجه به اينکه حضرت بهاءاللہ ايرانینسب و کشور مقدس ايران مطلع اين کوکب المع است ،بهائيان جهان سرزمين ايران را مقدس میدانند و هموطنان
-19نظر اجمالی در دیانت بهائی ،احمد يزدانی ،صفحات 139و .140 -20همانجا. -21همانجا. 21
حضرت بهاءاللہ را محترم میشمارند .به آداب و رسوم ايرانيان ،خصوصًا مهماننوازی را که از نياکان خود به ارث بردهاند به ديدٔه احترام مینگرند .همچنين با ظهور شاه بهرام ورجاوند از ايران و انتشار تعاليم و احکامش در سراسر جهان بعضی از آداب و سنن ايرانی از جمله عيد نوروز که يادگاری از کيان ايران باستان است در کلئه اقاليم جهان به نام نوروز جشن گرفته میشود .و مقدار زيادی از کلمات و لغات و اصطالحات زبان فارسی همراه با آيات و الواح نازله از قلم حضرت بهاءاللہ و حضرت عبدالبهآء مصطلح بين پيروان آئين بهائی در سراسر جهان گرديده است. ايران نه تنها مورد توجه و تکريم همٔه بهائيان جهان بوده و هست ،به اين اعتبار که آئينشان از اين سرزمين سرچشمه گرفته ،بلکه از آن جهت که بيشتر آثار بهائی به زبان فارسی است و در آثار بهائی تأثير آشکاری از ادبيات پرمائه ايران خصوصًا ادبيات عرفانی و تمثيلها و تشبيهات و ديگر صنايع بديع شعر و نثر فارسی به چشم میخورد ،مؤثر در ادبيات بهائی در ساير سرزمينهای عالم مشاهده شده است و نيز بسياری از بهائيان غربی را به آموختن زبان فارسی به منظور دسترسی به سرچشمٔه آيات الهی و درک بهتر و استفاده بيشتر از اين آثار برانگيخته است. حضرت عبدالبهآء دربارٔه آيندٔه ايران ميفرمايند: « ...عنقريب مالحظه خواهد شد که دولت وطنی جمال مبارک در جميع بسيط زمين محترمترين حکومات خواهد گشت .ان فی ذلک عبرة للناظرين .و ايران معمورترين بقاع عالم خواهد شد .ان هذا لفضل عظيم».
22
عليهذا کسانی که ايران را دوست دارند و سربلندی و سرافرازی آن را آرزو میکنند و به پيشرفت و ترقی آن اهميت میدهند بايد مطمئن باشند که ايران معززترين حکومات عالم و مورد غبطٔه جهانيان خواهد شد .زيرا مهد آئين اهورايی و مظهر ظهور انوار ورهرام بوده و مورد توجه جهانيان خواهد گرديد.
-22نظر اجمالی در دیانت بهائی ،احمد يزدانی ،صفحات 139و .140 22
زمان ظهور شاه بهرام ورجاوند بطوري که در فصول گذشته ذکر گرديد چون کتب مقدسٔه زرتشتيان و همچنين کتابخانهها و اسناد ملی و باستانی ايران در چند نوبت ،يک بار به دست اسکندر مقدونی و بار ديگر در حملٔه اعراب و بعدًا همچنين حملٔه مغوالن به ايران طعمٔه حريق گرديد ،تاريخ ظهور حضرت زرتشت تا کنون مشخص نگرديده ،بعضی زمان ظهور زرتشت را هشت هزار سال قبل و برخی دو هزار و دويست سال قبل میدانند .ولی طبق کتب مدون پارسيان والدت آن حضرت را هزار و دويست سال تا 660سال قبل از ميالد مسيح ذکر کردهاند. در کتاب دبستان المذاهب مذکور است: «ای زرتشت بهتر از تو مرا در عالم کسی نيست .جهان بهر تو آفريدم و پادشاهان را آرزو بود که در عهد تو دين بهی را رواج دهند .از دور کيومرث تا تو سه هزار سال و بعد از تو تا رستخيز سه هزار سال ،تو را در ميان آفريدم چه ميانه ستوده است».
و در بند 14گلدسته چمن آئين زرتشت آمده است: «اگر چه به تحقيق سنٔه ظهور زرتشت را معين نتوان کرد اما کثرت آرای اهل سير و تواريخ و گواهی عموم حکمای استوار خاوری تصديق میدهند که عهد بعثت آن جناب کمتر از يکهزار و دويست سال قبل از ميالد مسيحا نتواند بود».
