احسان شوشتری 1 /
خانه پدری
/2خانه پدری
تقدیم به ارواح پاک و صمیمی دکتر علی شوشتری و سردار سرلشگر نورعلی شوشتری
احسان شوشتری
احسان شوشتری 3 /
نام کتاب :خانه پدری
نویسنده :احسان شوشتری
مشخصات 555 :صفحه
تایپیست :جوانه فخرا
صفحه آرایی :فتانه و سورنا
ارائه eBookو طرح روی جلد :نیوشا شوشتری
ویرایش نهایی :نورا رحمانی
ایمیل A.shooshtari2011@yahoo.com :
چاپ :موالنا -ترکیه
/4خانه پدری
فهرست مطالب
بخش اول :شبهای اوین طهران پارک چیتگر.............................................. کالنتری گیشا ............................................ کرایه تاکسی ............................................. زندان اوین ............................................... سلول انفرادی ............................................ جلسه بازجوئی ........................................... بیانیه ...................................................... سؤاالت بازجویان ........................................
7 15 32 42 52 67 33 11
بخش دوم :زندگی درمشهد شهرمن مشهد 151 ............................................. خانه پدری 121 ................................................ روز تولد 165 .................................................. استاد سلمانی 173 .............................................. دوران کودکی 131 ............................................ دوران تحصیل 113 ............................................ خاطرات قم 217 ................................................ خدمت سربازی 231 ...........................................
احسان شوشتری 5 /
بخش سوم :سیستان وبلوچستان آشنائی با دیانت بهائی 245 .................................. بازداشتگاه سپاه پاسداران زاهدان 272 ..................... شرح ایمان 211 ............................................. بخش چهارم :سروالیت – خراسان شازده حسین اصؽر 311 .................................... مال عباس 321 ............................................... ارثیه پدربزرگ 337 ........................................ سوارکارطالئی 365 ......................................... شیخ فضل هللا 333 ........................................... پنج دقیقه موهبت 455 ....................................... بخش پنجم :زندگی درمازندران امام زاده ودختربهائی 417 ................................. مراسم جشن نامزدی 435 .................................. رضایت نامه 433 .......................................... ازدواج وسکونت درساری 447 ........................... مهریه عروس خانم 465 ................................... کاملیا وکامله 475 .......................................... بخش ششم :زندگی در طهران تواضع وفروتنی 435 ...................................... عمه جان رقیه ونورعلی 413 ............................. آخرین دره ،آخرین زندان 513 ..........................
/6خانه پدری
بخش اول
شبهای اوین طهران
احسان شوشتری 7 /
پارک چیتگر
اردیبهشت ماه ۴۸۳۱طهران
اگر از شهر طهران پایتخت کشور ایران به سمت ؼررب و بره طررؾ شهرسررتان کرررج حرکررت نمائیررد ،برره فاصررله پررنج کیلررومتری کرره از شررهر خررارج می شوید درقسمت شمالی بزرگراه و بعرد ازاسرتادیوم صرد هزارنفرری آزادی ، پررارک جنگلرری زیبررا و بزرگرری واقررع شررده برره نررام پررارک چیتگررر کرره عالئررم و تابلوهای راهنمای آن هم درسرتاسر مسیر اتوبان کرج نصب گردیده است . پارک جنگلی چیتگربرا بریش از1455هکتارمسراحت انباشرته ومملرواز درختان سرسربز بلنرد ومتنرو وگونراگونی از انروا اقاقیرا وچناروکراج و افررای زینترری ونررارون چتررری وارؼرروان و سرررو وبیرردمجنون وانرروا بلرروط و دیگررر درختان با طراوت وهمیشه سبزی اسرت کره درطرول چهرار فصرل سرال فضرای زیبررا وفرررحبخش ودل انگیررزی برره مجموعرره ومحرریط طبیعرری پررارک مرری بخشررند ودردوره هررای قبررل ازپیررروزی انقررالب اسررالمی و در سررالهای سررعی و تررالش برای گسترش فضای سبزوافزایش سطح ووسرعت جنگرل کراری بجهرت اهمیرت دادن بررره محررریط زیسرررت و حفرررن ونگهرررداری جنگرررل هرررا و مراترررع بررررای بهبرررود وافزایش لطافت و بهداشت وپاکی وسالمت هوای پایتخت وجمعیت چندمیلیونی شهرطهران بر دامنه رشته کوههای البرزو تپه ها و پستی و بلندی هرای شرمال ؼربی پایتخت ایران به دست کارگران شریؾ و زحمتکش سازمان جنگل بانی
/3خانه پدری
و مراتررع آن دوران کاشررته شررده اسررت کرره اکنررون برره درخترران تنومنررد وقطررور و بلنررردی تبررردیل شرررده انرررد ترررا شررراید پرررس از گاشرررت بررریش از نررریم قررررن ،اهرررالی شهروسررراکنین پیرامرررون پرررارک ومسرررافرین ورهگررراران در روزهرررای تعطیرررل وفراؼت و به خصوص در فصول بهرار و تابسرتان کره محریط پرارک از هروای مالیم تر و مطبو تری برر خورداراسرت بررای فررار ازگرمرای شرهربه همرراه خرانواده خرویش برررای تفرریح و گررردش و اسرتفاده ازهروای پرراک ولطیرؾ پررارک برای صرؾ نهاری و یا بر پائی بسراط چرائی و میروه ای برا لروازم پیر نیکری مورد نیازوبا بارو بندیل و زیر انداز و پتووسیخ کباب وقوری وکتری به اتفاق دوستان وهمراهان و آشنایان وخانواده خویش به آنجا می روند و با پهن کرردن فرش و زیلو در سایه زیبای درختان همیشره سرسربز آن پرارک ،روزی را بره خوبی و خوشی همراه با خانواده و دوستان صمیمی خویش سپری می نمایند . پارک جنگلی چیتگر که از اولرین جنگرل هرای مصرنوعی سراخته شرده به دست نیروی انسانی ایران است بسیار وسریع و گسرترده مری باشرد کره حردود چهرررارده کیلرررومتر جررراده آسرررفالته در داخرررل پرررارک وجرررود دارد ومرررراجعین و دوسررتداران طبیعررت و فضررای سرربزبرای اسررتفاده از فضررای پررارک بررا اتومبیررل شخصی خود وارد محیط پارک شده و در جاده های باری و پر پیچ و خم آن رانندگی می کنند و باال و پرایین مری رونرد و در قسرمت هرایی کره پارکینری یرا فضررای برراز و مناسرربی بررره جهررت پررارک کررردن خرررودروی خررود بیابنررد توقرررؾ مررری نماینرررد وبسررراط وباروبنررردیل وفررررش وزیلووزیرانررردازخود را درون یکررری ازآالچیق های بیشمارآن پهن کرده واتراق می نمایند . هرردؾ از احررداس بوسررتان جنگلرری چیتگررر کرره در آؼرراز مسرریر وزیرردن بادهای ؼربی بسمت شهر طهرران قررار دارد براال برردن مقردار اکسریین هروای پایتخت ایران بوده است . پارک چیتگر دارای ی پیست دوچرخه سواری خیلی طویل وبسریار طوالنی نیز هست که بیش ازچند ین کیلومترمسافت دارد ودرپیرامون پارک و
احسان شوشتری 1 /
در البالی درختان و پسرتی و بلنردی وفرراز ونشریب تپره هرا وپریچ وخرم اطرراؾ پارک گسترش یافته وتأسیس گردیده است . روزهای نهم و دوازدهرم اردیبهشرت مراه هرر سرال کره ؼالبرا مصرادؾ اسررت بررا روزهررای نهررم و دوازدهررم عیررد اعنررم رضرروان و برررای جامعرره بهررائی ایررران ودیگررر پیررروان ایررن آئررین درسراسررر جهرران ی ر روزجشررن و تعطیلرری محسوب می گردد ،تعداد کثیری از خانواده های بهرائی سراکن در ؼررب شرهر طهران واطراؾ پارک چیتگربرر طبرق یر سرنت قردیمی و نانوشرته همره سراله در روزهرای نهرم ونیررزدوازدهم عیرد اعنررم رضروان کرره آخررین روز تعطرریالت امرری عیررد رضرروان اسرت در صررورت مسرراعد و مناسرب بررودن وضررعیت آب و هرروا ،مشررابه وبسرران ی ر روز سرریزده برردر درآخرررین روزتعطرریالت ایررام عیررد باستانی نوروز به همرراه دوسرتان و آشرنایان خرود ،جهرت هروا خروری واحیانرا دید وبازدید درپارک چیتگر گردهم می آینرد ترا ضرمن گرردش و تفرریح در یر روزتعطیلی بهاری سایر احباء و دوستانی را که در این پارک جمع شده اند را نیز مالقات نمایند و اگر چنانچه از آؼاز سال ودرطی ایام عید نوروزوهمچنین عیررد رضرروان یکرردیگر را نررد یررده باشررند هررم عیررد دیرردنی کرررده و عیررد گررل را برره یکررردیگر تبریررر گفتررره باشرررند و هرررم ازهررروای پررراک وبهررراری پرررارک جنگلررری ودیدارسایراحباء وآشنایان لات کافی وحن وافی برده باشند . روز نهم اردیبهشت ماه آن سال من هرم بره اتفراق وهمرراه پسرر جروان خودم به همین پارک رفته بودیم .در واقع چون پسرم با تعردادی از دوسرتان و همکالسرری هررای خررودش درایررن پررارک قرارمالقررات گااشررته بودنررد تررا برره اتفرراق ورزش وگررردش و تفررریح نماینررد و از طرفرری برره علررت شرررایط خرراص وویرریه جامعه ایران و عدم امنیت وآسایش و آرامش بررای جوانران و تررس و نگرانری خانواده ها ازاینکه مبادا یکوقرت توسرط نیروهرای بسریجی و انتنرامی مزاحمتری برای جوانان پدید آید و مورد اایت وآزار و تحقیررو اهرانتی قررار بگیرنرد .بره خصوص اینکه تعدادی از دختران همکالسی درس اخالق هرم برا آنران بودنرد و همین همراهی دختران و پسرران جروان بره اتفراق هرم وداخرل پرارک بره عنروان
/15خانه پدری
ی ر جرررم کفایررت مرری کرررد وبرررخالؾ احکررام وقرروانین اسررالمی بررود و امکرران دستگیری و بازداشت آنها را افرزایش مری داد ودیگرنیرازی بره بهانره ویرا انجرام تخلؾ دیگری نداشتند تا آنان را(جوانان) بازداشت نماینرد ! .واز طرفری چرون همسرم احساس نگرانری مری کررد وحالرت اضرطراب وتشرویش داشرت کره نکنرد یکوقتی خدائی ناکرده برای بچه ها درپارک اتفاقی پیش آید ،به اصرار ایشان (همسرم) که فکرمی کرد اگریر فررد بزرگترر و یر عاقلره مرردی چرون مرن همراه جوانان باشد بهتر ومطمئن تر خواهرد برود ،مرن هرم بره همرراه پسررم در آن بعررد از نهررر بهرراری کرره جایترران خررالی تررازه نهررار خررورده بررودیم و خررواب بعد ازنهرری را برهرچیزدیگرری در آن روز تعطیرل تررجیح مری دادم ! چرون مرن درآن ایرام ودوران در برازار طهرران مشرؽول کاروتجرارت برودم و سرراعات کاروفعالیرررت روزانررره ام از صررربح ترررا بعدازنهربصرررورت یررر شررریفت یکسرررره وپیوسررته ادامرره داشررت ،بنررا بررراین نهرهررا هررم برررای نهررارخوردن برره منررزل نمی آمدم وؼاایم را درمحل کارم که مؽرازه ای کوچر و حجرره ای محقرر در خیابرران ناصررر خسررروطهران بررود صرررؾ مرری کررردم و در طررول روزوسرراعات کاری هم فرصتی بررای اسرتراحت و خرواب وجرود نمری داشرت ،در نتیجره در روزهای پنج شنبه که نهرها کمی زودتربه منرزل مری آمردم ترا نهراررا درکنرار اعضای خانواده ودورهم صرؾ کنیم و یا در سایرروزهای تعطیلی وجمعه هرا بهتررررین تفرررریح روزانررره مرررن پررررس ازصررررؾ ؼررراا وخررروردن نهرررار ،خررررواب بعدازنهری بود که خیلی لات بخرش برود و در طرول سرال و روز هرای کراری از آن محروم بودم .آن روزنهم اردیبهشت ماه هم کره تعطیلری امرری برود اگرر اختیاردسررت خررودم بررود کرره بعررد ازصرررؾ نهارحتمررا مرری خوابیرردم واسررتراحت می کرردم ،ولری از آنجرا کره همسررم نگرران برود و مایرل نبرود جروان هرا بردون سرپرسرت و همرراه بزرگتررری بره پرارک برونررد و از طرفری سرایر والررد یرن هررم روی همراهی من حساب باز کرده بودند ،چرون اگرر مرن از همراهری جوانران عار خواهی کرده بودم حتما ی نفردیگرازپدرومادربچه هرا ویرا یر خرانواده دیگر از والدین جوانها آنان را همراهی می کردند .
احسان شوشتری 11 /
به همین دالیل نیز من هم بهمراه پسرم براه افتادم که باتفاق به پرارک چیتگربرویم تا درصورت بروزوپیش آمد هرگونه اتفاق وحادثه ؼیرمترقبره ای توسط نیروهای انتنامی ویا بسیجی با پا در میانی ی فرد بزرگتر(من) بتوان مانع دستگیری و بازداشت جوانان گردید و نگاارم تا بچه ها را به بازداشرتگاه انتقال دهند . پریش بینرری بررراین بررود کرره نیروهرای بسرریجی ویررا حراسررت و انتنامررات پارک وقتی ی آدم بزرگترر ومیانسرال را بره همرراه ودرکنرار تعردادی دخترر و پسرجوان می بینند که مشؽول بازی وورزش و تفرریح در پرارک هسرتند ،حتمرا درک می نمایند که این بچه ها با اطال و آگراهی والدینشران بره اتفراق همردیگر برره پررارک آمررده انررد ودیگررر برره خودشرران اجررازه ایجرراد مزاحمررت نخواهنررد داد ودرنتیجه دردسرومشکلی هم پد ید نخواهد آمد .وقتری وارد پرارک شرد یرم و بره پرررارکینگی کررره محرررل قرارجوانررران برررود وبرررا گوشررریهای موبایرررل خرررود وارسرررال اس .ام .اس یکدیگر را مطلع کرده بودند رسیدیم توقؾ کردم . هنوزهیچ ی از بچه ها و دوستان همکالسی پسرم نیامرده بودنرد .برا دیدن اولین خانواده بهائی آشنایی که درآن محل حضرور داشرتند مشرؽول خروش و بش و حال و احوال و تبری عید بودیم که ی سواری شخصری برا چهارترا سرنشین مأمورلباس شخصی به ما نرزد یر شرد نرد و توقرؾ کردنرد و یکری از آنان که در صرندلی عقرب سرواری نشسرته برود سررش را از پنجرره اتومبیرل کره شیشه اش را پایین کشریده برود خرارج کررد و براتوپ وتشروعصربانیت و نهایرت بی ادبی وکمال بی نزاکتی روبه آقائی که راننرده آن یکری اتومبیرل برود و بررای احوال پرسی با ما از اتومبیل خود پیاده شده بود و مشؽول حال و احوال برا مرا بود کرده و فریاد زد که :مگرمن نگفتم که از پارک خارج شوید وایشان هم بال فاصله و با عجله وانهارعارخواهی وپوزش طلبری بره طررؾ ماشرین خرود رفت و چند نفر از خانم های همراه ایشان هم که از اتومبیرل پیراده شرده برود نرد فرروری روسررری هررای خررود را جلررو کشرریدند و موهررای سرشرران را مرتررب کرررده ومننم زیر روسری خویش جرای دادنرد و بررای سروار شردن بره سرمت اتومبیرل
/12خانه پدری
خودشان که چندمتری باما فاصرله داشرت رفتنرد و فرصرتی هرم حتری بررای خردا حافنی با ما باقی نگااشتند . ومن فکرر کررد م شراید بره خراطر نرو پوشرش دخترران جروانی کره بره همراه خانواده خود برا لبراس هرای نرو وترر وتمیرز وشری روزعیردی بره پرارک آمده اند و احتماال موهایشان هم کمی از زیر روسری بیرون ریخته بروده اسرت وایررن برره زعررم برررادران مررأمور پررارک خوشررایند نبرروده اسررت وچررون چنررین نررو پوششرررری را برررررای خانمهررررا برررررخالؾ مرررروازین وشررررر مقرررردس وضررررد ارزش مرری شررمارند و مناسررب وشایسررته زن ایرانرری نمرری داننررد ! .بنررا بررراین آنرران هررم (مررأموران) ازسررر ر فررت و عطوفررت اسررالمی برره جررای بازداشررت ودسررتگیری وزنرردان انررداختن ایررن دختررران چشررم سررفید وجوانران برردحجاب فقررط برره اخررراج و بیرون راندن آنهرا ازمحریط پرارک بسرنده کررده انرد و آنران هرم (خرانواده بهرائی) برردون هرریچ گونرره اعتررراق ومقرراومتی بررا تشررکرازمأموران بجهررت بزرگررواری وعدم دستگیری وبازداشت دخترانشان با دعای خیر به جان مرأموران وچشرم ، چشم گویان و با شتاب وعجله سوارماشین خود شده تا از پارک خارج گردند . همان آقایی که در صندلی عقرب اتومبیرل شخصری نشسرته برود و هریچ گونرره لبرراس فرررم کرره مشخصرره ای افررراد ونیروهررای انتنررامی وپلرریس باشررد هررم نداشررت و مررن هررم دروهلرره ی اول گمرران کرررده بررودم کرره از مررأموران نگهبرران وحراست پارک هستند و بعدا متوجه شدم که همگی ازافسران عالی رتبه پلیس و اداره ی حفانت و اطالعات می باشند . پرس از ایررن کره آن گررروه سرروار ماشینشران شررد نررد ترا از پررارک خررارج شرروند ،رو برره مررن و پسرررم کرره تررازه وارد پررارک شررده بررودیم وچنددقیقرره بیشررتر ازحضرررورمان درآنجرررا نمررری گاشرررت و بررره اتومبیرررل خودمررران تکیررره داده برررودیم وانتنارآمرردن دوسررتان پسرررم آرشررام را مرری کشررید یررم کرررد و گفررت :شررما هررم از پارک بروید بیرون !!. مرررن کررره ترررا آن لحنررره فکرررر مررری کرررردم سرنشرررینان آن یکررری اتومبیرررل چررررون چنررررد تررررا دخترجرررروان همراهشرررران برررروده و احتمرررراال برررره ننرحضرررررات
احسان شوشتری 13 /
پوشرررش و حجابشررران مناسرررب نبررروده ولررراا بررره همرررین خررراطر از پرررارک اخرررراج شرررده انرررد ،بررررای اولرررین باردرزنررردگی ام از ایرررن کررره همسرررر و دختررررم همرررراه مرررررا نبودنرررررد در دلرررررم احسررررراس خوشرررررحالی مررررری کرررررردم کررررره ایرررررن بررررررادران ونیفرررره شرررررناس ومسرررررئوالن ونگهبانررررران حجرررراب وعفررررراؾ وروسرررررری زنررررران نمرری تواننررد برره بهانرره برردحجابی و یررا برردلیل خندیرردن خررانم هررا بررا صرردای بلنررد درمالعرررام درد سرررر و مزاحمتررری بررررای مرررا ایجررراد نماینرررد و یرررا ایرررن کررره مرررا را هم مثل آنان از پارک بیرون نمایند ! . ولرری مررأمور لبرراس شخصرری کرره هرریچ گونرره عالمررت مشخصرره ای هررم نداشت وخود راهم مونؾ به ارائه کارت شناسرائی نمری دیرد وبرگره مأموریرت هم که قربانش بروم درننام پلیسی مملکت ما تشریفاتی وقرتی بازی به حساب می آید ! ومن هم درابتدا فکر می کردم که از نگهبانان پارک اسرت کره بره مرا هررم دسررتور مرری دهررد از پررارک برویررد بیرررون ! وقترری کرره مررن معترررق شررد م وسئوال کردم که چرا بایستی از پارک بریم بیرون بالفاصله پرسید :بهائی هستید گفتم :با اجازه تون ،بلی ! بلرره گفررتن مررن همانررا و پیرراده شرردن چهررار تررا مررأمور لبرراس شخصرری از چهارجهت وچهار تا درب اطراؾ اتومبیل هم همان ! درفاصله ی چشم بررهم زدنی دور تا دور مرا محاصرره کردنرد یکری ازآنهرا از سررقلدری و زورگرویی می گفت :ما از صبح دنبال تو می گردیم !! از صبح منتنریم تا یکری ازشرما بهائی ها از ما بپرسید چرا . بی موقع وناشیانه متوجه شدم کره ایرن حضررات از صربح زود پرارک جنگلری را قرررق کرررده انررد تررا ازتجمررع روزعیررد وپیر نی ر بهائیرران جلرروگیری نماینررد ! وهرگررروه و خرانواده ای را نیررز کرره حرردس مرری زننررد بهررائی هسررتند از پرارک اخرراج مری کننرد ! ،درآن روزعیردهم کره فقرط بررای بهائیران تعطیرل برود شناسائی خانواده های بهائی داخل پارک کارسهل و ساده ای می نمود . پرسیدم به چه قانونی گفت :بیا همراه مرا بررویم ترا قرانون را نشرانت بدهیم !.
/14خانه پدری
و به همین راحتی من که همراه پسرم رفته بودم تا مرأموری و پلیسری بررررای آنهرررا مزاحمرررت و درد سرررری ایجررراد ننمایرررد ،خرررودم توسرررط حفاطرررت و اطالعررات نیررروی انتطررامی طهررران بررزرگ و برره وسرریله جنرراب سرررهنی لبرراس شخصی که بعدا برای ترساندن من وایجراد رعرب ووحشرت بجرای ارائره کرارت شناسائی که ازاو طلب می کردم اسلحه و بی سیمش را نشانم می داد بازداشت ودستگیر شدم ! . پس ازدستگیری وبازداشت من در پارک جنگلی چیتگر ،رفتن احبراء نیز به این بوستان در روزهای تعطیالت امری از طرؾ مدیران جامعه بهرائی ممنو اعالم گردید.
احسان شوشتری 15 /
کالنتری گیشا (نصر)
تا ؼروب آفتاب و تاری شدن هوا در پاسگاه کوچ انتنامی داخرل پارک چیتگر واقع در روبروی رستوران و دفتر مرکزی پارک کره یر سرالن بزرگی روبروی آنجاهست و در کنارش هم دوچرخه به افراد کرایره مری دهنرد و کارت شناسائی ویاگواهینامه رانندگی شان را وثیقه می گیرند ،ماندم . پس از اینکره بررای سرربازان مسرتقر در پرارک برا یر خرودرو شرام آوردند و میان آنان توزیع می کردند من تنها فرد بازداشتی بودم که داخل دفتر پاسگاه نشسته بودم و کسی هرم بره فکرر شرام شرخص بازداشرتی (مرن) نبرود .ترا این که باالخره سه تا مأمور با لباس شخصی و با ی اتومبیرل پیکران قهروه ای رنی مدل قدیمی به پاسگاه مستقر درپارک آمدنرد و تنهرا بازداشرتی موجرود در پاسگاه را که من بودم تحویل گرفتند . چهرررار نفرررری سرررواراتومبیل پیکررران شررردیم راننرررده و یررر افسرررر لبررراس شخصی در جلو و ی مأمور جوان تر در صندلی عقب بؽل دست من نشسرته بودند هیچکس حرفی نمی زد ،راننده ی اتومبیل که از آن دو نفرجرا افتراده ترر برررود بررره جهرررت همررردردی یرررا انهرررار تاسرررؾ از بررراز داشرررت مرررن و یرررا از سرررر برری حوصررلگی ویررا نررا رضررایتی بابررت اینکرره او را از شررهر جهررت بررردن مررن احضار کرده بودند سری تکان می داد و من هم این جوری برداشت کرردم کره
/16خانه پدری
از دسرتگیری مرن متاثراسرت ! وحمرل برر همردردی او مری نمرودم ! شراید هرم برا خود می اندیشید اگرر مرن بازداشرت نمری شردم ،آنهرا هرم مجبرور نبودنرد در ایرن ساعت ؼروب پنجشنبه که ادارات دولتی هرم تعطیرل شرده انرد و شرب جمعره هرم هست و دیگران به دنبال اعمال ورفتارو کردار شایسرته ترر و بهترری هسرتند و اینان (مأموران ) هم می توانستند حرداقل اسرتراحتی نماینرد ،جهرت انتقرال مرتهم برره زحمررت نمرری افتادنررد و از شررهر ب ره پررارک چیتگررر نمرری آمدنررد ،در حقیقررت همدردی و دل سوزی شان دو طرفره برود هرم بررای خودشران ناراحرت بودنرد و هم از دستگیری من ناراحت شده بودند وهمدردی می کردند. از پررارک خررارج شررده و وارد اتوبرران برره سررمت طهررران راهرری شرردیم وحرکررت کررردیم ،در بررین راه هرریچ کدامشرران حرفرری نمرری زدنررد فضررای داخررل اتومبیل ساکت وؼم انگیزودلگیر بود ،مأموران از خستگی و بی حرالی از پری ی روز پرکار وطوالنی ومرن هرم ازاضرطراب و نگرانری پرس ازبازداشرت و دستگیری .ازاینکه برای مأمورانی به این خوبی ایجاد زحمت کررده برودم قلبرا راضی نبودم . اتومبیل ما رادیوپخشی ویا ضبطی هم نداشت تا دراین سکوت حراکم، سرنشینان آن قطعه موزیکی وترانه ای گوش نمایند ترا سرشران گررم باشرد فقرط صرردای موتور اتومبیررل در داخررل اترراق آن مرری پیچیررد و عررالوه بررر آن صررردای اتومبیررل هررا و اتوبرروس هررایی کرره داخررل اتوبرران بررا سرررعت بیشررتری دربانرردهای وسطی درحرکت بودند وازکنارپیکان ما سبقت می گرفتند بره گروش مری رسرید ولی سرو صدای موتورقراضه پیکان ما خیلی زیادتربود . یاد حرؾ یکی ازآشنایان افتادم که ازخراطرات دوران دانشرجویی اش تعریؾ می کرد و می گفت :از افتخارات من این است که در زمان دستگیری توسررط سررپاه پاسررداران بررا مرسرردس بنزجابجررایم مرری کردنررد ! .ولرری ح راال برررای جابجررایی مررن ی ر دسررتگاه پیکرران قراضرره اعررزام کرررده بودنررد .حتمررأ قصدشرران تحقیرفرد بازداشتی بوده است !.
احسان شوشتری 17 /
هری
از سر نشینان داخرل اتومبیرل سرواری از شیشره سرمت خرودش
به بیرون خیره شده بود واطراؾ جاده را درتاریکی تماشا می کرد ،فقرط تنهرا سؤالی که از طرؾ مأموری کره روی صرندلی جلرو و کنرار راننرده نشسرته برود مطرح شد این بود که بهائی هستی . خودش جوابش را می دانست فقط بره خراطر اطمینران بیشرتر و یرا بره جهت اینکه سؤالی کرده باشد ،پرسیده بود .پس از آن هم تا رسیدن به طهران هیچ سخنی بره میران نیامرد .سرکوت مطلرق و کامرل حراکم برود ،برا خودشران هرم صحبت نمی کرد ند وحرؾ نمی زدند . من در طی راه هر آنچه از ااکار و دعا هائی راکه بلرد برودم در دل خررودم مرری خوانرردم .ایررن مناجررات عربرری حضرررت عبرردالبهاء را ( الهرری ،الهرری توکلت علی و َّفوَضت امری الی ) را بارهرا وبارهرا درآن شررایط نگرانری توی دلم می خواندم که نمری دانرم ترا رسریدن بره شرهرچند صرد برارتالوت کرردم و(ان ر انررت الفض رال الکررریم وارح رم الررراحمین ) را درآن شرررایط ووضررعیت گرفتراری آنچنرران ازتره ترره دلرم وباسروز وگررداز وآه و فؽران وحررزن وانرردوهی در درون خرررویش بررره زبررران مررری آوردم وهمچرررون اکرررری ودعرررائی بارهرررا وبارهرررا تکرارمری کرردم کره خرودم ،دلرم برره حرال تنهرائی خرودم بررای اینهمره تضررر و ابتهال وسوزوگداز مری سروخت ! خداونرد تبرارک و تعرالی و پروردگارعالمیران ومال الملوک ورب الملکوت وحق جل وجالله که گمان می کنم ومری پنردارم در آن لحنرررات بحرانررری ونگرانررری وتنهرررائی مرررن دل رئررروؾ ومهربررران الهررری و یزدانی اش برایم کباب شده بود !. نمی دانستم چه پیش خواهد آمد ،استرس و اضطراب درونریم افرزایش یافته بود ،دلم مثل سیروسرکه می جوشید اگرچه خود را در ناهر بری تفراوت وآرام نشررران مررری داد م ،ولررری دردرون ملتهرررب ونگرررران برررودم بررراخودم فکرررر می کردم که نکند پسرم آرشام را هم گرفته باشند چرون موقرع دسرتگیری برا هرم بررودیم و تررا جلرروی پاسررگاه هررم ی ر مررأمورنیروی انتنررامی هررم بؽررل دسررت او سوارشده بود وبا اتومبیل من تاجلوی پاسگاه به دنبال ما آمرده بودنرد .از داخرل
/13خانه پدری
پاسرگاه و پشرت پنجرره هرم کره نگراه مری کرردم مری دیردم کره یر پلریس مشررؽول بازرسی داخل صندوق عقب ماشین ماست ،تعدادی جزوه و کتاب های امرری مربوط به دروس اخالق کودکان داخل صندوق عقب اتومبیل ما بود که مربوط برره کالسررهای تربیترری وآموزشرری همسرررم ومتربیرران اوبودنررد ،از پشررت پنجررره پاسررگاه نیررروی انتنررامی داخررل پررارک مرری دیرردم کرره مرراموران انتنررامی مشررؽول بررسی وورق زدن همانهاهستند ولی پس ازآن دیگراز"آرشام" خبری نداشرتم، گوشرری موبررایلم را هررم برررادران حفانررت و اطالعررات همرران ابترردای کاروزمرران دستگیری توقیؾ کرده و گرفته بودند وبرا وجرود چنرین شررایطی هریچ اطالعری از وضعیت پسرجوانم نداشتم . وقتی به کوی گیشا (کروی نصرر) رسریدیم ،اتومبیرل از اتوبران خرارج شد و داخل خیابان های فرعی و کوچه های پیچ در پریچ مری چرخیرد ترا اینکره در انتهای ی خیابان بن بست و تاری که کامال سوت و کوربود و هیچگونه رفت و آمدی در آنجا نبود ،پشت ی درب فلزی کوچ آبی رنری کره روی لبه دیوارهای آجری آنهم سیم خار دار کشیده بودند ،توقؾ کرد ،مشرخص برود که به مقصد رسیده ایم و بایستی پیاده شویم . اول فکر کردم کره یکری از ایرن خانره هرای تیمری مربروط بره وزارت اطالعات است ! .چون درب منزل بسته بود با فشار دکمره زنری اخبرار توسرط یکرری از مررأموران و بررا داد زدن همرران راننررده اتومبیررل کرره برره ننرافسررر ومقررام ما فوق بود از روی لبه ی دیوار و پشت سیم های خاردار سروکله ی سرباز پیدا شد که همان راننده ی ما که ازپشت فرمان پیراده شرده برود دسرتور داد بیایرد پررایین درب ورودی را برراز کنررد .سرررباز نگهبرران هررم از پلرره هررای فلررزی داخررل حیاط باری و کوچ که از پشت درب ورودی هم چند تا از پله های براالیی آن مشخص و هویدا بود پایین آمد و درب حیاط را براز کررد و مرا چهرار نفرری وارد شدیم و از همان پله های فلزی پشت دیوار که سررباز نگهبران چنرد لحنره قبل پایین آمده بود ،باال رفتریم و از یر طبقره براال ترر وارد سراختمان و دفراتر طبقه ی فوقانی آن ساختمان نیمه تاری شدیم .
احسان شوشتری 11 /
وارد یکی از اتاق ها که شدیم ی
حاج آقایی لباس شخصری کره آنجرا
پشت میز نشسته بود وگویا منتنر ما هم بود نگراهی بره سررتا پرای مرن انرداخت وخوب براندازم کرد و بدون هیچ صحبتی پنداری که همه ی جریان دستگیری مرا هم می دانست به همان گروهی کره مررا آورده بودنرد دسرتور داد یر نامره بنویسید و تحویل بازداشتگاهش بدهید !. راننررده مررا پشررت یکرری از میزهررای همرران دفتررر نشسررت و ی ر برگرره مخصوص جهت اعزام متهم بازداشرتی بره بازداشرتگاه از داخرل کشروی میرزش خارج کرده و آن را پر کرد و مجددا به همران حراج آقرایی کره قبرل از آمردن مرا داخررل اترراق بررود و دسررتورتحویل مرررا برره بازداشررتگاه داده بررود ارائرره نمررود تررا امضایش کند و ایشان هم (مقام مافوق) امضاء کرد و مهر خودش را پای نامره کوبیررد و سرررباز نگهبرران را خبررر کرررد و برگرره هررا را برره دسررت او داد و گفررت : ایشان را (مرا ) تحویل بازداشتگاه بدهید. به اتفاق سررباز نگهبران ایرن برار از پلره هرای وسرط سراختمان ازطبقره باال که سوت و کور و نیمه تاری بود به طبقره ی همکرؾ آمردیم و ترازه درآن هنگررام متوجرره رفررت و آمررد مرراموران انتنررامی بررا یونیفررورم پلرریس شرردم و دیرردم ساختمانی که در آن هستیم ی پایگاه کامال ننامی و انتنامی است که مررا از درب پشتی و حیاط خلوت آن وارد ساختمان نموده بودند وگرنه درب اصلی با کیوس نگهبرانی جلروی درب برزرگ ورودی و حیراط روشرن و پرر نرور آن و اتاق افسر نگهبان و مأموران پرتعداد انتنامی با لباس فرم و یونیفرورم پلریس و چراغ های روشن سقؾ همه حکایت از ی کالنتری انتنامی دارد. سرباز همراه من دو برگه ای را که به او سرپرده بودنرد تحویرل افسرر نگهبان که پشت میزنشسته بود وبا یکی ازمراجعین درحرال گفتگوبرود داد و او هم بدون اینکه نگراهی بره مرن بیانردازد آنهرا را مهرر وامضراء کررد و مجرددا بره سررررربازهمراهم پررررس داد و گفررررت :ببرررررش پررررایین و خررررودت تحویررررل مسررررئول بازداشتگاهش بده .
/25خانه پدری
برره اتفرراق سرررباز همررراه ی ر طبقرره ی دیگررر از راه پلرره هررای داخررل ساختمان که اکنون برایم مشخص شده بود پاسگاه و کالنتری می باشد به سمت طبقرره زیرررزمین پررایین رفترریم ،سرررباز همررراه درب بازداشررتگاه را کرره از داخرل قفل بود با کؾ دست کوبیرد ،مسرئول ونگهبران بازداشرتگاه کره گروهبرانی جروان بود ابتدا دریچه ی کوچر براالی درب را از داخرل برازکرد ترا ببینرد چره کسری پشت درب است و پس از آنکه سرباز همراهم گفرت زنردانی آورده سرپس درب بازداشررتگاه را گشررود .سرررباز همررراه هررم یکرری ازبرگرره هررای بازداشررتی را برره گروهبان داد وازاو رسید گرفت و مراهم به داخل بازداشتگاه هل داد ورفت . گروهبان نگهبان جوان آن شب بازداشتگاه نگاهی به من کرد وگفرت: هر چه داخل جیب هایت هست خالی کن روی میز ،کمربند ت را هم براز کرن، بند کفش هایرت را هرم ،خوشربختانه کفرش هرایی کره آن روز بره پرا داشرتم بنردی نبود که مجبور باشم بند آنها را هم تحویرل بردهم .پرس از اینکره بازرسری بردنی شدم و تمامی جیب هایم را خود نگهبان گشت و مطمئن شرد کره چیرزی دیگرری داخل لباس هایم نیست ،وسایل و کیؾ پولم را که روی میز ریخته بودم یکی، یکی وارسی کرد و آنها را به ؼیراز کمربندم بمن پرس داد .موبرایلم را هرم کره قبال داخل پاسگاه پارک ازمن گرفته بودند . بازداشررتگاه ی ر راهررروی باری ر بررود برره اضررافه ی دوتررا اترراق کرره زندانبان به سلیقه ی خودش زندانیان را تفکی کرده بود ،اون الت و لوت هرا و چاقو کش ها و معتادین را داخل یکی از اتاق ها جرا داده برود و بقیره را هرم کرره برره زعررم او(نگهبرران) سرشرران برره تنشرران مرری ارزیررد ویررا برررای اولررین بررار گاارشان بره کالنترری و براز داشرتگاه افتراده برود مثرل راننرده هرایی کره تصرادؾ منجررر برره جرررح کرررده بودنررد و یررا افررراد ی را کرره دعواهررای خررانوادگی و زن و شوهری داشتند و یا کسانی را که چ بی محل کشیده بودند را هم داخل یکری از اتاقها اسکان داده بود . وقتی چشمش (نگهبان بازداشتگاه) بره مرن افتراد و سررو وضرع مرترب مرا دید ،انگاری که کسی راآنروز با قیافه ای به این تروتمیرزی و شریکی و برا
احسان شوشتری 21 /
این دک و پز وبا لبراس عیردی وکرت و شرلوار رسرمی در آن زیرر زمرین ندیرده بود ،دلش بحالم سوخت ! و یا اینکه من احساس کردم که دلش به حالم سوخت! پرسید :جرمت چیه گفتم :بهائی هستم . و همین کره شرنید بهرائی هسرتم مطمرئن شرد کره دیگره جرمری مرتکرب نشده ام و از من تخلفی برخالؾ قانون بدرنخواهد آمد ! ،همین ی جرم بهائی بودنم کافیست !. براستی مرا شرمنده ی محبرت خرویش نمرود و تنهرا تختخرواب موجرود در آن بازداشتگاه را که مربروط بره خرودش برود و داخرل همران راهررو گااشرته بودند را نشانم داد و گفت :برو روی اون تخت بگیر بخواب !. بنا برر ایرن مررا داخرل اتراق هرای بازداشرتگاه نینرداخت ! ،ورفرتم روی تختخواب مخصوص مسئول ونگهبان بازداشتگاه دراز کشیدم . تا صبح چندین نوبرت کره متهمران جدیردی را مری آوردنرد و از خرواب بیردار مری شردم ،مری دیردم کره خرود گروهبران نگهبران بازداشرتگاه ،دسررتانش را کنررار هررم روی میررز گااشررته و سرررش را هررم بررر آنهررا تکیرره داده و بهمرران شررکل روی ص رندلی و پشررت میررز مرری خوابررد ولرری تختخررواب خررودش را دراختیررارمن گاارده بود .یکبار هم که در نیمه شب چند نفرر از کرارگران سراختمانی را کره برا هررم زد و خررورد وکتر کراری کرررده بودنررد یکجررا و بره شررکل گروهرری داخرل بازداشتگاه ریختند ،یکی از آنها چون دیرده برود مرن روی تختخرواب خوابیرده ام فکر می کرد که منهم کاره ای هستم وشاید خیال مری کررد صراحب بازداشرتگاه هستم ! ویاحداقل مدیریت بازداشتگاه بامن است که شررو کررده برود پریش مرن قسم و آیه و آه و ناله که آقا به خدا تقصیر ما نبود ! اول اونها دعروا را شررو کردند و از این حرفها ! ،طفلی فکر می کرد که با این حرؾ ها مرن مری تروانم از بازداشررتگاه نجرراتش برردهم ! بیچرراره نمرری دانسررت کرره خررود مررن ه رم بازداشررتی هستم واحتماال وضعیتم ازاوبسیارخطر ناک تر است !. صبح کره از خرواب بیردار شردم و از تختخرواب پرایین آمردم و دیردم کره گروهبان نگهبان بازداشتگاه سرش را روی میز گااشته وتمام شب را به همان
/22خانه پدری
شرکل وحالررت خوابیرده اسررت و تختخرروابش را بره مررن زنرردانی بخشریده اسررت دلررم برررایش سرروخت و از داخررل کرریفم چنررد تررا اسررکناس در آوردم و زیررر نرراز بررالش ومتکا والبالی مالفه ها برایش گااشتم . چون شرب قبرل شرام نخرورده برودم ،دلرم ضرعؾ مری رفرت .از داخرل بازداشررتگاه و چسرربیده برره سررقؾ ی ر پنجررره نرررده ای کرروچکی بررود کرره برره کررؾ حیرررررراط کالنتررررررری راه داشررررررت و گروهبرررررران نگهبرررررران اجررررررازه داده بررررررود تررررررا بازداشت شدگان اگرمایل هستند ازاون دریچه به ی سربازی کره داخرل حیراط کالنتری بود پول بدهند تا از بوفه ای که درگوشه حیاط کالنتری برود برایشران صبحانه خریداری نماید .من هم همین کرار را کرردم سرفارش دادم بررایم کیر و ی لیوان چایی خریدند . ساعت هشت صبح مرأموران آمدنرد و گروهری از بازداشرتی هرا را بره اسم صدا کردند که من هم جرزو آنهرا برودم ،همره آنهرا متهمرین وبازداشرتی هرای کالنتررری بودنررد و فقررط مررن یکرری اسررتثنائا توسررط نیروهررای حفانررت واطالعررات دستگیرشررده بررودم .مرررا برره طبقرره برراالی کالنتررری بردنررد ،همرران مررأمور لبرراس شخصی دیروزی کره مررا دسرتگیر کررده برود امرروز برا لبراس فررم و برا درجره سرهنگی آنجا برود .کینره و نفررت از چهرره اش مری باریرد .حراال متوجره شرده بودم که کسی که دیروزوداخل پارک با او جروبحس کرده برودم یر سررهنی اداره ی حفانت ،اطالعات نیروهای انتنامی بوده است که دیرروز الزامری هرم به معرفی خود نمری دیرد و کرارت شناسرایی هرم ارائره نرداده برود و مرن در ابتردا خیال کرده برودم از نگهبانران پرارک چیتگراسرت ولری بعردا کره کارازکارگاشرته بود بیسریم هرا و اسرلحه هرای خرود را آنهرم بره جهرت ایجراد رعرب و وحشرت در آورده بودند . همان جناب سرهنگی که دیروزمرا جلب ودستگیر کرده بود بره یکری از مأموران لباس شخصی خود دستوراتی مری داد ومرأمور زیردسرتی هرم همره متهمررین بازداشررتی را کرره اززیرررزمین وبازداشررتگاه آورده بودنررد را بررا چنررد تررا نگهبرران و سربازهمراهشرران سررواری دسررتگاه مینرری برروس کردنررد و فقررط مرررا
احسان شوشتری 23 /
تحویل ی
افسر ونیفه دادند که به اتفاق یر
سرربازمحافن سرواری
اتومبیرل
سواری شخصی شده و بره دنبرال مینری بروس راه بیرافتیم و سفارشرات الزمره را به او گوشزد می نمود . وقتررری از سررراختمان کالنترررری خررررارج مررری شررردیم عرررده ی کثیررررری ازخررانواده هررای زنرردانیان جلرروی درب کالنتررری جمررع شررده بودنررد .در بررین آن جمعیررت ناگهرران چشررمم برره مررادر خررانمم افترراد کرره او هررم برره همررراه ی ر خررانم میانسالی که من تا آن روز او را ندیده برودم درمیران جمعیرت بودنرد کره از دور انهار محبت می کرد و سری به جهت حال و احوال خرم وراسرت مری نمرود و دستی تکان می داد و لبخند مهربانانه وبا محبتی تحویل می داد .با خرودم فکرر کردم احتماال از طرؾ جامعه بهائی منطقه شرش مأمورشرده اسرت ترا پرونرده ی مرا تعقیب نماید و یا شاید وکیل باشرد و از طررؾ محفرل مأموریرت یافتره ترا بره سررراغ مررن بیایررد و اوضررا و احرروال مرررا گررزارش نمایررد ! .ولرری برره هرریچ وجرره فرصررت و اجررازه صررحبت کررردن نبررود ،از دورادای احترررام و انهررار محبررت می کردیم تا اینکه ما هم سوار ماشین شدیم . مینی بوس از جلو می رفت واتومبیل ماهم بره دنبرال آن و در پری مرا نیزتعرداد زیررادی از اتومبیررل هررای خرانواده هررای متهمررین بازداشررتگاه در حرکررت بودند .اینهمه سواری هائی که مینی بوس را تعقیب می کردند چون مقصرد را هم نمی دانستند و نهایت سعی و تالش خود را بکار مری بردنرد کره مینری بروس را گم نکنند مثل کراروانی از اتومبیرل هرائی بودنرد کره بره دنبرال ماشرین عرروس درخیابانهای شهر به راه افتاده باشند !. راننده مینی بوس هم که آدم خوش جنسی به ننر نمری آمرد ،برا چنران سرررعت سررر سررام آوری راننرردگی مرری کرررد و در خیابرران هررای شررهر کرره در آن صبح جمعره خلروت ترر از حرد معمرول هرم برود وازآن ترافیر شرلوغ روزهرای عررادی درآن خبررری نبررود از البررالی اتومبیررل هررا درحررال حرکررت آنچنرران ویرررای می داد والئی می کشید که وقتی به خیابان وزرا وجلروی یکری از مجتمرع هرای قضایی که مقصد ما برود رسریدیم ترا بازداشرتی هرای داخرل مینری بروس را پیراده
/24خانه پدری
نمایند ؼیر از اتومبیل ما و یکی ،دو تا سرواری دیگرر تمرامی آن اتومبیرل هرای دیگری که مینی بوس راتعقیب می کردند راه را گم کرده وجا مانده بودند !. وقترری متهمررین داخررل مینرری برروس را پیرراده کرررده و بررا پرونررده هررا وبررا سررربازان محافنشرران تحویررل مجتمررع قضررایی واقررع درخیابرران وزرا گردیدنررد ، همان فر دی که زندانی ها را از جناب سررهنی تحویرل گرفتره برود و در طرول مسیر همراه متهمین داخل مینی بوس بود سراغ اتومبیل ما آمد و وقتری دیرد کره مررن راحررت نشسررته ام ،بررا پررر خرراش گررری و عصرربانیت سررر ایررن افسررر ونیفرره همراه و محافن من داد کشید که چرا بره ایرن (مرن) دسرتبند نرزده ایرد و دسرتور داد کرره برره دسررتانم دسررتبند بزننررد .وچررون دسررتبند هررم نداشررتند رفتنررد وازداخررل مینی بوس متهمین ی دستبد آوردند وبه دودست من زدند. من که تا آن لحنه بدون دستبند نشسته بودم و برا افسررونیفه همرراهم صحبت و خوش و بش می کردیم طبرق دسرتور همران مأمورلبراس شخصری کره برره دسررتان مررن دسررتبند زده بررود حررق صررحبت کررردن هررم از مررا صررلب گردیررد . وسرافسروسربازهمراه ومحافن من فریاد زد که نباید با زندانی حرؾ بزنیرد !. وپس از آنکه او سوار اتومبیل ما شد به طرؾ چهارراه قصر و خیابان معلم و داد گاه انقالب به راه افتادیم . من تنها بازداشتی ومتهمی بودم که در آن صبح روزجمعره بره همرراه سرره نفررر محررافن وارد سرراختمان دادگرراه انقررالب شرردیم ،چررون روز تعطیررل بررود ساختمان دادگاه انقالب خلوت وسوت و کور بود و هیچکس جز نگهبان جلروی درب در آنجا نبود و حتی قاضی کشی هرم کره قررار برود مررا ببینرد ومحاکمره نماید وننربدهد نیزهنوزنیامده بود . مسررئول دفترررش مرری گفررت :چررون امررروز حضرررت آیررت هللا فالنرری برره عنوان قاضی کشی ازشهرستان قم تشریؾ می آورند هنوز توی راه هستند و بزودی می رسند .مدتی پشت درب شرعبه ودفترر قاضری کشری کره قررار برود ازشهرقم تشریؾ بیاورند به انتنار نشستیم تا این که باالخره حراج آقرا برا لبراس روحررانی و عبررا و قبررا وعمامرره ونعلررین از حرروزه علمیرره قررم جهررت قضرراوت در
احسان شوشتری 25 /
خصوص پرونده ی بنده تشریؾ فرما شدند و چون من تنها متهم و تنها مراجرع شردیم و
آنروزدادگاه انقالب اسالمی بودم برال فاصرله وارد دفترر قاضری کشری سؤال و جواب شرو شد . گویا در پرونده ای که به همرراه مرن از کالنترری گیشرا (کروی نصرر) ارسررال شررده بررود مررورد اتهررامی مرررا قیررد کرررده بودنررد " شرررکت در تجمررع ؼیررر قانونی ! ".من نمیدانم از کی تا حاال رفتن به ی پارک جنگلی خارج از شرهر شده است اجتما ؼیر قانونی ! ویا از کی تا حاال رسم شده اسرت بررای رفرتن به پارک جهت هوا خروری بایسرتی اول برروی سرر راه از وزارت کشرور یر مجوز هم بگیری ! .خودم را آماده کرده بودم تا در جواب بگویم آقرای قاضری تجمع ؼیرر قرانونی را مری رونرد جلروی پارلمران ومجلرس شرورای اسرالمی و یرا دفتررر ریاسررت جمهرروری برره راه مرری اندازنررد تررا حرفشرران را برره گرروش مقامررات برسانند نه این که داخل پارک جنگلی خارج از شهر جمع شوند !. اجتما ؼیر قانونی را با پال کارد و اعالمیره و شرمایل و اعتصراب و اعتراق به راه می اندازند نه با سماور و قوری وزیرانرداز و قابلمره و کترری و توپ و تور و راکت و بدمینتون !( البتره مخفری نمانرد کره وایه تروپ راعمررا جر ت نمیکردم در حضور قاضی دادگاه انقالب بر زبان بیراورم نره اینکره آنهرا همیشه توپ را با تفنی همراه هم استفاده می کنند ! یا اینکه اگرر خیلری روحیره لطیررؾ تررری داشررته باشررند ترروپ را بررا تشررر برره کررارمی برنررد برره همررین دلیررل نمی خواستم وتمایل نداشتم کره بگرویم تروپ و ترور ،چره بسرا ممکرن برود قاضری اجرراز ه ندهررد پررس از اسررتفاده ازکلمرره ترروپ ،کلمرره بعرردی را برره زبرران بیرراورم و !! رفتره بودیرد پرارک جنگلری جهرت
بال فاصله داد بزند که پس با توپ و تانر اجتما ؼیرقانونی !). اگر چه خودم را برای جواب آمراده کررده برودم ،ولری قاضری محتررم دادگاه انقالب هم گویا اصال به این مورد اتهامی که در پرونده قیرد گردیرده برود اعتنائی نداشت و بیشتربا من بحس اعتقادی به راه انداخته بود ،کره کری بهرائی
/26خانه پدری
شدی چرا بهائی شدی کجا بهائی شدی مگر اسالم چی کم داشت که رفتی بهائی شدی . وزمانیکرره فهمیررد پرردرمن هررم همکرراروهم لبرراس خررودش اسررت ،اسررتاد حوزه ی علمیه ی مشهد ،روحانی و معمم ،امرام جماعرت ،مجتهرد و آیرت هللا است ،خیلی آتش گرفته بود ،کفری شده بود ،شرو کرده بود از آیات قرآنری استدالل کردن و از من هم استدالل و جواب در حد آیات قرآن ،نهرج البالؼره، صحیفه ی سجادیه و امثال آنها مثل اصول کافی و ؼیرره توقرع داشرت وجرواب می خواست ! مرا هم در حد خودش فرق کرده بود ! .محضرر داد گراه را هرم کالس درس حوزه ی علمیره و محاکمره مرا را هرم مباحثره طلبگری کره فقرط یر طرؾ بحس (قاضی) می توانست راحت حرؾ بزند و هر چه دلش می خواهرد بگوید ولی طرؾ مقابل کره دسرتبند بردسرتانش زده بودنرد (مرن) ومهرحکمرت و خاموشی هم بر لبرانش کوبیرده بودنرد ودهرانش دوختره بودنرد و نمری توانسرت در ایرررررن چنرررررین شررررررایط واوضرررررا واحررررروالی حررررررؾ و سرررررخنی را راحرررررت و بی دردسربرزبان براند و بحس ماهبی بره راه بیانردازد ،فقرط آنچره از عقایرد و اعتقررادات وسررؤاالت درخصرروص آئررین بهررائی مرری پرسررید ،مختصرررا جررواب می دادم و ما بقی را هم حوالت به سایت اینترنتی "بهائی دات کرام" مری نمرودم تا هرچه اطالعات می خواهید و اگرخیلی مایل به کارتحقیقی وعلمی هستید از سایت اینترنتی دریافت فرمائید و مرا لطفا درچنرین شررایطی بره درد سربیشرتر نیندازید تا تبلیػ و ترویج آئین بهائیت را هم بر موارد اتهامی من بیافزایند !. مأموربد جنس همراه من هم که خیلی دوسرت مری داشرت زودترر یر جروری مررا محکرروم کننرد نیزازاینکرره مری دیررد حضررت آیررت هللا قاضری محترررم کشی دادگاه انقالب نشسته و با من مباحس دینی و گفتگوی دوستانه ماهبی به راه انداخته و مرتب از اصول اعتقادی آئین بهائی می پرسد و سرؤال و جرواب مرری نمایررد وبرره تصرروراو(مررأمور) دل داده اسررت و قلرروه مرری گیرررد و برره پرونررده تننیمی آنان هم کاری ندارد وتوجهی نمی نماید متعجب شده بود .
احسان شوشتری 27 /
پررس از حرردود نرریم سرراعتی کرره بررا قاضرری روحررانی دادگرراه انقررالب و اعزامی از قم راجع به مسائل امری گفتگو کردیم ،قاضی رو به مأمور همراه من کره از کالنترری آمرده برود کررده و انهرار داشرت کره ایرن پرونرده را بایسرتی قاضرری اصررلی دادگرراه انقررالب رسرریدگی نمایررد و چررون مررن قاضرری کشرری هسررتم نمی توانم روی آن حکمی صادر نمایم و پرونده را به دست محرافن همرراه مرن داد. طبق گفته همان افسر ونیفه همراهم کره داخرل اتومبیرل بره انتنرار مرا نشسررته بررود ودری ر فرصررت مناسررب ویواشررکی بمررن گفررت ،قاضرری روحررانی کشی دادگاه انقالب که ازقم آمده بودنرد قیرد کررده برود ودسرتورداده برود کره برا گااشتن سند به عنوان وثیقه آزادم کنند و خودش (افسررونیفه محرافن همرراهم) نیزمحبت کرده گوشی موبرایلش رانیزدراختیرارم گااشرت ترا بره خرانواده ام خبرر بدهم تا سند آماده کنند و به کالنتری بیاورند .البته این اتفاقات در زمرانی پریش آمد که آن مأمور بد جنس دوباره به داخل مینی بوس خودش بازگشته بود . ولی اداره حفانت و اطالعات کالنترری کروی نصرر (گیشرا) ایرن کرار را نکرررد و برره محررق بازگشررت جلرروی کالنتررری برراز هررم مررأمور بررد جنسرری کرره داخررل دادگرراه انقررالب همررراه مررن بررود و صرربح هررم یکبارسررراینکه برره دسررتان مررن دستبند نزده بودند با افسر ونیفه همرراهم سررو صردا و داد و بیرداد راه انداختره بود ،باز دو باره واینبار به خاطراینکه موبایل دراختیرار مرن قررارداده بودنرد و معلوم نبود از کجا فهمیده بود دوباره کلی عصبانی شده بود وبیش از صد تا بد و بیراه و لیچاربرسرافسرونیفه بیچاره محافن با محبت من بار کرد . دوبرراره برره برراز داشررتگاه دیشرربی در زیرررزمین کالنتررری گیشررا (کرروی نصر) بر گشتم ولی اینبار چون گروهبان شب قبل رفته برود و سراعات کشری وشرریفت او برره اتمررام رسرریده و نگهبرران جدیرردی جررایش را گرفترره بررود مرررا هررم همچون سایر بازداشت شدگان ومتهمین بره داخرل اتراق دخمره ماننرد بازداشرتگاه انداختند .
/23خانه پدری
در ساعات اولیه شرایط بد نبود ،هفت،هشت نفری داخرل اتراق برودیم و جا برای استراحت وخوابیدن همه بود ولی رفته ،رفته تا آخر شب که پشرت سرهم متهمان جدیدی می آورند ،فکر می کنم تعداد بازداشتی هرای اتراق مرا بره حدود چهل نفری می رسید که در آن فضای کوچ دوازده متری دیگره حتری جررایی برررای خوابیرردن هررم نبررود و همگرری برره صررورت کتررابی و چسرربیده برره هررم می خوابیدیم و آنهائی هرم کره آخرر شرب بره بازداشرتگاه آمرده بودنرد کنرار دیروار نزدی درب ورودی اتاق و جلوی دستشویی چمباتمه زده وزانو به بؽل گرفته و به دیوار تکیه داده بودند و سر خودشان را روی دستانشان گااشته و خوابیده بودنرررد ،چرررون جرررایی بررررای دراز کشررریدن کرررؾ زمرررین وروی موکرررت هرررم پیررردا نمی کردند و ازطرفی چون دستشویی هم کناردراتراق بازداشرتگاه برود بعضریها که برای سیگار کشیدن داخل دستشویی می رفتند بوی بد سیگار به همراه بوی گند دستشویی مدام داخل اتاق ما می پیچید کره هروای آلروده ومتعفنری از فضرا و اینهمه آدم داخل اتاق به مشام می رسید . شررب سررختی بررود ازآن شررب ه رای برری پایررانی کرره آدمرری فقررط آرزوی فرارسرریدن صرربح را دارد وهرآنچرره انتنررارهم مرری کشررد انگرراری سررپیده صرربح ازراه نمی رسد ! .تا اینکه باالخره با هر جان کندنی برود خورشرید فرردا هویردا شد و صبح روزشنبه فرا رسید. صرربح روز دوم ،مثررل روز قبررل دوبرراره اسررامی بازداشررت شرردگان را خواندنررد ومرررا هررم دسررتبند برره دسررت برره همررراه یرر مررتهم دیگررر کرره جرررمش چاقوکشرری بررود اول برره یکرری از مجتمررع هررای قضررایی ؼرررب طهررران واقررع در خیابان پون بردند تا به پرونده اتهامی فردی که دستش رابه دست مرن دسرتبند خورده بود رسیدگی کنند و پس از آنهم مرا به دادگاه انقالب واقع در چهار راه قصر ،اول خیابان معلم و همان مجتمع وساختمان دیروزی بردند. مرا در طبقه سوم دادگاه انقالب اسالمی داخرل راهررو و جلروی دفترر شررعبه بررا دسررتبندی در دسررت روی کاناپرره ونیمکررت نشرراندند ،و مررأمور همررراهم وارد دفتررر شررعبه شررد ،وقترری از دفتررر قاضرری خررارج شررد ،خوشررحال برره ننررر
احسان شوشتری 21 /
مرری رسررید ،مرررا کرره مررتهم بررودم اصررال داخررل دفترشررعبه هررم نبردنررد و همرران جررا جلوی دفترر شرعبه داخرل راهررو نشرانده بودنرد کره فقرط یر لحنره یر نفرر آقرا ازداخل دفتر شعبه خارج شد نمی دانم قاضی بود یا مسئول دفترر قاضری ،چنرد ثانیرره ای بررر انرردازم کرررد و پرسررید کرری بهررائی شرردی و سرررش راهررم برره طررور خصررمانه ای پررایین و برراال مرری کرررد وخررم وراسررت مرری نمررود و خررط و نشرران می کشید که مثال ببین حاال چه کارت می کنم !. مشخص نبود چه پدرکشته گی با مرن داشرت ! و مرن هرم مثرل بچره ای منلوم و معصوم با دستبندی به دستانم همانجرا بری هریچ حرکتری نشسرته برودم ، همان آقا که از دفتر قاضری خرارج شرده برود و نمری دانرم خرود قاضری برود و یرا مسررئول دفتررر قاضرری و اصررال تمررایلی هررم نداشررت تررا جررواب مرررا بشررنود کرره کرری بهرررائی شرررده ام ! ،عینکررری در دسرررتانش برررود ،همچنررران کررره خصرررمانه بررره مرررن می نگریسرت ومعلروم نبرود چره هیرزم ترری بره او فروختره برودم کره پنرداری بره دشرمن خررونی خررانوادگی خرویش مرری نگرررد وهمچنانکره درحررین عبررورودر حررال حرکت نگاهم می کرد زمانی که می خواست از جلوی من رد شود ی چیزی از گوشه عینکش که در دستش بود افتاد و اجبارا چند ثانیره ای خرم شرد ترا آنررا از روی زمین بردارد ،گمان می کنم گیره ی ریز بند عین اش بود که افتاده بررود و همررین چنررد ثانیرره باعررس شررد کرره توفیررق چنررد لحنرره زیررارت بیشررتر ایشرران نصیبم گردید ! .به اتاق دیگری در همان راهرو رفت شاید دفتر رئریس مجتمرع بود ،پرس از چنرد دقیقره ای برگشرت ،شراید هرم آنجرا اصرال کراری نداشرت فقرط می خواست مراازنزدی ببیند و حکم صرادر کنرد ،نمری خواسرت حکرم ؼیرابی داده باشد ! بعد ازاینکه همان آقا که نمی دانم قاضی شعبه بود و یا مسئول دفتر شررعبه برره اترراق خررودش بازگشررت ،پررس از چنررد دقیقرره ای مررأمور بررد جنسرری کرره مراقب من بود و از کالنتری با من آمده بود با پرونرده در دسرت و خنرده برلرب از دفترایشان خارج شد !. به ننر خیلی خوشحال می آمد .فکرمی کرد به هدفش رسیده است ! هر چند قاضی کشی دیروزی که روحانی حوزه علمیه بود و از قم آمرده برود
/35خانه پدری
حالش را گرفته بود و تن به خواسرته اش کره حکرم اعرزام بره زنردان برود نرداده بود ،ولی این یکی قاضی شعبه امروزی خواسته اش را برآورده کرده بود. از درب پشتی مجتمع قضایی شهید قدوسی واقع در اول خیابران معلرم خررارج شرردیم وارد پارکینرری مجتمررع کرره شرردیم ی ر سررواری سررفید رنرری پرایررد منتنررر مررا بررود ،مررن روی صررندلی عقررب نشسررتم چررون پاهررایم پشررت صررندلی جررا نمی گرفت و ماشرین بررایم کوچر برود ،یره وری نشسرته برودم و بره سره کرنج گوشه صندلی عقب و درب اتومبیل تکیه داده و پاهایم را پشرت صرندلی راننرده دراز کرررده بررودم ،مجبررور بررودم برره صررورت لمیررده داخررل صررندلی عقررب پرایررد بنشینم .و مأمور مراقب لباس شخصی همراه مرن هرم در صرندلی جلرو و کنرار راننده نشسرت و بره راننرده دسرتور حرکرت داد و گفرت :بررویم ،مشرخص نبرود کجا می رویم ،به کالنتری باز می گردیم و یا جرایی دیگرری مری برنردنم ، ولی راننده پراید می دانست که کجا بایستی بررود چرون در برین راه نشرنیدم کره مأمور محافن و مراقب من ،مقصدی را به راننده گفتره باشرد کره کجرا بررویم . پررس از طرری کررردن وپیمررودن خیابرران هررا و اتوبرران هررای متعرردد برره جلررو ی درب بازداشتگاه وزندان اوین رسیدیم و راننده توقؾ کرد . در طی راه که با مقام مافوقش وبا گوشی همراهش صحبت مری کررد متوجه شدم که با شادمانی گزارش مری داد کره تمروم شرد حکرم ایرن یکری را هرم گرفتم !. تا زمان رسیدن به زندان اوین تصور من بر این بود که راننده هم از مأموران خودشان است ،ولی وقتی جلوی درب زندان اوین می خواستیم پیراده شررویم مررأمور بررد جررنس و لبرراس شخصرری مراقررب مررن کرره مرتررب در بررین راه بررا تمسخر و تهدید وتحقیر با من صحبت می کرد ،رو بره مرن کررده و گفرت :لطفرا کرایرره ی آیانررس را بدهیررد! پررول تاکسرری تلفنرری را حسرراب کنیررد ! نرره تنهررا برررای جابجائی و ترانسفر زندانی ی اتومبیل درست و حسابی بزرگ و شاسری بلنرد که راحت بتوان داخرل آن نشسرت نیراورده بودنرد ! بلکره کرایره ی همرین ماشرین
احسان شوشتری 31 /
کوچ
قوطی کبریتی ابوطیاره ! راهم که زندانی بره تنهرایی در صرندلی عقرب
آنهم راحت نبود را نیز توقع داشتند زندانی (من) پرداخت نماید !. همان اتومبیلی که ما را به زندان اوین آورده بود قرار شد جهرت براز گرداندن مأمور همراه من به کالنتری گیشا ،جلوی درب زندان منتنربماند . مررن بررا دسرربند ومأمورمحررافن همررراهم بررا لبرراس شخصرری دو نفررری از درب کوچ بازداشرتگاه اویرن واقرع در ضرلع شرمالی اتوبران یادگرار امرام وارد چهار دیواری زندان شدیم .
