/234خانه پدری
هرر گروهرران شررامل شررش دسررته پنجراه نفررری از سررربازان کرره در یر سالن بزرگی که بیشترشبیه به سوله وسالن های بزرگ پرورش مرؼرداری هرا مری مانسررت و سررقؾ شرریب دار و شرریروانی ماننردی داشررت مسررتقر بودنررد کرره در ابتدای ورودی هرسالن هرم یر کلیردورو دو ترا دفترر در دو طررؾ آن برود کره یکرری ازدفرراتر متعلررق برره فرمانررده گروهرران ودفتردیگرکرره درسررمت چررپ راهرررو وکلیدور واقع شده بود مربوط به امورگروهران وسرربازان برود وتلفرن گروهران هررم درهمررین دفتررر قرررار داشررت کرره زمانیکرره خررانواده یکرری از سررربازان تمرراس مرری گرفررت اورا جهررت صررحبت بررا تلفررن برره همررین دفتررر راه مرری دادنررد ! .و در انتهای سالن آسایشگاه وخوابگاه سربازان نیزبه همرین ترتیرب یر کلیردور برود که در دو طرؾ آن اسلحه خانه گروهان قرار داشت . درداخل این سوله بزرگ که سرقؾ نسربتا کوتراهی هرم داشرت ،در دو طرؾ به صورت مننم ومرترب چنرد ردیرؾ تخرت خرواب دو طبقره درکنرار هرم وبررا فاصررله یر راهررروی باریر جهررت رفررت و آمررد سررربازان چیررده شررده بررود وسربازانی که سریعتر به آسایشگاه رسیده بودند و از خوابیدن در طبقه براالیی تختخواب نگران بودند واحتماالازسقوط ازتخت درهنگام خواب می ترسیدند !، ( چون اکثر سربازان روستایی همراه وهمدوره مرا ترا آن روز در منرزل هرا ی خودشرران روی تختخررواب نخوابیررده بودنررد و از خوابیرردن در طبقرره برراالی تخررت وحشت داشتند ) به همین دلیل مشتاق و طرفدارتخت های پائینی بودند وزودتر وباعجلرره آمررده بودنررد تررا تخررت هررای پررائین را برررای خررود و دوستانشرران انتخرراب و اشؽال نمایند !. وبه این ترتیب یکی از تخرت هرای براالیی آسایشرگاه وخوابگراه هرم بره مرن رسرید و زمانیکره روی تخررت خرودم مستقرشردم :یر سررباز صرفر عضررو دسته دوم از گروهان ششم پادگران تربرت حیدریره از گرردان چهرارم لشرگر 57 بیرجند وابسته به نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی محسوب می شدم . زمسرتان سررال 1356شمسرری ودرزمران دوره آموزشرری خرردمت ننررام ونیفه وسربازی من ،شهرتربت حیدریه هوای بسیارسرد و زمهریرری داشرت
احسان شوشتری 235 /
بررره طوریکررره دسرررتهای مرررن ازمرررچ بررره پرررائین کررره بیررررون ازآسرررتین هرررای لبررراس سربازی ام قرارمی گرفت بعلت اینکه دسرتکش هرم نداشرتیم تمامرا سریاه و کبرود شده بود و از شدت وسختی سرما تمام سروصورتم تا گردن هرم سریاه شرده برود و این تیره گی وتفاوت دو رنگی پوست تنم در هنگام لخت شدن وحمرام رفترنم کامال محسوس بود . ی شب در اواخر دوران آموزشی کره همره سرربازان در اردوگراهی خارج ازپادگان ودر بیابان هرای کرویری وخشر اطرراؾ شرهر تربرت حیدریره بسر می بردند وتمامی افراد گردان در چادرهای کوچ وسره نفرره صرحرائی می خوابیدند ناگهان طوفران شردیدی وزیردن گرفرت وهمرراه آن نیرز براران سریل آسائی شرو به باریدن نمود ودرنرؾ چند دقیقه آنچنران وضرعیت هروا منقلرب گردید وباد وبورانی براه افتاد که در طول عمر من بی سرابقه برود وترا آن شرب هرگز چنین هوای ؼیرمنتنره وباد وباران وحشتناکی را ندیرده برودم ،ازتررس ووحشررت وهررول وهررراس اینکرره چادروخیمرره وخوابگرراه مررا ازشرردت وزش برراد وطوفرران متالشرری نگررردد هری ر ازمررا سرره نفررری کرره داخررل ی ر چادرخوابیررده بودیم ،تا نزدیکی های صبح سرحر وکاسرته شردن از براد وبروران گوشره ای از چادر و خیمه خرود را محکرم گرفتره وچسربیده برودیم ترا از جرا کنرده نشرود و آب باران سیل آسا به درون چادروخوابگاه ما نفوا ننماید . ازشانس بد شب بعد هم نوبرت کشری ونگهبرانی مرن برود .شرب قبرل بعلررت وزش طوفرران وبرروران اصررال فرصررت وامکرران اسررتراحت وخوابیرردن را نیافته بودم .هنگرام نگهبرانی درپیرامرون اردوگراه کره براد سرردی هرم مری وزیرد من با تمامی تجهیزات و ادوات جنگی از جمله کوله پشتی و کالهخود و قمقمه و اسرررلحه " ی" 3بهمرررراه سررررنیزه برررر دوش در حرررال نگهبرررانی و مراقبرررت از اردوگاه سربازانی بودم که همگی در چادرهای کوچ وسه نفره خود خوابیده بودند . ناگهرران از شرردت خسررتگی ودرمانرردگی وفرسررودگی وبرری خرروابی شررب طوفرانی قبررل بررا همرران وضرعیت و پوشررش ننررامی وجنگرری کره یر شررنل وکرراله
/236خانه پدری
سرهم پالستیکی ضد باران نیز که مخصوص نگهبانان ارترش در هروای برفری وبارانی برود بررروی همره آنهرا پوشریده برودم و قردم مری زدم کره یکبراره ودفعترا خوابم گرفت ودرحال راه رفتن پلکهایم به هم آمد ودیده ام بسرته شرد ،مردتی برا چشمان بسته و درحالت خواب قدم می زدم ولی پرس از آنکره طراقتم بری نهایرت تررراب شرررده برررود ونمررری توانسرررتم چشرررمانم را بررراز نگررره دارم وتمرکرررز الزمررره را نیزنداشتم بدون اراده وناچارا ازپای افتادم وهمانجا روی سرنگالد وسرط بیابران درنیمه شبی تاری و با آنهمه سوز و سرمای شدید سرم را زمین گااشتم و برا همرره تجهیررزات ننررامی همررراهم کرره پرروتین هررای سررربازی کرره درپررای داشررتم راحتترین وساده ترین وبهترین آنها بحساب می آمد بره خرواب عمیقری فررورفتم وتا پایان زمران وترایم ووقرت نگهبرانی ام کره حردود دوسراعت مری شرد بری اراده وبی دؼدؼه خوابیدم !!. پرررس ازاتمرررام مررردت وزمررران نگهبرررانی"پاسررربخش" باتفررراق تعررردادی از سررربازان و نگهبانرران جدیررد و اسررتراحت کرررده کرره برره دنبررالش ودر یر صررؾ مننم درحرکت بودند وچراغ قوه ای جهت روشنائی مسیر در آن شب نلمرانی بهمرراه داشرت ازراه رسریدند ترا پسررت نگهبرانی مررا تعرویق نماینرد و سررربازان تازه نفس را جای نگهبانان قدیمی بگمارند مرن همچنران در خرواب عمیرق برودم که بالفاصله توسط نگهبان و کشی همرراهم از خرواب بیردار شردم و بره ادامره نگهبرانی و قرردم زدن صرروری پررداختم تررا پرراس بخررش مران متوجرره خوابیرردن مررن درسر پست نگهبانی وهنگام کشی شبانه نگردد !. چرا که خوابیردن سرپسرت نگهبرانی از گناهران وتخلفرات نرا بخشرودنی دوران خدمت سربازی بوده و هست وسرباز نگهبانی که مرتکب چنین حرکت ناشایست وخطرناکی گردد مستوجب معرفری بره دادگراه ننرامی وسرروکارش برا بازداشتگاه وزندان واضافه خدمت است . پررس از آنکرره پرراس بخررش ،نگهبرران جدیررد را برره جررای مررن درپسررت نگهبانی گمارد من هرم مثرل سرایر سرربازان کره مردت نگهبرانی آن شرب آنران بره پایرران رسرریده بررود درصررفی مررننم در پرری پرراس بخررش وبررا اسررتفاده از نررور همرران
احسان شوشتری 237 /
چراغ قوه ای که دردست داشت به طرؾ پاسدارخانه اردوگراه بازگشرتیم و مرن پس ازتحویل اسلحه ام بره داخرل چرادر خرود خزیردم و مجرددا برا همره تجهیرزات ننامی که حوصله بازکردن وازتن درآوردن آنها را نداشتم دوباره خوابیدم !. فردای آن روز که هوا روشن شده بود درسراعت فراؼرت واسرتراحت وبصورت تفریحی دراطراؾ اردوگاه قدم مری زدم وقتیکره محرل نگهبرانی شرب قبل خود را با آنهمه ناهمواری زمین وقلوه سنگهای بیابانی و صحرائی دیردم ، پاک شگفت زده ومتعجب شده بودم و باورم نمی آمد کره چگونره توانسرته ام در چنررین زمررین نررا همواروسررختی بررا آنچنرران تجهیررزات و بررارو بنرردیل سررنگین و دشواری ودرآن هروای سررد و سروزانی و در آن نیمره شرب نلمرانی و تراریکی ووجود خزندگان سمی وخطرناکی و با آنهمه ترس و اضطراب از سر رسیدن افسررر نگهبرران ویررا پرراس بخشرری بترروانم چنررین راحررت و آسرروده خوابیررده باشررم !. چنررین خوابیرردن پراضررطراب وپرالتهرراب وسررختی را در تمررامی عمرررم هیچگرراه دوباره تجربه نکرده ام و آرزوی تجربه دوباره آن راهم هرگزنخواهم داشرت . به خصوص در آن هوای سرد و طاقت فرسای شهرستان تربت حیدریه . و تأسؾ بار آنکره در همران شرب یکری از دوسرتان همشرهری سرربازم کرره در چررادر مررا مرری خوابیررد و او هررم مشررکل برری خرروابی شررب قبررل طوفررانی را بهمررراه ودروجررود خررود داشررت در هنگررام کشرری و نگهبررانی کرره محررل پسررت او روی پشت بام و مراقبت از مخزن آب پادگان بود در حین قردم زدن و رفرت و برگشررت روی منبررع و مخررزن سرریمانی آب کرره حرردود ده متررری طررول و سرره ، چهارمتری هم ارتفا داشت ،در زمان گشت زنری آن براال خروابش مری بررد و وقتی به انتهای پشت بام می رسد چرون تروی خرواب راه مری رفتره وباصرطالح نگهبانی می داده متوجره ارتفرا پشرت برام نمری شرود ومتاسرفانه ازهمران براالی سقؾ وپشت بام سقوط می نماید و .... پس از مدت کوتاهی که از دوره آموزش های ننرامی و سرربازی مرا می گاشت ،وقتری کره سرربازان را در هنگرام آمروزش ننرام جمرع و یرا مراسرم سان و ریه و قدم آهسته بره ترتیرب قرد وبلنردی قامتشران در صرؾ هرای مختلرؾ
/233خانه پدری
می چیدند چونکه من قد بلندترین سرباز دسته خودمان بودم درردیؾ اول دسته سربازان گروهان خودمان در ستونهای ننرامی قررار مری گررفتم و از آنجرا کره در کسب مهارت های آموزشی هم نسبت به دیگر سرربازان همردوره وهمدسرته شایستگی و استعداد بیشتری نشان می دادم و از طرفی این قد بلند و رشیدم در لباس ننامی هیبرت و شرکل یر سررباز واقعری وورزیرده و برازنرده را بره مرن بخشیده بود ! بطوریکه بعضی ازافسران ومربیان آموزشی پیشرنهاد مری کردنرد که تو در ارتش بمان ! حیرؾ ایرن قرد وباالسرت کره در خردمت ارترش نباشرد !، بال فاصله مورد توجه افسران ما فوق گروهران قررار گررفتم و بره زودی تبردیل برره ی ر سرررباز سرررجوخه و ی ر پرراس بخررش شرردم وارتقررا درجرره یررافتم واز نگهبرانی وکشرری هررای شرربانه وبرری خروابی هررای عررااب آور آن راحررت وآسرروده شدم و خودم به مثابه ی معلم ومربی و ی درجه دار ،ؼالبا سرربازان صرفر وکنررد اهررن وپخمرره جدیررد را کرره اکثرررا وؼالبررا ازروسررتا هررا و شهرسررتان هررای کوچ ر آمررده بودنررد آمرروزش مرری دادم و یررا بعنرروان پاسرربخش پاسرردارخانه پسررت نگهبانی آنران را جرا بره جرا و تعرویق مری کرردم .وبهمرین دلیرل ازبسریاری از بیگاری هرا ونگهبرانی هرا کره سرایر سرربازان و هرم قطراران همردوره مرن انجرام می دادند معاؾ گردیدم !. ایررن قررد رشررید و بلنررد ورعنررای مررن وایررن هیکررل ورزیررده وچهارشررانه وورزشکارنمای من ! اگر هیچ کجا زندگی بره کرارم نیامرده باشرد و هریچ دردی را برایم دوا نکرده باشد ولری واقعرا وانصرافا در دوران خردمت سرربازی خیلری به دردم خورده وبه کارم آمده است و به همه وجود و اندامم خدمات بی شائبه نمرروده اسررت و عامررل وباعررس تشررویق وتمجیررد و ارتقرراء درجرره ام گردیررده اسررت وازخیلی بیگاری ها وبسیاری حمالی های بی ثمرنجاتم داده است !. پرررس از گاشرررت حررردود چهرررار مررراه و پایررران دوره آمررروزش سرررربازی و برگررزاری امتحانررات تیررر انرردازی و دیگررر تعلیمررات ننررامی و مشررق جنرری و پرتاب نارنج و مراسم صؾ و ریه و سان و قدم رو و پیش فنی و پا فنری و از جلررو ننررام و ؼیررره هنگررام تقسرریم سررربازان آمرروزش دیررده برره پادگرران هررای
احسان شوشتری 231 /
سراسررر ایررران آؼازگردیررد وهنگررام وزمرران جرردایی ودوری ومفارقررت رفقررا و دوستانی که مدت چهار ماه به طور شبانه روزی درزیر یر سرقؾ و در یر آسایشگاه درکنارهم خوابیده وباهم انرس گرفتره بودنرد از راه رسرید و همگری از جدایی ودوری وهجران یکدیگر دلگیر ومکدر وؼمگین شدیم . و مررن پررس از تربررت حیدریرره برره شهرسررتان مسررجد سررلیمان در اسررتان خوزسررتان در جنرروب ؼربرری ایررران کرره مرکررز ننررامی و دارای کارخانرره معنررم تانر سررازی ارتررش بررود و طبررق قرررارداد سررنتو فرری مررا بررین کشررور هررای ترکیرره و ایرررران و پاکسرررتان تانررر هرررای ننرررامی و خرررودرو هرررای زرهررری ارترررش ایرررن کشورها نیز در آنجا تعمیر و باز سازی می گردید ،اعزام شدم . البته در فاصله انتقال به پادگان مسجد سلیمان ،ابتردا سره شربی را در پادگرران عبرراس آبرراد طهررران گارانرردم کرره از همررین مکرران سررربازان تقسرریم بنرردی گردیده و هرگروه به سمتی وبه طرؾ شهری اعزام شدند که سرهم مرن در ایرن تقسیم بندی شهرستان مسجد سلیمان بود . در ابتدا از چنین قرعه و شانسی به خراطر دوری فاصرله و راه محرل خدمتم تا شهر خودم مشهد شدیدا دلگیر و ناراحت بودم ولی بره مررور برا دیردن شهر زیبای مسجد سلیمان و محله ها و منراطق قشرنی و زیبرایی همچرون هفرت بنلگه ،نفتون ،ریل وی .تلخ آب و شرناخت از شرهر محرل خردمتم کلری هرم از بودن و زندگی کردن در مسجد سلیمان خوشحال وراضی شردم ،بره خصروص اینکه چون اکثریت مناطق شهر توسط شرکت نفت ساخته شرده برود و تمامرا بره سب شهرهای اروپایی که مشابه آن در شهر خودم مشهد وجرود نداشرت خیلری برایم زیبا و خاطره انگیز بود . و جالبتر اینکه فروشگاه های بزرگ و زیبای شرکت ملی نفت که پر بود از اجناس و کاال هرای انگلیسری و همره خروراکی هرا و بره خصروص انروا شررکالت هررای کاکررائویی بررا بسررته بنرردی هررای مختلررؾ وشرری آن کرره مسررتقیما از کشورانگلسررتان مرری آمررد و مخصرروص کارمنرردان ارشررد شرررکت نفررت و افسررران
/245خانه پدری
عررالی رتبرره ارتررش و خررانواده هررای آنرران بررود ومرکررز خریررد عمررومی محسرروب نمی شد. چون همه کاالهای فروشگاه شرکت نفت با قیمت هرای خیلری مناسربی ارائه می گردید مرن هرم هرر زمران کره بره مرخصری مری رفرتم ،سروؼاتی هرای خرررود را کررره مررری خواسرررتم بررررای خرررانواده ام درشهرمشرررهد ببررررم را از همرررین فروشگاه های شررکت نفرت تهیره و خریرد مری کرردم .بره خصروص اینکره یر نو شکالت های قهوه ای و میوه ای خیلی خوشمزه ای با طعم ومزه ای وییه ومخصوص داشت کره در هریچ فروشرگاهی در ایرران پیردا نمری شرد و خرواهرم "زهرررا" آنهررا را خیلرری دوسررت مرری داشررت و مررن همیشرره از همررین شررکالت هررا برایش سوؼاتی می خریدم وبه مشهد می بردم !. شرررهر مسرررجد سرررلیمان بررررعکس وبررررخالؾ سررررمای کشرررنده و طاقرررت فرسررای تربررت حیدریرره دارای آنچنرران هرروای گرمرری بررود کرره از شرردت گرمررای هوای تابستان در این شهر و به علت این که لوله کشی شربکه آبرسرانی شرهری هم در روی سطح زمین انجام گرفته بود ،آب داخل لوله ها هم از شدت ترابش نررررور خورشررررید داغ مرررری شررررد و حترررری بررررا شرررریر آب سرررررد هررررم در طرررری روز نمرری توانسررتیم حمررام کنرریم چررون از شرردت حرررارت وداؼرری آب لولرره کشرری شررهر پوست تن و بدنمان می سوخت وتاول می زد و به همین علت همیشره اوقرات ، شب ها زیر دوش آب می رفتیم وحمام می کردیم !. ماههایی را که در مسجد سلیمان خدمت می کردم در اداره لجسرتیکی ارتش کار بسیار سراده و راحتری داشرتم و یر اتومبیرل جیرپ آمریکرایی هرم در اختیارم بود کره همره منراطق شرهر را هرم برا همران خرودروی ارتشری مری گشرتم وکسی هم مزاحم ومانعم نمی شد از باشگاه وییه افسران ارتش تا فروشرگاه هرا و اسرررتخرهای مخصررروص کارمنررردان ارشرررد شررررکت نفرررت هرررر کجرررا کررره دلرررم می خواست می رفتم و کسی ممانعتی به عمل نمی آورد !. یکرری ازخرراطرات بیرراد مانرردنی وخوشررحال کننررده ایررام سررربازی مسررجد سررلیمان آنکرره یکررروز پسررتچی پرراکتی سفارشرری برررایم آورده بررود کرره در مقابررل
احسان شوشتری 241 /
تحویل آن ازمرن امضراء گرفرت ورفرت ،نامره از طررؾ پردرم برود ابتردا تعجرب کردم که چرا نامه سفارشی ارسال نموده اند چون معموال نامه معمولی وعادی می فرستادند ولی وقتی پاکرت را گشرودم دیردم کره پردرم یر فقرره چر برانکی ملی بنام من وبه مبلػ هزارلایر ویا صد تومان دریافرت وبررایم برا پسرت ارسرال نموده بودند !!. خالصرره اینکرره خرراطرات خرروب وخوشرری را از مرردت اقررامتم در شررهر مسجد سلیمان به خاطر دارم . چند ماهی قبل از پیروزی انقرالب اسرالمی در سرال پنجراه و هفرت کره تنرراهرات خیابررانی و اعتراضررات مردمرری علیرره حکومررت شرراه در شررهر هررای بزرگرری چررون اصررفهان ،طهررران ،تبریررزو مشررهد شررکل گرفترره بررود ،اگررر چرره هنررروز در مسرررجد سرررلیمان هیچگونررره خبرررری ازتنررراهرات خیابرررانی نبرررود و مرررا سربازان حتی اخبارآنرا هم نمی شنیدیم ،نامه ای توسط پست به دستم رسید . بررا برادرکرروچکترم محمررد در زمرران تحصرریل و دانررش آمرروزی نرروعی نگارش و نامه نویسی را ابدا و اخترا کرده بودیم کره فقرط خودمران بتروانیم بخوانیم و معنی آن را بفهمیم و سایرین در صرورت خوانردن هرم از آن سرر در نیاورند !. زمانیکه درشهر مسجد سلیمان مشؽول خردمت سرربازی برودم بررادرم از همین روش نامه نگاری ایرام تحصریل اسرتفاده کررده برود و در نامره ارسرالی ازمشهد ،حکم و فتوای حضرت آیت هللا خمینی را در رابطه با فرار سربازان ازپادگان های ارترش را بررایم نوشرته برود و از مرن خواسرته برود کره از پادگران فرررار کررنم و برره مشررهد برراز گررردم ! و مررن هررم پررس از دریافررت نامرره و مطالعرره وخوانررردن آن و آگررراهی از مضرررمون نامررره ،چرررون فررررار ازپادگررران و خررردمت سربازی ارتش شاهنشاهی را برای خودم ی ونیفه اخالقی و ملی وهمگرامی وهمراه ی با سرایر هموطنران وعمرل بره آن را الزم و واجرب مری دانسرتم لراا از پادگان ارتش فراری شدم !.
/242خانه پدری
من به محق دریافت نامه پستی ،چون مدتی بود به مرخصی نرفتره بودم و نوبت مرخصی ام فرا رسیده برود بالفاصرله در خواسرت مرخصری دادم و خوشبختانه فی الفور از طرؾ افسر ما فروق موافقرت گردیرد و برا قطرار ابتردا از اهواز به طهران و بعد از آنهم عازم مشهد ومنزل خودمان شدم ولی پس از گاشررت پررنج روز و اتمررام مرخصرری چررون خررود را برره پادگرران معرفرری نکررردم ، سرررباز فررراری بحسرراب آمرردم ودیگرهرگررز برره پادگرران و شررهر مسررجد سررلیمان بازنگشتم تا اینکه انقالب اسالمی به پیروزی رسید !. کرررار روزانررره ام درشهرمشرررهد شررررکت مرترررب ومرررننم در تنررراهرات خیابانی برعلیه شاه بود و چون موی سرم تراشیده وکوتاه واصرالح شرده برود ، ننامی وسرباز بودنم نیز کرامال مشرخص ومشرهود برود و خرانواده و دوسرتان و آشنایانم نگران بودنرد کره یکوقرت بره دسرت نیررو هرای ارتشری و دیبران ننرامی وانتنامی گرفتار و اسیر نگردم !. اگررر در تنرراهرات خیابررانی دسررتگیر مرری شرردم چررون سرررباز بررودم و ارتشی محسوب می شدم و فراری هم برودم حتمرا سررو کرارم برا دادگراه ننرامی بود ،حتی یکبار هرم کره بره یکری از پایگراه هرای سراواک در خیابران احمرد آبراد مشهد حمله کرده بودیم و ی اسلحه ؼنیمتی به دستم افتاده بود وقتری بره منرزل آمرردم و مرررادرم دیرررد ،گفرررت :پسررررجان ترررو ناسرررالمتی سرررربازی ! ،ولررری نمررر می خوری و نمکدون می شکنی !. مررن کرره خررود چنررد مرراهی سرررباز فررراری ارتررش شاهنشرراهی محسرروب می شردم بره محرق فررار آخررین پادشراه و برقرراری واسرتقراررییم جمهروری اسالمی من شدم ی سرباز عادی ومعمولی و او شد پادشاه فراری !. من سرباز فرراری برودم و او پادشراه قرانونی ولری مردتی بعرد مرن شردم سرباز قانونی و او شد شاه فراری ! .ومن جزو معدود سرربازان ونیفره شرناس تاریخ ایران زمین هستم که به دو رییم خدمت کرده ام ! .همچنانکه تحصریالتم را در دو ننام آموزشری سرپری کررده ام ! ،دوران سرربازی ام را بره دو رییرم حکومتی خدمت کرده ام رییم سلطنتی و رییم جمهوری ! وهیچ سرربازی قبرل
احسان شوشتری 243 /
از مرن در طرول تراریخ باسرتانی کشرورمقدس ایرران یافرت نمری شرود کره هرم در رییم پادشاهی وهرم دررییرم جمهروری خردمت کررده باشرد ! و درآینرده وادامره همین کتاب خواهید دید که احکرام وفررائق دینری و عبراداتم را نیرز بره دو آئرین ومطابق با روش دومکتب ودو دیانت انجام داده ام !!. پس از پیرروزی انقرالب اسرالمی برا گاشرت یکری ،دو مراه ازاسرتقرار رییم جدید ،توسط شورای انقالب قانونی تصویب گردید و به اجرا در آمرد کره به موجب آن کسانیکه بیش از ی سال خدمت سربازی انجام داده بودند معاؾ می شدند و مری توانسرتند کرارت پایران خردمت خودشران را دریافرت نماینرد و بره خانرره هررای خررود برراز گردنررد .و مررن هررم مشررمول همررین قررانون شرردم واز پادگرران وشررهرزیبا ودوسررت داشررتنی مسررجد سررلیمان برررای همیشرره خرردا حررافنی کررردم و دراردیبهشت ماه سال پنجاه و هشت به شهر خودم مشهد باز گشتم .
/244خانه پدری
بخش سوم
سیستان و بلوچستان
احسان شوشتری 245 /
آشنائی با آئین بهائی
تابسررتان سرررال هررزارو سیصرررد و پنجرراه و هشرررت کرره ترررازه از خررردمت سربازی منقضری شرده برودم و بیسرت و یر سرالم برود و بیکرار هرم برودم ،مراه ای الحج ره فرررا رسررید و طبررق معمررول همرره سرراله حج راج بیررت هللا الح ررام عررازم کشوعربستان سعودی جهت زیارت مکه ی مکرمه ومدینه منوره می گشرتند. درآن سال هم طبق روال سال های قبرل والردین مرن نیزجهرت عزیمرت بره خانره خدا آماده می شدند . یرررر روز درگفتگرررروئی خصوصرررری و دو نفررررره از سررررراعتراق و درد دل وگالیه به پدرم عرق کردم که :من تازه از خردمت سرربازی آمرده ام و هیچ کاروشؽلی و هیچ در آمدی هم ندارم ولری شرما بره جرای اینکره بره فکرر اشتؽال من باشید که این پسر جوانتران بیکرارو ول نگرردد ،هرر سرال برار سرفر می بندید و به زیارت مکه مکرمه وکشورعربسرتان سرعودی تشرریؾ مری بریرد و پرررول هایتررران را مررری دهیرررد ترررا شررریود عررررب بخورنرررد و از جررروان خودتررران دستگیری نمری کنیرد ! .قررآن فرمروده کره یکبرار بررای تمرامی عمرر بره زیرارت خانه خدا بروید واعمال ومناس حج واجب را بجرای آوریرد ولری نفرمروده انرد کرره همرره سرراله در مرراه ای الحجرره بررار سررفر ببندنررد و برره عربسررتان برویررد وپررول هایتان را خرج کنید ! و حج و زیارت مستحبی به جای آورید !.
/246خانه پدری
برررای اولررین بررار پرردرم توضرریح داد وگفررت :پسرررم ،بسرریاری از ایررن مسررافرت هررائی کرره مررن برره حررج و زیررارت خانرره خردا مرری روم نیابتررا ووکالتررا از جانب دیگرمؤمنین است که هزینه و مخارج سفررا هم خودشان مری پردازنرد ! حج رفتن وزیرارت بیرت هللا الحررام توسرط مرن (پردر) در واقرع یر نرو کسرب درآمد برای خانواده ما است ! نه اینکه من پول اضافی وزیادی داشته باشم کره بتوانم همه ساله به عربستان سعودی بروم ! ،من خیلی ازاین سال ها به عنوان روحانی همراه کاروان می روم ،گاشته ازاینکه هزینه ومخارجی برایم نردارد که بماند ،عالوه بر آن ی حق الزحمه وحقوقی هم دریافت می کنم چونکه به سایر حجاج کاروان مناس و آداب و اعمال حج را آموزش می دهم !. اگرچه دالیل وتوضیحات پدرم کامال قانع کننده ومنطقی بود و من هم قررانع وراضررری شررده برررودم وازاعترررراق وگالیرره نرررا بجررای خرررویش نیزشررررمنده وخجالت زده گردیدم ،ولی گویا درد دل واعتراق نا بجا و بی مورد مرن براز هم مفید فایده قرار گرفرت ! ،چرون چنرد روز بعرد و قبرل از اینکره نوبرت پررواز والدین من برای جده و مدینه فرا برسد ،یر روز کره پردرم از مسرجد و نمراز جماعت به خانه بازمی گشت مسرتقیما بره اتراق مرن آمرد و دسرت در جیرب قبرای خود کرد و ی برگره چر برانکی را کره از قبرل بنرام مرن آمراده کررده وتوسرط بان ملی صادرگردیده بود را از کیؾ خود خارج کرد وبه دستم داد و گفت : پسرم فعال اینو بگیر وبرو ی ماشین سواری برای خرودت بخرر ترا بعرد ،خردا بزرگ است ! ،انشاهللا کاروشؽل خوب ومناسب هم کم کم گیررت مری آیرد وپیردا می کنی ! .مرن هرم تشرکر کرردم و دسرت پردرم را بوسریدم و برا آن پرول رفرتم و ی اتومبیل پیکان سواری بررای خرودم خریردم وداخرل خیابران هرای شهرمشرهد برای کسب در آمد بره مسافرکشری پررداختم ! ،و هنگرام بازگشرت پردرم از سرفر حج نیز برا همران پیکران جهرت اسرتقبال بره فرودگراه مشرهد رفتریم و برار و بنردیل و ساک و چمدان و سوؼاتی هایشان را به منزل آوردیم . چند ماهی بره همرین منروال در شرهرخودم مری گاشرت .مراه هرای اول پیروزی انقرالب اسرالمی برود و کرار خاصری هرم بره جرز شررکت در اجتماعرات
احسان شوشتری 247 /
وتنررراهرات وراهپیمائیهرررا و سرررخنرانی هرررا و مجرررالس مختلرررؾ نداشرررتم و هررریچ کارمفیدی هم جزجمع شدن بعد از نهر ها جلروی دانشرکده پزشرکی در خیابران دانشگاه و بحس و گفتگوومنانره خیابرانی برا دیگرر جوانران و طرفرداران گرروه های مختلؾ سیاسی بلد نبودیم ! .کارو تفریح همه روزه و همه بعد ازنهرهای زنرردگی مررن درآن سررال شرررکت در منررانره وبحررس هررای گروهرری و چنررد نفررره جلوی دانشگاه بود !. دراوایل سال 1351در پی ی برخورد کامال اتفاقی و تصرادفی کره برا یکرری از دوسررتان و همکالسرری هررای قردیمی دوران مدرسرره پدیررد آمررده بررود برره اصرارایشرران کرره برررای کسررب و کررار درشررهرزاهدان سرراکن ش رده واقامررت مفیررد وموفقی یافته برود و ایرن شرهر را بررای راه انردازی هرر شرؽلی درهرزمینره ای جهررت کسررب در آمررد فرروق العرراده مناسررب مرری دانسررت ،و برره قررول خررودش کرره مرری گفررت :اگررر چنررد سررال بیررایی زاهرردان و یرر کررارو بیررزینس حسررابی راه بیاندازی بزودی بار خودت را می بندی ! ( اوواقعرررا هرررم راسرررت ودرسرررت مررری گفرررت ،چرررون خیلررری ازجوانررران شررهرهای اصررفهان و مشررهد و بیرجنررد وکرمرران ودیگررر جاهررا در آن سررالها آمررده بودند و درشهر زاهدان برای خودشران کسرب و کرار و تجرارتی بره راه انداختره بودند و یا با تأسیس ی کارگراه و تعمیرر گراه خیلری کوچر ،کاسربی پررونرق وخوبی داشتند و درآمد نسبتا زیادی نسبت به شهرخودشان به دسرت مری آورنرد واکثرا هم کاسب های موفقی بودند). من به دعوت واصرارهمان دوسرت و همکالسری سرابقم کره مری گفرت اگرشده فقط یکبار برای تفریح وگردش بیا وشهر راازنزدیر ببرین وتحقیقاترت را انجام بده واگرخوشت نیامد دوباره به مشرهد برازمی گرردی ،باتفراق وهمرراه هررم برررای اولررین برراردر زنرردگی ام وارد شهرسررتان زاهرردان در جنرروب شرررقی کشررور ایررران و مرکررز اسررتان سیسررتان و بلوچسررتان شرردم .و پررس از چنررد روز حضور در شهر زاهدان به صورت کامال اتفاقی به همراه همران دوسرتم کره از مشهد با هم پرواز کرده بودیم چون می خواست دسته عین طبری خرود را کره
/243خانه پدری
پشت گوشش را اایت می کرد تعمیرنماید بره اتفراق وارد یر فروشرگاه عینر سازی در مرکز شهر شدیم .و درآن فروشگاه برای اولین بار دیدم کره چنرد ترا پوسررتر تبلیؽرراتی در رابطرره بررا "صررلح عمررومی " و "تسرراوی رجررال و نسرراء " و " وحدت عالم انسانی " و " همه بار ی دارید و بررگ یر شاخسرار بره چشرم بیگانگان به یکدیگر منگرید " به دیوارمؽازه چسبانده بودند . وقتی چشمم به پوسترها و شعار های روی دیوارآن فروشرگاه افتراد ، چررون سرررم برررای گفتگررو و بحررس هررای خیابررانی کرره در جلرروی دانشررگاه مشررهد آموخته بودم درد می کرد و چند روزی هم بود که وارد زاهدان شده بودم و با کسی بحس ایدئولویی وگفتگوی جدی و رودررو نکرده بودم ! شررو کرردم با فروشنده جوان فروشگاه راجع به پوسرتر هرایی کره پشرت سررش و برر دیروار مؽازه اش چسبانده بود باب صحبت و گفتگو را باز کردم . دوست میزبانم در آن سمت فروشگاه مشؽول تعمیرر عینر خرود برود و من هرم در ایرن طررؾ برا یکری از فروشرندگان جروان عینر فروشری دربراره مفهوم شرعارهای تبلیؽری پوسرتر هرای مؽرازه اش صرحبت وگفتگرو مری کرردیم . درآن سالها این بحس ها و گفتگرو هرای خیابرانی در تمرام کشرور رواج داشرت و برراب بررود ،سررالهای اول پررس از پیررروزی انقررالب اسررالمی و همرره جوانرران هررم پرهیجران و پرر انرریی و در حرال و هروا و جروی کرامال انقالبری و یسرت هررای روشرررنفکری آنچنرررانی کررره هرررر نیرررروی چپررری خرررود را یررر پرررا "چررره گررروارا" می پنداشت ومی خواست همه را جاب جریان خود نماید و هر نیرروی مراهبی مانند من نیزخود را ی مجاهد فی سبیل هللا و ی ابوار زمانه می انگاشت و مسئول هدایت و ارشاد همه عالم وآدم تصور می کرد ! . از طرفرری چررون نرررو شررعارهای ایرررن فروشررگاه برررا کلیررت و تمرررامی شعارهای خیابانی آن سال ها متفراوت برود بررای همرین خیلری قابرل تأمرل برود و جلب توجه می کررد چرون مرن فقرط بررای مقابلره برا نیروهرای چپری ومارکسریت آمادگی پیدا کرده بودم و جواب در آستین داشتم ! .ولی حاال باشعارها وبیانراتی برخورد می کردم که پیش از آن اصال نه شنیده ونه دیده بودم !.
احسان شوشتری 241 /
آن سررالها همرره ش رعارها ح رول و ح روش وگرداگرررد وپیرامررون جهرراد و انقالب و شهادت و مرگ بر شیطان بزرگ و مشت محکم توی دهان این و آن زدن و کشرررتن و انتقرررام و نفررررت و جنررری ،جنررری ترررا رفرررع فتنررره از جهررران !، کارگران جهان متحد شوید تا مشت محکم بر دهان امپریالیسم جهرانی بکروبیم ، و خلق زنجبر به پا خیز ! و می کشرم ،مری کشرم آنکره بررادرم کشرت ! وصرلح میران اسررالم وکفرر معنرری نردارد ! وهیهررات مرن الالرره واز ایرن جورحرفهررا بررود ! وهمه شعارهای آن دوران از همین دست بود . هرریچ گروهرری و هرریچ فررردی وهرریچ سررازمان و هرریچ حزبرری از صررلح ، ازدوستی ،از عشق ،از محبت ،ازمهربرانی ،از خردمت بره نرو بشرر ،و از بخشش وایثاروحقوق بشروتقدم حقوق دیگران برخود وازاین نو حرفها سرخن نمی گفت !! جو وفضای آن روزهای ایران نیز ؼیر از همین شرعار هرا سرخن دیگری را پایرا نبود اگر کسی از صلح دم میزد وسخن می گفت حتما یا خائن بررود یررا ترسررو ! ،ویررا اگررر درآن شرررایط از دوسررتی وگاشررت و مهربررانی سررخن می گفت حتما یا دیوانه بود ویا عامل بیگانه !. همه هم برای پیشبرد وبه کرسی نشاندن حرؾ خود فقرط یر راه بلرد بودنررد و آن هررم از طریررق لولرره تفنرری و اس رلحه و مسلسررل ونارنجرر وگلولرره وتروروکشتاربود ! ،به ننراصال حرفری وکالمری و سرخنی ؼیرر از همینهرا هرم خریداری نداشت !. برره همررین دلیررل ودرایررن چنررین فضررایی شررعارهایی از ایررن دسررت مثررل " وحدت عالم انسانی " یا " تساوی رجرال و نسراء" و یرا " صرلح عمرومی" ویرا " تعرردیل معیشررت " کرره تررا آن روز از هرریچ حررزب و گروهرری نشررنیده بررودم و در اهنیت کوچ وضمیرپرهیجان من جوان شبه انقالبی مشهدی هم نمی گنجید ، خیلی قابل تأمل وتعمق بود و عامل جلب توجه هرمشتری ومراجعی می گردید و باعس اعترراق وموجرب اشرکال وسربب ودلیرل ایرراد وشررو گفتگرو وآؼراز بحس ومااکره فی مابین من و فروشنده جوان فروشگاه نیز همانها بود. پس از حدود نیم ساعتی صحبت و گفتگو با جوان خوش صحبت و
/255خانه پدری
خوشرو وبا محبت آن فروشگاه که برعکس من هرچره مثرل جرر و بحرس هرای خیابانی مشرهد یراد گرفتره برودم و صردای خرود را براال مری برردم و بررای اثبرات حقانیت گفتارخودم با عصبانیت و تحکم می خواستم حرؾ وسخن خرودم را بره کرسی بنشانم و جز برای ننر و ایده خرودم هریچ حقری هرم بررای طررؾ مقرابلم قائرل نبرودم و فقرط حررؾ خرودم را حررق مری دانسرتم و بره حررؾ وسرخن طرررؾ مقابل هم هیچ اعتنایی نداشتم و درگفتارم چپ و راست بره بیانرات و فرمایشرات دکترعلی شریعتی استناد مری کرردم وحتری جهرت مسرتند برودن عرایضرم شرماره صفحه ونام کتاب دکتر را نیز ارائره مری دادم ! چونکره در آن سرال هرا نره تنهرا بررای مرن کرره بررای اکثریررت جوانران بیران وسررخن دکترر شررریعتی سرند معتبررر و فصل الخطاب همه اقوال و گفتار بود ! ،ولی جوان خوشررو و خروش برخرورد فروشنده فقط با کمال دقت و با لبخند ملیح به سخنان من گوش مری داد و وقتری نوبت صحبت بره او مری رسرید برا مهربرانی و محبرت حررؾ مری زد وجروابم را خیلی محترمانه می داد. و آخر سر که موقع رفتن وخدا حافنی فررا رسریده برود و کرار تعمیرر عین ر دوسررت و میزبررانم تمررام شررده بررود و مرری خواسررتیم خرردا حررافنی کنرریم و درمورد ی شعار خاص که "صلح عمومی" بود و من درگفته خودم پافشاری واصرارمی کردم که نه نمی شود ! ،هرگرز عملری نیسرت ! .یر الجزایرری برا ی فرانسروی چگونره مری توانرد صرلح کنرد ! حتمرا بایسرتی بررای احقراق حرق خویش جنگید ! ،تا بوده همین بوده ! ،تاریخ بشریت همیشه با جنی پریش رفتره و آنچه که شما می گویید عملی نیست و نمی شود ! و او در جواب می گفت :چرا مری شرود ! ،و مرن پرسریدم کره بره چره اسررتناد و اعتبرراری مرری گوییررد کرره مرری شررود مررن کرره ایررن همرره دلیررل ومنطررق و برهرران واضررحات و اسررتدالالت معقررول ردیررؾ کررردم ! وازهمرره مهمتررر از کررالم دکتر علی سند آوردم !!. و فروشنده جوان در انتهرای گفتگرو و صرحبت مران گفرت :بره بیانرات دکتر علی شریعتی شما کاری ندارم ! ،من به آثار و الواح خودم استناد می کنم
احسان شوشتری 251 /
و طبق این آثار من ایمان واطمینان دارم که مری شرود ! چرون مرن بهرائی هسرتم و به گفته خودم ایمان وایقان دارم !!! و"صلح عمومی"و"وحدت عالم انسرانی " هم برای ما ی شعارنیست بلکه یکی ازاصول دوازده گانه اعتقادیم است !!. عجبا ،برای اولین برار برود کره در همره زنردگی ام برا یر فررد بهرائی برخررورد کرررده بررودم و اصررال تررا آن روز نمرری دانسررتم بهررائی یعنرری چرره کلمرره "بهائی" به ننررم بیشرتر یر جرورفحش مری آمرد کره مری گفتنرد :طررؾ بهرائی است ! ،من ازعقاید بهائی هیچ نمی دانستم ! ،در دوران سرربازی نیرز یر هرم خردمت وهمردوره سرررباز داشرتیم کرره خروب هرم گیتررار مری زد وبررا صرابون هررای جیره سربازی مجسرمه مری سراخت ولری مری گفتنرد کره بهرائی اسرت و بره همرین دلیل هیچگاه با او بحس و گفتگوهم نکرده بودم ! فقط یکبار دلم می خواسرت ترا از او بپرسم با شیخ بهائی چه نسبتی دارید ولی روم نشده بود !. و تا به امرروز هیچگراه فرصرتی بررای صرحبت و گفتگرو برا یر فررد بهائی واقعی برایم پیش نیامرده برود و امرروز نرا خواسرته و ندانسرته و از چنری احتیاط جسته این امکانات فراهم گردیده بود و پس از حدود نیم ساعت صحبت و گفتگررو طرررؾ مقابررل موض رع و اعتقررادات قلبرری خررودش را بررروز داده بررود !. درانتها ی مااکراتمان وموقع خرروج از فروشرگاه کره مرن همچنران مصرر برودم وتوضرریح مرری دادم و قیافرره حررق برره جررانبی هررم گرفترره بررودم کرره نمرری شررود ایررن شعار ها اگر چه در نراهر خیلری زیبرا و خروب اسرت ولری عملری و پیراده شردنی نیست ! ،ولی فروشنده همچنان با خوشروئی ومهربانی و برا اطمینران مری گفرت که چرا نمی شود ما بهائی هستیم و به ایرن اصرول ایمران داریرم و تمرام سرعی و تالشررمان را برررای پیرراده کررردن همررین اصررول کرره عمررده آن هررم "وحرردت عررالم انسانی" است انجام می دهیم .ترازه لحنره آخرر و موقرع خرداحافنی فهمیردم کره طرررؾ مررااکره مررن ی ر فرررد بهررائی برروده اسررت و اینهررا هررم شررعار نیسررت بلکرره همچنان که پس از آن ادامه دارد جزو اصرول اعتقرادی دوازده گانره اوسرت کره صررلح عمررومی و وحرردت عررالم انسررانی دو تررا از ایررن اصررول اسررت و تعرردادی از دیگر اصول اعتقرادی خرویش را کره توضریح مری داد و بره یرادم مانرده از جملره
/252خانه پدری
" تسرراوی حقرروق رجررال و نسرراء" "،تعرردیل معیشررت "و "ی ر لسرران عمررومی و همگررانی" و ...دیگررر اصررولی کرره برره خرراطرم نمانررده اسررت ولرری" وحرردت عررالم انسانی "" ،تحصیل اجبراری و رایگران "و" تسراوی زن و مررد" از همران روز اول کرامال در خراطرم مانرده و هنروز هررم فرامروش نکررده ام ! .فروشرنده جرروان خوشروی بهائی موقع خردا حرافنی انهارداشرت کره اگرر مایرل هسرتم مری توانرد جزوه و یا کتابی در اختیارم بگاارد تا با آئین بهائی بیشتر آشنا گردم . من تا به آن روز از بهائیت هیچ نمی دانستم وآنچه خوانده برودم یکری دو تررا کترراب ردیرره برررود کرره درآنهررا هررم هرررر آنچرره توانسررته ونوشررته بودنرررد در خصوص پوشالی بودن اعتقادات این فرقه ضاله و نجس بودن پیروان این آئین و جاسوس روسیه و یا انگلیسی بودن همه بهائیان و نهی و منرع اکیرد مسرلمانان از مراوده و هم صحبتی با آنان بود !. وقتی از مؽرازه عینر فروشری خرارج شردیم .دوسرت همرراهم کره از کاسب کاران و مؽازه داران زاهدان بود از فررد فروشرنده و خروبی و مهربرانی و اعتبار آنان کلی صحبت وتعریؾ کرد و توضریح داد کره چنرد ترا برادرنرد کره همگی آنان هم از تجار وکسبه معتبر و قدیمی شهرهستند . مررن گفررتم تررو مرری دان ری کرره اینهررا بهررائی هسررتند چرررا بررا آنهررا معاملرره می کنی مگر نمی دانری کره ایرن کاروعمرل طبرق فتروای علمرا ومراجرع شریعه حرام است ! .دوستم ازبهائی بودن آنان اطالعی نداشت وتوضیح داد وگفرت : اگررر مرری دانسررتم هررم برررای مررن توفیروتفرراوتی نداشررت ،خیلرری آدم هررای پرراک ومحترمی هستند .من فقط عینکم از اینها خریده ام وچنرد برارنیزبرای تعمیرر و اصالح ویا تعویق شیشه عین به فروشگاه آنان مراجعه کررده ام ،هیچوقرت هم مثل تو اینهمه با آنان حرؾ نزده بودم !. خالصه اینکه از صحبت و گفتگوی نیم ساعته با پسر جوان فروشنده عین سازی خوشم آمده برود و در عررق یکری ،دو هفتره ای کره در زاهردان بودم چند نوبتی به سراغ او رفتم ومجددا با هم صحبت ومااکره کرردیم و شراید هم قصد و نیرت مرن آن برود کره او را از گمراهری و انحرافری کره بردان گرفترار
احسان شوشتری 253 /
آمررده نجرراتش دهررم و شرراید بترروانم برره راه راسررت وصررراط مسررتقیم هرردایتش کررنم ! و با بحس و گفتگرو و اسرتدالل او را متوجره اشرتباهات مرادر زادی اش بنمرایم ، ولی هرباراو با نهایرت ادب و نزاکرت و مهربرانی بره حررؾ هرای پرخاشرگرانه من گوش می کرد و با نهایرت خوشرروئی و محبرت جروابم را مری داد و زمرانی هم که سؤالی می کردم و یا ایرادی می گرفتم کره جرواب آنررا نمری دانسرت ویرا ش وتردید وشبهه ای داشت با کمال تواضع و فروتنی می گفرت :مرن جرواب ایررن را نمرری دانررم اگررر اجررازه بدهیررد س رؤال مرری کررنم ودر جلسرره بعرردی برره شررما می گویم و یا اینکه اگر خیلی مایل هستی می توانم کتابی در این رابطه برایت بیاورم تا جواب این پرسشهایت را داشته باشد . رفررت و آمررد و گفتگررو و مباحثرره چنرردین برراره مررا و از طرفرری تمایررل و اشتیاق مرن بره مطالعره کترب امرری باعرس ایجراد ارتبراط و دوسرتی فری مرا برین گردیرد و مرا همچرون دو دوسرت صررمیمی برا هرم در ارتبراط برودیم ودرروزهررای پایررانی مسررافرتم وموقررع خررداحافنی برررای مراجعررت برره مشررهد نیزچنررد تررا کترراب امری که فکر می کرد ممکن است مرورد نیرازوالزم باشرد ویرا خوانردن آنهرا بره دردم بخورد به امانت به من سپرد تا درشهرمشهد مطالعه نمایم . و پس از آنهم ارتباط تلفنی وتماس ما بر قرار بود و چندین نوبت نیز با پست کتاب هایی را که در خواست می کردم برایم ارسال می نمود و من هم شرو کردم به مطالعه جدی کتب بهائی و آشرنایی برا آئرین و عقایرد آنران و هرر کجا کتابی در این رابطه می دیدیم با دید مثبتی که به موضرو پیردا کررده برودم مطالعرره مرری کررردم دیگررر برررای آشررنائی بررا افکررار و اعتقررادات و آئررین بهررائی برره سراغ ردیه هایی که خیلی زیاد برعلیه آنها نوشرته بودنرد ودرهمره کتابفروشریها نیزبوفوروفراوانی پیدا می شد ،نمی رفتم .بلکه هر کتابی راجع بره هرمطلرب و موضوعی که می خواستم اول از ی بهائی سؤال مری کرردم و کتراب مرورد ننرم را در خواست می نمودم .ارتباط تلفنی و یرا مکاتبرات ومراسرالت پسرتی ما یکی دو سال ادامه یافت و در این دو ساله چنرد نروبتی نیرز فقرط بررای دیردار وگفتگوی با او به زاهدان مسافرت کردم .
/254خانه پدری
در طی چند ساله آشرنائی مرن برا آئرین بهرائی کره چنردین برار هرم بررای دیدن دوستان جدید بهائی ام به سیستان وبلوچستان سفرمی کردم دریکری ازایرن مسافرت ها که با وسیله شخصی هم رفته بودم ،یکبرار بره اتفراق یکری ازهمرین دوستان بهائی تا شهر ایرانشهر نیزرفتم و چنرد شربی درآنجرا مانردم ومیهمران او بودم . اتفاقررررررا آن سررررررفری کرررررره تنهررررررا مسررررررافرت مررررررن برررررره شررررررهرخاش و ایرانشهرنیزهست مصادؾ بود با ی دوره ای که یکری از بررادرانم در کمیتره انقالب اسالمی فعالیت می کرد و ایشان هم جهرت مأموریرت در یر پاسرگاهی در همان شهر ایرانشهر مستقر بود واقامت داشت !. ی ر شررب برره اتفرراق دوسررت بهررائی همررراهم برررای دیرردارو مالقررات بررا برادرپاسررردارم بررره پایگررراه ومقرپاسرررداران کمیتررره انقرررالب اسرررالمی شهرسرررتان ایرانشررهر رفترریم و بررا دوسررت به رائی ام کرره "ضرریاءهللا" نررام داشررت و از کسرربه ومؽررازه داران سرراکن ایرانشررهر بررود ،دو نفررری جلرروی پاسررگاه وداخررل ماشررین نشسررررته و منتنررررر بررررودیم تررررا اخرررروی را خبررررر نماینررررد ،ضرررریاء کرررره در شررررهر ایرانشهربهائی کامال شناخته شده ای بود ،داخل صندلی اتومبیل فرو رفته برود تا کسی از پاسداران بومی که در حال رفت وآمد به داخل پایگاه واقامتگاه خود بودند اورا نبینند ! وبه شوخی می گفت :می دانی کره مررا آورده ای جلرو النره زنبور !!. یکبررار هررم دوسررت زاهرردانی ام برره اتفرراق خررانواده خررود و چنررد خررانواده دیگر بهائی به شهر مشهد مسافرت کردند که من برایشران هترل رزرو کرردم و تمام مکان های تفریحی ودیدنی مشهد ازجمله آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسری خالق شاهنامه را نشانشان دادم و ی شب هرم بره اتفراق جهرت زیرارت وبازدیرد به حرم امام رضا( ) رفتیم که مسئول هتل لطؾ کرد وچنرد ترا چادرنمرازبرای خانمهای بهائی که عازم حرم بودند فرراهم نمرود ! .ولری بیشرتر مرن بره زاهردان مسافرت می کردم ،روابط ما خیلی دوسرتانه وصرمیمانه شرده برود .بعضری از شب ها که در زاهدان بودم مرا به منزلشان دعوت می کرد و تا پاسی از شرب
احسان شوشتری 255 /
گفتگو مری کرردیم و شرب هرای بره یراد مانردنی و خراطره انگیرزی از آن ایرام بره خاطر دارم . ؼیرازهمررران اولرررین مسرررافرتم کررره بررررای تفرررریح وتحقیرررق رفتررره برررودم درسفرهای آتی که به زاهدان می رفتم فقرط وفقرط بررای دیردن ایشران برود و نره برای کسب و کار و تجارت و امثال اینها که از ابتدا هم به همان مننرور رفتره بودم .ماههای بعد و حتی تا چند سرال بعرد نیرز هرگراه کترابی مری خواسرتم و یرا سؤالی داشتم و یا از داخل کتبری کره مطالعره مری کرردم سرؤال وپرسرش جدیردی برایم پیش می آمد تنها مرجعی که می شناختم و می توانستم سؤاالتم را مطرح کنم هم ایشان بود . آن زمرران هررا مثررل امررروز نبررود کرره شررما بتوانی رد روی شرربکه اینترنررت وفقط با اشاره ی انگشرت بررروی دکمره کلیر و تایرپ کلمره "بهرائی" بره هرر زبانی که بلد ویا تمایل داشته باشید به گنجینه و معدنی از آثرار و الرواح و کترب جامعه بهائی دسترسری پیردا نمائیرد واطالعرات جرامع و کامرل ومشرروحی را از کتابخانرره هررای امررری وبهررائی در سررایت هررای مختلررؾ را بصررورت اینترنترری و آن الین برای همیشه دراختیار داشته باشید . نه تنها تهیه کتاب وجزوه معتبروقابل اعتنرا دررابطره برا آئرین ودیانرت بهائی مشکل وسخت بود بلکه با ایجراد فضرای رعرب و وحشرت وهرراس بررای افراد جامعه بهائی امکان به دست آوردن ی کتاب امری هم بدون داشتن ی آشنای بهائی که بره شرما اعتمراد کامرل داشرته باشرد نیزؼیرر ممکرن و ازمحراالت بود . برره همررین دلیررل اگرچنانچرره مررن کتررابی هررم در مشررهد مرری خواسررتم کرره امکرران تهیرره آن مشررکل و یررا ؼیررر ممکررن بررود از همرران دوسررت جرروان فروشررنده بهائی زاهدانی ام درخواست وتهیه می کردم که یا با پست برایم مری فرسرتاد و یرا اینکرره برره طررور حضرروری در سررفرهای مرتررب ومکرررر خررودم برره زاهرردان از ایشان دریافت می کردم .
/256خانه پدری
انصافا و حقیقتا بعرد از سرال 1351وپرس از آشرنائی مختصررخودم برا افکار واعتقادات و آئین بهرائی زنردگی لرات بخرش و جهرت داروهدفدارآتیره مرن آؼازگردیده است و از این تاریخ به بعد زندگی جدیردی را شررو کرردم .مثرل اینکه تازه متولد شده باشم ،چشمانم به روی دنیا بازشد و اهنم آسروده وراحرت شد و ازهمه اوهام و خرافات پاک گشت ،وهمه دؼدؼه های اهنی وفکرری ام که درنو تفکر قبلی ام ال ینحل وؼیر معقول وخرافه گونه می نمود به یکبراره محو وناپدید گردید واز درون راحت شدم . و همین برخورد های اولیه و شرو گفتگو فی ما برین آؼرازی گردیرد بررر تؽییررر و تحررول ودگرگررونی کامررل زنرردگی و اعتقرراد مررن و تمررامی مسرریر آترری زندگی من در همان فروشگاه و در شهر زاهدان متحول گردید . کسرریکه همرره زنرردگی اش وفکررر واکرررش جهرراد و شررهادت و کشررتن و کشته شدن بود به یکباره به ی انسان صلح جو ،صلح طلب ،صلح دوست ، آشتی مدار و مهربان تؽییر کرد که حاضر نمی شرد بره هریچ احردی کروچکترین تعرق وبی احترامی بنماید و ترجیح می دهد تا خودش بمیرد ولری برا دیگرران بجرز بررا محبرت و مهربررانی وصررمیمیت رفترار ننمایررد و حترری دشرمن خررود را هررم دوست بدارد ! . وامروزکرررره دقیقررررا سرررری سررررال ازاولررررین ورودم برررره آن فروشررررگاه در شهرزاهدان می گارد و پشت سرم را دقیقترمی کاوم ومی نگرم ،می بیرنم کره " ادخلوا بسرالم آمنرین " بررای مرن همران لحنره اول ورودم بره آن مؽرازه آؼراز گردیده است !. آتیرره زنرردگی برررای مررن درهمرران فروشررگاه زاهرردان رقررم خررورد و مررن نمرری دانسررتم کرره برره کجررا مرری روم ولرری ایررن جریرران زالل آب شررفاؾ رودخانرره درآینده زندگی مرا هم با خودش برد و من به مثابه تیکه الواروچوبی همگام با موج خروشان رود خانه زنردگی راهری شردم و خردای مرن ،خردای مهربران مرن چنرین سرنوشرت وآینرده ای را بررایم رقررم زده برود کره اراده الهری او فرروق اراده همگان است .
احسان شوشتری 257 /
ایمان موهبتی است قلبی ،و خدایم ،خدائی اش را در حقم کامل کرد و از سر فضل وعطا و موهبت خویش و نه به جهت لیاقت و استعداد و قابلیت بنده ،مرا در راهی قرار داد تا طعم خوش آزاد زیستن وآزادانه زندگی کرردن وآزادانه تفکر وتعقل کردن را تجربه کنم وتحری حقیقت نمایم وازتعصبات کره هررادم بنیرران انسررانی اسررت رهررایم کرررد وخرردایم مرررا ازهمرره خرافررات و اوهررام وباورهررای ؼیرمعقررول نجرراتم داد و دسررت و پررایم را کرره قرنهررا همرره در تارهررای عنکبوتی و قید و بند های ؼیر ضرور تنیده شده برود کره برا صرد هرا سرال تقلیرد وپیرررروی ازمجتهرررد اعلرررم وعنررریم الشرررأن هرررم راه حلررری بررررای رهرررایی شررران نمی یافتند ،به یکباره وناگهانی رهایم ساخت و آزادم کرد و همچرون حضررت مسرریح کرره ازآن مرراهیگیر بیسررواد ودیگرحواریررون کررم سررواد خررویش خلررق جدیررد وانسان نوینی ساخت ،جمال مبارک هم مرا انتخاب فرمودنرد ترا ازآن پسررامام جماعت و مجتهد زاده خراسانی ی فرد تقلیب شده و متحول و ی خلق بردیع وی انسان جدید بسازند و اولین گرام وابتردای تقلیرب مرن و نخسرتین تحرول مرن و شرو "حوِّ ل حالنا الی احسن الحال " برای من ازهمان مرکزاستان سیسرتان و بلوچستان آؼاز گردید . وقتی به شهر خرودم مشرهد براز گشرتم همره چیرز بررایم تؽییرکررده برود دیگرهرگز آن فررد همیشرگی نبرودم و حرد اقرل تؽییررم ایرن برود کره خروب ترر و مهربان تر شده بودم وشاهد قضیه اینکه پدر روحانی ام قبل از اینکه بره بهرائی بودن من پری بررده باشرد متوجره ایرن تؽییررفترار ودگرگرونی مرن گشرته بودنرد و زمانیکره مرن بره خرراطر عقیرده واعتقراد جدیردم زنرردانی شردم بره یکری از دوسررتان اعتراؾ کرده وفرموده بود ند که :می دیدم پسرم در این سالهای اخیر مهربان شررده بررود ولرری نمرری دانسررتم علررت آن چیسررت ! ولرری حرراال مرری فهمررم کرره علررت مهربانی وخوبی او بهائی شدنش بوده است ! و بارها و بارهرا در جمرع پسرران پرتعدادش می گفت که :بهترین پسر مرن همرین احسران اسرت ولری افسروس کره بهائی است !!. اگرحضرت پطروس آن ماهیگیر بی سواد دیروز که حتی شمارش
/253خانه پدری
روزهررای هفترره را هررم نمرری دانسررت ،توانسررت برره چنررین ترروفیقی دسررت یابررد کرره کلیسررا هررای عنرریم روم بررر شررانه هررای او اسررتوار گررردد .از موهبررت ایررن قرررن عنیم و الطاؾ جمرال مبرین هریچ چیزبعیرد نیسرت ترا مرا هرم بتروانیم همچنران کره حضرررت بررالل آن برررده سرریاه حبشرری بررر سررید قریشرری ارزش و اعتبرراری ص رد چندان یافرت و حتری ازعمروی پیامبراسرالم "ابوجهرل" هرم شایسرتگی واعتبرارش افزونتر شد ،ما هم توفیق و لیاقرت ابرالغ ایرن کرالم عنریم الهری را بیرابیم و در کمال مهربانی ومحبرت فریراد شرادمانه و سررود جاودانره سرردهیم وعلرم وحردت عررالم انسررانی و صررلح عمررومی را بررر دوش خررویش و بررا افتخارحمررل نمرراییم تررا همگان در یابند که ما هم از پیروان راسرتین امرراعنمش هسرتیم و آمراده ایرم ترا جان نا قابل خویش را در سبیل یاران با وفایش نثار نمائیم . وامررروز دقیقررا سرری سررال از زمرران اولررین ورودم برره آن فروشررگاه در شهر زاهدان می گارد و حاال تصمیم گرفته ام تا همه ایرن سری سراله را کره در پرری امررررار معررراش روزانررره خرررویش وارترررزاق یومیررره خرررانواده خرررود مصرررروؾ داشته ام و در رسالت اساسی و هدؾ ؼرائی ونهرائی بنرده گری ام کوتراهی کررده و کم مایه گااشته ام ،مایلم و آمادگی کامل دارم تا انشاءهللا همه ایرن سری سراله وسه دهه ماضی را یکجا جبران نمایم. ********* ...در سال هایی که به منازل بهائیران حملره مری بردنرد و کتراب هرای آنان را ؼارت می کردند و تصمیم داشتند تا بدین وسیله بخیرال خرود کلیره کترب و آثررار امررری را از میرران بردارنررد ،مررن کترراب هررایی را کرره از دوسررتان بهررائی خویش جهت مطالعه دریافت می کردم در منرزل خودمران و زیرر تخرت خروابم و یا پشت کتاب های داخل قفسه کتابخانه منزلمان قایم وپنهان می کردم . منررزل مررا کتابخانرره کرروچکی شررده بررود از آثررار و الررواح و کتررب بهررائی و در واقررع کتررراب هررای جامعررره بهررائی را بررره خرراطر دوری از گزنرررد و آسررریب احتمالی که ممکن بود توسط مخالفین امر و یا مأمورانی که ضدیت و مخالفت
احسان شوشتری 251 /
با بهائیان را ونیفه اصلی و اساسری خرود مری دانسرتند و کمرهمرت بسرته بودنرد تا هرر طروری شرده کتراب هرای جامعره بهرائی را بره آترش بکشرند ،مرن بره سرهم خودم تعداد بسیارمحدودی از این کتاب ها را درمنزل حضرت آیرت هللا و امرام جماعت مسجدی در مشهد حفن و نگهداری می نمودم تا سالم بمانند و تا مردتها و سالهای بعد هم هرزمان یکی از آشنایان و بستگان وفامیل روحانی ام کتابی جهت مطالعه می خواست با پست برایشان ارسال می کرردم ترا پرس از مطالعره عودت دهند وباز گردانند !. بلی در زمانی که بهائیان جهت حفن و نگهداری کتب و الواح مقدسره خود مجبور بودند آنها را در زیر خاک باؼچره منزلشران مخفری نماینرد و یرا در انبراری منزلشران دیروار کرراابی مری سراختند ترا کترراب هرای خرود را پشرت دیرروار گچی سراخته شرده مخفری وپنهران بدارنرد کره ازدسرت مرأموران سرپاه واطالعرات محفون بماند .بهتررین مکران بررای حفرن و نگهرداری چنرین کتراب هرایی منرزل یر پیشررنماز روحررانی معتمرردی بررود کرره از دیررد ناقضرین و مخررالفین امررر بهررائی مخفی می ماند و اصال وابدا به مخیله آنران هرم خطرور نمری کررد کره در منرزل امام جماعت مسجدشان کتابخانه مخفیانه ای از آثار و الواح وکتب بهائی وجود داشته باشد . ********* ...سال های اول انقالب که در هر کوی و برزنی شربها ماشرین هرای عبوری را متوقؾ و بازرسی می کردند ،گروهی بسیجی هم در مسجد پدرمن مستقر بودند وهمه شبها در محله مسکونی ما به این امر اشتؽال داشرتند و یر شبی که من دیر وقت به منزلمان برمی گشتم و تعدادی کتاب مربوط به جامعره بهایی هم داخل ماشینم برود ،وقتری بره پسرت ایسرت و بازرسری بسریجیان مسرجد پدرم رسیدم با وجود اینکه دستور ایسرت داده بودنرد ،بری توجره بره آنهرا بره راه خرررودم ادامررره دادم و آنهرررا هرررم چرررون ماشرررین مررررا مررری شرررناختند از تیرانررردازی خودداری کردند ولی تا جلوی درب منزلمان که یکری دو ترا خیابران آن طرفترر
/265خانه پدری
بود ازدرون آئینه ی اتومبیلم می دیدم که از پشرت سرر تعقیربم مری کننرد ترا خرود را به من برسانند ولی با وجود این بالفاصله پس از رسیدن جلوی خانره پردری سریعا بعد از پارک کردن اترومبیلم پیراده گشرته ووارد منرزل شردم .فرردا صربح زود هنگررام سررحر و موقررع ااان کرره م رأموران گشررت ونگهبررانی بسرریجی گررزارش عدم توجه وبی اعتنائی پسرحاج آقای مجتهد وپیشنمازمسجد را به فرمانده خود کرره پایگرراه ودفتررر کاروسررتاد فرمانرردهی اش داخررل همرران مسررجد پرردریم بررود داده بودند .ایشان هم موقع نماز صبح پیش محراب وسجاده وجای نمازپردرم رفتره و گالیه گااری و شکایت نمروده کره اون پسررقد بلنرد حضررتعالی بره دسرتورات ایست و بازرسی مأموران گشت شبانه ما توجهی نمی کند ! .اگر چنانچه یکی از بروبچرره هررای بسرریجی نررا آشررنا وؼریبرره باشررد و اتومبیررل ایشرران را نشناسررد وناؼافل شلی نماید وخردائی نراکرده (زبرانم الل !) اتفراقی بیافترد چره ...بهترر آن است که به ایشان تاکری بدهید تا حتما پس از این مراعات فرمایند !!. مرری خواسررته پرریش پرردرم کرره تأییررد وپشررتیبانی فرمانرده بسرریج مسررجد در حوزه اختیارات ایشان بود خرود شریرینی کررده باشرد کره مرثال کرار گشرت شربانه خررود را خرروب انجررام مرری دهنررد ! وهمرره ماشررین هررای عبرروری را دقیقررا کنترررل می نمایند و مثال گزارش داده باشد که پسرسرومی شرما چره سراعتی از شرب بره خانه آمده است ! و ... من هم اگر قرار بود درآن شرب بایسرتم و راجرع بره کتراب هرای داخرل اتومبیل توضیح بدهم برای پدر که روحانی محل و مورد احتررام بسریجیان برود صررورت خوشرری نداشررت و برره همررین دلیررل ترررجیح داده بررودم کرره از ایسررت و بازرسی بدون توجه وبری اهمیرت بگرارم و آنهرا ( بسریجی هرا ) نیزهمیشره فکرر می کردند اگرر اتومبیرل مررا خروب بگردنرد و دقیقرا کارشران را انجرام دهنرد مرن حتما پیش پدرم از احساس مسئولیت و ونیفه شناسی آنها تعریؾ می کنم !. *********
احسان شوشتری 261 /
ولی دراردیبهشرت مراه سرال 1361کره دریر
مسرافرت تفریحری بره
شهرستان زاهدان جهت دیداربا دوسرتان بهرائی ام چنرد روزی در آن دیرار بسرر می بردم ،بره اتفراق تنری چنرد از جوانران بهرائی آن شرهر در بعرد از نهرر یر روز جمعرره و تعطی رل بررا اتومبیررل سررواری یکرری از آنرران بقصررد گررردش وتفررریح وپی نی درحال خروج از شهر بودیم تا به "کالتره رزاق زاده" کره یکری از مناطق ییالقی وتفریحی اهالی زاهردان اسرت بررویم کره متأسرفانه یرا خوشربختانه هنگام خروج از شهر دریکی ازایستگاه های ایست و بازرسی توسط نیروهرای سپاه پاسداران مورد بازرسی اتومبیل و سؤال وجواب آنان قرار گرفتیم ! ،اگر چرره فقررط صرررؾ جرروان بررودن برره تنهررائی و پررنج تررا پسرررجوان بررا هررم داخررل یر اتومبیررل جرررم محرررز تلقرری مرری گشررت و برروی نررا امنرری از تجمررع آنرران برره مشررام می رسید وبرای اثبات مجرمیت آنان بس برود وکفایرت مری کررد ولری برا وجرود این بمحق شناسائی وپی بردن بره اینکره ایرن جمرع پرنج نفرره همگری ازجوانران بهرائی شررهر زاهرردان مرری باشررند کررافی بررود تررا بررا مرکزسررتاد فرمانرردهی خودشرران تمراس گرفتره وهماهنری نمروده و اقردام بره بازداشرت و دسرتگیری جمرع جوانران نمایند و آنان را تا مرکز سرپاه پاسرداران شرهر زاهردان همراهری و پرس از آنهرم با چشمان بسته به بازداشتگاه اعزام نمایند !! .بهمین راحتی . در میرران ایررن جمررع پررنج نفررره فقررط یکرری واقعررا بهررائی نبررود و از ی ر خانواده شیعه اسرالمی و از بیرت یر روحرانی و امرام جماعرت در شرهر مشرهد بیرون آمده بود و اکنون هم برای یر سرفر تفریحری و در سرن بیسرت و چهرار سالگی تنها به زاهدان آمده بود و درآن ساعت نیرز فقرط بررای تفرریح و گرردش از شرهر خرارج مری شردند ترا برره کالتره رزاق زاده تنهرا محرل تفریحری و ییالقرری شهر زاهدان بروند و فردای آن روز هم به مشهد بازمی گشت و بلیط برگشرت هواپیمررائی او هررم در جیررب کررت اش بررود ! ،ولرری حرراال بازداشررت شررده بررود و نمی دانست چه سرنوشتی در انتنار اوست !. مورد بررای بازجوهرای سرپاه پاسرداران هرم کمری مشرکوک برود ،کره چطوری ی آخوند زاده و ی فرزند مجتهرد و پسررامام جماعرت برا یر عرده
/262خانه پدری
جوان بهائی دوست شده است ! ،چگونه مری تروان براور کررد ،او کره از همره مررا بهتررر مرری دانررد اینهررا " نجررس " هسررتند و نبایررد بررا آنرران مررراوده و نشسررت و برخواست نمود ! ،او که بهتر از ما می داند افکار آنها مسموم است ! و با هرر که برخورد کنند حتما او را به گمراهی داللت می کننرد و بره فرقره ضراله خرود جاب می کنند ! ،او که بهتر از ما می داند پیرروان ایرن آئرین بره امرام زمران مرا اعتقادی ندارند پرس چررا برا اینهرا دوسرت شرده و برا اینهرا بره گرردش مری رود و برای دیدن اینها بیش از نهصد کیلومتر راه از مشهد آمده ! مگرر اینهرا چره قروه جاابه ای دارند که او را اینچنرین جراب خرود کررده انرد ! ومعلروم نیسرت ایرن جوانان بهائی چه مهره ماری به همراه خود دارند که بدینسان ی پسرآیت الره را شکار کردند !! او که همه عمرش در ی خانواده اسالمی و شریعی برزرگ شده و تمامی وجودش و سلول های تنش از سهم مبارک امام زمان که مرؤمنین و مریدان پدرش به وی داده اند رشرد و نمرو کررده اسرت و از اسرالم و شریعه و روحانیررت و امام رت مسررجد و روضرره خرروانی امررام حسررین ( ) و دعررای ندبرره ودعای کمیل و نماز و روزه و دعای سرحر و افطرار و" اللهرم انری اسرئل مرن جمال باجمله و کل جمال جمیل " بیش از همه ما به گوشرش رسرید وبیشرتر از همرره مررا برراز جوهررا و پاسررداران ازخررانواده و پرردرروحانی وسررفره روحررانی کسب فیق نموده ،حاال چه طور شده است که او به دام این چند تا جوان خرام وکم اطال بهائی گرفترار شرده اسرت ! ،شراید واقعرا پردر و مرادرش هرم از ایرن فاجعه وواقعه بی اطال هستند .! ... چنررد سرراعتی همچنرران درسررکوت در گوشرره حیرراط کوچر بازداشررتگاه سپاه پاسداران شهرستان زاهردان بره دیروار تکیره داده و نشسرته برودیم و یکری ، یکی ما را به نوبت صدا می زدند وجهت باز جویی مری بردنرد و پرس از اتمرام بررازجویی بازگردانررده و دوبرراره در همرران حیرراط بازداشررتگاه رهررا مرری کردنررد . داخل حیاط بازداشتگاه فقط مرا پرنج نفرهمرراه ترازه بازداشرت شرده برودیم و بقیره زندانی ها داخل بند و یا داخل سلول های انفرادی خرود بسررمی بردنرد ومرا هرم حق حرؾ زدن وصحبت کردن با هرم را نداشرتیم و لراا نمری توانسرتیم از کسری
احسان شوشتری 263 /
که ازاتاق بازجویی بازگشته بود بپرسریم کره چره سرؤاالتی مطررح کردنرد و چره جواب هایی دادی !. ومررن کرره برررای اولررین بررار درهمرره زنرردگی ام بازداشررت وزنرردانی شررده بررودم اضررطراب واسررترس بیشررتری داشررتم ! .زنرردانیان قبلرری روی دیرروار آجررری حیرراط بازداشررتگاه بررا خودکررار یادگرراری هررائی نوشررته بودنررد ویررا بررا نرروک شرریئی تیزومیخ کنده کاری کررده بودنرد وشرعرؼمناکی ویرا جملره دلگیرری حر نمروده بودند ومن چون بیکار داخل حیاط بازداشتگاه نشسته برودم وبرا دوسرتان هرم بنرد نیزحق صحبت نداشتم شرو کردم به ترتیرب از یر گوشره دیروار بره خوانردن جمالت وکلمات واشعار یادگاری سایرزندانیان قبلی ! تقریبا همه آجرهای دیوارحیاط بازداشتگاه تا آنجائیکه دسرت زنردانیان بهنگام قد بلندی می رسید مثل سنی نوشته های قبرهای ی گورستان برزرگ پررر بررود از ایررن نوشررته جررات شررعرگونه ونثرهررای رنگارنرری وکلمررات قصررار گونرراگون ویررا جملرره ای از یر تجربرره تلررخ ویررا فقررط اسررم وفامیررل وشررهرزندانی وتاریخ دستگیری که سر آدمی را به حد کرافی وبره انردازه یر مجلره دانسرتنیها ویر دائرررة المعررارؾ برره خررود مشررؽول مرری کرررد ! وماشرراءهللا همگرری زنرردانیان نویسنده قبلی هم یا شاعر بودند ویا فیلسوؾ که جمالتی به این زیبائی وشیوائی برره یادگررار تحریررر نمرروده بودنررد ! .تررا اینکرره برراالخره ؼررروب شررد وکررم کررم هرروا تاری ر شررد وچشررم مررن درترراریکی نوشررته هررای ریررز روی آجرنسرروزهای پررنج سانتی حیاط بازداشتگاه را نمی دید !. چونکه همه افراد همراه من بهائی بودند ،تکلیفشان هم کامال مشخص بود که نمی توانستند تقیه وکتمان عقیده نمایند و دروغ مصلحتی بگویند و جران خودشان را نجات دهند ! .تا اینکه نوبت به من رسید ،باز جویان مرا برا پدیرده جدید ونادری رو به رو شده بودند ! .چون پس از پرس و جو از اسرم و فامیرل و خرررانواده و دیگرررر مشخصرررات کامرررل بخررروبی مررررا شرررناختند و انهرررار محبرررت مرری کردنررد ،گویررا بررا یکرری از پسرررعموهای روحررانی بنررده هررم در جبه ره جنرری دیداری نموده بودند وآنچنانکه یکی ازبازجویران مری گفرت ،پسررعموی فاضرل
/264خانه پدری
وروحانی وامام جمعره مرن درجمرع پاسرداران گرردان ویرا گروهران آنران درخرط مقدم جبهه مجلس وعن وسخنرانی داشته است . بررررازجوی محترررررم کلرررری از خررررانواده و فامیررررل مررررا بخصرررروص ازآن پسرعموی روحانی وامام جمعه ام که در جبهه جنی برایشران سرخنرانی کررده بود وبا او آشنائی داشرتند بره بزرگری یراد مری کررد وتعریرؾ و تمجیرد مری نمرود و ارادتمندی خود را به خانواده روحانی وفامیل ما ابراز می داشرت و صرحبت و نصیحت ازاینکه حیؾ است جوان برازنده ای چون شما برا ایرن افرراد عضرو فرقه ضاله که در این شهر کامال شناخته شده هستند و همره آنران را برا انگشرت سبابه به یکدیگر نشان می دهند و به عنوان ی فرد بهائی معرفری مری کننرد ، شایسررته نیسررت کرره شررما بررا اینهررا رفررت و آمررد مرری نمائیررد و نشسررت و برخواسررت مرری کنیررد ! ،خرردایی نررا کرررده ممکررن اسررت شررما را گمررراه کننررد و از دیررن آبررا و اجردادی خرود منحررؾ نماینرد و زبرانم الل ممکرن اسرت دسرت شرما را از دامرران پاک چهارده معصوم کوتاه کنند !. اصررال بررازجویی نمرری کرررد و شرراید بررازجویی هررایش تمررام کرررده بررود و حرراال برره نصرریحت و ارشرراد مرری پرداخررت ،شرراید هررم بررازجویی مرری کرررد و هررم نصیحت و ارشاد می نمود و تعجب آورترین وشگفت آمیزترین قسرمت سرخنان و صحبتش این بود :شما که می دانید این ها نجس هستند چگونه وچطوری برا اینها مراوده و نشست و بر خواست می کنید !. پرس از چنررد سرراعتی کرره ازؼررروب آفترراب مرری گاشررت وهرروا هررم کررامال تاری ر شررده بررود وسرراعات اولیرره شررب را هررم پشررت سررر گااشررته بررودیم وهمرره خانواده های بهائی شهرنیزازبازداشت وگرفتاری ما چند نفربا خبر ومطلع شده بودند ،بازجوئی ما هم به پایان رسید و با گررفتن کفالرت و ضرمانت ازدوسرتان و احبائی که پشت درب بازداشتگاه تجمع کرده بودند ما پرنج نفرررا آزاد کردنرد تا به خانه های خود بازگردیم ولی برا ایرن شررط کره بایسرتی فرردا ر س سراعت هشت صبح مجددا جهت اعزام به محکمره ودادگراه ونرزد قاضری دادگراه انقرالب اسالمی مراجعه می کردیم !.
احسان شوشتری 265 /
آن شب ناهرا آزاد شده بودیم ولی خبر دستگیری ما پنج نفر در برین بهائیرران شررهر برره سرررعت برررق و برراد پیچیررده بررود و همرره خررانواده هررای بهررائی زاهدان مضطرب ونگران و دلواپس پیامد بازداشت ودستگیری ما بودند . بنرررده حرررداقل چنرررد مررراه قبرررل ازایرررن تررراریخ هرررم برررا مطالعررره ومرررراوده وصحبت ومااکره با یکی از افراد بهائی برا اختیرار تمرام وآزادی کامرل بره آئرین جدید ایمان آورده برودم و در خفرا وپنهرانی نمراز و روزه بهرائی را هرم بره جرای مرری آوردم و سرررودهای بهررائی مرری شررنیدم و مناجررات هررای بهررائی مرری خوانرردم ورفترراروکردارخود را برمبنررای دسررتورات و فرررامین آئررین بهررائی تننرریم نمرروده واجرررا مرری کررردم ! وبطورمشررخص ایررام مرراه صرریام را درپایرران اسررفند مرراه قبلرری روزه گرفته بودم ولی چون در مشهد تنها بودم و با هیچ فرد ویا خانواده بهائی دیگری در ارتباط نبرودم ،در نتیجره بهرائی برودن مرن هرم مخفری وپنهران مانرده بود و ؼیرراز خرودم و خردای خرودم کسری از مکنونرات اهنری ومنویرات قلبری ام خبری نداشت . اما چند سال بعد که پدرم در زندان زاهدان به مالقرات مرن آمرده برود در برخورد با یکی از دوستان بهرائی فرمروده بودنرد :کره مرن ازسرالها قبرل کره تؽییررر رفتاروگفتررار وکردارپسرررم و خرروب شرردن و مهربرران شرردنش را مرری دیرردم متوجه تؽییر افکاراو شرده برودم ولری نمری دانسرتم کره او بهرائی شرده اسرت ولری کامال مشهود وآشکاربود که رفتار و کردارش بهترو خوبترشده است !. بعررد از آنکرره خبررر دسررتگیری جوانرران بهررائی در شررهر پیچیررد و جامعرره کوچ بهائی شهر زاهدان را دل نگران و مضطرب ودلواپس نمرود ،بعضری از اشخاص که پرا بره سرن گراارده بودنرد یکری از نگرانری هرا ودلواپسری هاشران وشاید عمده ترین تشویش وبیم ونگرانی شان وجود خرود مرن برود کره بره گروش خویش شنیدم که یکری از آنران کره مسرن تررین هرم برود بررای دیگرر بهائیران کره تجمع کرده بودند تا راه حلی بیابند می گفت :این پسرره فرزنرد آیرت هللا اسرت ، پردرش امرام جماعرت اسرت ،عمررویش نماینرده مجلرس اسرت ! ،آن یکری عمررویش وزیر است ! ،آن یکی پسر عمویش فرمانده سپاه پاسداران است ! ،با او کراری
/266خانه پدری
نمی توانند بکنند ! این فقط جان جوانان وفرزندان ما رابه خطرانداخته است ! و فررردا هررم بررر مرری گررردد مشررهد و فقررط جامعرره بهررائی زاهرردان را برره درد سررر می اندازد !. در آن وضعیت آشفته وپر دؼدؼه و نگران کننده آن شرب زاهردان کره هیچکسی نمی دانست چه تصمیمی بهترین و صحیح تررین و منطقری تراسرت ، من درمااکره و گفتگو برا دوسرتی کره باعرس و برانی ایمران آوردن مرن بره آئرین بهائی بود مشورت می کردم و عنوان داشتم که دربهائی بودن من ش وتردید نداشته باشرید .مرن بررای جران خرودم بریم وهراسری نردارم ولری فقرط نگررانم کره بهائی بودن من ،جامؽه بهائی زاهدان را بره زحمرت ودرد سرر بینردازد ،فرردا که قرار است برای بازجویی مجدد به ستاد مرکزی وفرماندهی سپاه پاسرداران بررازگردیم ،نمرری دانررم چرره کررنم ،اگررر بگررویم مسررلمانم کرره راحررت برراز مرری گررردم وسوارهواپیما می شوم و به شهر خودم مشهد مراجعت می کنم .و اگرر بگرویم بهائی هستم ودرآنصورت درد سر و مزاحمتی برای بهائیران شرهرزاهدان وچره بسررا اسررتان سیسررتان وبلوچسررتان برره وجررود بیرراورم ،خررودم را هرگررز نخررواهم بخشید. چون بدون ش پاسداران انقالب اسالمی بزعم وگمان خود گمراهری مرا به حساب تبلیؽات بهائیان استان سیسرتان وبلوچسرتان خواهنرد گااشرت و بره آزار و اایت آنان خواهند پرداخت !!. دوستم که راهنما وهادی من بود و عامل ایمان و ایقران مرن هرم برود ، برسردو راهی ودر ش وتردید مانده بود ونمی دانست چه مشاوره ای به مرن بدهد .از ی طرؾ کتمان عقیده که عملری ؼیرر اخالقری و نرا بخشرودنی اسرت و ازطرفی اضطراب و نگرانی و دردسر و آسیبی کره متوجره بهائیران زاهردان خواهد گردید !!. گفت :نمی دانم چه بگویم بیا برویم پیش جناب فردرس ( آقرای فردرس شبرد از مؤمنین و بهائیان اولیه استان سیسرتان وبلوچسرتان و اولرین کسری برود که چاپخانه بزرگی در شهر زاهردان دایرر کررده برود وجدیرد تررین ماشرین آالت
احسان شوشتری 267 /
صنعت چاپ را به این اسرتان آورده برود واز معتمردین ومحتررمین شرهرزاهدان بحساب مری آمرد وبخصروص در میران مسرلمانان اهرل تسرنن ازاحتررام ویریه ای برخروردار بررود ولری متاسررفانه پرس از پیررروزی انقرالب اسررالمی ابتردا بالفاصررله چاپخانرره ایشرران را مصررادره کردنررد وچنررد سررال بعررد ازاسررتقرارحکومت عرردل اسالمی از طرؾ دادگاه انقالب فقط با اکر وعنروان عضرویت در فرقره ضراله بهائی رت برردون هرریچ جرررم واتهررام دیگررری برره عنرروان اولررین شررهید بهررائی اسررتان سیستان و بلوچسرتان بهمرراه ودر کنرار چنرد ترن قاچراقچی وتروریسرت در مرالء عام اعدام وبه دار آویخته شد واولین مهاجر بهرائی اسرتان ،اولرین شرهید بهرائی استان هم گردید ،روحش شاد ومتعالی باد) . جناب شبرد پس ازاطال از جریان پیش آمده ودستگیری وبازداشرت ما ،اول که رو بره سرایر جوانران کررد و گفرت :شرما کره زنرده بودنتران بره درد جامعه بهائی نخورد فردا صبح زود بروید شاید خدا خواست واعردامتان کردنرد و بدین وسیله خدمتی به آئین بهائی کرده باشید !! .و بعد از آنهم کره برا معرفری دوسررت همررراهم مررن هررم موضررو خررودم را شرررح دادم و انهررار ایمرران کررردم و نگرانرری خررودم را از احتمررال وقررو مشررکالتی برررای جامعرره بهررائی زاهرردان انهار کردم . ایشان فرمودند :این چه فرمایشری اسرت کره مری فرمائیرد ،اگرر قررار باشد به خاطر ایمان آوردن شما ی نفر ،همره بهائیران سراکن شرهر زاهردان را هم اعدام کنند بازهم شما حق ندارید که ایمان خود را کتمان نماییرد ! .ترازه از اینهم مهم تر اگر قرار باشد به خاطر ایمان آوردن ی نفر در قاره آفریقا همره بهائ یرران ایررران را هررم اعرردام کننررد برراز هررم مررا افتخررار مرری کنرریم و اره ای ترررس و نگرانی نباید داشته باشیم . شما هم نگرران موضرو نبراش بررو وتوکرل کرن و بهرآنچره کره ایمران داری با صراحت و صادقانه بگو ومطمئن باش که تائیردات الهری هرم همرراه برا تو خواهد بود و جز ایمان واعتقاد خودت و صرداقت وراسرتی در گفتاروبیانرات وانهارات خودت به هیچ چیز دیگری فکر نکن !.
/263خانه پدری
تکلیؾ مرن و دیگرر بهائیرانی کره انردکی نگرران موضرو برودیم کرامال روشن ومشخص گردید . و همگی ما جوانان بی هیچ ترس وواهمه ای فردا صبح ر س ساعت هشت که قرارمان برود ،جلروی درب بازداشرتگاه سرپاه پاسرداران زاهردان واقرع در فلکه رستم حاضر و آماده بودیم تا دوباره راهی زندان گردیم . بررررای اولرررین باردرزنررردگی ام دربرگررره هرررای برررازجوئی بازداشرررتگاه مرکزی سرپاه پاسرداران انقرالب اسرالمی اسرتان سیسرتان وبلوچسرتان نرو ایمران و اعتقاد من مکتوب و بهائی بودنم معلوم وآشکارشده اسرت .قبرل از آن تراریخ هیچ زمانی عنوان بهائی بودنم ضرورتی نیافته بود ونیازی هم پیش نیامده برود تا عنوان نمایم که بهائی هستم .ولی وقتی اجبار پیش آمد کره حتمرا بایسرتی قیرد می گردید که تو چه هسرتی وچگونره فکرمری کنری و بره چره ایمران داری حاال مجبور به انتخاب برودم ،تقیره جرایز نبرود ،الزم برود کره صرریح وواضرح بنویسم که چه هستم وچگونه فکر می کنم !. و آنها (پاسداران) می خواستند که مجبورم کنند ترا بنویسرم مسرلمانم !، و ؼیراز این هر چه مری نوشرتم از ننرر آنهرا قابرل قبرول نبرود و نمری پایرفتنرد ! برادران پاسدار که می خواستند برایم تعیین تکلیؾ نمایند که چه بنویسم و چره بگویم ،مایرل نبودنرد چیرزی جرز شریعه برودنم را بشرنوند ! هرر چره ؼیرر از ایرن می گفتم از دید آنها نجس مری شردم ! ،پراکی وپراکیزگی وطهرارت مرن بره همرین ی کلمه بستگی داشت !، اگررر مرری گفررتم مسررلمانم همرره چیررز برره خرروبی و خوشرری حررل مرری شررد و نیازی هم به نگهداری وحبس و زنردانی کرردن مرن نبرود ،مرن پراک وپراکیزه وطیب وطاهرمی شدم و آزادم می کردنرد ترا بره شرهر وخانره خرود براز گرردم و اگر بهائی می نوشتم همه درد سرها ومشکالت شررو مری شرد .اولرین چیرزی که دستم بود یعنی همان قلمی که جهت نوشتارم از آن استفاده می کرردم وپرای برگه های بازجوئی را با آن امضاء می کرردم نجرس مری شرد ! و برازجوی مرن دیگرهرگزبه آن دست نمی زد !.
احسان شوشتری 261 /
من مجرم می شدم بایستی در زندان می ماندم ،من مرترد مری شردم و حکمی که برایم صادر می شد طبق شر مقدس اسالم با همره تخفیفراتش اعردام بررود و در ایررن میرران برررادران پاسرردار را هررم برره زحمررت انداخترره بررودم ! ،چررون زندانی کردن ومحبروس نمرودن یر فررد مرترد هرم حکرم مرن درآوردی اسرت ! ارتداد از ننر اسالم حکمرش مشرخص اسرت ،بایرد اعردام شرود و اگرر زن باشرد زندانی می گردد و روزانه تعزیر می شود . از آنجا که همیشه سراده تررین راه بهتررین راه اسرت از ننرر بررادران پاسدار بهترآن بود که بنویسم مسلمانم و خودم و آنها را هرم بره دردسرر نینردازم تا از زندان آزادم کنند و به شهر خودم مشهد بازگردم ! و جالب ترر آنکره یکری از آن پاسررداران بررازجو کرره محب رت بیشررتری هررم داشررت مرری گفررت :تررو بنررویس مسلمانم و ما آزادت می کنیم برو شهر خودت و آنجا هرر چره دلرت مری خواهرد باش به ما ربطی ندارد ! می خواهی بهائی باش ،می خواهی مسلمان باش ،ما را برره زحمرررت و دردسرررر نینررداز و خرررودت را برررا مشررکالت زنررردان و محاکمررره و ارتداد و اعدام درگیر نکن ! ،حیؾ است هنوز جروانی و کلری آرزو داری !، چرا خودت را به درد سروزحمت می اندازی ،بیا و ی کلمه بنویس مسلمانم و جان خودت را نجات بده و ما راهم از این درد سر راحت کن !. من حداقل زمانی را که برای بهائی بودن و یا بهائی شدن خودم قائرل هستم در سال هزارو سیصدو شصت است و در سن بیست و سه سالگی چرون این اولین سالی است که من صالة بهائی را بره جرای مری آوردم و اگرر چنانچره در ایررام مرراه مبررارک رمضرران همچررون مسررلمانان و برررای رضررایت پرردرم روزه می گرفتم در انتهای همین سال و در ایام ماه صیام بهائی نیز بره تنهرایی و قبرل از طلو آفتاب بیدار می شردم و سرحری مری خروردم و روزه مری گررفتم و در حقیقرت سرال شصررت تنهرا سرالی اسررت کره مررن هرم ایرام مرراه رمضران اسررالمی را روزه بوده ام و هم ماه صریام بهرائی را روزه گرفتره ام و در یر سرال دو برار و دردو مرراه روزه گرفترره ام و از اواخررر همررین سررال هررم انجررام وبجررای آوردن صالة بهائی را نیزدر برنامه روزانه ویومیه خویش قرار داده ام .
/275خانه پدری
ولی زمانیکه در سال شصت و ی برای اولین بار در زنردگی ام در بازداشررتگاه سررپاه پاسررداران زاهرردان در برابررر ی ر فرررم رسررمی و چرراپی دارای ستون ماهب قرار گرفتم دیانت خودم را به طور مکتوب "بهائی" قید کردم کره در آرشرریو و بایگررانی مرردارک وپرونررده هررای زنرردانیان سررپاه پاسررداران زاهرردان محفون است ونگهداری می شود ،اگر چه ماهها قبرل از آن هرم بهرائی بروده ام ولی اولین جائیکه بره صرورت رسرمی ثبرت نرام گردیرده ام و قابرل اسرتناد اسرت همان برگه هرای برازجوئی بازداشرتگاه سرپاه پاسرداران اسرت کره خوشربختانه از بین هم نمی رود . پس بنا براین و در حقیقرت مرن در بازداشرتگاه سرپاه پاسرداران انقرالب اسالمی تسجیل شده ام و یا بره عبرارتی بررادران پاسرداربا سرؤاالت وپرسشرهای تفتیش عقایدی خودشان که بر خالؾ قانون اساسی خودشان هم بوده مرا وادار و مجبور به بیان نو اعتقاد و ایمان وآئینم کردند و با این عمرل خرالؾ قرانونی که به نفع من هم گردید ،همچون یحیی تعمید دهنده ؼسل تعمیدم دادند ! و مررا از شکل ی بهائی انفرادی ومجهول که فقط خودم مری دانسرتم بهرائی هسرتم بره شکل ی فرد بهائی شفاؾ ومعلوم وآشکار و شناخته شده در آوردنرد و حرداقل به جامعه بهائی شهر زاهدان شناساندند و معرفی ام کردند !!. مررن واقعررا وصررمیمانه از برررادران سررپاه پاسررداران برری نهایررت ممنررون وسپاسگاارم که چنین فرصت شناسائی راحتی را برای یر فررد بهرائی فرراهم آوردند ! چون در آن زمان بجهت رعایت بعضی حکمت ها وبخاطر تضییقات شدیده ازطرؾ مراکز اطالعاتی رییم اسالمی به هیچ عنوان هیچ شخص ؼیرر بهائی زاده ای در دفاتر رسمی جامعه بهائی تسجیل نمی گردید ! .من تنها فررد واستثنائی ترین شخص بهائی ای هستم که قبل از اینکه نام من در دفاتر جامعه بهائ ی بعنوان ی فرد بهائی تسجیل وثبت گردیده باشد دربرگره هرای برازجوئی ودرآرشیو وبایگانی مرکرز سرپاه پاسرداران سیسرتان وبلوچسرتان نرام مرن بعنروان ی شهروند بهائی ثبت شده است !!.