عليهذا چنانچه تاريخ مندرج در کتاب گلدسته چمن آئين زرتشت را مالک محاسبه قرار دهيم ،ظهور شاه بهرام ورجاوند و يا حضرت بهاءاللہ در پايان قرن هيجدهم و اوايل قرن نوزدهم ميالدی خواهد بود که تقريبًا سه هزار سال از بعثت حضرت زرتشت سپری گرديده است. در اين مورد ماستر خدابخش رئيس که يکی از دانشمندان و محققان و نويسنده و مترجم کتاب گلدسته چمن آئين زردشت بوده و در سال 1265يزدگردی ترجمه و تأليف اين کتاب را به پايان رسانده در بيان سرانجام جهان میگويد: 23
«واقعٔه آخر شدن دنيا ،معاصر دورٔه حاضر خواهد بود .در آن وقت واپسين، سوشيانت ظهور خواهد کرد و تازگی جهان را تکميل نموده و بنياد بدی و آزار اهريمنی را از بن خواهد کند.»...
به همين جهت ،مقارن با ظهور حضرت بهاءاللہ ،زردشتيان يزد که منتظر ظهور شاه بهرام بوده و مترصد مشاهدٔه عالمات تولد شاه بهرام در حوالی درياچٔه کيانسو در شرق ايران را در تاريخ 22خرداد 1326يزدگردی به چشم خود ديده و بر در و ديوار حکاکی کردهاند و منتظر بودند که مولود مسعود در سی سالگی به رسالت الهی مبعوث گردد. «حتی دستور تيرانداز يکی از موبدان بزرگ يزد که سه دوره اوستا را چاپ و منتشر کرده در بين زردشتيان دارای درجٔه اجتهاد بوده و همواره طبق عالئم موجود در کتاب اوستا منتظر سه موعود ،يعنی هوشيدر ماه و شاه بهرام ورجاوند و دستور پشوتن بوده با جالل الدوله حکمران يزد شرط بندی نموده که اگر تا شش ماه ديگر شاه بهرام ظهور ننمايد يک برٔه بريان و چند قرابه شراب به حاکم بازنده باشد .بديهی است که چون عالئم ظهور طبق انتظار جناب دستور تيرانداز به ظاهر به وقوع نپيوسته ،اجبارًا شراب و برٔه بريان را باخته و به حاکم تسليم نموده است».
23
در مورد زمان ظهور حضرت زردشت حضرت عبدالبهآء در جواب يکی از بهائيان پارسی میفرمايند: «ای يار مهربان نامٔه شما رسيد و بر مضمون اطالع حاصل گرديد .مکتوب ناطق بود و دليل بر نورانيت قلب از اشراق صبح صادق ...سؤال از ايام حضرت زردشت نموده بوديد در تواريخ در اين خصوص اقوال مختلف است هيچيک شايان اعتماد نه .آنچه حقيقت است اين است که آن کوکب نورانی در بين حضرت موسی و حضرت عيسی طلوع نمود .يعنی تقريبًا هفتصد و پنجاه سال بعد از موسی .هذا الحق و ما بعد الحق اال ضالل المبين .ولی اوقات را اهميتی
-23نقل از دفتر خاطرات اسفنديار مجذوب. 24
نه .آن اختر نورانی نير اشراق بود و بر خاور و باختر پرتو انداخت .در هر زمان و در هر مکان طلوع کرده باشد زمان و مکان را حکم در عالم جسمانی بود نه جهان الهی .علی الخصوص زمان که امر اعتباری است .عالم وجود سرمد است يعنی يک روز بیبدايت و نهايت است اين ازمنه به اعتبار حرکات و ظهور و غروب کواکب است .روز و ماه و سال ثبوت دارد ولی وجود ندارد .يعنی روز و ماه و ايام ثابت است ولی وجود ندارد .مانند جهات نظير شرق و غرب و شمال و جنوب ثبوت دارد ولی وجود ندارد .وعليک البهآء االبهی عع».
24
با مالحظٔه بيانات مذکور مسلم است که با توجه به اين که زمان ظهور حضرت زردشت به تحقيق معين نگرديده ولی آفتاب آن حضرت بين حضرت موسی و حضرت عيسی بر جهانيان تابيده و مقصود کلی حقايق آفتاب اهورايی حضرت زردشت بود که بر جهانيان تابيدن گرفت .و زمان و مکان که امری اعتباری است فرع بر وجود آفتاب جهانتاب میباشد. حضرت بهاءاللہ در جواب يکی از پارسيان ايران میفرمايند: « ...يا بهرام از حضرت زردشت سؤال نموده بودی .او من عنداهلل آمده و به هدايت خلق مأمور .نار محبت بر افروخته يد اوست .با نار محبت الهی و کتاب اوامر و احکام ربانی آمد ولکن حزب غافل مقامش را ندانستند و ظهورش را نشناختند .سبحاناهلل اهل ايران مع استعداد از عرفان حقايق امور محرومند».