/32خانه پدری
کرایه تاکسی
طهران -اردیبهشت ماه ۴۸۳۱
وقترری جلرروی درب ورودی زنرردان اویررن رسرریدیم و مررأمور بررد جررنس مراقب وهمراهم رو به من کرده و گفرت :پرول کرایره تاکسری تلفنری را حسراب کنید ! مررا مری گری از شردت نراراحتی و عصربانیت زنردانی ومحبروس شردن از ی طرؾ و حماقت و بی ادبری وبری نزاکتری ایرن مرأمور کرم شرعورهم از یر طرؾ شروکه شرده برودم ،حرصرم در آمرده برود ،لجرم گرفتره برود ،کفرری شرده بودم ،نمی دانستم ونمی توانستم بخندم و یا گریه کنم . گفتم :آقا جان مگر من تاکسی تلفنری خبرر کررده ام ترا پرول کرایره اش را هم مونؾ باشم که بدهم !. تازه اگر قرار بود مرا به گوهردشرت کررج (رجرائی شرهر) و یرا چره می دونم به زندان شهرستان برازجان دراسرتان بوشهربفرسرتند در آن صرورت چرره مرری کردیررد اصررال شرراید قاضرری دادگرراه انقررالب اسررالمی دلررش مرری خواسررت ودستور می داد تامرا به زندان گوانتانامو یا زنردان ابوؼریرب اعرزام کننرد ! آیرا آن وقرررت هرررم مررری بایسرررت هزینررره هواپیمرررا و کرایررره راه را زنررردانی پرداخرررت می کرد اصال شما به چه اجازه ای با پول من وبدون اطال خود من سفارش تاکسی تلفنی داده اید ! زندانی بیچاره پولش کجا بوده که با تاکسی دربستی بره
احسان شوشتری 33 /
زندان قدم رنجه نماید ! اگر اختیرار دسرت زنردانی باشرد کره پیراده مری آیرد و یرا حداکثرش سوار اتوبوس های سریع السیر بی .آر .تی شررکت واحرد میشرود و یررا بررا مترررو مرری آیررد تررا درایررن آخرررین دقررایق آزادی اش ی ر گررردش و تفررریح وسرریاحتی هررم داخررل شررهر کرررده باشررد ! وچرخرری زده باشررد تررادلش بازشررود ! نمی شود که زندانی را با تاکسی دربستی و از صبح زود در اختیرار مسرافر ترا نزدیکی صالت نهرر آورد تحویرل زنردان داد و بعرد هرم او را مجبرور کررد کره پررول کرایرره تاکسرری دربسررتی را هررم بپررردازد ! شررنیده بررودم کرره مررریق وبیمررار برررردحال و اوریانسرررری را تررررا پررررول بیمارسررررتان را پیشرررراپیش پرداخررررت ننمایررررد ازآمبرروالنس پیرراده اش نمرری کننررد وپررایرش وبسررتری اش نمرری نماینررد ولرری ندیررده بودیم ونه شنیده بودیم که زندانی بد اقبال وناخوش احوال زندان اوین را جلوی درب بازداشررتگاه سرکیسرره کننررد و بگوینررد تررا پررول کرایرره تاکسرری را پرداخررت نفرمائید ،از زندان رفتن هرم خبرری نیسرت ! بایسرتی همینجرا بمرانی ترا حسررت زندان اوین را ازداخل و درون دیدن بر دلت بماند !. خالصه از مأمور بد جنس َلبراس شخصری کره از خوشرحالی گررفتن حکررم زنرردان برررای مررن ازلحنرره خررروج ازدفتررر قاضرری شررعبه دادگرراه انقررالب تررا جلوی درب زندان اوین درطرول راه سرر حرال و سرر خروش برود اصررار و از من زندانی هم انکار که حاشا و کال ،اصال وابردا امکران نردارد کره پرول کرایره را بدهم ! اگر ناراحتید مرا بر گردانید سر جای اولم ! .روزقبل هم چند بارمرا ازبازداشتگاه کالنتری تا دادگاه انقرالب وبرالعکس ترانسرفر وجابجرا کررده بودنرد ولی هیچگاه وهرگزازمن تقاضای پول ننموده بودند !. مررأمور بررد جررنس ولبرراس شخصرری هررم دالیررل عقالنرری و منطقرری ردیررؾ می کرد! ما که برای این همه متهم وزندانی ماشین و راننده دراختیار نرداریم ، معلرروم اسررت کررره خررود متهمررین ودسرررتگیر شرردگان هررم بایسرررتی همررت نماینرررد و همکرراری ومسرراعدت فرماینررد! دسررت فترروتی وکرررم ومروترری ! ،نمرری شررود کرره مأمورحفانررت واطالعررات همررش مررتهم وزنرردانی جابجررا کنررد وهرریچ پررولی هررم نگیرد ! مفت ومجانی که نمی شود ! همینکه پول حقروق مأمورمراقرب وهمرراه
/34خانه پدری
محررافن را اززنرردانی نمرری گیرنررد بایسررتی خرردا را شررکر کنیررد وگرنرره مرری دانرری دوروزه ماموران کالنتری را عالؾ خودت کردی شرب هرا هرم مفرت ورایگران توی بازداشتگاه کالنتری خوابیدی وهیچ پولی هم ندادی ! مری دونری صرورت حسابت سر به فل میزند ! حاال می خواهی ی کرایه ناقابل تاکسی تلفنری را حساب کنی جون مری کنری ! (مرأموراداره حفانرت واطالعرات همرراهم چرون صررحبت پررول گرررفتن پرریش آمررده بررود اینچنررین مبررادی آداب شررده بررود ومؤدبانرره ومحترمانه سخن می گفت وگرنه ازصبح بایستی همراه ما می بودید تابره چشرم خودتان می دیدید که چگونه با متهم حرؾ می زد !). نیروی انتنامی ومأموران کالنترری گیشرا کره ماشراء هللا بررای اینهمره متهم وبازداشتی وزندانی که اتومبیل سواری وسرویس رایگان ندارند که ! خیلی اززندانی ها راهم با تاکسی تلفنی ترانسفر وجا به جا می کنیم ! کررره بایسرررتی الاقرررل کرایررره اش را بپردازنرررد ،پرررول نگهرررداری ومحرررل خرررواب وجاومکان نمی گیریم ،پایرائی هم که نمی کنیم تاکه هزینه ای وحق سرویسی بگیرررریم ! ولررری پرررول جابجرررائی وترانسرررفرزندانی کررره دیگررره بررره اداره حفانرررت واطالعات نیروهای انتنامی مربوط نیست ! خود زندانی هم بایستی همتی بره خرج بدهد ! ودرصدی ازمخارج وهزینه ها وفرانشیز آنرا بپردازد !. حتی اون آقای زندانی الت و چاقو کش صربحی هرم کره دسرتش را بره دست تو دستبند زده بودیم تا شاید کمی ازفضل و کمراالت شرما بهرره منرد گرردد هم دونی و سهمیه کرایه خودش را پرداخت کرده است ! زندان رفرتن ،آنهرم اوین رفتن که مفت ومجانی نمی شود !. مررأمور بینررواهر چرره اصرررار مرری کرررد و راننررده پرایررد هررم کمرر و یرراری اش مرری نمررود و دالیررل منطقرری وعقالنرری ایررن مررأمور برری عقررل را تائیررد می کرد من زیربار نمی رفتم که نمی رفتم .می خواسرتم آن شریرینی وحالوتری را که از دادگاه انقالب اسالمی تا جلروی درب زنردان اویرن برا او همرراه برود و از گرفتن حکم زندان برای بنرده خوشرحال وخنردان شرده برود و در پوسرت خرود نمی گنجید وبا دم خودش گردو می شکست وشراد مری زد را بررایش زهرر مرار
احسان شوشتری 35 /
کرده باشم ! و خوشبختانه نقشه ام گرفت وهمین جوری هرم شرد ! .برا موبایرل همررراهش بررا رئیسررش کرره احتمرراال همرران جنرراب سرررهنی دیررروزی بررود تمرراس گرفررت ،همرران جنرراب سرررهنگی کرره حکررم برره جلررب ودسررتگیری مررن داده بررود و نمرری دانررم چرره هیررزم تررری برره او فروخترره بررودم کرره درمواجرره بررا مررن از چهررره وسیمایش کینه و نفرت می بارید و چون در پارک چیتگر جوابش را داده بودم و ازاوماده قانونی خواسته بودم ،گفته بود بیا برویم تا قانون را نشانت بدهم ! اکنون داشت به من قانون را به عینه نشانم می داد ! تا برا چشرمان خرودم خروب مالحنه کنم که قانون یعنی چه ! تا اینکه پس از این اگرفردی لباس شخصی برردون هرریچ حکمرری و ب ری هرریچ دلیلرری دسررتوری داد وحکررم کرررد کرره از پررارک عمومی ومشاعات شهری وهمگرانی برویرد بیررون ! حرق نرداری بپرسری چررا بایستی از پارک بروم بیرون مگر اینجا مکان عمومی نیست و جنرراب سرررهنی هررم کرره برره قررول خررودش از صرربح آن روز منتنررر مانده بود تا ی نفرکله خراب همچون من پیدا شود واز ایشان توضیح بخواهرد که چرا بایستی از پارک بریم بیرون تنها بهمین دلیل مرا آورده بودنرد زنردان اوین تا همان خواسته جناب سرهنی داخل پارک چیتگر عملی واجابت گردیده باشررد و قررانون را برره ی ر شررهروند کلرره شررق و زبرران نفهررم و مخ رالؾ قررانون و هرج ومرج طلب تفهیم کرده باشند !. جناب سرهنی که به ننر عاقلتر و منصؾ تر و عادلتر از روزهای قبل و ایام ماضی ونیزازاین مرأموردون پایره بردعنق وبردؼلق و برد اخرم خرودش بود از پشت سیم تلفن راه حلی که به ننر جناب خودشان عادالنه ترر وعاقالنره تررسیده بود ارائه فرموده بودند کره نره سریخ بسروزد و نره کبراب ! وچرون بیران ایشان فصل الخطاب وآخرین کالم برود ،وحتری قرانون هرم باعتباروجودمبرارک ایشان اعتباروارزش می یافت ! دستورفرموده بودند فیفتی ،فیفتی ! یرا پنجراه ، پنجاه ! .نصؾ ملبػ کرایه را از من زندانی به تنهائی بگیرند و پنجاه در صرد مابقی را هم پرسنل و کار کنان اداره حفانت و اطالعات کالنتری 131کروی نصر(گیشا) به صورت دسته جمعی وبرا توافرق همدیگروبشرکل همرت عرالی و
/36خانه پدری
شرررافتی هررر کدامشرران برره انرردازه وسررع وترروان ومیررزان دریافررت حقرروق ماهیانرره خودشان تامین بفرمایند !. معلوم بود که جناب سرهنی هم ازشامه برازاری بسریاری برخروردار و در چانه زنی استاد فرن برود ! ولری بررای مرن کره بریش از یر ربرع قررن در بازار طهران تجارت پیشه کرده بودم حنایش پیش من رنگی نداشت چانره زدن حرفه بازاریان است ،و جناب سرهنی داشت با من بازاری چونه مری زد ! ولرری بررا ایررن تفاصرریل برراز هررم زیررر بررار نمرری رفررتم و ایررن زور گررویی وحرررؾ ؼیرمنطقی را نمی پسندیدم .همران زور گرویی پریرروزی داخرل پرارک چیتگرر برایم کافی بود ! هر آن چه که دلتان خواست وازدستتان برمی آمد تا بر سررم بیاورید که آوردید ! حاال دیگه چه کاری مری توانیرد بکنیرد مری خواهیرد بررم گردانید می خواهید اززندان اوین رفتن محررومم کنیرد ! هرر چره دل تنگتران می خواهد ،بنمائید . ترسیدن ما چونکه همه از بیم و بال بود اکنون ز چه ترسیم که در اوج بالئیم مرن بره خواسرته و دلخررواه خرود تاکسری تلفنری سررفارش نکررده ام ترا برره زنرردان اویررن بیررایم کرره حرراال مجبررور باشررم کرایرره آن ررا هررم پرداخررت نمررایم ،شررما تاکسی گرفته اید پولش را هم از جیب مبارک خود بپردازید !. فکر می کنم حال جناب سرهنی هرم پشرت سریم تلفرن بره انردازه همرین مأمورلبرراس شخصرری همررراهم نیزگرفترره شررد بررود و ازآن شررادی و شررعفی کرره ساعتی پیش مأمورش گزارش کرده بود که حکم زندان گرفته ام کاسته شد !. معلرروم بررود کرره مررأمور بررد جررنس محررافن و مراقررب و همررراه مررن در خصوص آن زندانی صربحی نیرز دروغ مری گفرت مثرل ( ! ..همران وفرادارترین حیوان !) . اون موجررود چررراقو کررش عاصررری و یرراؼی را کررره در دو روز گاشرررته برحسب ی اتفاق ،اجبارا وناچارا با او زیرر یر سرقؾ سرپری کررده برودم ، یر شررکلی از آدم بررود کره برره تنهررایی همره بازداشررتگاه از دسررتش عاجزوشرراکی
احسان شوشتری 37 /
بودند .ازچند روزقبل از ورود مرن بره بازداشرتگاه داخرل کالنترری نگهرداریش می کردند ،هرتازه واردی که به بازداشتگاه می آمد به ی بهانره ودسرتاویزی و به یر شرکل ناخوشرایندی برد و بیرراه برارش مری کررد ومثرل خرروس جنگری بیخررودی برره هرتررازه واردی مرری پریررد ،مرری خواسررت برره زنرردانی تررازه از راه رسیده بفهماند که اینجا (تروی بازداشرتگاه) رئریس وفرمانرده کیسرت ! بره همرین دلیل برای پر خاشگری و در گیری و بد و بیراه گفرتن نیراز زیرادی بره بهانره و دستاویزهم نداشت !. بعضی وقت ها هم کره چنرد نفررمتهم بازداشرتی براهم وارد بازداشرتگاه می شدند به خاطر اینکه همگی یکجا وقلفتری وقلمبره حسراب کرار دستشران آمرده باشد با آن که (آن کسیکه) به زعم خودش از همگی گردن کلفرت ترر برود و در شأن وهمسنی خودش جهت گالویز شدن به حساب می آورد و احتمال می داد که ممکن است بر جای ومکان ومسند ریاست فرضی او تکیه بزند ! در گیری لفنی پیدا می کرد ومتل های آن چنانی بارش می کرد واز خاطرات دعواها و کت کاری هایش با صدای بلند صحبت می کرد تا همه بشنوند کره چنرد نفرر را بررا چرراقو لررت وپررار و نرراک اوت کرررده و راهرری بخررش اوریانررس بیمارسررتان ومریق خانه نموده است تا حسراب کرار دسرت همره حاضررین درمحربس یکجرا آمررده باشررد ! .مثررل نقررل و نبررات هررم فحاشرری مرری کرررد و برره درو دیرروار نررا سررزا می گفت ،در تعریؾ خاطرات شریرین زد و خوردهرا ونرزا هرا و دعروا هرای رویررائی ا ش هررم اگررر ترروی هررر جملرره چنررد تررا فحررش آب دار بررر زبرران جرراری نمی فرمود ! وچاشنی بیان خاطرات نمی نمود ! آن خاطره کوفتی زهر مارش می شد و اصال به دلش نمی چسبید !. فقرط بره مرن چونکره فهمیرده برود بهرائی هسرتم بری احترامری نمری کررد وگرنه مسلمان و ؼیرمسلمان برایش فرقی نمی کرد وتوفیری نداشت ،همره از دست وزبان او دررنج و عااب بودند . محررل سررکونت و زنرردگیش در پررائین شررهر ونزدیکرری هررای گورسررتان بهشت زهرا بود ،به مرن مری گفرت :کره تروی محلره مرا چنرد ترا خرانواده بهرائی
/33خانه پدری
ساکن اند که خیلی آدم های خوبی هستند ! و چون با اکثر ساکنین اون محل هم به نوعی فامیل وخویشاوند می باشند کسی هم باهاشون کاری نرداره و اایتشران نمی کنند ! اصرال کسری جرر ت نمری کنره بره بچره محرل مرا چرپ نیگراه کنره ! هرکسی می خواد باشه من حقشو کرؾ دسرتش مری اارم ،مگره مرن مررده باشرم که یه نالوطی بخواد هم محلی های منو اایت کنه !. معلوم بود که عالوه برداخل بازداشتگاه توی محل خودشان هم خرش می رود و ریاست و حکمرانی اش پا برجا وبر قررار اسرت ! بره طرور ضرمنی می گفت تا بمن بفهماند که ازاون خانواده های بهائی هم محلری خرودش حمایرت می کنرد ! مری خواسرت هزینره نگهرداری اش (سراپورت و حمرایتش ) را برا مرن حساب کند !. گمان می کنم مأموران ودرجه داران کالنتری کروی نصرر(گیشرا) هرم از چنین آدم دیوانه ای وحشت داشتند و می ترسیدند ! بهمرین دلیرل منلرومترین و آرام ترررین وبرری دردسرررترین وسرراکت ترررین مررتهم بازداشررتگاه (مررن) را یافترره بودند و دستش را به دست او(همان چراقوکش نیمره دیوانره) دسرتبند زده بودنرد ! و شاید مأموران کالنتری می خواستند بااین ابتکارعمل بکر و شایسته اورا در کنارمن قرار دهنرد ترا کمری ازآرامرش درونری ووجرودی مرن کسرب فریق نمایرد وازهالره وسریگنالهای مثبرت پدیرد آمررده وانباشرته شرده درمحریط وپیرامرون وجررود فیزیکی من اوهم اره ای بهره مند گردد واندکی آرامش بیابد وبدینوسیله مقردار کمی از اینهمه بیش فعالی او کاهش یابد وکاسته گردد !. ازآن آدمهای لمپنی بود که به تار سبیلش قسم می خورد وهیچ چیرزی در ایررن دنیررای بررا شررکوه محترررم تررر ومقرردس ترازموهررای سرربیل آقررائی اش پیرردا نمی شد تابدان سوگند یاد نماید ! .توی مجتمع قضرایی پونر کره بره اتفراق هرم رفته بودیم چون اجبارا دستهایمان به هم گره خورده بود ودونفرری بره یکردیگر دسبند شده بودیم ،خانمش به مالقات ودیدارش آمده بود ،طفلی خانم بیچراره اش تا چشمش به ما افتاد بسرعت جلودوید و به طرؾ همسرش آمد و سالم کرد.
احسان شوشتری 31 /
این آقای چاقو کش هم که دست راستش را بره دسرت چرپ مرن دسرتبند زده بودنررد و همرره جررا در کنررار هررم بررودیم ،و دور از جررون مثررل اللرره و الدن دوقلوهمه جا به هم چسبیده بودیم و با هرم مری رفتریم وتنهرائی برایمران مفهرومی نداشرررت ! و حرفهرررای خصوصررری و عاشرررقانه و محرمانررره اش را هرررم اجبرررارا می شنیدم ! به زنش جواب داد و گفت :سالم و زهرر مرار! براز بردون اجرازه از خونرره بیرررون آمرردی مگررر نگفترره بررودم برردون اجررازه مررن (شرروهر) حررق نررداری جررائی بررری ! ( پرراتو از چارچوبرره درب منررزل بیرررون بگررااری !) مگررر نگفررتم وقتی باالی شهرمی آیی چادرمشکی سرت کنی !. بیچاره جرم خانمش این بود که بدون اجازه او آمده بود تا برایش چند تا آبمیوه وکی و چایی و بیسرکویت آورده باشرد و برا مقنعره ومرانتو وشرلوارهم آمده بود و حاال که شوهرش که دست راستش به دست مرن دسرتبند خرورده برود رگ ؼیررررت مردانگررری اش گرررل کررررده وبررره جررروش آمرررده برررود ومررررا هرررم ازآن بی نصیب نمی گااشت وبه دنبال خودش می کشید تا دسرت چرپش را کره مشرت وگررره کرررده بررود را محکررم برفرررق سررر زن بیچرراره اش بکوبررد و پخررش زمیررنش نماید تا با خاکروبه وخاک اندازبیایند و جمعش نمایند !. چراکه باالی شهر آمده و چادرنمازش را سرش نکرده است !. گفتم :بابا ولش کن ،خوبیت نداره ،اینجا کجا ،باالی شرهر کجرا !. طفلی از بهشت زهرا آمده بود و خیال می کرد پون هم باالی شهر به حساب می آید ! گفتم :کوتاه بیا ،کو تا باالی شهررا ببینی ! ولش کن حاال ،آدم که زنش را در مال عام تنبیه نمی کند ،تنبیه بدنی ضعیفه مرال تروی خونره اسرت ، کنار آشپز خونه اش مثل ی مرد با مرام خوش ؼیرت !! پرس فکرر مری کنری خونه رو واسه چری سراخته انرد ! بررای همرین کره مررد براؼیرت هرر موقرع کره دلش خواست ومیلش کشید ! زنش را با خیال راحت ی شکم سیر کت بزند! برای همین است که می گویند :چهار دیواری اختیاری ! .دیگه تروی مرال عرام و توی مجتمع قضائی که کسری زنرش را کتر نمری زنرد کجرا شرنیدی کره یر نفر توی عدلیه و پیش قاضی زنش را تنبیه بدنی نموده باشد !.
/45خانه پدری
خالصه اینکه دوست شفیق وهمراه من خونش حسابی بره جروش آمرده بود و می خواست هر طروری شرده حرد اقرل یر مشرت گرره کررده را حوالره و نثررار زن بیچرراره اش بنمایررد .بررا صررحبت هررای دلنشررین و آرام بخررش مررن کمرری آرامش گرفت وسلول های خاکستری مؽزاش را بکار انرداخت ! .بره خصروص اینکه من از ننر سنی خیلی از او بزرگترر برودم و او کوچر ترر از مرن برود. من میانسالی پخته و او جروانی خرام برود ! لروطی گرری کررد و حرمرت بزرگری مرا نگه داشرت و از خرر شریطان پیراده شرد و تنبیره بردنی زنرش را بره سپسرترها وبعدها موکول کرد و فقط تنها ناراحتی اش ایرن برود کره ممکرن اسرت مردت هرا در زندان بماند وآب خن نوش جان کند وفرصت به جا آوردن حرال زنرش را به این زودی ها به دست نیاورد !. حررررال از چنررررین آدم نیمرررره وحشرررری وموجررررود خشررررن ونرررراآرامی کرررره مأمورمراقرررب همرررراه مرررا حتررری جرررر ت صرررحبت کرررردن وگفتگررروی معمرررولی و رودررو راهم با اونمی داشت واگرچیزی می خواست به او بگویرد اول آهسرته در گوش من نجوا می کرد تا مرن ماننرد متررجم وبرا نهایرت مالطفرت و مالیمرت وبرررا زبررران ر فرررت و لسررران شرررفقت بررره سرررمع حضررررت آقرررا برسرررانم و خرررودش (مامورمراقب) ازترس ووحشت چنین موجود پرخاشگروچنان خوی درنرده ای می رفرت وخیلری دور ترازمرا مری ایسرتاد وازآنجرا ننراره گرر عکرس العمرل آقرا می ماند ! با وصؾ چنین رفتارواوصافی چه جروری جرر ت کررده ترا پرول از بابت کرایه تاکسی تلفنی گرفته باشد !. مررن کرره برراورم نمرری شررود ،اصررال برراور کردنرری هررم برره ننررر نمرری آیررد ودرعقل من نمی گنجد ،خدا می داند وهللا اعلم ! بقول خود همران دوسرت نیمره وحشی ونیمه دیوانه ونصفه روزه ام و بفرموده همران حضررت آقرا حفنره هللا : این حرفها توی کت من نمی ره !. او خودش بتنهائی ی پا باج بگیر محله بود .پول چایی و سریگارش را داخل بازداشتگاه دورو بری ها تأمین می فرمودنرد ترا از حمرایتش بهرره منرد گردند و از دستش وزبانش آسیب نبینند ! .چگونه حاضر می شد به این مرأمور
احسان شوشتری 41 /
برد جررنس کرره فقرط زورش برره مررن معصروم ومنلرروم مرری رسرید و ال ؼیررر ،پررولی پرداخت کرده باشد ! امکران نداشرت وممکرن نبرود چرون بررایش اوؾ داشرت ، دیگرره ترروی کرروی وبرررزن و پرریش بچرره محلرره هررا نمرری توانسررت سرررش را برراال بگیرد .به خصوص اینکه در تمام مدت دستش به دست من دستبند خورده بود و از من جدا نمی شد ،حرفهای خصوصری ودرددلهرای عاشرقانه ومحرمانره برا همسررش راهررم مررن مرری شرنیدم ! پررس چگونره مرری توانسررته کرره مررأمور کالنتررری مخفیانه از او پولی دریافت کرده باشد ! ومن ندیده باشم ! . وقترری وارد زنرردان اویررن شرردیم و داخررل حیرراط زنرردان منتنررر بررودیم تررا ازطرؾ بند 251متعلق به وزارت اطالعات نماینرده ای بیایرد و مررا از دسرت مأمور حفانت و اطالعات نیروی انتنامی کالنتری کروی نصرر(گیشرا) تحویرل بگیرد ،از اینکه وارد زندان اوین شده بودم ناراحت بودم ولی از این بابت که از دسررت ایررن مأمورمراقررب همررراه و بررد جررنس سررازمان حفانررت و اطالعررات نیروی انتنامی راحت وخالص می گشتم خوشحال می شدم !.
/42خانه پدری
زندان اوین اردیبهشت ماه 1334طهران
مررن و مررأمور مراقررب همررراهم دو نفررری از درب کوچر بازداشررتگاه اویررن وارد شرردیم ،مرررا ثبررت نررام کردنررد .اسررلحه کلررت کمررری واسررپری گرراز اش آور یا اسپری بیهوشی وفلفل مأمور همرراه مررا کره روی کمربنرد و زیرر کتش جا سازی کرده بود را هم گرفتند ،دستبند مراهم باز کرد و تحویل داد ، دو نفررری وارد اترراق ودفتررر دیگررری شرردیم ،مررچ دسررتانم از آزارو اایررت دسررتبند آزاد شده بود مأمور محافن من پشرت میرز هرای مختلرؾ مری رفرت ترا تشرریفات اداری تحویل دادن مرا فراهم نماید .پشت یکی از میرز هرا کره سرربازی نشسرته و مشؽول کار بود ،وقتی مأمور همراه مرن گفرت کره زنردانی آورده ،برا دسرت اشاره کرد اونجا تحویل بدهید و بروید به سالمت !. مأمور همراه من گفت :بند 251باید تحویل بدهم ،سرباز پشت میز که تا آن لحنه به حرؾ های مأمورهمراه من اهمیتی نمی داد به محرق اینکره شماره بند را شنید پنداری که برق گرفته باشدش ،از جا پریرد وسررش را بلنرد کرد و با تعجب پرسید .! 251 تا اون روزوآن لحنه فقط اسم زندان اویرن را شرنیده برودم واز بنرد 251هیچ چیزنمی دانسرتم واطالعری نداشرتم ،وقتری سررباز پشرت میرز برا چنرین حررالتی پرسررید ! 251و چشررمانش از تعجررب گرررد شررد ،تررازه فهمیرردم کرره بنررد
احسان شوشتری 43 /
251عجب جای ترسناک ووحشتناک و مهمری اسرت ! ،خردا بره دادم برسرد !! دد م یانده ! .وقتیکه مأمورو سربازی که هر روز با اینهمه زنردانی سررو کرار دارد از شنیدن اسم بند 251این چنرین وحشرت مری کنرد وخروؾ مری نمایرد پرس خردا برره داد دل مررن زنرردانی برسرد کرره پرردرم درآمررده ! عجرب بنرردی نصرریبم شررد ، موانب باش که یکوقت بند را آب ندهی !( .با خودم می گفتم !!). سرباز گفت 251 :به ما مربوط نمی شود و اشاره کررد داخرل حیراط منتنرباشید تا تلفن کنم خودشران بیاینرد و زنردانی را تحویرل بگیرنرد ( ،بعرد هرا فهمیرردم کرره بنررد 251اگررر چرره داخررل زنرردان اویررن اسررت ولرری تمامررا در اختیررار وزارت اطالعات و خارج از چهار چوب قوانین و مقررات حراکم برر سرازمان زندان هاست ).حدود ی ربع ساعت من و مأمورمراقب همرراهم داخرل حیراط ومحوطه زندان وجلوی ساختمان ورودی ایستاده بودیم کره یر اتومبیرل پیکران خیلی قراضه که شماره و پالکی هم نداشت و داخرل همران زنردان ،زنردانی هرا را جا به جا می کرد ،آمد ،وی آقای نسربتا مسرن و ریرش دار کره یر چفیره عربرری مثررل بسرریجی هررا دور گررردنش انداخترره بررود و ی ر تسرربیح هررم در دسررت داشت که گویا نماینده و زندانبان بند 251بود از آن پیاده شد و با صدای برم و کلفت خود داش مشتی وار رو به ما دو نفر کرده و پرسید :زندونی کدوم یکی تون هستین ! .ازاون بچه های با مرام وداش مشتی پائین شهرطهرون بود !. مأمور همراهم مرا نشان داد و برگه حکم زندانی شدن مرا هم کره از دادگاه انقالب اسالمی گرفته بود به او داد و زندانبان بند 251هم یکی از برگه ها را امضاء کرد ومجددا به وی باز گرداند و مرا از مأمور بد جنس کالنتری 131کوی گیشا (نصر) تحویل گرفت .و من به عنوان زندانی دست بره دسرت چرخیدم و ازدست مأمور برد جرنس کالنترری گیشرا تحویرل مرأمورداش مشرتی و زندانبان بند 251زندان اوین شدم . همان زنردانبان ریرش دار،خروش رو ،داش مشرتی کره حالرت پدرانره و مهربانانه ای هم به خود گرفته بود و پاشنه های کفشرش را هرم خوابانرده برود و ی تسربیح دانره درشرت قرمرز رنری هرم در دسرت داشرت اشراره کررد بره درب
/44خانه پدری
عقرب پیکرران قراضرره و گفرت سرروار شررو پسررم ! .مرری خواسررتم جرواب برردم چشررم پرردرم ! ،راستشررو بخواهیررد ترسرریدم کرره نکن ره یکوقررت شرروخی مرررا برره تمسررخر بگیرد ،برای همین هیچ نگفتم وسوار شدم .ی چشم بنرد از داخرل داشربورت اتومبیل در آورد و داد به دست من که در صندلی عقب اتومبیل نشسرته برودم و گفت :این را هم بزن روی چشمات .و به راننده گفت :حرکت کن . مرررن قررربال وپیشرررترها وبخصررروص دردوران جررروانی هرررم چنررردین برررار بازداشت و زندانی شده بودم ولی هیچ وقت توفیرق زنردانی شردن دربازداشرتگاه و زندان اوین نصیبم نگردیده بود .این ابهت نام اوین همیشه بررایم خروش آینرد بو د ،فکر می کردم آدم هرای مهرم وسرشرناس وقتری مری خواهنرد زنردان برونرد اوین را انتخاب می کنند ! خود من هم که قبال چند بار زندانی شده برودم بروییه زمانی که کمی جوانتر هم بودم ترجیح مری دادم اگرر قررار اسرت زنردانی بشروم بهتر است در اوین زنردانی باشرم .همیشره بره ننررم زنردان اویرن در مقایسره برا سرررایرزندان هرررای کشرررور مثرررل یررر هترررل پرررنج سرررتاره اسرررت در مقایسررره برررا مسررافرخانه هررا و مهمانپررایرهای خیابرران ناصررر خسرررو و یررا شهرسررتان هررای کوچ دور افتاده و درب و داؼون . اکنررون کرره وارد زنرردان اویررن شررده بررودم ایررن آرزوی دوران جرروانی ام نیرز تحقرق یافتره برود ولرری حراال زمرانی برود کره پررا بره سرن گااشرته برودم ،دیگرره شرایط سنی و مسئولیت های خانوادگی من اجرازه نمری داد کره از آن هیجانرات دوران جروانی هرم لررات ببررم .وقترری بره همسرررم فکرر مرری کرردم کرره دربردر برره دنبررال پیرردا کررردن مررن از ایررن کالنتررری برره آن کالنتررری و از ایررن دادگرراه برره آن دادگاه می رود نراراحتیم چنرد ده برابرمری شرد .ولری بهرر حرال براالخره مرن هرم زنرردان اویررن را از داخررل دیرردم و زنرردانی مهررم وشخصرریت مهمتررری شرردم و ایررن آرزوی دوران جوانیم با چند دهه تأخیر به واقعیت پیوست !. وقترری حررراج آقررای بسررریجی اشرراره کررررد کرره سررروار پیکرران قراضررره ی قهوه ای رنی داخرل محوطره زنردان کره از بنرد 251آمرده برود ترا مررا برا خرود ببرد بشوم ،اول دودل ومردد بودم یاد جریان اتومبیل پرایرد صربحی افترادم کره
احسان شوشتری 45 /
ما را از کالنتری به دادگاه های مختلؾ و از آنجا به زندان اوین آورده برود برا خررودم گفررتم :نکنررد ایررن پیکرران قراضرره هررم پررولی باشررد کرره داخررل زنرردان مسررافر جا به جا می کند ! و بخواهد به محق رسیدن جلوی بند 251تقاضای کرایه نماید ! .می خواستم بره حراج آقرای بسریجی نماینرده بنرد 251عررق کرنم بهترر نیست اول کرایه ایشان را تعیین کنید تا جلوی بند موقع پیاده شدن مشکلی پیش نیاید ! ولی خجالت کشیدم ،شرمم شد ،نا سالمتی حاال دیگره میهمران وزارت اطالعات بودم و داخرل زنردان پرسرتاره اویرن (البتره بره لحران زنردانی) برودم ، دیگه پول گرفتن از زندانی در شأن این جاها نیست ،اون گدابازی هرا مربروط به همان مأموران بی نزاکت وبی پرستییکالنتری گیشا بود و بس ! .ولی اینجرا زندانی حرمت دارد ،قدومش روی تخم چشم آنان جای دارد ،میهمران آنهاسرت وحبیب خدا ! .کاری می کنند و سرویسی می دهنرد و نروعی پرایرایی مری کننرد که از هر جهرت بره زنردانی خروش بگرارد ! و شایسرته مهمران نروازی وزارت اطالعات باشد !. پیکانی که سوار شدیم فکر می کنم از همان تولیدات نسرل اول پیکران سواری توسرط شررکت ایرران ناسریونال در ایرران برود کره احتمراال توسرط همران شرکت تولید کننده هم به زندان اوین اهداء گردیده بود تا زندانیان دوران رییرم ستم شاهی را داخل زندان اوین جا به جا نمایند و احتمراال اعردامی هرا را برا آن به پشت تپه های آخر دیرواره هرای داخرل زنردان انتقرال مری دادنرد ترا یر وقرت خردائی نررا کرررده مجبرور نباشررند پیرراده برونرد کرره شرراید خسرته شرروند و ایررن پیکرران بیچاره سالیان سال است که به زندانیان و زندانبانان اوین سرویس مری دهرد از زندانیان رییم پادشاهی گرفته تا زندانیان رییم اسالمی .اتومبیل بیچاره خسته و از نفس افتاده بود مثل اسب پیرر وخسرته و درمانرده گراری در شرعر سرهراب سپهری که در حسرت خوابیدن گاری چی مانده بود !. همه ی زندانیان و زندانبانان اولیره کره از ایرن پیکران سرواری اسرتفاده کرده بودند یا عمرشان را به شما داده بودند وبه رحمت ایزدی شرتافته بودنرد و یا حتما بازنشسته و پیرشده بودند واستراحت می کردند وچشرم بره درب دوختره
/46خانه پدری
بودنررد تاعزرائیررل برره سراؼشرران بیایررد ،ولرری برررای ایررن اتومبیررل پیکرران خسررته وبیچرررراره و ازنفررررس افترررراده خبررررری از بازنشسررررتگی واسررررتراحت نبررررود ! مثررررل سرروزان برران پیرررفیلم سررینمائی طبیعررت برری جرران ! .از آن چهررار دیررواری وبرررج وبراروی زنردان اویررن هرم کره بیرررون نمری آمرد تررا چشرمش بره ایررن اتومبیرل هررای شی و لوکس و مدل باالی چند صد میلیونی داخل خیابان هرای طهرران بیافترد تا ؼصره دار شرود و خردائی نرا کررده دلرش خرون گرردد .همران جرا داخرل چهرار دیررواری دربسررته زنرردان همچررون پهلرروان و یلرری برردون رقیررب جرروالن مرری داد وزندانی جا به جا می کرد ،از جلوی درب زندان تا جلوی بند ،ازجلوی بند تا بهداری زندان ،از بهداری تا سرد خانه ،از داخل بند تا پشت تپه هرا .معلروم نیست دراین سالیان طوالنی تا به امروز چه زندانیان مهم وچه افراد واشخاص سرشناسی با این پیکان جابه جا شده اند !. وقترری روی صررندلی عقررب آن اتومبیررل پیکرران قراضرره وازنفررس افترراده نشسررتم تررا برره سرروی سررلولهای انفرررادی بنررد 251منررتقلم کننررد ،مطمررئن شرردم کرره آدمهای مهمی بااین پیکران جابجرا شرده انرد ،بهمرین دلیرل دردل خرویش از خرودم پرسیدم آیا آقای عبدهللا نوری را هم با همرین پیکران جرا بره جرا کررده انرد وآیرا اوهرم روی همرری ن صررندلی کره مررن اکنررون نشسرته ام ،نشسررته برروده اسررت آری حتمررا اوراهررم سررواربرهمین پیکرران کرررده بودنررد کرره در جررواب هررر پرسشرری کرره دوسررتداران وطرفرردارانش ازاو مرری پرسرریدند کرره اززنرردان اویررن چرره خبررر او مرتب تکرار می کرد و جواب می گفت :ما رایت اال جمیال !. پس از طی مسافتی در داخل محوطه زندان اویرن و پریچ و تراب هرای متعدد آخر سر جلوی بند 251توقؾ کردیم و همران حراج آقرای بسریجی گفرت : پیاده شو .من هم با چشم بند کورمال ،کورمال پیراده شردم ،دسرتم را گرفرت و به دنبال خودش مری کشرانید ،زنری زد ،درب بازداشرتگاه وبنرد 251را براز کردند و مرا داخل اتاقی بردند .زندانبان جوان خروش سریمائی کره او هرم ریرش بلنررد وسرریاه بررا حررالی داشررت گفررت :چشررم بنرد ت را بررردار و لبرراس هایررت را در بیار .من هم همین کار ها را کردم ،ی دست لباس مخصوص زنردانی آکبنرد
احسان شوشتری 47 /
و تمیرز از داخرل کراور پالسرتیکی آن در آورد و گفرت :اینهرا رابجرای لباسرهای خودت بپوش . همه وسایل و کیؾ پولم را کره چنرد فقرره ترراول چر وچنرد ترا برگره اسکناس ایرانی و دالر امریکایی ودرهرم امرارات عربری داشرتم و انگشرتری و گردنبند طرالی اسرم اعنمری را کره همیشره بره همرراه ودرگرردنم برود را از مرن گرفت و صورت جلسه کرد .انگشتری را که دید روی آن هم اسم اعنرم حر شررده بررود ،پرسررید ایررن چیرره برررایش توضرریح دادم ،پرسررید :بهررائی هسررتید گفتم :بلی .خیلی جوان مؤدبی بود همه افعال را بصورت جمع بکار مری بررد وحرمت بزرگترری مررا مراعرات مری کررد ،چرون دمپرایی هرا ئری کره داده برود سایزپای من نبود ،همان زندانبان خوش چهره رفرت از اتراق بیررون و پرس از دقایقی دیدم با ی جفت دمپایی بزرگترر برگشرت ترا راحتترر باشرم .لبراس هرای کاور شده و دمپایی نو و آکبند و حولره و مسرواک کره بره مرن تحویرل شرد خیلری تعجرب کررردم ! .پررس اونجرروری هررم کرره مری گفتنررد بنررد 251برردک هررم نیسررت ! . یا من سرالها گراارم بره زنردان نیفتراده برود و ایرن همره پیشررفت وبهداشرت را در زندان های کشورمان ندیده بودم و یا اینکره زنردان اویرن برا آن زنردان هرائی کره من تجربه کرده بودم خیلی متفاوت بود !. لبرراس هررا و وسررایل همررراهم را تحویررل گرفتنررد وبررا لبرراس زنرردانی و دمپایی دوبراره چشرم بنرد بره چشرم ،دسرتم را گرفرت از اتراق خرارج شردیم و راه افتادیم از ی محوطه حیاط مانندی که می خواسرتیم گرار کنریم .کنرار دیروار و روبه سمت دیوار مرا نگره داشرت و گفرت :همرین جرا براش ترا برر گرردم ،فکرر مرری کرررد درآن وضررعیت وبررا چشررمهای بسررته مرری ترروانم جررائی بررروم و یررا اینکرره ممکن است گم بشوم !. از سررمت راسررتم کرره برره ننررر پنجررره ای برره داخررل آبرردار خانرره ای بررود صدای شستشوی استکان و نعلبکی بره گروش مری رسرید و پشرت سررم از وسرط حیاط هم صدای رفت و آمد پاهائی که عبور می کردند شنیده می شرد .بعرد از چند دقیقه ای همان زندانبان خوش چهره ،ریش مشکی بازگشرت و اینبرار مررا
/43خانه پدری
واقعا شرمنده محبت خودش کرده بود ،چون بررای دومرین برار وقتری دیرده برود که اندازه دمپایی بررای پرای مرن کوچر اسرت رفتره برود وازانبرارمرکزی یر جفت دمپائی مخصوص سرایزبزرگ پرا پیردا کررده و بررایم آورده برود و بره مرن گفت :این دمپایی ها را به جای قبلی ها بپوش و دوبراره بره راه افترادیم ترا مررا تحویل مسئول بند بدهد . وقتی مسئول ونگهبان بند مررا تحویرل گرفرت کمری چشرم بنرد مررا براال کشررید تررا جلرروی پاهررایم را ببیررنم و گفررت :دنبررال مررن بیررا ،مررأمور بنررد از جلررو می رفت و من هم به اندازه ای که از زیر چشم بند فقط می توانستم پشرت پاهرا و دمپررائی هررایش را ببیررنم برره دنبررالش راه افتررادم از راهرررو هررای متعررددی عبررور کردیم و از پله هائی باال و پایین رفتیم و جلوی درب ی انباری کوچکی مررا نگه داشت و گفت :برو تو . داخل انباری پرر از پتروی سرربازی مشرکی وخاکسرتری برود ،گفرت : دو تررا ازپتوهررا را بررر دار .از داخررل انبرراری دو تررا پترروی گلولرره شررده خاکسررتری رنی سربازی بر داشتم وخارج شدم و دوباره به دنبال زنردانبان و مسرئول بنرد به راه افترادم ،چنرد ترا راهرروی باریر دیگرری را کره در دو سرمت آن سرلول های انفرادی بود طی کردیم و آخر سر جلوی یکی از سرلول هرا کره درش براز بود ایستاد و هنگامی که می خواست بگوید بررو ترو ،چشرمش بره پتوهرای بؽرل کرررده مررن افترراد و پرسررید :چنررد تررا پتررو بررر داشررتی مگرره نگفررتم فقررط دو تررا برداری من هم جواب دادم خوب دو تا برداشتم دیگه !. گفت :حاال اشکالی نداره برو تو .وقتی وارد سلول شدم درب را از پشت سرم قفل کرد و گفت حاال می تونی چشم بندت را برداری . یر اتاق ر ی ر متررردر دو متررری بررود و ی ر روشرروئی کوچ ر هررم کنررار درب ورودی سرره کررنج دیرروار نصررب شررده بررود ،از بازداشررتگاه کثیررؾ و متعفن وبد بوی کالنتری گیشا راحت شده بودم ولی با وجرود ایرن وقتری پرس از سه روز برای اولین بار تنها شدم و چشمم بره درو دیروار سرلول تنری و دیروار های سیمانی و بدون پنجره آن افتاد دلم گرفت.
احسان شوشتری 41 /
وقترری درب سررلول فلررزی وآهنرری پشررت سرررم توسررط زنرردانبان قفررل شررد وچشررم بنرردم را برداشررتم وآن اتاق ر انبرراری ماننررد را مشرراهده کررردم وخواسررتم پتوهایم راکه هنوز توی بؽلم برود کرؾ زمرین وروی موزائیر هرائی کره سرطح سلول را پوشانده بود پهن کنم ،دیدم کره هرکردام ازایرن بسرته هرای بقچره ماننرد ترررروی بؽلررررم شررررامل دوتررررا پترررروی سررررربازی اسررررت ودرحقیقررررت مررررن چهارتررررا پتوازانباربازداشتگاه برداشته بودم وزندانبان هم جلوی درب سلول متوجه شرده بود ولی سخت گیری نکرده بود .اولین کاری که کردم پس ازدوشبانه روزکره ازبازداشتگاه کثیؾ کالنتری راحرت شرده برودم ،سروصرورتم را شسرتم ولبراس زیرم را هم آبی زدم ،هنوزصابون جهت شستشو نداشتم . پررس ازسررپری شرردن حرردود نرریم سرراعتی کرره هنوزدرسررت وحسررابی هررم جررا برره جررا نشررده بررودم دوبرراره درب سررلولم بازشررد ویرر زنرردانبان دیگررر کرره نمرری خواسررت چهررره اش دیررده شررود وپشررت دیرروار راهرررو قررایم شررده بررود گفررت : وسایلت را جمع کن ودنبالم بیا . پتوها را که دقایقی قبل پهن کرده بودم مجرددا جمرع کرردم ولری اینبرار طرروری پتوهررا را ترروی بؽلررم گرررفتم کرره ایررن زنرردانبان جدیررد متوجرره تعررداد آنهررا نگررردد ! وچشررم بنرردم را هررم طبررق دسررتوری کرره داده بررود برره روی چشررمانم زدم وازدرب سلول خارج شده وبه دنبال زندانبان راهری شردم .ازچنرد ترا راهرروی پیچ در پیچ گاشتیم واینبار به داخل ی سلول کمی بزرگتر وارد شدم . درب سررلول پشررت سرررم کرره مجررددا قفررل شررد چشررم بنررد خررودم را برراز کردم ،دیدم سمت چپ سلول ی توالت فرنگری خیلری قراضره و قردیمی ویر دوش حمام وی روشوئی درردیرؾ هرم قرارگرفتره اسرت .وایرن فضرای حمرام وتوالت با ی دیوار به ارتفرا یر مترر از اتاقر اصرلی سرلول کره روبرروی درب ورودی قرار گرفته جدا گردیده است. فکرکردم زندانی تازه وارد را (مرا) تحویل گرفته اند واحترامی قائل شده وسلول بهترودلبازتری دراختیارش قرار داده اند ! دردلم خوشحال شدم .
/55خانه پدری
وقتی تعجبم چند ده برابر شد که وقت توزیع نهار فرا رسرید ومسرئول توزیع ؼراا از پشرت دریچره کوچر سرلول مری پرسرید :بررای ناهرار چری میرل دارد ! .زندان اوین وسلول انفرادی وبند 251ومانند ی رستوران محترمانره از آدم سررئوال کننررد برررای ناهررار چرری مرری خوری رد ! برراورکردنی نبررود پنررداری خواب می دیدم !. مررن کرره نمرری دانسررتم بنررد 251چرره جورجررائی اسررت وازشررخص بررا تجربه ای هم قبال نشنیده بودم ،ولی آنروزمی پنداشتم که ایرن یر بنرد ویریه و مخصوص آدمهرای مهرم وشخصریت هرای ننرام اسرت ،شراید سرران ارشرد سرپاه پاسداران وفرمانده هان ارتش را اینجا زندانی کررده باشرند کره اینچنرین مؤدبانره ومحترمانه وبا لباس های تمیزوکاورشده ودمپائی های آکبند وسرایزپای زنردانی ومنررروی ؼررراائی کررره ازآدم مررری پرسرررند ناهرررار چررری میرررل مررری کنیرررد ،پرررایرائی می کنند ! .ومن هم نا ؼافل در میان این فرماندهان ارشد و مدیران رده باالی خاطی ننام برخورده ام !. ولی بعدا متوجه شدم وکمری بعردتر فهمیردم کره خیرر اینهرا همره قسرمت تبلیؽرراتی قضرریه وبخررش جلررب توریسررت وجرراب سرریاحان اسررت وپرررده اصررلی آن بمرور وبهنگام آمدن بازجوها کم کم فرا خواهد رسید . تازه از مسافرت آلمان به کشور ایران باز گشته بودم ایام عید نوروز را دراروپا گارانده بودم ،جای شرما خرالی ،خیلری هرم خروش گاشرته برود ولری حراال گویررا قرررار بررر ایررن بررود کره همرره آن خوشرری هررای سررفر تفریحرری وسرریاحتی آلمرران و گررردش قرراره اروپررا داخررل ایررن سررلول انفرررادی از دمرراؼم برردر آیررد .یرراد حرؾ پدرم افتادم که همیشه میگفت :انَّ مع العسر یسرا . همیشه با ی خوشی ی نا خوشی هرم هسرت ویرا برالعکس ! .شراید برراور نکنیررد مررن درطررول مرردت 25سررال گاشررته چهررار بررار بازداشررت و زنرردانی شده ام و عجیب آنکه تمامی این دستگیری هرا نیرز در مراه اردیبهشرت هرر سرال برروده اسررت ! ،مرراه اردیبهشررت اگررر برررای دیگررران یرراد آور گررل و بلبررل و چهچرره پرنده و باران بهاری و نسیم روح بخش ربیعی و آسمان آبی و تروت فرنگری و
احسان شوشتری 51 /
شرراه ترروت و آواز قنرراری و دشررت و دمررن ،سرربزه واللرره و چمررن وآوای خرروش طبیعررت و صرردای پررای آب و دیرردن آبشررار و منررانر زیبررای کوهسررتان برروده و هست .ولری متاسرفانه بررای مرن همیشره یراد آور دسرتگیری و زنردان و دربنرد و دستبند و باز جوئی ومالقات ومحاکمه وسلول و قاضی و باز پررس وبرازجوئی و بازداشت وبنرد عمرومی و دادسرتانی انقرالب و سرلول انفررادی و اتهرام وجررم ووکیل ونوبت هوا خوری و آرزوی دسترسی به ی تلفن برای شنیدن صردای ی عزیز بوده است . به همین دلیل کم و بریش هرم خرافراتی شرده ام ،نره تنهرا مرن کره دخترر نوجرروانم نیررز همرره سرراله قبررل از فرررا رسرریدن مرراه اردیبهشررت یرراد آوری و تاکیررد می کند که بابا دوباره اردیبهشت آمد ! موانب خودت باش بهترره کمری احتیراط کنی و آهسته بیائی و آهسته بروی که یه وقت آقا گربه شاخت نزنه !. مرررن هرررم همررره سررراله بررره جرررای اسرررتفاده از هررروای پررراک و پررراکیزه و زیبائی های طبیعت در ماه اردیبهشت با نگرانری و دلهرره و اضرطراب ،خردا، خدا می کنم کره ایرن مراه براطراوت وزیبرای بهراری زودترسرپری گرردد وباتمرام برسد و ماه بعدی و خرداد از راه سر برسد !. و اینبررار هررم وقترری مسررئول بنررد ونگهبرران زنرردان درب فلررزی و آهنرری سلول انفرادی را پشت سررم محکرم کوبیرد و آن را قفرل کررد و اجرازه داشرتم ترا چشررم بنرردم را ازروی چشررمانم بررردارم زمانیکرره نگرراهم برره در و دیرروار سررلول و تنهائی خرودم افتراد و فرصرت کوتراهی بررای تفکرفرراهم گردیرد ،بیرادم آمرد کره امروزهم روز یازدهم اردیبهشت ماه سال هزار وسیصد هشرتاد و چهرارهجری شمسی است و من هم زندانی سلول انفررادی شرماره 13بنرد 251زنردان اویرن طهران هستم .
/52خانه پدری
سلول انفرادی
طهران -اردیبهشت ماه سال۴۸۳۱
پس از حدود نیم ساعتی که از حضرورم در سرلول انفررادی بنرد 251 گاشت وهنوز درست وحسابی جابجا نشده بودم ،دوباره زندانبان جدیدی درب سررلول را برراز کرررد و گفررت وسررایلت را جمررع کررن و چشررم بنرردت را بررزن روی چشمات و دنبالم بیا !. همه وسایلم کره شرامل همران پترو هرا برود و حولره کوچر مخصروص دسررت و صررورت و مسررواکی کرره موقررع ورود برره بنررد 251زنرردان برره مررن داده بودند را جمع کردم و همان گونه که دستور داده بود چشم بندم را هم کره جرزو وسایل ضروری والینفر و همیشرگی همرراهم گشرته برود را نیرزروی چشرمانم بستم و ازسلول خارج شده ودر پی زندانبان به راه افتادم . از چند تا راهروگاشتیم و پیچیدیم وچرخیدیم تا وارد ی سرلول جدیرد شدم .سلول جدیرد کمری بزرگترر از سرلول اولیره ونخسرتین برود .فکرر مری کرنم میهمان قبلی اتاقش را تخلیه کرده بود و آن را تحویل من داده بودند ! .حردودا دو متر در دوونریم مترر برود کره سرمت چرپ آن را برا یر دیواربره ارتفرا صرد سررانتی مترکرره بررا کاشرری هررای آبرری رنرری پوشرریده شررده بررود را از فضررای سررمت راسررت و اترراق نشررینمن آن جرردا کرررده بودنررد ! پشررت ایررن دیرروار کوترراه کرره ی ر
احسان شوشتری 53 /
فضرای یر
متررری برود یر
توالرت فرنگری قراضرره و قردیمی کرره ازاوایرل عهررد
شاهنشاهی آریامهری همان جا نصب شده بود وخیلی هم کهنه و کثیؾ و زنی زده و رنی و رو رفته بود ،به اضافه ی دوش حمام شکسته کره آنهرم دسرت کمی از توصیفات توالت فرنگی نداشت و به اصطالح سرویس حمرام و توالرت بررا هررم سررت بودنررد و همرراهنگی و هررارمونی الزمرره را بررا هررم داشررتند و برره هررم می آمدند ! قرارداشت .ی روشوئی کوچ هرم موجرود برود کره روی دیروار سلول و پشت همران دیروار کوتراه یر مترری نصرب گردیرده برود وبردین ترتیرب قسمت حمام وسرویس دستشوئی وتوالت ازفضای اصلی سرلول کوچر وتنری جدا وتفکی شده بود . روبروی درب ورودی سلول هرم بره ابعراد یر و نریم دردومترر محرل استراحت و پهن کردن پتو هایم بود که کؾ آنهم با موزائیر پوشریده شرده برود که یکی از پتو ها را کؾ سلول وروی موزائیکها پهرن کرردم و یکری از آن هرا را هم به عنوان رو انداز استفاده می کردم و چون برالش ومتکرا هرم بره زنردانی نمی داندند یکی از پتو ها را هم لوله کردم و به عنروان متکرا و نازبرالش از آن استفاده می کردم و شبها موقع خواب زیر سرم می گااشتم . درب فلزی سلول از سمت بیرون و توسط زندانبان قفل می شد یر دریچه وروزنه کوچ به ابعاد ده در بیسرت سرانتیمتری هرم روی آن و قسرمت باالی درب ورودی نصرب شرده برود کره آنهرم بررای خرودش یر درب کوچر داشت و آن هم مانند خود درب همیشه بسته بود و فقط هر از گاهی زندانبان و یا نگهبانی که داخل راهرو قدم می زد جهت بازدید و بررسری داخرل سرلول آن دریچه را باز می کرد و سرکی می کشید و دقایقی بداخل سلول برای بازرسی نگاه می کرد و وضعیت زندانی داخل آن را بر انرداز مری نمرود و پرس از آنهرم مجددا دریچه را می بست .اگر قد زندانبان کوتاه می بود و می خواست از آن دریچه داخل سلول را ببیند مجبرور برود روی نروک انگشرتان پاهرایش قرد بلنردی کنررد تررا چشررم هررایش برره آن روزنرره و سرروراد برراالی درب برسررد و بتوانررد داخررل سلول را ببیند.
/54خانه پدری
در سه طرؾ دیگر سلول دیوار سیمانی برود کره روی آن رنری کررم وشکالتی مالیده بودند که آن هرم برر اثرر مررور زمران کردر و تیرره وتراروکثیؾ شرده برود و مثرل گرچ کهنره مری مانسرت .ؼیرر از همران دیروار یر مترری وسرط سلول که کاشی آبی رنی داشرت مرابقی دیرواره هرا همگری گچری رنری و درب فلزی سلول هم آبی و رنری و رورفتره برود و دیرواره هرا و سرقؾ نیزهیچگونره روزنه و پنجره ای به بیرون نداشت مثل ی انباری در زیر زمین و یا گوشره پارکینی مجتمع های مسرکونی مری مانرد .یر المرپ مهترابی هرم در سرقؾ آن نصب شده بودکه به صورت شبانه روزی وبیست وچهارساعته روشن بود . توالرت فرنگری قردیمی و قراضره خیلری بره درد بخرور برود چرون دیگره الزم نبود برای دستشویی رفتن منت زندانبان را بکشم تا او هم هر وقرت نروبتم شررد و حررالش را داشررت بیایررد درب سررلول را برراز کنررد و بررا چشررم بنررد تررا انتهررای راهرو بروم و بعد هرم براز آنقردر منتنرر بمرانم ترا زنردانبان دوبراره بیایرد و مررا باز گرداند . چون زندانی حرق نداشرت اگرر دستشرویی و یرا حمرام کرردنش تمرام شرد خود و تنهایی چشم بند بزند و به سلولش بر گردد واصال عملی هرم نبرود چرون زندانبان درب توالت را ازبیرون قفل می کرد ودنبرال کرار خرودش مری رفرت ، بایستی زندانی آنقدر در توالت و یا حمام که هر دو یکجرا بودنرد مری مانرد و بره درب می کوبید تا باالخره زندانبان از یکری از راهررو هرا صردای فریراد ش را می شنید ومی آمد و با بد و بیراه وناسزا وبی احترامی درب را به رویش باز می کرد تا زندانی بتواند از توالت خارج شده و به سلول خودش باز گردد. به همین دلیل وبره خاطراینکره نیرازی بره زنردانبان هرا نباشرد از همران توالت فرنگی قراضه قدیمی که شاید بیش از پنجاه سال (نیم قرن) بره زنردانیان آن سررلول سرررویس داده بررود و گررالب برره روتررون خرردمت کرررده بررود ! اسررتفاده مررری کرررردم و برررا آب سررررد همررران دوش شکسرررته حمرررام مررری کرررردم وخرررودم را مرری شسررتم تررا الزم نباشررد ومجبررور نگررردم از زنرردانبان در خواسررت حمررام رفررتن ودوش گرفتنی هم داشته باشم .
احسان شوشتری 55 /
زنرردانی سررلول بؽلرری هررم کرره بننرسرریگاری بررود ،مررن مرری شررنیدم کرره زندانبان پس از هر وعده ؼاا با فندک ویا کبریتی در دست به سلول سریگاریها سررری مرری زنررد و از همرران دریچرره روی درب سررلول یر نررخ سرریگار برایشرران روشن می کند . چون چراغ مهتابی سقؾ سلول در طی شبانه روزمدام روشرن برود و اصررال خاموشررش نمرری کردنررد در نتیجرره روز و شررب هررم برررای زنرردانی هیچگرراه مشخص نبود ومفهومی نداشرت .هرر گراه ؼراائی بررای توزیرع مری آمرد زنردانی می فهمید که مثال نهر شده و یا شب فرا رسریده اسرت چرون دارنرد شرام توزیرع می کننرد .وچرون هیچگونره آئینره ای هرم بررای دیردن وتماشرای روی چرون مراه خررودم ! درداخررل سررلول وجررود نداشررت ،آبرری کرره در کررؾ کاسرره همرران توالررت فرنگی کهنه و قدیمی جمع می شد تنها جائی برود کره مری شرد هرر روز نگراهی به صورت خودم بیندازم و بلند شدن محاسن صورت خودم را نناره کرنم .در حقیقررت ایررن توالررت فرنگرری آئینرره صرراؾ وشررفاؾ مررن شررده بررود و برررای بازدیررد وبررسرری شررکل وشررمایل خررودم نیررزازآن اسررتفاده مرری کررردم وبرره سررراغ همرران می ررفتم ! برررای اینکرره صررورت وهررم سرریرت خررودم را ببیررنم داخررل کاسرره توالررت فرنگی نگاه می کردم !. درزمان دستگیری و بازداشت واعزام من بره زنردان اویرن ،ریاسرت سررازمان زنرردان هررای کشرروربه یکرری از اقرروام وخویشرراوندان وفامیررل خررود مررن سرپرده شررده برود و در واقررع دامراد عمررویم هسرتند کره برر مسررند ریاسرت سررازمان زنرردان هررای سراسررر کشررور تیکرره زده بودنررد .خداونررد انشرراءهللا حفنررش نمایررد وبرررررای دخترعمویمرررران نگهررررش برررردارد ! .ایشرررران در یرررر مصرررراحبه صرررروتی وتصررویری در جررواب س رؤال یکرری از خبرنگرراران و مرردافعین حقرروق بشررر کرره وجود سلول انفرادی در زندان هرای کشروررا مصرداق برارزوجود شرکنجه فررد زنرردانی توصرریؾ نمرروده بودنررد ،حرراج آقررا هررم (دامرراد عزیررز عمرروی خودمرران و ریاسرررت سرررازمان زنررردانهای سراسرررر کشرررور،حفنه هللا !) در جرررواب فرمررروده
/56خانه پدری
بودند :که ما درزندانهای ایران سلول انفرادی نداریم ! بلکره فقرط تعرداد انردکی سوئیت شخصی و خصوصی داریم !!. یعنرری اینکرره هررر یر از زنرردانیان بنررد 251زنرردان اویررن همچررون مررن دارای ی واحد سوئیت اختصاصی بودند و امروز که من گاارم بره بنرد 251 افتاده بود مفهوم سوئیت را از دیدگاه ومننراین خویشراوند عزیرز و هرم والیتری گرامی خودمان درک می کردم !. ننرر بره ایررن کره مرا هررر دونفرر (زنردانی و ریاسررت سرازمان زنرردانها ، حفنهماهللا) با هم واز ی روستا آمده ایم و مقایسه فی ما بین ایرن سرلول هرا برا آن خانه های گلی و زاؼه مانند روستای خودمان در سروالیت نیشابور کره در آنجا آدم و گوسفند و مرغ واالغ وگاو همگی برا هرم در یر محریط وتنگرا تنری هم زندگی می کنند و در ی فضای چهل متری خشتی و کاهگلی یر سرمتش طویل ه واصطبل است و ی طرفش کاهدان وانبار علوفره اسرت و یر سرویش اتاق خواب ساکنین وآشپزخانه ! .وصحن حیاطش هم مشرترک اسرت فری مرابین چهار پایان و آدمیان ! .وبرای رفتن به سمت دستشویی برای قضای حاجت هم مجبورید یکی ،دوتا االغ و بزؼاله و مرغ را با دست و پای خویش هل بدهیرد تا ازسرراه کنار بروند که راه گار تا مستراح باز شود !!. اگررر ایررن سررلول هررای زنرردان اویررن را بررا آن خانرره هررای گلرری روسررتائی خودمان و زندگی درهم آمیخته بین انسان و حیروان مقایسره بفرمائیرد کره آدم و دام برا هرم ودر کنرار هرم بره طررور مخرتلط و مسرالمت آمیرز زنردگی مری نماینررد و تف راوت میرران طویلرره و اترراق خرروابش فقررط ی ر تخترره پررالس وزیررر انررداز ودوتررا پتواست ویر دسرت رختخرواب کره روزهرا بره عنروان پشرتی وتکیره گراه گوشره وکناراتاق قرار می گیررد و شرب هرا هرم محرل ....اجمرا و خوابشران اسرت !. واختالؾ بین کاهردان و آشرپز خانره اش یر سرماور اسرت و چنرد ترا اسرتکان و لیرروان از جررنس روی وپالسررتی ! در آن صررورت بلرره ،حررق بررا آقررای رئرریس سررازمان زنرردان هاسررت ومررن هررم برره عنرروان زنرردانی بنررد 251و پسررر عمرروی همسرررررر ایشررررران گفتررررره هرررررا وفرمایشاتشررررران را تأییرررررد وتصررررردیق مررررری کرررررنم .
احسان شوشتری 57 /
الحرررق و االنصررراؾ سرررلولهای زنررردان اویرررن بمراترررب تمیزترررر و بهداشرررتی ترررراز خانررره هرررای مسرررکونی دهکرررده ماسرررت و مرررن هرررم بؽیرازسررروئیت اختصاصررری و شخصرری در زنرردان اویررن هرریچ ندیرردم ! مارایررت اال جمرریال ! .اصررال راستشررو بخواهید مفهوم ومعنی سوئیت خصوصی را همینجا فهمیدم وآموختم !. وسرریله ای جهررت تماشررا کررردن و یررا گرروش دادن نداشررتم ،هرریچ وسرریله سر گرمی جهت گاراندن اوقات بیکاری و طوالنی ساعات داخل سرلول وجرود نداشرت .دریرػ از یر جردول باطلره کرره حلرش کنریم .فقررط یر چهرار دیررواری سرریمانی بررا کررؾ موزائیر و چنررد تررا پتررو کرره سررهم مررن از پتررو هررا بطررور اتفرراقی وتصادفی وازسرخوش شانسی به جای دوتخته ،چهارتخته شده بود !. چون چراغ مهتابی سقؾ سلول یکنواخت ومدام روشن بود بنا بر این زندانی نمی فهمید که خارج از زندان شب است یا روز ،وچون پنجره نداشرت نمرری دانسررت هرروا آفتررابی اسررت یررا بررارانی ،آسررمان آبرری اسررت یررا ؼبررار آلررود !. نه ی رادیو ونه ی تلویزیون ،نه روزنامه ،نه کتاب و نره هریچ چیزدیگرری تررا زنرردانی بتوانررد سررر خررویش را گرررم کنررد ویررا برمعلومررات واطالعررات خررود بیافزایررد ! واوقررات طرروالنی وبیکرراری خررود را داخررل سررلول انفرررادی بگارانررد ، حترری دریررػ ازی ر جرردول سررودوکو کرره روزنامرره همشررهری هررر روز سرره تررا ، سه تایش را چاپ می کند ! .ساعت هم که به طریق اولری نبرود .وفقرط بره دو طریرق مرری شررد متوجرره گاشررت اوقررات وزمران گشررت ،یکرری ازطریررق برره گرروش رسیدن صدای چرد گاری که در طی روز سه نوبت می آمد و ؼاای زندانیان را توزیع می کرد ! و یکی هم با شنیدن صدای مؤان که از بلند گوی مسرجدی در دور دست واقع درده اویرن ااان مری گفرت و صردایش بره درون سرلول هرای انفرررادی زنرردان اویررن مرری رسررید ! و مررن صرردای هرریچ مررؤا نرری را برره زیبررایی وشررریوائی و دل انگیرررزی صررردای ااانررری کررره از مسرررجد اویرررن پخرررش مررری شرررد نشنیده ام ! بره خصروص بجهرت ایرن کره بررای مرن حکرم سراعت "بیری برن" را داشت و نوید آن را می داد که پشت دیوارهای بلند زندان ،زنردگی وحیرات در جریان ودرحرکت است ! .وفقط مانرده برودم وقتیکره مرؤان فریراد برمری آورد :
/53خانه پدری
حیِّ علی خیر العمل ،من چه کار خیرو نیکی مری تروانم انجرام دهرم ترا بهتررین اعمال باشد !. چونکه به سالمت جسمانی وروانی خودم خیلی اهمیت می دادم و این فکر پس از زندانی شدن در اهن ونهادم ضرورت واهمیرت بیشرتری نیرز یافتره بود ،شرو کردم به ورزش کردن ،صبح و بعد از نهر دو نوبت در روز . صربحانه هرم در روزهرائی کره کرره و مربرا توزیرع مری شرد بره جهرت پرهیرز از چربی خون وافزایش کلسترول ،کرره اش را نمری خرورم و بررای دچرار نشردن برره قنررد خررون و دیابررت مربررایش را هررم فرراکتور مرری گرررفتم و فقررط بررا نرران و یر قوطی ماست هفتاد وپرنج گرمری کره معمروال در روز هرائی کره صربحانه کرره و مربا مری دادنرد سرعی مری کرردم از شرام شرب قبرل یرا نهرار دیرروز نگره بردارم ، صرؾ می کردم ،و شکمم را سیر می کردم ،اگر مری خواسرتم مثرل خرارج از زندان که هر روز بعد از نهروهنگام ؼروب که از بازار ومحل کارم به خانه باز می گشرتم وبررای قردم زدن بره پرارک دوسرتان نزدیر منزلمران مری رفرتم داخل سلول انفرادی هم قدم بزنم فقط می توانستم پنج قدم راه بروم وپرس از آن صررورتم برره دیرروار روبروئرری ودربازگشررت برره درب سررلول مرری خررورد و ناچررار بودم دوبراره برگرردم ! .قردم زدن و گرردش پرنج قردمی بردردم نمری خرورد و در نتیجه نرمش می کردم و حرکات وتمرینات ورزشی . بعرررد از آن کررره آهسرررته ویرررواش یرررواش خرررودم را برررا حرکرررات نرمشررری وکششی وهروازی گررم مری کرردم ،تمرینرات و تحرکرات و جنبشرهای حرادتر و مشکل تر شرو می شد آنهم به صرورت جردی و حرفره ای ،و دیگره صرحبت از نیم ساعت و ی ساعت و مثل آدم های عادی و معمرولی و آمراتور تمررین کررررردن نبررررود ! درهرروزحررررداقل دو نوبررررت ،صرررربح و بعررررد از نهررررر مثررررل ورزشکاران حرفره ای ! مثرل قهرمانران اردوی تریم ملری ! ماننرد ورزشرکارانی که با باشگاهشان قرار داد حرفه ای می بندد و هیچ شرؽل وکاروحرفره دیگرری به جز ورزش کردن ندارند !.
احسان شوشتری 51 /
آن قرردر خررودم را گرررم گرررم مرری کررردم و ایررن تمرینررات ورزشرری را تکرررار مرری کررردم کرره ازشرردت گرمررا آتررش مرری گرررفتم وعرررق از سرررو رویررم و تمامی سطح وجودم جاری می شد و به خاطر پرهیز از کثیؾ شدن لباس هرای تنم که فقط همان لباس های تحویلی زندان در هنگرام ورودم برود و چرون لبراس ورزشرری وحترری هرریچ لبرراس دیگررری هررم نداشررتم و "رسررتم بررود وهمررین یکدسررت اسلحه "! لباس های تنم راهم درهنگام نرمش وحرکات ورزشی درمی آوردم ، لخررت و پترری مثررل شررناگران حرفرره ای در کنررار اسررتخرویا مرروج سررواران کنررار سررراحل دریرررا! فقرررط برررا یررر شرررورت سررره ربرررع !ؼیرورزشررری نررررمش وورزش می کردم !. نرمش که چه عررق کرنم آخررش ازشردت نفرس ،نفرس زدن و حردت تپش ضربان قلب پس می افتادم !. بارها دیده بودم که زندانبانان که هر از گاهی دریچه سرلول را جهرت سرکشی بازی می کردند تا ننری به زندانی ی داخل سرلول انفررادی بیافکننرد، مرا که در آن حالرت جردی ورزش و نررمش مری دیدنرد بررای لحنراتی مجراوب حرکات و تمرینات سخت ودشوار و حرفه ای من مری شردند ! و چشمانشران از کنده وبریده نمی شد و دیده ها ونگاهشان ازشردت شرعؾ آن دریچه ی کوچ و تعجب وشوق مفتون می ماند ،ومیخکوب می شد. شرراید در دیگرسررلول هررا ،سررایر زنرردانیان در گوشرره ئرری نشسررته و کرز کرده بودند و زانوی ؼم به بؽل گرفته بودند ! شاید وقتری دریچره سرلول دیگرر زندانیان را می گشایند هریچ تحررک و جنبشری و هریچ حرکرت تماشرائی وجرالبی نمی دیدنرد کره اینچنرین بره رفترار وحرکرات مرن خیرره مری شردند ! براسرتی چررا زنردانبانان از اینهمرره شررورو شرروق و تحررک و هیجرران و جنرربش و حرکررت مررن متعجب وشگفت زده بودند !. واحتمرراال در دل خررود مرری گفتنررد :ایررن دیگرره چرره جررور زنرردانی ئرری است ! انگاری به اردوی تیم ملری دعروتش کررده انرد ! کره اینقردر بره خرودش
/65خانه پدری
فشررراربیخودی مررری آورد ! وزور بیخرررودی مررری زنرررد ! پنرررداری کررره مسرررابقه ای ومیدانی ومصافی همچون المپی سخت ودشواردر پیش رو دارد !. شرراید دسترسرری برره رکرروردی تررازه وجدیررد انتطررار اورا مرری کشررد !. ولی نمی دانستند که ورزش کردن من از شدت بیکاری است و از اینکه کتابی جهت مطالعه ندارم ،اوقاتم را بدین گونه می گارانم !. پس از آن که نوبت ورزش صبحگاهی ام بعد از دو ،سه سراعتی بره پایان می رسید ،کمی استراحت می کرردم ،کمری کره چره عررق کرنم هرر چره دلم می خواست استراحت می کردم چون کرار دیگرری جرز اسرتراحت نداشرتم ، موقررع نهررر پررس از شررنیدن صرردای ااان از بلنررد گرروی مسررجدی در دور دسررت اطراؾ زندان اوین که می فهمیدم نهر شده است وساعت زوال فرا رسیده رو به سمت قبله خودمان ،روبه روضه مبارکه در عکا ،چهرار زانرو مری نشسرتم و صلوة صرؽیر را ترالوت مری کرردم چرون صرالة وسرطی و صرالة کبیرر را از حفن نبودم ! .و به همین خاطرچه قدر افسوس خوردم . وپس از آن تعدادی از ااکار را که از حفن بودم بره ترتیرب روزهرای اول هر کدام را 1بار و چون محفوناتم کم بود روزهای بعردی همانهرا را هرر کدام 11بار و روز های پس از آن 15بار تکرار می کردم ! چه بسرا بعضری از ااکرراررا درهنگررام راز ونیرراز و نیررایش و دعررا و مناجررات برره درگرراه کبریررائی سیصدو سیزده بار تکرار کرده باشم !. برای اولین بار بود که تأسؾ می خوردم از اینکه چرا مرن بره کرالس درس اخالق نرفته ام ! تا الاقرل چنرد ترا مناجرات ،کلمرات مکنونره و یرا آثرار و الررواح دیگررری را از حفررن مرری کررردم تررا در چنررین وضررعیت و شرررایطی کرره برره کتابچرره مناجررات وادعیرره محبرروب ودیگرکتررب امررری دسترسرری نرردارم ،برردردم می خورد وبکارم می آمد. وقتی که به صورت چهار زانرو رو بره قبلره نشسرته و دعرا و مناجرات می خواندم اگر برر حسرب اتفراق زنردانبان دریچره سرلول را جهرت سرکشری براز می کرد گمان می برد که " یوگا " کار می کنم چون مرا فقط در حالرت تمررین
احسان شوشتری 61 /
حرکات ورزشی دیده بودند ! ومدتی همچنان مشؽول تماشرای مرن مری شردند ، ولرری زمانیکرره آیرراتی عربرری و یررا مناجرراتی فارسرری را از زبرران مررن مرری شررنیدند دریچه را محکم به هم کوبیرده وزود مری بسرتند وپری کرار خرود مری رفتنرد و بره ادامه بازرسی خود از سلول های دیگر می پرداختند !. پررس از چنررد روزی کرره در سررلول انفرررادی سررپری گردیررد ی ر روز صبح درب سلول باز شد و زندانبان که طبق معمرول پشرت در مخفری شرده برود تا صورت نازنینش را نبینم گفت :وقت هوا خوری است ،چشم بندت را برزن و بیا بیرون ،بره دنبرال زنردانبان بره راه افترادم و برا پیمرودن ده ،بیسرت قردم بره ی راهروی دیگر رسیدیم درب ی اتاق را باز کرد و گفت :برو داخرل و پس از ورود من درب آهنی آن را پشت سرم قفل کرد . وقتی چشم بند خودم را برداشتم دیدم ی فضای اتاق ماننردی اسرت کمی بزرگتر از سرلول خرودم (نره ببخشرید سروئیت اختصاصری خرودم !) برا ایرن تفاوت که سقؾ این جا شیشه ای بود و آسمان آبی و نور آفتاب از پشرت شیشره آن دیده مری شرد و در گوشره ای از آن هرم یر گلردان نسربتا برزرگ مثرل همرین گلررردانهایی کررره کنرررار راه پلررره هرررای آپارتمررران مررری گاارنرررد وجرررود داشرررت اسرررم درختچه ای هم که داخل آن کاشته بودند نمی دانرم چره برود ،یر چیرزی شربیه اوکالیپتوس و ی شیر آب کوچ و ی کاسره و یرا سرطل کوچر پالسرتیکی مثل نرؾ ماست هرم آن جرا برود ترا اگرر زنردانی برا احساسری مری خواسرت مری توانست که با آن سرطل پرای آن گلردان آبری بریرزد و برر برگهرایش آبری بپاشرد و کمی به نوازش شاد و برگ گلدان بپردازد ! و چون من ااتا فاقد آن احساسات لطیؾ و پاک باؼبانی هستم و چیزجااب دیگری ویا فرد زندانی دیگری هم در هوا خوری نبود و به عبارت دیگر هوا خوری مران هرم تکری و انفررادی برود ، آنچنان جاابیتی برایم نداشت .زندانبان مسئول هواخوری که مرا به هوا خوری آورده بود گفت :نیم ساعت دیگه می آیم دنبالت . و نرریم سرراعت دیگرره هررم در نهایررت دقررت و وقررت شناسرری کرره از نرریاد آریائی وایرانی ما کمی بعید بود به سراؼم آمد و با همران تشرریفات قبلری چشرم
/62خانه پدری
بند زدم و دوباره در پی زندانبان به سمت سلول خرویش کره حراال کرم کرم بره آن انس وخو گرفته برودم و احسراس مالکیرت پیردا کررده برودم و حکرم یر سروئیت شخصی را بررایم داشرت و آن را برر همره قسرمت هرای دیگرزنردان اویرن و بنرد 251وحترر ی هرروا خرروری آن ترررجیح مررری دادم برراز گشررتم و زنرردانبان یرررادآوی می کرد که هر روز نیم ساعت فرصت هوا خوری دارم و فرردا همرین سراعت به دنبالم خواهد آمد . موقع بازگشت به سمت سلول ،درست نربش راهرویری کره سرلول مرن در آن قرار داشت از زیر چشم بند نگاهم به ی دستگاه آب سررد کرن افتراد از نگهبان اجازه خواستم کمی آب بخورم و او هم گفت اشرکالی نردارد ،پرس ازآن مکس کردم و هنگام آب خوردن همچنان که سرم پائین و روی آب خوری برود از سررر کنجکرراوی از زیررر چشررم بنررد کمرری اطررراؾ را هررم بررسرری و بازدیررد می کردم که متوجه شدم سمت راست راهرو چند تا دفتراست و یکری شران هرم به ننردفتربهداری بند بود که درهمین هنگام صدای زنردانبان را شرنیدم کره داد می زد زود باش دیگه !. پس از آن که آب خروردنم تمرام شرد و بره سرمت سرلول بره راه افترادیم هنوز چند متری از آبخوری فاصله نگرفته بودم که گویا یکی از نگهبانان و یا کارکنان پشت سرم رفته بود سر آبخروری ترا آب بنوشرد .و مرن برا گروش هرای خودم شنیدم کره یکری از نگهبانران بره همکرار خرودش برا فریرادی بلنرد وپرعجلره تکرارمرری کرررد و مرری گفررت :اوهرروی آب نخررور ،آب نخررور اون بهررائی از ایررن آبخروری آب خرورده ! و همره جرا را نجرس کررده اسرت !! .و اون یکری نگهبرران تشنه لب هم می پرسید :راست میگی !. من تقریبا هر روز و به طرور مرترب صربح و نهرر و شرب و همیشره اوقات چون کار دیگری هم نداشتم مشؽول ترالوت آیرات و مناجرات برودم ،هرر چه از ادعیه وااکاردر حافنه داشتم حتما می خوانردم ولری متاسرفانه محفونراتم خیلی زیاد نبود و سپس شرو می کردم به تکرار ااکاری که بلد بودم ،ااکرار را خیلی تکرار می کردم ،برای خودم وبه نیت والدینم و برای افرراد مختلفری
احسان شوشتری 63 /
که به خاطرم می آمدند و در آن تنهرائی سرلول همره آشرنایان وخویشراوندانی کره در طی سال هم به آنها فکر نمی کردم جلوی چشمم ریه می رفتند مرن هرم بره علررت داشررتن قلبرری پرراک کرره محصررول تنهررائی سررلول بررود ! ویررا شرراید برره جهررت فرصررت بیکرراری بسرریار ،برررای تمررامی شرران دعررا مرری کررردم ! وسالمتیشرران را ازدرگاه ایزدی مسئلت می نمودم . بعضرری از ااکرراری را کرره بلررد بررودم حترری سیصرردو سرریزده مرتبرره هررم تکرار کرده ام ولی " ل الحمد .......ول الشکر ....را همان 1بار بیشتر نمی خواندم ،احساس می کرردم شخصری در وضرعیت مرن ،داخرل یر سرلول انفرادی تنی ،بی خبر از همسر و فرزندان ،بدون هیچ هم صحبت و همدم ، برررری انرررریس وبرررری مررررونس ! هرررری مرتررررب تکرررررار کنررررد :لرررر الحمررررد .......و ل الشرکر ......هری مرترب حمرد و شرکر کرردن وسرپاس گفرتن ،زیراد خوبیرت نرردارد مگررر وضررعیت برردتر از مررن هررم برررای یر زنرردانی بررود ! بلرره وضررعیت بدترش یا زیر شالق تعزیرات بود و یا مقابرل جوخره اعردام ! .بره همرین خراطر الحمرد ....و لر
الشرکر ....را زیراد تکررار نکرنم
تصمیم گرفته بودم اکر ل !. مرری گوینررد ی ر دختربچرره ای کرره ی ر آرزو هررائی در قلررب کرروچکش داشت و چون آرزوهایش بر آورده نشده بود مدتی با خدا قهر کرده برود بهمرین دلیل وقتی می خواست نامه ای بنویسد اون باالی نامه بره جرای اینکره بنویسرد : به نام خدا ،می نوشت :به نام بعضی ها !! . من هم ما بقی ااکاری را که از حفرن بلرد برودم بره صرورت مرترب و پی در پی تکرار مری کرردم ولری لر الحمرد ....ولر الشرکر را زیراد تکررار نمی کردم چون فکر می کردم در آن وضعیت من اگر چنانچه خیلی زیراد حمرد کررررنم و شررررکرنمایم ! ممکررررن اسررررت باعررررس خجالررررت بعضرررری هررررا گرررررردد !!. ولی ما بقی ااکار را آنقدر می خوانردم و تکررار مری کرردم ترا زمانیکره صردای قری و قوروی چرد توزیع ؼاا داخل راهروهای بند 251زندان می پیچیرد کره برره طرررؾ سررلول مررن درحرکررت بررود وهررر لحنرره نزدیر ونزدیکتررر مرری شررد و
/64خانه پدری
هرازگاهی توقؾ می کرد تا ؼاای یکی از زندانیان سلول های قبلی را تحویرل بدهد و باز مجددا تا درب سلول بعدی به حرکت در می آمد و کم کرم بره سرلول من نزدیکترونزدیکتر می شد و آن هنگام مری فهمیردم کره نیمری از روز سرپری گردیده است . این تقریبا برنامه مرننم و همره روزه مرن شرده برود ترا سراعات تنهرائی داخل سرلول زنردان را پشرت سرر بگراارم ترا اینکره یر روز در هنگرام ورزش کردن و نرمش صبحگاهی ،دریچه ی کوچ سرلول براز شرد و یر زنردانبان جدیررد و خوش ررو کرره ریررش سررفیدی هررم داشررت ،مردم ر چشررمها و قسررمتی از صررورتش پشررت دریچرره هویرردا شررد و مشررؽول تماشررای حرکررا ت ورزشرری مررن و مجاوب تمرینرات نرمشری مرن گردیرده برود و چنرد دقیقره ای همچنران بره نررمش کردن من خیره شده بود وتماشا می کرد . معمرروال زنرردانبانان بررا زنرردانیان صررحبت نمرری کننررد چررون بررر خررالؾ مقررات زندان است ولی زندانبان خوش اخالق و پیرمرد پشرت دریچره گفرت : باری هللا ،احسنت ! معلومه که خیلی به فکر سالمتی خودت هستی ! خروب به خودت می رسی !. معلوم بود که روحیه ی ورزشکاری دارد و یا الاقل ورزشرکاران را دوست می دارد ! .وقتی این روحیه نریؾ واستعداد لطیرؾ را دیردم فری الفرور وبال فاصرله وبردون درنری از فرصرت پریش آمرده کره مری شرد برا زنردانبان چنرد کلمرره ای حرررؾ زد وارتبرراطی برقرررار نمررود نهایررت اسررتفاده را بررردم ،چررون موقعیت مناسبی گیرم آمده بود . قبررل ازاینکرره زنرردانبان دوسررتدار ورزش دریچرره سررلول را ببنرردد ،زود سالم و صبح به خیر گفتم و خواهش کردم اگر ممکرن اسرت یر جلرد کرالم هللا مجید به من بدهید !. هر کتاب دیگری تقاضا مری کرردم امکران نداشرت بپرایرد ،ولری وقتری صرحبت ازقرررآن برره میرران آمررد وضررعیت فررق مرری کرررد ! مثررل خواسررتن آب بررود برای زنان و کودکان تشنه لب صحرای کربال !!.