احسان شوشتری 271 /
برادران پاسدار برای من مانند حضرت یحیی تعمید دهنده نقش افرراد مسئول دفترتسجیلی جامعه بهائی را بازی کردند و نام مرا به عنروان یر فررد بهررائ ی در دفرراتر خررود و در برگرره هررای بررازجویی خررویش تسررجیل و برره ثبررت رسانیدند !. شاید اگر برادران پاسدار با سؤال خود که چه دینی داری مرا مجبور به جواب گفتن نمی کردند ،مرن هرم اصرراری نداشرتم ترا بگرویم چره دینری دارم و یررا اینکرره اصرال دینرری دارم یررا نرردارم .ولرری برررادران سررپاه پاسررداران مجبررورم کردند که حتما بایستی دینی داشته باشم و سپس نیرز مجبرورم کردنرد ترا مکتروب بنویس رم .ومررن هررم کرراری را کررردم کرره آنرران مرری خواسررتند چررون نمرری توانسررتم مسلمان اجباری وشریعه زوری باشرم ،تررجیح دادم بهرائی آزاد و انتخرابی باشرم وازهمانجا وازهمان تاریخ بهائی بودن شفاؾ ومشهود وروشن وآشکاروواضح برای من آؼاز گردید . و بدین ترتیب در اردیبهشت ماه سال هزارو سیصرد و شصرت و یر هجرررری شمسررری و در بازداشرررتگاه مرکرررزی سرررپاه پاسرررداران اسرررتان سیسرررتان وبلوچستان بعنوان ی فرد بهائی تسجیل شدم .
/272خانه پدری
بازداشتگاه سپاه پاسداران زاهدان
از ابتدای سال هزار و سیصد وشصت و ی خورشیدی بره بعرد اگرر چه بهائی بودنم بررمال و آشرکار شرده برود ولری در شرهر خرودم مشرهد کره محرل زنرردگی و اقررامتم نیزبررود بررا هرریچ خررانواده بهررائی درارتبرراط نبررودم و همچنرران در منزل پدری ام زندگی می کردم و فقرط جامعره بهرائی زاهردان مررا بعنروان یر فرد بهائی می شناخت . در این سال گروه هرای مختلفری ازبررادران اطالعرات سرپاه پاسرداران درچند ین نوبت به مسجد پدری ام مراجعره نمودنرد و دربراره اعتقرادات وایمران جدید من با پدرم صرحبت و گفتگرو کردنرد و گزارشراتی از روابرط و ارتباطرات مرررا بررا افررراد بهررائی برره ایشرران راپررورت داده بودنررد و پدرمجتهررد وامررام جماعررت وروحانی ام را در جریان مراوده ومعاشرت های من قرار داده بودند . پدرم یکباربطورخصوصی فحروا ومحتروای مرااکرات و یرا اولتیمراتوم واخطارهررای برررادران پاسررداررا برررای مررن بررازگو فرمودنررد ،و مررن هررم انهررار داشررتم کرره :پرردرم ،مررن برررای خررودم بیمنرراک و نگررران نیسررتم و بیشررتر برررای موقعیت اجتماعی شما ناراحتم که خدایی نا کرده وضعیت ایمان واعتقاد جدیرد من باعس ایجاد دردسری برای شما گرردد ! .بهمرین خراطر مردتی اسرت در ایرن فکرهستم که اگر اجازه بفرمایید مرن یر خانره وآپارتمرانی جردا در یر گوشره
احسان شوشتری 273 /
دیگررری ازشرررهر بگیررررم وجداگانررره زنررردگی نمرررایم ترررا اگرررر چنانچررره مجرررددا مررررا دستگیروبازداشت کردند ،مزاحمت ودردسری برای شما پیش نیاید !. پرردرم کمرری مکررس وتأمررل کرررد و سررپس طبررق روال ومعمررول همیشرره تسرربیح اش را از جیررب قبررایش خررارج نمررود و اسررتخاره گرفررت و بعررد از آنکرره نتیجه استخاره را فهمید ،گفت احتیاجی نیست پسرم ! .همین جا بمان ! .با آن اطالعاتی که آنهرا (پاسرداران ) از ترو داشرتند و مرن دیردم کره حتری عکرس هرای گوناگون ترو را برا افرراد مختلرؾ بهرائی نشرانم مری دادنرد ! .اگرر بخواهنرد ترو را دستگیرت نمایند هرکجا که باشی ،بالفاصله پیدایت می کنند و اینکار را حتمرا انجام می دهنرد .پرس بهترر اسرت همینجرا و در منرزل پردری خرودت و در پریش چشم ما بمانی ! ،خدا بزرگ است همین جا باش تا ببینیم چه پیش می آید !. پس بنابراین از سال شصت و ی به بعد پدرم نیرز در جریران بهرائی بررودن مررن قرررار گرفترره بودنررد و عررالوه بررر خررودم کرره مرری دانسررتم حتمررا بهررائی هستم!(،ویا اینکه کمی بهرائی هسرتم !) پردر روحرانی و مجتهردم نیرز مری دانسرته که به آئین بهائی گرایش یافته ام وبا وجود این اصراروپافشاری هرم داشرت کره در همان منزل پدری خودم بمانم و می گفرت :ترا زمانیکره ازدواج نکرردی هرم الزم نیست جای دیگری بروی و منزل جدا ومستقل دیگری بگیری !. یکبار هم ی آقای کت و شلواری به محل دفتر کرار خرودم در مشرهد آمده بود ( دفتر آموزشگاه رانندگی که به نام خودم تأسیس وافتتاح کرده بودم و هنوز هم در مشهد پا برجرا ومشرؽول بره کاروفعالیرت اسرت و پردرم مری گویرد : هرگاه اتومبیل های "آموزشگاه رانندگی احسان" را با تابلو نام ترو مری بیرنم کره در کوچه وخیابان می چرخند بالدرنی وبی اختیاربه یاد تومی افتم ! ) و خرود را نماینده بیت آیت هللا شیرازی معرفی می کررد ومری گفرت :کره گویرا مریردان ومقلدین حضرت آیت هللا اطال داده اند که دراستان سیستان و بلوچستان شایع شررده اسررت کرره پسرررجوان حرراج آقررای فالنرری امررام جماعررت مسررجد امررام حسررن مجتبی ( ) بهائی شده است ! .حضرت آیت هللا شیرازی هم به بنرده مأموریرت داده انررد تررا بیررایم وبرره حضررور شررما برسررم و شررما را ازنزدیر زیررارت کررنم ! و
/274خانه پدری
کاب بودن این شایعه را که گویا در سطح وسیعی دراستان سیستان وبلوچستان ودرمیان مریدان و مقلدان حضرت آیت هللا شایع ورایج گردیده است ودهان بره دهان هم می پیچد را از زبان خودتان بشنوم !. نماینررده اعزامرری حضرررت آیررت هللا شرریرازی رحمررت هللا علیرره بمحررق اینکره از زبران مرن شرنید :بلری بهررائی هسرتم ! و آنچره شرنیده اسرت نیرز واقعیررت دارد و شررایعه نیسررت !! .فقررط زبررانش بنررد آمررده بررود ومانررده بررود معطررل کرره چرره بگوید ! .چون فقط مأموریت او این بود که تکایب شرایعه را بشرنود ! و چرون دربیت حضرت آیت هللا باورشان نمی شد که ممکن است چنرین خبرری صرحت داشرته باشرد لراا برره نماینرده ومرأمورخود تعلریم وآمرروزش نرداده بودنرد اگرر شررایعه واقعیت داشت وخبرتأیید شد چه عکس العمل وواکنشری بایسرتی نشران بدهرد !. و او هم پس از شنیدن جواب مثبت من همچنان دهانش باز مانده بود و مبهروت و معطل مانده بود که مأموریتش را چگونه به پایان ببرد !. خودم کمکش کرردم وبره یراریش شرتافتم و گفرتم :بره حضررت آیرت هللا شیرازی و دیگرر حضرراتی کره شرما را اعرزام کررده انرد سرالم گررم وصرمیمانه بنده را ابالغ بفرمائید وبگوئید خبری که در رابطه با بهائی بودن من شنیده انرد کررامال صررحیح اسررت و محررل کررار و دفتررر مررن هررم کرره اینجررا برررای شررما کررامال مشخص وآشنا است و آدرس آنرا هم که خود ازقبرل داشرته ایرد ! ،هرزمران کره مایل بودید ودوست داشتید ویرا مأموریرت جدیردی بره شرما محرول شرد ،تشرریؾ بیاوریررد واگرحرررؾ وحرردیس و صررحبت ومررااکره ای بررود مررن در خرردمت شررما هستم !. بننرر مرری آیررد کرره وجررود پردر مجتهررد و روحررانی ام در مشررهد پشررتوانه مطمرئن و گرمرری برررای مررن بررود چرون در طرری آن سررالها هیچگراه مرررا در شررهر خودم مشرهد دسرتگیر و بازداشرت نکردنرد ولری همانگونره کره در ادامره توضریح خواهم داد بمحق اینکه از شهر خودم خارج شدم و پاهایم را از مشهد بیررون گااشتم مجددا بازداشت و راهی زندان شدم !.
احسان شوشتری 275 /
بهمین ترتیب مدت دو سالی در منزل پردری زنردگی ام را ادامره دادم در صورتیکه فقط پدرم از بهائی بودن من باخبر ومطلع برود و دیگرر اعضرای خانواده ،برادران و خواهرو مادرم از این موضو بی اطال بودند و آگاهی نداشتند . در اواخر سال هرزار وسیصرد وشصرت و دو در یر اقردام هماهنری و هم زمررران از طررررؾ مقامرررات اطالعررراتی وامنیتررری کشررروروقوه قضرررائیه همررره اع ضای محافل روحانی محلی در تمامی شهرسرتانهای سراسرر کشرور دسرتگیر و راهی حبس وزندان شردند .از جملره ایرن بازداشرت شرده گران نره نفراعضرای محفل روحانی محلی شهرستان زاهردان بودنرد کره همگری برا هرم و دریر شرب دستگیرشرررردند وماههررررا درزنرررردان مرکررررزی شررررهرزاهدان محبرررروس وبازداشررررت گردیدند . مرن هررم دراردیبهشررت مرراه سررال شصررت و سرره برررای مالقررات بررا همررین دوستان و عزیزان زنردانی عضرو محفرل روحرانی زاهردان مجرددا بره ایرن شرهر مسررافرت کررردم .از جملرره اعضررای محفررل زنرردانی شررده ی ر نفرشرران دوسررت صمیمی و آشنای نازنین من بود و مخصوصا برای دیردن و مالقرات هرم ایشران در زندان زاهدان بود که از مشهد عازم این شهر شدم . جالب اینکه اگر چه روز مراجعه من به زندان روز مالقرات عمرومی با زندانیان نبود ولی چون مسافر بودم و ازشهرمشهد آمده بودم قاضری کشری و مسررئول مالقاتهررای زنرردان لطررؾ نمررود و اجررازه مالقررات مررن بررا تعرردادی از زندانیان بهائی را صادر کرد . و من هم دری روز ؼیر مالقات به زنردان مراجعره کرردم و موفرق شدم دوست عزیزو مرورد ننرر و آشرنای گرامری وصرمیمی خرودم را کره سرمت اسررتادی مرررا نیررز داشررت و در ضررمن یکرری از اعضررا نرره نفررره محفررل بهررائی زاهدان هم بود مالقات نمایم . چون طبق دستور مقامرات امنیتری کشرور همره اعضرای محافرل بشرکل همزمرران دسررتگیر شررده بودنررد .در بعضرری از شهرسررتانها کرره پاسررداران مسررئول
/276خانه پدری
موفق به دستگیری تمامی اعضا محافل به طور همزمان نشده بودند اعضا دستگیر نشده محفل پرس ازاطرال ازبازداشرت دیگرهمکراران خرویش ،شخصرا به سرتاد مرکرزی سرپاه پاسرداران شرهرمحل اقامرت خودشران مراجعره و خرود را معرفی می نمودند تا دستگیروبازداشت شان نمایند !!. از جملررره یکررری از اعضرررای محفرررل بهرررائی شهرسرررتان ایرانشرررهر را می شناختم که ایشان در زمان دستگیری اعضای محفل روحرانی ایرانشرهر در طهررران بسررر مرری بردنررد و زمانیکرره اداره اطالعررات سررپاه پاسررداران شهرسررتان ایرانشرهر هشرت نفرر ازاعضرای محفرل را دسرتگیر کررده بودنرد چرون موفرق بره دسررتگیری نفرررنهم نشررده بودنررد ! ایشرران (عضررو نهررم ) پررس از کسررب اطررال از دسررتگیری وبازداشررت دیگراعضررا محفررل ایرانشررهر ،خودشرران داوطلبانرره در طهران به مرکز اطالعات سپاه پاسداران مراجعه و اعالم می دارند که عضرو محفل بهائیان ایرانشهر هستند وهمکارانشان را درآن شهر دستگیر کررده انرد و ایشان هم آماده وآمده تا خود را معرفی نماید !!. بررررادران سرررپاه پاسرررداران انقرررالب اسرررالمی هرررم نرررامردی نمررری کننرررد و مراجعرری را کرره بررا پررای خررودش آمررده وخررود را بعنرروان عضررو محفررل معرفرری مرری نمایررد را بازداشررت و زنرردانی مرری کننررد ! .وجالررب تررر آنکرره اعضررای محفررل ایرانشهر که در شهر خودشان دستگیر شده بودند پرس از سرپری شردن پرنج مراه بدون هیچگونه محاکمه ودادگاه وتفهیم اتهرامی آزاد شردند و بره خانره هرای خرود بازگشتند ولی آن عضو نهم و یر نفرری کره درطهرران خرود را معرفری کررده بودتا دوسال بعد ازاین تاریخ نیزدرزندان عدل اسالمی ماند وآب خن خرورد! واین نشان دهنده ایرن اسرت کره یر رویره یر نواخرت و یکسرانی هرم نبرود کره اگرعدالت را اجرا نمی نماینرد ،حرداقل نلرم را بالسرویه وبطرور مسراوی تقسریم نموده باشند !. خالصرره اینکرره پررس از مالقررات بررا زنرردانیان بهررائی عضررو محفررل در زنرردان مرکررزی زاهرردان ،درسررت در همرران روزی کرره فررردای آن روز بلرریط پرررواز برررای برگشررت برره شررهر خررودم مشررهد را داشررتم در ی ر پاسررگاه ایسررت
احسان شوشتری 277 /
وبازرسی در خروجری شرهر زاهردان مجرددا دسرتگیر شردم و بررای برار دوم بره بازداشررتگاه موقررت سررپاه پاسررداران انقررالب اسررالمی شهرسررتان زاهرردان اعررزام ومحبوس شدم . بنرابراین بررای دومرین برار در اردیبهشرت مراه سرال هرزار و سیصررد و شصت و سه بازداشت و زندانی شده ام .اولین سؤالی که بازجوی مرن مطررح مری کررد اگرر چره چشرم بنرد بره چشرمانم برود وبرازجوی خرود را نمری دیردم ولرری ازطنین و تن صدایش کامال مشخص بود که با من آشنائی کامل ودیرینره دارد! و در دو سال پیش هم بازجوی من بوده است .اولین سؤالش ایرن برود کره سرالی چند بار به شهرزاهدان می آئی !. بگمانم برادران پاسداروبازجویان سرپاه پاسرداران فکرر مری کردنرد کره مررن آدم مهمرری در تشررکیالت بهررائی هسررتم ،رابررط و پیرر وکرراره ای هسررتم ! ومرتب وپی درپی فی ما بین زاهدان و مشهد درحال پرواز ودررفت وآمدم !. ولرری واقعیررت ایررن بررود کرره جررواب دادم :مررن دراردیبهشررت مرراه سررال شصت و ی در زاهدان بودم که آنرا هم در خدمت شما (سپاه پاسداران) بودم و حاال هم پس از دو سال جهت مالقات با اعضای محفرل کره در زنردان هسرتند آمده ام که باز هم چشم وگوش بسته مجددا در خدمت شما هستم ! انگاری ایرن به ی سنت مرسوم و ی روال معمول تبدیل شده است که همیشه وهرگاه بره زاهدان می آیم بایسرتی سرری هرم بره بازداشرتگاه شرما برزنم وبرا چشرم بنرد ودیرده بسته و پوشیده شما را هم پنهانی زیارتی بکنم !. ولری اینباربررا دو سررال قبرل و سررال شصررت و یر خیلرری تفرراوت داشررت و فرق می کرد ! .دیگه هیچ چیزی شوخی بردار نبود !!. همه روزه و مرتب مرا برای بازجوئی احضار می کردنرد بگونره ای که باعس تعجب سایر زنردانیان قردیمی و برا تجربره تربرود کره چررا اینهمره ترورا بررازجوئی مرری برنررد ! و اکثررر اوقررات هررم یکرری -دو تررا سررؤال کرره معمرروال هررم اعتقادی و راجع به دیانت بهائی بود می پرسیدند و پس از آنهم زندانبان مجددا مرا به بازداشتگاه برمی گردانید .
/273خانه پدری
کم کم به این نتیجه رسیدم که اینهرا مررا بررای نشران دادن بره یکردیگر احضارم مری کننرد و قصرد برازجوئی ندارنرد ! .بره ایرن معنرا کره هرر گراه مقرامی باالتر از سپاه پاسداران و یا قوه قضائیه به زاهدان می آمد و شررح مرا وقرع را می شنید کره یر زنردانی دارنرد کره پردرش آیرت هللا و امرام جماعرت اسرت ولری خودش بهائی شده است !! .مشتاق به دیدارمن شده ومی گفتند :احضارش کنید تا ببینیم که این دیگه چه جور آدمی است ! .چرون خیلری از مواقرع کره وقرت و برری وقررت برررای بررازجوئی احضررار مرری شرردم ،اگررر چرره چشررمانم بسررته بررود ولرری کامال احساس می کردم که داخل اتاق بازجوئی ،فقط دو تا بازجو نیستند بلکره عده زیادی حضور دارند که حررؾ نمیزننرد ولری نفرس آنران احسراس مری شرد ، یکبارهم که مطلب خنده داری پیش آمده برود صردای خنرده هرای بری شرماری را مرری شررنیدم کرره اتفاقررا داشررتند جلرروی خررود را مرری گرفتنررد وخنررده خررود را کنترررل می کردند تا صدای خنده شان به گوش زندانی نرسد !!. به هر حال در بازداشتگاه سپاه پاسداران زاهردان ،زنردانی مهمری بره حسرراب مرری آمرردم و یررا ال اقررل برررای برررادران س رپاهی مررورد عجیررب و ؼریررب وجرراابی بررودم کرره تررا آن روز بررا آن برخررورد نکرررده بودنررد و برره ننررر دیرردنی وتماشائی مری آمردم ! کره هرر مقرامی از اصرفهان و یرا طهرران مری آمرد ،بررای مالقات من هم سری به بازداشتگاه سپاه می زد و یکی -دو تا سؤال مراهبی و اعتقررادی از زبرران بررازجوی مربوطرره وتوسررط ایشرران از مررن مرری پرسررید و از طرفرری هررم تنهررا محبرروس زنرردانی وبازداشررتی بررودم کرره روی دستشرران برراد کرررده بودم !! .نمیدانستند با من چه کنند اگرچنانچه می خواستند طبق شرریعت و فقره اسالمی رفتار کنند که بنا به گفته خودشان (پاسداران ) مرتد بودم و همچنانکره قاضی پرونده نیزبه پدرم گفته بود :حاج آقا شما که خودتان ماشاءهللا حضررت آ یت هللا هستید و حکم پسرتان را طبق قوانین اسالمی میدانید که بایستی اعردام شررود ! .و همررین را هررم چنرردین بررار بازجوهررا برره عنرروان تهدیررد وایجرراد رعررب ووحشت درهنگام بازجوئی به من گفته بودند که حکم اعدامت آمرده اسرت و بره زودی اعدامت می کنیم !!.
احسان شوشتری 271 /
و از طرفی هم شاید به خاطر وابستگی ام به خانواده روحانیت شریعه مانررده بودنررد کرره چطرروری مرری شررود یر نفررر را برردون ارتکرراب هرریچ گونرره بررزه وجرمی و فقط به صرؾ اینکه می گوید من بهائی هستم اعدام نمایند !. برای همین مسرئوالن زنردان و قروه قضرائیه و سرپاه پاسرداران زاهردان معطرل مانررده بودنرد کرره برا ایررن زنرردانی چره کارکننررد ! چررا کرره یکبرار هررم خررود بازجو این حرؾ وسخن را به من گفته بود که :توهم برای خودت و هم برای ما دردسر درست کرده ای ! ،بیا و ی کلمه بگرو مسرلمانم و بررو پری کرارت ! ودرشهر خودتان مجددا هر چه دلت می خواهد باش ! ،چرا خودت و ما را بره زحمت می اندازی !. *********** وقتی که برای دومرین برار در زاهردان دسرتگیر شردم و بره بازداشرتگاه سپاه پاسداران این شهر اعزام شدم ،پس از گاشت حردود سره ،چهرار مراهی ، پدرم به مالقاتم آمد .البته قبل از ایشان هم یر برار بررادر بزرگتررم از مشرهد نیابتا از طرؾ خانواده به مالقراتم آمرده برود ولری آمردن پردرم از آنجهرت اهمیرت داشررت کرره اوال بررا لبرراس روحررانی وعبررا وقبررا وعمامرره خررویش آمررده بررود و چررون برای گرفتن اجرازه مالقرات برا زنردانی نرزد قاضری و حراکم شرر رفتره بودنرد . قاضی مربوطه هم وقتی برا پردرم رو در رو مری شرود و از پرونرده مرن هرم کره اطال داشته ومی دانسته چرا در بازداشت به سرمی برم ! ،به پدرم می گوید: حاج آقرا شرما کره ماشراءهللا خودتران مجتهرد عرالی مقرامی هسرتید و مری دانیرد کره ارتداد پسر شما قطعی است و حکم او را هم که خود شما بهتر از من می دانید که حکم فرد مرتد طبق شریعت اسالم اعدام است ! پس چرا به خودتران اینهمره زحمت دادید و بیش از نهصد کیلومتر راه را از مشهد آمده اید تا او را ببینید ! پدرم می فرمایند :که آخر پسرم است ،دلم می سوزد ،چه کنم . قاضی مربوطه هم منتی بر سر پدر روحانی ما گااشته و مری گویرد : من به خاطر شما ی برگه مالقات می نویسم تا پسرتان را مالقات نمائید ولری
/235خانه پدری
بهتر است در این مالقات به گوش او بخوانیرد و یر کمکری هرم بره مرا بکنیرد ! واز او بخواهید تا ی کلمه بگوید :مسرلمانم ! ،مرن هرم بخراطر لبراس روحرانی ومقدس شما پسرتان را آزاد میکنم تا همراه شما به مشهد بیاید !. پرردرم کر ه برره مالقررات مررن آمدنررد ،در یر اترراق اختصاصرری بررا ایشرران روبرو شدم .کسی از مأموران مزاحم صحبت وگفتگوی ما نبود .بعد از حال و احرروال هررای معمررولی و متررداول و نصرریحت هررای پدرانرره مرسرروم و معلرروم ، پدرم از سر دلسروزی و محبرت پدرانره مری فرمودنرد :پسررم مرن کره میردانم ترو بهائی هستی .ولی قاضی پرونده به من قول داده است کره اگرر فقرط یر کلمره بگرروئی مسررلمانم ! تررو را آزاد مرری کنررد تررا بهمررراه وباتفرراق مررن (پرردرم) برره مشررهد بیائی !! .تو هم بهتر است مراعات من پیرمرد و خانواده و مادرت را بنمائی . تو بیا و به خاطر من ی کلمه تقیره کرن و نراهرا بگرو مسرلمانم ترا آزادت کننرد وقتی به مشهد رفتیم ،آنجرا میتروانی دوبراره بره مرکزسرپاه پاسرداران شهرمشرهد مراجعه کنی و بگروئی مرن بهرائی هسرتم ! کره اگرر ترو را مجرددا زنردانی کردنرد الاقل ما برای مالقات تو مجبرور نباشریم اینهمره راه ترا زاهردان بیرائیم ! .همانجرا در زندان مشهد محبوس باشی بهتر است که ما هرم هرر هفتره راحرت بتروانیم بره مالقاتت بیائیم !!!. گفتم :پدرعزیزم ،آقا جان ،آخه اینجوری که نمی شرود ،تقیره مرال شماست ،ما کتمان عقیده وتقیه نرداریم .اگرر قاضری واقعرا وحقیقترا مری خواهرد برره احترررام شررما مرررا آزاد کنررد بگوئیررد همینجرروری برری قیررد و شرررط آزادم کنررد ! وگرنه من طبق آئینی که بدان اعتقاد دارم نمیتوانم کتمران عقیرده وتقیره بنمرایم و قاضی هم میداند که من هیچگونه اتهام دیگری نردارم و فقرط بره خراطر اعتقرادم به آئین ودیانت بهائی زندانی هستم . وقتی که پدرم پس از مالقرات برا مرن بره مشرهد مراجعرت مری نماینرد ، ایررن سررخنان وصررحبت هررای قاضرری پرونررده را برررای سررایر اعضررای خررانواده تعریؾ ونقل می کنند که قاضی پرونده فرموده :چون پسر شما بهائی شده پس مرتد محسوب می شود و طبق شریعت وفقه اسالمی حکم او اعدام است !.
احسان شوشتری 231 /
ماههررا بعرررد کرره مرررن از بازداشررتگاه آزاد شررردم و برره مشرررهد بازگشرررتم، خواهرم "زهرا" از سرر محبرت و دلسروزی خواهرانره مری گفرت :آنرروزی کره این حرفها را از زبان آقا جان شنیدم که تو هیچ جرمی مرتکب نشده ای و فقط بررره خررراطر بهرررائی شررردنت مررری خواهنرررد اعررردامت کننرررد وبررره دارت بکشرررند !، من هم (زهرا) همان روز تصمیم گررفتم کره اگرر ترو را بره خراطر بهرائی برودن اعدام کردند ،من هم بگویم که بهائی هستم !!. شانس آوردند برادران سرپاه پاسرداران اسرتان سیسرتان وبلوچسرتان کره درآن سال شصت وسره مررا اعردام نکردنرد ( البتره وخوشربختانه هنروزهم اعردام نکرده اند !) وگرنه با این همه طرفداران پر و پرا قرصری کره مرن داشرتم بعیرد نبود که هر روز یکی از خواهران و برادران شیعه ومسلمانم ،خرود را بهرائی معرفی بنماید و در آن صورت دیگرمعلوم نبود چره نیروهرای مرؤمن و خرالص ومخلصی را از دست می دادند !!. یکبررارهم در زمررانی کرره در بازداشررتگاه سررپاه بررودم ،برادربزرگترررم "احمد"به نمایندگی از طرؾ پدر به مالقاتم آمد و به همرراه خرود نیرز چنرد جلرد کتاب روان شناسی بعنوان سوؼاتی از مشهد آورده بود که نرام یکری از آنهرا را که به خاطرم مانده " آئین دوست یابی" از "دیل کارنگی " بود و فکر مری کرنم چند جلد کتاب هم بصورت سؤال و جرواب از آقرای امیرخواجره نروری برود کره آن زمانهررا در رادیررو سررخنرانی وصررحبت مرری کرررد و برره سررؤاالت مربرروط برره روان شناسی وروان درمانی جوانان نیز پاسخ می دادند .سوؼات و هدیه هرای مناسب وخوبی بودند که در ایام فراؼت و بیکراری زنردان جهرت مطالعره خیلری به دردم می خوردند. چنررد دقیقرره ای در همرران جلرروی درب دیبررانی و نگهبررانی مرکررز سررپاه ولحناتی خیلی کوتاه روی کاناپه ونیمکت نشسته و صحبت کردیم وسالم پردرم را رساند و اینکه چه کسانی برایت نامه فرستاده اند که هیچکدام از آنها هم بره دستم نرسریده برود ! وی گفرت :حتری عکرس بچره هرایش را هرم بررایم فرسرتاده است که خوشبختانه عکسها منهای نامه همرراهش کره ارسرال نمروده برود بدسرتم
/232خانه پدری
رسرریده بودنررد .و تقاضررای پرردرم را بررازگو ومطرررح مرری کرررد کرره :پسرررم اگررر می توانی بهتراست جان خودت را نجات بردهی ،هرر چره دلرت مری خواهرد در قلب خودت باش ولی در ناهر چیزی برزبان نیاور و نگو!. پس از چند دقیقه مالقات وگفتگوهم خداحافنی کررده و بره مشرهد براز گشته بود. ********** برادرم که زندانی شدن من باعس شده بود که به مطالعه عقایرد بهرائی عالقه مند گرردد ،نره از جهرت کشرؾ مطلرب و" تحرری حقیقرت " بلکره بره ایرن خاطر که در مباحثرات اعتقرادی در خصروص بهائیرت اطالعراتی داشرته باشرد و چیزی کم نیاورد ! رفته بود و چند تا کتاب ردیه بر علیه آئین بهرائی پیردا کررده و خوانده بود !. در یکی از مناجات های عربی طبق ننر آن کتاب ردیه و اخوی هرم یاد گرفته وآموخته بود که خداوند را به :شعرات هللا سروگند مری دهنرد ! .و در همان کتاب ردیه هم به تمسخر آنرا اکر کرده وعنروان نمروده برود کره :خردائی راکرره بهائیرران مرری پرسررتند مررو دارد ! .اخرروی مررن هررم از سردلسرروزی وارشرراد می گفت :آخه این چه خدائی اسرت کره ترو مری پرسرتی مگرر خردا هرم مرودار می شود ! . منهم جواب دادم برادرمن مگرشما نمی گوئی ( :ید هللا فوق ایدیهم) ! مگررر شررما برره امررام حسررین ( ) لقررب ثررارهللا نمرری دهیررد ،مگررر "عررین هللا " و "روح هللا " نمی گوئید .کمی فکر کرد و جواب داد خوب چرا و من هرم در پاسخ گفتم :چطوری است کره خردای شرما مری توانرد دسرت داشرته باشرد ،چشرم داشته باشد ،خون داشته باشد ،حتی روح داشته باشد .آن وقرت نمری توانرد کمری هم مو داشته باشد ! آخرر خردائی برا ایرن مشخصرات کره ترو مری گروئی اگرر مرو نداشته باشد و کچل باشد به چه درد می خورد خدای کچل خوب است ! *********
احسان شوشتری 233 /
از اتفاقات جالب توجه بازداشتگاه سرپاه آن برود کره رئریس بازداشرتگاه ی پاسدار جوان اصفهانی بود که با لهجه زیبا و شیرین اصفهانی هم صحبت می کرد و ورزشکار و ورزش دوست و اهل پینری پنری وتنریس روی میرزهم بود و چون خیلی حرفه ای وخوب بازی مری کررد کسری را در میران پاسرداران وهمکاران ،هم سطح و هم طراز وهمبرازی ورقیرب شایسرته ای بررای خرودش نمرری یافررت ! یررا اینکرره پاسرردار و زنرردانبان اهررل پینرری پنرری حرفرره ای وپیشرررفته درآن سال درزاهدان وجود نداشت و یا کرم برود .وقتری بطرور اتفراقی دیرده برود من با زندانیان بازی خوبی ارائه می دهم و یا به او اطرال داده بودنرد کره یر پنرری پنرری برراز وتنیسررورحرفه ای (مررن ) وصرراحب سررب داخررل بازداشررتگاه خودترران (سررپاه ) داریررد ! ( آب درکرروزه و گرررد جهرران مرری گردیررد !) .بررا همرره اکراه وبی میلی که اوایل داشت ازاینکره برا یر زنردانی و بازداشرتی آن هرم از نو بهائی و نجس قضریه پینری پنری برازی کنرد ! ولری براالخره پرس ازگاشرت چنررد هفترره ای جرراب وشرریفته وعاشررق بررازی زیبررای مررن شررده بررود ! و روحیرره ورزشکاری وضد تربعق نریادی او هرم ؼالرب وچیرره گردیرده برود ! وبراالخره رئیس بودنش را فراموش کرده وتسلیم شد !!. در اوایررل برردون حضورسررایر زنرردانیان وهرریچ تماشرراچی دیگررری در ساعات ؼیر اداری بررای او (رئریس زنردان) ودرسراعات ؼیرهواخروری بررای من ( زندانی ) ،یکی از پاسداران ومأموران خود را به دنبال مرن مری فرسرتاد که برویم و دو نفری داخل حیاط پشتی بازداشتگاه و پینی پنی برازی کنریم !!. ولی کم کم دیگه مراعات پست و مقام خود را هم نمی کرد و هر وقت که مایل بررود سرراعات هرروا خرروری و در حضررور سررایر زنرردانیان و یررا حترری در حضررور سایر پاسداران هم می آمد و با من پینی پنی بازی می کرد و بعضری مواقرع زمان بازی دو نفره ما کلی تماشاچی هم داشتیم از زندانیان و پاسرداران زنردان که هر گروه نماینده خود را تشویق می کردند وکلی هم شور و هیجان به بازی پینی پنی ما می بخشیدند !. مثال پاسداران و زندانبانان رئیس و همکار سپاهی خود را تشویق
/234خانه پدری
می کردند و صلوات می فرستادند و زندانیان و محبوسین بیچراره هرم بخصوص موقعی که ضربه خوبی به توپ می زدم وامتیاز حساسی می گررفتم مرا تشویق می کردند و کؾ مری زدنرد و هرورا مری کشریدند وشروری بره برازی می دادند که سایر پاسردارن هرم از بخرش هرای دیگرر مرکرز سرپاه کره سروصردا و هیجان را از داخل حیاط بازداشتگاه می شنیدند می آمدند وهجوم می آوردنرد داخل حیاط وهواخروری بازداشرتگاه ترا برازی پینری پنری حرفره ای ودر سرطح ملرری مررا دو نفررررا تماشررا کننررد کرره دری ر طرررؾ میزومیرردان زنرردانی بهررائی و درطرؾ دیگرآن رئیس زندان وپاسدارسپاهی مشؽول بازی ومسابقه بودند !!. خالصه اینکه رئیس بازداشتگاه خیلی شیفته نرو برازی مرن برود و از بازی خوب من حال می کررد و خوشرش مری آمرد و مرن هرم انصرافا اکثراوقرات مراعررات حررال و مرروقعیتش را مرری کررردم و کمرری هررم ارفرراق چاشررنی بررازی ام می کردم و پوئن و امتیازات او را مد ننر قرار می دادم تا خدائی نکرده یر وقت ی در حضور همکراران و هرم رزمران سرپاهی اش بازنرده خیلری شررمنده ای نباشد !. بمرورایام که بخاطر بازی دوستانه پینی پنی روابط صمیمانه ترری فی مابین زندانبان وزندانی ویا رئیس سرپاهی وزنردانی بهرائی پدیرد آمرده برود !، گاه گداری رئیس زندان دوستان سپاهی رده باالی خرود را هرم کره احتمراال آنهرا هم رقیبی برای بازی خود نمی یافتند را بررای رودررو کرردن و مصراؾ دادن با زندانی پینی پنی بازحرفه ای خود به حیاط کوچ بازداشتگاه مری آورد . اکثرا با لباس فرم مخصوص سپاه پشت میز پینی پنی قرارگرفتره وراکرت بره دست مری گرفتنرد و برا مرن برازی مری کردنرد و اکثررا هرم برازی خروب و خروش آهنرری وخرروش ریتمرری از آب در مرری آمررد چررون معمرروال مررن دراکثررر مرروارد مراعات حالشان را می کرردم و براب سرلیقه ودلخرواه ودرتروان برازیکن روبررو ومقابل وهماهنی با ریتم وشیوه برازی او تروپ مری زدم و ضرربات راکرت مرن هم ترازوهمسطح با ضربات حریؾ بود بهمین خاطر معموال بازی تماشرائی و مورد پسند و جاابی مثل ی بازی تمرینی ودست گرمی از آب در می آمد .
احسان شوشتری 235 /
بعضی مواقع نیز متوجه می شدم پاسدارو همبازی روبروی من بهیچ عنوان در طی چند گیم بازی اصال حرؾ نمی زند وهرگزصدایش در نمی آیرد و یا اینکه من صدایش را نمی شنوم ! و حتی برای شمارش امتیازات بازی هم بررا اشرراره دسررت واز انگشررتان خررود اسررتفاده مرری کنررد ! ،اوایررل فکررر مرری کررردم احتماال چون سپاهی وپاسدارمهمی است و از اینکه با ی زندانی بهرائی برازی می کند شاید دون شأن خود می داند و ترجیح می دهد کمی خودش را بگیرد ! تا از مقام ومنصرب خرود نکاهرد ولری بعردا در فراؼرت وتنهرائی و تفکرر پرس از بازی به حکمت این موضو پی بردم !. چون تمامی برازجوئی هرای مرن در بازداشرتگاه سرپاه برا چشرمان بسرته صورت مری گرفرت ومرن فقرط صردای بازجویران خرود را مری شرنیدم و هیچگراه چهره آنان را در لحنات وزمران برازجوئی وسرؤال وجرواب ندیرده ام .احساسرم به مر ن مری گفرت کره طررؾ و رقیرب برازی پینری پنری امرروز مرن شراید جرزو گروه بازجویان من است و بخاطر اینکه احتماال توسرط زنردانی شناسرائی نشرود در حررین بررازی پینرری پنرری ه رم الم از کررام حرفرری نمرری زنررد تررا مبررادا یک روقتی صدایش را شناسائی کنم و بازجو بودنش لو برود !. حریؾ ورزشکاروپینی پنی بازحرفه ای مقابل ،مرا هم جرزو یر سازمان چریکی زیر زمینی فرق کرده بود که اگرر او را بشناسرم چره خواهرد شد ! .شاید بهمین خاطر خیلی هم دلم به حال بازجویان خودم مری سروخت کره از بازی زیبای خودشان هم آنگونه که باید وشاید لات نمری بردنرد چرون مرترب خودشان را کنترل می کردند که ی وقتی در حین بازی هیجران و صردائی از خودشرران بررروز ندهنررد تررا خرردائی نرراکرده طنررین وتررن صدایشرران مررورد شناسررایی زندانی ضد انقالب قرار بگیرد !. برره احتمررال خیلرری زیرراد بسرریاری از پاسرردارانی کرره در بهرار و تابسررتان سرررال 1363در زاهررردان خررردمت کررررده انرررد و در بازداشرررتگاه مرکرررزی سرررپاه پاسررداران پینرری پنرری بررازی مرری کرررده انررد برردون ش ر از شرراگردان ودسررت پرررورده مررن برروده انررد ! پینرری پنرری حرفرره ای را از مررن زنرردانی آموخترره انررد !
/236خانه پدری
بخصرروص پاسررداران سررپاه اصررفهان اگررر از حرروادس و اتفاقررات وکشتارسررالیان طوالنی جنی میان ایرران و عرراق جران سرالم بردر بررده باشرند وهنروزهم زنرده باشند و در جائی ومکانی ادعای خوب وحرفه ای بازی کردن تنیس روی میرز را داشته باشند حتما به خاطر خواهند آورد که استیل و روش و اسلوب وسب بررازی خررود را وحترری نررو راکررت بدسررت گرررفتن خررود را در سررالهای جرروانی خرررویش از یررر فررررد بهرررائی زنررردانی (مرررن) در مرکزسرررپاه پاسرررداران سیسرررتان وبلوچستان آموخته اند !. ********* رسم و عادت و یا قرانون بازداشرتگاه آن برود کره روزانره یر نفرر از میان زندانیان بطور نوبتی بعنروان شرهردار انتخراب مری شرد و مونرؾ برود کره محیط بازداشتگاه را تمیز و مرتب نماید و در تقسیم ؼاا نیزکم کند و بعد از صرؾ ؼاا هم قابلمه و نروؾ مربوطه را بشوید !. از شانس های خوش و خوب من یکری هرم ایرن برود کره بخراطر اینکره از دیرررد زنررردانبانان وپاسرررداران مسرررئول بازداشرررتگاه نرررا پررراک ونجرررس محسررروب می شدم و طبق فتوای علمای اسالم و مراجع عنام به هر چیز نمدار و خیسی دسررت بررزنم آن چیررزهم نجررس مرری گررردد ! .بنررابراین از شستشرروی نررروؾ ؼرراا معاؾ بودم و همچنین از شستشروی کرل بازداشرتگاه و حیراط و دستشروئی هرا و حمام که هفته ای یکبار بصورت همگانی و با مشارکت کلیه زندانیان صرورت مری گرفررت نیررزمن معرراؾ بررودم و حررق نداشررتم درتمیررز کررردن و شسررتن راهرررو وحمام ها و توالت ها شرکت نمایم ! و چون از ایرن افتخرار کره هفتره ای یکبرار نصیب زندانیان می گشت بی بهره بودم در زمانیکه همره زنردانیان مشرؽول آب آوردن و سرطل برردن و جرارو کشریدن و دسرتمال نمردار بره در و دیروار مالیرردن بودن و دمپرای شرلوار و پاچره هرای خرود را همچرون کرارگران آب حوضری ترا زانو براال کشریده برودن ،مرن مثرل بچره آدم گوشره ای از حیراط بازداشرتگاه زیرر سایه دیوار نشسته بودم و کتاب می خواندم !.
احسان شوشتری 237 /
ی
روز که زندانبان جدیدی آمده بود و از حال و هروای بازداشرتگاه
وجررو حرراکم بررر آن فضررا بخرراطر کررم تجربرره گرری وتررازه واردی اطالعرری نداشررت و مرری خواسررت کرره هررر طرروری شررده ازهمرره زنرردانیان بیگرراری وکارمسرراوی وبرابربکشد ! به من اعتراق می کرد کره چررا نشسرتی وکتراب مری خروانی پرا شو تو هم مثل بقیه آب بیار و جارو کن و در و دیوار را تمیز کن ! من هم کره از شرایط پیش آمده نهایت استفاده وبهره را می بردم ،گفتم :نمی شه ،چرون من به خاطر بهائی بودنم نجسم و طبق فتوای علمای شما دست به هر چه برزنم دفعتا وبؽتتا وبه یکباره نجس مری شرود ! مری خرواهی پاشرم و در طرفرع العینری همه در و دیوار بازداشتگاه را نجس کنم تا مجبور باشید برای پراک کرردن آن سه بارپی درپی با آب کر کره سره وجرب در سره وجرب درسره وجرب آب زالل وشفاؾ است آنها را مجددا آب کشی نمائید .و هر چه سایر زنردانیان برا رنرج و زحمت سی -چهل نفری ساعتها شسته اند در ی چشم بهم زدنی کره نروک انگشت شصت خود را روی آن می گاارم به نجاست بکشم !. زنرردانبان ترراره وارد هررم کرره در ابترردا اینگونرره تفکررر را خیلرری احمقانرره ومضح می پنداشت می گفت :نه بابا این حرفها کدومه ! ما همه انسرانیم ، بنررده ی ر خرردائیم و اوهمرره را پرراک وبرابرآفریررده ،وهمرره انسررانها بررا هررر نرریاد ورنی وماهب واعتقرادی بمرا هرو انسران پراک وطراهر هسرتند ! ایرن مزخرفرات چیرره کرره مرری گرروئی ! وبررین بنرردگان خرردا تبعرریق مرری بررافی ! .هرری مرری گفررت : نجاست کدومه ! پاشو مثل بقیه آب بیار و مشؽول باش !. ولرری بعرردا بالفاصررله متوجرره اشررتباه خررود مرری شررد و بررا ایمررا و اشرراره سایرین می فهمید که من بهرائی هسرتم وچره خربط واشرتباه بزرگری مرتکرب شرده کرره ایررن حرفهررا را بررر خررالؾ رسرراله شررریفه توضرریح المسررایل فقهررای عنررام ومجتهدین عالم به زبان آورده است !. برره ایررن ترتیررب بررود کرره خوشرربختانه ماههررا حضررور واقامررت مررن در بازداشرتگاه سرپاه پاسررداران بردون حترری یکبرار نرفشرروئی و کرؾ شرروئی و در و دیرروار شرروئی و حمررام شرروئی و ننافررت کررردن در و پیکررر سررلولهای انفرررادی
/233خانه پدری
گاشررت و چررون وضررعیت وشرررایطم اسررتثنائی بررود حترری زنرردانبان هررم جررر ت نمی کرد به من فرمان دهد که ی سطل آب بیاور تا این حیاط را بشوئیم !!. ********* عالوه بر کتابهائی کره اخروی بزرگتررم در هنگرام مالقرات برا خرود از مشهد آورده بود که در طول مدت بازداشت مطالعه می کردم ی کتابی هم از زندگینامررره نقررراش معرررروؾ هلنررردی "ونسررران ونگررروک " کررره نمررری دانرررم از کجرررا و چطوری سر از داخرل بازداشرتگاه سرپاه درآورده برود خوانردم کره بررایم بسری جالب وخاطره انگیرز برود وبعرد از آن ایرام اقامرت زاهردان هیچگراه دیگرر چنرین فرصتی برای مطالعه این چنین کتابهائی برایم فراهم نگردید . ********** یکی دیگر از اتفاقرات ؼیرر معمرول بازداشرتگاه زاهردان همانگونره کره عررق شرد تعرداد بری شررمار جلسرات برازجوئی هرای مررن برود کره هرر روزوهررر ساعت مرا برای بازجوئی احضار می کردند کره باعرس تعجرب وشرگفتی سرایر زنرردانیان بررا سررابقه تررر قرررار گرفترره بررودم کرره مگررر ی ر زنرردانی چنررد باربایررد بازجوئی پس بدهد !. ی ر روز کرره مرررا جهررت بررازجوئی احضررار کرررده بودنررد ،یکرری از بازجویرران بررا قیافرره ای حررق برره جانررب کرره مرری خواسررت وانمررود سررازد کرره از سردلسوزی می خواهد به من کم نماید مری پرسرید :ببیرنم ،ایرن بهائیرت چره دارد که تو حاضری از جان خودت به خاطر آن بگاری !. گویا برای اولین بارعکسی را از حضرت ولری امررهللا دیرده برود واز سررر تحقیررر و تمسررخر مرری گفررت :حتمررا اگررر مررن هررم ی ر کررروات بررزنم و کررت وشلوارشرریکی بپوشررم عاشررقان سررینه چرراکی چررون تررو پیرردا مرری کررنم ! تررو چرررا دست از این لجاجت ویکدندگی بر نمی داری و ی کلمه نمی گوئی مسرلمانم !
احسان شوشتری 231 /
تا ما هم آزادت کنیم بروی شهر خودت ،هم ما راحت شویم ،هم جران خرودت را نجات داده باشی !. اصال بننر می آمرد همره نراراحتی ونگرانری ودلخروری شران حضرور بی مورد من داخرل بازداشرتگاه برود کره نمری دانسرتند مشرکل مررا کجرای دلشران بگاارند !. من هم ایرن داسرتان لشرگریان ابرهره صراحب الفیرل را بررایش تعریرؾ کردم که در قرآن مجید آمده است و گفتم :زمانیکه سپاهیان ابرهه جهت حملره به شهر مکه و خراب کردن خانه خدا به نزدیکی کعبه رسیده بودند چرون شرب بود در بیرون شهر اردو زدند تا صبح که هوا روشرن مری شرود بره مکره حملره نمایند و آنرا با خاک یکسان کنند !. جنرراب عبرردالمطلب کرره پرردر بررزرگ پیررامبر اسررالم اسررت درآن زمرران ازامررراء و بزرگرران شررهروایل وتبررار قررریش و کلیررددار کعبرره بررود برره ارودگرراه لشگریان ابرهه مراجعه می کند و وقت مالقات می خواهرد ترا فرمانرده کرل قروا جنرراب ابرهرره را ببینررد ! و چررون جنرراب ابرهرره هررم متوجرره مرری شررود کرره یکرری ازبزرگرران مکرره و کلیررددار کعبرره آمررده اسررت برره ایشرران وقررت مالقررات مرری دهررد ! وحضرت عبدالمطلب پدر بزرگ حضرت محمد و پسررعمویش حضررت علری و بزرگ شهرمکه وقتی به بارگاه ابرهه وارد می شود و از ایشان می پرسرند که چه می خواهی می گوید :درخواستی از جناب فرمانده سپاه وامیر لشرگر دارم و جناب ابرهه اجازه می دهد تا درخواست و خواهش خود را در حضور جمع مطرح نماید و ایشان هم عنروان مری دارد کره :جنراب ابرهره امروزصربح سررربازان تررو تعرردادی از شررترهای مرررا کرره در صررحرا وبیابرران مشررؽول چریرردن برروده انررد بنفررع خررود وبرررای پیشرربرد اهررداؾ جنرری طلبانرره لشررگر شررما مصررادره نموده اند ! و به اصطبل شاهی آورده اند و من آمده ام درخواست کنم که لطؾ نموده ودستور بدهید تا شترهای مرا کره از طریرق ؼیرعادالنره و ؼیرمنصرفانه و بدون حکم شرعی وقانونی و قاضی القضاتی توقیرؾ و مصرادره شرده انرد بره صاحب اصلی آن که بنده باشم بازگردانند !!.
/215خانه پدری
جنراب ابرهره کرره از تقاضرای وقرت مالقررات چنرین شخصریت محترمرری انتنررار درخواسررت وخررواهش خیلرری برریش از اینهررا را مرری داشررت تعجررب کرررده و می فرماید :که جناب آقای عبدالمطلب شما از بزرگان مکره هسرتی و رئریس این شهر به حساب می آئی و کلید دار خانه خدایان وبت خانه هرا بروده وهسرتید و آدم محترمرری مرری باشررید ،مررن فکررر مرری کررردم آمررده ایررد برره دربررارحکومتی وبارگاه حکمرانی ما تا خواهش و درخواست وتقاضا کنیرد کره مرن از حملره بره شهر مکه وویران کردن کعبه خودداری وصرؾ ننرکنم ! .من از شما چنرین درخواست وخواهش مهمی را انتنار داشتم ! ولی حاال می بینم بره خراطر چنرد تا شتر بی اهمیت وناقابل آمده ای و وقت خودت را و وقرت مهرم مرا را کره هرر لحنه اش از طرال هرم ارزشرمند ترومهمترر اسرت در ایرن آخررین شربی کره شرب حملررره اسرررت و بایسرررتی نقشررره هرررای جنگررری را بررررای آخررررین باربرررا فرمانررردهان وامیررران سررپاه در سررتاد مرکررز فرمانرردهی مرررور کنرریم گرفترره ای و درخواسررت استرداد وپس گرفتن چند تا شتررا می نمائی !. جناب عبردالمطلب در جرواب مری فرمایرد :مرن صراحب همرین چنرد ترا شترهسررتم و مسررئولیت و ونیفرره مررن حفررن و صرریانت ونگهررداری از آنهاسررت ! و اساسی ترین واولین تکلیؾ وونیفه من حفرن حقروق شخصری خرودم اسرت !، ایررن خانرره ای را هررم کرره عالیجنرراب و اعلیحضرررت وحضرررت آقررا تصررمیم برره ویرانی وخرابی آن گرفته اند و می خواهند نا برودش کننرد و برا خراک یکسرانش نمایند ! برای خودش خدائی و صاحبی دارد ! ،اگر خدای کعبه بتواند از حرریم خانره شخصری خررودش حراسرت مرری کنرد ! واگررر صراحب خانرره نتوانرد از حررریم شخصی و خانه خودش دفا نماید ،بنده چیکاره هستم که بخرواهم از خانره او دفرا کرنم ! .مررن کره یر انسرران ضرعیؾ بیشرتر نیسررتم و یر موجرود ضررعیفی چررون مررن کرره نمرری توانررد در مقابررل ایررن لشررگر عنرریم شررما بررا آنهمرره فیررل هررا و شرترها وگاوهرای شرراخدار و مرردان مسرلح وجنگرراور و سروارکاران کررارآزموده ومجرب مقاومت نماید !.
احسان شوشتری 211 /
ما بقی داستان را هم کره خرود مری دانیرد و در سروره "الفیرل" درقررآن مجی ر د آمررده اسررت کرره چگونرره پرنرردگان ابابیررل برره لشررگریان ابرهرره حملرره کردنررد و[ برآنررران سرررنگهائی از گرررل سرررخت مررری افکندنرررد] وسرررپاه او را نرررابود نمودنرررد [وسرررانجام خرردا آنرران راماننررد کرراه جویررده شررده گردانیررد ] تررا دیگررر هرروس تعرردی وتجاوز به حقوق دیگران را ننمایند . وتازه جناب ابرهه نمیدانست که:هیچ نلمی بی جواب نخواهدماند !!. حرراال هررم دوسررت عزیررز بررازجوی مررن ،در جررواب سررؤال شررما بایسررتی عرق کنم که :بنده مسئول دفرا از حقروق حقره واولیره انسرانی خرودم هسرتم ، من حق آزادی انتخاب دارم وازهمان دفا می کنم ،اگرر بتروانم جرانم را بررای دفررا از حررق آزادی و انتخ راب خررویش از دسررت مرری دهررم ولرری زیررر بررار ایمرران و دیانت زورکی و تحمیلی نمی روم ! .من صالحیت وتوانائی آن را نردارم کره از جامعه بهائی دفا کنم ،جامعه بهائی هم خودش خدائی دارد ،مبشری چرون حضرت اعلی دارد ،شارعی چون حضرت بهاءهللا دارد که قسم یراد نمروده انرد ازنلررم احرردی نخواهنررد گشررت ،مبررین آثرراری چررون حضرررت عبررداالبهاء دارد ، ولی امری دارد ،وبیت العدلی دارد که آنها ازآئین خود دفا خواهند نمود. حضرت اعلی پیروان شجا و بی براکی دارنرد کره بعنروان نمونره در جریان جنگهای قلعه شیخ طبرسی با نیروهای دولتی کره اصرحاب قلعره را در محاصررره خررود داشررتند یکرری از یرراوران جنرراب قرردوس واصررحاب قلعرره ی ر تنرره سرروار براسررب برره قلررب سررپاهیان دشررمن حملرره مرری نمایررد وزمانیکرره بررا یکرری از سربازان وسپاهیان نیروهای دولتی کره برا تفنری بلنرد ولولره سررپر خرود کره بره روی سینه اش چسبانده وپشت تنه ی درخت سنگر گرفته برخورد می نمایرد با ضربت شمشیر خود که به سمت نیروی متخاصم ومتجاوز وارد مری نمایرد ، تنرره قطوردرخررت وگررردن سرررباز و لولرره تفنرری او ،هررر سرره را فقررط بررا ی ر ضربت شمشیر به دو نیم تقسیم می گرداند !. بازجوی من جرر ت مخالفرت نداشرت اگرر براور نمری کررد و مری گفرت دروغ است ،افسانه تاریخی است ،خرافه است ،زیادی اقرراق شرده و یرا اینکره
/212خانه پدری
در کتابهرررای تررراریخ از ایرررن حرفهرررا زیررراد مررری زننرررد ! ،در آن صرررورت جرررواب می دادم :از داستان ابابیرل در قررآن مجیرد کره اقرراق آمیزترر نیسرت ،چطرور آنجا ی پرنده با ی شن و ماسه ریز که با نوک خود حمل واز آسمان پرتاب می کرد می توانست ،سو ار واسرب هرر دو را و یرا یر فیرل قروی هیکرل را برا ی ضربه سنی ریزه که پرتاب می کرد از پای در آورد و به خاکستر تبردیل کند و لشگریان بی شمار ابرهه را تارو مار نمایند ! آنجا افسانه پردازی تاریخ نیسرررت ولررری در درگیرررری اصرررحاب قلعررره طبرسررری کررره ایرررن یکررری از اتفاقرررات شگفت انگیرز آن واقعره عنریم اسرت چنرین پریش آمرد وحادثره ای افسرانه ودروغ تاریخ است !. دیانت بهائی شار امری همچون حضرت بهاء هللا دارد که درکلمات مکنونه می فرمایند :ای ضالمان ارق ،ازنلم دست خرود را کوتراه نمائیرد کره قسم یاد نموده ام از نلم احدی نگارم ... بهائیررران مبیرررین آیررراتی چرررون حضررررت عبررردالبهاء دارنرررد وحضررررت ولی امررهللا دارنرد کره شرما شمایلشران را زیرارت کررده ایرد و مررا بره برازجوئی فراخوانررده ایررد وبیررت العرردل اعنمرری دارنررد .وازهمرره اینهررا مهمتررر پیررروان جرران برکفی دارند که دختران هفده ساله اش همچرون "مونرا" در شریراز بره اعترراؾ خود شما طناب دار را می بوسد و برگردن خویش می اندازد !. حاال این جامعه بهائی با چنین پیروان جان برکفری وشریفتگان از جران گاشته ای چه نیازی به دفا موجرود ضرعیفی چرون مرن دارد ! .خودشران اگرر بتواننرررد ازحقررروق جامعررره بهرررائی دفرررا مررری کننرررد وگرنررره مرررن چررره کررراره ام !. همانگونه کره عررق کرردم مرن مسرئولیت و ونیفره دفرا از عقایرد و اعتقرادات وباورهای خودم را دارم ! و حتی ی جهنم انتخابی و آزاد وبرا اراده شخصری خودم را بر ی بهشت زورکی و دلسوزانه شما ترجیح می دهم !. چشمان من بعنوان زندانی با چشم بند بسرته برود ونمری توانسرتم چهرره وعکس العمرل برازجو یرا بازجویران حاضرر در اتراق برازجوئی را ببیرنم ولری از پرخاشگری ها و اهانت های بیشرمار پرس از آنکره بره زنردانبان دسرتور مری داد
احسان شوشتری 213 /
کررره بیائیرررد ایرررن ...شرررده را ببریرررد ! معلررروم برررود کررره جرررواب منطقررری مرررن چررره تاثیرشایسته ای در افکارورفتاربازجوی خود بوجود آورده است !. ********** یکبررار هررم برره برازجوئی کرره خیلرری برره جامعرره روحانیررت انهررار ارادت می کرد ومرتب می پرسید چرابهرائی شردی ونرفتری یر دیانرت دیگرری بررای خودت انتخاب نمائی گفتم :چون جامعه بهائی از طرؾ جامعه روحانیت شیعه لطمه فراوان دیده است و هر آنچه بالئی که می توانسته روحانیت شیعه برسرر آنان آورده است ،من بعنوان ی روحانی زاده شیعه خواستم تا با بهرائی شردن خودم کمی از منالمی را که جامعه روحانیت بر سر جامعه بهائی آورده اسرت را جبران نمایم و به جامعه بهائی گفتره باشرم اگرر چره پردران معمرم ومجتهرد مرا حقوق شما را پایمال نمودند و در حق شرما و فرزنردان شرما منرالم بری شرماری روا داشتند حتی کودکان خردسال شما را در مدارس مرورد اایرت و آزار قررار دادند ولی بخاطر داشته باشید که مرا فرزنردان جامعره روحانیرت و آیرات اعنرام کرره دوسررتان بهررائی داشررته و داریررم و از اعتقررادات و عقایررد شررما آگرراهیم و از منالمی که پدران روحانی ومجتهد و معمم ما بر سرر شرما و خرانواده شرما روا داشته اند شرمنده و خجالت زده ایم و بیش از این تحمل چنین رنج و عاابی را بر شما روا نمی داریم که در جامعه شیعه و جامعه ای که می گوینرد مرزین بره نررام مبرررارک عرردل علررری ( ) اسرررت بررا خرررانواده و فرزنررردان شررما چنرررین رفترررار نررا صررواب وناشایسررتی صررورت بگیرررد و برریش از ایررن نلررم وسررتم را بررر شررما برنمی تابیم و نمی توانیم ببینریم کره حقروق بازنشسرتگی پیرمرردان و پیرره زنران شررما را هررم کرره عمررری صررادقانه خرردمت کردنررد و ایررن مبررالػ را از حقوقشرران پرداخت نموده اند به امید اینکه در ایام کهولت مستمری ناچیزی دریافت نمایند حرراال حکومررت عرردل علرری ( ) یررا مرردعیان پیررروی عرردالت امررام علرری ( ) چنررین رفتار ناشایستی را با ایشان داشته باشند .
/214خانه پدری
و چون متاسفانه هیچگونه اقدام اعتراق آمیزی از جانب ما فرزندان معممین و روحانیون شیعه که مخالؾ رفتار پدران خود در حوزه علمیه شریعی و اسالمی هستیم صورت نگرفرت ونتیجره ای ببرار نیراورد .و حتری زمرانی کره نسبت به تخریب گورستانهای شما با یکی از این علما و فضرالی آشرنا صرحبت می کردم باز هم بی فایده بود و ایشان مرتب و مکرر انهرار مری فرمودنرد کره مصرروبه مجلررس نیسررت ولرری مررورد حمایررت مجلررس شررورای اسررالمی اسررت !!. وقترری دیرردم راهرری برررای جلرروگیری از منررالم پرردرم وهمکرراران او و ملبسررین برره جامعرره روحانیررت و حرروزه علمیرره و امامرران جماعررت شرریعه و مدرسررین حرروزه علمیه و فضال و علما و حجج اسالم و آیات اعنام وجود ندارد و نمی توانم به تنهائی و یا نمری تروانیم مرا ودیگرر فرزنردان ایرن حضررات ،پردران خرود را از ادامه منالمشان در حق جامعه بهائی منصرؾ ساخته و مانع گردیم ،فقط یر راه برایم باقی ماند تا با ورود خود بره جبهره منلروم خرود را در رنرج و عرااب و حقرروق پایمررال شررده آنرران و درؼررم وانرردوه ایشرران سررهیم و شررری بنمررایم و در حقیقت بهائی شدم تا اره ای از منالمی را که پدرم وسایر معممین بر سرر ایرن جامعه پس از انقالب اسرالمی آورده انرد را تسرکین دهرم وبدینوسریله خرود را برا آنها سهیم وشری گردانم . به نمایندگی از طرؾ تمامی فرزندان روحرانی وعلمرای حروزه علمیره قم و مشهد بهائی شدم و بهائی ماندم وبهائی زیستم تا جامعه ایران وهمره مرردم مسلمان آن بدانند کره مرا فرزنردان علمرا و فضرال و مجتهردین مخرالفتی برا حقروق شهروندی بهائیان نداریم و از منالمی که در حق آنان روا می گرردد ناراضری و شرمنده ایم . ********** پررس از گاشررت پررنج مرراه از بازداشررتگاه سررپاه پاسررداران زاهرردان برردون هیچگونره تفهریم اتهرامی و یررا عنروان جرمری و یررا حضروردر محکمره ودادگرراهی آز ادم کردنررد ویررا بقررول عزیررزی از زنرردان اخررراجم کردنررد !! .و شرررح وتفصرریل
احسان شوشتری 215 /
آنهم اینگونه است که :ی
روز یکی از زندانبانان که معموال هم با مرن خیلری
بدرفتاری می کرد و بی احترامی می نمود و حتی موقع رفت و برگشت بررای برررازجوئی ،چرررون بررره مرررن چشرررم بنرررد مررری زدنرررد و زنررردانبان دسرررت زنررردانی را می گرفت و با خرود بره طررؾ اتراق برازجوئی مری بررد ،ایرن زنردانبان بردطینت و بداخالق وبد سرشت بخراطر اینکره دسرتش را بره مرن نزنرد کره احتمراال نجرس بشود ! ،روزنامره ای را لولره مری کررد و سررآنرا بره دسرت مرن مری داد و یر طرؾ آنرا خودش می گرفت ومرا بدین طریق تا اتاق بازجویان بدنبال خودش می کشید ! ،بعضی از روزها هم ازتکه چوبی یا خط کشی استفاده می کرد که ی طرؾ آن در دست خودش بود و ی طرؾ آنرا به دست من می داد و او چند قدمی جلوتر حرکرت مری کررد و مرنهم برا چشرمان بسرته سررتکه چروب و یرا خط کش را گرفته و بدنبالش روان بودم تا به اتاق بازجوئی برسیم !. همین زندانبانی که با مرن بدینگونره رفترار مری کررد یر روز صردایم کررد و در گوشره راهررو شررو برره دلجروئی و انهاروتقاضرای عفرو و بخشررش و درخواسررت حاللیررت و خررداحافنی مرری نمررود ! ،در ابترردا خیررال مرری کررردم کرره احتماال به زندان دیگری منتقل می شود و یا به شهر دیگرری اعرزام شرده اسرت و مررأموریتش در بازداشررتگاه مررا برره اتمررام رسرریده اسررت و حرراال کرره مرری خواهررد برود ،اینچنین صمیمی و مهربان شده و از من دلجوئی وخداحافنی می نماید. وقترری از او پرسرریدم کجررا مرری رویررد برره سررالمتی بررا شررگفتی وتعجررب گفررت :مررن جررائی نمرری روم ! ،بلکرره شررما قرررار اسررت کرره برویررد ! ،اول برراور نکردم ،پنداشتم به زندان مرکزی شهر منتقل شده ام ،پرسیدم کجا می برنردم و زنرردانبان در کمررال خونسررردی ونابرراوری انهررار داشررت کرره آزاد شررده ایررد !، اصال باورم نمی شد ! .مگرمی شود ! ،شما خودتان چندین بار می گفتیرد :کره مرتد هستم و حکم اعدامم صادر شرده اسرت ! ،شرما خرودت چنردین برار مررا بره اعدام تهدید کرده بودی ! ،حاال چگونه آزاد شده ام !. ولی خوشبختانه واقعیت داشت و من مرتد که بایسرتی اعردام مری شردم پرررس از پرررنج مررراه برررال تکلیفررری در بازداشرررتگاه موقرررت سرررپاه پاسرررداران سیسرررتان
/216خانه پدری
وبلوچستان آزاد شده بودم ! .همان روز بعرد ازنهرر برا یکری دیگرر از بهائیرانی که بهمراه من این چندماه اخیررا بازداشت برود باتفراق هرم آزاد شردیم .البتره او را برره اتهررام خررروج ؼیرقررانونی یررا اقرردام برررای خررروج ؼیرقررانونی از کشررور بازداشت کرده بودند .و همیشه ومرتب به من می گفرت :پرونرده مرا دو نفربره هم گره خورده است ! ،اگر تو آزاد شوی حتمرا مررا هرم آزاد مری کننرد و همرین گونرره هررم شررد روزی کرره اسررم مرررا برررای خالصرری و آزادشرردن از بازداشررتگاه می خواندند ،نام او را هم اعالم کردند و زندانبان گفرت وسرایلتان را جمرع کنیرد وبیرون بیائید. از زنرردان کرره آزاد شرردم یکرری ،دو روزی در زاهرردان بررودم تررا بلرریط هواپیما بگیرم و به مشهد پررواز کرنم در ایرن فاصرله اکثراحبرای زاهردان کره از آزادی مررن مطلررع شررده بودنررد برره دیرردنم مرری آمدنررد و مررن بارهررا و بارهررا اتفاقررات وجریانرراتی را کرره در مرردت بازداشررت برررمن رفترره بررود را تعریررؾ مرری کررردم و تقریبا همه بهائیان زاهدان گروه گروه و باتفاق بدیردارم آمدنرد و از پیررو جروان وزن ومرررد هیچکدامشرران هررم باورشرران نمرری شررد کرره مرررا آزاد کرررده باشررند !. واکثریررت قریررب برره یقررین احبررای زاهرردان انهررار مرری داشررتند کرره :وقترری تررو در بازداشتگاه بودی ما هر روز برای خالصی تو(من) مناجات می خواندیم ودعرا می کردیم .وهمان دعاها نجاتم داد . پس از آزادی از بازداشتگاه یکبار هم به دیدار دادستان شهر رفرتم ترا از اتهام خودم و علت زندانی شدن پنج ماهه ام مطلع گردم ! ،ایشان هم جرواب درستی ندادند ،گفتم الاقل دستور بفرمائید دفتریادداشرتی از خراطرات زنردان و زندانیان نوشته ام آنرا به من پس بدهند ! ،و ایشران گفرت باشرد مری گرویم دسرت نوشته هایت را بدهند ! ولی وقتی به بازداشتگاه مراجعه کرردم ترا دفاترونوشرته هایم را بازپس بگیرم ،نگهبان جلوی درب مرکز سپاه تلفنی کسب تکلیؾ کرد و بازجویرران فرمرروده بودنررد کرره نوشررته هایررت مسررایل امنیترری داشررته و بایسررتی محرمانره باشرد ونررزد مرا بمانرد ! و هیچوقررت آنهرا را برره مرن ندادنرد ومررن هرم کرره آزادی برایم ؼیرر مترقبره و براورنکردنی وبسیارخوشرحال کننرده برود بناچرار از
احسان شوشتری 217 /
خیررر دریافررت یادداشررت هرررا ونوشررته جرراتم گاشرررتم و پررس از چنررد روز اقامرررت درشهرزاهدان و دیدار با احبا ی آن دیرار بره شرهر خرودم مشرهد پررواز کرردم . در فرودگاه مشهد مادرم به اتفراق بررادران و خرواهرم برا دوربرین فریلم بررداری وعکسبرداری وسبد گل به استقبالم آمده بودند !. وقتی از زندان زاهدان آزاد شدم فکر می کردم که دیگربرای زنردگی در مشهد جائی ندارم وبهتر است تا شهر دیگری را جهت زندگی انتخاب نمایم ولی با استقبال گرم وصمیمی اعضای خرانواده ام و مخصوصرا آمردن مرادرم ترا فرودگاه شوکه شدم وخیلی برایم عجیب بود وفوق العاده خوشحالم کردند. ********** زمانیکه از زندان آزاد شدم .دوست زاهدانی ام تعریؾ می کرد کره: روزی که پردرت بررای مالقرات ترو آمرده برود مرن درخردمت وهمرراهش برودم و برای جابجای و راهنمائی از دادسرتانی انقرالب بره مرکرز سرپاه و بازداشرتگاه و جاهررای دیگررر مرری بردمشرران .هنگررام ااان نهرررهم ایشرران را برررای اقامرره نمرراز بردم به یکی از مساجد شیعه درنزدیکی منزلمران ترا نمراز بخوانرد و پرس از آن هم برای استراحت و صرؾ نهاربه منزل خودمان واقع در کوی فنوج آمردیم ، تا اینکه ؼروب شد و موقع ااان مؽررب از اینکره حراج آقرا معراب باشرند کره در منزل ی فرد بهائی نماز بخوانند دوباره تعارؾ کردم کره ایشران را بره مسرجد ببریم و پدربنده هم می پایرند و دوست بهائی من هم پشت درب مسجد تا پایران اداء کامل نمازونافله های پدرم داخرل اتومبیرل منتنرر مری مانرد .پرس از اینکره حاج آقا نمازشان تمام می شود مجددا و باتفاق به منزل برمی گردند . قبل از رفتن به رختخواب تعدادی از کتاب های امری داخل قفسره را به انتخاب خود برداشته و مطالعه می نمایند از جمله کتاب " ایقان "را به دقرت می خواندند و می گویند :از این بیانات نرور مری برارد ! .دوسرتم نقرل مری کررد که پس از پایرائی شام وصحبت وگفتگو وقبل ازاینکه حاج آقا برای اسرتراحت به اتاق خودشان بروند ،من خدمت حاج آقا عرق کردم :شما با خیال راحت
/213خانه پدری
بخوابیررد مررن سرراعتم را کرروک مرری کررنم تررا موقررع ااان صرربح زنرری بزنررد وبیرردار مرری شرروم و شررما را برره مسررجد نزدیر مرری برررم تررا نمرراز صرربح خررود را هررم در مسجد بجای آورید !. دوست زاهدانی ام می گفت :پدرت دست در جیب خود کرد و تسبیح خود را درآورد وروبه قبله ایسرتاد و اسرتخاره گرفرت و پرس از آنهرم گفرت :نره پسرم الزم نیسرت زحمرت بکشری ،بررو راحرت بگیرر بخرواب ! چرون مرن نمراز صبحم را همینجا می خوانم و نیازی به رفتن مسجد نیست !. باالخره حاج آقا رضایت دادند و با خوب آمردن جرواب اسرتخاره خرود برای اولین بارنماز صبح خود را درمنزل ی خانواده بهرائی بجرای آوردنرد !. و شاید اولین بار بود که در منزل مرا هرم یر نفرر نمراز اسرالمی مری خوانرد !. قبررل ازحرراج آق را ( پرردرمن) هرریچ مسررلمان شرریعه ای در منررزل ی ر فرررد بهررائی درشهرزاهدان نمازمسلمانی نخوانده بود !.
احسان شوشتری 211 /
شرح ایمان
در سررالهای قبررل از پیررروزی انقررالب اسررالمی ،در فلکرره مجسررمه آن روز مشرررهد یرررا میررردان شرررهدا امرررروز ،همررران میررردانی کررره سررراختمان مرکرررزی شهرداری درضلع جنوبی آن واقع شده وتنها میردان برزرگ وقردیمی شهراسرت کرره بجررای چهررارراه تقرراطع شررش تررا خیابرران اصررلی مرری باشررد کرره از پیرامررون واطراؾ آن منشرعب مری گرردد .درضرلع شرمالی همرین میردان وابتردای خیابران خواجره ربیرع و تقریبرا روبرروی ایسرتگاه مرکرزی آترش نشرانی یر کتابفروشری خیلی کوچکی بود که پسرجوان ماهبی و ریش داری مسرئول فرروش کتراب در آن فروشگاه بود و بدون استثناء تمامی کتاب های دکتر علی شرریعتی را بررای فروش به مشتریان ومراجعین عرضه می کرد . کتراب هررای دینرری و مرراهبی و سیاسرری زیررادی داشررت ولرری عمررده ترررین فررروش او را کتررب مختلررؾ وگونرراگون دکترشررریعتی تشررکیل مرری داد کرره در آن زمان به خاطر پنهان کاری و گمراه نمرودن سرازمان هرای امنیتری و اطالعراتی کشررورمثل سرراواک و دیگررر ادارات مسررئول نررام هررای مسررتعاردیگری مثررل علرری سبزواری ،علری مزینرانی و یرا برا اسرامی دیگرری بره چراپ مری رسریدند وحتری گاهی اوقات ی کتاب هم با عناوین مختلفی چاپ می شد ! ،ولی از نو چاپ و کیفیت چاپ و محرل فرروش کتراب ویرا حداکثرمطالعره چنرد صرفحه ای ازمرتن
/355خانه پدری
کتاب خیلری سرهل وآسران مری شرد فهمیرد کره نویسرنده کتراب چره کسری اسرت !، بخصوص اینکره اگربرا نثرر وادبیرات ونرو نگرارش دکترعلری آشرنایی داشرتید و فقط ی پاراگراؾ ویا چندجمله ازصفحات داخلی متن کتاب رانگاه می کردیرد متوجه نام اصلی نویسنده کتاب می شدید وصاحب قلم را می شناختید !. فروشررنده کتابفروشرری ،همرران جرروان ریررش سرریاه مرراهبی بررا خریررداران ومراجعین فروشگاه خود حرفی نمی زد وسخنی نمی گفت ! ،او فقرط کتابهرا را در قفسه ها چیرده برود و انگراری از هریچ چیرزی هرم خبرر نردارد و فقرط آنهرا را می فروخت ! ،انهرار ننرری و پیشرنهادی و کالمری نمری گفرت ،بره خصروص اگرخریدار ومشتری ؼریبه ای داخل کتابفروشی بود که اصال حرؾ نمی زد و بیشررترحرکات و سررکنات مشررتری ؼریبرره را تحررت ننررر داشررت کرره یر وقررت مأمور اطالعات وساواکی نباشد ! ،مشتریان این جوان کتاب فروش هم کرامال مشخص وچهره های آشنا بودند ،بیشتر جوانانی هم سن و سال خرود فروشرنده و دانشجویانی که سری پرشورداشتند وشاید زیاد هم کتابخوان حرفه ای نبودنرد ولی کتاب های دکتر علی شریعتی را هر طوری بود پیردا مری کردنرد وبدسرت می آوردند ومی خریدند و یا امانت می گرفتند ومی خواندند ،و به اصطالح ، دوره و زمانه ،زمانه دکترعلی بود ،حال و هوای هیجان وانقرالب برود و ایرن نو کتاب ها توی بورس مطالعه بودند . استدالل و سند آوردن از متون کتاب دکتر علی شریعتی در مکالمرات و مااکرات روزمره برای جوانان انقالبی و روشنفکرآن دوره عملی شایسرته ، رفتاری انقالبی و یست وفیگور روشرنفکری بره حسراب مری آمرد و اگرچنانچره شخص جوانی ویا دوست آشنائی کتابی جدیدی را نخوانده و یا ندیرده برود حتمرا خود را مونؾ به پیدا کردن و مطالعه آن کتراب جدیرد الطبرع وترازه نشرر یافتره می دید ! ،شاید ی جلد از کتابهای دکتر را بیش از ده ها نفرر کره بره صرورت امررانتی ودسررت برره دسررت ازیکرردیگر قرضرری مرری گرفتنررد ،مطالعرره مرری کردنررد . چرررون اکثرررر جوانررران مشرررتاق بررره مطالعررره آثرررار و کتررراب هرررای دکترررر شرررریعتی دانشررجویان برری پررول وکررم درآمرردی بودنررد کرره بررا اتکررا برره پررول هفتگرری ترروجیبی
احسان شوشتری 351 /
دریافتی از پدران خود امورات می گاراندند وزندگی می کردند ،در نتیجه در شررهرما کرره اینجرروری بررود یر نفررر یر کترراب را مرری خریررد و پررس از مطالعرره دست به دست می چرخید و چندین نفر آن را مطالعه می کردند !. شاید برای به دست آوردن آمراری از تعرداد خواننردگان یر کتراب در آن دوران ،دهه پنجاه وبخصوص تا پیروزی انقرالب اسرالمی ،بهترر آن اسرت که تیرای چاپ شده آن را که اکثریت آنها هم مخفیانه بره چراپ مری رسرید را ده برابر کنیم چون هر ی جلد از کتاب های منتشرر شرده دکترر علری شرریعتی را حداقل ده نفر از جوانان ودوستان هم سن و سال و هم محلی می خواندند . برای من نیز به عنوان پسرجوانی در آن سال ها ،مطالعه و خواندن هرکتاب جدیدی که از دکترعلی شریعتی چاپ و منتشرر مری شرد فرضری الزم و واجب به حساب می آمد و چون خود را از مریدان واقعی ووفا داران حقیقی و پیروان فکری دکترعلی شریعتی به حساب می آوردم حتما در گفتارعرادی و روزمررره خررودم نیررز روزانرره حررداقل دههررا بررار اکررری از دکتررر علرری مرری کررردم وننر ایشان را در کتراب فرالن و در موضرو فرالن بره اطرال شرنونده ومسرتمع می رساندم . ننررر دکترعلرری حکررم صررریح و خدشرره نررا پررایر و قطعرری برررای مررن و دیگرر جوانرران هرم سررن و سرالی کرره بررا آنران مررراوده داشرتم برره حسراب مرری آمررد . آنقرردر بررا افکررار و گفتاروبیانررات دکتررر زنرردگی مرری کررردم ،کرره در محرراورات روزانرره چررون همرره مخرراطبین جوانررانی بودنررد کرره دکتررر علرری شررریعتی را کررامال می شناختند وبااو وپیام او آشنا بودند ،دیگرر نیرازی بره اکرر نرام ایشران نبرود و اکثرا به صورت خالصه می گفتیم دکترعلی ،و یا آنکه آن هم نیازی نبود فقط مرری گفررتم ننررر دکتررر ایررن اسررت کرره ..... :و شررنونده کررامال متوجرره مرری شررد کرره مننورازدکتر چه کسی است !. افکار و گفتاروبیان شیوای دکترعلی شرریعتی درزنردگی روزانره ایرام جوانی من نقش عمده و اساسی وؼیرقابرل انکراری گااشرت و درشرکل گیرری و تکررروین شخصررریت دوران جررروانی مرررن کرررامال مررروثر افتررراد .آنچنررران ننریرررات
/352خانه پدری
وتحلیررل هررای ایشرران دروجررود مررن تررأثیرات خدشرره ناپررایری گرراارده بررود کرره تررا سررالیان سررال پررس از آن نیزهرکجررا کرره سررخنی مرری گفررتم بررازهم برره گفترراروکالم ایشرران رجررو مرری کررردم و از ایشرران نقررل قررول مرری کررردم و برره شررنونده القررا می کردم که چگونه فکر می کنم وچطوری می اندیشم . آنقدر شیفته رفتار و گفتار وکرداروافکار دکتر علی شریعتی بودم که سعی می کردم همه جزئیات زندگی شخصی خرودم را نیرز برر مبنرای بیانرات و افکار ایشان پایه ریزی ومطابقت بدهم و در ی کالم همره چیرزم را از ایشران تقلید می کردم و متأسفم کره اینجرا مجبرورم ترا اعترراؾ کرنم کره حتری از سریگار کشیدن دکترهم خوشم می آمد و آن را تقلید می کردم !. من تا حدی شیفته و مجراوب وعاشرق شخصریت دکترر علری شرریعتی بودم که زمانیکه تصمیم به تعویق نام کوچ شناسنامه ئیم وانتخاب نام جدیرد ودومرری برررای خررودم گرررفتم ،از میرران هررزاران اسررم ،نررامی را برررای خررویش انتخاب کردم و برگزیدم که دکترعلی شریعتی قبل ازمرن انتخراب نمروده وروی تنها پسرخویش نهاده بود ! .وبه همین خاطر من هم "احسان" شدم ! " آری اینچنین بود برادر" دوران جوانی ما هم اینگونه می گاشت !. تا اینکه انقالب اسالمی پیروز شد و چند سرالی از اسرتقرار جمهروری اسالمی ایران گاشت ومن درسال هرزار وسیصرد وپنجراه و نره برر حسرب یر اتفرراق میمررون و خجسررته بررا افکارشخصرریت جدیررد وارزنررده دیگررری چررون جنرراب آقای "دکترعلی مراد داودی" استاد کرسی فلسفه دانشگاه طهران آشنا شدم . ی شخصیت نافا وسخنوری گرانقدرو معلمی دیگر که اگرر چره هرر دو اسررتاد دانشررگاه بودنررد وهررردو رشررته تحصرریلی و تخصصرری شرران هررم تقریبررا یکسان بود منتها دکترعلی شریعتی در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشرهد تاریخ ادیان تدریس می فرمودند و دکتر علری مرراد داودی در دانشرگاه طهرران فلسفه و تاریخ ادیان درس می دادند ،ولی نو تفکر ایرن دو اسرتاد ارجمنرد کره هرررردو ازشخصررریت هرررای بسررریار ارزشرررمند و شایسرررته زنررردگی مرررن محسررروب می گردند و هردو با هم وباتفاق در نو شکل گیری افکار و تکوین و ساختار
احسان شوشتری 353 /
شخصیت دوران جوانی من نقش بسزا وشایسته وؼیرقابل انکراری داشرته انرد ، ولی این دو بزرگوار درمقایسه با یکدیگرکامال متفاوت ومتضاد هم بودنرد و از لحرران فکررری نیزصدوهشررتاد درجرره بررا هررم فرررق وتفرراوت داشررتند و راه و مسرریر جداگانه ای می پیمودند .وجنس بیانات وافکارشان نیزمتفاوت ومختلؾ بود . وقتیکررره برررا افکرررار وعقایرررد دکترعلررری مرررراد داودی آشرررنا شررردم ،ترررازه اصطالحا چشمانم باز شد ،نگاهم به جهان تؽییر کررد ،آدمهرا را نرو دیگرری دیدم و مسئولیت و ونیفه خودم را نسربت بره اجتمرا بره گونره دیگرری احسراس کردم . اگر با آشنائی با افکار دکتر شریعتی مسرئولیت و ونیفره خرودم را در مقابل قشرر خراص و افرراد محردود ومعردودی از جامعره انسرانی مری دیردم و در برابردیگرانی که دراین مجموعه نبودند ومثل ما و خانوداه ما فکر نمی کردنرد صؾ آرایی می کردم وجبهه می گرفتم وآماده مبارزه وستیز وپیکارو برخورد می شدم و جهاد علیه همگانی را که همفکر و هم عقیرده مرن نبودنرد را الزم و ضررروری مرری دانسررتم و جنرری وسررتیز برررای پیشرربرد عقایررد وباورهررای دینرری وماهبی خویش را فرق وواجب می شمردم ، وقتی با افکرار جنراب دکترر علری مرراد داودی آشرنا شردم کرل صرورت مسئله عوق شد ،مسئولیتم جهانی شد ،خود را در مقابل همه بشریت مسئول دانسررتم ،نررو مبررارزه هررم تؽییررر کرررد دیگررر شمشیروسررر نیررزه وگلولرره و جهرراد ومسلسل وتیروکمان وآرپی جی و این حرفها بره ننررم کارانسران هرای اولیره و قرون وسطائی می آمد ! ،آن مثلس تزویر ،آن مثلرس اسرتعمار و اسرتثماری کره همه عمر دکتر شرریعتی زحمرت کشرید ترا آن را بره پیرروانش بیراموزد وبفهمانرد و آن زر و زور و تزویری که مدام وپیوسته به زبان می آورد ترا خواننردگانش برره مفهرروم آن پرری ببرنررد و آن همرره انررریی و نیرویرری را کرره دکتررر علرری خرررج مرری کرررد تررا بفهمانررد کرره جامعرره را نمرری شررود نجررات داد مگررر بررا سررر نیررزه و شمشیروشهادت ! .و کلیت و تمامی اصالحی هم که مد ننررش برود همرین چنرد ده میلیونی بودند که با خون حسین ،با تشیع سرد با ثارهللا ،با شریعه علروی ،
/354خانه پدری
با فاطمه ،فاطمه اسرت برا سرلمان پراک وابوارؼفراری ومکترب وحردت وعردالت علی و خالصه برا پیرروان واقعری وجهرادگرعلی و همرین چنرد نفرپیرامرون آنران کارداشت وهمه سعی وتالشش بررآن برود کره همانهرا را بسریج وهماهنری نمایرد و برعلیه امپریالیزم و کمونیزم و سوسیالیزم و دیگر مکاتب الحادی بشوراند و راه سعادت و رستگاری را به همین ها که جزو موحردین بودنرد بیراموزد ! وبره دیگرآدمیان و به آن هفت میلیارد جمعیت انسانی کره زمین هم کاری نداشت ! و از آنها حرفی نمیزد وسخنی نمی گفت و صحبت از همین چنرد نفرر پیرامرون پیامبر ،ابوار و سلمان فارسری برود وترازه آنهرا را هرم کامرل نمری کررد اگرر از فاطمه وخدیجه می گفت ،بره عایشره و دیگرران کراری نداشرت ،اگرازبیسرت و پنج سال سکوت علی می گفت ،به دیگر خلفای اسالمی کاری نداشرت ،و اگرر از امام علی و امام حسین سخن به میران مری آورد بره دیگرر ائمره اطهرار بررای شیعه اثنری عشرری کراری نداشرت وترازه عرالوه برهمره اینهرا حتری اگرازمراهب ومکترب شریعه هررم کره سرخن مرری گفرت فقرط ازشرریعه علروی مری گفررت وبرا شرریعه صفوی کاری نداشت ! .واگرهم کاری داشرت فقرط ضردیت ومخالفرت وعصریان وشوریدن بود ونه اصالح عالم وامم !. ولرری پررس از شررناخت وآشررنائی بررا دکتررر علرری مررراد داودی وضررعیت فکرری وتحلیررل اهنری مررن کررامال عروق شررد دیگررر مسرئولیت خررودم را در قبررال گروه خاصی و تعرداد محردودی ازافرراد جامعره انسرانی ندیردم بلکره همره انسران های روی کرره ارق واصرالح عرالم درحروزه مسرئولیت ماسرت ،وحردت عرالم انسانی ونیفه ماست ،صلح عمومی برای همه بشریت خواسته اساسی ماست، تساوی رجال و نساء جزو ونایؾ ااتی و اعتقادی ماست . و دیگر اصول اعتقادی که آقای دکتر علری مرراد داودی آنهرا را بیران می فرمودند و تمام اینها را نه برای ی قشرر خراص و نره بررای یر محردوده جؽرافیررایی خرراص و نرره برررای پیررروان اعتقرراد ومکتبرری خرراص بلکرره برررای همرره انسان های روی کرره زمرین برا هرر فکرر و ننرری آرزو مری کردنرد .زمانیکره برای اولین باراز جناب دکترعلی مراد داودی شنیدم که آرزو مری کنرد :خردایا
احسان شوشتری 355 /
مررا را موفررق بررر خرردمت عررالم انسررانی کررن تررا برره جمیررع بنرردگانت خرردمت نمررائیم ، جمیع خلقت را دوست بداریم و به جمیع بشر مهربان باشیم !!. اوایل که سرپرشور وعصیانگری هرم داشرتم وهمگران را ؼیرازهمران عررده معرردودی کرره همفکررروهم اعتقرراد مررن بودنررد را دشررمن مرری پنداشررتم وآرزو می کردم که سر بر تنشران نباشرد ! اصرال بزرگری پیرام فروق در مخیلره کوچر مرن نیزنمری گنجیرد و براورم نمری آمررد ! مگرر مری شرود همره آدمهرای روی کررره زمین را دوست داشت !. چررون آنچرره از دکتررر علرری شررریعتی آموخترره بررودم فقررط پیررروان تشرریع علوی ومحبران علری ودوسرتداران امرام حسرین بودنرد کره دوسرت داشرتنی بودنرد! وحتی همه آموزش وتربیت من هم شوریدن وعصیان برعلیه سایرین واکثریت پیروان تشیع صفوی بود! .هی هرروز دایره دوستان و محبوبین خود و آنرانی را که بایستی دوستشان بداریم را کوچ تر می کردم و بردایره دشرمنان خرود که بایستی با آنان می جنگیدیم ،می افزودم !. ولری حراال بایسررتی و مرونفیم طبررق اعتقراد و ننریره دکتررر علری مررراد داودی برره جمیررع بشررر مهربرران باشرریم وخرردمت برره عررالم انسررانی نمررائیم .عجبررا ، آخرمگر می شود !. جنرراب دکترعلرری مررراد داودی کرره عضررو محفررل ملرری بهائیرران ایررران درزمان پیروزی انقالب بودند ،بهمراه ومانند سایراعضای محفل که جمعرا نره نفرر بودنررد درابترردای اسررتقراررییم اسرالمی وحکومررت عرردل علرری از جلررو درب منزلشان ربوده شدند وبه سرنوشت نا معلومی دچرار آمدنرد ! ،ولری تمرام بیانرات وسخنرانی هائی ایشان را که برای دانشجویان برروی نوار کاسرت ضربط شرده بود می شنیدم وبا افکارشان آشنا می شدم وهمان بیانات در شرکل گیرری ایمران و اعتقاد جدید من نقش به سزا و شایسته ای ایفا نمودند . هرچ ره دکتررر شررریعتی از جهرراد و مبررارزه و کینرره و انتقررام و نفرررت و کشررررتن و انقررررالب و خررررون سرررررد حسررررین وتشرررریع علرررروی و شمشررررریر دو دم اوالفقاروالیت و برنده گردن دشمنان امامرت مری گفرت .بررعکس دکترر داودی
/356خانه پدری
از عشق ومحبت و مهربانی و وحدت عرالم انسرانی و خردمت بره جامعره بشرری وصلح عمومی می گفت . هر چه دکتر شریعتی از کشتن در راه خدا همچون امام علی ( ) داد سخن می داد . دکتررر داودی از مررردن همچررون مسرریح در راه بخشررایش گناهرران مررردم سخن می گفت . دکتر شریعتی از " قاتلوا فی سبیل هللا " می گفت . ولی دکتر داودی از دوست داشتن دشمنان خود می گفت !. دکتر علی شریعتی با اشاره به آیات قرآن مجید می فرمرود :قصراص و مقابلره بمثرل نمائیرد و از مشرت در برابررر مشرت و دنردان دربرابردنردان سررخن می گفت !. اما دکترعلیمراد داودی با تالوت بیایات می فرمود :زخرم سرتمکاران را مررررحم نهیرررد ودرد نالمررران را درمررران شررروید اگرزهرررر دهنرررد شرررهد دهیرررد اگرشمشیرزنند شکروشیربخشید واگراهانت کنند اعانت نمائید !. هرچررره دکترررر شرررریعتی ازجهررراد برررا شمشیروسررررنیزه وگلولررره وتفنررری مرری گفررت ،جنرراب دکتررر داودی ازرفتارمحبررت آمیررز ومهربررانی بررا لسرران شررفقت ودرعمل ،سخن می گفت . و مررررن پررررس از شررررنیدن و مقایسرررره بیانررررات هررررر دو سررررخنورارجمند و ارزشمند و هر دو استاد بر جسته دانشرگاه و هرر دو دکترر محبروب ادبیرات و الهیات و فلسفه و هرر دو شخصریت ممتراز و متمرایز و دوسرت داشرتنی آن روز جامعه ایران و هر دو بزرگوار شریؾ خودم ،برا احتررام بسریارزیاد و فرراوان و برری نهایررت برره تمررامی اعتقررادات و تفکرررات قبررل از آن ،کرره خررود شرریفته و مجاوب ومعتقد وپیروآن برودم برا تعقرل وتفکرر وتأمرل فری مرا برین گزینره هرای : جهاد با شمشیر ویرا محبرت برا زبران وعمرل ورفترار – برین انتقرام وقصراص ویرا بخشررش وگاشررت -بررین نهرری از معاشرررت ونجررس بررودن کفررار ویررا "عاشررروا مررع االدیان کلها بالروح والریحان" – بین امر به معروؾ سایرین و اصرالح رفترار
احسان شوشتری 357 /
فردی و شخصی خود – برین " ان المرومنین اخروه " ویااینکره همره انسران هرای روی کررره ارق فررارغ از نررو ایمرران و اعتقرراد و تفکررر و جنسرریت و مرراهب و نیاد و زبان برابرر و برادرنرد – برین اینکره فقرط همکیشران و همسرایگان مرؤمن خود را دوست بدارید و یا اینکه همه آدمیان جهان را فارغ از هرر طررز تفکرر و اعتقرررادی کررره دارنرررد دوسرررت بداریرررد و گرامررری بشرررمارید – برررین آزادی تعررردد زوجات و ت همسری – بین دروغ مصرلحت آمیزبره از راسرت فتنره انگیرز و راسررتگو و کفررر گررو بهتررر از آن اسررت کرره کلمرره ایمرران بررر زبرران برانرری و کرراب گویی – بین تقیه و مخفری کرردن ایمران خرود ویرا ابرراز عقیرده صرادقانه و عردم کتمان عقیده – بین برتری مررد برر زن و تسراوی حقروق رجرال و نسراء – برین تقلید از ی مجتهد اعلم جامع الشررایط و یرا تحرری حقیقرت برا تفکروتعقرل خردا دادی – بین نهی از منکرسایرین و مسئولیت اصالح فردی خود بدون توجه به اعمرررال دیگرررران – برررین انجرررام اعمرررال و فررررائق وشرررعائردینی ومررراهبی بررره خررراطرترس وهرررراس ازدوزد وجهرررنم وطمرررع وحررررص بهشرررت و یرررا " اعملررروا حدودی حبا لجمالی "– بین تعصرب و خشرم ویرا محبرت و مهربرانی – برین یر اعتقاد موروثی ویا ی ایمان انتخابی – بین ی اجبار ویا ی انتخاب آزاد – بین قدم گااردن در راه پدران وآبا واجداد در گاشته و یا گام نهادن در ی راه نو و آئین جدید – بین رکود ویا پویایی – بین سنت ویا مدرنیتره – برین دبسرتان و دبیرسررتان و یررا بررین ابترردائی و دانشررگاه – بررین گاشررته ویررا آینررده ویررا ماضرری ومسرتقبل – بررین یر مکترب چنررد صررد سرراله ویرا یر آئررین جدیرد وبرردیع ــررـ بررین خوب و خوب تر – بین بهتر و بهترین – بین مساوات و مواسات – بین دو به ی برتری من نسبت به خواهرم و ی به ی برابری ومساوات حقوق من و خواهرم – بین چهار به ی برتری وآزادی خودم نسبت به همسررم (خرانم ) و یررا برابررری و یکسرران بررودن حقرروق مررن و همسرررم و ....وفرری مررا بررین همرره ایررن گزینه ها ودیگر مواردی که اکرتمامی آنها دراین مختصرر نمری گنجرد وبیشرتر دؼدؼه فکری واهنی دوران جوانی من بود .