با توجه به اين که تاريخ ظهور حضرت زردشت را به تحقيق نمیتوان تعيين نمود حضرت بهاءاللہ و شاه بهرام موعود در سال 1817ميالدی متولد و در سال 1852 از طرف اهورامزدا به رسالت مبعوث گرديد .و بطوری که ذکر شد طبق بند 14کتاب گلدسته چمن آيين زردشت که تاريخ ظهور حضرت زردشت را يک هزار و دويست سال قبل از ميالد مسيح ميداند .حضرت بهاءللہ سه هزار و اندی سال بعد از ظهور زردشت به رسالت مبعوث و ابناء بشر را به وحدت و يگانگی دعوت فرمود. بدين ترتيب بشارت مندرج در کتاب دبستان المذاهب که فاصلٔه ظهور زردشت -24مجموعه الواح نازله به افتخار احبای پارسی ،صفحه .52 25
را تا روز رستاخيز و ظهور شاه بهرام سه هزار سال ميداند تحقق مييابد.
با ظهور موعود ،ستارگان از آسمان فرو ميریزد پيروان حضرت زردشت معتقدند که در زمان تولد شاه بهرام ورجاوند ستارگان از آسمان فرو ميبارد .ولکن باريدن ستارگان و سقوط کواکب در علم الهی دارای معانی و مفاهيم معنوی است و مقصود از اينگونه عالئم و بشارات سقوط شمس و قمر و کواکب ظاهره نبوده بلکه منظور از آسمان مذکور در بشارات الهی آسمان ديانت است که شمس و قمر و کواکب آن علمای دين ميباشند که به انوار مظهر ظهور منور گشتهاند .هنگامی که آفتاب ديانت قبل غروب نمود کواکب و نجوم مذکور تاريک شده و ساقط میگردند مگر آنانی که به ضياء شمس ظهور جديد منور گردند. حضرت بهاءاللہ در کتاب ايقان ميفرمايند: «در مقام ديگر مقصود از شمس و قمر و نجوم علمای ظهور قبلند که در زمان ظهور بعد موجودند و زمام دين مردم در دست ايشان است .و اگر در ظهور شمس اخری به ضياء او منور گشتند لهذا مقبول و منير و روشن خواهند بود .واال حکم ظلمت در حق آنان جاری است».
25
بنا بر اين طبق وعدههای کتب مقدسه هنگامی که آفتاب ديانت حضرت زردشت تاريک شد و اهريمن بر جهان مستولی گرديد و زمان ظهور شاه بهرام ورجاوند فرا رسيد ستارگان يعنی علمای دين و دستوران و موبدان که در آسمان ديانت زردشتی از انوار آفتاب حضرت زردشت روشن بودند تاريک شده و ساقط گرديدند .مگر موبدان و دستورانی که به انوار ظهور جديد منور گشتند. حضرت بهاءاللہ در قسمت ديگری از کتاب ايقان ميفرمايند: « ...اين است که مقصود از ذکر تاريکی شمس و قمر و سقوط انجم ضاللت علما
-25کتاب ایقان ،چاپ مصر ،صفحات 20و .24 26
و نسخ شدن احکام مرتفعه در شريعت است که مظهر آن ظهور به اين تلويحات اخبار ميدهد و جز ابرار را از اين کأس نصيبی نيست».
26
با توجه به نبوات مذکور و همزمان با ظهور حضرت بهاءاللہ و ابالغ امر شاه بهرام ورجاوند دستوران و موبدان زردشتی به مخالفت و مقاومت قيام نموده و در حدود توانايی خود کوشيدند تا در مقابل انوار شمس حقيقت مانع و رادع ايجاد نموده به صورت ابرهای ظلمانی از تابش انوار خورشيد رحمانی بر زردشتيان جلوگيری کنند. لهذا به وسائل و اسباب مختلفه سعی نمودند با سدی از اوهام و خرافت ناس را از وصول به سرچشمٔه آب حيات محروم سازند .شرح مخالفتها و معاندتها بسيار مفصل بوده و در اينجا به بعضی از موارد آن به اختصار به شرح زير اشاره ميگردد: از جمله دستوران به منظور انحراف عوام الناس از صراط مستقيم ايجاد تغييراتی در کتب مقدسٔه زردشتيان بود .بدين ترتيب که کتاب اوستا را تجديد چاپ کرده و قسمتهايی از بشارات مندرج در آن را حذف نموده و تغييراتی در ترجمٔه اوستا دادند تا شايد بتوانند نفوس مستعده را از شاطی بحر عرفان ممنوع سازند. حضرت عبدالبهآء در لوحی میفرمايد: «نامٔه همايون زند را دستور بیآئين کم و بيش نموده تا مژدٔه امروز را از ميان ببرد. به راستی بدان که زردشت بزرگوار پناه به پرودگار از اين دستوران گنه کار میبرد، ببينيد چقدر بیآئينند».