احسان شوشتری 65 /
زندانبان مکثی کررد و کمری بره فکرر فررو رفرت ،نمری خواسرت شرمر زمانه باشد و اسیران صحرای نینوا را از ی جرعه آب محروم کرده باشرد و بررررای همیشررره شررررمنده و خجالرررت زده رفترررار و کرررردار خرررود بررراقی بمانرررد و درپندارودرپیش وجدان خویش شرمنده وآه و نفرین آدمیان در پی اش باشد .با خررودش گفررت :مگررر مررا برررای ترررویج همررین قرررآن مجیررد انقررالب نکرررده ایررم ! حاال که زندانی خودش قرآن می خواهد چرا از او دریػ کنم جواب داد :ؼیرر قرانونی اسرت ولری باشره برایرت مری آورم ،ولری بره کسی چیزی نگو ! .صبر کن تا فرصت مناسب پیش آید تا برایت بیاورم . طف لی فکر می کررد مرن هرر سراعت برا یکری گرپ و گفتری دارم و درد دلی می کنم ،نمی دانسرت کره درایرن ایرام ماضری ودرچنرد روز گاشرته او تنهرا کسی بود که ی جمله برا او صرحبت کررده برودم ! مرن کره روزانره در شررکت خررودم بررا صررد نفررر تلفنرری صررحبت مرری کررردم ودههررا مراجعرره کننررده را جررواب می گفتم ،اگر وضرع وشررایط بره همرین منروال پریش مری رفرت ودرب بررهمین نحو روی پاشنه می چرخید و هم کالم وهم صرحبتی نمری یرافتم ترا برا او گفتگرو نمررایم چرره بسررا برره زودی و برره مرررور زمرران زبرران مررادری ام را هررم فرامرروش می کردم !. صبر کردم چاره ای هم جز صبر کردن نداشتم ،خردا هرم برا مرن یرار بود چون خودش مری فرمایرد :انَّ هللا مرع الصرابرین ! ترا چنرد سراعت بعرد دیردم مجددا دریچه سلول باز شد و خدا پدرش را بیامرزد ی جلد قرآن برایم آورده بود به بزرگی شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی ! در بزرگترین قطع ممکن که بشود برای استفاده عموم چاپ کرد !. بزرگترررین و قطررورترین قرررآن موجررود در نمازخانرره را برررایم آورده بود ! که از دریچه وروزنه سلول بزور رد مری شرد ! دودسرتی بایسرتی حمرل و نقلش می کردم ! برای نگه داریش موقع تالوت دو تا رحل الزم بود !. و گفت :بیا بگیر ولی موانب باش کسری نبینره ! فکرر مری کررد واقعرا سوئیت مرن مبلره اسرت ! کتابخانره و بوفره دارد ،میرزو صرندلی دارد کره بتروانم
/66خانه پدری
قرآن به اون بزرگی راکه آورده بود پشت مبلمان و تلویزیون یا پشت کتابخانره و یا قفسه ها قایمش نمایم تا دیگر زندانبانان نبینند ! .فقط ی چهرار دیرواری سیمانی ،خش و موزائیکی و حرداکثر پرنج مترری و چنرد ترا پترو و مرن ناچرار بودم با عرق پوزش و معارت وامیدوارم کسی اایت وناراحرت نشرود نراگزیر بودم که قرآن مجید را زیر پتو های سربازی مخفی کنم ! آخه کجامی توانستم قرآن به اون بزرگی را که آورده بود قایم کنم . از زنردانبان پیرر وخروش چهرره تشررکر و قردردانی کرردم و انگرار کره بهتررررین کتررراب بررررای مطالعررره در آن شررررایط ووضرررعیت گیررررم آمرررده باشرررد بررره خصوص اینکه ترجمه فارسی بسیار شیوائی هرم داشرت ،حسرابی اوق کرردم ، اصال فکرش را هم نمی کردم که زندانبان پیر اینهمه مرام بگاارد .
احسان شوشتری 67 /
جلسه بازجوئی
در نگاه اول همه چیز درتصورات و خیراالت خرام ایرن زنردانی (مرن) ناشرری وکررم تجربرره و آمرراتور بنررد 251زنرردان اویررن برره خرروبی و خوشرری پرریش می رفت .به یکی از آرزوهرای دوران نوجروانی و جروانی ام رسریده برودم کره همیشه مشتاق بودم محبوس ومسجون وزندانی اوین باشرم و زنردان اویرن را از داخل ببینم ،چون هر چه آدم مهم می شناختم مردتی را درزنردان اویرن گارانرده بودند ،به همین دلیل فکر می کردم اگر من هم بره زنردان اویرن برروم در آینرده آدم با نفوا و شخصیت مهمی خواهم شد و حراال ایرن آرزوی ناپختره و خرام ایرام جررروانی در دوران میانسرررالی بررررآورده شرررده و نصررریبم گردیرررده برررود .ترررا اینکررره نیمه شب یکی ازشبها درب سلول با صدای ناخوشایندی باز شرد و زنردانبان از بیرون درب وداخل راهرو با داد وفریاد از خواب بیدارم کرد ،ومرن ازخرواب پریدم واو با پرخاش گفت :چشم بندت را بزن به چشمات و پاشو بیا بیررون !. معلرروم بررود کرره برراز جوهررا نصررفه شرربی از راه رسرریده انررد ! وعجررب مررأموران بیش فعالی ! .معلوم نبود از باز جوئی در کدام شهرستان پررواز کررده و خرود را به زنردان اویرن رسرانده بودنرد ! ،و یرا ایرن کره اصرال کارشران شربانه اسرت و درطرری روز برره اسررتراحت و یررا خرردمت در سررنگرهای دیگررری مشررؽول انررد . و نیمه شبها به سراغ زندانی ها می روند وبه بازجوئی ازآنان می پردازند .
/63خانه پدری
از درب سلول خارج شدم ،مثل دفعات قبل نبود که ی اره از زیرر چشم بند بتوانم جلوی پاهایم را ببیرنم ،زنردانبان برا دسرتان خرویش چشرم بنردم را درست وکیپ کرد تا هیچ اره جائی را هم نتوانم ببینم وخود نگهبان بند ،دسرتم را گرفت و مرا به دنبال خودش می کشید ! و دوراز جرون ،مثرل نابینایران راه مرری برررد ! از یکرری ،دو تررا راهرررو کرره گاشررتیم خیلرری زود برره اترراق برراز جوهررا رسیدیم وقتی وارد اتراق براز جرویی شردم ،زنردانبان دسرتم را رهرا کررد و درب اتاق را پشت سرم بست . به ننر می آمد که یر تریم هفرت ،هشرت نفرری از براز جویران درآن دفترررر حضرررور داشرررتند ولررری فقرررط دو یرررا سررره نفرررر از آنهرررا سرررؤال مررری کردنرررد ، گرراه گررداری هررم صرردای پررچ پررچ در گوشرری نجرروا کررردن ترریم بررازجوئی برره گوشررم می رسید که معلوم بود یکی ازبازجویان درگوشی با آن دیگری گفتگو می کند و چیزی می گوید و آن یکی سؤال را مطررح مری کنرد ! شراید بره ایرن دلیرل کره نمی خواستند صردای بعضری از بازجوهرا شرنیده (شناسرائی) شرود و یرا شراید بره این دلیل که زندانی (من) فکر نکند آدم خیلی مهمی است کره نصرؾ شربی یر گروه هفت ،هشت نفری برای بازجوئی از او آمده اند !. یکی از بازجو ها که لهجه بسیارزشت و برد وناخوشرایندی هرم داشرت و به ننرازروستاهای جنوبی استان خراسان هم بود وازهمشهریان خودمان به حساب می آمد ! وهیچ سعی و تالشری هرم در دوران خردمت اداری و پایتخرت نشینی اش برای اصالح خود و لهجه ناخوشایند خرود بره کرار نبررده برود ! و یرا اینکه تالش وکوشش بررای خودسرازی اش بری حاصرل بروده و هروش واسرتعداد وقابلیرت تؽییرواصرالح لهجرره برد وزشررت خرودش را بهریچ وجرره نداشرته اسررت !. همررین بررازجوی خرروش لهجرره وشرریرین بیرران ! برریش از سررایر بررازجو هررا سررؤال می پرسید و یا اینکه بیشتر سؤاالت دیگر بازجو هرا را کره در گوشرش زمزمره مری کردنررد و یررا روی کاؼررا برررایش مرری نوشرتند و بره دسررتش مرری دادنررد مطرررح می کرد .
احسان شوشتری 61 /
همین بازجوی شیرین بیان وخوش لهجه به محق اینکه بررای اولرین بار وارد اتاق بازجوئی شدم و زندانبانی که مرا آورده بود دستم را رها کرد و درب را پشت سرم بست و رفت ،تا چشمش به قد و باالی رشید و رعنای من افتاد و دیرد کره سررم ماشراءهللا ! بره چهرار چوبره براالئی درب ورودی مری رسرد نخستین سؤالش این بود که با تعجب و شگفتی پرسید :اووو وه چنرد صرد کیلرو وزن داری !. از نو سؤال وحالت تعجب و شگفتی اولیه اش معلوم وهویدا بود که بایستی آدم کوتاه قدی هم باشد ! و چون در یکری ازجلسرات برازجو ئری آتری کره به ننر تنهائی بازجوئی می کرد ،سیگار هم می کشید .باید گفت کره یر آدم کوترراه قررد سرریگاری بررا آن لهجرره زشررت وناخوشررایند پشررت کرروهی اش سررخنگوی شیرین بیان وبلبل خوش الحان آن جمع بازجویان بود !. البته درکنار ایشان ی بازجوی دیگری هرم برود کره او هرم کرم وبریش سؤال مطرح می کرد ومی پرسرید ولهجره کرامال طهرونری هرم داشرت وانصرافا خیلی هم مرؤدب وبسریارمحترم بره ننرر مری رسرید ولری اکثرر سرؤاالت آن جمرع بازجویان توسط همان بازجوی خوش لهجه وشیرین بیان صرورت مری گرفرت و دری وری ها و مزخرفات و تهدید ها و توهین هرا وناسرزاها همگری کمپلرت وتمامررا توسررط همررین بررازجوی خ روش لهجرره کرره برراز جرروی اصررلی هررم برره ننررر می آمد صورت می پایرفت . ومررن از هرریچ چیررز ایررن جلسررات بررازجوئی عصرربانی نبررودم و ناراحررت نمی شدم ! حتی چشم بندش را هرم بره جران و دل مری پرایرفتم ولری وامرا جردا و شدیدا ازلهجه وگفتارونو سخنوری وصحبت پشت کوهی این برازجوی اصرلی خودم بیزارومتنفربودم ! .خرودش بره تنهرائی اگرر چره آدم بردی برود و خیلری هرم بی ادب و بی تربیت بارآمده وبزرگ شده بود ولی همه اینها در مقابل آن لهجه مزخرفش هریچ نبرود و قابرل تحمرل ترر مری نمرود ! .خرود ایرن فررد برازجو برا آن لهجه زشرتش بره تنهرائی بررای شرکنجه و عرااب زنردانی کرافی برود و نیرازی بره سلول انفرادی و دیگر شکنجه های رایج وموجود نداشت !.
/75خانه پدری
اعتررراؾ مرری کررنم وحاضرررم درتمررامی مجررامع بررین المللرری وجهررانی طرفرررداران حقررروق بشرررر اگرررر الزم باشرررد شرررهادت بررردهم ترررا همگررران بداننرررد ! بدترین عااب و شکنجه ای که در حق من در زندان اوین روا گردیده وبرسرم آورده اند همرین " انتخراب یر برازجوی پشرت کروهی برد لهجره بررای مرن بروده اسرت " .ومررن ایررن را نره تنهررا مصررداق شررکنجه ناهنجرار و ؼیررر متعررارؾ برررای خررودم مرری دانررم بلکرره انتخرراب ایررن بررازجوی کررم سررواد پشررت کرروهی را ترروهین و تحقیری بزرگ برای خودم که حاال یکی از زندانیان با افتخار بند 251زنردان اوین به حساب می آیم می دانم !. اگر در یکی از زندان هرا ی دور دسرت کشورمقدسرمان اسریر برودم و در نبود بازجوی درست و حسابی ! و قحطی بودن بازجوئی شایسته و کار بلد چنین بازجوئی نصیبم می شد اینقدرناراحت نبودم چرا که در بیابان لنگه کفرش پاره وکهنه هم خود نعمتی اسرت ! ولری اینکره آدمری در زنردان اویرن آن هرم بنرد 251زندانی باشد و ی بازجوی برد لهجره و زاقرارت بره ترورش خرورده باشرد خود عاابی است علیم !. من معموال آدم نی اختر وخوش شانسی هسرتم .واز همره چیزهرای دنیا خوبترین و بهترینش نصیبم می گردد ! ولی نمی دانم چه خطرائی دردرگراه الهی مرتکب شرده ام ! کره اینجرا هرم کره برطبرق قررائن و شرواهد ومشرت نمونره خروارهمیشه زندگی ام ،بایستی بهترین وشایسته ترین بازجو نصیبم می شد ، بجررای ی ر بررازجوی نررامبر وان ودرجرره ی ر ،ایررن بررازجوی قراضرره وقزمیررت نصیبم گشته بود !. به خصوص برای من که خودم در شهرسرتان برزرگ شرده برودم و برا سررعی و تررالس و بررا تمرررین و ممارسررت در بیسررت و پررنج سررال ماضرری وبجهررت سکونت در طهرران موفرق شرده برودم ترا حردودی لهجره ی مشرهدی ام را از یراد ببرم ! ،حاال در سر پیری دوباره گرفتار ی بازجوئی شده برودم کره شراید بره زور می خواست لهجه ای را که از دور دستها و پشت کوه هرای تربرت جرام و نزدی مرز افؽانستان ( چون از ننر جؽرافیایی به هررات نزدیر ترر برود ترا
احسان شوشتری 71 /
مشهد لهجه اش بیشتر به هراتی می مانست تا مشهدی !) با خودش سوؼاتی به طهران آورده بود و با لهجه زیبرای مشرهدی ! درهرم مری آمیخرت و خرودش را هم همشهری من جا می زد !. حاال مالحنه فرمائیرد کره چره آش شرله ؼلمکراری از آب در مری آمرد! تازه مرتب هم تکررار مری کررد ومری گفرت :کره مرا (برازجو و زنردانی ) برا هرم همشهری هستیم ! اگر بازجو نبود شاید آدم قابل تحملی می بود ،ولی تصرور این کررره در زنررردان اویرررن در شرررمال شرررهر طهرررران پایتخرررت کشوراسررریر باشررری و بازجوئی بدین بد صحبتی ! .همین ی دلیل به تنهائی کافیسرت کره هریچ کسری حاضر نباشد دوباره گاارش بره زنردان اویرن بیافترد ! اگرچره کالهرش هرم افتراده باشد بر نمی گردد که آن را بردارد !. من که نگران بودم با اینهمه بازجویی های مستمر وپری در پری لهجره مرا هم خراب کنند ! ،خدا ،خدا مری کرردم کره هرچره زود ترجلسرات برازجویی تمام شود تا من هم سریعتراز دست این به اصطالح همشرهری زورکری راحرت وخالص گردم !. بازجویی من شرو شد و خدا قسمت هیچ بنری بشرری نکنرد (مسرلمان وؼیرمسرررلمانش تررروفیری نمررری کنرررد !) مثرررل یررر دانرررش آمررروز کنکررروری کررره مری خواهررد برره سررؤاالت دقیررق و برردون هرریچ ؼلطرری پاسررخ گویررد و هرریچ کجررا هررم مرتکب کوچکترین اشتباهی نگردد ،چون ی جواب ؼلط و ی تاریخ سرهوا اشتباه باز باعس پدید آمدن دردسر جدید تری می شد . بایستی همه آشنایان و فامیل و همسایه ها ومیهمانان همسایه ها را بره اسم می شناختم و آدرس و شرماره تلفرن آنهرا را هرم بلرد مری برودم ! ،اگرر ایمیرل آنها را هم داشتم قید می کرردم ! .از بردو تولرد و یرا حتری قبرل ازآن ،از دوران جنینرری تررا برره امررروز بررا هررر کسرری کرره بررر خررورد کرررده بررودم آدرس و کروکرری منزلش را می کشیدم ! وبه این سؤاالت که چرا بهائی شدم کجا بهائی شردم چه سالی بهائی شدم قبرل از انقرالب اسرالمی بروده یرا بعرد از انقرالب عضرو چه تشکیالتی هستم در چه ضیافتی شرکت می کنم ،اعضرای ضریافتمان کیرا
/72خانه پدری
هستند چه جلسرات دیگرری ؼیرر از ضریافت شررکت مری کرنم تمرامی طررؾ های تجاری در بازار طهران یا بازار یان وهمکارانی که فقط با آنها سالم و علی داری یا آنهائی که فقط جواب سالمت را برا اکرراه مری دهنرد برا اسرم و آدرس دقیق و در صورت امکان شرماره تلفرن ،فاکس،ایمیرل و محرل کرار قبلری، فعلی و آتی که ممکن است بعد از این شرکت یا حجره شان جا بره جرا بشرود ! و هر آنچه از بستگان و فامیل ،پسر خاله ها ،دختر خاله ها ،پسر عمو هرا ، دختررر عمررو هررا ،برررادران و خررواهران ،همسرانشرران و خررانواده همسرانشرران ، هکالسررری هرررای دوران کرررودکی ،دوران دبسرررتان ،راهنمرررائی ،دبیرسرررتان کررره مربوط بره چهرل سرال قبرل مری شردند و معلرم هرا و دبیرران و مردیران و نرانمین مدارسی که در آنجا مشؽول تحصیل بوده ایرد ! نرام و فامیلشران و آدرس محرل سکونتشرران و اعتقررادات مرراهبی شرران و وابسررتگی هررای حزبرری و سیاسرری شرران شامل خودشان ،همسرانشان ،فرزندانشران ،نروه هایشران ،پردران و مرادران و جد پدریشان وآبا واجداد خانوادگیشان می شد تماما بره صرورت مشرروح ،دقیرق و کامل و بدون قلم خوردگی و با خط خوانا و در دونسخه برای دو محرل یکری وزارت اطالعات و دیگر برای دادستانی انقرالب و سرومی!! ببخشرید اجرازه آقرا شما فرمودید دو نسخه ! گفتم :ساکت ،سکوت ! روی حرؾ من حررؾ نباشره نسخه سومی هم ،نسخه چهارمی هم نمی دانم برای کجرا هرا مری خواسرتند !!. که بنویسم وتمامی برگه ها را ت به ت وجدا جدا امضاء کنم !. جالبتروعجیرب ترر از همرره اینهرا ایررن برود کره مررن عرالوه بررر همره ایررن پرسشها بایستی دالیل بهائی شدنم را نیز برا اسرتدالل و منطرق و دالیرل عقلری و نقلی و علمی به اثبات می رساندم تا دوسرتان برازجو باورشران گرردد کره بهرائی هستم ! چون فقط شواهد وقرائن واعتراؾ واقرارشخصی برایشان کافی نبود ! به دنبال انگیزه های دیگری می گشتند !. ی ر شررب هنگررام اتمررام بررازجوئی و موقررع بازگشررت برره سررلول خررودم زمانیکرره از روی صررندلی بلنررد شرردم تررا از درب اترراق برراز جررویی خررارج شرروم ، همان بازجوی خوش لهجه وشیرین بیان طبرق روال معمرول وهمیشرگی کره در
احسان شوشتری 73 /
پایرران همرره جلسررات بررازجوئی ازسررر لطررؾ ومحبررت ی ر
جملرره تهدیررد آمیررزهم
مرحمررت مرری فرمررود ! بررا لحررن طعنرره آمیررزی گفررت :نگرراه برره اون قررد و هیکلررت نکن ! خیلی ها از تو هیکل مندتر و قوی تربودنرد وقتیکره بره بنرد 251آمدنرد ! از توهم خیلی رعنا ترو هم خیلی رشیدتروخوش هیکل تر بودند ! ولری زمرانی از زندان آزاد شدند که فقط سی و پنج کیلو وزن داشتند !. من هم درجواب گفتم :هر چه خدا بخواهد. چنرررد روزی کررره از ایرررن مررراجرا گاشرررته برررود یکبرررار دیگرررر در پایررران بازجوئی و باز گشت به سلول باز دوباره همان باز جوی خوش لهجه کره گویرا از جواب های من موقع بازجوئی خوشرش نیامرده برود برا لحنری خیلری عصربانی وتهدیررد آمیررز گفررت :دیگرره فکررر نمرری کررنم بتررونی از اینجررا (زنرردان) زنررده خررارج شرروی ! وجرران سررالم برردر ببررری ! برررو ی ر فکررری برره حررال خررودت بکررن !. مررن هررم در جررواب گفررتم :شررما اون دفعرره فرمودیررد :وقترری از زنرردان خررارج می شوم که وزنم سی و پنج کیلوگرم شده باشد ! مرنهم از اون روز دارم رییرم می گیرم تا زود تر وزن کم کنم بروم دنبال کار و زندگی ام ! اگه اینجوریه پس دیگه الزم نیست زحمت بکشم وزن کم کنم !. برراز جرروی خرروش لهجرره از جررواب مررن خیلرری عصرربانی تررر شررد و داد وفریاد زد :نگهبان ،بیا اینو ببر از جلوی چشمام دورش کرن ! واضرافه کررد : خدا به دادت برسد !. برررراز جرررروی عزیزوشرررریرین بیرررران مررررن اصررررال حررررس طنررررز نداشررررت ! می توانست در حالت نشاط و شادمانی هم کارش را به نحو احسرن انجرام بدهرد ولی همیشه عصبانی بود و داد و بی داد الکی می کرد !. مرررن اصررروال آدم خنرررده روئررری هسرررتم ،بعضررری از دوسرررتان وآشرررنایان می گوینرد :خروش بره حالرت کره همیشره مری خنردی ! ولری روز هرای اولری کره زندانی شده بودم و برای باز جرویی مری برردنم ،همرین براز جروی خروش لهجره تحمل چهره بشاش و خندان مرا نداشت ! وقتی وارد اتراق براز جرویی مری شردم از سررر تعنرریم و احترررام برره گررروه و ترریم بررازجویی حاضررر در اترراق لبخنرردی
/74خانه پدری
مرری زدم تررا فضررای اترراق بررازجویی شرراید کمرری تلطیررؾ و جمررع انرردکی صررمیمی گرردد ! .امررا از میران آنهمرره برراز جویران حاضررر در جلسرره برازجویی فقررط همررین یکرری داد مرری زد :نیشررتو ببنررد !! زنرردان جررای خندیرردن نیسررت ! .برره جررای اینکرره زندانی ترسیده و ناراحرت و عصربی باشرد ،اینجرا جرو بررعکس ووارونره برود، فرررد زنرردانی شرراد ومسرررورو راحررت و خنرردان بررود و بررازجوی زنرردان عصرربانی و ناراحت و پراسترس ومضطرب به ننر می آمد !! .به فکر سالمتی و طرول عمرر زنرردانی کرره نبرود جررای خررود بمانرد ،برره فکررر سرالمت جسررمانی و بهداشررت روانی وطول عمرخودش هم نبود !!. ی روز نه بهتر است بگویم ی شب چون تمامی جلسات برازجوئی مررن درنیمرره شرربها صررورت مرری گرفررت ! ی ر شررب در حررین بررازجویی یکرری از بازجویان که همان باز جوی خوش لهجه وشیرین بیان اختصاصی خودم بود ! گویا اطالعات جدید ودست اولی کسب کرده باشند ،بال فاصرله پرس از شررو بازجویی و بعد از یکی دو تا سؤال کوتاه ،انگاری لیستی به دستش داده باشند شرو به پرسرش کررد :کره ایرن آقرای وزیرر کره فرامیلش مشرابه فامیرل شماسرت و شانزده سال است بر مسند وزارت دادگستری تکیه زده وهیچ کار چشرم گیرر وشایسته ای هم انجام نداده ! چره نسربتی برا ترو دارد جرواب دادم :پسررعمو هستیم . باز پرسید این آقای سردار سرر لشرگر پاسدارجانشرین فرمانرده نیرروی زمینی سپاه چه نسبتی با تو دارد جواب دادم :پسر عمو هستیم .این آیت هللا فالنرری امررام جماعررت مسررجد امررام حسررن مجتبرری( ) گفررتم :پرردر بزرگرروار بنررده هستند .این حجت االسالم اسرتاد الهیرات وصراحب کرسری دردانشرگاه فردوسری مشهد گفتم :اخوی خیلی کوچ بنده هستند .این آقای دکتروسردار معاونت شهرداری طهران چه نسبتی با شما دارند جواب دادم :پسر خاله من هستند. حضرررت آیررت هللا فالنرری عضررو جامعرره مدرسررین حرروزه علمیرره قررم چرره نسبتی باشما دارد گفتم :پسر خاله بنرده هسرتند .ایرن سررهنی فالنری گفرتم : اخرروی بنررده هسررتند .برراز سررؤال کرررد :ایررن حرراج آقررای فالنرری ریاسررت سررازمان
احسان شوشتری 75 /
زندانها که تو هم اکنون در حقیقت زندانی (میهمان) ایشان بحساب می آئری چره نسبتی دارند گفتم :ایشان هم داماد عموی عزیز بنده هسرتند .وسرؤال بعردی ، ایررن قاضرری دادگاههررای انقررالب پسررر عمررو .آن سررردار فرمانررده قرارگرراه آن نماینررده مجلررس آن وکیررل آن وزیررر آن سررخنگوی شررهرداری آن معاونررت نیروی انتنامی . خالصه ی لیست بلند باال دستش بود و آن قدر سؤال کرد که با ایرن چه نسبتی داری و برا آن چره نسربتی داری و مرن جرواب دادم :پسررعموبنده هسررتند وآن دیگررری پسررر خالرره مررن .کرره همگرری برراز جوهررا بننررر خسررته شرردند وازنفس افتادند !! .حدود نریم سراعتی فقرط اسرامی مقامرات کشروری ولشرگری و شخصیت های مهم ورده باالی رییم جمهوری اسالمی را اسرم و مشخصرات و پست و مقام شان را ردیؾ کرده بودند و نام می برد و نسبتشان را با من مرتهم وزندانی بهائی می پرسید !!. تا اینکه باالخره یکی از بازجویران کره ترا آن روز صردایش را نشرنیده بودم یا جدیدا بره ایرن گرروه برازجویی اضرافه گردیرده برود و یرا در سرطح ومقرام ورده باالتری قرار داشت که محرمانه تر گام برمری داشرت ! و ترا آنرروز پررده نشین بود و مثل گرالب مری مانسرت ! و طرن صردایش بررای پررده گوشرهای مرن تازگی داشت وجدید ونو بود گفت :بس است دیگر! کافیست ! ولش کنیرد بابرا ! این آقا احسان ازخود ماست !!. مگر می شود ی نفر با اینهمه اقوام و خویشاوندان وفامیل بره زعرم او (بررازجو) دم کلفررت و جررزو مقامررات وشخصرریت هررای رییرم اسررالمی ،بهررائی شده باشد !. بازجو ها همگی بال استثناء مات و مبهوت مانده بودند ،آنهرائی کره ترا دیشب مرا نمی شناختند با برمال شدن این لیست جدید مقامات برا نفروا حکومرت اسالمی و اساتید معنم و درجه اول حوزه علمیه قم و مشهد مشرخص برود کره باورشرران نمررری آمررد یررر نفررراز خرررانواده روحانیررت شررریعه بررا اینهمررره فامیرررل و خویشاوند در رده های باال رییم اسالمی ،بهائی شرده باشرد وجردا مطمرئن شرده
/76خانه پدری
بودنررد کرره حتمررا بایسررتی مثررل خودشرران مأموراطالعرراتی باشررم ! و خررودم را برره عنوان ی فرد بهائی جا می زنم حتما جهت جاسوسی !. بازجو می گفت :راستشرو بگرو از کردام سرازمان اطالعراتی مأموریرت داری تررا درون جامعرره سررری ! بهررائی نفرروا کنرری و خودتررو برره عنرروان شررهروند بهائی جا بزنی !!!. بیش از یکصد وپنجاه سال است که جامعه بهائی ایران متهم اسرت بره جاسوسری برررای کشررورهای روسرریه و انگلریس و اخیرررا در ایررن شصررت ،هفترراد سال اخیر هم برای کشور اسرائیل ! ،حاال چه اشکالی دارد کره یکبرار هرم یر فرررد بهررائی برررای رییررم اسررالمی ایررران جاسوسرری بنمایررد ! بشررود جاسرروس دو جانبه ! چه افتخاری بهتر از این از قدیم هرم گفتره انرد :چراؼری کره بره خانره رواست به مسجد حرام است !. وقتی جامعه بهائی ایران می تواند مرتهم گرردد بره ایرن کره حردود صرد سال قبل از تشرکیل دولرت یهرود و برر قرراری رییرم اسررائیل بررای ایرن کشرور جاسوسری مرری کرررده اسرت ! بگرراار اینبررار هرم یر بهررائی مرتهم گررردد برره عامررل نفرروای رییررم اسررالمی و جاسوسرری برررای دولررت ایررران ! .وقترری سررازمان هررای معنمی چون کا.گ.ب روسیه و اینتلجنت سررویس انگلسرتان وموسراد اسررائیل نیازمند خدمات جاسوسی ما هستند چرا این خدمت شایسته را از سرازمان هرای اطالعاتی و امنیتی بیشمارکشورخودمان دریػ کنیم !. شما اتهام " اقدام برعلیه امنیت کشرور" بوسریله توزیرع وپخرش چنرد ترا تنم نامه که قبال برای رئیس جمهورکشوراسرالمی ارسرال گردیرده بروده وچرون ایشان ترتیرب اثرر نرداده انرد در میران مردیران وکارمنردان عالیرتبره ننرام توزیرع گردیررده اسررت کرره در مررتن نامرره هررم ازبرخررورد دوگانرره وتبعرریق آمیررز سررازمان سررنجش وبرگاارکننرردگان کنکررور سراسررری دررابطرره بررا جوانرران ودانشررجویان بهررائی اعتررراق نمرروده وازرئرریس جمهرروری محترررم وقررت ( خرراتمی ) تقاضررای استمداد کم ویاری گردیده است وهمین شده است دست آویز وبهانره ودلیلری
احسان شوشتری 77 /
برررای اتهررام آنهررم اقرردام برعلیرره امنیررت کشررور! .شررما اتهامررات اینچنینرری برررمن نچسبانید ،این یکی را خودم ی جوری حلش می کنم !. بعضری ازمقامررات و پاسررداران وشخصرریت هررای خویشرراوند و فامیررل و پسر عموها را که بازجویان نام می بردنرد ،مرن بره علرت عردم ارتبراط و رفرت و آمد پست هرای سرازمانی و مشراؼل ومنصرب آنران را هرم نمری دانسرتم و خرود بازجویان یادآوری می کردند که مثال معاونت نیرروی زمینری سرپاه پاسرداران و یا جانشین فرماندهی نیروی انتطامی . حررد اقررل حرردود سرری دقیقرره ای لیسررتی را کرره از اسررامی پسرررعموها و پسر خاله ها تننیم کررده بودنرد ومرترب مری پرسریدند برا ایرن چره نسربتی داری با اون چه نسبتی داری ادامه یافت .دیگه کرم کرم احسراس کرردم برازجو هرای داخل اتاق دچار تحقیر و بی کسی شده بودند و مطمئن هستم تا بره امرروز یر زندانی بهائی به چنگشان نیفتاده برود وبره قالبشران گرفترار نگردیرده برود کره بره قول خودشان اینهمه فامیل دم کلفت داشته باشد !. فقط راستش را بخواهید برای اولین باردرزندگی ام ؼبطه خوردم کره همه پست ها و مقام ها پس از انقالب اسالمی توسط پسرعموها و پسرخاله هرا اشررؽال شررده اسررت امررا متاسررفانه حترری برررای نمونرره یرر دخترعمررو ویررا یرر دختر خالرره هررم نرردارم کرره دارای پسررت و مقررامی در سررطح مرردیریت یر مدرسرره راهنمررایی ویررا دبیرسررتان باشررد تررا پررز او را هررم نررزد گررروه بازجویررانم کرره گمرران می کنم امشب بیش از همیشه در اتاق باز جروئی جمرع شرده انرد را هرم بردهم ترا روی این بازجویان بی کس وکاروبی خویشاوند (فامیل) برا نفروا وپسرت و مقرام دار را بریش از ایررن کررم کررنم و بره عنرروان آخرررین برررگ برنرده آنچنرران محکررم برره صورت این گروه بازجویران بکروبم ترا فکرر نکننرد کره مرا در فامیلمران اخرتالؾ جنسرریتی داریررم و تبعرریق زن و مررردی واز اینجررور حرفهررای نررامربوط داریررم ! ونعوا باهلل دخترانمان از سطح باالی تحصیلی بر خوردار نیستند ! .وراسرتش را بخواهیررد برررای اولررین بررار از بازجوهررا خجالررت کشرریدم ! وسرررافکنده شرردم !. بررا خررودم گفررتم ایررن دخترعموهررا و دختررر خالرره هررای مررن اگررر برره فکررر خودشرران
/73خانه پدری
نیستند الاقل بایستی به فکر پسرعموی نازنین زندانیشان باشند که اینجوری در مقابل بازجوها کم نیاورد وشرمنده و سرافکنده وخجالت زده نباشد !. ومتاسررفانه بررا اینهمرره فامیررل و خویشرراوندان حرروزوی و روحررانی کرره ماشرراءهللا همگرری اهررل علررم و فضررل و دانررش برروده و هسررتند برره نرردرت یکرری از خررانم هاشرران معلومرراتش از سررطح ابترردایی و سررواد قرآنرری و خوانرردن و نوشررتن فارسی در حد نامه نگاری باالتر می رود !. بگاریم ،انشاءهللا در نسل بعدی جبران خرواهیم کررد ،دخترانمران را بره تحصرریالت اجبرراری وا خررواهیم داشررت و برره آمرروزش دانشررگاهی و معلومررات عررالی آنرران هم رت خررواهیم گماشررت و حترری برره تعلرریم و تربیررت دختررران برریش از پسران اهمیت خواهیم داد نره بره ایرن خراطر کره آنهرا (دخترران) مرادران آینرده و اولین مربیان نوزادان و کودکان خویش هستند .بلکه حد اقل به ایرن خراطر کره اگر روزی روزگاری پسرعموی نازنینی همچون من ! به هردلیلی بازداشت و زنرردانی شررد و در مقابررل بازجویرران اویررن مجبررور گردیررد کرره لیسررت اسررامی همرره اقوا م وخویشان و بسرتگان و علری الخصروص دخترر عموهرا ودخترر خالره هرا و میرررزان تحصررریالت و مشررراؼل و پسرررت و مقامشررران را بازگونمایرررد در برابرررر بازجویان از تحصیالت کرم دخترعموهرایش خجالرت زده و سرر افکنرده نباشرد و بررار تحمررل همرران زنرردان و سررلول انفرررادی برررایش کررافی باشررد و دختررر عموهررا ودختر خ اله ها برا کرم سروادی شران برار مصریبت و رنرج وی را سرنگینتر نکننرد وافزایش ندهند !. یکی دیگر از بازجویان که مرترب برا مرن (زنردانی) بحرس مراهبی راه انداخته بود و من هم با چشمان بسته و رو به دیروار نشسرته در مروقعیتی نبرودم تا با او (بازجو) به مباحثره و اسرتدالل بپرردازیم .یکبرار گفرتم :شرما کره اینهمره جوان مسلمان چون دسته گل دارید چرا نمی روید در اسالمیت آنران بکوشرید همرره اون هررا را ول کرررده ایررد ورهررا نمرروده ایررد برره امرران خرردا کرره تعررداد کثیررری ازآنان (جوانان) هم در فقر و بیکراری و فسراد و فحشرا در گیرنرد و بره دادشران نمی رسرید ! بعرد هفرت ،هشرت نفرری ریختره ایرد سررمن (زنردانی) کره بریش از
احسان شوشتری 71 /
بیست و پنج سال اسرت کره بهرائی هسرتم و زنردگی بهرائی دارم ،و برا زحمرت و سعی و ترالش مری کوشرید ترا مررا بره اسرالم براز گردانیرد چررا ایرن همره نیررو وانررریی را صررررؾ جوانررران مسرررلمان خودتررران نمرری کنیرررد بررره قرررول خودتررران (بازجویان) مرن کره (زنردانی) مرتردم ! حکرم ارترداد هرم کره درفقره اسرالم اعردام است و برای شخص مرتد فطری همچون من هم حتی در صورت توبره کرردن و بررراز گشرررت بررره آؼررروش اسرررالم بررراز هرررم حکرررم اعررردام او پرررا برررر جاسرررت !. حرال برررای بنررده (زنردانی) کرره برره فرمروده شررما (بازجویرران) و بره اعتقرراد شررما و حکم مسلم اسالم که همه علما و فضال و مجتهردین و مراجرع در آن اتفراق ننرر دارند که مرتد فطری درهردو شکل توبه کردن و برگشرت بره اسرالم و یرا عردم توبه و پافشاری ومقاومت براعتقادات و ایمران خرود ،در هرر دو شرکل بایسرتی اعدام گردد (این حکم درخصوص مردان است وبرای زنان متفاوت می باشرد) حاال که من چه بهائی باشم و چه مسلمان شروم قررار اسرت اعردام گرردم ،مگرر دیوانرره شررده ام و مؽزخرخررورده ام و مرررق دارم کرره خررودم را سررب کررنم و مضحکه خاص وعام قراربگیرم واز ایمانم دست بردارم و بگویم مسلمانم !. خیلرری بهتررر و شایسررته تررر آن اسررت کرره بررا وقررار و متانررت و سررربلندی بیشتر الاقل سر اعتقاد و ایمان خود پا برجا بمرانم و برا افتخرار از انتخراب و آن چه که خود آزادانه و با سالمت عقل پایرفتم دفا نمایم ،نره اینکره یر اعتقراد زورکی واجباری را بپایرم و بگرویم مسرلمانم ! ترازه خوبره شرما هرا هری مرترب مررری فرمائیرررد :ال اکرررراه فررری الررردین و از آنطررررؾ چرررون دسرررتتان مررری رسرررد ، هررری زیرررادی فشرررارمی آوردیرررد و یرررا تهدیرررد مررری کنیرررد بررررای پرررایرش دیرررن ! آنهم به وسیله سیؾ وشمشیر !. ایررن یکرری برراز جرروی مررن کرره در کررارخودش خیلرری حرفرره ای بررود و زرنی و کارکشته به ننر می آمد می گفت :نترس ما با بهائی بودن تو کاری نداریم و رو به سایر بازجویان ادامه می داد :این آقرا احسران نگرران اسرت کره ما مسلمانش کنیم ! نگران نباش مرا مسرلمان بره انردازه کرافی وزیرادی هرم داریرم (و احتماال اشاره به من ،چون چشم بند داشتم و نمیدیدم) می بینی که سر ریرز
/35خانه پدری
هم داریم ! خود تو زندانی از آنهرا برودی کره از شردت زیرادی سرر ریرز شردی ! ما نمی خواهیم تو را مسلمان کنیم ،اتفاقا ی فررد بهرائی کره در امرور سیاسری هررم دخررالتی نداشررته باشررد و در تنرراهرات خیابررانی و اعتصررابات شرررکت نکنررد ، مطیع امر حکومت باشد و بر علیه رییم اسالمی اقدام بر اندازانه ای صورت ندهد برای ما به مراتب بهتر از ی مسلمان خشکه مقدسی است که فتنه گرری هم بکند و برر علیره ایرن و آن شرعارهم بدهرد و والیرت فقیره را هرم قبرول نداشرته باشد و هر روز برای ما درد سر درست نماید. شما اصال همرین زنردان را نگراه کرن مرا در مقابرل هفرت ترن از سرران جامعه بهائی را که زندانی کرده ایم چند صد نفر از سران مسلمان فتنره گرر را در زندان داریم ! پس معلروم اسرت کره بررای مرا یر بهرائی بری درد سرر ترابع حکومررت کرره سرررش در الک زنرردگی خررودش باشررد برره مراتررب بهتررر از صررد تررا مسررلمان معتقررد و مررؤمن ولرری فتنرره گررر و آشرروب طلررب سرربز رنرری اسررت !! مرا (بازجویرران) فقررط مرری خرواهیم بفهمرریم وبرردانیم تررو(زنردانی) کرره جررزو خررانواده روحانیت شیعه هستی و پدرت هرم ماشراءهللا مجتهرد وآیرت هللا اسرت چررا بهرائی شررده ای دلیررل بهررائی شرردنت را مرری خررواهیم کشررؾ کنرریم دلیررل بهررائی بودنررت برای ما خیلی مهم است .راستش را بگو !!. یکبار هم در جواب برازجویی کره مری پرسرید شرما کره عضرو خرانواده روحانیت هسرتید و پردرتان مجتهرد و امرام جماعرت اسرت چررا بهرائی شرده ایرد من هرآنچه تا آنروز به این سؤال جواب داده بودم قبول نمی کردند و باورشان نشده بود و قانع نشده بودند ،بنابر ایرن اینبرار کره بررای چنرد دهمرین برار سرؤال کررده بررود کره چرررا بهرائی شرردی جررواب دادم :اصرال مرری دونیرد چیرره ،چررون تمامی منالم و مصیبت هائی که در این سالهای پس از انقرالب برر سرر جامعره بهائی ایران آمده است از جانب جامعه روحانیت شیعه بوده است اینکه از کرار اخراجشرران کردیررد ،اینکرره جوانانشرران را از تحصرریل محررروم کردیررد ،اینکرره حقوق بازنشستگی شان را قطع کردید اینکه زندانشان کردید ،اینکره اموالشران
احسان شوشتری 31 /
را مصادره کردید ،اینکه اجازه کار آزاد هم به آنها ندادید و اینکه اعدامشان کردید واینکه گورستان هایشان را خراب کردید . تمامی این منالم در حق این شهروندان بی آزار و تبعه کشرور ایرران توسط جامعه روحانیت شیعه صورت پایرفته است و من هم به عنوان عضوی از خانواده روحانیت و به نمایندگی از طررؾ دیگرر فرزنردان مجتهردین و علمرا که با این اعمال ناهنجارو منالم پدران مجتهد خرود مخرالؾ هسرتند و کراری بره جهت ممانعت از نلم و ستمگری پدران روحانی خویش ازدستشران برنمری آیرد و نمی توانند هیچ اقدامی انجام دهند به عنوان همدردی با منلوم که در شرایط زمررانی ومکررانی مررا جامعرره بهررائی ایررران اسررت تصررمیم گرررفتم بهررائی شرروم تررا بدینوسیله اگر نمی توانم در مقابل نرالم قررار بگیررم و برا پردرروحانی ومجتهرد وامام جماعت وآیت هللا خرودم سرتیز نمرایم و مرانع نلرم خرانواده روحرانی خرودم گرردم حرداق ل در کنرار منلروم قررار بگیررم و خرودم را در منرالمی کره در حررق آنران روا مری دارنرد سرهیم و شرری گرردانم .بعنروان برخرورداری از کمتررین حقررروق شخصررری ،حرررداقل درهمررردردی برررا منلررروم کررره حرررق آزادی وانتخررراب داشته ام !. بازجوی محترم که گویا جواب مرا خوب هضم نکرده برود و مجرابش نکرد ه بودم و باورش نمری آمرد ،پرس از آن جلسره برازجویی هرر زمران کره در جلسررات بررازجویی حضررور داشررت دوبرراره مرری پرسررید مررن اونررروز کرره گفترری برره نمایندگی از طرؾ خانواده روحانیرت و فرزنردان مجتهردین مخرالؾ نلرم و سرتم می خواستی با بهائیان همدری کنی مننورت را نفهمیدم ! مننورت چی برود می تونی واضحتر بیان کنی !. باز چند روز بعد در ی جلسه بازجویی دیگراگر حضورمی داشت مجددا حتما پرسش وسؤالش را تکرار می کرد :راستی آن روزی که گفتی به نمایندگی از طرؾ جامعه روحانیت و فرزندان علما و فضال و مجتهدین حوزه علمیه قم و مشهد که مخالؾ نلم و ستم پدران خویش بودند تصمیم گرفتی تا با
/32خانه پدری
جامعرره بهررائی ایررران همرردردی کنرری مننررورت چرره بررود میشرره لطفررا یر شفاؾ تر و واضحتر بیان کنی !.
کمرری
احسان شوشتری 33 /
بیانیه
در دوران ریاست جمهروری جنراب آقرای پرزیردنت خراتمی ،بره دلیرل اینکرره جوانرران بهررائی ایررران از ورود برره مراکررز آمرروزش عررالی کشررور محررروم بودنرد و از سررالهای نخسرتین اسررتقرار دولرت جمهرروری اسرالمی از ایررن تبعرریق تحصرریلی در رنررج و عررااب بودنررد و ایررن محرومیررت از ورود برره دانشررگاه هررا سررالیان سررال ادامرره داشررت ودرآن سررال هررای اولیرره انقررالب هررم کلیرره دانشررجویان بهائی مشؽول به تحصیل را حتی آنانی را که فقط ی ترم ترا پایران تحصریالت خود ودریافت مدرک پایان دوره تحصیلی خویش را هم داشتند نیزازدانشگاهها و مراکز آموزش عالی اخراج کرده بودند . و من افرادی از جوانران دانشرجوی بهرائی را مری شرناختم کره در تررم آخر پزشکی و تا ترم آخر رشته مهندسی وحقوق تحصیل می کرده اند که پرس ازآؼازانقالب فرهنگی از دانشگاه ها اخراج شده بودنرد و بررای اشرتؽال و کرار خود به مشاؼلی همچرون بازاریرابی و فرروش کراال درب فروشرگاه هرا و سروپر مارکت ها و دارو خانه ها مشؽول بودند و بدینوسیله امرار معاش می نمودند . بنررا بررراین مرردیران جامعرره بهررائی ایررران از فرصررت پدیررد آمررده دوران اصالحات دولت جناب آقای خاتمی ،تصمیم گرفتند ترا نامره ای بره جهرت تنلرم خررواهی برررای ریاسررت جمهرروری محترررم تننرریم و ارسررال نماینررد و ازتبعرریق
/34خانه پدری
ونقرق حقروق برابرجوانران کشروروجلوگیری ازتحصریل ودرکرل نحروه گرزینش دانشررجو برررای دانشررگاه هررا و مراکررز آمرروزش عررالی وفرررم برگررزاری کنکررور و پرسش از اعتقادات و دیانت افراد که مصرداق تفریش عقایرد و برر خرالؾ قرانون اساسی جمهوری اسالمی نیزهست و قرار دادن ستون مراهب در فررم ثبرت نرام کنکررور برررای ممانعررت از شرررکت و ادامرره تحصرریل جوانرران بهررائی درمراکررز آموزش عالی اعتراق وشکوائیه نمایند .از آنجا که گویا جوابی به درخواسرت جامعه بهائی ایرران داده نشرده برود .تصرمیم برر آن گرفتره بودنرد کره تنلرم نامره فرروق در سررطح مرردیران و رؤسررا و مسررئولین طررراز اول وکارکنرران رده برراالی اداری وفرهنگی وقضائی وانتنامی وننامی وسپاهی کشور توزیع گردد . برره همررین مننورتعرردادی از احبررائی کرره اعررالم آمررادگی نمرروده بودنررد انتخرراب وتقسرریم ونررایؾ گردیررد وشرررح ونررایؾ و حرروزه جؽرافیررایی مسررئولیت توزیع و پخش هر ی از آنان مشخص و تعیین گردید .تا در ی روز خراص و سرراعت معررین برره طررور همزمرران در سراسررر ایررران نامرره مرراکور را برره همرره مدیران ننام حضورا تسلیم نمایند . حرروزه ومحرردوده مسررئولیت وونیفرره بنرده هررم مشررخص گردیررده بررود کرره درنزدیکی وحوالی منزل ومحل سکونتمان بود و قرارشده بود از میردان ونر به سمت پرائین ترا خیابران عبراس آبراد و خیابران وزرا ترا خیابران گانردی هرآنچره اداره دولتررری ،بانررر ،هترررل ،آیانرررس هواپیمرررائی و دیگرررر موسسرررات اداری وسررازمانهای دولترری ویررا شرررکتهای وابسررته برره دولررت موجررود اسررت ،فقررط برره مدیران ارشد و رؤسای کرل آنهرا ایرن نامره چنرد صرفحه ای را کره در پاکرت در بسته قرار داده بودم به صورت حضوری وبا دستان خویش تقدیم نمرایم و حتری اگر در جائی نیاز به وقت قبلی بود حتما با دریافت وقت قبلی خدمت مردیر کرل اداره برسم و نامه را شخصا تحویل نمایم . به جهت اینکه تصیم براین بود که هر ی از افراد بهائی که مسرئول توزیع وپخرش پاکرت هرا گردیرده بودنرد در حروزه آشرنائی و تخصصری خودشران وارد شده و فعالیت نمایند ،مرثال یر دکترر بهرائی بره ریاسرت بیمارسرتان هرا و
احسان شوشتری 35 /
مراکررز درمررانی مراجعرره مرری کرررد و نامرره هررا را تحویررل مرری داد و ی ر
فرررد
فرهنگرری بهررائی کرره احتمرراال معلررم ودبیراخراجرری بررود برره مراکررز آموزشرری و دانشگاه ها و دبیرستان ها مراجعه می کرد وی نفر دیگر که سرابقا ارتشری و ننرررامی برررود بررره پادگررران هرررا و مراکرررز انتنرررامی و نیررررو هرررای مسرررلح مراجعررره می نمود .و من هم که در خانواده روحانی شریعه برزرگ شرده برودم و در واقرع عضو خرانواده روحانیرت بروده و هسرتم و تمرامی عمرو هرا و پسرر عموهرایم نیرز روحانی ،معمم ،حجت االسالم ،مجتهد ،آیرت هللا ،امرام جمعره وجماعرت و از اساتید حوزه علمیه هستند ! قرار شد عالوه برمسئولیت توزیع محلی خودمان ، شخصا به شهر قم مراجعه کنم و نامه هائی را به حضرات آیرات اعنرام حروزه علمیه قم و بیروت مراجرع تقلیرد شریعه و اسراتید معنرم و مدرسرین برزرگ حروزه علمیه ،حضورا و شخصا وفی المجلس تسلیم نمایم و برای حضور در دفتر و یا بیت حضرات مجتهدین کافی بود فقط خودم را معرفی کنم و به خصوص آن که یکی از پسر عمو های روحانی و معمم من هم در پست وزارت دادگستری دولت پرزیدنت خاتمی و عضو دولت و کابینه ایشان بود همین کفایت می کررد فامیررل خررودم را عنرروان کررنم و بگررویم پسررر عمرروی وزیررر دادگسررتری هسررتم و مشابهت فامیلی هم که صدق گفته مرا اثبرات مری نمرود ودرنتیجره کسری اشرکال تراشی نمی کرد ! و ممانعتی برای ورودم ایجاد نمی نمود. نامه ها را به تعداد کافی تکثیر و آماده کرده بودم و مراجع و علمرا و آیات اعنامی کره صراحب رسراله بودنرد بره اسرم مشرخص شرده بودنرد و طروری برنامه ریزی کرده برودم کره همره آنهرا را در نررؾ یر صربح ترا شرب توزیرع کرده و اگرخدا خواست و جان سالم به در بردم همان شب به طهران برازگردم و شب را در شهر قرم نخروابم .ولری درسرت درهمران شربی کره قررار برود فرردا صبح زود راهی شهر قم وحروزه مرأموریتم گرردم ،تلفنری اطرال دادنرد وخبررم کردند ،که یاران می فرمایند رفتن شما به شرهر قرم مصرلحت نیسرت و اسرتثنائا نامه های حضرات آیات اعنام ومراجع تقلید شیعه را با پست سفارشی ارسرال نمائید ،رعایت حکمت اولی تر وبهتر است و این گونه شد که از مسرافرت بره
/36خانه پدری
شهرقم ورفتن بدان سرامان معراؾ شردم و نامره هرا را برا پسرت پیشتازوسفارشری دوقبضه فرستادم . ولی از آنجا که همیشه سعی می کنم ونایؾ و مسئولیت ها وکارهای محوله را به نحواحسن ودرکمال مطلوب انجام دهم ! حتی بهتر و بیشترازآنچه از من خواسته شده است ! و به ابتکار و سلیقه شخصی خودم کرار هرا را پریش می برم ! (مفهومش این است که خود سرانه اقدام می کنم !). عالوه بر حضرات آیات و مراجع تقلید قرم کره مسرئولیت شران بره مرن سپرده شده بود ،نیاز دیدم که برای خویشاوندان روحانی خویش هرم نامره فروق را ارسال نمایم ! از جمله پسر خاله ای دارم که از اساتید بنام و مجتهدین مسلم و عضررو جامعرره مدرسررین حرروزه علمیرره قررم هسررتند و نیررز پسررر عمرروئی دارم از فضال وروحانی خوش نرام کره در زمران ارسرال نامره هرا امرام جمعره شهرسرتان شاهین شهر دراصفهان بودند و من تصرمیم گررفتم بره ابتکرار و سرلیقه شخصری خویش همزمان با فرستادن نامه های حضرات علمای قم برای این دو عزیزهم نامه را ارسال نمایم . پاکات آنان را نیز آماده و با پست سفارشی ارسرال داشرتم .ولری گویرا چند هفته ای قبل از رسیدن نامه بدست پسر عموی گرامی و امام جمعه محترم شاهین شهر ،امام جمعه شهر بدون هماهنگی قبلی با من تعویق شرده بودنرد ! و بنده هم ازهمه جا بیخبر ،ازاین موضو وجابجائی آگاهی نداشتم !. وقتی پاکت به آن بزرگی بره دسرت امرام جمعره جدیرد وترازه منصروب می رسد به جای آنکه نامه را به گیرنده اصلی آن که پسر عموی گرامی خودم باشند وروی پاکت هم اسم وفامیرل و مشخصرات ایشران قیرد گردیرده اسرت تسرلیم نمایند ،شاید به تصور اینکه نامه مربوط به دفترر امرام جمعره اسرت نره شرخص حقیقرری خرراص ،نامرره را برراز گشررائی مرری فرماینررد و چشررمتان روز بررد نبینررد ، چشمشان که به محتوای پاکت می افترد و مری بینرد کره مربروط بره جامعره بهرائی است و بره قرول خرود حضرتشران دیرده نافرا و تیزبینشران بره تبلیؽرات رسرانه ای فرقه ضاله بهائی روشن می شود ! بال فاصرله نامره را خوانرده و یرا نخوانرده برا
احسان شوشتری 37 /
قلم خویش یادداشتی مرقوم فرموده و روی آن می چسرباند کره ایرن نمونره هرائی از فعالیت تبلیؽری ایرن فرقره بهرائی اسرت و آن را بررای اداره اطالعرات ارسرال مری دارنررد و بررا قیررد اینکرره برررای امررام جمعره قبلرری ارسررال شررده و دخلرری برره بنررده ندارد ! واز گردن خودش سلب مسئولیت مری نمایرد ! [ .اگرپسررعموی خرودش (امررام جمعرره جدیررد) نامرره را ارسررال نمرروده برود کرره حتمررا مخفرری اش مرری کرررد و برای وزارت اطالعات نمی فرستاد!] .و مشخصات فرستنده نامه (من) هرم کره روی پاکت قید گردیده بود . خالصه چه درد سرتان بدهم اکنون که من بازداشت شرده ام و در بنرد 251زندان اوین جای شما خرالی ! بره خروبی و خوشری روزگرار مری گرارانم ! و بررراز جررروئی پشرررت برررازجوئی پرررس مررری دهرررم یکررری از سرررؤاالت وپرسشرررهای بازجویان این است که بیانیه (نامه خطاب به رئیس جمهورخاتمی را می گفتند: بیانیرره جامعرره بهررائی ) را برررای چرره کسررانی فرسررتاده ای و یررا حضررورا تحویررل داده ای وهری ر چرره واکررنش و عکررس العملرری داشررته انررد تمررامی آن هررا را یکی ،یکی با اکر جزئیات بیان کنید ! .و من هم مجبور بودم توضریح دهرم و ت ت آنهائی را که حضورا توزیع کرده بودم تشرریح نمرایم وتوضریح دهرم ، خوشبختانه به تمامی کسانی که من نامه را تحویل داده بودم و عنوان می کردم که به نمایندگی از طرؾ جامعه بهائی این پاکت را به شما تقدیم می کنم . بررا نهایررت صررمیمیت و خرروش روئرری نامرره را از مررن تحویررل گرفترره و تشکر نموده و عنوان مری کردنرد کره حتمرا در اولرین فرصرت مطالعره مری کننرد ولی فقط در ی مورد که ریاست ی بان خانمی بودند که بره محرق اینکره گفتم :از طرؾ جامعه بهائی ایران این پاکت را به شما تقردیم مری کرنم ،خیلری سریع وفوری دستانش را عقب کشید و از تحویل آن خودداری کرد و فرمود : کررره نررره تحویرررل مررری گیررررم و نررره مطالعررره مررری کرررنم ! مرررن هرررم پرررس از چنرررین برخوردی ،مؤدبانه تشکر کردم وبا کمال تواضع و فروتنی خداحافنی کردم و از بان خارج شردم .فقرط همرین .در یر مرورد هرم موقرع تحویرل بره یکری از روسای کل محترم که به ننراز هموطنان واهرالی جنروب وبنردری هرم مری آمرد
/33خانه پدری
وقترری شررنید از طرررؾ جامعرره بهررائی نامرره ای تنلررم خررواهی و اعتراضرریه ای آورده ام با خنده ای جانانه از سر تحسین و تاییرد فرمودنرد :چره عجرب پرس از سال ها نلم و ستمی که بر جامعه شرما روا داشرتند یر حرکرت شایسرته ای از شما بهائی ها هم دیدم ! ی تکانی به خودتان دادید !. بازجوهای اوین از آن خانم ریاسرت بانر گویرا خیلری خوششران آمرده بود ! چندین نوبت آدرس و مشخصات دقیق او را از من مری پرسریدند ولری بره ما بقی چندان روی خوشی نشان نمی دادند !. موقرررع برررازجوئی کررره چشرررمان مرررن بسرررته برررود و بررراز جررروی محتررررم می پرسید :خوب دیگه بیانیه به چه کسی دادی خوب فکر کرن ترا یرادت بیراد ! بخیال خودم تقریبا همه را گفته بودم کسری از قلرم نیفتراده برود کره نگفتره باشرم ، آنررران کررره خیلررری مهرررم بودنرررد و مشرررخص مثرررل حضررررات آیرررات قرررم و اقررروام و خویشاوندان روحانی خودم که تماما وکلهُّم اجمعین را به اسم قیرد کررده برودم و آن هایی را هم کره اسرامی شران را نمیدانسرتم مثرل روسرای بانر هرا و مردیران ادارات و روسرررای آیانرررس هرررای مسرررافرتی و هترررل هرررا را هرررم تمامرررا محررردوده جؽرافی شان را مشخص نموده بودم ولی گویرا برازجوی مرن پرونرده مررا ورق مرری زد و نامرره امررام جمعرره جدیررد شرراهین شررهر را کرره برررای وزارت اطالعررات ارسال نموده بود را می خواند و بره مرن مری گفرت :خروب دیگره خروب فکرر کن اصفهان برای کسی نفرسرتادی و چرون مرن یرادم نمری آمرد ،برازجوی مرن همچون معلمی با محبت و مهربان که بره دانرش آموزخرودش کمر مری کنرد ترا درس رش را خرروب جررواب بدهررد ! بررازجوهم بررا ایمررا و اشرراره ( البترره کالمرری !) وهزاران ترفند دیگرمرا راهنمائی وارشاد می کرد ،اطراؾ اصفهان ،شاهین شهر !!. بنده که عرق کردم فعالیت های فوق برنامه داشتم ! خواسرتم از ایرن فرصرت پرریش آمرده اسررتفاده بهینره کرررده باشرم و چنررد ترا پاکررت اضرافی هررم برررای خویشاوندان روحانی خودم بفرستم تاچشم وگوش آنها را هم به روی این منالم
احسان شوشتری 31 /
باز کرده باشم تا در آینده نگویند کره مرا اطرال نداشرتیم ! از جملره پسرر عمرویم که امام جمعه محترم و فاضل شاهین شهر هستند ! و چه خطائی از این بدتر که پسرر عمروی عزیرز و گرامری چنرد هفتره قبل از زمان ارسال پاکات از امام جمعه شاهین شرهر براز نشسرته شرده بودنرد و این خبر مهرم را بره پسرر عمروی بهرائی خرویش اطرال نرداده بودنرد ! کره حراال بایستی از زبان ؼریبه هرا و بازجوهرا بشرنوم ! .و ایرن یکری دیگرر پسررعموی بهائی خام و نا پخته هم آمده تا بدینوسیله انهرار ارادتری نمروده باشرد و بره قرول روحانیت معزز "صله رحمی" انجرام داده باشرد کره تیررش بره خطارفتره اسرت ! پاکت به دست امام جمعه متعصب و دگرم و احتمراال مؽررق افتراده و او هرم آن را بررا اکررر دقیررق مشخصررات فرسررتنده وگیرنررده برررای وزارت اطالعررات ارسررال نموده است !. من چه می دانستم که پسر عمویم بازنشسته شده است کرؾ دسرتم را که بو نکرده برودم ،اصرال مگرر امامران جمعره هرم بازنشسرته مری شروند ترازه ایشان به سن هرم* نیز نرسیده اند پس چه طوری بازنشسته شده اند و از نمراز خواندن معاؾ گردیده اند در ثانی اگر ایشان پس از سالیان متمادی از امامت جمعه انصراؾ داده اند چرا این موضو را و تؽییر محل زندگی خود را بره پسر عموی بهائی خویش اطال نفرموده اند !. نررا سررالمتی ایررن پسررر عمرروی بزرگوارمررا الگررو و نمونرره رفترراری همرره پسرعموها محسوب می گردند و از اعانم علما و فضال به حساب مری آینرد و به صله ارحام و ثواب دنیوی و اخروی آن بریش از دیگرران اهمیرت مری دهنرد. در سررالیانی کرره برره زیررارت مکرره مکرمرره و خانرره خرردا و حررج بیررت هللا الحرررام تشریؾ می بردند تلفن می کنند و از همه اعضرای فامیرل حاللیرت مری طلبنرد و به قول خودشان خیلی این اصول اهمیت دارد . *سن هرم :درآئین بهرائی اشرخاص کره بره سرن هفتراد سرالگی مری رسرند از انجررررررررام بعضرررررررری از فرررررررررایق مثررررررررل نمرررررررراز وروزه معرررررررراؾ مرررررررری گردنررررررررد.
/15خانه پدری
پس چرا حراال کره براز نشسرته مری شروند یر تلفنری ،اس ام اسری ،یر نمی زنند تا پسر عموی خویش را با خبر نمایند تا در اشتباه نیفتد !.
ایمیلری
احسان شوشتری 11 /
سؤاالت بازجویان
نمونرره هررائی ازسررؤاالت بیشررمار بازجویرران زنرردان اویررن کرره از مررن زنرردانی بارهررا و بارهررا برره تنرراوب ومکررومترروالی مرری پرسرریدند و احتمرراال از سایرزندانیان هم که گاارشان به بند 251زندان اوین افتاده باشد و یا انشاء هللا در آینررده قسررمت ونصرریب شرران گررردد خواهنررد پرسررید ،کررم و بریش مشرابه همررین سؤاالت مطرح شده خواهد بود !. .1زندگی خود را از بدو تولد یا حتی قبل از تولد ،ازدوران جنینی ! ترا به امروزبه صرورت کامرل ودقیرق ولحنره بره لحنره وبطرور مشرروح وبدون قلم خوردگی بیران نمائیرد ،شرهر محرل تولرد وامراکنی را کره ترا امروزدرآنجاها تحصیل نموده اید از قبیل گلشن توحید ،مهد کرودک، پرریش دبسررتانی ،مرردارس ابترردائی ،راهنمررائی ،دبیرسررتان ،دانشررگاه وهر کجای دیگری که بیش از ی هفته به کالس آموزشی رفته وبره تحصیل پرداختره باشرید را برا اکرر آدرس ونشرانی پسرتی دقیرق آنجاهرا اکر نمائید وتمرامی محلهررائی کره تررا برره امرروزدر آن مشررؽول کررار بروده ایررد را بررا آدرس ونشانی دقیق وکامل آنها مرقوم نمائید .2نرررام پررردر ،مرررادر ،بررررادران ،خرررواهران ،عموهرررا ،عمررره هرررا ، خاله ها ،دائی ها ،پسر عموها ،دختر عموها ،پسر خاله ها ،پسر دائی هرا، دختر خاله ها ،دخترر دائری هرا ،دخترر عمره هرا وپسرر عمره هرا ونرام همسرران وفرزندانشان را ی به ی قید نمروده ومحرل کرار وتحصریل همگری آنهرا را برا
/12خانه پدری
آدرس دقیرق وشررماره تلفررن وشررماره فرراکس مرقرروم نمائیررد ضررمنا آخرررین تمرراس ومالقات وبرخورد خود با آنان را بطور مشروح گزارش نمائید .3اسرامی تمرامی دوسرتان وآشرنایان وهمسرایگان و همکراران خررود را بره طرور کامرل بنویسررید اعرم ازاینکره بررا آنهرا رفرت وآمررد داریرد ،سرالم وعلیر می کنید یا نمی کنید تفاوتی نمی کند نام همگی آنها را بدون کم وکسر و از قلرم افتادگی مرقوم نمائید .4کلیرره مرردارس اعررم از دبسررتان ،راهنمررائی ،دبیرسررتان ،دانشررگاه هررائی را کرره در آن تحصرریل کرررده ایررد برره اضررافه کلیرره مشرراؼلی را کرره در ایررن سالیان اخیر بدان مشؽول بوده ایرد برا اکررآدرس دقیرق و جزئیرات همرراه برا نرام معلمررین ،اسرراتید ،همکالسرری هررا ،همسررایگان ومسررتخدمین مرردارس خررود را بررا مشخصررات دقیررق و نررام کوچر و شررماره شناسررنامه و شررماره تلفررن آنرران را قیررد کنید ! .5چرره زمررانی ودر کجررا وتوسررط چرره شررخص ویررا اشخاصرری بررا آئررین بهائی آشنا شدید به طرور کامرل ومفصرل شررح دهیرد وتوضریح دهیرد کره چررا دیانت بهائی را بردیانت اسالم وبخصوص ماهب شیعه ترجیح دادید .6کلیه جلسات و محافلی را کره در شرهرطهران در آنجرا هرا شررکت مرری کنیررد برره اضررافه کررالس هررای تزئیررد معلومررات ،طرررح روحرری وحلقرره هررای مطالعررراتی ،جلسرررات پیرررام خررروانی ،نرررام تیررروتر ،کولررردینیتور ،همکالسررری هرررا ، رابرررط هرررا ،منشررری هرررا ی ضررریافت ،نرررانمین جلسرررات ،نرررام همسرانشررران ، فرزندانشان ،شماره شناسنامه هایشران ،همسایگانشران ،سرایدارهایشران و در صورت امکان شماره تلفن و فاکس وموبایل آن ها را قید نمائید . .7شرح ایمان خود به آئین بهائی را بره صرورت مشرروح و کامرل برا اکر جزئیات و محل ایمان خود ،و شماره تسرجیلی و فررد تسرجیل کننرده و هرر آن فردی را که در این رابطه می شناسید که ممکن است در آتیه بره تبلیرػ امرر بهررائی بپررردازد و باعررس گمراهرری مررؤمنین و مسررلمین گررردد و آنرران را احیانررا
احسان شوشتری 13 /
تسررجیل نمایررد را بررا اکررر دقیررق آدرس ونشررانی وشررماره تلفررن وایمیررل وسررایت اینترنتی آنها رابه صورت مشروح و کامل بیان نمائید!!. .3چنانچه در کالس های رشد یا بررسری وتعمرق آثرار ویرا کالسرهای طرح روحری وامثرال آن شررکت کررده ایرد ،تعرداد دفعرات ،محلهرای برگرااری ، نانمین جمع و ت ت افراد شرکت کننده بخصوص ؼیر بهائیان آن جمرع هرا را معرفی نمائید و آدرس دقیق و کروکری منازلشران و نرو پرایرائی را کره در این منازل از شما به عمل آمده ،نام خانم میزبان وصاحبخانه ،آدرس شیرینی فروشی و نام صاحب شیرینی فروشری محلری را کره از آنجرا بررای پرایرائی از میهمانرران شرریرینی تهیرره گردیررده اسررت را بررا اکررر دقیررق نشررانی و شررماره تلفررن و شماره موبایل مرقوم نمائید !. .1نامه هائی را که به ریاست جمهوری تحت عنوان تنلم خواهی از بابررت عرردم اجررازه ورود جوانرران بهررائی برره دانشررگاه هررا ومراکررز آمرروزش عررالی توزیررع کرررده ایررد بررا اکررر آدرس دقیررق محلهررائی کرره نامرره هررا را پخررش وتقرردیم نمروده ایررد و نرام کسررانی را کره برره آنران تحویررل داده ایرد برره اضرافه شررؽل وپسررت اداری وسرررازمانی آنررران و محرررل دقیرررق و شرررماره تلفرررن و شرررماره فررراکس اداره وسازمان و احتمراال موبایرل آنهرا و زمران تحویرل پاکرت خرود را برا اکرر روز و سرراعت و دقیقرره و ثانیرره آنرررا برره طررور کامررل مرقرروم نمائیررد و بنویسررید کرره نحرروه برخررورد هررر ی ر از آنرران در هنگررام دریافررت نامرره ای برره ریاسررت جمهرروری مملکتشان با شما به چه نحوی بوده است و آیا اصال شما می دانستید کره تکثیرر و پخش ی نامه به ریاست جمهوری و اعتراق به نحروه گرزینش دانشرجو در سازمان سنجش و آمروزش عرالی کشرور برر خرالؾ مصرالح ننرام و اقردام علیره امنیت کشور محسوب می گردد و یا خیر .15خانم ....را می شناسید ،نام همسر ونام فرزندان و محل تحصیل فرزندان ایشان ،محل کار همسرشان ،سابقه کرار ایشران نرام معلمرین فرزنردان ایشان و نام همسران معلمین فرزندان ایشان در تمام پایه هرای تحصریلی ،ریرز نمرات آنها ،نحوه ووضرعیت وکیفیرت آموزشری و رضرایت و یرا عردم رضرایت
/14خانه پدری
اولیاء و مدیران آموزشی آنها و همسایگان و دوسرتان و آشرنایان و فامیرل مردیر و نانم مدرسه فرزندان خانم.....را با اکر دقیق آدرس منازلشان و محرل دقیرق و کروکرری محررل کررار همسرانشرران و آدرس فرزندانشرران و نررام مرردیران مرردارس آنرران همررراه بررا شررماره تلفررن و فرراکس و موبایررل خودشرران ،همسررایه هایشرران و آشنایان و رفقایشان و دوستان و فامیلشان وسررایدار منزلشران را دقیرق و کامرل و خوانا با خط خوش و مشروح قید نمائید !!. .11همکارن بازاری خود را کره برا آنران مرراوده تجراری داریرد و یرا ندارید ،سالم و علی دارید و یا نداریرد .همسرایگان و مؽرازه داران پیرامرون خود را اعم از آنانی که چشم دیدنشان را دارید و یا ندارید و یا آنها چشم دیردن شما را دارند و یا ندارند تماما به طرور کامرل و دقیرق بردون کمتررین وکوچر ترین از قلم افتادگی به صورت مشروح ،نام تمرامی کسربه و تجراری را کره ترا به امرروز از آن هرا کراالئی خریرده و یرا بره آنهرا اجناسری فروختره ایرد ،اعرم از اینکه سودی برده اید و یا ضرری کرده باشید ! نقد خریده و یا فروختره باشرید و یا به صورت اقساطی ومدت دار و چکی خریرده و یرا فروختره باشرید ! و یرا احتماال آنهایی که از شما کاالئی خریده و بعدا به علت عردم توانرائی در فرروش کاال ،آنرا مرجو کرده باشند و بروی توطئره ای از ایرن حرکرت نرامعقول آنران به مشام رسیده و یا نرسیده باشد ! و آنهائی که کاالئی خریده ولی پس نرداده و فقط ب ه نق زدن و تقاضای تمدید چ مدت دار خود قناعت کررده باشرند ! نرام تمامی آنان را با اکر دقیق مشخصات شناسنامه ای و آدرس منازل و محل کار و آدرس انبررار و شررماره کررد ملرری و شررماره حسرراب هررای بررانکی خودشرران ،نررام فرزندان و نام همسرانشان ! ،اگر بیش از ی همسر دارند ! ،نرام تمرامی آنهرا به صورت مجزا و تفکیکی و تاکیدی و نام پدران همسرانشران و آدرس آنهرا و شهر و محل سکونت آنها و در صورت یاری حافنه شماره تلفرن و موبایرل آن هررا را برره صررورت مشررروح و مکترروب و ملمرروس برره طررور کامررل و مفصررل قیررد نمائید .