/353خانه پدری
مررن بررا نهایررت احترررام برره همرره برراور هررای قبلرری ،ودوسررت داشررتن قلبرری وصمیمانه همه پیروان آن ادیان مکاتب ماضی وپیشین ،فقط و فقط به صررؾ اینکه خداوند مرا آزاد آفریده و برا موهبرت بیکرران خرویش بره مرن حرق انتخراب بخشریده و چرون دارای حرق انتخرراب هسرتم ازایرن موهبررت خردادادی خرودم بهررره جسته و با عنایرت وتوجره بره آیره شرریفه قررآن مجیرد کره مری فرماینرد " :فب ِّشرر عباد الاین یستمعون القول و یتبعون احسنه " که همیشه ایام راهگشای زنردگی و تصمیمات جدی من بوده ،به همین دلیرل برین ایرن دو گزینره پریش رو کره در برراال مختصرررومجملی از آن قیررد گردیررد ،مررن بررا آزادی کامررل و انتخرراب خررودم وهوش واکراوت انسرانی وعقرل سرلیم خردادادی درحرد وانردازه ای کره باریتعرالی منررت نهرراده ومرحمررت فرمرروده کرره مطمئنررا برره انرردازه عقررل پطررروس مرراهیگیر، حواری عیسی مسریح ویرا برالل حبشری از صرحابع رسرول هللا بروده اسرت ! ،راه وروش وطریق وسبیل و تفکرواعتقاد وایمان وآئرین جنراب دکترعلیمرراد داودی را برمرحرروم دکتررر علرری شررریعتی ترررجیح دادم و پسررندیدم و پررایرفتم وجرراب آن شدم و بعنوان روشی جدید وبدیع و نوین برای آینده زندگی ام برگزیدم . و با پایرش دیانت وایمان جدیرد همره مصرائب و برال یرای احتمرالی کره ممکن بود در آینده گریبان گیرم گردد وبه سرم آید و به عنروان یر فررد مرترد مورد آزارواایت وایااء ونلم وستم و زنردان و اعردام قررار گیررم را نیزهمرراه آن پایرفتم وقبول کردم وبا تمامی وجود گزینه و روش جدید و بردیع را اختیرار کرر ردم و از انتخرراب خررویش تررا برره امروزکرره حرردود سرری سررال ازآؼازتصرردیق امروپرررایرش وقبرررول دیانرررت جدیرررد مرررن مررری گرررارد ازصرررمیم قلرررب ازانتخررراب واختیاروپایرش خویش بسیارراضی ومسرور و خوشنودم . و برررره اصررررول دوازده گانرررره آئررررین بهررررایی مثررررل .1تحررررری حقیقررررت .2وحدت عالم انسانی .3دین باید سبب ایجاد محبت واتحراد گرردد . 4دیرن باید مطرابق علرم و عقرل باشرد .5تررک تعصربات .6تعردیل معیشرت واقتصراد .7اصول همه ادیان یکی است . 3تعلیم وتربیت عموی .1ی لسان وخط
احسان شوشتری 351 /
عمومی و بین المللی .15تساوی رجال ونساء .11صرلح عمرومی وتأسریس محکمه کبری .12نفثات روح القدس . بدین ترتیب ایمان آوردم و آنها را راه گشای زندگی خویش قراردادم و با تمامی مشکالت و مسائل پیش آمده در این سه دهه ماضری برازهم شرادمانه زندگی کردم ودهها برار بیشرتروافزونتر از آنچره کره سررور ونشراط و شرادمانی در ناهرسریمای مررن هویرردا وآشرکارمی باشررد ،ایررن نشراط وشررادی و خوشررحالی و این شوق و شادابی وسرور روحانی ومعنوی در درون وجود من می جوشد و زندگی ام را شادمانه به پیش می برد . من بیانات و فرمایشات جناب دکتر داودی را برا افکرار و تعقرل خرودم هماهنی تر و سازگار تر دیدم و اجررای آنهرا را درایرن شررایط وبرهره زمرانی جهت پیاده کردن راحت تر وعقالنی ترومنطقری ترر یرافتم بنرا برر ایرن برا آزادی کامررل و در نهایررت اختیررار و در سررالمت کامررل عقالنرری آنچرره را آئررین بهررائی برره عنوان راهنما و الگوی یر زنردگی شایسرته و بهترر بررای پیرروان مرؤمن خرود وعده کرده بود را با اطمینان کامل پایرفتم و بدان ایمان آوردم وعمل کردم .
/315خانه پدری
بخش چهارم
سروالیت -خراسان
احسان شوشتری 311 /
شازده حسین اصغر
در نزدیکی دهکده وروستای مرا واقرع در سرروالیت نیشابوردراسرتان خراسرران رضرروی مقبررره وآرامگرراه امررام زاده ای وجررود دارد برره نررام امررام زاده " شازده حسین اصؽر" . ایررن " شررازده حسررین اصررؽر" از امررام زاده هررای مشررهور و معررروؾ منطقررره سرررروالیت نیشرررابور بحسررراب مررری آیرررد وازهمررره امرررامزاده هرررای بیشرررمار وپرتعداد وکثیر دهرات اطرراؾ واکنراؾ مشرهورتر واسرمی تررو درمیران روسرتا نشینان دهکده های حوالی و پیرامون ارج و قرب ومنزلرت بیشرتر وفراوانترری دارد و برای خودش شهرت و محبوبیت زیادی دست و پا کرده است !. این امام زاده شازده حسین اصؽر ما ی چیزی اسرت مثرل امرام زاده هاشم واقع درجاده هرازشمال کشرور ،منتهرا برا درجرات و مراتبری بسریار کمترر وخیلی پایین تروبومی تر ! .اگر شازده حسین اصؽر ما را ضربدر صرد بکننرد تررازه مرری شررود امررام زاده هاشررم ،شرراید در آن صررورت برره پایرره و رتبرره ودرجرره واهمیررت او برسررد مشررروط بررر اینکرره در کنررار ی ر جرراده اصررلی و پررر رفررت و آمدی مثل جاده هرازهم قرار بگیرد !. بررا ایررن وجررود وتفاسرریرامامزاده شررازده حسررین اصررؽر در نسررل قبلرری ودردوره پدران ما ازمنزلت خاص ووییه ای برخوردار بروده و بررای خرودش
/312خانه پدری
دم ودستگاهی و بررو بیرایی داشرته اسرت ! و درروزهرای اعیراد ومراسرم خراص ودرجشن های ملی وماهبی مثل سریزده بردر و امثرال آن محرل گرردش و تفرریح وتفرج وپیر ونیر و زیرارت وسریاحت اکثریرت اهرالی روسرتای مرا و روسرتا های هم جوار و اطراؾ بوده است . ********* مرررن وخرررانواده ام درراه بازگشرررت وهنگرررام مراجعرررت از مسرررافرتهای شمال به سمت منزل خودمان ومحل سکونتمان در شهر طهران از طریق جاده هررراز چنررد نوبررت انگشررت شررمارومعدود از برکررات وجررودی امررام زاده هاشررم برخوردار بوده ایم و چند دقیقه ای جلوی مقبره وآرامگاه توقؾ کررده و ضرمن رفرررع خسرررتگی ازراننررردگی طررروالنی در جررراده هرررای پرررر پررریچ وخرررم وسررررباالئی وسراشیبی های گردنه های کوهستانی جاده هراز ،گالب به روتون ازتوالت و دستشویی های کثیر وپرتعرداد آن امرام زاده هرم اسرتفاده وحرن کرافی وضرروری برده ایم !. ********* ولی به گفته پدرم درایام طفولیت ودرسرنین دو ،سره سرالگی مرن ،کره یکباردرمعیت و به اتفاق خانواده ووالدین ودرآؼروش گررم پدرانره ایشران عرازم زیارت امام زاده شازده حسین اصؽر بوده ام از شانس بد آنروز مرن بره نرا گراه وؼفلتررا دری ر حادثرره واتفرراق نررادروؼیر قابررل پرریش بینرری بعلررت خررواب آلررودگی راننررده وسوارکاراصررلی از روی پشررت االؼرری کرره وسرریله سررواری وحمررل ونقررل ومسافرتی آنروزگارما بوده است سرقوط کررده ام ! ودسرت وبرالم خراک آلروده و پیشررانی ام شکسررته وسروصررورتم خررونین گردیررده اسررت ! .و جررای زخررم ومحررل واثرسرشکسررتگی ام نیررز تررا برره امروزکرره نزدی ر برره پنجرراه سررال از آن ترراریخ مرری گرررارد هنررروزروی صرررورت وچهرررره مرررن بررراقی و پرررا برجرررا مانرررده اسرررت !. این یکی امام زاده بومی ومحلی نه تنها خیروبرکتری درحرد وانردازه همران امرام
احسان شوشتری 313 /
زاده هاشررم هررم برررایم نداشررته بلکرره برررای مررن فقررط عمررری سررر شکسررتگی برراقی گاارده است !. ازمعجزات وکرامات این امام زاده خودی وبومی ومحلری وهمروالیتی فقط ی سر شکسته مادام العمرودائمی برای بنده باقی مانده است !!. هنوزهم پس از گاشت نیم قرن وگاشت اینهمه سالیان طروالنی هرگراه چشمان پدرم به صورت من وبه جای واثرشکستگی روی پیشانی ام می افترد ، انگرراری وپنررداری داغ دلررش تررازه مرری شررود و خرراطره ؼررم انگیررز آن روز شرروم ونحررس دوران جرروانی اش زنررده مرری گررردد و افسرروس و فؽرران وانهارنرراراحتی وتأسؾ از حادثه تلخ واتفاق نا خوشایند آنروززیارتی وسیاحتی که چرا درست و حسررابی وآنطرروری کرره بایررد وشرراید مراقررب وموانررب طفررل معصرروم وکررودک نررازنین اش نبرروده کرره متأسررفانه از روی پشررت االغ برره زمررین خررورده و کررودک دلبندش زخمی وخون آلود وسرشکسته وپدرمهربانش خونین جگرگردیده اند !. من که حادثه و اتفاق آن روز ایام طفولیت و کودکی به یاد وخاطرم نمانده ولی پردرم هرر برار کره ایرن داسررتان تلرخ آن روز حادثره خیرز را یراد آوری و تعریررؾ می نماید ! ،می گوید :تو(احسان) از همان کودکی وطفولیت هم پسر دلسوز و مهربررانی بررودی ! بررا توجرره برره اینکرره ی ر کررودک دو ،سرره سرراله بیشررتر نبررودی وخیلی کوچ بودی ،با وجود این وقتیکه از روی االغ افتراده برودی و سررت شکسررته و دسررت و بالررت خررون آلررود شررده بررود ،توکررؾ دسررتت را روی شررکاؾ وزخم پیشانی ات گااشته بودی که جای زخم روی صرورتت دیرده نشرود و هری مرری گفتررری چیرررزی نیسرررت ،طرروری نشرررده !! .خرررودت از درد و سررروزش زخرررم وصدمه وآسیبی که دیده بودی وصورتت پرخون بود ،قطرات اشکت سرازیر بود ولی به خاطر اینکه من (پدر) ؼصه نخورم ،هی مرترب تکرارمری کرردی ومی گفتی :آقا جان ؼصه نخورید طوری نشرده ! ،چیرزیم نیسرت ! ،جرائیم درد نمی کنه !!. ( این محبت و مهربرانی و بره قرول پردرم دلسروزی هرم در خرانواده مرا جزو صفات موروثی و ینتی است که بعدا توضیح خواهم داد !).
/314خانه پدری
********* پررردرم جهرررت تجربررره ویررراد گیرررری وآمررروزش پسررررجوانش ازخررراطرات جوانی خودش تعریؾ مری کررد ومری گفرت :در زمران جروانی و مجرردی یر بار تصمیم گرفتم پدرومادرپیرم را کره خیلری شروق واشرتیاق داشرتند بره زیرارت مقبررره " شررازده حسررین اصررؽر" ببرررم کرره جررزو آرزوی هررای قلبرری و یررا نررار و نیازهررای اهنرری وفکررری مررادرم شررده بررود ( .احتمرراال ایررن ترراریخ مصررادؾ بررا اواخردوره حکومت رضا شاه پهلوی بوده است ). بهمراه گروهی از روستائیان وهرم والیتری هرا ازجملره پردر برزرگ و مادر بزرگ وتنی چنرد ازعموجران هرا وعمره جران هرا بره سرمت امرام زاده برراه افتادیم ،وقتی پس ازساعتها طری مسریر بره جلروی حررم وبارگراه شرازده حسرین اصررؽر رسرریدیم ،اسررب هررا و االغ هررا ودیگررر چهارپایرران سررواری توقررؾ کردنررد ومسافرین وزائرین جهت رفتن به داخرل بارگراه امرام زاده وزیرارت ضرریح آن پیاده شدند . پدرم ادامه می داد و نقل می کرد :وقتی همه همروالیتی هرا بره سرمت ورودی امام زاده می رفتند مادرم (مادربزرگ نویسنده) روبه من کرد وگفت : توهم بیا برویم داخل امام زاده جهت زیارت ! .من(پدرم) هم جواب دادم ،شرما تشریؾ ببرید من همینجا پیش االغ ها می مرانم ! ،چونکره بره ایرن امرام زاده هرا اعتقادی ندارم !!( .من همین جا پریش چارپایران جانردار بمرانم بهترر از آن اسرت که بیایم برمرقدی بوسه زنم که نمی دانم داخلش کیست !) مادرم یهویی و ناگهانی و با تعجب وؼضب آلرود برآشرفت کره :چری چرررا کفررر مرری گررویی تررو از روز قیامررت نمرری ترسرری ! زبانررت را گرراز بگیررر اوؼالن !!. ********* پرردرم کرره بعررد هررا خودشرران برره حرروزه علمیرره رفتنررد وتحصرریل کردنررد ومجتهررد وآیررت هللا و روحررانی بزرگرری شرردند و جررزو اسرراتید و فضررالی حرروزه
احسان شوشتری 315 /
علمیه مشهد به حساب می آینرد مری فرمودنرد :پسررم ،خرط قرمزمیران ایمران و کفررر درباورهررا واعتقررادات مررادرمن ،همررین اعتقرراد وایمرران برره امررام زاده شررازده حسین اصؽر بود و بس !!. اگرشررررازده حسررررین اصررررؽر را قبررررول مرررری داشررررتیم وبرررره او احترررررام می گااشرتیم وبره زیرارتش مری رفتریم ،آدم مرؤمن وموحرد وخداپرسرت وباایمران وخرروبی بررودیم واگررر شررازده حسررین اصررؽر را قبررول نداشررتم و برره زیررارت و یررا پابوس آقا نمی شتافتم آدم کافر ومشرک وبیدین وایمانی بودیم !!. حرراال تررو(مررن نویسررنده) از مررادرت چرره انتنرراری داری ! توقررع داری ومی خواهی با وجود اینکره از ننرودیردگاه او بره دیانرت اسرالم پشرت کررده ای باز هم تو را پایرا باشرد ! .یرا بایسرتی بره آؼروش اسرالم برازگردی و یرا بایرد برا همین شرایط واوضا واحوال بسازی وبسوزی !!. پدرم در حقیقت این داستان وخراطره را بررای دلرداری و همردردی برا من تعریؾ می کرد وادامه می داد ومی گفرت :کره پسررم وقتری در خرانواده مرا مرز میان ایمان و کفر ،دینداری و بی دینی ،خردا پرسرتی و شررک ،اعتقراد و ارتداد ،مؤمن ومشرک ،موحد وملحد فقط رفتن یا نررفتن بره پرابوس وزیرارت "شازده حسین اصؽر" است !! تو نباید از رفتار وکردار مادرخودت ناراحت و دلگیر باشی !. وقتی همه آیات اعنام و مراجع تقلید شیعه می گویند که :بهائی نجس اسرررت و بررردن او برررا هرررر چیرررز مرطررروب برررر خرررورد نمایرررد آن چیرررز هرررم نجرررس می شود ! ،ؼاایی هم که او (بهائی) بپزد نیز نجس اسرت .ترو انتنرار رفتراری ؼیر ازاین از مادرت داری ! انتنار داری بیایرد منرزل شرما وبنشریند سرسرفره شما ونجاست تناول کند !. پسرررم در خررانواده مررا مرررز میرران ایمرران و کفررر ،مرررز میرران مررومن و کررافر ،مرررز میرران طهررارت و نجاسررت ،مرررز میرران متشررر ومرتررد ،مرررز میرران موحررد و مشرررک ،همررین اعتقرراد و یررا عرردم اعتقرراد برره امررام زاده شررازده حسررین
/316خانه پدری
اصؽر است و بس ،قبول یا عدم قبول همرین امرام زاده (آقرا) اسرت کره مشرخص می نماید چه کسی مؤمن است وچه کسی کافرو بس ! اگررر برره همررین امررامزاده و والیررت و زیررارت و معجررزات و کرامررات النهایه او که همگان دیده وشنیده و بردان اعترراؾ نمروده انرد و در روسرتا هرای دور دست هم ی کودک دو ماه را که کور و نرا بینرای مرادر زادی بروده اسرت شفا داده و حتی مردم چشم نوزاد بیمار را هم به رنی دلخواه و مورد پسرند مررادر کررودک تؽییررر داده کرره اصررال نیررازی برره لنررز و امثررال آن هررم نباشررد اعتقرراد داشته باشی ! ،تو هم مثل ما ی فرد مؤمن و برا ایمران هسرتی ،پراک و مطهرر هسرتی ! مری ترروانیم برا تررو معاملره و معاشررت نمررائیم ! ولری اگررر خردایی نرراکرده معجزات و شفاعت وکرامرات امرام زاده را قبرول نداشرته باشری واره ای درآن ش کنی و اینها را خرافه و اوهام فرق کنی و یا اینکه اصرال کراری بره ایرن کارها نداشته باشی و سرت در الک زندگی خودت باشرد و فقرط حاضرر نباشری همراه و پا به پای مادر ساده و روستایی خود و به خاطر رضرایت و دلخوشری او وارد امام زاده بشوی و ی کؾ دستی هم از سر حفرن نراهر وکورکورانره و تقلیدی که همگان انجام می دهند ! ،حاال مرا هرم انجرام داده باشریم مشرکلی کره پیش نمی آید ! ماهم همرنی جماعت ! برر ضرریح و بارگراه حررم آن بزرگروار کرره اصررال نمرری دانرری کیسررت و چرره کررار نی ر و شایسررته ای انجررام داده و چرره خدمتی به همنوعان زمانه خودش کرده ،دستی ازسرتبرک کشیده باشیم و پرس از آن هم هر دو دستت را روی صورتت بکشی تا همره چهرره و پیکرره ات را متبرک نموده باشی و عقب ،عقب و دست به سینه از در حرم امام زاده خرارج شرروی کرره یکوقررت برره جنررازه پوسرریده وخرراک شررده امررام زاده برری احترامرری نشررده باشد ! ،اگر آمادگی انجام چنین فرایضری واعمرالی را نداشرته باشری و یرا اینکره اصال قبرول نداشرته باشری در اون صرورت اولرین اقردام آن اسرت کره شریرش را حاللت نمی کند ! ،آه و نفررین مری کنرد ! ،بره عراق والردین دچرارت مری کنرد و گریررره و نالررره و زاری سرررر مررری دهرررد و شرررب هرررایی را کررره در دوران کرررودکی و نوزادی تا صبح در کنار بستر تو بیدار نشسته را بره رخرت مری کشرد و ترازه
احسان شوشتری 317 /
اعتراؾ می کند که تو از اول وقبل از زایمان هم نرار امرام زاده شرازده حسرین اصرؽربوده ای ! حراال بیرا ودرسرتش کرن ! ترو را فقرط بره همرین خراطر بره دنیررا آوردیم وجون کندیم و بزرگت کردیم که خرادم همرین امرام زاده گرردی ! وگرنره عاشرق چشررم و ابرویررت نبررودیم کرره اینهمرره زحمررت برررای بررزرگ کردنررت کشرریده باشیم اوهوی خرس گنده !!. اگررر ی ر کررالم سرراده در جررواب نرره نرره جانررت (والررده مکرمرره) گفترری: چشررم ،هررر چرره شررما بفرمائیررد ! و هرآنچرره گفررت مررو برره مررو و حررداقل برره شررکل ناهری انجام دادی که فبها المرراد ،جران خرودت را هرم نجرات داده ای وگرنره تومی شوی کسی که به دین خدا پشت کرده به پیامبران و اولیا هللا بی احترامی کرده و از همه اینها مهم تر امام زاده شازده حسین اصرؽر را هرم قبرول نداشرته وپابوسی نکرده ،پرس کرافر اسرت ،مشررک اسرت ،مرترد اسرت ،نجرس اسرت ، خونش مباح می گرردد و پرهیزازمعاملره و معاشررت وبرده بسرتون برا او واجرب می شود ! . ********* و این صفت وحالت وونیفره ارشراد وهردایت و بره راه راسرت داللرت کرردن سرایرین مخصروص مرادر برزرگ مررن نبرود ! ،همگری مرا سرعی مری کنرریم دیگران را اصالح کنریم ! ،امرر بره معرروؾ کنریم ومعرروؾ را هرم خودمران بره اائقه خودمان تفسریر مری کنریم ،نهری از منکرر کنریم ومنکرر را هرم خودمران بره میل خودمان ترجمه می کنیم ! ،هیچ کس بره خرودش نگراه نمری کنرد ،سرعی در اصالح خودش ندارد ! .و فقط خود را مونؾ و مکلرؾ مری دانرد ترا دیگرران را اصالح کند ! ،سایرین را نصریحت نمایرد ! ،بقیره را بره راه راسرت وصرراط مستقیم داللت کند ! ،چون خود را هم کانون راستی ودرستی می دانیم !،همیشه می خواهیم دیگرران را بره راه راسرت یعنری همران راه خودمران هردایت کنریم !، همان راه امام زاده " شازده حسین اصؽر" و بعد ازقبول وپابوسی حضرتشان، راه خدا وراه اولیاء و انبیاء وامامان معصوم !.
/313خانه پدری
اگر هر کدام از ما تالش کنیم که خود را اصالح کنیم و به دیگران و اطرافیان کاری نداشته باشیم و انریی و اسرتعداد و وقرت و نیرویمران را بررای اصالح شخص خودمان به کار ببریم آنوقت همه چیرز درسرت مری شرود جامعره هررم درسررت مرری شررود و دنیررا گلسررتان مرری گررردد مگررر جامعرره از افررراد مختلررؾ تشکیل نشده است ! وقتی همه این افراد سعی نمایند خودشران را اصرالح کننرد به مرور کل جامعه هم اصرالح مری شرود ولری چرون مرا همگری سرعی مری کنریم دیگررران را اصررالح کنرریم اطرافیرران را اصررالح کنرریم ،خررواهر و برررادر و پرردر و مررادر خودمرران را اصررالح کنرریم ،فرصررت اصررالح خودمرران را هررم از دسررت می دهیم تمرام وقرت و نیرومران صررؾ دیگرران گردیرده وهدررفتره وازاصرالح خود هم ؼافل شده ایم .در پایان هم نه تنها موفق به اصرالح آنران نشرده ایرم کره از اصالح رفتار خویش هم باز مانده ایم !. ********* همین بازجوی خوش لهجره وشریرین بیران مرن کره از پشرت کروه آمرده است و هیچ سعی و تالشی هم برای اصالح خرود بره خررج نمری دهرد و نیرازی هم نمی بیند تا خود را اصالح کند ! ،چون می پندارد کره ونیفره ومسرئولیت او اصرالح و تربیرت سررایرین ودیگرران اسرت در نتیجرره ازاصرالح وتربیرت رفتررار خویش ؼافل مانده است ! .از من زندانی بهائی که به اعتقاد او (بازجو) مرترد و نجررس هسررتم مرری پرسررید :وقترری برره شررهر مشررهد برررای دیرردار حرراج آقررا ،پرردر روحانی و مجتهد و پیشنماز خود می روید ،موقع دیرد وبازدیرد ،پردرت ترو را بؽل می کند و رو بوسی می نماید ! ووقتی جواب مثبرت مررا شرنید ،برا تعجرب وشرگفتی بیشرتری پرسرید : عروسش را هم می بوسد ! ووقتی مجددا جواب مثبت مرا شرنید برا عصربانیت و پرخاشررگری گفررت :ای خرراک عررالم برسرررش ،الهرری اون اجتهرراد بخررورد ترروی کمرش !.
احسان شوشتری 311 /
ی
حرؾ مزخرؾ دیگرر هرم گفرت کره مرن روم نمری شرود وخجالرت
می کشم باز گو کنم ! .مننورم این است که این باز جروی زنردان اویرن و ایرن موجرود اصررالح نشرده وواپررس مانررده ،پرس از سرری سررال کره از انقررالب اسررالمی گاشته و بره برکرت همرین انقرالب او (برازجو) کره از پشرت کروه آمرده و پایتخرت نشین شده و هنوز موفق نشده رفتار و کردار و گفترار و اندیشره خرودش را بره اندازه ی نخود و ی ارزن نا چیز هم بهبود ببخشد و اینهمره از همران اولرین کالمش پیداست ! چرا که اگر سخن نمی گفت عیرب و هنررش نهفتره مری مانرد . با این وجود به خودش حق می دهد کره راجرع بره پردر مجتهرد و عرالم وآیرت هللا من که بیش از شصت و پنج سال است که در حوزه علمیه مشهد به تحصریل و تدریس فقه و اصول و شرعیات و واجبرات و ومکروهرات و مطهررات اشرتؽال دارد و خیلی از روحانیان جوان امرروزی کره مصردر امرور مملکتری هسرتند از شاگردان و تالمیا ایشان به حساب می آیند و بیش از پنجاه سرال اسرت یعنری از بدو تولد من تا به امروز نماز شب خواندنش قطع نگردیرده و بریش از نریم قررن اسرت کرره صرربح و نهرر و شررب برررای برر پررایی نمرراز جماعرت بالفاصررله بعررد از شنیدن صدای ااان توسط مؤان در تمام اوقات شرعی در تابستان و زمستان و در سرما و گرما خود را بی وقفه بره محرراب رسرانیده و نمراز گرزاران و اقتردا کننرردگان را حترری برررای یر دقیقرره معطررل نگرراارده تررا از ثررواب برری نهایرره نمرراز جماعررت اول وقررت برری بهررره نماننررد و همرره مررؤمنین و نمرراز گررزاران و مریرردان بررررای امرررورات شررررعی خرررود ننرررر حضررررت مجتهرررد را پرسررریده وبررردان عمرررل نموده اند و همه اطرافیران و خویشراوندان و مریردان و پیرروان و هرم محلری هرا بیش از پنجراه سرال اسرت کره همره امرور زنردگی روز مرره خرود را برا ننریرات فقهی پدر مجتهد و صاحب ننر من هماهنی می کنند و ازاو تقلید می نماینرد ، حاال این بازجوی زنردان اویرن برا اینهمره اوصراؾ بره آن مجتهرد جرامع الشررایط می گوید ... :ای خاک عالم بر سرت ! که چرا پسر خودت را وقتی می بینری از مسافرت آمده و برای دست بوسی خدمت رسریده بؽرل مری کنری و صرورتش را می بوسری ! .و شرما کره مجتهرد هسرتید وصراحب اجتهراد و حرق داریرد همره
/325خانه پدری
امورات فقهی و شرعی را بنا بر تشرخیص ومصرلحت خودتران انجرام دهیرد براز هم این یکی را بایستی مطابق میل من (بازجو) انجام می دادید !.
احسان شوشتری 321 /
ُمالعباس
سروالیت خراسان ۴۱۳۱ - ۴۸۱۳هجری شمسی
پرردر بررزرگ مرحرروم مررن ،در دوران حیررات و طررول عمررر بررا خیررر وبرکررت خررویش آدم نیکبخررت وسررعادتمندی بررود چونکرره توفیررق ایررن را یافررت تررا حکومت و سلطنت شرش ترا از پادشراهان ایرران زمرین را بره چشرم خرود ببینرد و زندگی درزیرعلم ولوای دولت آنان را تجربه نماید !. از حکمرانررری وحکومرررت داری و فرمررران فرمرررایی ناصررررالدین شررراه قاجارسلطان مستبد صاحبقران و دارالخالفه عهد ناصری را دیده بود تا انقالب سپید شاه وملت مرحوم محمد رضا شاه پهلوی آریامهری !. مملکررت داری و حکمرانرری چهررار تررن ازسررالطین ایررل قاجررار و دو تررا ازپادشاهان پهلوی را بعینه تجربه کرده بود .هم هیجانات انقرالب مشرروطیت منفرالرردین شرراهی را دیررده بررود وپیامرردهای آنرررا نیررز لمررس کرررده بررود کرره چرره برسرانقالب این ملت آوردند وهم در اواخر عمر وسالهای پایانی حیات خویش انقالب سپید آریامهری را تجربه وبه چشرم خرویش دیرده برود ! ( .دسرت برقضرا واتفاقا تصور مرن برراین اسرت کره انقرالب سرفید وتقسریمات اراضری کشراورزی برای پدر برزرگ مرن ودیگرر همروالیتی هرایش بهترر ومفیرد ترر از حتری انقرالب مشررروطیت برروده وبیشتربکارشرران آمررده وبدردشرران خررورده اسررت ! ( .در ادامرره
/322خانه پدری
کتاب توضیح خواهم داد ) .پدر بزرگ بیچاره من هر چه دیده بود اسرتبداد برود و دیکتاتوری !. پرردر بررزرگم همیشرره معتقررد بررود :نرراؾ ایررن مملک رت و ایررن ملررت را بررا دیکتاتوری وخودکامگی بریده اند ! حرال مری خواهرد جمعیرت وتعرداد نفروس آن پانزده کرور باشد یا هفتاد و پنج میلیون نفر !. پدر برزرگ مرحرومم ایرن حرفهرا وسرخنان حکیمانره را بره ایرن خراطر می زد ودرشرایطی بزبان می راند ومی گفت که هر چه به چشرم خرویش دیرده بود حکومت وفرمرانروائی پادشراهان جبارومسرتبد تراریخ درسررزمین پردری و کشور مقدس ایرران برود و ماننرد مرا ونسرل مرا اینهمره خروش شرانس وخوشربخت نبود تا برپائی واستقرار رییم جمهروری اسرالمی و حکومرت عردل علری را هرم ببیند وتجربه کند ومقایسه نماید !. و بررا کمررال تأسررؾ وتررألم در روز دوازده ام از مرراه دوازده ام ودرسررت ر س ساعت دوازده و دقیقا دوازده سال قبل از پیروزی انقالب اسرالمی ایرران چشم ازعالم و عالمیان بربست و سرزمین آبا واجدادی را به دست با کفایت ما سپرد وخود به ملکوت اعلی پیوست .که باید گفت :در بهارآزادی ،جرای پردر بزرگ من خالی !!. مرحوم پدربزرگ من ی ضرب المثل ترکی هم بلرد برود کره همیشره تکرار می کرد که :بیله قازانا ،بیلره چؽنردر ! کره ترجمره فارسری آن مری شرود ی دیی یا تؽار اینچنینی ،ی چؽنردر آنچنرانی هرم مری خواهرد ! یرا بره شرکل فصیحتر و روان تر مصداق وترجمره آن ایرن اسرت کره :یر ملرت اینچنینری ، ی دولت آنچنانی هم می طلبرد ! .و یرا اینکره امتری چنرین شایسرته را حکرومتی چنان بایسته الیق وسزاواراست !! .یا بشکل عامیانه تر :خالیق هر چه الیق !. پدر بزرگ من قرآن مجید را خوب وبدون ؼلط تالوت می کرد و بره سؤاالت فقهی و شرعی وماهبی روستاییان جواب شافی وکافی ووافی می داد. خوابهررا ورؤیررا هررائی را کرره آنرران زیرراد هررم مرری دیدنررد برره خرروبی تعبیروتفسرریر مرری کرررد و مشررکالت روزمررره آنرران را رفررع ورجررو مرری نمررود و دراختالفررات
احسان شوشتری 323 /
و دعواهایشرران برره عنرروان ریررش سررفید ویررا بقررول خودشرران آق سررقال حکمیررت وداوری مرری فرمررود و در مراسررم عزاداریشرران شرررکت و برررای در گاشررتگان ایشرران دعررا مرری خوانررد .روسررتائیان وسررایراهالی محلرری وحترری چادرنشررینان وایررالت کرروچ نشررین اطررراؾ واکنرراؾ روسررتای مررا برره عنرروان بزرگمرررد خانرردان ورئرریس ایررل وتباروعشرریره وآق سررقال و ریررش سررفید دهکررده برره حرررؾ وسررخن ایشرران حرمررت وارزش کررافی والزم را مرری نهادنررد و آنرررا برردون چررون وچرررا می پایرفتند و احترام ننریات ایشران را بررای خرود محفرون نگره مری داشرتند . و چون پدر بزرگ من فرد با سوادی بود و با سواد ترودانراتر وعاقلترازایشران در کل روستای"ینگجه "و محل زندگی شان وحتی روسرتا هرای اطرراؾ وجرود نمی داشت ویافت نمی شد درنتیجه لقب مال از جانب روستاییان و فقط برازنده و شایسته پردربزرگ مرن برود کره همره هرم والیتری هرا بردون اسرتثنا ایشران را برا احترام "مالعباس" خطاب می نمودند .چونکه به راستی مالی ده بود . مال عباس ،پدر بزرگ مرحوم من انسان خوش قلب و صرادقی برود. زمانیکرره مررأموران حرروزه ننررام ونیفرره و خرردمت سررربازی اجبرراری برره همررراه یاندارم های پاسگاه انتنامی "چکنه" مرکز بخش به دهات و روسرتا هرا هجروم می بردند تا جوانان روستایی را برای جلب وتوقیرؾ وتحویرل بره پادگران هرای ارتش شاهنشاهی دستگیروبازداشت نمایند ! .روزیکه به روستای ما می رسرند پسر بزرگتر و چاب ترش را بره نرام آدینره محمرد (عمروی مرن ) را بره همرراه تعدادی از دیگر جوانان روستای ینگجه دستگیر می کنند و با خود می برند . ولی مال عباس درهمان زمان ی پسر جروان دیگرری بنرام قردرت هللا هم داشته که او نیزمشمول قانون ننام ونیفه اجباری بوده ولی از بخت خروش واقبال نی چون عموجران قردرت هللا در آن روز خراص ویرورش یانردارمهای پاسگاه درداخل روسرتا حضرور نداشرته و در بیررون ده و درصرحرا وبیابانهرای دور دسررت احتمرراال مشررؽول چرانیرردن گلرره گوسررفندان و یررا درو کررردن مررزار گندم زار بوده که دست مأموران و یاندارم ها به وی نمی رسد واز خطرجلرب وتوقیؾ موقتا می رهد و نجات می یابد !.
/324خانه پدری
پدر بزرگم ازعمو جان آدینه محمد که بیشتربه وی کم می کررده و به حرفش گوش می کرده وحرؾ شرنوی بیشرتری داشرته وعاقرل تروبزرگتررهم بوده بیشتر خوشش می آمده است ! و دل کندن و دوری ازاو برایش مشکل ترر بوده و از طرفی قدرت هللا کمی سرر بره هروا بروده ،سرر و گوشرش مری جنبیرده وبازی گوشی می کرده وآنطوری کره بایرد وشراید ترن بره کرار نمری داده ! ،یر حرؾ را چند بار بایسرتی بره گوشرش مری خوانرده انرد ترا انجرام بدهرد ! بررعکس آدینه محمد خودش بشکل اتوماتیر وخرود کارهمره ونرائؾ و مسرئولیت هرایش را بخوبی انجام می داده ،به گاوها به موقع آب می داده به گوسفندان به موقرع علررؾ ویونجرره مرری داده ،بررره باؼررات برره موقررع رسررریدگی مرری کرررده وآبیررراری می نموده ونوبت آبشان را هرگز فراموش نمی کرده و نیرازی بره تراکر پری در پی هم نداشته است !. مال عباس از اینکره مری بینرد یانردارم هرا پسررجوان حررؾ گروش کرن و سربراهش آدینه محمد را توقیؾ کرده وبا خود برده اند ولی قدرت اله بررای خودش ول می گردد واورا دستگیر نکررده ونگرفتره ونبررده انرد ! .چرون خیلری دوسررت مرری داشررت کرره آدینرره محمررد پرریش چشررمش مرری بررود وازرفتررنش واقعررا ؼصه دار شده بود ! .اول که توی دل خودش یواشکی می گفت :کاش به جای آدینه محمد این یکی لندهوررا (قدرت هللا ) مری بردنرد ! و یرا اینکره کراش آدینره محمد را برای چرانیدن گوسفندان به صحرا وبیرون از ده فرستاده برودم ترا بره جررای او ایررن یکرری سررر برره هرروا را (قرردرت هللا ) دسررتگیر مرری کردنررد ! .ولرری آخرسربه این نداها و وسوسه هرا وامیرال وآرزوهرای درونری واهنری هرم بسرنده نکرررده و دل برره دریررا مرری زنررد و نقشرره ای ماهرانرره مرری کشررد وشرراهکارترین وبزرگترین وبی نقص ترین تصمیم همه زندگی اش را می گیرد !. پدر برزرگم فرردا صربح خیلری زود درهنگرام سرحر و پرس از بره جرای آوردن نمازیومیه صبحگاهی وخیلی قبل از برآمدن آفتاب عالم تاب ،عموجران قدرت هللا را که بطرور شانسری واتفراقی از چنری مرأموران پاسرگاه یانردارمری گریخته و دستگیر نشده و جان سالم به در برده را سوار بر االغ می کنرد و بره
احسان شوشتری 325 /
اتفاق به راه می افتند وحدود سری کیلرومتر یرا بره قرول اون وقرت هرا پرنچ فرسرخ (فرسررنی ) راه را تررا مرکررز بخررش و روسررتای چکنرره و برره پاسررگاه یانرردارمری می برد و با دست مبارک خودش جروان رعنرا ونرازنین دیگررش را هرم تحویرل پاسررگاه مرری دهررد ! و درمقابررل ایررن عمررل خرردا پسررندانه فقررط از فرمانررده پاسررگاه خواهش ودرخواست می نماید که اگر ممکن است این جوان مرا قبول بفرمائید وبره جرای آن یکری پسررم کره دیرروز دسرتگیر کررده ایرد ایرن یکری را بره خرردمت سررربازی ببریررد !! .وکلرری هررم پرریش رئرریس پاسررگاه الکرری از زبرررو زرنگرری و تروفرررزی قرردرت هللا تعریررؾ وتمجیررد مرری نمرروده کرره رئرریس پاسررگاه را ترؼررب وتشویق به انجام معامله ومبادله بنماید !!. و درواقع مننور و هدؾ پدر بزرگم آن بوده که پسرتنبل تر وسر بره هوایش را که از زیر کارشانه خالی می کرده ودرست وحسرابی ترن ودل بکرار نمی داده را به پاسگاه یاندارمری تحویل دهد و بره پادگران وارترش شاهنشراهی قالب کند ! و در عوق آن یکری پسرر بزرگتررش را کره خیلری هرم کراری ترر و زبر و زرنی تروچاب تر بوده و کم حال پدرو عزیز دردانه بابرا بروده را تحویررل بگیرررد و سرروار بررر االغ اش بنمایررد و بررا سررالم و صررلوات ودود کررردن اسرررپند وشرررعله اؼرررال منقرررل پرررس از چنرررد روزبررره ده بررراز گردانرررد و چشرررم همررره روستائیان را مجددا به دیدن جمال پسر جوان برازنده اش روشن نماید !. پدر بزرگ فکر می کرده که گروگان مبادله مری کنرد یرا اسریر جنگری معاوضرره مرری نمایررد کررره بعنرروان سررفیر صررلح ایرررن یکرری را مرری دهررد و طبرررق پروتکررل هررای بررین المللرری و معاهرردات جهررانی وبررین المللرری و بررا روش هررای دیپلماتیر در کمررال صررداقت و حسررن نیررت وگفتمرران رودررو بررا رئرریس پاسررگاه یاندارمری مرکز بخش که آدم خیلی مهمی هم هسرت ! آن یکری پسررش را برر می گرداند و آزادش می نماید !. رئرریس پاسررگاه یانرردارمری کرره از سررادگی و دل خوشرری ایررن پیررر مرررد روستایی شگفت زده ومتعجب شده و مات و مبهوت مانده بود و هیچ کاری هم از دستش برنمی آمده به جز اینکه دردل خویش به سادگی پدر بزرگم بخنردد !.
/326خانه پدری
ابتردا در حضرور همره سرربازان و درجره داران و پرسرنل و کارکنران پاسرگاه و مراجعین و ارباب رجو از پردر برزرگ تشرکر و قردردانی مری نمایرد و رفترار شایسته و میهن پرستی او را به عنوان نمونره وسرنبل یر روسرتایی وفرا دار و فردا کررار برره اهرداؾ وآرمرران هررای پادشرراه جروان مملکررت ( پهلرروی دوم ) و ملررت قهرمان ایران ( بانیان ومسببین اصلی کودتای بیست وهشت مررداد ! ) تعریرؾ وتمجیررد و سررتایش مرری نمایررد و پررس از تحویررل گرررفتن عمرروی جرروانترم (قرردرت هللا) ،چون یاندارم باله گو و شود طبعی هم بوده در جواب در خواست مبادله پدر بزرگ می گوید :باشره پردر جران خیالتران راحرت باشرد ،شرما بره روسرتای خودتان باز گردید و حیؾ که با االغ تشریؾ آورده اید وگرنه دستور مری دادم تا سرکاراستوارراننده پاسگاه با جیپ ارتشی وخودرو اختصاصی پاسرگاه شرما را به مقصد وروستای ینگجه برساند وهمراهی نماید !. ما خودمان ترتیب کارها را مری دهریم وپرس از اتمرام وانجرام کارهرای مختصررردفتری واداری وچنررد تررا امضرراء برری اهمیررت وؼیررر ضررروری فرمانررده ومعاونین ایشان ! ،فرردا صربح زود و قبرل از طلرو آفتراب و نمراز صربح قضرا نشده آن یکی شازده پسر بزرگ شما را که گفتی اسمش چی بود پردر برزرگم جرواب مری دهررد :اسرمش آدینره محمررد اسرت ولری مررا صرمیمانه ومختصررر" آدو" صدایش می کنیم ! .رئیس پاسگاه انهرار مری دارد :آهران یرادم آمرد مرا خودمران آدوجان را ،آدوی عزیز و نازنین را با نفر بر زرهی و با اسکورت رسمی و ارتشرری مرری آوریررم روسررتای ینگجرره و تحویررل شررما مرری دهرریم ! .و در یوخررارکو قلعررره (قلعررره بررراال = کدخررردا نشرررین ) قرارمالقرررات مررری گاارنرررد وبررردین ترتیرررب پدربزرگم را دست به سرش می نمایند !. و بدین صورت بود که پدر بزرگم همزمران دو ترا از جوانران خرودش را که در کار کشاورزی و دامداری کم حرالش بودنرد ویراریش مری کردنرد و عصرراهای (واکررر) دسررتش محسرروب مرری شرردند را برره یکبرراره و در ی ر زمرران تحویل پاسرگاه یانردارمری و مرأموران حروزه ننرام ونیفره (خردمت اجبراری ) می دهد و سوار بر االؼش دست از پا درازتر به سمت دهکده وروسرتای خرود
احسان شوشتری 327 /
مراجعت می نماید و راه رفته را که صبح آنروز به اتفاق عمو جران قردرت هللا پسررر جرروان برومنرردش دو نفررری وبررا دو تررا االغ رفترره بودنررد را پررس ازؼررروب آفتاب و تاری شدن نسبی هوا به تنهایی وبا دو تا االغ باز می گردد . و چون دو تا از پسران بزرگترش را هم قبال بررای تحصریالت علروم دینی به شهروحوزه علمیه فرستاده برود و از تررس و نگرانری گرفترار شدنشران به دسرت مرأموران حروزه ننرام ونیفره بره آنهرا نیزتأکیرد وسرفارش اکیرد و جردی نموده بود که به هیچ وجه تا خوابیدن اوضا وافترادن آب از آسریاب بره روسرتا باز نگردند وقدم به دهکده نگاارند ! ،در نتیجه همزمان و یکجا ودریر دوره پدربزرگ پیروکهنسالم از داشتن چهار تا پسر جروان پرر تروان ونیرومنردش کره مری توانسررتند در کرار کشررت و زر ودروکرردن مررزار گنردم وجررو و برداشررت محصررول آنهررا وحمررل ونقررل بررا اسررب وقرراطرواالغ وخرررمن کرروبی درخرمنگرراه دهکده ویا رسیدگی به گلره گوسرفندان و تیمارچهارپایران وآبیراری شربانه باؼچره هرا ویونجرره زارهررا ،دسررتیارو کمر حرال ومسرراعد ویرراورش باشررند برره یکبرراره محروم وبی بهره ونصیب گردید و دست تنهای تنها ماند. پرردر بررزرگم پررس از تاری ر شرردن هرروا و گاش رت سرراعاتی از شررب از روستای چکنه که مرکز بخش برود خسرته و کوفتره واز پرای افتراده بره روسرتای خودمان می رسد و منتنرر مری مانرد ترا پسررش براز گرردد و هرر روز چشرم بره جاده دهکده می دوزد تا باالخره پس از گاشت دو سال و انردی هرر دو پسررش آدینه محمد و قدرت هللا همزمان با هم وپس ازاتمام دوران خدمت سرربازی کره منقضرری گردیررده انررد بررا برگرره هررای پایرران دوره خرردمت ننررام ونیفرره برره منررزل وروستای خودشان باز می گردند . پدر بزرگم وقتی آخرین پسر جوانش را هرم برا دسرتان خرودش تحویرل پاسگاه یاندارمری داد و دست خالی به روستای خودمان و به خانه خویش باز گشت ،مادر بزرگم تا مدت های مدید با او قهر کرده برود و حررؾ نمری زد !. کسی که تا مدتی قبل چهار تا پسر جوان و برومند داشت تا در کار کشراورزی و بر داشت محصول و دامرداری و رسریدگی بره گلره گوسرفندان و گاوهرا کمر
/323خانه پدری
حال و یار با وفایش باشند ،حاال هیچ پسرری نداشرت ،دو ترا از پسررانش را بره حوزه علمیه فرستاده بود و دو تایشان را هم به حروزه ننرام ونیفره تحویرل داده بود و پردر برزرگم دسرت تنهرا و بری یرار و یراور مانرده برود و مرادر برزرگم حرق داشت که با او صحبت نکند وقهر باشد !. ********* چنررد تررن از پسررران پرردر بررزرگ از جملرره پرردر مررن در اواخررر دوران حکومت رضا شاه و در زمان ساخت راه آهن سراسری ایرران در فاصرله برین شررهرهای سرربزوار تررا نیشررابور برره عنرروان کررارگران سرراده در فصررول پررائیز و زمسررتان کرره درروسررتا کررار کشرراورزی وزراعررت تمررام مرری شررود بطورموقررت و بصورت کارگران پیمانی در ساخت راه آهن کم کرده اند . من در ایام جوانی وبخصوص در دوران سربازی که موقرع آمردن بره مرخصی حتما با قطار مسافرت مری کرردم هرر گراه کره برا قطرار از طهرران بره سمت مشهد در رفت وآمد بودم در حوالی شهرهای سربزوار و نیشابورسررم را ازپنجره قطار بیرون می بردم وبه کارگران کنار ریل ابرراز محبرت مری کرردم ودسررتی تکرران مرری دادم وخرردا قرروتی مرری گفررتم وبررای بررای مرری کررردم و برره یرراد می آوردم که پدر و عمرو هرای عزیرزمن نیرز برا دسرتان درد کشریده ورنرج دیرده خود درساخت وراه اندازی و بر پرائی پرزحمرت ایرن راه آهرن سراسرری سرهیم وشررری برروده انررد .و برردین وسرریله برره پرردر بررزرگ هررم خرردمت مرری کرررده انررد ودرکسب در آمد اقتصادی نیزکم حرال ویراری رسران خرانواده و پشرتوانه ای خوبی برای امورات مرالی پردر برزرگ بروده انرد .و در راه کسرب رزق یومیره وافزایش سرمایه خانواده خود در فصول وایام بیکاری درروستا به پدرخویش کم رسانده اند . *********
احسان شوشتری 321 /
پدر بزرگم ی
پوستین زرد رنگی داشرت کره از پوسرت برره گوسرفند
دوخته شده برود ودرفصرل سررما وزمسرتان مثرل عبرا روی دوشرش مری انرداخت وداخل ودرونش همچون روی بدن گوسفندان پر از پشم های سفید و بلند برود . گرمای مطبو و خوبی داشت و وقتی درونش قررار مری گرفتری بره هریچ وجره سرمائی احساس نمی کردی ،فکر می کنم برای دوخرتن چنرین پوسرتین بلنردی که در حالت ایستاده هم تا کؾ زمین وروی قوزک پاهرایش مری رسرید حرد اقرل چهار ،پنج تا گوسرفند بیچراره را کشرتار وابرح ونفلره کررده بودنرد ! ،یر آسرتین های بلندی هم داشت که از سر شانه ها تا روی زمین می آمدنرد کره اگرر دو ترا دسررت صرراحبش را هررم روی هررم مرری گااشررتی برراز هررم ازسرآسررتین آن بیرررون نمی آمد ! ،و اگر صاحب پوستین دستانی می داشت به بلندی پاهای " بابا لنی دراز" باز هم نمی توانست از این آستین های بری خاصریت وبسریاربلند پوسرتین آقا بزرگ استفاده مطلوب وخوبی بنمایرد ! .بلنردی آسرتین هرای شرنل آقرای حامرد کرزای رئیس جمهوری افؽانستان درمقابل آستین های پوستین پدربزرگ من ، مثررل مقایسرره یر زیررر پرروش آسررتین حلقرره و رکررابی و یررا حررداکثری ترری شرررت آستین کوتاه است با ی پلیور بافتنی خیلری ضرخیم وبلنرد کره آسرتین هرای آن ترا نوک انگشتان هر دو دست باشد !. آسررتین هررای بسرریاردرازوبلند پوسررتین پرردربزرگ اگرچرره بررال اسررتفاده وؼیر ضرور وبی خاصیت بود ولی بجایش هرچره دلتران بخواهرد داخلرش گررم ونرم ودوست داشتنی بود وحررارت وگرمرای مطبروعی داشرت ! .خروش رنری هرم بررود ،انگراری پوسررت گوسررفند را داخرل آب زعفررران خوابانیرده باشررند و یررا حداقل با زرد چوبه رنگش کرده بودند !. در زمستان های سرد استان خراسان پدر بزرگم هیچگاه پوستین گرم ونررمش را از خررودش جرردا نمری کرررد و از داخررل آن خرارج نمرری شررد و همیشرره روی دوش و شانه هایش بود ولری گاهگرداری کره جهرت وضرو گررفتن از اتراق بیرون می رفت و پوستینش را جای می گااشت کودکی شرش ،هفرت سراله مرن فرصت اندک وؼنیمتی می یافت وپیدا می کررد ترا برال فاصرله وفری الفرور بپررد
/335خانه پدری
وازفرصت پیش آمده نهایرت اسرتفاده را ببررد و درون پوسرتینی کره پردر برزرگ روی تشکچه جایش گااشته بود قررار بگیررد و از گرمرای لرات بخرش آن بهرره کررافی ببرررد ! .گرمررای مطبررو و لررات بخررش پوسررتین در همرران چنررد دقیقرره تررا بازگشت پدر بزرگ جهت اقامه نماز آنقدر خاطره انگیرز و بره یراد مانردنی برود کرره پررس از گاشررت چهررل و پررنج سررال هنرروز گرمررای مطبررو داخررل پوسررتین پرردر بزرگ و نرمی و لطافت آن پشرم هرای بلنرد سرفیدش را احسراس مری کرنم وحرس خوبی هم دارم !. ********* پرردر بررزرگ معمرروال موقررع صرررؾ چررائی همچنرران کرره پوسررتینش روی دوشررش بررود روی تشررکچه اختصاص ری مرری نشسررت و برره رختخررواب هررایی کرره همیشه صبح ها که جمع می شد در گوشه اتاق پایرایی چیده وقرار مری گرفرت وبعنوان پشتی از آنها استفاده می گشت تکیه می داد و در حالت لمیرده همچرون مردان ترکمن ،چائی نوش جان ومیل می فرمود !. شیوه چای خوردن ایشان هم خاص ووییه ومخصوص و منحصر بره خودشرران بررود و بررا سررایرین خیلرری متفرراوت بررود ! .ابترردا چررائی خررود را از داخررل لیرروان ( ایشرران اسررتکان را خیلرری کوچ ر وابترردائی وسررطحی وبچرره گانرره ودون شأن بزرگی خود می پنداشتند !) در دو سه نوبت داخل نعلبکری مری ریختنرد ترا کمی خن شود و بعد دو تا حبه قند شکسته شده از کله قنرد فریمران را (چرون سایر کله قند ها را دوسرت نمری داشرتند !) در هرر سرایز و انردازه ای کره بودنرد ریز و درشت برایشان فرقی نمی کرد ،ی جفت حبه قند را برا دو ترا انگشرت سبابه و شست خود ازداخل قندان برمی داشتند و دو تا حبره قنرد بره هرم چسربیده را قبررل ازاینکرره داخررل دهرران وکررام خررویش قرررار دهنررد داخررل چررائی ریخترره شررده درون نعلبکرری کمرری خرریس مرری داد و پررس از آن حبرره قنررد هررای جفترری را داخررل دهررانش مرری گااشررت و نعلبکرری را کرره لبررا لررب پررراز چررایی پررنرری فرررد اعررالی سیالن ویا کلکته هندوستان بود را تا جلوی لبان خود باال می برد و چندین برار
احسان شوشتری 331 /
داخل آن فوت و پؾ می کرد تا کمی از داؼی ولب سروزی آن بکاهرد وآمراده و قابل نوشیدن گردد و سپس بعد ازهمه ایرن مراحرل هرورت مری کشرید و نعلبکری را در چنررد جرعرره برراال مرری داد ! و برراز ایررن حرکررات را از نررو ودوبرراره برررای نعلبکی بعدی تکرار و به ترتیب فوق انجام می داد !. فکرر مری کرنم بررای هرر نعلبکری دو ترا حبره قنرد برمری داشرتند ولیرروان چائی خود را هم سه چهارنوبت داخل نعلبکی می ریختند ودر نتیجه بررای هرر لیوان چائی حداقل شش یا هشت تا حبه قنرد آنهرم حبره قنرد هرائی کره آن دوره برا قند شکن وعنبرشکسته می شد که متأسفانه دیرد عمرومی وکلری هرم ایرن برود کره ریررز بررودن حبرره هررای قنررد را برره حسرراب خسیسرری و کنسرری صرراحبخانه ومیزبرران می گااشتند ! در نتیجه هرمیزبانی سعی می کرد قند درشت ترری بشرکند ترا از اتهام خساست وممس بودن مبرا باشد !!. وایررن برداشررتن قنررد جفترری از داخررل قنرردان جررزو خصوصرریت اخالقرری وهمیشگی وازفیگورهای خاص ووییه پدر بزرگ هنگام نوشیدن چرائی برود !. باز مجددا وبه نوبرت از داخرل لیروان مرا بقری چرائی مانرده اش را داخرل نعلبکری مرری ریخررت و پررس ازآن دوبرراره تشررریفات وترردارکات و حرکررات از نررو آؼرراز مرری گشررت و ی ر جفررت قنررد وسررپس زدن داخررل چررائی درون نعلبکرری وعملیررات خیسانیدن ونمدارنمودن وسپستر جفت حبه قندها را همزمان داخل دهران نهرادن وبه ترتیب نوبت اول نعلبکی را به سمت باال آوردن و فروت کرردن و جرعره ، جرعه سر کشیدن ونوش جان کردن !( .بقول ترکها :عافیت اولسون !) من درزمانیکه کودک ودانش آموزکالس اول ابتدائی ودبستان برودم ، افتخار این را داشتم که استثنا فقط یکبار پس از بازگشت از مدرسه داخل اتراق پایرایی در محضرشان ی مراسم چای خوران و"تی پرارتی" دو نفرره ترتیرب داده باشیم ! ،فقط با حضورمن و پدر بزرگ !. و این کودک شرش سراله کنجکراو و برازیگوش همچنران کره در خردمت پدر بزرگ خویش زانوی ادب به بؽرل گرفتره برود ،محوتماشرا ویرادگیری آداب وتشریفات چای خوران بود ! ومجاوب ومفتون ایرن حرکرات وسرکنات مروزون
/332خانه پدری
وهارمونی شیرین وهماهنگی کامرل بررای نوشریدن وصررؾ کرردن یر فنجران چائی قند پهلو توسط حضرتشان قرار گرفته بودم ! .و همچون ی بچه میمون به تقلید ازحرکرات متشخصرانه و متمدنانره ایشران خواسرتم اسرتعداد وهوشرمندی واکاوت خود را به رد بکشم وچائی خود را همچون پدر بزرگ داخل نعلبکی بریزم و به سب ایشان چرائی میرل نمرایم ! .بره روش اسرتادی ایشران ابتردا یر جفت حبه قند را با پنج تا انگشت دست کوچ خودم از داخل قندان برداشتم و داخل استکان چائی خویش خیس دادم و بعد بره دهران کوچر خرود گااشرتم کره اتفاقررا گویررا برررای دهرران کوچ ر مررن خیلرری هررم بررزرگ بررود وگنررده تررراز دهررانم می نمود ! ،چونکه درهمین لحنه به ناگراه وؼفلترا و بررق آسرا آنچنران کشریده و سیلی محکمی با دست راست خود بر گونه راست صورت کوچ من نواخرت کررره جرررای انگشرررتان ایشررران ترررا سیصرررد سرررال بعرررد ازآن واقعررره عبررررت آمررروز وآنروزمجلس چرای خروران دونفرره پردر برزرگ ونروه هنروزهم رد انگشرتان آن مرحوم روی پوست گونه وصورت من پیدا وهویداست !!. نمی دانم به خاطر اینکه دو تا حبه قنرد را همزمران خرورده برودم و یرا اینکه پدر بزرگ فکر کرده برود کره جسرارت و بری ادبری وبری نزاکتری کررده و دارم ادای ایشررران را در مررری آورم کررره مسرررتحق وسرررزاوارچنین روش تربیتررری و تنبیهی قرار گرفته بودم !. بنده خدا پدر بزرگم هر چه دیده بود استبداد برود و دیکتراتوری برود و خود کامگی ! ومعتقد بود :همچنانکه حکومت فاسد همه افرراد جامعره را فاسرد می کند ،حکام و امرا وفرمانروایان مستبد نیز همه افرراد جامعره را یرا حرداقل تمام مردان جامعه را مستبد وخود ر ی می نمایند !. فردای آن روز نزدی نهروقتی زنی آخرمدرسره بره صردا در آمرد و دبسررتان تعطیررل شررد ومررن برره اتفرراق سررایر دانررش آمرروزان کررالس اول از درب مدرسه خارج شدیم تا به سمت منازل خود رهسپار گردیم دربین راه و نزدی مسررجد پرردری دیرردم کرره پرردر بررزرگ بررا تعرردادی از پیرمرررد هررای همسررن و سررال خرررویش رو برررروی آفتررراب نشسرررته انرررد و ضرررمن اینکررره ازترررابش نرررور خورشرررید
احسان شوشتری 333 /
زمسررتانی شهرمشررهد وگرمررای حاصررله آن اسررتفاده مرری کردنررد و از مصرراحبت وگفتگوی با یکدیگر لات می بردند ،مشؽول دود کرردن چپرق هرا وسریگارهای خرویش نیرز بودنررد ! ،وقتری پرردر برزرگم چشررمانش بره مررن افتراد بررا اشراره دسررت صرردایم کرررد و پررس از آنکرره برره نررزدش رفررتم وسررالم کررردم ،درحضرروردیگر پیرمردها ورفقایش کلی ناز و نوازشم کرد وبعد از آن دست در جیب خود برد و ی سکه ی ریالی به من داد ، و گفت :برو برای خودت ی چیزی بخر !. کمی آن طرؾ تر روبرروی درب ورودی مدرسره یر دسرت فرروش داشرررت روی دوچرخررره اش دایرررره زنگررری مررری فروخرررت و بچررره هرررای ابتررردائی ومخصوصا کالس اولی ها به دورش جمع شده بودند ،ی طبل های کوچکی بود به انردازه و قطروضرخامت دو ترا قروطی واکرس کفرش کره روی یر چروب کوتاه و باری مثل ی مداد نصرب شرده برود و در دو طررؾ ایرن دایرره دو ترا مهره گرد مثل مهره تسبیح با نخی کوتاه ودو سه سانتی آویرزان و چسربیده شرده بود .وقتی چوب گرد پایه آن را که مثرل مرداد برود وسرط کرؾ هرر دو ترا دسرت قرررار داده و برره سررمت عقررب و جلررو حرکررت مرری دادیرم و مرری چرخانرردیم ،برردین شکل دو تا مهره گرد ریز و آویزان دو طرؾ طبرل برر روی قسرمت پوسرتی و کاؼای وسط طبل اصابت می کرد و صدا آن بلند می شد . من هم از این اسباب بازی خیلی خوشم آمده بود ولی پول خریدش را نداشتم وقتری پردر برزرگ سرکه را بره مرن داد بالفاصرله دویردم ورفرتم ویکری از آنها را برای خودم خریدم . پدر بزرگ می خواست بدین وسیله اتفاق تلخ روزقبل را از یراد ببررم و در حقیقت ی نو معارت خواهی بود که می خواسرت بردین گونره دلجرویی کرده ومجددا دل مرا به دست آورده باشد !. *********
/334خانه پدری
پرردربزرگ مررن کرره هررر چرره خرراک اوسررت عمررر شررما باشررد ی ر چپقرری داشت بره چره بزرگری ! ،اگرر دروغ نباشرد حرداقل پنجراه سرانتی مترر طرول لولره چپق پدربزرگم بود ! .البته به ابعاد و مقیاس امروزی وگرنه در زمران کرودکی مررن کرره بررا دیررد کودکانرره خررود برره قضررایا مرری نگریسررتم وهمرره چیررز درننرررم بزرگتروطویلتروبلنرردترازابعاد واقعرری آن بررود وقترری برره چپررق پرردربزرگ نگرراه می کردم بریش ازچنرد متربره ننرر مری آمرد ! و بره همرراه چپرق هرم یر کیسره (همیان) توتون داشت که حدود نیم کیلو برگ توتون خشر مرؼروب داخرل آن جای می گرفت و این دو تا را به اضافه ی عدد کبریت که جرزو ضرروریات الینف زندگی اش بود همیشه با خودش همراه می بررد وحمرل مری نمرود و جرا برره جررا مرری کرررد ! و هرچنررد دقیقرره ای کرره یکبررار چپررق اش را آتررش میررزد و برره اصطالح چپقش را چراق مری کررد یر دود و دمری راه مری انرداخت کره چهرره خررود پرردربزرگ در پشررت دود ؼلینرری کرره از دهرران و دمرراؼش خررارج مرری شررد ازدیده ها محومی گردید و به چشم نمی آمد . چررون موقررع روشررن کررردن توتررون چپررق چنررد تررا پ ر محکررم و شرردید آنچنانی می کشید که ی خرواردود ازهمه سوراخها ومحفنه های تنفسری اش خارج می شد که پشت اینهمه دود ؼلین چهره ی پیر مرد خوش قلب وبد اخم وساده دلری برود برا یر ریرش تروپی گررد و محاسرنی سرفید کره معرروؾ برود بره مالعباس وهم او پدربزرگ پدری من بود .روحش شاد پدر بزرگ من از هر چرره دلررش مرری خواسررت شرراید مرری توانسررت دسررت بکشررد ! و گاشررتن وبریرردن وگسستن وانقطا ازهرچیزعزیزی در ایرن عرالم خراکی وترابری بررایش امکران پررایر بررود ! اال ومگرررهمین چپررق و توتررون و کبریررت و دود دخرران آنچنررانی !!. البترره آن مرحرروم برردالیلی هررم حررق داشررت چررون در دوره و زمرران ایشرران اوال مضرات و خطرات دخانیات به شکل امروزی کشرؾ و مشرخص نگردیرده برود و ثانیا اکثریت همسن و ساالن ایشران در روسرتای محرل زنردگی شران بره همرین نحو از توتون و سیگار و قلیان استفاده می کردند !.
احسان شوشتری 335 /
اون زمان ها ،بزرگی و بلندی لوله چپق هرشخصی و کنده کاری و نریؾ کاری های روی دسته و لوله چپق هر فرردی نشرانه تشرخص و بزرگری مقام صاحب آن بود ! .در نتیجه بلندی وبزرگی چپق پدربزرگ ما هم به اندازه بزرگی خودش جلب توجه می کرد وباعس مباهات ما بود ! و برای من هم کره کودکی بیش نبودم ایرن درازی و بلنردی و بزرگری چپرق پردربزرگ دو برابرر و شاید چند برابر اندازه معمولی آن به ننر می آمد !. وقتی در کالس اول دبستان مری خواسرتم کره بزرگری چپرق پردربزرگ خودم را برای همکالسی هرای ریرزه میرزه ام تشرریح کرنم ،کیرؾ مدرسره ام را روی زمین و بین دو تا پایم می گااشتم تا زمین نیفتد و بعد دو تا دست هایم را از دو طرؾ تا جایی که ممکن بود باز مری کرردم و مری گفرتم :پردربزرگ مرن ی چپقی دارد به این بزرگی !!. و ایرررن بزرگررری و ابهرررت چپرررق پررردربزرگ باعرررس و عامرررل پرررز دادن وافتخار من دربین سایرهمکالسی هایم بود که احتماال و خوشبختانه پردربزرگ هایشان یا اصال چپق نداشتند یرا اگررهم داشرتند بره بزرگری چپرق پردربزرگ مرن نبود ! و به همین جهت چشرمان کوچکشران از تعجرب وشرگفتی گررد مری شرد و باورشرران نمرری آمررد و مرری پرسرریدند :مگرره مرری شرره ! .وحتمررا طفلرری هررا خیلرری ؼصه دار می شدند ودلشان می سوخت که چنین پدربزرگی ندارند !. مانند امروز که بچه هرای مهردکودکی و یرا ابتردایی پرز بزرگری ویرالی پدربزرگشان را یا پزماشین کادیالک ولیموزین مدل باالیشران را و یرا امکانرات پیشرررفته موبایررل همراهشرران رابرررای دوسررتان وهررم کالسرری هایشرران مرری دهنررد ، برررای کررودکی مررن هررم بزرگرری چپررق پرردربزرگم باعررس افتخررار و پررزدادنم در آن دوره بود ! وازتفریحات سالم دوران زندگی کودکانه ما محسوب می گشت !. مرحررروم مرررال عبررراس پررردربزرگ محبررروبم ترررا آخررررین لحنرررات حیرررات عنصری خویش چپق و کیسه تنباکویش را از خود جدا نکررد و همچرون بصرر و جان خویش عزیزشان می داشت و تا واپسین دقائق حیات از آنها دل نکنرد و نبریررد و دور نیافکنررد و چرره بسررا اگررر مرری توانسررت داخررل تررابوت و در مسرریر
/336خانه پدری
گورسررتان روسررتای ینگجرره تررا سرررمزارومقبره هررم آنهررا را بررا خررود مرری برررد و ازوجود خویش جدا نمی ساخت !.
احسان شوشتری 337 /
ارثیه پدربزرگ
تحقیقررات و اکتشررافات جدیرررد علرروم پزشرررکی و روان پزشررکی اثبرررات نموده است که اعتیاد به دود سیگار هم ینتیکی می باشد و از والردین سریگاری به فرزندانشان به صورت موروثی و ینتی انتقال می یابد. پرردربزرگ مرحررومم مالعبرراس کرره درتمررام طررول حیررات خررود برره دود دخان وابسته ومعتاد بود که شرح حال وتوصریفات چپرق بلنرد و برا ابهرت ایشران در صررفحات قبررل معرررؾ حضررورتان هسررت وضرررورت ونیررازی برره بررازگوئی مجدد وتکرارآن وجود ندارد . ولی اکنون با اجازه شما داستان وجریان دود دنباله دار پردربزرگ را که در طول نسلها ادامه یافته تا به ما و احتماال به فرزندان ما هرم رسریده اسرت و چرره بسررا در آینررده نوادگرران مررا هررم از آن بهررره منررد گردنررد را تعقیررب مرری کنرریم وادامه می دهیم . بزرگترین عموی من فرج هللا نام دارد .به راسرتی یر رجرل سیاسری بررود ! کرره در زمرران حیررات عنصررری خررویش جررزو مقترردرترین و قدرتمنرردترین مردان روستا به حساب می آمد و کدخدای بالمناز وبی رقیرب و مرادام العمرر دهکده بود که حتی بصورت موروثی ونسل بعد از نسل پرس از فروت وصرعود ایشرران نیررز کدخرردائی و آقررائی وسررروری ده برره فرزنررد پسررر ارشررد شرران برره ارس
/333خانه پدری
رسید ! .هیچکس ازاهالی روستا و حتری روسرتاهای اطرراؾ در مقابرل قردرت وشوکت وعزت وعنمت واقتدارعموجان بزرگ مرن یرارای مقاومرت ولجاجرت و سرپیچی از دستورات وفرامین ایشان را نمی داشت !. عموجرران فرررج هللا درسررالهای آخررر حیررات خررویش دچررار سررکته مؽررزی شرردیدی گردیررده بررود برره حرردی کرره نیمرری از برردن ایشرران از کررار افترراده بررود .راه نمی توانست برود و ی دست او هم قردرت حرکرت نداشرت و لکنرت زبران هرم پیدا کرده بود و صحبت کردنش نامفهوم بود وبرای بیران کرردن وبزبران رانردن ی جمله سه کلمه ای شاید به اندازه ی گرزارش سره صرفحه ای وقرت طررؾ مقابل را می گرفرت وآخرر سرر هرم یکری ازنزدیکرانش مثرل زن عمروی مرحروم ومهربانم جمله اورا مجددا از ترکری بره ترکری ترجمره مری کررد ،چرون طررؾ خطاب وگفتگو چیزی از آن عاید ودستگرش نشده بود !. در حقیقررت فقررط دسررت راسررت و پررای راسررت عمررو جرران در اختیررار وکنترررل خررودش بررود و نیمررره چررپ برردن او لمررس وسسرررت وشررل وبرری حرررس و بیحرکررت و خررارج از کنترررل و اختیررار او بررود مثررل همرره افررراد سررکته ای کرره احتمرراال در پیرامررون خررود مشرراهده مرری کنیررد منتهرری برره نسرربت و درجرراتی خیلرری شدیدتروحادتر که حداقل بیش از چهل و پرنج درصرد از انردام ایشران فلرج کامرل وصررد درصررد شررده بررود وآن نیمرره دیگرنسرربتا سررالم برردن هررم شصررت در صررد درکنترلش بود که آنهم ارتعاش ولرزش خفیفی داشت. سیگار کشیدن برای عمو جان سم مهل بود ،بطور فرضی اگرر دود سیگار برای ی فرد جوان و ورزشکار ده درصد مضر و آسیب رسران باشرد برررای بیمرراری در وضررعیت عموجرران مررن برریش از صررد درصررد خطرنرراک بررود. پزشررکان او را از کشرریدن سرریگار منررع کرررده بودنررد و هشرردارهای الزم و اکیررد پزشکی و درمانی را بره ایشران داده بودنرد .ولری برا وجرود ایرن از تررک کرردن دود و نکشیدن سیگار عاجز و ناتوان بود !. در سالهای قبل از انقالب اسالمی تنرو و فراوانری انروا سریگارهای خارجی و داخلی در بازارایران به این شکل نبود ! .امروزه ازهمه کشرورهای
احسان شوشتری 331 /
قرراره آمریکررا مثررل برزیررل و کوبررا و کشررورهای اروپررای شرررقی مثررل لهسررتان و مجارستان و کشورهای آفریقائی وحتی هندوستان ،کره و یاپن و ویتنام وچین هم سیگارهای متفاوت و مختلؾ وگوناگون برا مرارک هرا و اسرامی وبرنرد هرای سفارشی ومخصروص وارد برازارایران مری نماینرد ! .و مشرتریان اکثررا جروان سیگاری ومعتادین دخانی هرم هرر طعرم و اسرانس و عطرر و بروی ومرزه وسررد وگرررم ومیرروه ای وانررریی بخررش وتسررکین دهنررده وآرام کننررده وشررادی آور وهررر نررو احسرراس وترروهم ورنرری وشررکل دیگررری را کرره مایررل باشررند ( فقررط زنانرره ومردانه اش مثل انوا ادوکلن هنوزتفکیر نگردیرده اسرت !) ترا مرزه و دودش را تجربررره وآزمرررایش وامتحررران نماینرررد بررره راحتررری وکمرررال سرررهولت مررری تواننرررد ازفروشگاه ها و کیوس های روزنامره فروشری کره بوفوروبیشرماروجود دارد تهیه وخریداری نمایند !!. تولیدات سیگار ایران درزمان شاه فقط سه تا نام مشرخص و سره نرو بود یکی سیگارهای با فیلتر مثل سریگارهای امرروزی در بسرته بنردیهای بیسرت عددی بود بنام سریگار" زر" و یر نرو دیگرر هرم تقریبرا مشرابه همرین سریگار زر منتهررا برردون فیلتربنررام سرریگار "اشررنو" کرره کمرری ارزانتررر وعام ره پسررند تررر وعمررومی تررر بررود کرره عمررده ترررین واسررمی ترررین تولیرردات دخانیررات ایررران را تشکیل می دادند . عالوه بر این دو نرو یر نرو سریگارهای خیلری ریرز وبراریکی هرم بود که فیلتر هم نداشت و تقریبا به اندازه سیگار اشنو ولی به براریکی نیمری از آن بود .به اندازه همین سیگارهای استاندارد امروزی منتها بدون فیلتر درننرر بگیرید و ازننر باریکی هم ،ی دوم اینها شاید از ننر ضخامت و قطر مثل سیگار "مور" بود یر سریگار مرور امرروزی سره برابرر آن سریگارهای "همرا" بررود کرره در قرروطی هررای مقرروائی پنجرراه عررددی بسررته بنرردی وبرره بررازار عرضرره می گردید .تمامی سیگارهای موجود و عمده بازار همین سه نرو سریگار برود بررره اضرررافه اینکررره در ایرررن سرررالهای آخرررر حکومرررت شررراه سررریگارهای وینسرررتون آمریکائی آن هم فقط ی نو قرمزرنی به بازار آمده بود و قیمت یر پاکرت
/345خانه پدری
و
وبسته بیست عددی آن هم سی و هشت لایر بود و بهترین وشی تررین لوکس ترین وگرانترین سیگار موجود در بازار ایران به حساب می آمد !. انرروا سرریگارهای موجررود در بررازار آن دوره را حترری بررا اکرقیمررت فروش آنهرا قیرد کررده و مرقروم داشرتم ترا خواننردگان عزیرز ایرن سرطور مطمرئن باشند و باورشان بیایرد کره خرود نویسرنده ایرن خطروط هرم بعنروان یکری از اوالد وفرزندان و نوادگان مرحوم مال عباس دستی بر آتش نه از دور بلکه از نمرای خیلی نزدی داشته است !! ( آلروده اش بروده !) .و خواهشرمندم وانتنرار دارم از این جمله و پاراگراؾ به بعد را مخصوصا خوانندگان سیگاری خوش عطر و بو! بوییه اخالؾ آن مرحروم بزرگوارخردا بیرامرز ،بیشرترودقیقتر بره مطالرب و عرایضم توجه نمایند . این سیگارهای ریز و باری هما که حداکثر پنج سانتی متر طول آن بودوفیلتر هرم نداشرت و دربسرته هرای پنجراه عرددی عرضره مری گردیرد دو نرو بودهمای بیضی و همای معمولی وگرد که گویادرشهرشیرازهم تولید می شد . چرررون عموجررران برررزرگ و مقتررردر و قدرتمنرررد مرررن از تررررک کرررردن و نکشیدن سیگار عاجز وناتوان بود و آنهمه عنمرت و شروکت و هیمنره و اقتردار در برابر یر عردد سریگار باریر پرنج سرانتیمتری همرای بیضری و آنهرم بردون فیلتر! ضرعیؾ و عراجز ونراتوان وبازنرده برال شر برود و دسرتان خرویش را بره عالمت تسلیم بدون قید و شرط در مقابل آن اره ناچیز توتون ودخان براال بررده برود و سفارشرات و هشردارهای پزشرکان و نصرایح و خرواهش هرای عزیررزان و درخواسررت هررا و تقاضررا هررایی بیشررماراطرافیان نیزهیچگونرره تررأثیرو ثمررری در تصررمیم و توانررائی عموجرران فرررج هللا نمرری داشررت و او همچررون اکسرریین هرروا نیازمند ومحتاج ماده نیکوتین موجود در دود سیگار گردیرده برود ! .زن عمروی عزیز و مهربان مرا از سردلسروزی و محبرت و صرمیمیت و وفراداری وبخراطر حفررن سررالمتی همسررر وشرروهروآقای برراالی سرررش کرره آنرررا هررم جررزو ونررایؾ و مسئولیت های خانمی خودش می دانست وبه حساب می آورد ،با ی عدد تیػ ناست دوسوسمار همه این سیگارهای هما را از وسط به دو نیم تقسیم می کررد
احسان شوشتری 341 /
وی
قوطی سیگار پنجاه عددی را به صردتا سریگار نصرفه تبردیل مری نمرود و
برای شوهر بیمار وعلیلش جیره بندی می کررد و تعرداد سریگارهائی را کره در طرول روز مری توانسرت بکشرد مشرخص مرری نمرود وبره خیرال خرام خررودش (زن عمو) ،عموجان ما هم آن مررد مقتدروکدخردای روسرتا هرم سرهمیه بنردی وجیرره بنرردی را مراعررات مرری کنررد و بجررای یر عرردد ویر نررخ سرریگار درسررته وکامررل نصؾ و ی دوم ی نخ سیگاررا می کشد ودود می کند ترا بردین وسریله شراید بتوانررد سرریگار کمتررری دود کرررده باشررد و آسرریب وخطررر کمتررری متوجرره حررال واحوالش ووجرود مبرارک ومحتررمش گرردد و برا وجرود بیمراری وزمرین گیرری وعلیلی باز هم ی کمی عمر طوالنی تری داشته باشد و سرایه بزرگروارش یره اره وانرردکی بیشررتر برسرررخانواده وفرزنرردانش مسررتدام وپررا بررر جررا باشررد ! .ولرری هیهات !. عموجان فرج هللا که همیشه اوقات برروی ی تشکچه کنار دیروار و رو به پنجره ودرب ورودی حیاط نشسته بود و بر پشرتی تکیره داده ولمیرده ویرا درازکش بود وبا حسرت به آسمان آبی و آفتابی آن طرؾ پنجره مری نگریسرت و افسرروس مرری خررورد کرره بخرراطر شرررایط و بیمرراری جسررمانی اش نمرری توانررد همچررون دیگررر مررردان روسررتا از منررزل خررارج شررده و در میرردان مرکررزی ده دورهررم جمررع شرروند و گررل بگوینررد و گررل بشررنوند ! .ولرری مرتررب وپرری درپرری بررا مشقت و دشواری فراوان وبا همان ی دست نیمه سالم خود که حالت لرزشری و پارکین سونی هم داشرت ،درب قروطی سریگارش را کره بسرته پررش محتروی صد تا نصفه نخ سیگارت بود براز مری کررد و یر نصرفه سریگارهمای گررد یرا بیضی برش خورده را از داخل آن خارج می نمود وی نی سیگار چروبی هرم داشت چون سیگارت نیمه شده دو و نریم سرانتی کره قابلیرت کشریدن بردون چروب سیگار را بخصوص برای آن ی دست لرزان پارکین سونی را نمی داشت . نی سیگار چوبی کوچر ده سرانتی مترری اش را در کرؾ دسرت و برا سه تا انگشت نگه می داشت و با دو انگشت سبابه و شست و بادقت و حوصله و بررا سررعی و تررالش ومشررقت بسرریار وبررا ی ر حرکررات خیلرری آهسررته ویررواش و
/342خانه پدری
اسلومونشررنی سرریگار نصررفه ای را کرره از داخررل قرروطی برداشررته بررود روی لبرره ونوک نی سیگار نگه می داشت و برا فشرار همران دو ترا انگشرت سربابه وشسرت که بر حسرب تکررار در ایرن کرار خبرره شرده برود تره سریگار نصرفه خرود را در داخل لوله نی سریگار قررار مری داد بطروری کره حردود نریم سرانتی از سریگارش داخل نی سیگار چوبی قرار می گرفت ( .برای پی بردن به دشواری و سختی آن کافیست که این کاررا فقط با ی دست خود انجام دهیرد وامتحران نمائیرد !). و با استفاده از جلد و جعبه مقوائی بسرته سریگار و یرا قروطی کبریرت کره چروب نی سیگار وسیگارت آماده شده را به شکل وارونه و بصورت آهسرته روی آن می کوبید صاؾ و مرتب می کرد و آماده ومهیای روشرن کرردن وآترش زدن و کشیدن می نمود !. بعد از آماده شدن و قرارگرفتن نصفه سیگار روی لبه و نروک چروب سیگار آنرا برگوشه لبانش می گااشت و حاال نوبت روشرن کرردن و آترش زدن چوب کبریت بود .که در این هنگام قروطی کبریرت را برین انگشرتان همران یر پای نسبتا سالمش نگه می داشت و چوب کبریت را با همان دسرت لررزان نیمره سالمش چندین بار روی آن می کشید تا شرعله ور گرردد و پرس از آن سریگارش را کرره در ایررن مرردت بررا نرری سرریگار چرروبی آن روی لرربش قرررار داده بررود روشررن می کرد و با تمامی وجود به نی سیگار پ میزد و دود آنرا قورت مری داد ترا همررره اعضرررا ی وجرررودش و اجرررزاء وجررروارح درونرررش ،و نرررای وشرررش وکبرررد و ریه هایش از دود آن سیگار بهره مند شده و لرات کرافی ببرنرد !!( .اگرر همره حرکررات عموجرران ضررعیؾ وکنررد وآهسررته شررده بررود ولرری شررکرخدا پرر زدن ومکیدنش خیلی هم قوی تر شده بود !). کل سیگارش دو سانت و نیم بود که نیم سرانت آنهرم داخرل نری سریگار قرررار مرری گرفررت و حررداکثر بررا چنررد تررا پرر شرردید وحرفرره ای ،تمررام نصررؾ سیگارش تبدیل به خاکستر می شد و چون سیگارش هم فیلتر نداشت آنرا ترا تره ته وآخر آن می کشید تا اینکه به چوب نری سریگار مری رسرید و فقرط زمرانی بره پ زدن به آن خاتمه مری داد کره بروی وطعرم چروب سروخته نری سریگارش هرم
احسان شوشتری 343 /
وارد ریه هایش می گردید و ترازه آنگراه متوجره مری شرد کره دیگره بسره ! ،نبایرد بیش از این به نی سیگارش پ بزند چرون ایرن نصرفه سریگارش هرم تمرام شرده است و با خودش هم فکر (خیال ) می کررد کره چره تصرمیم خروبی گرفتره وچره عقل شایسته ای بکار انداختره کره مصررؾ سریگارش را بردین ترتیرب کرم کررده است ! .داخل زیر سیگاری جلوی عمو جان همیشه انباشته و مملو از خاکسرتر سرریگار بررود ولرری اصررال از ترره سرریگاردر آن خبررری نبررود وترره سیگارسرروخته ای وجود نداشت چون سیگارت خود را تا آخرین میلی متر آنهم می کشید !. عموجرران بررزرگ مررن بررا دارا بررودن آنهمرره قرردرت وشرروکت وعررزت وعنمت و اقتداروهیمنه که بررای تمرامی بررادران وخرواهران و بررادرزاده هرا وخواهر زاده های خرویش الگرو و نمونره شایسرته رفتراری برود ،ولری برا وجرود این از ترک سیگار حتی با وجود سکته مؽزی و فلج شدن نیمی از بردنش و برا لکنت زبانی که عارق شده بود و با لرزش و ارتعاش همان ی دست سالمی که برایش باقی مانده بود باز هم از ترک سیگار عاجز و ناتوان بود و با آنهمه دردسر و مشقت وناراحتی فراوان و با دست لررزان سریگارهمای نیمره ونصرفه ولی پی در پی وپشت سر هم آتش می کرد ومی کشید !! . شاید بهترر آن برود کره در آن شررایط بیمراری پریش آمرده عمرو جران برا خیررال راحررت وآسرروده هررر چرره دلررش مرری خواسررت مرری توانسررت سرریگارت آنهررم باکیفیت خوب ومطلوب می کشید چونکه در واقع کار از کار گاشته بود !. ولی حرؾ من و آنچه که می خواهم عررق کرنم ایرن اسرت کره بررای ی تصمیم عاقالنه و درست و حسابی وخوب هرم فرصرت محردود اسرت .هرر تصمیم شایسته و عاقالنه ای هم که خارج از زمان خودش گرفته می شود اوال فاقد ارزش وبی فایده است وثانیا قابرل اجررا وعملری نیسرت و ثالثرا اگرر چنانچره برفرق محال عملی هم که باشد نتیجه مطلوب را نخواهد داشت . پس اگر مرا مرایلیم کره یر تصرمیم عاقالنره وشایسرته و بره درد بخرور بگیریم و مثال ماننرد عمرو جران فررج هللا نصرؾ سریگار خرود را کراهش دهریم !. تررا فرصررت داریررم بایسررتی عمررل نمررائیم کرره وقررت تنرری اسررت وگرنرره وقتیکرره در
/344خانه پدری
شرایط عموجان فرج هللا قرار گرفتیم ،اوال که نمیتروانیم و بایسرتی زن عمرو و اطرافیان ( همسر و فرزندان ) نراراحتی و مصریبت ومشرقت آنررا تحمرل نماینرد و درثررانی اگررر هررم قررادر باشرریم تصررمیم خررود را عملرری کنرریم و برره طررور مثررال واحتماال موفق هم بشویم که آنموقع سیگار نکشریم و تررک سریگار کنریم ،دیگره کار از کار گاشته و بی فایده است !. اگر چه متأسفانه من تجربه ها ونمونه های دیگری هرم دارم کره ثابرت می نماید امکان ترک سیگار در آن وضعیت هم از محاالت است چنانکه ترک سیگار برای اوالد وفرزندان ونوادگان و اخالؾ مرحوم مرال عبراس هرم اکنرون که فرصت در اختیار دارند نیزاز محاالت وؼیرممکن است !!. ********** عموجان آدینه محمرد بررادر کروچکتر پردر مرن کره بررای خرودش یر کارخانررره سیگارسرررازی متحررررک و پرتابرررل و قابرررل حمرررل داشرررت ! کررره هرگررراه می خواسرت سریگارآتش بزنرد ودود و دمری راه بیانردازد ،یر قروطی فلرزی و نقره ای رنگی را از جیبش خارج می کرد و درب آنرا بازمی نمود که داخلش برگه های نازک سیگارت سازی و نرمه های توتون ریرز و خررد شرده موجرود بود مخصوص ساختن ی نخ سیگارت فرد اعال از بهترین نو توترون درجره یر کرره صرراحبش از آن اسررتفاده نمایررد ولررات ببرررد ! .مثررل توتررون خرروش عطررر و برروی هررافن هرراؾ ویررا کاپیترران بررالک طالئرری برررای آقایررانی کرره خررود را گررول می زنند و بجای سیگار پیپ می کشند !!. عمو جان هر بار یر برگره نرازک ورق سرفید رنگری کره مخصروص ساختن ی نخ سیگارت برود از یر دسرته کاؼراهای دیگرری کره مثرل دفترچره یادداشت کوچ بود جدا می کرد و آن را در قسمت مخصروص سریگار پیچری قوطی قرار می داد و با انگشتانش باندازه ومقردارکافی از توترون هرای موجرود داخررل قرروطی را کرره برحسررب سرراختن مررداوم و مکررکارگرراه کوچ ر سرریگارت سازی اش ،اندازه به دستش آمده برود کره بررای سراختن یر نرخ سریگارت چره
احسان شوشتری 345 /
مقدار توتون نیاز است بر می داشت و الی کاؼا نیم دایره شده قرار گرفتره در جای مخصوص داخل قوطی می ریخت و آن را با انگشرتانش پهرن مری کررد و پس از آن با بستن در قوطی سیگارت سازی مثل ی شعبده بازی وچشم بندی از روی جلد جعبه جادوئی ی سریگارت آمراده و سراخته شرد از شرکاؾ آن کره به اندازه ی سیگارت بود پیچیرده شرده بیررون مری آمرد ! ودر ایرن لحنره کرار ساخت سیگارت به نحو احسن انجام گرفتره وبره پایران رسریده برود ! و در میران چشمان حیرت زده وبهت زده و متعجب حاضرین روستائی ،عموجان زبرانش را از دهانش در می آورد و لبه باالئی کاؼرا سریگارت را برا آب دهرانش خریس وتررؾ مررالی مرری کرررد ! و آن را هررم روی بدنرره سرریگارت پیچیررده شررده واز ریررل وچرخه تولید خارج شده می چسربانید ونرخ سریگاررا برداشرته وبرگوشره لبرانش می گااشت و پس از اندکی صبرتا رطوبت آب دهانش بر روی کاؼا سیگارت خش گردد سیگارش راآتش می زد ! وبعد از آنهم کارخانه وقوطی جرادوئی سرریگارت سررازی پرتابررل وکوچ ر خررودش را نیررز بررا آنچنرران فرریس و افرراده ای چرخی می داد که همگان یا حداقل سیگاری های حاضر در جمع دلشان ریسره وؼش می رفرت وچشمانشران از شرگفتی وشرعؾ وتعجرب گررد مری شرد و آرزو می کردند که ایکاش آنها هم یکی ازاین جعبه های جادوئی سیگارت سرازی را مرری داشررتند تررا در جمررع هررای خودشرران و در میهمررانی هررا اینچنینرری بررا ؼرررور و افتخار و البته با آب دهان و خیسی زبان ی سیگارت جانانره ای مری سراختند و آتش می کردند ! و ی پزی هم به اطرافیان می دادند !. عموجان آدینه محمد اوایل که این جعبه جادوئی و این قروطی معجرزه گر شرعبده برازی را بره چنری آورده برود ،نمری دانرم چره کسری بررایش از کردام سفر حجی سوؼاتی آورده بود ! ،درهر جمعی واتراق در بسرته ای هرم کره وارد می شد اگر نیازی هم به کشیدن سیگار نمی داشت ،برای نشان دادن سروؼاتی بررا ارزش و برری همتررای خررود یرر سرریگاری حتمررا بررا آن مرری سرراخت و آتررش می کرد تا چهره حضار بهرت زده دهراتی وروسرتائی را بنگررد و حرن وافرری
/346خانه پدری
ببرد که انصافا از ننر روحی خیلی هرم عاشرق متعجرب کرردن وشروکه نمرودن سایرین بود !!. یکبررار هررم برره مناسرربت جشررن هررای دوهررزارو پانصررد سرراله شاهنشرراهی ایرررران یکسرررری قررروطی کبریرررت هرررای پالسرررتیکی برررا نقرررش و نگرررار سرررربازان هخامنشی و آثرار باسرتانی تخرت جمشرید تولیرد کررده و در برازار توزیرع وپخرش نموده بودند ومن هم درایام نوجوانی ی باکس ده تائی از آنها را که خیلی هرم شی بود وخوشم آمده بود را بعنوان سوؼاتی ونوبرانه وتازه های بازار شرهر برررای عموجررانم در روسررتا برررده بررودم و ایشرران هررم مثررل همرران جعبرره جررادوئی سیگارت سازیش هرکجا که الزم می دید قوطی کبریت شی وجدید پالستیکی بررراق وشررفاؾ را از جیررب کررتش خررارج مرری نمررود و سرریگار ایررن و آن را آتررش می زد !! .قوطی کبریت سوؼاتی مررا همرین جروری هرم بره دسرت مری گرفرت وبا آن بازی می کرد تا همه اطرافیان حاضر بره چشرم خرود ببیننرد و بداننرد کره این قوطی کبریت با کبریت های خودشران از زمرین ترا آسرمان متفراوت اسرت و البته خیلی هم جدید تر وشی تراز کبریت های مقوائی و قدیمی آنها بود !. وقتی عموجان آدینه محمد با چنان حس خوش آیندی سیگار تر تر دوستان وهم سن وساالن روستائی اش را با چوب کبریت هرائی کره قروطی اش پالستیکی بود و طرح های جدیرد جشرن هرای دوهرزار و پانصرد سراله پادشراهی ایران را داشت ومنقوش به تصاویر پرابهت پادشاهان هخامنشی و یا سرربازان دوره اشکانی ویا آرامگاه کورش کبیر و خرابه های تخت جمشرید برود ،روشرن می کرد وبه من اشاره مری نمرود و مری گفرت :کره ایرن کبریرت هرا را او (مرن) بررررایش سررروؼاتی آورده ام و همررره روسرررتائیان برررا اشرررتیاق و خرررواهش و تمنرررا می خواستند قوطی کبریت سوؼاتی را بگیرند و دردستهای خودشان لمرس اش کنند و خوب دور و بر و براال وپرائینش را برا دقرت تماشرا کننرد ! .مطمرئن هسرتم همه آنها که چنین از سر تحسین نگاهم می کردند وبا شوق و اوق وهیجران بره مررن خیررره شررده بودنررد و سررر تررا پررایم را برانررداز مرری کردنررد در دل خودشرران می گفتند :خوش بحال حاجی آدینه محمد که اینچنین برادرزاده ای دارد !!.