27
بنا بر اين چون ندای الهی به گوش زردشتيان رسيد دستوران به وسايل ممکنه اقدام به مخالفت نمودند .گاهی شکايت نزد علمای اسالم برده و فتوای قتل دوستان بهائی را درخواست نمودند و گاهی اخبار جعلی و اکاذيب بر عليه ياران پارسی انتشار دادند و از انجام فرائض دينی و احوال شخصيه برای آنها خودداری نمودند. با ظهور شاه بهرام ورجاوند طبقٔه پيشوايان مذهبی چه موروثی و چه اکتسابی به
-26همانجا. -27یار دیرین ،ميرزا سياوش سفيدوش ،صفحات 92و .111 27
صورتی که در اديان گذشته معمول بود منسوخ و به کلی حذف گرديد .به عبارت ديگر ديانت بهائی در حاليکه از عموم علما و دانشمندان در کلئه علوم و فنون از جمله علم اديان تجليل و تمجيد فراوان به عمل آورده معذلک طبقٔه روحانی و پيشوای مذهبی به صورت مال و حاخام و دستور و موبد و پاپ و کشيش و مجتهد و مرجع تقليد در جامعٔه بهائی وجود ندارد بطوری که اشخاص معين و ملبس به لباس مخصوص و با امتيازات طبقاتی گذشته ادارٔه امور مذهبی را عهدهدار گردند. دستبوسی علما به منظور کسب ثواب و اقرار به گناهان نزد کشيش حرام بوده و هر کس میتواند بدون واسطه با خداوند خود رابطٔه معنوی برقرار کرده و از وی استمداد طلبيده و يا تقاضای عفو و مغفرت نمايد. مقياس اعمال و رفتار پيروان ديانت بهائی احکام و دستورات نازله در کتب مقدسٔه بهائی بوده و تقليد از فرد يا افرادی مخصوص به کلی ممنوع و مغاير با دستورات الهی است .امر به معروف و نهی از منکر و اعتراض اشخاص به يکديگر اکيدًا منع گرديده و هر شخص مکلف است احکام و دستورات الهی را با طيب خاطر و برای محبت و اطاعت از خداوند بزرگ اجرا نمايد. ادارٔه کلئه امور و مراسم مذهبی به عهدٔه هيئتی به نام محفل روحانی میباشد که اعضای آن را هر سال جامعٔه بهائی آن محل انتخاب مینمايند.
در ظهور شاه بهرام ،خورشيد به مدت سی روز در آسمان متوقف خواهد شد يکی ديگر از بشارات کتب مقدسٔه زردشتيان آن است که در ظهور شاه بهرام، خورشيد به مدت سی شبانهروز در آسمان بیحرکت خواهد ماند و با اين عالمت ظهور سيوشانت را بشارت داده و مردمان روی زمين را به آئين مزديسنا دعوت خواهد نمود .سيوشانس دارای فر کيانی است ،غذايش از سرچشمٔه مينوی است از پيکرش چنان نوری پرتو افکن شود که جهات ششگانٔه بسيط زمين را روشن نمايد... 28
همانطور که در بيان نبوات حضرت زردشت ذکر گرديد منظور از آسمان و توقف خورشيد آسمان و خورشيد ظاهری نبوده بلکه مراد از آسمان مذکور در کتب مقدسه آسمان ديانت و منظور از خورشيد مظهر ظهور امر الهی يعنی شاه بهرام ورجاوند میباشد که در ميقات معين در آسمان امر الهی ظاهر شد و دوران نبوت وی سی شبانهروز است که نهايت مدت استقرار آفتاب در يک برج ميباشد .در مورد توقف آفتاب به مدت سی روز در آسمان در ظهور شاه بهرام حضرت عبدالبهآء در لوحی میفرمايند: « ...و در دور جمال مبارک (حضرت بهاءاللہ) چون شمس حقيقت در برج الهی که خانٔه شمس است طلوع و اشراق فرمود مدت استقرارش عدد سی بود که نهايت مدت استقرار آفتاب در يک برج تمام .امتدادش بسيار ،حد اقل پانصد هزار سال.»...
28
با توجه به بيانات فوق شمس حقيقت و خورشيد شاه بهرام ورجاوند در آسمان امر الهی طلوع فرمود و با انوار خود عالم انسانی را روشن نمود و با تأييدات غيبی الهی و فيوضات نامتناهی و نفوذ کالم که همانا فر کيانی و منبعث از سرچشمٔه مينوی است اهل عالم را به يکتاپرستی و وحدت عالم انسانی دعوت فرمود. دربارٔه توقف خورشيد در دوران موعودهای سهگانه حضرت زردشت که به ترتيب در ظهور هوشيدر بامی به مدت ده روز و هوشيدر به مدت بيست روز و شاه بهرام ورجاوند به مدت سی روز در آسمان ديانت متوقف خواهند شد و تبيين آن بوسيلٔه حضرت عبدالبهآء .الزم به تذکر است که در دوران هر يک از پيامبران الهی ”يک روز“ دارای تعابير و مفاهيمی به شرح زير بوده است: در کتب مقدسٔه ديانت يهود هر روز برابر يک سال (حزقيال بند 4آئه )6و در کتب مقدسٔه زردشت هر روز برابر با يک قرن. در ديانت اسالم هر روز برابر با يک هزار سال( .سورٔه سجده آئه 4و سورٔه حج آئه
-28مکاتيب عبدالبهآء ،جلد دوم ،چاپ مصر ،صفحٔه .75 29
.)16 در ديانت بابی هر روز مطابق با پنجاه هزار سال (سورٔه معارج).