احسان شوشتری 15 /
.12از دوران دبستان و یا پیش دبستانی و مهد کودک تا به امروز با تمامی افراد و اشخاصی که در پارک ها ،سینما ها و یا سرایر امراکن عمرومی و خصوصرری اعررم از سررر پوشرریده و سرررباز ،امرراکن ورزشرری ،کتابخانرره هررا ، خیابران هرا و یررا کوچره هررا ،داخرل صرؾ نررانوایی و یرا قصررابی ،داخرل ایسررتگاه اتوبررروس و یرررا داخرررل قطرررار و متررررو ،در داخرررل شرررهر و یرررا رسرررتوران هرررای بین راهی ،به صورت سرپایی و یا نشسرته ،درامراکن تحصریلی مثرل دانشرگاه ها و یا مدارس و یا در امراکن تفریحری مثرل اسرتادیوم ،کروه ،مسرافرت و هترل و ؼیره بره صرورت رو در رو و یرا بره صرورت تلفنری و چرت اینترنتری و یرا از طریررق مکاتبرره و مراسررله بررا هررر ف رردی کرره راجررع برره آئررین بهررائی برره صررورت خالصه و یا مفصل ،به طور مستمر و مکرر یا به گونه اتفاقی وتصادفی ،فقط ی ر بارصررحبت کرررده ایررد ودیانررت بهررائی را ترررویج نمرروده ایررد و یررا از منررالم حکومت اسالمی به جوانان گفتره ایرد و یرا اصرال هریچ صرحبتی نکررده ایرد ولری آنرران از طرررق دیگررری متوجرره بهررائی بررودن شررما شررده انررد وسررؤاالتی مطرررح نموده اند نرام همره ایرن افرراد را برا اکرر دقیرق محرل برر خرورد و تالقری ،نحروه همدردی و همراهی ،مثبت و یا منفی ،اعرم از اینکره برا شرما همراهری کررده و یا نکرده اند ،به حرؾ دل شما گوش داده یا نداده اند ! با اکر دقیق مکان آنهرا به صورت مشروح نام آنها ،آدرس دقیق منزل آنها (اعم از این کره آدرسری بره شررما داده و یررا نررداده باشررند !) شررماره تلفررن آنهررا و شررماره موبایررل آنرران (اعررم از اینکه گفته و یرا نگفتره باشرند !) و نرام دقیرق افررادی را کره احتمراال در پیرامرون شما در داخل اتوبوس و یا مترو صحبتها وگفتگوی شما راازراه دور شنیده انرد وبه آن گوش سپرده اند را هم با اکر دقیق محرل سکونتشران و نرام همسرانشران و شماره شناسنامه هایشان و همسایه های دیوار به دیوار شان را دقیق وعالوه بر آدرس منازل ومحل کارشان کروکی آنرا هم ترسیم نمائید !. .13تعداد شررکت کننردگان در کرالس روحری و حلقره هرای مطالعراتی که تا امروز شرکت کرده اید ،نام شررکت کننردگان ،محرل برر گرااری جلسرات وکتاب هائی که تا به امروز در این کرالس هرا خوانرده ایرد ،مبراحثی کره در ایرن
/16خانه پدری
جلسات مطرح شده ،افرادی که در این کالس ها صرحبت کررده انرد ،ننریراتی که مطرح شده است ،کسانی که با این پیشنهادات موافقت کرده اند ،آنهایی کره بررا ایررن پیشررنهادات مخررالؾ برروده انررد ،تعررداد دفعرراتی کرره در ایررن جلسررات شرررکت کرده اید ،افراد ؼیر بهائی حاضر در آن جمع ها ،آدرس دقیق منازلی که این جلسات در آنجا ها برر گراار گردیرده اسرت و آدرس دقیرق منرازل محبرین بره امرر بهائی که در این کالس ها شررکت مری نماینرد و اسرم و فامیرل ،محرل زنردگی و محررل کررار آنهررا بررا شررماره تلفررن و فرراکس و موبایررل خودشرران ،همسایگانشرران و همکالسیانشان را دقیق وبدون نقص وایراد اکر نمائید !!. می دانرم وحرق هرم داریرد کره خیلری وبسریارزیاد از خوانردن و تکررار اینهمه سؤاالت بی ربط و نا مربوط ونابخردانه خسرته شردید ! ولری کرافی اسرت فقررط برررای چنررد دقیقرره خررود را جررای فرررد زنرردانی بیچرراره ای قرررار دهیررد کرره بررا چشررمان بسررته وروبرره دیرروار نشسررته وچنرردین نفررر بررازجوی حرفرره ای وکاربلررد وکارکشررته هررم سرررش ریخترره انررد و همررین سررؤاالت وپرسشررها را نرره یر بارنرره دوباربلکرره دههررا بررار در طرری جلسررات متعرردد و بررازجوئی هررای مختلررؾ از او پرسرریده انررد و او جررواب داده وپاسررخ گفترره اسررت ولرری فررردا مجررددا برراز جهررت آزمایش وامتحان و تست هروش زنردانی بیچراره دوبراره و سره براره و چنرد براره ایررن سررؤاالت را ازاو پرسررش نمرروده انررد و خرردا نکنررد یکجررا برحسررب اتفرراق یر اشتباه سهوی وؼیرعمدی به علت فراموشی ویا عدم کشش حافنه در بیان ی تاریخ ویا آدرس ی محل و یرا نرام شخصری نمروده باشرد کره بانهایرت بری ادبری وتوهین مورد بدترین بازخواست های شماتت آمیز قرار مری گیررد وبرا نهایرت تحقیر و توبیخ و تهدید رو بررو مری شرود کره ترو دیرروز یرا پریرروز ویاهفتره ی قبل ی چیز دیگری گفته بودی ! پس حتمرا ویقینرا قصرد فتنره ونیرت توطئره ای داشته ای !!. ...وقترررری بازجویرررران مسررررئول پرونررررده درجلسررررات متعرررردد وطرررروالنی بازجوئی درروزهای مختلؾ هفته تمامی سؤاالت وپرسشرهای خرود را از سریر تا پیاز از بدو تولد الی یومنا هاا به طور مرتب ومننم و پی در پری و مسرتمرا
احسان شوشتری 17 /
و کرارا در طول روز و یا نیمه شب ها در دو شیفت و بلکه سره شریفت کراری و درکررار گررروه هررای مختلررؾ ومتفرراوت فنرری وتخصصرری مجررزا مطرررح نمرروده وپاسخ ها وجواب های شافی وکافی و وافی و حتی فوق العاده اضافی ! واضرررح و بررری پررررده وبررری سرررتر وحجررراب وبررری هررریچ مخفررری کررراری والپوشرررانی ،شرررفاؾ وسررراده ورک وپوسرررت کنرررده ودرکمرررال صررردق وصرررفا بررره گوشهای خویش شنیده وتصدیق وتأییرد نمروده انرد وآنهرا را در برگره هرا و شراید جزوه های مختلؾ و بلکه در کتابچه هرای گونراکون و زونکرن هرای متفراوت و قطور ثبت وطبقه بندی نموده و امضاء و اثر انگشت زندانی را هرم برا چشرمان بسته و کور کورانه به جهت اعتماد قلبی و بیش از حرد بره بازجویران پرونرده ! (به حدی که زندانی در دل خود می گفت شرما عزیرزان (بازجویران) اگرر چر سفید هم بخواهید من (زنردانی) چشرم بسرته امضرا مری کرنم !) اخرا نمروده و در روز های متمادی و در کارگروهای کاردان و فوق تخصصری ودرکارگاههرای فنرری وکارشناسرری ویرریه آنهررا (برگرره هررای بررازجویی) را بررسرری و صورتجلسرره فرموده بودند . برراز برره اینهمرره نیررز قررانع نبرروده و رضررا نمرری دادنررد ودوبرراره در پایرران بازجوئی نیمه شب امشب که زندانی بیچاره در خیال خام خود می پنداشرت کره خوشبختانه دیگه بازجویی ها به اتمام رسیده و احتماال فرردا مری توانرد پرس از اینهمه مدت طوالنی وتنهرائی اسرارت وسرلول انفررادی واینهمره بری اطالعری و بی خبرری ازخرانواده واهرل و عیرال و زن و فرزنرد و دفترر و دسرت و حجرره و تجارتخانه اجازه خواهد داشت تا برا خرانواده خرویش تلفنری صرحبتی و حرفری و کالمی و حال و احوالی بنماید و یا حداقل زنده برودن و محرل حربس وزنردانی شدنش را به اطال خانواده اش برسان ویا اینکه اگر خیلری خروش شرانس باشرد بتواند از ی مالقات حضوری برا وکیلری کره طبرق قرانون خودشران (بازجوهرا) حضورش در همه مراحل بازجوئی الزم و ضرروری اسرت برر خروردار گرردد تا از ممنو المالقات بودن به در آید !.
/13خانه پدری
درسررت در همررین اوضررا و احرروال و خرروش خیررالی زنرردانی خررام و نررا پخترره و ناشرری و آمرراتوری چررون مررن ! ،برراز طبررق روال همیشرره اتمررام وپایرران جلسات برازجوئی شرب هرای قبرل ولیرالی ماضری ،همران برازجوی خروش لهجره وشیرین بیان پا به میدان می نهد و به جهت خوش خدمتی وتلخ کردن حالوت وشررریرینی اتمرررام آخررررین جلسررره برررازجوئی کررره معمررروال عرررادت داشرررت وجملررره تهدید آمیز و یا تحقیر آمیزی میپرانید تا بدینوسیله بره عنروان توشره راه برا نریش وکنایه ای زندانی چشم بسته را ترا سرلول انفررادی بدرقره کررده باشرد وافکرارش راپریشان نموده باشد ! اینبار پا را از آنهم فرا ترر نهراده و فقرط بره تهدیرد لفنری و کنایره هرای کالمی و زخم زبان های نیشردارآنچنانی بسرنده نکررده بلکره جفرت پاهرا را پریش نهاده وپریده وسط معرکه وبه قاعرده دو بسرته کاؼرا صرد ترائی آچرار) (A4سرفید که بر سر برگه های آن جمله" برگه های بازجویی زندان اوین" قیرد گردیرده و روی آن هررم تصررویر ی ر ترررازوی شرربه عرردالت و ی ر آیرره ی قرآنرری "بالقسررط والعدل" داخل کادر باالی صفحه هرای برازجوئی چراپ گردیرده اسرت و مرا بقری صفحه نیرز بررای نگرارش وتحریرر زنردانی سرفید گراارده شرده برود ودسرته هرای کاؼا را که دو تا دسرته صرد برگری سرر چسرب دار و بره هرم چسربیده بودنرد بره دستم داد و گفت :بگیر ! ببینم چی کار می کنی ! ها ،بارک هللا مری خرواهم ترا صرربح همرره ی ایررن دویسررت صررفحه را پررر کنرری ! اگررر برراز هررم کاؼررا سررفید برررای یادداشررت وتحریروکتابررت ونوشررتن مطلررب کررم آوردی ،سررفارش مرری کررنم زندانبان بهت بدهد !!. مثل بچه های دبستانی هاج و واج وبال تکلیؾ که تکرالیؾ مشرق شرب ایام تعطیالت عید نوروز را از دست معلم خرود مری گیرنرد و بعرد از آنهرم عرزا می گیرند که چگونه اینهمه مشق را در سیزده روز تعطیالت و در مسافرت و دید و باز دید عید بنویسند ! ،منهم مات و مبهوت ومتعجب مانده برودم کره چره طوری آنچره را کره برازجوی ونیفره شرناس و مسرئول و متعهرد و معتقرد از مرن می خواست که دویست صفحه مطلب از خودم در آورم بنویسم ! و معلوم نبرود
احسان شوشتری 11 /
و اصال فرقی هم نمی کرد که از کجام در بیاورم ! و ی
شبه کره چره عررق
کنم چون شب از نیمه گاشته بود ونزدیکی هرای ااان صربح برود (ومرن مطمرئن بو دم که پدر روحانی ام در این ساعت بیردار اسرت ومشرؽول برپرائی نمراز شرب مرری باشررد وبرره همررین دلیررل دلررم قرررص ومحکررم بررود واز بازجوهررا هررم اصررال نمی ترسیدم ! زیرا پدرم همیشه می گوید که موقع خواندن نماز شب ترورا دعرا می کنم ومن اطمینان داشتم که دعا خیرر پردرم بدرقره راه وپشرتیبان مرن اسرت). که جلسه برازجوئی پایران پایرفتره برود ! .وازایرن سراعت ترا طلرو سرپیده صربح وبرآمرردن آفترراب وتررابش نررور خورشررید برقلرره همیشرره سرررافراز وسررربلند دماونررد ورشته کوه البرزچند ساعتی بیشترباقی نمانده بود !. اگربزرگترررین ومعروفترررین نویسررندگان دنیررا هررم دسررت برره دسررت هررم می دادند نیز نمی توانستند آنچه را که براز جروی مسرتبد و زورگرو وقلدرزنردان اویررن مرری خواسررت وانتنارداشررت برره انجررام برسررانند و ی ر شرربه ی ر داسررتان دویست صفحه ای سرهم کنند وبنویسند که در ضمن باب طبع وسرلیقه سرفارش دهنده هم باشد و به مااق خوش قریحره بازجویران بنرد 251زنردان اویرن گروارا ودلچسب وخوشایند باشد !. اگرجنرراب آقایرران تولسررتوی و همینگرروی هررم گاارشرران برره زنرردان اویررن افتاده بود و به آنان تکلیؾ می گفتنرد کره مجبورهسرتند چنرین کراری انجرام دهنرد ویکشبه دویست صفحه قابل فهم ودرک بازجویان تحریرر نماینرد حتمرا ترا صربح عزا می گرفتند و اشکشان در می آمد و دو دستی بر سرر خرود مری کوفتنرد کره حاال چه کار کنیم ! چه ؼلطی بکنیم وچه خاکی بر سر خود بریزیم !. نمرری دانررم بازجویرران محترررم در جبررین مررن چرره دیررده بودنررد ( چررون چشمانم چشم بند داشت پس نمی توانستند درمردم چشرمانم دیرده باشرند! ) کره از مرررن توقرررع وانتنارداشرررتند دویسرررت صرررفحه برررزرگ آچارسرررفید را ترررا صررربح علی الطلو از مطلب پر کنم وبا خودکاری که مرحمت نموده بودنرد بنویسرم و تحویل ایشان بدهم ! واحتماال مثل دانش آموزان مدرسه ای نمره هم می دادنرد و صد آفرین هم می گفتند !.
/155خانه پدری
وقتیکه زندانبان مرا تا سلولم هدایت وهمراهیم کرد قبل از قفل کردن درب سررلول گفررت چشررم بنرردت را بررده ! مررن هررم ناچررارا چشررم بنرردم را از روی چشمانم برداشته و به او تحویل دادم . چشررم بنررد مثررل مسررواک وخمیردنرردان وحولرره ودمپررایی جررزو وسررایل شخصی زندانی به حساب می آمد و در شرب هرای قبرل سرابقه نداشرت کره چشرم بند نازنینم را ازمن بگیرند ! ،تازه با هم انس گرفته بودیم ! بدون او(چشرم بنرد) نمری توانسررتم بره گررردش وهواخروری بررروم ! .از ایرن حرکررت زنردانبان تعجررب کررردم ودلرریلش را نفهمیرردم ولرری پررس از کمرری تفکروتعقررل برره کشررؾ موضررو پی بردم !. چونکه باز جوها می خواستند مانع خواب آن شب مرن گردنرد وچرراغ سقؾ سلول هم مدام و بیست و چهار ساعته روشرن برود تصرور مری کردنرد کره زندانی (من) بدون چشم بند نمی تواند بخوابد و می نشیند مثل بچره آدم تکرالیؾ درسی و انشاء داده شده اش را تا صبح انجام می دهد ! وبه پایان می برد ،به همین دلیل به زندانبان دستور داده بودند که چشم بندش را بگیرید !. در آن نیمه شب به محق اینکه داخل سلول خویش تنها شردم برا خرود اندیشرریدم اگررر بازجویرران چنررین توانمنرردی واسررتعداد وقررابلیتی را در مررن سررراغ دارند و می بینند که می توانم تا صبح دویسرت صرفحه شررح الحرال بنویسرم ! پررس چرررا خررودم چنررین توانمنرردی واکرراوت وهرروش واسررتعدادی رادروجودخررودم کشؾ نکرده و نمی بینم !. آئینرره کرره نداشررتم تررا برره چهررره وصررورت خررودم ننررری بینرردازم ولمحرره ولحنه ای بنگرم ،به ناچار به سراغ همان کاسه توالت فرنگی رفرتم ترا خرودم را دقیقا وتحقیقا وموشکافانه بازبینی نمایم ! شاید کره دروجرود گهربرار خرویش وتوانائی های المتناهی خود تجدید ننری بنمایم ! .درون همان مقدار آبری کره کؾ کاسه توالت فرنگری جمرع شرده برود و بررای سروئیت اختصاصری مرن حکرم آئینرره وجررام جهرران نمررا را هررم داشررت خررودم را خرروب برانررداز و تماشررا کررردم تررا بازبینی مجردد و دقیقری از خرودم بره دسرت آورده باشرم و شایسرتگی هرایم کره ترا
احسان شوشتری 151 /
امررروز (امشررب) از دیررده ونگرراهم مخفرری ومستوروپوشرریده مانررده بررود را دوبرراره کشررؾ نمررایم ! .چگونرره اسررت کرره شایسررتگی و توانررائی نگررارش و نویسررندگی وتحریرحداقل دویست صفحه در ی شب را بازجویان در وجود من یافتره انرد وبه این گنج درونی من پی برده انرد ! ولری برحسرب کرم دقتری وسرربهوائی ایرن استعداد ااتری وخردا دادی ودرونری وجرودم بررای شرخص خرودم ناشرناخته مانرده اسررت وآنرررا تررا برره امروزنشررناخته وکشررؾ نکرررده وبرره منصرره نهررور و بررروز نرسانده ام !. ولی بازجوها که درحرفره وکارشران خبرره و کرار کشرته وفروق العراده ماهرهستند و درروانشناسی درونی و کشؾ استعداد های نهفته و ضمیرااتی و اهنی زندانیان فوق تخصص دارند درچند جلسه بازجویی و گفتگوی رو دررو و فیس تو فیس با بنده (زندانی) این گنجینه درونی و استعداد ااتی و خردا دادی ودر نهفته و مخفی و مخزن و معدن جواهرات وخزاین دسرت نیرافتنی درونری وجود مرا کشؾ کرده واستعداد یابی نموده اند !. وم ن هر چه فریاد کنم وداد و هوارراه بیاندازم که بابا ،من تراجرم و بررا کتاب رت وتحریررر ورمرران وداسررتان وقصرره وقلررم سرررو کررار نرردارم ،بررا مررن از معاملرره و خریررد و فررروش و سررود و زیرران صررحبت کنیررد و مشرراوره نمائیررد ! سرو کارم با چرتکه و اعداد و ارقام بانکی ،گمرک ،تررخیص ،پتره و بررگ سبز و عوارق گمرکی ،سود بازرگانی ،پکینی لیست ،گواهی مبد ،هزینه لنج ،کرایه کامیون ،کرانتینر بیسرت فروتی وچهرل فروتی ،قربق انبرار ،حوالره بنگراه وامثرالهم اسرت و برا ایرن اصرطالحات سرروکار وآشرنائی دارم و برا قلرم و کتررراب ووایه و کلمررره وفعرررل و فاعرررل ومفعرررول وجملررره و مرررتن وحاشررریه وننرررم ونثروماضی و مضار ،صفت و موصوؾ و نهاد و گااره ،نقطره و ویرگرول و عروق و قافیه واوزان شعری و ادبیرات داسرتانی ونروول وتحریررو خراطره نویسی و شرح الحال کالسی وهکاا بیگانه ام !. ازاقتصرراد و تجررارت نرروین وبازرگررانی بررین المللرری از مررن بپرسررید ! وهرچرره بگررویم وفریرراد بررزنم کرره "سررلونی قبررل ان تفقرردونی" برراز هررم فایررده ای
/152خانه پدری
نخواهررد داشررت و مرری گوینررد تررو اول ایررن دویسررت صررفحه را کرره برتررو تکلیررؾ کرده ایم قلم رنجه فرموده و کتابرت نمروده وبره رشرته تحریرر درآورده وتحویرل بدهید وتقدیم بدارید تا پس از آن شاید راجع به سود و زیران واقتصراد وتجرارت هم با تو مشورت ورایزنی بنمائیم !. و حاصل کارو سرانجام تکلیؾ اجباری بازجویان زنردان اویرن همرین ازآب درآمررده کرره پرریش روی چشررم ودیررده شررما خواننرردگان ارجمنررد اسررت و در دستان شما قرار گرفتره ومشرؽول مطالعره وقرائرت آن هسرتید اگرر خروب از آب در آمده باشد و فقط ی لبخند بر چهره ی زیبای همچون ماه شرما نشرانده باشرد فبهالمراد ،همان نیم لبخند کوتاه شما هم ما را بس است و توفیق حاصرل گشرته وؼایررت مطلرروب برره کررؾ آمررده وگررر نرره اگررر رضررایت شررما (خواننررده) حاصررل نگردیده باشد ،بایستی حق بدهید که من محررر ونویسرنده و کاترب نریم .مرن در بازار طهرران درپری کسرب رزق یومیره در سرعی و ترالش بروده ام کره برحسرب ی اتفاق ناخوشایند مرا که در ی بعد ازنهردلچسب تعطیلی ودری هروای مطبو ومطلوب ودلپایربهاری که در پارکی جنگلی دوش به دوش پسر جوانم در حررال هرروا خرروری و تفررریح وتفرررج وگررردش بررودیم ،ازبررد حادثرره برردین جررا آوردند وازهوا خوری پارک چیتگر به هلفدونی زندان اوین کشراندند و در ایرن سلول تنی نهادند ،چرا چونکه ازی مأمور لبراس شخصری کرارت شناسرائی وحکررم قررانونی خواسررته بررودم واو مرررا آورده بررود اینجررا تررا بقررول خررودش قررانون رانشانم بدهد !. آخه نه اینکه به برکرت پیرروزی انقرالب اسرالمی قررار برراین برود کره زندان مخروؾ سرتم شراهی اویرن را بره مروزه تبردیل کننرد !! بهمرین دلیرل سرلول انفرادی وزنردان اویرن هرم بره مروزه ای تبردیل شرده کره بجرای آنهمره آثرار عتیقره وقدیمی که مری توانسرت یراد آور شرکنجه هرای سراواک وسرازمان امنیرت شراهی باشررد فقررط خررود " قررانون" را کرره نماینرردگان وخبرگرران امررت تصررویب کرررده انررد راهم به کاالئی عتیقه وپوسیده وکهنره وقردیمی تبردیل کررده انرد ودر مروزه اویرن برره نمررایش گااشررته انررد ترراهرکس را کرره در ایررن جامعرره مشررتاق دیرردن وتماشررای
احسان شوشتری 153 /
"قانون" است ومثل من تصور مری کنرد کره برا اجررای قرانون همره چیرز درسرت مرری شررود و دلررش برررای قررانون مررداری تنرری مرری شررود ولر مرری زنررد برره اینجررا مری آورنرردش تررا " قررانون" را نشررانش بدهنررد وبعینره وبررا چشررمان خررودش ولررو بررا چشم بند تماشا کند ومالحنه نمایرد وببینرد وقرانون را احسراس کنرد ! وبرا پوسرت وتررن خررویش لمسررش نمایررد تررا اینکرره حررالیش گررردد وتفهرریمش کننررد کرره " قررانون" درمملکت ما یعنی چه ! وحساب کار دستش بیاید !!. بعرررردازآن هم ایررررن دامرررراد عزیزعمرررروی خودمرررران کرررره رئرررریس سررررازمان زندان های سراسر کشورهستند ،فرمودند :که به این سوراد مروش و انبراری نگوئید "سلول انفرادی" بلکه بهتر و شایسته تر آن است ترا بفرمائیرد " :سروئیت شخصرررری واختصاصرررری "! ومررررن هررررم کرررره برررره ایشرررران و همرررره همکرررراران و خویشاوندانشان اراد ت کامل دارم قبول کردم و فرمایش ایشان را به دیده منت پایرفتم ! ولی چه کنم که زندانبانان خوش سلیقه خودشان هم این سوئیت هرا را بررره رسرررمیت نمررری شناسرررند و وقتررری مررری خواهنرررد مررررا بررررای برررازجویی و یرررا هواخوری احضار نمایند ،فریاد می زنند زندانی سلول شماره 13با چشرم بنرد بیرراد بیرررون ! .ومررن از بررس برره اینهررا (زنرردانبانان) گفررتم کرره بگوئیررد :سرروئیت اختصاصی شماره سیزده !! ،زبرانم مرو در آورده و زنردانبان هرا نمری پایرنرد و به ریش من می خندند و گمان می دارند که من براثر تنهائی طروالنی مردت در سلول انفرادی مشاعرم را از دست داده ام وپراک خرل وچرل ودیوانره شرده ام ! (همچون هم والیتی خودمان !) وهیچ بعیرد نیسرت اگرر بریش از ایرن بره دفرا از فرمایش داماد عزیز عمویمان بره خاطرگرل روی دخترر عمویمران ! سرینه سرتبر می کردیم تا وایه وکلمه "سوئیت" را به جای "سرلول" برر زبران زنردانبانان جرا بیندازیم وملکه اهنشان بنمائیم ،ما را هم راهی تیمارستان می نمودند ! . اینها را عرق کردم تا بدانید که با چنین معراورات و محراوراتی کره من دارم نبایستی بیش از این از نوشته پریش رو انتنرار و توقرع داشرته باشرید و بدانیررد وقترری کتررابی در نرررؾ ی ر نیمرره شررب وآنهررم درایررن اوضررا و شرررایط وبصورت اجباری وسفارشی وفرمایشی تحریرونگارش گردیده باشد !
/154خانه پدری
و نویسنده آنهرم کسری باشرد کره در تمرامی دوران عمرر تحصریلی خرود امکان نداشرته وبره یراد نردارد کره دریر شرب بریش از ده صرفحه مطلرب نوشرته باشد ! ،و حاال به ناچار و تحت شرایط زور و اجبار و آنهم درفرصت ومهلتی کم وکوتاه وتاری ،دیگر نوشته اش بهتر از این از آب در نمی آید !. قبال شنیده برودم کره فقرط یر نفرر ایرن مهرم را بره انجرام رسرانده اسرت وفقررط در ی ر شررب ی ر کترراب برردیع ومهرریمن در تفسیرسرروره یوسررؾ و احسررن القصص قرآن کریم مرقوم نموده و آن را به در خواست وتقاضرای جنراب براب الباب تحریر فرموده است . یکرری از شررروط جنرراب مالحسررین بشرررویه ای کرره بررا خررود عهررد کرررده وپیمان بسته بود آن بود که وقتی با حضرت قائم موعرود برر خرورد کرردم و او را پیدا نموده و یافتم ،طبق مضمون ومفهوم یکی ازاحادیس وروایات نبوی که در حوزه علمیه نجؾ آموخته بود که حضرت رسرول اکررم (ص) فرمروده انرد: کرره موعررود در زمرران نهررور تفسرریر برردیعی از سرروره یوسررؾ خواهنررد داشررت و خواهند نگاشت .ایشران هرم (جنراب مرال حسرین بشررویه ای ) برا خرود عهرد و شرررط مرری بنرردد تررا برررای اثبررات قائمیررت از حضرررت برراب تفسرریرهمین سرروره ی یوسؾ را که در قرآن آمده است را در خواست نماید و چون حضرت اعلی از نیات قلبی او مطلع گردیدند قلم به دست گرفته و تا قبل از ااان صبح شب پنجم جمادی االول شررو بره نگرارش مری نماینرد و برا چنران سررعتی براور نکردنری ومحیرالعقول قلم را به حرکت در می آوردند که جناب مرال حسرین بشررویه ای مررات ومبهرروت و متحیرومتعجررب مانررده بودنررد .پررس ازآنکرره تفسرریر بررر سرروره مبارکه قرآن مجیرد مرقروم و نرازل مری فرماینرد ،جنراب مرال حسرین همران شرب اول ایمرران مرری آوردنررد و " اول م رن آمررن " لقررب مرری گیرنررد و برره اتفرراق دیگررر حواریون حضرت اعلی که هجده نفر بودند به اضافه خود حضرتشان مجموعا نوزده نفر به تعداد حروؾ "بسم هللا الرحمن الرحیم " حروؾ حی " را تشرکیل می دهند که جناب طاهره قره العین شاعره وادیب و اولرین زن آزاده ونخسرتین بررررانوی مبررررارزایرانی برررره اعتررررراؾ دوسررررت و دشررررمن ،جررررزو یکرررری ازهمررررین
احسان شوشتری 155 /
"حررروؾ حرری " مررری باشررند کررره برردون دیرردار برررا حضرررت اعلررری ؼیابررا ایمررران می آورند و ابیات شعری تقدیم می دارند و عضو " حروؾ حی " می گردند. بعررد از حضرررت برراب ،نشررنیده بررودم کرره کسرری کتررابی را ی ر شرربه تحریررر نمرروده باشررد و حرراال پررس از گاشررت یکصرردو شصررت و چنررد سررال از آن واقعه فرخنده و شرگفت انگیزشرب پرنجم جمرادی سرال هرزار ودویسرت وشصرت هجری قمری ،دوبراره برازجوی مرن هرم مری خواسرت کراری را انجرام دهرم کره مسیحا می کرد ! چونکه شنیده بود :فیق روح القدس اگر مدد کند ،دیگران هم بکنند کاری که مسیحا می کرد !. بازجویان من که گمان کرده بودند من برای خوابیدن در نرور چرراغ همیشه روشن سقؾ سلول انفرادی مجبورم از چشم بند استفاده کنم به زنردانبان دستور داده بودند تا چشم بند مرا بگیرند که نتوانم تا صبح بخوابم ! ومثرل بچره آدم ومانند ی شاگرد دبسرتانی بنشرینم و تکرالیؾ مشرق شربم را انجرام دهرم ولری ؼافررل از آنکرره مررن برررای خوابیرردن درروشررنائی و نررور احتیرراجی برره چشررم بنررد نداشتم و پس ازآنکه چند صفحه ای نوشتم و تعدادی از سؤاالت را جواب دادم و برای چند تا از سؤاالت هم که امکان جواب گویی نداشرتم آنهرا راهرم زیرپترو قایم کردم ترا بعرد تکلیفشران را داخرل سریفون دستشرویی روشرن کرنم ! ،ازشردت خسررتگی وکرروفتگی وفرسررودگی بررازجوئی چنررد سرراعته ای کرره پررس داده بررودم همچرون شرراگردان مردارس سرر برر دفتررر مشررق و جریمره هررای شرب عیررد خرروابم برد !. بازجوبرران نیررز از ؼفلررت وخررواب مررن اسررتفاده نمرروده و زمانیکرره فقررط برای چند لحنه ای از فرط خستگی چشم بر هرم نهراده برودم پنداشرته بودنرد کره همچون اصحاب کهؾ ! به خرواب سرنگین وطروالنی مردت چنرد صرد سراله فررو رفتررره ام کررره بررره زنررردانبان دسرررتور داده بودنرررد کررره درب سرررلول را کررره همچرررون درؼارمی مانست وبا آنهمه سر و صدا که درب دروازه هرای قردیمی وباسرتانی را تداعی می کرد را یواشکی و دزدانه گشوده بودند و تمامی نوشته جات مررا که ازپاسی از شب تا د م دمرای صربح سحرنوشرته ونگرارش نمروده برودم را بره
/156خانه پدری
ناؼافل و بدون ایجاد سر و صدا وبدون اجازه به یؽما برده بودند ومن هرم هریچ متوجه نشده بودم ! وازخواب هم بیدار نشده بودم !. هنگررام صرربح موقررع توزیررع صرربحانه کرره بررا سروصرردای چرررد گرراری تقسیم ؼاا بیدارشدم ،وقتی چشم باز کردم ،دیدم که ای دل ؼافل در نیمه شرب و یا نزدیکی های صبح و هنگامی که احتمراال بازجوهرا بایسرتی بره نمراز صربح مرری رفتنررد و برررای رسرریدن برره نمرراز خانرره مرری بایسررت از جلرروی سررلول مررن می گاشتند وقتی از دریچره سرلول مررا در خرواب ؼفلرت وبری خبرری مری بیننرد قبل ازسپیده سحروقبل از آنکه به نماز صبحگاهی خویش برسرند بره سرلول مرن دسرتبرد زده بودنررد وبردون اینکرره مزاحمترری بررای زنرردانی خسررته وخسرربیده ومررن خررواب آلرروده ایجرراد نمرروده باشررند واز خررواب بیرردارم کرررده باشررند ،برری سروصرردا هرآنچه از نوشته هایم را که به دستشان آمرده وجلروی چشمانشران بروده برا خرود برده بودند و فقط کاؼا های سفید و قلم خودکرارم را کره وسرط سرلول رهرا شرده بود عمدا بجا گااشته وبا خود نبرده بودند !. و مررن همینجررا اعررالم مرری دارم کرره آنچرره را درآن شررب ؼررارتگری و یررورش شرربانه زنرردانبانان وبازجویرران برره سررلول انفرررادی زنرردانی اویررن مخفیانرره و بدون کسب اجازه ازخوابگاه اختصاصی وسرلول انفررادی مرن دسرتبرد زده و با خود برده اند وهمه نوشته های مرا که بر روی همان کاؼا های آچار با آرم و سر بررگ چراپی کره برر براالی آن برود و قیرد شرده برود برگره برازجویی زنردان اوین و ی تصویر ترازو و ی آیه ی قرآنی هم برر براالی صرفحه نقرش بسرته بود ،با خط خودم وبرا خودکرار مشرکی نوشرته برودم وامضراء مرن در پرای تر ت صفحات آن مشخص گردیده است ،دقیقا و عینا همان چیزی اسرت کره هرم اکنرررون در پررریش چشرررمان شماسرررت ! و مرررن دوبررراره بازنویسررری نمررروده ام و در صررفحات آترری برره عنرروان عضرروی از اعضررای هیئررت منصررفه مطالعرره خواهیررد فرمود !. اگر چنانچه پس از این تاریخ از منابع موثق و یا ؼیرر موثرق دیگرری از داخل زندان اوین و یا سایر اماکن مثل دادستانی و یا دادگاه انقرالب اسرالمی
احسان شوشتری 157 /
مطالب و یا عبارات دیگری به بیرون درز کرده باشد و یا در آینده درز کنرد و آنها را به من نسبت بدهند من پیشا پیش همه ی آن شایعات را تکایب می نمایم و جعل و افتراعات می نامم حتی اگر برا دسرت خرط خروش خرود مرن باشرد و یرا فقط امضاء و اثر انگشت مرا زیر آن برگه ها گاارده باشرند .اگرر ؼیرر از ایرن مطالبی باشد که می خوانید و دست خط من هم که باشد احتماال درزیر شرکنجه و زور و اجبرررار وادار بررره اعترررراؾ زورکررری گردیرررده ام ! و یرررا بررره صرررورت فتو شاپ آنها را ساخته اند و هیچگونه ارزش و اعتبار تاریخی و حتی قضائی هم نداشته و ندارد ! همین کتاب پیش روی شما کپی برابر با اصل همران برگره های بازجویی زندان اوین است که با مرتن اصرلی مطابقرت دارد و ثبرت برا سرند برابر است .هر آنچه می شنوید راست و حقیقت محق است چرا که معتقدیم : "راست گو و کفر گو بهتر از آن است کره کلمره ایمران برر زبران رانری و دروغ گویی". بنررابر ایررن نهایررت سررعی وتالشررم برراسررتی و درسررتی و صرردق و صررفا برروده و هسررت و اگررر بعضرری از مطالررب را برراز گررو نکرررده باشررم و زیررر فشررار سررنگین و بررار سررهمگین وتهدیرردات وحشررتناک ورفتررار تحقیررر آمیررز بازجویرران مقاومت و پایرداری واسرتقامت نمروده ولرب از لرب نگشروده باشرم ! نره بره جهرت دفا از (جامعه بهائیت) بلکه بیشتر برای دفا از خانواده شیعه پدری خودم و دفررا از (جامعرره روحانیررت) برروده اسررت چررون برره هررر حررال مررن برریش از نیمرری ازپنجاه سال زندگی ام را در خانواده اسرالمی و مسرلمان و شریعه و روحرانی و امام جماعت رشد کرده وبزرگ شده ام وخیلی پیش وبیش ازآنکه بهائی باشم ، مجتهد زاده وآیت هللا زاده وشریعه زاده ام و سزاوارومصرلحت نبرود کره ازسرهم مبارک امام ( ) خورده ورشرد کررده باشرم وحرمرت ننهراده باشرم ! ،اسرتؽفرهللا نم خورده و نمکدان شکسته باشم و هر آنچه را که ازخانواده روحانی خودم در سررینه دارم کرره ماننررد مخررزن اسرارگسررترده وبیکرانرری اسررت بررر زبرران آورده باشررم و سررفره دلررم را پرریش هرؼریبرره وآشررنائی بررازکرده باشررم وروی میزکررار بازجویان زندان اوین پهن نموده باشم !.
/153خانه پدری
بخش دوم
زندگی در مشهد
احسان شوشتری 151 /
شهر من مشهد
شرررهرزادگاه مرررن مشرررهد ،در شرررمال شررررقی کشرررور ایرررران قرررراردارد و مرکز استان خراسان رضوی ودر میان دو رشته کوه های بینالود در جنوب و رشته کوه های هزار مسجد در شمال واقع شده است . شاخص ترین وییگی ونماد شهر من که همگان وعموما بره وجرود آن می شناسندش ،وجود حررم مطهرر و بارگراه ملکروتی امرام هشرتم شریعان در ایرن شهر است که گنبرد طالئری و گرل دسرته هرای آن بهتررین و مشرخص تررین نمراد شهر من است . اگررر چنانچرره ازطریررق پروازوهمررراه بررا سررایر مسررافرین هواپیمررا وارد آسرمان وفضررای فرودگرراهی مشرهد شرروید ،گنبررد طالئری حرررم مطهرثررامن االئمرره وگنبد بزرگ وفیروزه ای مسرجد گوهرشراد بهمرراه گلدسرته هرای بلنرد وپرتعرداد در جوار آنهرا کرامال مشرخص ونمایران اسرت و بره خصروص در هنگرام شرب برا نور پردازی های بسیارجااب و کم ننیر جرزو اولرین منانرزیبرائی اسرت کره به چشم مسافرین هواپیما جلروه گرری مری کنرد وهمره نگراه هرا وتمرامی توجهرات مسافرین پرواز را به سوی خود جلب می نمایند . پیشترها وقدیم ترها اگرچنانچه برا اتوبروس عرازم مشرهد بودیرد قبرل از ورود به شهر از همان داخل جاده منتهی به شهر که گنبد حررم نمایران مری شرد
/115خانه پدری
کم ر راننررده اتوبرروس بررا ی ر سررینی شررکالت وشرریرینی از مسررافرین پررایرایی می کرد و همچون میهمانداران هواپیما ورودشان را به شهر مشرهد خروش آمرد می گفت و شرو می کرد از مسافرین داخل اتوبوس رونمائی طلرب مری کررد وجمع آوری می نمود وبه مسافرین اتوبروس کره بعرداز خسرتگی راه از رسریدن به مقصد خوشحال وراضی به ننر می آمدند تاکر می داد ویادآوری می نمرود کرره برره محررق دیرردن گنبررد وگلدسررته هررای حرررم بایسررتی رو نمررائی بدهیررد وگرنرره شررگون نرردارد! واحتمرراال زیارتترران قبررول نمرری افتررد ! و بدینوسرریله از زائرررین و مسرافرینی کرره بررای اولررین باربره شررهر مرن وارد مرری شردند همچررون عوارضرری اتوبان پول دریافت می کرد !. حرررم امررام رضررا ( ) و تأسیسررات و مؤسسررات پیرامررون آن کرره تحررت عنوان آستان قدس رضوی فعالیت مری نماینرد عرالوه برر امرالک و مسرتؽالت و کارخانه جات بیشماروهتل ها و بیمارستان ها و مراکز تفریحی و مجتمرع هرای تجراری و باؼررات و زمرین هررای کشرراورزی بسریار زیرراد وبیشرمار وفراوانرری کرره درشهرمشررهد ودرکررل اسررتان خراسرران واسررتانهای همجرروار وپیرامررون دارنررد ، باوجود این شاید نزدی به نیمی از زمین هرا و امرالک شخصری موجرود افرراد و منازل و محل کسب و کار آنران دراطرراؾ حررم ودربرخری بازارهرای شرهر نیز موقوفه آستان قدس رضوی می باشند که در واقع مالکیت آنهرا بره صرورت استیجاری و در مواقعی اجاره های بلند مدت نود و نه ساله در اختیرار اسرتفاده کنندگان ومستاجرین قرار گرفته است .در شهر مرن کمترر خیابران یرا محلره ای را مرری ترروان یافررت کرره قسررمتی از آن یررا تمررامی امررالک آن موقوفرره حرررم امررام رضا ( ) ویا ادارات آستان قدس رضوی نباشد . امررالک وزمینهررای موقوفرره واصررطالحا برره گفترره همشررهریان خررودم " زمین آستانه " در شهر مشهد کامال عادی ومصطلح ومعمولی هستند که همه ساله مال االجاره آنها به آسرتان قردس رضروی پرداخرت و در واقرع اجراره نامره های آنان تجدید و تمدید می گردد. *********
احسان شوشتری 111 /
در فاصررله سرره ،چهررار کیلررومتری از حرررم امررام هشررتم برره سررمت برراال خیابان و فلکره دروازه قوچران وچهرارراه میردان بارقردیم ،ودر فاصرله دویسرت متررری از چهررار راه عامررل ی ر مسررجد محلرری و قرردیمی واقررع شررده وهررم اکنررون نیزوجررود دارد برره نررام مسررجد امررام حسررن مجتبرری ( ) کرره برریش از پنجرراه سررال وبعبررارت دیگررر بیشررتر از نرریم قرررن اسررت ،یعنرری از برردو تولررد وبرردنیا آمرردن مررن پدرروحانی ومجتهدم تنها امام جماعت و پیشرنماز ایرن مسرجد بروده وهرم اکنرون نیزهستند ودرهمه این سرالها روزانره سره نوبرت ،صربح و نهرر و شرب متوالیرا ومررداوم وپرری درپرری وهمیشررگی ومرتررب ومررننم برردون حترری یکبارؼیبررت ویررا تأخیروکوتاهی ومنتنر گااشتن وچشم براه نگره داشرتن مرؤمنین ونمازگرااران ، بطورمسررتمر ومکررودرکررل ای رام ودرتمررامی فصررول ودر سرررما وگرمررا همرره روزه هفده رکعت نمراز جماعرت درآنجرا باتفراق سرایر نمازگرااران و دیگرمقتردا کنندگان ومریدان خود بر پا داشته وهم اکنون نیزبرپا می دارند . چرون بالفاصرله بعرد ازتولررد مرن پردرم بره امامررت جماعرت مسرجد فرروق برگزیرده شررده وانتخراب گردیررده انرد مرری تروان گفررت :کره مررن ومحرراب ومسررجد پدرم همسن وسال هستیم !. برای دیدار و مالقات با پدر روحانی ومجتهد من نیاز به گرفتن وقت قبلی نیست و هر کس و ازهرگوشه شهر کره مایرل باشرد پردرم را مالقرات نمایرد کافی اسرت پرس اززمران پخرش صردای ااان ازرادیرو وتلویزیرون ویرا شرنیدن آن ازبلند گوهای مساجد شهر به مسجد فوق مراجعه نماید . در حقیقت بیش ازپنجاه سال است که ندای مؤان وبانری ااان بره افرق شهرمقدس مشرهد ،جلروس پردرروحانی مررا در گرودی ویرفرای محرراب مسرجد امام حسن مجتبی ( ) ندا می دهد واعالم می دارد وهمچون جارچیان قدیم این خبرخوش وفرخنده را فریاد می نماید . مسررررجد امررررام حسررررن مجتبرررری ( ) در مشررررهد از جملرررره مهمترررررین و محترمترین ومبارکترین وباارزشترین اماکن موجود در شهرمقدس مشهد برای من وخانواده پدری من محسوب مری گرردد ومنرزل پردری نیزکره زادگراه ومحرل
/112خانه پدری
تولد و رشد و زندگی تمرامی دوران طفولیرت و کرودکی ونوجروانی و جروانی ام به حساب می آید در فاصله صد متری و نزدی همین مسجد واقع شده است . ********* بعد از وجرود حررم مطهرامرام هشرتم شریعیان ،وپرس ازاهمیرت مسرجد امام حسن مجتبری ( ) دومرین مشخصره و نمراد شرهر مرن وجرود آرامگراه حکریم ابوالقاسررم فردوسرری ،شرراعر حماسرره سرررای ایررران زمررین و خررالق کترراب شررعر حماسی شاهنامه است که به گفته خرودش و تائیرد وتصردیق همگران وبروییه ادبرا وفضال ،عجب رنجی برده است در این سال سی ،و فکر کرده اسرت وخیرال نموده که عجم زنده کرده بدین پارسی ! (ؼافرل ازاینکره عجرم برا صردها کتراب مثل اینهم زنده نخواهد شد ! ). آرامگرراه حکرریم ابوالقاسررم فردوسرری هررم در شررهر طرروس ودرنزدیکرری مشررهد واقررع گردیررده اسررت .تمررامی مسررافرین و یررا اکثریررت زائرینرری کرره برررای تفررریح و گررردش و یررا زیررارت و سرریاحت برره شررهر مشررهد وارد مرری شرروند حتمررا برای دیداروبازدید از آرامگاه شاعر بزرگ فردوسی پاکزاد و پدرشعر پارسی وسراینده وخالق شراهنامه بره خصروص اگرر دارای وسریله نقلیره شخصری باشرند سری مری زننرد و از مروزه و آرمگراه آن حکریم بازدیردی مری نماینرد و یرا الاقرل عکسی به یادگار در کنار آرامگاه این شاعر بزرگ پارسی گوی مری گیرنرد ترا هنگام بازگشت به شهر و دیرار خرود آنررا بره دوسرتان و آشرنایان خرویش نمرایش دهنرد و یررا در آلبروم خرانوادگی ودرکنرارعکس هررای یادگراری خررود از مسررافرت خوش مشهد محفون داشته باشند . داخل باغ مصفای پیرامون آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی در شرهر طرروس ی ر اسررتخر نسرربتا بررزرگ و کررم عمررق بررا فررواره و نررور پررردازی هررای رنگارنرری وجررود دارد کرره در فاصررله درب ورودی برراغ تررا سرراختمان اصررلی آرامگاه واقع شده است زائرین و مسافرینی که برای دیدار از آرامگاه و مروزه آن از کناراستخر می گارند جهت خوش یمنی ،یا برای برآورده شردن آرزو ،
احسان شوشتری 113 /
یا از سر دل خوشی و تفریح و یا ی
نیت قلبری ،سرکه ای از جیرب در آورده
و داخررل آب زالل و شررفاؾ و پرراک اسررتخر مرری اندازنررد ! .وقترری کنررار اسررتخر ایستاده اید و کؾ استخروحوضرچه را نگراه مری کنیرد پروانباشرته از سرکه هرای جرررور واجررروروریز ودرشرررت اسرررت کررره از زیرررادی وبسررریاری سرررکه هرررایی کررره مراجعین وبه خصوص جوانان به داخل آب استخرانداخته اند کؾ حوضچه بره وییه درکناره ها فقط سکه است که ننرها را به خود جلرب مری کنرد وبره چشرم می آید . ********* مراسررم خواسررتگاری مررن از همسرررم برررای اولررین بررار در کنررار همررین استخر و بر روی نیمکت های داخل همان باغ صرورت گرفتره اسرت و مرن هرم برررای خرروش یمنرری جریرران خواسررتگاریم و آرزوی خوشرربختی برررای همسررررم وبامید اینکه زودتر جواب مثبتری بره درخواسرت و تقاضرای ازدواج مرن بدهرد ! سرررکه ای از درون جیررربم در آورده و داخرررل آب زالل وشرررفاؾ اسرررتخرآرامگاه فردوسی انداخته ام !. دقیقا سمت راست استخر ی مجسمه برزرگ و برر کرسری نشسرته از سنی خارای سفیدرنی از پدر شاهنامه ساخته شرده و نصرب گردیرده اسرت کره در دست چپش ی کتاب قطورکه ازننر مجسمه سازحتما شاهنامه است قررار دارد و دست راستش راهم مشت کررده و انگشرت سربابه اش را برازنموده اسرت و دارد به آسمان آبی اشاره می کند و از زمان های خیلری دور یعنری از زمران کودکی ویا دوران نوجروانی مرن هرم ایرن تنردیس و مجسرمه همران جرا سررجایش بوده ودست نخورده است وجناب حکیم ابوالقاسم فردوسی در همین حالت ثابت وبی حرکت نشسته و چشم به درب ورودی براغ و پرارک دوختره اسرت ترا ببینرد کی به مالقات وزیارت او می آید و کی می رود !. به گمان من چشمان مجسمه فردوسی به درب باغ خشکیده که تا شاید سلطان محمود ؼزنروی را ببینرد کره از سرفر براز مری آیرد ! .در دو طررؾ ایرن
/114خانه پدری
مجسمه بزرگ وعنیم دو تا نیمکت چروبی برا پایره هرای فلرزی قررار داشرت کره مررن و همسرررم در ی ر بعرردازنهر پررائیزی کرره برراغ واطررراؾ بنررای آرامگرراه هررم خیلرری خلرروت بررود در حرردود سرری سررال پرریش روی یکرری از ایررن نیمکررت هررا در آرامش کامل وبا خیال راحت نشسته بودیم و راجع به نقشه های آینده زندگیمان صحبت وگفتگومی کردیم که من به یکباره وبردون مقدمره وزمینره چینری از او تقاضررای ازدواج وخواسررتگاری کررردم ! و او هررم بررا وجررود ایررن کرره از پیشررنهاد ازدواج من خیلی وبسیارزیاد به وجد وشوق وهیجان آمده بود و برایش عجیرب بننر آمده ومتعجب شده بود و باورش نمی آمرد کره چنرین پیشرنهاد ودرخواسرتی را اززبان من شنیده باشد ! و شادمان و مسرور واحتماال بانگرانی ته دلش قنرد آب می کرد ! ولی به جهت حفن متانت و وقاردخترانه وخانمانه خویش گفت : ی ماه به من فرصت بده تا فکر کنم ! و من هم به امیرد اینکره جروابش مثبرت باشد و ی مراهی ر ا کره مهلرت خواسرته برود و مرن بره شروخی در جرواب گفتره بودم ی ماه بیانی* یا ی ماه شمسری و او هرم لبخنرد جانانره ودلنشرینی تحویرل داده بررود ،سررریعتر برره اتمررام وزود تررر برره پایرران برسررد دسررت در جیررب سررخاوت خودم کرده بودم ! وبزرگتررین سرکه موجرود در جیربم را کره در آن دوره سرکه های بیست ریالی نقره ای رنی بود در آورده بودم و داخرل آب زالل و شرفاؾ استخر آرامگاه فردوسی پرتاب کرده بودم ! ویکی از سکه ها را نیز بره کاملیرا (دختر همراهم) دادم تا او هم نیت کند وبینردازد ! وهمران سرکه کرار خرودش را کرده بود ،و ی ماه به خوبی و خوشی به پایان رسید و عرروس خرانم کره در این فرصت ی ماهه رفتره بودنرد گرل بچیننرد ! از شرهرمحل سرکونت خودشران قائم شهر واقع در شمال کشور تلفنی تماس گرفتند و فرمودند :بـــــــعــــله !!. و موافقت خودشان را با همان بله گفتن با عشوه و ناز اعالم نمودند .ولری بعردا حوادس و اتفاقات به شکلی رقم خورد ومشیت و تقدیر الهی به گونه ای تعلق *ماه بیانی نوزده روز است وی
سال بهائی عبارت از نوزده ماه نوزده روزه می باشد
احسان شوشتری 115 /
گرفت که من در یر
مسرافرت کراری و سریاحتی بره شهرسرتان زاهردان توسرط
برررادران سررپاه پاسررداران انقررالب اسررالمی بازداشررت شرردم و برره زنرردان افتررادم (بعدا در ادمه داستان ودرصفحات آتی همین کتاب توضریح خرواهم داد ) و مرن کرررره حوصررررله صبروشررررکیبائی یرررر ماهرررره را برررررای دریافررررت جررررواب مثبررررت خواسرررتگاریم از کاملیرررا نداشرررتم و بررره ننررررم ایرررن مررردت خیلررری بررررایم طررروالنی وؼیرقابل تحمل می آمد ! ازسرناچاری والعالجی مجبورشدم تا ی سال ونیم دیگرهم صبروتحمل کنم تا بتوانیم با یکدیگرازدواج نماییم وجشرن عروسری برر پا بداریم . بعد ها تا سالیان سال پس از ازدواجمان ی کارت پستال از آرامگراه فردوسی و همان مجسمه و نیمکت کنار آن که ما دو نفر روی آن نشسته بودیم و پیشنهاد خواستگاری و تقاضای ازدواج من آنجا مطرح گردیده بود به همرراه اولرین شراخه گرل سررخی را کره بره او (کاملیرا) تقردیم کررده برودم و بعردا خشر کرده وبه شکل تاکسریدرمی درش آورده و حفرن ونگهرداریش نمروده برود ! همره اینها را خانمم قاب گرفته و بر دیواره آپارتمان محل زندگی مشترکمان درشهر ساری نصب نموده بود . مجموعه ای از ساختمان آرامگراه و مجسرمه فردوسری و یر نیمکرت وی ر ؼنچرره و شرراخه گررل سرررد ،همرره اینهررا در ی ر قرراب عکررس دیررواری کرره سررالیان سررال زینررت بخررش دکوراسرریون زیبررای اترراق مررا وجررزو لرروازم وتزئینررات اولررین آشرریانه عشررق والنرره خوشرربختی وآپارتمرران محررل سررکونت مررا در شررمال گردیررررده بررررود وتررررا مرررردتها یرررراد آور آن روز خرررروش و شرررریرین و رومانتیرررر خواستگاری بود . بعد از دو مورد نماد وعالمت مشخصه شهرمن که مجموعه بنرا هرای حرم مطهرامام رضا ( ) و مسجد گوهرشراد و ابنیره وآثارباسرتانی پیرامرون آن به اضافه آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی در شهر طوس اسرت .سرومین نمراد و مشخصه شهر من مشهد وجود آرامگاه نادر شاه افشار ،پادشاه مقتردر و دلیرر و بنیان گاار وسرسلسله ی پادشاهی افشاریه است که در نزدیکری صرحن حررم
/116خانه پدری
امام رضا ( ) به سمت براال خیابران سرابق ودرچهرارراه نرادری و یرا چهرار راه شهدای امروزی داخل ی باغ پردرخت و با صرفا قررار دارد .یر پیکرره ی بزرگ وؼول پیکر ازنادرشاه افشار سوار براسب زین کرده وبرا ابرزار ویرراق کامررل جنگرری کرره تبررر زیررن وگرررزی بررر کررؾ دارد و تعرردادی از سررربازان و محافنینش او را همراهی می نمایند بر باالی سقؾ وپشت برام مقبرره وآرامگراه او نصب گردیده است .مجسمه ی برزرگ سرنگی نرادر شراه بره همرراه سرواران مالزم و همراهانش سالیان متمادی و طوالنی است که در میان درختان سر بره فل کشیده باغ و موزه آرامگاه نادری خود نمائی می نمایرد و چرون فاصرله ی کمری بررا صررحن حررم امررام رضررا( ) دارد همره روزه تعررداد زیررادی از کبرروتران حرم برای تفریح و تفرج و گردش به باغ نادری هجروم مری آورنرد و چرون در داخرررل صرررحن حررررم و مسررراجد پیرامرررون واطرررراؾ هیچگونررره فضرررای سررربز و درختکاری وگل وبوته ای وجود ندارد و هر آن چه هست سنی است و کاشی و سرامی وگچ و سیمان و بتون و گنبد طالئی وفلزی و گل دسته های کاشری کاری شده فیروزه ای ! (گویا برای افزایش روحانیت و معنویرت زائررین حررم مطهرنیازی به گل و سبزه و چمن و درخت و گیاه وجود ندارد !). بنابراین کبوتران حرم برای دیدن وتماشای ی کمری درخرت و چنرار و گل و شمشراد وگیراه ونبرات بره خراطر اینکره اره ای د لشران براز شرود ناچرارا سری به باغ با صرفا وپردرخرت آرامگراه نرادری مری زننرد و برر براالی مجسرمه وپیکره عنیم و ؼول آسای نادر شاه افشرار و برر سرر و گرردن و یرال و کوپرال اسب سرکش و زین کرده او که دو پای جلوئی اش را هم بهروا بلنرد کررده و یرا برررر سرررر نیرررزه هرررا و سرررپر و کالهخرررود وشمشررریرهای سرررربازان و مالزمرررین او مرری نشررینند و آوازوترانرره هررای عاشررقانه سررر مرری دهنررد و بؽبؽررو مرری سرررایند و می خوانند ومانند عشاق همچون پروانه هرا دورادورواطرراؾ یرارخود و جفرت خررویش مرری چرخنررد ! و برردون هیچگونرره ترررس و وحشررت و نگرانرری از پادشرراه جباری همچون نادر شاه وعروان وانصراروطرفداران والیرتش ونیروهرای پلریس
احسان شوشتری 117 /
مخفی اش و بدون اضطراب و هراس از دیکتاتوری و استبداد به همنرو خرود عشق می ورزند . نادر شاه در دوران حیات خود چندین نوبت به هندوستان لشکر کشری کررررد و هرررر بارنیزبرررا ایرررن یرررورش و حمرررالت ؼنرررائم بیشرررماری از جرررواهرات و خزائنرری کرره از معابررد وپرستشررگاه هررای هنررد ؼررارت نمرروده بررود برره عنرروان دست آورد وؼنیمت جنگی به ایرران مری آورد و در کرالت نرادری در نزدیکری شهرمشرهد و مسرقط الررر س طایفره و ایررل وتبرار خررودش (افشراریه) انبررارواخیره می نمود که مهمترین و مشهور ترین آنها هم همین دو قطعره المراس کروه نرور و دریررای نررور هسررتند ! و تخررت طرراووس هررم گویررا جررزو همرران ؼنررائم نررادر شرراه افشاراز حمله به کشور هندوستان می باشد . نررادر شرراه در اواخررر عمروزنرردگی خررود از شرردت برردبینی وشررکاکیت ونگرانررری واضرررطراب کررره مشخصررره روانررری همررره مسرررتبدین و جبررراران تررراریخ کشورما اسرت وهمره دیکتاتورهرا بردون اسرتثنا و کرم و بریش در پایران کرار بردان گرفتار می آیند ! ،ازترس و وحشرت اطرافیران و دوسرتان و بسرتگان وخویشران خود دستور داد تا هر دوچشم پسرش "شاهرد میرزا" را با سر نیزه ی گداخته از کاسرررره برررره در آوردنررررد و فرزنررررد تنرررری خررررودش را کررررور و نابینررررا نمررررود ! وعبرررت آمرروز آنکرره در پایرران کررار ،پادشرراه مسررتبد و دیکترراتور توسررط محررافنین خودش و سرداران و امیران سپاهش که قرار بود حافن جانش باشرند شربانه بره خیمه ی سلطنتی و بارگراه پادشراهیش هجروم آوردنرد و در بسرتر خرواب سرر از بدنش جدا نمودند ! . اگرچه این اتفاق در شرهر خبوشران آن روزگراران و قوچران امرروزی و در فاصله ی یکصدو سی کیلومتری شمالؽرب شهر مشهد حادس گردید ولری تعدادی از مالزمین و سپاهیانی که هنروز بعرد از مررگ وکشرته شردن هرم بره او وفا دار مانده بودند جنازه او را تا مشهد حمل و تشییع نمودند و در محرل فعلری دفن کرده وبه خاک سپردند .وقتی از سمت براال خیابران و میردان شرهرداری بره طرررؾ حرررم حرکررت مرری کنیررد برره فاصررله ی پانصررد متررری تررا حرررم ،در تقرراطع
/113خانه پدری
چهار راه نادری باؼی قرار گرفته است کره اگرر از البرالی درختران ترو در ترو و بیشمار آن دقت نمائید و تماشا کنیرد حتمرا مجسرمه ؼرول پیکرر نادرشراه افشرار را سوار بر اسب بر باالی پشت بام آرامگاه و مقبره خودش خواهید دید. در دوره ی نرررادر شررراه افشاروپسررررش شررراهرد میررررزا فرزنرررد نابینرررا و جانشرررین او تنهرررا دورانررری اسرررت کررره در آن سرررالها شرررهر مرررن مشرررهد پایتخرررت حکمرانی کشوربزرگ ایران محسوب می گردیده است . ********** یکبرررار درماههرررای قبرررل از پیرررروزی انقرررالب اسرررالمی در روز دهرررم دی مرراه سررال هررزار وسیصررد پنجرراه و هفررت تان ر هررای ارتشرری برره جرران مررردم بی دفرا شهرمشرهد هجروم آورده بودنرد وبررای ایجراد رعرب و وحشرت و زهرر چشم گرفتن از مردم شهر از پادگان خود واقع در چهار راه لشگر خرارج شرده و در سر راه کاروان زرهی خرویش شررو بره شرلی گلولره برا مسلسرل نمروده و در خیابانهای مرکزی شهرجوالن مری دادنرد و مری چرخیدنرد و قردرت نمرائی می کردند و تعداد زیادی از جوانان شهر را به خراک و خرون کشریدند ترا اینکره به چهار راه نادری و آرامگاه نادر شاه افشار رسیدند. مررن برره اتفرراق تعرردادی از جوانرران شررهر داخررل همررین برراغ نررادری و در محاصررره خودروهررای زرهرری و تانرر هرررای ارتشرری کرره از هررر سررو شرررلی می کردند بره دام افتراده برودیم ،و همرراه برا دیگرر جوانران و مردمری کره داخرل آرامگرراه بودنررد روی پلرره هررائی کرره برره سررمت پررایین و برره طرررؾ مقبررره و مرروزه می رفت سنگر گرفته بودیم تا از تیررس سربازان و ننامیان که مرترب گلولره شلی مری کردنرد در امران باشریم .چرون همره مرردم تنراهر کننرده متفررق شرده بودند ویا در خانه ها ومنازل اطراؾ پناه گرفته بودند ،خیابان اصلی و کوچره هررای دو طرررؾ برراغ نررادری کرره در تیررررس بودنررد خلرروت و سرراکت شررده بررود . سربازان وننامیان لشگر 33خراسان از خودرو ها و تان های ارتشی خرود پیاده شده تا داخل باغ نادری و اطراؾ را بگردند وجستجو نمایند .
احسان شوشتری 111 /
من چرون خرودم سررباز فرراری شراه محسروب مری شردم ! وبره دسرتور امام خمینی از پادگان شهرمسجد سلیمان در استان خوزستان فرار کرده بودم ! ترس و وحشتم از دستگیری وبازداشت توسط ننامیان شراه بریش از سرایرمردم بود وبهمین دلیل دری فرصت مناسب پیش آمده ازداخل راه پله های آرامگراه نادری یعنی همان سنگری که من و تعداد دیگری از جوانان در آن مخفی شرده بودیم خارج شده و ی فاصرله ی صرد و پنجراه ،شصرت مترری را بره سررعت سرسررام آوری روی چمررن هررا پررا برره فرررار گااشررتم و چررون خررودم نیررز سرررباز ورزیده ای بودم و آموزش هرای ننرامی را خروب دیرده وسرپری کررده برودم بره طور مارپیچ و زیگزاکی می دویدم تا به نرده های کناری انتهای باغ رسیدم و پشت سرم نیزمرتب ومدام صدای شلی گلولره مری آمرد کره احسراس مری کرردم اطررراؾ پاهررایم گلولرره اصررابت مرری کنررد و مررن همچررون ی ر قهرمرران دومیرردانی ازترررس و وحشررت گلولرره هررای سررربی و دسررتگیری وبازداشررت توسررط ننامیرران رییم شاهی همچنان با سرعت و بدون لحنه ای درنی وبرگشتن ونگاه کردن برره پشررت سرررم فقررط مرری دویرردم و در ی ر چشررم برره هررم زدنرری کرره برره دیررواره ونرده های انتهای باغ رسیدم از روی نرده های حاشیه و کناربراغ وبوتره هرای شمشاد جلوی آن و پیاده روی باری پشرت نررده هرا و جروی آب بعرد از آن از روی همرره ی ایررن موانررع بررا ی ر جهررش بیسررابقه وبرراور نکردنرری وبرردون نقررص وآسیب پریدم و در کوچه پرس کوچره هرای پشرت براغ نرادری پرا بره فرارخرویش ادامرررره دادم و در اولررررین منزلرررری کرررره درب خانرررره اش راازسرررررلطؾ ومحبررررت وهمراهی باتناهرکنندگان باز گااشته بود تا مردم فرراری در آنجرا پنراه بگیرنرد من هم وارد خانه شدم و کنار راهرو وپله های ورودی به حیاط و داخل هشتی آن خانه نشستم تا نفسم جرا بیایرد و پرس از سراعتی کره آب ازآسریاب افتراد ومرن لیرروان آبرری ازدسررت صرراحبخانه نوشرریدم ! از همرران کوچرره پررس کوچرره هررا پشررت آرامگاه تا خیابان عشرت آباد رفتم و براز هرم از کوچره هرای روبررو ترا خیابران خواجه ربیع و بعد هم به سمت منزلمان با د لواپسی ونگرانی فرار کردم.
/125خانه پدری
روز بعد که اوضا خیابانهای شهرآرام شده بود مجددا به باغ نادری بازگشرتم کره یر شریا بررا ارزشری را کره در دوره ی جرروانی ام خیلری دوسررتش مرری داشررتم و عصررای دسررتم بررود و موقررع پریرردن از روی نرررده هررای آرامگرراه نادر شاه در هنگامه فررار دیرروز از جیربم برر روی چمرن هرا براغ افتراده برود و فرصت برگشتن و برداشتنش در شرایط واوضرا وحشرتناک دیروزمیسررنبود را در صورت امکان پیدا کنم . از سرکنجکاوی ویا ازسر میرل بره تمجیرد و تحسرین حرکرت شرجاعانه ومتهورانه دیروز خود شرو کردم به مترای کرردن و انردازه گیرری مسرافت و طرول مسرریری را کرره روز قبرل دویررده وهمچررون پرنررده پریرده بررودم ! و بررا کمررال شگفتی واعجاب فراوان به ی رکورد عجیب و ؼریرب وبراور نکردنری دسرت یافتم ! و متوجه شدم که من در روز قبل ویوم ماضی در هنگامه فرارازترس ووحشت اصابت گلوله وشلی رگبار مسلسل ی فاصله ی سه ،چهار مترری را در طول با وجود مرانعی بره ارتفرا یر مترر و بیسرت و یر سرانتی مترر و اندی درارتفا شامل بوته های شمشاد و نررده هرای براغ کره روی آن هرم یر ردیؾ سیم خاردارکوتاه کشیده شده بود و پیاده روئری بره عررق یر مترر بعرد از آن و جوی آب کنار پیاده رو را درطرفه العینی ودری چشم برهم زدنری ! برررا یررر جهرررش قهرمانانررره بیسرررابقه وکرررم ننیرررر طرررولی و ارتفررراعی را ازتررررس ووحشت جانم بدون هیچ گونه تمرین وآمادگی قبلی پریده بودم !!. در آن روز خررراص کررره روز شرررانس و رکرررورد شرررکنی مرررن برررود کررره هیچگرررراه وهرگزامکرررران تکرررررار آنهررررم دوبرررراره ای وجررررود نخواهررررد داشررررت ! "بن جانسون "آمریکایی را در سرعت طول ومسافت صد متربا مانع پشت سر نهاده بودم و "تیمورؼیاثی" هم در پرش ارتفا به گرد پای مرن نمری رسریدند ! تمامی ایرن موانرع و مرواردی را کره مرن بطرور خالصره وبردون هیچگونره دخرل وتصرفی توضیح دادم همچنان به شکل آن سال ها در پشرت براغ نرادری پرا برر جررا هسررت و کسررانی کرره حرررفم را برراور نمرری کننررد و مایلنررد مرری تواننررد برونررد
احسان شوشتری 121 /
وخودشرران امتحرران نماینررد و انرردازه گیررری فرماینررد مخصوصررا مسررئولین ثبررت رکورد های کتاب گینس !. مررن هررم درزمرران جرروانی خررودم شررنا گررر خرروبی برروده ام ولرری متاسررفانه شرررایط رشررد وترقرری وش رکوفائی اسررتعدادهای نهررانم مهیررا و مناسررب نبررود و آب گیرمان نمی آمد وگرنه چیز خوبی از آب در می آمدم !. آنچه را هم که در آن پررش تراریخی و بره یراد مانردنی وخراطره انگیرز گم کردم و از دست دادم در صفحات آتی کتراب توضریح خرواهم داد .پررش آن روز من باال تراز رکوردهای المپی آسیائی بود و احتماال ممکن اسرت توسرط قهرمانان دو میدانی جهانی شکسته شود !. ********* شهر من ممکن است شخصیت های مهم و شایسته وسرشناس فراوان دیگری نیز داشته باشد و خوشربختانه خیلری زیراد هرم دارد ،ولری مرایلم از یر انسان شریؾ و مهربران و ارزشرمند کره در ایرام طفولیرت و کرودکی از خردمات پزشکی او کررارا بهرره منرد بروده ام یرادی کررده باشرم ،ایرن شخصریت محبروب دوران کودکی من و دیگر هم سن و ساالن من اگر چه همچون نادر شاه افشار و حکرریم ابوالقاسررم فردوسررری دارای آرامگرراه ومقبررره برررا شررکوهی نیسررت ولررری خوشرربختانه یکرری از بیمارسررتانهای شهرمشررهد برره نررام ایشرران نامگررااری گردیررده است وهمین کافیست تا نام مبارکش جاودانه بماند . در دوران طفولیررت و نرروزادی مررن یعنرری حرردود پنجرراه سررال پرریش کرره خیلی از شماها هنوز به دنیا نیامده بودید ،ی آقرای دکترری برود درشهرمشرهد که درمناطق محروم و فقیرنشین شهر چند تا مطب داشت و یکی ازمطب هرای ایشان نیزنزدی منزل ما برود ،و مرادرم در زمران بیمراری و مریضری کره در ایرام طفولیررت وکررودکی مررا خیلرری هررم زیراد اتفرراق مرری افترراد ،مرررا همچررون سررایر کودکانش نرزد همرین آقرای دکترر مری بررد کره فروق العراده پزشر مهربرانی وبرا محبتی بود .