احسان شوشتری 347 /
واطمینرران دارم کرره در دل خررود آرزو مرری کردنررد :کرراش مررا هررم ی ر برادرزاده این چنینی ماننرد او(مرن) مری داشرتیم ترا از ایرن کبریرت هرای جدیرد و قشنی وخوشگل برایمان سوؼاتی و کادوئی بیاورد !! ولی زهی خیال باطل !. ؼافل بودند و نمی دانستند که بررادرزاده ای چرون مرن فقرط یر عردد یافت می شود که آنهم ازآسمان هفتم الهی که بر حسب ی اتفاق که هر نهصد سال یکبار پیش می آید وبوقو می پیوندد کره افرالک آسرمانی اش شرکافته شرده بوده و فقط ی دانه ،عزیزدردانه مثل مررا ؼفلتری ماننرد شرهاب وسرتاره بخرت واقبال ازعوالم کواکب نثار واحسان نموده وبه عالم خاکی وترابی پائین پرتراب کرررده و آنهررم (مررن) دقیقررا ودرسررت وسررط دامرران عموجرران آدینرره محمررد افترراده و نصیب او گشته بود ! .در حقیقرت ایرن بررادرزاده (مرن) هدیره ای اسرت آسرمانی مخصوص آدینه محمد که دگرباره مادر گیتی هرگرز چرون او فرزنردی نخواهرد زاد ! ( .خود شیفتگی نبود بلکه فقط تخیالت ی کودک سیزده ساله بود !). و بطریق اولی و بدون هیچ ش وشبهه و تردیدی .مرن قلبرا مطمرئن هس رتم کرره مرحرروم مالعبرراس دراعمرراق خررواب سررنگین شرربانه اش هررم نمرری دیررد وتصور نمی کرد که روزی چنین نوه ای (من) نصیبش گردد !. عموجرران آدینرره محمررد نیررز همچررون مرحومرران پرردربزرگوار وبرررادر بزرگ خویش تا آخرین لحنات حیرات خرود از سریگار کشریدن دسرت برنداشرت و دود سیگار را ترک نکرد و آنقدر ادامه داد تا اینکه باالخره سیگار او را بره خاک سپرد وترکش کرد !! .ولی او تا واپسین دقایق زندگی از پاکت سریگارش جدا نمی شد ودل نمی کند ! .می خواست کره از پاکرت سریگارش دل ببررد ولری توانائی و قدرت اینکار را در وجود خویش نمی دید .چون الگروی رفتراری او برادربرررزرگ مقتررردر و کدخررردایش برررود و پررردر بزرگررروار و عزیرررزو مالیرررش !. اگررررر آنهررررا میتوانسررررتند ازدود سرررریگارخود دل ببرنررررد ودسررررت بکشررررند ،حتمررررا آدینه محمد هم میتوانست. ولی عموجان آدینه محمد با خود فکر می کرد وقتی آن بزرگترها کره خیلی هم از من قوی تر و زورمندتر و مالتر بودند امرا نتوانسرتند تررک عرادت
/343خانه پدری
کنند و از دود سیگار دسرت بردارنرد ،چررا مرن زحمرت بیخرودی بکشرم و زور زیادی بزنم ! ،وقتی از پیش مشخص است که نمی توانیم و بازنده ایم وخارج از قدرت و توانائی ماست ،پس می سوزیم و می سازیم !!. عموجرران آدینرره محمررد هررر وقررت سرریگار جدیرردی روشررن مرری کرررد ایررن حرفهررا ودالیررل را بررا خررودش برراز گررو مرری نمررود ومرری گفررت .چهررره پرردربزرگ مالعباس و عموجان فرج هللا جلوی چشمانش مجسم می شد و برای اثبات دلیل نرراتوانی و عجررز خررود از آنهررا مایرره مرری گااشررت و آن مرحومرران را مثررال مرری آورد !. البته در زمران پردربزرگ و عموهرای مرن اهرالی روسرتایمان فقرط بره دود سرریگار و کشرریدن چپررق قناعررت نمرری کردنررد بلکرره آنرران عررادت هررای بسرریار ماموم تر وبدتر و زشت تری هم داشتند ازآنجمله اینکه بعضی هاشان " نراس" می انداختند و آن هم ماده نشئه کننده ای بود که بصرورت پرودر زیرزبران خرود می گااردند که از تنباکو و دیگر مواد مخدری که نمی دانم چیست مری سراختند و بسریار عرادت کثیفری برود ولری حاالهرا برا وفرور اینهمره مرواد مخردر و تنرو و تکثرر عررادات و اعتیررادات گمرران نمرری کررنم کره در خررود افؽانسررتان هررم کرره مرکررز تولید و توزیع اینگونه مواد تخدیر کننده بروده و هسرت کسری پیردا شرود و هنروز هم از ناس استفاده نماید !. کسانیکه از ناس استفاده می کردند مثرل کسرانی کره از " انفیره " بهرره می بردند همیشه ی قوطی فلزی و یا پالسرتیکی داخرل جیبشران برود مثرل یر قوطی واکس و با ی قوطی صد گرمی کرم تا هرر کجرا کره نیکروتین خونشران پائین می افتاد و نیاز بره اسرتفاده از نراس پیردا مری شرد قروطی را از جیرب خرود خررارج مرری کردنررد و یواشررکی در زمانهررائی کرره برره شررهر مرری آمدنررد و علنرری هنگامی که در روسرتا بودنرد مقرداری از آن را کره بحالرت پودربرود کرؾ دسرت خود می ریختند و سپس با مهارت خاص خود معترادین بره آن ،دهانشران را ترا بنرررا گررروش بررراز مررری کردنرررد و سرشررران را بررراال مررری گرفتنرررد و مثرررل کسررری کررره می خواهد ی قطره چشمی را با نهایت دقت داخل چشم خرود بچکانرد آنهرا هرم
احسان شوشتری 341 /
کؾ دستشان را جلوی دهان گشادشان می بردند و در ی
حرکت تنرد و سرریع
محتویات کؾ دست خود را زیرزبان خود تخلیه می کردند و این پرودر دقرایقی زیرزبانشرران مرری مانررد شرراید برریش از یر ربررع سرراعت بررا آب و بررزاق دهانشرران مخلوط وممزوج می شد و نشئگی حتما خوبی به آنها دست می داد ! و در ایرن مدت ی ربع ساعت هم که آن ماده مخدر و یا معجون دسرت سراز نشرئه کننرده زیرزبانشرران بررود اصررال نمرری توانسررتند حرررؾ بزننررد وسرراکت بودنررد واگررر کسرری موضوعی خنده داری تعریؾ می کرد که همگی به خنده می افتادند آنکرس کره ناس در دهانش بود بناچرار بگونره ای مشرمئز کننرده و چنردش آوری مری خندیرد کرره محتویررات دهررانش وارد گلررو و نررایش نشررود تررا باعررس خفگرری اش گررردد !. و آخرسررر هررم کرره پررودروخمیر کرراائی مررزه و طعررم خررود را از دسررت مرری داد و بصررورت خمیررر برری خاصرریت مزاحم ری در مرری آمررد آنرررا هررر کجررا کرره بودنررد و دوست داشتند ترؾ مری کردنرد و مثرل فضروالت سربز رنری پرنردگان برر کرؾ پیاده رو و خیابان ها پخش می کردنرد ! .خوشربختانه در روسرتای مرا هرم چرون خیابانها آسفالت نبودنرد و پیراده روهرا هرم سرنی فررش وموزائیر نداشرتند آثرار کریه و زشت وحال بهم زن آنهم بدین بدشکلی بچشم نمی آمد ! .افرادی هم کره از ناس اسرتفاده مری کردنرد همیشره دنردانهای کثیرؾ وسریاهی داشرتند کره البرالی دندانهایشان هم مثل جلب های قهوه ای یا سبزرنی کؾ رودخانه خود روستا یررر الیررره سررربزینه دربرررین همررره دندانهایشررران بصرررورت مرررادام العمروهمیشرررگی ناهرونمایان بود . مننورؼرضرررم آن اسرررت کررره در زمانیکررره اکثریرررت هرررم والیتررری هرررای پدربزرگم بصورت تنقالت روزمره خود از ناس استفاده می کردنرد وایرن ترازه جزو تفریحات نسبتا سالمشان برود ! ( در مقابرل مرواد مخردری کره در روسرتای ما و دیگر روستاهای اطراؾ رایج و شایع بوده و هست که طبرق آخررین آمرار سالیان اخیر حدود هشتاد درصد از بزرگ ساالن روستای ما به مواد مخدر و بخصرروص تریرراک معتادنررد ویررا حررداقل از آن بصررورت تفننرری وتفریحرری اسررتفاده می نمایند !).
/355خانه پدری
ما بایستی خیلی خوشرحال ومسرورباشریم کره پردربزرگمان بره کشریدن همین چپق قناعت وبسنده کرده بودنرد و پایشران را از آن فراترر نمری گااشرتند ! و یا بایستی کلی مفتخر باشیم که در این دوره وزمانره بردنیا آمردیم کره دیگرر از آن قرروطی هررای نرراس و چپررق پرردربزرگمان خبررری نیسررت ! .و از همرره مهمتررر بایستی بسریار مسروروشرادمان باشریم کره مرا چنرین عرادات زشرت و بردی را از نیاکانمان به ارس نبرده ایم و به آن خوی نگرفتره ایرم وگرنره حتمرا تررک کرردن آن به مراتب سختتر و دشوارترومشکل تراز ترک سیگار می بود !. بعضی از این خویشاوندان وآشنایان روستائی ما که فرزندانشران پرس از استقرار جمهوری اسالمی در شهرهای اطراؾ جراب ارگران هرا وسرازمانها وادارات دولترری وبخصرروص سررپاه پاسررداران گردیررده ومشررؽول کررار شررده انررد و خوشبختانه موقعیت های شؽلی خوبی هرم کسرب کررده انرد و در آمردهای مکفری هم دارند و به اصطالح دستشان به دهانشان می رسد و می توانند پردر و مرادر پیروسررالخورده خودشرران را هررم تررأمین کننررد تررا دوران بازنشسررتگی و کهنسررالی خررود را در شرررایط بهتررر و راحتتررری درشررهر زنرردگی وسررپری نماینررد .ولرری والدینشرران بجهررت همرران عررادات واعتیرراد هررای مررامومی کرره برردان گرفتارنررد و سرالیان سررال اسررت کره بررا آن دسررت بگریباننررد و در روسرتای محررل زنرردگی شرران شرایطش فرراهم وآمراده تراسرت و راحرت تهیره مری کننرد و اسرتعمال مری نماینرد ولی درشهر چنین امکاناتی برای آنان نیست ،بهمین جهت ترجیح می دهنرد ترا پایان عمر در همان روستا باشند و در همانجا زنردگی کننرد ولری بره شرهر کروچ ومهاجرت ننمایند ! ،ماندنشان درروستا نه بخاطر عال قه مندی ودلبستگی شان برره دهکررده بلکرره بجهررت اعتیرراد ووابسررتگی شرران برره دود و دم و منقررل و اؼررال و انبرررر و ت ریررراک و وافرررور کررره در ده شررران ماشررراء هللا بررره وفررروروفراوانی یافرررت می شود !. و من خیلری خوشروقت و خوشربخت برودم کره والردینم از چنرین عرادات زشت و وابستگی های دودی به دوربوده اند و آنرا کریه وکثیؾ می پنداشتند . فقط آن اوایل دوران کودکی من چونکه کشیدن قلیان عادی و معمولی بود ،در
احسان شوشتری 351 /
جلسررات روضرره خرروانی مررادرم قلیرران چرراق مرری کرررد و از میهمانررانش بررا قلیرران پرررایرائی مررری نمرررود و خرررودش هرررم همرررراه برررا میهمانررران و دوسرررتان و خرررواهر گفترره هررایش ( خررواهر خوانررده هررا) مشررؽول کشرریدن مرری شررد و ازنرروای دلنشررین قررل قررل آب درون مخررزن شیشرره ای آن لررات افررزون وحررن شرردید و کیررؾ وفیررر مرری برررد کرره آنهررم خوشرربختانه پررس از فترروای حرررام بررودن آن توسررط آیررت هللا میررزای شرریرازی ! ،مررادرم آنرررا هررم ترررک کرررد وکنررار نهرراد و از ایررن پررایرائی ؼیرمطلوب و بسی ماموم دست برداشت که جای تقدیروسپاس است. (البته فتوای مرحوم میرزای شیرازی حدود یکصرد و ده سرال قبرل از برچیده شدن بساط قلیان از جلسات میهمانی وروضه خوانی درمنزل ما صرادر گردیده بود ولری متاسرفانه بعلرت محردودیت وسرایل ارتبراط جمعری مثرل رادیرو و تلویزیون و امثال آن که استفاده از اینهرا هرم ترا زمران پیرروزی انقرالب اسرالمی در منزل ما حرام بود ،این خبر تحرریم تنبراکو برا یر قررن ترأخیر بره منرزل مرا رسیده بود !). ما فرزندان و نوادگان مرحوم مالعبراس کره همگری بصرورت ینتیر و مرروروثی عررادت و عالقمنرردی خررود برره دخانیررات را از نیاکرران خررود برره ارس برده ایم و خطر اعتیاد و آلودگی به دود سیگار برای بازمانردگان آن مرحروم و آن سفرکرده مؽفور حتما و به مراترب بیشرتر از سرایر ابنراء بشرری اسرت ! ،در صورت وابستگی و اعتیاد به دود سیگار که شاید ممکن است برای بعضری از ماهرا حترری برا یکبررار سرریگار کشریدن از سرررکنجکاوی و امتحرانی وآزمایشرری هررم پرریش بیایررد ! ،بجهررت اسررتعداد و قابلیررت هررای فرروق العرراده ای کرره در ایررن زمینرره داریم چ ه بسا بعیرد نیسرت برا استنشراق دود سریگار سرایرین و اطرافیران در یر فضای بسته هم فعل و انفعاالت مؽزی ما تحری شده و ین مربوطه موروثی پدر بزرگ فعال گردیده و دلبستگی و اعتیاد در ما بوجود آید !!. پس از اعتیراد بره سریگار کره همگری ابتردا ودراوایرل جروانی بصرورت مخفیانه و یواشکی دود می کنند و می کشند ولری کرم کرم کره قربح وزشرتی عمرل از بررین مرری رود وزمانیکرره اطرافیرران پرری مرری برنررد ومرری فهمنررد ،یررواش یررواش
/352خانه پدری
وکررم کررم سرریگار کشرریدن هررم آشررکاروعلنی مرری گررردد ! و چررون مررا خررانوادگی و فامیلی آمادگی و استعداد وگیرائی شدیدی نسبت بره دود سریگار داریرم ! ،هرر ی از ماها که گرفتار سیگار شدیم ،دیگر بهیچ وجه دل کندن و جدا شردن از آن همچررون پرردربزرگ مرحرروم مالعبرراس و یررا عموجرران فرررج هللا و عمررو جرران آدینه محمد امکان پایر نیست و بایستی تا دم مررگ و پرای گرور و یرا حرداقل ترا لحنه ورود به داخل تابوت سیگار دود نمائیم وبکشیم !!. ولی اگر چنانچه مایل باشید ،چونکه من از ی تجربه بیسرت و چنرد ساله در این زمینه برخوردارم خدمتتان عرق می کرنم کره فقرط بره سره طریرق و سررره روش علمررری و عملررری تجربررره گردیرررده و آزمرررایش شرررده درمطالعرررات و تحقیقرات طرروالنی مرردت و فزاینررده مررن کرره نتیجره مطلرروب آنهررم برره اثبررات رسرریده و سرند زنرده و شراهد عینری آن هرم خوشربختانه زنرده وموجرود ودر دسرت اسرت می توانم کاری کنم وفرمولی ارائه نمایم تا از دام اعتیاد به سیگاربرای همیشره رهائی یابید ! .اگر ترک سیگار برای دیگرران خیلری سرهل و آسران باشرد ولری برررای خررانواده و فامیررل مررا خیلرری دشرروار وحرراد ومشررکل وسررخت و چرره بسررا ؼیررررررممکن واز محررررراالت اسرررررت !! ،مگرررررر بررررره همرررررین سررررره روش و شررررریوه ودستورالعملی که در صفحات آتی کتاب ارائه و تقدیم خواهد گردید !. و چون ما فرزندان مرحوم مال عباس و تمامی خویشاوندان وبسرتگان فامیررل ،آدم هررا وانسرران هررای بسیارسررریع االنتقررالی هسررتیم و گیرائرری ویررادگیری فعرال و برراالئی داریرم !! معمرروال پرس از بیسررت ،سری سررالی کره ازعمررر سرریگار کشرریدن مررا گاشررت و ازدود سرریگارودخان اسررتفاده وبهررره کررافی بررردیم وقترری برره میانسالی رسیدیم تازه به مضرات آن کم کم پی می بریم ! ( اگه پری ببرریم !) و در طررری ایرررن سرررالیان طررروالنی هرررم بررره نارضرررایتی ونررراراحتی وناخشرررنودی نزدیکان واطرافیان و عزیزانمان هرم اصرال تروجهی نمری کنریم ! و خودمران بره تنهائی همیشه تصمیم گیرنده نهائی هستیم ! و حرؾ وسخن دیگرران و تراکرات دلسوزانه جروانتر هرا وفرزنردان هرم برایمران پشریزی ارزش نردارد ! و براالخره زمررانی کرره خودمرران سرررمان برره سررنی خررورد و پررا برره سررن گااشررتیم ویر کمرری
احسان شوشتری 353 /
عقلمان کامل شد ! و دوران بلوغ عقلی و مؽزی مان که برای سایرین شاید در پایان سن بیست و ی سرالگی کامرل مری شرود ولری بررای وجرود مرا احتمراال ترا سنین چهل سالگی هم به تأخیر می افتد ! و تا چلچلی مان فرا نرسد عقلمان نیز کامل نمی گردد ! و چون مایلیم که از ی عقل و بلوغ عقلی کامرل وجرامع هرم برخودار باشیم بهیچ وجه عجله وتعجیلی هم برای کامل شدن عقل خودمران در سنین بین بیست تا سی سرالگی انجرام نمری دهریم ! .و اصرال چره لزومری دارد و چه عجله ای داریم کره فرضرا مثرل بچره آدم و همچرون سرایرین ترازه بره دوران رسرریده کرره نمرری داننررد عجلرره کررار شرریطان اسررت و نبایررد در امررور و آنهررم چنررین امورمهم و عنیم ! مثل بلوغ فکری و عقلی عجله کرد ! خودمان را به زحمت ومشررقت و دردسررربیاندازیم کرره چرری مرری خررواهیم زودتررر و سررریع تررر لرروازم و اسباب عقل کامل را فراهم نمائیم که چه بشود !. و تررازه پررس از کسررب ویررافتن ودسترسرری برره آن عقررل کامررل و حسررابی بفکر ترک سیگار می افتیم ! و آن هم زمانی اسرت کره کراراز کارگاشرته وؼرده تررورمی ناشرری از دود سرریگارونیکوتین مؽررزی مررا کررامال آماسرریده وبرراد کرررده ومتورم شده است ! .و یا شراید بتروان گفرت کره ؼرده دودی مترورم شرده مؽرز مرا خیلی خیلی بزرگ ووخیم وبد خیم گردیده است ! .واگر چنانچه شرانس بیراوریم وبرره سررالمت زنرردگی بنمررائیم وبرره وضررعیت وشرررایط اسررفبارعموجان فرررج هللا گرفتار نگردیده باشیم ،باز هم مثل ایشان ناچاریم تا ی نخ سیگار را برایمان دو قسمت بنمایند وبرایمران جیرره بنردی کننرد وهرچنرد دقیقره یر نصرفه سریگار بدسررتمان بدهنررد تررا دود کنرریم ! وگمرران کنرریم وبپنررداریم کرره خوشرربختانه وبرراالخره مصرؾ سیگارمان را کم کرده ایم !!. چونکه وقت تنی اسرت وفرصرت تصرمیم گیرری انردک ! ،اگرچنانچره زمان از کؾ رفرت وکرار ازکرار گاشرت دیگرر هرگزواصرال وابردا وبهریچ وجره مهلت وفرصت وامکان ترک سیگاروجود نخواهد داشت ! و برعکس آنچه کره به ؼلط می گویند ماهی را هر زمانیکه از آب بگیرید تازه است ! بنرده عررق مرری کررنم :خیررر ،چونکرره زمرران وفرصررت تصررمیم کرره گاشررت واز دسررت رفررت
/354خانه پدری
زد و برعجررز و نرراتوانی
متأسررفانه بایسررتی نشسررت و سرروخت و سرراخت و پ ر و ضعؾ و پوچی خود گریست !!. اگر من در میانسالی ام هیچ کار شایسته ای بجرز همرین تررک سریگار انجام نداده باشم ،از آنجا که من ااتا آدم بسیارخرسند و قانعی هستم و به نیمی از صدای کالغ هم قرانعم ! ،همرین تررک سریگار هرم بررای رضرایت خراطر مرن کفایت می نماید وخیلی خوشحال و مسروروشادم مری گردانرد و احسراس بسریار خو شررایندی دارم کرره موفررق برروده ام وتوانسررته ام چنررین کاردشررواری را انجررام بدهم ! ،کارکوچ وکم ارزشی هم نیست ،چونکه اگرر کارآسران و بری اهمیتری می بود دیگران هم می توانستند سیگار کشیدنشان را ترک نمایند ! .همرین کره سایرین نمی توانند اعتیاد به سیگارشان را ترک کنند و تا دم مرگشان هم ادامه می دهند وناگزیرند واجبارا خواهند کشید و مثل پردربزرگ مرحروم مرال عبراس و عموهررای عزیررز و گرامرری فرررج هللا وآدینرره محمررد ترررک عررادت کریرره وکثیررؾ وزشت و ماموم شان با فرا رسیدن مرگشان و دیدن تابوتشان فررا مری رسرد !، همررین نشرران دهنررده واثبررات کننررده آن اسررت کرره ترررک سرریگار مررن نیزکررار سرراده و آسانی نبوده است و ی شراهکار و یر عمرل فروق العراده ارزشرمند بحسراب مررری آیرررد ! .هرعزیرررز سررریگاری وهرررر شخصررریت دودی و دخرررانی کررره مررردعی ؼیرازاین است می تواند امتحان وآزمایش بنماید !! . در پایرران بررر مبنررای سررخن شرریوا ونثررر زیبررای :عیرربش همرره بگفترری ، هنرررش نیررز بگرروی ! .مررن ونیفرره خررود مرری دانررم کرره اعتررراؾ نمررایم اگررر چرره پردربزرگ مرحرروم مالعبرراس فقیررد ،اعتیراد برره کشرریدن سرریگارودود دخانیررات را برررای مررن وسررایر وارثررین برره ارس گااشررت ! ولرری روحررش شرراد کرره انسرران واال وشریفی بود وی باغ کوچ گردو هم داشت ! ،آنقدربزرگوار و با مررام وبرا معرفررت بررود کرره آن برراغ گررردویش را (قوزلررو برراغ ) هررم برررای مررن برره ارس گااشررت ! .اگررر دود وتوتررون وتنبرراکویش را برررای وارثررین خررودش برره ارمؽرران گااشت ،خوشبختانه درسرانجام وپایان کارآن باغ گردویش به من رسید و دود سیگارش به دیگر وارثین !!.
احسان شوشتری 355 /
ومن برای اثبات ننریه واندیشه ودکترین خودم که ترک سریگاربرای بازماندگان آن مرحوم ،عملی بسیاردشوار ومشکل و با اهمیت وشایسرته اسرت کرره انجررام آن برررای ایررل و تبررار وعشرریره و فامیررل وفرزنرردان واوالد آن مرحرروم (ؼیرازخودم !) ؼیر ممکن وازمحاالت محسروب مری گرردد ! ،آمراده وحاضررم وبررا طیررب خاطرعهررد وپیمرران مرری بنرردم کرره کلیررد طالئرری برراغ گردوئرری را کرره از مرحرروم مالعبرراس پرردربزرگ عزیررز و گرامرری برره بنررده برره ارس رسرریده و برررایم خیلی هم با ارزش و محترم وگرانقدراست ویادگاروهدیه وهبه وارمؽران پردری نیزمحسرروب مرری گررردد را برردون هرریچ قیررد و شرررط وامررا واگررری برره یکرری از نوادگان بازمانده ووارثرین سریگاری آن مرحروم اهرداء وتقردیم نمرایم وببخشرایم ، مشروط براینکه از این تاریخ به بعد بتواند حداقل فقرط بررای یکسرال شمسری و خورشیدی لرب بره سریگار نزنرد وسریگار نکشرد !! .ایرن گروی وایرن میردان و.... بیار آنچه داری زمردی وزور !!.
جانتان خوش باد
/356خانه پدری
سوارکار طال ئی
سروالیت استان خراسان ۴۸3۳ – ۴۸۳۱شمسی
عموجران " آدینره محمرد " بهتررین مررد روسرتایی همره اعصراروقرون ومهربررانترین و صررمیمی ترررین عمرروی حقیقرری وواقعرری مررن بررود کرره چنررد سررالی ازپرردرم جرروانتر وکوچرر تررر بررود وبسرریارعموی بررا محبررت ومهربررانی بررود . اگرکررودکی ام را در ی ر جامعرره ؼربرری سررپری کرررده بررودم مرری شررد گفررت کرره پدرخوانده من بود ! ولی حاال می توانم بگویم که :پدر روستایی من برود .پردر دوم دوران کودکی من بود !. دردوران نو جوانی وجوانی هم هرزمان که از پدرروحانی وآقا جران شهری ام قهر می کردم به ده می رفتم وبه دامران او پنراه مری برردم ودر منرزل او مری مانرردم ! .آؼرروش گرررم پدرانرره او و درب منررزل او جهررت پررایرایی از مررن همیشه بازبود !. عموجرران آدینرره محمررد درزمرران جرروانیش خیلرری پرانررریی وبانشرراط و شود وباله گوبوده است .همیشه ازخاطرات شیرین دوران جوانی وشیطنت ها وبازی گوشی های آن دوره اش برای من نقل می کرد وجالرب اینکره برا وجرود تعریؾ چندین باره آن خاطرات بازهم با یادآوری آن دوران خود نیز به همراه من شنونده بارها و بارها از ته دل می خندید !!.
احسان شوشتری 357 /
یکی از شوخی های دوران جوانی اش این بروده کره یر
شرب جلروی
درب مسررررجد دهکررررده کرررره مراسررررم عررررزاداری درآنجررررا برقراربرررروده وموعرررردین ومراجعین همگی مشؽول نوحه خوانی وسرینه زنری بودنرد ،آدینره محمرد باتفراق تنری چنررد ازدوسررتان بررازیگوش ترراز خررودش کرره ایشرران سردسرته آنرران برروده بنررد کفررش هررای همرره عررزاداران داخررل مسررجد را کرره جلرروی درب از پررای درآورده وجفت کرده بودند را به یکدیگر گره زده بودند ! ونمازگزاران وعزاداران پس از اتمررام مراسررم درآن ترراریکی شررب ده کرره هررر یر از مرؤمنین برررای آمرردن برره مسررجد یر فررانوس وچررراغ دسررتی هررم بررا خررود مرری آوردنررد تررا برره کمر نررورآن چراؼها کمی به روشنائی فضای مسجد بیافزایند! پس ازاتمام مراسم وقتیکره برا چررراغ فررانوس دردسررت برره سررراغ کفررش هررای خررود مرری رونررد تررا مرری پوشررند هرکدامشرران دیگرری را برره ی ر سررمتی مرری کشرریده اسررت ! وایررن چنررد نفرجرروان شنگول و بازیگوش هم قاه قاه به همه آنان می خندیده اند !. فکر می کنم زمانی که احساس می کرد من خیلی دلم گرفته ودلتنی شهر وخانه پدری ام هستم وناراحت وافسررده درگوشره ای کرز کررده و زانروی ؼم بره بؽرل گرفتره ام بیشرتر ازایرن شریرین کراری هرای دوران جروانیش تعریرؾ می کرد تا مرا بخنداند وکمی دلم را شاد نماید !. عمررو جرران آدینرره محمررد اسررتعداد شایسررته ای هررم درهنرپیشررگی داشررت ودرمراسررم تعزیرره وشرربیه خرروانی مرراه محرررم ونهرعاشررورا کرره درروسررتای مررا مراسم ونمایش فوق العاده ای ازبازسازی جنری هرای صرحرای نینروا درکرربال برگزار می گردید ،آدینه محمد سالیان متمادی نقش شمررا به عهده می گرفت وبازی مری کررد ! والحرق هرم خروب ایفرای نقرش مری کررد ! (چرون تماشراچیان مجلس شبیه خوانی وعزاداری با دیدن شمری چون او بجای گریه کردن بیشتر می خندیدند !!) .از بس سالهای متمادی وپی در پی این کاراکترونقش را بازی کرده بود پییس ودیالوگ خود را هم کامال حفن کرده وی پا شمر واقعی شده بررود ! واصررال نیررازی نداشررت مثررل سررایر هنرپیشرره هررا کرره گفتارودیررالوگ نقررش خررودرا از روی کاؼررا مرری خواندنررد او هررم یرر کاؼررا باریرر ویررا دفتررر چرره
/353خانه پدری
کوچکی به دستش بگیرد ووسط صحنه وروی سن که آن هم وسط حیاط مسجد دهکده بود نقشش را بازخوانی نمایرد ! واز روی کاؼرا بخوانرد ! .چرون از برس همیشه همان ی نقرش وکراراکتر را برازی کررده برود کرامال ملکره اهرنش شرده بررود ودرایررن نقررش جررا افترراده بررود .چررون خررودش نیزدسررتیار کررارگردان وبررازی گرررردان ومنشررری صرررحنه وهمررره کررراره نمرررایش شررربیه خررروانی هرررم برررود بررراب دل تماشاچیان روستایی وحضرارومدعوین مجلرس حررؾ مری زد وسرخن مری گفرت وآنگونره کره خرود مری پسرندید برسرر کودکران بیچراره وطفرالن بینروای مسرلم داد وهرروارمی کشررید ! .کرراری نداشررت کرره در صررحرای کررربال چرره اتفرراقی افترراده !، بیشتر مد ننرش این بود که عزاداران روستائی چه می پسرندند ! .هردفش تقلیرد حرکات وایفای نقش شمر فرمانده سپاه یزید نبود ،بلکره مننرور ننررش تقلیرب قلوب حاضرین درمجلس تعزیه خوانی بود و بس !. چرررون درمیررران هنرمنررردان روسرررتای ینگجررره هررریچکس حاضرررر نبرررود وراضرری نمرری شررد کرره نقررش ش رمریا یزیررد را بررازی کنررد و تررؾ ولعنررت ونفرررین احتمالی تماشاچیان پاکدل روستائی را به جان خود بخرد ! .به همین خاطر این نقررش برره طورسررنتی وروتررین وروال معمررول همیشررگی وهمرره سرراله برره گررردن عموجان آدینه محمد کره از همره مرردان ده مهربران تربرود افتراده برود کره سرالی یکبرررار مجبوربرررود لبررراس سررررد یزیررردی بپوشرررد وبرررا کالهخرررود وپررروتین وبیررررق لشگریان وسپاهیان بنی امیره وسروار برر اسرب آایرن بنردی شرده درنهرعاشرورا وارد صحنه وحیاط مسجد گردد وبا بی رحمی وشقاوت هرچه تمام ترر برر سرر کودکرران وطفررالن واهررل بیررت امررام حسررین بتررازد وداد وفریرراد بکشررد ! و ابیررات واشعاری را به زبران ترکری وبرا صردای بلنرد و درحرالی کره شمشریرش را دور سرش می چرخانید در وسرط صرحن مسرجد جرامع روسرتا کره کمری هرم برآمرده بررود و حرردود پنجرراه ،شصررت سررانتی متررری برره صررورت کرسرری ماننررد از دیگررر قسررمتها ی حیرراط بلنرردتر سرراخته شررده بررود و مثررل سررن نمررایش درآورده بودنررد و مخصوص همین ایام عزاداری و شبیه خوانی آماده کرده بودند نوحه بخواند !.
احسان شوشتری 351 /
اگرعموجان آدینه محمد نبود کل نمایش وشبیه خوانی عاشورا ناقص بود و قابلیت اجرا نمی داشت ! .آدینه محمد در نهر عاشورا مورد توجره همره اهالی روستا به خصوص کودکران و زنران برود کره تمامرا داخرل حیراط مسرجد و روی لبه پشت بام های دورترا دور جمرع شرده بودنرد و ایرن مراسرم راازنزدیر وبصورت زنده ومستقیم تماشرا مری کردنرد ! .فقرط کسرانی درآن نهرر عاشرورا وهنگررام اجرررای مراسررم شرربیه خرروانی برره مسررجد روسررتا نمرری آمدنررد کرره احیانررا بیمارومریق بودند و یارای حرکت کردن و راه رفتن نمی داشتند ویرا احتمراال کافر بودند و حبِّ اهل بیت را نداشرتند !! و گرنره تمرامی اهرالی ده بردون اسرتثنا درآن روز خاص برای دیدن و اجرای نقش عمو جان آدینه محمد من به مسجد روستا می آمدند ! عمرو جرران هررم انصررافا برررای بهتراجررا کررردن نقررش خررود ازجرران مایرره می گااشت وخودش در جلد وقالب ی شرمر واقعری مری رفرت و برا همره تروان و نیرو بازی می کرد وعزاداران را بره گریره مری انرداخت ! و تماشراچیانی کره بر لبه پشت بامهای مسجد نشسته بودنرد برا دیردن عمرو جران مرن زار زار گریره می کردند ! و اشکشان سرازیر می شد ! و اگر هم خیلی دلشان از سنی خارا بررود وبررا ایررن خشررونت هررا و داد و فریادهررا و چکاچ ر شمشرریرها کرره از جانررب شمر و فرمانده سپاه یزید که همان عمو جان آدینه محمد بود بر می خواست به گریره نمری افتادنررد و اشر نمرری ریختنرد ! حررداقل یر لعنررت و نفرینری نثررارش می کردند تا از ثواب نهر این روزعزیزعاشرورای حسرینی بری نصریب نمانرده باشند و دست خالی به منزل نرفتره باشرند ! .درآخرر سرر هرم تمرامی خیمره هرای چادری را که آن وسط برای اهل بیت فرضی امرام حسرین سراخته بودنرد توسرط عمررو جرران کرره حرراال شررهره جماعررت شررده بررود بررا کبریررت و نفررت برره آتررش کشرریده می شد تا دورش همه تماشاچیان روی پشت بام های اطراؾ مسرجد را فرراری دهد و پایان نمایش شبیه خوانی را اعالم نماید !. *********
/365خانه پدری مشهد – دهه چهل
پشت آرامگاه نادرشاه افشار و باغ نادری درشهر مشرهد ،داخرل یر کوچره پررپیچ و خرم برن بسرت ،یر مدرسره ابتردائی پسررانه خصوصری و ملرری وماهبی بود به نام "مهدیه " ،که همه سراله در ایرام نیمره شرعبان و هرم زمران برا سالروز میالد امام دوازدهم شریعیان ،حیراط و صرحن مدرسره را برا یر خیمره و چادرخیلی بزرگ که تمامی سقؾ آن را پوشش می داد محصرور مری کردنرد ومرری پوشرراندند و تمررام در و دیوارهررا را بررا قررالی و پارچرره هررای رنرری وارنرری و آئینرره و سرراعت دیررواری و حترری بررا قفررس پرنرردگان خرروش آواز و قلیرران هررای تزئینی و آئینه وشمعدان وگل و گلدان و چراغ هرای مهترابی رنگارنری والروان آاین بندی و چراؼانی می کردند و جلوی درآن هرم طراق نصررت مری بسرتند و دورتا دور حیاط و اطراؾ حروق آب وسرط حیراط مدرسره هرم میرز و صرندلی می چیدند وبا میروه و شریرینی و شرربت وچرائی درشربهای متروالی از میهمانران ومدعوین که قبال با کرارت وپاکرت ودعروت نامره هرای مخصروص دعروت شرده بودند پایرائی می کردند . روی ایوان و تراس جلوی کالس ها نیز با تزئینات بسیار قشنی ی سن و محل اجرای برنامه ساخته بودند که دانش آموزان کالس های ابتدائی در گروه های مختلرؾ وگونراگون و برا کرت و شرلوار و یرونیفرم هرای متحرد الشرکل مرری آمدنررد و پشررت میکروفررون قرررار مرری گرفتنررد و سرررودهای دسررته جمعرری برره صورت کر وگروهی ویا ت نوازی و ت خوانی در مدح و تمجید و تبریر و تهنیت این روز خجسته و عید با شکوه برای حضار ومدعوین با آهنی های مختلؾ و با اصوات ملیح می خواندند و ترنم وشادی می نمودند . همراه و همگام با صدای سرود کودکران دانرش آموزابتردائی مدرسره ، پرندگان و قناری ها و بلبل های داخل قفس هرای پرر تعرداد وبیشرمار کره بره در ودیوارهررای دورتررا دورمجلررس و محفررل آویررزان شررده بودنررد نیزبررا آواز وآوای خوش و صدای چهچهه زیبا ومداوم خود ،کودکان در حال اجررای برنامره ی
احسان شوشتری 361 /
پشت میکروفون و تریبون را همراهی می کردند و با آنها نوای خوش عاشقانه وشادمانه می سرودند !. بسیار مجلس مفرح و شراداب وبرا نشراطی برود بره خصروص کره بروی عطررر و گررل و گررالب هررم در فضررای محفررل و مجلررس مرری افشرراندند تررا تمررامی میهمانرران ومرردعوین هررم خوشررحال وشررادمان و بررا نشرراط گردنررد .برره ویرریه نحرروه آاین بندی در و دیوار و ستونهای آن که تماما برا قرالی پوشرانده شرده برود بررای مررن کرره کررودکی دانررش آمرروز و کررالس دوم دبسررتان برریش نبررودم خیلرری جررااب و دیدنی بود .برای سپری کردن یر شرب شراد و مفررح و بره یراد مانردنی و یر جشن و سرور تمام عیرار همره چیرز داشرت فقرط سراز و دهرل و ادوات موسریقی وجود نداشت چونکه از ننرپیروان مکتب شیعه درآن دوره حرام برود و گرنره ی مجلس کامل وبی نقص و زیبا و شاد بود !. برای شرکت در چنین جشرن باشرکوهی کره همره سراله و در نیمره مراه شررعبان برره مرردت ده شررب برگررزار مرری گردیررد ،عمررو جرران آدینرره محمررد حتمررا از روستا می آمد ،چون برای او عالوه بر سرور و شادمانی جنبه تقردس معنروی هم داشت و حضور در چنین مجلسری بردون شر دارای ارزش هرای روحرانی ومعنرروی وبرخررورداری از ثررواب اخررروی نیزبررود .پررس بنررابراین خررود را ملررزم می دید که ایام جشن های نیمه شعبان درشهر مشهد باشرد .بررای اینکره در ایرن ایام خجسته هم حرم مطهر امام رضا ( ) را زیارت مری کررد و هرم یر شرب نیزدرمجلس جشن وشادمانی میالدامام زمان درمدرسه مهدیه شرکت می نمود. پررردرم چرررون روحرررانی و اسرررتاد حررروزه علمیررره مشرررهد بررروده و هسرررت و احتماال کارت های دعوت چنین مجلسی را که به ننر خیلری مهرم مری آمرد و نصرریب همرره کررس هررم نمرری شررد ! .در حرروزه علمیرره و در بررین روحررانیون تقسرریم می کردند و تعدادی ازآنها هرم بره پردر مرن تحویرل مری شرد ترا هرر کسری را کره مایررل اسررت دعرروت نمایررد .و پرردرم نیررز دو عرردد از کررارت هررای دعرروت را برره عموجان آدینه محمد می دادند بره شررط اینکره مررا هرم همرراه خرودش ببررد ! و ایشان هم همه ساله درایام نیمه شرعبان بره همرین مننروراز ده بره شرهر مری آمرد
/362خانه پدری
وبه همین ترتیب مرا هم با خرودش بره مجلرس جشرن وسررور مریالد امرام زمران درمدرسرره مهدیرره مرری برررد .و چقرردر بررا شررکوه بررود و دو نفررری چقرردر خرروش مرری گاشررت برره خصرروص اینکرره بررا عم رو جرران مرری رفررتم خیلرری بیشررتر خرروش می گاشت چون در زمان کودکی هر زمان که برا پردرم بره میهمرانی مری رفتریم چون معموال پدرم بزرگ مجلس بود و همه نگاه ها متوجه حاج آقا برود و مرن هم مونؾ و موانب بودم که به عنوان پسرر حراج آقرا مراعرات لبراس روحرانی ایشان را بنمرایم و شرأن ومنزلرت واحتررام لبراس روحرانی ایشران را پراس بردارم و ی وقت خدائی نکرده دست از پا خطا نکرنم ! وهمره فکرر و اکررو هروش و حواسررم متوجرره رفتررار و حرکررات و سررکنات خررودم بررود برره همررین جهررت خیلرری راحت نبودم وبیشتر معاب برودم و همیشره خجالرت مری کشریدم و اصرال خروش نمی گاشرت .ولری وقتری برا عمرو جران آدینره محمرد برودم خیلری راحرت برودم !. گل می گفتیم و گل می شنفتیم .بلند بلند می خندیدیم ،دیگه الزم نبود به خرودم فشار بیاورم و مثل آدم بزرگ ها بخواهم حفن آبرو کنم و رعایت احترام لباس روحانی پدر را بنمایم برای همین هم خیلی خوش می گاشت !. از سرکوچه مدرسه مهدیه و دقیقا پشت آرامگاه نادری تا جلوی درب مدرسه که به ننر کودکانه من خیلی هم طوالنی می آمد ،چراغ های زنبوری پایه بلند پر نوری به تعداد بسیار زیاد ودر فاصله های کم در وسط کوچه چیده بودند وبدینوسیله تمامی مسیر تا جلوی مدرسه را نورافشانی و چراؼانی کررده بود ند وازهمان سر کوچه هم کارتهای دعوت مردعوین را کنتررل مری کردنرد ! ومن هنگام ورود می دیدم که تعدادی ازبچه های محلی هرم سرن وسرال مرن کره فاقد کارت دعوت بودند سرر کوچره ودرب ورودی وجلروی کنتررل تجمرع کررده وبا خواهش وتمنا والتماس از مسئولین کنترل میهمانان می خواستند که آنهرا را هم راه بدهند !. وقتی می دیدیم که دانش آموزان هم سرن و سرال مرن سررودهای دسرته جمعرری در وصررؾ امررام زمرران مرری خواندنررد و مررا هررم کرره روی صررندلی وپشررت میزها نشسته بودیم ،ضمن تماشا کردن و گوش دادن به سرودها با شریرینی و
احسان شوشتری 363 /
میوه و شربت وچرائی وبسرتنی پرایرایی مری شردیم خیلری کیرؾ مری کرردم ولرات می بردم !. عمررو جرران آدینرره محمررد تقریبررا همرره سرراله ایررام نیمرره شررعبان برره مشررهد می آمد تا به مناسبت این ایام خجسته هم حرم را زیرارت کررده باشرد و هرم در مجلس جشرن و سررور و سررود خروانی کره در مدرسره مهدیره برگرزار مری شرد شرکت نماید .ولی امسال عمو جان ی کار دیگر هرم داشرت و آمرده برود ترا از برازار مررال فروشران مشررهد یر اسرب جدیررد برررای خرودش بخرررد .و چررون روز جمعره برود و مرن هرم کرالس ومدرسره ای نداشرتم تصرمیم گرفتره برود ترا مررا هرم بدون درخواست واصرار خودم بهمراه خودش به بازار مال فروشها ببرد !. جمعه بازاری بود دری میردان برزرگ و خراکی در اطرراؾ پرنج راه پررائین خیابرران برره سررمت نخریسرری و گررل خطمرری کرره همرره کسررانی کرره درآن روز حیوانی مثل اسب و گاو و االغ و یا حتی شتری جهت فروش داشرتند مری آورد و درآن محل برای فروش عرضه می کردند !. ماننررد همررین بازارهررای فررروش خررودرو بررود کرره در طهررران واحتمرراال شهرسرتانها هفتره ای یکبرار در روزهرای جمعرره و تعطیرل برگرزار مری گررردد !. فکر می کنم ابتکارراه اندازی این جمعره برازار فرروش خرودرو را هرم ازهمران بازار مال فروشان قدیم الگو برداری کرده باشند ! .با ایرن تفراوت کره آن موقرع برره جررای ماشررین و اتومبیررل ووانررت وسررواری ،اسررب واالغ وقرراطر وشررتروگاو وگوساله خود را جهت فروش ارائه وعرضه می نمودند !. حاال ی گروه کارشناسی و متخصص حضور دارند که بدنره ماشرین و موتوراتومبیررل وگیررربکس وشاسرری و السررتی آن را بررسرری مرری کننررد تررا تصادفی و تعمیری نباشد ! ،آن زمان هم تا جائی که من به یاد می آورم و شما از یر کررودک کررالس دوم دبسررتان کرره پررس از چهررل و پررنج سررال خرراطراتش را مرور می کند بایستی توقرع داشرته باشرید یر چنرد نفرر آدم خبرره و کارکشرته و کاربلد بودند که وقتی می خواستند اسبی را برای عمو جان انتخراب نماینرد اول دستی به سر و گوش و پاها و رانهای حیوان می کشیدند و کؾ پاهرای اسرب و
/364خانه پدری
سم هایش را بازرسی می کردند و دست آخر هم مثل یر دکترر دنردان پزشر حیوان بیچاره را با زور و فشار چند نفری که سر و گردنش را گرفته بودند و دهان و فکش را باز کرده بودند دندانهایش را هم می شرمردند ترا سرن و سرالش را بدست آورند ! چون قرار بود پول بابرت خریردش پرداخرت نماینرد دنردانهایش را هم می شمرند ! ( .اگراسب پیش کشی بود دندانهایش را نمی شمردند !). بعررد عمررو جرران کرره مشررتری وخریرردار وسررواس وسررختگیری هررم بررود می گفت :نه این خوب نیست خیلی پیر است ! (مدلش قدیمی بود !) .آن یکری رنگش مناسب نیست !عمو جران اسرب سریاه نمری پسرندید ! یرا اینکره مری گفرت : حیرروان خیلرری خسررته اسررت ،معلرروم بررود کرره مرردتها برره درشررکه یررا گرراری بسررته بودنش ! خیلی کار کرده بود ! (عقربه کیلومترش زیاد چرخیده بود!) پررس از چنرردین سرراعت گشررتن و چرخیرردن و جسررتجو کررردن کرره فکررر می کنم ی صبح ترا نهرر برود وبررای مرن کرودک هرم خیلری طروالنی و خسرته کننده به ننر می رسید وچون همه ایرن مردت هرم سررپا ودر البرالی چهارپایران ووسرررط اسرررب و االغ و قررراطر و گررراو وشرررتروآدمهای دو پرررای فروشرررنده و دالل و خریدار با سر باال به دنبال عمو جان در حرکت بودم وهمه حواس ونگررانیم ایررن بررود کرره یر وقررت ایشرران را گررم نکررنم در نتیجرره خیلرری خسررته و ملررول شررده بودم !. دورازجررون درسررت مثررل " برونررو " پسررربچه ایتالیررایی فرریلم سررینمائی " دزد دوچرخه " به کارگردانی مرحوم " ویتوریا دسیکا " که به دنبرال پردرش در البرررالی انبررروه دوچرخررره هرررا و صررراحبان آنهرررا در جسرررتجو و ترررالش برررود ترررا دوچرخرره گمشررده را بیابررد ،کرره آدمرری حترری موقررع تماشررای فرریلم سررینمائی آنهررم ازشلوؼی جمعیت وتعداد بسریارزیاد دوچرخره هرا سررگیجه مری گرفرت ! وپسرر بچه طفل معصوم به دنبال دوچرخه سرقت شده پدرش می گشت ! .مرن هرم بره دنبررال عمررو جررانم در میرران ی ر گلرره شررلوغ از چهررار پایرران گونرراگون ومختلررؾ درحرکت بودم که اسبها تازه یکی از آن همه چهار پایران بودنرد ! ( .برونرو بره دنبرررال دوچرخررره مررری گشرررت و حواسرررش بررره ایرررن برررود کررره پررردرش را گرررم نکنرررد
احسان شوشتری 365 /
وابوالقاسم به دنبال کره اسب بود وهمه حواسرش بره عمرویش برود کره او را گرم نکند !!). تا اینکه باالخره ی کرره اسرب زیبرا و خوشرگلی کره بره رنری قرمرز وحنررائی بررود و لکرره هررای سررفیدی هررم روی پیشررانی و یکرری از ران هررای پررایش داشت ،مورد توجره و پسرند عمرو جران قرارگرفرت کره خیلری جروان برود هنروز دوساله هم نشرده برود و احتمراال از جهرت قیمرت هرم مناسرب برود چرون برا چانره زدن های زیاد که ابتدا عمو جان قهرر کررد و گفرت :نمری خرواهم و دسرت مررا گرفت و دنبال خودش کشید کره از آنجرا بررویم ،ولری هنروز چنرد قردمی دورترر نشده بودیم که دالل ها دو ،سه نفری به سراؼمان آمدنرد و جلروی مرا را گرفتنرد وراه رفرتن مررا را سررد کردنرد ! و برره عمررو جران گفتنررد :حرراال اگرر پسررندیده ایررد ، مشکلی نیست ،درستش می کنیم ! انصافا مال (اسرب) خروبی اسرت ! تخفیرؾ هم برایت می گیریم ! ،خدا هم برکت می دهد !. خالصه با چرب زبانی عمو جان را راضی کردند و دوباره به سوی کره اسب برگشتیم و آن دو تا فرد دالل مرترب بره سرراغ فروشرنده مری رفتنرد و ی چیزهایی در گوش او می گفتنرد ،کره احتمراال حردس مری زنرم مری گفتنرد : مشتری خیلی خوبی است ! ،خوب می خررد ! ،خریرداری بهترر از ایرن ترا شرب پیدا نخواهی کرد ! ،چند سالی است که ما در ایرن برازار مرال فرروش هرا سرابقه کار داریم ! و مشتری خوب را از دور می شناسیم ! حاال که این بابا آمده پرول نقد هم که دارد ! پس به همین بنده خدا بفروش ! خدا هم برکت مری دهرد ! اگرر به او نفروشی پشیمان می شوی ،ها!. فروشنده را کمی با این حرؾ ها می ترسراندند و تروی دلرش را خرالی می کردند ! .بعد دو نفری به سراغ ما (عموجران ومرن) مری آمدنرد و عکرس آن حرؾ ها را در گوش عمو جان گفتند ! تا اینکره بالخرره مشرتری را تشرویق بره خریدن کردند ! که اسب به این خوبی در کل بازار پیدا نمی شود ! اگر ایرن را از دست بدهی خیلی حیؾ می شود ! حاال که خدا پرولش را رسرانده اسرت ! ترو هم توکل کن ! ی کم پول بیشتر رویش بگاار! وی کمی قیمت را باالتر ببرر
/366خانه پدری
تا ما هم معامله را جوش بدهیم ! فروشنده هم آدم بیچاره ای است و می خواهد بررا پررولش ی ر گرراری دسررتی بخرررد تررا سرربزی و تررره بررار و هندوانرره و خربررزه بفروشد و شکم زن و بچه اش را سیر کند ! واز این حرفها !. دالل ها هی مری رفتنرد سرراغ فروشرنده و در گروش او یر حرفهرایی مرری گفتنررد وبرراز مرری آمدنررد پرریش خریرردار ( عمررو جرران و مررن ) و یر چیزهررای دیگری عکس آن حرفها رابه ما مری گفتنرد ! .آن قردر رفتنرد وآمدنرد ترا براالخره دل عمو جان را به دست آوردند و عمو جان را راضی کردند تا آن کرره اسرب را بخرد و فروشنده را هرم راضری کردنرد ترا کمری تخفیرؾ بدهرد .پرس از اینکره عمو جان راضی به خرید شد و سر قیمت به توافق رسیدند به اصرار دالل هرا عمرو جرران را وادار کردنرد بررا فروشرنده دسررت بدهنرد و صررلوات بفرسرتند و دعررا کردند دو طرؾ خیرش را ببینند !!. عمررو جرران دسررت در جیررب داخررل کررتش کرررد وچررون لبرره جیرربش زیررپ نداشت یر سرنجاق قفلری نسربتا برزرگ روی لبره جیرب داخرل کرتش زده برود ترا پولهایش را گم نکند یواشکی سنجاق قفلری را کره لرب جیرب بؽلرش زده برود براز کرد و دسته اسکناس هایش را بیرون کشید و انگشرت شسرت دسرت راسرتش را بررا آب دهررانش خرریس کرررد و شرررو برره شررمارش اسررکناس هررایش نمررود و پررول فروشنده را داد و مابقی اسرکناس هرایش را سرر جرای اولرش گااشرت و مجرددا درب جیب بؽلش را با سنجاق قفلی بست و محکم کرد !. عمررو جرران کرره پررولش را داد درلحنرره ای کرره افسررار کررره اسررب را از فروشنده تحویل گرفت ،گفت :خودم بزرگش می کنم و از آن استفاده می کنم. کره اسب را خریرد و مررا برر پشرت آن نشراند و افسرار اسرب را هرم خرودش در دسررت گرفررت و از محلرره وبررازار مررال فررروش هررا خررارج شرردیم .در محلرره هررای پائین خیابان شهر مشهد بره طررؾ منطقره گرل خطمری و خیابران نخریسری و بره سررمت گررارای کررامیون دارانرری کرره عمررو جرران مرری خواسررت کررره اسررب را جهررت ارسال به ده تحویل دهد به راه افتادیم و پس از تحویل دادن کره اسب زیبرا کره
احسان شوشتری 367 /
عمو جان بعدها او( کره اسب) را به نام مرن نامگرااری کررده برود بره اتفراق بره سمت منزل برگشتیم . تابستان سال بعد ،من ازشوق واوق وهیجان دیدن اسب خودم ،خدا، خرردا مرری کررردم کرره سررال تحصرریلی وامتحانررات نهررائی پایرران سررال زودتربرره اتمررام برسد ومدارس تعطیل شود وتعطیالت تابسرتانی مرا سرریعتر فررا برسرد ترا طبرق روال وعادت همه ساله که درایام فصل گرمرا وتعطریالت سره ماهره تابسرتان بره روستا می رفرتم وپسررعموجان آدینره محمرد مری شردم ! .امسرال هرم سرریعتر بره خانه دوم خودم ومنزل روستائی خودم وپیش اسب خودم بروم ،چون واقعا دل کوچکم برایشان تنی شده بود !. تا فصل تابستان شرو می شد ومدارس تعطیل می گشت ،همره بچره های هم سن وسال من ودوستان روستائی ام سراغ مرا ازعموجان آدینره محمرد مری گرفتنرد ! ،روزی کره قررار برود مررن بره ده برروم تمرامی بچره هرا ودوسررتان دهاتی دوران کودکی ام که قبال توسط عمو جان از آمدن مرن مطلرع شرده بودنرد وهمدیگر را نیز خبردار کرده بودند بمحق شنیدن صدای بوق اتوبوس کره از فاصررله هررای دور دسررت برره روسررتا مرری رسررید وخبررر ورود مسررافرین را اعررالم مرری کرررد ،کودکرران هررم برره تعررداد زیرراد وبصررورت انبرروه ودسررته جمعرری بطرررؾ اتوبوس ویا مینی بوس ما می دویدند وسروصدا راه می انداختند واز آمدن مرن ابراز خوشحالی وشادمانی مری کردنرد وبرا هیجران وصرؾ ناشردنی بسریارزیادی ازورود من وسایر مسافرین اتوبوس استقبال می نمودند ومرتب ومکررر فریراد می زدند " :اتاق شهری گلد "!!.
اتوبوس من نمی دانم این وایه " اتاق شهری " را بچه های دهکده مرا چگونره ابدا کرده بودند .به گمانم ما خودمان سالها قبرل از تشرکیل فرهنگسرتان ادب و زبان فارسی در روستایمان ی انجمن مشابه این را داشته ایم که برای کلمات و وایه هررای نامررأنوس و ؼیررر مصررطلح و ؼیررررایج وارداترری مثررل "اتوبرروس"
/363خانه پدری
بالفاصله معادل سازی می نمودند ! وبرای آن وایه و کلمره ؼربری ،نرام واسرم جایگزین مناسبی ابدا و انتخاب نموده و به کار می بردند !. ولی تفاوت بین بچه های ده مرا و فضرال و ادبرای عضرو فرهنگسرتان ا دب و زبرران فارسرری در آن بررود کرره اعضررای فرهنگسررتان منتنررر مرری ماننررد تررا زمانیکرره ی ر وایه خررارجی و وارداترری کررامال جررا افترراد و رایررج گردیررد و در محراورات روزمررره مررردم برره کررار آمررد آنگرراه برره فکررر انتخرراب ی ر وایه جهررت تعررویق و جررایگزین برررای آن لؽررت خررارجی مرری افتنررد ! .مثررل "کررامپیوتر" کرره سالیان سال همه از آن استفاده می کنند و کامال جا افتاده ولری اعضرای انجمرن فرهنگستان بعد ازسالها تشکیل جلسه می دهند تا وایه جایگزین بیابند و هنوز به نتیجه نرسیده و لؽت " رایانه " را برای آن پیردا وانتخراب نکررده و تصرویب ننموده اند ،از بس معطل می کنند و آهسته حرکت می نمایند که "لرب تراپ" بره بررازارمی آیررد ! .یعنرری هنرروز " رایانرره " را برره جریرران نیانداخترره انررد زحماتشرران هدررفته و از دور خارج شده است !. و لری بچرره هررای ده مررا از بررس بررا هرروش بودنررد و ایررن تجربرره نررا موفررق فرهنگستان ادب فارسی و کنردی عمرل و الک پشرتی حرکرت کرردن آنهرا را هرم داشتند !! قبل از ورود اتوبوس به ده یعنی در فاصله ای که صدای بروق آن را از چند کیلومتری روستا می شنیدند و گررد و خراک ناشری از حرکرت آن را در جاده خاکی روستا را از پشت تپه های نزدیر و مشررؾ بره دهکرده مری دیدنرد به سرعت به سمت ورودی روسرتا کره جلروی مدرسره و کنرار " شرور چشرمه " بررود مرری دویدنررد تررا بررا هیرراهو و سررر و صرردا و هیجرران مسررافران تررازه وارد را استقبال نمایند و هم در همین فاصله دویدن از کوچه پس کوچه هرای پرر پریچ و خم روستا ترا ایسرتگاه اتوبروس و قبرل از رسریدن اتوبروس بره روسرتا بره مننرور مقابله با هجوم فرهنی بیگانه ؼربی به روستایمان ! فی الفرور نرامی هرم بررای این پدیده جدید و نا آشنا می ساختند و داد می زدنند " اتاق شهری گلرده " یعنری " اترراق شررهری " آمررد ! .برره جررای اینکرره کلمرره و وایه ؼربرری وخررارجی وبیگانرره اتوبوس را استفاده نمایند مفهوم را هم می رساندند !
احسان شوشتری 361 /
فصل تابستان بعدی که به روستا رفرتم اسرب مرن حسرابی برزرگ شرده بود و عمو جان زین و یراقی مخصوص هرم بررایش فرراهم کررده برود و از آن برای سرواری و براربری ( دومننروره !) اسرتفاده مری کررد .مرن هرم درآن سرال حسابی اسب سواری می کردم یکبار هم که عمو جان ترازه از صرحرا برگشرته بررررود و اسررررب بیچرررراره مررررن هررررم خسررررته و کوفترررره و وامانررررده بررررود ،خواسررررتم سرنهرووسررط گرمررای هرروا برره سررراؼش بررروم و از اصررطبل خررارجش کررنم ، چندین بار عمو جان به من تاکر داد که اسب خسته اسرت بگراارعرقش خشر شود ! ولی من توجه نکردم و وارد طویله شدم ! اسب بیچاره وخسته کره دیرده بود من به تاکرات عموجانم وقعی نمی نهم واهمیتی نمری دهرم خواسرت درسری حسابی به من بدهد و ناگهان از سرعصبانیت که فرصت استراحت به او نرداده بودم ومانع تؽایه وناهار نیمروزی اش شده بودم همچنانکه سررش داخرل آخرور بود و مشؽول خوردن نهارش برود ترا مررا دیرد جفتکری از پشرت سرر انرداخت و مرا کؾ طویله نقش بر زمین کرد ! .از آن روز بره بعرد یراد گررفتم وقتری اسربم خسررته اسررت و تررازه از بیابرران آمررده و احتیرراج برره اسررتراحت دارد برره او نزدی ر نشوم ! .چندین روز بااو قهر کردم و سوارش نشدم و بی محلی کردم تا اینکه دوباره با هم (من و کره اسب) آشتی کردیم و مجددا دوست صمیمی شدیم !. ی روز که عمو جان در صرحرا و سرر گنردمزار خرود مشرؽول درو کردن خوشه های رسیده گندم بود از دور ی اسب طالئی رم کررده وگریختره را وسط بیابان می بیند و با اسب خودش تعقیبش می نماید ترا اینکره براالخره او را می گیرد و به دام می اندازد ،اسب طالئی که عمو جران بره دام مری انردازد مربوط به اهالی وساکنین روستای ما نبود و معلوم ومشخص هرم نبرود از کردام ی از روستاهای اطراؾ فرار کرده است !. بعد از نهرهمان روز ،هنگام ؼرروب ونزدیکری هرای شرب و پرس از اتمام کار کشاورزی عمو جان اسبی را که پیدا کرده برود برا خرودش بره روسرتا آورد ،آن روزصبح عموجان آدینه محمد با ی اسب رفته بود ولی ؼروب برا دو تا اسب بازآمد ! .یکی کره اسب جوان قرمز رنی خرودش کره نرام مررا برر
/375خانه پدری
آن نهاده بود و یکی هرم اسرب طالئری بزرگری کره یالهرای بلنردی داشرت و بردون زین ویراق هم بود و مشخص بود که رم کرده وگریخته است و چند کیلومتری را فرارکرده و ی نفس و چهار نعل دویرده اسرت و از چادرهرا و خیمره هرای صاحبانش دور شده بود .و عمرو جران موفرق گردیرده برود او را در بیابران هرای اطراؾ به طور اتفاقی ببیند و پس از تعقیب و گریز بگیرد. عمو جان حردس مری زد ایرن اسرب طالئری برزرگ و زیبرائی کره پیردا کرده است مربوط ومتعلق به ایل و طایفه چرادر نشرین و کروچ نشرینی اسرت کره تابسررتانها برره نزدیکرری روسررتای پرردری مررن کرروچ مرری کردنررد و در فاصررله چنررد کیلررومتری روسررتای ینگجرره چادرهررا و خیمرره هررای خررود را برمرری افراشررتند و اسکان می یافتند .این طایفه بخشری از کروچ نشرینان کررد شرمال خراسران بودنرد واحتماال صاحب اسب طالئی هم رئیس همان ایل بود . عمو جان روبه من کررد و گفرت :امشرب زود بخرواب ترا صربح آمراده باشی می خواهیم برا هرم دو نفرری بررویم " خضرشراه " ،اسرم همران منطقره ای بود که چادر نشین ها همه ساله در فصل تابستان می آمدند و در آنجرا اسرتقرار و اسکان می یافتند و چادرهای خود را برپا می کردند . اسبی را که عمو جان آدینه محمد بره همرراه خرودش از صرحرا آورده بود طالئی رنی با یرال هرای بلنرد و خیلری قروی هیکرل و یر سرر و گرردن از اسب مرن بلنرد ترر برود وپوسرت رنری طالئری اش را انگراری برا روؼرن زیترون اسپانیائی به جرای لوسریون چررب کررده ومرالش داده بودنرد کره زیرر نرور آفتراب برق می زد ومی درخشید ! .اسب من که خود بره تنهرائی و درمقایسره برا سرایر چهارپایرران موجررود در طویلرره واصررطبل عمررو جرران و در برابررر دیگررر خرهررا و قرراطر هررا ی ر سررر و گررردن باالتروبلنررد تررر و دارای پوسررتی برره مراتررب خرروش رنررری ترررر برررود در کنرررار ایرررن چنرررین اسرررب زیبرررائی بررره یررر بچررره اسرررب یرررابو می مانست !. اگر بخرواهم آن دو ترا اسرب را برا اتومبیرل هرای موجرود روز مقایسره نمررایم مثررل یر اتومبیررل شاسرری بلنررد ماننررد پرررادو یررا پرراجیرو خرروش رنرری تمیررز
احسان شوشتری 371 /
متالی
ویاپنی مدل باال بود که ترازه از کرارواش خرارج شرده باشرد و واکرس و
پولیش هم خورده باشد درمقایسه با ی وانت پیکان قراضه قدیمی رنی و رو رفته وچپ وراست تصادؾ کرده و گلگیر وسپرش فرو رفته وخیلی خسته !. فردا صبح که به شوق سوارکاری ومسافرت با اسب و رفتن به سوی "خضرشاه" و ایل و طائفه چادر نشین ها و کردهای کوچ نشین شمال خراسان از خواب بیدار شدم ،دیدم که عمو جران اسرب هرا را آمراده کررده اسرت .منتهرا چون فقط ی عدد زین و رکاب و یراق مخصوص اسب سواری داشرتیم ،لراا زین و یراق اسب مرا بر پشت اسب طالئی بسته بود وی پراالن االغ برپشرت اسب من سوار کرده بود ! که اگرر چنانچره برر پشرت اسربی چنرین زیبرا و شری یر پرراالن االغ مرری بسررت خیلرری دور از انتنررار وبرری سررلیقه گرری محررق بررود ! وترروهین بحسرراب مرری آمررد ! ودرضررمن دورازادب و نزاکررت ومیهمرران نرروازی فامیل ما بود کره ازمیهمرانی چنرین عزیزونجیرب برا پراالن خرر اسرتقبال نمرائیم !. درست مثل این مری مانسرت کره برر سرقؾ یر اتومبیرل شری و مردل براال مثرل ماکسیما و یا بی .ام .و در خیابان های باالی شهر به جای چوب اسرکی وتختره اسکیت ،فرؼون بنرایی وبشرکه قیروبیرل وکلنری سروار کررده باشرند ! و چنرین حرکات ناشایستی دور از نزاکت و سلیقه خانوادگی ما بود !. عمررو جرران مرررا بررر اسررب خررودم سرروار کرررد و خررودش نیررز بررر اسررب طالئررری کررره آن را یافتررره برررود و همچرررون یررر ؼنیمرررت جنگررری خررراص خرررودش می دانسرت سروار شرد و دو نفرری بره راه افترادیم .آدینره محمرد سروار برر اسرب طالئی رنی از جلو می رفت و من هم سوار بر اسرب خرودم کره ترا دیرروز بره شکل ی اسب بالدار قصه شاه پریان می مانست و برا پیردا شردن اتفراقی سرر و کله اسب طالئی به طور ناگهانی و ی باره به ی کره اسرب یرابو تبردیل شرده بود! ،به خصوص در این لحنرات کره زیرن و یرراق و افسرار چرمری و رکراب فلزی خود را هم از دست داده بود و ی پراالن خرری هرم برر او نهراده بودنرد ! ومن هم برهمان پاالن خری نشسته بودم و به دنبال اسب طالئری وعموجران از کوچه های دهکده عبور می کردیم .
/372خانه پدری
آن عررده از اهررالی ده کرره در آن روز و آن سرراعت صرربح از کوچرره هررا مرری گاشررتند و یررا پیرمردانرری کرره در جررای جررای میرردان مرکررزی و گوشرره هررای خیابان اصلی روستا بر روی سکوهای جلوی درب منازل و جلوی خوارو بار فروشی و بقالی نشسته بودند و یا جلوی آسیاب ده بررای آرد کرردن کیسره هرای گندم خویش که همراه داشتند به انتنار ایستاده بودند ،هنگام عبور ما بره اسرب طالئرری عمررو جرران خیررره شررده بودنررد و فقررط او را نگرراه مرری کردنررد ! و اینهمرره زیبائی وخوشگلی وقشنگی را می ستودند و مبهوت تماشای عمو جان و اسبش شده بودند و هیچ کس به من توجهی نمی کرد ! .بر عکس روزهای قبل هرگاه کره مرن از ایرن میردان مری گاشرتم همره نگراه هرا متوجره مرن برود و آنهرا کره مرررا نمی شناختند می شنیدم که از بؽل دستی خود مری پرسرند :برو اوؼرالن کریم د ایررن پسررر کیسررت و آقررای بؽررل دسررتی هررم در جررواب مرری گفررت :حرراج شرریخین اوؼلو در .پسر حاج شیخ است ! ( .پسر حاج شیخ اسم ترکی من بود !!). ولی امروزهمه نگراه هرا متوجره اسرب طالئری برود و صرد البتره سروار طالئی ترش! ومن هم به دنبال او واز پی اش می رفتم مثل دوچرخه سروارانی که در میدان مسابقه وپیست دوچرخه سواری به دنبال هم مری رونرد و در یر صرؾ از بررادگیر هررم اسررتفاده مرری نماینرد ! .دو سرروار بررا دو اسررب در بررادگیر هررم می رفتریم ترا از ده خرارج شردیم و از راه هرای مرالرو و پررپیچ و خرم روسرتایی گاشتیم و از کنار تپه ای که امام زاده روستایمان بر باالی آن قرار دارد عبور کردیم و پس از طی مسافتی پشرت تپره هرا و پسرتی بلنردی هرا پیچیردیم ترا کرم کرم خانه ها وساختمان های دهکده از نگاهمان ناپدید شد ومحو گردید. در روزهرررایی کررره برررا بچررره هرررای هرررم سرررن و سرررال روسرررتائی برررازی می کردیم حق نداشتیم از امام زاده دورتر برویم و من همیشه دوست داشرتم از امامزاده بگارم و تا آبشار که بزرگترها خیلی تعریؾ می کردند ومی گفتند که جای جالب و زیبائیست ،بروم ولی جرئت دورشدن از دهکده را نداشتم ! ولی امروز در کنار عمو جران خیلری از روسرتا دور شرده برودم و جاهرائی را کره ترا آنروز ندیده بودم می دیدم .
احسان شوشتری 373 /
در سمت راسرتمان رودخانره اصرلی ده برود کره مرزار وکشرتزارها و باؼات را از آب آن آبیاری می کردند و پشت رودخانه هم باؼهای میوه اکثررا زرد آلررو و سرریب و گوجرره سرربز و بعضرری درخترران گررردو و آلررو و سررنجد بررود و یونجه کاری ها ،و روی تپه های سمت راست هم که درختان بادام کاشته شده بود تماما و ی دسرت بره رنری سربز بودنرد ،ولری در سرمت چرپ جراده کره از دامنه های مارکوه که روستائیان به آن "داق" می گفتند به صورت شیب دار تا کنار جاده ونهر آب سرازیر مری شرد و تپره هرا و فرراز و نشریب فرراوان داشرت مزار و کشت زارهای گنردم و جرو برود و چرون درآن فصرل نیرز خوشره هرای گندم و جو نیز کامال رشد نموده و آماده درو وبرداشت بودند در نتیجه سرمت چپ مان نیز تا جائی که چشم کار مری کررد زرد رنری و طالئری برود .طبیعرت بسرریار زیبررائی بررود یر جرراده مررالرو کرره فقررط دوتررا سرروارکار در آن در حرکررت بودنررد و چشررم انررداز سررمت راسررت نهررر آب و برراغ هررای همرره سرربز و صرردای پرندگان و آواز بلبل و قناری به همراه صدای آب رودخانره ،و منرانر سرمت چپمرران هررم قلرره اسررتوارمارکوه ومررزار گنرردم وجررو وتمامررا زرد رنرری وآسررمان باالی سرمان هم یکدست آبی با چند تا لکه ابرسپید کوچ . گراه گرداری کره بره یر روسررتائی در حرال کرار برر سرر مزرعره خررود برخورد می کردیم عمو جان از راه دور و با فریاد بلند ی هللا قوتی می گفت و دستی تکان می داد و آن روستائیان کشاورزهم متقرابال همرین را مری گفتنرد و با داسی که در دستشان بود و با خوشه های گندمی کره در مشتشران برود بلنرد می شدند و از راه دور ادای احترام و با اشاره دست سالم و علیکی می کردند و بعضی ها هم که وضعیت استثنائی و شرایط اسب سواری ؼیر معمول ما را می دیدند از مقصردمان مری پرسریدند وعمرو جران هرم برا زبران ترکری توضریح می داد که کجا می رویم و به چه مننوری می رویم .و یکی از آنها نیرز پرس از آن که نگاهش به اسب طالئی افتراد شررو بره بیران خراطراتش کررد کره ایرن اسررب را کرری و کجررا و چرره روزی دیررده اسررت !! .و برره ننررر مرری آمررد کرره اسررب بیچاره ی هفتره ای مری شرده کره در صرحرا و بیابران سررگردان بروده و بررای
/374خانه پدری
خررودش برره تنهررائی مرری چرخیررده و مرری چریررده و برره شررکل حیوانررات وحشرری در طبیعت زندگی می کرده است !!. پس از طی مسافت چند ساعته ای با اسب به محل استقرار و بر پائی چادرهای کوچ نشینهای منطقه خضر شراه رسریدیم ،وقتری بره فاصرله چنرد صرد مترری چادرهررا وخیمرره هرای ایررل نزدیر شردیم ،برره یکبرراره چنرد تررا از سررگهای نگهبان از پیرامون گله گوسفندان کره در جروار خیمره هرا خوابیرده بودنرد پرارس کردنررد وبرره طرررؾ مررا حملرره ور شرردند وباصرردای پررارس سرری هررا همرره اهررالی و تمامی چادرنشینانی که در محرل ایرل خرود حضرور داشرتند و متوجره آمردن دوترا سرروارؼریبه شرردند ،یکرردیگر را خبررر کردنررد و کسرران دیگررری هررم کرره در سررایه چادرهای خویش استراحت می کردند بدون اسرتثناء زن و مررد و پیرر و جروان و بررره خصررروص کودکررران بررره اسرررتقبال مرررا آمدنرررد .حتمرررا اسرررب خودشررران را می شناختند ولی سوارها برایشان ؼریبره بودنرد بره ویریه مرن کره خیلری نرا آشرنا بو دم و اصال قیافه ام و سر و وضعم و لباس تنم ی پسرر کرامال شرهری برود و با پسران روستائی تومنی هفت صنار متفاوت بودم ! .و حرق داشرتند کره مررا اصال نشناسند و برایشان خیلی ؼریبه باشم !. عمرررو جررران آدینررره محمرررد پرررس از پیررراده شررردن از اسرررب ودسرررت دادن وروبوسی و حال و احوال با چند تن از بزرگان مستقبلین ،خرود را بره عنروان برادر کدخدای ده ینگجه معرفی کررد ورؤسرا و سرران و پیرمرردان ایرل کرامال او را شناختند چون عموی بزرگم سالیان سال کدخدای مقتدر و قدرتمند روسرتا بود بهمین جهت همه روستاهای اطراؾ و ایالت و طوایؾ و پیرمردان وریش سفیدان حتماایشان را می شناختند و به ایشان واقعا احترام می گااشتند . نزدیکی های نهر رسیده بودیم و چه استقبال جانانه و با شرکوهی از ما به عمل آوردند ،همه از چادرها و خیمه های خرود بیررون آمرده بودنرد مرا را به داخل بزرگ ترین چادر برافراشته شده که مخصوص رئیس و خان ایل بود راهنمایی کردند تا استراحت کنریم و از مرا پرایرائی نماینرد .ابتردا برا چرای از مرا پایرائی کردند و پس از آن چون می خواستند ما را با اصررار زیراد و بره زور
احسان شوشتری 375 /
برای صرؾ نهار نگه دارند بره افتخرار حضرور مرا زنهرا شررو بره پخرتن نران داغ و تازه نمودند و ما را هم با زور و با اصرار فراوان نگه داشتند !. داخل همان بزرگ ترین چادر ایل سفره وسیع و بزرگی پهرن کردنرد و انوا کره و سرشیر و خامه و روؼرن زرد و ماسرت وپنیررو هرر آنچره راکره آماده داشتند و از محصوالت خودشان بره دسرت مری آمرد و در آن روز موجرود بود به همرراه نران فطیرر داؼری کره مسرتقیما از داخرل تنرور بره سرر سرفره نهرار می آمد از ما بره خروبی و برا ؼرااهای نوبرانره و مؽرزی و برومی و محلری خرود پایرایی کردند ! و همه اهالی هم از مرد و زن می آمدند و سر همان سفره کره برره افتخارمررا پهررن نمرروده بودنررد مرری نشسررتند و همررراه بررا میهمانرران خررود ؼرراا می خوردند و به محق اینکه چند لقمه ای میل می کردند و سیر می شدند بلند شده و احترام گااشته و پی کار خود می رفتند ! هیچ کس منتنر نمری مانرد کره سفره جمع شود ! و همگان با هم وهمزمان سفره را ترک نماینرد یکری مری آمرد و یکرری مرری رفررت و همگرری هررم بررا نهایررت خوشررروئی و احترررام بررا مررا برخررورد می کردند و تفاوتی هم بین زن و مردشان نبود . این رفت و آمد شان سر سفره نهرار بررای عمرو جران خیلری عجیرب و باعس تعجب گردیرده برود ولری آنچره بررای مرن عجیرب و جالرب برود اینکره یر رادیو بزرگ داخل چادر بود کره از آن موسریقی و اخبرار پخرش مری شرد و ایرن پدیرررده در روسرررتای مرررا وجرررود نداشرررت و یرررا ال اقرررل در منرررزل عمرررو جررران و خویشاوندان ما نبود چون همگی معتقد بودند رادیو حرام است !!. دو چیرز آن میهمرانی ؼیرر مترقبره بررایم عجیرب و شرگفت انگیرز بررود، یکرری وجررود منحرروس همرران رادیررو و ضرربط صرروتی کرره مرردام وپیوسررته موسرریقی پخش می کرد که برای من بچه آخوند حکم ناخوشایندی داشت و با اکرراه لقمره هررای ؼرراای برره آن لایررای از گلررویم پررائین مرری رفررت ! و فکررر مرری کررردم تمررامی فضررای زیررر ایررن چررادر و خیمرره برره سرربب پخررش همرران موسرریقی حرررام ،فضررای شیطانی شده است و دومی که جالب تر از اولی برود اینکره همره افرراد ایرل از مرد و زن و دختر و پسر بدون توجه به وجرود افرراد ؼریبره و مرردان نرامحرم
/376خانه پدری
می آمدند و سر همان سفره میهمانی که ما نشسرته برودیم مری نشسرتند و مثرل مرا و در کنار مرا نهارشران را مری خوردنرد و بره دنبرال کرار خودشران مری رفتنرد و اصال هم تفکی جنسیتی را مراعات نمی کردند !!. تا آن روز این نو ؼاا خوردن مختلط مرد و زن را سر یر سرفره نهار ندیده بودم ! .چون همیشه درمنزل ما هنگرامی کره میهمران داشرتیم مردهرا جداگانه و در اتاق پایرائی و زنها و دخترها هم جداگانه و در یر اتراق دیگرر نهار می خوردند ! .وبه این شکل نهار خوردن مخلوط و مختلط سر ی سفره برایم عجیب وؼریب و دور از ؼیرت و تعصب و سرنت خرانوادگی روحرانی و اجتهادی ما به ننر می آمد و این همه بی عفتی و بی شرمی وبی حیایی بررای کودکی هشت ساله ای مثل من ؼیر قابل تحمل بود !. خانم های ایالتی که از طوایؾ کردهای شمال خراسان بودند با دامرن های بلند و گشاد خویش که تعداد بسیار زیادی از سرکه هرای رایرج مملکتری را هم سوراد کرده بودند وبه دامران خرود از براال ترا پرائین دوختره بودنرد کره موقرع راه رفتن صدای جرینی جرینری ازدامنهرای آنران بلنرد برود ،مری آمدنرد و سرر سررفره مرری نشسررتند و نهارشرران را مرری خوردنررد و پررس از آن هررم بررال فاصررله برره دنبال کار خود می رفتند ! .تا آن روز ندیرده برودم کره در یر میهمرانی مررد و زن بر سرر یر سرفره بنشرینند و برا هرم ؼراا بخورنرد ،درخرانواده مرا بره جهرت اینکره پرردرم معمرم و روحررانی و مجتهرد بررود و همچنرین در کررل روسرتای ینگجرره همیشرره در میهمانیهررا و مجررالس زنهررا و مردهررا جرردا از همرردیگر و در اتاقهررای جداگانه ؼاا می خوردند و سرفره جداگانره ای داشرتند اینکره در آن روز خانمهرا ایل آمده بودند و با ما که نامحرم و ؼریبه بودیم سر ی سفره نشسته بودند بره ننرم نهایت بی ؼیرتی مردانشان ،شروهران شران ،بررادران شران و پدرانشران به حساب می آمد !!. چرره بسررا بعیررد نبررود همچررون جریرران " قریرره بدشررت " و درگردهمررایی مؤمنی ن اولیه حضرت اعلی زمانی که حضررت طراهره قررة العرین بری حجراب وارد جمع مردانره گردیدنرد وحاضررین را مرورد خطراب قررار دادنرد ،یکری از
احسان شوشتری 377 /
مؤمنین اولیه که تحمل و نرفیت دیدن چنین رفترار و حرکتری را کره از دیرد او وقاحررت و برری شرررمی بررود را نمرری داشررت کرره ببینررد زنرری برردون چررادر و برقررع درمالء عام ناهر شود ! .بناگاه خنجر از نیام کمر خویش بر می کشد و گلوی خودش را می شکافد و از آن جمع و آن قریه پا به فرار می گاارد !. من هم اگر کاردی و یا چنگالی در دسترسم بود کره خوشربختانه کرارد و چنگال سر سفره چادر نشینان هنوز باب نشده بود ! ،شاید بعیرد نبرود مرن هرم در آن روز و در آن مجلررس و زیررر آن خیمرره صررحرائی خضررر شرراه بالئرری سررر خررودم مرری آوردم کرره آن مررؤمن نخسررتین حرردود یکصررد وبیسررت سررال قبررل از آن تررراریخ درقریررره بدشرررت برسرررر خرررود آورده برررود ! ،و از درون آن چرررادر فررررار مرری کررردم و تررا روسررتای خودمرران کرره مهررد عفررت و عصررمت وپاکرردامنی بررود و مردان و زنانش جدای از هم نهار می خوردند و هیچ زنی با هیچ مرد نرامحرم و ؼریبه ای رودر رو نمی شد و حال و احوال هم نمری کررد مری گرریختم و پرا به فرار می گااشتم تا شاهد چنین بی عفتی و بی عصمتی وبی ؼیرتی نباشرم و احتماال در بین راه هم فریاد وا مصیبتا و وا آخر الزمانا هم سر می دادم !!. از نجابت زنان روستایمان همین بس که موقع میهمانی و صرؾ ؼراا اول سفره برای آقایان پهن می کنند و هرچه دیس و بشرقاب و ؼراا و خورشرت هست برای مردها می فرستند تا آنها حسابی بخورنرد و سریر شروند و شکمشران باد کند و وقتی که مردها حسابی خوردند و سریر شردند و موقرع برادگلو و آروغ زدن و سیگار کشیدن آقایان که شد و با چوب کبریتری کره نروک آن را برا نراخن هایشان تیز می کردند به شکل مشمئز کننده ای مشرؽول خرالل کرردن دنردانهای خررود شرردند ! ،آنگرراه زنهررا حررق دارنررد برررای خودشرران سررفره ای گوشرره پسررتو یررا آشپزخانه یا زیر زمین پهن کنند و آنچه از ؼاا باقی مانده است صرؾ نمایند!. و هیچ ی از این مردهای به این بزرگی به عقلش هم نمری رسرد کره می تواند برای پرهیز از تبعیق بین فرزندان خودش وبین دختران و پسرانش الاقل یکبار دست دخترش را هم بگیرد و او را هم مانند پسرش در بؽرل دسرت
/373خانه پدری
خودش سر سفره بنشاند و همگی محترمانه و برا هرم و بره طرور هرم زمران ؼراا میل نمایند . بعدها که کمی بزرگ تر شدم متوجه شدم علت اینکره در روسرتای مرا بدین شرکل برخرورد مری شرد ایرن برود کره تعرداد زیرادی نوجروان جهرت آمروزش علوم طلبره گری بره حروزه هرای علمیره ارسرال کررده بودنرد ،اینهرا هرم در زمران تعطرریالت و یررا ای رام محرررم و صررفر کرره برره دهکررده برراز مرری گشررتند هرکرردام بررا خودشان ی دستورات و قواعدی را از حوزه علمیه به سوؼات می آوردنرد و همین بایدها و نبایدها که همه ساله بیشتر و بیشتر هم می شرد زنردگی روسرتائی را تنی تر و محدود تر می کرد و اینهمه طلبه که به اصطالح صراحب علرم و فضل م ی شدند به جای اینکه به درد خانواده ها و هم والیتی هرای خرود برسرند که برای زندگی بهتر خود و فرزندانشان مؤثر باشد و به درد بخورد ،روز به روز زندگی آنها را هم محدودتر و سخت تر مری کردنرد .فری المثرل اگرر قربال زن روسررتائی چارقرررد و لچکرری اش را سرررر مرری کررررده و چررادرش را هرررم دور کمرررش مرری بسررته و در کنررار همسرررش برره همرره کارهررای روزمررره زنرردگی اش می رسریده و برا االغ بره صرحرا مری رفتره و برار گنردم حمرل مری کررده و بره ده مرری آورده اسررت ،حرراال کرره طلبرره جرروان از حرروزه برگشررته و درس حجرراب و عفراؾ و گررردی صررورت و انگشررتان و کررؾ دسرت تررا مررچ و نگرراه برره نررامحرم و دیگررر مسررائل شرررعیه را آموخترره و برره ده آمررده و همررین هررا را هررم روی منبررر می تواند برای مستمعین بازگو کند ! ،باعرس شرده حراال زن روسرتائی کره الاقرل تا دیروز حجاب راحتی داشرته امرروز مجبرور باشرد برا یر دسرتش چرادرش را روی صورتش کیپ بگیرد وبا دست دیگرش تمامی آن کارهائی را انجرام دهرد که تا دیروز با دو دست انجام می داده است !. ترررا دیرررروز سررروار االغ مررری شرررده ترررا بررره صرررحرا بررررود وبررره کارهرررای کشاورزی اش برسد ولی حاال که طلبره هرا ازشرهر برگشرته انرد ایرن کرار راهرم برای او نهی کرده اند ،حاال مجبور است مسریر را هرم پیراده دنبرال االؼهرا راه برود ! ،اگر تا دیروز سر باؼچه برای اینکه بتواند بار سنگین یونجه ویا گونی
احسان شوشتری 371 /
سررررنگین دیگررررری را روی االغ سرررروار کنررررد مرررری توانسررررته از یرررر
مررررردی از
خویشرراوندان واهرررالی همرران روسرررتا کرره در آن نزدیکررری هررا سررررزمین خرررودش مشؽول کار وزارعت بوده کم بگیرد تا دو نفری بار االغ را سروار نماینرد ، حاال طلب ه های از حوزه برگشته حق چنین کاری را هرم بره او نمری دهنرد وایرن عمل را بی شرمی وبی حیائی می شمارند ،چون بهر حال مردی گفتن ،زنری گفررتن ،وتفکی ر جنسرریتی گفررتن ! وبهمررین دلیررل روز برره روز زنرردگی محرردود روستائی بخصوص برای خانمها محدود تر ومحدود تر شده است . ولری ایرن کرروچ نشرین هرای ایالترری خانره بره دوش فاقررد چنرین امکانرراتی بوده اند که از هر خانواده یکی دو تا پسرطلبه و روحانی در حوزه های علمیه داشته باشند ! ،در نتیجه زندگی شان راحت تر واز بایردها و نبایردها ی کمترری برخرروردار بررود ،خودشرران را بررا ایررن همرره مسررتحبات و مکروهررات و بایرردها ونبایرردها درگیررر نکرررده بودنررد و یر زنرردگی روان تررر وراحتتررر و شررادتری را ادامه می دادند و همه سعی و تالششان مثل اکثریت جامعه انسرانی در پری یر زندگی بهتر و مفیدتر برای خود و خانواده و فرزندانشان بود. و من بره چشرم خرویش دیردم کره در کنرار همرین رودخانره روسرتا زنری درحال شستن رخت ولباس بود و آستین هرای لبراس ترنش کره داخرل تشرت قررار می گرفت تا آرنج خیس شده بود و با همین وضرعیت بره رختشرویی خرود ادامره می داد !! و حاضر نبود مثل سایر خانمها آستین پیراهن خود را تا کرده و چند سانتی متر باال ببرد و مانند بقیه لباس بشوید تا لباس تن خودش خیس نگردد !. از بس این زن بیچاره را از آتش دوزد ترسانده بودند که آن زن نمی توانسرت وجر ت نمی کرد ساعد دست تا آرنج خویش را حتی موقع شسرتن لبراس لخرت نموده درمعرق نمایش مردان ؼریبه ونامحرم احتمالی که ممکن بود ازکنار نهر آب عبور نمایند قرار دهد !!. و یا اینکه پس از گاشت سی سرال از انقرالب اسرالمی ،تنهرا خرواهر من که همیشه با چادر مشکی رفت و آمد می نماید روی پشت کرؾ دسرت خرود هم ی چیزی مثل رویه دستکش می بندد که با یر حلقره بره انگشرت دسرتانش
/335خانه پدری
بند می شود تا اگرر احتمراال برر حسرب اتفراق و یرا اجبرار دسرتش از زیرر چرادر خارج شد پشرت دسرتش هرم در معررق دیرد افرراد نرامحرم قررار نگیررد ! چرون معتقد است زن مسلمان مجاز است انگشرتان و کرؾ دسرت خرود را در معررق نگاه دیگران قراردهد ولی هیچ کجا صحبتی از پشت کؾ دست نشرده اسرت !!. پس بنرابراین احتیراط مسرتحب آن اسرت کره پشرت دسرت خرود را هرم ترا انگشرتان دست بپوشاند!. و برررردین شررررکل هررررر روز زنرررردگی را برررررای خررررود سررررخت تررررر و مشکلتروپیچیده تر می کنند و در طی روز هم همه حرواس و فکرر و اکرر آنران همین است و جز این فرصت فکر کردن به هیچ موضو دیگر و اساسی تری را نمرری یابنررد کرره گررردی صررورت تررا کجررا و کررؾ دسررت تررا کجررا و نگرراه برره مرررد نامحرم تا کجا و صحبت کردن هم تا چند کلمه و لبخند هم مجراز اسرت یرا ابردا خیر ! لبخند زدن و راحت به صورت ی مرد نگاه کردن و بیش از چند کلمه محدود و ضروری حرؾ زدن جزو گناهان کبیره محسوب بوده وهست !. من خوب به خاطر دارم که پسر بچه ای چهرارده سراله برودم در روز مراسم جشن عروسی پسر عمو نورعلی سردار شهید که به همراه پردرم جهرت شرکت در جشن عروسی از مشهد به ده رفته برودیم ،خرانم هرای روسرتائی کره در داخل منزل داماد با فاصله دورتری از آقایان برای خودشان مشرؽول جشرن و سرور بودند و ی دایره ای هم برای مجلس زنانه خودشان می زدنرد همرین عمو جان فضل هللا که مؤسس و مدرس و متولی حوزه علمیره فراروج بودنرد برا عصبانیت و تحکم ی نفر را فرستاد که برو بگو دایره نزنند! سس کسسله*!. پدر من هم در آنجا بود ایشان هم از مجتهردین مشرهد بودنرد وهسرتند . اگر چه مخالفتی با دایره زدن خانم ها نداشتند ولی چون اخوی بزرگترشان کره احتماال مجتهد اعلرم ترری هرم برود و فتروا داده بودنرد کره دایرره زدن در مجلرس عروسرری ممنررو ! چررون فعررل وعمررل حرررام وخررالؾ شررئونات اسررالم اسررت برره احترام اخوی ارشدتر و مجتهد احتماال اعلرم ترر خرود سرکوت کردنرد و چیرزی نگفتند تا اینکه پرس از دقرایقی صردای دایرره زدن خرانم هرا هرم بره فرمروده حراج
احسان شوشتری 331 /
عمو شیخ فضل هللا خراموش شرد ! .ایرن تراکر و تروبیخ شریخ فضرل هللا بره زنران روستائی که در مجلس جشن و سرور و عروسی و در جمع کامال زنانه خرود نیز حق دایره زدن و احتماال حرکات موزون و رقرص و پرایکوبی لهرو ولعبری را ندارنررد ،مشررخص مرری کنررد کرره خررانواده مررا خیلرری پیشررتازتر و پیشرررو تررر از حکومت اسالمی ودرسالها خیلری قبرل از پیرروزی انقرالب اسرالمی خرود دارای مررأموران گشررت ارشرراد برروده و برره صررورت خررود جرروش همرره امکانررات امررر برره معروفرری و ابررزار بازدارنررده نهرری از منکررری را دارا برروده اسررت ! و شرراید ایررن طرح و ایده و پرویه تشکیل گشت هدایت و ارشاد را رییم جمهروری اسرالمی از ریاست محترم حوزه علمیه شهرستان فاروج آموخته باشد !. احکام و قوانین و بایدها و نبایدهائی که بره اعتقراد گرروه بیشرماری از روان شناسان و جامعه شناسان برای زندگی در یر اجتمرا بشرری و الزمره ی ر زنرردگی مرردنی اسررت هررر انسررانی حداکثربایسررتی برره سرری ،چهررل تررا از ایررن د سررتورات و بایرردها و نبایرردها پایبنررد باشررد و آنهررا را برره مررورد اجرررا گرراارد ولرری متأسفانه در جامعه شهری ایرانی این بایدها ونبایردها بره هفتصرد ،هشتصرد ترا بالػ می گردد و این چنین دست و پای انسان ها را بسته ومحدود نگه می دارد و همررین محرردودیت هررا برره گمررانم و شرراید در جامعرره روسررتائی مررا ایررن بایرردها و نبایرردها برره ده برابررر ایررن تعررداد هررم افررزایش مرری یابررد ! ( .مننررور ننرررم جامعرره روسرتائی ینگجره و احتمراال روسرتاهای پیرامرون و مشرابه آن اسرت وگرنره مرن روستاهائی را در شمال ایران دیده ام که اهالی آن خیلی متمدنانه تر از زندگی شهری مشهد ما روزگار می گارانند و مدنیت شرهری و تربیرت دوران کرودکی من به گرد پای زندگی روستائی آنان و کودکان آنان هم نمی رسد !!) . آن روزخرراطره انگیررز کرره اسررب طالئرری را تحویررل صرراحبان اصررلیش دادیم و ناهار را میهمان محترم سفره گرم آنران برودیم و چنرد سراعت زنردگی برا آنهررا را تجربرره کررردم ،دیرردن زنرردگی و معاشرررت و برخررورد پرراک و صررمیمانه اهالی ایل وکوچ نشینان این چنین تأثیر شگرفی در نگاه کودکانه مرن گااشرت و کنجکاوی مرا در خصوص نحوه تربیت خانواده و محیطی کره در آن پررورش
/332خانه پدری
مرری یررافتم را برانگیخررت ! ،بسرریار از ایررن سررفر ی ر روزه بیرراد مانرردنی خررود خوشحال و شاد ومسرورم کره خراطره خروب وخروش آن سرفر یکرروزه پرس از گاشت بیش ازچهل وپنج سال از آن تاریخ هنروزهم در خراطره مرن براقی مانرده است . در پایرران همرران روز هنگررام ؼررروب آفترراب برره اتفرراق عمررو جرران آدینرره محمد وسوار بر ی اسب دوترکه که من پشت سر سوارکار اصلی وطالئری آن نشسته بودم به روستای خودمان بازگشتیم .اگر چه اسب طالئری را تحویرل دا ده بودیم ولی سوار کار طالئی آنروز تا سالیان سال با من بود .
*سس کسسله :صدایش رو ببرند! یا ترجمه دیگرش می شود صداشو خفه کنند.