29
بعد از گذشت هزار سال و تحليل قوای روحانی و معنوی و کاهش نفوذ و اثرات روح نباض ديانت بهائی از يک طرف و رشد استعدادها ،و نشو و ارتقای عالم انسانی از طرف ديگر ظهور مربی و معلم جديدی را ايجاب خواهد نمود که در موعد مقرر از طرف خداوند مبعوث و محل نزول وحی الهی گردد .و اين ادوار جديد دينی مستمرًا ادامه خواهد يافت و کلئه مربيان عالم انسانی از منبع فيض الهی مستفيض و در حول يک محور طائف خواهند بود. عليهذا معضالت احکام غير منصوص و دستورات غير قابل اجرا و نامتناسب با شرايط زمان از يک طرف و خاتميت در نزول وحی و الهام الهی از طرف ديگر و تماميت کتاب و دستورات نازله طبق روش موجود در اديان گذشته به کلی منتفع خواهد گرديد.
شاه بهرام ورجاوند ندای خود را از روم بلند خواهد نمود از جمله بشارات کتب مقدسٔه زردشتيان اين است که: «چون ايرانيان بد کارها کنند و پادشاه خود را کشند يزدان او را که آن پادشاه خجسته باشد با آنکه ايرانی است به روم برد .آن پادشاه پادشاهی بس نيک بخت و هنرمند و دانا باشد .انجام نامٔه خود را به ايرانيان دهد که آميختٔه دساتيرش کنند».
30
بطوری که ذکر شد حضرت باب (هوشيدر ماه) در سال 1260هجری ()1844 ميالدی و طبق بشارات کتب مقدسٔه زردشتيان يک هزار و دويست و اند سال پس از
-29محبوب عالم ،صفحٔه .72 -30دساتير آسمانی ،آيات 58و .59 30
غلبٔه تازيان بر پارسيان از طرف خداوند منان به رسالت اهورامزدا مبعوث گرديد و خود را باب ناميد .يعنی دری که پيروان مزديسنا را به سوی سيوشانس نجات دهنده هدايت مینمايد .حضرت باب ندای خود را از ايران به گوش جهانيان رسانيد و بشارت به ظهور شاه بهرام ورجاوند داد و اعالم نمود که بزودی موعود کلی الهی و نجات دهندٔه عالم بشريت ظاهر خواهد شد و با تعاليم و دستورات خود زمينه را برای ظهور سيوشانس آماده نمود. جمع کثيری از علمای زمان دعوتش را لبيک گفته و به انتشار امرش پرداختند و متقابًال علمای سوء و اهريمن صفتان به مخالفت با وی برخاستند و پس از حبس و زجر و سرگونی آخر االمر در شهر تبريز آن حضرت را در سال 1850ميالدی تير باران نمودند .ولی با شهادت هوشيدر ماه و جمع زيادی از پيروان وفادارش نه تنها آتش امرش خاموش نگشت بلکه آوازهاش جهانگير شد و ندايش به گوش هر قريب و بعيد رسيد. پس از آن در موعد مقرر حضرت بهاءاللہ طبق بشارات وارده در کتب مقدسه به رسالت اهورامزدا برانگيخته شد و جميع عالم را به وحدت عالم انسانی دعوت فرمود .اين بار نيز قوای اهريمنی يعنی علمای وقت و امرای حکومت بيکار ننشسته و به مخالفت و ضديت با وی قيام نمودند و آن حضرت را در بدترين وضع زندانی کرده و پيروان امرش را به انواع باليا و حبس و جرح و قتل و غارت مبتال نمودند. بطوری که تا کنون چشم روزگار اين چنين اعمالی را از اهريمن ستمکار نديده و نشنيده است. پس از آن حضرت بهاءاللہ و پيروانش را به بغداد تبعيد نمودند .چون هر روز لوای امرش مرتفعتر و دعوتش عالمگير ميشد بنا به تصميم دو سلطان جبار زمان يکی پادشاه ايران و ديگری سلطان عثمانی ،حضرت بهاءاللہ را ابتدا به اسالمبول و سپس به ادرنه و پس از آن به عکا يکی از بدترين زندانهای آن زمان که در روم شرقی قرار داشت نفی و تبعيد نموده و در سختترين شرايط زندانی نمودند به خيال اين که شعلٔه امرش را خاموش و ندايش را فراموش سازند .ولی با تمام اين مخالفتها و
31