/122خانه پدری
انسران دوسرت
داستان زیر یکی از خرانراتی اسرت کره از آن پزشر در خاطرم مانده است : آقای دکتر در روز های خاصی از هفته به یکری از مطرب هرای خرود واقع در میدان شهرداری (مجسمه ) که در نزدیکی منزل ما هم بود مری آمرد و برره طبابررت مشررؽول مرری شررد و کودکرران و اطفررال را معاینرره مرری کرررد و همرره مادرانی که از خدمات پزشکی ایشان بهره منرد بودنرد و نروزادان واطفرال خرود را جهت معاینه ومعالجه نزد ایشان می بردند به قوه تشخیص امراق ودرمران آن توسررط ایررن پزش ر خوشرررو وصررمیمی ومتخصررص ایمرران و اطمینرران کامررل داشتند و برایش مرتبا دعای خیر وآرزوی طول عمرر مری نمودنرد و مری گفتنرد کرره دسررتان دکترمرتضرری شرریخ معجررزه گررر اسررت و برردن هررر بیمرراری را لمررس ومعاینه می کند بالفاصله شفا می یابد !. آقررای دکتررر ،قلررب بسرریاررئوؾ و مهربررانی هررم داشررت و اکثررر اوقررات و شراید همیشرره اوقرات از بیمرراران مستضرعؾ و فقیررر و بیچراره خررود وجهرری از بابت حق ویزیت ومعاینه دریافت نمی کرد .ی صرندوق کوچر فلرزی قلر مانندی جلوی درب ورودی دفتر واتاق معاینه مطبش گااشته بود واز بیمارانی که مایل بودند وجه و پولی از بابت حق ویزیرت طبرابتش پرس ازانجرام معاینرات پزشکی و دریافت نسخه بپردازند ،مری خواسرتند کره حرق ویزیرت خرود را هرر مبلؽی که مایلند به دلخواه و تمایل و رضایت کامل و میزان توان و وسع داخل همان قل بیندازند ! . چرون آقررای دکترر منشرری هررم نداشرتند کرره پررول حرق ویزیررت بیمرراران را دریافت وجمع آوری نماید ،بنا بر این همره چیرز در اختیرار خرود بیمراروهمراه بیمرررار (مرررادرکودک) برررود چرررون بیمررراران اکثررررا اطفرررال و کودکررران بودنرررد ، مختارومخیربودنررد کرره وجهرری بپردازنررد یررا نپردازنررد و در صررورت تمایررل برره پرداخت حق ویزیت چه میزان ومبلؽی بپردازنرد و داخرل صرندوق بیندازنرد ، همه بستگی به میل وتوان واراده خود بیمار(مادر بیمار) داشت .
احسان شوشتری 123 /
مراجعین وبیماران ومریضهای آقای دکتر هم ماشاهللا فوق العاده زیاد بودند ،صؾ هرای طروالنی از صربح ترا شرب کره مطرب ایشران تعطیرل مری شرد جلوی دفتر ایشان قطاروردیؾ تشکیل می شد .هر مادری یر کرودکی را در بؽررل گرفترره بررود و در صررؾ ونوبررت ایسررتاده بررود ،صررندلی هررایی کرره جهررت مراجعین گاارده بودند جوابگوی ازدحرام بریش ازحرد بیمراران نبرود ،در نتیجره مابقی مادران داخل صؾ با چادرهای کهنره ومنردرس ورنری ورو رفتره خرود برسروکودکان قد ونیم قد دربؽل منتنر ایستاده بودند و یا بر اثر خستگی روی زمررین و کنررار دیرروار مرری نشسررتند تررا نوبتشرران فرررا برسررد و بتواننررد داخررل مطررب واتاق معاینه آقای دکتر بشوند. بعضرری از مررادران برره جررای ی ر کررودک ،دو تررا و یررا شرراید سرره تررا فرزندشان را همزمان جهت معاینه همراه خود می آوردند ،داخل حیاط کره بره مطب دکتر منتهی می گردید ،ؼلؽله ای بود از ازدحام بیماران و مادران چادر به سر و بچه به بؽل که هر روزی که دکترر در مطرب خرود حضرور داشرت بره مطررب ایشرران هجرروم مرری آوردنررد ،برره خرراطر اینکرره دکتررر خرروبی بررود ،قرردرت تشررخیص عررالی داشررت ،برره بیمررار دسررت میررزد بیمررار شررفا مرری یافررت ! وازهمرره مهمتر مبلػ حق ویزیت هم به دلخرواه ومیرزان تروان خرود بیمرار برود ویرا اصرال نمی گرفت ! برای آن مادران تهیدست وفقیروبیچراره محلره مرا واقعرا پرداخرت حرق ویزیررت برررای دکترفرزندشرران سررخت و گررران بررود همینکرره م ری توانسررتند پررول داروهررا و شررربت و قرررص و احتمرراال آمپررول تزریقرری را فررراهم نماینررد نهایررت موهبتی بود که خداوند بر آنان ارزانی داشته بود .بنا برر همرین دلیرل از برردن کودکان خود نزد سایر پزشکان شهر که احتماال موجب پرداخت کرایره تاکسری ویرا هزینرره درشررکه هررم مرری برود عاجزونرراتوان بودنررد وبیشررتر باهمرران داروهررای خانگی وگیاهان سنتی وجوشراندنی وبره تجویزدیگرخانمهرای دوسرت وآشرنای برا تجربره تروآبدیرده ترر دروهمسرایه اطفرال مرریق وبیمرارخود را معالجره ومرداوا می کردند !.
/124خانه پدری
وجود دکتر مهربان وپزش باصفا وآقرائی کره هرر هفتره سره روز بره محلرره مررا مرری آمررد تررا کودکرران بیمررارومریق را معاینرره و معالجرره نمایررد باعررس نهایررت خوشررحالی و شررادمانی مررادرانی بررود کرره کودکانشرران هررر از گرراهی برره بیمرراری و مریضرری حرراد ومزمنرری گرفتررار مرری آمدنررد وناچررارا واجبررارا نیازمنررد ومجبوربمراجعرره برره درمانگرراه ومریضررخانه ویررا رفررتن برره نررزد مطررب پزش ر متخصص می شدند . مررن و دیگررر کودکرران وفرزنرردان مررادرم نیررز از مشررتریان ومررراجعین پروپا قرص همین پزش شایسرته وآقرای دکترخروب برودیم .یر روز هرم کره من بیمار شده بودم مرادرم لبراس پوشرید وآمراده رفرتن شردیم و یر سرکه ی پرنج ریالی یا ده ریالی هم از بابت حق ویزیت آقای دکتربرداشت . مررررادرم جرررروراب مشررررکی ضررررخیمی تررررا برررراالی زانرررروورانش و روی زیرشلواری و زیرر دامرن پیرراهن گلردارش مری پوشرید ،سرکه ای را کره بررای دکتررر کنرررار گااشرررته برررود راازلرررب طاقچرره برداشرررت وآنررررا روی لبررره ی بررراالی جررورابش کرره ترررا برراالتر از زانرررویش پوشرریده بررود گااشرررت وپررس از آن لبررره ی جورابش را چندین باربه سمت پائین تا زد تا سرکه ای را کره مخفری کررده برود گم نشود .پس از آنهم چادرنمازمشکی اش را سرش کرد و مررا هرم بؽرل کررد و بقیه کودکانش را به پدرم سپرد و براه افتادیم و بعد ازطی مسافتی ترا میردان شهرداری وفلکه مجسرمه و حردود بیسرت دقیقره ای پیراده روی بره مطرب آقرای دکتر رسیدیم . پس از ساعتی انتنار در صؾ بیماران و مراجعین نوبرت مرا شرد کره وارد مطرررب دکترررر شررردیم ،از شررردت شرررلوؼی و ازدحرررام آقرررای دکترررر مرررادران وکودکرران بیمارشرران را چنررد تررا چنررد تررا داخررل اترراق معاینرره ی خررود مرری پررایرفت وشرو به معاینه و معالجره مری نمرود ،مرادرجوانی کره چنرد ترا شرماره قبرل از مادرمن نوبت داشت و متاسفانه خیلی هم بیچاره ترازمادر من به ننر مری آمرد وقترری کررودک مریضررش را روی تخررت معاینرره ی آقررای دکتررر قرررار داد و دکتررر معاینررره اش کررررد نمررری دانرررم چررره بیمررراری ومرضررری داشرررت کررره دکتربالفاصرررله
احسان شوشتری 125 /
برآشفت و برا ترأ ثرونراراحتی وعصربانیت شردید ولری همچرون پردری مهربران و دلسوز به مادر کودک پرخاش نمود که چرابچه ات را دیر به دکترر آورده ای چرا زود تر نزد پزش ودرمانگاه نبرده ای . مادر جوان بیچاره ومفلوک هم ازشردت خجالرت و شررمندگی هری از آقای دکتر عار خواهی می کرد و معلوم بود که رویش نمی شد و خجالرت مری کشید وشرم داشت که بگوید پول ویزیت دکترومخارج درمانگاه را نداشتم !!. دکتر که همچنان دستورات الزم پزشکی را به مادر آن کرودک بیمرار قبررل از مررا را مرری داد او را همچنرران ترروبیخ ونکرروهش هررم مرری کرررد و سررفارش وتأکید می نمرود کره کرودک را در هنگرام بیمراری بایسرتی زود ترر نرزد پزشر بیاورید . دکتر پس از این که کارش برا بیمرار تمرام شرد نسرخه ای نوشرت و بره مررادر کررودک داد و اورا هرردایت وراهنمررائی کرررد کرره برره دارو خانرره دور فلکرره دروازه قوچرررران مراجعرررره کنررررد و داروهررررایش را تحویررررل بگیرررررد وگفررررت کرررره نمی خواهد پول دارو راهم بدهی ! من خودم برا داروخانره حسراب دارم ! اینجرا هم الزم نیست بابت حق ویزیت ومعاینه دکتر پولی داخل قل بیندازی .پاشرو بررو بره سررالمت و آنچره را گفررتم انجرام بررده و هفتره ی بعررد هرم بچرره را بیراور تررا مجددا معاینه اش کنم . وقتی مادرجوان قبلی که کودک بیمرارش را بؽرل کررده برود وهمچنران دعا گویان و تشکر کنان با چشمان اش آلرود از سرر شروق و اوق کره داروی کررودکش را هررم رایگرران دریافررت مرری دارد از درب مطررب خررارج شررد ،هنرروز نوبت ما نشده بود و مادران دیگری هم داخل اتاق بودند . آقای دکتر ضمن تاکر و آموزش نکات بهداشتی کره دانسرتن آن بررای همه ی مادران داخل مطب الزم و ضرروری وبررای تندرسرتی کودکانشران نیرز مفیررد بررود ،برررای سررر گرمرری ورفررع خسررتگی مررادرانی کرره همچنرران در نوبررت منتنرمانررده بودنررد و چهررار ،پررنج نفررری داخررل اترراق معاینرره تجمررع کرررده بودنررد خاطره هم تعریؾ می کرد وداستان هم می گفت :که بعلره ،ایرن صرندوق حرق
/126خانه پدری
ویزیت ما هم خیلی برکت دارد ! هر کسی هر چره دلرش مری خواهرد داخرل آن می اندازد ! شب ها که بازش می کنریم ترا شرمارش نمرائیم ،مری بیرنم کره انروا سکه های ده شاهی و ی قرانی و دو قرانی و پنج ریالی و ده ریالی داخل آن هست ! بعضی ها هم داخل قل سنجاق سر و دکمه می اندازند !!. آقای دکترهم یکی ،یکی نوزادان همسن و سال مررا معاینره مری کررد وهم برای مادرانشان با مهربانی داستان تعریؾ مری کررد ! گمران مری کرنم کره آقای دکتر با اشاره به مادر جوان بیمار قبلی که به خراطر نداشرتن پرول ویزیرت کررودک بیمررارش راخیلرری دیررر برره نررزد دکتررر آورده بررود مکرردر وناراحررت بررود وبدینوسیله با نقل خاطرات به دیگر مادران حاضر در داخل مطرب مری فهمانرد و خودش با زبان بی زبانی و با ایما و اشاره به دیگرمادرهای داخل مطب یراد میداد که بچه های خودتان را در صورت مریق شردن سرریع و بره موقرع نرزد دکتررر بیاوریررد و اگررر از نداشررتن پررول ونینررداختن سررکه بابررت حررق ویزیررت داخررل قل ر جلرروی درب مطررب دکتررر هررم خجالررت مرری کشررید ی ر سررنجاقی یررا یرر دکمه ای همراه خودتان بیاورید و داخل صندوق بیاندازید !! . من هیچگاه گاشت و فداکاری و ایثار و مهربانی آقای دکترر مرتضری شیخ را که از افتخارات شهر مشهد بودند از یاد نخرواهم بررد و مرن بری نهایرت مفتخرم که چنین همشهریانی داشته و دارم و بره مشرهدی برودنم برا وجرود چنرین انسان پاک و شریفی افتخار کرده و به خود می بالم . من و خیلی از افراد هم سن و سال مرن و چنرد سرال بزرگترر ویرا چنرد سال کوچکتر از من در دوران کودکی و طفولیت خود اگر در محالت متوسرط و فقیرنشین شهرمشهد زندگی کرده باشند حتما ازخدمات پزشکی ومحبرت هرای این پزش شریؾ و پاک سرشت ونیکو کارو مهربران بهرره منرد گردیرده ایرم ، روحش متعالی وروانش شاد باشد . اگر چنانچه مقامات شهرداری و شرورای شرهر مشرهد اجرازه بفرماینرد به پاس خدمات صادقانه و صمیمانه مرحوم دکتر مرتضری شریخ کره یر عمرر در سرررررالمت و تندرسرررررتی کودکررررران مشرررررهدی فعالیرررررت بررررری چرررررون و چررررررا و
احسان شوشتری 127 /
برری چشمداشررت نمرروده و مررن و دیگررر فرزنرردان شررهر مشررهد از خرردمات پزشررکی و رایگان ایشان بهرره فرراوان بررده ایرم کره مادرانمران نیزآنچنران توانرائی مرالی نداشته اند که حق ویزیت و دست مزد معاینات ایشان رابه نحواحسن و شایسته پرداخت نمایند وآقای دکترر مرحروم برا بزرگرواری ومتانرت همره مرا کودکران آن روز و مردان و زنران میانسرال امرروز را برا خوشرروئی وشررافتمندانه پایرفتره و درسررالمت وبهداشررت مررا نهایررت کوشررش و جرردیت را برره خرررج داده ،و شرراید خیلی از میانساالن امروز که دوران کودکی خود را در شهر مشهد گارانده اند سالمت و تندرستی ایرام طفولیرت خرود را مرهرون و مردیون زحمرات و خردمات بی شائبه دکترمرتضی شیخ باشند . لررراا مرررا هرررم بررره جبرررران خررردمات شایسرررته آن برررزرگ مررررد روزگرررار و پزشرر مهربررران عصرررر خرررود مجسررمه و پیکرررره او را برررا هزینررره و مخرررارج شخصرری خررود سرراخته و برره مسررئولین شررهری و شررهرداری محترررم مشررهد تقرردیم می نمائیم تا در مکانی مناسب بنا به صالحدید خود و یا در جلوی مطب سرابق ایشان نصب فرمایند تا آیندگان بدانند که فرزندان مشرهد بره انسران هرای شرریؾ و مفاخر شرهر خرود احتررام قائلنرد و بره آنران افتخرار مری کننرد و بره آنران عشرق مرری ورزنررد و ارزش زحمررات و خرردمت آنرران را درک مرری نماینررد .حترری اگررر فرزنرردان مشررهد امررروز کررودک و نرروزاد باشررند ولرری برراالخره همررین کودکرران امرررروزی ،روزی برررزرگ خواهنرررد شرررد و توانمنرررد خواهنرررد گشرررت و نرررا تررروانی وضعؾ و احیانا کوتاهی والدین خود را جبران خواهند نمود . من به نمایندگی از همه ی همسن و ساالن خویش که در ایام طفولیت و کررودکی از خرردمات و زحمررات صررادقانه مرحرروم دکترمرتضرری شرریخ بررررای سررالمت و بهبررود و تندرسررتی خررود بهررره منررد برروده ایررم عاجزانرره از شررهردار و مسئولین محترم شهر مشهد این در خواست را ارائره مری نمرایم .چرون مرن و دیگر برادران و خرواهران و دخترر خالره هرا و پسرر خالره هرایم بریش از همره پزشکان شهرمشرهد از خردمات پزشرکی مرحروم دکترمرتضری شریخ بهرره بررده
/123خانه پدری
وحق ویزیت شایسته هم نپرداختره ایرم ،پرداخرت هزینره سراخت یر تنردیس از پیکره ی آن دکتر مرحوم حداقل خدمتی است که می توانیم انجام دهیم . وایرررن عمرررل مزیتهرررای دیگرررری نیرررز دارد وآن اینکررره مرحررروم دکترررر مرتضی شیخ نیزهمچون حکیم ابوالقاسم فردوسی ونادر شاه افشرار دارای یر مجسررمه در شررهر مررا خواهررد شررد وعررالوه بررر آنکرره برره ی ر همشررهری الیررق وشایسته خویش ارج نهاده ایم ،سایرین هرم کره بره شرهر مرا مسرافرت مری کننرد نخواهنررد گفررت :کرره ایررن مشررهدی هررا فقررط ازپادشرراهان وشررعرای خررود مجسررمه می سازند وفقط دوتا مجسمه در همه شهرشان پابرجاسرت وبره دیگرر انسرانهای ارزشمند وشریؾ شهرخودشان چندان اهمیتی نمی دهند وارزشی نمی نهند !.
احسان شوشتری 121 /
خانه پدری
پدرم معمم است ،یعنری پردرم روحرانی شریعه اسرت ،پردرم عبرا و قبرا و نعلین می پوشد و عمامه بر سرر مری گراارد و از ابتردای جروانی اش کره چنرد سالی در حوزه علمیه مشهد تحصیل کرده بود و به مردارجی از جهرت تحصریل صرؾ و نحو یا فقه و اصول رسیده بود ،کتاب مکاسب خوانده یا نخوانده بود توسط یکی از اساتید حوزه به پوشیدن لباس مخصوص روحانیت شریعه مفتخرر مرری گررردد و اصررطالحا ملرربس مرری گردنررد و همرران اسررتاد و پیشکسرروت معنررم و حضرت آیت هللا با دست مبارک خویش عمامه بر سر پدر مکرم نهراده و بره اصطالح با تشریفات وییه حوزه علمیه مشهد مقدس معمم می گردند . پررس از آن ترراریخ ایررن قبررا و عبررا و عمامرره لبرراس رسررمی و همیشررگی پرردرمن مرری گررردد و همیشرره و همرره جررا بررا همررین لبرراس مخصرروص معممررین و روحانیون رفت و آمد می نمایند .ما فرزندان وهیچکس دیگری ازآشرنایان ، پدرم را در این سالیان طوالنی با هیچ لباس دیگری ندیده ایم . پردرم مجتهرد محلره و شرهرمان نیزهسررت ،عرالوه برر اینکره در حرروزه علمیرره ترردریس مرری نمایررد ،در مسررجد نزدی ر منزلمرران نمرراز جماعررت بررر پررا می دارد و بیش از پنجاه سال است کره امرام جماعرت و پریش نمراز مسرجد بروده وهستند و این اصلی ترین و ملموس ترین وآشکارترین شؽل پدر من است .
/135خانه پدری
ولرری عررالوه بررراین پرردرکارهای مختلررؾ وگونرراگون دیگررری نیررز انجررام مرری دهنررد ازجملررره اینکرره برره سرررؤاالت شرررعی و دینرری اهرررالی ومریرردان خرررود و مؤمنینی که به درب منزل و یا مسجد محل مراجعه می نماینرد جوابگرو بروده و هستند . منزل محل سکونت و زندگی مرا حکرم یر دفترر کرار بیسرت و چهرار ساعته وبدون تعطیلی را برای پدرم را داشرته ودارد کره هرر فرردی از مرؤمنین ومؤمنات ودرهرساعتی ازشبانه روز که مایل برود و سرؤال و پرسشری شررعی ودینی برایش پیش آمرده برود و درخواسرت جروابی داشرت و یرا نیراز بره مشراوره و راهنمرائی مری داشرت و خرود را مونرؾ مری دیرد کره ننرر حراج آقرا و مجتهررد محل را هم جویا گردد ،ویا برای انجام کاروعملی برسردوراهی قررار گرفتره بررود واحتیرراج برره اسررتخاره داشررت ،مجرراز بررود و اجررازه داشررت کرره زنرری درب منزل ما را به صدا در آورد وتقاضای خود را مطرح نماید وجواب خرویش را دریافت نماید ،و یا اینکه هرزمان که الزم مری دیدنرد زنری مری زدنرد و بردون هیچ گونه تشریفات و هماهنگی قبلی و گررفتن وقرت مالقرات از قبرل وارد اتراق پررایرائی منررزل مررا مرری شرردند و سررؤاالت خررود را مطرررح مرری کردنررد و جررواب مرری گرفتنررد و کرراری را کرره داشررتند بررا پرردرم برره مشرراوره مرری نشسررتند و چررای می خوردند و خدا حافنی می کردنرد و بره جران پردرم دعرای خیرری مری گفتنرد و پررری کرررار خرررود مررری رفتنرررد ،ترررا مراجرررع بعررردی و احتمررراال سرررؤال وپرسرررش و درخواست بعدی !. من خوب به خاطر دارم بعضی اوقات موقع ؼاا خروردن و سرسرفره خانوادگی ،پدرم چندین نوبرت از سرسرفره وهنگرام نهرار خروردن و یرا صررؾ شام بلند می شدند تا جواب فرد مراجعه کننده به درب منزل را بدهند و بعرد از اینکه آن شخص را راه انداخته وهنوز مجددا سر سفره باز نگشرته و یر لقمره ؼرراا برره دهرران نگااشررته ،مراجررع بعرردی از راه مرری رسررید و پرردرم کرره خررود را مونؾ می دید تا جرواب او را هرم بدهرد براز مجرددا از سرر سرفره بلنرد مری شرد و درخواست او را هم اجابت می کررد و براز بررای برار سروم سرسرفره ننشسرته
احسان شوشتری 131 /
بو دند که نفر بعدی زنری مری زد و برا حراج آقرا کرار واجرب و سرؤال ضرروری داشت !!. هیچگونرره صرربروانتناری برررای مررراجعین ودیدارکننرردگان باپرردرم در کررار نبررود ،چرره بسررا کرره پرردرم از خررواب بعررد از نهررر و نیمررروزی خررویش هررم ناچارا و نا به هنگام بیدار می شدند تا جواب مراجعی را بدهند !. عالوه بر جوابگوئی به سؤاالت دینری و شررعی مرراجعین ،پردرم بره درخواست آنان برایشان استخاره هم مری گیرنرد و اسرتخاره هرای ایشران هرم برر دو نو است :ی با کتاب هللا و قرآن مجید و دوم با تسبیح ،بررای کرار هرای جزئی و پیش پا افتاده از همان تسبیح که دم دست تر و راحت تر بوده و هست اسررتفاده مرری نماینررد یعنرری برره محررق اینکرره مراجعرره کننررده در خواسررت اسررتخاره می نماید ،پدر دست در جیب قبای خرود مری نمایرد و تسربیح یسرمشرکی رنری صررد دانرره ایررش را کرره همیشرره همررراهش اسررت و جررزو لرروازم کرراری وابررزار ضررروری شررؽلی و وسرریله شررمارش ااکارروزانرره اش و برره اصررطالح عصررای دستش است را بیرون مری کشرد و رو بره قبلره مری ایسرتد و تسربیح را در دسرت چپ می گیرد و دست راستش را رو به سمت آسمان باال می برد و یکی دو ترا "یاهللا" "یاهللا" می گوید و یا در دل خود سه تا صلوات هم می فرسرتد و دسرتش را به طرؾ پائین و سمت تسبیح که در دست چپ دارد پایین می آورد و تعداد مهره ها و یا دانه هرای تسربیح را کره بره صرورت رنردوم و شانسری فری مرا برین انگشتان دو تا دستش قرار گرفته است را با دقرت واحتیراط کامرل وبره آهسرتگی و با تأنی وصبر وحوصله فراوان از سمت راسرت و برا انگشرتان دسرت راسرت شرو به شمارش می نمایند ،اگر آخرین مهره هرای براقی مانرده در فاصرله ی دو دست ایشان جفرت برود کره اسرتخاره برد آمرده اسرت و اگرر فقرط یر مهرره ی ت ر وفرررد برراقی مانررده بررود کرره جررواب اسررتخاره خرروب آمررده اسررت و مراجررع و متقاضی هم خوشحال و مسرورازجوابی که گرفته است پی کار خود می رود. البترره شررمارش تعرررداد دانرره هررای تسررربیح هنگررام اسررتخاره روش هرررای گوناگون دیگری نیزدارد کره یر نرو دیگرر آن هرم شرمارش تر بره تر بره
/132خانه پدری
جای جفتی روش فوق است که به همراه آن اکرر افعرل و ال تفعرل را بره همرراه هر دانه تسبیح کره از دور خرارج مری نماینرد برر زبران مری راننرد ،اگرر آخررین مهررره برراقی مانررده بررا فعررل افعررل همزمرران گشررت کرره اسررتخاره خرروب آمررده و اگررر آخرین مهره به ال تفعل افتاد که داللت بر عدم انجام کرار مری کنرد حتمرا جرواب استخاره بد است و بدین طریرق مراجرع و در خواسرت کننرده اسرتخاره کره حتمرا ومطمئنا آدم مؤمن و معتقدی هرم هسرت جرواب خرود را فری مجلرس و بالفاصرله دریافت می دارد و هنگام خداحافطی دست پردرم را مری بوسرد و دعرای خیرری بر زبان می راند و دنبال کار خویش می رود . ولی در اسرتخاره گررفتن برا قررآن کرریم کره جهرت امرورات مهرم ترر و اساسررری ترررری بررره کرررار مررری رود وضرررعیت کرررامال متفررراوت اسرررت و احتیررراج بررره تشریفات خاصی دارد که وضو ساختن قدم اول آن است ،که خوشبختانه پردرم مثل همه ی مجتهدین وروحانیون دیگر دائرم الوضرو هسرتند یعنری اینکره همیشره با وضو رفت وآمد مری کننرد وهنگرام خوابیردن شربانه هرم اول وضرو مری گیرنرد و سررپس برره رختخررواب مرری رونررد و در هنگررام نمرراز خوانرردن در حقیقررت تجدیررد وضو می نمایند . بعضی از مومنین و مریدان پدرم تقاضا ودرخواست گررفتن اسرتخاره با قرآن را مری نماینرد و تعردادی از آنهرا نیرز سراعت گررفتن اسرتخاره را هرم بره میل خودشان مشخص می کنند که مثال پس از اقامره نمراز صربح وهنگرام سرحر باشد و یا مثال شب جمعه باشد ! ،برای آنها که مننم تر و دقیرق ترنرد و بررای امورات مهم تر خود به استخاره متوسرل مری گردنرد ،اسرتخاره کرردن برا قررآن اولویت و اهمیت بیشتری دارد ولاا برای هرر کرار پریش پرا افتراده وآسرانی اقردام به گرفتن استخاره نمی نمایند .این گروه در خواست اسرتخاره خرود را بعضری وقت ها به تعداد تقاضا می نمایند مثال می گویند :حراج آقرا لطفرا دو ترا اسرتخاره با قرآن ودرشب جمعه برای بنده بگیریرد ! و اسرتخاره هرای اول و دوم را هرم بررر مبنررای نیررت خررود مشررخص مرری نماینررد و بعرردا در فرصررت مقتضرری مراجعرره می نمایند و یا تماس تلفنی می گیرند و جواب استخاره سفارشری خرود را جویرا
احسان شوشتری 133 /
می گردند و پدرم می گوید مثال اولی بد آمده ولی دومی خوب است و یا اینکره هر دو تا بد و یا هر دو تا خوب و یا این که اولی خوب و دومی بد است !. پرردر بزرگرروار و روحررانی ام کرره مررا بچرره هررا از طفولیررت و کررودکی ، ایشان را "آقا جان" خطاب می کنیم ،برای امورات روزمره خویش هم مرترب از استخاره که مشاورت با خداوند است استفاده می کنند وچون تسبیح دم دست و همیشره داخررل جیرب قبایشرران و مررادام همراهشران اسررت ،مرتبرا و دائمررا یررا در حال اکر گفتن و شمارش با آن (دانه های تسبیح) هستند و یا در حرال اسرتخاره گرفتن با آن می باشند . برای ی جایی رفتن یا نرفتن ! ،با چره وسریله ای رفرتن ! ،امرروز رفتن یا فردا رفرتن ! ،خریردن یرا نخریردن ! ،خروردن ویرا نخروردن ! ،بررای انجام ویا عدم انجام هرکار وعملری !! یرا هرر امرر مهرم و ضرروری ویراؼیرمهم وپیش پا افتراده دیگرری ! ،آقرا جران (پردرم ) نخسرتین کراری کره مری کننرد ،اول دست در جیب می برند و تسبیح خود را در آورده و استخاره می گیرنرد ،اگرر خوب آمد که حتما انجام می دهنرد و اگرر برد آمرد حتمرا انجرام نمری دهنرد ! .ولری بعضی وقت ها نیز که تمایل به انجام کاری دارند و استخاره بر خالؾ میلشان در می آید ! ،هر دو حالت قضیه را استخاره می گیرند یعنی اول نیت می کنند مثال اگربه این مجلس بروم خوب است یا بد استخاره که بد می آیرد ،پرس از آن چون قلبا دوست دارند که این کار را انجرام دهنرد دوبراره اسرتخاره مری کننرد که اگر نروم چه حالتی دارد !. بعضی وقت ها هم هر دو حالت استخاره بد می آید و آنجاست که باز مشکل پیش می آید و آقا جان می ماند که حاال چه کار کند ! ،اگر برود که برد آمده ،اگر نرود هرم کره برد آمرده حراال چره بایرد کررد ! ،بررای رفرع ایرن شرکیات پرردرم کرره عمررری اسررتخاره گرفترره و در ایررن کررار آدم خبررره وقهررارو کررار کشررته وچیررره وزبردسررتی گردیررده و کررارش را آنقرردر خرروب وحرفرره ای بلررد اسررت کرره بعضی از مریدانش بدون اسرتخاره هرای حراج آقرا (پردرم) دسرت بره هریچ کراری نمی زنند ! و آنقدر به استخاره های پدرم ایمان وایقان دارنرد کره عمرل بردان را
/134خانه پدری
برای خود فرق و واجب می دانند ! .چند دقیقه بعد مجددا در رابطه با همان موضوعی که چند دقیقه پیش نیت کرده و استخاره گرفته اند ،دوباره اسرتخاره می گیرد و اینبار نتیجه هر چه باشد توکلت علی هللا عمل می نمایند !!. ولی در استخاره با قرآن کریم که قوی تر و رسمی تر اسرت چرون برا آیه و تفسیر آیه سرو کار دارند این مشکل دانه های تسبیح وجود ندارد و چون آنجا عالوه بر دو حالت "خوب" یا "بد" حالت های سروم و چهرارمی هرم هسرت که می گویند "میانه ی خوب" و یرا "میانره برد" ! .یعنری اینکره مری توانرد جرواب استخاره خوب ،خوب نباشد ولی متمایل به سوی خوبی باشد و یا اینکه جرواب استخاره صد در صد بد نیست ولی در صد بد برودنش قروی ترر اسرت و متمایرل بره برردی اسررت .برره همررین دلیررل ایررن نرو اسررتخاره نسرربت برره اسررتخاره بررا تسرربیح مشرررتری وعالقررره منرررد وطرفرررداران زیادتروبیشرررتری دارد و ازاهمیرررت بسررریار فراوانتری برخوردار است و حتما شایسته تر و مؤمنانره ترر و در صرد صرحت و صدق ودرستی اش نیز دقیق ترو کاملتراست . برای هر کاروعمل پیش پا افتاده ای مثل اینکه به آنجا بروم یا نروم از استخاره با قرآن استفاده نمی کنند ولی برای انجام کارها واعمال خیلری مهرم مثل جرواب دادن بره خواسرتگار دخترشران و یرا خریرد و فرروش منرزل و مؽرازه واتومبیل شان واثاس کشی ومسافرت وامثالهم حتما از استخاره برا قررآن و آنهرم پس از تالوت ااان واقامه نمازجماعت صبحگاهی استفاده می نمایند . بعضرری از مریرردان پرردرم آنقرردر برره جررواب اسررتخاره هررای پرردرم ایمرران دارند که از را ه های دور هرم بررای بهرره منرد شردن از اسرتخاره هرای پردر بره ایشان مراجعه می نمایند و من خود شاهد بروده ام کره از شهرسرتان هرای خیلری دوروحتی ازکشورهای دیگرهم از پردرم تلفنری در خواسرت وتقاضرای اسرتخاره داشته و دارند !. پدرم عالوه بر مشاؼل فوق درمجالس گونراگون کره ایشران را دعروت مررری نماینرررد منبررررهم مررری رونرررد و روضررره هرررم مررری خواننرررد کررره ایرررنهم یکررری از برنامه های مرتب و مننم روزانه و یرا هفتگری پردرمی باشرد .در ایرام خاصری
احسان شوشتری 135 /
از سال مثل ایام محرم وصفر واربعین وچهرل وهشرتم و دهره فاطمیره وامثرالهم مجالس روضه خوانی پردرم پرر رونرق ترر وتعرداد مجرالس روزانره آنهرا زیرادتر وفراوان تراست که مثل کالس درس معلمین و اساتید دانشگاه که از این کالس به آن کالس می روند و یر سراعت در ایرن مدرسره و سراعت بعرد در مدرسره دیگر به تدریس مشؽولند ! ،پدر من نیرز از ایرن مجلرس بره آن مجلرس و از ایرن مکان به مکان بعدی می روند تا بر منبر دیگری سخنرانی فرمایند و مسرتمعین وحاضرین مجلس را از بیانات خویش مستفیق نمایند . پررردرم بعضررری از ایرررام و روز هرررای خررراص سرررال فرصرررت رسررریدگی وحضورو سر زدن به همه مجالسی را که در آنها دعوت مری شروند را ندارنرد و وقررت کررم مرری آورنررد و ناچررارا از حضررور در بعضرری مجررالس عررار خررواهی نمرروده و انصررراؾ مرری دهنررد مگررر آنهررائی کرره از مرراه هررا قبررل و بررا همرراهنگی و دعوت قبلی برنامه ریزی شده و از پیش تعیین گردیده و رزرو نمروده باشرند وقول و وعده قبول واجابت آن را از زبان پدرم شنیده باشند . در مسجد پدرم نیز همیشه ایام در شب های جمعه بررای دعرای کمیرل و یا شب های اعیاد وتولد ائمه اطهار و یا شب های عزاداری و شرهادت و یرا وفات امامان و معصومین و یا شب های قدر و احیراء در مراه مبرارک رمضران که قرآن بر سر خود می گیرند و یا دهه ی اول محرم و دهه ی آخر ماه صرفر و یا دهه فاطمیه و امسال آن حتما پدرم بعد از برگزاری نمراز جماعرت مؽررب و عشاء منبرتشریؾ می برند و سخنرانی می فرمایند و مستمعین ونمازگااران ومدعوین وحاضرین درمسجد از بیانات ایشان استفاده می نمایند. از همررررران دوران کرررررودکی و نوجررررروانی یکررررری از مراسرررررمی را کررررره پررردرم ا جررررا مررری کردنرررد و مرررن خیلررری خوشرررم مررری آمرررد برگرررزاری نمررراز عیرررد فطررر بررود کرره نمرراز گررااران و اقترردا کننرردگان برره امررام جماعررت مسررجد بسرریار زیرررراد مرررری شرررردند و در پیرررراده رو و خیابرررران حاشرررریه مسررررجد پرررردرم حصرررریر و فررررش پهرررن مررری کردنرررد و نمررراز گرررااران تررروی خیابررران و روی آسرررفالت بررره صرررؾ نمررراز جماعرررت مررری ایسرررتادند و کرررودکی وطفرررل درون مرررن نیرررزاز دیررردن
/136خانه پدری
ایررن صررحنه بررا شررکوه خیلرری خوشررحال مرری شررد و در دل کوچرر و کودکانرره خررویش همگررری شرران را دعرررا مررری کرررد و آرزو مررری نمرررود کرره عیرررد فطرشررران مبارک باشد !. و بر عکس این مراسم که خیلی خروش آینرد مرن برود از مراسرم احیراء در شرب هرای قرردر کره بره مرردت طروالنی و ایسرتاده قرررآن هرا را روی سرر خررود می گااشتند و در تاریکی مجلرس چرون چراؼهرای مسرجد را هرم خراموش کررده بودنررد بررره ترر تررر امامرران و ائمررره معصررومین هرررر کرردام ده برررار سرروگند یررراد مرری کردنررد و مجلررس آنقرردر طرروالنی و خسررته کننررده مرری شررد کرره مررن از شرررکت خررودم پشرریمان مرری گشررتم و بررا خررودم عهررد مرری کررردم کرره دیگررر در ایررن مراسررم شرکت نمی کنم ! .و عجیب تر آنکه در همان شب هرا پردرم برا حضرور تعرداد کثیرری ازمریرردان خررود کرره صرؾ نمرراز گررااران همرره مسرجد را پررر مرری کرررد از ابترردای شررب وبعررد از برگررااری نمرراز مؽرررب وعشرراء وپررس از افطررار شرررو می کردند واول نماز هزار رکعتی هم می خواندند و در ادامه شرب هرم مراسرم احیاء و قرآن بر سر می گرفتند. و پدرم از جهت رعایرت احتیراط همره ی شرب هرای قردر را مثرل شرب نرروزدهم ،شررب بیسررت و یکررم ،شررب بیسررت و سرروم وشررب بیسررت و هفررتم مرراه مبررارک رمضرران را وبرره روایررت هررای مختلررؾ ترراریخی ایررن مراسررم را بررر پررا می دارند تا از برکات ونعمات ایرن شرب عزیرز کره خیرر مرن الرؾ شرهر و یر شب آن بهتر از هزار ماه است بی نصیب نگردند. عالوه بر انجام امرورات فروق پردرم کره مجتهرد شرهر هسرتند بره امروال و دارائی و در آمد های مراجعین خرود هرم همچرون یر مرأمور ارشرد وزارت دارائرری رسرریدگی مرری نماینررد ومررال وامرروال و سرررمایه ودارائرری آنرران را پرراک و تطهیر و طیب و طاهر می فرمایند . وقتی مؤمنین و مؤمنرات (البتره اکثریرت مرراجعین و مریردان پردرم در این بخش مؤمنین هستند چرون مؤمنرات کمترر دارای سررمایه و در آمرد مسرتقلی هستند که نیاز به رسریدگی بره آنهرا باشرد ترا وجوهرات شررعی خرود را پرداخرت
احسان شوشتری 137 /
نمایند !) به پدرم مراجعه می نمایند و حساب سالیانه و دخل و خرج و عایردات و سررود و منفعررت کسررب و کررار خررود را مطرررح مرری کننررد ،آقررا جرران مثررل ی ر حسرراب دار متخصررص و کررار کشررته درصرردی را کرره بایسررتی صرراحب سرررمایه و دارائرری ازامرروال خررود بابررت خمررس و زکررات و سررهم امررام و دیگ رر وجوهررات شرررعیه بپررردازد را مشررخص مرری فرماینررد و فرری المجلررس صررورت حسرراب آنرررا مرقوم فرموده و نقدا و یرا برا دریافرت چر برانکی تصرفیه وتسرویه مری فرماینرد وهری از مبالػ دریافتی از مراجعین ومؤمنین را بنرا برتشرخیص و مصرلحت خود که مجتهد جامع الشررایطی هسرتند بره مصررؾ مری رسرانند و یرا بره اهلرش واگاار و پرداخت می نمایند. و مرررن در دوران کرررودکی ونوجررروانی کررره بارهرررا دراتررراق پرررایرایی منزلمران شرراهد رسریدگی و بررسرری امروال و دارایرری هرای مررراجعین بروده ام بررا چشم خرود دیرده ام کره بعضری از مواقرع پردرم پرس از پایران بررسری و دریافرت وجرروه شرررعیه مررراجعین ،تمررام وجرره دریررافتی و یررا قسررمتی از آنرررا برره خررود پرداخت کننده بخشیده اند ! و یا به پرداخت کننرده بازگردانرده و سفارشراتی از بابت اینکه به چه مصرفی برساند به او فرموده اند !. یکی دیگر از کار های پدر من این است که به امورات در گاشرتگان هم رسیدگی می نمایند ،یعنی اینکه فرزندان و یا خویشراوندان متروفی بره پردرم مراجعرره مرری نماینررد و از اینکرره پرردر در گاشررته و یررا مررادر فرروت شررده شرران در لحنات آخر عمر خود وصیت و سفارش نموده که چند سالی نماز نخوانده و یا چند روزی روزه نگرفته اند و نمراز و روزه شران قضرا شرده وبردهکار هسرتند و حاال که آن اشخاص وفات نموده و به رحمت ایزدی شتافته اند و دستشان از این عالم کوتاه شده است بایستی بدهی خود را تسویه نمایند تا مدیون نباشند . و یرررا ایرررن کررره مرررثال اسرررتطاعت وتوانرررائی مسرررافرت بررره مکررره مکرمررره وزیارت بیت هللا الحرام و انجام مراسم ومناس حج واجب را داشرته انرد ولری به علت نا توانی و بیماری و کهولت سن موفرق بره زیرارت خانره خردا نشرده انرد و حاال که دستشان ازاین دنیا کوتاه شرده و بره جرایی بنرد نیسرت بره فکرر جبرران
/133خانه پدری
مافات افتاده اند و وصیت کرده اند که فرزندانشان که معموال بر عهده وبرامره فرزند اکور ارشد است تا این کاستی هرا را جبرران وتالفری نمروده و چنرد سرال نماز نخوانده و روزه نگرفته و یا حج نرفته والدین خود را نیابتا به جرای آورد وانجام دهد.این افراد واشخاص هم برای پیشرفت کار وانجرام تعهرد ودیرن خرود به پدر من که معتمد و مجتهد محل است مراجعه می نمایرد ترا آنچره را برر امره خود دارند به نحو احسن ادا نمایند و به انجام برسانند ومدیون نباشند و وصیت و سفارش خود ویا والدین در گاشته وبه دیار باقی شتافته خودرا عملی نمایند. و از آنجا که خوشبختانه همه چیرزدر ایرن دنیرای مرادی قیمرت و بهرای مشررخص ومعینرری دارد و خوانرردن ی ر سررال نمرراز و یررا گرررفتن ی ر مرراه روزه نیابتی برای مرحوم در گاشته هم کامال مشخص ومعرین اسرت و قیمرت آنهرم از طرؾ حوزه و یرا جرای دیگرری کره نمری دانرم کجاسرت برر حسرب ترورم سرالیانه کرررررامال دقیرررررق تعیرررررین و معرررررین ومشرررررخص مررررری گرررررردد و از همررررره بهترررررر ومهمتروجالبتراینکه اینگونه امور معنوی وروحرانی جرای چانره زدن و تخفیرؾ گرفتن هم ندارد ! و فقط مهمتر و اساسی تر از همه یافتن یر فررد معتمرد ومعتقرد و برا ایمان و خدا ترس اسرت کره بعرد از دریافرت وجره و پرول ایرن کارعبرادات فروت شررده را حتمررا انجررام دهررد وخرردائی نررا کرررده تررن مرحرروم تررازه در گاشررته را کرره کوترراهی کرررده وکرراهلی نمرروده و چنررد سررالی را برره علررت جرروانی و خررامی و یررا بجهت کهولت و نراتوانی از انجرام فررائق دینری و یومیره خرود محرروم گردیرده و ترک صالة کرده و یا روزه خواری نموده را داخل گور بیش از این نلرزاند و حتما نمازهای کسری را به جای آورده و روزه های قرضی را بگیرد تا در روز حسابرسی درپیشگاه معبرود ،مرحروم مؽفرور کرم و کسرری ودیرن وبردهی نداشته باشد !. پررردرم از سرررر احسررراس تکلیرررؾ دینررری وانجرررام ونیفررره شررررعی وفقهررری و نیزازجهت مسئولیت شؽلی به مشکل این گونه مسرلمین ومرؤمنین هرم بره نحرو شایسته وبایسته رسیدگی می نمایند وکار آنان راهم راه می اندازند ،وگرفتراری
احسان شوشتری 131 /
آنان را هم حرل مری کننرد و حرق الزحمره و اجررت و هزینره برر پرائی یر
سرال
نماز ویا ی ماه روزه گرفتن نیابتی را مشخص کرده واز بستگان و فرزنردان متوفی که مراجعه نموده انرد را دریافرت مری داشرتند (و هرم اکنرون نیرز دریافرت می دارند) و آن وجوه وپول هرای دریرافتی را بره افرراد نیازمنرد مرورد وثروق و معتمد خودش پرداخت می دارند که نیابتا بررای مرحروم در گاشرته وفروت شرده نمرراز و روزه برره جررای آورنررد .چررون بررا اینهمرره متقاضرریان ومررراجعین پرردرم شخصا و به تنهائی نمی توانسرت مردام بررای فروت شردگان ودر گاشرتگان نمراز بخوانررد و روزه بگیرررد ! .در نتیجرره پرردرم کارگررااران مررورد اعتمرراد واطمینرران ونیازمندی داشت که انجام اینگونه اعمال وکارها را به آنان ارجا می داد کره مثال معادل دو سال نیابتا به نام چنین فردی نماز بخوانند و یا روزه بگیرند. تعررردادی از کارگررررااران و معتمررردین پرررردرم بررررادران و خویشرررراوندان وبستگان روستائی و کشاورز خودش بودند که اگرر چره در ایرام فصرل تابسرتان سررخت وشرردید درگیرومشررؽول امررورات کشرراورزی و دامررداری و کشررت و زر و برداشت محصول بودنرد و فرصرت سرر خارانردن نداشرتند ولری در ایرام پرائیز و زمستان که معموالمحصول خرودرا برداشرت ودروکررده وخرمنهرای خرود را کوبیرررده بودنرررد وهمررره محصررروالت زراعررری ومیررروه جرررات سرررردرختی خرررود را انبارنموده و یا درسیلوها اخیره کرده بودند وکرار زراعرت وباؼرداری موقترا ترا بهررار آترری برره اتمررام رسرریده بررود ،آنهررا هررم بیکررار مرری ماندنررد ،صررحرا و دشررت و بیابان هم که بره علرت بررؾ و براران وسروز وسررما نمری توانسرتند برونرد بنرا براین همیشه اوقات یا توی روستا آفتاب نشین بودند و یا داخرل منرازل خرود بره بطالت می گاراندنرد وکارمفیرد ومثمرر ثمرری جهرت انجرام نداشرتند وامرا در ایرن فصول فرصت کافی و وقت اضرافی بررای نمراز خوانردن نیرابتی و روزه داری قضا شده برای در گاشتگان وفوت شدگان مسلمان ومؤمن شهری را داشتند . وازطرفی چون پدرم احساس دین وونیفره مری کررد کره خویشراوندان روسرتائی خودش را حمایت نماید ،به ننر می آمد که بیشترتمایل داشت ترا وجوهراتی را کرره از مررؤمنین و مسررلمین دریافررت مرری دارد فرری مررا بررین خویشرراوندان ودرمیرران
/145خانه پدری
روسررتائیان هررم والیترری خررودش توزیررع وپخررش نمایررد چررون هررم آنرران را مسررتحق ومحتاج می دید و نیازمند به انجام این امورات می دانست و هم احتمراال معتقرد بود :چراؼی که به منزل رواست به مسجد حرام است !. ایررن بررود کرره در ایررام کررودکی وطفولیررت اگرچنانچرره فرضررا بررر حسررب اتفاق خارج از فصل بهاروتابستان ،گارومسیرمان به روستا می افتراد وسرری برره دهکررده میررزدیم ،وقترری برره منررزل یکرری از عموهررا مراجعرره مرری کررردم وقررت و بی وقت می دیدم که مشؽول نماز خواندن هستند !. اوایل کره کرودک وبچره برودم متوجره قضریه نمری شردم وبرا خرودم فکرر می کردم که ایرن عمرو هرا و خویشراوندان مرن چررا اینهمره نمراز مری خواننرد ! فکر می کردم که آیا خیلی زیادی مؤمن اند ! یا ازایمان زیادی شورش را در آورده اند ! و یا اینکه سوپر مسرلم انرد کره نمازشران تمرامی نردارد ! و برا یر تسبیح و یا تعدادی چوب کبریت و یا دانه نخود ولوبیا در کنار سجاده وجانمراز خودشان هی مرتب نشانه وعالمت می گاارند وچوب کبریت اضافه می نماینرد و تعداد رکعت نمازهای انجام داده خودشان را می شمارند ! و باز بره محرق اتمرام نمرراز وادای سرالم دوبرراره برره پرا مرری ایسرتند و قیررام مرری کننرد ومجررددا نیررت می کنند و بازدوباره وچند باره مرتبرا و کررارا ومسرتمرا روبره قبلره تکبیرگفتره و برره نمرراز مرری ایسررتند ! .آنقرردر نمرراز مرری خواننررد کرره پنررداری نمازشرران تمررامی ندارد !. یا اینکه چرا این خویشاوندان روستائی وگرامی خیلی از ایام سرال را که هیچ ارتباطی هم به ماه مبارک رمضان نردارد روزه مری گیرنرد ! ولری کرم کم که به سن نوجوانی رسیدم و یکبار هم پدرم توسط خودم پول ارسال کرد ترا به روستا ببرم و ما بین چند نفری که اسمشان را داده برود توزیرع نمرایم متوجره موضو شدم و عقلم کمی سر جایش آمد کره ایرن بیچراره هرا از سرر درمانردگی وبیچارگی وناچاری در حقیقت با نماز خوانردن و روزه داری زیرادی واضرافی خود دارند کاسبی ومعامله و امرارمعاش می کنند ! .فصول بهارو تابستان که کررار سررخت وپرمشررقت و طاقررت فرسررای زراعررت و کشرراورزی وفصررول پررائیز
احسان شوشتری 141 /
و زمسرررتان هرررم کرررار نمررراز خوانررردن و روزه گررررفتن ،نیرررابتی و وکرررالتی بررررای مرحومان مؤمن شهری !. تصررور مرری کررنم کرره پرردرم ایررن توانررائی و قرردرت را نیررز دارد کرره از فاصله های خیلی دور و چند هزار کیلومتری مرد و زنی را با هم محرم نمایرد و برره عقررد و نکرراح وازدواج یکرردیگر در آورد ! .چررون برره یرراد دارم ی ر روز دراوایررل ایررام نوجرروانی هنگررام خررروج از حرررم امررام رضررا ( ) ازدرب سررمت مسجد گوهرشاد که در معیت و همراه پدرم بودم و به طرؾ کفرش داری درب مسجد می رفتیم تا کفش های خودمان را دریافت نمراییم یر آقرای شری پروش محترررم و مسررنی تررا چشررمش برره لبرراس روحررانی پرردرم افترراد نزدیر آمررد و خیلرری مؤدبانرره بعررد از سررالم و علی ر ی ر چیزهررایی آهسررته برره پرردرم گفررت .مررن کرره کودک و نوجوان بودم و دست پدرم را هرم گرفتره برودم ترا در شرلوؼی جمعیرت اطرراؾ ضررریح حررم گررم نشروم وصررحبتهای آنهررا را کرم وبرریش مری شررنیدم ،ایررن جرروری متوجرره شرردم و اسررتنباط کررردم کرره درخواسررت تررالوت خطبرره عقرردی را داشررت برررای پسرررش کرره در شهرسررتان آبررادان کررار مرری کرررد و احتمرراال مهنرردس شرکت نفرت برود .پردرم قبرول کررد و بره ایشران فرمودنرد اسرامی را بدهرد و آن آقرای محترررم شری پرروش هرم اسررم پسرررش و یر خررانمی را گفرت و پرردر داخررل دفترچرره یادداشررتی کرره برره همررین مننرروراز جیررب بؽررل قبررایش خررارج کرررده بررود اسامی را یادداشت و ثبت کررد و جرواب داد خیالتران راحرت باشرد بعرد از نمراز نهر می خوانم ،فقط بهتر اسرت از جهرت رعایرت احتیراط چرون افرق آبرادان برا مشهد متفاوت است ی نیم ساعتی نیزبیشترمراعات احتیاط را بنمایند !. آن آقررررای مسررررن ومحترررررم شرررری پرررروش هررررم موقررررع خررررداحافنی کرررره می خواسرت برا پردرم دسرت بدهرد چنرد برگره اسرکناس ترا شرده کره درون مشرتش مچالره کررده برود و مشرخص نبرود چنرد تومرانی اسرت یواشرکی کرؾ دسرت پردرم گااشت و خداحافنی کررد و بره سرمت داخرل حررم و بره سروی ضرریح رفرت ترا دقررایقی بعررد و پررس از برراز گشررت از زیررارت حرررم تلفنرری برره پسررر جرروانش کرره درشهرستان آبادان کاروزندگی می کرد اطال بدهرد کره خیرالش راحرت باشرد !
/142خانه پدری
وبعد از نماز نهر وعصر می تواند با خیال راحت وآسوده دمی به خمره بزند ودلی از عزا به در آورد !! .و من و پدر هم به سمت کفش داری رفتریم و پرس از دریافت کفشهایمان از درب مسجد گوهر شاد به سمت بازار زنجیر آن روز که در امتداد بازار سرشور بود خارج شدیم . پرردرم کرره همیشرره لبرراس مخصرروص روحررانیون شرریعه رابرره تررن دارد و موقع نماز خواندن حدود نیم متری از لبه عمامه خود را کره بره سرر دارد از دورسرررش برراز مرری کنررد و آنرررا در گوشرره یقرره ی قبررای خررود در کنررار گررردنش می گاارد (تحرت الحنر ) و پرس از آن بره اقامره نمراز مری ایسرتد .او فقرط بره خواندن نمازهای یومیه خویش ونماز های مستحبی ونافله ها ی آنها هم قناعرت نمرری کنررد بلکرره نیمرره شررب هررا نیررز یکرری دو سرراعتی قبررل از ااان صرربح بیرردار می شود و نماز شب می خواند ،در حین خواندن نمراز و دعرا و مناجرات هرای مخصرروص برره آن ،یکرری از آداب برره جررای آوردن عبرراداتش آن اسررت کرره روی سررجاده نمررازش رو برره قبلرره دراز مرری کشررد ودر حالررت خوابیررده دسررت راسررت خودش را که به روی آرنج تکیه داده است را زیرسرش می گاارد و یره وری رو به قبله قرار می گیرد و با دست چپ خود که تسربیحی در برین انگشرتان آن می چرخاند وروی بدن واندامشان قراردارد اا کاری مثل "یا رحمن یا رحمن" ویا "یا رحیم یا رحیم" و امثال آنرا هرر کردام صردها برار تکررار مری نمایرد و برا دانه های تسبیح وبه کمر انگشرتان دسرت چرپ تعرداد آنهرا را مری شرمارد فکرر می کنم ه ر ی از ااکرار را در ایرن حالرت صرد برار تکررار مری کنرد و بعرد از اتمام آن اکر بعردی را شررو مری کنرد کره مرثال "یرا سرتار یرا سرتار" و ترا آخرر شاید صد تا از این ااکار را هر کدام صد بار بره همران حالرت دراز کرش و رو برره قبلرره در حررالی کرره دسررت راسررتش روی آرنررج تکیرره داده و زیررر سرررش قرررار گرفته و با دست چپ تسبیح می چرخاند تکررار مری کنرد و ایرن در حرالی اسرت که نیم متری از عمامه سفیدشان از روی سرشان تا دور گردنشران پیچیرده شرده است و ما که کودک و نوجوان بودیم تقریبا هر موقع از نیمه شب که بره دلیلری بیدار می شدیم آقرا جران را یرا در حرال نمراز خوانردن مری دیردیم کره رو بره قبلره
احسان شوشتری 143 /
ایسرتاده و دسررت راستشران را برره حالررت قنروت برراال گرفترره و برا دسررت دیگرشرران تسرررربیح مرررری چرخاننررررد کرررره احتمرررراال تعررررداد ااکررررار واوراد تکررررراری خررررود را می شمردند و یا اینکه به همرین حالرت روی سرجاده خرویش و کرؾ اتراق رو بره قبله دراز کش و در حرال راز و نیراز بره درگراه پروردگرار بری نیراز بره عبرادت مشؽولند . ما که در تاریکی شب بیدار می شدیم عمامه سفید پدر و به خصوص آن نیم متری از عمامه که از روی سرشان آمده بود و به دور گردنشان پیچیده شده بود آشکارتر و نمایان ترین بود .فکر می کنم در تمامی عمر خود تا آنجا که من ب ه یاد دارم بیش از پنجاه سال به صورت مرننم و مرترب نره تنهرا صربح سحر قبل از طلو آفتاب ونیز هنگام صالة نهر و موقع نماز مؽررب و عشراء به مسجد خودشان تشریؾ برده و در محراب مسرجد بره نمراز جماعرت مشرؽول بوده اند ،بلکه تمام این مدت در نیمه شرب هرائی کره از خرواب بیردار مری شردم نیز مشؽول نماز شب و عبادات شبانه بوده اند یعنی بره انردازه ی طرول زنردگی من وبیش از نیم قرن یا بعبارت دیگرازابتدای تولد و خلقت مرن الری یومنرا هراا پدرم همه شبها را بی وقفه به برپائی و انجام نماز شب سپری نموده است !. در ایام ماه مبارک رمضان هم که همگی ما بچه ها مونرؾ برودیم برا هررر سررن و سررالی برررای خرروردن سررحری بیرردار شررویم و بررر سررر سررفره سررحری بنشینیم ،پردرم بعرد از صررؾ سرحری و قبرل از شررو ااان صربح ایرن دعرای زیبای ماه مبارک رمضان را تالوت می فرمود :اللهم انی اسرئل مرن بهائر یررا بهرراه وکررل بهررا ئ ر بهرری .....اللهررم انرری اسررئل مررن جمال ر باجملرره وکررل جمال جمیل .....و با صدای دلنشرین ومحرزون وخروش آهنری و صروت زیبرا ودرحالت تزر وابتهال و بلند تالوت می فرمود و مرا هرم بره صرورت زمزمره ویا در دل خویش با ایشان همراهی می کردیم ،کره همرین تکررار مرداوم وهمره سا له آن در ایام طفولیت وکودکی ونوجوانی ونیز بعلت اینکه خودم این دعا را خیلی دوست می داشتم وعالقه مند بودم وپدرم نیز برا صروت خروش وبسریاردل
/144خانه پدری
انگیررز ودلنشررین تررالوت مرری فرمررود باعررس گردیررده بررود تررا ایررن دعررای زیبررای سحرهای ماه مبارک رمضان را حفن نمایم . ...وقتی که پدرم نماز شب می خواند و دقرایقی طروالنی همچنران رو به قبله و تکیه داده بر آرنج دست راست خود دستش را زیر سرش گاارده بود و در عرق اتاق بر سجاده خویش درازکشیده و در حال تکرار اوراد و ااکار بود و با تسبیح در دست چپ خرود تعرداد ااکرار برر زبران رانرده شرده خرویش را شررمارش مرری کرررد ،اگررر بررر حسررب اتفرراق یکرری از مررا بچرره هررا برررای رفررتن برره دستشرروئی ازخررواب بیرردار مرری شرردیم ،برره جهررت کرروچکی اترراق خوابمرران حتمررا و ناچارا بایستی قدم هرای کوچر خرود را از روی سرجاده و پیکروانردام دراز کشیده پدرم عبور می دادیم و از روی بدن ایشران مری گاشرتیم ترا از درب اتراق خررارج گررردیم ! و پرردرهم کرره همچنرران و بررا تمررامی وجررود فکرواکروحواسررش مشؽول عبادت ومناجات و راز ونیاز بود شاید هیچوقت وهرگزمتوجه نمی شد که تا صبح سحر و اتمام نماز شبشران و راهری شردن بره سروی مسرجد خودشران چند نفراز بچه ها یشان از روی اندام مه پیکرایشان آهسته ویواش وپاورچین ، پررراورچین بررررای خرررروج ازدرب اتررراق گاشرررته و دو بررراره بررررای مراجعرررت بررره رختخواب خود باز گشته اند !. وجود ی عروس اسباب بازی هر چند خیلی ریز وخررد وکوچر در منزل ما نماد شرک و بت پرستی به حساب می آمد و می آیرد ! ودون شرأن و خارج از عرؾ ی خرانواده ی روحرانی شریعه برود کره بچره هرایش برا چنرین اسباب بازیهائی مثل عروس که مشابه آدم یا حیوانات ساخته شده باشرد برازی کنند ! ،به همین دلیل پدرم به هریچ وجره اجرازه نمری داد کره عروسرکی اسرباب بازی و یا تزئینی ودکوری در منزل ما باشد !. خودشان که امکان نداشت حتی برای دختر بچه هایش ی عروسر اسباب بازی بخرد ودیگر پسر هرای برزرگ ترر هرم حرق نداشرتند بررای بچره هرا وخواهر کوچ ترشان از این جور اسباب بازی هرا خریرداری نماینرد و داخرل منزل ی روحانی و پیش نماز بیاورند !.
احسان شوشتری 145 /
یکبررار هررم کرره درسررنین جرروانی برره اتفرراق پرردرم وبعنرروان راننررده همررراه ایشان به منزل جدید اخوی بزرگترم می رفتیم که چند سرالی برود ازدواج کررده بود و فرزند کوچکی داشت و ی عروس به شکل ی خررس اسرباب برازی برایش خریده بودند ویا کادوئی آورده بودند و پشت پنجره اتاقش گااشته بود ترا پدرم چشمش به آن افتاد تاکر داد که اون را از پشت پنجرره برردارد ! ،زشرت است مردم می بینند مگر اینجا بتخانه است !. هنگررامی کرره برررای اولررین باربرره منررزل جدیررد اخرروی رسرریدیم ،دیرردیم چونکرره ازبررین نرررده هررای فلررزی برراالی درب ورودی کمرری داخررل حیرراط وراه پله های ورودی ساختمان مشخص بوده و از سمت خیابان دید داشته به همرین علت اخوی ابتکار به خرج داده بود و به خاطر اینکه فضای داخل حیاط منزل را از دید عابرین خیابان محفون بدارد سر تا سر روی درب ورودی پارکینی را ورق نررازکی فلررزی جرروش داده ودیررد داخررل حیرراط را پوشررانده واسررتتارنموده است و برای ایجاد نمای بهتروزیباتر مثل ی تابلوی بزرگ سر در مؽازه هرا و فروشگاه ها سفارش داده بود به برادر خانمش که خطاط وخوشنویس برود ترا روی تررابلو بررا رنرری وروؼررن وبرراخط درشررت و خرروش نسررتعلیق بررزرگ نوشررته بودند " والیت علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عاابی" . هرمیهمررانی کرره از درب منررزل ایشرران وارد مرری شررد حتمررا بایسررتی از زیررر ایررن کتیبرره و نوشررته وتررابلو سررر درب ورودی مرری گشررت تررا وارد حصررن حصین وامن گردد ! .آقا جان دروهله اول ونخسرت ازهمران داخرل اتومبیرل ترا چشررمانش برره درب ورودی منررزل وآن تررابلوی بررزرگ سررردرب پارکینرری افترراد خیلی خوشحال ومسرور شد و اخوی را مورد تشرویق وتأییرد وتمجیرد وتعریرؾ قرار دادند ! وبارک هللا وطیب هللا واحسنت نثارش کردنرد ! ولری بمحرق پیراده شدن ازاتومبیرل ترا چشمشران بره پشرت شیشره پنجرره اتراق افتراد و دیدنرد کره یر خرررس عروسررکی آن پشررت گااشررته انررد کرره برره سررمت خیابرران زل زده و نگرراه می کند ،بالفاصله برآشفت وکمی برزد وناراحت شدند واوقات تلخری کردنرد کرره چرره معنرری دارد ایررن عروس ر را آنجررا گااشررته ایررد ! زشررت اسررت مررردم
/146خانه پدری
می بینند ! یا این تابلوی بزرگ "والیرت علری ابرن ابری طالرب "....را از سرر درب منزلررت بررردار و یررا عروسرر را داخررل خانرره ات نیرراور ! چرررا حصررن حصررین خررودت را برره واسررطه ی وجررود یرر عروسرر خررراب مرری کنرری ! و خیروبرکت را از درب و پنجره ی منزلت خارج می کنی ! مگر نمی دانری کرره در هرخانرره ای کرره نمرراد ونشررانه وسررمبل شرررک و بررت پرسررتی باشررد خیررر و برکت در آن خانه جائی ندارد !. پدرم ،اخوی بزرگمان را توبیخ و سرزنش کرد و او هم خیلی سریع به داخرل منرزل پیؽرام فرسرتاد کره عروسر را از پشرت پنجرره بردارنرد !! .وترا وقتیکه آن عروس خرسی را ازپشت پنجرره برنداشرتند وداخرل کمرد واشرکاؾ لباسررها و زیررر رختخررواب هررا مخفرری وپنهررانش نکردنررد تررا کرره از دیررده وننرهررا پوشیده بماند ،آقا جان پای به داخل منزل نگااشتند !. به دیواراتاق های منزل پدری هم هیچ ی از بچه ها حق نصب هیچ گونه عکس و تصویروپوستری را نداشت ! و ؼیرازفقط ی تابلو از تصویر خانه خردا درمکره مکرمره و مسرجد النبری در مدینره منروره کره یکری از مریردان پرردرم برررای ایشرران سرروؼاتی آورده بودنررد ،هیچگونرره تصررویر و قرراب عکررس دیگری بر دیواره اتاق های منزل ما وجود نداشت و هیچ کس هرم حرق نداشرت به دیروار اتراق هرا عکرس و یرا تصرویری بچسرباند ! چرون پردر و مرادرم معتقرد بودند دراتاقی که عکس وتصویروشمایل باشد در آنجا نمی شود نماز خوانرد !. یا به اصطالح خودشان نماز ندارد !. برای همین مرادرم نیزکره پردر مرحرومش را خیلری دوسرت مری داشرت وآنمرحوم نیزدرزمان حیات خویش از اهل علم و فضرل واز روحرانیون طرراز اول مشهد محسوب می شدند و به حاج آقای مقدس مشرهور بودنرد ،ومایرل برود که عکس چهره وپرتره پدرمرحومش را نگهداری نماید تا همیشه پیش چشمش باشرررد ،یررر قررراب عکرررس نسررربتا برررزرگ و سررریاه و سرررفید ایشررران را چونکررره نمی توانستند (حق نداشتند !) داخل اتاق ها نصب نمایند چراکه این عمل خارج از ضابطه و عرؾ منزل ی روحانی شیعه برود ! وصرد البتره خرود مرادرم در
احسان شوشتری 147 /
ایررن امررور سررختگیر تررراز پرردرم بودنررد ! ،بنررا بررر ایررن مررادرم عکررس پرردرمرحوم خویش را توی راه پله ها و همان جائی که هنگام ورود به اتراق هرا کفرش هرای خودرا از پا در می آوردیم ،روی دیوار نصرب کررده بودنرد کره مطمئنرا دیگرر کسی آنجا نماز نمی خواند !. من خودم که درسنین جوانی شیفته ومجاوب دکترعلری شرریعتی برودم یکبررارعکس ایشرران را روی کرکررره ی اترراق چسرربانیده بررودم و چررون کرکررره ی مزبور حالت سایه وروشن داشت ،اگرکرکره را برعکس می چرخاندیم اصال عکس هم پیدا نبرود و دیرده نمری شرد ولری برا وجرود ایرن یر روز کره بره منرزل برگشتم دیدم عکس مورد عالقه من از جای خودش برداشته شده ومحو گردیده است ! و من هم هیچگاه وهرگزجر ت وجسارت نکردم تا سؤال کنم تا ببینم که پرردریا مررادرم کرردامی ایررن کرراررا انجررام داده وعکررس محبرروب مرررا ازسرررجایش کنده است !. ...زمانی که وجود ی عروس اسباب برازی جهرت برازی بچره هرا و کودکان در منرزل مرا ممنرو برود چررا کره ایرن کرارمترادؾ برا شررک و نمراد وسررمبل بررت پرسررتی محسرروب مرری گشررت ! .بررودن ادوات موسرریقی مثررل ارگ وگیتاروسنتور وسازدهنی وامثالهم که از محاالت وامکان ناپایرو ؼیرممکن به حساب می آمد ! و اینها همگری جرزو آالت وادوات لهرو و لعرب محسروب گشرته و وجرررود آنهرررا در خانررره یررر روحرررانی شررریعه گنررراه ومعصررریت اش بررره مراترررب بیشترازخانه ی فرد عادی ومعمولی ومکال بود !. در منررزل مررا حترری سرروت زدن بررا دهرران ولررب هامرران نیررز ممنررو بررود ومادرم به محق شنیدن صدای سوت با خشم وؼضب وپرخاشگری می گفت: اوهوی ! ،شیطون رو صدا نکن !! یعنی اینکه اگر آهنگی را زیر لب با سروت زمزمرره مرری کررردی تمررام فضررای خانرره مررا پرازشرریطان هررای مختلررؾ وگونرراگون می شد ! ،به همین دلیرل مرا فرزنردان روحرانی حرق نداشرتیم داخرل منرزل پردری حتی سوت خش وخالی هم بزنیم !.