احسان شوشتری 333 /
شیخ فضل هللا
فاروج ـ خراسان ۴۸۳۸ـ ۴۱۱۱شمسی
یکی از صادرات عمده روستای ما بنام " ینگجه " واقع در سروالیت نیشرررابور در اسرررتان خراسررران رضررروی عرررالوه برررر گنررردم و جرررو و دیگرررر اقرررالم کشاورزی ودامی ،اعزام کودکان و نوجوانان روسرتائی بره حروزه هرای علمیره فاروج ومشهد بوده و هست .چونکه برای پسران دبستانی روستای مرا پرس از اتمرررا م دوره ابتررردائی هررریچ کرررالس و مقطرررع بررراالتری مثرررل مدرسررره راهنمرررائی و دبیرستان برای ادامه تحصیل وجود نداشت ،بنابراین بررای آنرانی کره مایرل بره ادامه تحصیالت بودند بهترین و راحت ترین گزینه رفرتن بره حروزه علمیره برود کرره برره برکررت وجررودی پرردر روحررانی مررن برره عنرروان حررامی وپشررتیبان در حروزه علمیرره مشررهد بسرریار سررهل و آسرران مرری نمررود و سررالهای بعررد وسپسررترها هررم کرره توضیح خواهم داد با تأسریس حروزه علمیره شهرسرتان فراروج توسرط عمرو جرانم شیخ فضل هللا ورود به مدرسه علوم دینی وحوزه علمیه از این هرم سرهل ترر و آسانتر گشت . هیچ روستائی را در سراسر ایران نمی توانید بیابید که باندازه دهکده کوچ ما طلبه علوم دینی و اسالمی به حروزه علمیره اعرزام کررده باشرد ! .در آنجا ( مدرسه علمیره) بصرورت پانسریون و شربانه روزی مری توانسرتند در یر
/334خانه پدری
اتاق سه یا چهار نفره که بمراتب بهتر و خوب تر از اتراق خودشران در روسرتا بود زندگی نمایند و در طی روز هم پای درس اسراتید حروزه بره تحصریل علروم فقهی و احکام دینی بپردازند .خیلی از نوجوانانی که برای تحصیل علروم دینری بررره حررروزه علمیررره مشرررهد مهررراجرت مررری نمودنرررد عمررردتا در دو مدرسررره علمیررره “ دو درب ” و یا “ نواب ” ساکن شده و استقرار مری یافتنرد ،چونکره پردرم کره قدیمی ترین طلبه و روحانی روستایمان بود در ابتدای جوانیش بخاطر فرار از دست مأموران و یاندارم های حکومت پادشاهی پهلوی که می خواستند ایشران را به خدمت ننام ونیفه اجباری وسربازی ببرند باتفاق اخوی بزرگتر خرویش ( فضل هللا ) به این مردارس وارد شرده بودنرد وبرا متولیران ومردیران ورؤسرا در ایررن دو تررا مدرسرره آشررنائی و قرردمت دیرینرره ای داشررتند و در همررین مرردارس هررم مدتها وسالیان متمادی به تدریس مشؽول بودند .در نتیجه نوجوانران جدیردی هرم که همگی با صالحدید پدرانشان که آنان را بدرقه وبه حوزه اعرزام مری کردنرد وبواسطه وجرود وحضرور حراج شریخ نصررت هللا بره مشرهد مری آمدنرد عمردتا برا تشرویق و معرفری پردرم بره مردیرو مترولی یکری از ایرن مردارس در آنجرا اسررکان می یافتند و صاحب اتاق وحجره وخوابگاه می گردیدند . از روستای پدری من بیش از همه روستاها ودهرات اطرراؾ واکنراؾ محصل علوم دینی و طلبه به حوزه علمیه مشهد وارد شده است وپس از سرالها تعلیم وتربیت وآموزش فقهی وشرعیات از آنجرا هرم جهرت ادامره تحصریالت بره حوزه علمیه شهر قم و بندرت هم به حوزه علمیه نجؾ مهراجرت نمروده انرد و یا اصال از حوزه علمیه خارج وجاب مشاؼل دیگری گردیده اند. عموجرررران شرررریخ فضررررل هللا و پرررردرم شرررریخ نصرررررت هللا اولررررین نسررررل طلبرره هررای صررادر شررده از روسررتای ینگجرره و اولررین روحررانیون و مجتهرردین و امامان جماعت ازدهکده ما بوده وهستند که پس ازموفقیت ایشان (عمو وپردر ) دیگر خانواده هرا نیرز تشرویق بره انجرام ایرن کرار گردیرده ودرنتیجره نوجوانران و جوانان روستائی بسوی حوزه های علمیه ایران سرازیر شده اند.
احسان شوشتری 335 /
تا سالیان سال حوزه علمیه مشهد تنها مأمن ومحل تحصیل برای آنران بود و پدرم نیز حامی ومعرؾ و پشرتیبان ایرن طرالب جروان ونوجروان بودنرد ترا اینکه سالهای بعد حوزه علمیه فاروج توسط عموجان شیخ فضل هللا بنیان نهاده وتأسیس شد وجهت پایرش وثبت نام طالب افتتاح گردید و نوجوانران وجوانران روسررتائی از ایررن امکانررات راحررت و خرروب فررراهم شررده اسررتفاده نمرروده و تعررداد مشتاقین به علوم دینی افزایش یافت و ابتدا در حروزه علمیره فراروج کره شررایط سهل تری از جهت اسکان و اقامرت بررای آنران فرراهم برود مراجعره و ثبرت نرام می کردند و پرس از گارانردن دوره هرای ابتردائی حروزه و خوانردن کتراب جرامع المقدمات وسیوطی ومؽنی و دیگرکتب اولیه همراه با براالتررفتن سرن طلبره هرا جهررت ادامرره تحصرریالت و اسررتفاده از کررالس هررای دروس اسرراتید برجسررته برره حوزه علمیه مشهد و یا حوزه علمیه قم اعزام می شدند. در سررالهای اولیرره تأسرریس حرروزه علمیرره فرراروج برره ابتکررار شخصرری مؤسسررین و بانیرران آن ،کرره ریاسررت آنرران و نیررز مرردیریت مدرسرره بررا عموجرران فضل هللا خودمان بود طلبره هرای جروان و نوجروان را هرر سرال یکبرار در یر مسررافرت علمرری وتفریحرری وزیررارتی وسرریاحتی بصررورت گروهرری و کرراروانی ودسرررته جمعررری بمناسررربت سرررالروزمیالد امرررام هشرررتم شررریعیان بررره مشرررهد گسررریل می داشتند و فاصله یکصد و پنجاه کیلومتری شهرستان فاروج در شمال استان خراسان تا شهر مشهد را با پای پیاده طی می کردند تا جهت زیارت حرم امرام رضررا ( ) در شرررب تولرررد آنحضررررت درکنررار بارگررراهش درشرررهرمقدس مشرررهد باشند. و درحین عبرور از روسرتاهای برین راه فراروج ترا مشرهد شربی را نیرز در یکی از مساجد روستاهای برین راه و یرا منرازل روسرتائیان مری گاراندنرد ترا ضررمن اینکرره اهررالی دهررات و روسررتاهای مسرریرراه را متوجرره امکانررات مدرسرره علمیه فاروج وفعالیت های فوق برنامه آن مدرسه می نمایند بدینوسیله کودکران ونوجوانرران روسررتائی را نیررز جهررت ادامرره تحصرریل در مدرس ره علمیرره ترؼیررب وتشویق وجاب حوزه علمیه فاروج نموده باشند.
/336خانه پدری
یکرری از برررادران کرروچکتر مررن نیزجررزو طررالب و دانررش آموختگرران حوزه علمیه فراروج اسرت کره چنرد سرالی در همران مدرسره علمیره اتراقی داشرت وبصررورت شرربانه روزی در آنجررا تحصرریل مرری نمررود وپررس ازآنهررم برررای ادامرره تحصرریل و تکمیررل علرروم حرروزوی خررود عررازم حرروزه علمیرره شررهرقم گردیررد ، وچندین نوبت در سالهای اولیره تأسریس وراه انردازی مدرسره باتفراق وهمرراه برا کاروانیرران طررالب و اسرراتید حرروزه علمیرره فرراروج و دیگررر معتمرردین شررهر برررای زیارت حرم مطهرر امرام رضرا ( ) پیراده ازشرهر فراروج بره مشرهد آمرده برود. کرراروان طررالب فرراروج معمرروال همرره سرراله چنررد روزی قبررل ازسررالروز مرریالد حضرررت امررام رضررا ( ) از شررهر فرراروج حرکررت مرری کردنررد وبررا عبرروراز شهرهای بین راه همچون "شهرکهنه " و "قوچان" و "دوؼائی" و "چناران" که پیاده مری گاشرتند کرم کرم بره شرهر مشرهد مری رسریدند ودر طرول مسریرهم بررای استراحت واقامت از مساجد روستاهای بین راه استفاده می نمودند . یکبار که اخوی محمد برادر نوجوان چهارده ساله ام به همرراه همرین کاروان طلبه ها بره مشرهد آمرده برود از کترابی در رابطره برا زندگینامره " مهاتمرا گاندی " رهبر فقید استقالل هندوستان که درکتابخانره شخصری مرن موجرود برود خوشش آمده بود که فکر می کنم نام کتاب هم" گاندی فرزند اشتباه زمان " بود و کتاب نسبتا قطرور وبرا صرفحات بسریارزیاد وحجیمری هرم برود کره آنررا امانرت وقرضی گرفت ترا جهرت مطالعره برا خرود بره فراروج ببررد و چرون اخروی جرزو طالب شبانه روزی مدرسره علمیره فراروج برود کره مردام در آنجرا اقامرت داشرت ودارای اترراقی درداخررل مدرسرره علمیرره بررود کرره شرربها نیررز همانجررا مرری خوابیررد ، برحسب اتفاق یا در حین بازرسی شبانه چشمان ریاست حروزه علمیره کره عمرو جان شیخ فضل هللا خودمان باشند به این کتاب جلد آبی قطرورمی افترد وپرس از آنکه به عنوان وموضو ومحتویات کتراب پری مری برنرد برا تشروعصربانیت بره نکررروهش و تررروبیخ طلبررره نوجررروان مدرسررره خرررود کررره اخررروی محمرررد مرررا باشرررد می پردازنرد و در حضورسرایر طرالب سرزنشرش مری کنرد کره :ایرن دیگره چره کتابی است چرا این کتابها را مطالعه مری نمرائی ! .مگرکتراب در رابطره برا
احسان شوشتری 337 /
شرح احوال و زندگینامه ائمه اطهار و معصومین علیهم السرالم قحطری ونایراب اسررت ! کرره برره خوانرردن ومطالعرره زندگینامرره ی ر آدم گرراو پرسررت ! پرداخترره ومشؽول شده ای ! .دیگر نبینم هیچ طلبه ای این چنین کتابهرائی را برا خرودش به درون مدرسه وحوزه علمیه بیراورد ! ،اینجرا مدرسره امرام جعفرصرادق ( ) است و آنچه می خوانید و مطالعه می کنید ومی آموزید بایستی در رابطه برا احادیس و روایات و فقه شیعه و زندگی نامه و شرح الحرال و احرواالت وگفترار وبیانات ائمه اطهار و اصحاب و یاران آنها باشد .همین وبس !! ( البته آنهرم نره همه اصحاب وانصارو یاران !). همررره طرررالب حررروزه وحاضررررین در مدرسررره در یررر مراسرررم ویررریه وگردهمائی با شکوه جمع شرده بودنرد و بره سرخنان ریاسرت حروزه علمیره گروش می جان سپرده بودند ،و عمو جان شیخ فضل هللا هم ضمن اینکه داد سخن فرمودند آماده ومهیا شده بودند که در پایان سخنرانی ومنبرشان ،جهت عبرت وتنبیرره وپنررد وانرردرز وبیرراد سررپاری وآمرروختن درس بررزرگ آنررروز برررای تمررامی طلبه های نوجوان مدرسه در انتهای کاروپایران مجلرس وعرن وارشراد ،مراسرم کترراب سرروزی برره راه بیاندازنررد ! و سرگاشررت و زندگینامرره مهاتمررا گانرردی ایررن فرزند اشتباه زمانه را فی المجلس ودرحضور جمع طالب داخل آتش بیاندازنرد تا طلبه های نوجوان شیعه هرگز از یادشان نرود !. ولرری از آنجررا کرره برررادرم انهررار مرری دارد کرره کترراب امانررت اسررت و بخصوص زمانی که اسم مرا می برد که صاحب کتاب منم ( ومرن هرم احتمراال برای عمو جان شیخ فضل هللا برادرزاده مهمی بوده ام !) . عموجان که بره حفرن ونگهرداری امانرت در نرزد شراگردانش بیشرتر از هر درس دیگری اهمیت می دهند از سوزاندن کتاب صرؾ ننر می کنند ! .و فری الفرور یر مرخصرری بیسرت و چهرار سراعته برررای اخروی طلبره مرن صررادر مرری نماینررد ومرری فرماینررد کرره :سررریعا کترراب را برره مشررهد مرری بررری و تحویررل صاحبش می دهی ! مایل نیستم کره پرس از ایرن چنرین کتابهرائی را داخرل حروزه علمیه ببینم !.
/333خانه پدری
وقترری اخرروی محمررد پررس از چنررد روز برگشررت و کتررابی را کرره امانررت برررده بررود پررس داد ! ،بررا تعجررب پرسرریدم :چرره سررریع ! ،خوانرردن کتررابی برره ایررن پربرگی و قطوری چندین برابر ایرن مردت زمران مری خواهرد ،چره زود تمرامش کررردی ! و او هررم در نهایررت خجالررت و شرررمندگی و بررا پرروزش و عررارخواهی جریان ماوقع را تعریؾ کرد !. چند سالی این مسرافرت پیراده بره سرمت مشرهد ادامره یافرت و بعردها بره مرور ،شاید بعلت مشکالت و سرختی راه و یرا بعلرت عردم اسرتقبال طلبره هرا کره این مسیر را می توانستند دو ساعته با اتوبوس طی نمایند ! ،این ابتکار برا پرای پیاده به زیارت حرم رفتن هم منسود گردید ،و به بوته فراموشری سرپرده شرد ، و عمو جان فضل هللا ما نتوانست رکورد شاه عباس صفوی را که مرتبا با پای پیاده از اصفهان به مشهد می آمرد را بشرکند ودرواقرع ابتکرار پیراده بره زیرارت حرررم امررام رضررا رفررتن هررم در اصررل ازابتکررارات آن سررلطان مرحرروم بررود ! کرره چندین نوبرت از اصرفهان بره مشرهد مری آمرد ولری تفراوت شریخ فضرل هللا برا شراه عباس در آن بود که ایشان از فاروج می آمد واواز اصفهان !! .و با همان چند نوبت اولیه در سالهای نخسرتین شررو بکرار حروزه علمیره فراروج وپیراده روی در ایام سالروز میالد حضرت امام رضا ( ) مسئله پایان پایرفت. بعد از پیروزی انقرالب اسرالمی اکثریرت آن طلبره هرای جروانی کره از حرروزه علمیرره فرراروج برره حرروزه مشررهد و یررا قررم اعررزام شررده بودنررد جرراب ادارات ونهادهررای دولترری گردیدنررد ودرارگانهررا وسررازمانهائی مثررل کمیترره هررای انقررالب اسالمی ،سپاه پاسرداران ،قروه قضرائیه و دادگاههرای انقرالب ،امامرت جمعره ، ویا نیروهای انتنامی واطالعاتی وامنیتی مشؽول خردمت شردند و بره رده هرا و درجات باالی سازمانی نیز ارتقاء مقام یافتند . سران حکومرت اسرالمی ورییرم ودولرت جمهروری اسرالمی بره طرالب حوزه علمیه فاروج و باالخص ریاسرت ومردیریت آن حروزه مرحروم حراج شریخ فضل هللا به جهرت تربیرت اینهمره نیرروی کرار آزمروده و وفاداروفداکاروصرادق ومخلص برای استقراروبقای این دولت و رییم بسیارمدیون وبدهکار هستند .
احسان شوشتری 331 /
عموجان فضل هللا من که بنیران گراار حروزه علمیره شهرسرتان فراروج است و در تعلیم و تربیت اولیه دهها بلکه صردها طلبره نقرش اساسری و نخسرتین را دارا بوده است ،خود دارای چهار فرزند طلبه و روحانی است و عالوه بر آن دو دختر عموی من هرم همسرران روحرانی دارنرد .عموجران پردردو ترا پسرر شهید هم هستند که در مراسم تشیع جنازه یکی از آنان در میدان مرکرزی شرهر قوچان و در حضور انبوه جمعیت حاضرتشییع کننده ،زن عموی من که پشت تریبررون قرررار گرفترره بودنررد و برررای حضارشرررکت کننررده درمراسررم سررخنرانی می فرمودند به لسان خویش اعالم داشتند که :من افتخار می کرنم کره مرادر دو شهید هستم ،افتخرار مری کرنم کره شروهری روحرانی دارم ،افتخرار مری کرنم کره چهار تا پسر روحانی دارم وافتخار می کنم که دو تا داماد روحانی دارم . با احتساب صردها طلبره ای کره عموجران درتعلریم و تربیرت آنران نقرش اساسی واولیه را داشته اند تعداد فرزندان معنوی و روحانی عموجان من خیلی بیش از این تعردادی اسرت کره در آن زمران توسرط زن عمروی مرحومره گرامری اعالم گردید. در خانواده وفامیل ما همگی بال استثناء یرا خرود روحرانی هسرتند و یرا روحررانی زاده هسررتند و یررا حررداقل یکرری ،یررا دو تررا فرزنررد روحررانی دارنررد !، روحانیررت بررا خررانواده مررا آمیخترره وعجررین شررده اسررت و مررن چرره بخررواهم و چرره نخواهم چه خوشم بیاید وچه خوشم نیاید زندگی و سرنوشتم با جامعه روحانیرت شیعه گره کورخورده است !. عموجان فضل هللا عالوه بر ریاست و اسرتادی حروزه علمیره ،رئریس دفاتر ازدواج و طالق و اسناد رسمی شهرسرتان فراروج نیرز بودنرد و از درآمرد حاصله محضر خویش ارتزاق می نمودند. وجه تمایز بین ما فرزندان پردرم و پسررعموها و یرا شراید بتروان گفرت وجرره تمررایز بررین روحانیررت آنرران بررا روحانیررت منررزل مررا در ایررن بررود کرره آنهررا از درآمرد حاصرله عموجرران از دفترر اسررناد رسرمی و دفتررر ازدواج و طرالق امرررار معاش و ارتزاق می نمودند ولی در منرزل مرا چرون پردرم عرالوه برر روحانیرت
/315خانه پدری
وامامت جماعت خویش هیچگونه منبع درآمد دیگری نداشتند تماما یرا از وجروه دریافتی از آیات اعنام و مراجع تقلید شیعه بعنوان شهریه ماهیانه پدر ارترزاق می کردیم و یا از وجوهات شرعیه و سهم امامی که پدر روحانی و مجتهد مرن مسئول دریافت آنها بودند و بنا به سلیقه و تشخیص خرود مجراز بره مصررؾ آن وجوه گردیده بودند. بعبارت دیگر پدرم از آیات اعنام و مراجرع تقلیرد شریعه حکرم اجتهراد دارنررد و مجرراز هسررتند وجرروهی را کرره مررؤمنین مسررلمان و مریرردان پرردرم کرره در صفهای نماز جماعت ایشران شررکت مری کننرد از بابرت خمرس و زکرات و سرهم امام پرداخت می نمایند را دریافت دارنرد و امروال و دارائری آنران راطبرق حکرم شررر پرراک و تطهیررر فرماینررد و پررس از آنهررم ایررن وجرروه دریررافتی را بنررا برررر تشخیص خود در هر راهی که مایلند یا به هر شخصی که نیازمنرد مری پندارنرد پرداخت نمایند و صد البته خانواده خود روحانی و امرورات منرزل و بیرت خرود مجتهررد اولرری تررر و ضررروری تررر از هررر شررخص دیگررری اسررت تررا پررس از رفررع احتیاجات و نیازهای خود و اهل بیت خود مابقی آنرا صرؾ دیگران وسرایرین بنماینررد و برردین ترتیررب مرری ترروان گفررت کرره همرره مررا بچرره هررا و فرزنرردان پرردرم و بخصوص مرن کره جرزو اهرل بیرت محسروب بروده ام تمامرا ازسرهم مبرارک امرام رشد و نمو نموده ایم و تمامی پوسرت و گوشرت وخرون و اسرتخوان و سرلولهای تنمان از سهم مبارک امام ارترزاق کررده اسرت ومرن بره نوبره خرودم بینهایرت از وجود مبارک حضرتشان ممنون وسپاسگاارم که همه کودکی ونوجوانی وحتی قسمتی ازجوانی مرا تؽایه وترأمین فرمروده انرد وحتمرا دیرن و بردهی مرن نیرز بره حضرت ولیعصر و امام زمان ؼایب بسیار زیاد خواهرد برود کره چنرین منبرع برا برکت ارتزاقی را برای من فراهم فرموده بودند. در اوایل ورود پدرم به حوزه علمیه مشهد که هنروز روحرانی جروانی بودند از طررؾ دادگسرتری و یرا دسرتگاه عدلیره آن زمران جهرت دریافرت مجروز سررردفتری ازدواج و طررالق و اسررناد رسررمی برره شرررکت در آزمررون و امتحرران سررردفتری دعرروت مرری شرروند و پرردر نیررز برره اتفرراق اخرروی بزرگترخررویش ویکرری
احسان شوشتری 311 /
دیگرازهمرروالیتی هررا وهمدرسرری هررای خررود کرره هررر سرره نفررر روحررانیون جرروانی بودند که با هرم وهمزمران وارد حروزه علمیره گردیرده بودنرد و تقریبرا در دروس حررروزوی نیزهمسرررطح وهمرتبررره یکررردیگر بودنرررد در امتحانرررات فررروق شررررکت می نمایند و هر سه نفرنیزقبرول مری شروند و قابلیرت وشایسرتگی خرود را جهرت دریافت مدرک سرردفتری بره اثبرات مری رسرانند ،ولری گویرا آقاجران (پردرم) برا اسرررتاد و مقتررردای معنررروی خرررویش حضررررت آیرررت هللا قمررری طباطبرررائی مشرررورت می نمایند وننر ایشان را جویا می شوند وایشان هم مجاز نمری داننرد ودریافرت حقرروق ماهیانرره ازرییررم و حکومررت ودولررت جررور و نلررم و سررتم و خرردمت برره حکومت پادشراه دیکتراتورو مسرتبد را دون شرأن روحانیرت شریعه مری شرمارند ، ولی منع هم نمی نمایند وتصمیم گیرری نهرائی در ایرن خصروص را بعهرده خرود پدر مری گاارنرد و ایشران هرم اسرتخاره مری نماینرد و چرون اسرتخاره بررای قبرول دریافرررت مجررروز سرررردفتری خررروب نمررری آیرررد ایشررران هرررم انصرررراؾ داده و آنررررا نمی پایرد. ولرری عموجرران شرریخ فضررل هللا در شهرسررتان فرراروج و آن همرروالیتی دیگرشان در شهرستان قوچان تمام طول عمرشان با پوشش دائمی و همیشرگی لباس روحانی خویش صاحب دفتر و دست سردفتری خود نیز بودند. پدرم عالوه بر تدریس در حوزه علمیه مشهد و امامت جماعت مسجد محرل ،منبررر هرم مرری رونررد و بررای امررام حسررین ویراران منلرروم آن حضرررت در صحرای کربال روضه هم می خوانند و یکری دیگرر از منرابع درآمردی خرانواده ما همین وجوهی بود که پدرم بخاطر منبررفتن خود دریافت می کردند و حتما آن وجروه را بری دؼدؼره و بردون نگرانری تمامرا و صرد درصرد صررؾ خرانواده خویش می کرده اند . اگرر در هزینره کرردن وجروه شررعی مرؤمنین مسرلمان نهایرت رعایرت امانررت داری و احتیرراط هررای الزم وضررروری را بجررای مرری آوردنررد ومراعررات می فرمودند ،ولی خروبی و مزیرت ایرن وجوهرات وپولهرائی کره از راه منبرر و روضه بدست می آید آن است که دیگر جای هیچگونره نگرانری بررای مصررؾ
/312خانه پدری
وهزینرره کررردن آن نیسررت وبررا اطمینرران خرراطر مرری تواننررد بهررر شررکلی کرره مایررل هستند صرؾ اوالد و اطفال خویش بنمایند. عموجرران شرریخ فضررل هللا ،عمرروی دوم مررن اسررت کرره خررود روحررانی و بانی و مؤسس حوزه علمیه فاروج در استان خراسان شمالی می باشند و چهار فرزنرررد پسررررروحانی و دو دامررراد روحرررانی ایشررران همگررری در مشررراؼل سیاسررری واداری وقضائی وننامی در سراسر کشورمشؽول به خدمت هستند. شررریخ عبررردالقائم بزرگتررررین فرزنرررد ایشررران خرررود از فضرررال و علمرررا و عارفرررران بررررزرگ حرررروزه علمیرررره قررررم مرررری باشررررند کرررره در سررررالهای پررررس از استقرارجمهوری اسالمی در شرهرهای مختلرؾ و مهمری امامرت جمعره مسرلمین را بعهررده داشررتند و در ایررن سررالیان اخیررر نیررز در شرراهین شررهر اصررفهان امامررت مؤمنین و متشرعین را عهده دار بودند. در دوران ریاست جمهوری جنراب آقرای سرید محمرد خراتمی بره جهرت رفع تبعیق از جوانان ودانشجویان بهائی یر نامره تنلرم خرواهی واعتراضریه نسبت به نحوه گزینش دانشجویان وممانعت ازحضور جوانران بهرائی درآزمرون سراسری کنکور توسط سازمان سنجش وزارت علوم تننریم وبره دفترر ریاسرت جمهرروری تقرردیم گردیررده بررود ،وقترری ازنامرره تقرردیمی برره نهرراد ریاسررت جمهرروری نتیجه مطلوب عاید نگردیده وحتی بی جواب مانده بود ،مدیران جامعه تصرمیم گرفتنرررد ترررا نامررره فررروق توسرررط افرررراد بهرررائی در سرررطح همررره رؤسرررا ومررردیران ومسررئوالن و کررارگزاران رده برراالی ادارات وسررازمانها و شخصرریت هررای مهررم مملکتی سراسر کشورتوزیع و پخش گردد. من هم یکی از نامه ها را برای پسرعمو که در آن تاریخ امرام جمعره شاهین شهراصفهان بودند ارسال داشتم ! و هم ایشان بودنرد کره برا بازنشسرتگی و انصراؾ زود هنگام خود از امامت جمعه باعس شده بودنرد کره نامره ارسرالی من به دفتر امام جمعه شراهین شرهر وبرا اسرم و آدرس دقیرق پسرتی مرن ،سرراز وزارت اطالعات درآورد و اگر بی احتیاطی نمی کردم و کمی رعایت حکمت می نمودم و قبل از ارسال پاکت نامه تلفن می زدم و اجازه مری گررفتم ،چنرین
احسان شوشتری 313 /
اشررتباه فاحشرری صررورت نمررری گرفررت تررا امررام جمعررره جدیررد و جانشررین ،نامررره خصوصی امام جمعه قبلی وپیشین را برای وزارت اطالعات ارسال نماید ! . زمانیکرره مررن درسررال 1363شمسرری دربازداشررتگاه سررپاه پاسررداران زاهدان به جرم بهائی بودن محبوس وزنردانی برودم ،پسرر عمرو شریخ عبردالقائم کرره در آن زمرران امامررت جمعرره شهرسررتان درود در اسررتان کرمرران را برره عهررده داشررتند برره پرردرم درمشررهد فرمرروده بودنررد اگررر پسرررعمو (مررن) هررر جرررم دیگررری مرتکب شده بود وحتی قاچاق مواد مخردرکرده برود و یرا قترل مرتکرب شرده برود باز امکان داشت تا با نفوا و پا در میرانی وپرارتی تراشری وتوصریه کرردن یر جوری مسئله را ختم به خیر نمرود ولری اتهرام پسررعمو (بهرائی شردن و ارترداد) طوری است که هیچکس هر چند با نفوا جرر ت نمری کنرد کره دخرالتی بنمایرد !، بخصوص برای افراد جامعه روحانیرت کره خیلری مشرکل اسرت و امکران نردارد که بتوانند ویا بخواهند دراین مورد دخالت بنمایند !. پررس از آزاد شرردنم از زنرردان زاهرردان نیررز در سررفری کرره پسرررعمو برره مشهد داشتند ی روز به اتاق من آمدند ،گویا پردرم بره ایشران گفتره بودنرد :کره احسان می خواهد ازدواج کند ومشخصات دختری را هم که مری خواسرتم برا او ازدواج نمایم ومابقی مسائل را فرموده بودنرد و بره ایشران مأموریرت داده بودنرد وسررفارش فرمرروده بودنررد تررا کمرری بررا مررن صررحبت وگفتگوونصرریحت بنمایررد !. و دری ر جمررع دو نفررره و مباحثرره گونرره طلبگرری در اترراق مررن ،شرریخ عبرردالقائم سئوال فرمود :کره پسررعمو (مرن) راستشرو بگرو چررا بهرائی شردی ! اینجرا کره کس دیگری نیست فقط من و تو هستیم !. چررون ایشرران ( شرریخ عبرردالقائم ) در حرروزه علمیرره قررم فلسررفه و منطررق خوانده بود و بررای هرر پدیرده و اتفراق وپریش آمردی بردنبال یر دلیرل منطقری و فلسفی می گشت و در ؼیاب من هم ( زمانی که مرن در بازداشرتگاه برودم ) برا تجریه و تحلیل موضو و با آنالیز رفتاروکردارمن به این نتیجه رسیده بود که حتما پای ی دختر بهرائی در میران اسرت !! و ایرن پسررعموی جروان و عاشرق پیشه ما (من) هم بخاطر رسیدن به وصال معشوق و ازدواج برا آن دخترر خرانم
/314خانه پدری
بهائی که حتما خیلی هم زیبا و جااب هسرت ! ،احساسرات و عواطرؾ قلبری اش بررر افکررار و تصررمیمات عقلرری اش ؼلبرره کرررده و اختیررار از کررؾ داده و خررود را بهائی فرق نموده وجرا زده ترا بره خواسرته قلبری ونیرات عاشرقانه اش برسرد !!. واز آنجا که بره زرنگری واسرتعداد وهروش سرشرار خرانوادگی وفرامیلی خودمران اطمینان کامل داشت ومطمئن بود که پرس از ازدواج برا آن دخترر زیبرای بهرائی که هوش وعقل وفراست وخرد از سر پسرعموی مرا بررده ! کره بره جردیت نیرز مایل بود وسعی وتالش می کرد ی جوری و با ی ترفندی اسرمش را ( اسرم همرران دخترخررانم زیبررا ودلبربهررائی را !) هررم از زیررر زبرران مررن بیرررون بکشررد ! وباصطالح خودش که می پنداشت :خر پسر عموکه از پل گاشت و به وصال محبوب نائل که آمد و به خواسرته قلبری خرویش کره دسرت یافرت وبمحرق اینکره خطبه عقد و ازدواج جاری شد دوباره پسرعمو به راه راست وصرراط مسرتقیم خودش و راه آبا واجدادی اش و راه ائمه اطهار و معصومین علیهم السالم براز می گردد !!. وقتی به خواسته قلبی خودش دست یافت وبه وصرال دلرش کره رسرید، دیگر چه نیازی است وچه لزومی دارد که باز هرم هرر دو پرایش را داخرل یر کفش بکند و خودش را به دردسرر بیانردازد و جرانش راهرم بره خطرر بیانردازد و بازهم بگوید که بهرائی هسرتم ! .مگرخردائی نکررده پسررعمو(مرن) دیوانره شرده است ویا عقل از سرش پریده !. وچون پسرعمو ( شیخ عبدالقائم ) اهل فقه واستنتاج مسائل شرعی هم بودند وبرای مشکل ازدواج من بدنبال راه حل و چاره جوئی خداپسرندانه فقهری وشررعی مرری گشررتند تررا مشررکل پسرعمویشرران را هررر طرروری شررده حررل و فصررل نمایند وچون از طررؾ پردرم مأموریرت داشرتند ایرن را نیزجرزو مسرئولیت هرای خود می پنداشتند ! ویا اینکه مایل بودند اطالعات فقهی خودشان را که عمرری در حوزه علمیه قم تحصیل کرده بودند یکجائی خرج نمایند ! می فرمودند که : پسرعمو جان (من) بد جائی دست گااشتی ! .اگر طرؾ دختر مسیحی بود و یا
احسان شوشتری 315 /
دختر کلیمی بود براز هرم راه و چراره ای داشرت مرثال مری شرد یر
عقرد ازدواج
موقتی جاری کرد ! ،فی المثل عقد ازدواج موقت نود ونه ساله !!. ( ولی اگر چه می شود ازجامعه مسیحی و یهودی دخترر گرفرت ولری بهیچ عنوان نمی شود بره آنهرا دخترر داد! طبرق فقره شریعی !) .ولری چرون دخترر مورد ننر تو بهائی است هیچ کاری نمی توان کررد ! و اصرال امکران ازدواج حتی بشکل موقت هم از ننر فقه شیعی وجود ندارد وبه هیچ عنوان عقد نکراح و ازدواج با دختر بهائی جایز نیست !!. پسرررعموی حجررت االسررالم و فاضررل و عررالم مررن عررالوه برررآن فکررر مری کررد کرره در قروانین آئرین بهررائی هرم ازدواج دخترر و پسررر فقرط در صررورت بهائی بودن طرفین امکان پایر است ! ،در صورتیکه در دیانت بهرائی دخترر و پسر بهائی با هر فرد از هر دیانت و اعتقادی که مایل باشند براحتی و سهولت می توانند ازدواج نمایند و اینکه از اهل کتاب هرم دخترر بگیرریم و دخترر نردهیم نیز خاص عقاید شیعی خودشان است و در آئین بهائی هریچ تفراوتی میران دخترر و پسر وجود ندارد و دستورات در مورد هر دو یکسان است .و بعبارت دیگرر نه تنها بهائی بودن دو طرؾ ازدواج شررط ضرروری و الزم نیسرت بلکره هریچ تفاوتی هم در قوانین فی ما بین دختر و پسر بهرائی وجرود نردارد و بهمرین دلیرل می فرمایند :عاشرومع االدیان کلها بالروح و الریحان برا همره ادیران بخروبی و خوشی با روی باز معاشرت نمائید .فقط در ازدواج بهائی عالوه برر رضرایت قلبی دختر و پسر رضایت کتبری والردین طررفین هرم شررط اساسری و ضرروری است یعنی در ازدواج بهائی حداقل شش نفربایستی رضایت کامل داشته باشرند. (درصورتی که والدین در قیدحیات باشند) خالصه اینکره پسررعموی مرن مصرربود کره از مرن جرواب بگیررد کره چرا بهائی شدی و از طرفی شدیدا مایل بود جروابی کره مری شرنود مطرابق میرل خودش و تائید ننریه و تجریه و تحلیل های علمی و فلسرفی خرودش باشرد و یرا اینکرره بررا پرریش بینرری هررای ایشرران منطبررق باشررد ! .بعررد از اینکرره پسرررعموی امررام جمعه با اصرار می پرسید که چرا بهائی شدی واین نشان می دهد که من چه
/316خانه پدری
در زندان و چه در بیرون چره در محربس و چره در منرزل چره دربازداشرتگاه و چه در آسایشگاه مدام وهمیشه در حال پس دادن بازجوئی بوده ام !!. من هم خواستم جوابی داده باشم تا شاید دست از سرم بردارد! ،چرون نمی شود ایمران بره دیرانتی را در یر جملره جرواب داد وپاسرخ گفرت .البتره در خصوص افرادی که به راه پدرانشان را می روند خیلری سراده اسرت ،چرون ترا بپرسی چرامسیحی شدی جواب خواهد گفت :چون والردینم مسریحی بودنرد !. چرررا بررودائی شرردی چررون پرردرم بررودائی بررود ! .ولرری جررواب دادن مررن برره ایررن سادگیها نبود و از طرفی من در طول این سالیان بهائی بودنم از سوی هزاران نفر مورد این سؤال قرار گرفته ام که ناچار بوده ام برای هر کدامشان توضیح بدهم که چرا بهائی شده ام و یا اینکه شرح ایمان خودم را تعریؾ نمایم !. و اگر واقعا من فرصت مری داشرتم کره در جرواب همره ایرن عزیزانری کرره از سررر کنجکرراوی و تعجررب وشررگفتی سررؤال مرری نماینررد ،جررواب برردهم و توضیحات مشروح آنگونه که دلم می خواست بیان کنم ! همه لحنات عمرم به همین پاسخگوئی می گاشت وصرؾ این می شرد کره برا مسرلمانان کره برخرورد می کنم جواب بدهم : ی -چرا بهائی شده ام ! ویا با بهائیان که برخورد می کنم گزارش بدهم که : دو -لطفا شررح ایمران آوردن خودتران را بره امرر جمرال مبرارک بیران بفرمائید !. ودرحقیقت هر دوگروه یر سرؤال را مرترب وپری در پری وبره کررات ودرسالهای متمرادی کره از حوصرله مرن واحتمراال هرر ترازه تصردیق دیگرری بره آئررین بهررائی نیزخررارج مرری گررردد مرری پرسررند وتوضرریح مرری خواهنررد ! ،منتهررا مسلمون ها می پرسند :چرا رفتی بهائی شدی (بصرورت یر جملره وسرؤال معترضه !) ولی احبراء مری پرسرند :دلیرل بهرائی شردن وتصردیق امرر خودتونرو شرح دهید ! یا اینکه بعضی ازاحباء می پرسند چه جروری جرر ت کردیرد در
احسان شوشتری 317 /
شرایطی که همه بهائیان را می کشند به آئین بهائی ایمان آوردیرد !(.بصرورت ی جمله وسؤال تعجبی !). وچون اگر می خواستم به همه آن عزیرزان جرواب مطلروب ومشرروح وکامل وجامع بدهم ازکارو زندگی روزمره خودم نیز باز می ماندم وهمه عمر من به جوابگوئی به همین دو ترا سرؤال مری گشرت ،لراا دقیقرا بره همرین دلیرل کره خیلی بیشتر و افزونتر از توان ونرفیت خودم مورد پرسرش قررار مری گیررم ، تصمیم گرفتم سؤاالت هر دو گروه مسرلمانان و بهائیران را دریر کتراب جرامع ومشررروح ومفصررل وکامررل جررواب برردهم ونگررارش بنمررایم تررا پررس از ایررن هرفرررد وشررخص عزیرررزی ازمرررن چنرررین پرسررش ودرخواسرررتی نمرررود او را بررره مطالعررره وخواندن همان کتاب ارجا بدهم !!. ولی در آن روز خراص در جرواب پسررعموی عرالم و فاضرلم عررق کردم ،از بس شما روحانیون شیعی در حرق جامعره بهرائی نلرم وسرتم کردیرد ، آنهررا را از ادارات و از سرمشرراؼل و کارشرران اخررراج کردیررد ،واز همرره حقرروق اساسی و اولیره زنردگی شران محرومشران کردیرد و همره منرالم را در حرق آنران روا داشتید ،خواستم ی روحانی زاده هم پیردا شرده باشرد ترا برا منلومیرت ایرن قوم همدردی کرده باشد ! تا اینکه بعدا نگوینرد و در تراریخ ننویسرند کره تمرامی خررانواده جامعرره روحانیررت شرریعه بررر علیرره تمررامی خررانواده هررای جامعرره بهررائی شوریدند و در حکومت اسالمی آنهمه نلم وجرور و سرتم وبری عردالتی برر آنران روا داشتند ولی حتی ی نفر از خانواده روحانیرت شریعه هرم برا آنران همردردی نکرد !!. و بهمررین دلیررل مررن بعنرروان یکرری از اعضررای خررانواده روحانیررت شرریعه وی مجتهد زاده که تمامی پوست و خون و سلول های تنم و استخوانهای بدنم کرره شررما بهترمرری دانیررد از سررهم مبررارک امررام عصررر ( عررج ) رشررد کرررده اسررت خواستم با منلومیت آنان همراهی کررده باشرم ترا بداننرد و آینردگان ونوادگانشران درکترراب هررای ترراریخ بخواننررد کرره الاقررل وبطررور نمونرره ی ر نفررر روحررانی زاده ومجتهررد زاده شرریعه از حقرروق آنرران دفررا کرررده اسررت ! و برردین وسرریله حربرره
/313خانه پدری
تبلیؽاتی ومنلــــــوم نمائی آنـــــان را (بهائیـــــان) ازدستشان گرفتــــه باشرم!!. پسرررعموی عررالم وفاضررل و بالرره گرروی مررن هررم برری تعررارؾ وبرری رودرواسرری فرمودند :اگرآنچنان که می گوئی ،مبنای تو همگرامی و همراهری و همردردی با منلومین جامعه بوده است !. ما ( روحانیون شیعه ) در این پنج ،شش ساله که از پیروزی انقالب اسالمی گاشته به خیلری از گرروه هرای اجتمراعی و اقلیرت هرای دینری و مراهبی وقومی واجتماعی نلرم کررده ایرم !! چررا نرفتری برا آنهرا همردردی کنری و رفتری بهائی شدی !. پسرعموی عزیزوگرامی من ،آنرانی کره مرد ننرر شرما هسرتند همگری در مقابررل نلررم وجررور اسررلحه بدسررت گرفتنررد و در مقابررل بررا گلولرره ومسلسررل و انفجار بمب پاسخ شما را دادند و تا جائی که توانستند و از دستشان بر می آمرد انتقررام جررروئی کردنررد وخرررون را بررا خرررون شسررتند وقصررراص نمودنررد ولررری تنهرررا جامعه ای کره همره منرالم را بره جران خریدنرد و در مقابرل نقرق وپایمرال شردن حقوق خویش وحتی تبعیق تحصیلی علیه فرزندان خرود فقرط بره تنلرم خرواهی ونامه نگاری اکتفرا نمودنرد و شرکایت شرما را بره عدلیره و قروه قضرائیه اسرالمی خودترران بردنررد ودادخررواهی نمودنررد و نتیجرره ای هررم نگرفتنررد ! .ولرری بررا وجررود اینهمرره منررالم وبرری عرردالتی در مقابررل برررای افررزایش عرردالت و انصرراؾ سررران روحانی ومعمم حکومت وننام جمهوری اسالمی شما دست به دعا برداشرتند و جلسررات دعررای دسررته جمعرری و زنجیررره ای و یومیرره برپررا نمودنررد همررین جامعرره بهائیرران ایررران بودنررد ! .و شررما اینهمرره ازافررراد جامعرره وخررانواده هررای بهررائی را ناعادالنرره کشررتید وبرره دار آویختیررد ولرری آنرران فقررط رو برره قبلرره نشسررتند وبرررای افزایش انصاؾ و عدالت شما جلسات دعا ومناجات خانگی وخانوادگی برگاار نمودند !. *********
احسان شوشتری 311 /
پسررر دوم عموجرران فضررل هللا ،حرراج شرریخ محمررد اسررماعیل کرره در دو دوره ریاسررت جمهرروری آقررای هاشررمی رفسررنجانی و همچنررین دو دوره ریاسررت جمهوری جناب خاتمی ،ایشران وزارت دادگسرتری را برر عهرده داشرتند ،یعنری شانزده سال تمام بی وقفه ومستمرعضو کابینه دولرت و برر مسرند وزارت تکیره زده بودند .و در طول تاریخ جمهوری اسالمی و حتی از ابتردا وآؼراز تشرکیل دولررت وکابینرره در ایررران ،از دوران پادشرراهی هخامنشرری تررا برره امررروز هرریچ وزیررری در هرریچ دولترری درکشررورایران موفررق نبرروده اسررت کرره شررانزده سررال مستمروپی در پی دری وزارتخانه دادگستری وعدلیره وزارت نمروده باشرد !، البته رکورد طول مدت رئیس الوزرائی ونخست وزیری در اختیرار امیرعبراس هویدا است که آنمرحوم سیزده سال رئیس دولرت بودنرد ! ،ورکرورد زمامرداری وحکومت وپادشاهی هم در اختیار ناصرالدین شاه قاجار مری باشرد کره نزدیر به پنجاه سال ی تنه دراین مملکت یکه تازی نمود . یرر خرراطره برره یررراد مانرردنی هررم اگررر بخرررواهم از حرراج شرریخ محمرررد اسماعیل پسرعموی وزیرم تعریؾ نمایم اینکه در زمان دولرت مرحروم رجرائی و همان سالهای اول انقالب ،که پسرعمو نماینده مردم شهر قوچران در مجلرس شورای اسالمی بود ی شب در طهران و در منزل ایشان میهمان بودیم ،مرن باتفاق اخوی بزرگترم وبه اصرار اوهم رفته بودم .هنوز بهائی هم نشرده برودم و خیلی هم جوان بودم . در حین مااکرات بعد ازصرؾ شرام صرحبت بره جامعره بهرائی کشریده شررد .مررن سررؤال کررردم آیررا اینهمرره اخررراج کارمنرردان بهررائی از مشرراؼل دولترری و ادارات و آمرروزش و پرررورش و سررازمان هررای مختلررؾ دیگررر مصرروبه مجلررس است یا اینکه دولت خودش تصمیم می گیرد واجرا می نماید ایشان جواب فرمودند :مصوبه مجلس نیست ولی مرورد تائیرد مجلرس هست! مجررددا عرررق کررردم اینکرره حقرروق بازنشسررتگی ی ر مشررت پیررره زن وپی ر ره مرررد را هررم قطررع کرررده انررد ،پررولی کرره مربرروط برره خودشرران اسررت و در
/455خانه پدری
حقیقرت درصردی ازحقروق ماهیانرره خرود را در صرندوق اخیرره بازنشسررتگی در طول سی سال به امانت نهاده اند تا در زمان پیری وکهنسرالی بره کارشران آیرد، آیا آن هم مورد تائید مجلس است پسرعموی گرامی ،روحرانی ومجتهرد کره از نرو سرؤال وپرسرش مرن خوشش نیامده بود و دوست داشت موضو صحبت وگفتگو را هر چره زودترر عوق کند ،جواب داد :بله مورد تائید نمایندگان مجلس است ،چون نمی شود از بیت المال به ؼیرمسلمین مستمری پرداخت کرد !! .و شرو کرد برا اخروی که همراه من بود راجع به موضرو دیگرری گفتگرو وصرحبت را ادامره دادنرد . مرری خواسررتم از سررؤاالتم نتیجرره مطلرروبی گرفترره باشررم ،کمرری هررم مررن کرره خودم را بره پررروی زده برودم ترا جرواب پسررعمو را هرر طروری شرد از زبران خررودش بشررنوم ! برررای سررومین بررار سررؤال کررردم در بعضرری از شهرسررتانها برره گورستانهای بهائیان هم حمله کرده انرد و سرنی قبرهرای مردگران بیچراره راکره آزارشرران برره مورچرره هررم نمرری رسررد ( بهررائی زنررده اش هررم آزارش برره مورچرره نمی رسد ! ) را با لودر و بولدیزل وبیل میکانیکی زیر و رو کرده اند ،مررده شور خانه را هم با دینامیت منفجر کرده اند ! ،آیا آن هرم مرورد تائیرد نماینردگان محترم مجلس شورای اسالمی است !. یرره هرروئی ،بطررور ناگهررانی و ؼیرمترقبرره ،پسرررعموی روحررانی مررن (پسرررعموی همیشرره در آرامررش !) برآشررفت ،خیلرری عصرربانی شررد ،بررا لحررن پرخاشررگرانه ای انهررار داشررت ،ؼلررط کرررده انررد ! ،چرره کسرری ایررن کارهررا را می کند مجلس چه کاری به گور مردم دارد !. پسرررعمو کرره مجتهررد بررود ،روحررانی بررود ،نماینررده مررردم قوچرران در مجلس شورای اسالمی بود ،وقلبا هم مایل نبود در مقابل چنرین سرؤاالتی قررار بگیرد ،دلش می خواست هر طوری که شده از جواب دادن طفره برود وشانه خالی کند ،ولی لجاجت واصرار و پافشراری مرن بردجوری ایشران را عصربانی کرده بود ! .دیگران گورسرتان هرای بهائیران را خرراب کررده بودنرد ولری ایشران داد وهــوارش را سر من می کشید !.
احسان شوشتری 451 /
وقترری برره دیرردن پسرررعمو مرری رفترریم ،در ی ر
شررهرک سررازمانی کرره
اکثریت نمایندگان مجلس در آنجرا سرکونت داشرتند ،جلروی در ورودی شرهرک ی ر کیوس ر نگهبررانی قرررار داشررت کرره افررراد و مررراجعین راکرره وارد شررهرک می شدند کنترل وبازرسی می نمود ،چند تا پاسدار مشرؽول نگهبرانی و کنتررل بودنررد ،چررون همرران سررالهای شرروم و بحرانرری و ترررور و کشررتار و انفجررار بررود خیلی هم سخت گیری می کردند .ولی ما چون فامیل و میهمران نماینرده مجلرس بودیم و از یکسان بودن و مشابهت نام فامیلی ما با پسرعمو هم کامال مشرخص بررود و تلفنرری هررم کسررب تکلیررؾ و هماهنرری کرررده بودنررد .بنررا بررر ایررن مررأموران پاسرردار فقررط ازمررا پرسرریدند :برادرهررا مسررلح هسررتند ( اون سررالها همرره بررا هررم برادر بودند !! ) می خواست اگر مسرلح هسرتیم اسرلحه خرود را تحویرل بردهیم و بعرد از بازگشرت پررس بگیرریم .اخرروی کره همررراه مرن بررود و باتفراق رفترره برودیم از سررر مزاح و شوخی جواب داد :بلره مرا مسرلح بره هللا اکبرریم ! ( سررودی کره در آن سالهای جنی همیشه وهمره جرا ومکرروروزانره دههرا برار از رادیووتلویزیرون پخش می شد .که :ما همه پیروخط رهبریم ومسلح به هللا اکبریم !!) پاسدار نگهبان کره مری خواسرت ونیفره اش را خروب انجرام داده باشرد و در حررین انجررام ونیفرره حوصررله مررزاح و شرروخی هررم نداشررت و یر اره حررس طنزهم در وجود این بشر نبود ! از داخل کیوس نگهبانی خارج شد و شرو کرد به بازرسی بدنی ما ! حاال نگرد کی بگرد !. اگرجواب گفته بودیم خیر ،اسلحه نرداریم ،راحرت از جلروی نگهبرانی رد شده بودیم و به سمت منازل می رفتیم ،ولی حاال که اخوی به طنز جواب داده بود مسلح به هللا اکبریم ! ،پاسدارها با کمال جدیت و دقت هر دو نفرمرا را سر تا پا بازرسی می کردند ،شاید می خواست هر طوری شرده ایرن "هللا اکبرر" را که نو سالح ما بود در وجودمان پیدا کند ! و آخر سر هم نیافتند ! پاسرردار باهوشرری بررود ،مرری دانسررت کرره خرردا در وجررود ماسررت ،دنبررال همان می گشت تا پیدایش نماید ،ولی موفق نشد که نشد!
/452خانه پدری
پسرررررعموی وزیررررر در طررررول دوران وزارت شررررانزده سرررراله خررررویش برتشرررکیالت دادگسرررتری ایرررن مملکرررت کررره همچرررون دوران وکالرررت در مجلرررس شررررورای اسررررالمی معمرررروال طرحهررررا و لرررروایح شایسررررته و ارزشررررمندی ارائرررره مری فرمودنرد ،یکبررار هرم برره بانر مرکرزی پیشررنهاد داده بودنرد کرره بهترر اسررت همزمان و همراه با ضرب سکه های طال که ربع و نیم آنهم در بازار فراوان وبسهولت یافت می گردد ،سکه های نقره هرم ضررب نماینرد ترا زمانیکره محراکم شر و قضات دادگستری محکومی را بره پرداخرت تعردادی سرکه نقرره جریمره می نمایند ،محکوم بیچاره جهت پیدا کردن سرکه نقرره دچرار مشرکل و دردسرر وسردرگمی نگردد ! و در راه یرافتن جرایگزین ومعرادل آن بزحمرت و خسرارت مضاعؾ گرفتارنشود !!. خوشرربختانه برره ننررر مرری آیررد بعلررت تؽییرررات گسررترده و پرری در پرری مردیران بانر مرکرزی و تصرمیم گیرنردگان امرور اقتصرادی جمهروری اسرالمی ایررن پیشررنهاد وزیررر محترررم دادگسررتری هیچوقررت مررورد عنایررت و توجرره قرررار نگرفت . ولررری اگرررر چنانچررره بانررر مرکرررزی موافقرررت مررری کررررد و سرررکه هرررای درخواستی وزارت دادگستری و عدلیه اسالمی را ضرب می کرد ،بعیرد نبرود که وزیر دادگستری به وزارت جهاد کشاورزی هم پیشنهاد فرمایند در اطراؾ طهران و شهرری ی مزرعه ودامداری بزرگری هرم جهرت پررورش و تکثیرر انرروا و اقسررام شررترهای دو کوهرران و ترر کوهرران تأسرریس نماینررد تررا چنانچرره محکررومی در دادگرراه اسررالمی برره پرداخررت دیرره شررتری محکرروم گردیررد دچررار سرردرگمی و نرردانم کرراری ودرد چکررنم گرفتررارنگردد ! و مسررتقیما برره شررترداری وزارت جهاد کشاورزی مراجعه نموده و هرر چنرد ر س ( نفرر ) شرتری را کره الزم دارد جهررت تحویررل برره دادگرراه و یررا شرراکی پرونررده تأدیرره وارائرره نمایررد !. وهکاا در خصوص " برد یمانی " !!. و چه بسا اگر کار به اینجاها می کشرید معلروم نبرود در آنگونره احکرام و مسائلی که خاطی ومجرم و فررد گناهکرار مکلرؾ مری گرردد طبرق دسرتورات
احسان شوشتری 453 /
و احکام اسالمی برده و بنده ای را آزاد نماید در آن صورت مجرم بیچاره چره خرراکی برسرررش مرری ریخررت ! ودرایررن دوره وزمانرره برررده و یررا بردگرران مررورد نیاز خود را از چه مکان و اسارتگاهی تأمین می نمود !!. ********** عموجان حاج شیخ فضل هللا ،پدر دو تا شهید بنامهای مهدی و محمد نیز هستند ،کره پسررعمویم محمرد در زمران شرهادت در جبهره هرای جنری میران ایران وعراق فقط 15سال سن داشت ،و عموجان همیشه تا پایران عمرخراطره آخرررین روز و لحنرره خرردا حرررافنی واعررزام برره جبهررره جنرری او را بررا تأسرررؾ و افسرروس نقررل مرری کردنرررد و متررأثربود وحسرررت مرری خرررورد کرره چرررا موقرررع خداحافنی نوجروان پرانزده سراله اش درآن پرنج دقیقره پایرانی نآنچنران کره بایرد و شررراید گررررم و صرررمیمی برررا اوخرررداحافنی نکررررده وبدرقررره اش ننمررروده و او را صرررمیمانه و پدرانررره در آؼررروش نگرفتررره و برگونررره هرررای صرررورت معصررروم و کودکانه اش بوسه نزده است . شرررریخ فضررررل هللا ،مجتهررررد ،روحررررانی ،مؤسررررس وبررررانی و رئرررریس ومدیرحوزه علمیه شهرستان فاروج و استاد علوم فقهی و مسایل شرعی طالب نوجوان وجوان مدرسه علمیه وعموی دوم من ،که سه سالی از پردرم بزرگترر می باشند ،در زمانی که من برای بار دوم در سرال هرزار و سیصرد و شصرت و سرره شمسرری توسررط مررأموران ونیروهررای اطالعررات سررپاه پاسررداران انقررالب اسررالمی دراسررتان سیسررتان وبلوچسررتان بازداشررت ومحبرروس شررده بررودم ( ،کرره درادامررره کتررراب توضررریح بیشرررتری خرررواهم داد ) و زنررردانی برررودن ومسرررجونیت وبازداشت دوم من در بازداشتگاه سپاه پاسرداران درشهرسرتان زاهردان برا دوره دوم وکالرت ونماینردگی پسررعمو حراج شرریخ محمرد اسرماعیل در مجلرس شررورای اسالمی در طهران همزمران شرده برود ،عموجران شریخ فضرل هللا در سرفری بره شررهر مشررهد و دیررداربا پرردرم بطررور گالیرره آمیزواعتراضرری فرمرروده بودنررد کرره :
/454خانه پدری
کاری را که پسر شما (احسان) در زاهدان کرده ،آبروی پسر مرا (اسرماعیل) در طهران برده است !. روحش شاد و درجات روحانی اش در عالم باقی متعالی باد .
احسان شوشتری 455 /
پنج دقیقه موهبت
مرحوم عمو جان حاج شیخ فضل هللا که ما بچه هرا از کرودکی ایشران را عمررو جرران فرراروجی مرری نامیرردیم ،نقررل مرری کرررد و بررا حسرررت و افسرروس می گفت : روزیکه پسر نوجوان پانزده ساله اش محمد عازم جبهره جنری برود ، چند دقیقه ای پس از رفتن او ،من هم بلند شدم و لباس پوشیدم و به قصد رفتن به محل کارم از درب منزل خارج شدم ،وقتری نزدیر مدرسره علمیره و دفترر کارم رسیدم ،دیدم که محمد هنوز سر چهار راه مرکزی شهر فراروج و تقریبرا روبروی محضر منتها آن طرؾ خیابان به تنهایی منتنر ایستاده اسرت .معلروم نبود که منتنر دوستش برود و یرا منتنرر سرویسری کره بیایرد و او را برا خرودش ببرد .من هم بی اهمیرت و بردون توجره بره او بره آن سروی خیابران و بره طررؾ دفتر کارم رفتم و پشت میزم نشستم و ترا مردتی هرم کره از پشرت پنجرره محضرر نگاه می کردم محمد را می دیدم کره همچنران تنهرا آن طررؾ خیابران بره انتنرار ایستاده است .چند بار تصرمیم گررفتم کره بلنرد شروم و برروم و برا او خرداحافنی کنم و صورتش را ببوسم و ی وان یکراد ...هرم در گوشرش بخروانم و برر قرد و باالیش فوت کنم ترا گزنردی بره او نرسرد و از بالیرا دور باشرد ،ولری ؼررورم اجازه نمی داد تا از جرایم بلنرد شروم و شراید هرم نیرازی بره ایرن کرار نمری دیردم .
/456خانه پدری
فکر می کردم ما که توی خانه خرداحافنی کررده برودیم ،دیگره چررا برروم !!. مدت انتنار محمد درآن سمت خیابران و روبرروی محضرر تقریبرا حردود پرنج دقیقه ای به طول انجامید و پس از آن وقتی نگاه کردم دیگر محمد آنجرا نبرود ! او رفته بود !. ********* پس از گاشت یکماه از تاریخ فوق که جنازه محمد را از جبهه جنری برره زادگرراهش فرسررتاده و تحویررل خررانواده اش دادنررد ،عمررو جرران تررا پایرران عمررر همیشه می گفت :من دلم برای هیچ چیزی نمی سوزد و ؼصره هریچ چیرزی را نمی خورم ،ولی فقرط دلرم بررای از دسرت دادن همران پرنج دقیقره مری سروزد !! حسرت همان پنج دقیقه در دلم مانرده اسرت کره مری توانسرتم پسرر را بؽرل کرنم و صورتش را ؼرق بوسه بنمایم و گرم و صمیمی از او خداحافنی کنم ولی این کار را نکردم ! .شاید در شأن خود نمی دیدم !!. عمررو جرران فضررل هللا پررس از شررهادت پسررر نوجرروان پررانزده سرراله اش محمد ،بیش از بیست و ی سال دیگر هم زندگی کرد ولی حسرت و افسروس از دسررت دادن آن زمرران پررنج دقیقرره ای را هرگررز از یرراد نبرررد و آن پررنج دقیقرره ؼفلت و کوتاهی در دلش ماند .عموجان حیققتا محمد را از دست نرداد ولری آن پنج دقیقه فرصت محبت و مهربانی را از دست داد !. ********** ...صبح بود ،زمستان بود ،هوا خیلی سرد بود ،جوی های خیابان آنجاها که از شب قبل کمی آب جمع شده بود یرخ بسرته برود ،کنرار دیروار هرا و گوشه پیاده روهرائی کره آفتراب گیرر نبودنرد هنروز مقرداری بررؾ منجمرد شرده از آخرررین برفرری کرره چنررد روز پرریش باریررده بررود برررروی زمررین برراقی مانررده بررود . خیابان خلوت بود ،ت و توک عابرین پیاده ای کره چنرد قررص نران در دسرت داشررتند و از مؽررازه نررانوایی برراز مرری گشررتند و برررای صرررؾ صرربحانه برره سررمت
احسان شوشتری 457 /
منررازل خررویش مرری رفتنررد از خیابرران خلرروت آن روز صرربح عبررور مرری کردنررد . سوز سرما به همراه باد خنکی که تقریبا همیشه صربح هرای زمسرتان از طررؾ قوچان می آمد در کوچه پس کوچره هرای شرهر فراروج ایرن شرهر شرمالی اسرتان خراسان می وزید ،و قسمت هایی از شهر که در سطح براال ترری قررار دارنرد مثل گورسرتان عمرومی شرهر ایرن سروز سررمای ناشری از براد قوچران ترا اعمراق وجود آدمی نفوا می کرد و به استخوان های بدن واندام آدمی سرایت می نمود و آن روز صبح به علت شدت سوز و سرما از رفت و آمد ماشرین و دوچرخره و موتررور و تراکتررور هررم در آن خیابرران اصررلی و مرکررزی شررهر فرراروج خبررری نبود و همه جا سوت و کور بود ،فقط سروز و سررما برود ،خورشرید هنروز از آسمان شهر باال نیامده بود تا به خیابان های سرد آن شهر گرمرا ببخشرد و شراید انبوه ابرهای تیره هم اجازه نمی دادند تا نور و مهر خورشید بر سرر ایرن شرهر سرد و ساکت بتابد و با گرمای وجود خویش برر سروز و سررمای فراروج ،ایرن شهر همیشه سرد فائق آید و با نور خود تن سرد و منجمد شهر را گرمرا بخشرد و همه آن یخ ها را آب نماید . در این شهر خلوت و سرد پسر نوجوانی برر سرر چهرار راه اصرلی و مرکزی شهر ایستاده بود و انتنار می کشرید ،نرام او محمرد برود .محمرد کمترر ازپانزده سرال سرن داشرت ،چهرره ای کودکانره و معصرومی هرم داشرت ،هنروز موهررای صررورتش رشررد نکرررده بررود ،کاپشررنی خرراکی رنرری از همرران هررا کرره سربازان و بسیجیان به تن می کنند بر تن داشت و چون جثره او خیلری کوچر و قلمی بود اورکت رزمری برر پیکرر الؼرر و نریرؾ و کودکانره او چنرد سرایز بزرگتر به ننر می آمد ،او ساک کهنه مشکی رنگری نیرز برر دوش داشرت کره وسرررایل ضرررروری و اولیررره خرررود را در آن جرررای داده برررود و نیرررز کفرررش هرررای ورزشی گل آلروده خرود را بره پرا کررده برود .گویرا آنقردر بررای رفرتن بره جبهره عجله داشت کره فرصرت تمیرز کرردن و شسرت و شروی کفرش هرای خرود را هرم نیافته بود .
/453خانه پدری
محمررد برره خرراطر اینکرره بزرگتررر از سررن خررودش هررم برره ننربیایررد و یکوقتی خردایی نکررده او را کرودک فررق نکننرد ! ترا مرانع اعرزام او بره جبهره گردنررد ،شررال گررردن قهرروه ای رنگرری را هررم کرره چنررد سررال پرریش مررادرش برررای برادر بزرگترش با کاموای پشمی بافته بود و حاال به او رسیده بود را هم دور گردنش انداخته بود و قسمت پایین صرورتش را ،بینری و دهران و چانره اش را با آن پوشانده بود تا هم از سوز و سرما کمی در امان باشد و هرم فرمانردهان و مسئولین رده باال سپاه پاسرداران ونیروهرای بسریجی متوجره سریمای کودکانره او نشوند . محمررد در حقیقررت دانررش آمرروزی بررود کرره از پشررت نیمکررت مدرسرره برره پشت خاکریز جبهه جنی اعزام می شد .چنرین اتفراقی اگرر در هرر کجرای ایرن دنیرررا بررره وقرررو مررری پیوسرررت و نوجررروان پرررانزده سررراله ای را بررره جبهررره جنررری می فرستادند به عنوان ی جرم تلقی می گشرت و مسرببین وعراملین آن جنایرت کار جنگی محسوب می شدند و مستوجب مجازات بودند . آری او کمتررر از پررانزده سررال سررن داشررت و بررر سررر چهررار راه اصررلی مرکز روستای فاروج که حاال با آسرفالت کرردن تنهرا خیابران اصرلی و مرکرزی آن به شهر کوچکی می مانست ایستاده بود و انتنار می کشید . محمد پس از دقایقی انتنار وقتی آخرین نگراه هرای خرود را بره سرمت منزل خودشران کره حردود صرد و پنجراه مترری برا او فاصرله داشرت و در قسرمت شرقی و ضلع شمالی همان خیابران اصرلی واقرع شرده برود برر مری گردانرد ترا برا دیوار های گلی و آجری منزلشان که تمامی عمر کوتاه زنردگی اش را در آنجرا سپری نموده بود ودا نماید ،دید که پدرش برا لبراس روحرانی خرویش ،قبرا برر تن ،عمامه ای بر سر و عبایی بر دوش از درب منزل خارج شده و به سمت او می آید. درست آنطررؾ خیابران و جرایی کره محمرد ایسرتاده برود مدرسره علمیره فاروج قرار دارد و تنها دفتر ازدواج و طالق شهر هم که متعلق به پردر محمرد بود جنب همین مدرسه علمیه و چسبیده به در ورودی حوزه است.
احسان شوشتری 451 /
محمد وقتی که دید پدرش به سمت او می آید اول خیلی خوشرحال شرد و فکررر کرررد کرره پرردر برررای بدرقرره او مرری آیررد ! محمررد تررا آن روز برره تنهررایی مسافرت نرفته بود و همیشه همراه با پدر و مادرش سفر کرده بود و این اولین سفرتنهایی او بحساب می آمد و شاید هم آخرین سفر تنهایی او باشد ! .به همین دلیل خیلی خوشحال شد که پدرش برای بدرقه او می آمد . ولی خوشحالی اش لحنات کوتراهی بیشرتر دوام نیراورد چرون دیرد کره پدرش از عرق خیابان به صورت اریرب عبرور کررده و از قسرمت شرمالی بره ضرررلع جنررروبی و بررره سرررمت همررران مدرسررره و حررروزه علمیررره و دفترررر کرررار خرررود می رود! ،محمد تصرور کررد کره پردرش او را ندیرده و متوجره او نشرده اسرت و سعی می کرد به شکلی خود را به پدر بنمایاند!. در صورتیکه ؼیر از آن پدر و پسرر در آن صربح سررد زمسرتانی در آن خیابان خلوت و ساکت هیچ کس دیگری نبود و فاصله آنها هم زیاد نبود کره پدرش متوجه او نشده باشد ! ،حد اکثر چند ده متر و ی عرق خیابان بیشرتر نبود و نمی توان گفت که پدرم مرا ندیده است ،ولی خب اگر دیده برود هرم کره حتما لبخندی و یا اشاره دستی می کرد تا من به شتاب به نزدش بروم و دستش را ببوسم و گرم وصمیمانه خداحافنی کنم ،اصال چرا پردرم مررا نمری بینرد مگر از من نزدیکتر و صمیمی تر هم کسی را دارد محرل کرار عمررو جران دفتررر کروچکی چسرربیده بره درب ورودی مدرسرره علمیه شهر فاروج بود و تنها دفتر ازدواج و طالق آن شهر به حساب می آمد، دفتر کرار عمرو جران برر خیابران اصرلی و مرکرزی شرهر برود و در و پنجرره ای شیشه ای به سمت خیابان داشت و ی در کرکره ای فلرزی بزرگری هرم داشرت که شب ها مثل سایر مؽازه ها آن را پائین می کشیدند ،این دفتر درب ورودی کوچ ر دیگررری هررم داشررت کرره از داخررل راه رروی ورودی مدرسرره علمیرره برراز مرری شررد و عمررو جرران بیشررتر اوقررات از آن یکرری درب رفررت و آمررد مرری کردنررد . برای وضو گرفتن برای دستشویی رفتن ،برای نمراز خوانردن ،بررای تردریس کردن به طلبه های جوان و روستایی حوزه ( چون عمو جان رئیس و یکی از
/415خانه پدری
مدرسررین حرروزه علمیرره نیررز بررود ) .در ضررلع شررمال ؼرررب حیرراط مدرسرره سررالن نسبتا بزرگی بود که به آن اصطالحا مدرس می گقتند و محل برگزاری کرالس درس بود و عمو جان ما هم در همین مدرس درس می گفتند .در همرین سرالن هم نماز جماعت می خواندند و نماز خانه مدرسه علمیه هم به حساب می آمد . عمو جان به خاطر این که بیشتر رفت و آمدش بره همرین مردرس برود از همین درب کوچ داخل راهروی ورودی مدرسه علمیه که به دفتر کارش و محضر ازدواج و طالق اش باز می شد بیشتر رفت و آمد می کرد ترا آن در اصلی برخیابان .از طرفی رفرت و آمرد عمرو جران از ایرن درب داخرل مدرسره راحت تر بود تا آن در اصلی بر خیابان و احتیاج بره تشرریفات خاصری نداشرت و نیازی به پوشیدن لباس رسمی عبا و قبا و کفش وعمامه هم نبود چرون داخرل حیاط مدرسه همه طلبه های جوان آقا بودند و هریچ طلبره خرانمی وجرود نداشرت که نیاز به رسمی بودن ورسمی پوشیدن باشد ،عمو جران بررای وضرو سراختن و نماز به جای آو ردن همران داخرل دفترر کرارش عبرا و قبرا و عمامره اش را در می آورد و حتی جوراب هایش را هم از پرایش مری کنرد و آسرتین هرایش را هرم باال می زد و با دمپایی از این درب کوچر وارد راهرروی مدرسره مری شرد و پررس از آن از ضررلع جنرروبی مدرسرره کرره اترراق طلبرره هررا در کنررار آن ردیررؾ شررده بودنررد عبررور مرری کرررد ،و تررا انتهررای حیرراط برره سررمت ؼرررب و دستشررویی هررای مدرسرره مرری رفررت و هررر کررس هررم کرره عمررو جرران را در طرری مسرریر مرری دیررد می فهمید که هنگام نماز است و با این هیبت و هیمنه حتمرا بررای تجدیرد وضرو تشریؾ می برند ! ،و مطمئنا برا چنرین سرر و وضرعی نمری شرد از درب اصرلی دفتر که به خیابان اصلی و مرکزی شهر باز مری شرد رفرت و آمرد کررد و عمرو جان هم که خیلی مبادی آداب بودند هرگز امکان نداشت با چنین سر و وضعی ؼیر رسمی پا به خیابان بگاارند این بود که رفت و آمد ایشان بیشتر اوقرات از همان درب داخل راهروی مدرسه علمیه انجام می پایرفت .بره خصروص ایرن که پشت درب ورودی مدرسه به فاصله دو سه متر از درب اصلی هم که نرده ای بود و از سطح خیابان چهار ،پنج تا پلره براال ترر قررار داشرت .داخرل همران
احسان شوشتری 411 /
راهررو پررده ضررخیمی از سرقؾ آویرزان کرررده بودنرد ترا اگررر چره چنانچره احیانررا درب مدرسررره بررراز مررری مانرررد ،افرررراد و عرررابرینی کررره از داخرررل خیابررران عبرررور می نمایند داخل حیاط علمیره مدرسره را نبیننرد و داخرل مدرسره از دیرد اؼیرار و عابرین خیابان محفون باشد . دفتررر کررار عمررو جرران برریش از صررد و پنجرراه متررر از منزلشرران فاصررله نداشت ،از درب چوبی و قدیمی و آبی رنی منزلشان کره خرارج مری شردند برا فاصله کمی آن سوتر در ضلع جنوبی خیابان حوزه علمیه و محضر عمو جران دیده می شرد و ایرن مسریر را پیراده از ضرلع شرمالی خیابران عبرور مری کردنرد و چند ثانیه بعد در محل کار خود حاضر بودند. منزل عمو جان هم ساختمان ی طبقه قدیمی سازی بود که با آجر و کرراه و گررل سرراخته بودنررد و یر در چرروبی کهنرره ،آبرری رنگرری هررم داشررت کرره از ابتدای خلقت تا امروز بدان دررنی دیگری نزده اند و دو تا اطراق جنروبی هرم که مخصوص میهمانان بود و پنجره هرای کروچکی بره سرمت خیابران داشرت در دو سوی ی راهروی باری واقع شده بود که یکسر راهرو به حیاط منزل و ی طرؾ آن به درب ورودی منزل منتهی می شد . آن روز صرربح سرررد زمسررتانی هررم کرره محمررد عررازم جبهرره بررود و ایررن اولین سفر تنهرایی خرودش را تجربره مری کررد ،عمرو جران طبرق روال معمرول همیشه لباس پوشیدند ،قبا و عبا و لباده بر تن وعمامه برسرر نهادنرد و بره قصرد رفتن به دفتر کار خود از درب منزل کره همران درب کوچر چروبی ،کهنره ، ق دیمی ،آبی رنی که به اندازه ی پله هم از کؾ پیاده رو باال ترر برود خرارج شدند ،وقتی از منزل بیرون آمدند و پای خود را از روی آن ی پله بره روی پیرراده رو نهادنررد و برره سررمت مدرسرره علمیرره و دفتررر کررار خررویش عررازم شرردند ، بمحق اینکه سر خود را براال گرفتنرد متوجره محمرد شردند کره برا فاصرله انردکی سر چهار راه تنها ایستاده است و انگاری منتنر کسی است ،محمد دقایقی قبل از منزل خرارج شرده برود ،عمرو جران تعجرب کررد کره چررا هنروز آنجرا ایسرتاده اسررت ! ،چنررد برراردرطی مسرریر تصررمیم گرفررت تررا صرردایش بزنررد و علررت تررأخیر
/412خانه پدری
ونرررفتنش را جویررا شررود و یررا بررا اشرراره دسررتی او را فرررا بخوانررد و بررا او گرررم و صمیمی خداحافنی کند و یا الاقل از او بخواهد به جرای اینکره در ایرن سروز و سرما درکنار خیابان انتنار بکشد به داخل دفتر بیاید و کنار بخراری گررم شرود تا دیگر دوستان و هم رزمانش از راه برسند . عمو جان در این فاصله یکصدو پنجاه متری از منزل تا محل کار که محمد را هم زیر ننر داشت ،خیلی فکرر هرای دیگرری هرم کررد ولری متاسرفانه هرریچ اقرردامی نکرررد ! و پررس از رسرریدن جلرروی دفتررر کررارش برری اهمیررت و برردون توجرره برره پسررر نوجرروان خررود کرره آنطرررؾ خیابرران ت ر و تنهررا و بررا ی ر سرراک مشکی فرسوده بر دوش به انتنار ایستاده بود ،از همران درب اصرلی محضرر که به طرؾ خیابران براز مری شرد وارد دفترر کرارش شرد و پشرت میرز کرار خرود نشست .کارمند پیر و سالخورده او که قبل از عمو جان آمده برود و کرکرره را باال زده بود و بخاری نفتی دفتر را روشن کرده بود و بساط چایی را هرم مهیرا کرده بود ،پس از اینکه عمرو جران پشرت میرز کرارش مسرتقر شرد یر اسرتکان چررایی داغ روی میررز ایشرران گااشررت ،و صرربح بخیررری کرررد و حررال و احرروالی پرسید . عمو جان از پشت شییشه محضر نگراهش بره خیابران برود و بره محمرد می نگریست .محمد حدود پنج دقیقه ای آنجرا بره انتنرار ایسرتاده برود و پرس از آن وقتی که عمو جان نگاهش را از روی پرونده های میز بلند کرد و از پشت شیشه های بخار گرفته دفتر به خیابان نگاه کررد محمرد آنجرا نبرود و از ننرر او محو شده و رفته بود. پررس از اینکرره محمررد رفررت ،عمررو جرران دلررش لرزیررد و کمرری افسرروس خورد و با خود گفت :کاش می رفتم و فرزندم را بؽل مری کرردم و برا او گررم و صررمیمی خررداحافنی مرری کررردم ،کرراش مرری رفررتم و ایررن دقررایق آخررر را در کنارش می ایستادم تا اهالی فاروج که بی تفاوت از کنارش می گاشتند ،بدانند که پسر من است و برای دفا از آنان به جبهه می رود ،کاش می رفتم و فقط در چشمان کودکانه اش نگاه می کردم و خودم را در چشمان معصوم و منلوم
احسان شوشتری 413 /
او نناره می کردم ،کاش می رفتم ومثل پروانه به دورش مری چرخیردم و آیره مبارکرره " فرراهلل خیرحافنررا وهررو ارحررم الررراحمین " را مرری خوانرردم و بررر انرردام نریؾ و نحیؾ کودکانه اش فروت مری کرردم .کراش اگرر ؼررورم اجرازه رفرتن پیش پسرم را نمی داد الاقل با اشاره دستی از آن طررؾ خیابران او را احضرار می کردم و می آمد این آخرین دقایق دیدارمان را در کنار هم می نشسرتیم و برا هم ی فنجان چای داغ نوش جان می کردیم و کاش الاقل در گوشش می گفرتم محمد پسرم ،عزیز دردانه بابا ،تو هر کجا که باشری در قلرب مرن جرای داری و مطمئن باش که هیچ کس بیش از پردرت ترو را دوسرت نردارد ،کراش در ایرن لحنات آخر اینها را به آن نوجوان پانزده ساله ام می گفتم و با اطمینان خراطر بدرقه راهش می کردم . و ای کرررررررررررررررررررررراش ...وای کرررررررررررررررررررررراش ...وای کرررررررررررررررررررررراش ... حدود پنج دقیقه ای می شد که محمد آن سوی خیابان به انتنار ایستاده برود . ولی حاال محمد از آنجا رفته بود و فرصت ها نیز از کرؾ رفتره بودنرد ،دیگرر محمدی نبود که آرزوی در آؼوش کشیدنش را بنماییم ،دیگرر محمردی نبرود ترا در گوشش عشق و محبت پدرانه را نجوا نماییم ،دیگر محمدی نبود ترا بررایش و ان یکرراد ...بخرروانیم و بررر قامررت کوچ ر و معصررومانه اش فرروت کنرریم تررا از گزند حوادس واتفاقات در امان باشد !. دیگر اگر می خواستیم هم محمرد نبرود ترا برا او در کنرار بخراری نفتری دفترخانرره یر فنجرران چررای گرررم نرروش جرران کنرریم .محمررد کرره رفررت دیگررر همرره فرصت ها هم از دست رفت ،آن پنج دقیقه موهبت اضافی هم از کؾ رفت !. ********* دقیقا یکماه پرس از آن روز سررد زمسرتانی ،روزی کره جنرازه محمرد پسرعموی نوجوان مرا به سرد خانه بیمارسرتانی در شرهر قوچران آورده بودنرد من و پردرم باتفراق سرایر بسرتگان وفامیرل ازشرهر مشرهد بره جهرت تشرییع جنرازه عازم قوچان شدیم .چون کمی دیر ترر از سراعت مقررر بره بیمارسرتان رسریدیم
/414خانه پدری
درب تابوت را با میخ بسته بودند ،به خاطر احترام بره پردرم کره عمروی شرهید بود و از مشهد آمده بود درب تابوت را با میخ کش گشرودند .جنرازه محمرد کره داخل کفن سفید پیچیده شده بود بره انردازه طرول ترابوت هرم نبرود و حردود سری ، چهل سانتی متر از پاهای محمرد ترا دیرواره پرایین ترابوت فاصرله داشرت و خرالی بود ! .پارچه سفیدی که صورت محمد را پوشانده بود کنار زدند وباز نمودند ، چهررره و صررورت کودکانرره و معصرروم او از میرران پارچرره هررای سررفید در میرران تررابوت نمایرران شررد و پرردرم کنررار تررابوت زانررو زد و روی پاهررای خررود نشسررت ، عصررای چرروبی مشررکی خررود را برره دسررت چررپ داد و قسررمت پررایین عصررا را در میان مشتش گرفت و بدان تکیه داد و دست راست خود را کره انگشرتری عقیرق و انگشتری فیروزه ای بر انگشتانش بود بر لبره چروبی ترابوت نهراد و آیراتی از کترراب مقرردس را زیررر لررب تررالوت کرررد و پررس از اتمررام آن خررم شررد و سرررش را داخررل تررابوت برررد و صررورت معصرروم و زیبررای برررادر زاده خررویش را داخررل تابوت بوسید و من که پشت سر ایشان (پردرم) ایسرتاده برودم شراهد و نرانر ایرن صرررحنه برررودم .بوسررره هرررای گررررم و صرررمیمی پررردر(عمررروی شرررهید) ،محمرررد را مسروروشاد کرد و لبخند معصومانه و زیبایی از سر رضایت و خوشنودی بر چهره کودکانه و منلومش هویدا شد ! ،پنداری که می گفت :ممنونم عمو جران که آمدید ،ولی چرا اینقدر دیر آمدید ممنونم که مرا بوسیدید ولی چررا اینقردر دیر بوسیدید ممنونم عمو جران کره بررای مرن زانرو زدیرد و دعرا خواندیرد ولری چرا اینقدر دیر همه محبت های شما نوش دارو پس از مرگ سهراب شد . چرا یکماه پیش زمانی که سر چهار راه مرکرزی شرهر فراروج در آن هوای سرد زمستانی تنها به انتنار ایستاده بودم نیامدید ترا برر گونره هرایم بوسره زنید ! نیامدید تا در گوشم دعای حفن و یا وان یکادی ...زمزمره کنیرد چررا حاال آمدید تا درب تابوتم را بگشایید و بوسه برجنازه و تابوتم زنید !. و من بره گروش خرودم در آن فضرای محرزون وؼرم گرفتره زیرر زمرین بیمارسرررررتان مررررری شرررررنیدم کررررره محمرررررد برررررا زبررررران بررررری زبرررررانی مررررری گفرررررت : عمو جان لطفا به اخوی فضرل هللا خرود بگوییرد در آن صربحدم سررد زمسرتانی
احسان شوشتری 415 /
که من به انتنار ایستاده بودم و سوز سرما تا اعماق وجود آدمی نفوا می کررد چه قدر نیازمند محبت و مهربانی پدرانه شما بودم. عمو جان لطفا به اخوی فضل هللا بگو در آن صبح سرد زمستانی در آن هرروای سرررد و خش ر فرراروج چرره قرردر برره امیررد اینکرره از پشررت شیشرره هررای محضرتان با اشاره دستی صدایم بزنید تا من به سرعت خدمتتان برسم و چرای گرمرری و آخرررین چررای گرررم زنرردگی ام را بررا پرردرم صرررؾ کررنم لحنرره شررماری کردم. عمو جان به اخوی فضل هللا بگو در آن روز سررد ودا یراران مایرل بودم دم آخری موقع خداحافنی پس از این که صرورتم را بوسریدید خرم شروم و دست گرم و پر مهر پدرانه شما را بوسه زنم ولی شما این را هم از مرن دریرػ کردید ! . عمو جان به اخوی فضرل هللا بگرو در آن روز سررد کره مرن آن سروی خیابان درست روبروی محضر شرما ایسرتاده برودم چره قردر بره درب دفترر شرما چشم دوختم که شاید یکی ازکارمنردان دفترر خرویش را بره دنبرال مرن بفرسرتید و مرا فرا بخوانید تا در دفتر گرم شما پیش شما باشم ولی شما هیچ نکردید !. عمو جان به اخوی فضل هللا بگو در آن صبح ؼم گرفته سرد کره مرن برره انتنررار ایسررتاده بررودم خیلرری از اهررالی شررهر فرراروج از کنررار مررن برری تفرراوت گااشتند و حتی سرالم و علیکری هرم نکردنرد و برایشران هریچ اهمیتری هرم نداشرتم ولی وقتی شرما کره مری دانسرتید مرن عرازم سرفرم بری توجره و بری اهمیرت از آن طرؾ خیابان عبور کردید وبه محل کار خرود رفتیرد خیلری دلگیرر شردم وؼصره خوردم . عمو جان به اخوی فضل هللا بگویید شما کره مری دانسرتید بررای اولرین بار است که من به تنهایی سفر می کنم ،پس چرا آینره و قرآنری ،و ان یکرادی ...اسپندی برایم دود نکردید ! پس چرا از پی این مسافر عزیرز و تنهرای خرود آب نپاشیدید که به سالمتی زود تر از سفر باز گردد !! .چرا .
/416خانه پدری
بخش پنجم
زندگی در مازندران
احسان شوشتری 417 /
امام زاده و دختربهائی
داستان عاشقی و دلبستگی " شیخ صنعان و دختر ترسا " را که حتمرا شنیده اید ! ،حاال من از شما می خرواهم کره هرر آنچره داسرتان عاشرقانه از ایرن دسررت شررنیده ایررد را برره فراموشرری بسررپارید چررون امثررال ایررن داسررتان وحکایررت ازافکررررار وتخرررریالت بیمررررار گونرررره همرررران شرررریخ فریدالرررردین عطررررار نیشررررابوری ودیگرعارفان امثال او ساخته است که مری توانرد در یر صرفحه یر شریخ را باچهارصررد تررا مریررد بررا پررای پیرراده ازسرررزمین حجرراز تررا دیررارروم ببرررد و برردون داشتن هیچ گونه آدرس ونشانی وبدون داشرتن نقشره ای از شرهر روم ویرا حتری بدون دانستن زبان ایتالیائی ورومری ! یر شریخ پیروزاهرد را برا چهرار صرد ترا شاگرد ومرید توی کوچه پس کوچه های شهر روم می گرداند تا باالخره دختر ترسا را پیدا می کنند ! وآن دخترررر زیبرررا هرررم بررررای وصرررال خرررودش برررا شررریخ چهارترررا شررررط می گاارد ومعلوم نیست که شروط را هم با چه زبانی مطرح مری کنرد ! وشریخ ومقتدا هم فقط شرب خمر را می پایرد ! وآن سه شرط دیگررا نمری پرایرد کره سجده بر بت بوده ! سوزاندن قرآن بوده ! وبرگشتن ازمسلمانی !. واصررال معلرروم نیسرررت دختررر ترسرررای بیچرراره ازکجرررا قرررآن مجیرررد را میشناخته وزبان عربی از کجا می دانسته وچه دشمنی وکدورتی برا آیرات الهری
/413خانه پدری
داشته است ! .وخود عطارهم اصال گیج می زده ومطمئنا حواسش سر جرایش نبوده وشاید شرب خمر را هم کره شریخ صرنعان وقهرمران داسرتانش پایرفتره در واقع شیخ فرید الدین نفس خویش را توصیؾ می نموده ووصؾ حال می کرده (وصؾ العیش که می گویند نصؾ العیش است !) ودمی به خمره زده بوده کره دست به قلم ونویسندگی وکتابت این افسانه تخیلی گردیده است و حکایت را در حالرت برد مسرتی نوشرته وتحریرر نمروده وگرنره وقتری مری نویسرد دخترر ترسرا !، حداکثرش این است که شیخ صنعان عاشق پیشه ودلباختره را بردنبال خرودش بره کلیسا بکشاند وببررد ! ومراسرم عشرای ربرانی بجرای بیراورد ! دیگره چره معنرائی دارد تررا برره شرریخ بگویررد کرره :بایسررتی بررر بررت سررجده نمایررد ! واصررال درروم کاتولی بت خانه کجا بوده که شیخ بخواهد سجده کند ! .تازه وقتی شریخ همره این شرروط ومصریب هرا ورسروائی هرا را هرم کره مری پرایرد وانجرام مری دهرد ! دختر ترسا برای کابین ومهریه خود هم شرط وتکلیؾ می کند که ی سال هرم بایستی خوکبانی نماید وخوک پرورش بدهد !!. درتخرریالت شرریخ عطارنیشررابوری ایررن کررار(خوکبررانی) دیگرره نهایررت بی شررمی وبری حیرائی وازآن شرروط اولیره هرم برد تروزشرت ترر بروده اسرت !! چونکرره تررا حرراال آن چهارصررد تررا مریرردان وپیررروان وشرراگردان شرریخ صررنعان همچنرران برره دنبررال شرریخ ومررراد پیرخودشرران حرکررت مرری کرررده انررد ! ودسررت از دامان او بر نمی داشته اند ! ولی پس از آن دیگه این عمرل خوکبرانی را طاقرت نمی آورند وایرن خفرت ورسروائی را براسرتاد خرویش نمری پایرنرد وبره نصریحت وپند واندرزشیخ ومراد خود می پردازند که ال اقل از خوکبانی دست برردارد ! ووقتی می بینند شیخ عاشق پیشه خوکبان دست برردار نیسرت ! براالخره نرا امیرد می شوند وناچارااز دامان شیخ دست برمری دارنرد وچهرار صرد ترا مریرد بیکرار وعررالؾ کرره چنررد مرراهی در شررهر روم در پرری شرریخ خرروردن وخوابیرردن وبررا هررم دستجمعی دم درب خونه دختر بیچاره ترسا رفتنرد وآمدنرد ! ومعلروم نیسرت پردر آن دختر رومی ترسا که هرر روز جلروی درب خانره اش یر شریخ پیرر عاشرق پیشه باچهارصد تامرید عالؾ وبیکاره را که می دیده ! آیا براز هرم بادیردن ایرن
احسان شوشتری 411 /
جماعت مسلمان نمی ترسیده ! ووحشت نمی کرده ! که خوک هرای خودشران را هرم برره دسررت شرریخ سررپرده انررد ! (شراید هررم پرردربیچاره دختررر ترسررا از ترررس همران چهرار صررد ترا مریرد وپیررروان بیکراره شرریخ ناچرارا راضری شررده اسرت کرره خوک هایش را بدسرت یر آدم ناشری وآماتوروترازه کراری چرون شریخ صرنعان بسپارد !). تااینکه آخرسرمریدان شیخ عابد پیشه (دربیت هللا الحررام ) کره اکنرون شده است عاشق پیشه (دردیار روم) از خل برازی هرای شریخ وپیرر خرود خسرته وکالفه مری شروند وحوصرله شران سرر مری رود واورا بره حرال خرودش رهرایش مرری کننررد ودر شررهر روم تنهررایش مرری گاارنررد وبرره سرررزمین حجرراز مراجعررت می نمایند !. ولی وقتی به سرزمین حجاز وموطن اصلی خود مری رسرند وداسرتان دلباختگی شریخ بره دخترر ترسرا را بررای یکری دیگرر از مریردان ویراران خراص شیخ که درسفر روم ؼایب بوده وهمراه قافله آنان نبوده تعریؾ می نمایند !. ترررازه آن یکررری شررراگرد واقعررری ویاربرررا وفرررای شررریخ آنررران را سررررزنش ونکوهش می کند ومی گوید که کار بدی کردید که شیخ ومراد واسرتاد خرود را در چنین حالتی تنها گااشتید ورهایش کردیرد ! .ودو براره همگری دسرته جمعری وایندفعه چهار صد وی نفرری از مریردان وشراگردان وپیرروان سرابق شریخ بره شهر روم باز می گردند ! ومعتکؾ می شوند وچهرل شرب چهارصرد نفرری بره دعررا مرر ی پردازنررد وبررا تضررر وزاری ازخرردا طلررب نجررات ورهررائی شرریخ را می نمایند تا اینکه در شرب چهلرم همران مریرد برا وفرای شریخ .....،را درخرواب می بیند که به اوبشارت رهائی شیخ را می دهد و ....ادامه داستان . شرریخ فریررد الرردین مشررخص نمرری کنررد کرره ایررن چهارصررد نفرمریرردان وپیررروان شرریخ صررنعان چگونرره بررین راه بیررت هللا الحرررام درحجرراز ودیررارروم دررفت وآمد بوده اند ولی .... این شیوه ونو تفکراصالح دیگرران ودعروت وهردایت بره راه راسرت وصررراط مسررتقیم سررایرین ! ودرحقیقررت دیگررران را برره راه خررویش فرررا خوانرردن
/425خانه پدری
و جرراب کررردن ! آنقرردردر تفکرررات شرریخ عطررارقوی وپیشرررفته مرری باشررد کرره سراسروجود وتمامی سلولهای مؽرزی اش را فررا گرفتره واشربا نمروده اسرت . وبهمین خاطر که مدام به هدایت وارشاد سرایرین فکرر مری کنرد (نره بره اصرالح وتربیت خرود !) ،درمقابرل نیزتصرور مری نمایرد و دراهرن وضمیرمشروش خرود هررم گمرران مرری برررد وهمیشرره در ترروهم خررویش مرری پنرردارد کرره هم ره عررالم وآدم (شیطان!) نیز بیکار نشسته اند وفقط مشؽول کشریدن نقشره هسرتند کره چطروری وچگونه وبا چه ترفندی اورا از راه راست ومسلمانی منحرؾ نمایند !!. شررریخ فریرررد الررردین عطرررار نیشرررابوری داسرررتانهای تخیلررری وحکایرررات افسانه ای زیادی می نوشت وعالوه بر داستان فوق که ازکتاب "منطق الطیرر" ایشان نقل گردیده است در کتاب " تراکرة االولیراء " اوهرم ازایرن نرو قصره هرا وداستانهای تخیلی صد من ی ؼاز! که آسرمان را بره ریسرمان مری بافرد بسریار یافت مری شرود وهرر کجرا کره مری خواهرد بررای شریخ ومرراد وپیرخرود کرامرات ومعجزاترری توصررریؾ نمایرررد کرروچکترین کرررارو حرررداقل توانررائی وکرامرررت شررریخ ومرادش آن است که قله کوه را با نگاه وچشمانش جا بجا مری نمایرد !!(.بقرول بچه های امروزی ( بروبچ !) زیاد خالی بندی می فرماید !). ولرری مررن برررخالؾ شرریخ فریررد الرردین عطررار نیشررابوری کرره داسررتان وحکایررت تخیلرری وبقررول خودشرران عرفررانی ! " شرریخ صررنعان ودختررر ترسررا " را نوشت ،مایلم ترا یر داسرتان واقعری وحقیقری ویر قصره جرااب و زیبرا از دل برراختگی بچرره شرریخ خراسرران (خررودم) و دختررر بهررائی (کاملیررا) را برایترران نقررل وتعریؾ نمرایم کره مطمرئن هسرتم ترا بره امرروز نره شرنیده ایرد ونره درهریچ کترابی خوانده اید . پدرمن بیش از پنجاه سال است که امام جماعت بوده و هسرت و شرما درهیچ کجای تاریخ ودرهیچ برهه زمانی ومکانی چه ترابی وچه آسرمانی هریچ امام زاده ای چون مرا نخواهید یافت که پدرواب بزرگوارش برالػ برر نریم قررن پیوسته وبی وقفه ومتصل وهمیشگی ومدام ومستمر امام جماعرت مسرلمین بروده وهم اکنون نیزباشد !.