زجرها و حبسها نه تنها انوار خورشيد امرش تاريک نگرديد بلکه تأللؤ و درخشندگيش فزونی گرفت و آوازٔه امرش جهانگير شد. هر چند به ظاهر يک فرد مسجون و محصور بود ولی بدون هر گونه قدرت و قوت ظاهره به مقابله با قوای اهريمنی برخاست و سلطنت الهيه را بر روی کرٔه ارض تأسيس فرمود و علم امراهلل را بر اعلی قلل عالم بر افراشت .با ارسال الواح و رسائلی خطاب به سالطين و امرای ارض پيام اهورامزدا را ابالغ و آنان را به پيروی از تعاليم و دستورات الهی دعوت فرمود. ولی سالطين مستبد زمان و پاپ اعظم به نصايح و انذارات آن حضرت اعتنائی ننمودند تا جايی که ناصرالدين شاه دستور داد حامل لوح سلطان را که جوانی شيفتٔه عشق الهی بود آنچنان شکنجه نمودند که در زير داغ و درفش جالدان جان به جانآفرين تسليم نمود. بنا بر اين با وجود تمام ضديتها و همان طوری که حضرت بهاءاللہ در الواح ملوک انذار فرموده بودند قدرت و قوت ظاهرٔه سالطين و ملوک ارض يکی پس از ديگری محو و نابود گرديد و سطوت و سلطنت و شوکت الهيه روز به روز وسعت يافت به طوری که کمتر نقطهای در روی کرٔه ارض میتوان يافت که در آن ندای امر الهی بلند نشده باشد. حضرت عبدالبهآء در لوحی میفرمايند: «حضرت بهاءاللہ چنين امر عظيمی که صيتش آفاق را گرفته و در شرق نهايت تمکن يافته و بارقٔه صبح منيرش مانند آفتاب در انتشار است با وجود آنکه دول و ملل شرق مانع و معارض و به کمال قوت متعرض بودند در اين سجن شديده ظاهر و بلند و منتشر نمود .مالحظه نما که ظهور چنين قدرت و قوتی تا به حال سبقت نيافته .چه برهانی اعظم از اين که در سجن آن خطابات شديده را به جميع ملوک فرمود و اخبار صريح از استقبال داد و امپراطور اعظم را در وقتی که نهايت اقتدار داشت تهديد به انقالب و سقوط تاج و انعدام و اضمحالل فرمود و به عينه واقع گرديد .همچنين به ساير ملوک ارض اين الواح و خطاب در سجن صادر و واقع. مالحظه فرما که به اين قدرت و عظمت در حبس قاتالن و سارقان جلوه نمود. 32
چه برهانی اعظم از اين است.»...
31
بنا بر اين حضرت بهاءاللہ که ايرانی و کيانی نسب بودند در سال 1868ميالدی به دستور دو سلطان جابر زمان يکی ناصرالدين شاه قاجار و ديگری سلطان عبدالحميد پادشاه عثمانی به زندان عکا در فلسطين (اسرائيل امروز)که جزو مستملکات روم شرقی و در تصرف دولت عثمانی بود تبعيد نموده و مدت 25سال و تا خاتمٔه حياتشان در آن زندان محبوس بودند و در سختترين شرايط سجن و زندان با تأسيس مدنيت الهيه ندای امر الهی را به گوش جهانيان رسانيدند. حضرت بهاءاللہ در 29سال دوران رسالت خود با نزول آيات و الواح کثيره و احکام و دستورات بهائی و ابالغ آن به کلئه جوامع و ملل عالم آخر االمر در سال 1892ميالدی در عکا به ملکوت ابهی صعود فرمودند .پس از آن حضرت فرزند ارشد ايشان به نام عباس افندی ملقب به عبدالبهآء که طبق بشارات وارده در کتب مقدسٔه زردشتيان ”دستور پشوتن“ موعود هستند بر حسب وصيت نامٔه صريح و مدون حضر ت بهاءاللہ به عنوان مبين آياتاللہ جانشين آن حضرت گرديد و بدين ترتيب از اختالف و انشقاق و انشعاب در ديانت بهائی ممانعت فرمود و از تکرار قضئه ”حسبنا کتاباهلل“ جلوگيری نمود. حضرت عبدالبهآء در مدت 29سال دوران عهد و ميثاق الهی به تعميم و تربيت اهل عالم پرداخت و با مسافرتهای عديده به اروپا و امريکا ندای اهورامزدا را در جميع اقاليم و ممالک دنيا منتشر نمود .و باالخره در سال 1921ميالدی به ملکوت اعلی عروج فرمود. بعد از حضرت عبدالبهآء حضرت شوقی ربانی به عنوان ولی امراهلل هدايت و واليت عالم بهائی را عهدهدار گرديد .حضرت شوقی ربانی در مدت 26سال واليت خود نظم بديع جهانآرای ديانت بهائی را در کلئه ممالک و جزاير و اقاليم روی زمين مستقر فرمود.