/143خانه پدری
ازبس این جمله از طرؾ مادرم تکراروتأکید شده بود که نبایرد سروت بزنید وگرنه شیطان می آید که باوراهن کودکانه من گردیده بود وبهمرین جهرت وقتی سر چهارراه ها ومیادین شهر می دیدم که پلیس های راهنمائی ورانندگی برای کنترل ترافی ورفت وآمد سریعتر وبهتر اتومبیل ها سوت می زننرد ویرا در دهکررده خودمرران مرری دیرردم کرره چوپرران هررا برررای صرردا کررردن سررگهای گلرره گوسررفندان بررا لبهایشرران سرروت مرری زننررد ،مرری پنداشررتم کرره ایررن دوتررا شررؽل جررزو مشاؼل محبوب شیطان پرستان است !!. وجررود رادیررو و تلویزیررون هررم در خانرره پرردری مررا تررا زمرران پیررروزی انقررالب اسررالمی ممنررو بررود و کسرری حررق نداشررت حترری در اترراق خررودش رادیررو داشته باشد ! .به یاد دارم که درایام نوجوانی یر ضربط صروت نروئی برا پرول خرودم خریررده بررودم کرره البتره یر مرروج رادیررویی هرم داشررت و گوشرره اترراقم بررود. مادرم بواسطه وجرود آن رادیرو معمروال برا اکرراه پرای بره اتراق مرن مری گااشرت ومرردام نررق وجررود آنرررا مرری زد وؼرؼررر مرری کرررد وایررراد مرری گرفررت ! ولرری یکبارهنگام ننافت و جارو کرردن اتراق مرن چرون بررای جرا بره جرایی دسرت بره ضبط صوت نمی زد و آنرا در حالرت خراموش هرم جرزو ادوات حررام و نجرس می انگاشت ! .ی روز وقتی به منزل آمدم دیدم کره دسرتگاه ضربط صروتم کره بهترررین وسرریله ای بررود کرره تررا آن زمرران ودر آن سررن وسررال شخصررا وبررا پررول توجیبی خودم نووآکبنرد خریرده برودم گوشره هرایش براثراصرابت ضرربه لره شرده وفرو رفتگی پیدا کرده است ! پرسیدم :مادرم ،چرا این جروری شرده مرادرم با کمال افتخاروبا خونسردی تمام جواب داد که :می خواستم اتاقتو ننافت کرنم مجبورشرردم بررا جرراروب انررداختمش آن طرفتررر ولرری برحسررب اتفرراق خررورد برره دیوار !. مررادرم دسررت زدن برره رادیررو و جررا برره جررا کررردن آرام آن را حترری در حالررت خرراموش هررم جررایز نمرری شررمرد وآنرررا دون شررأن حرراج خررانمی خررودش می پنداشت و دستش را با چنین وسیله لهوولعب وحرامی آلوده نمی کررد وایرن را جزو افتخارات خودش بحساب می آورد که حاضر نیست حتی بره دسرتگیره
احسان شوشتری 141 /
ضبط صوت ورادیرو خراموش هرم دسرت بزنرد و آنررا برا جراروب و خراک انرداز جا به جا می کرد !!. ؼاا خوردن هم در منزل پدری من تشریفات خاص خودش را داشرت و برره ایررن شررکل و صررورت نبرود کرره همگرری میهمرران و میزبرران بنشررینند سررری سفره و یا دوری میزجمع شوند و نهارشان را یا شامشان را میل کنند ،بلکره رسررم و عررادت بررر ایررن بررود کرره اوال مرررد هررا جرردا گانرره داخررل ی ر اترراق دیگرره می نشستند و خانم هاهم جداگانه داخل ی اتاق دیگه و ما هرم چرون یر اتراق پررایرائی یررا مهمانخانرره داشررتیم کرره آنهررم مخصرروص آقایرران بررود و اترراق نشرریمن معمولی خودمان هم مخصوص خانم هرا برود ،اگرر یر خرانواده ای میهمران مرا می شدند وبه منزل مرا مری آمدنرد ،همران ابتردای ورود تکلیفشران مشرخص برود مرد ها و پسر های بزرگترر (مننرور از برزرگ اینجرا براال ترر ازهفرت ،هشرت سال است !) وارد اتراق پرایرائی مری شردند و خرانم هرا و دخترانشران وارد اتراق معمولی و نشیمن خودمان ! ،مادرم معمروال میهمانران و خویشراوندان مرردی را که به منزل ما به میهمانی می آمدند همران حرین الرورود مری دیرد وضرمن اینکره سرررش پررائین بررود وزمررین را نگرراه مرری کرررد ،ی ر سررالم و علی ر مختصررری مرری کرررد و ی ر خرروش آمرردی مرری گفررت ! چررون معتقررد بررود برریش از سرره کلمرره نبایستی با ی مرد نا محرم حررؾ زد ،اگرر مری خواسرت یر جملره طروالنی بگویررد وؼیرازاحرروال پرسرری صررحبت دیگررری بنمایررد حتمررا نشررانه ی برری قیرردی وجلفی وگناه ومعصیت محسوب می شد ! لبخند زدن به روی مرد نامحرم که اصال امکان نداشت وازگناهان کبیره بحساب می آمد ومری آیرد ! .و دیگرر هریچ وقت تا زمان خارج شدنشران از منرزل مرا بره قصرد روسرتا و یرا شرهر خودشران دیگرره میهمرران را نمرری دیدنررد چرره بسررا یکرری از عموهررا و یررا پسرررعموها روزهررا منرررزل مرررا میهمررران بودنرررد ولررری هیچگررراه برررا حررراج خرررانم صررراحب خانررره روبررررو نمی شدند ! .البته خوش آمد گرویی اولیره هرم فقرط مخصروص میهمانران آشرنای خیلی نزدی و عزیز بود وگرنره خیلری هرای دیگرر هرم بودنرد کره بره منرزل مرا
/155خانه پدری
میهمررانی مرری آمدنررد ولرری هیچوقررت بررا مررادرم حترری همرران جلرروی درب و زمرران ورود هم رو در رو نمی شدند !. موقع ؼاا خوردن هم اول ی سفره داخل پرایرائی بررای آقایران پهرن مرری کردنررد و مخلفررات سررفره را معمرروال پرردرم یررا یکرری از پسرررها کرره ماشرراءهللا تعدادشان هم به حد کفایت بود یکی یکری مری بردنرد و مری چیدنرد و اول ؼراای آقایان را می کشریدند و بررای آقایران و آقرا پسرهاشران ؼراا سررو مری شرد وقتری آقایرران مرری خوردنررد و سرریرمی شرردند و سررفره آنرران بررر چیررده مرری شررد پررس از آن برای خانم ها سفره پهن می کردند و ؼاایشان را می کشیدند ،حتری یر پسرر ده ساله که با آقایان ؼاا صرؾ می کرد از همه خانم ها این یکی اتاق مهرم ترر بود چون اون بایستی اول ؼاایش را می خورد و سیر مری شرد و بعرد از اینکره سفره شان جمع می شد ،حاال نوبت خانم ها می رسید !. من هم که چرون کرودک برودم و هنروز برزرگ نشرده برودم (مننرور از بزرگررری همررران سرررن هفرررت سرررالگی و مدرسررره رفرررتن اسرررت !) داخرررل خرررانم هرررا می نشستم و منتنر می ماندم تا کی وچه زمرانی سرفره ی آقایران برچیرده گرردد و نوبت به ؼاا خوردن ما برسد !. آنچه را که دررابطه با پایرائی و نحروه ی برخرورد برا میهمانرانی کره به منزل ما مراجعه می کردند توضیح دادم شاید برای خوانندگان بهائی عجیب وؼریب باشد که برا ایرن نرو میهمران نروازی هرا آشرنائی ندارنرد ! وگرنره بررای خانواده های مسلمان متعصب به خصروص در شرهرما مشرهد کرامال عرادی برود و چه بسا که نشانه ای از دینداری و پاکدامنی صاحب خانره ومیزبران محسروب می گردید !. اگر چه آنچه را که می نویسم مربوط به ایام کودکی و تقریبا نزدیر به چهل سال پیش است ولی من اصال تعجب نکردم که وقتی پرس از سری سرال از وقرررو انقرررالب اسرررالمی یعنررری در همرررین سرررالیان اخیررررودر زمررران دولرررت اصالحات آقای خاتمی درشهرقم منزل یکی از اسراتید حروزه ی علمیره میهمران بودم و دقیقا به همین شکلی با من برخورد شد که چهاردهه قبرل از آن خرانواده
احسان شوشتری 151 /
ما در مشهد با میهمانانمان به همانگونه بر خورد می کردیم ! یعنری اینکره تمرام روزی را که من در منزل میزبان محترم میهمان بودم برا وجرود قرابرت فرامیلی و خویشاوندی حاج خانم وکدبانوی منزل ولی به هیچ وجره نره خرانم هرای خانره را دیدم و نه با من سر ی سفره نشستند تا ؼاا بخروریم ! ،مرا آقایران در اتراق خودمرران مشررؽول بررودیم و خررانم هررا هررم در اترراق خودشرران و هیچگونرره ص رحبتی و برخرروردی هررم بررا هررم نداشررتیم ! .و فقررط یکبرراروبرای لحنرره ای کوترراه حاجیرره خانم صاحب خانه تشریؾ آوردند و ی حرال واحروالی هرم پرسریدند واز گنجره اترراق پررایرائی ومیهمرران خانرره ی ر چیررزی برداشررتند و رفتنررد !! ،شرراید برره بهانرره احرروال پرسرری آمررده بررود ی ر چیررزی بررردارد و برره آشررپز خانرره برراز گررردد و یررا بالعکس به خاطر اینکه ناچار بود ازداخرل گنجره وکمرد اتراق مرا یر چیرزی را برای آشپزخانه بردارد ،آمده و ی احوال پرسی هم کرده و رفتره برود ! ولری اصال وابدا حتی برای چند ثانیه ای پیش ما ننشسرتند ! .وهمرین رفتارصراحب خانه ومیزبانم درشهر قم دقیقا پس از گاشت حدود چهل سال دوباره مرا به یاد ایررام کررودکی وخررانواده پرردری ورفتررار مررادرم بررا میهمانانمرران در شررهر مشررهد انداخت . ...در شهری که زن ها محدودیت داشتند و بدون اجرازه شروهر خرود حق خروج از چهار چوبه درب منزل را نداشتند و به تنهرائی حرق رفرت و آمرد در کوچه و خیابان و کوی و برزن را هرم نداشرتند مگرر اینکره یکری از محرارم همراهیشان می کرد ! ،من در سرن هفرت سرالگی بره عنروان مررد همرراه مرادرم و یکی از محارم همراهش تا حرم امام رضا( ) ویا برسرر مزارپردرش دربراغ رضوان دراطرراؾ حررم وابتردای خیابران طبرسری و یرا منرزل یکری ازخالره هرا و بستگانش می رفتم تا مادرم تنها نباشد و بزرگ مردی هفرت سراله همرراهیش کرده باشد !! در حقیقت با وجود اینکه من پسر سروم خرانواده برودم ولری مرادرم همیشه روی همراهی من بیشرتر از آن دو ترا پسرر بزرگتررش حسراب مری کررد شاید به این دلیرل کره از ننرر جثره و هیکرل درشرت ترر و بلنرد ترر از آنران برودم وگمان می کرد و می پنداشت که حقیقتا ی مرد واقعی همراهش هست !.
/152خانه پدری
برای پدرم نیرز کره لبراس روحرانی مری پوشرید خوبیرت نداشرت یرا دون شأن جامعه روحانیت بود که ی فرد معمرم برا عبرا و قبرا و عمامره ونعلرین وبرا لباس روحانی در معابر شهر همراه با همسر خویش یا بره قرول خودشران مرادر بچه ها یا اهل منزل ! آنهم پیاده رفت و آمد نمایند هرر چنرد کره موقرع راه رفرتن حاج آقا پانزده قدم از حاج خانم جلو ترراه می رفتند وگام برمری داشرتند ،ولری بررا ایررن وجررود برراز هررم در شررهر مررا چنررین چیررزی مرسرروم نبررود برره همررین خرراطر هیچگاه پدرم به همرراه مرادرم در خیابران هرای مشرهد و یرا دریکری از پارکهرای شهرویا درخیابانهای اطراؾ منزلمان قدم نزده اند !. نام مبارک مادر من طیبره اسرت ولری هیچگراه پردرم ایشران را بره اسرم خودش صدایش نمی زنند ومادرم را به نام برادر بزرگترم احمد فرا می خواند و مرری فرمودنررد والررده احمررد ! .ایررن خررارج از عرررؾ و دور از شررأن جامعرره روحانیت و معممین بود وهم اکنون نیرز هسرت کره نرام همسرشران را در اننرار ودرمال عرام یرا حتری در داخرل منرزل بره زبران بیاورنرد ! .شراید هرم برر خرالؾ شر مقدس است ! ،نمی دانم ! .ولی هیچوقرت مرن از زبران پردرم اسرم مرادرم را نشنیده ام ! .طیبه جان که سهل است ،ی طیبه خش و خالی هم بر زبان راندن عیب وایراد بزرگی بود (و هست) ! .بنا براین وقتری مرن خیلری کوچر بودم و نوزاد به حساب می آمدم واین قرار داد های اجتماعی وجامعه روحانی را درک نمی کردم ،گمان می بردم که ایشان (خرانم والرده ) فقرط مرادر واقعری داداش احمد است وازجهت شدت مهربانی یر ننرلطفری هرم بره مرا بچره هرای دیگراحتمرررراال نرررراتنی دارد واز سررررر زیررررادت بزرگررررواری محبررررت ونوازشرررری می نماید !! وقتی به مرن شریر مری داد در دل خرودم مری گفرتم ،خروش بره حرال احمرد کرره چنرین مادرمهربرران وباحرالی دارد ! معلرروم نیسرت برره او چره قرردر شرریر می دهد !!. مادرم عالوه بر چادر مشکی که برر سرر مری کنرد کره تمرام انردام اورا سرتاپا استتارکرده وپوشیده نگه مری دارد و جروراب هرای مشرکی ضرخیمی کره مررری پوشرررید ،یررر پارچررره تررروری نرررازک مشرررکی رنگررری هرررم روی صرررورتش
احسان شوشتری 153 /
مرری انررداخت کرره چهررره اش پشررت آن پنهرران بررود ولرری از پشررت آن مرری توانسررت جلرروی پرررا و مسررریرش را ببینرررد ،ایرررن تررروری هرررای مشرررکی کررره فکرررر مررری کرررنم مخصوص حاج خانم های مشهدی و احتماال قمی برود "پوشریه" نرام داشرت و ترا پیروزی انقالب اسالمی هم مرسوم بود و مادرم موقرع خرروج از منرزل پوشریه برچهرررره خرررویش مررری انرررداخت و صرررورتش را از مرررردان ؼریبررره و نرررا محررررم می پوشانید ولی پس از استقرار جمهوری اسالمی کم کم اسرتفاده از پوشریه هرم از مد افتاد و به همان چادر مشکی قناعت گردید .ولی مادرم همیشه به جهرت صرفه جوئی و قناعت جهت دیدن از ی چشم خود استفاده می نمایرد ودنیرا را با ی چشم می بیند واززیر چادرهم فقط ی چشم ایشان پیدا وآشکاراست . ا لبته ایرن شریوه ونرو پوشرش در منرزل پردری فقرط مخصروص مرادرم نیسررت ،بلکرره خررواهرم و تمررامی عررروس هررای مررادرم کررم و برریش همررین شررکلی مری پوشرند ولری آنهرا چرون امرروزی تررر و متمردن ترر شرده انرد بره همران گررردی صرورت کفایرت مری کننرد ورضرایت مرری دهنرد وبررای دیردن اطرراؾ از هررر دو چشم خود استفاده می کنند ! .ولی همیشه این بحس داغ در بین خودشان جریان دارد کرره برراز ونمایرران بررودن مررچ دسررت ویررا گررردی صررورت تررا کجررا بررال اشررکال است ! ،یا اینکه مثال گردی صورت شامل چانه هرم مری شرود و لرپ هرا را هرم در بر می گیرد یرا اینکره فقرط مربروط بره همران دو ترا چشرم اسرت و نروک بینری و شامل لب باال و پایین و چانه و لپ های چپ و راست وسایر اجزا واعضای صورت وگونه ها نمی گردد ! ،همیشه در گیر همین مسائل هستند !. هر کردام هرم بنرا برر سرلیقه شخصری خرود و یرا بنرا بره فرمروده آیرت هللا ورساله مرجع مورد تقلید خرود کمری بره آن مری افزایرد و یرا از آن مری کاهرد !. کمرری گررردی صررورت را برراز گرررفتن و چهررره را چنررد میلرری متررری بیشررتر در معرق نمایش نا محرمان و ؼریبه ها قرار دادن نشانه تمدن و تجد د و مدنیت واصررالحات و فقرره پویررا اسررت ! و کمرری محکررم تررر و تنرری تروبسررته تررر گرررفتن و فقط به ی چشرم قناعرت کرردن و سرر را براال نگررفتن و فقرط زمرین را نگراه
/154خانه پدری
کررردن نشررانه مرراهبی بررودن و مترردین بررودن ومتشررر بررودن وپایبنرردی برره اصررول ومسلمات اسالمی و دارای ثوابی بیشتر است !. و فقرط همسررر مرن چررون بهرائی اسررت نیرازی برره پوشرش آنچنرران سررفت وسررررخت وچادرمشررررکی نرررردارد واز ایررررن قیررررد وبنرررردها راحررررت وآسرررروده اسررررت ودرشرررایطی کرره طبررق دسررتور مررادرم هرریچ خررانم و دختررر خررانمی از آشررنایان وبستگان وخویشاوندان حق نردارد بردون چرادر مشرکی و حجراب کامرل اسرالمی وارد منزل پدری من گردد (مادرم حتی مانتو وروسری را هم قبول ندارد وبره کمتر از چادر مشرکی ومقنعره رضرایت نمری دهرد !) طبرق اجرازه پردر روحرانی وامررام جماعررت و مجتهررد خررودم عررروس بهررائی اش مجرراز اسررت وحررق دارد کرره بدون چادر مشکی و به هر شکل و صورتی که مایل است لباس بپوشد و رفت و آمد نماید !. ...بنا بری عهد دیرینه و ی نار قدیمی توسط مادرم که نمری دانرم به چه خاطر و به چه مننوری وازچه تاریخی چنین ناری کرده است و او هم تا به امروز به کسی بروز نرداده کره چررا چنرین عهردی بسرته اسرت کره ترا زنرده اسرت در بعرد از نهررر روزهرای جمعرره دوم هرر مرراه قمرری در منررزل پردری مررا مراسررم روضرره خرروانی برگرراار مرری گررردد و خررانم هررای آشررنای محلرره و فامیررل وخویشاوند همگی جمع می شوند و چند تا آخوند روضه خوان هرم کره یکری از آنرران حتمررا پرردرم اسررت برررای آنرران روضرره ای مرری خواننررد و بررا قنررد و چررائی وشیرینی هم پایرائی می شروند و اشرکی هرم بررای امرام حسرین ( ) مری ریزنرد و دید و بازدیدی نیزمی نمایند و پس از آن به منارل خود باز می گردند و ایرن سنتی است که سالیان سال است در منزل ما پا بر جاست و در هر شرایطی ترا به امروز بر قرار مانده است . از نارهای دیگرر مرادرم صرلوات فرسرتادن و سرایر ااکرار را روزانره تکرارکردن و با دانه هرای تسربیح شرمارش کرردن اسرت و چرون هرر گراه بررای اجابرت دعرا و خواسرته ای از درگراه الهری نراری در ننرر مری گیررد اگرر خیلرری بررررایش اهمیرررت داشرررته باشرررد بررررای قبرررول و اجابرررت آن ،ناروتعهرررد خرررود را
احسان شوشتری 155 /
مادام العمر میثاق می بندد وتعهد می نماید که حتما وصد درصد اجابت گردد ! و درنتیجرره چررون خررانم والررده محترمرره در طررول عمررر نررار کردنرری اش ده هررا و بلکه صد ها بار چنین عهد هایی با خدای خویش بسرته اسرت بره مررور تعرداد آنها بیشتروبیشترشده است ، به طور مثال اگر در بیست سرال پریش صرلوات فرسرتادن را روزانره پررنج نوبررت صررد تررایی برررای اجابررت پررنچ تررا از نیرراز هررای خررود واجررب مرری دیررد امروزه تعداد صلوات فرستادن ایشان ده برابر گردیده اسرت ! و طفلری مرادرم بعضی از روزها و ایام خاص از صربح کلره سرحر ترا پاسری از شرب یر سرره تسبیح به دست و در حالت ایستاده و نشسرته و درازکرش مشرؽول تکررار ااکرار خود است که یه وقتی خدایی نرا کررده در انجرام تعهرد وادای نرارخویش قصرور نکرده باشد ومدیون ومشؽول الامه نگردد !. در حقیقررت بررر اثررر تکرارمسررتمرومداوم و مکررررو طرروالنی روزانرره و ماهیانه وسالیان ه ااکارواوراد فوق وارسرال صرلوات هرای نراری صرد ترایی ، مادرم به مرور به شکل ی ماشینی در آمده است که از صبح تا شرام مشرؽول انجرررام و تکررررار همرررین ااکرررارواوراد وفرسرررتادن صرررلوات برمحمرررد وآل محمرررد و شمارش آنها با تسبیح است !. مادرم برای بر آورده شدن حاجات ونیازهای خرود نمراز مسرتحبی هرم نار می کند به همین خاطر بعضی مواقع ماه ها برای یکری از فرزنردانش مرثال نماز مهمات می خواند و برای آن یکری نمراز جعفرر طیرار و بررای اجابرت نرار آن یکرری ،یر نمرراز دیگرمسررتحبی را مرتررب و کرررارا تررالوت مرری نمایررد ! ،برره همین دلیل مادرم در تمامی روز مدام یا مشرؽول نمراز خوانردن مسرتحبی ونافلره وامثال آن است تا دیون خود را تسویه کرده باشد و یا مشؽول چرخاندن تسربیح و تکرارااکار و صلوات است ودر نتیجره فرصرتی بررای تعقرل و تفکرر و هریچ کارشایسته دیگری برای ایشان باقی نمی ماند ! .به تنهائی بره جرای چنردین نفرر انسان مسلمان شیعه مؤمن و مؤمنه به درگاه الهی عبادت می نمایرد و شراید از اینکررره شررربانه روز بیسرررت و چهرررار سررراعت اسرررت و او بررررای انجرررام فررررائق
/156خانه پدری
و مستحبات و نارهای روزانه خویش وقت کم می آورد چه بسا آرزو مری کنرد ای کاش شبانه روز طوالنی تر از این مقدار بیست و چهار ساعتی می برود ترا او مرری توانسررت برره تمررامی اعمررال و مسررتحبات و ااکررار و ادعیرره و نمازهررای مستحبی ونافله ها وؼفیله ها واستؽاثه های خود می رسید !. یکری دیگرازفررائق واجرب و مسرلم بررای مرادر مرن زیرارت روزانرره حرم و بارگاه امام هشتم شریعیان وثرامن االئمره اسرت کره مرادرم خرود را مکلرؾ مرری بینررد ترراهر روز صرربح بعررد از اقامرره نمازجماعررت صرربحگاهی بررا پررای پیرراده مسرریر مسررجد پرردری تررا حرررم رضرروی را طرری مرری کنررد و پررس از انجررام مراسررم و مناس زیرارت حررم امرام رضرا ( ) و خوانردن دو رکعرت نمراز مسرتحبی و تررالوت زیارتنامرره درجرروار ضررریح طررالی آنحضرررت برره منررزل خررود بازگشررته ومراجعت می نمایند و به تناول وصررؾ صربحانه ای مری پردازنرد کره چرای و سماورش را قبال پدرم بر قرارومهیا وآماده نموده اند !. و در واقع پدرم نیزالبته کمی خفیؾ تر بره همران نهرج و طریرق انجرام مراسم می فرمایند منتها ایشان در کنار سرفره صربحانه و ؼلؽرل سرماور وبسراط چائی ولی حاجیه خانم در جوار ضریح طالئی !. مررادرم همیشرره مرری گفررت :مردهررا تررا شلوارشرران دو تررا شررود سررر و گوششان می جنبد و به فکر تجدید فرراش مری افتنرد ! مرادر معتقرد برود کره زن زرنی آن کسی است که همان سرالهای اول ازدواج و شررو زنردگی مشرترک زناشرروئی چهررار تررا پسررر پشررت سررر هررم برررای شرروهرش ردیررؾ کنررد و بزایررد !! تا مردش را به چهار میخ بکشد که شوهرش جر ت نکند به فکرر تجدیرد فرراش و زن گرفتن مجدد بیافتد و بر سرش هوو بیاورد ! و الحرق کره مرادرم بره ایرن ننریه ودکترین خرود معتقرد و پرای بنرد برود و خرودش از آن پیرروی کررد و در فاصله شش سال درابتدای زندگی مشترک خودشان چهرار ترا پسرر قرد و نریم قرد برررای پرردرم برره دنیررا آورد و ننریرره و تررز خررود را برره کرسرری نشرراند و برره جهررت رعایت احتیاط های الزم وبیشترنیزسه تا پسر دیگر هم بعدها بره ایرن مجموعره عتیقه ! اضافه کرد تا حسابی و دو قبضره دسرت و پرای پردرم را بره چهرار مریخ
احسان شوشتری 157 /
کشیده باشد که اصال وابدا وهرگز ودرخواب شب ورؤیرا خودشران هرم بره فکرر تجدید فراش و گرفتن زن ثانی نیفتند !. البته جمالت و کلمات قصاری چون این ازمرادرم بسیارشرنیده ام و بره خاطر سپرده ام که اگرچنانچه برادران بازجوی زندان اوین به کارشان می آید و به روند پرونرده ی تننیمری آنران کمکری مری کنرد برا کمرال میرل حاضررم همره شب هائی که در سلول انفرادی خودم بیکار و تنها نشسته ام و کتابی هرم بررای مطالعه وخواندن نردارم ! همره ایرن بیانرات را کره خرود بریش از دویسرت صرفحه کامل خواهد شد تننیم وتحریرومکتوب نموده وتقدیم بدارم ! .وبه جرر ت قرول می دهم وتعهد می نمایم که "چرند و پرند" مرحوم دخو (علی اکبر دهخدا) هرم به گرد پای آنها نخواهد رسید وبه شیرینی وحالوت آنها نخواهد بود !. الزم برره یرراد آوری اسررت کرره پرردرم مجتهررد وروحررانی بسرریار شررریؾ و انسان آزاد اندیشی هستند و در خصوص تعدد زوجات در اسالم هم ننریات فقهی شایسته ای داشته و دارند آنهم در زمانی که تمامی یرا اکثریرت روحرانیون هم دوره پدرم از چهار تا زوجره وتعردد همسرر دفرا مری کردنرد ! .پردرم معتقرد بررود کرره مجرراز دانسررتن هررم زمرران ازدواج بررا برریش از ی ر زن در اسررالم منرروط ووابسته به رعایت کامل عدالت فی مابین آنان است و چرون عردالت کامرل فقرط مربررروط بررره اات حرررق تعرررالی و یرررر صرررفت الهررری اسرررت وازانسررران نرررراقص و جایزالخطا اجرای چنین صفت وفضیلتی به شکل کامرل امکران پرایر نیسرت ، در نتیجه تعردد زوجرات در اسرالم مشرروط بره داشرتن یر شررط محرال گردیرده اسررت ! و چرررون اجررررای عرردالت کامرررل برررین زن هرررا عملرری نیسرررت پرررس بهترررر و شایسته تر همان ت همسری است !. چررون پرردرم مجتهررد و در مسررائل شرررعی وفقهرری صرراحب ننررر هسررتند ارائرره چنرررین ننریررره ای از ایشرران بسررریار پیشررررفته تررر و جلرررو ترررر از اکثریرررت روحانیون و مجتهدین همزمان خودشان به حسراب مری آیرد و ایرن نطریره وفتروا وسفارش را مرتب ومدام برای پسران خود برازگو مری کردنرد و بررای مریردان خویش نیزگوشزد می نمودند !.
/153خانه پدری
ولی مادرم نداشتن ازدواج مجدد شروهرش را آن هرم در دوره ای کره ایرن امررر کرامال طبیعرری و معمرولی بررود و بعضری از آشررنایان و دوسرتان همکررار وهم لباس پدرم بیش از ی زن داشتند را بره حسراب تئروری و ننریره خرودش می گاارد ! ولی پدرروحانی ومجتهدم حکرم تعردد زوجرات در اسرالم را بررای عصروزمانه ما اصال نمی پایرند و قبول ندارند !. پدرم همیشه می گفت :زن ها ناقص العقلنرد ! مرادرم نیرز همیشره ایرن جملره ی پردر را مری شرنید ولری برروی خرودش نمری آورد و مخرالفتی هرم ابررراز نمری داشرت ! .نره از حقروق خرودش و نرره از حقروق سرایر خرانم هرا دفراعی هررم نمی کرد ! ،گویا باورش شده برود و قبرول کررده برود کره زن هرا عقرل ناقصری دارند و یا اینکه پدر آنقدراین جملره را تکررار کررده برود کره ملکره اهرن مرادرم شده بود که زنها عقل سالمی ندارند و شراید هرم بره مصرلحت برود کره اینجروری بپررایرد تررا از خررودش سررلب مسررئولیت نمرروده باشررد ! وقترری مرری فرمائیررد :نرراقص العقل ام دیگر چه توقع وانتناری از من (زن) دارید !. مرررن حررردود بیسرررت و شرررش سرررال اززنررردگی ام را در منرررزل پررردری ام درشهرمشررهد سررپری کرررده ام و تمررامی دوران نرروزادی ،طفولیررت ،کررودکی ، نوجروانی و جروانی ام را کره نرود وپررنج در صرد شخصریت مرن شرکل گرفترره در چنین محیط وفضائی پرورش یافتره ورشرد نمروده ام کره بخرش کروچکی از آنررا ترسیم کردم وبه روی کاؼا آوردم . اگرررر چررره مرررن امرررروز پیرررروآئین بهرررائی هسرررتم ورفتاروگفتاروسرررلوک و روش و نررو زنرردگی وروابررط خررانوادگی واجتمرراعی ام کررامال ویقینررا بررا آنچرره توضیح دادم مختلؾ ومتفاوت است .ولی اعتراؾ می کرنم واقرارمری دارم کره همرره آمرروزش وتعلرریم و تررربیتم در دوران شررکل پررایری و تکرروین شخصرریتم در خانواده روحانی مسلمان و شیعه ای بوده است که مقدار کم و قسمت انردکی از آنرررا تشررریح نمرروده ومرراکورومرقوم داشررتم .اگررر آدم خرروبی باشررم کرره در آن صورت نبایستی در زندان وسلول انفرادی می بودم ! همگی ناشی از تربیتری است که در خانواده شیعه وروحانی نصیبم گردیده است ! واگر آدم بدی باشم ،
احسان شوشتری 151 /
تصدیق بفرمائید که جامعه وآئین واعتقادات بهائی نمی توانسته از مرن آدم بردی ساخته باشد چون همه دوران شکل پایری وتربیتم توسط روحانیرت شریعه بروده اسرررت وربطررری بررره تربیرررت بهرررائی مرررن نررردارد .حداکثرچنرررد در صرررد انررردکی ازشخصیت من پرس از بهرائی شردنم شرکل گرفتره اسرت کره امیردوار هسرتم آنهرم درراه بهبود وتعالی وتکامل وخوبی من بوده باشد وهمه سعی وتالش وکوشرش من هم در همین راستا بوده است تا شراید انشراء هللا بتروانم فقرط یر قردم بسروی خوبتر شدن وبهتر شدن و مهربان تر شدن گام بردارم .
/165خانه پدری
روز تولد
مشهد – ۸3شهریور سال ۴۸۸۱
...برررررا عررررررق پررررروزش و معرررررارت خرررررواهی از بررررررادران عزیرررررز وبازجویان گرامی زندان اوین ،متأسفانه از دوران جنینی وعالم رحمری خرودم چیررزی برره خرراطر نرردارم ! و درواقررع اصررال فکرررش را هررم نمرری کررردم کرره ی ر روزی در میانسرررالی گرفترررار زنررردان اویرررن و بازجویررران دقیرررق و نکتررره سرررنج و تیزبین و ونیفه شناس آن خواهم گردیرد و مجبرورم ترا همره لحنرات و دقرائق زندگی ام را بره خراطر بیراورم ترا جهرت ثبرت در برگره هرای برازجوئی همچرون ی دانش آموز در سر جلسه امتحان که به معلرم خرود همره سرؤاالت را جرواب می دهد من هم در مقابل سؤاالت باز جویان دچار دستپاچگی و هول و هرراس و فراموش کاری نگردم ! .ولی خوشبختانه تا دلتران بخواهرد ازلحنره تولردم بره بعد تمامی لحنات و دقائق زندگی ام در خاطرم مانده است !. خرررردمتتان عارضررررم کرررره در صرررربح یرررر روز تعطیلرررری در آخرررررین روزآخرررین مرراه فصررل تابسررتان درشررهرخودمان مشررهد و در منررزل پرردری و بررر روی پالس دسرت بافرت روسرتایمان کره جرزو لروازم وجهیزیره مراسرم عروسری مادرم بود و در همان اتاق خواب پدر و مادرم و توسط قابله محلی مرا به ایرن دنیا آورده اند !.
احسان شوشتری 161 /
اگررردرآن روز درشهرمشررهد شررهر زادگرراهم تعطیررل رسررمی نمرری بررود حتمررا مررن هررم همچررون سررایر نرروزادان ومثررل بچرره آدم در بخررش زایمرران یکرری از بیمارستان های شهرمان پا به عرصه ی وجود ،نه (وجود که داشتم !) پای به عرصه ی شهود می گااشتم و چند روزی هم در اتاق وییه نوزادان اسرتراحت می کردم تا بارخسرتگی ایرن سرفر دشروار و طروالنی از آن عرالم جنینری بره ایرن عالم خاکی را با فراغ بال و در جوار هم سن و ساالن خودم درقرنطینه سپری نمایم !. و شاید هم تعطیلی زایشگاه ها در آن روز خاص ی اقردام هماهنری دست جمعی و یر توطئره همگرانی بروده کره مری خواسرتند از تولرد یر نروزاد پسررر قنررد عسررلی چررون مررن درایررل و تباروطایفرره وعشرریره وفامیررل وخررانواده مررا جلوگیری نمایند و بالیی را که قبال در حدود سه هزار وپانصد وپرنج سرال قبرل از تولد مرن ،درسررزمین مصرر فرعونیران برسرحضررت موسری آورده بودنرد اینباردرشهرمشهد ودرخطره ودرمحردوده خراک خراسران برر سرر مرن بیاورنرد ! ولی خوشبختانه این قابله ی محلری و اختصاصری خرانواده مرا از قلرم افتراده برود و از دستشان در رفته بود ! اگر فقط او را هم دستگیر کرده بودنرد و یرا حرداقل ی تعهد نامه کتبی از او گرفته بودند و یا پروانه کراری و مامرائی اش را لؽرو کرده بودند ! ،نقشه آنان عملی گردیرده برود و ایرن اتفراق خجسرته (تولرد مرن) در آن روز به وقو نمی پیوست و راقم این خطوط و راوی این داستان مهریج هرم اکنون وجود نمری داشرت ترا در زنردان اویرن بررای شرما عزیرزان برازجویی پرس بدهد !. شاید آنها می دانستند که من درآتیره چره موجرود دردسرسرازی خرواهم شد ،پس بنابراین می خواستند همچون حضرت موسی مانع تولد من هم بشوند که خوشبختانه در هر دو مورد هم موفق نبودند !. شاید مادرم دوست می داشت این سومین فرزنردش دخترر باشرد ،چرون قبل از به دنیا آمردن مرن دو ترا پسررکاکل زری زائیرده برود و حراال دخترر را برر پسر ترجیح می داد ،اگر فرزندش (من) دختر می بود می توانست کم حال
/162خانه پدری
او باشد ودرکارهای خانه وامورات منرزل بره او کمر ویراری نمایرد ،ولری از شانس ناخوش مادرو بد اقبالی خانم والده ایرن سرومی هرم (مرن) پسرر از آب در آمد !. آن زمان ها وسایل و ابزار پزشکی هم تا این حد پیشرفت نکرده برود کرره بررا معاینررات پزشررکی وانجررام سررونوگرافی کیفیررت و جنسرریت جنررین را (مرررا) تشخیص دهند ،اگر چه حاال هم از تشخیص کیفیت آن عاجزند ،جنسیت جنین را تشخیص می دهند ولی جنس جنین را نمی توانند تشخیص دهند برای همرین بعضی ها بد جنس به دنیا می آیند !. ولی آن موقع ها حتی دستگاه سونوگرافی هم بررای تشرخیص جنسریت جنین موجود نبود و مادران براردار و حاملره فقرط از نرو لگرد پراکنری و جنرب وجوش داخل شکمشان ! ،مثالاگرلگرد مری زد حردس مری زدنرد کره داره فوتبرال بررازی مرری کنرره وشرروت مرری زنرره پررس مرری گفتنررد :پسررره ! امررا اگرمررادر برراردار احساس می کرد کره داخرل شرکمش چنری مری زنرد مری فهمیدنرد کره جنرین داره رخررت مرری شرروید ! پررس مرری گفتنررد :حتمررا دختررره ! و بررر حسررب تجربیررات قبلرری و استفاده و بهره مندی ازتجربیات دیگر مرادران برا تجربره ترر محلره کره چنرد ترا شکم بیشرتر زائیرده بودنرد ،قبرل از شرش مراهگی تشرخیص مری دادنرد کره نروزاد داخل رحمشان دختر است یا پسر !. ی نو دیگر تشخیص جنسیت جنین این بود که ازتمایالت خوردنی ومیررل مررادروازطریق نررو ویررار مررادر برراردار وحاملرره و هوسررهای خرروراکی و ؼاائی اوتشخیص می دادند وبه احتمال قریب به یقین می توانسرتند بفهمنرد کره نوزادشان چه ازآب در می آید !. چون در دوره وزمان جنینی من ،مادرم مرتب هوس ومیل به ترشی لیته می کرده و مردام ترشری لیتره مری خرورده اسرت ! بره همرین دلیرل اطرافیران وخانمهای پیرامون به خصوص خاله خرانم هرای بزرگترر وبرا تجربره تررم پریش بینی کرده بودند ! ،ومثل منجمین وستاره شناسان مصر باسرتان ازمسریرحرکت وخط سیرستارگان و کواکب چنین نتیجه گرفته بودند که اینبار هم نوزاد مرادرم
احسان شوشتری 163 /
پسر خواهد بود ! کره درنتیجره آن پریش بینری هرا ی اعجراب آورومعجرزه آسراهم من از آب در آمدم ! و خانم والده نیزازمراجعه به مطب دکترر وانجرام معاینرات و سونوگرافی و امثال آن بی نیاز گردیده بود ! ولی آخر سرهم معلروم نشرد کره مادرم در زمانی کره مررا حاملره برود از برس ترشری خرورد ،مرن نصریبش شردم و یا اینکه چون مرا داشت ،مردام ومرترب ایرن همره ترشری مری خرورد ترا بلکره شاید ی چیز با نم وملسی از آب بدرآیم !. در زمان تولد من هنوز دستکش استریل اخترا نشده بود و شراید هرم دستکش جراحی و استریل وجرود داشرت ولری نره در خانره مرا و بررای زایمران های ساده و پیش پا افتاده ! شراید اگربررای مرادرم زایمران اول برودم و یرا اینکره الاقررل چنررد قلوویررا دختربررودم ارج و قربرری مرری داشررتم وارزش ومنزلترری پیرردا می کردم وی جفت دستکش استریل هم فدای سررم خررجم مری کردنرد ! ،ولری زایمان شکم سوم اونهم پسر پشت پسر که دیگه ارزش این حرفهرا را نداشرت ! آن هم ی قلو !. به هر حال درآن دوران ودرزایمان زنان آن روز محله مرا براب نبرود و قابلرره محلرری برره جررای اسررتفاده از دسررتکش اسررتریل کرره بننررر قرترری بررازی هررم مرری آمررد ! فقررط وضررو مرری گرفررت ودسررتانش را بررا آب سرررد مرری شسررت و برردین وسرریله دسررتانش را هررم ضررد عفررونی واسررتریل مرری نمررود و ی ر بسررم هللا...هررم می گفت و کاروونیفه اش را آؼاز می کرد !. بنا بر این مرا هم بدون دستکش استریل وبدون هیچگونه تشریفاتی برا همان دستان خالی وؼیر مسلح ولری وضرو گرفتره وانگشرتان حنرا بسرته و سررد رنی خودش به دست گرفت وبیرونم کشید ! .کره هنروز هرم پرس از پنجراه سرال رد انگشتان بدون دستکش و ؼیراستریل او را بر دور مچ پاهایم ،همان جرایی که همیشه رد کش جوراب ساق کوتاه پای آدمری را اایرت مری کنرد و مرراهم از همان جایم وارونه گرفته بود ،احساس می کنم !. درهنگام تولد ولحنه آمدن به دنیای شما ،برحسب ی تصور اشتباه فکر می کردم هنوز پدر و مادرم از بهشت رانده نشده اند کره مرن هرم همزمران
/164خانه پدری
با تولدم پای درسرزمین بهشت می گاارم ! ،ولری وقتری حاجیره خرانم ،قابلره پرا به سن گااشته وکؾ دست حنرائی ! ،دو ترا پرای مررا وارونره برا دسرت چرپش در هوا گرفته بود و باکؾ دست راستش محکم وبا شدت تمرام مثرل کشریده برر کپرل و باسررن مررن کوفررت ،تررازه فهمیرردم زهرری خیررال باطررل ،انرردرون بهشررت و تنبیرره بدنی !. شرررو کررردم برره گریرره وزاری سررر دادن وآه وفؽرران و نالرره و شرریون کشرریدن کرره ایررن چرره بسرراطی اسررت چرررا مرررا برره وعررده بهشررت خررامم کردیررد ! درباغ سبز نشانم دادید وحاال به اینجرایم کشراندید کره هنروز پرای بررزمین ننهراده وعرررق از تنمرران خش ر نشررده بایسررتی برره دسررت هررر کررس وناکسرری تنبیرره برردنی وتعزیرهم بشویم !. ابتدا که از شوق و اوق پای نهادن در بهشت شراد و خوشرحال ومترین و با وقارو ساکت بودم ولری برال فاصرله بعرد ازاصرابت ضرربه بره سررینمان کره متوجه اشتباه فراحش خرود شردم وازحالرت هپرروت ومنگری مسرافرت برین عروالم (عالم رحرم وعرالم فرانی ) خرارج گشرتم ،شررو کرردم و گریره و زاری بره راه انداختم ،در ثانیه های اول ورود وحضرورم و قبرل از کتر خروردن از دسرت با کفایت قابله کؾ دست حنائی ! با شنیدن صدای شادمانی و خوشحالی مامرا و اطرافیرران کرره بررا لهجرره ؼلررین محلرری ومشررهدی و فارسرری دری سررلیس وروان صحبت می کردند و آخر کلمات و وایه ها را هم تو گرویی بره صرورت عمردی کشررردار تلفرررن مررری کردنرررد و جمرررالت راهنگرررام خرررارج شررردن از میررران لبانشررران مرری کشرریدند و مرتررب تکرارمرری کردنررد ،هررا ماشرراهللا ،ماشرراهللا چشررم نخرروری انشاهللا ! چشم حسود بترکه ! عجرب شرازده پسرری ! عجرب قنرد عسرلی ! اسرفن برش دود کنن ! (اسپند واسه اش دود کنید !) ویا اینکه صلوات می فرسرتادند ! (مثرل زمرران آمردن پهلرروان بره میرردان کرارزار!) اول کرره لهجره مرردعوین وصرردای حاضرررین دراترراق زایمرران را کرره همرران اترراق خررواب پرردرومادرم و اترراق نش ریمن منزلشان بود را شرنیدم فکرر مری کرردم کره در ناحیره ی شرمال شررق بهشرت بره دنیا آمده ام ! که اهالی وسراکنین برومی اش بره ایرن لهجره مرأنوس و آشرنا حررؾ
احسان شوشتری 165 /
می زنند وصحبت می کنند ! .ولی از آنجا که ازابتدا وساعت نخسرت وآؼرازین هررم آدم خیلرری بررا هوشرری برره ننررر مرری آمرردم و از آی کرری یرروی نسرربتا برراالیی برخورداربودم بالفاصله با آن جثه کوچ متوجه اشتباه بزرگ خودم شدم که از بهشت خبری نیست !. وهزاران سال است که والدین و نیاکان من به علت نا فرمرانی و آنهرم فقرررط بررره خاطریررر میررروه ممنوعررره تنبیررره شرررده انرررد واز بهشرررت رانرررده واخرررراج گردیده اند و ایرن خانره و اهرالی منزلری کره بره آن وارد شرده ام ودر آنجرا متولرد گشته ام به طول هزاران سال و به فاصله وشعا میلیونها کیلومتر و به ارتفا میلیاردها پا از بهشت موعود فاصله دارند !!. چاره ای نبود ،راه بازگشتی هم که طبیعترا وجرود نداشرت و پشریمانی هم بی حاصل می نمود .به همین دلیل خیلی سریع خرودم را برا شررایط موجرود تطبیق دادم وهماهنی شدم وموقتا دم فرو بستم و از ناله و گریه و زاری خرود کاستم ! .قابله با تجربه بومی و محلی و اختصاصری خرانوادگی مرا کره همچرون ی پزش مخصوص خانواده عمل می کرد ! مرا دری پارچه ای حوله ای و نرم و لطیفی پیچید و تحویل آؼوش گرم وصمیمی وپرمهر پدرم داد و گفرت: حاج آقا قدم نورسیده مبارکه ،ماشاالش باشه پسره ! . اول نفهمیدم حاج آقا یعنی چه ولی بالفاصله وسریعا متوجه شدم که چررون پرردرم روحررانی و مجتهررد و امررام جماعررت مسررجد محلرره هسررتند ایشرران را حاج آقا خطاب می نمایند . پرردرم از سرراعتی قبررل کرره درد زایمرران مررادرم شرررو شررده بررود و خررانم قابله و همراهان و چند تن از خالره جانهرا وارد منرزل مرا شرده بودنرد ،در اتراق پرررایرائی رو بررره قبلررره ایسرررتاده و مشرررؽول خوانررردن نمررراز برررود و دعرررا ومناجرررات می خواند وبه درگاه الهری راز ونیراز مری کررد کره زایمران مرادرم راحرت باشرد واین سومین فرزندش (من) سالم به دنیا بیاید . چون هوای مطبو وآفتابی ودلچسرب صربح آخررین روزمراه شرهریور و فصررل تابسررتان بررود ،پرردرم مرررا صررمیمانه بؽررل کرررده وداخررل حیرراط کوچ ر
/166خانه پدری
و گلی منزل خودشا ن قدم می زد و همچنان زیر لرب دعاهرائی بره زبران عربری ترالوت مری فرمرود .پردرم در حررین راه رفتنرد وقردم زدن ابتردا در گروش راسررتم ااان تررالوت کردنررد و پررس ازآن در گرروش چررپم اقامرره سررر دادنررد و ایررن اولررین صدائی بود که از لسران مالیرم ومهربران وپرمهرومحبرت پردرم مری شرنیدم :هللا اکبر و اشهد ان ال اله اال هللا . پس از آن روز آؼازونخستین ودرهوای مطبو و تابستانی مشرهد کره همچرررون نسررریمی دلچسرررب بررره ترررن وصرررورت ایرررن مسافرخسرررته و ترررازه وارد و نورسیده مری وزیرد ،پردرم خیلری وقتهرا ودرخیلری مناسربت هرا در گوشرم دعرا ومناجات مری خواندنرد و برانردام کوچر ونرریفم فروت مری کردنرد و در سرنین نوجرروانی هررم برره خرراطر دارم کرره پرردرم برررایم و ان یکرراد ....مرری خوانررد و دور سرم فوت می کرد ولری آن اولرین برار و درآن اولرین روزخلقرت وهسرتی ! فقرط و فقط صدا ونوای دلنشین ااان پدرم بود که می شنیدم که ابتدا در گروش راسرت و پررس از آنهررم در گرروش چررپم فرروت کردنررد و ایررن اولررین خرراطره مررن از لحنرره حضورم در این دنیای خاکی است . پرردرم آنچنرران کلمررات و وایه هررای عربرری را از مخرررج و بررا هجررای کامل و با زیرو زبر دقیق و با وسواس کامرل ادا مری کررد و در گوشرم زمزمره می فرمود که ابتدا گمان کردم ،وبا خودم گفرتم شراید پردرم عررب باشرد ! و برا توجه به شنیدن آن لهجه کشدار مشرهدی و فارسری دری داخرل اتراق زایمران در بدو ورود ،فکر کردم شاید که من دو رگه هستم ! پردرم از نیادعررب وسرامی ومادرم از نیاد آریرائی واز اهرالی شرمال ؼررب اسرتان خراسران و روسرتا هرای اطرررراؾ شهرسرررتان اسرررفراین ! ،ولررری بررره مررررور کررره جمرررالت و آیرررات ااان را می شنیدم به تالوت شهادتین که رسریدند و در گوشرم نردا دادنرد اشرهد ان محمردآ رسول هللا ،فهمیدم که صاحب صردا کره پردرمهربانم برود حتمرا او هرم از اهرالی همین اطراؾ واکناؾ است و از روستایی در سروالیت نیشابور به نرام ینگجره و درفاصله یکصرد و چهرل کیلرومتری شرمال ؼررب شرهر مشرهد و حراال هرم کره چند سالی است در حوزه علمیه مشهد در راه کسرب علروم دینری و فقره اسرالمی
احسان شوشتری 167 /
وصررررؾ ونحرررو تحصررریل مررری نمایرررد ودرهمرررین شرررهرهم ازدواج کررررده و امرررام جماعت مسجد محله نیزهست . پدرم آنچنران برا تاکیرد و دو براره متروالی هنگرام ترالوت ااان در گروش نرروزاد خررود شررهادت برره والیررت علرری ابررن ابرری طالررب را تکرررار مرری کرررد کرره می پنداشت آن چند صد میلیون نفوس مسلمان دیگری که روزانره بره جرای سره نوبت ،تازه پنج نوبت هم ااان می گویند خالفت امیر المومنین ابو بکر صدیق را همرره روزه و هردفعرره دوبارهنگررام ااان گفررتن توسررط مررؤان در برروق و کرنررا مرری کننررد و شررهادت مرری دهنررد ویرراد آوری مرری نماینررد کرره خلیفرره اول چرره کسرری است !. وقتی پدرم در گوشم ااان می گفت به همان جمله چهارم آنکه رسیدند و بررا تمررامی وجررود و بررا تحکرریم وتحکررم وقرراطع ولرری بررا صرروتی ملرریح دو بررار پرری درپرری نرردا فرمودنررد :اشررهد ان علرری ولرری هللا ،همرره چیررز دسررتگیرم شررد ومتوجه گشتم که درچه خانواده ای به دنیا آمده ام و چگونه فکر می کننرد ومرن چگونه باید باشرم و چگونره بایرد رفترار کرنم و چره کسرانی را بایرد دوسرت بردارم و برا چره کسررانی بایرد دشررمنی برورزم ! از چرره کسرانی بایررد پرهیرز کررنم و برا چرره افرادی باید معاشرت نمرایم ویرا چره کسرانی را کره حرب علری ندارنرد بایرد نجرس بدانم و دوری کنم وچه افرادی که به اهل بیت عشق می ورزند بایستی محتررم بشرمارم و برا دیگرر اهرالی کرره زمرین هرم کره اکثررا یرا تمامرا کافرنرد بهترر اسرت هیچگونرره مررراوده ومعاشرررت ورفررت وآمررد و کرراری نداشررته باشررم ! .در ضررمن چون در منزل اینها به دنیا آمده ام و پای به عرصه وجود نهاده ام پرس از ایرن ترراری خ هررم جررزو شرریعیان علرروی و پیررروان مکتررب جعفررری محسرروب مرری گررردم و دیگررررپس ازایرررن تررراریخ حرررق تؽییرررر و تعرررویق و تبررردیل و تعمیرواصرررالح اعتقادات پدری و جد وآبائی خودم راهم به هیچ وجه ندارم و تا آخرر عمرر وترا لحنه مرگ نیزاین حق از من به طور اصولی وسرنتی وقرانونی و سیسرتماتی سلب گردیده است !.
/163خانه پدری
البتره حرق تؽییرر دیررن یرا انتخراب دیرن جدیررد را درهرر صرورت وشررکل دیگری هم نداشته ام ،یعنری همانگونره کره انتخراب خرانواده و محرل تولرد ونرو زبررانم اختیرراری نبرروده ،انتخرراب دیررن واعتقرراد وایمررانم نیررز خررارج از اختیررارات وصالحیت مرن بروده وبیشترمحصرول ومحصورواسریرجؽرافیائی مکران ومحرل تولدم بوده ودرهمانجا شکل می گرفته است مثال اگرچنانچه چند صدکیلومترآن طرؾ تر و درکشورچین به دنیا می آمدم و در ی خانواده بودائی ،پس حتما پیرو حضرت برودا مری برودم و حرق تعرویق وتؽییرر وانتخراب جدیرد نیزنداشرتم و یررا اگرچنررد صررد کیلررومتر ایررن طرررؾ تررر و در ی ر خررانواده مسرریحی برره دنیررا می آمدم باز مسیحی می شدم و حق تؽییرآنراهم تا پایان عمرنمی داشتم !. اگر در بمبئی یا بنارس به دنیا می آمدم هندو ،اگر در نیروانا بره دنیرا مرری آمرردم بررودائی ،اگررر در شررهررم برره دنیررا مرری آمرردم ی ر کاتولی ر دو آتشرره وحرراالهم کرره در شهرمشررهد برره دنیررا آمررده ام حتمررا ی ر مسررلمان و شرریعه اثنرری عشری !!. و جالررب اینجاسررت کرره مررن در عررین حررال کرره تررازه برره دنیررا آمررده بررودم وبیش از دقایقی از تولدم نگا شته برود ونروزادی برا وزن سره کیلرو و یر صرد و هشتاد گرم بودم و پدرم همچنران مشرؽول ترالوت آیرات ااان و اقامره در گروش راست و چرپم برود همره اینهرا را ترا آخررش خوانردم وهمره چیزدسرتگیرم شرد !. فقرررط مجرررازات وکیفرتعرررویق وتؽییرررردین آبررراء واجررردادی را و بررره اصرررطالح پدرمجتهررد و روحررانی ام خرررروج از دیررن اسرررالم را نمرری دانسررتم کررره آنرررا هرررم سپسررترها وکمرری بعرردتر فهمیرردم کرره چنانچرره شررخص وفررردی برره آئررین و سررنن و اعتقررادات پرردری پشررت کنررد و دیررن دیگررری را جررز دیررن پرردری انتخرراب نمایررد و بپررایرد وبرگزینررد وخداونررد برراری تعررالی را برره گونرره دیگررری جررز مررا سررتایش و پرستش نماید و یا اینکه اصال دلش نخواهد که پروردگار عالمیران را حمرد و سررتایش و پرسررتش نمایررد در آن صررورت طبررق آئررین شررر و فقرره اسررالم مرتررد محسوب می گردد و حکم اعدام برای او حتمی والزم وجاری می گردد !! .
احسان شوشتری 161 /
پس از آنکه پدرم در گوش هایم ااان گفت ،آن هم نه یر
ااان سراده
و معمولی بلکه ی ااان خاص و وییه که در آن دو بارپی در پی ومتوالی بره والیت امیرر المرومنین علری ابرن ابیطالرب شرهادت مری داد ،مررا بره داخرل اتراق و بؽل یکی از خاله ها باز گرداندند و خالره عزیرزم کره نرامش "امرین آؼرا" برود مرا در قنداقی پیچید ،نه ی قنداق نو وآکبنرد بلکره آنهرم یر قنرداق دسرت دوم وکهنه ! ،قنداقی که کمی پیشتراز ی سال قبل نوزاد قبلیشران را در آن پیچیرده بودنررد ! ،مررن ترررجیح م ری دادم کرره همچررون کودکرران سرریاه پوسررت قبائررل برردوی آفریقررائی لخررت و عرروروبی شرررم وحیررا دراننررارعمومی بگررردم وبررا قبررول همرره مصائب وبالیا درمالء عام ناهر شوم ولی هرگز حاضرنبودم وآمادگی نداشرتم تا قنداق و لباس د ست دوم دیگری را برتن من بپوشانند !!. وقترری قنررداق برررادر قبلرری را بررر مررن پوشرراندند ،مررن هررم برروی فرزنررد قبلیشان "محمرود" را گررفتم و زمانیکره دیردم قنرداق بررادر بزرگتررم را بره دور من پیچیده اند و با بند های بلند آن حتی دسرت هرایم را هرم درون آن بانرد پیچری کررده انررد واصررال مشررخص بررود وهرررآدم برری سررلیقه ای هررم مرری فهمیررد کرره قنررداق برای سایز من برزرگ اسرت و مردل آن هرم قردیمی ترر از سرن وسرال مرن برود ! برره همررین خرراطرمنهم کرره ازهمرران لحنرره اول خرروش سررلیقه ومشررکل پسررند بررودم مرتب ومدام اعتراق می کردم واز شدت عصبانیت ونراراحتی گریره و زاری سر داده بودم .آخه فکرش را بکنیرد قنرداق ناقابرل وکرم اهمیرت وبری ارزش هرم دست دوم وکارکرده می شود واقعا که شورش را در آورده بودند !. به علت اینکه زیادی گریه می کرردم و در حقیقرت بره لبراس و پوشرش نامناسب و دست دوم خودم اعتراق می کردم .مادرم چون زبان کودکی مررا نمرری فهمیررد وازسررلیقه مررنهم خبرنداشررت برره تصررور اینکرره مررن همیشرره گشررنه ام وشرریرمی خررواهم ،هرری مرتررب برره مررن شرریر مرری داد ! .مررن از قنررداق دسررت دوم خودم ناراحت و دلگیرودرعرااب برودم و مرادرم در فکرر سریر کرردن شرکم مرن بود ! ،به علت اینکه خیلی زیادی گریه کردم و مادرم نیزخیلری زیرادی وبسریار بیش از نیاز شیرخودش را که شیره جانش بود به نوزادش خوراند ،من خیلری
/175خانه پدری
زود بزرگ شدم ،استخوان بندی وعضالت قوی یافتم و صاحب جثره نیرومنرد و هیکل تنومندی شدم !. اینهمرره شرریر دادن زیررادی مررادرم باعررس شررد کرره وقترری برره سررن دبسررتان رسیدم از بزرگی جثه ای که پیدا کرده بودم همگران فکرر مری کردنرد کره دانرش آموز مدرسه راهنمرائی هسرتم ! ،وقتری بره مدرسره ی راهنمرائی وارد شردم همره فکر می کردند دانش آموز دبیرستانی هستم ! .آنقدر سریع رشد کردم که وقتری هفت ساله شدم ،مادرم چهار تا فرزند دختر و پسر دیگر هم بعد از من زائیرده بود و به عالم انسانی تقدیم کرده بود ! وقتی به سن نوجوانی رسیدم ی سرر و گردن از بررادران بزرگترخرودم بلنرد ترر برودم و زمرانی کره بره جروانی رسریدم حداقل بیست و نه کیلو از برادران بزرگتر خودم چاق تروفربره تروسرنگین ترر بودم ! دربین همه فامیل وخویشاوندان ودر میان همه پسرر عموهرا هریچکس بره قد وباالی من نمی رسید بجزهمین پسررعمو نرورعلی سرردار پهلروان ! کره قبرل ازسنین جوانی من میرزان ومقیراس واسرتاندارد قرد وبراالی همره پسررعموها برود وکسرری بلنررد ترررو رشرریدتر و برومندترازایشرران درمیرران فامیررل وخویشرراوندان مررا وجود نداشرت ولری وقتری مرن بره سرن رشرد وجروانی رسریدم خرود ایرن پسررعمو راهررم پشررت سررر نهررادم وخررودم شررردم بلنررد برراالترین درمیرران همرره پسررررعموها وپسرخاله ها که سایرین قد واندازه خودرا با قد من میزان ومقایسره مری کردنرد که تا کجای من می رسند ! .وهمه ی اینها از برکات همران قنرداق دسرت دومری بود که هنگام تولد بر قامت نحیؾ و نریؾ من پوشاندند و دستان کوچ مررا هم داخل آن پیچیدند !!. با تولد وبدنیا آمدن من درآن خانواده تعداد اعضای خانواده ما بره پرنج تن رسید .چون من فرزند سوم خانواده بودم با احتساب والدینم ما هم جزو پرنج تن شدیم ! .وچون پدرم اهل حوزه ودارای عبا بود ماهم شدیم پنج تن آل عبا!!. قبل از تولد مرن وضرعیت مرالی و اقتصرادی پردرم خیلری خروب نبرود ، ولی برا آمردن مرن نعمرات و برکرات الهری هرم برر خرانواده مرا نرازل شرد وافرزون گشت ،با ورود من برکرات ونعمرات ومواهرب وفیوضرات الهری از در و دیروار
احسان شوشتری 171 /
باریدن گرفت و الطاؾ خفیه الهی افزایش یافت ! ،مریدان پدرم افزایش یافتنرد، صؾ های جماعتی که هنگرام نمراز بره پردرم اقتردا مری کردنرد مترراکم ترر شرد ، وجوهات شرعیه مؤمنین عایدی پدرم که مجتهد محله بود بیشتر شرد .در نتیجره وضعیت مالی مرا هرم رو بره بهبرودی نهراد وروز بره روز بهترر شرد ،قردوم مرن برای خانواده و پدر و مادرم خیر و برکت فراوان به همراه داشرت .آمردن مرن آنقدر خیر و برکت نصیب خانواده کرد که مادرم در دلش می گفت :کاش مرن به تنهایی دو قلو بودم ! یا کاش دوقلو بود . پیش از به دنیا آمدن من پردرم مسرتطیع نبرود ولری برا ورود مرن بره آن خانه که برکات و نعمات الهی افزایش یافته بود به یمرن ومیمنرت قردوم پرر خیرر و برررکتم پرردرم بالفاصررله مسررتطیع و واجررب الحررج گردیررد و شرررایط و امکانررات مسرافرت برررای زیرارت خانرره خرردا فرراهم شررد و همچنران کرره مررن بره خانرره پرردرم آمدم ،پدرم نیز به خانه خدا (پدر آسمانی) شتافت !. پردرم نرام مررا برا قلرم خرود نرویس کره در آن دوره براب برود و ترازه برره بازار ایران آمده بود و با مرکب پلیکان پر می کردند و همه علما و فضال ی عدد از آن را داخل جیب قبا یا لباده ی خود داشتند ،بر پشرت جلرد قررآن مجیرد بعد از نام فرزندان قبلی خویش بره تراریخ تولرد روزسری ام شرهریور مراه هرزار و سیصررد و سرری و هفررت هجررری شمسرری مطررابق بررا بیسررت و یکررم سررپتامبری هزارو نهصدو پنجاه و هشت میالدی ثبت فرمودند .البته چون پدرم اهل فضل بررود و از علمررا و اسرراتید حرروزه علمیرره شرریعه محسرروب مرری شرروند ،ثبررت ترراریخ مریالدی مرررا بررر پشررت جلررد قرررآن جررایز نمرری شررمردند و برره جررای آن هفررتم ربیررع االول هررزار و سیصررد و هفترراد وهشررت هجررری قمررری ثبررت گردیررده اسررت و برره جای ماه ربیرع االول هرم خالصره نویسری فرمروده و بره صرورت مختصرر( ا) مرقرروم فرمرروده انررد ! .گویررا پرردرم از اینکرره در آتیرره دارای فرزنرردان بیشررماری خواهد شد و برای ثبرت نرام آنران در پشرت جلرد قررآن نیراز بره فضرای زیرادتری خواهررد داشررت اطررال داشررته اسررت و از همرران ابترردا آینررده نگررری فرمرروده انررد و خالصه نویسی آؼاز نموده بودند تا جرای کرافی بررای ثبرت نرام و تراریخ تولرد
/172خانه پدری
همره فرزنردانی کره در آتیره ایرام خداونرد مهربران بره آنران خواهرد بخشرید ،داشررته باشند و یکوقت برای ثبت ویاد داشت نام بچه ها جا کم نیاورند !. و بدین سان من در یکی از خیابانهای خاکی درحوالی دروازه قوچان شررهرمقدس مشررهد و در نزدیکرری حرررم مطهرثررامن االئمرره وهشررتمین پیشرروای شیعیان جهان و در ی منزل کوچ و نقلی چشم به جهران گشرودم و پرای برر عالم خاکی و دنیای فانی گااشتم !. از محل تولد من تا ضریح مطهرحرم امام رضا ( ) بیش از چندصد متر راه نیست .
احسان شوشتری 173 /
استاد سلمانی
مشهد – سال ۴۸۸۱
...گالب به روتون ! ،برای اجرای مراسم ختنه سوران که چند روز پس از تولدم برگاار گردید ازاستاد سرلمانی محلره کره مؽرازه آرایشرگریش بریش از پنجاه ،شصت متر از سر کوچه ی منزل ما فاصله نداشت اسرتمداد وکمر طلبیدند !. طبق روال همیشگی وهمه روزه که پدرم پس از فراؼت واتمام نمراز جماعت ازمسجد خرویش بره سرمت منرزل خرود مراجعرت و برازمی گشرتند چرون طبرررق معمرررول هرررر روزه بایسرررتی از جلررروی مؽرررازه ی اسرررتاد سرررلمانی عبرررور می کردند ،بمحق اینکه استاد سلمانی با دیردن حراج آقرا ومجتهرد محرل بجهرت ادای احترررام دسررت از کررار کشرریده وسررالمی عرررق مرری کنررد وادای احترامرری می نماید ،آقا جان (پدرم) ضمن اینکه جواب سرالم ایشران را مری دهرد ،چرون چشمش به استاد سلمانی افتاده بالفاصله بفکر ختنه کردن نوزاد پسری کره چنرد روز قبل خداوند به آنها عطا فرموده ،می افتد ودست در جیرب قبرای روحرانی بلندشان می کنند و تسبیح مشکی یسر خود را کره ماننرد همره علمرا وروحرانیون همیشرره برره مننررور اکررر گفررتن و اسررتخاره گرررفتن برره همررراه دارنررد و جزولرروازم ووسررایل کرراری شرران محسرروب مرری گررردد وازاجررزاء واسررباب ال ینف ر شررؽلی
/174خانه پدری
ومعیشتی شان به حساب مری آیرد را از جیرب بیررون مری آوردنرد و رو بره قبلره می ایستند وبه نیت ختنه کرردن نروزاد خرود در آن روز کره یروم سرعد ومیمرونی هررم برروده ! زیرلررب بررا نجرروا کررردن یررا هللا یررا هللا وبررا فرسررتادن سرره تررا صررلوات استخاره می گیرند ! .از شانس واقبال بد آنروز من هم استخاره پردرجان خروب از آب بدر می آید ! وروز سعد پدرم روز نحس زندگی من می گردد !. چون جواب استخاره "بسیارخوب" درآمده پدرم رو بره اسرتاد سرلمانی سررری برره منررزل مررا بزنیررد برررای اجرررای یر
امررر
مرری فرماینررد :کرره لطفررا ی ر خیر !!. از آنجرررا کررره زایمررران حاجیررره خرررانم (مرررادرم) و تولرررد یررر نررروزاد گرررل پسر(من) در همه کوی و برزن توسط خانم های محل دهران بره دهران و گروش به گوش پیچیرده برود و اسرتاد سرلمانی هرم قربال ودریکری ،دوسرال پریش دوترا از برررادران بزرگترررم را ختنرره کرررده بررود و برره عبررارتی پزشر خررانوداه مررا برررای جراحی های مهم و عمل ختنه سوران به حساب می آمد ! واز شنیدن خبر تولد نوزاد پسرشاد شمشاد قند عسلی چون من کلی خوشرحال شرده واوق کررده برود ودر دل خررودش گفترره بررود :آد جررون ،خرردا ی ر مشررتری دیگررراز آسررمون هفررتم واسم رسوند !. وقتی پدرم به استاد سلمانی فرمودنرد :بررای اجررای یر امرر خیرر ! استاد سلمانی خیلی سریع مننور پردرم را فهمیرد و مشرتری زیرر دسرتش را کره مشررؽول تراشرریدن مرروی واصررالح محاسررن سرررو صررورت وچهررره اش بررود را سرسری و هول هولکی بره پایران بررد و سرروته اش را یکجروری بره هرم آورد (پیچونرد!) .و چرون پررایرش واجابرت فروری دسررتوروفرمان مجتهرد محرل و امررام جماعت مسجد (پردر مرن ) را برر خرودش (اسرتاد سرلمانی) فررق وواجرب و یرا حداقل واجب کفائی می دانسرت ! رو بره مشرتری بعردی آرایشرگاه کره در نوبرت نشسررته بررود کرررده و مرری گویررد :لطفررا همینجررا چنررد دقیقرره ای منتنررر بمانیررد تررا برگردم ،وبال فاصله کیؾ و جعبه ابزارش را که مخصوص همین عمرل هرای جراحی کوچ داشت وداخل کمد و اشکاؾ مؽرازه اش نگهرداری مری کررد را
احسان شوشتری 175 /
برداشت وازجهت حفن ورعایت احتیاط ی
تیػ اره وی
انبر کالؼری هرم بره
صررورت یرردکی و اضررافی بررا خررود برداشررت و رو برره سرروی منررزل حرراج آقررای مجتهد به راه افتاد .بیچاره استاد سلمانی می پنداشت چون متقاضی عمل برش آقا زاده وپسرحاج آقای پیش نمازاسرت ،پرس مری رود کره یر لولره آب فلرزی چدنی چهار اینچی را برش بدهد !. استاد سلمانی که آدم با تجربه و دنیا دیده وسرد وگررم چشریده ای برود و هرآنچه پسر حاجی و آقا زاده درتمامی عمرش دیده بود همگری گرردن کلفرت بودند فکر می کرد و گمان می برد که همه اعضا و اجزای بدنشان هم بایسرتی کلفت و قطور باشرد و برا سرایز گردنشران همراهنگی و هرارمونی الزم را داشرته باشررد ! .بهمررین جهررت در بررین راه و فاصررله کوترراه تررا منررزل حرراج آقررا بررا خررودش می اندیشید اگرر یر اره برقری هرم مری داشرتم ترا برا خرودم مری برردم برد نبرود ! اینجوری هم کراراجرای امرخیرخیلری فروری و سرریع فیصرله مری یافرت و هرم آقا زاده (من) درد کم تری تحمل می کرد وناراحتی کم تری می کشید و خاطر عزیزش کمی کمتر مکدرمی شد !. اسررتاد سررلمانی بفاصرررله چنررد دقیقرره پرررس ازخررروج ازمؽررازه سرررلمونی خودش پشت درب منزل ما بود وبا گفتن چند باره یرا هللا .یراهللا بره صردای بلنرد که اهالی منزل متوجه آمردن یر مررد نرامحرم گردنرد و بهمرین سربب خانمهرای داخل منرزل مکلرؾ بودنرد ترا چادرهرای مشرکی خودشران را سرر کررده وحجراب وپوشرررش کامرررل خرررود را مراعرررات نماینرررد چونکررره مررررد نرررامحرمی مررری آمرررد !. سررپس بررا همرران روپرروش سررپید آرایشررگریش کرره دو مننرروره بررود و کررار کرررد دوگانرره ای داشررت و حرراال در ایررن لحنرره برره روپرروش سررپید ولبرراس فرررم اطبرراء ودکترهای جراح مبدل شده بود ! ،و همیشه درخیابان ومعابر ودرمؽازه هنگرام آرایشگری برتنش بود وارد شد . چشمتان روز بد نبیند ،مرا دراز کش کردند و طاقباز برر کرؾ زمرین و روی تشکچه کوچکی رو بره قبلره خواباندنرد و همران قنرداق دسرت دوم بررادر بزرگترم را که به دور تن و بردنم پیچیرده بودنرد را براز کررده وگشرودند و لخرت
/176خانه پدری
وعریررانم کردنررد ! و مررن از شرردت شرررم وخجالررت و حیررا کرره در آن جمررع زنانرره وخانومانه لخت و عورم کرده بودند با خود گفتم :ایکراش اینجرا هرم مثرل زمران بازجوئی در زندان اوین ال اقل ی چشم بندی به چشمانم می زدند ترا از دیردن این جماعت نسوان که همچون تیم متخصص بازجویان برر گرردم حلقره زده انرد وبرسرم ریختره انرد در ایرن وضرعیت اسفباروشررم آورازخجالرت و بری آبروئری عرق نمی ریختم وآب نمی شدم و صورتم اینچنین سرد وکبود نمی گشت !. استاد سلمانی کیؾ ابزارش را باز کرد ،قربانش برروم از دارو هرای بی هوشی ویا حتی از اسپری بی حسی موضعی هرم اسرتفاده نمری کررد و اینهرا اصرررال جرررزو لررروازم عمرررل واسرررباب کرررارش نبرررود ! ،اینهرررا را جرررزو تجمرررالت و تشریفات و قرتی بازی به حسراب مری آورد ! ،مری خواسرت بری هریچ داروی بیهوشی ودرچند دقیقه ودرطرفه العینی پدر صاحب بچه را در آورد !. شررراید اینجررروری والررردینم مررری خواسرررتند دردی را کررره چنرررد روز پررریش وموقع زایمان ،مادرم تحمل کرده بود و همه ی آنرا هم از چشم من می دیدنرد و خررود را در ایررن جریرران اصررال مقصررروگناهکار نمرری دانسررتند ! ی ر جرروری فی الفور و بال فاصله جبران و تالفی کرده باشند تا دلشان خن گردید باشرد ! و به همین جهت ومننور فرصت نداده بودند تا این مسرافر ترازه از راه رسریده (من) الاقل عرق تنش خش گردد وبالدرنری برا تیرػ جراحری کره چره عررق کنم با تیػ وابزاراستاد سلمانی به جانش افتاده بودند ! .حتما می خواستند نروزاد را از همان بچگی مرد بار بیاورند !. استاد سلمانی جعبه ابزارش را باز کرده برود تیرػ مخصروص اصرالح و جراحی اش را از داخل آن خارج کرد و ی سنی سرنباده هرم بیررون کشرید و شرو به تیز کردن تیػ خود نمود و همچون قصاب وسالخی که می خواهرد با چاقو وکرارد آشرپزخانه سرر برره گوسرفندی را (نره ،ببخشرید نشرد !) سرر بچره آهررروئی را ببررررَّ د ! (حررراال بهترررر شرررد!) تیرررػ خرررود را روی سرررطح سرررنی سرررنباده می کشید و از باال به پرائین و از پرائین بره براال آن را مری سرائید ترا حسرابی تیرز وصیقلی و برنده گردد !.