احسان شوشتری 421 /
چررون پرردرمن مجتهررد محلرره ،اسررتاد حرروزه علمیرره و روحررانی مررورد احتررام و امررام جماعررت مسرجد برروده و هنرروز هرم هسررتند و از طرفرری در دوران جوانی من حدود چهار ،پنج تا پسر جروان مجررد دم بخرت و در آسرتانه ازدواج برره صررورت ردیررؾ و پشررت سرررهم در منررزل داشررتند ،لرراا هررر ی ر از پیررروان ومریرردان واقترردا کننرردگان برره پرردرم کرره مرری خواسررت دخترجرروان دم بخررتش را عروس نماید وشوهر بدهد وبه خانه بخت بفرستد ویا به خواستگاری کره بررای صبیه مکرم و دخترآماده ازدواجش آمده بود جواب مثبتی بدهد ،اول کاری که برررای خررودش الزم وواجررب مرری شررمرد ایررن بررود کره ابترردا موضررو را بررا پرردرم مطرح می نمود و به جهت رعایت ادب و احترام عرق می کرد : حاج آقا به خواست خردا بررای دخترر جروان و دم بخرت مرا خواسرتگار آمررده ،اولویررت اول و تمایررل مررا ایررن اسررت کرره یکرری از پسررران شررما منررت نهرراده و داماد ما شود ! ،اگر حضرت آیت هللا و جناب مجتهد مایل باشند وقابل بداننرد تا دخترما را به کنیزی بپایرنرد کره بره المرراد ،افتخرار مری نمرائیم کره دخترمران عرررروس حضررررت آقرررا باشرررد وگرنررره برررا اجرررازه شرررما مررری خرررواهیم اگربررراز هرررم حضرررتعالی صررالح بدانیررد ورخصررت بفرمائیررد برره خواسررتگار دخترمرران جررواب مثبت بدهیم !. آقررا جرران (پرردرم) هررم اول وقبررل از همرره اسررتخاره مرری گرفررت ،اگررر استخاره خوب می آمد به ترتیب از پسر بزرگترش شرو می کرد و به نوبرت و ردیررؾ برره ت ر ت ر پسرررانش کرره درآسررتانه وآمرراده ازدواج بودنررد پیشررنهاد می نمود که :برای دخترآقای فالنی خواستگار آمده اسرت ولری والردینش تمایرل دارند که دخترشان را بره مرا بدهنرد ! ،اگرر هرر کردامتان مایرل هسرتید و آمرادگی ازدواج دارید ،بسم هللا ! .این گوی واین میدان !. پرردرم زمررانی کرره ازفرررد فرررد پسررران جرروان دم بخررتش برره بهانرره هررای مختلررؾ جررواب مثبررت ومسرراعدی نمرری شررنید ،وقررت نمرراز داخررل مسررجد ،بابررای دختر دم بختی را که برایش خواستگار آمده بود و از مجتهد محل کسرب اجرازه نمرروده بررود را از میرران صررفوؾ مررؤمنین نمازگاارکرره در صررؾ هررای مختلررؾ
/422خانه پدری
وفشرده پشت سر پدرم به نماز جماعت ایستاده بودند و حاال نمازشران بره اتمرام رسیده بود را با اشاره دستی تا محراب مسجد و کنرار سرجاده نمراز خرویش فررا می خواند و آهسته در گوشش جواب پسران جوانش را ابالغ می کررد واجرازه می فرمودند تا پدر دختر به هر خواستگاری که مایرل اسرت جرواب مثبرت بدهرد و دعای خیر و آرزوی خوشبختی می کرد تا مبارکشان باشد !. مررن هررم کرره پسررر سرروم خررانواده بررودم و جزواهررل بیررت وآقررا زاده هررا محسوب می شدم توفیرق وسرعادت ایرن را داشرتم ترا چنردین نوبرت از پیشرنهادات جااب ووسوسه انگیزاین چنینری پردرم برر خروردار باشرم ! و چرون مرن از یر وییگرری خرراص ومشررخص دیگررری هررم دربررین پسررران جرروان حرراج آقررای پرریش نمازوامام جماعت مسجد برخوردار بودم و قرد بلنرد ترری نسربت بره سرایراخوان وبرادرانم داشرتم ،بعضری از پیشرنهادات اینچنینری بررای تمایرل ودرخواسرت بره ازدواج فقررط مخصرروص وویرریه وخرراص شررخص مررن بررود و برره دیگررر برررادرانم مربوط نمی شد ! تا پدرم سرر سرفره نهرار یرا شرام بره صرورت علنری و عمرومی اعالن نمایند ! .بلکه به طورکامال خصوصری و محرمانره پردرم مری فرمودنرد : که دختر حاج آقای آهن فروش که تازه دیپلم گرفته و درسرش تمرام شرده و یر خونه هم پدرش واسه اش خریده ! پیؽرام فرسرتاده اگرر اون پسرر قرد بلنرد ! حراج آقررای مجتهررد آمررادگی داشررته باشررند ومرررا بپایرنررد ،مررن حاضررر ومررایلم بررا ایشرران ازدواج کنم !!. حترری بعضرری از ایررن دختررران را مررادرم پررس از انجررام مراسررم نمرراز جماعت در مسجد پدریم به بهانه های گوناگون درب منزل ما می کشید و یر جوری برنامه ریزی می کرد که من هم در منزل باشم و بتوانم ی ننرر مرثال به طور اتفاقی دختر خانم را ببینم ! (البته ایرن برخرورد اتفراقی هرم طروری برود که هم مرن و هرم دخترر خرانم میهمران و هرم حاجیره خرانم میزبران هرر سره نفرراز مرراجرا خبررر داشررتیم ولرری همگرری خودمرران را برره اون راه مرری زدیررم کرره مررثال تصادفی بوده که من در منزل مانرده ام و او (دخترخرانم) هرم همرین لحنره آمرده است !) .
احسان شوشتری 423 /
دخترانرری کرره برررای دیرردن ی ر
ننررر حررالل توسررط مررادرم برره منزلمرران
دعوت می شدند اگر چه تمامی اندام وپیکرشان توسط چادر نمازمشکی پوشیده شررده بررود و صررورت هایشرران را هررم کیررپ گرفترره بودنررد و از ایررن کرره قرررار بررود احتماال عروس حاجیه خانم و حاج آقای پیشنمازگردند خودشان را هم لوس ترر می کردند و بیشتر از حد معمول هم صورتشان را مری پوشراندند ! کره مرثال بره حاجیه خانم نشان دهند که مؤمن ترر و متشرر ترر و محجبره ترر وپایبنرد ترنرد ! و فقط گردی چهره و دو تا چشمانشان هویدا و آشکار بود ،ولی همان چشرمان زیبا و دلربا هم که برا شریطنت دخترانره خرود بره اطرراؾ مری نگریسرتند و همره چیررز را زیررر ننررر داشررتند برره جررز خررود مررن کرره روبرویشرران ایسررتاده بررودم و نگاهشان می کردم و ازنگاه کردن مستقیم توی چشمان من مثال شرم داشرتند !. ولی همران دوترا چشرمان زیبرا هرم آشرکارا مشرخص مری کررد کره برر چره پیکرره تراشیده و خوش ترکیب و برازنده ای استوار گردیده اند! واز آنجا هم که مادر با تجربه من توی بالکن مسجد ودرقسرمت مخصروص خرانم هرا و یرا در مجلرس روضرره خرروانی زنانرره خرروب و دقیررق و کنجکاوانرره ایررن انرردام خرروش قررواره و خوشگل را با نگاهی خریدارانه برانداز نموده بودنرد و آن را پسرندیده و حجرب و حیا و عفت وعصمت را هم به معناهایی که خودش (مادرم) تفسیر و ترجمره مرری کرررد بررر آن چاشررنی کرررده و برره پسررر جرروان دم بخررتش ارائرره و پیشررنهاد می نمود ،مشخص بود که می ارزند و خیلی خوب هم می ارزند !. و چند تن از بررادرانم از ایرن پیشرنهادات پردرم اسرتفاده کررده و رانرت خواری نموده اند واز ایرن کره پسرر مجتهرد محلره بروده انرد و پدرشران پیشرنماز مسجد بوده استفاده ومنفعت برده اند و با دخترانی ازدواج کرده اند که در واقع به خاطر موقعیت اجتماعی پدر و امامت مسجد نصیبشان گردیده است !. و اگر پدر من از علما و فضالی حوزه علمیه نبودنرد و دارای مسرجد و محررراب و منبررری نبودنررد بعضرری از برررادران مررن داشررتن همسرررانی برره ایررن خوبی را در خواب شبشران هرم نمری دیدنرد ! چرون ایرن زن داداش هرای مرن بره خررراطر موقعیرررت اجتمررر اعی پررردرم حاضرررر شرررده انرررد کررره عرررروس ایرررن خرررانواده
/424خانه پدری
گردیده اند وحقیقتا اینها همگی عروس حاج آقای مجتهد و حاجیره خرانم مجتهرده هستند !!. و تنهررا مررورد ازدواجرری کرره در منررزل مررا بررر خررالؾ عرررؾ و سررنت پیشینیان صورت گرفته و یکی از پسران حاج آقا ،خودش به تنهایی وسررخود و خررارج از قاعررده وضررابطه و قررانون خررانوادگی وفررامیلی رفترره وخواسررتگاری کرده و مجلس عروسی گرفته کره هریچ یر از والردین و بررادران و خرواهران هررم مایررل برره شرررکت در مراسررم جشررن عروسرریش نبرروده انررد ! وحترری حضررورهم نیافته اند ! .و در واقع تنها دامرادی کره از موقعیرت اجتمراعی ممتازحراج آقرایش استفا ده نکرد وتنهاعروسی که موقعیرت اجتمراعی پردر شروهرش نره تنهرا دارای امتیررازی برررای او نبرروده بلکرره برره عکررس عامررل و باعررس نگرانرری و اضررطراب خانواده اوهم محسوب می گردیده همین ی مورد ازدواج و عروسی " احسان وکاملیا " بوده و هست !. اگر چه اکثریت پیشرنهادات مرادرم ودخترانری را کره بره منرزل دعروت می کرد ترا مرن یر ننرآنهرا رااز نزدیر ببیرنم وشراید بپسرندم ،چنگری بره دل نمی زدند و به اصطالح مرالی نبودنرد ! ولری الحرق و االنصراؾ بعضری هاشران هم پیشرنهادات بکرونرازنینی از آب در مری آمدنرد کره واقعرا " تبرارک هللا احسرن الخررالقین " داشررتند ! و مررن گاهگررداری کرره چشررمم برره یکرری از آن دختررران زیبررا می افتاد ،مات ومبهوت ومتعجب می ماندم که عجب ! مسجد پردری چره جرای پرخیروبرکترری برروده کرره مررا تررا حرراال قرردرش را نمرری دانسررته واز آن ؼافررل مانررده بودیم !. همه این آمد ورفت ها وهمه این دیرد و بازدیرد هرا و اجررای نمرایش و دعرروت کررردن هررا کرره برررای مررادرم و مررن برره شررکل ی ر کاروعررادت روتررین و روزمره و ی تفریح سالم و جااب ومهیج و پرنشاط خانوادگی در آمده بود ترا زمانی ادامه داشت که من " کاملیا " را به چشم خودم ندیده بودم !. اگر چه شیخ صنعان اولین بار دختر ترسا را در خواب دیرد وپرس از آن در بیداری به دنبال او روان گردید ولری شریخ زاده ای چرون مرن اولرین برار
احسان شوشتری 425 /
دختر بهائی را در بیداری ودر خیابان دیدم ولی فکر می کردم کره دارم خرواب می بینم !! ( .وبه همین دلیل مرابقی مراجرا را در خرواب ویرا خرواب آلرود ادامره دادم ! .چرررون دسرررت وپرررایم را گرررم کررررده برررودم وهررروش ازسررررم پریرررده برررود !). ودیگر فرق بین من وشیخ صنعان نیز دراین برود کره او دخترر ترسرا را دردیرار روم دیده بود ومن دختر بهائی را درشهرمشهد ! ولی وقتیکه من چشمم به طور کامال اتفاقی و تصرادفی (اتفراق واقعری و راستکی نه مثل اون اتفاقاتی که مادرم ترتیرب مری داد !) افتراد ،دیگره نمرایش هررای مررادرم نیررز برره پایرران رسررید و دیگرره دختررری را برره منزلمرران برردین مننررور دعوت نکرد و پدرم نیز که از موضو وماجرای دلبراختگی همران پسررقد بلنرد عاشق پیشه اش مطلع گردیرد و برا خبرر شرد دیگره هرگرز پیؽرام هرا و سفارشرات وپیشررنهادات دختررران ودوشرریزه گرران فامیررل و آشررنایان ومریرردان خررود را برره مررن ارائه نمی نمود و پیشنهاد نمی فرمود !. اینها را نه از جهت وصؾ العیش نقل کردم تا حال و هوای جوانی و سی سال پیش به سرم زده باشد و نصؾ العیشی برده باشم ! و یا ایرن کره پرزی داده باشم تا بدانید که من هم در زمان جوانی و مجرردی بررای خرودم بررو وبیرا وکیابیررررائی داشررررته ام ! وپیشررررنهادات عاشررررقانه ودرخواسررررت هررررای عاجزانرررره وسیگنالهای عارفانره توسرط دوشریزگان کروی وبررزن وازاطرراؾ واکنراؾ وبره واسطه مجتهد وامام محله برایم ارسال مری شرده اسرت !! .خیرر ! ،بلکره بره ایرن خاطر عرق کردم تا بدانید که مرنهم در زمران جروانی ام آدم بری دسرت و پرایی نبوده ام وبرای خودم کلی خواستگارداشته ام که دست رد به....هاشان زده ام ! (چون ؼیرشرعی وبرخالؾ عفت عمومی بود نقطه چین کردم !) و احتماال از هربند انگشتم ی هنری می باریده که ایرن همره خراطرخواه پیردا کررده برودم !! وامیررردوارم یررر وقرررت فکرررر نکررررده باشرررید کررره از سرررر ناچررراری و درمانررردگی وترشرررید گی آمرررده ام و بررره عقرررد و ازدواج یررر دخترخرررانم بهرررائی ترررن داده ام ! خیربابا ! من خودم کلی خواستگاررا رد کردم تا به کوی جانان رسیدم !. اکنون با این وجود ی پسر جوان بارون دیده و سرد و گرم چشیده
/426خانه پدری
و سربازی خدمت کرده اینهمه دختران و دوشیزگان مؤمنه و محترمه ومحجبره و عفیفه و چادر مشرکی پروش مشرهدی و همشرهری خرودش را ول کررده و ایرن راه طویررل وطرروالنی و پررر پرریچ و خررم زنرردگی را پیمرروده و از سرررباالیی هررا و سراشیبی ها گاشته و به شرهری در شرمال کشرور آمرده و عاشرق ودلباختره یر دختر بهائی ومحصل دبیرستانی شرده اسرت ! .اصرال معلروم نیسرت ایرن دخترران بهائی چه جورمهره ماری دارنرد کره ایرن جروری پسرران جروان مسرلمون را بره دنبال خودشران و بره هرر سرمت و سرویی کره دلشران مری خواهرد مری کشرند و برا زلفرران خررود پریشانشرران مرری کننررد و دیررن و ایمرران و عقررل و هرروش از سررر آنرران می ربایند !. وخوشبختانه این دختر بهائی برا دیردن ایرن پسرردلباخته وعاشرق وشریدا در قائم شهر مثل آن دختر ترسای شهر روم در داستان شیخ صنعان خودش را گم نکرد وطاقچه باال نگااشت وبرای وصال یارشرط وشروط احمقانه ای مثل شرب خمر وسجده بر بت وآتش زدن قرآن وبرگشتن از مسرلمانی بررایم ردیرؾ نکرد ! وگر نه شاید مجبور می شدم مانند شیخ صنعان فقرط همران شررب خمرر را بپزیم ! آن موقع هم نرفیت خودم را می سنجیدم وی چیرزی مری خروردم وبه اندازه ای می خوردم که دست به کارهای احمقانه دیگری نزنم !!. وخرردای را شرراکرم کرره همچررون دختررر ترسررا کرره در شررهر روم شرریخ صنعان را به خوکبانی گماشرت ! ،ایرن دخترخرانم بهرائی مررا بره چنرین کارهرای جنرررون آمیرررزی وادار ومجبرررورم نکررررد واصرررال آن زمرررانی کررره مرررن بررره شرررمال وقائمشهررسرریدم پرردرش خوکرردانی هررم نداشررت وخرروک پرررورش نمرری داد وحترری گرراوداری هررم نداشررتند ودر کررل اسررتان مازنرردران نیررزهیچ خرروک داری دیگررری وجود نداشت کره بخواهنرد از مرن هرم بیگراری وکرار اضرافی وخرارج از عررؾ آنچنررانی بکشررند ! و بالئرری را کرره در شررهر روم برسررر شرریخ صررنعان آوردنررد بخواهنررد در قررائم شررهر بررر سررر بچرره شرریخ مشررهدی بیاورنررد ! .حررداکثرش اینکرره داخل حیاط بزرگ منزلشان در شمال چند تا اردک ومرؼابی وؼراز داشرتند کره
احسان شوشتری 427 /
اگرشرط می کرد ومی خواست ومی پایرفت بجای مهریه وکابین همان ؼازهرا را می چراندم !!. در ضرمن اگررر مرن بررا کاملیررا ازدواج نمری کررردم ،ایرن پرروئن و امتیرراز شایسته را هم داشتم که چون پسر امام جماعرت و بره اصرطالح امرام زاده برودم بتوانم با چهارتا دختر مسلمان محجبه و مؤمنه همزمان و یکجا ازدواج نمرایم ! ولی من از این امتیازدلنشین ووسوسه انگیز خود که فکرش نیز دهان آدمی را به آب می اندازد گاشتم و خودم را به ت همسری محدود کرردم و یر دخترر بهائی را بر حداقل چهار تا زن ؼیر بهرائی تررجیح دادم ! چررا چرون مرن اهرل خوش بودن و خوش گشتن و خوش خوابیدن نبوده ام و اگر اهل اینهرا برودم کره موقعیت و شرایط چهار ترایی اولیره وابتردائی و نخسرتین مرن خیلری خروش ترر و جااب تر و وسوسه انگیز ترودلنشین تر به ننر می رسید !!. من از موقعیت چهار تایی خودم گاشتم و به ت همسری آئرین بهرائی ایمررران آوردم و از همررره حقررروق برترررر خرررودم در اسرررالم گاشرررتم ترررا بررره برابرررری و تساوی با همسرم پایبند باشم و به هنگام اجرای مراسرم عقرد برا خرودم عهرد و پیمان بستم که ترا آخررین لحنره زنردگی وآخررین دقرایق حیرات خرویش بره یگانره همسرررم وفررا دار بمررانم و در ؼررم و شررادی و درثررروت و فقررر ودر سررالمتی و بیماری و درخوشی و نا خوشی و حتی درچاقی والؼری او را تنها نگاارم !!. این که من از حق داشتن چهار تا همسر گاشته ام و به تر همسرری آئررین بهررائی ایمرران آورده ام و آن را برره عنرروان روش زنرردگی انسررانی و اخالقرری خویش پایرفته ام نشان می دهد که از همان آؼراز دوران صرباوت هرم طرفردار حقرروق خررانم هررا برروده ام و در راه احقرراق حقرروق آنرران تررالش مرری کرررده ام و برره همررین دلیررل نیررز بعررد هررا برره طرفررداران حقرروق بشررر پیوسررتم چررون ایررن حررس طرفداری از حقوق انسان ها ریشه در فطرت من داشرته و بره طرور ینتیر و موروثی طرفدار حقوق بشرر بروده و هسرتم ! .و بره تسراوی زن و مررد ورجرال ونساء هم از همان اول ،اول یعنی از ازل ایمان داشته ام !. و از طرفی برای من خیلی باعس تعجب وشگفتی واعجاب بود که
/423خانه پدری
قوانین اسالمی با وجود آنکه در اکثریت مروارد حقروق زنران را نیمری از مررد به حساب می آورد و حقوق آقایان را دو برابر خانم ها قرار می دهد ومحاسبه می کند ! به تعدد زوجات که می رسد به مردان مسلمان حق می دهد تا بتوانند چهار تا زن اختیار نمایند ولی برای خانم ها همان نصؾ حقوقی را هرم کره در سایر موارد ودیگر قوانین قائل بوده آنرا هم نادیده می گیررد ! .بهتررآن برود کره الاقررل زنرران مسررلمان حررق داشررته باشررند در مسررئله ازدواج هررم از همرران نصررؾ حقوق خود استفاده نمایند !!. وقتی مردی می تواند چهار تا همسرر اختیرار نمایرد و هرر شربی را در جایی به عیش و عشرت و خوش گارانی بپردازد و بزمی برای خودش ترتیب دهد دیگر چه نیازی به رفتن به بهشت و دیردن حوریران بهشرتی دارد ! بهشرت واقعررری را همینجرررا بررررای خرررودش تررردارک مررری بینرررد ! .و از طرفررری قررروانین و دستورات شریعت اسالم آنچنان مردانه تننیم گردیده که برای پاداش اخروی و دنیای بعدی آن فررد هرم صرحبت و وعرده از حوریران بهشرتی زیبرای آنچنرانی می نماید و جواب نمی دهد اگر ی زن مؤمنه مسلمان فوت شد و خواسرت بره بهشت برود چه چیزی در آنجا در انتنار اوست دیگه حوری وفرشته کره بره درد این خانمها نمی خورند هر چند که خیلری هرم زیبرا باشرند برازهم پاسرخگوی نیاز و یا پاداش آنهمه کارهای نی وعبادات او نیست و چه بسا که این خانمها اصال چشم دیدن حوری خوشگل تر از خودشان را هم ندارند !!. من تصور می کنم که قانونی به این جاابی که می تواند جرااب قلروب مرردان بوالهروس ؼیرر مسرلم گردیرده و آنران را بره شرریعت هللا دعروت نمایرد برره اهمیت آن آنچنان که باید و شراید پری بررده نشرده اسرت و مکشروؾ نگردیرده و نرزد اؼیرار مهجرور و مسررکوت مانرده اسرت .وگررر نره چره بسررا اگرر آقایران ؼیررر مسلمان از چنین قانون جااب و شگفت انگیز تعدد زوجات (چهار همسرری) برا خبر و آگاه بودنرد بررای اسرتفاده بهینره و شایسرته از چنرین امتیرازات مردانره ای رو به این سوی می آوردند و به دامن اسالم می گرویدند و آیه شرریفه یردخلون
احسان شوشتری 421 /
فی دین هللا افواجا ( البته فقط رجال ) و دخول افواج مقبلین به شکل وارونره و برعکس از آن طرؾ به این سمت به وقو می پیوست !. در پایرران نیزعارضررم کرره برره اعتقرراد مررن ،در برری دینرری و کفروشرررک مطلق زندگی کردن ولی فقرط بره یر همسرر وفرا دار مانردن ،بره مراترب بهترر وشایسته تر و ارزشمند تروشرافتمندانه تر از آن است که ادعرای ایمران بنمرائیم و ادای مرررررؤمنین و پرهیزکررررراران را در آوریرررررم و از قرررررانون تعررررردد زوجرررررات (چهارهمسری ) دفا نمائیم !.
/435خانه پدری
مراسم جشن نامزدی
در مهررر مرراه سررال هررزار وسیصررد وشصررت و سرره خورشرریدی پررس از آنکه از بازداشتگاه سپاه پاسداران زاهدان در استان سیستان وبلوچسرتان نجرات یافتم بره فاصرله دو سره روز بعرد بره مشرهد مرکرز اسرتان خراسران پررواز کرردم ویکرری ،دوهفترره ای در شررهر ودیررارخودم اقامررت داشررتم وبرره دیررداربا خررانواده و دوسرررتان وآشرررنایان و فامیرررل مشرررؽول برررودم وپرررس ازگاشرررت دو هفتررره ای بررره مننورتررازه کررردن دیرردارومالقات بررا خررانواده دختررری کرره قبررل از بازداشررتگاه ازاوخواسرررتگاری کررررده برررودم برررا اتومبیرررل شخصررری خرررودم بررره سرررمت شرررمال کشورواستان مازندران وشهر قرائم شرهر محرل سرکونت و زنردگی کاملیرا نرامزد وسپس همسر آینده ام راهی شدم . بیش از ی سال قبل از ایرن تراریخ درمررداد مراه سرال شصرت ودو ، من از کاملیرا دخترر مرورد عالقره ام درجوارآرامگراه حکریم ابواالقاسرم فرودسری استاد سخن وپدرشعرپارسی واقع درشهرطوس مشرهد خواسرتگاری کررده برودم و ایشان هم پس از یکماه از تاریخ روز خواستگاری من جواب مثبت وموافقت خود را اعالم نمروده برود و فقرط منتنرر برودیم ترا تحصریالت دبیرسرتانی اش بره اتمررام برسررد و دیررپلم متوسررطه اش را دریافررت دارد تررا پررس از آن ازدواج نمرراییم ومراسررم جشررن عروسرری را برره پررا نمررائیم .ولرری تقرردیر ومشرریت الهرری برره شررکل
احسان شوشتری 431 /
دیگری که قابل پیش بینی نمی برود ورق مری خرورد و پریش مری رفرت و بررای من بدینگونه رقم خورد که دستگیر وبازداشت شدم و به زندان رفتم . واکنون زمان و شرایط برای برگااری جشن نرامزدی وازدواج بررای طرفین ( من و کاملیا ) آماده گردیده بود هم اینکره کاملیرا مردرک دیرپلم خرود را از " دبیرستان شهید اسالم " در قائم شهر دریافت نموده بود وهم من از زنردان سررپاه پاسررداران انقررالب اسررالمی زاهرردان نجررات یافترره بررودم وهررردو فررارغ البررال وآزاد بودیم تا تدارکات مجلس میهمانی ولوازم مراسم جشرن نرامزدی را آمراده ومهیا نمائیم . چون مرن ترازه از بازداشرتگاه آزاد شرده برودم شررایط آمرادگی صرد در صدی هم نداشتم و کسی هم تاریخ دقیق ومشخصی را جهت بر گزاری مراسرم جشن نامزدی از من نپرسریده برود ! ،چررا کره در حقیقرت آن سرفر اولیره بعرد از بازگشت اززاهدان را فقط بررای دیردار کاملیرا رفتره برودم وفکرر نمری کرردم کره همه لروازم وتردارکات جشرن نرامزدی درهمران اولرین مسرافرت بره شرمال فرراهم گررردد ! ،ولرری خوشرربختانه همرره شرررایط برره نحررو احسررن پرریش رفررت ،و یرر روزصبح نیزهمگی دسته جمعی با خرانوداه عرروس (کاملیرا) راهری شرهر بابرل شدیم جهت خرید حلقه ازدواج وعروسی ،مؽازه های جواهری و طال فروشی های بازارشهر بابل را یکی یکی بازدید کردیم تا باالخره دو تا حلقه مناسرب و ی شکل وی مدل جهت عروس و داماد پیدا کردیم که با سرلیقه و بودجره مرا نیزهمخررروانی داشرررته باشرررد ،کاملیرررا هرررم کررره هنررروز دخترررری نررروزده سررراله برررود وبیشترسازگار با جمع و ننروالدین و به خصروص تصرمیم مرادرش را محتررم می شمرد از حلقه ها خیلی خوشش آمد .جهرت خریرد حلقره ازدواج پرول کرافی به همراه نداشتم ! ،اون وقت ها هم از این صندوق هرای خرود پررداز بانر هرا خبررری نبررود و امکرران خریررد بررا کررارت بان ر هررم طبیعتررا وجررود نداشررت .ی ر انگشتری طالی نسبتا بزرگ همیشره تروی انگشرت دسرتم داشرتم کره قربال خریرده بودم تا بعدا سر فرصت اسم اعنم را روی آن حکاکی نمایم ولی هیچگاه چنین فرصتی پیش نیامده بود ! .همان انگشرترم را بره آن طرال فروشری فرروختم و برا
/432خانه پدری
پولش حلقره عروسری خریردیم و مقرداری هرم پرول بره مرن برگردانرده شرد کره در روزهای آتی بکارم آمد !. پررس از آن هررم برررای خریررد سررایر وسررایل و لرروازم مررورد نیرراز برررای برگررزاری مراسررم جشررن نررامزدی برره بررازارمرکزی شررهر بابررل رفترریم ،کمرری در بررازار چرخیرردیم و لرروازم مررورد نیرراز را خریررد کررردیم .چررون بررازار شررهر بابررل بزرگتر و بهترو گسترده ترومتنو تر ازشهر قائم شهر بود و در فاصله بیست کیلومتری قائم شهر واقع شده است به این شرهر آمرده برودیم .شراید هرم بره دلیرل اینکه خانواده نامزدم (کاملیا) در شهر قائم شهر سرشناس بودند پدر خرانمم (بره قول خود شمالی ها زن پی یرم) مایل نبود کره در برازار قائمشرهر مرا را در آن حالت گروهی وبه آن شکل در حالت خرید و تدارکات عروسی ببینند و قبل از آنکه خبرقطعی وصد در صدی شده باشد ،عروسی دخترشان در بروق و کرنرا و درهمه شهر پیچیده و همگان مطلع وباخبرگردیده باشرند ! .بره خصروص ایرن که دخترشان تازه چند ماهی بیشتر نبود که از دبیرستان فارغ التحصیل شرده و دیررپلم گرفترره بررود .برره همررین دلیررل شررهر بابررل را جهررت خریررد ترردارکات جشررن نامزدی انتخاب کرده بودند . بعد از اینکره خریرد هرای مرا دربازارشرهربابل تمرام شرد ،نهرار را هرم همررران جرررا در یکررری از رسرررتوران هرررای شررری و مجلرررل مرکرررزی شرررهر بابرررل چلوکباب نروش جران کرردیم کره جرای شرما واقعرا خرالی برود ! و پرس از صررؾ نهارودسر بعد ازؼاا که درآنروزخاص سنی تمام گااشته بودیم ! وخودمان را حسابی تحویل گرفته بودیم واز خجالت اسارت چندین ماهه بازداشتگاه بدرآمده بودم مجددا به قائم شهربازگشتیم . نرؾ کمترازیکی ،دو هفته وسایل و لوازم مراسم جشن نرامزدی مرا مهیا وآماده شد و در روز پنجم آبان مراه سرال شصرت و سره برا حضرور نماینرده محفل محلی قائم شهرمجلس میهمانی ومراسم جشن نامزدی ما برگزار گردید . هیچ ی از اعضرای خرانواده و فامیرل مرن از مشرهد نیامرده بودنرد ودرجشرن مرا شرکت نکردند ! ،داماد ت و تنها بود .
احسان شوشتری 433 /
زمانیکرره مجلررس جشررن نررامزدی بررر پررا مرری شررد ،احبرراء قررائم شررهر و دوستان و آشنایان و فامیل عروس خانم شرکت داشتند ولری مرن (دامراد) یکره و تنها بودم و فقط یکی از دوستان خوب و صمیمی من از شرهر زاهردان ،همران فررردی کرره برررای دیرردار و مالقرراتش در زنرردان برره زاهرردان رفترره بررودم ومتعاقبررا خودم نیز بازداشت و زندانی شده بودم محبت کررده برود و ازشرهرزاهدان آمرده بررود ،اگررر او هررم در میهمررانی جشررن نررامزدی شرررکت نکرررده بررود ،دامرراد هرریچ کسی را نمی داشت ! ؼیر از همین ی نفر مابقی میهمانان تماما از احباء قائم شهر ویرا از فامیل وخویشاوندان ودوستان وآشنایان عروس خانم بودند . وجرررود همررران دوسرررت صرررمیمی و بهرررائی مرررؤمن و قررردیمی و تعهرررد و اطمینان او به پدر عروس و دیگر میهمانان حاضرر باعرس دل گرمری و اعتمراد خانواده عروس گردیده بود که دخترشان را بره پسرری مری دادنرد کره از گاشرته او و خانوده اش هیچ نمی دانستند و فقط می دانستند کره پردر دامادشران آیرت هللا است و امام جماعت مسجدی در شهر مشهد و عمو و عمرو زاده هرایش همگری یرا امررام جمعرره هسرتند ،یررا قاضرری هسرتند یررا پاسرردار هسرتند و یررا نماینررده مجلررس شورای اسالمی !!. عجب اعتمادی کردند که دخترشان را به من دادند به خصوص اینکه به ؼیر از مادر عروس که به من اعتماد کامرل و صرد در صردی داشرت تقریبرا اکثریت احباء قائم شهرنسبت به این وصلت دل خوشی نشان نمی دادند ونسربت به آینده و پایداری چنین ازدواجی ابراز نگرانی وش وتردید می نمودند . خوشرربختانه میهمررانی ومراسررم جشررن اعررالن نررامزدی مررا برره خرروبی و خوشی برگزار گردید و ما برای تهیه و تدارک و خرید لوازم و وسایل زندگی مشررترکمان اقرردام مرری کررردیم کرره تررا نررود و پررنج روز دیگررر کرره زمرران وفرصررت ومهلت برای انجام عقد ازدواج داریم تمامی وسایلمان را آماده کرده باشیم . چررون دراجرررا وتررالوت خطبرره عقررد بهررائی رضررایت شررش نفررر شرررط اصلی و اولیه جاری شدن خطبه عقد ازدواج است ،یعنری عرالوه برر رضرایت
/434خانه پدری
کامل وقلبی دختروپسر (عروس و داماد ) رضایت کتبی پدر و مادر عروس و والرردین دامرراد نیررز شرررط الزم و ضررروری اسررت (هررر کرردام کرره در قیررد حیررات باشررند) .مررن هررم پررس از سررپری شرردن چنررد روزی از برگررزاری جشررن نررامزدی خودمان برای دریافت رضایت نامه کتبی والدینم به شهرمشهد بازگشتم .پردرو مادرم قبال به طور شرفاهی انهرار رضرایت نمروده بودنرد و مرن هرم اصرال فکرر نمری کررردم کرره مشررکلی پرریش بیایرد .برره خصرروص آن روزی کرره از بازداشررتگاه زاهدان آزاد شده بودم و مرادرم در فرودگراه مشرهد بره اسرتقبالم آمرده برود و مررا شدیدا شرمنده رفتارومحبت های خویش نموده بود که ابدا انتنارش رانداشرتم ، گمان نمی کردم که دوباره برای رضایت نامه کتبی چنین رفتاروعکس العملری از خودش بروز بدهد و با سرنوشت وبرنامه ریزی آتی زنردگی مرا بردین شرکل که توضیح خواهم داد برخورد نماید. ولی متاسفانه وقتی مادرم پی برد که برای ازدواج مرن رضرایت نامره کتبرری وامضررای او الزم و ضررروری اسررت پاهررایش را داخرل یر کفررش کرررد و گفت رضایت نمی دهم که نمی دهم مگراینکه هر دو بیائید و مسلمان بشروید !! هر چه به گوشش می خواندم مادر من ،مادر عزیز من اگر مسلمان باشیم که رضایت تو را می خواهیم چره کرار کنریم ! ،در آنصرورت رضرایت ترو بره چره دردمان می خورد ! ،آنوقت رضایت نامه ات بدرد در کروزه هرم نمری خرورد! اگر بخواهیم ازدواج اسالمی نمائیم کره رضرایت آقرا جران (پردرم) را هرم نیرازی ندارم ! ،حاال که می خواهیم خطبه عقد بهائی بخوانیم ننرورضرایت قلبری شرما مهم شده است !! .بیا و بزرگرواری کرن ومرادری بنمرا و مجلرس عروسری مرا را خراب نکن ! ،ما فرصت زیادی نداریم ،ممکن است بعدا پشیمان گردید ! ،هر چه ما گفتیم وخواهش کردیم والتماس نمودیم به گوش مادرم نرفت که نرفت !. خوشرربختانه پرردرم بررا وجررود آنکرره روحررانی محررل بررود و امررام جماعررت مسجد بود و بحمد هللا ی پا مجتهرد برود وهرم اکنرون نیرز هسرت ،یر روزکره ازمسجد به خانه آمد رضایت نامه کتبی خودش را به دسرتم داد و در آن ضرمن آرزوی خوشرربختی برررای مررا قیررد کرررده بررود کرره :ولرری چنانچرره عررروس و دامرراد
احسان شوشتری 435 /
اسالم نیاورند ما با آنها هیچگونه رفت وآمد ومراوده ای نخواهیم داشت و یر لایر هررم برررای عروسرری آنرران کم ر مررالی نمرری کنرریم ! ( .ایررن رضررایت نامرره ترراریخی پرردرم هررم اکنررون نیزنررزد کاملیررا موجررود اسررت و آن را همچررون سررند ازدواج خویش حفن کرده است و در بین اسناد مهم خرود از ایرن رضرایت نامره پرردر شرروهر خررود هررم حفانررت و نگهررداری مرری نمایررد ! ).ولرری مررادرم بررا وجررود رضایت دادن پردرم و از آنجرا کره بایسرتی طبرق اعتقراد خرود هرم ترابع شروهرش می بود زیر بار نمی رفت و رضایت کتبی نمی داد !. به گمانم مادرم در تمام دوران زندگی اش برای اولین بار برود کره بره اهمیت رضایت و امضای خودش پی برده بود ! ،قبل از آن تاریخ که هیچ کس به سراغ او نیامده بود تا ازاو امضائی درخواست نماید ! .دیگر برادرانم که به راحتی ازدواج کررده بودنرد اصرال رضرایت مرادر هرم آن هرم بررای دامراد شررط اصررلی نبرروده وتررازه رضررایت مررادر برررای عررروس هررم شرررط الزم و ضررروری نیسررت ! .ولرری حرراال موقعیررت شایسررته ای نصرریب مررادرم گردیررده بررود و امضرراء اواهمیت یافته و شرط اصلی وضروری گشته بود !. محفل بهائیان شهرستان قائم شهر کره قررار برود در آنجرا ازدواج کنریم منتنرهمین رضایت نامره بودنرد ،بره قرول خودشران اگرر همره آدمیران عرالم هرم رضایت داشته باشند ولی مادرداماد رضایت ندهد ازدواج ما سر نمی گیرد !. و اوهررم ازایررن وجرروب واهمیترری کرره یافترره بررود وقلبررا خوشررحال بررود ! وته دلش قند آب می کرد که چرا اکنون که جامعه ومحفل بهائی چنرین فرصرت شایسته ومؽتنمی در اخیارش قررار داده اسرت بره نحرو احسرن ودلبخرواه خرودش اسرررتفاده ننمایرررد ! وسرسرررری از آن بگرررارد ! و حررراال چررررا ازایرررن فرصرررت و موهبررت خرردادادی کرره برره دسررت جامعرره بهررائی وبرره امررر محفررل روحررانی بهررائی دراختیرراراین حاجیرره خررانم مسررلمان قرارگرفترره اسررت نهایررت اسررتفاده را نبرررد و خواسته خودش را تحمیل نکنرد واهمیرت امضراء ورضرایتش را بررد نکشرد وچرا راحت و ساده وبی درد سرمثل پدرم بیاید به خیر و خوشی ی امضایی بدهد که ما هم راهی شمال شویم و به خانه بخت برویم !.
/436خانه پدری
پدرم نیز همچون من چندین بار در گوش مادرم می خواند که بیا واز خر شیطان پیاده شو و رضایت بده اینهرا برونرد سررخانه و زنردگی شران ،ولری مادرم گوش نمی کرد ! ،حتی یکبرار پردرم گفرت :مرن کره مجتهرد هسرتم بره ترو مری گرویم بیرا رضررایت برده اگرر گنرراهی داشرت بره گررردن مرن ! ،مرن خررودم روز قیامت جروابش را مری دهرم ! ،ترو از خرودت سرلب مسرئولیت کرن و روز قیامرت اگررر مررورد بازخواسررت قرررار گرفترری بگررو ،فرمرران شرروهرم را اجابررت کررردم !. مگر نه ایرن اسرت کره بردون اجرازه شروهر حتری نمری توانسرتم پرایم را از چهرار چوبه درب منزل بیرون بگاارم !. ولرری متاسررفانه مررادرم هرگزگرروش شررنوایی نداشررت ! ،آنقرردر برره ایررن لجاجررت و یکدنرردگی خررود ادامرره داد تررا اینکرره برراالخره دوره نررود و پررنج روزه نامزدی مرا هرم بره اتمرام رسرید و مراسرم ازدواج مرا بره هرم خرورد ! ،و خرانواده عروس هم عار مرا خواسرتند و از منزلشران راهری ام کردنرد و مرن هرم مجرددا عازم مشهد شدم و به منزل پدری کوچ کردم ومراجعت نمودم ! .تاریخ مجلرس عروسرری و مهمانرران دعرروت شررده و خانرره ای کرره برررای سررکونت پررس ازازدواج اجاره کرده بودیم ،همه و همه به هم خورد و دوباره به سر منرزل اول ونقطره شرو برگشتیم !. بعضی از میهمانان برای حضور و شررکت در جشرن عروسری مرا از شهرسررتان هررای دور و نزدی ر آمررده بودنررد از جملرره خالرره و دختررر خالرره هررای کاملیررا از شهرسررتان ارومیرره آمررده بودنررد .خالرره کاملیررا در شرررایطی برره جشررن عروسرری مررا وشررهر قررائم شررهر آمررده بررود و شررهر خررود را ترررک کرررده بررود کرره همزمان سه عضو خانواده اش یعنی شروهر و پسرر ارشرد و یکری از دختررانش در زندان ارومیه بودند و دوران محکومیت هفت سراله خرود را بره جررم بهرائی بررودن مرری گاراندنررد و خالرره هررم برره خرراطر مالقررات هفتگرری بررا آنرران هرریچ وقررت شهرخودرا ترک نمی کرد وازارومیه خارج نمی شد !. پس از اینکه مراسم جشن عروسی ما در آخرین روزهرای برگرزاری بهم خورد وکنسل شد تمامی میهمانان ومدعوینی که از شهرهای دورو نزدیر
احسان شوشتری 437 /
دعرروت شررده بودنررد وبرررای شرررکت درمجلررس جشررن وسرررور و شررادمانی مررا برره قررائم شررهر آمررده بودنررد ،بررا دسررتانی خررالی ونررا امیررد ومررأیوس برره شررهرها ودیررار خویش باز گشتند .
/433خانه پدری
رضایت نامه
...پس از اینکه مادرم از امضای رضرایت نامره کتبری بررای ازدواج و عقد بهائی ما خودداری کرد و مراسم جشن عروسیمان بهرم خرورد ،مرن هرم ناچررارا وباالجباردوباربرره شررهرخودم مشررهد مراجعررت کررردم وهمچررون قبررل در منزل پدری ساکن شدم .چون خانواده عروس عارمرا خواسته بودند و رابطره فی ما بین من و دخترشان هم دیگر محلی از اعراب نداشت ومرن هرم درشرمال جای دیگری نداشتم !. چون درطی روزهای متمادی هم شؽل وکاری نداشرتم مردام در منرزل می ماندم و پیش چشم والدینم بودم ! ،شاید هم عمدااز خانه بیرون نمی رفرتم ترا همیشرره و همرره جررا وهرزمرران کرره مررادر و پرردرم ازنمرراز جماعررت ومسررجد برراز می گشتند من اولین کسی باشم که درب را برایشان می گشایم وبعبارت دیگرر سعی می کردم همیشه جلوی چشمشان باشم ! تا مرا هرروزوهرساعت ببینند ! ودر حقیقت معتکؾ وار درخانه پدری ودرآستانه چشرم مرادری ودرمنرزل آنران بسررت نشسررته بررودم ! وبرره چلرره نشررینی پرداخترره بررودم وامیرردواربودم کرره تررا شرراید اعتکاؾ به شب چهلم نرسیده جواب دهد !. پدرم به چشم خود می دید که پسرر جروان نرازنینش از شردت نراراحتی عشرررق وؼرررم فرررراق وانررردوه تنهرررایی روز بررره روز و اره ،اره مثرررل شرررمع آب
احسان شوشتری 431 /
مررری شرررود ! .پرررنج مررراه زنررردان و بازداشرررت ایرررن همررره تررراثیرمخرب و نررراگوار و نررا مطلرروب بررر روی او (مررن) نگااشررته بررود ! .تررازه وقترری پرردرم در بازداشررتگاه سررپاه پاسررداران زاهرردان برره مالقرراتم آمررده بررود مررن چرراق وچلرره تررر و فربرره تررر و گنده ترهم شده برودم ! ولری حراال در منرزل پردری ودرپریش چشرم ودیرده مرادری اندک ،اندک و اره ،اره از دوری وفراق یار در حال آب شدن وتحلیل رفرتن بودم ! و ایرن ایرام بالتکلیفری و دوری از وصرال یرار مررا هرر روز منرزوی ترر وؼمگین ترم مری کررد ! بعیرد نبرود کره اگرر وضرعیت وشررایط بره همرین منروال پیش می رفت برزودی ودرآتیره ای نزدیر بره بیمراری افسرردگی وشراید هرم بره دیپرس شدید ومزمن گرفتارمی شدم !. شاید ازمننرودیدگاه پدرم ،درراه رسیدن به عشق ،فرهراد و مجنرون هم در مقایسه با پسرر جروان نرور چشرمی اش (مرن) کره درمسیرعشرق ورزیردن همچون پیلی بود استوارو پرا برجرا ،پشره هرم بره حسراب نمری آمدنرد ! شراید اگرر خسرو و رامین و مجنون و فرهاد ورمئو هم داستان عاشقی مرا مری شرنیدند و برری تفرراوتی رفتررار مررادرم برره گوششرران مرری رسررید اجسادشرران داخررل گررور هررم از اینهمه بی رحمی وبی توجهی مری لرزیرد ! وهمگری و دسرته جمعری مررا تمجیرد وتحسررین مرری کردنررد و بررر مررن درود مرری فرسررتادند ! واگررر وصررؾ عاشررقی و دلدادگی من بی پرده به سمع آن عاشقان افسانه ای کتاب های تاریخ می رسید، به اصطالح ورزشکاران زورخانه ای خودمان تمامی عشاق تاریخ بال اسرتثناء دربرابرمن لنری مری انداختنرد ! .چونکره همره ایرن عشراق اگرر چنانچره هرمرانع وبازدارنرررده ای برسرررر راه وصرررال بررره معشررروق خرررود داشرررتند الاقرررل همررردردی وؼمخررواری وؼمگسرراری ودلجرروئی ودلررداری وپشررتیبانی مررادر خررویش را کرره داشتند ! اما مرن تنهرا عاشرقی برودم کره بره تراریخ مری پیوسرتم وبعرد هرا آینردگان برای فرزندان خویش می گفتنرد کره فقرط مادرفردا کارووفرادارش مرانع وصرالش گردیررد ! وباعررس شررد تررا پیررر پسرررش ناکررام ونررامراد جرران در ره عاشررقی خررویش ببازد !. راه چاره ای هم نبود باید می سوختم ومی ساختم وشکیبائی بخرج
/445خانه پدری
می دادم وصبروتحمل می کردم ،هر چه بود مادرم بود و احترامش برای مرن واجب بود ،در بیانات هم فرموده اند :والدین خرود را در حرد پرسرتش دوسرت بدارید وبرای حفن وسالمتیشان هرروز دعا کنید که این دعای در حق والدین جزو فرائق یومیه وهمه روزه ما قرار گرفتره ورضرایت واحتررام آنران ازاهرم واجبات است . مررن هرررم در بسرررت و گررروش بررره فرمرران و دسرررت بررره سرررینه در خررردمت سفارشررات ودسررتورات مررادرعزیزوگرامی قرررار گرفترره بررودم ! ،و او هررم چررون می دانست که ریشم در گرو ی امضای نا قابل او بند اسرت مثرل یر شراگرد پادووی ؼالم حلقره بره گروش ترا مری توانسرت ازوجرود مرن در آن ایرام اسرتفاده مرری کرررد وکررار مرری کشررید ! و ماشرراءهللا بررا داشررتن شررش تررا پسرشرراد شمشرراد دیگرؼیراز مرن کره همگری هرم فکرر و هرم عقیرده و هرم مسرل خرودش بودنرد ! وخوشبختانه تماما اهل منبر و مسجد وشرکت در صفوؾ نماز جماعت بودند ! بررا وجرررود ایررن همررره کارهررای حمرررالی اش را برردون اسرررتثنا برره ایرررن یکرری پسرررر بهائی اش (من) محرول مری کررد ! .و جالرب تروبرا مرزه ترر اینجرا برود کره مرثال برای سه تا از برادران و خواهران پس از من که هنروز سرالها بره ازدواجشران باقی مانده بود سفارش دوختن رختخواب گرم و نرم پشمی دو نفره می داد ! تا در جهازشان کم وکسری نداشته باشند وبعد هم بنده را مسئول می کرد همچون ی راننده شخصی دست به سرینه در خردمت و رکابشران باشرم و وقتیکره آمراده هررم مرری شررد مرری گفررت :لطفررا برررو اون هررا (رختخررواب هررا) را بگیررر و بیررار و بگاار فالن جا ! و من هم با روی خوش و لب خنردان و طیرب خاطرورضرایت قلب انجام می دادم و اجابت دستور می کردم !. ی روز ازسر حسرادت جروانی عررق کرردم ،مرادرم ،مرن هرم کره ناسالمتی پسر توام ،وبرای ازدواج هم نسبت به بقیه آقرا زاده هرا هرم کره حرق تقدم دارم ! شرما کره اینهمره رختخرواب دونفرره ! سرفارش فرمودیرد بدوزنرد ،بره بعضی ها هم دو دست ،دو دست تقدیم واهدا می فرمائید ! و من هم قراراسرت رختخواب های آنان را جا به جا کنم وتحویل بدهم ،بهتر بود الاقل یر دسرت
احسان شوشتری 441 /
رختخررواب دو نفررره ! هررم برررای مررن سررفارش مرری فرمودیررد و بررین بچرره هاترران تبعیق نمی گااشتید ! ما که قررار نیسرت بعرد از ازدواجمران کرؾ اتراق و روی موکت بخوابیم !. مادرم می گفت :تو که ماشاهللا وضرعت خروب اسرت ! ،رختخوابهرای ما قابل شما را ندارد ،تو به این چیز ها احتیاج نداری !!. انگررراری موسسررره خیریررره بررراز کررررده برررود و فقرررط بررررای نیازمنررردان رختخواب می دوخت ! .تو گویی ما بین آن همه خواهر و برادر فقط مرن یکری ناتنی بودم ! .همه کارها وخرده سفارشرات وخرحمرالی هرایش را هرم مرن انجرام می دادم ! .موقع صحبت وگفتگو با همشیره ها (خالره هرا) ودیگردوسرتانش هرم می گفت :این یکی که از همه درازتره (من) از همره شرون هرم بهترره وحررؾ گوش کن تره ! واز همه بچه هام مهربون تره ،فقط حیؾ که بهائیه !!. خالصه اینکه ما مدتی در تنهایی و خلوت خودمان که بسی سخت تر و دشوارتراز ایام ماضی بازداشتگاه سپاه پاسداران برود در پریش چشرمان مرادر و پررررردروبرادران وخواهرمررررران آب مررررری شررررردیم و همچرررررون شرررررمع اره ،اره می سوختیم و هر روز و هرلحنه و به هر بهانه ای که فرصتی پیش مری آمرد دست به دامان مادرعزیز ودلسوزو نازنین می شدم و خواهش و التمراس وتمنرا که بیا وبزرگواری کن ومادری وحاج خانمی بنمرای ویر رضرایتی برده ویر امضائی بیاندازتا که ازدستم راحت شروید ومرنهم برروم بردنبال کرار و زنردگی ام برسم ! ،اما مگر ایشان تن به این کارمی داد ! وخواهش والتمراس مررا وقعری می نهاد ! مگر به درخواست من اهمیتی می داد ! خیراصال وابدا . ی راننده دست به سینه وحاضر به یراق و آماده به خردمت مفرت و مجررانی گیرررش آمررده بررود کرره از صرربح تررا شررام هررر لحنرره و هررر کجررا کرره اراده می فرمود بره دیرده منرت مری رسراندمش ! ،بررای زیرارت حررم امرام رضرا ( ) می بردمش و دو ساعت توی ماشین و جلوی درب حرم به انتنار مری ایسرتادم تررا حاجیرره خررانم حسررابی زیررارت کننررد و زیررارت نامرره بخواننررد وهرچرره دلشرران مررری خواهرررد دعرررا کننرررد وضرررریح ببوسرررند وحرررن ببرنرررد وکیرررؾ روحرررانی ببرنرررد
/442خانه پدری
وبازمجررددا مثررل ی ر راننررده شخصرری ویررا تاکسرری دربسررتی البترره خیلرری خرروش اخالقتر ومهربانتر دوباره وبه اتفاق به منزل برشان می گرداندم ! ،حیرؾ نبرود که چنین راننده بی جیره ومواجب وخوش اخالق ومحرمی را ازدست بدهند !. فقط کافی بود زیررضایت نامه ای را که پردرم برا خرط خرویش نوشرته بود و امضاء نیزکرده بود ،ایشان هم (مادرم) ی امضائی هر چند خرچنی ، قورباؼه بیانردازد ! ،ولری اوازهمرین کاروعمرل سرهل وسراده امتنرا مری کررد !. احساس می کنم وقتی نازش را هم می کشیدم ومدام چه من و چه پدرم قربون، صرردقه اش مرری رفترریم ! ،خیلرری هررم بیشترخوشررش مرری آمررد ! ،و بیشررتر ترررس وعقوبت و آتش جهنم وآخرت را پیش می کشید ! .بخصوص روی آتش دوزد خیلی مانور می داد و آنرا بیش از حد برد می کشید !. پدر عزیز وگرامی ومهربان هم که هر روزبیشتروبیشترشاهد تنهرایی و افسردگی روز افزون پسر جوانش (مرن) مری برود ،مرترب و مردام بره مرادرم اصرار می کرد ومی گفت که :زن ،بیرا از خرر شریطان پیراده شرو و رضرایت بده این پسرره بررود بره کرار و زنردگی اش برسرد ! .اینکره (مرن ) اینجرا (مشرهد) باشد که به خواست ترو(مرادر) برا دخترر دیگرری عروسری نمری کنرد ،پرس بهترر است برود همان شمال و با دختر مورد عالقه خودش (کاملیرا) ازدواج نمایرد !. پدرم می گفت :بابا ،من مجتهد و پیش نماز محله ام ،همه اهرالی پشرت سرر من نماز می خوانند و حرام و حالل زندگیشان را از من می پرسرند ،مرن اگرر بگویم کاری را انجام بدهید حتما انجرام مری دهنرد ،اگرر بگرویم عملری را انجرام ندهیررد ،حتمررا وصررد در صررد انجررام نمرری دهنررد همرره اهررالی محلرره و مررؤمنین و مؤمنات کوی و برزن به گفته و فتوای من عمل می کنند بگویم کاری را بکنید می کنند ووقتی که بگویم نکنید ،نمی کنند ! ولی شما (مادرم) که ونیفه داری حرررؾ شرروهرت را برره جرران و دل بپررایری ! ،برررای حرررؾ مررن (پرردرم) تررره هررم خرد نمی کنی !. چطوری است که همه شهر ودیار وتمامی حوزه علمیه مشهد مررا بره اجتهاد وامامت قبول دارند ومی پایرند ولی شما که همسر من هستی ،حرفم
احسان شوشتری 443 /
را زمین می زنی و گوش نمی دهی !. مررادرم در جرررواب مرری گفرررت :معصرریت دارد ،روز آخررررت بایسرررتی جواب پس بدهم !. پرردرم بررا کمررال بزرگررواری مرری گفررت :گنرراهش گررردن مررن ! ،نگررران آخرتت هم نباش ،اگر آنجا (آخررت) از ترو ایرراد گرفتنرد وسرر پرل صرراط هرم جلوی تورا گرفتند جواب اونهم با من ! ،توفقط بگو حرؾ شوهرت را پایرفتره و اجابت کرده ای ! بقیه اش با من (پدر)!. خالصرره اینکرره پرردرم بررا نهایررت صررمیمیت و احترررام مرردام سررر سررفره صبحانه ونهرار وشرام روزانره سره وعرده در حضرور مرن ومعلروم نبرود کره چنرد نوبت بطورخصوصی در گوش مادرم مری خوانرد ترا شراید براالخره دلرش را بره رحم بیاورد وراضی اش نماید !. تا اینکه بالخره وآخرسر مادرم آمراده مرااکره وگفتگرو شرد ! ولری در نهایررت شرررط و شررروط گااشررت ! کرره عررالوه بررر بگررردن گرررفتن معصرریت وگنرراه فرضی وقبول کفاره وجواب گرویی اخرروی توسرط پردر جران وحضررت مجتهرد وآیت هللا ،اگر یر فریش ثبرت نرام حرج عمرره هرم حراج آقرا بره عهرده بگیرنرد ترا مرادرگرامی برررای چهراردهمین بررار برره نرام مبررارک چهررارده معصروم بتواننررد برره سفر حج و زیرارت کعبره مکرمره و مدینره منروره مشررؾ گردنرد ! ،ترازه در آن صررورت مررادرم حاضررر مرری شررود تررا برررای امضررای رضررایت نامرره ازدواج مررن استخاره بگیرند ! واگر چنانچه جواب استخاره برا قررآن مجیرد خروب از آب در آمد آنوقت رضایت نامه عقد مرا امضاء نمایند !. خوشرربختانه پرردرم چشرررم بسررته و بالفاصررله شرررروط دنیرروی واخرررروی ومررادی ومعنرروی وخریررد فرریش ثبررت نررام حررج عمررره را هررم فرری المجلررس پررایرفت وتعهررد نمررود ! و مررادرم ی ر روز صرربح سررحر و پررس از اقامرره نمرراز جماعررت صبحگاهی استخاره می فرمایند و از قضا با کمال شگفتی کره خرود خرانم والرده و مادرعزیز براورش نمری شرده وازآنجرا کره خداونرد مهربران مررا خیلری دوسرت می داشت و مری دارد و از عالئرم و نشرانه هرای آنهرم نصریب چنرین مرادر نرازو
/444خانه پدری
عزیررز و منطقرری وعرراقلی اسررت کرره نصرریب مررن فرمرروده ! ،جررواب اسررتخاره هررم خیلی ،خیلی خوب از آب درمی آید !. وبدین سان دوران فراق من بره سرر آمرد ! ،مرادرم بره وعرده اش عمرل کرد وهمران روزموافقرت کررد ورضرایت نامره ای را کره مردت هرا قبرل پردرم برا دسررت خررط خررود تننرریم فرمرروده بودنررد را امضرراء نمررود و دو تررن از برررادران و خواهرم نیزبه عنوان شاهد امضاء بی شبه ومثال پدرو مادرم را گواهی وتأییرد نمودند و من هم فردا صبح همان روز رضایت نامه را برداشتم و همچون ی لرروح عزیررز و گررران قیمررت و ی ر دیررپلم افتخررار کرره برررای کسررب ودریافررت آن ساعتها وروزها و هفته ها انتنار کشیده برودم را برر سرینه و روی قلربم گااشرتم و دست پدر و مادرم را بوسیدم ( .دست بوسی در آئین بهرائی نهری شرده اسرت ول ی بنده چرون تربیرت دو گانره دارم و برر مبنرای تربیرت دوران کرودکی ام اگرر دست والدینم را نبوسم حمرل برر بری ادبری و بری احترامری مری گرردد ! ،تصرمیم گرفته ام و تعهد کرده ام دست پدر و مادرم را استثنائا تا زنده هستند ببوسم !). و راهی شمال کشوروشهر قائم شهر شدم ،تا این پیروزی بزرگ را همرراه برا مجلس عروسیمان یکجا جشن بگیریم . فرررردای روز اسرررتخاره وامضرررای رضرررایت نامررره ،صررربح خیلررری زود حرکت کردم و رکورد سریع ترین رانندگی با اتومبیل را برای خودم از مشرهد تا شهر دلبرم قائم شهر را شکستم و با سرعت هر چه تمام تر کره موترور جرت بوئینی 757هم در آن روزبه گرد پیکان سواری من نمی رسرید فاصرله هشرت ،نه ساعته معمول ونرمال همیشگی را سریع تراز سررعت صروت طری کرردم وپشت سرگااشتم ! در طول مسریر جراده نیرز بررگ جریمره سررعت ؼیرر مجراز توسط پلیس راه را هرم بره جران خریرده برودم ! ویکبرار هرم درمیانره هرای جنگرل گلستان که جاده خلوت وتاری بود بعلت لؽزندگی جراده وسررعت بریش از حرد درسرپیچهای تند جاده نزدی برود کره جرانم را نیرز برسرر ایرن راه بگراارم کره خدا رحم کرد وبخیر گاشت ! .طوری برنامه ریزی کرده بودم کره موقرع نهرر وبرای صرؾ نهار برسم ولی از بس تند وسریع وتخته گازآمده بودم که هنروز
احسان شوشتری 445 /
میررز صرربحانه را جمررع نکرررده بودنررد صرردای زنرری بلبلرری آیفررون درب منررزل محبوبم را به صدا در آوردم !، آنقرردر زودتررر از موعررد مقرررسرریده بررودم کرره صرراحب خانرره ومیزبررانم فکررر کرررده بودنررد رفتگرمحلرره وسپورشررهرداری برررای بررردن سررطل زبالرره آمررده است ! .ووقتی درب حیاط را گشودند ،دست مرن کره پشرت درب ایسرتاده برودم ی سبد گل بود وی جعبه شریرینی ویر قلرب پرر ازعشرق ویر جفرت چشرم مشتاق ودست صراحبخانه کره درب منرزل را گشروده برود یر سرطل زبالره برود وی جاروی محلی وی خاک انداز وچشمانی پربهت وحیران !. به محق رسریدن بره منرزل کاملیرا دسرت در جیرب بؽلرم برردم و پاکرت محتوی رضایت نامه را با نهایت سرور و شادمانی همچرون یر قهرمرانی کره در میادین جهانی کاپ وجام ومدالی گرفته باشرد از جیربم درآوردم و تقردیم پردر نامزد عزیزم کردم . من در زمان خدمت سربازی هرر زمران کره بره مرخصری مری آمردم ، چون همیشه پدرم نگران بود که نکند بدون اجازه ومرخصری از پادگران ارترش فرار کرده باشم به محق اینکه وارد منزل می شدم و پدرم را می دیردم اولرین کارم این بود که دست در جیب یونیفورویا اورکت سربازی مری کرردم و برگره مرخصی ام را درمی آوردم وبه پدرم ارائه می دادم تا خیالش راحت باشرد کره بدون کسب اجازه وبرگه مرخصی نیامده ام و ایشان هم مثل ی دیبان ونیفره شناس تاریخ شرو و روزخاتمه مرخصی مرا در خراطرش مری سرپرد و روز اتمام مرخصی راهم مرتب یاد آوری می کرد تا به موقع به پادگان بازگردم !. درآن روزهم به محق اینکه وارد منزل پدر خانم آینده ام شدم اولرین کاری کره کرردم دسرت در جیربم برردم و برگره رضرایت نامره را در آوردم و بره همراه ی قواره پارچه کت و شلواری فاسرتونی کره پردرم از آخررین سرفر حرج خود از عربستان سعودی به عنوان سوؼاتی آورده برود و آنررا هرم کرادو پیچری کرده برودم هرردورا برا هرم تقردیم کرردم ترا خیالشران راحرت راحرت باشرد کره مرن بدون رضایت نامه نیامده ام !.
/446خانه پدری
ایشرران هرم (پرردرخانم آترری) مررتن رضررایت نامرره را برررای همرره اعضررای خانواده که جهت استقبال ازداماد مفقود شده ودوباره پیدا شده گرد آمده بودند با صدای بلند خواندند !. اگر چه ازآنچره در مرتن رضرایتنامه قیرد گردیرده برود چنردان خوشرحال نشدند ولی از اینکه امضراء والردینم و مخصوصرا امضراء و اثرر انگشرت مرادرم را کسب کررده برودم لبخنردی از سررضرایت وخشرنودی بره لرب آوردنرد وموانرع ومشکالت برر سررراه ازدواج دامادشران را حرل شرده یافتنرد و بالفاصرله وبردون درنی با محفل محلی قائم شهر تماس گرفتند و اطرال دادنرد کره دامراد گرم شرده دوباره پیدا شده ورضایت نامه شش نفری هم که برای تالوت خطبه عقد بهائی الزم وضررروری اسررت آمرراده ومهیررا مرری باشررد ولرراا ازمنشرری محفررل درخواسررت نمودند تا اولین وقت وزمانی را کره ممکرن اسرت بررای اجررای مراسرم عقرد مرا تعیین فرمایند .
احسان شوشتری 447 /
مراسم ازدواج و سکونت در ساری
...در روز موعررود ،روز برگررزاری و اجرررای مراسررم عقررد ازدواج و اقتررران ،مقررارن ومصررادؾ بررا صرربح روز اول اسررفند مرراه هررزارو سیصررد و شصررت وسرره خورشرریدی ،دو تررا خررانم برره نماینرردگی از طرررؾ محفررل روحررانی محلی قرائم شرهر برا لبراس معمرولی و برا پوشرش لبراس زنران روسرتایی شرمال از میان کوچه ،پس کوچه هرا وازمیران براغ هرا و از برین پررچین هرای خانره هرای شرمالی کرره بجررای دیروارحریم منازلشرران را مشررخص مرری نمایرد ،خانرره برره خانرره ومنزل به منزل آمده بودند و بدون این که زنگی بزنند وازدرب برزرگ ماشرین روی ورودی منزل وارد شوند از چند تا منزل آن طرؾ تر و از کوچره پشرتی سرراختمان چررون فرری مررابین منررازل دیررواری وجررود نداشررت از داخررل حیرراط هررا و منازل مجاوروهمسایه یکی یکی گاشته و به منزل عرروس خرانم وارد شردند ترا این عروس و داماد جوان را به عقد و اقتران یکدیگر واصل نمایند !. در آن سال های رعب و وحشت برای جامعه بهائی ،این دو تا خرانم محترمه قائم شهری معلوم است که چه از جان گاشتگی به خرج داده بودند که حاضر شردند خطبره عقردی را جراری نماینرد کره یر طررؾ آن آیرت هللا زاده و پسرمجتهدی بود که ازحوزه علمیه مشهد آمده بود ! .وفقط خدا می داند اگر بره
/443خانه پدری
دست نیرو های امنیتی و انتنامی شهر گرفتار می آمدند چه بالیی برر سرشران می آوردند !. ولی این دو خانم محترم عاقد ،جان خویش بر کؾ دست نهاده بودنرد تا این حکم الهی ازدواج را برای این زوج جوان جاری نمایند و این دو کبوتر جوان عاشق را به آشیانه زندگی رویائی شران داللرت نماینرد ترا تشرکیل خرانواده خررود را ایررن اولررین نهرراد کوچ ر و زیبررای اجتمرراعی را بنیرران نهنررد و زنرردگی مشترک خویش را آؼاز نمایند . مراسم عقدمان مخفیانه و کامال سری برگاار گردید و عاقدین پرس از تالوت آیات و مناجرات و الرواح برا جراری نمرودن خطبره عقرد ازدواج ،امضراء شهود حاضر در جلسه را اخا نموده و مهریه عروس خانم را هم که ی واحد بیانی نقره بود (در آن روز حدود هشتصد تومان می شد ! تقریبرا معرادل چهرار دالر آمریکا بود !) قبل از تالوت خطبه عقد ازآقای داماد نقدا دریافت کردند و فی المجلس به عروس خانم پرداخت نمودند و عروس خانم هم همان جا تمامی مهریرره خررود را برره صررندوق ضرریافت بخشررید ! وعاقرردین ی ر شررمایل حضرررت عبدالبهاء و یر کتابچره مناجرات و ادعیره محبروب را کره بره عنروان اهردائی از طرررؾ محفررل قررائم شررهر برره همررراه آورده بودنررد جهررت خرروش یمنرری و شررگون و مبارکی مراسم عروسی به عروس و داماد تقدیم نمودند و با آرزوی خوشبختی و دعای خیر برای پایداری و اسرتمرار ایرن اقترران فرخنرده وخجسرته و ترالوت قسرررمت هرررای کوتررراهی از بیانرررات و آیرررات الهررری در خصررروص اهمیرررت تشرررکیل خانواده در آئین بهائی و با پایان جلسه و پایرایی مختصر از همان مسیری کره آمده بودنرد و از راه پشرت سراختمان و از میران درختران و پررچین هرای مرا برین منازل که به عنوان دیوار خانه های شمالی را از هم جدا می سازد و برا همران سرربد پالسررتیکی خریرردی کرره دستشرران بررود و انگرراری کرره برررای خریررد میرروه و سبزیجات به چهارشنبه بازار شهر می روند ،مراجعت نموده و باز گشتند !. همان شب هم مجلس جشن عروسریمان برر پرا گردیرد ،تعرداد محردودی از خانواده ها و احباء قائم شهر و فامیل و آشنایان حضور داشرتند و برا شررکت
احسان شوشتری 441 /
مدعوین ومیهمانان جشن کروچکی برگراار گردیرد از طررؾ خرانواده دامراد فقرط اخوی کوچکترم محمد از مشهد به نمایندگی از طرؾ پدرم شرکت کرده بود و ی دوربین فیلم برداری سوپرهشت هم که در آن دوره براب برود وجدیردا وارد بازار شده برود را برا خرودش آورده برود کره آن شرب از همره مراسرم جشرن فریلم ب رداری نموده و فیلم عرروس و دامراد و رقرص وپرایکوبی حضرارومیهمانان بره خصوص اجرای رقص های شمالی را که از طرؾ عمه ها و دختر عمه های عروس به اجرا در آمده بود و به مجلس جشن ما رونق فوق العراده ای بخشریده بود را برای نمایش در شهرمشهد به عنوان سوؼاتی با خرود بررد ترا بررای پردر و مادر و خانواده ام به تماشا بگاارد . اگررر نیروهررای امنینرری و انتنررامی شررهر قررائم شررهر در آن روز مطلررع می شدند که در کوچه پرس کوچره هرای ایرن شرهر در یکری از منرازل برزرگ و ویالیررری منطقررره کفشرررگر کررراله برررزرگ مراسرررم عقرررد و ازدواج بهرررائی صرررورت می پایرد و دو تا خانم به عنوان عاقد از کوچه باغ های پشت خانه های محلره وبا پرای پیراده و از کنرار شرالیزارها و از میران پررچین هرا و دیروار هرای کوتراه منررازل خانرره برره خانرره و برراغ برره برراغ گاشررته انررد و خررود را برره محررل برگررزاری مراسم رسانده انرد و خطبره عقرد بهرائی را بررای عرروس و دامراد جروان جراری کرده اند و آنان را به عقد اقتران هم در آورده انرد کره یر طررؾ قضریه یعنری داماد فرزند مجتهدی است که از حوزه علمیه مشهد و از جوار بارگاه ملکروتی امام هشتم به این شهر آمده و پسر جوان مسلمان زاده و بچه پیشرنمازی را ایرن جماعت بهائی قائم شهر از راه بدر کرده اند و پسرر خررس گنرده بیسرت و شرش ساله آیت هللا زاده را ی دختر نوزده ساله دبیرستانی (یر الرؾ بچره بهرائی!) با طنازی و عشوه گری گول زده و به قائم شهر کشانده است و به عقد ازدواج و آن هم دائمی و مادام العمر خود در آورده است (حاال اگرصیؽه وعقد موقرت بود یه چیزی !) و همه این ماجراها نیزدرست بیخ گوش نیروهای امنیتی شهر واداره حفانررت اطالعررات سررپاه پاسررداران انقررالب اسررالمی قررائم شررهر برره وقررو پیوسته است ! وا مصیبتا !.
/455خانه پدری
عجررب مهررره مرراری وسررحروجادوئی دارنررد ایررن دختررران ودوشرریزگان بهررائی کرره عقررل و هرروش ازسررر جوانرران مسررلمان برره ی ر نگرراه ویر نرریم لبخنررد می برند ! اگر می شد کاری می کردیم کره دخترران مسرلمان و مؤمنره خودمران هم مجبور نبودند با چرادر مشرکی و برقره هرای آنچنرانی وهمرراه برا یر محررم مرررد در معررابر نرراهر شرروند شرراید چشررم جوانرران پیرررو سررایر ادیرران هررم برره آنهررا می افتاد و ای کاش ما هم می توانستیم این جروری چنرد ترا جروان ؼیرر مسرلمان را جاب می کردیم وبه راه راست هردایت مری نمرودیم و برر ایمران واعتقادشران می افزودیم ،شاید می شد بدین وسیله چند تا جروان گمرراه ؼیرر مسرلمان را بره صراط مستقیم داللت وراهنمائی کنریم و رسرم دیرن داری وخردا شناسری بره آنران بیاموزیم ! ولی چره حیرؾ شرد کره مرا دسرت خودمران را برا ایرن چرادر مشرکی و برقررره و پوشررریه ! تررروی پوسرررت گرررردو نهررراده ایرررم و ایرررن راه هررردایت و راسرررتی ورستگاری را واین وسیله نروین تبلیؽراتی بررای جراب ؼیرر مسرلمین را برخرود بسته ایم ! ا ،ا ،تو را به خدا می بینید که چه طوری ی پسر روحانی و امرام جماعت شیعه را از راه به درش کرده اند ! و ی دختر محصل ودانرش آمروز بهائی گولش زده ! ،شیره بر سررش مالیرده و بره دنبرال خرودش کشریده و دیرن و ایمانش را بریده تا بحدی که به همه خانواده معزز روحانی خود پشرت کررده و به جامعه روحانیت شیعه و حوزه علمیه که پدرش اسرتاد آن حروزه اسرت پشرت پا زده ونم خورد ه و نمکدان را شکسته ! وحرمت آن همه وجوهرات شررعی و پرول هرایی را کره از بابرت سرهم مبارک امام ،پدرش از مؤمنین دریافت کرده و توی شرکم ایرن پسرره ریختره و بزرگش کرده را نگه نداشرته و آن همره دوشریزگان مؤمنره ،محجبره محترمره ، چررادر مشررکی پرروش و مقنعرره برره سررر مشررهدی را کرره آفترراب و مهترراب رنرری رخسارشان را ندیده اسرت را ول کررده و ایرن همره راه را ،چنرد صرد کیلرومتر راه پر پیچ و خم کوهستانی و جنگلی را با همه فراز و نشیب هرایش و برا همره پستی و بلندی هایش ی تنه کوبیرده و یر کلره آمرده و یر دخترر دبیرسرتانی
احسان شوشتری 451 /
بهائی را پسندیده و جفت پاهایش را هم توی ی
کفش کررده کره اال و براهلل مرن
همین رو می خواهم والؼیر !. به والدین خودش گفته یرا رضرایت نامره کتبری مری دهیرد ترا مرن بتروانم بروم شمال ازدواج کنم و یا اینکه تا آخرر عمرر مجررد مری مرانم بریخ ریشرتان و ازدواج نمرری کررنم ! ،پرردر و مررادرش هررم از سررر ناچرراری ،یرر اسررتخاره ای کرده انرد و از آنجرا کره پسرره خررس گنرده خیلری هرم خروش شرانس بروده جرواب اسررتخاره هررم بطوراتفرراقی واسررتثنائی خیلرری خیلرری خرروب از آب درآمررده اسررت و والدینش هرم بره اجباروبرا اکرراه رضرایت نامره را امضراء کررده انرد وبره دسرتش داده اند تا از شرش راحت شوند !. این دو ،سه تا پاراگراؾ آخری را برادران اطالعاتی سرپاه پاسرداران بررا خودشرران فکررر مرری کردنررد و ربطرری برره داسررتان مررا نرردارد ! ولرری پیرررو همررین اهنیات و تفکرات و صحبت ها اگر آن روز دستشان به عاقدین مجلس عقد مرا می رسرید معلروم نبرود چره برالی برر سرر آن بیچراره گران مری آوردنرد ! آنهرم در سال هایی که برای جرایمی خیلی کوچ تر و ساده تر از این از طررؾ قروه قضائیه وقت حکم اعدام صرادر مری شرد ! .حرداقل محکرومیتی را کره مری تروان برررای ایررن عاقرردین از جرران گاشررته بهررائی متصررور گردیررد ،سررال هررا زنرردان ومسجونیت بدون محاکمه و دادرسی بود .مشابه همین اتفراق چنرد سرال بعرد و دراوایل دولت آقای خاتمی در مشهد پریش آمرد کره در مراسرم عقرد ازدواج یر دامرراد بهررائی و ی ر دختررر خررانم مسررلمان زاده و بررا وجررود رضررایت نامرره کتبرری خانواده های طرفین عروس و داماد مع االسؾ برای عاقرد آنهرا کره خطبره عقرد بهائی را قبرل از خطبره عقرد اسرالمی جراری نمروده برود بره حکرم دادگراه انقرالب اسالمی خراسان حکم اعدام صادر نمودند و آقای "روح هللا روحانی" که عاقرد آن مراسم بود فقط به جرم تالوت خطبه عقد بهائی در سال 1377درمشهد بره دار آویخته شد و شهید گردید . *************
/452خانه پدری
گمرران مرری کررنم کرره یکرری ازعلتهررای موفقیررت و پایررداری و خوشرربختی زندگی مشترک و زنا شویی ما آن بود که شانس و موهبرت وبخرت آنررا داشرتیم که خطبه عقد ازدواج ما توسط دو تا خانم اجرا گردید ! ،و از آنجا که خانم هرا قلوب پاک و رئوؾ و مهربان تری دارند با آرزوی قلبی خود جهت خوشبختی عروس و داماد این توفیق حاصل گشت تا زندگیمان سرشارازخوشی و خرمری و شادکامی گردید. و اصوال کار لطیؾ و نریفی مثل تالوت وقرائت خطبه عقد ازدواج بیشتر به ی کار زنانه می ماند که خانم ها درانجام واجرای آن بسیار شایسرته تر واصلح تر وموفق تر از آقایان بره ننرر مری آینرد و مرن در شرگفتی و تعجربم که چرا آقایان با آن همه یرال و کوپرال و ریرش وعبرا و عمامره دراجررای چنرین عمل نریؾ ولطیفی دخالت می کنند ! و با صدای نکرره وکلفرت وبرا خشرونت و زمختری خرویش وازسررؼین وعصبانیت وبا گردن کلفتی آیات وبیانات وخطبه هائی به این زیبایی وشریوائی ولطافت را قرائت می نمایند که انکحت و زوجتی.... وقتی آیات الهی این قدر لطیؾ و نریؾ و رمانتی وشاعرانه جهت وصل واقتران جوانان نازل شده است آیا بهتر نیست که قاری آن هرم یر فررد لطیؾ و نریؾ مثل خانم ها باشند ودرانتهرای مراسرم نیرزاز صرمیم قلرب بررای خوشبختی عروس و دامراد و پایرداری اسراس خرانواده دعرا بنماینرد وحتمرا وصرد البته ازآن قلب های پراحساس ولطیؾ وبا محبت ومهربانی مادرانه ای که همه عمردارنرد اجابررت دعایشرران هررم تضررمینی خواهررد بررود ودر درگرراه الهرری وبارگرراه کبریائی سریعتروقطعی تر مورد قبرول واقرع خواهرد گردیرد ! .و آمرار طرالق و جردایی هرم کرره طبرق آخرررین گرزارش مرکرز آمررارایران کره سرری وهفرت در صررد نسبت به سالهای قبل افزایش یافته است را شاهد نمری برودیم وچنرین آمارتاسرؾ باری را نمی شنیدیم . دیگه عروس خانم هم سر سفره عقرد هروس گرل چیردن وگرالب آوردن نمی کند و وقتی سر سفره عقد از اومی پرسند آیا موافقید شما را به عقرد دامراد
احسان شوشتری 453 /
حاضر در آوریم چون می بیند عاقد ی
خانم است و حنایش پریش او کره هرم
جرررنس خرررودش اسرررت رنگررری نررردارد ! ونرررازش را نخواهرررد کشرررید ،در جرررواب نمرری گوینررد :عررروس رفترره گررالب بیرراره ،چررون مرری داننررد در آن صررورت بالفاصله عاقد خانم که دیگه با اون ها شوخی ندارد ،می گوید این چه عروس بی سلیقه ای است که اینهمه فرصرت داشرته واز صربح کلره سرحر ترا حراال تروی آرایشگاه دنبال بزک ودوزک وگرریم ومیر آپ وآرایرش وبنرد ابررو بروده ولری فرصت چند تا شاخه گل را نداشته ! وحراال درسرت موقرع خطبره عقرد ترازه بره فکر گل چیدن وگالب آوردن افتاده است !. ********** ولرری برررای عررروس ودامررادی چررون مررا کرره هررر لحنرره منتنررر هجرروم ویورش عوامل ونیروهای امنیتی و انتنامی بمننور برهم ریخرتن مراسرم عقرد بودیم و در دل خود خدا خردا مری کرردیم کره مراسرم اجررای ترالوت خطبره عقرد زود تربه اتمام برسد وکار تمام شود ،دیگه فرصتی هم برای نازوعشروه هرای این چنینی نبود که بگویند عروس رفته گل بچینه ویا رفته گالب بیاره ! .کاملیا صبر نکرد و اصال فرصت نداد تا جمله عاقد تمام شود ! .تا عاقرد شررو کررد که بگوید :عروس خانم آیا حاضرید ...جمله کامال منعقد نشده بود که عروس خانم گفته :بـــــــــعـــــــــــله ! (خیلی کشدار ترروؼلین ترر از آنچره کره بتروان بررر روی کاؼررا ترسرریم کرررد !) اگررر حاضررر نبررودم کرره بیکررار نبررودم وقررت شررما حضارومیهمانان عزیز رو بگیرم !!. رمز خوشبختی وموفقیت وپایداری نهاد خرانوادگی مران درآن برود کره عاقررد عقررد مررا خررانم بررود و ایشرران هررم بررا قلررب پرراک و لطیررؾ وبرری آالیررش خررود ، صمیمانه و خالصانه برای پایداری زندگی مشترک ما دعرا کردنرد ،اگرر دیگرر مجالس عقد هم توسط خانم ها اداره گردد و خانم ها خطبه عقد را جاری نمایند مطمئنا آمار بهترری از دوام و اسرتمرار خرانواده هرای جروان جدیرد التأسریس بره دست خواهد آمرد و دیگرر شراهد جردایی و طرالق و از هرم پاشریده شردن خرانواده
/454خانه پدری
های تازه تاسیس نخواهیم بود !.و اصال معلوم نیست چررا وبره چره علرت وقتری همه کار های مجلس عروسی را خرانم هرا تردارک مری بیننرد ،عاقرد بایسرتی آقرا باشررد ! ،چرره اشررکالی دارد کرره خطبرره عقررد را هررم خررانمی بخوانررد تررا لطافررت و نرافررت و مهربررانی و صررفا وصررمیمیت از همرران آؼرراز در زنرردگی زوج جرروان نفوا کرده باشد !. ************ پرس از ازدواجمران در شرهر قرائم شررهر ،بره خراطر اینکره بره خررانواده همسرم نزدیکتر باشیم و یا به عبارت دیگر کاملیا را زیاد از خانه پدریش دور نکرده باشم واز طرفی به علت اینکه شهر مشهد هم جای مناسبی برای زندگی مشترک ما نبود وبیشتر بفکر موقعیت اجتماعی پردرم برودم کره چرون روحرانی وامررام جماعررت هسررتند ،خرردایی نررا کرررده ممکررن اسررت حضررور مررن درمشررهد و درمجاورت با ایشان درد سر و مشرکالتی را برایشران فرراهم آورد .چرون مرن خودم را برای هر گونه پیشامد و اتفاقی آماده کرده بودم ولی این کره اعتقرادات و ایمان من برای پدر و خانواده وفامیل پدریم ایجاد دردسرر و مزاحمتری بنمایرد برایم نا خوشایند و نا گوار بود .ضمن اینکه منصفانه هم نبود من با شررایط و وضعیت جدید پیش آمده در شهری زندگی کنم که پردرم بریش از پنجراه سرال در آن شهر پیشنماز بوده و هست و منبر می رود و روضه می خواند و مریردانش را نصررریحت و سرررفارش مررری نمایرررد و دیگرررران را بررره راه شرررریعت و دیانرررت و مسلمانی هدایت می نماید . شاید حضور من ،شاید که چه عرق کنم حتما حضور مرن موقعیرت ایشان را به خطر می انداخت و برایشان ایجاد مزاحمت می نمود اولین سؤالی که برای مؤمنین و کسانی که به ایشان اقتدا می کردند و می کنند پیش مری آمرد این بود که حاج آقرا و حضررت آقرا شرما بهترر نبرود اول پسرر خرودت را هردایت می کردی !. اگرچه پدرمن ،روحانی و معمم ومجتهد ولری بسریار خروش انصراؾ و مهربان است و اوحتما می داند که هرکسی مسئول اعمرال و رفترار و کرردار
احسان شوشتری 455 /
خررویش اسررت ،پرردری را برره خرراطر اعمررال ورفتارپسررر و فرزنرردی را برره سرربب اعمال و کردار پدر مؤاخاه نخواهنرد کررد .ولری ونیفره و مسرئولیت فرزنردی و اوالدی من اقتضاء می کرد تا حرمرت و احتررام پردر روحرانی ام را حفرن کرنم و اجازه ندهم تا اعتقرادات ودیانرت وآئرین مرن برر مریردان و پیرروان پردرم تراثیر نا مطلوب و نا خوشایندی بگاارد . خالصرره اینکرره پررس از برگررزاری جشررن عروسرری و ازدواج در شررهر قرائم شرهرهمان شرب بره منرزل جدیرد خودمران کره از قبرل اجراره و آمراده و مهیررا کرده بودیم و یر آپارتمران کوچر ولری شری در شهرسرتان سراری و مرکرز استان مازندران بود نقل مکان کرده و مسقتر شدیم . آؼاز زندگی مشترک زنا شویی و آشریانه عشرق خرانواده نروین وجدیرد دو نفره خود را در ی آپارتمان اجاره ای بنرا نهرادیم وجرزو شرهروندان جروان ساروی شدیم . اولررین منررزل مسررکونی زنرردگی جدیرردمان ی ر آپارتمرران کوچ ر ولرری شی در طبقه چهارم ی بلوک آپارتمانی در ی شهرک زیبا به نرام ششصرد دستگاه واقع در بلوار فرح آباد در شهر ساری بود یعنی همان جراده ای کره بره سررمت سرراحل دریررای خررزرپیش مرری رود وبررا سرراحل دریررا هررم فاصررله زیررادی نداشتیم ،اگر پنجره آشپز خانه آپارتمانمان را که روبه دریا بود باز می کرردیم و ی نفس عمیق می کشیدیم حتما بوی دریای شمال را احساس می کردیم کره از فاصله ای نه چندان دور به مشام می رسید . اگر با ی دوربین شکاری از روی تراس آپارتمانمان به سرمت دریرا تماشرا مرری کرردیم حتمررا مرؼران زیبررای دریرایی را کرره در سراحل بحررر خررزر در حال پرواز بودند را می دیدیم . هریچ گرراه زیبرایی و قشررنگی آن اولررین آشریان زنرردگی مشررترکمان را در شهرستان ساری از یراد نخرواهیم بررد بره ویریه ایرن کره اولرین فرزنردمان و تنهرا پسرمان نیز درهمین شهرو درهمین منزل پرای بره عرصره وجرود گااشرت و برا
/456خانه پدری
تولد خویش خاطرات زیبا و دل چسب آن النه عشقمان را زیبا تر و جرااب ترر نمود و به زندگی ما تنو دوباره بخشید. با استقرار در شرهر سراری در روز اول اسرفند مراه ،مراه اسرفند ،مراه خوشبختی و موفقیت من ،ماه خوش زندگی من نیز آؼاز شد ،هر چند که مراه اردیبهشت برای زندگی من تو م با نگرانی و اسرترس و دسرتگیری و بازداشرت و زندان و سلول و قاضری و دادگراه و دسرتبند و در بنرد ودرخواسرت مالقرات و امثررال آن برروده اسررت ،برررعکس مرراه اسررفند برررای مررن مرراه عشررق ،مرراه جشررن عروسی ،ماه ازدواج ،ماه تولد آرشام ،مراه آؼراز زنردگی مشرترک عاشرقانه ، ماه خرید اولین منزلمان در طهران ،ماه حساب رسی سالیانه ،مراه سرود هرای تاجرانرره ،مرراه صرریام ،مرراه " حاسررب نفسر قبررل ان تحاسررب " ،مرراه سررفر هررای تفریحی اروپایی ،مراه نشراط ،مراه شرادابی و مراهی کره همیشره بروی شرب عیرد می دهد ،ماه سال نو ،مراه بررؾ ،مراه سرپیدی ،مراه پراکی و مراه جهرش .مراه عشق وماه دوست داشتنی من همیشه ماه اسفند بوده و هسرت ! .در طرالع مرن این دو ماه سال یعنی اسفند برایم خوش یمن و مبارک ومیمون وماه اردیبهشرت همیشه برایم باعس دردسر ونگرانی واضطراب و استرس بوده است . ********** برای شرو به کار در شهر ساری ،در ابتدا به علت ؼریب بودن و عدم آشنایی با اتومبیل شخصی خودم دریکی ازآیانس های تاکسری تلفنری شرهر مشؽول به کار شدم ولی پس از مدت بسیار کوتاهی که بیش از یکی ودومراهی نبود با آشرنا شردن برا احبراء سراری و شرهرها و روسرتا هرای اطرراؾ ــرـ روسرتا هایی در شمال و درپیرامون واطراؾ شهر سراری وجرود دارد کره تمرامی و یرا اکثریت ساکنین آنها را بهائیان تشکیل می دهند و ایرن بررای مرن کره ترازه وارد این منطقه شده بودم هم خیلی جالرب و دیردنی برود و هرم از جهرت یرافتن آشرنا و دوست ان جدید خیلی مفید و سود مند واقع گردید ـــ پس از انردکی کره برا بهائیران آنجا آشنا شدم ،یکی از آنران کره از معلمرین و فرهنگیران قردیمی و معتبرر شرهر
احسان شوشتری 457 /
بررود و برره قررول خررودش خیلرری از ایررن جوانرران مازنرردران کرره امررروز در ادارات وارگانها وسازمان ها مصدر امور هستند در زمان تحصیل و دانش آمروزی از شاگردان او محسوب شده و دست پرورده او به حساب می آمدند .چون ایشران را پس از وقو انقالب اسالمی مثل همه معلمرین بهرائی دیگرر بعرد از بیسرت و چنررد سررال خرردمت و سررابقه ترردریس در آمرروزش و پرررورش اخررراج کرررده بودنررد وحقوق بازنشستگی هم به ایشان پرداخت نمی کردنرد ،مجرددا مشرؽول بره کرار جدیردی شررده بودنرد ودر بررین دارو خانره هررا و فروشرگاه هررای لروزام بهداشررتی و آرایشی وتجهیزات پزشکی کل استان مازندران مری چرخیدنرد وآنهرا را ویزیرت مرری کردنررد و لرروازم و وسررایل واقررالم مررورد نیرراز و اجنرراس کسررری فروشررگاه و داروخانرررره آنرررران را از طهررررران تهیرررره وخریررررد نمرررروده و درب دارو خانرررره هررررا وفروشرگاهها در شرهرهای مختلرؾ اسرتان مازنردران وقسرمتی از گریالن تحویرل می دادند ،هم ایشان از سر لطؾ و محبت پدرانه و خصلت معلمی خرویش کره همیشه راهنما و راه گشای شاگردان خود بوده بره مرن هرم پیشرنهاد فرمودنرد کره شؽل خوب و نسبتا پر در آمدی است ! ،اگر مایلی بهتر اسرت یر سرفر برا مرن به طهران بیایی تا تو را با تجار وکسربه وعمرده فروشران ایرن صرنؾ درخیابران ناصر خسرو طهران آشنا نمرایم ترا ترو هرم همرین کاروپیشره مررا بطورآزمایشری شرو نمائی . همررین عمررل خیرررو نیکررو کرراری آن معلررم خرروش سررابقه باعررس خیررر و برکت در زندگی من گردید و من هم وارد همین رشته وشؽل شدم و تقریبا هر هفته ی بار به طهران می رفتم و لروازم و وسرایلی را کره مرورد نیراز برود از خیابرران ناصررر خسرررو کرره عمررده فروشرران ایررن صررنؾ در آنجررا مسررتقر هسررتند خریداری می نمودم و در سطح شهرساری و دیگر شهر های استان مازنردران در میرران داروخانرره داران و سررایر فروشررگاه هررای مرررتبط بررا لرروازم پزشررکی ، بهداشتی و آرایشی توزیع می کردم . **********
/453خانه پدری
زمررانی کرره در شررهر سرراری سررکونت داشررتیم ،مررادر و پرردرم یر بررار برای دیردن مرا بره عنروان خانره نروئی عرروس و دامراد و دیرد و بازدیرد از خانره جدید و زندگی جدید و مالقرات برا عرروس خرود از مشرهد بره منرزل مرا تشرریؾ آوردند و چنرد روزی را میهمران مرا بودنرد عرالوه برر گرردش در سرطح شرهر و نشان دادن همه امامزاده های شهر ساری یکبار هم پردر و مرادرم را بره سراحل دریای مازندران در منطقه فرح آبراد برردم ،سرفر خروبی برود ،در ایرن سرفر و درمرردت اقامررت والرردینم در منررزل مررا مررادرم برره ؼرراا هررایی کرره همسرررم کاملیررا می پخت لب نمی زد ! و خودش بصورت جداگانه برای خودش ؼاای دیگرری می پخت وهمه احتیاط های الزمه را هم مراعات می کرد که یر وقرت دسرت خیسررش برره مررا نخررورد ویررا بررالعکس تررا خرردائی نکرررده نجررس گررردد ! ولرری پرردرم خوشربختانه کرره خرود مجتهررد واجرد الشرررایطی اسرت بررا مرا و در منررزل مرا خیلرری راحت بود و از ؼااهایی هم که همسرم می پخت می خورد و تشرکر مری کررد و خدای را هم شکر می گفت !. دو ،سرره سررال اول زنرردگی مشررترکمان در شهرسررتان سرراری در شررمال ایران گااشت ،پسرمان آرشام درهمین شهرودربیمارستان امام خمینری بره دنیرا آمد و پس از آن نیزبرای اقامت و سکونت به طهران پایتخت مهاجرت کردیم. وضع زنردگیمان روز بره روز بره لحران مرادی خروب و خروب ترر شرد چند سال بعد صاحب فرزند دختری هم شدیم ،همراه با بزرگ شدن بچره هرا ، من و همسرم نیز پا به پای آنها در تزئید معلومات خود کوشرا برودیم ،اگرر چره من بیشتر در راه کسب در آمد و پیشبرد امور اقتصادی منزل درگیر شرکت و تجرارت برودم و فقرط دوره هرای کوتراهی را در دانشرگاه آزاد در رشرته تجررارت بین المللی گاراندم ولی انصافا کاملیا فرصت آموختن و کسب دانش خرویش را هرگررز از دسررت نمرری داد .از پزشررکی و فلسررفه وهومیررو پرراتی وروانشناسرری و آمررروزش زبررران و تعلررریم و تربیرررت و پررررداختن بررره ورزش و یوگرررا و کرررامپیوتر وآشپزی وشیرینی پزی وآرایشگری و دیگرر امروری کره فرصرت آمروزش آنهرا برایش فراهم بود و برای ثبت نام در آن رشته ها مشکلی نمری داشرت و سرتون
احسان شوشتری 451 /
ماهب در فرم های ثبت نام وجود نداشرت و دروجرود خرود کمری عالقره منردی مرری دیررد حتمررا ثبررت نررام ودرآن کالسررها شرررکت مرری کرررد و کوترراهی نمرری نمررود وفرصت راازدست نمی داد . همسرم سالیان طروالنی شراید بریش از پرانزده سرال مربری کرالس هرای درس اخالق اطفال وکودکان ونوجوانان برود و همرین در افرزایش مهرارت هرای فرردی خرود او هرم مؤثرومفیرد فایرده برود ،بره خراطر حضروردرکالس هررا درس اخالق وتعلیم شاگردان ومتربیان خود ،هم ونیفه افزایش معلومات امری خود را داشت وهم خیلی وقت هرا از مسرافرت هرایی بره خرارج از شرهر طهرران کره خیلی عاشق آن بود صرؾ ننر می کرد ترا بره کودکران و شراگردان و متربیران خود بپردازد . تربیت فرزندان خودمان نیز تماما با همسرم برود و مرن بیشرتر در راه کسب رزق یومیره ومعراش روزانره وانباشرت سررمایه در ترالش برودم ،و شرکر خدا زندگی خوب ومرفهی درشهرطهران داشتیم . خانواده چهار نفری ما هر کداممان متولرد یر شرهر هسرتیم ،مرن کره در مشهد به دنیا آمده ام .همسرم کاملیا در ارومیه تولد یافته ،پسررمان آرشرام در شهر ساری به دنیا آمد و دخترمان نیوشا هم تنها عضو خرانواده مااسرت کره در طهران به دنیا آمده است و در همین شهر رشرد یافتره وبرزرگ شرده اسرت و به خاطر این که در پایتخت بره دنیرا آمرده کلری هرم در سرنین نوجروانی بررای مرا کالس می گااشت و به هر بهانه ای می گفت :من که مثل شما هرا شهرسرتونی نیستم !! و یا این که مثال :برید خردارو شرکر کنیرد کره یره طهرونری تروی جمرع خودتون دارید !! (معلوم نبود اگه بچه طهرونی نمی داشتیم چره مری کرردیم !) ما هم ناچارا بره طهرونری برودن او پرز مری دهریم چره کنریم دیگره یکری یره دونره اسرت ! ،چیرزی نمری گرروییم کره خردایی نکررده یر وقرت دلرش بشرکند ! چونکرره پدرش درشهر مشهد به دنیا آمده بود همیشه به او(من) می گفت :مشدی !!.