-31مجموعه الواح خطی. 33
پس از صعود آن حضرت در سال 1957ميالدی ،طبق برنامٔه تنظيمی و نقشٔه ده ساله از طرف حضرت شوقی ربانی ،بيت العدل اعظم که مجمع قانونگذاری بينالمللی بهائی است ،در سال 1963ميالدی از طرف جامعٔه بينالمللی بهائی انتخاب و عهدهدار هدايت جامعٔه جهانی بهائی گرديد. با توضيح اين مختصر مالحظه میگردد که کلئه اماکن مقدسه و مرکز اداری بهائی از سال 1868ميالدی در مملکت فلسطين (اسرائيل امروزی) مستقر گرديده است لذا در زمانی که طبق نبوات حضرت زردشت و ساير انبيای عظام ،حضرت بهاءاللہ را به زور دو سلطان مستبد زمان به عکا واقع در فلسطين که از مستملکات روم شرقی بود ،تبعيد نمودند نامی و نشانی از کشور اسرائيل امروزی وجود نداشت ،و مرج عکا و اراضی مقدسه بعد از دولت عثمانی در اثر جنگ بينالملل اول به قيمومت دولت انگلستان درآمد و سپس يهوديان در سال 1949مبادرت به تأسيس دولت اسرائيل امروزی نمودند .بدين ترتيب کلئه بشارات کتب مقدسه اعم از حضرت موسی و حضرت زردشت و حضرت عيسی و حضرت محمد تحقق يافته و مظهر ظهور امر الهی طبق نبوات انبياء و رسل در اراضی مقدسه النه و آشيانٔه انبياء مستقر گرديد.
ظهور سيوشانس مقارن با روز رستاخيز خواهد بود طبق بشارات وارده در کتب مقدسه زردشتيان ظهور شاه بهرام مقارن با روز رستاخيز میباشد .همه روانان تيرهکاران از دوزخ بيرون آمده ،پاک خواهند شد .و روانان کرفهکاران (گناهکاران) برخاسته و رستاخيز واپسين به وقوع خواهد پيوست .جميع ارواح را به نوازش تن واپسين که جسم جديد باشد ممتاز خواهد فرمود و من بعد خرم و شادان خواهند زيست. در توصيف روز رستاخيز آمده است که در آخرالزمان قيام قيامت برپا خواهد شد و کلئه مردگان ،دوباره زنده شده و ابدان و اجساد و استخوانهای پوسيده به يکديگر ملصق گرديده و در صحرای محشر طبق برنامٔه تنظيمی به سؤال و جواب خواهند
34
پرداخت... ولی آنچه مسلم است ،چگونگی روز قيامت و صحرای محشر را آنگونه که به ظاهر بيان شده ،نمیتوان با علم و عقل سليم منطبق دانست ،بلکه مقصود از روز رستاخيز يوم ظهور سيوشانس میباشد که ندای الهی بوسيلٔه مظهر ظهور و موعود منتظر بلند گرديد و انوار ورهرام بر کرٔه ارض تابيد و قيامت برپا شد. منظور از مردگان پيروان اديان قبل هستند که در خواب غفلت و فراموشی از فيوضات ربانی محرومند .آنان که از خواب غفلت بيدار شدند و از انوار ظهور جديد بهرهمند گرديدند ،زندگی ابدی يافتند و خلق جديد شدند ،و دائمًا خرم بوده و ابداآلباد زنده و فزاينده و کامروا خواهند بود و کسانی که از دستورات اهورايی سر پيچيده و به پيروی از اهريمن ادامه دهند ،از فيوضات اهورامزدا محروم مانند. سعادتمند کسانی خواهند بود که در يوم ظهور از انوار آفتاب بخشش خداوند آفرينش بهرهمند شوند و به نصرت شاه بهرام قيام نموده و به دستوراتش عمل کنند. حضرت بهاءاللہ میفرمايند: « ...پس ای برادر معنی قيامت را ادراک نما و گوش از حرفهای اين مردم مردود پاک فرما ،اگر قدری به عوالم انقطاع قدم گذاری ،شهادت میدهيد که يومی اعظم از اين يوم و قيامی اکبر از اين قيامت متصور نيست».
32
و همچنين در لوحی ديگر میفرمايند: « ...همچنين از صراط و ميزان و آنچه در روز رستخيز ذکر نمودهاند ،گذشته و رسيده و يوم ظهور يوم رستخيز اکبر است ،اميد هست که آن جناب از رحيق وحی الهی و سلسبيل عنايت ربانی به مقام مکاشفه و شهود فائز شوند و آنچه ذکر نمودهاند ظاهرًا باطنًا مشاهده نمايند».