احسان شوشتری 177 /
اسررتاد سررلمانی یر
چررراغ کوچر
فیتیلرره ای الکلرری هررم داشررت کرره از
کیؾ ابزارش خارج نمود و فیتیله شعله اش را با کبریت روشن کررد و پرس از اینکه تیػ جراحی خود را به اندازه کافی در تصروروخیاالت خرودش تیرز کررده بود و صیقل داده بود ،برای ضدعفونی کرردن آن بره گمران خرودش آنررا روی شعله ی چراغ الکلی گرفرت و کمری حررارت داد ترا اسرتریل گردیرده و مشرؽول کارشود . مرررا کرره همچنرران طاقبرراز و رو برره قبلرره خوابانیررده بودنررد در زمانیکرره استاد سلمانی مشؽول تیز کردن تیؽش بود تا چشمم به لوازم و ابزار کار اسرتاد سلمانی افتاد و تیػ اره ودیگروسایلش را دیردم رنری از رخسرارم پریرد ! ویر اره گوشررتی هررم کرره درتررنم بررود آب شررد ! .معلرروم نبررود برره اسررتاد سررلمانی چرره سفارشی کرده بودنرد و یرا او برا خرود چره اندیشریده برود ! ،مشرخص نبرود کره او برای بریدن لوله آبی چردنی و فلرزی دعروت شرده اسرت و یرا بررای بررش تروک خرطرروم فیررل ! کرره اینچنررین مسررلح ومجهزوبررا ترردارکات وتجهیررزات کامررل جهررت اصالح آمده بود ! شاید می خواست پیش پدرم کره مجتهرد وپیشنمازمسرجد محرل بررود خرردمتی کرررده باشررد و در ی ر چشررم برررهم زدنرری بررا کمترررین خررون ریررزی و بدون هیچ دردی کار اصالح را به پایان برده باشد !. استاد سلمانی که با ابزارووسایل کراری سروپرمجهز آمرده برود و خرود را برای برخورد با هر وضرعیت حراد و سرخت و برزرگ و زمخرت و قطروری آماده می دید تا آن لحنه هنوز چشرمش بره موضرع عمرل نیفتراده برود ! و شردیدا مشؽول سعی وتالش بمننورتیز کردن کارد قصابی خودش بود و حتی از سرر کنجکاوی هم ی نیم نگراه زیرر چشرمی کوتراه ومختصررهم نکررده برود ترا ببینرد چه چیرزی را مری خواهرد اصرالح کنرد و بررش بدهرد ! .ولری بره محرق اینکره بطور اتفاقی چشمش به موضعی که بایستی عمرل جراحری صرورت مری گرفرت افتاد ! ،دید ای بابا اینکه قابل این حرؾ ها نیست ! ،ووقتی آن عضوریز وآن اره ناچیز وآن وضعیت زارو سایز اتمی را دید ! ،از ته دل خنده اش گرفرت ! وازاینکرره در بررین راه و پرریش خررود آرزو کرررده بررود کرراش ی ر اره برقرری هررم
/173خانه پدری
می داشتم تا از خجالت پسر حاج شیخ در می آمدم ! ،پیش خرودش شررمنده شرد و در دل خررود گفررت :آقررا زاده برره ایررن ریررزی ! آقررا زاده رییمرری ! واقعررا کرره نوبره ! این دیگه چه جور بچه آخوندی است !. استاد سلمانی که تا آن روز پسرر مجتهرد و آقرا زاده ای بره ایرن ریرزی و ضعیفی و نحیفی ندیده بود با خودش گفت ی ا ره اش را ببرم کافی است ! بزار ی چیزکی هم واسه خودش باقی بماند ! خدا را خوش نمی آید !. من هم که دیدم کسی به فریاد من نمی رسد خودم دست به دامن استاد سلمانی شدم و گفتم :اسرتاد سرلمانی جرانم ! قربران اون قرد وباالیرت ! فردای اون دسررررتان طالئرررری وتیررررػ جراحرررری ات! فرررردای اون روپرررروش پزشررررکی وسرررروگند سقراطی ات ! تو رو بره خردا ،جرون اون مرادرت دسرت برردار ،یره کرم رحرم و مروتی ،یه اره انصاؾ ومحبتی ! ،یه عضو اتمی وی عنصرر میکروسرکپی دیگه چه هست که تو می خرواهی اصرالحش هرم بکنری ! یر اره چری هسرت که ترو بخرواهی نریم اره اش را هرم ببرری ! اصرال مورچره چری هسرت کره کلره و پاچه داشته باشد ! دیگه چیزی ازش برای خودم باقی نمی ماند !. استاد سلمانی پنداری ندای قلب پسرک نوزاد را به شریوه تلره پراتی بره گوش جان شرنید و در دل خرویش گفرت :قردیمی هرا راسرت گفتره انرد کره حررؾ راست را باید از بچه شنید ! .آخه اگر قرار باشد با بچه حاج آقای شیخ هم مثل سایرین رفتار کنیم که ازاین عضو میکروسکپی آقا زاده چیزی باقی نمیماند !. بعد از اصالح آن دیگه مثل ستاره ی سرهیل برا تلسرکوپ هرم نمری شرود پیردایش کرد ! محو و نابود می شود ! همچون ستاره هالی تاهفتاد وشش سال آینده هرم کسی چشمش به آن نخواهد افتاد !. اینجوری شد که کمی دلش به رحم آمد ،ضمن اینکره هنروز زیرر لرب نق می زد وؼرولنرد مری کررد کره آقرا زاده بره ایرن ریرزی هرم نروبره و یرا اینکره آقررا زاده رییمرری دیگرره ندیررده بررودیم ! ،وجرردان کرراری ومسررئولیت شررؽلی اش هررم اجازه نمی داد کم کاری کنرد ودلرش نمری خواسرت کرم مایره بگراارد ولری برا ایرن وجود با خودش گفت :حاال بره خراطر پسرر حراج آقرا کمری تخفیرؾ مری دهریم !،
احسان شوشتری 171 /
بچه گناه دارد ،فردا که بزرگ شد هر روز چشممان توی چشم هرم مری افترد ، مشتری سلمانی خودمان خواهد شد .موقع رفتن به دبستان مری آیرد پریش خرودم تا موهای سرش را با ماشین نمره چهار طبق دستور نانم مدرسره کوتراه کرنم ، آنوقت جبران می کند ،جای دوری نمی رود ،نزد خودش می مانرد ! .خردا را چه دیدی شاید بعد ها وسپسترها عروس حضرت آیت هللا هم دعایمان کرد !!. پررس از اینکرره اسررتاد سررلمانی مشررؽول برره کررار شررد .مررن از شرردت درد و کنرردی تیررػ جراحرری اش زدم زیررر گریرره ،مررادرم مرری گفررت :مرررد کرره گریرره نمی کنه ! چیزی نشده که ! فقط ی اره شو تبرکرا بریدنرد ! مرن هرم برا صردای بلند گریه می کردم که چی چی یره اره اش رو بریدنرد همره مردانگری مرن از کؾ رفت ! ،دیگه چیزی باقی نمونده کره ! ،زدیرد تنهرا نشرانه و یره اره عالمرت مردانگی ما را هم که ناقص کردید ! ،درب و داؼان اش کردید ! .اتفاقا برای از دست دادن همان تنها نشانه مردانگی ام گریه می کنم وگرنره مررق نداشرتم که خودم را این قدر کوچیر کرنم و اشر بریرزم ! .مردانگری مرا بریش از ایرن حرفا ارزشمند است ! نه تنها خودم کره خیلری وبسریاری از مرردان بایرد بنشرینند و بررره خررراطر از دسرررت رفرررتن مردانگررری مررران بررراهم گریررره کننرررد ! .حررراال هرررم می فرمائید مرد گریه نمی کند ! پس حتما انتنار دارید خرانم هرا بیاینرد بررای آقایان و به جای مرد ها گریه کننرد اگرر مرردی بررای گرفتراری خرودش و بره خاطرمصریبت خرودش گریره نکنرد ،پرس چرره کسری بایسرتی بره جرای مررد گریرره کند ! .حتما توقرع داریرد مرادرزنش بیایرد و بررای او گریره کنرد ! آره ،خوبره وهللا ،نه اینکه حقوق خانم ها رو خیلی خروب پرداخرت مری کنیرد انتنرار داریرد موقع گرفتاری و مصیبت هم بیایند و به جای مررد هرا گریره کننرد ! ،حراال چره اشررکالی داره،ال اقررل برررای گریرره کررردن حقرروق خررانم هررا و آقایرران مسرراوی باشررد و هر کسی برای گرفتاری خودش گریه کند !. پررس از اتمررام کررارهم اسررتاد سررلمانی برره جررای اسررتفاده از نررخ و بخیرره و دوخررت و دوز موضررع برررش ،ی ر تکرره پنبرره را از کرریفش در آورد و روی همان شعله ی چراغ الکلی آتش زد و پنبه سوخته را برر روی قسرمت وموضرع
/135خانه پدری
جراحی گااشت تا خونریزی اش بند بیاید و از خون ریزی بیشتر و هدر رفرتن وضایع شدن خون بدنم که تماما و خالصا او منفی ( )o-بود جلو گیری گردد . اگرچنانچه تا آن لحنه رمق ناچیزی هم در وجود من باقی مانرده برود بررا ایررن آخرررین هنررر نمررائی وابتکاراسررتاد سررلمانی از جررانم پررر کشررید و برره چشررم خویش دیدم که جانم میرود ! ،بیهوش شدم و از شدت سوزش همان جرایم ! کره پنبه آتیش زده گااشته بود به حالت کما فرو رفتم .ولی تصور می کنم همچون اجداد اولیه مان در بهشت مثل آدم و حوا که لخت و پتری در ترابلو هرای نقاشری خود را فقط با ی برگ مو یا بررگ درخرت انجیرر پوشرانده انرد و همران بررگ تنها لباس تنشان است ! ،مرا هم که از فرزنردان خلرؾ همران هرا برودم وفقرط از بهشررت رانررده شررده بررودم را نیزهمچنرران لخررت مررادر زاد بررا چنررد تررا پنبرره سرروخته استتارم کرده بودند !. وقتی که استاد سلمانی بند و بسراطش را جمرع کررد وباعجلره و سرریع السیر از اتاق خارج شد و رفت تا به مؽازه اش برسد و سر مشتری بعردی اش را که مدتی همچنان منتنرش مانده بود را بتراشد ! .من که در لحنه تولد سره کیلو و یکصد و هشتاد گرم وزن خالص داشرتم برا عمرل جراحری اسرتاد سرلمانی و اصررالح شایسررته ای کرره برره عمررل آورد و اضررافات را بریررد و رفررت نیمرری از گوشت تنم آب شده بود و از آن اره ناچیز هم چیزی هم باقی نمانده بود !.
احسان شوشتری 131 /
دوران کودکی
مشهد -دهه ۴۸۱3
...در سالهای آؼازین زندگی ،در سالیان طفولیت و کرودکی اگرچره ناهرا درون شرهر مشرهد زنردگی مری کرردیم ولری در واقرع دارای یر زنردگی پردردسر ومشقت بار روستائی بودیم . پرردرم ی ر خانرره کوچ ر آجررری و کرراه گلرری در یکرری از خیابرران هررای خرراکی حومرره واطررراؾ شررهر آن روز ودر نزدیکرری هررای فلکرره دروازه قوچرران ساخته بود که همه ساله ی گوشه اش را هم تعمیرات می کرد وبا فرا رسیدن فصرررل تابسرررتان وشررررو گرمرررای هررروا ،پررردرم آسرررتین هرررایش را بررراال مررری زد ودرگوشه ای ازحیاط منزلمان مشؽول نوسازی وبازسازی وبنائی می شد !. در وسط حیاط کوچ منزل ما ی درخت توت بود کره توسرط یکری از دوستان وهموالیتی های پدرم به نام "سید امیر" درابتدا یکی از تنه هرای آن درخت ودر سال بعد همه شاخه های آن به درخت شاه توت پیوند داده شده بود وهمه ساله عرالوه برر اینکره مقردار بسریاری شراه تروت محصرول مری داد ،کرؾ حیاط منزل کوچ کودکی ما را هم همیشه رنگی وشاه توتی می کرد !. مرحوم سید امیرموسوی دوست دوران جوانی پدر من از اولین گروه جوانان روستائی بود که بررای تحصریالت حروزوی همزمران و باتفراق پردرم بره
/132خانه پدری
حرروزه علمیرره مشررهد وارد شررده بودنررد ولرری ایشرران بعرردها جرراب اداره فرهن ری ومعارؾ آن ایام گردید وبعنوان معلم وآموزگار مدارس استخدام شد واز حروزه علمیه انصراؾ داد واز لباس روحانیت دل بریرد وآنررا بوسرید وبکنراری نهراد . آن مرحروم جرزو روشرنفکرترین ومتشررخص تررین افرراد روسرتای پرردری در آن دوران به حساب می آمد وچون ریش ومحاسن خود را اصالح می کرد بهمرین دلیل مورد تکفیر وتمسخر عوام الناس روستائی قرار گرفته بود !. همه ساله دو تا بره گوسفندی سهمیه پدرم از گله گوسفندان آقا بزرگ (پدر بزرگ من) بود کره دراواخرر فصرل تابسرتان واوایرل پرائیز بره همرراه یر گونی بزرگ سیب زمینی و تعدادی نان فطیر که داخل بقچه پیچیده شده بود بره اضافه ی دبه روؼن حیوانی معروؾ به روؼن زرد و ی کیسه گردو وی خی ماست چکیرده (قراتق) ومقردارکمی سرشریروقیماق وکرره وگراه گرداری هرم مقداری آؼوزکره از روسرتای پردری وتوسرط آقرا برزرگ بره شهرارسرال گردیرده بود به منزل پدری وبه دست ما می رسید . پرردرم دو تررا گوسررفند ارسررالی از روسررتا را چنررد مرراهی داخررل حیرراط منزلمان نگهداری وپایرائی وتیمار می کرد و روزانه برایشان تدارکات یونجه و علررؾ و پوسررت خربررزه و هندوانرره مرری چیررد و گرراه گررداری هررم کرره ازحرروزه ومدرسه علمیه وزیرارت حررم برازمی گشرت ،مری نشسرت و برا دقرت وحوصرله فراوان وزاید الوصفی خوراک مخصوصی ازمخلوطی ازکاه و علؾ خش و آرد جو و ؼیره را که با آب مخلوط کرده بود می ساخت وگلوله هرای کروچکی به اندازه توپ تنیس درست می کرد وآنهرا را بره کمر هرر دو دسرت ودرمیران مشررتانش سررفت وحسررابی فشررار مرری داد تررا خرروب بهررم دیگربچسرربند وسررپس آنهررا رادرگوشه ای ازحیاط می چید تا کمی آبکش ومالیم گردند وکرامال گلولره هرای خمیری بهم چسبیده باشند وایرن تروپ هرای گلولره شرده را مجرددا داخرل آرد جرو می ؼلطاند و با الیه ای از آرد جو پوشرش مری داد ترا مثرل گولره برفری (نوالره) سررفید از آب درمرری آمدنررد ( مشررابه خرروراک انسررانی اش رااگربخررواهیم درننررر بگیریم نواله ها مانند ی قطاب یزدی بزرگ می شدند).
احسان شوشتری 133 /
که به ترتیب و روزانه برایشان جیرره ؼراایی مرترب وآمراده مری کررد وتدارک می دید تا گوسفند ها بمرورایام بخورند و چراق و چلره وفربره شروند و به اصطالح پروارشوند تا بعدا گوشت آنها ؼاای سفره وخوراک زمستانه اهرل منزل ما گردند . وچون درآن دوران داخل منزلمران یخچرال هرم نداشرتیم پرس از کشرتار گوسفندها در ابتدای فصرل زمسرتان تمرامی گوشرت آنهرا را بره شرکل قورمره در می آوردیم و مادرم این گوشت هرای خشر شرده ونمر سروده را داخرل کیسره هرررای پارچررره ای کوچررر کرباسررری در زیرررر زمرررین و صرررندوق خانررره منزلمررران نگهررداری مرری کرررد تررا ب ر ه مرررور و در طررول سررال از آنهررا داخررل ؼررااهائی کرره می پخت استفاده نماید .تا اواخرفصل تابستان سالی دیگرر کره براز مجرددا دو ترا بررره جدیررد سررهمیه خررانوادگی مررا از روسررتا و از جانررب پرردر بررزرگ برره دسررتمان برسد و بازپدرم پس ازدرس و حوزه و امورات یومیه خویش بعرد ازنهرهرا و قبررل از ؼررروب آفترراب برره صررورت یر برنامرره مررننم ومرتررب کرراری برره تیمررار ورسیدگی به آنها (گوسفند ها) بپردازد . چونکه تعرداد اعضرای خرانواده مرا ومرراجعین ومیهمانران پردرم بسریار بودنررد درفصررل گرمررا وموسررم هندوانرره وخربررزه ،پرردرم ایررن دو تررا میرروه را برره صررورت انبرروه وفررراوان وارزان قیمررت مرری خری رد وسررفارش ارسررال برره منررزل می داد وهمه سراله در طری یر فصرل چنردین نوبرت مری دیردیم کره یر گراری اسبی ویا ی گاری خری و یا با ی چرد دسرتی کره خرود میروه فرروش هرول مرری داد وحمررل مرری کرررد جلرروی درب منزلمرران توقررؾ مرری کرررد و هررر آنچرره موجودی ازمیوه هندوانه و یا خربزه داخرل بارداشرت را دو ،سره نفرری ودسرت بره دسررت پرتراب مرری کردنرد و گوشرره وکنررار زیرر زمررین منزلمران خررالی وتخلیرره می نمودند .وهر روز چند تایش را داخل آب حوق کروچکی کره وسرط حیراط داشتیم می انداختند تا خن وسرد مطبو گردد وهر کسی که میرل بره خروردن میرروه داشررت دم دسررتش مرری بررود ومرری توانسررت از داخ رل آب حرروق بررردارد و پس ازبریدن وقاچ کردن بخورد ونوش جان نماید تا جیگرش حال بیاید !.
/134خانه پدری
وقتی در منزل ما ی هندوانه و یا خربزه بریده وقاچ می شرد عرالوه بر خوردن خود میوه حتما دو کار دیگر هم انجام می پایرفت اول اینکه پوست میوه ها که سهم گوسفندان می بود بایسرتی توسرط بچره هرا درکنارهمران درخرت شراه ترروت داخرل حیرراط جلروی گوسررفندان کرره در حقیقرت عضررو خرانواده مررا شررده بودنررد و بررا هررم وزیررر یر سررقؾ زنرردگی مرری کررردیم و در یر فضررای پنجرراه ، شصت متری زندگی مسالمت آمیزوصمیمانه ای با هم داشتیم ریخته می شرد ترا خوراک بره ها گردد ! و دوم اینکه تخم خربزه و یا هندوانره را هرم مونرؾ بره جمع آوری بودیم چونکه دانه های هندوانه و خربزه را هم مادرم جلروی آفتراب خش ر مرری کرررد و بعرردا آنهررا را تفررت مرری داد و برره صررورت آجیررل شررب هررای زمسررتانی مررا کرره دور کرسرری جمررع مرری شرردیم در مرری آورد تررا همگرری بچرره هررا بنشررینیم و تخمرره بشررکنیم و برره داسررتان هررا و حکایررات و افسررانه هررایی تخیلرری کرره مادرم تعریؾ می کرد گوش بسپاریم !. تفریح و سرگرمی روزانه وهمبازی ما بچه ها هم همین دوتا گوسرفند بودند ! .برای گوسفندان هرم اسرم گرااری مری کرردیم و گوسرفند مرن همیشره قبرل ازبقیه ودیگران مشخص بود ! .آنکه ازهمه با حالتر وخوشگلتر وزیبا تر برود و چشمانش قشنگتر و نگاهش خوش حالت تربود همیشه مال من بود !. درواقع همه ساله اول ازهمه وقبل از سایر بچره هرا ایرن مرن برودم کره گوسفند خرودم را از برین دو ترا برره ارسرالی انتخراب مری کرردم وآن یکری راهرم هرکدام ازبچه ها که دلش مری خواسرت ومایرل برود بررای خرودش برمری داشرت ولی هیچی از بچه ها حق نداشت بدون اجازه من پوست خربزه و یا هندوانره خررودش را برره گوسررفند مررن بدهررد ! چررون اول پوسررت خربررزه را خرروب کنترررل و بازدیررد مرری کررردم ی ر وقررت خررراب و پالسرریده نباشررد ! و پررس از آن اجررازه مرری دادم کرره افتخرراراین را داشررته باشررند تررا پوسررت خربررزه ای راکرره خودشرران خورده اند به گوسفند من بدهند !!. در منزل ما برادر بزرگترم محمود ،همونی که قنداقش در بردو تولرد ولبرراس هررای دسررت دومررش همیشرره خرردا برره مررن مرری رسررید وهمانهررا را تررن مررن
احسان شوشتری 135 /
مرری کردنررد ،گربرره پرررورش مرری داد ! ،شرراید بعضرری ازسررال هررا همزمرران سرره ، چهار تا گربه نگهداری می کرد ! .یکی سفید ،یکی سیاه ،یکری پلنگری ویکری هم طالئی وسفید تو مان ومخلوط ودرفصرل زایمران بعضری ازایرن گربره هرا بره یکباره منزلمان پر از بچه گربه می شد کره درابتردا مادرشران آنهرا را بره دنردان مرری گرفررت واینطرررؾ وآنطرررؾ مرری برررد ولرری پررس از چنررد روزی کرره کمرری بزرگترر مری شر دند خودشرران چهرار دسرت وپررا بره دنبرال مادرشرران بره ایرن سررو و آن سو دررفت وآمد بودند و میو میو می کردند . عالوه براین در حیاط منزلمران مررغ هرم نگهرداری مری کرردیم ،آنهرا هم عالوه بر اینکه تخم مرغ مصرفی منزل ما را تأمین می کردنرد ،در فصرل جوجه کشی به یکباره می دیدی یر مررغ همچرون فرمانرده یر دسرته ننرامی جلو راه می رفت و دوازده تا جوجه رنی وارنی به دنبالش در حرکت بودنرد و همراه با ؼد ،ؼد مادرشان صدای جی جی راه می انداختند و مروقعی کره مادرشان می نشست از سررو کرولش براال مری رفتنرد .گراهی وقتهرا وبعضری از سالها همزمان دو تا ازمررغ هرا برا هرم جوجره هایشران را بره دنیرا مری آوردنرد ! وهرکرردام ازآنهررا بررا دسررته وگررروه جوجرره هررای خررود برره سررمتی در داخررل حیرراط درحرکت ودرگردش بودند !. همیشرره اوقررات ی ر اوضررا دیرردنی وتماشررائی درداخررل حیرراط منررزل کودکی ما وجود داشت ومحشری برپا بود ازصدای بع بع گوسفند وؼدؼد مرغ وجیر جی ر جوجرره ومیومیوگربرره وونرری ونرری بچرره آدمیررزاد ! کرره تعررداد مررا بچه ها هم کمترازبچه گربه ها نبود ! به ی سیرک جااب ومهریج مری مانسرت وهمه با هم ودرکنارهم ودسرت درآؼروش هرم وباصرفا وصرمیمیت خروش وخررم زندگی می کردیم !. وقتی بچه گربه ها با جوجه ها در جوارهم زندگی می کردنرد وبرا هرم کنار می آمدند و دوستان صمیمی یکدیگربودند ،چرا ما بچه ها نتوانیم با همره آنها کنار بیائیم !.
/136خانه پدری
زنرردگی مسررالمت آمیزوصررلح جویانرره وصررمیمانه را مررن درهمرران اوان کودکی از گربه های محمرود وجوجره هرای منزلمران آمروختم وفهمیردم روزیکره قراراست فرا برسد که درآن روزگرگ ومریش درکنرارهم صرمیمانه وبرا محبرت زندگی نمایند واز ی چشمه آب بنوشند یعنی چه !!. یر روز صرربح درآؼازسررنین نوجرروانی دیرردم کرره دکترعلرری (روانشرراد برادرمرحوم مان ) درراهروی داخل حیاط قدم می زند ،پس از چند نوبت که رفت و آمد می کردم دیدم همانجرا مشرؽول قردم زدن و رفرت و برگشرت اسرت ، معلرروم بررود کرره انتنررار چیررزی را مرری کشررید .معمرروال اینجرروری بررود کرره چررون خانواده شلوؼی بودیم وداخل حیاط هم فقط ی دستشوئی وجود داشرت ،اتفراق مرری افترراد کرره ی ر نفررر داخررل حیرراط وپشررت درب دستشرروئی برررای خررودش قرردم مری زد تررا دستشروئی خلرروت شررود ونروبتش فرررا برسررد .ولری درآن لحنرره کسرری داخررل دستشرروئی نبررود ،وقترری بعررد ازچنررد باررفررت وآمررد ،علرری را دیرردم کرره همچنان منتنر است ، پرسیدم :علی جان اینجا چه می کنی داخل توالت که کسی نیسرت ! منتنر چی هستی بپروکارتو تموم کن ! جواب داد :نه بابا توالت که نمی خوام بررم ،منتنررم ترا یکری ازایرن مرؼا یه تخمی بااره ! ببرم نیمرو بپزم وی صبحانه جانانه ای بخورم !!. منتنر بود تا از تنور داغ صبحانه گرم میل کند !. اصال احتیاج به پختن نداشت که ! ،نه جون من داشت !. عالوه برآن درخت شاه توت هم که وسط حیاط مان داشرتیم وهنروزهم پا برجاست ،دو تا بوته گل یاس هم که به دیرواره هرای جنروبی و ؼربری حیراط منزلمرران چسرربیده بودنررد نیررز داشررتیم کرره مررادرم کاشررته بودنررد و در فصررل بهررارو هنگررام شررکوفائی گلهایشرران واقعررا برروی خرروش ورایحرره دل انگیزوفرررح بخشرری داخل حیاط منزلمان به راه می انداختند . بعد هرا کره بزرگترر شردم وازدواج کرردم و درشرهرها ئری مثرل سراری و طهران زندگی می کردیم بوته های گل یاس فراوانی دیدم ولی هیچگاه بوی
احسان شوشتری 137 /
خوش گلهای یاس مشهد را درهیچ کجا ندیدم ! البته زیبائی شان همپای یاسهای مشهد بود ،چه بسا بوته های یاس زرد رنگی هم بود که از یاس هرای سرفید مرا زیبا تر بودند ولی بوی خوش و رایحه دل انگیز و فرح بخش یاس هرای منرزل کودکی مرا که مادرم با دستان خود کاشته بود هیچ کجا نداشت !. چون آب لوله کشی شهری در محله ما وجود نداشت ،پدرم چراه آبری در داخررل زیرزمینرری منزلمرران حفررر کرررده بررود کرره آب مصرررفی مررا ؼیررر از آب آشامیدنی از همان چاه تأمین می گردید و پدرم کره تنهرا فررد زورمنرد وقدرتمنرد منررزل مررا بررود پشررت چرررد چرراه مرری نشسررت وسررطل وطنرراب آنرررا داخررل چرراه می فرستاد وپس از پر شدن سطل آب ،پدرم کره روی سرکوی آجرری صرندلی ماننرردی برلبرره چرراه وپشررت چرررد چرراه نشسررته بررود پاهررای خررود را کرره دم پاهررای شلوارش را ترا داده برود و بررعکس رکراب زدن دوچرخره ،روی چررد چروبی چرراه حرکررت مرری داد وچرررد چرراه را مرری چرخانیررد تررا طنررابی را کرره داخررل چرراه آویزان بود دورچرد چوبی آن بپیچد و باال بیاید و وقتی چنردین دور طنراب کره به سطل آب بسته شده بود و داخل چاه آویرزان برود دور چررد چراه مری پیچیرد، ناگهرران چشررمان کوچ ر و مشررتاق کودکانرره مررا برره دیرردن س رطل السررتیکی (دلررو) مشکی رنگی که از لبه چاه آب بیرون می آمد روشن می شد که از اطراؾ آن هم آبهای اضافی همچنان در حال سرریزشدن و چکیدن بود ! .ما هم سطل پرر از آب را داخل کوزه ها و یا داخل حوق کوچ وسط حیاط خالی می کردیم تا به مصرؾ روزانه منزلمان برسد. شاید یکی ،دو سالی بعد کره احتمراال چهرار ،پرنج سراله شرده برودم سرر چهررار راه بررا فاصررله حرردود صررد و پنجرراه تررا دویسررت متررری نزدی ر منزلمرران یکدستگاه تلمبه آب از طرؾ شهرداری نصرب شرده برود کره اهرالی محرل بره آن " فشاری" می گفتند .چون شیر آب آن از باال به شرکل یر دکمره بزرگری برود که وقتی فشار می دادیم آب از خورطومی آن سرازیر می شد . اهررالی محررل جهررت آب مصرررفی منزلشرران هررر روز بررا تمررامی نرررؾ و نررروؾ قابررل اسررتفاده ای کرره داشررتند از قبیررل کتررری ،پررارچ ،سررطل ،آفتابرره
/133خانه پدری
و کوزه و ؼیره می آمدند و به نوبت نروؾ خود را زیر شیر آب می گااشرتند و با فشار دادن دکمه فشاری کوزه خود را پر می کردند وپس از آن نوبت نفرر بعدی می گردید تا کتری و یرا نررؾ دیگرری را کره بره همرراه آورده برود زیرر شیر آب بگاارد . مررا بچرره هررا هررم کرره دسررتمان برره آن برراالی تلمبرره نمرری رسررید تررا نرررؾ خودمان را پرآب کنیم همراه پدر می رفتیم ومعموال ی کتری کوچ بره مرن می رسید و نروؾ بزرگتر وسنگین تر را پدرم و یا بزرگترها برمی داشتند ، پدرم کنار تلمبه آب می ایستاد و یکی ،یکری نرروؾ کودکران قبرل از مرا راهرم پرررآب مرری کرررد تررا آنهررا راهرری منزلشرران شرروند و پررس از آن نوبررت خودمرران می رسید دو تا سطل آب بزرگ را که حتما خیلی هم سنگین بودند و فقط زور پدرم به آنها می رسید ،آنها را خودش بر می داشت و تا منزل می آورد . یر افرررادی هررم بودنررد کرره اصررال شؽلشرران آب کشرری بررود دو تررا سررطل حلبی از همین قوطی حلبری هرای هفرده کیلرویی روؼرن نبراتی کره قسرمت براالئی ودرب آنرررا بریررده بودنررد ،داشررتند کرره توسررط ی ر چرروب کرره روی شررانه هررای خودشان حمل می کردنرد برا طنراب یرا زنجیرر قرالب دار ایرن سرطل هرا را حمرل می کردند ،دو تا سطل حلبری پرر از آب در دو طررؾ شرانه هرای آنران آویرزان بود وتعادل آنها را حفن می کرد و برای خانه ها ومنازل اهرالی آب مری بردنرد وتوزیع می کردند وپول دستمزد خودشان را می گرفتند . عرررالوه برررر وضرررعیت ترررأمین آب منزلمررران و گوسرررفند داری پررردرم ، زمستان ها هم مرادرم جهرت گررم کرردن مرا کرسری مری گااشرت و بررای ترأمین سوخت اؼال آن بایستی قبل از شرو فصرل سررما ،یکری ،دو خرروار اؼرال می خریدیم و گوشه زیرزمین می ریختیم تا در سوز و سررمای زمسرتان بردون اخیره نمانیم . مادر نیزدرفصل سرما هر روز منقرل پرر از خاکسرتر شرده کرسری را از زیر آن بیرون می کشید و با پر کردن اؼال جدیرد و آترش کرردن آن دوبراره آن را زیر کرسی می گااشت تا بچه ها دور ترا دور آن زیرر کرسری بنشرینند ترا
احسان شوشتری 131 /
گرم شوند .معموال همگی ما بچه هرا تکرالیؾ مدرسره و مشرق هایمران را دور همین کرسی می نوشتیم ،روی کرسی هم با یر لحراؾ برزرگ و سرنگینی از پشم گوسفند پوشیده شده برود .مرادرم بره سرلیقه خرودش یر سرینی گررد بزرگری مناسب ابعاد کرسی گااشته بود که بره آن مجمعره مری گفتنرد وقتری مری خواسرت چائی و یا ؼاا بیاورد داخل همین مجمعه روی کرسی می گااشت و همگری مرا از اطراؾ مثرل میرز نهرار خروری یاپنری پیرامرون آن دو زانرو نشسرته و ؼراای خود را میل می کردیم ویا چائی می نوشیدیم . از دیگر عالئم روستائی زندگی کردن دوران کودکی ما اینکره مرادرم همه ساله با زحمرت و مشرقت فرراوان بره مقردار خیلری زیرادی شرامل چنرد جعبره چوبی بزرگ گوجه فرنگی می خرید و یر روز تمرام آنهرا را درگوشره حیراط و روی اجرراق مرری جوشررانید تررا رب گوجرره فرنگرری درسررت کنررد وپررس از پخررتن وآماده شدن آنها را داخل ضروؾ نسبتا بزرگری کره بره آنهرا "بانکره" مری گفتنرد می ریخت ودرب شیشه ها وکوزه ها را محکرم برا پارچره وخمیرر وگرچ وامثرال آن حسابی پوشش می داد ومی بست و روی لبه طاقچه زیر زمین می چیرد کره تا پایان سرال رب بره انردازه کرافی داشرته باشریم .براز هرم در پایران تابسرتان هرر سال خیار به اندازه کافی می خریرد ترا خیرار شرور بسرازد و آنهرا را داخرل پیرت های حلبی می ریخت و درب آنرا هرم برا گرچ بنرائی سرفت و محکرم مری کررد ترا خوب جا بیافترد و حسرابی خیرار شرور شرود کره همیشره در کنرار سرفره ؼراایمان خیار شور هم داشته باشیم . خالصه انروا و اقسرام ترشری هرا و شروری هرا را مرادر مرن خرودش مرری سرراخت و برررای تمررام سررال اخیررره مرری کرررد ! ،گوشررت اخیررره یعنرری همرران قورمه های گوسفند هائی را که داخرل همران حیراط کوچر سری ،چهرل مترری ودر حضررورهمه اهررالی منررزل و کودکرران کرره بررا شرروق و اوق وصررؾ ناشرردنی منتنر دل و جگر آنها بودند ،ابح کرده بودیم را داشتیم ! ،اؼال فرراوان جهرت سوخت داخل منقل کرسی به اندازه یر سرال تمرام بانردازه کرافی داشرتیم ! یر اؼال دونی کوچ زیر پله ای داشتیم که بعضری از سرالها تابسرتان و زمسرتان
/115خانه پدری
داخل آن پرازاؼال چوب بود مقداری از اؼال هرا از ایرن زمسرتان ترا زمسرتان بعدی هم می ماند و استفاده نمی شد !. انوا و اقسام مخلفات سفره ؼاا وشوری ها مثل خیار شورو ترشریها مثل ترشی لیتره را کره مرادرم خیلری دوسرت مری داشرت را بررای مصررؾ همره سال داشتیم ،پیازوسیب زمینی هم کره از روسرتامان مری رسرید و شروری هرای مختلررؾ و رب گوجرره فرنگرری و ؼیررره هررم را داشررتیم وتررنقالت وآجیررل شرربهای زمستانمان هم که همران هسرته هرا ودانره هرای خربرزه وهندوانره ای برود کره در تابسررررتان خررررورده بررررودیم ! نرررران فطیررررر وقرررراتق هررررم کرررره از روسررررتا برایمرررران می فرستادند ! حتی فرشهای اتاق های منزل ما هم پالس هرائی برود کره زنران خویشاوند روستائیمان بافته بودند وبرای ما به شهر ارسال نموده بودند !. و بدین سان اگر چه در ناهردرون شهر زندگی می کردیم ولی عمال ی زندگی کامال وصددرصد روستائی را برای خودمان تدارک دیده بودیم . از وسرط ایررن براال خیابرران یعنرری از فلکره حرررم امررام رضرا( ) تررا فلکرره دروازه قوچرران ی ر نهررر آبرری مرری گاشررت کرره حرردود سرره ،چهررارمتری عرررق و حرردود دو متررری هررم عمررق داشررت و دو طرررؾ ایررن کانررال و جرروی آب هررم درختان قطور و کهنسالی بودند که به خاطر دارم داخل تنه پوسیده یکی از این درختان که خاکی شده برود یکری از ایرن واکسری هرای دوره گررد بسراط واکسری خود را جای داده بود و از تنه درخرت قردیمی مثرل یر باجره و کیوسر محرل کررار خررود اسررتفاده مرری کرررد ! .بعررد از درخترران تنومنررد دردو طرررؾ نهرررآب ، خیابان آسفالته قرار داشت و در دو طرؾ خیابان هم مؽازه ها و دکان ها واقرع شررده بودنررد .خیابرران اسررفالت دو طرررؾ جرروی آب برراال خیابرران تررا فلکرره دروازه قوچان فعلی ادامه داشت و از دروازه قوچان تا چهرار راه میردان برار امرروزی خیابررران شرررنی و خررراکی برررود و در ادامررره هرررم کررره دیگررره باؼرررات و زمرررین هرررای کشررراورزی بودنرررد ودر دور دسرررتها و درهمررران فضرررای بررراز میررران مرررزار و باؼچه های صیفی کاری همین ساختمان کارخانه آرد که هنوز هم پا بر جاست
احسان شوشتری 111 /
در حرروالی محلرری کرره بعررد هررا برره اسررتخر شررهر داری مشررهور گردیررد برره چشررم می خورد . و برراال خیابرران تمامررا ازفلکرره حرررم تررا چهررار راه میرردان بررار امررروزی محدود می گردید ،از قسمت جنوبی فلکره دروازه قوچران یر خیابران باریر جاده مانندی تا فلکه سعد آباد نیزبرود و پرس از آن هرم ترا ده آبکروه ادامره داشرت کرره آسررفالت بررود وپررس آن هررم بصررورت جرراده شررنی ازشررهر خررارج مرری شررد وبرره سمت کارخانه قند آبکوه وشهر طوس ودر ادامه هم بره سروی چنراران وقوچران مرری رفررت .اکثررر شررکت هررای اتوبوسرررانی بررین شررهری در حرروالی همررین فلکرره دروازه قوچان مستقر بودند و گارای وتوقرؾ گراه و دفراتر فرروش بلریط آنهرا هرم تماما درجوار ایستگاهشان بود . همه محدوده شهری مشهد در پنجاه سال پیش و ایام طفولیت وکودکی من در این قسمت از شهر درهمین حد واندازه بود و منزل مسکونی پدری مرن هم دری محله نوبنیاد وترازه تأسریس کره در آن روزگراران جرزو حومره شرهر محسوب می شد ،قرار داشت . دکان داران و کسبه دو طرؾ باال خیابان چون مشررؾ بره حررم امرام رضررا ( ) بودنرررد وگنبدوگلدسررته هرررای حرررم را هررررروز مرری دیدنرررد ،صررربحها درهنگررررام بررررازکردن وبرررراال بررررردن کرکررررره مؽررررازه هررررای خررررود و یررررا عررررابرین ورهگارانی که هرروز صبح ازعرق خیابان عبرور مری کردنرد هنگرام عبرور ازمسیر براال خیابران ترا چشمشران بره بارگراه وگلدسرته هرای طالئری آن مری افتراد ابتدا رو به حرم امام رضا ( ) می ایستادند ودست راسرت خرود را روی سرینه مرری گااشررتند و برره جه رت رعایررت ادب و احترررام اول سررالمی برره آن حضرررت و گنبد و بارگاه امام هشتم می دادند و تعنیم وتکریم می کردند . جرروی آب وسررط خیابرران در فاصررله فلکرره دروازه قوچرران تررا چهررار راه میرردان بررار هررم محررل اسررتفاده و شسررت و شرروی رخررت ولبرراس و فرررش و پتررو و لحرراؾ اهررالی محررل بررود کرره ب ره خصرروص در روز هررای جمعرره وایررام تعطیررل
/112خانه پدری
وبرررروییه درهرررروای آفتررررابی خیلرررری پررونررررق وپرطرفررررداربود و هررررر گروهرررری وهرخانواده ای در قسمتی از نهر مشؽول شست و شوی وننافتی بودند . روزهای تعطیلی و جمعه ها ،یکی ازپسرعموهای من که در آن ایام طلبه نوجوانی بود ودر حوزه علمیه مشهد تحصیل می کرد و در مدرسه نواب حجررره ای داشررت برره منررزل مررا مرری آمررد و گوسررفند هررای مررا را برررای تفررریح و گررردش و شسررت و شررو برره همررین نهررر آب اصررلی شررهر واقررع در برراال خیابرران مررری بررررد و در جررروی آب حسرررابی بررره آنهرررا سروصرررفائی مررری داد و حمامشررران می کرد تا حسابی تمیز گردند و دوباره آنها را بره منرزل مری آورد و بره همران درخت توت قدیمی وسط حیاط که بعرد هرا بره درخرت شراه تروت پیونرد شرده برود می بست و بعد از نهار یا شام دوباره جهت خوابیدن به حجره خود در مدرسره علمیه نواب باز می گشت . در یکی از روز های جمعه که پسر عموی طلبه ما به مننور شسرتن گوسفند ها درهمران نهررآب براال خیابران مررا هرم همرراه خرود بررده برود و گمران می کنم در آن زمان حداکثر سه ،چهار ساله بودم وهمچنان کنار جروی آب بره نناره وانتنارنشسته بودم و گوسفند خودم را تماشا مری کرردم کره پسررعمو در وسط نهرمشؽول شست و شوی آن بود !. پسر عمو ی پیراهن سرفید یقره آخونردی بره ترن داشرت و آسرتین هرای خرود را تررا روی بررازو برراال زده بررود و پاچرره هرا ودمپررای شررلوار خررود را نیررز تررا باالی ران هایش تا داده بود و وسط نهر با ی کاسه ویرا سرطل کروچکی روی پشررم هررای گوسررفند مررن آب مرری پاشررید و بررا صررابون ومرراده شرروینده هررم برره جرران حیوان افتاده بود که حسابی کؾ کرده بود !. احمررد اخرروی بزرگتررر مررن کرره احتمرراال هفررت سرراله بررود طنرراب گوسررفند خودش را که پسر عمو قبل از ورود به وسط نهربا میخ طویله محکم به زمرین کوبیده برود را بره دسرت گرفتره و کنرار نهررآب بره نوبرت ایسرتاده برود ترا پرس از اتمام شستشوی گوسفند من نوبت گوسفند او هم برسد ! .چندین بار پسر عمرواز
احسان شوشتری 113 /
وسط آب تراکر داد وگفرت :احمرد جران موانرب براش گوسرفندت فررار نکنرد !. پسرعمو جان افسارش رو محکم بچسب یکوقت فرارمی کنه ها !. گویرررا احمرررد برررازی گوشررری مررری کررررد و بررره تررراکرات و هشررردار هرررای پسرعموی نوجوان پانزده ساله و برا تجربره مرا وقعری نمری نهراد وترره هرم خررد نمری کرررد ! تررا اینکرره برراالخره اتفرراقی کرره نمرری بایسررت بیافتررد ،افترراد .و گوسررفند احمد که طنابش را رها کرده بود دری چشم برهم زدنی فرار کرد !. پسرعمو که متوجره جریران فراربرره شرد ،بالفاصرله گوسرفند مررا کره وسط نهررخیس وآب نکشریده ،آؼشرته بره کرؾ وصرابون همچنران برجرای مانرده برررود ونیزخررررود مرررررا کرررره در کنرررار جرررروی آب دربحرتفکرررررآرام نشسررررته بررررودم وگارعمرمی دیدم ! را به خانواده ای که در چند متری ما مشؽول شستن فرش بودنرررد سرررپرد و برررا همررران وضرررعیت دیررردنی ،آسرررتین هرررای بررراال زده ترررا روی بازووزیرشلواری که به پا داشت و پاچه هایش تا باالی رانهایش ورمالیرده برود و بدون کفش از وسرط نهررآب جسرتی زد وبره چراالکی بیررون پریرد و بره دنبرال گوسفند فراری به تعقیب روان شد !. گوسفند فراری با آن دنبه هرای چنرد کیلروئی اش کره موقرع دویردن براال وپائین مری پریرد از جلرو مری رفرت و پسرر عمروی طلبره نوجروان مرن هرم برا آن آسررتین هررای ب راال زده همچررون قصرراب هررا و پاچرره هررا ودمپاهررای تررا داده و لولرره کرده اش تا باالی ران هرا همچرون کرارگران سراختمانی و خشرت مرالی و بردون کفش در خیابان های شهر به دنبال او می دویرد ! ،وبررادرم احمرد کرودک هفرت ساله هم با چشمان گریان به دنبال این هردو می دوید !. صرررحنه ی بررردیع وعجیبررری برررود ! .حیررروان بررری فکرررر وبررری شرررعورپیش مرری رفررت وجلررودار بررود ،طلبرره حرروزه علمیرره کرره برررای کسررب علررم ودانررش برره شررهرآمده بررود برره دنبررال اودرحرکررت بررود وبرره حیرروان نمرری رسررید ! وکررودک خردسرال هرم نرراالن وگریران از پرری هرر دوآنهرا دوان ،دوان مرری رفرت ! هرسرره بررردنبال هرررم برررا عجلررره وشرررتاب وبررری وقفررره ودرنررری در تعقیرررب هرررم بودنرررد !!.
/114خانه پدری
وقتی پسرعمو به دنبال بره فراری احمد می دوید و من از پشت سرر تماشرایش می کردم این پاهای لختش و رانهای سفیدش خیلی خنده داربه ننر می آمد !. اولین باری هم که پدرم به فاصله کمی بعرد از تولرد مرن بره خانره خردا مشررررؾ شررردند ،بررردین شرررکل برررود کررره تعرررداد هفرررت نفرررر از آقایررران کشررراورز ودامدارساکن روستا ی پدری ام که بررای نخسرتین برارمی خواسرتند بره زیرارت خانرره خرردا درشررهرمکه نائررل گردنررد چررون از مناسر وآداب و اعمررال حررج هرریچ نمری دانسرتند ،تصرمیم مری گیرنررد ترا یر روحرانی را هرم بررا خرود بره ایرن سررفر ببر نرد کره برره آنران مناسر و آداب حرج و زیررارت را بیراموزد تررا بتواننرد اعمررال وعباداتشرران را برره نحررو احسررن وشایسررته برره جررای آورنررد و برره همررین دلیررل بررا مشورت هم و قبرول وتقبرل کلیره هزینره هرای سرفر بره طرور مشرترک برا آشرنائی ودوستی که با پدرم داشتند به صورت دسته جمعی به شهر مری آینرد و از شریخ نصررت هللا دعروت مری نماینرد ترا درایرن سرفرزیارتی وروحرانی حرج آنران را ترا عربستان سعودی همراهی نماید !. بعضی از آنران آنقردر بره پردرم ارادت داشرتند کره مری گفتنرد اگرر شریخ نصرت هللا با ما به مسافرت نیاید مرا هرم نمری رویرم ! .و بره اینصرورت اولرین سفر حج پدرم که مطمئنرا بزرگتررین آرزوی قلبری او هرم برود بالفاصرله بعرد از تولد من و بدون آنکه کوچکترین هزینه ای هم برایش داشته باشد فرراهم گردیرد و پدرم به خانه خدا رفت و پس از آن سال و بعد از آن اولرین تجربره مسرافرت به مکه مکرمه که پدرم با چم وخم کرار آشرنا گردیرد و راه بلرد شرد ،دیگره همره ساله یا به عنوان روحرانی کراروان و یرا حرج واجرب و بره عنروان نایرب الزیرارة سررایرین کرره از توانررایی رفررتن برره حررج بررر خرروردار نبودنررد ،مثررل پرردر بررزرگ ومررادربزرگم کرره پدرچنرردین نوبررت برره نیابررت ازطرررؾ آن مرحومرران مناس ر و اعمررال حررج را انجررام داده اسررت ،برره طررور مرتررب و مررننم در مرراه ای الحجرره ودرسالیان متمادی عازم بیت هللا الحررام گردیرده انرد و بررای مرا فرزنردان شران و دیگرخویشررراوندان وآشرررنایان هرررم بررره طرررور مرترررب ومرررننم ازایرررن سررررفرها سرروؼاتی هررای دلپایروجانانرره ای آورده انررد تررا جررائی کرره اگررر امررروزاز ایشرران
احسان شوشتری 115 /
سؤال شود که تا حاال چند نوبت به خانه خردا مشررؾ شرده ای مطمئنرا تعرداد آن را به خاطرنمی آورند ! . یکبار هم یکی از مریدان پدرم یر قرواره پارچره فاسرتونی بره انردازه دوخت ی قبا ویا لباده برای ایشران هدیره و سروؼاتی آورده برود ،چرون پارچره اهدائی چهارخونه وی خط زرد رنگی هرم وسرط آن داشرت بهمرین جهرت براب سررلیقه پرردر نبررود وآن را مناسررب وشایسررته دوخررت قبررا برررای خررودش نمرری دیررد ومعطل مانرده برود کره برا ایرن تحفره تقردیمی چره بنمایرد چرون بالاسرتفاده مانردنش راهم اسراؾ ونا شکری مری دانسرت ! .پردرم موضرو را برا یکری از مریردان دیگر خودش در میان می گاارد . ایشرررران بازنشسررررته ارتررررش ویانرررردارمری بررررود ولرررری در ایررررام پیررررری وبازنشسرتگی یر خیرراط خانره کوچر وکررم مشرتری هرم در مؽررازه ای کره سررر منزلش ساخته بود دایر کرده بود و در آنجا هراز گاهی بره دوزنردگی وخیراطی اشررتؽال مرری ورزیررد ،شرراید هررر سررالی و یررا مرراهی یر دسررت کررت و شررلوار هررم می دوخت ! ،وحاال هم مدتها بود که درب آن را تخته کرده وقفل نموده بود !. ایشرران کرره از مریرردان پروپررا قرررص پرردرم بودنررد برره حرراج آقررای مجتهررد پیشنهاد می نمایرد آن قرواره پارچره ای کره رنری آنررا بررای دوخرتن قبرا و لبراده مناسب نمی دانید را بفرستید تا من برای بچه ها کت و شلوار بدوزم !. وبدین طریق پس از سرالها دوبراره درب خیراط خانره متروکره خرود را بخاطر ما فرزندان حاج آقا بازگشائی می نماید !. روزها و هفته ها کار من وسه و چهار ترا ازبررادران دبسرتانی وپریش دبسررتانی ام همرررین برررود کرره هرررر روز جلررروی مؽرررازه خیرراطی ایشررران بررره صرررؾ مرری شرردیم و یکرری یکرری کررت و شررلوارمان را پرررو مرری کررردیم و بررا ی ر قطعرره صابون روی آسرتین و دامرن و خشرت آنهرا عالمرت گرااری مری کررد وسروزن مرری زد تررا نوبررت بعرردی کرره مجررددا دوبرراره برررای پرررو بعرردی بررازمی آمرردیم !. فکر می کنم اگر خیاط خانه های دیگر جهت اتمام ی دست کت وشرلوار فقرط دوبررار پرررو مرری کردنررد ،ایررن خیرراط باشرری مررا هررر کررت وشررلوار را اقررال هفررت ،
/116خانه پدری
هشررت ،ده بررار پرررو کرررد وبررا صررابون عالمررت گررااری کرررد وباسرروزن ترره گرررد مشرررخص کررررد وآنقررردرمس مرررس کررررد ومررررا حررررص داد کررره فکرررر مررری کرررردم نمی تواند لباس های عیدی ما را تا شب عید آمراده کنرد ! ترا اینکره بالخرره کرت وشلوارهای ما را تا عید نوروزآماده کرد !. تررا مرردتها جررزو تفریحررات م را شررده بررود کرره هررر هفترره برره مؽررازه ایشرران مراجعه می کردیم و ایشان هم پیرمررد دسرت تنهرا ضرمن اینکره سروزن مری زد وسعی می کرد که لباس ما را برای عید آماده کند برایمان از خراطرات دوران خررردمت وزمانیکررره رئررریس پاسرررگاه یانررردارمری وسررررکار اسرررتواربود خررراطرات مفصررل وپرحوصررله ومشررروحی تعری رؾ مرری کرررد ! کرره کجاهررا وچطرروری بررا اشرررار و قاچرراقچی هررا در گیررر شررده بودنررد ! .یکبررار هررم از حملرره گررروه هررای اشرارمسررررلح برررره پاسررررگاه یانرررردازمری تحررررت امررررر خررررود خرررراطرات جالررررب و قهرمانانه ای تعریؾ می کرد !. تا اینکه باالخره کت و شلوارهای ما با اصرار و سرماجت و پیگیرری مجدانه و مصرانه پس از چند ماه برای شب عید نوروزآماده گردیرد واز جملره اینکه کت وشلوار مرا دو ساعت پس از سال تحویل تمام کرد وپس از شصرتاد بارکه مسیرخانه ترا خیراط خانره را کره نزدیر منزلمران برود رفرتم وآمردم ترا در نهایت موفق شدم لباس عیدم را تحویل بگیرم !!. ولی ازهمه جالب ترر وبرا مرزه ترر اینکره وقتری روزعیرد همره بچره هرا همزمان و با هرم کرت و شرلوارهای نرو و جدیرد خرود را پوشریدیم ،درسرت مثرل ی تیم ورزشی همگری هماننرد وهرم شرکل دارای یر دسرت کرت و شرلواری فرم وی مدل وی رنی شده بودیم !. چون همه پسر ها برا کرت و شرلوار یر رنری ماننرد و شربیه هرم شرده بودند کامال در آن روز عید مشخص بود واگر هر کسی از ته خیابان هم ما را در آن لباس ی شکل می دید اگر خیلی هم کم هوش بود باز هم می فهمیرد کره ما همگی فرزندان ی خانواده خوش سلیقه هستیم ! اگرمی خواستند ما بچه ها را از هررم تفکی ر کننررد فقررط قررد وقررواره مررن کمرری از بقیرره بلنرردتر بررود ووجهرره
احسان شوشتری 117 /
مشخصره ام همرین درازی ام برود ولرری بررای جردا سرازی مررابقی بچره هرا چررون همگی ی شکل وی قد بودند وبرا کرت وشرلوار یکسران ویکرنری هرم همگری مثرل دو قلررو هررا کررامال شربیه هررم شررده بودنررد بایسررتی مثرل اعضررا یر ترریم برررای هرکدامشان ی شماره پشت کتشان نصب می نمودند !!. آن سال عید نوروز ازخاطره انگیزترین اعیاد کرودکی مرن بره حسراب می آید بخصوص اینکه با آن کت وشلوار متحدالشرکل منتنرر میهمانران واقروام بودیم که طبق روال وسنت همه ساله پسرخاله حاج جواد آقا باتفاق خرانواده در همان اولین ساعات روز اول عید آمدند . پسرخاله پس از عید دیدنی وموقع رفتن وخدا حافنی دسرت در جیرب بؽرررل کرررتش کررررد وکیرررؾ پرررولش را درآورد وبررره همگررری بچررره هرررا عیررردی داد . پسر خالره همره سراله ایرام عیرد نروروز بره مرا عیردی مری داد ولری تفراوت عیردی آنسالش در این بود که از داخل کریفش اسرکناس هرای پرنج تومرانی نرو وترا نشرده سبز رنگی را در آورد که برای اولین بار ودر همان شبهای عید آن سال وارد بازار شده بود اسکناس های جدیردی برود کره عکرس وتصرویر محمرد رضرا شراه پهلرروی در ابعرراد بررزرگ روی برگرره اسررکناس چرراپ شررده بررود ونیمرری ازروی اسکناس را پوشش داده بود. آن لباس عیدی وآن کت وشلوار های ی شکل وی رنی که اولرین کت وشلوار زندگی من بود ومرحوم آقای پروانه آنها را برایم دوخته بود وایرن اسکناس ها پنج تومانی نو وجدید سبز رنی که پسر خاله حاج جواد آقا بره مرن عیرردی داده بررود باعررس شررد کرره عیررد آن سررال از زیبررا ترررین وخرراطره انگیزترررین اعیاد نوروز همه دوران طفولیت وکودکی من باشد .
/113خانه پدری
دوران تحصیل
مشهد – سالهای ۴۸۱۱تا ۴۸۳۱
در سن هفت سالگی ،اگر چه هنوزاواسط فصل گرما و تابسرتان برود و مدارس بعلرت تعطریالت تابسرتانی بازگشرائی نشرده بودنرد ،ولری مرن از شروق واوق رفتن به مدرسره ! ،وازآنجرا کره از ابتردا هرم پسررعجولی برودم بحردی کره مادرم همیشه می گفت :چه خبرته ،مگه شش ماهه بدنیا آمده ای ! مرتب بره پرردرم نررق مرری زدم و بررا اصررراراز او مرری خواسررتم کرره حتمررا هرروزسررر راه برره دبستانی که مرا درآنجا ثبت نام کرده است سری بزند ،شراید مردارس براز شرده باشند ولی اوازاین موضو اطال و خبری نداشته باشد !. از بررس شرراگرد درس خرروان و زرنگرری بررودم وسررط گرمررای تابسررتان و تعطیلرری مرردارس مایررل و مشررتاق بررودم کرره زود تررر بررروم سررر کررالس درس بنشررینم !! ،تررا اینکرره برراالخره درابترردای فصررل پررائیز و روز اول مهررر مرراه وارد "دبسررتان راهنمررا" کرره نزدیکترررین مدرسرره پسرررانه برره منررزل مررا بررود و حررداکثر دویسررت وپنجرراه متررر بررا خانرره پرردری ام فاصررله داشررت ،شرردم و در کررالس اول ابتدائی و برروی نیمکت های سه ویا چهار نفری در کنار سایر دانرش آمروزان
احسان شوشتری 111 /
همسررن و سررال خررودم کرره حرردود چهررل ،پنجرراه نفررر در ی ر
کررالس درس بررودیم
نشستم . پشررت تررابلو بررزرگ سررردرب ورودی مدرسرره کرره ازسررمت خیابرران نررام "دبستان راهنما" قید گردیده بود ،ولی ازسمت حیاط مدرسه با خرط بسریار زیبرا وبزرگی این بیران و شرعارحکیمانه وسرخن گهرر برار و بره یراد مانردنی حضررت زرتشت " :گفتار نی ،پنردار نیر ،کرردار نیر " نقرش بسرته برود کره هرر روزصبح که دانش آموزان وارد صحن مدرسره مری شردند از زیرر همرین ترابلو ونصرررائح و سفارشرررات اهرررورائی حررر شرررده بررررروی آن عبرررور مررری کردنرررد و می گاشتند ویا درزنگهای تفریح وورزش از داخل حیاط مدرسه تعرداد بیشرمار دانرررش آمررروزان مقررراطع مختلرررؾ تحصررریلی چشمشررران بررره همرررین ترررابلو برررود و می توانستند بخوانند وبه خاطر خویش بسپارند . پس ازگاشت حدود چهل و پنج سال ازاولین روز ورود من به عنوان دانررش آمرروزکالس اول ابترردائی برره "دبسررتان راهنمررا" هنوزسرراختمان مدرسرره برره همان شکل نخستین واولیه خود پا بر جاست !. هرررم دبسرررتان دوران کرررودکی وابتررردائی ام ،هرررم منرررزل پررردری و محرررل زندگی ایام طفولیت وکودکی و نوجوانی و جوانی ام و هرم مسرجد پردری ام کره برررریش از پنجرررراه سررررال در حقیقررررت محررررل کررررارودفترمراجعین پرررردرم محسرررروب مرری گردیررده اسررت ،هررر سرره محررل ومکرران محترررم وارزشررمند فرروق هری ر برره فاصرله ی صرد ترا صررد وپنجراه مترری از یکردیگر پرا برر جررا و برر قررار هسررتند وفاصله ی فی ما بین خانه تا مدرسه نیز همچون نیم قرن پریش دسرت نخرورده وبهمان شکل اولیه خود برجای مانده است !. ازدرب منزل که خارج شده وبه سمت مدرسه مری رفرتم ابتردا بایسرتی از جلوی مسجد پدرم عبور می کردم وزنی آخروموقع تعطیل شدن مدرسره و بازگشت و مراجعت بره طررؾ منرزل نیرز بره همرین ترتیرب بازدوبراره ازجلروی مسجد پدرم می گاشرتم .مسرجد پردری دقیقرا مرا برین منرزل و دبسرتانم واقرع شرده است و فاصله ی آن با هر دو مکان تقریبا برابرومسراوی اسرت ،اگرر از درب
/255خانه پدری
مسجد آقا جان خارج شوید چنانچه سمت راست بروید با فاصرله ی صرد مترری به منزل پدری من می رسید و اگر سمت چپ بروید براز هرم برا طری فاصرله ی حدود صد متری به درب دبستان دوران کودکی من خواهید رسید . هر سه این اماکن اگر چره از جهرت احتررام و تبررک و تقردس شرأن و منزلت یکسان وبرابری ندارند ،ولی هرسه آنها برای من محترم و فوق العاده با ارزش هستند یکی محل زندگی ورشد وتربیت من بوده ،یکی محل تحصریل وتعلیم وآموزش وپرورش من بوده و مسرجد پردری هرم محرل تردارکات و ترأمین هزینه ومخارج زندگی خانوادگی ما بوده وهم اکنون نیزهست . خوشبختانه هر سه این اماکن همچون آثار تراریخی و بنرا هرای قردیمی و ثبت شده در سازمان میراس فرهنگی پا برجا و برقررار هسرتند بره خصروص ساختمان دبستان کره همچرون روز اولری کره مرن پرای در آن گااشرتم هریچ گونره تؽییری هم نکرده است .منزل و مسجد پردری چنردین نوبرت بازسرازی وتررمیم و نوسازی شده اند ولی دبستان راهنما حتی تعمیروباز سازی هم نشده اسرت !. فقط اسم آن را بعد ازپیروزی انقالب اسالمی تعویق کررده انرد وآن ترابلو زیبرا وبیاد ماندنی وبیران شریوا وشایسرته زرتشرت را از روی ترابلو سرردرب ورودی مدرسه پاک کرده اند . پررنج سررال از تحصرریالت ابترردائی ام را بررا همرره سررختی ومشررقت و جرران کنرردنی بررود برره صررورت دو شرریفتی و چرخشرری صرربح و بعررد از نهررر در همررین دبستان راهنمرا بره پایران برردم !.از خراطرات خروب و بره یراد مانردنی تمرامی آن دوران تؽایرره رایگررانی بررود کرره همرره سرراله بررین دانررش آمرروزان همرره پایرره هررای تحصیلی و بصورت روزانه توزیع می کردند که از برنامه های مفررح و لرات بخش دوران ابتدائی و زمان دبستان من بوده است !. ی روز شیروکی می دادند ی روز نان وکره که خیلری هرم زیراد بین دانش آموزان پخش مری کردنرد ،یر روز بیسرکویت هرای رضروی بره هرر نفرسره عردد مرری دادنرد کره خیلرری هرم خوشررمزه برود ویر روز هررم مروز وسررایر میرروه هررا را توزیررع مرری کردنررد خالصرره اینکرره ایررام خوشرری بررود ! بخصرروص
احسان شوشتری 251 /
روزهائی که تؽایه اضافی توزیع می کردند ومن سرهم اضرافی خرودم را زنری آخر برای خواهران وبرادران کوچکترم به منزل می بردم خیلی کیرؾ مری داد ولات مضاعفی می بردم !!. و از حسرت های به جای مانده آن ایام اینکه دوست خوب و عزیزی در کررالس دوم دبسررتان داشررتم کرره اتفاقررا برررادرزاده نررانم مدرسرره نیزبررود برره نررام "احمررد ترروکلی" کرره از یکرری از شررهرهای شررمالی کشررورآمده بررود و ی ر سررالی همکالسی من بود ودری میز وکناریکدیگر می نشستیم و بعرد از آن سرال هرم هرگز او را ندیدم و هر چه دنبالش مری گرردم وآرزوی دیردن وپیردا کرردنش را دارم و داخررل اینترنررت و گوگررل هررم سرررچ اش مرری کررنم وبرردنبالش مرری گررردم ، پیدایش نمی نمایم ! پنداری آب شده ورفته تروی زمرین !! .هرر چره احمرد تروکلی می یابم ،مثل همین آقایی است که اکنون نماینده مجلس شرورای اسرالمی اسرت و رئیس کمیسیون اقتصادی که با دوست دوران کودکی و یار دبستانی من چنرد سالی اختالؾ سن دارند وبزرگترمی باشد و درشهر مشرهد هرم تحصریل نکررده است !. در دوران کودکی من ،تحصیالت دوران ابتدائی و دبستان شش سال بود کره پرنج سرال آن را در همرین مدرسره راهنمرا ودرنزدیکری منزلمران سرپری کردم ولی سال ششم که سال پایانی دوره ابتدایی بود و امتحانرات آن هرم نهرائی بود به علت کثرت دانش آمروزان محلره مرا و عردم نرفیرت و گنجرایش حتری دو شرریفته مدرسرره راهنمررا ،مررا دانررش آمرروزان کررالس ششررم را کرره حرراال بزرگترررین کودکرران دانررش آمرروز بررودیم برره مدرسرره دیگررری برره نررام "بزرگمهررر" واقررع در چهارراه میدان بار که کمی دورتر ازمدرسه قبلی بود و برای رسیدن بره آنجرا بایستی از دو تا خیابان اصلی هم پیراده عبرور مری کرردیم ،فرسرتادند .ودرایرن مدرسه بود که پس از ی سال دوره ابتدائی ام را بدون تجدیدی و یا مرردودی ولی با نمرات ضعیؾ و ناپلئونی وزورکی بره پایران رسراندم و موفرق بره کسرب و دریافت گواهی نامه اتمام تحصیالت دوره ابتدائی و دبستان شدم .
/252خانه پدری
پررس از پایرران دوره ی ابترردائی وارد دبیرسررتان شرردم ولرری متاسررفانه بررا تأخیراقررردام بررره ثبرررت نرررام نمررروده برررودیم ،چونکررره پررردرم مسرررئولیت ثبرررت نرررام در دبیرستان را به عهده خودم گااشته بود و من هم جزو ونایؾ ومسرئولیت هرای پدری به حساب مری آوردم !! وبردین شرکل هرر یر بره امیرد دیگرری برودیم کره فصل تابستان وتعطیالت به اتمام رسیده و سال تحصیلی هم آؼاز گشرته برود !، پدرم گمان می کرد که من ثبت نام کرده ام و مرن هرم فکرر مری کرردم کره پردرم مرررا ثبررت نررام کرررده اسررت ! .چررون فصررل تابسررتان آن سررال را نیزماننررد همرره ی تابسررتان هررای سررالهای دوران کررودکی ام در روسررتای ینگجرره سررپری کرررده و گارانده بودم . وقتی از ده به شهر خودم مراجعرت کرردم و نرام مدرسره جدیردم را از پدرم جویا شدم تا که بدانم جهت ادامه تحصیل به کدام دبیرسرتان بایرد برروم !، تازه متوجه شدم که ای داد بر من از ثبت نام خبرری نیسرت و بازمانرده واز قلرم افتاده ام !. در دبیرسررتان هررای دولترری کرره اصررال جررائی برررای ثبررت نررام مررن وجررود نداشت ! .شاید اگرنمرات بهتر وخوب تری در کارنامه ابتردائی ام مری داشرتم ، پدرم می توانست با استفاده از نفوا لباس روحانی خویش جائی برای ثبت نرامم پیرردا نمایررد ولرری چررون نمرررات دوران ابترردائی و برره خصرروص کررالس ششررم و امتحانات نهایی ام چنگی به دل نمی زد و از طرفی هرم چنرد روزی از شررو سال تحصیلی سپری گردیده بود به هر دبیرستانی که مراجعره کرردیم و بره هرر مدیر دبیرستانی که رو انرداختیم برازهم فایرده ای نداشرت و مری گفتنرد کره لیسرت دانش آموزان ما پرشده است وازاواسط تابستان ثبت نام را متوقؾ کرده ایرم !. برره ناچررار برره سررراغ دبیرسررتان هررای ملرری وپررولی رفترریم .برررادر بزرگترررم کرره محصل ودانش آموزدرس خوان وزرنگری برود دریکری از دبیرسرتان هرای ملری تحصیل می کرد و پدرم شرهریه ثبرت نرامش را پرداخرت مری نمرود ،ولری گویرا پدرم چونکه فکر مری کررد مرن شراگرد درس خروانی نیسرتم اگرر بخواهرد هزینره وشهریه هنگفت ثبرت نرام در دبیرسرتان ملری را هرم بررایم پرداخرت نمایرد ،مثرل
احسان شوشتری 253 /
پول به جوی آب ریختن است !! ،شاید به همین دلیل دلرش نمری آمرد بررای ثبرت نام من دردبیرستان ملی پولی بپردازد !. در فاصررله بررین فلکرره دروازه قوچرران تررا میرردان شررهرداری (مجسررمه) داخل خیابان رضوی ی دبیرستان ملی بود بره نرام "عطرائی" کره چرون رئریس ومدیر آنهم ی فرد روحانی بود و دبیرسرتان را هرم بره نرام فرامیلی خرودش نرام گااری کرده بود وبرا پردرم نیرزهم لبراس و هرم مسرل و ازطریرق حروزه علمیره آشنا بودند و از طرفی اخوی بزرگتر من هم که پسر درس خروانی برود درچنرد کالس وپایه باالتر درهمین دبیرستان درس می خواند بنا براین بر ما منت نهاد و با وجود شرو سال تحصیلی حاضر شد که مرا هم ثبت نام نماید !. اگرر چره مرن قلبرا مایرل نبرودم ودلرم نمری خواسرت ثبرت نرامم کننرد و بره جهت تنبلی به دنبال بهانه ای برای فراراز تحصیل ومدرسه می گشتم ! .ولری پرردرم شررروط مدیرمدرسرره را جهررت ثبررت نررام مررن پررایرفت وقرررار برررآن شررد کرره ماهیانه هزینه ثبت نام و شهریه مدرسه را به صورت اقساطی بپردازیم . و برردین ترتیررب مررن هررم جررزودانش آمرروزان دوره متوسررطه "دبیرسررتان عطائی" شدم .اگر چه شاگرد درس خوان وزرنگی نبودم ولری ازفعالیرت هرای جانبی وفوق برنامه کرم نمری گااشرتم ! و درزنری ورزش هرم جرزو بهتررین هرا بودم !! زنی ورزش بهترین ساعت دوران مدرسه من بود ! چون مورد توجه همه بودم ! عضو تیم هند بال دبیرستان شده برودم و مربری ورزش مرا چرون از استیل و سب بازی مرن خیلری راضری برود وبهتررین وسرریعترین برازیکن خرط حملرره وسررانت فرروروارد مدرسرره بحسرراب مرری آمرردم ! بهمررین دلیررل مرررا بعنرروان کاپیتان تیم هندبال دبیرستان انتخاب کرده بودند !!. ولی متاسفانه با ی ندانم کراری در سرر جلسره امتحرانی درپایران ثلرس اول آنهررم دردرس ترراریخ کرره برره درد هرریچ جررای زنرردگیمان هررم نمرری خررورد و همه اش هم تحریؾ شده است ! وازطرفی با مطالعه ی کتراب مسرتند تراریخی مثل "خواجه تاجدار" یا " تاریخ صفویه " در نرؾ یر هفتره مری توانسرتم بره انرردازه طررول شررش سررال کترراب هررای ترراریخ دبیرسررتان اطالعررات ترراریخی کسررب
/254خانه پدری
نمررایم ! ،برره جهررت اینکرره کترراب درسرری زیررر ورقرره امتحررانی ام بررود و گویررا قبررل ازشرو جلسه امتحان تاکر داده بودند کره دانرش آمروزان حرق ندارنرد از کتراب درسرری برره عنرروان زیررر دسررتی اسررتفاده نماینررد و چررون مررن دیرتررر برره سررر جلسرره امتحرران رسرریده بررودم و ایررن موضررو را نشررنیده ویررا شررنیده وسرسررری گرفترره بودم ! ،به عنوان تقلب درامتحانات ثلس اول ازسرجلسه امتحان اخراج شردم ! و از آنجا که خودم نیز شاگرد درس خوانی نبودم ،من هم از خدا خواسته مثل بچه های لوس و ننر قهرر کرردم و از رفرتن بره دبیرسرتان هرم انصرراؾ دادم ! اگر درمدرسه می ماندم فقط چند نمره از درس تاریخ ام کم می شد وشراید اگرر باز پدرم پا درمیانی می کرد همان چند نمره را هرم کسرر نمری کردنرد ولری از آنجا که شخصا به دنبال بهانه وتنبلی وفرار از مدرسه برودم ،خرودم را ازهمره دروس وتحصرریل محررروم کررردم و درمجمررو فقررط سرره مرراه دردبیرسررتان فرروق درس خواندم ودیگرپس ازآن تاریخ هیچگاه پایم را به درون دبیرسرتان عطرائی نگااشتم !. پدرم نیز هیچگونره اصرراری بربازگشرتم بره مدرسره و ادامره تحصریل نکرد ! و برعکس همیشه کره الاقرل نصریحت مری کررد و راه و چراه زنردگی را نشانم مری داد واز صربر وحوصرله وشرکیبائی سرخن مری گفرت ! ،ایرن برارحتی نصیحت هم نکرد ! .توبیخ وسرزنش هم اصال نکرد ! و شاید هرم برا خرودش فکر می کرد این پسرکه درس نمی خواند واهل تعلیم وتربیرت وتحصریل نیسرت پررس چرررا مجبررور باشررم ماهیانرره اینهمرره پررول بابررت شررهریه و ثبررت نررام او(مررن) پرداخت نمایم ! .اینجوری بود که من هم بهانه آوردم که می روم کار می کنم و در کالس شبانه ادامه تحصیل می دهم ! و پردرم نیرز ناچرارا ونهایترا بره ایرن خواسته ی من رضایت داد وتسلیم شد و عجیب اینکه هریچ کسری از نررفتن مرن به دبیرستان ناراحت نشد و هیچ احدی هم راهنمرایی وارشرادم نکررد ! و تنهرا کسرری کرره از نرررفتن مررن برره آن دبیرسررتان دلگیرومتأثرشررد همرران معلررم ومربرری ورزشمان بود که من کاپیتان تیم هنردبالش برودم و چنردین برار پیؽرام فرسرتاد کره
احسان شوشتری 255 /
حیؾ است ! ،چرا به مدرسه بر نمی گردی به عاقبت کار فکر کن تا پشیمان نشده ای برگرد !. تا فرصت وزمان هسرت بایرد تصرمیم عاقالنره وسرنجیده گرفرت وگرنره وقتی فرصت از دست رفت تصمیم عاقالنه هم بی فایده خواهد بود !. ولی متاسفانه نه من آدم منضبط وجدی ای برودم و نره کسری را داشرتم تا این کودک و یا نوجوان دوازده ،سیزده ساله را راهنمایی وهدایت نمایرد !. و از همین سال که من از رفتن به دبیرستان امتنا کردم و برابر با سال هزار و سیصد و پنجاه شمسی بود دوران متالطم وآشفته زندگی من آؼاز گردید . پردرم بررا داشررتن هفرت تررا فرزنررد اکوروپسرر قررد ونرریم قرد ،خیلرری تمایررل داشررت و تمررامی سررعی و تررالش و کوشررش اش بررر آن بررود تررا بتوانررد یکرری ازایررن هفت پسرانش را به کسوت جامعه روحانیت شیعه درآورد و لبراس فاخرعلمرای دینری شرریعه را کرره عبرارت از عمامرره و عبررا و قبررا و لبراده و نعلررین اسررت را بررر قامت وی بپوشاند و جانشین خویش (پدر) گرداند تا پس از او راهرش را ادامره دهنررد و مسررجد و محررراب و منبررر و مجررالس روضرره خرروانی ماهیانرره و مرتررب ومننمش را به دست او بسپارد ! واین آرزوی بزرگ قلبی پدرم بوده وهست . پدرم چون از دو پسراولیه و بزرگترش نا امید گشته بود و شاید آنران را شایسته والیق چنین خلعتی نمی دانست به سراغ من که سومین پسرش بودم آمده بود و این لباس فاخر روحانیت را برازنده قد رعنا و رشید مرن تشرخیص داده بررود و مرری خواسررت هرطرروری شررده از مررن ی ر طلبرره درسررت و حسررابی بسازد ! ،چون پسران قبلی اش را در خوروشایسته چنین موهبتی نمی دید !. به خصوص اینکه پدرم در مقایسه با اخوی بزرگتر خویش که رئیس وبنیانگاارحوزه علمیه شهرستان فاروج بود و می دید که ایشران چهرار ترا پسرر طلبه و روحانی دارد احساس ضعؾ و کمبود می کرد و شردیدا و بره کمرال جرد ونهایرت ترالش مایرل برود کره ازمرن یر طلبره واقعری و شایسرته ویر روحررانی حقیقرری ووارسررته ای بسررازد کرره یرر تنرره بررا آن چهارتررا برررادرزاده اش یکجررا برابری نمایم !!.