/465خانه پدری
مهریه عروس خانم
...
درروزهای آؼازین زندگی مشترک مرن وکاملیرا هریچ دفترر ثبرت
اسناد وهیچ محضر ازدواج وطالقی درهیچ کجای کشورعزیزمان پیدا نمی شد کرره حاضررر باشررد تررا ازدواج مررا دو نفررر زن وشرروهررا بعنرروان دو فرررد بهررائی دردفتر اسناد رسمی ویا درمحضرازدواج خویش ثبت نماید ! درنتیجررره فقرررط یررر عقرررد نامررره بهرررائی داشرررتیم کررره آنهرررم بررره برکرررت سررخت گیررری هررای شرردید نیروهررای امنیترری وانتنررامی اسررتان مازنرردران خیلرری مختصررر وجمررع وجررور وخالصرره شررده بررود در یر عقررد نامرره دسررت نررویس کرره توسط خود خانم عاقد ونماینده محفل محترم محلی قائم شهر که با دست خط نره چندان دلچسب وجااب خویش وبا خودکار بی مشکی رنی وبا خطی درشرت وناموزون برروی ی برگره کاؼرا ضرخیم مقروا ماننردی باعجلره وشرتاب دسرت نویس نموده بودند وسپس آنرااز وسط تا داده وبره شرکل یر دفترچره مشرق دو برگی وچهارصفحه ای درش آورده بودند !
احسان شوشتری 461 /
که درصرفحات اول ودوم آن برگره آیرات الهری وبیانراتی در خصروص اهمیرررت ازدواج درامرررر مبرررارک مرقررروم فرمررروده بودنرررد ودرصرررفحه سررروم آنهرررم مشخصات عروس وداماد وامضای آنان ودر صفحه پایانی نیزاز شهود حاضر درمجلس عقد اقتران امضاء دریافت گردیده اسرت ،خالصره اینکره عقدنامره مرا وسند ازدواج ما که قرار بود درصورت لزوم درمجامع رسرمی وقرانونی ارائره نمررائیم ،ی ر کاؼررا دسررت نررویس خطرری بررود بررا امضرراء عررروس ودامرراد وبجررای نرره ( )1نفرشرراهدان مراسررم ازدواج هررم فقررط پرردر ومررادر عررروس وهمرران دوتررا خرانمی کرره از طررؾ محفررل آمرده بودنررد بعنروان شررهود عقرد اقتررران وازدواج مررا دونفررر آنرررا مخفیانرره وسررری امضرراء کرررده وگررواهی نمرروده بودنررد وحترری مهررر وامضرراء محفررل قررائم شررهر کرره در آن شررهرخطبه عقررد مررا جرراری شررده وتررالوت گردیده است نیزپای برگه عقد نامه ما وجود ندارد !. باتوجه به اینکه ی پسر آخوند زاده مسلمانی ازشهرزیارتی وماهبی مشهد یکه سواروتنها وبدون هریچ کرس وکاروخویشراوند وفرامیلی آمرده اسرت بره شررهر قررائم شررهردر شررمال کشررورودختری راازیر خررانواده بهررائی خواسررتگاری می نماید ! برای پدر ومادروخرانواده ای کره خرود بانردازه کرافی وچره بسرا بریش ازانرردازه کررافی از ایررن رییررم مرراهبی آخونرردی وحکومررت روحانیررت شرریعه لطمرره وصرردمه فررراوان دیررده بودنررد وازمحررل کررار اداری وسررازمانی چنرردین سرراله خررود اخررراج شررده بودنررد وحترری حقرروق بازنشسررتگی آنرران را هررم بریررده و قطررع نمرروده بودنرد واره ای هررم اعتمرراد واطمینرران برره ایرن خررانواده روحانیررت شرریعه برایشرران باقی نگااشته بودند ! ،به حد کافی از خانواده ما (روحانیت شیعه) دل پرخرون وپردردی داشتند که فقط به زبان نمی آوردند !. واکنون هم بازدوباره یر جروان یر ال ؼبرای آسرمان جرل از همرین خررانواده روحانیررت و از همررین مجتهررد زاده هررا آمررده بررود ومرری خواسررت یک ری ، یکدانررره دختردسرررته گلشررران راهرررم کررره بررررایش کلررری امیرررد وآرزو داشرررتند وبررره تحصیالت عالیره وآمروزش دانشرگاهی اش دل بسرته بودنرد اورا هرم مری خواهرد ازچنگشان بدر آورد ! .
/462خانه پدری
بدون هیچ امیدی به آینده ،چونکه این پسره قبال که به ارتداد محکروم شده بوده ودیر یا زود احضارش می کنند وحکم ارتداد یر مررد ازدیرن اسرالم بریرررده وخرررارج شرررده را کررره همررره مررری داننرررد ....اسرررت واحتمررراال برررراو جررراری می نمایند ! چون دستورات وقوانین اسالمی که شوخی بر دار نیست وحاال هرم کرره طبررق نوشررته ودسررت خررط پرردر روحررانی اش چنانچرره اگربررا دختررر بهررائی هررم ازدواج نماید بازازخانواده خودش هم طرد می شود ووالردینش هریچ حمرایتی از اونخواهند کرد ! . دربرگه رضایت نامه ای که بدست خط پدرمعمم و روحرانی ام بررای ازدواج من وکاملیا صادر گردیده واین شرط اولیه وابتدائی یر ازدواج بهرائی است که والدین عروس وداماد حتما بایستی رضایت کتبی بدهنرد ترا خطبره عقرد توسط نماینده محفل جاری گردد ،در رضایت نامه صرادره ازطررؾ پردرم قیرد گردیده که ما باازدواج پسرمان با خانم کاملیا مخالفتی نداریم ورضایت خود را بدینوسیله اعالم می داریم ولی چنانچه پسرمان بره ایرن وصرلت اصررار برورزد واسررالم هررم نیاورنررد ! مررا هیچگونرره ارتبرراطی بررا آنرران نخررواهیم داشررت وحترری هیچگونه حمایرت وکمر مرالی هرم بره آنران نخرواهیم کررد ! ودر واقرع پسررمان احسرران بررا ایررن ازدواج خررود قبررول مرری نمایررد کرره هیچگونرره توقررع مررالی از پرردر ومادر خود نداشته باشد !. پردرم در واقررع بررا تننرریم چنررین رضررایت نامرره ای هررم دسررت پسرررش را برررای ازدواج پرریش رو برراز گااشررت وهررم خررود را ازتعهرردات پدرانرره برگررااری مراسم جشن عروسی وهزینه ومخارج میهمانی معاؾ وخالص نمود .از ننر من که اصال اشکالی نداشت ،تازه خیلی هرم خوشرحال ومسررور برودم کره فقرط رضررایت نامرره را امضرراء فرمرروده انررد ومررانع بزرگرری راازسررر راه ازدواج مررن برداشته اند ! ( ایرن رضرایت نامره تننیمری پردرم هنروز توسرط کاملیرا نگهرداری مررری شرررود وپرررس از نزدیررر بررره سررری سرررال از آن تررراریخ ماننرررد سرررند ازدواج وسایراسنادومدارک باارزش وتاریخی خویش حفنش کرده است !) ولری بررای پردر ومررادر عررروس کرره مرری خواسررتند تنهررا دختریکرری یکدونرره محصررول زنرردگی
احسان شوشتری 463 /
خود شان را به دست من بسپارند به چه اطمینانی می توانستند وچره دلخوشری وپشرتوانه ای داشررتند وچره دلگرمرری وقروت قلبرری وجرود داشررت کره یر پسررر جوان کم تجربه ،طرد شده از طرؾ خانواده اعتماد نمایند واو را به عنروان دامرراد درجمررع خررانواده خررویش بپایرنررد آنهررم دامررادی کرره قرربال نیررزاز طرررؾ حکومت اسالمی مرتد شناخته شده است ! وحاال هم که از طرؾ والدینش طرد می شود !. مررن تاسرررالیان سررال ارزش واهمیرررت ایرررن گاشررت وفرررداکاری واعتمررراد خانواده همسرم را بخصوص پدر ومادر ایشان رادرک نمری کرردم ترا اینکره از برکررات و نعمررات الهرری برخرروردار شرردیم وخودمرران نیررز صرراحب دختررری شرردیم ودخترمان بزرگ شد وبه سن ازدواج رسید وخواستگارانی به سراؼش آمدند ! تازه پسرانی را که سالیان سال می شرناختیم وباخرانواده هایشران آشرنائی دیرینره داشتیم ووضعیت خانوادگی وتوانائی آنان را می دانستیم وباز هم دست ودلمران می لرزید که باچه اطمینانی می شود دختر چون دسته گلمران را بره دسرت یر پسر جوان بی تجربه وخام بسپاریم حررال چگونرره پرردر وبخصرروص مررادر خررانم مررن درآن سررالهای بحرانرری وبرری اعتمررادی وکشررت وکشررتارازطرؾ حکومررت ودولررت انقررالب اسررالمی باچرره امیررد واطمینررانی اینهمرره نگرانرری هررا را برره جرران خریدنررد ودختررر نرروزده سرراله خودشان را با اعتمراد واطمینران کامرل صرد درصردی بره یر جروان طررد شرده ومطررررود وبررره پسرررری مجتهرررد و پیشرررنماز وروحرررانی وحررراج آقرررای مسرررجدی ومشررهدی سررپردند ! کرره هررر چرره بررال ومصرریبت هررم پررس از انقررالب اسررالمی بسرشرران آمررده بررود از طرررؾ همررین خررانواده روحانیررت شرریعه وهمررین مجتهرردین ومعممین ودر حقیقت از طرؾ خانواده داماد وخواستگار دخترخودشان بود !. ********** در عقد نامه بهرائی مرا مبلرػ مهریره عرروس خرانم ماننرد اکثرر دخترران بهائی ی واحد بیانی نقره * قید گردیده است که مبلػ بسیار ناچیزی بود که
/464خانه پدری
طبق ننم بدیع وآئرین بهرائی فری المجلرس یعنری درهمران مجلرس ومحرل وزمران برگااری و اجرای مراسرم عقرد وترالوت خطبره نقردا از دامراد اخرا وبره عرروس خانم پرداخت می گردد . من برحسب انجام ونیفه فرزندی که مایرل برودم خبرر ازدواج رسرمی وقررانونی خررودم را برره اطررال خررانواده ومخصوصررا پرردرم رسررانده باشررم ،ی ر فتوکپی ازصفحات عقد نامه ام را ازمحل سکونتمان در شمال وشرهر سراری برا پست خد مت پدرم در مشهد ارسال داشتم ،پردرم وقتری ازمیرزان مهریره نراچیز عروسش مطلع گردیده بود از آنجا که پنج ،شش تا عروس دیگرر هرم داشرتند و بیشررترهم مایررل بودنررد کرره میررزان مهریرره عررروس جدیررد بهررائی شرران هررم در حررد واندازه سایر عروسانشان وهمگی یکسان ودر یر سرطح وچره بسرا قلبرا تمایرل داشتند که مهریه عروس جدید را که ازاقلیرت هرای مراهبی برود حتری بیشرتر از سایر عروسها مراعات نماید ترا بدینوسریله عردالت وانصراؾ خرود را کره الزمره وشرط اولیه ی امام جماعت است را برای خانواده بهائی عروسش نیز اثبات نمرروده باشررد وبرره والرردین عررروس بهررائی خررویش بدینوسرریله پیؽررام داده باشررد کرره درخانواده شیعه ما حقوق دختر شما پایمال نخواهد شد خیالتان راحت باشد ! وقتی که میزان کم وناچیز مهریه این یکی عروس بهائی شان را در عقدنامه می بینند خیلی تعجب می کنند وبعدها در ی فرصت مناسرب و رودر روبه حالت معترضانه سؤال می فرماینرد کره چررا مهریره را اینقدرسرطح پرائین گرفته اید وروبه عروسش کاملیا سفارش وپیشنهاد می نمایرد ومری گویرد :ترو هرمیزان ومبلؽی را که بابت مهریه مایل هستی مری تروانی درخواسرت کنری ترا پسرم را مکلؾ ومونؾ به پرداخت آن نمایم ! وهمسرتازه عروسرم درجرواب گفترره بررود کرره مررا ازدواج بهررائی نمرروده ایررم ومررن حررق نداشررتم خررارج از ضرروابط وقوانین آئین بهائی چیزی اضافی درخواست نمایم !. مبلررػ ومیررزان مهریرره هررم تضررمین خوشرربختی مررا نخواهررد بررود ،مررا بررا توکل به درگاه الهی ازدواج کرده ایم وانشاء هللا خوشربختی زنردگی مران را هرم خودمان با دستان خویش می سازیم .
احسان شوشتری 465 /
ازاین تاریخ به بعد ننر پدرم نسربت بره ازدواج مرن تؽییرر کررد وپرس ازآن بررا دیررد مثبترری برره زنرردگی مررا مرری نگریسررت وهمیشرره مرررا بمناسرربت چنررین ازدواجی تحسین می کرد! وفقط درخفی ومخفیانه به خودم مری گفرت کره کاملیرا از همه عروس هایش بهتر واصال قابل مقایسه با سایرین نیست وسرفارش اکیرد می کرد که قدر همسرت را بدان ! وهمیشه با او مهربان باش . حال با چنین شرایطی که ما ازدواج کرده بودیم که هیچکردام ازفامیرل وخویشاوندان من به مجلس جشن عروسی ما هم نیامده بودنرد برا وجرود ایرن در ماههررای اول ازدواجمرران ایررن آشررنایان محترررم مررا بجررای دعررای خیررر وآرزوی خوشرربختی وپایررداری زنرردگی مشررترک تررازه تاسرریس مرران وبجررای اینکرره مررا را دلداری بدهند وپشت گرمی ببخشرند وبره آینرده زنردگیمان امیرد وار نماینرد وسرفید بختی عروس خانم را آرزو نمایند ،هر کسی وبهر طریقی که می توانست آیره یررأس مرری خوانررد وبهررر صررورتی کرره مرری خواسررت ی ر گوشرره ای مرری آمررد و کنایرره ای مرری زد وهرری اخررتالؾ فرهنگرری وتضرراد تربترری وخررانوادگی عررروس ودامراد را مطرررح مرری کردنررد وهمگری هررم ماشرراءهلل واسرره مرا یر پررا کارشررناس وتحلیگر مسائل تربیتی وامرور مربروط بره تشرکیل خرانواده ومتخصرص ازدواج خوب وبی نقص شده بودند وچپ وراست هم مثال می آوردند که فالنی با فالن دخترازدواج کرد ولی زندگی شان به سا ل هم نکشیده از هم جدا شدند !. خالصه اینکه همیشه برای خودشران یر نمونره دسرت بره نقردی تروی آستین داشتند تا هرزمان الزم شد با آب وتاب وطول وتفسیر وبا جزئیات کامرل تعریؾ نمایند ومتاسفانه از ازدواجهای عاشقانه ناموفق وبی سرانجام اینجروری هم که کم نداریم ! تا دلتران بخواهرد درجامعره ودر اطرراؾ وپیرامرون دسرت بره نقد وآماده سرراغ داشرتند ! ،شراهد آمراده ومثرال ازایرن دسرت کرم نبرود کره هنگرام ارائه نمونه مشرکلی پریش آیرد وکفگیرشران بره تره دیری بخرورد ! هرر چره دلتران بخواهد نمونه های ازدواج وعروسی ناموفق وازهم پاشیده موجود بود کره پرس از مر دتی عررروس ودامرراد برره بررن بسررت رسرریده بودنررد وسرراز ناسررازگاری سرررداده
/466خانه پدری
بودند! به همین دلیل هیچ انسان منفری براؾ و بردبینی بررای ارائره نمونره وشراهد مثال جدائی وطالق باکمبود مواجره نمری شرود ! وبرا ارائره هرر نمونره ای ازایرن نو زندگی هائی کره هنروز آؼراز نگردیرده بره پایران رسریده بودنرد فقرط دل ترازه عروس وداماد را می لرزاندند !. مررادرم مرری گفررت :اسررم عررروس خررانم را عرروق کنرریم ! بجررای کاملیررا بگررااریم کاملرره ! تررا زمررانی کرره برره مشررهد مرری آئیررد اهررالی محلرره ومریرردان پرردرم ودروهمسایه نفهمند موضو چیست ! کامله هم که خیلی قشنی است !. آن یکی آشنا وفامیلمان می گفت :بهتر است عرروس خرانم وقتری کره برره مشررهد تشررریؾ مرری آورنررد چررادر مشررکی سرشرران کننررد ! مررن واسرره خودتررون مرری گررم ! اینجرروری برررای حرراج آقررا امررام جماعررت مسررجد خوبیررت نرردارد کررره عروسشان بدون چادر در این شهر مقدس گردش کنند واینور واونور بروند !. درهمان اولین سفری که همسرم کاملیا را بره شرهر خرودم مشرهد بررده بودم تا با خانواده وفامیل شوهرش آشنایش نمایم ( چون هیچکدامشان که بررای جشن عروسی ما به شمال نیا مده بودند !). مادرم به عروس جدیرد وبهرائی اش گفتره برود چرون لباسرهائی کره شرما می شوئید مشکل شرعی دارد بهتر است روی آن یکی بند پهن کنیرد ترا خشر شود ! وی بند لباس اختصاصری بررای کاملیرا گوشره حیراط نصرب کررده برود مخصوص همسر من که لباسهای شسرته خرودرا آنجرا آویرزان نمایرد ! بنرد لبراس خش کردنش راهم جدا کرده بودند تا از بندی که برای خش کردن لباسهای خودشان وحاج آقا استفاده می کردند ،عروسشران اسرتفاده ننمایرد ! تایر وقتری خدائی ناکرده لباسهایشان نجس گردد ! خالصررره هرررر خویشررراوند وهرعزیرررزی هرررر چررره دلرررش مررری خواسرررت می گفت وبه هر طریقی که مایل بود با ما وبخصوص همسررؼریب مرن کره برا کلرری امیررد وآرزو برره خررانواده مررا وارد شررده بررود وفقررط برررای چنررد روزی ایررام تعطیالت نوروز به شهر مرا آمرده برود ،برخرورد مری کردنرد ومرا هرم بره جهرت
احسان شوشتری 467 /
حفرن احتررام وکاملیررا هرم از سررر نجابرت وخرانمی تحمررل مری کرررد وهریچ سررخنی نمی گفت واعتراضی نمی کرد !. همان سال اول ازدواجمان شرب عیرد نروروز کره ازشرهر سراری محرل سکونتمان جهت دیردار فامیرل وخویشراوندان عرازم مشرهد برودیم دربرین راه ودر شهرسرتان بجنررورد یر ضرریافت شررامی هررم منررزل یکرری از اقرروام خیلرری نزدیر وصمیمی خودم که ازفرماندهان وشخصریت هرای مهرم وسرشرناس شرهربجنورد بودند میهمان شدیم ،منزل دخترعمرو وپسرر عمره خرودم برودم کره براهم ازدواج کرده ودر این شهر ساکن گردیده بودند .موقع صرؾ شام پسرعمه من داستان و خاطره بننر خودش شیرینی ازاتفاقات روستایمان تعریؾ می کررد کره :بلره جونم واسه تون بگه ،درده ما ی پسرجوان مجردی بود بنام محمرد رحریم کره خیلری اهررل مسرجد ومنبررر ونمازجماعررت وازاینجرور حرفهررا برود ! همیشرره وهمرره وقت توی مسجد جامع روستای ما پالس بود !. موقع نماز جماعت در صؾ اول نمازگااران مری ایسرتاد ! در مراسرم عزاداری وتاسوعا وعاشورا واربعین وامثال اینها صحنه گرردان مجلرس برود ، موقررع اتمررام مجلررس ورفررتن مررؤمنین کفشررهای آنرران را جلرروی درب مسررجد جفررت می کرد ! درمجالس خاص سینی استکان های چائی راپخرش ویرا کاسره برزرگ قند را می چرخاند و توزیع می کرد ! وخالصره هرنرو خردمتی کره از دسرتش برمی آمد کوتاهی نمی کرد وبرای مسجد واهالی مسجد ومومنین ونمازگرااران وعزاداران ارائه می داد !اهل خدمت بود وبرای مؤمنین مایه کم نمی گااشت ! به تمام معنی ی خادم تمام عیار بود وی مؤمن بی نقص وخالص ومخلص، وریا واز
هر کاری که می کرد فی سبیل هللا بود ! اهل خودنمائی ودوز وکل اینجور مسائل هم نبود ! خلص بود و بی شیله وپیله !. چون همیشه مثل ی خادم تمام وقرت داخرل مسرجد برود هرر کسری هرم که ازهر کجا با او کاری داشت وسراؼش را مری گرفرت ،مری دانسرت کره کجرا بایستی به دنبالش بگردد ! بالفاصله هر ساعتی از روز که بود چره وقرت نمراز وچه بی وقت ! حتما به مسجد می آمد تا محمد رحیم را پیدا نماید !.
/463خانه پدری
تا اینکره ماههرا بره همرین منروال گاشرت ومحمرد رحریم براالخره قسرمت نصیبش شد وبخت اش باز شد و زن گرفت وازدواج کرد ومتأهل شرد ! ودیگره پس از آن شب برگااری تاریخی وخاطره انگیز جشرن عروسری کسری اورا در مسجد ندید ! شده بود مثل جن وبسم هللا ! اگر شما پس از آن شب بخرت گشرائی محمد رحیم را در مسجد جامع روستا دیده اید ما هم اورا دیده ایم !. اوایل که مؤمنین فکرر مری کردنرد چرون ترازه دامراد اسرت حرق داد کره چله نشین باشد ! و مردتی را بره اهرل وعیرال بپرردازد و ازاینهمره سرالهای فرراغ ودوری دلرری از عررزا برردر آورد ! وحررالی ببرررد ! طبیعرری هررم بررود ! بررا خودشرران (اهالی مسجد) می گفتنرد بگراار مردتی بگرارد فعرال آتشرش تنرد اسرت ! بگراار ترا فرروران زبانرره هررای آتشررش فررروکش کنررد ! حتمررا دوبرراره از انرردرون خانرره برره در خواهررد آمررد وروی برره سرروی خانرره خرردای خواهررد آورد ومجررددا برره مسررجد برراز خواهررد گشررت ! وبرره مررؤمنین خواهررد پیوسررت ! وجبررران مافررات خواهررد نمررود ! وچشم ما دوباره به جمالش منور خواهد شد ! ولی زهی خیال باطل ،هیچوقرت وهرگز از آقای تازه داماد ومحمد رحیم خان ما درمسجد جامع خبرری نشرد کره نشد ! خالصه مدتها کسی از ایشان خبری نداشت ترا اینکره براالخره مرؤمنین واشخاص وافرادی که به مسجد دهکرده وروسرتای مرا مری رفتنرد وبره دیردن گرل روی محمد رحیم عادت کرده بودنرد نگرران حرال او شردند ! وبره تکراپو ودسرت وپرا افتادنررد و جویرای حررال واحرروالش شردند ویکرری از اهررالی کره اورا مرری جویررد ومی یابد وآخر سراو را می بیند ازحال واحوالش مری پرسرد کره :آهرای محمرد رحیم تو که همیشره وهمره شرب وقرت وبری وقرت در مسرجد جرامع روسرتا برودی پس چه شد که مدتهاست خبری از تو نیست ! ازدواج کردی ودیگر به مسرجد نمررری آئررری ! بررره خانررره بخرررت رفتررره ای وخانررره خررردا رافرامررروش کررررده ای !. تررو درزمررر ان مجرررردی اهررل مسرررجد ومنبرررر ومحررراب ومجلرررس روضررره خررروانی وعبررادت بررودی ولرری حرراال کرره ازدواج کرررده ای دیگررر خبررری از تررو نیسررت !. تورا چه می شود !.
احسان شوشتری 461 /
محمد رحیم هم بانهایرت سراده دلری وباکمرال خلروص قلرب ونیرت پراک کرره خصررلت خرروب اهررالی پرراک دل روسررتائی وبخصرروص روسررتای ماسررت در جواب می گوید : آهای ،کربالئی آن زمان که به مسجد مری آمردم عرزب برودم ،مجررد بررودم و زن نداشررتم ومرری خواسررتم ازدواج کررنم وتشررکیل خررانواده برردهم ،بهمررین خاطر به مسجد می آمدم تا یکی از مؤمنین ومؤمنات مرا ببینرد وبپسرندد ودلرش به حالم بسوزد ودخترش را به من بدهد ! وبه عقد مرن درآورد ! ولری حراال کره خوشبختانه زن گرفته ام وازدواج کرده ام وخرم از پل گاشته است دیگرر چره ضرورتی دارد وچه لزومی هست که به مسجد بیایم ! . درپایان نقل داستان پسرعمه عزیرز مرن سرر سرفره شرام رو بره همسرر جوان وبیست ساله من کرد وبه شوخی ادامه داد وگفرت :عرروس خرانم ،حراال هم اگر چه این پسر دائی مرا واقعرا پسررخوب وجروان برازنرده ومهربرانی اسرت ولی بهتر است روی بهائی بودن وایمان آوردن اوزیاد حساب باز نکنیرد بهرائی شردن پسررر دائری مررا هرم مثررل مسرجد رفررتن همران جرروان روسرتائی ماسررت ! .ایررن احسرران خرران هررم مثررل همرران محمررد رحرریم خرران اسررت ! اکنررون کرره خرررش ازپررل گاشته وبه مراد دلش نائل آمده وبه مقصودش رسیده وازدواج کرده دیگره نبایرد خیلی زیاد وبیش از این روی ایمان او حساب باز کنید !. طفلرری همسرررجوان مررن بررا آنهمرره حمایتهررائی کرره فامیررل وخویشرراوندان دامراد از ترازه عرروس فامیررل خودشران انجرام مری دادنررد ودلگرمری هرائی کره برره اومرری دادنررد واعتمرراد واطمینررانی کرره برره او مرری بخشرریدند وپشررتیبانی هررائی کرره می کردند معلوم نبرود دردلرش چره مری گاشرت وچره آشروب واضرطرابی در دل داشررت ! وحتمررا بررا خررودش مرری گفررت عجررب ریسر بزرگرری کررردم وچرره خطررر عنیمی را به جان خریدم که آمدم وهمسر این دیالق شدم !. **********
/475خانه پدری
یر نمونرره هررم از حمایررت هررا ودلگرمرری بخشرریدنهای خررانواده عررروس خانم عنوان کنم .اگر چه در ساری وقرائم شرهر هرم کمترر آشرنائی آتیره مطلروب وخرروش آینرردی برررای نررو ازدواج مررا پرریش بینرری مرری کرررد واکثرررا هررم اخررتالؾ فرهنگرری وتفرراوت خررانوادگی وتربیترری مررا را مطرررح مرری نمودنررد ،ولرری تفرراوت عمررده احبرراء آشررنای شررمال وفامیررل وخویشرراوندان وخررانواده بهررائی عررروس بررا بستگان وفامیل وخانواده مسلمان داماد در آن بود که خانواده های بهرائی بررای حفن وپایداری وثبات وخوشبختی این کانون خانوادگی تازه تاسیس وجوان دعا مرری کردنررد وتررداوم وجرراودانگی آنرررا خواسررتار بودنررد وانتنررار مرری کشرریدند ولرری فامیل وخانواده مسلمان من بیشتر آمادگی داشتند تا پریش بینری خودشران درسرت از آب در آیررد و حرررؾ خودشرران برره کرسرری بنشرریند وبرره قررول خودشرران بررزودی سرررمان برره سررنی بخررورد وپشرریمان وخجالررت زده وسرررافکنده باشرریم تررا آنرران بگویند ،دیدی ماکه گفتیم ولی ترو گروش نکرردی ،حقرت برود ! حراال بکرش ! ترا درس عبرت بگیری ودیگه برخالؾ حررؾ بزرگترر خرودت عمرل نکنری ! ای کاش از همان اول بره همرین دخترر خالره هرا ودخترر عموهرا ودخترر همسرایه هرا قناعت می کردی ! که از خدا هم می خواستند وبه به وچه چره هرم مری گفتنرد ، ولی پاتو از گلیم خودت درازتر نمی کردی ! تا این بال بسرت بیاید !. ********** چنررد مرراهی از ازدواج وسررکونتمان در شررهر سرراری گاشررته بررود کرره برادر خانمم آقای پرفسور کامبیز نوروزی که امروزه صراحب کرسری تردریس قلب وعروق واستاد دانشگاه است ودرکشور کانادا زندگی می نمایرد ،ولری در آن زمرران دانشررجوی جرروان رشررته پزشررکی بررود ودر آلمرران تحصرریل مرری کرررد ، تمرراس تلفنرری گرفترره و گررزارش مرری داد کرره کنفرانسرری در مشرررق االاکررار شررهر فرانکفورت برگاار گردیده بود ونماینده ای از طرؾ بیت العدل اعنم تشرریؾ آورده بودنررد تررا برررای مرردعوین وحاضرررین مجلررس سررخنرانی نماینررد وگروهرری
احسان شوشتری 471 /
ازبهائیان هم ازسراسر کشور آلمان به این شهر آمده بودند ،ومن هم (کرامبیز) از گوتینگن دعوت شده ودر کنفرانس ماکور شرکت کرده بودم . آقررای سررخنران ونماینررده بیررت العرردل اعنررم کرره ازمرکررز اداری جهررانی بهائی در اسرائیل آمده بودنرد تعریرؾ مری کررد واز پایرداری واسرتقامت تحسرین برانگیررز ی ر جرروان تررازه تصرردیق ونوایمرران ایرانرری وروحررانی زاده ای سررخن می گفت که با وجود اینکه چندین وچند بار اورا به اعدام تهدیرد کررده بودنرد ترا ازایمرران واعتقرراد نررو وجدیررد خررود برره امررر مبررارک دسررت بررردارد وحترری حررداقل راضرری شررود کرره در ناهرقضرریه بگویررد کرره مسررلمانم ! تررا قاضرری دادگرراه بجهررت وابستگی اش به خانواده وجامعه روحانیرت شریعه ازبازداشرتگاه سرپاه پاسرداران انقررالب اسررالمی آزادش کنررد ولرری او بهرریچ وجرره حاضررر برره کتمرران عقیررده نشررده وباکمررال شررجاعت وشررهامت انهررار داشررته کرره مررن بهررائی هسررتم وبررا کمررال میررل ورؼبت ورضایت کامل قلبی آماده گی دارم تا شما بعنروان یر فررد مرترد واز دین خارج شده اعدامم کنید ،ولی بهائی بودنم را کتمان نمی کنم !. همرران سررخنران ونماینررده بیررت العرردل درپایرران بیانررات خررویش انهررار می دارند کره ایرن جروان ایرانری تنهرا فرردی اسرت کره در سرال گاشرته درایرران بعنوان ی فرد تازه تصدیق بصرورت فروق العراده اسرتثنائی وویریه مسرتقیما بره دستور بیت العدل اعنم تسجیل گردیده است !. چون در سال گاشرته طبرق تصرمیم محفرل ملری بهائیران ایرران در یر اقدام هماهنی و سراسری هریچ درخواسرت وتقاضرای تسرجیلی را از هریچ فررد ؼیر بهائی زاده ای نپایرفته اند وبه عبارت اخری هیچ فرد ؼیربهرائی زاده ای درسال قبل موفق به تسجیل وثبت نام خود به عنوان ی فرد بهائی ترازه ایمران آورده در دفاتر جامعه بهائی نگردیده است بجز همین پسر جوان روحانی زاده مشهدی که بطور ویریه واختصاصری تسرجیل گردیرده اسرت ،وایرن افتخرار تنهرا وفقط شامل حال همین مجتهرد زاده وپسررامام جماعرت مسرجدی در شرهر مشرهد وتربیت شرده وپررورش یافتره خرانواده شریعه شرده اسرت کره مسرتقیما توسرط بیرت العدل اعنم تسجیل گردیده است.
/472خانه پدری
کامبیز می گفت :من وتعدادی از جوانان ودانشرجویان بهرائی حاضرر در کنفرانس فرانکفورت کره خیلری مشرتاق شرده برودیم ترا اطالعرات بیشرتری از این جوان ایرانی کسب نمائیم والاقل اسم وفامیل ومشخصات این جوان شایسته وباشررهامت همرروطن خررودرا برردانیم ،کیسررت شخصرری کرره حاضررر شررده در ایررن شرررایط واوضررا واحرروال وانفسررا ی دوران انقررالب اسررالمی ودر ایررن سررالهای بحرانی ووحشتناک جامعه ایرانری چنرین شرجاعت وشرهامت واز جران گاشرتگی ازخود بروز داده است !. بعررد از اتمررام نطررق نرراطق وپایرران بخررش سررخنرانی ودر هنگررام تررنفس وپایرائی به سرراغ همران شرخص محتررم ونماینرده بیرت العردل رفتریم وبره پررس وجررو وتحقیررق بیشررتر پرررداختیم تررا مشخصررات دقیقترررازاین تررازه تصرردیق وتررازه تسجیل به دست آوریم که خوشربختانه پرس از پررس وجرو وکسرب اطالعرات برا کمال تعجب وشگفتی متوجه شدم این فردی که اکر خیرش در جلسره کنفررانس هست واین جوان مؤمن وشایسته وازخرود گاشرته ودسرت از جران شسرته وایرن پسرررر باشرررهامت وباشرررجاعت وایرررن ترررازه تصررردیق کررره تنهرررا فررررد تسرررجیل شرررده درکشورایران است وآن فردی که سعادت داشته تا مستقیما توسط مرکز جهانی وبیررت العرردل اعنررم الهرری نررامش دردفرراتر بهررائی ثبررت گردیررده باشررد ودر ایررن کنفرانس هم از او تمجید گردیده ،این فرد داماد خود ماست !!. که از این بابت خیلری خوشرحال شردم ووقتری بررای سرایر دانشرجویان تعریؾ می کردم که آنچه در کنفرانس نقل کردند وباعس تحسین وتأئیدوتشرویق حضاروشرکت کنندگان آلمانی وؼیر آلمانی قرار گرفت ،خالصره ای ازشررح حال وتوصیؾ شوهرخواهر من بوده است ! اصال باورشان نمی شد !. کررامبیز از آلمرران تلفررن کرررده وتمرراس گرفترره بررود تررا فقررط همررین ی ر خبرخوش را به تنها خواهرش کاملیا بدهد وبگوید که نگران نبراش ،اکرر خیرر سجایا وفضائل اخالقی همسرتو اینجا توی اروپا هم هست ( آوازه اش پیچیده!) ترررا کررره خیرررالش را از بابرررت داشرررتن چنرررین شوهرشایسرررته ای راحرررت وآسررروده
احسان شوشتری 473 /
ودلگرمی ودلبسرتگی زنردگی اش را افرزایش وپشرتش را قررص ومحکرم وپیونرد خانوادگی اش استوارتر کرده باشد !!. ولرری متاسررفانه از آنطرررؾ یعنرری از طرررؾ فامیررل وخویشرراوندان مررن درماههرررای اول ازدواجمررران ترررا دلرررت بخواهرررد آیررره یرررأس برررود وناامیررردی کررره مرری خواندنررد ،شررراید ؼیررر ازپررردر روحررانی ام هررریچکس نبررود کررره برررای ترررداوم وپایرررداری زنررردگی مشرررترک زناشررروئی وترررازه تأسررریس مرررا دعرررا کررررده وآرزوی خوشبختی و سرعادتی بنمایرد ! .آنچنران از اخرتالؾ فرهنگری وتفراوت خرانوادگی وتضاد تربیتی دم می زدند وسخن می گفتند ونمونه ها وشواهد زنده ودست به نقررد و آمرراده از ازدواجهررای نرراموفق وبرری سررر انجررام از آسررتین قبررا ویررا اززیررر چادرنماز خود بیرون می کشیدند و زندگی هرای ترازه تأسیسری راکره زیراد دوام نیرراورده ومتالشرری شررده واز هررم پاشرریده وازیکدیگرجرردا شررده بودنررد را برره رد می کشیدند که دل وقلب واهن جوان ما را هم پاک مشوش می نمودنرد ومرترب می لرزاندند وروح مرا هم آزرده می کردند و نگرانی واضطراب داماد جوان را کرره بخررودی خررود وبشررکل طبیعرری ونرمررال هررم بعلررت کررم تجربگرری وتؽییررر وضررعیت وافررزایش مسررئولیت وعرردم حمایررت ازطرررؾ خررانواده پرردری در آؼرراز زندگی مشترکمان همراه من ایجاد شده بود آنرا هم افزایش می دادند وندانسرته وناخواسته ویرا شراید دانسرته ولری از سرر جهرل و تعصرب ونرادانی بره ایرن زوج جرروان القرراء مرری کردنررد کرره چنررین ازدواجهررائی عاقبررت نرردارد وپایدارنخواهنررد ماند ! .بهمین خاطرتا ماهها پس ازازدواجمان من همیشه مضطرب و نگران این موضو بودم که نکنرد خردائی نراکرده ایرن پریش بینری هرای نسرنجیده ای کره می نمایند جامه واقعیت به خود بگیرد !. بعضی از آشنایان هرم کره متأسرفانه وقاحرت را ازحرد وانردازه گارانرده وبرای ما خط ونشان هرم مری کشریدند وچروب خرط هرم نشرانم مری دادنرد وتراریخ وضرب االجل هم تعیین می کردند که فقط شش مراه دوام مری آورنرد ویرا اینکره حداکثر بعداز یکسرال سرشران بره سرنی مری خرورد وهرر کدامشران دسرت از پرا درازتر به سمت خانواده خود ونزد والدین خویش باز می گردند ،ازسر شروق
/474خانه پدری
وشعؾ شرعر وآوازشرادمانه هرم مری خواندنرد کره نخرود نخرود هرر کره رود خانره خود !. ولی خوشبختانه پیش بینی هرای اطرافیران وآشرنایان درسرت از آب در نیامرد وآنران کرره نفروس بررد مری زدنرد وبرررای ازدواج وزنردگی مشررترک مرا عمررر شرش ماهره پرریش بینری مری کردنررد ،سالهاسرت کره عمرشرران را بره شرما داده انررد وخود رد وچهره برنقاب خاک کشیدند امرا تأییردات الهری شرامل حرال ایرن زوج جرروان گردیررد وچررون بررا توکررل برره درگرراه کبریررائیش ازدواج کرررده بودنررد زنرردگی مشترکشان برا خروبی وخوشری وباسرعادت وخوشربختی دوام یافرت و پایردار مانرد وماند وماند !!. وقتررری پسررررعمه خررروب مرررن آن داسرررتان جررروان روسرررتائی را تعریرررؾ می کرد من باخودم می اندیشیدم که فرموده اند :حسن خاتمه مجهول است . ولی امروز خدای رابسیارشاکروسپاسگاارم که ایرن سری سراله گاشرته وماضررری زنررردگی مشرررترکمان را ترررا بررردینجا وایرررن تررراریخ وایرررن زمررران روسرررفید وخوشبخت زندگی کرده ایم ازاین به بعد هم هرچه پریش آیرد براز هرم قردردان و سپاسررگاار درگرراه الهرری اش خررواهیم بررود چراکرره فضررل ومرروهبتی را کرره تررا برره امروز به ما ارزانی داشته ومرحمت فرموده فوق انتناروتوقع ما وخیلری بریش ازقابلیت واستحقاق من بوده است .
* ی
واحد بیانی نقره برابر با نوزده مثقال نقره نوزده نخودی است که در
زمان ازدواج ما حدود هشتصد تومان می شد
احسان شوشتری 475 /
کاملیا و کامله
مشهد ـ نوروز 1364
درسالهای آؼازین زنردگی مشرترک مرن و کاملیرا ودر اوایرل ازدواج ، همه ساله همزمان با شرو فصل بهار وآؼازسال جدید ودرایرام تعطریالت عیرد نرروروز ،جهررت دیررد و بازدیررد و عیررد دیرردنی از والرردین و برررادران و خررواهرم و دیگر اقوام و خویشاوندان وبزرگان فامیل که تمامرا در شرهر مشرهد ودر اسرتان خراسان ساکن بودند به ایرن شرهر ودیارمسرافرت مری کرردیم .و مرن یر عهرد وپیمرران قلبرری داشرررتم کرره ترررا پایرران حیرررات همرره سررراله در ایررام عیرررد نرروروز بررره دیدارودست بوسی پدر و مادرم بروم !. همسررروفرزندانم نیزمخررالفتی نداشررتند و همرره سرراله بررا هررم و خررانوادگی باروبندیل می بستیم وبه سمت مشهد براه مری افترادیم .ولری متاسرفانه بعردها بره دالیلی که در ادامه کتاب توضیح خواهم داد این عمل حسنه مسکوت ماند . همرران سررال اول ازدواجمرران کرره از شررهر سرراری محررل سررکونتمان برره مشررهد رفترره بررودیم تررا تعطرریالت نرروروزی را درخرردمت والرردینم باشررم ی ر روز سرسفره نهار بدون هیچگونه مقدمه چینی قبلی مرادرم انهرار داشرت بیائیرد اسرم "کاملیا" را عوق کنیم و بگااریم "کامله" !!.
/476خانه پدری
من که بر سرسفره مشؽول ؼااخوردن بودم وقتری پیشرنهاد مرادرم را شنیدم از بهت و تعجب و حیرت قاشق در دهانم مانده بود و بیرون نمی آمرد !. همسرم کاملیا نوعروس خانواده ما ومیهمان چند روزه نروروزی کره از سراری آمده بؽل دست من سر سفره نشسته بود .روم نمی شد و خجالت می کشیدم بره سمت کاملیا برگرردم و نگراهی بره چهرره او بیانردازم ! ،مرات و مبهروت وسراکن وبی حرکت مانده برودم و مری اندیشریدم ،حراال چره جروابی بایسرتی بردهم کره بره مادرم نیز بر نخورد ومصداق اؾ به صرورت والردین هرم نباشرد ! و رضرایت خاطرمادرم را نیزکه اوجب واجبات است در پی داشته باشد ! و از طرفی از حقوق خانمم هم دفا کرده باشم که نماینرده همره خرانم هاسرت و یرا الاقرل در آن زمرران نماینررده همرره عررروس هررا بررود ! ( اگررر هررر مررردی فقررط از حقرروق همسررر خودش دفا نماید در حقیقت از حقوق تمامی خانم ها دفا کرده است !) . مررادرم مرری گفررت :آخرره اسررم کاملیررا سررخته ،درسررت ترروی زبررون آدم نمی چرخه ! ،تلفنش مشکله ! .کامله چه اشکالی داره اسم بره ایرن قشرنگی ، خیلی هم بهش میاد ! ،ماشاءهللا هزار ماشاءهللا ی پا خانم کامله !!. مشخص بود کره مرادرم خیلری قبرل از ایرام عیرد نروروز و آمردن مرا بره مشرهد برره ایررن موضررو فکرر کرررده بررود و اسررم “ کاملره “ را هررم قرربال انتخرراب و تعیین نموده بود تا با نام “ کاملیا “ تقریبا هماهنی و هم شرکل وهرارمونی الزم را داشرته باشرد !( .زیراد بره تررکیبش دسرت درازی نکررده برود ! فقرط "یرا" آخررر کلمه را به "ه" گرد تبدیل کرده بود !). مادرم دیده بود که دولت جمهوری اسالمی اسامی خیابانهرا را عروق می کند و اسامی و نامهای هم شکل وهمسان می گاارد ومثال میدان ولیعهرد را می گاارد ولی عصر و یا خیابان شاهرضا را می گاارد امام رضا ،ایشان هم یاد گرفته بود ! و می خواست کاری مشابه و ی کار انقالبی کرده باشد برای همین نام “ کامله “ را یافتره برود ترا بره جرای کاملیرا بگراارد ! ،برا برنامره ریرزی قبلی هم این کار را کرده بود ،نمی توانم بگویم که احتمراال مشرورت هرم کررده بود ،چون اصال اهرل شرور ومشرورت نبرود ! ،همره تصرمیماتش را یر تنره و
احسان شوشتری 477 /
خودسرررانه مرری گرفررت ! ،متأسررفانه یررا خوشرربختانه هرریچ کسرری را درایررن عررالم شایسته تروصاحب ننرتراز خودش نمی یابد تا برای انجام کارها وامورات برا اومشرررورت نمایرررد ! ،یررر مادرشررروهر خرررود محرررور برررود و اصررروال بصرررورت موروثی وینتی هم اهل شور و مشورت هم نبرود ! ،همیشره مری گفرت :آنچره خدا و پیامبرخدا گفته است ،مننورش هم این بود کره آنچره را کره مرن از قرول خدا و پیامبرش می گویم !! همین انجام می شود و الؼیر ! ،ی دنرده و لجروج بررود و فقررط حرررؾ ،حرررؾ خررودش بررود ! ،حررداکثرش ایررن بررود کرره برررای تأییررد تصرمیماتش یر اسررتخاره ای هررم مرری گرفررت ! ،اسررتخاره را هررم برره ایررن خرراطر می گرفرت ترا تصرمیمی را کره گرفتره تأییرد نمایرد و خیرالش راحرت باشرد ! .اگرر استخاره "بد" مری آمرد و او مصرمم برود کره تصرمیم اش را عملری کنرد ،دوبراره فردا صبح بابت همان موضو استخاره می گرفرت ! .اگرر براز هرم برد مری آمرد روز بعدی استخاره مری گرفرت ! .آنقردر اسرتخاره مری گرفرت ترا اینکره براالخره استخاره مطابق میرل خرودش"خروب" از آب دربیایرد ! .خوشربختانه وقرت نمراز فراوان بود و تسبیح و قرآن هم همیشه در دسترس اش برود .مری توانسرت هرر روز صبح سحر پس از اجرای مراسرم واقامره نمراز صربح و یرا شرب جمعره هرا آنقررردر اسرررتخاره بگیررررد ترررا بررراالخره جرررواب اسرررتخاره اش خررروب وبررراب مررریلش دربیاید!!. استخاره گرفتن برای مادرم هم که هزینه ای نداشت ! اگرر قررار برود بابت هر ی استخاره پولی پرداخت نماید ،این همه اسرتخاره نمری گرفرت وبرا خدا مشورت (بازی) نمی کرد و مزاحم اوقات خدائی اش نمی گردید !. مادرم می گفت :کاملیا سخته ،به زبونم نمی چرخه ! گفررتم :مررادر مررن سررخته کدومرره ،شررما اسررامی دشررواری مثررل :سرریده خیرالنساء و فخرالسادات و تاج الملوک و بی بی خال قزی ! رو به این خروبی و قشنگی تلفن می کنید که همشون هم عربی و یرا ترکری انرد ! حراال مری گوئیرد کاملیررا سررخت ودشررواره !! شررما درد زایمرران مرررا بررا آنهمرره رنررج ودرد ومشررقت ودشررررواری ومصرررریبت تحمررررل کردیررررد وهرگزنفرمودیررررد کرررره :سررررخته ! حرررراال
/473خانه پدری
می خواهید سالی چند روز ایام عیدی که ما به مشهد می آئیم اسم عروستان را صدا بزنید می گوئید :سخته !. مررن خررودم کرره بچرره شررما ودسررت پرررورده شماهسررتم ،روزی صررد بررار صدایش می کنم ،تازه صد ترا “ جرونم “ نیزپشرت بنردش مری زارم ! دیگره یر “ کاملیا “ خش و خالی گفتن که اصال هم سخت نیست !!. اگرررر بخواهیرررد ومایرررل باشرررید ،مرررن خرررودم آمررراده ام ،چنرررد روزی از تعطرریالت نرروروزی ام چشررم بپوشررم و بنشررینم ترروی خونرره وی ر کررالس فشرررده گرامر باارم و خودم یادتون بدم ! ،قول مری دم ،تضرمینی ! ،ترا پرس از اتمرام کررالس کرره مررن مطمررئن هسررتم بررا اون هرروش و اکرراوت و اسررتعدادی کرره در شررما سررراغ دارم برره طلررو فجررر سرریزده برردر نرسرریده شررما یرراد مرری گیریررد مثررل بلبررل “ کاملیا “ را تلفن کنید .سلیس و راحت آخرش هم ی چهچه ای هرم بزنیرد ترا همه ایرن یر دو جرین عروسری کره پیرامونتران جمرع کررده ایرد از تعجرب شراد درآورند و هاج و واج دهانشان باز بماند ! و چشمانشان از بهت و حیرت گررد شود ! ،ی “ کاملیا “ بگوئید و صدتا “ کاملیا “ از لب و لوچره ! ـرـ نره ببخشرید بی ادبی شرد ـرـ از فرم مبارکتران بیررون بریرزد و همره انگشرت حیررت بره دنردان بگزند !! و آخر سرهم پس از اتمرام کرالس فشررده از فرهنگسرتان ادب و زبران فارسری برایتران مردرک رسرمی گارانردن دوره را مری گیررم ! ،آنچنران برا لهجره سررلیس وؼلررین مشررهدی وخراسررانی ( شررما بخوانیررد آمررریکن اینترنشررنال !) روی زبانتان کار می کنم که همه مات و مبهوت بمانند!! خوبه !. باز با همه این توضیحات و تفسیرات مادرم بهانره مری آورد کره مگرر “ کاملرره “ چرره اشررکالی دارد ! اسررم برره ایررن قشررنگی ،چقرردر هررم بهررش مرری آد ! ماشاءهللا خودش واقعا ی پا عروس خانم کامله !!. گفتم :مادر من قربون اون شکل ماهت برم ! چررا روی دخترر مرردم اسم می ااری ! دیده برودیم مرردم عرروس فرانسروی مری آورنرد و اسرم ایرانری روش می اارند ! ولی ندیده بودیم عروس ایرونی بیاورنرد و اسرم عربری روش باارند !! مادرمن کاری نکنید که همین عربها هم به ریش ما بخندند !.
احسان شوشتری 471 /
مررادر مررن اصررال شررما خوشررت مرری یرراد یر
نفررر روی دختررر شررما اسررم
بررااره مررثال اجررازه مرری دهیررد مادرشرروهرهمین دخترتررون " زهرررا " اسررمش را عوق کند وبگاارد شهال ! خوشتون می آید مادرم می گفت :معلومه که اجازه نمری دهرم ! بری سرلیقه هرا ! ،خیلری هم دلشون بخواد ،حیؾ “ زهرا “ اسم به این قشنگی نیست اسم دختر پیامبر خدا ،همون سه تا حرؾ اولش بهتر ازشهد و عسل می ارزه بره صرد ترا شرهال و مهال ( مادرم بعضی مواقع بیانات زیبا و شیوائی می فرماینرد ،اینبرار هرم برا اکر سه تا حرؾ اول نام خواهرم “ زهرا “ پراک مررا ؼرافلگیر فرمودنرد ! شرما تصور بفرمائید و مقایسه کنید این سه تا حرؾ اول اسم “ زهررا “ را برا سره ترا حرؾ اول ی اسم دخترانه دیگر مثل “ ماریا “ . اگر چه ت تکشان خیلی زیباست ولی ترکیب این دو تاخیلی جاابتر و زیباتر می شود این دو تا اسم “ زهرا “ و “ ماریا “ جرون مری دهرد بررای دو تا خواهر دوقلو که مادر خوش سلیقه ای هم داشته باشند و بخواهد اسرامی آنهرا را مخفرررؾ ومختصرررر و کوترررراه شرررده و پشررررت سررررهم صررردا بزنررررد مررری شررررود زهر....مار) ! .... مادرم بر تصمیم خود پا فشاری می کرد و اصرار داشت هر طروری شده اسم کاملیا را به کامله تؽییر بدهرد و مرن هرم برا نهایرت مهربرانی و برا لسران مالطفت وزبان لین جواب منطقی وعامه پسند می دادم ومی گفتم :مرادر مرن ، ما چند روزی برای دید و بازدید عید نوروز به مشرهد آمرده ایرم .بررای مراسرم تعویق وتؽییراسم که نیامده ایم !. اصرال ایررن دخترر نرره از شرما مهریرره آنچنرانی خواسررته ،نره سررکه بهررار آزادی نثارش کرده اید ،نه شیربهائی پرداخت کرده اید ،نه سرسفره عقد طال و جواهرات ودسبند وگردنبنردی هدیره اش داده ایرد ،نره براغ براال و پرائین پشرت قباله اش انداخته اید ،نه هیچگونره شررط و شرروطی آنچنرانی کره بقیره عرروس هایترران از شررما تعهررد گرفترره انررد ،از شررما خواسررته ،حرراال دیگررر چرره کرراری برره اسمش دارید اسم گل به این قشنگی !.
/435خانه پدری
در جشن عروسی ما که شرکت نکرده اید ،ی سبد گل هم که ؼیابرا نفرستاده اید تا فامیل عروس بگوینرد عرارتان موجره بروده اسرت وایرن دامراد هرم ی کس وکاری ومرادر وپردری دارد وهمرین جروری از زیرر بتره (بوتره) بعمرل نیامده است ! حراال هرم بفکرر تعرویق اسرم عرروس خرانم افتراده ایرد از کری ترا حرراال نامگررااری برررروی عررروس از اختیررارات مادرشرروهر شررده کرره مررا خبررر نرررداریم ! ،خو دتررران تصرررمیم مررری گیریرررد وقرررانون مررری گااریرررد و خودتررران هرررم می خواهید اجرا کنید ،نه مجلسی ،نه پارلمرانی ،نره مجمعری ،نره شرورائی ، نکنه اصال شما هم حکم حکومتی داشتید و ما خبر نداشتیم !. اون سرالهای اول انقررالب هررر چره نررام و نشررانه ای از دوران پادشرراهی بود طاؼوتی محسوب می گشت و آن را تؽییرر مری دادنرد و نرامی مشرابه آن را می گااشتند و این ی حرکت انقالبی به حساب می آمرد و یر ارزش انقالبری بررود ،مررادر مررن هررم مرری خواسررت ی ر حرکررت انقالبرری انجررام داده باشررد ونررام عروس خود “ کاملیا ” را که در ننر او یر اسرم طراؼوتی برود تؽییرر بدهرد و به زعم خودش ی اسم اسالمی و مشابه برر ایرن ترازه عرروس خرود بگراارد و اینکه می گفت :سخته ،توی زبونم نمی چرخه ! وازاین چیزها واز ایرن جرور حرفها ،همش بهانه بود و می خواست یر کرار انقالبری و اسرالمی انجرام داده باشد و من هم دستش را خوانده بودم ،کرامال برا شریوه هرای ایشران آشرنا برودم ، بریش از بیسرت و پرنج سرال برا او زنرردگی کررده برودم و حنرایش پریش مرن رنگرری نداشت !. برررای مررادر مررن نررام بعضرری از گلهررا مثررل نسررترن ،آزالیررا و کاملیررا طاؼوتی بودنرد ولری بعضری دیگرر از گلهرا مثرل نررگس ومرریم و بنفشره یراقوتی بودند و ایراد واشکالی نداشتند و به همین دلیل مصرمم برود ترا نرام کاملیرا را کره درننراو ی اسم طاؼوتی می آمد تؽییر دهرد و یر نرامی کره خرودش دوسرت می داشت روی او بگاارد .
احسان شوشتری 431 /
من هم با نهایت صمیمیت توضیح می دادم که ما فقط سالی چنرد روز ایام عید نوروز بدیدن شما می آئیم ،حاال چند روز بازدید عید که دیگره نیرازی به تعویق اسم ندارد مادر جان من !. مادر من حتی هیچ حقی هم برای خود عروس قائل نبود ! ،نیازی هم نمی دید ننر خود کاملیا را هم بپرسد ! فکر می کرد او کره سرر سرفره سراکت و منلروم نشسرته و حرفری نمرری زنرد از یر کشرور دیگررری آمرده و فارسری بلررد نیسرت ! و بره یر زبران دیگرری صررحبت مری کنرد و حرفهررای مرا را هرم اصررال متوجه نمی شود ! ومن بودم که بدفا از کاملیا توضیح می دادم که مادر من ، یر عررروس منلرروم و مهربررون و برری سرررزبون ! گیرتررون اومررده ،دیگرره چرررا اایتش می کنید ! بقول خودتون نه چ زدید نه چونه عرروس برا پرای خرودش اومررده ترروی خونرره ! دیگرره چرررا برره اسررمش گیررر مرری دهی رد ! دیگرره چنررد روز مسررافرت مررا کرره ارزش ایررن حرفهررا را نررداره ! بااریررد زنرردگیمون رو بکنرریم !!. من هری ترالش مری کرردم و توضریح مری دادم مرادر مرن ،شرماخودتان ماشراءهللا اینهمه عروس دیگه ؼیر از کاملیا دارید ،اگر خیلی مایلیرد اسرم گرااری کنیرد و از نام " کامله " خوشتان آمده بهتر است نام یکی دیگره از عرروس هایتران مثرل صرردیقه ،منصرروره ،فاطمرره ،ربابرره و ...را عرروق کنیررد کلرری هررم خوشررحال مرری شرروند ! .تررازه ترراء تانیررس آخررر آنهررا هررم بررا نررام پیشررنهادی شررما همرراهنگی و هارمونی الزم را دارند و از ننرر سریالب تلفنری هرم راحتترر اسرت ،شرما چره اصراری دارید که حروؾ اول کاملیا و کامله مشابه هم باشند بگاارید یکبرار هم “ هاء “ گرد آخر اسامی عروسانتان هماهنری باشرند اصرال همرین “ عفرت “ عروس ارشد ونخستین را عروق کنیرد ترا همگری برا هرم در دارا برودن عالمرت تانیس و “ ه ” گرد آخر هماهنی باشند ! مادرم باز اصرار می کرد آخه “ کامله “ فقرط برازنرده اینره و بره اون یکی ها نمی یاد ! واه واه واه ،اونها رو چی به این حرفها ،اونا ( عروسرهای دیگه ) اسم خودشونم از سرشون زیاده !!.
/432خانه پدری
و من هم پایداری ومقاومت مری کرردم کره مرادر مرن ترورو خردا دسرت بردار ،حیفت نمی آید “ کاملیا “ اسم به این قشنگی ،به این طرراوت ،بره ایرن تررازگی را مرری خررواهی عرروق کنرری از طرفرری ایررن دختررر امانررت اسررت دسررت مرن ! .فکررر نمری کنیررد فرردا کرره بره سرراری برگرردیم مررادرش چره خواهررد گفررت : زیارت رفتید قبول باشه ،عید دیدنی کردیرد ،چشرمتان روشرن ،عیردی گرفتیرد نوش جانتان .کادوئی دادن مبارکتان باشد .اما چرا دختر منو عوق کردید ! من به شما کاملیا تحویل دادم ،ی دسته گل ،حاال یره چیرز ( نفرر) دیگره بررام برگردوندیررد ( پررس آوردیررد ) اونوقررت مررن جررواب مررادر زنررم ( خررانمم ) را چرری بدهم ! نخواهد گفت :داماد عزیزم ،ی دسته گل به تو تحویل داده برودم ، این چیه واسه من پس آوردی !. مادرم در همان اولین سفر ما بره مشرهد بخراطر اینکره رعایرت احتیراط های الزمه را انجام داده باشرد ،ویر وقتری لباسرهای خرودش وحراج آقرا نجرس نشده باشد ،بند لباس های شسته ما را عروق کررده برود و یر طنراب اضرافی ویدکی جهت خش کردن لباسهائی که کاملیرا مری شسرت بطرور اختصاصری و ویرریه د ر گوشرره حیرراط بسررته وآویررزان کرررده بررود و برره عررروس تررازه وارد خررود فرموده بودند که لطفا لباس های خیس خودتان را روی آن بند پهن کنید ،منرت هم نهاده بود که این بند وطناب مخصوص لباس های شماست !. و مادرم نمی دانست که من از این موضرو خبروآگراهی دارم ،وقتری که می دیدم مادرم خیلی اصرار می کند تا نام “ کاملیرا “ را عروق کنرد گفرتم : مادر من دست برردار ،براار زنردگیمون را بکنریم ،چکرار بره اسرم دخترر مرردم داری اصال مگه اسم آدمری ،اونهرم اسرم دخترر مرردم بنرد لبراس اسرت کره هرر مادرشوهری از راه نرسیده و هر موقرع دلرش خواسرت بره همرین راحتری بتوانرد عوضش کند !. ( کاملیا جریان وموضو بند لباس شسته ها را حدودا ده سال بعرد از آنکه مادرشوهرش به او گوشزد کرده باشد را برایم تعریرؾ کررده برود ! ،ولری
احسان شوشتری 433 /
من خواسرتم ،فری المجلرس ودرهمران زمران وقرو مراجرا یر
کنایره ای هرم بره
خررانم والررده زده باشررم تررا بدانررد کرره یکرری از کرامررات پسررر او همررین اسررت کرره می تواند اخباری را که قرار است ده سال بعد به سرمعش برسرد را همرین حراال بعینه می بیند ! یا به عبارت اخری یکی دیگر از کرامات ما این اسرت کره بره ضرس قاطع می توانیم اتفاقات ده سال آتی را هم اکنون پیش بینی نمائیم !!). وقترری برره کنایرره جریرران بنررد وطنرراب رخررت ولبرراس شسررته هررا را پرریش کشیدم ،حاجیه خانم ،مادرگرامی که کمی خجالرت کشریده برود خرود را بره اون راه زد که مثال چیزی نشنیده است !. حاال هم اگر مادرخرانمم پرس از مسرافرت و برگشرت بره شرمال از مرن بپرسد وبگوید که من یه دسته گلی مثه کاملیا به تو تحویرل داده برودم ،ایرن چیره واسه من پس آوردی چه جوابی بدهم . بگویم :حاجیه خانم در مشرهد عوضرش کررده ! اونرم مری گره :دفعره بعد که خواستید بروید مشهد دیدار خانم والده و عید دیدنی خانواده .بهتر است تنهائی بروید ،کاملیا رو باارید پیش خرودم بمونره ،برا همران کاملره خرانم مرادر جون شهر مشهد رو بگردین و برید گردش و تفریح !. در پایان کارکه هر چه حاجیه خانم ،مادر گرامی اصرار و پافشاری می کرد تا نام عروسرش را تعرویق نمایرد و تمرامی ایرن مردت هرم برر سرسرفره نهار کاملیا حتی ی کلمه حرؾ نمی زد و جلوی مادرشروهر حجرب و حیرا بره خرج می داد و فقط من بودم کره بردفا از حقروق خرانمم برا دالیرل و اسرتدالالت قوی و منطقی ! سرعی مری کرردم کره مرادرم را قرانع کرنم ترا براخواهش والتمراس وخوشروئی از تصمیم خود صرؾ ننر نماید و منصرؾ گردد وکاری به کار ما و زندگی ما نداشته باشد !. وقترری مررادرم دیررد کرره مررن برره هرریچ وجرره زیررر بررار تؽییررر نررام خررانمم نمی روم و قبول نمی کنم .آخر سر خانم والده فرمود : پس الاقل بگو بیاد مسلمون بشه !!.
/434خانه پدری
بخش ششم
زندگی در طهران
احسان شوشتری 435 /
تواضع وفروتنی
...اوایرررل کررره از زنررردان سرررپاه پاسرررداران زاهررردان آزاد شرررده برررودم ، بخصوص سالهای اول زندگی مشترکمان که در شهرستان ساری مرکز اسرتان مازندران ساکن شده بودیم ،بعلت جوانی وخامی تصور می کردم که وفراداریم را به جمال مبارک به نحرو احسرن ودرنهایرت شرجاعت ودرحرد کمرال بره اثبرات رسانده ام ! .به خراطر امرر بردیع حضررتش وبخراطر ایمران بری نقصرم بره آئرین نررازنینش حرربس کشرریده ام ! سررجن رفترره ام وچرره رنجهررا برررده ام وچرره زنرردانها دیده ام !. درطرررول عمرررر وزنررردگی راحرررت وبررری دردسرررر ونررراز پررررورده خرررودم درمنزل پدری وخانواده روحانیت شیعه قبل از بهائی شردنم ،مرن اصرال زنردان ندیده بودم ،بازداشتگاه وسلول انفرادی نمی دانستم چیسرت ! پرایم بره دادسررا ودادگراه برراز نشررده بررود ،ازداخررل پیراده رو وخیابرران روبررروی زنرردان هررم عبررور نکرده بودم تا چه برسد به دادستانی انقالب وبازداشتگاه سپاه پاسداران ودسربند وچشم بند وبازجوئی ومالقات حضوری وسلول انفرادی ودادگاه عالی وآخرین دفا واتهام ارتداد وحکم اعدام وطناب دار وجوخه آتش وازاین جورحرفها !. چون سالهای جوانی وناپخته گی ام نیز بود فکر مری کرردم کرار شراق ودشواری بانجام رسانده ام ،سنی تمام گااشته ام ،کوچکترین نقصری درکرارم
/436خانه پدری
نیست ،کمترین ایرادی درایمانم وجود ندارد ! هر چره هسرت وفراداری اسرت ، فداکاری است ،پایبندی به عهد ومیثاق اوست .خیلی وبسیارزیاد به این زندان رفتنم افتخار می کردم ،به اسرتقامت وپایرداری خرودم فخرر مری فرروختم ،مثرل ی قهرمان به خودم می بالیدم !. خداونررد انشرراءهللا ایررن برررادران سررپاه پاسرردارن را حفررن کنررد وبررررای والدینشان نگهشان دارد که چنین احساس خوش آیندی را به من بخشیده بودند ! چرررون اگرررراین پاسرررداران انقرررالب اسرررالمی مررررا در عنفررروان جررروانی بازداشرررت وزنررردانیم نمررری کردنرررد ،عمراوابررردا امکررران نداشرررت وبعیرررد مررری دانرررم ترررا پایررران عمروحیررات وزنرردگی خررویش موفررق مرری شرردم چنررین احسرراس خرروش آینرردی را تجربه نمایم واصال ممکن نبود که چنین حالت فاخری بمن دست بدهد ! تاچنین لات وافروکیؾ موفوری ببرم !. برای همین پایمردی واستفامتی که بخرج داده بودم ،خوشحال برودم، وجدان راحت وآسوده ای داشتم وسراز پا نمی شناختم ! هیجان زده بودم ! به همین دلیل هرجا مجلسی بود ،محفلی بود ،ضیافتی برود ویااینکره میهمانی وییه ای به افتخار حضورمان برگاار می گردید ویرا درهرکجرائی کره چنررد تررا بهررائی مخلررص وخلررص وباایمررانی پیرردا مرری شررد وفرصررت بیرران تجربرره وخاطره ای پیش می آمد ازشدت استقامت وپایداری وپایمردی آنچنان برادی بره ؼبؽررب ام مرری انررداختم وآنچنرران سررری برمرری افراشررتم وآنچنرران سررینه ای سررتبر وسپر می کردم که هر بهائی مؤمن وخدوم وبا ایمانی مرا می دید ،به تصور و گمررررانم ! حتمررررا دردل خررررودش مرررری گفررررت :خرررروش بحررررالش! عجررررب جرررروان برازنده ای !عجب شهامت و شجاعتی به خرج داده ! عجب سر نترسی دارد ، عجب ایمانی !! عجب مؤمن بی نقصی ! عجب بهائی شایسته ای !. خالصرره اینکرره کلرری در دل خررویش برره زنرردان رفررتن وحرربس کشرریدن ومسجون شدن پنج ماهره خرود در راه ایمران واعتقراد وباورهرای دینری خودمران دلخرروش بررودیم وپررز مرری دادیررم وافتخررار مرری نمررودیم ودر خلرروت خودمرران حررالی می بردیم وصفائی مری کرردیم ! وبره آن مری بالیردیم وهرکجرا کره فرصرتی پریش
احسان شوشتری 437 /
می آمد وگوش شنوائی پیدا مری شرد ،کره خوشربختانه ایرن گروش شرنوا همره جرا برررای افرررادی چررون مررن یافررت مرری شررد ! وبهررائی بررااوق واهررل دل وخلررص وبررا صفائی به چنگمان می افتاد ! ودرخواست می کردند ترا خراطرات زنردان رفرتن خررودم را تعریررؾ کررنم ! برراوجود اینکرره از فرصررت پرریش آمررده کلرری خوشررحال مرری شرردم وقنررد ترروی دلررم آب مرری شررد ولرری بجهررت حفررن ناهرومراعررات ادب ! نخست وابتدا کمی نازوعشوه می آمدم ومرثال خجالرت مری کشریدم ونقرش و ادای تواضررع وفروتنرری ازخررودم درمرری آوردم ویررا شکسررته نفسرری مرری فرمررودم ! و همچون دوشیزه گان ودختران دم بخرت (همردوره خودمرون نره حراال !) برا نراز و کمی هم ؼمزه می گفتم :خیر ،خواهش می کرنم چیرزی نبرود ،قرابلی نداشرت کرره ! .وبعررد ازآنکرره دردلررم خرردا خرردا مرری کررردم تررا کمرری اصرررار نماینررد ،پررس ازکمی درخواست واصرار ،من هم دیگه وقرت را مؽترنم مری شرمردم وفرصرت پررریش آمرررده را ازدسرررت نمررری دادم ومایررره کرررم نمررری گااشرررتم وبالفاصرررله شررررو مرری کررردم بررا آب وترراب تمررام ومفص رل ومشررروح ولحنرره برره لحنرره دسررتگیری وزنررردان ازدقیقررره اول بازداشرررت ترررا آخررررین ثانیررره اخرررراج از بازداشرررتگاه کررره اصطالحا می گویند آزادی ! را با نهایت صبر وشکیبائی وترأنی وحوصرله نقرل مرری کررردم وتعریررؾ جررامع و مبسرروطی ارائرره مرری دادم ! وچرره بسررا بعضرری از اوقرات بررای برراال برردن اشررتیاق شرنوندگان ومسررتمعین وحضرار جلسرره کمری هررم چاشنی اش را اضافه می کردم وپیرازداؼش را بیشرتر ترؾ مری دادم ! تاحسرابی برره دل مرردعوین وحاضرررین ومیهمانرران آن جمررع بنشرریند وبردلشرران اثرکنررد و بچسبد !! .اگر بر حسرب اتفراق نرادر گراه گرداری قسرمتی از بیران خراطره را هرم فراموش می کردم وبه هنگام تعریؾ از قلم می افتاد آن دسرته از حضراری کره بارهاوبارها خاطرات مرا شنیده بودند وبه حافنه بلند مردت خرود سرپرده بودنرد بالفاصه یادآوری می فرمودند ! کره اونجاشرو تعریرؾ نکردیرد ویرا اینکره اون قسمت را بگو که بازجو پرسیده بود :بابات چکاره است !! .وامثال اینها !. خالصه اینکه یکی از تفریحرات سرالم ومفررح وپرر رونرق زنردگی مرن در اوایرل کره ترازه بره آئررین بردیع وجدیرد مرؤمن شرده بررودم ونرو ایمران بره حسرراب
/433خانه پدری
می آمدم وهنوزازننر بهائیان اصیل وقدیمی هم جزو محبین محسوب می شردم برروییه زمانیکرره درشررمال کشررورزندگی مرری کررردیم ودرشهرسرراری سرراکن بررودیم همین شده برود وجزوالینفر زنردگی و حیرات روزمرره مرا درآمرده برود کره هرر روز وهرساعت وهر دقیقه وهرزمان که اوضا مساعد بود ومجلسی برپا بود ومحفلی مهیا بودویا فقرط دوترا گروش مسرتعدی یافرت مری شرد ،پرز زنردان رفرتن ومسجون شدن چند ماهه خود را به ایرن و آن بردهیم وتفریحری بکنریم و تفرجری بنمائیم وحالی ببریم !!. دسرررت برررر قضرررا پرررس از دو ،سررره سرررالی زنررردگی خررروش وخررررم در شهرسررتان سرراری گرراارمان برره شررهرطهران افترراد ،بررار وبنرردیل بسررتیم واسررباب واثاثیه منزل را بار کامیون نمرودیم وبره پایتخرت کروچ کررده ومهراجرت نمرودیم ودراین شهررحل اقامرت افکنردیم ودرآن سرامان سرکونت جسرتیم .ولری روحیره وضمیرمان همان روحیه قبلی ورفتار ماضی وجوانی وناپختره گری سراری برود که پنداری دروجودمان نهادینره گشرته برود وبرا ااتمران هماهنری واجرین گردیرده بود وبهیچ وجه تمایل به جدا شدن ازموجود ما را نمی داشت ! مرن هرم بره ایرن صفت نیکو وحسنه اخالقی خو گرفته وانیس گشته بودم وتمایلی هم بره اصرالح ویا حتی تعدیل آن از خود بروز نمی دادم !. تااینکه بزودی بعد از اسرتقرار واقامتمران در شرهر طهرران بره اولرین جلسررره ضررریافت منطقررره خودمررران دعررروت شررردیم وبمررررور ویرررواش یرررواش برررا دیگراعضررای ضرریافت آشررنا شرردیم اگررر چرره دراولررین جلسرره ودرهنگررام معارفرره هرکسی آنچنان خالصه وسریع السیر خودرا معرفی کرد واسم وفامیل خرود را اعالم نمود که ما هیچ نفهمیردیم ولری درضریافت هرای بعردی دوسرتان وعزیرزان هررم ضرریافتی خررود را شررناختیم وبررا آنرران آشررنائی پیرردا کررردیم و صررمیمی شرردیم . وزمانی که فرصتی برای بیران خراطرات ویرا صرحبتی از گاشرته پریش مری آمرد متوجه شدم که ای داد از این بیداد ! اکثر هم ضریافتی هرای مرا سرابقه زنردانی شردن چنردین سراله دارنرد ! پس از مدتی ازعضویت ما درآن ضیافت ی خانم مسن حدودا هشتاد ساله ای
احسان شوشتری 431 /
به جمع ما اضافه گردید که من می پنداشتم عضو جدید است کره ترازه بره محلره ما نقل مکان نموده اند ولی بال فاصله متوجه شدم کره خیرر ،ایشران ازاعضرای قدیمی همین ضیافت واز هم محلی های با سابقه این منطقه هستند منتها شرش ، هفررت سررال گاشررته را درزنرردان اویررن برروده وجدیرردا آزاد شررده انررد ! یابرره عبررارت دیگر وقتی هفتاد وچند ساله بوده به زندان رفته وحاال نزدی هشتاد سالگی برا برخورداری ازعدل وانصاؾ ور فت وعطوفرت اسرالمی ازاجررای حکرم اعردام رهائی یافته واز زندان اوین آزاد گشته است ! وهمین خانم محترم ومسن هفتاد چند ساله بیش از سه سرال ونریم ازایرن مردت حربس ومسرجونیت خرود را هرم در سررلول انفرررادی گارانررده اسررت ! ( فقررط ی ر شررخص زنرردان رفترره وطعررم سررلول انفرررادی را چشرریده مثررل مررن !! مرری فهمررد ودرک مرری کنررد کرره چهررل وچنررد مرراه درسلول انفرادی به سر بردن یعنی چه ! ). یکی ازاعضای ضیافت محله ما ایشان بود که بعرد از ؼیبرت طروالنی هفت ساله دوباره به جمع ضیافت باز گشته بودند .بعضی از اعضای ضریافت ما کره زنردانی کشریده بودنرد سروابق شرالق خروردن وتعزیرر شردن هرای آنچنرانی دارند ! از آنهائی که باچشم بسرته سراعت هرا تروی راهررو ورو بردیوار وسررپا در صؾ می ایستادند تا نوبت شالق خروردن سرهمیه روزانره شران فررا برسرد ! وهفتاد ضربه شالق تعزیری سهمیه بندی شده یومیه خودرا میرل کننرد ! وبررای همین سهمیه هم ساعتها داخل صؾ می ایستادند تا نوبت به آنران برسرد ! چرون شکرخدا آنقدر جالد وپرسنل شالق بره کرؾ کرم برود وزنردانی شرالق خرور زیراد بود که حیوونی ها خسته می شدند تا اینهمه را تنبیه وتعزیر نمایند نفسشران بنرد می آمد !. آقای از بهائیان محله خودمان را می شناختم که می گفت :وقتری مرن به زندان رفتم دخترم نوزاد بود ووقتی از زندان به خانه برگشتم دخترم بزرگ شده بود وبه مدرسه راهنمائی می رفت ! .آقای دیگری بودند کره چنردین برار حکم اعدام ایشان صادر گردیده برود ولری در نهایرت برا تحمرل شرش سرال حربس اززندان آزاد و به خانه خود باز گشته بودند .خانم هائی بودند که شوهرانشان
/415خانه پدری
را فقط بخاطر بهائی برودن اعردام کررده بودنرد وایشران بیروه شرده بودنرد .خرانمی بودنررد کرره شرروهر ایشرران اسررتاد دانشررگاه طهررران بودنررد هررم شوهرشرران را اعرردام کرده بودند وهم کلیه اموالشران را مصرادره نمروده بودنرد وحتری خرانم ایشران را هم که به ضیافت ما می آمرد ازمنرزل خرودش بیررون کررده بودنرد ،ولری بعردها بادوندگی های بسیار وگرفتن وکیل موفق شده بود ی آپارتمران کوچر جهرت سکونت خودش از اموال شوهرش را باز پس بگیرد . خالصرره اینکرره در برردو ورودمرران برره طهررران بررا هرفرررد بهررائی کرره برخورد کردیم ومختصر آشنائی پیدا شرد متوجره شردم یرا خرودش سرالها زنردانی کشیده است ویا خانواده زندانی است ،یا پردرش را اعردام کررده انرد یاشروهرش را اعدام کرده اند ویا پسر ودخترش را اعدام کررده انرد ،ویرا اینکره هرم شروهر وهم فرزندش را اعدام کرده بودند . اینکه یکی از اعضای خرانواده بهرائی درزنردان باشرد حرداقل مصریبتی بود که ی خانواده بهائی با آن درگیر بود وگر نه من خانمی رامی شناختم که شوهر ودختر وپسرر جروانش هرر سره همزمران زنردان بودنرد واو بررای مالقرات هفتگرری بررا آنرران مشررکل داشررت چررون اینهررا همگرری در یر روز امکرران مالقررات داشرتند واو نمری توانسررت در یر هفتره هرسرره نفرعزیرزانش را ببینرد در نتیجرره تقسیم بندی کرده بود و یر هفتره بره مالقرات دختررش وهفتره بعردی بره مالقرات پسر وهمسرش میرفت !. ویا اینکه تعدادی ازاحباء بودند که به خراطر مشرکالت ومزاحمرت هرا ودردسرهائی که درشهرستان هرای کوچر ترر برایشران ایجراد نمروده بودنرد از شهرهای خودشران آواره وبره طهرران آمرده بودنرد ویرا مشراؼل ویرا اموالشران را درشهرهای کوچ و زمینهای کشاورزی وچاه آبشان را درروستا ها ازدسرت داده بودند وبه ناچار راهی تهران شده بودند ودر این شهر سکنا گزیده بودند . خالصه در چنین وضعیت درد آور واسؾ باری که هرر وجردان پراک وآزاده ای را رنجیرررده ومتاثروناراحرررت مررری سرررازد،جالب وعجیرررب برررود کررره برررا هری ازاین بهائیان برخورد می کردیم ،خوش وخرم وشادمان بودند واصرال
احسان شوشتری 411 /
خیالشان نبود ،انگرار نره انگرار کره چنرین منرالمی برسرشران آورده انرد ،همره بگو وبخند وهمیشه سرحال وبشاش وخوشرحال بننرر مری آمدنرد ،اموالشران را هم مصادره کرده بودند اصرال ککشران هرم نمری گزیرد ،ازتحصریل محرومشران کرررده بودنررد ،ازکررار بیکارشرران کرررده بودنررد ،ولرری اصررال ؼمشرران نبررود چررون ازدرون خوش بودند ،پنداری که می گفتند فردای سررت ! آنچره برسررما آمرده در مقایسه با شهدای اولیه درصدر امر اره ای بیش نیست !. اگررر پررای صررحبت ونقررل خرراطرات یکرری ازایشرران ویررا هررم بنرردیها وهررم سلولی های آنان نمی نشستید ،نمی دانستی وباورت نمی شد کره چره هرا برسرر این جماعت آورده اند !. از دانشجوی پزشکی وآقای دکتری که تررم آخرر تحصریلی ازدانشرگاه اخراج شده بود وبرای امرار معاش با اتومبیل شخصی خود درب داروخانه ها وفروشگاه ها کاال واجناس بهداشتی و آرایشی توزیع مری کررد تاآقرای مهندسری کرره درسررال ورودی خررود برره دانشررگاه در امتحانررات کنکررور سراسررری نفررر اول رشته ریاضی بود ولری پرس از اخرراج از دانشرگاه ومحرومیرت از تحصریل بره همین کارهای خرید وفروش خواروبار وامثالهم روی آورده بود !. مررن پیررره زنرران و پیررره مررردان سررالخورده ای را دیرردم کرره خررود احبرراء بعنررروان متقررردمین از آنررران یررراد مررری کردنرررد کررره دولرررت عررردل اسرررالمی حقررروق بازنشستگی اینان را قطع کررده برود ! یعنری پرولی را کره سرالیان سرال درزمران جوانی وخدمتشان از حقروق ماهیانره آنران کسرر گردیرده برود ترا درزمرا ن پیرری واز کرررار افترررادگی ونیازمنررردی بررره آنهرررا پرداخرررت گرررردد ودر صرررندوق اخیرررره بازنشستگان به عنوان امانت بود همان را هم قطع کرده ونم پس نمی دادند !. مرررن کارمنررردان و پرسرررتاران وارتشررریان وآموزگرررارانی را دیررردم کررره بازداشت وزندانیشان کرده بودند ومی گفتند که بیاورید وحقوق هائی را کره در طررول خرردمت بیسررت ،سرری سرراله از دولررت هررای قبلرری دریافررت نمرروده ایررد را برره دولت جدید بازپس بدهید ! .من سرهنگی را می شناختم کره در برازار طهرران همکار ما بود و هم ایشان نقل می کرد که من درجه سرهنگی خودم را در این
/412خانه پدری
رییررم اسررالمی گرفترره ام و کلرری هررم تشررویق نامرره و تقرردیر نامرره دارم .روزی از طرؾ ستاد مرکرزی و فرمانردهی کرل ارترش نامره ای آمرد کره افسرران و درجره داران بهائی پادگان خود را معرفی نمائید و مرن هرم چرون کرار دفترری داشرتم و مسررئول مراسررالت بررودم و همرره ی بهائیرران پادگرران را مرری شررناختم نررام آنرران را فهرست ولیست کردم و نام خودم را نیز در ر س همه ی آنان قرار دادم . همکرررراران و هررررم قطرررراران و فرمانررررده مررررافوقم سررررفارش و اصرررررار می نمودند کره ال اقرل اسرم خرودت را ننرویس و مرن هرم گفترنم :ایرن طروری کره نمی شود! صداقت و راستی شرط اول انسانیت ماسرت .دروغ و مخفری کراری واین حرفها درکرار مرا نیسرت وتقیره هرم نرداریم ! .پرس از چنرد مراهی از طررؾ سررتاد کررل فرمانرردهی ارتررش حکررم اخررراج همگرری مررا ابررالغ گردیررد و مررن هررم از پادگرران خررارج شررده و برره بررازار کررار آمرردم .ولرری اکنررون پررس از مرردت هررا مجررددا برای من اخطاریه آمده است واحضارم کرده اند کره بایسرتی حقروقی را هرم کره در طی سالیان خدمت خویش دریافرت نمروده ای را براز پرس بردهی ! ومرن هرم چون پس اندازی نداشتم وهمه حقوقم را درطی سالیان خدمتم صرؾ زندگی ام کرده ام ،دادستانی آمده وآپارتمان مسکونی مرا توقیرؾ نمروده ترا حقروق بیسرت وپنج ساله گاشته را از من باز پس بگیرند !. مررن خررانم پرسررتاری را مرری شناسررم کرره سرپرسررت خررانوار هررم هسررتند وبقول خودش سابقه خدمت درجبهره جنری را هرم دارد وچرون کارمنرد بهرداری شرکت نفت بوده ودر سالهای اول جنی در شهرستان آبادان خردمت مری کررده پس ازشرو جنی هم منطقه جنگی را ترک نمری کنرد وبره خردمت وپرسرتاری مجروحان جنگی وبسیجیان وسربازان می پردازد ! وبه همین جهت تقدیر نامه هم دریافت می دارد ولی متاسفانه بعدا ایشان را بعلت باورهای دینی واعتقادی وبهائی بودن ازکار بیکرار واخرراج مری نماینرد وایشران هرم بره طهرران مری آینرد وحرراال پررس از سررالها دوبرراره دادسررتانی انقررالب اسررالمی برره سررراغ او آمررده بررود وادعررای طلررب وبرراز پررس گیررری حقرروق هررای سررالهای گاشررته ایشرران را داشررت ! وچررون پررولی برررای پرداخررت نداشررتند ،منررزل مسررکونی وتنهررا آپارتمرران محررل
احسان شوشتری 413 /
زندگی این خانم سرپرست خانواده را نیرز همچرون مروارد قبلری ضربط وتوفیرؾ نموده بودند تا حقوق های ماهیانه سالهای گاشته را باز پس گرفته وبه صندوق بیت المال باز گردانند !!. الؽرق اینکه ما در طهران با هر خانواده بهائی که بر خورد نمرودیم وکمی آشنائی حاصل شد متوجه بالیائی گشرتیم کره از طررؾ حکومرت اسرالمی وروحانیت شیعه حاکم بر آنان وارد گردیده برود وخرانواده ای نبرود کره ازدسرت منالم دولت وحکومت اسالمی رنج وعراابی نکشریده باشرد ومصریبتی برر اوویرا خانواده او وارد نیاورده باشند ! همه جامعه بهائی ایران بال استثناء وکرم وبریش ازایرررن دسرررت نررروازش مرررأموران ومسرررئوالن حکومرررت اسرررالمی بهرررره ونصررریبی بی چون وچرا برده بود وهرم اکنرون هرم مری بررد واحتمراال در آتیره هرم خواهنرد برررد !! ولرری همرران گونرره کرره عرررق کررردم هیچکرردام از بهائیرران خررم برره ابرررو نمررری آورنرررد وهیچکدامشررران هرررم ناراحرررت نیسرررتند وبرررروی خرررود نمررری آورنرررد ! تو پنداری که می گویند :فدای سرت ! .بگاار هر چره کره داریرم بگیرنرد ،مهرم نیست ! . مهم این است که ایمان واعتقاد ما را که عامل و باعس شرادی ونشراط وسرورروحانی ودرونی ماست آنرا که نمی توانند بگیرند !!. وقترری مررن مبترردی کررم سررابقه وبهررائی آمرراتور وتررازه برره میرردان رسرریده وجرروان کررم تجربرره وخررام وناپخترره آن روزگرراران برراچنین بهائیررانی درطهررران برخورد کردم ومواجه شردم کره ازشردت تواضرع وفروتنری حتری حاضرر نبودنرد مصائب ومشکالت وبیردادگری هرائی راکره برآنران روا داشرته ووارد نمروده انرد را برررازگو نماینرررد ومررری گوینرررد چیرررز مهمررری نیسرررت ! فررردای سررررت ! چررررا کررره فرموده اند " :بایستی برای عدل وانصاؾ علما وامررا دعرای خیرر نمرود "! مرن نیز کم کم ویواش یواش از آنهمه ؼرور وتکبروخود خواهی تهی وخالی شدم ، بادم کم کم خوابید !. دیگه تعریرؾ کرردن ونقرل خراطرات تو مران برا تفراخر وتمجیرد ازخرود بخاطر چند ماه اسارت دربازداشتگاه سپاه پاسرداران زاهردان در حضرور چنرین
/414خانه پدری
جمررع زجررر کشرریده ومصرریبت چشرریده ولرری استواروراسررت قامررت همچررون کرروه دماوند ،کمی خنده دار وبچه گانه به ننر می آمد !. دیگه خودم را جمع وجور کردم ،دست وپایم را وبراالخص زبرانم را بر چیدم ! ودر هر مجلسی که وارد می شدیم گوشه ای کز کررده ومری نشسرتم وپززندان رفتن ورنج ومشقت کشریدن بخراطر جمرال مبرارک وآئرین نرازنین اش ودرحمایت ازاحباء وپیروان ایرانی اش را هرم بره ایرن وآن نمری دادم ! واصرال در حضور چنین بهائیان هموطن وسرفرازی خجالت می کشیدم کره بگرویم مرن هم چند ماهی بخراطر ایمران واعتقرادم زنردانی بروده وحربس کشریده ام ! وسروابق بررازجوئی هررای مررن در آرشرریو وبایگررانی بازداشررتگاه سررپاه پاسررداران زاهرردان پررا برجا ومحفون است !. ولرری الحررق واالنصرراؾ جامعرره بهررائی طهررران وبرروییه بهائیرران منطقرره شش که هم محلری هرای مرا بره حسراب مری آمدنرد ومرا را مری شرناختند ،همیشره وهمه جا با نهایت احترام وتمجید ومهربانی ومحبت برا بنرده برخرورد نمروده انرد وایررن بیسررت چهررار ،پررنج سرراله ای کرره در طهررران زنرردگی کررردیم وبررا احبرراء آن سررامان مرررراوده وحشررر ونشرررر ونشسرررت وبرخواسررت داشرررتیم از دوران خررروش زندگی ما محسوب شده ومی شود . چون در طهران وبا دیدن چنین بهائیان باگاشت وفداکاری عهد کررده بودم که هیچگاه وهرگز ودرهیچ جمعی از خودم وخاطرات زندان رفتن خرودم تعریؾ نکنم ،وبه احترام آنهمه عزیزانی که درراه ایمران واعتقراد خرود اینهمره مصررائب ومشررکالت ونامالیمررات رابررا طیررب خرراطر وبانهایررت سرررور ورضررا وشادمانی پایرفتند وبه جان خریدند ،دیگر کالمی برزبان نیاورم ،همرین گونره هم شد که عهد بسته بودم ،هیچگاه به یاد ندارم کره در شرهر طهرران ودر جرای ومکانی ویا درمجلس ومحفلی از خاطرات زندان وبازجوئی ها سخن و کالمی به زبان آورده باشم .آنهائی هم که احیانا بنده رامیشناسند وازگاشرته مرن مطلرع هستند احتماال از دیگر دوستان وآشنایانی که اززبان احباء زاهردان ویرا بهائیران ساری شنیده باشند ،آگاه شده اند .
احسان شوشتری 415 /
گروهرری ازدانشررگاهیان ،نویسررندگان ،هنرمنرردان ،روزنامرره نگرراران وفعاالن ایرانی درسراسر جهان نامه ای با عنوان " ما شرمگینیم " خطراب بره جامعه بهائی نگاشته اند ،این بیانیه با امضاء قریب 255تن منتشر شرده اسرت .
ما شرمگینیم ! یک و نیم قرن سرکوب وسکوت کافیست ! به نام نیکی وزیبائی ،به نام انسان وبه نام آزادی بعنوان انسان ایرانی ،از آنچره طری یر ونریم قررن گاشرته درایرران ، درحق شما بهائیان روا شده است ،ما شرمگینییم ، ما بر این باوریم که هر ایرانری بایرد بتوانرد " بری هیچگونره تمرایزی ، برروییه ازحیررس نرریاد ،رنرری ،جنسرریت ،زبرران ،دیررن ،عقیررده سیاسرری ویررا هررر عقیررررده دیگررررر " وهمچنررررین منشرررراء قررررومی یررررا " اجتمرررراعی ،ثررررروت ،والدت یاهروضررعیت دیگررر ازاتمررام حقرروق وهمرره آزادی هررای اکررر شررده " در منشررور جهانی حقوق بشربهره منرد شرود ،امرا بهائیران ایرران ازاولرین روزهرای نهرور آئررین بهائیررت ،ترراامروز برره خرراطر باورهررای دینرری خررود ازبسرریاری از حقرروق انسانی محروم بوده اند .
/416خانه پدری
بنررا برره شررواهد ومسررتندات ترراریخی ازابترردای شررکل گیررری آئررین بررابی وسپس بهائی در ایران ،هزاران تن ،تنها به دلیل این باورهای دینی خود ،بره تیػ تعصب وخرافه بره قترل رسریده انرد .تنهرا درنخسرتین دهره مریالد ایرن آئرین ، نزدی به بیسرت هرزار ترن ازوابسرتگان آن درشرهرهای مختلرؾ ایرران بره قترل رسیدند . ماشرررمگینیم ازاینکرره در آن دوران صرردائی درمخالفررت بررااین کشررتار بربرمنشررانه ثبررت نشررده اسررت ،مررا شرررمگینیم ازاینکرره تابرره امروزنیررز صررداها درمحکومیت این جنایت هولناک جسته وگریخته نادر بوده است .ما شرمگینیم ازاینکه عالوه برسرکوب شدید نخستین دهه های حضور بهائیران ،درصدسرال گاشررته نیررزاین گررروه از هموطنرران مررا مررورد حملرره هررای ادواری قرررار گرفترره ، منازل ومحل کار آنها به آتش کشیده وتخریب شده وبه جان ومال وناموس آنهرا تجراوز شرده امررا جامعره روشرنفکری ایررران در مقابرل ایرن فاجعرره خراموش مانررده اسررت .مررا شرررمگینیم ازاینکرره طرری سرری سررال گاشررته قتررل بهائیان،تنهررا برره جرررم باورهای دینی شان شکل قانونی به خود گرفته وبریش ازدویسرت بهرائی بره قترل رسرریده انررد ومررا شرررمگینیم ازاینکرره گروهرری از روشررنفکران فشررارعلیه بهائیرران راتئوریزه کرده اند . مررا شرررمگینیم ازسررکوت خررود در مقابررل اینکرره بسرریاری ازسررالمندان بهررائی پررس از ده هررا سررال خرردمت برره ایررران ،ازدریافررت حقرروق بازنشسررتگی محروم هستند . ما شرمگینیم از خاموشی خود در مقابل اینکه هزاران جوان بهرائی ، به دلیل باورهای دینی خود وصداقت در بیان این اعتقادات ،ازامکان تحصریل در دانشررگاه هررا ومرردارس آمرروزش عررالی ایررران محررروم هسررتند ،ماشرررمگینیم ازسکوت خود درمقابل اینکه کودکان بهائی به دلیل باورهای دینی والدین خرود ،درمدارس ومعابرمورد تحقیرقرار میگیرند .ما شررمگینیم از خاموشری خرود در مقابررل ایررن واقعیررت دردنرراک کرره درمرریهن مررا فشررار وتحقیررر علیرره بهائیرران برره طورسیسررتماتی اعمررال مرری شررود .تعرردادی فقررط برره خرراطر ایررن برراور دینرری در
احسان شوشتری 417 /
زندان به سرر مری برنرد وخانره هرا ومحرل کرار آنهرا مرورد حملره وتخریرب قررار می گیرد وگاه حتی آرامگاه های مردگان این گروه از هموطنان مرا از تعررق برره دور نمرری مانررد .مررا شرررمگینیم از سررکوت خررود در برابررر سرریاهه طرروالنی ، انرردوه بررار و دهشررتناک حررق کشرری هررای نهادینرره شررده در قرروانین کشررورما علیرره بهائیان وبی عدالتی ها وفشارهای دستگاه های رسرمی وؼیرر رسرمی در مرورد این گروه از هموطنان ،ما شرمگینیم به دلیل اعمال جنایت ها وبی عردالتی هرا وما شرمگینیم به دلیل سکوت خود دربرابر این اعمال. مررا امضرراء کننرردگان ایررن نوشررته ،ازشررما بهائیرران ،برروییه ازقربانیرران جنایت ها علیه بهائیان ایرران ،پروزش مری خرواهیم ،مرا بریش ازایرن در برابرر بی عدالتی درمورد شما سکوت نمی کنیم .ما درراه رسریدن بره حقروق انسرانی تصریح شده درمنشور جهانی حقوق بشر در کنار شما می ایستیم . باشد تا عشق وآگاهی را جایگزین نفرت وجهل کنیم .