33
-32کتاب ایقان ،چاپ مصر ،صفحٔه .121 -33لوح هفت پرسش ،نقل از کتاب یار دیرین ،ميرزا سياوش سفيدوش ،صفحٔه .33 35
چالش اهریمن با اهورامزدا از جمله معتقدات زردشتيان اين است که از بدايت خلقت تا کنون همواره نور با ظلمت و خير با شر و آبادانی با ويرانی در جنگ و ستيز است و اين نبرد ادامه دارد و سرانجام منتهی به شکست اهريمن و غلبه و قدرت اهورامزدا و استقرار سلطنت الهی خواهد شد. مقارن با ظهور آئين بهائی ،کارل مارکس در سال 1848ميالدی در اروپا با انتشار کتاب ”مانيفيست“ مکتب مارکسيسم را به وجود آورد که بر مبنای فلسفٔه مادی بنا گرديده و ضمن نفی الوهيت و کلئه اديان الهی ،پايه و اساس کلئه مظاهر وجود را ماده میداند. کارل مارکس می گويد« :مذهب موجب تخدير جامعه است».
34
و همچنين
عنوان ميکند: «مارکسيسم بايد با تيرهانديشی مذهبی نبرد کند و آدمی را از اعتقاد به زندگی اخروی رها سازد».
35
لنين میگويد: «ما بايد با مذهب به مبارزه برخيزيم ...اين الفبای ماترياليسم است ،ولی مارکسيسم ماترياليستی نيست که در محدودٔه الفباء باقی بماند ...مبارزه با مذهب نمیتواند به موعظٔه ايدئولوژيکی بسنده کند .بايد آن را عمًال به جنبشهای طبقاتی سرايت داد و مآًال پايههای اجتماعی مذهب را ريشهکن کرد».
36
مارکسيسم لنينيسم نه تنها وجود ذات الوهيت را انکار کرد و مادهپرستی را در
-34نظم جهانی بهائی ،ترجمٔه هوشمند فتح اعظم ،صفحٔه .192 -35پاسخ به تاریخ ،محمد رضا پهلوی ،صفحٔه .253 -36نظم جهانی بهائی ،صفحه ،192 ،بشارات ظهور موعود در کتب مقدسٔه زردشتيان. 36
تمام جوامع انسانی تبليغ و منتشر نمود بلکه در اثر بیدينی ،فرهنگ دروغ و فساد و افعال غير اخالقی و انسانی بر کلئه جوامع بشری مستولی گرديد .اساس خانواده متزلزل و بیبند و باری و لذت طلبی شايع شد و فضيلتهای انسانی مورد استهزاء قرار گرفت. از طرف ديگر عالوه بر جنگهای محلی و منطقهای ظرف مدتی کمتر از سی سال ،عالم انسانی دچار دو جنگ ويرانگر جهانی شد که ضمن آن ميليونها انسان بیگناه جان باختند و ممالک و شهرهای زيادی با خاک يکسان شد .کلئه وسائل و امکانات مادی که بايد در خدمت ترقی و تعالی ابناء بشر قرار گيرد ،در آتش جنگ به خاکستر مبدل گرديد .متأسفانه هر دو جنگ جهانی ،ابتدا از ممالک اروپايی، کانون جهان متمدن آغاز و به ديگر ممالک دنيا سرايت نمود. به موازات اين پديدٔه اهريمنی و ويرانگر ،نيروی يزدانی با تأييدات اهورايی به مبارزه و چالش برخاست و به تبليغ و انتشار يکتاپرستی و اتحاد اديان الهی و وحدت عالم انسانی و صلح و محبت و دوستی پرداخت و نوع بشر را به سراپردٔه يگانگی دعوت فرمود و بشارات موعود مزديسنا را مبنی بر« :ای اهل عالم همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار» و« :عالم يک وطن محسوب و من فی االرض اهل آن» به گوش جهانيان رسانيد و در برابر نيروی مخرب اهريمن به سازندگی جان و روان آدميان پرداخت. هر چند پديدٔه مارکسيسم با سرعت زيادی انتشار يافت و از روسيه به شرق اروپا و پس از آن به خاور دور و کشورهای آفريقا و امريکای التين سرايت نمود و باالخره کشور بزرگ يعنی پرجمعيتترين ممالک جهان را در بر گرفت و حکومت مارکسيسم لنينيسم تقريبًا بر نيمی از کشورهای دنيا حاکم شد و قوای اهريمنی به تازش خود بر ديگر ممالک ادامه میداد ،ولی طبق بشارات حضرت زردشت ناگهان نيروی اهريمنی در زادگاه خود يعنی در روسئه شوروی با شکست مواجه شد و غول کمونيسم از هم فروپاشيد و درگيری نيروهای جنگ طلب اعم از چپ و راست ،که در صورت وقوع جنگی ديگر ،با استفاده از سالحهای اتمی و شيميايی و ميکروبی ،به نابودی
37
جهان و انقراض نسل بنی آدم منتهی میشد ،متوقف گرديد. بدين ترتيب اذهان جهانيان برای شناخت احکام و دستورات حضرت بهاءاللہ و موعود مزديسنا در سراسر جهان شفافتر و انوار مظهر امر الهی در افکار و عقول آدميان متبلورتر و نياز بنی آدم به وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و تأسيس حکومت واحد جهانی محسوستر و مقدمات تأسيس صلح سياسی جهان به مراتب نزديکتر گرديد.
38