/256خانه پدری
پرررس از یکررری دو هفتررره ای کررره از ؼیبرررت مرررن دردبیرسرررتان عطرررائی می گاشت و در سر کالس درس حاضر نمی شدم ،ی روز پدرم دسرت مررا گرفت و همراه خود بره حروزه علمیره مشرهد در جروار بارگراه حررم مطهرر امرام هشتم شیعیان برد . مدرسرررره علمیرررره " دو درب" کرررره مدرسرررره ای اسررررت بسرررریار قرررردیمی وساختمان آن جزو آثار و بنا های ثبت شده سازمان میرراس فرهنگری مری باشرد و در کنارحرم اما رضا ( ) بنرا گردیرده برود و درآن زمانیکره مرن وارد حروزه علمیه شردم درب اصرلی و ورودی ایرن مدرسره از داخرل بازارچره ای برود بنرام بازار زنجیر که ازی طرؾ به صحن کهنه ویا صحن عتیق حرم باز می شرد وازطرررررؾ دیگررررر هررررم ازخیابرررران اصررررلی دورفلکرررره حرررررم وروبررررروی بررررازار سرشورآنروزآؼازمی شد واکنون هم که اطراؾ حرم و بازارچه های پیرامون آن را تخریررب و نررو سررازی و عمررران نمرروده انررد ،چررون بنررا و سرراختمان ایررن مدرسره یکری از شراهکارهای معمراری ویر سراختمان قردیمی و تراریخی اسررت و دو تا گنبد فیروزه ای خیلی زیبا هرم دارد وازطرفری برا دیگرر سراختمان هرا و بنررا هررای نوسررازاطراؾ حرررم نیزهمرراهنگی وهررارمونی الزم را دارا مرری باشررد همچنان به شکل اولیه ونخستین آن پرا برر جرا ولری متروکره براقی مانرده اسرت و خوشررربختانه ماننرررد سرررایراماکن وبناهرررای کهنررره وقررردیمی اطرررراؾ حررررم تخریرررب نگردیده است . این هم ازشانس واقبال برزرگ زنردگی مرن اسرت کره درهرمدرسره ای اگررر چرره برررای مرردت کوترراه ومحرردودی تحصرریل کرررده باشررم ،آن مدرسرره جررزو بناهای حفانت شده سازمان میراس فرهنگری قرارگرفتره وبره ثبرت رسریده و از تخریب ونابودی آن جلوگیری گردیده است !. این مدرسره علمیره "دو درب" محرل تحصریل وخوابگراه ایرام جروانی و طلبگی پدرم بوده که ی حجره دراین مدرسه داشرته انرد و شرب هرا نیرز داخرل همرران حجررره مرری خوابیررده انررد و چنررد سررالی کرره مجرررد برروده تررا زمرران تأهررل و ازدواج خود در همین مدرسه زندگی می کرده و درس می خوانده است وحتری
احسان شوشتری 257 /
پس از ازدواج نیزکه در منزل شخصی خویش زنردگی مری کررده براز هرم اکثرر کالس های درسری وجلسرات مباحثره اش در همرین مدرسره برگراار مری گردیرده اسررت .پرردرم مرررا هررم بررا خررود برره همرران اترراق ایررام جرروانی خررودش کرره در طبقرره همکؾ و اولین اتاق در ضلع شمالی حیاط چهار ضلعی مدرسه واقرع شرده برود و درب آن هم رو به حیاط باز می شد برد تا تحویرل یکری از شراگردان خرویش بدهررد تررا او هررم کترراب "جررامع المقرردمات" را کرره اولررین کترراب آموزشرری حرروزه ودربرراره ی صرررؾ ونحرروعربی بررود برره مررن بیرراموزد .و چررون در آن سرراعت ورود ما بره مدرسره "دو درب" شراگرد طلبره پردرم کره قررار برود معلرم و اسرتاد اولیه من در حوزه علمیه باشد ،در حجره حضور نداشت ،پدرم خودش کتاب جامع المقردمات برزرگ وقطوروقردیمی و کهنره ای را کره جلرد پوسرتی قهروه ای رنی تیره وسوخته ای داشت را باز کرد واول بسم هللا ،اولرین وابتردائی تررین درس حوزه و شرو وآؼاز طلبگی را شخصا به من آموخت . که آنهم ازصدقه سری سلیقه خوش من ! صررؾ کرردن افعرال عربری در زمان ماضی وگاشته بود و با فعل "ضرب" آؼاز می گشت کره :ضررب ، ضررربا ،ضررربوا ....،والررخ ،تررا پایرران دوازده تررا صرریؽه ای کرره بایسررتی حفررن می کردم که آخرین آنها هم صیؽه افعال متکلم وحده (گوینرده مفررد) "ضرربت" ومتکلم مع الؽیر(گوینده جمع) "ضربنا" بود یعنری مرن زدم وصریؽه جمرع آنهرم یعنی ما زدیم !. برررای اولررین بررار وارد حرروزه علمیرره شررده بررودم ،و روز اول زنرردگی روحررانی ام بررود و اولررین درسرری را کرره آمرروزش مرری دیرردم همررین صرررؾ فعررل "زدن" بود در زمان گاشرته ! ،مرن کره ترازه در آؼراز نوجروانی برودم و روحیره شکننده و لطیفی هم داشتم وخیلری هرم حسراس برودم وبررای کسرب معرارؾ آمرده برودم ! ،وبره محبررت ودوسرتی وصرلح ومهربررانی مری اندیشریدم ! بررا خرودم فکررر کردم عجب بزن ،بزنی است اینجا ! او می زند ،این می زند مرا مری زنریم ، آنها مری زننرد ،آن زنهرا مری زننرد ایرن مردهرا میزننرد ،دو نفرری مری زننرد کره مثنی باشند ،چند نفری می زنند که جمع باشند ! .والخ .
/253خانه پدری
من که برای کسب معارؾ آمده بودم ،برای درک عرفان آمده برودم، برای تعلیم وآموزش علم و فضل آمده بودم ،تو پنرداری بره جرای حروزه علمیره ومرردرس ومکتررب فیضرریه پررای برره رینرری برروکس نهرراده بررودم ! ،و آنهررم فقررط می زدیم ! ،اومی زد ،مرا مری زدیرم ،آنهرا زدنرد ....همره مری زدنرد !! .هریچ بعید نبود اگر به همین نحرو بره صررؾ فعرل ضررب ،ضرربا ،ضرربوا ....الرخ ادامه می دادیم کم کم و به مرور به قتل ،قتال ،قتلوا ...هم می رسیدیم !. مدتی که در مدرسه علمیه "دو درب" بودم در پایان هر ماه قمری دو تا روحانی با ی گونی پر از پول به نمایندگی از طرؾ ی حضرت آیرت هللا عنمررائی برره مدرسرره مرری آمدنررد و در کنررار شبسررتان شررمالی حیرراط مدرسرره و در آفتاب درخشان زمستانی روی زیلو های پهن شده برای برگااری نمازطلبره هرا ومؤمنین می نشستند و به دیوار تکیه مری دادنرد و یکری ،یکری نرام طلبره هرا را از روی دفتربزرگ همراهشان می خواندند ،اول طلبه ها و رو حانیون معیرل ومتأهل و پس از آن هم نام مجرد هرا را کره گرردا گردشران جمرع شرده بودنرد برا صدای بلند اعالم می کردند و آن یکی روحرانی دیگرر هرم کره مسرئول پرداخرت شهریه بود دست در کیسه و گونی پول همراهش می کرد و به مقدار معین کره طلبه های مجرد معموال ی دوم طلبه های متاهرل و معیرل شرهریه مری گرفتنرد اسررکناس در مرری آورد و در بررین طلبرره هررا و اسرراتید مدرسرره توزیررع مرری کردنررد و هری ازآیات اعنام چنین نمایندگانی داشتند که در پایران هرر مراه قمرری بره مدارس علمیه سر می زدند و شهریه طلبه ها را پرداخت می نمودند . هری ر ازطررالب گرراه از نماینرردگان چنررد تررن از ایررن حضرررات آیررات شهریه مری گرفتنرد .چنرد روز متروالی صربح و بعرد از نهرر در پایران هرر مراه قمرررری طلبررره هرررای مدرسررره سرشررران بررره دریافرررت شرررهریه گررررم برررود و انتنرررار مررری کشررریدند وچشرررم بررره راه ورود همررران روحرررانیون مسرررئول توزیرررع شرررهریه ونمایندگان حضرات آیات می ماندند و ازچهاردیواری و محیط مدرسه به هریچ وجه خارج نمی شدند که نکند ی وقت مسئول توزیرع پرول بیایرد و آنهرا ؼائرب
احسان شوشتری 251 /
باشند ! ومنتنرمی ماندند تا متصدیان توزیع شهریه طرالب وارد مدرسره شروند وآنان هم درنوبت وبه ترتیب پول خود را بستانند . پررس از مرردتی کرره از حضررور مررن درحرروزه علمیرره مشررهد و مدرسرره "دو درب" مرری گاشررت .برره پرردرم اطررال دادنررد کرره از طرررؾ بیررت حضرررت آیت هللا میالنی مدرسه علمیه جدیدی افتتاح گردیرده کره عرالوه برر دروس رایرج حوزوی به آموزش سایر دروس که تا آن زمران در حروزه علمیره مرسروم نبرود مثل آموزش زبان انگلیسی وخوشنویسی ودیگردروسی که با روش هرای جدیرد آموزشی و ساعات دقیق و مننم تحصیلی و در کالس های مجزا و دارای میز و صندلی چیده شده ( که قبل از آن تاریخ اصال در حوزه علمیه متداول نبود و موقع حضوردرکالس درس که اکثرا هم در مسجد گوهرشاد ویرا شبسرتان هرای همان مدرسه دودرب ویا در مساجد اطراؾ حرم برگاار می شد همه طلبره هرا مکلؾ ومجبرور بودنرد همچنران چهرار زانرو روی فررش بنشرینند وبره فرمایشرات استاد گوش فرا دهند ولری در مدرسره جدیرد التاسریس آیرت هللا میالنری وضرع بره ایررن ترتیررب نبررود بلکرره مثررل کررالس هررای ی ر دبیرسررتان یررا دانشررکده پشررت میررز وصندلی می نشستیم ودرس می خواندیم و به صورت ترمی ویا در پایان سرال هم با برگزاری امتحان و آزمون برای راهیابی به ترم جدیرد وسرال باالترادامره می دادیم) ازابتدای سال تحصیلی شرو به ثبت نام طالب با برگزاری آزمرون برای داوطلبین جدید و پایرش آنان نموده بود . پرردرم نیررز برره جهررت اینکرره نتیجرره مطلرروب تررری از آمرروزش حرروزوی فرزندش (من) نصیب و عایدش گردد ونیزچون مایل بود که مدرسره جدیرد مرن در حوزه علمیه با دبیرستانی کره قربال درآنجرا تحصریل مری کرردم زیراد متفراوت نباشد ،مجددا دست مرا گرفتند و برای ثبت نرام بره ایرن مدرسره جدیرد التاسریس در کوچه پرس کوچره هرای ابتردای خیابران طهرران و در نزدیکری وحروالی حررم امام رضا( ) و در جوارودیوار به دیوار بیت حضرت آیت هللا میالنی که ی ساختمان کهنه و قدیمی و مسکونی و پراتاق نیزبود بردند .و چون پدر خود از اساتید حوزه علمیه و جزو علما و فضال محسوب می شدند ،برگزاری امتحان
/215خانه پدری
و آزمررون ورودی هررم برررای فرزنررد ایشرران (مررن) ضرررورت والزامرری نداشررت ! ودرنتیجرره برردون هیچگونرره امتحرران ورودی وارد مدرسرره علمیرره جدیررد التاسرریس حضررت آیرت هللا میالنری شردم کره عررالوه برر صررؾ و نحرو و جرامع المقرردمات وقوائررردعربی ،سررراعاتی را نیزبررره آمررروختن دروس دیگرررری همچرررون صرررحیفه سجادیه و احادیس و روایات وعلوم قرآنی ودیگر دروس مرورد نیراز طرالب آن زمررران بنرررا برررر مقتضررریات روزوطبرررق برنامررره ریرررزی مررردیران مدرسررره سرررپری می کردیم وطلبه ها آموزش می دیدند . بنا براین من جزو اولین گروه طالب دراولین دوره آموزشری مدرسره جدید و تازه تأسیس مرحوم آیت هللا عنمی میالنی درشهرمشهد می باشم !. اهمیررت ایررن موضررو کرره مررا طلبرره هررای آن دوران برررای اولررین بررار درایران هنگام تحصیل وکسب علم ،پشت میز وصندلی می نشستیم وقتی قابرل درک وتحسین اسرت کره توجره داشرته باشرید فقرط کمترازهفتراد سرال قبرل از ایرن تاریخ پرس ازپیرروزی نهضرت مشرروطه ودردوره اول تشرکیل مجلرس شرورای ملی تمامی نمایندگان منتخب ملرت بررای تصرویب لروایح ومرااکرات فری مرا برین بصورت نیم دایره برروی زمین می نشستند ! چون میزوصرندلی را یر پدیرده ؼربرری مرری دانسررتند واسررتفاده از آن را نیزتقلیررد وپیررروی از کفررار برره حسررراب می آوردند !!. از خاطرات به یاد ماندنی و طنز و قابل اکر آن دوران یکی این برود که استادی داشتیم از اهل علم و روحانی و معمم ،البته همه اساتید مرا بره ؼیرر ازاستادی که به ما خوش نویسی وخطاطی تعلیم می داد ومی آموخت که لبراس شخصی و کت و شرلواری برود و یرا بره اصرطالح اهرل حروزه مکرال برود مرابقی تماما روحانی و معمم بودند . این استاد بزرگوار به ما فقره آمروزش مری داد و بررای آمروختن درس قناعت و یا صرفه جویی و جلوگیری از اسراؾ وتبایراصرار داشت که به مرا بیاموزد برای ی دست نماز صحیح و وضرو گررفتن بری عیرب و نقرص جهرت اقامه نماز فقط به دوتا قاشق آش خروری (سروپ) آب نیراز داریرم وهمرین مقردار
احسان شوشتری 211 /
آب کافی است وکفایرت مری کنرد وبیشرتر ازآن زیراده روی وولخرجری واسرراؾ است !!. و از یادگرررار هرررای بررره جرررای مانرررده از دوران طلبگررری مرررن ،آبونمررران واشررتراک دائمرری وهمیشررگی ومتمررادی "انتشررارات راه حررق " بررود کرره نشررریه و جزوه کوچکی بود که همه ماهه با پست از شهر قم برایم ارسال می گردید و تفکرات شیعی را ترویج و تبلیػ می نمود ،این نشریات سالیان سال بررای مرن با پست ارسال می گشت ولی بعد ها که برا آثاروافکرار دکترعلری شرریعتی آشرنا شدم و ازمریدان و طرفداران اندیشه ایشان گردیدم و خود را مونؾ و مسئول مرری دیرردم کرره همرره آثررار و کتررب دکترعلرری را مطالعرره نمررایم ،چررون انتشررارات "درراه حق" را موافرق برا راه دکترر شرریعتی نمری دیردم دیگرهرگرزآن جرزوات راه حق را نمی خواندم ! ،اگرر چره همچنران مسرتمر وهمره ماهره و بره صرورت رایگان ومجانی از شهرستان قم به آدرس من درمشهد پست می شد ،ولری مرن حترری پاکررت آن ررا هررم برراز نمرری کررردم ! .ی ر روز کرره پرردرم پاکررات در بسررته نشریات راه حق را دید گفت :پسرم اگر اینها را نمی خوانی ال اقل اطال برده تا برایت نفرستند ! .کلی هزینه پست و ارسال اینهاسرت و ایرن اسرراؾ اسرت و خوب نیست ،خدا را خوش نمی آید ! بگو برای شخص دیگری بفرستند . پس از مدتی چون تصمیم گرفته بودم که ادامه تحصیالت متوسرطه و دبیرستان را نیز با حضور در کالس های شبانه دنبال نمایم لاا در ابتدای سرال تحصیلی بعدی جهرت ثبرت نرام بره سرراغ دبیرسرتان رفرتم ولری از شرانس خروش واقبال خوب من ! ،در عرق همران یکری ،دو سرالی کره تررک تحصریل کررده بودم وبه دبیرستان نرفته بودم ،ننام آموزشی کشورهم تؽییر کرده بود !. یعنرری اینکرره تررا قبررل از آن سررال و طبررق برنامرره ننررام آمرروزش قرردیمی دوره ابتدائی و دبسرتان شرش سرال برود کره پرس از آن همره دانرش آمروزان وارد دبیرستان می شدند و اصطالحا کالس هفرتم را ادامره مری دادنرد و پرس از شرش سال تحصیل در دوره متوسطه و دبیرستان دیپلم می گرفتند .ولی در این سال چونکرره ننررام آموزشرری کشررور تؽییررر کرررده و اصررالح ومتحررول شررده بررود دوره
/212خانه پدری
ابتدائی و دبستان پنج سال و پس از آن هم سه سال دوره راهنمائی و سپس نیز چهار سال مقطع تحصیل در دبیرستان تعیین گردیده بود تا دانش آموزان موفق به کسب ودریافت دیپلم شوند ! . من با تنبلی و ندانم کاری خودم و یکی ،دو سال به دبیرسرتان نررفتنم باعس شدم سال تحصیلی بعدی که تصمیم به ادامه تحصیالتم گرفتم چرون ننرام آموزشی کشور دگرگون شده بود به جای نشستن برر سرر کرالس اول دبیرسرتان از کررالس اول دوره راهنمررایی سررر در آورم ! وازابترردای کررالس اول راهنمررایی شرو به خواندن نمودم و از بس شراگرد زرنری و درس خروانی برودم ،پایران دوره متوسطه و دبیرستان را که همره دانرش آمروزان معمرولی وحتری کنرد اهرن هرررم برررا دوازده سرررال تحصررریل سرررپری مررری کننرررد ،بگررراریم از دانرررش آمررروزان تیزهوشرری کرره بعضرری از مقرراطع تحصرریلی را جهشرری مرری خواندنررد وبرره کررالس برراالترمی پریدنررد تررا زودتررر دیررپلم بگیرنررد ! برررعکس همرره آنهررا مررن بررا هرروش و اکاوت فوق العاده وسرشرارخودم ! حتری بردون یکسرال رفروزه شردن ومرردودی ایررن دوره دوازده سرراله را درسرریزده سررال سررپری وتحصرریل کرررده ام ! ( شرراید تصمیم داشتم که پایه تحصیلی ام قروی ترر باشرد !!) و بررای دریافرت یر دیرپلم نا قابل متوسطه ،سیزده سال تالش کرده وزحمت کشیده ام ! وخدا می داند که چند سال یللی وتللی کرده ام !. مادرم همیشه می گفت :آدم تنبل ی کراررا دو برار انجرام مری دهرد ! و من از این بابت خیلی خوشحالم و خدای را شکر می کنم که تنبلی مرن آنقردر نبرروده تامجبورباشررم کرره دوره اتمررام تحصرریالت متوسررطه وگرررفتن دیررپلم را کرره دوازده سال است را درطی بیست و چهار سال تجربه نمایم !. در حررروالی میررردان صررراحب الزمررران بررره طررررؾ فلکررره سرررعد آبررراد در شهرمشهد ی مدرسه راهنمرای شربانه ترازه تاسریس بره نرام "عرارؾ" برود ،کره پررس از مرردتی کرره از شرررو سررال تحصرریلی گاشررته بررود و مررن در هرریچ ی ر از کالس ها شرکت نکرده بودم ،برای پیگیری وضعیت تحصیلی خرودم بره دفترر مدرسه مراجعه کردم .با وجود گاشت حداقل سه ماه از سال تحصیلی ،مردیر
احسان شوشتری 213 /
مدرسه با کمال محبت و مهربانی مرا پایرفت و دستم را گرفت و همران لحنره به سرکالس درس برد و به دست معلمی که در حال تدریس بود سپرد !. خرررودم از تعجرررب مرررات و مبهررروت مانرررده برررودم و تصرررورش را هرررم نمی کردم و آمادگی اش را هم نداشتم .آنچنان رفتار پدرانه و صمیمانه ای در حق من انجام داد که هرگز فراموشش نمی کنم .این دیپلمری را هرم کره بعرد هرا موفق به دریافت آن شدم را مدیون او هستم که چنرین صرمیمانه مررا پرایرفت و به اصرار سر کالس درس نشاند ! ومی گفت :که پسرم این حرؾ ها چیه کره می زنی .اشکالی ندارد .حیؾ تو نیست که ی سال دیگه وقتت تلؾ شود و بخررواهی سررال بعررد دوبرراره نررام نویسرری کنرری ! .همررین رفتررار صررمیمانه وبررا محبررت آن مرردیر محترررم باعررس شررد تررا دوبرراره پررس از چنررد سررال ترررک تحصرریل مجددا دانش آموز دوره شبانه مدرسه راهنمایی عارؾ شردم !.مرن صرمیمانه از مرررردیریت محترررررم مدرسرررره راهنمررررایی تحصرررریلی عررررارؾ در آن سررررالها تشررررکر وقدردانی می نمایم و ای کاش نرام مبارکشران هرم بره خراطرم مانرده برود ترا اکرر می کردم . در دوران دبیرسرررتان هرررم دبیرررر محتررررم و شایسرررته ای داشرررتم کررره بررره دانش آموزان زبان انگلیسی درس می دادند به نرام آقرای عطرائی کره ایشران هرم خاطرات خوب و به یاد ماندنی از شخصیت مهربان و پر کار و صمیمی خرود در اهن من به یاد گار گاارده است . جنرررراب عطررررائی تررررا سررررالها پررررس از پیررررروزی انقررررالب اسررررالمی هررررم دردبیرسرررتان آقرررا مصرررطفی خمینررری واقرررع در چهرررار راه زرینررره مشرررهد تررردریس می فرمودند . ********* اگررر مررن ایررن خواسررته وآرزوی قلبرری پرردرم را بررر آورده مرری کررردم و همچنان کره دوسرت مری داشرت ترا جامره و ردای روحانیرت را برر ترن مرن ببینرد عمل می کردم و این عبا و قبا و عمامه را که شایسته قد رشرید و رعنرای مرن
/214خانه پدری
می دانست به تنم می کرردم ،سرنوشرت مرن بره گونره دیگرری رقرم مری خرورد، واحتمررراال امرررروز صررراحب بررری چرررون وچررررای محرررراب ومنبرومسرررجد وتسررربیح وسجاده پدری بودم !. ولی اینگونه نشرد وتقدیرومشریت الهری سرنوشرت وزنردگی دیگرری را برای من رقم زده بود و پس از مدتی که زیاد هم طوالنی نبود ،دروس حروزه را رهرررا کرررردم ودوبررراره بررره همررران دبیرسرررتان بازگشرررتم و چرررون روزانررره هرررم نمی توانستم ثبت نرام کرنم در دوره شربانه تحصریل مری کرردم ،ولری ترا مردتهای مدیرد و ترا زمران اعرزام بره خردمت سرربازی برا حروزه علمیره در ارتبراط برودم ، چون یکی ازپسرعمه های صمیمی و هم سن و سال من از روستا آمده برود و درمدرسه علمیه نواب حجرره ای گرفتره واسرکان یافتره برود ومرن نیرز دراوقرات بیکررراری وفراؼررررت کرررره در آن ایررررام ودرآن سرررالها خیلرررری فررررراوان هررررم داشررررتم هراز گررراهی بررره ایشررران سرررری مررری زدم و از اخبرررار و جریانرررات حررروزه علمیررره اطالعاتی کسب می کردم و حتی در بعضی از دروس نیرز بصرورت افتخراری ومستمع آزاد شرکت می کردم !. و به اتفاق وهمرراه هرم ایشران برود کره درمجلرس خرتم وتررحیم مرحروم دکترعلی شریعتی که درمسجد مال هاشم واقع درباغ مل فی ما بین چهار راه نادری و مسجد کرامرت از یر سرمت و مدرسره نرواب و حررم امرام رضرا ( ) درسمت دیگرمنعقد گردیده بود شرکت کردیم . مسجد کرامت واقع در چهار راه نادری نیز محلری برود کره آقرای سرید علی خامنه ای مجالس سخنرانی خرود را در آنجرا برر قرارمری کردنرد و مرا هرم معموال درپای منبرایشان حضور داشتیم . ولی در آن روز خاص که خبر صعود دکترعلی شریعتی درآپارتمران مسکونی اش درشهر پاریس را روزنامره هرای کیهران و اطالعرات بره صرورت خیلرری کوچر و مختصردرصررفحه اول برره چرراپ رسررانده بودنررد ،مررن برره طررور اتفاقی جهت رفتن به سمت مدرسه علمیه نواب و دیداربا پسرعمه طلبه خرویش از جلوی مسجد "مال هاشم" عبور می کردم که از داخل اتوبوس شررکت واحرد
احسان شوشتری 215 /
چشمم به نیروهای زره پوش گارد و پلیس ضرد شرورش رییرم آریرامهری افتراد که دور تا دور مسجد را محاصره کرده بودند !. وقتی داخل مدرسه نواب پسرعمه طلبره جروان خرویش را دیردم و ایرن جریان و موضرو را تعریرؾ کرردم ،او هرم بالفاصرله در جرواب گفرت :حتمرا برای دکتر علی مجلس ختم گرفته اند ،پاشو بریم ببینیم چه خبره !. ...ومرررن از اینکررره در آن روز و در صرررحن مسرررجد مرررال هاشرررم تنهرررا شرکت کننده ای بودم که داخل حیاط مسجد ودرمجلرس خرتم دکترعلری شرریعتی پیراهن رنگری و زرشرکی پوشریده برودم و در کنرار آنهمره شررکت کننردگانی کره تماما و یا اکثرا لباس سریاه و عرزا داری در ترن داشرتند حضورداشرتم هنروز هرم کرره سرری و پررنج سررال از آن ترراریخ گاشررته اسررت احسرراس نرراراحتی و شرررمندگی دارم ! ،ولررری متاسرررفانه در آن روز فرصرررت برگشرررتن بررره منرررزل و تعرررویق وپوشیدن لباس مناسب جهت شرکت در مجلس ختم نبود . ********* بدون شر همرین دوران نوجروانی و بره طورمشرخص ازابتردای سرال هررزار و سیصررد و پنجرراه تررا اواخرسررال هررزار وسیصررد و پنجرراه و شررش هجررری شمسی که درابتدا در حوزه علمیه مشؽول کسب معارؾ برودم وپرس از آن نیرز در کالس های شبانه دوره متوسطه شرکت می کردم و درس می خواندم و در طررری روزهرررم کرررار مشخصررری انجرررام نمررری دادم ،دوران مرررتالطم و پرمخررراطره زندگی من بوده است .در ابتردا کره بنرا برر اصررار پردرم چنرد سرالی در دروس حوزه علمیه شرکت کردم و پس از آن هم چون خیلی دوست داشرتم کرار کرنم و زود ترر پرول در بیراورم واسرتقالل مرالی داشررته باشرم و نیراز منرد پرول ترو جیبرری پرداختی از جانب پدرم نباشرم ،هرر هفتره و هرر مراهی در یر جرائی و محلری مشررؽول کررار و شررؽل جدیرردی بررودم کرره متاسررفانه چررون در شرررایط سررنی مررن هررم کاردرسررت وحسررابی ومناسررب و دائم ری وشایسررته ای وجررود نداشررت ،برره طررور
/216خانه پدری
مرتب و مننم محل کار و نو حرفه ام تعویق می شرد از شراگرد عکاسرخانه گرفته تا شیشه بری و گل دوزی و بستنی فروشری و توزیرع روزنامره خراسران ترررا عمرررده تررررین و طررروالنی تررررین کاروشرررؽلی کررره در آن ایرررام انجرررام داده ام کررارگرحروفچین چاپخانررره ای واقرررع در خیابرران خررراکی فررری مررا برررین چهرررار راه خسروی تا گنبد سبزبوده است . با فرا رسیدن زمستان سال هزارو سیصدو پنجراه و شرش و اعرزام بره خدمت سربازی وملحق شدن به نیرروی زمینری ارترش شاهنشراهی ،درحقیقرت سررالهای پررر تالطررم و آشررفته زنرردگی مررن وبرره همررراه آن سررنین نوجرروانی ودوران سردرگمی من نیزپایان پایرفت.
احسان شوشتری 217 /
خاطرات قم
شهر قم -تابستان ۴۸۳۱
...دردوران نوجررروانی و درسرررن پرررانزده سرررالگی در یررر مسرررافرت تحقیقی وتفریحی و خراطره انگیرز کره بره درخواسرت پردرم صرورت گرفتره برود وحامل نامره ای مکتروب وپیرامی مخصروص از جانرب ایشران بررای پسررعموی طلبه و روحانی خویش درحوزه علمیه قم بودم ،ازشرهر خرودم مشرهد وبوسریله اتوبوس عازم شهرستان قم شدم . درابتدای ورودم به شهر قم درمنزل پسرعموی خودم کره در کوچره ، پس کوچه های محله قدیمی یخچال قاضی سکونت داشتند میهمان بودم ،محل استقرارواسکان وخواب من دراتاق میهمان خانه که ابتدای ورودی درب حیاط بود تعیین گردیده ومشخص شده بود . درانتهای ی کوچه بن بست ،ی ساختمان کوچ وآجری و کهنره وقردیمی واقررع شررده بررود کرره یر درچروبی عتیقرره ونسرربتا سررنگینی هررم داشررت کرره بمحق ورود پشت درب ورودی یر راهرروی باریر ترا حیراط منرزل وجرود داشت ومثل ی هشتی کوچ وباریر مری مانسرت کره در سرمت راسرت ایرن راهروی اتاق مخصوص میهمانان بود و بعد از راهرو هرم برا پرائین رفرتن از دو تا پله به کؾ حیاط می رسیدیم وکؾ حیاط وراهررو ورودی هرم آجرر فررش
/213خانه پدری
بود ،اتراق هرای انردرونی هرم آن طررؾ حیراط واقرع شرده برود .ابتردای ورودی راهرو به حیاط منزل هم ی پرده ضخیم نصب کرده بودند که اتاق میهمران و ورودی راهرررو آن را کررامال ودقیقررا از حیرراط و اترراق هررای انرردرونی منررزل جرردا مری سرراخت و زمانیکرره میهمرران مرررد و نرامحرمی برره منزلشرران وارد مرری شررد بررا اهررالی منررزل رو برررو نمرری گشررت ودیررد داخررل حیرراط واترراق هررای روبرررو کررامال پوشریده شررده بررود تاهیچگونرره برخررورد ودیرداری بررا خررانم خانرره وکرردبانوی منررزل وجود نداشته باشد . پررس از چنررد روزی کرره مررن در منررزل پسرررعمو مسررتقر بررودم یکبررار همسر پسرعمو که ما ازابتدا وطبق عادتی که به ما آموخته بودند ایشران را هرم دخترعمررو خطرراب مرری کررردیم ی ر کاسرره چینرری پرازدانرره هررای انررار سرراوه دون کرررده برررایم آورد ودرب اترراق تحررویلم داد ورفررت ،تررا آن روز هرریچ کسرری میرروه اناررا بدین شکل وصورت برایم سرو نکرده بود !. در مشهد که بودیم همیشه هنگام انارخوردن هر کسی ی اناردرسته از داخل سینی یا دیس وبشقاب برمی داشت وخودش مونؾ بودآن را قاچ کنرد وبادست وچنی ودندان به هر شکلی که می توانست ومایل بود صرؾ نماید . مادرم می گفت :انار میوه بهشرتی اسرت و اگرر تمرام دانره هرای آن را کامل بخورید مثل این است که ی میوه کامل بهشتی را خورده باشید ! نه ایرن که خود مادرم با ولع کامل ی انار چهار قاچ می کرد و همه دانه هرای آن را هم تا دانه آخرمی خورد واجازه نمی داد حتری یر دانره نرارس و یرا خرراب آن هم این ور و آن ور بیافتد و یا تروی بشرقاب براقی بمانرد ،چرون در آن صرورت فکر می کرد کره میروه بهشرتی از دسرتش پریرده اسرت ! .بهمرین علرت وبراچنین تربیتی ما هم یاد گرفته بودیم که انار را ترا آخررین دانره آن بخروریم و کسری را در خوردن میوه بهشتی با خودمان شری نگردانیم ! حتری یر دانره انارمران را هم به هیچ احدی نمی دادیم ! هر چیزی راکه تصور بفرمائیرد امکران داشرت از دست ما بچه هرا بگیرنرد اال و بجرز یکری ،دو دونره انرار در هنگرام خروردن وبلعیدن ی انار درسته ! .شوخی که نبود آدم عاقرل کره میروه بهشرتی خرودش
احسان شوشتری 211 /
را به دیگران نمی داد ! کدام آدم سالمی شخص دیگرری را در بهشرت خرودش راه می دهد وشری می کند !!. بره همرین دلیرل وقتیکره دخترعمرو یر کاسره چینری نسربتا برزرگ انرار دون کرده باضافه قاشق برای ما به اتاق پایرائی فرستاد خیلی برایم جالب برود وکلی کیؾ کردم ولات بردم ! ،چرون ترا آن روز ندیرده برودم و نمری دانسرتم کره انار را هم می شود مانند بچه آدم نشست ومثل ی بستنی با قاشرق میرل کررد و از خوردن آن هم لات وافر وبسریاربرد کره حتری ترا سرالیان سرال مرزه اش زیرر دندانت باقی مانده باشد !. پس ازچند روزی که درمنزل پسرعمو میهمان برودم ،نمری دانرم دهره فاطمیرره فرررا رسررید و یررا ایررام سرروگواری دیگررری مشررابه آن بررود کرره پسرررعمو را برررای برگررااری مراسررم عررزاداری ومجلررس سررخنرانی و منبررر رفررتن و روضرره خوانی به یکی از شهرستان های جنوبی کشرور دعروت کررده بودنرد وپسررعمو با وجود اینکه اولین نوزادشان هم تازه بدنیا آمده برود ولری چرون قرول داده برود ناچاربه رفتن بود. چون پسرعموروحانی من جهت سفر تبلیؽی ازشهرقم خرارج مری شرد و من درمنزل تنها می ماندم ،ایشان مرا با خود به مدرسه علمیه دارالشفاء که در جرروارحرم حضرررت معصررومه ودیرروار برره دیوارمدرسرره فیضرریه قرررار دارد بردند و با چند تن از جوانان طلبره ای کره از حروزه علمیره فراروج بررای ادامره تحصرریل برره حرروزه علمیرره قررم آمررده بودنررد و جررزو شرراگردان عمررو جرران فرراروجی (عمو شیخ فضل هللا ) محسوب می شدند ،آشنا نمودند و قراربرراین شرد کره ترا هرزمانی کره مرن مایرل هسرتم در شرهرقم حضرور داشرته باشرم در اتراق وحجرره طلبگی آنان ودرمدرسه علمیه دارالشفاء سکونت واقامت نمایم !. شررراید ایرررن هرررم ازسفارشرررات وتوصررریه محرمانررره ومخفیانررره پررردرم بررره پسرعمو بود که مایل بودند من مردتی را در محریط وفضرای طلبگری ودرحروزه علمیه زندگی کرده باشم ! نمی دانم !.
/225خانه پدری
درب ورودی هر دو تا مدرسه فیضیه و دارالشرفاء یکری اسرت کره بره میدان آستانه در جوار صحن حرم حضرت معصومه باز می شود . وقترری مرری خواسررتیم وارد مدرسرره دارالشررفاء گررردیم یررا از آنجررا خررارج شویم ابتدا بایستی ازی راهروی باری وارد حیاط مدرسره فیضریه مری شردیم و پس از آن از درب ورودی این مدرسه وارد میدان آستانه می گشتیم . چند روزی که از سکونت من در حجره طلبه هرای فراروج و مدرسره دارالشفاء می گاشت ،چون یکبار بدون اجازه بره وسرایل مرن دسرت زده بودنرد و به خاطر این عمل از آنها خوشم نیامرده برود ،یر روز کره برر حسرب اتفراق پسرخاله خودم را که ایشان هم از طالب جوان حروزه علمیره بودنرد و در شرهر قم سکونت داشتند را دراطراؾ حرم حضرت معصومه و داخرل صرحن مسرجد اعنم دیدم ،وقتی از من پرسرید :کجرا مسرتقر هسرتی و مرن جریران را گفرتم ، ایشران دعرروت کررد کرره بره منررزل وی برروم ،خیلرری خوشرحال شرردم و بالفاصررله وبرردون کمترررین معطلرری دعرروتش را پررایرفتم و وسررایل خررودم را کرره عبررارت از ی ساک مسافرتی و چند جلرد کتراب داسرتان برود برداشرتم و بره منرزل طلبگری پسر خاله نقل مکان نمودم . منزل پسرخاله هم عبارت از یر اتراق طلبگری و مجرردی برود منتهرا داخل مدرسه علمیه نبود ،بلکه درطبقره دوم یر درمانگراه و کلینیر درمرانی واقررع شررده بررود .در حقیقررت ی ر سرراختمان دو طبقرره در یکرری از خیابرران هررای اطراؾ ونزدی حرم به عنوان درمانگاه وییه طالب حوزه علمیره دایرر کررده بودنررد کرره چنررد روزدرهفترره تعرردادی از پزشررکان طهررران مرری آمدنررد و طلبرره هررا واعضررای خررانواده ایشرران را رایگرران ومجررانی ویزیررت مرری کردنررد و چررون همرره شررررب هررررا و اکثررررری از روزهررررای هفترررره هررررم کسرررری در سرررراختمان درمانگرررراه مستقروساکن نبود جهت حفانت و نگهبانی از درمانگراه تررجیح داده بودنرد کره اتاق های فوقانی وباالئی ساختمان را به تعدادی از طلبه ها واگاار نمایند تا بره عنوان خوابگاه از آنجا استفاده نمایند و ضمنا محافن و نگهبان لروازم و وسرائل و تجهیزات پزشکی درمانگاه هم باشند !.
احسان شوشتری 221 /
من ازمدرسه علمیه دارالشفاء نقل مکان کرده و به این ساختمان آمرده بودم و بازهم دوباره با طلبه ها زندگی می کردم منتها در مدرسه دارالشرفاء برا طلبه های فاروج زندگی می کردم واکنون هم با طلبه های مشهد بودم . از خاطراتی که از آن زمان به یاد دارم اینکه طلبه های آنجا ی تیم ورزشی وفوتبالی تشکیل داده بودند که روزهای خاصی از هفته را به یکی از زمین های خاکی اطراؾ شهر جهت تمرین و بازی می رفتند . یکبار هم که من به اتفاق آنهرا رفتره برودم جوانران محرالت نزدیر بره زمررین خرراکی برررای مررا ایجرراد مزاحمررت نمودنررد ودرسررت وسررط بررازی فوتبررال م ر ی خواسررتند کرره مررا رااززمررین بیرررون کننررد و بررازی مررا را بهررم بزننررد بررا ایررن استدالل ؼیر منطقری کره چرون ایرن زمرین بایروخراکی بره محلره مرا نزدیر ترر است پس در نتیجه ما ماست ومحل تمرین وبازی ماست ! .و مرن هرم کره درآن سررن وسررال نوجرروانی حسررابی جوشرری شررده بررودم وکفرررم درآمررده بررود وازایررن زورگرویی و قلردری آنهرا سررخت عصربانی شرده برودم مرری خواسرتم دعروا وکتر کاری و بزن ،بزن راه بیندازم که با وساطت وپا درمیانی پسر خاله که جروان معقول تر و بزرگترما بود وکاپیتان تیم فوتبال هم بحساب می آمرد ،ؼائلره خرتم برره خیررر گردیررد و بررا تدبیرمدبرانرره ایشرران قراربررراین شررد کرره دو ترریم متشررکل از طلبه ها و تیم جوانان محالت قم ی بازی دوستانه با هم انجام بدهند وآنهرا هرم موافقت کردند ومسئله ومشکل پیش آمده به خوبی وخوشی حل شد !. ی شب سره شرنبه هرم کره همگری طلبره هرا قررار گااشرته بودنرد دسرته جمعی به مسجد جمکران قم برویم .آن شب هم پیاده راه افتاده بودنرد بره سرمت مسرررجد جمکرررران ! ،اتوبررروس هرررای ارزان قیمرررت دو ریرررالی شررررکت واحرررد بررره وفررروروفراوان از جلررروی حررررم واول خیابررران چهرررارمردان هرررر بعرررد از نهرررر سه شنبه مردم مشتاق را تا جمکران می بردند و آخر شب هم باز می گرداندند ولی ایرن گرروه طلبره هرای نابؽره تصرمیم گرفتره بودنرد کره ایرن مسریرطوالنی را پیرراده برونررد چررون معتقررد بودنررد پررای پیرراده ثررواب بیشررتری دارد و مررن هررم کرره نوجوانی پانزده ساله بودم به ناچار همراه آن گروه و پیاده براه افتادم و در آن
/222خانه پدری
نلمت شب ازمیان بیابان های اطراؾ قرم وجراده هرای باریر وکرم رفرت وآمرد سنگی وشنی به سمت مسجد جمکران پیاده ولنی لنگان به پیش می رفتیم . و جالبتر اینکه یکی از طلبه ها ی قرآن کوچ جیبی هم داشت کره آن را ازجیررب قبررای خررود در آورده بررود و در آن ترراریکی مسرریر راه کرره حترری المپ کم سوی تیر چراغ برق هم وجود نداشت ،فقرط از شرانس واقبرال خروش آنها فکر می کنم آن شب کمی مهتابی بود و در نرور مراه هرر از چنرد قردمی کره راه می پیمودند دوباره می ایستاد وچند نفری سرهاشان را روی قرآن کوچر جیبی که در دست یکی از طلبه ها بود خم می کردند تا به کم هم آیره ای را کره مرد ننرر برود و مری خواسررتند پیردا کننرد و آن خرط ریرز قررآن را در آن نررور مهتاب به دقت وبا صدای بلند بخوانند تا خودشان و دیگر طلبره هرای گرروه کره تعدادی از آنان جلوتر وتعدادی ازعقرب مری آمدنرد بشرنوند و آن آیره را در طری مسیر حفن نمایند ! .فکر می کنم صدها برار درطری مسریرراه ایسرتادند وآیره ای را که می خواستند یافتند وازروی قرآن با متن صحیح مطابقت وکنترل کردند ودوباره حرکت نمودند ! نمی دانم جرزو تکرالیؾ درسری حروزه وکالسشران برود کرره بایسررتی روز هررای آترری سرروره هررایی را حفررن کرررده وبرره اسررتاد خررود برررای امتحان تحویل دهند و یا اینکه یر عمرل خرود خواسرته برود کره مایرل بودنرد در طی مسیر پیاده تا جکمران چند تا سوره قرآنی را هم حفن کرده باشند !. یکبررار هررم در ی ر فرصررت مناسررب و مقتضرری کرره تنهررا مانررده بررودم مخفیانه ویواشکی سرری بره تنهرا سرینمای موجرود درشرهر قرم زدم و تر وتنهرا برای تماشای فیلم به سالن نمایش سینما رفتم ،خیلی هم نگرران ودلرواپس برودم کرره ی ر وقررت خرردائی نرراکرده ی ر نفرآشررنا مرررا ببینررد ! ،آخرره س رینما رفررتن در خانواده ما جزو اعمال منکراتی وقبریح وزشرت محسروب مری شرد و مرا درشرهر خودمان مشهد هیچ وقت جر ت آشکارا رفتن به سینما را نداشتیم !. ولی زمانیکه در شهرقم چنین فرصتی برایم پریش آمرده بروده کره تنهرا وبیکررار باشررم بالفاصررله از فرصررت اسررتفاده کررردم و برره سررینما رفررتم ! .درآن روزی فیلم سینمائی از "سعید راد" روی پرده نمرایش برود بره نرام " تنگنرا " ،
احسان شوشتری 223 /
در آن شهر وآنهم با وجود فقرط یر
سرالن نمرایش دیگره حرق انتخراب هرم بررای
تماشاچی باقی نمی ماند که بخواهد فیلم مورد عالقه اش را انتخاب نماید !. وهمین تنها سالن نمایش سینمای شهر قم نیزترا آن تراریخ یکری دو برار توسط افراد متعصب ومسلمانان تند رو به آتش کشریده شرده برود .وقتری مرن بره تنهایی وارد سالن نمایش سینما شدم هم نگران این برودم کره یر وقرت آشرنایی مرا ببیند ! وهم وحشت این را داشتم که نکند ی وقت این قمی هرای متعصرب سالن سینما را به آتش بکشند !!. پس از اقامت چنرد هفتره ای درشرهرقم بره شرهرخودم مشرهد مراجعرت کردم . ********* ولی چند سال بعد مجددا به این شرهر مسرافرت کرردم وآن زمرانی برود کررره یکررری ازبررررادران کررروچکترم جرررزو طرررالب حررروزه علمیررره قرررم گشرررته برررود و درحقیقررت برررای ادامرره تحصرریالت عالیرره از حرروزه علمیرره فرراروج برره ایررن ش رهر مهاجرت کرده ودرآنجا مقیم وساکن شده بود .اگر درسفر قبلی پیؽام ونامره ای خصوصرری ومحرمانرره از طرررؾ پرردرم برررای برررادرزاده طلبرره وروحررانی اش مررری برررردم ولررریکن اینبرررارفقط برررا تصرررمیم شخصررری وبررره خواسرررته خرررود وبررررای دیدارومالقات با برادر طلبه خویش درمسافرتی دیگربه شهرقم باز می گشتم . وقترری درسررفر دوم وارد شررهرقم شرردم خرررداد مرراه سررال هزاروسیصررد وپنجاه وشش بود ومن اینبارجوانی نروزده سراله برودم کره قررار برود ترا چنرد مراه بعررد برررای آمرروزش سررربازی وخرردمت ننررام ونیفرره اعررزام گررردم ودرحقیقررت می رفتم تا با برادرم که در شهرقم زندگی ودرحروزه علمیره تحصریل مری کررد خداحافنی کرده باشم .و این ادامه داستان آن سفر تاریخی : در اینجررررا اعتررررراؾ واقرارمرررری کررررنم کرررره تمررررامی مبررررارزات سیاسرررری و درگیررری هررای خیابررانی وفیزیکرری مررن بررا مررأموران گررارد جاویررد شاهنشرراهی ونیروهای ضد شورش در دوران رییم ستم شراهی عبرارت اسرت از یر روز
/224خانه پدری
که در شهرقم برای دیداربرادرطلبه ام رفته بودم .وقتی ازدرب مدرسه فیضیه خررارج مرری شرردم در میرردان آسررتانه درسررت جلرروی درب ورودی حرررم حضرررت معصرررومه نیررررو هرررای گرررارد برررا بررراتوم و سرررپر و کالهخرررود وتمرررامی تجهیرررزات ضد شورش توی میدان آستانه و جلوی صحن حرم تجمع کرده بودند. من هم بی هیچ مشکل ودردسری راه خودم را به سمت درب ورودی حرم حضرت معصومه پیش می رفرتم .بعرد از نهرروزپرانزدهم خررداد برود . ناگهان دیدم که یکی ازمأموران برا تجهیرزات کامرل یر پسررجوانی را تعقیرب می کند وآن بیچاره را به باد کت گرفته بود وبا ضربه هرای براتوم حسرابی بره جانش افتراده برود وتنبیره اش مری کررد .قصرد دسرتگیری وبازداشرت هرم درکرار نبود فقط می زدند که جوانان و طلبه ها را متفرق کنند اصال تجمعی هم در آن ساعت روز نبود ! فقط می خواستند خودی نشان بدهند و زهرچشمی بگیرند تا هیچ کسی جر ت تجمع را هم نداشته باشد ،چون سالگرد پانزده خرداد بود. مررأموران پلرریس و نیروهررای گررارد ایررن جرروان بیچرراره وبینرروا را چنررد نفری دوره کرده بودند و با باتوم کت می زدند آن جوان بیچاره وبد بخت هرم فرار می کرد که کت نخورد ویا کمترکت بخورد ! اول و قبرررل ازاینکررره بررره سرررراغ مرررن بیایرررد پشرررت سرررر یررر پیرررر مررررد سالخورده ای که به سمت حرم می رفت پنراه گرفتره برود کره از ضرربات براتوم درامان باشد و پس از آنکه از کم وحمایرت پیرر مررد نرا امیرد شرده برود چرون کاری از دستش بر نمی آمد دوباره فرار کرد واینبار به سمت مرن آمرد و پشرت سر من سنگر گرفت !. من هم آهسته و آرام به راه خرودم بره سرمت درب ورودی حررم ادامره می دادم .والبته با نفرت وناراحتی وعصبانیت حرکات مرأموران ضرد شرورش را هم نناره می کردم و چون در آن شهر هم میهمان و ؼریب برودم در نتیجره نهایت سعی وتالشم را هم می کردم که ازدرگیری پرهیز نمایم ! .وقتیکه پسر جرروان قمرری از دسررت مررأموران گررارد فرررار مرری کرررد و پشررت سرررزائرین حرررم واین و آن قایم می شد حرص می خوردم که چررا کراری نمری کنرد ! برا خرودم
احسان شوشتری 225 /
مرری گفررتم اگررر االن درمشررهد بررودیم مرری دانسررتم کرره بررا ایررن مررأموران مررزدور و زورگو چه کار کنم !!. در همررین افکاروخیرراالت بررودم کرره از شررانس بررد آن روز مررن آن پسررر جوان قمی وشاید هم طلبه جوانی شهرستانی بود که به سراغ من آمد و مرا بره عنوان سنگروسپر بال وپناهگاه خودش جهت فرار از دست مأموری که در پی او دوان بود وتعقیبش می کرد قرار داد ومررا کره از معردود افرراد وسرط میردان بودم انتخاب کرد ،چون دیگر عابرین ورهگاران اکثرا داخل مؽازه ها وکنرار دیواره ها پناه گرفته بودند و بدون اراده و بدون هیچگونه حق انتخراب مررا هرم که مسافر وؼریب بودم وارد میردان کارزارومبرارزه و درگیرری خیابرانی کررده بود !!. دیگرره برری تفرراوتی و برری ترروجهی امکرران نداشررت ،چررون ی ر مررأمور زورگرروی برری ادب وبرری نزاکررت ،بررا ی ر جفررت پرروتین وی ر کالهخررود وی ر سپروی باتوم دردست ! ،ی تنه همه میدان آستانه را کره خیلری هرم پرر رفرت و آمد برود قررق کررده برود ! .و جماعرت زائررین را از چرپ و راسرت فرراری می داد به گونه ای که عده ای داخل مؽازه هرای اطرراؾ میردان و گروهری هرم داخل راهروی مدرسه فیضیه که درب بزرگی به سمت میدان داشت پناه گرفته بودند .وقتی جوان قمی هیچ جایی برای پناه برردن وسرنگرگیری نداشرت چرون همره متفررق شرده بودنرد و فقررط مرن وسرط میردان تنهررا مانرده برودم کره آهسررته راه خودم را می رفتم ،پشت سر من پناه گرفت !. یکی از مأمورانی که در تعقیب او بود وبه دنبال او مری دویرد بره مرن رسید ،از این کاله کاسکت ها روی سرش گااشرته برود ولری طررؾ پالسرتیکی ونقاب شفاؾ محافن جلوی صورتش را نبسته بود و نقاب جلروی صرورتش کره ف و دماغ و چشمانش را می پوشانید با ی بندی از روی کالهخودش روی شانه اش آویزان بود و یا اینکه نقراب کالهرش مثرل اینهرا کره عینکشران را روی سرشان می گاارند او هرم نقرابش را براالی کالهرش بررده برود ! وآنقردر بره خرود مؽرررور بررود کرره اصررال نیررازی نمرری دیررد حترری لبرراس محررافنش را درسررت تررنش
/226خانه پدری
کند ! .می خواست همه مردم صورتش را به وضوح مشراهده کننرد و آن سربیل های پت و پهن اش را که تا بنا گوشش کشیده شده برود را ببیننرد و حسراب کرار دستشان بیاید !!. یررر دسرررتش بررراتوم و دردسرررتش دیگررررش از ایرررن سرررپرهای شرررفاؾ پالستیکی بود ،به مرن کره رسرید دسرتش را براال بررد و چروب براتومش را بلنرد کرررد کرره بررا نهایررت شرردت پررائین بیرراورد وضررربه بزنررد ! ولرری الحررق واالنصرراؾ قسمت پائین تنه و پاهای جوان فراری و هراسران را نشرانه گرفتره برود و چرون او هرم پشرت سررر مرن قررایم شررده و پنرراه گرفتره بررود اگررر چروب برراتوم مررأمور ضررد شورش که آن موقع ها به نیروهای گارد شاه معروؾ بودند ،پایین می آمرد نره تنها جوان پشت سر من که هر دوی ما آسیب جدی می دیدیم و پاهای هر دوی ما را قلم می کرد واگر قلم نمی کررد پرس حتمرا ورم مری کررد واز روی زمرین درو می شدیم !. مررن دیگرره طاقررت نیرراوردم وهمچنرران کرره پسررر جرروان هراسرران فررراری پشت سر من این پا واون پا میکرد وکت مرا هم با خودش این طرؾ وآنطرؾ می کشید ! ،بالفاصله ودر کوتاهترین لحنه ممکن و در کسری ازثانیه تصمیم خودم را گرفتم ! ودر چشم بهم زدنی دست چرپ خرودم را براال برردم و جلروی دست راست مأمور پلیس ضد شورش که باتوم در آن دستش روی هوا درحرال چرخش وجوالن بود گرفتم و با دست راستم که مشت کرده بودم با همره وجرود و تمامی قدرتم که نیروهای ؼیبی هم زوروشدتش را چندین برابرکرده بودنرد ! از بین کاله کاسکتش و همان جائی که نقاب محافن صورتش را از شدت تکبر و ؼرور نبسته بود و اصال فکر نمی کرد کسی جر ت کنرد دسرت روی او بلنرد کنرررد مشرررت جانانررره ومحکرررم وکوبنرررده ام را حوالررره ونثارصرررورتش کرررردم !!. مامورگارد جاویدان شاهنشاهی با آن یال وکوپال و بره اون بزرگری ویوؼروری وبا آن هیکل درشت و گنده اش که ازقد وباالی درازمن هم نریم مترر بلنرد ترر و از طول وعرق من هم دوبرابرحجیم تربود از شدت ضرربه مشرت محکرم مرن چند متری تلو تلو خوران مثل آدمهای مست وملنری ،کرج ومعروج عقرب عقرب
احسان شوشتری 227 /
رفت وبه ناگراه بره پشرت بررروی زمرین افتراد وجفرت پاهرایش برا آن پروتین هرای ننامی اش بهوا بلند شد !!. و قبل از اینکه از چند جهت سایر مأموران با لباس فرم و براتوم و یرا لباس شخصی هرای دیگرر کره چنرد مترری برا مرا فاصرله داشرتند بره طررفم هجروم بیاورنرررد پرررا بررره فررررار گااشرررتم و بررره سررررعت خرررودم را بررره درب ورودی حررررم حضرررت معصررومه رسرراندم .جمرراعتی کرره جلرروی درب ورودی صررحن ایسررتاده وتجمع کرده بودند و اتفاقات وحوادس وسرط میردان آسرتانه را تماشرا مری کردنرد وشرراهد پیکارومبررارزه مررن ولشررگر مرراموران گررارد بودنررد ! از شرردت سرررعت فرررارمن همگرری برره کنرراری مرری رفتنررد و راه برراریکی را برررای فرررار مررن آمرراده ومهیا می کردند . نگهبرران پیررر جلرروی درب حرررم کرره یکرری از ایررن گرزهررای نقررره ای را نگه می داشت زود به من اشاره کرد وراه نشانم داد که از این طررؾ ! ،ومررا در بین جمعیت زائران ومسافران داخل ؼرفه های حررم فرراریم داد ومخفری ام کرد و من هم داخل زائرین شدم و سپس ازآن یکی درب حرم بره سرمت مسرجد اعنم خارج شدم و از دست مأموران بیشماری که در تعقیبم بودند فررار کرردم و اجبارا سواری وانت باری که مسافرکشی مری کررد شردم کره مررا ترا منطقره نیروگاه که منزل یکی از پسر عموهای روحانی ام بود ببررد و شرب را هرم در منررزل ایشرران خوابیرردم چررون جررر ت نمرری کررردم برره سررمت حرررم ومنررزل اخرروی برگردم ! . پسرعمو پس از اینکه درب منزل را گشود و مرا با آن وضرعیت وبرا آن حالررت آشررفته وهراسرران دیررد ومفاصررل مشررتم را کرره براثرشرردت برخررورد بررا صررورت و ف ر مررأمور گررارد خررونی و زخمرری شررده بررود را مشرراهده کرررد لرراا ازاوضا و احوال خیابان ها وتناهرات پرسید . وقتی جواب شنید :که با مأموران گارد درگیر شده ام . گفررت :خرروش برره حالررت ! ،چونکرره مررن ازصرربح ترروی خانرره زنرردانیم وخانمم اجازه نمی دهد ازمنزل خارج شوم !.
/223خانه پدری
تمررام روزهررای بعررد وپررس ازآنکرره چنررین شررجاعت و شررهامتی از خررود بروز داده بودم و مأمورؼول پیکر ضد شورش را که میدان آسرتانه قرم را یر تنه قرق کرده برود ونفرس کرش مری طلبیرد و برا آن یرال و کوپرال ترسرناکش و برا هیبت هولناکش وآن براتوم یر مترری اش کره شرایعه برود شروک الکتریکری هرم پس از اصابت به بردن وارد مری کنرد را ایرن چنرین لرت و پرار کررده برودم و در عنفوان جوانی و با نوزده سرال سرن راه مبرارزه و اسرتقامت و پایرداری و دفرا ازمردم منلوم را که دراینجا همان پسرقمی ویرا زائرویرا طلبره جروانی برود کره پشت سرمن پناه وسنگرگرفته بود را به جوانان شهرستان قرم آموختره برودم !، خیلی خوشحال ومسرور بودم و در پوست خود نمی گنجیدم وراستشو بخواهیرد خیلی به خودم می بالیدم !. حتمررا دیگررران هررم کرره مرررا آنجررا ودرآن میرردان مبررارزه ننرراره کرررده وشاهد ماوقع بودند به خصوص آن خرادم ونگهبران سرالخورده حررم کره مررا از دسررت نیرررو هررای کفررر و نلررم وسررتم طرراؼوت نجرراتم داده بررود خیلرری مبهرروت و مجراوب شررجاعت مررن قرررار گرفترره بودنررد و حتمررا شررب کرره برره منررزل مرری رفتنررد برای همسر و فرزندان خویش و اهل بیرت منرزل خرود و بره خصروص جوانران عزیز خویش از رشادت وشهامت این جوان مشهدی (مرن) قصره هرا مری بافتنرد و برای دیگران نقل وروایت می کردند ! . حتمررا پیررره زنرران و پیرمررردان شررهر قررم کرره نررانر عمررل شررجاعانه مررن بودنرررد و یرررا آن را بررره نقرررل قرررول از راوی دیگرررری مررری شرررنیدند در دل خرررویش همچون آرش کمانگیر برای سالمتی من نیز دعا می کردند !!. ولی اکنون که ازپنجاه سالگی گاشته ام ودوران میانسالی خرود را هرم پشت سر نهاده ام اقرار می دارم که این تنها مورد درگیری خیابانی من با ی مأمورضد شورش رییم پادشاهی در دوران قبل ازپیرروزی انقرالب بروده اسرت و امروز اعتراؾ می کنم که از رفتارسی وپرنج سرال پریش خرودم شررمنده ام و ازآن مأمورپلیس عزیز که من مشتی به صورت او نواخته ام پروزش مری طلربم وازخانواده محترمشان پس ازگاشت سی و پنج سال عار خواهی می کرنم و از
احسان شوشتری 221 /
صررمیم قلررب انهررار مرری دارم اگررر چنانچرره مررن آنررروز ایررن اعتقررادات وباورهررا وعقاید جدیدم را می داشتم و "بهرائی" مری برودم ،تحرت هریچ شررایطی حاضرر نمی شردم بره ایشران ضرربه ومشرتی وارد آورم و تررجیح مری دادم کره ایشران برا برراتوم خررودش هررر چرره مرری خواهررد بررر سرررمن بکوبررد وبزنررد و آخررر سرررهم اگررر اجازه می داد صورتش را نیزمی بوسیدم !. وازاینکه درآن زمان صورت ایشان را خونی وزخمی کررده ام واقعرا شرمنده ام و پوزش می خواهم .اگر امکان جبران به شکل دیگری هم باشرد و در خواسرررت نماینرررد برررا کمرررال میرررل جهرررت جلرررب رضرررایت ایشررران و خرررانواده محترمشان انجام ونیفه خواهم کرد و اطمینان می دهم که با ایمران واعتقراد بره امر جدید هیچگاه و هیچ زمانی و در هیچ کشوری امکان ندارد کره پرس ازایرن دستم را بر روی هیچ مرأمور دولتری بلنرد نمرایم و درهریچ تنراهراتی و در هریچ گونه اعتصابی و در هریچ مملکتری برر علیره دولرت متبرو ومنتخرب و حراکم آن کشور شرکت نخواهم جست چرا که معتقد به این بیان مبارک هستم : " احبرراء الهرری در هررر کشررور و مملکترری زنرردگی مرری نماینررد بررا نهایررت وفررا داری و امانتررداری برره دولررت و حاکمرران آنجررا بایسررتی عمررل نماینررد و از شرررکت در اعتصرراب و هرگونرره اجتمررا بررر علیرره دولررت مرکررزی اکیرردا پرهیررز نمایند " اگر با اعتقادات و باورهای امروزی ام بودم هرگز امکان نداشت کره در مقابل آن نیروی پلیس گارد و یا مأمور ضد شرورش مقاومرت کرنم و خردایی نکرده او را با مشت بزنم ودر میدان آستانه شهر قم نقش برزمینش بنمایم . وقتی حضرت بهاهللا می فرماینرد :دسرت قاترل خرویش را هرم ببوسرید ! چگونرره ممکررن اسررت در مقابررل خرروردن ی ر ضررربه چرروب برراتوم ازدسررت ی ر مأموردرحررال انجررام ونیفرره مقاومررت نمررایم وچرره بسررا اگررر فررراررا هررم بررر قرررار ترجیح می دادم وسریعترمثل سایرین متفرق می شدم آن باتوم هم اصال بره مرن اصابت نمی کرد . ولی مقابله به مثل کردن و ضرب وشتم مأمورپلیس در حال انجام
/235خانه پدری
ونیفه حرکتی بود که از افکار همان زمانی من بر می آمد ولی امروز نه تنهرا از این عمل خود پشیمان وشرمنده و متأسفم و از آن شرخص مرأمور و خرانواده محترررمش و نیزاهررالی وسرراکنین شهرسررتان قررم کرره اینچنررین مررأمورامنیتی وپلرریس ونیفررره شرررناس شهرشررران را مضرررروب و مجرررروح نمررروده ام پررروزش خواسرررته و معارت خواهی می کنم بلکه به هر شکلی که مایل باشند آمادگی جبرران ایرن خبط و اشتباه دوران شباب وجوانی ام را دارم حتی حاضرم چون برا اعتقرادات و عقایررد " اسررالم مبررارز" آن زمررانی ام مرتکررب چنررین عملرری شررده ام برره همرران قصاص اسالمی هم تن دردهم و یا اگر جبران مادی وپرداخت دیه امکان پرایر باشرررد خوشررربختانه آمرررادگی اش را دارم ترررا ازخرررانواده ایشررران و خودشررران در صورتی که درقید حیات باشند دلجوئی ورفع خسرارت وجبرران مافرات بنمرایم . و بازدوباره تأکید می کنم که اگر در آن زمان بهائی بودم هرگز دست به چنین عمل ناشایستی نمی زدم و ترجیح می دادم خرودم دههرا بارازبراتوم ایشران نروش جان کنم ولی دسرتی روی کسری بلنرد نکرنم و حتری مورچره ای را هرم نیرازارم . و اگررر خرررانواده ایشررران و همسرررر و فرزنرردان ایشررران را رنجانیرررده باشرررم نهایرررت شرمندگی و خجالرت بنرده بروده و هسرت ! مرا بهائیران دسرت قاترل خرویش را هرم می بوسیم ،پس چگونه ممکن است که من با یر مأمورمعراورانتنامی مقابلره به مثل بنمایم !.
احسان شوشتری 231 /
خدمت سربازی
خوزستان -مسجدسلیمان ۴۸۳۱
...صبح روز نوزدهم بهمن ماه سال هزاروسیصد وپنجاه وشش چنرد دسررتگاه اتوبرروس مسررافربری همزمرران وباتفرراق وپشررت سرررهم ازجلرروی سررالن سرپوشیده بسکتبال مجموعه ورزشری واسرتادیوم سرعد آبراد شرهر مشرهد حرکرت کرده بودند و همراه هر اتوبوس نیز ی سرکار استوارودرجه دار ارتش و یرا افسری ازطرؾ حوزه ننام ونیفه درکنار راننده اتوبوس نشسته بود و پرونرده سربازان داخل اتوبروس یرا بره قرول خودشران آش خورهرای جدیرد کره تعدادشران داخل هر اتوبوس حدود پنجاه نفر برود و هنروز لبراس هرای شخصری و معمرولی خود را به تن داشتند همراهش بود . وقتیکرره برره پادگرران شهرسررتان تربررت حیدریرره واقررع در یکصرردو چهررل کیلومتری جنوب شهرمشهد رسیدیم بالفاصله به دسته هرا وگرروه هرای بیسرت ، سی نفری تقسیم شدیم و هر دسته وگروهی را به ی سرباز قدیمی که آنان را سربازارشد و یا سرجوخه خطراب مری کردنرد ،سرپردند وآنهرا نیرز هرگرروه را دراطراؾ ودورترا دورحمرام وگرمابره پادگران کره درگوشره ای ازفضرای بسریار بزرگ پادگان ارتش که دربیابانهای اطرراؾ شرهرتربت حیدریره واقرع شرده برود جمررع کردنررد و چنررد تررا ماشررین اصررالح مرروی سررر آوردنررد و هررر ی ر را دسررت
/232خانه پدری
سررربازی کرره داوطلررب شررده بررود برره عنرروان آرایشررگر و سررلمانی دادنررد ! وبرردین ترتیب همه جوانانی که با موهای بلند و آرایرش کررده و یل زده آمرده بودنرد بره نوبت وبرال اسرتثنا از خردمات ایرن ماشرین هرای اصرالح سرلمانی بهرره منرد شردند وهمه جوانان گروه همسان و یکنواخت و بره یر شرکل در آمدنرد و پرس از آن ی دسرت لبراس فررم کررم ،قهروه ای ویاخراکی رنری سرربازی ویر کراله کره همرنی لباس سربازی بود باضافه لباس های زیر و دو جفت جوراب پنبره ای مشررکی و ی ر جفررت پرروتین برره سررایز و انرردازه پررای هری ر از سررربازان جدیررد توزیع کردند و همگی افراد ی دسته وگروه را باتفاق وبا ننم وترتیرب جهرت شستشووننافت واستحمام راهی حمام پادگان نمودند . با شمارش ی ،دو ،سه وبه فاصله نواختن سه سوت همگی جوانان تررازه وارد وسرررربازان جدیرررد بایسرررتی لخررت مرررادر زاد مررری شررردند و زیرررر دوش مری رفتنررد ! .درطررول عمررم تررا برره آن روز بردین شررکل لخررت و پتری وبرری پرررده وعریان درحضرور جمرع حمرام نکررده برودم ! از تصرورش نیرز از خجالرت آب می شدم ! ولی چاره ای هم نبود فقط پنج دقیقه وقت حمام کردن و شست و شو وننافت داشتیم اگر دیر می جنبیردیم وتعلرل مری کرردیم ،هرم تنبیره برود و تهدیرد شالقی که دست سرجوخه وسرباز ارشد بود و هم اینکه بایستی همچنان با سرر و بدن کرؾ آلرود و صرابون زده و آب نکشریده وتمیرز نشرده اززیرر دوش خرارج می شدیم وبیرون می پریدیم . با سه سوت اولی همگی دسته وگروه چهرل ،پنجراه نفرری لخرت شردند و لباس هایشان را همانجا که در آورده بودند روی زمین گااشرتند و برا نرواختن سه سوت بعدی همگی بالفاصله وبا عجلره ودر چشرم برزدنری زیرر دوش هرای حمام بودند !. به هرسه یا چهرار نفرر یر دوش آب گررم مری رسرید و هریچ کردام از دوش هررا هررم در و پیکررری نداشررت ،همرره چیررز اوپررن وبرراز بررود ! .سررالن حمررام عبارت بود از ی فضای سی ،چهل متری با دیواره های کاشریکاری شرده ترا ارتفا دومتری که دور تا دور آن تعداد ده پانزده تا دوش نصب کرده بودند .
احسان شوشتری 233 /
ازلحنه ای که سربازان جدیرد وارد حمرام شرده بودنرد همره چیرز ریرتم تندی بخود گر فته بود وهری ازآنان با عجله وشتاب فوق العراده یر صرابون سررریع السرریروفی الفررور برره تررن خررود مرری مالیررد و کررؾ صررابون هررا را دسررتپاچه وهول هولکی وبره نوبرت کره هرسره نفرر زیریر دوش هماهنری وتقسریم بنردی کرده بودند زیر آب همیشه باز دوش می رفرت وبرا عجلره وشرتاب زایدالوصرفی آب کشی می نمود و گربه شور می کرد تا نوبت نفر بعدی کره کرؾ آلرود پشرت سررر منتنررر ایسررتاده بررود ،برسررد ! چررون اگررر دیررر مرری جنبیررد نفررر بعرردی هررولش می داد از زیر دوش بیرونش می انداخت !. شاید به هر نفری برای استفاده ازدوش آب گرم وشستشوی کؾ هرای سررروبدنش یر دقیقرره وسرری ثانیرره وقررت مری رسررید !! کرره بررا نررواختن سرره سرروت آخری توسط سرجوخه همگی افرراد خریس زیرر دوش بالفاصرله وبالدرنری در رختکن حمام ودر کنار لباس های خودشان ایستاده بودند !. همگرری جوانرران حمررام کرررده وتروتمیررز شررده آمرراده پوشرریدن لبرراس خررود بودند ولی اینباربجای پوشیدن لباسهای شخصی خودشان که قبل از حمام رفرتن از تن خارج کرده بودند بایستی لباس های ی نواخت وی شکل وی رنری سررررربازی را کرررره هنگررررام ورود از انبررررار پادگرررران دریافررررت نمرررروده بودنررررد را می پوشیدند ولباس های شخصری خودمران را نیرز داخرل همران گرونی هرایی کره لباس ارتشی را تحویل گرفته بودیم قرار دادیم و با سه سوت آخری سر جوخه کرره سرپرسررت مررا شررده بررود از حمررام پادگرران خررارج شرردیم تررا نوبررت حمررام رفررتن و ننافت به دسته و گروه بعدی برسد .همگی در هیبت یر سررباز جدیرد و برا ی گونی لباس شخصی که در دست هر ی از سربازان بود بره ترتیرب و بره نوبت ودر ی صؾ تحویل انبارپادگان دادیم ،و از لباس شخصی و شخصری بررودن وشخصرری زیسررتن خررارج شرردیم و وارد گروهرران خررود در وسررط پادگرران بررزرگ ارتررش شرردیم و در آنجررا خوابگرراه و آسایشررگاه هررر ی ر از مررا مشررخص گردید .