به نقل از مجله پیام بهائی شماره 352صفحه 42درج گردیده است. هنرروزهم فرصررت تائیررد برررای آن گررروه ودسررته از روشررنفکرانی کرره موفق به امضاء ایرن بیانیره نشرده انرد ویرا اینکره ترا امرروز آنررا ندیرده ومالحنره نکرده ودر باره اش فکر نکرده بودند باقیست .
/413خانه پدری
عمه جان ُرقیه و نورعلی
پدرم چهار تا خواهر و چهار ترا بررادر دارنرد کره کروچکترین خرواهر ایش ان و آخررین فرزنرد مرحروم مرال عبراس پردربزرگ پردری مرن " ،عمره جران رقیه " است . عمررره جررران رقیررره کررروچکترین و جررروانترین عمررره مرررن ومهربرررانترین ودلسوزترین همشیره برای پدر من به حسراب مری آیرد .عمره رقیره ماننرد سرایر عمه های من تمام عمر خویش را ازبدو تولرد الری یومناهراا (ترا بره امرروز) در روستای ینگجه واقع در سروالیت نیشابور در استان خراسران رضروی زنردگی نمرروده و مرری نمایررد وعررالوه بررر امررور خانرره داری و بچرره داری ونرروه داری در امور کشاورزی و دامرداری نیرز برا همسررمحترم خرویش همکراری و مسراعدت می نماید . عمررره جررران رقیررره ترررا امرررروز بررریش از چهرررل ودونفرررر خرررواهرزاده و بررررادرزاده دارد کررره برررر اسررراس شرررجره نامررره تننیمررری توسرررط یکررری از همرررین بررادرزاده هرایش بریش از دویسرت وهشرتاد تررا نروه و نتیجره دارنرد .شراید بترروان گفت که عمه جان رقیره ماشراء هللا بتنهرائی عمره و یرا خالره بریش از سیصرد نفرر انسان سرزنده وسرحال وبانشاط است ،که بحمد هللا اکثریرت شران هرم در یر مسند و شؽل شایسرته وبرازنرده ای مشرؽول بکارهسرتند و بعضری از بررادرزاده
احسان شوشتری 411 /
هرررای عمررره جررران رقیررره دارای پسرررت ومقرررام ومناسرررب عرررالی و جزومقامرررات وشخصیت های باالی حکومتی دررییم جمهوری اسرالمی هسرتند کره در میران آنها هفت ،هشت نفر قاضی دادگاه های عمومی و انقالب ،چند ترا امرام جمعره چند تا وزیر و وکیل وسردارسپاه و سرهنی و تا دلت بخواهد پاسدار ونیرروی انتنامی وامنیتی و الی ماشاء هللا طلبه و روحانی وجود دارد . اگر چه عمه جان رقیه همه برادر زاده هایش را دوست می دارد امرا یکی از این برادرزاده هایش را خیلی بیشتر از سایرین دوست می داشت ! ،او معتقد است همه ما برادرزاده ها و خواهرزاده ها ی طرؾ و " نرورعلی" بره تنهائی ی طرؾ ! .خیلی به شهید نورعلی عالقه مند بود و او را بیش از حرد واندازه دوست می داشت . عمه رقیه همچون "مادر تررزا" خرانم بسریار محتررم و مهربرانی اسرت وهمه برا درزاده ها و خواهرزاده هایش را همچون فرزنردان خرویش از صرمیم قلررب دوسررت مرری دارد ولرری عالقرره منرردی و دلبسررتگی او برره نررورعلی از نررو دیگری بود .نورعلی برای او ( عمه رقیه ) نه تنهرا یر بررادرزاده شررافتمند ودوسرت داشررتنی و قابررل احترررام بلکرره یر حررامی ،یر پشررتوانه ،یر قرردرت برتر و بازدارنده و ی قهرمان بی رقیب و ی پهلوان به تمام معنی بود . نورعلی بررای عمره جران رقیره نره تنهرا یر قهرمران ،یر پهلروان ، ی حامی ،ی پشتیبان ،ی جوانمرد ،بلکه ی خیرخواه تمام عیار ،ی مشاور دلسروز ،یر تکیره گراه ،یر خیرال راحرت ،یر خاطرآسروده و یر لبخند انریی بخش و ی چهره همیشه خندان و ی وجود مبارک بود . ********** ی ر روز در ایررام فصررل تابسررتان دوران کررودکی مررن کرره ماننررد همرره تابستانهای سنین طفولیت و کرودکی ام در روسرتا زنردگی مری کرردم ،همره چیرز در آن روز در دهکررده مررا ملتهررب و منقلررب و هررراس انگیررز و ترسررناک بررود ، آرامش موقتی بود ولی بره ننرمری آمرد آرامرش قبرل از طوفران برود .مثرل همره
/555خانه پدری
روستاهای دوران جاهلیت و قرون وسطائی که مشکالت و سوء تفاهمات خرود را برررای کسررب چنررد دقیقرره سررهمیه آب بیشررتر جهررت آبیرراری یونجرره زار خررود بررا چماق و بیل و شمشیر و تبر و ساطور حل وفصل می کردند ! و ایل و تبرار و قبیله و فامیل های مختلؾ همچرون جرانوران وحشری بجران یکردیگر مری افتادنرد ویا از درگیری و کش مکش بین دو تا کودک و نوجوان وابسته به دوتا فامیرل متفاوت آؼاز می شد ! و یا از شاد زدن اشتباهی ی گاوی بره یر االؼری از آن یکی فامیل ! و یا چریدن بی مورد گوسرفندانی از ایرن طایفره در مزرعره آن یکی ! و یا به بهانه قوقولی قوقولی بری موقرع وبری محرل یر خروسری شررو مری شررد وبرره یر دعرروا و جنرری تمرام عیررار و لشررگر کشرری قبیلرره ای فرری مررابین تمامی اهالی روستا منتهی می گردید ! و نیمی از ساکنین روستا بعنوان مهراجم و نیمررری از آنررران بعنررروان مررردافع بررره ایرررن جنررری ؼیرتمندانررره وشررررافت مندانررره و مقدس ! آنقدر ادامه می دادند تا اینکه باالخره طرفین نزا و خصم از شردت خستگی ازنفس می افتادند و به آتش بس اجباری تن می دادند ! و در این میران چه سرها که می شکست و چه دستها که با چمراق جهرل نراقص مری شرد و چره کینه هائی که در سینه ها باقی می ماند و حبس می گردید تا سالیان بعرد هنگرام خواسررتگاری ی ر گررروه از طرررفین دعرروا از دختررر و دوشرریزه کررم سررن و سررال دم بختی از آن فامیل که در جنری و درگیرری قبلری مؽلروب شرده بودنرد دوبراره همچون زخم کهنه سر باز می نمود و بزرگترشان برا قهرر و عصربانیت و کینره سرررالیان فررر رو خفتررره پیؽرررام مررری فرسرررتاد کررره مرررا بررره ایرررن طایفررره و فامیرررل دخترررر نمی دهیم ! چرا . چونکه در آن سال و در آن دعوای قبلی ،آنها به مرا چره فحرش هرا و ناسزاهائی که نگفتند ! و نامردانه سرنگی راکره پرتراب کررده بودنرد برر سرر چره کسی از ما اصابت کرد و بیلی را که کوبیدند کمر چه کسی از ما را شکست ! و چه تهمت ها و افتراهائی که به ما بستند و گفتند ! ،حاال چگونره ممکرن اسرت تا که فراموش کنیم و دختر هم به آنها بدهیم و عروسری هرم برا ایرن طایفره قلردر وؼاصب براه بیاندازیم وجشن هم بگیرریم ! ،هرگرز ،مرا برا هرم پردر کشرته گری
احسان شوشتری 551 /
داریم وآبمان با هم توی یر
جروب نمری رود ! .ترا اینکره برا وسراطت وقهرر و
آشررتی و نرراز کشرریدن و پادرمیررانی بزرگترهررا وریررش سررفیدان و آق سررقال هررای بی طرؾ ومورد احترام نسبی ! طرفین و انهار و عنوان اینکره ازدواج سرنت پیامبر است وبه دعوای فامیلی وطایفه ای شماها ارتبراطی نردارد ! بهترر اسرت از خر شیطان پیاده شوید وموافقت نمائید ! تازه آنچه که شما می گوئید مربروط به سالها قبل است و این دو جوانی که می خواهنرد برا هرم ازدواج نماینرد و عقرد اقتران ببندنرد و تشرکیل خرانواده بدهنرد در آن زمران ودرسرال وقرو آن دعروا و جنرری فرری مررابین شررما یررا اصررال برره دنیررا نیامررده بودنررد ویررا اینکرره هنرروز نرروزاد و کررودک بودنررد ودر آن دعرروا هررم هرریچ گونرره تقصرریری و نقررش منفرری و مخربرری نداشررته انررد حترری برررای سررنی جمررع کررردن وترردارک مهمررات جنرری هررم از اینهررا کرراری سرراخته نبرروده واسررتفاده ابررزاری نمرری شررده اسررت ! و تررازه دعرروا وکینرره و نفرت وقهرپدران ما چره ارتبراطی بره مرا دو نفرری دارد کره مری خرواهیم برا هرم ازدواج و عروسی نمائیم !. تررا اینکرره برراالخره بررا پررا در میررانی بسرریار ،خررانواده عررروس رضررایت می دادند وبرا اکرراه از سرر نرازوؼمزه موافقرت مری کردنرد و جرواب " بلره " را می گفتند و برا گررفتن تحفره و هدیره وقبرول مجمعره وطبرق وسرینی هرای برزرگ مسررین پرریش کشرری کرره روی سررر افررراد حمررل مرری شررد و برره منررزل عررروس خررانم ارسال می گشت وبا قبول و پایرش عرارخواهی و معرارت ،گاشرته هرای دور و اختالفررات فرری مررا بررین را فرامرروش مرری کردنررد ! و کینرره هررای شررتری را دور می ریختند ! و مجلس جشن عروسی برپا می کردند . و مراسرم جشررن عروسرری آؼرراز وشررو پیمرران و قرررارداد صررلح شرران مرری شررد وقبررول دوسررتی و آشررتی ورفاقررت مجرردد و کوترراه مدتشرران ! وعهدنامرره وقولنامه عقد و اخوت جدیدی فی ما بین فامیرل عرروس و دامراد جدیرد برر علیره سررایر فامیررل هررا کرره اگررر اینبررار دوبرراره و طبررق عررادت مرراموم و مرررق معمررول جنگرری ویررا حرررداقل دعرروا ونرررزا دسررته جمعرری وگروهررری وقبیلرره ای صرررورت می گرفت بین این دو تا فامیل عروس و داماد بود از یر طررؾ و در طررؾ
/552خانه پدری
مقابررل هررم آن دیگررر فامیررل هررائی کرره در جنرری و درگیررری قبلرری احتمرراال هررم پیمانشرران بودنررد ودرآخرررین نررزا ودرگیررری پیمرران هررا و قراردادهررای شررفاهی ونانوشته بشکل دیگری می بود !. بطور مثال باز هم در روستای ما جنی و دعوا و درگیرری و برزن ، بزن و با چوب و بیل و چماق به جان همردیگر افترادن برود و همره فامیرل هرای موجود و ساکن در ده هم درگیر آن بودند منتهی با این تفاوت کره اگرر مرثال در درگیری سالهای قبل فامیل های ( شین ) و ( سین ) متحد هم بودنرد و برا فامیرل ( ی ) و (غ ) می جنگیدند ،امسال دوباره ومجددا هم همین چهرار ترا فامیرل برا هم درگیر و در ستیزبودند ولی با این تفاوت که اینبار فامیلهای (شرین ) و (ی) متحررد شررده انررد و بررا فامیلهررای ( سررین ) و (غ ) وارد کارزارومبررارزه شررده و بررا یکدیگر می جنگیدند !. در واقررررع بررررر علیرررره متحرررردین سررررال قبررررل یررررا سررررالهای قبررررل خررررویش می جنگیدنرد! .چرون در حقیقرت دعروا کرردن و جنری و سرتیزونزا ودرگیرری برای اهالی دهات وروسرتائیان آن دوره یر عرادت و شراید یر تفرریح و یر نیاز سالیانه بود و در دهکده ای که نه نیروی انتنامی و نه پاسگاه یاندارمری و نرره هرریچ نیررروی بازدارنررده و مقترردر دیگررری بررود تررا جلرروی روسررتا نشررینان را بگیریررد ،آنهررا هررم هررر زمرران کرره بیکررار مرری شرردند و ازکارزراعررت و برداشررت محصوالت کشاورزی فارغ می گردیدند و گندمهای خود را خرمن مری کردنرد و داخررل انبارهررا وسرریلوهای خررانگی خررود جررای مرری دادنررد و کررار دیگررری در زراعررت نداشررتند برررای رفررع بیکرراری پررائیز و زمسررتان خررود بفکررر ترردارک یر دعوا و راه انداختن ی جنی جدیدی می افتادند !!. با وجودچنین اوضا و احوال آشفته ای وجود ی پسررعموی جروان وقهرمان و پهلوان دردهکده و روستای ما آنچنان برجسته و شراخص و نمایران بود که اگر جزو هر طرؾ دعوا قرار می گرفت و عضو هر طایفه و گروهی مرری بررود ،خودبرره خررود کفرره ترررازو بنفررع و پیررروزی آن گررروه و بررا شکسررت و ضررررربی چرررون و چررررای گرررروه مقابرررل و احتمررراال متخاصرررم مررری انجامیرررد !.
احسان شوشتری 553 /
عمرره جرران رقیرره مطمررئن بررود کرره هررر ی ر
از دیگررر فامیررل هررای گردآمررده در
روستای ما بره وجرود برازنرده وچشرمگیر " نرورعلی" حسررت مری خورنرد واز صمیم قلب آرزو می کنند که ای کاش ما هم ی " نورعلی " در طایفه وفامیل خررود مرری داشررتیم ! تررا هرریچ احرردی جررر ت نمرری کرررد تررا برره فرزنرردان فامیررل و خویشاوندان ما نگاه چپ بنماید !. در آن روز خاص تابستانی دوران کودکی من ،وقتی عمه جان رقیره التهررا ب و نگرانرری بچرره هررا را شررنید و اسررم کودکررانی را کرره بررا آنهررا دعرروا کرررده بودنرررد را فهمیرررد ! ،از آنجرررا کررره زن فهمیرررده و برررا تجربررره ای برررود و جنررری هرررا و دعواهای دسته جمعی و فرامیلی سرالیان قبرل را بخراطر مری آورد کره از کجرا شرو شده بودند ! ،بالفاصله مضطرب و نگرران گردیرد و کمری مکرس کررد و به فکر فررو رفرت و بعرد برال درنری تعردادی از بچره هرا را بره منرزل بررادرش فرستاد که بروید و ببینید " نورعلی " توی روستا هست یا خیر تز گدین براخین اکمرین اؼلرو یخارکره قلعره* د وار زود برویرد ببینیرد پسربرادرم توی قلعه باال هست و زمانیکه بچه ها که منهم جزوشان بودم خبر آوردیم کره نیسرت ولری تا ؼروب آفتاب به دهکده باز می گردد ،عمره جران رقیره خیرالش راحرت شرد . نفس راحتی کشید ،دیگه از هیچ چیزی نمری ترسرید ونمری هراسرید ! .وجرود و حضور نورعلی برادرزاده اش به تنهائی کافی برود ترا طررؾ مقابرل اگرر خیرال تهرراجمی داشررته باشررد از آن منصرررؾ گررردد وبررال ش ر صرررؾ ننررر نمایررد !. و عمه جان رقیه چقدر دقیق و صحیح و از سرهوش و اکاوت این را تشخیص داده بود !. وجود نورعلی جوان به تنهائی ی امنیت بود .ی عامرل بازدارنرده بود .ی صلح و ی آرامش و ی آتش بس مطلق ودائمی بود اگر نورعلی * یخارکه قلعه :اسم ی کدخدای ده بود.
محله باالنشین در روستای ینگجه ومحل زندگی
/554خانه پدری
دردهکده بود هیچکس جر ت براه انداختن دعوا ونزا واؼتشاش را نداشرت !، هیچ طایفه و فامیلی به خود اجازه نمی داد وجر ت نمری کررد ترا یر موضرو کوچ ر و پرریش پررا افترراده را و ی ر درگیررری بچرره گانرره وکودکانرره را دسررتاویز وبهانه شرو دعوا و زدو خورد قرار دهد ! .اگر می دانسرتند کره نرورعلی در دهکده هست همه چیز در آرامش بود !. وجود مبارک نورعلی جوان و حضور فیزیکی او به تنهرائی و بردون نیاز به هیچ گونره تروبیخ و تشرر وعصربانیت و اخرم و تخمری بلروا واؼتشراش را بررر رای روسرررتائیانی کررره دعررروا ومرافعررره وضررررب وشرررتم خررروراک ماهیانررره و سالیانه شان بود و در آن دوران قرون وسرطائی بردون جنری و درگیرری و زد وخورد وخون ریزی سالشان به اتمام نمی رسید وزمستانشان عید نمی گشرت ، آؼازنشده به پایان می یافت وهنوزشرو نگردیده خاتمه می پایرفت !. در زمان ومکان وشرایطی که تکلیؾ همه چیز را زوربرازو و دسرته بیل و سنی و چوب و چماق و فحاشی و ناسزا و خونریزی مشخص می کررد و گرروش بریرردن جهررت تنبیرره برایشرران آب خرروردن بررود ! برررای عمرره جرران رقیرره وجود ی شیرمردی همچون نورعلی الزم و ضروری بود تا هیچکس جرر ت نکند به آنان بگوید باالی چشمتان ابروست !. عمرره جرران رقیرره برره تنهررائی برریش از چهررل و چنررد تررا خررواهرزاده و برادرزاده دارد که همگی آنها را هم کم و بیش دوسرت مری دارد ولری در چشرم ونگاه او نورعلی ی چیز دیگرری برود .اگرر همره آن چهرل و چنرد نفرر را در ی کفه ترازو می گااشتند و نورعلی را هم در کفه دیگر قرار می دادند حتما کفه نورعلی به تنهائی سنگین ترازآن همگان بود !. از دید چشم تیزبین عمره جران رقیره ،نرورعلی یر شریرمرد قهرمران برود ،یر جهران پهلرروان تختری بررود ،یر ببررر سرروالیت خراسرران برود ،یر برادرزاده مهربران ،یر خویشراوند برا محبرت ،یر هرم والیتری برا سرخاوت ، ی جوانمرد ،ی رستم دستان ،ی سهراب قهرمان ،ی سیاوش پهلروان، ی ر آرش کمررانگیر ،ی ر کرراوه آهنگررر ،ی ر ابومسررلم خراسررانی ،مثررل ی ر
احسان شوشتری 555 /
علی اکبر برای عمه اش زینب کبری ،مثل ی
قمر بنی هاشم برای همره ایرل
و تبار و فامیل وطایفه ما و مثل ی "پوریای ولی" و همه اینها یکجا وانباشرته دروجود ی "نورعلی" برای "عمه جان رقیه " خالصه شده بود. ********** تا اینکه در سال 1357انقرالب اسرالمی بره پیرروزی رسرید ،جوانران ایل و تبار و فامیل روستائی ما هم از روستا جدا وخارج شردند ،پسررعموهای من هم بمننوردفا ازانقرالب اسرالمی هرر کردام جراب ارگران ونهراد و سرازمان تازه تأسیسی گردیدند وپسرعمو نورعلی هم کره سرالیان سرال اسرتعداد و قابلیرت و توانائی های بری حرد وحسرابش در محردوده کوچر روسرتا محصرور گردیرده برود ،از شخصریت محلری و برومی خرود خرارج شرد ،بره سرپاه پاسرداران انقرالب اسالمی پیوست و جزو اولین نیروهای سپاه گردید و همه سالهای جنری ایرران و عررراق ،از روز اول آؼررازین تررا آخرررین روز پایرران جنرری درمیرردان مبررارزه وکررارزارو جبهرره هررای نبرررد و در خررط مقرردم پیکررارودرگیری حضررور فعررال و موثروچشم گیر داشت .همه مدت وسالهای جنری را درجبهره هرای جنری برود دیگر خانواده اش و عمه جان رقیه نیز به ندرت او را در روستا می دیدند . در آن سالهای جنی و گلوله و خمپاره و بمباران و مسلسرل و کشرتار و شهادت بیش از هفت بار گلوله وترکش خمپاره به او اصابت کرد و مجروح و مصدوم گشت .زمانیکه مجروح می شد جهت مداوا و معالجه به پشت جبهه منتقررل مرری گردیررد و خررانواده اش فرصررتی پیرردا مرری کردنررد تررا او را ببیننررد !. یکبار هم در همان سالهای ابتدائی جنی من ( نویسنده ) باتفراق پردرم از مشرهد به نیشابور رفتیم تا پسرعمو را که مجرروح شرده برود و کرتفش تیرر خرورده برود و دسررتش را گررچ گیررری کرررده بودنررد و چنررد روزی برره خانرره بازگشررته بررود را ازنزدی مالقات کردیم . شاید پسرعمو نورعلی تنها پدری برود کره بچره هرا و فرزنردانش او را مجروح و مصدوم و بستری بیشتر دوستش می داشتند ! چون الاقرل در زمران
/556خانه پدری
مصدومیت و بستری برودن در شرهرو دیرار خرودش برود و همسرر و فرزنردانش فرصتی می یافتند و پدرشان را می دیدند ،ولری بمحرق بهبرودی نسربی مجرددا ودوباره عازم جبهه های جنی در جنوب ؼربی کشور می گردید و فرزندانش دیگررر او را نمرری دیدنررد تررا جراحررت بعرردی و بیمارسررتان بعرردی و بسررتری شرردن بعدی و مالقات بعدی !. در پایان جنی جزو فرمانردهان ارشرد سرپاه برود ،از یر شخصریت بومی و محلی به یر شخصریت ملری و میهنری تبردیل شرده برود ،یر سرتارخان و ی ر باقرخرران ،ی ر سررردار ملرری و ی ر سرراالر ملرری گردیررده بررود ،برره ی ر سپهساالر ملی ومیهنی تبدیل شده بود .دیگر عمه جان رقیه هم او را نمی دید ، همچنانکرره تررا دیررروز و قبررل از پیررروزی انقررالب وجررودش عامررل امنیررت و ثبررات وآرامش در روستای محل سکونتش بود ،حاال باعس ایجاد امنیت و آسایش در کشرروری و یررا حررداقل در اسررتانی گردیررده بررود ،مرردام در فرودگرراه هررای مختلررؾ شرق و ؼرب کشور در حال پرواز بود ،سالهای متمادی فرمانرده سرپاه ؼررب کشور بود و مرتب بین فرودگاه ارومیه ومهرآبراد و مشرهد در حرال رفرت وآمرد و پرررواز بررود ،مررردم ارومیرره از او خیلرری راضرری بودنررد .ایررن اواخررر جانشررین فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران گردیده بود و دفترکرار و محرل خردمتش در طهران بود . پدرم به من سفارش کرده بود :پسررم ،حراال کره بحمردهللا پسررعموها صرراحب پسررت و مقررامی شررده انررد ،بهتررر اسررت تررو برره سراؼشرران نررروی ،چررون ممکررن اسررت برایشرران ایجرراد دردسررر نمررائی و خرردائی نرراکرده مشررکل حیثیترری برایشرران پدیررد آوری ! .و یررا شرراید موقعیررت شررؽلی واجتمرراعی شرران را متزلررزل نمائی ! .منهم این نصیحت پدرم را آویزه گوشم قرار داده بودم و حداالمکان با هیچکدامشان مراوده و رفت و آمردی نداشرتم و فقرط گراه گرداری یکردیگر را در مجلس ترحیمی و یا مراسم جشن عروسی خویشاوند و فامیلی می دیدیم . ولی نورعلی از معدود پسرعموهای با وفائی بود کره همیشره بانهایرت محبررت و مهربررانی حررال و احرروال پسرررعموها و خویشرراوندان خررودش را جویررا
احسان شوشتری 557 /
می شد و بره آنران سرری مری زد و بقرول خرودش صرله ارحرامی را کره از حراج عمویش ( پدرمن ) آموخته بود ،بجای می آورد .و آن را ( صله رحم ) جزو دسررتورات اکیررد و اساسرری دیانررت اسررالم بحسرراب مرری آورد وگرامرری مرری شررمرد .آنقرردر صررمیمی و برری ریررا وبررا محبررت رفتررار مرری نمررود کرره مررن بیشررتر نگررران موقعیت شؽلی او بودم ولی خودش پنداری بدان اهمیتی نمری داد ! ،در طهرران که به منزل ما می آمد راننده و محافنش را در میدان توانیر مرخص می کررد و من به استقبالش می رفتم و او را به منزل خودمان می آوردم . ********** در سال 1363که من در بازداشتگاه سپاه پاسرداران زاهردان زنردانی بودم ،پدر روحانی و معمم ومجتهد مرن یکبرار بره مالقراتم آمرده بودنرد ،قاضری پرونده به پدرم گفته بود :حضرت آیت هللا ،شما که خود بهتر از من (قاضی) می دانید که پسرتان مرتد است و طبق احکام اسالمی هم بایستی اعدام گرردد . پس چرا این همه راه از مشهد به مالقات آمده اید پدرم نیز در جواب فرموده بودند :چه کنم پسرم است ،دلم می سوزد . پرردرم بعرردها کرره آزاد شررده بررودم تعریررؾ مرری کرررد کرره زمانیکرره تررو درسیسررتان وبلوچسرررتان اسررریر وزنررردانی برررودی ،یکبرررار نرررورعلی از جبهررره بررره مرخصی آمده بود و برای دیردار برا حراج عمروی خرود در مشرهد میهمران منرزل پدری من بوده ،پدرم که نگران و استرس و اضطراب اعردام شردن پسررش را ( من ) توسط سپاه پاسداران داشرته اسرت ،جریران را بررای پسررعمو نرورعلی نقل می کند و پسرعمو هم پس از شرنیدن خبردسرتگیری ووضرعیت مرن شررو می کند جاهای مختلفی با تلفن تماس گرفتن تا ارتباط و رابطه وآشرنائی بیابرد و از حرررال و احررروال پسررررعموی زنررردانی خرررویش (مرررن ) در بازداشرررتگاه سرررپاه پاسررداران زاهرردان اطالعرراتی کسررب نمایررد تررا پرردر مرررا و عمرروی خررودش را از نگرانی خارج نماید .
/553خانه پدری
پدرم وقتی اینهمه سعی و تالش و پشت کار او را می بیننرد ،رو بره سردار سپاه نورعلی ،برادرزاده خرویش مری فرمایرد :عموجران یکوقرت بررای شرررما دردسرررر ایجررراد نشرررود ! .پسررررعمو نرررورعلی هرررم جرررواب مررری دهرررد :چررره دردسری می خواهد پیش بیاید عمو جان نگرانید که نکند مرا از سپاه اخراج نمایند خوب چه بهتر ! ما که جران خودمران را کرؾ دسرتمان گرفتره ایرم ترا از این انقالب دفا کنیم ،حداکثرش این است که مری گوینرد ترو یکری نمری خواهرد بجنگی ! و ازجبهه اخراجم مری کننرد کره بررو خانره ! اینکره بره نفرع مرن اسرت ! می روم خانه پیش زن و بچه هایم !!. مررن در آن سررال بررا وجررود اینکررره بارهررا و بارهررا از زبرران بازجوهرررا و نگهبانرران زنرردان برره تهدیررد و تحقیررر مرری شررنیدم کرره حکررم اعرردام تررو تائیررد شررده و همررین روزهررا اعرردامت مرری کنرریم .ولرری گویررا ( البترره خوشرربختانه ) تقرردیر و مشیت الهی بر آن تعلق نگرفته بود تا من با وجود آنکه خرود را آمراده هرگونره پیش آمدی کرده بودم و یا اینکه الاقل نهایرت سرعی و تالشرم را بکرار مری برردم تا خود را برای هرگونه پیش آمدی آماده نگه دارم ! ،با این اوصاؾ جان سالم بدر بردم و نه تنهرا تیربراران و اعردام آنگونره کره مری گفتنرد نشردم بلکره پرس از گشت مدت چند ماهی از زندان هم آزاد شدم و به مشهد شهر خرودم بازگشرتم و خاک پاک وخشر وکرویری اسرتان سیسرتان و بلوچسرتان کره قررار برود در راه برقراری صلح و آزادی به خون من آؼشته گردد ،چنین نشد و مشیت و تقدیر الهی بگونه دیگری ورق خورد و سردار سرلشگر سپاه پاسداران " نرورعلی " پسرعموی عزیز و مهربان و گرامی من بعنوان فرمانده سپاه پاسرداران جنروب شررق کشررور عررازم اسررتان سیسررتان و بلوچسرتان گردیررد ،تررا بررا اختیررارات کامررل امنیت را در این استان برقرار نماید . " نورعلی " وقتی عازم زاهدان می شد می گفرت کره فکرر مری کنرد و حدس می زند خونش درسیستان وبلوچستان ریخته خواهد شرد و در ایرن اسرتان به شهادت خواهد رسید .
احسان شوشتری 551 /
باری پاسداری که سالیان سال و همه سالهای جنی را در جبهه هرای نبرد ودرمیدان کارزار میان ایران و عراق در ؼررب کشرور سرپری کررده برود و بارها و بارها از گلوله توپ و خمپاره و مسلسل و نارنج و آر .پی .جری و امثال آن مجروح و مصدوم گردیده بود ولی جان سالم بدر برده برود تقردیر و مشیت الهی او را به استان سیستان و بلوچستان در جنروب شررق کشرور کشراند یعنی همان جائی که قرار بود خون پسرعمویش ( من ) ناعادالنه ریخته شود . همچنرران کرره خررود سررردارهم پرریش بینرری مرری کرررد کرره خررونش در ایررن استان بر خراک خواهرد ریخرت و آنچنران کره آرزوی قلبری خرود او هرم نیرز برود دری انفجار انتحاری و تروریسرتی درمهرمراه سرال هرزارو سیصردو هشرتاد و هشت در شهرستان پیشین استان سیستان و بلوچستان بره شرهادت رسرید و جران به جان آفرین تسلیم نمود و خون پاکش با خون برادران بلوچ در هم آمیخرت ترا مردان و زنان بلوچستان برای همیشه و ابدیت بخاطر شریؾ خود بسرپارند کره فرزندان خاک پاک خراسان برای برقراری صلح و آزادی ( مرن ) و یرا بررای اسرتقرار امنیرت و آرامرش ( پسررعمونورعلی ) در اسرتان سیسرتان و بلوچسرتان با فدا کردن ودست شستن ازجان شیرین خویش مایره مری گرااریم وازهرر تعرداد جرران کرره الزم باشرررد دریررػ نمررری ورزیررم و خررون خرررود را برری تعرررارؾ در راه برقراری امنیت (سردار نورعلی ) و در راه صلح (من ) اهدا می نمائیم . پیکر پاک و ؼرقه در خون ،رشریدترین و مهربران تررین پسررعموی همه تراریخ وادوار وزمانره مرا پرس از انجرام مراسرم تشرییع جنرازه در شرهرهای زاهدان ،طهرران و نیشرابور براالخره بره شرهر خودمران مشرهد رسرید و در ایرن شهر به خاک سپرده شد و آرام گرفت . و بدین طریق عمه جران رقیره عزیزتررین وشرریفترین بررادرزاده اش را از دسررت داد .مشرریت و تقرردیر و حکمررت الهیرره چنررین تعلررق گرفترره بررود تررا پسرعمو نورعلی سرداررشید سپاه پاسداران همچون عیسی مسریح برار گناهران همه فامیل و خویشاوندان و آشنایان و بوییه و علی الخصوص همه پسرعموها
/515خانه پدری
را برره یکبرراره و یکجررا برردوش بکشررد و زنرردگی و خوشرربختی و امنیررت و آسررایش دیگر وابستگان خویش را برای همیشه تضمین نماید . با اطمینان و یقین می توان گفت که به برکرت خرون پراک وروح بلنرد آن جوانمرد مهربان و صمیمی پس از این تراریخ هریچ پسررعموی بازمانرده ای از آن متصاعد الی هللا و شهید فی سبیل هللا با هیچ حادثه ؼیر مترقبره و واقعره ؼم انگیز و تاسؾ بارو اسفناک دیگری روبرو نخواهد گردید انشاء هللا . حکررم ازلرری و مشرریت و تقرردیر الهرری ازابترردای خلقررت انسرران وازهمرران لحنره ای کرره قرررار برود فرشررتگان درگرراه کبریرائی بررر ایررن خلقرت جدیررد و نرروین سجده نمایند و در نخستین دقایق آفرینش که پرودگار عالمیان خرود را بره سربب آفریررردن مخلوقررراتی چرررون مرررا تحسرررین مررری نمرررود و تبرررارک هللا احسرررن الخرررالقین می فرمود ،اراده خداوندی اش برآن تعلق گرفته بود تا یکی از ما پسررعموها را در راه صررلح و یررا برره جهررت برقررراری امنیررت در سرررزمین آفترراب سرروخته و کویری سیستان و بلوچستان و درکنار کروه وقلره آتشفشرانی " تفتران " قربرانی نماید .وچه بسا آنروزی که حضرت ابرراهیم ( ) فرزنردش را بررای قربرانی کررردن در پیشررگاه الهرری برره سرررزمین خش ر و بیابررانی وصررحراهای "حجرراز" می برد و درانتخاب بین دو تا پسر خویش "اسماعیل" ویا "اسحاق" در ش و تردید ودودلی قرار گرفته بود تا کدام ی را قربانی و فدائی نمایرد ! .مقرربین بارگاه الهی و فرشتگان مسئول تحریر وقایع و کاتبین وحی فری مرابین ثبرت نرام “ نورعلی ” و آن دیگر عموزاده اش نیرز در شر و تردیرد مانرده بودنرد ترا نرام کدامی را جهت فدا شدن در سیستان وبلوچستان مرقوم نمایند . سرهمیه خررانوادگی مرا مشررخص گردیرده بررود ،و حتری نرام خررانوادگی و فامیلی ما هم قید شده بود ولی معطل مانده بودند تا نام کوچ او را چه اسرمی قید نمایند ! .برای قربانی شدن نمی دانستند نرام اسرماعیل مسرلمان را بنویسرند و یا نام اسرحاق یهرودی را ثبرت نماینرد ! اسرماعیل مسرلمان شایسرته ترر و الیرق تروبرازنده تراست و یا اسحاق یهودی !*
احسان شوشتری 511 /
*( اعتقاد عمومی بر این اسرت کره یهودیران و بنری اسررائیل از سرالله اسحاق ابن ابراهیم ( ) ومسرلمانان و اعرراب از فرزنردان و نوادگران اسرماعیل ابررن ابررراهیم ( ) مرری باشررند و بنررابر همررین اسرراس جنرری فرری مررابین اعرررراب واسرررائیل را نیرررز یررر دعرروای خرررانوادگی و برررین پسرررعمو هرررا مررری داننرررد ! . ودر ضررمن مسررلمانان واعررراب معتقدنررد کرره حضرررت ابررراهیم ( ) فرزنررد خررود "اسماعیل پسرهاجر" را برای قربانی به همراه خویش به سرزمین حجاز بررده ولی یهودیان وبنی اسررائیل معتقدنرد کره پسرر دیگررش " اسرحاق فرزنرد سراره " را به قربانگاه برده است ) . و درهمرین لحنرره نردای آسررمانی از عررش الهرری و بارگراه کبریررائی برره سمعشان رسید که :نام آن کس را جهت قربرانی شردن در“ لروح محفرون ” ثبرت نمائید که انسانیت اش کامل تر ،احسران اش بیشرتر ،و رفترارش مهربانانره ترر اسررت و برردین ترتیررب قرعرره بنررام کسرری افترراد و افتخررار نصرریب فررردی گردیررد کرره مهربانی اش افزونترر ،احسران اش فروق العراده بیشرتر و شخصریت انسرانی اش کامل تر بود . و بدینوسیله کارگزاران و فرشتگان درگراه کبریرائی وکراتبین وحری بره دیگر پسرعموهائی که از قلم افتاده بودند گوشزد نمودند کره شرماها بررای لقرای الهی و واصل شدن به ملکروت پررفیق اهرورائی راهری برس طروالنی در پریش دارید و این فرصت و زمران بره برکرت خرون پراک او (نرورعلی) در اختیارتران قرررار گرفترره تررا همچررون “ نررورعلی ” برره مقررام “ انسرران کامررل ” ارتقرراء یابیررد . ولی عمره جران رقیره کره زنری روسرتائی و صراؾ و سراده ای بریش نیسرت و از مشرریت و اراده وتقرردیر و قضررا وقرردر وتررردبیر وحکمررت بالؽرره الهیرره وخواسرررته برتررش چیرزی سرر در نمری آورد وگمران مری کررد و مری پنداشرت کره برا پایران واتمام دوران جنی وخونریزی دوران شهادت نیز به سر آمده اسرت و مطمئنرا این بیان مبارک را هم که می فرمایند (( :هرچه کند او کند ما چه توانیم کرد یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید است پس سر تسلیم نه و توکل بررب رحیم به )) را هم تا به امروز نشنیده وبه گوشش نخورده است .
/512خانه پدری
بمحررررق شررررنیدن خبرناگهررررانی انفجارانتحرررراری و تروریسررررتی اسررررتان سیسررتان و بلوچسررتان و حادثرره دردنرراک کشررته شرردن وشررهادت برررادرزاده عزیررز ومهربان ونازنینش سردارسپاه سرلشگرپاسدار شهید نرورعلی شوشرتری را کره شنید با آه و ناله و فؽان و افسوس مدام بر سر و سینه خویش می کوفت وگریه وشیون و زاری می کرد و می گفرت :کراش مرن اکمرین یرینرده اوالردم .کراش مررررن بجررررای برررررادرزاده ام نررررورعلی مرررری مررررردم .و ایکرررراش مررررن برررره جررررای او ( پسرعمو) مرده بودم . و لرری بررا کمررال تاسررؾ وتررألم عمرره جرران رقیرره پررس از ایررن ترراریخ دیگررر برادرزاده مهربان وشایسته وشجاعی چون نورعلی نخواهد داشت .
احسان شوشتری 513 /
آخرین دره ،آخرین زندان
مشهد ـ سال ۴۸۳3شمسی
در زمان کودکی و نوجوانی مرن ،تماشرا کرردن فریلم سرینمائی ورفرتن به سالن نمایش سینما ،برای من و برادرانم که عضو خانواده روحانی و معمم و امام جماعت شیعه برودیم از جملره اعمرال و رفترار قبیحره و زشرت بره حسراب مرری آمررد ! ،ونرره تنهررا جزومکروهررات کرره ازاعمررال وکردارمحرمررات محسرروب می گردیرد ! بهمرین علرت وبخراطر تررس از سررزنش هرای والردین وبخصروص مررررادرم ،اولررررین فرررریلم سررررینمائی زنرررردگی ام را در دوران نوجرررروانی واز سررررر کنجکرراوی ! ،مخفیانرره ومحرمانرره و کررامال سررری وبرردون اطررال وآگرراهی پرردر و مادرم تماشا کرده ام !. در واقرررع ماههرررا قبرررل از ایرررن تررراریخ از طررررؾ مدرسررره و بصرررورت گروهی و دسته جمعی تعدادی از دانش آموزان همکالسری و هرم پایره را بررای تماشرای فریلم بره یکری از سرینماهای قردیمی شررهر بررده بودنرد کره مرن هرم همررراه وجزو گرروه دانرش آمروزان مدرسره برودم و هرر آنچره در آن روز نمرایش دادنرد تماما مربوط می شد به مراسم تاجگااری شاه و فرح وولیعهرد و یرا جشرن هرای دو هزار و پانصد ساله پادشاهی ایران و مراسم ریه سربازان و افسرران دوره اشررکانی و هخامنشرری و یررا افتترراح پرررویه هررای صررنعتی و عمرانرری کرره بدسررت
/514خانه پدری
اعلیحضرت همایونی افتتاح می گردید که فکر می کنم راه اندازی ی سد آبی شاید سد "دز" در استان خوزستان بود ویا تأسیس ی کارخانه صرنعتی کره بره گمررانم کارخانرره اوب آهررن اصررفهان بررود و در کررل ی ر سررری فرریلم هررای کوترراه تبلیؽرراتی بررود کرره سررر هررم مونتررای کرررده بودنررد وبصررورت ی ر فرریلم بلنررد مرردت سررگرم کننررده وتبلیؽرراتی در آورده و برررای شهرسررتانهای مختلررؾ ارسررال نمرروده بودند تا دانش آموزان مدارس را گروه گروه به سرالن هرای سرینما ببرنرد و ایرن فررریلم هرررا را بررررای آنررران و دیگرررر گرررروه هرررای اجتمررراعی بنمرررایش بگاارنرررد !. چرررون در آن زمررران تلویزیرررون هرررم هنررروزفراگیر نشرررده و گسرررترش نیافتررره برررود وعمومیت نداشت ! و شاید در هر محلره ای مثرل محلره مرا فقرط یر خرانواده و آنهررم ی ر تلویزیررون بررزرگ مبلرره سرریاه وسررفید در منزلشرران موجررود بررود ! ،در نتیجرره فرریلم هررای تبلیؽرراتی ایررن چنینرری را در سررینماها نمررایش مرری دادنررد و دانررش آموزان را هم بصرورت رایگران و مجرانی بره تماشرای آن دعروت مری کردنرد !. دانش آموزان و مسئولین ومعلمین مدرسره هرم از خردا خواسرته یر روز کامرل را از درس ومشق ومدرسه فارغ وراحت می شدند وهمگی مدرسره را تعطیرل می کردند وگروهی و دسته جمعی به ی گردش تفریحی وسرگرمی وتماشای فیلم به سینما می رفتند !. ولی از آنجرا کره رفرتن بره سرالن نمرایش سرینما وتماشرای فریلم سرینمائی حتی دررابطه با آداب ومراسرم ومناسر زیرارت خانره خردا و حرج در بیرت هللا الحرام ویا تماشای مسجدالنبی برروی پرده سینما هم (چون بیاد دارم در همران زمانها ی فریلم سرینمائی بلنرد بنرام "خانره خردا " درشرهر مرا وسرایر شهرسرتانها نمایش می دادند که خیلی هم مورد استقبال تماشراچیان قررار گرفتره برود وجرزو فیلم های پر فرروش آنزمران شهرسرتانها برود ولری مرا در مشرهد از تماشرای فریلم هائی همچون "خانه خدا" نیز فقط به خاطراینکه داخل سرالن سرینما نمرایش داده مرری شررد هررم محررروم بررودیم !) جررزو رفتررار و کردارقبیحرره و بررد و زشررت و از اعمال ناپسند وباعس ایجاب گناه در خانواده روحانی مرا محسروب مری گردیرد ! وبال ش وحتما مترادؾ با فسق و فجور بود و یرا اینکره اگرر خیلری الابرالی و
احسان شوشتری 515 /
بی قیرد وبنرد برودیم حرداقل جرزو وقرت گرارانی هرای عاطرل وباطرل وبری ثمرر و تفریحررات ناسررالم ووسوسرره هررای شرریطانی قرررار مرری گرفررت ! ،بهمررین خرراطر از رفتن به سالن سینما بی نصیب وبی بهره ومحرروم برودیم ! .ودقیقرا بهمرین دلیرل نه تنها خانواده روحانی ما هیچگاه امکان نداشت واز محاالت بود که بصورت خررانوادگی و دسررته جمعرری برره سررالن نمررایش سررینما برررویم ! ( ،کرره بمانررد بجررای خود !) .اگر در دوران نوجوانی هم یکی از پسرها جر ت می کرد و جسارتی به خرج می داد تا بصورت تکی و انفررادی و یرا بره همرراه دوسرتان و هرم سرن وساالن خود به سینما برود ،موقع مراجعرت وبازگشرت بره منرزل حتمرا نگرران ومضطرب این عمل خبط وخطای خویش وعواقرب وپیامرد هرای آن مری برود ترا نکنرررد خررردائی نررراکرده برررا فهمیررردن وبرررو برررردن والررردین محتررررم باعرررس نررراراحتی وعصررربانیت و سررررکوفت وسررررزنش آنررران گرررردد و از تررررس و نگرانررری همرررین موضو هیچگاه جر ت این را نمی یافتیم تا در محیط منرزل و فضرای خرانواده ودر حضررور پرردر وبخصرروص مررادرم بررروز برردهیم کرره کجررا رفترره بررودیم ! .و متاسررررفانه در صررررورت لررررو رفررررتن چنررررین عمررررل زشررررت و قبرررریح و ناشایسررررتی (سرررینما رفرررتن) مسرررتوجب دریافرررت ده هرررا آه و نفررررین و خیرنبینررری و خجالرررت نمرری کشرری و حیررا نمرری کنرری و از خرردا نمرری ترسرری ! و دیگررر جمررالت نیکررو ونوازشگری امثال اینها از طرؾ خانم والده می گردیدیم !. ولرری مررن نخسررتین واولررین سررینمائی را کرره بصررورت تنهررائی و کررامال مخفیانه وسری در دوران نوجوانی و سنین حردود سریزده ،چهرارده سرالگی در شهر خودمان رفتم ،سالن سرینما شرهر فرنری (آفریقرا) واقرع در فلکره تقری آبراد (میدان شریعتی ) مشهد بود که سالن و سینمائی کامال نو ساز و جدیرد التأسریس و جزو سینماهای لوکس و شی ومردرن آن روزگراران شهرمشرهد بره حسراب می آمد .که با پرده نمایش بسیار بزرگ هفتراد میلری مترری وسرینما اسرکوپ و بررا صرردای پخررش بصررورت اسررتریوفونی شررش بانرردی کرره از هررر گوشرره سررالن نمرررایش یررر بانررردی صررردای فررریلم را پخرررش مررری کررررد (در حرررد وانررردازه هرررائی
/516خانه پدری
کمتروپررائینتراز صرردای "دالبرری" امررروزی !) کرره تررا آن زمرران در شررهر مررا راه اندازی نشده بود وبسیارجدید ونوومدرن بود وخیلی هم تازگی داشت !. صرررندلی هرررای داخرررل سرررالن نمرررایش سرررینما هرررم تمامرررا بصرررورت مبلررره وپارچه ای که با مخمل قرمزرنی بسریارنرم و شریکی پوشریده شرده برود .یر پرررده ای بررزرگ وعنرریم برره رنرری قرمررز مخملرری جلرروی دیررواره و پرررده سررفید نمایش فریلم بصرورت اتوماتیر قبرل از آؼازنمرایش فریلم بازوگشروده مری شرد و قسررمت وسررط آن بصررورت چررین دارونرریم دایررره برره سررمت برراال و دو قسررمت دو طررؾ آن بره گوشرره هرای چرپ و راسررت براز مرری شرد وبکنرارمی رفررت ترا پرررده نمررایش سررفیدرنی را برره ابعرراد وانرردازه دلخررواه ومررورد نیررازفیلم در حررال نمررایش واکررران و پخررش آمرراده ومهیررا مرری کرررد و در پایرران نمررایش فرریلم و یررا آنتراکررت وتررنفس ووقفرره پررانزده دقیقرره ای وسررط فرریلم نیزپرررده هررای مزبررور مجررددا پررائین مرری آمررد و دوبرراره بسررته مرری شررد تمامررا پارچرره مخمررل قرمزخوشررگل وقشررنی وزیبائی برود کره لبره پرائین پررده هرا برا شررابه ومنگولره هرای همرنری آویزانری دوخته شده بودکه به شکل حیرت آوروچشم نوازی بارنی مخمل صندلی هرای سرررالن نمرررایش کرررامال همخررروانی وهمررراهنگی وهرررارمونی الزمررره را دارا برررود ! و دیواره های سه طرؾ داخل سالن نمایش نیز ازکؾ سالن تا ارتفا حدود 3 مترراز همرین مخمررل قرمرز خوشرررنی و براالتر از آنهررم ترا سررقؾ بسریار بلنررد آن تررا ردیفهررای آخرقسررمت بررالکن تمامررا بررا روکررش چرروبی و قهرروه ای رنرری تررزئین وپوشیده شده بود !. خالصرره اینکرره ی ر سررالن نمررایش خیلرری ش ری ولرروکس در شررهر مررا افتترراح گردیررده وگشررایش یافترره بررود کرره از سرررکنجکاوی نوجرروانی وبررا تفسرریرات وتوضیحات وتعریفاتی که رفقا ودوستانی کره باتفراق خرانواده هایشران بره سرینما رفته بودند وسالن سینما را دیده بودند وحال آمده بودند کره هرم فریلم سرینمائی را از اول ترا آخرر داسرتان آن دقیرق ومفصرل وبررا آب وتراب بررای مرن نقرل وبررازگو مرررری کردنررررد وهررررم سررررالن شرررری وجدیررررد سررررینما را تشررررریح مرررری نمودنررررد !، حس کنجکاوی نوجوانی مرا هم مصمم نموده وعزم جزم کرده بودم ترا گنراهش
احسان شوشتری 517 /
را به گردن بگیرم وهرطوری که شده وبهرقیمت وهزینره ای کره الزم وممکرن باشررد تررا پرداخررت نمررایم ! بررروم و ایررن سررالن سررینمای زیبررا و قشررنی وشرری وگرانقیمررت آن روز شهرمشررهد را از نزدی ر برره چشررم خررودم ببیررنم ! هررم خررود سالن سینما را تماشا کنم و هم فیلمی را که نمایش می دهد ! ولری مطمئنرا دیردن وتماشررای سررالن نمررایش سررینما برررایم خیلرری مهمتررر وجرراابتروحیاتی ترازخررود ف ریلم سررینمائی ای بررود کرره در آنروزبرررروی پرررده اکررران سررالن سررینما درحررال نمایش بود !. آنروزی که مرن تصرمیم گرفتره برودم ترا بره تنهرائی ومخفیانره بره سرینما بروم ،سرررررالن سرررررینما شرررررهرفرنی مشرررررهد فیلمررررری را نمرررررایش مررررری داد بنرررررام “ آخرررین دره “ فیلمرری مرراجرائی ،ترراریخی وبطریقرره رنگرری وسررینما اسررکوپ وهفتررراد میلررری مترررری وسررراخته شرررده بسرررال 1171ومحصرررول کشورانگلسرررتان وشخصرریت اصررلی ونقررش اول آنهررم بررا "مایکررل کررین" و "عمررر شررریؾ " بررود !. پس بنابراین درزندگی من"اولین فیلم" سرینمائی بلنردی کره دیرده وتماشرا کررده ام “ آخرین دره “ نام داشته است !. صرررربح آنرررررو زی کرررره مررررن برررره تنهررررائی وارد سررررالن نمررررایش سررررینما شهر فرنی شدم .دقایقی از شرو نمایش فیلم درسریانس اول گاشرته برو د و مررن در ترراریکی مطلررق وارد سررالن نمررایش شرردم ومسررئول وراهنمررای چررراغ قرروه بدستی هم در آن لحنه در سالن نبرود ترا راهنمرائی ام نمایرد ! ،ایرن پررده نررم و لطیؾ مخملی قرمز رنگی را که پشت درب ورودی سالن نمرایش نصرب کررده بودند تا نور داخل سالن انتنار و البی سینما به داخل سرالن نمرایش وارد نشرود را بررا دسررت خررودم کنررار زدم و گوشرره سررالن نمررایش و بررین ردیررؾ صررندلی هررا ودرکناردیواره سالن قرار گرفتم تا چند ثانیه ای چشمانم با تاریکی داخل سرالن عادت نماید ،همچنانکه به دیوارمخملی ونرم ولطیرؾ سرالن نمرایش کره چنرد ترا نورکوچ و ریز از دکور چوبی باالی سرم کنار دیوار را کمی روشرن کررده بود وقرمزی رنری مخمرل دیرواره سرینما را مشرخص مری کررد تکیره داده برودم تاچشمانم کم کم وبه مروربا نلمات وتراریکی داخرل سرالن نمرایش سرینما عرادت
/513خانه پدری
نماید که در همین هنگام برای اولین بار چشمم به پرده نمرایش عنریم و برزرگ سینما افتاد ! وچون از درب جلوئی سالن هم که تنها درب باز درهنگرام نمرایش واکران فیلم بود وارد سالن شده بودم ودرردیفهای جلوئی ونزدی پرده بزرگ نمایش بودم این پرده سینما که باالی سرم قرار گرفته برود چنردین برابرر انردازه معمول ونرمال خودش نیز به ننر می آمد !. در همان اولین لحنات ودقایق ابتدائی ورودم به سرالن سرینما بررروی پرده عنیم وبزرگ نمایش ی پدرروحانی ،ی مرد فرهیختره ،یر کشریش ت و تنها ودرراه مانده ای را دیدم که با لباس ولباده بلند وسریاه رنری خرویش کرره خسررته وتشررنه واز پررای افترراده صررحرا وبیابررانی خش ر و برری آب و علررؾ و برری پایررانی را طرری نمرروده و پشررت سرررنهاده بررود کرره براثررر گشررنگی و تشررنگی و خستگی و ازپای افتادگی ،جان ورمقی دراندام وپیکره او باقی نمانده برود !، صورت و چهره پدر روحانی از شدت تابش نورآفتراب کرامال سروخته شرده برود و لرررب هرررایش از شررردت خشرررکی و بررری آبررری تررررک و شرررکاؾ برداشرررته برررود و براثرتالقررری واخرررتالط عررررق صرررورتش وخشرررکی دهرررانش ،کرررؾ خشرررکی کررره براثربرری آبرری برردن حاصررل شررده بررود برگوشرره هررای لبررانش سررفیدک بسررته بررود و آخرین توان و انریی ضعیفی را که در بردن داشرت برا نهایرت سرختی و مشرقت برای زنده ماندن خویش بکار می گرفت ،تا جان خود را نجات دهد و به یر آبررادی و یررا برره یر چرراه آبرری برسررد و سررایه ای جهررت اسررتراحت بیابررد و ؼرراائی برای خوردن و تناول دست و پا نمایرد ! .ودرنهایرت سرختی ومشرقت و ناامیردی بر روی ماسه ها وشن های بیابانی خش و کویری حرکت می کرد وگامهرای خویش را بدنبال بدن خرود مری کشرید و آهسرته ،آهسرته و الک پشرت وار بجلرو می رفت . لحنرره ای کررره مررن وارد سرررالن نمررایش سرررینما شرردم ،کشررریش مرررؤمن مسیحی و پدرمقدس روحانی ت وتنها وبی کس مانرده و از پرای افتراده نفرس ، نفس زنان تالش می کرد که از آخرین تپه شنی و ماسه ای خشر ،برا نهایرت خستگی و کوفتگی و با آخرین نفس های حیات خویش و در ی نیمرروز گررم
احسان شوشتری 511 /
و سوزان تابستانی و زیر شدت تابش آفتاب سوزنده و برا لبران و دهرانی خشر و تکیده از شدت بی آبی و آفتاب سوختگی باال برود وخود را بره پشرت آخررین کرروه وتپرره برسرراند و برررای نجررات جرران خ رویش ازاینهمرره مصرریبت و گرفترراری وچپاول وطاعون و خشرونت و بدشانسری برا همره وجرود وبرا نهایرت عجرزهم بره درگاه عیسی مسیح وپردرو اب آسرمانی خرویش نیرزدردل و قلرب وزیرر لرب دعرا و مناجررات زمزمرره مرری کرررد واسررتمداد مرری طلبیررد .ودرآخرررین لحنررات یررأس وناامیردی ودرشررایطی کره هریچ امیردی بررای رهرائی و نجرات وجران سرالم بردر بررردن پرردر روحررانی و کشرریش مسرریحی وهنرپیشرره وآرتیسررت اصررلی فرریلم برررای تماشاچی سینما باقی نمانده بود که : بناگاه و به محق رسیدن به باالی بلندی تپه پیش رو ،لحنره ای کره کشرریش مسرریحی از شرردت ضررعؾ روی تلرری از شررن وماسرره و خرراک افترراده بررود وسینه خیز بسمت جلووباالی تپه حرکرت مری کررد ترا سررش را کمری بلنرد کررد وباال گرفت که پشت تپه وبلندی را ببینرد ،بطرور ناگهرانی دوربرین فیلمبررداری هفتاد میلی متری ازروی چهره زوم کرده پدر روحانی ودر حالرت کلروزآپ بره عقرب رفررت وبصررورت النری شررات از نمررای دور و فضرای برراز مننررره زیبررا و سرسبز وانبوهی ازدرختران بلنرد و یر مررداب پرر از آب زالل آبری رنری در کنار ی دهکده وروستائی آبراد پشرت تپره را کره از دیرد پردرروحانی مسرتور و مخفی مانده بود را به تصویر کشید و به روی پرده بزرگ و هفتاد میلی متری سررینما ،پررس از آن همرره خشررکی و صررحرا و بیابرران و کررویر و برری آبرری وگرمررا وسوزش آفتاب به نمرایش گراارد وروی پررده سرینما پخرش کررد و بره همرراه آن نیزصدای موسیقی وموزی متن فیلم بسیارزیبا وشیوا و دل نشرین مریکس شرده بود که شوق امید و پیروزی ونجات را به اعمراق وجرود تماشراچی داخرل سرالن سینما و به اندرون تمامی رگهای اندام اوهم نفوا می داد (که نمی توان تصویر وزیبائی آنرا درایرن مرتن ودرهریچ نوشرتاردیگری توصریؾ نمرود ! )،برا صردای بلنررد دالبرری و خیلرری دلپررایر و خرراطر انگیررز و بیرراد مانرردنی ازهمرره بلنرردگوها و باندهای استریوفونی اطراؾ و جای جای سالن نمایش سینما پخش گردید .
/525خانه پدری
و همزمررران برررا نجرررات یرررافتن پررردرروحانی و کشررریش مسررریحی از آن صرحرای خشر و برهروت برری آب و علررؾ و برا دیرردن منرانری برره آن زیبررائی ودرنهایت سبزی و خرمی وپرآبی پشت تپره و ترل خراک کره حکایرت از امیرد و زنرردگی و نشرراط و رهررائی ونجررات وآزادی داشررت و برره محررق دیرردن آن آبررادی سرسبز و پردرخت لبخندی زیبا وبا مسمی از سر شکرگزاری بره درگراه الهری برلبان وچهره آفتاب سوخته پدر روحانی نقش بست . ودقیقا ودرسرت درهمران لحنره نجرات یرافتن آن پردرروحانی ( کشریش مسرریحی ) از مرررگ حتمرری ومسررلم ،ایررن پسرررروحانی ( مررن ) هررم وارد سررالن نمایش سینما شهرفرنی گردید !. و برای "اولین بار" درفیلم سینمائی " آخرین دره " شاهد نجرات پردر روحانی و برتری و پیرروزی ایمران و ایقران وامیرد برنلمرت و تراریکی و یرأس بودم و دعاهای خالصانه و صمیمانه و صادقانه آن کشیش مؤمن و با ایمران را بسی مفید و موثرثمروپرفایده یافتم . در سیانس بعردی نمرایش فریلم کره مجرددا ازقسرمتهای ابتردائی وآؼراز و شرو داستا ن فیلم را پیگیرری و تماشرا مری کرردم متوجره شردم کره پردرروحانی درحررال فرررار از بیمرراری طرراعون در بیابرران وصررحرای برری آب وعلررؾ کررویری مررورد دسررتبرد و چپرراول ؼررارتگران و راهزنرران ومتجرراوزین قرررار گرفترره بررود وهمه دار و ندارش را سرارقین ودزدان سرواره ننرام یراؼی وچپراولگر بره یؽمرا بررررده بودنرررد ! ،قررراطر و االغ و مررررکبش را هرررم ازدسرررتش بررردرآورده وگرفتررره وتوقیؾ کرده بودند ! ،حتی قمقمه و اخیره آبش را هم برزمین ریختره بودنرد و او را یکه و تنها و بی آب و آاوقه در بیابان برهوت رهایش کرده بودند بامیرد اینکه خود به عراابی الریم ودردنراک وشرکنجه ای طروالنی جران بسرپارد و جسرد نیمرره مرررده اش قبررل از اینکرره نفررس هررایش برره پایرران برسررد خرروراک الشررخورها ودرندگان بیابان گردد ! و از سرر تمسرخر وریشرخند و اسرتهزاء یکری از همران راهزنان می گفت :پدر روحانی حاال دعا کن ترا عیسری مسریح یراری دهنرده و پسر خدا به فریادت برسد ! دعا کن تا ببینم چگونه خدایت نجاتت می دهد !.
احسان شوشتری 521 /
عینررا ودرسررت مثررل یکرری ازایررن بازجویرران خرروش لهجرره زنرردان اویررن که به من می گفت :برو وصیت نامه ات را بنویس چرون برا ایرن حرفهرائی کره تو در جلسه بازجوئی زدی ،دیگه خدا هم نمری توانرد از چنری مرن ( برازجو ) نجاترررت بدهرررد !! ،بهررراءهللا کررره جرررای خرررود را دارد !! و مرترررب ومکررتهدیررردم مرری کرررد کرره بروداخررل سررلول وهررر چرره دعررا بلرردی بخرروان تررا ببیررنم چطرروری حضرررت بهرراءهللا مرری خواهررد تررو راازایررن زنرردان وسررلول انفرررادی رهررا وآزاد وخالصت کند !. ونخستین صحنه ازفیلم سینمائی “ آخررین دره “ را بعنروان اولرین فریلم سرررینمائی زنررردگی خرررودم کررره آنررررا هرررم مخفیانررره و بررردون اطرررال پررردر و مرررادرم دردوران نوجررروانی ام تماشرررا کررررده برررودم ،برررا رنگهرررا و منرررانر بسررریار زیبرررا ورویائی در لحنره باشرکوه نجرات یرافتن درآخررین دقرایق و ثانیره هرای ناامیردی و یأس را برای همیشه وابدیت به خاطر وحافنه اهنم سپردم که همیشره وهمره جا بیاد داشته باشم که تا آخرین لحنرات زنردگی ودقیقره نرود هرم امیرد بره آزادی ونجات ورهائی هست وهرگز وهیچگاه این اولین صحنه از تماشای اولین فریلم سینمائی زندگی ام را تا ابدیت از یاد نخواهم برد . ********* طهران ـ زندان اوین ۴۸۳۱
در روزهای اول حضرور در سرلول انفررادی بنرد 251زنردان اویرن ، هیچگونرره وسرریله سرررگرمی و هرریچ نررو کترراب و روزنامرره ای جهررت مطالعرره وخواندن نداشتم . سرلول مررن عبرارت بررود از یر چهررار دیرواری انبرراری ماننرد برره ابعرراد حداکثر دومتر در دو مترر و نریم کره گوشره ای از آن یر توالرت فرنگری خیلری قراضرره وکثیررؾ قرردیمی و ی ر دوش شکسررته کرره فقررط آب سرررد در آن جریرران داشرت ،برردون هیچگونره پنجررره و روزنرری بره بیرررون بررا یر المررپ مهتررابی در سقؾ کره آنهرم درتمرامی بیسرت و چهرار سراعت شربانه روز روشرن برود برا یر
/522خانه پدری
درب فلرزی کرره در وسررط و قسررمت براالی آن یر دریچرره کوچر ده سررانت در بیست سانتی متری وجود داشت که آنهم از بیرون و همچرون خرود درب فلرزی وآهنی ورودی سلول توسط زندانبان هراز گاهی باز و بسته می شد و زندانبان اگر کمری قرد کوتراه مری برود ،قرد بلنردی مری کررد و چشرمانش را بره آن دریچره می رساند و داخل سلول را تماشا می کرد و رفتارزندانی انفرادی را بازرسری وتفتیش می نمود تا ببیند در چه وضعیتی است ! ،بدون همین روزنره وسروراد ده ،بیست سانتی متری که آن هم همیشه بسته بود هیچگونره محفنره دیگرری برره بیرررون از سررلول وجررود نداشررت و هرریچ وسرریله ای هررم جهررت سرررگرمی و یررا کتاب و روزنامه ای برای مطالعه در اختیار زندانی قرار نمی گرفت . یکبار که ی زندانبان پیر با ریرش ومحاسرنی سرفید دریچره کوچر روی درب سلول را براز کررد ترا داخرل سرلول را بررسری نمایرد ،بالفاصرله و قبررل از اینکرره دریچرره را مجررددا ببنرردد بررا نهایررت ادب واحترررام از او خواسررتم پدرجان اگر ممکن است ی جلد قرآن بمن بدهید !. نگهبانرران وزنرردانبانان حررق گفتگررو و صررحبت کررردن بررا زنرردانیان را نداشررتند و او هررم هیچگرراه بررا مررن صررحبتی نکرررده بررود و اگرچنانچرره تقاضررا ویررا هرکتاب دیگری از او می خواستم قبول نمی کرد ونمری پرایرفت وهرگزامکران نداشت تا برایم بیاورد ،ولی چون قرآن مجید را تقاضا کرده بودم و او هم که آدم مسرلمان ومرراهبی و معتقرردی برود و احتمرراال ازبهررائی برودن مررن هررم اطالعرری نداشررت ! و از طرفرری فکررر مرری کرررد کرره بررا آوردن ی ر جلررد قرررآن ثرروابی هررم نصیبش خواهد گردید ،نمی توانست در مقابل خواسته من مخالفت وسرسرختی نمایررد ودرجررواب مررن زنرردانی کمرری مکررس کرررد وسررپس بررا تردیررد گفررت :باشرره برایت می آورم ولی به کسی چیزی نگو !. زنرردانبان بیچرراره فکرمرری کرررد کرره ممکررن اسررت بررا آوردن ی ر جلررد قرررآن برررای زنرردانی سررلول انفرررادی شرراید مررورد ترروبیخ وتنبیرره قرررار بگیرررد !. پیره مرد زندانبان پس از ساعتی ،به وعده خویش عمرل کررد و قررآن را آورد و سفارش کرد که کسی نبیند !.
احسان شوشتری 523 /
مرن هرم موقررع ترالوت قررآن آنرررا زیرر پترروی خرودم قرایم مرری کرردم تررا زنررردانبانانی کررره هرررراز گررراهی از روزنررره و سررروراد سرررلول بررره داخرررل سررررک می کشیدند متوجه مطالعه وترالوت قررآن توسرط مرن نشروند ! یرا بعبرارتی دیگرر قرآن مجید را هم در ننام دینی وحکومت اسالمی مخفیانه می خواندم !. خوشرربختانه بررا لطررؾ و محبررت یواشررکی زنرردانبان ،هررم کترراب خرروبی جهت مطالعه و هم وسریله مفیردی بررای سرپری کرردن اوقرات طروالنی وتنهرائی وبیکاری خودم در سلول بدست آورده بودم .قبل از اینکه قرآن بدسرتم برسرد ، ؼیر از اینکه ساعتی نرمش و حرکات ورزشری مری کرردم و یرا اینکره در یر فضررای دو متررری قرردم مرری زدم و بررا برداشررتن سرره قرردم برره دیرروار مرری خرروردم و دوباره بر می گشتم ! هیچ وسیله سرگرمی ووقت کشری دیگرری نداشرتم و حراال خوشبختانه قرآن بدستم رسیده بود کره مخفیانره آن را مطالعره مری کرردم و کلری از اوقات تنهائی مرا در سلول انفرادی پر می کرد . ازابتدا واولین صفحه قرآن وسوره الحمد شررو بره خوانردن کرردم ، هیچگاه در تمامی زندگی ام چنین فرصت فراد ومؽتنمی برایم پیش نیامرده برود که در یر روز بتروانم بریش از ده سراعت یرا بیشرترمطالعه نمرایم ! .و حراال در چنررین شرررایطی از چنرران فرصررت و مرروهبتی برخوردارشررده بررودم و تنهررا کترراب دردسررترس هررم جهررت مطالعرره فقررط قرررآن کررریم البترره همررراه بررا ترجمرره فارسرری شیوای آن بود . در سکوت داخرل فضرای سرلول انفررادی و درتمرامی راهروهرای بنرد عررالوه برصرردای پررای گامهررای زنرردانبان ونگهبرران کرره هررر از گرراهی برره گرروش مررری رسرررید فقرررط صررردای مرررؤانی کررره از بلنررردگوی مسرررجدی دردوردسرررت ااان می گفت ،تنها صردای مطلروب ودل انگیرزی گشرته برود کره هرم خبرر از اوقرات سپری شرده روز را مری داد و هرم خبرر از وجرود حیرات و زنردگی در پیرامرون زندان را به زندانی واسیر سلول انفرادی منتقل می کرد ! .و بننر می آمرد کره درایام حضورواسارت من در بند 251زندان اوین ی تعمیرات بنائی نیز در آن بند صورت می گرفت ،چونکه ساعاتی از روز صدای ضربه کلنی هائی
/524خانه پدری
کره بره زمرین مرری خرورد بره گروش مرری رسرید و همرین چنرد تررا صردای بره گرروش رسیده مثل صدای پای راه رفتن زندانبان وآوردن چرد ؼاا ،ویرا صردای ااان از بلنرردگو مسررجدی در دور دسررت وی را صرردای کلنگرری کرره برره دیوارهررای زنرردان اصابت می کرد ،تنها صداهای دلنشین و گوش نوازی برود کره در ایرام تنهرائی در سررلول زنرردان اویررن برره گرروش مررن خرروش مرری آمررد و بهرریچ وجرره هررم نرراراحتم نمی کردند و عجیرب و جالرب ترر از همره صردای مرؤان مسرجد برود کره همیشره اوقات خارج از زندان گوش خراش و اعصاب خرد کرن بننرر مری رسرید ولری در آن ایام که زندگی وحیات در سکوت وسکون وخاموشری برود همرین صردای نکره ونخراشیده همه ایام آزادی ! این چنین زیبرا و دل انگیرز بره ننرر مری آمرد وبه سمع مری رسرید کره روزانره سره نوبرت وهرر نوبرت دوبرارتکرار مری کررد : اشهد ان الهللا اال هللا . ... از صرررفحه اول برررا حوصرررله وتعمرررل وترررأنی وآیررره بررره آیررره برررا صررربر و شکیبائی و سوره به سروره برا تعقرل و تفکرر شررو کرردم بره مطالعره و ترالوت قرآن مجید با دقت و تعمق کافی ووافری ،هریچ عجلره وشرتابی هرم نداشرتم ،یر توفیق اجباری نصیبم شده بود برای قرآن خواندن ،اگر قرآن نمی خواندم هریچ کتاب دیگری جهت مطالعه و خواندن نداشتم ! ،اگر قرآن نمری خوانردم سراعات و دقایق طوالنی و بیکاری سلول انفررادی سرپری نمری شرد ویرا سرخت ودشروار سررپری مرری گشررت ،پررس بهترررین فرصررت گیرررم آمررده بررود تررا بررا فراؼررت بررال و بی هیچ تعجیلی کتاب آسمانی و آیرات الهری قررآن کرریم را مطالعره نمرایم ،اگرر خارج از زندان بودم هیچگاه چنرین فرصرت ومروهبتی بدسرتم نمری آمرد و چنرین ترروفیقی نصرریبم نمرری گشررت کرره روزهررای مترروالی و پرری در پرری فقررط روی قرررآن مجید مطالعه نمایم . از سی جزو قررآن ،بیسرت و هفرت جرزو آن راکره فرصرت و تروفیقی حاصررل گردیررده بررود خوانرردم ،وبررا دقررت و بررا حوصررله هررم مطالعرره مرری کررردم ، چونکره نره عجلره ای بررای اتمرام آن داشرتم و نره خرتم قررآن برگراار کررده بررودم تا بخواهم زودترر دوره اش نمرایم و نره قررآن را بررای ثرواب و اجرر اخرروی و
احسان شوشتری 525 /
پاداش معنوی و اخیره دنیای بعدی می خواندم ! ،فقط از سر بیکاری ،ویرا از سر اجبار ،یا از سر گاراندن اوقات ویا از سر تفر ُّنن ! .در ابتردا بخراطر تفرریح و سرگرمی وسرپری کرردن دقرایق و سراعات طروالنی سرلول انفررادی وحربس و زندان و در ادامه بخاطر ی کار تحقیقی وعلمری و دسرت یرابی بره یر سرری اطالعات سرودمند قرآنری و الهری ،و مرن موفرق شردم فقرط بیسرت و هفرت جرزو قرآن را بخوانم ولی بیش از آن توفیق اجباری ! یار نبود که بتوانم تا پایان سی جزو آن ادامه بدهم که درپایان کتاب علت آنرا توضیح خواهم داد . و اما برا توجره بره اینکره در ایرام طفولیرت و کرودکی هرم در همسرایگی منزلمان خانم سیده محترمه ومهربانی بود بنام "بی بی" که مکترب خانره ای در منزل خویش داشت و در ایام فصل تابسرتان بره کودکران قررآن آمروزش مری داد وبرخالؾ خودش که همیشه مهربان بود شوهرش همیشه اوقرات خیلری برد اخرم وناراحررت وعصرربانی بررود ! کررالس هررای درسررش هررم مخررتلط بررود ! ،و مررن عمرره جررزء قرررآن را هررم دراوان کررودکی وسررنین چهررار ،پررنج سررالگی نررزد ایشرران فرررا گرفترره ام و جررزو شرراگردان بررا هرروش و زرنرری مکتررب خانرره مرحومرره برری برری بحساب می آمدم !. در نهایت می توان نتیجه گرفت که من حداقل وتقریبا بررای یر برار در طول زندگی ام موفق بره دوره کرردن قررآن مجیرد وکتراب آسرمانی مسرلمانان شده ام ! .منتها سه جزو پایانی وانتهائی قرآن را وسوره هرای کوتراه و کوچر آنررا در طفولیرت و کرودکی ودرسرنین چهرار ،پرنج سرالگی و در شرهر خودمرران مشررهد و در منررزل پرردری و همررراه بررا تحسررین و تشررویق وتمجیررد والرردینم و در مکتب خانه مرحوم بی بی آموخته ام و باقیمانده آنرا یعنی بیسرت و هفرت جرزو ابترردائی قرررآن و سرروره هررای بلنررد و طرروالنی ایررن صررحؾ مجیررد را نیررزدر سررنین حدود پنجاه سالگی و در میانسالی و در زندان اوین طهرران و در داخرل سرلول انفرادی موفق شده ومخفیانه دوره کرده ام !. و شگفت انگیز وتعجب آور وجالب و قابل توجره آن برود کره آنچره از آیررات قرآنرری از ایررام طفولیررت وکررودکی در خرراطرم مانررده و در اهررن و ضررمیرم
/526خانه پدری
همچون نقشی درحجروصخره وسنی ح گردیده که هیچگراه وهرگزترا پایران عمروحیات مادی وجسمانی از خراطرم محرو نخواهرد گردیرد آنکره :فمرن یعمرل مثقال ارَّ ة خیرا یره ...یعنری اینکره هرر کرس همروزن اره ای نیکری کنرد نتیجره آنرا خواهد دید ! و آنگونه که بی بی مرحومه توضریح مری داد ومری گفرت :بره انردازه یر ارزن و یرا برره انردازه یر سرسروزن از خرروبی هرای مررا بری پرراداش نمی ماند ! و همین جمله بی بی در تفسیر آیات قرآنی از طفولیت در حافنه ام باقی مانده بود که تا می توانم کار خوب وعمل نی بنمایم به این دلیل که حتی به اندازه سرسوزنی و یا به اندازه ارزن و نخودی از آنهم از بین نخواهد رفت و نتیجه و پاداش آن محفون خواهد ماند !. و آنچه امروز از قرآن مجید در زندان و سلول انفرادی می خوانم و مدام جلوی چشم من است و ریه می رود ،تو گوئی که در هر سروره ای و یرا در هر صفحه ای ازکالم الهی تکرار می گردد که به بنردگانش تراکر و هشردار می دهد که مگر زمین خداوند کوچ بود اگر از نلم و ستم و جور حاکمان در عررااب بودیررد ،چرررا مهرراجرت نکردیررد خداونررد در جررواب کسررانی کرره از بیررردادگری و نلرررم وسرررتم بررره سرررتوه آمرررده بودنرررد و گالیررره و شرررکایت و آه ونالررره می نمودند می پرسرد کره چررا مهراجرت نکردیرد مگرر در کرره زمرین بره ایرن وسعت و بزرگی جای مناسبتری برای زندگی بهترشما وجود نداشت اینهمرره تاکیررد بررر مهرراجرت و اقامررت و سررکونت در سرررزمین ومکررانی مناسرربتر برررای زنرردگی بهترررآنهم در ی ر کترراب آسررمانی ودرآیررات الهرری خیلرری عجیب و قابل تأمل بود ،شاید بارها وبارهرا برا چنرین مفهرومی مواجره شردم کره چرا مهاجرت نمی کنید ،چررا در جرای مناسرب ترری زنردگی نمری کنیرد شرما سرزمین الهی را کوچ فرق کرده اید ! ،از ایرن وسرعت کرره زمرین اسرتفاده کنید و در جای مناسب تری زندگی بنمائید . خیلرری برررایم عجیررب وشررگفت انگیررز بررود کرره مرری دیرردم مهرراجرت و مجاهدت در راه خدا هر دو درکنرار هرم در قررآن کرریم تکررار گردیرده اسرت و هجرت و جهاد در ی ردیؾ قرار گرفته اند کره “ والراین جاهرد و هراجروا “
احسان شوشتری 527 /
خطرراب گردیررده اسررت و اینهمرره تاکیررد و تکرررار در قرررآن الهرری و کترراب آسررمانی مسلمانان برای مهاجرت در آن فضای تنی و محقر سلول انفرادی که فرصت خیلرری خرروبی هررم برررای تفکررر و تعقررل وتعمررق پدیررد آورده بررود باعررس تصررمیمات جدی و مهمی درآتیه زندگی ام گردید !. چررون سرررلول انفررررادی جررای تأمرررل و تعمرررق و تفکررر و تعقرررل اسرررت و فرصت و وقت انسان هم برای فکر کردن و تصمیم گرفتن فراوان می باشرد و شرراید در هرریچ زمررانی بؽیررر اززمرران حرربس و زنرردان و مخصوصررا داخررل سررلول انفرادی چنین فرصت فراد وگسترده ای در زندگی من برای اندیشریدن و فکرر کردن و تأمل نمودن پیش نیامده بود و گرفتراری هرای روزمرره زنردگی وکسرب وکارودرآمد تجاری ،تعمق و تعقل طوالنی مدت را برای آدمی چون من باقی نگااشته بود !. همانجا بود که به این تاکید و تشویق فرقان مجید و قررآن کرریم بررای مهررراجرت و تررروبیخ ونکررروهش وسررررزنش کسرررانی کررره از جرررور و نلرررم و سرررتم می نالند ولی مهاجرت نمی کنند ! و به جای بهترر و مکران مناسرب ترری بررای زندگانی کوچ نمی کنند و نمی روند ،یکی از تصمیمات بزرگ زندگی خویش را گرفتم و این توصیه و سفارش کالم الهی را به جان خرویش پرایرفتم وآویرزه گوشرررم قررررار دادم و بررره مهررراجرت خرررانوادگی خودمررران تفکرررر کرررردم ویکررری از نقشه هرا و برنامره هرای آینرده زنردگانی مرن همرین تاکیردات و تشرویقات کرالم هللا مجید گردید که :چرا برای رسیدن به ی زندگی بهتر و متعرالی ترر مهراجرت نمی کنید و به جائی آرامتر و بهترو راحت تری نمی روید !. پرردر پیرررو سررالخورده مررن ،کرره اکنررون برریش از نررود سررال سررن دارد همچنرران کرره از آن اولررین سررینما رفررتن مخفیانرره مررن درایررام نوجرروانی برری اطررال ماند ،از این حبس وزندان اوین رفتن من هم درایام میانسرالی بری خبرر خواهرد مانررد ! .مررن بخرراطروجود مبررارک پرردر وبخرراطر اینکرره کمتررر از دسررت رفتررار وکردار مرن نراراحتی و عرااب کشریده باشرد هرم در ایرام نوجروانی وموقرع سرینما رفرتن مخفرری کرراری مرری کررردم و هررم در دوران میانسررالی درموقررع زنرردان رفررتن
/523خانه پدری
واسارت ،مخفیانه رفتار می نمایم ! تا به سمع وگوش پردر روحرانی و آیرت هللا وامررام جماعررت و مجتهررد سررالمند وکهنسررالم نرسررد ! .چررون مطمررئن هسررتم کرره او (پدرم) دراین سرن وسرال دیگرتحمرل شرنیدن خبرزنردانی شردن پسررش (مرن) را فقط وصرفا به خاطرنو تفکرات و باورهرای دینری و اعتقرادی اش نخواهرد داشت !. اگرررر چررره پررردربزرگوارم دربیسرررت و پرررنج سرررال پررریش و در زمررران دسررتگیری و زنرردانی شرردنم در بازداشررتگاه سررپاه پاسررداران سیسررتان وبلوچسررتان نیرو و توانائی وانریی آنرا داشتند تا برای مالقات با پسرخود ازشهرمشرهد ترا زاهرردان سررفر کننررد و آنقرردر تحمررل وصرربر و شررکیبائی داشررتند تررا حکررم اعرردام و ارتررداد پسرررجوانش (مررن) را از زبرران قاضرری دادگرراه انقررالب اسررالمی بشررنود وتحمرررل وصررربر نمایرررد ! ،چونکررره همیشررره ورد زبرررانش اسرررت کررره :انَّ هللا مرررع الصابرین .ولی حاال مطمئن هستم که در ایرن وضرعیت وبرا ایرن شررایط پیرری وکهولت سنی دیگر تحمل شنیدن خبر دستگیری وزندانی شدن مجدد وچند باره م ر را نخواهررد داشررت وحترری برررای مالقررات بررا مررن هررم نخواهنررد توانسررت کرره از شهرمشررهد تررا زنرردان اویررن طهررران بیاینررد ! .پررس همرران بهترکرره مخفیانرره حرربس وزنرردانی ام را بکشررم تررا پرردر مجتهررد و امررام جماعررت ام از ایررن موضررو مطلررع و آگاه نگردند !. اگردرنوجوانی ام مخفیانه به سالن سینما می رفتم در میانسرالی ام هرم مخفیانه بره سرلول انفررادی زنردان اویرن مری روم ترا پردرم بروئی نبررد و برا خبرر نشود !!. دست به دعا ومناجات والتمراس بره درگراه الهری برداشرتم .چرون هریچ راه خالص ونجاتی برایم باقی نمانده نبود ،خودم نیز نیرو و انریی جوانی را ندارم ! ،تحمل وضعیت سرلول انفررادی در بنرد 251زنردان اویرن و بری خبرری وبی اطالعی از همسر و فرزندانم برای خود مرن نیرز سرخت ومشرکل ودشروار است ولی مطمئن هسرتم وشر نردارم کره خبرر دسرتگیری وبازداشرت و زنردانی شردنم برررای پدرمجتهررد پیرررم بمراتررب سررخت تررر و دشرروارترونگران کننررده تررراز
احسان شوشتری 521 /
خررود مررن خواهررد بررود ! .برره دعررا و مناجررات متوصررل شرردم ،امیرردوار بررودم کرره خانواده و دیگر احبائی که در آن روزتعطیلی دوازدهم عید اعنرم رضروان در پارک جنگلی چیتگر طهران حضور داشتند و شراهد بازداشرت ودسرتگیری مرن بودند و یا خبر دستگیری و زنردانی شردن مررا ازحاضررین درپرارک شرنیده انرد نیزحتما برای پایداری و استقامت وتحمل وصبروشکیبائی من ادعیه و مناجات تررالوت خواهنررد نمررود ،چررون تقریبررا همگرران وضررعیت ارتررداد مرررا و حکررم و مجازات شخص مرتد در فقه اسالمی را هرم مری داننرد پرس بردون شر نگرران سرنوشررت مررن خواهنررد گردیررد .بخصرروص دختررر نوجرروان شررانزده سرراله ام کرره بعررردها شرررنیدم از شررردت نررراراحتی و فشرررارهای عصررربی ناشررری از دسرررتگیری و زندانی شدن پدرش (من) به بیماری شبه زونا مبتال گردیده است ،او هرم حتمرا برای آزادی و نجات من مناجات خواهرد خوانرد وهمره دوسرتان خرانواده واحبراء آشنا حتمرا ویقینرا بررایم دعرا و مناجرات خواهنرد خوانرد و خرانواده هرای مختلرؾ بهائی آشنا جلسات دعا برپا خواهند داشت ترا مررا برا سرالمتی وتندرسرتی ازایرن زندان اوین وبند 251خالصم بنمایند !. و خررودم نیررز از درون سررلول انفرررادی رو برره درگرراه الهرری و بررا ایمرران وایقرران کامرررل برره فضرررل جمررال مبرررین برره اسرررتؽاثع و نیررایش مسرررتمر و روزانررره وطوالنی مشؽول شردم همچرون راهبری درتنهرائی دیرر ،همچرون زاهردی درکرنج خانقاه ،همچون کاهنی در معبرد ،همچرون مرؤمنی درگوشره محرراب وهمچرون بهائی مخلص ت وتنها مانده ای درچهاردیواری سلول ! که :خدایا اینبرار هرم خودت به فریرادم بررس ،فضرلت را شرامل حرالم گرردان ومررا از ایرن مخمصره وگرفترراری رهررائی ام بخررش و همسررر و فرزنرردانم را برریش از ایررن مضررطرب ومشرروش و نگررران مپسررند و جررواب وپاسررخ پرحرفرری و جسررارت ایررن بررازجوی خوش لهجه اوین را هم خودت کرؾ دسرتش بگراار کره مرترب ومکررر ومسرتمر تهدیدم می کند و می گوید :خدا هم نمی تواند ترو را از ایرن زنردان و از چنری من ( بازجو ) نجاتت بدهد !! و خدایا اگر براستی به گفتره ایرن برازجوی خروش لهجه خودم ،تو هم نتوانی که مرا از این سلول تنی رهائی ام ببخشی و نجاتم
/535خانه پدری
بدهی ،پس به چه کسی باید متوصل گردم و از چه کسی بایرد یراری وکمر بطلبم بارالها اگر مرا نجراتم دادی وآزادم کرردی واززنردان رهرایم نمرودی ، مررن هررم در مقابررل عهررد مرری بنرردم وقررول شرررافتمندانه مرری دهررم کرره اگرچنانچرره اینبارهم از این زندان جان سالم بدر بردم و از سلول انفررادی خالصری یرافتم ، همین ی آیه کتاب آسرمانی ات را راه گشرای زنردگی آینرده خرودم قررار خرواهم داد ! .و همررین حکررم الهرری را در زنرردگی آترری خررود و خررانواده ام عملرری خررواهم سرراخت و در سرررزمین وسرریع و زیبررای الهرری تررو اقرردام برره مهرراجرت ومسررافرت می نمائیم و از حکومت نلم وجورو ستم وبیدادگری خود را رهائی می بخشیم و در گوشه دنج وخلوت ودرجامعه ومحیط با امنیت دیگری از این عالم خراکی وترابی ودراین جهان پهناور تو و دری فضای سالمتر ودر ی کشورآزادتر وراحررت تررر ودر آرامررش کرراملتر زنرردگی خررود را کرره تررو برره مررا بخشرریدی ادامرره خرررواهیم داد .ترررا انشررراءهللا شررراید بتررروانیم کمررری هرررم برتعرررالی و تکامرررل معنررروی وروحررانی خررویش نیررز بیفررزائیم ! .و از ایررن نرراامنی و نگرانرری روزمررره وهمرره روزه نیزبکررراهیم و خررررود را برهررررانیم ،تررررا هررررر روز مضررررطرب و نگررررران و درهراس از دسرتگیری و بازداشرت خرودم بخراطر نرو عقیرده واعتقراد و ایمرانم نباشم . بارالها ،اگرمن تا به امروز سرزمین وسیع وپهناور و برزرگ ترو را جهررت زنرردگی خررودم کوچ ر مرری پنداشررتم ! ،از ایررن پررس قررول مرری دهررم وعهررد می بندم که اجرای همین ی فرمان الهی ترو بررای رهرائی و سرعادت و ایمنری آینده زندگی من و خانواده ام کفایت خواهد نمود . بارالها ،اگر اینبار هم تائیدات خود را شامل حالم بگردانی و مررا از این سلول انفرادی زندان اویرن برهرانی و خالصرم نمرائی مطمرئن براش کره قرول شرافتمندانه خواهم داد تا همین فرمران ترو را اجابرت نمرایم و بره سررزمین هرای گسررترده و پهنرراور تررو درگوشرره دیگررری ازجهرران وگیترری مهرراجرت نمررایم و از دریاهررا و اقیانوسررها هررم بگررارم و بررا یرراد تررو براراضرری پهنرراورتو و در پشررت
احسان شوشتری 531 /
نیمکررره خرراکی فرررود آیررم و آنسرروی دریاهررا وآبهررا برتربررت پرراک آفریررده تررو گررام برزمین بنهم واطراق وسکونت واقامت بنمایم . بارالها اگراینبار هم تأییدات خود را شامل حالم کردی ومررا اززنردان اویرن خالصررم نمرودی واز اتهررام ارترداد نجرراتم دادی ،مرن هررم قرول مرری دهرم برره سرررزمینی از اراضرری تررو خررواهم رفررت کرره در آنجررا هرریچ اثرونشررانی از گنبررد وگلدسررته ومنرراره وشبسررتان وامررام وامررام زاده وااان ومررؤان ومسررجد ومحررراب ومنبر وامر به معرروؾ ونهری از منکرروهیچ نشرانی ازمسرلمانی وعبرا وعمامره ونعلین روحانیت شیعه نباشد !. بارالهررا اگررر اینبررار هررم از زنرردان نجرراتم داری قررول مرری دهررم وعهررد مرری بنرردم کرره بیشررتر از گاشررته مراعررات حررال والرردین پیرررم وبخصرروص پرردر روحانی ام را خواهم نمود که مطمئن هستم با این شرایط سنی و پیرری پرس از این تاریخ تحمل شنیدن زندانی شدن مرا نخواهند داشرت .بخصروص اینکره در گاشررته وقترری مررن دسررتگیر و بازداشررت و زنرردانی مرری شرردم ،پدرمجتهرردم ی ر برررادرزاده جرروانمرد مهربرران و مقترردر وشررجا وسرررداری همچررون سرلشررگر پاسرردارنورعلی را داشررت تررا عمرروی خررویش را (پرردرم) دلررداری دهررد و برره او آرامش و اطمینان ببخشد و بگوید :حاج عموجران خیالتران راحرت باشرد مرن بره شما قول می دهرم کره پسررعمو (مرن) را بخراطر بهرائی برودن و یرا بهرائی شردن اعدام نخواهند کرد !. ولرری متأسررفانه پررس از ایررن ترراریخ چررون سردارشررجا سررپاه پاسررداران برررادرزاده عزیررز و مهرب رانش و بقررول خررودش (پرردرم) نررور چشررمش را هررم در استان سیستان و بلوچسرتان و در یر حملره انتحراری وترویسرتی ناجوانمردانره به شهادت رسانده اند و با کشرته شردن او ( سرردار سرلشرگر پاسدارشرهید حراج نورعلی شوشتری ) پشت همه خویشاوندان و فامیرل وایرل وتبارمرا وبخصروص پشت تنها عموی بازمانده ودر قید حیات اش ( پدرمن ) هم شکسته شده اسرت ، پررس بنررا بررراین از ایررن ترراریخ برره بعررد پرردرمن هررم برررادرزاده پاسرردار و فرمانررده ارشدی همچون نورعلی نیز نخواهند داشت تابه حاج عموی خرودش ( پردرمن)
/532خانه پدری
دلررداری و پشررت گرمرری ببخشررد و قررول بدهررد کرره برررای آزادی مررن از زنرردان واسارت هر کاری که از دستش برآید انجام خواهد داد !. پس بهتر و اولی تر وشایسته تر آن است که مرنهم در صرورت آزادی و نجات از بند زندان اوین دیگر پس از این زمان در قلمرو این حکومت و در دسترس و پیرامون جامعه روحانیت شیعه که همه دوران حیات وزنردگی ام بره سرنوشرت یکرری ازاعضرای محترررم ومهربرران ایرن جامعرره ( پردرم ) گررره خررورده است نباشم ! ،ترا الاقرل پردر روحرانی و مجتهرد و آیرت هللا و اسرتاد حروزه علمیره و امام جماعت ام این سالیان پایان عمروحیات خویش را با آرامشی بیشرتر وبرا خیالی راحتتر و خاطری آسوده تر سپری نمایند و نگرران دسرتگیری و زنردانی شدن فرزند خویش (من) بدلیل نو اعتقاد و ایمان و باورش نباشد . مرحروم معلررم شررهید دکترعلرری شررریعتی بیررانی را نقررل مرری فرمودنررد از شرراعر پاکسررتانی عالمرره محمررد اقبررال الهرروری کرره ایشرران سررخنی برردین مضررمون فرمروده اسررت :کره اگررر قرررآن مجیرد هرریچ نمری داشررت و فقررط همرین یر سرروره “ والعصر“ را می داشت که ( :والعصر ،انَّ االنسان لفی خسر ،اال الاین آمنو ِّ بالحق و تواصو بالصبر ) همانا همه انسانها در و عملوا الصَّالحات و تواصوا زیانکراری هسررتند مگررر آنرران کرره ایمرران آوردنررد و کارهررای خرروب انجررام دادنررد و صبر پیشه کردند . همین ی سوره کوتاه قرآن مجید بررای هردایت و راهنمرائی و ارشراد مرن ( اقبرال الهرروری ) کرافی برود و نیررازی بره دیگرر آیررات وروایرات و احادیررس نداشتم و به همین ی سوره ایمان می آورم . اگر من هم بخواهم به شیوه وروش مرحوم عالمه اقبال الهوری ننر خودم را راجع به قرآن کریم و کتاب آسمانی مسلمانان ابراز نمایم که امیدوارم مورد رنجش و ناراحتی کسی هرم قررار نگرفتره باشرم ،عررق مری کرنم کره از مجمو شش هزار و دویست و سی و شرش آیره قررآن مجیرد بررای راهنمرائی و هدایت زندگی آینده من همین ی آیه سوره النحل مرا کافیست :
احسان شوشتری 533 /
والرراین هرراجروا فرری هللا مررن بعررد مررا نلمرروا لنبر ِّرو ئر َّنهم فرری الرردنیا حسررنع و ألجر اآلخرة کبر لو کانوا یعلمون ()41 ترجمرره (:و کسررانی کرره مررورد سررتم واقررع شرردند و سررپس در راه خرردا هجرت کردنرد ،در ایرن دنیرا جرای نیکروئی بره آنران مری دهریم و اگرر بداننرد بری گمان پاداش اخروی بزرگتر خواهد بود ) . اگر قرآن مجید برای من هیچ نمی داشت و از سری جرزو قررآن کرریم و از یکصرررررررررد و چهرررررررررارده سررررررررروره آن هررررررررریچ چیرررررررررزی دسرررررررررتگیروعایدم نمرری شرردوبکارروزمره ام نمرری آمررد ،همررین ی ر آیرره اش بتنهررائی برررای حیررات وزندگی آینده من مفید واقع می گشت و کفایت می کرد !. مجمررو آن شررش هررزار و دویسررت و سرری وشررش آیرره قرآن ری و بینررات رحمانی از آن خواهران وبرادران مسلمانم و فقط همرین یر آیره قررآن مجیرد ما را بس است وکفایت می کند. همه آن لئالی و مائدات آسمانی و دروجواهرات واخایر وگنجینره هرا مال شما و فقط همین ی
آیه اش مال من (احسان شوشتری).
جانتان خوش و خداوند عالمیان نگهدارتان باد